Authors
1 Associate Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Sciences, University of Tehran, Iran
2 M.A in Sociology, University of Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
هرفردی در جریان تعامل با دیگران، به «تعیین ارزش شخصی خود» میپردازد. چنین عملی با هدف برتریبخشی و اجتناب از قرارگیری در موقعیت فروتری صورت میگیرد. از نظر «آدلر» انسان با تصور «خودارزشمندی» زندگی میکند و همواره چنان رفتار میکند که بتواند آن را از هرگزندی مصون بدارد و با احتراز از موقعیتهای کهتری آن را برتر جلوه دهد (آدلر به نقل از: منصور، 1369: 71 ). یکی از مسائل مهمی که خواسته یا ناخواسته در بافت روابط بینفردی به کاهش صحهگذاری بر معیارهای ارزشمندی خود منجر میشود، تحقیر اجتماعی است. واژه تحقیر(humilation) از ریشه کلمه humus است که در لاتین به معنای زمین(earth) یا با صورت بر زمین خوردن است. این کلمه در زبان نروژی به معنای در درجه پایین قرارگرفتن(de-gradation)، مطالب توهینآمیز (ned-verdigelse)، در زبان آلمانی (Er-niedrig-ung) و در زبان فرانسوی به معنای افت دارنده در نظر گرفته میشود. (لیندر، 2003: 56). واژه تحقیر مترادف است با مفاهیمی همچون: از دست دادن چهره[1]، حس حماقت[2]، آزار رساندن[3]، رسوایی[4]، هتک حرمت[5]، پایینآمدن[6]، پست کردن[7]، بدنام کردن[8]، ننگین کردن[9]، بیاحترامی[10]، عجز[11]، بدنامکردن[12]، زبونی[13]، استهزاکردن[14]، ناچیزکردن[15]، تهمتزدن[16]، شرمساری[17]، رنجاندن[18]، نپذیرفتن[19]، خندیدن به[20] (کلین، 1991: 4).
قربانی تحقیر در شرایطی قرار میگیرد که احساس میکند کوچک شمرده شده و به شأن، شخصیت و غرور وی لطمه وارد شده است (لیندر، 2001: 46). تجربه تحقیرشدگی ممکن است احساسات متنوعی، ازقبیل: ناامیدی، اضطراب اجتماعی، ناتوانی، خشم سرکوبشده، تزلزل روانی، هراس اجتماعی، میل به تخریب و ... را به بار آورد؛ اما آنچه اهمیت دارد، تجربه بدون انقضای تحقیر است که هرگز از بین نمیرود (کلین ۲۰۰۱؛ به نقل از فانگن، 2007: 491). نمودهایی از تحقیر شامل: مسخره کردن، طعنه زدن، آزار و اذیت، بیتوجهی کردن به، خجالت دادن، انتقاد کردن، تخفیف دادن و سرزنش کردن است که در جریان تعاملات میان کنشگران به صورت روزمره رد و بدل میشود (هارتلینگ، 1999: 6). وجه مشترک تمام قالبهای فوق آن است که قربانی تحقیر را در معرض خودکمبینی، احساس بیکفایتی، بیاعتمادی اجتماعی، ترس از تکرار تجربه تحقیرشدگی و بازنمایی فضای تحقیرگری قرار میدهد (همان:7). فضای تحقیرگری به مثابه یک فضای ناامن آکنده از نمادها، نشانهها و دلالتها، فضایی است که در آن کنشگران با یکدیگر وارد تعاملی نابرابر میشوند و هرکدام از آنها در پی هویتبخشی و برتری به تفاوتهای خود و برجستهسازی آن هستند. نسبیت، پراکندگی و تکثر خصوصیات منتسب و مکتسب افراد، نحوه برساخت، تفسیر و توجیه اَعمال سوژهها را تنوع بخشیده و لذا تمامی تعاملات انسانی را به تعاملی معنادار، نمادین و دلالتمند مبدل ساخته است. چنین نسبیتی، درک تحقیر را به عنوان یک تجربه شخصی با تبعات اجتماعی تنوع بخشیده و امکان تصور الگویی قابل تعمیم از موقعیتهای تحقیرآمیز برای تمامی سوژههای اجتماعی را ناممکن میسازد. نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد که مفهوم تحقیر میتواند بر انواع مختلفی از تجارب گوناگون دلالت داشته باشد که از فردی به فرد دیگر متفاوت است (لیندر، 2001: 51؛ لیندر، هارتلینگ و لوچتا، 1999: 7). به عبارت دیگر، آنچه برخی از کنشگران اجتماعی در مواجهه با آن به عنوان تحقیر تجربه میکنند، میتواند برای سایرین بدون هیچ نشانگری دال بر تحقیر، امری عادی تلقی شود. در این پژوهش سعی میشود تا به این سؤال پاسخ داده شود که افرادی که تجاربشان را از تحقیر بازگو میکنند، چه مصادیقی را معادل تحقیرشدگی میدانند و ازطرف دیگر، چه شرایط و عواملی، زمینههای لازم را برای شکلگیری این تجارب فراهم مینماید؟
با نگاهی کوتاه به ادبیات پیشین در این حوزه مشخص میشود که علیرغم اهمیت نقش تحقیر در پیدایش بسیاری از آسیبهای اجتماعی و پیامدهای مخرب آن در قالب انواع مشکلات روانی و اجتماعی، پژوهشهای عمیق زیادی در حوزه جامعهشناختی در ایران صورت نگرفته و معدود پژوهشهای موجود نیز با حاشیهای کردن آن، از مطالعه آسیبشناسانه و مستقل این مسأله چشمپوشی نمودهاند؛ اما مرور ادبیات تجربی سایر کشورها نشاندهنده تمرکز بسیاری از پژوهشها بر بررسی تحقیر و تجارب مربوط به آن است؛ برای مثال، نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد که مصادیق تحقیر – یعنی آنچه به مثابه تحقیر تجربه میشود- میتواند بر یک تجربه بیرونی – برای مثال شکست در یک بازی یا رقابت- یا یک واقعه درونی – مثل احساس ضعف در فرایند مقایسه خود با دیگری- دلالت داشته باشد (هارتلینگ و لوچتا، 199: 7). قربانی تحقیر ممکن است در غیاب هرگونه عمل تحقیرآمیز تعمدی که درنتیجه سوء تفاهم، تفاوتهای فردی و فرهنگی یا انحراف دیگران از هنجارهای قابل احترام برای فرد صورت میگیرد، در موضع تحقیرشدگی قرار گیرد (لیندر، a2000: 29). پل ستاکس[21]، در پژوهشی با عنوان «ما همه تحقیرشده هستیم»، بیان میکند که افراد بدون اینکه پیامی را مبنی بر تحقیرشدگی به صورت مستقیم دریافت کرده باشند میتوانند تحریکات بدنی- عصبی قویای را بهواسطه محرکهای محیطی تجربه کنند (پل استاکس، 2004: 18). همچنین تحقیر میتواند در نتیجه شایعهپراکنیهای بیاساس قومی، فرهنگی و اقلیتی قربانیان زیادی را برجای بگذارد (لیندر، 2001: 8). یافتههای برخی پژوهشهای دیگر گویای آن است که بسیاری از افراد – مهاجران جنگزده به طور خاصه در این پژوهش- تحقیرشدگی شدیدی را به واسطه تصویری که در رسانهها از آنها ساخته میشود و برچسبهایی که در این جریان به آنها زده میشود، درک میکنند. آنها به عنوان ابژههایی مغرور، نامتعادل، سخت و غیرقابل ادغام ترسیم میشوند (فانگن، 2007: 489). بیتوجهی، حمایت نشدن، در حاشیه قرار گرفتن و طرد، از جمله تجاربی است که غالباً اقلیتها از آن به عنوان مصادیق تحقیر یاد میکنند (الیسون و هارتر، 2007).
اگرچه تاکنون گروهبندی خاصی از مصادیق تحقیر اجتماعی به صورت الگوهای معینی ارائه نشده است، اما «لازار» (1987) معتقد است تجارب قربانیان تحقیر میتواند مشتمل بر پنج ویژگی باشد: 1- در معرض دید قرار گرفتن؛ به طوری که احساس میکنند معیوب یا لکهدار هستند؛ 2- احساس کوچک شدگی؛ برای مثال احساس کم ارزشی میکنند؛ 3- احساس ناکارآمدی؛ به این معنا که احساس پست شدن، رسوایی یا بیکفایتی میکنند؛ 3- مورد حمله قرار گرفتن؛ برای مثال به سخره گرفته شده و مورد اهانت واقع شدهاند؛ 5- اتخاذ راهبردهای اجتنابی به طوری که میخواهند ناپدید شوند یا از خجالت در زمین فرو روند (به نقل از فانگن، 2007: 491).
شایان ذکر است که بیشتر پژوهشهای انجام شده توسط روانشناسان و به منظور بررسی اثرهای تحقیر بر ابعاد فردی و شخصیتی تحقیرشدگان بوده و پژوهشهای اندکی به مصادیق اجتماعی و بیرونی تحقیر پرداخته است. فقدان پژوهشهای لازم در زمینه تحقیر اجتماعی و بهویژه اتخاذ رویکردهای اتیک و روشهای کمّی در پرداختن به این موضوع، لزوم توجه و حساسیت نگارندگان را نسبت به حوزه مغفول مانده در بررسی مسائل اجتماعی آشکار ساخته و سؤالهایی را در این باره در ذهن آنها ایجاد مینماید. این که کنشگران چه درک و تصوری از تحقیر دارند؛ چه تجاربی را به عنوان تحقیر شناسایی میکنند و برچه اساسی به قضاوت درباره موضع خود - در قالب فردی که قربانی تحقیر شده- میپردازند، از سؤالهای اصلی این پژوهش است که به آنها میپردازیم.
با توجه به هدف این پژوهش که آگاهی از درک و تصور کنشگران اجتماعی از مصادیق تحقیر است و با توجه به بدیع بودن موضوع، و نبود چارچوب نظری مناسب برای آن، لزوم اتخاذ رویکردی اکتشافی برای کشف ابعاد پنهان این پدیده بیش از پیش نمودار میگردد. برای این منظور، روش تحلیل کیفی گزینه مناسبی به نظر میرسید. در پژوهش کیفی مقصود اساساً تفسیر است و از دیدگاه پارادایمی، مبتنی بر پارادیم تفسیرگرایی- برساختگرایی اجتماعی است. همچنین، فهم عمیق از نحوه برساخت و تفسیر تجارب کنشگران از تحقیر اجتماعی، نیازمند مطالعه کیفی با رویکردی امیک[22] است. رویکرد امیک به عنوان یکی از مفاهیم بنیادی پارادایم تفسیرگرایی به دنبال شناخت جهان اجتماعی کنشگران و چگونگی برساخت آن از دیدگاه افراد درگیر در آن است. با اتخاذ این رویکرد، هدف پژوهش علمی درک و تفهم معنای رفتارها یا کنشهای متقابل معنادار است که در سطوح بالاتر کنش به یک سری ساختارها و واقعیات عینی کلان تبدیل میشوند (محمدپور، 1389: 51). بنابراین، روش تحلیل دادهها در این پژوهش، تحلیل تماتیک (مضمون) است. تحلیل مضمون عبارت از تحلیل مبتنی بر استقرای تحلیل است که طی آن از طریق طبقهبندی دادهها و الگویابی دروندادهای و بروندادهای به یک سنخشناسی تحلیلی دست مییابد. تحلیل تماتیک عبارت است از عمل کدگذاری و تحلیل دادههاست، با این هدف که دادهها چه میگویند. این نوع تحلیل به دنبال الگویابی در دادههاست. زمانی که الگویی از دادهها به دست آمد، باید حمایت موضوعی از آن صورت گیرد. به عبارتی، تمها از دادهها نشأت میگیرند (محمدپور، 1388و 1389؛ توماس و هاردن، 2008).
با توجه به موضوع مورد بررسی که با تجارب زیسته افراد ارتباط دارد و از سویی موضوعی حساسیت برانگیز است، بهترین راه جمعآوری اطلاعات، گفتگوست. از اینرو، تکنیک جمعآوری اطلاعات در این کار از نوع مصاحبه نیمهساختاریافته است. اگرچه پژوهش با سؤالهایی کلی آغاز گردید؛ اما وجود این سؤالها مانعی برای طرح سؤالهای جدید و یا تغییر سؤالهای قبلی ایجاد ننمود و در خلال مصاحبه، چنانچه پاسخ مصاحبهشونده لزوم طرح سؤال دیگری را ایجاد میکرد، محقق از آن چشمپوشی نمیکرد؛ چراکه در پژوهشهای کیفی، دست محقق برای تغییرات مداوم و تغییر پرسشها نسبت به افراد و موقعیتها باز است. چنین راهبردی در روش کیفی اطلاعات جدیدی را که مورد انتظار نباشد، تولید میکند. از سویی دیگر، در این پژوهش سعی شد تا پیشفرضهای نویسندگان وارد مصاحبه نگردد و از روش دروننگری همدلانه برای فهم معانی ذهنی کنشگران از مسأله تحقیر اجتماعی استفاده شد تا بتواند موقعیتهای اظهارشده را از دیدگاه خود آنها درک نماید.
جامعه یا میدان مورد مطالعه در این پژوهش، تمامی زنان و مردان بالای 15 سال شهر تهران است. نمونهگیری به شیوه نظری- هدفمند است؛ بدین معنا که در انتخاب نمونهها دو ملاک «نقطه اشباع نظری» و «تنوع» مبنای کار بودهاند. علیرغم دستیابی به اشباع دادهها در سیامین مصاحبه، به منظور دستیابی به اشباع نظری و تأیید گمانهزنیهای نظری، روند مصاحبه تا نمونه چهلم ادامه یافته است. در انتخاب نمونهها سعی شد تا حداکثرتنوع برحسب برخی ابعاد و شاخصهای زمینهای رعایت شود. سوژههای مورد بررسی به صورت تصادفی در اماکن عمومی، پارکها، محل کار و تحصیل آنها انتخاب شدهاند.
در این پژوهش با تعداد40 نمونه مصاحبه شده است. همچنین، سعی شده تا نسبت میان سایر متغیرها تا آنجا که ممکن است، حفظ گردد. توصیف دادهها و بیان ویژگیهای متغیرهای زمینهای در جدول(1) نشان داده شده است.
جدول 1- مشخصات پاسخگویان
متغیرهای زمینهایی |
جمع |
||
جنسیت |
زن |
20 |
40 |
مرد |
20 |
||
سن |
30-15 |
19 |
40 |
65-31 |
20 |
||
65 به بالا |
1 |
||
میزان تحصیلات |
زیردیپلم |
7 |
40 |
دیپلم |
9 |
||
فوق دیپلم |
2 |
||
لیسانس |
13 |
||
فوق لیسانس |
8 |
||
دکتر |
1 |
||
طبقه اجتماعی |
پایین |
9 |
40 |
متوسط |
21 |
||
بالا |
10 |
||
وضعیت اشتغال |
شاغل |
23 |
40 |
غیرشاغل |
17 |
||
وضعیت تأهل |
مجرد |
17 |
40 |
متأهل |
23 |
||
جمع |
40 |
|
منبع: یافتههای پژوهش حاضر
قابلیت اعتماد، به بیانی ساده، میزانی است که در آن میتوان به یافتههای یک پژوهش کیفی متکی بود و به نتایج آنها اعتماد کرد (گوبا و لینکلن؛ به نقل از محمدپور، 1388: 47). معیار قابلیت اعتماد دربرگیرنده چهار معیار جداگانه؛ اما مرتبط باورپذیری، اطمینانپذیری، تأییدپذیری و انتقالپذیری است که در این پژوهش به کار گرفته شده و راهبردهایی نیز برای ارتقای کیفیت پژوهش اخذ شده است. این راهبردها شامل «تکرار شدن یک یافته» به معنای مستندسازی یافتهها از چندین منبع مستقل که در نهایت به کاهش خطای کلنگری منجر میشود و همچنین، «کنترل تبیینهای رقیب» به معنای کمک گرفتن از متخصصانی است که در فرایند پژوهش درگیر نبودهاند و میتوانند شواهدی را که با یافتهها منطبق نیست، بازنگری و اصلاح کنند.
نتایج حاصل از مصاحبههای کیفی عمیق نشان میدهد که رخداد تحقیر اجتماعی در اشکال متفاوتی در روابط میان افراد بروز پیدا میکند. درک و تفسیر سوژهها از این اشکال، ما را در ارائه دستهبندیی که بتواند جوانب مختلف تحقیر را در بربگیرد، رهنمون ساخت که در ادامه به صورت مبسوط بدان پرداخته میشود. در زیر به بررسی انواع تحقیر باتوجه به انگیزه شکلگیری آن اشاره می شود.
انواع تحقیر را میتوان با توجه به اهداف شکلگیری آن دستهبندی نمود. زمانی که کنشگران در روابط خود با هدف معینی دست به تحقیر دیگری میزنند، در پس کنش خود مقاصد معینی را دنبال میکنند که تعمدی است. تحقیر عامدانه زمانی رخ میدهد که تحقیرکننده با هدف و نیت قبل از کنش، اقدام به تحقیر قربانی کند. در این شکل از تحقیر، هدف تحقیرکننده از کنش خود میتواند کوچک کردن، کمشمردن، زبونی، گرفتن شأن و شخصیت، آزار رساندن، رسوایی، هتک حرمت، پایینکشیدن، پست کردن، بدنام کردن، ننگین کردن، بیاحترامی، بدنامکردن، استهزاکردن، ناچیزکردن، تهمتزدن و یا شرمساری تحقیرشونده باشد و یا حتی ممکن است بخواهد به نوعی تمرین قدرت و یا اثبات برتری خود را نشان دهد.
محمد 67 ساله با تحصیلات پنجم ابتدایی که در طبقه اجتماعی متوسط قرار میگیرد، میگوید:
«خانم بنده تو جمع، یعنی وقتی بچههام هستن، گاهی وقتا خیلی بد حرف میزنه. خیلی من خجالت میکشم. اصلاٌ دوست ندارم این جوری بشه، ولی اون از قصد داره منو جلوی بچهها کوچیک میکنه. وقتی بچهها همه هستن با من دعوا میکنه. اگه از بیرون چیزی میخرم؛ مثلاٌ میوهای، پیازی، گوجهای، میگه: اینا چیه؟ همشون خرابن، بهدرد نمیخورن. خانم من واسه این منو جلوی بچهها کوچیک میکنه که خودش رو پیش اونا خوب کنه (تحقیر عامدانه). اینقدر از این کارها کرده که بچههام قد یه ارزن ازم حساب نمیبرن (تحقیر و از دست دادن جایگاه)».
تحقیر عامدانه میتواند در هر زمینهای اعمال شود: در زمینه علمی، کاری، خانوادگی و اجتماعی. شرایط و سرمایههای اقتصادی نیز یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر تجربه کنشگران از تحقیر اجتماعی است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که کنشگرانی که از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردارند، در مقایسه با آنهایی که در مضیقهاند، تجارب کمتر و سطحیتری از تحقیراجتماعی دارند و بسیاری از آنها اظهار کردند که در شرایط اقتصادی نامطلوب به کرّات، عامدانه تحقیر شدند و به دلیل عدم دسترسی به این منبع، خود نیز احساس حقارت نمودند. میزان درآمد، وضعیت اشتغال، هزینههای ماهیانه و سایر داراییهای مادی چون مسکن و نوع سکونت آنها عامل مؤثری در تحمیل تحقیر به آنها شده است.
میثم 31 ساله که در یک تعمیرگاه موتورسیکلت مشغول به کار است، میگوید:
«وقتی رفتم خواستگاری، پدرزنم میخواست پاشه من رو بزنه وقتی دید چیزی ندارم... میگفت مرتیکه دوزاری اومده میخواد دخترم رو ببره. تو محل آبرو برام نگذاشته بود، پیش همه گفته بود پسر فلانی نون به شکمش نمیرسه، اومده من به نون و نوایی برسونمش... آخه به اینم میگن مرد؟»
دسترسی به سرمایههای مالی و اقتصادی با گفتمان جنسیتیای مرتبط است که مردان را در پیوند با نقشهای تأمینکننده معاش و نانآوری از طریق مؤلفههایی، همچون: ثروت، قدرت و نفوذ تعریف میکند و درحالیکه چنین انتظاراتی نقشی برای زنان در سطوح پایین و بسیار ناچیز متصور است، برای مردان عامل امتیازبخشی و کسب فرصت و امکانهایی است که در یک چرخه، تولید و بازتولید میشود. برخورداری از دارایی و منابع مالی، به عنوان ملاک برتریبخش، عامل مهمی در ممانعت از تحقیر کنشگران؛ خاصه مردان است و عدم دسترسی به آن میتواند تعمداً روابط تحقیرآمیز را شکل دهد. همانگونه که میثم اظهار میکند، چالشهای اقتصادی و دسترسی اندک وی به سرمایه اقتصادی، مهمترین عامل قرارگیری وی در موضع تحقیرشدگی است که تعمداً و به دلیل عدم ارضای انتظارات نقشی متناسب با الگوی مردانه به وی تحمیل شده است.
یکی دیگر از عمده عواملی که پاسخگویان در تجارب خود به عنوان تحقیر تعمدی برساخت میکنند، مؤلفه «خودشیفتگی» است. خودشیفتگی با ویژگیهایی، چون: خودستایی، خود مختاری، تکبر، حسادت، بهرهجویی و عدم همدلی با دیگران مشخص میشود و علیرغم اینکه مؤلفهای روانشناختی است؛ اما از آنجایی که آثارش را در بعد اجتماعی نمایان میسازد، بدان اشاره نمودهایم.
سعید 27 ساله با تحصیلات لیسانس که به طبقه اجتماعی متوسط جامعه متعلق است، چنین میگوید:
«به نظرم شخصیتهای تحقیرگر، آدمهای خودخواهیاند که خودشون دارند از کمبود عذاب میکشن. با تحقیر بقیه میخوان چیزی که نیستن و ندارند را بهدست بیارند. منظورم اینه که بقیه را تحقیر میکنند که خودشون تحقیر نشن؛ نه اینکه حتماٌ بقیه بخوان تحقیرشون کنند، نه...، ولی خودشون، خودشون را کم میدونن، اما در ظاهر مغرور و از خود راضیاند. این جوری نمیخوان بقیه بدونند؛ پس تحقیر میکنن تا درمعرض تحقیر واقع نشن».
آسیبپذیری، ترس از مواجهه با تحقیر، آگاهی از بسترها و ویژگیهای شخصی مساعدکننده تحقیر، همگی از عواملی است که میتواند تحقیرگری را با هدف جلوگیری از وقوع آن علیه فاعل زمان حال شکل دهد.
یکی از اشکال تحقیر که به صورت ناآگاهانه رخ میدهد، تحقیر معطوف به غفلت است. این نوع تحقیر در جریان تعاملات بینفردی میان کنشگران با ویژگیهای متفاوت رخ میدهد که از چگونگی تعامل مطابق با جایگاه اجتماعی یکدیگرآگاهی ندارند. اتفاقی که در شرف رخدادن است، عبارت است از ایجاد احساس تحقیرشدگی به واسطه تحقیرگر ناآگاه در جریان تعامل. در این حالت به خودی خود تحقیری روی نداده است؛ بلکه به سبب عدم رفع انتظارات ناشی از نقش و جایگاه تحقیرشده (فرضی) است که چنین فرایندی به وقوع میپیوندد.
از طرفی هم تحقیر غیرعمد نوعی خطر در تقابل با فرهنگها محسوب میشود؛ زیرا نقشها و موقعیتهای اجتماعی به طور فرهنگی، خاص و مشخصاند و از طرفی، پاسخهای مورد انتظار به نقش و موقعیت نیز از لحاظ فرهنگی خاص هستند. بنابراین، ممکن است تحقیرکننده از نقش یا جایگاه تحقیرشده بیاطلاع باشد یا اینکه نداند برای تصدیق آن موقعیت یا نقش لازم است چه رفتاری از خود بروز دهد. افراد مسن در برخی از فرهنگها جایگاه اجتماعی بالایی دارند و در برخی دیگر جایگاه پایین. وقتی ایشان جایگاه بالایی دارند، در برخی فرهنگها این جایگاه نیاز به تکریم و احترام دارد. در برخی دیگر از فرهنگها نیازمند استفاده از کلمات محترمانه خاصی است و در برخی دیگر ممکن است نیازمند افتادگی و صبر در برابر ایشان باشد (گافمن به نقل از ویسلسکی، 2009؛ رودمین، 2013). بنابراین، آنچه با عنوان تحقیر در بسیاری از روابط برساخت میشود، به دلیل ناآگاهی تحقیرکننده فرضی است.
معمولاً تحقیر معطوف به غفلت در زمینهای شکل میگیرد که انتظارات کنشگران اجتماعی از یکدیگر در تعاملات برای هم معلوم نباشد و یا درک و تصور کنشگران نسبت به یک موضوع کاملاً متفاوت باشد؛ کما اینکه گافمن به این موضوع اشاره میکند که گاهی افراد به خاطر اشغال یک جایگاه اجتماعی، مستحق دریافت نوعی رفتار خاصی هستند و حال آنکه ممکن است با رفتاری مواجه شوند که متناظر با جایگاه اجتماعی آنها نباشد و فرد این موضوع را حمل به تحقیر کند و حال آنکه افراد به ظاهر تحقیرگر ممکن است هیچ ایدهای نسبت به انتظارات مربوط به آن جایگاه نداشته باشند.
بنابراین، این نوع تحقیر هنگامی رخ میدهد که هدف تحقیرکننده از انجام بعضی از رفتارها، گفتار و یا حرکات تحقیر نبوده است و این تحقیرشونده است که احساس میکند چنین عملی واقع شده است. علاوه بر عامل ناآگاهی تحقیرکننده و تفاوت فرهنگی، آنچه دلیل دیگری از شکلگیری این نوع از تحقیر میشود، احساس تحقیرشده از وجود ضعف یا کمبودی در وی است و چنین میپندارد که فرد مقابل او به این ضعف آگاه شده و یا آن را هدف قرار داده است. در این نوع از تحقیر، به صورت واقعی تحقیرکنندهای وجود ندارد؛ اما عاملی که از طریق آن فرد احساس تحقیرشدگی کرده است، از طریق کنشگری دیگر که تحقیرکننده نامیدهاند، انتقال داده میشود.
فرهاد 26 ساله که در یک سوپرمارکت فروشنده است، درباره تجربه خود از تحقیری که غیرعمدی برای وی رخ داده است، میگوید:
« برادر خانمم همیشه با من خیلی شوخی میکنه. بعضی وقتها بهم میگه: آبجی ما رو با چهار تا چیپس و پفک بردی! خیلی بهم برمیخوره.. میدونم که بیچاره منظوری ندارهها.اما گاو پیشونی سفیدیم. دیگه خودمم میدونم که اینجوریه...من میدونم که از خانمم پایینترم و اون لیاقت بهتر از من رو داشت؛ ولی این مسأله همیشه مثل یه پتک به سرم میخوره (سرمایه اقتصادی پایین= تسهیلکننده تحقیر)».
مهتاب 26ساله که در کلاس آواز شرکت میکند، از تجربه تحقیرشدگی خود که در آن هدف تحقیر نبوده است، چنین اظهار میکند:
«همکلاسیهام هرکدومشون با ماشین خودشون میان. هر سری که کلاس تموم میشد، بهم میگفتن با ماشین خودت میری یا برسونیمت (اختلاف طبقاتی= احساس کمتر بودن). من خیلی احساس بدی داشتم که مجبور بودم بهشون بگم ماشین ندارم. اونها نمیخواستن این رو به روی من بیارن، شایدم اصلاٌ براشون اهمیتی نداشت؛ ولی این که بین همشون ماشین نداشتم، منو خیلی اذیت میکرد».
برای این دسته از پاسخگویان، ارزیابی خود در مقایسه با کنشگران حاضر در روابط نابرابری که به صورت طبیعی شکل گرفته است، عاملی در تجربه تحقیر است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که اکثر پاسخگویان تعاملاتی را که در آن ناخواسته در موضع تحقیرشدگی قرار گرفته باشند، به کرّات و درنتیجه تفاوت در دسترسی به انواع سرمایههای سهگانه، تفاوتهای فرهنگی و عدم حصول کامل برابری تجربه کردهاند.
البته، احساس تحقیر زمانی که غیرعمدی است، همیشه به ضعف تحقیرشونده مربوط نمیشود، بلکه در مواردی به دلیل اختلافات نشأت گرفته از سبک زندگی و به طور کلی، تفاوت در عادتوارههای تحقیرگر و تحقیرشده است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که افراد با تحصیلات بالاتر، روابطی را که تحقیرآمیز خواندهاند، بیشتر از کسانی بوده که دارای تحصیلات پایینتری بودند. همچنین، تجاربی را که در آن افراد با تحصیلات بالا، احساس تحقیرشدن نمودند، در حوزههای بیشتری واقع شده است. افراد با تحصیلات بالا، تحقیرها را در یک طیف میزان اثرگذاری، به صورت جزئی، مهم و خیلی مهم تقسیمبندی و تحقیر را در فضاهای متعددی تجربه نمودهاند. این درحالی است که افراد با تحصیلات پایین تقریباً در بازگویی تجارب خود به چنین طیفی اشاره ننمودند و بیشترین تجربه تحقیر را در حوزه شخصی و خصوصی؛ یعنی در ارتباط با خانواده و نزدیکان خود گزارش دادند. شایان ذکر است که سرمایههای اطلاعاتی، صرفاً مختص به افراد تحصیلکرده نیست، بلکه در میان سایر افرادی که از تحصیلات پایینی نیز برخوردارند، چنین سرمایههای اطلاعاتی یافت میشود؛ خصوصاً وقتی که سرمایههای اجتماعی و اقتصادی آنها در سطح بالاتری قرار داشته باشد. به عبارت دیگر، میزان آگاهی افراد از مسائل مختلفی، همچون: حقوق شهروندی، حقوق انسانی در جامعه و غیره سبب شکلگیری انتظاراتی از جامعه میگردد که رویارویی با شرایطی که ناقض این حقوق باشد، میتواند به موقعیتهای تحقیرآمیز تعبیر شود. از سوی دیگر، افراد با تحصیلات پایین، موقعیتهایی را که در آن تنها « شخص » آنها تحقیر شدهاند، در تجاربشان ذکر کردند، درحالی که افراد با سرمایه فرهنگی بالا، جزئینگرانه و در دامنه وسیعتری « دیگرانی » را که تحقیر شدهاند، در تجاربشان روایت نمودند.
تحقیر غیرعمدی در برخی نمونههای مورد بررسی نسبت به سایر اشکال تحقیرگری، چالشهای روانی و اجتماعی بیشتری را برای قربانی در پی خواهد داشت؛ چرا که تحقیرشونده به نقاط ضعف خود در مقابل دیگران آگاه شده، خود را محرک بروز این رخداد میداند و حتی اگر ضعفی را در خود مشاهده نکرده باشد، نحوه برخورد تحقیرکننده، این فکر را در وی ایجاد میکند که دارای کاستیهایی است؛ درحالی که در تحقیر عامدانه، تحقیرشونده از این مسأله آگاه است (یا در جریان بازنگری، از تعمدی بودن آن آگاه میشود) که ضعف تحقیرگر و برتری اوست که محرک شکلگیری تحقیرشده است و یا در حالت دیگر جایگاه فروتر خود را در سیستم اجتماعی پذیرفته است؛ اگرچه این گزاره نافی تلخی تحقیر عامدانه نیست.
در بیشتر موارد کنشگران تحقیر غیرتعمدی را منتسب به«دیگران مهم» میدانند؛ چرا که بر این اعتقادند که خانواده و دوستان نزدیک نقاط ضعف را یادآوری میکنند تا عاملی در جهت بازآفرینی و سازندگی افراد باشد و چنین تحقیرهایی معمولاٌ خیلی سریع به دست فراموشی سپرده میشود.
رضا 33 ساله با تحصیلات سوم راهنمایی میگوید:
«من آدم خلافکاری بودم قبلنا. از چاقوکشی و مشروب خوری گرفته تا مزاحمت دیگران، یک بار داداشم جلوی جمع بهم گفت: اگر به این کارهات ادامه بدی، جات ته این جوبه. اون لحظه میخواستم زمین و زمان رو بهم بریزم. چطور جرأت کرد این رو بگه... ولی دیدم واقعاٌ داره درست میگه. همین قضیه باعث شد که من همه چیز رو بگذارم کنار و یه زندگی شرافتمندانه رو شروع کنم (اثرهای مثبت تحقیر). داداشم هدفش از اون کار این بود که من به خودم بیام و اون کثافتکاریها رو کنار بذارم و همین الانم میبینم کسایی که اون موقع من باهاشون دوست بودم، به چه روزی افتادند و با افتخار این کارش رو برای همه تعریف میکنم».
معمولاً تحقیر در روابط نامتوازن قدرت شکل میگیرد. دسترسی تحقیر کننده به منابع اقتصادی، زور و امتیازات اجتماعی ممکن است در وی حس جسارت و قدرت پدید آورد و بر همین مبنا قربانی را تحقیر کند و به این ترتیب وی را تحت کنترل خود در آورد. افراد برحسب اینکه چه تفاوتهایی در دسترسی به قدرت دارند، هدف از اعمال قدرت در روابط نابرابر چیست، از چه ابزارهایی برای دستیابی بدان استفاده مینمایند و اینکه تا چه حد نابرابری آنها در ساختار اجتماع نهادینه شده است، احساس تحقیرشدگی میکنند.
نتایج حاصل از این پژوهش، نشاندهنده آن است که اکثریت پاسخگویان مرد، نابرابری در روابط قدرتی را به تفاوتهای اقتصادی در تصاحب ثروت و کالا، تفاوت در جایگاه آنان در فرایندهای تولید، با هدف انباشت سود و اعمال اقتدار قانونی، که با استفاده از ابزار نابرابریهای اقتصادی و سازوکارهای کنترل در شکل ساختارهای حقوقی نهادینه شدهاند، عامل تحقیر خود میدانند، درحالیکه زنان تفاوتهای حقوقی یا سنتی جایگاه و امتیازها، تفاوتها در مهارت و صلاحیت با هدف حفظ امتیازهای نظام مردسالارانه و با استفاده از ابزار نظامهای مراقبت و نظارت را که در شکل ساختارهای سنتی و پدیدههای مرسوم یا باب روز نهادینه شدند، علت تحقیر خود در این روابط میدانند.
بنابر آنچه گفته شد، چنانچه کنشگران از سوی افرادی تحقیر شوند (برای مثال، گروه همسالان خود) که امکان تحرک و تغییر جایگاه خود را درمقابل آنان داشته باشند، در صورت تحقیرشدن، از طریق راهبرد جبران تا حد زیادی میتوانند عواقب ناشی از تحقیرشدگیشان را تخفیف دهند؛ اما آنجا که روابط قدرت نابرابر است، کنشگران دائماً احساس تحقیرشدگی میکنند؛ زیرا نمیتوانند وضعیت خود را عوض نمایند.
یکی دیگر از انواع تحقیرهای معطوف به قدرت، تحقیر در روابط عاطفی است که کنشگران در تجربه زیسته خود با آن مواجه شدهاند؛ جایی که کنشگران از سوی کسانی که به آنها دلبستگی عاطفی دارند، در موضع تحقیرشدگی قرار میگیرند. زمانیکه در رابطهای عاطفی تعادل میان قدرت افراد واقع در آن رابطه از بین برود، تحقیر میتواند یکی از پیامدهای این عدم توازن برای شخص یا اشخاصی باشد که در موضع پایینتری قرار گرفتهاند.
محمد 32 ساله که از سوی والدین خود به دلیل تبعیضی که میان وی و سایر فرزندان خانواده قائل شدهاند، تحقیر شده است، میگوید:
«من از همشون (منظور خواهر و برادرش است) بهتر بودم واسه پدر و مادرم؛ الان هم هستم. از پنچم ابتدایی سرکار میرفتم. هیچی که ازشون پول نمیگرفتم، بهشون کمک هم کردم، بهشون احترام گذاشتم؛ ولی همیشه اونها برادر و خواهرهام رو به من ترجیح دادند (تبعیض و تحقیر). تلاششون واسه اونها بود. من این وسط براشون اهمیتی نداشتم. تا یه کاری، مسألهای واسه برادرم یا خواهرام پیش میاد، فوری از من میخوان کمکشون کنم؛ درحالیکه من تو یه شهر غریب بودم، با هزارتا بدبختی به اینجا رسیدم، بزرگتر نداشتم (بیتوجهی و تحقیر). .... دختر مورد علاقهم من رو ترک کرد، چون بهم میگفت وقتی خانوادهت تو رو آدم حساب نمیکنن، چطور میخوای من تو رو مرد زندگیم بدونم؟ (تنهایی= تحقیر) اونها نرفتند خواستگاریش. هرچی خواهش کردم، گفتند: تو میری زن بگیری، بدبختیش واسه ماست».
برای پاسخگوی فوق، عدم دستیابی به ویژگیهای عینی ترسیمشده در طرحوارههای عاطفی او که انتظار دریافت حمایت و صمیمیت دارد، سبب شکلگیری تجربه تحقیر ناشی از تبعیض و بیتوجهی شده است. هرچند عدم پاسخگویی به انتظارات عاطفی، تحقیرشده را با چالشهای مضاعفی مواجه میسازد؛ اما امکان جبران تحقیر به واسطه تراکم ارتباطات را نیز فراهم میکند؛ برای مثال، فردی که از سوی پدر خود به هردلیل تحقیر میشود؛ اگرچه تجربه عاطفی نامطلوبی را دریافت کرده؛ اما امکان اینکه پدر بتواند با راهبردهای جبرانی از فشارهای ناشی از این خاطره بکاهد، بسیار بیشتر از زمانی است که تحقیرکننده یک «غریبه» باشد که امکان برقراری ارتباط مجدد با وی اندک است.
یکی دیگر از جنبههای تحقیر در روابط عاطفی، سوء استفاده عاطفی است. سوءاستفاده عاطفی فراتر از آزار کلامی است و میتواند به عنوان هر گونه رفتار غیر جسمانی اطلاق شود که یرای کنترل کردن، پست کردن، مرعوب کردن، مطیع کردن، تنبیه کردن یا منزوی کردن شخص دیگر، از طریق استفاده از ارعاب، تحقیر یا ترس صورت میگیرد. دامنه رفتار توأم با سوءاستفاده عاطفی از بدرفتاری کلامی (کوچک شمردن، سرزنش و عیبجویی مستمر) تا تدابیر ماهرانه، مانند: ارعاب، دستکاری و رویگردانی از خوشیهای زندگی را در برمیگیرد .
سمیه 30 ساله با تحصیلات کارشناسی که از سوی نامزد خود مورد سوءاستفاده عاطفی قرار گرفته، میگوید:
«همیشه به من میگفت که چقدر من از اون سرترم که اون لیاقت من را نداره... یهو سر هیچی باهام بهم زد و رفت با یکی دیگه ازدواج کرد. اون آدم من رو تا عرش برد و یهو با کله کوبوند رو زمین... من خیلی روش حساب کرده بودم. یکی دیگه را به من ترجیح داد، تا مدتها فکر میکردم من چی از اون دختره کمتر داشتم که من را ول کرد».
این شکل از تحقیر به عنوان نوعی واکنش در برابر تحقیرشدگی و تلاش برای جبران آن در فضاهایی که کنشگر صاحب قدرت است، انجام میگیرد. به عبارت دیگر، کنشگرانی که در برخی تعاملات خود در موضع تحقیرشدگی قرار میگیرند، در برخی روابط خود ممکن است یکی از راهبردهایی که عاملان اجتماعی با هدف تسکین و سرپوشنهادن بر موضوع تحقیرشدگی خود اعمال میکنند، تغییر موضع خود از تحقیرشده به تحقیرگر است. در نقش تحقیرگر قرارگرفتن به سبب سیطره منطق حفظ «خود» - یعنی مسؤول بودن افراد در نگهداری از حیثیت و شأن اجتماعیشان - به سوی روزمرگی سوق داده شده است. نحوه تعامل در فضاهای مختلف، فرایندهای هویتیابی و معنابخشی به زندگی، از جمله عوامل مؤثر بر این تغییر موضعهاست. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که سوژههای اجتماعی در پاسخ به موقعیتهای اضطرابآوری، همچون: تحقیرشدگی، نه تنها به منابع خود – منظور منابع برتریبخش- تکیه میکنند، بلکه از منابع محیط اجتماعی - شایعهپراکنیهای منفی تلافیجویانه درباره تحقیرکننده- نیز یاری میطلبند. اگرچه چنین راهبردهایی خطر بازتولید تحقیر را در دامنه وسیعی از شرایط میسر میکند؛ غالباً به صورت غیرمستقیم و در فضاهای امن تخریبگری ظهور میکند.
لیلا 27 ساله در این باره میگوید:
«یک موقعهایی آدم دلش میخواد سر به تن اونی که پیش همه کوچیکت کرده نباشه (غلیان احساسات ناشی از تحقیرشدگی)، میری پهلو هرکی که این آدم اعتباری داره پیشش بد میگویی، آبروش را میبری (تحقیر معطوف به هدف تحقیرگری) این جوری انگار دلت خنک شده، کار درستی شاید نباشه (تناقضات انتخابی) ولی خودت آروم شدی (تسکینپذیری)».
برای لیلا تغییر نقش تحقیرشده به تحقیرگر نه به صورت مستقیم و علیه تحقیرکننده نخستین، بلکه غیرمستقیم و بدون برنامهریزی و در یک فضای جدید و غالباً علیه کسانی صورت میگیرد که فاقد منابع قدرتی همسان با وی هستند. شایان ذکر است که در روابط کم و بیش یکسان، امکان تحقیرگری علیه تحقیرکننده بسیار شایع است. همین امر است که تحقیر اجتماعی را به یکی از آسیبهای اجتماعی چرخهای و بیپایان تبدیل کرده است.
آرمین 29 ساله میگوید:
«مقاومت یه محرک بیرونیه یا عصبانیت، یا مقابله به مثل و عکسالعملهای متقابل یه وقتایی عصبانی میشه و حتی به خشونت کشیده میشه... یک وقتایی از همون راهی که فرد مقابل تحقیر کرده، شما هم تحقیر میکنی... از لباس پوشیدن شما ایراد گرفته، دو روز دیگه از تیپش ایراد میگیری... این در به اون در میکنی».
عباس 36 ساله که از مقابله به مثل به عنوان راهبردی در مقابل تحقیرکننده استفاده میکند نیز چنین میگوید:
«خیلی ریز میشم یک ایرادی بگیرم ازش که در کمال آرامش و با شوخی یک جوری بگم که تا خونهشون کله معلق بره»
درحقیقت، اگر تحقیر تنها به فضایی که در آن فعلیت یافته، ختم میشد، این مسأله قابل اغماض بود و سهولت بیشتری در رفع اثرهای آن وجود داشت؛ اما یافتههای حاصل از تحلیل مصاحبههای کیفی نشان میدهد که شرایط و ویژگیهای فضای تحقیر، مناسبات و روابط میان کنشگران، فاصله اجتماعی میان آنها، حضور یا عدم حضور شاهد/ شاهدان به امتداد تعاملات تحقیرآمیز منجر میشود. شکل زیر نمایانگر چرخه تحقیرگری است که در روابط تولید و بازتولید میشود.
شکل 1- چرخه تحقیر
منبع: یافتههای پژوهش حاضر
هنگامی که فردی در یک رابطه تحقیر میشود، دو نوع رفتار میتواند از خود نشان دهد: یکی اینکه بلافاصله به مقابله به مثل و خشونت بپردازد که این امر به بازتولید تحقیر منجر میشود و دیگری اینکه درباره این مسأله که آیا واقعاً تحقیر روی داده است یا خیر، بازاندیشی کند. درصورتی که تحقیر غیرعمدی باشد، این چرخه متوقف میگردد؛ اما زمانی که این تصور تصدیق گردد که تحقیر عمدی بوده، دو رفتار قابل پیشبینی است: یا با گفتگو و متقاعدسازی تحقیرکننده را به باز پسگیری احترام به خود وادار کند (امکان دارد تحقیرشده با بیتفاوتی، تحقیرکننده را نادیده بینگارد) که در این حالت هم چرخه متوقف میشود؛ یا اینکه به خشونت و مقابله به مثل منجر شود. همچنین، اگر این خشونت به همان فضا خاتمه یابد، با وجود تولید خشونت، چرخه پایان مییابد؛ اما چنانچه تحقیرشده این خشونت و مقابله به مثل را به فضاهای دیگری انتقال دهد، به بازتولید مجدد تحقیر منتهی میشود. بنابراین، تکرار تجارب و جابه جایی نقش تحقیرکننده و تحقیرگر است که این پدیده را به صورت مرضی در جامعه پراکنده کرده، گسترش میدهد. بر اساس آنچه پاسخگویان ذکر کردند و با توجه به یافتههای کلی پژوهش، میتوان انواع تحقیر را به صورت زیر جمع بندی کرد:
|
تحقیر معطوف به هدف |
|
تحقیر معطوف به غفلت |
|
تحقیر معطوف به قدرت |
|
تحقیر معطوف به تحقیر شدگی |
شکل 2- اشکال تحقیر باتوجه به انگیزههای آن
منبع: یافتههای پژوهش حاضر
پس از ذکر انواع تحقیرها براساس انگیزه تحقیرگر، میتوان به بررسی مصادیق و مستنداتی پرداخت که کنشگران تجربه آن را به تحقیر تفسیر میکنند.
یک اشکال بارز تحقیر که در روابط بینفردی رخ میدهد، تحقیر کلامی است. یافتهها نشان میدهد که آزار زبانی، احساسات مهارنشده شخص برای کنترل و تحقیر فرد مقابل است. آنچه تحمل آزار زبانی و هتاکی را سخت میکند، توصیفات بیرحمانهای است که به نوع زندگی، فکر و احساسات و نیازهای فرد مقابل هجوم میآورد. تحقیر کلامی دامنه وسیعی را شامل میشود و میتواند خود را در قالب ناسزاگویی و فحاشی، ایرادگرفتن، دادن القاب سخیف، سرزنش کردن و نفرین کردن نمایان سازد که در جدول ذیل آمده است.
جدول 2- انواع تحقیر کلامی
انواع تحقیر کلامی
|
تمسخر و استهزا (از طریق) |
جُکهای منتسب به گروهها و اقلیتها |
|
تَشر و کنایه |
|||
شعار |
|||
شایعه و تهمت |
|||
بهکارگیری الفاظ رکیک |
نسبت به خویشاوندان درجه یک فرد مانند فحشهای ناموسی |
||
نسبت به شخصیت فرد تحقیرشونده |
|||
القاب |
تشبیهی |
به حیوانات و جانوران مانند: الاغ، گاو، گوسفند و... |
|
به اشیای پست و فاسد مانند: آشغال، زباله و... |
|||
به انسانهای ناتوان و معلول، مانند: کَر، لال، شَل، فلج و... |
|||
غیرتشبیهی |
منتسب به شعور فرد مانند: نفهم، احمق، بیشعور |
||
منتسب به جایگاه فرد در اجتماع مانند: گدا، پایین شهری و... |
منبع: یافتههای پژوهش حاضر
سیامک 40ساله با تحصیلات دیپلم میگوید:
«با خانمم تو صف بنزین بودیم. دنده عقب رفتم. راننده پشت سریم بوق بوق که نزن! اصلاً نفهمیدم چرا این جوری کرد، چون اصلاً نخورد. اومد کوبید رو شیشه داد و بیداد که نمیدونم مرتیکه شعورت نمیرسه زدی به ماشینم. مگه سوار خر شدی».
افسانه 26 ساله، تجربه خود را از تحقیر به عنوان فردی از طبقه اجتماعی پایین چنین بازگو مینماید:
«پیرهزنه تو مترو داد و بیداد راه انداخته بود. چرا اینا خط متروی تجریش رو به شهر ری وصل کردند. هر بیسر و پای ننه مردهای پا میشه میاد تجریش میگه مام تهرانیم. این پایین شهریای فلان، این گداگودولهها (مصادیق تحقیر کلامی، القاب غیرتشبیهی). رسماَ داشت میگفت ما آدمیم فقط»
تحقیر کلامی پرتکرارترین اظهارات پاسخگویان را از مصادیق تحقیر شامل میشود. این گروه از مصادیق تلاش قربانیان را برای استفاده از ابزار مفاهمه و تقویت گفتگوی من/ دیگری از بین برده، به بازتولید تحقیر منجر میشود. در غالب اوقات خشونت نهفته در تحقیر کلامی و زمینههای اجتماعی تسهیلگر آن (برای مثال همراهی تحقیرگر با همراه/ همراهان، موقعیت اجتماعی تحقیرگر، فاصلهاجتماعی او با قربانی و ...) مانع از مقابله به مثل و کاهش تنش رخداد از طرق جبرانی آن میشود.
اعظم40 ساله با تحصیلات ابتدایی میگوید:
«شوهر اولم خیلی منو جلو همه کوچیک میکرد. تا دو سال اول ازدواجم بچهدار نمیشدم؛ حرف و حدیث مردم کم بود، شوهرمم نور علی نور شده بود. از اجاق کور و ناقص و بیثمر گرفته تا هزار تا فحش و بد و بیراه (مصداق تحقیر کلامی، از نوع تشبیهی). اصلاٌ حرف خوب از دهنش درنمیومد؛ همش فحش میداد. سکوت میکردم، میگفت: من که زن کر و لال نگرفتم. حرف میزدم، میگفت: سلیطه فلان فلان شده».
سمیه 32 ساله که از حاکمیت تبعیض در فضای خانگی خود سخن میگوید و بنا بر اظهارات وی از کودکی میان وی و خواهر و برادرش فرق قائل شدهاند و سرکوفت شده است، دراین مورد میگوید:
«زیاد بهم گیر میدهند. خواهر بزرگم، امکان نداره یه کار منو تأیید کنه؛ هرچی میپوشم، میخرم، هرجا برم اصلاٌ هرکاری بکنم؛ ازم ایراد میگیره. میگه خاک تو سرت کنن بیچاره! اگه شبیه آدم بودی، تا حالا شوهر کرده بودی، احمق از بس دویده اینور اونور شبیه عنتر شده! یه کیلو گوشت رو بدنش نیست، عقب مونده (مصداق تحقیر کلامی، از نوع القاب تشبیهی و غیرتشبیهی)"
از سویی، براساس نظریه اثرهای تعامل، شرایط گفتگوی دوطرفه زمانی شکل میگیرد که کنش ارتباطی در مفهوم هابرماسی آن حضور داشته باشد تا کنشگران در فضایی بهدور از تنش نظرهای خویش را تبادل نمایند. هابرماس معتقد به شکلدهی فضای کنش ارتباطی است. در این همکنشی، کنشگران از یکدیگر توقع دارند که اغراض و افعال متفاوتشان را از طریق اجماعی که محصول ارتباط و مفاهمه است، هماهنگ کنند. «زبان مشترک» این امکان را فراهم میآورد و در صورت بروز اختلافنظر برای جلوگیری از رفتار خشونتآمیز فقط باید طرفین بهدلیل متوسل شوند. پس نیروی الزامآور اعمال گفتاری در گرو نیرومندی غیرخشن دلائل است (هابرماس، 1377: 45). افرادی که از گفتگو و تعاملات استدلالی با دیگران خودداری میورزند، مستعد گرایش به خشونت میشوند و کسانی که مهارتهای ارتباطی قوی نداشته، ظرفیت بحث، مذاکره و گفتگو را در رابطه با موضوعهای مختلف دارا نیستند، رابطه پرتنشی را تجربه میکنند که محصول آن نارضایتی، خشونت، تحقیر و بدبینی است (دالوس، 1994: 20). از سوی دیگر، تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی در تمام جوامع با نسبتهای مختلفی وجود دارد؛ اما زمانی که افراد آن جامعه قادر به درک تفاوتها نباشند، جدال بر سر توجیه خود میتواند به خشونت و از آن جمله خشونت کلامی بینجامد.
ارتباطات غیرکلامی شامل کلیه پیامهایی میشود که افراد علاوه بر خود کلام، آنها را نیز مبادله میکنند. این نوع ارتباطات همواره در همه جا وجود دارد. در همه فرهنگها و زبانها «نشانههای غیرکلامی» وجود دارد و هیچ فرهنگ و زبانی نیست که نشانههای غیرکلامی در آن جایگاهی نداشته باشد و بخش قابلملاحظهای از مفاهیم و خواستهها از طریق آنها به دیگران انتقال نیابد. استفاده از حرکات و ایما و اشاره در اکثر اوقات جایگزین گفتار یا مکمل آن میگردد. این حرکات به خودی خود و بدون گفتار دارای معنی بوده، میتوانند بدون سخن ادا شوند. در اکثر مواقع از علامت یا نشانها برای تحقیر و توهین، تمجید و تعریف و یا تنظیم رفتار مخاطب استفاده میشود. گوینده هنگام ادای علامت از انجام آن آگاه است و شنونده نیز بعد از مشاهده به آن آگاهی پیدا میکند. به عبارت دیگر، این علامتها و نشانها آگاهانه هستند (ایکمان و فریزر، 1969: 59). از دیرباز این باور وجود داشته است که حرکات غیرکلامی افراد در زمان سخنگفتن بیانگر احساسات و هیجانهای آنهاست. این حرکات بهطور بالقوه میتوانند اطلاعات فراوانی درباره اعمال درخواستی ارائه دهند (کندوم، 1981: 139).
یکی از عواملی که به شکلگیری تحقیر در روابط میان فردی منجر میشود، زبان بدن است که افراد در روابط خود از آن برای تسهیل تعامل استفاده میکنند که گاه به علت وجود مرزها، ترس، شرایط و غیره قادر به بهکارگیری کلام برای تحقیرگری نیستند و گاه بهدلیل آگاهی از تأثیر به مراتب مخربتر زبان بدن نسبت به کلام، از این روش استفاده میکنند. انواع مختلف تحقیر غیرکلامی، در زیر آمده است:
جدول3- انواع تحقیر غیرکلامی
انواع تحقیر غیرکلامی
|
غیرمستقیم (body language) |
نوع نگاه |
حرکات صورت شامل نیشخند، ابرو بالا انداختن و... |
||
بیاعتنایی و نایده انگاشته شدن |
||
مستقیم |
کتک زدن |
|
هل زدن، تنه زدن، حمله کردن |
||
آزار جنسی |
منبع: یافتههای پژوهش حاضر
محبوبه 29 ساله میگوید:
«کلاس چهارم ابتدایی، ریاضی من ضعیف بود. معلمم رو خیلی دوست داشتم؛ اونم همینطور. همیشه با اسم کوچیک صدام میزد؛ اما وقتی نمرهام یه بار کم شد، منو جلوی بچهها کتک زد (کتک زدن از مصادیق تحقیر مستقیم غیرکلامی). فکر میکردم اون یه بار رو چشمپوشی کنه».
محسن 27 ساله با تحصیلات کارشناسی میگوید:
«وقتی تو یک جمعی بهم بیتوجهی میشه، احساس میکنم تحقیر شدم؛ چون چیزی برای رونمایی از خودم نداشتم یا اینکه طرف عوضیبازی درآره، بهم کممحلی کرده».
مصطفی 31 ساله با تحصیلات دیپلم نیز میگوید:
«تو یک دعوایی حسابی کتک خوردم؛ بچه بودم، البته، نتونسته بودم از خودم دفاع کنم، هنوزم یادم میاد دوست دارم برمیگشتم و یه دل سیر طرف رو میزدم».
سارا 23 ساله با تحصلات کارشناسی ارشد نیز تجربه خود را از تحقیرشدگی چنین بازگو میکند:
«نگاه بد مردها برام خیلی سنگینه. میدونم اونها مریضند، ولی اینکه تو موقعیتی قرار گرفتم که به خودشون اجازه این گستاخی را میدهند، برام تحقیرآمیزه».
آنچه مواجهه کنشگران را با مصادیق تحقیر غیرکلامی دشوار میسازد، به عدم توافق بر سر وقوع تحقیر است. به بیان دیگر، غیرمستقیم و نسبی بودن برخی از انواع مصادیق، فشار مضاعفی را بر کنشگران وارد میآورد که آنان را بر سر دوراهی اتخاذ راهبردهای نادیدهانگارانه یا فاعلانه قرار میدهد.
بنابر آنچه درباره مصادیق تحقیر کلامی و غیرکلامی گفته شد، به یک صورتبندی از انواع مصادیق تحقیر که شامل هردو بعد کلامی و غیرکلامی میشود، دست یافتیم. این صورتها عبارتند از:
1- القائات، شامل:
نسبت دادن صفات ناپسند، القای ضعف و ناتوانی، ذکر کلمات رکیک، چون: فحشها و ناسزاها
2- عمل و کردار:
محرومیت از علایق، بیتوجهی و نادیدهگرفتن، به سخره گرفتن، تنبیه، پرخاشگری و خشونت، شرمندهسازی
3- توقعات:
انتظارات نامتناسب با تواناییهای فردی، ارزیابی و سنجش با معیار قرار دادن دیگری، اطاعت
هدف اصلی پژوهش حاضر، واکاوی ابعاد و جوانب مختلف مسأله تحقیر و پاسخ به این سؤال است که کنشگران اجتماعی چه نوع تجاربی را در قالب مصادیق تحقیرشدگی برساخت مینمایند؟ اهمیت این کار بیش از هرچیز به آسیبهای متعاقب این پدیده مربوط میشود. شواهد نشان میدهد که تحقیر، متضمن تبعات ناگواری برای فرد، خانواده و جامعه است. تحقیر آسیبزا و آسیب ساز است ؛ زیرا در طی فرایندی تولید شده و منحصراً به فضای اولیه ختم نمیشود و دائماً در حال بازتولید در اشکال مختلف است. اگرچه مصاحبههای کیفی با تعداد محدودی از سوژهها قابلیت تعمیم به جامعه آماری را ندارد؛ اما میتواند لایههای عمیق این پدیده را آشکار ساخته، زمینه مطالعات بعدی را در سطوح وسیعتری فراهم نماید. نتایح حاصل از این پژوهش نشان میدهد که تحقیر در اشکال متنوع و در قالب مصادیق مختلفی ظاهر میشود. درک مصادیق دال بر تحقیرشدگی، نیازمند بررسی انواع تحقیر باتوجه به انگیزه شکلگیری آن بود. براین اساس و برپایه تحلیل مصاحبههای پاسخگویان، چهار نوع تحقیر، از جمله: تحقیر معطوف به هدف، تحقیر معطوف به غفلت، تحقیر معطوف به قدرت و تحقیر معطوف به تحقیرشدگی شناسایی شدند. انگیزههای تحقیرگری نقش مهمی را در شکلگیری یا عدم شکلگیری تجربه تحقیرشدگی دارد؛ برای مثال در تحقیر معطوف به هدف، تحقیرگر با کاربست مصادیق تحقیرغیرکلامی غیرمستقیم و گاه تحقیر کلامی، قربانی را متأثر میکند. درباره تحقیر معطوف به غفلت باید گفت که در این نوع تحقیر بدون اینکه انگیزهای برای تحقیرگری وجود داشته باشد، ناخواسته اعمال میشود و فعلیت یافتن تحقیرگر تا حد زیادی متأثر از انتظارات، تفاوتها و ویژگیهای روانشناختی تحقیرشده است. به عبارت دیگر، در این شکل، مصادیق تحقیر نه در قالب خشونت و ابزارهای مستقیم- همانگونه که در تحقیر معطوف به هدف به کار میرود- بلکه به صورت غیرمستقیم و غالباً در فضایی مسالمتآمیز صورت میگیرد.
همچنین، پاسخگویان تحقیر معطوف به قدرت را با مصادیقی، همچون: تسلط، مطیع بودن، وابستهکردن و ناتوانی و ضعف پیوند دادند. این نوع از تحقیر عموماً در روابط نابرابر و در ساخت سلسله مراتبی کمتحرک تجربه میشود که تحقیرشده در معرض کاربرد مستقیم (تنبیه کردن، محرومیت از پاداش) و غیرمستقیم (حاکمیت غیرقابل تفویض، ضرورت اطاعت برمبنای ساختاری) قدرت قرار میگیرد. و درنهایت، تحقیر معطوف به تحقیرشدگی را یکی از اشکال مهم، پرکاربرد و همهگیر تلقی میکنند که در همه سطوح و بدون هیچ الگوی خاصی، تنها با عطف به تحقیرشدگی و تلاش برای تخفیف تبعات ناشی از آن، شکل میگیرد. مصادیق این شکل از تحقیر را غالباً تحقیرهای سنجیده، برنامهریزی شده و سازمانیافتهای در قالب تحقیرهای غیرکلامی غیرمستقیم قلمداد میکردند که در صورت عدم دریافت نتیجه مطلوب- یعنی غلبه احساس حقارت بر هدف- به تحقیر کلامی یا غیرکلامی مستقیم منتهی میگردد.
شایان ذکر است که دستیابی به الگویی که بتواند مصادیق یادشده را با انواع چهارگانه تحقیر مطابقت دهد، امری است دشوار و چه بسا ناممکن. تحقیر مفهومی است تعاملی و ارتباطی؛ اما خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی و از آن جمله: ویژگیهای روانشناختی/ عاطفی، فاصله اجتماعی میان تحقیرگر و تحقیرشده، حضور شاهد/ شاهدان، و انواع تعاملات برحسب نوع کارکرد، در ارتباط با متغیرهای زمینهای، همچون: جنسیت، سن، طبقه اجتماعی و میزان تحصیلات میتواند تنوع وسیعی از انواع تجارب تحقیر را به همراه داشته باشد.
همچنین، باید خاطرنشان ساخت که تلاش نگارندگان در این پژوهش، اکتشاف جوانب ذهنی تجاربی از تحقیر بود که عینیت یافته و در قالب مصادیقی نمود پیدا کردند. از این رو، کشف ابعاد مختلف این پدیده نیازمند پژوهشهای وسیعی است که در سطوح خرد، میانه و کلان، قابل اجراست؛ چرا که تحقیر به عنوان زیربنای بسیاری از آسیبهای اجتماعی، تبعات و خسارتهای غیرقابل جبرانی را میتواند به همراه داشته باشد که در مرحله پیشگیری و درمان مداخلاتی در سطح فردی (مانند ارائه مشاورههای فردی، بالا بردن سطح قابلیتهای فردی و مهارتهای اجتماعی)، میانه (از طریق خانواده، مدرسه، گروههای اجتماعی و محلهای) و کلان (به وسیله فرهنگسازی و مبارزه فرهنگی با تحقیر، رسانهها، پیگرد قانونی و حمایت قانونی از تحقیرشدگان) را میطلبد. درنهایت، باید اذعان کرد که تلاش درجهت کاهش آسیبهای روانی ناشی از تحقیر اجتماعی، به کاهش تبعات اجتماعی و خسارتهای ناشی از آن منجر خواهد شد.
[1] losing face
[2] being made to feel like a fool
[3] feeling foolish
[4] hurt
[5]disgraced
[6]indignity
[7] debased
[8] denigrated
[9]dishonored
[10] disrespected
[11] dis'ed
[12] defamed
[13] humbled
[14]scorned
[15]slighted
[16]slurred
[17] shamed
[18] mortified
[19]rejected
[20] being laughed at
[21] Pual Stocks
[22]Emic Approach