Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of Sociology, University of Tehran
2 Assistant Professor, Department of Sociology, Islamic Azad University Garmsar Branch
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و طرح مسآله
بررسی و سنجش میزان و منشأ پدیدارهای آسیب شناختی جامعه و وقوف علمی نسبت به میزان، گستره و علل آنها از مسایل بااهمیت در نظر جامعه شناسان در یک قرن اخیر بوده است. این اهمیت به ویژه در جامعۀ ایران که مصداق بارزی از جامعه ای در حال عبور از مظاهر سنت به اشکال مدرن است و در این گذار تاریخی با حوادث و مسایل گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو بوده و هست، مشهودتر به نظر می رسد. برخی از محققان ایرانی در یک دهه اخیر براین باور بوده اند که ایران و بسیاری از جوامع جهان سوم، عموماً در شرایط آنومیک، به صورت حاد یا مزمن به سر میبرند (چلبی، 1375؛ رفیع پور، 1378)؛ یعنی نوعی وضعیت آنومیک که اغلب در فرآیند گذار شتابان از جامعه پیش مدرن به مدرن و در نتیجه جریان های نوسازی پدید می آید (دورکیم، 1378) و وضعیت پیچیده ای است که با بی هنجاری یا ضعف هنجاری و تعارض همراه است. اساس هر نظم اجتماعی را عاطفه و تفاوت مندی تشکیل می دهد که ریشه در وابستگی و ارتباط عاطفی به جمع با احساس عضویت دارد (مانچ، 1988)، اما پدیده ای مانند بی تفاوتی اجتماعی، بیانگر بی احساسی، بدبینی، بی میلی و به عبارت بهتر نوعی افسردگی اجتماعی[1] است. از این رو در منظری آسیب شناختی، بی تفاوتی در جامعه نوعی بیماری اجتماعی شناخته می شود همانگونه که در نقطه مقابل آن، هرگونه اعتنای اجتماعی و نوعدوستی در حیات فردی و اجتماعی، نشانه پویایی و سلامت اجتماعی[2] است. بسیاری از متخصصان علم اجتماعی، با در نظر داشتن کارکردهای منفی بی تفاوتی اجتماعی، به بیان اهمیت مساله بی تفاوتی اجتماعی در این رابطه پرداخته اند. دین[3] (1969) معتقد است نظریه پردازان، مفاهیم مرتبط و متعددی را برای مفهوم بیگانگی ارایه کردهاند که از جمله مهمترین آنها بی تفاوتی یا بی احساسی، و بی تفاوتی سیاسی است. مک لگان و نل[4] (1377) با این عنوان که"بی تفاوتی نوعی تهدید است"، به مساله تمایل افراد به عدم دخالت در امور و پذیرش مسئولیت اشاره کرده اند. آبرل[5] معتقد است در هر جامعه برخی شرایط بنیادین وجود دارد که در صورت عدم وجود آنها، جامعه به شدت دچار اختلال خواهد شد؛ یکی از مهمترین این عوامل، این است که جمعیت یک جامعه بی تفاوت[6] شود و این برای آن جامعه تهدیدی جدّی به شمار می رود تا آنجا که همۀ ساختارها را تحت تأثیر قرار خواهد داد(ریتزر[7]، 1374).
تجربۀ تاریخی سه دهۀ اخیر ایران نشان می دهد که اعتنای اجتماعی و مشارکت مردمی که نقطۀ مقابل بی تفاوتی اجتماعی محسوب می شود، یکی از عوامل مهم در پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت در جنگ هشت ساله با عراق بوده است. اما نگاهی مجمل به همه پرسی های دو دهه بعد از انقلاب اسلامی(به استثنای همه پرسی 12 فروردین 1357، همه پرسی قانون اساسی و اولین انتخابات ریاست جمهوری که جملگی متأثر از فضای وفاق حداکثری وقوع انقلاب اجتماعی-سیاسی بودند)، به طور آشکاری حاکی از نوعی بی تفاوتی از سوی درصد چشمگیری از ایرانیان است بنحوی که در انتخابات سال 1380، 30 درصد از واجدین شرایط مشارکت نکردند. همچنین است نقش طبقۀ کارگر در جامعۀ ایران، چنانکه انقلاب اسلامی را اوج اعتنای اجتماعی طبقۀ کارگر در طول سال های پس از پیدایش این جنبش در ایران دانسته اند. نقش طبقۀ کارگر در پیروزی این انقلاب آنچنان قابل توجه بود که برخی از محققین همچون آبراهامیان(1377) معتقدند ورود این طبقه به عرصۀ انقلاب عامل پیروزی آن محسوب می شود. این در حالی است که در سالیان اخیر سخن از بی تفاوتی در فعالیت های سیاسی-اجتماعی است و برخی دلایل این بی تفاوتی کارگران را مورد کاوش قرار داده اند(حبیب زاده، 1384). همچنین صرفنظر از مشارکت های سیاسی، در پژوهشی ملّی، اکثریت پاسخگویان( بیش از 75 درصد) مشارکت اجتماعی(انجمنی) اندکی در سازمان ها و انجمن های اجتماعی نشان داده اند(شکوری، 1384) که حاکی از نوعی بی تفاوتی اجتماعی است. براین اساس، هدف غایی در مطالعۀ حاضر، شناسایی عوامل مؤثر بر بی تفاوتی اجتماعی در جامعۀ مورد مطالعه و اهداف خاص و فرعی مشتمل بر سنجش همبستگی بی تفاوتی اجتماعی با برخی از متغیرهای زمینه ای و متغیرهای اجتماعی و نیز تعیین میزان اثرگذاری هر یک از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته بر بی تفاوتی اجتماعی قرار گرفت.
پیشینه و بحث نظری
بی تفاوتی ترجمه ای از واژۀ انگلیسیِ Apathy برگرفته از ریشۀ کلمۀ Apathia است که خود، واژه ای یونانی و در ادبیات فلاسفۀ روّاقی برای نشان دادن بی تفاوتی نسبت به چیزی که فرد مسئول آن نیست به کار رفته بود. این واژه ترجمه های گوناگونی را در حوزه های علمی مختلف زبان فارسی یافته است. بی علاقگی و خونسردی (ابراهیم زاده، 1351)، بی دردی فاطمی، 1364)، دلمردگی(بریجانیان،1371)، بی تفاوتی(عظیمی، 1350؛ شاملو، ص103؛ مسعودنیا،1380)، از جملۀ اینگونه مفهوم سازی ها در برگردانِ این واژه به فارسی هستند که البته واژۀ آخر، متعارف تر بوده است. افزودن پسوند"اجتماعی" به واژۀ "بی تفاوتی"، اصطلاحی مهم در ادبیات علوم اجتماعی را با عنوان بی تفاوتی اجتماعی مطرح ساخته که ترجمۀ فارسی اصطلاحِ انگلیسیِ Social Apathy است. در زبان فارسی از این اصطلاح ترکیبی نیز ترجمه های گوناگونی شده است، چنانکه دادگران این اصطلاح را "بی قیدی اجتماعی" ترجمه کرده(روشبلاو و بورونیون،1371)، فیروزبخت و بیگی(1374) این واژه را "بی احساسی" ترجمه کرده و در معنای روان شناختی آن گنجانده اند. ساروخانی(1376) نیز آن را"بی حالی" یا "بی عاطفگی اجتماعی" ترجمه و به عنوان یکی از مظاهر و مسائل خاص جامعۀ جدید شهری تعریف نموده است و به عنوان یک مثال خاص تاریخی، واقعۀ سال 1964 ایالات متحده را مثال آورده که در جریان آن، لااقل 38 نفر شاهد کشتار زنی در شهر نیویورک بودند، بدون آنکه کوچکترین واکنشی نشان دهند. با تمام اینها اشاره ها به بی تفاوتی اجتماعی در ایران در همین حدود بوده و به ندرت در مورد آن کاوش های نظری عمیقی صورت گرفته است.
در تعریف جامعه شناختی مفهوم"بی تفاوتی"، برخی نویسندگان از مفاهیم مقابل آن مانند مشارکت و درگیری[8] استفاده کرده اند(مسعودنیا، 1380)، از اینرو بی تفاوتی با عزلت گزیدن و فقدان مشارکت در حد انتظار، هم معنی قرار گرفته است. برخی دیگر نیز نوعدوستی را در مقابل بی تفاوتی قرار داده به تحلیل و پژوهش در باب آن پرداخته اند(کلانتری و همکاران، 1386). محققانی چند، بی تفاوتی اجتماعی را مترادف با عزلت گزینی، بی علاقگی و عدم مشارکت افراد در اشکال متعارف اجتماعی معنا کرده و در تحلیل خود آن را مقابل علاقه اجتماعی[9]، درگیری در فعالیت های اجتماعی، روان شناختی، و سیاسی قرار داده اند(دث و اِلف، 2000).
پیشینۀ پژوهش در باب بی تفاوتی اجتماعی، غالباً از منظر سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. گنس[10] (1992) به بررسی رابطۀ میان مشارکت سیاسی و بی تفاوتی پرداخته و با توجه به کاهش علاقۀ افراد به پیگیری مسائل سیاسی جامعۀ خود، بی تفاوتی را به عنوان مسآله ای مهم در این کشور معرفی کرده است. ون اسنیپنبرگ و شیپرز[11](1991) نیز افزایش بی تفاوتی اجتماعی در هلند سال 1985 را ما به ازای اعتراض سیاسی عظیم طبقاتی دانسته اند که به شدت از رکود اقتصادی ضربه خورده اند، و به همین دلیل، الگویی را برای تبیین بی تفاوتی سیاسی در میان افراد طبقات پایین در اواسط دهۀ 1980 هلند طراحی کردند. در پژوهش دیگری که در کشور عربستان سعودی انجام شد، محقق مسآلۀ بی تفاوتی عمومی را به عنوان مانعی در جهت برنامه های توسعۀ این کشور مورد تحلیل و تبیین قرار داد(المیزجاجی[12]، 2001). در پژوهش دیگریبا عنوان سنجش بی تفاوتی سیاسی مردم شهر پکن عوامل مؤثر و اثر متغیرهای گوناگون زمینه ای و مستقل مانند رضایت اجتماعی، احساس اثربخشی، موقعیت اجتماعی-شغلی، و وابستگی حزبی-سیاسی بر روی بی تفاوتی سیاسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصله حاکی از وجود رابطۀ معنی دار میان این متغیرها بوده است(چن و زانگ[13]، 1999). نتیجۀ پژوهش ها در افریقا نشانگر رابطۀ مستقیم همبستگی میان بی تفاوتی در رابطه با قومیت بوده است. چنانکه روس[14] (1975) در پژوهشی در پایتخت کشور کنیا، علت اصلی بی تفاوتی به مسائل اجتماعی و سیاسی را مختصات خرده گروه های قومی استنتاج کرده است.
در ایران جز در موارد معدود، پژوهش های چندانی در این حیطه انجام نشده است. کلانتری و همکاران(1386) در پژوهشی با عنوان"بررسی بی تفاوتی و نوعدوستی در جامعه شهری ایران و عوامل مؤثر بر آن"، هدف کار خود را در پژوهشی علّی-مقایسه ای، بررسی ارتباط بی تفاوتی اجتماعی با متغیرهای همدلی، مسئولیت پذیری و تحلیل هزینه-پاداش مادی قرار دادند. نتایج حاصله نشان داد در مواجهه با حالت های اضطراری 3/75 درصد از شهروندان، نوعدوست و 7/24 درصد بی تفاوتند. به علاوه گروه نوعدوست در مقایسه با گروه بی تفاوت دارای همدلی بیشتر، مسئولیت پذیری بیشتر، و تحلیل هزینه-پاداش کمتر است. حبیب زاده (1384) نتایج یک پژوهش اسنادی-میدانی با عنوان"بی تفاوتی سیاسی کارگران و تأثیر آن در کاهش مشارکت سیاسی آنان در جمهوری اسلامی ایران"، نشان داد که این بی تفاوتی در سطحی نبوده که ناامیدی کامل آنان را در پی داشته باشد و یا خود را فاقد تأثیر در حوزه های سیاسی و اجتماعی بیابند اما باعث بی تفاوتی آنان در حیات سیاسی شده است. بررسی پیشینۀ پژوهش های یادشده، دامنۀ وسیعی از آراء و دیدگاه ها را دربرمی گیرد که از منظرهای گوناگون به مسآلۀ بی تفاوتی پرداخته اند. از این رو، در مقیاس سازی و شاخص های عملیاتی متغیرها، نکات مفیدی را در اختیار این مطالعه قرار داد تا به اتکای آنها بتوان با دقت بیشتری عمل نمود.
پشتوانه های نظری در دیدگاه جامعه شناسان
در تبیین بی تفاوتی اجتماعی که غالباً با تعبیر بیگانگی اجتماعی در نظر جامعه شناسان کلاسیک یادشده است، زیمل به خصلت زندگی شهری نوین(ممتاز، 1379و کرایب، 1378)، دورکیم به پدیدۀ آنومی و ضعف هنجاری در جامعۀ مدرن(رفیع پور، 1378و توسلی، 1382)، تونیس و وبر به گسترش کنش های مبتنی بر عقلانیت مدرن(کانمن، 1381 و وبر، 1374)، مارکس(1373) به انزوای کارگران به دلیل خصلت تولید سرمایه داری، و زنانیکی و تامس در نظریۀ نظام گسیختگی اجتماعی به مسآلۀ ضعف هنجارها(توسلی، 1382) اشاره کرده اند.
اما نظریه پردازان معاصر در قالب نظریه هایی نسبتاً تجربی تر، عوامل مؤثر در بروز بی تفاوتی را در جامعه را شناسایی کرده اند. استرلین[15] تبیینی اقتصادی و جمعیت شناختی از بی تفاوتی ارائه کرده و معتقد است که تمایلات و روندها در ارتباط با بی تفاوتی سیاسی، تا اندازه ای تابعی از تغییرپذیری نسلی در زمینۀ بهزیستی و رفاه اقتصادی است(مسعودنیا، 1380). در نظر لیپست[16](1963) و لرنر[17] بی تفاوتی اجتماعی در نقطۀ مقابل مشارکت اجتماعی قرار می گیرد و متغیرهای اجتماعی در آن دارای محوریت و اهمیت فراوانی هستند. دال[18](1983) نیز چهار گروه از افراد اجتماع را مشخص می کند؛ قدرتمندان، قدرت طلبان، طبقۀ سیاسی و طبقۀ غیرسیاسی یا بی تفاوت. به زعم دال، از آنجا که انسان به طور طبیعی یک جانور سیاسی محسوب می شود مطالعۀ پیدایش و علت پیدایی طبقۀ بی تفاوت مهم است. او در تبیین بی تفاوتی در جوامع جدید، قضایایی مشابه با جامعه شناسی تبادلی را مطرح می سازد، یعنی همانگونه که در روابط میان افراد، مادیات تبادل می شوند، فراشدهایی مانند علائق اجتماعی و دوستی ها نیز با یکدیگر مبادله می شوند(مایر[19]،1988).
ویلنسکی[20] در نظریه ای دیگر، بر این اعتقاد است که بی تفاوتی ممکن است تابعی از فرایند سالخوردگی باشد (نقل از مسعودنیا، 1380: 161). پیلیاوین[21](1991) و لاتانه و دارلی(1970) در نظریۀ پنج مرحله ای در تبیین بی تفاوتی اجتماعی بر مبنای محاسبۀ هزینه-پاداش حرکت کرده اند. به باور آنها، افراد در مواقع مواجهه با وضعیت های خاص و اضطراری، بلافاصله به تحلیل و بررسی هزینه ها و پاداش های نوعدوستی و بی تفاوتی می پردازند و درواقع، بی تفاوتی به دیگران یا نوعدوستی مستقیماً تابع پاسخی است که افراد ناظر در یک موقعیت اضطراری نشان می دهند.
احساس بی قدرتی[22]، عدم اثربخشی[اثرگذاری] یا عدم کارآئی[23] ، که جملگی معانی مترادفی را دارند مبنای نظریه های مبتنی بر"جامعه پذیریِ عدم اثربخشی"را تشکیل می دهند چنانکه ساث ول[24] (2003) جریان اجتماعی شدن و تجارب تدریجی در جامعه را از جملۀ عوامل سرخوردگی و دلمردگی اجتماعی افراد معرفی کرده و معتقد است که هرقدر افراد جامعه سطح بالایی از احساس عدم اثر بخشی در فرایندهای اجتماعی-سیاسی را تجربه کنند، احتمال بیشتری برای بی تفاوتی اجتماعی و بیگانگی از مسائل اجتماعی وجود دارد. محتوای رفتارگرایانۀ برخی قضایای نظریۀ دال(1983) و نظریۀ سیمن[25](1959) در باب بی قدرتی، نیز این باور را نشان می دهد. احساس بی قدرتی یا عدم اثرگذاری جامعه پذیر شده، به دنبال خود احساس بی اعتمادی به همراه می آورد (روس و همکاران، 2001). برخی نظریه پردازان، مقولۀ بی تفاوتی اجتماعی را به میزان درونی سازی سه هنجار اجتماعیِ"تقابل"(رگان، 1993)، "انصاف"(والستر، 1973)، و "مسئولیت پذیری"(لوین، نورنزایان، فیلبریک، 2001 و مارویا، فریزر، و میلر، 1982) نسبت داده اند(کلانتری و همکاران، 1386 و بدار، 1380). این پژوهش ها بیانگر آن بوده اند که هرقدر هنجارهای تقابل و انصاف که در ذات خود مستلزم نوعی تحلیل هزینه-فایده هستند در افراد بیشتر درونی شوند باعث گرایش بیشتر به بی تفاوتی خواهند شد و درونی سازی هرچه بیشتر هنجار مسئولیت پذیری گرایش بیشتری را به نوعدوستی باعث می شود(پیج، 1996). در انزواگرایی[26] که گونه سوم از کنش ورزی غیراستاندارد و انحرافی مورد نظر نظریۀ بی هنجاری یا فشار ساختاری[27] مرتن(1938) را تشکیل می دهد، افراد نه اهداف مورد قبول جامعه و نه وسایل نیل به آنها را نمی پذیرند و از آنجا که هیچ جایگزینی را نیز مدّنظر ندارند رفتار توأم با بی تفاوتی اجتماعی و سیاسی را از خود نشان خواهند داد و از هرگونه مشارکت در فعالیت های گوناگون پرهیز می کنند. به زعم رفیع پور(1384) رفتار منبعث از شق چهارم منجر به بی تفاوتی اجتماعی شده و به عبارتی گروه های بی تفاوت اجتماعی در این طبقه جای می گیرند. آلموند و وربا[28] در کتاب فرهنگ مدنی(1963)، بی تفاوتی اجتماعی را به عنوان یکی از مصادیق عدم تطابق میان ساختار سیاسی جامعه و فرهنگ آن تعریف کنند و به شرح جهت گیری های افراد جامعه در ارتباط با مسائل عام یا عمومی پرداخته اند.
برخی نظریه ها در باب بی تفاوتی اجتماعی، مبتنی بر نقش انواع نارضایتی اجتماعی به عنوان عامل محرک در وقوع این پدیده است(گمسون[29]، 1968؛ کارنهاوزر[30]، 1959). لیپست در کتاب"مرد سیاسی"(1963: 226) می نویسد "جامعه ای که در آن بخش بزرگی از جمعیت بی تفاوت، بی علاقه، و ناآگاه باشد جایی است که در آن، رضایت را نمی توان یافت".
نظریه پردازان محرومیت نسبی، مبنای کار خود را بر مفهوم مقایسه موقعیت فرد با موقعیت افرادی دیگر در سایر گروه ها و دسته های انسانی داده اند(دانکن میچل[31]، 1968). کوزر محرومیت را به سرخوردگی مربوط دانسته و از آن برای تبیین نرخ خودکشی استفاده کرده است(گر، 1377). ترنر(1373) نیز که جامعه شناسی تضادگرا است تحلیل خود را بر نقش محرومیت نسبی در تضاد متمرکز کرده است. گور[32] (1970؛ نقل از رفیع پور، 1378: 32) طی قضایایی معتقد است برخی افراد در چنین وضعیتی به نارضایتی خواهند رسید و دچار نوعی ناکامی، افسردگی اجتماعی و یأس و بی تفاوتی می شوند. ویزه[33] معتقد است(1994؛ نقل از منبع پیشین: 41) عقلگرایی و رفتار عقلانی به نوبۀ خود بر فردگرایی استوار است و از آن سرچشمه می گیرد و در نتیجۀ چنین وضعیتی انسان به افزایش سود خود می اندیشد. در نظریۀ خود-سوداندیشی[34]، کسانی مانند لیپمن[35] این استدلال را ارائه کردند که مشکلات و گرفتاری های روزمره افراد، برای مردم به نحو چشمگیری توجه برانگیزند و لذا نوعی فردگرایی نسبت به مسائل بیرونی بر رفتار آنها حاکم می شود(هولندر، 1378).
نظریه های ذکر شده در باب بی تفاوتی اجتماعی، گویای ابعاد متنوع و متکثری هستند که بر پیدایش یا افزایش مسآلۀ بی تفاوتی اجتماعی و عوامل اثرگذار برآن تأکید می ورزند. در چارچوب نظری مرجع، برای تبیین مسأله مورد بررسی که مفهومی چندبعدی است با بهره گیری از نظریه های موجود و مرتبط مورد بررسی، متغیرهای تأثیرگذار بر بی تفاوتی اجتماعی استخراج شد. به منظور عملیاتی کردن متغیرها و ایجاد پل ارتباطی معقولی بین چارچوب نظری و فرضیه ها، الگویی نظری-تبیینی تدوین شد که با استعانت از اطلاعات تجربی اعتبار آن مورد آزمون قرار گیرد. این الگو، مؤید تأثیرهای متفاوتی است که متغیرهای زمینه ای و اجتماعی در قالب متغیرهای مستقل، بر بی تفاوتی اجتماعی می گذارند.
9 فرضیۀ جهت دار براساس چارچوب نظری و الگوی تحلیلی استخراج شده از مبانی نظری پژوهش، مطرح شد. فرضیۀ نخست ناظر بر آن است که میزان بی تفاوتی اجتماعی از لحاظ ویژگی های زمینه ای(جنسیت، سن، وضعیت تأهل، قومیت، پایگاه اقتصادی-اجتماعی) متفاوت است. در فرضیه سازی متغیرهای اجتماعی، ابتداً تأثیرگذاری متغیرهای مستقل(شدت و جهت روابط معنادارِ مثبت و منفی) و سپس میزان تبیین یا قابلیت پیش بینی بی تفاوتی اجتماعی براساس آنها مورد دقت قرار گرفت. بر مبنای مفروضات اصلی، هشت متغیر بی هنجاری، اعتماد اجتماعی[36]، رضایت اجتماعی[37]، اثربخشی اجتماعی[38]، محرومیت نسبی[39]، فردگرایی[40]، تحلیل هزینه-پاداش[41]، و التزام[تعهد] مدنی[42] بر بی تفاوتی اجتماعی به صورت مثبت و منفی اثرگذار است.
شکل 1- الگوی نظری
بی تفاوتی اجتماعی در تعریف مفهومی، وضعیتی معرفی شد که طی آن، افراد به واسطۀ عدم اتصال ذهنی(شناختی) و عینی(کنشی) با جامعه(همنوعان، نهادها و ساختارهای اجتماعی)، با بی علاقگی و بی اعتنایی به واقعیت های پیرامون از انجام مشارکت اجتماعی-سیاسی، مسئولیت های اجتماعی، فعالیتهای دگرخواهانه و درگیری فعال و مدنی در مسائل اجتماعی پرهیز می کنند. بی تفاوتی اجتماعی در تعریف عملیاتی بر مبنای دو شاخص مورد توجه قرار گرفت. نخست، بی تفاوتی در حوزۀ فعالیت های اجتماعی رسمی، مثل مشارکت داوطلبانه در سازمان ها، احزاب و انجمن ها، تمایل به شرکت در انتخابات، تعامل با نهادهایی مثل سیاست و امثال آن. و سپس بی تفاوتی در حوزۀ فعالیت های اجتماعی غیر رسمی مثل کنش های مشارکتی دگرخواهانه و اعمال نوعدوستانه از قبیل کمک به مستمندان، حمایت از دیگران، توجه به مشکلات اطرافیان و غیره. یعنی بی تفاوتی اجتماعی وضعیتی است که طی آن افراد در جامعه نسبت به همنوعان، اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، و شرایط موجود و آینده دچار بی اعتنایی و بی علاقگی می شوند. برای سنجش متغیر بی تفاوتی اجتماعی از مقیاس محقق ساخته ای در شکل مقیاس لیکرتی بهره برده شد و ضریب پایایی این مقیاس با بکارگیری شیوۀ آلفای کرونباخ به صورتی که در جدول 1 مندرج است بدست آمد. در واقع، در راستای پایایی سنجی پرسشنامه در پیش آزمون، برای بررسی همبستگی درونی میان اجزاء[43] یا به عبارتی همسازی درونی[44] گویه ها با یکدیگر، از آمارة آلفای کرونباخ بهره گرفته شد. میانگین نتایج روش آلفای کرونباخ در مورد متغیر بی تفاوتی اجتماعی، حدود 7395/0 بدست آمد که این امر نشان دهندۀ دقت یا پایایی مناسبی در جهت سنجش مسآلۀ مورد بررسی است. گویه هایی که باعث تقلیل پایایی یا ضریب آلفا بود حذف و ضریب پایایی پرسشنامه به تناسب حذف آن ارتقا یافت. به همین صورت نتایج پایایی هشت متغیر مستقل این پژوهش بدست آمد که با حذف برخی از گویه ها که مشخص شده، ضریب پایایی ارتقا یافت(جدول 2).
جدول 1- ابعاد مقدماتی سنجش و ضرایب پایایی گویه ها برای ساخت سنجۀ اندازه گیری بی تفاوتی اجتماعی
متغیر وابسته |
ابعاد درجه اول |
ابعاد درجه دوم |
پایایی گویه ها برحسب مقادیر Alfa |
|
بی تفاوتی نسبت به خود |
- بی اعتنایی به تمایلات مشروع فردی - بی توجهی به خانواده و آشنایان |
7322/0 |
بی تفاوتی |
بی تفاوتی نسبت به وضعیت اجتماعی |
- بی تفاوتی به مسائل و مشکلات جامعه - بی اعتنایی به سایر شهروندان (همنوعان) |
7625/0 |
اجتماعی |
بی معنایی |
- بی هدفی و احساس پوچی - احساس بی تغییری در هر شرایط |
7116/0 |
|
سرخوردگی |
- بی توجهی به تصمیمات مسئولان حکومتی - بی اعتنایی به اخبار و وقایع روزمره(داخلی و خارجی) - بی تفاوتی نسبت به سرنوشت اجتماعی- سیاسی(انتخابات، عضویت در احزاب، گروه ها و غیره) |
7499/0 |
جدول 2- چکیدۀ محاسبۀ ضرایب پایایی سنجه های اندازه گیری متغیرهای مستقل و وابسته
متغیرهای مستقل و وابسته |
ضرایب پایایی(آلفای کرونباخ) |
بی تفاوتی اجتماعی |
میانگین چهاربُعد: 7395/0 |
بی هنجاری(آنومی) |
7960/0 |
اعتماد اجتماعی |
7479/0 |
رضایت اجتماعی |
7517/0 |
اثربخشی اجتماعی |
7286/0 |
محرومیت نسبی |
8760/0 |
فردگرایی |
7285/0 |
تحلیل هزینه-پاداش |
7086/0 |
التزام مدنی |
7196/0 |
در گام نخستِ بررسی اعتبار سنجه های مربوط به بی تفاوتی اجتماعی، از روش اعتبار محتوا استفاده شد. مهمترین ملاحظۀ خاص در این نوع اعتبارسنجی آن است که معرّف ها تا چه میزان وجوه مختلف مفهوم را می سنجند(دواس، 1376) و در واقع "یک سنجه در صورتی دارای اعتبار محتوایی است که کلیۀ ابعاد ممکن موضوع پژوهش را پوشش دهد" (سارانتاکوس[45]، 1992: 79). در پژوهش حاضر سعی شد این ملاحظات مدّنظر قرار گیرد تا کلیه متغیرها، به خصوص بی تفاوتی اجتماعی کاملاً منطبق بر تعاریفی باشد که به وسیلۀ صاحبنظران علوم اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است و شاخص های لازم برای شناسایی جوانب گوناگون آن بر همین مبنا عملیاتی شوند. در گام بعد، برای بهره گیری از گونۀ اعتبار صوریِ پژوهش، پرسشنامه طراحی شدۀ آغازین در اختیار تعداد 12 نفر از متخصصان قرار گرفت تا با گردآوری ارزیابی و داوری آنها مشخص شود که ابزار سنجش پژوهش تا چه اندازه قابلیت آن را دارد که متغیرهای مدّنظر در این پژوهش را مورد سنجش قرار دهد. مجموع آنچه در اجماع آراء متخصصان بدست آمد در پرسشنامه مورد اصلاح(حذف، ویرایش، افزودن) دقیق قرار گرفت. در گام پسین، اعتبار مبتنی بر تحلیل عاملی از طریق تحلیل عامل اکتشافی صورت گرفت تا بتوان جوانب اساسی و زیربنایی متغیرهای مستقل و وابسته را بازشناخت. از این رو گویه های مرتبط با هر شاخص با استفاده از چرخش عامل ها انجام شد تا صحّت آنچه به عنوان مفروضه های نخستین در خصوص متغیرهای مستقل مدّ نظر قرار گرفته است مشخص شود. به همین دلیل با بدست آوردن میزان بار عاملی و درصد واریانس تبیین شده به وسیلۀ هر کدام از عامل ها توان اعتبار مربوط به متغیرهای یادشده مورد ارزیابی قرار گرفت. پس از دست یابی به ساختار عاملی مناسب، عوامل موجود در پرسشنامه بی تفاوتی اجتماعی به همراه پرسش های هر عامل استخراج شدند و هر عامل بر اساس ویژگی های مشترک موجود در محتوای پرسشها نامگذاری شد(جدول 3).
در پایان این مرحله، پرسشنامه بی تفاوتی اجتماعی در چهار عاملِ انفعال، سرخوردگی، یأس سیاسی، و فردگرایی بدست آمد و بنابراین متغیر بی تفاوتی اجتماعی با این پرسشنامه، در چهار عامل یادشده قابل اندازه گیری شد.
جدول 3- ادغام پرسش ها و نامگذاری عامل ها
عامل های ادغام شده |
پرسش ها |
نام عامل |
عامل 1 |
گویه های مندرج در عامل های 2-4-5-9 |
انفعال |
عامل 2 |
گویه های مندرج در عامل های 1 و 6 |
سرخوردگی |
عامل 3 |
گویه های مندرج در عامل های 7 و 8 |
یأس سیاسی |
عامل 4 |
گویه های مندرج در عامل های 3 و 10 |
فردگرایی |
روش پژوهش
در این پژوهش از روش زمینه یابی(پیمایش) استفاده شد که بیشتر به مقتضای اهدافی که در آن دنبال می شود در پی توصیف، تبیین و کاوش است. شهر تهران به عنوان محدودۀ جغرافیایی جامعه آماری این پژوهش شناخته شد و جامعۀ آماری شامل کلیه شهروندان 18 سال به بالای شهر تهران در سال 1387 براساس آمار اعلام شده در آخرین سرشماری نفوس و مسکن ایران از 22 منطقه شهری بود که به منظور احتراز از هرگونه خطا در این امر، محل زندگی یا سکونت فرد در شهر تهران مورد دقت قرار گرفت. بر اساس سالنامه آماری سال 1385 سازمان ثبت احوال کشور، استان تهران در مجموع دارای 22 منطقه شهری است که جمعیت مجموع این مناطق 230,711,7 نفر است و از این میان، جمعیت افراد بالاتر از 18 سال حدود 814,344,6 نفر بودند. با توجه به اینکه سرشماری یادشده مربوط به سال 1385 بوده است و در فاصلۀ این تاریخ تا سال جاری به تعداد جمعیت بالاتر از 18 سال افزوده شده، برای دقت نظر بیشتر در این امر، جمعیت بالاتر از 15 سال(جمعیت بالغ) این سرشماری مدّنظر قرار گرفته است که تعداد تقریبی آن 814,944,6 بود و نمونه نهایی از جمعیت اخیر انتخاب شد. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، با طبقه بندی متناسب با حجم جمعیتی هر یک از مناطق، در این پژوهش پس از آنکه از میان 22 منطقه مسکونی تهران از هریک از مناطق شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب تهران، تعداد 2 منطقه انتخاب شد(درمجموع ده منطقه)، از بین بلوک های موجود در مناطق مذکور واحدهای نمونه، انتخاب شدند که این فرآیند در 5 مرحله صورت گرفت:
1- انتخاب دو منطقه از بین مناطق موجود در شهر تهران با روش تصادفی(قرعه کشی) از هر منطقه .
2- تقسیم متناسب کل حجم نمونه در میان 10 منطقۀ برگزیده شده به نسبت جمعیت کل آن.
3- انتخاب تعدادی بلوک از هر منطقه برای اجرای ابزار پژوهش.
4- یافتن واحدهای آماری به صورت تصادفی از روی نقشۀ بلوک های ساختمانی در مناطق یادشده. ابتداً انتخاب خانوار از بین خانوارهای ساکن در هر بلوک ساختمانی براساس فهرست برداری صورت گرفته و سپس انتخاب فرد.
5- انتخاب نخستین فرد واجد شرایط در خانوار(شهروند 18 سال به بالا)، از خانوارهای نمونه ساکن در هر بلوک ساختمانی و اجرای پرسشنامه.
برای نمونه گیری، ابتدا حجم نمونه مورد نیاز با استفاده از فرمول زیر مشخص و سپس هر یک از واحدهای جامعۀ آماری مطابق توضیح یادشده پیشین انتخاب شد. در جهت برآورد حجم نمونۀ این پژوهش، یک پیش آزمون بر روی شهروندان بالاتر از 18 سال تهرانی انجام شد و واریانس(S2) و خطای معیار از میانگین(Se x) مطابق فرمول زیر(سرایی، 1372: 137) محاسبه شد:
مقادیر و پارامترها :
814,944,6 N = (حجم کل جامعۀ آماری)
96/1t =(کمیّت tبا ضریب اطمینان 95% )
68/9S2 = (برآورد واریانس بی تفاوتی اجتماعی براساس نتایج اجرای پیش آزمون)
46/3d = (دقت احتمالی مطلوب که از فرمول (d= t.Se x) بدست می آید)
[Se x اشتباه معیار از میانگین متغیر بی تفاوتی اجتماعی در پیش آزمون است]
= n = 831 بنابراین:
نتیجه برآورد فوق از حجم نمونه تعداد 831 نفر است که به منظور خنثی کردن اثرات پرسشنامه های ناقص یا مفقود و سایر موارد در جهت دقت نمونه، نمونه نهایی به عدد 850 نفر افزایش داده و همین تعداد پرسشنامه تکمیل شد. نسبت اجرای پرسشنامه بر روی نمونه نهایی، براساس تفاوت در جمعیت هر یک از این مناطق به شرح جدول 4 بود.
یافته ها
به لحاظ نکات جمعیت شناختیِ نمونۀ این پژوهش، حداقل سن پاسخ دهندگان 18 سال و حداکثر 80 سال بوده و میانگین سنی پاسخ دهندگان در حدود 29 سال قرار داشته است. ضمناً بیشترین فراوانی پاسخ دهندگان، محدودۀ سنی 18 تا 24 سال بوده که حدود 49 درصد از کل نمونه را دربرگرفت. همچنین 8/54 درصد پاسخ دهندگان، مؤنث(تعداد 466 نفر) و معادل 2/45 درصد(تعداد384 نفر) مذکر بوده اند. به لحاظ قومیتی، بیشترین کمیّت پاسخ دهندگان مربوط به قومیت فارس(بیش از 64 درصد) و پس از آن به ترتیب؛ اقوام آذری، کُرد، لُر، ترکمن، بلوچ، عرب، و سایر موارد بوده اند. بیش از 34% از پاسخ دهندگان دارای مدرک لیسانس و پس از آن حدود 34% نیز در ردۀ تحصیلی دیپلم یا پیش دانشگاهی قرار داشته اند. پس از این، به ترتیب فوق دیپلم، فوق لیسانس، راهنمایی و سیکل و موارد دیگر با درصدهای کمتر قرار گرفته اند. تحلیل های یک متغیرۀ مربوط به متغیر وابستۀ این پژوهش(بی تفاوتی اجتماعی) و هشت متغیر مستقل اصلی مفروض، با توجه به میانگین مقادیر در دامنۀ تغییرات آن، بیانگر میانگین میزان بی تفاوتی اجتماعی در سطح متوسط رو به بالا بوده است.
جدول 4- انتخاب جمعیت نمونه از 10 منطقه منتخب به نسبت جمعیت کل هر منطقه
انتخاب از مناطق 22 گانه |
موقعیت جغرافیایی |
کل جمعیت منطقه شهری |
حجم نمونۀ منطقه انتخاب شده |
منطقه 1 |
نمونه از مناطق شمال تهران |
372758 |
75 |
منطقه 3 |
|
284457 |
58 |
|
|
|
|
منطقه 16 |
نمونه از مناطق جنوب تهران |
290630 |
59 |
منطقه 19 |
|
248315 |
50 |
|
|
|
|
منطقه 6 |
نمونه از مناطق مرکز تهران |
217127 |
44 |
منطقه 10 |
|
315173 |
64 |
|
|
|
|
منطقه 4 |
نمونه از مناطق شرق تهران |
813238 |
165 |
منطقه 8 |
|
378519 |
77 |
|
|
|
|
منطقه 2 |
نمونه از مناطق غرب تهران |
599915 |
121 |
منطقه 5 |
|
677569 |
137 |
|
جمع : |
701/197/4 |
850 |
مقیاس بی تفاوتی اجتماعی متشکل از 26 گویه از نوع لیکرتی، با حداقل نمره 34 و حداکثر نمرۀ 121 به ترتیب بالاترین و پایین ترین سطح تفاوتی اجتماعی را نشانگر ساخت. میانگین بی تفاوتی شهروندان تهرانی مقدار20/67 بدست آمد که نسبت های توصیفی مقادیر آن در جدول 5 مندرج است.
جدول 5- توزیع فراوانی و درصد نمرات احساس بی تفاوتی اجتماعی
میزان احساس بی تفاوتی اجتماعی |
فراوانی |
درصد |
احساس بی تفاوتی اجتماعی بالا |
326 |
4/38 |
احساس بی تفاوتی اجتماعی متوسط |
496 |
4/58 |
احساس بی تفاوتی اجتماعی پایین |
28 |
3/3 |
مجموع |
850 |
0/100 |
با توجه به دامنۀ تغییرات که مقدار 87 است، ارقام جدول 5 نشان دهندۀ سطح متوسط رو به بالایی از بی تفاوتی اجتماعی در شهروندان تهرانی است.
همچنین میانگین میزان بی هنجاری[آنومی]، احساس محرومیت نسبی، فردگرایی، تحلیل هزینه-پاداش گویای بالاتر از حد متوسط بودن این عوامل و میانگین میزان اعتماد اجتماعی، اثربخشی اجتماعی، رضایت اجتماعی، و التزام[تعهد] مدنی در سطح پایین بود، گویای حد بالاتر از متوسط این عوامل بوده است. چکیدۀ توزیع های توصیف آماری در خصوص متغیرهای وابسته و مستقل، از نقطه نظر متغیرهای 8 گانۀ مستقل و وابسته و آماره های توصیفی آن، به شرح جدول شماره 6 است.
در تحلیل های دو متغیره، بین جنسیت و بی تفاوتی اجتماعی تفاوت مشاهده شد بطوری که مردها بی تفاوتی اجتماعی بالاتری را نشان دادند. همچنین بین قومیت(متشکل از اقوامِ کُرد، ترکمن، فارس، آذری، لُر، بلوچ، و عرب) و بی تفاوتی اجتماعی تفاوت مشاهده شد(قوم کُرد دارای کمترین و قوم عرب بیشترین بی تفاوتی اجتماعی). همینطور بین متغیر سطح تحصیلات و بی تفاوتی اجتماعی تفاوت معنی دار مشاهده شد (درجات پایین تحصیلی بیشترین و دارندگان مدرک فوق لیسانس کمترین میزان بی تفاوتی را نشان دادند). در عین حال، بین سن، وضعیت تأهل و پایگاه اجتماعی-اقتصادی و بی تفاوتی اجتماعی تفاوتی مشاهده نشد و بنابراین در رابطه با بی تفاوتی اجتماعی نقش اثرگذاری نداشتند. تحلیل های دو متغیره به صورت مستقیم یا معکوس(منفی)نشان دهندۀ رابطۀ معنادار تمام متغیرهای اصلی مستقل با بی تفاوتی اجتماعی بود. از لحاظ شدت رابطه، همبستگی میان متغیرهای؛ اثربخشی اجتماعی، فردگرایی، رضایت اجتماعی، التزام مدنی با بی تفاوتی اجتماعی در حد بالاتر از متوسط و شدت اثرگذاری متغیرهای بی هنجاری، اعتماد اجتماعی، محرومیت نسبی و تحلیل هزینه-پاداش در حد کمتر از متوسط بوده است. همبستگی این متغیرهای مستقل با متغیر وابسته به شرح جدول7 است.
جدول 6- توزیع نمونه پژوهش بر اساس آماره های توصیفی مربوط به متغیر وابسته و متغیرهای مستقل
|
میانگین (Mean) |
اشتباه معیار از میانگین (Std. Error of Mean) |
انحراف معیار (Std. Deviation) |
واریانس (Variance) |
دامنۀ تغییرات (Reng) |
حداقل آماره (Minimum) |
حداکثر آماره (Maximum) |
مجموع نمرات (Sum) |
بی تفاوتی اجتماعی |
20/67 |
43/0 |
66/12 |
32/160 |
87 |
34 |
121 |
57128 |
بی هنجاری(آنومی) |
72/18 |
14/0 |
25/4 |
09/18 |
69 |
6 |
75 |
15912 |
اعتماد اجتماعی |
02/18 |
09/0 |
63/2 |
93/6 |
20 |
10 |
30 |
15281 |
اثربخشی اجتماعی |
18/21 |
12/0 |
74/3 |
02/14 |
41 |
10 |
51 |
17982 |
رضایت اجتماعی |
98/20 |
10/0 |
03/3 |
23/9 |
20 |
10 |
30 |
17834 |
محرومیت نسبی |
66/18 |
12/0 |
69/3 |
64/13 |
21 |
9 |
30 |
15834 |
فردگرایی |
82/13 |
15/0 |
37/4 |
18/19 |
20 |
5 |
25 |
11752 |
تحلیل هزینه-پاداش |
66/14 |
08/0 |
43/2 |
91/5 |
16 |
8 |
24 |
12450 |
التزام مدنی |
94/12 |
09/0 |
84/2 |
06/8 |
18 |
7 |
25 |
11006 |
در گام پسین، به منظور بررسی تأثیر همزمان متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته(بی تفاوتی اجتماعی) و بررسی این نکته که مجموع متغیرهای مستقل چند درصد از واریانس (تغییرات)متغیر وابسته را تبیین می کنند از رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج معادلۀ رگرسیون متغیر وابسته(بی تفاوتی اجتماعی) را می توان به این شرح بیان کرد؛ التزام مدنی در رابطه ای معکوس، با ضریب بتای 317/0- تأثیرگذارترین عامل بر بی تفاوتی اجتماعی بوده و پس از آن به ترتیب، فردگرایی در رابطه ای مستقیم با ضریب بتای 295/0 ، بی هنجاری در رابطه ای مستقیم با ضریب بتای 158/0 ، رضایت اجتماعی بطور معکوس و با ضریب بتای112/0- ، و محرومیت نسبی دررابطه ای مستقیم با ضریب بتای 078/0 سایر عوامل مؤثر بر بی تفاوتی اجتماعی بوده اند. نتایج نهایی استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که حدود 40/0 درصد تغییرات در بی تفاوتی اجتماعی به وسیلۀ مجموع متغیرهای مستقل قابل تبیین است. شدت ضریب همبستگی چندگانه، نشان دهندۀ همبستگی بین متغیرها بوده است. نتایج آزمون تحلیل واریانس فرض وجود رابطه بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته را در سطح معنی داری بیش از 99% اطمینان تایید نمود. علاوه بر بررسی آثار مستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته، اثرهای غیرمستقیم متغیرهای مذکور نیز با استفاده از تحلیل مسیر بدست آمد. مجموع اثرات و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته نشان دهندۀ آن است که متغیرهای التزام مدنی، فردگرایی، بی هنجاری(آنومی)، رضایت اجتماعی، و محرومیت نسبی به ترتیب به طور مستقیم و غیرمستقیم، بر بی تفاوتی اجتماعی مؤثر واقع می شوند. بنابراین نتایج حاصله نشان دهندۀ آن است که از میان متغیرهای مستقل اصلی، متغیرهای یادشده در بالا به ترتیب دارای بیشترین میزان برای تبیین واریانس بی تفاوتی اجتماعی هستند که نمودار آن در شکل 2 آمده است. اندازۀ قطر هر رابطۀ مؤثر در نمودار زیر به ترتیب نشانگر بیشترین تأثیرگذاری عوامل، بر بی تفاوتی اجتماعی است.
جدول 7- آزمون رابطه همبستگی بین متغیرهای مستقل و بی تفاوتی اجتماعی(ردیفی که با رنگ خاکستری علامتگذاری شده، مربوط به متغیرهای مستقلی است که دارای همبستگی معنی دار با متغیر وابسته بودند و قابلیت ورود محاسبۀ رگرسیونی را دارند)
|
روابط میان متغیرهای مستقل با وابسته |
آزمون آماری یا روش همبستگی |
سطح معنیداری sig |
|
آزمون رابطه بین جنسیت و بی تفاوتی اجتماعی |
t و شفه |
046/0 |
|
آزمون رابطه بین سن و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
357/0 |
|
آزمون رابطه بین وضعیت تأهل و بی تفاوتی اجتماعی |
f |
594/0 |
متغیرهای زمینه ای |
آزمون رابطه بین قومیت و بی تفاوتی اجتماعی |
f و شفه |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین شغل و بی تفاوتی اجتماعی |
f و شفه |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین سطح تحصیلات و بی تفاوتی اجتماعی |
f و شفه |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین درآمد و بی تفاوتی اجتماعی |
f و شفه |
074/0 |
|
آزمون رابطه بین پایگاه اجتماعی-اقتصادی بالا و بی تفاوتی اجتماعی |
f |
502/0 |
|
آزمون رابطه بین بی هنجاری(آنومی) و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین اعتماد اجتماعی و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین اثربخشی اجتماعی و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
017/0 |
متغیرهای مستقلِ اصلی |
آزمون رابطه بین رضایت اجتماعی و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین محرومیت نسبی و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین فردگرایی و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین تحلیل هزینه-پاداش و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
|
آزمون رابطه بین التزام مدنی و بی تفاوتی اجتماعی |
پیرسون |
000/0 |
شکل 2- دیاگرام تحلیل مسیر
بحث و نتیجه گیری
نتایج تجربی حاصل از تحلیل های پژوهش، نشانگر آن است که بی تفاوتی اجتماعی در شهروندان تهرانی وجود دارد و با در نظر گرفتن میزان آن که از حد متوسط بالاتر است و همچنین توأم شدن آن با میزان بالایی از بی هنجاری، نارضایتی اجتماعی، فردگرایی، محرومیت نسبی و التزام مدنیِ اندک، وضعیت نگران کننده ای را به مثابه یک معضل اجتماعی ترسیم می کند. با در نظر گرفتن این یافته ها، ضرورت چاره اندیشی و برنامه ریزی برای کنترل و کاهش آن قویاً احساس می شود. کاهش سطح التزام مدنی بیانگر کمبود احساس تعلق آحاد مردمی به ساختارهای جامعۀ خود بوده و سبب شیوع و قدرت بیشتر بی تفاوتی در جامعه شده است. همچنین وجود احساس بی هنجاری بالا به عنوان دومین عامل در اثرمستقیم و غیرمستقیم بر بی تفاوتی را، می توان نشانۀ نوعی اختلال هنجاری[46] در جامعه دانست که در آن فرد به نوعی خود را فاقد عضویت در جامعه تلقی کرده، احساس فراگیری از ناهماهنگی و عدم تطابق با هنجارهای اجتماعی را تجربه می کند. اثرگذاری متغیر فردگرایی بر بی تفاوتی اجتماعی نشانگر این امر است که یکی از دلایل بالا بودن احساس بی تفاوتی اجتماعی، احساس منفعت طلبی شخصی و نوعی فردگرایی سودمحور است. قدر مسلّم آن است که در حالت فردگرایی سودگرایانه، افراد به شیوه ای عمل می کنند که هدفشان، صرفاً به حداکثر رساندن منافع شخصی خودشان است و این امر، خود وجهی از بی تفاوتی اجتماعی در جامعه است. وجود نارضایتی اجتماعی بالا در این پژوهش، بیانگر واقعیات اجتماعی جامعه از نقطه نظر خشنودی کارکردی است. جامعه ای با جمعیت بی تفاوت و بی علاقه به فراشدهای اجتماعی، گویای وضعیتی است که در آن رضایتمندی اجتماعی از حیث بی اعتمادی و بی اعتقادی به ساختارهای اجتماعی_سیاسی جامعه وجود دارد؛ چنانکه جامعه شناسان معتقدند احساس نارضایتی در فرد می تواند به نوعی انفصال و انفکاک فرد از تمام پیوند های اجتماعی منجر شود. وجود احساس محرومیت نسبی، به عنوان یکی از علل مؤثر بر بی تفاوتی اجتماعی نیز قابل تأمل است. محرومیت نسبی به عنوان اختلاف منفی میان انتظارات مشروع و واقعیت های جامعه باعث سرخوردگی در دستیابی به ضروریات زندگی و از جمله عوامل مهم در پیدایش احساس نارضایتی از وضع موجود است. نتایج نشان می دهد که افراد در جامعۀ آماری این پژوهش، شرایط خود را در مقایسه با دیگران با نوعی احساس محرومیت و بی عدالتی نسبی ارزیابی کرده و از این حیث بر میزان بی تفاوتی آنها در جامعه افزوده شده است.
یافته های مربوط به روابط بین متغیرهای زمینه ای و بی تفاوتی اجتماعی، مردها میزان بی تفاوتی اجتماعی بالاتری را نشان داده اند و حال آنکه جامعۀ ایران، به دلیل شالوده های سنتی و زیرساخت های فرهنگی خود، همچنان سهم بیشتری را در فراشدها و عملکردهای اجتماعی برای مردان قائل است. با توجه به سطح بالای احساس های نامطلوب اجتماعی که در متغیرهای مستقل این پژوهش مندرج بود، شاید این نابرابری جنسیتی در میزان بی تفاوتی اجتماعی را بتوان با تجارب توام با نارضایتی، بی قدرتی، و سرخوردگی های عملی این نیروی حداکثری جامعۀ ایران در فرایندهای اجتماعی در ارتباط دانست چرا که علیرغم حضور بیش از پیشِ زنان حال حاضر جامعۀ ایران در عرصه فعالیتهای اجتماعی، همچنان مردان جمعیت حداکثری این جامعه را در رویارویی با مسآله های اجتماعی تشکیل می دهند و بنابراین می توان تفاوت مشاهده شدۀ مذکور را به این مواجهه و تماس با شرایط اقتصادی-اجتماعی ناهمگون و به تبع آن وقوع بی تفاوتی اجتماعی نسبت داد. همچنین قومیت کرد در ایران که همواره به مثابه اجتماعی جامعه محور، و متعصب به ارزش های ملّی و مذهبی شناخته شده است در نتایج این پژوهش کمترین میزان بی تفاوتی اجتماعی را نشان داده است. در عین حال وقوع میزان بالای بی تفاوتی اجتماعی در قومیت عرب زبان ایرانی را می توان با میزان حداقلی جمعیت و در عین حال عدم اتصال فرهنگی و زبانی این قوم در قیاس با سایر اقوام تحلیل کرد. به لحاظ تحصیلی، درجات پایین تحصیلی بالاترین حد بی تفاوتی اجتماعی و دارندگان مدرک فوق لیسانس کمترین حد آن را نشان داده اند که می تواند ریشه در نقش مشهود سواد و معلومات عمومی و دانشگاهی در درک صحیح فرایندها و مسآله های اجتماعی جامعه داشته باشد.
به نتایج تجربی- تبیینی پیشین، می توان سه نتیجه نظری و نهایی از این پژوهش را افزود:
1- تحلیل ابعاد مختلف گویه های بی تفاوتی اجتماعی نشان دهندۀ آن است که میزان مشارکت اجتماعی رسمی، مثل مشارکت داوطلبانه در سازمان ها، احزاب و انجمن ها، تمایل به شرکت در انتخابات، تعامل با نهادهایی مثل سیاست و امثال آن در مجموع کم، و بیشتر مشارکت ها در زمینه فعالیت های اجتماعی غیر رسمی مثل کنش های مشارکتی دگرخواهانه و نوعدوستانه ای از قبیل کمک به مستمندان، حمایت از دیگران، توجه به مشکلات اطرافیان و غیره بوده است. براین اساس می توان گفت احتمالاً بی تفاوتی اجتماعی موجود، بیشتر متوجه ساخت اجتماعی-سیاسی و نهادهای رسمی جامعه است تا ساختارها و نهادهای غیررسمی. ضمن اینکه با استفاده از نظریه شخصیت دموکراتیک، که در آن از جمله شروط مهم جامعه دموکراتیک را وجود شخصیتی می داند که در هماهنگی با ساختار قدرت سیاسی، مستعد مشارکت در حیات عمومی و اجتماعی و سیاسی است و اعتنای اجتماعی او بر بی تفاوتی اش غلبه دارد می توان گفت جامعۀ ایران احتمالاً هنوز آمادگی دارا بودن یا تکوین شخصیت دموکراتیک را ندارد چرا که بی تفاوتی اجتماعی در درون ساختارها و فرایندهای غیردموکراتیک صورت می گیرد و فقط به ویژگی های ذاتی و علائق روان شناختی فرد مربوط نمی شود، بلکه دلایل جامعه شناختی دارد.
2- در دوران مدرن، در هر جامعه ای می توان دو دسته منافع و سه حوزۀ فعالیت برای زندگی فردی و اجتماعی را مدّ نظر داشت. دو دسته منافع عبارتند از منافع خاص شخصی و منافع عام اجتماعی. سه حوزۀ فعالیت های فردی و اجتماعی را نیز می توان چنین برشمرد: حوزه شخصی(خصوصی)، حوزۀ عمومی، و حوزۀ سیاسی یا حکومتی(قاضی مرادی، 1385). ارتباط متقابلی میان آن دو دسته منافع و این سه حوزه فعالیت است. در زمانی که منافع خصوصی نسبت به منافع عمومی تقدم پیدا می کند، حوزۀ عمومی زندگی اجتماعی ضعیف یا محدود و بی اعتبار می شود و بنابراین به عنوان مثال برای فردی در چنین فضایی شرکت در سیاست، نه تنها بی نتیجه، بلکه بی معنا خواهد شد. بنابراین باعث خواهد شد که فرد از حد حوزۀ فعالیت شخصی یا خصوصی تجاوز نکند و به سوی فعالیت در حوزۀ عمومی یا سیاسی حرکت نکند. در تحلیل نهایی می توان گفت احتمالاً غلبۀ منافع خاص شخصی باعث عدم فعالیت در حوزه های عمومی و سیاسی جامعه و بی تفاوتی اجتماعی شده است.
3-بی تفاوتی اجتماعی را علاوه بر نگاه آسیب شناختی، باید یک واکنش کلی و فراگیر به ساختار و موقعیت های اجتماعی دانست که فرد در جامعه با آنها مواجه می شود. با استناد به نتایج این پژوهش می توان گفت وجود احساس های نامطلوب اجتماعی مثل بی تفاوتی، بی هنجاری، نارضایتی، احساس محرومیت، عدم التزام مدنی و فردگرایی به نوعی واکنشی به شرایط اجتماعی و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی نامطلوب هم هست که بر روی باورها و نگرش افراد مؤثر واقع می شود. با در نظر گرفتن موارد یادشده است که می توان گفت بسیاری از زمینههای پدیدآورندۀ بی تفاوتی اجتماعی در جامعۀ ایران، در اساس، با ساختار اجتماعی- اقتصادی جامعه ارتباط دارد و از این منظر باید مورد مطالعه و اقدام قرار گیرد. هریک از احساس های نامطلوب اجتماعی که در بالا بدان اشاره شد در شبکه ای از روابط متقابل علّی بر یکدیگر مؤثر واقع شده و ضمناً می تواند علتی برای بروز بی تفاوتی اجتماعی باشد چنانکه این پژوهش نشان داد که تغییرات یا نوسان ها در این قبیل عوامل، با بی تفاوتی اجتماعی قابلیت تبیین می یابد.
پیشنهادها و راهکارهای پژوهش
با در نظر گرفتن این نکته که این پژوهش در پایتخت جامعۀ ایران انجام شده و ناظر بر بخش محدودی از این جامعه است، پیشنهاد نخست این است که این موضوع در سطح کل جامعه مورد پژوهش بیشتری قرار گیرد.
بی تفاوتی اجتماعی که محصول تأثیرپذیری از شرایط گوناگون تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و فضای روان شناختی جامعه است با تکثّر علیّتی خود می تواند در شاخه های مختلف علوم اجتماعی و انسانی مدّنظر قرار گیرد. با توجه به خصلت میان رشته ای بودن آن، پیشنهاد دوم آن است که موضوع از منظر سایر متخصصین در دانش های یادشده نیز مورد کاوش قرار گیرد.
همچنین بنا بر نتایج این مطالعه راهکارهای زیر ارائه می شود:
ارتقاء میزان التزام مدنی با فراخواندن مسئولان حکومتی به رفتار توام با صداقت با مردم و دعوت شهروندان به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و شناخت صحیح ارزش های جمعی و ملّی در جهت ایجاد علاقه جمعی.
فراخوان آحاد جامعه به دیگرخواهی و نوعدوستی و در نظر داشتن پاداش های اجتماعی و قانونی برای فعالیتهای دگرخواهانه در فراشدهای اجتماعی با آموزش در نهادهای اصلی اجتماعی، در جهت جامعه گرایی بیشتر که نقطۀ مقابل فردگرایی مفرط است.
در نظر داشتن شاخص های مشارکت جویانۀ اجتماعی در برنامه ریزی های توسعه ای در سطوح خرد، میانه، و کلان.
فراهم ساختن بسترهای اجتماعی و فرهنگی در میان تودۀ مردم با طرح و تدوین برنامه های مرتبط در جهت بسط و گسترش فرهنگ تعامل مثبت اجتماعی.
افزایش احساس کارایی و اثربخشی در جامعه با دخالت دادن مردم در سرنوشت اجتماعی-سیاسی و تبلیغ مناسب جهت مشارکت حداکثری آحاد اجتماعی که مستلزم برنامه های درازمدت و تحقق مکرّر وعده های مسئولان دولتی و حکومتی است.
افزایش احساس رضایت اجتماعی با رفع نیازهای مادی و غیرمادی شهروندان به ویژه از ناحیۀ دولت و فعالیتهای اقتصادی آن و کاهش احساس محرومیت نسبی با برقراری نظام متعادلی از نابرابری اجتماعی و کاهش هر چه بیشتر تبعیض های اجتماعی و شکاف طبقاتی.
[1]social depression
[2]social health
[3]Dean
[4]Mc Legan & Nel
[5]Abrele
[6]apathetic
[7]Ritzer
[8]involvement
[9]social Interest
[10] Gans
[11]Van Snippenburg & Scheepers
[12]Al-Mizjaji
[13]Chen & Zhong
[14]Ross
[15]Easterlin
[16] Lipset
[17] Lerner
[18] Dahl
[19] Myer
[20]Wilensky
[21]Piliavin
[22] sense of powerlessness
[23] sense of efficacy
[24] Southwell
[25]Seeman
[26] retreatism
[27]structural strain theory
[28]Almond & Verba
[29]Gamson
[30]Kornhauser
[31]Duncan Mitchell
[32]Gurr
[33]Wiese
[34]privatism
[35]Lippmann
[36]social trust
[37]social satisfaction
[38]social efficacy
[39]relative deprivation
[40]individualism
[41]cost-reward analysis
[42]social commitment
[43] item intercorrelation
[44] internal consistency
[45] Sarantakos
[46]disorder of Norm