Structure and family performance in polygamous and monogamy families

Document Type : Research Paper

Authors

1 Yazd University, Iran

2 Yazd Univercity, Iran

Abstract

The central purpose of the current survey is to examine the role of family structure on its performance in polygamous and monogamy families in Zahedan. The research method is the type of scrolling and theoretical framework combining the ideas of Blood and Wolf, Butte and the McMaster Master Pattern. The statistical population included all the families of Zahedan, sampling method for single-wife families, cluster-multi-stage sampling (250), and sampling‌ method for polygamous families snowflak sampling (148). The questionnaire was The results are the indicative of the fact that the performance of families varies according to age, religion, and education of women, but the performance of families is not different in terms of income. Single-wife families have a better performance than a few married families, and there is a meaningful relationship between family structure and family function, and this relationship has been negatively and reversed, families that perform better have a lower traditional structure and families whose structure is traditional, has had a lower performance.
The outcomes received from the structural equation analysis also revealed that the gravest structural features of the family structure were decision-making dimensions and power. In addition, the most important structural features of family function, behavioral and interactive behavior, and the effect of family structure on family function was -0.75 which indicates a reciprocal relationship between these two variables, that is, increasing the traditional family structure has reduced the positive performance of families.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

ازدواج چندهمسری سازه‌ای اجتماعی و برساخت عوامل مختلف مذهبی، اجتماعی و فرهنگی جوامع است که بر تعادل و توازن عملکرد خانواده و روابط آن تأثیر می‌گذارد (قمری و خوشنام، 1390: 345). خانوادۀ چندهمسر خانواده‌ای است که در آن مرد بیش از یک همسر دارد؛ از‌این‎‌رو، شرایط و روابط ویژه‌ای بر این خانواده حاکم است و می‌توان انتظار داشت این شرایط در رفتار و عملکرد اعضای خانواده بازتاب داشته باشد. فرهنگ، مذهب، قدرت مرد در مالکیت منابع، قدرت و تصمیم‌گیری در خانواده ازجمله مؤلفه‌‌‌هایی‌اند که چندهمسری را رقم می‌‌‌زنند و درنهایت بر عملکرد خانواده اثر می‌گذارند.

پژوهش‌ها و مشاهده‌های فراوانی نشان می‌دهند با تغییر خانواده از تک‌همسری به چندهمسری، سیستم و عملکرد خانواده با تعارضات و چالش‌های بسیاری رو‌به‌رو می‌‌‌شود و خانواده امنیت روانی، احساسی، عاطفی و مالی خود را از دست می‌‌‌دهد (اعتمادی و ابراهیمی، 1389: 3). عملکرد خانواده شامل ابعادی همچون عاطفی، مالی، تعاملی، رفتاری، جنسی، نقش و تربیت فرزندان است. هر تغییری در خانواده با تغییراتی در عملکرد خانواده مصادف است. رفتار اعضای خانواده تابعی از سایر اعضاست و از آنجا که خانواده مایل به ایجاد تعادل است، هرگونه انحراف از قواعد این نهاد ازطرف هرکدام از اعضا، مقابلۀ دیگر اعضا را در پی خواهد داشت (قمری و خوشنام، 1390: 345).           

نتایج مطالعات الشرفی[1] (2017) و آل کرناوی و کنت مایمون[2] (2016) نشان دادند ساختار خانواده برحسب تک‌همسر و چندهمسر بودن بر سلامت روان، عزت نفس و رضایت زندگی فرزندان و زنان خانواده‌ها و عملکرد خانواده تأثیرگذار است و اعضا در این خانواده‌ها در موارد یادشده با مشکلات بیشتری روبه‌رو هستند.

برخی صاحب‌‌‌‌نظران بیان می‌‌‌کنند در بسیاری ازخانواده‌‌‌ها الگوهای ارتباطی، نقش‌‌‌ها و انتظارات با حضور همسر دوم تغییر می‌کنند، عواطف کاهش می‌‌‌یابند و صمیمیت‌ها کم می‌‌‌شوند. شکل‌‌‌گیری روابط مثلثی ازجمله متغیرهای مهم در کاهش عملکرد و رضایت زناشویی است (اعتمادی و ابراهیمی، 1389: 6).

بین صاحب‌نظران خانواده توافق کلی وجود دارد که ساختار قدرت در خانواده، فرایندی محوری در عملکرد و تعاملات خانواده‌های تک‌همسری و چندهمسری است (Whisman & Jacobson, 1990). قدرت بین‌فردی میزان تأثیری است که هر فرد در رابطه با دیگران به کار می‌‌‌گیرد؛ این قدرت از توانایی کنترل پاداش‌ها و هزینه‌ها و تجربۀ مشترک (زوجی) ناشی می‌‌‌شود. قدرت زوج‌ها باید در تصمیمات تجلی یابد که سبب اظهار شکایت یا جلوگیری از آن می‌‌‌شود (Solmon et al., 2004). بیشتر پژوهشگران صرف نظر از اختلافات لغوی، وجه تصمیم‌‌‌گیری را به نمایندگی از مفهوم ساختار قدرت در خانواده به کار می‌‌‌برند. وقتی سؤال می‌‌‌شود چه کسی در خانواده اعمال قدرت می‌‌‌کند، این امر به‌طور ویژه به تصمیم‌گیری‌ها در خانواده اشاره دارد (خاکپور و همکاران، 1394).

الگوی مک‌مستر بر ارتباط بین نقش مهم ساختار قدرت در خانواده و الگوهای تعاملی در تعیین و شکل‌‌‌دهی رفتار اعضای خانواده و کارکرد خانواده تأکید دارد. این الگو ابعاد مهم عملکرد اعضای خانواده را شامل حل مسئله، ارتباط، نقش‌‌‌ها، پاسخ‌‌‌دهی عاطفی، آمیزش عاطفی و کنترل رفتار بیان می‌‌‌کند (Epstein et al., 1978). به گمان صاحب‌نظران تمام خانواده‌‌‌های دارای ساختار سنتی و عملکرد ضعیف، در زمینۀ موضوعات عاطفی مشکل دارند و بیشتر آنها از طی فرایند حل مسئله عاجزند. در این خانواده‌‌‌ها ارتباطات نادیده گرفته می‌شوند یا صلاحیت ندارند، تخصیص و پاسخ‌‌‌دهیِ نقش مشخص و واضح نیست، گسترۀ واکنش‌‌‌های هیجانی محدود است، کمیت و کیفیت این واکنش متناسب با بافت و محیط غیرعادی است، اعضای خانواده به یکدیگر علاقه‌ای ندارند و دربارۀ یکدیگر سرمایه‌گذاری عاطفی نمی‌‌‌کنند (موسوی، 1391: 404).

نتایج پژوهش‌های کوئستر[3](2015) و واستون[4] (2014) در این زمینه نشان می‌‌‌دهند عواملی مانند بی‌توجهی به زنان در تصمیم‌گیری‌ها و تحصیلات پایین زنان نشان‌دهندۀ توزیع نامتوازن قدرت در خانواده‌اند که در سیستم پدرسالاری ریشه دارد و این توزیع نامتوازن قدرت در خانواده به اعضا آسیب می‌‌‌رساند (مردانی و موحد، 1395: 48).

نتایج پژوهش استفان[5] (2007) نشان می‌‌‌دهند رضایت زناشویی در خانواده‌های چندهمسر کمتر و میزان کشمکش بین هووها در این خانواده‌ها از خانواده‌های تک‌همسر بیشتر است. آلکرناوی و همکاران (2002) تفاوت زیادی در عملکرد خانواده، اختلالات روان‌شناختی و سطوح بالاتر هراس و دیگر چالش‌های روانی بین زنان خانواد‌ه‌های تک‌همسر و چندهمسر را گزارش کرده است. چندهمسری در ایران ساختار غالب نظام خانوادگی محسوب نمی‌‌‌شود و آمار دقیقی از میزان چندهمسری وجود ندارد؛ اما پژوهشگران سازمان ثبت احوال و وزارت بهداشت در مطالعه‌ای ملی تعداد خانواده‌‌‌های چندزنه در ایران را 8/2 درصد اعلام کرده‌اند (امانی، 1380: 43). در این میان، سهم جمعیت مسلمانان اهل تسنن در مقایسه با شیعه در مناطقی از ایران مانند سنندج، خراسان شمالی، آذربایجان غربی، لامرد، کهنوج، بوشهر، خوزستان و زاهدان در داشتن چند همسر بسیار بیشتر است (مجاهد و بیرشک، 1383: 60).

شهر زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، اقوام گوناگونی با ترکیب مذهبی شیعه و سنی دارد. چندهمسری در این منطقه در عقاید مذهبی ریشه دارد. به نظر می‌‌‌رسد همین امر سبب شده باشد چندهمسری در این شهر نسبت به برخی دیگر از مناطق ایران بیشتر به چشم بخورد. در این منطقه چندهمسری زیر سایۀ تشویق علمای اهل تسنن، ارزش معنوی و ثواب اخروی قرار دارد و بی‌ارتباط با سنت‌های خاص ازدواج نیست؛ زیرا نخستین ازدواج مردان در این منطقه از سنین پایین آغاز می‌‌‌شود، فاصلۀ سنی میان زوج‌ها بسیار زیاد است و گزینش زن اول طبق سنت از اختیارات قطعی والدین محسوب می‌‌‌شود. ازدواج دوم در بیشتر مواقع براساس میل و ارادۀ مردان خانواده، پس از کسب وجهۀ اجتماعی و اقتصادی انجام می‌شود؛ اما ازدواج‌های سوم و چهارم با تأیید اجتماعی و مذهبی همراه است (مجاهد و بیرشک، 1383: 60)؛ این در حالی است که در این مناطق بیشتر زنان با تحصیلات پایین، نداشتن منابع مالی و با شغل خانه‌داری به روابط زناشویی وارد می‌‌‌شوند و با تأیید مذهب و سنت همۀ اقتدار در خانواده را به مردان واگذار می‌‌‌کنند. در این مناطق با حفظ اقتدار مردانگی، برخی مردان همچنان تمایل دارند سلطه و قدرت اقتصادی و سنت چندهمسری خود را در خانواده حفظ کنند؛ بنابراین، ساختار قدرت در این منطقه به‌صورت مردسالارانه شکل گرفته است؛ این در حالی است که تغییرات ناشی از تغییر نگرش زنان دربارۀ روابط زن و مرد، تغییر کارکرد فرزندان در جامعۀ گذر، حضور زنان در عرصۀ اجتماع، افزایش نسبی در سطح تحصیلات و تأثیر رسانه‌ها، پذیرش عضو سوم در روابط زناشویی را برای زنان آزاردهنده کرده است. این تناقض دوگانه یعنی سلطۀ ساختار سنتی و تمایل مردان به چندهمسری و اکراه زنان جوان از آن، در جامعۀ سنتی زاهدان پدیده‌‌‌ای بسیار نامیمون است که در خانواده‌‌‌ها برای زنان تنش‌‌‌های فراوانی ایجاد می‌کند. در اینجا این سؤال‌ها مطرح می‌شوند: ساختار قدرت در خانوادۀ چندهمسری در مقایسه با خانوادۀ تک‌همسری چگونه است؟ عملکرد خانوادۀ چندهمسری با خانوادۀ تک‌همسری چه تفاوتی دارد؟ رابطۀ این دو متغیر در خانواده‌های تک‌همسری و چندهمسری چگونه است؟

 

ادبیات تجربی پژوهش

در این بخش پژوهش‌های مرتبط با موضوع در دو قسمت پژوهش‌های داخلی و خارجی مطرح می‌شوند:

بخشی‌‎پور و همکاران (1396) در پژوهش «تبیین جامعه‌شناختی توزیع قدرت متقارن و نامتقارن در خانواده و تأثیرات آن بر سبک زندگی زنان» به این نتیجه رسیدند که توزیع قدرت در خانوادۀ معاصر به عدالت و تقارن بیشتری نیاز دارد. 46 درصد از خانواده‌های معاصر، توزیع قدرت متقارن و 54 درصد از آنها، توزیع قدرت نامتقارن مردمحور را تجربه می‌‌‌کنند. با مدرن‌‌‌ترشدن سبک زندگی زنان جامعه، ازخانواده‌هایی سالم‌تر و دموکراتیک‌تر بهره‌مند خواهیم شد.

ناصری و ساروخانی (1396) در پژوهش «بررسی عوامل مؤثر بر ساخت قدرت در خانواده» به این نتیجه رسیدند که 2/10 درصد خانواده‌ها ساخت‌‌‌ دموکراتیک‌‌‌ دارند، 3/79 درصد‌‌‌ تا‌‌‌ حدی دموکراتیک‌‌‌اند‌‌‌ و در 5/10 درصد از ‌‌‌خانواده‌‌‌ها‌‌‌ ساخت‌‌‌ غیردموکراتیک‌‌‌ حاکم‌‌‌ است؛ درنتیجه، متغیرهای‌‌‌ منزلت‌‌‌ شغلی‌‌‌ زن،‌‌‌ تحصیلات‌‌‌ همسر،‌‌‌ درآمد زن، ‌‌‌فاصلۀ سنی‌‌‌ زوج‌ها، بعد خانوار تصور اقتدارگرای ‌‌‌شوهر ‌‌‌با متغیر ‌‌‌وابسته ‌‌‌رابطۀ ‌‌‌معنی‌‌‌دار آماری داشته‌اند.

محمدی و آسکانی (۱۳۹۴) در پژوهش «مطالعۀ سلامت روانی مردان با تأکید بر سنت چندهمسری» پیامدهای چندزنی در حوزۀ سلامت روانی مردان تک‌همسر و چندهمسر شهرستان سرباز را بررسی کردند. یافته‌های آنها نشان دادند در مجموع، سلامت خانواده‌های چندهمسر ازنظر میانگین میزان مشارکت همدلانه و پیوند عاطفی به شکل معناداری از خانواده‌های تک‌همسر پایین‌تر است.

خاکپور و همکاران (1394) در پژوهش «نقش ابعاد ساختار قدرت خانواده در سازگاری زناشویی» به این نتیجه رسیدند که بین سازگاری زناشویی و ابعاد ساختار قدرت در خانواده رابطۀ معنی‌داری وجود دارد و هر سه بعد ساختار قدرت قادرند سازگاری زناشویی را پیش‌بینی کنند. الگوی ساختار قدرت در خانواده در سازگاری زناشویی نقش مهمی دارد و ساختار قدرت خانواده در ایران در حال تغییر است.

ریگی‌گوته و همکاران (۱۳۹۲) در پژوهش «بررسی تأثیر ساختار خانواده بر گرایش به رفتارهای پرخطر و ابعاد سازگاری دانش‌آموزان در خانواده‌‌های تک‌همسری و چندهمسری» نشان دادند بین دو گروه به‌‎لحاظ رفتارهای پرخطر و سازگاری تفاوت معناداری وجود دارد و میان دانش‌آموزان خانواد‌ه‌‌های چندهمسری میزان سازگاری، کم و گرایش به رفتارهای پرخطر، زیاد است.

گورای[6] (2017) با بررسی تجربیات مردان چندهمسر در مناطق زیمبامبو، نشان داد مردان در خانواده‌های چندهمسر مشکلاتی مانند محدودیت‌های مالی را تجربه می‌‌‌کنند. مشکلاتی ازجمله روابط نامناسب با کودکان، درگیری با همسران، توهین، بیماری و تنهایی نیز در این خانواده‌‌‌ها به چشم می‌‌‌خورد.

الشرفی(2017) تأثیر ساختار خانواده بر نوجوانان عربستان سعودی را بررسی و نوجوانان خانواده‌های چندهمسر و تک‌همسر را ازلحاظ سلامت روانی (عزت نفس، رضایت از زندگی و افسردگی) مقایسه کرده است. او علاوه بر بررسی تأثیر ساختار خانواده، چند متغیر جمعیت‌شناختی بر سلامت روان نوجوانان و رفتار آنها، نقش روابط والدین و نوجوانان را نیز بررسی کرده است. نتایج نشان دادند نوجوانان خانواده‌های چندهمسر مشکلات بیشتری در سلامت روانی و ابعاد گوناگون آن نسبت به نوجوانان خانواده‌های تک‌همسر دارند.

آل کرناوی و کنت مایمون (2016) پژوهشی برای بررسی روان‌شناختی، عزت نفس و رضایت از زندگی زنان در ازدواج‌های چندهمسر و تک‌همسر در سوریه انجام داده و نشان داده است زنان در ازدواج‌های چندهمسری، اعتماد به نفس پایین‌تر، رضایت از زندگی کمتر و علائم سلامت روان کمتری نسبت به زنان در ازدواج‌های تک‌همسر دارند.

نیهایه داد و همکاران[7] (2013) چندهمسری، سلامت روانی و موقعیت اجتماعی زنان بادیه‌نشین را بین کشورهای عربی بررسی کردند. طبق نتایج این پژوهش زنان در خانواده‌‌‌های چندهمسر به میزان بسیار بیشتری علائم افسردگی‌‌‌ را دارند؛ درنتیجه، سلامت روانی این گروه از زنان خانواده‌های تک‌همسر کمتر است و موقعیت اجتماعی پایین‌‌‌تری نیز دارند که باید حمایت اجتماعی لازم نسبت به این گروه صورت گیرد.

فریدست و استروشاین[8] (2012) با بررسی ساختار خانواده و تفاوت در عملکرد آن و اثرات تعاملی سرمایۀ اجتماعی و ساختار خانواده، به این نتیجه رسیدند که سطح عملکرد خانواده در خانواده‌های تک‌همسر و دو همسر متفاوت است. تأثیر همبستگی اجتماعی به عملکرد خانواده، به نوع خانواده بستگی دارد.

استفان (2007) در پژوهش «بررسی میزان رضایت زناشویی در خانواده‌های چندهمسر در شهر ابوظبی امارات متحدۀ عربی» نشان می‌دهد رضایت زناشویی در خانواده‌های چندهمسر از خانواده‌های تک‌همسر کمتر است. گرچه میزان رضایتمندی با افزایش تعداد فرزندان پسر خانواده افزایش پیدا می‌‌‌کند، میزان کشمکش بین هووها در این شرایط افزایش می‌یابد؛ زیرا داشتن فرزند پسر به‌منزلۀ یکی از منابع باارزش امکان کشمکش در روابط خانوادگی را فراهم می‌‌‌کند.

آل کرناویو همکاران (2002) پژوهشی با عنوان «بررسی جنبه‌های بهداشت روانی نوجوانان عرب اسرائیلی در خانواده‌های چندهمسر در مقابل خانواده‌های تک‌همسر» انجام دادند. در این پژوهش نمونه‌های مربوط به خانوادۀ چندهمسر، سطح پایین وضعیت اجتماعی - اقتصادی، پیشرفت تحصیلی و تحصیلات والدین خود را گزارش کرده‌اند. یافته‌ها بیان می‌کند که این متغیرها ممکن است نسبت به نوع ساختار خانواده تأثیر مستقیم‌تری بر سلامت روان کودکان داشته باشد. همچنین عملکرد خانواده دربارۀ درک‌شدن بهترین پیش‌بینی‌کنندۀ سلامت روان است.

لی و بتی[9] (2002) با بررسی ساختار خانواده و تأثیر آن بر تصمیم‌گیری در خانواده به این نتیجه رسیدند که مادرانِ دارای نقش در تأمین هزینه‌های خانوادگی، در فرایند تصمیم‌گیری تأثیر زیادی دارند و میزان تأثیری که به‌وسیلۀ بزرگسالان اعمال می‌‌‌شود به جهت‌گیری‌های نقش جنسیتی خانوادگی و موقعیت شغلی مادران آنها وابسته است.

همان گونه که مشاهده شد، مطالعات گوناگون از زوایای مختلف بحث ساختار خانواده و عملکرد آن را بررسی کرده‌اند و به نتایج جالب‌توجهی نیز دست یافته‌اند؛ اما در هیچ یک از این آثار به‌صورت کامل نقش ساختار تک‌همسری و چندهمسری و ساختار سنتی بر عملکرد خانواده بررسی نشده است؛ در حالی که در پژوهش حاضر سعی می‌شود با سنجش ابعاد گوناکون عملکرد خانواده، نتایج جامع‌تر و کامل‌تری نسبت به موضوع به دست آید.

 

ادبیات و چارچوب نظری

صاحب‌نظران از زوایای مختلف دربارۀ ساختار خانواده و عملکرد آن بحث کرده‌اند. ساختار خانواده و ابعاد آن را می‌‌‌توان براساس نظریات متفاوتی بررسی کرد. یکی از نظریه‌‌‌های تبیین‌کنندۀ ساختار قدرت در خانواده، نظریۀ ساختار قدرت بلاد و ولف است. آنها برای تبیین روابط قدرت نظریۀ منابع را مطرح می‌‌‌کنند (موحد و همکاران، 1391: 164). فرض اساسی در این نظریه آن است که فرد منابع و امکاناتی را در اختیار دارد که برای رسیدن به اهداف، نیازها، خواسته‌‌‌ها و علایقش مهم‌اند و قادر است بر دیگران با اهداف، نیازها و خواسته‌های مشابه اثر بگذارد. در مقابل فرد می‌‌‌تواند در برابر خواسته‌‌‌های دیگرانی که چنین منابعی را در اختیار ندارند، مانع ایجاد کند که درواقع، نوعی اعمال قدرت محسوب می‌‌‌شود. بلاد و ولف معتقدند تعادل قدرت بین زن و شوهر تا حدی از نقش‌های ازدواج تأثیر می‌گیرد (موحد و همکاران، 1391: 165). این نظریه بیان‌کنندۀ آن است که توازن قدرت در تصمیم‌گیری‌ها، به طرف فردی خواهد بود که بزرگ‌ترین منابع را در اختیار دارد. همچنین بلاد و ولف معتقدند تعادل و توازن قدرت در تصمیم‌گیری‌ها به نفع کسی است که منابع و امکانات بیشتری را به خانه می‌آورد. هرچه منابع در اختیارِ فرد بیشتر باشد، قدرت بیشتری دارد و چنین فردی حق دارد تصمیمات مهم تأثیرگذار بر کل خانواده را بگیرد. آنها همچنین معتقدند افزایش سطح تحصیلات مرد و پایگاه شغلی او از منابعی‌اند که مرد می‌تواند از آنها برای کسب قدرت بیشتر در روابط خانوادگی استفاده کند. تصمیمات زن و شوهر در امور زندگی نتیجۀ مستقیم سهم هر یک از آنها در منابع است که این منابع احساس مدیون و مقروض‌بودن ایجاد می‌کنند (عباسی‌اسفجیر، 1395: 158). بر این اساس فرض می‌شود که سطح تحصیلات، درآمد، پایگاه شغلی، سن و طول مدت ازدواج متغیرهای اثرگذار بر توزیع قدرت در خانواده‌اند؛ بنابراین، طبق این نظریه انتظار می‌رود در خانواده‌های دارای الگوی سنتی، ساختار خانواده به‌لحاظ روابط قدرت، الگوی تصمیم‌گیری و توزیع منابع بیشتر در اختیار مردان باشد و حتی همین قدرت حاکم و دسترسی به انواع منابع به آنها این امکان را بدهد که بیش از یک همسر در اختیار داشته باشند. از مهم‌ترین عوامل در حفظ بقا و تعادل سیستم اجتماعی، تقسیم متعادل و توافق‌آمیز منابع است. به نظر می‌رسد هنگامی که توزیع منابع در کنترل مرد باشد، این عامل سبب شود او ازلحاظ تصمیم‌گیری و به دست گرفتن قدرت هم جایگاه برتر را داشته باشد. این سه عامل بر یکدیگر تأثیرگذارند و در کنترل داشتن هر یک از آنها بر دیگری نیز اثر می‌گذارد.

بات در نظریۀ خود دربارۀ توزیع قدرت در خانواده‌ها معتقد است خانواده‌هایی که در آنها زن و شوهر سهم یکسانی از قدرت دارند، خانواده‌های برابر یا متعادل ازنظر توزیع قدرت‌اند؛ بنابراین، کمتر پدرسالاراند و خانواده‌هایی که در آنها میزان برخورداری زن و شوهر از قدرت یکسان نیست یا همان خانواده‌های نابرابر و نامتعادل ازنظر توزیع قدرت، سطوح بالایی از پدرسالاری را تجربه خواهند کرد. همان طور که بیان شد، وجه مهمی از قدرت به چگونگی تصمیم‌گیری‌‌‌ها برای عمل برمی‌‌‌گردد. چگونگی و شیوه‌های تصمیم‌گیری در خانواده را می‌‌‌توان در وجوه ترغیب، تحریک، اجبار و فعال‌کردن تعهد افراد دید. این وجوه ضمانت اجرای یک عمل یا تصمیم محسوب می‌شوند و ابزارهایی‌اند که در رفتار دیگران تغییر ایجاد می‌‌‌کنند؛ درواقع، تصمیم‌گیری‌ها در خانواده ممکن است هر یک از وجوه ذکرشده را به خود گیرند؛ به این معنا که براساس ترغیب و مجاب‌سازی یا بر مبنای اجبار و زور به مرحلۀ اجرا درآیند. شاخص قدرت میان زن و شوهر و تصمیم‌گیری مشخص‌کنندۀ میزان پدرسالاری در خانواده نیز محسوب می‌شود. بر این اساس می‌‌‌توان تصمیم‎‌گیری‌ها در خانواده را به اقتدارگرایانه و دموکراتیک تقسیم‌بندی کرد. تصمیم‌گیری‌های دموکراتیک به مشارکت و حضور فعال اعضا در فرایند گرفتن تصمیم اشاره دارند و تصمیم‌گیری‌های اقتدارگرایانه به حاکمیت و محوریت یک فرد به‌منزلۀ رییس یا ارشد در گرفتن تصمیمات با کمترین توضیح دربارۀ دلیل گرفتن آنها دلالت می‌کنند (ساروخانی و امیرپناهی، 1385: 40).

الگوی مک‌مستر خانواده‌‌‌ها را براساس عملکرد خانوادگی ارزیابی می‌‌‌کند و با ارائۀ اطلاعاتی دربارۀ عملکرد خانواده، شش بعد عملکرد خانواده را می‌‌‌سنجد (Epstein et al., 2003): 1- حل مسئله: مشکل خانوادگی به‌منزلۀ امری مهم، توانایی عملکردی و تمامیت خانواده را تهدید می‌‌‌کند که در آن صورت خانواده در حل مشکل ناتوان می‌شود. مشکلات خانوادگی به دو دسته تقسیم می‌شوند: ابزاری و عاطفی. 2- ارتباطات: ارتباط به‌منزلۀ تغییر و تبادل اطلاعات میان اعضای خانواده تعریف شده است. 3- نقش‌ها: نقش‌های خانوادگی شامل الگوهای تکراری رفتار و عملکرد اعضا یا کل خانواده است. دربارۀ ارتباط دو حیطۀ عمده وجود دارد که شامل ارتباط عاطفی و غیرکلامی است. 4- واکنش‌های عاطفی: واکنش‌‌‌های عاطفی عبارت‌اند از توانایی پاسخ‌دادن به مجموعه‌ای یا دامنه‌ای از محرک‌ها با کیفیت و فراوانی مناسب. 5- آمیزش عاطفی: آمیزش عاطفی را مجموعه‌ای از فعالیت‌های اعضای خانواده تعریف می‌‌‌کنند که آن را در علایق، ارزش‌ها و دیگر فعالیت‌ها و اقدامات نشان می‌‌‌دهند. 6- کنترل رفتار: کنترل رفتار به روشی از معیارهای خانواده تلقی می‌شود که برای مهار رفتار اعضایش به کار می‌‌‌‌رود. 7- مقیاس کلی: بعد عملکرد کلی از نتایج پیشرفت FAD است که کل ابعاد خانواده را بررسی می‌‌‌کند (Epstein et al., 2003: 581).

این الگو دربارۀ ارزیابی عملکرد خانواده بر رویکرد سیستمی استوار است که در آن ساختار، چگونگی سازماندهی و الگوهای تبادلی خانواده بررسی می‌شوند. اصول بنیادی این الگو عبارت‌اند از: ارتباط بین بخش‌ها و اجزای خانواده با یکدیگر، درک‌پذیر نبودن یک جزء جدای از سایر اجزای خانواده، نقش مهم ساختار و الگوهای تعاملی خانواده در تعیین و شکل‌‌‌دهی رفتار اعضای خانواده و اینکه کارکرد خانواده چیزی بیش از کارکرد مجموع اجزای آن است (موسوی، 1391: 404).

چارچوب نظری در پژوهش حاضر الگوی ارزیابی عملکرد خانوادۀ مک‌مستر، الگوی ساختار قدرت بلاد و ولف و نظریۀ توزیع قدرت بات است. با توجه به ابعاد نظری بلاد و ولف و بات توزیع منابع درآمد، پایگاه شغلی، امکانات، سطح تحصیلات، سن و طول مدت ازدواج در خانواده عواملی‌اند که بر توزیع قدرت و تصمیم‌گیری در خانواده تأثیر می‌گذارند و نوع ساختار خانواده را تعیین می‌کنند. هرچه تفاوت بین منابع زن و شوهر در این عوامل بیشتر باشد، توزیع قدرت در خانواده به سود فردی خواهد بود که بیشترین منابع را در اختیار دارد. مک‌مستر همسو با این صاحب‌نظران معتقد است نقش ساختار و الگوهای تعاملی خانواده، رفتار و عملکرد خانواده را تعیین می‌کند. طبق این نظریات انتظار می‌‌‌رود خانواده‌های چندهمسری و تک‌همسری که در آنها میزان برخورداری زن و شوهر از قدرت یکسان نیست، عملکرد خانوادگی متفاوتی را تجربه کنند.

 

 

 

 


                                                                                                                                       

 

 

 

                                                                                                                                   

 

شکل 1- الگوی نظری عملکرد خانواده

 

 

فرضیه‌های پژوهش

با توجه به ابعاد نظری و پزوهش‌های پیشین فرضیه‌های پزوهش به شرح زیر است:

۱- بین ساختار خانواده و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد.

2- بین سن زنان و عملکرد خانواده‌ها رابطه وجود دارد.

3- میزان عملکرد خانوادگی افراد برحسب گروه‌های مذهبی تفاوت دارد.

4- میزان عملکرد خانوادگی افراد برحسب تحصیلات زنان تفاوت دارد.

5- بین درآمد و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد.

6- میزان عملکرد خانوادگی افراد برحسب خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر متفاوت است.

7- ساختار خانوادگی افراد برحسب خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر متفاوت است.

 

روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر با روش توصیفی از نوع همبستگی و مدل معادلات ساختاری و با استفاده از ابزار پرسش‌نامه انجام شده است. جامعۀ آماری آن شامل همۀ خانواده‌های شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان است که طبق آمار موجود و گزارش مرکز آمار استان سیستان و بلوچستان (1396) تعداد جمعیت شهر زاهدان برابر 589/672 نفر است. با ملاک قراردادن جمعیت آماری و براساس فرمول محاسبۀ حجم نمونۀ کوکران و با لحاظ‌کردن (96/1=t ) با ضریب اطمینان 95 درصد و ( 05/0=d) دقت احتمالی مطلوب و (n=) برای هر یک از مقادیر p و  q(پراکندگی صفت مدنظر) با 5/0 حجم نمونه محاسبه شده است، با توجه به فرمول کوکران 384 نفر مشخص شده است؛ درنهایت، 400 پرسش‌نامه توزیع و تعداد 398 عدد از آنها را زنان خانواده‌ها تکمیل کردند که مدت دو سال از ازدواج آنها گذشته بود و تمایل و رضایت کامل برای پاسخ‌‌‌دهی داشتند. به‌دلیل اینکه قصد پژوهش بررسی دو گروه نمونه بود، از دو نوع روش نمونه‌گیری استفاده شد. تعداد 250 نفر خانوادۀ تک‌همسر با روش نمونه‎‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای و تعداد 148 خانوادۀ چندهمسر با روش گلوله‌برفی انتخاب شدند. ابتدا برحسب مناطق هفتگانۀ زاهدان، در هر منطقه دو بلوک انتخاب شد. ابتدا در بلوک ۱ و سپس در بلوک 2 از جهت مشخص‌شده و در جهت عقربه‌های ساعت پرسش‌نامه‌ها توزیع شدند. در ضمن از خانواده‌های تک‌همسر جزء نمونۀ حاضر، خواسته می‌‌‌شد خانواده‌های چندهمسری را که می‌شناسند، معرفی کنند.

پرسش‌نامۀ پژوهش از سه پرسش‌نامۀ ویژگی‌های فردی، عملکرد خانوادگی و ساختار قدرت خانواده تشکیل شده است. برای سنجش عملکرد خانوادگی از مقیاس مک‌مستر با اندک تغییراتی با توجه به موضوع پژوهش و شرایط پاسخگویان استفاده شد. اپشتاین و همکاران (1950) این ابزار را با هدف توصیف ویژگی‌های سازمانی و ساختاری خانواده تهیه کردند که توانایی خانواده را در سازش با حوزۀ وظایف خانوادگی با یک مقیاس خودگزارش‌‌‌دهی می‌سنجد و ارزیابی می‌کند. آلفای کرونباخ خرده‌مقیاس‌ها بین 72 /0 تا 92/0 گزارش شده است. در ایران زاده‌محمدی و ملک‌خسروی این ابزار را هنجاریابی کرده‌اند که آلفای کرونباخ کلی برای کل مقیاس‌ها 94/0 بوده است (به نقل از یوسفی، 1391: 89).

برای سنجش ساختار خانواده از مقیاس ساختار قدرت در خانوادۀ مهدوی و صبوری‎‌خسروشاهی استفاده شد. پرسش‌نامۀ ساختار قدرت در خانواده از 36 گویه و 3 خرده‌مقیاس ساخت روابط قدرت (12 سؤال)، حوزه‌ها و قلمرو قدرت (14 سؤال) و شیوه‌‎های اعمال قدرت (10 سؤال) تشکیل شده است که برای سنجش ساختار قدرت در خانواده و ابعاد آن به کار می‌رود. اعتبار اولیۀ این پرسش‌نامه با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ 79/0 است. پایایی آزمون نیز به روش بازآزمایی (پس از یک ماه) 70/0 به دست آمده است. این پژوهشگران این آزمون را ضمن بررسی روایی محتوایی، دوباره بازبینی کردند که ضریب آلفا 86/0 به دست آمد (مهدوی و صبوری‌‎خسروشاهی، 1382). برای تکمیل پرسش‌نامۀ حاضر، تعدادی گویۀ محقق‌ساخته (بعد منابع مالی) نیز به مقیاس اضافه شد و استادان محترم آنها را تأیید کردند. برای برآورد پایایی پرسش‌نامه از ضریب آلفای کرونباخ و الگوی تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. بدین منظور یک پیش‌آزمون روی نمونۀ ۳۰ نفری انجام شد؛ سپس با استفاده از داده‌های به‌دست‌آمده از پرسش‌نامه به کمک نرم‌افزار آماری SPSS و Amos میزان ضریب اعتماد محاسبه شد. آلفای کرونباخ برای همۀ ابعاد دو سازۀ عملکرد و ساختار قدرت بالاتر از 7/0 به دست آمد. براساس نتایج ایموس الگوی مسیر اولیه متشکل از متغیرهای مشهود و مکنون طراحی و روابط میان آنها ترسیم و آزمون شد. نتایج به‌دست‌‌آمده بیان‌کنندۀ معناداری روابط میان عوامل مکنون و متغیرهای مشهود است. شاخص‌های برازندگی افزایشی (IFI)، شاخص برازندگی استاندارد (NFI) و شاخص برازندگی تطبیقی (CFI) برای هر دو متغیر از 90/0 بیشتر است. شاخص‌‌‌های ذکرشده به ترتیب برای متغیر عملکرد خانواده (94/0)، (0/91)، (0/94) و متغیر ساختار خانواده (97/0)، (96/0)، (97/0) است. شاخص ریشۀ میانگین توان دوم خطای تقریب (RMSEA) برای متغیر عملکرد خانواده (07/0) و متغیر ساختار خانواده (06/0) بود که از1/0 کمتر است. با توجه به این شاخص‌ها الگو برازش دارد؛ پس از رسم الگو برای رسیدن به برازش مطلوب در 6 بعد گویه‌هایِ دارای همسانی زیاد یا بار عاملی پایین، حذف شدند. نتایج به‌دست‌‌آمده بیان‌کنندۀ معناداری روابط میان عوامل مکنون و متغیرهای مشهود است؛ به عبارت دیگر، با توجه به دامنۀ مطلوب بارهای عاملی (بین 50 تا 90 صدم) و از آنجا که مقادیر معنی‌داری برای همۀ مؤلفه‌ها از 96/1 بیشتر است، روابط میان آنها تأیید می‌شود.

 

تعریف مفاهیم

ساختار خانواده: ساختار خانواده عبارت از همۀ روابط بین اعضای آن است. از آنجا که قدرت در همۀ روابط متقابل بین افراد جاری و ساری است، بر شکل تصمیم‌گیری‌ها و انجام کارها در گروه خانواده تأثیر می‌گذارد. روابط درون خانواده، زمینه‌های ارزشی خانواده، تعداد افراد درون خانواده و ... در مجموع ساختار خانواده را تشکیل می‌‌‌دهند (عباسی‌اسفجیر و همکاران، 1395: 152). همچنین ساختار خانواده می‌‌‌تواند به عامل سن زن و مرد، تعداد همسران در خانواده و ... بستگی داشته باشد. ساختار خانواده شامل ابعاد گوناگونی مانند ساختار قدرت، ساختار توزیع منابع و ساختار تصمیم‌گیری می‌شود (شیخی، 1380: 76). ساختار خانواده در پژوهش حاضر جزء متغیرهای مستقل پژوهش است و دو نوع ساختار را شامل می‌شود: ابتدا ساختار خانوادۀ چندهمسری و تک‌همسری که به‌صورت یک سؤال باز (همسر چندم شوهرتان هستید؟) پرسیده شده است. ساختار بعدی سه بعد ساختار قدرت، ساختار توزیع منابع و ساختار تصمیم‌گیری را شامل می‌‌‌شود. این گویه‌ها قصد بررسی ساختار سنتی در خانواده‌ها را دارند و در قالب 18 گویه طبق طیف پنج‌گزینه‌ای لیکرت (کاملاً موافق، موافقم، بی نظرم، کاملاً مخالفم و مخالفم) پرسیده شده‌اند.

عملکرد خانواده: منظور از عملکرد خانواده، نقش‌ها و وظایف خانوده در قبال اعضای خود است. عملکرد خانواده عبارت است از تحقق تکلیف خانواده که به‌وسیلۀ اعضای آن صورت می‌‌‌پذیرد (اعتمادی و ابراهیمی، 1389: 5). عملکرد خانواده متغیر وابستۀ پژوهش حاضر است که برای سنجش آن از تعداد 33 گویه شامل 7 بعد استفاده شده است. این ابعاد به ترتیب عملکرد عاطفی، عملکرد مالی، عملکرد تعاملی، عملکرد رفتاری، عملکرد جنسی، عملکرد نقش و عملکرد تربیت فرزندان را شامل می‌‌‌شوند و طبق طیف پنج‌گزینه‌‎ای لیکرت (کاملاً موافق، موافقم، بی‌نظرم، کاملاً مخالفم و مخالفم) پرسیده شده‌اند. پرسش‌نامۀ پژوهش حاضر نوعی اعتبار محتوایی دارد.

 

یافته‌های پژوهش

یافته‌های توصیفی

میانگین سن در خانواده‌های تک‌همسر 80/33 و در خانواده‌های چندهمسر 47/45 است. از مجموع 398 پاسخگو بیشترین تعداد 224 نفر (معادل 3/56 درصد) از پاسخ‌‎دهندگان مذهب تشیع و کمترین تعداد 174 نفر (معادل 7/43 درصد) مذهب اهل سنت داشتند. بیشتر پاسخ‌دهندگان یعنی تعداد 107 نفر مدرک تحصیلی دیپلم و کمترین تعداد - 12نفر - مدرک تحصیلی کارشناسی‌ارشد و بالاتر داشتند. در خانواده‌های تک‌همسر بیشترین تعداد مدرک دیپلم 75 نفر و پایین‌ترین تعداد یعنی 9 نفر بی‌سواد بودند. 251 نفر (معادل 63 درصد) از کل پاسخ‌دهندگان تک‌همسر و 147 نفر (معادل 37 درصد) چندهمسر بودند که تعداد 17 نفر از آنها سه همسر و 2 نفر چهار همسر داشتند. 250 نفر (معادل 8/62 درصد) از کل پاسخ‌دهندگان همسر اول و 147 نفر (معادل 2/37 درصد) همسر دوم و بیشتر از آن داشتند. میزان درآمد ماهیانۀ خانوادۀ پاسخ‌گویان بدین صورت بود که بیشترین تعداد 207 نفر (معادل 52 درصد) از کل پاسخ‌دهندگان بین یک میلیون و یک تا دو میلیون و کمترین تعداد 31 نفر (معادل 8/7 درصد) بیش از سه میلیون در آمد داشتند. دربارۀ دلیل ازدواج مجدد همسر در خانواده‌های چندهمسر 44 نفر(معادل 11 درصد) از کل پاسخ‌‎دهندگان دلیل فرزندآوری را انتخب کردند که بیشترین درصد و 12 نفر (معادل 3/0 درصد) درآمد بالا را انتخاب کردند که کمترین درصد را شامل می‌شود. 24 نفر (معادل 6/0 درصد) دلیل عوامل مذهبی، 38 نفر (معادل 5/9 درصد) دلیل اختلاف با همسر، 20 نفر (معادل 5/0 درصد) دلیل هوا و هوس و 9 نفر (معادل 3/2 درصد) دلیل ازدواج مجدد همسر خود را گزینۀ سایر اعلام کرده‌اند.

 

 

جدول 1- میانگین و آماره‌های پراکندگی عملکرد خانواده به تفکیک ابعاد

دامنۀ تغییرات

حداکثر

حداقل

انحراف معیار

میانگین

نمونه

تعداد گویه

متغیر وابسته

16

20

4

215/3

40/15

تک‌همسر

4

بعد عاطفی

15

19

4

404/4

05/10

چندهمسر

20

25

5

280/4

45/16

تک‌همسر

5

بعد مالی

19

24

5

813/4

91/13

چندهمسر

24

30

6

217/5

92/22

تک‌همسر

6

بعد تعاملی

23

29

6

994/5

88/13

چندهمسر

20

25

5

387/4

88/18

تک‌همسر

5

بعد رفتاری

20

25

5

805/4

53/11

چندهمسر

16

20

4

747/3

24/16

تک‌همسر

4

بعد جنسی

16

20

4

771/4

14/11

چندهمسر

17

25

8

567/3

06/20

تک‌همسر

5

بعد نقش

16

25

9

105/4

70/15

چندهمسر

16

20

4

148/3

83/15

تک‌همسر

4

بعدتربیت فرزند

16

20

4

453/4

41/12

چندهمسر

123

165

42

368/21

80/125

تک‌همسر

33

عملکرد خانواده

102

150

48

611/27

63/88

چندهمسر

 


میانگین شاخص کل عملکرد خانواده در جدول 1 در خانواده‌های تک‌همسر 80/125 یعنی بالاتر از حد متوسط و در خانواده‌های چندهمسر 63/88 یعنی پایین‌تر از حد متوسط است. بیشترین میانگین در گروه تک‌همسر به بعد تعاملی (92/22) و در خانواده‌های چندهمسر (70/15) به بعد نقش مربوط است. کمترین میانگین در هر دو گروه به بعد عاطفی مربوط است که به ترتیب 40/15 و 05/10 است.

 

 

جدول 2- میانگین و آماره‌های پراکندگی ساختار خانواده به تفکیک ابعاد

دامنۀ تغییرات

حداکثر

حداقل

انحراف معیار

میانگین

نمونه

تعداد گویه

متغیر مستقل

24

30

6

008/6

43/14

تک‌همسر

6

بعد تصمیم‌گیری

50

60

10

118/6

69/23

چندهمسر

24

30

6

152/6

07/15

تک‌همسر

6

بعد اعمال قدرت

21

30

9

853/4

01/24

چندهمسر

24

30

6

110/6

19/18

تک‌همسر

6

بعد توزیع مالی

20

30

10

143/5

82/22

چندهمسر

72

90

18

960/15

69/47

تک‌همسر

18

ساختار خانواده

77

108

31

745/13

52/70

چندهمسر

 


میانگین شاخص کل ساختار خانواده در جدول 2 نشان می‌‌‌دهد ساختار خانوادۀ سنتی در خانواده‌های تک‌همسر (69/47) یعنی پایین‌تر از حد متوسط و در خانواده‌های چندهمسر (52/70) یعنی بالاتر از حد متوسط است. میانگین ساختار سنتی هر دو گروه در همۀ ابعاد از حد متوسط بالاتر است. بیشترین میانگین در گروه تک‌همسر به بعد توزیع مالی (19/18) و در خانواده‌های چندهمسر (01/24) به بعد اعمال قدرت مربوط است. کمترین میانگین درگروه تک‌همسر (43/14) به بعد تصمیم‌گیری و کمترین میانگین درگروه چندهمسر به بعد توزیع مالی مربوط است.

 

یافته‌های استنباطی

فرضیۀ اول: بین ساختار خانواده و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد.

 

 

جدول 3- همبستگی ساختار خانواده با عملکرد خانواده

ابعاد متغیر

نمونه

ساختار تصمیمگیری

ساختار اعمال قدرت

ساختار توزیع منابع

ساختار خانواده

 

عاطفی

تک‌همسر

**453 /0-

**380/0-

**243/0-

** 410/0-

چندهمسر

**624/0-

**532/0-

**378/0-

** 607/0-

 

مالی

تک‌همسر

**374/0

**232/0-

**278/0-

** 337/0-

چندهمسر

**404/0-

**438/0-

**484/0-

**516/0-

 

تعاملی

تک‌همسر

**512/0-

**401/0-

**535/0-

**483/0-

چندهمسر

**655/0-

**603/0-

**497/0-

**691/0-

 

رفتاری

تک‌همسر

**611/0-

**499/0-

**397/0-

**575/0-

چندهمسر

**700/0-

**600/0-

**435/0-

**686/0-

 

جنسی

تک‌همسر

**479/0-

**290/0-

**311/0-

**411/0-

چندهمسر

**617/0-

**555/0-

**484/0-

**652/0-

 

نقش

تک‌همسر

**431/0-

**244/0-

**223/0-

**341/0-

چندهمسر

**646/0-

**555/0-

**480/0-

**663/0-

 

تربیت فرزند

تک‌همسر

**414/0-

**233/0-

**212/0-

**327/0-

چندهمسر

**475/0-

**451/0-

**456/0-

**541/0-

عملکرد خانواده

تک‌همسر

**611/0-

**430/0-

**383/0-

**542/0-

چندهمسر

**713/0-

**648/0-

**557/0-

**754/0-

01/0> **

 


نتایج نشان‌دهندۀ وجود رابطۀ منفی و معکوس بین عملکرد خانواده‌‌‌ و ابعاد ساختار خانواده است؛ یعنی هرچه ساختار خانواده در ابعاد تصمیم‌گیری، اعمال قدرت و توزیع منابع پایین‌تر باشد، عملکرد خانواده در همۀ ابعاد بالا می‌‌‌رود و برعکس؛ این بدان معناست که در هر یک از ابعاد عملکرد خانواده نیز با افزایش ساختار سنتی خانواده روند نزولی در عملکرد مثبت وجود دارد. با توجه به نتایج به‌دست‌‎آمده فرضیۀ پژوهش مبنی بر وجود رابطه میان ساختار و عملکرد خانواده تأیید می‌شود. همچنین ساختار سنتی در گروه چندهمسر نسبت به گروه تک‌همسر بیشتر است که این امر سبب کاهش عملکرد مثبت آنها شده است.

فرضیۀ دوم: بین سن زنان و عملکرد خانواده‌ها رابطه وجود دارد.

 

جدول 4- ضریب همبستگی بین سن و عملکرد خانواده

متغیر

ضریب همبستگی

sig

عملکرد خانواده - سن

330/0-

00/0

 

نتایج ضریب همبستگی با سطح معنی‌داری به‌دست‌آمده (00/0) کمتر از (05/0)، نشان‌دهندۀ همبستگی بین متغیر سن و عملکرد خانواده است که این رابطه منفی و متوسط است؛ بنابراین، مطابق یافته‌های پژوهش فرض رابطه بین عملکرد خانواده و سن تأیید می‌شود.

فرضیۀ سوم: میزان عملکرد خانوادگی افراد برحسب گروه‌های مذهبی تفاوت دارد.

 

 

جدول 5- آزمون تی مستقل بین مذهب و عملکرد خانواده

متغیر

مذهب

میانگین

انحراف امعیار

تی

درجۀ آزادی

سطح معناداری

عملکرد خانواده

شیعه

61/120

940/24

841/6

377/319

000/0

اهل سنت

07/101

029/32

 


اندازۀ t برابر 841/6 با سطح اطمینان 000/0 به دست آمده است که از 05/0 کمتر است و نشان می‌دهد تفاوت بین عملکرد خانوادگی دو گروه شیعه و اهل سنت معنی‌دار است. میانگین گروه شیعه برابر 61/120 است که نشان می‌دهد عملکرد خانوادگی در این گروه از گروه اهل سنت بیشتر است.

فرضیۀ چهارم: میزان عملکرد خانوادگی افراد برحسب تحصیلات زنان تفاوت دارد.

 

 

جدول 6- تحلیل واریانس یکطرفه بین تحصیلات و عملکرد خانواده

گروه‌های تحصیلی

تعداد

میانگین

انحراف معیار

df

F

sig

بی‌سواد

48

83/90

459/26

 

 

397

 

 

970/19

 

 

000/0

 

ابتدایی

47

66/96

935/30

راهنمایی

66

00/101

653/31

دیپلم

107

90/113

114/27

کاردانی

52

02/128

142/20

کارشناسی

66

74/128

002/20

کارشناسی‌‎ارشد و بالاتر

12

08/141

928/18

 


نتایج تجزیه و تحلیل واریانس یک‌طرفه نشان می‌دهند مقدار (970/19)=F و سطح معنی‌داری به‌دست‌آمده (00/0) کمتر از (05/0) است و رابطۀ بین تحصیلات و عملکرد خانواده را نشان می‌دهد. افراد دارای تحصیلات بالاتر (کارشناسی‌ارشد و بالاتر) عملکرد خانوادگی مثبت و بیشتری نسبت به بقیۀ گروه‌ها داشتند؛ بنابراین، مطابق یافته‌های پژوهش فرض تفاوت بین عملکرد خانوادگی پاسخگویان برحسب تحصیلات تأیید شده است.

فرضیۀ پنجم: بین درآمد و عملکرد خانواده رابطه وجود دارد.

 

 

جدول 7- ضریب همبستگی بین درآمد و عملکرد خانواده

متغیر

ضریب همبستگی

sig

عملکرد خانواده - درآمد

115/0

02/0

 


نتایج ضریب همبستگی با سطح معنی‌داری به‌دست‌آمده (02/0) کمتر از (05/0)، نشان‌دهندۀ همبستگی بین متغیر درآمد و عملکرد خانواده است؛ بنابراین، مطابق یافته‌های پژوهش فرض رابطۀ بین عملکرد خانواده و درآمد تأیید می‌‌‌‌شود.

فرضیۀ ششم: میزان عملکرد خانوادگی افراد برحسب خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر متفاوت است.

 

 

جدول 8- آزمون تی مستقل بین عملکرد خانواده و تعداد همسر

متغیر

تعداد همسر

میانگین

انحراف از معیار

تی

درجۀ آزادی

سطح معناداری

عملکرد عاطفی

تک‌همسر

40/15

215/3

853/12

844/237

000/0

چندهمسر

05/10

404/4

عملکرد مالی

تک‌همسر

45/16

280/4

295/5

780/277

000/0

چندهمسر

91/13

813/4

عملکرد تعاملی

تک‌همسر

92/22

217/5

29/15

930/272

000/0

چندهمسر

88/13

994/5

عملکرد رفتاری

تک‌همسر

88/18

387/4

211/15

855/283

000/0

چندهمسر

53/11

805/4

عملکرد جنسی

تک‌همسر

24/16

747/3

091/11

332/251

000/0

چندهمسر

14/11

771/4

عملکرد نقش

تک‌همسر

06/20

567/3

730/10

526/272

000/0

چندهمسر

70/15

105/4

عملکرد تربیت فرزند

تک‌همسر

83/15

148/3

201/8

319/232

000/0

چندهمسر

41/12

543/4

عملکرد خانواده

تک‌همسر

80/125

368/21

044/14

527/248

000/0

چندهمسر

63/88

611/27

 


اندازۀ t برابر 044/14 با سطح اطمینان 000/0 به دست آمده و از 05/0کمتر است و نشان می‌‌‌دهد تفاوت بین عملکرد خانوادگی دو گروه خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر معنی‌دار است. میانگین عملکرد خانوادگی تک‌همسر برابر 80/125 است که نشان می‌‌‌دهد عملکرد خانوادگی در این گروه از گروه چندهمسر بهتر است. خانواده‌های تک‌همسر در بعد تعاملی بیشترین میانگین (92/22) را دارند و کمترین میانگین (83/15) به بعد عملکرد تربیت فرزند مربوط است؛ اما در خانواده‌های چندهمسر بیشترین میانگین (70/15) به بعد عملکرد نقش و کمترین میانگین (05/10) به بعد عاطفی مربوط است. فرضیۀ پژوهش مبنی بر تفاوت در میزان عملکرد دو گروه تأیید می‌شود.

فرضیۀ هفتم: ساختار خانوادگی افراد برحسب خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر متفاوت است.

 

 

جدول 9- آزمون تی مستقل بین ساختار خانواده و تعداد همسر

متغیر

تعداد همسر

میانگین

انحراف معیار

تی

درجۀ آزادی

سطح معناداری

ساختار تصمیم‌گیری

تک‌همسر

43/14

008/6

658/14-

328/301

000/0

چندهمسر

69/23

118/6

ساختار اعمال قدرت

تک‌همسر

07/15

152/6

035/16-

584/362

000/0

چندهمسر

01/24

853/4

ساختار توزیع منابع

تک‌همسر

19/18

110/6

087/8-

188/384

000/0

چندهمسر

82/22

143/5

ساختار خانواده

تک‌همسر

69/47

960/15

054/15-

776/342

000/0

چندهمسر

52/70

745/13

 


اندازۀ t برابر 15/054- با سطح اطمینان 000/0 به دست آمده و از 05/0کمتر است و نشان می‌دهد تفاوت بین ساختار خانوادگی دو گروه خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر معنی‌دار است. میانگین گروه چندهمسر برابر 52/70 است که نشان می‌دهد ساختار سنتی خانواده در این گروه از گروه تک‌همسر بیشتر است. بالاترین میانگین در گروه تک‌همسر (19/18) به بعد توزیع منابع و پایین‌ترین میانگین (43/14) به بعد تصمیم‌گیری مربوط است. بالاترین میانگین در گروه چندهمسر (01/24) به بعد اعمال قدرت و پایین‌ترین میانگین (82/22) به بعد توزیع منابع مربوط است. این امر بیان‌کنندۀ این است که در نمونه‌های بررسی‌شده در خانواده‌های تک‌همسر ساختار توزیع منابع بیشتر مشاهده شده است؛ در صورتی که در خانواده‌های چندهمسر ساختار اعمال قدرت بیشتر وجود دارد.

نتایج تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم‌افزار AMOS در الگوی 1 منعکس‌شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مدل 1- مدل عمومی معادله ساختاری ساختار خانواده و عملکرد خانواده

 

جدول 10- شاخص‌هاینیکوییبرازش

 

RMSEA

CFI

IFI

NFI

TLI

PGFA

AGFA

GFI

SMIN/DF

شاخص

زیر80/

بالاتر90/

بالاتر90/

بالاتر90/

بالاتر90/

بالاتر50/

بالاتر 90/

بالاتر90/

کمتر از3

مطلوب

05/

98/

98/

97/

98/

56/

93/

96/

400/2

مقدار

 

 

 

چنانکه ملاحظه می‌شود مهم‌ترین معرف‌های سازۀ مکنون ساختار خانواده ابعاد تصمیم‌گیری و قدرت و مهم‌ترین معرف‌های سازۀ مکنون عملکرد خانواده، عملکرد رفتاری و تعاملی بوده‌اند. همان‌ طور که در الگوی 1 مشاهده می‌شود، میزان تأثیر ساختار خانواده بر عملکرد خانواده، 83/- است که نشان‌دهندۀ رابطۀ معکوس این دو متغیر است؛ یعنی افزایش ساختار خانواده سبب کاهش عملکرد خانواده می‌شود و این متغیر 69/0 درصد از تغییرات متغیر عملکرد خانواده را پیش‌بینی می‌کند.

 

نتیجه

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ساختار قدرت در عملکرد خانواده در دو گروه خانوادۀ تک‌همسر و چندهمسر در شهر زاهدان در سال 1397 انجام شد. ابعاد نظری و تجربی پژوهش نشان می‌دهند ورود همسر دوم و سوم در سیستم خانواده و نوع ساختار خانوادگی، بر ابعاد ارتباطی، مالی، عاطفی، تربیتی و جنسی تأثیر می‌گذارد. داده‌‌‌های پژوهش نشان دادند وضعیت عملکرد خانوادۀ چندهمسر از خانوادۀ تک‌همسر پایین‌‌‌تر است. بیشترین تفاوت عملکرد در ابعاد تعاملی و رفتاری و کمترین تفاوت در ابعاد نقش تربیت فرزند و مالی گزارش شد. یافته‌های ذکرشده‌‌‌ با پژوهش‌های ریگی‌کوته و همکاران (۱۳۹۲)، محمدی و شیخی (1387 الف؛ 1387 ب)، مجاهد و بیرشک (1383)، ناظرزاده‌کرمانی و همکاران (1387)، کرناوی و همکاران (2002) و البدرو و همکاران (2007) همسوست. در پژوهش‌های ذکرشده عملکرد خانوادگی در تک‌همسر در مقایسه با چندهمسر بالا گزارش شده است. به گمان این صاحب‌‌‌‌نظران خانوادۀ چندهمسری از عواملی مانند ارتباط کم بین اعضا، جدایی زیرمجموعه‌‌‌های خانواده از هم، تعارضات و تأمین مادی نیازهای دو یا چند خانواده به‌وسیلۀ یک نفر، کارآیی و عملکرد تأثیر می‌گیرد و این خانواده‌ها، نارضایتی بیشتری را در روابط زناشویی و زندگی تجربه می‌‌‌کنند. در پژوهش حاضر بنا به نظر زنان زاهدانی، در خانواده‌های چندهمسر مسائل و مشکلات عاطفی بیشتر و ارتباطات خانوادگی ضعیف است، تخصیص و پاسخ‌‎دهی نقش، مشخص و واضح نیست و اعضای خانواده دربارۀ یکدیگر کمتر سرمایه‌گذاری عاطفی می‌‌‌کنند. به نظر می‌رسد دلیل این امر کاهش تعاملات عاطفی و احساسی و ارتباطات کلامی در خانواده‌های چندهمسری باشد.

داده‌های پژوهش تأییدکنندۀ این است که بین ساختار قدرت خانواده‌‌‌های تک‌همسر و چندهمسر زاهدانی تفاوت معنی‎‌داری وجود دارد. در خانواده‌‌‌های چندهمسری ساختار قدرت در همۀ ابعاد (تصمیم‌‎گیری، اعمال قدرت، مالکیت منابع) نسبت به خانواده‌های تک‌همسر به میزان بالاتری وجود دارد که نشان‌دهندۀ ساختار سنتی در این خانواده‌هاست؛ این امر به این معنی است که نظام مردسالاری در این خانواده‌‌‌ها به شکل پررنگ‌‌‌تری اعمال می‌شود، مالکیت قدرت در دست مردان است، مردان در حوزۀ مسائل و امور خانواده تصمیم‌گیری می‌کنند و مالکیت منابع خانواده در اختیار مردان است. یافته‌های ذکرشده با پژوهش‌های محمدی و شیخی (1387 الف؛ 1387 ب) و محمدی و علمدار (1391) هم‌خوانی دارد. به نظر می‌رسد بیشتر زنان زاهدانی با تحصیلات پایین، نداشتن منابع مالی و شغل خانه‌‌‌داری به روابط زناشویی وارد می‌‌‌شوند و با تأیید مذهب و سنت همۀ اقتدار در خانواده را به مردان واگذار می‌‌‌کنند و همین امر مردان را به خودمحوری، تصمیم‌گیری یک‌سویه و تمایل‌نداشتن در واگذاری اقتدار در امور سوق می‌دهد. با توجه به افکار صاحب‌‌‌نظران، در خانواده‌های دارای الگوی سنتی، روابط قدرت، الگوی تصمیم‌گیری و توزیع منابع بیشتر در اختیار مردان است و همین قدرت حاکم و دسترسی به انواع منابع به آنها این امکان را می‌دهد که کنترل بر امور خانواده و همسر را در اختیار داشته باشند.

نتایج آزمون همبستگی با توجه به یافته‌های پژوهش با سطح اطمینان 99 درصد تأییدکنندۀ رابطۀ بین قدرت و عملکرد خانواده است و میزان تأثیر ساختار خانواده بر عملکرد آن 75/0- است که رابطۀ معکوس بین این دو متغیر را نشان می‌دهد؛ یعنی افزایش ساختار سلسله‌مراتبی و سنتی مبتنی بر اقتدار خانواده، سبب کاهش عملکرد مثبت خانواده می‌شود. یافته‌های ذکرشده با پژوهش‌های زارعی‌توپخانه و همکاران (1392) و خاکپور و همکاران (1394) هم‌خوانی دارد. نتیجۀ پژوهش‌های این صاحب‌نظران نشان می‌دهند نوع ساختار خانوادۀ تک‌همسر یا چندهمسر و نوع اقتدار خانوادگی بر شرایط روانی، اجتماعی و عملکرد کودکان و مادران تأثیر می‌گذارد. پژوهش‌های چرین[10] (1994) کوک و کلی[11] (2006) نیز نشان دادند خانواده‌های چندهمسری، مستعد تعارض، تنش، انگیزه‌های متضاد، عملکرد نامطلوب، ناامنی و اضطراب‌اند و مشکلات اقتصادی بیشتری نسبت به همتاهای تک‌همسری خود دارند. براساس نتایج پژوهش حاضر به نظر می‌رسد مردان مقتدر چندهمسر زاهدانی با تسلط در تصمیم‌گیری‌ها، قواعد، روابط و منابع خانواده، به سبب دلبستگی‌های عاطفی چندگانه، تعدد نقشی و مسئولیت‌های متعدد از ایفای عملکرد مثبت در ابعاد عاطفی، جنسی، تربیتی، مالی، رفتاری و تعاملی در قبال دو یا چند خانواده در مقایسه با خانوادۀ تک‌همسری قاصرند؛ ازاین‌رو، خانواده‌های آنان چالش‌های متعددی را تجربه می‌کنند.

همچنین یافته‌های پژوهش حاضر نشان دادند عملکرد خانواده برحسب سن، مذهب، تحصیلات زنان و درآمد متفاوت است. این یافته‌‌‌‌ها با نتایج پژوهش‌های سیار و همکاران (1391)، مجاهد و بیرشک (1383)، رحیمی‌نژاد و پاک‌نژاد (1393) و فاکس(1973) همسوست. این بدان معناست که با افزایش سن، خانواده‌های جوان‌‌‌تر عملکرد بهتری در مقایسه با خانواده‌های مسن‌‌‌تر داشته‌اند. به نظر می‌رسد در جامعۀ بررسی‌شده با ورود مؤلفه‌های مدرن، اطلاعات و افکار جدید، فناوری‌های مدرن، نگرش جوانان نسبت به خانواده و روابط زناشویی در مقایسه با نسل مسن‌تر تغییر یافته است؛ به‌گونه‌ای که شاهد عملکرد بهتر در این گروه هستیم. عملکرد خانواده در خانواده‌های اهل تشیع از خانواده‌های اهل سنت بهتر بود. به نظر می‌‌‌رسد عقایدی مثل ارزش معنوی و ثواب اخروی چندهمسری و جایگاه برتر مرد نسبت به زن که در این گروه مذهبی وجود دارد، در عملکرد و نوع تعاملات خانوادگی تأثیرگذار است. متغیر تحصیلات که سرمایه‌ای فرهنگی است، سبب تغییر در نگرش و عملکرد افراد می‌‌‌شود. ما شاهد این امر هستیم که زنان دارای تحصیلات بیشتر به‌‎دلیل تغییر در سطح نگرش و آگاهی بیشتر نسبت به جایگاه خود و نوع رفتار در خانواده توانسته‌اند عملکرد بهتری را نیز در ابعاد گوناگون عملکرد خانواده داشته باشند و افزایش تحصیلات زنان عملکرد خانواده را افزایش داده است. به گمان ویلسون (1997)، تحصیلات سرمایۀ انسانی و منبعی است که سبب فعالیت‌های گوناگون زنان و حضور بیشتر در عرصه‌های اجتماعی می‌‌‌شود. زنان تحصیل‌کرده اصولاً با نپذیرفتن نقش سنتی زن، خواهان تغییر در شرایط مبادله با همسر خودند و توانایی و آگاهی آنان دربارۀ نقش‌‌‌ها و تربیت فرزندان تغییر می‌‌‌یابد. نتایج پژوهش حاضر به‌نوعی تداعی‌کنندۀ نظریۀ ولف و بلا است. آنها با تأکید این امر بیان می‌‌‌کنند که سطح تحصیلات، درآمد، پایگاه شغلی، سن و طول مدت ازدواج از متغیرهایی تأثیرگذار بر توزیع قدرت در خانواده و عملکرد آن‌اند.

براساس بحث‌های ارائه‌شده پیشنهادهای زیر ارائه می‌شوند:

- ایجاد ضوابط و محدودیت‌های حقوقی و قوانین مشخص دربارۀ ازدواج چندهمسری در سازگاری با شرایط جدید.

- ارائۀ تسهیلات و خدمات اجتماعی به خانواده‌های چندهمسر برای توانمندسازی زنان و فرزندان.

- افزایش دوره‌‌‌های مشاوره برای افزایش و تقویت ساختار و عملکرد خانواده‌های چندهمسری.

- تقویت برنامه‌‌‌های رسانه‌‎ای مختلف برای آگاهی‌‌‌بخشی در زمینۀ کارکردهای خانوادگی و چگونگی تعاملات صحیح زناشویی.

- تهیۀ بسته‌‌‌های آموزشی راه‌های تقویت ساختار و عملکرد خانوادگی و نشر آن بین خانواده‌ها.

- آگاهی‌رسانی عمومی در حوزۀ برابری جنسیتی، مشارکت خانوادگی و تفهیم صحیح نقش‌ها و عملکرد متقابل زناشویی.

- افزایش نهادها و انجمن‌های جامعه‌محور با عنوان حمایت از تحکیم خانواده، زنان و فرزندان.

- تعدیل و ممانعت از سوء‌استفادۀ مردان در زندگی زناشویی نسبت به ضعف موقعیت زنان.

- تدوین سازوکارهای منعطف برای اطلاع‌رسانی عمومی از چگونگی عملکرد مناسب خانواده و ساختار آن.

- تقویت پایگاه اطلاعاتی خانواده‌ها وآموزش شیوۀ صحیح زندگی مشترک.



[1]Al-Sharfi

[2]Al-Krenawi & Kanat-Maymon

[3]Koester

[4]Watson

[5]Stefan

[6]Gwirayi

[7]Daoud et al.

[8]Freistadt. & Strohschein

[9]Lee & Beatty

[10] Cherian

[11] Cook & Kelly

اعتمادی، الف. و ابراهیمی، ج. (۱۳۸۹). «مقایسۀ سلامت روانی فرزندان خانواده‌های تک‌همسر و چندهمسر»، زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، ش 3، ص 26-5.
امانی، م. (1380). «نگاهی به چهل سال تحول جمعیت‌شناختی ازدواج در ایران»، فصلنامۀ علوم اجتماعی، ش 17، ص 46-34.
بخشی‌پور، م.؛ آقاجانی، ح. و کلدی‌بخشی‌پور، ع. (1396). «تبیین جامعه‌شناختی توزیع قدرت متقارن و نامتقارن در خانواده و تأثیرات آن بر سبک زندگی زنان؛ مورد مطالعه: زنان متأهل شهر تهران»، بررسی مسائل اجتماعی ایران، ش 2، ص 232-209.
خاکپور، الف.؛ محمدنظری، ع. و زهراکار، ک. (1394). «نقش ابعاد ساختار قدرت خانواده در سازگاری زناشویی»، فصلنامۀ فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده، ش 30، ص 26-8.
رحیمی‌نژاد، ع. و پاک‌نژاد، م. (۱۳۹۳). «رابطۀ عملکرد خانواده و نیازهای روان‌شناختی با سلامت روانی نوجوانان»، فصلنامۀ خانوادهپژوهی، ش ۲۷، ص 111-99.
ریگی‌گوته، ب.؛ بختیارسفرآبادی، ح.؛ سپهری، ف. و نصرتی‌هشی، ک. (1392). «بررسی تأثیر ساختار خانواده بر گرایش به رفتارهای پرخطر و ابعاد سازگاری (عاطفی، اجتماعی، آموزشی) در دانش‌آموزان خانواده‌‌‌های تک‌همسری و چندهمسر»، فصلنامۀ علمی - ترویجی اخلاق، ش 12، ص 233-205.
زارعی‌توپخانه، م.؛ جان‌بزرگی، م. و احمدی‌محمدآبادی، م. (1392). «بررسی رابطۀ ساختار قدرت در خانواده با کارآمدی آن»، روانشناسی و دین، ش 3، ص 70-53.
ساروخانی، ب. و امیرپناهی، م. (۱۳۸۵). «ساخت قدرت درخانواده و مشارکت اجتماعی»، پژوهش زنان، ش 3، ص 60-31.
سالنامۀ آماری استان سیستان و بلوچستان. (1396). سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان سیستان و بلوچستان.
سیار، ث.؛ راهب، غ. و اقلیما، م. (1391). «مقایسۀ کارکرد خانواده در ازدواج‌های سنتی و مدرن در زنان متأهل شهر تهران»، رفاهاجتماعی، ش 47، ص 281-259.
شیخی، م. (1380). جامعهشناسی زنان و خانواده. تهران: انتشار.
عباسی‌اسفجیر، ع.؛ خوش‌فر،غ. و شفایی، م. (1395). «بررسی رابطۀ ساختار توزیع قدرت در خانواده و مشارکت اجتماعی»، فصلنامۀ جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، ش 7، ص 179-151.
قمری، م. و خوشنام، الف. (1390). «بررسی رابطۀ عملکرد خانوادۀ اصلی و کیفیت زندگی دانشجویان»، خانوادهپژوهی، ش 27، ص 354-343.
مجاهد، ع. و بیرشک، ب. (۱۳۸۳). «وضعیت رفتاری کودکان و سلامت روانی والدین در خانواده‌های چندهمسری»، مجلۀ اندیشهورفتار، ش 3، ص 67-60.
محمدی، ن. و آسکانی، خ. (۱۳۹۴). «مطالعۀ سلامت روانی مردان با تأکید بر سنت چندهمسری در شهرستان سرباز»، زن در فرهنگ و هنر، ش 3، ص 268-257.
محمدی، ن. و شیخی، م. (1387 الف). «گونه‌شناسی کشمکش در خانواده‌های چندهمسر»، مجلۀ علمی - پژوهشی تحقیقات زنان، ش 4، ص 38-21.
محمدی، ن. و شیخی، م. (1387 ب). «مطالعۀ تطبیقی روابط خانوادگی در خانواده‌های چندزن و تک‌همسر شهر زاهدان»، پژوهش زنان، ش ۴، ص 207-183.
محمدی، ن. و علمدار، ف. (1391). «مطالعۀ جامعه‌شناختی رضایت از زندگی خانوادگی برحسب الگوی خانواده»، خانوادهپژوهی، ش 30، ص 140-129.
مردانی، م. و موحد، م. (1395). «بررسی عوامل مؤثر بر جایگاه زنان در ساختار قدرت نهاد خانواده»، جامعه‌شناسی نهادهای اجتماعی، ش 8، ص 71-43.
موحد، م.؛ عنایت، ح. و مردانی، م. (1391). «مطالعۀ عوامل زمینه‌ای مرتبط با ساختار توزیع قدرت در خانواده؛ نمونۀ موردی: زنان متأهل شهر شیراز»، فصلنامۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، ش 3، ص 178-159.
موسوی، ف. (1391). «نقش عملکرد خانواده در پیش‌بینی نگرش‌های صمیمانه و توافق زوجین در خانواده‌های شهر قزوین»، فصلنامۀ مشاوره و روان‌درمانی خانواده، ش 3، ص 419-401.
مهدوی ، م. و صبوری‌‎خسروشاهی، ح. (1382). «بررسی ساختار توزیع قدرت در خانواده»، مجلۀ مطالعات زنان، ش 1(2)، ص 67-28.
ناصری، س. و ساروخانی، ب. (1396). «بررسی عوامل مؤثر بر ساخت قدرت در خانواده؛ مطالعۀ موردی: شهر تهران»، فصلنامۀعلمی - پژوهشی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر،  ش 2، ص 22-1.
ناظرزاده‌کرمانی، ف.؛ محمدی، ن. و ابراهیمی‌خیرآبادی، ج. (۱۳۸۷). «بررسی نگرش شهروندان تهرانی نسبت به موفقیت اجتماعی فرزندان در خانواده‌های چندهمسر»، فصلنامۀ خانوادهپژوهشی، ش ۱۶، ص 385-369.
یوسفی، ن. (1391). «بررسی شاخص‌‌‌های روان‌سنجی مقیاس‌های شیوۀ سنجش خانوادگی مک‌مستر»، فصلنامۀ اندازهگیری تربیتی، ش 7، ص 111-84.
Al-Krenawi, A. & Kanat-Maymon, Y. (2016) “Psychological Symptomatology, Self-Esteem and Life Satisfactions of Women from Polygamous and Monogamous Marriages in Syria.” International Social Work, 60 (1): 196–207. Doi: 10.1177/0020872814562478.
Al-Krenawi, A. Graham, J. R. & Slonim-nevo, V. (2002) “Mental Health Aspects of Arab-Israeli Adolescents from Polygamous Versus Monogamous Families.” The Journal of Social Psychology, 142 (4): 446-460. Doi: 10.1080/00224540209603911.
Al-Sharfi, M. A. (2017) The Effect of Family Structure on Adolescents in Saudi Arabia: Acomparison between Adolescents from Monogamous and Polygamous Families. Ph. D. Disertation. University of Lincoln.
Cherian, V. I. (1994). “Corporal Punishment and Academic Achievement of Xhosa Children from Polygynous and Monogamous Families.” The Journal of Social Psychology, 134 (3): 387-389. Doi: 10.1080/00224545.1994.9711744.
Cook, R. J. & Kelly, L. M (2006) Polygyny and Canada's Obligations Under International Human. Rights Law: Family, Children and Youth Section [Report]. University of Toronto.
D. S. (1983) “The Mcmaster Family Assessment Device.” Journal of Marital and Family Therapy, 9: 171-180.
Daoud, N. Shoham-Vardi, I. Urquia, M. L. & O’Campo, P. (2013) “Polygamy and Poor Mental Health among Arab Bedouin Women: Do Socioeconomic Position and Social Support Matter?” Ethnicity & Health, 19 (4): 385–405. Doi: 10.1080/13557858.2013.801403.
Elbedour, S. Bart, W. & Hektner, J. (2007) “The Relationship between Monogamous/Polygamous Family Structure and the Mental Health of Bedouin Arab Adolescents.” Journal of Adolescence, 30 (2), 213-230. Doi: 10.1016/j .adolescence . 2006.02.003.
Epstein, N. B. Bishop, D. S. & Levin, S. (1978) “The McMaster Modelof Family Functioning.” Journal of Marital and Family Therapy, 4 (4): 19-31.
Epstein, N. B. Ryan, C. E. Bishop, D. S. Miller, I. W. & Keitner, G. I. (2003) “The McMaster Model: A View of Healthy Family Functioning.” In F. Walsh (Ed.), Normal Family Processes: Growing Diversity and Complexity. New York. NY. US: The Guilford Press. 581-607. Doi:10.4324/9780203428436.
Fox, G. J. (1973) “Another Look at the Comparative Esource Model: Assessing the Balance of Power in Turkish Familes.” Journal of Marriage and the Family, 35: 718-730.
Freistadt, J. & Strohschein, L. (2012) “Family Structure Differences in Family Functioning.” Journal of Family Issues, 34 (7): 952-974. Doi: 10.1177/0192513x12447054.
Gwirayi, C. (2017) “Experiences of Shona Men in Polygamous Marriages in Ward four of Chivi District, Masvingo Province, Zimbabwe.” Journal of Pan African Studies, 10 (1): 25-40.
Koester, D. (2015). “Gender and Pawer.” www. Dlprog. Org.
Lee, C. K. C. & Beatty, S. E. (2002) “Family Structure and Influence in Family Decision Making.” Journal of Consumer Marketing, 19 (1), 24-41. Doi: 10.1108/07363760210414934.
Solomon, D. H. Knoblocii, L. K. & Fitzpatrick, M. A. (2004) “Rrlation Power, Marital Schema and Desions to Withold Complaints: AnInvestigation The Chilling Elpect on Conlrontation in Marriage.” Communication Studies, 55 (1): 146-160.
Stefan, G. (2007) “Effec of Polygamous Marital Structure on the Wives.” Gender Studies, 4 (1): 25-39.
Watson, L. (1985) “Dominance in Marital Decision Making in Womens Liberation – non- Liberation Families.” Journal of Marriage and The Family, 14 (2): 223-233.
Whisman, M. A. & Jacobson, N. S. (1990) “Power, Marital Satisfaction and Response to Marital Therapy.” Journal of Family Psycnet. Apa Org-Psychology, 4 (2): 202-212.
Willson, J. (1997) “Who Cares: Toward an Integrated Theory of Volunteer Work.” American Sociological Review, 62: 694-713.