The Impact of Types of Social Capital in Social Networks on Types of Political Participation (Case Study: Citizens Aged 18 to up in Sanandaj)

Document Type : Research Paper

Author

Payamnoor University, Iran

Abstract

Introduction: Over the past few decades, academic attention has drawn to political participation in democratic and even non-democratic countries. Most of this academic interest is related to the concern and analysis of the eroding levels of civic engagement, the decline in voting, the erosion of public trust in democratic institutions and other symbols, including doubt, pessimism, and distrust of politicians and political parties. In addition, concerns about the erosion of political participation coincided in reality with the emergence of two completely new phenomena; first, the emergence of "unconventional forms of participation" that differ with traditional contributions and its effects in protest, and strike. It finds neither party activity nor participation in elections. The second phenomenon is the emergence of virtual social networks with positive and negative consequences for participation and political and participatory behaviors. Hence, the effect of virtual social networks and cyberspace and social relationships and interactions within this space on civil and political participation in recent years and occurrence of events such as the Arab Spring and the one-percent Movement (in the United States and Europe), are of great importance. In this regard, the present article, considering the importance of online social networking in the prominent and hidden civic and political protests and activities from the late 1980s to the present time, seeks to assess the impact of social capital on online and offline networks on participation the citizens in Sanandaj.
Material & Methods: This research is a descriptive correlational with the survey method. A hybrid questionnaire of standard questions about social capital in Williams' virtual and non-virtual space and a researcher-made questionnaire for political participation in two evident dimensions were conducted. A questionnaire based on alpha coefficients for items and formal validity, with appropriate reliability, was distributed among 400 respondents who were selected through multi-stage cluster sampling.
Discussion of Results & Conclusions: The descriptive findings of the research indicate that the average political participation was in the medium range. Although the results indicate a more appropriate and higher status of explicit political participation among Sanandaj citizens. The results of the hypothesis test and significance level have also shown that the effect of all four dimensions of social capital (Bonding and Bridging) in virtual and non-virtualization spaces on political participation has been significant. The results of this study also indicated a significant relationship between the bridging social capital and somewhat bonding social capital in the real environment with political participation. In addition, the analytical results of the study indicate the significant effect of presence in cyberspace, especially its Bridging relationships, on the forms of new political participation (latent). In contrast, the existence of real bridging social capital has had a more meaningful relationship with the apparent and conventional form of political participation.
However, the empirical results of the present study can be interpreted sociologically so that with the advent of the network society and the virtual social space, the form, content and quality of human interactions, and consequently civil and political actions, undergo remarkable changes. It is difficult and impossible to study and analyze them based on previous theoretical foundations. Hence, in civil and political actions, the term "unconventional participation" by Inglehart and other thinkers (2005, 2009) rightly emphasizes the process in which the kind of civil action from its conventional forms (including presence in parties and hardcore civil action), and the dominant aspect (although today it is only in Western societies) are new forms of civil action based on virtual communication. This is a trend that is expanding with the growth of the network community in developing countries, including Iran. Signs and examples of such a process are in the political and civil activities, in the environmental, water resources, advocacy of Iranian wildlife and clean air protection in Iran and Kurdistan, which have achieved some successes in some cases. There are also protests and strikes of the workers, truckers, marketers, writing protest letters from the guilds, unmarried gatherings, and special events based on the various congregations in different places from Persepolis to the market and the park and passage (Cyrus), among other prominent examples. The changes in the past two years have been in Iran's society and politics, and of course in Kurdistan. From this perspective, it seems that although all the changes cannot be considered by the growth of cyberspace and we explicitly spoke about the importance and positive role of cyberspace in political development and in the present case, political participation and its forms, which is likely to coincide with the growth of media and virtual social networks. A new form of social capital and a new form of trust, especially generalized trust, are shaping for the promotion and development of political participation.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

در چند دهۀ گذشته، علاقۀ آکادمیک در حال رشدی به مشارکت سیاسی در دموکراسی‌‌ها و حتی کشورهای غیردموکراتیک مشاهده شده است. عمدۀ این علاقه دربارۀ نگرانی و تحلیل سطوح در حال نزول مشغولیت مدنی، کاهش میزان ‌‌رأی‌دادن، فرسایش اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک و سایر نمادها ازجمله تردید، بدبینی و بی‌اعتمادی به سیاستمداران و احزاب سیاسی است. چنین فرایندی سبب ایجاد این باور شده است که کنش جمعی و مدنی دچار فرسایش شده یا آنکه مسیر آن به‌‎ویژه در جوامع پساصنعتی به‌طور فزاینده‌ای از مسیرهای سنتی متمایز شده است (Dalton, 2006). بر این اساس و در سال‌‌های اخیر، بسیاری از متفکران زمان و انرژی زیادی را برای بحث در مشغولیت مدنی و مسئولیت‌‌های شهروند دموکراتیک - که تا اندازه‌ای به‌منزلۀ فضیلت مدنی یا فرهنگ مدنی معرفی می‌شود - صرف کرده‌اند (Volpp, 2007: 575). ازجمله نخستین، ناب‌ترین و تاحدودی شناخته‌شده‌ترین مطالعه‌ها در حوزۀ مشغولیت مدنی و مشارکت سیاسی در دورۀ معاصر کتاب بولینگ تکنفره اثر رابرت پاتنام است. او وجود اعتماد اجتماعی در جامعه را موجب تقویت هنجارهای همیاری و فعالیت‌‌های مدنی می‌داند و معتقد است کسانی که به همشهریان خود اعتماد می‎‌کنند، بیشتر داوطلب اجرای برخی از کارها می‌شوند، بیشتر صدقه می‌دهند، مشارکت بیشتری در سیاست و سازمان اجتماعی دارند، در مقابل دیدگاه‌‌های مختلف بردبارترند و احتمال بیشتری وجود دارد که به حقوق دیگران احترام بگذارند (Putnam, 2000: 157). در همین راستا و برای تأکید بر اهمیت تغییر مسیر فعالیت‌‌های شهروندی و مدنی، بسط مفهوم «شهروند منتقد» در تقابل فرسایش مشغولیت مدنی و فعالیت سیاسی و اشاره به گذرا و موقتی‌بودن آن مطرح شده است (Ekman & Amna, 2012: 283). در این رابطه، به باور آدلر و گوگین[1] (2005: 241) فعالیت مدنی اساساً با چگونگی مشارکت شهروندان فعال در زندگی جمعی برای بهبود شرایط دیگران و کمک به شکل‌دادن به آیندۀ اجتماعی سروکار دارد و مشارکت سیاسی به کنش‌‌های قانونی شهروندان اشاره دارد که کمابیش به‌صورت غیرمستقیم در راستای اثرگذاری بر انتخاب حاکمان یا اعمال آنها انجام می‌شود. تئورل[2] (2006: 803) مشارکت سیاسی را فعالیت‌‌ها یا کنش‌‌های شهروندان تلقی می‌کند که به شیوه‌‌های متعدد در مسیر اثرگذاری بر برون‌دادهای سیاسی در جامعه قرار دارد و در همین راستا، گونه‌شناسی پنج‌بعدی از مشارکت را ارائه می‌دهد که شامل مشارکت انتخاباتی، مشارکت مصرف‌گرا، فعالیت حزبی، فعالیت اعتراضی و فعالیت‌‌های ارتباطی است.

در سال‌‌های اخیر با رشد شبکه‌‌های اجتماعی مجازی و عضوشدن و فعالیت روزافزون کاربران در این فضا در سطح جهان، بحث دربارۀ اشکال مشارکت مدنی و سیاسی و ابعاد و زوایای آن جنبه‌‌های تازه‌ای یافته است و بسیاری بر اهمیت این فضای تازه در ایجاد تنوعات و جهت‌دهی به مشارکت‌‌ها و فعالیت‌‌های مدنی تأکید کرده‌اند؛ ازاین‌رو، اثرات اینترنت و فناوری‌‌های مرتبط با ارتباطات آنلاین و البته سرمایۀ اجتماعی موجود در این فضا بر فعالیت‌‌های مدنی و سیاسی به‌ویژه اشکال جدید، بسط یافته و همواره فعالیت مدنی در زمینه‌‌های فنی، ارتباطی و نهادی برای دانشمندان، پژوهشگران و متخصصان معاصر به‌صورت مسئله و موضوعی در خور توجه قلمداد شده است. رشد رسانه‌‌های دیجیتال و شبکه‌‌های اجتماعی مجازی، بحث‌‌ها دربارۀ تنوع و تکثر سرمایۀ اجتماعی، به‌ویژه سرمایه‌‌های اجتماعی موجود در شبکه‌‌های مجازی و اثرات آن بر حوزه‌‌های مختلف اجتماعی را پرشور کرده است؛ درواقع، حضور در شبکه‌‌های اجتماعی مجازی سبب رشد گونه‌ای از سرمایۀ اجتماعی و شبکه‌‌های ارتباطی شده است که متفکران از آن به‌منزلۀ سرمایۀ اجتماعی آنلاین نام می‌برند و دربارۀ اثرات مثبت و منفی آن به‌ویژه در حوزه‌‌های رفتار مدنی و سیاسی بحث‌های بسیاری آغاز شده است. از بی‌تفاوتی اجتماعی تا شرکت در مباحث سیاسی در فضای مجازی (Valenzuela, 2013) و حتی مشارکت در بسیج آنلاین یا آفلاین (Bode, 2012)، اثرات و پیامدهای دوگانۀ شکل آنلاین سرمایۀ اجتماعی بر فعالیت مدنی معرفی شده‌اند.

در ایران نیز متفکران علوم اجتماعی، سیاستمداران و سیاستگذاران همواره و در طول یکصد و اندی سال اخیر به مسئلۀ مشارکت و مشغولیت مدنی و سیاسی شهروندان و عناصر کلیدی آن توجه کرده‌اند. در این راستا، مسائل عمدۀ اجتماعی ازجمله تخریب محیط زیست، چالش‌‌ها در ترافیک، رعایت‌نکردن حقوق دیگری و به‌طور کلی توسعه‌نیافتگی جامعۀ ایران در راستای نبود و بی‌توجهی به فضائل شهروندی، مشارکت و مشغولیت مدنی تشریح و تبیین می‌شوند. همچنین، کردستان ایران، با وجود بافت متفاوت فرهنگی - قومی، وجوه همپوشان و هماهنگ با جامعۀ ایرانی در حوزه‌‌های سیاسی و مدنی داشته است؛ اما باور به تلقی کردها به‌منزلۀ شهروندان درجۀ دوم و سوم ازسوی مردم، متفکران و حتی نمایندگان (برای مثال نطق نمایندگان کُرد در مجلس، 1390؛ 1393)، بحث شهروندی، مشارکت و مشغولیت مدنی و فرهنگ شهروندی در جامعۀ کردستان ایران را دچار پیچیدگی‌‌های خاصی کرده است؛ به‌گونه‌ای که به نظر می‌رسد جامعۀ کردستان در ایران و به‌ویژه شهر سنندج مشارکت در فضای مدنی و سیاسی را به برآوردن و کسب حقوق منوط می‌کنند و از این منظر، تقاضا‌‌های مختص به خود را دارند. علاوه بر آن، کردستان ایران به‌طور کلی و شهر سنندج به‌طور خاص در سطوح پایین توسعه‌یافتگی اقتصادی و انسانی قرار دارند (اسلامی، 1391: 65-55) و این مهم مسائل بیشماری در این مناطق به‌همراه آورده است. از این زاویه نیز به نظر می‌رسد مسئلۀ مشارکت و مشغولیت مدنی شهروندی در سنندج، نمود و پیچیدگی خاصی داشته باشد. با توجه به این مطالب، مطالعۀ حاضر در گام نخست درصدد ارزیابی وضعیت مشارکت و مشغولیت مدنی شهروندان سنندجی است؛ سپس درصدد شناسایی اثر سرمایۀ اجتماعی به‌منزلۀ یک کل و انواع و ابعاد آن (سرمایۀ اجتماعی آفلاین و آنلاین) بر وضعیـت مشارکت و مشغولیت مدنی در دو بعد پنهان و آشکار آن است.

 

پیشینۀ تجربی پژوهش

در ایران پژوهش‌های متفاوتی دربارۀ مفهوم مشارکت سیاسی و مشغولیت مدنی انجام شده‌اند (باستانی و همکاران، 1388؛ پناهی و خوشفر، 1390؛ رهبرقاضی و همکاران، 1395). نادری (1396) در فراتحلیلی دربارۀ مشارکت سیاسی دانشجویان ایرانی، بر این نکته تأکید می‌ورزد که میزان مشارکت سیاسی دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی کل جامعه بیشتر است؛ با این‌ حال، بیشتر دانشجویان در سطوح پایین سلسله‌مراتب مشارکت سیاسی یعنی شرکت در انتخابات و پیگیری اخبار سیاسی فعال‌اند و تنها درصد کمی از دانشجویان مشارکت سیاسی فعالانه دارند. پژوهشگر بر آن است که مشارکت سیاسی دانشجویان از عوامل تبیین‌کنندۀ عینی، انگیزشی - ذهنی، فرهنگی - اجتماعی و عوامل نهادی تأثیر می‌گیرد.

کرمانی و پاکدامن (1395) در مطالعۀ وضعیت مشارکت مدنی کاربران فیس‌بوک مبتنی بر سرمایۀ اجتماعی به این نتیجه رسیدند که سرمایۀ اجتماعی موجود در فضای مجازی (فیس‌بوک) ازجمله عوامل تسهیل‌کنندۀ مشارکت مدنی در دنیای واقعی است. آنها دریافتند بین شاخص‌های ‌‌سرمایۀ اجتماعی، باز یا بسته‌بودن شبکۀ دوستان، تراکم شبکه، شرایط دست‌یابی به منابع، شکاف بین منابع موجود و موردانتظار، رعایت هنجارها و قواعد، اعتماد نهادی - مدنی و هنجارهای کنش متقابل، شاخص‌های تبیین‌کنندۀ مشارکت مدنی کاربران بودند.

رهبرقاضی و همکاران (1395) در مطالعه‌ای دربارۀ فضای مجازی و جهت‌گیری‌‌های سیاسی نشان می‌‌دهند در حالی‌ که افزایش فعالیت در شبکه‌های اجتماعی موجب بالارفتن میزان مشارکت انتخاباتی می‌شود، واقعی تلقی‌کردن محتوای شبکه‌های اجتماعی و افزایش مصرف روزانۀ چنین شبکه‌هایی، تأثیر منفی بر تمایل افراد به شرکت در انتخابات داشته است؛ درنهایت، یافته‌های پژوهش نشان داده‌اند شبکه‌های اجتماعی حتی بر گرایش‌های سیاسی افراد تأثیر می‌گذارند؛ به‌طوری که در بیشتر موارد افراد استفاده‌کننده از شبکه‌های اجتماعی، بیشتر از دیگران به‌سمت گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب گرایش دارند.

اشتریان و امیرزاده (1394) در بررسی تأثیرات شبکه‌های اجتماعی مجازی بر مشارکت‌ به این مهم رسیدند که بین میزان استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی و مشارکت رابطة منفی و معناداری وجود دارد.

پناهی و خوشفر (1390) در پژوهش «بررسی تأثیر ‌‌سرمایۀ اجتماعی بر مشارکت سیاسی؛ مطالعۀ موردی: استان گلستان» که هدف آن، شناخت تغییرات میزان مشارکت سیاسی برحسب ‌‌سرمایۀ اجتماعی بوده است، نشان داده‌اند مشارکت سیاسی انتخاباتی (‌‌رأی‌دادن)، قوی‌ترین جنبۀ مشارکت سیاسی بوده است. همچنین در تبیین مشارکت سیاسی مشخص شد شبکۀ روابط و پیوندهای اجتماعی در سطح روابط رسمی، اعتماد در سطح اعتماد بین‌شخصی، تعامل اجتماعی در سطح تعامل گروهی و کنش یاریگرانه در سطح اجتماعی (مادی و معنوی) و مذهبی، بیشترین تأثیر را بر تغییرات میزان مشارکت سیاسی دارند.

عبداللهیان و حقگویی (1388) در مطالعۀ کاربری در فضای مجازی و مشارکت سیاسی دانشجویان نشان دادند هرچه میزان و کیفیت استفاده از اینترنت بیشتر و بالاتر باشد، سطح مشارکت سیاسی کاربرای اینترنت (دانشجویان) نیز افزایش می‌یابد. آنها معتقدند کیفیت استفاده از اینترنت سهم بیشتری در افزایش میزان مشارکت سیاسی کاربران اینترنت داشته است و نتیجه گرفتند که فناوری‌‌‌های جدید ارتباطی و به‌ویژه اینترنت، نقشی بسیار متفاوت از رسانه‌‌های سنتی در ایجاد فضای مباحثۀ آزاد و شکل‌‎گیری افکار عمومی ناشی از گفتگوی عقلانی انتقادی و درنهایت، کنش سیاسی افراد ایفا می‌کند.

فراتحلیل انجام‌شده به‌وسیلۀ اسکوریچ و همکاران[3] (2016) نشان می‌دهد استفاده از رسانه‌‌های اجتماعی رابطۀ مثبتی در سطح خُرد و متوسط با مشارکت اجتماعی، مدنی و سیاسی دارد.

مطالعات دیگر بر اثر فضای مجازی بر درگیری کاربران با طیف گسترده‌تری از محتوای رسانه‌ای مرتبط با سیاست و امور عمومی تأکید دارند (Akshy et al., 2015) و اینکه این شبکه‌‌ها شیوه‌‌های جدیدی برای مکالمۀ نیمه‌عمومی موجود در شبکه‌‌های اجتماعی ارائه می‌دهند (Rojas, 2015) و درنهایت اینکه رسانه‌‌های اجتماعی شیوه‌‌های جدیدی برای تبدیل ارزش‌‌های اجتماعی پنهان به کنش اجتماعی یا سیاسی برای کاربران فراهم می‌کنند (Bode et al., 2014). برخی مطالعات نشان داده‌اند اینترنت بر محدودیت‌‌های نهادی، فضایی، زمانی، قانونی و ساختی موجود بر ارتباطات غلبه می‌کند، تبادل اطلاعات و انجام اعمال و کنش‌‌های جمعی را بهبود می‌بخشد، منابع کنش را افزایش می‌دهد و بیش از آن موجب تقویت بسیج شهروندان و دموکراسی مشارکتی می‌شود (Kavada, 2015; Rosa, 2014).

ژوتر و هیندلز[4] (2012) در پژوهشی دربارۀ اثر ‌‌سرمایۀ اجتماعی بر مسئولیت‌پذیری سیاسی، چنین استدلال می‌کنند که بنا به نظریه‌‌‌های موجود، ‌‌سرمایۀ اجتماعی رابطۀ مثبتی با کارآیی دولت‌‌ها دارد. این نویسندگان پژوهش خود را با این فرضیه آغاز کرده‌اند که ‌‌سرمایۀ اجتماعی منبعی است که موجب تسهیل شرکت در انتخابات و مسئولیت‌پذیری سیاسی می‌شود. نتایج این پژوهش نشان می‌دهند این نوع رابطه میان مقاماتِ دارای ‌‌سرمایۀ اجتماعی بالاتر، قوی‌تر بوده است.

ایکدا و بواس[5] (2011) در پژوهشی دربارۀ پیوند شبکه‌‌های گفتگوی اجتماعی و مشارکت سیاسی، براساس نظریۀ ‌‌سرمایۀ اجتماعی چنین استدلال می‌کنند که شبکه‌‌های گفتگوی اجتماعی، مشارکت سیاسی را افزایش می‌دهند. یافته‌‌های آنها نشان می‌دهند بحث دربارۀ سیاست - چه به‌صورت مستقیم و چه به‌صورت غیرمستقیم - سبب افزایش مشارکت سیاسی می‌شود. علاوه بر این، گفتگو با افراد دارای دیدگاه‌های متضاد، موجب کاهش مشارکت سیاسی نشده است؛ به عبارت دیگر، بین نگرش‌های نامتجانس سیاسی و مشارکت سیاسی رابطه‌ای مثبت وجود دارد.

افینگ و همکاران[6] (2011) در مطالعه‌ای دربارۀ اثر فیس‌بوک، تویتر و یوتیوپ بر فعالیت سیاسی تأکید کرده‌اند و معتقدند شبکه‌‌های اجتماعی اثر معناداری بر مشارکت سیاسی در سطح ملی و کمتر از آن در سطح محلی دارند.

اسکوریچ و همکاران (2009) رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی آنلاین و مشارکت سیاسی در سنگاپور را بررسی کرده‌اند. نتایج مطالعۀ آنها نشان می‌دهند بین پیوندهای ‌‌برون‌گروهی آنلاین و مشارکت آنلاین ارتباط معناداری وجود دارد؛ البته آنها یافته‌ای دربارۀ نقش پیوندهای ‌‌برون‌گروهی آنلاین در مشارکت سیاسی سنتی نیافته‌اند و این مهم را به بی‌اعتمادی به روابط ‌‌برون‌گروهی آنلاین نسبت می‌دهند.

برخی مطالعات بر اثر استفاده از رسانه‌‌های اجتماعی بر انواع سنتی و آنلاین مشارکت مدنی تأکید کرده‌اند (Pasek et al., 2009). در همین راستا اسمیت و همکاران[7] (2009) به نتیجه رسیده‌اند که تقریباً از هر پنج نفر از کاربران فضای مجازی، یک نفر مطلبی با محتوای موضوعات سیاسی یا اجتماعی ارسال کرده است. آنها به این نتیجه رسیدند که اثر استفاده از شبکه‌‌های مجازی بر فعالیت مدنی میان جوانان 29-18 ساله نمود بیشتری دارد.

در همین زمینه، ویلیامز[8] (2006) در مطالعه‌ای دربارۀ کاهش شکاف میان ادبیات و ابزار اندازه‌گیری، در پی توسعه و اعتبارسنجی مقیاس سرمایۀ اجتماعی در اینترنت (ISCS) برآمده است. به باور او، این مقیاس برای سنجش دو نوع متفاوت از سرمایۀ اجتماعی مشهور به ‌‌برون‌گروهی و ‌‌درون‌گروهی در فضای مجازی و غیرمجازی تدوین شده است. ویلیامز معتقد است در آینده وجه غالب سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ اجتماعی پل‌زننده یا ‌‌برون‌گروهی در قلمرو آنلاین خواهد بود. علاوه بر موارد ذکرشده، نخستین تلاش‌‌ها و مطالعات تجربی دربارۀ پیوند سرمایۀ اجتماعی و فضای مجازی درصدد ایجاد مقیاس برای سنجش سرمایۀ اجتماعی در فضای مجازی بوده‌ است. هیسورن‌وایت[9] (2002)، همپتون[10] (2011) و پینکت[11] (2003) از نخستین کسانی بودند که بر اهمیت پیوندهای ضعیف و تقویت آن در فضای مجازی تأکید کرده‌اند و عنوان می‌کنند که فناوری‌‌‌های ارتباطی جدید مانند اینترنت به‌طور ذاتی برای ایجاد و حفظ شبکه‌‌های پیوندهای ضعیف مفیدند.

 

مبانی نظری

مشارکت سیاسی و انواع آن از مهم‌ترین موضوعات برای فهم دموکراسی و تغییرات سیاسی در جهان معاصر است. همان گونه که آلموند و وربا[12] (1963: 1) به آن اشاره می‌کنند، مشارکت سیاسی در قلب دموکراسی و توسعۀ سیاسی جای دارد و توسعۀ سیاسی و دموکراسی بدون مشارکت آزادانۀ شهروندان در فرایندهای حکومتی و غیردولتی نفهمیدنی است؛ درواقع، شهروندان ازطریق مشارکت صدای خود را به گوش حاکمان می‌رسانند و تقاضاهایشان را در عرصۀ عمومی مطرح می‎‌کنند؛ ازاین‌رو، مفهوم مشارکت سیاسی مانند چتری است که اشکال بسیار متفاوت کنش را در بر می‌گیرد. بر همین اساس، مشارکت سیاسی عموماً به طیف وسیعی از فعالیت‌‌ها نسبت داده می‌شود که ازطریق آن مردم درصدد اثرگذاری بر فرایندهای تصمیم‌گیری‌اند که زندگی آنها را شکل می‌دهند (Fox, 2014). ‌‌هانتینگتون و نلسون[13] (1976: 53-60)، مشارکت سیاسی را از مهم‌ترین شاخص‌‌های توسعۀ سیاسی قلمداد می‌کنند و آن را تابع دو عامل نگرش‌‌ها و اولویت‌‌های نخبگان سیاسی و وضیعت گروه‌‌ها و نهادهای اجتماعی واسط در جامعه می‌دانند و بر این باورند که فرایند مشارکت سیاسی ازطریق دو مجرا شکل می‌گیرد: تحرک اجتماعی و مجرای سازمان اجتماعی. به باور میلبراث مشارکت سیاسی فعالیت آزادانه و فوق‌ارادی شهروندان است که در جهت اثرگذاری بر سیاست و حکومت صورت می‌گیرد و طیف متنوعی از درگیرنشدن در سیاست تا تلاش و رقابت برای کسب مناصب سیاسی را در بر می‌گیرد (Milbrath & Lagoel, 1983: 2). میلبراث مبتنی بر انواع مشارکت از خواندن یا شنیدن اخبار سیاسی و گوش‌دادن یا شرکت در مباحث سیاسی، شرکت در انتخابات و مبارزات سیاسی تا تلاش برای کسب قدرت سیاسی و مناصب حکومتی،؛ تظاهرات و اعتراضات سیاسی، تیپولوژی خاصی از کنشگران سیاسی را ارائه می‌دهد و آنها را به پنج گروه تفکیک می‌کند: 1- افراد کاملاً منفعل که تنها فعالیت سیاسی آنها ‌‌رأی‌دادن و شرکت در انتخابات است. 2- کنشگران سیاسی محلی‌گرا که فعالیت آنها به مسائل محلی منحصر است و در فضاهای سیاسی و اجتماعی محلی مشارکت می‌کنند. 3- کوته‌نظرها که در زمینۀ مسائل دارای نفع شخصی مشارکت دارند. 4- کنشگران مبارز که تنها درگیر مسائل سیاسی می‌شوند که برایشان مهم است و برای آنها مبارزه کرده‌اند. 5- کنشگران کاملاً فعال که در تمام زمینه‌‌های سیاست مشارکت دارند. او برای تبیین مشارکت سیاسی به چهار عامل انگیزه‌‌ها و محرک‌‌های سیاسی، موقعیت اجتماعی، نگرش‌‌ها، باورها و اعتقادات شخصی و محیط سیاسی اشاره می‌کند (Milbrath & Lagoel, 1983: 5).

آلموند و وربا (1963) در تبیین مشارکت سیاسی کنشگران به فرایند جامعه‌پذیری و فرهنگ سیاسی جوامع تأکید می‌کنند. آنها با استفاده از نظریۀ اجتماعی‌شدن سیاسی، معتقدند هرچه در جامعه سه نهاد اجتماعی‌کنندۀ خانواده، مدرسه و اشتغال، الگوهای مشارکتی قدرتمندی را نهادینه کنند و فرد درون این سه نهاد سابقۀ مشارکتی بیشتری داشته باشد، در مراحل زندگی مشارکت سیاسی بیشتری خواهد داشت و جامعه ازنظر فرهنگ سیاسی به فرهنگ مشارکتی نزدیک‌تر خواهد بود.

عمدۀ بحث مطرح‌شده در نگاه متفکران کلاسیک حوزۀ مشارکت به حوزۀ خاصی از مشارکت مربوط است که از آن به‌منزلۀ مشارکت متعارف یا سنتی یاد می‌شود و نمود اصلی آن ‌‌رأی‌دادن و مشارکت‌‌های سیاسی رسمی است؛ اما متفکران حوزۀ علوم اجتماعی، در سال‌‌های اخیر از نگاهی متفاوت به تبیین گونه‌‌های دیگری از مشارکت در جامعه سوق یافته‌اند. از این سان، بارنز و همکاران[14] (1979) گسترش آنچه را بعدها «مشارکت سیاسی نامتعارف» نامیده شد، پیش‌بینی کردند. آنها مقیاس‌‌هایی را برای سنجش کنش سیاسی متعارف مانند رأی‌دادن و نمایندگی افراد در پارلمان و کنش سیاسی نامتعارف مانند تظاهرات، تحریم و اشغال ساختمان‌‌ها معرفی کردند. در همین راستا، اینگلهارت کاهش میزان بسیج سیاسی نخبه‌رهبر و رشد میزان فعالیت توده‌ای به چالش کشندۀ نخبگان را میان جوامع غربی پیش‌بینی کرد. دلیل این پیش‌بینی، دگرگونی بین‌نسلی از ارزش‌‌های مادی‌گرایانه به ارزش‌‌های فرامادی‌گرایانه‌ای بود که آنها را پیشتر آزمون کرده بود: مادی‌گرایان به دلمشغولی برای ارضای نیازهای آنی برای بقا گرایش دارند؛ در حالی که فرامادی‌گرایان دربارۀ نیازهای بقا نسبتاً احساس امنیت می‌کنند و به‌طور عمده انرژی فیزیکی‌شان را در سایر علایق خود سرمایه‌گذاری می‌کنند (Inglehart, 1997: 317-321). اینگلهارت با توجه به اینکه در عموم کشورهای جوامع صنعتی، گروه‌های سنی جوان‌تر نیز سطوح بالاتر مهارت‌‌های سیاسی را نسبت به گروه‌های سنی پیرتر دارند، نتیجه گرفت فرایندهای تغییر ارزشی و بسیج شناختی همزمان با هم به وقوع می‌پیوندند. افراد این جوامع در حال جایگزینی افزایش تأکید بر ارزش‌‌های ابراز وجودند و رشد سطوح مهارت، آنها را به مشارکت در سیاست در سطوح بالاتر و تأثیرگذاری بر تصمیمات اثرگذار بر زندگی‌شان، به نسبت آنکه به‌سادگی این تصمیمات را به نخبگان واگذار کنند، قادر می‌کند. او بر این باور است که اشکال بورکراتیزه و نخبه‌رهبر مشارکت مانند رأی‌دادن و عضوشدن در احزاب سیاسی کاهش یافته است؛ اما اشکال مشارکتی خودانگیخته، معنی‌دار و به چالش‌ کشندۀ نخبگان، به‌طور چشمگیری افزایش یافته است (اینگلهارت، 1389: 23). به باور اینگلهارت و ولزل تمام سازمان‌‌های نخبه‌رهبر سلسله‌مراتبی سبک قدیم مانند اتحادیه‌‌های کارگری و کلیساها در حال از دست دادن اعضای خود هستند. عضوشدن در احزاب سیاسی به‌طور عمده در حال نزول است، دستگاه‌‌های سیاسی بزرگ کنترل گروه‌‌های معتبر رأی‌دهندگان وفادار را از دست داده‌اند و درنتیجه، مشارکت رأی‌دهندگان راکد یا در حال کاهش بوده است (اینگلهارت و ولزل، 1389: 143). به‌طور مشابهی، اعتماد به حکومت، نهادهای دولتی و سازمان‌های پهن‌دامنه، میان مردم بیشتر دموکراسی‌‌هایِ ثروتمند در حال کاهش بوده است (Dalton, 2006). در مقابل، رشد فعالیت‌‌های به چالش کشندۀ نخبگان مبتنی بر شبکه‌‌های منعطف اما گستردۀ مدنی چشمگیر است. از این منظر، مردم از فعالیت‌‌های مدنی منصرف نمی‌شوند؛ بلکه برعکس، بدیهی است دگرگونی در جهت رشد سطوح فعالیت‌‌های به چالش کشندۀ نخبگان به وقوع پیوسته است. اشکال نخبه‌رهبر کنش توده مانند رأی‌دادن و حضور در کلیسا دچار رکود بوده‌اند یا در حال کاهش‌اند؛ اما اشکال فعالیت مدنی به چالش کشندۀ نخبگان به‌طور فزاینده‌ای گسترده شده‌اند. شبکه‌‌های منعطف همپایة این کنش‌‌ها، فهرست‌‌های عضویت را برای همیشه حفظ نمی‌‎کنند. میزان مشارکت به ثبت نمی‌رسد مگر آنکه کسی بخواهد با انجام‌دادن پیمایشی، فعالیت آنها را بسنجد. به‌طور کلی، به باور اینگلهارت و ولزل (2009) نوعی دگرگونی عمده در حال وقوع است. این روند به‌سوی بی‌تفاوتی مدنی نیست؛ بلکه دگرگونی بین‌نسلی از مشارکت نخبه‌رهبر به‌سوی مشارکت به چالش کشندۀ نخبگان است. همچنان که جوانان، باسوادان و گروه‌های سنی فرامادی‌گرا جایگزین گروه‌های سنی قدیمی‌تر در جمعیت جوان می‌شوند، جایگزینی بین‌نسلی جمعیت، موجب دگرگونی در جهت شکل‌گیری افراد بسیار متکی به خود و بااحساس می‌شود.

در همین زمینه و با توجه بیشتر بر اشکال تازۀ مشارکت، تئورل و همکاران (2007)، بر مبنای نظریات آلموند و وربا (1963) و وربا و نای[15] (1972) تعریف جامعی از مشارکت سیاسی ارائه می‌دهند؛ تعریفی مبنی بر کنش‌‌ها و فعالیت‌‌های شهروندان عادی که به شیوه‌‌های متعدد در راستای اثرگذای بر پیامدهای سیاسی در جامعه جهت می‌یابند. آنها تیپولوژی جدیدی از انواع مشارکت سیاسی ارائه می‌دهند که پنج بعد دارد: 1- مشارکت انتخاباتی، 2- مشارکت مصرفی (اهدای پول برای امور خیریه)، تحریم و مصرف سیاسی و امضای طومار که جایگاه شهروندان را به‌منزلۀ مصرف‌کنندۀ منتقد نشان می‌دهد. 3- فعالیت حزبی، 4- فعالیت اعتراضی که شامل شرکت در تظاهرات، اعتصابات و سایر فعالیت‌‌های اعتراضی می‌شود، 5- فعالیت ارتباطی که شامل تماس با سازمان‌‌ها، سیاستمداران یا کارمندان دولتی می‌شود (Teorell et al., 2007: 336-337). به باور تئورل و همکاران (2007: 340)، شهروندانی که در یک شیوه یا بعد از رفتار سیاسی درگیر می‌شوند، به مشغولیت در سایر اشکال رفتار سیاسی درون همان بعد تمایل دارند. برای مثال شهروندان شرکت‌کننده در تظاهرات‌‌های غیرقانونی، به مشغولیت در تظاهرات قانونی نیز تمایل دارند؛ اما لزوماً ممکن است به فعالیت حزب علاقه‌ای نداشته باشند. اکمان و آمنا[16] (2012) با تفکیک مشارکت سیاسی به انواع پنهان و آشکار در همان راستای مطالعۀ تئورل و همکاران (2007)، درصدد ارائۀ گونه‌شناسی تازه‌ای از مشارکت سیاسی بر‌آمده‌اند. آنها برآنند که اشکال آشکار و متعارف مشارکت (مانند عضوشدن در احزاب سیاسی، تشکیل گروه، یا شرکت در جلسات عمومی و ...) در سال‌‌های اخیر دچار فرسایش شده‌اند و اشکال جدید در حال گسترس‌اند.

 

جدول 1- انواع مشارکت و جزییات آن در تیپولوژی اکمان و آمنا (2012: 292)

مشارکت مدنی

(مشارکت سیاسی پنهان)

مشارکت سیاسی آشکار

مشغولیت

(توجه)

درگیری مدنی

(کنش)

مشارکت سیاسی رسمی

فعالیت

(مشارکت فراپارلمانی)

قانونی

غیرقانونی

اشکال فردی مشارکت

علاقۀ فردی به سیاست و موضوعات اجتماعی

 

توجه به موضوعات سیاسی

فعالیت مبتنی بر علاقۀ فردی و توجه به موضوعات اجتماعی و سیاست

مشارکت انتخاباتی و فعالیت‌‌های ارتباطی

اشکال فراپارلمانی مشارکت: بلندکردن صدای اعتراض یا ایجاد تفاوت با کاربرد ابزارهای فردی (مانند امضای طومار، مصرف سیاسی)

اقدامات غیرقانونی دارای انگیزۀ سیاسی بر مبنای امور فردی

اشکال جمعی مشارکت

حس تعلق به گروه یا جمعی دارای شناسنامه یا دستور کار سیاسی خاص

 

سبک زندگی مرتبط با سیاست (برای مثال، هویـت، پوشش، موسیقی، غذا و ارزش‌‌ها)

کار داوطلبانه برای بهبود شرایط در اجتماعی محلی، برای رضای خدا یا برای کمک به دیگران (خارج از خانواده و حلقۀ دوستان)

مشارکت سیاسی سازمان‌یافته:

عضوشدن در احزاب سیاسی، اتحادیه‌‌های کارگری و سازمان‌‌های مرسوم)

اشکال نسبتاً سازمان‌یافته یا مشارکت سیاسی شبکه‌ای:

جنبش‌‌های اجتماعی جدید

تظاهرات، اعتصاب و اعتراض

فعالیـت‌‌ها و اعتراض‌‌های غیرقانونی و خشن:

تظاهرات، شورش، تسخیر ساختمان‌‌ها، خسارت به اموال عمومی، مقابله با پلیس یا مخالفان سیاسی

             

 

 

سرمایۀ اجتماعی (آنلاین و آفلاین) و مشارکت

علاوه بر مباحث ذکرشده دربارۀ مشارکت سیاسی، در مباحث نظری و تجربی دربارۀ تحکیم و تثبیت توسعۀ سیاسی و دموکراسی، سرمایۀ اجتماعی و اجزا و ابعاد آن اهمیت خاصی داشته‌اند. لیدا جادسون ‌‌هانیفن در دهۀ 1920 در کتاب مرکز اجتماع (1920) و جین جاکوبز در دهۀ 1960 در کتاب تأثیرگذارش به نام مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکا (1961) مفهوم سرمایۀ اجتماعی را برای اولین بار به حوزۀ علوم اجتماعی معرفی کردند؛ اما از دهۀ 1980 به بعد، به‌طور جدی رابرت پاتنام، پیر بوردیو، جیمز کلمن، فوکویاما و دانشمندان دیگر این مفهوم را وارد مباحث جامعه‌شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی، مدیریت و ... کردند (به نقل از شارع‌پور، 1385: 18). رهیافت سرمایۀ اجتماعی (اجتماع‌گرایان) بر ارزش‌‌هایی تأکید دارد که شهروندان را به زندگی روزانه پیوند می‌دهند و آنها پیوندهای اجتماعی و وفاداری‌شان به اجتماع را تقویت می‌کنند (Bell, 1993: 82-85). این دیدگاه برآمده از مکتب قدیمی آمریکایی به نام «تفکر مدنی» است که از آلکسی دوتوکویل تا آلموند و وربا را در بر می‌گیرد. آنها جامعۀ مدنی را بخش حیاتی دموکراسی نیرومند آمریکایی در نظر می‌گیرند. اجتماع ازنظر آنها «سرچشمۀ فرهنگ مدنی است که شهروندان را در یک قلمرو مشخص، متمایز و گاهاً متعارض با دولت لیبرال دور هم متحد می‌کند» (Arneil, 2006: 4). «توکویل، آلموند و وربا همگی انجمن‌‌های داوطلبانه را به‌مثابۀ ابزارهایی می‌نگریستند که سرانجام دموکراسی آمریکایی را بیمه خواهد کرد» (Arneil, 2006: 5). تقریباً تمام نظریه‌پردازان بعدی سرمایۀ اجتماعی و به‌ویژه رابرت پاتنام به نوعی با تأثیرگرفتن از مکتب تفکر مدنی، مبادرت به خلق و توسعۀ مفهوم سرمایۀ اجتماعی کرده‌اند. رابرت پاتنام از نظریه‌پردازان اصلی این رهیافت، در پژوهشی عملکرد نهادی حکومت‌‌های محلی ایتالیا را ازنظر تطبیقی بررسی کرده است. او این فرضیه را مطرح می‌کند که تفاوت در عملکرد این حکومت‌ها برخلاف وجود تشکیلات و ترتیبات نهادی یکسان، ناشی از متغیر سرمایۀ اجتماعی و شبکۀ اعتماد متفاوت نهفته در بافت و زمینۀ اجتماعی این مناطق است (به نقل از باگناسکو، 1388: 36). از نگاه پاتنام ‌‌سرمایۀ اجتماعی به شکل پدیده‌ای فرهنگی تعریف می‌شود که میزان تمایل به فعالیت مدنی در اعضای جامعه، وجود هنجارهای اجتماعی اشاعه‌دهندۀ کنش جمعی و میزان اعتماد به نهادهای عمومی را در بر می‌‌‌‌گیرد (شجاعی‌باغینی و همکاران، 1387). پاتنام موفقیت حکومت‌های مناطق شمالی نسبت به جنوب این کشور را به وجود سنت‌های مدنی (وجود انواع اعتماد به‌‎ویژه اعتماد سیاسی) نسبت می‌دهد که موجب مشارکت شهروندان این مناطق در مسائل عمومی، پیروی از قوانین و ایجاد شبکه‌‌های اجتماعی و سیاسی افقی شده‌اند. ازنظر او این عوامل به‌همراه درستکاری و همبستگی، جوامع مدنی و دموکراتیکی ایجاد کرده‌اند که از سستی، ناکارآمدی و فساد حاکم در مناطق جنوبی - که از نبودن این عوامل رنج می‌برند - به دور است (پاتنام، 1379: 39)؛ درنهایت، او تأکید می‌کند که عامل کلیدیِ متمایزکنندۀ جوامع دارای حاکمیت مطلوب از جوامع بدون این حاکمیت، فضیلت مدنی است (ادواردز و قولی، 1389: 344). این فضیلت همان طور که اشاره شد، شامل اقدامات و فعالیت‌هایی نظیر مشارکت سیاسی و اجتماعی، اطاعت از قانون، همکاری، تعهد به منافع عامه و ... است. از دیدگاه پاتنام سرمایۀ اجتماعی نهفته در هنجارها و شبکه‌‌های مشارکت مدنی پیش‌شرط توسعۀ اقتصادی، گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک و درنهایت، حاکمیت کارآمد و دموکراتیک است (ادواردز و قولی، 1389: 324). ولکاک و نارایان (1389) تمایز پاتنام میان سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی و ‌‌برون‌گروهی را اصلاح و بعد ارتباطی یا پیوستگی را به آن اضافه کرده است. او نوع ارتباطی را با این توصیف توضیح می‌دهد که افراد با سطوح متفاوت قدرت و منابع و از طبقات اجتماعی متفاوت می‌توانند با هم ارتباط داشته باشند و در این فرایند ترتیبات قدرت و منابع جدیدی برای خدمت به ارتباطات اجتماعی میان گروه‌‌های ناهمگون فراهم کنند.

 

فضای مجازی و مشارکت

1.          امروزه ظهور شبکه‌‌های اجتماعی و تلقی شکل‌گیری نوع تازه‌ای از سرمایۀ اجتماعی در این شبکه‌‌ها، اهمیت مطالعه در این زمینه را برای جامعه‌شناسان دوچندان کرده است. رشد شبکه‌‌های اجتماعی مجازی، جامعه‌شناسان را از بررسی گروه‌‌ها و مقوله‌‌های اجتماعی به بررسی پیوندهای بین کنشگرانی سوق می‌دهد که «آنچنان در هم تنیده و به‌هم‌پیوسته نیستند که بتوان آنها را گروه نامید» (به نقل از ریتزر و گودمن، 1390: 43). پژوهش در این زمینه نشان داده است اینترنت بر محدودیت‎های نهادی، فضایی، زمانی و قانونی غلبه می‌کند؛ درنتیجه، تبادل اطلاعات، شیوه‌‌های ارتباطات و منابع کنش بهبود می‌یابند و بسیج شهروندی و مشارکت دموکراتیک تقویت می‌شود (Kavada, 2015). همچنین بر این نکته تأکید می‌شود که نقش سیاسی اینترنت نه مهم است و نه کارکردی (Hampton, 2011). همپتون استدلال کرده است که «تنوع شبکۀ فراگیر، پیش‌بین مهم‌تر و مناسب‌تری از رفتارهای مدنی و شهروندی است تا پیوندهای قوی کوچک و منسجمی که مردم را با شدت بیشتری به هم مرتبط می‌کنند» (Hampton, 2011: 510). به هر حال، مبانی نظری و تجربی موجود دربارۀ اثر سرمایۀ اجتماعی در فضای مجازی بر فعالیت مدنی و فرهنگ شهروندی متنوع و بیشتر متناقض بوده است. گزارش‌‌های مثبت از نقش ارتباطات و فضای مجازی (آنلاین و آفلاین)، عمدۀ توجه خود را به ویژگی‌‌های گفتگویی، انعطاف‌پذیری، مشورتی و اشکال ذاتاً دموکراتیک شبکه‌‌های ارتباطات اجتماعی معطوف کرده‌اند. کان و کلنر (2004: 94) با اشاره به خرده‌فرهنگ‌‌های فعال آنلاین، فضای مجازی را «فضای حیاتی تازه برای سیاست و فرهنگ» تلقی می‌کنند. همزمان بیمبر و همکاران[17] (2009) اشاره می‌کنند که فناوری‌‌‌های ارتباطی با فراهم‌کردن امکان عبور از مرز خصوصی به عمومی، انعطاف‌پذیری و استقلال بیشتری برای کنش جمعی فراهم می‌کنند. بنت و همکاران[18] (2014) با تأکید بر اهمیت تقویت شخصی‌سازی کنش جمعی آنلاین، توضیح می‌دهند که رسانه‌‌های دیجیتال توانایی شبکه‌‌های شخصی برای ایفای نقش برجسته‌‎تر در اعتراضات یا سایر اشکال کنش مدنی را افزایش می‌دهند. برخی متفکران با توجه به کیفیت و کارکردهای ارتباطات آنلاین در زمینۀ فعالیت مدنی عنوان می‌کنند که برنامه‌‌های آنلاین، سرعت انتقال و دسترسی به اطلاعات مربوط به اعتراضات و محتوای چندرسانه‌ای را افزایش داده‌اند (Rosa, 2014). ایرل و کیمپورت (2011) و بنت و فیلدینگ (1999) بر ویژگی‌‌های نوآورانۀ اشکال مشارکت عمومی آنلاین مانند سایت‌‌های اعتراضی آنلاین، بایکوت‌‌های آنلاین و کمپین‌‌های ایمیلی و توانایی آنها برای تغییر اشکال تثبیت‌شدۀ فعالیت عمومی بدون نیاز به اعتراض آفلاین تأکید کرده‌اند. حتی عده‌ای دیگر از متفکران بیان می‌کنند که فضای مجازی سبب شکل‌گیری اشکال جدیدی از فعالیت می‌شود که در بیشتر موارد با جنبش‌‌های اجتماعی آفلاین موجود ارتباطی ندارد؛ زیرا این اشکال جدید بر استدلال‌‌ها و دلایل جدیدی برای مشارکت مبتنی‌اند و احتمالاً به‌وسیلۀ افرادی ایجاد می‌شوند که پیشتر در جنبش‌‌های اجتماعی فعال نبوده‌اند (Earl & Kimport, 2011). علاوه بر آن، دربارۀ چگونگی عملکرد فرایندهای فضای مجازی و ارتباطات آنلاین (به‌ویژه فیس‌بوک) متفکران مختلف با توجه به اثر فزایندۀ ایجاد نوع خاصی از سرمایۀ اجتماعی، اشاره کرده‌اند که فیس‌بوک ابزاری برای فعالیت سیاسی، حمایت از محیط زیست و طراحی شهری است (Valenzuela, 2013). در وجه منفی پیامد حضور گسترده در فضای مجازی، برخی متفکران رشد فضای مجازی را به‌واسطۀ تقویت فردیت، انزوا، خاص‌گرایی و محدودیت ارتباطات و همچنین تضعیف انسجام، اعتماد و ارتباط به‎منزلۀ عاملی مانع در مسیر توسعۀ سیاسی تلقی کرده‌اند. برای نمونه، بلین (2012: 139) استدلال می‌کند که سهم اینترنت و رسانه‌‌های جدید در بهار عربی تنها تسهیل‌کنندگی بود. به این ترتیب، عمدۀ کارکرد رسانه‌‌های ارتباطی مدرن بر مشارکت در اشکال مختلف آن در راستای تسهیل‌کنندگی معرفی شده است و از اثر آن بر تغییرات ارزشی یا رفتاری بنیادی سخنی به میان نمی‌آید.

2.                    

3.                   چارچوب نظری مطالعه

مروری بر ادبیات نظری و تجربی مرتبط با مشارکت سیاسی نشان می‌‌‌‌دهد گونه‌‌های مشارکت در دورۀ معاصر متنوع است و عوامل مرتبط با مشارکت متعددند. هر یک از دانشمندان یک یا مجموعه‌‌‌‌ای از این عوامل را در تکوین مشارکت سیاسی و مدنی مؤثر می‌‌‌‌دانند. براساس پیشینه‌‌های تجربی ذکرشده و به‌ویژه با تأکید بر پژوهش‌های کرمانی و پاکدامن (1395) (تسهیل مشارکت مدنی در دنیای واقعی توسط سرمایۀ اجتماعی موجود در فضای مجازی)، عبداللهیان و حقگویی (1388) (افزایش مشارکت سیاسی کاربران اینترنت)، رهبرقاضی و همکاران (1395) (تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر گرایش‌های سیاسی)، نادری (1396) (شدت مشارکت آشکار و متعارف)، تئورل (2006) و اکمان و آمنا (2012) (گونه‌‌های مشارکت سیاسی، پنهان و آشکار)، گرانووتر[19] (1973) (قدرت پیوندهای ضعیف)، کان و کلنر (2004) (خرده‌فرهنگ‌‌های فعال آنلاین)، بیمبر و همکاران (2009) (امکان عبور از مرز خصوصی به عمومی، انعطاف‌پذیری و استقلال بیشتر برای کنش جمعی) و بنت و همکاران (2014) (شخصی‌سازی کنش جمعی در فضای مجازی)، فرضیه‌های زیر تدوین شدند.

 

فرضیه‌های پژوهش

- سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی (پیوندی) در فضای مجازی با وضعیت مشارکت سیاسی و انواع آن میان شهروندان سنندجی ارتباط دارد.

- سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی (پیوندی) در فضای غیرمجازی با وضعیت مشارکت سیاسی و انواع آن میان شهروندان سنندجی ارتباط دارد.

- سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی (پل‌زننده) در فضای مجازی با وضعیت مشارکت سیاسی و انواع آن میان شهروندان سنندجی ارتباط دارد.

- سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی (پل‌زننده) در فضای غیرمجازی با وضعیت مشارکت سیاسی و انواع آن میان شهروندان سنندجی ارتباط دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل 1- الگوی نظری پژوهش

 

 

روش پژوهش

روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع پیمایشی است. ازنظر کنترل شرایط پژوهش، بررسی پیمایشی، ازنظر هدف، بررسی کاربردی، ازنظر معیار، ژرفایی از نوع پهنانگر و به‌لحاظ معیار زمان، بررسی مقطعی است. داده‌‌ها با استفاده از ابزار پرسش‌نامۀ محقق‌ساخته جمع‎‌آوری شدند. جامعۀ آماری شامل شهروندان 18 سال به بالای سنندجی بوده است. برای دست‌یابی به نمونۀ پژوهشی معرف، براساس روش نمونه‌گیری خوشه‌ای، سه خوشه از شهر که معرف وضعیت اقتصادی و اجتماعی شهر سنندج‌اند، از سه سطح مختلف سنندج (1. مناطق بالا: بلوار شبلی، شالمان، خیابان صفری، شهرک سعدی، مبارک‌آباد و ... 2. مناطق متوسط: خیابان وکیل، شهرک زاگرس، بهاران و ... 3. مناطق پایین: عباس‌آباد، فرجه، تقتقان و ...) انتخاب شدند. همچنین پاسخگویان در این مناطق با پاسخ به سؤال شناساییِ آیا از اینترنت و فضای مجازی استفاده می‌کنید یا خیر، انتخاب ‌شدند. حجم نمونه مبتنی بر احتمال وقوع صفت و برآورد خطا و براساس جامعۀ آماری، 400 نفر تعیین شد. در این راستا، پرسش‌نامۀ محقق‌ساخته مبتنی بر روایی و پایایی مناسب میان پاسخگویان توزیع شد.

 

 

 

جدول 2- ضرایب آلفای کرونباخ متغیرهای مختلف پژوهش

نام متغیر

تعداد گویه

آلفای کرونباخ

مشارکت سیاسی

25

894/0

مشارکت سیاسی آشکار

10

832/0

مشارکت سیاسی پنهان

15

852/0

سرمایۀ اجتماعی

40

951/0

سرمایۀ اجتماعی درون‎‌گروهی

20

843/0

سرمایۀ اجتماعی برون‌گروهی

20

871/0

 

 

تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش

مشارکت سیاسی درگیرشدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی، از وجودنداشتن درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است (راش، 1377: 122). تعریف ناظر بر مشارکت سیاسی، بر نقش مشارکت در سلسله‌مراتب قدرت تأکید دارد.‌ به ‌نظر ‌‌هانتینگتون مشارکت سیاسی عبارت است از «فعالیت شهروندان خصوصی به‌منظور تأثیرنهادن بر فرایند تصمیم‌‌‌‌گیری‌‌‌‌ سیاسی دولت» (هانتینگتون، 1373: 77). در تعریف کلاسیک وربا و نای «مشارکت سیاسی به آن دسته از فعالیت‌‌های شهروندان عادی اشاره دارد که کمابیش به‎طور مستقیم با هدف تأثیر بر انتخاب کارگزاران دولتی و یا اقداماتی که انجام می‌دهند، انجام می‌پذیرد» (Verba & Nye, 1972: 2). براساس تعبیر دیوید آل پالتز و همکاران (2012) مشارکت سیاسی، کنشی است که بر توزیع ارزش‌‌ها و کالاهای اجتماعی تأثیر می‌گذارد. به باور آنها، برای بسیاری از مردم، مشارکت در سیاست ازطریق رأی‌دادن، اصلی‌ترین شکل مشارکت سیاسی است؛ با این حال، روش‌‌های بسیاری برای مشارکت در امور سیاسی وجود دارند که طیف گسترده‌ای از مهارت، زمان و منابع را در بر می‌گیرند. مردم می‌توانند در یک مبارزۀ انتخاباتی فعال شوند، با مقام‌‌های عمومی تماس بگیرند، شکواییه منتشر کنند، عضو یک سازمان سیاسی شوند و به نامزد یا برنامۀ انتخاباتی کمک مالی کنند. همچنین ترتیب‌دادن تظاهرات، اعتراض یا حتی شورش شکل دیگری از مشارکت سیاسی است (in: Teorell et al., 2006: 792). در این مطالعه، مبتنی بر دسته‌بندی تئورل و همکاران (2007) و به‌ویژه اکمان و آمنا (2012)، زیرمجموعه‎های مشارکت سیاسی در دو بعد کلی مشارکت سیاسی پنهان (15 گویه دربارۀ مشارکت در فعالیت‌‌های مدنی، صرف پول برای امور سیاسی - اجتماعی، مشارکت داوطلبانه در انجام امور محلی و شرکت‌‌های فعالیت‌‌های اعتراضی و اعتصابات) و مشارکت سیاسی آشکار (10 گویه از ‌‌رأی‌دادن تا حضور در احزاب و سازمان‌‌ها و اتحادیه‌‌ها و علاقه به سیاست، تلاش برای برگزیده‌شدن در محافل سیاسی مختلف)، عملیاتی شده است. فرایند عملیاتی‌شدن شاخص مشارکت در جدول 1 به‌صورت کامل ارائه شده است.

 

سرمایۀ اجتماعی در فضای مجازی و غیرمجازی

سرمایۀ اجتماعی، مجموعه‌ای از مفاهیم مانند اعتماد، هنجارها و شبکه‌‌هاست که هماهنگی و همکاری را برای سود متقابل تسهیل می‌کند و سبب کارآمدی جامعه در فعالیت‌های هماهنگ ‌شود (Wall et al., 1998: 311). در این پژوهش، برای سنجش ‌‌سرمایۀ اجتماعی در جهان واقعی و جهان مجازی از مقیاس ISCS متعلق به دیمیتری ویلیامز (2006) استفاده شده است. مقیاس ISCS که مقیاسی استاندارد به نام «مقیاس ‌‌سرمایۀ اجتماعی اینترنتی» است، برای اندازه‌گیری ‌‌سرمایۀ اجتماعی در محیط‌‌های برخط و اینترنتی تدوین شده است. این مقیاس به‌طور مقایسه‎‌ای ‌‌سرمایۀ اجتماعی را در شرایط آفلاین و آنلاین اندازه‌گیری می‌کند. برای دست‌یابی به این هدف، در مقیاس ‌‌سرمایۀ اجتماعی اینترنتی، دو مجموعه سؤال به‌صورت موازی در نظر گرفته شده است: یک مجموعه برای شرایط آنلاین و دیگری برای شرایط آفلاین.

 

 

جدول 3- تعریف عملیاتی متغیر مستقل

شاخص

بعد

گزینه‌ها

 

 

 

 

 

 

سرمایۀ اجتماعی

 

 

 

 

 

 

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی - ‌‌برون‌گروهی

(مجازی - غیرمجازی)

 

 

 

در دنیای واقعی/مجازی کسانی هستند که برای حل مشکلاتم به آنها اعتماد دارم.

در دنیای واقعی/مجازی کسی هست که می‌توانم برای مشاوره دربارۀ تصمیم‌گیری‌‌های خیلی مهم به او مراجعه کنم.

در دنیای واقعی/مجازی کسی نیست که بتوانم با خیال راحت دربارۀ امور شخصی و محرمانه با او صحبت کنم.

زمانی که احساس تنهایی می‌کنم حداقل چندین نفر در دنیای واقعی/مجازی هستند که می‌توانم با آنها صحبت کنم.

اگر به یک کمک 5 تا 10 میلیونی نیاز داشته باشم، می‌دانم در دنیای واقعی/مجازی حداقل یک نفر هست که می‎‌توانم روی او حساب کنم.

من از اعتبار و منزلت کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها تعامل دارم، استفاده می‌کنم.

کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها رابطه دارم، حاضرند کارهاب خوبی به من معرفی کنند.

کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها رابطه دارم، حاضرند سرمایۀ مالی کم خود را هم با من شریک شوند.

من در دنیای واقعی/مجازی شناخت کافی از افراد ندارم که انجام کارهای مهم را به آنها بسپارم.

کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها رابطه دارم، حاضرند علیه بی‌عدالتی به من کمک کنند.

ارتباط با افراد در دنیای واقعی/مجازی مرا به مسائلی که خارج از محل سکونتم اتفاق می‌افتد، علاقه‌مند می‌کند.

کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها رابطه دارم، سبب می‌شوند بخواهم تجارب جدیدی کسب کنم.

کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها رابطه دارم، مرا به نظرات کسانی که شبیه من فکر نمی‌کنند، علاقه‌مند می‌کنند.

گفتگو با کسانی که در دنیای واقعی/مجازی با آنها رابطه دارم، مرا نسبت به مناطق دیگر جهان کنجکاو می‌کند.

ارتباط با افراد در دنیای واقعی/مجازی، سبب می‌شود خود را قسمتی از جامعۀ بزرگ‌تر حس کنم.

ارتباط با افراد در دنیای واقعی/مجازی، سبب می‌شود خود را با مسائل کلان‌تری در ارتباط احساس کنم.

تعامل با افراد در دنیای واقعی/مجازی به من یادآوری می‌کند همۀ افراد جهان با هم در ارتباط‌اند.

مایلم بخشی از زمانم را صرف حمایت از فعالیت‌‌های جامعۀ مجازی/واقعی بکنم.

ارتباط با افراد در دنیای واقعی/مجازی، افراد جدیدی را برای گفتگو و معاشرت به من معرفی می‌کند.

دنیای واقعی/مجازی، جایی است که می‌توانم هر لحظه با افراد جدیدی در ارتباط باشم.

 

 

 

این مقیاس شامل 20 سؤال بسته برای سنجش سطح ‌‌سرمایۀ اجتماعی در جهان واقعی با آلفای کرونباخ 903/0 و 20 سؤال بستۀ دیگر برای سنجش سطح ‌‌سرمایۀ اجتماعی در جهان مجازی با آلفای 841/0 است. همۀ پرسش‌ها به‌صورت پنج‌گزینه‌ای و به‌صورت طیف لیکرت تدوین شده‌اند (Williams, 2006: 10). ده گویۀ اول هر پرسش‌نامه بعد ‌‌درون‌گروهی سرمایۀ اجتماعی (پیوندی) و ده سؤال دوم به بعد ‌‌برون‌گروهی سرمایۀ اجتماعی (پل‌زننده) مربوط است.

 

شبکه‌‌های اجتماعی

جی‌ای‌بارنز در سال 1954 اصطلاح شبکه‌های اجتماعی را برای نخستین بار طرح کرد و از آن پس به‌سرعت به شیوه‌ای کلیدی در مطالعات تبدیل شد. شبکه‌های اجتماعی اینترنتی پایگاه یا مجموعه پایگاه‌هایی‌اند که امکان اشتراک علاقه‌مندی‌ها، افکار و فعالیت‌های کاربران را با دیگران برقرار می‌کنند. یک شبکۀ اجتماعی، مجموعه‌‌‌‌ای از سرویس‌‌‌‌های مبتی بر وب است که این امکان را برای اشخاص فراهم می‌کند که توصیفات عمومی یا خصوصی برای خود ایجاد و با دیگر اعضای شبکه ارتباط برقرار کنند، منابع خود را با آنها به اشتراک بگذارند و از میان توصیفات عمومی دیگر افراد، برای یافتن اتصالات جدید استفاده کنند (Boyd & Ellison, 2007: 213). به‌طور کلی، در تعریف شبکه‌‌‌‌های اجتماعی می‌‌‌‌توان گفت شبکه‌‌‌‌های اجتماعی سایت‌‌‌‌هایی‌اند که از یک سایت ساده مانند موتور جستجوگر با اضافه‌شدن امکاناتی مانند چت و ایمیل و امکانات دیگر خاصیت اشتراک‌‌‌‌گذاری را به کاربران خود ارائه می‌‌‌‌دهند. شبکه‌‌‌‌های اجتماعی، محل گردهمایی صدها میلیون کاربر اینترنت است که بدون توجه به مرز، زبان، جنس و فرهنگ، به تعامل و تبادل اطلاعات می‏پردازند؛ درواقع، شبکه‌‌‌‌های اجتماعی برای افزایش و تقویت تعاملات اجتماعی در فضای مجازی طراحی شده‌‌‌‌اند (Pempek, et al., 2009: 230)؛ بنابراین، شبکۀ اجتماعی مجازی زنجیره‌ای از ارتباطات و گره‌‌های شبکۀ اجتماعی یا حضور غیرفیزیکی افراد در یک محل مجازی است. در شبکۀ اجتماعی مجازی ارتباط افراد و سازمان‌ها یا گروه‌ها رودررو و بدون واسطه نیست؛ بلکه به ابزاری به نام اینترنت بستگی دارد. در این مطالعه، با توجه به آنکه شبکۀ اجتماعی متغیری مستقل تعریف نشده است، در پرسش‌نامه تنها به‌منزلۀ متغیر یا پرسش شناسایی و عامل تفکیک و تمیز پاسخگویان به‌منزلۀ کاربران فضای مجازی و دیگران مطرح شده است.

 

یافته‌ها

یافته‌های توصیفی

نتایج توصیفی نشان می‌دهند از نمونۀ پژوهش 208 نفر را مردان و 192 نفر را زنان تشکیل می‌دهند که این امر تصادفی‌بودن نمونه را بیشتر نمایان می‌‌‌‌کند. در زمینۀ تحصیلات نیز حدود 38 درصد پاسخگویان در مقطع تحصیلی کاردانی و کارشناسی بوده‌اند و میانگین سنی پاسخگویان 33 سال بوده است. در رتبه‌بندی درآمدی، سطح درآمد 700 تا یک میلیون تومان در ماه، بیشترین فراوانی را (6/53 درصد) و درآمد بالای سه میلیون تومان در ماه کمترین فراوانی را (5/4 درصد) میان پاسخگویان داشته‌اند. دربارۀ وضعیت مسکن 7/48 درصد مسکن ملکی دارند و بقیه مسکن شخصی ندارند و در خانه‌های رهنی و اجاره‌ای اسکان یافته‌اند.

 

 

جدول 4- آماره‌های توصیفی متغیرهای اصلی پژوهش

متغیرهای پژوهش

حداقل آماره

حداکثر آماره

میانگین

انحراف معیار

وضعیت

مشارکت سیاسی

25

125

13/83

57/7

در حد از متوسط

مشارکت سیاسی آشکار

10

50

27/43

32/5

بالاتر از متوسط

مشارکت سیاسی پنهان

15

75

45/39

76/4

تقریباً پایین‌تر از متوسط

سرمایۀ اجتماعی

40

200

19/125

21/17

متوسط

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی (غیرمجازی)

10

50

5/37

7/11

بالاتر از متوسط

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی (غیرمجازی)

10

50

33/28

34/11

پایین‌تر از متوسط

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی

(مجازی)

10

50

47/27

7/11

پایین‌تر از متوسط

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی

(مجازی)

10

50

33/34

34/11

بالاتر از متوسط

 

نتایج یافته‌های توصیفی نشان می‌‌‌‌دهند میانگین مشارکت سیاسی به‌منزلۀ یک کل، نمرۀ 13/83 از حد وسط نمرۀ 125 بوده است که نشان می‌دهد مشارکت سیاسی شهروندان تقریباً در حد متوسط بوده است. دربارۀ میانگین ابعاد مشارکت سیاسی نتایج جدول نشان می‌دهند از میانگین بعد مشارکت سیاسی آشکار بالاتر از متوسط و میانگین مشارکت سیاسی پنهان پایین‌تر از متوسط بوده است. این موضوع نشان می‌دهد شهروندان سنندجی در حوزۀ رفتارهای متعارف و سنتی مشارکت، وضعیـت مساعدتری نسبت به حوزه‌‌های جدید مشارکت دارند. نتایج جدول نشان می‌دهند وضعیـت سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی در فضای مجازی و سرمایۀ ‌‌درون‌گروهی در فضای غیرمجازی و واقعی میان شهروندان، میانگین بالاتری داشته است.

یافته‌های استنباطی

با توجه به آنکه متغیرهای اصلی مطالعۀ حاضر در سطح فاصله‌ای و به عبارتی دقیق‌تر، فاصله‌‎ای ناکامل (دواس، 1383) قرار دارند و در چنین مواردی بهترین آزمون برای بررسی روابط، آزمون همبستگی پیرسون است، از این آزمون برای بررسی روابط متغیرها استفاده شد. نتایج استنباطی نشان‌دهندۀ وجود رابطۀ مثبت و معنادار بین ابعاد چهارگانۀ سرمایۀ اجتماعی و مشارکت سیاسی است. رابطۀ تأییدشده برای این چهار بعد، مستقیم (مثبت) و متوسط رو به بالا بوده است. بیشترین شدت ارتباط به بعد ‌‌برون‌گروهی سرمایۀ اجتماعی در فضای واقعی مربوط است (523/0) که شدت آن بیش از متوسط ارزیابی می‌شود.

 

 

جدول 5- آزمون فرضیه‌ها و ارتباط متغیرهای پژوهش

 

 

مشارکت سیاسی

 

 

شدت همبستگی

سطح معناداری

سرمایۀ اجتماعی

 

 

سرمایۀ اجتماعی مجازی

342/0

000/0

سرمایۀ اجتماعی غیرمجازی

571/0

000/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی مجازی

103/0

056/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی مجازی

443/0

000/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی غیرمجازی

134/0

154/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی غیرمجازی

523/0

000/0

       

 

 

 

همچنین نتایج نشان‌دهندۀ اثر مستقیم و معنادار سرمایۀ اجتماعی مجازی و نوع ‌‌برون‌گروهی آن بر گونۀ پنهان مشارکت سیاسی و اشکال مرتبط با آن ازجمله شرکت در اعتراضات، اعتصابات و مشارکت مصرفی و ... است. این مقدار ارتباط تقریباً دو برابر بیش از شدت رابطه میان سرمایۀ اجتماعی برون گروهی غیرمجازی (واقعی) و مشارکت سیاسی پنهان است و این موضوع نشان می‌دهد وجود شبکه‌‌های اجتماعی مجازی بسیار بیش از شبکه‌‌های ارتباطی واقعی در تمایل افراد به درگیری در مشارکت‌‌ها از نوع جدید مؤثر است. از این منظر و همزمان با رشد حضور فزاینده در شبکه‌‌های اجتماعی مجازی میان شهروندان ایرانی و کردستانی، رشد فزایندۀ وقوع رفتارهای مدنی ازجمله شرکت در اعتراضات و تحریم کالاها و تأکید بر رفتارهای زیست‌محیطی در سالیان اخیر، توجیه‌پذیر است. نتایج همچنین بیان‌کنندۀ اثر جدی سرمایۀ اجتماعی غیرمجازی و به‌ویژه گونۀ ‌‌برون‌گروهی سرمایۀ اجتماعی در فضای واقعی (475/0) بر مشارکت سیاسی آشکار و زیرمجموعه‌‌های آن مانند ‌‌رأی‌دادن و شرکت در احزاب و اتحادیه‌‌ها و سازمان‌‌های دولتی و سیاسی است.

 

جدول 6- آزمون فرضیه‌ها و ارتباط متغیرهای پژوهش

 

مشارکت سیاسی آشکار

مشارکت سیاسی پنهان

 

شدت همبستگی

سطح معناداری

شدت همبستگی

سطح معناداری

سرمایۀ اجتماعی مجازی

112/0

05/0

438/0

000/0

سرمایۀ اجتماعی غیرمجازی

247/0

000/0

104/0

06/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی مجازی

087/0

091/0

132/0

001/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی مجازی

323/0

000/0

523/0

000/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی غیرمجازی

214/0

000/0

065/0

092/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی غیرمجازی

475/0

000/0

243/0

000/0

 

 

علاوه بر آن، یافته‌‌های مربوط به ارتباط متغیرهای زمینه‌ای با متغیر وابسته نشان می‌دهند سن و تحصیلات اثر معناداری بر متغیر وابسته داشته‌اند؛ البته اثر سن، معکوس و معنادار و اثر تحصیلات مستقیم بوده است؛ به این معنا که افزایش تحصیلات احتمالاً سبب تقویت مشارکت سیاسی خواهد شد. همچنین مشارکت سیاسی مردان بیش از زنان بوده است و از این نظر تفاوت معناداری میان زنان و مردان وجود داشته است.

 

 

جدول 7- ارتباط متغیرهای زمینهای و متغیر وابستۀ پژوهش

 

متغیر مستقل

متغیر وابسته

آزمون استفاده‌شده

مقدار آزمون و معنی‌داری

جهت رابطه

نتیجه

متغیرهای زمینه‌ای

جنسیت

مشارکت سیاسی

T

(187/0Sig =) ( 341/3T =)

-

تأیید فرضیه

سن

پیرسون

(000/0Sig =) ( 189/0-r = )

معکوس

تأیید فرضیه

تأهل

T

(187/0Sig =) ( 186/2T = )

-

رد فرضیه

تحصیلات

اسپیرمن

(000/0Sig =) ( 345/0r= )

-

تأیید فرضیه

 

 

الگوی برازش اثر سرمایۀ اجتماعی بر مشارکت سیاسی

برای بررسی میزان تأثیر و تعیین‌کنندگی هر یک از ابعاد سرمایة اجتماعی بر مشارکت سیاسی از تحلیل رگرسیونی گام‌به‌گام استفاده شده است. در مجموع هر چهار بعد سرمایۀ اجتماعی واردشده در تحلیل، همان طور که در جدول 6 نشان داده شده است، تقریباً 48 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین و پیش‌بینی می‌کنند. در این راستا و برای تشخیص اثر جداگانۀ هر یک از ابعاد و امکان مقایسه، آماره‌‌‌های استاندارد در جدول 8 ارائه شده‌اند.

 

 

جدول 8- آماره‌های تحلیل رگرسیونی چندمتغیرۀ فرهنگ شهروندی

ضریب همبستگی چندگانه

Multiple R

632/0

ضریب تبیین

R Square

523/0

ضریب تبیین تصحیح‌شده

Adjusted R Square

484/0

آزمون دوربین - واتسون

Durbin-Watson

49/2

 

 

نتایج تحلیل در الگوی برازش مشارکت سیاسی با توجه به مقدار F به‌دست‌آمده (f=25.211- sig: 0.000)، نشان دادند الگوی تبیینی AR تصحیح‌شده معنی‌دار است.

 

جدول 9- تحلیل واریانس رگرسیون چند متغیرۀ مشارکت سیاسی

منبع تغییرات

مجموع مربعات

درجۀ آزادی

میانگین مربعات

آمارۀ F

سطح معناداری

اثر رگرسیونی

415/3210

5

21/628

211/25

000/0

باقی‌مانده

740/1339

335

201/25

کل

138/4554

340

-

 

جدول 10- آماره‌های مربوط به متغیرهای مستقل در الگو

نام متغیر

B

St

Beta

T

Sig

عرض از مبدأ

415/55

784/11

-

462/9

000/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی مجازی

112/1

178/0

326/0

312/6

000/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی مجازی

014/1

839/0

102/0

764/3

053/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی غیرمجازی

034/1

127/0

478/0

647/9

000/0

سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی غیرمجازی

07/1

922/0

148/0

418/3

031/0

 

 

همان طور که از جدول 10 مشخص است و البته نتایج آن با نتایج مبانی نظری و بسیاری از مطالعات تجربی همخوانی دارد، از میان متغیرهای واردشده در معادله و تحلیل رگرسیونی، متغیر مشارکت سیاسی در درجۀ اول از متغیر سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی غیرمجازی تأثیر می‌گیرد. این متغیر به‎تنهایی 48 درصد از واریانس مشارکت سیاسی میان جامعۀ مطالعه‌شده را تبیین می‌کند. به عبارتی، وجود شبکه‌‌های ارتباطی در فضای واقعی بیشترین اثر را بر مشارکت سیاسی (آشکار و پنهان) به‌منزلۀ یک کل داشته است. در مرحلۀ دوم، متغیر سرمایۀ اجتماعی موجود در فضای مجازی حدود 33 درصد از مشارکت سیاسی شهروندان را تبیین کرده است. این به آن معناست که حضور و فعالیت در شبکه‌‌های اجتماعی مجازی و پیوند با افراد غریبه و کسانی که ارتباط نزدیک و صمیمی با آنها وجود ندارد و پیوند با آنها بر اعتماد عام مبتنی است، اثر معنادارتری بر مشارکت سیاسی شهروندان داشته است. متغیر سرمایۀ اجتماعی ‌‌درون‌گروهی در فضای غیرمجازی نیز اثر معنادری بر فعالیت‌‌ها و مشارکت سیاسی افراد بر جای گذاشته است (148/0)؛ درنهایت، بعد ‌‌درون‌گروهی مجازی سرمایۀ اجتماعی در رتبۀ آخر اثرگذاری قرار دارد (102/0).

 

نتیجه

توسعۀ سیاسی همواره به‌منزلۀ آمال مطلوب جوامع مختلف در جهان مطرح بوده است و بدون تردید، تصور توسعۀ سیاسی بدون مشارکت آن هم از نوع سیاسی آن تقریباً ناممکن است. مشارکت سیاسی کانونی‌ترین و مقدم‌ترین وجه توسعۀ سیاسی است. در سال‌‌های اخیر، نگرانی‌‌های بسیاری دربارۀ وضعیت مشارکت سیاسی و روند کاهشی و فرسایشی آن ازسوی متفکران مطرح شده است. برخی دانشمندان نیز بر تغییر محتواها و اشکال مشارکت سیاسی تأکید و ایدۀ روند و سیر نزولی مشارکت را رد می‌کنند. در این راستا، هدف مطالعۀ حاضر فهم و واکاوی این ایده‌‌های متفاوت با مراجعه به وضعیت مشارکت سیاسی شهروندان سنندجی مبتنی بر مفهوم سرمایۀ اجتماعی و به‌ویژه شکل نوظهور آن یعنی سرمایۀ اجتماعی مجازی یا سرمایۀ اجتماعی در فضای مجازی در شهر سنندج بوده است. یافته‌‌های توصیفی پژوهش نشان می‌‌‌‌دهند میانگین مشارکت سیاسی که براساس مطالعۀ اکمان و آمنا (2012) به دو بعد مشارکت سیاسی آشکار و پنهان تفکیک شده بود، در محدوده‌‌های متوسط قرار داشته است؛ البته نتایج نشان‌دهندۀ وضعیت مناسب‌تر و بالاتر مشارکت سیاسی آشکار میان شهروندان سنندجی بود. این موضوع تأییدکنندۀ نظرهای اینگلهارت و همکاران (1389) است که بر همزمانی حضور در جامعۀ سنتی و صنعتی و انجام کنش‌‌های سیاسی متعارف تأکید دارند. به این معنا، فرایندی که در کشور در راستای اشکال مشارکت آغاز شده و نشانه‌‌های آن در پاسخ‌‌های شهروندان و میزان مشارکت آنها در اشکال پنهان مشهود است، در ابتدای راه است و عوامل جانبی دیگری باید مداخله کنند تا این دگرگونی در نوع مشارکت به وقوع بپیوندد؛ به عبارتی، اشکال سنتی مشارکت مانند ‌‌رأی‌دادن، مشارکت در احزاب و سازمان‌‌های سیاسی دولتی و ... هنوز هم اهمیت بیشتری نسبت به سایر اشکال مشارکت دارند؛ اما روند پیشروی در جامعۀ سیاسی ایران و مشاهدات و مستندات نشان‌‎دهندۀ تغییری اساسی در آینده‌ای نزدیک در اولویت گزینش اشکال جدید مشارکت مانند اعتصاب و اعتراض و نوشتن طومار و مواردی از این دست است.

نتایج حاصل از آزمون فرضیه‌ها، برآوردها و سطح معناداری نیز نشان داده‌اند اثر هر چهار بعد سرمایۀ اجتماعی (‌‌برون‌گروهی-‌‌درون‌گروهی) در فضای مجازی و غیرمجازی بر متغیر وابستۀ مشارکت سیاسی معنادار بوده است؛ درنتیجه، متغیر سرمایۀ اجتماعی (‌‌برون‌گروهی-‌‌درون‌گروهی) در فضای مجازی و واقعی اثر معناداری بر مشارکت سیاسی بر جای گذاشته است که این نتیجه با مطالعات تجربی بنت و همکاران (2014)، کاوادا (2015) و روسا (2014) مبنی بر اثر حضور در فضای مجازی بر حذف محدودیت‌‌های نهادی، فضایی، زمانی، قانونی و ساختی موجود بر ارتباطات و تبادل اطلاعات و بهبود انجام اعمال و کنش‌‌های جمعی و افزایش منابع کنش و تقویت بسیج شهروندان و دموکراسی مشارکتی همخوانی و هماهنگی داشته است. همچنین با نتایج مطالعۀ اسکوریج و همکاران (2009) دربارۀ اثر پیوندهای ‌‌برون‌گروهی بر مشارکت سیاسی و اسکوریچ و همکاران (2016) دربارۀ اهمیت حضور در فضای مجازی برای مشارکت مدنی همخوانی داشته است. نتایج همچنین تأییدکنندۀ نظریه‌‌‌های متفکرانی مانند همپتون (2011) است. او معتقد است «تنوع شبکۀ فراگیر پیش‌بین مهم‌تر و مناسب‌تری از رفتارهای مدنی و شهروندی است تا پیوندهای قوی کوچک و منسجمی که مردم را با شدت بیشتری به هم مرتبط می‌کنند» (Hampton, 2011: 510). همچنین با ایدۀ کان و کلنر (2004: 94) با اشاره به خرده‌فرهنگ‌‌های فعال آنلاین فضای مجازی به‌منزلۀ فضای حیاتی تازه برای سیاست و فرهنگ همخوانی دارد. همزمان بیمبر و همکاران (2009) اشاره می‌کنند که فناوری‌‌‌های ارتباطی با فراهم‌کردن امکان عبور از مرز خصوصی به عمومی، انعطاف‌پذیری و استقلال بیشتری برای کنش جمعی فراهم می‌کنند.

نتایج پژوهش حاضر بیان‌کنندۀ ارتباط معنادار متغیر سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی و تاحدودی ‌‌درون‌گروهی در فضای واقعی با مشارکت سیاسی بوده‌اند؛ البته این نتیجه میان پژوهش‌‌های پیشین نتایج متضادی را نشان داده است. برخی مطالعات بر اهمیت سرمایۀ اجتماعی ‌‌برون‌گروهی و نقش مثبت آن برای مشارکت سیاسی تأکید کرده‌اند. در این زمینه مهم‌ترین مطالعه و ایده به رابرت پاتنام مربوط است که بر اثر سرمایۀ اجتماعی و شبکه‌‌های اعتماد بر مشارکت مدنی تأکید می‌کند. همان گونه که در مباحث نظری به آن اشاره شد، پاتنام سنت‌های مدنی (وجود انواع اعتماد به‌ویژه اعتماد سیاسی) را موجب مشارکت شهروندان، پیروی از قوانین و ایجاد شبکه‌‌های اجتماعی و سیاسی می‌داند. ازنظر او این عوامل به‌همراه درستکاری و همبستگی، جوامع مدنی و دموکراتیکی ایجاد کرده‌اند که از سستی، ناکارآمدی و فساد حاکم در مناطق جنوبی که از نبودن این عوامل رنج می‌برند، به دورند (پاتنام، 1379: 39)؛ درنهایت، او تأکید می‌کند که عامل کلیدی که جوامع دارای حاکمیت مطلوب را از جوامع بدون آن متمایز می‌کند، فضیلت مدنی است (ادواردز و قولی، 1389 :344). از دیدگاه پاتنام سرمایۀ اجتماعی نهفته در هنجارها و شبکه‌‌های مشارکت مدنی، پیش‌شرط توسعۀ اقتصادی، گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک و درنهایت، حاکمیت کارآمد و دموکراتیک است. علاوه بر آن، نتایج این فرضیه با مطالعات تجربی ازجمله مطالعات همتی و احمدی (1393)، پاتنام (2000) و ولکاک و نارایان (1389) همخوانی دارد؛ اما در این میان مطالعاتی نیز بوده‌اند که بر نقش تاحدودی نامناسب سرمایۀ اجتماعی در فضای واقعی برای ترویج مشارکت سیاسی و درنتیجه، گسترش دموکراسی تأکید کرده‌اند. در مجموع، نتایج این پژوهش وجود یک رابطۀ خطی و مستقیم بین ابعاد مختلف چهار بعد سرمایۀ اجتماعی با مشارکت سیاسی را نشان می‌دهند.

علاوه بر آن، نتایج تحلیلی مطالعه نشان‌دهندۀ اثر معناداری حضور در فضای مجازی به‌ویژه روابط ‌‌برون‌گروهی آن بر اشکال مشارکت سیاسی جدید (پنهان) است. در مقابل وجود سرمایۀ اجتماعی برون‌گروهی واقعی ارتباط معنادارتری با شکل آشکار و متعارف مشارکت سیاسی داشته است. این نتایج تأییدکنندۀ مطالعات اسکوریچ و همکاران (2009) و تأکید آنها بر نقش پیوندهای ‌‌برون‌گروهی آنلاین در شکل‌گیری شیوه‌‌های جدید مشارکت سیاسی، آکشای و همکاران (2015) و نتایج آنها مبنی بر نقش شبکه‌‌های اجتماعی مجازی بر شیوه‌‌های جدید مشارکت بوده است. نتایج همزمان با ایده‌‌های کان و کلنر (2004: 94) در موضوع خرده‌فرهنگ‌‌های فعال آنلاین و تلقی فضای مجازی به‌منزلۀ فضای حیاتی تازه برای سیاست و فرهنگ، شکل‌گیری انعطاف‌پذیری و استقلال کنش جمعی در فضای مجازی مطرح‌شده ازطرف بیمبر و همکاران (2009)، اهمیت تقویت شخصی‌سازی کنش جمعی آنلاین بنت و همکاران (2014)، ایرل و کیمپورت (2011) و ویژگی‌‌های نوآورانۀ اشکال مشارکت عمومی آنلاین مانند سایت‌‌های اعتراضی آنلاین، بایکوت‌‌های آنلاین و کمپین‌‌های ایمیلی و توانایی آنها برای تغییر اشکال تثبیت‌شدۀ فعالیت عمومی بدون نیاز به اعتراض آفلاین همسوست.

به هر حال، نتایج تجربی مطالعۀ حاضر را به‌لحاظ جامعه‌شناختی می‌توان اینگونه تفسیر کرد که با ظهور جامعۀ شبکه‌ای و فضای اجتماعی مجازی، شکل، محتوا و کیفیت تعاملات انسانی و به‌دنبال آن کنش‌‌های مدنی و سیاسی دچار تغییرات چشمگیری شده‌اند که مطالعه و تحلیل آنها براساس مبانی نظری پیشین تاحدودی دشوار و ناممکن است؛ ازاین‌رو، در کنش‌‌های مدنی و سیاسی، سخن از مشارکت نامتعارف ازسوی اینلگهارت و همکاران (2009) و تأکید بر روندی است که در آن نوع کنش‌‌های مدنی از شکل‌‌های متعارف خود (ازجمله حضور در احزاب و کنش‌‌های مدنی حزبی و سخت) فاصله گرفته است و وجه غالب (اگرچه امروزه تنها در جوامع غربی) صورت تازه‌‎ای از کنش مدنی است که براساس ارتباطات مجازی و کنش‌‌ها و فعالیت‌‌های بی‌نیاز از پیوندهای منظم و ثابت شکل گرفته است. این روندی است که با رشد جامعۀ شبکه‌ای در کشورهای در حال توسعه ازجمله ایران نیز در حال گسترش است. نشانه‌‌ها و مصداق‌‌های چنین روندی در فعالیت‌‌های سیاسی و مدنی در حوزه‌‌های زیست‌محیطی، منابع آبی، طرفداری از حیات وحش ایرانی و حمایت از هوای پاک در جامعۀ ایران و کردستان است که در مواردی به موفقیت‌‌هایی نیز دست یافته است. همچنین اعتراضات و اعتصابات کارگری، کامیون‌داران، بازاریان، نوشتن طومارهای اعتراضی ازسوی اصناف، گردهمایی‌‌های بدون رهبر و مبتنی بر موضوعی خاص جماعت‌‌های مختلف در مکان‌‌های مختلف از تخت جمشید تا بازار و پارک و پاساژ (کوروش) ازجمله نمودهای برجستۀ این تغییرات در یکی دو سال اخیر در جامعه و سیاست ایران و البته کردستان بوده است. از این منظر، به نظر می‌‎رسد نمی‌توان تمام تغییرات را به‌‌دلیل رشد فضای مجازی قلمداد کرد و به‌صراحت بر اهمیت و کارکرد مثبت فضای مجازی برای توسعۀ سیاسی و در مطالعۀ حاضر مشارکت سیاسی و اشکال آن سخن گفت؛ اما می‌توان عنوان کرد که به احتمال بسیار همزمان با رشد رسانه‌‌ها و شبکه‌‌های اجتماعی مجازی، وجه جدیدی از سرمایۀ اجتماعی و شکل تازه‌ای از اعتماد به‌ویژه اعتماد تعمیم‌یافته برای ترویج و توسعۀ مشارکت سیاسی و مجراهای آن شکل گرفته است که بدون تردید عامل مقوم اشکال تازۀ مشارکت سیاسی خواهد بود؛ مشارکتی بدون رهبر، منعطف، تاحدودی پیش‌بینی‌ناپذیر و نامتعارف، موضوعی و البته با مشارکت تعداد کمتر افراد (در مقایسه با مشارکت‌‌های پیشین) خواهد بود که نتایج آن در صورت تداوم و تکرار به توسعۀ سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایرانی کمک می‌کند.



[1]Adler & Goggin

[2]Teorell

[3]Skoric et al.

[4]Jottier & Heyndels

[5] Ikeda & Boase

[6]Effing et al.

[7] Smith et al.

[8] Williams

[9]Haythornthwaite

[10]Hampton

[11]Pinkett

[12]Almond & Verba

[13]Huntington & Nelson

[14] Barnes et al.

[15]Verba & Nye

[16] Ekman & Amnå

[17]Bimber et al.

[18]Bennett et al.

[19]Granovetter

ادواردز، ر. و قولی، م. (1389). «جامعۀ مدنی و سرمایۀ اجتماعی: فراتر از آرای پاتنام»، در سرمایۀاجتماعی،اعتماد، دموکراسیوتوسعه، تدوین کیان تاجبخش، ترجمۀ: افشین خاکباز و حسن پویان، تهران: شیرازه، ص 368-335.
اسلامی، س. (1391). «تعیین و محاسبۀ درجۀ توسعه‌یافتگی استان‌های کشور طی دو مقطع (۱۳۸۵-۱۳۷۵)»، مجلۀ اقتصادی وزارت اقتصاد و دارایی (دوماهنامۀ بررسی مسائل و سیاستهای اقتصادی)، س ۱۲، ش 1، ص 68-41.
اشتریان، ک. و امیرزاده، م. (1394). «بررسی تأثیرات شبکه‌های اجتماعی مجازی بر مشارکت سیاسی؛ مطالعۀ موردی: شهر تهران»، فصلنامۀ سیاست، د 45، ش 4، ص 852-821.
اینگلهارت، ر. و ولزل، ک. (1389). نوسازی، تغییر فرهنگی و دموکراسی، ترجمۀ: یعقوب احمدی، تهران: کویر.
باستانی، س.؛ کمالی، الف. و صالحی، م. (1388). «سرمایۀ اجتماعی شبکه و اعتماد متقابل بین‌شخصی»، فصلنامۀ مسائل اجتماعی ایران، س 16، ش 61، ص 81-41.
باگناسکو، آ. (1388). «اعتماد و سرمایۀ اجتماعی»، در راهنمای جامعهشناسی سیاسی، ترجمۀ: محمد خضری، فرامرز تقی‌لو و سعید فرزادپور، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی. ص 45-28.
پاتنام، ر. (1379). دموکراسی و سنتهای مدنی، ترجمۀ: محمدتقی دلفروز، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور.
پناهی، م. و خوشفر، غ. (1390). «بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر مشارکت سیاسی؛ مطالعۀ موردی: استان گلستان»، مجلۀ مطالعات جامعهشناختی جوانان، د 1، ش 2، ص 154-132.
دواس، د. الف. (1383). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمۀ: هوشنگ نایبی، تهران: نشر نی.
راش، م. (1377). جامعه و سیاست؛ مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمۀ: منوچهر صبوری، تهران: سمت.
رهبرقاضی، م.؛ گشول، س.؛ عربیان، ح. و آشنایی، س. (1395). «فرهنگ سیاسی - مشارکتی و تأثیرات سرمایۀ اجتماعی»، مطالعات توسعۀ اجتماعی فرهنگی، د 4، ش 4، ص 122-101.
ریتزر، ج. و گودمن، د. ج. (1390). نظریۀ جامعه‌‎شناسی مدرن، ترجمۀ: خلیل میرزایی و عباس لطفی‌زاده، تهران: جامعه‌شناسان.
شارع‌پور، م. (1385). سرمایۀ اجتماعی، مفهومسازی، سنجش و دلالتهای سرمایهگذاری، مازندران: سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی.
شجاعی‌باغینی، م.؛ مهرمنش، آ. و انصاری، ر. (1387). مبانی مفهومی سرمایۀ اجتماعی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
عبدالهیان، ح. و حقگویی، الف. (1388). «تبیین رابطۀ کاربری اینترنت و مشارکت سیاسی در ایران»، مجلۀ جامعهشناسی ایران، د 10، ش 4، ص 159-130.
کرمانی، ح. و پاکدامن، ی. (1395). «مطالعۀ رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی کاربران ایران در فیس‌بوک و مشارکت مدنی آنها در دنیای واقعی»، مجلۀ پژوهشهای ارتباطی، ش 87، ص 35-9.
نادری، الف. (1396) «فراتحلیل مشارکت سیاسی دانشجویان ایرانی؛ مطالعه اثربخشی عوامل تبیین‌کننده»، مطالعات جامعهشناختی (نامۀ علوم اجتماعی سابق)، د 24، ش 1، ص 290-259.
ولکاک، م. و نارایان، د. (1389). «سرمایۀ اجتماعی و تبعات آن برای نظریۀ توسعه، پژوهش و سیاست‌گذاری»، در ‌‌سرمایۀ اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه، تدوین کیان تاجبخش، ترجمۀ: افشین خاکباز و حسن پویان، تهران: شیرازه. ص 568-525.
هانتینگتون، س. (1373). موج سوم دموکراسی در پایان سدۀ بیستم، ترجمۀ: احمد شهسا، تهران: روزنه.
همتی، ر. و احمدی، و. (1393). «تحلیل جامعه‌شناختی از وضعیت فرهنگ شهروندی و عوامل تبیین‌کنندۀ آن؛ مورد مطالعه: شهر ایوان»، برنامه‌ریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، ش 18، ص 183-139.
Adler, R. P. & Goggin, J. (2005) “What Do We Mean by Civic Engagement?” Journal of Transformative Education, 3 (3): 236-253.
Akshy, E. Messing, S. & Adamic, L. (2015) “Exposure to Ideologically Diverse News and Opinion on Facebook.” Science, 348: 1130–1132.
Almond, G. A. & Verba, S. (1963) The Civic Culture. Princeton: Princeton University Press.
Arneil, B. (2006) Diverse Communities The Problem with Social Capital. Cambridge: Cambridge University Press.
Barnes, S. Allerbeck, K. Farah, B. Heunks, F. Inglehart, R. Jennings, M. Klingemann, H. Marsh, A. & Rosenmayr, L. (1979) Political Action: Mass Participation in Five Western Democracies. London & Beverly Hills: Sage.
Bell, D. (1993). Communitarians and Its Critics. Oxford: Clarendon Press.
Bellin, E. (2012) “Reconsidering the Robustness of Authoritarianism in the Middle East.” Comparative Politics, 44: 127-149.
Bennett, D. & Fielding, P. (1999) The Net Effect: How Cyberadvocacy is Changing the Political Landscape, Merrifield, VA: e-advocates Press.
Bennett, W. L. Segerberg, A. & Walker, S. (2014) “Organization in the Crowd: Peer Production in Large-Scale Networked Protests.” Information, Communication & Society, 17 (2): 232-260.
Bimber, B. Stohl, C. & Flanagin, A. J. (2009) “Technological Change and the Shifting Nature of Political Organization.” In A. Chadwick & P. N. Howard (Eds.), The Routledge Handbook of Internet Politics, New York, NY: Routledge. 72–85.
Bode, L. (2012) “Facebooking it to the Polls: A Study in Online Social Networking and Political Behavior.” Journal of Information Technology & Politics, 9 (4): 352-369.
Bode, L. Vraga, E. K. Borah, P. & Shah, D. V. (2014) “A New Space for Political Behavior: Political Social Networking and its Democratic Consequences.” Journal of Computer-Mediated, 19 (3): 414-429.
Boyd, D. M. & Ellison, N. B. (2007) “Social Network Sites: Definition, History and Scholarship.” Journal of Computer-Mediated Communication, 13 (1): 210-230.
Dalton, R. (2006). Citizen Politics: Public Opinion and Political Parties in Advanced Industrial Democracies. Washington: CQ Press.
Earl, J. & Kimport, K. (2011) Digitally Enabled Social Change: Activism in the Internet Age. Cambridge: MIT Press.
Effing, R. Hillegersberg, J. & Huibers, T. (2011) “Social Media and Political Participation: Are Facebook, Twitter and YouTube Democratizing Our Political Systems?” International Federation for Information Processing, 15 (3): 25-35.
Fox, S. (2014) “Is it Time to Update the Definition of Political Participation? Review of Political Participation in Britain: The Decline and Review of Civil Culture.” Parliamentary Affairs, 67: 495-505.
Granovetter, M. S. (1973) “The Strength of Weak Ties.” American Journal of Sociology, 78 (6): 1360-1380.
Hampton, K. N. (2011) “Comparing Bonding and Bridging Ties for Democratic Engagement.” Information, Communication & Society, 14: 510-528.
Haythornthwaite, C. (2002). “Strong, Weak and Latent Ties and the Impact of New Media.” The Information Society, 18 (5): 385-401.
Huntington, S. & Nelson, J. (1976) No Easy Choice: Political Participation in Developing Countries. Harvard: Harvard University Press.
Ikeda, K. & Boase, J. (2011) “Multiple Discussion Networks and Their Consequences for Political Participation.” Communication Research, 38 (5): 660-683.
Inglehart, R. (1997) Modernization and Postmodernization. Cultural, Economic and Political Change in 43 Societies. Princeton: Princeton University Press.
Inglehart, R. & Welzel, C. (2009) “Political Culture and Democracy: Analyzing Crosslevel Linkages.” Comparative Politics, 36 (1): 61-79.
ahn, R. & Kellner, D. (2004) “New Media and Internet Activism: from the Battle of Seattle to Blogging.” Journal of New Media and Society, 4 (1): 87-110.
Kavada, A. (2015) “Creating the Collective: Social Media, the Occupy Movement and its Constitution as a Collective Actor.” Information, Communication & Society, 18: 872-886.
Milbrath, L. W. & La Goel, M. (1983) Political Participation. How and Why People Get Involved in Politics. Chicago: RandMcNally.
Pasek, J. More, E. & Romer, D. (2009) “Realizing the Social Internet? Online Social Networking Meets offline Civic Engagement.” Journal of Information Technology & Politics, 6: 197-215.
Pempek, T. Yermolayeva, Y. & Calvert, S. (2009) “College Students Social Networking Experiences on Facebook.” Journal of Applied Developmental Psychology, 30: 227-238.
Pinkett, R. (2003) “Community Technology and Community Building: Early Results from the Creating Community Connections Project.” The Information Society, 19 (5): 365-379.
Putnam, R. D. (2000) Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community. New York: Simon & Schuster.
Rojas, H. (2015) “Corrective Actions in the Public Sphere: How Perceptions of Media and Media Effects Shape Political Behaviors.” International Journal of Public Opinion Research, 22: 343-363. doi: 10.1093/ ijpor/ edq018.
Rosa, A. L. (2014) “Social Media and Social Movements Around the World.” In B. Patrut & M. Patrut (Eds.), Social Media in Politics: Case Studies on the Political Power of Social Media, London, England: Springer. 35-47.
Skoric, M. Goh, D. & Pang, N. L. (2016) “Social Media and Citizen Engagement: A Meta-Analytic Review.” New Media & Society, 18: 1817-1839. doi: 10.1177/1461444815616221.
Skoric, M. M. Ying, D. & Ng, Y. (2009) “Bowling Online, Not Alone: Online Social Capital and Political Participation in Singapore.” Journal of Computer Mediated Communication, 14: 414-433.
Smith, A. Lehman Schlozman, K. Verba, S. & Brady, H. (2009) The Internet and Civic Engagement. PEW Internet and America Life Project, Washington DC. Available at: Pew Internet & American Life Project. Retrieved from http://pewinternet.org/~/media//Files/Reports/2009/The Internet and Civic Engagement.pdf.
Teorell, J. (2006) “Political Participation and three Theories of Democracy: A Research Inventory and Agenda.” European Journal of Political Research, 45: 787-810.
Teorell, J. Torcal, M. & Montero, J. R. (2007) “Political Participation: Mapping the Terrain.” In J. W. van Deth, J. R. Montero, A. Westholm (Eds.). Citizenship and Involvement in European Democracies: A Comparative Analysis, London & New York: Routledge. 334-357.
Valenzuela, S. (2013) “Unpacking the Use of Social Media for Protest Behavior: The Roles of Information, Opinion Expression and Activism.” American Behavioral Scientist, 57: 920-942.
Verba, S. & Nye, N. (1972) Participation in America, Political Democracy and Social Equality. New York: Harper and Row.
Volpp, L. (2007) “The Culture of Citizenship.” Theoretical Inquiries in Law, 8 (2): 571. UC Berkeley Public Law Research Paper No. 1015142. Available at: SSRN: https://ssrn.com/abstract=1015142.
Wall, E. Gabriele, F. & Frans, S. (1998) “Getting the Goods on Social Capital.” Rural Sociology, 63 (2): 300-322.
Williams, D. (2006) “On and Off the ‘Net: Scales for Social Capital in an Online Era.” Journal of Computer-Mediated Communication, 11 (2): 593-628.
https://www.isna.ir/news/96082414391.