Document Type : Research Paper
Authors
Yazd University, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسأله
تمام کنشهای انسانی دارای پیوست هیجانی است و تعاملات اجتماعی در بستری از هیجان شکل میگیرد. اگر هیجان را از زندگی بشر کنار بگذارند، شور زندگی باقی نخواهد ماند. در قرنهای هفده و هیجده فیلسوفان غالباً تصور میکردند، هیجان یا عاطفه امری غریزی و غیر عقلانی است (پارسا، 1382: 158). احساس در نگاه اول پدیدهای روانشناختی مینماید؛ اما روانشناختیترین پدیدهها نیز میتوانند تبیین جامعهشناختی بیابند (مقدس و قدرتی، 1390: 143). احساسات به وسیله فرآیندهای اجتماعی و نیروهای اجتماعی، شکل میگیرند. بنابراین میتوان گفت احساسات منعکس کننده هنجارها، نگرشها، ارزشهای گروه و همچنین افراد هستند (Clanton, 2006:410).
از نگاه جامعهشناختی میتوانیم از احساساتی سخنگوییم که اساساً بدون وجود ارتباط اجتماعی و کنش متقابل انسانی وجود خارجی نمیتوان یافت (ربانی خوراسگانی و کیانپور، 1388: 38). حسادت[1] یکی از این احساسات است. گورنیه و روسو[2] معتقدند: حسادت احساس منفی است که با دیدن امتیازی که نداریم یا آرزو داریم فقط ما داشته باشیم، به ما دست میدهد (گورنیه و روسو، 1384: 13). حسادت در میان همه مردم از سنین و فرهنگهای مختلف فراگیر است و یک احساس جهانی است (Schoeck, 1969; Desteno ei al., 2006). میتوان گفت، حسادت یک واکنش ذهنی به وضعیت نامطلوب اجتماعی است که از مقایسه با مزایای دیگران در حوزههای ارتباط شخصی ساخته شده است (Salovey & Rodin, 1985; Smith, 1991 & Smith & Kim, 2007) و هر جا که مردم خود را با دیگران مقایسه میکنند و احساس کنند که از آنها کمترند حضور دارد (Van et al., 2009). حسادت ترکیبی از تجربه حالات روانی ناخوشایند است – ازجمله حقارت، بیعدالتی ذهنی و خشم – که تمایل داریم از دیگران پنهان کنیم (Smith, 1991 & Smith & Kim, 2007). بر این اساس، این هیجانات منفی ممکن است انگیزه شماری از رفتارهای ضد اجتماعی همچون جرم و جنایت، به خطر انداختن منفعت شخصی برای کاهش دادن سود دیگران و خوشحالی که در پاسخ به شکست یا زیان دیگران ایجاد نماید (Smith et al., 1996; Thernstrom, 1998 & ZiZZo & Oswald, 2001).
نتایج تحقیقات نشان میدهد که حسادت تأثیر قدرتمندی بر رفتار مخرب افراد دارد (Schoeck, 1969 & Smith & Kim, 2007). حسادت میتواند در سطح خرد به روابط آسیب برساند، کیفیت زندگی اجتماعی فرد را تحت تأثیر قرار دهد و رضایت از رابطه فرد را کاهش دهد (Bevan, 2008; Lavallee & Parker, 2009 & Paeker et al., 2005). همچنین حسادت باعث میشود که روابط کاری تیره و تار گردد، تمایل به باقی ماندن در کنار همکاران موفق را از بین میبرد و درنتیجه فرصتها از دست میروند و ناکارآمدی در سازمان به وجود میآورد (Lim, 2013). منون و تامسون متوجه شدند که حسادت در سطح میانه میتواند اثرات منفی را در سراسر سازمان گسترش دهد (Menon & Thompson, 2010). برخی حتی از پیامدهای منفی حسادت در سطح کلان سخن گفتهاند. به عنوان نمونه، میتسوپلاس[3] دریافت که حسادت میتواند به اقتصاد ملی ضربه بزند. حسادت ممکن است دیکتاتورها و نخبگان برخی از کشورها را تحریک کند که از توسعه اقتصادی کشور جلوگیری کنند، نهتنها به خاطر اینکه میخواهند از درآمد خود دفاع کنند، بلکه به دلیل اینکه میخواهند موقعیت سلطه خود را حفظ نمایند (Mitsopoulos, 2009).
باوجود اینکه حسادت بدون ارتباط اجتماعی و کنش متقابل انسانی نمیتواند شکل بگیرد و اساساً یک احساس اجتماعی است و جامعه و فرهنگ نقش اساسی در تشدید آن دارد، تاکنون پاسخ دقیقی از منظر علم جامعهشناسی در مورد آن داده نشده است و باوجود مسائل مختلفی که در سطح جامعه به وجود میآورد تاکنون کمتر به آن بهعنوان یک پدیده اجتماعی نگریسته شده است. این در حالی است که حسادت یک عامل پنهان در به وجود آوردن مسائل اجتماعی است. یکی از مسائل مهمی که جهان معاصر با آن روبهرو است، مسأله اخلاق به ویژه اخلاق اجتماعی است (موحد و همکاران، 1387: 39). اخلاق اجتماعی در انواع مختلفی از احساسات انسانی بروز میکند (موسوی خامنه و همکاران، 1390: 82)، احساساتی نظیر شرم، گناه، همدردی، همدلی که اغلب احساسات اخلاقی در نظر گرفته میشوند، احساساتی که برای جامعه دارای کارکردهای مثبت هستند. اما حسادت در جامعه به عنوان احساسی غیر اخلاقی در نظر گرفته میشود و افراد به دلیل اینکه حسادت ازنظر هنجارها و ارزشهای جامعه احساسی منفی تلقی میگردد و ابراز حسادت بهطور آشکار و اعتراف به حسادت، سبب کاهش منزلت اشخاص میگردد، معمولاً آن را سرکوب و تکذیب میکنند و آن را از دیگران پنهان میکنند. همین مسأله، بررسی جامعهشناختی حسادت و مسائل آن را مشکل میکند. بررسی تجربهها، ادراکات و تفسیرهای افراد در مورد حسادت کمک میکند که جنبههای مختلف آن، آثار نظامهای اعتقادی، هنجاری و باورداشتهای هر جامعه بر این عاطفه، پیامدها و مسائلی که در زندگی انسانها به وجود میآورد، شناسایی شود. بر این اساس پژوهش حاضر به بررسی جامعهشناختی حسادت به عنوان یکی از عواطف انسان که میتواند تأثیرات مخربی را در سطوح مختلف خرد، میانه و کلان داشته است، میان دانشجویان بهعنوان یکی از قشرهای مهم و آیندهساز کشور که جمعیت زیادی را نیز به خود اختصاص میدهند، با رویکرد تفسیری- برساختی و روش کیفی پرداخت.
تحقیقات پیشین
جستجوی مقالات و پایگاههای اطلاعاتی حاکی از این است که در ایران تحقیق جامعهشناختی چندانی در زمینه حسادت صورت نگرفته است؛ به همین جهت در ادامه به برخی از تحقیقات خارجی مرور میشود. ویلکین و کونلی[4] (2015) در پژوهشی با عنوان «حسادت و عصبانیت: تعدیل کنندهای واسط بین عدالت توزیعی و سرقت» انجام دادند. روش این پژوهش آزمایش و حجم نمونه 160 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی هستند. آزمایش با دستکاری حقوق و مزایای تعدادی از دانشجویان صورت گرفت. نتایج نشان داد حسادت عامل تعدیلگر بین رابطه عدالت توزیعی و سرقت است. رابطه معکوس بین عدالت توزیعی و حسادت و رابطه مستقیم بین حسادت و سرقت وجود داشت. لیم و یانگ[5] (2015) پژوهشی با عنوان «تأثیر حسادت و شرم کاربران شبکههای اجتماعی روی مقایسه اجتماعی انجام شده درون سرویسهای شبکههای اجتماعی». انجام دادند. نتایج این مطالعه که با روش پیمایش و بر روی 446 نفر دانشجو انجام شده نشان داد که مقایسه اجتماعی 35 درصد از تغییرات حسادت کاربران را پیش بینی میماید. کراسنوا[6] و همکاران (2013) پژوهشی را با عنوان «حسادت در فیسبوک: یک تهدید مخفی برای رضایت از زندگی کاربران» انجام دادند. روش انجام این پژوهش پیمایشی و حجم نمونه 584 نفر از کاربران فیسبوک بود. نتایج این پژوهش نشان داد که حسادت عامل واسط بین الگو برداریهای منفعل کاربران فیسبوک و رضایت از زندگی آنان است، بدین صورت که الگو برداریهای منفعل کاربران فیسبوک تأثیرگذار بر حسادت و حسادت بر رضایت از زندگی کاربران فیسبوک تأثیر دارد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که الگوبرداری منفعل کاربران فیسبوک در دراز مدت باعث کاهش رضایت از زندگی کاربران و افزایش مقایسه اجتماعی صعودی خواهد شد. استینبس و سینگر[7] (2013) پژوهشی را با عنوان «اثرات مقایسه اجتماعی در احساسات و رفتار اجتماعی در طول کودکی» انجام دادند. روش انجام این تحقیق آزمایشی و حجم نمونه شامل 182 کودک 7 تا 13 ساله بود؛ نتایج نشان داد که کودکان در هنگام پیروزی بیش از آنکه از برد خود خرسند هستند از شکست رقیب خود خوشحال هستند، برعکس، کودکان هنگام باخت بیشتر به دلیل پیروزی رقیبشان ناراحت میشوند. همچنین حسادت و لذت بردن از بدبختی دیگران با یکدیگر بهشدت در ارتباط هستند. یافتههای دیگر حاکی از آن است که با افزایش سن، بدخواهی، کینهورزی و نابرابری گریزی افزایش مییابد. آترگ [8] (2013) تحقیق خود را با عنوان «حسادت و ارتباط نزدیک: بررسی ابعاد خوب (واکنشی) و بد (مشکوک) حسادت رمانتیک» انجام داد. روش انجام این تحقیق پیمایشی و حجم نمونه شامل 229 نفر بود؛ یافتهها نشان داد که اشخاص حسادت را بیشتر به شریک عشق خود ابراز میکنند؛ همچنین مشخص شد که نزدیکی کلی و ابعاد نزدیکی رابطه معکوس با حسادت شناختی دارند. هریس و هنیگر [9] (2013) پژوهشی را با عنوان «حسادت، سیاست و سن» انجام دادند. این پژوهش با روش پیمایشی انجام شد و حجم نمونه شامل 357 نفر است. نتایج نشان داد که حسادت و سن در حد متوسط باهم در ارتباط هستند. جوانترها حسادت بیشتری را بروز میدادند. ایدئولوژی و رویکرد سیاسی و حسادت ارتباط بسیار ضعیفی باهم نشان داد. دلپریور[10] و همکاران (2012) پژوهشی را با نام «حسادت: ویژگیهای عملکردی و تمایز جنسیتی در طراحی ویژگیها» انجام دادند. روش انجام این پژوهش از نوع اکتشافی و حجم نمونه 215 نفر است؛ نتایج نشان داد که زنان به «جذابیت فیزیکی، عاشقانه و باکره گی» بیش از مردان حسادت دارند؛ در حالیکه مردان بیشتر به (داشتن شریک عشقی، استعدادهای ورزشی و وضعیت مالی برتر) حسادت میورزند. کروچر[11] و همکاران (2012) پژوهشی را با نام «حسادت در هند و ایالات متحده: تجزیه و تحلیل میان فرهنگی از سه بعد حسادت» انجام دادند؛ روش این تحقیق پیمایشی و حجم نمونه شامل 1111 نفر از مردم هند و 1087 نفر از مردم ایالات متحده بود. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در تمام ابعاد حسادت بین زنان و مردان وجود دارد. دین به عنوان یک پیشبینی کننده قوی برای حسادت شناخته شد؛ حسادت شناختی و عاطفی هندوها بالاتر بود و همچنین مسیحیان حسادت شناختی بیشتری از مسلمانان داشتند؛ در واقع نتایج این پژوهش نشانگر آن است که عوامل زیستی و بافت اجتماعی در حسادت اثر دارد. ون دیجک[12] و همکاران (2006) پژوهشی را با عنوان «هنگامی که مردم از اوج سقوط میکنند: تجدید نظر در نقش حسادت در خوشحال شدن از بدبختی دیگران» به انجام رساندند. روش انجام این پژوهش پیمایشی و حجم نمونه شامل 249 نفر است که بهصورت تصادفی انتخاب شدند؛ نتایج نشان داد که حسادت، احساسات خصمانه و جنسیت، 17 درصد از واریانس خوشحال شدن از بدبختی دیگران را تبیین میکنند؛ بهعلاوه جنسیت و خوشحال شدن از بدبختی دیگران، رابطه معناداری با یکدیگر داشتند.
در بررسی پیشنه پژوهشی حسادت مشاهده میشود که این پژوهشها به طور عمده به روش پیمایش و آزمایش صورت پذیرفته است. این تحقیقات دادهها و اطلاعات قابل توجه و ارزنده در مورد حسادت ارائه دادهاند و در این پژوهش از نتایج این تحقیقات و نظریههایی که در ادامه میآید، به منظور تقویت حساسیت نظری محققان و همچنین مقایسه با نتایج پژوهش حاضر استفاده شد.
مبانی نظری
از دهه 1970 نظریات گوناگونی در حوزه جامعهشناسی احساسات ارائه شده است. اگر یک طیف نظری برای رویکردهای مختلف در جامعهشناسی احساسات تصور کنیم، نسخههای برساختگرایی اجتماعی و اثباتگرایی دو سر این طیف را تشکیل میدهند و چندین نظریه مختلف در حد وسط جای میگیرند. نظریههایی که بر بعد اجتماعی احساس و ماهیت ذهنی آن تأکید دارند (برای مثال، نظریه تعاملی، کنش متقابل نمادین،روششناسی مردمی، پدیدارشناسی، نظریه نمایشی) به برساختگرایی اجتماعی نزدیک هستند و نظریههایی که بر ابعاد زیستی، جهان شمول و ماهیت عینی احساس تأکید دارند (نظریه ساختاری، تضاد، مبادله) به طرف اثباتگرایی گرایش دارند (کیانپور، 1391: 26).
این تحقیق در چارچوب رویکرد تفسیری- برساختی انجام شده است. بر اساس مبانی هستی شناختی این رویکرد، واقعیت آفریده انسانهاست و مستقل از فعالیتهای اجتماعی آنها وجود ندارد. واقعیت اجتماعی به منزله محصول فرایندهایی در نظر گرفته میشود که از طریق آنها کنشگران اجتماعی همراه با یکدیگر به مذاکره و توافق درباره معناهای کنشها و موقعیتها نائل میشوند؛ برخلاف واقعیت فیزیکی که باید توسط دانشمند تفسیر شود، واقعیت اجتماعی پیش تفسیر شده است؛ این واقعیت پیش از آنکه دانشمندان اجتماعی کار تفسیر خود را آغاز کنند، مورد تفسیر قرارگرفته است (بلیکی، ۱۳۹۲: ۱۵۴-۱۵۵).
برای تبیین و تفسیر حسادت ابتدا باید دانست، حسادت چیست؟ حسادت نسبت به چیزهای مطلوبی است که شخص ندارد. خصومت نسبت به مافوق و احساس منفی نسبت به کسی که بهتر از فرد است (Scheler, 1961 & Schoeck, 1969). به عبارت دیگر حسادت نسبت به کسی است که دارای برخی اشیاء و ویژگیهای با کیفیت و مطلوب است که شخص ندارد و نمیتواند به دست آورد. هرگونه کیفیت و دستاوردی که باعث تحسین است، بهاحتمال زیاد به تحریک حسادت منجر میشود. برخی از این ویژگیها عبارت است از: ثروت، جایگاه طبقاتی، قدرت، شهرت، منزلت، استعداد، سلامتی، نمرات خوب، چهره خوب و محبوبیت (Clanton, 2006:412). حسادت فقط آرزوی به دست آوردن شی یا مزیتی که حسادت را تحریک میکند نیست، بلکه آرزویی بسیار تیره است که از دست دادن شی یا مزیت کسی که دارای آنهاست را میخواهد. حسادت لذتی مخرب است، شادیهای مخرب است که از مواجه با شکست یا رنج کسی که مافوق فرد است حاصل میشود (Foster, 1972).
همچنین حسادت از تقلید[13] متفاوت است. در گفتار روزمره میتوانیم بگوییم که حسادت چیز خوبی است، زیرا به مردم انگیزه میدهد، برای داشتن آنچه موجب حسادت آنان به دیگران شده است، سختتر تلاش کنند. به جای حسادت به صاحب یک خودرو خوب، ما باید از او تقلید کنیم. این احتمالاً به آن معنی است که ما باید به سختی کار کنیم، مقدار زیادی پول پسانداز کنیم و چنین خودرویی را برای خودمان خریداری نماییم. اخلاق سرمایهداری ما را تشویق میکند، حسادتمان را به تقلید تبدیل نماییم، در نتیجه کاهش خطر آن حسود فقیر درخواست توزیع مجدد ثروت و مزایا را مطالبه مینماید. چون حسادت بسیار برانگیزاننده تفاوتهاست، نمیتواند به وسیله تقلید از بین برود، این نظرها حقیقت ندارد. اندکی حسادت میتواند به تقلید تبدیل شود در صورتیکه افزایش سودمندی در دسترس است، اما مقدار زیادی حسادت در نتیجه تحمل نابرابری است که نمیتوان از طریق تلاش زیاد آن را کاهش داد (Clanton, 2006:426).
یکی از جامعهشناسان برجسته رهیافت ساختمندی اجتماعی در جامعهشناسی احساسات آرلی هوقشیلد[14] است. هوقشیلد با استفاده از مدیریت عاطفه[15] توانسته رابطهای بین تجربه عاطفی، قواعد احساسی[16] و ایدئولوژی را بررسی کند. آن گونه که وی توضیح میدهد قواعد احساسی جنبهای از ایدئولوژی است که با عواطف سروکار دارد، ملاکهایی است که «آنچه در جریان احساس به درستی تصدیق شده یا تصدیق میشود» را تعیین و مشخص میسازد. در مقابل مدیریت عاطفه عمل لازم برای کنار آمدن با این قواعد احساسی است. از این نظر اعمالی که بر اساس مدیریت عاطفه صورت میگیرد صرفاً اعمالی شخصی نیست بلکه اعمالی است که تحت «هدایت» قواعد احساسی همگانی در تبادلات، مورد استفاده قرار میگیرد. قواعد احساسی در واقع، به اعمال مبتنی بر مدیریت عاطفه «الگویی اجتماعی» میدهد: الگوهایی که میتواند کم و بیش، بر حسب توزیع قدرت و اقتدار در جامعهای خاص، شکلی یکسان و مشابه داشته است (ویلیامز، 1392: 368-367).
مثالهای متعدد روزانه از اینکه انسان چگونه باید در یک موقعیت از خود ابراز احساسات کند، حکایت از وجود قواعدی دارد که بر نحوه مدیریت احساسات ما تأثیر میگذارند. همچنین با توجه به اینکه دیگران چگونه احساسات ما را استنباط میکنند و بر آن واکنش نشان میدهند، میتوان به وجود این قواعد پی برد. برای مثال، یک قاعده احساسی میتواند بگوید که : «تو نباید این قدر احساس گناه کنی، تقصیر تو نبود» و یا «تو حق نداری نسبت به موقعیت فلانی حسادت کنی» (ربانی خوراسگانی و کیانپور، 1388: 52). همچنین قواعد احساسات در مورد حسادت میتواند بگوید که افراد در چه موقعیتهایی باید حسادت کنند.
گوردون کلیتون معتقد است تجربه خصوصی در مورد حسادت به باورها و ارزشهای اجتماعی مربوط به ثروت، منزلت و قدرت و این که چگونه باید این پدیدهها توزیع شود بستگی دارد. حسادت در مورد عدالت و بیعدالتی است (Clanton, 2006:411). عدالت و احساسات با هم همپوشانی دارند، برای هر مرحله یک فرآیند عدالت، احساس عدالت محرک هیجان است. بنابراین فهمیدن عملکرد احساس عدالت و تمایل خاص محرک آن برای فهمیدن پروژه احساسات انسان مهم است (Jasso, 2006:321). از این رو بررسی نقشی که عدالت و احساس که افراد از عدالت دارند، بر روی برانگیختگی حسادت آنان دارد، برای شناخت عملکرد حسادت و نحوه مدیریت آن ضروری است.
لازاروس[17] (1991) ادعا کرد که مقایسه اجتماعی نه تنها به پاسخهای رفتاری منجر میشود، بلکه با احساسات نیز مرتبط است. او حسادت را به عنوان نمونهای از احساساتی که به وسیله مقایسه اجتماعی برانگیخته میشود معرفی مینماید. از نظر او حسادت اغلب هنگامی که دیگران دستاوردهای برتر و یا اموال مطلوب را در اختیار دارند، رخ میدهد. کلیتون نیز معتقد است، ریشه حسادت در مقایسه است: برای حسادت کردن، باید نخست خود را با فرد یا افرادی که نسبت به ما در برخی از زمینهها که مهم است، برتری دارند، در نظر گرفته شود. از آن جا که مقایسه با دیگران اجتناب ناپذیر است، حسادت یک احساس جهان شمول است. در هر جامعه حسادت یک پاسخ ممکن در یک طیف گسترده از تعاملات اجتماعی بین و درون افراد و گروهها که در موقعیت نابرابر وضعیت، ثروت، قدرت، شهرت، موفقیت، سلامت، استعداد، نمرات، شهرت و محبوبیت است. حسادت تقریباً به طور بالقوه در تمام تعاملات انسانی وجود دارد (Clanton, 2006:428).
در زندگی واقعی افراد در برخی از زمینهها برتر و در برخی زمینههای دیگر پایینتر از دیگران قرار دارند. اما به طور کلی افراد در زمینههایی حسادت میورزند که پایینتر از دیگران قرار میگیرند. به عنوان مثال، افراد جوان ممکن است به افراد مسن دارای ثروت و قدرت به دلیل ثروت و قدرت آنها حسادت کنند، اما افراد مسن ممکن است به افراد جوان بدلیل سلامتی آنا حسادت ورزند. جوانان بیکاری که وقت خودشان را به ماهیگیری اختصاص میدهند، به ثروت یک رئیس بانک حسادت مینمایند، اما رئیس بانک به دلیل آزادی وقت جوانان که برای خود به ماهیگیری رفتهاند حسادت میکند (Clanton, 2006:425).
سالوی و همکارانش (Salovey & Rodin, 1985; Salovey & Alexander, 1991)، استدلال کردهاند که حسادت به احتمال زیاد زمانی بیشتر احساس میشود که مقایسه آن حوزه برای خودمان مهم است. ما فقط در مورد عملکرد خوبمان در مورد رابطه با تعداد محدودی از حوزههای زندگی مراقب هستیم. این فرضیه «ارتباط دامنه» بر آن است که احتمالاً حسادت زمانی تجربه میشود که مقایسه با فرد دیگر برای خود منفی است و این مقایسه در دامنهای قرار دارد که به ویژه در تعریف خود مهم تلقی شده است.
روش تحقیق
این پژوهش در رویکرد کیفی و با استفاده از راهبرد نظریه داده بنیاد[18] اجرا شده است. در این روش، گردآوری دادهها، تحلیل و نظریه نهایی با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد. نظریههای داده بنیاد به سبب آن که از دل دادهها بیرون کشیده میشوند، بیشتر میتوانند بصیرت افزا هستند و فهم را تقویت کنند و راهنمای عمل شوند (استراوس و کربین، 1391: 34). جامعه مورد مطالعه این پژوهش، دانشجویان دانشگاه سراسری یزد در سال 92-93 است. در این پژوهش با 40 نفر از دانشجویان رشتههای مختلف این دانشگاه، از جنسیتها، سنین و قومیتهای متفاوت (جدول 1) مصاحبه شد. برای دستیابی به نمونه مناسب تحقیق، از دو شیوه نمونهگیری در دسترس و نمونهگیری نظری استفاده شد. از نمونهگیری در دسترس برای گزینش افراد مورد مصاحبه و از نمونهگیری نظری برای تشخیص تعداد افراد، تعیین محل دادههای مورد نیاز و یافتن مسیر پژوهش استفاده شد. مصاحبهشوندگان از میان دانشکدههای مختلف و دانشجویانی با ویژگیهای متفاوت (از لحاظ جنسیت، سن، وضعیت تحصیلی، قومیت و پایگاه اقتصادی- اجتماعی) نمونهگیری شدند تا حداکثر تنوع را داشته باشند. نمونهگیری نظری نیز تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. در این بررسی محقق گرچه با مصاحبه با 35 نفر از مصاحبهشوندهها به اشباع نظری کافی دستیافت، اما برای دستیابی به اطمینان بیشتر، مصاحبهها را تا 40 نفر ادامه دادیم.
از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری دادهها استفاده شد که با کسب اجازه از مشارکتکنندگان، مصاحبهها ضبط میشد. مصاحبهها بسته به علاقه و کیفیت پاسخهای مشارکتکنندگان هرکدام بین 34 دقیقه تا 2ساعت و 40 دقیقه به طول انجامید. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز از روش کدگذاری نظری استفاده شد. کدگذاری فرایندی است تحلیلی که طی آن دادهها تفکیک، مفهومبندی و یکپارچه میشوند؛ بهگونهای که بتوانند نظریه نهایی را شکل دهند. در فرایند کدگذاری، واحد تحلیل «مفهوم» است (Corbin & Strauss, 1998; Neuman, 2006 ). در این نوع کدگذاری که خاص دادههای متنی و کیفی است، سه شیوه کدگذاری مطرح است: 1. کدگذاری باز[19] 2. کدگذاری محوری[20] 3. کدگذاری گزینشی[21].
قابلیت اعتماد: و sk ,shg ی در رابطه با ایدئولوژیهای سیاسی رسیدیم. شرکتکنندگان این ازمایش به سوالاتی راجب به حسادت (بر اساس مقایس حسادت ) و خملینکلن و گوبا[22] (1985) با مطرح کردن مفهوم قابلیت اعتماد برای ارزیابی پژوهش کیفی، چهار معیار اعتبار پذیری، انتقالپذیری، قابلیت اطمینان و تأیید پذیری را بهعنوان جایگزینهایی برای معیارهای کلاسیک اعتبار و پایایی ارائه کردهاند. این ملاکها امروزه در اغلب پژوهشهای کیفی بهجای دو ملاک اعتبار و پایایی مورد استناد قرار میگیرند (حریری، 1385: 65-64). در این تحقیق نیز برای ارزیابی قابلیت اعتماد پژوهش از ملاکهای مطرح شده استفاده شده است. برای دستیابی به معیار اعتبارپذیری، از سه تکنیک استفاده گردید. نخست اعتباریابی توسط اعضا که از مشارکتکنندگان خواسته شد تا یافتههای کلی مطالعه را ارزیابی کرده و در مورد صحت آن نظر دهند. روش دوم، مقایسه تحلیلی است، در این روش به دادههای خام رجوع شد تا ساختبندی نظریه با دادههای خام مقایسه و ارزیابی گردد. در روش سوم از بازرسی خارجی، توسط اساتید راهنما به وسیله نظارت بر تمام مراحل پژوهش، استفاده شد. به منظور برآورده کردن معیار انتقالپذیری، سعی شد که زمینه پژوهش بهطور کامل توصیف شود و شرایط پژوهش و جزئیات کامل در مورد نکات اساسی آن ارائه گردد. برای حاصل شدن معیار قابل اطمینان بودن در تحقیق حاضر، مصاحبههای ضبط و تایپ گردیده، فهرست مصاحبهشوندگان تهیه شده و کلیه فرایند تحلیل دادهها تایپ و در رایانه و فلش مموری ذخیره شده است و در صورت لزوم در اختیار بازرسان قرار خواهد گرفت. برای دستیابی به معیار تأیید پذیری، نتایج تحلیلها و نظریه بهدست آمده از تحلیل دادهها با دادههای خام مقایسه گردید تا همخوانی نتایج با دادهها تأیید شود. همچنین نتایج تحلیل دادهها از طریق تبادلنظر با اساتید راهنما و برخی از دانشجویان هم رشته نیز مورد بررسی قرارگرفته است.
یافتهها
ابتدا کدگذاری باز در دو مرحله صورت پذیرفت، در مرحله اول مفاهیم و در مرحله دوم مقولههای عمده پژوهش به دست آمد. بعد از پایان یافتن کدگذاری باز، کدگذاری محوری انجام شد. در این مرحله مقولهها در قالب فرآیند شرایط، تعاملات و پیامدها طبقهبندی شدند. در مرحله آخر کدگذاری گزینشی به منظور تعیین مقوله هسته انجام شد. در ادامه ابتدا ویژگیهای جمعیتشناختی مصاحبهشوندگان در جدول 1 ارائه شده است، بعد از آن به بررسی رابطه بین جنسیت و حسادت از دیدگاه مشارکتکنندگان در بخش مجزایی با عنوان کلیشههای جنسیتی مرتبط با حسادت پرداخته شده و در انتها مقولههای عمده پژوهش شامل، محتوای محرک رسانه، حسادت آموخته، نابرابری، خصوصیات شخصیتی، ارزیابی عدالت، مادیگرایی، مقایسه اجتماعی و مخاطره محرومیت تشریح میگردد.
جدول 1- مشخصات مصاحبهشوندگان
محل زندگی |
مقطع تحصیلی |
رشته تحصیلی |
جنس |
سن |
ردیف |
محل زندگی |
مقطع تحصیلی |
رشته تحصیلی |
جنس |
سن |
ردیف |
خوزستان |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
25 |
21 |
اصفهان |
ارشد |
زمینشناسی |
مرد |
25 |
1 |
اصفهان |
ارشد |
مدیریت صنعتی |
زن |
29 |
22 |
خوزستان |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
25 |
2 |
اصفهان |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
25 |
23 |
یزد |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
24 |
3 |
شیراز |
ارشد |
ادبیات |
مرد |
27 |
24 |
یاسوج |
کارشناسی |
نساجی |
مرد |
19 |
4 |
شیراز |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
27 |
25 |
مرکزی |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
24 |
5 |
فارس |
ارشد |
ادبیات |
مرد |
24 |
26 |
کرمان |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
27 |
6 |
یاسوج |
ارشد |
جمعیتشناسی |
مرد |
27 |
27 |
اصفهان |
کارشناسی |
مردمشناسی |
زن |
23 |
7 |
اصفهان |
کارشناسی |
مدیریت بازرگانی |
زن |
22 |
28 |
شیراز |
ارشد |
مکانیک |
زن |
24 |
8 |
شیراز |
ارشد |
ادبیات |
مرد |
23 |
29 |
شیراز |
ارشد |
شیمی- فیزیک |
زن |
25 |
9 |
شیراز |
ارشد |
ادبیات |
زن |
26 |
30 |
کاشان |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
24 |
10 |
یاسوج |
کارشناسی |
زمینشناسی |
مرد |
22 |
31 |
اردبیل |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
27 |
11 |
سنندج |
کارشناسی |
زمینشناسی |
مرد |
20 |
32 |
تبریز |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
25 |
12 |
یزد |
ارشد |
ادبیات |
مرد |
25 |
33 |
کازرون |
ارشد |
آبخیزداری |
زن |
25 |
13 |
یزد |
کارشناسی |
مدیریت صنعتی |
زن |
20 |
34 |
بوشهر |
کارشناسی |
ادبیات |
مرد |
22 |
14 |
خراسان |
کارشناسی |
مدیریت صنعتی |
مرد |
20 |
35 |
اصفهان |
ارشد |
ریاضی مالی |
زن |
27 |
15 |
خوزستان |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
24 |
36 |
شیراز |
ارشد |
ریاضی مالی |
زن |
26 |
16 |
اصفهان |
کارشناسی |
مدیریت صنعتی |
مرد |
20 |
37 |
مشهد |
ارشد |
جامعهشناسی |
زن |
26 |
17 |
زاهدان |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
22 |
38 |
شیراز |
ارشد |
متالوژی |
زن |
25 |
18 |
بوشهر |
ارشد |
علوم سیاسی |
مرد |
24 |
39 |
لرستان |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
23 |
19 |
لرستان |
ارشد |
جامعهشناسی |
مرد |
25 |
40 |
ایلام |
ارشد |
اقتصاد |
زن |
25 |
20 |
کلیشه جنسیتی حسادت
این مقوله بیانگر وجود کلیشهای رایج در میان دانشجویان است که حسادت را امری زنانه میدانند. در واقع باور اکثریت آنان این است که زنان به نسبت مردان در زندگی خود حسادت را بیشتر تجربه میکنند؛ این کلیشه جنسیتی از قوت زیادی در میان افراد برخوردار است. به طوری که شکلگیری این کلیشه در ذهن برخی از دانشجویان سبب ایجاد بیاعتمادی به زنان و در نتیجه ایجاد رفتار سوگیرانه نسبت به آنان شده است:
«... شک نکن زنها با حسادت تموم میشن. کسی که جنس زن بشناسه اولین ویژگیای که تو ذهنش میاد حسادته، حتی اگه به منافعشون لطمه بخوره حتی به مادرشون و خواهرشون هم حسادت میکنن. اینقدر میتونه شدید باشه...» (مصاحبه 38)
اگرچه حسادت در جامعه امری زنانه تلقی میشود، اما حسادت در دو جنس مشاهده میشود و مردان نیز حسادتهای خاص خود را دارند. در واقع حسادت احساسی همگانی است و تفاوتی بین میزان حسادت افراد در جنسیتها، نژادها، قومیتها و ملتهای متفاوت وجود ندارد. هر چند که ممکن است به دلیل قرارگرفتن در زمینههای اجتماعی مختلف، تفاوت در زمینههایی که افراد حسادت میورزند وجود داشته است:
«... به نظرم بستگی داره، توی خانمها بخوای نگاه کنی تو زمینههای فرهنگی، اقتصادی، زندگی معمولی، تو شرایط عادی زندگی به هم حسادت میکنن تو لباس پوشیدن خانمی که شوهر داره با خواهرش حتی تو لباس پوشیدن حسادت میکنه، مردا اگه تو مقام قیاس قرار بگیرن تو شرایط مختلف حسادت میکنن ...» (مصاحبه شماره 25)
اگر همزمانی حسادت در میان گروهی بیشتر مشاهده شود، به دلیل محرومیتها، محدودیتها و تبعیضهایی است که علیه این گروه صورت پذیرفته است، نه به دلیل ویژگی ذاتی که این گروه دارد:
«... زنها حسود ترن. مردا حق انتخاب دارن، ولی زن حق انتخاب نداره ...» (مصاحبه شماره 40)
«...، کلاً من حسودم، تو بچگیمم حسود بودم. به داداشم حسادت میکردم. تقصیر خانواده مادرم بود اونا خیلی پسر دوست داشتن و همش به اون توجه میکردن و اصلاً منو نمیدیدن، منم همش کاری میکردم که جلبتوجه کنم، چیزیم نمیشد به من توجه نمیکردن و منم خیلی حسرت میخوردم ...» (مصاحبه شماره 8)
محتوای محرک رسانه
رسانه یکی از عوامل اجتماعی محرک حسادت در جامعه امروزی است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم به حسادت دامن میزند. در این میان، تلویزیون و ماهواره، مهمترین رسانههایی که مصاحبهشوندگان به آنها اشاره کردند. تبلیغات تجاری با برجستهسازی و بزرگنمایی محصولات خود برخورداری از آنها را برای افراد به امتیازی بدل میکنند که به صاحب آن احساس برتری بر دیگران را القا مینماید و کسانی که توانایی برخورداری از آنها را ندارند خود را در موقعیت پایینتری مییابند و دچار احساس محرومیت میگردند. مشارکتکنندگان بر این باورند که رسانهها به خصوص تلویزیون و ماهواره عامل ترویج و اشاعه حسادت در سطح جامعهاند:
«... رسانهها و تبلیغات تو حسادت نقش دارن، دو بخشه تبلیغات اقتصادیه بیشتر. طرف که تلویزیون و روشن میکنه بازار ... و انواع چیزا تو تبلیغ هست، دومیش فیلما، مثلاً فیلمای ترکی ماهواره محور همشون حسادته نه خیانت...» (مصاحبه شماره 5)
«... این تبلیغ رو که دیدم که دو سه تا خانم بودن دورهم بودن بچههای اون خیلی بلد بودن بچه یکیشون بلد نبود بچه حسودیش شد نسبت به اون یکی رفت به مادرش گفت و مادره رفت خرید تبلیغات و بزرگنماییها باعث تشدید حسادت میشه...» (مصاحبه شماره 27).
چنانکه از اظهارات مشارکت کنندگان بر میآید، رسانهها زمینه مقایسه اجتماعی را در سطوح مختلف طبقاتی، جنسیتی، قومیتی و حتی ملی، در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی فراهم میآورند. طوریکه فقط کافی است، فرد یک تلویزیون معمولی در اختیار داشته است تا بتواند وضعیت خود را با تمامی جهان مقایسه نماید؛ یعنی کسی که در محرومترین نقطه کشور سکونت دارد، بهوسیله یک دستگاه تلویزیون معمولی میتواند شرایط زندگی خود را باکسی که در مرفهترین نقطه دنیا سکونت دارد مقایسه کند و ضمن بالا رفتن سطح توقعات، مدام با این چالش روبهرو است که چرا او از این امتیازات برخوردار نیست. بدین ترتیب تلویزیون با ایجاد زمینه «مقایسه صعودی» موجب تحریک احساس محرومیت افراد و در نتیجه تحریک حسادت میگردد:
«...تلویزیون یه چیزایی رو ترویج میده و بهشون ارزش میده که وقتی اون چیزا رو نداری و میبینی که دیگران دارن، باعث حسادت میشه مثلاً همون مادیگرایی که دارن ترویج میدن تفاوتهای طبقاتی که وجود داره باعث میشه که تو اون موقعیت رو نداری حسادتت بیشتر میشه...» (مصاحبه شماره 21)
«... شاید تبلیغات و اینا یا مثلاً فیلما و اتفاقایی که فرد براش پیش میاد باعث بشه که یه سری حسادتا براش پیش بیاد یعنی مثلاً اولش اگه رسانهها نبودن فرد از خیلی چیزا آگاهی ندارشت. ولی این رسانهها میتونن باعث شن که فرد انتظارش بره بالا و به یکسری چیزا حسادت داشته باشه...» (مصاحبه شماره 6).
مادیگرایی
از دید دانشجویان ارزش انسانها در عصر حاضر به میزان برخورداری آنها از امتیازات مادی بستگی دارد. به طوری که محرومیت از مالکیت این امتیازات در مقایسه با دیگران سبب به وجود آمدن احساس حقارت در فرد میشود. دانشجویان به مدگرایی و تجملگرایی بهعنوان عوامل تحریککننده حسادت در جامعه امروز اشاره کردند. به عنوان مثال اگر برای فرد تبعیت از مد به عنوان یک ارزش تلقی شود درصورتی که توانایی برخورداری از آن مد را نداشته است، نسبت به افراد برخوردار از مد حسادت میورزد:
«... مد هم روی حسادت تأثیر داره، باید وضع مالی خوب باشه که بتونی از مد پیروی کنی وقتیکه مد یه چیز مهم میشه تو جامعه و بروز بودن مهم میشه همه افراد که نمیتونن مثل اونا باشن بعد اون افرادی که نمیتونن این موقعیتها رو به دست بیارن و نمیتونن پیروی کنن از مد چون مد الآن یه ارزش شد و وقتیکه دوستاتو میبینی که میتونن از مد پیروی میکنن و توانشو دارن اینکه حسادت رو تشدید میکنه تأثیر خودشو داره...» (مصاحبه شماره 31)
«... تجملگرایی روز بروز داره بدتر میشه؛ هرچی بیشتر میشه حسادت بیشتر میشه...» (مصاحبه شماره 22)
«... همین که الآن هرکی یک ماشین مدل بالا دارد همه فکر میکنن این چه زندگی خوبی دارد، دو تا کارخانه داره و وضعش خوبه، همه چیز شده مادیات ...» (مصاحبه شماره 7)
نابرابری
اغلب دانشجویانی که با آنها مصاحبه شد، به فاصله طبقاتی اشاره کردند. این تأثیر زمانی بیشتر میشود که فاصله بین طبقات مختلف زیاد است. در چنین شرایطی است که فرد دائم خود را با طبقات بالاتر مقایسه میکند و دچار احساس محرومیت گشته، حسادتش نسبت به طبقات بالاتر برانگیخته شود و مرتب از خود بپرسد که چرا من نباید از امتیازات آنها برخوردار باشم:
« ... مثلاً تو جامعه فاصله طبقات باهم زیاد باشه شاید فرض کن تو یه جامعهای طبقه بالا خیلی کم باشه و متوسط و پایین خیلی زیاد باشه، طرف میگه چرا این داره من ندارم خب جامعه خیلی میتونه مؤثر باشه ...» (مصاحبه شماره 6)
به اعتقاد دانشجویان، یکی از مهمترین عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر برانگیختگی و تشدید حسادت در افراد جامعه تبعیض اجتماعی است که بین افراد جامعه اعمال میشود. این تبعیض گاهی حقیقی و گاهی به صورت احساس تبعیض است. تبعیض قائل شدن در هر سطحی (خرد، میانه و کلان) یکی از مهمترین دلایل تحریک حسادت است.
حسادت آموخته
به باور بسیاری از مشارکتکنندگان، حسادت در خانواده و جامعه از طریق مشاهده رفتار والدین و سایرین آموخته میشود. حسادت از کودکی در فرد شکل میگیرد و بهتدریج که بزرگ میشود حسادت نیز در او رشد میکند. فرد در جوانی و بزرگسالی، در موقعیتهایی حسادت میورزد که مشابه به موقعیتهایی است که در کودکی حسادت میورزیده است. رفتار تبعیضآمیز والدین با فرزندان خود یکی از مهمترین عوامل شکلگیری حسادت در فرد است. زمانی که والدین در میزان ابراز توجه بین فرزندان خود تبعیض قائل میشوند حسادت در کودک بهوجود میآید و او نسبت به سایر فرزندان احساس حسادت و کینه میکند. حسادت کودکان که یکی از حسادتهای شایع درون خانوادهها است و عموماً در خانوادههایی که بیش از یک فرزند دارند، مشاهده میشود. علت این امر این است که با تولد کودک جدید و توجه والدین و اطرافیان به او، کودک بزرگتر احساس میکند که از حق خود محروم شده و مورد بیعدالتی واقع شده است، همین امر سبب شعلهور شدن حسادت در وجود او میشود. بدینسان کودک تازه متولد شده تبدیل به رقیبی برای او میشود:
«... مثلاً وقتی بین دوتا بچه فرق میذارن تو آینده فرد ممکنه با دوستش تو همین موقعیت قرار بگیره. این میگه که خوب دوسته هم همینو داره تکرار میکنه. چون خانواده تو تربیت فرد مهمترین نقش داره، به خاطر همین موقعیتهای مشابه تو آینده باعث حسادت بیشتر فرد میشه. وقتی یکسان برخورد کنن با خواهر و برادراش و خودش فرد از جاش راضی میشه ..." (مصاحبه شماره 5)
گاهی والدین ناخواسته به دلیل کلیشههای تربیتی رایج بین فرزندان تبعیض قائل میشوند و سبب ایجاد حسادت بین آنها میگردند که ممکن است این حسادت در سراسر عمر آنها باقی بماند. کلیشههایی نظیر توجه بیشتر نسبت به فرزند پسر، توجه بیشتر به فرزند بزرگتر، حمایت بیشتر از دختر به دلیل ضعیف بودن، حمایت به دلیل کوچکتر بودن یک فرزند و با این توجیه که او کوچک است و نمیفهمد:
«... به خواهر کوچیکم خیلی حسودیمون میشد. مثلاً وقتی دعوا میشد حق میدادن به اون. با چه توجیهی؟ میگفتن که دختره. ضعیفه. یا میگفتن بزرگتری و رعایت کن؛ اما سعی کردم پرورشش ندم...» (مصاحبه شماره 5)
گاهی نیز والدین، فرزندان خود را با افراد موفق یا اطرافیان مقایسه میکنند. این عمل آنها علاوه بر اینکه موجب تحقیر و سرخوردگی فرزندان میشود، معمولاً باعث میشود که علایق و استعدادهای خود را نادیده بگیرند. ناکامی حاصل از این عدم موفقیت سبب میشود که افراد اولاً به کسانی که از سوی والدین با آنها مقایسه شدهاند، حسادت کنند، ثانیاً به کسانی که در زمینه مورد علاقه خودشان موفق هستند حسادت بورزند:
«... خب از راه سرکوب کردن خواسته طرف میشه مثلاً بچه می خواد کامپیوتر بخونه میفرستنش پزشکی بخونه بچه حسادت میکنه به اونکه کامپیوتر میخونه ...» (مصاحبه شماره 22)
خانواده نخستین جایی است که فرد تربیت میگردد و حسادت نیز برای نخستین بار در خانواده آموخته میشود. زمانی که والدین حسادت خود را به دیگران ابراز نمایند، مشاهده حسادت والدین باعث یادگیری حسادت در فرزندان میشود. گاهی حتی والدین حسادت و کینه خود را نسبت به دیگران، به فرزندان خود انتقال میدهند:
«... من خودم اصلاً خاله هامو دوست ندارم، چون از همون اول مادرم یه جوری از بدی اینا گفته بود، مثلاً گفته بود از بس اذیتم کردن، مادرم میگفت اونا نسبت به ما حسادت میکردن که ما مثلاً اینجوریم این تو ذهنم مونده این حسادتی که بین خواهرا بوده تو ذهنم مونده..." (مصاحبه شماره 3)
مقایسه اجتماعی
مقایسه اجتماعی یکی از مهمترین ساز و کارهای محرک حسادت در میان کنشگران اجتماعی است. رد پای این سازوکار را میتوان در بسیاری از مقولات دیگر این تحقیق نیز مشاهده کرد. زمانی که فرد وضعیت خود را با وضعیت دیگری مورد مقایسه قرار میدهد، اگر در جریان این مقایسه نسبت به دیگری در وضعیت پایینتری قرار گیرد، احتمال اینکه به موقعیت دیگری حسادت کند، افزایش مییابد. مقایسه به این صورت را مقایسه صعودی گویند:
«... من یه کینه دارم که چرا اون داره و من ندارم. چرا من تو شرایط اون نبودم اگه تو شرایط اون بودم اینو داشتم. مثلاً من میگم فلانی تو فلان خانواده به دنیا اومد ازش یه کینه بدل میگیرم من دلم میخواد خودمو جای اون بذارم چرا من نیستم و اون هست...» (مصاحبه شماره 1)
یکی از زمانهایی که فرد حسادت را تجربه میکند، هنگامی است که فرد توسط دیگران مورد مقایسه واقع میشود و در این مقایسه توسط آنها تحقیر میگردد. از آن جا که فرد خود را از دید دیگران مورد ارزیابی قرار میدهد، در چنین شرایطی که مورد تحقیر دیگران واقع میشود، عزت نفسش کاهش یافته و نسبت به فردی که با او قیاس شده و آن را مسبب سرخوردگی خود میداند، حسادت میورزد:
«... مقایسه افراد با همدیگه، وقتی آدمو با یکی مقایسه میکنن که تو از اون کمتری حسادت و کینه درون شخص به وجود میاد، دیدن نداشتهها اینه که فرد نسبت به بقیه کم داره به نظر من بیشترین عامل که باعث حسادت میشه، مقایسه افراده...» (مصاحبه شماره 17)
گاهی حتی افراد وضعیت خود را با افراد دورترین شهرها، کشورها و قارهها مورد مقایسه قرار دهد؛ که این نوع مقایسه به دلیل افزایش ارتباطات و وجود رسانههای ارتباطجمعی در عصر حاضر افزایشیافته است.
خصوصیات شخصیتی
خصوصیات شخصیتی میتواند به عنوان شرایط مداخلهگر در تحریک حسادت باشند. پایین بودن عزت نفس و اعتماد به نفس امکان حسادت فرد را افزایش میدهد. حتی میتواند از نیروی حسادت خود بهعنوان انگیزهای برای تلاش بیشتر در جهت رفع امتیازی که از آن محروم مانده استفاده نماید:
«... تلاش میکنم ازش برم بالاتر و معمولاً به یک گام هم قانع نیستم تلاشم و خیلی بیشتر میکنم و چون میدونم حسم مثبته آرامش دارم، اعتماد به نفس دارم، عزت نفس دارم و احترام خودمو احترام طرف مقابلمو دارم و اینا همه باعث موفقیت میشه..." (مصاحبه شماره 27)
ویژگی شخصیتی دیگری که دانشجویان به آن اشاره کردند، رؤیاپردازی است. این مفهوم به این معنی است که فرد شخصیتی کمالگرا دارد. چنین افرادی معمولاً رؤیاپردازند و سطح توقعات آنها بالاست. این امر سبب میشود که وضعیت موجود خود را نپذیرند. شخصیت کمالگرا معمولاً وضعیت خود را با وضعیت دیگران مورد مقایسه قرار میدهد و این مقایسه نیز به صورت مقایسه صعودی (مقایسه با افراد بالادست) است. شکست در مقایسه صعودی به دلیل اینکه توقع این افراد از زندگی بالاست و این افراد خود را محقق داشتن زندگی بهتر میدانند، موجب احساس شکست و در نتیجه به وجود آمدن حسادت نسبت به افراد مورد مقایسه میشود:
«... مثلاً من یه دوستی داشتم همش رؤیاپردازی میکرد. کلاس زبان فرانسه رفته بود میگفت میخوام برم فرانسه! گفتم پدرت هشتش گرو نهشه. چجوری میخوای بری؟ ببین از اون جایی که داره راضی نیست؛ اما یکی میخواد پیشرفت کنه. فوق داره میخواد دکترا بخونه.از جای خودت راضی نباشی تو حرفات معلومه...» (مصاحبه شماره5)
دو ویژگی شخصیتی دیگر در افرادی که بیشتر مقایسه اجتماعی انجام میدهند نیز مهم است. این دو ویژگی عبارت است از روحیه سیریناپذیری و برتری طلبی که بسیار به هم مرتبطند. روحیه سیریناپذیری به حرص و زیادهطلبی انسان اشاره دارد. روحیه سیریناپذیری به گفته دانشجویان سبب تحریک حسادت به خصوص در میان ثروتمندان میشود. این امر نیز به دلیل وجود خصلت برتری طلبانه اشخاص است که دوست دارند از دیگران در مرتبه بالاتری قرار گیرند. کسانی که دارای میزان بالاتری از خصلت برتریطلبی هستند، به دلیل اینکه خود را برتر از دیگران ارزیابی میکنند، در موقعیتهایی که در سطح پایینتری نسبت به دیگران قرار میگیرند احساس محرومیت بیشتری را تجربه میکنند و در نتیجه احتمال برانگیخته شدن حسادت در آنها بیشتر است:
«... پولدارا یه جورایی سیری ناپذیرن یعنی هر چی داشته باشن بازم کمشونه یعنی چشم دیدن موفقیت دیگران رو ندارن دوس دارن همیشه خودشون بالاتر از کسای دیگه باشن...» (مصاحبه شماره 34)
«... دوست نداری کسی موفقیت بیشتری از خودت پیدا بکنه...» (مصاحبه شماره 16)
از نظر دانشجویان، رضایت از زندگی بهعنوان عاملی مداخلهگر میتواند تأثیرگذار بر میزان برانگیختگی حسادت است. افرادی که رضایت از زندگی بالایی دارند کمتر خود را با دیگران مورد مقایسه قرار میدهند و حساسیت کمتری نسبت به زندگی دیگران دارند.
«... در حال حاضر راضیام کاملاً از زندگیام راضیام و حسادتی هم به کسی ندارم...» (مصاحبه شماره 24)
مخاطره محرومیت
یکی از انواع حسادت، حسادتی است که به دلیل محرومیت از مزایای اجتماعی، زیستی و روانی در فرد تجربه میگردد. منشأ بروز حسادت را میتوان در حس مالکیت انسان جستجو کرد. زمانی که فرد احساس میکند که باید امتیازی را داشته است و از آن امتیاز محروم است، زمانی که خود را با دیگران مقایسه نماید و ببیند دیگران از آن امتیاز برخوردارند، احساس محرومیت کرده و احتمال برانگیخته شدن حسادت در او افزایش مییابد:
«... وقتی یه نفری یه چیزی رو بخواد و اونو نداشته باشه و اونو در دست یه نفر دیگه ببینه در اختیار یه نفر دیگه ببینه ...» (مصاحبه شماره 2)
یکی دیگر از زمینههای حسادت، زمانی است که فرد مالکیت چیزی را در اختیار دارد یا احساس مالکیت بر چیزی دارد و برای این مالکیت خطر یا تهدیدی احساس میکند. این تهدید از طرف رقیبی است که به حیطه مالکیت شخص وارد میشود؛ هنگامیکه فردی مالکیت چیزی را به صورت انحصاری از آن خود میداند، با پیدا شدن شریک، احساس میکند که برای مالکیتش رقیبی پیدا شده که میخواهد او را محروم سازد:
«... اگه یه عروس بیاد تو خونه من ناراحت میشم چون من تو خونه تکم همه توجهها به من است هشتساله تنهام برادرم نبوده بازم برادرمو میتونم قبول کنم میگم برادرمه ولی یه دختر دیگه نه که توجه پدر و مادرمو جلب کنه...» (مصاحبه شماره 8)
ارزیابی عدالت
یکی از موقعیتهایی که حسادت برانگیخته میشود زمانی است که فرد احساس کند برتری و امتیازی که دیگری دارد حق اوست و او مورد بیعدالتی واقع شده است. البته ارزیابی که فرد از عدالت و محرومیت خود دارد هم میتواند بر اساس واقعیت است؛ یعنی فرد واقعاً مورد بیعدالتی قرار گرفته است و هم بر اساس تصوری است که فرد از مورد بیعدالتی دارد. در چنین شرایطی فرد مقصر محرومیت خود را دیگران و شرایطی که در آن قرارگرفته ارزیابی میکند و با رفع مسؤولیت خود از محرومیتی که دارد، نسبت به دیگری حسادت میکند:
«... مثلاً تو خیابون رد میشم یه ماشین میبینم که دلم میخواد داشته باشم و نمیتونم داشته باشم آه میکشم دیگه دلم میخواد داشته باشم ولی نمیتونم برمیگردم به قبل که اگه من تو یه شرایط دیگه به دنیا اومده بودم میتونستم داشته باشم یه راه گریزیه از توقعی که میسازی برای خودت، توقعاتو یک سریشو میتونی فراهم کنی و یه سریاشو نمیتونی فراهم کنی، یه سری بهانه است برای شانه خالی کردن از توقعاتی که نمیتونی برآورده کنی، یه جور فرار کردن از مسؤولیت هست ...» (مصاحبه شماره 1)
انگیزش اجتماعی حسادت
مقوله هسته به دست آمده، «انگیزش اجتماعی حسادت» است. انگیزش اجتماعی حسادت بیانگر این است که حسادت، احساسی اجتماعی است و تحت جریان کنش متقابل اجتماعی برانگیخته میشود. برانگیختگی اجتماعی حسادت متأثر از دستهای از شرایط علی، شرایط زمینهای و شرایط مداخلهگر است.
جدول 2- مفاهیم اولیه، مقولههای عمده و مقوله هسته
مقوله نهایی |
مقولات محوری |
مفاهیم |
انگیزش اجتماعی حسادت |
محتوایمحرک رسانه |
تبلیغات- برجستهسازی - زمینه مقایسه- ایجاد رقابت |
حسادت آموخته |
یادگیری- الگوهای نادرست تربیتی و تبعیض والدین- رشد حسادت- تحمیل خواسته |
|
شخصیت |
عزتنفس- اعتمادبهنفس- رؤیاپردازی- سیریناپذیری- برتریطلبی- رضایت از زندگی |
|
نابرابری |
تبعیض- فاصله طیقاتی |
|
مخاطره محرومیت |
محرومیت- احساس محرومیت- مخاطره برای مالکیت |
|
ارزیابی عدالت |
محق دانستن خود- عدم شایستگی دیگران- مقصر دانستن دیگران و شرایط |
|
مادیگرایی |
پولگرایی- مدگرایی- تجملگرایی |
|
مقایسه اجتماعی |
مقایسه صعودی- مورد مقایسه واقعشدن- قرار دادن خود جای دیگری- |
نتیجه
حسادت یکی از فراگیرترین احساسات بشری است که در جامعه ما نیز دیده میشود. این احساس که عمدتاً منفی نیز تلقی میشود، هم برای زندگی اجتماعی پیامدهای مهمی دارد و هم از تعاملات و واقعیتهای اجتماعی تأثیر میپذیرد. حسادت به عنوان یک امر به ظاهر فردی هم بر ساختارهای اجتماعی اثر میگذارد و هم از این ساختارها تأثیر میپذیرد. این پژوهش با هدف بررسی فهم و تفسیر دانشجویان از حسادت و زمینههای شکلگیری آن انجام شد. بر اساس دیدگاه مشارکت کنندگان تحقیق، زمینههای مختلف اجتماعی در شکلگیری حسادت نقش دارند. بر اساس تجارب مشارکت کنندگان، نابرابری، یادگیری و احساس محرومیت و نابرابری از مهمترین زمینههای برانگیختن حسادت است.
نابرابری یکی از این عوامل اجتماعی است که در سطح کلان زمینهساز برانگیختگی حسادت است. یکی از اشکال نابرابری زمینه ساز حسادت، تبعیض اجتماعی است. تبعیضهایی نظیر خویشاوند سالاری ، عدم شایسته سالاری، تبعیض در واگذاری امکانات و منابع، تبعیضهای جنسیتی و قومیتی ازجمله عواملی هستند که موجب محرومیت افراد و احساس بیعدالتی در آنها و در نتیجه تجربه کردن مخاطره محرومیت در آنان میگردد. این نتایج با پژوهش ویلکین و کونلی (2015) که نشان داد عدالت توزیعی با حسادت رابطه دارد، همخوانی دارد. تأثیر این عامل زمانی بیشتر میگردد که فاصله بین طبقات مختلف زیاد است و تعداد زیادی از مردم توانایی برطرف کردن نیازهای اولیه خود و را به طور کامل نداشته باشند. نابرابری زمینه ساز مقایسه اجتماعی است. وجود نابرابری اجتماعی و ادراک نابرابری موجب میشود که افراد خود را بادیگران مقایسه نمایند. در واقع وجود وضعیت نابرابر بین افراد یا گروهها وجود، مقایسه بین آنان را تشدید مینماید. تأثیر این عامل زمانی بیشتر میگردد که فاصله بین طبقات مختلف زیاد است و تعداد زیادی از مردم توانایی برطرف کردن نیازهای اولیه خود و را بهطور کامل نداشته باشند و همان طور که کلیتون (2006) میگوید، مقدار زیادی حسادت در نتیجه تحمل نابرابری است که نمیتوان از طریق تلاش زیاد آن را کاهش داد.
همانگونه که سالوی و همکارانش بیان کردهاند، حسادت بیشتر در زمینههایی احساس میشود که مقایسه در آن زمینه برای تعریف از خودمان مهم ارزیابی گردد (Salovey & Rodin, 1985; Salovey & Alexander, 1991)، عوامل مادی از مهمترین زمینهها در حال حاضر است. مادیگرایی به معنایی غلبه ارزشهای مادی و دنیوی بر ارزشهای اخلاقی، معنوی و انسانی است. از آنجا که تفکر مادیگرایانه برخورداری از امتیازات مادی (مصرف، رفاه، مدگرایی، ثروت، تفریح و ...) را حق هر فرد میداند، محرومیت از این امتیازات در مقایسه با دیگران سبب به وجود آمدن احساس محرومیت فرد نسبت به افراد دارای این امتیازات، احساس بیعدالتی و در نتیجه برانگیخته شدن حسادت آنان میشود.
تبلیغات رسانهها با برجستهسازی، زمینهای برای رقابت بین افراد ایجاد میکنند و شکست در رقابت برخورداری از محصولات تبلیغی، سبب برانگیختگی حسادت در افراد میشود. رسانهها زمینه مقایسه اجتماعی را نیز در سطوح مختلف طبقاتی، جنسیتی، قومیتی و فراملی فراهم میآورند. این نتایج با پژوهش کراسنوا و همکاران (2013) که به بررسی حسادت در میان کاربران فیس بوک پرداختند، همخوانی دارد. محتوای رسانهها با برجسته کردن ارزشهای مادیگرایانه به وسیله تبلیغات تجاری و سایر برنامههای خود از یک سو سطح توقعات افراد ارا بالا میبرند و از سوی دیگر با فراهم کردن زمینه مقایسه اجتماعی در همه زمینهها، نابرابریهای اجتماعی را نمایان نموده، موجب ایجاد احساس محرومیت و بیعدالتی شده و در نتیجه حسادت افراد را تحریک میکنند.
نمودار 1- مدل پارادایمی انگیزش اجتماعی حسادت
حسادت از کودکی در فرد شکل میگیرد و به تدریج که او بزرگ میشود حسادت نیز در او رشد پیدا میکند. هنگامی که فرد به بلوغ میرسد در موقعیتهایی عموماً حسادت میورزد که مشابه به موقعیتهایی است که در کودکی حسادت میورزیده است. شیوههای تربیتی نادرستی که والدین به کار میبرند، نظیر تبعیضهای سنی و جنسی که میان فرزندان خود اعمال میکنند و حتی آموزش مستقیم حسادت به فرزندان بدین صورت که به فرزندان خود القا نمایند که برای موفق بودن باید به دیگران حسادت ورزند، بر اساس نظریه هوقشلید، این مورد یک قاعده احساسی در زمینه حسادت در جامعه ماست. طبق این قاعده والدین به فرزندان خود آموزش میدهند که زمانی که رقیبان آنها به موفقیت رسیدن روی احساس حسادت خود کار احساسی انجام دهند، تا حسادت آنان انگیزهای برای دستیابی به موفقیت و پیشرفت گردد. بهترین مثالی که در این زمینه میتوان گفت، این قاعده احساسی است که والدین به فرزندان خود القا میکنند که «در زمینه درسی باید حسود باشی». همچنین تماشای حسادت ورزیدن والدین به دیگران، موجب یادگیری حسادت در فرزندان میشود.
خصوصیات شخصیتی به عنوان عامل مداخلهگر برروی فرآیند برانگیختگی حسادت اجتماعی تأثیر گذار است. داشتن اعتماد به نفس، عزت نفس و رضایت از زندگی موجب میگردد که افراد زمانی که مقایسه اجتماعی انجام میدهند کمتر احساس بیعدالتی نمایند، چرا که با داشتن این خصوصیات افراد زمانی که مقایسه اجتماعی صعودی انجام میدهند، اولاً به دلیل رضایت زندگی و عزت نفس همزمان مقایسه نزولی (مقایسه با افراد پایین دست) نیز انجام دهند، ثانیاً بدلیل داشتن اعتماد به نفس بالا سعی نمایند به موقعیت ارفادی که در مرتبه بالاتری هستند، دست یابند.
مجموعه این شرایط موجب میشود فرد پدیده مخاطره محرومیت را تجربه کند. مخاطره محرومیت به دو صورت در فرد شکل میگیرد؛ اول هنگامی است که فرد خواستهها و انتظاراتی دارد که از آنها در مقایسه با دیگران محروم مانده است. دوم زمانی است که فرد برخوردار از امتیازاتی است که از جانب دیگران تهدید میشود. افراد در مقابل پدیده مخاطره محرومیت تعامل ارزیابی عدالت و مقایسه اجتماعی صعودی را انجام میدهند.
همانطور که بسیاری از محققان معتقدند مقایسه اجتماعی یکی از مهمترین عوامل در تحریک حسادت است (Salovey & Rodin, 1985; Salovey & Alexander, 1991; Clanton, 2006; Lazarus, 1991 & Smith & Kim, 2007). مقایسه اجتماعی صعودی در زمینههای مختلف از نظر مشارکت کنندگان ساز و کار مهمی در برانگیختن حسادت است. همان گونه که لیم و یانگ (2015) نشان دادند، مقایسه اجتماعی پیشبینی کننده حسادت کارابران سرویسهای شبکه اجتماعی است. یکی از موقعیتهای اجتماعی که فرد حسادت را تجربه میکند، هنگامی است که فرد توسط دیگران مورد مقایسه قرار میگیرد و گاهی تحقیر میشود. رقابت با دیگران و شکست در رقابت سبب تحریک حسادت در فرد میشود. این یافتهها با نتایج تحقیق استینبس و سینگر (2013)، همخوانی داشت که نشان میداد برای دانشآموزان شکست رقیب شادی بخشتر از پیروزی خود آنهاست.
همان طور که کلیتون (2006) معتقد است، حسادت در مورد عدالت و بیعدالتی است. افراد زمانی که مخاطره محرومیت را تجربه مینماید، خود را در موقعیت شخصی که خود را با آن مقایسه مینمایند، قرار داده، چنانچه خود را مستحق بهرهمندی از امتیازاتی که از آنها محروم ماندهاند، ارزیابی کنند و دیگران و شرایط اجتماعی را مقصر محرومیت خود بدانند، احساس بیعدالتی کرده، نسبت به کسانی که از این امتیازات برخوردارند حسادتشان برانگیخته میشود. در واقع زمانی که افراد مخاطره محرومیت را تجربه میکنند، به تفسیر دلایل محرومیت خود میپردازند و برای توجیه محرومیت خود دیگران و شرایط ناعادلانه را عامل این محرومیت میدانند و در نتیجه احساس بیعدالتی کرده، احساس بیعدالتی نیز موجب تحریک حسادت آنان میگردد.
محدودیتهای پژوهش
این پژوهش نیز مانند سایر پژوهشها با محدودیتهایی مواجه بود. نخست کمبود منابع و مطالعات داخلی مرتبط با موضوع پژوهش است. این امر محقق را با فقدان الگوی پژوهشی مرتبط روبرو ساخت که موجب طولانیتر شدن زمان پژوهش شد. دومین محدودیت مربوط به ماهیت پژوهش کیفی است. پژوهش کیفی به دلیل انعطافپذیری، عمق، پیچیدگی و وسعتی که دارند، پژوهشگران را با مشکلات و چالشهای خاصی روبهرو میکنند.
پیشنهادات پژوهش
پیشنهاد میشود که به بررسی حسادت در زمینههای دیگر همچون سازمانها و ادارات، گروههای دوستی، فامیلی و بر روی افرادی با سنین متفاوت بپردازند. همان گونه که نتایج تحقیق نشان داد نابرابری نقش مهمی در ایجاد حسادت در سطح جامعه دارد. حسادت احساسی است که در دوران کودکی در فرد پرورش مییابد. مشاهده و انتقال این احساس از طریق والدین نقش مهمی در یادگیری این احساس در کودکان دارد. همچنین الگوهای تربیتی و رفتاری غلط و تبعیضآمیز والدین یکی از عوامل زمینهساز حسادت در افراد از دوران کودکی است. لذا پیشنهاد میشود کارگاههای آموزشی برای والدین بهمنظور شناساندن این احساس به آنان و آموزش الگوهای تربیتی مناسب بهمنظور مدیریت حسادت و جلوگیری از پرورش این احساس در کودکان برگزار شود.
[1]Jealousy
[2] Ghornie & Roso
[4] Wilkin & Connelly
[5] Lim & Yang
[6] Krasnova
[7] Steinbeis & Singer
[8] Attridge
[9] Harris & Henniger
[10] DelPriore
[11] Croucher
[12] van Dijk
[13] EMULATION
[14] ArlieHochschild
[15] Emotion Managment
[16] Feeling rules
[17] Lazarus
[18] Grounded Theory
[19] Open Coding
[20] Axial Coding
[21] Selective Coding
[22] Lincoln and Guba