Authors
Department of Social Sciences, Faculty of Economics and Social Sciences, Bu-Ali Sina University
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
ارزشها و نگرشها را میتوان در زمره مهمترین عوامل تعیینکننده جهتهای رفتاری اعضای جامعه و نیز زیربنای نظم اجتماعی دانست؛ ارزشهای اجتماعی دیرپا و ماندگارند و ناگهانی تغییر نمیکند. همانگونه که استقرار نگرشها دیرزمانی طول میکشد، تغییر آنها و جایگزینی ارزشهای جدید نیز به همین سیاق است و به مرور زمان و بهتدریج صورت میگیرد.
یکی از چالشهای بنیادینی که جوامع در حال گذار از دوران سنتی به مُدرن با آن دست به گریباناند، چالش سنت و مدرنیته بهویژه در حوزه خانواده است. در طول چند دهه گذشته، نوسازی[1] اثرات غیر قابل انکاری بر رخساره زندگی اجتماعی انسان از جمله خانواده و ازدواج گذاشته است. عباسی شوازی و همکاران (2008:927-930) معتقدند ارتباطات مُدرن و رسانههای گروهی با نشاندادن راههای دیگری از زندگی، تغییراتی را در فرهنگ ترویج میکنند که میتواند به اختلال در الگوهای خانواده سنتی منجر شود. موج نوسازی که با خود آموزش همگانی، گسترش رسانههای جمعی و بسیاری از موارد دیگر را به همراه آورد، از طریق افزایش آگاهیها و دانستنیهای افراد به دگرگونی در نظامهای ارزشی و هنجاری جوامع منجر شد. این تغییرات در ارزشها و نگرشهای مرتبط با خانواده، ازدواج و شیوه همسرگزینی نیز مشهود است.
دگرگونیهای ارزشی خانوادهها و نسلها یکی از عناصر کلیدی نظام فرهنگی جامعه به شمار میرود. شناخت این تغییرات نقش مهمی در شناسایی تحولات فرهنگی دارد. مطالعه تغییر و تحول ارزشی روشی برای شناخت تحولات اجتماعی عمده است. علاوه بر این، خانواده یکی از نیروهای هنجاری جامعه تلقی میشود که تقویت آن امکان افزایش انسجام اجتماعی را به عنوان پیششرط ضروری توسعه و سازندگی اجتماعی فراهم میکند. تحولات جامعه، بهویژه سرعت فزاینده این تغییرات و تأثیر آن بر ساخت و کارکرد خانواده، به تعبیر گیدنز[2] آن را به صورت «مناقشهانگیزترین بحثهای سیاست مدرن» در آورده است، بهطوری که مقولههایی چون آینده خانواده، دوام و فروپاشی اشکال سنتی و حتی مدرن آن به مهمترین مشغله ذهنی علمای علوم اجتماعی تبدیل شده است.
در ایران، دگرگونیهای ساختاری در آموزش و کار زنان، افزایش توانمندی آنها در زمینههای خانوادگی و اجتماعی، افزایش استقلال زنان و رشد اندیشههای فمنیستی، زنان را به بازنگری در نقشها و هویتهای سنتی خود و دگرگونی آن واداشته است. در طول دهههای گذشته، با وجود تداوم نقش عناصر فرهنگی گذشته و تأثیر پایدار ارزشهای مذهبی بر نگرشها و رفتارهای خانوادگی ایرانیان، نهاد ازدواج و خانواده تغییرات محسوسی را تجربه کرده است. بخشی از این تغییرات در حوزه ایدهها و نگرشها بوده است. با اینحال گروههای اجتماعی همزمان و به یک نسبت در معرض تغییرات مذکور نبودهاند؛ بعضی گروهها از این جریان دور ماندهاند و تأثیر کمتری پذیرفتهاند. برعکس برخی دیگر تغییرات معنیداری را تجربه کردهاند (سرایی، 1385: 53). تغییرات نوسازی بهطور ناهمزمان و در طول زمان اتفاق میافتد. در جوامع ناهمگن از نظر قومی و فرهنگی مانند ایران، انتظار نمیرود همه گروههای قومی و فرهنگی بهطور همزمان و بهطرز یکسانی در معرض تغییرات قرار گرفته باشند.
بررسی رفتار و نگرش زنان در زمینههای مرتبط با ازدواج و زناشویی میتواند به درک عمیقتر تغییرات در رفتار و نگرشهای ازدواجی آنها و پیشبینی الگوهای احتمالی همسرگزینی در آینده کمک کند. تبیین تغییرات احتمالی ایجادشده میتواند به شناخت دگرگونیهای رخداده در خانواده و همچنین پیشبینی ظرفیت موجود برای تغییرات آینده آن کمک کند. در این مقاله تلاش میشود ضمن بررسی رفتار ازدواجی زنان در زمینه الگوهای همسرگزینی، به تبیین شکاف در رفتار و نگرش آنها در این زمینه بپردازیم. بنابراین، این تحقیق در پی پاسخ به پرسشهای زیر است:
1) زنان جامعه مورد بررسی چگونه همسر انتخاب میکنند؟
2) آیا نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر توسط دخترانشان متفاوت از تجربه همسرگزینی آنهاست؟ میزان تفاوت در رفتار و نگرش آنها در مورد الگوی همسرگزینی چقدر است؟
3) با کنترل تأثیر عوامل فرهنگی (ارزشهای مذهبی، نگرش نسبت به برابری جنسیتی، پایبندی به ارزشهای خانواده بزرگ، نگرش فرامادی نسبت به ازدواج و استقلال زنان) نقش مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی در تبیین شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به نحوه انتخاب همسر چگونه است؟
پیشینه تجربی تحقیق
عسگری ندوشن و همکاران (1388: 18-16) تفاوتها و تغییرات بین نسلی در ارزشها و نگرشهای مرتبط با ازدواج و تشکیل خانواده را بین دو نسل مادران و دختران مقایسه و تحلیل کردند. نتایج بیانگر اجماع و توافق نظر هر دو نسل در مورد سن مناسب ازدواج و همچنین مخالفت با چند همسری مردان است. از سوی دیگر، تفاوتهای بیننسلی معناداری در ایدهها و نگرشهای مادران و دختران در ابعادی نظیر زمانبندی فرزند اول، ازدواج خویشاوندی، نحوه انتخاب همسر و مجرد ماندن وجود دارد و دختران از ایدهها و نگرشهای مدرنتری در این ابعاد برخوردارند. چنین تفاوتهای بین نسلی در نگرشهای ازدواجی هم ناشی از تغییرات ایدهای و هم ناشی از تفاوتهای نسلی در مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی از جمله آموزش، اشتغال و خاستگاه شهری است. نتایج کلی بیانگر تغییراتی آرام در ویژگیهای خانواده در ایران است.
عباسی شوازی و خانی (1388: 62) نشان دادند که در گروههای همدوره ازدواجی[3] گروههای قومی و مذهبی با گذشت زمان، سن ازدواج و گزینش آزادانه همسر افزایش یافتهها و نسبت ازدواج خویشاوندی با کاهش اندکی همراه بوده است. این بررسی همچنین نشان داد که اگرچه تفاوتهای قومی و مذهبی در الگوهای ازدواج از بین نرفته است و تفاوتها همچنان از نظر آماری معنیدار است اما تحت تأثیر تغییرات اجتماعی و اقتصادی، تفاوتهای قومی و مذهبی در الگوهای ازدواج به شدت کاهش یافته است. آزاد ارمکی و همکاران (1379: 28-26) و آزاد ارمکی (1380) تأثیر تحولات فرهنگی ـ اجتماعی بر ساختار درونی خانواده و نیز تفاوتهای بین نسلی را با بررسی سه نسل مطالعه کردهاند. نتایج این بررسی نشان داد که اگر چه برخی از سنتها و ارزشهای حاکم بر خانواده و نگرشهای موجود نسبت به آنها در زمینههایی چون نحوه گذران اوقات فراغت، دوستیابی، علایق و نیازها و توجه به زندگی خانوادگی در نسلهای متوالی تغییر کرده است اما هر سه نسل ویژگیهای مشترکی در زمینه اهمیت ازدواج با خویشاوندان، همسانهمسری اقتصادی و ... دارند. در بررسی دیگری، آزاد ارمکی و ظهیرینیا (1389) با بهرهگیری از نظریههای مربوط به تغییرات فرهنگی، ضمن شناخت وضعیت سِنخهای ارزشی در بین اعضای خانواده ایرانی (والدین و فرزندان)، به بررسی تغییرات فرهنگی در خانواده پرداختند. نتایج حاصل از بررسی وضعیت سنخهای ارزشی نشان داد که هم والدین و هم فرزندان، ارزشهای مادی را نسبت به ارزشهای فرامادی در اولویت بالاتری قرار میدهند. همچنین میزان رضایت از زندگی، تعامل اجتماعی و احساس خوشبختی فرزندان بیشتر از والدین است و در مقابل، والدین بیشتر به ارزشهای مذهبی و خانوادگی توجه دارند.
شکوری و همکاران (1381) در بررسی ارتباط بین مدرنیته و تحولات خانواده در تهران نشان دادند که 1) خانواده تهرانی در جریان تغییرات اساسی قرار دارد، 2) نسلهای سه گانه در درون خانواده ضمن اینکه به لحاظ وضعیت تحصیلی، شغلی و آرزوها متفاوتاند اما تغییرات انجام شده در بعضی از عناصر ساختی خانواده در سه نسل با حرکت از ارزشهای مادی به سمت فرامادی صورت گرفته است. این تحقیق نشان داد که جامعه مورد بررسی جامعهای مناسکگرا و مراسمگرا در حوزه مراسم، آداب و مجالس جشن و شادی است و خانواده در فرایند نوگرایی متأثر از نوگرایی جامعه وسیعتر است و این خود مشخصه جدیدی را معرفی میکند که بیشتر تحت تأثیر انطباقپذیری تغییرات دوران جدید است.
محمدپور و همکاران (1388: 84) با تأکید بر رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی در بازسازی تغییرات اجتماعی خانواده به عواملی چون متعینهای ساختاری، ورود عناصر نوسازی، تضعیف سنتها و برون فرهنگیابی اشاره میکنند و تأکید میکنند که در نتیجه ورود عناصر نوسازی، خانواده کنونی به مانند گذشته متأثر از عوامل درونی نیست بلکه نیروها و عوامل بیرون از فرهنگ بومی به نهاد خانواده انتظام میبخشند و در این مورد میتوان به دو مقوله عمده الگوبرداریهای غیربومی و ارتباطات فرامنطقهای اشاره کرد. شکسته شدن هنجار ازدواج تنظیم شده، تغییرات در جایگاه زنان، تمایل به مستقل شدن زوجین بعد از ازدواج، کمرنگ شدن و گاه استحاله الگوهای سنتی ازدواج و ... از جمله الگوهای جدید هستند.
ملاحظات نظری
در عصر تحولات پرشتاب اجتماعی و تغییرات سریع فرهنگی، تفاوتهای نگرشی شکل گرفته سبب میشود فلسفه و شیوه درک زندگی و به تبع آن سبک زندگی فرد تغییر بیابد. تغییرات نگرشی در حوزههای ازدواج و خانواده یکی از محورهای این تغییرات و مورد بحث جمعیتشناسان و جامعهشناسان در سالهای اخیر بوده است.
نظریههای جامعهشناختی به تبیین تغییرات حاصله در خانواده در زمینه ارزشها، خواستهها و انتظارات میپردازند. نظریهپردازان این نظریهها در تحلیلهای خود بر دنیویکردن[4]، فردگرایی[5]، اهمیت رو به رشد استقلال و خودمختاری و ایدئولوژیهای جدید در رابطه با نقشهای جنسیتی تأکید دارند. این دسته از نظریهپردازان در عین حال که به تأثیر عوامل ساختاری و اقتصادی واقفاند، بیشتر بر این باورند که نوسازی، تغییرات فناوری و توسعه شرایط اجتماعی موجب بروز تغییراتی در ارزشها و ترجیحات شدهاند که در نهایت، تمامی آنها تغییر در رفتار فرد را در پی داشتهاند (Friedman & et al., 1994). جامعهشناسان در خصوص تغییرات خانواده بیشتر به نقش انقلاب صنعتی، مدرنیته و تغییرات ارزشی ناشی از فرایند مدرنیته مانند فمنیسم[6] وجز آن اشاره میکنند. تورنتون[7] (2000) معتقد است که فردگرایی اساس تغییرات خانواده در کشورهای صنعتی و دیگر نقاط جهان است. به نظر فابری[8] فردگرایی به زنان اجازه میدهد که تصمیم آنها در خصوص تشکیل خانواده و فرزندآوری بر علایق شخصی مبتنی باشد (عرفانی و بوژت، [9] 2006: 5). گیدنز (1388) میگوید ظهور پدیدهای به نام دموکراسی عاطفی[10] در روابط جدید خانوادگی از روابط جانبی جهانیشدن[11] ناشی میشود که در آن زندگی خانوادگی و احساسات بر مبنای شاخصهای دموکراتیک شکل میگیرند و به دموکراتیکشدن روابط اجتماعی در سطوح مختلف منجر میشود. برخی از صاحبنظران موضوع دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی، بهخصوص دگرگونیهای مربوط به خانواده را در چارچوب تغییرات نظام ارزشی مورد بحث قرار میدهند. برای مثال، فوکویاما[12] (1379) با توجه به زوال خانواده هستهای در غرب مینویسد: تغییر در هنجارهای مربوط به خانواده ریشه در تغییر ارزشها دارد و در تغییرات گستردهتر فرهنگ تجسم مییابد. در ادامه، با تفصیل بیشتری برخی از عوامل مؤثر بر تغییر ارزشها را به بحث میگذاریم.
جهانیشدن و تغییر ارزشها
مککوی[13] (2000) ادعا کرده است که جهانیشدن موجب مبادله ایدهها و ارزشها در سرتاسر مرزهای بینالمللی شده است. به عقیده او جهانیشدن موجب تغییر شکل استانداردهای رفتاری، هنجارهای اجتماعی و رفتار انسانی است. به باور اینگلهارت[14] و ولزل[15]جهانیشدن تمایل دارد که ارزشهای بقا را به سمت ارزشهای خودشکوفایی، یعنی آنجایی که بر انتخاب فردی، استقلال و ابتکار تأکید میشود حرکت دهد. جهانیشدن میدان بازی بینالمللی را تغییر داده است. اقتصاد جهانی روی فرهنگهای ملی فشار وارد میکند تا ارزشهایشان را مطابق با اهداف اقتصاد جهانی تغییر دهند. ظهور اینترنت برای استفادههای فردی و تجاری با رشد تلفنهای سلولی وسیع ترکیب شده و فاصله بین مردم و ملتها را کم کرده است. این امر، به تغییر ارزشها از طریق اشاعه در میان کشورهای مختلف منجر شده است (Gunnell, 2007:4).
نوسازی و تغییر ارزشها
مهمترین نظریهها در باب تغییر ارزشها حول نظریه نوسازی میچرخد و بیشتر نظریههای سطح کلان نوسازی را به عنوان عامل اصلی تغییر ارزشها قلمداد کردهاند. بر پایه این نظریه، گذار جوامع از نظم سنتی به نظم مُدرن باعث تغییراتی در سطوح مختلف کلان، میانی و خُرد و در بین تمامی گروهها شده که این تغییرات به نوبه خود موجب دگرگونی در ارزشها، انتظارات، خواستهها و ... خواهند شد. گود[16]بر اساس این نظریه دگرگونیهای به وجود آمده در خانواده را نتیجه اجتنابناپذیر دگرگونیهای ساختاری (جامعه) و دگرگونیهای ایدئولوژیک میداند. به عقیده وی، زمانی که دگرگونیهای ساختاری (صنعتیشدن، شهرنشینی و ...) و ایدئولوژیک در سطح کلان رخ میدهند، سازمانهای سطوح خرد مثل خانواده ناگزیر باید خود را با این دگرگونیهای در سطح کلان انطباق دهند (اعزازی، 1380: 17).
مهمترین تلاش در جهت ارائه یک نظریه منسجم تغییر ارزشها مربوط به رونالد اینگلهارت (Ingelhart & et al., 2004:1) است که نظریه تحول و دگرگونی فرهنگی و ارزشی را طرح و گسترش داده است. این نظریه به دنبال فهم چگونگی و چرایی تغییرات و تحولات فرهنگی و ارزشها و نگرشهای جوامع است. وی درباره تغییر فرهنگ ها بر این باور است که هر فرهنگ، رهیافت مردم را در تطابق با محیطشان نشان میدهد و این رهیافت در بلندمدت به دگرگونیهای سیاسی، اقتصادی و فناوری پاسخ میدهد. جهانبینی مردم تنها به آنچه بزرگترها به آنها میآموزند بستگی ندارد بلکه جهانبینی آنها با تجارب کلی زندگیشان شکل میگیرد و گاهی تجارب سازنده یک نسل جوان عمیقاً از تجارب نسلهای گذشته متفاوت است (اینگلهارت، 1373). هرچند اینگلهارت بر تأثیر تغییرات فناوری و اقتصادی در تغییرات نگرشی و ارزشی جوامع (بهویژه جوامع غربی) تأکید بیشتری میکند اما از نقش عامل دیگری نیز سخن به میان میآورد که خود آن را میراث فرهنگی و اجتماعی جوامع مینامد. اینگلهارت و آبرامسون[17] در نظریه تغییر ارزشها به افزایش سطح تحصیلات که خود از مؤلفههای نوسازی است تأکید میکنند. افزایش تحصیلات رسمی افراد و تجارب شغلی آنها کمک میکند تا افراد استعدادهایشان را برای تصمیمگیری مستقل افزایش دهند (Ingelhart & Boker, 2000:19-20).
نظریههای جمعیتشناختی
در میان نظریههای جمعیتشناختی مرتبط با ازدواج و خانواده میتوان به نظریه گذار جمعیتشناختی[18] اشاره کرد. تحولات فکری و اندیشهای به تغییراتی در جامعه منجر شد که توسعه خوانده میشود. جریان توسعه به تدریج شرایطی را در زمینه بهبود بهداشت و تغذیه فراهم کرد که به کاهش مرگومیر منجر شد. همزمان با کاهش مرگومیر، به تدریج با پیشرفت در زمینه وسایل پیشگیری از بارداری، باروری نیز کاهش یافت. تغییرات مرگومیر و باروری در فرایند مدرنیته، گذار جمعیتشناختی اول[19] نام گرفت. در جریان گذار جمعیتشناختی اول، بعد خانوار کاهش یافت. کاهش بعد خانوار پیامدهای جمعیتی و اجتماعی به همراه داشت. این پیامدها، زمینه را برای تغییرات ذهنی در میان خانوارها فراهم کرد؛ بهطوری که به تدریج تغییراتی در زندگی خانوادگی و زناشویی به وجود آمد. این تغییرات در چارچوب نظریه گذار جمعیتشناختی دوم[20] تئوریزه شد.
نظریه گذار جمعیتشناختی دوم یکی از چارچوبهایی است که عمدتاً برای تحلیل روند تحولات خانواده (نظیر افزایش میزان طلاق، گسترش آزادی جنسی، کاهش باروری، افزایش سن ازدواج، افزایش زندگیهای مشترک بدون ازدواج[21] و رواج فرزندآوری خارج از حیطه ازدواج) در کشورهای پیشرفته صنعتی پس از جنگ جهانی دوم مطرح گردید و بر تأثیر هماهنگ عوامل اقتصادی و اجتماعی (به ویژه تضعیف کنترل هنجاری و افزایش استقلال اقتصادی زنان)، فرهنگی و فناوری مدرن تأکید دارد. پیوند فرد و جامعه از حدود نیمه دهه 1960 به بعد به سستی گرایید. در نتیجه ارزشهای جامعهمحور، ارزشهای مادی، معطوف به نیازهای اولیه به سرعت جای خود را به ارزشهای فردمحور، پسامادی، معطوف به نیازهای ثانویه دادند. تغییرات اجتماعی دهههای آخر قرن بیستم بهطور عمیقی نهاد خانواده را تحت تأثیر قرار داد. وندکا (2001) با تفکیک دو مدل خانواده بورژوا و فردگرایانه استدلال میکند که در فرآیند گذار جمعیتشناختی اول، خانواده نهادی نیرومند بود که با تضعیف آن در دهههای پایانی قرن بیستم زمینه را برای ورود کشورهای اروپای شمالی و غربی و ایالات متحده به دوره گذار جمعیتشناختی دوم فراهم ساخت و روندهای مشابهی در سایر مناطق اروپا، ایالات متحده و ژاپن مشاهده شد. این روند به افزایش قابل توجه میانگین سن ازدواج در این کشورها منجر شد (حسینی، 1390: 219).
بهطور کلی، این نظریه تغییرات بنیادین ارزشی و گسترش ایدههای پستماتریالیستی[22] یعنی تأکید بر استقلال فردی و خود تحققبخشی را عامل تغییرات نوین خانواده تلقی میکند (عباسی شوازی و همکاران، 1388: 5). این عوامل در کنار همدیگر ترجیحات و سلایق افراد را به سمت فردگرایی، آزادی و استقلال تغییر داده و در نتیجه باعث تغییراتی در نگرش و رفتار ازدواجی فرد شدهاند (حبیبپور گتابی و همکاران، 1390). بنابراین طبق نظریه گذار جمعیتشناختی دوم، افزایش تصاعدی در خودمختاری فردی در زمینههای اخلاقی، مذهبی و سیاسی اساس تغییرات صورتگرفته در تشکیل خانواده است. دنیوی کردن، جنبشهای رهاییبخش، گسترش ارزشهای فرامادیگرایی مانند توسعه شخصی و خودشکوفایی، تردید نسبت به نهادها و افزایش بیتابی نسبت به دخالت افراد بیرونی در زندگی شخصی از هر نوع منبع اقتدار، جزء جنبههای مختلف تحول در ارزشها هستند که به نوبه خود سبب شدهاند تا فرد طبق اراده آزاد خود برای زندگیاش تصمیم بگیرد. بنابراین پیشقراولان رفتارهای جدید، عموماً افراد تحصیلکردهتر، سکولارتر و خودمختارتر و در نتیجه کسانی هستند که برای روابط عاطفیشان خواستار فراهم بودن حداقل شرایط لازم زندگی هستند. از طرف دیگر هرچه محدودیت کمتری برای نسلهای جوانتر وجود داشته باشد، آنها نسبت به پذیرش رفتارهایی که به قبول تعهد و مسؤولیت ختم میشود، بیخیالتر میشوند. بنابراین آنها گرایش دارند از آن دسته انتخابهایی که امکان بازگشت در مورد آنها وجود ندارد و یا خیلی الزامآورند اجتناب کنند (Rosina & Fraboni, 2004:5-6).
سرایی (1385: 38) نیز کوشیده است تداوم و تغییر خانواده را در بستر تحولات جمعیتی جامعه ایران مطالعه کند. او بر این باور است که با تغییر جامعه، خانواده هم ناگزیر باید تغییر کند و خود را با تغییرات کلی جامعه سازگار سازد. این تغییرات کلی در جامعه معاصر ایران هم بهطور عمده در اثر تعامل شرایط و عوامل درونی با نفوذها و تأثیرات بیرونی ایجاد شده است. البته، گروههای اجتماعی مختلف در ایران، با پیش آمادگیهای متفاوت، بهطور ناهمزمان و به درجات مختلف در معرض این تعامل قرار داشتهاند.
روششناسی و دادهها
روش تحقیق پیمایش است. دادهها با استفاده از ابزار پرسشنامه ساختیافته[23] گردآوری شده است. جمعیت آماری زنان 49-15 ساله حداقل یکبار ازدواجکرده خانوارهای معمولی ساکن در شهر کوهدشت است که بر مبنای نتایج آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران در سال1390 در داخل خانوارها شناسایی و مورد پرسش و مصاحبه قرار گرفتند. بر اساس سرشماری سال 1390 شمار خانوارهای شهر کوهدشت 99296 خانوار گزارش شده است که از میان آنها و با استفاده از فرمول عمومی کوکران حجم نمونه معادل 395 خانوار تعیین شد.
روش نمونهگیری ترکیبی از روشهای خوشهای چندمرحلهای، تصادفی و تصادفی سیستماتیک است. در گام نخست، نقشه شهر کوهدشت تهیه شد. بر اساس اطلاعات شهرداری کوهدشت، کل منطقه مورد بررسی به سه ناحیهغربی، شرقی و جنوبی تقسیم شد که در مجموع در برگیرنده 906 بلوک است. بیشترین بلوکها در ناحیه جنوبی واقع است. در مرحله بعد، نمونهگیری شمار بلوکهای منتخب هر خوشه بر اساس حجم آنها انجام شد؛ یعنی در هر خوشه متناسب با حجم آن بلوکهایی بهطور تصادفی انتخاب شد. برای انتخاب خانوارها در هر بلوک متناسب با حجم بلوک، به روش تصادفی سیستماتیک خانوارهایی از میان آن انتخاب شد. جدول 1 شمار بلوکها و خانوارهای انتخابی در هر ناحیه (خوشه) را متناسب با حجم ناحیه نشان میدهد.
جدول 1- تعداد بلوکها و خانوارهای انتخابی در هر ناحیه متناسب با حجم ناحیه
نام خوشه / ناحیه |
شمار بلوکها در هر خوشه |
سهم هر خوشه از کل بلوکها |
شمار بلوکهای انتخاب شده در هر خوشه |
شمار خانوارهای انتخاب شده از مجموع بلوکهای انتخاب شده در هر خوشه |
غربی |
167 |
0/18 |
8 |
72 |
شرقی |
138 |
0/15 |
6 |
61 |
جنوبی |
601 |
0/66 |
26 |
262 |
جمع |
906 |
100 |
40 |
395 |
متغیرهای تحقیق
متغیرهای تحقیق شامل دو دسته متغیرهای مستقل و وابسته است. متغیرهای مستقل شامل پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زنان، سن زن به هنگام بررسی، خاستگاه شهری یا روستایی (محل تولد)، ارزشهای مذهبی، استقلال زنان، فردگرایی، نگرش به برابری جنسیتی و نگرش فرامادی به ازدواج است. جدول 2، گویهها و پرسشهایی را که متغیرهای مستقل بر اساس آن عملیاتی شدهاند نشان میدهد.
متغیر وابسته، شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به شیوه همسرگزینی است. شیوه همسرگزینی یا نحوه انتخاب همسر توسط پاسخگو از طریق این پرسش عملیاتی شد: «مهمترین مرجع تصمیمگیری شما پیرامون انتخاب همسر چه کسی یا کسانی بودند؟» پاسخها در سه گزینه بسته شد: 1) خانواده، 2) خود فرد، 3) فرد با کمک خانواده. در مرحله بعد، از پاسخگو سؤال شد که «مایلید دختر شما چگونه همسر خود را انتخاب کند؟» پاسخهای این پرسش نیز در سه گزینه بسته شد: 1) خانواده، 2) خود دختر، 3) دختر با همفکری خانواده. اختلاف دیدگاه زنان با تجربه عملی آنها در زمینه چگونگی انتخاب همسر نشاندهنده شکاف در شیوه همسرگزینی است که از طریق رابطه 1 عملیاتی شد.
رابطه 1)..
که در آن؛ شاخص شکاف در نحوه انتخاب همسر[24]، شیوه انتخاب همسر توسط پاسخگو[25] و شیوه ترجیحی انتخاب همسر از نظر پاسخگو[26] است.
در رابطه 1، شاخص شکاف سه مقدار مثبت، منفی و صفر به خود میگیرد. مقدار صفر به معنای عدم شکاف است. به بیان دیگر، نظر زن در خصوص شیوه انتخاب همسر دخترش هیچ تفاوتی با تجربه عملی و واقعی او در زمان انتخاب همسر ندارد. زن معتقد است که دخترش نیز بایستی همانند او همسرش را انتخاب کند. مقادیر مثبت و منفی بیانگر شکاف در رفتار و نگرش زنان در خصوص نحوه همسرگزینی دخترشان است.
جدول 2- متغیرهای مستقل بر حسب گویهها و پرسشهای تحقیق
نام متغیر / شاخص |
گویهها و سؤالات |
|
|
نگرش نسبت به برابری جنسیتی |
1) زنان نیز همانند مردان میتوانند به تحصیلات خود ادامه دهند. 2) زنان نیز همانند مردان میتوانند در خارج از منزل مشغول به کار شوند. 3) مردان نیز باید در انجام امور خانه به زنان کمک کنند. 4) زنان نیز میتوانند پستهای مدیریتی را عهدهدار شوند. 5) زنان نیز همانند مردان باید در تصمیمگیریهای خانواده مشارکت داشته باشند. 6) زنان نیز همانند مردان باید در تصمیمگیریهای محلی و ملی مشارکت داشته باشند. 7) زنان نیز همانند مردان میتوانند در فعالیتهای سیاسی شرکت کنند. 8) تربیت فرزندان در خانه صرفاً وظیفه زنان است. |
|
|
فردگرایی |
1) در تصمیمگیریها باید به ارزشهای موجود در جامعه توجه داشت. 2) بدون توجه به ارزشهای مذهبی کاری را که درست بدانم انجام میدهم. 3) مبنای تصمیمگیری، استدلال عقلی انسان است. 4) ارزشهای خانوادگی مهم است و طبق آنها باید تصمیم گرفت. 5) در تصمیمگیریها منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهم. 6) در اجرای تصمیمهایم همواره آداب و رسوم را مد نظر قرار میدهم. |
|
|
نگرش فرامادی به ازدواج |
1) ازدواج موضوع مهمی است و نباید آن را دست کم گرفت. 2) ازدواج مثل سایر مراحل زندگی است و فرقی با آنها ندارد. 3) آدم تا وقتی که عاشق طرف مقابل نشده است نباید ازدواج کند. 4) بالاخره باید یک روزی ازدواج کرد. 5) باید کسی را برای ازدواج انتخاب کرد که بتوان با او به آرامش رسید. |
|
|
ارزشهای مذهبی |
1) یکی از معیارهایی که باید در ازدواج حتماً در نظر گرفته شود، نگرش فرد مقابل نسبت به مذهب است. 2) مخالف حضور زنان در جامعه هستم زیرا معاشرتهای اجتماعی آنان با نامحرمان افزایش مییابد. 3) تا چه حد با این حدیث موافقید: «مرد مدیریت خانواده را بر عهده دارد و زن مدیریت داخل خانه را» 4) برخی از علمای دینی، مخالف تحصیل زنان هستند زیرا آموزشی که به زنان داده میشود برخلاف دستورات اسلام است و منجر به فساد میشود. 5) از نظر شرعی و دینی زن مسؤولیتی برای مخارج خانه ندارد. بنابراین نباید بیرون از خانه کار کند و باید امور خانه را سامان دهد. 6) تا چه حد با این حدیث موافقید: «جهاد زن، شوهرداری در بهترین شکل آن است». |
|
|
استقلال زنان |
ابعاد متغیر |
برای رفتن به مطب پزشک یا مراکز بهداشتی، مراسم مذهبی، مسجد، منزل بستگان و دوستان، مراسم جشن و عروسی، مسافرت به روستا یا شهر آیا باید به شوهرتان بگویید و از او اجازه بگیرید یا میتوانید به تنهایی به این محلها بروید؟ |
|
بعد تحرک مکانی |
|||
دسترسی به منابع اقتصادی خانواده |
نقش شما در تصمیمگیری برای خرید مواد غذایی، لوازم خانگی، طلا و جواهرات چگونه است؟ (هیچ نقشی ندارد، نقش مشارکتی دارد، تصمیم کاملاً بر عهده اوست). در مورد درآمد شخصیتان چگونه تصمیم میگیرید؟ (شخصاً تصمیم میگیرم، با مشورت همسرم، شوهر به تنهایی). |
||
بعد تصمیمگیری در خانواده |
در زندگی شما چه کسی در مورد شمار فرزندان، فاصله سنی بین فرزندان، روش مورد استفاده در پیشگیری از بارداری و آموزش و تحصیلات فرزندان تصمیم میگیرد (زن به تنهایی، هر دو با هم، شوهر به تنهایی). |
||
پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی |
با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی منطقه، این شاخص ترکیبی از متغیرهای تحصیلات، وضعیت شغلی و درآمد است. ضرایب و امتیازات هر یک از این متغیرها با توجه به وضعیت فرهنگی و اقتصادی خاص منطقه و بنیانهای نظری تعیین شدهاند و ممکن است این ضرایب در منطقهای با وضعیت فرهنگی و اقتصادی دیگر جهت سنجش پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی سودمند نباشد. برای تهیه شاخص پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زنان، تحصیلات با ضریب 1، درآمد با ضریب 5/1 و وضعیت شغلی با ضریب 2 در هم ادغام شدند. |
||
خاستگاه |
از طریق پرسش درباره محل تولد زنان و در دو مقوله شهر و روستا عملیاتی میشود. |
||
سن زن به هنگام بررسی |
این متغیر در سطح سنجش فاصلهای و از طریق تفاضل تاریخ تولد زن از سال بررسی (1392) اندازهگیری شده است. |
||
بُعد خانوار |
در این تحقیق بُعد خانوار از طریق این پرسش که چند خواهر و برادر دارید سنجیده شد. |
||
وضعیت اشتغال |
این متغیر در سطح سنجش اسمی و در دو مقوله شاغل و غیرشاغل اندازهگیری شده است. |
یافتهها
سیمای جمعیت نمونه
نتایج نشان میدهد (جدول3) که میانگین سنی پاسخگویان به هنگام بررسی کمی بیش از 31 سال و میانگین سن آنها به هنگام ازدواج کمی بیش از 20 سال بوده است. توزیع زنان بر حسب گروههای سنی ازدواج گویای آن است که نسبت قابل توجهی از آنها (80 درصد) قبل از 25 سالگی و در فاصله 10 تا 25 سالگی ازدواج کردهاند.
جدول 3- توزیع فراوانی و فراوانی نسبی جمعیت نمونه بر حسب ویژگیهای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی زنان
ویژگی |
فراوانی |
|||
مطلق |
نسبی |
|||
سن به هنگام بررسی 19-15 24-20 29-25 34-30 39-35 44-40 49-45 |
12 67 87 98 62 45 24 |
0/3 0/17 0/22 8/24 7/15 4/11 1/6 |
||
جمع |
395 |
100 |
||
گروههای سنی ازدواج 14-10 19-15 24-20 29-25 34-30 |
38 142 136 62 17 |
6/9 0/36 4/34 7/15 3/4 |
||
جمع |
395 |
100 |
||
خاستگاه شهر روستا |
299 116 |
0/58 0/42 |
||
جمع |
395 |
100 |
||
وضع سواد باسواد بیسواد |
350 45 |
6/88 4/11 |
||
جمع |
395 |
100 |
||
سطح تحصیلات ابتدایی و راهنمایی متوسطه و دیپلم تحصیلات دانشگاهی |
92 132 126 |
3/26 7/37 0/36 |
||
وضعیت اشتغال شاغل غیرشاغل |
94 301 |
8/23 2/76 |
||
ویژگی |
آماره |
|||
میانگین |
واریانس |
حداکثر |
حداقل |
|
سن به هنگام بررسی |
58/31 |
24/56 |
49 |
16 |
سن به هنگام اولین ازدواج |
37/20 |
24/92 |
38 |
10 |
نتایج همچنین حاکی از آن است که بیشتر زنان مورد بررسی دارای خاستگاه شهری و با سواد هستند. با اینحال، اگرچه نسبت درصد زنانی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، نسبتاً قابل توجه است ولی 64 درصد زنان باسواد را افرادی تشکیل میدهند که تحصیلات دیپلم و پایینتر دارند. همچنین نتایج از مشارکت پایین زنان در فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعی خارج از منزل حکایت دارد. کمی بیش از 76 درصد زنان اظهار داشتهاند که غیرشاغلاند.
یافتهها از بروز شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به نحوه انتخاب همسر در میان شمار قابل توجهی از آنها حکایت دارد (جدول 4). نگرش بیش از نیمی از زنان متفاوت از تجربه آنهاست. کمی بیش از 56 درصد زنان را آنهایی در بر میگیرند که روش دیگری را غیر از آنچه خود تجربه کردهاند برای انتخاب همسر از سوی دخترشان مناسب میدانند. مقایسه شکافهای منفی و مثبت نشان میدهد که 5/82 درصد شکافها در جهت منفی است. این به معنی آن است که تغییر الگوهای همسرگزینی به سمت انتخاب مشارکتی و در مرحله بعد انتخاب فردی میباشد. با اینحال، نسبت درصد شکافهای منفی دو (2-) گویای آن است که جامعه مورد بررسی هنوز عمیقترین لایههای نوسازی را تجربه نکرده و زنان قائل به این هستند که خانواده همچنان بایستی در کنار فرد به ایفای نقش در زمینه انتخاب همسر بپردازد.
جدول 4- توزیع فراوانی و فراوانی نسبی جمعیت نمونه بر حسب وضعیت شکاف و نوع آن
وضعیت شکاف |
فراوانی |
||||
مطلق |
نسبی |
||||
بدون شکاف |
173 |
8/43 |
|||
دارای شکاف |
222 |
2/56 |
|||
جمع |
395 |
100 |
|||
نوع MSGI و طبقات آن
|
مثبت |
1 |
34 |
3/15 |
|
2 |
5 |
2/2 |
|||
منفی |
1- |
164 |
9/73 |
||
2- |
19 |
6/8 |
|||
جمع کل |
|
222 |
100 |
||
تحلیل چند متغیره
برای تبیین چگونگی تغییر احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به نحوه انتخاب همسر، با توجه به سطح سنجش متغیر وابسته (اسمی دو شقی)، از تکنیک رگرسیون لجستیک استفاده شد. متغیرها در دو مدل جداگانه وارد تحلیل رگرسیونی شدند. در مدل 1، مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی پاسخگویان (خاستگاه، بُعد خانوار، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی و سن ازدواج) وارد مدل شد. به منظور کنترل تأثیر مشخصههای فرهنگی در رابطه میان مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی بر شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوهای انتخاب همسر، در مدل 2، متغیرهای فرهنگی نیز به مجموعه متغیرهای مدل 1 اضافه شد (جدول 5).
با توجه به کای اسکوئر مدلهای دوگانه، تأثیر مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی، جمعیتی و فرهنگی در هر دو مدل و ارتباط آنها با احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی همسرگزینی در سطح 001/0 معنیدار است. نتایج نشان میدهد که مشخصههای فرهنگی با بهبود آماره کای اسکوئر برابر 304/8 به برازش بهتر مدل دوم نسبت به مدل اول کمک کردهاند. مقدار آماره ضریب تعیین نگلکرک در مدل اول معادل 341/0 است که با 3/10 درصد افزایش به 376/0 در مدل دوم رسیده است. در ادامه با توجه به مقادیر آماره والد (جهت نشاندادن سطح معنیداری) و کسر برتری (جهت نشاندادن میزان تأثیر) به میزان و اولویت تأثیرگذاری هر یک از متغیرهای مستقل بر احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی همسرگزینی میپردازیم.
جدول 5- پیشبینی احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی همسرگزینی
متغیر مستقل |
مدل 1 |
مدل 2 |
|||||
Sig |
EXP (B) |
Sig |
EXP (B) |
||||
خاستگاه روستا (مرجع) شهر |
644/0 |
893/0 |
837/0 |
947/0 |
|||
بعد خانوار |
253/0 |
944/0 |
442/0 |
960/0 |
|||
پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی پایین (مرجع) |
|
|
|
|
|||
متوسط |
000/0 |
092/3 |
002/0 |
351/2 |
|||
بالا |
000/0 |
955/23 |
000/0 |
488/17 |
|||
وضعیت اشتغال غیرشاغل (مرجع) شاغل |
000/0 |
134/25 |
000/0 |
431/21 |
|||
سن ازدواج 14-10 سال (مرجع) |
|
|
|
|
|||
19-15 |
225/0 |
628/1 |
882/0 |
048/1 |
|||
24-20 |
987/0 |
005/1 |
145/0 |
834/1 |
|||
34-30 |
220/0 |
569/0 |
348/0 |
637/0 |
|||
35 و بالاتر |
002/0 |
905/2 |
003/0 |
886/2 |
|||
ارزشهای خانواده بزرگ |
|
|
018/0 |
132/1- |
|||
استقلال زنان |
|
|
014/0 |
937/0 |
|||
نگرش فرامادی به ازدواج |
|
|
247/0 |
054/1 |
|||
نگرش نسبت به برابری جنسیتی |
|
|
740/0 |
988/0 |
|||
فردگرایی |
|
|
819/0 |
006/1 |
|||
ارزشهای مذهبی |
|
|
065/0 |
055/1 |
|||
مقدار ثابت |
574/0 |
|
029/0 |
|
|||
Chi-Square |
237/91 |
|
541/99 |
|
|||
Nagelkerke R Square |
341/0 |
|
376/0 |
|
|||
Cox & Snell R Square |
257/0 |
|
275/0 |
|
|||
مدل 1: این مدل متغیرهای بعد خانوار، خاستگاه (شهری یا روستایی)، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی، وضعیت اشتغال و سن ازدواج پاسخگویان را شامل میشود. در این مدل، مقدار آماره کاکس و اسنل و ضریب تعیین نگلکرک نشان میدهد که پنج متغیر مستقل وارد شده در مدل اول توانستهاند بین 25 تا 34 درصد واریانس احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی همسرگزینی را تبیین کنند. متغیر پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی در هر سه سطح ارتباط معنیداری با متغیر وابسته دارد و مقدار کسر برتری آن نشان میدهد که رابطه مستقیمی با متغیر وابسته دارد؛ بدین معنی که اگر پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بهبود بیابد احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان در خصوص نحوه انتخاب همسر افزایش مییابد. زنان دارای پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی متوسط در مقایسه با زنان برخوردار از پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی پایین، 09/3 برابر (209 درصد) بیشتر احتمال دارد دیدگاهشان در مورد نحوه انتخاب همسر توسط دخترانشان متفاوت از تجربه عملی آنها باشد. این احتمال برای زنان برخوردار از پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بالا 95/23 برابر بیشتر است. متغیر وضعیت اشتغال ارتباط معناداری با متغیر وابسته دارد؛ بهطوری که احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان شاغل نسبت به الگوی انتخاب همسر در مقایسه با زنان غیر شاغل حدود 25 برابر بیشتر است.
سن به هنگام ازدواج یکی دیگر از تعیینکنندههای تفاوت در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر است. همانطور که میبینید، احتمال تفاوت در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر در میان آنهایی بیشتر است که در سن 35 سالگی و بالاتر ازدواج کردهاند. مقدار کسر برتری متغیر سن به هنگام ازدواج نشان میدهد که این متغیر تأثیر مستقیم و معنیداری بر شکاف در رفتار و نگرش زنان در خصوص الگوی انتخاب همسر دارد. احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر آنهایی که در این بازه سنی ازدواج کردهاند، 9/2 برابر بیشتر از آنهایی است که در فاصله 10 تا 14 سالگی ازدواج کردهاند.
مدل دوم: برای پاسخ به این پرسش که «با کنترل تأثیر عوامل فرهنگی، نقش مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی بر احتمال شکاف در رفتار و نگرش زنان در خصوص نحوه انتخاب همسر چگونه است؟» در مدل دوم مشخصههای فرهنگی وارد تحلیل شدند (جدول 5). همانطور که میبینید، با وجود ورود مشخصههای فرهنگی به مدل، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی، وضعیت اشتغال و سن ازدواج همچنان از سطح معنیداری برای حضور در معادله برخوردارند. این نتایج ریشه در این واقعیت دارد که مشخصههای فرهنگی زنان تا حدود زیادی متأثر از پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی آنهاست. به بیان دیگر متناسب با پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زنان، ارزشهای و نگرشهای فرهنگی آنها در زمینههایی چون فردگرایی، نگرش فرامادی به ازدواج، نگرش نسبت به برابری جنسیتی و ارزشهای مذهبی متفاوت خواهد بود. با همه اینها، اگرچه مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی در مدل دوم همچنان معناداری خود را در ارتباط با متغیر وابسته حفظ کردهاند، اما افزایش سطح معنیداری آنها و کاهش مقدار کسرهای برتری بیانگر آن است که متغیرهای فرهنگی سعی در کنترل تأثیر متغیرهای مدل 1 داشتهاند. همانطور که در جدول 5 ملاحظه میکنید، از میان مشخصههای فرهنگی، پایبندی به ارزشهای خانواده بزرگ و استقلال زنان ارتباط معناداری با شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر دارند. مقادیر کسر برتری و ضریب آن بیانگر آن است که پایبندی به ارزشهای خانواده بزرگ ارتباط معکوس و استقلال زنان ارتباط مستقیم با متغیر وابسته دارند. بهطور کلی نتایج تحلیل رگرسیونی نشان میدهد که احتمال شکاف در رفتار و نگرشهای ازدواجی زنان در بعد همسرگزینی در میان زنانی بیشتر است که شاغلاند، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بالاتری دارند، در سنین بالا ازدواج کردهاند، پایبندی بیشتری به ارزشهای خانواده بزرگ دارند و از استقلال بیشتری برخوردارند. به این ترتیب، نتایج این بررسی نشان داد که ترکیبی از مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی، جمعیتی و فرهنگی تبیین بهتری از تغییرات در الگوی همسرگزینی در جمعیت مورد بررسی به دست میدهند.
نتیجه
در دهههای اخیر، موج نوسازی که به همراه خود آموزش همگانی، گسترش رسانههای جمعی و تغییرات بسیار دیگری را به همراه آورد، از طریق افزایش آگاهیها و دانستنیهای افراد به دگرگونی در نظامهای ارزشی و هنجاری جوامع منجر شد. نوسازی الگوها و عناصر سنتی ازدواج و خانواده را در جوامع کمتر توسعهیافته به سمت مدل جهانشمول خانواده غرب با ویژگیهایی نظیر هستهایبودن و آزادی در انتخاب همسر و ... پیش برده است. با وجود تداوم نقش عناصر فرهنگی گذشته و تأثیر پایدار ارزشهای مذهبی بر نگرشها و رفتارهای خانوادگی ایرانیان، طی سالیان اخیر نهاد ازدواج و خانواده تغییرات محسوسی را تجربه کرده است. تنوع قومی و به تبعِ آن تفاوتهای بین فرهنگی در جامعه ایرانی سبب شده است تا این تغییرات و تحولات ماهیت نسبتاً متفاوتی داشته باشند. بنابراین انتظار نمیرود که افراد در بسترهای مختلف قومی ـ فرهنگی به میزان یکسانی تحت تأثیر نیروهای نوسازی و عوامل اقتصادی ـ اجتماعی تغییر در ارزشها و هنجارهای مرتبط با ازدواج و تشکیل خانواده قرار بگیرند.
هدف از این مقاله بررسی و تبیین تفاوت تجربه عملی و نگرش زنان در خصوص الگوهای همسرگزینی در بستر اقتصادی ـ اجتماعی و قومی ـ فرهنگی شهر کوهدشت است. در این راستا، با تدارک یک چارچوب نظری و با تبعیت از سرایی (1385) استدلال شد که همیشه درجهای از عاملیت در محل وجود دارد و تأثیر نیروهای مرتبط با نوسازی و توسعه اقتصادی ـ اجتماعی از مجرا و مسیر زمینههای قومی و فرهنگی بر رفتار و نگرش زنان نسبت به شیوههای انتخاب همسر تأثیر میگذارد. در نتیجه این پرسش را مطرح کردیم که در صورت کنترل تأثیر عوامل قومی ـ فرهنگی، نقش مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی در شکاف میان رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوهای همسرگزینی چگونه خواهد بود؟ در جستجوی پاسخ به این پرسش، نمونهای بالغ بر 395 نفر از زنان 49-15 ساله دستکم یکبار ازدواج کرده ساکن در خانوارهای معمولی شهر کوهدشت را با استفاده از روشهای خوشهای چندمرحلهای، تصادفی و تصادفی سیستماتیک به عنوان نمونه انتخاب و از طریق پرسشنامه ساختیافته اطلاعات مورد نیاز گردآوری شد.
نتایج نشان از تغییر در شیوه همسرگزینی جمعیت مورد بررسی دارد. تجربه بیش از نیمی از زنان متفاوت از شیوه ترجیحی آنها برای انتخاب همسر توسط دخترانشان است. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که احتمال وقوع شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به شیوه همسرگزینی زمانی بیشتر میشود که پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زنان ارتقاء بیابد، زنان شاغل باشند و در سنین بالا ازدواج کرده باشند. ارزشهای خانواده بزرگ و استقلال زنان نیز از مشخصههای فرهنگی مؤثر بر شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر است. این بررسی نشان داد که با ورود متغیرهای فرهنگی به تحلیل، هرچند از سطح معنیداری مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی با متغیر وابسته کاسته میشود اما این متغیرها در کنار مشخصههای فرهنگی همچنان از عوامل تبیینکننده شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی انتخاب همسر هستند. از سوی دیگر، کاهش سطح معنیداری آنها بیانگر این واقعیت است که مشخصههای فرهنگی سعی در کنترل اثر مشخصههای اقتصادی ـ اجتماعی و جمعیتی در تغییر رفتار و نگرش زنان نسبت به شیوههای همسرگزینی داشتهاند. نتایج بهدست آمده، همانطور که بهطور نظری انتظار میرفت، روشنگر این واقعیت است که تأثیر نیروهای مرتبط با نوسازی و توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در تغییرات و تحولات مرتبط با خانواده و ازدواج در بسترهای گوناگون فرهنگی میتواند متفاوت باشد. این نتیجه همسو و در تأیید نتایجی است که حسینی (1391: 25-24) و عباسی شوازی و خانی (1388: 62) در بررسی الگوهای ازدواج گروههای قومی و مذهبی در شهرستانهای ارومیه و قروه به دست آوردند. به این ترتیب میتوان گفت نیروهای نوسازی در تعامل با ساختارهای اجتماعی و عوامل قومی ـ فرهنگی، تأثیرهای متفاوتی بر الگوهای ازدواج در بسترها و زمینههای مختلف اجتماعی ـ فرهنگی میگذارند. بنابراین باید تلاش کرد تا در سیاستگذاری و اتخاذ هرگونه برنامه عمل به منظور تقویت و تحکیم خانواده در کشور از غیراجتماعی و غیرفرهنگی کردن نهاد خانواده و ازدواج پرهیز کنیم و سیاستها را متناسب با زمینههای اجتماعی ـ فرهنگی جامعه تدوین و به اجرا بگذاریم. در این راستا، انجام مطالعات زمینهای در مناطق مختلف ایران ضرورتی اجتنابناپذیر است. بیتردید نتایج چنین بررسیهایی کمک مؤثری در سیاستگذاریهای معطوف به ازدواج و تشکیل خانواده خواهد بود.
[1] Modernization
[2] Giddens
[3] Marriage cohort
[4] Secularization
[5] Individualism
[6]Feminism
[7] Thornton
[9] Beaujot
[10] Democracy emotional
[11] Globalization
[12] Fukuyama
[13] McCoy
[14] Ingelhart
[15] Welzel
[16] Good
[17] Abramson
[18] Demographic Transition (DT)
[19] First Demographic Transition (FDT)
[20] Second Demographic Transition (SDT)
[21] Cohabitation
[22] Post Materialist
[23] Structured questionnaire
[24] Mate Selection Gape Index
[25] Respondent's Mate Selection Method
[26] Respondent Preferred Mate Selection Method