Document Type : Research Paper
Author
University of Payam-e-Noor, Iran
Abstract
Keywords
مشارکت انتخاباتی بهمنزلۀ یکی از گونههای مهم مشارکت سیاسی، جایگاه ویژهای در مباحث جامعهشناسی سیاسی بهطور عام و جامعهشناسی انتخابات بهطور خاص دارد. هرساله شاهد انتخابات متنوع و متعددی در ایران هستیم؛ اما در مقایسه با پدیدۀ سیاسی دیگر مانند انقلاب که بهندرت اتفاق میافتد و در این زمینه با ادبیات غنی سروکار داریم، بررسی انتخابات ضعفهای عمدۀ نظری و تجربی دارد.
موضوع این مقاله، تبیین جامعهشناختی مشارکت انتخاباتی براساس سواد، تحصیلات و درمجموع آموزش است. کمبود کار پژوهشی دربارۀ رابطۀ سواد و رفتار انتخاباتی داخل کشور ضرورت و اهمیت درجۀ اول این پژوهش است. دربارۀ مسئلهبودن این امر (رابطۀ بین مشارکت انتخاباتی، سواد و تحصیلات) میتوان به ناسازگاری بین یافتههای پژوهشها در طول 4 دهۀ اخیر در ایران اشاره کرد. مسئلۀ این پژوهش از نتایج و اطلاعات متناقض دربارۀ رابطۀ آموزش و رفتار انتخاباتی برآمـده است. اسدی و همکارانش نخستین پژوهشگران در زمینۀ سنجش ارزشها و نگرشها در سال 1353 بودند که مدعی شدند میزان مشارکت (رأیدادن در انتخابات گذشته) در گروههای دارای تحصیلات تا ابتدایی بیش از سایر گروههاست و شرکت در گروههای دارای تحصیلات عالی بهمراتب کمتر از افراد دارای دیپلم و تحصیلات ابتدایی است؛ این نشان میدهد برخلاف نظریههای رشد سیاسی، مشارکت سیاسی در تمام جوامع همراه با افزایش سواد افزوده نمیشود و این مسئلهای است که باید ریشههای آن را در فرهنگ سیاسی جامعه و بهویژه غیرسیاسی شدن جامعه در دهههای اخیر جستجو کرد (اسدی و همکاران، 1356: 196؛ عبدی و گودرزی، 1396: 250). همچنین در نگاهی کلی به میزان مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی بین سالهای 1358 تا 1396، رابطۀ معکوس و منفی بین این دو مشاهده میشود. نمودار زیر این امر را نشان میدهد.
|
نمودار 1- مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی در 12 دورۀ انتخابات ریاستجمهوری
در پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان (موج سوم)، بین میزان تحصیلات و شرکت در انتخابات گذشته و آیندۀ ریاستجمهوری، مجلس و شوراها رابطۀ منفی (معکوس) و معناداری وجود دارد (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395: 327-317)؛ به این معنا که با افزایش تحصیلات، میزان شرکت در انتخابات (گذشته و آیندۀ ریاستجمهوری، مجلس و شوراها) کمتر میشود؛ این در حالی است که پژوهشگران بر وجود رابطۀ مثبت و مستقیم بین مشارکت انتخاباتی و سواد تأکید دارند[1] (معمار، 1387، به نقل از سراجزاده، 1368؛ جوج و گلهدار، 1391: 22؛ پرچمی، 1386؛ هاشمی و همکاران، 1388: 200؛ ساعی، 1388: 2؛ رضی، 1380: 193؛ گلابی و حاجیلو، 1391: 190؛ جهانگیری و محمدی، 1393: 7؛ تیموری و همکاران، 1394: 283؛ مهرگان و عزتی، 1385؛ کشاورز و همکاران، 1394: 34؛ کشاورز و همکاران، 1393؛ سیفزاده و گلپایگانی، 1388: 255؛ مذنب و محمدجانی، 1396: 9). همچنین در سطح نظری برخی معتقدند با افزایش سواد، آموزش و تحصیلات زمینههای دموکراتیک و مشارکت سیاسی افزایش مییابد (قاسمیسیانی و همکاران، 1395: 123؛ ربیعی، 1380: 137؛ بابیلاشکی و پیشگاهیفرد، 1388: 97؛ زیباکلام و همکاران، 1389: 64؛ عبداللهی، 1387؛ وثوقی و یوسفیآقابین، 1384؛ صمدیراد، 1385؛ شهرامنیا، 1392: 73؛ رفیعپور، 1387: 544؛ ازغندی، 1385: 50-49؛ غنینژاد، 1371: 174-173). این پژوهشها بیشتر بر مشارکت سیاسی تأکید دارند تا مشارکت انتخاباتی. ذکر این نکته ضروری است که مشارکت انتخاباتی تفاوت بنیادی با سایر اشکال مشارکت سیاسی دارد که در فرازهای بعدی به آن اشاره میشود. موضوع بررسیشده در این مقاله مشارکت انتخاباتی است نه مشارکت سیاسی و نه ترجیح انتخاباتی.
با توجه به تأثیر منفی و معکوس سطح تحصیلات بر احساس عدالت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قضایی و قومی[2]، اعتماد[3]، احساس آزادی[4]، تأثیر مستقیم سطح تحصیلات بر تمایل به زندگی در خارج از کشور و پذیرش تابعیت آن و همچنین گرایش به تغییرات اساسی (بهجای حفظ وضع موجود و اصلاح آن) بین افراد دارای تحصیلات بیشتر و وفاداری ملی (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395: 175-163، 378-359، 341-331، 448، 439، 479)، این مسئلۀ اساسی مطرح میشود که چگونه افراد دارای تحصیلات بیشتر که احساس بیقدرتی، بیاعتمادی، احساس بیعدالتی بیشتری نسبت به بقیۀ افراد دارند، مشارکت انتخاباتی بیشتری دارند[5]؟
ادعای پژوهش حاضر این است که تأثیر سواد و تحصیلات بر مشارکت انتخاباتی پیچیدهتر از آن است که پژوهشگران بر آن تأکید دارند. برخلاف یافتههای پژوهشگران دیگر[6]، میان مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی رابطۀ مثبت و مستقیمی وجود ندارد (حیدرآبادی و صالحآبادی، 1393: 81) و این امر به بررسی بیشتر نیاز دارد؛ بنابراین، سؤالهای اساسی این مقاله به گونۀ زیر بیان میشود: چه رابطهای بین سواد و میزان مشارکت انتخاباتی در ایران وجود دارد؟ آیا با افزایش سواد و تحصیلات و میزان باسوادی در جامعه، میزان مشارکت سیاسی افزایش پیدا میکند؟ رابطۀ بین میزان مشارکت انتخاباتی و سواد از چه عواملی تأثیر میگیرد؟
با توجه به ماهیت رأیدادن و سواد، تلاش میشود در فضای کنش، این امر تبیین نظری شود که سواد و تحصیلات چه تأثیری در مشارکت انتخاباتی دارند. از آنجا که تحصیلات و سواد و بهصورت کلی آموزش در چارچوب و فضای کنش امری فرهنگی قلمداد میشود، فعالسازی کنشگر برحسب منطق فرهنگی انجام میگیرد. برای فعالسازی فرد باسواد و تحصیلکرده در کنش سیاسی میتوان با مجابسازی و اقناع شخص را وارد کنش کرد. تحریک، تطمیع و تشویق در این فضا تأثیر کمی دارد (چلبی، 1375: 39 و 47). همچنین از میــان انــواع فعالیت سیاســی، رأیدادن کنــشی منحــصربهفــرد اسـت؛ زیرا ازنظر منـابع موردنیاز، کنـشی ارزان محسوب میشود. رأیدادن، قاعـدتاً نبایـد مـستلزم منــابع زیــادی باشــد، مگــر مقــداری وقــت آزاد بــرای رفــتن پــای صــندوق رأی. رأیدادن نــه پرداخت نقـدینگی را تحمیـل میکند، نـه به مهارتهای ویژهای نیاز دارد و نـه بـه سـطوح تحـصیلی بـالایی نیازمند است (معمار، 1391: 269)؛ بنابراین، رأیدادن در فضای کنش، در حیطۀ اقتصادی نیست و بیشتر در حوزههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. هرچند تعیین و مکانیابی رأیدادن در فضای کنش در ابهام قرار دارد و یک نوع سیالیت و ابهام در جایابی آن وجود دارد. بر این اساس، بهدلیل جایگاه تحصیل بهمنزلۀ متغیر مستقل در حوزۀ فرهنگی، نظریههای تبیینی آن باید در حوزۀ فرهنگی قرار داشته باشند. همچنین رأیدادن بهدلیل جایگاهش در حوزۀ سیاسی، مستلزم بهکارگیری نظریههایی در حوزههای ذکرشده است.
دانشمندان برای تبیین رفتار انتخابی از الگوهای گوناگونی استفاده کردهاند. پژوهشگران دستهبندی این الگوها را نیز به صورتهای گوناگونی انجام دادهاند. معمار نظریهها را در چهار رهیافت ارائه میدهد: در رهیافت اجتماعی، نظریههای منابع (الگوی پایگاه، منابع و داوطلبگرایی) و مدرنیزاسیون، در رهیافت اقتصادی، انتخاب عمومی، بازنمایی و نهادی، در رهیافت سیاسی، الگوی بسیج و در رهیافت فرهنگی، نظریۀ فرهنگ سیاسی قرار دارند (به نقل از صالحآبادی، 1396: 306). با توجه به مسئلۀ پژوهش، از نظریههای مدرنیزاسیون و فرهنگ سیاسی برای توضیح اثرات آموزش بر مشارکت انتخاباتی استفاده میشود.
از نظریههایی که عوامل را براساس عامل مشترک در کنار یکدیگر تفسیر میکند، نظریۀ نوسازی یا مدرنیزاسیون است. دانیل لرنر گسترش مشارکت سیاسی بهمنزلۀ شاخص اصلی دموکراسی را مستلزم وقوع چند مرحله توسعۀ پیاپی بهویژه گسترش شهرنشینی، آموزش و توسعۀ وسایل ارتباط جمعی دانسته است (Lerner, 1958، به نقل از معمار، 1387: 219). رام گیل با وجود وارددانستن برخی انتقادها بر نظریۀ مدرنیزاسیون، کوشیده است سازوکارهای علی تأثیر توسعۀ اقتصادی بر فرایند دموکراتیزاسیون را تشریح کند. او مدعی است (در اینجا تنها موارد مرتبط با آموزش مطرح میشوند) رشد اقتصادی سبب گسترش آموزش و افزایش ارزشهای تساهل و مدارایی میشود که بهواسطۀ آموزش رسمی در افراد درونی میشوند (Gill, 2000: 4-5). بر این اساس، نظریۀ مدرنیزاسیون معتقد است با افزایش تحصیلات (بهمنزلۀ شاخصی از مدرنیزاسیون) مشارکت سیاسی افزایش مییابد.
جالبتوجه است که در تحلیلهای مبتنی بر مدرنیزاسیون، دربارۀ مشارکت سیاسی بحث و بررسی میشود نه مشارکت انتخاباتی. میلبرث و گوئل در کتاب خود دربارۀ تأثیر تحصیلات بر مشارکت سیاسی معتقدند افراد با تحصیلات بالا، نسبت به افراد کمتر تحصیلکرده، تمایل بیشتری به مشارکت سیاسی و تقویت حس وظیفۀ شهروندی دارند و احتمال بیشتری وجود دارد که بهلحاظ روانشناختی درگیر امور سیاسی شوند. همچنین سطح تحصیلات با احساس تأثیرگذاری رابطۀ مثبت دارد. با وجود چنین تأکیدی این دو معتقدند استثنای مهم برای رابطۀ بین تحصیلات و مشارکت، نداشتن تأثیر پایدار روی رأیدادن است. تحصیلات، همبستگی جزئی و گاهی منفی با رأیدادن دارد (میلبرث و گوئل، 1386). این دو پژوهشگر برای پاسخ به این امر که چرا در برخی فرهنگها افراد دارای تحصیلات بیشتر در رأیگیری مشارکت بیشتری ندارند، این توضیح را مطرح میکنند که در برخی کشورها سطح بالای تحصیلات سبب میهندوستی، علاقه به سیستم، شادکامی سیاسی و ایجاد این حس نمیشود که رأیدادن وظیفۀ مدنی است. میتوان گفت بهندرت پیش میآید فردی به این دلیل رأی بدهد که معتقد باشد رأی او سبب تغییری در برونداد بشود یا برای زندگی شخصی او منفعتی داشته باشد. همچنین میتوان استدلال کرد که عمل رأیدادن کمتر به عوامل شخصی همچون علاقۀ سیاسی، اطلاعات و احساس تأثیرگذاری که با تحصیلات رشد مییابد، ارتباط دارد (میلبرث و گوئل، 1386: 158-157).
با توجه به تأثیر معکوس تحصیلات و مشارکت انتخاباتی، مشارکت انتخاباتی برحسب فرهنگ سیاسی بررسی شده است.
نمایندۀ برجستۀ رهیافت فرهنگی در ادبیات مشارکت سیاسی، نظریۀ فرهنگ سیاسی است. فرضیۀ طراحان نظریــۀ فرهنــگ سیاسـی آن اسـت کـه هماهنگ با تأثیر نگرشهای افـراد بـر اعمـال آنـان، فرهنـگ سیاسی هـر ملـت نیـز بـر رفتـاری کـه شـهروندان و رهبـران آن ملـت هنگام انجـام اعمـال سیاسی و واکنش در برابــر رویــدادهای سیاسی از خــود نشان میدهند، تــأثیر میگذارد. مـشارکت سیاسی بیانکنندۀ چگونگی بهرهبرداری شهروندان دارای نگرشهای مشارکتی مختلف از فرصتهایی است کــه نظـام سیاسـی و نهادهای اجتماعی در اختیار آنها قـرار میدهند. شهروندانی کــه اطلاعـات خوبی دارند (آگاهی سیاسی، احساس اثربخـشی، تعهـد مـدنی)، برای مشارکت در امـور سیاسی مستعدترند؛ امـا اساسیترین جهتگیری روانشناختی بـه علاقۀ سیاسی از جانـب فـرد مربـوط اسـت. در پژوهشهای مقایسهای، علاقـه بـه سیاسـت، داشـتن رابطهای مثبــت بــا مــشارکت سیاســی - اساســی کــه ســایر نگرشهای سیاســی بــر آن بنا نهاده شدهاند – محسوب شده اســت. ازجمله ایــن نگرشها، اثربخــشی سیاســی و اعتمــاد سیاسی است. تأکید خــاص نظریــۀ فرهنــگ سیاســی بــر نگرشها، انگیزشها و جهتگیریهای ذهنــی شــهروندان نــسبت بــه فعالیــت سیاســی، آن را بــه تحلیلهای خــرد نظریههای روانشناختی و روانشناختی اجتمــاعی دربارۀ مــشارکت انتخابــاتی پیونــد مــیزنــد (معمار، 1391: 115-114).
با توجه به نوع بررسی مقاله که در سطح سیستمی است، در این بخش از مقاله برحسب ارتباط موضوع با پیشینۀ پژوهش کارهای انجامشده در این زمینه (در سطح سیستمی) ارائه میشوند:
سراجزاده (1368) در پژوهش «بررسی میــزان شـــرکت مـردم در انتخابـات بعـد از انقـلاب در شهرسـتانهای کـشور و رابطـۀ آن بـا برخـی از متغیرهـای اجتمـاعی»، بـا واحـد تحلیـل شهرسـتان و حـوزۀ انتخابیـه، رابطـۀ میـان مدرنیزاسـیون و مــشارکت انتخابــاتی را بـا انتخــاب 80 مــورد از جامعــۀ آمــاری 195مــوردی و با تکیه بر دادههای سرشـماری سـال 1355 سـنجیده است. او نشان میدهد بـین میـزان باسـوادی و میزان رأیدادن شهرستانها در هـر دو مقطــع همبستگی مثبت و معنــاداری وجــود دارد.
رضی (1380) در مقالۀ «بررسی تطبیقی عـوامل اجـتماعی مؤثر بر میزان مشارکت مردم در انتخابات شش دورۀ ریاستجمهوری پس از انقلاب» کمیت و تغییرات میزان مشارکت مردم در انتخابات شش دورۀ ریاستجمهوری از سال 1372-1358 را در استانهای کشور بررسی کرده است. او نتیجه میگیرد که تورم (9%)، بیکاری (6%)، شهرنشینی (3%)، سواد (8%) و جنسیت (2%) - که درمجموع حدود (29%) میشود - از تغییرات میزان مشارکت مردم در انتخابات شش دورۀ ریاستجمهوری را توضیح میدهند. در این پژوهش سواد تأثیر مثبت بر میزان مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری داشته است. بیشترین تأثیر مربوط به متغیرهای تورم (74%-) و سواد (67%) و کمترین تأثیر مربوط به جنسیت[7](15%) است.
ساعی (1388) در مقالۀ «توسعۀ آموزشی و مشارکت انتخاباتی؛ مطالعۀ موردی انتخابات دورۀ نهم ریاستجمهوری ایران» نشان میدهد با 30 بار تکرار تجربه در سطح استانهای ایران، میان مشارکت انتخاباتی و توسعۀ آموزشی به اندازۀ 69 درصد همتغییری منظم وجود دارد. ضریب رگرسیون برابر با 48/2 است؛ به این معنا که هرگاه یک واحد افزایش در میزان توسعۀ آموزشی رخ دهد، به اندازۀ 48/2 واحد تغییر مثبت در میزان مشارکت انتخاباتی برآوردکردنی است. او دربارۀ دلالتهای عملی مقاله مینویسد: «یافتههای تجربی بیانگر آن است که افزایش میزان باسوادی و ظهور و افزایش قشرهای اجتماعی جدید با مشارکت انتخاباتی، همتغییری مثبت دارند. مشارکت انتخاباتی، یکی از معرفهای دموکراسی است. نوسازی آموزشی، در ذات خود استعداد دموکراسیسازی را دارد. نوسازی آموزشی، گروههای اجتماعی جدید را در عرصۀ سیاست توانا میسازد. این گروهها دموکراسی را امکانپذیر میسازند؛ بنابراین، تغییرات ناظر بر نوسازی آموزشی اگرچه در فرایندهای طولانی تاریخی رخ میدهند، اما اگر نوسازی آموزشی تداوم پیدا کند، از یک سو معرفت فرهنگی سنتی را دگرگون و نظام معرفتی سازگار با دموکراسی را تولید خواهد کرد و ازسوی دیگر، ازطریق تولید نیروهای اجتماعی مدرن (روشنفکران، هنرمندان، استادان دانشجویان و غیره) میتوان به نهادسازی و یا دموکراتیکسازی نهادهای موجود ازسوی این نیروها امیدوار بود. برآیند آن میتواند به تقویت زمینههای تحکیم دموکراسی منجر شود» (ساعی، 1388: 21).
معمار (1387) در پژوهش «توسعهیافتگی و مشارکت سیاسی در ایران: بررسی تطبیقی درونکشوری[8]»، ادعاهای نظریۀ توسعه را در بررسی تطبیقی درونکشوری با واحد تحلیل شهرستان به محک تجربه زده است. متغیر وابستۀ این پژوهش، میزان رأیدادن در انتخابات ریاستجمهوری، مقطع زمانی مطالعهشده شامل دورۀ زمانی شانزدهساله (1384-1368) و جامعۀ آماری شامل همۀ شهرستانهای کشور بوده است. او رابطۀ بین مشارکت انتخاباتی و باسوادی و سطح تحصیلات را بررسی کرده است. ازنظر او پایگــاه تحــصیلی سـطح شهرســتان برحسب نـسبتی از جمعیـت باسواد آن سـنجیده شده است کـه در یکـی از مقــاطع تحـصیلات عـالی (کـاردانی، کارشناسی، کارشناسیارشد، دکتری حرفـهای، دکتـری تخصصی و فوقتخصصی) مشغول به تحصیلاند یا فارغالتحصیل شدهاند (معمار، 1391: 181). همچنین باسوادی (نسبت باسوادان در جمعیت 6ساله و بالاتر) (معمار، 1391: 192) بهصورت جزئی از شاخص توسعهیافتگی بررسی شده است. درمجموع، سه فرضیه از ده فرضیۀ استخراجشده از نظریۀ نوسازی تأیید شدند و توان تبیینی این الگوی تحلیلی نزدیک به یکچهارم کل واریانس محاسبه شد (معمار، 1391: 215). نتایج زیر حاصل آزمون فرضیههای دربارۀ آموزش معمار است:
جدول 1- فرضیههای استفادهشده در پژوهش معمار (معمار، 1387: 244؛ معمار، 1391: 274)
فرضیههای معمار |
|||
فرضیهها |
ضریب مسیر |
معناداری آماری |
نتیجۀ آزمون |
باسوادی - رأیدهی |
43/0 |
معنادار |
تأیید |
نسبت دانشگاهیان – رأیدهی |
129/0 |
غیرمعنادار |
تأییدنشدن |
حیدرآبادی و صالحآبادی (1393) در مقالۀ «توسعۀ آموزشی و مشارکت انتخاباتی در ایران»، براساس نقد پژوهشهای پیشین نشان میدهند تأثیر سواد و تحصیلات بر مشارکت انتخاباتی پیچیدهتر از آن است که نظریات نوسازی بر آن تأکید دارند. بررسی و تحلیل نه دورۀ ریاستجمهوری نشان داد با وجود یافتههای پژوهشگران دیگر، بین مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی رابطۀ مثبت و مستقیمی وجود ندارد؛ بلکه رابطۀ میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی در سال 1376 بهصورت U وارونه است. بررسی مشارکت انتخاباتی در زیرگروهها نیز نشان داد رابطۀ مستقیم میزان تحصیلات و مشارکت انتخاباتی پیچیدهتر از نظریات نوسازی است. دربارۀ گسترش طبقۀ متوسط جدید، نتایج نشان دادند رابطۀ توسعۀ آموزشی و میزان مشارکت سیاسی برحسب نوع مشاغل افراد باسواد و وابستگی آنها به دولت تعیین میشود.
در این بخش از مقاله سابقۀ پژوهش بررسی و نقد و تفاوت این مقاله با مقالات قبلی بیان میشود:
1- با توجه به منطق خاص جامعهشناسان ایران در بررسی موضوعی و شیفتگی بیش از حد پژوهشگران به نظریهها و مشکلات روشی آنها (صالحآبادی، 1396: 21-20) و همچنین استفاده از نظرسنجیها به جای تحلیلهای علی و استنباط علی از نظرسنجیها بهمنزلۀ روش منحصربهفرد در ایران، میتوان به نتایج چنین پژوهشهایی شک و رابطۀ بهدستآمده را مشکوک فرض کرد. برای نمونه، نتایج پژوهشهای کشاورز و همکاران (1394)، کشاورز و همکاران (1393)، جعفرینژاد و همکاران (1390)، پرچمی (1386) و ... بهدلیل استنباط علی از نظرسنجیها مغشوش است و روابط بهدستآمده برای متغیرها، حاصل سازههای ذهنی افراد و چگونگی سنجش متغیرهاست نه روابط واقعی. همچنین فرض استقلال متغیرها بهشدت مغشوش است و در تعریف عملیاتی رعایت نشده است. نکات روشی و آماری این پژوهشها معایب دیگری نیز دارد که نقد آن در این مقال نمیگنجد. مهمترین نقد این نوع سنجشها، علتیابی از آنهاست که جای مناقشه دارد.
2- بیشتر پژوهشهای انجامشده بهویژه در سطح نظری، بر مشارکت سیاسی تأکید دارند تا مشارکت انتخاباتی. اگر بر طبق الگوی سلسلهمراتبی مشارکت سیاسی راش (1377: 123)، مشارکت سیاسی را درگیرشدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی از امتناع برای مشارکت گرفته تا داشتن مقام رسمی سیاسی - اداری، تعریف و این تبصره را اضافه کنیم که مشارکت انقلابی نیز سطحی از مشارکت سیاسی است، مشارکت انتخاباتی و انقلابی گستردهترین نوع مشارکت سیاسی است. ذکر این نکته ضروری است که بین سطوح مشارکت سیاسی روابط متفاوتی وجود دارد؛ به این معنا که ممکن است با افزایش مشارکت سیاسی از نوع داشتن مقام سیاسی در یک جامعه، مشارکت انتخاباتی کاهش یا افزایش یابد و همچنان که معمار نشان میدهد، در تحلیل مقطعی ارتباطی معکوس ولی نسبتاً ضعیف و بهلحاظ آماری بیمعنا، بین مشارکت انقلابی و مشارکت انتخاباتی وجود دارد (ضریبهمبستگی مساوی است با = 156/0-). این بدان معناست که شهرستانهای انقلابی، به تناسبِ میزان مشارکت و نقشآفرینیشان در تأسیس انقلاب اسلامی، در تداوم و تثبیت نظام سیاسی برآمده از این انقلاب تشریکمساعی نمیکنند؛ بلکه برعکس، هر قدر میزان مشارکت انقلابی بیشتر باشد، میزان مشارکت انتخاباتی کمتر است. یافتههای ذکرشده نشان میدهند وضعیت مشارکت سیاسی در خاستگاههای انقلاب اسلامی تناسبی با میزان حضور این شهرستانها در مبارزات انقلابی ندارد؛ بلکه در قیاس با شهرستانهای غیرانقلابی در تراز پایینتری قرار دارد (معمار، 1389: 139-138)؛ بنابراین، در این پژوهش در برخورد با دامنۀ وسیع مشارکت سیاسی، برخلاف پژوهشهای پیشین تنها به مشارکت انتخاباتی توجه میشود.
3- ایراد وارد بر بیشتر پژوهشها، نداشتن توضیح نظری مـشخص بـرای تبیـین رابطۀ سواد و مشارکت انتخاباتی است. در این پژوهش در حد توان سازوکارهای علی و توضیحات نظری دربارۀ دلیل تأثیر سواد بر مشارکت تأثیر بررسی میشوند.
4- بیشتر پژوهشهای قبلی با نمونهگیری در یک جامعۀ آماری (زنان، دانشجویان و معلمان) انجام شدهاند که تعمیم آن به جامعۀ ایران چالشبرانگیز است. این مقاله رابطۀ سواد و تحصیلات و مشارکت انتخاباتی را در سطح استانی و شهرستانی (سیستمی) بررسی کرده است.
بین سابقۀ ارائهشده، پژوهشهای سراجزاده، رضی، ساعی، معمار و حیدرآبادی و صالحآبادی در مقایسه با سایر پژوهشها، در ارتباط با این مقاله جای تأمل دارند که در زیر به آسیبهای آنها اشاره و با بررسی انتقادی آنها، تحلیل پژوهش ارائه میشود:
1- ایرادات زیر به پژوهش سراجزاده وارد است: اول، تنها از چارچوب نظـری مدرنیزاسـیون بـرای تبیین مـسئلۀ پژوهش اسـتفاده کرده و از سـایر نظریـههـا صرف نظر کرده است. دوم، بـهدلیـل نبـود اطلاعـات موردنیاز و انتــشارنشدن اطلاعــات سرشــماری ســال 1365 از دادههای سرشــماری ســال 1355 اســتفاده کــرده است کـه ایـن امـر، اعتبـار فرضـیهسـنجیهـا را مخـدوش میکند. سوم، بـهدلیـل تغییـر حـدود از 195 شهرسـتان و حـوزۀ انتخابیـه، تنهـا 80 مـورد از آنها را بررسی کرده است؛ بنابراین، موردهــای بــاقیمانــده را نمیتوان محــصول یــک نمونــهگیــری تــصادفی و نماینــدهای آشکار از کــل جامعــۀ آمــاری دانــست. چهارم، میــزان مـشارکت هــر شهرســتان را ـ در یــک مقطــع ـ از میـانگین میــزان مـشارکت در انتخابـــات ریاسـت جمهـوری و مجلـس محاســبه کرده است کـــه بـه لحـــاظ ویژگیهای خــاص هر کــدام از ایــن انتخابات و عوامــل بعــضاً متفــاوت مــؤثر بــر آنها، تبیــین همزمان آنها خـالی از اشـکال نیست و بـه همـین دلیل چنـین کـاری غیرمعمـول است. پنجم، بـهدلیـل نبـود نـرمافزارهـای آمـاری مفیـد بـرای تحلیلهای چنـدمتغیری، عمومـاً از ضـریب همبـستگی پیرسـون بـرای آزمـون فرضـیههای پژوهش استفاده شده است؛ بنابراین، تـأثیر متغیرهـای مـستقل در رأیدهــی بهصورت مــستقل از یکــدیگر بررسی شده اســت؛ درنهایت ایــنکــه آخــرین انتخابــات بررسیشده در ایـن پژوهش بـه 24 سـال پـیش (سـال 1364) مربوط است کـه ایـن مـسئله، امکـان تحلیــل تحــولات اجتمــاعی - اقتــصادی پس از آن، بهویژه ازنظر تأثیرشــان در رفتــار سیاســی ایرانیان را فراهم نمیکند (معمار، 1391: 33).
2- نتایج پژوهش رضی در چارچوب نظریۀ نوسازی بیان شده است که رد میشود. او مدعی است تأثیر سواد بر مشارکت انتخاباتی مثبت است؛ ولی در تحلیل رگرسیونی (با 144 مورد) معتقد است در شش دورۀ انتخابات ریاستجمهوری بین سواد و میزان مشارکت در انتخابات همبستگی منفی وجود دارد (R= - 0.12) که حاصل تحلیل رگرسیونی با یک متغیر مستقل است. در تحلیل رگرسیون چندمتغیری با اینکه همبستگی اولیه بین سواد و میزان مشارکت منفی است، با اعمال همبستگی تفکیکی رابطه مثبت میشود که درنهایت، ضرایب رگرسیونی آن نیز مثبتاند (رضی، 1374: 191)؛ ولی تحلیل دادههای او چنین نتیجهای را تأیید نمیکند. تحلیل دوبارۀ یافتههای او نشان میدهد سواد، ارتباط مثبتی با مشارکت انتخاباتی ندارد. همچنین رابطۀ معناداری بین میزان باسوادی و میزان مشارکت انتخاباتی در استانهای ایران وجود ندارد (حیدرآبادی و صالحآبادی، 1393: 95).
3- براساس نتایج پژوهش ساعی در بررسی رابطۀ توسعۀ آموزشی و مشارکت انتخاباتی، یافتههای تجربی مرحلۀ دوم نهمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری مغشوش است (حیدرآبادی و صالحآبادی، 1393: 95-93). همچنین تنها از چـارچوب نظـری مدرنیزاسـیون بـرای تبیین مـسئلۀ پژوهش اسـتفاده و از سـایر نظریـههـا صرفنظر شده است؛ درنهایت، روش پژوهش بهلحاظ فنی آسیبپذیر است (صالحآبادی، 1396).
4- دادههای پژوهش معمار در سطح سیستمی ارائه شدهاند و شاخصهای استفادهشده برای دورۀ 16ساله (1384-1368) (معمار، 1391: 263) است و بعد زمانی را در بر نمیگیرد. فرض اساسی پژوهشگر این است که سواد شهرستانها در طول زمان 16ساله یکسان است. در پژوهش او باسوادی، شاخص جزئی توسعهیافتگی مطرح شده است که با مشارکت انتخاباتی رابطۀ مستقیم دارد؛ در حالی که سطح تحصیلات بهمنزلۀ شاخص پایگاه تجمعی تأثیری در مشارکت انتخاباتی ندارد. ضریب همبستگی مرتبۀ صفر نسبت دانشگاهیان (سطح تحصیلات) شهرستانی با مشارکت انتخاباتی 129/0 است که در الگوی تلفیق رگرسیونی برابر با 094/0- است که معنادار نیست. او درصدد تلفیق این دو یافته (باسوادی و سطح تحصیلات) بر نیامده و بررسی بیشتر را به پژوهشهای بعدی واگذار کرده است (معمار، 1391: 272).
5- با وجود انتقادیبودن پژوهش حیدرآبادی و صالحآبادی (1393)، در آن نتایج با نقد پژوهشهای پیشین ارائه شده است؛ ولی عیب پژوهشهای قبلی (ارائهنکردن نظریه) را نیز دارد.
تلاش این پژوهش، جبران کاستیهای پژوهشهای پیشین تا حد امکان است.
این مقاله تلاش میکند مشارکت انتخاباتی را براساس سواد و تحصیلات از دیدگاه تبیینی و علیتی و نه تفسیری و دلیلی توضیح دهد. وظیفۀ علم در الگوی تبیینی قانون فراگیر، کشف قوانین علی متأثر از سنت گالیله است. در این سنت معلول (امر اجتماعی)، برحسب علت (امر اجتماعی) تبیین میشود. بر این اساس زندگی اجتماعی را نباید با تصورات کسانی که در آن مشارکت دارند و با دلایل عمیقتری که آگاهانه درک نمیشوند، تبیین کرد. در اینجا نیات دلیل یک عمل نیستند؛ زیرا هیچ رابطۀ قانونمندی میان نیت و عمل وجود ندارد (رووت، 1389: 326).
روش انجام این پژوهش، تطبیقی درونکشوری (از نوع طولی) است. در این روش واحدهای اجتماعی مدنظر پژوهش (در اینجا شهرستان و استان) مقایسه میشوند. در جمعآوری اطلاعات از فن بررسی کتابخانهای شامل کتابها، مقالات، پژوهشها، پایاننامهها و ... و دادههای اسنادی ثانویه[9] (دستدوم) برآمده از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در دورۀ دوازدهم (1396) و دیگر دادههای اسنادی از سایتهای مرتبط استفاده شده است. جامعۀ آماری شامل همۀ دادههای اسنادی در 31 استان کشور و 429 شهرستان در دورۀ دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری است. واحد تحلیل سال - استان و سال – شهرستان است که واحدهایی سیاسی - اجتماعی با حدود و ثغور کاملاً تعریفشدۀ جغرافیایی و مشخصههای یک موجودیت سیاسی (یعنی واجد مرجعیت سیاسی یا استانداری) و اجتماعیاند. جامعۀ آماری همۀ شهرستانها و استانهای کشور در مقاطع مطالعهشده است. در این نوشتار، مشارکت انتخاباتی به دورۀ دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری محدود است. انتخابات مجلس شورای اسلامی بهدلیل دخالت گرایشهای قومی، فرهنگی و منطقهای در این سطح بررسیشدنی نیست.
متغیر وابستۀ پژوهش: مشارکت انتخاباتی (میزان رأیدهی) متغیر وابستۀ پژوهش است. میزان رأیدهی در سطح سیستمی غالباً بهصورت نسبتی از واجدان شرایط رأیدهی در زمان برگزاری انتخابات سنجیده میشود که برای تعیین مناصب سیاسی رأی خود را به صندوق میاندازند. این متغیر برحسب میزان رأیدهی سطح استانی و شهرستانی در دوازدهمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری و میزان هر دوره بر پایۀ تعداد آرای ریختهشده به صندوق در آن دوره تقسیم بر جمعیت واجد سن قانونی رأیدهی استان و شهرستان در زمان برگزاری انتخابات ضرب در صد محاسبه شده است.
متغیرهای مستقل پژوهش: در این مقاله منظور از سواد[10]، تحصیلات و آموزش، استفاده از شاخصهای زیر است:
در تعریـف مرکز آمـار ایـران، میزان باســوادی، عبارت است از نـسبت تعـداد افـراد باسـواد بـه جمعیـت 6سـاله و بـیشتـر کـه بهصورت درصد بیان میشود:
|
جمعیت باسواد |
|
|
100× |
= |
= میزان باسوادی |
|
|
جمعیت 6ساله و بیشتر |
|
|
(مرکز آمار ایران، 1395: 16) |
وضعیت تحصیل شهرستانها با شاخصهای زیر سنجیده شده است:
1- درصد دانشآموختگان نسبت به جمعیت باسواد استان و شهرستانها در سال 1395.
2- درصد دانشجویان نسبت به جمعیت باسواد استان و شهرستانها در سال 1395.
3- درصد دانشجویان و دانشآموختگان نسبت به جمعیت باسواد استان و شهرستانها در سال 1395.
4- درصد دانشآموختگان در سطوح مختلف تحصیلی (کاردانی، کارشناسی، کارشناسیارشد، دکتری حرفهای و دکتری تخصصی) نسبت به دانشآموختگان استان و شهرستانها در سال 1395.
5- درصد دانشجویان در سطوح مختلف تحصیلی (کاردانی، کارشناسی، کارشناسیارشد، دکتری حرفهای و دکتری تخصصی) نسبت به دانشجویان استان و شهرستانها در سال 1395.
در پــژوهش حاضــر، وضعیت تحصیلی شهرستانها برحسب نـسبتی از جمعیـت باســواد آن سـنجیده میشود کـه در یکی از مقــاطع تحـصیلات (کاردانی، کارشنای، کارشناسیارشد و دکتری حرفهای (پزشکی)، دکتری تخصصی و فوقتخصصی) مشغول به تحصیل یا دانشآموخته باشند.
|
دانشآموختگان آموزش عالی + دانشجویان آموزش عالی |
|
|
100× |
|
=وضعیت تحصیلی شهرستان |
|
|
جمعیت باسواد شهرستان |
|
|
(مرکز آمار ایران، 1395: 16) |
برای سطوح مختلف تحصیلی نسبت زیر وجود دارد (تنها برای کاردانی ذکر میشود):
|
میزان دانشجویان کاردانی |
|
|
100× |
|
=درصد دانشجویان کاردانی |
|
|
کل دانشجویان |
|
|
(مرکز آمار ایران، 1395: 16) |
سطح تحصیلی شهرستان: برای تعیین و اندازهگیری دقیق تحصیلات شهرستان، تعداد افراد دارای سطوح تحصیلی در تعداد سالهای تحصیل ضرب شده است؛ به عبارت دیگر، تعداد افراد اول ابتدایی ضرب در عدد 1 به اضافۀ تعداد افراد دوم ابتدایی ضرب در 2 به اضافۀ تعداد فوقدکتری ضرب در 24؛ این شاخص دقیقترین شاخص برای شهرستان است. با توجه به نداشتن آمارهای دقیق از مشخصات ذکرشده در سرشماریها، در این پژوهش با اطلاعات و دادههای موجود مرکز آمار ایران که تعداد افراد و میزان تحصیلات افراد را در 5 رده ارائه کرده است، سطح تحصیلی شهرستان ازطریق زیر به دست آمد:
(5 ×تعداد افراد دارای تحصیلات عالی) + (تعداد افراد دارای تحصیلات دیپلم*4) + (تعداد افراد دارای تحصیلات متوسطه*3) + (تعداد افراد دارای تحصیلات راهنمایی*2) + (تعداد افراد دارای ابتدایی*1)
در این بخش نتایج پژوهش بهصورت کلی در سطح استان ارائه میشوند؛ به اینگونه که ابتدا گزارشی دربارۀ رابطۀ کلی آموزش و مشارکت انتخاباتی در سطح استانهای کشور (31 استان) و در مراحل بعد بهصورت جزئی تحلیل در سطح شهرستانهای کشور (429 شهرستان) ارائه میشود.
رابطۀ همبستگی بین میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی در سطح استانهای کشور (31 استان) نشان میدهد رابطۀ مستقیمی بین مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی در شقوق مختلف آن وجود دارد و جنسیت و شهری و روستاییبودن در این رابطه تأثیر ندارد. تنها رابطۀ ضعیفتر میزان باسوادی مردان است. با این توجه که میزان باسوادی شهری عامل مهمتری برای پیشبینی رابطۀ این دو است.
جدول 2- ضریب همبستگی پیرسون بین میزان باسوادی (ن.ب) و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
|
ن.ب. استان |
ن.ب. شهری |
ن.ب. روستایی |
ن.ب. مردان |
ن.ب. زنان |
م.م.ا. 1396 |
415/0 |
574/0 |
495/0 |
351/0 |
439/0 |
س. م. دوطرفه |
020/0 |
001/0 |
005/0 |
053/0 |
013/0 |
تعداد |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
جدول زیر نتایج تحلیل رگرسیون[11] را با استفاده از آمارهای معتبر برای سال 1395[12]نشان میدهد.
معادلۀ زیر دربارۀ میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی بیان میشود:
Y= -90.69 + 574/0 (میزان باسوادی شهری)
در این معادله رقم 69/90- نشاندهندۀ عرض از مبدأ است؛ یعنی بدون لحاظکردن تأثیر سواد بر مشارکت انتخاباتی، این مقدار[13] مشارکت انتخاباتی وجود داشته است و به ازای یک واحد افزایش در سواد 574/0 واحد[14] بر میزان مشارکت انتخاباتی افزوده میشود.
با توجه به اینکه باسوادی شقوق خردتری دارد، این رابطه در سطوح مختلف باسوادی تحلیل شد. در تحلیل آماری بعدی، با واردشدن متغیر سطوح تحصیلی بهمنزلۀ عامل فرضی اثرگذار، خللی در رابطۀ پیشین وارد میشود؛ به این صورت که رابطۀ بهدستآمده در روابط مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی بهصورت خطی نبوده است؛ بلکه رابطۀ غیرخطی بین سطوح تحصیلی و مشارکت انتخاباتی وجود دارد. جدول زیر ضریب همبستگی بین درصد افراد دارای سطوح تحصیلی مختلف و مشارکت انتخاباتی را نشان میدهد.
جدول 3- رگرسیون مشارکت انتخاباتی بر متغیر میزان باسوادی شهری استانها در سال 1395
|
جدول 4- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد افراد دارای تحصیلات مختلف و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
درصد افراد دارای سواد |
سوادآموزی و غیررسمی |
ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
دیپلم و پیشدانشگاهی |
تحصیلات عالی (بهصورت کلی) |
کاردانی |
کارشناسی |
کارشناسیارشد |
دکتری حرفهای |
دکتری تخصصی |
م.م.ا. 1396 |
120/0- |
141/0- |
275/0- |
229/0- |
143/0 |
231/0 |
006/0- |
0423/0- |
0374 |
047/0 |
029/0- |
س.م. دوطرفه |
097/0 |
449/0 |
134/0 |
215/0 |
444/0 |
210/0 |
976/0 |
018/0 |
038/0 |
837/0 |
877/0 |
تعداد |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
همچنان که ضرایب نشان میدهند رابطۀ بین مشارکت انتخاباتی و سطوح پایینتر از دیپلم منفی و سطح تحصیلی دیپلم و بالاتر از آن (تحصیلات عالی در کل) مستقیم است.
با توجه به اینکه سواد ممکن است از فعالیتداشتن و بیفعالیتی تأثیر بگیرد، رابطۀ سطح تحصیلی و مشارکت انتخاباتی بین دو گروه شاغل و بیکار دنبال شد که تغییری در نتایج به دست نیامد و سطح تحصیلی از فعالیت تأثیر نمیگیرد. هرچند رابطۀ میزان بیکاری با مشارکت منفی است، رابطۀ مستقیم بین مشارکت و سطوح بالاتر از سطح تحصیلی متوسطه برای متغیر شاغل و بیکار مستقیم است و با افزایش میزان افراد دارای سطح تحصیلی بالاتر از متوسط در استانها مشارکت انتخاباتی افزایش مییابد. هرچند همۀ روابط معنادار نیستند.
جدول 5- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد افراد دارای تحصیلات بیکار و شاغل و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
|
|
کارشناسیارشد |
کارشناسی و کاردانی |
دیپلم |
متوسطه |
راهنمایی |
ابتدایی |
سوادآموزی و غیررسمی |
کل بیکاری |
بیکار |
م.م.ا. 1396 |
080/0 |
067/0 |
055/0 |
269/0 |
48/0- |
141/0- |
067/0- |
279/0- |
شاغل |
م.م.ا. 1396 |
161/0 |
279/0 |
156/0 |
202/0 |
239/0- |
223/0- |
129/0- |
279/0 |
در معادلۀ رگرسیونی هیچ کدام از این متغیرها در الگو باقی نماندند؛ به این معنا که هیچ کدام از این متغیرها (درصد افراد دارای تحصیلات مختلف) قدرت پیشبینی میزان مشارکت انتخاباتی را ندارند.
با توجه به تأثیر مستقیم سطح تحصیلی دانشگاهی (کاردانی، کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری) بر مشارکت انتخاباتی، در گام بعدی رابطۀ بین میزان دانشجویان و مشارکت انتخاباتی (جدول 6) نشان داده شد.
جدول 6- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد دانشجویان سال 1395 و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
درصد به جمعیت بالای 15 سال |
کل دانشجویان |
کاردانی |
کارشناسی |
کارشناسیارشد |
دکتریحرفهای |
دکتریتخصصی |
م.م.ا. 1396 |
422/0 |
041/0- |
564/0- |
485/0 |
055/0 |
134/0 |
س.م. دوطرفه |
020/0 |
832/0 |
001/0 |
007/0 |
772/0 |
780/0 |
تعداد* |
30 |
30 |
30 |
30 |
30 |
30 |
* استان تهران بهدلیل پرتبودن حذف شد. |
ضرایب مثبت بین مشارکت انتخاباتی و درصد کل دانشجویان و درصد دانشجویان کارشناسیارشد و ضریب منفی بین میزان دانشجویان کارشناسی در استان و مشارکت انتخاباتی وجود دارد. روابط بهدستآمده بین میزان دانشجویان سطوح مختلف نشان میدهند بین میزان دانشجویان کارشناسی در استان و مشارکت انتخاباتی رابطۀ منفی و میزان دانشجویان کارشناسیارشد در استان و مشارکت انتخاباتی رابطۀ مثبت وجود دارد. سایر روابط ضعیف و غیرمعنادارند (هرچند بهدلیل تعمیمنداشتن نتایج، سطح معناداری در این باره اهمیت ندارد).
در ادامه با انجام تحلیل و آزمون رگرسیون، مهمترین عامل مؤثر شناسایی شد؛ تنها متغیر درصد دانشجویان کارشناسی به کل دانشجویان (از میان سطوح مختلف تحصیلی دانشگاهی) در معادلۀ رگرسیون باقی ماند که پیشبینیکنندۀ مشارکت انتخاباتی است و جهت آن نیز معکوس است.
جدول 7- رگرسیون مشارکت انتخاباتی بر متغیر درصد دانشجویان کارشناسی به کل دانشجویان استانها در سال 1395
|
مشارکت انتخاباتی |
متغیر |
||||||
Beta |
B |
Constant |
Sig |
F |
Adjusted R Square |
R2 |
R |
|
0.423- |
865/0- |
50/127 |
018/0 |
331/6 |
151/0 |
179/0 |
423/0 |
درصد دانشجویان کارشناسی به کل دانشجویان در سال 1395 |
بر این اساس معادلۀ زیر دربارۀ مشارکت انتخاباتی بیان میشود:
Y= 127.50+ -0.423 (درصد دانشجویان کارشناسی به کل دانشجویان)
در ادامۀ تحلیل، ضرایب همبستگی بین درصد دانشجویان به جمعیت (6 سال به بالا و 15 سال به بالا) و مشارکت انتخاباتی ارائه میشود. امر جالبتوجه و نیازمند بررسی بیشتر این است که جنسیت در روابط بین مشارکت انتخاباتی و درصد دانشجویان تأثیرگذار است؛ به این معنا که بین مشارکت انتخاباتی و درصد دانشجویان مرد رابطۀ معکوس و درصد دانشجویان زن رابطۀ مستقیم وجود دارد.
جدول 8- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد دانشجویان و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
|
درصد دانشجویان به جمعیت بالای 6 سال باسواد 1395 |
درصد دانشجویان به جمعیت بالای 15 سال 1395 |
درصد دانشجویان زن |
درصد دانشجویان مرد |
م.م.ا. 1396 |
427/0 |
526/0 |
181/0 |
181/0- |
س.م. دوطرفه |
019/0 |
003/0 |
340/0 |
340/0 |
تعداد* |
30 |
30 |
30 |
30 |
* استان سمنان بهدلیل پرتبودن حذف شد. |
در تأیید رابطۀ بین آموزش و سواد و مشارکت انتخاباتی میتوان به رابطۀ مستقیم بین درصد کل دانشآموختگان دانشگاهها نیز اشاره کرد. جدول زیر این مهم را نشان میدهد. هرچند همۀ روابط معنادار نیستند، رابطۀ مستقیم بین این دو متغیر وجود دارد.
جدول 9- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد دانشآموختگان و مشارکت انتخاباتی در سال 1396
|
کاردانی |
کارشناسی |
کارشناسیارشد |
دکتری |
کل دانشآموختگان به جمعیت 15 سال به بالا |
م.م.ا. 1396 |
052/0 |
018/0- |
081/0- |
051/0 |
302/0 |
س.م. دوطرفه |
781/0 |
923/0 |
664/0 |
787/0 |
099/0 |
تعداد |
31 |
31 |
31 |
31 |
31 |
تا اینجا نشان داده شد رابطۀ میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی مستقیم و بهترین متغیر پیشبینیکننده، میزان باسوادی شهری با ضریب رگرسیونی 574/0 است. همچنین رابطۀ بین مشارکت انتخاباتی و سطوح پایینتر از دیپلم منفی و سطح تحصیلی دیپلم و بالاتر از آن مستقیم است؛ ولی در معادلۀ رگرسیونی هیچ کدام از این متغیرها (درصد افراد دارای تحصیلات مختلف) قدرت پیشبینی میزان مشارکت انتخاباتی را ندارند. مهمترین متغیر پیشبینیکننده بین درصد دانشجویان، متغیر درصد دانشجویان دورۀ کارشناسی است که با مشارکت انتخاباتی رابطۀ معکوسی با ضریب رگرسیونی 423/0- دارد.
در بررسی بیشتر این مطلب که درنهایت، تأثیر سواد و سطوح تحصیلی بر مشارکت انتخاباتی مستقیم است یا معکوس، باید با داشتن دیدگاه انتقادی دربارۀ معقولبودن برخی روابط، توضیحاتی ارائه شوند. دربارۀ این امر که تحصیلات و باسوادی مشارکت انتخاباتی را افزایش میدهد، بین پژوهشگران ایرانی تاحدودی اجماع نظر وجود دارد و این تأثیر در بیشتر موارد به آگاهی سیاسی پیوند زده میشود؛ اما مهم این است که آیا آگاهی سیاسی فرد ابتدایی با فرد راهنمایی یا متوسطه در شرایط فعلی متفاوت است یا خیر. همچنین اینکه آیا سطح تحصیلی کاردانی و کارشناسی ازنظر آگاهی سیاسی متفاوتاند یا خیر، نیازمند بررسی تجربی است؛ اما امر معقول این است که در شرایط فضای مجازی و عصر ارتباطات، این امر امری بعید و تاحدودی دور از انتظار به نظر میرسد.
نتایج این پژوهش تاحدودی با نتایج پژوهش حیدرآبادی و صالحآبادی (1393) همخوانی دارد که بر غیرخطی بودن رابطه تأکید دارند. در این بخش از مقاله، رابطۀ میزان باسوادی در گروههای سنی و مشارکت انتخاباتی ارائه شده است تا غیرخطی بودن رابطه برجسته و بخشی از تناقض پیشآمده تحلیل شود. جدول زیر این مطلب را نشان میدهد که تا 40سالگی بین میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی رابطۀ مستقیم وجود دارد و بعد از آن رابطه منفی میشود.
جدول 10- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد افراد باسواد در گروههای سنی و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
گروههای سنی |
18-19 |
20-24 |
25-29 |
30-34 |
35-39 |
میزان مشارکت انتخاباتی |
**144/0 |
*118/0 |
090/0 |
074/0 |
048/0 |
|
|||||
گروههای سنی |
45-49 |
50-54 |
55-59 |
60-64 |
65-69 |
میزان مشارکت انتخاباتی |
047/0- |
*096/0- |
**136/0- |
091/0- |
**115/0- |
|
|||||
گروههای سنی |
70-74 |
75-79 |
84-80 |
85-89 |
90+ |
میزان مشارکت انتخاباتی |
**169/0- |
**225/0- |
**214/0- |
**247/0- |
**201/0- |
* در سطح 05/0 معنادار است. ** در سطح 000/0 معنادار است. |
رابطۀ غیرخطی بین مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی در تصویر گرافیکی (نمودار 2) بهتر مشاهده میشود.
نمودار 2- تصویر گرافیکی رابطۀ بین میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی
برای نمایش بهتر نمودار در محور X از نمرات T استفاده شده است.
نکتۀ جالبتوجه و در این نمودار، قرارگرفتن مراکز استانها در قسمت راست و پایین جدول است که بالابودن میزان باسوادی و پایینبودن مشارکت انتخاباتی را نشان میدهد. در نقطۀ مقابل آن هیچ مرکز استانی قرار ندارد.
با توجه به نتایج متضاد و منتاقض تحلیلهای ذکرشده که در سطح سیستمی (استان) ارائه شد، برای حل چنین تناقضی با تغییر سطح تحلیل به سطح شهرستانی، نتایج متقنی[15] ارائه میشوند.
در این بخش نیز با ارائۀ تحلیلهای کلی دربارۀ میزان باسوادی، تحلیل تا موارد جزئیتر (پارهگروهها) ادامه داده میشود. همچنان که ضرایب همبستگی نشان میدهند میزان باسوادی در شهرستانها رابطۀ معکوسی با مشارکت انتخاباتی دارد.
جدول 11- ضریب همبستگی پیرسون بین میزان باسوادی (ن.ب) و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
|
ن.ب. شهرستان |
ن.ب. مردان |
ن.ب. زنان |
م.م.ا. 1396 |
281/0- |
286/0- |
273/0- |
س.م. دوطرفه |
000/0 |
000/0 |
000/0 |
تعداد |
417 |
410 |
423 |
در تحلیل آماری مجزا برای سطوح تحصیلی، روابط بهدستآمده در سطح شهرستان نشان میدهند رابطۀ بین مشارکت انتخاباتی با درصد افراد تا سطح تحصیلی راهنمایی مستقیم و با درصد افراد دارای سطح تحصیلی بالاتر از متوسطه معکوس است. این امر با نتایج مربوط به سطح استان متضاد است؛ به این معنا که در سطح شهرستان بین مشارکت انتخاباتی و درصد افراد دارای سطح تحصیلات دانشگاهی رابطۀ معکوس و در سطوح پایینتر از آن رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ در حالی که در سطح استان بین مشارکت انتخاباتی و درصد افراد دارای سطح تحصیلات دانشگاهی رابطۀ مستقیم و در سطوح پایینتر رابطۀ معکوس وجود دارد.
جدول 12- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد افراد دارای تحصیلات و میزان مشارکت انتخاباتی در سال 1396
درصد افراد دارای تحصیلات |
سواد ابتدایی |
راهنمایی |
متوسطه |
دیپلم و پیشدانشگاهی |
تحصیلات عالی (بهصورت کلی) |
کاردانی |
کارشناسی |
کارشناسیارشد و دکتریحرفهای |
دکتری تخصصی و فوقدکتری |
|
در سطح شهرستان |
م.م.ا. 1396 |
**277/0 |
*081/0 |
0.079- |
**134/0- |
**230/0- |
**050/0 |
*115/0 |
**177/0- |
**262/0- |
در سطح استان |
م.م.ا. 1396 |
141/0- |
275/0- |
0.229- |
143/0 |
231/0 |
006/0- |
**0423/0- |
**347/0 |
047/0 |
* در سطح 05/0 معنادار است. ** در سطح 000/0 معنادار است. |
در توضیح روابط متضاد بهدستآمده در سطح شهرستان و استان، ذکر این نکته مهم است که درصدگیری در سطح شهرستان بر مبنای جمعیت بالای 15 سال و برای استانها برحسب جمعیت بالای 6 سال است. این امر موجب میشود درصدگیری در سطح شهرستان دقیقتر باشد؛ زیرا در این صورت موجب تفکیک افراد دارای شرایط رأیدادن و بدون شرایط رأیدادن میشود. به این صورت که افرادی که بهلحاظ سنی نمیتوانند رأی بدهند را جدا میکند و آنها را وارد تحلیل نمیکند؛ در حالی که در سطح استان، آمارها برای افراد 6 سال به بالا و نوعی آمار کلی است. با وجود این، تناقض موجود هنوز باقی است.
در بررسی رابطۀ بین مشارکت انتخاباتی و درصد دانشجویان و دانشآموختگان شهرستانها نیز نوعی نتایج متضاد بین سطح شهرستان و سطح استان مشاهده میشود. به اینگونه که در سطح شهرستان رابطۀ معکوسی بین مشارکت انتخاباتی و نسب دانشجویان سطوح مختلف وجود دارد؛ در حالی که در سطح استان رابطه مستقیم است.
جدول 13- ضریب همبستگی پیرسون بین درصد دانشآموختگان و مشارکت انتخاباتی در سال 1396
|
|
کاردانی |
کارشناسی |
کارشناسیارشد |
دکتری |
کل دانشآموختگان به جمعیت 15 سال به بالا |
در سطح استان |
م.م.ا. 1396 |
052/0 |
018/0- |
081/0- |
051/0 |
*302/0 |
در سطح شهرستان |
م.م.ا. 1396 |
084/0- |
264/0 |
161/0- |
292/0- |
**149/0- |
* در سطح 05/0 معنادار است. ** در سطح 000/0 معنادار است. |
با تحلیل رگرسیونی، متغیر پیشبین مشخص شد. جدول زیر نتایج تحلیل رگرسیون را برای میزان مشارکت انتخاباتی بر متغیر درصد دانشجویان شهرستان نشان میدهد.
جدول 14- رگرسیون مشارکت انتخاباتی بر متغیر درصد دانشجویان شهرستانها در سال 1395
|
مشارکت انتخاباتی |
متغیر |
||||||
Beta |
B |
Constant |
Sig |
F |
Adjusted R Square |
R2 |
R |
|
-0.195 |
042/1- |
828/85 |
000/0 |
910/16 |
036/0 |
038/0 |
195/0 |
درصد دانشجویان شهرستانها در سال 1395 |
معادلۀ زیر در رابطۀ درصد دانشجویان شهرستانی و مشارکت انتخاباتی بیان میشود و نشان میدهد با افزایش یک واحد در درصد دانشجویان شهرستانها، 195/0 واحد از میزان مشارکت انتخاباتی کاسته میشود.
Y= 85.828 + -0.195 (درصد دانشجویان شهرستانها در سال تحصیلی 1395)
درنهایت، در تبیین مشارکت انتخاباتی با شاخصسازی باسوادی و سطح تحصیلات شهرستانی، سازۀ ترکیبی سطح تحصیلاتی در تحلیل رگرسیونی وارد شد. در بررسی رابطۀ بین سطح تحصیلی شهرستانها (سازۀ ترکیبی) و مشارکت انتخاباتی ضریب همبستگی و رگرسیونی نشان داد مهمترین عامل پیشبینیکنندۀ مشارکت انتخاباتی در سطح شهرستان، سازۀ ترکیبی سطح تحصیلی شهرستان است؛ درنهایت، در تحلیل رگرسیون 5 الگوی رگرسیونی استخراج شد که در الگوی اول، سطح تحصیلی شهرستان (سازۀ ترکیبی) توانایی 203/0 درصد از واریانس یا تفــاوتپذیری در میزان مشارکت انتخاباتی را توضیح میدهد (R2= 0.203). مقـدار F محاسـبهشـده بـرای آزمـون غیرتـصادفی بـودن مقـدار معادل 468/108 به دست آمد که در سطح بالایی از اطمینان، معنادار است (p= 0.000). جالبتوجه است که تأثیر سطح تحصیلی شهرستان بر مشارکت انتخاباتی کاهنده است.
جدول 15- رگرسیون مشارکت انتخاباتی بر متغیر درصد دانشجویان شهرستانها در سال 1395
|
مشارکت انتخاباتی |
متغیر |
||||||
Beta |
B |
Constant |
Sig |
F |
Adjusted R Square |
R2 |
R |
|
450/0- |
0.1.010- |
994/130 |
000/0 |
468/108 |
201/0 |
203/0 |
450/0 |
سطح تحصیلات شهرستان |
میزان مشارکت انتخاباتی= 130.994 + -0.450 (سطح تحصیلات شهرستان)
متغیرهای موجود در الگوهای دیگر نیز نشان میدهند 5 متغیر قدرت پیشبینیکنندگی دارند. در اینجا تنها به الگوی آخر توجه میشود. در این الگو متغرهای سطح تحصیلات شهرستان، درصد افراد دارای تحصیلات متوسطه، میزان باسوادی مردان، درصد افراد دارای تحصیلات عالی و درصد افراد دارای تحصیلات راهنمایی در مجموع توانستند 279/0 درصد از تفاوتپذیری مشارکت انتخاباتی را توضیح دهند (R2= 0.279).
جدول 16- رگرسیون مشارکت انتخاباتی بر متغیرهای شهرستانها در سال 1395
|
مشارکت انتخاباتی |
متغیر |
||||||
Beta |
B |
Constant |
Sig |
F |
Adjusted R Square |
R2 |
R |
|
108/0- |
91/0- |
362/187 |
000/0 |
753/36 |
271/0 |
279/0 |
528/0 |
سطح تحصیلات شهرستان |
254/0- |
362/1- |
|
|
|
|
|
|
درصد افراد دارای تحصیلات متوسطه |
128/0- |
264/0- |
|
|
|
|
|
|
میزان باسوادی مردان |
279/0- |
487/0- |
|
|
|
|
|
|
درصد افراد دارای تحصیلات عالی |
196/0- |
687/0- |
|
|
|
|
|
|
درصد افراد دارای تحصیلات راهنمایی |
= میزان مشارکت انتخاباتی 187.362 -0.108 (سطح تحصیلات شهرستان)- ؛0.0254 (درصد افراد دارای تحصیلات متوسطه؛ ) -0.128 ( میزان باسوادی مردان )- ؛0.279 ( درصد افراد دارای تحصیلات عالی )؛ -0.196( درصد افراد دارای تحصیلات راهنمایی
نتایج کلی معادله نشان میدهند میزان مشارکت انتخاباتی از سطح تحصیلات شهرستان تأثیر میگیرد و این متغیر بهتنهایی قادر به توضیح مشارکت انتخاباتی است. میتوان بهاختصار گفت الگوی اول بهدلیل قدرت تبیینکنندگی بالا با یک متغیر از الگوی آخر که با 5 متغیر درصدد توضیح است، بهتر است؛ زیرا 4 متغیر اضافی قدرت تبیین را 076/0 افزایش میدهد که اعتناکردنی نیست.
در این مقاله با برجستهکردن نتایج متفاوت یافتههای پژوهشگران دیگر در زمینۀ سواد و تحصیلات و رابطۀ آن با مشارکت انتخاباتی، تبیین جامعهشناختی از مشارکت انتخاباتی ارائه شد. در سطح نظری برخی معتقدند با افزایش سواد، آموزش و تحصیلات، زمینههای دموکراتیک و مشارکت سیاسی و انتخاباتی افزایش مییابد و در سطح تجربی نیز پژوهشگران بر رابطۀ مثبت و مستقیم بین مشارکت انتخاباتی و سواد تأکید دارند؛ با توجه به تأثیر منفی و معکوس سطح تحصیلات بر احساس عدالت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قضایی و قومی، اعتماد، احساس آزادی و ... ، این مسئلۀ اساسی مطرح میشود که چگونه افراد دارای تحصیلات بیشتر که احساس بیقدرتی، بیاعتمادی و بیعدالتی بیشتری نسبت به بقیۀ افراد دارند، مشارکت انتخاباتی بیشتری دارند.
ادعای پژوهش حاضر این است که تأثیر سواد و تحصیلات بر مشارکت انتخاباتی پیچیدهتر از آن است که پژوهشگران بر آن تأکید دارد. با وجود یافتههای پژوهشگران دیگر، میان مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی رابطۀ مثبت و مستقیمی وجود ندارد (حیدرآبادی و صالحآبادی، 1393: 81) و این امر به بررسی بیشتر نیاز دارد؛ بنابراین، سؤالهای اساسی این مقاله به گونۀ زیر بیان میشوند: چه رابطهای بین سواد و میزان مشارکت انتخاباتی در ایران وجود دارد؟ آیا با افزایش سواد و تحصیلات و میزان باسوادی در جامعه، میزان مشارکت انتخاباتی افزایش پیدا میکند یا خیر؟
رابطۀ همبستگی بین میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی در سطح استانهای کشور (31 استان) نشان میدهد رابطۀ مستقیمی بین مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی در شقوق مختلف آن وجود دارد که تأییدی بر یافتههای سراجزاده (1368)، رضی (1380)، ساعی (1388) و معمار (1391) است. همچنان که در بخش نقد سابقۀ پژوهش بیان شد، نتایج پژوهشگران به دلایل گفتهشده معتبر نیستند. با وجود چنین انتقادهای، در این بخش از مقاله بر نامعقولبودن چنین امری تأکید میشود. در زیر به برخی از دلایل نامعقولبودن این رابطه اشاره میشود:
1- دربارۀ تأثیر مستقیم باسوادی (نسبت افراد باسواد به جمعیت 6 سال و بالاتر) بر مشارکت انتخاباتی در سطح استان میتوان گفت در تعریف باسوادی جمعیت بالای 6 سال در نظر گرفته شده است که این امر نیز تابع جمعیت کل است و تأثیر آن بر مشارکت انتخاباتی تأثیری عام و کلی است که در مظان شک و تردید قرار دارد. برای تحریر محل نزاع و درافکندن شک و شبهه میتوان به رابطۀ مشارکت انتخاباتی و نسبت محصلان در سطح استان اشاره کرد که رابطۀ مستقیمی بین آنها وجود دارد؛ به این معنا که با افزایش نسبت محصلان در استان، مشارکت انتخاباتی نیز افزایش مییابد؛ این در حالی است که ازنظر منطقی و عقلی باید نوعی رابطۀ معکوس یا دستکم بدون جهت معنادار بین این دو وجود داشته باشد و در صورت وجود رابطۀ مستقیم بین این دو، باید دلیل این امر بیان شود که چرا بین استانهای دارای افراد بدون شرایط برای رأیدهی (محصلان زیر 18 سال)، مشارکت انتخاباتی در سطح بالاست؛ بنابراین، تأثیر مستقیم میزان باسوادی بر مشارکت انتخاباتی بهدلیل قرارگرفتن گروه بزرگی از جمعیت بدون شرایط رأیدادن (محصلان) در آن، تأثیری عام و کلی است که در بررسی بیشتر تأثیر آن از بین میرود.
2- با توجه به تعداد کم مشاهدات (موارد در اینجا استان) در تحلیل سطح سیستمی، ذکر این امر مهم است که ضریب همبستگی تا حد زیادی به موارد حساس و همبستگی ایجادشده کاذب است. برای نمونه، ضریب همبستگی بین مشارکت انتخاباتی و میزان باسوادی در سطح استان 415/0 و در سطح 020/0 معنادار است. با حذف یک استان از تحلیل (استان یزد)، ضریب همبستگی به 359/0 کاهش مییابد که معنادار نیست و قابلیت تعمیم ندارد. با حذف استان دیگر (کردستان)، ضریب همبستگی به 286/0 کاهش مییابد و معنادار نیست. اگر این حذف ادامه یابد، با حذف 8 مورد از موارد، ضریب همبستگی از مرز مثبت میگذرد و وارد مرز منفی میشود؛ به عبارت دیگر، با حذف 8 استان از تحلیل، ضریب همبستگی به 018/0- کاهش مییابد که معنادار نیست. آنچه اهمیت دارد، حساسیت و تأثیرپذیری شدید ضریب همبستگی از تعداد مشاهدات است که ضرایب را کاذب میکند. با توجه به چنین ضعفی در سطح استانی (در اینجا)، نمیتوان به نتایج استنباطی چنین تحلیلهایی اعتماد کرد؛ مگر اینکه آنها معقول شوند. بر این اساس نتایج استنباطی از سطح تحلیل سیستمی اعتناکردنی نیستند و نباید به آنها توجه شود. براساس این معیار نتایج استنباطی از تحلیل سطح استانی در کار ساعی (1388) نیز اعتناکردنی نیستند.
3- به ارتباط مستقیم بین میزان باسوادی و مشارکت انتخاباتی در کار معمار (1391) نیز از جنبۀ دیگر نمیتوان توجه کرد. هرچند نتایج پژوهش معمار که در سطح شهرستان انجام شده است، نشاندهندۀ ارتباط مستقیم بین باسوادی و مشارکت انتخاباتیاند (متفاوت از نتیجۀ فعلی مقاله)، تجمیع دادههای 16ساله در پژوهش معمار، این نتیجۀ ناموجه و نامعقول (از جانب نگارندۀ فعلی مقاله) را به بار آورده است. نکتۀ مهم در کار معمار این بود که باسوادی (با تأثیر مستقیم و معنادار) و سطح تحصیلات (بدون تأثیر معنادار) تأثیر متفاوتی بر مشارکت انتخاباتی دارند.
برای نشاندادن آسیب اینگونه تجمیع، با مثالی فرضی بیاعتباری آن نشان داده میشود. اگر بین متغیر x1 و y ضریب همبستگی 60/0 در سطح 000/0 معنادار باشد و ضریب همبستگی معناداری بین x2 و y، 60/0- باشد، ضریب همبستگی بین x (x که از تجمیع x1 و x2 حاصل میگردد) و y هرچه باشد، کاذب است. مصداق تجربی این نوع تحلیلها و تجمیع با اثرات متفاوت را که به این مثال فرضی نزدیک است، میتوان در رابطۀ بین نسبت صنعتگران و کارکنان مشاغل مرتبط با مشارکت انتخاباتی مرحلۀ اول و دوم نهمین دورۀ ریاستجمهوری مشاهده کرد که ضریب همبستگی بین این نسبت با مرحلۀ اول معادل 027/0- و با مرحلۀ دوم معادل 194/0 و با تجمیع دو مرحله معادل 088/0 است (حیدرآبادی و صالحآبادی، 1393: 104). در تفسیر این امر که رابطۀ کاذب کدام است، میتوان کاذببودن را بر سازۀ ترکیبی و تجمیعی حمل کرد؛ زیرا دادههای مرحلۀ اول و دوم مطابق واقعیت است؛ ولی دادۀ تجمیعی ساختگی است. کاذببودن همبستگی در پرتو عقلانیتی استنباط میشود نه بهصرف ساختگیبودن سازهای.
تبیین نظری تأثیر سواد، تحصیلات و آموزش بر مشارکت انتخاباتی براساس نظریۀ مدرنیزاسیون در ایران امکانپذیر نیست. همچنان که اسدی و همکاران بهمنزلۀ اولین پژوهشگران چهار دهۀ پیش مدعی شدند، برخلاف نظریههای رشد سیاسی، مشارکت سیاسی در تمام جوامع همراه با افزایش سواد افزوده نمیشود و این مسئلهای است که باید ریشههای آن را در فرهنگ سیاسی جامعه و بهویژه غیرسیاسی شدن جامعه در دهههای اخیر جستجو کرد (اسدی و همکاران، 1356: 196؛ عبدی و گودرزی، 1396: 250). برخلاف پیشبینیهای نظریۀ مدرنیزاسیون، باسوادی سبب مشارکت انتخاباتی نمیشود؛ هرچند ممکن است سبب افزایش مشارکت سیاسی اثباتی، سلبی و ... شود. شاید رابطۀ مستقیم باسوادی و مشارکت انتخاباتی تا سطح دیپلم تأییدی بر نظریۀ مدرنیزاسیون باشد.
با توجه به تأثیر منفی و معکوس سطح تحصیلات بر احساس عدالت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قضایی و قومی، اعتماد، احساس آزادی و تأثیر مستقیم سطح تحصیلات بر تمایل به زندگی در خارج از کشور و پذیرش تابعیت آن و گرایش به تغییرات اساسی (به جای حفظ وضع موجود و اصلاح آن) بین افراد دارای تحصیلات، تأییدکنندۀ این است که سواد و تحصیلات ازطریق فرهنگ سیاسی بر مشارکت انتخاباتی تأثیر میگذارد. با توجه به اینکه فرهنگ سیاسی تأثیر اساسی بر ارزشها و نگرشها میگذارد، جدولهای زیر رابطۀ تحصیلات و ارزشها را بهصورت مفصل نشان میدهد (بهدلیل طولانیبودن در سه جدول جداگانه ارائه میشود):
جدول 17- خلاصۀ رابطۀ تحصیلات و ارزشها و نگرشها (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395)
رابطۀ تحصیلات و ارزشها و نگرشها |
توضیحات |
وضع سیاسی به 5 سال قبل |
تحصیلات بیشتر، وضع بدتر شده است. |
وضع سیاسی به 5 سال آینده |
تحصیلات بیشتر، وضع بدتر شده است. |
گرایش به نظم بین مردم |
تحصیلات بیشتر، گرایش به تغییر اساسی و نه اصلاح |
گرایش به نظم بین پاسخگو |
تحصیلات بیشتر، گرایش به تغییر اساسی و نه اصلاح |
احساس آزادی در کل و احساس آزادی دربارۀ لباسپوشیدن، حضور در کنسرت و ... |
تحصیلات بیشتر، احساس آزادی کمتر |
|
جدول 18- خلاصۀ رابطۀ تحصیلات و ارزشها و نگرشها (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395)
رابطۀ تحصیلات و ارزشها و نگرشها |
توضیحات |
|
در اوضاع فعلی هرکس پول و پارتی نداشته باشد، حقش پایمال میشود. |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
بیشتر ثروتمندان ایران از روشهای غیرقانونی یا رانت و پارتی به ثروتشان دست یافتهاند. |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
یافتن شغل براساس پارتی و آشنابودن. |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
یافتن شغل براساس شانس و اقبال. |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
یافتن شغل براساس گرایش (خطوربط) سیاسی. |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
چقدر با جدایی دین از سیاست موافق یا مخالفاید؟ |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
نادیدهگرفتن قانون. |
تحصیلات بیشتر، موافقت بیشتر |
|
حکومت به همۀ مردم به یک چشم نگاه میکند. |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
اگر حقی از کسی ضایع شود تا چه اندازه میتواند از روشهای قانونی بهحق خود برسد؟ |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
قانون دربارۀ مردم و مسئولان یکسان اجرا میشود. |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
حکومت بین قومیتهای مختلف تبعیض و فرق قائل نمیشود. |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
یافتن شغل براساس تخصص و شایستگی |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
استقلالطلبی انقلاب اسلامی |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
امنیتسازی ولایتفقیه |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
مشارکتافزایی انقلاب اسلامی |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
محرومیتزدایی انقلاب اسلامی |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
حکومت برای رأی و نظر مردم اهمیت قائل است. |
تحصیلات بیشتر، مخالفت بیشتر |
|
شرکت در آخرین انتخابات ریاستجمهوری کشور |
تحصیلات بیشتر، شرکت کمتر |
|
شرکت در آخرین انتخابات مجلس |
تحصیلات بیشتر، شرکت کمتر |
|
شرکت در آخرین انتخابات شوراها |
تحصیلات بیشتر، شرکت کمتر |
|
شرکت در انتخابات بعدی مجلس (ص 323) |
تحصیلات بیشتر، شرکت کمتر |
|
شرکت در انتخابات بعدی ریاست جمهوری (ص 325) |
تحصیلات بیشتر، شرکت کمتر |
|
شرکت در انتخابات بعدی شوراها (ص 327) |
تحصیلات بیشتر، شرکت کمتر |
|
|
جدول 19- خلاصۀ رابطۀ تحصیلات و ارزشها و نگرشها
رابطۀ تحصیلات و ارزشها و نگرشها |
توضیحات |
پیگیری اخبار سیاسی |
تحصیلات بیشتر، پیگیری بیشتر |
پیگیری اخبار سیاسی ازطریق اینترنت |
تحصیلات بیشتر، پیگیری بیشتر |
پیگیری اخبار سیاسی ازطریق ماهواره |
تحصیلات بیشتر، پیگیری بیشتر |
پیگیری اخبار سیاسی ازطریق تلویزیون |
تحصیلات بیشتر، پیگیری کمتر |
اعتماد به تلویزیون داخلی |
تحصیلات بیشتر، اعتماد کمتر |
اعتماد به ماهواره و اینترنت و شبکههای مجازی |
تحصیلات بیشتر، اعتماد بیشتر |
اعتماد به مجلس شورای ملی مجمع تشخیص مصلحت نظام |
تحصیلات بیشتر، اعتماد کمتر |
اعتماد به شورای نگهبان، قوۀ قضائیه، دولت و شهرداری |
تحصیلات بیشتر، اعتماد کمتر |
حمایت از مستضعفان |
تحصیلات بیشتر، حمایت کمتر |
حمایت از آزادی قدس |
تحصیلات بیشتر، حمایت کمتر |
برقراری حکومت اسلامی |
تحصیلات بیشتر، حمایت کمتر |
مبارزه با آمریکا |
تحصیلات بیشتر، حمایت کمتر |
تمایل به زندگی در کشورهای دیگر |
تحصیلات بیشتر، تمایل بیشتر |
تمایل به داشتن تابعیت در کشورهای دیگر |
تحصیلات بیشتر، تمایل بیشتر |
افتخار به ایرانیبودن |
تحصیلات بیشتر، افتخار کمتر |
|
ناسازگاری بین یافتههای پژوهش در زمینۀ تحصیلات و مشارکت انتخاباتی در طول چهار دهۀ اخیر در ایران را میتوان با تحلیل انتقادی و تحلیل در فضای کنش برطرف کرد. نگارندۀ این پژوهش با تفکیک مشارکت انتخاباتی از مشارکت سیاسی طبق الگوی سلسلهمراتبی مشارکت سیاسی مایکل راش (1377) و میلبرث و گوئل (1386)، معتقد است این دو از عوامل یکسان بهصورت متفاوت تأثیر میپذیرند و بین سطوح مشارکت سیاسی روابط متفاوتی وجود دارد؛ به این معنا که ممکن است با افزایش مشارکت سیاسی از یک نوع در جامعه، مشارکت انتخاباتی کاهش یا افزایش یابد. بر این اساس و با توجه به سطح تحلیل سیستمی، در این پژوهش انتقادها بر کارهای پژوهشی متمرکز شدند که بر میزان مشارکت انتخاباتی در سطح سیستم تأکید داشتند.
با توجه به ماهیت تحصیلات و رأیدادن که به ترتیب در حوزۀ فرهنگی و حوزۀ سیاسی قرار دارند، تلاش شد در فضای کنش این امر تبیین نظری شود که سواد و تحصیلات چه تأثیری بر مشارکت انتخاباتی دارند. از آنجا که تحصیلات و سواد و بهصورت کلی آموزش در چارچوب و فضای کنش، امری فرهنگی قلمداد میشود و رأیدادن نیز در فضای کنش، بیشتر در حوزههای سیاسی است (هرچند که تعیین و مکانیابی رأیدادن در فضای کنش در ابهام قرار دارد و یک نوع سیالیت و ابهام در جایابی آن وجود دارد)، فعالسازی کنشگر برحسب منطق فرهنگی در حوزۀ روابط سیاسی ازطریق مجابکردن و اقناع انجام میگیرد. بر این اساس نظریههای مدرنیزاسیون و فرهنگ سیاسی انتخاب شدند.
این مقاله با استفاده از روش تطبیقی درونکشوری با دادههای اسنادی در 31 استان و 429 شهرستان در سال 1395 و 1396 انجام شده است. نتایج نشان دادند بین باسواد و مشارکت انتخاباتی نوعی رابطۀ غیرخطی وجود دارد؛ با داشتن تحصیلات تا حد متوسطه و تاحدودی دیپلم، مشارکت انتخاباتی افزایش و با افزایش سواد در سطح دانشگاه (تحصیلات دانشگاهی) میزان مشارکت انتخاباتی کاهش مییابد. تأثیر باسوادی تا سطح متوسطه در سطح استان و شهرستان بهصورت عام و کلی است؛ به این معنا که ورود افراد بدون شرایط رأیدادن در این بخش اثرات آن را اعتناناپذیر میکند.
ادعای نظریۀ مدرنیزاسیون دربارۀ تأثیر مثبت و مستقیم توسعۀ آموزشی بهمنزلۀ جزئی از توسعه و مدرنشدن بر مشارکت سیاسی، بهصورت کلی جهتگیری در حوزۀ مشارکت انتخاباتی ندارد (میلبرث و گوئل، 1386: 157). مشارکت انتخاباتی براساس ماهیت منحــصربهفــرد بودنش (کنـش ارزان که نــه پرداخت نقـدینگی را تحمیـل میکند؛ نـه به مهارتهای ویژهای نیازمند است و نـه بـه سـطوح تحـصیلی بـالا نیاز دارد)، متفاوت از مشارکت سیاسی است؛ موضوعی که در نظریۀ مدرنیزاسیون اهمیت اساسی دارد. این مقاله با ادعای متفاوتبودن مشارکت انتخاباتی با مشارکت سیاسی، مدعی تعمیمنداشتن نظریۀ مدرنیزاسیون در حوزۀ مشارکت سیاسی به مشارکت انتخاباتی است و اینکه این نظریه نمیتواند توضیح و تبیینی قانعکننده از سازوکارهای تأثیرگذاری ارائه کند. این پژوهش نشان داد در سطح نظری، نظریۀ مدرنیزاسیون قادر به توضیح رابطۀ سواد و مشارکت انتخاباتی نیست و فرهنگ سیاسی قادر است تأثیر سواد و تحصیلات بر مشارکت انتخاباتی را توضیح دهد.
در این مقاله ضمن اشاره به آسیب برخی پژوهشهای پیشین، ادعاهای اسدی و همکاران (1356) با این تبصره تأیید میشود که پژوهش اسدی و همکاران با تعمیم نامناسب رأیدادن به مشارکت سیاسی ادعای بزرگی مطرح کرده است و بر غیرسیاسی شدن جامعه تأکید دارد؛ در حالی که چهار سال بعد از این پژوهش، مشارکت سیاسی در شکل و هیبت سلبی، جامعه (انقلاب اسلامی) را درنوردید. با وجود این، برخلاف نظریههای رشد سیاسی و مدرنیزاسیون، مشارکت انتخاباتی در ایران همراه با افزایش سواد افزوده نمیشود و این مسئلهای است که باید ریشههای آن را در فرهنگ سیاسی جامعه و بهویژه سیاسیشدن جامعه در دهههای اخیر جستجو کرد. این امر که فرهنگ سیاسی از چه عواملی تأثیر و چگونه شکل میگیرد و آیا محصول مدرنشدن جامعه است یا خیر، به بررسی بیشتری نیازمند است.
[1] در مقابل این دیدگاه غالب و مسلط، برخی پژوهشگران در کارهای پژوهشی و پیمایشی خود بر رابطۀ معکوس این دو تأکید دارند و مدعیاند با افزایش تحصیلات، مشارکت انتخاباتی کاهش مییابد (امامجمعهزاده و کرمیراد، 1391: 27؛ وفادار، 1375؛ سیدامامی و همکاران، 1385؛ نصیری و همکاران، 1395: 188).
[2]گویههای مربوط به انواع عدالت به قرار زیرند: در اوضاع فعلی هرکس پول و پارتی نداشته باشد حقش پایمال میشود؛ بیشتر ثروتمندان ایران ازطریق غیرقانونی یا رانت و پارتی به ثروتشان دست یافتهاند؛ حکومت به همۀ مردم به یک چشم نگاه میکند؛ اگر حقی از کسی ضایع شود تا چه اندازه میتواند از روشهای قانونی به حق خود برسد؟؛ قانون دربارۀ مردم و مسئولان یکسان اجرا میشود و حکومت بین قومیتهای مختلف تبعیض و فرق قائل نمیشود (ر. ک. ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395: 175-163).
[3] گویۀ مربوط به اعتماد به قرار زیر است: اعتماد به تلویزیون داخل، اعتماد به ماهواره، اینترنت و شبکههای مجازی، اعتماد به مجلس شورای ملی مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، قوۀ قضائیه، دولت و شهرداری (ر. ک. ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395: 378- 359).
[4] گویۀ مربوط به احساس آزادی به قرار زیر است: احساس آزادی در کل و احساس آزادی دربارۀ لباسپوشیدن، حضور در کنسرت، استفاده از ماهواره، اینترنت و شبکههای مجازی (ر. ک. ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1395: 341-331).
[5] ذکر این نکته ضروری است که در پیمایش سال 1379 نیز چنین روابطی بین سواد و متغیرهای ذکرشده وجود دارد. تأثیر سواد بر اهمیت رأی مردم (حکومت برای رأی و نظر مردم اهمیت زیادی قائل است) منفی، ترس از انتقاد (مردم در شرایط فعلی تا چه میزان میتوانند بدون ترس و نگرانی از حکمت انتقاد کنند) منفی، حفظ آبرو و حیثیت (در شرایط حاضر، آبرو و حیثیت افراد در جامعۀ ما تا چه اندازه محترم شمرده میشود) منفی، وفاداری به اجتماع ملی (امیدواریم ایران دوباره جنگی را تجربه نکند؛ اما چنانچه جنگ ناخواستهای بر کشور تحمیل شود و دولت از افراد بخواهد داوطلبانه به جبهه بروند، شما در چنین شرایطی تا چه اندازه حاضرید این کار را انجام دهید؟) منفی و گرایش به تغییر اساسی بین تحصیلات عالی بیشتر (ر. ک. ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1380: 145، 151، 213، 227، 283).
[6] برخی پژوهشگران مدعیاند بین سواد و تحصیلات و مشارکت انتخاباتی رابطه وجود ندارد (شهرامنیا و ملایی، 1389: 158؛ جعفرینژاد و همکاران، 1390: 201؛ زارع و روهنده، 1395: 40؛ پرچمی، 1386؛ سیدامامی و عبدالله، 1388: 138؛ امامجمعهزاده و کرمیراد، 1391: 22؛ جهانگیری و محمدی، 1393: 1؛ تیموری و همکاران، 1394: 295؛ حیدری و همکاران، 1396: 165).
[7] نتایج این پژوهش در چارچوب نظریۀ نوسازی بیان نشده و تأثیر عواملی مانند جنسیت و تورم بدون بهکارگیری چارچوب نظری مطرح شده است.
[8] مؤلف در مقالۀ خود، در الگوی ارائهشده، به جای توسعهیافتگی (معمار، 1391: 261)، باسوادی را ارائه کرده است (معمار، 1387: 240).
[9]روش تحقیق اسنادی نیست؛ بلکه دادههای موردنیاز دادههای آماریاند که از اسنادی مانند کتابها، مقالات، پژوهشها، پایاننامهها و سایتها به دست آمدهاند و روش پژوهش را روش اسنادی نمیکنند. همچنین روش پژوهش، تحلیل ثانویه در معنای تحلیل محتوا، تحلیل گفتمان و تحلیل مکالمه نیز نیست.
[10]تعریف مرکز آمار ایران برای باسواد چنین است: افرادی کـه میتوانند بــه فارســی یـا هــر زبــان دیگــری مــتن سادهای را بخواننــد و بنویــسند؛ خــواه مــدرک رســمی داشــته باشند خواه نداشــته باشـنـد. همۀ محصلان ازجمله نوآموزان سال اول ابتدایی و سوادآموزان نهضت سوادآموزی نیز باسواد به حساب میآیند (مرکز آمار ایران، 1395: 13).
[11] ذکر این نکته مهم است که با توجه به حساسیت آزمون رگرسیون به موارد و متغیرها، تلاش شد در تحلیل رگرسیون، متغیرها از بیشینۀ 4 متغیر تجاوز نکنند؛ به عبارت دیگر، با داشتن 31 مورد (استان) در تحلیل رگرسیون بیشتر از 4 متغیر پیشبین وارد تحلیل نشده است. در تحلیل رگرسیون چندمتغیری، نسبت تعداد نمونۀ مشاهدات به متغیرهای مستقل نباید از 5 کمتر باشد. در غیر این صورت نتایج حاصل از معادلۀ رگرسیون چندان تعمیمپذیر نخواهد بود. نسبت محافظهکارانهتر 10 مشاهده به ازای هر متغیر مستقل را هالینسکی و فلورت (1970) و میلر و کانس (1973) پیشنهاد کردهاند (به نقل از هومن، 1384: 22). از دیدگاه جیمز استیونس حتی در نظر گرفتن 15 مشاهده به ازای هر متغیر پیشبین در تحلیل رگرسیون چندگانه با روش معمولی کمترین مجذورات استاندارد، قاعدۀ سرانگشتی خوبی به حساب میآید (به نقل از هومن، 1384: 22).
[12]بهدلیل نداشتن آمارهای مربوط به سال 1396، از آمار سرشماری سال 1395 استفاده شد. هرچند این ایراد بر تحلیل وارد است، همچنان میتوان تحلیل پژوهش را براساسشواهد دیگر ارزیابی کرد.
[13] عرض از مبدأ نقطهای است که در آن خط رگرسیون محور y را قطع میکند و نشان میدهد با حذف تأثیر متغیرهای مستقل مرتبط، مقداری از متغیر وابسته وجود دارد. مقدار عرض از مبدأ از متغیرهای موجود در معادله تأثیر میگیرد. این مقدار ممکن است منفی یا مثبت باشد؛ هرچند ازلحاظ ریاضی تفسیرشدنی است، در بررسی واقعیت اجتماعی غیرواقعی است و کاربرد ندارد. در اینگونه موارد، توصیه میشود پژوهشگر با استفاده از رگرسیون استانداردشده ضریب بتا را گزارش دهد.
[14]وزن بتا نشاندهندۀ این است که به ازای یک واحد انحراف معیار افزایش در میزان باسوادی، 574/0 انحراف معیار بر میزان مشارکت انتخاباتی افزوده میشود.
[15] این بحث و سطوح متفاوت تحلیل (استان و شهرستان) مسئله و مغالطۀ محیطی یا بومشناختی را مطرح نمیکند؛ زیرا سطح تحلیل در هر دو سیستمی است. مغالطۀ محیطی در جایی رخ میدهد که سطح تحلیل هم فردی و هم سیستمی است (ر. ک. اینگلهارت و ولزل، 1389).