Document Type : Research Paper
Authors
1 Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran
2 University of Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسأله
مصرفگرایی و گرایش به مصرف بیشازحد کالاها، مظهر حرکت از یک دوره به دورۀ دیگر بود. این حرکت که با عنوان حرکت از مدرنیته به پسامدرنیته مشخص میشد با تغییر نقش محوری تولید در زندگی مردم به مصرف بهمنزلۀ امری که تعیینکنندۀ هویت آنهاست، همراه بود. تحولات دهههای اخیر در عرصۀ مصرفگرایی سبب تعدد و تنوع منابع هویتساز شده و گسترش جهانیشدن به بازتعریف هویت زنان دامن زده است (افراسیابی و همکاران، 1395: 142؛ ربیعی و رفیعی، 1395: 147؛ ساروخانی و رفعتجاه، 1383: 133). در این میان میتوان اینگونه اذعان داشت که زمانی پدیدۀ مصرفگرایی مختص جوامع غربی بود؛ اما اکنون با گسترشی که در همۀ جوامع یافته است، پدیدهای جهانی است؛ برای مثال، پژوهشهای اجتماعی در ایران نیز نشان میدهند «گرایش به کالاهای لوکس و تجملی در ایران پس از جنگ، بهشدت افزایش یافته است» (کریمخانزند، 1375: 5). در این میان جنسیت بعدی مهم در خرید و مصرف تلقی میشود. زنان در ابعاد مختلف برای توسعۀ سرمایهداری و بازارهای مصرفی اهمیت بسیاری دارند. با گسترش سرمایهداری و ورود زنان به عرصۀ کار، زنان بهسمت مصرف بیش از پیش پوشاک، لوازم زینتی و آرایشی جلب شدند و از تولید خانگی فاصله گرفتند.
ازسویی ویژگیهای زنانه، نیازهای آنان و تبلیغات، بازارهای مختلفی را برای مصرف کالاها و فروش محصولات سرمایهداری به وجود آورد؛ ازاینرو، در دهههای اخیر سیاستهای جدیدی در سبک زندگی مصرفی زنان رخ داده است و زنان بیش از گذشته به سبک زندگی مصرفی روی آوردهاند. مطالعات نشان میدهند ماهیت ذهنی و رفتاری زنان و مردان در خرید یکسان نیست؛ برای مثال، برخی نظریهپردازان (استوری، 1386) اشاره کردهاند که مردان خریدارانی خشکتر و غیرعاطفیتر و زنان خریدارانی تفریحی محسوب میشوند. همچنین بسیاری از پژوهشهای انجامشده در حوزۀ مصرف نشان میدهند رفتار و عادات خرید در زنان و مردان متفاوت است و نگرش زنان نسبت به خرید و مراکز خرید مثبتتر است؛ بهگونهای که انگیزههای روانشناختی همچون چشموهمچشمیها، نیاز به خودنمایی، تشخصجویی و کسب اعتبار و منزلت و هویت متفاوت در نگاه دیگران، توانسته است بر تمایلات مصرفی زنان تأثیر بگذارد. در نگاه بسیاری از زنان پرسهزدن در فروشگاهها و مراکز خرید امروزی، فارغ از کسب آزادی برای آنها، نشان منزلت است. ازسوی دیگر، تبلیغات رسانههای ارتباطی از دیگر عواملی است که ارزشها و تمایلات مصرفی را بین زنان تقویت میکنند. در این میان زنان بهمنزلۀ قشری که مخاطب اصلی برنامههای وسایل ارتباط جمعیاند، بیشترین تأثیرپذیری را دارند. همان گونه که میدانیم تبلیغاتی دربارۀ مصرف مواد خوراکی، پوشش، ورزش و کالاهای گرانقیمت، به عاملی در ایجاد تمایلات مصرفی و گرایش به مصرف کالاهای تجملی تبدیل شده است. همچنین مراکز خرید با کارکردهایی در تفریح، ایجاد اوقات فراغت و کسب استقلال و آزادی برای زنان، به عاملی برای افزایش مصرف تجملی تبدیل شده است. مراکز خرید برای زنان فضایی را فراهم میکند تا به دور از سختگیریهای دوران گذشته همان گونه که تمایل دارند اوقات خود را سپری کنند؛ زیرا رفتن به مراکز خرید حضور زنان را در بیرون از خانه موجّه میکند؛ اما آنچه در این رابطه تأملبرانگیز است این است که مصرف هرگونه کالایی نمیتواند برای افراد کسب منزلت در پی داشته باشد؛ بلکه این کالاهای لوکس و تجملیاند که قادرند برای افراد هویت جدیدی به بار آورند. مصرف کالاهای ارزانقیمت و حضور در مراکز خرید پایین شهر سبب افزایش اعتبار و منزلت افراد نمیشود و پایگاه اقتصادی - اجتماعی پایین افراد را نشان میدهد؛ ازاینرو، همان گونه که بوردیو در کتاب تمایز نشان میدهد یکی از عواملی که بر مصرفگرایی افراد اثر میگذارد، ذائقۀ مصرف است که خود ممکن است از رسانههای ارتباط جمعی تأثیر بگیرد (Bourdieu, 1984: 29).
در این دیدگاه ذائقۀ مصرف همان توانایی افراد برای تمایز قائلشدن بین فرآوردههای گوناگون فرهنگی و زیباییشناختی و ارزش قائلشدن برای آنهاست؛ درواقع ذائقه، مصرف الگوهای فرهنگی و ترجیحهاست و بهمنزلۀ ترجیحهایی از انواع معینی از پوشاک، مبلمان یا دیگر کالاها بهطور مستقیم بر انتخابهای افراد اثر میگذارد (کمالی و خودکاری، 1393: 120). در ایران با توجه به افزایش سطح رفاه جامعه، تغییرات اجتماعی گستردهای در گرایش بهسمت ارزشهای مادیگرایانه مشاهده میشود. در چنین شرایطی زنان در دوری از مصرف کالاها گرفتار میشوند تا از یک طرف بهمنزلۀ «مصرفکنندۀ نیابتی[1]» برای شوهران و خانوادههایشان کسب منزلت کنند و ازطرف دیگر هویتی متفاوت از هویت زن سنتی برای خود به دست آورند؛ زیرا زنان در مقایسه با مردان، در چالش هویتیابی قرار دارند؛ بنابراین، زنان در جستجوی کسب هویت برای خود سعی میکنند با مصرف تظاهری کالاها و قرارگرفتن در مراکز خرید شیک و امروزی هویتهای جدیدی برای خود بسازند.
براساس اطلاعات گزارششده توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، میزان هزینهای که خانوادهها برای مبل و اثاثیه، پوشاک، کفش و مواردی از این دست صرف کردهاند، از سال 1375 تا 1385 سه برابر شده است[2]. ایران ازنظر تعداد جراحی زیبایی بینی در دنیا مقام اول را دارد. 80 درصد از زنان و 60 درصد از مردان به انجام عمل زیبایی تمایل دارند. رئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی بیان میکند که 60 تا70 درصد از تقاضاهای جراحی زیبایی بهویژه جراحی بینی غیرضروری است. ایرانیها ازنظر رشد مصرف لوازم آرایشی، رتبۀ 3 را در دنیا دارند. در کشور ما تنها 10 درصد از لوازم آرایشی موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شدهاند. سن مصرف لوازم آرایشی به 15 سال رسیده است؛ در حالی که در کشورهای توسعهیافته، تمایل به آرایش بیشتر در زنان مسن دیده میشود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست دادهاند (ترکاشوند، 1388). مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران نیز در سال 1381 نظرسنجی با عنوان «ارزیابی نظر شهروندان تهرانی از پدیدۀ تجملگرایی» انجام داده است. یافتههای این نظرسنجی نشان میدهند 77 درصد از مردم، رواج پدیدۀ تجملگرایی را در حد زیاد میدانند. ازنظر 71 درصد کسب ثروت و درآمد اقتصادی، اولین اولویت و هدف مردم در زندگی شده است (علیخواه، 1387: 251). علیخواه معتقد است پژوهشهایی که در سالهای اخیر انجام شدهاند، این ادعا را تأیید میکنند که در سالهای اخیر، عناصر نظام ارزشی جامعه از وضعیت مذهبی - معنوی به اولویت و غلبۀ عناصر مادی و درنتیجه انتظارات مصرفی در حال جابهجایی است (علیخواه، 1387: 250). جدا از آنکه بروز این تحولات را تا چه میزان گسترده یا محدود بپنداریم و جدا از آنکه چه داوری ارزشی از این تحولات داشته باشیم، نباید از اهمیت و تأثیرات آن در سطح زندگی روزمره غافل شویم (شالچی، 1387: 112).
بنابراین، مسئلۀ اصلی ما در این پژوهش بررسی رابطۀ بین مصرفگرایی و بازتعریف هویت اجتماعی زنان بهطور اختصاصی در بین سه نسل از زنان دهههای 50، 60 و 70 در شهر اصفهان است. در این پژوهش تلاش بر آن است تا نشان داده شود هرچند زنان همواره در طول تاریخ تمایلات مصرفی بیشتری نسبت به مردان داشتهاند، آنچه در مصرفگرایی بیشازحد و درواقع مصرف تظاهری دیده میشود، ناشی از شیوع فرهنگ مصرفی است که دراثر تبلیغات نظام سرمایهداری و فرایند جهانیشدن در این رابطه اتفاق افتاده است. شاید سؤال این باشد که چرا شهر اصفهان بهمنزلۀ موردمطالعه انتخاب شده است؛ در پاسخ باید گفت زنان شهر بزرگی مثل اصفهان که در حد وسیعی در جریان مدرنیته قرار گرفتهاند و در عرصههای نهادی و فرهنگی ردهبندیها و نقشهای جدیدی را تجربه میکنند، به این دلیل انتخاب شدهاند که شهر اصفهان هنوز پیوندهای خود را با سنت حفظ کرده است و تقابل سنت و مدرنیته بهوضوح در آن مشاهده میشود و جزو یکی از معدود کلانشهرهایی است که نه بهطور کامل درگیر کلیشههای مذهبی، خانوادگی و... است و نه پیوند خود را بهطور کامل با این کلیشهها گسسته است؛ درواقع، زنان امروزی در شهر اصفهان در دیالکتیک هویتیابی و تغییر هویت در پرتو تمایلات مصرفگرایانه و وابستگیهای مذهبی، خانوادگی و سنتی خود نقش فعالی ایفا میکنند. اصفهانیها در گذشته از نگاه دیگران ویژگیهایی چون اقتصادیبودن را داشتهاند و زنان با قرارگرفتن در چنین فرهنگی با صرفهجوییهای بسیار سعی در حفظ منزلت خانوادگی خود داشتهاند؛ اما امروزه پیدایش مراکز خرید تجملی و لوکسی چون هایپرها و سیتیسنترها که نمونههای مشابه آنها تنها در کشورهای توسعهیافته مشاهده میشود، آنها را در جایی بین سنت و مدرنیته قرار داده است و آنها با ایستادگی در مقابل ارزشهای گذشته سعی در بازتعریف هویت خود دارند؛ بنابراین، با توجه به آنچه بیان شد، اهداف کلی این پژوهش عبارتاند از:
- شناخت عوامل مؤثر بر مصرفگرایی بین زنان دهههای 50، 60 و 70 شهر اصفهان.
- بررسی رابطۀ مصرفگرایی و بازتعریف هویت اجتماعی زنان.
پیشینۀ پژوهش
بهسبب وضعیت زنان در دهههای اخیر و دگرگونی نقش و جایگاه آنها در جامعه، مباحث مربوط به بازتعریف هویت زنان اهمیت ویژهای دارد؛ بهگونهای که چنین مباحثی، ازجمله موضوعات ارجمند برای پژوهشهای اجتماعی محسوب میشوند. در این زمینه بیشتر پژوهشها دربارۀ هویت و بازتعریف آن نشان میدهد جامعۀ ایران در جریان تغییرات سریع و متعدد قرار گرفته و بهسمت تغییر ارزشها گام برداشته است. در این رابطه مطالعاتی که بهطور انحصاری دربارۀ زنان انجام شدهاند، نشاندهندۀ تغییر ارزشها و نگرشها و نوعی بازاندیشی در هویت و گسترش تفکرات بازاندیشانه (عبدالهیان و همکاران، 1385: 57) و گرایش به نوگرایی (سفیری و همکاران، 1392: 57) در ارزشهای زنانهاند. همچنین ساروخانی و رفعتجاه (1383) پژوهشی با عنوان «زنان و بازتعریف هویت اجتماعی» انجام دادند. آنها دریافتند که از میان کل عوامل، تحصیلات بیشترین تأثیر را در بازتعریف هویت اجتماعی زنان تهران داشته است؛ پس از آن ارزشها و نگرشها، سبک زندگی و هویت نقشی مسلط (نقشی که هر فرد در زندگی برای خود برمیگزیند و خود را با آن تعریف میکند)، بر بازتعریف هویت اجتماعی تأثیر گذاشته است. نتایج مطالعات زلفعلیفام و غفاری (1388) نیز نشان میدهند با ورود مدرنیته، منابع هویتبخش سنتی رو به نابودی رفته است. همچنین بر طبق پژوهشهایی چون عدلیپور و همکاران (1393) نفوذ مدرنیته و استفاده از فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی، ارزشها، باورها و نیازهای افراد را دستخوش تغییر کرده است و جنبۀ خاص تأثیرگذاری آنها در مقاومت زنان در برابر کلیشههای جنسیتی بوده است. در این میان بیشتر پژوهشهای داخلی در دهۀ اخیر دربارۀ روند تغییرات هویتی زنان به مسائل مرتبط با سبک زندگی توجه داشتهاند و معیار بیشتر آنها متغیرهایی چون مصرفگرایی (وارستهفر و مختاری، 1388)، جهانیشدن (خواجهنوری و مقدس، 1385) و تأثیر تبلیغات تجاری شهری (موسوی و احمدی، 1392) بوده است.
در بین پژوهشهای خارجی روی و ساها[3] (2007) پژوهشی با عنوان «تغییر در ترجیحات زنان» انجام دادند و در آن به این نتیجه رسیدند که آنچه طرز لباسپوشیدن را در انتخاب فردی مشخص میکند، مدیریت بدن و ابراز هویت است.
بروکس و وی[4] (2008) در مقالۀ «بازاندیشی و تبدیل هویت جنسیتی» با بررسی سه مجموعه داده از اعضای یک انجمن زنانه، ادعا میکنند که فرصتهای تغییر در هویت جنسیتی بسیار محدودتر از چیزی است که تصور میشود. نتایج نشان میدهند جایی که خواستههای افراد از تفکرات و بحثهای عمومی حاصل شده باشد، تغییر در مفهوم جنسیت ایجاد میشود و روابط در عمل تغییر میکنند.
کوکی[5] (2009) در مقالۀ «دختران علاقهمند نیستند» دربارۀ ساختار اجتماعی و علاقه به ورزش در دختران این سؤال را مطرح کرده است که آیا ترجیحات سبک زندگی زنان در مواردی که فرصتهای ساختاری برای آنها فراهم است، نشانۀ علاقهمندی و انتخاب آنهاست یا عوامل دیگری هم در این زمینه تأثیرگذارند. نتایج این پژوهش نشان میدهند افزایش فرصتهای ساختاری بهتنهایی برای دسترسی به برابری کافی نیست؛ زیرا بخشی از ساختارهایی که توسط مردم ایجاد میشوند، از معنایی تشکیل شده است که مردم با استفاده از عاملیتشان تولید میکنند.
زیمرمن و دالبرگ[6] (2008) در پژوهش «چشمانداز جنسی زنان در تبلیغات: از منظر تعهد معاصر» نگرش زنهای جوان را از منظر جنسی در تبلیغ تجاری بررسی کرده است. این مطالعه نشان میدهد تبلیغات بیشتر زنانه شدهاند و جنسیت در تبلیغات هدف گرفته شده است و گرایش زنان به تبلیغات و استفاده از تبلیغات در زندگی روزمرۀ خود بیشتر شده است. کریوویلا و همکاران[7] (2009) با طرح این پرسش که آیا زنان و مردان بهطور متفاوتی خرید میکنند، بهدنبال کشف عادتهای خرید افراد در هند بودند. نتایج یافتههای آنها نشان میدهند تفاوتهای معناداری در رفتار خرید وجود دارد که ممکن است با جنسیت مرتبط باشد. در کل زنان نگرش مثبتتری نسبت به مراکز خرید دارند و محصولات روز را بیشتر از مردان مصرف میکنند که این امر نشان میدهد مصرفگرایی بین آنها بیشتر از مردان است.
در پژوهشی دیگر باون[8] (2012) رابطۀ بین پوشاک و هویت از منظر مصرف و مد را بین جوانان شهر میلان بررسی کرده و بیان کرده است که میزان مصرف پوشاک راهی برای نشاندادن هویت غیرانحصاری محسوب میشود.
با مرور این پژوهشها میتوان گفت عمدۀ پژوهشها از تغییرات هویتی زنان بحث میکنند. در این زمینه به عوامل متعددی توجه شده است. از مهمترین عوامل چنین تغییری، نگرشهای مبتنی بر جنسیت، تحصیلات، حضور پررنگ رسانههای ارتباطی و اطلاعاتی و جهانیشدن شناخته شده است. این بررسیها دربارۀ تغییرات هویتی اهمیت دارد؛ اما ازسوی دیگر، انجامدادن مطالعاتی که بتواند نسلهای مختلف زنان را در این زمینه با هم مقایسه کند، مهم است؛ بنابراین، با درنظرگرفتن این نکته که بازتعریف هویت امری بازاندیشانه و مسئلهای چندسطحی است و در حال اتفاقافتادن است، ضروری است که این مسئله بررسی شود.
مبانی نظری
دربارۀ مصرف نظریههای متعددی ازسوی نظریهپردازان مختلف مطرح شده است که میتوان در یک دستهبندی آنها را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: نخست نظریههایی که با نگاهی انتقادی توجه خود را به وجوه منفی مصرف و پیامدهای ناگوار آن معطوف کردهاند. دوم نظریههایی که مصرف را بهمنزلۀ کنشی خلاقانه و بازاندیشانه ارزیابی کردهاند که با وسعتبخشیدن به گسترۀ انتخابهای افراد و خلق تفاوت، امکانات جدیدی را به روی جوامع معاصر میگشایند (ربیعی و رفیعی، 1395: 148). زیگمونت باومن بر این باور است که در عصر پستمدرن، قدرت بازار، انسجام اجتماعی و وفاداری نهادی شهروندان را تضمین کرده است. نیازها، تمایلات، هویتها و سبکهای زندگی اجتماعی انسانها به مصرف پیوند خورده است. خویشتنهای پستمدرن به هویتها و زندگیهای اجتماعی ازطریق الگوهای مصرف شکل میبخشند. کالاها چنان طراحی شدهاند که توهمات و امیدهایی را به وجود آورند تا آدمیان را اغوا کنند که به همنوایی اجتماعی تن دهند (باومن، 1388، به نقل از سیدمن، 1386: 225).
بودریار نیز معتقد است ما در عصری قرار گرفتهایم که بشر زیر سلطه و محاصرۀ اشیا قرار گرفته است. مصرفکننده بهطور منطقی از یک شیء بهسمت شیء دیگر میرود و در حصار اشیا گرفتار میشود؛ چیزی که با جنون خرید و میل به تصاحب - که خود زاییدۀ وفور کالاهاست - تفاوت دارد (بودریار، 1394: 17)؛ اما این اشیا و کالاهای مادی حامل معانی اجتماعیاند (باکاک، 1381: 102)؛ درواقع، سبک زندگی و نوع کالاهای مصرفی ما، با خود نشانههای فرهنگی و اجتماعی بههمراه دارد و افراد از آنها برای دستیابی به هویت اجتماعی استفاده میکنند.
به تعبیر بودریار مصرف در دوران جدید فرایندی است که طی آن، مصرفکنندگان ازطریق بهنمایشگذاشتن کالاهای خریداریشده، بهطور فعال در حال تلاش برای کسب هویتاند؛ به تعبیر دیگر، در زمان کنونی افراد هویت خود را ازطریق مصرفکننده به دست میآورند.
در این فرایند هویت جدید، تغییر در کالاهای مصرفی و تغییر در اندیشه، آن هم اندیشۀ دیگران است. ازطرف دیگر، براساس الگوی دیتمار، لانگ و میک، یکی از انگیزههای خرید انگیزههای هویتی است. امروزه در جامعۀ مدرن کنشهای مصرفی مبنای اصلی هویت اجتماعی فرد است که دامنۀ بسیار گستردهای از کودکی تا کهنسالی دارد (اباذری و کاظمی، 1384: 169). بودریار نیز با تأثیر از زبانشناسی لوی استروس، مصرف ابژهها را نوعی زبان تصور میکند که در محدودۀ آن هر ابژۀ مصرفی معرف نشانهای است که با اعطای هویت و موقعیت به انسانها، جهان اجتماعی را شکل میدهد. به گمان او، در جوامع مصرفی معاصر افراد بهجای مصرف کالاها نشانههای مربوط به آنها را مصرف میکنند؛ زیرا اشیا چیزی نیستند جز نشانه و ازاینرو بیش از آنکه برای پاسخگویی به نیازهای انسانی مصرف شوند، برای دلالت بر جایگاه اجتماعی و کسب تشخص و تمایز به کار میروند (به نقل از ربیعی و رفیعی، 1395: 162)؛ درواقع، بودریار کالاها را نظامی از نشانهها تلقی میکند که با اعطای هویت و موقعیت (مانند جنسیت، طبقه یا هویت محلی) به انسانها و اشیا، جهان اجتماعی را سازمان میبخشد (سیدمن، 1386: 229). از دیگر نظریهپردازان در این حوزه، تورشتاین وبلن است که نظریۀ طبقۀ تنآسا را با رویکردی به کارکردهای پنهان مصرف تظاهری مطرح کرده است. او در پی فهم این مسئله بود که افراد چگونه منزلت اجتماعی کسب میکنند. به نظر او ثروت مهمترین عامل کسب منزلت است که باید نمود خارجی داشته باشد و بهترین نمود آن مصرف تظاهری و نمایشی است؛ برای نمونه، افراد با نوع پوشش، آرایش و زیورآلات، خود و طبقۀ خود را از سایرین متمایز میکنند (وبلن، 1392: 79-76). شهرت نظریۀ طبقۀ تنآسا برای این است که الگویی تاریخی از تغییر تنآسایی متظاهرانه (اتلاف وقت) به مصرف متظاهرانه (اتلاف پول) ارائه میکند. وبلن بر نیاز انسانها برای تمایزات اجتماعی حسادتبار از راه نمایش کالاهای مصرفی تمرکز میکند. طبقۀ بالا از مصرف جلوهفروشانه بهره میبرد تا خودش را از کسانی متمایز کند که در پاییندست سلسلهمراتب اجتماعی قرار گرفتهاند؛ در عین حال پاییندستیها هم میکوشند (و عموماً هم شکست میخورند) از کسانی تقلید کنند که رتبۀ بالاتری دارند. میل به تقلید سبب اثر «نشت به پایین» میشود که طی آن طبقۀ بالا نبض مصرفی را به دست میگیرند که در طبقات پایینتر انجام میشود. به هر حال، هرگاه طبقات پایین بتوانند با موفقیت به اشیای منزلتی طبقۀ بالا دست یابند، بالادستیها آن اشیا را رها میکنند و اشیای تازهای برمیگزینند تا یک بار دیگر خودشان را از پایینیها جدا کنند (Smmart & Ritzer, 2001: 9).
در چنین فرهنگی افراد با مقایسۀ خود با دیگران سعی میکنند با چشموهمچشمی و گرایش به مصرف فزاینده بتوانند خود را همسطح با دیگران یا بالاتر از آنها قرار دهند. در چنین شرایطی به عقیدۀ وبلن، ثروت مبنای ارزش و اعتبار میشود.
به همین دلیل است که وبلن معتقد است رضایتخاطر در این زمینه تا حد زیادی متأثر از عادت اجتماعی چشموهمچشمی مالی در جامعه است (به نقل از کمالی و خودکاری، 1393: 125)؛ اما داشتن ثروت بهتنهایی برای کسب اعتبار کافی نیست و باید ثروت به نمایش گذاشته شود؛ ازاینروست که طبقۀ مرفه به مصرف تظاهری میپردازد (باکاک، 1381: 23). وبلن بر این باور است که کالاهایی برای مصرفکردن بهترند که بتوان آنها را بهطور تظاهری ضایع کرد؛ زیرا اعتبار تنها با آشکارکردن آنها به دست میآید. افزون بر آن، احترام شخصی یک انسان بهوسیلۀ پیرایههای تجملی تأمین و تأیید میشود. بدین ترتیب از آنجا که مصرفکردن رفتاری افتخارآمیز در نظر گرفته میشود، مصرفنکردن نیز سبب کاهش منزلت فرد میشود (به نقل از کمالی و خودکاری، 1393: 126). در اینجاست که وبلن معتقد است مصرف کالا با توانایی مصرفکننده در خرجکردن پول گره میخورد.
مصرف کالاهای گرانبها کاری شایسته است و ارزش کالاها ازنظر زیبایی، به میزان گرانبهایی آنها بستگی دارد. این گرانبهایی بر ذوق ما تأثیر میگذارد و با نمودهای زیبایی به هم آمیخته میشود؛ بنابراین، آنها لذتبخشاند؛ زیرا نشانههایی گرانبها و افتخارآمیز با خود دارند (وبلن، 1392: 180). چنین تعبیری را بوردیو در کتاب تمایز با عنوان «ذائقۀ مصرف» مطرح میکند. به عقیدۀ او ذائقۀ مصرف همان قابلیت انتخاب آن چیزی است که به نظر فرد مناسب است (سلیقه)؛ به عبارت دیگر، ذائقه نوعی مهارت و چیرگی عملی بر توزیع ویژگیهایی است که احتمال میرود برای کسی رخ دهد و درخور و شایستۀ اوست. او بیان میکند که افراد با تمایزی که بین زشت و زیبا، متشخص و عامی میگذارند، خود را ممتاز میدارند؛ درواقع، «سلیقه به عامل واقعی تبدیلکردن هر چیز به نشانههای تشخص و تمایز و تبدیل توزیعهای پیوسته به تقابلهای گسسته تبدیل میشود» (بوردیو، 1393: 244).
به نظر وبلن مصرف متظاهرانه سراسر ساختار اجتماعی را فراگرفته است؛ اما آنچه در این میان اهمیت دارد این است که در لایههای پایین جامعه این زناناند که وظیفۀ تنآسایی و مصرف تظاهری کالا را بر عهده میگیرند.
همسران و دختران وسیلۀ بهرخکشیدن ثروت مردان میشوند؛ درواقع، آنها مصرفکنندگان نیابتی مرداناند. آنها نشان میدهند چه چیزهای گرانقیمتی یا چه تجربۀ پرهزینه و مد روزهایی را میتوانند برای زنان خود فراهم کنند (به نقل از کمالی و خودکاری، 1393: 127)؛ اما این نوع مصرف بین افراد و طبقات مختلف یکسان نیست و همان طور که بوردیو بیان میکند برحسب پایگاه اقتصادی-اجتماعی افراد متفاوت است. به عقیدۀ بوردیو فضاهای اجتماعی درواقع مبتنی بر سرمایهاند. ترکیب سرمایۀ فرهنگی و اقتصادی موجب خلق گروهبندیهایی با میزانهایی متفاوت از هر دو این سرمایهها میشود. بنا بر ادعای بوردیو، این گروهبندیها نظام ارزشی مشابه و ذائقهها و ذوق و سلایق شبیه به هم دارند و در کل، بهتر است بگوییم سبک زندگی مشابهی دارند؛ یعنی بر پایۀ عادتوارههای خویش به گزینش شیوههای زندگی متمایز از هم میپردازند. بدین ترتیب، افراد دارای سرمایههای یکسان، سبکهای زندگی یکسان، منسجم و یکپارچهای را میسازند که اجزای این واحد بهنوعی با هم خویشاوندی ساختاری دارند.
درواقع، در چنین شرایطی بیان خود با بهکارگیری سلایق، قرایح و ذائقهها در انتخاب کالاها، اشیا، اجناس و... انجام میگیرد؛ بدین معنا که خرید و مصرف، ابزارهای بیان خود میشوند. در این مرحله است که خریدکردن حالتی نمایشی به خود میگیرد و حوزهای که تا به حال خنثی تلقی میشد (خریدهای روزانه و...) کاملاً معنادار و بااهمیت میشود (نیکزاد،1382: 193)؛ به عبارت دیگر، کلیۀ اعمال مصرف، یعنی استحصال و دخل و تصرف باید بهمنزلۀ نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی در نظر گرفته شود و نیز باید بهمنزلۀ یک «گرایش زیباشناختی» درک شود که پرتقاضاترین عنوانی است که دنیای فرهنگ تحمیل میکند (Bourdieu, 1984: 8). میتوان دید که سبک و سیاق استفاده از کالا بهویژه آن دسته از کالاها که ممتاز قلمداد میشدند، تشکیلدهندۀ یکی از نشانههای کلیدی هویت و نیز سلاحی ایدهآل در راهبردهای تمایز است (Bourdieu, 1984: 30).
ازطرف دیگر ما در جهانی زندگی میکنیم که پیوسته در حال تحول و دگرگونی است و گستره و ژرفای این دگرگونیها به حدی است که به نظر میرسد جامعۀ جدیدی در حال پیدایش و شکلگیری است و دورۀ جدیدی در حیات بشر آغاز شده است. برخی از نویسندگان مانند وبستر بر این باورند که ما در حال ورود به «جامعۀ اطلاعاتی» هستیم که یکی از ویژگیهای آن، جهانیشدن است (وبستر، 1380: 53-52). جهانیشدن یکی از مفاهیم رایج در دنیای امروز است که دربارۀ آن بحثهای زیادی در حوزههای گوناگون انجام شده است؛ اما هنوز تعریف دقیقی از این مفهوم ارائه نشده است که همه بپسندند.
گیدنز جهانیشدن را مجموعهای از انتقال در حوزۀ زندگی، عواطف و روابط انسانها با یکدیگر میداند. او بر این باور است که به همان میزان که انتقال صورت میگیرد، وضعیت عاطفی و احساسی ما در حوزۀ عمل زندگی تغییر میکند؛ بنابراین، موضوع جهانیشدن، روابط عاطفی افراد و زندگی شخصی آنها و روابط محلی و منطقهای است که به سراسر جهان کشیده شده است نه اینکه تنها مسئلهای اقتصادی باشد (سروش و حسینی، 1392: 54). او در جای دیگر مینویسد: «جهانیشدن را میتوان تشدید روابط اجتماعی دانست؛ همان روابطی که موقعیتهای مکانیِ دور از هم را چنان به هم پیوند میدهد که هر رویداد محلی با تأثیرگرفتن از رویدادهای دیگری شکل میگیرد که کیلومترها با آن فاصله دارد. برخلاف گیدنز، رابرتسون جهانیشدن را درهمآمیختن و دوربردشدن اثر نیروهای جهانی و محلی میداند (به نقل از سروش و حسینی، 1392: 54). در این زمینه بسیاری بر این باورند که با توجه به تکثر و تعدد رسانههای جمعی دردسترس و درنتیجه انقلاب اطلاعاتی و شکلگیری «جامعۀ شبکهای» - به تعبیر کاستلز - رسانهها نقشی اساسی در صورتبندی هویت اجتماعی افراد ایفا میکنند.
ازنظر آدورنو و هورکهایمر، زندگی روزمره در معرض انواع بیپایان تبلیغات تجاری قرار گرفته است. تفاوتهای میان محصولات فرهنگی، بیشتر وسیلههایی برای طبقهبندی و دستهبندی مصرفکنندگاناند (اینکه هر فردی در جامعه از چه نوع محصولات فرهنگی (مانند کتاب، فیلم و غیره) بهره گیرد، سبب قراردادن افراد در گروهبندیهای مختلف میشود) و ازطریق سازوکاری واحد به افراد مختلف شکل میدهند: «برای هرکسی چیزی عرضه میشود تا هیچکس قادر به گریز نباشد، تمایزها به ضرب چکش جا میافتند و گسترش مییابند. هرکسی باید بهنحوی ظاهراً خودانگیخته بر طبق همان سطحی (از ذوق و سلیقه) رفتار کند که از پیش تعیین و شاخصگذاری شده است» (آدورنو و هورکهایمر، به نقل از کمالی و خودکاری، 1393: 130)؛ بنابراین، میتوان اینگونه اذعان داشت که این رسانهها هستند که با تبلیغات گستردۀ تجاری، افراد را بهصورت منفعل درمیآورند و آنها نیز برای همنوایی با دیگر افراد و در عین حال متمایزکردن خود از آنها، به مصرف گستردۀ کالاها میپردازند.
بخش دیگر پژوهش حاضر که به آن بهاختصار در نظریههای بالا توجه شد، بحث هویت و بازتعریف آن ازسوی زنان است. نظریههای مرتبط با تعریف هویت را میتوان در دو رویکرد مدرن و پسامدرن جای داد که بهطور خلاصه اشارهای کوتاه به آن میشود. در رویکرد مدرن تعریف هویت بهوسیلۀ عوامل از قبل موجود طبیعی، روانی یا اجتماعی صورت میگیرد؛ اما در رویکرد پسامدرن این باور وجود دارد که هویت به دور از هرگونه عامل از قبل موجود طبیعی، روانی یا اجتماعی صورت میگیرد. در این رویکرد، نظریههای فمینیستی قرار دارد که جوهر اصلی آنها بازتعریف هویت اجتماعی زنان است. هدف مشترک همۀ شاخههای فمینیسم جنسیتزدایی از تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی و انکار هویتی است که مردان برای زنان تعریف میکنند و در جامعۀ پدرسالار نیز تقدیس میشود؛ درواقع، وجه مشترک نهضتهای فمینیستی تلاش تاریخی، فردی، جمعی، رسمی و غیررسمی برای تعریف مجدد زنبودن در تقابل مستقیم با پدرسالاری و ایجاد آگاهانه و فعالانۀ هویتهایی است که دراثر گردهمایی، عمل و گفتگوی آفریننده ایجاد و تقویت میشوند و زنان را به بازاندیشی و معنادادن به زندگی روزانه وادار میکنند (کاستلز، به نقل از ساروخانی و رفعتجاه، 1383: 138). در جوامع سنتی نقشهای زنان بهطور عمده به خانواده محدود بود و همین امر محور اصلی هویت زنان را تشکیل میداد و زنان در مقابل چنین تفاوتها و تبعیضاتی، کمترین مقاومتی از خود نشان نمیدادند؛ اما در جوامع مدرن بهویژه در شهرهای بزرگ در پی تحولات ناشی از جهانیشدن و ضرورتهای اقتصادی، زنان بیشتر در عرصههای عمومی فعالیت داشتند و امروزه منابع هویتساز آنها متعدد و متکثر شده است و درنتیجه دستیابی آنها به منابع مادی و آزادیهای فردی و اجتماعی بیشتر شده و آنها را به تأمل در هویتهای شخصی و اجتماعی سنتیشان واداشته است. درنتیجه بسیاری از زنان به مقاومت در برابر هویتهای تحمیلی گذشته دست یافتهاند.
درنهایت براساس دیدگاههای نظری و شواهد پژوهشی میتوان نتیجه گرفت که الگوی مصرف، یکی از عناصر مؤثر بر تعریف ما از خود، دیگری و جهان و نیز از عناصر قوامبخش آن است؛ درواقع، الگوی مصرف در جامعۀ جهانیشدۀ کنونی خالق و پدیدآورندۀ هویت ماست. چنانکه هویت افراد در جامعۀ معاصر بیش از آنکه تابع مجموعهای از متغیرهای ساختاری مانند طبقه باشد، از متغیرهایی تأثیر میپذیرد که ساختاری نیستند و در سطحی غیرساختاری عمل میکنند. به این معنا که در عصر جهانیشدن، نگرشهای سنتی مبتنی بر هویتهای طبقاتی - که در آن تأکید اصلی بر پایگاه اقتصادی بود و آنچه مهم شمرده میشد جایگاه فرد در نظام تولید بود - جای خود را به هویتهای جدیدی دادهاند که پایۀ اصلی آنها را تمایلات مصرفگرایانه شکل میدهد؛ درواقع، افراد با مصرف کالاها خود را به دیگران معرفی میکنند و با این کار خود را از دیگران متمایز میکنند؛ بنابراین، در این پژوهش مبنای اصلی کار، نظریۀ بوردیو است. به این دلیل که نظریۀ او با ساختار جامعه هماهنگی دارد و بسیاری از پژوهشها این مسئله را ثابت کردهاند. همچنین برای بررسی جامع و کامل موضوع مطالعهشده از نظریات گیدنز و وبلن استفاده شده است. در ادامه برای فهم بهتر موضوع و ارائۀ دقیقتر متغیرهای مطالعهشده، متغیرها و روابط آنها در قالب الگویی ارائه شده است.
الگوی پژوهش
نمودار 1- الگوی پژوهش
در این قسمت نیز خلاصهای از مفاهیم و نظریات استفادهشده در پژوهش و فرضیههای پژوهش در قالب جدول 1 و 2 آمده است:
جدول 1- خلاصۀ مفاهیم و نظریات پژوهش
نظریهپرداز عمده |
مفاهیم محوری
|
|
وبلن |
طبقۀ تنآسا |
کمیت و کیفیت کالاها، مصرف تظاهری |
بوردیو |
تمایز |
ذوق و سلیقه و مصرف فرهنگی |
گیدنز |
تجدد و تشخص |
جهانیشدن |
جدول 2- فرضیههای پژوهش
فرضیه |
نظریهپرداز |
به نظر میرسد بین نابرابری و مصرفگرایی رابطه وجود دارد. |
بوردیو |
به نظر میرسد بین جهانیشدن و مصرفگرایی رابطه وجود دارد. |
گیدنز |
به نظر میرسد بین نابرابری و بازتعریف هویت زنان رابطه وجود دارد. |
بوردیو |
به نظر میرسد بین جهانیشدن و بازتعریف هویت زنان رابطه وجود دارد. |
گیدنز |
به نظر میرسد بین زنان دهۀ 50، 60 و 70 شهر اصفهان در مصرفگرایی تفاوت وجود دارد. |
وبلن |
به نظر میرسد هویت زنان در شهر اصفهان بیشتر با مرجعیت مصرف تعریف میشود. |
وبلن |
روش پژوهش
در این پژوهش با توجه به ماهیت خاص موضوع پژوهش، از روش پژوهش کمی و از نوع پیمایش استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش شامل همۀ زنان متولد دهههای 50، 60 و 70 شهر اصفهان در سال 1396 است. حجم نمونه برحسب فرمول کوکران 384 نفر بود که به شیوۀ نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. هر منطقه از مناطق 14گانۀ شهر اصفهان یک خوشه و در هر منطقه چند خیابان بهصورت تصادفی انتخاب و از این میان آپارتمانها و بلوکهای مسکونی بهمنزلۀ موارد نمونه انتخاب شدند و پرسشنامهها در اختیار زنان قرار داده شد. ابزار سنجش، پرسشنامۀ محققساخته بود که در آن برای سنجش متغیرهای مدنظر از طیف لیکرت استفاده شد. این پرسشنامه 95 سؤال دارد که برای تعیین روایی و اعتبار آن، از اعتبار صوری استفاده شد. در روایی صوری، گویهها و طیفهای به کار گرفتهشده در پرسشنامه در اختیار تعدادی از جامعهشناسان و استادان قرار گرفت و از آنان خواسته شد نظر خود را اعلام کنند. دادههای موردنیاز پس از جمعآوری به کمک نرمافزار spss تجزیهوتحلیل شدند؛ سپس برای بررسی رابطۀ احتمالی بین متغیرهای پژوهش، از آمار استنباطی تحلیل واریانس، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. همچنین در این پژوهش برای اطمینان از پایایی طیفهای موجود در پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد.
جدول 3- ضریب آلفای کرونباخ متغیرها و تعداد گویههای هر متغیر
متغیر |
تعداد گویهها |
ضریب آلفای کرونباخ |
مصرفگرایی |
25 |
865/0 |
جهانیشدن |
18 |
77/0 |
بازتعریف هویت اجتماعی |
25 |
931/0 |
نابرابری |
27 |
72/0 |
نتایج جدول 3 نشان میدهند مقدار آلفای کرونباخ متغیرهای پژوهش بالاتر از 07/0 است که نشاندهندۀ همبستگی درونی بالا بین گویههای پژوهش است.
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای مستقل و وابسته
در این قسمت متغیرهای پژوهش ازنظر مفهومی و عملیاتی تعریف میشوند.
دربارۀ متغیر مستقل مصرفگرایی در ادبیات نظری تعاریف متنوعی وجود دارند که دامنۀ وسیعی را در بر میگیرند؛ تعاریفی که الزاماً وجه مشترک ندارند و حتی در مواردی یکدیگر را نفی میکنند. اصالتیابی مصرف، پدیدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که تقریباً پس از وقوع انقلاب صنعتی در غرب و بهطور عمده پس از جنگ دوم جهانی، اشاعه یافته است و اکنون به یکی از الگوهای متعارف و عادتهای نوعی در سبک زندگی عموم تبدیل شده است (شرفالدین، 1394: 11). مصرفگرایی متضمن ایدئولوژی و بلکه خود نوعی ایدئولوژی است که در قالبهای رفتاری مسرفانه نمود مییابد. مدعای ایدئولوژی نهفته در مصرفگرایی این است که خوشبختی اینجهانی، چیزی جز قدرت و امکان بهرهبرداری پیاپی از کالاها و خدمات متنوع و ارضاکننده نیست (ادگار و سیجویک، 1387: 245-243). مرز مفهومی بین مصرف و مصرفگرایی در هر جامعهای را الگوی مصرف متعارف و غالب آن تعیین میکند؛ برای مثال، اگر حد کفاف یا تأمین نیازهای ضروری را حد معمول و موردانتظار مصرف بدانیم، مازاد بر آن در حیطۀ مفهومی مصرفگرایی، با ارزش و اعتبار ویژه مندرج خواهد بود. بدیهی است که جوامع مختلف در این زمینه وضعیتهای کاملاً متفاوتی دارند (شرفالدین، 1394). استیرز مصرفگرایی را در توصیف جامعهای به کار میبرد که در آن بسیاری اهدافشان را در زندگی برحسب دستیابی به کالاهایی ترسیم میکنند که بهوضوح برای بقا و حیات سنتی ضرورتی ندارد (به نقل از علیخواه، 1387: 234). باول معتقد است مصرفگرایی سطحی به فراتر از استطاعت بلافصل فرد گسترش مییابد و سبب اتکای بیاختیار به کارت اعتباری میشود (Bavel, 2003: 344). لهساییزاده نیز معتقد است مصرفگرایی یعنی استفاده از کالاها برای رفع نیازها و امیال. این عمل شامل خرید کالای مادی و خدمات است. در جوامع امروزی مصرفگرایی به فعالیت اجتماعی اصلی تبدیل شده است و برای آن مقدار زیادی وقت، انرژی، پول، خلاقیت و نوآوری فناورانه مصرف میشود (لهساییزاده، 1388: 1).
در این پژوهش برای سنجش متغیر مصرفگرایی در بعد مصرف متظاهرانه و با شاخصسازی آن در قالب چهار مؤلفۀ تجملگرایی، منزلتیابی، چشموهمچشمی و ذائقۀ مصرف و در قالب 25 سؤال در قالب طیف لیکرت، سعی بر آن بود تا به بهترین روش متغیر مدنظر بررسی شود و از پاسخگو خواسته شد میزان احساس خود را در چنین وضعیتهایی در جامعه با پاسخهایی از کاملاً موافق تا کاملاً مخالف مشخص کند. این گویهها در یک طیف 5قسمتی ارزشگذاری شد. مجموع امتیازات پاسخگو، میزان تمایلات فرصتگرایانۀ او را نشان میدهد.
جدول 4- گویههای متغیر مصرفگرایی
گویه |
کاملاً موافق |
موافق |
نظری ندارم |
مخالف |
کاملاً مخالف |
استفاده از کالای لوکس سبب میشود فرد ازنظر شخصیتی مهم جلوه کند. |
|
|
|
|
|
تنوع در استفاده از کالاها، انسان را سرزنده نگه میدارد. |
|
|
|
|
|
امروزه شخصیت و منزلت افراد به نوع و میزان خرید و استفاده از کالا بستگی دارد. |
|
|
|
|
|
بخشی از هویت ما را نوع و میزان مصرف ما شکل میدهد. |
|
|
|
|
|
خریدکردن برایم احساس اعتمادبهنفس میآورد. |
|
|
|
|
|
خریدکردن سبب میشود خودم را در سطح بالاتری نسبت به دیگران در نظر بگیرم. |
|
|
|
|
|
خریدکردن سبب میشود دیگران مرا بهتر بپذیرند. |
|
|
|
|
|
خریدکردن سبب میشود کمتر ازطرف دیگران تحقیر شوم. |
|
|
|
|
|
خرید کالاهای لوکس سبب احساس خوشحالی و آرامش من میشود. |
|
|
|
|
|
خرید از مغازههای بالای شهر برایم خیلی اهمیت دارد. |
|
|
|
|
|
بعد از مدتی استفاده از یک وسیله یا کالا تکراری میشود و باید آن را عوض کرد. |
|
|
|
|
|
خرید و استفاده از کالاهای لوکس برای من یکی از لذتبخشترین کارهاست. |
|
|
|
|
|
اگر به اندازۀ کافی پول داشتم هر چیزی را که میدیدم و دلم میخواست، میخریدم. |
|
|
|
|
|
از آدمهایی که همیشه فکر خرید و مصرف هستند خوشم میآید. |
|
|
|
|
|
این مهم نیست که از یک کالا چند تا داشته باشی یا اینکه این چیزها نیازت را برآورده کند، مهم این است که باید جدیدش را داشته باشی. |
|
|
|
|
|
خرید وسایل و لوازم به نظرم بهتر است از بالای شهر باشد؛ زیرا کلاسش بالاتر است. |
|
|
|
|
|
هر اندازه که پول داشته باشم خرج میکنم و اگر هم نباشد قرض میگیرم. |
|
|
|
|
|
چون میبینم که دیگران کالاهای گرانقیمت میخرند من هم تمایل دارم که بخرم. |
|
|
|
|
|
کیفیت یک کالا برایم مهم نیست مهم قیمت آن است. |
|
|
|
|
|
برایم بهروزبودن و مدبودن کالا مهم است. |
|
|
|
|
|
کالا باید تک باشد تا تکبودن آدم را نشان دهد. |
|
|
|
|
|
کالا باید مارکدار باشد یا یکی از مارکهای معروف را داشته باشد. |
|
|
|
|
|
کالا باید باکیفیت باشد. |
|
|
|
|
|
قیمت کالا باید با جیبم جور باشد. |
|
|
|
|
|
کالا باید به دلم بنشیند و آن را بپسندم. |
|
|
|
|
|
جهانیشدن بهمنزلۀ متغیر دیگر پژوهش به تشدید روابط اجتماعی در سرتاسر جهان اشاره دارد. به اعتقاد واترز جهانیشدن فرایندی اجتماعی است که در آن قیدوبندهای جغرافیایی بر روابط اجتماعی و فرهنگی از بین میرود و مردم بهطور فزایندهای از کاهش این قیدوبندها آگاه میشوند (واترز، 1379: 12). آنتونی گیدنز جهانیشدن را درهمتنیدگی رویدادها و روابط اجتماعی سرزمینهای دوردست با تاروپود موضعی یا محلی جوامع دیگر میداند؛ پدیدهای که نوعی تلاقی حاضر و غایب محسوب میشود (گیدنز، 1392: 42). برای سنجش متغیر جهانیشدن بهمنزلۀ یکی دیگر از متغیرهای مستقل پژوهش 18 گویه در پرسشنامه گنجانده شد و از پاسخگو خواسته شد میزان ارزیابی خود را در چنین وضعیتهایی با پاسخهای کاملاً موافق تا کاملاً مخالف نشان دهد.
جدول 5- گویههای متغیر جهانیشدن
گویه |
کاملاً موافق |
موافق |
نظری ندارم |
مخالف |
کاملاً مخالف |
بدون حمایت سازمانهای بینالمللی هیچ کشوری نمیتواند به حقوق خود در جهان دست یابد. |
|
|
|
|
|
نمیتوان بهسبب علاقه به فرهنگ خودی، پیشرفت سایر فرهنگها را انکار کرد. |
|
|
|
|
|
هیچ دولتی نمیتواند بدون نظر دیگر کشورها دربارۀ مردمانش تصمیمگیری کند. |
|
|
|
|
|
امروزه اخبار کشورها سریع به دست مردم میرسد. |
|
|
|
|
|
پیشرفت ایران بدون هماهنگی با سازمانهای جهانی ممکن نیست. |
|
|
|
|
|
باید قوانین داخلی را براساس قوانین بینالمللی تنظیم کرد. |
|
|
|
|
|
حل مشکلات زنان ایرانی در گرو ارتباط با سازمانهای داخلی زنان است. |
|
|
|
|
|
به نظرم روابط دختر و پسر در جامعه باید آزادی داشته باشد. |
|
|
|
|
|
به نظرم موسیقیهای جدید نسبت به موسیقیهای سنتی جای خود را بهتر در جامعه باز کرده است. |
|
|
|
|
|
به نظر میرسد ازدواج و مراسم آن از شیوۀ سنتی آن باید خارج شود و شکل غربی به خود گیرد. |
|
|
|
|
|
به نظر میرسد پوششهای جدید باید از شکل سنتی و مذهبی خود دور شود. |
|
|
|
|
|
میزان استفادۀ شما از رایانه، اینترنت و مشتقات آن مانند چت و پست الکترونیکی چقدر است؟ |
|
|
|
|
|
میزان استفادۀ شما از موبایل و مشتقات آن مانند پیامک چقدر است؟ |
|
|
|
|
|
میزان استفادۀ شما از ماهواره چقدر است؟ |
|
|
|
|
|
احترام به حقوق زنان و کودکان |
|
|
|
|
|
برابری زن و مرد در امور اجتماعی |
|
|
|
|
|
برابری زن و مرد در امور اقتصادی |
|
|
|
|
|
برابری زن و مرد در امور فرهنگی |
|
|
|
|
|
بازتعریف هویت اجتماعی بهمنزلۀ متغیر وابستۀ پژوهش تعبیری است که فرد از خود در رابطه با دیگران دارد و براساس عضوشدن در ردهها و گروههای گوناگون اجتماعی شکل میگیرد. هویت افراد به برداشت و شناسایی دیگران وابسته است و شناسایی دیگران لازمۀ تثبیت هویت است. در معنای اصلی هویت، تشابه و تمایز مطلق است (جنکینز، 1381: 45). منظور ما از مفهوم بازتعریف هویت اجتماعی میزان مقاومت و ایستادگی زنان در برابر هویتهای سنتی و قدیمی یا باورهای کلیشهای جنسیتی است. به میزانی که زنان با این هویتها و باورهای کلیشهای دربارۀ هویت خویش مخالفت کنند، بیشتر در هویت اجتماعی خود تأمل و برای ارائۀ تعریف جدیدی از آن اقدام میکنند.
مسئلۀ مهم در این میان این است که ساختار سنتی خانوادۀ پدرسالاری که ویژگی بارز آن اقتدار نهادیشدۀ مردان در واحد خانواده است، در دهههای اخیر قرن بیستم دراثر افزایش اشتغال، آموزش و آگاهی زنان رو به دگرگونی گذاشته است. دگرگونیهای وسیع در اقتصاد و افزایش مشارکت زنان در بازار کار و مشاغل درآمدزا، دگرگونیهای فناورانه در زیستشناسی، داروسازی و پزشکی و کنترل بیشتر فرزندزایی و بهویژه جنبشهای فمینیستی دهههای اخیر و انتشار سریع اندیشهها در فرهنگ جهانی، سبب شده است صدای زنان در بیشتر نقاط جهان گسترده شود. این تحولات بهویژه تحولاتی که در ساختار خانواده و نقشهای زنان رخ داده است، زمینۀ دگرگونی شخصیت و هویت اجتماعی زنان را فراهم کرده است. تعامل تغییرات نهادی و ساختاری یادشده و نهضتهای اجتماعی زنان زمینهساز بازاندیشی در ارزشها، آرمانها و درنهایت هویتهای شخصی و اجتماعی آنان شده است (کاستلز، 1380: 177).
در این پژوهش باورهای کلیشهای در چهار بعد شغلی، زبانی، تحصیلی و خانوادگی جای داده شدهاند (با نگاهی به پژوهش ساروخانی و رفعتجاه، 1383) و با مقیاس لیکرت توسط گویههای متعدد سنجیده شدهاند. برای سنجش این متغیر از 25 گویه استفاده شد و از پاسخگو خواسته شد میزان ارزیابی خود را در چنین وضعیتهایی با پاسخهایی از کاملاً موافق تا کاملاً مخالف مشخص کند.
جدول 6- گویههای بازتعریف هویت اجتماعی
گویه |
کاملاً موافقم |
موافقم |
نظری ندارم |
مخالفم |
کاملاً مخالفم |
شرکت زنان در فعالیتهای خارج از خانه سبب تضعیف نهاد خانواده و تربیت فرزندان میشود. |
|
|
|
|
|
زنان نمیتوانند قاضی شوند؛ چون احساساتیتر از مردان هستند. |
|
|
|
|
|
کار طبیعی زنان خانهداری و بچهداری و کار طبیعی مردان تأمین مخارج زندگی است. |
|
|
|
|
|
بهتر است زنان بهجای فعالیت اجتماعی زمینه را برای مشارکت فعالتر مردان در جامعه مهیا کنند. |
|
|
|
|
|
زنان کمتر از مردان توانایی مدیریت و تصمیمگیریهای مهم و حساس را دارند. |
|
|
|
|
|
در شرایط استخدامی برابر، حق تقدم با مردان است. |
|
|
|
|
|
هیج جا نباید زنان را رئیس و بالادست مردان قرار داد. |
|
|
|
|
|
مرد سایۀ سر زنش است. |
|
|
|
|
|
حرف مرد یکی است. |
|
|
|
|
|
زن تا نزاید دلبر است و چون زاید مادر است. |
|
|
|
|
|
در خانه حرف آخر را مرد باید بزند. |
|
|
|
|
|
وظیفۀ زنان فقط زاییدن و بزرگکردن فرزندان است. |
|
|
|
|
|
هوش پسران بیشتر از هوش دختران است. |
|
|
|
|
|
رشتههای فنی و مهندسی با طبیعت زنان ناسازگار است. |
|
|
|
|
|
بعضیها معتقدند توانایی کار فکری زنان کمتر از مردان است. |
|
|
|
|
|
بهتر است زنان رشتههایی را انتخاب کنند که در خانهداری و تربیت کودک به آنها کمک کند. |
|
|
|
|
|
تحصیلات دانشگاهی برای پسران مهمتر است تا دختران. |
|
|
|
|
|
اگر بچهها شلوغ و نامرتب باشند تقصیر از مادر است نه پدر. |
|
|
|
|
|
در امور خانواده برابری مرد و زن تاحدی خوب است؛ اما همیشه حرف آخر را مرد میزند. |
|
|
|
|
|
بعضی از کارهای خانه مثل لباسشستن و جاروکردن از شأن مرد میکاهد. |
|
|
|
|
|
رابطهداشتن با جنس مخالف پیش از ازدواج برای زنان بسیار زشتتر است تا مردان. |
|
|
|
|
|
مردان دارای عقل بیشتر و زنان دارای احساس بیشتریاند. |
|
|
|
|
|
حق طلاق باید با مرد باشد؛ چون زن احساساتیتر است. |
|
|
|
|
|
کدبانو و خانهداربودن درست به اندازۀ شاغلبودن ارضاکننده است. |
|
|
|
|
|
رعایت اصول اخلاقی برای زنان مهمتر از مردان است. |
|
|
|
|
|
جدول 7- گویههای نابرابری گذران اوقات فراغت
گویه |
کاملاً موافق |
موافق |
نظری ندارم |
مخالف |
کاملاً مخالف |
امکانات اوقات فراغت شهری برای زنان نسبت به مردان کمتر است. |
|
|
|
|
|
وظیفۀ بچهداری ازجمله شرایطی است که اجازۀ گذراندن اوقات فراغت را به زنان نمیدهد. |
|
|
|
|
|
افراد دارای درآمد بالا سطح مشارکت بالاتری در فعالیتهای فراغتی دارند. |
|
|
|
|
|
افراد متعلق به طبقات بالا بیشتر به فعالیتهای فراغتی مرتبط با فعالیتهای ورزشی و هنری میپردازند. |
|
|
|
|
|
موافقتنکردن مرد، مانعی جدی در مسیر فراغت زنان محسوب میشود. |
|
|
|
|
|
درآمد پایین ازجمله موانعی است که مانع دستیابی به امکانات فراغتی است. |
|
|
|
|
|
زنان مجبور به تنظیم کارهای عادی خانهداری با فعاالیتهای فراغتیاند. |
|
|
|
|
|
شرایط مردسالارانۀ حاکم بر خانواده دلیل مشارکت پایین زنان در فعالیتهای فراغتی است. |
|
|
|
|
|
یافتههای پژوهش
سیمای نمونۀ آماری و توزیع متغیرهای مستقل
از مجموع 384 نفر نمونۀ پژوهش 3/33 درصد مجرد و 62 درصد متأهل بودند و سایر افراد شامل مطلقه و فوتشده 7/4 از نمونه را تشکیل میدهند.
از مجموع 384 نفر نمونۀ پژوهش 2/29 درصد مدرک دیپلم، 7/23 درصد مدرک کاردانی، 2/35 درصد مدرک کارشناسی، 2/10 درصد مدرک کارشناسیارشد و 7 درصد مدرک دکتری داشتند.
از مجموع 384 نفر نمونۀ پژوهش 3/20 درصد کارمند، 5/19 درصد معلم، 5/38 درصد خانهدار و 6/ درصد دانشجو بودند.
جدول 8- شاخصهای توصیفی متغیرهای پژوهش
بازتعریف هویت |
جهانیشدن |
مصرفگرایی |
اوقات فراغت |
پایگاه |
متغیر |
|
2/4 |
94/3 |
11/4 |
11/4 |
25/3 |
میانگین |
|
28/4 |
4 |
24/4 |
25/4 |
25/3 |
میانه |
|
44/4 |
4 |
36/4 |
25/4 |
5/3 |
نما/مد |
|
43/ |
43/ |
49/ |
55/ |
82/ |
انحراف معیار |
|
19/ |
19/ |
24/ |
31/ |
67/ |
واریانس |
|
36/2 |
2 |
16/2 |
2 |
1 |
کمینه |
|
5 |
72/4 |
5 |
5 |
5 |
بیشینه |
|
4 |
67/3 |
96/3 |
88/3 |
75/2 |
25 |
چارکها |
28/4 |
4 |
24/4 |
25/4 |
25/3 |
50 |
|
47/4 |
22/4 |
4/4 |
5/4 |
75/3 |
75 |
جدول 9- شاخصهای توصیفی مؤلفههای مصرفگرایی
ذائقۀ مصرف |
منزلتیابی |
چشموهمچشمی |
تجملگرایی |
ابعاد مصرفگرایی |
85/1 |
85/1 |
93/1 |
10/2 |
میانگین |
2 |
2 |
2 |
2 |
میانه |
2 |
2 |
2 |
2 |
نما/مد |
94/0 |
93/0 |
11/1 |
82/ |
انحراف معیار |
889/0 |
870/0 |
800/0 |
24/1 |
واریانس |
1 |
1 |
1 |
1 |
کمینه |
5 |
5 |
5 |
5 |
بیشینه |
آزمونهای استنباطی
فرضیۀ شمارۀ 1: به نظر میرسد بین جهانیشدن و مصرفگرایی رابطه وجود دارد.
جدول 10- همبستگی بین جهانیشدن و مصرفگرایی
متغیرها |
شدت رابطه |
سطح معنیداری |
تعداد |
جهانیشدن و مصرفگرایی |
394/ |
000/ |
384 |
برای پاسخ به فرضیۀ اول پژوهش از همبستگی پیرسون استفاده شده است. میزان همبستگی 394/0 بوده است که همبستگی متوسطی را نشان میدهد و این میزان در سطح 05/0 معنیدار بوده است و با اطمینان 95 درصد بین این دو متغیر رابطۀ مستقیم وجود دارد.
فرضیۀ شمارۀ 2: به نظر میرسد بین نابرابری و مصرفگرایی رابطه وجود دارد.
جدول 11- همبستگی بین نابرابری و مصرفگرایی
متغیرها |
شدت رابطه |
سطح معنیداری |
تعداد |
نابرابری و مصرفگرایی |
41/0 |
000/0 |
384 |
برای پاسخ به فرضیۀ دوم از همبستگی پیرسون استفاده شده است. میزان همبستگی 41/0 بوده است که همبستگی متوسطی را نشان میدهد و این میزان در سطح 05/0 معنیدار بوده است و با اطمینان 95 درصد بین این دو متغیر رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ درواقع، میتوان اینگونه استدلال کرد که نابرابریهای اجتماعی سبب میشوند عدهای از افراد دسترسی بیشتری به منابع و خدمات و کالاها داشته باشند و در مقابل عدهای بهدلیل نداشتن توانایی مالی، امکان تظاهر به داشتن بسیاری از خدمات را ندارند.
فرضیۀ شمارۀ 3: به نظر میرسد بین نابرابری و بازتعریف هویت رابطه وجود دارد.
جدول 12- همبستگی بین نابرابری و بازتعریف هویت
متغیرها |
شدت رابطه |
سطح معنیداری |
تعداد |
نابرابری و بازتعریف هویت |
294/0 |
000/0 |
384 |
برای پاسخ به فرضیۀ سوم از همبستگی پیرسون استفاده شده است. میزان همبستگی 294/0 بوده است که همبستگی کمی را نشان میدهد و این میزان در سطح 05/0 معنیدار بوده است و با اطمینان 95 درصد بین این دو متغیر رابطۀ مستقیم وجود دارد. از آنجا که حجم نمونه زیاد بوده است همبستگیهای کم نیز معنیدار میشوند. در این رابطه استدلال ما این است که نابرابریهای اجتماعی سبب میشوند گروههایی از زنان با توانایی مالی زیاد و مراتب اجتماعی بالا، توان مقابلۀ بیشتری در برابر کلیشههای جنسیتی و درنتیجه امکان کسب هویتی متفاوت از هویت سنتی داشته باشند.
فرضیۀ 4: به نظر میرسد بین جهانیشدن و بازتعریف هویت رابطه وجود دارد.
متغیرها |
شدت رابطه |
سطح معنیداری |
تعداد |
جهانیشدن و بازتعریف هویت |
343/0 |
000/0 |
384 |
برای پاسخ به فرضیۀ چهارم از همبستگی پیرسون استفاده شده است. میزان همبستگی 343/0 بوده است که همبستگی نسبتاً پایینی را نشان میدهد و این میزان در سطح 05/0 معنیدار بوده است و با اطمینان 95 درصد بین این دو متغیر رابطۀ مستقیم وجود دارد.
فرضیۀ 5: به نظر میرسد بین زنان دهۀ 50، 60و 70 شهر اصفهان در مصرفگرایی تفاوت وجود دارد.
برای پاسخ به فرضیۀ بالا از تحلیل واریانس یکراهه استفاده شده است. آزمون همگنی واریانس لوین مطابق جدول زیر نشان میدهد سه گروه واریانس همگن نداشتهاند.
جدول 14- آزمون همگنی واریانس لوین
آزمون لوین |
درجۀ آزادی 1 |
درجۀ آزادی 2 |
سطح معنیداری |
23/6 |
2 |
381 |
002/0 |
جدول 15- تحلیل واریانس یکراهه برای مقایسۀ نمرۀ مصرفگرایی برحسب دهۀ تولد پاسخگویان
دهه |
میانگین |
انحراف معیار |
منبع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجۀ آزادی |
میانگین مجذورات |
F ولچ |
سطحمعنیداری |
دهۀ 50 |
22/4 |
425/0 |
بین گروهی |
980/2 |
2 |
490/1 |
62/6 |
002/0 |
دهۀ 60 |
4 |
530/0 |
درونگروهی |
683/90 |
381 |
238/0 |
||
دهۀ 70 |
10/4 |
5/0 |
کل |
663/93 |
383 |
|
نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان میدهند میزان مصرفگرایی برحسب دهۀ تولد پاسخگویان با هم متفاوت است. سطح معنیداری محاسبهشده برابر با 002/0 شده است؛ پس با اطمینان میتوان گفت دستکم بین دو گروه از سه گروه بالا (دهۀ 50 و 60 و 70) در میزان مصرفگرایی تفاوت معنیداری وجود دارد. برای مشخصکردن تفاوت گروهها لازم است از آزمونهای پسینی برای مقایسۀ دوبهدو گروهها استفاده شود.
جدول 16- مقایسۀ دوبهدو گروهها برحسب دهۀ تولد
نتایج آزمون دانت برای مقایسۀ دوبهدو گروهها |
||||
دهه
|
تفاضل میانگین |
خطای معیار |
سطح معنیداری |
|
دهۀ 50 |
دهۀ 60 |
216/0 |
060/0 |
001/0 |
دهۀ 70 |
118/0 |
058/0 |
126/0 |
|
دهۀ 60 |
دهۀ 70 |
098/0- |
064/0 |
332/0 |
با توجه به همگننبودن واریانس بین گروهها برحسب دهۀ تولد برای مقایسۀ گروهها از آزمون پسینی دانت استفاده شده است. نتایج نشان میدهند تنها بین دو گروه متولدان دهۀ 50 و 60 در مصرفگرایی تفاوت وجود دارد. میانگین مصرفگرایی متولدان دهۀ 50 روی یک طیف 5درجهای 22/4 شده است و میانگین این متغیر برای متولدان دهۀ 60 ،4 بوده است. این میزان اختلاف ازنظر آماری معنیدار است و فرضیۀ پژوهش را تأیید میکند. بین سایر گروهها تفاوت معنیداری مشاهده نشده است.
فرضیۀ 6: به نظر میرسد هویت زنان در شهر اصفهان بیشتر با مرجعیت مصرف تعریف میشود.
جدول 17- همبستگی بین بازتعریف هویت و مصرفگرایی
متغیرها |
شدت رابطه |
سطح معنیداری |
تعداد |
هویت و مصرف |
32/0 |
000/0 |
384 |
برای پاسخ به فرضیۀ ششم از همبستگی پیرسون استفاده شده است. میزان همبستگی 32/0 بوده است که همبستگی پایینی را نشان میدهد و این میزان در سطح 05/0 معنیدار بوده است و با اطمینان 95 درصد بین این دو متغیر رابطۀ مستقیم وجود دارد.
در الگوی 1 بازتعریف هویت بر مبنای متغیرهای نابرابری و جهانیشدن و با میانجیگری مصرفگرایی تبیین شده است. ضرایب یا وزنهای رگرسیونی استاندارد نشان میدهند بیشترین ضریب مربوط به تأثیر نابرابری بر مصرفگرایی (31/0) و پس از آن تأثیر جهانیشدن بر مصرفگرایی (27/0) است. همچنین الگوی بالا نشان میدهد دو متغیر نابرابری و جهانیشدن در مجموع 17 درصد از تغییرات مصرفگرایی را تبیین میکنند. براساس این الگو در مجموع با سه متغیر نابرابری و جهانیشدن و مصرفگرایی 13 درصد از تغییرات بازتعریف هویت تبیینشدنی است. ضریب تعیین بازتعریف هویت برابر با 13/0 شده است.
جدول 18- ضرایب استاندارد و سطوح معنیداری روابط متغیرهای الگوی بازتعریف هویت اجتماعی
متعیر مستقل |
متغیر وابسته |
وزن رگرسیونی |
سطح معنیداری |
نابرابری |
مصرفگرایی |
31/ |
000/0 |
نابرابری |
بازتعریف هویت |
12/ |
015/0 |
جهانیشدن |
مصرفگرایی |
27/0 |
000/0 |
جهانیشدن |
بازتعریف هویت |
22/0 |
000/0 |
مصرفگرایی |
بازتعریف هویت |
18/0 |
000/0 |
همان گونه که مشاهده میشود سطوح معنیداری محاسبهشده برای تمامی روابط رسمشده در الگوی 1 کمتر از 05/0 است و با اطمینان میتوان گفت روابط معنیداری بین تمامی متغیرهای الگو وجود داشته است؛ البته ضریب رگرسیونی یا وزن تأثیر نابرابری بر بازتعریف هویت بسیار اندک است.
جدول 19- اثرات مستقیم و غیرمستقیم و کل متغیرهای پژوهش بر بازتعریف هویت اجتماعی
متعیر مستقل |
متغیر وابسته |
اثر مستقیم |
اثر غیرمستقیم |
اثر کل |
نابرابری |
بازتعریف هویت |
12/0 |
056/0 |
176/0 |
جهانیشدن |
بازتعریف هویت |
22/0 |
059/0 |
279/0 |
مصرفگرایی |
بازتعریف هویت |
18/0 |
_ |
18/0 |
جدول بالا نشاندهندۀ اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای پژوهش است. اثر مستقیم نابرابری اجتماعی بر نمرۀ بازتعریف هویت 12/0 است. همچنین اثر کلی نابرابری بر بازتعریف هویت که حاصل جمع اثر مستقیم و اثر غیرمستقیم است، 176/0 است. دربارۀ دو متغیر جهانیشدن و مصرفگرایی نیز این افزایش دیده میشود.
جدول 20- شاخصهای کلی برازش الگوی تبیین بازتعریف هویت
شاخص |
معادل فارسی |
میزان در الگوی پژوهش |
میزان مناسب |
Cmin/df |
کای اسکوئر نسبی |
09/87 |
5 مناسب است و بین 2 تا 3 بسیار خوب است. |
CFI |
شاخص برازش تطبیقی |
65/0 |
میزان مطلوب 9/0 |
PCFI |
شاخص برازش تطبیقی مقتصد |
109/0 |
مقدار مطلوب 5/0 است. |
RMSE |
ریشۀ دوم مربعات خطای برآورد |
474/0 |
08/0 و کمتر |
HOELTER |
شاخص هلتر |
17/0 برای خطای05/0 و خطای 01/0 برابر 30 |
مقدار 200 را بهمنزلۀ حداقل پذیرفتنی پیشنهاد کردهاند. کمتر از 75 نشانۀ برازش ضعیف الگوست. |
شاخصهای برازش الگو که در بالا آمدهاند، نشان میدهند در همۀ شاخصها الگو با میزان مطلوب فاصله دارد و به اصلاح نیاز دارد؛ برای مثال کای اسکوئر نسبی الگو 09/87 است که با میزان پذیرفتنی یعنی 5 فاصلۀ زیادی دارد. همچنین شاخص برازش تطبیقی و مقتصد با میزان مطلوب فاصله دارد؛ بنابراین، الگو اصلاح شد و محاسبات دوباره انجام شد که نتایج در جدول بعدی گزارش شده است.
در الگوی 2 بازتعریف هویت بر مبنای متغیرهای نابرابری و جهانیشدن و با میانجیگری مصرفگرایی اصلاح و دوباره ضرایب محاسبه شده است. ضرایب یا وزنهای رگرسیونی استاندارد نشان میدهند وزنهای رگرسیونی پس از اصلاح تغییرات چشمگیری داشته است. همچنین ضرایب تعیین مصرفگرایی و بازتعریف هویت افزایش یافته است. با دو متغیر نابرابری و جهانیشدن در مجموع 22 درصد از تغییرات مصرفگرایی تبیین شده است. این الگو همچنین نشان میدهد در مجموع با سه متغییر نابرابری و جهانیشدن و مصرفگرایی 16 درصد از تغییرات بازتعریف هویت تبیینشدنی است. همۀ ضرایب استاندارد که در الگو مشاهده میشود در سطح کمتر از 05/0 معنیدار بوده است.
جدول 21- وزنهای رگرسیونی استاندارد و سطوح معنیداری ضرایب پس از اصلاح الگو
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
وزن رگرسیونی |
سطح معنیداری |
نابرابری |
مصرفگرایی |
29/ |
000/ |
جهانیشدن |
مصرفگرایی |
29/ |
000/ |
جهانیشدن |
بازتعریف هویت |
26/ |
000/ |
مصرفگرایی |
بازتعریف هویت |
22/ |
000/ |
همان گونه که مشاهده میشود سطوح معنیداری محاسبهشده برای تمامی روابط رسمشده در الگوی 2 کمتر از 05/0 است و با اطمینان میتوان گفت روابط معنیداری بین همۀ متغیرهای الگو وجود داشته است. همچنین ضرایب نسبت به الگوی 1 تغییرات چشمگیری داشته است.
نتیجه
پژوهش حاضر در پی بررسی این مسئله بود که مصرفگرایی در زیستجهان زنان اصفهانی چه جایگاهی دارد و چگونه بر بازتعریف هویت آنها تأثیر گذاشته است. در بخش ادبیات نظری مشاهده شد که ازنظر بسیاری از دانشمندان، مصرفگرایی به یکی از محورهای اصلی زندگی انسان تبدیل شده است. در این زمان این نیازهای طبیعی و کالاهای ضروری نیست که انسان را بهسمت مصرف میکشاند؛ بلکه خواستهها، تمایلات و گرایش به کالاهای لوکس است که انسان را بهسمت مصرف هرچه بیشتر کالاها میکشاند؛ درواقع، برخلاف جوامع سنتی در جامعۀ معاصر بهواسطۀ اهمیت مصرفگرایی و ظهور جامعۀ مصرفی در زندگی، قدرت انتخاب افراد بیشتر شده است. در چنین جامعهای پدیدۀ اجتماعی مصرفگرایی از اجزای سازندۀ تحولات مدرنیته تلقی میشود؛ زیرا مصرفگرایی بازنمودی از جستجوی هویت و انتخاب فردی است. بهعلاوه، این موضوع چنان قابلیتی دارد که میتواند ابعاد مختلف مدرنیته را معرفی کند. در این زمینه مطالعات سبک زندگی و مصرفگرایی از این جهت اهمیت دارد که شیوههای ارتباط و پیوند اجتماعی حاصل از فرایندهای فرهنگی و اقتصادی مدرن را آشکار میکند. اینکه مردم چقدر، به چه صورت و چگونه مصرف میکنند در شکلدهی هویت آنها بسیار تعیینکننده است؛ زیرا نحوۀ مصرف تا حد زیادی انتخابهای افراد و دلایل آن را آشکار میکند. در این زمینه مطالعۀ کیفیت مصرف، این امکان را فراهم میآورد که حتی به ارزشها و نگرشهای افراد نیز راه یابیم. امروزه مصرفگرایی به وسیلهای تبدیل شده است تا افراد با استفاده از آن اعتبار و منزلت بالاتری نسبت به دیگران در جامعه کسب کنند؛ درواقع، کارکرد نمایشی و تمایزآفرین مصرف، وقتی اهمیت بیشتری مییابد که به این نکته توجه داشته باشیم که زنان بین گروههای جامعه بهویژه در مقایسه با مردان ازنظر هویتیابی با چالشهای بیشتری روبهرو هستند؛ زیرا منابع چندانی برای معنابخشی و تعریف خود در اختیار ندارند. در گذشته منابع هویتی زنان بیشتر ناشی از جنسیت یا طبقۀ همسران آنها بوده است. با این فرض مصرف برای زنان فرصتی برای تمایز و ابراز هویت فردی به وجود آورده است.
از این منظر پاساژها و مراکز خرید بهمنزلۀ فضایی برای بازنمایی رفتارهای زنانه تلقی میشوند و زنانهشدن برخی رفتارها مانند خرید را بهدنبال دارند. این فضاها بهمنزلۀ بخشی از زندگی روزمره سبب گسترش حوزۀ عمومی زنانه شده است. زنان ازطریق این مکانها سبک زندگی خاص خود را تولید و آن را از دیگران متمایز میکنند و هویت جدیدی را از رهگذر چنین مصارفی مییابند (محمدپور و بهمنی، ۱۳۸۹: ۴۵). در ایران نیز طی سالهای اخیر سطح رفاه افزایش یافته و این مسئله به عاملی تبدیل شده است که براساس آن کالاها وسیلۀ کسب هویت و مرجعی برای هویت افراد باشند. در این میان افراد با مصرف هرچه بیشتر و توانایی بهنمایشگذاشتن آن در مقابل دیگران، میتوانند به جایگاه اجتماعی بالاتری دست یابند؛ اما در این میان آنچه ممکن است بر مصرفگرایی تأثیر بگذارد نابرابری اقتصادی - اجتماعی است. نتایج این پژوهش نشان میدهند بین نابرابری با متغیر مصرفگرایی رابطه وجود دارد؛ درواقع، زنان با افزایش سرمایۀ اقتصادی و فرهنگی خود، از قید بسیاری از محدودیتها رهایی مییابند و بیشتر میتوانند به مصرف فزایندۀ کالاها بپردازند. در گذشته این میزان درآمد مردان بود که تعیینکنندۀ مقدار و نوع مصرف زنان بود؛ اما امروزه با گسترش آزادیهای زنان و حضور هرچه بیشتر آنها در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه استفادۀ فزاینده از کالاهای لوکس و تجملی، زنان خود را از دیگران متمایز و برای خود اعتبار و منزلت کسب میکنند. در این زمینه مطابق با دیدگاه وبلن، افزایش توانایی مالی، راه را برای صرف هزینههای بسیار در راستای مصرف تظاهری باز میکند. همچنین بوردیو معتقد است افراد با توانایی مالی بالا ازطریق مصرف متظاهرانه و استفاده از کالاهای غیرضروری، خود را از دیگران جدا میکنند و بهنوعی برای خود تشخص میآفرینند. به این ترتیب مصرفگرایی وسیلهای است که فرد میتواند با آن موقعیت اجتماعی خود را در جامعه بالا ببرد. همچنین همان طور که پیر بوردیو بیان میکند، امروزه تمایزهای اجتماعی را میتوان در مجموعۀ متنوعی از اعمال اجتماعی ازجمله اعمالی که مربوط به فراغت میشوند مانند تعطیلات، ورزشها، مطالعه، موسیقی، سینما و سایر امور ذوقی مشاهده کرد؛ ازاینرو، یکی از نمودهای بارز نابرابری اجتماعی، نابرابری در اوقات فراغت است (به نقل از صادقی و همکاران، 1388: 358-359). جامعهشناسی معاصر، برخلاف جامعهشناسی کلاسیک که بهطور عمده دربارۀ فراغت در ارتباط با کار بحث میکرد، به بررسی تمایزات اجتماعی فراغت روی آورده است. دربارۀ ارتباط فراغت و نابرابری اجتماعی در جوامع معاصر، یکی از محورهای اصلی بحثشده بین دانشمندان حوزۀ جامعهشناسی فراغت این است که الگوهای فراغت تا چه حد همهگیر، جهانشمول و کمتر انحصارگرایانهاند. در این زمینه دو دیدگاه مطرح شده است؛ دیدگاه اول مدعی است که فراغت مانند سایر نهادهای مدرن، از فرایندهای دموکراتیزهشدن، بورژوازیشدن، همگنشدن و همسطح یا تودهایشدن تأثیر گرفته است. درنتیجه از اهمیت بسترهایی که قبلاً در رفتار فراغتی تعیینکننده بودند (نظیر طبقه، جنسیت، نژاد و قومیت)، بهواسطۀ تأثیر نیروهای نوسازی کاسته شده است. در مقابل این رویکرد، دیدگاه دیگری وجود دارد که دربارۀ دموکراتیزهشدن فراغت تردید دارد. پژوهشگران دیدگاه دوم بر این باورند که فراغت منعکسکنندۀ نابرابریهای اجتماعی جوامع صنعتی سرمایهداری است. در چارچوب این دیدگاه برخی دانشمندان با استفاده از نظریۀ ماکس وبر سعی در تبیین ارتباط فراغت با نابرابری اجتماعی دارند و معتقدند اگرچه بیشتر موانع اقتصادی-اجتماعی، قومی-نژادی و جنسیتی در رفتار فراغتی اعتبار کافی را ندارند، نابرابریهای اجتماعی در این حوزه همچنان پابرجا هستند؛ برای مثال، طبقات متوسط و متوسط رو به بالا به ورزشهای فردی مثل تنیس، گلف، اسکی و قایقرانی تمایل دارند. در صورتی که اعضای طبقات پایین به فوتبال و ورزشهای رزمی تمایل دارند. ازجمله دلایل گرفتن چنین الگوهای متفاوت فراغتی عبارتاند از: مجموعههای فرصتی متفاوت دردسترس طبقات مختلف اقتصادی-اجتماعی. در این زمینه، پیر بوردیو، جامعهشناس بزرگ معاصر و نظریهپرداز مطرح در حوزۀ فراغت، پژوهشهای طولانی و زیادی دربارۀ فعالیتهای فراغتی و سبکهای زندگی انجام داد تا نشان دهد در نظامهای سلطه، چگونه نابرابریهای مبتنی بر طبقه پایدار میمانند. بوردیو معتقد است پرورش شخص در خانواده و طبقهای خاص، بر انتخاب اوقات فراغت او بسیار تأثیرگذار است؛ بنابراین، علایق، سلیقهها، خواستها و برداشتهای مربوط به فعالیتهای فراغت، در دوران کودکی درون خانوادهها و محیط اجتماعی پیرامون آن فراگرفته میشوند (به نقل از صادقی و همکاران، 1388: 361-360). همچنین بوردیو معتقد است زمینههای فراغتی را میتوان بهلحاظ میزان سرمایههای اقتصادی و فرهنگی کسانی که در آنها جای دارند بررسی کرد و نقشۀ اجتماعی و فرهنگی موقعیت اجتماعی و خط سیر اجتماعی آنها را در جامعه ترسیم کرد (به نقل از اباذری و چاوشیان، 1381). در این رابطه نتایج پژوهش مؤید این نکته است که سرمایۀ اقتصادی سبب تفاوت در سلیقهها و از رهگذر آن منشأ تفاوت در انتخابها میشود و بر گرایش افراد به مصرفگرایی تأثیر بسزایی دارد. همچنین در مسیر نتایج پژوهش میتوان اینگونه تحلیل کرد که جهانیشدن در ابعاد گوناگون آن بهویژه در بعد فرهنگی بهدنبال گسترش سیطرۀ خود بر عادات، سلیقهها و ارزشهای ملتها و تغییر آنها در پذیرش و جذب الگوهای عرضهشده در سطح جهانی و بهطور غیرمستقیم تغییر ساختارهای فکری و روانی و کنترل از راه دور ذهنهاست؛ بنابراین، جهانیشدن در این وجه نیز زمینهساز تغییر فرهنگ مصرف ملتها در مسیر گسترش نظام سرمایهداری است تا بدین وسیله جهان به بازار مصرف غرب تبدیل شود که کشورهای قدرتمند تولیدکنندۀ آن و کشورهای جنوب مصرفکنندۀ آن محسوب میشوند؛ بنابراین، فرایند جهانیشدن فرهنگی تابعی از فرایند جهانیشدن اقتصادی یا نظام سرمایهداری جهانی است. این نظام درصدد است تا به کمک ایدئولوژی یا فرهنگ مصرفی و تصورات مردم از هویت و نیازهای خود، آنها را به مصرف کنندگانی در خدمت فرایند انباشت سرمایه تبدیل کند. فرهنگ مصرفی مردم را تشویق میکند بیش از نیازهای زیستی خود مصرف کنند تا از این طریق فرایند انباشت سرمایه تداوم پیدا کند و عملکرد نظام سرمایهداری جهانی تضمین شود؛ با تأثیرگرفتن از چنین فرهنگی، همۀ مردم جهان مصرفگرا میشوند و جامعۀ مصرفی شکل میگیرد؛ البته موج عظیم مصرفگرایی به هیچ حوزهای محدود نمیشود و همۀ زوایای زندگی اجتماعی را در بر میگیرد. این تحولات نشان میدهند فرایند جهانیشدن فرهنگی بهواسطۀ گسترش پرشتاب فرهنگ مصرفی بهمنزلۀ نیرویی جهانیساز هر چیزی را به کالا تبدیل و در بازار جهانی عرضه میکند (گلمحمدی، 1381: 55)؛ به عبارت دیگر، مصرفگرایی که از محصولات فرعی جهانیشدن است با نیروی جهانیشدن دایمی میگردد و ارزشهای مبتنی بر آزادی فردی را تشویق میکند که علایق مالکیت پولی را دنبال میکنند. همچنین سبب شکلگیری جامعۀ مصرفی آزاردهنده میشود و این امر گرایش بهسوی تغییری را آشکار میکند که بهوسیلۀ آرزومندی برای کسب کالاها و خدمات جدید بیان شده است؛ بنابراین، در عصر افزایش تأثیر فناوری اطلاعات و رسانه، حتی کشورهای محروم از توسعه در جهان شیفتۀ مصرفگرایی شدهاند. بهطوری که براساس گزارش فائو[9] (2005)، الگوی مصرف حتی در گروههای کمدرآمد اروپایی، تغییر معناداری را بهسوی مصرف بدون غله (سوءتغذیه) و بیشتر بهسوی مصرف محصولات صنعتی نشان میدهد (به نقل از بقائی و قهرمانیفرد، 1388: 57). این امر نیز ممکن است بر بازتعریف هویت ازسوی افراد بهویژه زنان تأثیر بسزایی داشته باشد. نتایج پژوهش نشان میدهند همبستگی اندک اما معنیداری (294/0) بین دو متغیر نابرابری و بازتعریف هویت وجود دارد. شاید یکی از دلایل چنین نتیجهای این باشد که زنان بهدلیل چشموهمچشمی و تظاهر به داشتن وجهۀ اجتماعی بالا بین اقشار مختلف جامعه، در هر شرایطی سعی در مصرف بیشازحد کالاها و مصرف تظاهری دارند. در ایران نیز همان گونه که نتایج بسیاری از پژوهشها نشان میدهند (طالبان و همکاران، 1389) بهویژه بعد از انقلاب اسلامی نگرش افراد ازسمت ارزشهای معنوی بهسمت ارزشهای مادیگرایانه تغییر جهت داده است.
در این زمینه اقتصادیشدن فرهنگ و جریان جهانگیر فرهنگ مصرفی، بر الگوها و روشهای هویتیابی نیز تأثیر گذاشته است. فرایند جهانیشدن فرهنگی در حالی که همۀ مرزهای فرهنگی را تخریب میکند و نهادها و عناصر سنتی هویتبخش را به چالش میکشد، مصرف را به منبع اصلی هویت و انفکاک اجتماعی تبدیل کرده است. در جامعۀ جهانی مصرفزدهای که افراد تشویق میشوند تا بیشتر از آنچه نیاز دارند بخواهند و مرز میان این دو مفهوم در هم میریزد، مصرف به شکل اصلی ابراز وجود و منبع اصلی هویت اجتماعی تبدیل میشود. امروزه در همۀ جوامع جهان میتوان انسانهای فقیری را شناسایی کرد که زیر بار قرضهای سنگین میروند تا با خرید کالاهای با مارکهای معروف، نوعی هویت پیدا کنند؛ پس در نظام جهانی مصرف همیشه نوعی مصرف معطوف به هویت است. فرهنگ مصرفی سبب میشود فرد بهجای اینکه ازطریق روابط اقتصادی یا پیوندهای سیاسی هویت پیدا کند، با خوردن، نوشیدن، پوشیدن، نحوۀ گذراندن اوقات فراغت یا به عبارتی، شیوۀ زندگی هویت یابد (گلمحمدی، 1381: 110-106). از دیگر نتایج پژوهش میتوان به تفاوت بین زنان دهههای 50 و 60 در رابطه با مصرفگرایی اشاره کرد. میل به مصرفگرایی هرچه بیشتر بین زنان در اوایل دهۀ 50 در ایران رشد چشمگیری داشت؛ اما در اواخر این دهه بهدلیل انقلاب اسلامی که رنگ مذهبی داشت و همچنین کاهش حضور فرهنگ غربی، مصرفگرایی و تظاهر به مصرف بیشازحد کاهش چشمگیری داشت؛ اما در دهۀ 60 و با پایانیافتن جنگ هشتساله و ازبینرفتن شرایط خاص اقتصادی و سیاسی آن دوره دوباره موج مدگرایی در جامعه آغاز شد. همچنین ورود زنان به عرصههای عمومی مانند دانشگاهها و دورشدن از فضای خصوصی خانه آنها را برای بازتعریف هویتی متفاوت از هویت سنتی آماده کرده بود. همین امر بر گرایش زنان به بازتعریف هویت خود تأثیرات بسزایی داشته است؛ بنابراین، همان گونه که شواهد نشان میدهند دهۀ 60 اوج تغییرات هویتی زنان در ایران بوده است؛ بنابراین، هم مطالعۀ نظری و هم شواهد تجربی پژوهش این فرضیه را اثبات میکند که یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر بازتعریف هویت زنان، عامل مصرفگرایی است. همبستگی بهدستآمده (32/0) نشاندهندۀ وجود رابطۀ مثبت و معنیدار بین این دو متغیر است. در این ارتباط باید گفت در جامعه زنان برای کسب مقبولیت اجتماعی و احترام و منزلت بیشتر به مصرف تظاهری کالا و چشموهمچشمی با دیگران گرایش دارند؛ زیرا با تحولات گستردهای که هم در سطح جهانی روی داده و هم ساختارهای داخلی را دستخوش تغییر کرده است، مصرفکردن برای زنان بهصورت یک هنجار درآمده است.
همچنین نتایج رگرسیونی بهدستآمده نشان میدهند با دو متغیر نابرابری و جهانیشدن در مجموع 22 درصد از تغییرات مصرفگرایی تبیین میشود. الگوی اصلاحشدۀ پژوهش نیز نشان داد در مجموع با سه متغییر نابرابری و جهانیشدن و مصرفگرایی 16 درصد از تغییرات بازتعریف هویت قابلتبیین است. بهطور خلاصه میتوان گفت در این پژوهش تحلیل تازهای از رابطۀ بین مصرفگرایی و بازتعریف هویت زنان ارائه شده است. نتایج پژوهش در مسیر دیدگاههای دانشمندان خارجی چون گیدنز، بوردیو و وبلن است و با نتایج بسیاری از پژوهشهای داخلی دربارۀ تغییر نگرشها نیز همخوانی دارد. در زمینۀ هویت اجتماعی تلاش شد قدرت بازتابندگی مصرفگرایی در حوزۀ بازتعریف هویت معین شود؛ زیرا در دوران کنونی با تغییر نگرشها و باورها تغییرات متعددی در زندگی افراد به وجود آمده است؛ درواقع، مصرفگرایی فزاینده توانسته است سهم زیادی را در کسب هویتهای جدید به خود اختصاص دهد.
[1]این مفهوم از تورستین وبلن است که قاعدۀ کلی آن مقرر میدارد که در طرح رتبهبندی طبقات اجتماعی و همچنین در درون نظام خانواده کسانی هستند که بهوسیلۀ یک وابستگی و نمکپروردگی به اعضای برتر طبقه پیوند میخورند و ازطریق وابستگی به ولینعمت خود، اعتبار و رفاه بیشتری کسب میکنند. این دسته از افراد ندیمان ارباب خود هستند و چون نماد مرتبۀ والای ولینعمت خویشاند، مصرفکنندۀ نیابتی ثروت بیکران او به شمار میآیند. همسر نیز ازجمله نخستین وابستگانی است که مصرفکنندۀ نیابتی شوهر خود محسوب میشود (وبلن، 1392: 116).
[2]www.cbi.ir/simplelist/4445.sapx
[3] Roy & Saha
[4]Brooks & Wee
[5]Cooky
[6] Zimmerman & Dahlberg
[7]Kuruvilla et al.
[8] Bovone
[9]Food and Agriculture Organization