Author
Assistant Professor, Deprtment of Sociology, Yasouj University, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
سلامتی و رفع عوامل مختلکنندۀ آن از ابتدایی و دیرینهترین دغدغههای انسان بوده است. اما پاسخ به سؤالهای سلامتی چیست؟ عوامل تهدیدکنندۀ آن کدامند؟ مهمترین راهبردهای مقابله با آن تهدیدها چیستند؟ دورههای تاریخی متمایز و رویکردهای مسلط هر دوره برای بررسی بیماریها و تعریف سلامت را میتوان به اختصار، شامل دوره باستان (رویکردهای شخصنگر، طبیعت نگر و آسیبشناختی خلطی)؛ دوران وسطی (رویکرد پزشکی بالینی)؛ دوران جدید (رویکرد پزشکی زیستی و عصر پزشکی)؛ و"عصر مابعد پزشکی" (رویکرد جامعه شناسی پزشکی، پارادایم زیستی- روانی – اجتماعی و ...) دانست (مسعود نیا، 1389: 1- 7). همچنین، سلامت، مبنا و عوامل مؤثر برآن در رشتهها و رویکردهای مختلف علمی به گونههای متفاوت دیده میشود. در رویکردهای زیست - شناختی و روانشناختی علت بیماریهای روانی را عامل استرسزای فیزیولوژیک یا تجربیات دوران کودکی میدانند در مقابل، رویکردهای جامعهشناختی، ساختارهای اجتماعی نابرابر، نقشهای اجتماعی، عدم منابع حمایت اجتماعی و سرمایه اجتماعی را عامل اصلی این بیماریها معرفی میکنند (توکل و مقصودی، 1390). این همه تنوع رویکردها به همراه خود ماهیت سلامت که از یک سو تابع شرایط زیست محیطی و وضع زیست شناختی فرد، از سوی دیگر، با شناخت و آگاهیهای اجتماعی در رابطه است، باعث پیچیدگی مفهومی آن شده و تعریف آن را همواره با بحثهای فراوانی همراه کرده است (محسنی، 1379: 430).
کولیر (1981) چهار تعریف از سلامتی در چهار رویکرد پزشکی، جامعهشناختی، سازمان بهداشت جهانی، ویژگی[1] را از هم متمایز میکند. در رویکرد جامعهشناختی، به عنوان رویکرد مورد نظر نویسنده مقاله، سلامتی را به عنوان فقدان احساس بیماری تعریف میکنند و فرد سالم کسی است که ادراک ذهنی از بیماری واقعی نداشته باشد و یا احساس درد، ناراحتی و ناتوانی در نتیجۀ بیماری واقعی گزارش نکند (مسعودنیا، 1389: 21). در این رویکرد، اعتقاد بر این است که درک مفهوم سلامت افراد، تنها با پرسش از خود مردم امکانپذیر است. پیمایشهای سلامت که بر این مبنا استوار هستند، اطلاعات کاربردی، معتبر و قابلتعمیمی را از وضعیت سلامت از دیدگاه خود افراد جمعآوری میکنند (باقری لنکرانی و دیگران، 1390). بر اساس گزارشها، آمارهای منتشره و همایشهای برگزار شده میتوان گفت رویکرد مسلط در جامعه ما رویکرد پزشکی- زیستی است، بیماری صرفاً پدیدهای زیستی و فیزیولوژیک در نظر گرفته میشود. این وضعیت موجب انتقاد اکثر مسؤولان سیاستگذاری نیز شده است (نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، 24 آبان 1387، سایت پزشکان بدون مرز). در مقابل، ارزیابی سلامت توسط فرد یا سلامت خودسنجی یک شاخص شناخته شدۀ بینالمللی است که برای سنجش وضعیت سلامت افراد در تحقیقات سلامت همگانی دارای کاربرد گستردهای است (وحدانینیا و دیگران، 1390)؛ افرادی که ارزیابیشان از وضعیت سلامتیشان متأثر از سن، جنس، آگاهی اجتماعی و دیگر عوامل و زمینههای اجتماعی- اقتصادیشان است. از این رو، در این رویکرد، تعریف سلامت و عوامل مرتبط با آن از بعد عینی صرف (داشتن یا نداشتن بیماری) فراتر رفته، احساس و بعد ذهنی سلامت را نیز دربرمیگیرد. تا جاییکه اصطلاحهای متفاوت Illness برای بعد ذهنی بیماری و Disease برای توصیف بیماری (یک بیماری ویژه با یک نام مخصوص یا یک بیماری که بخش خاصی از بدن را تحت تأثیر قرار میدهد، مانند بیماری قلب) به کار میروند (OXFORD Advanced Learner’s Dictionary, 2002).
بعد ذهنی سلامت یا احساس سلامت با بیماری واقعی تفاوت دارد؛ زیرا رابطۀ سلامت با بیماری از نوع رابطۀ منطقی تطابق نیست، بلکه دایرۀ شمولیت سلامت بسیار گستردهتر از نداشتن بیماری خاص است؛ تا جایی که فرد ممکن است بیماری واقعی داشته باشد؛ اما احساس کند سالم است یا اینکه بیماری واقعی نداشته باشد؛ اما احساس کند سالم نیست. از این نظر احساس سلامت به مفهوم سلامت روانی نزدیکتر میشود؛ هر چند با آن هم متناظر نیست. در این مقاله، سلامت تنها احساس فرد پاسخگو از میزان برخورداریاش از سلامت جسمانی است و این بعد تنها یکی از ابعاد سلامت عمومی محسوب میشود (سایر ابعاد اضطراب، افسردی و عملکرد اجتماعی هستند). از آنجا که اکثر تحقیقات پیشین بین سلامت روان و احساس سلامت تمایز قایل نشدهاند؛ بعلاوه، بیشتر اطلاعات و گزارشهای علمی مربوط به سلامت، در قالب آمارهایی انتشار مییابند که بر اساس فرض یکسان پنداشتن سلامت با نداشتن بیماری جسمانی و روانی برآورد شدهاند؛ تصور یکی پنداشتن احساس سلامت با سلامت روانی افزایش مییابد؛ برای مثال، بر اساس آمارهای ارائه شده توسط علیزاده، نایب رئیس انجمن پزشکان عمومی «90درصد خانوادههای ایرانی کمبود کلسیم دارند». یا بر اساس گزارش سلامت نیوز (1392)، نتیجۀ آخرین پایش سلامت روان که در سالهای 89 و 90 انجام شده، 23/4 درصد از جمعیت 15 تا 64 ساله کشور به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند. در تمایز سلامت و احساس سلامت میتوان گفت سلامت روانی بیشتر علت درونفردی (عملکرد فیزیولوژیک و روانشناختی فرد) دارد؛ اما احساس سلامت میتواند دارای هر دو علت درونفردی و برونفردی باشد. همچنین، سنجش سلامت روانی مستلزم دانش تخصصی و ابزارهای آزمون حرفهای است؛ اما سنجش احساس سلامت بیشتر در قالب سلامت خودسنج صورت میگیرد. با وجود عدم تمایز مفهومی فوق، بر اساس همۀ آمارها و ارقام رسمی گزارش شده پیرامون سلامت مردم و همچنین جایگاه رسیدگی به وضعیت سلامت مردم در برنامه پنجم توسعه میتوان گفت مردم ایران در وضعیت سلامت مناسبی قرار ندارند. بر اساس گزارشی، رتبۀ ایران برای تأمین سلامت مردم در بین 192 کشور جهان به جایگاه 123 کاهش یافته است (سایت پزشکان بدون مرز، 24 آبان 1387، کد خبر 14373)؛ یا اینکه نرخ شیوع بیماریهای روانی در ایران بین 18 تا 23 درصد کل جمعیت بوده است؛ رقمی که خیلی بالاتر از شیوع 8 تا 10 درصدی در کشورهای شمال اروپاست (احسانمنش، 1380). یا نوربالا، بر اساس پژوهشی میدانی، میزان شیوع اختلال روانی در ایران را 21درصد از کل جمعیت اعلام کرده است (Noorbala et al. 2004). اگر این گزارشها را در کنار نرخ بالای تورم، افزایش بیکاری، کاهش سرمایه اجتماعی و ... با هم در نظر بگیریم، میتوان گفت همگی به صورت همزمان بر تصور مردم از سلامتیشان (احساس سلامت) تأثیر میگذارند و بررسی آن را به یکی از ضرورتهای پژوهش جامعه شناختی تبدیل میسازند. از این رو، در این پژوهش، هدف ما این بوده است تا بر اساس نظرسنجی از مردم و سلامت خودگزارشی آنان، تنها وضعیت احساس سلامت آنها را ارزیابی کنیم.
در پژوهشهای جامعهشناسی سلامت، تأثیر عواملی مانند: سن، قومیت، جنسیت، درآمد، محل سکونت، پایگاه اجتماعی - اقتصادی افراد (Turner, 2004:6)؛ «نابرابری و محرومیت نسبی» (Wilkinson, 1999)؛ و «فقدان حمایت اجتماعی و عزت نفس[2] پایین» (Peterson & Lupton, 1996) بر سلامت مورد توجه است. با وجود این، از دهۀ 1990، در بررسی جامعه شناختی سلامت، توجه محققان زیادی به سمت مفهوم سرمایۀ اجتماعی معطوف شده است ( Putnam, 1995; Linch & Kaplan, 1997; Hartham, 2006; Almedon, 2005; Hawe & Sheil, 2000 ؛ Turner, 2004). بر اساس نتایج تحقیقات انجام گرفته که نشان دادهاند روابط و پیوستگیِ اجتماعی تأثیر چشمگیری بر هر دو بعد عینی (نداشتن بیماری) و ذهنی (احساس) سلامت دارند، محققان زیادی گفتهاند تقویت حمایت اجتماعی و انسجام اجتماعی در جامعه، به اندازۀ سرمایهگذاریها در حوزۀ مراقبت پزشکی برای آرامش اجتماعی[3]، سلامت روانی و سلامت عمومی افراد ارزشمند هستند (Berkman et al. 2000؛Kawachi & Subramanian, 2008; Nakhaie et al. 2010; Haines et al. 2011; Moore et al. 2011; Verhaeghe et al. 2012; Noghani and (Razavizadeh, 2013; Ginman, 2003) .
با وجود دامنۀ گسترده نتایج مطالعاتی که بیانگرِ همبستگی قوی شاخصهای سرمایه اجتماعی و همۀ ابعاد سلامت هستند، چالش مهم و جدی پیش روی اندیشمندان و محققان این حوزه، تبیین چرایی و چگونگی فرایند این همبستگی است؛ چالشهایی که در مرتبۀ اول، ناشی از ابهام و چندگانگی تعریف، مفهومسازی و سنجش سرمایه اجتماعی است (Bassett and Moore, 2013 Makenzie, 2002;). پیران و دیگران (1385) میگویند، محدودۀ کاربرد سرمایۀ اجتماعی چنان وسیع شده که ناگزیر با تناقضات گوناگونی همراه شده و ابعاد و جوانب متعددی یافته است. منبع دوم چالش، به مکانیسم این همبستگی و تأثیر مربوط است. محققان سه مکانیسم اصلی تأثیرگذاری سرمایه اجتماعی بر سلامت را، ارتقای رفتار تقویتکنندۀ سلامت[4]، تأثیرگذاری بر فرایندهای – روانشناختی، تسهیل دسترسی به خدمات و ابزارهای ارتقادهندۀ سلامت میدانند (Noghani & Razavizadeh, 2013). بعضی دیگر دو مکانیسم مستقیم و غیرمستقیم تأثیرگذاری را از هم متمایز میکنند. شاخصهای سرمایه اجتماعی مانند روابط اجتماعی صمیمانه و ارتباطات اجتماعی هدفمند، انسجام اجتماعی، تقویت خودیاری اجتماعی، انتشار سریع اطلاعات مرتبط با سلامت، افزایش احتمال پذیرش هنجارهای رفتار سالم.... به صورت مستقیم؛ و غیرمستقیم، به واسطۀ تأمین حمایت اجتماعی، عزت نفس، احترام متقابل و بالابردن رضایت از زندگی، موجب تقویت سلامت افراد میشوند (Turner, 2004؛ Lynch, 2000).
با این همه، سرمایه اجتماعی در گفتمان سلامت عمومی، هنوز هم به عنوان ایده بزرگ[5] در سیاستگذاری و سلامت اجتماعی مطرح است (Silva et al. 2005). با وجود این، در ایران تحقیقاتی که به صورت تجربی، به بررسی رابطۀ سرمایه اجتماعی با وضعیت سلامت افراد پرداخته باشند، انگشت شمارند. بر اساس تحقیقی، تعداد کل تحقیقاتی که به بررسی رابطۀ سرمایه اجتماعی و سلامت پرداختهاند، 11 مورد بودهاند (Noghani & Razavizadeh, 2013). از حدود 42 تحقیقی که بین سالهای 1995 تا 2005 در مورد رابطۀ سرمایه اجتماعی و بهداشت جسمی و روانی صورت گرفتهاند، تنها 12 مورد به کشورهای کم درآمد و توسعه نیافته اختصاص داشتهاند (Kawachi, 2006؛ به نقل از توکل و مقصودی، 1390). همچنین، بررسی 20 پایگاه اطلاعاتی نشان داد از 25 مطالعهای که به بررسی رابطۀ سرمایه اجتماعی و سلامت پرداختهاند، تنها 2 مورد به جهان توسعه نیافته اختصاص دارد و 80 درصد موارد باقیمانده (17 مورد از 21 مورد) در بریتانیا و ایالات متحده انجام شدهاند (Silva et al. 2005). از این رو، انجام چنین تحقیقاتی در کل ایران؛ به ویژه، در استانهایی مانند استان کهگیلویه و بویراحمد که از نظر سرمایه اجتماعی، در بین استانهای کشور، رتبه ماقبل آخر (سعادت، 1386) را دارد؛ مرکز آن (شهریاسوج)، از نظر شاخصهای توسعه یافتگی، در جایگاه نوزدهم مراکز استانهای کشور (امیر احمدیان، 1378) است؛ و از نظر سلامتی، در وضعیتی «وخیم» (امینی و دیگران، 1380) قرار دارد. مهمتر از همه آنکه تاکنون هیچ گونه مطالعه تجربیای دربارۀ رابطۀ سرمایه اجتماعی و احساس سلامت در این شهر انجام نشده است. از این رو، هدف مقاله حاضر بررسی رابطۀ سرمایه اجتماعی با احساس سلامت افراد متأهل شهر یاسوج بوده است. سؤال اساسی مقاله این است که سرمایه اجتماعی چگونه به صورت مستقیم و غیر مستقیم احساس سلامت افراد متأهل ساکن شهر یاسوج را تحت تأثیر قرار میدهد؟
ادبیات تحقیق
نوقانی و رضویزاده با بررسی ادبیات مربوط به سرمایه اجتماعی و سلامت در پایگاههای انگلیسی گوگل[6] و ساینس دایرکت[7] و سایت فارسی سید[8] (از سالهای 1990 تا 2009)، پس از دستیابی به 11 مقاله داخلی مرتبط، مهمترین نتایج آنان را موارد زیر دانستهاند: رابطۀ مثبت بین سرمایه اجتماعی و سلامت روانشناختی مهاجران (لهساییزاده و مرادی)؛ همبستگی مثبت سرمایه اجتماعی شناختی با هر دو بعد سلامت روانی و فیزیکی و همبستگی معکوس بعد ساختاری با سلامت روانی (خواجه دادی، شریفیان ثانی و شیبانی)؛ رابطۀ معکوس بین سرمایه ( مالی، اجتماعی و فرهنگی) افراد با شدت بیماریهای قلبی و عروقی (نامور)؛ رابطۀ مثبت سلامت روانی با جنبههای کارکردی سرمایه اجتماعی (کامران و ارشادی)؛ رابطۀ مثبت سرمایه اجتماعی با سلامت فیزیکی، سلامت روانی و سلامت روابط اجتماعی (زاهدی اصل و فرخی)؛ رابطۀ مثبت بین سرمایه اجتماعی و عزت نفس با کیفیت سلامت روان (عنایت و آقاپور)؛ رابطۀ مثبت مشارکت اجتماعی، شبکه حمایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، اعتماد فردی و تعمیمیافته با سلامت روان (سیدان و عبدالصمدی)؛ رابطۀ مثبت اعتماد فردی، وحدت و حمایت اجتماعی با سلامت روان (شجاع، نوابی، رکسایی و باقری یزدی)؛ رابطۀ مثبت رفاه روانشناختی و سرمایه اجتماعی (هاشمی، ابدی، باباپور و بهادری) (Noghani & Razavizadeh, 2013). وحدانی و دیگران (1390)، که سطح سلامت را از دیدگاه مردم ایران، با این سؤال ارزیابی کردند که: «در حال حاضر سلامت خود را چگونه ارزیابی میکنید؟»، میگویند 5/71 درصد از افراد سلامت خود را بسیار خوب یا خوب ارزیابی کردهاند. تحقیق باقری لنکرانی و دیگران (1390)، که به صورت سلامتی خودسنجی انجام شد، نشان داد بیماریهای قلبی- عروقی، دیابت، بیماریهای اسکلتی – عضلانی و انواع سرطان بیشترین بیماریها در بین مردم ایران بودهاند.
تحقیق رضویزاده و دیگران (1391)، در مورد رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت روانی در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد نشان داد متغیرهای اعتماد، حمایت، روابط اجتماعی و عزت نفس موجب کاهش اضطراب و افسردگی شدید شدهاند. توکل و دیگران (1390) با بررسی رابطۀ سرمایه اجتماعی و سلامت روانی در زوجین شهر کرمان نشان دادند بین سلامت روانی و متغیرهای سرمایه درونگروهی، برونگروهی و نهادی شناختی، رضایت زناشویی و احساس رضایت از زندگی رابطۀ معناداری وجود دارد. مطالعه سیدان و عبدالصمدی (1390) در مورد رابطۀ سرمایه اجتماعی و سلامت روان زنان و مردان آموزشکدههای فنی و حرفهای آموزش و پرورش استان تهران نشان داد بین متغیرهای مشارکت اجتماعی، شبکۀ حمایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، اعتماد شخصی، اعتماد تعمیم یافته و سلامت روان همبستگی مستقیم و معناداری وجود دارد.
باست و مور، با بررسی ادبیات سرمایه اجتماعی و سلامت در مجموعه مقالات و مجلات انگلیسی زبان منتشره در پایگاه Pubmed[9] (31 مقاله) پی بردند اکثر مقالات سرمایه اجتماعی و سلامت روان را در بین بزرگسالان[10]، بزرگسالان مسنتر (سه مطالعه) و افسردگی یا نشانههای افسردگی را به عنوان برآیند سلامت روانی (15 مورد) بررسی کرده بودند. چهار مورد سلامت روانی خودسنجی را به عنوان شاخصهای سلامت روانی در نظر گرفته بودند. سنجههای سرمایه اجتماعی در تحلیلهای مطالعاتی متنوع بودند. ابعاد روانی اجتماعی (17 مورد)، مشارکت ( 9 مورد) بیشترین استفاده را داشتند. نتایج 11 مطالعۀ رابطۀ مستقیم ابعاد اجتماعی- روانشناختی سرمایه اجتماعی با افسردگی یا نشانههای افسردگی، بیانگر رابطۀ معکوس سرمایه اجتماعی با این نشانهها بودند. چند مطالعه دیگر (7 مورد) بیانگر رابطۀ معکوس این نوع سرمایه با اختلالات بعد از درمان، اضطراب، سلامت روانی ضعیف خود سنجیده و افسردگی روان شناختی بودند. در مطالعات دیگری که ابعاد مشارکتی سرمایه اجتماعی و سلامت روانی را بررسی کرده بودند، مشارکت با وضعیت سلامت روانی خودسنج رابطۀ مثبت داشت (3 مطالعه). نتایج مطالعات مربوط به بررسی ابعاد شبکهای با سلامت روانی ناهماهنگ بودند. دو مورد از چهار مطالعه، بیانگر رابطۀ معکوس سرمایۀ شبکهای با نشانههای افسردگی بودند. در مطالعاتی که هر سه بعد سرمایه اجتماعی به عنوان شاخص ترکیبی سرمایه اجتماعی استفاده شده بود، سرمایه اجتماعی رابطهای منفی با نشانههای افسردگی در بزرگسالان مسنتر داشت. محققان در پایان میگویند، سنجش دقیقتری از ارتباطات و منابع شبکهای برای فهم اینکه چگونه ابعاد شبکهای سرمایه اجتماعی ممکن است با برآیندهای سلامت روانی مرتبط باشند، مورد نیاز است (Bassett and Moore, 2013).
سیلوا و دیگران (2005) با بررسی 20 پایگاه اطلاعاتی به بررسی و مرور ادبیات تحقیقات مربوط به سرمایه اجتماعی و سلامت پرداختهاند. نهایتاً، 25 مقاله برای آنها حائز شرایط بررسی بود. از این 25 مورد، 2 مورد به جهان غیرتوسعه یافته، و از بقیه، 80 درصد متعلق به جامعه بریتانیا و ایالات متحده بود. یک سوم مطالعات، سرمایه اجتماعی را به عنوان یک متغیر بومشناختی سنجیده بودند. سنجههای بسیار متفاوتی از سرمایه اجتماعی از اعتماد تعمیمیافته به دیگران تا سرانه دولتی تا عضویت سازمانها استفاده شده بودند. ده مطالعه هر دو بعد ساختاری و شناختی سرمایه اجتماعی، 9 مطالعه تنها بعد شناختی، 2 مطالعه تنها بعد ساختاری را سنجیده بودند. چهار مطالعه بیماری روانی را در بچهها یا بچههای بالغ، بقیه این رابطه را در بین بزرگسالان بررسی کرده بودند. در بعد شناختی سرمایه اجتماعی، شواهدی قوی از رابطۀ معکوس سرمایه اجتماعی شناختی و اختلالات روانی وجود داشت (7 مقاله از 11 مقاله). در بُعد ساختاری سرمایه اجتماعی، 3 مطالعه بیانگر رابطۀ معکوس و معنیدار سنجههای سرمایه اجتماعی ساختاری با اختلال روانی بودند. یک مطالعه، بیانگر رابطۀ مثبت معنیدار بین سطوح مشارکت گروهی یک شخص و مخاطرۀ رنجش از یک اختلال روانی رایج بود. محققان در پایان با اتکا بر این ادعا که مقالهشان جامعترین ارزیابی از شواهد مربوط به رابطۀ سرمایه اجتماعی و سلامت روانی بوده است، میگویند نتایج مقاله بیانگر رابطۀ معکوس سرمایه اجتماعی سطح فردی با اختلالات روانی رایج است (Silva et al. 2005). تحقیقات دیگری نیز بیانگر رابطۀ مثبت سرمایه اجتماعی در سطح گروه، همسایگی و شبکهای با سلامت روانی و فیزیکی افراد به واسطۀ تأمین منابعی، مانند: امور مالی، مراقبت و حمل و نقل و حمایت عاطفی برای افراد (Nakhaie et al. 2010)؛ رابطۀ مثبت دسترسی به شبکههای اجتماعی گستردهتر با سلامت بهتر به واسطۀ حمایت اجتماعی ناشی از این شبکهها (Haines et al. 2011) بودهاند. محققان دیگری نیز پی بردهاند سرمایه شبکهای، از طریق فراهم کردن انواع منابع اطلاعاتی، مادی و حمایت اجتماعی برای افراد، باعث افزایش پتانسیل سلامتی خودگزارشی آنها میشود (Moore et al. 2009; Moore et al. 2011; Verhaeghe et al. 2012).
چارچوب نظری تحقیق
چندین مجموعه نظریه وجود دارند که سنگ بنای بررسی تجربی روابط اجتماعی با سلامت را تشکیل میدهند. اولین نظریهها از سوی جامعهشناسانی مانند دورکیم و روانکاوانی مانند جانبولبای[11] مطرح شدند. موج عمدهای از توسعه مفهومی، همچنین، نتیجۀ کار انسان شناسانی، مانند: الیزابت بات[12]، جان برنز[13] و کلاید میتچل[14] و جامعهشناسان کمّیگرایی چون فیشر[15] و لامان[16] بود که تحلیل شبکه اجتماعی را توسعه دادهاند. این ترکیب پیوندی رهیافتهای نظری به همراهِ کارهای همهگیرشناسانی[17] مانند کاسل و کوب[18] بنیاد تحقیق در مورد پیوندهای اجتماعی و سلامت را تشکیل میدهند (Turner, 2004: 14).
تصور دورکیم دربارۀ همبستگی اجتماعی و واقعیتهای اجتماعی در توسعۀ فهمی جامعه شناختی از سلامت و بیماری از دیدگاه انسجام اجتماعی و جامعه مدنی سودمند بوده است (Berkman et al. 2000). یکی از شمارههای جدید مجله علوم اجتماعی و پزشکی[19]، "رهیافت نئو دورکیمی[20]" به سلامت و نابرابری را به دلیل رابطۀ سرمایه اجتماعی (مانند عضویت گروهی، اعتماد اجتماعی یا درجه انسجام اجتماعی) با وضعیت سلامتی در سطح کلان و تعدیل رابطۀ نابرابری درآمد و سلامت مهم دانسته است (Blaxter, 2000: 1140). جوهر بینش دورکیمی این است که فرد منزوی[21]، در دوران تغییر اجتماعی سریع و ازهمگسیختگی اجتماعی، در معرض نیروهای اجتماعیای است که میتوانند سلامت ذهنی و فیزیکیاش را تخریب کنند. انزوای فردی و نابسامانی اجتماعی، دو عامل مهم استرسزای فیزیکی و روانی هستند (Turner, 2004: 19). متناسب با ایدۀ دورکیم، روانشناسان اجتماعی پی بردهاند که اجتماع و پیوندهای اجتماعی نوعی یکپارچگی اجتماعی برای محافظت از افراد در برابر حوادث منفی زندگی فراهم میکنند (Dohrenwend & Dohrenwend, 1981).
در دوران معاصر، بوردیو، کلمن و پوتنام، اولین و مهمترین نظریهپردازان سرمایه اجتماعی شناخته میشوند. بوردیو و کلمن بر بررسی شبکههای اجتماعی (سنجههای ساختاری شبکههای اجتماعی) تأکید دارند؛ اما پوتنام، برعکس، بررسی عوامل رابطهای (هنجارهای اعتماد و کمک متقابل) را مهم میداند. این تأکیدات متفاوت، به ترتیب، موجب شکلگیری رهیافتهای اجتماع گرایانه[22] (کلمن و بوردیو) و شبکهای[23] (پوتنام) سرمایه اجتماعی شدند. رهیافتهای اجتماعگرا، به عنوان مسلطترین رویکرد در حوزۀ سلامتی، هر دو نوع سازههای روانی- اجتماعی[24] یا شناختی (برای مثال، تصور از اعتماد یا انسجام) و شاخصهای مشارکت اجتماع محور[25] را مهم میدانند. رهیافتهای شبکهای، مستقیماً به بررسی این میپردازند که افراد چقدر و با چه کسانی در درون ساختارهای اجتماعیشان رابطه دارند. با بررسی میزان، دامنه و تنوع پیوندهای[26] اجتماعی افراد، منابعی که به طور بالقوه در درون آن شبکهها در دسترس است، سرمایه اجتماعی آنان ارزیابی میشود (Bassett and Moore , 2013).
به مرور زمان و با انجام تحقیقات بیشتر، ضعفهای نظریههای بالا آشکار، فضا برای انتقاد، اصلاح و تکمیل آنان فراهم شد. از اشکالات اساسی نظریههای پیشین این است که، سرمایه اجتماعی را تنها مبتنی بر نواحی به طور جغرافیایی تعریف شده، تعریف میکنند و اجتماعات مبتنی بر خانواده، دوستان یا مردم همقوم، گروه سبک زندگی یا مذهبی را نادیده میگیرند (Lochner et al. 1999). همچنین، تمایز صریحی بین عناصر تشکیل دهنده[27] و نتایج[28] سرمایه اجتماعی صورت نگرفته است (Mckenzie, 2002). بعلاوه، نتایج مربوط به رابطۀ سرمایه اجتماعی با سلامت یکسان نبوده و در مواردی ناهماهنگ بودهاند. مک فرسون و دیگران با مرور ادبیات پیرامون سرمایه اجتماعی و سلامت پی بردند که در 104 مطالعه مربوطه، از 172 رابطۀ آماری انجام شده برای بررسی روابط بین متغیرها، 84 مورد بیانگر روابط مثبت، 7 مورد منفی و در 51 مورد هیچگونه رابطهای بین آنان یافت نشد و رابطۀ همۀ ابعاد و شاخصهای سرمایه اجتماعی با سلامت روان یکسان و مشابه نبود؛ برای مثال رابطۀ شبکههای حمایت اجتماعی با سلامت روان در 17 مورد مثبت، در 2 مورد منفی بود و در 7 مورد هیچ رابطهای وجود نداشت. در کیفیت همسایگی 13 مورد رابطه مثبت، 1 مورد منفی بود و در 10 مورد هیچ رابطهای وجود نداشت (Mc Pherson et al. 2013). از این رو، موج دوم کارها در حوزه سرمایه اجتماعی و سلامت شکل گرفت که جهتگیری این حوزه را به چند طریق تغییر دادند. محققان این موج دوم را بر اساس ماهیت عکسالعملشان در برابر این چالش میتوان در چهار دسته جای داد:
اول، محققانی که به جای توجه صرف به جنبههای کمّی و ساختاری شبکههای اجتماعی، بیشتر جنبههای کیفی روابط اجتماعی (برای مثال، تدارک حمایت اجتماعی یا بر عکس جنبههای زیانآور روابط) را مورد توجه قرار دادند (Lean & Dean, 1977; Antonucci, 1986, Kahn, 1979). روک[29] میگوید همۀ پیوندها و روابط اجتماعی الزاماً «حمایت کننده» نیستند و بعضی از آنها جنبههای استرسزا و مضری دارند که اصلاً زیر عنوان مقولۀ حمایت اجتماعی قرار نمیگیرند ( Berkman et al. 2000).
دوم کسانی که با مشخص کردن سازوکار دقیق تأثیرگذاری متغیرهای سرمایه اجتماعی بر سلامت به اثرهای غیرمستقیم سرمایه اجتماعی که به واسطۀ تأثیرگذاری بر فرایندهای روانشناختی اتفاق میافتد، توجه نمودند. در این راستا، برکمن و دیگران، چگونگی تأثیرگذاری شبکههای اجتماعی بر سلامت را از طریق مدلی مفهومی و نوعی فرایند علی روبه پایین ارائه کردند. در سطح اول «زمینۀ اجتماعی کلان[30] » وسیعتر جای دارد که شبکهها در درون آن تشکیل و حفظ میشوند. ساختار و کارکرد این شبکهها، رفتار اجتماعی و بین شخصی را از طریق چهار مسیر اساسی: 1- تأمین حمایت اجتماعی؛ 2- تأثیر اجتماعی؛ 3- تعهد و وابستگی اجتماعی و 4- دستیابی به منابع و کالاهای مادی تحت تأثیر قرار میدهد. این فرایندهای رفتاری و روانشناختی خُرد، سپس از طریق مسیرهای بیواسطهتر مانند عکسالعملهای فیزیولوژیک مستقیم به استرسها؛ ویژگیها و خصوصیات روان شناختی، مانند: عزت نفس، خودکارایی، امنیت و رفتارهای آسیبزا مانند مصرف تنباکو یا فعالیت جنسی پرخطر، رفتار ارتقا دهندۀ سلامتی، ورزش و ... سلامت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند. از این رو، رشتهای از عوامل کلان " بالادستی"، میانه (شبکههای اجتماعی) و عوامل روانشناختی و خرد، در تعامل با یکدیگر، وضعیت سلامت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند (Berkman et al. 2000). کار و دیگران[31] (2007) از تعیین کنندههای دور و نزدیک سلامت سخن میگویند که به شکل دایرههای متحدالمرکز زیر هستند (تعیین کنندههای دورتر که در سطوح بیرونی هستند، به سمت تعیین کنندههای نزدیکتر عمل میکنند). تعیین کنندۀ دور[32] آن است که بر اساس جایگاه، زمان یا همانندی به نتیجۀ نگرانکننده دور[33] است؛ تعیین کنندۀ مجاور و نزدیک[34] آن است که به نگرانی خیلی نزدیکتر است.
سوم، کسانی که در برابر گستردگی کنونی سازه[35] سرمایه اجتماعی و ابهامهای نظری و تجربی مربوطه عدم استفاده از آن به عنوان یک مفهوم علمی سودمند را پیشنهاد دادند. چهارم کسانی بودند که با چندبعدی[36] فرض کردن سازه سرمایه اجتماعی که مبتنی بر شبکههای اجتماعی افراد و تأثیرات پیشبینی شدهشان است، در صدد رفع این چالش بودهاند. برای این افراد مجادلۀ اساسی، یکپارچه کردن ابعاد متفاوت سرمایه اجتماعی در یک چارچوب نظری منسجم است. سازندهترین تلاش در این راستا را شفل وشاه[37] داشتهاند. آنها سه قلمرو متمایز سرمایه اجتماعی را از هم متمایز کردهاند: درونشخصی[38]، بینشخصی[39] و رفتاری[40]. قلمرو درون شخصی به رضایت از زندگی فردی[41]، قلمروی بین شخصی به اعتماد فیمابین افراد (اعتماد تعمیم یافته یا اعتماد اجتماعی)، و قلمرو رفتاری به مشارکت فعالانۀ افراد در فعالیتهای سیاسی و مدنی بر میگردد. رضایت از زندگی، بیانگر ارزیابی کلی فرد از محیطهای پیرامونی اوست که میتواند منفی یا مثبت باشد و تا حدّ زیادی به موجب پیوندهای اجتماعی تعیین میشود (Valenzuela et al. 2009).
با در نظر گرفتن موج اول و هر چهار واکنش موج دوم، میتوان گفت سرمایه اجتماعی به عنوان سازهای چند بعدی از سوی اندیشمندان گوناگون به صور متفاوت تعریف شده است. پیرو این تعاریف متفاوت، برای سنجش و تعیین سازوکار تأثیر آن بر سلامت از شاخصها و متغیرهای متفاوتی استفاده شده است. با مهم دانستن همۀ آنها میتوان گفت سرمایه اجتماعی، دو بعد اساسی ساختاری و شناختی دارد که در سه سطح کلان، میانه و خرد از طریق تأثیرات متقابل و اندرکنشیشان[42] سلامت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند؛ اما به بیان دقیق ترنر، ما با آنکه سازوکار دقیق علّی دقیق پیوند سرمایه اجتماعی و سلامت و آرامش افراد را نمیدانیم، میدانیم این مکانیسم از طریق مکانیسمهای روانشناختیای مانند عزت نفس، اطمینان و خوشحالی صورت میگیرد. به عبارتی، کار ارادی و عضویت در انجمنهای داوطلبانۀ ارادی (مشارکت جماعتی دینی و سکولار) جنبههای گونان آرامش[43]، شامل خوشحالی، سلامت فیزیکی را افزایش و افسردگی را کاهش میدهد (Turner, 2004: 291- 292). از این رو، مناسبترین چارچوب نظری در این حوزه، چارچوبی است که همزمان هر دو دسته شاخصهای ساختاری و شناختی مفهوم سرمایه اجتماعی، هر دو نوع تأثیر مستقیم و غیرمستقیم آنها (از طریق عناصر بیواسطهتر روانشناختی) بر سلامت را مورد توجه قرار دهد. منطق نظری مفروض چگونگی فرایند تأثیرگذاری سرمایه اجتماعی بر سلامت افراد را میتوان در نمودار زیر نشان داد.
نمودار1- چگونگی سازوکار تأثیر سرمایه اجتماعی و روانشناختی بر احساس سلامت افراد
بر اساس نظریات پیشین و مدل بالا، فرضیههای اساسی تحقیق موارد زیر هستند:
- بین کمیت سرمایه اجتماعی (حضور در مراسم دینی، تعامل با خویشاوندان، تعامل با همسایگان، تعامل با دوستان و دید و بازدیدهای دورهای) و احساس سلامت رابطه وجود دارد.
- بین کیفیت سرمایه اجتماعی (میزان حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایت از زندگی) و احساس سلامت افراد رابطه وجود دارد.
- بین میزان عزت نفس و احساس سلامت افراد رابطه وجود دارد.
- تأثیر متغیرهای سرمایه اجتماعی بر احساس سلامت افراد بیشتر به واسطۀ عزت نفس افراد صورت میگیرد.
روششناسی تحقیق
روش مورد استفاده برای انجام این پژوهش، کمّی و پیمایشی بوده و از پرسشنامه محقق ساخته برای گردآوری دادهها استفاده شده است. جامعه آماری، زنان و مردان متأهل ساکن شهر یاسوج بودهاند که بر اساس فرمول کوکران و در سطح 95% اطمینان یا خطای نمونهگیری 05/0، 400 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. افراد متأهل بر اساس این فرض انتخاب شدند که با بالارفتن سن و متأهل شدن فرد، از میزان و تنوع روابط اجتماعی، رضایت اجتماعی و همچنین سلامت وی کاسته میشود. بر اساس تحقیقات پیشین رضایت مجردان از وضع سلامت خود بیشتر از متأهلان بوده است (محسنی، 1379: 42). روش نمونهگیری، روش خوشهای چند مرحلهای بوده است. ابتدا مناطق 22 گانۀ شهر یاسوج (بر اساس تقسیمبندی شهرداری یاسوج) روی نقشه تعیین شدند. سپس در هر منطقه، بلوکهایی به صورت تصادفی (زوج و فرد) مشخص و در هر بلوک تنها 10 پرسشنامه توسط زنان و مردان متأهل (50 درصد زنان و 50 درصد مردان) پر شدند. از آنجا که تعداد کلی جمعیت هر منطقه مشخص نبود سهمیۀ هر منطقه 10 پرسشنامه به تفکیک جنس ( 5 نفر زن ، 5 نفر مرد) در نظر گرفته شد، تخصیص 10 پرسشنامه به هر بلوک، بر اساس سنجش نگرشها، ارزشها و رفتارهای ایرانیان توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (1382) صورت گرفت که تعداد پرسشنامههای اختصاص یافته به هر بلوک 10 مورد در نظر گرفته شده بود. متغیرهای مستقل و وابسته مقاله، به ترتیب، سرمایه اجتماعی، عزت نفس و سلامت روان بودهاند. سرمایه اجتماعی، چنان وسیع شده که ناگزیر با تناقضات گوناگونی همراه شده و ابعاد و جوانب متعددی یافته است. بدیهی است که هیچ پژوهشی نمیتواند به یکباره تمامی ابعاد یاد شده را دربربگیرد و چنانچه ادعایی در این زمینه مطرح شود، گویای ناآگاهی مطرح کننده در باب سرمایه اجتماعی است (پیران و دیگران، 1385). در این مقاله، سرمایه اجتماعی، بر اساس رهیافتهای شناختی و ساختاری – شبکهای (بوردیو، پوتنام، کلمن، شفل و شاه) تعریف و ارزیابی شده است. میتوان گفت سرمایه اجتماعی، شبکهای از روابط و پیوندهای اجتماعی در بین افراد است که در سطوح (از خانواده تا همشهریها) و بر اساس معیارهای متفاوتی (مبتنی بر خویشاوندی، دوستی، دین و ...) شکل میگیرد و کیفیت زندگی و احساس رضایت آنها از زندگی و خودشان را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین، آنها در مواقع لزوم میتوانند از حمایت چنین شبکههایی برخوردار شوند و متقابلاً در برابر آنها احساس تعهد و تکلیف میکنند. سرمایه اجتماعی، از طریق میزان مشارکت فرد در مراسم مذهبی، میزان تعاملات با خویشاوندان، دوستان، همسایگان، دوستان و دید و بازدیدهای دورهای (بعد عینی) و میزان رضایت از زندگی و احساس حمایت اجتماعی (بعد ذهنی) سنجیده شد. استفاده از سنجه شرکت در مراسم مذهبی، به عنوان بعد مهم ساختاری سرمایه اجتماعی، بنا به ماهیت دینی جامعه و عدم اصناف و دیگر تشکلهای مدنی در ایران؛ به ویژه در شهر یاسوج بوده است. متغیر روانشناختی واسطهای مفروض و مهم در این مقاله، عزت نفس بوده است. عزت نفس، به عقاید یا احساساتی اشاره دارد که هر شخص دربارۀ خودش دارد. فرض میشود کسانی که از عزت نفس بالاتری برخوردارند، ارزیابی مثبتتری از خودشان داشته باشند (Mc Pherson et al. 2013). این متغیر از طریق 10 گویه با طیف لیکرت ارزیابی شد؛ گویههایی که شامل نگرش فرد در خصوص باارزش بودن خودش، احساس شکست، توانایی، افتخار از خود، نگرش نسبت به خود و ارزش و احترام قائل شدن برای خودش بود. احساس سلامت نیز، متغیر وابسته مقاله بوده است. در رویکرد جامعه شناختی، سلامتی به معنی فقدان احساس بیماری است؛ و فرد سالم کسی است که ادراک ذهنی از بیماری واقعی نداشته باشد و یا احساس درد، ناراحتی و ناتوانی در نتیجۀ بیماری واقعی گزارش نکند (مسعودنیا، 1389: 21- 22). در این مقاله احساس سلامتی افراد، از طریق شش سؤال از مقیاس سلامت 29 گویهای نیمرخ سلامتی ناتینگهام (N H P)، به صورت سلامتی خودسنجی[44] ارزیابی شد. پاسخگویان احساسات خود پیرامون احساس خوب و سالم بودن، احساس ضعف و سستی، احساس بیماری، احساس نیاز به داروهای تقویتی، احساس سر درد شدید، احساس تغییرات بدنی سریع را در قالب طیفی از اصلاً(0) تا خیلی زیاد(5) ابراز میکردند. اعتبار گویههای سرمایه اجتماعی از طریق تکنیک تحلیل سازه، عاملی اکتشافی بوده است که به علت کمبود فضا در متن مقاله ارائه نشد؛ اما اعتبار گویههای سلامت و عزت نفس با توجه به تحقیقات پیشین و مشورت با دو نفر از اساتید گروه علوم روانشناسی دانشگاه یاسوج تأیید شد. برای ارزیابی پایایی گویهها از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد. ضریب آلفای کرونباخ همۀ ابعاد سرمایه اجتماعی، به جز ابعاد احساس حمایت اجتماعی (70/.) و دید و بازدیدهای دورهای ( 65/.)، بالاتر از 80/. بوده است. ضریب آلفای گویههای متغیرهای عزت نفس و سلامت نیز 80/. بوده است.
یافتهها
ویژگیهای پاسخگویان
بر اساس جدول (1)، از کل پاسخگویان، 6/50 درصد مرد و 4/49 درصد زن بودهاند. بر اساس شغل، 9/37درصد از آنان شاغل، 8/10 بیکار، 3/29 خانهدار، 9درصد بازنشسته و 13درصد دانشجو بودهاند. از کل پاسخگویان، 2/26 درصد در گروه سنی 18- 27 سال، 32 درصد در گروه سنی 28- 37 سال، 3/21 درصد در گروه سنی 38- 47 سال و 8/9 درصد در گروه سنی بالای 48 سال قرار داشتهاند. میانگین سالهای تحصیل رسمی پاسخگویان، 61/12 سال بوده است. 24 درصد از آنان زیر 9 سال، 2/35 درصد بین 9 تا 16 سال و 8/40 درصد از 16 سال به بالا تحصیلات رسمی داشتهاند. همچنین بر اساس این جدول میتوان گفت 3/23 درصد از پاسخگویان احساس سلامتی ضعیف؛ 1/51 درصد احساس سلامت متوسط؛ و 7/ 25 درصد احساس سلامت بالایی داشتهاند. بر اساس تحقیقات سلامت در رأس ارزشهای اجتماعی مردم قرار دارد و اولین اولویت زندگی مردم در نظر گرفته میشود. در تحقیق محسنی در سال 1358(منتشره در سال 1379)، 9/96 درصد از مردم کشور ایران سلامت شان را خیلی مهم میدانستند و برای 84 درصد از مردم تهران بر تمامی ارزشهای دیگر ترجیح داده میشود. بر اساس توزیع درصدی پاسخگویان، نزدیک به یک چهارم از پاسخگویان (3/23 درصد) احساس کردهاند از نظر سلامتی در وضعیت ضعیفی قرار دارند که درصد قابل ملاحظهای است و میتواند بیانگر وضعیتی آسیب شناختی در بین افراد مورد مطالعه باشد. بر اساس مقدار میانگین احساس سلامت (43/17) میتوان گفت پاسخگویان در حدّ متوسط رو به بالایی احساس کردهاند سالماند.
جدول 1- توزیع درصدی افراد نمونه بر اساس ویژگیهای اجتماعی – جمعیتشناختی، سطح و میانگین احساس سلامت آنان
جنس |
شغل |
گروه سنی |
||||||||
زن |
مرد |
شاغل |
خانهدار |
دانشجو |
بیکار |
بازنشسته |
18- 27 |
28- 37 |
38- 47 |
+ 48 |
4/49 |
6/50 |
9/37 |
3/29 |
13 |
8/10 |
9 |
2/26 |
32 |
3/21 |
8/9 |
احساس سلامت پاسخگویان |
سطح |
میانگین |
انحراف معیار |
|||||||
ضعیف |
متوسط |
بالا |
43/17 |
01/ 5 |
||||||
3/23 |
1/51 |
7/25 |
تحلیل دادهها
آزمون همبستگی دومتغیرۀ متغیرهای مستقل فاصلهای - نسبی با متغیر وابسته احساس سلامت: برای آزمون رابطۀ متغیرهای با سطح سنجش فاصلهای و نسبی تحقیق با احساس سلامت از آزمون همبستگی دوسویه پیرسون[45] استفاده شد. بر اساس مقادیر و جهت همبستگی متغیرها با یکدیگر (جدول2)، میتوان گفت در بین همۀ متغیرها، تنها همبستگی سن با احساس سلامتی منفی است (08/.-)؛ بدین معنی که با افزایش سن پاسخگویان میزان احساس سلامتی آنان کاهش یافته است؛ اما بر اساس سطح معنیداری مربوطه همبستگی بین آنها معنیدار نیست و تصادفی محسوب میشود. در خصوص میزان همبستگی سایر متغیرها با احساس سلامت میتوان گفت، متغیرهای رضایت اجتماعی (**33/.)، عزتنفس (**31/.) و حمایت اجتماعی (**27/.)، به ترتیب، بالاترین همبستگی مثبت و معنیدار را با احساس سلامت پاسخگویان داشتهاند. همچنین، همبستگی متغیرهای مشارکت در امور مذهبی (**10/.)، تعامل با خویشاوندان (** 20/.)، رابطه با دوستان (**18/.) و دید و بازدیدهای دورهای (**17/.) با احساس سلامت پاسخگویان مثبت و معنیدار بوده است.
جدول 2- آزمون همبستگی پیرسون سن، ابعاد سرمایه اجتماعی، و عزت نفس با احساس سلامت
|
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
7 |
8 |
9 |
10 |
|
1- سن |
1 |
**24/.
|
**16/.
|
**17/.-
|
**11/.
|
09/. |
04/.-
|
03/.-
|
02/. |
08/.-
|
|
2- مشارکت مذهبی |
1 |
**39/.
|
**26/.
|
** 17/.
|
**35/. |
**29/.
|
**32/.
|
** 10/.
|
|||
**27/.
|
|||||||||||
3- تعامل با خویشاوندان |
|
1 |
**38/.
|
** 27/.
|
** 33/.
|
**35/.
|
33/.
|
**29/.
|
** 20/.
|
||
4- رابطه با همسایگان |
|
1 |
** 20/.
|
** 22/.
|
* 10/.
|
**10/.
|
01/.
|
01/.-
|
|||
5- رابطه با دوستان |
|
1 |
**33/.
|
**15/.
|
**24/.
|
**18/.
|
**18/.
|
||||
6- دید و بازدید دورهای |
|
1 |
**23/.
|
**38/.
|
**21/.
|
**17/.
|
|||||
7- حمایت اجتماعی |
|
1 |
**41/.
|
**42/.
|
**27/.
|
||||||
8- رضایت اجتماعی |
|
1
|
**37/.
|
**33/.
|
|||||||
9- عزت نفس |
|
1 |
**31/.
|
||||||||
10- احساس سلامتی |
|
1 |
01/. P ≤ = ** 05/. P ≤ = *
آزمون رگرسیون چندگانه: برای برآورد کردن میزان تأثیر کلی(R2) و تأثیر استاندارد شده و خالص (ضریب بتا) هر یک از متغیرها بر احساس سلامت پاسخگویان از رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام استفاده شد. بر اساس نتایج این آزمون(جدول 3)، میتوان گفت از کل متغیرهای وارد شده به معادله، تنها سه متغیر رضایت اجتماعی، عزت نفس و رابطه با دوستان به عنوان مهمترین متغیرهای تأثیرگذار و معنیدار در معادله باقی ماندهاند. این سه متغیر با هم توانستهاند 17درصد از واریانس احساس سلامت پاسخگویان را تبیین کنند. بر اساس ضرایب بتا میتوان گفت تأثیر ابعاد شناختی سرمایه اجتماعی رضایت اجتماعی (25/. =(Beta بر احساس سلامت مهمتر از تأثیر متغیر روانشناختی عزت نفس (21/. =(Beta و بعد ساختاری سرمایه اجتماعی (11/. =(Beta بوده است. تا جایی که تأثیر میزان رضایت اجتماعی بر احساس سلامت پاسخگویان بیش از دو برابر تأثیر متغیر میزان رابطه با دوستان بوده است.
جدول 3- آزمون رگرسیون چندگانه متغیرهای مستقل با احساس سلامت به شیوۀ گام به گام
نام متغیر
|
R |
Adj.R2 |
B |
Beta |
t |
Sig |
|
متغیرهای باقیمانده |
رضایت اجتماعی |
34/. |
12/. |
42/. |
25/. |
86/4 |
000/. |
عزت نفس |
40/. |
16/. |
19/. |
21/. |
14/4 |
000/. |
|
رابطه با دوستان |
41/. |
17/. |
30/. |
11/. |
32/2 |
02/. |
|
000/. = Sig 46 / 15 = F 21 / 19 = a |
آزمون تحلیل مسیر: بر اساس مدل تجربی تحقیق (نمودار 1)، برای پی بردن به تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از آزمون تحلیل مسیر استفاده شد. همانطور که مسیر، مقدار و علامت ضرایب مسیرها نشان میدهد، میتوان گفت در بین همۀ متغیرها تأثیر دو متغیر عزت نفس و میزان رابطه با دوستان بر احساس سلامتی مستقیم و مثبت بوده است. تأثیر متغیرهای رضایت اجتماعی و روابط خانوادگی مستقیم و غیرمستقیم بوده است. تأثیر سایر متغیرها (دید و بازدیدهای دورهای، مشارکت مذهبی، سن و روابط همسایگی) بر احساس سلامتی غیرمستقیم و از طریق افزایش رضایت اجتماعی، عزت نفس یا احساس حمایت اجتماعی (روابط خانوادگی، مشارکت مذهبی، دید و بازدیدهای دورهای)؛ یا کاهش احساس حمایت اجتماعی (سن) و عزت نفس (روابط همسایگی) بوده است. مهمترین نکتهای که بر اساس نمودار تحلیل مسیر میتوان گفت، این است که همۀ ابعاد و شاخصهای سرمایه اجتماعی، تأثیر یکسانی بر احساس سلامتی پاسخگویان ندارند؛ برای مثال، در حالی که مشارکت مذهبی و روابط خانوادگی باعث افزایش رضایت و احساس سلامتی شدهاند؛ داشتن روابط همسایگی از طریق تضعیف عزت نفس پاسخگویان، موجب کاهش احساس سلامتی آنان شده است. همچنین، همۀ پاسخگویان به یکسان تحت تأثیر فاکتورهای سرمایه اجتماعی قرار ندارند؛ برای مثال، با بالا رفتن سن افراد احساس میکنند کمتر مورد حمایت قرار میگیرند و این خود موجب میشود وضعیت سرمایه اجتماعی و تأثیر آن را متناسب با «چرخۀ زندگی» و دامنۀ سنی افراد در نظر بگیریم و تأثیر آن را برای همۀ گروههای سنی موجود در جامعه یکسان تلقی نکنیم. نکتۀ آخر اینکه سازوکارهای تأثیر سرمایه اجتماعی بر احساس سلامت بیشتر به صورت با واسطه و از طریق متغیرهای شناختی و روانشناختی صورت میگیرد.
نمودار2- ترسیم سازوکار و تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر احساس سلامتی
بحث و نتیجهگیری
در سالهای اخیر، محققان بیشماری سرمایه اجتماعی را یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر سلامت دانستهاند. از این رو، ما پس از طرح و ارزیابی تئوریهای کلاسیک و متأخر سرمایه اجتماعی، بر اساس این فرض که متغیرهای ساختاری و شناختی سرمایه اجتماعی از طریق سازوکارهای بیواسطهتر روانشناختی ( نمودار 1) سلامت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند، با روش پیمایشی به بررسی تجربی رابطه شاخصهای سرمایه اجتماعی و عزت نفس با احساس سلامت افراد متأهل شهر یاسوج پرداخته شد. بر اساس تحلیل دادهها مهمترین نتایج تحقیق موارد زیر بودهاند:
- بر اساس نتایج آزمون همبستگی دومتغیره پیرسون، متغیرهای رضایت اجتماعی، عزت نفس، حمایت اجتماعی، به ترتیب، بالاترین همبستگیهای مثبت و مستقیم را با احساس سلامت پاسخگویان داشتهاند. همچنین، همبستگی متغیرهای تعامل با خویشاوندان، رابطه با دوستان و دید و بازدیدهای دورهای با احساس سلامت پاسخگویان مثبت و معنیدار بوده است؛ اما همبستگی متغیرهای سن و رابطه با همسایگان با احساس سلامتی پاسخگویان معنیدار نبوده است. این یافته با نتایج تحقیقات رضوی و دیگران (1391) از نظر رابطۀ مثبت حمایت، روابط اجتماعی و عزت نفس با سلامت روانی؛ توکل و دیگران (1390) مبتنی بر رابطۀ مثبت احساس رضایت با سلامت روانی؛ سیدان و عبدالصمدی (1390) جهت رابطۀ مستقیم متغیرهای شبکه حمایت اجتماعی با سلامت روان و باست و مور (2013) از نظر رابطۀ مثبت سرمایه شبکهای با سلامت روان همخوانی دارد.
- بر اساس نتایج رگرسیون چند متغیره به شیوه گام به گام، از کل متغیرهای وارد شده به معادله تنها سه متغیر رضایت اجتماعی، عزت نفس و رابطه با دوستان به عنوان متغیرهای معنیدار باقیمانده در معادله توانستهاند 17 درصد از واریانس احساس سلامت پاسخگویان را تبیین کنند. نکتۀ مهم این است که دو مورد از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر احساس سلامت در این تحقیق؛ یعنی احساس رضایت (به استثنای بحث نظری شافل و شاه و تحقیق تجربی توکل و دیگران، 1390) و رابطه با دوستان در تحقیقات تجربی پیشین کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. تنها در تحقیق توکل و دیگران (1390) رابطۀ رضایت از زناشویی و احساس رضایت با احساس سلامت تأیید شده است؛ اما در خصوص تأثیر مثبت اعتماد به نفس بر احساس سلامت، نتایج این تحقیق با یافتههای تحقیقات عنایت و آقاپور (به نقل از نوقانی و رضویزاده، 2013)، رضویزاده و دیگران (1391) و باست و مور (2010) همخوانی دارد.
- بر اساس نتایج آزمون تحلیل مسیر، تأثیر متغیرهای عزت نفس و میزان رابطه با دوستان بر احساس سلامت مستقیم و مثبت؛ تأثیر متغیرهای رضایت اجتماعی و روابط خانوادگی به دو گونۀ مستقیم و غیرمستقیم؛ تأثیر متغیرهای دید و بازدیدهای دورهای، مشارکت مذهبی، سن و روابط همسایگی بر احساس سلامتی غیرمستقیم و از طریق ابعاد شناختی سرمایه اجتماعی یا عزت نفس بوده است. ارزیابی تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای سرمایه اجتماعی و روانشناختی (تحلیل مسیر) کمتر در تحقیقات داخلی مورد توجه قرار گرفتهاند؛ اما این یافته متناسب با نتایج تحقیقات (Moore et al. 2011; Nakhaie et al. 2010; Haines et al. 2011) است که معتقدند تأثیر شبکههای اجتماعی بر سلامت، بیشتر به صورت غیرمستقیم و به واسطۀ فراهم کردن منابع حمایت اجتماعی، عاطفی و افزایش رضایت اجتماعی حاصل میشود. به عبارتی، سرمایه اجتماعی ساختاری به واسطۀ تأثیرگذاری بر سرمایۀ اجتماعی شناختی و ساختارهای روانشناختی افراد بر میزان احساس سلامت آنان تأثیر میگذارد.
- بر اساس نتایج آزمونهای رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر میتوان گفت نتایج حاصل از پژوهش با این یافته (Nakhaie et al. 2010) و بحث نظری (Turner, 2004) سازگاری دارد که بر اساس کمیت و کیفیت روابط بین متغیرهای مستقل و واسطهای تحقیق با متغیر وابستۀ تحقیق میتوان گفت، همۀ ابعاد و سرمایه اجتماعی (ساختاری / شناختی و کمیت و کیفیت روابط) تأثیر یکسانی بر احساس سلامت پاسخگویان نداشتهاند؛ برای مثال، تأثیر ابعاد شناختی و ذهنی سرمایه اجتماعی بر احساس سلامت پاسخگویان به مراتب بیشتر از تأثیر ابعاد عینی و ساختاری آن بوده است. و اینکه صرف وجود روابط (کمیت روابط) نمیتواند موجب افزایش احساس سلامت شود. نتایج تحقیق تأیید کنندۀ این اظهار نظر نظریهپردازان متأخر سرمایه اجتماعی، از جمله روک است که کیفیت روابط افراد برای ارتقای سلامت مهمتر از کمیت صرف آن است. چه بسا روابطی میتوانند زمینهای را برای افراد فراهم کنند که بتوانند با مقایسه تواناییها و امکانات خودشان با دیگران به محرومیت خود پی برده (عینی) یا احساس محرومیت کنند (ذهنی)؛ دو نوع محرومیتی که به نوبۀ خود موجب افزایش استرس و ناراحتی شخص، کاهش عزت نفس و در نتیجه، کاهش احساس سلامتی وی میشوند. شاید بتوان رابطۀ منفی داشتن روابط همسایگی، با عزت نفس و از آن طریق با احساس سلامت پاسخگویان را بر این اساس تبیین کرد.
در نهایت، نتایج تحقیق از دو جهت با نظریات متأخران حوزۀ سرمایه اجتماعی و سلامت همخوانی بیشتری دارد: اول اینکه با این نظر آنها همخوانی دارد که تأثیر کیفیت روابط اجتماعی، در مقایسه با کمیت آنها، برای احساس سلامت افراد مهمتر است؛ تا جایی که حتی بعضی از روابط اجتماعی به خاطر استرسزا و مضر بودنشان میتوانند احساس سلامت فرد را کاهش دهند؛ دوم، اینکه تأثیر سرمایه اجتماعی بر سلامت افراد، بیشتر به صورت با واسطه و از طریق فرایندها و ویژگیهای روانشناختی صورت میگیرد؛ به عبارتی، متغیرهای عینی و ذهنی سرمایه اجتماعی (انسجام اجتماعی، حمایت اجتماعی، داشتن روابط...) تنها زمانی میتوانند موجب اعتلای احساس سلامت فرد شوند که عزت نفس وی را تقویت کنند؛ عزت نفسی که میتواند همانند سپری استرسگیر[46] برای مدیریت فشارهای روزمره به افراد کمک نماید (Bakker & Demorouti, 2007).
محدودیت های تحقیق
در پایان باید گفت از آنجا که این تحقیق با روش پیمایشی، تنها به بررسی رابطۀ سرمایه اجتماعی با یک بعد از سلامت افراد متأهل پرداخته است، از کاستیهایی رنج میبرد که انتظار میرود تحقیقات آینده با کمک گرفتن از روش کیفی، و در نظر گرفتن همۀ ابعاد سلامت تا حد زیادی در صدد رفع این کاستیها برآیند. همچنین، در بحث ارزیابی رابطۀ سرمایه اجتماعی و احساس سلامت، به دیگر شاخصهای ایجابی سرمایه اجتماعی (مانند اعتماد نهادی و اعتماد به دستاندرکاران و مسؤولان حوزۀ سلامت و پزشکان) و شاخصهای سلبی آن (مانند افزایش بینظمی و جرم و جنایت، ...) توجه شود.
[1]Specificity
[2]Self Esteem
[3]Social Well being
[4]Pro- health behaviour
[5]Great idea
[6]Google
[7]science direct
[8]SID
[9]یک پایگاه اطلاعاتی مرتبط با سلامتی
[10]Adolecents
[11]John Bowlby
[12]Elizabeth Bott
[13]John Barnes
[14]Clyde Mitchell
[15]Fischer
[16]Laumann
[17]Epidemiologists
[18]Cassel & Cobb
[19]Social Science& Medicine "
[20] Neo- Durkeihmian Approach
[21]Isolated
[22]Communitarian
[23]Network
[24]Psychosocial
[25]Community Participitant
[26]Connections
[27]Constituents
[28]Products
[29]Rook
[30] Macro- Social Context
[31]Carr et al.
[32]Distal Determinant
[33]Remote
[34]Near
[35]Construct
[36]Multidimensional Construct
[37]Scheufele and Shah
[38]Intrapersonal
[39]Interpersonal
[40]Behavioral
[41]Individual Satisfaction
[42]Interactional
[43]Well being
[44]Self- reported health
[45]Pearson Correlation Coefficient
[46]Stress Buffer