Document Type : Research Paper
Author
Associate Professor Department of Social Sciences The University of Mazandaran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسئله
بهطور کلی، موضوع اصلی پژوهش حاضر به شکلهای نوظهور خانواده معطوف است که از جدیترین جلوههای تغییرات خانواده در جوامع معاصر و از مهمترین ویژگیهای جمعیتشناسی جدید محسوب میشود؛ درواقع، تحولات و چالشهای خانواده در جوامع معاصر چنان وسیع و عمیق است که از دورۀ معاصر بهمنزلۀ دورۀ افول عصر طلایی یاد میشود؛ زیرا اهمیت نهاد خانواده و ضرورت استحکام آن از مهمترین ویژگیهای دوران پیشین بود که در دورۀ معاصر رو به افول نهاده است (Rowland, 2007: 222). برخی از مهمترین شکلهای نوظهور خانوادۀ معاصر شامل مواردی همچون افزایش نسبت تجرد ازجمله تجرد قطعی، افزایش سن ازدواج، کاهش بیسابقۀ سطح باروری و فرزندآوری، افزایش خیرهکنندۀ میزان طلاق، الگوهای خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی، خانوادۀ بیفرزندی، زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی میشود. از برجستهترین صاحبنظران کلاسیک در حوزۀ مطالعۀ خانواده، ویلیام گود[1] (1963)، معتقد است بهطور خلاصه باید ریشۀ اصلی این تغییرات بنیادین در وضعیت خانوادۀ معاصر را در مظاهر نوگرایی (صنعتیشدن، شهرنشینی و شکلهای دیگر نوگرایی مانند سیستمهای پیشرفتۀ ارتباطات و حمل و نقل) جستجو کرد که در ادامه بهتفصیل بررسی میشوند.
آنتونی گیدنز (1373) نیز در تبیین ریشههای اصلی تحولات خانواده و بروز شکلهای نوظهور خانواده، به نقش تغییرات اجتماعی گستردۀ جوامع معاصر اشاره میکند. تأثیرات این تغییرات اجتماعی و تحولات بنیادین در نظام ارزشهای جامعه در بخش مبانی نظری پژوهش بررسی میشوند. اگرچه قدمت تاریخی این تحولات و تغییرات در جوامع صنعتی بیشتر و طولانیتر است، با توجه به پیشرفت و گسترش فناوریهای مدرن ارتباطی و رسانهای، دامنۀ این تحولات و تغییرات در ساختار خانواده و نطام ارزشی در جوامع در حال توسعه نیز بهطور فزایندهای در حال گسترش است. در جامعۀ ما نیز این تغییرات اجتماعی و تحولات ارزشی مشاهده شدهاند که پیامدهای عمیق و وسیع بر تحولات خانواده و پیدایش و گسترش شکلهای نوظهور خانواده دارند. در این چارچوب، اهمیت و ضرورت دارد با انجام پژوهشهای علمی ابعاد چندگانۀ این مسئلۀ عام از زوایای متعدد مطالعه و بررسی شوند.
برای تبیین بهتر و روشنتر مسئلۀ پژوهش و اهمیت و ضرورت انجام این قبیل مطالعات، میتوان به تمثیل زیبا و ساده اما پرمعنایی استناد کرد که جمعیتشناس و اقتصاددان برجستة معاصر، آلفرد سووی (کسی که اصطلاح جهان سوم را برای اولین بار وضع و ارائه کرد)، مطرح کرده است: «درست است که گرفتن گاو از شاخهایش خطرناک است؛ لیکن فراموشکردنِ اینکه گاو شاخ دارد، از آن هم خطرناکتر است». او سپس نتیجه میگیرد که «شناخت و بررسی مشکلات بهترین وسیلة فائقآمدن بر آنهاست» (سووی، 1357: 158). ما هم میتوانیم از همین منطق در زمینة شکلهای نوظهور خانواده سود ببریم؛ بدین معنا که ضرورت دارد با انجام پژوهشهای علمی، ابعاد چندگانة شکلهای نوظهور خانواده از زوایای متعدد مطالعه شوند. ضمن آنکه، دراساس موضوعاتی همچون شکلهای نوظهور خانواده بهویژه زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی در برخی جوامع ازجمله جامعة ما، بهسبب ملاحظات فرهنگی - اجتماعی و محدودیتهای قانونی، حساسیت ویژهای هم در سطح فردی و خانواده هم در سطح کل جامعه دارد و بر همین اساس، انجام پژوهشها و مطالعات علمی دربارۀ آنها، اهمیت و ضرورتِ بهمراتب بیشتری دارد. همچنین باید به ویژگیهای جمعیتشناختی کشورمان نیز توجه شود که ساختار سنی آن بهویژه حجم عظیم جمعیت جوانان با میانۀ سنی حدود 30 سال سبب میشود پتانسیلها و زمینههای لازم برای بروز شکلهای نوظهور خانواده فراهم شوند. بدین ترتیب، این قبیل ویژگیهای جمعیتشناختی و ملاحظات فرهنگی - اجتماعی مرتبط با شکلهای نوظهور خانواده، ضرورت و اهمیت مطالعات و پژوهشها را در جوامعی همچون جامعۀ ما دوچندان میکند؛ زیرا یافتههای علمی و شواهد پژوهشی آنها نقشی بسیار مفید و مؤثری در شناخت و بازنمایی هرچه بیشتر و بهتر ابعاد چندگانة شکلهای نوظهور خانواده ایفا میکنند.
در همین چارچوب، اهداف اصلی پژوهش حاضر نیز به پاسخگویی به پرسشهای کلیدی زیر معطوف است: بهطور کلی، نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده در ایران معاصر چگونه است؟ مهمترین عناصر تعیینکنندۀ چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده کداماند؟ بهطور مشخص، متغیرهای جمعیتشناختی پایه مانند سن، جنس، محل سکونت، وضعیت تأهل و تحصیلات چه نقش و تاثیری بر نگرش به شکلهای نوظهور خانواده دارند؟ نگرش به شکلهای نوظهور خانواده تا چه حد تابعی از مؤلفههای دینداری و نگرشهای جنسیتی است؟ بر همین اساس، پژوهش حاضر در صدد است در حد توان شواهد پژوهشی برای پاسخ به پرسشهای کلیدی را ارائه کند.
بررسی ادبیات و پیشینۀ پژوهش
در مجموع، بررسی ادبیات پژوهش نشان میدهد طیف بسیار گسترده و فزایندۀ مطالعات و پژوهشها جنبههای متعدد تحولات مرتبط با خانوادۀ جدید را بررسی کردهاند. با وجود این، همچنان که در بخش روششناسی پژوهش نیز اشاره شده است، در پژوهش حاضر از مؤلفههای چهارگانه برای مطالعه و بررسی شکلهای نوظهور خانواده استفاده شده و به همین سبب، بررسی ادبیات و پیشینۀ پژوهش به همین مؤلفههای چهارگانه معطوف است. مطابق نتایج مطالعات پیشین، پیدایش و گسترش شکلهای نوظهور خانواده مانند خانوادههای تکفرزندی و بیفرزندی دراساس از تغییرات بنیادین در الگوهای باروری و فرزندآوری در بسیاری از کشورهای جهان نسبت به دهههای گذشته نشئت میگیرد. برای مثال، پژوهشهای سازمان ملل متحد[2] (2011) نشان میدهند میزان باروری در سطح جهان طی نیم قرن اخیر به حدود نصف تقلیل یافته و بهطور متوسط، از حدود 5 فرزند برای هر زن در اوایل دهۀ 1950 به حدود 2 فرزند برای هر زن در اواخر دهۀ 2000 رسیده است. تغییر الگوهای فرزندآوری در دهههای اخیر بهطور برجستهای سبب بروز پدیدههایی همچون خانوادههای تکفرزندی و بیفرزندی نیز شده است. بدین معنا که نسبت فزایندهای از مردان و زنان بهطور ارادی و داوطلبانه صاحب هیچ فرزندی نمیشوند. نتایج پژوهشی جامع با عنوان «روندهای تاریخی بیفرزندی» (Roweland, 2007) نشان دادند در بسیاری از جوامع صنعتی، میزان بیفرزندی بین زنان متولدشده بعد از سال 1945، بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
مطابق پیشبینیهای جمعیتی حکیم[3] (2000) و رولاند[4] (2007)، حدود یکپنجم جمعیت زنان در جوامع صنعتی بیفرزند باقی خواهند ماند. از دیگر شکلهای نوظهور خانوادۀ معاصر بهویژه در جوامع صنعتی، پدیدۀ زوجزیستی یا زندگی مشترک بدون ازدواج است. مطابق نتایج پژوهش وایت[5] (1995)، اگرچه زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی در کشورهای صنعتی همچنان روند فزایندهای را طی میکند، وضعیت این کشورها از این نظر لزوماً یکسان نیست؛ بلکه باید آنها را به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول شامل کشورهای دانمارک، فنلاند، سوئد و فرانسه میشود که حدود یکسوم افراد 29-25سالۀ آنها زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی دارند؛ در حالی که این نسبت در گروه دوم شامل کشورهای هلند، بلژیک، آلمان، انگلستان و اتریش حدود یکدهم و در گروه سوم شامل کشورهای اروپای شرقی و ایرلند حدود 3 درصد است. بررسی پژوهشهای پیشین نشان میدهد تغییرات اجتماعی در جوامع صنعتی معاصر سبب شد تحولات عمیقی نیز در سطح فردی پدید آید؛ بهطوری که نگرشها و ارزشهای معطوف به مسئولیتپذیری نسبت به دیگران رفتهرفته اهمیت و اعتبار خود را از دست دادند و در عوض آن دسته از ارزشها و نگرشها اهمیت یافتند که به منافع و کامیابیهای فردی معطوفاند. برای مثال، نتایج پژوهش کلارکبرگ و همکاران [6](1995) نشان دادند پدیدۀ زوجزیستی در دو گروه از افراد بیشتر متداول است: گروه اول، مردانی که حاضر نیستند نقش نانآوری خانواده را بر عهده گیرند. گروه دوم، آن دسته از زنان که بیش از هر چیز برای موفقیتهای مادی و شغلی و کامیابیهای شخصی خودشان ارزش قائلاند.
بر همین اساس، امروزه در کشورهای اروپای شمالی (که این تغییرات در نگرشها و ارزشها را هم در سطح جامعه هم در سطح فردی بهطور برجستهتری تجربه کردهاند)، زوجزیستی کمابیش به همان اندازۀ ازدواج، جایگاه قانونی و منزلت اجتماعی دارد. نکتۀ مهمتر، ارتباط تنگاتنگ بین زوجزیستی و طلاق است. زوجزیستی بیشتر بین افرادی رواج دارد که دراساس به طلاق بهمنزلۀ راهحلی برای مشکلات زناشویی میاندیشند. برای مثال، نتایج پژوهشهای بنیت و همکاران[7] (1988)، آکسین و تورنتون[8] (1992) و وایت (1995) نشان دادند زوجزیستی بهویژه بین کسانی بیشتر متداول است که قبلاً یک ازدواج ناموفق یا طلاق را تجربه کردهاند و بهشدت معتقدند طلاق راهحلی برای مشکلات زناشویی است؛ در حالی که کسانی که چنین نگرش و تجربۀ قبل از ازدواج را ندارند، کمتر در معرض طلاقاند؛ بنابراین، با توجه به روند صعودی زوجزیستی در جوامع صنعتی، میتوان پیشبینی کرد که این جوامع شاهد افزایش چشمگیرتر طلاق نیز خواهند بود. نتایج پژوهش مانینگ و همکاران[9] (2014) نشاندهندۀ روند فزایندۀ این شکلهای نوظهور خانواده یعنی خانوادۀ تکوالدی (بهویژه مادران و فرزندان خردسال) و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی در ایالات متحده است؛ بهطوری که در دهۀ 1980 نسبت بسیار اندکی یعنی تنها حدود 5 درصد نوزادان را مادرانی به دنیا آورده بودند که بهصورت زوجزیستی زندگی میکردند. این آمار در دهۀ 2010 پنج برابر شده و به 25 درصد افزایش یافته است. در عین حال، بررسی پژوهشهای پیشین نشان میدهد این شکلهای نوظهور خانواده تنها به کشورهای پیشرفتۀ جهان محدود نیست؛ بلکه در کشورهای در حال توسعه نیز بهسرعت در حال گسترش است. برای نمونه، یافتههای پژوهش لاپلاناتی و همکاران[10] (2015) در کشورهای آمریکای لاتین رشد خیرهکنندۀ شکلهای نوظهور خانواده بهویژه زندگی مشترک بدون ازدواج و خانوادۀ تکوالدی را نشان میدهند. بدین معنا که در دهۀ 2010 بیش از نیمی از زنان 49-15ساله در کشورهای کلمبیا، پرو، کوبا، اروگوئه و نیکاراگوئه بهصورت زوجزیستی زندگی میکردند.
مطالعات انجامشده در ایران نیز نشاندهندۀ تحولات خانوادۀ معاصر و بروز شکلهای نوظهور خانوادهاند. برای مثال، نتایج پژوهشی با استفاده از روش کیفی در استان یزد (عباسیشوازی و همکاران، 1381)، پژوهشهای انجامشده در استان کردستان (محمودیان و همکاران، 1388)، در شهر مشهد (رضویزاده و همکاران، 1394)، تهران (خلجآبادیفراهانی و سرایی، 1395) و همچنین تجزیه و تحلیل دادههای سرشماری طی نیم قرن اخیر ایران (Foroutan, 2014)، همگی نشاندهندۀ تمایل فزاینده و قوی بهسوی الگوی خانوادۀ کمفرزندی و تکفرزندی است. مطابق نتایج پژوهش وایت (1995)، روند کلی تداوم و تغییر خانواده در ایران در راستای افزایش سن ازدواج، کاهش فرزندآوری و خانوادۀ هستهای است و با توجه به تسریع در انقلاب ارتباطی و تشدید در استفاده از وسایل ارتباطی مدرن بهویژه اینترنت، این تغییرات در خانواده هم تسریع میشود. نتایج پژوهش شاکریان (1388) دربارۀ خانوادۀ تکوالدی نشان دادند فرزندان خانوادههای تکوالدی بیشتر از فرزندان خانوادههای عادی در ترسیمهای خود واکنشهای عاطفی نسبت به خانواده ازجمله حذف خود و اعضای بدن، حذف یکی از والدین، ترسیم والدین با فاصله و تنوع رنگ کمتر را بروز میدهند.
مطابق یافتههای پژوهش آزادارمکی و همکاران (1391)، زوجزیستی در ایران را باید اساساً محصول فرایند نوگرایی ایرانی و گسترش جهانیشدن دانست. بدین معنا که بهدنبال پیدایش و گسترش برخی تحولات اقتصادی و فرهنگی (نظام ارزشی جامعه) و تغییرات اجتماعی، زمینههای لازم برای بروز این شکل نوظهور خانواده در جامعۀ معاصر ایرانی بهویژه میان جوانان فراهم شده است. نتایج پژوهش کریمیان و همکاران (1394) و کریمیان و زارعی (1395) نیز نشان دادهاند دلایل عمدۀ گرایش به زوجزیستی یا زندگی مشترک بدون ازدواج شامل مواردی همچون آمادگی برای ازدواج و نگرانی از پیامدهای آن، مزایای اقتصادی، نیازهای عاطفی و جنسی، نگرانی از پیامدهای طلاق، کمرنگشدن نقش نظارتی و حمایتی خانواده، آزمودن سازگاری و ازدواج آزمایشی میشود که چالشهایی همچون بیوفایی زناشویی و افزایش طلاق را نیز به دنبال دارد. بدین ترتیب در جمعبندی پژوهشهای پیشین میتوان گفت شکلهای نوظهور خانواده بهطور فزایندهای در جوامع معاصر در حال گسترشاند. اگرچه قدمت تاریخی شکلهای نوظهور خانواده در کشورهای صنعتی جهان بهمراتب بیشتر و طولانیتر است، بررسی پژوهشهای پیشین نشان داده است در جوامع در حال توسعۀ جهان ازجمله جامعۀ ما نیز این شکلهای نوظهور خانواده بهسرعت در حال گسترشاند. نکتۀ بهمراتب مهمتر این است که برعکس وضعیت غالب در جوامع پیشرفتۀ صنعتی، برخی شکلهای نوظهور خانواده در بسیاری از جوامع در حال توسعه ازجمله جامعۀ ما همچنان از ملاحظات فرهنگی و اجتماعی تأثیر میگیرد. در این جوامع این امکان وجود دارد که برخلاف وجود زمینۀ بالقوه برای بروز برخی شکلهای نوظهور خانواده، این ملاحظات فرهنگی - اجتماعی مانع وقوع و بروز آنها یا سبب تعلل در وقوع و بروز آنها شوند که با بهرهگیری از ادبیات عامیانۀ غنی ایران میتوان از آن با عنوان «آتش زیر خاکستر» یاد کرد. به همین دلیل، انجام طیف وسیعتر و بیشتری از مطالعات در این قبیل جوامع ازجمله جامعۀ ما ضرورت دارد تا این زمینههای بالقوه برای بروز برخی شکلهای نوظهور خانواده را بررسی و شناسایی کنند. پژوهش حاضر نیز تلاش میکند در حد خود برای تکمیل این ضرورت و خلأ پژوهشی نقش ایفا کند.
چارچوب نظری پژوهش
بهطور کلی، طیف وسیع و متنوع نظریات در چارچوب تبیین تحولات خانوادۀ معاصر ازسوی دانشمندان و صاحبنظران برجسته مطرح شده است. از برجستهترین نظریهپردازان کلاسیک در حوزۀ مطالعۀ خانواده، ویلیام گود (1963)، معتقد است بهطور خلاصه باید ریشۀ اصلی تحولات بنیادین در وضعیت خانوادۀ معاصر را در مظاهر نوگرایی یعنی صنعتیشدن، شهرنشینی، و شکلهای دیگر نوگرایی مانند سیستمهای پیشرفتۀ ارتباطات و حمل و نقل جستجو کرد. آنتونی گیدنز (1373) نیز چالشهای خانوادۀ جدید را در چارچوب تغییرات اجتماعی گستردۀ جوامع معاصر تبیین میکند و بهطور مشخص به دو عامل عمده یعنی استقلال اقتصادی زنان و گرایش فزاینده به ارزیابی ازدواج برحسب میزان ارضای شخصی اشاره میکند. در عین حال، برخی دیگر از دانشمندان معاصر مانند دیرک ون دوکا [11](1987) و لستاق یا لشتاگه[12] (1995) نیز این رویکرد اجتماعی - فرهنگی را در قالب نظریۀ گذار دوم جمعیتشناختی ارائه کردهاند که دراساس به وضعیت و ویژگیهای خانوادۀ جدید در دهههای اخیر معطوف است و به همین سبب، از آن بهمنزلۀ نظریۀ گذار خانواده نیز یاد میشود. مطابق این نظریه، خانواده و پیوندهای خانوادگی و زناشویی در دورۀ معاصر بهویژه در جوامع صنعتی دستخوش تحولات بنیادین شده است که بیش از هر چیز در فردگرایی ریشه دارد؛ یعنی هنجارها و نگرشهایی که بیش از هر چیز بر حقوق و کامیابیهای افراد تأکید و تکیه میکنند؛ در حالی که در گذشته جامعه بهطور معمول به خانواده و فرزندان معطوف بود و دگرخواهی نقش اصلی در زندگی خانوادگی ایفا میکرد.
گفتنی است این تغییرات بنیادین در نظام ارزشهای جامعۀ معاصر را پیشتر نیز رونالد اینگلهارت (1977) در کتاب انقلاب خاموش همین عنوان تبیین کرده بود. در اینجا به دو نمونه از تغییرات ارزشی اشاره میشود که لستاق یا لشتاگه (1995) نیز در نظریهاش به آن استناد کرده است؛ در بررسی پیمایشی جهانی ارزشها (WVS)[13] در اواخر دهۀ 1960 در کشورهای هلند و ایالات متحده، حدود نیمیاز پاسخگویان معتقد بودند «چنانچه هنوز بچههای خردسال در منزل هستند، طلاق والدین نباید انجام گیرد»؛ در حالی که این نسبت در بررسی پیمایشی بعدی در اوایل دهۀ 1980 کاهش شدیدی یافت؛ بهطوری که پس از گذشت کمتر از دو دهه، تنها 6 درصد از پاسخگویان در هلند و 18 درصد در ایالات متحده بر این باور بودند که در صورت حضور بچههای خردسال در خانه، والدین نباید از همدیگر طلاق گیرند. بدین ترتیب، چارچوب نظری پژوهش حاضر مبتنی بر ترکیب و برآیندی از نظریات این دانشمندان است که وجه مشترک آنها تبیین تحولات بنیادین خانوادۀ معاصر مبتنی بر رویکردی جمعیتشناختی (با تأکید بر نظریۀ گذار جمعیتشناختی دوم) و فرهنگی - اجتماعی یعنی در چارچوب خصوصیاتی همچون نوگرایی (Good, 1963)، تغییرات اجتماعی (گیدنز، 1373) و فردگرایی و تغییرات بنیادین در نظام ارزشهای جامعه (Ingelhart, 1977; Van de kaa, 1987; Lesthaeghe, 1995; Rowland, 2007) است.
الگوی نظری و فرضیههای پژوهش
- چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده تابعی از محل سکونت است؛ بدین معنا که شهرنشینان بیش از روستاییان نگرش مثبت نسبت به الگوهای خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستیاند.
- متغیر سطح تحصیلات تأثیرات تعیینکننده و معنیداری بر چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده دارد؛ بدین معنا که هرچه بر سطح تحصیلات افزوده میشود، میزان نگرش مثبت نسبت به الگوهای خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی افزایش مییابد.
- نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده از متغیر سن تأثیر میگیرد؛ بدین معنا که بیشترین و بالاترین میزان نگرش مثبت نسبت به الگوهای خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی میان نوجوانان و جوانان مشاهده میشود؛ اما بهموازات افزایش سن، این میزان نگرش مثبت روند نزولی طی میکند.
- متغیر سطح دینداری رابطۀ معنیداری با چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده دارد؛ بدین معنا که کمترین و پایینترین میزان نگرش مثبت نسبت به الگوهای خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی میان افراد دارای سطوح بالاتر و قویتر دینداری مشاهده میشود؛ اما بهموازات کاهش سطح دینداری، این میزان نگرش مثبت سیر تصاعدی طی میکند.
- متغیر نگرش به نقشهای جنسیتی تأثیرات تعیینکننده و معنیداری بر چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده دارد؛ بدین معنا که کمترین و پایینترین میزان نگرش مثبت نسبت به الگوهای خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی میان افرادی مشاهده میشود که رویکرد سنتی و محافظهکارانه نسبت به نقشهای جنسیتی دارند؛ در حالی که هرچه بر قوت و شدت رویکرد غیرسنتی و مدرن نسبت به نقشهای جنسیتی افزود میشود، میزان نگرش مثبت نسبت به این شکلهای نوظهور خانواده رو به افزایش میگذارد.
نمودار 1- الگوی نظری پژوهش: سازوکار تعیینکنندههای مؤثر بر چگونگی نگرش به شکلهای نوظهور خانواده
مبانی روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر ازنظر روششناختی بر ترکیبی از دو روش بررسی اسنادی و پژوهش پیمایشی مبتنی است. بدین ترتیب، ابتدا با استفاده از روش بررسی اسنادی و کتابخانهای، مهمترین مباحث مرتبط با پیشینه و ادبیات پژوهش و مبانی نظری پژوهش بررسی شدند. مباحث تجربی این مقاله نیز بر تجزیه و تحلیلهای یک پژوهش تجربی و بررسی پیمایشی مبتنی است. باتوجه به تنوع و گستردگی جغرافیایی کشور ما و متناسب با بودجه و امکانات محدود پژوهشگران، مناطق کمابیش متعدد و گوناگون انتخاب شدند که تاحدودی در بردارندۀ گستردگی جغرافیایی و تنوعهای فرهنگی - اجتماعی بهویژه ازنظر ترکیبهای قومی و مذهبی بخشهایی از کشور ما هستند که میتوان براساس آنها برخی از مهمترین الگوهای مرتبط با موضوع پژوهش را فراتر از یک شهرستان و در سطحی نسبتاً گستردهتر بررسی کرد. بر همین اساس، جمعیت نمونۀ این پژوهش پیمایشی را در کل تعداد 4267 نفر مردان و زنان 15ساله و بالاتر ساکن در نقاط شهری و روستایی شهرستانهای اسفراین، اهواز، بابلسر، بجنورد، خرمآباد، سقز، کامیاران، گنبدکاووس، محمودآباد و همدان طی سالهای 1394 تا 1396 تشکیل میدهند. حجم نمونه با استفاده از روش کوکران () تعیین و برای گزینش نمونهها از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات و دادهها نیز پرسشنامۀ ساختیافته بود؛ پس از گردآوری دادههای موردنیاز با استفاده از ابزار پرسشنامه، از برنامۀ نرمافزار SPSS و مجموعهای از آمارههای توصیفی و آزمونهای تحلیل استنباطی برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش استفاده شد که نتایج این تجزیه و تحلیلها در بخش بعدی بررسی میشوند.
تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش
مهمترین متغیر تابع یا وابسته در این پژوهش، چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده است که مشتمل بر مؤلفههای چهارگانۀ خانوادۀ بیفرزندی، خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی، زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی است؛ سپس نگرش پاسخگویان نسبت به هر یک از این مؤلفهها در طیف چهارگانه (کاملاً موافق، موافق، مخالف، کاملاً مخالف) سنجیده شد؛ البته باید بر این نکتۀ مهم روششناختی نیز تأکید شود که اگرچه در این پژوهش چهار مؤلفۀ عمدۀ شکلهای نوظهور خانواده بررسی میشوند، واقعیت این است که مفهوم شکلهای نوظهور خانواده مفهومی چندبعدی و چندمؤلفهای است که شامل طیف بهمراتب گستردهتر و متنوعتری از مؤلفهها میشود.
علاوه بر این، متغیرهای مستقل پژوهش حاضر نیز شامل سه گروه عمدهاند: گروه اول، متغیرهای جمعیتشناختی پایه مشتمل بر جنس (مردان و زنان)، محل سکونت (نقاط شهری و روستایی)، سن، وضعیت تأهل، تحصیلات (شامل بیسواد، ابتدایی، راهنمایی، دیپلم، کاردانی، لیسانس و بالاتر). گروه دوم، متغیرهای مرتبط با نگرشهای جنسیتی که در این پژوهش بر پایۀ دو مؤلفۀ اصلی (یعنی چگونگی نگرش به الگوی سنتی نقشهای جنسیتیِ مرد، نانآور خانوار و چگونگی نگرش نسبت به اشتغال زنان در کارهای خارج خانه) در طیف چهارگانه (کاملاً موافق، موافق، مخالف، کاملاً مخالف) سنجیده شدهاند. گروه سوم، متغیرهای مرتبط با دینداری است؛ ابتدا برای اندازهگیری سطوح دینداری از روش متداول در برنامۀ بینالمللی پیمایش اجتماعی (ISSP)[14] و ازسوی پژوهشگران برجستۀ معاصر مانند ژاکوب و کالتر (2013) استفاده شد که پاسخگویان ارزیابی شخصی دربارۀ سطح دینداریشان را در طیفی پنجگانه (خیلی زیاد، زیاد، کم، خیلی کم و اصلاً) در پرسشنامه پژوهش اظهار کردهاند؛ سپس، نگرش پاسخگویان نسبت به نوع حجاب و پوشش زنان در اماکن عمومی (شامل چادر، مقنعه، روسری، موافقنبودن با این انواع پوشش) و تصمیمگیری زنان دربارۀ نوع حجاب و پوشش خودشان نیز در طیف چهارگانه (کاملاً موافق، موافق، مخالف، کاملاً مخالف) سنجیده شده است.
جدول 1- توزیع جمعیت نمونۀ پژوهش به تفکیک شهرستانهای منتخب و جنس
شهرستان و محل سکونت |
مرد |
زن |
مرد و زن |
شهرستان اسفراین |
206 |
194 |
400 |
شهرستان اهواز |
244 |
217 |
461 |
شهرستان بابلسر |
286 |
270 |
556 |
شهرستان بجنورد |
235 |
235 |
470 |
شهرستان خرمآباد |
240 |
240 |
480 |
شهرستان سقز |
150 |
150 |
300 |
شهرستان کامیاران |
150 |
150 |
300 |
شهرستان گنبد کاووس |
189 |
211 |
400 |
شهرستان محمودآباد |
202 |
198 |
400 |
شهرستان همدان |
268 |
232 |
500 |
کل جمعیت نمونۀ پژوهش |
2170 |
2097 |
4267 |
ویژگیهای جمعیتی نمونۀ پژوهش
جمعیت نمونۀ پژوهش را تعداد 4267 نفر مردان و زنان 15ساله و بالاتر ساکن در نقاط شهری و روستایی شهرستانهای اسفراین، اهواز، بابلسر، بجنورد، خرمآباد، سقز، کامیاران، گنبد کاووس، محمودآباد و همدان تشکیل میدهند که 1/51 درصد آنها را مردان و 9/48 درصد را زنان شامل میشوند. ازنظر محل سکونت نیز 8/63 درصد این جمعیت در نقاط شهری و بقیۀ آنها در نقاط روستایی ساکناند. میانۀ سنی جمعیت نمونۀ پژوهش 9/31 سال است که با میانۀ سنی جمعیت کل کشور (حدود 30 سال) تقریباً برابر و یکسان است. ازنظر وضعیت تأهل نیز نزدیک به دوسوم جمعیت نمونه را افراد متأهل و نزدیک به یکسوم را افراد مجرد تشکیل میدهند و نسبت افراد بیهمسر دراثر طلاق و دراثر فوت همسر بسیار ناچیز (به ترتیب، 6/1 درصد و 3/2 درصد) است. توزیع جمعیت نمونه برحسب سطح تحصیلات نشان میدهد کمتر از 10 درصد بیسوادند و 20 درصد تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، 40 درصد تحصیلات دیپلم و کاردانی و 30 درصد تحصیلات کارشناسی و بالاتر دارند.
نتایج و یافتههای پژوهش
الگوهای کلی شکلهای نوظهور خانواده
مطابق تجزیه و تحلیلهای اولیه میتوان به چند نکته عمدۀ زیر دربارۀ الگوهای کلی شکلهای نوظهور خانواده اشاره کرد: 1- میزان نگرش مثبت به الگوی خانوادۀ بیفرزندی (کمتر از 2 درصد) بسیار اندک است. ضمن آنکه، این نگرش مثبت بسیار اندک هم برحسب متغیر جنس (بین مردان و زنان) و هم برحسب متغیر محل سکونت (بین روستاییان و شهرنشینان) کمابیش یکسان و مشابه است. به همین سبب، از این شکل خانواده در تجزیه و تحلیلهای بعدی این پژوهش صرف نظر شده است. 2- حدود یکدهم جمعیت مطالعهشده به الگوی خانوادۀ تکفرزندی نگرش مثبت دارند. این الگوی خانواده چندان از متغیر جنس تأثیر نمیگیرد؛ زیرا مردان و زنان کمابیش به میزان یکسان و مشابه نگرش مثبت به خانوادۀ تکفرزندی دارند. برعکس، متغیر محل سکونت نقش مهمی دارد؛ شهرنشینان تاحدودی بیش از روستاییان نگرش مثبت به الگوی خانوادۀ تکفرزندی دارند که میتوان در تبیین آن گفت این شکل نوظهور خانواده با مقتضیات زندگی شهری بیشتر انطباق دارد؛ در حالی که اقتصاد کشاورزی سنتی نقاط روستایی به نیروی کار و خانوادۀ پراولاد نیاز دارد. 3- نزدیک به یکپنجم جمعیت مطالعهشده نگرش مبثت به الگوی خانوادۀ تکوالدی دارند. اگرچه تفاوت چشمگیری بین نقاط شهری و روستایی از این نظر مشاهده نمیشود، مردان تاحدودی بیشتر از زنان نگرش مثبت به خانوادۀ تکوالدی دارند. 4- الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوج زیستی نیز ازسوی درصد چشمگیری از افراد یعنی حدود یکپنجم پذیرفتنی است. مردان بیش از زنان و شهرنشینان بیش از روستاییان به این الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج نگرش مثبت دارند. 5- نکتۀ پایانی مربوط به بررسی تطبیقی این الگوهای چهارگانه مربوط است؛ بدین معنا که بین شکلهای نوظهور خانواده، الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج برجستهترین شکل خانوادۀ نوظهور محسوب میشود؛ بهطوری که بیشترین و بالاترین میزان نگرش مثبت به همین الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج معطوف است. ضمن آنکه، در همۀ انواع شکلهای نوظهور خانواده، یک تفاوت جنسیتی نیز مشاهده میشود. بدین معنا که میزان نگرش مثبت نسبت به شکلهای نوظهور خانواده بین مردان بیش از زنان است. اگرچه این تفاوت جنسیتی در سه شکل نوظهور خانواده شامل خانوادههای بیفرزندی و تکفرزندی و تکوالدی چندان برجسته و چشمگیر نیست، در الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج برجستهتر است و مردان بهمراتب بیش از زنان نگرش مثبت به این شکل نوظهور خانواده دارند. نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری مبتنی بر ضرایب اسپیرمن (244/0**) و کرامرز وی (058/0، 038/0، 116/0، 079/0) نیز تأیید میکند رابطۀ آماری معنیداری بین چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده با هر یک از دو متغیر محل سکونت و جنسیت به شرح ذکرشده وجود دارد.
جدول 2- نگرش مثبت نسبت به انواع چهارگانۀ شکلهای نوظهور خانواده به تفکیک جنس و محل سکونت (%)
شکلهای نوظهور خانواده
|
جنس |
محل سکونت |
||||
مرد |
زن |
مرد و زن |
نقاط شهری |
نقاط روستایی |
نقاط شهری و روستایی |
|
خانوادۀ بیفرزندی |
2/1 |
9/0 |
1/1 |
0/1 |
1/1 |
1/1 |
خانوادۀ تکفرزندی |
8/11 |
1/11 |
5/11 |
3/13 |
1/8 |
5/11 |
خانوادۀ تکوالدی |
8/17 |
3/14 |
1/16 |
9/15 |
3/16 |
1/16 |
زندگی مشترک بدون ازدواج |
2/20 |
3/14 |
3/17 |
5/18 |
0/15 |
3/17 |
جمع فراوانی |
2170 |
2097 |
4267 |
2756 |
1511 |
4267 |
شکلهای نوظهور خانواده به تفکیک متغیرهای وضعیت تأهل، تحصیلات و سن
تجزیه و تحلیلهای این پژوهش برحسب متغیر وضعیت تأهل نشان میدهند میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده بین مجردان تاحدودی بیشتر از متأهلان است. این تأثیرگذاری متغیر وضعیت تأهل بر هر سه شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج وجود دارد. برای مثال، مجردان دو برابر بیش از متأهلان نگرش مثبت به الگوهای خانوادۀ تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج دارند. نکتۀ مهمتر اینکه، این میزان نگرش مثبت بین افراد طلاقگرفته حتی بهمراتب بیشتر و شدیدتر است؛ یعنی میزان نگرش مثبت به هر سه شکل خانوادۀ نوظهور بین افراد مطلقه بیشتر از میزان آن بین مجردان و متأهلان است. برای مثال، میزان نگرش مثبت افراد مطلقه به خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج دو برابر بیشتر از میزان آن بین متأهلان است.
در پاسخ به این سؤال که چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده تا چه حد تابعی از وضعیت سواد و سطح تحصیلات است، نتایج نشان میدهند نوعی ارتباط قوی بین سطح تحصیلات و شکلهای نوظهور خانواده وجود دارد. بهطوری که کمترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به بیسوادان و کمسوادان متعلق است؛ اما بهموازات افزایش سطح تحصیلات، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده نیز سیر صعودی طی میکند. این الگوی کلی در هر سه شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج صدق میکند. برای مثال، کمتر از یکدهم بیسوادان نگرش مثبت نسبت به خانوادۀ تکوالدی دارند؛ اما همزمان با بالارفتن سطح تحصیلات، این نسبت نیز رو به افزایش میگذارد؛ بهطوری که درنهایت بین تحصیلکردگان دانشگاهی این نسبت دو برابر میشود و به دوپنجم افزایش مییابد. مثال دیگر در این زمینه به خانوادۀ تکفرزندی مربوط است: نسبت تحصیلکردگان دانشگاهی دارای نگرش مثبت نسبت به این شکل نوظهور خانواده، بیش از چهار برابرِ نسبت آن بین کمسوادان و بیسوادان است. همچنین، این تأثیرات چشمگیر سطح تحصیلات در الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج مشاهده میشود: تنها حدود 5 درصد بیسوادان و کمسوادان نگرش مثبت به این شکل نوظهور خانواده دارند؛ درحالی که بهموازات بالارفتن سطح تحصیلات، میزان نگرش مثبت به الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج بهطور فزایندهای شدت میگیرد و درنهایت بین تحصیلکردگان دانشگاهی این میزان نگرش مثبت به بیش از 4 برابر افزایش مییابد؛ بنابراین، همان طور که کمترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده بین کمسوادان و بیسوادان مشاهده میشود، برعکس بیشترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به افراد دارای بالاترین سطح تحصیلات متعلق است؛ بهطوری که درنهایت حدود یکپنجم تحصیلکردگان دانشگاهی نگرش مثبت به هر یک از شکلهای نوظهور خانواده اعم از خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی دارند. این ارتباط و همبستگی آماری معنادار بین سطح تحصیلات و چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده بر پایۀ نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری مبتنی بر ضرایب اسپیرمن (-0 .191**) و کرامرز وی (0.062) نیزتأیید میشود.
یکی دیگر از متغیرهای جمعیتشناختی پایه که تأثیرگذاری آن بر میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده بررسی شد ، متغیر سن است. بهطور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان میدهند چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده بهطور چشمگیری از متغیر سن تأثیر میگیرد. بدین معنا که بیشترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به افراد واقع در سنین جوان و کمسن و سال مربوط است. برعکس، بهموازات افزایش سن، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده رو به کاهش میگذارد. این الگوی کلی در هر یک از سه شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادههای تکوالدی، تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج مشاهده میشود. برای مثال، حدود یکپنجم افراد سنین 19-15ساله نگرش مثبت نسبت به خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی دارند؛ اما این نسبت در سنین بالاتر رو به کاهش میگذارد و درنهایت بین بزرگسالان بالای 50 سال به کمتر از یکدهم تنزل مییابد؛ بهعبارت دقیقتر، میزان نگرش مثبت به این دو شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی بین جوانان 19-15ساله بیش از سه برابر میزان آن بین بزرگسالان بالای 50 سال است. مهمتر آنکه این تأثیرگذاری متغیر سن بر الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج بهمراتب برجستهتر و قویتر است. بدین معنا که بیش از یکچهارم جوانان 24-15ساله نگرش مثبت نسبت به زندگی مشترک بدون ازدواج دارند؛ در حالی که این نسبت در سنین بالاتر روند نزولی طی میکند و درنهایت بین بزرگسالان بالای 50 سال به کمترین میزان یعنی حدود 5 درصد تنزل مییابد؛ یعنی میزان نگرش مثبت به الگوی زندگی مشترک بدون ازدواج بین جوانان 24-15ساله بیش از پنج برابر میزان آن بین بزرگسالان بالای 50 سال است. بدین ترتیب، این الگوها و یافتههای پژوهش حاضر بهروشنی تفاوت و شکاف نسلی در زمینۀ چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده را منعکس میکنند.
جدول 3- نگرش مثبت نسبت به شکلهای نوظهور خانواده به تفکیک متغیرهای منتخب
متغیرها |
خانوادۀ تکفرزندی |
خانوادۀ تکوالدی |
زندگی مشترک بدون ازدواج |
وضعیت تأهل |
|
|
|
مجرد |
4/16 |
1/19 |
0/27 |
متأهل |
3/9 |
5/14 |
5/12 |
مطلقه |
3/20 |
1/31 |
6/28 |
سطح تحصیلات |
|
|
|
بیسواد |
3/0 |
6/8 |
6/5 |
ابتدایی |
9/3 |
9/11 |
1/6 |
راهنمایی |
7/7 |
5/17 |
9/13 |
دبیرستان |
7/12 |
5/16 |
5/19 |
کاردانی |
7/12 |
1/19 |
4/20 |
کارشناسی و بالاتر |
2/16 |
3/20 |
4/22 |
گروه سنی |
|
|
|
15-19 |
0/21 |
3/22 |
1/32 |
20-24 |
1/14 |
3/18 |
4/26 |
29-25 |
3/12 |
9/17 |
3/19 |
34-30 |
8/12 |
1/17 |
1/19 |
39-35 |
6/10 |
6/13 |
3/12 |
44-40 |
0/10 |
0/14 |
1/10 |
45-49 |
5/9 |
6/15 |
7/7 |
54-50 |
1/4 |
0/10 |
9/5 |
55-59 |
3/3 |
2/6 |
7/5 |
60+ |
8/3 |
1/6 |
8/3 |
جمع فراوانی |
4267 |
4267 |
4267 |
توضیحات: همچنان که در جدول 2 نیز نشان داده شده است، میزان نگرش مثبت به الگوی خانوادۀ بیفرزندی بسیار اندک است؛ بهطوری که کمتر از 2 درصد نگرش مثبت نسبت به این شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادۀ بیفرزندی دارند. به همین سبب، این شکل نوظهور خانواده در این جدول در نظر گرفته نشده است.
شکلهای نوظهور خانواده برحسب نگرشهای جنسیتی و دینداری
بخش دیگری از پرسشهای کلیدی پژوهش حاضر به این مسئله معطوف است که آیا دراساس نگرش جنسیتی تأثیرات تعیینکنندهای بر میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده دارد یا خیر. در پاسخ به این پرسش، یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند بهطور کلی میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده بین کسانی بیشتر مشاهده میشود که نگرشهای سنتی و محافظهکارانه نسبت به نقشهای جنسیتی دارند. برعکس، هرچه رنگ نگرش غیرسنتی و مدرن نسبت به نقشهای جنسیتی برجستهتر و بیشتر میشود، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده نیز رو به افزایش میگذارد. این الگوی کلی در هر سه شکل نوظهور خانواده اعم از خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج وجود دارد. برای مثال، تنها حدود یکدهم کسانی که با الگوی سنتیِ مرد، نانآور خانوار کاملاً موافقاند، نگرش مثبت نسبت به خانوادۀ تکفرزندی و خانوادۀ تکوالدی دراند؛ اما این نسبت بین کسانی که با این الگوی سنتی نقشهای جنسیتی کاملاً مخالفاند، به بیش از دو برابر افزایش مییابد. مؤلفۀ دیگر برای سنجش نگرش جنسیتی در پژوهش حاضر، چگونگی نگرش نسبت به اشتغال زنان است. مطابق دادههای این پژوهش، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده بین کسانی بیشتر و برجستهتر است که نگرش مثبت آنها نسبت به اشتغال زنان نیز بیشتر و قویتر است. برعکس، با ضعیفتر و کمرنگشدن این نگرش مثبت نسبت به اشتغال زنان، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده نیز رو به افول میگذارد. این الگوی کلی نیز بر هر سه شکل نوظهور خانواده اعم از خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج صدق میکند. برای نمونه، بیش از یکپنجم کسانی که با اشتغال زنان کاملاً موافقاند، نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج دارند؛ در حالی که این نسبت بین کسانی که با اشتغال زنان کاملاً مخالفاند، به حدود یکدهم تنزل مییابد؛ به عبارت دقیقتر، میزان نگرش مثبت به این شکل نوظهور خانواده یعنی زندگی مشترک بدون ازدواج بین کسانی که با اشتغال زنان کاملاً موافقاند، بیش از دو برابر کسانی است که با اشتغال زنان کاملاً مخالفاند. نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری مبتنی بر ضرایب اسپیرمن (-0.069**، -0.021، 0.068**) نیز وجود رابطۀ آماری معنیدار بین چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده با مؤلفههای نگرش جنسیتی را تأیید میکند.
جدول 4- نگرش مثبت نسبت به شکلهای نوظهور خانواده به تفکیک متغیرهای دینداری و نگرش جنسیتی
متغیرها |
خانوادۀ تکفرزندی |
خانوادۀ تکوالدی |
زندگی مشترک بدون ازدواج |
نگرش به الگوی مرد نانآور خانوار |
|
|
|
کاملاً موافق |
4/7 |
7/11 |
7/14 |
موافق |
7/10 |
4/16 |
1/16 |
مخالف |
2/13 |
7/17 |
7/18 |
کاملاً مخالف |
6/16 |
3/19 |
2/21 |
نگرش به اشتغال زنان |
|
|
|
کاملاً موافق |
8/15 |
4/20 |
9/21 |
موافق |
7/10 |
3/16 |
6/17 |
مخالف |
9/9 |
5/15 |
4/14 |
کاملاً مخالف |
7/7 |
0/14 |
0/12 |
میزان دینداری |
|
|
|
خیلی زیاد |
8/5 |
1/14 |
0/9 |
زیاد |
3/7 |
3/14 |
1/11 |
کم |
9/14 |
8/17 |
4/23 |
خیلی کم |
5/18 |
5/23 |
5/28 |
اصلاً |
6/19 |
4/24 |
4/29 |
نوع حجاب و پوشش زنان |
|
|
|
پوشش چادر |
9/5 |
8/9 |
7/7 |
پوشش مقنعه |
7/10 |
1/18 |
2/15 |
پوشش روسری |
7/16 |
2/21 |
7/23 |
موافقنبودن |
0/24 |
0/24 |
5/50 |
جمع فراوانی |
4267 |
4267 |
4267 |
توضیحات: همچنان که در جدول 2 نیز نشان داده شده است، میزان نگرش مثبت به الگوی خانوادۀ بیفرزندی (کمتر از 2 درصد) بسیار اندک است. به همین سبب، این شکل نوظهور خانواده در این جدول در نظر گرفته نشده است.
علاوه بر این، در پژوهش حاضر نقش مؤلفههای مرتبط با دین و دینداری و تأثیرات آنها بر میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده نیز بررسی شده است. در مجموع، تجزیه و تحلیلها نشان میدهند میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده بهطور چشمگیری از مؤلفههای دینداری تأثیر میگیرد؛ بهطوری که کمترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به کسانی متعلق است که بالاترین سطوح دینداری را دارند. برعکس، هرچه رنگ نگرش دینی کمرنگتر و ضعیفتر شود، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده روند صعودی طی میکند. این الگوی کلی در هر سه شکل نوظهور خانواده اعم از خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی و زندگی مشترک بدون ازدواج مشاهده میشود. برای مثال، میزان نگرش مثبت به خانوادههای تکفرزندی بین افراد دارای دینداری در سطح اندک و ضعیف، سه برابر بیشتر از میزان آن بین افراد دارای دینداری در سطح خیلی زیاد و قوی است. چگونگی نگرش نسبت به نوع حجاب نیز نقش مهمی در میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده ایفا میکند: کمترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به کسانی مربوط است که معتقد به پوشیدهترین نوع حجاب یعنی چادرند؛ بهطوری که کمتر از یکدهم آنان خواهان خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواجاند؛ اما هرچه این نگرشها بهسوی انواع ملایمتر حجاب مانند روسری سوق مییابد، میزان نگرش مثبت به این شکلهای نوظهور خانواده به بیش از دو برابر افزایش مییابد. بدین معنا که در حدود دوپنجم افراد معتقد به نوع ملایمتر حجاب یعنی چادر، نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده اعم از خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج دارند. مطابق نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری مبتنی بر ضرایب اسپیرمن (063/0-**، 103/0-**) و آزمون کرامرز وی (085/0، 192/0)، معنیداری آماری این رابطهها بین چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده بامؤلفههای دین و دینداری تأیید میشود.
بررسی تطبیقی دادههای پژوهش حاضر نکتۀ بهمراتب مهمتری را نیز نشان میدهد؛ بدین معنا که اگرچه مؤلفههای سهگانۀ ذکرشده (میزان دینداری، نوع حجاب و پوشش زنان در اماکن عمومی) تأثیرات تعیینکنندهای بر هر سه شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج دارند، شدت و قوت این تأثیرات بر زندگی مشترک بدون ازدواج بهمراتب برجستهتر و چشمگیرتر است؛ بهطوری که میزان نگرش مثبت به این شکل نوظهور خانواده یعنی زندگی مشترک بدون ازدواج بین افراد با دینداری اندک و ضعیف بیش از سه برابر افراد دارای دینداری در حد خیلی زیاد و قوی است. مثال برجستهتر به چگونگی نگرش نسبت به نوع حجاب زنان در اماکن عمومی مربوط است؛ یعنی هم میزان نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج بین معتقدان به نوع ملایمتر حجاب مانند روسری بیش از سه برابر میزان آن بین معتقدان به پوشیدهترین نوع حجاب یعنی چادر است و هم بالاترین میزان نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج به کسانی متعلق است که دراساس نسبت با این انواع پوشش موافق نیستند؛ بهطوری که نیمیاز آنان نگرش مثبت به این شکل نوظهور خانواده دارند؛ درواقع، در سرتاسر تجزیه و تحلیلهای پژوهش حاضر، این گروه (افراد دارای نگرش موافقنبودن با این انواع پوشش) بهطور کاملاً چشمگیر و بیسابقهای بالاترین میزان نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی را دارند. بدین معنا که نیمیاز آنان نگرش مثبت نسبت به این شکل نوظهور خانواده دارند؛ به عبارت دقیقتر، میزان نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج بین افراد دارای نگرش موافقنبودن نسبت به این انواع پوشش هم بیش از شش برابر میزان آن بین معتقدان به پوشیدهترین نوع حجاب یعنی چادر است و هم حتی بیش از دو برابر میزان آن بین کسانی است که به نوع ملایمتر پوشش یعنی روسری اعتقاد دارند.
جدول 5- نتایج تجزیه و تحلیلهای آماری مرتبط با تعیینکنندههای نگرش به شکلهای نوظهور خانواده
متغیرهای مستقل |
خانوادۀ تکوالدی |
زوجزیستی |
||||
Spearman ضریب همبستگی |
Cramer' s V (value) |
Sig. |
Spearman ضریب همبستگی |
Cramer' s V (value) |
Sig. |
|
جنسیت |
|
058/0 |
006/0 |
244/0** |
116/0 |
000/0 |
محل سکونت |
|
038/0 |
042/0 |
|
079/0 |
000/0 |
گروه سنی |
**109/0 |
|
000/0 |
165/0-** |
|
000/0 |
تحصیلات |
065/0-** |
|
000/0 |
191/0-**
|
|
000/0 |
دینداری |
063/0-** |
|
000/0 |
|
|
000/0 |
وضعیت تأهل |
|
.0620 |
000/0 |
095/0-**
|
131/0 |
000/0 |
الگوی مرد نانآور خانوار |
069/0-**
|
|
000/0 |
068/0**
|
|
000/0 |
اشتغال زنان |
021/0- |
|
167/0 |
|
|
000/0 |
نوع پوشش زنان در اماکن عمومی |
|
085/0 |
000/0 |
**127/0
|
192/0 |
000/0 |
تحلیلهای رگرسیون چندمتغیره
در جدول 6 یافتههای مربوط به تجزیه و تحلیلهای رگرسیون لوجستیک در قالب دو الگوی چندمتغیره نشان داده شده است. در الگوی اول، متغیرهای جمعیتشناختی شامل جنسیت، محل سکونت، گروه سنی، تحصیلات و وضعیت تأهل، متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدهاند. در الگوی دوم، علاوه بر متغیرهای جمعیتشناختی، متغیرهای اجتماعی - فرهنگی شامل دینداری، نوع پوشش زنان در اماکن عمومی، تصمیمگیری زنان دربارۀ نوع پوشش خودشان و الگوی مرد نانآور خانوار نیز متغیر مستقل در نظر گرفته شدهاند. بهطور خلاصه، الگوی چندمتغیری اول مبتنی بر آزمون اوم نی بوس، برازش الگوی پذیرفتنی و در سطح خطای کوچکتر از ۰۱/۰ معنیدار است. نتایج دو آمارۀ پزودو (ضریب تعیین کاکس و نل و ضریب تعیین نیجل کرک) نشان میدهد ۵ متغیر مستقل پژوهش توانستهاند 5/16 درصد از تغییرات نگرش به زوجزیستی را تبیین کنند. درستی طبقهبندی در این الگو ۶/۶۵ درصد است. علاوه بر این، الگوی چندمتغیری دوم نیز مبتنی بر آزمون اوم نی بوس، برازش الگوی پذیرفتنی و در سطح خطای کوچکتر از ۰۱/۰ معنیدار است. نتایج دو آمارۀ پزودو (ضریب تعیین کاکس و نل و ضریب تعیین نیجل کرک) نشان میدهند ۵ متغیر مستقل پژوهش 19 درصد از تغییرات نگرش به زوجزیستی را تبیین میکنند. درستی طبقهبندی در این الگو ۸/۶۸ درصد است. قدرت تبیین الگو با ورود متغیرهای اجتماعی - فرهنگی افزایش یافته است. نتایج تجزیه و تحلیلهای رگرسیون چندمتغیره دربارۀ چگونگی نگرش به خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی نیز در جدول 7 نشان داده شدهاند. مطابق این تجزیه و تحلیلهای چند متغیری مبتنی بر آزمون اوم نی بوس، برازش الگو پذیرفتنی و در سطح خطای کوچکتر از ۰۱/۰ معنیدار است. نتایج دو آمارۀ پزودو (ضریب تعیین کاکس و نل و ضریب تعیین نیجل کرک) نشان میدهند ۵ متغیر مستقل پژوهش 5/16 درصد از تغییرات نگرش به خانوادۀ تکوالدی و 5/17 درصد از تغییرات نگرش به تکفرزندی را تبیین میکنند. درستی طبقهبندی در این الگوهای پژوهش برابر با 4/۶9 و 8/68 درصد است.
جدول 6 - نتایج تحلیلهای رگرسیون لوجستیک چندمتغیرۀ تعیینکنندههای مرتبط با نگرش به زوجزیستی
متغیرهای مستقل |
الگوی چندمتغیری ۱ |
الگوی چندمتغیری ۲ |
|||||||
Exp(B) |
Sig |
Exp(B) |
Sig |
||||||
جنسیت |
مردان (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
زنان |
**۶۲۱/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴۹۹/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
محل سکونت |
شهر (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
روستا |
۹۷۸/۰ |
۸۰۶/۰ |
*۲۲۰/۱ |
۰۴۲/۰ |
|||||
گروه سنی |
19-15 (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
24-20 |
**۴۷۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴۸۰/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
29-25 |
**۴۶۶/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴۵۷/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
34-30 |
**۴۶۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴۶۲/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
39-35 |
**۴۸۳/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۵۱۹/۰ |
۰۰۳/۰ |
|||||
44-40 |
**۵۳۰/۰ |
۰۰۳/۰ |
*۵۵۲/۰ |
۰۱۰/۰ |
|||||
45-49 |
**۳۵۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۳۶۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
50-54 |
**۴۲۶/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴۶۸/۰ |
۰۰۲/۰ |
|||||
55-59 |
**۳۲۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۳۱۸/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
60+ |
**۳۰۹/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۳۱۳/۰ |
۰۰۱/۰ |
|||||
تحصیلات |
بیسواد (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
ابتدایی |
۰۱۸/۱ |
۹۳۸/۰ |
۸۷۹/۰ |
593/0 |
|||||
راهنمایی |
۷۲۲/۰ |
۱۵۵/۰ |
*۵۵۴/۰ |
016/0 |
|||||
دبیرستان |
۹۱۸/۰ |
۶۹۶/۰ |
*۶۱۸/۰ |
040/0 |
|||||
کاردانی |
*۷۹۴/۱ |
۰۱۰/۰ |
216/1 |
422/0 |
|||||
کارشناسی و بالاتر |
**۸۳۷/۱ |
۰۰۶/۰ |
209/1 |
428/0 |
|||||
وضعیت تأهل |
مجرد (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
متأهل |
**۵۴۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۵۷۶/۰ |
۰۰۰/۰ |
|||||
مطلقه |
۹۴۴/۰ |
۸۶۲/۰ |
۹۰۰/۰ |
۷۷۰/۰ |
|||||
فوت همسر |
*۴۷۷/۰ |
۰۲۶/۰ |
*۴۷۷/۰ |
۰۳۶/۰ |
|||||
دینداری |
خیلی زیاد (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
زیاد |
|
|
276/1 |
۱۰۷/۰ |
|||||
کم |
|
|
**749/1 |
۰۰۰/۰ |
|||||
خیلی کم |
|
|
*639/1 |
۰۱۴/۰ |
|||||
اصلاً |
|
|
*168/2 |
028/0 |
|||||
الگوی مرد نانآور خانوار |
کاملاً موافق (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
موافق |
|
|
*328/1 |
018/0 |
|||||
مخالف |
|
|
**705/1 |
00/0 |
|||||
کاملاً مخالف |
|
|
*367/1 |
035/0 |
|||||
نوع پوشش زنان در اماکن عمومی |
پوشش چادر (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
||||
پوشش مقنعه |
|
|
**796/1 |
۰۰۰/۰ |
|||||
پوشش روسری |
|
|
**192/2 |
۰۰۰/۰ |
|||||
موافقنبودن |
|
|
**684/4 |
۰۰۰/۰ |
|||||
جدول 7- نتایج تحلیلهای رگرسیون لوجستیک چندمتغیره تعیینکنندههای مرتبط با نگرش به خانوادههای تکوالدی و تکفرزندی
|
متغیرهای مستقل |
خانوادۀ تکوالدی |
خانوادۀ تکفرزندی |
|||||
|
Exp(B) |
Sig |
Exp(B) |
Sig |
||||
جنسیت |
مردان (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
زنان |
**599/۰ |
۰۰۰/۰ |
**52۹/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
محل سکونت |
شهر (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
روستا |
914/۰ |
79۶/۰ |
*19۰/۱ |
۰51/۰ |
||||
گروه سنی |
19-15 (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
24-20 |
**40۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**509/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
29-25 |
**۴۶۶/۰ |
۰۰۰/۰ |
**60۷/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
34-30 |
**۴7۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴9۲/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
39-35 |
**39۳/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۵2۹/۰ |
۰۰۳/۰ |
||||
44-40 |
**۵۳2/۰ |
۰۰۳/۰ |
*60۲/۰ |
۰۱۰/۰ |
||||
49-45 |
**۳7۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۳81/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
54-50 |
**۴0۶/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۴۶۸/۰ |
۰۰۲/۰ |
||||
59-55 |
**2۲۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۳۱۸/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
60+ |
**29۹/۰ |
۰۰۰/۰ |
**289/۰ |
۰۰۱/۰ |
||||
تحصیلات |
بیسواد (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
ابتدایی |
۰۱9/۱ |
۹0۸/۰ |
۸۷۹/۰ |
593/0 |
||||
راهنمایی |
۷0۲/۰ |
۱6۵/۰ |
*۵۵۴/۰ |
016/0 |
||||
دبیرستان |
۹2۸/۰ |
۶۹۶/۰ |
*۶۱۸/۰ |
040/0 |
||||
کاردانی |
*81۴/۱ |
۰۱1/۰ |
216/1 |
422/0 |
||||
کارشناسی و بالاتر |
**۸6۷/۱ |
۰۰۶/۰ |
209/1 |
428/0 |
||||
وضعیت تأهل |
مجرد (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
متأهل |
**۵۴۵/۰ |
۰۰۰/۰ |
**۵6۶/۰ |
۰۰۰/۰ |
||||
مطلقه |
۹۴۴/۰ |
۸۶۲/۰ |
۹۰2/۰ |
۷8۰/۰ |
||||
فوت همسر |
*۴۷۷/۰ |
۰۲۶/۰ |
*۴8۷/۰ |
۰۳9/۰ |
||||
دینداری |
خیلی زیاد (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
زیاد |
|
|
276/1 |
۱۰۷/۰ |
||||
کم |
|
|
**749/1 |
۰۰۰/۰ |
||||
خیلی کم |
|
|
*639/1 |
۰۱۴/۰ |
||||
اصلاً |
|
|
*168/2 |
028/0 |
||||
الگوی مرد نانآور خانوار |
کاملاً موافق (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
موافق |
|
|
*318/1 |
029/0 |
||||
مخالف |
|
|
**905/1 |
00/0 |
||||
کاملاً مخالف |
|
|
*387/1 |
045/0 |
||||
نوع پوشش زنان در اماکن عمومی |
پوشش چادر (گروه مرجع) |
- |
- |
- |
- |
|||
پوشش مقنعه |
|
|
**896/1 |
۰۰۰/۰ |
||||
پوشش روسری |
|
|
**292/2 |
۰۰۰/۰ |
||||
موافقنبودن |
|
|
**654/4 |
۰۰۰/۰ |
||||
نتیجه
در این پژوهش تلاش شد در حد امکان یافتههای علمی و شواهد پژوهشی برای شناخت بهتر برخی از مهمترین الگوها و تعیینکنندههای مرتبط با چگونگی نگرش نسبت به مؤلفههای چهارگانۀ شکلهای نوظهور خانواده مشتمل بر خانوادۀ بیفرزندی، خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی، زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی ارائه شود. تجزیه و تحلیلهای اولیه چهار الگوی کلی زیر را نشان میدهند: اول اینکه میزان نگرش مثبت به الگوی خانواده بیفرزندی بسیار اندک (کمتر از 2 درصد) است. دوم اینکه حدود یکدهم جمعیت مطالعهشده به الگوی خانوادۀ تکفرزندی نگرش مثبت دارند. ضمن آنکه، شهرنشینان تاحدودی بیش از روستاییان نگرش مثبت به الگوی خانوادۀ تکفرزندی دارند که میتوان آن را اینگونه تبیین کرد که این شکل نوظهور خانواده با مقتضیات زندگی شهری بیشتر انطباق دارد؛ در حالی که اقتصاد کشاورزی سنتی نقاط روستایی به نیروی کار و خانوادۀ پراولاد نیاز دارد. الگوهای سوم و چهارم نیز به خانوادۀ تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی مربوط است؛ بهطوری که حدود یکپنجم جمعیت مطالعهشده نگرش مبثت نسبت به این شکلهای نوظهور خانواده دارند.
علاوه بر این، تجزیه و تحلیلهای این پژوهش نشان دادهاند این الگوهای کلی نگرش به شکلهای نوظهور خانواده از سه دسته متغیرها و تعیینکنندههای عمده تأثیر میگیرد: 1- متغیرها و تعیینکنندههای جمعیتشناختی پایه مانند سن، وضعیت تأهل، محل سکونت و سطح تحصیلات؛ براساس یافتههای پژوهش، افراد در سنین پایینتر بیش از بزرگسالان، مجردان بیش از متأهلان، شهرنشینان بیش از روستاییان و افراد دارای سطوح عالی تحصیلات بیش از بیسوادان یا کمسوادان، نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده دارند. 2- متغیرهای معطوف به نگرش جنسیتی: مطابق نتایج این پژوهش، کمترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به کسانی متعلق است که نگرش سنتی و محافظهکارانه نسبت به نقشهای جنسیتی دارند و دراساس نگرش قویتر و شدیدتری نسبت به الگوی سنتی نقشهای جنسیتی موسوم به الگوی مرد، نانآور خانوار و محدودکردن حوزۀ فعالیت و مشارکت زنان به وظایف خانگی و نقشهای جنسیتی داخل خانه دارند. برعکس، هرچه رنگ نگرش سنتی و محافظهکارانه نسبت به نقشهای جنسیتی ضعیفتر و نگرش به الگوی سنتی مرد، نانآور خانوار کمرنگتر میشود و جای خود را به نگرش مثبتتر و قویتر نسبت به اشتغال زنان میدهد، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده برجستهتر و شدیدتر میشود. 3- متغیرهای مرتبط با مؤلفههای دین و دینداری: نتایج پژوهش نشان دادهاند این متغیرها نقش بسیار تعیینکنندهای بر میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده دارند؛ بهطوری که کمترین میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده به کسانی متعلق است که بالاترین سطوح دینداری را دارند و به پوشیدهترین نوع حجاب یعنی چادر معتقدند. برعکس، هرچه رنگ نگرش دینی و دینداری ضعیفتر میشود و اعتقادات بهسوی انواع ملایمتر حجاب مانند روسری سوق مییابد، میزان نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده نیز رو به افزایش میگذارد. اگرچه این تأثیرات مؤلفههای مرتبط با دین و دینداری بر هر سه شکل نوظهور خانواده یعنی خانوادههای تکفرزندی و تکوالدی و زندگی مشترک بدون ازدواج صدق میکند، شدت و قوت این تأثیرات بر زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی بهمراتب برجستهتر و چشمگیرتر است. روشن ترین نمونه و مثال در این زمینه به چگونگی نگرش نسبت به انواع حجاب و پوشش زنان در اماکن عمومی اعم از چادر و مقنعه و روسری مربوط است؛ هم میزان نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی بین معتقدان به نوع ملایمتر حجاب مانند روسری بیش از سه برابر میزان آن بین معتقدان به پوشیدهترین نوع حجاب یعنی چادر است و هم بالاترین میزان نگرش مثبت به زندگی مشترک بدون ازدواج در سرتاسر تجزیه و تحلیلهای پژوهش حاضر به کسانی متعلق است که دراساس نسبت به این انواع پوشش موافق نیستند؛ بهطوری که نیمی از آنان نگرش مثبت به این شکل نوظهور خانواده یعنی زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی دارند.
بهطور خلاصه وجه مشترک این یافتههای پژوهش حاضر اینگونه جمعبندی و تبیین میشود که چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده اعم از خانوادۀ بیفرزندی، خانوادۀ تکفرزندی، خانوادۀ تکوالدی، زندگی مشترک بدون ازدواج یا زوجزیستی با یک پدیدۀ بهمراتب جدیتر با عنوان پارادوکس دوگانۀ سنتگرایی – نوگرایی پیوند خورده است. آنگاه که کفۀ سنتگرایی قوت و سنگینی بیشتری داشته باشد و نگرشهای سنتی و محافظهکارانه برجستهتر و قویتر میشوند، نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده رو به افول میگذارد. برعکس، آنگاه که بر قوت و سنگینی کفۀ نوگرایی افزوده میشود و نگرشهای نوگرایانه و لیبرالی و غیرسنتی برجستهتر و قویتر میشوند، نگرش مثبت به شکلهای نوظهور خانواده نیز رو به افزایش میگذارند. نکتۀ تأملبرانگیز این است که این جمعبندی نهایی در متغیرهای مربوط به گروه دوم و گروه سوم ذکرشده (یعنی متغیرهای نقشهای جنسیتی و مؤلفههای دینداری) با وضوح بیشتری مشاهده میشود. همچنین در متغیرهای گروه اول یعنی متغیرهای جمعیتشناختی پایه نیز این الگوی نهایی کمابیش مشهود است. بدین معنا که متغیرهایی همچون سن، محل سکونت، وضعیت تأهل و سطح تحصیلات نیز عناصر تعیینکنندۀ چگونگی نگرش نسبت به شکلهای نوظهور خانواده محسوب میشوند و نگرشهای نوگرایانه و لیبرالی و غیرسنتی بهطور معمول و نه همیشه بین نوجوانان و جوانان بیش از بزرگسالان، بین مجردان بیش از متأهلان، بین شهرنشینان بیش از روستاییان و بین افراد دارای تحصیلات عالی بیش از بیسوادان یا کمسوادان برجسته و غالب است. بدین ترتیب، یافتههای این پژوهش، شواهد تجربی و پژوهشی جدیدی در تأیید نظریههایی است که نشان دادهاند پدیدههایی همچون نوگرایی گود (1963)، تغییرات اجتماعی گیدنز (1373)، فردگرایی و تغییرات بنیادین در نظام ارزشهای جامعه (Inglehart, 1977; Rowland 2007) پیامدهایی را به همراه دارند که از آنها با عنوان صور نوظهور خانوادۀ معاصر (Van de kaa, 1987; Lesthaeghe, 1995; Rowland, 2007) یاد میشود.
در پایان، از منظر سیاستگزاری و برنامهریزی نیز میتوان بر کاربرد و اهمیت یافتههای این پژوهش تأکید کرد. یافتهها بر این نکتۀ مهم و راهبردی تأکید میکنند که تشکیل خانواده و فرزندآوری مانند قبل در فرهنگ و اقتصاد جامعۀ ایران ارزش و تمایل محسوب میشود؛ زیرا نتایج این پژوهش نشان دادهاند الگوی بیفرزندی پذیرفتنی نیست و حتی الگوی تکفرزندی نیز با کمترین بخت و اقبال همراه است. در سیاستگزاریها باید این اصل بدیهی و مهم مدنظر قرار گیرد که جامعه بیمحابا به استقبال برنامههای تشکیل خانواده و افزایش فرزندآوری نمیرود؛ بلکه عقلانی و حسابگرانه رفتار میکند. عقلانیت به قول ماکس وبر از مهمترین ویژگیهای جامعۀ معاصر است؛ بنابراین، چنانچه برنامهریزان و سیاستگزاران کلان جامعه زمینههای مناسب برای تحقق عملی سازوکارهای عقلانی و منطقی تشکیل خانواده مانند فرصتهای شغلی در بازار کار را فراهم کنند، افراد جامعه نیز بهخوبی و بهسرعت آن را ادراک میکنند و درنتیجه، در چنین شرایط مناسبی، الگوهای شکلبندی خانواده و فرزندآوری خود را نیز بهخوبی مدیریت میکنند؛ زیرا در فرهنگ و اقتصاد جامعه و خانوادۀ ایرانی نیز تشکیل خانواده و فرزندآوری همچنان ارزش و تمایل مهم تلقی میشود. ضمن آنکه، باید در نظر داشت گرایش بهسوی برخی شکلهای نوظهور خانواده مانند زوجزیستی تا حدود زیادی ناشی از همین محدودیت و تنگناها در عرصۀ اشتغال و بازار کار است که اشتیاق و امکان تشکیل خانواده را کاهش میدهد و زمینه را برای گرایش به الگوهای جایگزین سهلالوصول مانند زوجزیستی تقویت میکند. به همین سبب، با اجرای سیاستگزاریها و برنامهریزیهای مناسب در زمینۀ ایجاد فرصتهای شغلی میتوان زمینههای بروز برخی شکلهای نوظهور خانواده مانند زوجزیستی را تقلیل داد.
نتایج این پژوهش نشان دادهاند میزان نگرش مثبت نسبت به شکلهای نوظهور خانواده بین نوجوانان و جوانان بیش از بزرگسالان، بین مجردان بیش از متأهلان، بین شهرنشینان بیش از روستاییان و بین افراد دارای تحصیلات عالی بیش از بیسوادان یا کمسوادان برجسته و غالب است؛ این درحالی است که جامعۀ ما همچنان ساختار سنی جوان (با میانۀ سنی نزدیک به 30 سال) و روند فزایندۀ تحصیلات و تجرد و شهرنشینی دارد؛ بنابراین، پتانسیلها و زمینههای لازم برای گسترش شکلهای نوظهور خانواده فراهم است. به همین سبب، اهمیت و ضرورت سیاستگزاریها و برنامهریزیهای معطوف به خانواده مبتنی بر آموزههای علمی و یافتههای پژوهشی در جامعۀ ما نیز بهمراتب بیشتراست. در عین حال، باید این نکتۀ مهم را نیز در نظر داشت که موضوع شکلهای نوظهور خانواده نیز همانند سایر موضوعات جامعه، پدیدهای چندبعدی است و به قول ژرژ گورویچ (1358) باید از مثله و شرحهشرحه کردن موضوعات و مسائل اجتماعی پرهیز کرد و جنبههای گوناگون آنها را مدنظر قرار داد. بدین ترتیب، برنامهریزیها و سیاستگزاریهای معطوف به خانواده باید طیف متنوعتر و گستردهتر عوامل جمعیتشناختی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مرتبط با شکلهای نوظهور خانواده را کانون اصلی توجه قرار دهند.