Study of the Effects of Relative Deprivation and Social Panic on Acculturation Stresses of Immigrants in Tabbas

Document Type : Research Paper

Authors

1 Shahid Bahonar University of Kerman, Iran

2 Islamic Azad University, Eslam Abad-e-Gharb

3 Razi University, Iran

Abstract

     Introduction
One of the major challenges in terms of intercultural migrations has occupied the minds of thinkers in the social sciences, the social adjustment of new immigrants in the community that can be expressed as a result of acculturation processes. Most newcomers tend to be resettled ethnic communities, societies that social mutual help networks to ensure that the reluctance or inability of domestic institutions will support them.
In this study survived of mental health among Tabbas immigrants, despite the fact that during the last decades, migration has increased in Iran, but the direction, speed and intensity is not the same in all parts of the country. Moreover, successive droughts have caused on the part of the rural population to the city. Of course, all of these immigrants experience the same conditions, many of them with different cultural backgrounds in the community and issues in the field of mental health problems are.
The purpose of this study, the effects of relative deprivation and social phobia is the stress of acculturation of immigrants into the city of Tabbas. In line with this goal, the objectives of this paper are as follows

A description of the stress of acculturation immigrants to Tabbas
 Determination the role of relative deprivation in the acculturation stress of immigrants into the city of Tabbas
 Determination the role of social phobia and acculturation stress immigrants to Tabbas
Determination the relationship between demographic factors and acculturation stress immigrants to Tabbas

 
    Material & Methods
In this study, a survey was used descriptive analysis or correlation. The study population consisted of immigrants’ of Tabbas. The sample under the study was 200 immigrants which were chosen via cluster sampling. In this study, the formula is used to determine sample size. The sample size in this study is based on a Chochran formula of 200 people. Since there are no official statistics and certain immigrants, after the initial search and summarizing local knowledge and some authorities unofficially put at the disposal of researchers, the number of immigrants was estimated 800 households. Finally, after completing the questionnaire and the abandonment incomplete questionnaires, 200 questionnaires information extracted and analyzed. Data collection was performed through a questionnaire, a questionnaire because it could be the end of the concepts and variables to weigh reagents, and thus the theoretical discourses and the theory is experimental study. To get the narrative of validity Chronbach used to obtain alpha reliability.
 
 
      Discussion of Results & Conclusions:
The results show that the average stress of acculturation to meet in the integration is 15.04, in dimension of assimilation is 19.48, in dimension of assimilation is 17.14 and in dimension of marginalization is equal to 16.38. This means the average of the above components more is expected. It is noteworthy that the average stress of acculturation as a whole is equal to 59.74. This means the average of the expected (51) is at a higher level.
Obtained Pearson correlation coefficient indicates significant relationship between independent variables such as relative deprivation (r = .56), social panic (r = .31), education (r = .19) and dependent variable, acculturation stresses of immigrants. 
Regression results show that four variables (relative deprivation, social phobia, marital status and education level) importance in the dependent variables (acculturation stress) have been entered into the regression equation. Together these four variables have an R value of 50% to 49% of their value.
The results show a significant relationship between relative deprivation and stress of acculturation immigrants there. The result is a significant relationship between social phobia and the stress of acculturation. An increase in social phobia for immigrants into society or culture to new, reduced integration and cultural identity of the community and also lead to an increased sense of separation and marginalization by the community.
So we can say that social phobia (social anxiety) to an intense fear of being in the cultural status of new immigrants and their results in accordance with the processes of acculturation stress.
Can be set according to the results of this study showed the following:
1. According to the results, relative deprivation can affect acculturation stress. In this regard, it is suggested: (a) great cultural environments that are culturally diverse, such as in immigration, welfare places for newly arrived immigrants with similar ethnic and held down costs. (b) Television programs to the diversity of programs and allocate specific time for immigrants in the process of acculturation help. (c) insert the promotional products in urban environments can input a nice welcome and express cultural terms, immigrants with a good memory for the association.
2. Social phobia as a variable in acculturation stress affects. In this context, television programs can give reassurance to newcomers as well as spread a culture of philanthropy and altruism, the social phobia provide people into the new culture.
 

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسأله

یکی از چالش‌های بزرگی که در راستای مهاجرت‌های بین فرهنگی، ذهن متفکران علوم اجتماعی را به خود مشغول کرده است، وضعیت سازگاری اجتماعی مهاجران در جامعۀ جدید است که یکی از نتایج فرایندهای فرهنگ‌پذیری می‌تواند بیان شود. مهاجرانی که از فرهنگ‌های مختلف با انواع زبان‌ها و آداب و رسوم خاص خود به مناطق فرهنگی متفاوت از فرهنگ اصلی آن‌ها می‌آیند، ممکن است دچار ضربه‌های روانی شدیدی در راستای انطباق با فرهنگ جامعه مقصد شوند (Balbo & Marconi, 2006: 707). مهاجرت به کشور و شهری جدید، فرایندی چندمرحله‌ای است و تأیید ضرورت و انطباق و یکپارچگی امری بس دشوار است. در جامعۀ میزبان، میزان یکپارچگی مهاجران به عوامل زیادی بستگی دارد؛ برای نمونه نیاز آن‌ها به داشتن زبان محلی، ایجاد شغل با درآمد کافی، وضعیت قانونی، شرکت در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی، دسترسی به خدمات اجتماعی و نیز انتظارات و اهداف آن‌ها (Lee, 2004: 400). بیشتر مهاجران تازه‌وارد معمولاً تمایل دارند در جوامع قومی و نژادی اسکان یابند، جامعه‌هایی که شبکه‌های کمک‌رسانی اجتماعی دو طرفه به آن‌ها این اطمینان را می‌دهد که در صورت بی‌میلی یا ناتوانی، مؤسسات داخلی از آن‌ها حمایت خواهند کرد. امروزه، فرایند همانندسازی به‌دلیل سرعت و مهاجرت بسیار پیچیده‌تر از گذشته شده است. با وجود اینکه فقط درصد کمی از جمعیت کامل شهری به چشم می‌خورد؛ حضور مهاجران به‌وفور در میان ساکنان داخلی آشکار است (Balbo & Marconi, 2006: 710). آنچه ممکن است در این قرن متفاوت باشد، میزان مهاجرت‌ها با انگیزه‌ها و خواسته‌هایی (برخی از آن‌ها جنجالی) است که بستری است که در آن شخص باید برای سازگاری با محیط میزبان الزامی در نظر داشته باشد و نیز اگر می‌خواهد از اختلال‌های اجتماعی مهم پرهیز کند، از آن ابزارها برای سازگاری با بافت و بستر اجتماع جدید بتواند استفاده کند (Azmat, 2010: 382). ضرورت این‌گونه پژوهش‌ها، مسائلی است که ممکن است با ورود مهاجران به وجود بیاید. سردرگمی فرهنگی، تضاد فرهنگی، بیگانگی فرهنگی، بحران هویت، اختلال‌های روانی، حاشیه‌نشینی و مواردی از این قبیل برای هر دو گروه می‌تواند زیان‌بار باشد (Moghaddas & Amiri, 2006: 3).

در این پژوهش، وضعیت سلامت روانی در بین مهاجران شهر طبس بررسی می‏شود. با وجود اینکه در چند دهۀ اخیر روند مهاجرت‏ها در ایران افزایش یافته است؛ جهت، سرعت و شدت آن در همۀ مناطق کشور یکسان نبوده است. شهر طبس نیز به‌علت قرارگرفتن در محل انشعاب راه‏های اصلی مشهد ـ یزد، اصلی‏ترین عامل گسترش مهاجرت در ‌این شهر می‌تواند تلقی شود. علاوه بر ‌این، خشکسالی‌های پی در پی هم باعث روی‌آوردن بخشی از جمعیت روستاها به‌ این شهر شده است. مسلماً همۀ این مهاجران شرایط یکسانی را تجربه نمی‏کنند. بسیاری از آن‌ها با پیشینۀ فرهنگی متفاوت در این جامعه دچار مشکلات و مسائلی در زمینۀ سلامت روانی می‏شوند. بر اساس این، هدف کلی این مطالعه، بررسی رابطۀ بین محرومیت نسبی و هراس اجتماعی با استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده به شهر طبس است. در راستای این هدف، اهداف جزئی این مقاله به‌صورت زیر است:

1. ارائۀ توصیفی از استرس‌های فرهنگ‌پذیری (یکپارچگی، همانندی، جدایی، حاشیه‌نشینی) مهاجران واردشده به شهر طبس.

2. تعیین نقش محرومیت نسبی در استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده به شهر طبس.

3. تعیین نقش هراس اجتماعی در استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده به شهر طبس.

4. تعیین رابطۀ بین مؤلفه‌های جمعیتی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده به شهر طبس.

 

پیشینۀ پژوهش

نتایج حاصل از مطالعات نشان می‌دهد بین عوامل جامعه‌شناسی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، رابطه وجود دارد. ایمان و مرادی (1388) در مقاله‌ای با عنوان «بررسی رابطۀ بین استراتژی‌های فرهنگ‌پذیری و سلامت روانی مهاجران شهر کرمانشاه» به این نتیجه دست یافتند که رابطه‌ای معنی‌دار بین متغیرهایی مانند راهبردهای فرهنگ‌پذیری و سلامت روان (74/0=r)، فرهنگ‌پذیری در مقصد و سلامت روان (119/0=r) و مدت اقامت با سلامت روان (41/0=r) وجود دارد (ایمان و مرادی، 1388: 147-170).

فرانک و همکاران (2010) در پژوهشی، ادراک نوجوانان ایرانی- امریکایی از حمایت، آگاهی و کنترل روان‌شناختی والدین و رابطۀ آن را با خود کارایی عمومی و اعتماد به نفس آن‌ها بررسی کردند. اطلاعات این پژوهش به‌صورت پرسشنامۀ خودگزارشی 118 نفر از دانش‌آموزان مدرسۀ خصوصی ارمنیان جمع‌آوری شده است. نتایج نشان می‌دهد اعتماد به نفس، آگاهی پدر و مادر و کنترل روان‌شناختی آن‌ها به‌طور مستقیم با خودکارایی عمومی رابطه دارند. همچنین ویژگی‌های والدین به‌طور غیرمستقیم با خودکارایی عمومی رابطه دارند (Frank et al., 2010: 738-847).

اوتمن و وان (2005) پژوهشی با عنوان «نقش متغیرهای جمعیت شناختی و نگرش‌های فرهنگ‌پذیری در پیش‌بینی سازگاری اجتماعی و روانی مهاجران در هلند» انجام داده‌اند. نتایج پژوهش آن‌ها نشان می‌دهد نگرش‌های فرهنگ‌پذیری مستقیماً بر سلامت روانی تأثیر نمی‌گذارند، بلکه به‌صورت غیرمستقیم و از راه موفقیت‌های تحصیلی و کاری بر آن تأثیر می‌گذارند (Otman & Van, 2005: 251-272).

لی (2004) در پژوهشی با عنوان «حمایت اجتماعی: سپر استرس‌های فرهنگ‌پذیری» در میان دانشجویان کره‌ای به این نتیجه رسیدند که این متغیر، رابطه‌ای مثبت با سلامت روانی دانشجویان دارد. همچنین دانشجویانی که از سطح بالایی از حمایت اجتماعی برخوردارند،‌ استرس فرهنگ‌پذیری کمتری دارند (Lee, 2004: 399-414).

کلبر و کنیچپر (2000) پژوهشی با عنوان «مهاجرت غنایی‌ها به هلند، سلامت عمومی و فشار فرهنگ‌پذیری و برخورداری از مراقبت‌های سلامت روانی» انجام داده‌اند. نتایج پژوهش کلبر و همکارانش نشان داد حمایت اجتماعی در سلامت روانی مهاجران مؤثر است؛ یعنی افرادی که از حمایت‌های اجتماعی بیشتری برخوردارند، نسبت به آن‌هایی که بدون حمایت‌های اجتماعی بودند کمتر مشکلات روانی داشتند (.(Kleber & Knipscheer, 2000: 58-79

تامپسون (2002) نیز پژوهشی با عنوان «زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی سلامت روانی مهاجران فیلیپینی در استرالیا» انجام دادند. نتایج پژوهش آن‌ها نشان می‌دهد حمایت‌های اجتماعی، پیوندهای مشترک مثل هویت فرهنگی، زبان و علائق مشترک در سازگاری آن‌ها و سلامت روانی‌شان می‌تواند نقش مهمی داشته باشند (Thompson, 2002: 67).

به‌طور کلی در بیشتر مطالعات انجام‌شدۀ داخلی، تمرکز اساسی بر متغیرهای جمعیت‌شناسی و ارتباط آن‌ها با سلامت روانی است و از به‌کارگیری متغیرهای اجتماعی فرهنگی کوتاهی کرده‌اند. این در حالی است که بحث استرس‌های فرهنگ‌پذیری به چند متغیر جمعیت‌شناختی محدود نمی‌شود. مطالعات خارجی هم بیشتر بر صرفاً یک متغیر متمرکز شده‌اند. به‌طور کلی بررسی جامع مسأله به نظریه‌ای جامع نیاز دارد کـه تمام جوانب را در نظـر بگیرد. همچنین طراحی پیچیده‌ای برای اندازه‌گیری متغیرهای دخیل لازم است تا نتایج به‌دست‌آمده نشان‌دهندۀ تأثیرات متغیرهای پیش‌بین باشند. از سویی جامعۀ آماری، تحلیل‌های مربوط و همچنین دیدگاه‌های نظری در این پژوهش متفاوت هستند.

 

مروری بر مباحث نظری

بر اساس نظریه‌های تحلیلی مهاجرت و فرهنگ‌پذیری، محرومیت نسبی مهاجران و هراس اجتماعی، میانجی ایجاد دامنه‌ای وسیع از متغیرها شامل پذیرش جامعۀ میزبان، درجۀ شباهت بین فرهنگ اصلی و فرهنگ جدید است. به همین دلیل این نکته اهمیت دارد که استراتژی‌های فرهنگ‌پذیری را برای پیش‌بینی احتمال پریشانی‌ها و ناراحتی‌های روان‌شناختی ناشی از مهاجرت‌ها بررسی کنیم، اهمیت دیگر مطالعۀ ارتباط بین محرومیت نسبی مهاجران و هراس‌های اجتماعی و ارتباط آن‌ها با استرس‌های ناشی از فرهنگ‌پذیری در زندگی مهاجران، نقش فرهنگ در تعریف و بیان مشکلات استرس‌های ناشی از فرهنگ‌پذیری است. افراد مهاجر اغلب با محرومیت اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو می‌شوند و به همین دلیل آن‌ها به اعمال غیرقانونی هم چون خرید و فروش مواد مخدر، دارو و دسترسی غیرقانونی به اطلاعات، جنایت‌های سازمان‌دهی‌شده و وحشتناک دست می‌زنند. تصور منفی از این پدیدۀ جمعیت در داخل تا حدی شدید است که باید عواملی ازجمله مدیریت‌های مهاجرت، افزایش امنیت، کنترل و کاهش جنبه‌های منفی مهاجرت بین‌المللی به شهرها اجرا شود.

الف. رویکرد کارکردگرایی[1]: این رویکرد، مهاجرت را از زاویه‌ای کارکردگرایانه بررسی می‌کند. اساس این دیدگاه عوامل و نتایج مهاجرت است. استدلال این رویکرد این است که نیازهای اجتماعی در چارچوب نظام اجتماعی به وجود می‌آیند. از آن جایی که نیاز کنش‌گران محدود نیست و کنش‌گران در طول زمان ایستا نیستند؛ نوعی ناهماهنگی بین نظام ایستا و کنش‌گر پویا به وجود می‌آید که به مهاجرت شخص برای کاهش این ناهماهنگی منجر می‌شود (لهسائی‌زاده، 1368: 11).

ب. نظریۀ محرومیت نسبی: تبیین‌های نظری از نوع محرومیت نسبی، ریشه‌های رفتارهای ناسازگارانه را در شخصیت افراد جستجو می‌کنند. آن‌ها بر متغیرهایی چون نارضایتی اجتماعی،‌ ناسازگاری اجتماعی، حاشیه‌ای‌شدن و احساس محرومیت به‌خصوص محرومیت نسبی تأکید می‌کنند (غفاری، 1384: 152). بر اساس این، وقتی میزان نارضایتی و ناکامی در میان مهاجران واردشده در محیط‌های جدید فرهنگی به‌صورت حاد و فزاینده رشد پیدا کند به‌خصوص زمانی که نارضایتی با فرایند مقایسۀ اجتماعی همراه باشد، اعضای جامعه آمادگی ورود به رفتارهای خشن و نابهنجار اجتماعی را پیدا می‌کنند (Turner & Killian, 1987: 25).

ج. دیدگاه روان‌شناسی اجتماعی: در قالب دیدگاه روان‌شناسی اجتماعی، گروهی از انسان‌شناسان، مهاجرت و حرکت‌های بین فرهنگی را مطالعه کرده‌اند. ازجملۀ این اندیشمندان، ردفیلد[2]و همکارانش (1936) بودند که به اهمیت تماس‌های دست اول مداوم بین فرهنگ‌های متفاوت توجه کردند که عنصر اساسی فرهنگ‌‌پذیری مهاجران است (Padilla, 2003: 36). گروهی دیگر از انسان‌شناسان، بعد دیگری به نام روان‌شناختی در فرایند فرهنگ‌پذیری مهاجران را به مدل ردفیلد اضافه کردند. ازجملۀ این اندیشمندان، پادیلا (1980) و کیف[3] (1987) بودند. آنان برخلاف رویکردهای کیفی، مدلی چندبعدی و خطی از این فرایند ارائه داده و فرهنگ‌پذیری مهاجران در جامعه مقصد را به دو بعد فراساختاری فرهنگ، به نام «آگاهی فرهنگی» و «وفاداری قومی» نسبت دادند (Padilla, 2003: 38). استونکوییست[4](1964) با تأکید بر میزان استرسی که بر مهاجر وارد می‌شود، میزان انطباق مهاجر در جامعۀ مقصد را بررسی است و آن را با عنوان احساس انزوای مهاجر؛ یعنی «حاشیه نشینی» بیان می‌کند (اکبری، 1382). گیدنز[5](1389) از سه مدل ادغام قومی نام می‌برد: مدل اول، همانندی است؛ یعنی مهاجرانی که وارد یک جامعه می‌شوند، از آداب و رسوم و کارهای اولیۀ خود دست بردارند و رفتار خود را بر اساس ارزش‌ها و هنجارهای اکثریت شکل دهند. مدل دوم، کورۀ ذوب[6] است. در این مدل به جای آنکه سنت‌های مهاجران به نفع سنت‌های غالب از میان برود، این دو سنت در هم می‌آمیزند تا الگوی فرهنگی جدید و تحول‌یافته‌ ایجاد کنند. مدل سوم، کثرت‌گرایی فرهنگی است. از این منظر بهترین راه، حمایت از ایجاد جامعۀ متکثر راستینی است که در آن اعتبار و اهمیت مساوی برای خرده‌فرهنگ‌های متعدد و متفاوت به رسمیت شناخته شود (گیدنز، 1389: 373). بری فرهنگ‌پذیری را فرایند دوگانۀ تغییر روا‌ن‌شناسی و فرهنگی می‌داند که نتیجۀ تماس دو یا چند گروه فرهنگی با شماری از عناصر فرهنگی خاص خودشان است (Berry, 2005). راهبرد فرهنگ‌پذیری بری، بر اساس نگرش افراد برای حفظ فرهنگ اصلی خود و نگرش آن‌ها به فرهنگ جامعۀ میزبان پی‌ریزی شده است. وی در قالب این دو پرسش، چهار نوع استراتژی فرهنگ‌پذیری را به نام همانندی[7]، یکپارچگی[8]، جدایی[9] و حاشیه‌نشینی[10] نام می‌برد  (Padilla, 2003: 34). 

د. دیدگاه فرهنگی رابرت پارک: از نظر پارک[11] مهاجرت حاصل رقابت افراد مهاجر برای نیل به منابعی است که در آینده سبب اختلاف و کشمکش حتی در شرایط خاص (مانند فرضیۀ شرطی) وجود ندارد. بر اساس این، منابع نادر و کمیاب، توزیع ناعادلانۀ منابع و همچنین تمایل‌نداشتن دولت برای ادارۀ حکومت به‌دلیل تفاوت آداب و رسوم فرهنگی و ظرفیت گروه مهاجر به اختلال‌های فرهنگی منجر می‌شود (Landis, 2008: 339). از دیدگاه پارک (1914)، مهاجران در گذار از دنیای کهن خود به دنیای جدید، اغلب جابه‌جایی‏های دردناکی را تجربه می‌کنند. تازه‌واردان بین دو محیط فرهنگی زندگی می‌کنند؛ یعنی آن‏ها دیگر بخشی از فرهنگ قدیمی خود نبودند؛ اما بخشی از فرهنگ جدید نیز نبودند و این همان چیزی است که پارک آن را «تضعیف روحیه» یا «درهم ریختگی» شخصی می‌نامد. به نظر پارک این امر درنهایت به دشواری‏های بالقوه مانند بیماری‏های روانی،‌ خودکشی و اعمال تبهکارانه کمک می‌کند. او تا اندازه‌ای،‌ همان‌گونه که زیمل[12]شخصیت بیگانه را مشخص کرد، مهاجر را انسانی حاشیه‌ای می‌دید (کیوسیتو،‌ 1383: 184-185).

 

چارچوب نظری پژوهش

از آنجا که هر یک از مدل‌های فرهنگ‌پذیری و سازگاری برای مهاجران، تا حدی ابعاد و زوایای این مسأله را می‌تواند آشکار کند؛ هیچ کدام از آن‌ها به‌صورت جامع، نمی‌توانند چارچوبی در اختیار قرار دهند که بر اساس آن سناریوهای مربوط به مهاجران واردشده در یک فرهنگ جدید را بتواند ترسیم کند. در این مطالعه سعی می‌شود دیدگاه نظری جان بری[13] برای چارچوب نظری در قالب رهیافت روان‌شناسی اجتماعی بررسی شود؛ بنابراین چارچوب نظری این مقاله از رهیافت روان‌شناسی اجتماعی و به‌طور خاص نظریۀ جان بری برگرفته شده است. بری معتقد است وضعیت سازگاری اجتماعی و روانی پایین‌تر برای مهاجران با قتل و جنایت، خودکشی، خشونت خانوادگی و تغییر در الگوهای سلامت جسمانی همراه است. بعضی از مشکلات سلامت روانی یا فیزیکی به‌دلیل منبع جدید بیماری‌ها افزایش می‌یابد و فشارهای روانی را افزایش می‌دهند (Bjerrejard, 2002: 35). راهبرد فرهنگ‌پذیری بری، بر اساس نگرش افراد برای حفظ فرهنگ اصلی خود و نگرش آن‌ها به فرهنگ جامعۀ میزبان پی‌ریزی شده است. بری در چارچوب نظری فرهنگ‌پذیری خود، چهار نوع استراتژی فرهنگ‌پذیری را ارائه می‌دهد. قضایای بری به‌شرح زیر هستند:

1. یکپارچگی: منظور از یکپارچگی این است که شخص مهاجر به فرهنگ جامعۀ مبدأ پایبند است، در حالی که با فرهنگ جامعۀ مقصد نیز ارتباط دارد و به آن هم پایبند است. در یکپارچگی، نوعی دو فرهنگی واقعی وجود دارد و وفاداری به هر دو فرهنگ، نوعی همبستگی اجتماعی به وجود می‌آورد.

2. همانندی: منظور از همانندی این است که فرد هویت فرهنگی خود را از دست می‌دهد و به فرهنگ جامعۀ مقصد یا «میزبان» روی می‌آورد. در همانندی، فرد مهاجر در فرهنگ جامعۀ میزبان ادغام می‌شود و به شیوه و آداب و رسوم فرهنگی جامعۀ میزبان عمل می‌کند. در این مرحله مهاجر اولویت را به فرهنگ جامعه میزبان می‌دهد.

3. جدایی: جدایی در نظر بری، حفظ فرهنگ اصلی خود و نبود رابطه با جامعۀ میزبان است. جدایی برای مهاجر وقتی رخ می‌دهد که علاقه‌مندی به فرهنگ خودی وجود دارد و افراد به فرهنگ سنتی خودشان اهمیت می‌دهند؛ اما هیچ توجهی به فرهنگ جامعۀ میزبان ندارند.

4. حاشیه‌نشینی: استراتژی چهارم در مدل بری، حاشیه‌نشینی است. حاشیه‌نشینی زمانی رخ می‌دهد که یک فرد مهاجر هم فرهنگ قومی خود و هم فرهنگ جامعۀ میزبان را طرد می‌کند. بری مدل حاشیه‌نشینی را بیگانگی دوگانه می‌داند؛ زیرا در این استراتژی، نبود وفاداری به دو فرهنگ (فرهنگ قومی و فرهنگ میزبان) وجود دارد (Bhugra, 2004: 244).

بری معتقد است تغییرات در سازگاری روانی افراد در این چهار مدل متفاوت است (مدل 1)؛ زیرا هر یک از استراتژی‌ها، سطوحی متفاوت از فشارهای فرهنگ‌پذیری را ایجاد می‌کند. به نظر وی یکپارچگی، شکلی از سازگاری است که بهترین مدل برای سلامت روانی ترسیم می‌کند؛ زیرا این مدل، پایین‌ترین سطوح از فشارهای روانی و فرهنگ‌پذیری را دارد. به نظر وی در این استراتژی، استرس فرهنگ‌پذیری در پایین‌ترین حد خود است. برعکس این استراتژی، حاشیه‌نشینی بالاترین سطح فشار روانی را برای مهاجران ایجاد می‌کند و بالاترین سطح استرس فرهنگ‌پذیری را دارد؛ زیرا در این استراتژی فرد نسبت به دو فرهنگ بیگانه می‌شود و دو استراتژی جدایی و همانندی نیز هر کدام سطوح متفاوتی از فشارهای روانی را برای مهاجران ایجاد می‌کند (مرادی، 1385: 52؛ Berry, 2005: 700). اهمیت عوامل فرهنگی و روان‌شناختی بری در ایــن چهار نوع استراتژی دربارۀ فرهنگ‌پذیری و مدل او تنها به هویت فرهنگی و آرزوی واردشدن به محیط فرهنگی جدید مربوط است. بر اساس مدل فرهنگ‌پذیری بری، ما باید انتظار داشته باشیم مهاجرانی که با فرهنگ بومی، همبستگی و یکپارچگی دارند، نسبت به افراد در سه نوع مدل دیگر، سطح پایین‌تری از فشارهای روانی فرهنگ‌پذیری و سلامت روانی بهتری داشته باشند (Koch, 2003: 373).

 

 

 

 

نمودار 1- مدل فرهنگ‌پذیری بری(Berry, 1998: 54)

 

نمودار 2 روابط بین متغیرهای پژوهش را در قالب مدل تجربی پژوهش نشان می‌دهد.

 

 

 

نمودار 2- مدل تجربی پژوهش

 

 

بحث استرس ناشی از فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده به شهر طبس، پدیده‌ای فراگیر است و به دغدغۀ اصلی برخی سازمان‌های مرتبط تبدیل شده است. بر اثر مطالعه و شناخت عوامل اساسی تشکیل‌دهندۀ آن به نوسازی، بازسازی و احیای عوامل حاکم بر فرایند فرهنگ‌پذیری مهاجران می‌توان دست زد و بخش‌های ناکارآمد و یا مخرب فرایند استرس ناشی از فرهنگ‌پذیری را در بین مهاجران اصلاح و یا حذف کرده و نسبت به تقویت مؤلفه‌های تأثیرگذار اقدام کرد.

با دست‌یابی به نتایج نسبت به برنامه‌ریزی مفید، آگاهی فزون‌تر مدیران درخصوص واقعیت‌های موجود در باب سازگاری روانی و علل رخدادهای فرهنگی فعلی درخصوص استرس ناشی از فرهنگ‌پذیری به‌گونه‌ای عمیق‌تر، افزایش توجه جدی دست‌اندرکاران و مدیران به برنامه ریزی دقیق و مبتنی بر اهداف سلامتی، دست‌یافتن به بافت و ساخت زندگی مهاجران به شناخت عمیق‌تر دربارۀ استرس‌های ناشی از فرایند فرهنگ‌پذیری، اختلال‌های مؤثر در سلامت روانی مهاجران، دلایل ناکارآمدی و مشکلات روانی آن‌ها می‌توان اقدام کرد. به‌طور کلی متغیر محرومیت نسبی از دیدگاه کارکردگرایی و هراس اجتماعی به‌صورت غیرمستقیم از نظریۀ رابرت پارک و ابعاد مختلف استرس های فرهنگ‌پذیری نیز از رویکرد بری نشأت گرفته است.

 

فرضیه‌های پژوهش

1. میانگین استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران برحسب وضعیت شغلی با هم تفاوتی معنادار دارد.

2. میانگین استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران برحسب وضعیت تأهل با هم تفاوتی معنادار دارد.

3. میانگین استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران برحسب جنسیت با هم تفاوتی معنادار دارد.

4. میانگین استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران برحسب محل سکونت قبلی با هم تفاوتی معنادار دارد.

5. بین هراس اجتماعی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، ارتباطی معنادار وجود دارد.

6. بین محرومیت نسبی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، ارتباطی معنادار وجود دارد.

7. بین میزان تحصیلات و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، ارتباطی معنادار وجود دارد.

 

روش پژوهش

از آنجا که این پژوهش، واقعیتی (استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده) را از بیرون نگاه می‌کند؛ رویکرد پژوهش، کمّی و روش استفاده‌شده، پیمایش است. جمع‌آوری داده‌ها با پرسشنامۀ محقق‌ساختۀ ساختاریافته انجام شد. پرسشنامه به دو صورت (پرسش‌های باز و پرسش‌های بسته) تدوین و به‌صورت حضوری در میدان پژوهشی توزیع شد (تعداد و چگونگی سنجش پرسش‌ها در تعریف مفاهیم آمده است). جامعۀ آماری، مهاجران واردشده به شهر طبس است. واحد مورد مطالعه در این مقاله یکی از اعضای خانوار است که می‌تواند از سن 20 سال به بالا باشد. از آنجا که هیچ آمار رسمی و مشخصی از مهاجران وجود نداشت، پس از جستجوی اولیه و جمع‌بندی آمارهای غیررسمی که آگاهان محلی و برخی از مسؤولان در اختیار پژوهشگران گذاشتند، تعداد مهاجران 800 خانوار تخمین زده شد. در محاسبۀ اولیه، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، با لحاظ سطح اطمینان 95 درصد، پارامتر 50 درصد و خطای 8/5 درصد، 285 نفر برآورد شد. به این علت که حجم نمونه بیش از 5 درصد جامعۀ آماری برآورد شد، از فرمول تصحیح ییتس (رفیع‌پور، 1360) استفاده شد و حجم نمونه به 210 مورد کاهش یافت. درپایان، پس از تکمیل پرسشنامه‌ها و کنارگذاشتن پرسشنامه‌های ناقص، اطلاعات 200 پرسشنامه، استخراج و تجزیه و تحلیل شد.

معمولاً ویژگی‏های جامعۀ آماری از قبیل حجم، پراکندگی و میزان اطلاعات، تعیین‏کنندۀ شیوۀ نمونه‌گیری است. در صورتی که چارچوب نمونه‏گیری مشخص نباشد، شیوۀ نمونه‏گیری خوشه‏ای توصیه می‌شود (دواس، 1376: 74؛ ببی، 1388: 213). در پژوهش حاضر نیز به‌علت مشخص‌نبودن چارچوب نمونه‏گیری، از این شیوه استفاده شد. کار نمونه‏گیری به این صورت آغاز شد که یکی از پژوهشگران – که خود از مهاجران طبس بود - با کند و کاو اولیه سه منطقه از شهر را توانست مشخص کند که پراکندگی مهاجران در آن مناطق، بالا، متوسط و پایین بود. در مرحلۀ بعد، از سه منطقه، 21 خوشه انتخاب شد که برای کاهش خطای پوشش، از مناطق با تراکم بالا و متوسط، خوشه‌های بیشتری انتخاب شد و درپایان، از درون خوشه‌ها پس از تعیین تعداد مهاجران، به‌طور تصادفی نمونه‌هایی انتخاب و با آن‌ها مصاحبه شد.

 

تعریف مفاهیم و متغیرها

برای سنجش مفاهیم به‌صورت زیر اقدام شد:

1. استرس فرهنگ‌پذیری: عبارت است از مشکلاتی که در فرایند فرهنگ‌پذیری در فرهنگی جدید برای افراد اعم از مشکلات فیزیکی و روانی به وجود می‌آید (Kosic, 2004: 273). این مفهوم بر اساس چهار بعد فرهنگ‌پذیری بری (یکپارچگی، همانندی،‌ جدایی و حاشیه‌نشینی) با استفاده از 17 گویه در مقیاس طیف لیکرت سنجش شد، به‌گونه‌ای که به کاملاً موافق، کد 5 و به کاملاً مخالف، کد 1 تعلق گرفت.

2. محرومیت نسبی: محرومیت نسبی به‌صورت برداشت بازیگران از وجود اختلاف میان انتظارات ارزشی و توانایی‌های ارزشی آنان تعریف می‌شود. انتظارات ارزشی، شرایط زندگی و کالاهایی هستند که مردم خود را مستحق آن‌ها می‌دانند. توانایی‌های ارزشی، کالاها و شرایطی هستند که آن‌ها فکر می‌کنند عملاً توانایی کسب و حفظ آن‌ها را دارند. در این پژوهش، احساس محرومیت نسبی بین مهاجران واردشده در شاخص‌هایی چون امکانات رفاهی (غذا، مسکن، خدمات بهداشتی و آسایش مادی)، قدرت (تمایل به مشارکت در تصمیم‌گیری جمعی، رأی‌دادن، شرکت در رقابت سیاسی و عضویت در گروه‌های سیاسی) و ارزش‌های بین‌ اشخاص (رضایت روانی،‌ احترام و عاطفه) سنجیده می‌شود (گار، 1379: 34). این متغیر با استفاده از پرسشنامۀ سنجش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در قالب طیف 5 درجه‌ای لیکرت با 8 گویه سنجش شد.

3. هراس اجتماعی: هراس اجتماعی (که گاهی اضطراب اجتماعی نیز خوانده می‌شود) به ترس شدید از قرارگرفتن در موقعیت‌های اجتماعی اطلاق می‌شود. پرسشنامۀ هراس اجتماعی را نخستین بار کانور و همکاران (2000) برای ارزیابی هراس اجتماعی تهیه کردند (Conor, 2000: 379). این پرسشنامه، اعتبار و پایایی بالایی دارد. فتحی آشتیانی (1388) مقدار آلفای آن را بین 78/0 تا 89/0 به دست آورد. پرسشنامۀ هراس اجتماعی، یک مقیاس خودسنجی 17 پرسشی است که بر اساس مقیاس 5 درجه‌ای لیکرت درجه‌بندی سنجش شد.

در پژوهش حاضر از اعتبار صوری و اعتبار سازه استفاده و برای به‌دست‌آوردن پایایی آن از آلفای کرونباخ استفاده شده است. گفتنی است اعتبار این ابزارها را مرادی (1385) با مقدار 87/0، ایمان و مرادی (1387) با مقدار 83/0 و همچنین تامپسون (2000) با مقدار 87/0 به دست آورده‌اند. میزان آلفای کرونباخ برای استرس‌های فرهنگ‌پذیری برابر 81/0، محرومیت نسبی برابر 79/0 و برای هراس اجتماعی 77/0 بود که نشان‌دهندۀ پایایی یا مناسب‌بودن ابزار پژوهش است. برای ارزیابی اعتبار سازه‌ای ضمن استناد به مبانی نظری از تحلیل عاملی[14] تأییدی استفاده شد. در تحلیل عاملی تأییدی[15] پژوهشگر به‌دنبال تهیۀ مدلی است که فرض می‌شود داده‌های تجربی را بر پایۀ چند پارامتر نسبتاً اندک، توصیف، تبیین یا توجیه می‌کند. این مدل بر اطلاعات پیش‌تجربی دربارۀ ساختار داده‌ها مبتنی است که به شکل یک نظریه یا فرضیه، یک طرح طبقه‌بندی‌کنندۀ معیّن برای گویه‌ها در انطباق با ویژگی‌های عینی شکل و محتوا، شرایط معلوم تجربی و یا دانش حاصل از مطالعات قبلی دربارۀ داده‌های وسیع می‌تواند باشد. روش‌های تأییدی (آزمون فرضیه) تعیین می‌کنند که داده‌ها با یک ساختار عاملی معیّن (که در فرضیه آمده است) هماهنگ هستند یا نه. نتایج حاصل از تحلیل عامل برای متغیر استرس‌های فرهنگ‌پذیری نشان می‌دهد کلیّۀ گویه‌های آن بر یک بار عاملی قرار گرفتند. آزمونKMO در این ماتریس برای استرس‌های فرهنگ‌پذیری برابر 84/0 بود که کفایت نمونه را تعیین می‌کند و آزمون کرویت بارتلت در سطح حداقل 95 درصد اطمینان معنی‌داری است که تفکیک درست عامل‌ها را بیان می‌کند. طیف استرس‌های فرهنگ‌پذیری بر اساس چارچوب نظری پژوهش در 4 عامل (یکپارچگی، همانندی، جدایی و حاشیه‌نشینی) دسته‌بندی شده است. با استفاده از تحلیل عاملی، نتیجه‌ای مشابه این دسته‌بندی بر اساس چارچوب نظری به دست آمد. جدول 1 ماتریس همبستگی ابعاد مختلف متغیر استرس ناشی از فرهنگ‌پذیری را در تحلیل عامل نشان می‌دهد. پرسش‌های زیر برای معرفی Xهای جدول آمده‌اند:

1. من سعی دارم در اینجا هم آداب و رسوم خودم را حفظ کنم و هم به آداب و رسوم مردم در اینجا احترام بگذارم (X1). 2. در اینجا ضمن اینکه فرهنگ اصلی خود را نگه داشته‌ام، در جنبه‌های مختلف زندگی آن‌ها نیز مشارکت می‌کنم (X2). 3. هرچند با آداب و رسوم رایج در این شهر زندگی می‌کنم؛ تمام آداب و رسوم قبلی خود را نیز حفظ می‌کنم (X3). 4. من همیشه در حفظ آداب و رسوم فرهنگی خودم تلاش می‌کنم. آن‌ها میراث فرهنگی هستند. (X4). 5. من در اینجا بر اساس آداب و رسوم فرهنگی رایج در این شهر رفتار می‌کنم (X5). 6. سعی می‌کنم به شیوۀ جدید در این شهر زندگی کنم، نه آن شیوۀ زندگی قدیمی (X6). 7. در این شهر از اصالت فرهنگی خودم دست برداشتم و عمل، زبان و سبک زندگی مردم اینجا را پذیرفتم (X7). 8. من به ارزش‌های فرهنگی در این شهر بیشتر از ارزش‌های فرهنگی خودمان اهمیت می‌دهم (X8). 9. من مایل هستم دوستان و آشنایانی در این شهر داشته باشم تا افرادی از هم‌ولایتی‌های خودم (X9). 10. از اینکه به این شهر آمدم، پشیمانم (X10). 11. من فکر می‌کنم بهتر است زندگی جدیدی را در جایی دیگر شروع کنم (X11). 12. از وقتی که به اینجا آمده‌ام زندگی‌ام نه‌تنها بهتر نشده، بلکه بدتر هم شده است (X12). 13. اگرچه فشار برای دست‌برداشتن از رویۀ زندگی قبلی خودمان وجود دارد؛ باید مقاومت کرد (X13). 14. معمولاً برای کنارآمدن با زندگی در این شهر تحت فشار هستم (X14). 15. من مایل هستم با فردی از فرهنگ خودم ازدواج کنم (X15). 16. من از انجام‌دادن فعالیت‌های اجتماعی با مردم در دیار خودم لذت می‌برم (X16). 17. من در بین هم‌ولایتی‌های خودم بیشتر از اینجا احترام داشتم (X17).

داده‌های جدول نشان‌دهندۀ این واقعیت است که گویه‌های مربوط به این متغیر با هم در بین برخی گویه‌ها همبستگی مناسبی دارند و برای برخی از آن‌ها همبستگی چندان مناسبی وجود ندارد؛ مثلاً بین دو گویۀ x1 «تحت فشارم» و x4 «حفظ دو فرهنگ» هیچ همبستگی وجود ندارد،‌ در عین حال بین دو گویۀ x5 و x8 همبستگی مناسبی وجود دارد. بررسی دقیق الگوی همبستگی‌ها نشان می‌دهد گویه‌ها به‌صورت خوشه‌هایی گرد هم آمده‌اند،‌ به‌گونه‌ای که گویه‌های هر خوشه با همدیگر همبستگی دارند و با گویه‌های موجود در خوشه‌های دیگر همبستگی ندارند.

 

 

 

گویه

X1

X2

X3

X4

X5

X6

X7

X8

X9

X10

x11

X12

X13

X14

X15

X16

x17

X1

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X2

47/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X3

48/0

22/.

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X4

43/0

14/0

68/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X5

22/0-

11/0

07/0-

03/0-

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X6

10/0

06/0

18/0-

12/0-

44/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X7

09/0

20/0-

09/0-

07/0-

31/0

51/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X8

15/0-

28/0

09/0-

06/0-

37/0

17/0

24/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

X9

29/.

18/0-

21/0-

09/0-

23/0

22/0

28/0

48/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

X10

210/0

364/0-

032/0-

091/0-

356/0-

239/0-

145/0-

355/0-

595/0

1

 

 

 

 

 

 

 

X11

274/0

408/0-

222/0-

236/0-

389/0-

305/0-

302/0-

443/0-

582/0

495/0

1

 

 

 

 

 

 

X12

325/

438/0-

141/0-

0198/0-

493/0-

262/0-

287/0-

487/0-

34/0

44/0

33/0

1

 

 

 

 

 

X13

210/0

364/0-

032/0-

091/0-

356/0-

239/0-

145/0-

355/0-

56/0

43/0

68/0

60/0

1

 

 

 

 

X14

05/0

408/0-

022/0-

44/0-

389/0-

305/0

302/0

041/0-

01/0-

08/0-

09/0

24/0

33/0

1

 

 

 

X15

044/

076/0-

002/0-

32/0-

09/0-

262/0

24/0-

088/0

02/0-

11/0-

20/0

06/0-

04/0

69/0

1

 

 

X16

12/0

034/0-

032/0-

33/0-

044/0-

056/0

145/0

068/0-

22/0-

09/0

23/0

09/0

06/0

58/0

55/0

1

 

X17

15/0

025/0-

009/0-

011/0-

044/0-

11/0

302/0

022/0-

21/0

091/0

10/0-

70/0-

01/0-

46/0

60/0

78/0

1

جدول 1- ماتریس همبستگی گویه‌های مختلف متغیر استرس فرهنگ‌پذیری در تحلیل عامل

KMO= 86/.           Bartlett Test Sphericity=8/3568                   Sig=000/0                                                       

 

برای اینکه بدانیم چه گویه‌ای به چه عاملی اختصاص دارد، از «دوران عامل[16]» استفاده می‌شود. از پرکاربردترین روش‌های دوران عامل «دوران واریماکس[17]» است. این روش تعلق هر گویه به یک عامل را برای ما مشخص می‌کند. در این روش ضرایب کم و زیاد ماتریس دوران‌یافته،‌ تعلق متغیرها به عامل‌ها را به‌وضوح نشان می‌دهد. جدول 2 نحوۀ توزیع گویه‌ها را در بین عامل‌ها نشان می‌دهد.

 

یافته‌های پژوهش

داده‌های پژوهش، حاصل استخراج پرسشنامه‌هایی است که 200 نفر مهاجر واردشده در شهر طبس تکمیل کرده و سپس با استفاده از بستۀ نرم‌افزار آماری برای علوم اجتماعی[18] تجزیه و تحلیل شده‌اند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با شاخص‌های آمار توصیفی و استنباطی انجام شده است. از روش‌های آماری ضریب همبستگی و تحلیل واریانس برای آزمون فرضیه‌ها استفاده شد.

 

جدول 2- ماتریس عامل دوران‌یافته

گویه‌ها

عامل1 یکپارچگی

عامل2 جدایی

عامل3 همانندی

عامل4 حاشیه‌نشینی

X1

64/0

 

 

 

X2

89/0

 

 

 

X3

84/0

 

 

 

X4

67/0

 

 

 

X5

 

82/0

 

 

X6

 

85/0

 

 

X7

 

79/0

 

 

X8

 

65/0

 

 

X9

 

72/0

 

 

X10

 

 

77/0

 

X11

 

 

72/0

 

X12

 

 

61/0

 

X13

 

 

28/0

 

X14

 

 

 

54/0

X15

 

 

 

81/0

X16

 

 

 

91/0

X17

 

 

 

90/0

نتایج توصیفی این داده‏ها به این صورت است: از تعداد نمونۀ آماری اختصاص‌یافته برای این پژوهش، 3/57 درصد از پاسخگویان مرد و 7/42 درصد نیز زن هستند. شاخص دیگر در این پژوهش، وضعیت تأهل بود که نشان می‌دهد بیشترین تعداد پاسخگویان را افراد متأهل تشکیل می‌دهند، به‌گونه‌ای که 75 درصد آن‌ها متأهل و تنها 25 درصد آن‌ها مجرد هستند. از نظر وضعیت شغلی 6/24 درصد از مهاجران کارمند، 27 درصد شغل آزاد، 6/21 درصد بیکار جویای کار، 12 درصد محصل و دانشجو و بقیه خانه‌دار و بازنشسته بودند. شاخص توصیفی دیگر سکونت قبلی در این شهر است که 46 درصد آن‌ها قبلاً در روستا بوده‌اند و 54 درصد آن‌ها از شهر دیگری به طبس آمده‌اند.

 

 

جدول 3- توزیع فراوانی پاسخگویان برحسب ویژگی‌های فردی

نام متغیر

نام مقوله

فراوانی

درصد فراوانی

مد یا نما

 

 

وضعیت شغلی

 

کارمند دولت

50

6/24

 

 

شغل آزاد

شغل آزاد

54

27

بیکار جویای کار

43

6/21

محصل و دانشجو

24

12

خانه‌دار

7

6/3

بازنشسته

8

2/4

وضعیت تأهل

 

مجرد

50

25

متأهل

متأهل

150

75

جنسیت

 

مرد

114

57

 

مرد

زن

86

44

محل سکونت قبلی

روستا

92

46

شهرهای دیگر

شهر دیگر

108

54

 

 

جدول 4 توزیع متغیرهای فاصله‌ای را برحسب شاخص‏های توصیفی نشان می‏دهد. در این قسمت از تحلیل سعی شده است میانگین واقعی متغیرها (که حاصل پاسخ مهاجران واردشده به شهر طبس است) با میانگین مورد مقایسه (که حاصل‌ضرب تعداد گویه‌های هر متغیر در عدد 3 یا بی‌نظر است) مقایسه شود. همچنین حد بالا و حد پایین نمرات نیز مشخص شده است.

نتایج حاصل نشان می‏دهد میانگین میزان استرس ناشی از فرهنگ‌پذیری برای پاسخگویان در بعد یکپارچگی برابر 04/15، در بعد همانندی برابر 48/19، در بعد جدایی برابر 14/17 و در بعد حاشیه‌نشینی برابر 38/16 است. این میانگین‌ها در مقایسه با میانگین مورد انتظار برای مؤلفه‏های فوق به‌ترتیب برابر (12، 15، 12 و 12) بیشتر است. گفتنی است میانگین استرس ناشی از فرهنگ‌پذیری به‌طور کلی برابر 74/59 است. این میانگین در مقایسه با میانگین مورد انتظار (برابر 51) در حد بالاتری است. متغیر دیگر در این مجموعه هراس اجتماعی است. میانگین میزان هراس اجتماعی برابر 29/68 است که این مقدار در مقایسه با میانگین مورد انتظار (51) شدت بیشتری دارد و نشان‌دهندۀ بالابودن سطح هراس اجتماعی برای مهاجران واردشده به محیط فرهنگی جدید است. متغیر دیگر، محرومیت نسبی است. میانگین میزان محرومیت نسبی برابر 17/26 است که این مقدار در مقایسه با میانگین مورد انتظار (24) به‌طور نسبی مقدار بیشتری دارد و نشان‌دهندۀ بالابودن سطح محرومیت نسبی برای مهاجران واردشده به محیط فرهنگی جدید است.

همچنین میانگین سنی پاسخگویان برابر 89/31 است. این میانگین در دامنۀ سنی 22 (حداقل سن افراد) تا 57 (حداکثر سنی افراد) قرار دارد. میانگین تحصیلات پاسخگویان برابر 65/10 کلاس بود که افراد پاسخگو میانگین سواد پایینی داشتند. متغیر دیگر، مدت‌زمان مهاجرت است که میانگین آن برابر 8/12 سال به دست آمد و این مقدار در فاصلۀ سال‌های 1 تا 32 سال قرار دارد.

 

 

جدول 4- توزیع متغیرهای در مقیاس فاصله‌ای برحسب شاخص توصیفی

نام متغیر

ابعاد متغیر

فراوانی

میانگین

انحراف

معیار

واقعی

مورد انتظار

مدت‌زمان مهاجرت

200

81/12

----

49/3

میزان تحصیلات

192

65/10

----

06/3

استرس‌های فرهنگ‌پذیری

 (بعد یکپارچگی)

198

04/15

12

71/2

 (بعد همانندی)

198

48/19

15

61/2

 (بعد جدایی)

197

14/17

12

02/3

 (بعد حاشیه‌نشینی)

198

37/16

12

11/3

استرس‌های فرهنگ‌پذیری

198

74/59

51

59/11

محرومیت نسبی

197

17/26

24

72/8

هراس اجتماعی

198

29/68

51

45/12

 

 

فرضیۀ شمارۀ 1: وضعیت شغلی بر استرس‌های فرهنگ‌پذیری، تأثیری معنادار دارد.

جدول 5 آزمون تفاوت میانگین نمرۀ میزان استرس فرهنگ‌پذیری مهاجران را برحسب وضعیت شغلی با استفاده از آزمون آنوا نشان می‌دهد. نتایج نشان می‌دهد تفاوت مشاهده‌شده بین میانگین‏ها در طبقات مختلف متغیر وضعیت شغلی با هم متفاوت است و این فرضیه تأیید شده ‌است و تفاوت مشاهده‌شده بر اساس آزمون F برای متغیر وضعیت شغلی با مقدار 36/2 و سطح معنی‌داری 024/0 تأیید می‌شود.

 

 

جدول 5- تفاوت میانگین استرس‌های فرهنگ‌پذیری برحسب ویژگی‌های فردی با استفاده از آنوا و تی مستقل

نام متغیر

نام مقوله

میانگین

انحراف معیار

مقدار آزمون F

معناداری

 

 

وضعیت شغلی

 

کارمند دولت

13/48

75/5

 

 

36/2

 

 

024/0

شغل آزاد

68/45

45/5

بیکار جویای کار

50/54

60/4

محصل و دانشجو

65/48

17/6

خانه‌دار

91/47

8/6

بازنشسته

50/42

51/5

 

 

فرضیۀ شمارۀ 2: وضعیت تأهل بر استرس‌های فرهنگ‌پذیری، تأثیری معنادار دارد.

نتایج حاصل از جدول 6 نشان می‌دهد تفاوت مشاهده‌شده بین میانگین‏های در طبقات مختلف متغیر وضعیت تأهل با هم متفاوت است و این تفاوت مشاهده‌شده بر اساس آزمون تی گروه‌های مستقل برای متغیر وضعیت تأهل با مقدار 53/3 و سطح معنی‌داری 000/0 تأیید می‌شود.

 

 

 

جدول 6- تفاوت میانگین استرس‌های فرهنگ‌پذیری برحسب ویژگی‌های فردی با استفاده از آنوا و تی مستقل

نام متغیر

نام مقوله

میانگین

انحراف معیار

مقدار آزمون

معناداری

وضعیت تأهل

(آزمون T)

مجرد

18/44

73/5

53/3

000/0

متأهل

51/48

09/6

 

 

 

فرضیه‌های شمارۀ 3 و 4 یعنی (جنسیت و محل سکونت قبلی مهاجر) بر استرس‌های فرهنگ‌پذیری، تأثیر معناداری نداشتند. میانگین نمرۀ استرس‌های فرهنگ‌پذیری برای مردان و زنان و همچنین برای متغیر محل سکونت قبلی با هم تفاوت معناداری نداشته‌اند؛ بنابراین فرضیه‌های مذکور رد می‌شوند.

فرضیۀ شمارۀ 5: بین هراس اجتماعی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، ارتباط معناداری وجود دارد.

جدول 7 ضریب همبستگی پیرسون بین هراس اجتماعی و استرس‌های فرهنگ پذیری را نشان می‌دهد. رابطۀ بین هراس اجتماعی با بعد یکپارچگی در استرس فرهنگ‌پذیری (34/0- =r)، با بعد همانندی در استرس فرهنگ‌پذیری (41/0- =r)، با بعد جدایی در استرس فرهنگ‌پذیری (33/0 =r) و با بعد حاشیه‌نشینی در استرس‌های فرهنگ‌پذیری (14/0 =r) معنادار است. این نتیجه نشان می‌دهد بالارفتن هراس اجتماعی مهاجران واردشده در فرهنگ جدید به کاهش میزان یکپارچگی و همانندی و برعکس افزایش میزان جدایی و حاشیه‌نشینی آن‌ها با جامعۀ مقصد منجر می‌شود.

 

 

جدول 7- ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای مستقل و ابعاد مختلف استرس‌های فرهنگ‌پذیری

ابعاد استرس‌های فرهنگ‌پذیری

متغیرهای مستقل

همبستگی پیرسون

معناداری

استرس‌های فرهنگ‌پذیری

یکپارچگی

هراس اجتماعی

34/0-

000/0

همانندی

هراس اجتماعی

41/0-

000/0

جدایی

هراس اجتماعی

33/0

000/0

حاشیه‌نشینی

هراس اجتماعی

14/0

013/0

 

 

فرضیۀ شمارۀ 6: بین محرومیت نسبی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، ارتباط معناداری وجود دارد.

جدول 8 ضریب همبستگی پیرسون بین محرومیت نسبی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری را نشان می‌دهد. رابطۀ بین محرومیت نسبی با بعد یکپارچگی در استرس فرهنگ‌پذیری (55/0- =r) با بعد همانندی در استرس فرهنگ‌پذیری (57/0- =r)، با بعد جدایی در استرس فرهنگ‌پذیری (52/0 =r) و با بعد حاشیه‌نشینی در استرس‌های فرهنگ‌پذیری (63/0 =r) معنادار است. این نتیجه نشان می‌دهد بالارفتن محرومیت نسبی مهاجران واردشده در فرهنگ جدید به کاهش میزان یکپارچگی و همانندی و برعکس افزایش میزان جدایی و حاشیه‌نشینی آن‌ها با جامعۀ مقصد منجر می‌شود.

جدول 8- ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای مستقل و ابعاد مختلف استرس‌های فرهنگ‌پذیری

ابعاد استرس‌های فرهنگ‌پذیری

متغیرهای مستقل

همبستگی پیرسون

معناداری

استرس‌های فرهنگ‌پذیری

یکپارچگی

محرومیت نسبی

55/0-

000/0

همانندی

محرومیت نسبی

57/0-

000/0

جدایی

محرومیت نسبی

52/0

000/0

حاشیه‌نشینی

محرومیت نسبی

63/0

000/0

 

فرضیۀ شمارۀ 7: بین میزان تحصیلات و استرس‌های فرهنگ‌پذیری، ارتباط معناداری وجود دارد.

جدول 9 ضریب همبستگی پیرسون بین میزان تحصیلات و استرس‌های فرهنگ‌پذیری را نشان می‌دهد. از دیگر نتایج حاصل از پژوهش میزان تحصیلات مهاجران واردشده به جامعۀ مقصد است. رابطۀ بین میزان تحصیلات با بعد یکپارچگی در استرس فرهنگ‌پذیری (21/0 =r)، با بعد همانندی (18/0 =r)، با بعد جدایی (26/0- =r) و با بعد حاشیه‌نشینی (11/0- =r) معنادار است. این نتیجه نشان می‌دهد بالارفتن میزان تحصیلات مهاجران واردشده در فرهنگ جدید به افزایش میزان یکپارچگی و همانندی و برعکس کاهش میزان جدایی و حاشیه‌نشینی آن‌ها با جامعۀ مقصد کمک می‌کند.

 

 

جدول 9- ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای مستقل و ابعاد مختلف استرس‌های فرهنگ‌پذیری

ابعاد استرس‌های فرهنگ‌پذیری

متغیرهای مستقل

همبستگی پیرسون

معناداری

استرس‌های فرهنگ‌پذیری

یکپارچگی

میزان تحصیلات

21/0

004/0

همانندی

میزان تحصیلات

18/0

001/0

جدایی

میزان تحصیلات

26/0-

000/0

حاشیه‌نشینی

میزان تحصیلات

11/0-

026/0

 

 

رگرسیون چندمتغیره

نتایج حاصل از جدول 10 نشان می‌دهد چهار متغیر میزان محرومیت نسبی، میزان هراس اجتماعی، وضعیت تأهل و تحصیلات به‌ترتیب میزان اهمیتی که در بین متغیر وابسته (استرس فرهنگ‌پذیری) داشته‌اند، وارد معادلۀ رگرسیونی شده‌اند. اولین متغیری که وارد معادلۀ رگرسیونی شده است محرومیت نسبی است که مقدار بتا برای آن برابر 28/0 است. این مقدار برحسب آزمون T و سطح معناداری حداقل مقدار 29 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تعیین و پیش‌بینی می‌کند. دومین متغیری که وارد معادلۀ رگرسیونی شده است، میزان هراس اجتماعی است که میزان همبستگی چندگانۀ آن (R) متغیر وابسته برابر 47/0 به ‌دست ‌آمده است. مقدار آزمون T برای این متغیر برابر 24/3 و سطح معناداری آن 001/0=Sig.T  است. سومین متغیری که وارد معادلۀ رگرسیونی شده است، وضعیت تأهل[19](مجرد) است. این متغیر با میزان بتا ( 14/0) و مقدار آزمون 97/2=T در سطح حداقل 95 درصد معنادار است. چهارمین متغیری که وارد معادلۀ رگرسیونی شده، میزان تحصیلات پاسخگویان است. مقدار بتا برای آن برابر 18/0- بوده است که بر اساس آزمون T برابر 40/2 است. این چهار متغیر روی‌هم‌رفته توانسته‌اند مقدار Rرا به 50 درصد و مقدار  را به 49 درصد برسانند. معادلۀ رگرسیون چندمتغیره در این پژوهش به‌صورت زیر است:

برای تعیین وجود خودهمبستگی در این پژوهش از آزمون دوربین – واتسون[20] استفاده‌ شده است. مقدار دوربین واتسون در این پژوهش برابر 58/1 است که نشان‌ می‌دهد جملات خطا مستقل از همدیگر عمل کرده‌اند و از یکدیگر اثرپذیری ندارند. آزمون F در این جدول نشان می‌دهد حداقل یکی از متغیرهای مستقل در پیش‌بینی متغیر وابسته مؤثر بوده‌اند. مقدار 14/27 برای آزمون F با سطح معناداری 000/0=Sig.T  به این معناست که بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته، رابطۀ خطی مستقیمی وجود دارد و این نشان می‌دهد رابطۀ بین متغیرهای مستقل و وابسته نمی‌تواند تصادفی به‌ دست ‌آمده باشد. مقدار Constsnt همان مقدار a در معادلۀ رگرسیون بوده که برابر 07/44 است. این مقدار در معادلۀ رگرسیون به مقدار ثابت معروف است. گفتنی است روش استفاده‌شده برای رگرسیون چندمتغیره به شیوۀ گام‌به‌گام بوده است. از آنجا که تعیین سهم نسبی هر یک از متغیرهای مستقل تأثیرگذار در متغیر وابسته، اهمیت زیادی برای برنامه‌ریزان دارد و همچنین اولویت‌بندی این تأثیرات با این روش امکان‌پذیر است، از رگرسیون گام‌به‌گام استفاده شد.

 

 

جدول 10- تحلیل چندگانۀ متغیرهای مستقل برای پیش‌بینی میزان استرس‌های فرهنگ‌پذیری

مرحله

نام متغیر

B

Beta

مقدار t

معناداری

مقدار R

فیشر

معناداری

1

محرومیت نسبی

42/0

28/0

15/4

000/0

29/0

29/0

 

 

14/27

 

 

000/0

2

هراس اجتماعی

60/5

18/0

24/3

001/0

47/0

46/0

3

وضعیت تأهل (مجرد)

23/4

14/0

97/2

007/0

49/0

47/0

4

میزان تحصیلات

36/0-

18/0-

40/2

017/0

50/0

49/0

Constant=07/44                                                                       Durbin-Watson =58/1                     

 

 

بحث و نتیجه‌

در جامعۀ روبه‌رشد کنونی که انسان‌ها بیش از گذشته در برابر شرایط نامساعد و فشار آور زندگی قرار گرفته‌اند، مهاجران از این فشارهای روانی مبرا نیستند. تعلق‌نداشتن به دو فرهنگ ناشی از نابریدگی کامل از فرهنگ مبدأ و سازگارنشدن کامل با فرهنگ جامعۀ میزبان، فشارهای روانی زیادی را برای آن‌ها به بار می‌آورد. بر پایۀ دیدگاه اندیشمندان مختلف ممکن است عواملی چون مهارت‌های زبانی نامناسب، محدودیت منابع مالی و اجتماعی، سردرگمی برای پاسخ به یک محیط ناآشنا، تضاد بین ارزش‌های سنتی، هنجارها و آداب و رسوم و آنچه که در جامعۀ جدید وجود دارد و درنهایت استرس‌های فرهنگ‌پذیری این سلامتی را در بین مهاجران به خطر اندازد و به سطوح بالایی از فشارهای روانی برای آن‌ها منجر شود. این مقاله تأثیرات دو متغیر محرومیت نسبی و هراس اجتماعی را در استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده در شهر طبس بررسی کرده است.

نتایج نشان می‌دهد رابطۀ معنی‌داری بین محرومیت نسبی و استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده وجود دارد. محرومیت نسبی مهاجران واردشده به جامعۀ مقصد یا فرهنگ جدید، امکان فرایند فرهنگ‌پذیری را برای آن‌ها مختل می‌کند و به کاهش میزان یکپارچگی و همچنین همانندی افراد با فرایندهای فرهنگ‌پذیری جامعۀ مقصد و نیز به افزایش احساس جدایی و حاشیه‌نشینی با آن جامعه منجر می‌شود. این نتایج بر اساس دیدگاه بری (1998) بررسی‌پذیر است که معتقد است حاشیه‌نشینی، بالاترین سطح فشار روانی و به‌تبع آن بالاترین سطح استرس فرهنگ‌پذیری را دارد؛ زیرا در این استراتژی فرد نسبت به دو فرهنگ بیگانه می‌شود و دو استراتژی جدایی و همـانندی نیز هر کدام سطوح متفاوتی از فشارهای روانی را برای مهاجران ایجاد می‌کند

از دیگر نتایج حاصل، رابطۀ معنادار بین هراس اجتماعی و میزان استرس‌های فرهنگ‌پذیری است. افزایش میزان هراس اجتماعی و اضطراب برای مهاجران واردشده به جامعۀ مقصد یا فرهنگ جدید، باعث کاهش میزان یکپارچگی و همانندی آن‌ها با فرایندهای فرهنگ‌پذیری جامعه مقصد و همچنین به افزایش احساس جدایی و حاشیه‌نشینی با آن جامعه منجر می‌شود؛ بنابراین می‌توان گفت هراس اجتماعی (اضطراب اجتماعی) به ترس شدید مهاجران از قرارگرفتن در موقعیت‌ فرهنگی جدید منجر می‌شود و آن‌ها را در انطباق با فرایندهای فرهنگ‌پذیری دچار تنش می‌کند.

همچنین بین میزان تحصیلات و استرس‌های فرهنگ‌پذیری مهاجران واردشده، رابطه وجود دارد. از آنجا که تحصیلات، تعصبات فرهنگی را کاهش می‌دهد، به وسعت دید مهاجر نسبت به پذیرش مؤلفه‌های جدید و متفاوت فرهنگی می‌تواند کمک کند. همچنین یکی دیگر از متغیرهای مؤثر، وضعیت شغلی مهاجران واردشده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد افرادی که بیکار و در جستجوی کار هستند و به مهاجرت دست می‌زنند، استرس‌های بیشتری برای پذیرش و کنارآمدن با فرایندهای فرهنگ‌پذیری در جامعۀ مقصد دست می‌زنند. از آنجا که این افراد هیچ تضمین شغلی ندارند و از آن‌ها حمایت مالی نمی‌شود، در این راستا با مشکلات بیشتری مواجه خواهند بود. این نتیجه با دیدگاه لی (2004) هم‌خوانی دارد که یکی از عوامل پذیرش فرایندهای فرهنگ‌پذیری مهاجران در جامعۀ مقصد، داشتن شغل مناسب است.

درنهایت به وضعیت تأهل مهاجران واردشده به محیط‌های فرهنگی جدید می‌توان اشاره کرد. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد افراد متأهل، میزان استرس بیشتری نسبت به مجردها برای سازگاری و کنارآمدن با محیط فرهنگی جدید دارند. می‌توان استدلال کرد افراد مجرد فقط دغدغۀ خاطر خود را در فرایند فرهنگ‌پذیری دارند؛ اما افراد متأهل مسؤولیت سایر افراد خانواده را نیز دارند.

مطالعات اوتمن (2005) بر نقش نگرش‌های فرهنگ‌پذیری و استرس‌های فرهنگ‌پذیری در سلامت روانی، لی (2004)، تامپسون (2002) و کلبر (2000) بر نقش سرمایۀ اجتماعی، شبکه‌های خویشاوندی و حمایت‌های عاطفی در سلامت روانی مهاجران تأکید دارند.

متناسب با نتایج حاصل از این پژوهش راهکارهای زیر را می‌توان ارائه داد:

1. بر اساس نتایج به‌دست‌آمده، محرومیت نسبی در استرس‌های فرهنگ‌پذیری تأثیرگذار است. در این راستا پیشنهاد می‌شود: الف. در محیط‌های فرهنگی بزرگ که تنوع فرهنگی دارند؛ مانند شهرهای مهاجرپذیر، اماکنی رفاهی برای مهاجران تازه‌وارد با قومیت‌های مشابه و با هزینه پایین دایر شود. ب. برنامه‌های تلویزیونی با تنوع برنامه‌ها و اختصاص مدت‌زمانی خاص برای مهاجران در این فرایند فرهنگ‌پذیری بتوانند کمک کنند. ج. درج تیزرهای تبلیغاتی در محیط‌های ورودی شهرها با خوش‌آمدگویی و بیان اصطلاحات فرهنگی دلنشین، ورود مهاجران را با خاطره‌ای خوب برای آن‌ها می‌تواند تداعی کند.

2. هراس اجتماعی، متغیری است که در استرس‌های فرهنگ‌پذیری تأثیرگذار است. در این راستا برنامه‌های تلویزیونی با اطمینان خاطردادن به افراد تازه‌وارد و رواج و گسترش فرهنگ نوع‌دوستی و دیگرخواهی، میزان هراس اجتماعی افراد واردشده به فرهنگ جدید را می‌توانند کاهش دهند.



[1] Functionalism Approach

[2] Redfield

[3]Keefe

[4] Stonqueist

[5] Giddens

[6] Melting pot

[7] Assimilation

[8] Integration

[9] Separation

[10] Marginalization

[11] Park

[12] Simmel

[13] Berry

[14] Factor Analysis

[15] Confirmatory factor analysis

[16] Factor Rotation

[17] Varimax Rotation

[18] Statistical Package for Social Science (SPSS)

[19] با توجه به اینکه این متغیر اسمی بود، به‌ناچار به مجردها کد 1 و متأهلان کد صفر اختصاص داده شد؛ بنابراین تحلیل‌ها بر اساس جنسیت مرد انجام شد.

[20] Durbin-Watson

اکبری، ن. (1382). مهاجرت و سازگاری: پژوهشی در مورد ایرانیان مقیم امارات متحده عربی، شیراز: انتشارات نوید شیراز.
ایمان، م. و مرادی، گ. (1387). «بررسی رابطۀ بین راهبردهای فرهنگ‌پذیری و سلامت روانی مهاجران شهر کرمانشاه»، جامعه‌شناسی کاربردی، س 20، ش پیاپی 33، ش 1، ص 170-147.
ببی، ا. (1388). روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمۀ: فاضل، ر.، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت).
دواس، دی. ای. (1376). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمۀ: نایبی، ه.، تهران: نشر نی.
رفیع‌پور، ف. (1360). کند و کاوها و پنداشته‌ها، تهران: شرکت سهامی انتشار.
غفاری، غ ر. و ابراهیمی اویه، ع. (1384). جامعه‌شناسی تغییرات اجتماعی،‌ تهران: دانشگاه پیام نور.
فتحی آشتیانی، ع. (1388). آزمون‌های روان‌شناختی: ارزشیابی شخصیت و سلامت روان، تهران: مؤسسۀ انتشارات بعثت.
کیوسیتو، پ. (1383). اندیشه‌های بنیادی در جامعه‌شناسی، ترجمۀ: محسنی، م.،‌ تهران:‌ نی.
گار، ر. (1377). چرا انسان‌ها شورش می‌کنند؟، ترجمۀ: مرشدی‌زاده، ع.، تهران: انتشارات مطالعات راهبردی.
گیدنز، آ. (1389). جامعه‌شناسی، ترجمۀ: چاوشیان، ح.، تهران: نشر نی.
لهسائی‌زاده، ع. (1368). نظریات مهاجرت، شیراز: نوید.
مرادی، گ. (1385). بررسی عوامل اقتصادی-اجتماعی مرتبط با کیفیت سلامت روانی مهاجران، مورد مطالعه: اسلام‌آبادغرب، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز، دانشکدۀ علوم اجتماعی.
Azmat, F. (2010) "Exploring Social Responsibility of Immigrant Entrepreneurs: Do home Country Contextual Factors Play s Role?". European Management Journal, 28:377-386.
Balbo, M. and Marconi, G. (2006) "International Migration, Diversity and Urban Governance in Cities of South", Journal of Habitat International, 30:706-715.
Berry, J. W. (2005) "Acculturation: Living successfully in two Cultures". International Journal of Intercultural Relations, 2:697–712.
Berry, J.W. (1998) “Acculturation stress”. In P.B Organist & K.M.Chun (Eds.), Reading in Ethnic Psychology, New York: Rutledge.
Bhugra, D. (2004) “Migration and Mental Health”. Act PsychiatryScandinavia, 23:243-258.
Bjerrejard, P. (2002) “Cultural Change and Mental Health in Greenland: The Association of Childhood Condition,Language and of Urbanization with Mental Health and Suicidal Thoughts among the invite Greenland”. Social Science & Mental Health Journal, 45:33-48.
Conor, K.M. Davidson, J.R. Churchill, L.E. Sherweed, A. Foa, E.B. (2000) "Psychometrics of the Social Phobia Inventory (SPIN)". The British Journal of Psychiatry, 176:379-386.
Frank, G. Scott, W. Plunkett & Mark, P. Otten. (2010) “Perceived Parenting, Self-Esteem, and General Self-Efficacy of Iranian American Adolescents”, Journal of Child Family Studies, 19:738-747.
Kleber, R.J. & Knipscheer, J.W. (2000)“Ghanaian migrants in the Netherlands: General Health, Acculturative Stress and Vitalization of Mental Health Care”. Journal of Community Psychology, 2(4):59-78.
Koch, M.W. Bjerregaard, P. and Curtis, C. (2003) “Acculturation and Mental Health-empirical Verification of J.W. Berry’s Model of Acculturation Stress”.  Circumpolar Health Denmark, 14:371-376.
Kosic, A. (2004) “Acculturation Strategies, Coping Process and Acculturation Stress”. Scandinavian Journal of Psychology, 46: 269-278.
Landis, D. (2010) "Globalization, Migration into Urban Enters and Cross-Cultural Training", International Journal of International Relations, 32:337-348.
Lee, J. S. Koeske, G. F. and Sales, E. (2004) “Social Support Buffering of Acculturation Stress: A Study of Mental Health Symptoms among Korean International Students”. International of Intercultural Relations, 28:399-414.
Moghaddas, A. A. & Amiri, A. M. (2006) The process of Adjustment  Acculturation of first and Second Generation of Migrants: The case of nomad Qashghaee Turks Migrants in in Shiraz, Iran, European Population Conference Liverpool, UK, 21ST-24TH.
Otmane, A. O. & Van D Vijver, F. R. (2005).“The Role of Demography Variable and Acculturation Attitudes in Predicting Socio-cultural and Psychological Adaptation in Moroccans in the Netherlands”.  International Journal of Intercultural Relations, 29:251-272.
Padilla, A. M. and Perez, W. (2003) "Acculturation, Social Identity, and Social Cognition: A New Perspective", Hispanic Journal of Behavioral Sciences, 25(1):35-55.
Thompson, S. & Manderson, L. Woelz-Stirling, N. Cahill, A. and Kelaher, M. (2002) “The Social and Cultural Context of the Mental Health of Filipinas inQueensland”. Australian and New Zeeland Journal of Psychology, 36:681-687.
Turner, R. and Killian, L. (1987) Collective Behavior. UK Englewood Cliffs.