Study of Shiraz Families About Toleration, Factors And Consequences

Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant professor, Department of Sociology, Shiraz University

2 Ph.D student, Department of Sociology, Shiraz University

Abstract

This paper investigated toleration, as recognition of different others, and it's factors and consequences among Shirazian families. Theories reviewed, and research model designed with 7 hypothesis about toleration factors and 3 about that's consequences. In a survey, 701 families at Shiraz city selected with cluster random sampling method and completed questionnaire. Results showed that parent education, mass media use, life services, family income, family social relation and civic engagement have significant relationship with toleration in family. Also Family members deviances, lying and tendency to escape from family showed negative relationship with toleration. According to path analysis, family relations with other families and sources had higher impact on toleration in family.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

تشابه و تفاوت، دو ارزش بزرگ انسانی به شمار می رود. تشابه به زندگی ثبات و امنیت، و تفاوت ماجراجویی و پیشرفت می‌بخشد(تنر[1]، 1962: 7). با این وجود انسانها در طول زندگی روزمره خود، پیوسته در معرض تکانه حاصل از تفاوت قرار دارند(اکو، 1378: 15) و در حوزه های مختلف با آن مواجه اند. خانواده بعنوان یکی از بنیادی ترین گروه های انسانی، از این امر جدا نبوده و تفاوت های اساسی بشری درون آن در حال همزیستی هستند. تفاوت ها بخشی جدایی ناپذیر از زندگی انسان و خانواده است، اما افراد، گروه ها و فرهنگ های گوناگون برخورد مشابهی با آن ندارند. برخی آن را انکار، برخی سرکوب، برخی محترم می شمارند و به رسمیت می شناسند، و یا ترکیبی از این رویکردها را پیش می گیرند.

ایده مدارا[2] در این زمینه از کلیدواژه های اندیشه بشری بشمار می‌آید. این مفهوم عمدتا در روابط بین گروه ها مطرح بوده و کمتر در زمینه روابط و تعاملات درون گروه های اجتماعی طرح شده است. در حالی که تفاوت های درون گروه ها و اجتماعات، و نحوه مواجهه با آن برای بقاء و توسعه گروه اهمیتی کمتر از تفاوتها و تعاملات بین گروهی برخوردار نیست. همه اعضای درون گروههای اجتماعی از همه جهات شبیه یا عین هم نیستند. بر اساس نگاهی که شخص به اعضای گروهی دارد، تفاوتها درون گروه می تواند به اندازه تفاوتهای میان اعضای گروه با گروه‌های دیگر باشد(فی[3]، 1386: 99). تمام گروهها، دارای تمایزاتی هستند (مثلاً تمایز بین کسانی که دارای اقتدار هستند و آنهایی که اقتداری ندارند). این تمایزهای درون گروه، تفاوتها را تشدید می کند. بنابراین ساده انگارانه است که گمان بریم گروه‌ها متشکل از واحدهای همسان و همگن هستند، به نحوی که اساساً آنها را از اعضای سایر گروهها متمایز می کند. این اندیشه که گروه‌ها کل‌های یکپارچه‌ای متشکل از واحدهای همسان و همگنی می باشند، تا حدودی از درک و برداشت عام، اما نادرست، از مفهوم گروه نشأت می‌گیرد(همان: 100). بنابراین تفاوتهای درون یک گروه یا جامعه، اغلب به همان اندازه تفاوتهای میان گروهها و جوامع مختلف دارای اهمیت و اثرگذار است. حتی افراد هم هستی های یکدست، منسجم و جدا از دیگران نیستند. خویشتن یک چیز نیست، بلکه یک فرایند است. فرایندی تعاملی که در آن روابط با دیگران نقش حیاتی دارد. خویشتن‌ها تنها از طریق تعامل با دیگران است که خویشتن هستند و چون این تعاملات همواره همراه با کشمکش، مبهم و لحظه‌ای  اند، خویشتن ها هم قابل تغییر، چند صدایی، سرشار از دوگانگی‌ها، کشمکش با خویشتن هستند.

در فضای خانواده با توجه به تمام ویژگی هایی که داراست، می توان شاهد بنیادی ترین تفاوت هایی بود که انسانها در قالب گروه همواره تجربه کرده اند. این تفاوتها به حوزه تفاوتهای مهم سنی و جنسیتی مربوط می شود. بعبارت دیگر، خانواده، گروهی کوچک و تأثیرگذار  است که دو تفاوت بنیادین سنی و جنسیتی به پایدارترین شکل ممکن درون آن قابل مشاهده است. براین اساس به نظر چنین می رسد که برای مطالعه مدارا، بعنوان رویکردی به تفاوت های بین انسانها، فضای بسیار مناسبی درون این واحد اساسی اجتماعی فراهم است. خانواده محلی است که غالبا بیش از یک جنسیت درون آن همزیستی دارد و همواره تفاوت جنسیتی درون آن جاری است؛ تفاوت‌هایی که غالبا با نابرابری قدرت همراه است. در مورد تفاوت سنی هم این وضعیت قابل پیگیری است. از طرفی نیز تعامل، تقابل، تعارض و انواع دیگر رویکردها در این فضای اجتماعی میان کنشگران بروز و ظهور می یابد. بررسی عوامل مدارا بین اعضای خانواده که تفاوت سنی و جنسیتی و نابرابری قدرت را تجربه می کند، بستر مناسبی را برای آزمون فرضیاتی در زمینه مدارا و عوامل آن فراهم می سازد.

ضمن مروری بر دیدگاه های متفکرین، مسأله مدارا را می توان تا دوران باستان به پیش برد. از هنگامی که جامعه انسانی برپا شد، این ضرورت شکل گرفت که عقاید و باورها و نظرات با هم سازگار شوند تا پیوند اجتماعی از هم نگسلد(ژاندرون، 1378: 20). مفهوم مدارا به شکل امروزی از قرن پانزدهم میلادی مطرح شد. قلمرو این مفهوم در قرن پانزدهم بیشتر مربوط به حق انتخاب مذهب بود. اما به تدریج این قلمرو گسترش یافت و تحمل هر نوع عقیده اخلاقی، سیاسی و مذهبی را در بر گرفت(فتحعلی، 1378: 11 ؛ دیز، 2004؛ بشیریه، 1383؛ ژاندرون، 1378). با این وجود به نظر می رسد مدارا فراتر از این تفاوتها می تواند در عرصه های گوناگون بعنوان یک دستاورد انسانی مورد توجه قرار گیرد.

از نظر تنر، مواجهه با واقعیت تفاوت، مستقل از انتخاب یک ارزش یا ارزش دیگری، دارای اهمیت است. وی بر این باور است که دنیای ما بوسیله واقعیت بزرگ تفاوتهایش شکاف برداشته است. تفاوت بین خانواده‌ها، بین بی‌سوادان و باسوادان، بین سفیدها و رنگین پوست‌ها، بین ثروتمندان و فقرا، بین شرق و غرب و درون هر یک از این تقسیم‌بندی‌ها، تنوعی از تفاوتها به چشم می‌خورد. مذاهب متفاوت، نظریه‌های متفاوت فعالیت‌های اجتماعی است. از نظر وی با وجود حضور تمام این تفاوتها، تفاوت بین افراد، مهمترین و عمیق ترین تفاوت عصر ما است. حتی درون خانواده‌ها، تفاوت بین اعضای خانواده، حقیقتی گیج‌کننده است(تنر، 1962: 8). سوال اصلی که این نوشتار این است که مدارا درون خانواده بعنوان یک گروه و اجتماع کوچک، تحت تأثیر چه عواملی قرار دارد؟ از سوی دیگر میزان رواج مدارا درون خانواده چه پیامدهایی را برای این گروه اثرگذار اجتماعی به همراه دارد؟ بر اساس این سوال محوری هدف مقاله شناخت مدارا از یک سو و بررسی عواملی است که این مفهوم تعاملی را در جریان زندگی خانواده تحت تأثیر قرار می‌دهد. بر همین اساس هدف دیگری که دنبال می‌شود بررسی پیامدهایی است که مدارا در فضای خانواده و روابط بین اعضا و خانواده دارد.

 

 تحقیقات پیشین

مدارا از جمله مفاهیمی است که در مطالعات تجربی و میدانی به ویژه در رشته جامعه شناسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این کاستی در عرصه تحقیقات به ویژه در داخل ایران به وضوح قابل پیگیری است. با این وجود مروری بر مقالات و کتب می توان برخی از مهمترین متغیرهای مرتبط با آن را یافت.

در تحقیقات صورت گرفته در زمینه مدارا و عوامل موثر بر آن فرضیه ها و رویکردهای متعددی مطرح است. از آن جمله می توان به دیدگاهی اشاره کرد که میزان تماس را عاملی برای مدارا در نظر می گیرد. طرفداران فرضیه تماس بر این باورند که جهت گیری مثبت افراد و گروه‌ها نسبت به همدیگر، بویژه افراد متفاوت، ناشی از تماس افراد متفاوت با یکدیگر است. بعبارت دیگر با افزایش تماس با اعضای گروه، جهت‌گیری مثبت نسبت اعضای آن گروه افزایش می‌یابد. البته مشروط به اینکه تماسها از نوع درست باشد. جهت‌گیری‌های مثبت از تماسهایی حاصل می‌شود که شخصی، مثبت، پایگاه برابر، ارادی و در بر گیرنده اهداف مشترک باشد (کوت و اریکسون، 2009؛ دیکسون و روزنبام، 2004؛ اریکسون و نوزانچوک، 1998؛ سیگلمن و همکاران، 1996). این نوع تماس مردم را به تعامل، همکاری، ارزشهای مشترک و آموختن چیزهای دقیق در مورد یکدیگر ترغیب می‌کند. فرضیه تماس این نکته را بصورت تلویحی در خود دارد که افراد و گروه‌هایی که دارای شبکه اجتماعی متنوع‌تری هستند، مدارای بیشتری مشاهده می شود(کوت و اریکسون، 2009).

فرضیه رقابت در زمینه عوامل مؤثر بر مدارا، بر عکس فرضیه تماس است. پیروان این رویکرد بر این باورند که در حالی که تماس همکارانه باعث تقویت مدارا می شود، رقابت و عدم تماس شخصی باعث تقویت عدم مدارا می شود. زمانی که گروه‌ها در زمینه‌های معینی رقابت می کنند، یکدیگر را بعنوان تهدید درک می‌کنند. تماس‌های بین شخصی مثبت کاهش و تنش‌ها افزایش می یابد(اولزاک، 1992 و بوناشیچ، 1972) و منجر به شکل‌گیری دیدگاهها و نگرشهای منفی نسبت به یکدیگر می شود(فوربز، 1997 و کونویچ، 2004). رقابت در این زمینه می‌تواند زمینه های گسترده‌ای را در برگیرد که می‌توان از پایگاه اجتماعی تا تجارت و مشاغل را شامل ‌شود.

 فرضیه یادگیری بر آموزش و کسب مهارت و نگرشهای مثبت در مورد دیگران متفاوت از ما تأکید دارد. این رویکرد همانگونه که از نام آن مشخص است، مدارا را امری آموختنی می‌داند. این تبیین البته ریشه در بسیاری از دیدگاه‌هایی دارد که پیش از این نیز مرور شد. مردم در این رویکرد به این دلیل مداراگر می شوند که در مورد دیگران متفاوت و گروه‌های مختلف، بیشتر آموخته‌اند. در این رویکرد بر ارتباط بین تحصیلات و مداراگری تأکید شده است (کوت واریکسون، 2009: 1667).

فرضیه تأثیر که ادامه رویکردهای بالا است، بر نقش نوع ارتباطات و تأثیر این روابط بر مدارای اجتماعی تأکید می‌کند. در این رویکرد این ادعا مطرح می شود که مردم نه تنها در مورد کسانی که با آنها در تماس هستند می آموزند، بلکه تحت تأثیر آنها نیز قرار می گیرند (پتیگرو، 1998). تماس بیشتر با افراد غیرمداراگر به افزایش گرایش فرد به عدم مدارا و تماس بیشتر با افراد مداراگر، منجر به افزایش مدارا می شود. اگر افراد با گروه‌ها و افرادی در تماس باشند که در زمینه مدارا در سطح میانه‌ای باشند، میزان مدارای آنها تغییری نخواهد یافت(کوت واریکسون، 2009، پیتگرو، 1998).

تحقیقات صورت گرفته، در تبیین مدارا، بر ویژگیهای دیگری نیز توجه کرده اند؛ تحصیلات یکی از مهمترین عواملی می‌باشد که دارای همبستگی بالایی با مدارا است(کوت واریکسون، 2009؛ کینگستون و همکاران، 2003؛ شاومن و همکاران، 1997؛ بوبو و لیکاری، 1989). از دیدگاه این متفکران، تحصیلات چشم افراد را در برخورد انتقادی با تصورات قالبی می‌گشاید و دانش مردم را در زمینه ابعاد مثبت بسیاری از تفاوتها و افراد متفاوت افزایش می‌دهد(همان). البته بر ارتباط غیرمستقیم تحصیلات نیز توجه شده است. کوت واریکسون (2009) این ادعا را مطرح می‌کنند که افراد دارای تحصیلات بالاتر، شبکه اجتماعی وسیع‌تر و متنوع‌تری دارند(کوت واریکسون، 2009 و اریکسون، 2004) و در انجمن‌های ارادی فعال‌تر هستند. این دو تجربه می تواند مدارا را در افراد دارای تحصیل بالاتر افزایش دهد(کوت واریکسون، 2009: 1669). ویژگی زمینه‌ای مهم دیگر در این زمینه، مکان زندگی است. ساکنان مناطق شهری، مدارای بیشتری دارند. زیرا ساکنان شهرها فرصت بیشتری در زمینه یادگیری در مورد تفاوتها و دیگران متفاوت دارند، همچنین تفاوتهای بسیاری را در مدرسه و رسانه‌ها تجربه می کنند. شهرها بسترهایی هستند که اعضای گروههای متنوعی با تفاوتهای گوناگون مشارکت دارند و با یکدیگر به تعامل می پردازند (کوت واریکسون، 2009: 1669). در ایران نیز عسکری و شارع پور(1388) تحقیقی در زمینه میزان مدارا و عوامل مرتبط با آن در میان دانشجویان به انجام رساندند. در این مطالعه با بررسی نظریه و تعاریف مختلف مدارا در نظریه ها و متفکرین مختلف، بعد از تعریف مدارا آن را به سه نوع مدارای سیاسی، اجتماعی و اخلاقی- رفتاری تقسیم کرده و در قالب یک مقیاس در پرسشنامه مطالعه کردند. بر اساس نتایج این مطالعه مقطع تحصیلی یکی از عوامل مهم مرتبط با مدارا می باشد. به این معنا که دانشجویان دوره کارشناسی ارشد مدارای بیشتری را در مقایسه با دانشجویان دوره کارشناسی نشان دادند.

برخی از محققین بر این باورند که شبکه اجتماعی گسترده و تنوع ارتباط و مشارکت در این شبکه‌ها منبع قابل توجهی برای مدارای اجتماعی است. ارتباط با گروهها و افراد متفاوت و برخورداری از شبکه اجتماعی متنوع، منجر به افزایش مدارا می‌شود(ایکدا و ریچی، 2009: 667 و کوت و اریکسون، 2009: 1671). نقش تعامل اجتماعی متنوع در زندگی روزمره و مدارا در گروه اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته و در کشورهایی از جمله ژاپن و آمریکا نتایج آن مورد تأیید قرار گرفته است(ایکدا و ریچی، 2009: 667). مشارکت در انجمن‌های ارادی نیز یکی دیگر از عوامل افزایش مدارا در نظر گرفته شده است (پاکستون، 2004؛ لیسگلر و جاسلین، 2002؛ پیکرینگ، 2006؛ استول و راکان، 2001؛ اوسلانر و کانلی، 2003؛ پاتنام، 2000؛ وارن، 2001). از دیدگاه پاتنام، شرکت در انجمن های ارادی با افزایش میزان مدارا در افراد همراه است، زیرا این انجمن‌ها، افراد دارای نگرشها و دیدگاههای متفاوت را گردهم می‌آورد(پاتنام، 2000). سیتلر و جوسلین مدارا را در میان افراد عضو در انجمن‌های ارادی فرهنگی و سیاسی در سطح بالاتری مشاهده کردند(سیگلر و جوسلین، 2002). البته برخی نیز ضمن تأیید نقش این انجمن ها بر افزایش مدارا، بر نوع این انجمن ها توجه دارند و ماهیت و نوع فعالیت این انجمن ها را نیز با اهمیت می دانند (کوت و اریکسون، 2009: 1672).

 

مبانی نظری

واژه مدارا[4] در زبانهای اروپایی، از ریشه لاتین "تولرو[5]" به معنای تحمل کردن، اجازه دادن و ابقا کردن است. این واژه با مصدر "تولو[6]" به معنای حمل کردن یا بردن و اجازه دادن است(ژاندرون، 1378: 17، فتحعلی، 1378: 11). در ترجمه واژه تولرانس و تولراسیون در زبان فارسی، واژه‌های متفاوتی از جمله تسامح، تساهل، مدارا، بردباری، تحمل و رواداری بکار رفته است(آشوری، 2006: 1). مدارا از جمله مفاهیمی است که در بسیاری از شاخه های دانش بشری اعم از علوم طبیعی مانند فیزیک، زیست شناسی، پزشکی و حوزه هایی از علوم انسانی مانند فلسفه، سیاست و ادیان کاربرد بسیاری دارد. برای دسترسی به مفهومی جامعه شناختی و روشن از مدارا، به ناچار باید ردپای این مفهوم را در این شاخه ها دنبال کرد. در این بخش تلاش شده تا ابعاد مختلف مدارا، تعریف، تاریخچه و عوامل تأثیرگذار بر آن مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. در زبان عربی، واژه تساهل از ریشه سهل به معنای آسان‌گیری و چشم‌پوشی است که گاهی بار معنایی منفی پیدا می‌کند و آن در جایی است که دقت، سخت‌گیری و پشتکار لازم وجود نداشته باشد. از سویی نیز در برابر واژه تسامح، از ریشه سمح به معنای بزرگواری، بلندنظری و بخشش است. در معنای واژه تسامح همواره نوعی فرادستی و بزرگواری و بخشش و توانایی وجود دارد (فتحعلی، 1378: 12).

 برخی مدارا را بعنوان "عدم پیش‌داوری[7]" تعریف می‌کنند (مارتین[8]، 1964: 10). برخی  بر این باور اند که مدارا به معنای تحمل کردن و تاب آوردن است و بیانگر عملی است که انسان روی خود انجام می‌دهد(ژاندرون، 1378: 17). برخی از متفکرین نیز مدارا را فضیلتی اجتماعی می‌دانند که به افراد و گروههایی که دارای دیدگاهها و روشهای زندگی متفاوتی هستند، در یک اجتماع واحد به همزیستی مسالمت‌آمیز بپردازند(گالئوتی[9] ، 2002: 20  ؛ دیز[10]، 2004: 5). از نظر اسکانلون، مدارا ما را وادار به پذیرفتن و تأیید مردم و اعمال آنها می‌کند؛ حتی زمانی که آنها را تاحد زیادی قبول نداریم. بنابراین از نظر وی مدارا بین پذیرش از دل‌وجان و تقابل کامل جای دارد (اسکانلون، 2003: 187). از نظر فرار[11]  مدارا آمیزه ای  از نگرش هاست که نگرش انعطاف پذیر نسبت به گروه ها، باورها و فعالیت ها، تأیید دامنه وسیعی از باورها و اعمال و مجاز شمردن دامنه وسیعی از حقوق و امتیازات را در بر می‌گیرد (فرار، 1976: 63). در جای دیگری مدارا به معنای تمایل به پذیرش یا رد کردن سبک های زندگی متفاوت آمده است (یاکوب و شریر[12]، 1980). مک‌کنیون و کاستیگلیون بر این باورند که مدارا در میان طیفی از نگرش‌ها قرار می‌گیرد که به مواجهه افراد با تفاوتها مربوط است. در یک سوی این طیف سرکوب قرار دارد و سپس به ترتیب مدارا، همکاری و تحسین جای می‌گیرد(مک کنیون و کاستیگلیون، 2003: 59).

در معنای اسلامی نیز مدارا در دو معنا بکار رفته است؛ نخست به معنای سهولت و سماحت شرع مقدس اسلام که در مواردی از آن به "نفی حرج" از دین تعبیر شده است. و دیگری بعنوان یک فضیلت اخلاقی و شیوه رفتار و عمل که جایگاه ارزشی آن در فرهنگ اسلامی مورد توافق همگان است. ریشه مدارا در معنای نخست به روایت پیامبر(ص) باز می‌گردد که بر اساس آن شریعت اسلام را شریعت "سمحه و سهله" توصیف می‌کند. در معنای دوم ناظر به پذیرش تکثر درون دینی و نحوه سلوک با پیروان ادیان دیگر است (فرزانه‌فر، 158). تسامح و تساهل به معنای آسان‌گیری، گذشت، اغماض، جوانمردی و مخالفت با سخت‌گیری و شدت در امور است و برخورد مداراجویانه و احترام‌آمیز با عقاید و اعتقادات دیگران است. تسامح در این معنا، پذیرش شکاکانه یا بزرگوارانه تمام عقاید نیست. بلکه رفتاری است مبتنی بر تأیید حق نهادی مطلق دیگران تا به دلخواه خویش، بیاندیشند، اندیشه‌شان را بیان کنند و نیز دفاع از این حق، حتی اگر به نظر ما خطا باشد(نیکوبخت، 1383: 218).

برایان فی در بحث پیرامون مدارا و احترام به دیگران متفاوت، معتقد است به دلیل مشکلاتی که مفاهیم احترام و پذیرش به بار می‌آورد، بهتر است اصالت تعدد را با کمک مفهوم درگیر شدن[13] تعریف کنیم. درگیر شدن می‌گوید، پذیرش صرف تفاوتها کافی نیست(فی، 1386: 415). از نظر وی احترامی که صرفاً پذیرش تفاوت معنا بدهد، راه تعامل، گفتگو و آموزش متقابل را مسدود می‌کند. چنین تصوری از احترام حکم می‌کند که قدر دیگران را بشناسیم، اما در تأمل انتقادی دوجانبه با آنها وارد نشویم و به انزوا و جدا افتادگی منجر می‌شود. بنابراین پذیرش مطلق بدون نقد و حساسیت، احترام نیست، بلکه نادیده انگاشتن است. این در حالی است که از نظر وی احترام همراه با درگیر شدن است(همان: 414).

از دیدگاه فارست، مفهوم عمومی مدارا بوسیله شش ویژگی تبیین می‌شود: 1) همواره یک زمینه مدارا وجود دارد. بنابراین مدارا یک زمینه دارد مانند مدارا در خانواده، دوستان، اجتماع دینی، شهروندان و... . 2) آنچه مورد مدارا قرار می‌گیرد بعنوان رفتار یا باور نادرست تلقی می‌شود. این همان جزء عدم پذیرش است 3) در کنار عدم پذیرش، مدارا مستلزم یک جزء پذیرش است که ارزیابی منفی را حذف نمی‌کند، بلکه دلایل مثبت را با آن همراه می‌سازد 4) مفهوم مدارا ایده محدوده‌های مدارا کردن را نیز در بر می‌گیرد. این محدوده‌ها زمانی مشخص می‌شود که دلایل رد از دلایل پذیرش قوی‌تر باشد 5) انجام مدارا نمی‌تواند ناشی از اجبار باشد بلکه ناشی از اختیار و اراده مدارا کننده است 6) مدارا کردن بعنوان یک عمل باید از مدارا بعنوان یک نگرش متمایز شود. وی تولراسیون را بعنوان عمل مدارا و تولرانس را نگرش مدارا می‌داند (فارست، 2003: 72).

در یک نتیجه گیری کلی، می‌توان گفت حداقل دو شرط اساسی برای تعریف توان مدارا وجود دارد؛ اول اینکه مدارا در عرصه تفاوتها معنا می دهد؛ جایی که تفاوت اساسی حضور داشته باشد. این تفاوت طیف گسترده ای از تفاوت های انتسابی همچون رنگ پوست، سن، جنسیت و یا تفاوتهای اکتسابی همچون تفاوتهای مذهبی، طبقاتی، ملی، زبانی و ... را شامل می‌شود. ویژگی دوم و سازنده  مدارا به نابرابری قدرت مربوط است. از آنجا که مدارا رفتاری ارادی بشمار می رود، از سوی کنشگرانی می تواند صادر شود که دارای قدرت ایجاد تغییر و سرکوب دیگران هستند. بر این اساس مدارا از سوی کسانی معنا دارد که توان سرکوب دارند، اما خودداری کرده و اقدام نمی کنند. بلکه دیگران متفاوت را به رسمیت شناخته و محترم می شمارند.

در تبیین میزان مداراگری در گروههای مختلف، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد که می‌توان به بازشناسی عوامل مؤثر بر این رفتار اجتماعی دست یافت. تبیین‌های مختلف بر عوامل هستی شناختی، زیست شناختی، روان شناختی و اجتماعی تأکید کرده‌اند. شاید اولین تبیین ها پیرامون مدارا، به مباحث هستی شناختی مرتبط می شود. متفکرینی که مبنای هستی شناختی برای مدارا و عدم مدارا در نظر می‌گیرند، جهان هستی را سرشار از تفاوتها، اختلافات و ناسازگاری میان موجودات از کوچکترین ذرات الکترون و پروتون تا شب و روز می دانند. این تفاوتها سراسر جهان را فرا گرفته و درگیری میان دو قطب مثبت و منفی، قوی و ضعیف، زشت و زیبا، خشن و نرم و... در همه جای هستی هویداست. این متفکرین بر این باورند که ناسازگاری و عدم مدارا، در سرشت طبیعت نهاده شده و عین عالم طبیعت است(فتحعلی، 1378: 29). بر این اساس سازگاری در طبیعت امری فرعی و متأخر نسبت به مدارا است. بنابراین عدم مدارا پدیده‌ای هستی شناختی است. هستی و بودن به معنای عدم مدارا است و هر قدر تلاش کنیم از عدم مدارا گریزی نیست.

سیدحسین نصر، متفکر مسلمان معاصر، از جمله اندیشمندانی است که به تبیین هستی شناختی مدارا پرداخته است. از نظر نصر، لازم است به ریشه های متافیزیکی مدارا و عدم مدارا که در حیات انسانی متجلی است بپردازیم و معنای آن را در واقعیت وجودی خود و تمام جهان بیابیم. از دیدگاه نصر، خلقت و مخلوقات جهان، مستلزم ضرورت دوگانگی و اختلاف است (نصر، 1997: 43). زندگی در جهان تجلیات، زندگی در جهان اختلافات و تضادهاست که تنها در وجود جامع اضداد قابل رفع‌اند. به همین دلیل است که مدارا و عدم مدارا، نه تنها مقولاتی اخلاقی، بلکه بعدی جهانشمول دارند. بنابراین مسأله مدارا را نباید تنها گزینشی اخلاقی یا ارزشی دانست، بلکه باید بعنوان یک واقعیت هستی شناختی در نظر گرفت(همانجا). بنابراین سیدحسین نصر مدارا و عدم مدارا را امری جهانی و مربوط به کل هستی می‌داند که انسانها جزئی از آن هستند و بخشی از عدم مدارا را گریز ناپذیر می‌نماید.

دسته‌ای دیگر از متفکرین، مدارا و عدم مدارا را به ویژگی‌ها و عوامل زیست شناختی انسان نسبت می‌دهند. اومبرتو اکو، نشانه‌شناس و فیلسوف ایتالیایی قرن بیستم، بر این باور بود که عدم مدارا صرفاً ریشه‌های زیست شناختی دارد. این ویژگی غریزی و زیست‌شناختی در میان جانوران به شکل قلمرو گزینی[14]  بروز می‌کند و بر واکنش‌های هیجانی غالباً سطحی بنیان نهاده شده است. ما بصورت غریزی افراد متفاوت با خود را دوست نداریم(اکو، 1378: 14). عدم مدارا در برابر دیگران مانند غریزه تصاحب آنچه دوست دارند، یک ویژگی طبیعی است. اما انسانها در طول زندگی مدارا را می‌آموزند. انسانها به آرامی همانگونه که یاد می گیرند جسم حدرا کنترل کنند، مدارا را نیز می آموزند. برخلاف اینکه انسان سریعا موفق به کنترل جسم‌ خود می‌شود، اما مدارا را با کمک تربیت مداوم بزرگسالان به دست می‌آورد. از نظر وی انسانها در زندگی روزمره خود، پیوسته در معرض تکانه حاصل از تفاوت قرار دارند (اکو، 1378: 15).

در زمینه عوامل مدارا بر ویژگی‌های شخصیتی و روان شناختی نیز توجه شده است. برخی از روان شناسان بر آنند که عدم مدارا در دوران کودکی وجود ندارد، بلکه امری اکتسابی است. برخی از روانکاوان فرویدی عدم مدارا را مظهری از غریزه پرخاشگری می‌دانند. از نظر آدورنو نیز شخصیت غیرمداراگر، جهان را پر از تهدیدات خصمانه می‌بیند، عمیقاً ناامن و مضطرب است، دیگران را بخاطر بدبختی‌های خود سرزنش می‌کند و با والدین خود رابطه مبهمی دارد. وی در کتاب شخصیت اقتدارگر، معتقد است چنین افرادی احساس ضعف و ناامنی دارند، جاه‌طلب، مطیع بالادستان و سرکویگر زیردستان می‌شوند(نقل از بشیریه، 1383: 73).

رویکردی دیگر در زمینه منابع فردی و گروهی مربوط می شود. در این زمینه نظریه های دمونتبریال و اینگلهارت نیز قابل توجه است. دمونتبریال شکل گیری و گسترش مدارای اجتماعی، را مستلزم فراهم سازی شرایط مساعد می‌داند. از مهمترین این شرایط به توسعه جوامع به ویژه در زمینه اقتصادی توجه دارد. بنابراین از نظر وی مسأله مدارا به توسعه به ویژه در زمینه اقتصادی مربوط می شود. بدنبال توسعه اقتصادی است که می توان با عدم مدارا نزد خود و دیگران مقابله نمود. مدارا، قبل از هر چیز ایجاب می کند که شرایط اقتصادی به گونه‌ای باشد که هر فرد امکان رهایی از قید مشکلات معیشتی را داشته باشد. زمانی که افراد در شرایط دشوار و بی‌ثبات اقتصادی به‌سر می‌برند، هیچ گاه امکان مدارا نمی‌یابند (دمونتبریال، 1378: 114). نیازمندی، به ایجاد نوعی نیروی مقاوم می‌انجامد که عمدتاً عدم مدارا و طرد دیگران را بر‌می‌انگیزد. زیرا گروه انسانی که با نیازهای معیشتی خود دست به گریبان است، مدارای محدودی دارد. هیچ جامعه‌ای بدون توسعه اقتصادی، اقبالی برای اجرای مدارا نخواهد داشت(همان). وی معتقد است در جهان ما هیچ پیشرفتی در راه مدارا بدست نیامده است. جهان غرب در زمینه حقوق بشر، بینش خود را در سطحی گسترده به سایر جوامع تحمیل می‌کند(همان: 116).

ولز، اینگلهارت و کلینگ مان(1382) و اینگلهارت (1997؛ 1385) نیز بر اساس تحقیقات خود دیدگاهی را بر اساس سلسله مراتب نیازهای انسانی توسعه دادند که به عوامل مؤثر بر مدارا نیز در گروهها و افراد مختلف توجه شده است. اینگلهارت (1997) در مقیاسی جهانی نشان داده است که احتمال تأکید بر ارزشهای بقا در جوامع فقیر به مراتب بیش از جوامع ثروتمند است. فراوانی منابع خودآئینی بیشتری به همراه می‌آورد، از نیاز به تمرکز بر بقا می‌کاهد و اهمیت بیشتر دادن به بیان نفس را امکانپذیر می‌سازد. بر همین اساس در جوامع ثروتمند، اعتماد میان افراد و مدارا در برابر تفاوتها بیشتر می‌شود، رضایت زندگی بالاتر است و اعضای آن اهمیت بیشتری به مشارکت، احترام و توجه به خودآئینی نشان می‌دهند. از نظر این متفکر، جهت‌گیری ارزشی افراد حاکی از محدودیت‌هایی است که شرایط اجتماعی بر خودآئینی افراد تحمیل می‌کند. افراد تمایلاتشان را با محدودیت‌های تحمیلی از سوی محیط وفق می‌دهند. این ساز و کار که در روان‌شناسی تعدیل آرزوها نام گرفته است، در طول تکامل انسان شکل گرفته است. زیرا موجب ادامه حیات انسان می‌شود. تعدیل آرزو افراد را وا می دارد که در مرحله اول بدنبال کسب مهمترین چیزها بوده و از به هدر دادن نیرو برای دستیابی به اهدافی که دسترسی ناپذیرند، خودداری کنند. گرچه در ابتدا کسب معاش پیش از خواسته‌های دیگر مطرح می‌شود، اما تمامی انسانها دارای توانایی ذهنی و ظرفیت پرورش خلاقیت شخصی‌شان هستند. در واقع تلاش برای بیان نفس، ریشه عمیقی در انگیزه‌های بشری دارد. با این وجود، میزان تأکید افراد بر بیان نفس، بر اساس محدودیت‌هایی که محیط بر آنها تحمیل می‌کند، تنظیم می‌شود. در شرایط محرومیت اقتصادی، افراد اولویت کمتری برای بیان نفس قائل می‌شوند، هر چند که این پایین آوردن سطح خواسته‌ها، هزینه‌های روانی همچون کاسته شدن از رضایت از زندگی به همراه داشته باشد. ممکن است پایین آوردن سطح خواسته‌ها برای ادامه حیات به هنگام عسرت ضروری باشد، مانند کسانی که در کشورهای کم درآمد زندگی می‌کنند. جایی که کمیابی انسان را به نزاع برای بقا می‌کشاند. در چنین شرایطی، وضعیت هابزی "انسان گرگ انسان است" پدید می‌آید که طی آن انسانها به غیرخودی‌ها به عنوان رقیب‌هایی متخاصم بر سر تصاحب منابع محدود، بی‌اعتماد می‌شوند(ولز و همکاران،1382: 13).

در زمینه پیامدهای مدارا نیز باید گفت در فضای مدارا، نقادی و مسئولیت رشد می‌کند و همه روابط کلامی و ارتباطی را تغییر می‌دهد. روح تعاون، کار جمعی، وحدت، مسئولیت اجتماعی و امکان گفتگو میان افراد گروه و جامعه فراهم می‌شود و امکان تحول و دگرگونی را با توجه به الزامات و نیازهای جامعه در خود می‌پروراند و همه افراد جامعه را برای کسب تجربیات تازه و گسترش نوآوری و مشارکت اجتماعی آماده می‌سازد. فضای جامعه را عقلانی و قابل اعتماد جلوه می‌دهد و باعث امنیت اجتماعی و فردی و روابط معنادار در جامعه می‌شود. اعتماد و حسن ظن را در کلیه روابط اجتماعی و فردی افزایش می‌دهد و افراد جامعه احساس با هم بودن می‌کنند. از سوی دیگر فقدان مدارا می‌تواند روحیه انزواطلبی، تکروی و گریز از کار جمعی را در جامعه تقویت کند(میری، 1377: 273). ضعف مدارا و عدم احترام به دیگران متفاوت بویژه از سوی افرادی که توان اجبار بیشتری در اختیار دارند(در خانواده ایرانی پدر و بزرگترها) می تواند تمایل به ترک گروه را تقویت کند و افراد در جریان زندگی دوری از خانواده را به زندگی در کنار آن ترجیح دهند. از سوی دیگر دوری از خانواده، کاهش نظارت و همچنین دلسردی از خانواده می تواند یکی از مهمترین منابع گرایش به انحرافات اجتماعی باشد. همچنین عدم مدارا با دیگران متفاوت در صورتی که نتوانند گروه را ترک کنند، منجر به زندگی نمایشی و عدم صداقت درتعاملات درون گروه می گردد.

براساس تحقیقات انجام شده و مبانی نظری موجود در زمینه مدارا، می توان گفت مدرارا بعنوان یک الگوی تعاملی در روابط انسانی درون گروه‌ها و بین گروه‌ها قابل پیگیری و از عوامل موثر بر این روابط است و خود نیز تحت تأثیر این تعاملات قرار دارد. این پدیده هم از عواملی تأثیر می پذیرد و هم پیامدهایی را ایجاد می کند که برای گروه ها و اجتماعات انسانی حیاتی است. در این زمینه می توان مدارا را بعنوان یک پدیده به همراه عوامل و پیامدهای آن در قالب مدل زیر ارائه نمود. در این مدل عمدتا رویکرد منابع و ارزشهای اینگلهارت و همچنین دیدگاه های مربوط به تماس اجتماعی مورد نظر قرار گرفته است. در این راستا عواملی همچون درآمد و امکانات زندگی بعنوان منابع مادی خانواده، تحصیلات زن و مرد (پدر و مادر) خانواده بعنوان مهمترین منبع فرهنگی در نظر گرفته شده است. همچنین رسانه های ارتباط جمعی، روابط خانواده با بیرون از گروه خانواده و فعالیت های اجتماعی خانواده بعنوان دریچه های تماس خانواده و تعاملات بیرونی در نظر گرفته شده است که خانواده از این طریق اجتماعی شده و با تفاوت ها زندگی می کند و در بسیاری از موارد تحت تأثیر این عوامل آموزش می بیند.

 قضایا و مدل تحقیق

مدل تحقیق در راستای سه قضیه اصلی طراحی شده و مورد آزمون قرار گرفته است:

قضیه شماره یک: منابع و روابط خانواده نقش مثبتی در رواج مدارا در خانواده دارند.

قضیه شماره دو:مدارا در فضای خانواده باعث کاهش ناهنجاری های خانواده مانند انحرافات، دورویی و ترک خانواده می‌گردد.

قضیه شماره سه: منابع و روابط از طریق افزایش مدراگری در خانواده منجر به کاهش ناهنجاری درون خانواده می‌گردد.

 


روش شناسی

تحقیق حاضر  در رویکرد کمی تحقیق به انجام رسید. از آنجا که مدل تحقیق تدوین شده و بدنبال آزمون تجربی این مدل در دنیای واقعی بوده، رویکرد کمی مناسب می باشد. برای گردآوری داده ها نیز، بدلیل گستردگی جامعه آماری از شیوه پیمایشی استفاده شد. در این زمینه خانواده بعنوان یک اجتماع کوچک، واحد گردآوری و تحلیل داده ها در نظر گرفته شده است. برای جمع آوری داده های مورد نیاز و دستیابی به نمونه، در هر بلوک تعدادی از خانواده ها انتخاب شد تا پرسشنامه را تکمیل نمایند. بنابراین با توجه به تعداد خانواده ها در شیراز  به تفکیک مناطق، تعداد نمونه هر منطقه و بلوک مشخص گردید. بنابر سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385 تعداد 348607 خانوار در شهر شیراز ساکن می باشد. با توجه به جدول تعیین تعداد نمونه لین[15](لین، 1978)، در سطح اطمینان 99 درصد و با پایایی 5 درصد تعداد 663 خانواده بعنوان نمونه تعیین می شود و جهت کاهش سطح خطا این تعداد به 701 خانواده افزایش داده شد. نمونه گیری بصورت خوشه ای  صورت گرفت. در این روش ابتدا شهر شیراز بر اساس تقسیم بندی مناطق نه‌گانه شهری در نظرگرفته شد. در هر منطقه تعدادی بلوک انتخاب و سپس درون هر بلوک بصورت تصادفی خانواده‌ها مشخص شد. به منظور گردآوری داده ها، به بلوک های انتخاب شده در نمونه مراجعه شده و متناسب با تعداد خانوار هر بلوک و تعداد پرسشنامه هایی که باید در بلوک تکمیل شود، فاصله نمونه‌گیری محاسبه گردید. سپس با مراجعه به اولین منزل از سرپرست خانواده به همراه یکی از زنان خانواده دارای سن بالای 15 سال، خواسته شد تا به سوالات پاسخ گویند.

ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه‌ای بوده که توسط محققین و براساس مطالعات پیشین و سنجه‌های موجود طراحی شده است. در این راستا متغیرهای مدارا، روابط، فعالیت ها، امکانات زندگی، انحرافات، ترک خانواده و دروغ در قالب طیف لیکرت مورد سنجش قرار گرفت. در مورد متغیر تحصیلات پدر و مادر، تعداد سالهای تحصیل رسمی هریک از افراد خواسته شد و در مورد درآمد نیز، میزان درآمد ماهانه خانواده به عدد سوال شد. روایی[16] پرسشنامه تحقیق به دو روش صوری و سازه ای مورد بررسی قرار گرفت. برای تعیین روایی صوری، طیف های بکارگرفته شده در پرسشنامه در اختیار تعدادی از اساتید و پژو هشگران جامعه شناسی قرار  گرفت و در این مرحله تعدادی گویه مناسب انتخاب و گویه های نامناسب حذف شد.  برای دستیابی به روایی سازه ای نیز تحلیل‌عامل[17] بکار گرفته شد.  پایایی[18] طیف های موجود در پرسشنامه نیز به کمک ضریب آلفای کرونباخ بررسی شد. که نتایج در جدول شماره یک آمده است. ضریب آلفای کرونباخ برای تمامی طیف ها بیش از 0.7 می باشد که نشان می دهد طیف های بکارگرفته شده در پرسشنامه، از پایایی مناسبی برخوردار می باشند.

 

 

جدول شماره 1- نتایج آزمون پایایی طیف های پرسشنامه

طیف

تعداد نمونه

تعدادگویه      

 ضریب  آلفای     کرونباخ

مدارا

701

8

77 /0

روابط اجتماعی

701

4

70/0

استفاده از رسانه ها

701

6

71/0

امکانات

701

10

71/0

دورویی

701

4

84/0

انحرافات

701

4

75/0

فعالیت های اجتماعی

701

7

75/0

 

 

 

از آنجا که داده های گردآوری شده در این تحقیق از نوع کمی و عددی بود، تحلیل داده‌ها در نرم افزارSPSS  انجام شد. در این زمینه آماره‌های موجود در این بسته آماری از جمله فراوانی، میانگین و درصد جهت توصیف یافته ها، ضریب همبستگی پیرسون جهت آزمون فرضیات و آماره های تحلیل رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر برای آزمون مدل، بکار گرفته شد.

در سنجش متغیرهای تحقیق با توجه به تعاریف نظری موجود، مدارا به معنای "به رسمیت شناختن دیگران متفاوت" و در سطح عملیاتی در سه بعد (به رسمیت شناختن، خطاپذیری و شکیبایی) و دو حوزه مهم از تفاوتهای درون خانواده(سنی و جنسیتی) تعریف شده و بوسیله 8 گویه به شیوه لیکرت مورد سنجش قرار گرفت. مجموع نمره خانواده از این طیف نشان دهنده میزان رواج مدارا در فضای خانواده می باشد. تحصیلات بر اساس تعداد سالهای تحصیل در پرسشنامه گنجانده شد. درآمد ماهانه خانواده، به عدد مورد سنجش قرار گرفت. امکانات زندگی در زمینه های سلامت (هزینه های پزشکی، بیمه درمانی، داروها و دندانپزشکی)، نیازهای اولیه (پوشاک، گوشت، غذا و میوه ها) و امکانات لوکس (خودرو، کامپیوتر، سفر سالیانه ) به صورت طیف لیکرت اندازه گیری شد. روابط خانواده در قالب طیف لیکرت در زمینه رابطه و تماس با دوستان، همسایگان، خویشاوندان نزدیک و دور، و فعالیت های مدنی بر اساس میزان فعالیت اعضای خانواده در انجمن های داوطلبانه (انجمن های خیریه، کانونهای فرهنگی، شورای محله، باشگاه های ورزشی، شرکت های تعاونی و اصناف) مورد سنجش قرار گرفت. میزان استفاده خانواده از رسانه ها ارتباط جمعی در قالب تعداد ساعات استفاده هریک از این رسانه ها (تلویزیون، رادیو، ماهواره، روزنامه و مجله، کتاب و اینترنت) در طول شبانه روز بین هیچ تا 6 ساعت بررسی شد.

 

 

یافته ها

در راستای مدل تحقیق، 10 فرضیه طراحی و مورد آزمون قرار گرفت. تعدادی از فرضیات در زمینه عوامل موثر بر مدارا و بخشی نیز به پیامدهای مدارا مربوط می شود. از آنجا که تمام متغیرها در سطح فاصله ای مورد سنجش قرار گرفتند، برای بررسی فرضیات از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج این آزمون در مورد روابط بین متغیرهای تحقیق، در قالب ماتریس همبستگی، در جدول شماره 2 آمده است. در اینجا ابتدا بررسی دومتغیره در راستای فرضیه های تحقیق ارائه شده و سپس تحلیل چندمتغیره در چارچوب تحلیل مسیر انجام گرفته است. بنابراین ابتدا به بررسی تک تک فرضیه ها پرداخته و در ادامه نتایج تحلیل مسیر ارائه می شود.

فرضیه شماره یک: بین تحصیلات پدر خانواده و میزان مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

اولین فرضیه مورد بررسی به ارتباط بین تحصیلات پدر(مرد) خانواده با میزان رواج مدارا در خانواده پرداخته است. براساس آزمون همبستگی پیرسون، رابطه مثبت و معناداری بین این دو متغیر مشاهده شد.

فرضیه شماره دو: بین بین تحصیلات مادر خانواده و میزان مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

چنانکه در جدول 2 مربوط به ماتریس همستگی دیده می شود، این فرضیه مورد تأیید قرار گرفته و همبستگی برابر 14/0 بین میزان تحصیلات مادر و میزان رواج مدارا در خانواده به دست آمده است. این رابطه از نظر آماری نیز در سطح 99 درصد اطمینان معنادار می باشد.

 

فرضیه شماره سه: بین میزان درآمد خانواده و میزان مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

میزان درآمد خانواده نیز در سطح دومتغیره دارای رابطه مثبت و معناداری با میزان رواج مدارا در خانواده ها می باشد. این یافته که با خطای یک درصد از نظر آماری معنادار است، حاکی از این است که خانواده‌های دارای درآمد بیشتر، میزان مدارای بیشتری را نیز تجربه کرده اند.

فرضیه شماره چهار: بین میزان برخورداری خانواده از امکانات زندگی و میزان مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

برخورداری از امکانات زندگی نیز همچون درآمد، با میزان رواج مدارا در خانواده دارای رابطه مثبت و معنادار است. به عبارت دیگر خانواده هایی که امکانات زندگی بیشتری در اختیار دارند، مدارای بیشتری را درون خانواده و در روابط بین زنان و مردان و بزرگترها و کوچکترها تجربه می کنند. را بطه امکانات زندگی و میزان مدارا در سطح 23/0 مشاهده شده است.

فرضیه شماره پنج: بین میزان روابط خانواده با سایر خانواده ها و میزان مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

روابط خانواده با سایر خانواده ها (همسایه ها، دوستان، خویشاوندان نزدیک و خویشاوندان دور) بر اساس آزمون پیرسون با میزان مدارا دارای رابطه مثبت و معناداری است. به این معنا که خانواده هایی که دارای روابط و تماسهای بیشتری با همسایه ها دوستان و خویشاوندان هستند از میزان مدارای بیشتری درون خانواده برخوردارند.

 

فرضیه شماره شش: بین میزان  فعالیت های اجتماعی و میزان مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

علاوه بر روابط با گروهها، میزان فعالیت های اعضای خانواده در انجمن ها و گروه های اجتماعی همچون باشگاه های ورزشی، کانونهای فرهنگی و صنفی نیز مورد سنجش قرار گرفت. همچنانکه در ماتریس همبستگی ها(جدول شماره 2) دیده می شود، رابطه ای برابر با 25/0 بین این دو متغیر مشاهده شده است. این رابطه از لحاظ آماری نیز در سطح 99 درصد معنادار می باشد. بنابراین فرضیه فوق مورد تأییدقرار گرفت.

فرضیه شماره هفت: بین میزان استفاده از رسانه های ارتباط جمعی و میزان حاکمیت مدارا در خانواده رابطه وجود دارد.

نتایج آزمون همبستگی حاکی از تأیید این فرضیه می باشد. براساس یافته ها، رابطه مثبت و معناداری بین میزان استفاده خانواده از رسانه های ارتباط جمعی و میزان رواج مدارا در خانواده وجود دارد. این رابطه از لحاظ آماری در سطح 99درصد معنادار می باشد.

فرضیه شماره هشت: بین میزان مدارا و میزان ترک خانواده (دوری جستن) رابطه وجود دارد.

علاوه بر عوامل موثر بر مدارا، پیامدهای مدارا نیز مورد بررسی قرار گرفت. در این زمینه 3 فرضیه تدوین و مورد آزمون قرار گرفت. اولین فرضیه در این زمینه به رابطه بین میزان مدارا در خانواده و میزان گرایش به ترک خانواده مربوط می شود. همانگونه که در جدول دیده می شود، رابطه ای منفی در حد 23/0 بین این دو متغیر مشاهده می شود. بر این اساس هرچه میزان مدارا در خانواده کاهش یابد، بر میزان تمایل افراد به دوری از خانواده و ترک این گروه بیشتر می شود. این رابطه به لحاظ آماری نیز در سطح 99 درصد معنادار است.

فرضیه شماره نه: بین میزان بین میزان مدارا و میزان انحرافات در میان اعضای خانواده رابطه وجود دارد.

بین مدارا و میزان ناهنجاری رفتاری و انحراف در میان افراد خانواده نیز رابطه منفی مشاهده شد. براساس ضریب همبستگی بدست آمده، بین این دو متغیر همبستگی برابر با 48/0- وجود دارد. این نشان دهنده وجود رابطه نسبتا بالایی بین مدارا و انحراف در میان خانواده های مورد بررسی می باشد. رابطه مذکور نیز از لحاظ آماری در سطح 99 درصد اطمینان قرار دارد. بر این اساس باید گفت ، انحرافات بیشتر در خانواده هایی شکل گرفته که مدارا درون آنها کمتر است.

فرضیه شماره ده: بین میزان مدارا و میزان رواج دورویی در خانواده رابطه وجود دارد.

دورویی و دروغ نیز بعنوان یک ناهنجاری اجتماعی در فرضیه های تحقیق بعنوان پیامد عدم مدارا مورد نظر قرار گرفت. چنانچه در جدول شماره 2 نیز مشاهده می شود، بین میزان رواج دروغ و دورویی در خانواده و رواج مدارا رنیز رابطه معکوس وجود دارد. به عبارت دیگر، در خانواده هایی که مدارای کمتری مشاهده شده، میزان رواج دروغ بیشتر بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

جدول شماره2-  ماتریس همبستگی متغیرهای مرتبط با مدارا

 

مدارا

ت. پدر

ت. مادر

درآمد

فعالیت

روابط

امکانات

رسانه

ترک

دروغ

ت. پدر

18/0**

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ت. مادر

14/0**

68/0**

 

 

 

 

 

 

 

 

درآمد

13/0**

29/0**

24/0**

 

 

 

 

 

 

 

فعالیت

16/0**

10/0**

03/0

14/0**

 

 

 

 

 

 

روابط

25/0**

13/0**

06/0

16/0**

32/0**

 

 

 

 

 

امکانات

23/0**

33/0**

20/0 **

38/0**

31/0**

29/0**

 

 

 

 

رسانه

13/0**

14/0**

11/0 **

0.21**

26/0**

23/0**

32/0**

 

 

 

ترک

23/0-**

05/0-

11/0- **

04/0-

07/0

09/0*

02/0

17/0**

 

 

دروغ

48/0-**

11/0- **

08/0- *

15/0- **

07/0

19/0-**

15/0- **

02/0

25/0**

 

انحراف

36/0- **

03/0-

06/0

08/0*

07/0

10/0**

14/0-

07/0

16/0**

53/0**

** رابطه در سطح 99درصد معنادار است.

*رابطه در سطح 95 درصد معنادار می باشد.

 

 

بخش دیگری از تحلیل یافته‌ها در چهارچوب تحلیل چندمتغیره انجام شد. برای مقایسه میزان اهمیت و تأثیر متغیرهای مختلف در زمینه عوامل موثر و پیامدهای مدارا و همچنین آزمون مدل تحقیق، آزمون تحلیل مسیر بکار گرفته شد. براساس ضریب مسیر(بتا) ارائه شده در نمودار تحلیل مسیر، تأثیر مستقیم، غیرمستقیم و نهایی هر متغیر در هریک از مسیرها محاسبه و در ادامه آمده است. به منظور جلوگیری از تراکم اعداد و ضرایب، تأثیر مستقیم متغیرهای ردیف اول بر متغیرهای ترک خانواده، انحراف و دروغ در نمودار ذکر نشده و صرفا در جدول مربوطه آمده است. در مرحله بعد پیامدهای مدارا مورد تحلیل قرار گرفته است و هریک از متغیرهای ترک خانواده ، انحرافات و دورویی، جداگانه در چارچوب تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفته اند.

 

 

 

با کنترل تأثیر همزمان متغیرها بر مدارا می توان براساس جدول شماره سه که نتیجه تحلیل مسیر متغیرهای موثر بر مدارا می باشد، می توان گفت، روابط خانواده با سایر خانواده ها و افراد و همچنین میزان برخورداری از امکانات زندگی بیشترین تأثیر را بر میزان رواج مدارا در خانواده دارا می باشند. ترتیب اولویت متغیرها در جدول آمده است. البته در این مرحله چون متغیر واسطی وجود نداشت، صرفا تأثیر مستقیم می توان سخن گفت.

 

 

 

جدول شماره 3- نتایج تحلیل مسیر عوامل موثر بر مدارا

متغیر

تأثیر مستقیم

تأثیر غیرمستقیم

تأثیر نهایی

روابط

18/0

-

18/0

امکانات

12/0

-

12/0

تحصیلات پدر

08/0

-

08/0

فعالیت مدنی

06/0

-

06/0

تحصیلات مادر

05/0

-

05/0

رسانه

02/0

-

02/0

درآمد

01/0

-

01/0

 

 

برای بررسی نقش مدارا در شکل گیری برخی از آسیب ها درون خانواده، تأثیر این عامل با سایر متغیرهای مورد مطالعه مقایسه شد. چنانکه جدول نشان می دهد، در میان عوامل مختلف و با در نظر گرفتن تأثیر همزمان ویژگی های درون خانواده، مدارا بیشترین تأثیر را بر شکل گیری آسیب ها درون خانواده و اعضای آن داراست. تمایل اعضای خانواده به ترک محیط خانواده، در درازمدت و در شکل وسیع و پایدار خود، در واقع و به عبارتی دیگر می تواند به معنای از هم گسیختگی و فروپاشی گروه خانوادگی باشد. در این زمینه مدارا یکی از مهمترین عوامل تأثیر گذار است. گسترش فضای مدارا و به رسمیت شناختن و احترام به تفاوتها می تواند بستری را فراهم سازد که اعضای خانواده زندگی و گذران اوقات در کنار خانواده را بر سایر فضاها و گروه های اجتماعی ترجیح دهند. داده های این تحقیق نشان می دهد، مدارا تأثیر منفی بر ترک خانواده دارد و با افزایش مدارا اعضای خانواده گرایش کمتری به ترک محیط خانواده پیدا می کنند.

 

 

 

جدول شماره 4- نتایج تحلیل مسیر عوامل موثر بر ترک خانواده

متغیر

تأثیر مستقیم

تأثیر غیرمستقیم

تأثیر نهایی

مدارا

26/0-

-

26/0

رسانه

17/0

005/0

17/0

روابط

11/0

05/0

16/0

تحصیلات مادر

12/0-

01/0

13/0

تحصیلات پدر

03/0

02/0

05/0

فعالیت مدنی

03/0

02/0

05/0

امکانات زندگی

01/0-

03/0

04/0

درآمد

04/0-

002/0

04/0

 

 

 

انجام رفتارهای انحرافی از سوی اعضای خانواده، یکی دیگر از پیامدهای مهم مدارا در نظر گرفته شد. برای مقایسه میزان اثر مدارا و کنترل تأثیر سایر متغیرها، در قالب تحلیل مسیر میزان تأثیر مدارا بررسی شد. نتایج این آزمون که در جدول آمده است، نشان می دهد، با در نظر گرفتن متغیرهای متعدد، می توان گفت مدارا، بیشترین تأثیر را بر ارتکاب رفتارهای انحرافی در بین اعضای خانواده داراست. این رابطه منفی است و به این معناست که در خانواده هایی که میزان بیشتری مدارا رواج دارد، میزان کمتری از انحرافات گزارش شده است.

 

 

 

 

جدول شماره 5- نتایج تحلیل مسیر عوامل موثر بر انحرافات اعضای خانواده

متغیر

تأثیر مستقیم

تأثیر غیرمستقیم

تأثیر نهایی

مدارا

35/0-

-

35/0

رسانه

16/0

007/0

16/0

امکانات زندگی

11/0

04/0

15/0

تحصیلات پدر

10/0

03/0

13/0

تحصیلات مادر

07/0

02/0

09/0

روابط

03/0

06/0

09/0

فعالیت

02/0

02/0

04/0

درآمد

03/0

004/0

03/0

 

 

 

در زمینه تأثیر عوامل مورد بررسی بر میزان رواج دورویی در خانواده ها، نیز آزمون تحلیل مسیر نشان داد که مدارا با بیشترین تأثیر، در راس این عوامل قرار دارد و از تأثیرگذاری قابل توجهی در این زمینه برخوردار می باشد. همانگونه که در جدول آمده است، در مقایسه میزان تأثیر عوامل مختلف، با کنترل همزمان متغیرها، مدارا بیشترین نقش را در میزان رواج دروغگویی دارد و خانواده هایی که میزان مدارا در آنها بیشتر است، دروغگویی کمتری در آنها گزارش شده است.

 

 

جدول شماره6- نتایج تحلیل مسیر عوامل موثر بر دورویی در خانواده

متغیر

تأثیر مستقیم

تأثیر غیرمستقیم

تأثیر نهایی

مدارا

45/0-

-

45/0

روابط

10/0-

08/0

18/0

امکانات زندگی

04/0-

05/0

09/0

رسانه

06/0

009/0

07/0

درآمد

07/0-

004/0

07/0

فعالیت

03/0

03/0

06/0

تحصیلات پدر

009/0-

04/0

05/0

تحصیلات مادر

002/0

02/0

02/0

 

 


نتیجه گیری

این مطالعه با هدف بررسی عوامل و پیامدهای مدارا در گروه ها و اجتماعات انسانی صورت گرفت و برای آزمون رویکرد خود، خانواده را بعنوان بستری مناسب در این زمینه برگزید. نتایج نشان می دهد در میان عوامل مختلف مرتبط با میزان مدارا درون خانواده، در سطح دومتغیره، فرضیه های تحقیق مورد تأیید قرار گرفته است. در مقایسه عوامل مختلف، روابط اجتماعی خانواده با سایر خانواده ها و میزان برخورداری از امکانات زندگی، بیشترین نقش را در تبیین مدارا نشان داد. چنانکه نظریه پردازان در زمینه روابط اجتماعی نیز تأکید دارند، روابط اعضای گروه با افرادی خارج از گروه و افزایش سطح تماسها می تواند به ارتقای سطح نگرش افراد به تفاوتها بیانجامد. تماس با دیگران نوعی تمرین مدارا در جریان تعاملات و آموختن در مورد تفاوتهاو نحوه مواجهه با آنها در جریان این تعاملات می باشد.

در زمینه پیامدهای مدارا  چنانکه نتایج آزمون نشان داد، می تواند کاهش بسیاری از آسیب های اجتماعی را به همراه داشته باشد. انسانها در مراحل مختلف زندگی بیش از هر چیز شاید نیاز به محترم شمرده شدن در گروه و تعاملات روزمره خویش دارند. ضمن اینکه انسان موجودی خلاق، فعال و دارای توان و عاملیت است. بدین معنا که چنانچه نیازهای وی برآورده نشود، خواسته ها و اهدافش تحقق نیابد، و در فرایند تعاملات به رسمیت شناخته نشود، به شیوه‌های بهنجار و گاهی نابهنجار اقدام به اعمال عاملیت خود کرده تا نیاز سرکوب شده و خواسته مسدود شده را برآورده نماید. شاید ریشه بسیاری از ناهنجاری ها نیز همین عدم تعادل باشد. دستیابی به آرامش  و خشنودی، والاترین هدفی است که دنبال می کند. در این راستا چنانچه وسایل به هنجار فراهم باشد، دنبال می کند، اما در صورت عدم به رسمیت شناخته شدن، بیکار ننشسته و اقدام می کند. چنانکه بتواند، از گروه دوری می جوید و اقدام به ترک آن می نماید و سطح تماس خود را با گروه کاهش می دهد. اما چنانکه نتواند (ترک خانواده کار آسانی نیست) اقدامات سازگارانه خود را در جهتی دیگر فعال می نماید. اقدام به انحراف (پرخاشگری، دعوا، اعتیاد) یکی از این را ه هاست. راه دیگر نیز دگرگونه جلوه دادن خویش و دست زدن به نمایشی مضاعف در تعاملات اجتماعی با کنشگرانی است که وی را به رسمیت نمی شناسند. شاید یکی از مهمترین تبیین هایی که در مورد دروغ گویی به ویژه رواج آن در برخی گروه ها و ظاهر شدن آن بعنوان الگوی تعاملی، همین عدم مدارا باشد. زمانی که کنشگر اجتماعی از سوی کنشگران دارای منابع قدرت اجازه نیابد، خود را آنچنان که هست، به نمایش بگذارد، بقای خویش را در دروغ و دورویی می یابد. از دروغ بعنوان عامل سازگاری و بقای خویش در آن گروه و پاسخ به نیازهایش استفاده می کند.

در مجموع می توان گفت، این مطالعه نشان داد مدارا و فضای مدارا در گروه ها و اجتماعات انسانی از جمله خانواده دارای پیامدهای قابل توجهی است. کاهش بسیاری از آسیب ها و ناهنجاری ها مستلزم به رسمیت شناختن انسانها بعنوان کنشگرانی فعال و عامل می باشد. البته در زمینه عوامل مدارا به نظر می رسد، نیاز به مطالعات بیشتری است.

 

پیشنهادات

همانگونه که در ابتدا گفته شد، تفاوت بخش گریزناپذیر زندگی انسان اجتماعی است. زندگی با دیگران مستلزم مجموعه ای از مهارتهاست و مهارت آموختنی است. بر اساس آنچه در بخش نظری و یافته های میدانی این مطالعه به دست آمد، پیشنهاد می شود مهارتهای مدارا و به رسمیت شناختن دیگرانِ متفاوت، بیش از پیش مورد توجه متصدیان آموزشی قرار گیرد. چه اینکه از این طریق می توان هم از آسیب های اجتماعی کاست و هم پیوندهای درون جامعه و گروه‌های اجتماعی را تقویت نمود. از سوی دیگر مدارا رابطه مثبتی با منابع خانواده دارد. به نظر می رسد تأمین نیازهای مادی خانواده در سطحی قابل قبول می تواند به بهبود روابط درون این نهاد کمک کند. در زمینه تحقیقاتی نیز پیشنهاد می شود متغیر مدارای اجتماعی بعنوان یکی از مهمترین متغیرهای موثر بر کنش های انسان، درون و بین گروه های اجتماعی، در مباحث و تحقیقات جامعه شناسی بیش از پیش مورد توجه و کنکاش قرار گیرد. در این جهت به نظر می رسد انجام مطالعه در مورد مدارا و ابعاد آن در گروه‌های اجتماعی مختلف و در سطح کلان می تواند راهگشای بسیاری از سوالاتی باشد که در حوزه گروه‌ها و اجتماعات مطرح است. از جمله در زمینه انحرافات اجتماعی، همبستگی اجتماعی و پیوندهای بین گروه ها و اعضا در جامعه مفید به نظر می رسد. کاهش بسیاری از آسیب های اجتماعی همچون دورویی و دروغ، انحرافات و ناهنجاری ها، و دستیابی به خانواده و جامعه ای متعالی، مستلزم آگاهی از نیروهایی است که در تعاملات اجتماعی وارد می شوند و رفتار انسانها را سوق می دهند. مدارا یکی از مهم ترین آنهاست که در معنای مثبت خود، تأثیر قابل توجهی در این زمینه دارد.

 



[1] Tanner

[2]Toleration

[3] Fay

[4] Toleration

[5] Tolero

[6] Tollo

[7] Stereotype

[8] Martin

[9] Galleotti

[10] Dees

[11] Ferrar

[12] Jacob and Schreyer

[13] Engagement

[14] Territoriality

[15]Line

[16]Validity

[17] Factor analysis

[18]Reliability

1-              اکو، اومبرتو(1378). تعاریف بی مدارایی، در تسامح از دیروز تا امروز، ترجمه مازیار مهمیمنی و محمدرضا شیخ محمدی، تهران: نشر ثالث، صص 19- 11.
2-              اینگلهارت، رونالد(1382). تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی. ترجمه مریم وتر، چاپ دوم، تهران: انتشارات کویر.
3-              آشوری، داریوش(1385). چرا رواداری، سایت ملکوت، http://www.ashouri.malakut.org/2006/06/post-31html
4-              بشیریه، حسین(1374). دولت عقل؛ ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسی سیاسی. تهران: موسسه نشر علوم نوین.
5-              بشیریه، حسین(1383). عقل در سیاست؛ سی و پنج گفتار در فلسفه، جامعه شناسی و توسعه سیاسی. تهران: نشر نگاه معاصر.
6-              حنایی کاشانی، سعید(1385). از تحمل تا رواداری، سایت فل و سفه، http://www.fallosafah.org/main/weblog
7-              دمونتبریال، تیری(1378). تسامح در مناسبات بین المللی، در تسامح از دیروز تا امروز، ترجمه مازیار مهمیمنی و محمدرضا شیخ محمدی، تهران: نشر ثالث، صص 111- 118.
8-              سادا-ژاندرون، ژولی(1378). تساهل در تاریخ اندیشه غرب. ترجمه عباس باقری، تهران: نشر نی.
9-              عسکری، علی و محمود شارع پور(1388). "گونه شناسی مدارا و سنجش آن در میان دانشجویان دانشکده های علوم اجتماعی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی"، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره دوم، شماره 8، صص 1-34.
10-         فتحعلی، محمود(1378). تساهل و تسامح اخلاقی، دینی و سیاسی. قم: موسسه فرهنگی طه.
11-         فرزانه فر، حسین( 1383). تساهل و مدارا در اندیشه های سیاسی اسلام، فصلنامه مطالعات اسلامی، شماره 63، ص 155.
12-         فی، برایان(1386). فلسفه امروزین علوم اجتماعی. ترجمه خشایار دیهیمی، تهران: طرح نو.
13-         میری، احمد(1377). وجوه گوناگون تساهل سیاسی، در تسامح آری یا نه؟، موسسه فرهنگی اندیشه معاصر. قم: نشر خرم، صص، 266- 278.
14-         میسراهی، روبرت(1378). اسپینوزا: تسامح و آزادی بیان، در تسامح از دیروز تا امروز، ترجمه مازیار مهمیمنی و محمدرضا شیخ محمدی، تهران: نشر ثالث، صص 39- 45.
15-         نیکوبخت، ناصر(1383). عرفان اسلامی، مکتب تسامح و تساهل، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، شماره 16، ص 217.
16-         ولز، کریس، رونالد اینگلهارت و هانس کلینگ مان(1382). توسعه انسانی؛ نظریه ای درباره تغییر اجتماعی. ترجمه هادی جلیلی، تهران: انتشارات طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
17-        Bobo, L., & Licari, F. C. (1989). Education and political tolerance. Public Opinion Quarterly, 53, pp. 285-307.
18-        Bonacich, E. (1972). A theory of ethnic antagonism: The split labor market. American Sociological Review, 37, 547-559.
19-        Cigler, A., & Joslyn, M. R. (2002). The Extensiveness of Group Membership and Social Capital: The Impact on Political Tolerance Attitudes. Political Research Quarterly, 55(1), pp. 7-25.
20-        Cote, R. R. & Erickson, B. H.(2009). Untangling the roots of tolerance, American Behavioral Scientist, 12, pp. 1664- 1689.
21-        Dees, R. H.(2004). Trust and Toleration. London: Routledge.
22-        Dixon, J. C., & Rosenbaum, M. S. (2004). Nice to know you? Testing contact, cultural and group threattheories of anti-Black and anti-Hispanic stereotypes. Social Science Quarterly, 85, pp. 257-280.
23-        Ferrar, W. J. (1976). The dimensions of  Tolerance, Pacific Sociological Review. 19, PP. 63- 81.
24-        Forbes, H. D. (1997). Ethnic conflict: Commerce, culture and the contact hypothesis. New Haven, CT:Yale University Press.
25-        Forst, R.(2003). Toleration, justice  and reason, In The Culture of Toleration in Diverse Societies. McKinnon c. and Castiglione, D.(ed.) UK: Manchester University Press.
26-        Galeotti, A. E.(2002). Toleration as Recognition, Cambridge: Cambridge University Press.
27-        Ikeda, K. I. & Richey S.( 2009). The impact of diversity in informal social networks on tolerance in Japan, B.J. Pol. S., 39, pp. 655- 668.
28-        Inglehart, R.(1997). Modernization and Postmodernization: Cultural, Economic and Political Change in 43 Countries. Princeton: Princeton University Press.
29-        King, P.(1976). Toleration. London: Geore Allen and Unwin.
30-        Kingston, P. W., Hubbard, R., Lapp, B., Schroeder, P., & Wilson, J. (2003). Why education matters. Sociology of Education, 76(1), pp.53-70.
31-        Kunovich, R. (2004). Social structural position and prejudice: An exploration of cross-national differencesin regression slopes. Social Science Research, 33, pp. 20-44.
32-        Martin, J. G.(1964). The Tolerant Personality. Detroit: Wayne State University Press.
33-        McKinnon, C. & Gastiglione, D.(2003). Introduction: reasonable tolerance, In The Culture of Toleration in Diverse Societies. McKinnon c. and Castiglione, D.(ed.) UK: Manchester University Press.
34-        Nasr, S. H.(1997). Metaphysical roots of tolerance and intolerance: an Islamic introduction, In Philosophy, Religion and the question of intolerance. David Ambuel(ed.), New York: State University of New York  Press, p.43.
35-        Olzak, S. (1992). The dynamics of ethnic competition and conflict. Stanford, CA: Stanford University Press.
36-        Paxton, P. (2004, August). Who do you trust? A multilevel model of generalized trust in thirty-one countries. Paper presented at the annual meeting of the American Sociological Association, San Francisco.
37-        Pettigrew, T. F. (1998). Intergroup contact theory. Annual Review of Psychology, 49, pp. 65-85.
38-        Pickering, P. M. (2006). Generating social capital for bridging ethnic divisions in the Balkans: Case studies of two Bosnaic cities. Ethnic and Racial Studies, 29(1), pp.79-103.
39-        Putnam, R. (2000). The dark side of social capital. In R. Putnam (Ed.), Bowling alone. New York: Simon & Schuster.
40-        Scanlon, T. M.(2003). The Difficulty of Tolerance. Cambridge: Cambridge University Press.
41-        Schuman, H., Steeh, C., Bobo, L., & Krysan, M. (1997). Racial attitudes in America: Trends and interpretation. Cambridge, MA: Harvard University Press.
42-        Sigelman, L., Welch, S., Combs, M., & Bledsoe, T. (1996). Making contact? Black-White social interaction in an urban setting. American Journal of Sociology, 101, pp. 1306-1332.
43-        Stolle, D., & Rochon, T. R. (2001). Are all associations alike? In R. Edwards, M. W. Foley, & M. Diani (Eds.), Beyond Tocqueville: Civil society and the social capital debate in comparative perspective. Hanover, NH: Tufts University Press,  pp. 143-156.
44-        Tanner, C. O. (1962). "Difference, tolerance and cooperation", Marriage and Family Living, Vol. 24, PP. 7- 11.
45-        Uslaner, E. M. & Conley, R. S. (2003). Civic engagement and particularized trust: The ties that bindpeople to their ethnic communities. American Politics Research, 31(4), pp.331-360.
46-        Warren, M. E. (2001). Democracy and associations. Princeton, NJ: Princeton University Press.
47-        Wolf, J.(2003). Social ethos and the dynamics of toleration, In The Culture of Toleration in Diverse Societies. McKinnon C. and Castiglione, D.(ed.) UK: Manchester University Press.