Authors
اصفهان دانشگاه اصفهان دانشکده ادبیات و علوم انسانی گروه علوم اجتماعی
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
در سالهای اخیر رضایت شغلی و مسایل مرتبط با آن، به عنوان یکی از حوزههای تحقیقاتی مهم در جامعهشناسی کار و مشاغل مطرح شده است. رضایت شغلی عبارت است از احساس خشنودی و لذتی که فرد از شغلش کسب میکند؛ یعنی هر چه فرد رضایت شغلی بالاتری داشته باشد، به میزان زیادی شغل خود را دوست داشته و احساس مثبتی نسبت به آن خواهد داشت. تاکنون تحقیقات متعددی در زمینه رضایت شغلی کارفرمایان و مدیران انجام شده است. پژوهشگران در تعدادی از این پژوهشها، عوامل ایجاد کننده رضایت شغلی را برای زنان و مردان کارفرما بررسی قرار کردهاند. نتایج این مطالعات نشان میدهد عواملی که باعث ایجاد رضایت شغلی برای زنان میشود، در بیشتر موارد متفاوت با عواملی است که برای مردان رضایت شغلی ایجاد میکند و علت این تفاوت به جنس (زن- مرد) مربوط داده میشود.
اما بررسی نتایج نشان میدهد با توجه به جنس افراد به طور دقیق نمیتوان عواملی را که باعث رضایت شغلی میشود، را اولویتبندی کرد؛ برای مثال، نتایج برخی از تحقیقات نشان میدهد که زنان کارفرما به نسبت مردان، بر عوامل رضایت شغلیِ مبنی بر وضعیت که از افزایش مزایای اقتصادی، توسعه تجارت و رشد کسب و کار مشتق شده باشد، تأکید کمتری دارند و بر عوامل رضایت شغلی درونی- اجتماعیکه از روابط با مشتریان و پیگیری اهداف اجتماعی حاصل شده باشد، تأکید بیشتری دارند (دمارتینو و بارباتو[1]، 2003: 816 و برد و بروش[2]، 2002)، در حالیکه والکر و برون[3] (2004) و گاندری و ویلسچ[4] (2001) عنوان میکنند، بعضی از کارفرمایان زن بر عوامل رضایت مبنی بر وضعیت و برخی از کارفرمایان مرد بر عوامل رضایت درونی- اجتماعی تأکید بیشتری دارند (والکر و برون، 2004 و گاندری و ویلسچ، 2001؛ برگرفته از ادلستون و پاول[5]، 2008: 246).
بنابراین، نمیتوان با اطمینان مشخص کرد که کدام یک از عوامل رضایت شغلی برای کارفرمای زن یا کارفرمای مرد اولویت دارد. لذا بحث جنسیت[6] و تمایز مهمی که جامعهشناسان میان جنس[7] و جنسیت قائلند، مطرح میشود.
اصطلاح جنس بر تفاوتهای بیولوژیک و فیزیکی میان مردان و زنان دلالت دارد؛ حال آنکه جنسیت ناظر بر ویژگیهای شخصی و روانی و تفاوتهای اکتسابی فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی میان زنان و مردان است که جامعه آن را تعیین میکند (گیدنز[8]، 1373: 75). مردانگی و زنانگی که در طی جریان جامعهپذیری شکل میگیرد، به تمایزات و تفاوتهای گوناگون بین زنان و مردان منجر خواهد شد (گرت[9]، 1379: 9). این تفاوتهای جنسیتی بین زنان و مردان، پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت که یکی از آنها مسأله تفاوت در عواملی است که باعث ایجاد رضایت شغلی برای زنان و مردان میشود. بنابراین، نیاز است که رابطه بین مردانگی و زنانگی (هویت جنسیتی) و عوامل رضایت شغلی بررسی شود.
اگر چه محققان نشان دادهاند که فرایندهای جامعهپذیری جنسیتی میتواند تفاوتهای موجود بین کارفرمایان زن و مرد را توضیح دهد، اما بحث هویت جنسیتی و نقش آن در مورد تعیین اولویت عوامل رضایت شغلی مورد بیتوجهی پژوهشگران واقع شده است (ادلستون و پاول، 2008: 247). همچنین، مسأله دیگر این است که اگر چه حضور زنان در بخش کارفرمایی روز به روز بیشتر میشود، اما توجه اندکی به زنان کارفرما شده است و کارفرمایی اغلب به شکل مردانه تعریف شده است. این نوع ساختار کارفرمایی به عنوان فعالیتی مردانه میتواند کارفرمایان زن را به حاشیه کشانده و نادیده بنگارد.
براین اساس، پژوهش حاضر در سطح نظری به مسأله هویت جنسیتی و رضایت شغلی و دیدگاههای مرتبط با آن میپردازد و در سطح تجربی با اجرای مقیاس استاندارد[10]BSRI به بررسی تأثیر ابعاد مردانگی و زنانگی هویت جنسیتی در تعیین اولویتهای عوامل ایجاد رضایت شغلی در کارفرمایان میپردازد تا دریابد چگونه هویت جنسیتی یک فرد یا سطحی که او واجد ویژگیهای همراه با کلیشههای جنسیتی است، میتواند میزان اهمیتی را که فرد برای عوامل رضایت شغلی مبتنی بر وضعیت یا عوامل اجتماعی قایل است، نشان دهد.
پیشینه پژوهش
هر چند طی چند سال اخیر در ارتباط با رضایت شغلی پژوهشهای متعددی انجام شده، اما به طور خاص در ارتباط با موضوع «نقش هویت جنسیتی در تعیین عوامل ایجاد رضایت شغلی» مطالعات کمتری صورت گرفته است. از جمله تحقیقاتی که به طور خاص به این موضوع پرداخته، تحقیق ادلستون و پاول (2008) است که در یک مطالعه پیمایشی چگونگی تأثیرگذاری هویت جنسیتی کارفرمایان زن و مرد را بر اولویت عوامل رضایت شغلی بررسی کردهاند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که هویت جنسیتی نوعی مکانیسم شناختی است که با تفاوتهای جنسی در اولویتها و سلیقههای عوامل ایجاد رضایت شغلی کارفرمایان مرتبط است. مردانگی واسطه ارتباط بین جنسیت و اولویتهای رضایتی مبنی بر وضعیت است و زنانگی واسطه ارتباط بین جنسیت و اولویتهای عوامل رضایت وابسته به ارتباط با کارمندان و مشارکت در اجتماع است (ادلستون و پاول، 2008: 244). همچنین، دمارتینو و بارباتودر مطالعهای پیمایشی نشان میدهند که زنان میتوانند علیرغم دستیابی کمتر به موفقیتهای شغلی از لحاظ عینی، به رضایت شغلی برسند، زیرا آنها نسبت به مردان برای عوامل متفاوت رضایت شغلی، ارزش قایل هستند، در حالی که مردان، برای عوامل ایجاد رضایت شغلی مبتنی بر وضعیت که از موفقیت اقتصادی و رشد تجاری نشأت گرفته باشد، اهمیت قایلند (دمارتینو و بارباتو، 2003).
مطالعاتی که بروش و همکارانش (2004) انجام دادهاند، نشان میدهد برخی از کارفرمایان زن بر عوامل رضایت مبنی بر وضعیت و برخی از کارفرمایان مرد بر عوامل رضایتِ درونی- اجتماعی تأکید دارند (بروش و همکاران، 2004). پژوهش جوفی[11] و اسکیس[12] (1983) نیز نشان میدهد درصد بالایی از زنان در کسب و کار خود به دنبال ایجاد تعادل بین کار و خانواده هستند، در حالیکه درصد بالایی از مردان در حرفه خود به دنبال ایجاد ثروت و یا پیشرفت مالی هستند (جوفی و اسکیس، 1983).
سینگ[13]و همکارانش در تحقیقی با عنوان جنسیت و وضعیت اشتغال بیان میکنند که میزان و عوامل ایجاد رضایت شغلی در زنان و مردان با یکدیگر متفاوت است، زیرا به علت نقشهای جنسی انتسابی و جامعهپذیری جنسیتی متفاوت، زنان همانند مردان شغل را به عنوان نقطه مرکزی زندگی اجتماعی خویش تلقی نمیکنند بلکه زنان شاغل وظایف اصلی خود را در نگهداری و پرورش از فرزندان خود میدانند و به اندازه مردان به شغل خود اهمیت نمیدهند (سینگ و همکاران، 2004). در مجموع، تحقیقات یادشده نشان میدهد که اولویت عوامل ایجاد رضایت شغلی بین زنان و مردان یکسان نیست. مطالعات تجربی انجام شده در داخل در زمینۀ رضایت شغلی به مسألۀ تأثیر هویت جنسیتی نپرداخته و بیتوجهی به این مسأله به عنوان یک متغیر مهم و تأثیرگذار در تعیین اولویت عوامل رضایت شغلی، از جمله مواردی بوده که در اغلب مطالعات مورد غفلت قرار گرفته است. مطالعه حاضر با نوعی سنخشناسی هویت جنسیتی کارفرمایان به تفاوتهای اولویتهای عوامل رضایت شغلی آنان پرداخته است و نشان میدهد که چرا برخی زنان کارفرما بر عوامل رضایت مبنی بر وضعیت و برخی مردان کارفرما بر عوامل رضایت درونی– اجتماعی تأکید دارند.
ملاحظات نظری پژوهش
هویت جنسیتی
در بررسی نظریات مربوط به هویت جنسیتی با دو رویکرد مواجهیم، یکی رویکرد ذاتگرایی و دیگری رویکرد سازهگرایی. رویکرد ذاتگرایی که بر تبیینهای زیستشناختی مبتنی است، تفاوت زن و مرد را امری بیولوژیک میداند و با نادیده گرفتن تأثیر فرآیند جامعهپذیری، هویت جنسیتی زنانه و مردانه را به عنوان واقعیتی بیولوژیک با «مادینگی» و «نرینگی» یکی دانسته، اصالت را به جنس میدهد. ذاتگرایی در این معنا که همه جلوههای تفاوت جنسیتی را ذاتی، فرا فرهنگی و تاریخی میداند، همواره به تفاوتهای بیولوژیک بین دو جنس توجه دارد (پیلچر و ولهان[14]، 2005: 41). در واقع، از دید ذاتگرایان هویت جنسیتی زنانه ناشی از تعلق به گروه جنسی زنان و هویت مردانه ناشی از تعلق به گروه جنسی مردان است.
اما باید در نظر داشت فروکاستن جنسیت به مجموعه ثابتی از خصلتهای روانشناختی یا به متغیری واحد، مانع مطالعۀ جدی شیوههایی میشود که با استفاده از جنسیت به حوزههای متفاوت تجربۀ اجتماعی ساختار میبخشد (وِستو زیمرمن[15]، 2001: 15)؛ این موضوع زمینه را برای طرح رویکرد سازهگرایانه فراهم آورد. بر اساس رویکرد سازهگرایی اجتماعی، فرد واقعیت را مستقیماً تجربه نمیکند، بلکه معانی رویدادهای محیطی را براساس تجارب و زمینههای قبلی خود فعال میسازد (هاید[16]، 1384: 107). براساس دیدگاه سازهگرایانه، هویت جنسیتی افراد، تحت تأثیر ساخت اجتماعی که در آن قرار دارند شکل میگیرد. براساس این رویکرد «زنانگی» و «مردانگی» ضرورتاً با «مادینگی» و «نرینگی» هماهنگ نیستند. همانگونه که بِر[17] معتقد است، زنانگی و مردانگی راجع به انتظارات اجتماعی و فرهنگی است که در آن قید شده است، زن یا مرد چگونه باشند؛ چرا که زنانگی و مردانگی از لحاظ اجتماعی ساخته شده و رشد مییابد و این فرآیند همه جنبههای اندیشه، رفتار، خواستهها، نمودها و نظایر آن را پوشش میدهد. منشهای مردانگی و زنانگی توسط مردمی که فرهنگ مشترک دارند، تولید و بازتولید میشود و بر حسب زمان و مکان تغییر میکند و ثابت نیست (بر، 1998: 12). بنابراین، هویت جنسیتی، رشد روانی- جنسی، نقشهای اجتماعی یادگیری شده و ترجیحات جنسی شکل یافته را در بر میگیرد (لاربر و فارل[18]، 1991: 7) و شاخصی است که برای سنجش زنانگی و مردانگی «بر ویژگیهای اجتماعی، از قبیل: تفاوت در سبک مو، لباس، نقشهای شغلی و سایر فعالیتها و خصوصیات اکتسابی فرهنگی دلالت دارد» (رابرتسون[19]، 1372).
همچنین، از نظر بِم[20]هویت جنسیتی دو بعد مستقل از هم دارد: مردانگی یا اعتقاداتی در مورد حدودی که فرد در آن دارای ویژگیهای مربوط به مردان است، مثل: سلطهگری، بلندپروازی و استقلال؛ زنانگی یا داشتن اعتقاداتی درباره حدودی که فرد در آن دارای ویژگیهای زنانه است، مثل: دلسوزی، حساسیت به نیازهای دیگران و خونگرم بودن (بم، 1974). یونگ [21] نیز معتقد بود که زن و مرد موجوداتی دو جنسی هستند؛ به این معنی که هر کس در وجود خودش، هم عنصر زنانه و هم عنصر مردانه دارد و حال ممکن است در بعضی افراد عنصر زنانه غالب باشد و در برخی دیگر عنصر مردانه غالب باشد[22](یونگ، 1383). در مجموع، با توجه به این نظریات مشخص میشود که لزوماً هویت جنسیتی افراد مطابق با جنس بیولوژیک آنها نیست. بنابراین، به نظر میرسد در پژوهشهایی که جنس یک عامل تأثیرگذار است، باید به جای آن هویت جنسیتی بررسی شود تا نتایج دقیقتری حاصل شود.
رضایت شغلی
مقصود از رضایت شغلی[23] نگرش کلی فرد در مورد کارش است. کسی که رضایت شغلی او در سطحی بالاست، نسبت به شغل یا کار خود نگرشی مثبت دارد و کسی که از کار خود راضی نیست (رضایت شغلی ندارد) نگرشی منفی نسبت به شغل و کار خود دارد (رابینز[24]، 46:1386).
مازلو در نظریه خود رضایت را تابعی از میزان کامروایی و ارضای نیازهای فرد تعریف میکند و از دیدگاه توسلی، رضایت عبارت است از احساس خشنودی و کامیابی، رضایت شغلی ناشی از نگرشی است که خود نیز تا اندازهای با چگونگی شغل و مقتضیات مربوط به آن پدید میآید (توسلی، 1381). در سالهای اخیر، تأثیر عوامل مختلف در رضایت شغلی، موضوع مطالعات فراوانی بوده است و مکاتب فکری متفاوت هر یک با دیدگاهی جدید به آن پرداختهاند. مکتب "روابط انسانی" به روابط گروههای غیر رسمی و ارتباط دوستانۀ کارفرما و کارکنان در محیط کار تأکید دارد و مکتب "ماهیت کار"، اثرات کار چالش بر انگیز را در رضایت شغلی بررسی و مطالعه میکند (حریری، 35:1382 ). صاحبنظران رضایت شغلی را مفهومی چند بعدی مینامند و عواملی از قبیل: شرایط محیط کار، میزان درآمد و ارزش اجتماعی شغل را در رضایت شغلی مؤثر میدانند و معتقدند رضایت شغلی با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد.
پارسونز رضایت شغلی را متشکل از پنج عامل میداند: عزت نفس یا هماهنگی با هنجارهای اخلاقی مورد پسند فرد، تأیید از سوی دیگران، ارضای خواستهها و نیازهای مادی و معنوی، لذت بخش بودن شغل، دوستی و صمیمیت در روابط بین کارکنان (گریفیث[25]،43:1373).
در زمینه رضایت شغلی، متغیرهای زیادی دخالت دارند؛ از جمله: عوامل محیطی، عوامل اجتماعی، ماهیت کار و عوامل فردی. از عوامل فردی میتوان به هویت جنسیتی فرد اشاره کرد؛ هویت جنسیتی که همواره نقش مهمی در کنشها و رفتارهای افراد جامعه دارد، میتواند به گونهای متفاوت در جهت تعیین اولویتهای عوامل ایجادکننده رضایت شغلی در زنان و مردان عمل کند.
بنابراین، برای اینکه بتوانیم مواردی را که کارفرمایان در مشاغل خود به دنبال آن هستند، بهتر ملاحظه کنیم، باید اولویتهای آنها را هم برای عوامل درونی و فاکتورهای اجتماعی رضایت شغلی و هم برای عوامل رضایت شغلی مبنی بر وضعیت در نظر گرفت. انتظار میرود کارفرمایان زن و مردی که بیشتر خصلت مردانه دارند، اهمیت بیشتری به عوامل رضایت شغلی مبنی بر وضعیت بدهند که همراه با پیشرفت و مزایای اقتصادی است و کارفرمایانی که تصور میکنند بیشتر خصلت زنانه دارند مانند ملایمت و حساسیت به روابط دوجانبه و نگرانی برای دیگران، احتمالا به عوامل درونی و فاکتورهای اجتماعی رضایت شغلی اهمیت بیشتری بدهند و دیگران را به سمت ایجاد روابط خوب با کارکنان و مشتریان و مشارکت در جامعه از طریق فعالیت اقتصادی سوق بدهند (ادلستون و پاول، 2008: 246). بر این اساس، میتوان در چارچوب نظریات ارائه شده فرضیات تحقیق را به شرح زیر طرح کرد:
فرضیات پژوهش
- کارفرمایانی که بعد مردانگی هویت جنسیتی آنان قویتر است، بیشتر به عوامل وضعیتی رضایت شغلی مثل افزایش درآمد، توسعه تجارت و ... اهمیت میدهند.
- کارفرمایانی که بعد زنانگی هویت جنسیتی آنان قویتر است، بیشتر به عوامل درونی و فاکتورهای اجتماعی رضایت شغلی مثل رابطه باکارکنان، روابط با مشتری و مشارکت در جامعه اهمیت میدهند.
روش تحقیق:
اطلاعات این پژوهش، با استفاده از روش کمّی و تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه گردآوری شده است. جامعه آماری تحقیق، کلیۀ کارفرمایان پنج منطقه صنعتی و آموزشگاههای آزاد فنی و حرفهای شهرستان نجفآباد در سال 1391 بوده است. حجم جامعه طبق آخرین آمار موجود در اداره فرمانداری و سازمان فنی و حرفهای، شامل کارفرمایان 240 واحد صنعتی و90 آموزشگاه بوده که در مجموع 330 کار فرما را شامل میشود. حجم نمونۀ مورد مطالعه با استفاده از فرمول کوکران برابر با 180 نفر محاسبه شده است. برای نمونهگیری از روش خوشهای با احتمال متناسب با حجم استفاده شده است؛ بدین صورت که مناطق صنعتی به عنوان پنج خوشه در نظر گرفته و با توجه به تعداد واحدهای صنعتی هر خوشه، حجم نمونه از هر یک از خوشهها مشخص شد. در مرحله بعد در هر منطقه با توجه به حجم نمونه مشخص شده، به طور تصادفی واحدهای صنعتی انتخاب و پرسشنامه تهیه شده توسط کارفرمایان تکمیل گردید.
به علت کمبود تعداد کارفرمای زن در مناطق صنعتی برای تکمیل حجم نمونه از آموزشگاههای فنی و حرفهای آزاد سطح شهر که تحت مدیریت کارفرمای زن بودند، استفاده شد که در این مورد نیز از میان حدود 90 آموزشگاه به طور تصادفی چندین واحد انتخاب و پرسشنامه تهیه شده توسط کارفرمایان زن این آموزشگاهها تکمیل گردید. در بررسی دیدگاه کارفرمایان جامعه آماری پژوهش، روش توصیفی به کار گرفته شد. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامهای بود با دو بخش اصلی: 1- سنجش هویت جنسیتی و 2- بررسی اولویت عوامل رضایت شغلی. در بخش مربوط به سنجش هویت جنسیتی، برای سنجش ابعاد مذکر و مؤنث هویت جنسیتی از پرسشنامه نقش جنسیتی بم یا BSRI (بم، 1974) که شامل بیست خصوصیت که برای مردان مطلوبترند (رقابت جو، سلطهگر، خودکفا) و بیست خصوصیت مناسب زنان (عاطفی، دلسوز، وابسته) و بیست خصوصیت که برای مردان و زنان به طور یکسان مطلوب است (وفادار، راستگو، وظیفهشناس) استفاده شد.
پاسخدهندگان باید پاسخ خود را روی مقیاس هفت رتبهای درجهبندی کنند که از کاملاً نادرست شروع و به کاملاً درست ختم میشود. این فهرست نمرهای را برای مقیاس زنانگی و همچنین، نمرهای برای مقیاس مردانگی تعیین میکند. در صورتی که پاسخدهندگان در هر دو مورد- زنانگی و مردانگی- نمره بالاتری را کسب کنند، «دوجنسیتی» و چنانچه نمره بالاتری در مقیاس مردانگی و نمره پایینتری در مقیاس زنانگی به دست آورند، به منزله دارا بودن هویت «مردانه» و اگر در مقیاس زنانگی نمره بالاتر و در مقیاس مردانگی نمره پایینتری کسب کنند، به منزله دارا بودن هویت «زنانه» است و در صورت پایین بودن هر دو نمره آنها در هر دو مقیاس زنانگی و مردانگی، آنها در گروه «نامتمایز» طبقهبندی میشوند (برای مطالعه نحوه محاسبه نمرهها بر حسب این مقیاس ر.ک.: بم، 1974).
اولویتهای عوامل رضایت شغلی با استفاده از پانزده گویه استفاده شده در مطالعه ادلستون و پاول(2008)، ارزیابی شد. تمام گویهها در یک مقیاس 5 درجهای ردهبندی شدهاند (1- اهمیت ندارد؛ 5- خیلی مهم است). شش گویه اهمیت عوامل رضایت مبنی بر وضعیت، پنج گویه اهمیت عوامل رضایت مبتنی بر رابطه با کارکنان، دو گویه اهمیت عوامل رضایت اجتماعی و دو گویه اهمیت عوامل رضایت مبتنی بر رابطه با مشتری را ارزیابی مینمود (برای مشاهده گویهها رک. به جدول 1و2 در پیوستها). برای تعیین روایی پرسشنامه از شیوه روایی صوری یا استفاده از نظرهای صاحبنظران و برای تعیین پایایی از شیوه سازگاری درونی و تعیین ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. میزان این ضریب برای گویههای اهمیت عوامل رضایت مبنی بر وضعیت، اهمیت عوامل رضایت مبتنی بررابطه با کارکنان، اهمیت عوامل رضایت اجتماعی و اهمیت عوامل رضایت مبتنی بر رابطه با مشتری بترتیب 93/0، 91/0، 86/0 و 89/0 بود. پس از جمعآوری اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS دادهها توصیف و تحلیل شدند.
یافتههای پژوهش
از 180 کارفرمای شرکت کننده در این پژوهش 101 نفر مرد و 79 نفر زن هستند. همچنین، از نظر سنی 8/27 درصد افراد بین 20 تا 30 سال هستند، 1/36 درصد بین 30 تا 40 سال هستند و1/26 درصد افراد هم بالای 40 سال هستند. جدول 1 توزیع سنی - جنسی نمونه مورد مطالعه را مشخص میکند .
جنس گروههای سنی |
مرد |
زن |
جمع |
|||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
20 تا 30 سال |
34 |
92/18 |
16 |
88/8 |
50 |
8/27 |
31 تا 40 سال |
35 |
47/19 |
30 |
62/16 |
65 |
1/36 |
41 سال و بیشتر |
22 |
24/12 |
25 |
86/13 |
47 |
1/26 |
بیپاسخ |
10 |
57/5 |
8 |
43/4 |
18 |
10 |
جمع |
101 |
2/56 |
79 |
8/43 |
180 |
100 |
|
همچنین، از بین مردان 2/20 درصد مجرد و 8/79 درصد متأهل و از بین زنان 7/23 درصد مجرد و 3/76 درصد متأهل هستند و از لحاظ تحصیلات بیشتر پاسخگویان مدرک لیسانس داشتند (6/40 درصد) و بعد از آن دارندگان مدرک دیپلم (3/38 درصد) و دارندگان مدرک فوقدیپلم (6/10 درصد) قرار دارند.
بررسی دادهها پس از کاربرد ابزار بم و محاسبۀ نتایج آن، چهار گروه عمده از هویتهای جنسیتی کارفرمایان را در نمونۀ آماری مورد مطالعه مشخص کرد. این گروهها با هویت مردانه، زنانه، دوجنسیتی، و نامتمایز نشاندهندۀ وجود طیفی از انواع هویتهای جنسیتی است؛ به این ترتیب که در نمونۀ مردان 7/26 درصد با کسب نمرههای بالا در مقیاس مردانگی دارای هویت مردانه، 8/16 درصد با کسب نمرههای بالا در مقیاس زنانگی دارای هویت زنانه، 7/34 درصد با کسب امتیاز بالا در دو مقیاس مردانگی و زنانگی دارای هویت دو جنسیتی و 8/21 درصد با کسب امتیاز پایین در هر دو مقیاس زنانگی و مردانگی دارای هویت نامتمایز هستند. توزیع مردان به ترتیب در گروههای دو جنسیتی و مردانه بیش از دو گروه دیگر است.
همچنین، در نمونۀ زنان ،4/35 درصد با کسب نمرههای بالا در مقیاس زنانگی دارای هویت زنانه، 1/10 درصد با کسب نمرههای بالا در مقیاس مردانگی دارای هویت مردانه، 5/40 درصد با کسب امتیاز بالا در دو مقیاس مردانگی و زنانگی دارای هویت دو جنسیتی و 9/13 درصد با کسب امتیاز پایین در هر دو مقیاس زنانگی و مردانگی دارای هویت نامتمایز هستند. توزیع زنان به ترتیب در گروههای دو جنسیتی و زنانه بیش از دو گروه دیگر است. نمودار 1، فراوانی کارفرمایان مرد و زن نمونۀ آماری را در هر یک از گروههای مذکور نشان میدهد .
نمودار 1- گروههای چهارگانه هویت جنسیتی کارفرمایان
آزمون فرضیات پژوهش
جدول 2 میانگین پاسخهای کارفرمایان به گویههای مربوط به عوامل وضعیتی رضایت شغلی و جدول3 میانگین پاسخهای کارفرمایان به گویههای مربوط به عوامل اجتماعی رضایت شغلی را نشان میدهد.
جدول 2- میانگین پاسخهای کارفرمایان به گویههای مربوط به عوامل وضعیتی رضایت شغلی
ردیف |
گویه |
کارفرمایان با هویت مردانه |
کارفرمایان با هویت زنانه |
||
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
||
1 |
افزایش درآمد و به د ست آوردن سود زیاد |
20/4 |
87/0 |
78/3 |
95/0 |
2 |
داشتن ژست و موقعیت اجتماعی |
34/4 |
68/0 |
04/4 |
95/0 |
3 |
داشتن نقش رهبر وهدایت کننده مجموعه |
51/4 |
66/0 |
78/3 |
95/0 |
4 |
مورد احترام بودن |
71/4 |
57/0 |
67/4 |
71/0 |
5 |
علاقه به توسعه تجارت در سطح بزرگ |
37/4 |
81/0 |
64/3 |
19/1 |
6 |
هدایت یک شرکت بزرگ با رشد سریع |
83/3 |
22/1 |
40/3 |
33/1 |
جدول3 - میانگین پاسخهای کارفرمایان به گویههای مربوط به عوامل اجتماعی رضایت شغلی
ردیف |
گویه |
کارفرمایان با هویت مردانه |
کارفرمایان با هویت زنانه |
||
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
||
1 |
کار کردن با افراد صمیمی و هم مشرب |
14/4 |
14/1 |
29/4 |
89/0 |
2 |
کار کردن تیمی |
06/4 |
05/1 |
60/3 |
33/1 |
3 |
داشتن کارکنان حمایتکننده |
23/4 |
91/0 |
44/4 |
78/0 |
4 |
ایجاد روابط دوطرفه سودمند با کارکنان |
23/4 |
81/0 |
13/4 |
97/0 |
5 |
ایجاد شرایط مناسب کاری |
31/4 |
68/0 |
56/4 |
72/0 |
6 |
مشارکت در جامعه از طریق فعالیت اقتصادی |
97/3 |
92/0 |
07/4 |
86/0 |
7 |
کمک به دیگران |
91/3 |
95/0 |
58/4 |
66/0 |
8 |
داشتن روابط خوب با مشتری |
60/4 |
55/0 |
76/4 |
48/0 |
9 |
پایهگذاری روابط طولانی مدت با مشتریان |
34/4 |
87/0 |
36/4 |
93/0 |
نتیجۀ آزمون χ2 تفاوت معناداری بین تعلق به دو گروه هویت جنسیتی مردانه یا زنانه و میزان اهمیت به عوامل وضعیتی رضایت شغلی را نشان میدهد χ²=10/542, df=1, sig=0/000))؛ به این معنا که در میزان اهمیت به عوامل وضعیتی بین کارفرمایانی که هویت جنسیتی مردانه دارند، با کارفرمایانی که هویت جنسیتی زنانه دارند اختلاف وجود دارد و میانگین رتبه ارزشگذاری به عوامل وضعیتی نزد کارفرمایان با هویت جنسیتی مردانه بیشتر است. در مقایسه، کارفرمایانی که متعلق به گروه هویت جنسیتی زنانه هستند، به عوامل رضایت شغلی مبتنی بر وضعیت، کمتر اهمیت میدهند (جدول 4)، بنابراین، صحت فرضیه اول اثبات میشود. شکل 1 نمودار هیستوگرام با خط نرمال مربوط به متغیر عامل وضعیتی رضایت در کارفرمایان با هویت مردانه و زنانه را نشان میدهد.
شکل 1- نمودار هیستوگرام با خط نرمال مربوط به متغیر عامل وضعیتی رضایت شغلی
همچنین، نتیجۀ آزمون χ2 اختلاف معناداری را بین گروههای هویتی مردانه – زنانه در اهمیت به روابط با کارکنان نشان میدهد χ2=9/925, df=1, sig=0/002)). میانگینهای به دست آمده نشان میدهد کارفرمایان متعلق به گروه هویت جنسیتی زنانه در نمونۀ آماری به داشتن روابط خوب با کارکنان خود بیشتر اهمیت میدهند؛ در مقایسه، کارفرمایانی که متعلق به گروه هویت جنسیتی مردانه هستند، اهمیت کمتری به داشتن روابط خوب با کارکنان خود میدهند (جدول 4) بنابراین، صحت قسمت اول فرضیه دوم اثبات میشود.
برای سنجش رابطۀ میان هویت جنسیتی کارفرمایان و میزان اهمیتی که آنها به رابطه با مشتری میدهند، آزمون χ2 تفاوت معناداری را نشان نمیدهد χ2=0/352, df=1 , sig=0/553)) و بیانگر آن است که بین تعلق به گروه هویتی مردانه و یا زنانه و اهمیت به رابطه با مشتری تفاوت معناداری وجود ندارد. اگر چه در میانگینها اختلاف دیده میشود (جدول 4)، اما این اختلاف محسوس نبوده، نشان میدهد هویت جنسیتی نقشی در تعیین میزان اهمیت به رابطه با مشتری در کارفرمایان با هویت مردانه یا زنانه ندارد. بنابراین، صحت این بخش از فرضیه دوم اثبات نمیشود.
نتیجۀ آزمون χ2 نشان میدهد که در میزان اهمیت به مشارکت در جامعه بین کارفرمایانی که هویت جنسیتی مردانه دارند، با کارفرمایانی که هویت جنسیتی زنانه دارند، اختلاف وجود دارد(χ2=4/904, df=1, sig=0/027). میانگینهای به دست آمده نشان میدهد کارفرمایان متعلق به گروه هویت جنسیتی زنانه در نمونۀ آماری اهمیت بیشتری به مشارکت در جامعه و کمک به دیگران میدهند (جدول 4) بنابراین، صحت قسمت سوم از فرضیه دوم اثبات میشود.
جدول4 - آزمون تفاوت میانگین رتبه اهمیت به عوامل رضایت شغلی بین دو گروه هویت جنسیتی مردانه – زنانه (آزمون کروسکال- والیس)
|
هویت جنسیتی |
میانگین رتبه |
χ2 |
درجه آزادی |
sig |
اهمیت عوامل رضایت شغلی مبتنی بر وضعیت |
هویت مردانه هویت زنانه |
01/50 10/33 |
542/10 |
1 |
001/0 |
اهمیت عوامل رضایت شغلی مبتنی بر روابط با کارکنان |
هویت مردانه هویت زنانه |
27/31 68/47 |
925/9 |
1 |
002/0 |
اهمیت عوامل رضایت شغلی مبتنی بر روابط با مشتریان |
هویت مردانه هویت زنانه |
89/38 76/41 |
352/0 |
1 |
553/0 |
اهمیت عوامل رضایت شغلی مبتنی بر مشارکت در جامعه |
هویت مردانه هویت زنانه |
16/34 43/45 |
904/4 |
1 |
027/0 |
بحث و نتیجهگیری
نتایج آزمونهای آماری نشان میدهد کارفرمایانی که بعد مردانگی هویت جنسیتی آنان قویتر است، عوامل رضایت همراه با پیشرفت وضعیتی (مثل افزایش درآمد، توسعه تجارت، داشتن نقش رهبری و هدایت یک شرکت بزرگ با رشد سریع) را نسبت به کارفرمایانی که بعد زنانگی هویت جنسیتی آنان قویتر است، بیشتر مورد توجه قرار میدهند و عوامل رضایت همراه با روابط با کارکنان و مشارکت در اجتماع را کمتر ترجیح میدهند. در عوض، کار فرمایانی که بعد زنانگی هویت جنسیتی آنان قویتر است، عوامل رضایت مبنی بر داشتن روابط خوب با کارکنان، مشارکت در جامعه و کمک به دیگران را به عوامل وضعیتی ترجیح میدهند. در واقع، بعد مردانه هویت جنسیتی واسطه روابط بین جنسیت و اولویتهای عوامل ایجاد رضایت مبتنی بر وضعیت است و بعد زنانه هویت جنسیتی واسطه روابط بین جنسیت و اولویتهای عوامل رضایت روابط با کارکنان و مشارکت در اجتماع است .
انتظار میرفت کارفرمایانی که هویت زنانه دارند، به عوامل رضایت مبنی بر رابطه با مشتری اهمیت بیشتری بدهند، اما نتایج این مطالعه نشان میدهد که هویت جنسیتی کارفرمایان نمیتواند اهمیت عوامل رضایت مبنی بر رابطه با مشتری را پیشبینی کند. به نظر میرسد علت این مسأله در ویژگیهایی باشد که کارفرمایان باید برای اجرای نقشهای خود واجد آنها باشند. ایجاد روابط خوب با مشتریان برای موفقیت کسب و کار ضروری است، در حالی که رسیدن به عوامل وضعیتی رضایت شغلی و مشارکت در جامعه و روابط خوب با کارکنان جزو نیازهای فردی کارفرماست، اما داشتن مشتری بیشتر و پایهگذاری روابط طولانی مدت با مشتریان، از نیازهای اساسی موفقیت در یک کسب و کار است (ادلستون و پاول، 2008: 254).
در واقع، ایجاد روابط خوب با مشتریان به کارفرما کمک میکند تا از این طریق به موفقیت اقتصادی و به تبع آن به رضایت شغلی دست یابد. بنابراین، طبیعی است که رابطه با مشتری نزد هر دو گروه از کارفرمایان از اهمیت بالایی بر خوردار باشد. تحلیل دادهها نیز نشان میدهد که کارفرمایان زن و مرد، در اهمیت دهی به عوامل رضایت مبنی بر رابطه با مشتری رتبه بهتری میگیرند تا اهمیتدهی به عوامل رضایت مبنی بر وضعیت، مشارکت در جامعه و روابط با کارکنان ( با توجه به جدول 3 در بخش پیوست، کارفرمایان هر دو جنس بیشترین امتیاز را به رابطه با مشتری میدهند).
نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد هویت جنسیتی، پیشبینی کنندۀ مناسبی برای تعیین اولویتهای عوامل رضایت شغلی کارفرمایان است، زیرا بعد مردانه هویت جنسیتی با عوامل رضایت مبنی بر وضعیت مرتبط است و بعد زنانه هویت جنسیتی با عوامل رضایت مبنی بر روابط با کارکنان و مشارکت در اجتماع مرتبط است. این یافته در راستای یافتههای ادلستون و پاول(2008) در خصوص تأثیر مردانگی و زنانگی بر عوامل ایجاد رضایت شغلی است.
دیگر نتایج پژوهش نشان میدهد که کارفرمایان علیرغم جنس بیولوژیک خود، دارای هویتهای جنسیتی (زنانه، مردانه، دو جنسیتی و نامتمایز) هستند. برای مثال، 8/16 درصد از کل کارفرمایان مرد هویت جنسیتی زنانه دارند و 2/10 درصد از کل کارفرمایان زن هویت جنسیتی مردانه دارند. این نتایج نظریات رویکرد سازهگرایی و نظریهپردازانی مثل یونگ را در مورد هویت جنسیتی تایید میکند. همچنین، نتایج این قسمت از پژوهش در راستای نتایج میرزایی (1384) و قاراخانی (1386) است، میرزایی در پژوهش خود تنوع هویتهای جنسیتی را در میان پسران نشان میدهد و قاراخانی نیز در پژوهش خود نشان میدهد، دختران علیرغم هویت جنسیشان، دارای هویتهای جنسیتی (زنانه، مردانه، دو جنسیتی و نامتمایز) هستند.
همچنین، نکته دیگری که نیاز است به آن اشاره شود، این است که کارفرمایی در نگرش عمومی فعالیتی مردانه محسوب میشود و این مسأله باعث میشود کارفرمایان زن نادیده گرفته شوند، اما نتایج ما نشان میدهد برخلاف انتظار 4/35 درصد از کارفرمایان زن و 8/16 درصد از کارفرمایان مرد، هویت جنسیتی زنانه دارند. بنابراین، نباید کارفرمایی را فعالیتی صرفاً مردانه دانست، بلکه باید با دادن آگاهیهای لازم به کارفرمایان در مورد عوامل ایجادکننده رضایت شغلی، شرایطی را فراهم کرد تا کارفرمایانی که هویت زنانه دارند، از رشد اقتصادی و توسعه کسب و کارشان عقب نمانند و همچنین، کارفرمایانی که هویت جنسیتی مردانه دارند نیز بتوانند از روابط خوب با کارکنان و مشارکتهای اجتماعی سود ببرند.
با توجه به مطالعات اندک در زمینه تأثیر هویت جنسیتی در رضایت شغلی کارفرمایان، نتایج پژوهش حاضر میتواند زمینهای را برای مطالعات گسترده و متنوع در حوزههای هویت جنسیتی، رضایت شغلی و کارفرمایی زنان ایجاد کند.
پیوست
جدول 3 - میانگین پاسخ کارفرمایان در امتیاز دهی به عوامل مختلف رضایت شغلی
عوامل مختلف رضایت شغلی |
عوامل وضعیتی |
رابطه با کارکنان |
مشارکت در اجتماع |
رابطه با مشتری |
میانگین امتیازها |
052/4 |
055/4 |
156/4 |
519/4 |
[1]DeMartino & Barbato
[2]Bird & Brush
[3]Walker & Brown
[4]Gundry & Welsch
[5] Eddleston & Powell
[6]Gender
[7]Sex
[8]Giddens
[9]Garrett
[10]Bem Sex-Role Inventory
[11]Geoffee
[12]Scase
[13]Singh
[14]Pilcher & Welehan
[15]West & Zimmerman
[16]Hyde
[17]Burr
[18]Lorber & Farrel
[19]Robertson
[20]Bem
[21]Jung
[22] اشاره به آنیما و آنیموس در آثار کارل گوستاو یونگ
[23]Job Satisfaction
[24]Robbins
[25]Griffiths