Document Type : Research Paper
Authors
University of Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسأله
کیفیت زندگی، سنجش و ارزیابی آن و بررسی عوامل تأثیرگذار بر آن، حوزهای از مطالعات علوم اجتماعی است که قدمت زیاد و پیشینهای نسبتاً غنی دارد و بهطور عمده و بهویژه از ابتدا، به جوامع شهری معطوف بوده است. بررسی پیشینۀ این مطالعات نشان میدهد با ورود این مفهوم به حیطۀ مطالعات و پژوهشهای جغرافیایی، سمت و سوی روستایی نیز یافته است؛ به عبارتی، رویکرد پژوهشگران علوم جغرافیایی به مقولۀ کیفیت زندگی در بطن مطالعات روستایی آنها نهفته است. این بدین معناست که کیفیت زندگی در پژوهشهای جغرافیایی دربردارندۀ ابعاد و جوانبی است که به تفاوتهای مناطق شهری و روستایی ناظر باشد. مرور این مطالعات نشان میدهد مؤلفههای محیطی، دسترسیها و برخورداری از ضروریات زندگی، شاید مهمترین آنها باشد. به این ترتیب از نگاه جغرافیایی، کیفیت زندگی – بهویژه در مناطق و جوامع روستایی- قبل از هر چیز دیگر، متضمن ابعاد و مؤلفههای کاملاً عینی است. این رویکرد از منظر روانشناسی و جامعهشناسی توسعه نیز بحثپذیر و توجیهشدنی است و بهویژه با نظریۀ سلسلهمراتب نیازهای آبراهام مازلو همخوانی دارد. ریشههای چنین بینشی در پژوهشگران مطالعات روستایی و نیز چنین احساس نیازی از سوی مردمان این جوامع، تنها به کاستیهای عینی (زیرساختی، امکانات و تسهیلات) و ضعف بنیانهای محیطی روستایی برنمیگردد؛ زیرا توسعههای کالبدی و فراهمشدن نسبی امکانات و تسهیلات فیزیکی و زیرساختی برای جامعههای روستایی، اگرچه تا اندازۀ زیادی به تخفیف یا رفع این قبیل کاستیها انجامیده است؛ ارزیابی جوامع و مردمان روستایی از ارتقای کلیت و کیفیت زندگیشان و به عبارتی بهبود چیستی و کیفیت زندگی در بطن جوامع روستایی از دیدگاه خود آنها (خود-ارزیابی[1] از کیفیت زندگی)، یکسره محدود و متأثر از همین اندازه نیست. مناطق روستایی، پیرامونیترین بخشهای هر جامعهای هستند و این امر در جوامع و کشورهای پیرامونی، از قبیل جامعۀ ما، نمود، بروز، تأثیر و تعیینکنندگی بمراتب بیشتری نیز دارد. تأثیر و درواقع جذبۀ مرکز برای پیرامون در سطوح مختلف آن، خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا ناآگاهانه، برانگیزاننده و موجد ادراک نابرخورداریهایی است که چون در اصل ناشی از امواج مدرنیتهای است که همواره از مرکز به سمت پیرامون جریان مییابد، با برخورداریهای کالبدی، فیزیکی، زیرساختی و بهطور کلی عینی برطرف نمیشود. واماندگی و جداافتادگی جوامع پیرامونی و حاشیهای از جلوههای خیرهکنندۀ امواج مدرنیته، همراه با نابرابریهای فضایی و بیتعادلیهایی که همواره جوامع پیرامونی (و بهویژه جوامع روستایی) در مقایسه با مراکز (که بهطور عمده جوامع شهری هستند) از آنها رنج برده و میبرند، به ادراک و احساس انواع مختلف از محرومیتهایی – بهویژه در میان نسلهای جوانتر این جوامع- دامن میزند که تأثیر مستقیم و اولیۀ آن در ارزیابی آنها از کیفیت زندگیشان انعکاس مییابد. این تأثیر که در ابتدا ذهنی، احساسی و نگرشی است، درادامه به شکلگیری انگیزشهایی میانجامد که بروز نهایی آنها در کنشها و رفتارهای افراد متجلی میشود. اگرچه دامنۀ شمول، در فرایند تغییر در نگرشها، سپس انگیزشها و درنهایت کنشها، تنگتر میشود و بهعبارتی تغییر نگرشها تماماً به انگیزشهای تازه و انگیزشها نیز همگی به کنشهای عملی ختم نمیشوند و بروز رفتاری نمییابند؛ دامنه و شدت تأثیر کنشهای برآمده از چنین تغییر نگرشهایی، علاوه بر گستردگی و ژرفا، ماندگاری و تبعات پسآیند و همافزایانۀ دیگری هم دارند. تغییر نگرشهایی مانند شهرگرایی، انگیزههایی از قبیل تمایل به ترک و گریز از روستا و در پی آنها کنشهایی همچون مهاجرتهای روستاشهری که در مواردی حتی به خالیشدن روستاها و سکونتگاههایی از جمعیت منجر میشود (و متأسفانه نمونههایی از این نوع در دههها و سالهای اخیر در گوشه و کنار مناطق روستایی کشور کم نیستند)، نمونههایی از تغییر در نگرش، انگیزش و کنش مردمان و ساکنان جوامع روستایی پیرامونی است که درنتیجۀ ارزیابی مقایسهای از ابعاد و جوانب مختلف و متنوع کیفیت زندگی، به نسبت مراکز شهری به وجود میآید. عواقب مختلف محیطی، اقتصادی و اجتماعی پسین آنها -هم در مبادی روستایی و هم در مقاصد شهری- چندان نیازی به بازگویی ندارد.
به این ترتیب، اگرچه کیفیت زندگی، مفهوم تازهای نیست و پیشینۀ مطالعاتی گستردهای هم دارد؛ با ارائۀ تعریف تا حد ممکن جامعی از این مفهوم و بهویژه مقیاسسازی معتبری برای عملیاتیکردن آن در رابطه با جوامع روستایی، به سازهای برای تحلیل ارزیابی ساکنان این جوامع از شرایطی که در آن زندگی و فکر میکنند، میتوان دست یافت؛ به عبارت دیگر «ارزیابی جوامع و مردمان روستایی از کیفیت زندگیشان» بهعنوان متغیری وابسته و متأثر از مجموعۀ متغیرها و عوامل عینی و ملموس محیطی، اقتصادی و اجتماعی و جوانب ناملموس نگرشی و ذهنی، هم سنجهای برای ارزیابی و تحلیل سطح توسعۀ این جوامع و برخورداری آنها از شرایط و جوانب فیزیکی و عینی سکونتگاهی است و هم انعکاسی است از ذهنیت و نحوۀ نگرش آنها به زندگی روستایی و مقتضیات آن، بهویژه در مقایسه با تصور و ادراکی که از شهرنشینی و زندگی شهری دارند.
مطالعۀ حاضر تحلیلی است بر ارزیابی جوامع روستایی شهرستانهای دهاقان و بردسیر در استانهای اصفهان و کرمان از کیفیت زندگی روستایی و واکاوی علّی شرایط و عواملی که مستقیم و غیرمستقیم، بر این ارزیابی تأثیر میگذارند. بر اساس این، «خود-ارزیابی از کیفیت زندگی روستایی»[2]، سازه و مفهوم محوری مطالعه است و واکاوی و تبیین علّی آن نیز با مقیاسسازی و سنجش مجموعۀ نسبتاً جامعی از متغیرهای مستقل و تحلیل روابط پیچیده بین آنها، با بهرهگیری از رویکردهای آماری مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر انجام شده است. ادامۀ نوشتار، معرفی چارچوبی مفهومی برای سازۀ ارزیابی از کیفیت زندگی (برای فراهمشدن مبنایی برای ساختن ابزار سنجش آن) و اشارۀ مختصری به برخی مطالعات مشابه در این زمینه، تفصیل روششناسی پژوهش، ارائۀ تحلیلها و بحث پیرامون نتایج آنها و درنهایت نتیجهگیری از مطالب ارائهشده است.
مبانی نظری
کیفیت زندگی بهمعنی زندگی خوب و خوب زیستن نیز همان زیستن با کیفیت بالا است. همۀ مذاهب و فلسفههای بزرگ، مفهومی از زندگی خوب را بهعنوان الگویی از چگونه زیستن ارائه میدهند. مفاهیم مرتبط با زندگی خوب در هر جامعهای با وضع و حال و چگونگی فرهنگی که جزئی از آن است، گره میخورد و برای مثال اگر از دیدگاه فرهنگ غربی، شادمانی، برآوردن نیازها و کنشهای اجتماعی، مؤلفههایی از یک زندگی خوب به شمار میآیند، در تقریباً همۀ فرهنگهای شرقی نیز نوعی استعلاجویی و فراروی از سطح زندگی عادی و روزمره، همواره مؤلفهای از زندگی خوب تلقی شده است. مفاهیم مختلف مرتبط با کیفیت زندگی بهطور کلی در سه گروه عمده تقسیمشدنی است که هرکدام با وجوهی از زندگی در ارتباط هستند. این سه گروه عبارتند از: (Ventegodt et al., 2003a)
- کیفیتهای روانی و ذهنی زندگی؛ بدین مفهوم که هر شخصی چگونه و به چه میزان، زندگی خودش را خوب احساس میکند و چگونه مفاهیم، احساسها و پیرامون خودش را ارزیابی میکند.
- کیفیتها و جوانب زیستی زندگی که با وجوه بیولوژیک و بیش از آن با تعادل و توازن بیولوژیکی و زیستی حیات انسانی مرتبط است.
- کیفیتهای عینی زندگی؛ به این معنی که چگونه زندگی فردی از بیرون، ادراک و ارزیابی میشود. این کیفیتها، رابطهای تنگاتنگ با فرهنگ جامعه دارند. وضعیت و پایگاه اقتصادی و اجتماعی فرد نیز در همین مقوله میگنجند.
به این ترتیب، به مفهوم زندگی خوب در گسترهای از بعد ذهنی تا بعد عینی میتوان نگریست. در چنین گسترهای، مجموعۀ متنوعی از دیدگاهها پیرامون این مفهوم میگنجد و به این اعتبار چنین دیدگاهی را میتوان جامع و یکپارچه[3] دانست. مفاهیم و مبانی نظریهمند دربارۀ ابعاد مختلف کیفیت زندگی بسیار زیاد و متنوع است و علاوه بر گستردگی گسترۀ مفهومی کیفیت زندگی، تلاشهای زیادی نیز در قالب مدلها و مقیاسهای متنوعی از سوی اندیشمندان و پژوهشگران رشتههای مختلف برای عملیاتیکردن و سنجش این سازه انجام شده است. بیان این تلاشها و حتی برشمردن همۀ آنها نیز در این مطالعه نمیگنجد؛ بنابراین در ادامه تنها به رویکردی به اختصار اشاره میکنیم که مبنای نظری مقیاسسازی و طراحی ابزار گردآوری داده و اجرای عملیات میدانی مطالعۀ حاضر بوده است.
با توجه به همپوشانی ماهوی سه جنبۀ کلی بالا از مفهوم کیفیت زندگی، ونتیگات، مریک و آندرسون، در سری مقالاتی متوالی (2003a-2003e) چارچوب و سازۀ تئوریکی را برای مفهوم کیفیت زندگی در گسترهای از ابعاد ذهنی تا عینی و سنجش ابعاد مختلف و مفصل آن مطرح کرده و بسط دادهاند، بهگونهای که عنصر وجودی یا زیستی بهعنوان هستهای انتزاعی، بیاننشدنی و سنجشناپذیر، در میانۀ این طیف قرار میگیرد. در شکل 1 رویکرد تعدیل و بومیشدۀ مورد اشاره، بهطور شماتیک تصویر شده است.
شکل 1- ابعاد و مؤلفههای سازۀ کیفیت زندگی بر اساس مدل مفهومی تعدیلشدۀ ونتیگات، مریک و آندرسون (2003)
مطابق مدل بالا هرکدام از دو جنبۀ عینی و ذهنی، چهار مؤلفه دارد که متناظر با هم و به قرینۀ یکدیگر در اطراف عنصر وجودی و زیستی، مفهوم و کلیت نسبتاً جامعی را از کیفیت زندگی ارائه میدهد. ادامۀ بحث، دربردارندۀ شرح مختصری راجع به این مؤلفههای هشتگانه و ارائۀ بومی آنها است.
- حال و احساس خوب نسبت به کلیت زندگی و سر و سامان آن[4]: طبیعیترین احساسی که هر کسی راجع به کلیت خود دارد. یک ارزیابی لحظهای و نه چندان عمیق (در مقایسه با مؤلفههای دیگر) از مجموعۀ شرایط و جوانب زندگی که معمولاً در جواب پرسشهایی مانند «چگونهای» یا «چه میکنی» بهصورت خودانگیخته و طبیعی بیان میشود.
- رضایت از زندگی[5]: بهطور کلی رضایت از زندگی یعنی داشتن احساس اینکه زندگی در مسیری پیش میرود که باید باشد؛ بنابراین علاوه بر آنکه سختگیرانهتر و عمیقتر از ارزیابی قبلی است، ممکن است حتی با آن همسو نیز نباشد؛ به عبارتی ممکن است فردی احساس خوب داشته باشد، ولی چندان از زندگی راضی نباشد. به این ترتیب احساس رضایت از زندگی، به گذشتۀ فرد و مجموعۀ تجربیات مثبت و منفی او نیز ارتباط دارد. بهطور کلی حالتی ذهنی است که از هماهنگی و تطابق دنیای بیرون و دنیای درون حاصل میشود، خواه این هماهنگی با تغییر محیط و شرایط بیرونی مطابق با ایدئالها و آرزوها و عینیتبخشیدن به رؤیاها حاصل شود و خواه با درون را رنگ بیرونزدن، درونیکردن و پذیرش واقعیتها و کنارآمدن با آنها به دست آید و رنگ و نشانی از تسلیم و رضا با خود به همراه داشته باشد. بهدلیل همین ساز و کار پذیرش و تطابق است که با وجود فقر و بیماری و مشکلات نیز میتوان راضی بود. بسیاری از نظریههای کیفیت زندگی بر رضایتمندی از زندگی، تأکید ویژه دارند و بهدلیل ملموسبودن و سهولت بحث پیرامون آن، معمولاً به مفاهیم احساسی و شهودی ترجیح داده میشود. با وجود این، همۀ جوانب کیفیت زندگی را در بر نمیگیرد و سنجۀ جامعی برای کیفیت زندگی به ابعاد و مؤلفههای دیگری هم نیاز دارد.
- شادی و احساس شادمانی[6]: احساسی باارزش، مطلوب و سختیافتنی که اگرچه با جسم نیز رابطهای نزدیک دارد؛ تنها محدود به آن نیست و با کلیت وجودی و ماهیت انسانی هر فرد در رابطه است و از زیستن در تطابق و هماهنگی کامل با آن ناشی میشود. این احساس با تسلیم و رضا به دست نمیآید و با برخورداری مالی، حتی سلامتی و دیگر ابعاد عینی، همبستگی و ارتباط چندانی ندارد؛ اما از سویی با مؤلفهها و تجربههایی غیرمنطقی از قبیل عشق، هماهنگی با طبیعت و غیره همبسته است.
- معناداری زندگی[7]: وجهی از کیفیت زندگی که بیشتر فلسفی و عمیقاً فردی است. کمتر مورد بحث با همگان قرار میگیرد و بیشتر در مصاحبت با دوستان صمیمی و بستگان نزدیک ممکن است سخنی در مورد آن به میان آید. کیفیت پاسخ به پرسشهایی از این نوع که آیا در زندگی مسیر درستی را پیش گرفتهام؟ آیا از توان و استعدادم در راه درستی استفاده میکنم؟ و پرسشهای نقادانه و خودسنجشگرانۀ دیگری از این قبیل در رابطه با کار و پیشه، رابطه با اطرافیان و غیره ناظر به این بعد درونی و ذهنی کیفیت زندگی است. جستجوی معنا در زندگی با این پذیرش ضمنی همراه است که زندگی میتواند معنادار یا بیمعنا باشد و تعهدی نسبت به اصلاح مواردی وجود دارد که ممکن است زندگی را پوچ و عاری از معنا کند. البته اینگونه پرسشگریهای فلسفی از چیستی و چرایی زندگی که همواره همۀ مذاهب بزرگ نیز به آن توجه کردهاند، بهندرت اتفاق میافتد و شاید کمتر فردی هم بهدنبال پاسخی قطعی برای آنها باشد؛ زیرا ممکن است روال عادی و امنیت روزمره زندگی را با مخاطره همراه کند.
-سلامت مزاج وتعادل و توازن زیستی[8]: از این منظر، تجربه و کیفیت زیستن در ارتباط و هماهنگی کامل با وضع و کیفیت مزاجی و سلامت جسمی و روانی بررسی میشود. تعادل و نظم بیولوژیک و روابط متقابل و عملکرد بهینۀ ارگانیسم حیات علاوه بر غنابخشیدن به کیفیت زیستن، آگاهی فرد نسبت به کلیت زندگی و تجربۀ حیات (زندهاندیشی و زندگیآگاهی) را نیز ارتقا خواهد بخشید.
- تحقق شایستگیها و بهفعلیتدرآمدن پتانسیلهای زندگی[9]: بهرهمندی نسبی از فرصتها و فعالیتهای خلاق زندگی ازقبیل داشتن روابط اجتماعی خوب، شغل آبرومند، تشکیل خانواده و بهطور کلی زندگی و فرصت حیات را بهتمامی زیستن، باعث برقراری روابطی مثبت و سازنده با سطوح مختلف واقعیتها و تحقق هرچه بیشتر تجربۀ حیات در پیوند و هماهنگی با طبیعت میشود.
- برآوردهشدن و رفع نیازها[10]: در مقایسه با تحقق پتانسیلها، این جنبه از کیفیت زندگی، سطحیتر و بسیار عینیتر است. رفع نیازها مرتبهای بین جوانب شدیداً عمیق و حیاتی کیفیت زندگی و پدیدارهای عینی و سطحی آن است و تا اندازهای با آرزوها و رضایت از زندگی نیز در رابطه است. غذا، پوشاک، امنیت و نیازهای دیگری از این نوع، همیشه در همه جا و بین همۀ انسانها مشترک هستند. با این حال مقولۀ نیاز تنها به چیزهایی که باید از بیرون تهیه شوند، محدود نیست و جوانبی را نیز در بر میگیرد که فرد در درون خود باید آنها را بیابد. تدوین سلسلهمراتبی مازلو از جمله مهمترین دستهبندیها و تفکیک میان انواع نیازها به شمار میرود که از انواع و ابعاد کاملاً عینی و اولیۀ غذا، مسکن و روابط اجتماعی تا نیازهای انتزاعیتر خویشتنیابی و استعلاجویی ادامه پیدا میکند. به این ترتیب برخلاف تصور اولیه، نیاز، مفهوم چندان روشن و مشخصی نیست و هرچه بیشتر نیز کاویده شود، ماهیتش بیشتر مبهم و ناروشن جلوه میکند. به همین دلیل است که به توصیۀ بسیاری از پژوهشگران و بهویژه جامعهشناسان از کاوش زیاد در این رابطه باید دوری کرد و به تعاریف و ادراکهای مشترکی از آن بسنده کرد که در بین همۀ فرهنگها وجود دارد.
- معیارهای بیرونی و ایفای درخور نقشهای اجتماعی[11]: معیارهای نسبتاً ساده و ملموس بیرونی مانند درآمد خوب، آموزش، دوستان و روابط اجتماعی قابل اعتماد، تعداد تماسهای روزانه با دیگران و غیره، هرکدام به نوعی توانایی کنش و انجام هنجارهای اجتماعی را ارتقا میبخشند و به حضور مفید و مؤثر فرد در اجتماع کمک میکنند. این عوامل و معیارها درواقع نشاندهندۀ توانایی فرد برای تطابق با اقتضائات فرهنگی جامعهای است که در آن زندگی میکند.
در میان ابعاد فوق همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد، چهار مورد نخست به جوانب ذهنی و موارد اخیر به جوانب عینی کیفیت زندگی اشاره دارند. بهطور خلاصه نخستین و هشتمین مورد، سطحیترین مواردی هستند که به تطابق با فرهنگ و هنجارهای فرهنگی مربوط میشوند. دومین و هفتمین مورد، جنبههای عمیقتری هستند که به تفاوتی اشاره دارند بین آنچه فرد از زندگی میخواهد و آنچه زندگی به او داده است. موارد بعدی نشاندهندۀ ساز و کار عمیقترین وجوه ماهیت فرد انسانی در کیفیت زندگی است و دو مورد چهارم و پنجم نیز از درونیترین تجربههای بودن و فرصت حیات را زیستن بحث میکنند.
با توجه به آنچه بهطور اختصار بیان شد، درادامه برای سنجش جنبۀ ذهنی ارزیابی از کیفیت زندگی، سه مؤلفۀ احساس بسامانبودن و رضایت از زندگی، احساس شادمانی و معناداری زندگی و برای سنجش جنبۀ عینی آن نیز سه مؤلفۀ میزان تحقق پتانسیلها، برآوردهشدن نیازها و عوامل و معیارهای بیرونی، با طراحی و تدوین گویههای متنوعی متناسب با اقتضائات جوامع روستایی عملیاتی شدهاند.
به مفهوم کیفیت زندگی از زوایای دیگر و در چارچوبهای تئوریک دیگری نیز نگریسته شده است و با مرور منابع و متون فراوانی که در این رابطه وجود دارند، ابعاد و شاخصهای متنوعی را میتوان استخراج کرد که برای عملیاتیکردن و سنجش این مفهوم معرفی شده است. برای جلوگیری از طولانیشدن بحث و افزایش حجم مقاله، دستهبندی، خلاصهسازی و ارائۀ مختصری از رویکردهای نظری مطالعات بسیاری که در این رابطه مرور شدهاند، در جدول 1 آورده شده است.
جدول 1- تقسیمبندی و خلاصهای از رویکردهای نظری مطالعات انجامشده برای سنجش کیفیت زندگی
منبع |
مؤلفهها |
ابعاد |
ماجدی و لهساییزاده، 1385؛ رضوانی و منصوریان، 1387؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ رکنالدین افتخاری و همکاران،1390؛ اسپلربرگ و همکاران، 2007؛ اُگناوا هیملبرگر و همکاران، 2013 |
اشتغال و درآمد |
اقتصادی |
رضوانی و منصوریان، 1387 |
تولید |
|
رکنالدین افتخاری و همکاران،1390 |
پسانداز |
|
رضوانی و همکاران، 1388؛ ماجدی و لهساییزاده، 1385 |
ثروت |
|
غفاری واونق، 1385 |
تغذیه |
|
ربانی خوراسگانی و کیانپور، 1386؛ رضوانی و همکاران، 1388؛ رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ بدری و همکاران، 1392؛ اسپلربرگ و همکاران، 2007 |
تفریح و اوقات فراغت |
|
رضوانی و همکاران، 1388؛ رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390 |
مشارکت |
|
غفاری و اونق، 1385؛ ربانی خوراسگانی و کیانپور، 1386؛ رضوانی و همکاران، 1388؛ رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ بدری و همکاران، 1392؛ ریکن و همکاران، 2000 |
بهداشت و سلامت (بهزیستی) |
اجتماعی |
رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ بدری و همکاران، 1392 |
امنیت |
|
ماجدی و لهساییزاده، 1385 |
تحصیلات |
|
رضوانی و همکاران، 1388؛ رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ اگناوا هیملبرگر و همکاران، 2013 |
آموزش |
|
داسکوپتا و ویل، 1992؛ اسپلربرگ و همکاران، 2007 |
امید به زندگی |
|
داسکوپتا و ویل، 1992 |
نرخ باسوادی |
|
غفاری و اونق، 1385 |
وضعیت فرهنگی |
|
ربانی خوراسگانی و کیانپور، 1386؛ رضوانی و همکاران، 1388؛ رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ ریکن و همکاران، 2000؛ اسپلربرگ و همکاران، 2007؛ اُگناوا هیملبرگر و همکاران، 2013 |
کیفیت محیط مسکونی |
محیطی |
رضوانی و منصوریان، 1387؛ رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390؛ بدری و همکاران، 1392 |
زیرساختها |
|
غفاری و اونق، 1385؛ ربانی خوراسگانی و کیانپور، 1386؛ پورطاهری و همکاران، 1390 |
خدمات |
|
رضوانی و منصوریان، 1387؛ پورطاهری و همکاران، 1390 |
آلودگی |
|
رکنالدین افتخاری و همکاران، 1390؛ پورطاهری و همکاران، 1390 |
دفع زباله و فاضلاب |
همانگونه که ملاحظه میشود، رویکرد غالب در بیشتر این مطالعات، در نظر گرفتن ابعاد سهگانۀ اقتصادی، اجتماعی و محیطی برای کیفیت زندگی است و چنین به نظر میرسد که بسیاری از مؤلفههای معرفیشده، بیش از آنکه اجزای سازۀ کیفیت زندگی باشند، تعیینکنندهها و عوامل مؤثر بر آن هستند. در مطالعۀ حاضر که هدف آن علاوه بر سنجش ارزیابی از کیفیت زندگی، واکاوی و تبیین علّی عوامل تأثیرگذار بر آن نیز است، شناسایی و عملیاتیکردن عوامل و متغیرهای مستقل تأثیرگذار نیز مستلزم کاوش در منابع و مبانی موجود و ارائۀ چارچوبهای تئوریک است. ازاینرو، علاوه بر بهرهگیری از مؤلفههای معرفیشده در منابع فوق، منابع و متون دیگری هم مرور شده است که تعیینکنندهها یا عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی را بررسی کردهاند. دستهبندی و خلاصهای از عوامل مؤثر بر اساس این مطالعات نیز در جدول 2 ارائه شده است.
جدول 2- عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی در برخی از مطالعات انجامشده در این زمینه
عوامل تأثیرگذار |
منبع |
سرمایههای اجتماعی |
هالیول و پاتنام، 2004؛ و موری و همکاران، 2009؛ لیم و پاتنام، 2010 و منابع دیگر |
پایگاه اقتصادی-اجتماعی |
سیمون و همکاران، 2003؛ اسپلربرگ و همکاران، 2007؛ شارون و همکاران، 2013 |
آموزش |
لارسون، 1978؛ ریکن و همکاران، 2000 |
باورهای دینی |
کجباف و رئیسپور، 1388؛ لیم و پاتنام، 2010 |
رضایت از خود |
اسپلربرگ و همکاران، 2007 |
رضایت از دوستان |
هالیول و پاتنام، 2004؛ زولیگ و همکاران، 2005 |
رضایت از خانواده |
نایبی، 1375؛ علیخواه، 1383؛ هالیول و پاتنام، 2004؛ زولیگ و همکاران، 2005؛ اسپلربرگ و همکاران، 2007 |
سلامتی |
نایبی، 1375؛ اُبراین و همکاران، 2010 |
کیفیت اوقات فراغت |
ریکن و همکاران، 2000؛ تریادو و همکاران، 2009 |
رضایت از شغل |
نایبی، 1375؛ علیخواه، 1383؛ هالیول و پاتنام، 2004 |
رضایت از مسکن |
نایبی، 1375؛ زولیگ و همکاران، 2005 |
درآمد |
علیخواه، 1383؛ زولیگ و همکاران، 2005؛ و موری و همکاران، 2009؛ ابراین و همکاران، 2010 |
محرومیت نسبی |
شاک اسمیت و همکاران، 2009؛ ابراین و همکاران، 2010 |
نگرانی و استرس |
فیلسون و همکاران، 2003 |
به این ترتیب با مطالعه و بررسی تطبیقی منابع متنوع و مختلفی که در رابطه با عوامل تأثیرگذار بر (ارزیابی از) کیفیت زندگی انجام شد، مجموعۀ نسبتاً جامعی شامل «سن»، «پایگاه اقتصادی- اجتماعی»، «وضعیت مسکن»، «وضعیت و ویژگیهای محیط»، «امکانات و تسهیلات موجود»، «سرمایههای اجتماعی»، «فعالیتهای تفریحی مربوط به اوقات فراغت»، «احساس محرومیت نسبی» و «عوامل استرسزا»، بهعنوان متغیرهای مستقل پژوهش شناسایی شد و مقیاسسازی برای سنجش و مدلسازی برای تحلیل آنها به شرحی انجام شد که در قسمتهای بعدی خواهد آمد.
مواد و روشها
معرفی مختصر منطقۀ مورد مطالعه
همانگونه که اشاره شد، مطالعۀ حاضر در جوامع روستایی دو شهرستان دهاقان در استان اصفهان و بردسیر در استان کرمان اجرا شده است. شهرستان دهاقان در قسمت جنوبی استان اصفهان بین'24˚51 تا '47˚51 طول شرقی و '46˚31 تا '17 ˚32 عرض شمالی با ارتفاع متوسط 2050 متر از سطح دریا و در فاصله 105 کیلومتری غرب مرکز استان واقع شده است. این شهرستان از شرق به شهرستان شهرضا، از شمال به شهرستان مبارکه و از جنوب به شهرستان سمیرم محدود میشود و در ضلع غربی نیز همجوار شهرستان بروجن از استان چهار محال و بختیاری است. این شهرستان با 34844 نفر جمعیت، متشکل از یک بخش (مرکزی) و سه دهستان (قمبوان، موسیآباد و همگین) است و تا قبل از سرشماری 1385 بخشی از شهرستان شهرضا بوده است. بر اساس آخرین سرشماری (سال 90)، در کمتر از20 روستای دارای سکنۀ این شهرستان، 12678 نفر زندگی میکنند (36 درصد کل جمعیت). شهرستان بردسیر در غرب استان کرمان بین'54 ˚56 تا '2˚57 طول شرقی و '38˚29 تا '70˚29 عرض شمالی با ارتفاع متوسط 2300 متر از سطح دریا و در فاصله 64 کیلومتری غرب مرکز استان واقع شده است. این شهرستان از شمال شرقی و شرق به شهرستان کرمان، از شمال غربی به شهرستان رفسنجان، از غرب به شهرستان سیرجان، از جنوب به شهرستان بافت و از جنوب شرقی به رابُر محدود میشود. این شهرستان نیز با 73738 نفر جمعیت، متشکل از دو بخش مرکزی و لالهزار است. بخش لالهزار که جزء دوم جامعۀ آماری پژوهش حاضر است، خود متشکل از دو دهستان قلعه عسکر و لالهزار است و بر اساس آخرین سرشماری (سال 90) در حدود40 روستای دارای سکنۀ این بخش نیز 5877 نفر (معادل 24/1 درصد کل جمعیت شهرستان) زندگی میکنند (مرکز آمار ایران، 1390؛ معاونت برنامهریزی استانداری اصفهان، 1390؛ معاونت برنامهریزی استانداری کرمان، 1390). روستاهای موسیآباد، دزج، قمیشلو، قهه و پوده از شهرستان دهاقان و لالهزار، جغدری، باغابر، خرمنده، جعفرآباد و کیخسروی از بخش لالهزار شهرستان بردسیر، روستاهای انتخابشده از جامعۀ آماری پژوهش هستند. نقشۀ شکل 1 که در محیط نرمافزار ArcGIS تهیه شده است، موقعیت ریاضی و جغرافیایی روستاهای نمونه را در بستر توپوگرافی مناطق مورد مطالعه همراه با موقعیت نسبی دیگر سکونتگاههای روستایی نشان میدهد.
شکل 1- نقشۀ توپوگرافی و موقعیت جغرافیایی نسبی مناطق و روستاهای مورد مطالعه
دادهها، ابزار گردآوری و متغیرهای پژوهش
دادههای استفادهشده در این مطالعه همگی دست اول است و با عملیات میدانی گسترده و به کمک پرسشنامۀ محققساختۀ مفصلی در رابطه با متغیرهای پژوهش و مصاحبه با افراد نمونه جمعآوری شده است. محتوای پرسشنامه از سه بخش اصلی تشکیل شده است. بخش اول، برخی از ویژگیهای دموگرافیک فرد پاسخگو و سرپرست خانوار را شامل میشود. در بخش دوم که قسمت عمدۀ پرسشنامه را در بر میگیرد، گویههای مربوط به متغیرهای مستقل تأثیرگذار (خواه مثبت و خواه منفی) بر ارزیابی فرد از کیفیت زندگی گنجانیده شدهاند. شناسایی و گزینش این متغیرها، همانگونه که در مبانی نظری و بررسی پیشینۀ پژوهش آورده شد (مراجعه به جدولهای 1 و 2) با بررسی مفصل و نسبتاً جامع مبانی موجود در این باره انجام شده است و مواردی ازقبیل سن و پایگاه اقتصادی- اجتماعی فرد (متشکل از تحصیلات، وضعیت شغلی و وضعیت درآمدی فرد و خانوار)، وضعیت مسکن، وضعیت و ویژگیهای محیط، امکانات و تسهیلات موجود، سرمایههای اجتماعی، فعالیتهای ترمیمی و تفریحی، میزان احساس محرومیت نسبی و عوامل استرسزا را شامل میشود. بخش سوم پرسشنامه نیز شامل گویههای مفصلی دربارۀ ارزیابی فرد پاسخگو از کیفیت زندگی خودش بهعنوان متغیر وابستۀ اصلی پژوهش است. به این ترتیب رویکرد مطالعۀ حاضر برای بررسی و سنجش کیفیت زندگی، بر ارزیابی خود فرد پاسخگو از کیفیت زندگیاش مبتنی بوده است. در این خودارزیابی، بر هر دو جنبۀ عینی و ذهنی کیفیت زندگی تأکید شده و گویههای متنوعی دربارۀ ابعاد مختلف هر دو جنبه در معرض ارزیابی پاسخگو قرار گرفته است. همانگونه که در مبانی نظری نیز اشاره شد، برای سنجش جنبه ذهنی سازۀ ارزیابی از کیفیت زندگی، ابعادی چون احساس بسامانبودن و رضایت از زندگی، احساس شادمانی و معناداری زندگی و برای سنجش جنبۀ عینی آن نیز گویههای متنوعی در رابطه با ابعاد میزان تحقق و بهفعلیتدرآمدن پتانسیلها، توان و شایستگیهای بالقوۀ زندگی، برآوردهشدن و رفع نیازها و عوامل و معیارهای عینی و بیرونی در رابطه با سلامتی و تعادل مزاج و ایفای درخور نقشهای اجتماعی، به قرینۀ ابعاد ذهنی پیشگفته، در پرسشنامه گنجانیده شد. تمامی گویههای متغیرهای پژوهش در قالب طیف 5 قسمتی لیکرت تنظیم شدند. معرفی، سنجش اعتبار و توصیف آماری تمامی متغیرهای مستقل و وابسته در جدول 4 گزارش شده است. گفتنی است برخی از متغیرهایی که در بالا بهعنوان متغیر مستقل به آنها اشاره شد، بهدلیل ماهیتشان، میتوانند تحت تأثیر برخی دیگر از متغیرهای مستقل باشند و به عبارتی در فرایند تأثیرگذاری بر کیفیت زندگی، نقشی دوگانه و جایگاه میانه داشته باشند. چنین وضعیتی باعث میشود علاوه بر تأثیر مستقیمی که یک متغیر میتواند بر متغیر وابستۀ اصلی داشته باشد، آثار غیرمستقیمی را نیز از مسیرهای غیرمستقیم دیگر و با اثرگذاری بر متغیرهای دیگری که در رابطه با متغیر وابسته هستند و بر آن تأثیر مستقیم دارند، بر متغیر وابسته داشته باشد. ازاینرو، برای آنکه همۀ تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم احتمالی متغیرهای مستقل بر کیفیت زندگی شناسایی و مطالعه شود و نیز تأثیرپذیریهای خود متغیرهای مستقل از یکدیگر نیز در سطوحی پایینتر بررسی شود، از رویکرد آماری تحلیل ساختار واریانس و کواریانس در قالب تکنیک پیشرفتۀ تحلیل مسیر برای تحلیل دادهها و مطالعۀ روابط پیچیده و چندگانه بین متغیرهای پژوهش استفاده شده است. در بخش بعدی مقاله تلاش شده است بهطور مختصر اما تقریباً جامع، این تکنیک آماری بهلحاظ نظری معرفی شود.
روش پژوهش: تکنیک چندمتغیرۀ تحلیل مسیر
روش و رویکرد آماری برای تجزیه و تحلیل دادهها و تبیین آنها، روشهای پیشرفتۀ آماری مدلسازی معادلات ساختاری[12] (SEM) و تحلیل مسیر[13] بوده است.SEM رویکردی آماری برای آزمون فرضیههایی دربارۀ روابط بین متغیرهای مشاهدهشده و پنهان است. متغیر پنهان متغیری است که بهطور مستقیم اندازهگیری نمیشود، بلکه با استفاده از دو یا تعداد بیشتری از متغیرهای مشاهدهشده در نقش معرف سنجش میشود. مدلهای معادلۀ ساختاری بهطور معمول ترکیبی از مدلهای اندازهگیری و مدلهای ساختاری هستند. برمبنای مدلهای اندازهگیری مشخص میشود کدام متغیرهای مشاهدهشده یا معرفهای اندازهگیرنده، کدام متغیرهای پنهان هستند. مدلهای ساختاری نیز مشخص میکنند کدام متغیرهای مستقل بر کدام متغیرهای وابسته تأثیر دارند و یا کدام متغیرها با یکدیگر همبستهاند. متغیرهای مشاهدهشده نیز که در نقش معرف در مدل اندازهگیری هستند، همرا با خطای اندازهگیری در نظر گرفته میشوند. این متغیرهای خطا نیز چون بهطور مستقیم اندازهگیری نمیشوند، درواقع نوعی متغیر پنهان هستند. خطاها، نشاندهندۀ همۀ متغیرهایی هستند که معرف غیر از متغیر پنهان اندازهگیری میشود و درواقع نمودی از ناتوانی متغیرهای مستقل حاضر در مدل در تبیین متغیر وابسته هستند (هومن، 1384 و قاسمی، 1389). SEM این مطلب را میآزماید که آیا معرفهایی که برای متغیر پنهان انتخاب شدهاند، واقعاً معرف آن هستند یا نه. همچنین مشخص میکند معرفهای انتخابی با چه دقتی معرف یا برازندۀ متغیر پنهان هستند؛ بنابراین در مدل اندازهگیری، تناسب معرفها برای متغیر پنهان با تحلیل عاملی تأییدی[14] (CFA) آزمون میشود و در مدل ساختاری نیز معرفها و متغیر پنهان از راههای منطقی با هم مرتبط میشوند. به این ترتیب بهازای هر متغیر پنهان، یک مدل اندازهگیری وجود خواهد داشت.
تحلیل مسیر نیز ازجمله آزمونهای آماری است که با عنوان مدلسازی معادلات ساختاری شناخته شدهاند و امکان آزمون روابط علّی بین دو یا چند متغیر را فراهم میکند که ممکن است بهصورت مستقل، وابسته، پنهان[15] یا آشکار[16] و یا هر دو در یک معادلۀ خطی به کار روند (منصورفر، 1385: 195) و مشخص میکند که هر متغیر مستقل تا چه حد بر متغیر وابسته بهطور مستقیم و غیرمستقیم اثر دارد؛ به عبارت دیگر تحلیل مسیر علاوه بر بررسی آثار مستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته، آثار غیرمستقیم این متغیرها را نیز مدّنظر قرار میدهد و روابط بین متغیرها را مطابق واقعیتهای موجود، در تحلیل وارد میکند (کلانتری، 1382: 223). این روش، تکنیکی آماری برای درک و نمایش الگوی روابط علّی در میان متغیرها است و به پژوهشگر توانایی میدهد به اهمیت نسبی پیوندهای مستقیم و غیرمستقیم و بیاثری تطابق مدل با مجموعهای از دادهها پی برد؛ بنابراین اصل علیت[17]، بدین معنی که بپذیریم بین دو متغیر، همتغییری وجود دارد و در این همتغییری یک متغیر قبل و متغیر دیگر بعد قرار میگیرد، در کاربرد تحلیل مسیر نقش اساسی دارد (منصورفر، 1385: 198). در این تحلیل، هدف، آزمون مدل تحلیلی پژوهش است که برآیند چارچوب نظری پژوهش است؛ بنابراین راهی برای ارزیابی میزان تناسب و همخوانی مجموعهای از دادههای تجربی با مدل نظری پژوهش است. بحث بیشتر در مورد هر کدام از این رویکردها در خلال ارائه و تحلیل نتایج انجام خواهد شد.
نتایج و بحث
توصیف جامعه و نمونۀ آماری
محاسبۀ حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران انجام شده و پس از انتخاب یازده روستا از بین روستاهای دارای سکنۀ جامعۀ مورد مطالعه (بر اساس جمعیت و پراکنش جغرافیایی) با استفاده از نمونهگیری طبقهای و انتساب متناسب، بهشرح جدول 3 در بین این روستاها توزیع شده است.
جدول 3- توزیع و توصیف آماری ویژگیهای دموگرافیکی نمونه
شهرستان |
دهستان |
روستا |
حجم نمونه |
سن (میانه) |
تأهل (درصد) |
تحصیلات (میانه) |
||
کل |
مرد |
زن |
||||||
دهاقان |
موسیآباد |
موسیآباد |
45 |
22 |
23 |
26 |
53 |
12 |
همگین |
قمیشلو |
53 |
32 |
21 |
30 |
60 |
12 |
|
دزج |
28 |
10 |
18 |
24 |
50 |
11 |
||
قمبوان |
پوده |
32 |
17 |
15 |
27 |
56 |
12 |
|
قهه |
4 |
2 |
2 |
48 |
100 |
8 |
||
|
مجموع 5 |
162 |
83 |
79 |
27 |
57 |
12 |
|
بردسیر (بخش لالهزار) |
لالهزار |
لالهزار |
60 |
34 |
26 |
36 |
75 |
12 |
جغدری |
24 |
16 |
8 |
36 |
62 |
8 |
||
باغابر |
28 |
16 |
12 |
38 |
79 |
12 |
||
قلعه عسکر |
کیخسروی |
20 |
12 |
8 |
26 |
50 |
12 |
|
خرمنده |
25 |
12 |
13 |
22 |
52 |
12 |
||
جعفرآباد |
20 |
13 |
7 |
29 |
65 |
12 |
||
|
مجموع 6 |
177 |
103 |
74 |
33 |
67 |
12 |
|
جمع کل 11 |
339 |
186 |
153 |
30 |
62 |
12 |
همانگونه که ملاحظه میشود، میانۀ سنی پاسخگویان درمجموع در حدود 30 سال است که نشاندهندۀ جوانبودن نسبی نمونۀ آماری است و متوسط سطح سواد آنها نیز در حد دیپلم است. میانۀ سنی از 22 در روستای خرمنده تا 48 در روستای قهه متغیر بوده است که البته این روستا، کمترین جمعیت و بهتبع آن سهم نمونه را داشته و بهدلیل سالخوردگی بیشتر جمعیت، کمترین سطح سواد را نیز در بین روستاهای نمونه دارد. توزیع متغیرهای جنس و تأهل پاسخگویان نیز در کل و در همۀ روستاها نسبتاً در بین طبقات دوگانۀ این متغیرها متعادل بوده است.
سنجش اعتبار و توصیف آماری متغیرهای پژوهش
پیش از پردازش دادهها و تحلیل نهایی متغیرها، ابتدا ترکیب اولیه و توصیف آماری آنها را بیان کردیم. جدول 4 خلاصهای از آمارههای توصیفی متغیرهای مستقل و وابستۀ پژوهش، زیرمقیاسهای تشکیلدهنده و تعداد و ترکیب گویههای مربوط به هرکدام از آنها را همراه با نتایج اعتبارسنجی اولیۀ آنها، پس از اجرای pre-test و بر اساس آزمون آلفای کرونباخ نشان میدهد.
جدول 4- ترکیب مقیاس و توصیف آماری متغیرهای پزوهش
متغیر |
نقش |
ترکیب مقیاس |
|
توصیف اولیۀ مقیاس |
|||||
زیرمقیاسها |
گویهها |
|
میانگین |
انحرافمعیار |
α کرونباخ |
||||
سن |
مستقل |
--- |
--- |
|
32 |
7/11 |
--- |
||
امکانات و تسهیلات |
مستقل |
برخورداری از تسهیلات و امکانات آموزشی |
4 گویه |
|
23/2 |
59/0 |
866/0 |
||
برخورداری از تسهیلات و امکانات بهداشتی |
5 گویه |
|
|||||||
برخورداری از تسهیلات و امکانات فرهنگی-تفریحی |
4 گویه |
|
|||||||
برخورداری از تسهیلات و امکانات زیربنایی |
3 گویه |
|
|||||||
برخورداری از سایر تسهیلات و امکانات |
2 گویه |
|
|||||||
محیط |
مستقل |
کیفیات محیط (شامل: طبیعت، اقلیم، بهداشت، پتانسیلها، زیستمحیط، مخاطرات، مدیریت و ...) |
10 گویه |
|
87/2 |
56/0 |
732/0 |
||
وضعیت مسکن |
مستقل/ وابسته |
موقعیت، زیربنا، کیفیت مصالح، مایحتاج اساسی |
6 گویه |
|
99/2 |
80/0 |
812/0 |
||
پایگاه اقتصادی-اجتماعی (SES) |
مستقل/ وابسته |
تحصیلات |
تحصیلات پاسخگو بیشترین تحصیلات در خانوار تعداد بیسوادان خانوار |
3 متغیر |
|
10سال 13سال 1> نفر |
4 3 80/0 |
-- |
|
شغل |
شغل پاسخگو و سرپرست خانوار |
2 متغیر |
|
-- |
-- |
-- |
|||
منزلت و رضایت شغلی |
6 گویه |
|
04/2 |
48/0 |
793/0 |
||||
درآمد |
درآمد و وضعیت اقتصادی |
6 گویه |
|
||||||
سرمایۀاجتماعی |
مستقل/ وابسته |
روابط اجتماعی (خانوادگی، فامیلی، مشارکتهای جمعی) |
9 گویه |
|
95/2 |
60/0 |
760/0 |
||
اعتماد اجتماعی |
4 گویه |
|
|||||||
انسجام اجتماعی |
5 گویه |
|
|||||||
احساس محرومیت نسبی |
مستقل/ وابسته |
در مقایسه با دیگران در جامعه محلی |
3 گویه |
|
91/2 |
53/0 |
700/0 |
||
در مقایسه با دیگران در دیگر جوامع (شهری، ملی) |
3 گویه |
|
|||||||
ارزیابی نسبی موقعیت، ناکامیها و علل آن |
6 گویه |
|
|||||||
عوامل استرسزا |
مستقل/ وابسته |
سلامتی و وضعیت جسمی |
2 گویه |
|
32/3 |
70/0 |
852/0 |
||
وضع مالی، منابع تولید و درآمد |
5 گویه |
|
|||||||
امنیت و آیندۀ شغلی |
2 گویه |
|
|||||||
گرفتاریهای خانوادگی و فامیلی و اوضاع اجتماعی |
3 گویه |
|
|||||||
فعالیتهای تفریحی |
مستقل/ وابسته |
فعالیتهای هنری، ورزشی، معنویات، مطالعه، مسافرت، ... |
9 گویه |
|
63/2 |
69/0 |
79/0 |
||
ارزیابی از کیفیت زندگی (SEQOL) |
وابسته |
خودارزیابی از ابعاد عینی کیفیت زندگی |
نقشهای اجتماعی و معیارهای بیرونی |
5 گویه |
|
19/3 |
50/0 |
811/0 |
|
برآوردهشدن نیازها |
3 گویه |
|
|||||||
تحقق پتانسیل و شایستگیها |
5 گویه |
|
|||||||
خودارزیابی از ابعاد ذهنی کیفیت زندگی |
معناداری زندگی |
5 گویه |
|
||||||
احساس شادمانی |
4 گویه |
|
|||||||
بسامان بودن و رضایت از زندگی |
5 گویه |
|
|||||||
همانگونه که ملاحظه میشود، بیشترین میانگین مربوط به متغیرهای عوامل استرسزا (بهعنوان متغیر مستقلی که تأثیر منفی هم بر کیفیت زندگی و هم ارزیابی آن دارد) و نیز خودارزیابی از کیفیت زندگی بهعنوان متغیر وابستۀ اصلی است، اگرچه در هر دو مورد، میانگین تنها اندکی از حد متوسط طیف (3) بیشتر بوده است. بقیۀ متغیرهای مستقل همگی میانگینی کمتر از حد متوسط طیف دارند که کمترین آن نیز به پایگاه اقتصادی- اجتماعی بهعنوان مهمترین متغیر مستقل مربوط است. البته گفتنی است کمتربودن میانگین متغیری مانند احساس محرومیت نسبی از حد متوسط، امری مطلوب تلقی میشود. انحراف معیار تمامی متغیرها نیز کمتر از 7/0 است که نتیجهای مطلوب بوده و با توجه به دوبخشیبودن جامعۀ آماری، نشاندهندۀ همگونی نسبی آن و تمرکز بیشتر مقادیر متغیرها در اطراف میانگین آنها است. نتایج آزمون آلفای کرونباخ دربارۀ هر متغیر نیز که مقادیر مربوط را پس از اجرای پیشآزمون و حذف گویههای ناهمگون نشان میدهد، بیانکنندۀ پایاییپذیرفتنی و در حد بالای همۀ اجزای پرسشنامه است.
در ادامۀ این قسمت، بهدلیل اهمیت بیشتر متغیر خودارزیابی از کیفیت زندگی بهعنوان متغیر وابسته و اصلی پژوهش، توصیف آماری این متغیر را بهتفصیل ابعاد و مؤلفههای آن و بهتفکیک هرکدام از بخشهای نمونه، بهشرح جدول 5 میآوریم. تمامی گویهها در سطوح مختلف، بعد از همسوشدن میانگینگیری شدهاند.
جدول 5- توصیف آماری تفصیلی و تفکیکی متغیر وابستۀ ارزیابی جامعۀ روستایی نمونه از کیفیت زندگی
متغیر وابستۀ اصلی |
کل نمونه (339=n) |
منطقه |
سن (30=Md) |
جنس |
تأهل |
||||||
|
ابعاد |
مؤلفهها |
دهاقان (162=1n) |
لالهزار (177=2n) |
جوان (184=1n) |
مسن (155=2n) |
مرد (186=1n) |
زن (153=2n) |
مجرد (129=1n) |
متأهل (210=2n) |
|
ارزیابی از کیفیت زندگی |
جنبۀ ذهنی |
رضایتمندی |
24/3 |
20/3 |
28/3 |
23/3 |
25/3 |
24/3 |
23/3 |
16/3 |
29/3 |
احساس شادمانی |
17/3 |
17/3 |
17/3 |
17/3 |
17/3 |
11/3 |
25/3 |
19/3 |
16/3 |
||
معناداری زندگی |
32/3 |
29/3 |
35/3 |
32/3 |
22/3 |
30/3 |
35/3 |
30/3 |
34/3 |
||
کل زیرمقیاس |
24/3 |
22/3 |
26/3 |
24/3 |
25/3 |
22/3 |
28/3 |
21/3 |
26/3 |
||
جنبۀ عینی |
رفع نیازها |
05/3 |
91/2 |
19/3 |
11/3 |
00/3 |
05/3 |
06/3 |
12/3 |
02/3 |
|
تحقق پتانسیلها |
07/3 |
10/3 |
04/3 |
10/3 |
04/3 |
09/3 |
05/3 |
05/3 |
09/3 |
||
شأن اجتماعی |
28/3 |
39/3 |
19/3 |
33/3 |
23/3 |
26/3 |
31/3 |
26/3 |
30/3 |
||
کل زیرمقیاس |
14/3 |
14/3 |
14/3 |
18/3 |
09/3 |
14/3 |
14/3 |
14/3 |
14/3 |
||
میانگین کل مقیاس |
19/3 |
19/3 |
19/3 |
21/3 |
17/3 |
18/3 |
21/3 |
17/3 |
20/3 |
همانگونه که ملاحظه شد بهجز متغیر عوامل استرسزا، میانگین ارزیابی از کیفیت زندگی از میانگین همۀ متغیرهای مستقل دیگر بیشتر و اندکی بیش از متوسط مقیاس است. جدول بالا نیز نشان میدهد علاوه بر کل مقیاس، تمامی ابعاد و مؤلفههای آن نیز خواه بهطور کلی و خواه به تفکیک بخشهای مختلف نمونه و طبقات جنس و تأهل، وضعیت مشابهی دارند. با وجود این، با دقت بیشتر میتوان دریافت بهطور کلی ارزیابی جامعۀ روستایی مورد مطالعه از جنبۀ عینی کیفیت زندگی (14/3) ضعیفتر از جنبۀ ذهنی آن (24/3) بوده است و این وضعیت در همۀ زیربخشهای جامعه نیز دیده میشود. چنین وضعیتی در رابطه با جوامع روستایی، بهویژه در مقایسه با جوامع شهری، درکشدنی است و همانگونه که در ابتدای مقاله نیز اشاره شد، نشاندهندۀ اهمیت وجه عینی کیفیت زندگی در جوامع روستایی و ارزیابی و احساس آنان از ضعفهای موجود در این زمینه، براثر نابرابریهای فضایی است. در حالی که در هر دو منطقه و همچنین درمجموع، از میان مؤلفههای ذهنی، احساس شادمانی و در میان مؤلفههای عینی، برآوردهشدن نیازها و تحقق شایستگیها از ایفای درخور نقشها و شئون اجتماعی، ضعیفتر از بقیه ارزیابی شدهاند. درمجموع، یکسانبودن میانگین کل مقیاس در هر دو زیربخش جامعۀ آماری، نشاندهندۀ یکدستی و همگونی آن در رابطه با متغیر و موضوع اصلی پژوهش است. هر دو گروه سنی، مؤلفههای عینی کیفیت زندگی خود را کمتر و ضعیفتر از مؤلفههای ذهنی آن ارزیابی کردهاند. این اختلاف در سنین بالاتر، بیشتر بوده و باعث شده است درمجموع نیز ارزیابی از کیفیت زندگی در افراد مسنتر پایینتر از افراد جوانتر باشد. در مقایسۀ دو جنس نیز، ارزیابی کلی زنان از کیفیت زندگی، قدری بهتر از مردان بوده که با توجه به یکسانبودن این ارزیابی در رابطه با مؤلفههای عینی، ناشی از برتری ارزیابی زنان در رابطه با مؤلفههای ذهنی در مقایسه با مردان بوده است. این بار نیز در نزد هر دو جنس، بهجز شأن و نقشهای اجتماعی، دیگر مؤلفههای عینی با اختلاف درخور توجهی پایینتر و ضعیفتر از مؤلفههای ذهنی ارزیابی شدهاند. درنهایت، با توجه به یکسان ارزیابیشدن وجه عینی کیفیت زندگی از سوی هر دو گروه افراد مجرد و متأهل، برتری ارزیابی افراد متأهل از وجه ذهنی کیفیت زندگی باعث شده است درمجموع نیز زندگی خود را قدری با کیفیتتر از افراد جوان ارزیابی کنند.
پردازش دادهها (مقیاسسازی متغیرهای پژوهش)
همانگونه که ملاحظه شد، هرکدام از متغیرهای اصلی مستقل و وابستۀ پژوهش با مجموعهای از گویههای مرتبط سنجیده شدهاند. اجرای هرگونه مدل آماری برای آزمون فرضیههایی پیرامون تحلیل چگونگی روابط بین این متغیرها، مستلزم انجام پردازشهای مقدماتی مناسبی برای ترکیب و تلفیق این گویهها و محاسبۀ مقادیری برای این متغیرها بهصورتی واحد است. بهدستآوردن اینگونه شاخصهای ترکیبی با روشهای مختلفی امکانپذیر است. در مطالعۀ حاضر با استفاده از سه روش میانگینگیری ساده، مجموع وزنی (با وزنهای حاصل از آنتروپی شانون) و تحلیل عاملی به مقیاسسازی و محاسبۀ شاخصهای ترکیبی برای متغیرهای اصلی اقدام شد و درنهایت نتایج تحلیل عاملی بهدلیل نرمالتربودن متغیرهای حاصل برای تحلیلهای بعدی در نظر گرفته شدند. جدول 6، نتایج حاصل از آزمون ناپارامتری اسمیرنف-کولموگروف برای سنجش نرمالبودن عاملهای استخراجی را همراه با مقدار ویژه و درصد تبیین واریانس آنها نشان میدهد. معنیدارنشدن آمارۀ این آزمون (05/0<p-value) به این معنی است که اختلاف توزیع متغیر مدّنظر با توزیع نرمال مورد انتظار برای آن معنیدار نیست و بنابراین توزیع، نرمال قلمداد میشود. همانگونه که ملاحظه میشود، نتایج نشاندهندۀ نرمالبودن تمامی عاملهای استخراجی برای متغیرهای پژوهش بهجز متغیر وضعیت محیط است. چنین نتیجهای برای متغیرهای حاصل از دو روش دیگر (میانگین و مجموع وزنی) حاصل نشد. گفتنی است در مواردی از تحلیلهای انجامشده بیش از یک عامل به دست آمد؛ اما تنها نخستین عامل، با بزرگترین مقدار ویژه و بیشترین درصد تبیین واریانس مجموعه گویههای اولیه بهعنوان شاخص ترکیبی در نظر گرفته شده است.
جدول 6- توصیف مختصر نخستین عاملهای استخراجی از مجموعۀ گویههای متغیرها و آزمون نرمالبودن آنها
متغیر |
توصیف نخستین عامل استخراجی |
آزمون نرمالیتی (اسمیرنف-کولموگروف) |
|||
معیارKMO |
مقدار ویژه |
% تبیین واریانس |
آماره |
سطح معنیداری |
|
امکانات و تسهیلات |
85/0 |
81/5 |
26/32 |
030/0 |
063/0 |
وضعیت محیط |
75/0 |
92/2 |
25/32 |
200/0 |
039/0 |
وضعیت مسکن |
84/0 |
38/3 |
33/56 |
020/0 |
063/0 |
پایگاه اقتصادی-اجتماعی |
80/0 |
53/4 |
40/33 |
040/0 |
059/0 |
سرمایههای اجتماعی |
72/0 |
18/3 |
30/35 |
060/0 |
051/0 |
احساس محرومیت نسبی |
70/0 |
82/2 |
65/25 |
046/0 |
073/0 |
عوامل استرسزا |
85/0 |
58/4 |
16/38 |
041/0 |
058/0 |
فعالیتهای تفریحی |
79/0 |
25/3 |
53/40 |
052/0 |
064/0 |
ارزیابی کیفیت زندگی |
83/0 |
25/5 |
80/22 |
031/0 |
067/0 |
مدلسازی ساختاری تبیین عوامل مؤثر بر ارزیابی از کیفیت زندگی به کمک تحلیل مسیر
تدوین مدل تحلیلی – مفهومی مطالعه
پیشتر اشاره شد آرایش متغیرها و رسم نمودار در تحلیل مسیر با استنتاج پژوهشگر از چارچوب نظری پژوهش دربارۀ موقعیت، برای رابطه و نظم علّی و تقدم و تأخر متغیرهای مؤثر در ایجاد مدل معین انجام میشود. در صورتی که پژوهشگر، استدلال نظری محکمی برای آرایش متغیرها نداشته باشد، یکی از راهها برای تعیین نحوۀ آرایش متغیرها استفاده از رگرسیون چندگانه است. در این روش ابتدا یک متغیر (متغیر وابستۀ اصلی) بهعنوان متغیر وابسته و بقیه بهعنوان متغیرهای مستقل وارد مدل رگرسیون میشوند. در مرحلۀ بعد با حذف متغیرهای مربوط به ضرایب غیرمعنیدار، از میان متغیرهای باقیمانده، متغیر مربوط به بزرگترین ضریب بهعنوان متغیر وابسته و بقیه بهعنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته میشود و با حل متوالی مدلهای رگرسیونی مختلف و حذف متغیرهای بیتأثیر، این عملیات تا رسیدن به آخرین متغیر وابسته ادامه پیدا میکند. بدینترتیب آخرین متغیر یا متغیرها همان متغیرهای بیرونی مدل مسیر خواهند بود (منصورفر، 1385: 234). ترکیب دو روش فوق در مطالعۀ حاضر به مدل تحلیلی- مفهومی شکل 2 بهعنوان مدل مسیر نهایی بین متغیرهای پژوهش منجر شد. همانگونه که ملاحظه میشود، دو متغیر «وضعیت محیط» و «سرمایههای اجتماعی» به مدل مسیر نهایی راه نیافت و «سن» و «امکانات و تسهیلات» نیز دو متغیر بیرونی مدل و فقط با تأثیر غیرمستقیم بر متغیر وابستۀ اصلی مدل (ارزیابی از کیفیت زندگی) شناخته شدند. از میان دیگر متغیرهای درونی مدل نیز وضعیت مسکن، عوامل استرسزا و احساس محرومیت نسبی، تنها تأثیر مستقیم بر ارزیابی از کیفیت زندگی داشتهاند و درمقابل، متغیرهای پایگاه اقتصادی-اجتماعی و فعالیتهای تفریحی هم بهگونۀ مستقیم و هم غیرمستقیم بر ارزیابی افراد از کیفیت زندگیشان تأثیر داشتهاند.
شکل 2- مدل تحلیلی - مفهومی مطالعه
مسیریابی علّی و برآورد ضرایب مسیر در مدل ساختاری تحلیل
نتایج اجرای مدل مسیر شناساییشده و حل آن در محیط نرمافزار Amos Graphics بهعنوان یک مدل ساختاری که در آن خطاهای اندازهگیری از محاسبات مربوط به متغیرهای مشاهدهشده حذف شده است، در قالب واریانس متغیرهای درونی، ضرایب مسیر و مقدار کای اسکوئر مدل همراه با درجه آزادی و سطح معنیداری آن در شکل 3 آمده است.
شکل 3 - برآوردهای حاصل از حل مدل مسیر ساختاری ارزیابی و تبیین عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی
همانگونه که ملاحظه میشود، بهجز ارزیابی افراد از کیفیت زندگی بهعنوان متغیر وابستۀ اصلی، پنج متغیر درونی ذکرشده نیز با ایفای نقش دوگانه، علاوه بر آنکه بهعنوان متغیرهای مستقل بر کیفیت زندگی مستقیم و غیرمستقیم تأثیر میگذارند، در نقشهای میانۀ وابستهای، از دیگر متغیرهای درونی و همچنین دو متغیر بیرونی تأثیر نیز میپذیرند؛ به عبارت دیگر مدل ساختاری حاصل، ترکیب و تلفیقی از چندین مدل مسیر چندمتغیره است. پنج متغیر درونی مدل علاوه بر آنکه از پنج مسیر مستقیم بر ارزیابی از کیفیت زندگی تأثیر میگذارند، همراه با دو متغیر بیرونی از بیست مسیر غیرمستقیم نیز آن را بهدلیل روابط علّی موجود بین خود تحت تأثیر قرار میدهند. گذشته از روابط علّی مستقیم و غیرمستقیم بین هفت متغیر درونی و بیرونی مدل با ارزیابی از کیفیت زندگی، بین خود آنها نیز با پنج مدل رگرسیونی علّی، دوازده مسیر تأثیرگذاری مستقیم و هشت مسیر تأثیرگذاری غیرمستقیم تشخیص داده شده است. نتایج حاصل دربارۀ ضرایب رگرسیونی مسیرهای مستقیم (آثار مستقیم) و سطح معنیداری آنها، همراه با مجموع آثار غیرمستقیم و درنتیجه آثار کل شش مدل مسیر علّی که درمجموع، مدل ساختاری تحلیل را تشکیل میدهند، در جدول 7 یکجا و بهصورت خلاصه آمده است.
جدول 7- برآوردهای رگرسیونی (آثار مستقیم) و آثار غیرمستقیم مسیرهای علّی در مدلهای ساختاری تحلیل
مدلهای تحلیل مسیر برای: |
متغیرهای مستقل (تأثیرگذار) |
|||||||
فعالیتهای تفریحی |
احساس محرومیت نسبی |
عوامل استرسزا |
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
وضعیت مسکن |
امکانات و تسهیلات |
سن |
||
ارزیابی کیفیت زندگی |
اثر رگرسیونی مستقیم (سطح معنیداری) |
11/0 (034/0) |
18/0- (00/0) |
10/0- (025/0) |
17/0 (002/0) |
27/0 (00/0) |
0 |
0 |
آثار غیرمستقیم |
10/0 |
0 |
0 |
22/0 |
0 |
19/0 |
09/0- |
|
آثار کل |
21/0 |
18/0- |
10/0- |
39/0 |
28/0 |
19/0 |
09/0- |
|
فعالیتهای تفریحی |
اثر رگرسیونی مستقیم (سطح معنیداری) |
0 |
0 |
0 |
30/0 (00/0) |
0 |
15/0 (003/0) |
36/0- (00/0) |
آثار غیرمستقیم |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
07/0 |
0 |
|
آثار کل |
0 |
0 |
0 |
30/0 |
0 |
22/0 |
36/0- |
|
احساس محرومیت نسبی |
اثر رگرسیونی مستقیم (سطح معنیداری) |
17/0- (002/0) |
0 |
0 |
22/0- (00/0) |
0 |
14/0- (007/0) |
0 |
آثار غیرمستقیم |
0 |
0 |
0 |
05/0- |
0 |
09/0- |
06/0 |
|
آثار کل |
17/0- |
0 |
0 |
27/0- |
0 |
23/0- |
06/0 |
|
عوامل استرسزا |
اثر رگرسیونی مستقیم (سطح معنیداری) |
0 |
0 |
0 |
25/0- (00/0) |
0 |
15/0- (004/0) |
14/0 (008/0) |
آثار غیرمستقیم |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
06/0- |
0 |
|
آثار کل |
0 |
0 |
0 |
25/0- |
0 |
21/0- |
14/0 |
|
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
اثر رگرسیونی مستقیم (سطح معنیداری) |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
24/0 (00/0) |
0 |
آثار غیرمستقیم |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
|
آثار کل |
0 |
0 |
0 |
0 |
0 |
24/0 |
0 |
|
وضعیت مسکن |
اثر رگرسیونی مستقیم (سطح معنیداری) |
0 |
0 |
0 |
34/0 (00/0) |
0 |
22/0 (00/0) |
0 |
آثار غیرمستقیم |
0 |
0 |
0 |
08/0 |
0 |
14/0 |
0 |
|
آثار کل |
0 |
0 |
0 |
42/0 |
0 |
36/0 |
0 |
همانگونه که قبلاً اشاره شد، سن و امکانات و تسهیلات، دو متغیر بیرونی مدل هستند؛ یعنی تغییرات آنها با متغیرهایی خارج از مدل تبیین میشود و بدون آنکه از هیچ متغیر مدل تأثیر بپذیرند، بر متغیرهای دیگر (متغیرهای درونی) و بر متغیر وابستۀ اصلی بهطور مستقیم و غیرمستقیم تأثیر میگذارند. سن فقط با دو متغیر عوامل استرسزا (بهصورت مثبت) و فعالیتهای تفریحی (بهصورت منفی) رابطۀ مستقیم دارد؛ یعنی با افزایش سن افراد هم نگرانیهای آنها بیشتر و هم توان، امکان و انگیزۀ آنها برای پرداختن به فعالیتهای تفریحی و ترمیمی کمتر میشود. با توجه به اثرگذاری فعالیتهای تفریحی بر احساس محرومیت نسبی، علاوه بر آنکه سن بر این متغیر نیز تأثیر غیرمستقیم منفی دارد، بر اساس مدل مسیر شکل 2 از سه مسیر غیرمستقیم بر ارزیابی از کیفیت زندگی تأثیر میگذارد. هر سه تأثیر، غیرمستقیم و درنتیجه مجموع آنها تأثیری منفی است؛ یعنی در سنین بالاتر و در مواجهۀ مستقیم و چالش بیشتر با مسؤولیتها و مشکلات زندگی، افراد تلویحاً و بهطور غیرمستقیم کیفیت زندگی را پایینتر ارزیابی کردهاند. مسیریابی ساختاری فوق درواقع تبیین علّی همین نتیجه در جدول 5 بهصورت توصیفی است که میانگین ارزیابی کلی از کیفیت زندگی در دو گروه سنی پایینتر و بالاتر از میانه (30 سال) را بهترتیب برابر با 21/3 و 17/3 نشان میدهد.
نکتۀ در خور توجه در رابطه با متغیر امکانات و تسهیلات اینست که بر همۀ متغیرهای مستقل درونی مدل تأثیر مستقیم دارد و بنابراین از مسیرهای زیادی بهطور غیرمستقیم بر متغیر وابستۀ اصلی یعنی ارزیابی افراد از کیفیت زندگی نیز تأثیر میگذارد؛ اما مسیر و تأثیر مستقیم بر آن ندارد؛ به عبارت دیگر اگرچه در نگاه نخست (در اجرای نخستین مدل رگرسیونی با حضور همۀ متغیرهای دیگر)، چنین به نظر میرسد که تأثیری بر ارزیابی کیفیت زندگی نداشته باشد؛ درواقع تأثیر مثبت خود را با همۀ متغیرهای دیگر مدل بر آن اعمال میکند. پایگاه اقتصادی - اجتماعی، وضعیت مسکن، عوامل استرسزا، احساس محرومیت نسبی و فعالیتهای تفریحی که همگی بهطور مستقیم و غیرمستقیم کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند، پیش از آن و بهطور مستقیم تحت تأثیر سطح و میزان دسترسی به امکانات و تسهیلات مختلف هستند. از این میان بر احساس محرومیت نسبی و عوامل استرسزا، اثر منفی دارد و وضعیت مسکن، پایگاه اقتصادی - اجتماعی و فعالیتهای تفریحی، تحت تأثیر مثبت آن قرار دارند.
وضعیت یا پایگاه اقتصادی – اجتماعی[18] (SES) در هسته و مرکز مدل علّی و ساختاری بهدست آمده برای تبیین و تحلیل ارزیابی افراد از کیفیت زندگیشان[19] (SEQOL) قرار میگیرد و علاوه بر تأثیر مستقیم بر ارزیابی از کیفیت زندگی، با تأثیر مستقیمی که بر دیگر متغیرهای تأثیرگذار درونی مدل دارد، به روشهای مختلفی بهطور غیرمستقیم نیز بر کیفیت زندگی تأثیر میگذارد. به این ترتیب همانگونه که جدول 7 نشان میدهد، درمجموع آثار مستقیم و غیرمستقیم، بیشترین اثر کل (با ضریب 39/0) را بر ارزیابی از کیفیت زندگی دارد. همچنین مانند همۀ متغیرهای درونی دیگر، از متغیر بیرونی سطح دسترسی به امکانات و تسهیلات، تأثیر مستقیم میپذیرد. مقیاس پایگاه اقتصادی -اجتماعی بهعنوان مهمترین و اثرگذارترین متغیر مدل ساختاری تحلیل (هم بهلحاظ میزان و هم بهلحاظ مسیرهای اثرگذاری)، بهشرحی که در جدول 4 آمده، از سه مؤلفۀ تحصیلات، شغل و درآمد تشکیل شده و بهلحاظ اهمیت، در طراحی پرسشها و گویههای مربوط، در هر دو سطح فرد و خانوار سنجیده شده است. همانطور که انتظار میرود این متغیر اساسی علاوه بر تأثیر مستقیم مثبت بر ارزیابی از کیفیت زندگی، بر متغیرهای درونی وضعیت مسکن و فعالیتهای تفریحی نیز اثر مستقیم مثبت و بر متغیرهای احساس محرومیت نسبی و عوامل استرسزا اثر مستقیم منفی دارد؛ زیرا این دو متغیر خود نیز بهطور منفی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند. درنهایت آثار غیرمستقیم پایگاه اقتصادی - اجتماعی بر ارزیابی از کیفیت زندگی نیز همگی مثبت هستند؛ به عبارت دیگر بهبود و ارتقای پایگاه اقتصادی - اجتماعی افراد با کاستن از احساس محرومیت نسبی و عوامل نگرانکننده و استرسزا، آثار منفی و کاهندۀ آنها بر کیفیت زندگیشان را هم کاهش میدهد.
از میان چهار متغیر درونی دیگر مدل نیز وضعیت مسکن و فعالیتهای تفریحی بهگونۀ مثبت و احساس محرومیت نسبی و عوامل استرسزا بهگونۀ منفی، ارزیابی افراد از کیفیت زندگیشان را بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار دادهاند. این متغیرها که دو متغیر امکانات و تسهیلات و پایگاه اقتصادی-اجتماعی با آنها بر کیفیت زندگی تأثیر غیرمستقیم داشتهاند، خودشان به غیر از آثار مستقیم، از مسیر غیرمستقیم دیگری بر ارزیابی از کیفیت زندگی تأثیر نداشتهاند. این وضعیت در رابطه با متغیر فعالیتهای تفریحی متفاوت است و علاوه بر آنکه بهطور مستقیم، تأثیری مثبت بر ارزیابی از کیفیت زندگی افراد دارد و متغیرهای امکانات و تسهیلات، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و سن نیز با آن بر ارزیابی کیفیت زندگی افراد تأثیر غیرمستقیم دارند، خود نیز با متغیر احساس محرومیت نسبی، کیفیت زندگی افراد را بهطور غیرمستقیم نیز تحت تأثیر قرار داده است. احساس محرومیت نسبی را بهطور منفی تحت تأثیر قرار داده است (با افزایش فعالیتهای تفریحی، این احساس کمتر بوده است) و احساس محرومیت نسبی نیز بهطور منفی بر کیفیت زندگی تأثیر داشته است (با تشدید این احساس، کیفیت زندگی پایینتر ارزیابی شده)؛ بنابراین تأثیر غیرمستقیم فعالیتهای تفریحی بر کیفیت زندگی نیز مانند تأثیر مستقیم آن مثبت بوده است. جدول 7 مجموع این آثار مستقیم و غیرمستقیم را برابر با 21/0 نشان میدهد.
سنجش اعتبار مدل علّی – ساختاری تحلیل و برآوردهای حاصل از آن
شاخصهای برازش
مدلسازیهای ساختاری در پیمایشهای اجتماعی درواقع تلاش برای تبیین واقعیتها و پدیدههای مورد مطالعه با تطابق دادههای تجربی گردآوری شده پیرامون آنها با الگوهای نظری است. بهکارگیری اینگونه مدلسازیها در تحلیل مسیر، تبیین نظری روابط علّی بین آنها را نیز میسر میکند. ازاینرو بخش مهمی از نتایج و خروجیهای تحلیلهای ساختاری، مجموعه شاخصهایی هستند که با عنوان کلی شاخصهای برازش، معیارهایی برای تأیید مدلهای نظری تدوینشده با استفاده از دادههای گردآوریشده محسوب میشوند. این شاخصها، برازش دادههای تجربی و درواقع میزان مطابقت تغییرپذیری و روابط متقابل موجود بین پدیدارهای مورد مطالعه را با مدلهای نظری میسنجند. جدول 8 مقادیر برخی از مهمترین شاخصهای برازش مدل علّی-ساختاری برآورد و تبیینشده در شکل 2 را همراه با مقادیر معیار آنها برای تصمیمگیری نشان میدهد.
جدول 8- شاخصهای برازش سنجش اعتبار مدل علّی- ساختاری ارزیابی کیفیت زندگی روستایی
مدل مسیر نهایی ارزیابی کیفیت زندگی |
شاخصهای برازش |
||||||||
CMIN |
Df |
Sig. |
RMR |
GFI |
NFI |
CFI |
PRATIO |
RMSEA |
|
مقادیر تجربی مدل |
37/8 |
10 |
59/0 |
025/0 |
99/0 |
98/0 |
1 |
36/0 |
0 |
مقادیر معیار پیشنهادی* |
- |
- |
05/0< |
0 ≈ |
9/0< |
9/0< |
9/0< |
1 - 0 |
05/0< |
*(Lai & Lin, 2008؛ هومن، 1384؛ قاسمی، 1389) |
بیآنکه مفهوم ضمنی هرکدام از شاخصهای فوق را بررسی کنیم، تنها به این نکته بسنده میکنیم که این شاخصها در سه گروه شاخصهای برازش مطلق (CMIN یا کایاسکوئر، RMR: ریشۀ دوم مربعات باقیمانده و GFI: شاخص نیکویی برازش)، شاخصهای برازش تطبیقی (NFI: شاخص نرمالشدۀ بنتلر- بونت و CFI: برازش تطبیقی) و شاخصهای برازش مقتصد (PRATIO: نسبت صرفهجویی و RMSEA: ریشۀ میانگین مربعات خطای برآورد) تقسیمبندی میشوند. همانگونه که ملاحظه میشود تمامی 7 شاخص فوق، برازش بسیار خوب مدل تدوینشده را با دادههای گردآوریشده تأیید میکند و نشاندهندۀ اعتبار نتایج گزارششدۀ حاصل از اجرای آن است. مهمترین شاخص از این میان، شاخص کایاسکوئر است که هرچه کوچکتر باشد، نشانۀ برازش بیشتر مدل با دادهها است. مبنای محاسبۀ این شاخص، تفاوتی است که بین ماتریس واریانس-کوواریانس نمونهای حاصل از متغیرهای مشاهدهشده[20] و ماتریس واریانس– کوواریانس بازتولیدشده برمبنای پارامترهای برآوردشده در مدل تدوینشده[21] وجود دارد (قاسمی، 1389). ماتریس اول درواقع برآوردی از واریانس و کوواریانسهای متغیرهای پژوهش در جامعۀ آماری مورد مطالعه تلقی میشود و ماتریس دوم، برآوردی از ساختار واریانس- کوواریانس این متغیرها در یک جامعۀ آماری نامحدود است؛ بنابراین بیشتربودن سطوح معنیداری مقادیر کایاسکوئر از 05/0 (خواه در مدلهای اندازهگیری و خواه در مدلهای ساختاری) بهمعنی نبود تفاوت معنیدار یا نزدیکی مقادیر این دو ماتریس است و نشانهای از مطلوبیت و اعتبار مدل تدوینشده برمبنای دادههای جمعآوری شده تلقی میشود (امینی فسخودی و هادینژاد، 1390). این مقدار در مدل تدوین و اجراشدۀ پژوهش بیش از 59/0 بوده است. بر اساس این، درادامه برای آزمون بیشتر اعتبار مدل و بهعنوان خروجی دیگری از تحلیل، نتایج حاصل از بازسازی ساختار کوواریانس بین متغیرها را با استفاده از ضرایب مسیر برآوردشدۀ مدل بررسی میکنیم.
بازسازی ساختار واریانس - کواریانس
همانگونه که پیشتر اشاره شد اساس تمامی محاسبات و برآوردها در تحلیلهای ساختاری به ماتریس کوواریانسهای بین متغیرهای مشاهدهشده و ترکیبزدایی این کوواریانسها برمیگردد (قاسمی، 1389: 95) و با بازتولید این ماتریس بر اساس پارامترهای برآوردشده، میتوان آزمون مدلهای نظریای که مدلهای مسیر بر اساس آنها شکل میگیرند و رد یا قبول آنها را بررسی کرد. جدول 9 نتایج این تحلیل را نشان میدهد.
جدول 9- همبستگیهای اولیه (پایین قطر) و بازسازیشده (بالای قطر) بین متغیرها بر اساس مدل علّی-ساختاری تحلیل مسیر
متغیرهای نهایی مدل تحلیل مسیر |
امکانات و تسهیلات |
پایگاه اقتصادی اجتماعی |
وضعیت مسکن |
احساس محرومیت نسبی |
عوامل استرسزا |
فعالیتهای تفریحی |
ارزیابی کیفیت زندگی |
امکانات و تسهیلات |
1 |
239/0 |
352/0 |
231/0- |
094/0- |
216/0 |
191/0 |
پایگاه اقتصادی-اجتماعی |
**239/0 |
1 |
479/0 |
311/0- |
211/0- |
332/0 |
411/0 |
وضعیت مسکن |
**365/0 |
**479/0 |
1 |
226/0- |
077/0- |
412/0 |
446/0 |
احساس محرومیت نسبی |
**234/0- |
**311/0- |
**225/0- |
1 |
050/0 |
274/0- |
325/0- |
عوامل استرسزا |
087/0- |
**211/0- |
003/0- |
019/0 |
1 |
100/0- |
180/0- |
فعالیتهای تفریحی |
**234/0 |
**331/0 |
**416/0 |
**277/0- |
053/0- |
1 |
335/0 |
ارزیابی کیفیت زندگی |
**166/0 |
**413/0 |
**440/0 |
**319/0- |
**143/0- |
**334/0 |
1 |
* معنیداری در سطح 95 درصد؛ ** معنیداری در سطح 99 درصد |
مطابق نتایج فوق، بین همبستگیهای نخستین متغیرها و مقادیر بازسازیشدۀ آنها بر اساس ساختار واریانس و کواریانس حاصل از شناسایی و حل مدل علّی روابط ساختاری بین آنها، هماهنگی و تطابق کامل دارد. این تطابق بار دیگر اعتبار بسیار زیاد مدل ساختاری تحلیل مسیر مزبور را نشان میدهد. دقت در همبستگیهای فوق همراه با درنظرگرفتن و تحلیل همزمان آنها، متضمن نکات جالبی پیرامون نحوۀ اثرگذاریهای آشکار و پنهان بین متغیرهای مورد مطالعه از یکسو و چگونگی عملکرد و کارایی روشهای آماری پیشرفتهای همچون مدلهای ساختاری و تحلیل مسیر در شناسایی و تحلیل ساز و کار این روابط و تأثیرات از سوی دیگر است. تحلیلهای ارائهشده در قسمت قبل، درواقع تبیینی از نحوه و مسیر(های) اثرگذاریهای پیچیدۀ همبستگیهای فوق است که در صورت اولیۀ خود چیزی جز میزان و جهت رابطه بین متغیرها را بیان نمیکنند. با تحلیل همزمان این نتایج و ضرایب گزارششده در جدول 7 بهنحوۀ ترکیبزدایی[22] از ضرایب همبستگی بین متغیرها بهعنوان رویکرد بنیادین مدلسازیهای ساختاری برای یافتن و تبیین مسیرهای علّی میتوان پی برد. چنین تحلیلی فراتر از اهداف و حوصلۀ مقاله حاضر بوده و نیازمند طرح و بحث جداگانهای است.
نتیجه
انسانها همزمان و به موازات زندگی روی زمین که بهمدد عوامل و نیروهای طبیعت و با بهرهگیری از امکانات جهان فیزیکی انجام میشود، در دنیای درون و با اندیشهها، ادراکها، احساسات و آرمانهای خود نیز زندگی میکنند؛ به عبارت دیگر آنچه را زندگی مینامیم و آن تجربهای را که زیستن میدانیم، یکسره در دنیای فیزیکی و عینی بیرون و متأثر از مؤلفههای بیشمار آن اتفاق نمیافتد. گستره و کیفیت این تجربۀ یگانه، برآمده و متأثر از جهان و امکانات غیرفیزیکی دیگری در درون با مقولات و کیفیاتی از جنس اندیشه و ادراک و احساس نیز است. آنچه اهمیت دارد یکپارچگی و درهمتنیدگی این دو زیستجهان انسانی و تأثیر و تأثر متقابلی است که بین عناصر این دو جهان برقرار و همواره در حال تغییر و تحول است و نتیجۀ آن یگانهبودن تجربۀ حیات است. تجربهای که در مقام سنجش و ارزیابی، از آن به «کیفیت زندگی» میتوان تعبیر کرد.
معیشت همراه با مشقت، ناملایمتهای طبیعت، فقر و پریشانی، از گذشتههای دور همواره با زندگی مردمان و جوامع روستایی این سرزمین عجین بوده و بر کیفیت آن تأثیرات ژرفی داشته است. اگرچه وقوع انقلاب صنعتی در سدههای نزدیک و پیدایش اندیشههای توسعه و برنامهریزی به شیوۀ مدرن، پیشرفتهای در خور توجهی را برای جوامع روستایی به همراه آورده است؛ همزمان با پدیدآمدن و گسترش شیوۀ جدیدی از سکونت و معیشت بهشکل شهرنشینی و پیشبردن و تقویت بهمراتب بیشتر آن نسبت به زندگی و سکونت روستایی، نابرابریها و بیتعادلیهایی را بین این فضاها به وجود آورده و به آنها دامن زده است. تأثیرات منفی این نابرابریها بر ارزیابی مردمان روستایی از کیفیت زیستن در جوامع روستایی، چه بسا از آثار مثبت و نخستین اینگونه توسعههای فیزیکی و کالبدی، بیشتر بوده و هست. در دوران اخیر و با پیدایش و خیزش فراگستر موج سوم -انقلاب اطلاعات و ارتباطات- و مدرنیتۀ پیآمد آن، بر گسترۀ این نابرابریها چنان افزوده شده که جوامع انسانی در ساختاری سلسلهمراتبی، عملاً به مراکزی تقسیم شدهاند که خاستگاه این موج یا گیرندگان و انتقالدهندگان دست دوم و چندم امواج مدرنیتۀ ناشی از آن هستند و حاشیههای بسیار بیشتری که در پیرامون این مراکز واقع شده و صرفاً مصرفکنندهها و یا حتی تماشاگران کرانههای این امواج و تولیدات بیشمار مادی و غیرمادی آن هستند. مسلماً جوامع روستایی بهویژه در ممالک و کشورهای به اصطلاح جهان سومی، پیرامونیترین بخشهای جوامع بشری محسوب میشوند و در پایینترین ردۀ این سلسلهمراتب نامیمون قرار دارند. چنین وضعیتی با پیشینه و حافظۀ تاریخی انباشته از محرومیتهای دیرینه و نابرابریهای ریشهدار، واقعیت بیرونی و ادراک درونی مردمان و جوامع روستایی را از تجربۀ حیات یا همان کیفیت زیست و زندگیشان در هر دو زیستجهان فیزیکی (محیطی و سکونتگاهی) و اندیشگی آنان، از راههای بسیاری، سرراست و ناسرراست و با درجات متفاوتی تحت تأثیر قرار میدهد.
در مطالعۀ حاضر، برای جامعیت سنجش ارزیابی مردمان روستایی از کیفیت زندگیشان، معیارها و مؤلفههای متعددی در رابطه با وجوه عینی و ذهنی زندگی در قلمروهای محیط بیرونی و ادراکها و اندیشههای درونی، شناسایی و عملیاتی شد. متغیرهای متعددی نیز هم در رابطه با عوامل محیطی، اقتصادی و اجتماعی و هم در سطوح فردی و جمعی بهعنوان متغیرهای مستقل برای بررسی و تحلیل تأثیرپذیریهای ارزیابی از کیفیت زندگی، شناسایی و عملیاتی شد. تحلیل روابط پیچیده و چندگانۀ بین متغیرهای تأثیرگذار و چگونگی تأثیرات متفاوت و سرراست و ناسرراست آنها بر ارزیابی از کیفیت زندگی بهکمک رویکردهای پیشرفتۀ آماری مدلسازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر انجام و نتایج حاصل بهتفصیل تشریح شد. بدون تکرار دوبارۀ نتایج ذکرشده اما بر اساس آنها، درانتهای مقاله به دو مطلب اساسی دیگر اشاره میکنیم که هم برای برنامهها و برنامهریزیهای توسعه روستایی و هم برای مطالعات دیگر در رابطه با موضوع این مقاله و موضوعات مرتبط دیگر میتواند مفید واقع شود.
از میان متغیرهای مختلفی که با مرور مطالعات پیشین برای پیشبینی و تبیین ارزیابی از کیفیت زندگی، شناسایی، سنجش و استفاده شدند، دو متغیر «شرایط محیطی» و «سرمایههای اجتماعی» که در اثر تدوین مدل تحلیلی- مفهومی مطالعه به تحلیلها راه نیافتند، در مقابل اغلب متغیرهای اثرگذار دیگر، هر دو متغیرهایی جمعی هستند؛ به عبارت دیگر در نخستین گام تحلیلی و بر اساس دادههای گردآوریشده از نمونۀ مورد مطالعه، ارزیابی مردمان روستایی از کیفیت زندگیشان با متغیرهایی که نظرات آنان را پیرامون مسائل و امور جمعی منعکس میکند، همبستگی و رابطۀ چندانی نداشته و این ارزیابی بیشتر تحت تأثیر نظرات و دیدگاههای آنان پیرامون مسائل و امور خود و خانوادههایشان بوده است.این امر میتواند نشان دهد در دوران اخیر و بر اثر تحولات اجتماعی گسترده و شگرفی که در عرصۀ روابط و مناسبات اجتماعی جوامع مدرن رخ داده است، استیلای فرهنگ و روحیۀ «فردگرایی»[23] بر منش و خوی «جمعگرایی»[24] که در گذشتههای اجتماعات روستایی همواره یکی از ویژگیهای شاخص به شمار میآمده، در میان این اجتماعات نیز رخ داده و رو به گسترش است. ارزیابی و تجربۀ ملموس و عینی نگارنده نیز قویاً مؤید چنین تحولی است. به این ترتیب، امروزه در نگرش و دیدگاه مردمان روستایی نیز مسائل و مشکلات فردی، مؤلفههای تعیینکنندهتر و دغدغههای مقدمتری بر مسائل و مقتضیات جمعی بهویژه در ارزیابی از کیفیت زندگی به شمار میآیند. آخرین مطلب اساسی و بسیار مهم به جایگاه و نقش و تأثیری مربوط است که «امکانات و تسهیلات» بهعنوان متغیر بیرونی مدل (متغیری که واریانس آن با متغیرهایی تبیین میشود که خارج از مدل واقع شده و در چارچوب مدل تحلیل نمیشوند) در تحلیلهای انجامشده و نتایج حاصل از آنها داشته است. تجربۀ چندین دهه برنامهریزیهای فیزیکی، کالبدی و زیربنایی برای توسعۀ جوامع روستایی در کشور و نتایج نهچندان مطلوبی که از این رهگذر برای ارزیابی این رویکرد در توسعۀ روستایی پیش روی ما است، بسیاری از صاحبنظران را به لزوم تغییر در پارادایم توسعۀ روستایی از محوریت رویکردهای فضایی-کالبدی در دهههای اخیر به رهیافتهای اقتصادی و اجتماعی در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای کلان روستایی باورمند کرده است. ناکامی در دستیابی به اهداف تعریفشده برای توسعۀ روستاها در اثر پرداختن گسترده و یکجانبه به فعالیتهای عمرانی و توجه ناکافی به ظرفیتسازیهای تولیدی، اقتصادی و اجتماعی و سوقدادن برنامهریزیها به سمت یک نظام پرهزینۀ خدماتی و مصرفی، باعث شده است لزوم چنین تغییر پارادایمی در نزد برخی دیگر حتی تا حد توقف خدماترسانی به مناطق روستایی باشد. نقش و تأثیر متغیر «امکانات و تسهیلات» در مدل تدوین و تحلیلشدۀ این مطالعه نشان داد اگرچه تأثیر آن بر ارزیابی از کیفیت زندگی اولیه و مستقیم نیست؛ با تأثیرات متعدد و غیرمستقیمی که با دیگر متغیرهای مدل بر آن دارد، همچنان از نظر ساکنان مناطق روستایی برای بهبود زندگی آنان دارای اهمیت و ضرورت است. خدماترسانی، تجهیز امکانات و تسهیلات و بهطور کلی توجه و تأکید یکجانبه بر جنبههای فیزیکی و کالبدی (که متغیر امکانات و تسهیلات در مطالعۀ حاضر با این جنبه اشاره دارد) با وجود صرف هزینههای سنگین، در فرایند دستیابی جوامع روستایی به توسعۀ پایدار و ارتقای استانداردهای زندگی، تأثیر چندانی نخواهد داشت و با وجود ضرورت و اولویت، هرگونه برنامهریزی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی نیز (که متغیر پایگاه اقتصادی-اجتماعی معرف آن است) بدون بهبود و ارتقای نظام خدماترسانی و توجه به ابعاد فضایی و کالبدی، موفقیت چندانی در ارتقای کیفیت و استانداردهای زندگی در جوامع روستایی ندارد و به پایداری و ماندگاری این جوامع منجر نخواهد شد؛ بنابراین گفتنی است چنانچه خدمات، امکانات و تسهیلات را با درجۀ کمتری از اهمیت، کالبد برنامههای توسعه روستایی در مقابل محتوای اقتصادی و اجتماعی آنها تلقی کنیم، با این حال محتوا و کالبد پدیدهها با یکدیگر رابطه متقابل دارند و بر هم تأثیر میگذارند. این وابستگی متقابل در رابطه با پدیدههای جغرافیایی و بهویژه مناسبات سکونتگاهی و آن هم سکونتگاههای روستایی، بهنوعی درهمتنیدگی و کلیت و یکپارچگی الزامآور در مسیر توسعه تبدیل میشود، بهگونهای که غفلت از هرکدام در پرداختن به دیگری، پیمودن صحیح و درست این مسیر را به تأخیر خواهد انداخت.
[1] self-evaluation
[2] RSEQOL: rural self-evaluation quality of life
[3] integrative
[4] well-being
[5]satisfaction with life
[6]happiness
[7]meaning in life
[8]state of existential balance
[9]realizing of life potential
[10]fulfillment of needs
[11]objective factors
[12]SEM: structural equation modeling
[13]path analysis
[14] CFA: confirmatory factor analysis
[15]latent
[16]observed
[17]causality
[18] SES: socio-economic status
[19]RSEQOL: rural self-evaluation quality of life
[20]sample moment
[21]implied moment
[22]decomposition
[23]individualism
[24]collectivism