An analysis of socio petal urban space and its relationship with citizenship behavior

Document Type : Research Paper

Authors

1 Instructor, Art University of Isfahan

2 Associate Professor, Department of Educational Sciences, University of Isfahan

3 Instructor, Islamic Azad University, Najafabad Branch

Abstract

The purpose of this research is an investigating of the relationship between socio petal urban spaces and behaviors of citizenship. The sample group consisted of 184 people who were students of architecture, in Art Universities of Isfahan that were selected randomly from different universities of Isfahan. Data about the research variables was conducted through Citizenship behavior questionnaires associated with Variables of socio petal urban areas and cultural components. For data analysis,  the Pearson correlation coefficient  was used in order to determine  association between behavioral variables and socio petal urban spaces and  citizenship behavior used Regression model to examine the contribution of each of the variables in citizenship behavior .The results showed that the socio petal spaces with five citizenship variables have a significant relationship. The highest correlation related to consumption participation (38%) and respect for others (39%) and the least of them was seeking justice (19%) and responsibility (19%). Regression analysis was used to that Instead of changing every single component of urban area can be predicted 16% in citizenship behavior.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

  واژه‌های فضای مردم‌گریز[1] و مردم‌گرا2را برای اولین بار"اسموند3" در سال 1966 به کار، برد. او در آن زمان مدیریت بیمارستان ساسکاچوان کانادا را داشت و با بررسی روابط اجتماعی بیماران در فضاهای مختلف بیمارستان و تغییراتی که در چیدمان فضایی می‌داد به بیان این دو نوع فضا پرداخت و این واژه‌ها را بیانگر فضاهایی دانست که مردم را دور هم جمع می‌نمایند یا از هم دور می‌کنند،بعدا "ادوارد تی هال4" این اصطلاحات را گسترش داده تا چگونگی تأثیرگذاری موقعیت موانع در فضاها را بر ارتباط بین مردم توصیف نماید. از آن پس سایر نظریه‌پردازان مانند "جان لنگ5"  نیز به این مطالعات پرداختند به نظر او «فضاهای مردم‌گریز» فضای بازدارنده ارتباط اجتماعی بین مردم و  «فضای مردم گرا »تشویق کننده به مکث، توقف در در فضای شهر ایجاد و تعامل است  ) لنگ، 2002  ص28). از آنجا که حضور مردم در فضای شهری از دغدغه‌های اصلی طراحان شهری است عده بسیاری به آن پرداخته اند، ولی با وجود آنکه اصطلاحات به کار رفته متفاوت هستند، اما نکته مهم آن است که مفاهیم مشترک نیز در بین این اصطلاحات بسیارند. "ویلیام وایت6" در کتاب زندگی اجتماعی در فضاهای شهری کوچک به دنبال راه‌هایی برای افزایش سرزندگی و حضور مردم در فضاهای شهری بوده و در پروژه "زندگی خیابانی" درون مایه اصلی پروژه را زمینه‌های انسان‌شناسی، قوم‌نگاری علمی و مطالعات فرهنگی قرارداد و در نهایت زندگی خیابانی را چنین تعریف نمود که" در آنجا مردم ساعت‌ها با هم حرف می‌زنند یا خداحافظی‌های طولانی دارند"و این باعث رشد رفتارهای شهری می شود (وایت،1980 ص212) .

"جین جیکوبزبر" لزوم "سرزندگی" فضاهای شهری را در خیابان‌ها تأکید کرده است. و معتقد است که می تواند در بهبود رفتارهای شهروندی موثر باشد."یان‌گل" این ویژگی را با اصطلاح "شهر دعوت کننده" به  کار می‌برد  چون در این فضا می توان با  همشهری‌هایمان  چهره‌ به چهره  دیدار کرد و به طور مستقیم  از  راه حواس به تجربه ‌اندوزی پرداخت. (گل،1987) او واژه‌هایی مانند حضور‌پذیری یا بستری برای حضور فضای شهری را با تأکید بر حضور مردم تعریف نموده و بار اجتماعی  آن را مدنظر دارد به طوری که می توان در رفتارهای شهری مؤثر باشد.

نوربرگ شولتزاز از"فضای شهری پذیرایی دیدار" سخن به میان‌ آورده و  آن را دارای بنیادی شناختی دانسته که به دلیل عدم تحمیل هرگونه نظام از پیش تعیین شده ،عناصر آن می تواند پذیرای  برخوردهای  اجتماعی  و  تعامل سازنده  است  . (نوربرگ و اسکولز، 2005).  به نظر می رسدکه بسیاری از طراحان شهری بر لزوم حضور مردم در فضاهای شهری توافق داشته و هر یک با بیانی روشن راهی را  برای افزایش این حضور جهت ایجاد رفتارهای شهری پیشنهاد کرده اند. در مورداینکه فضاهای شهری با رفتار شهروندی چه ارتباطی دارد ، بیشترتحقیقات اولیه‌ای که در زمینه رفتار شهروندی و محیط انجام شده نشان می دهد، که هدف اصلی آنها  برای شناسایی رفتارهایی بوده که افراد در سازمان‌ها و نهادها انجام داده اند و رفتارهای شهروندی  با وجود اینکه در ارزیابیهای اولیه مورد غفلت قرار گرفته ولی این تحقیقات در بهبود اثر بخشی رفتارهای جامعه شهری موثر بودند (بینستوک و همکاران، 2003، ص378-357 ). البته واژه رفتار شهروندی اولین بار به وسیله باتمن[2] و اورگان مطرح گردید ولی این مفهوم از نوشتارهای بارنارد[3]در مورد تمایل به همکاری (1983 ) و مطالعات کنز و کان[4] در دهه هشتاد در مورد رفتارهای نوآورانه و خودجوش[5] ، حفاظت نهادی،ایده‌های سازنده داوطلبانه، خودیادگیری و حفظ نگرش مطلوب به جامعه تجلی یافته، آنان خاطر نشان ساختند که رفتارشهروندی به رفتارهای دلخواه . رفتاری فردی و داوطلبانه که به وسیله سیستم‌های اجتماعی طراحی نشده گفته می شود که معمولا باعث ارتقای اثر بخشی و پیشرفت جوامع می‌شود(کوهن و کول،2004،ص321-278 ). با این نگاه به  ارتباط رفتار شهروندی با محیط می‌توان گفت رفتار شهروندی باید بر سه ویژگی تاکید ورزد. اول اینکه این رفتار باید داوطلبانه باشد. دوم اینکه وجود آن جنبه اجتماعی داشته باشد و ویژگی سوم این که رفتار شهرونی ماهیتی چند وجهی داشته باشد و با زمینه های انجام آن در ارتباط است.

با این نگاه، از شهروند جامعه شهری انتظار می‌رود بیش از الزامات نقش افراد و فراتر از وظایف آن، در خدمت به اهداف جامعه شهری فضا های مساعد ایجاد کند. به عبارت دیگر در رشد ساختار رفتار شهروندی باید به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش فردی بود و این در پرتو زمینه های مساعد ایجاد می شود. در راستای این مهم و با با توجه به گسترش شهرهاو نیاز مبرم به فضاهای جدید و حرکت به سمت جهت‌دهی رفتارهای شهروندی مطلوب که دغدغه مسئولان نظام شهری می‌باشد این مقاله به دنبال این است که اولاً رابطه بین فضا های شهری و رفتار شهروندی را بررسی نماید و ثانیا میزان  ارتباط فضاهای شهری با رفتار شهروندی بدست آورد.

 

پیشینه و مبانی نظری

 تحقیقات اولیه در مورد طراحی شهری نشان می دهد که فضاهای مردم گریز غالباً ترویج‌دهنده سرعت بالا و کالبدهای ایزوله می‌باشند وطراحی مسیر به عنوان راه عبوری پیش بینی شده است در صورتی که در فضاهای مردم‌گرا بر مکث ، جمع شدن و حضور تأکید می‌کند. فضاهای مردم‌گرا با کیفیت‌هایی که ارائه می‌دهند غالباً بستر مناسبی برای فعالیت‌های اختیاری هستند. تأکید بر پیاده روی در مردم‌گرا نمودن فضای شهری نقش مهمی را بازی می‌نماید. چون حرکت سواره مساوی با سرعت و عدم فرصت کافی برای درک محیط و برقراری ارتباط با آن و با سایر مردم است (بختیار1389، ص115). در فضاهای شهری کیفیت هایی مانند همه شمول بودن و حس مکان نقش پر رنگ تری بازی می کنند. توجه به گیاهان در لایه ها وسطوح متنوع سبب می شود افراد در سنین توانایی های متفاوت در نتیجه خط دید های مختلف دیدهای مطلوبی از فضا داشته باشند. با وجودی که متریال های طبیعی حس خوبی را منتقل می نمایند اما همه آنها مناسب فضای مردم گرا نیستند. مصالحی مانند قلوه سنگ پیاده روی را سخت میکند و شهروندان این فضاها را انتخاب نمی کنند. در عمل کف سازی نامناسب توجه را بیش از حد جلب کرده و  بر فعالیت‌های درون فضایی تأثیر منفی می گذارد و از برقراری تعامل اجتماعی با دیگران جلوگیری می‌کند.(همان، ص89). تحقیقات سامر نشان داد که فرم محیط اکولوژیک بر تامل و تعامل بسیار تاثیرگذار است و حس مکان مکث یا حرکت را به خوبی القا می نماید. فرم های مقعر پذیراترین فرم ها بوده و با ایجاد حریم حس تعلق و مالکیت را افزایش می دهد و بیشتر به عنوان فضاهای مکث بلند مدت به کار می روند و تعامل در آنها به دلیل چیدمان رو به افزایش  است (سامر،1969 ،ص58) .کاپلان فضاهای خطی را تشویق کننده حرکتمی داند اما زمانی که اطلاعات ناگهانی به فرد می دهند سرعت را کم کرده و دلیلی بر ایجاد  تعامل می گردد، حس مکان خاطره انگیزی محیط را افزایش می دهد استفان کاپلان معتقد است" یکمرتبگی یا دادن اطلاعات متناوت به صورت دفعی به دلیل ایجاد یک حس مکان خاص خاطره‌انگیز است" (کاپلان،2002).  فضای مردم گرا با ایجاد خاطرات خوب افراد را مجددا به فضا  می کشاند. فضاهایی که بی خبری در آن ها نهفته،  فرد را تشویق به عبور سریع و کشف آن می نماید بنابراین تعامل پایین می آید و تمام توجه صرف کشف محیط نمی شود . پارکز در تحقیق خود به این نتیجه رسید که نوع پوشش گیاهی خاص و بومی نیز می تواند بسیار خاطره انگیز بوده و حس مکان ویژه ای را در فرد ایجاد نماید. نور و سایه ها در فضا می توانند بر حرکت و مکث تاثیر گذارند. ریتم موجود در کشش به سمت رفتن به یک هدف خاص را افزایش می دهد.

محیط خوانا حس کنترل بر محیط را زیاد کرده و عزت و وجدان اجتماعی را افزایش می دهد. "ون داینر" با بکاربردن مفهوم"رفتار فرانقشی [6]"  بر رابطه محیط شهری و رفتار شهروندی تأکید دارد(ون داین،کامینگز، وپارکز؛1955 )مونو ثابت کرد"رفتار نهادی مددکارانه[7] بر افزایش تعامل اجتماعی در اثر محیط تأکید می کند "(بریف و مونو ویدلو؛1986 )، جورج با"خودجوشی نهادی[8] و " ،بورمن با "عملکرد زمینه‌ای[9] در طول دو دهه به تبیین این موضوع و ارتباط آن با زمینه های محیطی پرداخته است (پودساکف و دیگران2000، ص903-879، 88 ). تحقیقات لنگ نشان داد  محیطی که کلیتی مبهم ارائه می دهد ترس گم شدن و بدبینی در محیط را افزایش می دهد ایجاد نظم بطور عینی و ساده و انسجام در کلیت فضای شهری بسیار مهم است. تجربه سبز یکی از آیتم‌هایی را که در پیش‌بینی ترجیحات محیطی افراد تأثیر دارند و نظم و ساختار مرتبط که در کل منظره درک می شود خوانایی فضای را رشد می دهد  لینچ معتقد است  انسجام در محیط به باید  گونه ای باشد که با کمترین اطلاعات بتوان کلیتی را دیدو فقدان آن کلیت  باعث استنباط نامطلوب و سرگردانی در محیط می‌شود. دونالداوپلیارد 1969 یکی از عوامل شناخت را فرم می‌داند: از نظر او ویژگی فرم طوری است که شکلی مشخص در زمینه به وجود می آورد و فضا را دلپذیر و مردم‌گرا می‌کند.(لنگ،2002) "بولینو"و "تورنلی"[10] اعتقاد دارند که رفتارهای شهروند به طور کلی دارای دو ویژگی عمومی هستند: که بستگی به زمینه پیدا می کنند. ویژگی اول  اینکه به طور مستقیم قابل تقویت نیستندو ناشی از تلاش‌های فوق‌العاده ای هستندکه در نهادها و زمینه های محیطی برای دستیابی به موفقیت انجام می گردد. و ثانیا به صورت خود جوش در ارتباط با زمینه رشد می کنند. (بولینو و ترنلی،2003، ص71-60).

اپل بام[11](2004) اعمال شهروندی را «مجموعه‌ای ازرفتارهای داوطلبانه و اختیاری می داند که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط فرد انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای افراد می‌شود.»(اپل بام و همکاران، 2004، ص40-13 ). علاوه بر اینها عدم توجه به رفتارهای شهروند ممکن است که رفتارهای ضدشهروندی را گسترش دهد.

بارون(1988 ،ص46-1)،رفتارهای مخالف شهروندی را رفتار ضد اجتماعی[12] گرینبردگ و گیاکالن (1997 )،رفتار غیر مولد و ناکارآمد[13] فوکس و اسپکتور(1999 )، رفتار بزهکارانه[14]، انتقام جو[15]  و اسکارلیچی و فولگر(1997 )،رفتارکینه توز[16]  و انحرافی[17]معرفی می کند.(رابینسون و بنت،1955،هولینگر،1986). محققانی که در زمینه رفتارهای ضدشهروندی مطالعه کرده‌اند، دریافته‌اند که ممکن است این رفتارها، طیف وسیعی از واکنشها  نظیر خرابکاری،دزدی، انتقام‌جویی، نزاع، پرخاشگری و حتی شوخی را در برگیرند (پیرس و گیاکالن،2003 ،ص75-58). ودر بسیاری از حالات ممکن است یک رفتار نامطلوب حتی، رفتار شهروندی مطلوب را از بین ببرد. مثلا رفتار شهروندی ناشی از وجدان اجتماعی،در اثربی عدالتی از بین می رود. (کوهن2004،ص321-278) علاوه بر این رفتار ضد شهروندی صرفا سطح پایینی از رفتار شهروندی نیست. این موضوع با نظر پوفر[18] انطباق دارد که نشان داد رفتارهای ضد شهروندی نقطه مقابل جنبه‌های مثبت رفتارهای اجتماعی نیستند و الزاماً رفتارهایی منحرفانه تلقی نمی‌شود و ممکن است یک پیام رفتاری باشد.( پودساکف،مکنزی ودیگران، 2005، ص 903- 879، 88 ). مطالعات معدودی که در خصوص رفتار ضد شهروندی انجام شده است،عمدتاً بر بررسی آثار مخرب اینگونه رفتارها دربهره‌وری سازمانهای تجاری،تاکید داشته‌اند؛ و آثار زیانباررفتار ضد شهروندی را بر نیروهای فروش سازمان نشان داده است. بررسی ارتباط رفتار با محیط نشان می‌دهد که رفتارها تحت محیط های مختاف ممکن است متفاوت باشد.(داینر و دیگران،2003،ص 219- 187، کروسبی و دیگران، 2003).

مفهوم رفتارهای ضد شهروندی که جلینک و آهرن (2006 )، پیرس و گیاکولون (2003،ص 75-58 )، به کار برده‌اند، با عناوینی متفاوت توسط سایر پژوهشگران به کار گرفته شده که کاملاً بر هم منطبق نیستند لیکن همپوشانی‌های موجود در این طیف رفتارها قابل توجه‌اند و اکثرا بر اثرات منفی فضاهای شهری تاکید دارند.

تحقیقات اسکواز نشان داد که رفتارهی ضد شهروندی با فضاهای شهری قابل کنترل است چون فضای مردم گرا به افزایش امنیت محیط کمک می نماید زیرا افزایش حضور مردم افزایش امنیت و تعاملات  مثبت را در پی دارد و افزایش تعاملات به شکل گیری گروه ها با ویژگی های مشترک و مطلوب منجر می شود. فضاهای همه شمول با انعطاف پذیری خود برای گروههای سنی ،جنسی و اجتماعی مختلف، موارد متنوعی را ایجاد می کند که افراد گروه مرتبط با خود را به راحتی پیدا نموده و به آن جمع احساس تعلق نمایند. حس تعلق از نظر "نوربرگ‌شولتز" این طور بیان شده: "واژه حس تعلق دو جنبه دارد، یکی جنبه جامعه‌شناسی و دیگری روانشناسی، اولی به حس تعلق مشخص یا حس جامعه‌ای مشخص در یک واحد اجتماعی بزرگتر مربوط می‌شود و دومی به حس تعلق به یک منطقه و یا یک فرهنگ ارتباط پیدا می‌کند".(اسکولز،2005)  فضایی که حس تعلق قوی داشته باشد خاطره انگیز بوده وابستگی را افزایش می دهد و انگیزه حضور مجدد را در افراد بالا می برد، عزت و اعتماد به نفس را افزایش می دهد و مردم گرایی را رشد می دهد و از رفتار منفی جلوگیری می کند"(دیبا،1999) بنابراین فضایی که به فرد این حس را بدهد که ‌بتواند مسیر رابه روشنی در ذهن تصویر نماید ، اعتماد به نفس را افزایش داده و به همین دلیل محیط‌های خوانا فضایی با آرامش را برای حضور طولانی و رفتار مطلوب فراهم می‌آورند. زیرا فضای آرام در سلامت روانی افراد بسیار تأثیرگذار است.و باعث افزایش رفتارهای مثبت شهروندی و کاهش رفتارهای ضد اجتماعی می شود. اسکولز(2005) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدکه مالکیت از جمله مسائلی است که با این نیاز در ارتباط است. حس تعلق به فضا همان چیزی است که فضاهای شبه همگانی را به فضاهایی مطلوب تبدیل می‌نماید. اگر فرد خود را به محله یا فضایی خاص نسبت دهد احساس مسئولیت در برابر آن فضا قدرت گرفته و چون خود را با آن فضا مرتبط می‌بیند عزتش را در گرو خوب‌تر شدن فضا دیده و به بهبود وضعیت کمک می‌نماید در فضا های مردم گرا افراد فضا را متعلق به خود می دانند زیرا حضورشان نقش خاصی برای سایرین بازی میکند و فضا با حضورو بدون حضورشان متفاوت است بعلاوه پتانسیل بالا برای مشارکت در فعالیت های گروهی یا حتی در ماهیت محیط وجود دارد . پژوهشگر معتقد است که نیاز به تحقق خویشتن یا خودشکوفایی یا نیاز به انجام فعالیتی خلاقانه، در بستر فضاهای مردم‌گرا می تواند ارضا شود. فضاهای مردم گرا با انعطاف‌پذیری خود می‌توانند فعالیت‌های هنری مانند نقاشی و مجسمه‌سازی و ... را در فضای شهری به نمایش گذارند. همچنین موسیقی و نمایش‌های خیابانی نه تنها این نیاز را برای مجریان آن برطرف می‌نماید بلکه خود انگیزه‌ای برای جذب بیشتر مردم به فضای شهری می‌شود. ایجاد فضاها ی با پتانسیل بالا برای ادعای قلمرو و شخصی سازی در فضای مردم گرا بسیار مهم است و باعث رشد زیبا شناختی است (بختیار1388،ص29). فضای مردم‌گرا  دارای کیفیت‌های حسی مطلوب هستند آنها مکانی با غنای حسی بالامی باشند. چون "  انسان به مقدار مشخصی از اطلاعات نیازمند است، که بی خبری مطلق از محیط در انسان باعث حالات روانی نامطلوب مانند وحشت بی‌اساس و کابوس‌بینی می‌شود. از سوی دیگر انسان قادر به دریافت و تجزیه و تحلیل مقادیر بسیار زیاد اطلاعات نیست".(گروتر،2005) هر دو این موارد یعنی بی خبری از محیط و یا  حجم بالای اطلاعات محیطی نا مرتبط در مردم گریزی فضا نقش دارد. بعلاوه فضایی که گیرنده های حسی متنوعی را درگیر نماید اطلاعات جامع تری از طریق کلیه حواس ایجاد کرده که نه تنها ادراک را آسان تر می نماید بلکه سبب حض ادراکی بیشتری می شود و این خود زمان حضور و تعاملات اجتماعی را افزایش می دهد.

اینکه رفتار شهروندی شامل چه ابعادی است گراهام و همکاران (2002)معتقدکه اطاعت ،وفاداری، و مشارکت مقوله‌هایی هستند که می‌توانند در رفتارشهروندی  موثر باشند علاوه بر این که رفتار شهروندی ابعاد جوانمردی،آداب اجتماعی و نوع دوستی را در بر می گیرد و لیویا مارکوزی به دو نوع رفتار یاری دهنده و کمک مثبت و اجتناب از رفتارهای ضد شهروندی اشاره می کند. بورمن یک مدل پنج بعدی را برای رفتارشهروندی با عنوان پشتکارتو ام با سوز و حساسیت در برابر امور اجتماعی،مساعدت وهمکاری با افراد و حمایت از اهداف شهروندی و تلاش برای رسیدن به آن را مطرح می کند(بورمن و دیگران 2001 ،ص63-52 )

مؤلفه‌های دیگر که توسط" فار و اورگان " معرفی شده اند  عبارتند از احترام به آداب اجتماعی، نوع دوستی ،مسئولیت‌پذیری ،جوانمردی و شرافت که فار و همکاران در ابعادجهانی فضیلت مدنی مشارکت وفاداری را به آن اضافه شده است (فارو همکاران 2004، ص721-705 ).

نربرگ معتقد است که توجه به اثر پذیری افراد از فضاهای مناسب محیطی ، پارک ها، مبلمان های  شهری مناسب و توجه به انعطاف پذیری فضا، استفاده ازایده های مناسب برای شکل دهی فضاها می ‌تواند برای رفتارهای شهروندی مؤثر باشد. و  فضاهای نامطلوب شهری  خود برانگیزاندن رفتارهای ضد شهروندی نظیر رفتارهای پرخاشگری هستند (نربرگ و همکاران  2005  ،وایت1998).

با توجه به دیدگاها و تحقیقات انجام شده در زمینه فضا های شهری و رفتار شهروندی می توان پیش فرضهایی را برای یک مدل ارتباطی که توجیه کننده ارتباط بین فضاهای شهری و رفتارهای شهروندی فراهم نمود.


 

رفتار شهروندی

اجتماع پذیری، احترام به دیگران، مشارکت جویی، عدالت جویی، مسئولیت پذیری

فضاهای شهری مردم گرا

افزایش رفتار اجتماعی،افزایش تعلق اجتماعی‌،افزایش تعاملات بین فردی

                           

 

                     

 

مدل نظری ارتباط بین مؤلفه های فضاهای شهری و رفتار شهروندی

 

 

روش تحقیق

پژوهش حاضر با توجه به نحوه گردآوری داده جزء تحقیقات توصیفی و از نوع همبستگی محسوب می شود . جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاههای هنر شهر اصفهان در سال تحصیلی 89- 88 بودند که با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه به تعداد 184 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه رفتار شهروندی ارگان و همکاران (2006) همراه با مقوله های فرهنگ بومی بودکه به 5 مقوله شرافت و احترام، اجتماع محوری، مشارکت جویی، مسئولیت پذیری و عدالت جویی تقسیم شدندو بر اساس طیف 5 درجه ای لیکرت نمره‌گزاری شد در بررسی فضاهای مردم‌گرا پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی 87/0  و اعتبار موردنظر متخصصان اجرا گردید پایایی پرسشنامه نشان دهنده اطمینان بالا و قابل قبول برای ارزیابی مؤلفه های پژوهش بود.  برای تعیین رابطه بین مؤلفه‌های رفتار شهروندی با فضاهای مردم‌گرا از مدل رگر سیون استفاده گردید در پرسشنامه رفتار شهروندی که از مجموع خرده مقیاس ها در هر مؤلفه‌ استفاده گردید نمره کل محاسبه گردید و از جمع کل نمره‌ها در 15 خرده مقیاس نمره رفتار شهروندی محاسبه گردید پایایی آزمون به روش آلفای کرونباخ  81/0  برای کل آزمون و برای هریک از خرده آزمونها  76/0تا89/0 حاصل گردید.

 

یافته ها

داده های توصیفی نشان می دهد که از 148 نفر دانشجویان که جزء  گروه  نمونه بودند 90/0  دارای میانگین سنی 20تا 23 سال ومجرد بودند و در ترم های 5 تا 8 قرار داشتند. 65/0آنها دختر و 35/0 آنها پسر بودند.

جدول 1و2 آماره های توصیفی مربوط به میزان هر یک از متغیرها را نشان می دهد.


 

 

 

 

 

جدول 1- آماره های توصیفی مربوط به متغیرهای فضاهای مردم گرا و رفتار شهروندی

متغیرهای فضاهای مردم گرا

فراوانی

میانگین

انحراف استاندارد

دختر سر

پسر

دختر

پسر

دختر

پسر

اثر بخشی بر رفتار اجتماعی

92

53

82/29

82/30

82/4

42/4

افزایش و تعلق عزت مندی

86

62

53/25

53/26

49/3

39/3

افزایش تعاملات بین فردی

92

53

83/20

23/28

12/4

47/4

                                                 t =/ 126 P</45      

 

جدول2- آماره های مربوط به متغیرهای رفتار شهروندی

متغیرهای رفتار شهروندی

فراوانی

میانگین

انحراف استاندارد

دختر سر

پسر

دختر

پسر

دختر

پسر

صداقت و احترام به دیگران

92

53

25/22

22/23

98/5

99/5

اجتماع محوری

86

62

63/32

63/25

23/3

28/3

مشارکت پذیری

92

53

26/33

72/24

25/3

25/4

عدالت جویی

86

62

42/23

48/23

47/4

28/5

مسئولیت پذیری

92

53

17/23

18/28

59/3

21/3

t = / 758            P</81

  

 

داده ها نشان می دهد که در مقایسه میانگین مؤلفه های فضاهای مردم گرا و رفتارهای شهروندی میانگین متغیر جنسیت دختر وپسر با آزمونTنشان دهنده ی این است که تفاوت میانگین دو جنس از لحاظ آماری معنادار نیست.

در قسمت استنباطی دو سؤال مطرح بود که به تفکیک آورده می شد.

سوال اول : آیا بین رفتار شهروندی و فضاهای مردم گرا رابطه وجود دارد؟ برای تعیین رابطه از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید داده‌ها حاکی از آن است که بین فضاهای محیط و رفتار شهروندی همبستگی معنادار و مثبت وجود دارد (44%=r).


جدول3- آزمون ضریب همبستگی بین مولفه ها

رابطه‌ها

فضای شهری

فضای شهروندی

فضای شهری

1

44/0

رفتار شهروندی

44%

1

                         P>./.5

 

 

سوال دوم: وضعیت مؤلفه های رفتار شهروندی و فضاهای  محیطی چگونه است همبستگی بین مؤلفه‌های شهروندی و فضاهای مردم‌گرا داده‌ها نشان دادکه بین مؤلفه‌های شرافت ،اجتماع محوری ،مشارکت جویی و   مؤلفه‌های فضا ضریب همبستگی در حد18 /0 تا 40/0 برای رفتارهای شهروندی و فضاهای شهری می باشد که در حد 05/0 معنادار مثبت می باشد.


 

جدول4- ضریب همبستگی مولفه ها به تفکیک خرده مقیاس ها

فضاهای مردم‌گرا

مؤلفه‌های رفتاری 

اثر بخشی بر رفتارهای اجتماعی

افزایش احساس تعلق و عزت- مندی

افزایش تعاملات بین فردی

شرافت و احترام به دیگران

39/0

34/

34/0

اجتماع محوری

32/0

32/0

36/0

مشارکت جویی

38/0

33/0

31/0

مسئولیت‌پذیری

18/0

13/0

14/0

عدالت جویی

19/0

18/0

31/

5%P<

 

در رابطه با مؤلفه‌های فضاهای مردم‌گرا و رفتار شهروندی داده‌ها نشان می‌دهد که از روی مؤلفه‌های شرافت،اجتماع محوری و مشارکت که می توان رفتارهای اجتماعی، احساس تعلق و تعامل بین فردی را پیش بینی کرد. و لیکن بین مولفه های مسئولیت‌پذیری و عدالت با مؤلفه‌های فضاها رابطه‌ی معنا دار وجود ندارد و قدرت پیش بینی ضعیف است.

در مورد اینکه با مؤلفه های فضاها چه مقدار از رفتار شهروندی را می توان تبیین کرد ،مدل رگرسیون نشان می دهد که مقدار ضریب همبستگی چند گانه 4/0=R و میزان t (384/5 )نشان می‌دهد که بین متغیرهای فضاهای شهری و رفتارهای شهروندی شرافت، اجتماع محوری و مشارکت رابطه معنا دار وجود داردو میزان رگرسیون  حاکی از آن است که از  این رابطه می‌توان به جای هر واحد تغییر در مولفه‌های فضاها به میزان 8 16/0= 2R  از رفتارهای شهروندی را از روی فضاهی شهری تعیین کرد.


 

 جدول 5- خلاصه مدل دگرسیون همزمان ، برای پیش‌بینی رفتار شهروندی

    ساختن

مدل

R

R2

SS

DF

MS

F

P

SE

رگرسیون

406/0

168/0

20%4280

2

10%214

34%18

001%0

18/12

باقیمانده

-

-

2183660

182

8/124

-

-

-

 در ارتباط با میزان بتا می توان به جدول(5) زیر مراجعه نمود.

جدول 6- ضرایب استاندارد و غیر استاندارد ساختاری و طبقه بندی تابع متغیر به روش همزمان و گام به گام

           شاخص

متغییر

BETA

SEB

BETA

T

P

فضاهای

14/0

23/0

42/0

592/0

001/0

رفتار شهروندی

26/0

45/0

43/0

34/5

001%0

 

 

چنانچه در جدول(6) ملاحظه می‌شود متغییر پیش بین وارد شده در معادله رگرسیون همزمان با ضریب استاندارد بتا می تواند برای رفتار شهروندی پیش بینی کننده  قابل قبول  در حد 51/0 باشد. یعنی با ایجاد فضاهای مردم گرا، مولفه های شهروندی افزایش می یابد. به عبارت دیگر میزان رفتار شهروندی فضاهایی دارد که متغیرهای احساس امنیت، تعاملات اجتماعی بیشتر و احساس تعلق بیشتر رابطه بیشتری دارد.

  نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه فضاهای شهری مردم را و مؤلفه های رفتار شهروندی بر روی دانشجویان دانشگاه هنر انجام گرفت. یافته ها نشان داد  بین مؤلفه‌های فضاهای مردم‌گرا و رفتار شهروندی رابطه وجود دارد یعنی با افزایش وایجاد فضاهای مردم‌گرا،رفتار شهروندی را افزایش داد و از رفتارهای ضد شهروندی جلو گیری کرد. اگر چه این رابطه در بعضی از از ابعاد کم رنگ تر می باشد ولیکن در ابعاد اجتماع محوری و مشارکت‌جویی این رابطه قابل بررسی است علاوه بر این نتایج نشان دادکه فضاهای مردم‌گرا می‌تواند گرایش  به عزت‌مندی احساس جوانمردی و تعاملات اجتماعی را افزایش دهد و این نتایج ملاک خوبی برای ایجاد فضاهای شهری مردم گرا می باشد.ضریب همبستگی در حد  (43/0) گواه این است  که افزایش شرافت و  عزت‌مندی در فضاهایی که حس کنترل بر محیط را افزایش می‌دهد می‌تواند وجدان شهروندی و حس مشارکت را افزایش دهد که با تحقیقات "دونالداویلیارد" (1969)همخوانی دارد آنان در طراحی فضاها به این نتیجه  رسید که افزایش فضاهای مردم‌گرا با هدف افزایش حس کنترل افزایش تعلق پذیری و مشارکت  افراد می‌تواند افزایش وجدان اجتماعی یعنی مشارکت جویی و مسئولیت پذیری را در افراد بالا ببرد. ( بختیار، 1388 )در ارتباط با تعاملات اجتماعی و برخوردهای بین فردی در فضاهای مردم‌گرا، کایلن (2000) نشان داد که این فضا با ایجاد خاطرات خوب و ایجاد نوعی تعامل و ایجاد مکث در فضا باعث افزایش این نوع رفتارها می‌‌شوند در تحقیقات ون‌دانن، یارکز (1995 )، گنیگ(2005)،کوهن(2004)، بیسنتوک و همکاران( 2003 ) نیز این مسأله ثابت شدکه مؤلفه‌های رفتار شهروندی در فضاهای شهری به دلیل داوطلبانه بودن رفتار، قابل افزایش هستند و  می تواند در فضاهای شهری مؤثر باشد و رفتارهای ضدشهروندی را کاهش می دهد.که این تحقیقات با نتیجه بررسی همخوانی دارد.

پژوهشگران این مطالعه معتقدند که  به دلیل رابطه بین عوامل سه‌گانه فضاهای مردم‌گرایی و برخی از مؤلفه‌های رفتار شهروندی می‌توان شرافت، مشارکت‌جویی و اجتماع محوری را با ایجاد فضاهای مردم گرا  افزایش داد. در تحلیل رگرسیون بین مؤلفه‌های عدالت و مسئولیت بنظر می‌رسد که فضاهای شهری می‌تواند شرط لازم را برای مؤلفه‌های شهروندی فراهم نماید ولیکن برای کفایت‌ رفتارها، نیازمند متغیرهای دخالت کننده می باشد. بیرس و گیاکالن( 2003   ،ص75-58) رابینسون(1995 ،ص572-555) نشان دادند که رفتارهای ضداجتماعی و کینه توزانه در شهروندان می تواند عامل محیطی داشته باشد و این نتایج با تحقیق حاضر همخوانی دارد . بدین ترتیب بر اساس نتایج تحقیق حاضر پیشنهاد می‌شود که طراحی مناسب و مطلوب فضاهای شهری می‌تواند به رشد رفتارهای شهروندی مطلوب کمک نماید و  به عنوان دستورالعملی برای فضاهای شهری واقع شودچه  ساخت و طراحی فضای مردم‌گرا برای جامعه‌ ی شهری امروز که نیازمندایجاد  رفتارهای شهروندی می‌باشد امری ضروری است لذا باید مؤلفه‌های فضا سازی در طراحی شهرهای کوچک و بزرگ پیش بینی شود. تا در آینده شاهد رشد رفتارهای شهری باشیم.



[1] Socio fugal space1

2 Socio petal space  

3 Smound                    

4 Edward T Hall

5 John Lang

6 William Whyt

 

 

[2]1Bootman

[3] Barrnrd

[4] Katz &Kahn

[5] Spontaneous Behaviors

[6] Extra – role behavior

[7] Prosocial Organizational behaviors

[8] Organizational Spontaneity

[9] Contextual Performance

[10] Bolino&turnley

[11] Appelbaum

[12] Antisocial Behavior

[13] Counterproductive Work Behavior (CWB)

[14] Delinquency

[15] Retaliation

[16] Revenge

[17] Deviance

[18] Puffer

1-              بختیار نصرآبادی، آمنه (1388)، پایان نامه طراحی شهری فضاهای اطراف میدان امام، دانشگاه هنر اصفهان
2-             Appelbaum,   Steven & Bartolomucci,    Nicolas & Beaumier,      Erika & Boulanger,  Jonathan & Corriga, Rodney Dore, Isabelle & Girard،Chrystine & serroni,Carlo. (2004). Organizational citizenship behavior: acase study of    
3-             serroni,Carlo.(2004).Organizational citizenship behavior: acase study of culture,leadership and trust manamement decision, 42, pp.13-40.
4-             Baron,  R.A. (1994) the physical environment of work setting: Effects on task performance, interpersonal relations,and job satisfaction. In B.M.Staw & L.L.Cummings (Eds), research in organizational behavior, 16, pp. 1-46.Greenwich,Ct:AI Press.1
5-             Bies, R.J. and Shapiro,D.L. (1987), Interaction fairness judgments: the influence of causal accounts, social justice Research, 1, pp.199-218.
6-             Bienstock, C.Carol & Demoranville, W. Carol & Smith, K Rachel. (2003) Organizational citizenship behavior and service qualhty, jornal of services marketing, 17(4), pp. 357-378.
7-             Bolino Mark and Turnley William (2003),"Going the extra mile: cultivating and manging employee citizenship behavior" ,  Academy of management Executive, 17, pp.60-71.
8-  Borman,., Penner,.,Allen, & Motwidli.(2001). Personality predictors of citi
-zenship performance, International Journal of selection and assessment,(1/2), pp.52-63.
9-           Cohen, Aaron & Kol, Yardena. (2004). Professionalism and organizational
Citizenship behavior an empirical examination among Isra
10-       Cohen,C.,Spector, P.E.(2001). The role of justice in organizations, Organiz-Zational Behavior and Human Decision Processes, 2, pp. 278-321.
11-       Diba, Darab, 1996, Connection between Man and Environment, Tehran, The congress of architecture and urban planning.
12-           Diener, E.D., Scollon, C., & Lucas, R.  E, (2003),The evolving concept of subjective well-being: The multifaceted nature of happiness. Advances in C-ell Aging and Geron tology, 5, pp.187-219.
13-           Farh, J.L., Podsakoff, P.M., & Organ, D.W. (2004), Accounting for organizational citizenship behavior: Leader fairness and task scope versus satisfaction. Journal of Management, 16, pp.705-721.
14-         Fox, S.,Spector, P.E., & Miles, D.  (1999).  Counterproductive work behavior (CWB) in response to job stressors and organizational justice: the moderator effect of autonomy and emotion traits. Paper presented at the annual meeting of the Society for Industrial and Orrganizational Psychology, Atlanta.
15-         Gehl, Jan, 1987, Life between Building, New York, MCG.
16-           Grutter, Jorg Kurt, 2005, Ecstatic in Architecture, Translated by J, Pakzad, Tehran, Beheshti university.
17-         Kaplan, Stephen, 2000, Human Nature and Enviromentally Responsible Behavior, Journal of Social Issues, Vol.56, No.3, pp.45-62.
18-         Lang, Jon, 2002, Creating architectural theory, Translated by A, Einifar, , Tehran ,Tehran university.
19-           Norberg- Schulz, Christian, 2005, the meaning of habitat, Translated by A, Yar ahmadi, Agah, Tehran, Khak.
20-           Organ,D.W.,Podsakoff, P.M.,& Mackenzie ,S.B.2005, Organizational Citizenship Beheaviour: Its Nature, Antecedents and Consequences. Beverly Hills,CA:Sage.
21-           Pearce, C.,Giacalone,  r.a. (2003). Teams behaving Badly: Factors Associated With ANTI-citizenship Behaior in Teams, Journal of applied Social Pschology, 33(1),pp.58-75.
22-           Podsakoff, P.M., Mackenzie, S.B.,B., Bachrach, D.G.& Podsakoff, N.P.(2005). The influence of management journals in the 1980's and 1990's. Strategic Management Journal.
23-           Podsakoff, P.M., Mackenzie, S.B., Lee, J.Y.,& Podsakoff, N.P.(2003). Common method biases in behavioral research: A critical review of the lhterature and recommended remedies. Journal of Applhed Pschologe, 88,879-903.
24-           Rabinson,S. L,& Bennett, R.J. (1995). A typology of deviant workplace behaviors: amultimensional scaling study. Academy of Management Journal, 38,pp.555-572.
25-           Skarlhcki, D. P.,& Folger, R. (1997). Retaaliation in the workplace: The roles of distributive, procedural. And interactional justice. Journal of applied social psychology, 82(3),pg.434.
26-         Sommer Robert ,1967, "Sociofugal Space". The American Journal of Sociology 72 (6), Chicago,  The university of Chicago press.
27-         Schulz, Doan, 2005, The theories of characteristic, Translated by Y, Karimi, Arasbaran, Tehran , Psychological group of Isfahan university.
28-         Whyte, H. William, 1980, Social life in small urban spaces, , New York, The municipal of art society of New York.