An Emprical Application of Routin Activities Theory in the Study of Students’ Deviant Behaviors

Document Type : Research Paper

Authors

University of Mazandaran, Iran

Abstract

The purpose of this study is to assess deviant behaviors among Mazandaran University students by Routine Activities theory and to examine the applicability of Routine Activities theory to deviant behaviors and individual offending. Although routine activities theory known as one of the most important theories in study of deviant behaviors, but most routine activities studies rely on victimization and thus far relatively little attention has been given to the applicability of routine activities theory for studying individual offending and deviant behaviors. Unlike most studies that have used routine activities theory to explain victims and victimization, in this study the routine activities theory is used to explain individual offending and deviant behaviors of students. Data used in this research were collected from a survey of 393 students of Mazandaran University in 2015. The findingsindicates that there is significant differences between males and females in the incidence of deviant behaviors, so that deviant behaviors among male students is more than deviant behaviors among females. The findings also indicates that variables of routine activities theory can explain deviant behaviors among students well. The result of regression analysis showed that variables have been able to assess 44 percent of changes in deviant behaviors among students. Among all variables that entered in regression model, “intensity attachment to delinquent friends” and “unstructured activities” have a significant positive impression on deviant behaviors and “presence of authority figures” has a significant negative impression on deviant behaviors. Also “intensity attachment to delinquent friends” is the most important variable to explain the deviant behaviors.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسأله

رفتار انحرافی معمولاً به رفتاری گفته می­شود که با هنجارها و نقش­های جامعه مطابقت نمی­کند (Palmer & Humphrey:1990: 3 )؛ به عبارت دیگر، رفتار انحرافی، رفتاری است که در مقابل هنجارها، ارزش­ها و عقاید اجتماعی قرار می­گیرد (Siegel, 2010: 2) و با انتظارات افراد، گروه­ها و نهادها سازگار نیست (شفرز، 1384: 223). گسترش انحراف‌ها ازجمله مسائل متعددی است که امروزه گریبان­گیر بسیاری از جوامع کنونی است (حجازی و صالحی، 220:1385). در کنار عوامل مختلفی که به وقوع رفتار انحرافی منجر می­شوند، عامل سن، یکی از مهم‌ترین عوامل و قوی­ترین پیش­بینی‌کنندۀ وقوع رفتار انحرافی دانسته می­شود، به‌گونه‌ای ­که در بین گروه­ها و اقشار مختلف در جامعه، صرف‌نظر از موقعیت اقتصادی، وضعیت تأهل، نژاد، جنس و ...، جوانان اغلب بیشتر از سایر گروه­های سنی مرتکب رفتارهای انحرافی می­شوند (Rossi, 1985: 116 ؛ Siegel, 2010: 52). دورۀ آغاز بزرگسالی در سنین بین 18 تا 25 سال، زمان شناخت هویت، بی‌ثباتی و گذار است و دوره‌ای است که احتمال تخلف‌کردن و یا قربانی‌شدن در آن به اوج خود می­رسد (Clodfelter et al., 2010: 456). صنعتی‌شدن جوامع و شهرنشینی نیز فرصت­های بیشتری را برای وقوع جرم در بین جوانان ایجاد کرده و در مقابل آن واکنش­های جدیدی به وجود آورده است (Carrabine etal.,2009: 23). بنا بر گفتۀ رابرت اگنیو، اوج فعالیت­های مجرمانه در دورۀ جوانی به ویژگی‌های اصلی این دوره در جوامع مدرن و صنعتی ممکن است مربوط باشد؛ زیرا در این تمدن‌ها، بیشترین مسئولیت­ها و امتیازهای بزرگسالان به جوانان داده می­شود. همچنین آن­ها عواملی ازقبیل کاهش‌یافتن نظارت، افزایش‌یافتن خواسته­ها و مطالبات اجتماعی و علمی، مشارکت در دنیای اجتماعی بزرگ­تر، متفاوت­تر و همسو با همالان، کاهش‌یافتن توانایی انجام کارها در قالب رفتارهای مشروع و افزایش انگیزه برای حل مشکلات در قالب رفتارهای مجرمانه را تجربه می­کنند (Siegel, 2010: 53).

سرشماری­ سال1390 نشان داد سهم زیادی از جمعیت ایران را جوانان تشکیل می­دهند، به‌گونه‌ای که دو گروه سنی 20 تا 24 سال (20/11 درصد) و 25 تا 29 سال (54/11 درصد) بیشترین درصد جمعیت را به خود اختصاص داده‌اند (مرکز آمار ایران،1391). با توجه به این امر و با توجه به مشغول به تحصیل‌بودن تعداد زیادی از جوانان در دانشگاه­ها، بررسی مسائل و مشکلات این گروه از افراد، اهمیت زیادی دارد. بیشتر افراد معتقدند تحصیلات، عامل مهمی در پیشگیری وقوع رفتارهای مجرمانه در بین افراد جامعه است (Miller, 2009: 62)؛ با وجود این، مواردی از گسترش انحراف‌های اجتماعی در این گروه دیده می­شود که نگرانی‌هایی را در پی داشته است (سراج‌زاده و فیضی، 82:1386). مطالعاتی که در این مورد انجام شده است، مؤید وجود رفتار انحرافی در بین دانشجویان است (سرگلزایی و همکاران، 1381؛ بحرینیان و همکاران، 1382؛ سراج‌زاده و فیضی، 1386؛ پورافکاری و همکاران،1390؛ علیوردی‌نیا، 1392؛ علیوردی‌نیا و یونسی، 1392؛ علیوردی­نیا و فهیمی، 1393). برای همۀ کسانی که به‌گونه‌ای با دانشجویان سر و کار دارند، لزوم آشنایی با مشکلاتی که درواقع، شالودۀ بحران­های رفتاری به‌ویژه رفتارهای انحرافی آنان است، امری ضروری است و هر گونه ناآشنایی با این مسائل ممکن است سبب تشدید واکنش­های زمینه‌ساز در بروز رفتارهای غیرعادی خطرناکی شود که دامن‌گیر جامعه هم می‌شود (علیوردی­نیا، 1392: 125).

از آنجایی که انحراف‌ها در ابعاد زیادی تنوع می­یابد، برای توضیح آن­ها نظریۀ واحدی وجود ندارد و برای تبیین آن‌ها از نظریه­های مختلفی می‌توان استفاده کرد. ممکن است برای فهمیدن اَشکالی از انحراف‌ها، توضیحات خاصی از یک نظریه مفیدتر از سایر توضیحات در دیگر نظریه­ها باشد و مسألۀ مدّنظر را بهتر بتواند تبیین کند (Palmer, 1990: 28)؛ بنابراین، این پژوهش می‌کوشد با استفاده از نظریۀ فعالیت­های روزمره[1]، رفتارهای انحرافی را در میان دانشجویان تبیین و بررسی کند. با وجود اینکه نظریۀ فعالیت­های روزمره، یکی از مهم­ترین نظریه­هایی شناخته می­شود که در توسعۀ مطالعۀ رفتار انحرافی نقش مهمی ایفا کرده است (Osgood et al., 1996)؛ بیشتر در پژوهش­ها و موضوعاتی به کار رفته است که قربانیان جرایم را بررسی کرده بودند. همچنین با وجود قابلیت بالای نظریۀ فعالیت­های روزمره در تبیین و پیش­بینی وقوع رفتارهای انحرافی و تأیید آن در پژوهش­های انجام‌شده در خارج از کشور (Y.Sun & Longazel, 2008; Cross et al., 2009 & Clodfelter et al., 2010) به نظر می­رسد تا به حال در داخل کشور پژوهشی در زمینۀ آزمون تجربی نظریۀ فعالیت‌های روزمره انجام نشده و فقط در موارد اندکی، صرفاً برای توصیف علل وقوع جرم، از این نظریه استفاده شده است؛ از این­رو، انجام این پژوهش نه‌تنها ممکن است موجب ارزشیابی یا تأیید اعتبار تجربی این نظریه شود؛ به‌گونۀ بهتری ما را در شناخت علل و عوامل مؤثر در بروز رفتارهای انحرافی در میان دانشجویان و ارائۀ راهکارهای مؤثر در مبنای نظریۀ فعالیت­های روزمره یاری می‌کند.

 

پیشینۀ پژوهش

بررسی پژوهش­های داخلی نشان می‌دهد دربارۀ رفتارهای انحرافی دانشجویان، پژوهش‌های مختلفی انجام شده است که در آن­ها این پدیده علاوه بر رویکرد جامعه­شناختی، با رویکردهای روان‌شناختی، روان‌پزشکی و پزشکی نیز بررسی شده است. بررسی پژوهش­های داخلی نشان می­دهد در بیشتر پژوهش‌ها، میزان مصرف مواد، سیگار و الکل، شایع­ترین رفتار انحرافی در میان دانشجویان شناسایی­ شده‌اند (سرگلزایی، 1381؛ بحرینیان و همکاران، 1382؛ طارمیان و همکاران، 1386؛ سراج­زاده و فیضی، 1386؛ سماوی و حسین­چاری، 1388) و به سایر ابعاد رفتارهای انحرافی کمتر توجه شده است. برخی از پژوهش­ها نیز به جای بررسی وقوع رفتارهای انحرافی، صرفاً نگرش و گرایش دانشجویان را به رفتارهای انحرافی بررسی کرده‌اند (مثنوی و همکاران، 1384؛ حجازی و صالحی، 1385؛ خدایاری‌فرد و همکاران، 1388). علاوه بر آن، بیشتر یافته‌های به‌دست‌آمده از پژوهش­ها، در سطح توصیف باقی مانده­اند و در موارد اندکی، رفتارهای انحرافی با استفاده از نظریۀ انحراف‌های اجتماعی تبیین شده است. با بررسی­های انجام‌شده به نظر می‌رسد به‌جز دو مقاله­ای که در حوزۀ علوم انتظامی و جرم­شناسی انجام شده است و در آن­ها صرفاً با استفاده از این نظریه، علل وقوع جرم به‌صورت توصیفی بررسی شده است، در ایران نه‌تنها در مطالعۀ رفتارهای انحرافی دانشجویان؛ در هیچ یک از مطالعات و پژوهش­های انجام‌شده، از نظریۀ فعالیت­های روزمره استفاده نشده است.

بررسی پژوهش‌های خارجی نیز نشان­ می‌دهد بسیاری از پژوهش­ها با استفاده از نظریۀ فعالیت‌های روزمره، قربانی‌شدن و قربانیان جرائم را بررسی و تبیین کرده­اند و فقط تعداد اندکی، این نظریه را برای بررسی رفتارهای انحرافی به کار برده­اند. در چند مورد از پژوهش­ها، علاوه بر نظریۀ فعالیت‌های روزمره، نظریاتی از قبیل نظریۀ خودکنترلی یا نظریۀ عمومی جرم (Clodfelter et al., 2010; Franklin et al., 2012) و پیوند اجتماعی (Y.Sun & Longazel, 2008; Barnes et al., 2006) نیز استفاده شده‌اند. گفتنی است در بیشتر پژوهش‌های خارجی، جمعیت پژوهش را جوانان تشکیل می‌دهند. درواقع نظریۀ فعالیت­های روزمره برای تبیین امور مربوط به جوانان همچون تعیین تأثیر خانواده و همالان در قربانی‌شدن شدید (Schreck & Fisher, 2004)، تأثیر نحوۀ گذران اوقات فراغت جوانان در مصرف مواد، انحراف و فعالیت جنسی (Barnes et al., 2006)، اثر متقابل دوستان متخلف و فعالیت­های روزمرۀ ساخت­نیافته در تخلف (Svensson, 2010)، نرخ بازداشت جوانان سارق (Pollock et al., 2010) و تخلف شخصی (Miller, 2013) به کار رفته است؛ با وجود این، تعداد اندکی از پژوهش­ها با استفاده از این نظریه، به دانشجویان و محیط­های دانشگاهی توجه کرده‌اند (Y.Sun & Longazel, 2008; Cross et al., 2009 & Clodfelter et al., 2010). از میان پژوهش‌های انجام‌شده روی دانشجویان و محیط­های دانشگاهی نیز برخی به وقوع رفتارهای انحرافی در میان دانشجویان توجهی نداشته­اند؛ بلکه خطر قربانی‌شدن افراد را در فضاهای مجازی بررسی کرده‌اند و صرفاً برای انجام پژوهش خود، نمونه‌ای از دانشجویان را انتخاب کرده­اند (Marcum et al., 2010; Reyns et al., 2011 & Holt & Bossler, 2013).

به‌طور کلی، پژوهش­های داخلی و خارجی انجام‌شده روی دانشجویان، نشان­دهندۀ طیفی از رفتارهای انحرافی است. با توجه به این قضیه، گفتنی است بررسی رفتار انحرافی در میان دانشجویان، یافتن پاسخ برای چرایی وقوع آن و ارائۀ راهکارهایی برای پیشگیری از این پدیده­، امری مهم و بررسی‌شدنی است. از آنجایی که با بررسی­های انجام‌شده به نظر می­رسد در داخل ایران، پژوهشی انجام نشده است که با استفاده از نظریۀ فعالیت­های روزمره، رفتارهای انحرافی را تبیین کرده باشد و در خارج از کشور نیز پژوهش­های اندکی، نظریۀ فعالیت­های روزمره را برای بررسی رفتارهای انحرافی به کار برده‌اند؛ پژوهش حاضر می‌کوشد با استفاده از این نظریه، رفتار انحرافی دانشجویان را بررسی کند.

 

مبانی نظری

مبانی نظری این پژوهش، مبتنی بر «نظریۀ فعالیت­های روزمره» است. نظریۀ فعالیت­های روزمره را برای اولین بار لورنس کوهن[2] و مارکوس فلسون[3] برای توضیح افزایش نرخ جرائم در سال­های 1970 مطرح کردند (Siegel, 2010: 78 & Brown et al., 2010: 172). این نظریه، ترمیم و ویرایش مکتب کلاسیک جرم­شناسی است (مقیمی،1390:148). نظریۀ فعالیت‌های روزمره ادعا می­کند انسان­ها به‌طور عقلانی، کنش نشان می‌دهند و مرتکب جرم می­شوند. متخلفان باانگیزه، دربارۀ منفعت و ضرر عمل خود می­اندیشند و سعی در به‌ حداکثر رساندن منافع و به‌ حداقل‌ رساندن زیان خود دارند و با توجه به این امر، هدف­های مناسبی را جستجو می‌کنند که بدون محافظان توانمند هستند (Wang, 2002: 557). در بیشتر دیدگاه­های جرم­شناسی تنها به عوامل فردی و دلایل تمایل بیشتر به انحراف در برخی افراد و گرایش کمتر برخی به رفتارهای انحرافی توجه شده است. اغلب از تأثیر محیط در رفتار، یعنی ویژگی‌های مهم محیطی، که فرد را به سوی ارتکاب عمل مجرمانه سوق می­دهد، غفلت می­شود (فلسون و کلارک، 1388: 4). برخلاف بیشتر نظریه­ها و دیدگاه­های جرم‌شناسی که بر شخصیت فردی مجرمان تمرکز می­کنند، نظریۀ فعالیت‌های روزمره، زمینه­های محیطی‌ای را می‌آزماید که جرائم در آن‌ها رخ می­دهند. بر اساس این نظریه، افرادی که ما با آن­ها کنش متقابل داریم، مکانی که در آن عبور و مرور می­کنیم و فعالیت­هایی که درگیر آن هستیم، در احتمال و توزیع رفتارهای مجرمانه تأثیر می­گذارد (Branic, 2014).

 کوهن و فلسون معتقدند جرم، باید یک رویداد در نظر گرفته شود که در موقعیت و زمان خاصی روی می­دهد و افراد و یا اشیاء خاص را درگیر می­کند (Miller, 2009: 279). کسی بدون فراهم­کردن لوازم و اسباب محیطی بزهکاری، نمی‌تواند مرتکب جرم شود، حتی اگر تمایل ارتکاب بزه در او وجود داشته باشد؛ از این‌رو، «فرصت»، شرط ضروری و عامل بروز جرایم است (فلسون و کلارک، 1388: 4). اگرچه رابطۀ برخی از عناصر وقایع مجرمانه در فضا و زمان با نظریه­های پیشین مثل نظریه­های بوم­شناختی و نظریۀ کنترل اجتماعی هیرشی و دیگران، تشخیص داده شده است؛ کوهن و فلسون صرفاً جنبه­های محیطی-اجتماعی وقایع مجرمانه را تعریف نکرده‌اند؛ بلکه با تمرکز بر فعالیت‌های روزمره، مدلی با قدرت تبیینی بالا برای توضیح ماهیت «بوم­شناختی» جرم عرضه کردند (Miro, 2014).

نظریۀ فعالیت­های روزمره، از نظریۀ آموس هاولی[4] (1950) سرچشمه می­­گیرد. نظریۀ بوم‌شناسی انسانی، جنبه­های زمانی رفتار انسان در محیط جامعه را بررسی می­کند. هاولی، سه جنبۀ کلیدی فعالیت­های جمعی انسانی را شناسایی کرد. ریتم(رخداد مجدد طبیعی وقایع)، سرعت (تعداد وقایع در یک دورۀ معین از زمان) و زمان­بندی (هماهنگی و تقاطع رفتار در محیط) (Branic, 2014 & Cohen & Felson, 1979: 590). هاولی سرشت فعالیت­های عادی را بخشی اساسی از زندگی روزمره می‌داند. فعالیت عادی به معنای فعالیت‌های روزمره است که برای برآوردن نیازهای پایه­ای و اساسی انجام می‌شود. مثال‌های آن شامل کار رسمی، دنبال تفریح‌بودن، محل سکونت‌یافتن، تربیت فرزند، خرید و خواب، اوقات فراغت و کنش متقابل اجتماعی است. این فعالیت­های روزمره ممکن است 1- در منزل، 2- در مشاغل دور از خانه و 3- سایر فعالیت­های دور از خانه رخ بدهد (Cohen &Felson,1979: 593). زمانی که تغییر اجتماعی، مانع این فعالیت­های عادی می­شود یا آن را تغییر می­دهد، نابسامانی اجتماعی ممکن است روی دهد (ویلیامز و مک­شین، 1386: 243). کوهن و فلسون، با توجه به این اصول، نظریۀ فعالیت­های روزمره را چشم­اندازی بوم­شناختی بر رفتارهای مجرمانه معرفی کردند (Branic, 2014). درواقع، رویکرد فعالیت­های روزمره، تحلیل‌های جرم‌شناسی بی‌ارتباط به یکدیگر و گوناگون گذشته را در چارچوب واحد مستقلی جمع کرد (Cohen &Felson, 1979: 591).

آن­ها در این نظریه بیان کردند که احتمال وقوع جرم در زمان، با جابه­جایی مردم در حین انجام فعالیت­های روزمرۀ هر روزشان تغییر می­کند؛ یعنی جغرافیای مربوط به این فعالیت­ها کمک می­کند ویژگی­های مربوط به آسیب­پذیری قربانی و انگیزۀ متخلف معلوم شود. همچنین نظریۀ فعالیت­های روزمره معتقد است جرم در بستر فعالیت­های معمولی روزمره و به‌طرزی نسبتاً فوری اتفاق می‌افتد که احتمالاً برای مجرم، فضای آشنا یا عادی است (Bruinsma, 2014: 88-700).

کوهن و فلسون به مسألۀ تغییرات در جامعه به­ویژه تغییراتی توجه می‌کردند که به نابسامانی اجتماعی منجر می‌شود (ویلیامز و مک­شین، 1386:244). آن­ها بیان می­کنند که چگونه تغییرات شرایط اجتماعی، فرصت وقوع جرم را تغییر می­دهد؛ مثلاً با توسعۀ تکنولوژی در گذر زمان، خیلی از کالاهای ارزشمند، مثل تلویزیون، کامپیوتر و... اندازه و حجم کم یافته­اند و سرقت آن­ها بسیار آسان­تر از گذشته شده است (Branic, 2014). از بعد دیگر نیز توسعۀ وسایل الکترونیکی ازقبیل دوربین­های مداربسته موجب اقدام‌های پیشگیرانه و کاهش وقایع مجرمانه شده­اند؛ به‌عنوان مثال، زمانی که دوربین­های مداربسته برای کنترل سه پارکینگ در دانشگاه سوری استفاده شد، بزهکاری نه‌تنها در این پارکینگ­ها؛ در پارکینگ­های دیگر که با این دوربین­ها کنترل نمی­شدند، نیز کاهش یافت. همچنین زمانی که به کتاب‌های کتابخانۀ دانشگاه ویسکانسین، برچسب­های الکترونیکی زده شد که با خروج بدون اجازۀ کتاب­ها، زنگ هشدار به صدا درمی­آمد، نه‌تنها سرقت کتاب‌ها؛ دزدی نوارهای ویدئویی و سایر کالاهایی که چنین برچسب­هایی نداشت نیز کاهش یافت (فلسون و کلارک، 1388: 71-70). 

در این نظریه، کوهن و فلسون بیان می­کنند حجم و توزیع جرایم غارتگرانه[5](جرایم شدید علیه یک شخص و جرایمی که در آن یک متجاوز برای دزدیدن مستقیم یک شیء تلاش می­کند) به‌طور نزدیکی با اثر متقابل سه متغیر: 1- فراهم‌بودن هدف­های مناسب، 2- نبودن نگهبانان توانمند و 3- حضور متخلفان باانگیزه، مرتبط است. حضور این مؤلفه‌ها، احتمال وقوع جرایم غارتگر را افزایش می­دهد (Sigel, 2010: 78).

هدف مناسب: منظور از هدف مناسب این است که برای مجرم بالقوه باید چیزی باارزش وجود داشته باشد که ممکن است اموال جذاب و یا روزنه­ای برای فعالیت­های احساسی رضایت­بخش از قبیل بیان خشم و نفرت، پیگیری هیجان و یا انجام فعالیت­های جنسی و سایر مؤلفه­ها باشد (Brown et al.,2010: 173).

متخلفان باانگیزه: دربارۀ متخلفان باانگیزه، کوهن و فلسون توضیح می­دهند که وقوع هر جرم و جنایت موفق، حداقل نیازمند مجرمی است که برای ارتکاب جرم، انگیزه‌ای دارد و به این انگیزه  کنش نشان می‌دهد. متخلف باانگیزه، شخصی است که در صورت فراهم‌بودن فرصت با نبود نگهبان و وجود هدف مناسب، به ارتکاب جرم تمایل دارد (Marcum etal.,2010: 415).

نبود نگهبان توانمند: منظور از نبود نگهبانان توانمند این است که نه افراد و نه سایر عوامل حضور ندارند که از اموال و یا از افراد آسیب­پذیر محافظت کنند. نگهبانان توانمند نیز مفهومی گسترده است که پژوهشگران در شکل­های مختلف و متنوع، آن را مطالعه و تفسیر کرده­اند. شکل­های رسمی آن، ازقبیل پلیس و سایر شکل­های قانون، نمادی شناخته‌شده­ از محافظت در برابر جرم و جنایت و قربانی‌شدن است. در شکل غیررسمی آن، نگهبان توانمند، شخص غیرنظامی نیز می‌تواند باشد؛ یعنی سایر افراد جامعه با حضورشان یا درجۀ مسئولیت نگهبانی­شان ممکن است مانع وقوع جرم شوند(Reyns et al., 2011: 1159).

وقتی این شرایط، در فضا و زمان، همگرا می­شوند، احتمال دارد جرم رخ دهد و درمقابل، نبود هر یک از این شرایط، وقوع جرم و جنایت را کاهش می­دهد. درواقع، نظریۀ فعالیت‌های روزمره، دربارۀ احتمال رفتار مجرمانه بحث می‌کند و ادعای قطعی دربارۀ زمان وقوع جرم و جنایت ارائه نمی­کند (Branic, 2014). این سه فرضیه اغلب با نام «مثلث جرم» نیز شناخته می­شوند. شکل این مثلث در زیر آمده است (Miller, 2009: 280).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مثلث دورنی، نشان­‌دهندۀ عناصر لازم برای وقوع جرم است. متخلف باانگیزه و هدف مناسب باید در مکان و زمان واحدی قرار بگیرد. مثلث بیرونی، نشان­دهندۀ کنترل­کننده­های بالقوه- نگهبانان، نگهدارندگان و مدیران- است. برای اینکه جرم رخ بدهد، این عوامل باید غایب و یا بی­تأثیر باشند. حضور یک کنترل­کنندۀ مؤثر، از وقوع جرم می‌تواند جلوگیری کند.

نگهدارنده: منظور از نگاهدارندگان، افرادی هستند که در مقابل متخلفان بالقوه، کنترل اجتماعی غیررسمی را به کار می‌برند تا از وقوع جرم آن­ها پیش­گیری کنند؛ مانند والدینی که بر دور هم‌بودن اجتماعی نوجوانانشان نظارت می­کنند، نگهبان مدرسه که چشم از ساختمان مدرسه برنمی­دارد و... . نگاهدارندگان، نوعی ارتباط شخصی با متخلفان بالقوه دارند. بهره­مندی اصلی این افراد در دور نگه‌داشتن متخلفان بالقوه از دردسر است. درواقع، نگهدارندگان، اشخاصی هستند که رابطۀ عاطفی با متخلف دارند که ممکن است خانواده، دوستان، مذهب و ... باشد(Miller, 2009: 280).

نگهبان: نگهبانان نیز از اهداف مناسب در برابر متخلفان مراقبت می­کنند؛ مانند صاحبان ماشین که وسیلۀ نقلیۀ خود را قفل کرده­اند و مراقبان کودکان که بچه­ها را در محیط­های عمومی از نزدیک نگاه می‌کنند (Miller, 2009: 280). با عمومیت‌بخشیدن به نقش نگهبان و نگهدارنده، ما درمی­یابیم چنانچه هیچ یک از این چهره­های مقتدر حاضر نباشند، موقعیت بیشتری برای انحراف به وجود می­آید(Osgood, 1996: 460).

مدیر: درنهایت، مدیران، مکان­های خاص را مشاهده و نظارت می‌کنند؛ مانند صاحب مغازه­ای که دوربین­های نظارتی نصب یا مالک آپارتمانی که قفل درها را به‌روز می­کند (Miller, 2009: 280).

 

ارتباط نظریۀ فعالیت­های روزمره با نظریۀ کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی و کاربست آن در بررسی رفتارهای انحرافی

نظریۀ فعالیت­های روزمره به نوعی با نظریۀ کنترل اجتماعی هیرشی و نظریۀ یادگیری اجتماعی مرتبط است. درواقع، گفتنی است نظریۀ فعالیت­های روزمره با گسترش‌دادن مفاهیم این دو نظریه در کنار بررسی قربانی­شدن و قربانیان جرائم، قابلیت بررسی رفتارهای انحرافی را نیز پیدا کرده است. درادامه، ارتباط این نظریه­­ها با یکدیگر بیان خواهد شد.

نظریۀ کنترل اجتماعی هیرشی بر اساس این تصور است که پیوند اجتماعی، شخص را با جامعه ارتباط می­دهد. این پیوند، چهار عنصر دارد: پیوستگی، التزام، مشغولیت و اعتقاد (حسینی‌نثار و فیوضات، 1390: 105). بر اساس این نظریه، رفتار انحرافی زمانی رخ می­دهد که تعلقات اشخاص به جامعۀ مرسوم (برای مثال تحصیلات مدرسه، والدین) ضعیف شود و یا از بین برود. یکی از عناصر کلیدی برای توسعۀ تعلق به جامعه، مشارکت در فعالیت­های مرسوم است. به قول هیرشی، یک شخص ممکن است به حدی مشغول انجام کارهای مرسوم باشد که فرصتی برای انجام رفتارهای انحرافی پیدا نکند. همچنین در نظریۀ هیرشی، فعالیت­های متداول ازقبیل کار خانه و فعالیت­های خانوادگی، امروزه با عنوان «عوامل محافظ» شناخته می­شوند که از بروز رفتارهای مشکل در جوانان جلوگیری می­کند. هیرشی بیان کرد که به هر حال، مشارکت در بسیاری از فعالیت­های مرسوم، ممکن است با انجام کنش­های انحرافی بی‌ارتباط باشد. بنابر گفتۀ هیرشی این فعالیت­ها شامل تلویزیون، تفریحات و کار اطراف منزل است. علاوه بر این، آنچه هیرشی، فعالیت­های اوقات فراغت می‌نامد، ازقبیل زمان راه‌رفتن با دوستان و رانندگی با ماشین در اطراف، در الگوی نظری او به‌طور مثبتی به رفتارهای انحرافی مربوط هستند. به این فعالیت­ها «عوامل پرمخاطره» گفته می­شود.

نظریه­پردازان فعالیت­های روزمره با این استدلال که روند افزایش نرخ جرم و جنایت به پراکندگی بستر فعالیت­های دور از خانواده و افزایش‌یافتن زمان گذرانده‌شده با همالان، به‌ویژه در فعالیت­های نظارت‌نشده مرتبط است، نظریۀ کنترل اجتماعی را گسترش دادند. فلسون برای ارتباط‌دادن و یکی‌‌کردن رویکرد فعالیت­های روزمره با نظریۀ کنترل اجتماعی هیرشی، با گسترش‌دادن مفهوم نگهبان توانمند، چهار عنصر نظریۀ پیوند اجتماعی هیرشی را، که شامل پیوستگی، التزام، مشغولیت و اعتقاد است، در یک مفهوم «نگهداری[6]» خلاصه کرد. نظریۀ فلسون مبنی بر اینکه یک شخص ممکن است با حضورش در یک مکان، شخص متخلف را منصرف کند یا اینکه ممکن است به‌دلیل رابطه­اش با شخص مجرم، مانع تخلف او شود، با نظریۀ کنترل اجتماعی و این ایده که کنترل، عنصر حیاتی در روند نرخ جرم و جنایت است، انطباق دارد (Miro, 2014). برحسب هر دو نظریۀ کنترل اجتماعی و فعالیت­های روزمره، زمان گذرانده‌شده با خانواده به کاهش رفتارهای انحرافی جوانان منجر می­شود. مشاهدۀ کاهش زمانی که جوانان اوقاتشان را در خانواده­ها و محیط خانه می­گذرانند و افزایش زمانی که در محیط جوانان می­گذرانند، به‌صورت شواهد کاهش کنترل اجتماعی­ای مشاهده می‌شود که پدر و مادر بر جوانان اعمال می‌کنند. همچنین کنش اجتماعی متقابل روزمره، در خانواده به این گرایش دارد که سرپیچی از هنجارهای اجتماعی را محدود کند، در حالی که هر ­یک از فرایندهای اجتماعی که نسبت زمان گذرانده‌شده با همالان را افزایش می­دهند، ممکن است فرصت انحراف را افزایش دهند. این دیدگاه موقعیتی به انحراف، با بیانات هیرشی منطبق است؛ زیرا بر انگیزه­هایی برای انجام رفتارهای انحرافی تمرکز نمی‌کند و بیشتر بر فرصت­هایی متمرکز است که در زندگی روزمره، برای انحراف فراهم می­شود (Barnes et al., 2006:698-699).

در چارچوب نظریۀ یادگیری اجتماعی نیز ارتباط بین تخلف و دوستان منحرف دیده شده است که فرض می‌کند دوستان منحرف با انتقال‌دادن و تقویت‌کردن هنجارهای انحرافی، چشم‌پوشیدن و تشویق‌کردن رفتار هنجارشکن، در جوانان اثر می­گذارند. جوانانی که اغلب اوقات فراغت خود را با دوستانشان سپری می­کنند، به‌دلیل ارائۀ راحت­تر تخلف و تشویق بیشتر دوستان، ریسک انحراف بیشتری دارند. همچنین این دوستان بیشتر به‌صورت الگوهای نقش، انتقال­دهندۀ ارزش­های انحرافی و مشوق (پاداش­دهندۀ) رفتار آن‌ها عمل می­کنند. آگنیو استدلال کرده است از آنجایی که به احتمال زیاد، شخص از گروه تقلید خواهد کرد، چنانچه روابط عاطفی به‌خوبی پرورش یابد، دوستان منحرف بیشتر الگوی نقش جذاب هستند. نظریۀ فعالیت­های روزمره نیز تأکید می‌کند که گذراندن زمان در فعالیت­های روزمرۀ ساخت­نیافته با دوستان، در نبود چهره­های مقتدر، ریسک انحراف را افزایش می­دهد؛ زیرا جوانان اغلب خودشان را در شرایطی می­یابند که ریسک انحراف را افزایش می­دهد. نبود چهره‌های مقتدر، سطح کنترل اجتماعی را کاهش می­دهد؛ بنابراین فرض می‌شود افزایش مدت‌زمانی که جوانان با دوستان منحرف خود در فعالیت­های روزمرۀ ساخت­نیافته می­گذرانند، به‌دلیل نبود کنترل اجتماعی عمل‌کردن دوستان منحرف به‌صورت الگوهای نقش و کمک‌کردن به مشروع‌کردن، توجیه‌کردن و تأیید رفتارهای انحرافی، موجب افزایش ریسک انحراف می‌شود.(Svensson, 2010: 1006, 1007, 1011)

به‌طور کلی، گفتنی است موقعیت­هایی که به انحراف منجر می­شوند، به‌طور ویژه در فعالیت­های جامعه­پذیری ساخت نیافته با همالان و در نبود چهره­های مقتدر رخ می­دهد. نبود ساختار، زمان در دسترس را برای انحراف فراهم می­کند. حضور همالان، مشارکت در کنش­های انحرافی را آسان­تر می­کند و به ترغیب بیشتر آن­ها منجر می­شود و نبود چهره­های مقتدر، پتانسیل پاسخ­های کنترل اجتماعی به انحراف را کاهش می­دهد (Osgood, 1996: 651)؛ از این‌رو، گفتنی است دامنۀ نظریۀ فعالیت­های روزمره به مجرمانی نیز گسترده شده است که می‌کوشند این­ نکته را تشریح کنند که چه چیزی جرم را تسهیل می­کند. ازگود ویلسون و همکاران پیشنهاد کردند جامعه­پذیری بدون ساختار و بدون نظارت در میان بزرگسالان جوان (عمل عادی) انحراف را ممکن است افزایش دهد. این مسأله به‌دلیل نبود افراد مسئول، کاهش پاسخ­های کنترلی اجتماعی، زمان­های کنترل‌نشده در دسترس و افزایش احتمال پاداش برای رفتار مجرمانه روی می­دهد؛ بنابراین رهیافت فعالیت­های عادی، که اساساً فقط شامل بزه­دیدگی می­شود، اینک نظریۀ جرم­زایی نیز هست (ویلیامز و مک­شی، 1386: 245؛Miller, 2013: 393).

 

فرضیه­های پژوهش

- رفتارهای انحرافی، تابع مثبتی از «شدت پیوستگی به دوستان منحرف» است.

- رفتارهای انحرافی، تابع مثبتی از «میزان فعالیت­های ساخت­نیافته» است.

- رفتارهای انحرافی، تابعی منفی از «میزان فعالیت­های ساخت­یافته» است.

- رفتارهای انحرافی، تابعی منفی از «میزان پیوند اجتماعی» است.

- رفتارهای انحرافی، تابعی منفی از «میزان گذراندن اوقات فراغت با خانواده» است؛ در صورتی که «میزان گذراندن اوقات فراغت به تنهایی» در وقوع رفتارهای انحرافی افراد تأثیری ندارد.

- رفتارهای انحرافی، تابعی منفی از «میزان حضور چهره‌های مقتدر» است.

 

روش بررسی

این پژوهش، پیمایشی و از نوع مقطعی است. واحد تحلیل در این پژوهش فرد (دانشجو) و تحلیل در سطح خرد است. داده­های پژوهش با پرسشنامه جمع­آوری شده است. جمعیت آماری، شامل کلیّۀ دانشجویان دانشگاه مازندران است که در سال تحصیلی 94-1393 مشغول به تحصیل بوده­اند. بر اساس آمار به‌دست‌آمده از ادارۀ آموزش این دانشگاه، جمعیت کل دانشجویان 11377 نفر (7008 دختر و 4369 پسر) است. حجم نمونه نیز بر اساس جدول تعیین حجم نمونۀ دواس تعیین شده است. در این جدول، فهرستی از حجم نمونۀ مقتضی برحسب درجات مختلفی از دقت آورده شده است (دواس، 1389: 78). بر اساس این جدول، حجم نمونۀ لازم برای تعمیم به جمعیت پژوهش، برحسب خطای نمونه­گیری 5 درصد، 400 دانشجو است. با توجه به احتمال مخدوش‌شدن پرسشنامه‌ها دراثر پاسخ‌ندادن، الگوی یکنواختی در پاسخ­دهی، پاسخ­های نامربوط، گم‌شدن پرسشنامه و غیره و برای جلوگیری از کاهش حجم نمونه، درمجموع 420 پرسشنامه توزیع شد. پس از کنارگذاشتن پرسشنامه­های مخدوش، درنهایت 393 پرسشنامه تجزیه و تحلیل شد.

همچنین به‌دلیل شرایط ناهمگن و نامتجانس جامعۀ آماری در این پژوهش، روش نمونه‌گیری، نمونه‌گیری طبقه­ای متناسب با حجم است. مطابق نمونه­گیری متناسب، ابتدا دانشگاه بر اساس مقولۀ جنس (دختر و پسر) و دانشکده (علوم انسانی و اجتماعی، علوم اقتصادی و اداری، علوم پایه، فنی و مهندسی، علوم ریاضی، حقوق و علوم سیاسی،  شیمی، هنر و معماری، الهیات و معارف اسلامی، تربیت بدنی و علوم ورزشی) به 20 طبقۀ ناهمپوش (20=2x10) تقسیم؛ سپس با مشخص‌کردن سهم دانشجویان هر دانشکده و هر گروه جنسیتی، پرسشنامه­ها به‌صورت تصادفی و در فاصلۀ زمانی بین کلاس­ها در میان دانشجویان توزیع شده‌اند.

 برای تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع­آوری­شده با استفاده از نرم­افزار Spssاز روش­های آماری توصیفی و نیز رگرسیون چندگانه استفاده شده است. طراحی پرسشنامه نیز بر اساس چارچوب نظری و فرضیه­های پژوهش، انجام و اعتبار پرسشنامه با استفاده از روش اعتبار محتوا و اعتبار سازه تعیین شده است. همچنین برای سنجش پایایی ابزار پژوهش از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج سنجش پایایی مقیاس­های پژوهش در جدول زیر نشان داده می­شوند:

 

 

جدول 1- نتایج آلفای کرونباخ مقیاس­های پژوهش

متغیر

انحراف استاندارد

تعداد گویه­ها

میزان آلفای کرونباخ

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

29/6

11

78/0

فعالیت­های ساخت‌نیافته

03/4

5

78/0

فعالیت­های ساخت­یافته

77/3

5

71/0

گذراندن اوقات فراغت به تنهایی

98/3

7

52/0

پیوند اجتماعی

75/6

13

83/0

گذراندن اوقات فراغت با خانواده

33/3

5

78/0

حضور چهرۀ مقتدر

59/6

7

88/0

رفتارهای انحرافی

31/7

20

80/0

 

 

تصریح مفاهیم و سنجش متغیرها

در فرضیه­های پژوهش از هشت مفهوم اصلی زیر استفاده شده است:

رفتارهای انحرافی[7]: دربارۀ رفتارهای انحرافی، تعریف‌های متعددی وجود دارد و تعریف مشخص و دقیقی برای آن بیان نشده است. گیدنز، کج­روی را ناهمنوایی با مجموعه­ هنجارهای معینی تعریف می‌کند که شمار زیادی از افراد یک اجتماع یا جامعه­ پذیرفته­اند (گیدنز، 1386: 294).  بر اساس تعریف دائره‌ا­لمعارف علوم اجتماعی، رفتارهای انحرافی به مثابه یکی از آسیب­های اجتماعی است که از فرد سر می‌زند، کارکرد وی را مختل می‌کند و به‌تبع آن کارکرد خانواده و جامعه را تحت شعاع قرار می­دهد (ساروخانی، 1370). در این پژوهش، برای سنجش عملی مفهوم رفتارهای انحرافی، که متغیر وابسته است، از مقیاس علیوردی­نیا و یونسی (1394) استفاده شده است که برای سنجش رفتارهای انحرافی تدوین کرده­اند. علیوردی­نیا و یونسی برای سنجش رفتارهای انحرافی چهار عامل «مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی، روانگردان‌ها و انحراف جنسی»، «وندالیسم و سرقت»، «تقلب» و «پرخاشگری» را در قالب 21 گویه مطرح کرده­اند (علیوردی‌نیاو یونسی، 1394: 56). گفتنی است در پژوهش حاضر، یکی از گویه­های مربوط به انحراف جنسی (گویۀ رفتن به مهمانی­های دوستانه (غیرخانوادگی)) به‌دلیل همپوشانی با مقیاس فعالیت‌های ساخت­نیافته حذف شده است.

 

 

جدول 2- مقیاس­های سنجش متغیر وابستۀ رفتارهای انحرافی (علیوردی­نیا و یونسی، 1394)

متغیر وابسته

ابعاد

گویه

رفتارهای انحرافی

مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل

در 30 روز گذشته پیش آمده است که سیگار کشیده­ام.

در 30 روز گذشته پیش آمده است که قلیان کشیده­ام.

تا به حال پیش آمده است مواد مخدر (تریاک، هروئین، حشیش و ...) مصرف کرده باشم.

تا به حال پیش آمده است مشروبات الکلی (شراب، آبجو، ویسکی، ودکا و... مصرف کرده باشم.

تا به حال پیش آمده است مواد مخدر، مشروب یا روانگردان به دیگران فروخته­ام.

وندالیسم

تا به حال پیش آمده است به وسایل دانشگاه آسیب رسانده­ام.

تا به حال پیش آمده است از عمد روی دیوارها، صندلی­ها، اتوبوس و ... نوشته یا نقاشی کرده­ام.

سرقت

تا به حال پیش آمده است چیزی را بدون پرداخت پول از فروشگاه برداشته­ام.

تا به حال پیش آمده است بدون اجازۀ اطرافیانم پول یا وسیله­های آن­ها را برداشته­ام.

تا به حال پیش آمده است پول یا وسیله­ای قرض گرفته باشم و به‌عمد آن را پس نداده­ باشم.

تقلب

تا به حال پیش آمده است در تحقیقات علمی و تکالیف کلاسی­ام چند بار مطلبی را از کتاب، مقاله، سایت­های اینترنتی استفاده کرده‌ام و به آن ارجاع نداده­ام.

تا به حال پیش آمده است به برگۀ امتحانی بغل‌دستی­ام نگاه کنم.

تا به حال پیش آمده است سر جلسۀ امتحان از روش­هایی استفاده کرده­ام (مانند همراه داشتن جواب­ها، برگۀ کاغذ، استفاده از تلفن همراه یا هندزفری، عوض‌کردن برگۀ امتحان).

پرخاشگری

تا به حال پیش آمده است نسبت به اطرافیانم فحاشی کرده­ام.

تا به حال پیش آمده است با هم‌اتاقی­ها و هم‌دانشگاهی­هایم درگیری فیزیکی داشته­ام.

تا به حال پیش آمده است با والدین خود درگیری جدی داشته­ام.

تا به حال پیش آمده است کسی را به کتک‌زدن تهدید کرده­ام.

انحراف جنسی

تا به حال پیش آمده است (بدون ازدواج) رابطۀ جنسی با جنس مخالف داشته­ باشم.

تا به حال پیش آمده است رابطۀ جنسی با همجنس خود داشته باشم.

 

 

شدت پیوستگی با دوستان بزهکار: بر اساس نظریۀ پیوند افتراقی ساترلند، که جزء نظریه­های یادگیری اجتماعی محسوب می­شود، افراد به این علت کج­رفتار می­شوند که تعداد ارتباط­های انحرافی آنان بیش از ارتباط­های غیرانحرافی‌شان است. این تفاوت تعامل افراد با کسانی که ایده­های کج­رفتارانه دارند، نسبت به افرادی که ایده­های همنوایانه دارند (یعنی ارتباط بیشتر آنان با کج­رفتاران یا ایده‌های کج­رفتاری) علّت اصلی کج­رفتاری آن­ها است (صدیق سروستانی، 1387: 48). در پژوهش حاضر، این متغیر به‌دلیل همپوشانی نظریۀ یادگیری اجتماعی با نظریۀ فعالیت‌های روزمره بررسی شده است. بر اساس این، برای سنجش این متغیر از پاسخگویان پرسیده شده است «شدت پیوستگی شما به دوستانی که رفتارهای زیر را انجام می­دهند چقدر است؟» و برای پاسخ این پرسش، شش بعد از رفتارهای انحرافی (مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل، وندالیسم، سرقت، تقلب، پرخاشگری، انحراف جنسی) در قالب 11 گویه آورده شده است. پاسخ­های این گویه­ها نیز بر مبنای طیف لیکرت در 5 طیف «هرگز چنین دوستی ندارم، کم، تا حدودی، زیاد و بسیار زیاد» در نظر گرفته شده است.

 

 

جدول 3- مقیاس­های سنجش متغیر شدت پیوستگی

متغیر مستقل

ابعاد

گویـه

شدت پیوستگی با دوستان بزهکار

مصرف مواد، روانگردان و الکل

دوستانی که سیگار یا قلیان مصرف می­کنند.

دوستانی که مواد مخدر (تریاک، هروئین، حشیش و ...) یا روانگردان مصرف می­کنند.

دوستانی که مشروبات الکلی (شراب، آبجو، ویسکی، ودکا و ...) مصرف می­کنند.

وندالیسم

دوستانی که به وسایل دانشگاه آسیب می­زنند و یا روی دیوارها، صندلی­ها و ... می­نویسند یا نقاشی می‌کنند.

سرقت

دوستانی که پول یا وسایل اطرافیان را بدون اجازه از آن­ها برمی­دارند.

تقلب

دوستانی که از کتاب، مقاله سایت­های اینترنتی در انجام تحقیقات علمی و تکالیف کلاسی بدون ارجاع (رفرنس) دادن به آن­ها استفاده می­کنند.

دوستانی که در سر جلسۀ امتحان تقلب می­کنند.

پرخاشگری

دوستانی که نسبت به اطرافیان فحاشی می­کنند یا دیگران را به کتک‌زدن تهدید می­کنند.

دوستانی که درگیری فیزیکی با هم‌اتاقی­ها و یا هم دانشگاهی­ها دارند.

انحراف جنسی

دوستانی که رابطۀ جنسی با جنس مخالف بدون ازدواج با او دارند.

دوستانی که رابطۀ جنسی با همجنس خود دارند.

 

 

فعالیت­های ساخت­نیافته[8] و ساخت­یافته[9]: فعالیت­های ساخت‌نیافته به فعالیت­هایی گفته می­شوند که افراد در موقعیت­هایی بدون حضور چهر­ه‌های مقتدر و در زمان گذران اوقات با دوستانشان انجام می­دهند و درمقابل، فعالیت‌های ساخت­یافته به فعالیت­هایی گفته می­شود که در حضور چهره‌های مقتدر انجام می­گیرند. در بسیاری از پژوهش­­ها گفته می­شود بودن با همالان و قرارگرفتن در موقعیت­های بالقوه، انجام رفتارهای انحرافی را افزایش می‌دهد و وقوع جرم را راحت­تر می­کند. فعالیت­های ساخت­نیافته، که هیچ دستور کاری برای چگونگی سپری‌شدن زمان ندارند، به دو دلیل بیشتر به انحراف منجر می‌شوند. اولاً، احتمالاً فعالیت­هایی که ساخت­یافته هستند، ممکن است برخی اشخاص را در نقش‌هایی قرار دهند که مسئولیت کنترل اجتماعی را به عهده می­گیرند. دوماً، فعالیت­های ساخت­یافته، فرصت­های کمتری را برای انحراف عرضه می­کنند. به‌طور مشخص، یک فرد بدون حداقل یک فرصت برای انجام رفتار انحرافی، در کنش‌های انحرافی نمی‌تواند مشارکت کند. به هر حال، گفته نمی­شود که گذراندن زمان در فعالیت­های ساخت­یافته، انحراف را کاهش می­دهد. همان‌گونه که هیرشی مطرح کرده است، مشارکت در فعالیت‌های ساخت­یافته، ممکن است به همان اندازه­ که موجب کاهش مدت‌زمان گذرانده‌شده در سایر فعالیت­های مناسب برای انحراف می‌شود، به همان راحتی نیز موجب افزایش آن شود. زمان فعالیت­های ساخت­یافته ممکن است دور از کارهای کم‌خطری همچون تماشای تلویزیون یا انجام کارهای خانه گذرانده شود که در وقوع رفتارهای انحرافی تأثیری ندارد. فعالیت­های اوقات فراغت ساخت­یافته از قبیل مشارکت در کلوب­ها (باشگاه­ها) یا ورزش­ها،  به‌طور بالقوه­ منابعی را  فراهم می‌کنند که انحراف را امکان­پذیر ­کنند و به‌طور غیرمستقیم با توسعۀ شبکه­های دوستی، دور نگه‌داشتن شخص از خانه در ساعت‌های پایانی و غیره به جامعه­پذیری نظارت‌نشده و ساخت­نیافته­تر منجر می‌شوند (Osgood et al., 1996: 619-639). برای سنجش عملی این مفاهیم، پنج گویه برای فعالیت­های ساخت­نیافته و پنج گویه نیز برای فعالیت­های ساخت‌یافته طراحی و استفاده شده است. پاسخ­های این گویه­ها نیز بر مبنای طیف لیکرت در 5 طیف «هرگز، به‌ندرت، برخی اوقات، اغلب اوقات و همیشه» در نظر گرفته شده است. گفتنی است شاخص­سازی و تدوین این گویه­ها بر اساس پژوهش­های تجربی پیشین (Miller, 2013;  Osgood, 1996; Y.Sun & ongazel, 2008 & Barnes et al.,2006) انجام شده است.

 

 

 

گویـه

متغیر مستقل

دوستانم را در فضاهای غیررسمی (غیر از محیط درس و دانشگاه) ملاقات می­کنم.

فعالیت­های ساخت‌نیافته­

با دوستانم برای تفریح و سرگرمی به خیابان می­روم.

با دوستانم به سینما می­روم.

با دوستانم به پارتی و یا مهمانی­های دوستانه (غیرخانوادگی) می­روم

بر سر قرارهای عاشقانه می­روم.

در انجمن­های علمی (همایش­ها، کنفرانس­ها) فعالیت می­کنم.

فعالیت­های ساخت­یافته

 

در انجمن­های ادبی ( کلاس­های داستان نویس و شعر و ...)  فعالیت می­کنم.

در انجمن­های مذهبی (هیئت­های مذهبی، مساجد و ...) فعالیت می­کنم.

در تشکل­های سیاسی (انجمن اسلامی، بسیج و ...) فعالیت می­کنم.

در فعالیت­های ورزشی مشارکت می­کنم.

 جدول 4- مقیاس‌های سنجش متغیرهای فعالیت‌های ساخت‌نیافته، فعالیت‌های ساخت‌یافته

 

 

گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی[10]: منظور از متغیر گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی، فعالیت­هایی است که به‌تنهایی انجام می­شود و تصور می­شود تأثیری در وقوع رفتارهای انحرافی ندارد. برای سنجش عملی این مفهوم از 7 گویهاستفاده شده است. پاسخ­های این گویه­ها نیز بر مبنای طیف لیکرت در 5 طیف «هرگز، به‌ندرت، برخی اوقات، اغلب اوقات و همیشه» در نظر گرفته شده است. گفتنی است برای سنجش «تکالیف درسی در طول یک هفته» به‌صورت یکی از گویه­های گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی این پرسش مطرح شد: «معمولاً در طول هفته چند ساعت را صرف انجام تکالیف درسی می‌کنید؟» و پاسخ­ها بر مبنای طیف لیکرت در 5 طیف «کمتر از یک ساعت، یکی دو ساعت، 5-3 ساعت، 6-9 ساعت، 10 ساعت و بیشتر» آورده شده است.

 

 

 

جدول 5- مقیاسهای سنجش متغیر گذراندن اوقات فراغت به تنهایی

گویـه

متغیر مستقل

کارهای هنری یا کارهای دستی انجام می­دهم.

گذراندن اوقات فراغت به تنهایی

به خرید می­روم.

تلویزیون تماشا می­کنم.

زمان استراحت خود را به‌تنهایی می­گذرانم.

روزنامه، کتاب یا مجله مطالعه می­کنم.

زمان زیادی را در فضای مجازی می­گذرانم.

معمولاً در طول هفته چند ساعت را صرف انجام تکالیف درسی می­کنید؟

 

پیوند اجتماعی: نظریۀ هیرشی بر این ایده تکیه دارد که پیوند موجود میان هر فرد و جامعۀ او، تفاوت­های موجود را در زمینۀ پیروی یا سرپیچی افراد از ارزش­ها و قواعد کلی جامعه پدید می­آورد (وایت و هینز، 1392: 306). بدون این پیوندهای اجتماعی و بدون حساسیت نسبت به منافع دیگران، فرد آزادانه مرتکب فعالیت­های انحرافی می­شود (حسینی‌نثار و فیوضات، 1390: 104-105). در پژوهش حاضر، به‌دلیل همپوشانی نظریۀ پیوند اجتماعی با نظریۀ فعالیت‌های روزمره، این متغیر بررسی شده است. به‌دلیل همپوشانی عنصر سوم با متغیر مشارکت در فعالیت­های ساخت‌یافته و ساخت­نیافته و ارتباط‌نداشتن عنصر چهارم با نظریۀ فعالیت­های روزمره، در این پژوهش، مفهوم پیوند اجتماعی در دو بعد پیوستگی به خانواده و التزام تحصیلی بررسی می‌شود. پیوستگی به خانواده[11]: میزان پیوندی است که فرد با دیگر افراد مهم برقرار کرده است (علیوردی­نیا، 1392: 135). پذیرش هنجارهای اجتماعی و گسترش آگاهی اجتماعی، مبتنی بر وابستگی و همچنین تحت مراقبت قرارگرفتن از سوی انسان­های دیگر است (حسینی­نثار و فیوضات، 1390: 105). درکل، 7 گویه برای سنجش و اندازه­گیری پیوستگی به خانواده در نظر گرفته شده است. التزام تحصیلی[12]: التزام به معنای صرف‌شدن وقت و انرژی فرد در فعالیت­هایی مانند تحصیل در مدرسه و راه­ها و هدف­های گوناگون، اعم از متعارف و غیرمتعارف است (وایت و هینز، 1392: 306). اگر افراد به جامعۀ مرسوم، تعهد قوی داشته باشند، کمتر اتفاق می­افتد درگیر کنش­هایی شوند که جایگاهشان را به مخاطره می­اندازد (حسینی­نثار و فیوضات، 1390: 105). برای سنجش این مفهوم نیز درکل، از 7 گویه استفاده شده است. پاسخ­ گویه­های این دو بعد بر مبنای طیف لیکرت و در 5 طیف «کاملاً مخالف، مخالف، نظری ندارم، موافق و کاملاً موافق» آورده شده است.

 

جدول 6- مقیاس­های سنجش متغیر پیوند اجتماعی

متغیر مستقل

عناصر

ابعاد

معرف

گویه

پیوند اجتماعی

پیوستگی

پیوستگی

به

خانواده

 

با اعضای خانواده­ام رابطۀ صمیمانه­ای دارم.

هنگامی که مشکلی دارم دربارۀ آن با خانواده­ام می‌توانم صحبت کنم.

من دوست دارم مانند والدینم باشم.

از بودن در کنار خانواده احساس لذت می­کنم.

در خانه احساس تنهایی می­کنم. 

از بودن در کنار اعضای خانواده، خاطرات خوبی دارم.

من به اعضای خانواده خود افتخار می­کنم.

التزام

التزام تحصیلی

تلاش دانشگاهی

من در دانشگاه سخت تلاش می­کنم.

ادامۀ تحصیل

ادامۀ تحصیل در مراتب بالاتر برایم مهم است.

اهمیت‌دادن به تحصیل

گرفتن نمرۀ خوب برایم مهم است.

معمولاً زمانی که دروس دانشگاهی­ام سخت باشد، آن را رها می­کنم.

حضور در کلاس

حضور در کلاس برایم مهم است.

آموزش صحیح برایم مهم است.

گذراندن اوقات فراغت با خانواده[13]: زمان خانواده، زمانی است که بین هر دو والدین و خواهر و برادر جوان، در فعالیت­های هفته تقسیم می­شود. گفته می­شود زمان گذرانده‌شده با خانواده، عامل محافظی برای تأثیرات منفی زمان گذرانده‌شده با همالان می­شود، به‌گونه‌ای که تأثیر زمان گذرانده‌شده با همالان در رفتارهای انحرافی در سطوح بالای گذران زمان با خانواده در مقایسه با سطوح پایین گذران زمان با خانواده کاهش خواهد یافت (Barnes, 2006: 699-701). برای سنجش این متغیر از 4 گویه استفاده شده و پاسخ­ها نیز در طیف لیکرت و در 5 طیف «هرگز، به‌ندرت، برخی اوقات، اغلب اوقات، همیشه» در نظر گرفته شده است. مبنای سنجش این متغیر، پژوهش بارنس و همکاران (2006) بوده است. 

 

جدول 7- مقیاس­های سنجش متغیر گذران اوقات فراغت با خانواده

متغیر مستقل

گویه

گذران اوقات فراغت با خانواده

در یک سال گذشته به همراه والدین در جشن­ها و مراسم­های خانوادگی شرکت کردم.

در یک سال گذشته روزهای تعطیل را با خانواده گذرانده­ام و یا به همراه آن­ها (نه با دوستان) به مسافرت­ رفته‌ام.

در یک­ سال گذشته با خانواده به قصد تفریح کارهایی انجام داده‌ایم و یا به مکان­هایی رفته‌ایم.

در یک سال گذشته، هنگام بودن در منزل، وعده­های غذایی (نهار و شام) را با خانواده و در کنار آن­ها خورده‌ام.

 

حضور چهره­های مقتدر[14]: منظور از چهره­های مقتدر، اشخاصی است که نقش آن­ها در یک موقعیت، مسئولیت اعمال کنترل اجتماعی در پاسخ به انحراف را ایفا می­کند(Osgood, 1996: 460). حضور چهره­های مقتدر لزوماً فیزیکی نیست و این اعمال کنترل ممکن است با آگاهی‌یافتن از فعالیت­هایی انجام شود که افراد انجام می­دهند. همچنین چهره­های مقتدر برحسب موقعیت متفاوت هستند. در پژوهش حاضر، خانواده به‌صورت چهر­ۀ مقتدر مطرح می­شود. برای سنجش این متغیر از 7 استفاده شده و پاسخ این گویه­ها بر مبنای طیف لیکرت در پنج سطح «بسیار کم، کم، تا حدودی، زیاد، بسیار زیاد» طراحی شده است.

 

جدول 8- مقیاس­های سنجش متغیر حضور چهره­های مقتدر

متغیر مستقل

بعد

گویـه

حضور چهره­های مقتدر

خانواده

خانوادۀ من از اینکه در چه روزهایی از هفته کلاس دارم، اطلاع دارند.

خانوادۀ من از ساعات کلاس­های من اطلاع دارند.

خانوادۀ من می­دانند من با چه کسانی نشست و برخاست می­کنم.

خانوادۀ من می­دانند در طول هفته چه فعالیت­هایی را انجام می­دهم.

خانوادۀ من می­دانند هنگام بیرون‌بودن از منزل کجا هستم.

 

یافته­های پژوهش

بر اساس یافته­های پژوهش، 4/38 درصد  (151 نفر) از پاسخگویان، پسر و 6/61 درصد ( 242 نفر) از آن­ها دختر است. میانگین سنی پاسخگویان، 21 سال است و دامنۀ سنی پاسخگویان از سن 18 تا 31 سال را در برمی­گیرد. 92 درصد پاسخگویان (360 نفر) در مقطع کارشناسی و 8 درصد آن­ها (33 نفر) در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل هستند. همچنین 88 درصد آن­ها (346 نفر) مجرد، 11 درصد آن­ها (43 نفر) متأهل و 1 درصد (4 نفر) طلاق‌گرفته هستند. بیشترین فراوانی محل سکونت دانشجویان، نزد خانواده با 7/52 درصد (207 نفر) و کمترین فراوانی محل سکونت دانشجویان، نزد اقوام با 8/0 درصد (3 نفر) است. همچنین 8/28 درصد (113 نفر) از دانشجویان در خوابگاه دولتی، 2/11 درصد (44 نفر) در منزل اجاره­ای و 6/6 درصد (26نفر) از آن­ها در خوابگاه خصوصی سکونت دارند. 

توزیع پاسخگویان برحسب میزان رفتارهای انحرافی

در این پژوهش برای ساختن متغیر رفتارهای انحرافی، ابتدا ابعاد پنج­گانۀ این مقیاس، هم‌ارز و پس از ترکیب‌شدن، رتبه‌بندی شده‌ا­ند. نتایج این رتبه­بندی برحسب جنس در جدول زیر ارائه شده‌اند.

 

 

جدول 9- توزیع فراوانی و درصدی متغیر رفتارهای انحرافی برحسب جنس

متغیر رفتارهای انحرافی

پسر

دختر

جمع کل

تعداد

درصد

تعداد

درصد

تعداد

درصد

اصلاً

6

4

37

3/15

43

9/10

کم

95

9/62

181

8/74

276

2/70

متوسط

32

2/21

20

3/8

52

2/13

زیاد

18

9/11

4

7/1

22

6/5

جمع

151

100

242

100

393

100

 

 

بر اساس جدول 8 رفتارهای انحرافی بیشتر پاسخگویان، در سطح کم (2/70 درصد) است که در این میان، سهم دانشجویان دختر 8/74 درصد و سهم دانشجویان پسر 9/62 درصد بوده است. میزان رفتارهای انحرافی 2/13 درصد از پاسخگویان نیز در سطح متوسط قرار دارد که سهم دانشجویان پسر 2/21 درصد و سهم دانشجویان دختر 3/8 درصد است. همچنین میزان رفتارهای انحرافی 6/5 درصد از آن­ها در سطح زیاد است که سهم دانشجویان دختر 7/1 و سهم دانشجویان پسر 9/11 درصد است. تنها 9/10 درصد از دانشجویان هیچ‌گونه رفتار انحرافی انجام نداده­اند. در حالت کلی، گفتنی است بیش از نیمی از پاسخگویان، رفتارهای انحرافی کمی دارند و میزان رفتارهای انحرافی پسران بیشتر از دختران است. نتایج آزمون تفاوت میانگین رفتارهای انحرافی برحسب جنس نیز نشان می‌دهند میانگین رفتارهای انحرافی در بین پسران و دختران به‌طور معناداری تفاوت دارد و پسران بیشتر از دختران درگیر رفتارهای انحرافی می‌شوند.

 

تحلیل رگرسیونی برای تبیین متغیر وابسته (رفتارهای انحرافی)

در این پژوهش، برای تبیین اثر متغیرهای مستقل، از روش رگرسیون چندگانۀ جبری (همزمان) استفاده شده است که در آن، تمامی متغیرهای مستقل پژوهش (شدت پیوستگی به دوستان منحرف، فعالیت­های ساخت‌نیافته، فعالیت­های ساخت­یافته، گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی، پیوند اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت با خانواده و حضور چهرۀ مقتدر) با روش همزمان وارد معادله شده­اند. جدول شمارۀ 8 مدل تأثیر متغیرهای مستقل را در رفتارهای انحرافی نشان می­دهد.

 

 

جدول 10- آماره­های تحلیل رگرسیون چندگانه برای تبیین رفتارهای انحرافی

متغیرها

B

Beta

T

sig

همبستگی

آمار هم خطی

مرتبۀ صفر

تفکیکی

نیمه تفکیکی

ضریب حداقل تحمل

تورم واریانس

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

33/0

44/0

09/10

00/0

59/0

45/0

38/0

76/0

308/1

فعالیت­های ساخت‌نیافته

88/3

23/0

40/5

00/0

41/0

26/0

207/0

75/0

31/1

فعالیت­های ساخت‌یافته

06/0-

004/0-

09/0-

92/0

002/0-

005/0-

004/0-

86/0

15/1

گذراندن اوقات فراغت به تنهایی

15/0

009/0

22/0

82/0

13/0

01/0

009/0

82/0

21/1

پیوند اجتماعی

11/0-

060/0-

28/1-

201/0

24/0-

06/0-

49/0-

67/0

47/1

گذراندن اوقات فراغت با خانواده

23/1-

063/0-

37/1-

16/0

17/0-

07/0-

053/0-

71/0

405/1

حضور چهرۀ مقتدر

23/1-

12/0-

70/2-

007/0

34/0-

13/0-

104/0-

70/0

41/1

ضریب همبستگی چندگانه                 ضریب تعیین                ضریب تعیین تعدیل‌شده           F       سطح معناداری

56/0            44/0                          42/0                     05/42            00/0

 

 

بر اساس جدول مذکور، ضریب همبستگی چندگانه (R) متغیرهای مستقل با وابسته معادل 65/0 محاسبه شده است که نشان می‌دهد از بین متغیرهای فعالیت­های روزمره، سه متغیر شدت پیوستگی به دوستان بزهکار، فعالیت­های ساخت­نیافته و حضور چهرۀ مقتدر به‌طور همزمان با رفتارهای انحرافی، ارتباط و همبستگی دارند. ضریب تعیین (R2) نشان می‌دهد 44 درصد تغییرات رفتارهای انحرافی در میان دانشجویان با مدل رگرسیونی مذکور تبیین می­شود و 56 درصد باقی­مانده به عوامل دیگری متعلق است که در این پژوهش بررسی نشده‌اند. نسبت Fمشاهده‌شده، مبنی بر آزمون معنی‌داری ضریب تعدیل، معادل 5/39 محاسبه شده است که در سطوح بسیار بالای آماری معنادار (00/0=sig) است؛ یعنی متغیرهای مستقل، متغیر وابسته را در جامعۀ آماری پیش­بینی کرده‌اند. در میان عوامل معنادار تبیین‌کنندۀ رفتارهای انحرافی، متغیر شدت پیوستگی به دوستان منحرف (بتا =44/0) قوی­ترین پیش‌بینی‌کنندۀ رفتارهای انحرافی است. بعد از آن به‌ترتیب، متغیرهای فعالیت­های ساخت‌نیافته (بتا =23/0) و حضور چهرۀ مقتدر (بتا =12/0) بیشترین تأثیر را در پیش­بینی رفتارهای انحرافی دارند. 

 

تحلیل رگرسیون چندگانه برای تبیین ابعاد رفتارهای انحرافی

داده­های جدول 10 نتایج تحلیل رگرسیونی چندگانه را برای تبیین ابعاد رفتارهای انحرافی بر اساس روش جبری ارائه می‌دهند.

 

 

جدول 11- آماره­های تحلیل رگرسیون چندگانه برای تبیین ابعاد رفتارهای انحرافی

ابعاد متغیر وابسته

متغیرهای مستقل

ضریب همبستگی چندگانه

ضریب تعیین

مقدار F

Sig

B

Beta

T

sig

مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

54/0

30/0

7/23

00/0

053/0

32/0

63/6

00/0

فعالیت­های ساخت‌نیافته

62/0

17/0

61/3

00/0

پیوند اجتماعی

04/0

098/0

89/1

05/0

گذراندن اوقات فراغت با خانواده

80/0-

18/0-

73/3-

00/0

حضور چهرۀ مقتدر

42/0-

195/0-

89/3-

00/0

وندالیسم

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

34/0

11/0

41/7

00/0

043/0

27/0

01/5

00/0

پیوند اجتماعی

06/0-

15/0-

62/2

009/0

گذراندن اوقات فراغت با خانواده

44/0

10/0

90/1

05/0

سرقت

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

27/0

07/0

56/4

00/0

021/0

12/0

17/2

03/0

تقلب

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

53/0

28/0

9/21

00/0

097/0

33/0

82/6

00/0

فعالیت­های ساخت‌نیافته

52/1

245/0

88/4

00/0

حضور چهره مقتدر

47/0-

12/0-

40/2-

01/0

پرخاشگری

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

53/0

28/0

9/21

00/0

69/0

31/0

33/6

00/0

فعالیت­های ساخت‌نیافته

02/1

21/0

30/4

00/0

گذراندن اوقات فراغت با خانواده

72/0-

12/0-

42/2-

01/0

حضور چهرۀ مقتدر

30/0-

10/0-

03/2-

04/0

انحراف جنسی

شدت پیوستگی به دوستان منحرف

38/0

15/0

72/9

00/0

048/0

30/0

69/5

00/0

فعالیت­های ساخت‌نیافته

37/0

11/0

04/2

04/0

گذراندن اوقات فراغت با خانواده

62/0-

15/0-

68/2-

008/0

 

 

داده­های جدول و مقایسۀ ابعاد رفتارهای انحرافی نیز نشان می­دهند متغیرهای مستقل با بعد «مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل» بیشتر از سایر ابعاد رفتارهای انحرافی همبستگی دارند و این بعد را بهتر از سایر ابعاد رفتارهای انحرافی توضیح می­دهند، به‌گونه‌ای که متغیرهای مستقل، بیشترین تغییرات متغیر وابسته را در بعد «مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل» با ضریب تعیین 30 درصد پیش­بینی کرده‌اند. همچنین گفتنی است متغیرهای مستقل با بعد «سرقت» کمتر از سایر ابعاد رفتارهای انحرافی همبستگی دارند و کمترین تبیین برای تغییرات متغیر وابسته را با ضریب تعیین 7 درصد، در این بعد انجام داده­اند. 

 

بحث و نتیجه

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی جامعه­شناختی رفتارهای انحرافی دانشجویان با استفاده از نظریۀ فعالیت­های روزمره بوده است. برای دستیابی به این هدف، رفتارهای انحرافی از منظر این نظریه بررسی و تبیین شده‌اند. برای سنجش نظریۀ فعالیت­های روزمره، هفت متغیر در نظر گرفته شد و با درنظرگرفتن شش فرضیه، هر یک از این متغیرها به‌طور جداگانه بررسی شده‌اند. برای بررسی تأثیر متغیرهای مستقل در رفتارهای انحرافی، از تحلیل رگرسیونی چندگانۀ رفتارهای انحرافی و ابعاد آن استفاده شده است. تحلیل­های رگرسیونی چندگانۀ رفتارهای انحرافی نشان می‌دهند از هفت متغیر شدت پیوستگی به دوستان منحرف، فعالیت­های ساخت‌نیافته، فعالیت­های ساخت‌یافته، گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی، پیوند اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت با خانواده و حضور چهرۀ مقتدر، سه متغیر مدّنظر (شدت پیوستگی به دوستان منحرف، فعالیت­های ساخت‌نیافته و حضور چهرۀ مقتدر) معنادار بوده­اند و متغیرهای مستقل، به‌طور همزمان 44 درصد از تغییرات متغیر رفتارهای انحرافی را تبیین کردند. نتایج حاصل از تحلیل­های رگرسیونی چندگانۀ ابعاد رفتارهای انحرافی نیز نشان داده‌اند از میان تمامی متغیرهای واردشده در مدل رگرسیونی، «شدت پیوستگی به دوستان منحرف» تنها متغیری بوده است که با تمام ابعاد رفتارهای انحرافی، ارتباط مستقیم و معناداری داشته است. نتایج حاصل از آزمون شش فرضیۀ پژوهش نیز به شرح زیر است:

فرضیۀ شماره یک، که بر تأثیر مستقیم شدت پیوستگی به دوستان منحرف در رفتارهای انحرافی دلالت داشت، تأیید شد. به عقیدۀ ساترلند، افراد به این علّت کج­رفتار می­شوند که تعداد تماس­های انحرافی آنان بیش از تماس­های غیرانحرافی‌شان است. افراد با همنشینی با کسانی منحرف می‌شوند که حامل هنجارهای مجرمانه­ هستند (گیدنز، 1386: 304). به‌نظر ساترلند، رفتار تبهکارانه بیشتر درون گروه­های نخستین، به­ویژه گروه همالان فراگرفته می­شود. هرچه تماس فرد با چنین افرادی زودتر آغاز شود (سن افراد)، تکرار تماس به دفعات بیشتر باشد (فراوانی معاشرت)، ارتباط نزدیک­تر و عمیق­تر باشد (عمق معاشرت) و مدت این معاشرت­ها طولانی­تر باشد (مدت‌زمان معاشرت) به همان نسبت، احتمال مجرم‌شدن فرد بیشتر است (حسینی­نثار و فیوضات، 1390: 92). نتایج به‌دست‌آمده پس از تحلیل نشان می‌دهند متغیر شدت پیوستگی به دوستان منحرف، علاوه بر تأثیر مستقیم و معناداری که در رفتارهای انحرافی دارد، مهم­ترین و قوی­ترین متغیر در پیش­بینی رفتارهای انحرافی دانشجویان است.

فرضیۀ شمارۀ دو، که بر تأثیر مستقیم میزان فعالیت­های ساخت­نیافته در رفتارهای انحرافی دلالت داشت، تأیید شد. ازگود و همکارانش بیان کردند فرصت­های انحراف ممکن است به‌طور خاص در جامعه­پذیری غیررسمی و نظارت‌نشده با همالان به وجود بیاید. آن­ها همچنین بیان کردند با توجه به اینکه هیچ یک از چهره‌های مقتدر برای اعمال کنترل اجتماعی در پاسخ به انحراف، حضور ندارد، چنین موقعیت­هایی با همالان، بیشتر به وقوع انحراف منجر می­شود (Barnes et al., 2006: 700). تحقیقات تجربی پیشین(Svensson, 2010;  Barnes et al., 2006; Y.Sun & Longazel, 2008; Osgood et al., 1996 & Miller, 2013) نیز رابطۀ مستقیم و مثبتی میان فعالیت‌های ساخت­نیافته و رفتارهای انحرافی نشان می­دهند؛ به‌عنوان مثال، سون­سون و ابرویتلر (2010) در پژوهشی که روی نمونه‌ای از جوانان سوئد و آلمان انجام دادند، دریافتند تأثیر دوستان منحرف در تخلف، مشروط به مدت‌زمانی است که آن­ها در فعالیت­های روزمرۀ ساخت‌نیافته می­گذرانند. درواقع، دوستان منحرف در جوانانی که اغلب اوقات فراغتشان را در فعالیت­های روزمرۀ ساخت‌نیافته می­گذرانند، تأثیر بیشتری می­گذارند. ایوان­سان و لانگزل (2006) نیز با آزمون نظریۀ فعالیت­های روزمره در یکی از دانشگاهای امریکا دریافتند، دانشجویانی که مدت‌زمان بیشتری را در فعالیت­های ساخت­یافته می­گذرانند، احتمال بیشتری دارد مشروب مصرف کنند. به­علاوه اشخاص متعهد به سبک زندگی­ای که فعالیت‌های ساخت­نیافته، از قبیل پارتی­‌رفتن را تأیید می­کند، بیشتر احتمال دارد در رفتارهای منفی مربوط به مصرف الکل درگیر شوند. در حالت کلی، نتایج این پژوهش‌ها نشان می‌دهند دوستان منحرف تا حد زیادی، بیشتر در پیدایش جرم درگیر می­شوند، اگر جوانان مدت‌زمان زیادی را در فعالیت‌های روزمرۀ ساخت نیافته بگذرانند. اشخاصی که مدت بیشتری را با دوستانشان سپری می­کنند، بیشتر در رفتارهای انحرافی مشارکت می­کنند. گفته نمی­شود حضور همالان، شرط ضروری برای وقوع رفتار انحرافی است؛ اما گفته می‌شود گذراندن زمان بیشتر با همالان، شخص را در معرض انگیزه­های موقعیتی بیشتر برای انجام رفتارهای انحرافی قرار می­دهد و به نرخ بالاتر انحراف منجر می­شود(Osgood,1996). 

فرضیۀ شمارۀ سه، که بر تأثیر منفی میزان فعالیت­های ساخت­یافته در رفتارهای انحرافی دلالت داشت، تأیید نشد. بر اساس نظریۀ کنترل هیرشی و نظریۀ فعالیت­های روزمره تصور می­شود مشارکت در فعالیت­های ساخت‌یافته به کاهش رفتارهای انحرافی منجر می‌شود. به اعتقاد هیرشی، شخصی که بیشتر درگیر فعالیت­های رایج است، زمان کمی برای مشارکت در کنش­های مجرمانه دارد (Y.Sun & Longazel,2008: 555). در پژوهش­های پیشین، نتایج متناقضی از وجود رابطه­ بین برخی از فعالیت­های ساخت­یافته و رفتارهای انحرافی به دست آمده است، به‌گونه‌ای که در برخی از پژوهش­ها، فعالیت­های ساخت­یافته، رابطۀ معناداری با رفتارهای انحرافی داشتند (Osgood et al., 1996) و در برخی از پژوهش­ها این فعالیت­ها، رابطۀ معنادار با رفتارهای انحرافی نداشتند (Y.Sun & Longazel, 2008). نتایج پژوهش حاضر نیز هیچ رابطه­ای را بین میزان فعالیت­های ساخت­یافته و رفتارهای انحرافی بیان نمی‌کنند. نتایج تجربی متناقض به‌دست‌آمده، دربارۀ فعالیت­های ساخت­یافته، با بیانات هیرشی فهمیدنی هستند. به اعتقاد هیرشی، مشارکت در فعالیت­های ساخت­یافته ممکن است به همان اندازه­ که موجب کاهش مدت‌زمان گذرانده‌شده در سایر فعالیت­هایی شود، که برای انحراف مناسب هستند، به همان راحتی نیز به افزایش آن منجر شود. زمان فعالیت­های ساخت­یافته ممکن است فراتر از کارهای کم‌خطر گذرانده شود. فعالیت­های اوقات فراغت ساخت‌یافته ازقبیل مشارکت در فعالیت­های ورزشی، به‌طور بالقوه­ منابعی را می‌تواند فراهم کند که انحراف را امکان‌پذیر ­کند و به‌طور غیرمستقیم با توسعه‌دادن شبکه­های دوستی، دور نگه‌داشتن شخص از خانه در ساعت‌های پایانی و غیره به جامعه­پذیری نظارت‌نشده و ساخت­نیافته­تر منجر ­شود (Osgood et al., 1996: 461).

فرضیۀ شمارۀ چهار نیز بر تأثیر منفی میزان پیوند اجتماعی در رفتارهای انحرافی دلالت داشت. این فرضیه در حالت کلی تأیید نشد؛ اما هنگامی که متغیرهای مستقل پژوهش به‌طور جداگانه در هر یک از ابعاد رفتارهای انحرافی بررسی شدند، متغیر پیوند اجتماعی در دو بعد «مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل» و «وندالیسم» معنادار بود و تأیید شد. بر اساس گفتۀ هیرشی، زمانی که تعلق یک شخص به جامعه ضعیف شود، احتمال دارد کنش­های انحرافی رخ بدهند. رفتار انحرافی زمانی رخ می­دهد که تعلقات اشخاص به جامعۀ مرسوم (برای مثال تحصیلات مدرسه، والدین) ضعیف شود و یا از بین برود (Barnes et al., 2006: 698).

فرضیۀ­ شمارۀ پنج بر این امر دلالت داشت که گذراندن اوقات فراغت با خانواده، تأثیر منفی در رفتارهای انحرافی دارد؛ در صورتی که میزان گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی، تأثیری در وقوع رفتارهای انحرافی ندارد. بخش اول این فرضیه یعنی گذراندن اوقات فراغت با خانواده در حالت کلی تأیید نشد؛ اما هنگامی که متغیرهای مستقل پژوهش به‌طور جداگانه در هر یک از ابعاد شش­گانۀ رفتارهای انحرافی بررسی شدند، متغیر «گذراندن اوقات فراغت با خانواده» در چهار بعد «مصرف مواد مخدر، روانگردان و الکل»، «وندالیسم»، «پرخاشگری» و «انحراف جنسی» معنادار بود و تأیید شد. برحسب هر دو نظریۀ کنترل اجتماعی و فعالیت­های روزمره، زمان گذرانده‌شده با خانواده، باید به کاهش رفتارهای مشکل جوانان منتج شود. فرض می­شود زمان گذرانده‌شده با خانواده همانند سپر محافظی درمقابل تأثیرات منفی زمان گذرانده‌شده با همالان است، به‌گونه‌ای که تأثیر زمان گذرانده‌شده با همالان در وقوع رفتارهای انحرافی، هنگامی که زمان گذرانده‌شده با خانواده در سطوح بالایی قرار دارد، در مقایسه با هنگامی که در سطوح پایین قرار دارد، کاهش خواهد یافت (Barnes et al., 2006: 698- 701). بارنس و همکاران (2006) در پژوهشی که روی رفتارهای انحرافی جوانان ایالات متحده انجام دادند، دریافتند زمان گذرانده‌شده با خانواده و زمان گذرانده‌شده با همالان، مهم‌ترین پیش‌بینی‌کننده­های رفتارهای انحرافی جوانان هستند. به‌گونه‌ای که زمان گذرانده‌شده با خانواده، به‌صورت عامل محافظی در برابر همۀ پنج رفتار انحرافی ذکرشده عمل می­کند، در حالی که زمان گذرانده‌شده با همالان، عامل مخاطرۀ بسیار مهمی برای همۀ پنج رفتار انحرافی ذکر شده است.

بخش دوم این فرضیه، یعنی تأثیرنگذاشتن اوقات فراغت به‌تنهایی در وقوع رفتاهای انحرافی نیز تأیید شد. بر اساس نظریۀ کنترل اجتماعی و فعالیت­های روزمره، هیچ منطق پیشینی وجود ندارد که فعالیت­هایی ازقبیل زمان تنهایی، کارهای خانه یا تماشای تلویزیون، رفتارهای انحرافی را پیش‌بینی­ کنند (Barnes et al., 2006: 699). در تحقیقات تجربی پیشین (Osgood et al., 1996 Barnes et al., 2006 &) نیز به‌جز چند استثناء (انجام تکالیف مدرسه و زمان استراحت در تنهایی) رابطۀ معناداری بین میزان گذراندن اوقات فراغت به‌تنهایی و رفتارهای انحرافی مشاهده نشده است.

فرضیۀ شمارۀ شش نیز، که بر تأثیر منفی و معکوس حضور چهرۀ مقتدر در رفتارهای انحرافی دلالت دارد، تأیید نشد. نظریۀ فعالیت­های روزمره تأکید دارد که گذراندن زمان در فعالیت­های روزمرۀ ساخت­نیافته با دوستان، در نبود چهره­های مقتدر، ریسک انحراف را افزایش می­دهد (Svensson, 2010:1006). در نظریۀ فعالیت­های روزمرۀ کوهن و فلسون، عنصر نهایی لازم برای وقوع جرم، نبود نگهبان توانمند است. با عمومیت‌بخشیدن به نقش نگهبان و نگهدارنده، ما درمی­یابیم چنانچه هیچ یک از چهره­های مقتدر حاضر نباشند، یک موقعیت بیشتر برای وقوع رفتارهای انحرافی فراهم است (Osgood et al., 1996:640). ازگود و همکاران (1996) نیز در پژوهش خود، رابطۀ معناداری بین این دو متغیر یافتند. آن­ها دریافتند جامعه­پذیری با همالان به دور از خانه و چهره­های مقتدر، به‌طور قوی با رفتار انحرافی مرتبط است.

درکل، گفتنی است برخلاف بیشتر پژوهش­هایی که نظریۀ فعالیت­های روزمره را دربارۀ قربانیان جرائم و چگونگی قربانی‌شدن به کار می­برده­اند، در پژوهش حاضر، این نظریه برای تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان به کار گرفته شده است. درواقع، از آنجایی که تاکنون توجه نسبتاً کمی به کاربرد این نظریه در بررسی رفتارهای انحرافی شده است، سعی بر این بوده است که در این پژوهش، نظریۀ فعالیت­های روزمره به نوع متفاوتی از سایر اشکال استفادۀ آن در پژوهش­های پیشین و برای تبیین رفتار انحرافی به کار گرفته شود، نه نحوۀ قربانی‌شدن و قربانیان جرائم. همچنین با نظر به اینکه این نظریه تا به حال، در پژوهش‌های داخلی بررسی و آزمون تجربی نشده است؛ این نظریه برای تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان دانشگاه مازندران به کار گرفته شد. نتایج نشان می‌دهند موقعیت­ها، نقش بسزایی در وقوع رفتارهای انحرافی دارند و همان‌گونه که نظریۀ فعالیت­های روزمره مطرح می‌کند، فعالیت‌های ساخت­نیافته با همالان در غیاب چهره­های مقتدر به وقوع رفتارهای انحرافی منجر می­شوند. درواقع، زمانی که چهره­های مقتدر حضور ندارند، همالان شخص، او را بیشتر به سمت انجام رفتارهای انحرافی تشویق و ترغیب و به نوعی وقوع کنش‌های انحرافی در بین آنان را آسان­تر می‌کنند. همان‌گونه که گفته شد یکی از عناصر سه­گانۀ نظریۀ فعالیت­های روزمره که تأثیر بسزایی در کاهش وقوع رفتارهای انحرافی افراد دارد، «وجود نگهبان توانمند و چهره­های مقتدر» است. نگهبانان توانمند در موقعیت­های گوناگون، مصادیق متفاوتی پیدا می­کنند. در اینجا حضور والدین، یکی از مصادیق آن در نظر گرفته می‌شود. با توجه به تأثیر والدین، به‌صورت یکی از عناصر حضور چهره­های مقتدر در کاهش وقوع رفتارهای انحرافی، باید به این نکته اشاره کرد که والدین با نظارت بیشتر بر فعالیت‌های روزمرۀ فرزندانشان، از بروز رفتارهای انحرافی در بین آن­ها می‌توانند جلوگیری کنند. همچنین والدین با ایجاد فضای گفتگو، صمیمیت و اعتماد بین خودشان و فرزندانشان، روابط دوستانه­ و نزدیکی با آن­ها می‌توانند برقرار کنند. این امر موجب می­شود فرزندان فعالیت‌ها و امور روزمرۀ خود را برای والدین بازگو یا با آن­ها در این راستا مشورت کنند و این‌گونه، والدین از فعالیت­های آن­ها حتی در زمان دوربودن از منزل می‌توانند آگاهی ­یابند. در کنار والدین، مسئولان دانشگاه نیز به‌عنوان نگهبانان توانمند، وقوع رفتارهای انحرافی در میان دانشجویان را می‌توانند کاهش دهند. بر اساس نظریۀ فعالیت­های روزمره، افراد اگر بدانند تحت نظارت هستند و دیده می­شوند، به احتمال زیاد از انجام رفتارهای انحرافی منصرف می­شوند. بر اساس این، مسئولان دانشگاه با نظارت مستقیم یا با استفادۀ وسایل الکترونیکی مانند زدن برچسب­های الکترونیکی به کتاب­های کتابخانه و یا نصب دوربین‌های مداربسته به‌گونه‌ای که از دید دانشجویان پنهان نباشد و آن­ها بدانند که دیده می­شوند، از وقوع رفتارهای انحرافی مانند سرقت، تقلب، وندالیسم و ... در میان آن­ها می‌توانند بکاهند. علاوه بر حضور نگهبانان توانمند، «فعالیت­های ساخت­نیافته» نیز تأثیر بسزایی در وقوع رفتارهای انحرافی دارند؛ از این­رو، با آگاهی‌دادن به جوانان، به آن­ها می‌توان کمک کرد زمانی را که اوقات فراغت خود را در فعالیت‌های ساخت­نیافته­ای همچون ملاقات با دوستان در فضاهای غیررسمی، رفتن به سینما با دوستان یا رفتن به خیابان با آن­ها به قصد تفریح و سرگرمی می­گذرانند، بهترین استفاده را از زمان خود داشته باشند و از بروز رفتارهای انحرافی در میان خودشان جلوگیری کنند. همچنین با فراهم‌کردن شرایط و بستر مناسب برای انجام فعالیت­های ساخت­یافته و هدایت جوانان به سمت انجام این فعالیت­ها، وقوع رفتارهای انحرافی در میان جوانان را می‌توان کاهش داد. 

 با توجه به نتایج، گفتنی است یافته­های این پژوهش با نظریۀ فعالیت­های روزمره که بر جنبه­های موقعیتی گذراندن زمان با دوستان منحرف تأکید دارد، در یک راستا قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، نظریۀ فعالیت­های روزمره، توانایی بررسی رفتارهای انحرافی را دارد و نتایج پژوهش حاضر، گزاره­های این نظریه را تأیید کرده و بر اعتبار تجربی آن افزوده‌اند. البته از آنجایی که نظریۀ فعالیت­های روزمره تا به حال در پژوهش­های داخلی استفاده نشده است و مقیاس‌های به‌کاررفته در این پژوهش را پژوهشگران برای اولین بار در داخل ایران به کار گرفته‌اند؛ پیشنهاد می­شود در مطالعات آیندهصرفاً به مقیاس­های ساخته‌شده در این پژوهش اکتفا نشود و ساختن مقیاس­ برای متغیر­های نظریۀ فعالیت­های روزمره ادامه پیدا کند. در حالت کلی نیاز است با ساختن مقیاس­های بیشتر و بهتر برای متغیرهای پژوهش، علاوه بر افزایش پایایی این متغیرها، آن­ها را به‌شکل گسترده­تر و همه­جانبه­تر سنجش و بررسی کرد. دربارۀ محدودیت­های پژوهش به نبود پیشینۀ تجربی داخلی و منابع فارسی محدود دربارۀ نظریۀ فعالیت­های روزمره، کم‌بودن پژوهش­هایی که نظریۀ فعالیت­های روزمره را برای بررسی رفتارهای انحرافی انتخاب کرده بودند و پژوهشگر را در راستای انجام این پژوهش می‌توانستند یاری رسانند، می‌توان اشاره کرد.



[1] Routine Activities Theory

[2] Lawrence Cohen

[3] Marcus Felson

[4]Amos Hawley

[5] predatory

[6] handle

[7] Deviant Behaviors

[8] Unstructured activities

[9] structured activities

[10] Leisure time alone

[11] Attachment

[12] Commitment

[13] Family time

[14] Presence of authority figures

بحرینیان، س.ع.، قائدی، غ.ح.، یاسمی، م.ت. و ثقه­الاسلام، ط. (1382). «بررسی سوء مصرف مواد در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سال تحصیلی 80-81»، مجلۀ طب و تزکیه، ش 53، ص 78-66.
پورافکاری، ن.، حکیمی­نیا، ب. و عنایتی، ح. (1390). «مطالعۀ ارتباط بین آنومی، اقتدارگرایی و تمایل به رفتار انحرافی (مطالعۀ موردی: دانشجویان دانشگاه چمران اهواز)»، نشریۀ دانشکدۀ علوم انسانی و اجتماعی (علوم اجتماعی)، س 14، ش 35-34، ص 90-67 .
حجازی، ا. و صالحی، ک. (1385). «عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی از دیدگاه دانشجویان تحت پوشش کمیتۀ امداد امام خمینی (ره)»، مجلۀ رفاه اجتماعی، ش 22،ص 232- 219.
حسینی­نثار، م. و فیوضات، ا. (1390). نظریه­های انحرافات اجتماعی، تهران: نشر پژواک، چاپ نخست.
دواس، دی. ای. (1389). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمۀ: نایبی، ه.، تهران: نشر نی، چاپ دوازدهم.
ساروخانی، ب. (1370). دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران: مؤسسه کیهان.
سراج­زاده، س.ح. و فیضی، ا. (1386). «عوامل اجتماعی مؤثر در مصرف تریاک و مشروبات الکلی در بین دانشجویان»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 31، ص 102-81 .
سرگلزایی، م.ح.، بلالی، م.، آزاد، ر.، اردکانی، م.ر. و ثمری، ع.ا. (1381). «مطالعۀ فراوانی سوء مصرف مواد مخدر و ارتباط آن با وضعیت فردی و خانوادگی دانشجویان پزشکی مشهد»، فصلنامۀ رفاه اجتماعی، س 3، ش 9، ص 294-283.
سماوی، ع. و حسین چاری، م.(1388). «سوء مصرف مواد مخدر و پایگاه هویت در دانشجویان»، فصلنامۀ روان‌شناسان ایرانی، س 5، ش 20، ص 331-323.
شفرز، ب. (1384). مبانی جامعه­شناسی جوانان، ترجمۀ راسخ، ک.، تهران: نشر نی.
صدیق سروستانی، ر. (1387). آسیب­شناسی اجتماعی (جامعه­شناسی انحرافات اجتماعی)، تهران: انتشارات سمت، چاپ چهارم.
طارمیان، ف.، بوالهری، ج.، پیروی، ح. و قاضی­طباطبایی، م. (1386). «شیوع مصرف مواد در میان دانشجویان شهر تهران»، مجلۀ روان‌پزشکی و روان‌شناسی بالینی ایران، ش 51، ص 342- 335.
علیوردی­نیا، ا. (1392). «مطالعۀ رفتارهای پرخطر دانشجویان از دیدگاه جامعه‌شناختی»، فصلنامۀ توسعۀ اجتماعی، دوره 7، ش 3، ص 154-123.
علیوردی­نیا، ا. و فهیمی، ا. (1393). «تعمیم‌پذیری جنسیتی نظریۀ پیوند اجتماعی در تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان دختر»، مجلۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره 3، ش 1، ص 191-165.
علیوردی­نیا، ا. (1392). «مطالعۀ رفتارهای پرخطر دانشجویان از دیدگاه جامعه‌شناختی»، فصلنامۀ توسعۀ اجتماعی، دوره 7، ش 3، ص 154-123.
علیوردی­نیا، ا. و یونسی، ع. (1392). «تأثیر میزان خود کنترلی بر ارتکاب جرم در میان دانشجویان»، مجلۀ راهبرد فرهنگ، ش 26، ص 118-93.
علیوردی­نیا، ا. و یونسی، ع. (1394). «پیش­درآمدی بر ساخت، اعتباریابی و رواسازی مقیاس سنجش رفتارهای انحرافی دانشجویان»، مجلۀ پژوهش­های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی، س 4، ش 1، ص 58-45.
فلسون، م. و کلارک، ر. (1388). فرصت و بزهکاری: نگرشی کاربردی برای پیشگیری از بزهکاری، ترجمۀ کلانتری، م. و قزلباش، س.، زنجان: نشر دانش زنجان.
گیدنز، آ. (1386). جامعه­شناسی، ترجمۀ چاوشیان، ح.، تهران: نشر نی، چاپ اول.
مرکز آمار ایران. (1391). گزیدۀ نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ١٣٩٠، تهران: مرکز آمار ایران، دفتر ریاست، روابط عمومی و همکاری‌های بین الملل.
مقیمی، م.، رشیدی، ب. و رحمتی، د. (1390). «علت­شناسی جرم (نگاهی تحلیلی به پیشگیری پلیسی از جرم با تأکید بر نظریه فعالیت­های­روزمره)»، فصلنامۀ علمی- پژوهشی انتظام اجتماعی، س 3، ش 2، ص 159-131.
وایت، ر. و هینز، ف. (1392). جرم و جرم­شناسی، ترجمۀ سلیمی، ع.، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
 ویلیامز، ف. و مک­شین، م. (1386). نظریه­های جرم­شناسی، ترجمۀ ملک­محمدی، ح.ر.، تهران: نشر میزان.
Barnes, Grace M; Hoffman, Joseph H; Welte, John W; Farrell, Michael P; Dintcheff, Barbara A .(2006). "Adolescents’ Time Use: Effects on Substance Use, Delinquency and Sexual Activity", Journal of Youth Adolescence, 36:697–710.
Branic, N. (2014) "Routine Activities Theory. In W.G. Jennings (Ed)", Encyclopedia of Crime & Punishment, Malden, MA: Wiley-Blackwell. Seen at https://webfiles.uci.edu.
Brown, Stephen E. Esbensen, F. Geis, G. (2010) Criminology: explaining crime and its context, Anderson Publishing, 7th Edition.
Bruinsma, G. Weisburd, D. (Ed). (2014) Encyclopedia of Criminology and Criminal Justice, Springer Science & Business Media New York.
Carrabine, E. Cox, P. Lee, M. Plummer, K. South, N. (2009) Criminology: A Sociological Introduction, Routledge Publishing, 2nd Edition. 
Clodfelter, Tammatha A. Turner, Michael G. Hartman, Jennifer L. Kuhns,J oseph B. (2010) "Sexual Harassment Victimization During Emerging Adulthood: A Test of Routine Activities Theory and a General Theory of Crime", Journal of Crime & Delinquency, 56: 455-481.
Cohen, L. E. & Felson, M. (1979) “Social Change and Crime Rate Trends: A Routine Activity Approach”. American Sociological Review, 56: 588-608.
 Cross, Jennifer E. Zimmerman, Don; O'Grady, Megan A. (2009) "Residence Hall Room Type and Alcohol Use Among College Students Living on Campus", Journal of Environment and Behavior, 41: 583- 603.
Franklin, Cortney A. Franklin, Travis W. Nobles, Matt R. Kercher, Glen A. (2012) "Assessing the Effect of Routine Activity Theory and Self-Control on Property, Personal and Sexual Assault Victimization", Journal of Criminal Justice and Behavior, 39: 1296- 1315.
Holt, Thomas J. Bossler, Adam M. (2013) "Examining the Relationship between Routine Activities and Malware Infection Indicators", Journal of Contemporary Criminal Justice, 29: 420- 436.
Marcum, Catherine D. Ricketts, Melissa L. Higgins, George E. (2010) "Assessing Sex Experiences of Online Victimization: An Examination of Adolescent Online Behaviors Using Routine Activity Theory", Journal of Criminal Justice Review, 35: 412- 437.
Miro, Fernando. (2014) The Encyclopedia of Theoretical Criminology, Edited by J. Mitchell Miller, Blackwell Publishing Ltd. seen at http://onlinelibrary.willey.com
Miller, J. Mitchell (Ed). (2009) 21st Century Criminology A Reference Handbook, USA: SAGE Publications.
Miller, J. (2013) "Individual Offending, Routine Activities, and Activity Settings: Revisiting the Routine Activity Theory of General Deviance", Journal of Research in Crime and Delinquency,50: 390- 416.
Osgood, D.Wayne; Wilson, Janet K. O’Malley, Patrick; Bachman, Jeral G. Johnston, Lloyd D. (1996) "Routine Activities And Individual Deviant Behavior", Journal of American Sociological Review, 61: 635-655.
Palmer, Stuart Hunter; Humphrey, John A. (1990) Deviant Behavior: Patterns, Sources, and Control, New York: Plenum Press.
Pollock, Wendi; Joo, Hee-Jong; Lawton, Brian. (2010) "Juvenile Arrest Rates for Burglary: A Routine Activities Approach", Journal of Criminal Justice, 38: 572- 579.
Reyns, Bradford W. Henson, Billy; Fisher, Bonnie S. (2011) "Being Pursued Online: Applying Cyberlifestyle-Routine Activities Theory to Cyberstalking Victimization", Journal of Criminal Justice and Behavior, 38: 1149- 1169.
Rossi, Alice S. (1985) Gender another Life Course, New York:Aldine de Gruyter.
Schreck, Christopher J. Fisher, Bonnie S. (2004) "Specifying the Influence of Family and Peers on Violent Victimization: Extending Routine Activities and Lifestyles Theories", Journal of  Interpersonal Violence, 19: 1021-1041.
Siegel, Larry J. (2010) Criminology, Theories, Patterns, and Typologies, USA: Wadsworth, Cengage learning, tenth edition.
Svensson, R. (2010) “It’s not the Time They Spend, It’s what They Do: The Interaction between Delinquent Friends and Unstructured Routine Activity on Delinquency Findings from Two Countries”, Journal of Criminal Justice, 38: 1006-1014.
Wang, John Z. (2002) "Bank Robberies by an Asian Gang: An Assessment of the Routine Activities Theory", International Journal of Offender Therapy and Comparative Criminology. 46(5): 555-568.
Y.Sun, Ivan; G. Longazel, J. (2008) "College Students' Alcohol-Related Problems: A Test of Competing Theories", Journal of Criminal Justice, 36: 554–562.