The Paradox of Work and Mothering: The Experience of Transition to Motherhood of Employed Women

Document Type : Research Paper

Authors

University of Tehran, Iran

Abstract

Introduction
Mothering has always been one of the key roles of women in Iranian society. However in contemporary times, regarding changing attitudes and increasing social opportunities for women such as education and employment, motherhood is not only recognized as a definitive role for women, and they can choose alternative options. The transition to motherhood is a new and unique experience for employed women in the low fertility context. The fertility transition in Iran over the past few decades has been remarkably tangible. The total fertility rate (TFR) of seven children in the 1980s decreased to two children in 2000s. Thus, the purpose of this article was to explore the experiences of transition to motherhood in the context of work-mothering paradox. In this regard, two questions were raised: (1) what has changed the concept and status of mothering for employed women? And (2) what issues and problems are employed women faced to combine work and family life? 
 



Material & Methods
The qualitative method was used in this study and the data were collected through deep interviews with 30 employed mothers aged at 20-40 years old in Tehran city, the capital of Iran. The average duration of the interviews was about an hour. Participants were chosen by snowball sampling procedure. In selecting the participants, efforts have been made to maximize the diversity of contributors, such as job categories and occupations. The average age of the percipients was 32 years old. The minimum work experience for respondents was 3 years and maximum 19 years, and participants in the study have an average of 9 years of work experience. 25 of them were fulltime and 5 of them part-time employees. Data analyzed using conventional content analysis method. Here, first, deep interviews were made in the form of text, and the text was converted into semantic summaries based on a meaningful unit (such as paragraph), and then the initial coding was done, followed by the initial coding of classification, the main sub-categories were identified.
 
Discussion of Results & Conclusions
The findings of the study indicated five sub-categories, namely, unique sense of mothering; mothering as a way of social acceptance and the release of infertility stigma; the meaning and value changes of motherhood during time; the paradoxical picture of the employed woman as the ideal mother; and the paradox of work and mothering. And also, the results revealed that the meaning and concept of motherhood in the Iranian society have been changed and redefined according to the new social conditions and environments. Motherhood among employed women strongly affects their imagination and identity and emerge a new identity for them. The key component of this change is the encounter of employed women with multiple social roles. In this process, employed mothers in Iran face a paradox of work and mothering due to lack of family-friendly policies. In addition, the results showed the changing value of children and heightened emotional and social aspects of having children. In this context, childlessness is not good and easy option for employed women, because childbearing is considered as a social and cultural norms and values. In conclusion, the transition to motherhood among employed women can be as a natural or challenging process. Adding maternal identity to femininity and worker identities, job-related pressures, and cultural pressures associated with being a good mother can face many challenges for women during transition to motherhood. In contrast, suitable social and policy environments with a friendly and supportive approach to family life, work and life conditions and family affective support (especially from the spouse) can play a key role in the natural transition of motherhood for employed women. 

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسأله

گذار به مادری تجربۀ جدید و منحصربه‌‎فردی برای زنان است. این تجربه در بستر گذار باروری با تغییراتی همراه است. تحولات باروری در ایران در چند دهۀ‌‌ اخیر بسیار محسوس و چشمگیر بوده است. میزان باروری کل از هفت فرزند در دهۀ 1360 به دو فرزند در سال 1395 کاهش یافته است (Abbasi-Shavazi et al., 2009;  عباسی‌‌شوازی و همکاران، 1396). این کاهش سریع با تغییرات چشمگیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در وضعیت زنان در خانواده و جامعه همراه بوده است. تحولات گسترده در نقش‏ها و موقعیت زنان موجب شده است حضور زنان در عرصه‏های مختلف اجتماعی و فضاهای عمومی افزایش یابد و آنان با افزایش استقلال در جنبه‏های مختلف زندگی، موقعیت و پایگاه بالاتری نسبت به دهه‏های قبل داشته باشند. این امر زمینۀ‏ تغییرات محسوس در کنش‏های مادری و فرزندآوری زنان را فراهم کرده است؛ زیرا مادری به‌طور تفکیک‌ناپذیری با نقش‌های زنان در خانواده و جامعه مرتبط است.

پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، بر مادرشدن به‌منزلۀ نقش اصلی زنان تأکید بیشتری شد. همزمان دسترسی به تحصیل برای همۀ‌‌ طبقات اجتماعی نیز فراهم شد. به‌گونه‌‌ای که خانواده‌‌های روستایی نیز ترغیب شدند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. نسبت جنسی دانشجویان دانشگاه‌‌ها به نفع دختران تغییر کرد و دختران سال‌‌های بیشتری را در مدارس و دانشگاه‌‌ها سپری کردند و برای بسیاری از آنها ازدواج و فرزندآوری با تأخیر همراه شد؛ بنابراین، تحصیلات به بخش مهمی از زندگی زنان تبدیل شده است؛ زیرا تحصیلات برای زنان راهی برای کسب احترام و منزلت اجتماعی است (Abbasi-Shavazi et al., 2009).

روند افزایش‌ تحصیلات و مشارکت زنان در نیروی کار، موقعیت زنان را بهبود می‌بخشد و فرصت‌های زنان را برای کنترل منابع مالی و اقتصادی و تصمیم‌گیری دربارۀ نتایج جمعیت‌شناختی مانند باروری افزایش می‌دهد (Hindin, 2000: 255)؛ ازاین‌رو، تولید مثل عامل کلیدی در زندگی زنان است و باروری به‌طور جداناپذیری با نقش زنان در جامعه و اجتماع مرتبط است؛ بنابراین، تغییر موقعیت و جایگاه زنان در جامعه می‌‌تواند بر رفتار باروری‌‌شان تأثیر بگذارد (عباسی‌‌شوازی و علی‌‌مندگاری، 1389). در این زمینه، اگرچه مادرشدن همیشه یکی از اصلی‌‌ترین نقش‌‌های زنانه بوده است، همان طور که ابوت و والاس بیان می‌‌کنند «در زندگی زنان مرکزیتی که برای به‌‌دنیاآوردن و تربیت بچه مفروض است، جنبۀ مهمی از زندگی آنان را تشکیل می‌‌دهد» (ابوت و والاس، 1376: 181)؛ اما به نظر می‌‌رسد این دیدگاه در حال تغییر است و با توجه به فرصت‌‌ها و نقش‌‌هایی که به‌طور موازی برای زنان دسترسی‌پذیر است، مادرشدن دیگر به‌‌‌منزلۀ نقش اصلی همۀ‌‌ زنان شناخته نمی‌‌شود و زنان می‌‌توانند موفقیت را در عرصه‌‌های دیگری نظیر اشتغال هم تجربه کنند. زندگی زنان شاغل با تولد اولین فرزند به‌شدت دگرگون می‎شود. مادران شاغل با دو نقش روبه‌رویند که گاهی اوقات این نقش‌ها در تضاد با هم قرار دارند: نقش شاغلی و نقش مادری. افزایش مشارکت زنان در عرصه‌های عمومی، علاوه بر اینکه منشأ بهبود کیفیت زندگی و پیشرفت اجتماعی زنان شده است، با توجه به نقش‌‌های جنسیتی و سنتی از پیش تعریف‌شده، نقش‌‌های تازه‌‌ای را بر نقش‌‌های قبلی آنها افزوده است؛ به عبارت دیگر، اشتغال به‌منزلۀ نقشی اضافه‌شده، تعهدات و مسئولیت‌‌های بیشتری برای زنان ایجاد می‌‌کند. زنان شاغل که در بیشتر موارد به‌طور همزمان سه نقش همسری، مادری و شغلی را دارند، با انتظارات نقشی متفاوتی روبه‌رو هستند که باید قادر به پاسخگویی به همۀ آنها باشند. این احتمال وجود دارد که آنها با محور قراردادن الزامات یک نقش، برآورده‌کردن انتظارات نقش‌‌های دیگر را در حاشیه قرار دهند یا به ایفای انتظارات ایجابی اکتفا کنند؛ اما آنچه مسلم است در جامعۀ ایران سطح و حجم وظایف و انتظارات ناشی از نقش‌‌های خانوادگی از سطح و حجم مسئولیت‌‌های ناشی از نقش‌‌های شغلی بیشتر است (احمدی‌‌فراز و همکاران، 1393)؛ ازاین‌رو، همان طور که وود و نیوتن[1] (2006) استدلال می‌‌کنند مادرشدن هزینه‌‌های بیشتری را به زنانی تحمیل می‌‌کند که شاغل‌اند یا به شغل یا حرفۀ خود بیشتر متعهدند.

هدف از این مقاله کندوکاو معنا و ارزش مادری بین زنان شاغل و نحوۀ رویارویی آنها با تعارض کار و مادری است. در این زمینه، دو پرسش مطرح می‌شود: (1) مفهوم و جایگاه مادری برای زنان شاغل دچار چه تغییراتی شده است؟ (2) زنان شاغل برای ترکیب کار و مادری با چه مسائل و مشکلاتی روبه‌رو هستند؟

 

پیشینۀ پژوهش

نظریه‏های متعددی در تبیین گذار به مادری و تغییرات آن مطرح شده است که مهم‏ترین آنها شامل نظریۀ انتخاب عقلانی، نظریۀ برابری جنسیتی و نظریۀ گذار دوم جمعیتی است. «نظریۀ‌‌ انتخاب عقلانی» معتقد است فرزندآوری برای مادران تحصیل‌کرده و شاغل، هزینۀ‌‌ فرصت بیشتری ایجاد می‌‌کند. در نتیجه، زنان برای اجتناب از این امر، فرزندآوری خود را محدود می‌‌کنند (Becker, 1960; Friedman et al., 1994). «نظریۀ‌‌ برابری جنسیتی» نیز معتقد است زنانی که قصد مشارکت در بازار کار را دارند نیازمند این هستند که ازسوی خانوادۀ خود حمایت شوند و گرنه به‌دلیل نقش‌‌های چندگانه در محیط کار و خانه دچار مشکل می‌شوند و درنهایت نقش‌‌های خانوادگی خود را محدود می‌کنند (McDonald, 1997). «نظریۀ‌‌ گذار دوم جمعیتی» نیز بیان می‌‌دارد که با توجه به تغییرات ایده‌‌ای و فرهنگی، جایگاه زنان متحول و مفهوم مادری تغییر کرده است (Van de Kaa, 2002).

مک‌‌ماهن[2] (1995) بیان می‌‌کند که مادرشدن برای انجام وظایف زنانگی مهم است و چنین فداکاری شخصی، ارزش اجتماعی زنان را بالا می‌‌برد. اگرچه امروزه تعداد زنان بدون فرزند افزایش یافته است، هنوز مادری به‌منزلۀ مرکز و محور شناخت زنان بالغ شناخته می‌‌شود. زنانی که فرزندی ندارند در بیشتر مواقع به‌منزلۀ منحرف از فرهنگ مسلط مادری شناخته می‌‌شوند. این گفتمان، اصطلاح رهایی از فرزند[3] را برای زنانی ‌‌معرفی می‌‌کند که گزینۀ اشتغال را جایگزینی برای مادری در نظر می‌‌گیرند (Clark, 2012: 25).

اندرسون و همکاران[4] (2002) به این نکته اشاره می‌‌کنند که زنان با تحصیلات عالی، فرصت‌‌های اقتصادی بیشتر، منابع جایگزین بیشتر و عزت نفس بیشتری نسبت به زنان با تحصیلات پایین‏تر دارند. دیدگاه انتخاب عقلانی نشان می‌‌دهد سطح تحصیلات با اهمیت مادری نسبت معکوس دارد. شواهد تجربی نشان می‌‌دهند جریمۀ دستمزدی مادران با سطح تحصیلات افزایش می‌‌یابد و تحصیلات بالاتر با ارزش‌‌ کمتر برای فرزندآوری و احتمال بیشتر بی‌‌فرزندی همراه است.

ایچو[5] (2006) در پژوهشی در آفریقای جنوبی به این نتیجه رسید که مادری به‌منزلۀ یک هویت پرارزش شناخته می‌‌شود. در آفریقا، مادری تنها یک حس زیستی نیست؛ بلکه شامل مجموعه‌‌ای از رفتارها، انتظارات و مسئولیت‌‌هایی است که ازلحاظ فرهنگی تعریف می‌‌شوند.

ماهر و ساگرس[6] (2007) تأثیر گفتمان غالب مادری را بر تصمیم زنان دربارۀ داشتن فرزند بررسی کردند. بر طبق یافته‌‌های آنها، بیشتر زنان بی‌‌فرزند حاضر در مطالعه می‌‌ترسیدند که شاید مادری اولویت‌‌های دیگر آنها را کنترل، زندگی‌‌شان را مختل و هویت آنها را از آنها دور کند.

گرسون[7] (2009) در مطالعۀ خود به این نتیجه رسید که بین زنان جوان، مفهوم مشارکت در نیروی کار و نقش شاغل و نان‌‌آور به‌منزلۀ جنبه‌‌ای از یک مادر خوب بودن دیده می‌‌شود. این امکان وجود دارد که جاذبه‌‌های معنوی مادرشدن تا زمانی که مادرشدن واقعی آغاز شود، وجود داشته باشد.

کلارک[8] (2012) در مطالعۀ خود نشان داد مادری همچنان به‌‌‌منزلۀ یک موقعیت ارجمند توسط بیشتر زنان در ایالات متحدۀ آمریکا ستایش می‌شود. با این حال تعداد زنانی که هرگز مادری را تجربه نکرده‌‌اند در حال افزایش است. پژوهشگران بر این باورند که ایدئولوژی‌‌های فرهنگی مادری می‌‌تواند بر تصمیم مادرشدن تأثیر بگذارد. یافته‌‌های این پژوهش نشان می‌‌دهند اقلیت زنان بدون فرزند، مادری را باارزش می‌‌دانند و معانی مدنظرشان را ازطریق ارتباطشان با اشکال مادری قدرتمند و همچنین تجارب مراقبت از خانواده و روابط خویشاوندی تنظیم می‌کنند. شواهد موجود مبتنی بر تلاش در حفظ تعادل بین تعهدات خانوادگی و کاری مشارکت‌‌کنندگان، بر اولویت مادرشدن آنها تأثیر می‌‌گذارد؛ اما ارزش آنها برای نقش مادری را کاهش نمی‌‌دهد.

براساس مطالعۀ مک‌‌کویلان و همکاران[9] (2015) بیشتر زنان آمریکایی ارزش زیادی برای مادری قائل‌اند و اگر شرایطی نظیر روابط، تحصیلات تکمیلی و منابع اقتصادی کافی و مناسب باشد، تمایل به داشتن فرزند دارند. با این حال، معنا و ارزش مادری در زیرگروه‌‌های مختلف نژادی-قومی در ایالات متحده متفاوت است.

مطالعۀ واسیاگینا و کالیمولین[10] (2015) وضعیت باروری در روسیۀ مدرن را اسفناک نشان می‌‌دهد. شرایط جمعیت‌‌شناختی مدرن، ابهام ارزشی برخی پدیده‌‌ها مانند مسائل اجتماعی و رحم جایگزین عواملی‌اند که سبب بحران ایدئولوژیک مادری شده‌‌اند. بسیاری از مشکلات تنها به‌دلیل موقعیت اقتصادی و اجتماعی دشوار به وجود نیامده‌اند؛ بلکه نتیجۀ تصمیم زنان در اجتناب از مادری‌اند. شکاف در روابط بین‌نسلی، ازبین‌رفتن روش‌‌های سنتی به‌اشتراک‌‌گذاری دانش و نبود تعامل بین مادر و فرزند، همگی دلایلی است که سبب برجسته‌‌شدن معانی فرهنگی و اجتماعی مادری در روسیۀ مدرن می‌‌شود؛ بنابراین، با ازدست‌رفتن معنا و ارزش مادری، زن به‌منزلۀ یک شخص فعال در زمینۀ کار اجتماعی شناخته می‌‌شود.

نتایج پژوهش کیفی احمدی‌فراز و همکاران (1393) دربارۀ تجارب مادری زنان شاغل بیان‌کنندۀ هفت تم اصلی شامل بارداری متفاوت، مراقبان جایگزین، تداخل نقش، کشش نقش، حمایت، سازگاری تدریجی و فرسایش بود. براساس نتایج این مطالعه، قبول نقش‌‌های متعدد همسری، مادری و شغلی در زنان شاغل سبب به‌وجودآمدن انتظارات نقشی گوناگون و اجبار در پاسخگویی به این انتظارات و نیازهای نقشی در خانواده و جامعه شده است؛ اما از آنجا که نقش مادری یکی از مهم‎ترین نقش‌‌های زنان به شمار می‌‌رود، مسلماً این موضوع خواسته یا ناخواسته می‌‌تواند بر ایفای نقش مادری زنان ‌‌تأثیر بگذارد؛ البته همان طور که یافته‌‌های این پژوهش نشان می‌‌دهند ایفای این نقش مهم در مادران شاغل با تحمل سختی‌‌های فراوانی همراه است و فرایندی کاملاً متفاوت با زنان غیرشاغل دارد.

اسحاقی و همکاران (1393) در مطالعۀ چالش‌های فرزندآوری زنان شاغل استدلال می‌‌کنند که زنان شاغل با چالش‌‌های درون‌شغلی و برون‌شغلی متعددی در زمینۀ فرزندآوری روبه‌رو هستند که سبب افزایش تضاد بین خانواده و کار می‌شود. به‌دلیل کاهش حمایت‌‌های خانوادگی از زوجین جوان دربارۀ نگهداری از فرزندان، زوجین به درپیش‌گرفتن راهبردهای تأخیر در فرزندآوری و کاهش تعداد فرزندان سوق داده می‌‌شوند.

حیدری و دهقانی (1395) در مطالعۀ کیفی پدیدۀ تعارض خانواده ـ کار و چگونگی مدیریت آن بین زنان معلم شهر دلوار نشان دادند تجربۀ زیستۀ این زنان دربارۀ زمینه‌های تشدید یا ترقیق‌‌کنندۀ تعارض خانواده ـ کار و مدیریت فردی آن را می‌‌توان در پرتو سه مقولۀ محوری «حمایت اجتماعی (نوعی و خاص)»، «کنترل‌ناپذیری فرزندان در فضای رسانه‌ای جدید» و « تاکتیک‌های مدیریت فردی (مدیریت ابزاری، شناختی و عاطفی)» و یک مقولۀ هسته

هویت و ارزش مادری

گذار به مادری

زنان شاغل

هزینه‌‌های فرصت

 
«اجتماعی - تکنو – فردی‌‎محوربودن پدیدۀ تعارض خانواده - کار» تحلیل و معرفی کرد. براساس نتایج این مطالعه، میزان حمایت اجتماعی خانوادگی در خفیف یا شدیدشدن تعارض کار - خانواده برای زنان شاغل مهم و کلیدی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 1- چارچوب مفهومی پژوهش

 

 

روش پژوهش

روش استفاده‌شده در این مقاله، روش پژوهش کیفی است. جامعۀ‌‌ آماری آن شامل مادران 20 تا 40 سالۀ شاغل با تحصیلات دانشگاهی و دارای یک فرزند در شهر تهران است. نحوۀ نمونه‌‌گیری مبتنی بر نمونه‌‌گیری هدفمند و نمونه‌‌گیری نظری بوده است. با توجه به مرسوم‌بودن تعداد نمونه بین20 تا 30 نفر در مطالعات کیفی (Creswell, 1998; Mason, 2010) در این مطالعه‌‌ تعداد مشارکت‌‌کنندگان 30 نفر در نظر گرفته شد.

شیوۀ‌‌ نمونه‌‌گیری، گلوله‌برفی است؛ ابتدا یک نفر انتخاب ‌‌شد که خصوصیات لازم را داشت؛ سپس هنگام مراجعه به اداره یا شرکت مدنظر، سایر افراد دارای ویژگی‌‌های مدنظر‌‌، توسط شخص اول و سپس نفرات بعدی معرفی شدند. همچنین در انتخاب نمونه تلاش شده است به حداکثر تنوع در مشارکت‌‌کنندگان مانند رده‌‌ها و بخش‌‌های مختلف شغلی توجه شود. شیوۀ گردآوری داده‌‌ها فن مصاحبۀ‌‌ عمیق بود. به‌‎طور متوسط مدت زمان مصاحبه‌‌ها حدود یک ساعت طول کشید. در تحلیل داده‌‌ها، از روش تحلیل محتوای کیفی متعارف استفاده شد. در روش تحلیل کیفی متعارف، پژوهشگر بدون استفاده از پیشینۀ نظری کدها را کدگذاری و طبقه‌‌بندی می‌کند. در اینجا ابتدا مصاحبه‌‌های عمیق به شکل متن درآورده شدند و متن براساس واحد معنادار (نظیر پارگراف) به خلاصه‌‌های معنایی تبدیل شد؛ سپس کدگذاری اولیه انجام شد و به‌دنبال آن، کدگذاری‌‌های اولیه طبقه‌‌بندی و طبقات اصلی مشخص شدند.

مشارکت‌‌کنندگان در این مطالعه شامل 30 مادر 20 تا40 سالۀ شاغل با تحصیلات دانشگاهی ساکن شهر تهران بودند. میانگین سنی آنها 32 سال بود. 2 نفر از مشارکت‌‌کنندگان مدرک کاردانی، 14نفر مدرک کارشناسی، 13 نفر مدرک کارشناسی‌‌ارشد و 1 نفر مدرک دکتری داشتند. 14 نفر از مصاحبه‌‌شوندگان متولد تهران و بقیه متولد سایر استان‌‌ها بودند. حداقل سابقۀ کاری پاسخگویان 3 سال و حداکثر آن 19 سال بود و افراد به‌طور متوسط 9 سال سابقۀ کاری داشتند. حداقل درآمد ماهانۀ خانوار آنها یک میلیون تومان و بیشترین آن نه میلیون تومان و به‌طور متوسط 5/3 میلیون تومان بود. 25 نفر از پاسخگویان شاغل تمام‌وقت و 5 نفر شاغل پاره‌‌وقت بودند. وضعیت استخدامی 12 نفر رسمی، 3 نفر پیمانی، 12 نفر قراردادی و3 نفر شرکتی بود.

 

یافته‌‌های پژوهش

یافته‏های پژوهش در پنج مقولۀ اصلی زیر مطرح‌ می‌شوند و در ادامه دربارۀ آنها بحث می‌شود: حس منحصربه‌فرد مادری، مادری راهی برای پذیرش اجتماعی و رهایی از ننگ نازایی، تغییر معنا و ارزش مادری، تصویر متناقض زن شاغل به‌‌‌منزلۀ مادر ایده‌آل، تعارض کار و مادری.

  • ·           حس منحصربه‌فرد مادری

تحلیل یافته‌‌ها نشان دادند بیشتر مصاحبه‌‌شوندگان (29 نفر)، مادرشدن را تجربۀ شیرین دانسته‌اند و اذعان کرده‌اند که از مادرشدن خود رضایت دارند. تنها 1 نفر مادرشدن را آن هم به‌دلیل شرایطی که در آن قرار داشت، شیرین نمی‌‌دانست. مشارکت‌‌کنندگان به تجارب مادری اشاره کردند که یک زن تا زمانی که مادر نشود آن را تجربه نمی‌‌کند: مادرشدن حجم مسئولیت‌‌های مادر را افزایش می‌دهد و او را مسئولیت‌‌پذیرتر (به‌‌ویژه در قبال نوزاد) می‌کند. زنان بعد از مادری با مشکلات و چالش‌‌های فراوانی روبه‌رو هستند که برطرف‌کردن آنها صبر بسیاری را می‌‌طلبد. ضمن اینکه مادری یعنی برتردانستن فرزند بر خویشتن؛ در نتیجۀ‌‌ این فرایند، صبر و ازخودگذشتگی فرد افزایش می‌‌یابد.

«وقتی آدم مادر می‌شه از خودش می‌‌گذره. مثلاً حاضره نخوابه. همون موقع هم من فوق‌‌لیسانس قبول شدم. بچۀ من یک‌ساله بود. توی ایامی بود که بچۀ من شیر می‌‌خورد. باید سر کار می‌‌اومدم، بعد کلاس می‌‌رفتم، بعد ایام امتحانات بود؛ یعنی در عین حال که این مشغله‌‌ها رو داشتم، بچه‌دار شدم؛ ولی اولویت اول من بچه‌‌ام بود. بچه طوریه که آدم از خوابش می‌‌زنه، خواب دیگه براش مهم نیست، آدم حاضره خودش نخوره ولی بده به بچه. مادربودن برای این شیرینه که آدم ازخودگذشتگی و صبوربودن رو تجربه می‌‌کنه (فاطمه، ‌32ساله)».

در نتیجۀ ازخودگذشتگی‌‌های مادر، مهر و محبت شدیدی بین مادر و فرزند شکل می‌‌گیرد که با مهر و محبت به هیچ فرد دیگری ‌‌مقایسه‌کردنی نیست.

«یکی هست که برای آدم مهم‌تر از خودشه؛ یعنی حاضری همۀ فشارها رو تحمل کنی. یه عشق عجیبیه که آدم به هیچکی نداره. با عشق به همسر و دیگران فرق داره. من معمولاً خیلی کم احساساتمو می‌گم ولی خیلی راحت به فرزندم ابراز احساسات می‌‌کنم (زینب، 36‌ساله)».

مادری به‌دلیل حجم مسئولیت‌‌هایی که برای مادر و مهر و محبتی که بین مادر و فرزند ایجاد می‌کند، انگیزه‌‌های فرد را برای ادامۀ یک زندگی مفید افزایش می‌‌دهد. حس محبوب‌بودن برای فرزند و حس نیاز او به مادر، آرامش خاصی برای مادر به ارمغان می‌‌آورد. مادران با یک نگرانی دائمی درباره‌‌‌‌ سلامت و آیندۀ‌‌‌‌ فرزند خود دست به گریبان‌اند و این احساسی است که هیچ‌کس به‌جز یک مادر آن را تجربه نمی‌‌کند.

مشارکت‌‌کنندگان در تعریف و معنای مادری، مفاهیمی نظیر اوج ایثار و گذشت، اوج صبر و آرامش، انسانی فوق‌العاده هدفمند و تلاشگر، تجربۀ عشق ناب به فرزند، حس نزدیکی به خدا و اختیار عمل دربارۀ یک موجود دیگر را عنوان کردند.

«اینکه تو متکلف یه آدم زندۀ دیگه‌‌ای در این دنیا هستی، مسئولیت یک موجودی که خیلی بی‌پناهه، ضعیفه رو کامل دادند دست تو، این به نظرم خیلی تجربۀ شگفت‌انگیزیه. واقعاً یه وجهی از خالق‌بودن و رب‌بودن رو که آدم‌‌ها تو دنیا دنبالش هستند رو برای آدم تأمین می‌‌کنه و فکر می‌‌کنم همۀ آدم‌‌ها روی زمین همۀ هدفشون اینه که یه وجه رب‌بودن رو در خودشون نشون بدن. اگر کار هنری یا علمی می‌‌کنیم می‌‌خوایم این رو نشون بدیم. مادربودن این رو راحت بهمون نشون می‌ده. برای همین خیلی تجربۀ هیجان‌انگیزیه (زهرا، 32‌ساله)».

یکی از مشارکت‌کنندگان دربارۀ تجربۀ مادری آن را مصداق معجزۀ الهی می‌‌داند:

«مادرشدن خوبه. نعمته. اینکه احساس کنی یه موجودی رو داری به ثمر می‌‌رسونی خوبه. بالاتر از اینها مادربودن یه تجربه‌‌ای داره که تا کسی مادر نشه نمی‌‌فهمه. از اینکه می‌‌بینی از هیچی یه موجودی به وجود میاد که می‌شه همه چی، به اوج معجزۀ خدا پی می‌‌بری (طیبه، 29‌ساله)».

همچنین مشارکت‌‌کنندگان بیان کردند کهپس از مادرشدن، احساس می‏کنند ابعاد جدیدی به هویتشان اضافه شده است. در بیان این ابعاد به تکامل در جنبه‌‌های مختلف روحی، روانی، معنوی و...، صبورتر‌‌، متعهدتر، مسئولیت‌‌پذیرتر، مهربان‌‌تر و فداکارتر‌‌شدن اشاره می‌‌کردند.

«مادرشدن باعث می‌شه روحت به تکامل برسه. تا مادر نشی روحت به تکامل نمی‌‌رسه. توی یه سطحی می‌‌مونی؛ چون تو باید یه عشق بی‌‌قیدوشرط و بی‌‎انتظار رو تجربه کنی. به خاطر همین به تکاملی که مدنظرت هست می‌‌رسی (افسانه، 33‌ساله)».

همچنین افراد بررسی‌شده، مادری را با ویژگی‌‌هایی نظیر صبور‌‌بودن، تربیت خوب فرزند، وقت کافی صرف‌کردن برای فرزند و برطرف‌کردن همۀ نیازهای او، بهترین دوست فرزندبودن، تعادل برقرار‌‌کردن بین خود، فرزند و همسر تعریف می‌‌کردند.

  • ·           مادری، شیوۀ پذیرش اجتماعی و رهایی از ننگ نازایی

فشار اجتماعی و فرهنگی برای مادرشدن، پذیرش اجتماعی فرد نزد اطرافیان بعد از مادرشدن و همچنین ترس از برچسب نازا و نابارور، زنان بررسی‌شده را به مادری ترغیب کرده است.

مشارکت‌‌کنندگان دربارۀ روابط بین‌فردی خود با دیگران نیز تغییراتی را بعد از مادرشدن بیان می‌‌کردند که بیشتر ازطرف اطرافیان پذیرفته می‏شدند. در این زمینه یکی از مشارکت‌‌کنندگان چنین بیان می‏کند:

«من بعد از بچه‌‌دارشدن احساس می‌‌کردم عضوی از خانوادۀ همسرم هستم. تا قبل از اون احساس غریبگی داشتم. اینجوری خودی شدم. احساس کردم با خانوادۀ همسرم نقطۀ مشترک دارم. احساس کردم شوهرم به زندگی بیشتر وابسته شده، حوصلۀ خونه رو بیشتر داره، بیشتر خونه می‌‌مونه. اینها بخشی از منه، اینکه همسرم به خونه و زندگی وابسته‌‌تر می‌شه طرز نگاهش به من عوض می‌شه، یه آرامشی به من می‌ده (سارا، 29‌ساله)».

حدود نیمی از مشارکت‌‌کنندگان (13 نفر) اذعان داشتند که مادرشدن برایشان خیلی مهم نبوده و به آن فکر نمی‌‌کردند و تنها به دلایلی چون اجتناب از ننگ نازابودن، فشار اطرافیان و عشق به همسر اقدام به فرزندآوری کرده‌‎اند. یکی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه چنین می‌‌گوید:

«من خیلی به بچه‌‌دارشدن فکر نمی‌‌کردم؛ اما چون عاشقانه ازدواج کردم و دوست داشتم از کسی که دوستش دارم بچه داشته باشم و زندگی‌ام گرم بشه مادر شدم. خیلی رؤیای مادرشدن نداشتم (نغمه، 31‌ساله)».

همچنین مادرشدن راهی برای رهایی از ننگ نازابودن است. 26 نفر از مشارکت‌‌کنندگان معتقدند جامعه قضاوت سختگیرانه‌‌ای دربارۀ بی‌‌فرزندی دارد و به فردی که تصمیم می‌‌گیرد فرزندی نداشته باشد برچسب عقیم‌بودن می‌‌زند. تعداد 4 نفر نیز بیان کردند که در حال حاضر این جامعه نیست که فرد را در ‌‌فشار قرار می‌‌دهد؛ بلکه بستگان درجۀ یک هستند که از فرد توقع دارند حاصل ازدواجش فرزند باشد.

«اینکه اطرافیان فکر نکنن تو نقصی داری و نمی‌‌تونی بچه بیاری. وقتی تو بچه داری کسی فکر نمی‌‌کنه شاید نازا باشی، به‌خصوص خانواده‌‌های سنتی مثل خانوادۀ همسر من همچین فکرایی زیاد می‌‌کنن (مهناز، 32‌ساله)».

بنابراین، بیشتر افراد به این نکته اشاره کردند که پیروی از هنجار اجتماعی «زن خوب یک مادر خوب»، رهایی از ننگ نازایی و اجتناب از فشارهای اطرافیان سبب می‌‌شود زنان به مادرشدن ترغیب شوند؛ چون در غیر این صورت با برچسب نازابودن روبه‌رو خواهند شد.

  • ·           تغییر معنا و ارزش مادری برای زنان شاغل

امروزه مفهوم مادری با مفهوم مادری در زمان گذشته فرق کرده است. زنان در گذشته بعد از مادرشدن به‌طور کامل نقش مادری را داشته‏اند. آنان به‌دلیل مسئولیت اجتماعی و شغلی کمتر، مشغله و دغدغۀ ذهنی کمتر و زمان بیشتر برای نگهداری و رسیدگی به فرزندان داشتند؛ بنابراین، ویژگی‌‌های خاصی نظیر داشتن فرزندان بیشتر، وابستگی به تجربۀ اطرافیان، امکانات کمتر و فعالیت فیزیکی بیشتر، تساهل بیشتر در تربیت فرزندان، محبت، دلسوزی و توجه بیشتر به فرزندان، صبر و تحمل بیشتر، خیلی جدی و مستبد‌‌بودن و آگاهی کمتر را داشتند.

دربارۀ مادری در گذشته و تغییرات آن یکی از مصاحبه‌‌شوندگان معتقد است:

«مادرهای امروز به نظرم کم‌‌تحملن، اصلاً صبور نیستن. خیلی فردگرا هستند. مادرهای ما (مادران گذشته) خیلی صبورتر بودن. همه‌چیز رو برای بچه‌شون می‌ذاشتن. چیزی برای خودشون نمی‌‌خواستن. برای همینم بود که 4-3 تا بچه می‌‌آوردن؛ ولی الان می‎گن یکی هم زیاده (رؤیا، 34‌ساله)».

زمان کمتر برای رسیدگی و نگهداری از فرزندان، داشتن فرزند کمتر، صبر و حوصلۀ‌‌‌‌ کمتر، متکی‌نبودن به تجربۀ‌‌ دیگران و به‌‌روز‌‌بودن، امکانات بیشتر، خودخواه و فردگرا‌‌بودن، سخت‌‌گیری بیشتر در تربیت فرزندان، تحصیلات و آگاهی بیشتر، مسئولیت بیشتر، مشغله و دغدغه‌‌مندی از ویژگی‌‌های مادر امروزی است.

برای نمونه یکی از مصاحبه‌‌شوندگان که مادری 32‌ساله و دانشجوی دکتری است دربارۀ مادران امروزی چنین می‌‌گوید:

«مادرهای امروز مادر نیستند. بچه‌‌‌شونو می‌برن می‌ذارن مهد. ما الان نه مادریم، نه همسریم، نه شاغلیم، نمی‌‌دونم یه چیز عجیبیم. شاید شاغل‌بودن برای یه مادر نکتۀ مثبتی نباشه. تو اگر می‌‌خوای مادر باشی باید برای بچه‌‌ات وقت، انرژی و حوصله داشته باشی. این سه تا سر کار مصرف می‌شه. هیچ‌کدوم از اینا رو نداری. این سه تا عاملو نداشته باشی نمی‌‌تونی مادر خوبی باشی (مهناز، 32‌ساله)».

علاوه بر این، از دیدگاه مشارکت‌‌کنندگان (18 نفر) ارزش مادری در طول زمان کمتر و سایر نقش‏های اجتماعی انتخاب شده است. برای مثال، دربارۀ تغییر ارزش مادری یکی از مصاحبه‌‌شوندگان بر این باور است:

«به نظرم ارزش مادری کمتر شده. الان در زمانی هستیم که اگر مادری احساس کنه نمی‌‌تونه زندگی کنه فرزند و زندگی‌ش رو رها می‌‌کنه و می‌ره دنبال زندگی‌اش؛ ولی فکر نکنم قدیم این اتفاق می‌‌افتاد. به نظرم کم‌بودن فرزندان نشان‌دهندۀ کم‌شدن ارزش مادری است. فکر می‌‌کنم خودخواهی آدم‌‌ها در طول زمان بیشتر شده (مرضیه، 27‌ساله)».

در مقابل 12 نفر از مشارکت‌‌کنندگان بیان کردند که ارزش مادری تغییری نکرده است و حتی بیشتر هم شده است. یکی از مصاحبه‌‌شوندگان بیان کرد:

«ارزش مادری تغییری نکرده، هر زمانی ارزش خاص خودش رو داره. مادرای قدیم می‌‌گفتن مادر باید از همه‌چیزش بگذره؛ ولی مادرهای امروز زیر بار این حرف نمی‌رن، فکر کنم این درست‌‌تره (شیرین، 33‌ساله)».

مشارکت‌‌کنندۀ دیگری در این زمینه چنین بیان داشت:

«مادرشدن همون ارج و قرب رو داره حتی بیشترم شده؛ چون قبلاً وظیفۀ زن بوده الان به نوعی لطف زن هست که برای شوهرش بچه میاره. بهش اهمیت بیشتری داده می‌شه. حالا یه نفر بچه‌‌دار می‌شه همه ذوق می‌‌کنن ولی قبلاً طبیعی بود. کسی که ازدواج می‌‌کرد باید بچه‌‌دار می‌‌شد. دنیای جدید الزامات خاص خودش رو داره. آدم بچه‌‌دار نشه چیزهای دیگه‌‌ای هم هست که یه جوری خودش رو مشغول کنه. قدیما بچه می‌‌آوردن که سرگرم بشن. الان آدم نمی‌‌تونه به نیت سرگرمی بچه بیاره و به‌لحاظ عاطفی و با عشق فرزند را به دنیا میاره (مینا، 28‌ساله)».

از‌این‌رو، مادران امروز نسبت به مادران گذشته امکانات رفاهی بیشتری دارند و نیازی نیست به اندازۀ زنان قدیم از جسمشان کار بکشند؛ اما به‌دلیل تحصیلات و آگاهی بیشتر گزینه‌‌های بیشتری برای زندگی‌‌شان پیش ‌‌رو دارند. در نتیجه مثل گذشته فکر نمی‌‌کنند که باید همۀ زندگی‌‌شان در خانه‌‌داری و فرزندآوری خلاصه شود؛ بلکه معتقدند باید به تعالی استعدادها و توانایی‌‌های درونی خود نیز اهمیت دهند. ضمن اینکه به‌‎دلیل حجم بسیار بیشتر مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناگریزند پا‌‌به‌‌پای مردان برای تأمین معاش زندگی تلاش کنند و دیگر تنها زن خانه‌‌دار نباشند که بتواند تمام طول روز خود را صرف رسیدگی به خانواده‌‌اش کند. در عین ‌‌حال به‌دلیل هماهنگ‌نبودن محیط کاری با وظایف مادری و همسری، زیر فشارها و استرس‌‌های شدید نیز قرار دارند و زمانی که به خانه می‌‌رسند خسته و بی‌‌حوصله از یک روز طولانی کاری‌اند. در نتیجه زمان و محبت کمتری صرف فرزندان خود می‌کنند.

مادران امروز برای تربیت فرزندان خود بیش از همه‌چیز به اطلاعات روز تکیه می‌‌کنند و استفاده از تجربیات گذشتگان را کمتر مفید می‌‌دانند. در مقام مقایسه، مادران گذشته روش‌‌های تربیتی خود را سینه‌به‌سینه از مادران و مادربزرگان خود می‌‌آموختند؛ اما مادران امروز با استفاده از منابع اطلاعاتی روش‌‌های تربیتی را برای فرزندان خود برمی‌‌گزینند که در آن مادران را به دوستی هرچه بیشتر با فرزند سوق می‌‌دهد. در حالی که در گذشته به‌‎دلیل تعدد فرزندان چه بسا تربیت فرزندان کوچک‌تر بر گردن فرزند بزرگ خانواده می‌‌افتاد و والدین ارتباط چندان نزدیکی با فرزندان خود برقرار نمی‌کردند.

مادران امروزی، مادرانِ تعدادِ کمتری فرزندند. با این ‌‌حال ازنظر عاطفی و احساسی، مادرانی از جنس مادران گذشته‌اند؛ یعنی این مادران نیز به فرزندان خود عشق می‌‌ورزند و از تمام وجود خود برای رشد و سعادت آنها مایه می‌‌گذارند؛ ولی به‌دلیل تغییر نگاه به نقش زن در جامعه و مشکلات اقتصادی موجود، ناگزیرند نقش یک شاغل را علاوه بر نقش مادری بر عهده بگیرند؛ نقشی که به‌نوبۀ خود یک شغل تمام‌وقت است و نیازمند توان و زمان بسیار است. در نتیجه زیر فشار نقش و استرس‌‌های بیشتری قرار دارند.

  • ·           تصویر متناقض زن شاغل به‌‌‌منزلۀ مادر ایده‌آل

تحلیل داده‌‌ها نشان داد در گذشته به‌دلیل نگاهی که جامعه نسبت به نقش مادر داشت - یعنی همان تصویر کلیشه‌‌ای سلطان غم مادر - باید صبر و تحمل بسیاری داشت و فرزندش را خوب تربیت می‌‌کرد. همۀ وقت و توان خود را صرف فرزندانش می‌کرد تا به‌منزلۀ مادر ایده‌‌آلی شناخته شود. مشارکت‌کنندگان علاوه بر این ویژگی‌‌ها که به نوعی تصویر ایده‌‌آل از مادر از گذشته تا حال بوده است، ویژگی‌‌های دیگری را مختص به مادران امروزی می‌‌دانستند؛ ویژگی‌هایی مانند بهترین دوست فرزند بودن، کمک خرج خانواده بودن، تعادل برقرارکردن بین فرزند، کار، همسر و خود، مادری که به شکوفاکردن توانمندی‌‌های خود نیز توجه می‌‌کند؛ ازنظر آنها مادر گذشته مادری بود با فاصله‌‌ و مرز مشخص از فرزند خود که باید مورد احترام و تقدیر او قرار می‌‌گرفت و اصلاً قرار نبود دوست فرزند خود باشد.

در گذشته مرد نان‌‌آور خانواده بود؛ بنابراین، اگر مادر در این زمینه فعالیتی انجام می‌‌داد در مسیر مشاغل خانوادگی بود؛ مثلاً کشاورزی، دامداری، قالی‌‌بافی و... که در محیطی نزدیک سایر اعضای خانواده به انجام می‌‌رسید. در نتیجه شغل مستقلی برای مادر محسوب نمی‌‌شد. مادر در گذشته نیازی نبود تعادلی بین فرزند، کار، همسر و خود برقرار کند؛ چون «خود» اولین گزینه‌‌ای بود که باید فراموش می‌‌شد و تمام وجود یک زن در همسر و فرزندانش خلاصه می‌شد و این مهم‌ترین تکامل و تعالی برای یک مادر محسوب می‌‌شد. زن جوانی خود را صرف رشد و تربیت فرزند خود می‌کرد و در دوران پیری انتظار داشت فرزندانش عصای دست او باشند و او را تیمار کنند؛ اما ویژگی‌‌های جدید نظیر ترکیب کار و خانواده انتظارات جدیدی‌اند که به‌منزلۀ تصویر ایده‌‌آل یک مادر ذکر می‌شوند و این نشان‎‌دهندۀ تغییر نگاه جامعه نسبت به مادران امروز است.

نتایج نشان دادند حدود یک‌سوم مشارکت‌‌کنندگان معتقدند مادر شاغل نمی‌‌تواند مادر ایده‌‌آل باشد. یکی از مصاحبه‌‌شوندگان در این زمینه می‌‌گوید:

«مادر شاغل از مادر ایده‌‌آل خیلی دوره. مادر شاغل خیلی بیچاره است. همۀ اون چیزایی که مادرای خونه‌‌دار با بچه‌شون تجربه می‌‌کنن ما نداریم. ما همۀ وقتمون توی اداره است، وقتی می‌‌ریم خونه، یه شامی می‌‌پزیم و کارهای خونه رو انجام می‌دیم. نه به خودمون می‌‌رسیم نه به بچه‌‌مون (نسرین، 33‌ساله)».

در مقابل سه نفر از مشارکت‌‌کنندگان مادر شاغل را مادر ایده‌‌آل می‌‌دانستند:

«من فکر می‌‌کنم اقتضای زمان الان اینه که مادرا شاغل باشن؛ چون اگه نباشن اون افسردگی بعد از زایمان تا چند سال می‌‌تونه ادامه پیدا کنه؛ چون اون مادری که چند سال تو اجتماع بوده الان با بچه‌شه، ممکنه مادر احساس ناتوانی کنه که نمی‌‌تونه تو اجتماع باشه. خیلی احساس بدی در مادر ایجاد می‌‌کنه، به نظرم مادر ایده‌‌آل یه مادر شاغله (مرضیه، 27‌ساله)».

همچنین 8 نفر از مشارکت‌‌کنندگان معتقدند شاغل‌بودن یا نبودن، دلیلی بر ایده‌‌آل‌بودن یا نبودن مادر نیست؛ بلکه بستگی به طرز رفتار مادر با فرزند دارد. چه بسا مادرهایی که شاغل‌اند؛ ولی نسبت به مادران خانه‌‌دار زمان و توجه بیشتری صرف فرزندان خود می‌کنند.

«زن شاغل می‌‌تونه به مادر ایده‌‌آل خیلی نزدیک باشه. بعضی وقتا هم می‌‌تونه خیلی دور باشه. بستگی به خود شخص داره که چه معیارهایی داشته باشه. اینکه چه چیزایی رو توی ذهنش تعریف کرده باشه (مونا، 32‌ساله)».

  • ·           تعارض کار و مادری

زنان شاغل با توجه به داشتن نقش‌‌های چندگانۀ مادری و کاری یا دانشجویی، به‌طور عمده با پدیده‌‌ای با عنوان تعارض کار و مادری و فشار نقش روبه‌رو هستند. این وضعیت سبب شده است با مسائل و چالش‌‌های متعددی در زندگی خانوادگی و کاری خود روبه‌رو شوند.

نداشتن توانایی و نبودن شرایط برای ترکیب کار و بچه در زندگی مادران شاغل موجب شده است در محیط کار، به‌‌لحاظ ذهنی آسوده‌خاطر نباشند و به‌طور دائم در فکر فرزند خود باشند. برای نمونه یکی از مشارکت‌‌کنندگان می‌‌گوید:

«من خیلی احساس عذاب وجدان داشتم. وقتی مهد کودک می‌‌سپردمش یا پیش مامانم بود می‌‌گفتم اون‌طور که باید، براش وقت نمی‌‌ذارم. احساس عذاب وجدان باعث می‌‌شد پسر 4‌ساله‌‌ام الان خیلی بهم وابسته باشه؛ چون احساس می‌‌کنم وقتی باهامه باید براش وقت بیشتری بذارم (فاطمه، 32‌ساله)».

برخی مشارکت‌کنندگان، فشار نقشی را ناشی از خود اشتغال نمی‌دانند؛ بلکه بیشتر ناشی از شرایط شغلی به‌ویژه زمان طولانی ساعات کار می‌‌دانند؛ برای مثال، الهه 34‌ساله در این زمینه می‌‌گوید:

«من بیشتر با ساعت کاری‌ام مشکل دارم. دوست دارم زودتر برم خونه؛ چون وسواسی هم هستم خیلی خسته می‌شم؛ کار خونه، کار بیرون، بی‌خوابی‌ها، صبح زود بیدارشدن، سردرد، اینا اذیت‌کننده است».

ازنظر بسیاری از مشارکت‌‌کنندگان آنچه آنها را در انجام حجم زیاد مسئولیت‌‌هایشان یاری داده است تلاش بیشتر و صرف انرژی چندبرابری است که خود می‌‌تواند سبب فرتوت‌شدن هرچه زودتر این دسته از مادران شود.

علاوه بر موانعی که شرایط شغلی برای انجام وظایف مادری به همراه دارد، برخی مشارکت‌‌کنندگان در مقابل، به وجود فرزند و شرایط مادری برای مانعی در مسیر ازدست‌دادن شغل و پیشرفت‌‌های تحصیلی و شغلی (هزینۀ فرصت) اشاره کرده‌‌اند. برای نمونه یکی از مشارکت‌‌کنندگان تجربۀ خود را در ازدست‌دادن شغل به‎‌دلیل فرزنددارشدن چنین بیان می‌کند:

«اگه بخوام از تجربۀ خودم بگم من تا زمانی که مادر شدم تو رادیو هم کار می‌‌کردم. هفتۀ دوم بعد از تولد فرزندم بود که باید تو رادیو حرف می‌‌زدم؛ ولی اصلاً آمادگیشو نداشتم و کار اونجا رو از دست دادم و تا الانم نتونستم بهش برگردم (مرضیه، 27‌ساله)».

یا مشارکت‌‌کنندۀ دیگری، فرزند را مانع ارتقای تحصیلی و شغلی خود دانسته است و چنین می‌‌گوید:

«شاید اگه بچه نبود می‌‌تونستم مدرکم رو بگیرم و دکتری بخونم. می‌‌تونستم تبدیل وضعیت بشم از کارمندی به هیئت علمی؛ البته بیشتر از این جهت مانع بوده که نتونستم درسمو ادامه بدم، البته با این یک سالی که گذشته و با دورۀ بارداریم می‌شه دو سال که از درس عقب افتادم (زهرا، 28‌ساله)».

 

نتیجه‌‌

برخلاف وجود مسائل و مشکلات مرتبط با فرزندآوری، ازنظر مشارکت‌‌کنندگان در این پژوهش، مادری تجربه‌ای ارجمند با ویژگی‌‌های منحصربه‌فرد است که هیچ‌کس غیر از مادر نمی‌‌تواند آن را تجربه کند. این تجربه با ویژگی‌هایی نظیر تکامل روحی، افزایش مسئولیت‌‌پذیری و متکلف یک شخص بی‌‌دفاع بودن، ازخودگذشتگی و افزایش صبر و تحمل، عشق و وابستگی شدید، افزایش امید به زندگی، حس آرامش، یک امتحان سخت و نگرانی مداوم همراه است؛ بنابراین، مادرشدن برای زنان مطالعه‌شده اهمیت زیادی داشته است؛ ولی به‌طور عمده با یک فرزند این نیاز برطرف می‌‌شود. تجاربی که مشارکت‌کنندگان از مادری ارائه کردند نشان می‌‌دهند مادربودن برای آنان یک امر کاملاً عاطفی و پر از عشق و محبت است. ضمن اینکه مادرشدن برای آنها با افزوده‌شدن ابعاد جدیدی به شخصیتشان همراه است؛ البته برای برخی زنان شاغل، مادری از وضعیت اجبار برای زنان به انتخاب توسط زنان تبدیل شده است.

ازنظر مشارکت‌‌کنندگان، امروزه دیگر جنبه‌‌های اقتصادی در ارزش و فواید فرزند مهم نیست؛ بلکه آنچه اهمیت اصلی دارد بعد عاطفی داشتن فرزند، رسیدن به تکامل در ابعاد مختلف و رفع برخی نیازهای اجتماعی ازجمله طی‌کردن روند طبیعی زندگی، معنابخشی به ازدواج، بقای نسل، مبراشدن از ناباروربودن و وقت‌گذراندن در ایام پیری با فرزند و نوه است. مصاحبه‌‌شوندگان هرچند تصمیم مادرشدن را امری اختیاری می‌‌دانستند، زنانی را که تصمیم می‌‌گیرند در زندگی فرزندی نداشته باشند، خودخواه می‌دانستند و معتقد بودند تصمیم اشتباهی می‌‌گیرند؛ چون مادربودن لذت‌‌های بسیاری دارد و یک تجربۀ‌‌ بی‌‌پایان و بی‌‌بازگشت است و آنها با این تصمیم خود را از این لذت محروم می‌‌کنند. این امر نشان‌دهندۀ‌‌ ریشه‌‌داربودن این تفکر بین آحاد جامعه و حتی زنان تحصیل‌کردۀ شاغل است که یک زن خوب حتماً مادر است و یک ازدواج موفق، ازدواجی است که ثمرۀ آن فرزند باشد.

مشارکت‌‌کنندگان در این مطالعه، ویژگی‌‌هایی را برای مادران امروزی ذکر کردند که آنها را از مادران گذشته متمایز می‌کند و این امر به‌دلیل شاغل‌بودن مادران امروزی است. ویژگی‌‌هایی که امروزه یک مادر را ایده‌‌آل می‌کند لزوماً همان ویژگی‌‌هایی نیست که مادران گذشته را ایده‌‌آل می‌کرد و این نشان‌‌دهندۀ تغییر نگرش جامعه نسبت به مفهوم مادری است. حدود سه‌چهارم مشارکت‌‌کنندگان در این پژوهش معتقد بودند ارزش و مفهوم مادری در طول زمان دستخوش تغییر شده است و اینکه این ارزش افزایش یافته یا کاهش داشته است بستگی به ایده‌‌آل‌‌های ذهنی هر فرد دربارۀ‌‌ مادری و ارزش‌‌های آن دارد. براساس نتایج می‌‌توان گفت این ارزش مادری نیست که در طول زمان دستخوش تغییر شده است؛ بلکه آنچه تغییر کرده است معنا و مفهوم مادری امروز است که می‌‌طلبد آنها برای مادر خوب بودن در نقش‌‌های بیشتری در اجتماع ظاهر شوند. جالب‌توجه است که بیشتر مشارکت‌کنندگان معتقد بودند مادر شاغل می‌‌تواند مادر ایده‌‌آل باشد که این یعنی نگاهی مثبت به دو پدیدۀ اشتغال و مادری در کنار هم است.

با این حال، زنان شاغل به‌دلیل محیط کار و شرایط شغلی، زیر فشار نقشی و نابرابری جنسیتی در محیط کار و خانواده قرار دارند و مادری هزینه‌‌‌‌هایی مانند زمان کمتر برای فرزند و فرصت‏هایی مانند تلاش برای رسیدن به مادر ایده‌آل و تکامل خصوصیات شخصی و بین‌فردی را برای این دسته از زنان به‌شدت افزایش داده است. به این دلایل و به موجب تغییرات ایده‌‌ای و فرهنگی رخ‌داده در جامعه، هرچند مادری باارزش است، نقش و هویت مادری در ابعاد روحی، جسمی و اجتماعی آن دستخوش تغییر شده است.

نتایج پژوهش نشان می‌‌دهند مادری به‌منزلۀ یکی از مهم‌ترین وظایف زنانه شناخته می‌‌شود و ارزش اجتماعی زنان را افزایش می‏دهد. جامعه با قدرت از هنجارهای اجتماعی تشویق‌‌کنندۀ مادری حمایت می‌‌کند و سرباززدن از آن می‌‌تواند تبعات بسیاری برای زنان به همراه داشته باشد. همان طور که هیون-جو[11] (2012) معتقد است بی‌‌فرزندماندن برای زنان گزینۀ‌‌ آسانی نیست؛ چون فرزندآوری به‌منزلۀ هنجار فرهنگی در نظر گرفته می‌‌شود. اگرچه فشارهای جامعه می‌‌تواند داشتن فرزند را تشویق کند، براساس یافته‌‌های مطالعۀ ادین و کفالاس[12] (2005) به‌دلیل انتظارات فراوان از زنان، هم در حوزۀ مادری و هم در حوزۀ نقش‌‌آفرینی در فعالیت‌‌های اجتماعی، زنان مایل‌‌اند به این فشار اجتماعی و نیاز عاطفی خویش با تعداد کمتری فرزند پاسخ دهند و از داشتن تعداد زیاد فرزند اجتناب کنند.

امروزه، مادر خوب و ایده‌آل بودن به‌طور انکارناپذیری با مشارکت در بازار کار مرتبط است. همان طور که گرسون[13] (2009) نیز در پژوهش خود نشان داد امروزه مادری به‌منزلۀ مادر ایده‌‌آل شناخته می‌‌شود که علاوه بر وظایف خانه‌‌داری و مادری، هم برای رشد و تعالی استعدادهای شخصی و اجتماعی خویش و هم برای کمک در تأمین معاش خانواده، در عرصه‌‌های شغلی نیز نقش‌‌آفرینی کند. به‌علاوه، مادری برای زنان شاغل بر تصور از خود و هویتشان به شدت‌‌ تأثیر می‌گذارد و هویت جدیدی به همراه دارد. همان طور که اسمیت[14] (2007) در مطالعۀ خود نشان داد ابعاد هویتی زنان در طول گذار به مادری تغییر می‌‌کند. مؤلفۀ کلیدی این تغییر، درک زنان از نقش‌‌های اجتماعی‌‌شان است. همچنین، زنان در بستر گذار به مادری از دنیای عمومی کار و شغل وارد دنیای خصوصی خانه، بچه و خانواده می‌‌شوند.

مادران شاغل با وجود همۀ مشکلات موجود، برای مادرشدن اهمیت زیادی قائل‌اند و داشتن یک فرزند را لازمۀ‌‌ زندگی می‌‌دانند؛ چون با داشتن فرزند تجربۀ منحصربه‌فردی را ازنظر عاطفی و معنوی خواهند داشت که ارزش آن با هیچ‌چیز دیگر مقایسه‌کردنی نیست؛ ولی لزومی به داشتن تعداد بیشتری فرزند احساس نمی‌‌کنند. همچنین، اگرچه فرصت‌‌های شغلی به میزان لازم و با توجه به تحصیلات برای زنان حال حاضر جامعۀ‌‌ ایران فراهم نیست، امروزه دیگر آنها خود را منحصر به خانه و خانه‌‌داری نمی‌دانند و تمایل دارند هرچه بیشتر و مؤثرتر به عرصه‌‌های اجتماعی وارد شوند و تخصص و مهارت خود را بالفعل کنند. این تمایل متأخر در آنان، فرصتی برای خانه‌‌داری و فرزندآوری به سبک و سیاق مادران و مادربزرگ‌‌هایشان باقی نمی‌‌گذارد و آنان در مسیر جدید به‌دنبال مدیریت ترکیب کار و بچه در زندگی‌‌شانند. هرچند در این فرایند زنان شاغل به‌دلیل وجودنداشتن حمایت اجتماعی و در نبود سیاست‌های خانواده‌محور با هزینه‌‌های فرصت و تعارض‌‌های کار و مادری روبه‌رو هستند.

بدین ترتیب، گذار به مادری برای زنان شاغل ممکن است روندی طبیعی و در عین حال چالش‌برانگیز باشد. اضافه‌شدن هویت مادری به هویت‌‌های زنانگی و کارمندی، فشارهای محیط شغلی و فشارهای فرهنگی مرتبط با مادر خوب بودن می‌‌تواند گذار به مادری را برای زنان شاغل با چالش‌‌های متعددی روبه‌رو کند. در مقابل، محیط اجتماعی و سیاستی مناسب با رویکرد دوستدار و حامی خانواده، شرایط شغلی و زندگی و حمایت‌‌های عاطفی خانوادگی (به‌‌ویژه ازطرف همسر) می‌‌تواند نقش مهمی در طبیعی‌بودن گذار به مادری زنان شاغل ایفا کند.



[1]Wood & Newton

[2]McMahon

[3] Childfree

[4]Anderson et al.

[5]Ichou

[6]Maher & Saugeres

[7]Gerson

[8]Clark

[9]McQuillan et al.

[10]Vasyagina & Kalimullin

[11]Hyun-Joo

[12]Edin & Kefalas

[13]Gerson

ابوت، پ. و والاس، ک. (1376). درآمدی بر جامعه‌‌شناسی نگرش‌‌های فمنیستی، ترجمۀ: مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران: دنیای مادر.
اسحاقی، م.؛ محبی، ف.؛ پاپی‌‌نژاد، ش. و جهاندار، ز. (1393). «چالش‌‌های فرزندآوری زنان شاغل در یک مطالعۀ کیفی»، فصلنامۀ زن در توسعه و سیاست، د 12، ش 1، ص 134-111.
احمدی‌‌فراز، م.؛ عابدی، ح. و آذربرزین، م. (1393). «تبیین تجارب زنان شاغل پیرامون نقش مادری: یک پژوهش کیفی پدیدارشناسی»، مجلۀ تحقیقات کیفی در علوم سلامت، ش 2، ص 148-137.
حیدری، آ. و دهقانی، ح. (1395). «شناسایی کیفی پدیدۀ تعارض خانواده - کار و چگونگی مدیریت آن در بین زنان معلم متأهل شهر دلوار»، فصلنامۀ جامعهشناسی کاربردی، ش 63، ص 40-15.
عباسی‌‌شوازی، م. و علی‌‌مندگاری، م. (1389). «تأثیر ابعاد متفاوت استقلال زنان بر رفتار باروری آنها در ایران»، پژوهش زنان، د 8، ش 1، ص 51-31.
عباسی‌شوازی، م.؛ حسینی‌چاوشی، م. و بنی‌‌هاشمی، ف. (1396). تحولات باروری در ایران براساس نتایج سرشماری 1395، گزارش پژوهشی، مرکز آمار ایران.
Abbasi-Shavazi, M. J. McDonald, P. & Hosseini-Chavoshi, M. (2009) The Fertility Transition in Iran. Lonlon: Springer Press.
Anderson, D. J. Melissa, B. & Krause, K. (2002) “The Motherhood Wage Penalty: Which Mothers Pay It and Why?” American Economic Review, 92: 354-358.
Becker, G. S. (1960) “An Economic Analysis of Fertility.” in The Demographic and Economic Change in Developed Countries. Columbia: Columbia University Press. 209-240.
Clark, A. M. (2012) A Phenomenology of the Meaning of Motherhood for African American and Hispanic Women Who Do Not Have Children in the United States. Master’s thesis. Department of Sociology, University of Nebraska. https://digitalcommons.unl.edu/sociologydiss/17/.
Creswell, J. (1998) Qualitative Inquiry and Research Design: Choosing among Five Traditions. Thousand Oaks, CA: Sage.
Edin, K. & Kefalas, M. (2005) Promises I Can Keep: Why Poor Women Put Motherhood Ahead of Marriage. Berkeley, CA: University of California Press.
Friedman, D. Hechter, M. & Kanasawa, S. (1994) ”A Theory of the Value of Children.” Demography, 31(3): 375-401.
Gerson, K. (2009) ”Changing Lives, Resistant Institutions: A New Generation Negotiates Gender, Work and Family Change.” Sociological Forum, 24 (4): 735-753.
Hindin, M. J. (2000) ”Women’s Autonomy, Women’s Status and Fertility–Related Behavior in Zimbave.” Population Research and Policy Review, 19: 255-282.
Hyun-Joo, L. (2012) The Intersection of Motherhood Identity with Culture and Class: A Qualitative Study of East Asian Mothers in England. PhD Thesis. Department of Social and Policy Sciences, University of Bath. http://opus.bath.ac.uk/32556/.
Ichou, C. (2006) ”Sex Roles and Stereotyping: Experiences of Motherhood in South Africa.” Agenda: Empowering Women for Gender Equity, 69: 101-109.
Maher, J. & Saugeres, L. (2007) “To Be or Not to Be a Mother?” Journal of Sociology, 43 (1): 5–21.
 Mason, M. (2010) “Sample Size and Saturation in PhD Studies Using Qualitative Interviews.” Forum: Qualitative Social Research, 11(3): 1-19.
McDonald, P. (1997) “Gender Equity, Social Institutions and The Future of Fertility.” Working Papers in Demography 69, The Australian National University.
McMahon, M. (1995) Engendering Motherhood: Identity and Self-Transformation in Women's Lives. New York: Guilford Press.
McQuillan, J. A. L. Greil, K. Shreffler, M. & Bedrous, A. V. (2015) “The Importance of Motherhood and Fertility Intentions among U.S. Women.” Sociological Perspectives, 58 (1): 20-35.
Smith, J. A. (2007) “Identity Development During the Transition to Motherhood: An Interpretative Phenomenological Analysis.” Journal of Reproductive and Infant Psychology, 17(3): 281-299.
Van De Kaa, D. J. (2002) “The Idea of A Second Demographic Transition In Industrialized Countries, Paper Presented.” At the Sixth Welfare Policy Seminar of the National Institute of Population and Social Security, Tokyo, Japan, 29 January.
Vasyagina, N. & Kalimullin, A. (2015) “Retrospective Analysis of Social and Cultural Meanings of Motherhood in Russia.” Review of European Studies, 17(5): 61-65.
Wood, G. & Newton. J. (2006) “Childlessness and Women managers: Choice, Context and Discourses.” Gender Work and Organization, 13: 338-358.