Study of Women's Attitude toward Value of Children (Case Study: Women 15-49 Years Old of Shiraz City)

Document Type : Research Paper

Authors

University of Shiraz, Iran

Abstract

Introduction
Value of children from the perspective of parents is investigated by researchers interested in understanding the population dynamics more than three decades of study. The perceived value of children forms the parents' motives of childbearing and reproduction. The value of children stem from the costs and benefits of children. Various socioeconomic and psychological approaches address the particular costs and benefits of having children and show their significance for reproductive intentions and behavior. The theory of the Value of Children, however, aims to consider all positive and negative incentives that matter in fertility-related decision-making (Fawcett 1978).
The theory of the Value of Children intends to understand fertility as an outcome of purposeful decision-making by referring to parental needs being met by children (Hoffman and Hoffman 1973). Whereas traditional economic theories emphasize the costs of children, the "value of children" approach encompasses also the supply side of children, i.e., the benefits children bring for their (potential) parents under variable social and economic conditions (Nauck, 2014).
Materials & Methods
The current study aims at investigating the value of children from the view point of Shirazi women. The study is a quantitative one based on survey method. The data gathered by questionnaire. The sample of study consists of 381 married women of 15-49. Data gathered by using survey method, and sample consists of 381 15-49 married women. The gathering of data was done using self- reporting questionnaire. Categorizing the values of children is based on Fawcett's typology of children's values. According to principal components analysis, categories of values of children include emotional benefits and costs, continuum of family line, identity acquisition via childbearing, opportunity costs, self- development and economic benefits and costs. The main variable of study "overall value of children" was constructed via factor analysis loading scores. Independent variables of study include age, age at first marriage, husband's age at marriage, and duration of marriage, education, husband's education, Family income, socio economic status, occupation, residence & ideal family size.
Discussion of Results & Conclusions
Findings of study indicate that emotional aspect of value of children, economic value of children, continuum of family line, opportunity costs, self- development, identity acquisition, are different in terms of education, age, age at marriage, place of birth, family income, and occupation status.
In terms of age a significant relationship exists between age and economic benefits of children (r=0.151) and parents' self-development. The relationship between age at marriage and economic benefits and continuation of family line was significantly negative (r= - 0.212 & r= -0.132). The relation between duration of marriage and the idea that children are economically beneficial is positive too (r = 0.216).  The relationship between education and almost all aspects of children's value are negative. The correlation coefficients in terms of emotional value, economic benefits, self-development and continuation of family are r= -0.175, r= -0.338, r= -0.207 and r= -0.282 respectively. This means that educated people value having children less than none educated ones. 
The relationship between family income and value of children resemble to education. The family income has reverse relationship with economic benefits (r = -0.174), continuum of family line (r = -0.175), identity acquisition via childbearing (r = -0.129), and self-development (r = -0.152).
According the results of study, value of children in terms of economic benefits, self-development, and continuum of family line are more significant for women who were born in rural areas. In addition the ideal family size has a negative correlation with emotional benefits (r = -0/168) and completed fertility show a positive relationship with economic benefits (r = 0.212). Generally, the result of study indicates that increasing in education; occupation status and more favorable economic condition lead to the fact that, parents value children lower in terms of economic benefits, identity acquisition and continuum of family line.
 

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسأله

جامعه، اهمیت خاصی برای به دنیاآوردن فرزندان و پرورش آن‌ها قائل است. به همین دلیل تشویق‌ها و تنبیه­هایی برای تنظیم این امر ایجاد می­کند؛ با وجود این، اهمیت زاد و ولد تنها به سطح جامعه ختم نمی­شود؛ در سطح خرد یعنی خانواده نیز داشتن فرزندان، اهمیت اساسی برای والدین دارد. اگرچه تمایل به داشتن فرزند به‌طور طبیعی در نهاد انسان گذاشته شده است؛ عوامل زیادی در قصد والدین برای داشتن فرزند مؤثر هستند. داشتن فرزند، بخش طبیعی زندگی بزرگسالی در نظر گرفته می­شود و شامل پرورش و تربیت فرزندان، به اشتراک‌گذاشتن زندگی با آن‌ها و به عهده‌گرفتن مسئولیت برای خوشبختی و رفاه آن‌ها­ است. انگیزه­های فردی داشتن فرزند در ارتباط با اهداف خانوادگی، احساسی و اجتماعی است، به‌گونه‌ای که عوامل اجتماعی – فرهنگی، شرایط ساختاری و عوامل زمینه­ای را برای داشتن و نداشتن فرزند فراهم می­کنند. همچنین این عوامل با عقاید و ارزش‌های اجتماعی دربارۀ داشتن فرزند و تعداد فرزندان و پذیرش فردی ارزش­ها و هنجار­ها و عقاید فرهنگی در ارتباط هستند (Mayer & Trommsdorff, 2010). در جامعۀ ایران، به‌طور سنتی، فرزندان، مواهب الهی قلمداد می‌شوند و حضور آن‌ها عادی و انتظارداشتنی است و نبود آن‌ها باید توضیح داده شود. در فرهنگ ایرانی، ضرب‌المثل­هایی چون زوج‌های بدون فرزند شبیه درختان بدون میوه­اند، نشان می‌دهند فرزندان، مرکز خانواده و سبب همبستگی درون ساختار خانواده هستند. قابلیت زوجین برای بچه­دارشدن به‌صورت یک ارزش پذیرفته شده است و توانایی داشتن فرزند خیلی زود بعد از ازدواج، به‌ویژه برای زنان باید اثبات شود (Aghajanian, 2008). به‌طور کلی ارزش فرزندان، مجموعۀ چیزهای خوبی هستند که والدین با داشتن فرزندان دریافت می­کنند و ابعاد وسیع اجتماعی، روانی و اقتصادی دارد (لوکاس و میر[1]، 1384). تغییر در نحوۀ ارزش­گذاری والدین بر فرزندان، یکی از علل تغییر باروری در سطح خرد است.

پژوهشگران علاقمند به فهم پویایی‌های جمعیتی، بیش از سه دهه است که ارزش فرزندان را از منظر والدین مطالعه می‌کنند. ارزشی که والدین از فرزندان درک‌ می‌کنند، زمینه‌ساز انگیزه­های بچه­زایی و باروری است. ارزش فرزندان برای شفاف‌کردن اهداف و انتظارات والدین دربارۀ فرزندان، روابط و تفاوت­های بین نسلی و مجموعه­ای از عوامل نمایان‌کنندۀ جایگاه فرزند در خانواده و جامعه اهمیت دارد (Dinn &Kagtcibasi, 2010). بر اساس ملاحظات پژوهشی، ارزش فرزندان به‌روشنی تفاوت‌های بین فرهنگی را در تصمیم‌های فردی رفتار باروری نشان می­دهد (Klein & Eckhard, 2007). مفهوم ارزش فرزندان به‌دلیل متأثرشدن از تغییرات جامعه و زمینه­های اجتماعی – فرهنگی، موضوعی است که بر اساس نوع جامعه در حال تغییر است و پیامد­های متنوع و گسترده­‌ای به همراه دارد و تعیین‌کنندۀ مستقیم انگیزۀ والدین برای داشتن تعداد خاص فرزند و تعیین و تنظیم زمان بچه‌دارشدن در نظر گرفته می­شود. نتیجۀ ملاحظات سودگرایانۀ والدین، بهینه‌سازی رفاه فردی آن‌ها است (Kagitcibasi, 1982).

افزایش سریع میزان باروری در دهۀ اول انقلاب اسلامی و کاهش تدریجی میزان باروری بعد از دهۀ اول بعد از انقلاب باعث شده است در سال‌های اخیر نگرانی­هایی دربارۀ روندهای جمعیت ایجاد شود. جمعیت ایران، در حال حاضر با حجم زیادی از زنان و مردان در سن باروری مواجه است، پدران و مادرانی که شناسایی و ارزیابی نگرش‌‌های مثبت و منفی آن‌ها به فرزندآوری، اهمیت اساسی دارد. بررسی انگیزه‌های والدین برای داشتن یا نداشتن فرزند که خود تحت تأثیر ساخت جامعه، خانواده و ویژگی‌های روانی - اجتماعی زوجین و مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، در برنامه‌ریزی و جهت‌دهی میزان‌های رشد جمعیت مفید است. اینکه چرا افراد، نگرش خاصی نسبت به تولید مثل و ارزش فرزندان پیدا می‌کنند، چه انگیزه‌هایی باعث می‌شود آن‌ها تعداد خاصی فرزند را مطلوب بدانند، زنان، نگرش نسبت به ارزش فرزندان به‌صورت عامل تأثیرگذار در تصمیم‌گیری و تمایل برای فرزند خواهی را چگونه ارزیابی می‌کنند، اینکه عوامل اجتماعی- اقتصادی و جمعیتی چگونه در نگرش زنان نسبت به ارزش فرزندان تأثیر می‌گذارد و چگونه انگیزۀ زنان برای فرزندخواهی با این عوامل تبیین می‌شود، همواره محل پرسش بوده است. این پژوهش می‌کوشد ارزش‌های مثبت و منفی فرزندان را در سطح خانواده بررسی کند؛ زیرا شناخت دلایل و ارزش‌های مختلفی که والدین برای خواستن یا نخواستن فرزند یا فرزندان بعدی دارند، در امر سیاست‌گذاری جمعیت و خانواده استفاده می‌شود.

 

پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌های داخلی اندکی دربارۀ ارزش فرزندان انجام شده است. مشفق و غریب (1391) در پژوهشی با عنوان تحلیلی بر رابطۀ ارزش فرزندان و باروری نشان می‌دهند هیچ تفاوتی بین گروه‌های مختلف شغلی زنان و زنان غیرشاغل دربارۀ ارزش‌گذاری فرزندان وجود ندارد. بیشتر زنان، داشتن دو فرزند را مطلوب می‌دانند و متغیر سطح تحصیلات در هر دو گروه زنان شاغل و خانه­دار با مؤلفه­های فواید اقتصادی فرزند و محدودیت‌ها و فرصت‌های ازدست‌رفته، رابطۀ مستقیم دارند. ترابی (1390) در بررسی خود بیان می‌کند که با گسترش روش‌های تولیدی و نهاد‌های اجتماعی غیرخانوادگی، فایدۀ اقتصادی کودکان و اتکای والدین به فرزندان در روزهای کهولت و گرفتاری کاهش یافته است. شاهنوشی و سامی (1388) در مطالعه‌ای، تفاوت ارزش فرزندان را در مناطق شهری و روستایی بررسی کرده‌اند. نتایج نشان می‌دهند ارزش فرزندان در خانوارهای روستایی و شهری یکسان نبوده و متغیرهای ارزش اقتصادی- امنیتی و مالی فرزند، کسب هویت از فرزند، پیوستگی و تداوم خانواده، زحمات جسمی (خستگی) و ترجیحات جنسی در تفاوت ارزش فرزندان در مناطق شهری و روستایی تأثیرگذار بوده‌اند. این مطالعه نشان می‌دهد نگرش اقتصادی به فرزند در بین خانوار‌های روستایی تغییر پیدا کرده است.

 قربانی (1388) در مطالعه‌ا‌ی با عنوان بررسی عوامل مؤثر در ارزش فرزندان در فرایند فرزندآوری، چنین نتیجه‌گیری می‌کند که مهم‌ترین دلایل خواستن فرزند بعدی، عشق و علاقه به فرزند، افتخار در‌ آینده و یار و یاور خواهر و برادربودن و دلایل نخواستن فرزند بعدی از سوی والدین، نگرانی دربارۀ تربیت فرزند و هزینه‌های سنگین مالی است. برای خواستن فرزند بعدی، مهم‌ترین ارزش فرزند برای زوجین، ارزش‌های نگرشی و کم‌اهمیت‌ترین،‌ ارزش‌های اقتصادی است. ارزش فرزند و دلایل فرزندخواهی بیشتر با ذوق و احساسات زوجین ارتباط پیدا می‌کند، در حالی که نخواستن فرزند با دلایل اقتصادی و اجتماعی تبیین شده است. ضیایی بیگدلی و همکاران (1385) در مطالعۀ خود نشان می‌دهند در جوامع فقیر و محروم، فرزندان، کالایی اقتصادی به حساب می‌آیند؛ زیرا با کار کودکان، بازده و سود مدّنظر نصیب والدین می‌شود و فرزندان در هنگام پیری و از کار افتادگی والدین به‌صورت منابع مالی به آن‌ها کمک می‌کنند. فرزندان خانواده‌های فقیر به‌ویژه فرزندان پسر، عصای پیری یا به عبارتی، تأمین اجتماعی والدین خود به شمار می‌آیند.

 عباس شوازی و همکاران (1383) در پژوهشی دربارۀ نگرش زنان دربارۀ رفتار باروری و ارزش فرزندان در چهار استان کشور نشان می‌دهند با افزایش سطح سواد، زنان به نسبت بیشتری به داشتن تنها یک فرزند معتقد بودند و برعکس زنان بی‌سواد به ایدئال‌بودن سه فرزند یا بیشتر اشاره کردند. بیشتر زنان بر عامل اقتصادی افزایش هزینه‌های زندگی برای مطلوب‌دانستن تنها یک فرزند تأکید کرده‌اند. زنان امروز، به هزینه‌های روحی و روانی و حتی هزینه‌های فرصتی فرزند آگاهی دارند و معتقدند چنانچه تعداد فرزند کمتر باشد، برای علایق خود و تربیت بهتر فرزندانشان می‌توانند برنامه‌ریزی کنند.

برخلاف پژوهش‌های داخلی، مطالعات خارجی وسیعی دربارۀ ارزش فرزندان انجام شده است. کلاس و همکاران[2] (2007) با مطالعۀ ارزش فرزندان در فلسطین و ترکیه نشان دادند فلسطینی‌ها اهمیت بیشتری برای فرزندان برای ایجاد آسایش والدین و کسب احترام اجتماعی قائل هستند. در هر دو کشور، فرزندان برای تأمین نیاز‌های عاطفی و کسب لذت اهمیت دارند. در فلسطین، ارزش فرزندان، مستقل از شرایط خاص زندگی تعریف می‌شود، در آنجا باروری زیاد است؛ زیرا این‌گونه خواسته می‌شود. بر اساس یافته‌های پژوهش کلین و اکهارد (2007) در بین زنان با تحصیلات بالاتر، درک ارزش غیرمادی فرزندان اهمیت بیشتری دارد و ارزش روانی والدشدن، تصمیم‌گیری برای تشکیل خانواده را ایجاد می‌کند. درمقابل، جنبه‌های مطلوب اقتصادی مانند امنیت دوران پیری کمتر اهمیت دارد. زنان دارای تحصیلات پایین، تمایل بیشتری برای تشکیل خانواده نشان می‌دهند و درک ارزش غیرمادی فرزندان برای آن‌ها اهمیت کمتری دارد. نتایج یافته‌های بولر[3] (2008) بیان می‌کنند فرزندان، بهبوددهندۀ شبکۀ اجتماعی والدین هستند. تمایلات به باروری برای زنان با امید و انتظاری، که فرزند برای والدینش خواهد آورد و به توقعی مربوط است که فرزند به‌عنوان حامی دوران پیری فراهم می‌کند.

ناک و کلاس[4] (2007) در پژوهشی، ارزش فرزندان را برای والدین بررسی کردند. تحلیل در ساختاری سه‌بعدی از ارزش کودکان همچون آسایش، نفوذ و اعتبار اجتماعی انجام شد. یافته‌ها نشان می‌دهند در کشورهای با باروری بالا و سیستم‌های خویشاوندی مبتنی بر تبار و ثروت کم، آسایش و اعتبار، بیشترین اهمیت را داشتند. در حالی که در کشورهای با باروری پایین و ثروت زیاد و سیستم مطمئن دولتی، کمترین اهمیت را داشت. برادبری[5] (2004) در پژوهش خود بیان می‌کند هزینه‌های مصرفی فرزندان بر منابع مالی والدین فشار وارد می‌کنند. والدین برای بزرگ‌کردن فرزندان از استراحت خود و ساعات فردی‌شان تا حد زیادی می‌کاهند. ساکو[6] و کلاس (2002) در پژوهشی، رابطۀ فرهنگی ارزش کودکان و همچنین روابط والدین-فرزندان را در شش کشور بررسی کرده‌اند. یافته‌های آن‌ها نشان می‌دهند ارزش فرزندان از یکسو تصمیم‌گیری برای داشتن فرزند را تعیین می‌کند و از سوی دیگر، خود به شرایط ساختار اجتماعی و فرهنگی و منابع فردی و خصیصه‌های بالقوۀ والدین وابسته است. تصمیم برای داشتن یا نداشتن فرزند تحت تأثیر مجموعه‌ای از شرایط ازجمله شرایط نهادی خاص، ساختارهای فرصت، شبکۀ اجتماعی و خویشاوندی و ویژگی‌های فردی والدین است.

آرنولد[7] و همکاران (1987) ارزش‌ها و هزینه‌های کودکان را به‌صورت مجموعه‌ای از متغیرهای مداخله‌گر در بین شش کشور مطالعه کرده‌اند. یافته‌ها نشان می‌دهند تفاوت‌های معنی‌داری در ارزش کودکان در سه گروه اقتصادی- اجتماعی شامل طبقۀ متوسط شهری، طبقۀ پایین شهری و ساکنان مناطق روستایی مشاهده شده است. مهم‌ترین دلیل‌ها برای خواستن فرزند در همۀ کشورها و بین همۀ طبقات اقتصادی- اجتماعی، لذت‌های عاطفی بوده است. والدین روستایی بر منافع اقتصادی و امنیتی دوران پیری فرزندان تأکید می‌کردند. در همۀ کشورها، نقش کودکان در استحکام ازدواج و حفظ نام و نسب، دلایل ارجمندی کودکان مطرح شده است.

تارچی و بریانت[8] (1979) بیان می‌کنند که کاهش باروری با تغییر در ارزش فرزندان به‌دلیل تغییر در هزینه‌ها و فواید اقتصادی فرزندان رخ می‌دهد. فرایندهای توسعۀ اقتصادی و گذار جمعیتی، بخشی از فرایند کلی مدرنیزاسیون است که در تغییر سیستم ارزشی فرزندان مؤثر است. فرایندهایی که با آن‌ها هزینه‌های فرصت، توسعه می‌یابند، اثرشان تنها در ارزش کودکان نیست، بلکه رفاه و کیفیت زندگی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. گرنو[9] (1973) در پژوهشی دربارۀ تأثیر کودکان در ارزش زمان زنان خانه‌دار به این نکته اشاره می‌کند که هزینۀ زمان محاسبه‌شده باید شامل هزینه‌های مراقبت و خدمات به فرزند و تمام زمانی باشد که صرف رسیدگی به خانه و دورماندن از مهارت‌های بازار کار می‌شود. افزایش هزینۀ زمان یا فرصت ازدست‌رفتۀ زنان در تصمیم آن‌ها دربارۀ تعداد فرزندان تأثیر می‌گذارد.

 

ملاحظات نظری

ارزش فرزندان به کارکردهایی اشاره می‌کند که آن‌ها ارائه می‌دهند و یا نیاز‌هایی که برای والدینشان برآورده می‌کنند و منافعی که برای آن‌ها دارند (Hoffman & Hoffman, 1973). ارزش فرزندان، مفهومی است که مطابق تحولات اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی هر جامعه تغییر می‌یابد و به‌طور کلی، مجموعۀ چیزهای مثبت و منفی هستند که والدین با داشتن فرزند دریافت می‌کنند. ارزش‌های مثبت، منافع داشتن فرزند و ارزش‌های منفی، هزینه‌های فرزند را دربرمی‌گیرند. این مفهوم در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و روان‌شناختی بررسی می‌شود. هر کدام از نظریه‌ها از دیدگاه خاصی به این موضوع می‌نگرند و آن را تحلیل و تبیین می‌کنند. تجربیات مختلف زندگی مانند داشتن فرزند بر اساس محاسبات عقلانی انجام می‌شود. بر اساس نظریۀ انتخاب عقلانی، افراد، کنشگران هدفمندی هستند که به دنبال بهینه‌سازی منافع خویش هستند و کنشی را انتخاب می‌کنند که بهترین نتیجه را داشته باشد (Turner,1998: 304). فریدمن[10] و همکاران (1994) با ارائۀ نظریۀ ارزش فرزندان بیان می‌کنند فرزنددارشدن از علائق اولیۀ افراد است و ارزش کودکان منتج از ظرفیتشان برای کاهش عدم اطمینان برای زنان و افزایش انسجام زناشویی برای زوجین است (Freedman et al., 1994).

در ویرایش جدید رهیافت ارزش فرزندان، این رهیافت با نظریۀ تابع تولید اجتماعی[11] یکی شده است و فرزندان به‌صورت کالاهای واسطه برای بهینه‌کردن بهزیستی فیزیکی[12] و احترام اجتماعی[13] والدینشان در تولید اجتماعی مطرح می‌شوند. احترام اجتماعی، پاداشی است که فرد با شرایط اجتماعی کسب می‌کند؛ مانند پایگاه و موقعیت، عاطفه و مهربانی و تأیید اجتماعی. منظور از بهزیستی فیزیکی، توانایی فرد برای بقای فیزیکی و بهبود رفاه خودش است. هدف از این تلاش، توضیح ارزش فرزندان برای توسعۀ تئوریکی خاص برای این مسأله است که فرزندان چطور و در چه شرایطی در تابع تولید اجتماعی برای ارتقای احترام اجتماعی و رفاه مادی والدینشان کالاهای واسطه‌ای می‌شوند (Nauck, 2005). نتایج یافته‌های دییر[14] (2007) در کشورهای آفریقایی نشان می‌دهند دلایل داشتن فرزند برای والدین، شادی‌آفرینی و رفاه شخصی است. فرزندان برای حفظ امنیت پیوند ازدواج و ایجاد امنیت اجتماعی برای والدین در دوران پیری، حفظ اصل و نسب و نام ضروری هستند. برخی از اقتصاددانان دربارۀ باروری و تصمیم‌گیری برای داشتن فرزند، نظریه‌هایی ارائه داده‌اند. اساس نظریه‌های اقتصاد باروری این است که تغییر توازن بین هزینه‌ها و فواید فرزندآوری باعث کاهش درخواست والدین برای فرزند و درنتیجه کاهش باروری شده است (Cleland & Wilson, 1987: 5). استرلین[15] (1978) در نظریۀ اقتصاد نو خانوار[16] بیان می‌کند زوج‌ها برای حفظ تعادل میان عرضه و تقاضای فرزند تلاش می‌کنند. چنانچه به‌دلیل افزایش بقای نوزادان و کودکان یا افزایش هزینه فرصت کودکان، عرضه بیش از تقاضا شود، در این صورت ممکن است زوجین بر اساس برداشتشان از هزینه‌ها ازجمله هزینه‌های مالی و اجتماعی سعی در تنظیم رفتار باروری کنند. بکر[17] (1960) این رهیافت را توسعه داد و کودکان را کالاهای مصرفی[18] در نظر گرفت که والدین برای کسب آن‌ها به زمان و پول نیاز دارند. وی برای هر فرزند، فایده‌ای در نظر می‌گیرد که بیان‌کنندۀ رابطۀ میان تمایل زوجین برای داشتن فرزند و همۀ کالاها و فعالیت‌هایی است که از نظر پول و زمان با فرزند رقابت می‌کنند (Weeks, 2011)؛ به عبارتی، تعداد فرزندان به درآمد در دسترس خانواده و قیمت‌های پنهان و در سایۀ[19] (هزینه فرصت تولید یا مصرف کالاهایی که در اقتصاد بازار معامله نمی‌شوند؛ مثل بهداشت، آموزش و پرورش و...) نه‌تنها فرزندان؛ دیگر کالاها و خدمات وابسته است. در این دیدگاه، هزینه‌های فرصت داشتن فرزند، از تغییرات در ارزش زمان والدین متأثر است. اگر ارزش واقعی زمان والدین افزایش یابد و اگر کودکان زمان‌برتر از میانگین کالاهای مصرفی بادوام باشند، قیمت کودکان در ارتباط با سایر کالاها افزایش خواهد یافت. علاوه بر این، اگر مراقبت از کودک برای مادران نسبت به پدران زمان‌برتر باشد و اگر ارزش زمان زنان در ارتباط با زمان مردان افزایش یابد، در آن صورت کودکان، هزینه‌برتر خواهند شد و تعداد مطلوب فرزندان کاهش می‌یابد (Nauck, 2005).

نظریۀ هزینه‌ها و منافع فرزندان لیبنشتاین[20] (1960-70) بر این فرض استوار است که منفعت یا ضرر اقتصادی فرزندان، عاملی است که باعث می‌شود والدین تصمیم بگیرند چه تعداد فرزند داشته باشند (حسینی،1390). لیبنشتاین فواید فرزندان را به سه دسته تقسیم می‌کند: فرزند: منبع لذت برای والدین (سودمندی مصرفی)، نیروی کار قلمدادشدن فرزند (سودمندی تولیدی)، تأمین و نگهداری والدین در سنین کهولت یا وضعیت‌های دیگری مثل بیماری و یا از کار افتادگی (سودمندی تأمینی). وی هزینه­های فرزندان را شامل دو نوع هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم یا فرصتی می‌داند (Leibenestein, 1997). بررسی رانی[21] و همکاران (2003) نشان می‌دهد در کشورهای در حال توسعه، محرک­های اقتصادی در تصمیم­گیری برای داشتن فرزند تأثیر می­گذارد. ارزش اقتصادی فرزند تحت تأثیر دو عامل است: مشارکت فرزندان در نیروی کار برای کسب درآمد خانواده و امنیت دوران پیری والدین. از نظر فاوست[22] ارزش‌های خاص در نیازهای روان‌شناختی خاص قرار گرفته‌اند که به ساختارهای اجتماعی متصل شده‌اند، با تنوعات فرهنگی و تغییرات اجتماعی مرتبط و تکمیل‌کنندۀ برخی جنبه‌های پدر و مادرشدن هستند (Fawcett, 1972). مفهوم ارزش فرزندان مبتنی بر کاری است که لوئیز و مارتین هافمن (1973) انجام دادند. آن‌ها جنبه­های روان‌شناختی را تعیین‌کننده‌های بسیار مهمی برای تولد فرزندان در نظر گرفتند و ارزش فرزندان را در سطح فردی بررسی کردند؛ زیرا معتقد بودند تنها والدین هستند که می‌توانند انتخاب کنند آیا فرزند داشته باشند یا نه (Nauck, 2005).

 هافمن و هافمن (1973) 9 مقوله را برای ارزش فرزندان شامل 1- بزرگسالی و هویت اجتماعی،[23] 2- توسعۀ خود، گره‌خوردن با موجودیتی بزرگ‌تر، جاودانگی،[24] 3- اخلاقیات: مذهب، نوع دوستی، هنجارهای دربارۀ تمایلات جنسی، پرهیزکاری،[25] 4- پیوندهای گروه نخستین، عاطفه و مهربانی،[26] 5- انگیزش، تازگی، سرگرمی،[27] 6- شایستگی، خلاقیت،[28] 7- قدرت، تأثیرپذیری، تأثیرگذاری،[29] 8- مقایسۀ اجتماعی، رقابت[30]و 9- سودمندی اقتصادی[31] در نظر می­گیرند. آن‌ها علاوه بر ارزش‌های فهرست‌شدۀ مدل نظری از دیگر عوامل مؤثر شامل منابع جایگزینی از ارزش فرزندان، هزینه‌های فرزندان، موانع و محرک‌ها یا مشوق‌ها را نیز ارائه می‌دهند (Hoffman & Hoffman, 1973). فاوست با توجه به مطالعات مقایسه‌ای، دسته‌بندی دیگری از ارزش عمومی مثبت و منفی فرزندان ارائه می‌دهد. وی مقوله‌های مربوط به ارزش‌های مثبت فرزندان را با عنوان 5 مقولۀ منافع احساسی (خوشی و سرور در زندگی والدین، و موضوع عشق و محبت و همدمی برای والدین)، منافع و امنیت اقتصادی (کمک در کار‌های خانه، سهم‌داشتن در درآمد خانه، امنیت دوران پیری و ...)، تقویت و توسعۀ خود (تجربۀ بزرگ و تربیت‌کردن فرزندان، افزایش مسئولیت‌پذیری والدین، عضو کامل اجتماع پذیرفته‌شدن زوجین با داشتن فرزند)، کسب هویت با فرزندان (لذت‌بردن از تماشای رشد فرزندان، افتخارکردن به فضیلت و کمال فرزندان) و پیوستگی و تداوم خانواده (فرزندان فرجام طبیعی ازدواج، کمک به تقویت پیوند ازدواج زن و شوهر، ادامه‌دهندۀ نام خانوادگی) بیان کرده است. ارزش‌های منفی یا همان هزینه‌ها را نیز با 5 مقولۀ هزینه‌های احساسی (نگرانی دربارۀ سلامت فرزندان، رفتار فرزندان)، هزینۀ اقتصادی (هزینه‌های پوشاک، تحصیل و دیگر مخارج فرزندان)، محدودیت‌ها و هزینه‌های فرصت ازدست‌رفته (آزادی کمتر در زندگی اجتماعی، زندگی حرفه‌ای و علایق شخصی)، مسائل خانوادگی (مشاجرۀ زن و شوهر بر سر تربیت فرزندان، کم‌رنگ‌شدن روابط زن و شوهر) و زحمات جسمی (اضافه‌شدن کارهای خانگی، کم‌خوابی، خستگی و ...) سنجیده است (Fawceet, 1974).

 

ملاحظات روشی

برای انجام این پژوهش از روش پیمایش استفاده شده است. بدین‌منظور از ابزار پرسشنامه برای جمع‌آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعۀ آماری این پژوهش را زنان همسردار 49-15 سالۀ ساکن شهر شیراز تشکیل می‌دهند که تعداد آن‌ها برابر با 329617 نفر است. حجم نمونه با استفاده از جدول لین در سطح اطمینان 95 درصد و خطای 05/0 برابر با 381 نفر برآورد شده است. برای انتخاب نمونه از شیوۀ نمونه‌گیری خوشه­ای استفاده شده است، بدین‌صورت که ابتدا با استفاده از چارچوب نمونه­گیری (مناطق، حوزه‌ها) موجود از مناطق 6 گانۀ شهر شیراز از 446 حوزۀ موجود درمجموع 17 حوزه؛ سپس در هر حوزه، خانوارها به­صورت تصادفی انتخاب و درنهایت 400 پرسشنامه جمع­آوری شد.

متغیر وابستۀ پژوهش، نگرش نسبت به ارزش فرزندان است که شامل طیفی با 41 گویه است. پرسش‌ها به‌صورت طیف لیکرت و با پاسخ‌های از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق سنجش شده است. آلفای کرونباخ برای طیف ارزش فرزندان 84/0 است. ارزش فرزندان بر اساس چارچوب نظری فاوست (1974) شامل مقوله‌های منافع احساسی، هزینه‌های احساسی، تداوم خانوادگی، کسب هویت با فرزندان، تقویت و توسعۀ خود، هزینه‌های اقتصادی، منافع اقتصادی، محدودیت­ها و هزینه­های فرصت ازدست‌رفته با مقادیر آلفای به‌ترتیب 61/0، 63/0، 68/0، 66/0، 66/0، 85/0، 78/0، 58/0 است.

متغیر کلی ارزش فرزندان و مقوله‌های تشکیل‌دهنده با محاسبۀ بارهای عاملی مقوله‌های مختلف، به‌صورت نمرات استاندارد محاسبه شد؛ سپس نمرات استاندارد، به دامنۀ صفر تا صد تبدیل شد تا فهم و قابلیت مقایسۀ شاخص‌ها تقویت شود. میانگین کلی ارزش فرزندان در مقیاس صفر تا 100 برابر با 6/73 با انحراف معیار 8/9 است.

متغیرهای مستقل پژوهش شامل متغیر‌های جمعیتی: سن پاسخگو، سن همسر پاسخگو، سن ازدواج پاسخگو و سن ازدواج همسر پاسخگو، مدت ازدواج، محل تولد، باروری واقعی (تعداد فرزند زندۀ به‌دنیاآمده)، نگرش نسبت به تعداد ایدئال فرزند (تعداد فرزندی که زن برای داشتن مناسب و مطلوب می‌داند) و متغیرهای اجتماعی - اقتصادی: تحصیلات پاسخگو و تحصیلات همسر پاسخگو، وضعیت شغلی، درآمد خانواده، طبقۀ اجتماعی خوداظهار (در سه سطح بالا، متوسط، پایین) است.

 

یافته‌های پژوهش

در این پژوهش، میانگین سن پاسخگویان 15/35 سال بوده است. گروه‌های سنی 34-30 سال و 29- 25 سال به‌ترتیب با 6/24 درصد و 20 درصد بیشترین درصد فراوانی جمعیت را در برمی‌گیرند. میانگین سنی همسران پاسخگویان، 76/40 است که گروه‌های سنی 34-30 و 44-40 به‌ترتیب با رقم 9/24 درصد و 6/24 درصد بیشترین درصد را به خود اختصاص می‌دهند. میانگین سن ازدواج در بین زنان 77/20 سال و گروه سنی 24-20 سال بیشترین درصد گروه سنی ازدواج با رقم 2/44 درصد است. 1/41 درصد از شوهران پاسخگویان در فاصلۀ سنی 29-25 سال ازدواج کرده‌اند و میانگین سن ازدواج میان آن‌ها 35/26 سال است. میانگین مدت ازدواج جمعیت نمونه، 35/14 سال است. از مجموع پاسخگویان، 14 درصد متولد روستا و 86 درصد را متولدان شهر تشکیل می­دهند. 7/80 درصد از زنان خانه­دار و 3/19 درصد شاغل هستند. 7/40 درصد پاسخگویان، تحصیلات دیپلم و کمتر و 3/28 درصد از آنان تحصیلات لیسانس و بالاتر دارند. از بین همسران پاسخگویان، 1/42 درصد، مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر و 8/33 درصد، مدرک لیسانس و بالاتر دارند. بیشترین درصد پاسخگویان (3/92 درصد) خود را به طبقۀ اجتماعی متوسط متعلق می­دانند. میانگین باروری واقعی 09/2 فرزند است. 6/69 درصد از پاسخگویان، داشتن 2 فرزند را ایدئال می­دانند.

در جدول 1 ساختار مؤلفه‌های اصلی، مقدار ارزش ویژه، درصد واریانس تبیین‌شده با هر مؤلفه نشان داده شده است. برای این منظور از روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی استفاده شده است. تحلیل مؤلفه‌های اصلی برای هر یک از ابعاد متغیر ارزش فرزندان به‌صورت جداگانه و تنها با یک عامل انجام شده است؛ زیرا هدف پژوهشگر در مطالعۀ حاضر، استفاده از بار عاملی گویه‌های مختلف برای محاسبۀ نمرۀ کل هر یک از ابعاد ارزش فرزندان (مؤلفه‌های مختلف) به‌صورت جداگانه بوده است؛ بنابراین مقیاس هر کدام از مؤلفه‌ها در ارتباط با صد در نظر گرفته شده است تا نشان دهد در هر کدام از مؤلفه‌ها، گویه‌های موجود چه سهمی از واریانس ممکن (100) از مؤلفۀ اصلی را می‌توانند تبیین کنند؛ بنابراین جمع واریانس‌های تبیین‌شده در ستون آخر در هر مؤلفه با مؤلفه‌های دیگر ارتباطی ندارد و هر کدام کسر از صد را در متغیر مربوط نشان می‌دهند؛ بنابراین هر کدام از مؤلفه‌ها به‌صورت مجزا مدّنظر قرار گرفته‌اند و تأکید اصلی بر بار عاملی گویه‌ها است. نتایج به‌دست‌آمده از تحلیل مؤلفه‌های اصلی مطابق با دسته‌بندی فاوست (1974) از ارزش فرزندان، 8 عامل با ارزش ویژۀ بزرگ­تر از یک شامل منافع احساسی، هزینه‌های احساسی، تداوم خانواده، کسب هویت با فرزندان، تقویت و توسعۀ خود، هزینه­های اقتصادی، منافع اقتصادی، محدودیت­ها و هزینه­های فرصت ازدست‌رفته ساخته شدند. در عامل منافع احساسی، گویه­های فرزندان، مونس و همدم والدین هستند، با مقدار بار عاملی 618/0 و فرزندان باعث نشاط زندگی می‌شوند، با بار عاملی 602/0 که نشان‌دهندۀ ارضای عاطفی فرزندان برای والدین هستند، بیشترین مقادیر بار عاملی را برای ارزش منافع احساسی داشتن فرزند نشان می‌دهند. گویه­های فرزندان موجب می­شوند زن و شوهر کمتر به هم توجه کنند با بار عاملی 670/0، فرزندان برای والدین ایجاد نگرانی می­کنند با مقدار عاملی 654/0 بیشترین همبستگی را با عامل هزینه­های احساسی نشان دادند. دسته‌بندی فاوست در ارزش عمومی پیوستگی و تداوم خانواده بر این نکته تأکید دارد که فرزندان به تقویت و پیوند ازدواج والدین کمک می‌کنند، فرجام طبیعی ازدواج هستند و نام و سنت­های خانواده را ادامه می­دهند. در این پژوهش، گویه­هایی که بیشترین همبستگی را نشان می­دهند، عبارتند­ از بچه­ها تنها یادبود والدین هستند، وارث خانواده هستند، بدون فرزند، خانواده تکمیل نمی­شود و زندگی مشترک با فرزند، بیشتر تداوم دارد، با مقادیر بار عاملی به‌ترتیب 662/0، 620/0، 613/0 و 605/0 تأییدی بر تعریف فاوست از ارزش عمومی پیوستگی و تداوم خانواده است. عامل کسب هویت با فرزندان نیز مطابق تعریف فاوست از این ارزش شامل 3 گویۀ پیشرفت و تربیت خوب فرزندان باعث سربلندی و افتخار والدین است، والدین از تماشای بزرگ‌شدن فرزندان لذت می­برند و باعث امیدواری والدین به زندگی می­شوند با بارهای عاملی به‌ترتیب 823/0، 780/0، و 674/0 همبستگی خوبی را با این عامل نشان دادند.

عامل تقویت و توسعۀ خود شامل گویه­های فرزندان باعث افزایش اعتماد به نفس در والدین می­شوند، باعث می­شوند والدین از طعنه و کنایۀ مردم در امان باشند، باعث زیادتر شدن اقوام می­شوند، حس مسئولیت‌پذیری والدین را بالا می­برند، ارضاکنندۀ غریزۀ پدر و مادری هستند که همبستگی خوبی را نشان می­دهند و مؤید تعریف فاوست از این ارزش مثبت فرزندان است. در دسته‌بندی فاوست، ارزش منفی هزینه­های اقتصادی فرزندان با مخارج فرزندان در تغذیه، پوشاک، آموزش و ... تعریف شده است. در این پژوهش، عامل هزینه‌های اقتصادی با گویه­هایی که به مخارج و هزینه­های فرزندان در تحصیل، پوشاک، تهیۀ غذا و بزرگ‌کردن فرزندان و بیمارشدن فرزندان با بارهای عاملی 895/0، 875/0، و 859/0 با این تعریف منطبق هستند. گویه‌های فرزندان در زمان ناتوانی والدین از آن‌ها مراقبت می­کنند با بار عاملی 737/0، عصای والدین به وقت پیری هستند با مقدار عاملی 715/0، در حل مشکلات خانه کمک می­کنند با بار عاملی 704/0 بیشترین مقادیر عاملی را در عامل منافع اقتصادی به خود اختصاص دادند. عامل محدودیت­ها و هزینه­های فرصت ازدست‌رفته به فرصت‌هایی اشاره دارد که والدین در زندگی اجتماعی، حرفه­ای و علائق شخصی بعد از بچه­دارشدن از دست می­دهند. این عامل در این پژوهش با گویه­های فرزندان، فرصت زنان را برای حضور در اجتماعات مختلف از بین می‌برند، مانع کارکردن مادر در خارج از خانه می­شوند، رفاه مادی زن و شوهر را کاهش می­دهند و باعث محدودشدن اوقات فراغت والدین می­شوند، بیان شده است که با توجه به بارهای عاملی­شان، همبستگی خوبی را با عامل هزینه­های فرصت ازدست‌رفته نشان می­دهند. تعداد عامل­ها و بار­های متغیرهایی که روی این عامل­ها اندازه­گیری شده­اند، با آنچه بر اساس تئوری و مدل نظری فاوست انتظار می­رفت، انطباق دارد.

 

 

جدول 1- بار عاملی، ارزش ویژه و درصد واریانس تبیین‌شده با روش مؤلفه­های اصلی

عوامل و مواد

بار عاملی

ارزش ویژه

درصد واریانس

تبیین‌شده

منافع احساسی

فرزندان مونس و همدم والدین هستند.

 باعث نشاط زندگی می‌شوند.

سرگرم‌کننده هستند.

 نداشتن بچه شکست بزرگی است.

 آدم بدون بچه تنهاست.

زندگی بدون بچه یکنواخت است.

داشتن خواهر و برادر برای بچه خوب است.

 

618/

602/

597/

591/

587/

515/

345/

42/2

 

 

 

31/35

 

 

آزمون بارتلت = 267، معناداری کمتر از 001/0         -   کی ام او = 71/0

مجموع واریانس

100

هزینۀ احساسی

 موجب می‌شوند زن و شوهر کمتر به هم توجه کنند.

فرزندان برای والدین ایجاد نگرانی می‌کنند.

والدین ممکن است بر سر تربیت فرزندان مشاجره کنند.

 باعث بر هم‌خوردن آرامش زن و شوهر می­شوند.

 

670/

654/

627/

622/

65/1

 

38/41

 

آزمون بارتلت = 104، معناداری کمتر از 001/0         -   کی ام او = 72/0

مجموع واریانس

100

تداوم خانواده

بچه­ها تنها یادبود والدین هستند.

وارث خانواده هستند.

 بدون فرزند خانواده تکمیل نمی­شود

زندگی مشترک با بچه بیشتر تداوم دارد.

 باعث ادامۀ نسل می­شوند.

باعث ایجاد صمیمیت بیشتر بین زن و شوهر می شوند.

ازدواج برای داشتن بچه است.

 

662/

620/

613/

605/

579/

527/

494/

46/2

 

82/30

 

آزمون بارتلت = 346، معناداری کمتر از 001/0         -   کی ام او = 73/0

مجموع واریانس

100

کسب هویت با فرزندان

 پیشرفت و تربیت خوب بچه­ها باعث سربلندی و افتخار والدین است.

 والدین از تماشای بزرگ‌شدن فرزندان لذت می‌برند.

 باعث امیدواری والدین به زندگی می­شوند

 

823/

780/

647/

70/1

 

81/56

 

آزمون بارتلت = 149،   معناداری کمتر از 001/0       -   کی ام او = 65/0

مجموع واریانس

100

تقویت و توسعۀ خود

 باعث افزایش اعتماد به نفس در والدین می­شوند.

 باعث می‌شوند از طعنه و کنایۀ مردم در امان باشیم.

باعث زیادتر شدن اقوام می شوند.

حس مسئولیت‌پذیری والدین را افزایش می‌دهند.

ارضاکنندۀ غریزه­ پدری و مادری هستند.

کسی که فرزند ندارد اجاقش کور است.

داشتن فرزندانی از هر دو جنس خوب است.

 

743/

669/

607/

599/

562/

472/

394/

42/2

 

58/34

 

آزمون بارتلت = 333، معناداری کمتر از 001/0         -   کی ام او = 76/0

مجموع واریانس

100

هزینۀ اقتصادی

مخارج تحصیل فرزندان زیاد است.

 مخارج تهیۀ غذا، پوشاک و بزرگ‌کردن فرزندان زیاد است.

بیمارشدن بچه‌ها مشکل‌آفرین و هزینه­بر است.

 

895/

875/

859/

305/2

 

85/76

 

آزمون بارتلت = 513،   معناداری کمتر از 001/0         -   کی ام او = 73/0

مجموع واریانس

100

منافع اقتصادی

فرزندان در زمان ناتوانی والدین از آن‌ها مراقبت می­کنند.

 عصای والدین به وقت پیری هستند.

در حل مشکلات خانه کمک می‌کنند.

در کارهای خانه به زن و شوهر  کمک می‌کنند.

 در محیط کار به والدین کمک می‌کنند.

 بچه­ها کمک خرج خانواده هستند.

 

737/

715/

704/

695

675/

577/

86/2

 

87/40

 

آزمون بارتلت = 500، ،  معناداری کمتر از 001/0         -   کی ام او = 82/0

مجموع واریانس

100

محدودیت­ها و هزینه­های فرصت ازدست‌رفته

 فرصت زنان را برای حضور در اجتماعات مختلف از بین می‌برند.

مانع کارکردن مادر در خارج از خانه می­شوند.

رفاه مادی زن و شوهر را کاهش می‌دهند.

 باعث محدود شدن اوقات فراغت والدین می‌شوند.

 

802/

703/

601/

542/

 

79/1

81/44

آزمون بارتلت = 159، معناداری کمتر از 001/0     -   کی ام او = 67/0

مجموع واریانس

100

 

 

در جدول 2 همبستگی بین متغیرهای مستقل با مقوله‌های ارزش فرزند گزارش شده است. نتایج نشان می­دهند همبستگی مثبت و معنی‌داری بین سن زن با عوامل منافع اقتصادی (151/0r=) و تقویت و توسعۀ خود (099/0r=) مشاهده می­شود. بین سن شوهر و منافع اقتصادی، همبستگی معنی­دار و مثبتی (127/0r=) وجود دارد. اگرچه این رابطه ضعیف است؛ بدین معنی است که در زنان و مردان مسن‌تر به منافع اقتصادی فرزند بیشتر توجه می‌شود. بین متغیر­های سن ازدواج زن و سن ازدواج همسر با منافع اقتصادی (به‌ترتیب 212/-r=، 180/-r=) و تداوم خانواده (132/- r=، 116/- r= ) رابطۀ منفی و معنی­داری وجود دارد. درواقع برای افرادی که دیرتر ازدواج کرده‌اند، منافع اقتصادی داشتن فرزند و ارزش فرزند برای تداوم خانواده کم‌رنگ‌تر است. رابطۀ معنی­دار و مثبت (112/ r= ) بین سن ازدواج شوهر و هزینه‌های احساسی وجود دارد. سن ازدواج پاسخگو با منافع احساسی، رابطۀ معنی­دار و معکوسی (112/- r=) را نشان می‌دهد. رابطۀ مثبت و معنی­دار بین مدت ازدواج و منافع اقتصادی (216/0r=) و تقویت و توسعۀ خود (113/0r=) نشان می‌دهد در زوج‌هایی که از ازدواج آن‌ها بیشتر گذشته است و به عبارتی، از نسل‌های ازدواج قدیمی‌تر هستند، مقولۀ ارزش منافع اقتصادی فرزند و داشتن فرزند برای دستیابی به تقویت و توسعۀ خود برجسته­تر است. مدت ازدواج با منافع احساسی (104/- r=) و تداوم خانواده (207/- r=) رابطۀ معکوس و معنی­داری را نشان می­دهد. بین تحصیلات پاسخگو با منافع احساسی (به‌ترتیب 175/- r= ، 172/- r= منافع اقتصادی (338/- r=، 234/r= - تقویت و توسعۀ خود (207/ - r=، 196/r= -) و تداوم خانواده (282/- r=، 254/r=-) رابطۀ معنی­دار و منفی وجود دارد؛ به عبارت دیگر، این نتیجه نشان می‌دهد هرچه تحصیلات زوج‌ها افزایش پیدا می­کند، مقوله­های ارزش فرزندان اهمیت کمتری می­یابد؛ به عبارت دیگر، افراد تحصیلکرده نسبت به افراد با تحصیلات پایین و یا بی‌سواد، ارزش کمتری برای فرزند قائل هستند.

اطلاعات جدول همچنین نشان­دهندۀ همبستگی منفی بین درآمد با منافع احساسی (172/- r=)، منافع اقتصادی (174/- r=)، تقویت و توسعۀ خود (152/- r= کسب هویت با فرزندان (129/- r=) و تداوم خانواده (175/- r=) هستند. همبستگی مثبت بین نگرش نسبت به تعداد ایدئال فرزند با منافع اقتصادی (141/0r=) و تقویت و توسعۀ خود (105/0r=) بیان می­کند که هرچه منافع اقتصادی فرزند و داشتن فرزند برای تقویت و توسعۀ خود بااهمیت­تر باشد، زنان، تعداد فرزند بیشتری را مطلوب می­دانند. منافع احساسی داشتن فرزند با تعداد ایدئال فرزند، رابطۀ منفی (168/- r=) را نشان می­دهد. رابطۀ مثبت بین باروری واقعی و منافع اقتصادی (212/0r=) نشان می­دهد زنانی که برای منافع اقتصادی فرزند ارزش بیشتری قائل هستند، تعداد فرزند زندۀ متولدشدۀشان بیشتر است.

 

 

جدول2- همبستگی بین متغیر­های جمعیتی و اجتماعی_ اقتصادی با عوامل ارزش فرزندان

     متغیر وابسته

 

متغیر مستقل

منافع احساسی

هزینه احساسی

منافع اقتصادی

تقویت و توسعۀ خود

کسب هویت با فرزندان

تداوم خانواده

R

sig

R

sig

R

sig

r

Sig

r

Sig

r

Sig

سن زن

سن شوهر

سن ازدواج

سن ازدواج شوهر

مدت ازدواج

تحصیلات زن

 تحصیلات شوهر

 درآمد خانواده

تعداد ایدئال فرزند

باروری واقعی

068/

067/-

*112/-

096/-

*104/-

**175/-

*172/-

*172/-

**168/-

050/-

174/

181/

024/

055/

037/

000/

001/

001/

001/

357/

044/

089/037/

*112/

014/

004/

043/

059/

058/

082/

379/

073/

451/

025/

793/

935/

319/

249/

252/

126/

**151/

*127/

**212/-

**180/-

**216/

**338/-

**234/-

**174/-

**141/

**212/

002/

011/

000/

000/

000/

000/

000/

001/

005/

000/

**099/

092/

081/-

069/-

*113/

**207/-

**196/-

*152/-

*105/

068/

047/

064/

104/

169/

023/

000/

000/

003/

036/

205/

092/

023/

149/

096/-

080/

097/-

*116/-

*129/-

091/

051/

064/

093/

775/

055/

111/

051/

020/

012/

070/

986/

069/

068/

*132/-

*116/-

**207/-

**282/-

**254/-

*175/-

068/

088/

166/

172/

008/

020/

000/

000/

000/

001/

178/

103/

 **P-Value  01/0   * P-Value  05/0

 

 

درادامه، رابطۀ بین متغیرهای مستقل و ارزش فرزندان به‌تفصیل بیشتری مدّنظر قرار گرفته است. در جدول شمارۀ 3 میانگین متغیرهای ارزش فرزندان برحسب سن ازدواج زن و شوهر نشان داده شده است. هرچه سن ازدواج زن و شوهر بالاتر می‌رود، زنان به منافع اقتصادی فرزندان کمتر توجه می‌کنند. سن ازدواج متأثر از فرصت­های پیشرفت و سال­های صرف‌شده برای کسب تحصیل و یا رسیدن به جایگاه شغلی و اقتصادی بهتر است. به همین دلیل ازدواج در سنین بالاتر به معنی وجود شرایط اقتصادی مطلوب­تر برای داشتن فرزند است؛ بنابراین ارزش منافع اقتصادی فرزند برای کسانی که در سنین بالاتر ازدواج کرده­اند، کمتر اهمیت دارد.

تمایل به داشتن فرزند برای تداوم خانوده، یکی از مؤلفه‌های اساسی کارکرد خانواده در اجتماع است. یافته‌های این پژوهش نشان می­دهند درک زنان از ارزش کودکان برای تداوم خانواده با افزایش سن ازدواج کاهش می­یابد. درک منافع احساسی داشتن فرزندان برای زنانی، که در سنین پایین‌تر ازدواج کرده­اند، نسبت به زنانی که سن ازدواج بالاتری دارند، بیشتر است. نگاهی به مقادیر بار عاملی که ابتدا بیان شد، احتمال این فرضیه را تقویت می­کند که مفهوم عشق و عاطفه برای والدین در انتخاب داشتن فرزند پررنگ­تر شده است. چنانچه در بعد نشاط و همدمی که نزدیک‌ترین معنا را به منابع عاطفی محض دارد، بالاترین مقدار عاملی 618/0 و 602/0 را در مقایسه با سایر مؤلفه‌ها، که بیشتر جنبۀ احساسی - اجتماعی را نشان می­دهد، کسب کرده­اند؛ بنابراین امکان ظهور نگرش­های احساسی و عشق‌ورزی بدون داشتن فرزند در سطح پایینی خواهد بود و داشتن فرزند، منبعی برای تأمین نیازهای احساسی خواهد بود. با افزایش سن ازدواج شوهر، نگرانی زنان دربارۀ هزینه­های احساسی فرزندان بیشتر می­شود.

 

 

جدول 3- میانگین متغیر­های ارزش فرزندان برحسب سن ازدواج

 

 

گروه سنی

میانگین منافع اقتصادی

میانگین تداوم خانواده

میانگین منافع احساسی

میانگین هزینه­های احساسی

 

 

سن ازدواج زن

19- 15

24- 20

29- 25

34- 30

39- 35

48/3

27/3

08/3

19/3

83/2

87/3

73/3

63/3

60/3

35/3

13/4

07/4

99/3

97/3

17/4

-

-

-

-

-

 

 

سن ازدواج شوهر

19- 15

24- 20

29- 25

34- 30

39- 35

44- 40

49- 45

73/3

45/3

31/3

12/3

30/3

40/3

62/2

97/3

87/3

70/3

71/3

91/3

66/3

04/3

-

-

-

-

-

-

-

28/3

24/3

33/3

46/3

29/3

56/3

50/3

 

 

جدول 4 میانگین متغیر­­های ارزش فرزندان را به همراه تحصیلات زنان و شوهرانشان و درآمد خانواده گزارش می‌دهد. بر اساس اطلاعات جدول، برای زنانی که تحصیلات بالاتر دارند، درک منافع ارزش فرزندان، میانگین کمتری دارد. وجود رابطۀ معکوس، که هرچه سطح تحصیلات زن و شوهر افزایش می­یابد، منافع ناشی از داشتن فرزند در سطح منافع اقتصادی، تداوم خانواده، تقویت و توسعۀ خود، منافع احساسی و کسب هویت کم‌اهمیت­تر می­شود، نشان می­دهد هرچه سطح تحصیلات والدین افزایش می­یابد، وابستگی والدین به فرزندان به‌صورت عصای وقت پیری و یا کمک خرج خانواده‌بودن کم‌رنگ می­شود. افزایش سطح تحصیلات همسر، ابراز هویت زنان با فرزندان را کاهش می­دهد. رابطۀ معکوس بین سطح تحصیلات با ارزش تداوم خانواده و تقویت و توسعۀ خود ناشی از تأثیری است که تحصیلات بیشتر زنان و شوهرانشان در کم‌رنگ‌کردن ارزش­های سنتی (خواستن فرزند برای ادامۀ نسل، این تصور که بدون فرزند خانواده تکمیل نمی‌شود، مهم‌بودن طعنه و کنایۀ مردم و یا کسب اعتماد به نفس با داشتن فرزند و ...) ایجاد می­کند. هرچه سطح تحصیلات زنان و همسرانشان پایین­تر باشد، وابستگی زنان به فرزندان برای تداوم‌بخشیدن به پیوند زن و شوهر، هویت‌یابی با پیشرفت فرزندان، تقویت و توسعۀ خود با داشتن فرزند به‌دلیل در دست‌نداشتن سرمایه­های فرهنگی چون تحصیلات بالاتر و به‌تبع آن فرصت­های شغلی بهتر و پیشرفت کافی افزایش می­یابد. مطابق یافته­های جدول هرچه سطح درآمد خانواده بالاتر می­رود، مفهوم کارکردی ارزش فرزندان در ارتباط با تداوم خانواده، کسب هویت با فرزندان، تقویت و توسعۀ خود، منافع اقتصادی و احساسی برای مادر کاهش می­یابد و این را باید با درنظرگرفتن دسترسی به امکانات جایگزین برای توسعه و خودشکوفایی فرد خارج از پیوند­ و وابستگی‌های سنتی تفسیر کرد. تا جایی که با افزایش درآمد و امکان استفاده از امکانات فرهنگی چون مسافرت، کسب مهارت، معاشرت­های فراخویشاوندی، والدین، تمایل بیشتری برای توسعۀ خود و کسب اعتماد به نفس با خودشکوفایی فردی نشان می­دهند تا کسب این اعتماد به نفس با داشتن فرزند. این تجربه به‌دلیل انتخاب گزینه‌های متنوع در دسترس با افزایش درآمد مفهوم داشتن فرزند برای نفس وجود فرزند و عشق‌ورزی و نه در امان‌ماندن از تنهایی و طعنه و کنایه­های اجتماعی چون کوری اجاق را تقویت می‌کند. همچنین با افزایش درآمد، مفهوم کارکردی منافع اقتصادی فرزند برای خانواده رنگ می‌بازد و با وجود منابع درآمدی مناسب، ارزش نیروی یدی فرزند و کمک خرج‌بودن وی برای دوران ناتوانی و تأمین مالی والدین کاهش می­یابد. والدین با امکان خرید فرصت‌های پیشرفت برای خود بیشتر تمایل می­یابند داشتن فرزند را نه برای کسب منافع اقتصادی و یا افتخاری که از قبال پیشرفت و تربیت خوب فرزند به دست می­آورند، خواهان باشند؛ ارزش فرزند، تجربۀ والدی محض و لذت از این تجربه را جایگزین نگرش متداول اجتماعی کرده است که فرزند را ادامۀ هویت فرد در اجتماع و تداوم خانواده می­داند.

 

 

جدول 4- میانگین متغیر­های ارزش فرزندان برحسب تحصیلات و درآمد خانواده

 

میانگین منافع اقتصادی

میانگین تداوم خانواده

میانگین تقویت و توسعۀ خود

میانگین منافع احساسی

میانگین کسب هویت با فرزندان

 

تحصیلات زن

زیر دیپلم

دیپلم

دانشگاهی

71/3

39/3

05/3

02/4

82/3

55/3

04/4

90/3

73/3

19/4

14/4

95/3

-

-

-

 

تحصیلات شوهر

زیر دیپلم

دیپلم

دانشگاهی

53/3

46/3

14/3

04/4

78/3

62/3

06/4

86/3

77/3

21/4

10/4

4

60/4

53/4

43/4

 

درآمد خانواده

کمتر از 800 هزار تومان

بین800 هزار تومان تا 2 میلیون تومان

بالاتر از 2 میلیون تومان

43/3

17/3

19/3

84/3

66/3

55/3

91/3

81/3

76/3

13/4

04/4

86/3

54/4

46/4

35/4

 

جدول 5 یافته­های آزمون تفاوت میانگین مؤلفه‌های ارزش فرزند را برحسب محل تولد پاسخگو نشان می­دهد. یافته­ها نشان می­دهند میانگین منافع اقتصادی فرزند در بین زنانی که در روستا متولد شده­اند، بیشتر از زنان متولد شهر است. همچنین تفاوت معنی­داری بین زنان متولد شهر و روستا دربارۀ عامل­های تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده مشاهده می­شود. میانگین نمرۀ عامل تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده زنان روستایی بیشتر است. فرزند به‌دلیل تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده، ارزش بیشتری نزد زنان روستایی دارد.

 

 

جدول5- آزمون تفاوت میانگین عوامل ارزش فرزند برحسب محل تولد

متغیر

محل تولد

تعداد

میانگین

انحراف معیار

مقدار T

سطح

معنی­داری

منافع اقتصادی

شهر

348

28/3

768/

290/3

001/

روستا

56

65/3

743/

تقویت و توسعۀ خود

شهر

348

84/3

619/

331/2

020/

روستا

57

04/4

568/

تداوم خانواده

شهر

348

73/3

637/

166/2

031/

روستا

56

93/3

655/

 

 

جدول 6 نشان می‌دهد تفاوت معنی­داری بین منافع اقتصادی فرزند نزد زنان شاغل و خانه­دار وجود دارد. مقدار میانگین منافع اقتصادی فرزند برای زنان شاغل (04/3) بوده که کمتر از زنان خانه­دار (40/3) است. میانگین منافع احساسی فرزند نیز در بین زنان خانه­دار (12/4) بیشتر از زنان شاغل (91/3) است. منافع اقتصادی و احساسی فرزند برای زنان خانه­دار در مقایسه با زنان شاغل، اهمیت بیشتری دارد.

 

 

جدول6- آزمون تفاوت میانگین عوامل ارزش فرزند برحسب وضعیت اشتغال

متغیر

وضعیت اشتغال

تعداد

میانگین

انحراف معیار

مقدار T

سطح

معنی­داری

منافع اقتصادی

شاغل

78

04/3

861/

764/3-

000/

خانه­دار

326

40/3

833/

منافع احساسی

شاغل

78

581/

581/

768/2-

006/

خانه­دار

327

603/

603/

 

 

در جدول 7 نتایج آزمون مقایسۀ میانگین عوامل ارزش فرزندان و طبقۀ اجتماعی خوداظهار گزارش شده است. یافته­ها نشان می­دهند در سطح حداقل 95 درصد اطمینان بین عامل هزینه­های فرصت ازدست‌رفته (027/ sig=) و عامل هزینه­های احساسی (017/ sig=) با طبقۀ اجتماعی که پاسخگو، خود را متعلق به آن می­داند، رابطۀ معنا­داری وجود دارد. بین عامل هزینه­های اقتصادی فرزند و طبقۀ اجتماعی پاسخگو نیز رابطۀ معنا­داری (000/ (sig= وجود دارد. همانطور که در جدول دیده می‌شود میانگین هزینه‌های فرصت ازدست‌رفته، هزینه‌های اقتصادی و هزینه‌های احساسی، در طبقات بالا، کمترین و در طبقات پایین، بیشترین است.

 

 

جدول 7- آزمون مقایسۀ میانگین عوامل ارزش فرزندان برحسب طبقۀ اجتماعی خوداظهار

طبقۀ خوداظهار

میانگین محدودیت­ها و هزینه­های فرصت ازدست‌رفته

میانگین هزینه­های احساسی

میانگین هزینه­های اقتصادی

بالا

9/2

33/3

52/3

متوسط

97/2

30/3

                           18/4

پایین

6/3

9/3

6/4

مقدار F

66/3

10/4

13/8

سطح معناداری

027/

017/

000/

 

 

بحث و نتیجه­

این پژوهش، نگرش زنان را دربارۀ ارزش فرزندان مطالعه کرد. به‌طور کلی عامل­های ایجادشده با روش تحلیل مؤلفه‌های اصلی، با توجه به دسته‌بندی فاوست (1974) از ارزش فرزندان مطابقت داشت. همچنین رابطۀ متغیرهای ساخته‌شده از این عامل­ها با متغیر­های زمینه­ای و اجتماعی- اقتصادی بررسی شد.

مطابق یافته­های پژوهش، متغیر­های جمعیتی، سن زن، سن شوهر، سن ازدواج، مدت ازدواج، تعداد ایدئال فرزند و باروری واقعی همگی با منافع اقتصادی، رابطۀ معنی­داری دارند. با افزایش سن، سال‌های مدت ازدواج، تعداد ایدئال فرزند و باروری واقعی، ارزش منافع اقتصادی فرزندان بیشتر می­شود. سن ازدواج زن و شوهر با منافع اقتصادی داشتن فرزندان، رابطۀ معکوس دارد؛ یعنی با افزایش سن ازدواج، داشتن فرزند نه ابزاری برای منافع بیشتر اقتصادی چون افزایش نیروی کار خانواده یا تکیه‌گاه دوران پیری یا کمک خرج بودن خواسته می­شوند؛ تمایل به داشتن فرزند در سنین ازدواج بالاتر به معنی وجود تأمین مالی مناسب­تر و آینده‌نگرتر برای رشد بهتر فرزندان است که باعث کاهش ارزش منافع اقتصادی و تکیه بر نیروی کار فرزند می­شود. این یافته، که زنان، کسب منافع احساسی بیشتر را در تعداد فرزند ایدئال کمتری می­دانند، با نتیجۀ پژوهش عباسی شوازی و همکاران (1383) مطابقت دارد. هرچه سن ازدواج زن و شوهر و مدت ازدواج بیشتر باشد، ارزش فرزند برای تداوم‌دادن خانواده کاهش پیدا می­کند و فرزند، جذابیت خود را به‌صورت کالایی برای ادامۀ نسل، تکلیف شرعی یا اجتماعی و یا گزینه­ای برای پیوند والدین به یکدیگر و تداوم خانواده از دست می­دهد. با افزایش سن ازدواج زن، میانگین منافع احساسی برای زنان کاهش می­یابد و همچنین هرچه سن ازدواج شوهرانشان بیشتر باشد، هزینه­های احساسی ناشی از داشتن فرزند برای زنان بیشتر می­شود.

در این پژوهش، منافع احساسی، متشکل از مؤلفه­هایی است که بیشترین بار پیوند­های عاطفی سنتی چون شاخص‌های همدمی، ابزار سرگرمی و... را ارزیابی می‌کنند که محور نشاط‌بخشی، پرهیز از تنهایی، یکنواختی و شکست در زندگی است؛ بنابراین تأخیر در سن ازدواج، متغیری تبیین­گر در تفسیر جهت­گیری عاطفی مدرن والدین قلمداد می‌شود که با ازدواج در سنین بالا، ارزش فرزندان را در مفهومی فراتر از ابزار­های ابراز خود و یا تأمین عاطفی و تنهایی جستجو می‌کنند. با افزایش سن ازدواج، زنان، درک مفاهیمی از ابراز عشق و عاطفه را می­یابند که نشان‌دهندۀ تمایل والدین به ارزش صرف عاطفی تولید مثل، فراتر از کارکردهای بیرونی آن مانند پرهیز از تنهایی و شکست در زندگی و ... است.  با افزایش سن زن و مدت ازدواج، درک مادران از فرزندان خود به‌صورت وسیله­ای برای دستیابی به کمال در زندگی (تقویت و توسعۀ خود) افزایش می­یابد. منافع اقتصادی فرزند، افزایش تداوم خانواده، تقویت و توسعۀ خود در بین زنان متولد روستا در مقایسه با زنان متولد شهر، اهمیت بیشتری دارد.

 با افزایش تحصیلات زن و شوهر، ارزش­های مادی (منافع اقتصادی) و ارزش­های غیرمادی (منافع احساسی، تقویت و توسعۀ خود و تداوم خانواده) داشتن فرزند کمتر می­شوند. اینکه در بین زنان با تحصیلات کمتر، درک ارزش منافع اقتصادی و ارزش‌های غیرمادی فرزندان، فراوانی بیشتری دارد، با یافته‌های پژوهش کلین و اکهارد (2007)، که زنان دارای تحصیلات بالاتر، اهمیت کمتری برای جنبه­های مطلوب اقتصادی (منافع اقتصادی داشتن فرزند) قائل هستند، مشابهت دارد؛ اما دربارۀ جنبۀ غیرمادی ارزش فرزندان، در تقابل با هم قرار دارند. بین گروه زنان شاغل و خانه‌دار نیز دربارۀ ارزش فرزندان، تفاوت وجود دارد. زنان خانه‌دار در مقایسه با زنان شاغل، ارزش بیشتری برای منافع احساسی و اقتصادی فرزندان قائل هستند. تفاوت­های معنی­داری در ارزش فرزندان در بعد هزینه­های فرصت ازدست‌رفته، هزینه­های احساسی و هزینه­های اقتصادی در سه گروه طبقۀ اجتماعی بالا، متوسط و پایین وجود دارد.

 درآمد خانواده با ارزش­های توسعه و تقویت خود، کسب هویت با فرزندان، تداوم خانواده و منافع اقتصادی، رابطۀ معکوس دارد. زنانی که درآمد خانوادگی بیشتری دارند، ارزش­های مادی و غیرمادی ذکرشده برای آن‌ها اهمیت کمتری دارد؛ زیرا با افزایش درآمد، مفهوم کارکردی منافع اقتصادی فرزندان برای خانواده رنگ می­بازد و با وجود منابع درآمدی مناسب، ارزش فرزند برای کمک خرج‌بودن و تأمین مالی آیندۀ والدین کاهش می­یابد. والدین متمول، فرصت‌های در دسترس بیشتری برای ابراز خود و کسب هویت از کالاهای فرهنگی و سرگرمی چون کسب مهارت­های هنری خواهند داشت؛ درنتیجه تمایل به ابراز خود در قالب هویت فرزندداری با افزایش کالاهای جایگزین برای کسب هویت فردی مدرن کاهش می­یابد. با امکان خرید فرصت­های پیشرفت برای خود، والدین بیشتر تمایل می­یابند افتخار را از کسب مهارت و پیشرفت خود کسب کنند، نه اینکه این افتخار را از قبال پیشرفت و تربیت ایدئال فرزند به دست آورند. این روزنه، دستاوردی در نگرش تربیتی والدین خواهد بود که به‌تبع آن فضا برای رشد فرزندان در زمینه­های علایق خودخواستۀ آن‌ها بیشتر مهیا شود. با افزایش درآمد، قدرت انتخاب فرد برای ابراز خود و کسب هویت و دسترسی به منابع لذت نیز بیشتر خواهد شد؛ بنابراین قدرت ابراز من اصیل فرد، وی را به این نگرش سوق می­دهد که کسب هویت در کالاهای عاریتی چون پیشرفت فرزندان ممکن است نابودکنندۀ آیندۀ فرزند در سایۀ توقعات والدین باشد. به‌طور کلی گفتنی است هرچه فرصت­های کسب منزلت و اهرم­های کسب قدرت چون کسب تحصیلات بالاتر، جایگاه شغلی امن­تر و شرایط اقتصادی مطلوب­تر افزایش یابد، تمایل به داشتن فرزند به‌دلیل انگیزه‌های فرامادی و تجربۀ والدشدن، جایگزین ارزش­های سنتی داشتن فرزند چون منافع اقتصادی، ارزش تداوم خانواده، وارث خانواده‌بودن، ابراز خود با موفقیت فرزندان و... می­شود؛ بنابراین والدین ترجیح می­دهند با خودشکوفایی فردی، اعتماد به نفس و کمال و توسعه را کسب کنند. هرچه دسترسی زنان به امکانات و سرمایه­های فرهنگی بیشتر باشد، ارزش فرزندان، اهمیت کمتری دارد و لذت داشتن فرزند و تجربۀ والدشدن، جایگزین منافع داشتن فرزند برای کسب هویت، تداوم خانواده، منافع اقتصادی فرزند و... می­شود. گفتنی است در جامعۀ مدرن امروزی، مقوله‌های ارزش فرزندان با مفهوم سنتی آن تغییر کرده است. زنان، فرزند را کالایی فرهنگی در نظر می‌گیرند که داشتن آن احساس لذت برای فرد ایجاد می­کند و ارضا‌کنندۀ غریزه پدر و مادری است و حاضرند با وجود هزینه­های سنگین، داشتن فرزند را تجربه کنند، حتی اگر منافع عینی و کارکردی چون امنیت دوران پیری، نیروی کار، پیوستگی خانواده و... برای آنان در حد پایینی باشد.



[1] Lucas & Meyer

1 Klaus &Suckow

[3] Buhler

[4] Nauck& Klaus

[5] Bradbury

[6] Suckow

[7] Arnold

[8] Turchi & Bryant

[9] Gronau

[10] Fredman

[11] Social production function

[12] Physical well- being

[13] Social esteem

[14] Deyer

[15] Esterlin

[16] New home economic theory

[17] Becker

[18] Consumer goods

[19] Shadow prices

[20]Leibenstien

[21] Rani

[22] Fawcet

[23] Adult status & Social identity

[24] Expansion of the self, Tie to a larger entity, Immortality

[25] Morality: Religion, Altruism, Norms regarding sexuality, Virtue

[26] Primary group ties, Affection

[27] Stimulation, Novelty, Fun

[28] Competence, Creativity

[29] Power, Influence, Ability have an impact on things

[30] Social comparison, Competition

[31] Economic utility

ترابی، ف. (1390). «تأملی بر پایان‌نامۀ تأخیر ازدواج و کاهش باوری در ایران»، کتابنامۀ علوم اجتماعی، ش 42 و 43، ص 100-98.
حسینی، ح. (1390). جمعیت‌شناسی اقتصادی- اجتماعی و تنظیم خانواده، همدان: دانشگاه بوعلی سینا.
شاهنوشی، م. و سامی، ا. (1388). «بررسی تفاوت ارزش فرزندان در مناطق شهری و روستایی شهرستان سمیرم»، نشریۀ جامعه‌شناسی، ش 3، ص 96-75.
ضیایی بیگدلی، م.ت.، کلانتری، ص. و علیزاده اقدم، م.ب. (1385). «رابطۀ بین میزان باروری کل با توسعۀ اقتصادی و اجتماعی»، فصلنامۀ علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، ش 21، ص 140-123.
عباسی شوازی، م.ج.، حسینی­چاوشی، م.، مک­دونالد، پ. و دلاور، ب. (1383). تحولات باروری در ایران، شواهدی از چهار استان منتخب، تهران: معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
قربانی، ش. (1388). «بررسی عوامل مؤثر بر ارزش فرزندان در فرایند فرزندآوری، مورد مطالعه: شهر جهرم»، پایان‌نامۀ کارشناسی ­ارشد جمعیت­شناسی، دانشگاه شیراز: دانشکدۀ اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی.
لوکاس، د. و میر، پ. (1384). درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمۀ محمودیان، ح.، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
مشفق، م. و غریب عشقی، س. (1391). «تحلیلی بر رابطۀ ارزش فرزندان و باروری بین زنان تهرانی»، فصلنامۀ شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، ش 58، ص 120-93.
Aghajanian, A. (2008) "Family and Family change in Iran". In C.B. Hennon & S.M. Wilson(ed.), Families in a global context, Routledge. pp.277.
Arnold, F. (1987) "The Effect of Sex Prefernece on Fertility and Family Planning", Emprical Eviedence Population Bulletin of the united Nations, 23-24: 44-55.
Becker, H. S. (1960) “Notes on the Concept of Commitment”. American Journal of Sociology, 66(1): 32-40.
Bradbury, B. (2004) "The Price, Cost, Consumption And Value of Children", Social Policy Research Centre,132.
Buhler, C. (2008) "On The Structural Value of Children and Its Implication on Intended Fertility In Bulgaria". Demographic Research, 18: 569-610.
Cleland, J., Wilson, C. (1987) "Demand Theories of the Fertility Transition: an Iconoclastic View", Population Studies, 41: 5-30.
Dinn, A.A. & Kagtcibasi, C. (2010) "The Value of Children for Parents idn the Minds of Emerging Adults". Cross_ Cultral Research, 44(2):174_205.
Dyer, S. J. (2007) "The Value of Children in African Countries-Insight from Studies on Infertility" ,Journal of PsychosomatocObstetvic and Gynecology, 28(2): 69-77.
Easterlin, R. A. (1978) “What Will 1984 Be Like? Socioeconomic Implications Of Recent Twists In Age Structure”. Demography, 15(4), 397-432.
Fawcett, J.T. (1972) The Statisfaetions and Costs of Children: Theories, Concepts, Methods, Hawaii, East-West Center.
Fawceet, J. (1974)“The Value Of Children In Asia And The United States”, East- West population Institure, No. 32.
Friedman, D., Hechter, M., & Kanazawa, S. (1994) “A Theory of the Value of Children”. Demography, 31(3), 375-401.
Hoffman, L. W. & Hoffman, M.L. (1973) "A psychological perspective on the value of children to parents", in J. T. Fawcett (ed.), The Statisfaetions and Costs of Children: Theories, Concepts, Methods. Hawaii: East-West Center.
Kagitcibasi, C. (1982). Sex Roles, Value of Childern and Fertility. In C. Kagitcibasi (Ed) Sex Roles, Family and Community in Turkey, Bloomington: Indiana University Press, pp.80- 151
Klaus, D., Suckow, J., Nauck, B. (2007) "The Value of Childern in Palestine and Turkey: Differences and the Consequences for Fertility", Current Sociology, 55(4): 527-544.
Klein, T., Eckhard, J. (2007). "Educational Differences, Value of Children and Fertility Outcomes in Germany", Current Anthropology, 55(4): 505-525.
Leibenestein, H. (1977) "The Economic Theory of Fertility", in Johannes Overbeek (Ed.), The Evolution of Population Theory. London: Green Wood.
Mayer, B., Trommsdorff, G. (2010) "Adolescents , Value of Chidren and Their Intentions to Have Chidren: A Cross- Cultural and Multilevel Analysis", Jounal of Cross-Cultural Psychology, 41(5-6): 671_689.
Nauck, B. (2005) The changing value of children-A special action theory of fertility behavior and intergenerational relationships in cross-cultural comparison. Culture and human development. The importance of cross-cultural research to the social sciences.
Nauck, B., Klaus, D. (2007) "The Varying Value of Children: Empirical Results from Eleven Societies in Asia, Africa and Europe", Current Sociology,55(4): 487_503.
Rani, D. U., Babu, V. and Sudhakara Reddy, M. V. (2003) Economic Value of Children and Fertility.Discovery Publishing House.
Suckow, J., Klaus, D. (2002) Value of Children in Six Cultures. In: Nauck, B. &suckow, J.(Ed.): SozialeNetzwerke und Generation.
Turner, J.H. (1998) The Structure of Social Theory, New York, Wadsworth publishing company, sithEditionk.
Weeks, J. (2011) Population: An introduction to concepts and issues. Cengage Learning.