A Study of Family Factors Affecting Social Tolerance among Students of Ahvaz Shahid Chamran University

Document Type : Research Paper

Authors

Shahid Chamran University Of Ahvaz, Iran

Abstract

Introduction
Difference and diversity have existed since the formation of human society. Social tolerance is the foundation of democracy and civil society, and all modern societies require tolerant behavior by active citizens. Social tolerance can be defined as acceptance of differences in society. A tolerant person is one who refrains from throwing physical and language violence against those who are different. Social tolerance is one of the key elements in building a healthy and ethical society. When members of a society don’t accept differences, social solidarity will be challenged and society may encounter the risk of collapse. Several factors can be noted that affect the amount of social tolerance, including the role of the family, because it is where people spend a long time and develop their values and norms. Also, it has a vital role in shaping children’s attitudes and behaviors. Among the factors considered in the area of the family that affect children’s social tolerance, especial attention should be paid to different parenting styles (authoritarian, permissive and democratic), network of family and social relations and the amount of religiosity in family.
Materials & Methods
This study is conducted through survey method and data were obtained through questionnaire. Formal validity of the questionnaire was confirmed and for  reliability Cronbach’s alpha was used.The statistical population includes Shahid Chamran University students, of whom 374 individuals were selected as the sample. Sampling method is classification stratified sampling.
Discussion of Results & Conclusions                                 
The results indicate that only two variables of the amount of religiosity in the family and  authoritarian parenting style have a meaningful relation with social tolerance and other variables such as  permissive parenting style, democratic parenting style and network of family and social relations do not have a meaningful relation with dependent variable. The result of regression analysis also indicates that independent variables predict 38.5 percent of the variance of social tolerance.  We recommend that the same research will be done on other samples.

Keywords


مقدمه و بیان مسأله

جهان امروز، جهان تفاوت‌ها است. در جوامع پیش از صنعت، همگونی زیادی بر اجتماع حاکم بود و تفاوت و تمایزهای اجتماعی چندانی در جامعه وجود نداشت؛ اما با تغییر و تحولاتی که در چند سدة اخیر روی داده، چهرة جهان به‌طور کلی دگرگون شده است. ارتباطات گستردة بین‌المللی، فائق‌آمدن انسان بر محدودیت‌های پیشین و روبا‌رویی با افرادی را سبب شده است که از جنبه‌های گوناگون با او متفاوت هستند. گسترش شهرنشینی نیز این وضعیت را تشدیده کرده است و انسان‌ها در تعاملات خود با کسانی روبه‌رو می‌شوند که برخلاف زندگی روستایی با آنها شباهتی ندارند. این وضعیت در کلان شهرها بسیار شدیدتر می‌شود. در این شهرها به‌دلیل وجود صنعت، آموزش مناسب، مشاغل متعدد و ...، افراد زیادی برای دستیابی به کیفیت زندگی بهتر به این شهرها مهاجرت می‌کنند. این مهاجرت‌ها انسان‌هایی از فرهنگ‌ها و آداب‌ورسوم مختلف را دور هم جمع می‌کند. این تفاوت‌ها ممکن است در جامعة متکثر کنونی، درگیری و خشونت را موجب شود؛ زیرا بسیاری افراد، این تفاوت‌ها را برنتافته‌اند و به دنبال ایجاد یکسانی و همگونی در جامعه هستند. مدارا[1]، سبب می‌شود تا شهروندان با این تفاوت‌ها کنار بیایند و آنها را بپذیرند. مدارا را می‌توان پذیرش و کنارآمدن با افراد و گروه‌هایی تعریف کرد که ازنظر نظام ارزشی و عقیدتی با ما متفاوت هستند (Kobayashi, 2010).

به نظر می‌رسد دربارة مدارای اجتماعی در میزان و شدت آن در کنش‌های روزمرة افراد با تفاوتی اساسی روبه‌رو هستیم. عوامل مختلفی بر میزان مدارای اجتماعی مؤثر هستند که یکی از آنها نقش خانواده است. خانواده، مکانی است که فرد مدت طولانی از عمر خود را در آن می‌گذراند و بسیاری از ارزش‌ها و هنجارها را در خود درونی می‌کند؛ بنابراین در جهت‌دهی به نگرش‌ها و رفتارهای فرزندان نقش بسیار پررنگی دارد. از بین عوامل مطرح‌شده در حیطة خانواده، عواملی که بر مدارای اجتماعی فرزندان مؤثر هستند به سبک‌های تربیتی والدین2، شبکة روابط اجتماعی خانواده3 و دینداری خانواده4 می‌توان اشاره کرد.

دربارة تأثیر سبک‌های تربیتی بر مدارای فرزندان به نظریة آدورنو اشاره می‌شود. او معتقد است افرادی که ویژگی‌های اقتدارگرایانه دارند و تحمل کمی از خود نشان می‌دهند، ازنظر تربیتی دچار مشکلات اساسی و تحت انضباط سخت و شدید هستند و ارتباط صمیمی با والدین خود ندارند (Duriez et al., 2008). از دیگر عوامل خانوادگی مؤثر بر مدارا، شبکة روابط اجتماعی خانواده است. فرضیة تماس دلالت می‌کند مدارا بیشتر در میان مردمی است که با شبکه‌های اجتماعی متنوع سروکار دارند و در موقعیت اجتماعی مختلف حضوری فعال دارند (Côté et al., 2013). براساس این فرضیه، گفتنی است خانواده‌هایی که شبکة وسیعی از روابط دارند، اعضای آن به‌دلیل روبه‌روشدن بیشتر با تفاوت‌ها و نقش فعال در موقعیت‌های اجتماعی، ظرفیت بسیار بیشتری برای انجام کنش‌های مداراگرایانه خواهند داشت. دربارة تأثیر دینداری خانواده بر مدارای فرزندان به دیدگاه دورکیم اشاره می‌شود. دورکیم معتقد است متون مقدس به‌دلیل وجود اصول و نشانه‌هایی که برای رفتارهای مؤمنان تجویز می‌کند، رفتار مؤمنان را جهت می‌دهد و آنها را نسبت به رفتارهای خارج از چارچوب این متون حساس می‌کند (Corcoran et al., 2012). در چنین وضعیتی طبیعی به نظر می‌رسد در خانواده‌های مذهبی به‌دلیل وجود قواعد و هنجارهای مذهبی، فرزندان نسبت به اموری مدارای کمتری از خود نشان می‌دهند که خارج از چارچوب دین قرار گرفته باشد.

دربارة ضرورت این پژوهش به چند نکته مهم اشاره می‌شود: نخست، ایران از معدود کشورهای جهان است که در آن تنوع قومی، دینی، مذهبی، زبانی و ... بسیار زیادی وجود دارد؛ در صورتی که افراد متعلق به گروه‌های قومی، دینی، مذهبی و ...، گروه‌های متفاوت با خود را در کشور نپذیرند، جامعه دچار مشکلات بنیادی خواهد شد و خشونت در جامعه رواج خواهد یافت. در چنین شرایطی آن چه باعث همبستگی اجتماعی خواهد شد، گسترش فرهنگ مدارا بین شهروندان است؛ زیرا مدارا سبب می‌شود افراد جامعه، تفاوت‌ها را به‌عنوان امر بدیهی در جامعه بپذیرند و از انجام اعمال خشونت‌آمیز در برابر دیگری خودداری کنند.

از سوی دیگر، نزدیک به یک قرن است که مدرنیته وارد جامعة ایران شده است. تا قبل از ورود مدرنیته، ایران، جامعه‌ای سنتی داشت و ارزش‌های سنتی بر رفتار و اندیشه مردم حاکم بود؛ اما با ورود اندیشه‌های مدرن و تکنولوژی به ایران، تا حدود زیادی چهرة ایران دگرگون شد. در گذشته، صرفاً یک نظام فکری سنتی تبلیغ می‌شد؛ اما به‌تدریج طبقات جدید کم‌کم به بیان اندیشه‌های خود پرداختند و ارزش‌های نوینی به جامعه ایران وارد کردند. همسو با این تغییر در حیطة اندیشه، سبک زندگی و رفتار مردم نیز دچار تغییرات اساسی شد. این وضعیت تا امروز هم ادامه داشته و مدرنیته بر اندیشه و عمل گروه زیادی از ایرانیان تأثیر گذاشته است. در چنین وضعیتی در کنار پیامدهای مثبت، پیامدهای منفی هم برای آن در نظر گرفته می‌شود؛ زیرا در این شرایط ممکن است گروه‌های سنتی جامعه، ارزش‌های مدرن را به‌دلیل نداشتن تناسب با نظام فکری خودشان زیر سؤال ببرند و آن را در مقابل هویت سنتی خویش در نظر بگیرند. در چنین وضعیتی امکان مقابله از راه‌های خشونت‌آمیز از طرف گروه‌های سنتی دور از ذهن نخواهد بود؛ زیرا این گروه‌ها هویت خود را در معرض خطر و فروپاشی می‌بینند. همچنین، ممکن است برخی اعضای جامعه که سبک زندگی مدرنی دارند، به مقابله با اندیشه‌های سنتی، تخریب و حتی تحقیر افرادی بپردازند که براساس این ارزش‌ها زندگی می‌کنند. در این میان، مدارا نقش بسیار مؤثری ایفا می‌کند؛ زیرا با نهادینه‌شدن فرهنگ مدارا، گروه‌های سنتی و مدرن، اندیشه‌ها و رفتارهای مخالف خود را می‌پذیرند و از رفتارهای سرکوب‌گرایانه دوری خواهند گزید. در کنار این دو عامل مهم و اهمیت نقش خانواده و باتوجه‌به اینکه در پژوهش‌های گذشته به تأثیر این متغیر بر مدارا توجه چندانی نشده است، انجام این پژوهش ضروری به نظر می‌رسد.

 

پیشینة تجربی

بررسی مقالات و پژوهش‌های انجام‌شده درزمینة مدارا نشان می‌دهد پژوهش‌های کمی در ایران در این‌باره صورت گرفته است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

 سراج‌زاده و همکاران (1383) در پژوهشی با عنوان «بررسی رابطة میزان دینداری و انواع آن با مدارای اجتماعی» را در دانشگاه انجام دادند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد تأثیر میزان دینداری بر ابعاد و مؤلفه‌های مدارا متفاوت است. هرچه افراد دیندارتر باشند، مدارای آنان نسبت به مسائلی نظیر جرم، مسائل جنسی و ارتباط با غیرمسلمانان کمتر است؛ اما دینداری بر مدارای سیاسی، مدارای قومیتی و مدارای ملیتی تأثیر چندانی ندارد. همچنین، تأثیر انواع دینداری که در این پژوهش، کثرت‌گرا، شمول‌گرا و انحصارگرا را شامل می‌شوند، از میزان دینداری بیشتر است.

شارع‌پور و همکاران (1388) در پژوهشی با عنوان «بررسی رابطة بین سرمایة اجتماعی با مدارا در بین دانشجویان دانشگاه‌های تهران و علامه طباطبایی» به این نتایج دست یافتند که از بین تمام ابعاد سرمایة اجتماعی، اعتماد نهادی رابطة معکوس و معناداری با تمام ابعاد مدارای اجتماعی دارد. همچنین، رابطة مستقیم و معناداری بین مشارکت در شبکه‌های غیررسمی سیاسی و شبکة رسمی با ابعاد مدارا مشاهده شده است. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان می‌دهد از میان متغیرهای سرمایة اجتماعی و متغیرهای زمینه‌ای، چهار متغیر اعتمادی، سن، شبکه‌های غیررسمی سیاسی و سرمایة اجتماعی انحصاری و ارتباطی مهم‌ترین تبیین‌کننده‌های مدارا هستند.

نتایج پژوهش گلابی و رضایی (1392) با عنوان «بررسی تأثیر مشارکت اجتماعی بر مدارای اجتماعی در بین دانشجویان» نشان داد میزان مدارای اجتماعی با مشارکت اجتماعی و ابعاد سه‌گانة آن (فعالیت مشارکتی، روحیه مشارکتی و گرایش به مشارکت)، رابطة مستقیم و معناداری دارد؛ اما مدارای اجتماعی و مشارکت براساس وضعیت تأهل دانشجویان معنی‌دار نبود. در بین متغیرهای زمینه‌ای، متغیر مقطع تحصیلی تأثیر معنی‌داری بر مدارای اجتماعی دارد. در نهایت تحلیل رگرسیون نشان داد 8/12% از تغییرات متغیر مدارای اجتماعی با ابعاد سه‌گانة مشارکت تبیین می‌شود.

نتایج پژوهش شریفی (1392) با عنوان سنجش مدارای اجتماعی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در بین شهروندان ساکن تهران نشان داد از آزمون‌ همبستگی و تجزیه ‌و تحلیل‌ داده‌ها در این پژوهش نشان‌دهندة وجود رابطة معنادار بین احساس ‌امنیت، اعتماد اجتماعی‌ و شبکة‌ روابط‌ درون‌ گروه و نبود رابطة معنادار بین شبکة ‌روابط ‌برون‌ گروه و مدارای ‌اجتماعی است. همچنین، یافته‌ها نشان‌دهندة وجود رابطة معنادار بین متغیرهای زمینه‌ای از جمله ‌جنس، وضعیت تأهل، اشتغال، تحصیلات‌ و مدارای ‌اجتماعی و نبود رابطة معنادار بین سن ‌و متغیر وابستة پژوهش است.

زالی‌زاده و همکاران (1393) در پژوهشی با عنوان «پیش‌بینی ابعاد مدارای اجتماعی براساس سبک‌های هویت شناختی - اجتماعی در دانشجویان» انجام دادند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد سبک اطلاعاتی پیش‌بینی‌کنندة مثبت مدارای عقیدتی، سیاسی و هویتی است. همچنین، این سبک به‌صورت منفی مدارای رفتاری را پیش‌بینی کرد. سبک سردرگم پیش‌بینی‌کنندة منفی مدارای سیاسی، عقیدتی و هویتی بود؛ درحالی‌که مدارای رفتاری را به‌صورت مثبت پیش‌بینی می‌کرد.

بررسی این پژوهش‌ها بیان می‌کند به نقش خانواده در مدارا توجهی نشده است. همچنین، کارهایی که در حوزة خانواده انجام شده، به تأثیر این متغیر (خانواده) با مفاهیم مشابه مدارا نظیر اقتدارگرایی، سازگاری اجتماعی، جامعه‌پذیری سیاسی، مشارکت سیاسی، نگرش به دموکراسی، باورپذیری به دموکراسی و ... اشاره کرده است؛ البته در پژوهشی که جهانگیری و افراسیابی (1389) انجام دادند به نقش متغیرهای خانوادگی بر مدارا در خانواده توجه شده است.

پژوهشی با عنوان «مطالعة خانواده‌های شهر شیراز درزمینة عوامل و پیامدهای مدارا» انجام شد. نتایج بیان می‌کند تحصیلات والدین، استفاده از رسانه‌ها، امکانات زندگی، درآمد خانواده، روابط اجتماعی و فعالیت‌های مدنی اعضای خانواده، رابطة معنی‌داری با میزان حاکمیت مدارا در فضای خانواده است. در میان عوامل مؤثر بر مدارا، روابط و میزان برخورداری از امکانات زندگی بیشترین تأثیر را بر مدارا دارد. دربارة پیامدهای مدارا نیز نتایج نشان داد مدارا رابطة معکوسی با تمایل اعضا به ترک خانواده، انحرافات و دورویی در خانواده دارد (جهانگیری و افراسیابی، 1390: 155).

حسینی و همکاران (1389) در پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر خانواده بر جامعه‌پذیری سیاسی» انجام دادند. در این پژوهش یکی از ابعاد جامعه‌پذیری سیاسی، بردباری سیاسی بود. نتایج بیان می‌کند متغیرهای میزان مشارکت در تصمیم‌گیری‌های خانواده، توزیع قدرت در خانواده، مذهبی‌بودن خانواده و شیوة تربیت خانوادگی با جامعه‌پذیری سیاسی ارتباط ندارد و با طرح مباحث سیاسی در خانواده رابطة معنی‌دار دارد.

زارعی و حسنی (1383) در پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر خانواده بر رشد اجتماعی دانش‌آموزان استان کرمانشاه» به این نتایج دست یافتند که متغیرهای مرزهای خانوادگی، ساختار قدرت خانواده و سبک تربیتی دموکراتیک رابطة مستقیم و معناداری با رشد اجتماعی دارند. همچنین سبک‌های تربیتی اقتدارطلبی، بی‌مسئولیتی، بد رفتاری والدین با فرزندان و تضاد والدین با هم رابطة معکوس و معنی‌داری با رشد اجتماعی دارد. همچنین، پایگاه اجتماعی و اقتصادی و سبک تربیتی سهل‌گیرانه با رشد اجتماعی رابطه‌ای نداشتند.

روشنایی (1389) در پژوهشی با عنوان «تأثیر عوامل فردی و خانوادگی بر سازگاری دانشجویان با محیط دانشگاه» به این نتایج دست یافتند که بهبود صمیمیت پدر و مادر، حمایت پدر و مادر، وضعیت آموزشی و اقتصادی پدر و مادر بر سازگاری دانشجو تأثیر می‌گذارد.

غباری‌بناب و پیشاهنگ (1380) در پژوهشی با عنوان «رابطة صله‌رحم با سازگاری اجتماعی نوجوانان» انجام دادند. نتایج نشان داد صله‌رحم تأثیر معناداری بر سازگاری اجتماعی نوجوانان دارد.

زارعیان (1385) در پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر شخصیت مستبدانه والدین بر نگرش دانشجویان دانشگاه تهران به دموکراسی» به این نتیجه رسید که شخصیت مستبدانه والدین با مشارکت سیاسی پایین دانشجویان و نیز با احساس برابری، آزادی و باور مثبت به آزادی در دانشجویان دختر نمونه رابطة مستقیم و معنادار دارد.

نورالدین الله‌دادی (1386) در پژوهشی با عنوان «بررسی عوامل اجتماعی - فرهنگی مؤثر بر باورپذیری دموکراسی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه اصفهان)» به این نتایج دست یافتند که بین ساختار خانواده و باورپذیری دموکراسی رابطة معناداری وجود دارد؛ یعنی ساخت خانواده‌ای که انعطاف و آزادی بیشتری داشته باشد بر باورپذیری دموکراسی تأثیر مثبت دارد.

کیهانی (1384)در پژوهشی با عنوان «بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان» به این نتیجه رسید در خانوادة استبدادی فقط یکی از والدین برای ما تصمیم می‌گیرد. کودکان به‌طور شدید کنترل می‌شوند و اجازه مخالفت با والدین را ندارند؛ بنابراین، افرادی که در این خانواده‌ها رشد می‌کنند، معمولاً شخصیتی تابع دارند و به‌راحتی دولت‌مردان برای رسیدن به مقاصد خویش از آنها سوءاستفاده می‌کنند و به‌طور کلی این افراد، کنش‌های سیاسی هنرمندانه و آگاهانه‌ای انجام می‌دهند.

 

بررسی پژوهش‌های خارجی نشان می‌دهد همانند آنچه دربارة پژوهش‌های داخلی بیان شد، مطالعة چندانی دربارة تأثیر خانواده بر مدارا صورت نگرفته و بیشتر با مفاهیم مشابه انجام شده است.

موشر و اسکودل[2] (1960) در پژوهشی، رابطة بین قوم‌مداری فرزندان و شیوه‌های تربیتی اقتدارگرایانه و قوم‌مداری مادرانشان را بررسی کردند. نتایج نشان داد رابطة معنی‌داری بین قوم‌مداری مادران و قوم‌مداری فرزندانشان وجود دارد. همچنین در این پژوهش، رابطه‌ای بین سبک تربیتی اقتدارگرایانه و قوم‌مداری فرزندان مشاهده نشد.

کارلسون و لوینی[3] (1985)، پژوهشی با عنوان «بررسی انتقال نگرش‌های نژادی از پدران به پسران» انجام دادند. برای بررسی نگرش نژادی از مقیاس فاصله قومی استفاده شد و پدران و پسران به این مقیاس پاسخ دادند. این مقیاس، سه آیتم کارکردن با فردی از نژادهای دیگر، ازدواج با فردی از نژادهای دیگر و هم‌خانه‌شدن با فردی از نژادهای دیگر را شامل می‌شد. نتایج نشان داد رابطة مثبت متوسطی بین نگرش‌های پدران و پسران وجود دارد؛ اما دربارة خانواده‌های سیاه‌پوست هیچ رابطه‌ای یافت نشد.

کار پژوهشی ابراین و همکارانش[4] (1999) با عنوان «بررسی تأثیر والدین بر نگرش‌های نژادی» صورت گرفت. در این پژوهش، آزمون‌های مشابهی به والدین و فرزندان داده شد. این آزمون‌ها، نگرش‌های تعصب‌آمیز نسبت به اموری مانند ایدز، افراد چاق، هم‌جنس‌گرایی، افراد سیاه‌پوست، کلیشه‌های نقش‌های جنسیتی زنان و مردان را سنجیده است. نتایج نشان داد والدین در تمام این شش مورد، تأثیر مثبت و معنی‌داری بر نگرش‌های نژادی دارند؛ اما تأثیر پدر و مادر بر این نگرش‌ها یکسان نبود؛ به‌طوری‌که مادران تأثیرشان بر اموری مانند ایدز، مردم چاق و افراد سیاه‌پوست بود؛ درحالی‌که تأثیر پدران بر اموری مانند هم‌جنس‌گرایی و نگرش‌های کلیشه‌ای بود.   

آلتمیر[5] (1988) در پژوهشی نشان داد بین اقتدارگرایی والدین و فرزندان همبستگی نبستاً زیادی وجود دارد.

حیدری و همکاران[6] (2013) در پزوهشی با عنوان پایگاه اجتماعی و اقتصادی، کنترل‌گری والدین و اقتدارگرایی: رشد اقتدارگرایی در جامعة ایران انجام دادند. نتایج نشان داد پایگاه اجتماعی و اقتصادی ذهنی، کنترل‌گری والدین و تحصیلات والدین تأثیر معنی‌داری بر اقتدارگرایی فرزندان دارند.

گارث نوریس[7] (2005) در پژوهشی با عنوان «بررسی شخصیت اقتدارگرا در قرن 21» به این نتیجه رسید که عامل بسیار مهم در شکل‌گیری شخصیت اقتدارطلب، روابط خانوادگی در کودکی افراد است. این افراد انتظارات منفی از کودکان دارند، به‌خصوص از حضور سرد و غیرقابل دسترس پدرانشان. به نظر او جامعه‌پذیری و آنچه در محیط خانواده فراهم می‌شود در شکل‌گیری چنین نگرش‌های منفی نقش مهمی بازی می‌کند.

کوت و همکاران[8] (2013)، پژوهشی با عنوان «بررسی رابطة بین سرمایة اجتماعی و مدارای قومی» انجام دادند. نتایج نشان داد:

الف) تأثیر پیوندهای قومی بر مدارا به ویژگی‌های آن قومیت بستگی دارد.

ب) تنوع شبکه‌های شغلی، کاهش و افزایش مدارا را سبب خواهد شد و این به موقعیت فردی بستگی دارد که در آن شبکه است.

ج) تأثیر مشارکت در انجمن‌های داوطلبانه به نوع انجمن بستگی دارد.

در کل، نتایج نشان داد مدارا با تعاملاتی پرورش می‌یابد که مبتنی بر همکاری و تفاوت مشارکت‌کنندگان است.

 نتایج پژوهش کارو و شولتز[9] (2012) با عنوان «فرضیه‌هایی دربارة مدارا پیرامون گروه‌های اقلیت در بین نوجوانان امریکای لاتین» نشان داد هرچه روابط افراد با گروه‌ها افزایش یابد، مدارا نیز به‌طور معناداری افزایش خواهد یافت. افزایش مدارا به نوع رابطه نیز بستگی دارد؛ به‌طوری‌که اگر روابط، متنوع و از محدودیت خارج باشد، مدارا بیشتر خواهد شد.

در پژوهش کوت و اریکسون[10] (2009)، ریشه‌های مدارا و اینکه چگونه سرمایة اجتماعی بر اقلیت‌ها و مهاجران قومی تأثیر می‌گذارد را بررسی کردند. یافته‌های حاصل از بررسی 2000 شهروند کانادایی نشان داد مدارا مفهومی کاملاً پیچیده است و از شبکه‌های اجتماعی، فعالیت‌های انجمن‌های داوطلبانه و ویژگی‌های شخصی افراد تأثیر گرفته است.

ایکدا و ریچی[11] (2009) در پژوهشی با عنوان «تأثیر تنوع در شبکه‌های اجتماعی غیررسمی بر مدارا در ژاپن» انجام دادند. نتایج نشان داد تنوع در شبکه‌های غیررسمی تأثیری مثبت و معنادار بر تمام ابعاد مدارا دارد. 

سیگلر و جسلین[12](2002) در پژوهشی با عنوان «گستردگی اعضای گروهی و سرمایة اجتماعی و تأثیر آن بر نگرش مدارای سیاسی» به این نتایج رسیدند که بین گستردگی اعضای گروه و مدارای سیاسی رابطة مثبت و معناداری وجود دارد و با اضافه‌شدن اعضای جدید به گروه، این رابطه قوی‌تر می‌شود. همچنین در این پژوهش رابطة مثبتی بین عضویت در گروه‌های مختلف و مدارای سیاسی مشاهده شد.

کاتینک[13] (2002)، پژوهشی با عنوان «دین، طبقة اجتماعی و مدارای سیاسی» انجام داد. نتایج نشان داد افرادی که در کلیسا بیشتر حضور می‌یابند، مدارای کمتری دارند. همچنین، هرچه افراد به طبقات بالاتری تعلق داشته باشند، میزان مدارای سیاسی آنها بیشتر است.

کیم و ژونگ[14] (2010)، پژوهشی با عنوان «دین و مدارای سیاسی در کره جنوبی» انجام دادند. نتایج این پژوهش بیان می‌کند بوداییان نسبت به پروتستان‌ها و سنت‌گرایان مذهبی، مدارای بیشتر و نسبت به نوگرایان مذهبی، مدارای سیاسی کمتری دارند.

استوفر[15](1992) در پژوهش خود به این نتایج دست یافت که بین تعهد دینی و نبود مدارا رابطه وجود دارد؛ افرادی که به‌طور منظم به کلیسا می‌روند نسبت به کسانی که کم و به‌صورت نامنظم به کلیسا می‌روند مدارای کمتری دارند. همچنین، دی جاپ و کال فانو[16](2012) تأثیر ارزش‌های دینی بر مدارا را تأیید کردند.

 

مبانی نظری

در این پژوهش، نظریه‌های مختلفی برای تبیین نظری نقش خانواده بر مدارای فرزندان به کار گرفته شده است. از نظریة یادگیری اجتماعی بندورا به‌عنوان نظریه‌ای استفاده شده است که به‌طور کلی چگونگی تأثیرپذیری فرزندان از نگرش‌ها و رفتارهای والدین را بررسی می‌کند. به‌طور خاص برای تأثیر سبک‌های تربیتی والدین بر مدارای فرزندان از نظریات آدورنو و آلتمیر، تأثیر شبکة روابط خانوادگی بر مدارا از نظریة پانتام و همچنین تأثیر دینداری والدین بر مدارا از نظریة دورکیم استفاده شده است.

 

نظریة یادگیری اجتماعی بندورا

برای فهم نظریة یادگیری اجتماعی بندورا در ابتدا باید به نظریة رفتارگرایی اسکینر اشاره کرد؛ زیرا نظریة یادگیری اجتماعی اساساً واکنشی در مقابل نظریة رفتارگرایی بود. اسکینر برای آزادی و خودمختاری انسان ارزش چندانی قائل نبود و معتقد بود واکنش انسان در مقابل یک پدیدة غیراجتماعی با واکنش او در مقابل انسان تفاوتی ندارد. براساس نظریة رفتارگرایی، هنگامی که انسان در برابر یک محرک قرار بگیرد، بدون تفسیر و بازبینی محرک، در برابر آن دست به عمل خواهد زد. در نگرش اسکینر، محرک‌های بیرونی، واکنش فرد را تعیین می‌کنند و فرایندهای شناختی در کنش‌های انسان نقشی ندارند. بر همین اساس، او بر نقش تشویق و تنبیه اشاره کرده و معتقد است با ارائة محرک‌های تشویق و تنبیه، افراد به سمت رفتارهای دلخواه کشانده می‌شوند (Ritzer, 1989: 407-408). بندورا معتقد بود برای بررسی رفتارها و کنش‌های انسان، فقط توجه به رفتارهای مشاهده‌پذیر و عینی کافی نیست و باید به فرایندهای شناختی نیز توجه کرد. او معتقد بود انسان موجودی است که فرایندهای شناختی خود را در رفتارهای خود دخالت می‌دهد و به‌صورت مکانیکی در مقابل محرک‌ها واکنش نشان نمی‌دهد. از نظر او، پاسخ‌های رفتاری انسان‌ها مثل رباط‌ها یا آدم ماشینی به‌طور خودبه‌خودی با محرک‌های بیرونی شروع نمی‌شوند. هنگامی که یک تقویت بیرونی، رفتار را تغییر می‌دهد، به این دلیل است که فرد، هوشیارانه از آنچه تقویت‌شده آگاه است و همان تقویت را برای دوباره رفتارکردن به همان صورت پیش‌بینی می‌کند (شولتز و شولتز[17]، 1386: 386). در حقیقت، بندورا معتقد بود بین محرک و پاسخ، یکسری فرایندهای شناختی وجود دارند که نقش اساسی را ایفا می‌کنند و فرد، کنش‌های خود را براساس این فرایندهای شناختی و دخالت ذهن و فکر انجام می‌دهد. بندورا بیان کرد ما به‌جای اینکه تقویت رفتارها را از راه تجربة مستقیم یاد بگیریم (همان‌گونه که اسکینر معتقد بود)، از راه الگوبرداری یا سرمشق‌گیری با مشاهدة سایر افراد و منطبق‌کردن الگوی رفتارمان بر الگوی رفتار آنها یاد می‌گیریم. او بر پایة پژوهش‌های گسترده‌ای که انجام داد متقاعد شد مقدار زیادی از رفتار خوب و بد و بهنجار و نابهنجار با تقلیدکردن از رفتار دیگران آموخته می‌شود. از کودکی به بعد، در پاسخ به الگوهایی که جامعه در اختیار ما می‌گذارد، خزانة رفتاری خود را ایجاد می‌کنیم. ما با والدینمان شروع می‌کنیم که الگو هستند؛ زبان را می‌آموزیم و در راستای سنت‌ها و رفتارهای مناسب با فرهنگمان اجتماعی می‌شویم. اشخاصی که از هنجارهای فرهنگی منحرف می‌شوند (مثل جامعه‌ستیزها)، رفتارهایشان را به همان شیوة افراد دیگر یاد گرفته‌اند. تفاوت بین آنها است که اشخاص منحرف از الگوهای متفاوتی پیروی کرده‌اند که باقی جامعه، آنها را ناخوشایند می‌دانند. بندورا منتقد صریح جامعه‌ای بوده است که برای کودکانش الگوهای نادرستی فراهم می‌آورد؛ به‌خصوص الگوهای رفتار خشنی که در برنامه‌های تلویزیون رایج هستند (شولتز و شولتز، 1379: 460).

باتوجه‌به آنچه دربارة نظریة بندورا بیان شد گفتنی است هر انسانی رفتارها و نگرش‌های خود را با یادگیری و سرمشق‌گرفتن از جامعه فرا می‌گیرد. افراد، بیشترین وقت خود را در خانواده می‌گذرانند؛ بنابراین، بسیاری از رفتارهای والدین را الگوبرداری می‌کنند و براساس این الگوها دست به کنش می‌زنند. این مسئله دربارة رفتارها و نگرش‌هایی نظیر مدارا، تعصب، کنش‌های اقتدارگرایانه و ... نیز صادق است. اگر فرد در خانواده‌ای رشد کرده باشد که والدین آن تحمل کمی داشتند و توان مدارا با دیگران را نداشتند، انتظار می‌رود فرزندان آنها نیز چنین کنش‌هایی را بروز دهند.

 

سبک تربیتی والدین و مدارای اجتماعی: نظریة آدورنو و آلتمیر

نظریة شخصیت اقتدارگرا ازجمله نظریه‌های بسیار مهم مکتب فرانکفورت است که تا امروز نیز صاحب‌نظران و پژوهشگران به آن توجه کرده‌اند. دغدغة اصلی آدورنو و همکارانش این بود که چه عواملی سبب می‌شود تا افراد ویژگی‌های اقتدارگرایانه و غیرمداراگر داشته باشند. آدورنو بیان کرد تفاوت افراد در اقتدارگرایی به خانواده‌ای مربوط می‌شود که افراد در آن جامعه‌پذیر می‌شوند (Brown, 2010: 14). بر همین اساس به ساختار خانواده، زمینه‌های تاریخی خانواده، ماهیت روابط خانوادگی و محبت والدین به فرزندان اشاره می‌کند که نقش اصلی را در شکل‌گیری اقتدارگرایی فرزندان دارد (Hopf, 1993: 119). آدورنو معتقد بود سبک تربیتی خانواده‌هایی که مبتنی بر تنبیه، تهدید و خشونت باشد، محیطی مبتنی بر زور و اجبار در خانواده ایجاد خواهد کرد. در چنین حالتی، فرزندان با مکانیسم‌های دفاعی به پرخاشگری و رفتارهای خشونت‌آمیز دست خواهند زد (Nelson, 2009: 26).

این نظریه بیشتر متأثر از رهیافت‌های روانکاوانة فروید است و بر نقش دوران کودکی تأکید می‌کند؛ به‌طوری‌که شیوه‌های تربیتی والدین با فرزندان در دوران کودکی نقش اصلی را در نگرش‌های متعصبانة آنان در دوران بزرگسالی دارد.(Váradi, 2014). این نظریه از همان ابتدا به‌عنوان مرجعی برای تحلیل تعصب و مدارا به کار رفته است (Brown, 2010: 14). امروزه، نظریة اقتدارگرایی تا حدود زیادی از چارچوب‌های روانکاوانة خود فاصله گرفته است.

یکی از نظریه‌های مهم و جدید در این حوزه، نظریة باب آلتمیر است. آلتمیر به‌جای تأکید بر رویکردهای روانکاوانة موجود در نگرش آدورنو و همکارانش بر نظریة یادگیری اجتماعی تأکید کرد. آلتمیر همانند آدورنو به نقش والدین در شکل‌گیری اقتدارگرایی اشاره می‌کند؛ اما نوع تأثیر والدین در این دو دیدگاه متفاوت است. همان‌طورکه پیش‌تر اشاره شد، آدورنو معتقد بود عواملی نظیر انضباط سخت و شدید به همراه تنبیه خشن و نبود رابطة گرم و محبت‌آمیز در دوران کودکی، اقتدارگرایی فرزندان را سبب می‌شود؛ درحالی‌که آلتمیر، اقتدارگرایی در فرزندان را ناشی از تنبیه و خشونت والدین نمی‌داند و معتقد است والدین با آموزش هنجارها و ارزش‌های اقتدارگرایانه، این ویژگی‌ها را منتقل می‌کنند (Duriez et al., 2008).

آلتمیر (1988) در نظریة یادگیری اجتماعی خود بیان می‌کند عقاید اقتدارگرایانه با فرایند جامعه‌پذیری کسب می‌شوند. او معتقد است یادگیری به دوران کودکی مربوط نیست؛ زیرا در مرحلة نوجوانی است که فرد امکان فهم و درک مسائل سیاسی و اجتماعی و ویژگی‌های اقتدارگرایانه را پیدا می‌کند. او به دو منبع اصلی یادگیری اجتماعی اشاره می‌کند؛ نخستین منبع، والدین هستند. آلتمیر معتقد است یکی از نخستین چیزهایی که والدین به فرزندان یاد می‌دهند، اطاعت از خودشان است. در مرحلة بعد، والدین به فرزندان اطاعت از سایر عوامل اقتدار نظیر معلمان، افسران پلیس و ... را یاد می‌دهند. علاوه بر این تا حدود زیادی فرزندان، نگرش‌های والدین را در خود درونی می‌کنند. منبع دوم، نگرش‌های اقتدارگرایانة تجربه‌های مختلفی است که هر انسانی در طول زندگی خود دارد و این تجربه‌ها از آنجایی‌که در سرتاسر زندگی وجود دارند، بر این نگرش‌ها تأثیر می‌گذارند.

در توضیح آنچه دربارة این نظریه بیان شد گفتنی است یکی از ریشه‌های مهم نبود مدارا در جامعه، سبک‌های تربیتی خانواده است و این نکته‌ای است که در نظریة آدورنو و آلتمیر دیده می‌شود. آدورنو بر تجربه‌های دوران کودکی و نوع رابطه‌ای اشاره می‌کند که والدین با فرزندان خود در سنین ابتدایی داشتند؛ اما آلتیمر، دوران نوجوانی را مرحله‌ای حساس در رشد نگرش‌های متعصبانه می‌داند. در حقیقت خانواده‌ای که والدین، رفتار استبدادی با فرزندان خود دارند و اجازة اظهارنظر و ابراز وجود را به فرزندان خود نمی‌دهند، فرزندان به هنگام حضور در جامعه، رفتارهای والدین با خودشان را به سایر افراد تعمیم می‌دهند و هر کسی که نگرش و رفتاری مخالف با آنها دارد را تحمل نمی‌کنند و به مخالفت با آن برمی‌خیزند.

 

شبکة روابط خانوادگی و مدارای اجتماعی: نظریة پانتام

در دهه‌های اخیر، پیرامون فعالیت‌ها و مشارکت‌های گروهی و تأثیر آن بر جهت‌گیری‌های شهروندان، پژوهش‌های بسیار مهمی انجام گرفته است. در این پژوهش‌ها توجه به این مسئله بررسی شده است که انجام فعالیت‌های مدنی، حضور در انجمن‌ها و گروه‌های مختلف چگونه بر رفتارها و نگرش‌های شهروندان تأثیر خواهد گذاشت. رابرت پانتام[18] (1993, 1995a, 1995b, 2000) از متفکرانی است که چنین مسئله‌ای را بررسی کرده است. کارهای او براساس نظریه‌های اولیة جیمز کلمن2 (1988) است و به این نکته اشاره دارد که به‌طور کلی سرمایة اجتماعی در نهادینه‌کردن رفتارها و نگرش‌های دموکراتیک نقش بسیار مهمی دارد. مشارکت مدنی و شبکة روابط اجتماعی از مؤلفه‌های مهم سرمایة اجتماعی است. پانتام (2000) معتقد است تجربه‌ای که فرد از طریق روابط گسترده با دیگران به دست می‌آورد در گسترش جهت‌گیری‌های مداراگرایانه نقش اساسی دارد. در حقیقت افزایش مدارا به حضور شهروندان در انجمن‌ها و گروه‌های داوطلبانه و به‌طور کلی داشتن شبکة روابط اجتماعی گسترده وابسته است؛ زیرا داشتن شبکة روابط اجتماعی وسیع و متنوع، وجود روابط چهره به چهره و افزایش اعتماد و روابط متقابل را باعث خواهد شد. بر این اساس، مردم از طریق برقراری ارتباط با گروه‌های مختلف و داشتن شبکه‌های اجتماعی وسیع و گستردة اجتماعی تجربه‌های بسیار مثبتی را به دست می‌آورند. آنها با داشتن شبکة روابط اجتماعی متنوع با علایق و منافع گروه بیرون از خود و شیوه‌های مختلف زندگی گروه‌ها آشنا می‌شوند و از این طریق آنها بیشتر کنش‌های مداراجویانه از خود بروز می‌دهند (Côté & Erickson, 2009).

فرضیة تماس یکی از فرضیات مهمی است که دربارة تأثیر شبکة روابط اجتماعی بر مدارا مطرح است. براساس این فرضیه، مدارا با تماس‌های گسترده‌ای شکل می‌گیرد که افراد با دوستان و آشنایان دارند و به‌طور کلی تجربه‌های اجتماعی که با این روابط و تماس به دست می‌آید. فرضیة تماس دلالت می‌کند که مدارای بیشتر در میان مردمی است که با شبکه‌های اجتماعی متنوع سروکار دارند و در موقعیت اجتماعی مختلف حضوری فعال دارند. گفتنی است تماس با دیگران زمانی به مدارا منجر می‌شود که تماس با سایر گروه‌ها مبتنی بر رابطه‌ای برابر، غیررقابتی، داوطلبانه و شامل اهداف مشترک باشد (Côté et al., 2013).

در جمع‌بندی آنچه بیان شد، گفتنی است بسیط نگرش‌ها و کنش‌های دموکراتیک در جامعه به حضور فعال در جامعه وابسته خواهد بود. اعضایی از جامعه که در شبکه‌های اجتماعی متنوع و گسترده‌ای حضور داشته و روابط گسترده‌ای با دیگران داشته باشند، به‌دلیل روبه‌روشدن با تفاوت‌ها و تمایزها راحت‌تر با کسانی کنار خواهند آمد که از خودشان متفاوت هستند و افراد اهل مدارایی خواهند بود. همان‌طورکه پانتام (2000) بیان کرده است در این میان، شبکة روابط اجتماعی خانواده نقش بسیار مهمی دارد. فرد پرورش‌یافته در خانواده‌ای که روابط بسیار گسترده‌ای با فامیل، دوستان، آشنایان، انجمن‌ها و ... دارد و همچنین حضور فعالانه‌ای در فعالیت‌های اجتماعی دارد، منبع مهمی برای نقش‌آفرینی فرزندان است؛ زیرا اعضای این خانواده با این روابط، مهارت‌های زندگی اجتماعی را یاد می‌گیرند و از انجام کنش‌های خشونت‌آمیز و همراه با تعصب و عدم مدارا دوری خواهند گزید.

 

دینداری خانواده و مداری اجتماعی: نظریة دورکیم

یکی از مباحث مهم دورکیم، تأثیر دین بر رفتارها و کنش‌های اجتماعی افراد در جامعه است. طبق نظر او، مردم براساس هنجارها و قوانین گروهی رفتار می‌کنند که به آن تعلق دارند؛ در حقیقت، بیشتر مردم، هنجارها و ارزش‌های گروه خود را می‌پذیرند. این هنجارها و ارزش‌ها راهنمای عمل افراد هستند و به افراد کمک می‌کنند تا بر پایة این اصول در جامعه رفتار کنند. دورکیم بیان می‌کند قوانین و هنجارهایی که تضمین‌کنندة همبستگی اجتماعی هستند، در برخی مناطق برگرفته از دین هستند و باتوجه‌به اینکه در هر دینی، برخی رفتارها تابو محسوب شده‌اند و به‌عنوان امور نامناسب در نظر گرفته می‌شوند، طبیعی است که مؤمنان در هر دین نسبت به رفتارهایی واکنش نشان دهند و مدارا نکنند که خارج از چارچوب ارزشی دین صورت می‌گیرد. در حقیقت براساس نظر دورکیم، متون مقدس به‌دلیل وجود اصول و نشانه‌هایی که برای رفتارهای مؤمنان تجویز می‌کند، رفتار مؤمنان را جهت می‌دهد و آنها را نسبت به رفتارهای خارج از چارچوب این متون حساس می‌کند (Corcoran et al., 2012).

 استارک[19] (2001) از پژوهشگرانی است که در همان چارچوب نظریة دورکیم، تأثیر دین بر مدارا را بررسی می‌کند. او معتقد است اعتقاد به وجود خدای مقتدر و مافوق بشر و همچنین یک نظام اخلاقی متعالی باعث می‌شود فرد، رفتارهای خود را بر این اساس انجام دهد و از رفتن به‌سمت انحرافات اخلاقی خودداری کند. بر این اساس با وجود اعتقاد به موارد بالا، فرد با رفتارهایی کمتر مدارا خواهد کرد که از چارچوب ارزشی و هنجاری خارج باشد و در صورت امکان در برابر آنها واکنش نشان خواهد داد. در تلخیص موارد ذکرشده گفتنی است دین یک نظام ارزشی و به تبع آن یک نظام رفتاری را ارائه می‌کند و این نظام ارزشی و رفتاری، محدودیت‌های نگرشی و رفتاری برای دینداران مشخص می‌کند؛ بنابراین، انتظار می‌رود عاملان به یک دین، برخی اندیشه‌ها و رفتارهایی که خارج از چارچوب دینشان باشد را نپذیرند و با آنها مدارا نکنند.

باتوجه‌به مطالب مطرح‌شده، تأثیر مذهبی‌بودن خانواده بر مدارای فرزندان را می‌توان بررسی کرد. در یک خانواده که خود را به دین و مذهبی خاصی پایبند می‌دانند، هنجارهای خاصی حاکم است و رفتارهای اعضای خانواده از این هنجارهای مذهبی متأثر است. براساس نظریة یادگیری اجتماعی، فرزندان، بسیاری از رفتارها و نگرش‌های خود را در خانواده یاد می‌گیرند؛ بنابراین، انتظار می‌رود فرزندان خانواده‌های مذهبی که الگوهای نگرشی و رفتاری مشخصی دارند، وقتی وارد جامعه می‌شوند با کسانی که نگرش‌ها، عقاید و رفتارهای متفاوت با دین دارند، کمتر مدارا می‌کنند و آنها را نمی‌پذیرند.

 

روش‌شناسی پژوهش

روش این پژوهش، پیمایشی است. در پژوهش حاضر، جامعة آماری را کلیه دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز تشکیل می‌دهند که تعداد آنها 14116 نفر است. تعداد نمونه براساس فرمول کوکران، 374 نفر انتخاب شد و به‌دلیل اینکه در هر پژوهش معمولاً با عدم پاسخ‌گویی یا پاسخ‌های مخدوش روبه‌رو هستیم، 390 نفر نمونه انتخاب شدند که در نهایت به‌دلیل مخدوش‌بودن، 16 پرسش‌نامه کنار گذاشته شدند. در این پژوهش برای انتخاب نمونه از جامعة آماری از روش نمونه‌گیری طبقه‌بندی متناسب با جمعیت استفاده شد. بر همین اساس در این پژوهش برای نمونه‌گیری، دانشکده‌های دانشگاه به‌عنوان طبقات استفاده شدند و از هر دانشکده باتوجه‌به جمعیت آن، تعدادی نمونه انتخاب شد. برای مثال، تعداد دانشجویان دانشکدة مهندسی بسیار بیشتر از دانشکده دامپزشکی بود؛ بنابراین در نمونه نیز تعداد دانشجویان مهندسی بیشتری انتخاب شد. همچنین در هر دانشکده باتوجه‌به جنسیت، دختران و پسران به نسبت تعدادشان در دانشکده انتخاب شدند.

 

نحوة سنجش متغییرها

در این پژوهش، متغیر وابستة مدارای اجتماعی و متغیرهای مستقل سبک‌های تربیتی خانواده، دینداری خانواده و شبکه روابط اجتماعی خانواده هستند.

الف- متغیر وابسته: مدارای اجتماعی

مدارای اجتماعی، پذیرش تفاوت‌ها و تمایزهای موجود در جامعه تعریف می‌شود (Persell et al., 2001). مدارا، ابعاد گوناگونی نظیر مدارای دینی، سیاسی، عقیدتی، رفتاری و ... دارد. در این پژوهش، عملیاتی‌کردن مدارای اجتماعی با در نظر گرفتن کارهای کینگ[20] (1976) و وگت[21] (1997) و همچنین توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعة ایران صورت گرفت. شاخص‌های هریک از ابعاد مدارا در جدول 1  آمده است:

 

جدول 1- شاخص‌های مربوط به هریک از ابعاد مدارای اجتماعی

متغیر مدارای اجتماعی

شاخص‌ها

مدارای عقیدتی

عدم تحمیل عقیده به دیگران، پذیرش آزادی اندیشه

مدارای مذهبی

تمایل به ازدواج با فردی از مذهب دیگر، تمایل به هم‌اتاق‌شدن در خوابگاه با فردی از مذهب دیگر، تمایل به رفت‌وآمد خانوادگی با افراد مذاهب دیگر

مدارای قومیتی

تمایل به ازدواج با فردی از قومیت دیگر، تمایل به هم‌اتاق‌شدن در خوابگاه با فردی از قومیت دیگر، تمایل به رفت‌وآمد خانوادگی با افراد اقوام دیگر

مدارای ملیتی

تمایل به ازدواج با فردی از ملیت‌های دیگر، تمایل به هم‌اتاق‌شدن در خوابگاه با فردی از ملیت‌های دیگر، تمایل به رفت‌وآمد خانوادگی با افراد ملیت‌های دیگر

مدارای جنسیتی

اعتقاد به حضور فعال جنسیت مخالف در جامعه، مخالفت با هرگونه روابط جنسی خارج از چارچوب

مدارای اخلاقی و رفتاری

اعتقاد به آزادبودن افراد در پوشش، پذیرش رفتارهای متفاوت با خود

مدارا با مجرمان

اعتقاد به برخورد انسانی با مجرمان، توجه به شرایطی که فرد مجرم در آن مرتکب جرم می‌شود.

 

ب- متغیرهای مستقل

سبک‌های تربیتی والدین

در هر خانواده‌ای روابط خاصی بین والدین و فرزندان وجود دارد و این روابط بین اعضای هر خانواده متفاوت است و والدین از الگوهای متفاوتی برای تربیت فرزندان و نحوة ارتباط به آنها استفاده می‌کنند. این الگوها را سبک‌های تربیتی یا سبک‌های فرزندپروری می‌دانند (حسینی و همکاران، 1389). بامریند[22] (1966) از پژوهشگرانی است که به‌طور گسترده دربارة سبک‌های تربیتی بحث می‌کند و بر همین اساس سه سبک را معرفی می‌کند:

*سبک تربیتی قاطعانه / دموکراتیک[23] در این نوع شیوة تربیتی، والدین با استفاده از منطق و عقلانیت با فرزندان برخورد می‌کنند و بر فرزندان خود کنترل دارند؛ اما این کنترل با استفاده از زور و اجبار نیست.

*سبک تربیتی سهل‌گیرانه[24]: سبکی است که در آن، والدین از به کاربردن زور و کنترل بر رفتارهای فرزندان خودداری می‌کنند و فرزندان در زمینه‌های مختلف آزاد هستند که آنچه قصد دارند را انجام دهند.

*سبک تربیتی مستبدانه / اقتدارگرایانه[25]: شیوه‌ای است که در آن، والدین به دنبال کنترل و ارزیابی رفتارها و نگرش‌های فرزندان براساس معیارهای خود هستند. در این شیوه، فرزند موظف است از والدین اطاعت کند و در صورت تعارض رفتارهای فرزندان با والدین از تنبیه استفاده می‌شود.

پژوهشگر، گویه‌های سبک‌های تربیتی را با در نظر گرفتن مبانی نظری ساخته است که شاخص‌های آن به‌صورت زیر هستند:

 

جدول 2- شاخص‌های مربوط به متغیر سبک‌های تربیتی والدین

سبک‌های تربیتی والدین

شاخص‌ها

سبک تربیتی سهل‌گیرانه

آزادی فرزندان در انجام کارها، دخالت‌نکردن والدین در امور فرزندان

سبک تربیتی دموکراتیک

مشورت والدین با فرزندان در امور مختلف، احترام به تصمیم‌های فرزندان، رابطة مبتنی بر احترام متقابل، عدم به‌کارگیری زور و تنبیه

سبک تربیتی اقتدارگرایانه

تصمیم‌گیری در امور خانواده بر عهدة والدین است، به‌کاربردن زور تنبیه علیه فرزندان، نپذیرفتن اشتباه فرزندان

شبکة روابط اجتماعی خانواده

شبکة روابط اجتماعی خانواده، ارتباط یک خانواده با سایر خانواده‌ها، گروه‌ها، نهادها و ... و شرکت در مراسم‌های مذهبی، جشن‌ها و ... تعریف می‌شود (به نقل از نوابخش و واحدی، 1389). برای سنجش شبکة روابط خانواده از ابزار محقق‌ساخته باتوجه‌به مبانی نظری پژوهش استفاده شده است که به‌صورت زیر هستند:

 

جدول 3- گویه‌های مربوط به سنجش متغیر شبکة روابط اجتماعی خانواده

متغیر

شاخص‌ها

شبکة روابط اجتماعی خانواده

ارتباط خانواده با همسایه‌ها، فامیل، دوستان، حضور در مراسم‌های مذهبی و جشن و حضور در انجمن‌های خیریه

 

 دینداری خانواده

دینداری یا مذهبی‌بودن عبارت است از مجموع شناخت‌ها، احساس‌ها و تمایلات نسبتاً پایدار و مثبت نسبت به دین که در وضع عادی، طبیعی، اجتماعی و روانی خانواده وجود داشته باشد و در کنش‌های آنها به ظهور برسد (یغمایی، 1380: 190). بر این اساس در خانواده‌ای که اعضا و به‌خصوص والدین، احساسات و تمایلاتی نسبت به دین دارند و در کنش‌های آنها تأثیر می‌گذارد، می‌توان والدین این خانواده را مذهبی دانست. برای سنجش این متغیر به دینداری والدین در دو بخش اعتقادی و عملی توجه شده است که شاخص‌های زیر را شامل می‌شوند:

 

جدول4- گویه‌های مربوط به سنجش متغیر دینداری خانواده

نام متغیر

شاخص‌ها

دینداری خانواده

اعتقاد والدین به خدا، قیامت و ائمة اطهار، به‌جا‌آوردن نماز و روزه، شرکت در مراسم‌های مذهبی

 

اعتبار و پایایی

پرسش‌نامة این پژوهش به تعدادی از اساتید و کارشناسان برای بررسی اعتبار داده شد تا نظر خود را دربارة آن ارائه کنند که این افراد، اعتبار پرسش‌نامه را تأیید کردند. پایایی پرسش‌نامه از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شد. ضریب آلفای کرونباخ هریک از ابعاد مدارا در جدول 5 آمده است:

 

جدول 5- ضریب آلفای کرونباخ متغیرهای پژوهش

متغیر

ضریب آلفا

مدارای اجتماعی

85/0

شبکة روابط خانوادگی

7/0

سبک تربیتی اقتدارگرایانه

72/0

سبک تربیتی دموکراتیک / قاطعانه

79/0

سبک تربیتی سهل‌گیرانه

71/0

دینداری خانواده

89/0

 

توصیف داده‌ها

توصیف جنسیت

جدول 6 نشان‌دهندة جنسیت پاسخ‌گویان است. براساس این جدول 4/42% از پاسخ‌گویان مرد و 8/57% زن هستند.

 

جدول 6- توزیع فراوانی پاسخ‌گویان برحسب جنسیت

جنسیت

فراوانی

درصد

مرد

158

2/42

زن

216

8/57

جمع کل

374

100

 

توصیف محل سکونت

محل سکونت دانشجویان برحسب شهر و روستا در جدول 7 آمده است. براساس این جدول، 16% پاسخ‌گویان در روستا و 84% در شهر زندگی می‌کنند.

 

جدول 7- توزیع فراوانی پاسخ‌گویان برحسب محل سکونت

محل سکونت

فراوانی

درصد

روستا

60

16

شهر

314

84

جمع کل

374

100

 

توصیف میزان مدارای اجتماعی

توزیع فراوانی پاسخ‌گویان برحسب مدارای اجتماعی در جدول 8 آورده شده است. یافته‌ها بیان می‌کند 7/6% پاسخ‌گویان، مدارای اجتماعی خیلی پایین، 2/34 % مدارای پایین، 34% مدارای متوسط، 4/18% مدارای بالا و 7/6% مدارای خیلی بالا دارند.

 

جدول 8- توزیع فراوانی پاسخ‌گویان برحسب مدارای اجتماعی

مدارای اجتماعی

فراوانی

درصد

خیلی پایین

25

7/6

پایین

128

2/34

متوسط

127

34

بالا

69

4/18

خیلی بالا

25

7/6

کل

374

100

 

آزمون فرضیات

جدول 9 نشان‌دهندة نتایج آزمون همبستگی بین متغیرهای مستقل پژوهش با متغیر وابسته (مدارای اجتماعی) است. همان‌طورکه داده‌های جدول نشان می‌دهد، از بین پنج متغیر مستقل، دو متغیرهای سبک تربیتی اقتدارگرایانه و دینداری خانواده با متغیر وابسته رابطة معناداری دارند. سطح معناداری و ضرایب همبستگی هریک از متغیرها در جدول 9 به تفکیک آمده است.

 

جدول 9- نتایج آزمون همبستگی بین متغیرهای مستقل و متغیر وابستة پژوهش

نتیجة آزمون

سطح معنی‌داری

میزان همبستگی

متغیر

عدم تأیید

93/0

013/0

سبک تربیتی سهل‌گیرانه و مدارای اجتماعی

عدم تأیید

24/0

060/0

سبک تربیتی دموکراتیک و مدارای اجتماعی

تأیید

*012/0

24/0

سبک تربیتی اقتدارگرایانه و مدارای اجتماعی

عدم تأیید

12/0

24/0

شبکة روابط اجتماعی خانواده و مدارای اجتماعی

تأیید

*015/0

36/0-

دینداری خانواده و مدارای اجتماعی

* P<05/0

تحلیل رگرسیون چندمتغیره

هدف از این بخش، یافتن میزان تأثیر متغیرهای مستقل در تبیین میزان مدارا است؛ یعنی هریک از متغیرهای مستقل به تنهایی و همچنین همة آنها به چه میزان تبیین‌کنندة متغیر مدارای اجتماعی هستند. برای این منظور از بین روش‌های رگرگرسیون، از روش هم‌زمان (Enter Method) استفاده شد و تمام متغیرها به این روش وارد معادلة رگرسیون شدند.

جدول 10 خلاصة الگو را نشان می‌دهد. مقدار ضریب همبستگی چندگانه (R) بین متغیرها 621/0 است که نشان می‌دهد بین مجموعه متغیرهای مستقل و وابستة پژوهش، همبستگی نسبتاً قوی وجود دارد؛ اما مقدار ضریب تبیین (R2) نشان می‌دهد 5/38% از کل تغییرات مدارای اجتماعی در بین دانشجویان به پنج متغیر دینداری خانواده، سبک تربیتی دموکراتیک، سبک تربیتی سهل‌گیرانه، سبک تربیتی اقتدارگرایانه و شبکة روابط خانوادگی وابسته است. همچنین باتوجه‌به اینکه معنی‌داری F در سطح خطای کمتر از یک درصد قرار دارد، می‌توان نتیجه گرفت الگوی رگرسیونی پژوهش، مرکب از پنج متغیر مستقل و یک متغیر وابسته، الگوی خوبی است و مجموعه متغیرهای مستقل قادرند تغییرات مدارای اجتماعی را پیش‌بینی کنند.

در جدول 11، ضرایب تأثیر رگرسیونی هر متغیر مستقل بر متغیر وابسته آمده است. از بین پنج متغیر، فقط تأثیر دو متغیر سبک تربیتی اقتدارگرایانه و دینداری خانواده بر مدارای اجتماعی معنی‌دار است؛ اما متغیرهای سبک تربیتی دموکراتیک و سهل‌گیرانه و همچنین شبکة روابط به‌دلیل اینکه سطح خطای مقدار t آنها بالاتر از 05/0 است، بر متغیر مدارای اجتماعی تأثیر نداشته‌اند. دربارة میزان تأثیر دو متغیر مدنظر گفتنی است با افزایش یک واحد انحراف استاندارد در متغیر دینداری خانواده، میزان مدارای اجتماعی در فرد به میزان 477/0 انحراف استاندارد کاهش می‌یابد. دربارة ضریب تأثیر متغیر سبک تربیتی اقتدارگرایانه نیز با افزایش یک واحد انحراف استاندارد در آن، میزان مدارای اجتماعی در فرد به میزان 405/0- انحراف استاندارد کاهش می‌یابد.

جدول 10- خلاصه مدل رگرسیون

الگو

F معنی‌داری

(ضریب همبستگی چندگانه)R

R2

رگرسیون

003/0

621/0

385/0

 

جدول 11- نتایج به‌دست‌آمده از رگرسیون چندمتغیرة فرضیه‌های پژوهش

شاخص­ها

متغیرها

B

اشتباه استاندارد

etab

مقدار t

سطح معنی‌داری

مقدار ثابت

523/121

675/15

 

753/7

00/0

سبک تربیتی اقتداگرایانه

0.949-

317/0

405/0-

993/2-

05/0

 

شبکه روابط اجتماعی خانواده

592/0

309/0

268/0

919/1

063/0

سبک تربیتی سهل‌گیرانه

139/0 -

529/0

038/0-

263/0-

 

79/0

دینداری خانواده

441/1-

438/0

477/0-

289/3-

002/0

سبک تربیتی دموکراتیک

117/0

453/0

051/0

259/0

79/0

 

نتیجه‌

نتیجة نخست نشان داد بین دینداری خانواده و مدارای اجتماعی رابطه وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر، هرچه میزان دینداری خانواده بیشتر باشد، فرد مدارای کمتری خواهد داشت. این یافته با نتایج پژوهش‌های حسینی و همکاران (1389)؛ استوفر (1992) و دی جاپ و کال فانو (2012) همسو است. در تبیین این یافته گفتنی است دین ارزش‌ها و هنجارهای خاصی را تجویز می‌کند که افراد متعلق به آن دین و مذهب خود را پایبند به آنها می‌دانند؛ در نتیجه به‌راحتی با رفتارها و عقاید متضاد با این هنجارها و ارزش‌ها  مدارا نخواهند کرد. در همین راستا، ماکس وبر[26] (1382) بر موضع‌گیری بافت فرهنگی و اجتماعی هر جامعه، مانند دین، در جهت نفی برخی امور تأکید کرده است که به تنش میان چارچوب‌های فرهنگی با این امور منجر می‌شود؛ به‌طوری‌که دینداران به تبعیت از این شرایط فرهنگی واکنش نشان می‌دهند و موضع‌گیری می‌کنند.

نتیجة دوم به رابطة بین سبک تربیتی دموکراتیک و مدارای اجتماعی مربوط بود که رابطه‌ای مشاهده نشد. این نتیجه با نتایج پژوهش‌های نوروزی و اسدی (1393) و دادی (1386) همسو نیست. باتوجه‌به این ناهمسویی، نیاز است پژوهش‌های بیشتری در این زمینه انجام شود.

نبود رابطه بین سبک تربیتی سهل‌گیرانه و مدارای اجتماعی نتیجة سوم این پژوهش است. ازنظر نگارنده، این نتیجه طبیعی به نظر می‌رسد؛ زیرا افرادی که سبک تربیتی سهل‌گیرانه دارند، به‌دلیل وجود آزادی بیش از حد در خانواده و عدم محدودیت بر سر خواسته‌های خود، فرصت بیشتری برای برقراری ارتباط با دوستان و حضور در گروه‌های بیشتر و به‌طور کلی فرصت تجربه‌های بیشتری را در زندگی دارند. در نتیجه امکان دارد تأثیرپذیری کمتری از خانوادة خود داشته باشند و در این مورد خاص، رفتارهای مداراجویانه یا عدم آن، با نحوة رفتار والدینشان با آنها ارتباط چندانی نداشته باشد.

نتیجة چهارم بیان‌کنندة وجود رابطه بین سبک تربیتی اقتدارگرایانه و مدارای اجتماعی است که با پژوهش‌های زارعیان (1385)، آلتمیر (1988)، نوریس (2005) و حیدری، تیموری و هقیش (2013) هم‌خوان است. براساس این یافته، کسانی که والدینشان از شیوه‌های تربیتی مبتنی بر زور و تنبیه و همراه با کنترل شدید بر رفتار استفاده می‌کنند، رفتارهای غیرمداراگرایانه و همراه با خشونت از خود بروز می‌دهند. همسو با این سخن، آدورنو معتقد است سبک تربیتی خانواده‌هایی که مبتنی بر تنبیه، تهدید و خشونت باشد، محیطی مبتنی بر زور و اجبار در خانواده را ایجاد خواهد کرد. در چنین حالتی فرزندان با مکانیسم‌های دفاعی به پرخاشگری و رفتارهای خشونت‌آمیز دست خواهند زد (Nelson, 2009: 26). آلتمیر (1988) نیز بر نقش والدین بر چنین رفتارهایی تأکید کرده و معتقد است فرزندان، رفتارهای پرخاشگرانه و ضدمدارا یا مسالمت‌آمیز را از والدین خود یاد می‌گیرد.

نتیجة پنجم بیان‌کنندة نبود رابطه بین شبکة روابط اجتماعی خانواده و مدارای اجتماعی است که با پژوهش‌های جهانگیری و افراسیابی (1390)، کوت و اریکسون (2009) و کارو و شولتز (2012) ناهم‌خوان است. براساس نظر پانتام (2000) و کوت و اریکسون (2009)، وجود روابط زیاد با گروه‌های مختلف و متنوع باعث خواهد شد افراد، تجربه‌های جدیدی کسب کنند و با کسانی که متفاوت از آنها هستند به‌راحتی ارتباط برقرار کنند؛ اما اینکه چرا در چنین پژوهشی بین گسترگی شبکة روابط اجتماعی خانواده و مدارای اجتماعی رابطه وجود ندارد، به دلایل زیر اشاره می‌شود:

1- در جامعة ایران باتوجه‌به اینکه هنوز برخی از ویژگی‌های سنتی بر خانواده حاکم است، بسیاری از خانواده‌ها با اقوام و آشنایان و به‌طور کلی افراد طایفة خود ارتباط برقرار می کنند و برای برقراری ارتباط با افراد متفاوت از خود تمایل چندانی ندارد. در صورتی که رابطه‌ای سبب مدارا می‌شود که فرد در ارتباطات خود تفاوت را تجربه و توانایی مدارا با افراد متفاوت از خود را کسب کند؛ اما فقط رابطه با فامیل و اقوام که شباهت زیادی با خود فرد دارند به رفتارهای مداراجویانه منجر نمی‌شود. 

2- دلیل دوم به این اشاره دارد که اساساً در جامعة ایرانی برای بسیاری از خانواده‌ها حضور در نهادها، انجمن‌ها و به‌طور کلی بسیاری از فعالیت‌ها نهادینه نشده است که یکی از منابع مدارا در افراد هستند و افراد برای شرکت در اینگونه گروه‌ها ضرورتی  احساس نمی‌کنند.

 

پیشنهادات

پیشنهادات پژوهشی

در حوزة پژوهش، پیشنهادات زیر ارائه می‌شوند:

1- باتوجه‌به اینکه دربارة نقش خانواده بر مدارای اجتماعی فرزندان، پژوهش بسیار کمی صورت گرفته است، انجام چنین پژوهش‌هایی برای مشخص‌شدن نقش خانواده بر مدارا ضروری به نظر می‌رسد.

2- لازم است این پژوهش در نمونه‌های دیگری نظیر دانش‌آموزان و شهروندان انجام شود.

3- از آنجایی‌که در این پژوهش، نقش والدین به‌طور کلی بر مدارای فرزندان بررسی شده است، در پژوهش‌های بعدی، نقش هریک از والدین به‌صورت جداگانه بر مدارای اجتماعی بررسی شود.

4- در این پژوهش، فقط روابط مستقیم بررسی شده است؛ اما در پژوهش‌های دیگر به تأثیر عوامل غیرمستقیم و میانجی نیز اشاره شود.

 

پژوهش‌های کاربردی

باتوجه‌به اینکه در این پژوهش، تنها دو متغیر دینداری خانواده و سبک تربیتی اقتدارگرایانه بر مدارای اجتماعی مؤثر بودند، پیشنهادات زیر ارائه می‌شوند:

1- لازم است نهادهای فرهنگی متولی امر تعلیم و تربیت، مانند آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی و ... که عهده‌دار امر آموزش خانواده هستند، در آموزش‌های خود به نقش سبک تربیتی اقتدارگرایانه بر نبود مدارا و رفتارهای پرخاشگرایانه، اشاره و آگاهی‌های لازم را در این زمینه به والدین ارائه کنند.

2- دینداری خانواده در این پژوهش تأثیری منفی بر مدارا داشت؛ بنابراین به نظر می‌رسد متولیان دین که نقش هدایت‌گری جامعه را عهده‌دار هستند و با مردم ارتباط بیشتری دارند، لازم است خود در انجام رفتارهای مداراجویانه پیش‌قدم باشند و همچنین دربارة پیامدهای فردی و اجتماعی نبود مدارا در جامعه به خانواده‌ها آگاهی دهند.



1 Toleration

2 Parenting styles of parents

3 Netwok Of Family Social

4 Religiosity family                                                                                       

[2]Mosher&Scodel

[3]Carlson&Iovini

[4]O'bryan et al.

[5]Altemeyer

 

[6]Heydari et al.

[7] Norrus

[8]Côté

[9]Caro & Schulz

[10]Côté & Erickson

[11]Ikeda & Richey

 

[12]Cigler & Joslyn

[13]Katink

[14]Kim & Zhong

[15]Stouffer

[16]Djupe & Calfano

[17]Schulz & Schulz

1 Putnam Robert

2 Coleman James

[19]Stark

[20]King

 

[21]Wogt

[22]Baumrind

[23]Democratic

[24]Permissive

[25]Authoritarian

[26] Max Weber

الله‌دادی، ن.ا. (1385). بررسی عوامل فرهنگی - اجتماعی مؤثر بر باورپذیری به دموکراسی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه اصفهان)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه اصفهان.
جهانگیری، ج. و افراسیابی، ح. (1390). «مطالعة خانواده‌های شهر شیراز درزمینة عوامل و پیامدهای مدارا»، مجله جامعه‌شناسی کاربردی، سال 22، ش 3، 175-153.
حسینی، ح.؛ میرزایی ملکیان، م. و توکلی، ز. (1389). «بررسی تأثیر خانواده بر جامعه‌پذیری سیاسی، مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه تهران»، مجله جامعه‌شناسی مطالعات جوانان، دوره 1، ش1، ص82-67.
 
 
ریتزر، ج. (1389). نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ترجمة: ثلاثی، م.، تهران: انتشارات علمی.
روشنایی، م. (1389). «تأثیر عوامل فردی و خانوادگی بر سازگاری دانشجویان با محیط دانشگاه»، فصلنامه پژوهش و برنامه‌ریزی در آموزش عالی، ش 55، ص 43-19.
زارعی، ا. و حسنی، ک. (1383). «بررسی تأثیر خانواده بر رشد اجتماعی دانش‌آموزان استان کرمانشاه»، مجله تربیت اسلامی، ش 1، ص 140-101.
زارعیان، م. (1385). بررسی تأثیر شخصیت مستبدانه والدین بر نگرش دانشجویان به دموکراسی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه تهران)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه الزهرا.
زالی‌زاده، م.؛ علی‌پور، ا. و زالی‌زاده، م. (1393). «پیش‌بینی ابعاد مدارای اجتماعی براساس سبک‌های هویت شناختی - اجتماعی در دانشجویان»، فصلنامه پژوهش‌های روان‌شناسی اجتماعی، سال چهارم، ش 15، ص 51.
سراج‌زاده، ح.؛ شریعتی، س. و صابر، س. (1383). «بررسی رابطة میزان دینداری و انواع آن با مدارای اجتماعی»، مجله علوم نسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال اول، ش 4، ص 142-109.
شارع‌پور، م.؛ آزاد ارمکی، ت. و عسکری، ع. (1388). «بررسی رابطة سرمایة اجتماعی با مدارا در بین دانشجویان دانشکده‌های علوم اجتماعی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی»، مجله انجمن جامعه‌شناسی ایران، دوره‌ 10، ش 1، ص 98-64.
شریفی، س. (1392). سنجش مدارای اجتماعی و عوامل اجتماعی موثر بر آن در بین شهروندان ساکن تهران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه الزهرا.
شولتز، د. و شولتز، س.آ. (1379). نظریه‌های شخصیت، ترجمة: محمدی، تهران: مؤسسه نشر ویرایش.
شولتز، د. و شولتز، س.آ. (1386). تاریخ روا‌ن‌شناسی نوین، ترجمة: سیف، ع.ا.، پاشا شریفی، ح.، علی‌آبادی، خ. و نجفی زند، ج.، تهران: ویرایش.
غباری بناب، ب. و پیشاهنگ، م. (1380). «رابطة صله‌رحم با سازگاری اجتماعی نوجوانان»، تهران: سومین همایش مشاوره از دیدگاه اسلامی: جوان و آرامش روان.
کیهانی، م.ا. (1384). بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشتة جامعه‌شناسی دانشگاه اصفهان.
گلابی، ف. و رضایی، ا. (1392). «بررسی تأثیر مشارکت اجتماعی بر مدارای اجتماعی در بین دانشجویان»، مجله مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره 2، ش 1، ص 86-61.
نوابخش، م. و واحدی، م. (1389). «بررسی رابطة سرمایة اجتماعی خانواده بر ناهنجاری‌های رفتاری نوجوانان»، مجله پژوهش علوم اجتماعی، سال 4، ش 4، ص 28.
نوروزی، س. و اسدی آ. (1393). «بررسی رابطه شیوه‌های فرزندپروری والدین با سازگاری اجتماعی دانش‌آموزان»، اولین کنفرانس سراسری توسعه پایدار در علوم تربیتی و روان‌شناسی، تهران: مطالعات اجتماعی و فرهنگی.
وبر، م. (1382)، روش‌شناسی علوم اجتماعی، ترجمه: چاوشیان، ح.، تهران: نشر مرکز.
یغمایی، م.ت. (1380). دینداری نوجوانان و عوامل مؤثر برآن، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی.
Adorno, T. W. Frenkel-Brunswik, E. Levinson, D. J. & Sanford, R. N. (1950)  The Authoritarian Personality. New York: Harper & Row.
Altemeyer, B. (1988) Enemies Of Freedom: Understanding Right-Wing Authoritarianism. San Francisco: Jossey-Bass.
Baumrind, D. (1966) "Effects of Authoritative Parental Control on Childbehavior", Child Development, 37(4): 887-907.
Brown, R. (2010) The Handbook of Prejudice Its Social Psychology,Blackwell Publishing.
Carlson, J. M. & Iovini, J. (1985) "The Transmission of Racial Attitudes from Fathers to Sons: A Study of Blacks and Whites". Journal of Adolescence, 20: 233-237.
Caro, Daniel H. & Schulz, W. (2012) "Ten Hypotheses About Tolerance Toward Minorities Among Latin American Adolescents", Journal of Social And Economics Education, 11: 213-234.
Cigler, A. & Joslyn Mark, R. (2002) "The Extensiveness of Group Membership and Social Capital: The Impact on Political Tolerance Attitudes". Political Research Quarterly,  55: 7-25.
Corcoran Katie, E. Pettinicchio, D. & Robbins, B. (2012) "Religion and the Acceptability of White-Collar Crime: A Cross-National Analysis", Journal for the Scientific Study of Religion, 51(3: 542–567.
Côté, Rochelle R. Andersen, R. Erickson, Bonnie. H. (2013) Social Capital and Ethnic Tolerance: the Opposing Effects of Diversity and Competition. In The Handbook of Research Methods and Applications on Social Capital. P.91.
Côté, Rochelle R. & Erickson, Bonnie H. (2009). "Untangling the Roots of Tolerance How Forms of Social Capital Shape Attitudes Toward Ethnic Minorities and Immigrants". Journal of American Behavioral Scientist, 52: 1664-1689.
Coleman, J. (1988) "Social Capital in the Creation of Human Capital". AmericanJournal of Sociology, 94: 95-120.
Duriez, B. Soenens, B. & Vansteenkiste, M. (2008) "The Intergenerational Transmission of Authoritarianism: The Mediating Role of Parental Goal Promotion". Journal of Research In Personality, 42: 622–642.
Djupe Paul, A. & Calfano, Brian R. (2012) "Religious Value Priming, Threat, and Political Tolerance", Political Research Quarterly, 66(4): 768-780.
Hopf, C. (1993) Authoritarians and their families: Qualitative studies on the origins of authoritarian dispositions. In Strength and Weakness (pp. 119-143). Springer, New York, NY.
Heydari, A. Teymoori, A. Haghish, EF. (2013) "Socioeconomic Status, Perceived Parental Control, and Authoritarianism: Development of Authoritarianism". Asian Journal of Social Psychology, 16 (3): 228-237.
Ikeda, K. & Richey, S. (2009) "The Impact of Diversity in Informal Social Networks on Tolerance in Japan". British Journal of Political Science, 39: 655-668.
Katnik, A. (2002) "Religion, Social Class, and Political Tolerance". International Journal of Sociology,  32: 14-38.
King, P. (1976) Toleration. London, George Allen & Unwin.    
Kim, J. &Zhong, Y. (2010) "Religion and Political Tolerance in South Korea", Journal of East Asia, 27: 187–203.
Kobayashi, T. (2010) "Social Bridging Social Capital InOnlinecommunities: Heterogeneity and Social Tolerance of Online Game Players in Japan". Journal of Human Communication Research, 36: 546-56.
Mosher, D. L. & Scodel, A. (1960) "Relationships Betweren Ethnocentrism in Children and the Ethnocentrism and Authoritarian Rearing Practices of Their Mothers". Journal of Child Development,  31: 369-376.
Nelson, Todd D. (2009) Handbook of Prejudice, Stereotyping, and Discrimination, Visit the Taylor & Francis Web Site At: Http://Www.Taylorandfrancis.Com
Norris, G. (2005) The Authoritarian Personality In The 21st Century, Ph. D. Department of Philosophy In Bond University.
O'bryan, M. Fishbein, H. D. & Ritchey, P. (1999) "Intergenerational Transmission of Prejudice, Sex Role Stereotyping, and Intolerance", Journal of Adolescence, 39: 408-426.
Persell, C.H. Green, A. & Gurevich, L. (2001) "Civil Society, Economic Distress, And Social Tolerance", Journal of Sociological Forum, 16(2): 203-230.
Putnam, Robert P. (1993) Making Democracy Work: Civic Traditions In Modern Italy.Princeton, Nj. Princeton University Press.
Putnam, R. (1995a) "Bowling Alone: America's Social Capital". Journal of Democracy.  6(1): 65-78.
Putnam, R. (1995b) "Tuning In, Tuning Out: The Strange Disappearance of Social CapitalIn America". Journalof Political Science and Politics, 28 (4): 664-83.
Putnam, R. (2000) Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community. Newyork: Simon and Schuster.
Ritzer, G. (1989) Sociological Theory, McGraw-Hill Companies.
Starkt, S. (2001) "Gods, Rituals, and the Moral Order". Journal for the Scientific Study of Religion, 40(4):619–36.
Stouffer, S. (1992) Communism, Conformity & Civil Liberties: A Cross-Section of The Nation Speaks Its Mind. New Brunswick New Jersey: Transactionp Ublishers.
Váradi, L. (2014) Youths Trapped in Prejudice Hungarian Adolescents’ Attitudes towards the Roma, Springer Science & Business.
Vogt W. Paul. (1997) Tolerance and education. Author, Edition, illustrated. Publisher, Sage Publications. Original from, the University of Michigan