The Concept and Model of Learning Society in Iran

Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D Student, Curriculum Planning, University of Isfahan, Iran

2 Professor, Department of Educational Sciences, University of Isfahan, Iran

3 Associate Professor, Department of Educational Sciences, University of Isfahan, Iran

Abstract

The growth of science and technology tend to convert society to a learning society and enjoy its profits and also cope with its challenges (Edwards, 2002; Jarvis, 2008; Unesco, 2005). In response to questions such as "what is a learning society?" And "what are features of a learning society?" researchers have noted that understanding the concept of learning society requires attention to lifelong learning objectives or outcomes (Tuomi, 2005). These goals can be obtained by individual, social and economic developments. Today, despite the differences of opinion between the professionals about the purpose of lifelong learning, all believe that in a learning society, individuals are encouraged to undertake learning in different locations to realize the above three developments. They have proposed different models about learning society. Edwards (1997) have divided these models based on their philosophical foundations into three: learning society as an educated society, as a learning market, and as learning networks. Reviewing the learning society model, many scholars have noted that there is not a single ideal model for learning society, which could be suitable for all countries. Therefore each country should supply a specific strategic model of learning society that fits the cultural and national heritage of its nation (Tuijnman, 2002, p 26). According to the notification, the present paper seeks to examine the concept and model of learning society for Iran.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

انسان موجودی آرمانگراست و به گواه تاریخ، هیچ‏گاه انسان از اندیشه زیستن در شرایط بهتر فارغ نبوده است. او برای یافتن آینده‌ای بهتر، آرمان شهری را تصور کرده و سپس زندگی خود را به گونه‌ای انتخاب نموده که به آن آرمان متصور برسد (مسعودی،1390 :1). ایده‌پردازی برای جامعه مطلوب و تلاش برای بسترسازی تحقق آن همواره رواج داشته، اما در اواخر قرن بیستم، تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فناوری بسیاری بر اثر جهانی شدن پدیدار شد (مورگان و همکاران، 2007 :2). با نگاه به این شرایط، متفکران تذکر داده‏اند که اگر جوامع بخواهند از فرصت‏های ناشی از تحولات به نفع خود سود جویند و از عهده چالش‏های احتمالی برآیند، باید به استقبال آینده روند، جامعه آینده مطلوب خود را پیش‌بینی کرده و برای رسیدن به آن بسترسازی کنند (جارویس، 2008؛ به نقل از فریره:102). اکثر این متفکران تشکیل جامعه یادگیری را پیشنهاد نموده‌اند، زیرا اگر به مردم فرصت‏هایی برای پرداختن به یادگیری در سراسر دوران زندگی داده شود و آنها یادگیرنده مادام‌العمر باشند، می‌توانند از عهده چالش‏های ذکر شده برآیند (ادواردز[1]، 2002 :1؛ جارویس، ‌2008 : 103).

همزمان با این اظهار نظرها، اصطلاح «جامعه‌ دانش» در سال 1969 توسط دراکر[2] و مفهوم جامعه اطلاعات در اواخر دهه1990 توسط کاستلز  مطرح شده و رواج یافته‏اند. در اجلاس‏ها، پژوهش‏ها و بحث‏های مربوط به این ایده‌ها، تعهداتی مطرح شده که ایده جامعه‌ دانش، جامعه اطلاعات و جامعه‌ یادگیری را به یکدیگر پیوند می‌دهند (یونسکو، 1388 : 18-19). یونسکو، صاحبنظران و محققان تأکید کرده‏اند ایده‌های جامعه اطلاعات و جامعه دانش به طور تفکیک ناپذیری با یادگیری مادام‌العمر در هم تنیده‌اند و یادگیری مادام‌العمر قلب جامعه یادگیری است. ایشان توصیه می‌‌کنند، با ورود به قرن بیست و یکم، مدل توسعه مبتنی بر دانش و چشم‌اندازی از جامعه دانش فرا راه انسان‏ها قرار  گرفته است. گام اول برای رسیدن به جامعه دانش، تلاش برای رسیدن به جامعه یادگیری است (یونسکو، 1388 : 16-17). با پذیرش این ضرورت، محققان و صاحبنظران کشورهای مختلف برای‌ پاسخ به این سؤال که مفهوم جامعه یادگیری چیست و جامعه ‌یادگیری دارای چه ویژگی‏هایی است و راهکارهای تحقق این جامعه چیست، به تبیین مفهوم آن پرداخته و برای آن مدل‏های مفهومی و نظری ارائه نموده‏اند‌. بدیهی است ارائه مدل واحدی که برای همه کشورها الگوی مناسبی باشد، امکان‌پذیر نیست. هر کشور باید مدل متناسب با شرایط خود را طراحی کند (یونسکو، 1388 :19). با توجه به این ضرورت، ابتدا دیدگاه‏های صاحبنظران سایر کشورها درباره پاسخ پرسش‏های فوق بررسی و در ادامه، نظر اندیشمندان ایرانی تحلیل می‏گردد. سپس، مدلی مفهومی برای جامعه یادگیری ایرانی متناسب با شرایط کشورمان ارائه خواهد شد.

 

مفهوم جامعه یادگیری [1‍]

اگر چه ایده جامعه یادگیری، اغلب مفهوم ساده‏ای به نظر می‏رسد، اما با کمی تأمل و مرور متون تخصصی مربوط به این موضوع می‏توان دریافت این ایده مفهوم پیچیده‏ای دارد که برای درک صحیح آن لازم است ابتدا، واژه‌های جامعه و یادگیری معنا شود. جامعه طبق تعریف لغتنامه دهخدا عبارت است از: «گروهی از مردم که برای رسیدن به هدف مخصوص تحت قواعد معین گرد هم جمع شده‏اند» (ص6490). بر اساس این تعریف، جامعه می‌تواند از یک گروه دو نفره تا مجموعه همه افراد بشر را که بر روی کره زمین زندگی می‌کنند، در بر گیرد. بنابراین، جامعه یادگیری می‌تواند دامنه محدودی از افراد درون یک گروه کوچک در مؤسسه آموزشی تا جامعه یادگیری جهانی را شامل شود. این تعریف، موجب طرح ایده سازمان یادگیری[3]، شهریادگیری[4]، شبکه یادگیری[5]، جامعه محلی یادگیری[6] و جامعه یادگیری جهانی[7] شده است (جارویس، 2008 : 5). در اکثر مباحث، محققان و سیاست‏گذاران منظور از جامعه یادگیری را جامعه در مفهوم ملی آن می‏دانند که متشکل از افرادی است که درون مرزهای جغرافیایی یک کشور زندگی می‏کنند و به یادگیری خود در سراسر دوران زندگی ادامه می‏دهند.

    در طی قرن گذشته، یادگیری در قلمرو رفتارگرایی[8]، شناخت‌گرایی[9]، تداعی‌گرایی[10]و ساختارگرایی[11] مطالعه شده است. همة این نظریه‌ها، یادگیری  را پدیده‏ای می‌بینند که موجب توسعه فردی می‏شود (تاومی[12]، 2005 :8؛ پیترز[13]، 2009 : 225). اما در بحث پیرامون جامعه یادگیری، ماهیت مادام‏العمر بودن یادگیری در قلمرو  زندگی اجتماعی مد نظر است. نظریه‏پردازان معتقدند برای درک مفهوم یادگیری مادام العمر مورد نظر در ایده جامعه یادگیری باید به این سؤال  پاسخ داد که چرا افراد باید یاد بگیرند؟ و چرا جامعه باید فرصت‏های یادگیری را تدارک ببیند؟ پاسخ به این سؤال‏ها مستلزم توجه به نتایج یا پیامدهای یادگیری است (تاومی، 2005: 5)، زیرا تأکید بر هر کدام از نتایج، خط‌مشی‌ها، فعالیت‏ها و روش‏هایی را که هر جامعه برای توسعه فرصت‏های یادگیری به کار می‏گیرد، تحت تأثیر قرار می‌دهد و به سوی هدفی ویژه هدایت می‌کند. ازاین رو، در ادامه این نتایج و اهداف بررسی می‌شود:

الف) یادگیری مادام‏العمر و توسعه انسانی (فردی): بسیاری از متفکران، یادگیری را کارکرد اساسی و فطری انسان می‏دانند که در سراسر دوران زندگی ادامه می‌یابد. بنابراین، یادگیری مادام‏العمر، به معنای فراهم کردن شرایط یادگیری است تا هر چه بیشتر توانایی‌های بالقوه انسان رشد یافته، شایستگی‏های جدیدی را برای درک جهان پیرامون کسب کند (احمد، [14] 2002 : 25؛ پیترز، 2009 : 224). یادگیری باید به انسان‏ها کمک کند تا در شأن و مقام انسان بودن زندگی  و کار کنند و کیفیت زندگی‌ خود را بهبود بخشند (ایوآن، 2002؛ به نقل از یکس لی[15]  :311). به دنبال این نتایج فردی، توانایی افراد برای شهروندی فعال و ایجاد خانواده و جامعه سالم ارتقا می‏یابد (استرین، 2000 : 294).

ب) یادگیری مادام‏العمر و توسعه اجتماعی: یادگیری امری آگاهانه است که از طریق تعامل با دیگران - نه در انزوا و تنهایی – به دست می‌آید (ویلکینز،[16]2000 : 346). هر فرد نه تنها از طریق بودن با دیگران و عضویت به عنوان شهروند در جامعه می‌تواند هویت و عمل خود را توسعه دهد، بلکه وابستگی درونی توأم با همکاری آنها، می‌تواند هویت جمعی جامعه را شکل دهد (استرین،  2002؛ به نقل از رامزدن[17] : 292). جامعه یادگیری باید فرصت‏هایی را فراهم کند تا از طریق آنها، افراد سرمایه اجتماعی لازم برای زندگی را به دست آورند. آنها یاد بگیرند چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و علی‏رغم اختلاف نظرهاشان درباره ارزش‏های اجتماعی، به یکدیگر احترام بگذارند، عقاید خود را زیر سؤال ببرند، کمتر موضع دفاعی گیرند و ریسک‏پذیری بیشتری داشته باشند (ویلکینز، 2000، : 346؛ استرین، 2000؛  به نقل از دان،[18] : 292).

ج) یادگیری مادام‌العمر و توسعه اقتصادی: اغلب صاحبنظران، دولت‌ها و سیاستگذاران در بحث درباره یادگیری مادام‌العمر، به آثار اقتصادی یادگیری توجه دارند. آنها این اصل را پذیرفته‌اند که یادگیری برای فرد هنگامی ارزش بالایی دارد که به کسب شغل یا حفظ وضعیت استخدامی کمک کند. به علاوه، یادگیری برای جامعه ارزشمند است، زیرا مهمترین عامل برای تولید و افزایش سرمایه انسانی است و امکان توسعه اقتصادی و رقابت در بازارهای جهانی را مهیا می‌سازد (بانک جهانی، 1387 : 56). فرض اساسی آن است که با تغییر سریع در دانش و فناوری، ارزش مهارت‌های شغلی در طول زمان به سرعت کاسته می‌شود و مهمترین راهکار برای توسعه و به روز نگه داشتن آنها فراهم کردن فرصت‏های یادگیری برای نیروی انسانی شاغل و بیکار است (رست و خسروانی، 1385: 295- 296).

در مجموع، میان متخصصان و نظریه‌پردازان درباره هدف مستتر در ایده یادگیری مادام‏العمر در جامعه یادگیری اختلاف نظر وجود دارد. مادسون و مادسون[19] (2000)، بوشیر[20] (2000)، تایجنمن و بوسترم[21] (2002)، جارویس (2008) و گریفین[22] (2009) معتقدند در شرایط کنونی جوامع بشری، تأکید بر بعد اقتصادی یادگیری مادام‏العمر، ایده‌ای‌ محدود و تنگ نظرانه است. چنین جامعه یادگیری نمی‌تواند وجود واقعی پیدا کند، مگر آنکه تحولی از آموزش به یادگیری به وجود آید و بر یادگیری به عنوان فرآیندی فعال که توسط یادگیرنده هدایت می‌شود و خود انگیزشی، خود مختاری و اعتماد به نفس از اجزای بارز آن است، تأکید شود. این تعریف نیازمند توجه به دو واقعیت است: اول آنکه یادگیری مادام‏العمر شامل یادگیری رسمی[23]، غیر رسمی[24] و اتفاقی[25] است (کناپروکروپلی[26]، 2000 : 45 ؛ جارویس، 2008 : 98) و دوم آنکه، یادگیری در سراسر دوران زندگی بر سه پایه طول زندگی، عرض زندگی و انگیزش برای یادگیری قرار دارد. تأکید بر طول زندگی به معنی آن است که یادگیری از دوره پیش دبستانی و قبل از آن تا آموزش پس از آموزش اجباری، به ویژه آموزش بزرگسالان و آموزش عالی ادامه دارد. منظور از این که یادگیری در عرض زندگی روی می‌دهد، آن است که یادگیری نه تنها در مدرسه، کالج و دانشگاه، بلکه در بسیاری از مکان‏های گوناگون روی ‌داده، تمام شکل‏ها و انواع آموزش بخشی از یک مسیر یادگیری واحد محسوب می‌شود. افزون بر این، اساس مفهوم یادگیری مادام‏العمر با تحریک انگیزش فرد برای درگیر شدن در یادگیری، در هم آمیخته است (اسکواتز و اسلوی[27]، 2000 : 10-11). طبق نظر بعضی از صاحب‏نظران، این مفهوم وسیع از یادگیری و یادگیری مادام‏العمر محور اصلی جامعه یادگیری است (بیرما[28]، 2006 :‌2) و همان طور که در گزارش پژوهش واترستون[29] (2005 : 5) آمده، موجب ظهور جامعه یادگیری می‌شود که ویژگی بارز آن این است که :

       این جامعه از تدارک آموزش و حرفه‏آموزی برای افرادی که به آن نیاز دارند، فراتر می‌رود و به جای آن، یک محیط انسانی پرشور و توام با مشارکت و آگاه از لحاظ فرهنگی و پررونق از لحاظ اقتصادی را از طریق تدارک، توزیع و اشاعه فعال فرصت‏های یادگیری به منظور پرورش استعداد تمام شهروندانش ایجاد می‌کند. چنین جامعه‌ای، دارای یک سیستم یادگیری مادام‏العمر خواهد بود که در آن مدارس و دانشگاه‏ها، سازمان‏های یادگیرنده‏ای هستند که به تولید، اشاعه، انتقال دانش و تغییر رفتار می‏پردازند و برای ارائه چشم اندازهای جدید فعالیت می‌کنند.

در این جامعه افراد برای یادگیری در موقعیت‏های گوناگون تشویق می‏شوند تا توسعه فرد، انسجام اجتماعی و شهروندی فعال تحقق یابد. بر اثر مشارکت فعال و موثر افراد در عرصه تولید توأم با نوآوری، رشد اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت (پیترز، 2009؛ به نقل از هاسن، :225). اکنون کشورهای توسعه یافته که دارای موضع اقتصادی هستند، نیز این مفهوم را پذیرفته‌اند (‌مادسون، مادسون، 2000 : 213).

 

دیدگاه‏ها و مدل‏های مطرح شده درباره جامعه یادگیری[30]

از اواخر قرن بیستم، دوره‏ای که ایده جامعه یادگیری اهمیت یافته و رواج پیدا کرد، دیدگاه‏های زیادی درباره آن ارائه شده است. بسیاری از صاحبنظران، مانند هاچینز (1968)، رانسون (1994 و 1998)، یونسکو (1972، 1996 و 2005)، جارویس (2008) و چامبرز (2010) با مطالعات تطبیقی، پیمایشی و مرور متون تخصصی جامعه یادگیری را توصیف کرده‏اند. به اعتقاد بسیاری از حامیان ایده جامعه یادگیری، یکی از واضح‏ترین توصیف‏ها، مدل جامعه یادگیری یونسکو است که در اینجا به آن اشاره می‏شود.

       این سازمان دیدگاه خود را درباره جامعه یادگیری در گزارش «یادگیری برای زیستن: دنیای آموزش امروز و فردا» به تفصیل توضیح داده است. فور و همکاران (1972) به بررسی بحران‏های آموزش رسمی پرداخته و ایده‏های جامعه یادگیری، یادگیری مادام‏العمر و آموزش مادام‏العمر را بهترین راه حل معرفی نموده‏اند. آنها برای توصیف جامعه مورد نظر خود بیست اصل و توصیه را مطرح نموده اند که بوشیر (2000 :8) این اصول را به چهار دسته تقسیم می کند. آنها عبارتنداز: در هم تنیدن عمودی[31]، در هم تنیدن افقی[32]، دموکراتیزه کردن[33] و سرانجام، دستیابی به جامعه یادگیری.

در هم تنیدن عمودی: در هم تنیدن عمودی به نظامی از آموزش اشاره دارد که زندگی شهروندان از گهواره تاگور را در بر می گیرد.

در هم تنیدن افقی: در هم تنیدن افقی عبارت از توسعه آموزش است تا در طیف گسترده‏ای از مکان‏های رسمی و غیر رسمی ارائه شود.

دموکراتیزه کردن: برای برقراری دموکراسی، ساختار نظام آموزشی باید باز شود تا طیف گسترده‏ای از حق انتخاب را فراهم کند و هر فرد بتواند در هر دوره از زندگی الگوی آموزشی مناسب خود را انتخاب کند. مسؤولیت این تغییر برعهده دولت، کارفرمایان و سایر نهادها و متولّیان آموزش است. آنها علاوه بر گسترش دسترسی باید موانع آن را برطرف کنند تا فرصت‏های برابر و امکان مشارکت به وجود آید.

جامعه یادگیری: انجام توصیه‏های ذکر شده، به جامعه یادگیری منجر می‏شود که جامعه‏ای تحصیل کرده و دارای ویژگی‏های زیر است:

- ابزار یادگیری و آموزش، به منظور پرورش خود برای هر شهروند، تحت هر شرایطی که او بخواهد، قابل دسترس است. هر شهروند نه تنها در برابر آموزش خود مسؤول است، بلکه برای او یک اجبار و الزام محسوب می‏شود.

- اعضای جامعه برای لذت بردن از آموزش در طول و عرض زندگی تشویق و حمایت می‏شوند.

- نظام آموزشی رسمی و مقررات آن از ارزش بالایی برخوردار است و در آن فرصت‏های یادگیری رسمی به طور وسیع تدارک می‏شوند.

- مرزهای متداول آموزش گسترش می‏یابد و آموزش غیر رسمی و اتفاقی توسعه داده می‏شود تا فرصت‏های برابر برای تمام شهروندان فراهم گردد (بوشیر، 2000؛ به نقل از فور و همکاران : 10-20).

رویکرد یونسکو به جامعه یادگیری، در گزارش «یادگیری: گنج درون» دنبال شده است. در این گزارش بر توسعه فردی و اجتماعی از طریق فرآیند یادگیری تأکید و بر توسعه اقتصادی ترجیح داده می‏شود. یونسکو (1376) برای توضیح جزئیات این جامعه، چهار ستون یادگیری را معرفی می‏کند که عبارتنداز: یادگیری چگونه دانستن، یادگیری چگونه انجام دادن، یادگیری زندگی با دیگران و یادگیری چگونه بودن (یونسکو، 1376 : 89). یونسکو (1388 : 95) در گزارش جهانی« به سوی جامعه دانش» که در سال 2005 منتشر کرده، همین دیدگاه از جامعه یادگیری را تکرار نموده، آن را مسیری می‏داند که کشورها را به سوی جامعه دانش و توسعه دانش محور هدایت می‏کند.    

با مرور دیدگاه‏های مختلف درباره جامعه یادگیری، بعضی از اندیشمندان آنها را دسته‏بندی کرده و مدلهای جامعه یادگیری نامیده‏اند. ادواردز (1997) در کتاب مکان‏های در حال تغییر[34]  دیدگاه‏ها را براساس بنیان فلسفی‏شان به سه مدل: جامعه یادگیری به عنوان جامعه تحصیل کرده[35]، جامعه یادگیری به عنوان بازار یادگیری[36]، و جامعه یادگیری به عنوان مکانی برای پذیرش رویکرد یادگیری به زندگی (شبکه‏های یادگیری[37]). تقسیم نموده است. هولفرد و جارویس (2000) نیز در مقاله «جامعه یادگیری» معناهای مختلف جامعه یادگیری را به چهار دسته یا مدل شامل جامعه یادگیری به عنوان جامعه آینده‏گرا[38]، جامعه یادگیری به عنوان جامعه عقلانی[39]، جامعه یادگیری به عنوان جامعه مصرف کننده[40] و جامعه یادگیری به عنوان جامعه یادگیری برنامه‏ریزی شده،[41] تقسیم نموده‏اند.

با مقایسه این دسته‏بندی‏ها، با کمی اغماض می‏توان گفت، جامعه آینده‏گرا با جامعه تحصیل کرده، جامعه عقلانی با جامعه شبکه‏های یادگیری و جامعه مصرف کننده با جامعه بازار یادگیری معادل هستند. در ادامه ویژگی‏های این جوامع با عنوان‏های: 1- جامعه تحصیل کرده؛ 2- جامعه بازار یادگیری و 3- جامعه شبکه‏های یادگیری بررسی می‏شوند.

 

جامعه یادگیری به عنوان جامعه تحصیل کرده (آینده‏گرا)

 این مدل که تا حدودی به مباحث مدرنیسم کلاسیک نزدیک است، دیدگاهی آرمانی از آموزش لیبرال است که نسبت به شهروندی فعال، دموکراسی لیبرال و فرصت‏های برابر متعهد است (هولفرد، جارویس، 2000: 658). در این جامعه به جای یادگیری، آموزش مادام‏العمر مفهوم کلی حاکم بر سیاست‏های آموزشی است و توجهی ویژه به آموزش بزرگسالان دارد (ادواردز، 1997؛ به نقل از ساتون[42] : 174). فرض زیربنایی آموزش در این جامعه آن است که افراد برای یادگیری وظیفه اخلاقی دارند. آنها حق دارند به عنوان شهروند در جامعه یادگیری مشارکت داشته باشند و این حق برای آنها این وظیفه را ایجاد می‏کند که به عنوان یک شهروند وظیفه‏شناس همواره به دنبال یادگیری باشند (ادواردز، 1997: 175) در این جامعه، نظام آموزشی به وسیله دولت تدارک و حمایت می‏شود و کارکرد آن به بودجه عمومی وابسته است. طبق نظر هولفرد و جارویس (2000: 645) جامعه تحصیل کرده یک جامعه آینده‏گراست، زیرا افرادی که به توصیف این جامعه پرداخته‏اند، جامعه‏ای ایده آل یا آرمانی که در آینده می‏تواند تحقق یابد، ترسیم کرده‏اند.

 

جامعه یادگیری به عنوان جامعه بازار یادگیری (جامعه مصرف کننده)

 این تصور از جامعه یادگیری بخشی از مباحث مدرنیته است و در بحث‏های پسامدرن تا حدودی مد نظر قرار گرفته است. در چنین جامعه‏ای، سه فرض اساسی پذیرفته شده است: اول اینکه در بحث‏های پیرامون یادگیری مادام‏العمر، بر بازده اقتصادی یادگیری بیش از سایر بازده‏ها تأکید شود؛ دوم اینکه تأکید بیشتری بر یادگیرنده قرار گیرد تا یادگیری مادام‏العمر او در بازار فرصت‏ها فراهم شده و یادگیری در سراسر دوران زندگی او را تضمین کند. سوم اینکه پرداختن به این موضوع به متخصصان تعلیم و تربیت، مربیان و متولّیان آموزش بزرگسالان محدود نمی‏شود، بلکه سیاستگذاران، کارفرمایان، اتحادیه‏های بازرگانی و غیره نیز باید به این بحث وارد شوند. در این جامعه، بازار یادگیری وجود دارد که هدف اساسی آن، پاسخ به تقاضاهای افراد و کارفرمایان در مورد روز آمد کردن مهارت‏ها و شایستگی‏هاست (اسمیت[43]، 2002 : 4). به عقیده هولفرد و جارویس (2000) جامعه یادگیری به عنوان بازار یادگیری، جامعه‏ای مصرف کننده است (ص 647)، زیرا در بازار یادگیری از تبلیغات برای پرورش آرزوها و تمایل به مصرف استفاده می‏شود (هولفرد، جارویس، 2000 : 647؛ ادواردز، 1997 : 186) و افراد می‏توانند از طریق خرید بسته‏های چند رسانه‏ای، رایانه‏ها، وارد شدن به شبکه، تماشای برنامه‏های مخصوص یادگیری در تلویزیون، خرید مجلات یا کتاب‏های خودآموز و یا شرکت در دوره‏های یادگیری خودآموز، یاد بگیرند. مؤسسات آموزش رسمی تنها یکی از تدارک کنندگان اطلاعات در بازار یادگیری هستند.

 

جامعه یادگیری به عنوان جامعه شبکه‏های یادگیری (جامعه عقلانی)

 رشد سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات، جهانی شدن و آثار و پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنها، موجب طرح ایده جامعه شبکه‏های یادگیری شده است. این مفهوم از جامعه یادگیری در بحث‏های پسامدرنیستی (اسمیت، 2002: 5) و مدرنیته عقلانی مطرح شده است (هولفرد، جارویس، 2000؛ به نقل از گیدنز[44] : 645). این جامعه یادگیری، جامعه‏ای است که طیف وسیعی از منابع را فراهم می‏کند تا یادگیرندگان قادر به انتخاب سبک زندگیشان شوند و آن را تمرین کنند. از این رو، مجموعه‏ای از شبکه‏های یادگیری یا شبکه‏های قومی جدید محلی، منطقه‏ای، ملی و جهانی را ایجاد می‏کند که دارای همپوشانی هستند. این شبکه‏های یادگیری، آموزش را به محور اصلی فعالیت جامعه تبدیل می‏کنند و در آن ایده‏های بازار و شهروند مصرف کننده پیروی می‏شود (مورفی، 2010 : 51). در این جامعه، یادگیری امری فردی است و مهمترین عامل محرک آن، علاقه و انگیزه یادگیرنده است و دولت و موسسات آموزشی نقش کمی دارند (فیلد، 2004 : 10).

 

کدام مفهوم و مدل از جامعه یادگیری؟

مرور دیدگاه‏ها و مدل‏های جامعه یادگیری، برخی از صاحبنظران مانند هاگز و تایت[45] (1998) را برآن داشته تا اعلام کنند ایده جامعه یادگیری، افسانه‏ای برای مدرنیته است. در اکثر بیانه‏های خط مشی برای تحقق جامعه یادگیری، ادراکات ابزاری و شغلی از آموزش جای گرفته است و فرآیندهای آموزش لیبرال و رهایی بخش کمتر دنبال می شود (ص188). در مقابل، عده دیگری با بررسی جهانی شدن و پیامدهای آن نتیجه گرفته‏اند، نظام جهانی شده‏ای که اکنون در آن قرار داریم، به جامعه یادگیری و یادگیری مادام‏العمر نیاز دارد و انکار این نیاز غیر واقع بینانه خواهد بود (جارویس، 2008 : 197). متفکرانی مانند استرین و فیلد (1998) توصیه می‏کنند اگر چه این ایده تاکنون، در عمل توسط اتحادیه‏های کارگری، دولت‏های ملی و مؤسسات مالی جهانی مورد سوء استفاده قرار گرفته است، اما نباید در کنار گذاشتن این ایده شتابزده عمل کرد (ص 102). بنابراین، در مورد ضرورت تلاش برای رسیدن به جامعه یادگیری شکی نیست (اسمیت، 2002 : 6). اکنون بسیاری از تئوری‏پردازان نگاه اقتصادی به یادگیری مادام‏العمر و افراط در پذیرش جامعه یادگیری به عنوان بازار یادگیری را رد کرده‏اند (پیترز، 2009 : 134؛ هیلاند، 2003 : 119). آنها درباره مدل مطلوب جامعه یادگیری تذکر می‌دهند که باید از مدل اقتصادی فراتر رفت. به عبارت دیگر:

      اکنون ما به یک چشم‌انداز و دستورالعمل گسترده‌تر، حتی وسیعتر از دانش نیاز داریم تا هشیاری ما درباره جهان متفاوت شود. با سرعت تغییر، ما به ادامه دادن به یادگیری و دیدگاهی از جامعه یادگیری نیاز داریم که درک انسانی‌تری از یادگیری داشته باشد؛ جامعه یادگیری متفاوت با آنچه تاکنون تصور شده است، جامعه یادگیری با اولویت‏های جدید و علایق جدید؛ جایی که موضوع انسان مهمترین منبع آن باشد، نه ابزار آن (جارویس، 2008 :202).

طبق نظر این تئوری‌پردازان، هر یک از مدل‏های جامعه یادگیری دارای مزایا و معایبی است. با مطالعه و شناسایی آنها بعضی از افراد توصیه کرده‌اند به جای تأکید بر یک مدل، ترکیبی از آنها به صورت مدل جدیدی از جامعه یادگیری پیشنهاد شود. با توجه به این توصیه، برای مثال، ادواردز (1997) مدل جامعه یادگیری را ارائه کرده که درآن شبکه‌های یادگیری وجود دارد. این شبکه‌های مبتنی بر عقاید پسامدرنیستی، در کنار بازارهای یادگیری که مبتنی بر عقاید مدرنیستی است و تدارک آموزش رسمی‌تر که مبتنی بر لیبرال دموکراسی است، ایجاد و در اختیار اعضای جامعه قرار می‌گیرد (ادواردز و همکاران، 2002 :9) تا افرادی که بیشتر علاقه‌مند یادگیری هستند، بتوانند در یک محیط یادگیری باز، خود به مطالعه مشغول شوند. اسمیت (2002 :6)، کوهن و لیستر (2003 :65) و بسیاری از نظریه‌پردازان، مدل جامعه یادگیری به عنوان شبکه‌های یادگیری ادواردز را پذیرفته‌اند.

       در عمل نیز با توجه به این واقعیت که اکنون در جهان هیچ جامعه‌ای وجود ندارد که کاملاً در شرایط مدرن یا پسامدرن به سر برد، اغلب دولت‏ها از رویکرد ترکیب مدل‏های جامعه یادگیری استقبال کرده‌اند (هولفرد، جارویس، 2000؛ به نقل از آستین :648). البته، اندیشمندان پیروی کورکورانه از این کار را مورد انتقاد قرار داده‌اند. ایشان معتقدند برای آنکه جامعه انسانی به جامعه یادگیری واقعی تبدیل شود، توجه به چند نکته ضروری است. اول آنکه یک مدل واحد ایده‌آل جامعه یادگیری که برای تمام کشورها مناسب باشد، وجود ندارد. باید مدل و راهبردی تهیه شود که متناسب با میراث فرهنگی و ملی ویژه هر ملت باشد و خط مشی‌ها بر اساس شرایط و نیازها تهیه شوند (تایجنمن، 2002 :26). دوم آنکه، همان‌طور که ادواردز و همکاران (2002) یادآوری می‌کنند، مطالعه نظری برای تهیه خط مشی و مدل کافی نیست؛ برای تدوین مدل مناسب و خط‌مشی اثربخش شناسایی مسایل و چالش‏های موجود لازم است (ص2). سوم آنکه، تأکید بر فردگرایی در جامعه یادگیری، نباید موجب افراط و تفریط شود. این مسؤولیتی است که باید میان تمام اجزای جامعه، اعم از دولت، کارفرمایان، اتحادیه‌های تجاری، سازمان‏های داوطلب و افراد تقسیم شود (کافیلد[46]، 1998 : 52-53). همچنین، تحقق جامعه یادگیری نیازمند رواج فرهنگ یادگیری مادام‌العمر است. همه افراد واقعاً سهیم در این فرهنگ، باید آن را تعریف کنند و از آن حمایت نمایند و نباید تحقق آن فقط به عهده دولت گذاشته شود (اسمیت و اسپورلینگ، 1999 : 52؛ کافیلد، 1998 :46؛ هیلاند[47]، 2003 : 120).

 

روش تحقیق

پژوهش کیفی حاضر براساس معیار هدف، پژوهشی توسعه‏ای است، زیرا هدف آن افزودن مدلی مبتنی بر مبانی فلسفی دین اسلام و فرهنگ ایرانی به مجموعه مدل‏های موجود است و از لحاظ روش، از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری شامل دو گروه است: گروه اول، مدیران، معاونان و اعضای هیأت علمی مشغول به کار در دانشگاه‏های دولتی شهرهای اصفهان، تهران و شیراز در سال تحصیلی 90-1389 هستنند. ملاک انتخاب آنان داشتن سابقه تدریس، مدیریت و پژوهش درباره موضوع تحقیق و موضوعات وابسته به آن است.

    گروه دوم، صاحبنظران آموزش عالی هستند که در مؤسسات وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، از جمله مؤسسه پژوهش و برنامه‏ریزی آموزش عالی، مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، مرکز تحقیقات سیاست‏های علمی کشور، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، کمیسیون ملی آیسسکو در ایران و انجمن آموزش عالی مشغول به کار بوده، در زمینه موضوع  پژوهش و موضوع‌های وابسته به آن، از جمله جامعه دانایی محور، یادگیری مادام‏العمر و سازمان یادگیرنده، صاحب اثر و تألیف هستند و در این زمینه حداقل یک پژوهش  انجام داده‌اند یا یک مقاله علمی چاپ شده دارند. اکثر این صاحبنظران افرادی هستند که مطالعات اولیه لازم برای برنامه‌ریزی و تصمیم گیری‌های کلان آموزش عالی، مانند سیاست‏ها و راهبردهای مربوط به آموزش عالی در برنامه‏های چهارم و پنجم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را انجام داده‌اند. افراد این جامعه که 98 نفر بودند، بر اساس راهبرد نمونه‏گیری هدفمند، از سه طریق بررسی متون فارسی و جستجوی پژوهش‏ها، مراجعه به سوابق علمی اعضای هیأت علمی موجود در سایت دانشگاه‏ها و نظرخواهی از متولّیان آموزش عالی ( روش زنجیره‏ای[48])، شناسایی شدند.

       با توجه به راهبرد نمونه‌گیری هدفمند و به منظور حصول معیار اشباع  نظری[49] و تکرار پذیری[50] (گال و همکاران، 1383 : 504) برای همه افراد شناسایی شده به عنوان جامعه آماری، دعوتنامه‌ای مبنی بر موافقت با شرکت در مصاحبه ارسال گردید. سر انجام 24 نفر (9 نفر از صاحبنظران و 15 نفر از مدیران و اعضای هیأت علمی) موافقت خود را اعلام نمودند. دیدگاه‏های این نمونه، با ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع‏آوری گردید.

       برای انجام مصاحبه‌ها، راهنمای مصاحبه تهیه گردید و اعتبار محتوایی[51] آن توسط همکاران پژوهش و هفت نفر از دانشجویان دوره دکتری و اعضای هیأت علمی گروه علوم تربیتی تأیید شد. علاوه بر این، برای افزایش  قابلیت اطمینان و تعمیم‌پذیری نتایج مصاحبه، از روش سه سو سازی استفاده شده است. برای این منظور، از یافته‌های مطالعه اسناد و مدارک برای تأیید صحت یافته‌های مصاحبه و پرسشنامه بهره گرفته شد. علاوه بر این، نتایج طبقه‌بندی‌ها و تحلیل مصاحبه‏ها به تأیید همکاران پژوهش رسید. برای کاوش به وسیله مصاحبه شوندگان، متن پیاده شده مصاحبه‌ها، به آنان بازگردانده شده و خواسته شد تا هر گونه اصلاح، تغییر یا نظر جدیدی دارند، اعلام کنند. سپس، متن پیاده شده تمام 24 مصاحبه با روش مقوله بندی موضوعی تجزیه و تحلیل شدند. مطابق این روش، متن‌ها به دقت مطالعه شده و دیدگاه‌های مربوط به ضرورت جامعه یادگیری، مفهوم و ویژگی‏های جامعه یادگیری، راهکارهای تحقق این جامعه و موانع تحقق آن، با ذکر کد اختصاص یافته به هر یک از مصاحبه‌شوندگان در کنار یکدیگر قرار گرفتند. سپس، با مرور آنها جملات و عبارات معنادار مشخص شده و جمله‌های دارای معنای مشابه در تمام مصاحبه‌ها کنار یکدیگر قرار گرفتند و مطابق با مفهوم مستتر در آنها، برایشان، کد یا نامی در نظر گرفته شد. پس از آن با مروری مجدد، کدهای مشابه در کنار یکدیگر قرار گرفتند و مقوله‌های بزرگتر تشکیل شد. کار ادغام و دسته‌بندی مقوله‌ها تا رسیدن  به یک نظام مقوله‌بندی مناسب ادامه یافت. این نظام با نظارت همکاران پژوهش بازنگری شد و براساس آن تمام مصاحبه‌ها تجزیه و تحلیل گردید و در گزارش پژوهش، نتایج  به وسیله نقل قول مستقیم و غیر مستقیم بررسی شد.

 

یافته‌های پژوهش

در سال‏های اخیر، صاحبنظران ایرانی هر چه بیشتر متوجه ضرورت و اهمیت بستر سازی برای تحقق جامعه یادگیری شده‏اند. صاحبنظران شرکت کننده در مصاحبه‏های این پژوهش نیز همگی بر اهمیت چنین تلاشی اصرار داشته، برای آن دلایلی مانند نیاز فطری به یادگیری، الزام‏های فناورانه زندگی در عصر حاضر، تغییر و تحول در بازار کار، وجود پشتوانه‏های فرهنگی و زیستن در عصر دانش را مطرح نموده‏اند. طبق نظر 15 نفر از مصاحبه شوندگان (63 درصد) مهمترین دلیل ضرورت جامعه یادگیری، آن است که ما در قرنی زندگی می‏کنیم که به آن قرن دانش و قرن یادگیری می‏گویند و بسیاری از کشورها پذیرفته‏اند که برای رسیدن به توسعه باید به جامعه دانش تبدیل شوند. کشور ما نیز در سند چشم‏انداز بیست ساله و برنامه‏های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چهارم و پنجم مسیر خود را رسیدن به توسعه دانش محور یا دانایی محور انتخاب کرده است. مصاحبه شوندگان معتقدند اگر این تعریف از جامعه دانش پذیرفته شود، جامعه‏ای که در آن فرآیندهای تولید، انتقال، ترویج، اشاعه، ذخیره‏سازی، کدبندی و بهره‏برداری از دانش به حداکثر رسیده باشد، برای آنکه چنین جامعه‏ای ایجاد شود، باید افراد به دانش دسترسی داشته باشند و بتوانند از آن بهره برداری کنند (فرد شماره5، خرداد 89) و فراتر از آن در تولید دانش سهیم شوند (فرد شماره21، شهریور89). بنابراین، باید همواره در حال یادگیری باشند. برای تبیین جامعه یادگیری، پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به سه سؤال است:

1- مفهوم جامعه یادگیری چیست؟

2- جامعه یادگیری دارای چه ویژگیهایی است؟

1-              راهکارهای تحقق جامعه یادگیری در ایران چیست؟ در ادامه یافته‏ها با توجه به سه سؤال مطرح شده، ارائه می‏گردد:

 

سؤال اول: مفهوم جامعه یادگیری ایرانی

در یک مفهوم کلی می‏توان گفت جامعه یادگیری، جامعه‏ای است که در آن هر کس به هر نوع آموزشی که نیازمند است، در هر زمان و مکانی می تواند دسترسی داشته باشد (فرد شماره3، خرداد 89)، اما برای تعریف دقیق‏تر، مصاحبه شوندگان معتقدند اول باید تغییر جهتی از آموزش به سوی یادگیری را دنبال کنیم. در جامعه یادگیری، آموزش مدنظر نیست، بلکه آنچه مورد توجه قرار دارد «یادگیری» است و آموزش یک ابزار یا سکو برای یادگیری است. مصاحبه شونده شماره11 معتقد است باید روی این مسأله تأکید جدی داشته باشیم (تیر 89). پس از آن باید مفهوم مورد نظر از یادگیری و هدف از آن را مشخص نمود:

      باید بتوانیم اهدافمان را از فضای یادگیری مشخص کنیم تا بعد بتوانیم تعیین کنیم که چگونه می‏توانیم این یادگیری را محقق کنیم. چگونه می‏تواند مراتب این یادگیری ایجاد شود. باید مشخص کنیم آیا یادگیری برای یادگیری، حقیقت مطلوب ماست یا یادگیری  برای رسیدن به یک هدف و عمل دیگر مد نظر است، آن وقت تعریف ما از جامعه یادگیری متفاوت خواهد بود (فرد شماره22، مهر 89).

      یادگیری و هدف از آن را از دو بعد می‏توان بررسی نمود: از بعد فردی، یادگیری مثل نفس کشیدن، جزیی یا بخشی از زندگی انسان است (فرد شماره 24، آذر 89). زمان مرگ انسان‏ها وقتی فرا می رسد که نمی‏توانند یاد بگیرند (فرد شماره 21، شهرویر 89). از این دیدگاه، یادگیری باید تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار انسان‏ها به وجود آورد که بر اثر تجربه حاصل شده باشد. بنابراین، همه انسان‏ها از همان لحظه که بیدار می‏شوند، یاد می‏گیرند و تغییراتی بر اثر تعامل با جامعه و محیط در رفتارشان ایجاد می‏شود. امروزه انسان‏ها، نسبت به افرادی که پنجاه یا صد سال پیش زندگی می‏کرده‏اند، به دلایل مختلف تحت تأثیر تجارب شدیدتری قرار دارند. این شرایط باعث شده تا انسان‏ها بیشتر در معرض اجبار برای یادگیری قرار داشته باشند (فرد شماره21، شهریور 89). طبق نظر مصاحبه شونده شماره 8 می‏توان گفت «جامعه یادگیری جامعه‏ای است که در آن همه افراد انگیزه یادگیری دارند و صرف نظر از آنچه باید بخوانند یا خوانده‏اند، یا جزو وظایفشان است که بخوانند، باز هم برای اندوختن دانش یا سازگار کردن دانش قبلی خودشان با آنچه در آینده مورد نظر است، فعالیت می‏کنند (فرد شماره 23، خرداد 89) تا به هدف‏های فردی خود برسند و امورشان بگذرد و به حیاتشان ادامه دهند (فرد شماره21، شهریور 89).

      در مقابل، طبق نظر 18 نظر از مصاحبه شوندگان (75درصد) جامعه یادگیری به یادگیری در قلمرو زندگی اجتماعی و اهداف اجتماعی آن توجه دارد. مصاحبه شونده شماره 2 توضیح می‏دهد، در جامعه یادگیری، یادگیری در سه حلقه مدنظر است: در حلقه اول افراد یاد می‌گیرند تا جامعه‌پذیر شوند؛ در حلقه دوم، هدف یادگیری این است که افراد بیاموزند تا در مورد مسایل پیرامونشان حساسیت داشته باشند و اصول و بدیهیات و اهدافی را که از پیش فرض شده است، زیر سؤال ببرند و اگر لازم بود، آنها را تغییر دهند؛ در حلقه سوم، هدف از یادگیری آن است که افراد یاد بگیرند در طول زندگی چگونه یاد بگیرند و بتوانند آنچه برای زندگی فردی و اجتماعی شان لازم است، بیاموزند و به توسعه خودشان و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، کمک نمایند (فرد شماره2، خرداد 89). مصاحبه شونده شماره 1 توضیح می‌دهد، در جامعه یادگیری افراد برای دستیابی به نتایج مورد علاقه خود یاد می‌گیرند و به گسترش توانمندی‌های خود می‌پردازند. افراد همواره یاد می‌گیرند که چگونه یاد بگیرند، اما در محیطی جمعی، شیوه اندیشیدن پرورش داده می‏شود، بینش مشترک تشویق می‏شود و افراد می‏توانند تمایلات جمعی را آزادانه بیان کنند (فرد شماره1، خرداد 89). افراد تشویق می‏شوند تا نتایج، عقاید، نظرها و دانش خود را با دیگران در میان بگذارند و یادگیری گروهی داشته باشند (فرد شماره2، مهر 89). طبق نگاه مصاحبه شونده شماره 5، مهمترین کلید پیشرفت و توسعه جامعه، یادگیری است، زیرا یادگیری وسیله‏ای برای ظرفیت‏سازی در انسان‏هاست. وی ادامه می‏دهد:

      به نظر من، ظرفیت‏ها و استعدادهای انسانی با ظرفیت یادگیری در جامعه رابطه مستقیم دارد. بنابراین، جامعه یادگیری، جامعه‏ای است که می‏خواهد از منابع خود تا حداکثر ممکن استفاده کند و آنها را به بالاترین حد از ظرفیت و استعدادشان برساند و چون یادگیری مهمترین عامل این ظرفیت سازی است، زیر ساخت‏های دانش را در خودش ایجاد می‏کند و شرایطی را فراهم می‏سازد تا هر کس در هر موقعیتی که قرار دارد، بتواند به دانش مورد نیازش دسترسی پیدا کند و از آن برای ظرفیت سازی در خودش و جامعه استفاده نماید (فرد شماره5، خرداد89).

     در مجموع، همان طور که مصاحبه شونده‏های شماره 13و 22، تأکید می‏کنند: «جامعه یادگیری، جامعه‏ای است که در آن هر فرد خود انگیخته، برای هدفی بالاتر و یک مقصود متعالی‏تر، به دنبال یادگیری می‏رود. او برای آنکه بتواند واقعاً رشد کند، ترقی کند و خود و جامعه‏اش را تعالی دهد و به کمال برساند، برای آنکه واقعاً در جامعه اثرگذار باشد و جامعه بتواند ترقی کند و توسعه یابد، به یادگیری مشغول می‏شود» (فرد شماره13، تیر 89).

 

سؤال دوم: ویژگی‌های جامعه یادگیری ایرانی

به عقیده مصاحبه شوندگان، با چنین رویکردی به یادگیری، جامعه یادگیری فقط مجموعه‏ای از افراد یادگیرنده نیست، بلکه مجموعه‏ای دارای چندین ویژگی است که بر اساس تأکید مصاحبه شوندگان باید متناسب با مبانی فلسفی و شرایط هر کشور تبیین شوند:

      درباره جامعه یادگیری، کشورهای دیگر متناسب با شرایط و فلسفه پذیرفته شده در جامعه‏شان، برخورد کرده‏اند. واضح است فلسفه‏ها و ایدئولوژی‏های مختلف در این‏باره، حرف‏های گوناگونی دارند. به نظر می‏آید ما نیز در تنظیم مدل جامعه یادگیری باید به تناسب با شرایط کشورمان و مبنای فلسفی آن، خوب توجه کنیم، زیرا آنها مانند چتری هستند که برتمام تصمیم‏ها اثر خواهند گذاشت. این اثر، هم در صورت مدل و هم در محتوای آن خواهد بود (فرد شماره7، خرداد89).

     از نظر مصاحبه شوندگان، جامعه یادگیری ایرانی دارای ویژگی‏هایی است که می‏توان آنها را در چهار بعد اجتماعی، علمی، فردی، فرهنگی و اقتصادی دسته‏بندی نمود. در ادامه، توضیحاتی درباره هریک از ابعاد مذکور ارائه می‏گردد:

الف) ویژگی‏ها در بعد اجتماعی

هفده نفر از مصاحبه شوندگان (71 درصد) به ویژگی‏های اجتماعی جامعه یادگیری ایرانی اشاره کردند. این ویژگی‏ها شامل گسترش عدالت اجتماعی، حمایت و ترویج عقلانیت جمعی و نقادی، تشویق شهروند فعال و حفظ و تقویت انسجام اجتماعی است که در ادامه توضیحاتی در خصوص هر کدام ارائه می‏گردد:

1-              گسترش عدالت اجتماعی: آموزه‏های دین اسلام و عقل و تجربه سایر کشورها حکم می‏کند که عدالت آموزشی مقدمه عدالت اجتماعی است. طبق تعریف مصاحبه شونده شماره 19، عدالت عبارت است از آنکه همه افراد در بهره‏برداری از امکانات اجتماعی فرصت برابر داشته باشند و برای استفاده از آنها با هم رقابت کنند. شرط رقابت در بهره‏برداری از این فرصت‏ها، برخورداری از سطح بالاتری از آموزش است. اگر جلوی فردی را به هر بهانه‏ای بگیرند، این برخلاف عدالت است (مرداد89). مصاحبه شونده شماره 5، توضیح می‏دهد: «در دنیای امروز آموزش و یادگیری یک مزیت است و مهمترین مزیت در رقابت است. بنابراین، از نظر من جامعه یادگیری، جامعه‏ای است که برای آنکه عدالت برقرار کند، یعنی به توانمندسازی مردم و ظرفیت سازی در آنها بپردازد و به مردم فرصت دهد تا استعدادهای خودشان را بروز دهند و هر چه بیشتر بتوانند در جامعه از فرصت‏های اجتماعی بهره ببرند، اساساً آموزش را از حالت آماده کردن برای بازار کار خارج کرده است و آموزش جزو ویژگی‏های اساسی آن شده است» (فرد شماره5، خرداد 89). مصاحبه شونده شماره19 (مرداد 89) اظهار داشت، این جامعه شامل تمام قشرها و گروه‏های سنی مختلف است و هر کدام از آنها در هر رده سنی ویژگی‏های خاص خود را دارند. علاوه بر این، آنها از لحاظ شرایط شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متفاوتند. در کشور ما، تنوع ویژگی‏ها و شرایط حتی در منطقه‏ای خاص، صفتی بارز و آشکار است. در نتیجه، جامعه یادگیری با توجه به این تنوع باید آموزش‏های متنوعی را فراهم کند تا عدالت اجتماعی برقرار شود.

2-              حمایت و ترویج عقلانیت جمعی و نقادی: جامعه‌ای که یادگیری جزو خصوصیات آن باشد، از تفکر جمعی حمایت می‏کند، زیرا می‏داند که دانایی نزد یک نفر قابل تجمع و انباشت نیست. می‏داند دانایی پراکنده است و همه چیز را همگان می‏دانند (فرد شماره 15، تیر89). چنین جامعه‏ای از نگاه مصاحبه شونده شماره5، معتقد است تبادل اطلاعات و دیدگاه‏ها می‏تواند راهگشای مسایل توسعه در آینده باشد. هنگام بروز هر مسأله‏ای، همه افرادی که در زمینه آن دانش، تجربه و تخصص دارند، کنار هم گردآمده، تبادل نظر می‏کنند و با استفاده از اطلاعات موجود در سیستم‏های اطلاعاتی، راه‏حل‏های مناسب را پیدا می‏کنند (خرداد 89). به تعبیر سه نفر از مصاحبه شوندگان (13درصد) جامعه یادگیری، جامعه‏ای نقد کننده و نقد پذیر است. درون آن از فرد نقد کننده، حمایت شده و برای آن، تضمین‏های لازم قانونی پیش‏بینی می‏شود. در این نوع جامعه، دانایی اشاعه داده می‏شود که طبق تعریف مصاحبه شونده شماره14، علم پالوده یا دانش به چالش کشیده شده است تا تبدیل به دانش منطقی شود. وی ادامه می‌دهد، اکنون دانش به صورت دایره‌المعارف در فایل‌های الکترونیکی همه جا موجود است و هر کس می‏تواند آنها را پیدا کند، ولی چیزی که هم‏اکنون خیلی مهم است، برخورد توأم با دانایی یا عقلانی است. بنابراین، جامعه یادگیری از یاد گرفتن چگونه یاد گرفتن، چگونگی دسترسی به اطلاعات، زمان مناسب برای دسترسی به آنها، چگونگی پردازش اطلاعات و به کار گرفتن آنها حمایت می‏کند. در جامعه دانایی محور این مهارت‏ها لازمند و جامعه یادگیری آنها را پرورش می‏دهد (فرد شماره14، تیر 89).

3-              تشویق شهروندی فعال: از نظر 5 نفر از مصاحبه شوندگان (20درصد) جامعه یادگیری، شهروندی را که نسبت به جامعه‏اش احساس تعهد می‏کند، در آن مشارکت فعال دارد و در پیشرفت آن مشارکت می‏کند، پرورش می‏دهد (فرد شماره10، خرداد89). این جامعه، در فرایند یادگیری رسمی و غیر رسمی سه هدف عمده را دنبال می‏کند: اول، تغییر در باورها، نگرش‏ها و رفتار افراد تا کسانی تربیت شوند که دارای روحیه یا نگرش علمی باشند؛ دوم، تلاش برای آنکه افرادی خلاّق، نوآور و چارچوب شکن پرورش داده شوند که هدف‏های سیاسی- اجتماعی جامعه را نقد کنند، بدیهیات را فرض نکنند و آنها را زیر سؤال ببرند؛ سوم، درصدد پرورش افرادی است که یادگیری مادام‏العمر داشته باشند، خودشان بتوانند خود بسنده در یادگیری باشند و راه‏های یادگیری را امتحان کنند. بنابراین، ترکیبی از این سه هدف را در طرح‏ها و روش‏هایش دنبال می‏کند (فرد شماره2، خرداد 89). چنین جامعه‏ای برای تشویق افراد به یادگیری و مشارکت فعال در توسعه جامعه، از انگیزه تعالی و پیشرفت استفاده می‏کند. اعضای جامعه به اعتبار انسان بودنشان خواهان تعالی و ترقی و پیشرفت نه تنها خودشان، بلکه جامعه‏شان هستند (فرد شماره15، تیر 89). البته، نیاز به پیشرفت به قلمرو ملی محدود نمی‏شود (تیر 89). بنابراین، جامعه یادگیری به انسان آگاه یا شهروند جهانی می‏اندیشد که می‏تواند سایر جوامع را درک کند و از آنها یاد بگیرد و تنوع و تکثر را افزایش دهد (فرد شماره1، خرداد89).

4-              حفظ و تقویت انسجام اجتماعی: مصاحبه شونده شماره7، تأکید می‏کند «جامعه یادگیری»، جامعه‏ای است که از مرحله عقلانیت جمعی هم فراتر می‏رود. در این جامعه، یادگیری تنها به منظور توانایی گفتگو و رسیدن به راه‏حل‏های جمعی توسعه داده نمی‏شود، بلکه یادگیری جمعی تشویق می‏شود، زیرا به انسجام جامعه کمک می‏کند و یکپارچگی به وجود می‏آورد. افراد احساس می‏کنند به هدفی مشترک رسیده‏اند و همدیگر را درک می‏کنند. فهمیدن یکدیگر، یکی از ارکان جامعه یادگیری است (فرد شماره7، خرداد 89). مصاحبه شونده شماره 23، معتقد است جامعه یادگیری جامعه‏ای است که در عمل، به انسجام در هدف نهایی دست یافته است. آن، در حقیقت جامعه‏ای انسانی در تمام ابعادی است که ما برای جامعه انسانی تعریف می‏کنیم. در این جامعه، یادگیری فرآیندی برای دستیابی به ارتقاء اخلاقی، اعتقادی و رفتاری جامعه است. در این جامعه، یک سری ازاطلاعات که ما را در رسیدن به یک اخلاق شایسته راهنمایی می‏کند، مطالبی که ما را به یک عقیده شایسته رهنمون می‏کند و رفتارهایی که ما را در کارکرد فردی و اجتماعی موفق می‏کند، آموزش داده می‏شوند. بنابراین، یادگیری جریانی است که به کمالات انسانی منجر می‏شود که او را به ارتقای روحی و معنوی که حقیقت جریان تعبد و بندگی خداوند در جامعه اسلامی است، رهنمون می‏شود. ویژگی بارز این جامعه فضای یادگیری جمعی یا فرهنگ یادگیری است که در آن یک مجموعه شاخص‏های اخلاقی و اعتقادی تعریف شده است و مطابق با آنها باید رفتارهای اجتماعی ارتقا یابد و همه آنها در مسیری واحد؛ یعنی بندگی خداوند هدایت شود (فرد شماره23، مهر 89).

 

ب) ویژگی‏ها در بعد فردی

هفت نفر از مصاحبه شوندگان (29درصد) ویژگی‏های جامعه یادگیری را در بعد فردی شامل زمینه سازی برای افزایش احساس رضایت از خود یا توسعه فردی، ایجاد انگیزه یادگیری و پرورش توانایی خود رهبری در یادگیری دانسته و توضیحاتی به شرح زیر درباره آنها ارائه داده‏اند:

1-               افزایش احساس رضایت از خود: حامیان یادگیری مادام‏العمر تأکید دارند انسان موجودی است که دارای استعدادهای بالقوه بسیاری است و یادگیری، ظرفیت یا توانایی درونی است که به او اجازه می‏دهد، استعدادهای بالقوه‏اش را به فعلیت برساند. بنابراین، مصاحبه شونده شماره 5 تأکید کرد انسان‏ها چاره ای ندارند جز اینکه همواره در حال یادگیری باشند (خرداد 89). جامعه یادگیری از این واقعیت آگاه است که همه اعضای آن در ضمیر و نهاد خود این را حق خود می‏دانند که به آموزش دسترسی داشته باشند و شعور مردم، خودآگاه یا ناخودآگاه به آنها اجازه نمی‏دهد که توقف یادگیریشان را بپذیرند (فرد شماره5، خرداد89). از این رو، مستقل از اینکه حجم بازار کار و ظرفیت اقتصادی کشور چقدر است، سیاست توسعه کمی فرصت‏های یادگیری و آموزش را دنبال می‏کند تا افراد احساس کنند به حق خود رسیده‏اند. جامعه این امکان را فراهم می‏کند تا افراد بتوانند به نتایج مورد علاقه خود برسند (فرد شماره1، خرداد89) همچنین، شیوه‏های نوین اندیشیدن و یادگیری را تشویق می‏کند تا افرادی تربیت شوند که می‏توانند از مجموعه آنچه در اطرافشان هست، اعم از دانش یا امکانات، در جهت بهبود زندگی و رفاه و سعادت خود و جامعه‏شان استفاده کنند (فرد شماره17، تیر 89، فرد شماره8، تیر 89) و در مواجهه با شرایط جدید و چالش‏هایی که برایشان به وجود می‏آید موفق باشند (فرد شماره21، شهریور89). به عقیده مصاحبه شونده شماره 6 (خرداد89) جامعه یادگیری نه تنها تمرکز اصلی خود را بر کودکان و نوجوانان وجوانان می‏گذارد، بلکه با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات طرح‏های یادگیری پس از آموزش عمومی و تکمیلی را برای گروه های مختلف طراحی می‏کند تا استعدادهای بالقوه بخش زیادی از جامعه به فعلیت برسد.

2-               ایجاد انگیزه یادگیری: اگر چه انسان دارای توانایی و ظرفیت یادگیری در درون است، اما گاهی به دلایل مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از این توانایی خود غافل است، به آن توجهی ندارد یا از بروز آن خودداری می‏کند. در نتیجه، برای آنکه آنها از این ظرفیت برای رشد و ارتقای خود و جامعه استفاده کنند، به ایجاد انگیزه و برانگیخته شدن نیاز دارند. دراین زمینه مصاحبه شونده‏ای اظهار داشت:

     ممکن است خیلی‏ها بگویند جامعه در حرکت تکاملی خودش نیازهای یادگیری را می‏آفریند و این نیازهای تازه توسط افراد درک می‏شود. در نتیجه، به آموزشی روی می‏آورند که فرصتش فراهم است. اما همیشه این طور نیست، در یک طرف، امکاناتی که دولت، نظام آموزشی و جامعه در اختیار افرادش قرار می‏دهد، وجود دارد و از طرف دیگر، هم خود افراد جامعه هستند که آیا می‏خواهند از امکانات استفاده کنند یا نه؟ انگیزه لازم را دارند یا نه؟ (فرد شماره3، خرداد 89).

برای تحقق جامعه یادگیری، متولّیان سیاستگذاری در نظام آموزشی، علاوه بر اینکه پیش‏بینی می‏کنند فرصت‌های برابر ایجاد کنند، از آن طرف هم باید انگیزه‏های لازم را برای افرادی که این فرصت‏ها برایشان فراهم شده، پدید آورند تا از آنها استفاده کنند (فرد شماره3، خرداد 89).

3-               پرورش توانایی خود رهبری در یادگیری: به عقیده سه نفر از مصاحبه شوندگان (13درصد) شرط موفقیت جامعه یادگیری، پرورش توانایی خود رهبری در یادگیری است. علت آن این است که با ورود فناوری به خصوص فناوری اطلاعات و ارتباطات، به تدریج در ایران هم مثل کشورهای غربی، افراد در جامعه‏ای زندگی می‏کنند که از آنها انتظار دارد بتوانند منعطف باشند و متناسب با تغییر شرایط زندگی، خود را سازگار کنند. آنها باید بتوانند خودآموز و خود رهبر باشند. لذا باید مهارت‏های مربوط به آن آموزش داده شود (فرد شماره14، تیر 89). مصاحبه شونده شماره17 تأکید می‏کند برای آنکه جامعه یادگیری به وجود آید، باید یک آدم مستقل و از نظر علمی جنگیده و چالش‏پذیر و بشاش تربیت کنیم که واقعاً مسؤولیت انتخاب و تصمیم جدیدش را بپذیرد و بتواند از آن دفاع کند. فردی که چنین روحیه‏ای دارد در بزرگسالی خودش یادگیرنده است. او یادگرفته هر جا با مشکلی روبه رو شد، خودش راه حل پیدا کند و آن را رفع نماید یا اگر ابزارش را نداشت، می‏داند از چه کسی کمک بگیرد. ایشان ادامه می‏دهد: «این جامعه یادگیری جامعه‏ای نیست که در آن هر کس به دیگران وابسته باشد تا به او چیزی یاد دهد، بلکه هرکس خودش برای خود برنامه‏ریزی می‏کند و زمان ‏خود را مدیریت می‏کند. در واقع، او خود رهبر است» (فرد شماره17، تیر 89). بنابراین، جامعه یادگیری دارای دو ویژگی بارز است: اول اینکه، افراد آن چگونگی یادگرفتن را آموخته‏اند؛ دوم اینکه، چون از توانایی خود رهبری برخوردارند، به آنها آزادی انتخاب یا حق انتخاب داده می‏شود (فرد شماره1، خرداد 89).

 

ج) ویژگی‏ها در بعد علمی

به عقیده20 نفراز مصاحبه شوندگان (83 درصد) جامعه یادگیری در بعد علمی دارای پنج ویژگی، شامل: وجود ارتباط درونی میان بخش‏های آموزش رسمی، توجه به یادگیری غیر رسمی در پاسخ به نیازهای اقشار مختلف، توجه به نقش یادگیری اتفاقی، اتخاذ راهبردهایی برای حفظ کیفیت روش و محتوای یادگیری  و استفاده از توانایی بالقوه فناوری اطلاعات و ارتباطات است. مصاحبه شوندگان درباره آنها توضیحاتی بیان داشته‏اند که در ادامه مرور می‏شود:

1-               ارتباط درونی میان بخش‏های مختلف آموزش رسمی: به گفته سه نظر از مصاحبه شوندگان (13 درصد) یادگیری فرآیندی است که از گهواره تا گور ادامه دارد. بنابراین، میان آموزش و پرورش و حتی آموزش پیش دبستانی با آموزش عالی و آموزش‏های رسمی بعد از آن باید ارتباط وجود داشته باشد. در این زمینه مصاحبه شونده شماره16 تذکر می‏دهد، تاکنون، آموزش عالی کاری نداشته که در آموزش و پرورش چه می‏گذرد؛ آموزش و پرورش هم با آموزش عالی ارتباطی نداشته است. هر کدام از آنها مطابق با دستورالعمل ابلاغ شده، عمل کرده‏اند. چنین وضعیتی نمی‏تواند جامعه یادگیری را به وجود آورد. باید دقت داشت، در این جامعه، آموزش عالی یا آموزش و پرورش تنها یکی از اجزای اصلی نظام یادگیری است که هم بر بخش‏های دیگر درگیر در یادگیری مؤثر است و هم از آنها تأثیر می‏پذیرد (فرد شماره16، تیر 89). در واقع، آنها یک بخش از پیوستار نظام آموزشی را تشکیل می‏دهند که مسیر واحدی را به سمت هدف جامعه یادگیری طی می‏کنند. در نتیجه، همه نهادهای مسؤول تدارک این آموزش‏ها باید با یکدیگر ارتباط درونی داشته باشند» (فرد شماره 22، مهر89؛ فرد شماره12، تیر 89).

2-               توسعه آموزش غیررسمی متناسب با نیازهای همه اقشار: طبق نظر پنج نفر از مصاحبه شوندگان (20 درصد) جامعه یادگیری، همه اقشار اعم از تحصیل کرده‏های دانشگاهی تا عامه مردم محروم از سواد را شامل می‏شود که هر کدام از آنها نیازهای یادگیری خاص خود را دارند (فرد شماره13، تیر 89). به همین دلیل، در جامعه یادگیری بیش از آموزش رسمی، آموزش غیررسمی توسعه داده می‏شود. مصاحبه شونده شماره 20 توضیح می‏دهد، در این نوع جامعه، برای توسعه آموزش رسمی، دانشگاه‏هایی مثل پیام نور یا دانشگاه آزاد راه اندازی می‏گردد. علاوه بر این، برای گسترش آموزش‏های غیر رسمی، تحقیق می‏شود تا خلأها را شناسایی کنند و نیازها را بشناسند. بعد تعیین می‏کنند چه برنامه‏هایی باید برای زنان خانه‏دار بگذارند، برای کارگرهای کارخانه‏ها چه سایتی را طراحی کنند و برای سایر اقشار چه باید بکنند (مرداد 89). به این ترتیب، دوره‏هایی پیش بینی و طراحی می‏شوند تا همه مردم برای رفع نیازشان از آنها استفاده کنند. همان طور که مصاحبه شونده شماره18 توضیح می‏دهد، جامعه یادگیری به این نیازها توجه دارد و برای مثال، دوره‏هایی کوتاه مدت با مدرک یا بدون مدرک دایر می‏کند. هر فرد با گذراندن آنها هم تحصیل کرده و هم به هدفش رسیده است، بدون اینکه لازم باشد صد و سی و چند واحد درسی را بگذراند (تیر 89). البته باید همزمان، الزام هایی برای اقشار مختلف به وجود آید تا انگیزه مشارکت در دوره ها را پیدا کنند (فرد شماره1، خرداد 89).

3-               توجه به یادگیری اتفاقی: جامعه حامی یادگیری، توجه دارد یادگیری محدود به یک فضا، یک زمان و یک مکان مشخص نیست؛ هر جایی می‏تواند یادگیری صورت گیرد. مصاحبه شونده شماره 21، (شهریور89) در این زمینه یادآوری می‏کند:

    یادگیری در نظام آموزش رسمی بخش کوچکی از کل یادگیری است. الان دانش‏آموزها و دانشجوهای ما بیشتر از آنچه از کلاس درس یاد می‏گیرند، از محیط می‏آموزند. یادگیری در انسان گستردگی عجیبی دارد و بیشتر آن تحت تأثیر روابط بین فردی، روابط خانوادگی، روابط نهادی و سایر روابطی قرار دارد که انسان در معرض آنهاست. با این معنا، انسان به عنوان یک موجود، از هر آنچه با آن ارتباط دارد، یاد می‏گیرد.

به این نوع یادگیری، یادگیری اتفاقی می‏گویند. جامعه یادگیری به نقش آن در کل مجموعه یادگیری رسمی، غیر رسمی و اتفاقی توجه دارد و آن را به حساب می‏آورد (فرد شماره20، مرداد 89).

4-               توجه به کیفیت روش و محتوای یادگیری: جامعه یادگیری نه تنها فرصت‏های یادگیری را گسترش می‏دهد تا به نیازهای یادگیری اعضای خود پاسخ دهد، بلکه به عقیده چهار نفر از مصاحبه شوندگان (17 درصد) به کیفیت آنها نیز توجه دارد. از نظر مصاحبه شونده شماره17، ممکن است در یک جا ریاضی درس داده شود، در جای دیگر تاریخ یا هنر، اینها مهم نیست. آنچه مهم است، روش آموزشی است که این جامعه به کار می‏گیرد تا افرادی پرسشگر، خلاق، تنوع طلب، منتقد و پرتحرک پرورش دهد. شیوه‏ای را به کار می‏گیرد که شهروندانی دارای روحیه همکاری جمعی و غیره تربیت شوند (تیر 89). این مصاحبه شونده افزود: «در مجموع، جامعه یادگیری جامعه است که منابع یادگیری آن متنوع است. روش‏های یادگیری و ابزارهای آن رشد یابنده، متنوع و پویاست، سطح توانایی تفکر اعضای آن هم تا حد ممکن ارتقا پیدا کرده است. در هر سه حوزه شرایط لازم برای یادگیری در سراسر دوران زندگی مهیاست» (فرد شماره17، تیر 89).

      علاوه بر این، هدف این جامعه از توسعه فرصت‏های یادگیری منحصر به اینکه انسان‏ها بتوانند به دانش روز دسترسی داشته باشند، نیست، بلکه نظام‏های یادگیری مستقر و فعال می‏شوند تا برای تولید دانش، ظرفیت سازی کنند (فرد شماره5، خرداد89). براساس این هدف، جامعه برای تعیین محتوای یادگیری از تجربیات جهانی هم استفاده می‏کند، اما کاملاً خلاقانه عمل کرده، آنها را با شرایط درونی کشور تطبیق می‏دهد (فرد شماره7، خرداد 89). این جامعه برای فراهم کردن زمینه تولید دانش، تبادل آزاد اطلاعات را ترویج می‏کند تا هر کس مهارت‏ها و دانشی را که یاد گرفته است به راحتی به دیگران منتقل نماید. اعضای جامعه تشویق می‏شوند تا تجربه‏هایشان را ثبت کنند تا به نسل‏های بعد منتقل شود (فرد شماره17، تیر 89). همچنین، برای آنکه افراد یادگیرنده شوند، منابع اطلاعاتی مثل کتابخانه‏های دیجیتال یا مکتوب و سایت‏های مختلف را در دسترس‏شان قرار می‏دهد و انجمن‏هایی که بتوانند این کارها را مدیریت کنند، تشکیل می‏دهد (فرد شماره14، تیر 89).

5- استفاده از توانایی بالقوه فناوری اطلا عات و ارتباطات: سه نفر از مصاحبه شوندگان (13درصد) تأکید داشتند در جامعه یادگیری، ابزار اصلی برای گسترش دسترسی به دانش، ایجاد زمینه‏های یادگیری و توسعه زیر ساخت‏های یادگیری، فناوری اطلاعات و ارتباطات است. همان طور که مصاحبه شونده شماره 5 می‏گوید، این فناوری‏ها مهمترین ابزاری هستند که می‏توانند شعار «آموزش برای همه در هر زمان، در هر مکان» را محقق سازند. آنها می‏توانند شبکه‏های یادگیری وسیع و پیچیده‏ای را در سطح کشور و جهان گسترش دهند تا در این شبکه‏ها دانش ریخته شود و کاربران بتوانند به راحت‏ترین شکل ممکن به این دانش دسترسی داشته باشند (فرد شماره5، خرداد 89). مصاحبه شونده شماره21، پیشنهاد می‏کند: «با توجه به اینکه هر چه فاصله زمانی بیشتر می‏شود، از یک طرف، توانایی یادگیری و پردازش اطلاعات در نسل‏های جدید افزایش می‏یابد و از طرف دیگر، فناوری اطلاعات و ارتباطات ظرفیت‏های جدیدی ایجاد کرده است، امکان راه‏اندازی و توسعه شبکه‏های یادگیری رو به افزایش است. برای تحقق جامعه یادگیری می‏توان از این ظرفیت استفاده کرد» (فرد شماره21، شهریور 89).

 

د) ویژگی ها در بعد فرهنگی

جامعه یادگیری ایرانی نه تنها بر الزامات و پیامدهای رشد سریع علم و فناوری و جهانی شدن تأکید دارد، بلکه بیش از آن بر تعالیم دین مبین اسلام مبتنی است و محتوا و روش‏های خود را از آموزه‏های این دین می‏گیرد، زیرا همان طور که سه نفر از مصاحبه شوندگان (13 درصد) تأکید کردند، از لحاظ عقیدتی و پشتوانه فکری برای جامعه یادگیری بسیار قوی هستیم و برای یادگیری مادام‏العمر، گسترده‏ترین و عمیق‏ترین آموزه‏ها را در اختیار داریم (فرد شماره13، تیر 89؛ فرد شماره3، خرداد 89). برای تشویق مردم به یادگیری، امام صادق (ع) می‏فرمایند که اگر مردم می‏دانستند در یادگیری علم چه فایده‏هایی وجود دارد، به دنبال آن می‏رفتند؛ حتی اگردر این راه کشته شوند (فرد شماره13، تیر 89). برای تشویق یاد گرفتن در منابع اسلام گفته شده الحکمة ضالة المؤمن، کسی که ایمان دارد، دانش گمشده اوست و به دنبال آن می‏گردد (فرد شماره13، تیر 89). برای تشویق به یاد دادن، ما دستور داریم که زکات علم نشر آن است. فردی اگر مسلمان واقعی باشد، باید زکات دانش خود را بدهد. این برای او واجب شرعی است (فرد شماره3، خرداد89). درباره علمی که باید یاد داده و یادگرفته شود، آمده است «اعوذ بک من علم لاینفع»؛ یعنی به تو پناه می‏برم از علمی که نفعی ندارد. از دیدگاه اسلام، علم نافع علمی است که « به انسان هویت می‏دهد و زندگی او را در دنیا و آخرت درست می‏کند» (فرد شماره13، تیر 89). در حدیث دیگر داریم که می‏گوید: طلب العلم فریضه علی کل مسلم؛ یعنی علم آموزی برهر زن و مرد مسلمان واجب است. هنگامی که کسب علم واجب شد، نوعی تکلیف است. در مقابل از نظر جامعه، این تکلیف تبدیل به حق می‏شود و شرایط جامعه باید به صورتی باشد که همه بتوانند به این تکلیفشان عمل کنند. وجود این احادیث، به گفته مصاحبه شوندگان، به معنی آن است که در واقع در اسلام دستورهای لازم که مقدمه اساسی شکل‏گیری جامعه یادگیری است، صادر شده است (فرد شماره3، خرداد 89؛ فرد شماره22، مهر 89). ایرانیان برای جستجوی روش‏ها و دستورالعمل‏های  لازم، باید آنها را جستجو و روش‏هایی را استخراج کنند و سپس آنها را با وسایل کمک آموزشی، اینترنت، ارتباطات دیجیتالی و غیره متناسب ساخته، آنها را مدل سازی کنند (فرد شماره22، مهر89).

 

ه) ویژگی‌ها در بعد اقتصادی

طبق نظر چهار نفر از مصاحبه شوندگان (17 درصد) مهمترین ویژگی جامعه یادگیری در بعد اقتصادی، این است که در این جامعه آگاهی و دانش سرمایه است. جامعه‏ای است که در آن از میان منابع قدرت، شامل زور فیزیکی، دانش و ثروت، اصلی‏ترین منبع قدرت، دانش است، زیرا آگاهی به فرد در کسب در آمد کمک می‏کند و موجب رشد اقتصادی جامعه می‏شود. علاوه براین، آگاهی موجب منزلت اجتماعی و انسجام و افزایش سطح توسعه اجتماعی می‏گردد. در نتیجه، به عقیده مصاحبه شونده شماره 17، در این جامعه درصد بالایی از تولیدات از جنس دانش است، به دلیل اینکه می‏تواند افراد را از سطح پایین آگاهی به سطوح بالا انتقال دهد. به عبارت دیگر، این جامعه می‏تواند افرادی پرورش دهد که قادرند از سطح داده به اطلاعات و از اطلاعات به علم عبور کنند. سپس از علم به خردمندی و حکمت برسند. در نتیجه، می‏توانند از مجموعه دانش تولید شده‏ای که در اختیارشان قرار دارد، در جهت بهبود معیشت و افزایش رفاه و سعادت کلی خودشان و جامعه استفاده نمایند (فرد شماره17، تیر 89). مصاحبه شونده شماره3 توضیح داد براساس تئوری اقتصاد آموزش و پرورش، بازده سرمایه‏گذاری در آموزش و پرورش هم فردی و هم اجتماعی است. در نتیجه، جامعه یادگیری، در زیرساخت‏ها سرمایه‏گذاری می‏کند (خرداد89)، زیرا اگر جامعه جایی باشد که در آن هرکسی، در هر سطحی، در هر زمانی به دانش و اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی داشته باشد، افراد و جامعه هر دو از بازده‏های آن بهره‏مند می‏شوند (فرد شماره3، خرداد89). البته، جامعه یادگیری به بازده‏های اقتصادی سرمایه‏گذاری در توسعه فرصت‏های یادگیری نیز توجه دارد. همان طور که مصاحبه شونده شماره14، اظهار داشت، واقعیت این است که امروزه، مشاغل به سرعت تغییر می‏کنند، در نتیجه بسیاری از آموزش‏های شغلی که در مؤسسات آموزشی به دانش‏آموزان و دانشجویان داده می‏شود تا زمانی که می‏خواهند وارد بازار کار شوند، منسوخ شده است. در این صورت، افراد درزندگی شغلی‏شان به بازآموزی و به روز کردن دانش و مهارتشان نیاز دارند (فرد شماره14، تیر89).

 

سؤال سوم: راهکارهای تحقق جامعه یادگیری در ایران

مصاحبه شوندگان با ذکر ویژگی‏های مذکور، همگی اذعان داشتند با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی و آموزشی کشور و مقایسه آن با ویژگی‏های جامعه یادگیری، هم اکنون در ایران، بسترها و فرآیندهای لازم برای آن به طور کامل فراهم نیست و جامعه با برخی از موانع روبه روست. از جمله موانع موجود، سنتی بودن و عدم علم باوری در میان همه اقشار، نگاه سیاستگذاران کلان به مسأله دانش، رنگ باختن انگیزه یادگیری، بی‏توجهی به آموزه‏های دین اسلام و مشکلات موجود در نظام آموزشی است. مصاحبه شوندگان برای رفع این موانع و موفقیت درجهت بسترسازی برای جامعه یادگیری انجام موارد زیر را لازم دانستند:

1-               ایجاد و توسعه فرهنگ یادگیری: مصاحبه شونده شماره20 اظهار داشت، اگر بخواهیم جامعه یادگیری تحقق پیدا کند، یکی از مهمترین عوامل لازم، فرهنگ‏سازی است تا اولاً افراد بپذیرند که یادگیری فقط در دانشگاه، مدرسه یا محل مشخصی که به آنها آموزش می‏دهد، اتفاق نمی‏افتد. باید این نگرش تقویت شود که در سراسر دوران زندگی یاد می‏گیریم، همه جا محل یادگیری است و هر لحظه باید یاد بگیریم، اما مسأله مهمتر از این، درک و احساس نیاز به یادگیری است. جامعه ما باید به جای این تفکر که کجا به ما مدرک می‏دهد، کجا به ما امتیاز می‏دهد، به نیاز به یادگیری بیندیشد. به همین دلیل نیاز به فرهنگ‏سازی وجود دارد. علاوه براین، لازم است برنامه‏ریزی بلند مدت انجام گیرد تا آن را به مقاطع کوتاهتر تبدیل و آنها را اجرا نماییم. ایشان تأکید دارد برای تحقق این جامعه به عنوان یک زیر ساخت لازم است آموزش عالی را توسعه دهیم و اصلاح کنیم (مرداد89)، از طریق رسانه‏ها، اینترنت و غیره فرهنگ‏سازی کنیم، قوانین و مقررات را هم اصلاح نماییم. همه اینها باید همزمان با یکدیگر اجرا شود (فرد شماره20، مرداد 89).

2-               توسعه کمّی و کیفی آموزش عالی: علاوه برموارد مذکور، مصاحبه‏شوندگان بر توسعه کمّی و کیفی آموزش عالی تأکید داشتند. مصاحبه شونده شماره17، تذکر می‏دهد جامعه یادگیری، از نظر فرصت‏های کسب معرفت و یادگیری، به اندازه کافی متنوع است. بنابراین، آموزش باید از انحصار آموزش دولتی خارج شود و فرصت‏های آموزش غیر دولتی در آموزش عالی گسترش پیدا کند (فرد شماره17، تیر 89). مصاحبه شونده شماره16، تذکر می‏دهد «برای یادگیری یک سری از توانایی‏های مهارتی و نگرش‏ها مثل یادگیری چگونه آموختن، خود رهبری و غیره باید در فرد رشد کند. وقتی که این قابلیت‏ها در افراد پرورش داده شد، ما می‏توانیم به جامعه یادگیری برسیم. بنابراین، آموزش عالی باید این مهارت‏ها و نگرش‏ها را در دانشجویان پرروش دهد» (فرد شماره14، تیر 89).

3-               استفاده از مدل‏های ارائه شده در سایر کشورها: مصاحبه شونده شماره3 معتقد است در کنار اینکه ما مدلی را بر اساس ارزش‏ها، فرهنگ و دانش خودمان طراحی می‏کنیم، باید از دانشی که جهان در این زمینه تولید کرده، استفاده کنیم. کشورهایی مثل آمریکا، کره و ژاپن درباره اینکه توسعه چگونه تحقق پیدا می‏کند، مدل‏های مختلفی ارائه کرده‏اند و ما باید در مطالعه‏مان درباره این موضوع به مدل‏های دیگر هم نگاه کنیم (فرد شماره3، خرداد 89). البته، مصاحبه شونده شماره22 (مهر 89) و مصاحبه شونده شماره21 (شهریور89)، تذکر داده‏اند در این راستا، لازم است اول تصویر درستی از وضع موجود کشور داشته باشیم و بشناسیم کجا هستیم، آن وقت راحت‏تر می‏توانیم را همان را برای آینده مشخص کنیم. ما نمی‏توانیم از تجارب دیگران، عیناً استفاده کنیم،  زیرا شرایط ما با آنها متفاوت است.

      در مجموع، مصاحبه شوندگان اعتقاد داشتند تحقق جامعه یادگیری در ایران امکان‏پذیر است، اما این کار به تلاش همه مسؤولان نهادها و افراد جامعه نیاز دارد (فرد شماره20، مرداد 89؛ فرد شماره23، خرداد 89).

 

نتیجه‏گیری و پیشنهادها

مروری بر آثار مربوط به آرمان شهر نشان می‏دهد طرح جامعه‏ای که در آن فرصت‏های یادگیری برای همه افراد بدون محدودیت زمانی و مکانی فراهم است و همه افراد می‏توانند و می‏خواهند به یادگیری ادامه دهند، ایده جدیدی نیست، اما از دهه 1960 و 1970 با ظهور آثار و پیامدهای جهانی شدن بر حیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی انسان‏ها موجب شد تا ایده «جامعه یادگیری» به عنوان اولین گام برای رسیدن به توسعه مبتنی بر دانش توجه بسیاری از دولت‏ها و صاحبان اندیشه را به خود جلب کند. در حوزه نظر، صاحبنظران دیدگاه‏ها و مدل‏های نظری. مفهومی را برای این نوع جامعه ارائه کرده‏اند. در حوزه عمل دولت‏ها برای تحقق آن بیانیه‏های خط مشی تهیه کرده و نوآوری‏هایی انجام داده‏اند. مرور این دو حوزه نشان می‏دهد الزام‏های اقتصاد دانش محور باعث شده هدف اساسی دولت‏ها از حمایت از جامعه یادگیری و یادگیری مادام‏العمر، توسعه اقتصادی و فواید شغلی و مالی آن برای فرد و جامعه باشد. از این رو، ابتدا در صدد ایجاد جامعه تحصیل کرده بر آمدند، اما بعد به سمت جامعه بازار یادگیری و جامعه شبکه یادگیری تغییر جهت دادند. تشدید نابرابری‏ها، بحران هویت و سایر آثار منفی این گرایش موجب شده تا صاحبنظران اعلام دارند اگر چه هر جامعه‏ای به شایستگی برای استخدام و توسعه اقتصادی نیاز دارد، ولی باید از هر گونه افراط و تفریط خودداری کرد. اکثر آنها خواستار تعدیل اهداف سه گانه یادگیری (توسعه فردی، توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی) در طراحی مدل جامعه یادگیری شده‏اند. امروزه این پیشنهاد پذیرفته شده که هر ملتی مدل جامعه یادگیری متناسب با شرایط خود را طراحی و برای تحقق آن تلاش کند. بدیهی است این مدل جدید می‏تواند به مجموعه مدل‏های موجود اضافه شده و دیدگاه جدیدی از جامعه یادگیری مطرح کند .

       با ورود به هزاره سوم، می‏توان گفت عواملی که جهان را به سوی جامعه یادگیری واداشته، به تدریج جامعه ایرانی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. از این رو، کشور ما نیز مانند بسیاری از کشورها مسیر توسعه خود را توسعه مبتنی بر دانش انتخاب کرده است. در این کشور، اعضای جامعه نه تنها به دلیل نیاز فطری و الزام‏های ناشی از رشد دانش و فناوری، بلکه به دلیل زیستن در عصر دانش باید برای آنکه بتوانند در فرآیند تولید، انتقال، توزیع و به کارگیری دانش مشارکت فعال داشته باشند، همواره دانش و مهارت‏های خود را به روز نگه دارند. به عبارت دیگر، برای مواجهه منطقی با چالش‏های رو در روی خود باید به جامعه‏ای تبدیل شوند که یادگیری در سراسر دوران زندگی محور اصلی فعالیت‏های آن است. آنان باید رهتوشه خود را برای پیمودن این مسیر از مبانی فلسفی دین اسلام بگیرند. مهمترین پیام این دین برای انسان (اقرأ) خواندن است و از انسان‏ها خواسته از گهواره تا گور یاد بگیرند. از نظر اسلام انسان و جامعه دارای حقوق و وظایف متقابلند. بنابراین، بر هر فرد مسلمان بر اساس حدیث «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» یادگیری در هر زمان و مکان و در هر سن یک وظیفه به شمار می‏آید و از سوی جامعه باید یک حق تلقی شده، با فراهم کردن فرصت، امکان انجام این وظیفه را فراهم نماید. هدف نهایی هر دو آنها رسیدن به کمال؛ یعنی بندگی خداوند است. بنابراین، جامعه یادگیری ایرانی جامعه‏ای است که از میان اهداف سه‏گانه یادگیری (توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و توسعه فردی) به نتایج یادگیری در قلمرو زندگی فردی و اجتماعی نگاهی تلفیقی دارد. از این رو، محلی است که در آن افراد در سراسر دوران زندگی برای دستیابی به نتایج مورد علاقه خود یاد می‏گیرند و به گسترش توانمندی‏های خود می‏پردازند، اما در محیطی جمعی، شیوه اندیشیدن پرورش داده می‏شود. در آن، افراد می‏توانند تمایلات فردی را آزادانه بیان کنند و آن را با دیگران در میان گذارند تا به بینش مشترکی دست یابند. بدیهی است تأکید بر نتایج فردی و اجتماعی به معنای نادیده گرفتن نتایج اقتصادی یادگیری نیست. مهمترین ویژگی این جامعه، دانش بنیان بودن اقتصاد آن است؛ به این دلیل که افرادی پرورش می‏دهد که قادرند از مرحله تبدیل داده به اطلاعات و از اطلاعات به دانش عبور کرده و به مرحله خردمندی و حکمت برسند. در نتیجه، می‏توانند از مجموعه دانش تولید شده‏ای که در اختیارشان قرار دارد، در جهت بهبود معیشت و افزایش رفاه و سعادت کلی خودشان و جامعه استفاده کنند. به علاوه، جامعه یادگیری به این واقعیت توجه دارد که نیاز به شغل نیازی طبیعی است. امروزه دانش و مهارت‏های شغلی به سرعت تغییر می‏کنند و افراد در زندگی شغلی‏شان به بازآموزی و به روز کردن دانش و مهارت خود نیاز دارند.

    در مجموع، جامعه یادگیری ایرانی جامعه‏ای است که به اهداف سه گانه یادگیری در سراسر دوران زندگی نگاهی متعادل دارد. این جامعه، جایی است که در آن هدف، یادگیری برای یادگیری نیست، بلکه در آن، فرصت‏های یادگیری در سراسر دوران زندگی فراهم می‏شود تا هر فرد خود انگیخته، برای هدفی متعالی به دنبال یادگیری برود. او برای دستیابی به به نتایج مورد علاقه خود به یادگیری می‏پردازد تا خود و جامعه‏اش را به کمال برساند. به عبارت دیگر، بتواند واقعاً در جامعه اثرگذار بوده، در توسعه آن مشارکت کند. افرادی با این توانایی و احساس تعهد در فعالیت‏های اقتصادی مشارکت فعال دارند تا علاوه بر ارتقای زندگی فردی، در توسعه اقتصادی جامعه سهیم شوند. بر اساس این مفهوم، جامعه یادگیری ایرانی جامعه‏ای  با ویژگی‏هایی مندرج در جدول 1 است.

 

 

جدول1- ویژگی‏ ها و شاخص‏ه ای جامعه یادگیری ایرانی

ویژگی‏ها

شاخص‏ها

ویژگی‏های اجتماعی

  • این جامعه به حق آموزش توجه دارد و فرصت‏های برابر یادگیری را توسعه می‏دهد تا هر کس متناسب با توانایی‏های خود از آن بهره‏مند شود و عدالت اجتماعی برقرار گردد.
  • جامعه یادگیری ایرانی از عقلانیت جمعی حمایت می‏کند و نقد کننده و نقدپذیر است.
  • در آن شهروندی فعال در سطح ملی و جهانی تشویق می‏شود. این جامعه حتی از مرحله عقلانیت جمعی فراتر رفته و به انسجام در هدف نهایی؛ یعنی تعبد و بندگی خداوند دست یافته است.

ویژگی‏های فردی

  • فرصت‏های یادگیری را فراهم می‏کند تا افراد احساس کنند به حق یادگیری و آموزش رسیده‏اند.
  • با روش‏های مختلف انگیزه یادگیری آنها تقویت می‏شود.
  • برای آنکه بتوانند مسؤولیت انتخاب‏های خود را بر عهده بگیرند، توانایی خود رهبری در یادگیری و یادگرفتن چگونه یادگرفتن در آنها پرورش داده می‏شود.

ویژگی‏های آموزشی

  • میان بخش‏های مختلف آموزش رسمی از پیش از دبستان تا پس از تحصیلات تکمیلی ارتباط درونی وجود دارد.
  • این جامعه آموزش‏های غیر رسمی را متناسب با نیازهای همه اقشار اشاعه می‏دهد.
  • راهکارهای مناسبی برای به حساب آوردن یادگیری اتفاقی و توسعه آن به کار می‏گیرد.
  • علاوه بر توسعه کمّی به توسعه کیفی فرصت‏های یادگیری نیز توجه داشته، در صدد است تا کیفیت روش‏ها و فنون یادگیری را نیز ارتقا دهد.
  • جامعه یاد گیری در ایران از توانایی‏های بالقوه فناوری اطلاعات و ارتباطات برای توسعه شبکه‏های یادگیری ملی و جهانی استفاده می‏کند.

ویژگی‏های فرهنگی

  • با استفاده از اصول و تعالیم اسلام و با جستجوی در آنها، روش‏ها و دستورالعمل‏های خود را استخراج می‏کند و متناسب با شرایط کنونی جامعه، علم و فناوری، در حد اعلی به کار می‏گیرد.

ویژگی‏های اقتصادی

  • فرصت‏های یادگیری را در همه جا و هر زمان فراهم می‏کند تا افراد بتوانند با به روز نگه داشتن دانش و مهارت‏های خود زندگی فردی شان را تأمین کنند.
  • نیروی انسانی ماهر برای توسعه اقتصادی فراهم گردد.

     

 

مقایسه این مدل با مدل‏های ارائه شده در جهان نشان می‏دهد جامعه یادگیری ایرانی نیز جامعه‏ای انسانگراست که مبانی فلسفی خود را از دین اسلام می‏گیرد و از این جهت با مدل‏های غربی متفاوت است. شایان ذکر است که با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی و آموزشی فعلی کشور، زمینه تحقق این جامعه یادگیری در حد مطلوب فراهم نیست و با موانعی مانند عدم علم باوری در میان همه اقشار، رنگ باختن انگیزه یادگیری، بی‏توجهی به آموزه‏های دین اسلام و مشکلات موجود در نظام آموزشی روبه روست. بنابر این، تحقق آن نیازمند تلاشی جدی  و انجام کارهایی از جمله موارد زیر است:

1-               مهمترین کاری که برای تحقق جامعه یادگیری لازم است، رواج فرهنگ یادگیری است تا افراد به لزوم تداوم یادگیری در سراسر دوران زندگی خود پی ببرند. دولت، سیاستگذاران، کارفرمایان، رسانه‏ها، مسؤولان آموزش و پرورش و آموزش عالی و همه افراد متولّی آموزش باید در بسیجی همگانی برای رواج فرهنگ یادگیری شرکت کنند تا افراد در یابند در دنیای در حال تغییری که اکنون  به سر می‏برند، باید همواره در حال یادگیری باشتد تا بتوانند به زندگی انسانی خود ادامه دهند. باید توجه داشت این فرهنگ قابل تحمیل کردن نیست، بلکه باید از درون انسان‏ها سرچشمه گیرد. به همین دلیل، اتخاذ سیاست‏های تشویقی مانند برگزاری روز یا هفته یادگیری و تشویق افراد موفق در حوزه یادگیری رسمی یا غیر رسمی و اتفاقی و طرح مباحثی مثل «شهر یا محله یادگیری» می‏تواند مؤثر باشد.

2-               تحقق جامعه یادگیری مستلزم داشتن نگاهی سیستمی است. این دیدگاه مبین آن است که تمام بخش‌های متولّی امر آموزش در جامعه، باید برای زمینه‏سازی شکل‏گیری آن، با هم همکاری نمایند. برای این هدف، لازم است کمیته‌ای متشکل از مجموعه‏ای از متخصصان، محققان، اعضای هیأت علمی و نمایندگان تمامی بخش‌ها تشکیل شده و به تدوین بیانیه خط مشی بر اساس چشم اندازی از جامعه یادگیری ایرانی بپردازد تا مبنایی برای تصمیم‏گیری‏های مربوط به توسعه کمّی و کیفی فرصت‏های یادگیری در جامعه قرار گیرد و تمام فعالیت‏ها درون این چارچوب سازماندهی و برنامه‏ریزی شوند.

3-                لازم است این کمیته با انجام فراخوان عمومی دیدگاه‏ها را جمع‏آوری نماید. همچنین، منابع اسلامی اعم از  قرآن کریم، نهج البلاغه و تاریخ صدر اسلام را مطالعه و ایده‏ها و راهکارهای مناسب برای اشاعه فرهنگ یادگیری و توسعه فرصت‏های یادگیری را استخراج کند. کار دیگر این کمیته، انجام پژوهش‌های وسیع تطبیقی و بررسی نقادانه مجموعه تجربیات موجود درباره ایده‏های یادگیری مادام‏العمر و جامعه یادگیری در سطح جهان است تا با جمع‏بندی مجموعه اطلاعات، تدوین مدل که در این پژوهش آغاز شده است، تکمیل نماید. با توجه به این که تحقق جامعه یادگیری فرآیندی زمان بر و طولانی است و تحقق آن باید در یک چشم‏انداز بلند مدت دنبال شود. وظیفه سوم این کمیته، تهیه چشم انداز بلند مدت است تا در قالب نیازها و اولویت‏ها به میان مدت و کوتاه مدت تقسیم و برای آنها برنامه اجرایی تدوین و سپس اجرا شود.

4-               لازم است نظامی وسیع و فراگیر از فرصت‏های یادگیری رسمی و غیر رسمی و اتفاقی یا لحظه‏ای به وجود آید. در این نظام، آموزش رسمی، به ویژه آموزش عالی باید نقش مهمی داشته و وزارتخانه‏های مربوط به آن در تعاملی مؤثر برای توسعه فرصت‏های یادگیری عالی تلاش کنند. علاوه بر این، توسعه یادگیری غیر رسمی از طریق کتابخانه‏ها، موزه‏ها، آموزشگاه‏ها و سایر مؤسساتی که می‏توانند در این زمینه فعالیت کنند، پی‏گیری شده و با راهکارهایی مانند اعطای گواهینامه یا مدرک، ارزش و اعتبار آنها تضمین گردد. لازم است از طریق رسانه‏ها و سایر وسایل اطلاع رسانی، توجه افراد به یادگیری‏هایی که در زندگی روزمره انجام می‏شود، جلب و تمایل و توجه بیشتر به آن تشویق شود.

5-               تجربه‏های جهانی نشان می‏دهد برای ایجاد جامعه یادگیری، تنها توسعه کمّی فرصت‏های یادگیری کافی نیست بلکه مهمتر از آن حفظ و ارتقای کیفی این فرصت‏هاست تا انگیزه یادگیری را در شرکت کنندگان تقویت کند و یادگیرندگان مادام‏العمری پرورش یابند که بخواهند و بتوانند از فرصت‏های موجود استفاده کنند. بی‏شک نظام آموزش عالی و دانشگاه در این خصوص نقش بسزایی دارد. به همین دلیل لازم است دانشجویان و اعضای هیأت علمی در تمام رشته‏ها، به ویژه رشته‏های جامعه شناسی و علوم تربیتی مجموعه وسیعی از پژوهش‏های بنیادی و کاربردی را درباره مفاهیم یادگیری مادام‏العمر و جامعه یادگیری و دلالت‏های آنها برای آموزش به طور عام و آموزش دانشگاهی به طور خاص انجام دهند.  

6-               با توجه به این که توسعه فناوری‏های اطلاعات و ارتباطات فرصت مناسبی فراهم کرده است تا از آن برای ایجاد و توسعه شبکه‏های یادگیری محلی، ملی و جهانی استفاده شود، لازم است وزارتخانه‏های آموزش و پرورش، آموزش عالی و سایر مؤسسات متولّی آموزش با همکاری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران و سایر مؤسسات مربوطه راه‏های توسعه شبکه یادگیری در کشور را بررسی و خط مشی‏های لازم را تهیه نمایند.

 

پی‌نوشت

[1] در متون تخصصی فارسی، صاحبنظران ایرانی اصطلاح learning society را جامعه یادگیرنده و جامعه در حال یادگیری ترجمه‌ کرده‌اند. اما از آنجا که جامعه‌ای که در آن همواره یادگیری محور اصلی همة فعالیت‏هاست؛ هم می‌تواند یاد دهنده و هم یادگیرنده باشد، از جامعه در حال یادگیری نیز این مفهوم استنباط می‌شود که یادگیری در جامعه، محدود به زمان حال است و به ارتباط آن با زمان گذشته و آینده توجهی ندارد، بنابر این، به نظر می‌رسد اصطلاح جامعه یادگیری، مفهومی جامع‌تر است. در این مفهوم، یادگیری صفت جامعه‌ای است که افراد آن همواره در حال یاد دادن و یاد گرفتن در یک پیوستار زمانی از گذشته تا آینده هستند. لذا در این تحقیق، از اصطلاح «جامعه یادگیری» استفاده شده است.

 



[1] Edwards

[2]Drucker

[3]  learning organization

[4] learning city

[5] learning networks

[6] community learning

[7] global learning society

[8] behaviorism

[9]cognitivism

[10] connectionism

[11] constructivism

[12] Tuomi

11 Peters

[14] Ahmed

[15] Yexlee

[16]wilkins

[17] Ramsden

[18] Dunn

[19] Matheson and Matheson

[20] Boshier

[21] Taijenman and Bostrom

[22] Griffin

[23] Longworth

[24] nonformal education

[25] informal education

[26] Knapper and Croply

[27] Schuetze and Slowey

[28]Bierema

[29]  watterston

[30]  بخشی از این دیدگاه‏ها به  تفصیل در پایان نامه نویسنده اول این مقاله ذکر شده است.

2 vertical integration

3  horizontal integration

4 democratization

1changing places

2 an educated society

3 a learning market

4 learning networks

5 futuristic society

6  reflexive society

7 consumer society

8  planing for learning society

[42] Sutton

[43] Smith

Giddens3

[45] Hughes and Tight

1 Coffield  

[47] Hyland

[48]روش زنجیره‏ای در تحقیق کیفی، روشی است که در آن محقق با افراد مطلع مشورت می کند تا آنها موارد مناسب تحقیق را معرفی نمایند. ممکن است تمام یا برخی از موارد معرفی شده، در نمونه گنجانده شوند ( گال و همکاران، 1383: 393).

[49]theoretical saturation

[50]  replication

3 content validity

بانک جهانی. (1387). یادگیری مادام العمر در اقتصاد دانش محور، ترجمه: مصطفی عماد زاده و فریماه کساییان، اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی.
دهخدا. (1258-1334). لغتنامه، زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا.
رست، صادق و خسروانی، فرزانه. (1385). «آموزش عالی مبتنی بر توسعه دانایی محور»، مندرج در مجموعه مقالات منتخب دومین همایش ملی توسعه دانایی محور، بوشهر: انتشارات دانشگاه خلیج فارس.
سیلور، جی گالن؛ الکساندر، ویلیام ام ؛ لوئیس، آرتور جی. (1377). برنامه‏ریزی درسی برای تدریس و یادگیری بهتر، ترجمه: غلامرضا خوی نژاد، مشهد: آستان قدس رضوی.
گال، مردیت؛ بورگ، والتر و گال، جویس. (1383). روش‏های تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روان‏شناسی، ترجمه: دکتر احمدرضا نصر و همکاران، تهران: سمت و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
مسعودی، حسن. (1390). مدینه فاضله، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اسلامی: کتابخانه دیجیتال.
یونسکو. (1376). یادگیری گنج درون، ترجمه: دفتر همکاری‏های علمی بین‏المللی وزارت آموزش و پرورش. تهران: تزکیه.
یونسکو. (1388). به سوی جامعه دانایی محور، ترجمه حسن قاسمی و سیروس آزادی، تهران: سمت.
Ahmed, M. (2002) Lifelong learning and the learning society. In: Institutionalising lifelong learning. Unesco Institute for Educaion; 22-47.
Boshier, R. (2000) "Running to Win: The Contest between Lifelong Learning and Education in Canada". The Journal of Newzealand University (3), 5-12.
Bierema, L. (2006) Lifelong  learning. www.sage- refrence.com.
Coffield, F. (1998) Leaning at work: The learning  society. UK: The Policy Press.
Cohen, J. and Leicester, M. (2003) The evolution of the learning society. In: Lifelong learning: Edcation across the lifespan, 56-72.
Edwards, R. (1997) Changing Places?. London; Routledge.
Edwards, R. Miller, N. Small, N. and Tait, A. (2002) Supporting lifelong learning. London and New York: The Open University.
Unesco. (1972) Learning to be: The world of education today and tomorrow. New York: Unesco.
Filed, J. (2004) Lifelong learning and cultural change: A Euoropian perspective.Toiwan: National Chung- Cheng University.
Holford, J. and Jarvis, p. (2000) The learning society. In: Handbook of adult and Continuing. San Fran Cisco: Jossey Bass, 643-650.
Hyland, T. (2003) Learning, work and community: Vocational studies and social values in the learning age. In: Lifelong learning: Education across the lifespan. London and New York: Routledge Flamer.
Jarvis, P. (2008) Globalization, lifelong learning and the learning society. London and New York: Rotledge.
Knapper, Ch. and Croply, A. (2000) Lifelong learning  in higher education. London: Kogan Page.
Morgan, B. Osborne, K. and Osborne, M. (2007) The concepts and practices of lifelong learning. London and New York: Routledge.
Matheson, C. and Matheson, D. (2000) Educational issues in the learning age. London and New York: Cotinum Wellington House.
Murphy, F. (2010) Notions of learning society and learning partnership vehicles: The Islands Project- case study. Dublin Institute of  Technology.
Ouane, A . (2002) Key competencies for lifelong learning. In: Institutionalising lifelong learning. Unesco Institute for  Education. 311-325.
Peters, O. (2009) The contribution of open and distance education to lifelong learning. In: The Routledge International Handbook of lifelong learning.
Ranson, S. (1998) Toward a learning society. New York: Cassell.
Schuetze,  H. G. and Slowey, M. (2000) Higher education and lifelong learners: International perspectives on chang. London and New York: Routledge Flamer.
Smith, M.K. (2002) Learning, reflection and change. Retriverd:www.infed.org /thinkers/et-schon.htm.
Smith. J. and  Spurling, A. (1999) Lifelong learning: Riding the Tiger. London and New York; Cassell.
Strain, M. (2000) "Schools in a learning society: New purposes and modalities of learning in late modern society". Educational Management Administration and Leadership, 28 (281). 280- 298.
Tuijnman, A. (2002) "Themes and Questions for  a Research Agenda on Lifelong Learning". In: Supporting lifelong learning. 6-29.
Tuomi, I. (2005) The future of learning in the knowledge society: Disruptive change for Europe by 2020. Background paper prepared for DG JRC/IPTS and DGEAC.
Watterston, J. (2005) Learning that lasts: Lifelong learning and the knowledge economy. http://www.icponline.org/featurearticles/f701.htm.
Wilkins, R. (2000) "Leading the learning society; The role of local education asthoristies". Educational Management Administration Leadership, 28(339). 340- 352.