Changes in Attitude towards Gender Inequality in the Process of Demographic Transition

Document Type : Research Paper

Author

Assistance Professor, Department of Social Sciences, Razi University, Iran

Abstract

Gender inequality stems from social factors in each society. In theories of gender inequality, it has been assumed that family role in reproduction of gender inequality is of crucial importance (Bourdieu 2001, Chaftez 1999, dyson 2001). Demographic transition is one of the factors in the structure of family changes in recent century.  Demographic transition is applied to changes from high levels of mortality and fertility to low levels (Lucas & meyer 2002). Demographic transition has some stages. In each stage, the population has special structure according to demographic characteristics such as decreasing family size, decreasing kinship relations, increasing women education, the more participation of women in work force and their higher independence. The education and employment of women leads to changes in power structure and marriage patterns. So, the institution of family differs in various countries according to different stages of demographic transition. This article is about the role of demographic transition in change in attitude towards gender inequality.

Keywords

Main Subjects


طرح مسأله

جنسیت به  نقش‌ها، رفتارها و حتی نگرش‌های متفاوت منتسب به دو جنس در یک جامعه گفته می‏شود. نابرابری جنسیتی در جامعه تحت تأثیر عوامل اجتماعی در جامعه شکل می‏گیرد و به اصطلاح یک برساخته اجتماعی است. در جامعه‏شناسی نظریات و مکاتبی شکل گرفته است که بر اساس آنها نابرابری جنسیتی در جوامع را تبیین می‏کنند. دو نظریه مهم فمینیستی در این زمینه، نظریه فمینیستی مارکسیستی و نظریه فمینیستی لیبرال است (داکر، 1378).

فمنیست‌های مارکسیست سعی دارند بر اساس ایدئولوژی مارکسیستی تحت ستم بودن زنان را توجیه کنند.

بر اساس استدلال لیبرال‌ها، زنان نیز انسان بوده و مانند مردان دارای حقوق فطری و طبیعی هستند، که به جنس زن ارتباطی ندارد و به موجودیت انسانی انسان، صرف نظر از جنسیت او باز می‌گردد.

مسأله مهم مورد توجه زنان فمینیست طرفدار اصلاحات، آن است که می‌گویند تفاوت‌های میان دو جنس، تفاوتی ماهوی و ذاتی نیستند، بلکه زادة شرایط اجتماعی و نتیجة مقتضیات سنی و جنسی هستند (داکر، 1378).

در نظریات نابرابری جنسیتی به نقش اساسی خانواده در باز تولید نابرابری جنسیتی تأکید زیادی شده است (بارت1980؛ بوردیو1999، چافتز 1999؛ دایسون 2001). ساختار عینی و ذهنی خانواده در جوامع مختلف متفاوت می‏باشد. یکی از عواملی که باعث تفاوت در ساختار خانواده در جوامع مختلف در قرن اخیر شده است، گذار جمعیتی است. گذار جمعیتی اول ناظر به تغییر موقعیت از شرایط مرگ و میر و باروری زیاد به شرایط مرگ و میر و باروری کم است. مراحل واسط زمانی اتفاق می‏افتند که ابتدا مرگ و میر و به دنبال آن باروری کاهش می‏یابد. پس از گذار، میزان‏های موالید و مرگ و میر دوباره مشابه هم می‏شوند، اما در سطح پایین مشابه می‏شوند (لوکاس و میر، 1381: 51). گذار جمعیتی تأثیرات عمده‏ای بر جامعه در سطح کلان و در سطح خرد در خانواده‏ها ایجاد کرده است. بنابراین، گذار جمعیتی می‏تواند در بازتولید نابرابری جنسیتی در خانواده‏ها نقش مؤثری ایفا نماید، اما این نقش از نظر دور مانده است. هر چند برخی از نظریه‏پردازان نابرابری جنسیتی به نقش متغیرهای جمعیت‏شناختی اشاره کرده‏اند، اما یک تبیین جمعیت‏شناختی از نابرابری جنسیتی ارائه ننموده‏اند.

تغییرات بنیادی ویژگی‏های جمعیت‏شناختی جوامع، مانند افزایش سن ازدواج، کاهش باروری، کاهش تعداد افراد خانواده و یا خانوار (کاهش بعد خانوار)، افزایش اشتغال و مشارکت زنان، دگرگونی‏های عمیقی را بر ساخت جامعه و به ویژه نهاد خانواده تحمیل می‏کند (تافلر، 1372: 289). به نظر دیسون[1]  تغییرات جمعیتی و به خصوص کاهش باروری سبب افزایش استقلال برای زنان و کاهش تفاوت نقش جنسیتی شده است (Dyson, 2001:69).

مقاله حاضر با این پیش فرض، به نقش متغیرهای جمعیت‏شناختی و به طور خاص گذار جمعیتی در نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی پرداخته است.

در زمینه گذار جمعیتی و تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی آن پژوهش‏های زیادی صورت گرفته است. به نظر سید میرزایی در طی انتقال جمعیتی جامعه از یک تعادل معین بیولوژیک به یک تعادل دیگر از نظر اقتصادی و اجتماعی می‏رسد (سید میرزایی، 1377)، اطهر حسین[2] و همکاران 2006  در بررسی گذار جمعیتی اول در آسیا به این نتیجه رسیدند که اگر چه گذار جمعیتی در آسیا در حال گذر است، اما آغاز، سرعت و وضعیت کنونی گذار در بین کشورها و در داخل کشورها  بسیار متفاوت است. در نتیجه، وضعیت جمعیت‏شناختی کشورها که در دهه 1950 تقریباً مشابه بودند، اکنون به طور گسترده‏ای با یکدیگر متفاوتند (اطهر حسین[3] و همکاران 2006 ). به نظر کالدول[4] گذار اول در اروپا در حدود 50 سال و گذار دوم در حدود 20 سال به طول انجامید. در هر دو آشنایی با تکنولوژی وسایل پیشگیری از بارداری و خانواده کوچکتر به تغییرات خانوادگی و اجتماعی بیشتر منجر شد (Caldwel, 2008).

نتیجه پژوهش سوبوتکا[5] نشان داد بین گذار جمعیتی دوم و باروری و به ویژه باروری در سنین آخر فرزندآوری رابطه مثبت قوی وجود دارد و گذار جمعیتی الزاماً به باروری زیر سطح جانشینی منجر نمی شود سوبوتکا (2008). به نظر مالبرگ، با توجه به تأثیر مراحل مختلف گذار سنی بر روند اقتصادی و اجتماعی کشورها می‏توان گفت که دوره زندگی یا چرخه زندگی یک عامل اساسی در توسعه است (Malmberg, 2007: 26). به نظر اسوارد متغیرهای جمعیتی بر روند عرضه و تقاضا در اقتصاد تأثیرگذار هستند (Seward,1987: 287).

همچنین، در خصوص نابرابری جنسیتی نیز مطالعات زیادی انجام شده است (عنایت و موحد 1383؛ گروسی 1384؛ نبوی 1386). ارتباط نظری بین متغیرهای جمعیت‏شناختی و نابرابری جنسیتی نیز به طور جزیی توسط نظریه‏پردازان مورد بحث قرار گرفته شده است (چافتز[6] 1999؛ بوردیو[7]1999 و دایسون 2001)، اما یک تبیین جمعیت‏شناختی و یا یک پژوهش تجربی در این زمینه دیده نمی‏شود. مقاله حاضر، در واقع تبیینی جمعیت‏شناختی از نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی با تأکید بر وضعیت کشور ایران است.

 

مبانی نظری

چارچوب نظری پژوهش حاضر بر اساس طرحی است که در نظریات برخی از اندیشمندان اجتماعی به آن اشاره شده است: تصور دورکیم از واقعیات ریختی (ساختارهای عینی) و توانایی این ریختار برای این که ساخت اجتماعی بر روی آن بنا شود، طرح مارکس از زیر بنا/ روبنای ساخت اجتماعی و نظریه‏های تلفیقی ساخت عینی و ذهنی مانند برساخت گرایی است.

بر اساس طرح فوق، ساخت عینی خانواده مانند تعداد فرزندان و روابط حاکم بر آن می‏تواند به عنوان خواص ساختار دهنده در نظر گرفته شود که در پهنه آن عملکردهای اجتماعی در جامعه شکل می‏گیرد.

گذار جمعیتی دارای نیروی تعیین‏کنندگی بالقوه‏ای است و تأثیر زیادی در تحولات جامعه دارد. این نقش نباید نادیده گرفته شود. گذار جمعیتی مانند بستر و زمینه‏ای عمل می‏کند که برخی از تحولات جامعه در بستر اتفاق می‏افتند و اگر این ریختار یا زیر بنا به قول مارکس نباشد، امکان برخی تحولات دیگر در برخی از حوزه‏های زندگی اجتماعی میسر نخواهد شد. می‏توان گذار جمعیتی را به مثابه ساخت عینی، زیر بنا و یا بستری در نظر گرفت و با در نظر گرفتن نقش تعیین‏کنندگی آن به تبیین برخی تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه پرداخت.

از لحاظ پدیده‏شناسی، گذار جمعیتی اول را باید نتیجه تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دانست که بر اثر تغییرات مرگ و میر و باروری و در نتیجه اثرگذاری روی رشد طبیعی جمعیت منعکس می‏شود؛ یعنی رشد جمعیت در مراحل اول گذار که به واسطه باروری بالا و مرگ و میر بالا کم بوده است، در مراحل پایانی گذار نیز رشد جمعیت کم می‏شود، اما سطح باروری و مرگ و میر هر دو پایین است. گذار جمعیتی منشأ آثار و نتایج اقتصادی و اجتماعی است. گذار جمعیتی، ارتباط تحولات جمعیتی با فرآیند نوسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را روشن می‏سازد. کشورهای توسعه یافته امروزی، مانند فنلاند، سوئد، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ... گذار جمعیتی اول را تا قبل از جنگ جهانی دوم پشت سر گذاشته‏اند. سایر کشورهای توسعه یافته در دهه‏های 1970 و 1980 گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته‏اند. برخی از کشورها مانند ایران، تایلند، اندونزی، ترکیه و ... در اواخر قرن اخیر گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته‏اند و برخی از کشورهای توسعه نیافته هنوز مراحل گذار جمعیتی اول را پشت سر نگذاشته‏اند، مانند کشورهای عراق، افغانستان، هند، زامبیا وغنا.

پس از این که کشورها گذار جمعیتی اول را پشت سر بگذارند و میزان باروری زنان به سطح جانشینی و یا زیر سطح جانشینی کاهش پیدا کند، به تدریج بسته به نوع ساختار فرهنگی و اجتماعی کشورها، تغییراتی در وضعیت زناشویی و ازدواج رخ می‏دهد. این تغییرات شامل کاهش تشکیل خانواده و ازدواج، افزایش تشکیل زندگی بدون ازدواج، کاهش عمومی در باروری (بخصوص در تولدهای بالاتر)، افزایش موالید خارج از ازدواج، افزایش طلاق‏ها (یا گسست پیوندها)، تأخیر در ازدواج و فرزندآوری است که به نام گذار جمعیتی دوم شناخته شده‏اند (Hoem & Kostova, 2008: 3).

گذار جمعیتی دارای مراحلی است و در هر مرحله جمعیت به لحاظ ویژگی‏های جمعیت‏شناختی دارای ساخت ویژه‏ای می‏شود، مانند کاهش موالید، کاهش بعد خانواده، کاهش روابط خویشاوندی در طی چند نسل و کاهش سرمایه اجتماعی درون گروهی ناشی از روابط خویشاوندی، افزایش سرمایه اجتماعی برون گروهی به علت کاهش روابط خویشاوندی، افزایش پس‏انداز خانواده‏ها، رسیدگی بیشترِ والدین به فرزندان، افزایش تحصیلات زنان و مشارکت بیشتر آنان در نیروی کار و در نتیجه استقلال بیشتر آنان. وقتی تعداد فرزندان کم می‏شود، آرزوهای مادی خانواده‏ها بیشتر می‏شود و زنان فرصت پیدا می‏کنند تحصیلات خود را افزایش دهند و وقتی تحصیلات زنان افزایش می‏یاید، منابع بیشتری به خدمت می‏گیرند و این در کاهش نابرابری جنسیتی تأثیرگذار است و زنان بیشتر وارد بازار کار می‏شوند. آموزش و اشتغال زنان باعث می‏شود که ساخت قدرت در خانواده و ترتیبات زناشویی تغییر کند. بنابراین، نهاد خانواده در کشورهای مختلف بر حسب این که در چه مرحله‏ای از گذار جمعیتی هستند و چه مدت گذار جمعیتی را طی کرده‏اند، متفاوت است. کشورهای توسعه یافته امروزی تا ابتدای قرن بیستم، گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشتند و حتی این کشورها امروزه وارد گذار جمعیتی دوم شده‏اند. کشورهای دیگر به نسبت توسعه یافتگی آنها، بعد از جنگ جهانی دوم این مراحل را پشت سر گذاشتند. کشورهای در حال توسعه در مراحل پایانی این گذار هستند و برخی کشورهای کمتر توسعه یافته هنوز در مراحل ابتدای این گذار قرار دارند.

اندیشمندان تبیین‏های مختلفی در خصوص نابرابری جنسیتی ارائه داده‏اند. در اینجا با توجه به موضوع این پژوهش، به تبیین‏هایی که به نقش خانواده در بازتولید نابرابری جنسیتی و نقش متغیرهای جمعیتی در دگرگونی نابرابری جنسیتی پرداخته‏اند، اشاره می‏شود.

چافتز (1999) نظریه‏ای در رابطه با حفظ و باز تولید نظام‏های جنسیتی و یک نظریه تغییر را مطرح می‏کند. در این نظریه او به دگرگونی ناخود آگاهانه و خود آگاهانه لایه‏بندی نظام جنسیتی اشاره می‏کند. چافتز در فرآیند دگرگونی ناخود آگاهانه به نقش متغیرهای جمعیتی اشاره می‏کند:

«فرآیندهای زیادی وجود دارد که موجب دگرگون سازی لایه‏بندی جنسیتی می‏شود که دگرگونی‏های دراز مدت در توزیع منابع یا نوسان‏های کوتاه مدت در فرصت‏ها برای زنان از آن جمله است. نیروهایی همچون دگرگونی‏های فن‏آورانه، تغییرات جمعیتی در سن و ترکیب جمعیت، دگرگونی ساختار اقتصادی و نیروهای جغرافیایی – سیاسی مانند جنگ و مهاجرت، می‏تواند فشارهایی بر نظام نابرابری جنسیتی اعمال کند. چافتز این فرآیند را «فرآیند دگرگونی غیرعمدی[8]» می‏نامد. یکی از عوامل در فرآیند دگرگونی غیر عمدی متغیرهای جمعیتی است»  (Turner, 1999:238).

متغیرهای جمعیتی:[9] افزایش جمعیت واقع در سن کار فرصت‏ها را برای زنان کاهش می‏دهد، در صورتی که کاهش جمعیت واقع در سن کار فرصت‏ها را برای زنان در بازار کار افزایش خواهد داد. نسبت جنسی هم به همین اندازه تأثیر دارد، به گونه‏ای که هر چه نسبت جنسی مردان به زنان پایین‏تر باشد، فرصت‏ها برای زنان افزایش می‏یابد و اگر عکس آن صادق باشد، فرصت‏ها برای زنان کاهش خواهد یافت  (Turner, 1999:238)

چافتز در دگرگونی آگاهانه لایه‏بندی جنسیتی به تلاش زنان برای از بین بردن نابرابری جنسیتی اشاره می‏کند (Turner, 1999:238). به نظر می‏رسد کاهش باروری زنان و فراهم شدن فرصت آموزش و اشتغال زمینه را برای این تلاش فراهم کرده است.

چافتز در خصوص دگرگونی ناخود آگاهانه نابرابری جنسیتی به نقش منابع مادی در ساختار توزیع قدرت و این که فرصت‏های شغلی به تقویت منابع مادی کمک می‏کند، اشاره می‏کند. همچنانکه فرآیند گذار جمعیتی توضیح داده شد، گذار جمعیتی مکانیسمی را فراهم می‏کند که زنان می‏توانند آموزش و تحصیلات خود را افزایش دهند و خود را توانمند سازند و وقتی آنها توانمند شدند، در بازار کار نیز می‏توانند اشتغال یابند. بنابراین، این عوامل به زنان کمک می‏کند تا منابع مادی کسب نمایند و میزان نابرابری جنسیتی کم‏رنگ‏تر شود. بنابراین، می‏توان گفت در جامعه‏ای چندین دهه است که گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته است و زنان فرصت پیدا کرده‏اند در اجتماع حضور یابند، میزان نابرابری جنسیتی کمتر است.

بوردیو (quoted from Jarvenin, 1999:10) و چافتز (quoted from Turner, 1999:238)، اهمیت نقش جامعه‏پذیری در شکل‏گیری تعاریف جنسیتی و خشونت نمادین - که توجیه کننده‏های اصلی نابرابری جنسیتی‏اند - تأکید کرده‏اند. از اساسی‏ترین آموخته‏های هر فرد در جریان جامعه‏پذیری جنسیتی، نقش‏های جنسیتی مناسب و شیوه‏های ایفای آن است.

از آنجا که خانواده اصلی‏ترین واحد اجتماعی است و هر انسانی اولین مراحل جامعه‏پذیری را در کانون خانواده پشت سر می‏گذارد، بنابراین، اولین نمونه‏های نابرابری جنسیتی را نیز در خانواده تجربه می‏کند. روابط پدر و مادر و سهم بری آنها از سرمایه‏های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادی تصویری عینی از روابط زن و مرد و تقسیم سرمایه بین آنها در ذهن کودک ایجاد می‏نماید. اگر بهره‏مندی زن و مرد از امکانات مختلف نابرابر باشد، به مرور این تصویر ذهنی در کودکان شکل می‏گیرد که نابرابری جنسیتی امری طبیعی است. از سوی دیگر، اگر باورهای قالبی جنسیتی از سوی زن خانواده پذیرفته شده باشد، دو پیامد مهم به همراه خواهد داشت: نخست باعث می‏شود زن موقعیت فرودست خود و سهم بری نابرابر از امکانات موجود را بپذیرد؛ دوم مادر که مهمترین کارگزار جامعه‏پذیری تلقی می‏شود، این باورها را به نسل‏های آتی منتقل می‏کند. هر دو پیامد فوق باعث استمرار و بازتولید نابرابری در خانواده و به دنبال آن در جامعه می‏شود (گروسی، 1384 : 4).

با توجه به این که خانواده نقش مهمی در بازتولید نابرابری جنسیتی دارد، می‏توان گفت در جریان گذار جمعیتی نیز ساختار خانواده تغییر می‏کند و این تغییر در بازتولید نابرابری جنسیتی نقش مهمی دارد.

بوردیو بازتولید نابرابری جنسیتی را با مفاهیم عادت‏واره و میدان مطرح می‏کند. مفهوم عادت واره، در دیدگاه بوردیو، نوعی آمادگی عملی و آموختگی ضمنی است. عادت واره نوعی تربیت یافتگی اجتماعی از نوع ذوق و سلیقه است، که به عاملان اجتماعی این امکان را می‏دهد که روح قواعد، آداب، جهت‏ها، ارزش‏ها، روش‏ها و دیگر امور حوزه (میدان) خاص خود (میدان علمی، اقتصادی، ورزشی، هنری، سیاسی و ...) را دریابند،  درون آن پذیرفته شوند، جا بیفتند و منشأ اثر شوند (بوردیو، 1381 : 16). مؤلفه‏های متعدد عادت واره هم می‏توانند حالت ذهنی داشته باشند و هم ملموس باشند. نکته بسیار مهم این است که کلیه این مؤلفه‏ها از طریق جامعه‏پذیری اولیه توسط هر فرد درونی می‏شود. کودک از طریق درونی کردن این مؤلفه‏ها در بستر خانواده و از طریق دیگر مسیرهای جامعه پذیری به شکل‏گیری عادت‏واره‏ها در خود کمک می‏کند و می‏گوییم عادت‏واره از ساختارهای ساختار یافته تشکیل شده است (گروسی، 1384 : 122).

بوردیو معتقد است مجموعه این سرمایه‏ها موقعیت اجتماعی و طبقه فرد را مشخص می‏کند. اگر قشربندی  جنسیتی را به درون روابط خانوادگی بیاوریم، می‏توانیم با تعیین میزان سهم بری هر یک زوجین از سرمایه‏های مختلف موقعیت وی را مشخص کنیم. در واقع، نحوه سهم بری افراد از این سرمایه‏ها میزان نابرابری  جنسیتی را مشخص می‏کند. معمولاً، در مطالعات مختلف بر سهم بری از سرمایه نمادی (قدرت و منزلت) و سرمایه اقتصادی تأکید شده است (گروسی، 1384 : 29).

گذار جمعیتی نقش مهمی در باز تولید سرمایه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادی بین دو جنس دارد. نقش گذار جمعیتی و به ویژه کاهش باروری در این زمینه نادیده گرفته شده است. سهم زنان از انواع سرمایه‏های مورد نظر بوردیو در مراحل گذار جمعیتی متفاوت است. در جوامعی که هنوز گذار جمعیتی را پشت سر نگذاشته‏اند و زنان بیشتر در امور خانه‏داری مشغول هستند، سهم کمتری از انواع سرمایه نسبت به مردان - که نان آور خانواده هستند - دارند و بنابراین، در این جامعه نابرابری جنسیتی زیاد است. برعکس، در جوامعی که گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته‏اند، معمولاً زنان بیشتر فرصت پیدا کرده‏اند که در بازار کار و اجتماع حضور داشته باشند. بنابراین، نسبت به زنان در جوامع قبل سهم بیشتری از انواع سرمایه دارند. پس در این جوامع انواع سرمایه کسب شده توسط زنان نقش مهمی در نابرابری جنسیتی و بازتولید آن دارد.

بوردیو مدعی است نوعی علیت چرخشی در نظام نابرابری جنسیتی جوامع مدرن وجود دارد؛ به گونه‏ای که ساختارهای عینی اجتماعی، باورهای فردی را شکل می‏دهد و افراد بر پایه این باورها به گونه‏ای عمل می‏کنند که نظم اجتماعی جنسیتی تقویت می‏شود (Hull, 2002:351).

البته، چافتز و بوردیو در ارائه نظریات خود در خصوص نابرابری  جنسیتی به هر دو عامل ساختاری (ساختارهای ذهنی شناختی و ساختارهای عینی) توجه نموده‏اند. در اینجا می‏توان از فرآیند گذار جمعیتی به عنوان ساختاری عینی نام برد که می‏تواند ساختارهای ذهنی و در اینجا نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی را تحت تأثیر خود قرار دهد.

به نظر دایسون، تغییراتی که در مرگ و میر و باروری در طی فرآیند گذار جمعیتی اول اتفاق می‏افتد، به افزایش استقلال زنان و کاهش نابرابری بین زن و مرد می‏انجامد؛ زیرا زنان بخش کمتری از زندگی خود را صرف فرزند‏آوری می‏کنند. از آنجا که کاهش باروری فرآیندی جهانی است، بیشتر زنان در همه جوامع صرف‏نظر از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خویش تصمیم به کاهش باروری دارند. در شرایط پیش از گذار جمعیتی، میزان باروری کل زنان در حدود 5 تا 6 فرزند بود و این میزان باروری، مسائلی مانند شیردهی، مراقبت از بچه و ... را برای آنها به دنبال داشت. در مقابل، در جوامعی که گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته‏اند، دو فرزند یا کمتر برای زنان هنجار شده است و بنابراین، فرزندان وقت و زمان کمتری از زنان می‏گیرند. بعلاوه، زنان پس از ازدواج بیشتر زندگی خود را بدون بچه در خانه می‏گذرانند و بیشتر اوقات همسرانشان نیز در کنار آنها نیز نیست.

در طی گذار جمعیتی، افراد کمتر تمایل به ازدواج دارند و اگر ازدواج کنند، در سنین بالاتر این کار را انجام می‏دهند و احتمالاً  قبل از مرگ یکی از دو زوج، از هم جدا می‏شوند. پس از گذار جمعیتی، زنان زمان و انگیزه بیشتری برای استخدام دور از محیط خانه دارند و با باروری کمتر، تحرک شغلی و اجتماعی آنها افزایش می‏یابد. این تمایلات و نتایج به تدریج در جوامع در قرن بیستم آشکار شده است؛ هر چند عاملان و بازیگران این گرایش‏ها خود از نیروهای اولیه تأثیرگذار آگاه نیستند. به هر حال، گذار جمعیتی موقعیت زنان را در جهان تغییر داده است و هر اندازه کشوری در فرآیند گذار جلوتر باشد، سطح برابری جنسیتی در آنجا بالاتر است و این تأثیر در مراحل آخر گذار قوی‏تر است ( Dyson, 2001: 82).

بر اساس رهیافت نظری فوق، می‏توان مدل نظری و فرضیه زیر را مورد آزمون تجربی قرار داد:

 

 

 

 


شکل 1- مدل نظری تحقیق

 

 

فرضیه

 نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی در جوامع بر حسب مراحل گذار جمعیتی متفاوت است.

 

روش شناسی

هدف اصلی این پژوهش، بررسی تحولات نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی در فرآیند گذار جمعیتی است. این بررسی نیازمند مطالعه‏ای طولی است. مطالعه طولی نیازمند زمان و شرایط خاص خود است و کمتر امکان‏پذیر است. چون در این تحقیق گذار جمعیتی بررسی قرار می‏شود و همه کشورها در مرحله مشابهی از گذار جمعیتی نیستند، بنابراین، می‏توان به جای مطالعه طولی از یک مطالعه مقطعی استفاده کرد و به اهداف تحقیق نایل آمد. در اینجا به جای این که یک کشور خاص در گذر زمان که مراحل مختلف گذار جمعیتی را پشت سر می‏گذارد، مطالعه شود و تحولات نابرابری جنسیتی در مراحل مختلف گذار مقایسه گردد، کشورهای مختلف که در مراحل مختلف گذار جمعیتی هستند، انتخاب شده‏اند و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی در آنها مقایسه شده است.

در این تحقیق جامعه آماری تمام کشورهای جهان است، بنابراین، واحد تحلیل کشور است. نمونه تحقیق شامل کشورهایی است که پیمایش جهانی سنجش نگرش‏ها در سال 2005 در آنها انجام شده است. در سال 2005 در 52 کشور در مناطق مختلف جهان پیمایش مذکور انجام شده است، بنابراین، نمونه تحقیق تمام 52 کشور است و به نوعی در این تحقیق از نمونه‏گیری در دسترس استفاده شده است. دو کشور تایوان و رواندا  به خاطر فقدان داده‏های جمعیتی برای این کشورها حذف شدند. پس در نهایت نمونه تحقیق شامل 50 کشور است.

گردآوری اطلاعات در این پژوهش به دو شیوه است. داده‏های جمعیت‏شناختی برای 50 کشور نمونه از سایت صندوق جمعیت سازمان ملل و همچنین سایت جمعیتی به نشانیwww.prb.org http// تهیه شده است. شایان ذکر است که چون داده‏های پیمایش جهانی نگرش‏ها مربوط به سال 2005 است، داده‏های جمعیتی نیز مربوط به سال 2005 است. داده‏های نابرابری جنسیتی نیز از پیمایش سنجش نگرش سال 2005 به نشانی http//www.wvs.com تهیه شده است. شایسته ذکر است که طرز استفاده از داده‏های پیمایش جهانی سنجش نگرش و ارزش‏ها بدین صورت بوده که برای هر کشور میانگین هر گویه برای پاسخگویان آن کشور در نظر گرفته شده است. این پیمایش توسط اینگلهارت و همکارانش در کشورهای مختلف از سال 1981 هر سال در برخی کشورهای جهان انجام می‏شود. برای بررسی وضعیت گذار جمعیتی کشورها از تحلیل خوشه‏ای استفاده شده است. مدل نظری تحقیق نیز با استفاده از معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار Amos مورد آزمون تجربی قرار گرفته است.

برای اعتبار محتوای شاخص‏ها از نسبت اعتبار محتوای لاش[10] استفاده شده است. برای این منظور، در ابتدا هشت نفر ارزیاب که در زمینه مسائل جمعیتی متخصص بودند، برای تعیین اعتبار محتوای شاخص‏های گذار جمعیتی اول و دوم در نظر گرفته شدند. همچنین، از  پنج نفر داور نیز برای اعتبار محتوای شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی استفاده شده است. نتیجه ارزیابی داوران برای شا‏خص‏های مذکور به شرح جداول زیر است:

 

جدول 1-  اعتبار محتوا و پایایی شاخص های گذار جمعیتی اول و گذار جمعیتی دوم

شاخص

آماره

متغیر

ضروری است

ضروری نیست

نسبت CVR

همبستگی درونی گویه‏ها

ضریب آلفا

گذار جمعیتی اول

1- میزان مرگ و میر کودکان

8

0

1

90/0

 

98/.

2- میزان باروری کل

8

0

1

89/0

3- امید زندگی در بدو تولد زنان

8

0

1

88/0

4- میزان مرگ و میر مادران

6

2

5/.

-

5- امید زندگی در بدو تولد مردان

8

0

1

87/0

گذار جمعیتی دوم

6- میانگین سن ازدواج زنان

8

0

1

95/0

 

 

 

88/0

7- میانگین سن ازدواج مردان

8

0

1

90/0

8- نسبت تجرد 19-15 زنان

8

0

1

71/0

9- نسبت تجرد 24-20 مردان

8

0

1

80/0

10- نسبت تجرد قطعی زنان

8

0

1

66/0

11- نسبت تجرد قطعی مردان

8

0

1

79/0

12- نسبت پیوندهای توافقی مردان

6

2

5/.

-

13- نسبت پیوندهای توافقی زنان

6

2

5/.

-

14- نسبت طلاق زنان

8

0

1

66/0

15- نسبت طلاق مردان

8

0

1

79/0

 

 

در جدول فوق نسبت CVR برای هر گویه نشان داده شده است. نسبت CVR نشان دهنده میزان ضروری بودن گویه برای اندازه‏گیری شاخص مربوطه است. با توجه به جدول حداقل نسبت CVR بر حسب تعداد داوران نسبت کمتر از 75/0 نشان دهنده ضروری نبودن گویه برای اندازه‏گیری شاخص مربوطه است. بنابراین، گویه میزان مرگ و میر مادران برای شاخص گذار جمعیتی اول و گویه‏های نسبت پیوندهای توافقی مردان و زنان برای شاخص گذار جمعیتی دوم اعتبار نداشته و بنابراین، پایایی آنها نیز محاسبه نشده است. ضرایب آلفای کرونباخ و همبستگی درونی گویه‏ها برای گویه‏های باقی مانده در هر دو شاخص بیانگر  پایایی لازم هستند.

 

 

جدول 2- اعتبار محتوا و پایایی شاخص نابرابری جنسیتی

شاخص

گویه

ضروری است

ضروری نیست

نسبت CVR

همبستگی درونی گویه‏ها

ضریب آلفا

نابرابری جنسیتی

1- در شرایطی که مشاغل کمیاب هستند، مردان نسبت به زنان حق بیشتری برای گرفتن مشاغل دارند.

5

0

1

89/0

 

 

 

 

 

 

89/0

2- زن فقط باید خانه‏دار باشد.

5

0

1

33/0

3- مردان نسبت به زنان در کل رهبران سیاسی بهتری می‏شوند.

5

0

1

91/0

4- تحصیلات دانشگاهی برای یک پسر مهمتر است تا یک دختر

5

0

1

82/0

5- مردان نسبت به زنان در کل مدیران تجاری بهتری می‏شوند.

5

0

1

86/0

6- زنان حقوق مساوی با مردان داشته باشند.

5

0

1

70/0

 

نسبت CVR به دست آمده در جدول 2  نشان می‏دهد که گویه‏های فوق به نظر داوران برای اندازه‏گیری شاخص نابرابری جنسیتی ضروری تشخیص داده شده‏اند. ضریب آلفا برای شاخص نابرابری جنسیتی و ضرایب همبستگی درونی بین گویه‏ها نشان دهنده پایایی لازم برای اندازه‏گیری شاخص مذکور است. گویه « زن فقط باید خانه‏دار باشد» نیز به خاطر ضریب همبستگی درونی کم (33/0) حذف شده است.

 

یافته‏های پژوهش

برای بررسی وضعیت کشورها در طی فرآیند گذار جمعیتی با استفاده از متغیرهای جمعیت شناختی از تحلیل خوشه‏ای استفاده شده است. این روش به محقق امکان می‏دهد تا بر مبنای همگنی موجود در بین موارد یا موضوع‏های مورد مطالعه، آنها را به شیوه‏ای مناسب طبقه‏بندی نماید. در جدول زیر طبقه‏بندی کشورها بر حسب مراحل گذار با استفاده از تحلیل خوشه‏ای آمده است. در ضمن، برای هر خوشه میانگین و برخی شاخص‏های توصیفی برای برخی متغیرها نیز گزارش شده است.

 

 

جدول 3- نتایج تحلیل خوشه‏ای برای طبقه‏بندی کشورها بر اساس مراحل گذار جمعیتی

خوشه ها

       شاخص

 

آماره

میزان

 باروری

 کل

میزان

 مرگ

 کودکان

امید

 زندگی

 مردان

امید

 زندگی

 زنان

میانگین

 سن

 ازدواج

 مردان

میانگین

 سن

 ازدواج

زنان

درصد

 مجردان

 19-15 زن

درصد

 مجردان

 24-20 مرد

درصد

 تجرد

 قطعی

مردان

   1)    بورکینا فاسو

       مالی و  زامبیا

میانگین

انحراف

 معیار

 

6/3

7/.

 

103

9/26

 

3/42

5/4

 

6/43

8/5

 

9/24

05/1

 

2/19

3/1

 

8/63

8/14

 

67

3/7

89/.

62/.

    2)  اتیوپی- غنا - هند- عراق

 رواندا

میانگین

انحراف

 معیار

 

8/4

7/1

 

85

5/21

 

8/52

9/7

 

2/55

7/7

 

9/25

94/.

 

22

4/1

 

4/83

5/9

 

3/75

7/6

 

6/1

86/.

 

3)برزیل، شیلی، چین،  مصر،

اندونزی، ایران، اردن،  مراکش،

رومانی،  روسیه، ترکیه، اوکراین،

آمریکا، پرو، مالزی،  صربستان،

تایلند، بلغارستان، آرژانتین، لهستان،

مکزیک، انگلیس، قبرس، مولداوی،

نیوزیلند، ترینیداد، ویتنام کلمبیا و

آفریقای جنوبی

میانگین

انحراف

 معیار

 

1/2

67/.

 

4/20

4/12

 

6/68

2/5

 

3/74

1/5

 

5/27

5/1

 

5/24

4/1

 

1/91

3/4

 

 

8/80

2/7

 

8/6

5/4

 4)استرالیا، هنگ کنگ، فنلاند،

 فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، هلند،

 کره جنوبی، اسلوونی، اسپانیا،

 سوئد و سویزرلند

میانگین

انحراف

 معیار

 

4/1

28/.

 

8/3

77/.

 

5/76

8/1

 

6/82

6/1

 

6/32

94/.

 

3/30

90/.

 

4/99

27/.

 

6/96

4/1

 

3/16

1/7

 

 

 

 

جدول 3 طبقه‏بندی بالا کشورها را بر حسب مراحل گذار جمعیتی نشان می‏دهد. بر اساس میانگین هر متغیر برای هر خوشه می‏توان محدوده مراحل گذار جمعیتی اول را مشخص نمود.

کشورهای گروه اول کشورهایی هستند که در مراحل ابتدایی گذار جمعیتی اول هستند. در کشورهای این خوشه میزان مرگ و میر کودکان زیاد است (میانگین 103 در هزار)، بنابراین، امید زندگی هم بسیار پایین است (میانگین 3/42 سال برای مردان و 6/43 سال برای زنان). به دلیل این که مرگ و میر کودکان زیاد است، والدین امید چندانی به بزرگ شدن فرزندانشان ندارند، پس زنان باروری خود را بالا نگه می‏دارند.  بنابراین، در این کشورها میزان باروری هنوز در سطح طبیعی است و تقریباً کنترل زیادی در باروری زنان دیده نمی‏شود (میانگین باروری کل برای این دسته از کشورها 3/6 فرزند برای هر زن است). عوامل دیگری نیز در افزایش سطح باروری در این کشورها تأثیرگذار هستند: سن ازدواج زنان پایین است (میانگین 2/19 سال) و نسبت تجرد در گروه سنی 19-15 که پیشرسی ازدواج را نشان می‏دهد، نسبت به کشورهای دیگر پایین است (8/63) بنابراین، زنان زمان بیشتری در معرض باروری قرار دارند.

گروه دوم شامل کشورهایی است که در مرحله میانی گذار جمعیتی اول هستند. در این کشورها شرایط مرگ و میر بهتر شده است ( میانگین میزان مرگ و میر کودکان 85 در هزار، امید زندگی 8/52 برای مردان و 2/55 برای زنان)، میزان باروری هم کاهش یافته است (میزان باروری کل 8/4)، سن ازدواج افزایش و پیشرسی ازدواج کاهش پیدا کرده است ( درصد تجرد 19-15 زنان 4/83  و برای مردان 3/75 درصد).

گروه سوم شامل کشورهایی است که به طور کلی با توجه به شرایط باروری و مرگ و میر آنان، می‏توان گفت در مرحله پایانی گذار جمعیتی اول هستند؛ هر چند در بین این کشورها تفاوت هایی نیز دیده می‏شود؛ حتی برخی از این کشورها گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته‏اند، میزان باروری در این کشورها به سطح جانشینی رسیده است (میانگین میزان باروری کل 1/2 فرزند برای هر زن). شرایط مرگ و میر نسبت به کشورهایی که گذار جمعیتی را پشت سر نگذاشته‏اند بسیار بهتر شده است. میانگین میزان مرگ و میر کودکان در این کشورها 20 در هزار است و امید زندگی در بدو تولد 6/68 سال برای مردان و 3/74 سال برای زنان است. برخی از این کشورها وارد مرحله گذار جمعیتی نیز دوم شده‏اند و تغییرات اساسی در وضعیت زناشویی داشته‏اند؛ میانگین سن ازدواج برای هر دو جنس افزایش یافته است (مردان 5/27 سال و زنان 5/24 سال)، افراد دیرتر ازدواج می‏کنند، بنابراین، پیشرسی ازدواج کاهش یافته است و نسبت تجرد قطعی نیز نسبت به کشورهای دو گروه قبلی افزایش قابل توجهی دارد.

گروه چهارم شامل کشورهایی است که چند دهه‏ای است وارد گذار جمعیتی دوم شده‏اند. این کشورها از دهه 1980 تحولات زناشویی عمده‏ای را تجربه کرده‏اند. تداوم باروری بسیار پایین و در سطح جانشینی، در طی این مدت به این تحولات کمک کرده است. تحولات زناشویی و ازدواج مانند افزایش سن ازدواج، افزایش همخانگی‏های بدون ازدواج، افزایش طلاق، افزایش نسبت تجرد و افزایش تعداد زنانی که بدون بچه زندگی می‏کنند، باعث شده است که میزان باروری کل به پایین‏تر از سطح جانشینی کاهش یابد (میانگین 4/1 فرزند برای هر زن). سن ازدواج برای مردان به 6/32 و برای زنان به 3/30 سال افزایش پیدا کرده است. به طور میانگین، در این کشورها پیشرسی ازدواج تقریباً 2 درصد است و درصد تجرد قطعی بسیار افزایش یافته است. همچنانکه جدول3  نشان می‏دهد، به طور میانگین در این کشورها 3/16 درصد از مردان اصلاً ازدواج نمی‏کنند.

طبق تحلیل خوشه‏ای که در بالا انجام گرفته است کشور ایران در خوشه سوم گذار جمعیتی قرار دارد، اما وضعیت ایران بر حسب متغیرهای گذار جمعیتی اول و دوم متفاوت است؛ یعنی بر حسب ویژگی‏های باروری و مرگ و میر کشور ایران در بین کشورهای خوشه سوم وضعیت بسیار بهتری دارد و در رتبه‏های بالای کشورهای خوشه سوم قرار می‏گیرد، اما بر حسب ویژگی‏های ازدواج و زناشویی در رتبه‏های آخر کشورهای خوشه سوم قرار می‏گیرد. میزان باروری کل در ایران (1/2) نزدیک سطح جانشینی است، اما بالا بودن میزان مرگ و میر کودکان (32 در هزار) باعث شده است میزان امید زندگی در ایران همسطح کشورهایی که میزان باروری شبیه ایران دارند، نباشد (69  سال برای مردان و 72 سال برای زنان). به طور کلی در خصوص وضعیت گذار جمعیتی ایران می‏توان گفت: کشور ایران گذار جمعیتی اول را طی کرده است، اما هنوز پیامدهای تغییرات نسلی کاهش باروری به سطح جانشینی خیلی مشهود نیست و نیاز به زمان دارد و در آینده این پیامدها، به ویژه در زمینه ازدواج و زناشویی دیده خواهد شد. برای مثال، برای اولین بار در سرشماری 1385 توزیع درصدی ابعاد خانوارها در ایران تغییرات اساسی داشته است (مرکز آمار ایران، 1385). درصد خانوارهای هفت نفره و بیشتر از 3/21 درصد در سرشماری 1375 به 5/8 درصد کاهش یافته است، خانوارهای شش نفره نیز از 7/12 درصد به 3/8 درصد کاهش یافته‏اند و برعکس درصد خانوارهای یک، دو، سه و چهار نفره افزایش یافته است. بنابراین، تأثیر کاهش باروری زنان بر بُعد خانوارهای ایرانی در سرشماری 1385 کاملاً مشهود است و در آینده نیز این تأثیر بیشتر خواهد بود.

وضعیت ایران بر اساس ویژگی‏های گذار جمعیتی دوم اندکی با از کشورهای دیگر که این مراحل را طی کرده‏اند، متفاوت است؛ زیرا همچنانکه در برخی از کشورهایی که گذار جمعیتی اول را طی کرده‏اند، مانند تایلند، مصر، مالزی، شیلی، کلمبیا و... تغییرات اساسی در ویژگی‏های ازدواج و زناشویی در ایران دیده نشده است، فقط می‏توان گفت میانگین سن ازدواج برای هر دو جنس و به ویژه برای زنان افزایش یافته است، اما این افزایش نیز در مقایسه با سایر کشورهایی که وضعیت گذار جمعیتی اول ایران را دارند زیاد نیست (میانگین سن ازدواج زنان 5/23 سال و مردان 4/26 سال است). میزان پیشرسی ازدواج در ایران هنوز رقم قابل توجهی است. بر اساس سرشماری 1385 ایران 18 درصد زنان گروه سنی 19-15 ازدواج کرده‏اند و تجرد قطعی برای هر دو جنس بسیار پایین است (85/1 برای زنان و 35/1 برای مردان). نتیجه دیگری که از وضعیت گذار جمعیتی دوم در ایران می‏توان گرفت، این است که گذار جمعیتی دوم که بر اساس وضعیت زناشویی و ازدواج است، بیشتر تحت تأثیر ساختار فرهنگی و اجتماعی کشورها قرار دارد تا گذار جمعیتی اول که تابع باروری و مرگ و میر است. بنابراین، کشور ایران همانند سایر کشورهای اسلامی تغییرات اساسی در زمینه ازدواج و زناشویی نداشته است و حتی برخی تغییرات مانند همخانگی و موالید نامشروع بندرت در این کشورها دیده می‏شود.

در زیر نتایج تحلیل خوشه‏ای برای شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی برای کشورهای نمونه پژوهش آورده شده است:

 

 

جدول 4- جدول خوشه بندی کشورها بر حسب متغیرهای شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی

خوشه 1

17 کشور

آرژانتین، استرالیا، اتیوپی، فنلاند، فرانسه،  آلمان، ایتالیا، هلند، نیوزیلند،  پرو، اسلوونی، اسپانیا، سوئد، سویتزرلند، ترینیداد، انگلیس و آمریکا

خوشه 2

22 کشور

برزیل، بلغارستان، شیلی، چین، هنگ کنگ، کلمبیا، قبرس، اندونزی، ژاپن، مکزیک، مولداوی، لهستان، کره جنوبی، رومانی، روسیه، رواندا، صربستان، آفریقای جنوبی، ترکیه، اوکراین، ویتنام و زامبیا

خوشه 3 ( 4 کشور)

عراق، مالزی، مراکش و تایلند

خوشه 4 (7 کشور)

بورکینافاسو، مصر، غنا، هند، ایران ، اردن  و مالی

 

 

در جدول 4  کشورهای خوشه اول نگرش منفی بیشتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند و کشورهای خوشه دوم، سوم و چهارم به ترتیب از نگرش منفی آنها کاسته می‏شود تا جایی که در خوشه چهارم کمترین نگرش منفی نسبت به نابرابری جنسیتی دیده می‏شود و حتی نسبت به نابرابری جنسیتی نگرش مثبتی دارند و آن را لازم می‏دانند. جدول خوشه‏بندی کشورها بر حسب شاخص نابرابری جنسیتی نشان می‏دهد که بیشتر کشورهای نمونه پژوهش در خوشه اول و دوم هستند (39 کشور)؛ یعنی بیشتر کشورها نگرش منفی بیشتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند. تعداد کشورهایی که در خوشه‏های سوم و چهارم قرار دارند، کمتر هستند (11 کشور)،  و این کشورها نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند.

بیشتر کشورهایی که در خوشه اول قرار دارند،  به استثنای کشور اتیوپی، کشورهایی هستند که گذار جمعیتی اول را خیلی زود پشت سرگذاشته و نسل‏های پس از گذار جمعیتی نگرش آنها نسبت به نابرابری جنسیتی منفی شده است. بیشتر کشورهای خوشه دوم در سال‏های اخیر گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته‏اند. پس هنوز نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی در مقایسه با کشورهای خوشه اول دارند. بیشتر کشورهای خوشه سوم و چهارم به غیر از ایران و مالزی در مراحل آخر گذار جمعیتی هستند و گذار جمعیتی را پشت سر نگذاشته‏اند، بنابراین، هنوز دچار تغییرات نسلی پس از دوران گذار جمعیتی نشده‏اند. در نتیجه، کمترین نگرش منفی  را نسبت به نابرابری جنسیتی دارند.

 

 

جدول 5- میانگین متغیرهای شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی بر حسب خوشه ها

خوشه 4

خوشه 3

خوشه 2

خوشه 1

خوشه

     گویه

54/1

72/1

15/2

57/2

1- در شرایطی که مشاغل کمیاب هستند، مردان نسبت به زنان حق بیشتری برای گرفتن مشاغل دارند.

89/1

08/2

51/2

03/3

2- مردان نسبت به زنان در کل رهبران سیاسی بهتری می‏شوند.

66/2

7/2

02/3

32/3

4- تحصیلات دانشگاهی برای یک پسر مهمتر است تا یک دختر

93/1

28/2

68/2

14/3

5- مردان نسبت به زنان در کل مدیران تجاری بهتری می‏شوند.

01/8

07/7

55/8

04/9

6- زنان حقوق مساوی با مردان داشته باشند.

 

در خصوص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی، میانگین نمره‏های پاسخگویان برای هر گویه به عنوان نمره هر کشور در نظر گرفته شده است. تفسیر نمره‏ها به این شرح است: نمره بیشتر نشان دهنده نگرش منفی بیشتر نسبت به نابرابری جنسیتی و نمره کمتر نشان‏دهنده نگرش منفی کمتر نسبت به نابرابری جنسیتی است .

در جدول فوق گویه اول نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی در حوزه اشتغال و کار است که میانگین این گویه برای خوشه‏های اول تا چهارم آمده است. دامنه مقادیر گویه فوق 1 تا 3 بوده است. میانگین کشورهای خوشه اول (57/2) و دوم (15/2) است. بنابراین، نگرش منفی بیشتری نسبت به نابرابری جنسیتی در مقایسه با کشورهای خوشه سوم با میانگین (72/1) و چهارم با میانگین (54/1) دارند. میانگین نمره پاسخگویان کشور ایران در این گویه 47/1 بوده است.

گویه دوم بیانگر نابرابری جنسیتی در حوزه سیاسی است. دامنه مقادیر گویه فوق 1 تا 4 بوده است. میانگین این گویه بر حسب خوشه‏ها نشان می‏دهد که کشورهای خوشه اول با میانگین (03/3) و خوشه دوم با میانگین (51/2) نگرش منفی بیشتری نسبت به نابرابری جنسیتی در مقایسه با کشورهای خوشه سوم (08/2) و خوشه چهارم (89/1) دارند. میانگین کشورهای خوشه سوم و چهارم نزدیک به هم بوده است. میانگین نمره پاسخگویان کشور ایران در این گویه 02/2 بوده است.

گویه سوم بیانگر نابرابری جنسیتی در حوزه آموزش و تحصیلات است. دامنه مقادیر گویه فوق 1 تا 4 بوده است. میانگین کشورهای خوشه اول از این گویه 32/3  بوده است. میانگین کشورهای خوشه دوم 02/3 بوده است و کشورهای خوشه سوم و چهارم کمترین میانگین از این گویه داشته‏اند (7/2 و 66/2)؛ یعنی نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند. میانگین نمره پاسخگویان کشور ایران در این گویه 45/2 بوده است.

گویه چهارم بیانگر نابرابری جنسیتی در حوزه مدیریت است. دامنه مقادیر گویه فوق 1 تا 4 بوده است. در این گویه نیز کشورهای خوشه اول و دوم نمره بیشتری نسبت به کشورهای خوشه سوم و چهارم دارند. میانگین نمره پاسخگویان کشور ایران در این گویه 2 بوده است.

گویه پنجم بیانگر نابرابری جنسیتی در حوزه حقوقی است. دامنه مقادیر گویه فوق 1 تا 10 بوده است. میانگین کشورهای خوشه اول تا چهارم برای این گویه تقریباً نزدیک به هم بوده است، اما با این حال نمره کشورهای خوشه اول بیشتر از بقیه خوشه‏ها بوده است. میانگین نمره پاسخگویان کشور ایران در این گویه 58/7 بوده است.

 

بررسی رابطه بین گذار جمعیتی و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی

برای بررسی مدل نظری رابطه بین گذار جمعیتی و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی مدل تجربی زیر با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و با کمک نرم‏افزار Amos مورد آزمون قرار گرفت. در مدل تجربی زیر گذار جمعیتی اول و گذار جمعیتی دوم سازه‏های پنهان عامل پنهان، دیگری به نام گذار جمعیتی هستند. گذار جمعیتی به عنوان یک متغیر مستقل بر متغیر وابسته نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی اثر می‏گذارد.

 

 

 

 

شکل 2- مقادیر و برآوردهای استاندارد مدل معادله ساختاری برای تأثیرگذار جمعیتی بر نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی

 

 

در شکل 2 با استفاده از دو متغیر میزان موالید خام (TFR) و امید زندگی مردان (E0M) شاخص گذار جمعیتی اول (fdt) اندازه‏گیری شده است. برای اندازه‏گیری شاخص گذار جمعیتی دوم (sdt) نسبت تجرد قطعی مردان (S50M) و نسبت تجرد زنان 19-15 ساله (S15.19W) استفاده شده است. از دو عامل پنهان گذار جمعیتی اول (fdt) و گذار جمعیتی دوم (sdt) برای اندازه‏گیری شاخص گذار جمعیتی (dt) استفاده شده است. بارهای عاملی گذار جمعیتی اول و گذار جمعیتی دوم برای اندازه‏گیری عامل گذار جمعیتی به ترتیب برابر با 73/0 و 99/0 است.

برای اندازه‏گیری شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی از گویه‏های زیر استفاده شده است:

VR44: «در شرایطی که مشاغل کمیاب هستند، مردان نسبت به زنان حق بیشتری برای گرفتن مشاغل دارند». بار عاملی این گویه برای اندازه‏گیری شاخص نابرابری جنسیتی برابر با 81/0 است.

VR62: «تحصیلات دانشگاهی برای یک پسر مهمتر است تا یک دختر». بار عاملی این گویه برای اندازه‏گیری عامل پنهان نابرابری جنسیتی برابر با 94/0 است که این مقدار بیش از بارهای عاملی گویه‏های دیگر است.

VR161: «زنان حقوق مساوی با مردان داشته باشند». بارعاملی این گویه 76/0 است.

همچنانکه در شکل مشاهده می‏شود، ضرایبی که نشان‏دهنده بارهای عاملی هستند، مناسب گزارش شده‏اند، بنابراین میزان خطای مدل اندازه‏گیری کم است.

شایان ذکر است که دو گویه زیر که در مدل اندازه‏گیری شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی در فصل سوم وجود داشتند، برای برازش بهتر مدل و اصلاح مدل حذف شدند، زیرا خطای این گویه‏ها معنی‏دار نبود و حذف آنها باعث بهبود ضرایب تأثیر، بارعاملی و برازش مدل شده است:

V61: مردان نسبت به زنان در کل رهبران سیاسی بهتری می‏شوند.

V63: مردان نسبت به زنان در کل مدیران تجاری بهتری می‏شوند.

معادله ساختاری شکل بالا تأثیر عامل پنهان‏گذار جمعیتی (dt) بر عامل پنهان نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی (gender1) است. ضریب تأثیرگذار جمعیتی روی شاخص نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی 68/0- است. پس می‏توان گفت گذار جمعیتی تأثیر زیادی روی نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی دارد. هر چه کشوری در مراحل گذار جمعیتی جلوتر باشد، نگرش منفی نسبت به نابرابری جنسیتی در آن کشور بیشتر است و بر عکس، اگر کشوری در مراحل ابتدایی گذار جمعیتی باشد، نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارد. نمودار پراکنش بین دو شاخص که در ادامه می‏آید، مطلب بالا را به خوبی نشان می‏دهد.

در مدل تجربی فوق تعداد نمونه 49 کشور بوده‏اند و کشور هنگ کنگ به خاطر مقادیر پرت در دو شاخص حذف شده است، زیرا مقادیر پرت نتایج مدل را تحت تأثیر قرار می‏دهد. با افزایش متغیرهای مشاهده شده در مدل معادلات ساختاری باید حجم نمونه به اندازه کافی بزرگ باشد تا برآوردهای مدل دچار خطا نشوند. بنابراین، برخی از گویه‏های شاخص‏های گذار جمعیتی و نابرابری جنسیتی به علت کم بودن حجم نمونه حذف شدند. همچنین، برخی گویه‏ها نیز به علت مشکل همخطی گویه‏ها با همدیگر حذف شده‏اند و مدل با گویه‏هایی که مشکل همخطی نداشته‏اند، مورد آزمون قرار گرفته است تا نتایج مدل دچار تورش نشوند.

 

 

جدول 6- شاخص های برازش مدل معادله ساختاری گذار جمعیتی و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی

شاخص

شاخص

مدل تدوین شده

درجه آزادی= 11

علامت اختصاری

معادل فارسی

دامنه قابل قبول (قاسمی 1388)

تطبیقی

CFI

شاخص برازش تطبیقی

1- 90/0

96/0

TLI

شاخص توکر- لویس

1-90/0

91/0

 

مقتصد

PNFI

شاخص برازش هنجار شده مقتصد

1- 50/0

51/0

PCFI

شاخص برازش تطبیقی مقتصد

1- 50/0

52/0

RMSEA

ریشه میانگین مربعات خطای برآورد

08/0- 0

076/0

 

مطلق

GFI

شاخص نیکویی برازش

1- 95/0

87/0

AGFI

شاخص نیکویی برازش اصلاح شده

1- 95/0

82/0

Chi- Square

مقدار کای اسکوئر

وابسته به حجم نمونه

2/17

P-Value

سطح معناداری

وابسته به حجم نمونه

156/0

 

 

شاخص‏های برازش مدل نشان می‏دهد که مدل معادله ساختاری فوق از برازش خوبی برخوردار است. شاخص‏های برازش تطبیقی[11] مدل تدوین شده مناسب هستند. شاخص‏های برازش مقتصد[12] (شاخص برازش هنجار شده مقتصد و شاخص برازش تطبیقی مقتصد) قابل قبول نشان می‏دهند و شاخص ریشه میانگین مربعات خطای برآورد (RMSEA) نیز قابل قبول است. شاخص‏های برازش مطلق[13] (شاخص نیکویی برازش و شاخص نیکویی برازش اصلاح شده) کمی پایین‏تر از دامنه قابل قبول هستند. در مجموع، با توجه به سایر شاخص‏ها می‏توان گفت مدل تدوین شده از برازش قابل قبولی برخوردار است.

ضریب همبستگی بین دو شاخص گذار جمعیتی و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی برابر با 58/0 است، همچنین R Square یا ضریب تعیین برابر با 34/0 است؛ یعنی 34 درصد واریانس متغیر نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی توسط متغیر گذار جمعیتی تبیین می‏شود.

در خصوص رابطه بین گذار جمعیتی و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی کشورها می‏توان گفت: کشورهای مالی، بورکینافاسو، زامبیا، رواندا، هند، عراق و غنا نمره کمتری از گذار جمعیتی گرفته‏اند و  نمره نابرابری جنسیتی آنها زیاد است؛ یعنی کشورهای مذکور نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند. برعکس، کشورهایی مانند سوئد، فنلاند، هلند، استرالیا، سویتزرلند، اسپانیا، انگلیس، رومانی، آمریکا، نیوزیلند و روسیه که نمره بالاتری از گذار جمعیتی دارند، از نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی نمره منفی دارند و نگرش منفی این کشورها نسبت به نابرابری جنسیتی زیاد است. کشورهای ترکیه، آفریقای جنوبی، برزیل، مکزیک، اندونزی و شیلی نمره متوسطی از گذار جمعیتی گرفته‏اند و نمره نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی برای آنها نیز بین دو دسته از کشورهای فوق است.

نمره کشور اتیوپی در راستای روند بالا نیست، بلکه این کشور با این که هنوز گذار جمعیتی اول را طی نکرده است، اما نگرش منفی زیادی نسبت به نابرابری جنسیتی دارد. این قضیه به شکل عکس در مورد کشورهای ایران، مراکش و اردن صادق است؛ به این صورت که  نمره گذار جمعیتی این کشورها زیاد است، اما نگرش منفی زیادی نسبت به نابرابری جنسیتی ندارند.

کشورهای کره جنوبی، ژاپن و روسیه با این که نمره گذار جمعیتی آنها زیاد است  اما نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند.

در پایان می‏توان گفت با توجه به نتایج برازش مدل تدوین شده و نتایج نمودار پراکنش، بین دو متغیر گذار جمعیتی و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی رابطه وجود دارد و فرض پژوهش مورد تأیید است؛ یعنی هر چه کشوری در گذار جمعیتی پیشرو باشد و گذار جمعیتی اول را به لحاظ زمانی زودتر پشت سر گذاشته باشد نگرش منفی نسبت به نابرابری جنسیتی در آن کشور زیاد است و برعکس، هر چه کشوری مراحل گذار جمعیتی را پشت سر نگذاشته باشد یا دیرتر مراحل گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشته باشد، نگرش منفی نسبت به نابرابری جنسیتی در آن کشور کمتر است.

 

بحث و نتیجه‌گیری

هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش گذار جمعیتی در تحولات نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی با تأکید بر وضعیت کشور ایران بوده است. به نظر نگارنده پس از کارهای اولیه دورکیم و مالتوس در خصوص نقش عوامل جمعیتی در جامعه، این نقش در تبیین تحولات جامعه نادیده گرفته شده است. متغیرهای جمعیت شناختی را (که در طی فرآیند گذار جمعیتی مکانیسم‏های خاصی را به وجود می‏آورند)، می‏توان به عنوان خواص ساختار دهنده‏ای در نظر گرفت که در پهنه آن عملکردهای اجتماعی درون جامعه شکل می‏گیرد، یا می توان گفت گذار جمعیتی به مثابه ریختاری عمل می‏کند که برخی از تحولات جامعه بر اساس این ریختار اتفاق می‏افتد و اگر این ریختار یا زیر بنا به قول مارکس نباشد، امکان برخی تحولات دیگر در برخی از حوزه‏های زندگی اجتماعی میسر نخواهد شد.

در طی گذار جمعیتی اول تعداد فرزندان کاهش می‏یابد و بُعد خانواده نیز کاهش می‏یابد. وقتی بُعد خانواده کاهش می‏یابد، ساخت خانواده نیز تغییر پیدا می‏کند. این ساخت جدید به عنوان یک ریختار یا خواص ساختار دهنده عمل می‏کند و به تدریج زمینه تغییرات دیگری فراهم می‏شود. وقتی تعداد فرزندان کم می‏شود آرزوهای مادی خانواده‏ها بیشتر می‏شود، زنان فرصت پیدا می‏کنند که تحصیلات خود را افزایش دهند. وقتی تحصیلات زنان افزایش می‏یاید، منابع بیشتری به خدمت می‏گیرند و این موضوع در کاهش نابرابری جنسیتی تأثیرگذار است و زنان بیشتر وارد بازار کار می‏شوند. به دنبال آموزش و اشتغال زنان ساخت قدرت در خانواده و ترتیبات زناشویی نیز تغییر می‏نماید.

در پژوهش حاضر نیز شاخص گذار جمعیتی به عنوان ساخت عینی فرض شده است که باعث تغییراتی در نابرابری جنسیتی می‏شود. این تغییرات از دو حوزه قابل بررسی است. در سطح خانواده؛ ساختار خانواده در طی فرآیند گذار جمعیتی دچار تغییرات اساسی می‏شود و این تغییرات نحوه جامعه‏پذیری کودکان به طور کلی و جامعه‏پذیری جنسیتی کودکان را به طور خاص تحت تأثیر قرار می‏دهد. در سطح جامعه؛ گذار جمعیتی فرصتی را برای زنان فراهم می‏کند که خود را توانمند سازند و در کسب انواع سرمایه تلاش نمایند و شکاف نابرابری جنسیتی موجود را به نفع خویش بهبود بخشند.

یافته‏های تجربی پیش‏بینی‏های چارچوب نظری را تأیید می‏کنند. همچنانکه نتایج برازش مدل تدوین شده نشان داد، نابرابری جنسیتی در کشورها برحسب مراحل گذار جمعیتی متفاوت است. کشورهایی مانند مالی، هند، عراق و زامبیا که در مراحل ابتدایی گذار جمعیتی اول هستند، نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند، اما کشورهایی که گذار جمعیتی اول را پشت سرگذاشته و بیش از دو دهه است که وارد گذار جمعیتی دوم شده‏اند، مانند سوئد، فنلاند، فرانسه، هلند و اسلوونی، تغییر و تحولات متغیرهای جمعیتی مکانیسمی را فراهم کرده است که نگرش جمعیت این کشورها نسبت به نابرابری جنسیتی با کشورهای دیگر متفاوت باشد؛ بنابراین آنها نگرش منفی بیشتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند. البته، شایان ذکر است با توجه به اینکه تبیین‏های تک علیتی و تک بُعدی در خصوص واقعیت‏های اجتماعی نادرست است، زیرا پدیده‏های اجتماعی چند بُعدی هستند و از زوایای متفاوت باید آنها را بررسی کرد، در اینجا نیز تغییر نگرش متفاوت نسبت به نابرابری جنسیتی در کشورها فقط با گذار جمعیتی و متغیرهای جمعیتی قابل تبیین نیست. همچنانکه نمودار پراکنش نشان می‏دهد، برای برخی از کشورها مانند ایران، مالزی و مصر  رابطه فوق برقرار نیست. در این کشورها با اینکه مراحل گذار جمعیتی اول را در سال‏های اخیر پشت سرگذاشته‏اند، اما نگرش منفی کمتری نسبت به نابرابری جنسیتی دارند و یا کشور اتیوپی با این که هنوز گذار جمعیتی اول را پشت سرنگذاشته است، اما نگرش منفی بیشترین نسبت به نابرابری جنسیتی دارد. بنابراین، می‏توان گفت درست است که گذار جمعیتی ساختاری را برای تغییر در زمینه‏های مختلف ایجاد می‏کند، اما شیوه تغییر و نوع تغییر بر حسب ساختار اجتماعی و فرهنگی جوامع متفاوت است.

با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد می‏شود پژوهشگران جمعیت‏شناسی علاوه بر پژوهش‏های کلاسیک خود در خصوص بررسی روند تغییرات وقایع جمعیتی و بررسی عوامل مؤثر بر تغییر و تحولات وقایع جمعیتی سعی در بررسی تأثیر عوامل جمعیت‏شناختی در حوزه‏های مختلف نیز داشته باشند که البته این مطالعات نیازمند گسترش مطالعات بین رشته‏ای است.

با توجه به نتایج تحقیق در زمینه گذار جمعیتی دوم و نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی، کشورهای اسلامی روند متفاوتی با بقیه کشورها در این زمینه دارند. بنابراین، انجام مطالعه‏ای موردی در خصوص کشورهای اسلامی ضروری به نظر می‏رسد. هر چند نتایج پژوهش نشان داد که نگرش نسبت به نابرابری جنسیتی در ایران منفی است، اما این مسأله بیشتر در ارتباط با گذار جمعیتی است. بنابراین، می‏توان نشان داد که این مسأله زیاد متوجه نظام سیاسی و یا نظام دینی نیست، زیرا در محافل بین‏المللی در این راستا بیشتر بر این دو حوزه خرده می‏گیرند.

به عنوان سخن آخر می‏توان گفت برای تبیین تحولات نابرابری جنسیتی لازم است نقش متغیرهای جمعیت شناختی در این زمینه در نظر گرفته شود.



[1] Dyson

[2] Hussain

[3] Hussain

[4] Caldwell

[5] Sobotka

4 Chafetz

5 Bourdieu

1 Unintentional Change Processes

2 Demographic Variables

1 Lawshe

[11]Comparative Fit Indices

[12]Parsimonious Fit Indices

[13]  Absolute Fit Indices

بوردیو پی یر. (1380). نظریه کنش، ترجمه: مرتضی مردیها، تهران، نقش و نگار.
تافلر آلوین. (1372). موج سوم، ترجمه: شهین دخت خوارزمی، چاپ هشتم، قم: چاپخانه مهر.
داکر ریچارد و هین کاترین. (1378). تئوری‏های نابرابری جنسیتی، ترجمه: پروین رئیسی فرد، تهران: روشنفکران و مطالعات زنان.
سید میرزایی سید محمد. (1377). «انتقال جمعیتی، علل و نتایج اقتصادی و اجتماعی آن»، نامة علوم اجتماعی، ش 12، صص 69-89.
عنایت حلیمه و موحد مجید. (1383). «زنان و تحولات ساختاری در عصر جهانی شدن»، فصلنامه پژوهش زنان، دورة 2، ش 2، صص 153- 166.
قاسمی وحید. (1388). مدل سازی معادلات ساختاری در پژوهش‏های اجتماعی، تهران: انتشارات جامعه‏شناسان.
گروسی سعیده. (1384). بررسی تأثیر باورهای قالبی بر نابرابری جنسیتی، مورد مطالعه شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن، پایان نامه دکتری جامعه‏شناسی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه شیراز.
لوکاس دیوید و میر پاول. (1381). درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمه: حسین محمودیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
مرکز آمار ایران. (1385). نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن کل کشورwww.sci.ir  http://.
نبوی سید عبدالحسین و احمدی لیلا. (1386). «بررسی تأثیر عوامل اجتماعی در نابرابری جنسیتی نمادی در خانواده»، مجله جامعه شناسی ایران، دوره8، ش2، صص 59- 82.
Caldwell, J. C.  (2008) "Three Fertility Compromises and Two Transitions", Population Research Policy Review, Vol. 27 (2008), 427–44.
Dyson, Tim. (2001) "A Partial Theory of World Development: the Neglected Role of the Demographic Transition in the Shaping of Modern Society", International Journal of Population Geography, Vol. 7(2001), 67-90.
Hoem, J. M. & Dora, k. (2008) "Traces of the Second Demographic Transition in Four Selected Countries in Central and Eastern Europe: Union Formation as a Demographic Manifestation", Euro J Population, DOI 10.1007/s10680-009-9177-y.
Hull, K. E. (2002) "Review of Masculine Domination", Social Forces, Vol.81, No.1 (2002), 351-352.
Hussain, Athar and et al, (2006) Demographic Transition in Asia and its Consequences, in www.asia2015conference.org
Lawshe, C.H. (1975) "A Quantitative Approach to Content Validity", Personal Psychology, Vol.28,  No.4, 563-575.
Lesthaeghe, R. and L. Neidert, (2006) "The Second Demographic Transition in the United States: Exception or Textbook Example? " Population and Development Review, Vol. 32, No. 4(2004), 669-698.
Malmberg, Bo. (2007) "Demography and Social Development", International Journal of Social Welfare, Vol. 16(2007), 21–34.
Seward, Shirley B. (1987) "Demographic Change and the Canadian Economy: an Overview", Canadian Studies in Population, Vol.14 No.2 (1987),  279-299.
Sobotka, T. & Toulemon, L. (2008) "Changing Family and Partnership Behaviour: Common Trends and Persistent Diversity Across Europe", Demographic-Research, Vol. 19 No. 6(2008), 85-138.
Jarvinen, M. (1999) "Immovable Magic - Pierre Bourdieu on Gender and Power", NORA, Vol. 7 No.1 (1999), 6-18.
United Nations. (2008) Department of Economic and Social Affairs, Population Division. World Marriage Data 2008 (POP/DB/Marr/Rev2008).
 http//www.prb.org  20/05/2010
 http//www.wvs.com  10/03/2010