Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of Social Sciences, Azad University of Dehaghan, Iran
2 Associate Professor, Department of Social Sciences, University of Isfahan, Iran
3 PhD Student in Sociology, Azad University of Dehaghan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسأله
در چند دهۀ اخیر نظام خانواده در ایران به دلیلهایی مانند گسترش زندگی شهرنشینی، توجه به ظاهر زندگی، تغییر در شیوۀ زندگی مردم و ورود و توسعه و گسترش وسیلههای ارتباطی جدید، تغییرهایی کرده است و این تغییرها، مسئلههای اجتماعی متنوعی را بهدنبال داشته است. پدیدۀ طلاق یکی از پیچیدهترین مشکلهای زندگی زناشویی به شمار میرود و این پیچیدگی بهدلیل نقش عاملهای گوناگون فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در بروز این پدیده است. گونههای مختلف طلاق براساس میزان «عاملبودن» افراد در عملیشدن کنش طلاق دستهبندی شدهاند که این عاملبودن، خود از دو عامل «میزان عاقلبودن» و «میزان تمایلهای عاطفی» افراد در مقابل رخداد طلاق تأثیر میگیرد؛ علاوه بر این، تفسیر افراد از علتهای طلاق و نیز برخی متغیرهای زمینهای کوچک و بزرگ، نقش مهمی در شکلگیری گونههای طلاق دارد. مطالعههای مختلف نشان میدهند روند افزایش طلاق، جهانی است (Hall & Zhao, 1995; Gonzalez & Vittanen Tarja, 2009). در ایران و بهدنبال آن استان چهارمحال و بختیاری نیز روند رو به رشد طلاق بهویژه از میانة دهة ٧٠ تا امروز را تجربه کرده و سبب افزایش توجه پژوهشگران و سیاستگذاران به این پدیدة اجتماعی شده است[1]؛ پدیدهای که به گمان پژوهشگران، اثرهای زیانبار فراوانی در سطح فردی و اجتماعی در پی خواهد داشت و زمینهساز بسیاری آسیبهای اجتماعی دیگر در جامعه خواهد شد (صادقیفسایی و ایثاری، 1392: 135). طلاق اثرها و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، روانی، قانونی و والدینی برای زنان مطلقه و اجتماع دارد (Weiss, 1975). مطابق با نظریۀ کلاسیک سازگاری، واکنش منحصربهفرد هر شخص به طلاق، نتیجۀ نحوة روبهروشدن او با این رخداد و معنایی است که به طلاقش نسبت میدهد (Krumrei, 2009)؛ ازاینرو کسانی که با عاملبودن مضاعف، به طلاق عقلانی فاعلانه تصمیم گرفتهاند، عموماً بهدلیل بهبود کیفیت زندگیشان پس از طلاق، گرایشهای ذهنی مثبتی را دربارة طلاق گزارش کردهاند؛ زیرا از نگاه آنها طلاق بیش از آنکه شکست باشد، راهبرد است. کسانی که به شیوهای فاعلانه برای طلاق اقدام کردهاند، عموماً علتهای جدی و دلیلهای اساسی را برای طلاق خود برمیشمارند. برای آنها پذیرش طلاق و سازگاری با زندگی پس از آن، با آسانی بیشتری روی میدهد؛ زیرا طرف مقابل را مقصر اصلی وقوع طلاقشان میدانند. یافتههای پژوهشهای دیگر نیز این امر را تأیید میکند. دیویس و آرون دریافتند زنانی که در رخداد طلاق، همسرانشان را مقصر میدانند، در مقایسه با زنانی که خود را مقصر میدانند، سازگاری بهتری با طلاق دارند (Davis & Aron, 1988). برخی نظریهها در زمینۀ همسرگزینی معتقدند ازدواج نوعی مبادلة اجتماعی است که افراد در آن سرمایههای خود را مبادله میکنند و خانوادهها نیز بهدنبال حفظ منفعتها و سرمایههای جمعی خود یا کسب سرمایههای بیشترند (حسینی، 1386: 87). افراد در طول دورة ازدواج خود، انواع سرمایۀ درونی و بیرونی مانند سرمایههای عاطفی، اجتماعی، اقتصادی و نمادین را تبادل میکنند؛ بنابراین در بسیاری طلاقهای منفعلانه، نبودن تعادل در سطح مبادلههای مادی و معنوی میان زوجها به طلاق منجر میشود.
میزان عاملبودن و ارادة افراد، به میزان فشارهایی بستگی دارد که ساختارها به آنها وارد میکنند. عاملبودن برخی افراد بهعلت عاملهای ساختاری، محیطی و زمینهای از عاملبودن برخی دیگر کمتر است. ازاینرو، زمینههای اجتماعی و اقتصادی سوژههای مشمول طلاق، بر نحوه و کیفیت تصمیمگیری آنان و میزان عاملبودن و مشارکتشان در طلاق تأثیر بسزایی میگذارد. تأثیرهای ویرانگر این پدیدۀ اجتماعی، طیفی گسترده را در بر میگیرد و افزون بر زوجها، دامن فرزندان آنها را نیز خواهد گرفت و کیفیت زندگی آنها را تهدید خواهد کرد؛ به این صورت که با ایجاد نگرشی منفی نسبت به ازدواج در فرزندان، سبب آسیبرساندن به کیفیت رابطههای زناشویی آیندۀ آنها میشود (Fincham, 2004: 79). کاهش میزان سرمایۀ اجتماعی در همۀ بعدهای آن (پروین، 1391)، پذیرفتن مسئولیت فرزندان به تنهایی، تأثیرگرفتن از کیفیت زندگی، آسیبدیدن رابطههای اجتماعی، کاهش امنیت اجتماعی، تغییر و فشار مالی و اقتصادی بهویژه بین قشر کمدرآمد، فقر مسکن و اشتغال و به طور کلی کاهش فرصتهای اجتماعی برای زنان مطلقه و افراد تحت سرپرستی آنان و جابهجایی نقشهای اجتماعی زنان مطلقه در جامعه که هم نقش پدری و هم نقش مادری را ایفا میکنند، تنها بخش کوچکی از پیامدهای اجتماعی طلاقاند که ازطریق محرومیتهای پس از طلاق ازجمله طرد اجتماع و کاهش شبکۀ رابطهها برای زنان مطلقه به وجود میآیند. در جامعۀ سنتی، وجود پیوندهای خویشاوندی قومی، ضمانتی برای برخی حمایتها از زنان پس از طلاق فراهم میآورد که در جامعۀ کنونی چنین تضمینهایی فراهم نیست؛ از سوی دیگر، در جامعههای اسلامی هم زنان به ازدواج مجدد پس از طلاق ترغیب میشدند، هم تکزیستی زنان امری ناپسند به حساب میآمد و هم مردان به حمایت از این زنان، چه به شکل ازدواج اول و چه در قالب تعدد زوجها و ازدواجهای موقت درازمدت، تشویق میشدند؛ اما در جامعۀ ما واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از شعارهای حمایت از زنان و رویهها و قانونهای مشکلزا، نادیده گرفته میشود. زنان مطلقۀ سرپرست خانوار، با مشکل احساس تنهایی، گوشهگیری، طردشدن و درکنشدن ازسوی دیگران روبهرو هستند. کمبود حمایتهای اجتماعی، مهمترین عامل جهت پیشبینی پیامدهای منفی وضعیت این زنان است. زنان بیوه که سرپرستی خانواده را به عهده دارند، علاوه بر احساس تنهایی، فشار تأمین امور اقتصادی خانواده را نیز تجربه میکنند؛ امری که بهطور معمول در آن تجربۀ کافی ندارند.
بنابراین کمبود پژوهشهای مبتنی بر شناخت انواع طلاق، سبب شده است بسیاری مسئولان گونههای مختلف طلاق را به یک چشم بنگرند و درنتیجه راهکارهای یکسانی برای پیشگیری از آن یا کاهش پیامدهای آن ارائه دهند؛ در حالی که شناسایی خاستگاهها و زمینههای گونههای طلاق در فهم پیچیدگیهای این پدیده به ما کمک میکند. ازاینرو، پژوهش حاضر هدف خود را شناخت گونههای طلاق و پیامدهای اجتماعی آن در نظر گرفته است تا از این طریق بتواند به فهمی عمیقتر از این پدیدة رو به رشد در جامعة ایرانی دست یابد و زمینة مناسبتری برای دخالتهای کارشناسان در آینده فراهم آورد.
پیشینۀ پژوهش
آقایی و همکاران (1388) در مقالۀ خود نشان دادهاند میانگین نمرههای همۀ بعدهای کیفیت زندگی (سلامت فیزیکی، روانشناختی، رابطههای اجتماعی و محیط زندگی) زنان مطلقه بهطور معناداری کمتر از زنان غیرمطلقه است. محبی (1390) میگوید طلاق شرایطی را ایجاد میکند که سبب ازدستدادن حمایت اجتماعی خانواده، کاهش نفوذ اجتماعی و حتی گاه تضعیف موقعیتها و فرصتهای اجتماعی فرد میشود. یافتههای پژوهش زهرکش فریمانی (1391) نشان داده است 63% از زنان مطلقه به ازدواج مجدد تمایلی ندارند و دلیل آن را شکست در اولین تجربۀ زناشوئی خود میدانند. صادقیفسایی و ایثاری (1392) در پژوهشی گونههای طلاق را ازنظر جامعهشناختی مطالعه کردهاند و نشان دادهاند نحوۀ روبهروشدن کنشگران با طلاق و زندگی پس از آن از تیپهای گوناگون طلاق تأثیر میپذیرد. عنایتزاده و قاضیزادۀ طباطبایی (1392) در مقالهای، تجربۀ زیستن زنان مطلقۀ کُرد، فرایندها و چالشهای آنان در شهرستان سقز را بررسی کردهاند.
اگرچه طلاق همۀ بخشهای جامعه ازجمله همسران، بچهها، خانوادهها و کل چرخۀ زندگی اجتماعی را درگیر میکند، نوع تجربۀ افراد به نسبت جنسیت و فاعلبودن در فرایند طلاق و میزان درگیری آنها متفاوت است و ممکن است برای افراد بهصورت تجربهای مثبت یا منفی ادراک شود. حسنی و همکاران (1392) پژوهشی را با هدف کشف پیامدهای طلاق برای زنان مطلقه و استفاده از رویکرد تحلیل تماتیک انجام دادهاند. آنها نتیجه گرفتهاند علیرغم مشکلهای فراوانی که طلاق برای زنان ایجاد میکند، پیامدهای مثبتی نیز برای آنان دارد؛ هرچند هنوز همۀ زنان احساس میکنند به حمایتشدن نیاز دارند و از تنهایی در زندگی بهشدت ناراحتاند، تعداد زیادی از زنان با وجود مشکلهای بسیاری که در زندگی قبلی داشتهاند، همچنان به ازدواج مجدد تمایل دارند و این امر نشاندهندۀ پایبندی زنان به خانواده است. زنانی که بهعلت داشتن سرپرستی فرزند شرایط ازدواج برایشان فراهم نیست، با وقف خود برای فرزندانشان سعی میکنند از برچسبخوردن در جامعه رها شوند.
ویکراما و همکاران با مطالعه دربارۀ شرایط مالی و سلامت فیزیکی زنان مطلقه، نشان دادند این زنان نسبت به زنان متأهل سطحهای بالاتری از فشار مالی را تجربه میکنند و همچنین میزان بالاتری از ضعف خودارزیابی سلامتی را نشان میدهند .(Wickrama et al., 2006) بومن نیز در پژوهش خود نشان داد درصد بالایی از قشر کمدرآمد را مطلقهها تشکیل میدهند (Bowman, 2007). دانینگ و همکارانش در پژوهش خود که نوعی تحلیل کیفیت زندگی است، نتیجه گرفتند مطلقه و میانسالبودن، از پیشبینیکنندگان مهم کیفیت ضعیف زندگیاند (Dunning et al., 2006). پژوهشهای مختلفی نشان میدهند زنان و مردان طلاقگرفته در مقایسه با همتایان متأهلشان، بهطور مضاعفی به بیماریهای جسمی، ناراحتیهای روانشناختی، رخدادهای منفی زندگی، مشکلهای اقتصادی، دشواریهای والدگری و مشکلهای ارتباطی مبتلا هستند (Wallerstein & Blackeslee, 2004). پژوهشها، عاملهای متعددی را در بروز این پیامدهای منفی در زندگی افراد مطلقه دخیل میدانند. این عاملها شامل کشمکش با همسر سابق، وابستگی به همسر سابق، کاهش حمایتهای اجتماعی، کاهش سرمایههای اقتصادی، کاهش تماس با فرزندان و دشواریهای ایفای نقش تکوالدی هستند (Kitson, 1992). پژوهشهای دیگر نیز بر شیوع بیشتر آسیبهای اجتماعی و رفتارهای پرخطر چون مصرف مواد (Ambert, 1982) و... در میان افراد مطلقه تأکید دارند. برخی پژوهشها نیز بر فشارهای اجتماعی و طرد افراد مطلقه ازسوی جامعه تأکید میکنند که این مسئله برای زنان مطلقه نمود بیشتری دارد. شماری از پژوهشها، برخی عاملهای تسهیلکنندۀ سازگاری با طلاق را شناسایی کردهاند که شامل سطح تحصیلات بالاتر، سطح درآمد بالاتر در دورۀ پیش از طلاق، اشتغال، مهارتهای فردی مقابله با بحران، حمایتهای اجتماعی بالاتر، ازدواج مجدد یا ورود به رابطههای جدید، ارزیابی مثبت نسبت به طلاق و درخواستکنندۀ طلاق بودن است (Booth & Amato, 1991). مولینا در مقالهای با عنوان «تجربۀ طلاق زنان اروپایی –امریکایی»، تأثیر پدیدۀ طلاق را بر زنان مطلقه بررسی کرده است. او نتیجه میگیرد زنان مطلقه در معرض مشکلهای مالی و احساسیاند؛ زیرا با اموری مانند حقوق کم و حمایتنشدن فرزندان و کمبود خرجی روبهرو هستند (Molina, 2000). عاملهای فرهنگی ازقبیل اعتقاد به خدا، اخلاق کاری، رابطههای خانوادگی بسته و تلاش برای رسیدن به موفقیت، از عاملهای تغییر در نگرش به طلاقاند. کالمین و بروس در پژوهشی تأثیرهای مختلف طلاق بر یکپارچگی اجتماعی را تحلیل کردهاند. آنها دو فرضیه را مطرح کردهاند: یکی اینکه بعد از طلاق یکپارچگی اجتماعی حفظ میشود و طلاق تأثیری بر انسجام اجتماعی ندارد و دیگری اینکه طلاق سبب انزوای اجتماعی (فردگراشدن) میشود (Kalmijn & Broese Van Groenou, 2005). برای آزمون فرضیهها از دادههای حاصل از یک نظرسنجی مقطعی کشور هلند استفاده شده است. نتیجهها به طور کلی کمک چندانی به فرضیۀ رهایی زنان مطلقه نمیکند. شاخصهای تماس با دوستان، مشارکت محلی، تفریح در فضای باز، حضور در کلیسا و مشارکت در باشگاههای اجتماعی، روند نزولی داشته است. همپنین نتیجهها نشان داده است محدودیتهای پس از طلاق بهخصوص برای زنان به وجود آمده است و در کل ارتباط منفی بین طلاق و ادغام اجتماعی وجود دارد. ماتو و آشایی در پژوهشی تأثیر طلاق بر نگرش اجتماعی و رابطههای زنان در منطقۀ سرینگر را بررسی کردهاند. نتیجهها نشان داده است بسیاری از ازدواجها در آغاز موفق بودهاند؛ اما بعد از آن بهدلیل شاغل بودن زنانی که منبع درآمد دارند، طلاق اتفاق افتاده است. آنها در محیط کار خود با مشکلهایی روبهرو شده بودند. مشکل حتی برای زنانی که سرپرستی فرزندان را بر عهده گرفتند، بیشتر بوده است. بیشتر زنان مورد مطالعه از تصمیم خود از طلاق پشیمان نبودند. تنها احساسی که نسبت به شوهر سابق خود داشتند، احساس نفرت بود و بسیاری از زنان نمیخواستند ازدواج مجدد داشته باشند (Matoo & Ashai, 2012). مطالعۀ براون و مانلا ازطریق مصاحبه با 253 نفر از زنانی که در فرایند طلاق قرار داشتند، دربارۀ تأثیر تغییر نقشهای سنتی جنسی به نقشهای مدرن و غیرسنتی صورت گرفته است. این مطالعه نشان میدهد زنانی که در نقشهای جنسیشان گرایشهای غیرسنتی داشتند، در فرایند طلاق نسبت به زنانی که در نقشهای جنسی خود گرایشهای سنتی داشتند، احساس نگرانی کمتر، رفاه و پیشرفت شخصی بیشتر، خودبینی بالاتر و کارآمدی فردی بیشتری داشتند (Brown & Manela, 1978).
چارچوب نظری
نظریۀ کنش پارتو و وبر
از دیدگاه پارتو، کنش منطقی[2] این است که عملیات انجامشده، ازلحاظ کسی که فاعل آنهاست و همۀ کسانی که شناختهای گستردهتری دارند، ازنظر منطقی با هدفهای خود مربوط باشد؛ یعنی منظور از کنش منطقی، آن نوع کنشهایی است که هم ازلحاظ ذهنی و هم ازلحاظ عینی معنای فوق را داشته باشند. او سایر کنشها را «غیرمنطقی»[3] می نامد که البته مقصود از آن «بیمنطق»[4] نیست (آرون، 1377: 463). ریمون بودون مدعی است این نوع کنش همان «کنش عقلانی» معطوف به هدف ماکس وبر است (بودون، 1364: 31)؛ در مقابل آرون معتقد است هر دو متفکر ( پارتو و وبر)، به عقلانیبودن در سطح ابزاری توجه کردهاند؛ اما نزد وبر عقلانیبودن نسبت به هدف، بیشتر درنتیجۀ شناختهای فاعل کنش تعریف شده است تا درنتیجۀ شناختهای ناظر کنش (آرون، 1377: 567-566).
نظریۀ اقتصادی ازدواج بکر
اگر روش بکر بهخوبی درک شود، رویکرد او به ازدواج هم فهیده میشود. ازدواج پدیدهای رایج و پایدار است و عواقب اقتصادی دارد. فارغ از قانونهایی که در جامعههای مختلف در این زمینه اعمال شده است، در طول تاریخ بیشتر افراد بالغ، ازدواج کردهاند. افراد یا در برخی فرهنگها، والدین آنها، در میان گزینههای موجود بهعنوان همسر، یک فرد را برای حداکثرشدن مطلوبشان انتخاب میکنند. این حداکثرشدن مطلوب در دیدگاه بکر با مصرف کالاهای خانگی تولیدشده اندازهگیری میشود. هر فرد در صورتی ازدواج میکند که منفعتهایی که از ازدواج انتظار میرود، از هزینههای مورد انتظار (هزینۀ ازدسترفتن زندگی مجردی یا ازدسترفتن فرصت ازدواج با بهترین گزینه در مرتبۀ بعد)، فراتر رود. بهدلیل مشکل اطلاعات ناقص، افراد مجبورند جستجو کنند. این امر به خودی خود هزینه بههمراه دارد؛ درنتیجه ممکن است فرد به همسری با ویژگیهایی پایینتر از حد ایدهآلش راضی شود یا اینکه برای جبران، چانهزنی کند تا امتیازهایی را به دست آورد. اینگونه امتیازها شامل مبادلۀ مقدارهایی از پول (جهیزیه و...) یا قبول تعهدهای خاص (تغییر در عادتهای خاص) میشود. با وجود این، از دید بکر، آزادی انتخاب و اطلاعات کافی برای ایجاد تعادلی وجود دارد که در آن، شرایط بهینۀ پرتو برای طرفین برقرار باشد. استفاده از دیدگاه تولیدهای خانگی در نقش یک چهارچوب تحلیلی، ممکن است در نظر اول شوخی یا یک بازی ذهنی به نظر برسد. بهویژه اینکه برخی نتیجههای آن، سبک و پیشپاافتاده به نظر میآید؛ اما این دیدگاه پیشبینیهای جالبی را ارائه میکند که دیگر روشها از ارائۀ آن عاجزند؛ برای مثال در این دیدگاه پیشبینی میشود منفعتهای ناشی از ازدواج و درنتیجه احتمال ازدواج برای زوجهایی که میان آنها تفاوت چشمگیری ازنظر توان کسب درآمد وجود دارد، بیشتر خواهد بود. دلیل این نکته، بهطور عمده آن است که اگر یکی از طرفین در کار بیرون از خانه و دیگری در تولید خانگی متخصص شوند، آنگاه منفعتهای ناشی از مبادله در چنین ازدواجی بیشتر خواهد بود. این تحلیل، محرکهای دگرخواهانۀ ازدواج را نیز در بر میگیرد؛ مثلاً توجه به همسر نیز وارد تحلیل میشود. در الگوی بکر توجه به همسر، سبب افزایش گرایش فرد به همسر مطلوببودن میشود. این نکته بر توزیع محصول تولیدشده در پی ازدواج تاثیر میگذارد و بهرههای بالقوۀ آن را افزایش میدهد. همچنین این تحلیل، با کارهای اولیۀ بکر دربارۀ نوعدوستی و رابطههای اجتماعی پیوند پیدا میکند. ذکر این نکته ضروری است که این الگو به گونهای سیستماتیک آزمایش نشده است؛ بنابراین این تصور ایجاد شده است که «شاهدهای» نامعتبر ارائهشده، ارزش چندانی ندارند. با وجود این، بکر مقالۀ دیگری ارائه داده است که در آن، برخی پیشبینیهای جنبی این نظریه با توجه به دادههای مربوط به ازدواجهای ناموفق، آزمایش میشوند؛ برای مثال این دیدگاه بیانگر این است که تغییرهای عمده در متغیرهای مؤثر در تصمیمگیری طرفین، سبب میشود افراد تصمیمهایشان را دوباره ارزیابی کنند. اگر طلاق کمهزینه باشد، ممکن است این تغییرها به جداشدن طرفین از یکدیگر منجر شود؛ مثلاً اگر درآمدها به گونۀ غیرمنتظرهای از آنچه در ابتدا پیشبینی میشده است، بیشتر یا کمتر باشد، احتمال طلاق افزایش مییابد. میزان وقت صرفشده برای جستجو نیز با ناپایداری ازدواج ارتباط دارد. آنهایی که در جوانی و براساس اطلاعات محدود دربارۀ ویژگیهای طرف مقابل و گزینههای جایگزین موجود ازدواج میکنند، فوقالعاده در معرض طلاقگرفتن قرار دارند. این دیدگاه اهمیت خاصی دارد؛ زیرا با اینکه همۀ جنبههای ازدواج را توضیح نمیدهد، دستکم بیانگر آن است که رفتار زوجیابی انسان کمتر از آنچه غالباً بیان میشود، از عاملهای زیستشناختی و نهادی تأثیر میگیرد.
ازنظر بیکرافراد زمانی تصمیم به ازدواج میگیرند که باور کنند در صورت ازدواجکردن منفعتهای آنان بیش از زمان مجردی است و همین محاسبه درباب تصمیم به طلاق نیز وجود دارد (مککارتی و روزالیند،١٣٩٠: ٥٩١Baker, 1988; ). سوژههای اجتماعی، موجوداتی تماماً عقلانی نیستند و به فراخور اوضاع ذهنی و عینی خویش ممکن است به کنشهای عاطفی و غیرعقلانی دست بزنند. ازسویی، عقلانیخواندن کنش باید با حدی از وسواس و دقتنظر همراه باشد؛ زیرا اگر طبق نظر وبر، کنش عقلانی را کنشی بدانیم که فاعل آن، به اثر فعل خود و پیامدهای آن آگاه است (کرایب، 1382: 100)، در زمینۀ طلاق آگاهی کامل از پیامدهای کنش، بهخصوص در عصر پرمخاطرة امروز تقریباً ناممکن است؛ اما مطابق جهتگیری سوژه دربرابر طلاق و آمادگی عقلانیاش برای خروج از رابطه و فراهمکردن زمینههای آن، تا حدی ادعای احاطه و شناخت کنشگران از پیامدهای کنش پذیرفته میشود؛ هرچند آنچه بیشتر بر آن تأکید میشود، همان «مبنای کنش» فرد در هنگام طلاق است نه نتیجههای آن. در این پژوهش نیز مانند وبر، عقلانیبودن کنش بیشتر بهدنبال شناختهای «فاعل» کنش تعریف میشود تا بهدنبال شناخت «ناظر» کنش (آنچه پارتو ملاک منطقیخواندن کنش میداند)؛ یعنی ملاک عقلانیبودن طلاق براساس تفسیرهای خود فاعلان اجتماعی در نظر گرفته شده است. از این منظر، کنشی عقلانی است که افراد آن را عقلانی بخوانند و در آن، با بهکاربردن ابزار و وسیلههای مناسب، بهدنبال هدفی خاص یا سود و منفعت (نه لزوماً مادی) خود باشند و به اثرهای فعلشان آگاه باشند. بسیاری از کنشگرانی که طلاقی عقلانی را از سر گذراندهاند، پیش از آن مدت زمان زیادی را، صرف توجه به آن اقدام و پیامدهای آن کردهاند و آمادگی لازم برای روبهروشدن با پیامدهای پس از آن را در خود پرورش دادهاند. آنها درواقع به انجام کنش عقلانی معطوف به هدف دست زدهاند و هدفشان بهبود کیفیت زندگیشان بوده است. به همین دلیل بیشتر افرادی که در این سنخ طلاق قرار میگیرند (بهاستثنای گروه طلاق شتابزده)، بهطور قوی خود را در بهانجامرساندن طلاق عامل میدانند؛ زیرا طلاق را رخدادی معقول و مفید میدانند و آن را همچون «راهحل» یا ابزاری برای بیرونرفتن از وضعیت نامناسب ازدواجشان به کار میبرند.
فرضیهها
فرضیۀ اصلی
فرضیههای فرعی
روش پژوهش
مطالعة حاضر، پژوهشی با رویکرد کمی است که بهدنبال شناخت گونههای طلاق در جامعه است. سنخ مجموعهای از حالتها یا اشخاص است که دستکم در یک ویژگی با یکدیگر مشترکاند. سنخشناسی، تقسیمبندی و تنظیم دادهها با توجه به ویژگیهای آنها و برپایة معیار یا معیارهایی خاص است که پژوهشگر در پژوهش خود در نظر گرفته است (Mitchell et al., 2007: 1). سنخشناسی زمینهای مناسب برای توصیف دقیق وضع موجود فراهم میکند. جامعۀ آماری، همۀ زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیتۀ امداد امام خمینی (ره) استان چهارمحال و بختیاری بهعلت طلاق در سال 1395 بوده است که تعداد آنان برابر با 1060 خانوار یا 1965 نفر است. حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران برابر با 400 نفر است که با روش نمونۀ طبقهای منظم مطالعه و بررسی شدند.
چگونگی سنجش متغیرها
ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامۀ استاندارد در حوزۀ سرمایۀ اجتماعی و کیفیت زندگی و محققساخته در حوزۀ سنخشناسی طلاق، فرصتهای اجتماعی، رابطههای اجتماعی، امنیت اجتماعی و پایگاه اجتماعی بوده است. در حوزۀ سنخشناسی طلاق، پرسشنامه شامل (24 سؤال در پنج بعد طلاق عقلانی فاعلانه، جاهطلبانه، توافقی، منفعلانه و طلاق غیرعقلانی شتابزده و اجباری)، در حوزۀ سرمایۀ اجتماعی (31 سؤال در سه بعد شناختی، ارتباطی، ساختاری)، در حوزۀ کیفیت زندگی (8 سؤال در دو بعد رابطهها و محیط اجتماعی)، در حوزۀ امنیت اجتماعی (9 سؤال در دو بعد امنیت اجتماعی و امنیت اخلاقی)، در حوزۀ رابطههای اجتماعی (14 سؤال در سه بعد رابطههای فردی، سازمانی و اجتماعی)، در حوزۀ فرصتهای اجتماعی (14 سؤال در دو بعد فرصت مالی و غیرمالی)، در حوزۀ دوگانگی نقش (5 سؤال) و در حوزۀ پایگاه اجتماعی (4 سؤال با مقیاس اسمی) در قالب طیف لیکرت بوده است و از کاملاً درست تا کاملاً نادرست را شامل میشود.
در این پژوهش طلاق به دو قسم عقلانی و غیرعقلانی تقسیم شده، دربارۀ آن مطالعه شده است:
طلاق عقلانی خود به چهار دستۀ جاهطلبانه، فاعلانه، توافقی و منفعلانه تقسیم میشود. مشخصۀ اصلی و کلی این سنخ همان گونه که از نامش پیداست، عقلانیبودن آن از نگاه کنشگران است. برای کنشگرانی که در این دسته جای میگیرند، طلاق امری عقلانی قلمداد میشود. طلاق غیرعقلانی شامل شتابزده و اجباری میشود که بیشتر بهدلیل الزامهای بیرونی یا اصرار طرف مقابل به وقوع میپیوندد و سوژۀ طلاق هیچ تمایلی به جدایی نداشته است و طلاق عاطفی را تجربه نکرده است (مککارتی و روزالیند، 1390: 591).
جدول 1 – شاخصهای سنخشناسی طلاق
شاخصهای سنخشناسی طلاق |
|
طلاق عقلانی جاهطلبانه |
رهایی از قفس زندگی، رسیدن به آرزوها، تغییر در کیفیت زندگی، آسانشدن رفتوآمد، مختاربودن در زندگی، کنترلنشدن زندگی توسط دیگران |
طلاق عقلانی فاعلانه |
بیش از اندازه به خود اهمیتدادن، نداشتن هیچ حسی به زندگی مشترک، مهمنبودن فرزندان در زندگی، بیتوجهی به نظرهای اعضای خانواده، مخالفت با نگرشهای سنتی، ایستادگی دربرابر افراد خانواده |
طلاق عقلانی توافقی |
جداشدن بدون هرگونه تنشی، سردشدن از زندگی، نداشتن احساس رضایت از زندگی، احساس رضایت از جدایی |
طلاق عقلانی منفعلانه |
قطعنکردن کامل وابستگی به زندگی قبلی، متقاضیبودن مرد برای طلاق، بیمیلبودن نسبت به طلاقگرفتن |
طلاق غیرعقلانی شتابزده و اجباری |
دوستداشتن زندگی و طرف مقابل و امیدواری به بازگشت، تمایلنداشتن به زندگی بهصورت مطلقه، طلاق ازروی عصبانیت، ناپختگی و عجله در طلاق، نداشتن توانایی در ادارۀ زندگی بدون شغل و سرپناه، نبودن حامی در زندگی، احساس پشیمانی از طلاق، تأثیرپذیری از صحبتهای دیگران |
کیفیت زندگی[5]
فارکوار بین سه تعریف کارشناسانه و یک تعریف غیرحرفهای از کیفیت زندگی فرق میگذارد. او تعریف کارشناسانه را به سه جزء تقسیم میکند: ابتدا، تعریف عمومی و کلی از کیفیت زندگی یعنی درجۀ رضایت یا نارضایتی که مردم با جنبههای مختلف زندگی آن را احساس میکنند. دوم، تعریف اجزایی از کیفیت زندگی که مربوط به وجود طبیعی چندبعدی از این مفهوم با شاخصهای مختلف و مجزاست. سوم، تعریفی دقیق و خاصشده که مربوط به یک یا دو مورد از بعدهای مختلف کیفیت زندگی است. منظور از تعریف غیرحرفهای کیفیت زندگی، این است که از گروههای مختلف اجتماعی مثلاً از سالمندان دربارۀ وضعیت کیفیت زندگیشان پرسیده میشود (خدیو و علیی، 1386: 159).
جدول 2 – شاخصهای کیفیت زندگی
شاخصهای کیفیت زندگی |
|
رابطههای اجتماعی |
احساس رضایت از رابطه با دیگران، احساس رضایت از وابستگی و رابطه با دیگران، حمایت دوستان و آشنایان، وجود برخی افراد برای درددل |
محیط و وضعیت زندگی |
داشتن پول به اندازۀ رفع نیازهای زندگی، دردسترسبودن خبرها و اطلاعات موردنیاز روزانه، رضایت از امکانات و شرایط محل زندگی، دسترسی به امکانات حملونقل و رفتوآمد |
سرمایۀ اجتماعی[6]
سرمایۀ اجتماعی پدیدهای مدیریتی است و ویژگیهای مختلفی مانند اعتماد (هنجارها)، ارزشها و رفتارهای مشترک، ارتباطها، همکاری، تعهد متقابل، شناخت متقابل و شبکه دارد (Lin, 2001). اونیکس و بولن برای تبیین و اندازهگیری سرمایۀ اجتماعی، مؤلفههایی به شرح زیر بیان کردهاند: مشارکت در جامعۀ محلی، عاملبودن اجتماعی یا پیشنگری و پیشقدمی در بافت و زمینۀ اجتماعی، احساس امنیت و اعتماد، تعاملها با خانواده و دوستان، تحمل تنوع افراد و سلیقههای متفاوت، ارزش زندگی و تعاملهای شغلی (Onyx & Buleen, 2000: 23-42).
جدول 3 – شاخصهای سرمایۀ اجتماعی
شاخصهای سرمایۀ اجتماعی |
|
شناختی |
احساس امنیت و اعتماد، تعاملها با دوستان و خانواده، احساس ارجمندبودن در جامعه، احساس رضایت از گذشتۀ زندگی، کمک به دیگران، کمک به گروههای محلی، احساس امنیت، اعتماد به مردم، ارتباط با غریبهها، امنبودن محیط زندگی |
ارتباطی |
ارزش زندگی، تنوع ارتباطها با افراد و سلیقههای مختلف، عاملبودن اجتماعی، کمکگرفتن از دوستان، کمکگرفتن از همسایگان، ملاقات و دیدار همسایگان، ارتباط تلفنی با دوستان، شرکت در انجمنهای محلی، عضویت در باشگاههای محلی، احساس راحتی از شرکت در سازمانهای مختلف، ارتباط کلامی با دیگران، میلکردن شام یا ناهار با دوستان، دیدار با اقوام و آشنایان بیرون از محل سکونت |
ساختاری |
مشارکت در جامعۀ محلی، تعاملهای شغلی، خریدکردن از مغازۀ دوستان و آشنایان، کسب اطلاعات برای حل مشکلها، کمک به همسایگان بیمار، مدیریت باشگاهها و مؤسسههای محلی، شرکت در مؤسسههای ارائهدهندۀ خدمتهای اورژانسی، مشارکت در ارائۀ خدمتهای مؤسسههای محلی، آزادی بیان در مشکلهای محل سکونت، زندگی با افراد غریبه و دارای فرهنگهای متفاوت در یک محله، لذتبردن از افراد با شیوههای زندگی متفاوت، پذیرفتن غریبههایی که وارد منطقۀ سکونت شما شدهاند |
امنیت اجتماعی و اخلاقی[7]
عبارت است از حالت فراغت همگانی از تهدیدی که کردار غیرقانونی دولت یا دستگاه یا فرد یا گروهی، در تمام یا بخشی از جامعه پدید آورد (رجبیپور، 1382: 14).
جدول 4 – شاخصهای امنیت اجتماعی
شاخصهای امنیت اجتماعی |
|
امنیت اجتماعی و اخلاقی |
ترسیدن از تنهایی در شب و مسیرهای خلوت، ترس از تردد در محل زندگی، محترم شمردهنشدن زن مطلقه در جامعه، احترام قائلنشدن برای زنان مطلقه در جامعه، وجود مزاحمتهای کلامی، وجود مزاحمتهای غیرکلامی، احساس آرامش در زندگی روزمره، پنهانکردن طلاق در محیط کار و زندگی، تهدیدشدن زن جوان مطلقه و بدون فرزند، ارائۀ پیشنهادهای ناجور (غیراخلاقی) به افراد مطلقه |
ارتباط اجتماعی[8]
ارتباط اجتماعی، اصطلاحی کلی است که از آن برای بیان تمام اَشکال رابطههای اجتماعی با مشارکت آگاهانۀ افراد یا گروهها استفاده میشود و وسیلههای ارتباط اجتماعی، علامتها، حرکتها، نمادها، سخن و... و صورتهای مربوط به زبان و هر بیان معنیدار را در بر میگیرد (بیرو، 1370: 344).
جدول 5 – شاخصهای ارتباط اجتماعی
شاخصهای ارتباط اجتماعی |
|
با خانواده |
رفتوآمد با پدر، رفتوآمد با مادر، رفتوآمد با برادر، رفتوآمد با خواهر، رفتوآمد با اقوام و آشنایان، رفتوآمد با همسایگان |
با نهادها |
کمیتۀ امداد، نیروهای انتظامی، بهزیستی، دادگستری، شهرداری، بیمارستانها، استانداری |
با صنفها |
باشگاه ورزشی و تفریحی، اتحادیۀ صنفی، هیئتها و جلسههای مذهبی، اتحادیۀ شغلی، مرکزهای علمی |
پایگاه اجتماعی[9]
ارزشی که یک گروه برای یک نقش اجتماعی قائل است و به طور کلی ارزش یک چیز، وقتی بهدست میآید که نسبت آن با چیزهای دیگر معلوم شود و به بیان دیگر رتبهبندی صورت گیرد. هرگاه اعضای یک گروه در تعیین ارزش یک تن یا یک گروه دیگر یا نقشهای آن، موافق موازین خود همداستان شوند، گفته میشود ارزشگذاری اجتماعی کردهاند و هنگامی که یک نقش اجتماعی، ارزشگذاری اجتماعی میشود، «پایگاه اجتماعی» آن نقش معلوم میشود (اگبرن و نیمکف، 1350: 155).
جدول 6 - شاخصهای پایگاه اجتماعی
شاخصهای پایگاه اجتماعی |
|
پایگاه اجتماعی |
میزان تحصیلات، وضعیت اشتغال، میزان درآمد ماهیانه، وضعیت مسکن |
فرصت اجتماعی[10]
وبربراینخستین بار اصطلاح فرصتها یا شانسهای زندگی را به کار برد و منظور او از آن، امکانات اختصاصی شخص ازلحاظ برخورداری از ثروت، وضعیت بیرونی زندگی و تجربۀ شخصی بود. فرصتهای زندگی در وسیعترین معنای آن، شانس دسترسی به انواع کالای اقتصادی یا فرهنگی برای هر فرد در هر جامعه است. هانس گرث و سی رایت میلز فرصتهای زندگی را شامل طیف وسیعی از امکاناتی میدانند که »احتمال زندهماندن در طول سال اول زندگی پس از تولد تا امکان آشنایی با هنرها، سلامتزیستن و بهطور عادی پرورشیافتن، برخورداری از خدمتهای پزشکی و درمانی در صورت بیمارشدن، کشیدهنشدن به بزهکاری در نوجوانی و مهمتر از همه امکان دستیابی به تحصیلات دبیرستانی یا دانشگاهی «را در بر میگیرد (تامین، 1373: 93).
جدول 7 - شاخصهای فرصتهای اجتماعی
شاخصهای فرصتهای اجتماعی |
|
فرصت غیرمالی |
ازدواج مجدد: طیشدن دورۀ جوانی، استقبالنکردن مردان مجرد از زنان بیوه، تغییر نگرشها، انگشتنماشدن، تحویلنگرفتن دوستان زن متأهل بعد از طلاق، حضورنداشتن در مهمانیها و جمعها، حمایتنکردن خانوادۀ زن، قطعشدن ارتباط زن با محیط بیرون از خانواده فرزندان: نبود پدر بالای سر فرزندان و احساس حقارت آنان، تأثیر بر وضعیت اجتماعی و آبروی فرزندان در محل زندگی، تأثیر بر وضعیت دختران دم بخت خانواده، افت تحصیلی و آموزشی فرزندان، محدودشدن تفریحهای فرزندان |
فرصت مالی |
نداشتن شغل، نگاه ابزاری و کالایی به زنان مطلقه |
دوگانگی نقش[11]
آگاهی فرد از اولویتها، چشمداشتهای محیط کار و معیارهای ارزشیابی را ارزیابی میکند (Osipow & Spokane, 1998: 18).
جدول 8 – شاخصهای دوگانگی نقش
شاخصهای دوگانگی نقش |
|
دوگانگی نقش اقتصادی و اجتماعی |
بار مالی خانواده را بردوشکشیدن، هزینههای معیشتی، تحصیلی و مسکن و... خانواده، داشتن رفتار و اعمال مردانه، پدریکردن برای فرزندان، حضور در جمعهای مردانه |
در این پژوهش برای برآورد اعتبار ابزار سنجش، از دو روش اعتبار محتوا از نوع صوری و سازهای استفاده شده است. برای سنجش اعتبار صوری، معرفهای پژوهش به استادهای جامعهشناسی و متخصصان مسئلههای اجتماعی ارائه شده است و نظر آنان دربارۀ معرفها و تعداد بعدها اعمال شده است. در اعتبار سازه، چارچوب نظری پرسشنامه مطرح میشود. در این شیوه، ارزیابی سنجه برحسب مطابقت آن با انتظارهای نظری صورت میگیرد (دوس، 1376: 64). ازلحاظ آماری یکی از راههای محاسبۀ این نوع اعتبار، استفاده از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی است. نرمافزار بهکاررفته برای این تحلیل آماری، الگوسازی معادلههای ساختاری ایموس بوده است و آیتمهایی که بار عاملی ضعیفی داشتهاند، از پرسشنامۀ نهایی حذف شدهاند.
جهت محاسبۀ پایایی نیز پایایی همسانی درونی آیتمها در نظر گرفته شده است که معمولاً با ضریب آلفای کرونباخ گزارش میشود. ضریب بهدستآمده دربارۀ پایایی هر متغیر با بعدهای آن، ضریب 72/0 به بالاست که این ضریب برای انجام پژوهشهای علمی، پذیرفتنی است. همچنین دادهها در دو سطح تحلیل شدهاند؛ در سطح توصیفی، دادهها با استفاده از شاخصهای آماری فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار طبقهبندی شده است و در سطح استنباطی، ضمن ارائۀ آزمونهای همبستگی، آزمون فرضیهها با استفاده از الگوی معادلههای ساختاری با استفاده از نرمافزار ایموس انجام شده است.
یافتههای توصیفی
حدود 96 نفر از پاسخگویان زیر 30 سال و 50 درصد برابر با 200 نفر، در گروه سنی 31 تا 40 سال و 26 درصد برابر با 104 نفر، در گروه سنی 41 تا 50 سال قرار دارند. میانگین سنی پاسخگویان برابر با 6/38 با انحراف میانگین 4/11 است. حدود 176 نفر از پاسخگویان میزان تحصیلات تا مقطع ابتدایی، 40 درصد برابر با 160 نفر، تحصیلات مقطع راهنمایی، 8 درصد برابر با 32 نفر، تحصیلات متوسطه و 8 درصد برابر با 32 نفر تحصیلات عالی دارند.
مدت زمان زندگی مشترک حدود 20 درصد برابر با 80 نفر از پاسخگویان یک سال، 75/19درصد برابر با 79 نفر دو سال، 24 درصد برابر با 96 نفر 4 سال، 5/19 درصد برابر با 78 نفر 5 سال، 75/8 درصد برابر با 35 نفر 6 تا9 سال و 8 درصد برابر با 32 نفر 10 سال به بالاست. میانگین تعداد سالهای زندگی مشترک برای پاسخگویان برابر با 97/4 سال با انحراف میانگین 1/6 است.
حدود 38 درصد برابر با 152 نفر، 1 سال از زمان جدایی آنان گذشته است و 28 درصد برابر با 112 نفر 3 سال، 75/19 درصد برابر با 79 نفر 5 سال، 5/5 درصد برابر با 22 نفر 6 سال، 75/3 درصد برابر با 15 نفر 7 سال، 25/3 درصد 8 سال و 75/1 درصد برابر با 7 نفر، 10 سال از جدایی و طلاق آنها گذشته است. میانگین سال جدایی و طلاق پاسخگویان 9/3 سال با انحراف میانگین 9/2 است.
حدود 75/40 درصد برابر با 163 نفر از پاسخگویان شغل (شغلهای خدماتی، فروشندگی، آرایشگری، خیاطی و...) دارند و 43 درصد برابر با 172 نفر خانهدار و 25/16 درصد برابر با 65 نفر بیکار و جویای کارند.
حدود 30 درصد برابر با 120 نفر از پاسخگویان درآمد زیر 250 هزار تومان بهصورت ماهیانه دارند و 60 درصد برابر با 266 نفر درآمد 251 تا 600 هزار تومان و 10 درصد برابر با 14 نفر درآمد 60 هزار تومان به بالا دارند. حدود 42 درصد برابر با 168 نفر از پاسخگویان در مسکن والدین سکونت دارند و 40 درصد برابر با 160 نفر مسکن رهن و اجاره و 8 درصد برابر با 32 نفر منزل شخصی دارند. 10 درصد برابر با 40 نفر نیز با اقوام نزدیک (خواهر و برادر) زندگی میکنند.
حدود 7 درصد برابر با 28 نفر تجربۀ ازدواج قبلی دارند و 93 درصد برابر با 372 نفر نیز تجربۀ ازدواج قبلی ندارند.
حدود 71 درصد از پاسخگویان برابر با 285 نفر خودشان متقاضی طلاق بودهاند و 29 درصد برابر با 115 نفر همسر آنان متقاضی طلاق بوده است.
حدود 8 درصد برابر با 32 نفر از پاسخگویان پس از طلاق مهریۀ خود را تا حدودی دریافت کردهاند و بخشی از آن را بخشیدهاند و 84 درصد برابر با 336 نفر مهریه را کامل بخشیدهاند و 8 درصد برابر با 32 نفر نیز مهریه را کامل گرفتهاند.
حدود 40 درصد برابر با 160 نفر از پاسخگویان مدت زمان اقدام به طلاق تا جدایی قانونی خود را یک سال، 24 درصد برابر با 96 نفر 2 سال و 36 درصد برابر با 144 نفر این زمان را 3 سال و بیشتر بیان کردهاند. حدود 40 درصد برابر با 160 نفر از پاسخگویان بیان کردهاند در وقوع طلاق آنان تأخیری وجود نداشته است، 24 درصد برابر با 96 نفر وجود فرزندان در زندگی را مانع دیر تحقق پیداکردن طلاق دانستهاند و 18 درصد برابر با 72 نفر دریافتنکردن مهریه را و 18 درصد برابر با 72 نفر دخالت خانواده و دیگران را از دلیلهای تأخیر طلاق مطرح کردهاند.
حدود 46 درصد برابر با 184 نفر از پاسخگویان تمایل به ازدواج مجدد داشتهاند و 54 درصد برابر با 216 نفر تمایل به ازدواج مجدد نداشتهاند و 14 درصد برابر با 55 نفر، وجود فرزندان را مانع ازدواج مجدد خود دانستهاند. 10 درصد برابر با 40 نفر دوستی با دیگران را جهت رفع احتیاجها، مانعی در ازدواج مجدد مطرح کردهاند و 12 درصد برابر با 48 نفر، تجربۀ زندگی قبلی را مانع ازدواج مجدد دانستهاند. 6 درصد برابر با 23 نفر بیان کردهاند استقلال مالی دارند و به آقا بالا سر نیاز ندارند و 12 درصد برابر با 50 نفر نیز بیان داشتهاند تاکنون مورد مناسبی برای ازدواج مجدد پیدا نکردهاند و به ازدواج مجدد نیز تمایلی ندارند.
جدول 9- خوشهبندی متغیرهای وابستۀ پژوهش
امنیت اجتماعی و اخلاقی |
فراوانی |
درصد |
شاخصهای توصیفی |
سرمایۀ اجتماعی |
فراوانی |
درصد |
شاخصهای توصیفی |
پایین |
127 |
8/31 |
میانگین و انحراف معیار= 82/±05/2 میانه=2 نما=3 |
پایین |
200 |
50.0 |
میانگین و انحراف معیار= 73±34/2 میانه=5/2 نما=3 |
متوسط |
126 |
5/31 |
متوسط |
136 |
34.0 |
||
بالا |
147 |
8/36 |
بالا |
64 |
16.0 |
||
جمع |
400 |
100 |
جمع |
400 |
100 |
||
رابطههای اجتماعی |
فراوانی |
درصد |
میانگین و انحراف معیار= 38/±07/1 میانه=1 نما=1 |
کیفیت زندگی |
فراوانی |
درصد |
میانگین و انحراف معیار= 76/±7/1 میانه=2 نما=1 |
پایین |
35 |
75/88 |
پایین |
169 |
3/42 |
||
متوسط |
35 |
75/8 |
متوسط |
148 |
37.0 |
||
بالا |
15 |
8/3 |
بالا |
83 |
8/20 |
||
جمع |
400 |
100 |
جمع |
400 |
100 |
||
دوگانگی نقش |
فراوانی |
درصد |
میانگین و انحراف معیار= 51/±71/2 میانه=3 نما=3 |
فرصت اجتماعی |
فراوانی |
درصد |
میانگین و انحراف معیار= 50/±76/2 میانه=3 نما=3 |
پایین |
12 |
3 |
پایین |
320 |
80 |
||
متوسط |
89 |
3/22 |
متوسط |
65 |
3/16 |
||
بالا |
299 |
8/74 |
بالا |
15 |
8/3 |
||
جمع |
400 |
100 |
جمع |
400 |
100 |
طبق جدول 9، حدود 50 درصد برابر با 200 نفر از پاسخگویان ازنظر سرمایۀ اجتماعی در بعدهای شناختی و ساختاری و ارتباطی یا به بیان دیگر، در بعدهای مشارکت – تعاملها و ارتباطها و اعتماد و امنیت و عاملبودن اجتماعی - در سطح پایین و 34 درصد برابر با 136 نفر در حد متوسط و 16 درصد برابر با 64 نفر در حد بالا هستند. حدود 8/31 درصد برابر با 127 نفر از پاسخگویان، امنیت اجتماعی و اخلاقی در سطح پایین دارند و 5/31 درصد برابر با 126 نفر در حد متوسط و 8/36 درصد برابر با 147 نفر، امنیت اجتماعی و اخلاقی در حد بالا دارند. امنیت اجتماعی و اخلاقی بین پاسخگویان، میانگین 05/2 با انحراف معیار 82/0 دارد. حدود 3/42 درصد برابر با 169 نفر از پاسخگویان کیفیت زندگی (ازلحاظ رابطههای اجتماعی و محیط زندگی) در سطح پایین و 37 درصد برابر با 148 نفر در سطح متوسط و 8/20 درصد برابر با 83 نفر در سطح بالا دارند.
حدود 75/88 درصد از پاسخگویان ازلحاظ رابطههای اجتماعی (ارتباطهای خانوادگی، ارتباطهای محلی و صنفی و سازمانی) در سطح پایین و 75/8 درصد برابر با 35 نفر در سطح متوسط و 8/3 درصد برابر با 15 نفر در سطح بالا هستند.
حدود 80 درصد از پاسخگویان برابر با 320 نفر، ازنظر فرصتهای اجتماعی (مالی و غیرمالی) در سطح پایین و 3/16 درصد در سطح متوسط و 8/3 درصد برابر با 15 نفر در سطح بالا هستند.
حدود 3 درصد برابر با 12 نفر از پاسخگویان، دوگانگی نقش در حد پایین و 3/22 درصد دوگانگی نقش در حد متوسط و 8/74 درصد برابر با 299 نفر، دوگانگی نقشهای اقتصادی و اجتماعی دارند.
آزمون فرضیهها
فرضیۀ اول: بین طلاق عقلانی جاهطلبانه و پیامدهای اجتماعی آن رابطه وجود دارد.
سرمایه اجتماعی
|
پایگاه اجتماعی |
فرصتهای اجتماعی |
کیفیت زندگی
|
ر
|
دوگانگی نقش
|
طلاق جاه |
امنیت اجتماعی
|
شکل1 - الگوی معادلۀ ساختاری طلاق عقلانی جاهطلبانه و پیامدهای اجتماعی آن
جدول10 - شاخصهای برازش معادلههای ساختاری
متغیر مستقل: طلاق عقلانی جاهطلبانه |
||||||||||
شاخص مطلق |
شاخص مقتصد |
شاخص تطبیقی (نسبی) |
||||||||
سطح معناداری |
کای دو |
ریشۀ میانگین پسماند |
شاخص نیکویی برازش اصلاحشده |
شاخص نیکویی برازش |
شاخص برازش هنجارشده مقتصد |
ریشۀ میانگین مربعات تقریب |
شاخص برازندگی فزاینده |
شاخص برازش تطبیقی |
شاخص نرمشدۀ برازندگی |
|
05/0 |
1/65 |
027/0 |
91/0 |
97/0 |
41/0 |
078/0 |
98/0 |
98/0 |
97/0 |
|
رابطههای اجتماعی
|
طلاق جاهطلبانه |
سرمایۀ اجتماعی
|
سایر شاخصهای برازش الگو نشان میدهند الگوی معادلۀ ساختاری فوق برازش نسبتاً خوبی دارد. شاخصهای مطلق نیکویی برازش و برازش اصلاحشده بالای 91/0 هستند. شاخصهای مقتصد یعنی ریشۀ دوم میانگین مربعات، خطای برآورد و شاخص کای اسکوئر نسبی کوچکتر 05/0، دامنۀ قابلقبول پایینتر را نشان میدهند و شاخص برازش تطبیقی یعنی برازندگی فزاینده و برازش تطبیقی و شاخص نرمشدگی برازندگی همگی بالای 97/0 هستند. شاخصهای ارزیابی کلیت الگو در مجموع نشان میدهند دادههای گردآوریشده، الگوی تدوینشده را حمایت میکنند؛ به عبارت دیگر، برازش داده به الگو برقرار است.
فرضیۀ دوم: بین طلاق عقلانی فاعلانه و پیامدهای اجتماعی آن رابطه وجود دارد.
شکل2 - الگوی معادلۀ ساختاری طلاق عقلانی فاعلانه و پیامدهای اجتماعی آن
جدول11 – شاخصهای برازش معادلههای ساختاری
متغیر مستقل: طلاق عقلانی فاعلانه |
||||||||||
شاخص مطلق |
شاخص مقتصد |
شاخص تطبیقی (نسبی) |
||||||||
سطح معناداری |
کای دو |
ریشۀ میانگین پسماند |
شاخص نیکویی برازش اصلاحشده |
شاخص نیکویی برازش |
شاخص برازش هنجارشدۀ مقتصد |
ریشۀ میانگین مربعات تقریب |
شاخص برازندگی فزاینده |
شاخص برازش تطبیقی |
شاخص نرمشدۀ برازندگی |
|
05/0 |
3/42 |
031/0 |
93/0 |
97/0 |
45/0 |
075/0 |
98/0 |
98/0 |
97/0 |
|
در جدول 11، نسبت کای اسکوئر به درجۀ آزادی بهجهت قضاوت و حمایت از دادهها، شاخص مناسبتری است. این مقدار برای الگو برابر با 25/3 و کمتر از مقدار مجاز است. ریشۀ دوم میانگین مربعات باقیمانده بین مقدار صفر تا یک متغیر است و از شاخصهای برازش سطح پایین است که در اینجا برابر با 075/0 است و در محدودۀ پذیرش قرار میگیرد. سایر شاخصهای برازش الگو نشان میدهند الگوی معادلۀ ساختاری فوق، برازش نسبتاً خوبی دارد. شاخصهای مطلق نیکویی برازش و برازش اصلاحشده بالای 93/0 هستند. شاخصهای مقتصد یعنی ریشۀ دوم میانگین مربعات خطای برآورد و کای اسکوئر نسبی کوچکتر 05/0، دامنه قابلقبول پایینتر را نشان میدهند و شاخص برازش تطبیقی یعنی برازندگی فزاینده و شاخص نرمشدگی برازندگی همگی بالای 97/0 هستند. شاخصهای ارزیابی کلیت الگو در مجموع نشان میدهند دادههای گردآوریشده، الگوی تدوینشده را حمایت میکنند؛ به عبارت دیگر، برازش داده به الگو برقرار است.
فرضیۀ سوم: بین طلاق عقلانی توافقی و پیامدهای اجتماعی آن رابطه وجود دارد.
شکل 3 - الگوی معادلۀ ساختاری طلاق عقلانی توافقی و پیامدهای اجتماعی آن
جدول 12 – شاخصهای برازش معادلههای ساختاری
متغیر مستقل: طلاق عقلانی توافقی |
||||||||||
شاخص مطلق |
شاخص مقتصد |
شاخص تطبیقی (نسبی) |
||||||||
سطح معناداری |
کای دو |
ریشۀ میانگین پسمانده |
شاخص نیکویی برازش اصلاحشده |
شاخص نیکویی برازش |
شاخص برازش هنجارشدۀ مقتصد |
ریشۀ میانگین مربعات تقریب |
شاخص برازندگی فزاینده |
شاخص برازش تطبیقی |
شاخص نرمشدۀ برازندگی |
|
05/0 |
6/97 |
08/0 |
88/0 |
95/0 |
5/0 |
08/0 |
96/0 |
96/0 |
95/0 |
|
در جدول 12، نسبت کای اسکوئر به درجۀ آزادی بهجهت قضاوت و حمایت از دادهها، شاخص مناسبتری است. این مقدار برای الگو برابر با 25/3 و کمتر از مقدار مجاز است. ریشۀ دوم میانگین مربعات باقیمانده بین مقدار صفرتا یک متغیر است و از شاخصهای برازش سطح پایین است که در اینجا برابر با 08/0 است و در محدودۀ پذیرش قرار میگیرد. سایر شاخصهای برازش الگو نشان میدهند الگوی معادلۀ ساختاری فوق، برازش نسبتاً خوبی دارد. شاخصهای مطلق نیکویی برازش و برازش اصلاحشده بالای 88/0 هستند. شاخصهای مقتصد یعنی ریشۀ دوم میانگین مربعات خطای برآورد و کای اسکوئر نسبی کوچکتر 05/0، دامنۀ قابلقبول پایینتر را نشان میدهند و شاخص برازش تطبیقی یعنی برازندگی فزاینده و شاخص نرمشدگی برازندگی همگی بالای 95/0 هستند. شاخصهای ارزیابی کلیت الگو در مجموع نشان میدهند دادههای گردآوریشده، الگوی تدوینشده را حمایت میکنند؛ به عبارت دیگر، برازش داده به الگو برقرار است.
فرضیۀ چهارم: بین طلاق عقلانی منفعلانه و پیامدهای اجتماعی آن رابطه وجود دارد.
شکل4 – الگوی معادلۀ ساختاری طلاق غیرعقلانی و پیامدهای اجتماعی آن
جدول 13 – شاخصهای برازش معادلههای ساختاری
متغیر مستقل: طلاق عقلانی منفعلانه |
||||||||||
شاخص مطلق |
شاخص مقتصد |
شاخص تطبیقی (نسبی) |
||||||||
سطح معناداری |
کای دو |
ریشۀ میانگین پسمانده |
شاخص نیکویی برازش اصلاحشده |
شاخص نیکویی برازش |
شاخص برازش هنجارشدۀ مقتصد |
ریشۀ میانگین مربعات تقریب |
شاخص برازندگی فزاینده |
شاخص برازش تطبیقی |
شاخص نرمشدۀ برازندگی |
|
05/0 |
5/76 |
071/0 |
89/0 |
96/0 |
43/0 |
08/0 |
97/0 |
97/0 |
96/0 |
|
در جدول 13، نسبت کای اسکوئر به درجۀ آزادی بهجهت قضاوت و حمایت از دادهها، شاخص مناسبتری است. این مقدار برای الگو برابر با 25/3 و کمتر از مقدار مجاز است. ریشۀ دوم میانگین مربعات باقیمانده بین مقدار صفر تا یک متغیر است و از شاخصهای برازش سطح پایین است که در اینجا برابر با 08/0 است و در محدودۀ پذیرش قرار میگیرد. سایر شاخصهای برازش الگو نشان میدهند الگوی معادلۀ ساختاری فوق برازش نسبتاً خوبی دارد. شاخصهای مطلق نیکویی برازش و برازش اصلاحشده بالای 89/0 هستند. شاخصهای مقتصد یعنی ریشۀ دوم میانگین مربعات خطای برآورد و کای اسکوئر نسبی کوچکتر از 05/0، دامنۀ قابلقبول پایینتر را نشان میدهند و شاخص برازش تطبیقی یعنی برازندگی فزاینده و شاخص نرمشدگی برازندگی همگی بالای 96/0 هستند. شاخصهای ارزیابی کلیت الگو در مجموع نشان میدهند دادههای گردآوریشده، الگوی تدوینشده را حمایت میکنند؛ به عبارت دیگر، برازش داده به الگو برقرار است.
فرضیۀ پنجم: بین طلاق غیرعقلانی شتابزده و اجباری و پیامدهای آن رابطه وجود دارد.
شکل 5 - معادلۀ ساختاری طلاق غیرعقلانی شتابزده و اجباری و پیامدهای اجتماعی آن
جدول 14 – شاخصهای برازش معادلههای ساختاری
متغیر مستقل: طلاق عقلانی منفعلانه |
||||||||||
شاخص مطلق |
شاخص مقتصد |
شاخص تطبیقی (نسبی) |
||||||||
سطح معناداری |
کای دو |
ریشۀ میانگین پسماند |
شاخص نیکویی برازش اصلاحشده |
شاخص نیکویی برازش |
شاخص برازش هنجارشدۀ مقتصد |
ریشۀ میانگین مربعات تقریب |
شاخص برازندگی فزاینده |
شاخص برازش تطبیقی |
شاخص نرمشدۀ برازندگی |
|
05/0 |
3/45 |
027/0 |
91/0 |
97/0 |
42/0 |
08/0 |
97/0 |
97/0 |
97/0 |
|
در جدول 14، نسبت کای اسکوئر به درجۀ آزادی بهجهت قضاوت و حمایت از دادهها، شاخص مناسبتری است. این مقدار برای الگو برابر با 25/3 و کمتر از مقدار مجاز است. ریشۀ دوم میانگین مربعات باقیمانده بین مقدار صفر تا یک متغیر است و از شاخصهای برازش سطح پایین است که در اینجا برابر با 08/0 است و در محدودۀ پذیرش قرار میگیرد. سایر شاخصهای برازش الگو نشان میدهند الگوی معادلۀ ساختاری فوق برازش نسبتاً خوبی دارد. شاخصهای مطلق نیکویی برازش و برازش اصلاحشده بالای 91/0 هستند. شاخصهای مقتصد یعنی ریشۀ دوم میانگین مربعات خطای برآورد و کای اسکوئر نسبی کوچکتر 05/0، دامنۀ قابلقبول پایینتر را نشان میدهند و شاخص برازش تطبیقی یعنی برازندگی فزاینده و شاخص نرمشدگی برازندگی بالای 97/0 هستند. شاخصهای ارزیابی کلیت الگو در مجموع نشان میدهند دادههای گردآوریشده، الگوی تدوینشده را حمایت میکنند؛ به عبارت دیگر، برازش داده به الگو برقرار است.
آزمون الگوی نظری پژوهش
در این قسمت متغیرهای سنخشناسی و انواع طلاق با متغیرها و پیامدهای اجتماعی در ارتباط قرار گرفته است. گنجاندن سازههای بیش از اندازه در الگو، موجب آزمونناپذیری آن میشود و اگر سازههای مهمی حذف شوند، یک الگوی نامناسب کاذب ترسیم شده است. نکتۀ مهم آن است که الگو باید اندیشهها و مفهومهای نظری را بهخوبی منعکس کند و بین متغیرها نیز خطی وجود نداشته باشد. باید براساس نظریۀ قاعدۀ کلی در روش پژوهش، تدوین الگو و انتخاب نشانگرها برای متغیرهای پنهان را انجام داد. بهعنوان یک قاعدۀ کلی، برای یک سازۀ پنهان، باید نشانگرهای چندگانه وجود داشته باشد. این موضوع هم دلیل منطقی و هم دلیل آماری دارد. همچنین در الگو باید اصل اقتصاد و صرفهجویی نیز رعایت شود و ضرورتی ندارد که شامل هر متغیر علی، ممکن باشد.
دوگانگی نقش
|
شکل 6 - الگوی نهایی سنخشناسی طلاق و پیامدهای اجتماعی آن
جدول 15 – شاخصهای برازش معادلههای ساختاری
سنخشناسی طلاق و پیامدهای اجتماعی آن |
||||||||||
شاخص مطلق |
شاخص مقتصد |
شاخص تطبیقی (نسبی) |
||||||||
هولتر |
سطح معناداری |
کای دو |
ریشۀ میانگین پسمانده |
شاخص نیکویی برازش اصلاحشده |
شاخص نیکویی برازش |
شاخص برازش هنجارشدۀ مقتصد |
ریشۀ میانگین مربعات تقریب |
شاخص برازندگی فزاینده |
شاخص برازش تطبیقی |
شاخص نرمشدۀ برازندگی |
127 |
05/0 |
78/275 |
96/0 |
85/0 |
92/0 |
65/0 |
07/0 |
92/0 |
92/0 |
88/0 |
در جدول 15، نسبت کای اسکوئر به درجۀ آزادی بهجهت قضاوت و حمایت از دادهها شاخص مناسبتری است. این مقدار برای الگو برابر با 25/3 و کمتر از مقدار مجاز است. ریشۀ دوم میانگین مربعات باقیمانده بین مقدار صفر تا یک متغیر است و از شاخصهای برازش سطح پایین است که در اینجا برابر با 07/0 است و در محدودۀ پذیرش قرار میگیرد. سایر شاخصهای برازش الگو نشان میدهند الگوی معادلۀ ساختاری فوق، برازش نسبتاً خوبی دارد. شاخصهای مطلق نیکویی برازش و برازش اصلاحشده بالای 85/0 هستند. شاخصهای مقتصد یعنی ریشۀ دوم میانگین مربعات خطای برآورد و کای اسکوئر نسبی کوچکتر 05/0، دامنۀ قابلقبول پایینتر را نشان میدهند و شاخص برازش تطبیقی یعنی برازندگی فزاینده و شاخص نرمشدگی برازندگی بالای 88/0 هستند. شاخصهای ارزیابی کلیت الگو در مجموع نشان میدهند دادههای گردآوریشده، الگوی تدوینشده را حمایت میکنند؛ به عبارت دیگر، برازش داده به الگو برقرار است.
یافتهها بهطور خلاصه
نتیجه
یکی از مسئلههایی که در تغییر خانوادۀ ایرانی مؤثر بوده است، تأثیرپذیری بعدهای مختلف جامعه و بهویژه نهاد خانواده از امروزیشدن است. شاخصههای اصلی امروزیشدن مواردی مانند عقلانیبودن، فردگرایی و نقد سنتاندکه در این حوزه تغییرهایی در خانوادۀ ایرانی اتفاق افتاده است. عقلانیبودنی که دنیای امروزی با خود آورده است، فضایی منفعتطلبانه و غیرانسانی ایجاد میکند که در آن هر فرد به این میاندیشد که چگونه میتواند با ابزارهای موجود به بهترین شکل به هدفهای خود دست پیدا کند و در این میان دیگران را نادیده بگیرد. جنبههایی از عقلانیبودن امروزی را باید به فال نیک گرفت. این عقلانیبودن از این جهت به ما کمک میکند که تعصبهای بیجا و غیرمنطقی را تا حدودی کمرنگ میکند. تعصبهای نژادی، قومی و قبیلهای، تعصبهای خانوادگی و ناموسی نامعقول، تعصب نسبت به اصل و نسب، اعتقادها و باورهای خرافی و... ازجمله مواردی است که در گذشته منشأ اختلاف میان اعضای خانواده یا چند خانواده میشد و امروز به کمک عقلانیبودن، منطق صحیح افراد جایگزین نقشهای سنتی و تعصبهای بیمورد میشود؛ البته باید این نکته را هم ذکر کرد که جامعۀ ما هنوز با فضای ایدهآلی که در آن منطق درست و گفتگوی مبتنی بر عقلانیبودن حاکم باشد، فاصلۀ زیادی دارد.
تفکر غالب در چهارچوب خردگراییِ مبتنی بر نظریۀ انتخاب عقلانی، بر عقلانیبودن ابزاری و منطق نتیجه، تأکید و تمرکز میکند. بر پایۀ این رویکرد، افراد مطلقه به نتیجۀ انتخاب خود میاندیشند و با تحلیل هزینه – فایده، در عرصۀ زندگی تصمیمگیری میکنند. عقل ابزاری حکم میکند بهترین و کمهزینهترین ابزار برای تأمین پرمنفعتترین هدفها به کار گرفته شود. اگر انتخاب گزینۀ بهینه به معنای عقلانیبودن مطلق امکانپذیر نباشد، انتخاب گزینۀ کمهزینهتر بهمثابۀ عقلانیبودن محدود اجتنابناپذیر است. ملاک عقلانیبودن، میزان موفقیت در کسب منفعتها و ایجاد نتیجههای مطلوب است؛ پس افراد جامعه در عرصۀ زندگی باید در پی بیشترکردن منفعتها و فرصتها و کمترکردن هزینهها باشند. هرچه نسبت بین منفعتها و هزینهها بیشتر باشد، میزان مطلوببودن تصمیمگیری هم بیشتر است؛ چون عقلانیبودن به معنای بیشترکردن منفعتهاست. در دنیای امروزی، سوژۀ فردی اهمیت مییابد و بر آزادیهای فردی و سوژۀ خودمختار تأکید میشود. فردگرایی به این معناست که علاقهها و نیازها و هدفهای فردی ترجیح داده میشوند؛ ارزشها و هنجارها، مبنای فردی دارند و کسب لذت فردی در اولویت است و استقلال و هویت فردی اهمیت دارد. فردگرایی از مواردی است که خانوادۀ ایرانی را دستخوش تغییرهایی کرده است؛ خانوادۀ ایرانی در ذات خود جمعگراست و در بطن خود تلاش میکند مصلحتهای جمعی و فردی را در کنار هم در نظر بگیرد و حتی در مواردی مصلحتهای جمعی را به مصلحتهای فرد ترجیح دهد؛ اما تأکید بیش از حد بر آزادیهای فردی و فردمحوری سبب میشود نوعی خودخواهی و منفعتطلبی حاکم شود. در فضای خانوادۀ سنتی، تعصبها و باورهایی وجود داشت که بیشتر موجب دوری افراد از یکدیگر میشد تا نزدیکی آنها. اگر نقد سنتها منطقی و بر پایۀ استدلال باشد، خوب است؛ اما اگر قرار باشد این نقدها تا جایی پیش رود که به طور کلی خانواده را بازخواست کند، نقدی افراطی و غیرواقعی است؛ زیرا با واقعیتهای جامعۀ ما سازگاری و همخوانی ندارد. ما امروز در جامعه شاهد مواردی چون بالارفتن سن ازدواج، تنندادن برخی جوانان به ازدواج و تمایلنداشتن برخی به فرزندآوری هستیم؛ ازسوی دیگر، تمایل به مستقل زندگیکردن و اهمیت قائلشدن بیش از اندازه برای جایگاه دوستان، مشکلی است که نقد افراطی این دسته نسبت به ارزشهای خانوادگی را نشان میدهد و تعدیل دیدگاههای آنها ضروری است.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ کاهش ارتباطهای اجتماعی با نتیجههای پژوهشهای محبی (1390)، صادقیفسایی و ایثاری (1392)، Groeneu, 2005 ;Wallerstein & Blakeslee, 2004 ;Kalmijn & Broese Van Dunning et al; 2006 Molina, 2000 ; همخوانی دارد.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ کاهش فرصتهای اجتماعی با نتیجههای پژوهشهای محبی (1390)، زهرکش فریمانی (1391)، زارعی و همکاران (1393)، صادقیفسایی و ایثاری (1392)، حسنی و همکاران (1392)، Wickrama et al; 2006،Kitson 1992، Booth & Amato, 1991، Molina, 2000، همخوان است.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ کاهش کیفیت زندگی با نتیجههای پژوهشهای آقایی و همکاران (1388)، مرقاتیخویی و همکاران (1392)، Dunning et al, 2006 همخوان است.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ کاهش سرمایۀ اجتماعی با نتیجههای پژوهشهای خزانی (1388) و حسینی (1386) همخوان است.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ کاهش امنیت اجتماعی و اخلاقی با نتیجههای پژوهشهای گیدنز (1386)، صادقیفسایی و ایثاری (1392) و Sylvester & Morss, 2002 همخوان است و از نظریۀ آنان حمایت میکند. از تجربههای مشترک زنان پس از جدایی، احساس ناامنی است که بهدلیل پیشنهادهای مردان اطراف دربارۀ ازدواج مجدد - آن هم بهصورت غیردائم - صورت میگیرد. پس از گذشت مدت زمانی از طلاق، از سویی فشار تنهایی، مالی، فرهنگ و... گاه زن را مجبور به داشتن مردی میکند که اصطلاحاً سایهاش بالای سر زن باشد. ازسوی دیگر، پیشنهادهای مردانی که بهدنبال ارتباط با زناناند، فراتر از آنکه امنیت روحی و روانی زن را به هم میریزد - چه به عقد موقت تن بدهد چه ندهد - آسیبهای ارتباطی و جدیدی را برای او ایجاد میکند.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ کاهش پایگاه اجتماعی با نتیجههای پژوهشهای Bowman, 2007، ،Schalkwyk, 2005، Wallerstein & Blackeslee, 2004، توسلی و موسوی (1382) و بابایی (1380) همخوان است. نخستین پیامدی که زن پس از طلاق تجربه میکند، ازدستدادن پایههای هویت و منزلت اجتماعی است. بهویژه موقعیت یک زن مطلقه در ذهن دیگران و در فرهنگ ایران، عموماً با تزلزل و نوعی تردید روبهروست؛ حتی اگر زن تحصیلات، موقعیت اجتماعی و... داشته باشد، معمولاً هویت او به نسبت با همسرش سنجیده میشود و براساس آن قضاوت میشود. دربارۀ زنانی که جدا شدهاند نیز در فرهنگ عامه عقیدهها، باورها و حتی تکیهکلامهایی وجود دارد که موجب آزار و در هم شکستهشدن منزلت زن میشود. زنان مطلقه، تهدیدی برای رابطهها و زندگی خانوادگی دوستان و خویشان محسوب میشوند و این نگاه آنان را منزوی و تنهاتر خواهد کرد. در مجموع، ازدستدادن حمایتهای اجتماعی، انزوا، کاهش و کوچکشدن رابطههای اجتماعی، احساس ناامنی، طردشدن، نگرش اخلاقی منفی جامعه، برچسبهای اجتماعی، بازخوردهای منفی دیگران، آزار و خشونت آشکار و پنهان جنسیتی و... از آسیبهایی است که بهویژه زنان بعد از طلاق در اجتماع تجربه میکنند.
نتیجههای بهدستآمده دربارۀ افزایش دوگانگی نقش با نتیجههای پژوهشهای حسنی و همکاران (1392)،Molina, 2000، Wickrama et al; 2006، Booth & Amato, 1991، صادقیفسایی و ایثاری (1392) همخوان است. مسئولیتهای زنان پس از طلاق در بعدهای مختلف افزایش مییابد؛ بهویژه در صورتی که مسئولیت فرزندان با زن باشد، تأمین نیازهای مالی و روحی فرزندان، مسئولیت بیشتری بر دوش او خواهد بود. از آنجا که طلاق، چالشهای اقتصادی بسیاری همچون ازبینرفتن اشتراکهای مالی در مسکن، هزینههای زندگی، تفریحها و حتی تغذیه را بر زندگی زنان دارد، گاه موجب عمیقشدن فقر، میان زنان مطلقه میشود و همین امر مسئولیت زن را افزایش میدهد و او را به کارکردن در بیرون از خانه و پذیرفتن شغلهایی وادار میکند که عموماً ازنظر اجتماعی و درآمد مناسب نیستند. زنانی که در سنهای بالاتر طلاق میگیرند، بهدلیل نداشتن توانایی در کارکردن، مشکلهای بیشتر اقتصادی یا وابستگی به دیگران خواهند داشت که همین امر آسیبهای روحی و اجتماعی جدیتری به آنان وارد میکند.
در زمینۀ طلاق، آگاهی کامل از پیامدهای کنش، بهویژه در عصر پرمخاطرۀ امروز، تقریباً امکانپذیر نیست؛ اما مطابق جهتگیری سوژه دربرابر طلاق و آمادگی عقلانیاش برای خروج از رابطه و فراهمکردن زمینههای آن، تاحدی ادعای احاطه و شناخت کنشگران از پیامدهای کنش راحتتر پذیرفته میشود؛ هرچند آنچه بیشتر بر آن تأکید میشود، همان «مبنای کنش» فرد در هنگام طلاق است نه نتیجههای آن. باید مانند وبر، عقلانیبودن کنش را بیشتر بهدنبال شناختهای «فاعل» کنش تعریف کرد تا بهدنبال شناخت «ناظر» کنش؛ یعنی ملاک عقلانیبودن طلاق را براساس تفسیرهای خود فاعلان اجتماعی در نظر گرفت. از این منظر کنشی عقلانی است که افراد آن را عقلانی بخوانند و در آن، با بهکاربردن ابزار و وسیلههای مناسب، بهدنبال هدفی خاص یا سود و منفعت (نه لزوماً مادی) خود باشند و به اثرهای فعلشان آگاه باشند. بسیاری از کنشگرانی که طلاقی عقلانی را از سر گذراندهاند، مدت زمان زیادی را پیش از آن، صرف توجه به آن اقدام و پیامدهای آن کردهاند و آمادگی لازم برای روبهروشدن با پیامدهای پس از آن را در خود پرورش دادهاند. آنها درواقع به انجام کنش عقلانی معطوف به هدف دست زدهاند و بیشتر، هدفشان بهبود کیفیت زندگیشان بوده است. به همین دلیل بیشتر افرادی که در این سنخ طلاق قرار میگیرند (بهاستثنای گروه طلاق شتابزده)، عاملبودنی قوی در بهانجامرساندن طلاق از خود نشان میدهند؛ زیرا طلاق را رخدادی معقول و مفید میدانند و آن را همچون راهحل یا ابزاری برای بیرونرفتن از وضعیت نامناسب ازدواجشان به کار میبرند.
ازاینرو، سوژههایی که با عاملبودن مضاعف تصمیم به طلاق عقلانی فاعلانه گرفتهاند، عموماً بهدلیل بهبود کیفیت زندگیشان پس از طلاق، گرایشهای ذهنی مثبتی را دربارة طلاق گزارش کردهاند؛ زیرا از نگاه آنها طلاق بیش از آنکه شکست باشد، راهکار است. سوژههایی که به شیوههای فاعلانه برای طلاق اقدام کردهاند، علتهای جدی و دلیلهای اساسی را برای طلاق خود برمیشمارند. برای آنها پذیرش طلاق و سازگاری با زندگی پس از آن با آسانی بیشتری روی میدهد؛ زیرا طرف مقابل را مقصر اصلی وقوع طلاقشان میدانند.
در کل نتیجههای پژوهش نشان میدهند طلاقهای عقلانی ممکن است پیامدهای اجتماعی کمخطری برای فاعلان کنش داشته باشند؛ بدین معنی که طلاقهای غیرعقلانی شتابزده و اجباری پیامدهای پرخطری را برای افراد مطلقه ایجاد میکنند؛ زیرا خود افراد در طلاق تصمیمگیرنده نبودهاند یا بدون تفکر و تعقل نسبت به پیامدهای اجتماعی طلاق اقدام کردهاند. طلاقهای عقلانی فاعلانه، توافقی، جاهطلبانه و منفعلانه با توجه به تفسیری که افراد از رفتار خود برای جدایی و طلاق دارند، به مراتب سازگاری بیشتری با محیط زندگی خود دارند و پیامدهای اجتماعی کمتری را متحمل میشوند. این نتیجهها با نتیجههای مقالههای صادقیفسایی و ایثاری (1392) و (1391) همخوانی دارد. در این پژوهشها به روش کیفی به سنخشناسی طلاق پرداخته شده است و پیامدهای هرکدام از انواع طلاق نیز بررسی شده است.
نتیجههای پژوهش حاضر نشان داد بیشتر افراد مورد مطالعه، بیسواد یا کمسواد بودهاند (052% تحصیلات زیر سطح متوسطه) و شغل و منبع درآمد (25/59% بدون شغل) مشخصی نداشتهاند .این ویژگیها از مهمترین مانعهای ایجاد تحول و پیشرفتهای اجتماعی - اقتصادی در سطح فردی و نیز از مهمترین چالشهای پیشِ رو در برنامههای فقرزدایی است؛ بر این اساس، توجه به سرمایههای غیرمادی یعنی سرمایة اجتماعی، ابزار مفیدی در کاهش اثرهای فردی و اجتماعی بهدستآمده از کاستیها و کمبودهای ذکرشده خواهد بود. همچنین تکیه به سرمایههای مادی درجهت ایجاد خوداشتغالی (با درنظرگرفتن سلیقهها و علاقهها و توانمندیهای فردی و بازاریابی محلی و فرامحلی) برای زنان مطلقه ضروری است. توانمندسازی فرهنگی زنان مطلقه نیز امری است که بر آن تأکید میشود.
در حال حاضر کشور ما با بحران اشتغال روبهروست و آسیبهای اجتماعی آن انکارناپذیر است و صد البته زنان مطلقه، بیش از سایر قشرهای جامعه در معرضِ اینگونه آسیبها قرار دارند .بررسی عمیق این نتیجه، موضوع سودآموزی حرفهای را برای این گروه مطرح میکند. وظیفة دولت است که با آموزش مهارتها و توانمندیهای فردی و اجتماعی به زنان مطلقه در دورههای سوادآموزی حرفهای، زمینههایی را فراهم کند تا آنها در موقعیت استرسآور و بحرانزا بهتر عمل کنند و راهحلهای مناسب را برای کاهش مشکلهای خود بیابند.
اشتغال زنان مطلقه مبتنی بر قابلیتها نیست. نگاه حاکم بر جامعه به گونهای شده است که زنان مطلقه بهصورت خودکار بهسمت فقر رانده میشوند و به شغلهایی مانند خیاطی، بستهبندی حبوبات و... رو میآورند؛ بنابراین از یک سو کسانی هستند که باید برای زندگی بزرگسالی آموزش ببینند و با وضع موجود تغییری در زندگی آنها حاصل نمیشود. از سوی دیگر کسانی هستند که درگیر این مسئله شدهاند و برنامۀ مدونی برای آنها وجود ندارد. باید برای تغییر نگاه به این زنان برنامهریزی شود تا نگاه جامعه، به آسیبی که این افراد با آن درگیرند، چیزی اضافه نکند. اگر قرار است برای این قشر کارآفرینی در نظر گرفته شود، باید از نگاه سنتی فاصله گرفت و آموزشهای کارآمدتری به آنها داد. باید برای شناسایی قابلیتهای زنان مطلقه تلاش کرد تا یک توانافزایی واقعی در زندگی این افراد صورت بگیرد. نشاندن این افراد پشت چرخ خیاطی یا پرداختهای ماهیانه به این قشر کمکی نخواهد کرد.
این پژوهش این نکته را نیز ثابت کرد که نمونۀ مورد بررسی، میانگین سنی 38 سال با انحراف معیار 11 سال دارند که در شرایط بحرانی غریزههای جنسی قرار گرفتهاند؛ بنابراین برنامهریزی دربارۀ ازدواج مجدد زنان مطلقه با درنظرگرفتن بستههای تشویقی مناسب (پرداختهای بلاعوض، کمک به خرید مسکن، کمک در پرداخت تأمین اجتماعی، ارائۀ سرانههای آموزشی دانشآموزان و دانشجویان، ایجاد شغل برای زنان مطلقه و همسران آنان، ارائۀ آموزشهای لازم درجهت پایداری ازدواج مجدد) درجهت جلوگیری از بروز انحرافها و آسیبهای اجتماعی (ازدواج موقت، خودفروشی و...) امری است که بر آن تأکید میشود. در همین زمینه احیای نهادهای واسط ازدواج ضروری است که نقش افراد معتمد و بزرگان فامیل را اجرا کنند.
زنان مطلقه بهدلیل زنبودن و فقیر و بیسرپرستبودن، از ارتباطها و تعاملها و حضور در شبکههای اجتماعی طرد شدهاند. این مسئله، شانس دریافت حمایتهای اجتماعی را برای این زنان کاهش میدهد. ازطرفی، بسیاری از این زنان بهدلیل فرهنگ غلط جامعه، تعاملهای خود را با شبکههای اجتماعی بسیار محدود کردهاند؛ به طوری که ارتباطهای اجتماعی در تبیین سرمایة اجتماعی آنان، درصد ضعیفی دارد. این موضوع از آسیبپذیرترین مؤلفههای سرمایة اجتماعی زنان مطلقه محسوب میشود .ضعف این مؤلفه، در کمترین حد سبب بههمخوردن تعادل روانی این زنان خواهد شد که بهدنبال آن، فرزندان آنان نیز متحمل فشارهای روانی و آسیبهای اجتماعی بسیاری خواهند شد. انجام اقدامهای اساسی برای ایجاد بسترهای مناسب و فرهنگسازی در تغییر فکرهای عمومی نسبت به حضور زنان مطلقه در اجتماع ضروری است.
سطح مشارکت اجتماعی بین زنان مطلقه در حد مطلوبی نیست؛ بنابراین ایجاد پشتوانهای مهم و معتبر برای تشکیل و تقویت گروههای محلی و خودیار برای آنان ضروری است. تأسیس صندوق اعتبارهای خُرد زنان مطلقه در نقش تشکلی اقتصادی - اجتماعی برای توانمندسازی اقتصادی، اجتماعی و تقویت مؤلفههای سرمایة اجتماعی ازجملۀ این گروههاست.
نتیجههای پژوهش نشاندهندة این است که درصد تبیین مؤلفههای اعتماد اجتماعی و شناخت ارزشهای اجتماعی - فرهنگی، میان زنان مطلقه ضعیف است و باید در این زمینه پژوهشهای بیشتری انجام شود. در تعیین اولویت و سلسلهمراتب اهمیت مؤلفههای سرمایة اجتماعی، اعتماد از مهمترین آنهاست و غالباً در صدر فهرست اهمیت این عاملها قرار دارد. زنان مطلقه بیش از هر آموزشی به تزریق اعتمادبهنفس، شناخت تواناییهای نهفتة خود، تقویت خودباوری و توانایی کسب اعتماد از افراد در شبکههای اجتماعی نیاز دارند. با فراهمکردن بستر اجتماعی مساعد برای حضور آنان در جامعه بههمراه تأمین امنیت اجتماعی، باید زمینة رشد اعتماد اجتماعی را برای کسب سرمایة بیشتر و بهرهبردن آنها مهیا کرد. همچنین با تأسیس مرکزهای مشاوره و ارائة خدمتهای فرهنگی، اجتماعی و آموزشی به آنها ازطریق مددکاران اجتماعی، زمینة کاهش آسیبپذیری مؤلفههای فوق در آنان فراهم میشود.
با توجه به اینکه طلاق بر دوگانگی نقشهای اقتصادی و اجتماعی زنان مطلقه تاثیرگذار است و بین کار و خانواده تعارض ایجاد کرده است، ارائۀ برنامههای لازم آموزشی برای غنیکردن اوقات فراغت فرزندان طلاق در سنهای متفاوت امری لازم و ضروری است؛ بنابراین ایجاد تفاهمنامه بین نهاد خدمترسان و سازمانها و مؤسسههای آموزشی دولتی و غیردولتی درجهت ارائۀ خدمتهای آموزشی و فرهنگی برای پرکردن خلأ نبود پدر خانواده، پیشنهاد میشود.
مطابق قانون، فرزندان دختر و پسر تا سن هفت سالگی با مادر خود زندگی میکنند. در حالی که مسئولیت تأمین اقتصادی فرزندان به عهدۀ پدر است، نفقۀ تعیینشده برای فرزندان معمولاً کفاف خرجهای آنها را نمیدهد. در بیشتر موارد مردان از دادن نفقۀ فرزندان به همسر طلاقگرفته خودداری میکنند و همچنین پدرانی هستند که پس از هفت سالگی حاضر نیستند فرزندان را نزد خود نگه دارند و تمایل دارند آنها را بازگردانند. این پدران مجدد ازدواج میکنند و مسئولیت فرزندان با مادر باقی میماند؛ بنابراین مسئلۀ معیشت این زنان ازجمله معضلهای جدی آنان است. بخش بزرگ آسیبها در سالهای آینده، زمانی بروز میکند که فرزندان این زنان به سن بلوغ، اشتغال و ازدواج خواهند رسید. لازم است ازطریق قوۀ یک قانونگذار، برای زنان سرپرست خانوار بهویژه زنان مطلقه پرداخت مستمری همتراز با پایینترین سطح درآمد قانون ادارۀ کار بهصورت ماهیانه در نظر گرفته شود.
حضورنداشتن پدر در خانواده بهعنوان تکیهگاه دختران و الگوی لازم برای تبدیلشدن پسران به مرد، مشکلهای هویتی بیشماری برای آنان ایجاد خواهد کرد؛ بنابراین مسئولان باید برنامهریزی لازم کوتاهمدت و بلندمدت را در این زمینه انجام دهند و با تأکید بر نقش مددکاران خانواده، مسئلههای خانوادههای مطلقه را پیگیری کنند.
تجربۀ مداوم فقر و تغییرنکردن کیفیت زندگی، تأثیر مخربی بر تصویر فرزندان از زندگی و برنامهشان برای آینده میگذارد و ناکامی تحصیلی، ترک تحصیل جهت مشغولشدن به کار و کمک به تأمین خرجهای زندگی، ازدواج زودهنگام دختران و تکرار چرخۀ طلاق در آنان، ازجمله آسیبهایی است که فرزندان این قبیل خانوادهها با آنها درگیر میشوند؛ بنابراین پیشنهاد میشود در نهادهای حمایتی، پست کارشناس بررسی مسئلههای زنان بیسرپرست و بهویژه زنان مطلقه ایجاد شود.
با توجه به اینکه نتیجههای پژوهش نشان داده است زنان مطلقه امنیت اجتماعی و اخلاقی در سطح پایینی دارند، پیشنهاد میشود جلسههای آموزشی آگاهسازی آنان دربارۀ تهدیدهای کلامی و غیرکلامی و ناامنیهای اخلاقی و اجتماعی با حضور مسئولان مربوط در این زمینه تشکیل شود.
[1] بهازای هر 9/3 ازدواج در ایران یک طلاق و بهازای هر 25/7 ازدواج در استان چهارمحال و بختیاری یک طلاق در سال 1395 رخ داده است. این آمار در سه ماهۀ اول سال 1396 اوضاع وخیمتری را در استان داشته است و بهازای هر 42/3 ازدواج در خردادماه 1396 در استان یک طلاق ثبت شده است (http: //www.sabteahval.ir/chb).
[2] logical
[3] non-logical
[4] illogical
[5] Quality of Life
[6] Social capital
[7] Social and moral security
[8] social connection
[9] Social status
[10] Social opportunities
[11] Role ambiguity