A Sociological Study of Identity Instability of Children in the Course of Parents' Addiction

Document Type : Research Paper

Authors

1 University of Tehran, Iran

2 University of Tehran,, Iran

Abstract

Introduction: The increasing prevalence of drug addiction and drug abuse in the country and increasing incidence of infectious diseases, including women and youth, are the problems that has engulfed the minds in today's societies. The tendency to substance abuse is influenced by several factors, one of which is the family environment. The family is the earliest social institution that is directly harmed in the course of addiction. Accordingly, any change in the family system can be regarded as a change in the path of socialization of the individual which can change the way of life of the individual. Addiction often enters the family with a man and is affiliated with other members, including the mother and the children in the family. With the persistence of addiction in the family and the vulnerability of children, there are irreparable consequences for the family, one of which is the destabilization of the identity of the children.
Material & Methods: The present sociological study aimed studying the instability of children's identity in the course of their parents' addiction. To this end, families whose mother and father or parents were involved in drug abuse (and in the field of addiction) were selected as samples of the study. The sample of the study consisted of 40 (children with parent or addicted parents and mothers with addicted children and wives). Sample selection until theoretical saturation and the continuation of the interviews did not add a new point to the research. It was continued until we considered the possibility of reaching the theoretical saturation with an example of 40 people. Due to the novelty of the subject and low amount of research in this regard, the present study is carried out qualitatively using the Grounded theory method.
Discussion of Results & Conclusions: The results indicate that factors such as lack of emotional support from the family, parents' neglect, humiliation of their children, comparison of addicted parents with others, irresponsibility of parents, child abuse from family disruption, failure of bonding relationships between children and parents, and eventually severe control of children lead to the emergence of identity instability in them, which is an important sociological impairment. In order to compensate for such adverse effects, children have three strategies for eliminating, coping, and recovering the problem, resulting in psychological complications, avoidance of society, impatience, irritability, verbal and physical violence, total irresponsibility of the parents, the deprivation of the basic facilities, spiritual immorality, suffering caused by the comparison, the compliment with the family members, and the destruction of self-confidence in children. According to findings from families with a parent or addicted parents, children are not emotionally, socially and economically protected, and they face irresponsibility and neglect from their parents. They face a certain sense of permanent loss in their everyday lives and relationships, in which the existence of dichotomies duplicates the issue. The child, on the one hand, recognizes the father as a kind of affection, but on the other hand, his criminal character and the concern to keep his father's addiction together with peers bring him with concern and tension. In this case, by comparing your parents with others, a sense of humility towards the parents is formed in him, which results in the child being in disarray over the family, because he sees himself in some way as a victim of unwanted conditions intensify day by day. The exacerbation of this situation has created a lasting stagnation in their family relationships, which is the cause of the destabilization of the identity of the children. In this case, the children, in addition to being individually aware of their identity and understanding, will not be able to establish social relationships that are effective in the society, and despite their poor family conditions, they are forced to avoid being present in the community. S/he resorts to applying various strategies such as eliminating, confronting, or compromising this phenomenon.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

گسترش روزافزون اعتیاد و سوء‌‌مصرف مواد مخدر در کشور و افزایش آمار مبتلایان ازجمله زنان و جوانان، از مشکلاتی است که ذهن جوامع امروزی را به خود مشغول کرده است. گرایش به سوء‌‌مصرف مواد، با تأثیرگرفتن از عوامل مختلفی شکل می‌‌گیرد که یکی از این عوامل، محیط خانواده است. پژوهش‌‌های انجام‌شده نیز گستره و عمق نفوذ و تأثیرگذاری متغیرهای خانوادگی بر این پدیدۀ اجتماعی را نشان می‌دهند و رسوخ عمیق اعتیاد در خانواده‌‌ها را با تثبیت عوارض نامطلوب آن بر این نهاد اجتماعی به تصویر می‌‌کشند. اعتیاد در خانواده عامل ایجاد فشار بالقوه‌‌ای است که اثرات نا‌‌‌‌مطلوبی را برای اعضای آن ایجاد می‌کند (محبوبی‌منش، 1382: 67). در این میان فرزندان در فضای نامساعدی قرار می‌گیرند که با ارجاع به معیارهای مطلق سلامت، ناسالم تلقی می‌شود. همچنین در مقایسۀ نسبی با دیگر همسالان خود، در وضعیت ناپایدار و نامطمئنی قرار می‌‌گیرند. در خانواده‌‌هایی که والدین درگیر مسئلۀ اعتیادند، جایگاه و موقعیت اعضای خانواده به‌درستی تثبیت نمی‌‌شود. در این صورت است که پدر و مادر احترام چندانی در محیط خانواده ندارند و با ایجاد ناسازگاری و تنش بین اعضای خانواده، این نهاد مهم اجتماعی به شکل کانونی آسیب‌‌زا متجلی می‌‌شود که در تأمین نیازهای فرزندان خود ازجمله مراقبت، راهنمایی، آموزش، انضباط و نیازهای مربوط به سن کودک و ... ناتوان می‌‌شود. همچنین مشکلات جسمی، عاطفی و رفتاری در فرزندان افزایش می‌یابد و مسائلی مانند افسردگی و ضعف عزت نفس و اضطراب سبب ضعف در عملکرد تحصیلی، مشکلات ارتباطی، انزوا و گوشه‌‌گیری می‌شود (شفیعی، 1392: 146). در چنین شرایطی اعتیاد با جابه‌جایی در جایگاه والدین و فرزندان، کنترل و تسلط پدر و مادر را بر فرزندان کاهش می‌دهد و عامل انتقال این عادت به فرزندان می‌شود (رضایی، 1393: 44). در چنین خانواده‌‌ای فرزندان از کیفیت پایین زندگی در همۀ ابعاد زندگی رنج می‌‌برند. شاخص کیفیت زندگی برای فرزندان افراد معتاد برحسب جنسیت، نوع مواد مصرفی و تعداد اعضای خانواده نشان می‌دهد در بستر اعتیاد در خانواده، کیفیت زندگی به‌طور چشمگیری کاهش می‌یابد و بیشترشدن آسیب‌پذیری فرزندان (نریمانی، 1393: 118 و 117)، سبب می‌‌شود آنها از مشکلاتی نظیر کسالت و بیماری‌های روحی - روانی، اضطراب، افسردگی و ناامیدی بیشتر، یأس و سرخوردگی، استعداد ابتلا به بزهکاری و ... رنج ببرند؛ بنابراین، می‌‌توان با قاطعیت ابراز داشت که کودکان و نوجوانان دارای والدین معتاد، از آسیب‌‌پذیرترین گروه‌‌های جامعه به شمار می‌‌روند (نریمانی، 1393: 108).

خانواده از مهم‌‌ترین و اصلی‌‌ترین گروه‌‌های نخستین است که بیش از دیگر همتایان خود، محملی برای شکل‌‌گیری شخصیت و پایه‌‌گذاری بنیان‌‌های فردی به شمار می‌‌رود. بر این اساس هرگونه تحول در نظام خانواده تغییری در مسیر جامعه‌‌پذیری فرد محسوب می‌شود و مسیر زندگی فرد را دگرگون می‌کند. می‌‌توان گفت سلامت فرزندان تابعی از شرایط خانواده است و روابط آنها با والدینشان تا حد زیادی از نظام روابط موجود در خانواده تأثیر می‌‌پذیرد؛ بنابراین، والدین همواره الگویی برای فرزندان محسوب می‌‌شوند. اگر رفتار و منش والدین طبق هنجارها و عرف مرسوم جامعه باشد، فرزندان نیز با پیروی از خانواده و با بهره‌‌گیری از الگوی مطلوب رفتاری، جایگاه مناسبی در جامعه خواهند داشت و در مقابل، در شرایطی که والدین به رفتارهای پرخطری چون اعتیاد روی آورند، چنین رفتارهایی به‌منزلۀ الگو، تأثیر مستقیمی بر فرزندان خواهند داشت. در این معنا، اعتیاد بیماری خانوادگی محسوب می‌شود که ابتدا خطری بالقوه برای گرایش فرزندان به اعتیاد ایجاد و سپس آسیب‌‌های جسمی و روانی متعددی را متوجه آنها می‌‌کند. علاوه بر اینها، فرزندان در خانواده‌‌های دارای والدین معتاد، همواره در معرض آسیب‌‌هایی چون آزار جسمی و جنسی قرار دارند. به‌علاوه والدین معتادی که به فرزندانشان آزار می‌رسانند، قربانی خشونت‌‌هایی‌اند که در دورۀ کودکی تجربه کرده‌اند. بیشتر این افراد ویژگی‌‌هایی چون محرومیت از راهنما در کودکی، انزوا‌‌طلبی، افسردگی، اضطراب و عزت نفس ناچیز را تجربه کرده‌اند. در خانواده‌‌ای که پدر با وجود نقش اساسی خود در ارتباطات اجتماعی به سوءمصرف مواد مخدر وابسته باشد، به‌دنبال غیبت‌‌های مکرر او، محیط داخلی خانواده به محل مشاجره و اختلاف بین اعضای خانواده تبدیل و فضای ناامنی میان اعضا حاکم می‌‌شود. همین مسائل احساس عزت‌‌نفس و خودارزشمندی در فرزندان را از بین می‌برد و موجب می‌‌شود به جای مهر و عطوفت، خشونت در روابط میان اعضا جایگزین شود. در این حالت ارتباط صمیمانه بین اعضا نیز از بین خواهد رفت. در این شرایط، بیم از دستگیری و رفت‌وآمدهای نامنظم و مشکوک پدر، سبب تحول نقشی او می‌‌شود؛ درواقع، نقش او از حمایت‌‌کنندگی به حمایت‌‌شوندگی تغییر می‌کند و به جای نظارت و اعمال اقتدار، خود ازطرف خانواده مراقبت می‌شود. برای چنین فرزندانی، زشتی مصرف مواد مخدر فرومی‌ریزد و دسترسی به مواد آسان می‌شود. درنهایت، آنها الگوهای نامناسب رفتار پدر را می‌آموزند و در آینده اجرا می‌کنند.

پدیدۀ اعتیاد پیامدهای ثانوی بسیاری نیز دارد که هر کدام به‌تنهایی ضرورت بررسی این موضوع را توجیه می‌کنند. مسائلی مانند ازهم‌‌پاشیدگی خانواده‌‌ها و طلاق، فرزندان بی‌‌سرپرست و آیندۀ آنها، به هدر رفتن منابع مالی و اقتصادی کشور، پرشدن زندان‌‌ها و افزایش سایر انحرافات، لزوم بررسی این موضوع را اجتناب‌‌ناپذیر می‌کنند؛ زیرا در بسیاری مواقع جامعه هم اینگونه افراد را طرد می‌کند و حتی والدین روابط خود با فرزندانشان را نیز قطع می‌کنند. در این شرایط فرزندان افراد معتاد در مدرسه با طرد همکلاسان خود روبه‌‌رو و از گفتگو و معاشرت با همکلاسی‌‌هایشان نهی می‌‌شوند. آنها خود را در حالتی از بی‌‌هویتی می‌‌یابند؛ به‌طوری که قادر نیستند ادراک درستی از خود داشته باشند و ضمن ناتوانی در تعیین اهداف زندگی و تصمیم‌‌گیری در مواقع ضروری اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهند و قادر نخواهند بود در شرایط استرس‌‌زا، مقاومت درستی از خود نشان دهند.

می‌‌توان گفت آسیب‌‌های ناشی از اعتیاد والدین در طیف گسترده‌‌ای قرار می‌گیرند که به‌لحاظ روان‌‌شناختی، پزشکی، حقوقی و جامعه‌‌شناختی همواره بررسی‌شدنی‌اند؛ اما سؤال مطرح‌شده در این پژوهش این است که مهم‌‌ترین آسیب و اثر نامطلوبی که اعتیاد والدین به‌لحاظ جامعه‌‌شناختی در فرزندان ایجاد می‌‌کند چیست.

 

پیشینۀ تجربی پژوهش

بررسی پیشینۀ تجربی موضوع نشان می‌‌دهد در بیشتر پژوهش‌‌های انجام‌شده، خانواده از مهم‌ترین دلایل پیشگیری یا گرایش فرزندان به‌سمت مواد مخدر معرفی شده است (Farhadi et al., 2010; Piko & Kovacs, 2010). اثرات اعتیاد والدین بر فرزندان، از بدو تولد آغاز می‌شود و تا پایان عمر ادامه دارد. تأثیر اعتیاد مادر به سوءمصرف مواد مخدر و الکل روی جنین در دورۀ بارداری، نخستین آسیب واردشده به فرزندان است (به نقل از جزایری، 1381: 14). همچنین با توجه به اهمیت نقش‌آفرینی مادر در سلامت فرزندان، اعتیاد مادر به‌طور همه‌جانبه سلامت و رشد فرزند را دچار اختلال و آسیب‌‌های جدی می‌کند (نجفی‌اصل، 1394). سابقۀ اعتیاد در خانواده احتمال گرایش فرزندان به اعتیاد را به دو صورت افزایش می‌دهد (آسایش و همکاران، 1394: 88): 1- فرزندان با الگوبرداری از رفتارهای آسیب‌‌زای والدین معتاد خود، رفتار نابهنجاری را در پیش می‌گیرند و تسلیم الگوی ارائه‌شده ازسوی والدین خود می‌شوند (جزایری، 1381: 18). 2- تحمل آنها برای زندگی در فضایی آلوده به مواد مخدر با وجود بیکاری و ... کاهش می‌یابد و آنها را به‌سمت استعمال مواد مخدر سوق می‌‌دهد (قاسمی‌روشن، 1382).

به بیان دیگر اعتیاد، بزهکاری و ازدواج دوبارۀ والدین (خلیلی‌چرمهینی و همکاران، 1394) بیش از هر چیز راهی برای ابتلای دیگر افراد خانواده به اعتیاد بوده است (رفیعی و همکاران، 1393: 173). بدین ترتیب احتمال گرایش به‌سمت مواد در فرزندان دارای پدر یا مادر معتاد، بسیار بیشتر از دیگران است (Kim et al., 2010; Millr & Plant, 2010). در این صورت، مشاهدۀ اعتیاد والدین و همانندسازی با والدین معتاد در مراحل گوناگون سبب اعتیاد نوجوانان خانواده می‌شود (شفیعی، 1392: 139). طبق این گزارش‌‌ها اعتیاد پدر و مادر یا یکی از نزدیکان، در گرایش فرزندان به سوء‌‌مصرف مواد بسیار مؤثر بوده است.

از دیگر آسیب‌‌های اعتیاد والدین، کودک‎آزاری است. براساس پژوهش‎‌های انجام‌شده، 43 درصد از مهم‌ترین عوامل کودک‌‌آزاری، اعتیاد والدین بوده است که این معضل در خانواده‌های تک‌والدی به شکل وسیع‌‌تری مشاهده می‌‌شود (صبوری و همکاران، 1395: 301)؛ به‌طوری ‌‌که سه چهارم (6/71 درصد) متخصصان بهزیستی، اعتیاد والدین را از اولیه‌‌ترین دلایل خشونت علیه کودکان (از سال 1986 تاکنون) بیان کرده‌اند (جزایری، 1381: 12). این معضل زمانی شدت بیشتری می‌‌یابد که یادآور شویم کودکان تنها در دورۀ مصرف والدین در معرض آزار قرار ندارند؛ بلکه پس از ترک هم به‌دلیل وجود آسیب‌های ناشی از ترک در معرض آزار والدین خود قرار دارند (جزایری، 1381: 22)؛ بنابراین، کودکان در خانواده‌های دارای سابقۀ اعتیاد، همواره در معرض آسیب‌هایی چون آزار جسمی و جنسی قرار دارند.

از دیگر آثار مخرب اعتیاد والدین به‌ویژه پدر، اختلال در کارکردهایی چون کارکردهای اقتصادی و خدماتی، تعیین پایگاه اجتماعی فرزندان، جامعه‌‌پذیری فرزندان، آموزش مذهب به کودکان و نوجوانان، حمایت معنوی و عاطفی فرزندان، روابط اجتماعی خانواده، نگهداری کودکان نابالغ، کاریابی و ایجاد پایگاه اجتماعی فرزندان و ... است (محبوبی‌منش، 1382: 80). با اعتیاد پدر در خانواده، جامعه‌‌پذیری فرزندان دچار اختلال و بر نقش اقتصادی و اقتدار پدر خدشه وارد می‌‌شود. در این صورت نقش حمایتی پدر کاهش چشمگیری ‌‌خواهد داشت. همچنین ناتوانی پدر در انجام وظایف و نقش‌‌های مربوط به او سبب می‌‌شود شبکۀ روابط اجتماعی خانواده نامتعادل شود (زیبراس و حلاج‌زاده، 1390: 45). همچنان که طبق نتایج برخی پژوهش‌‌ها، اعتیاد پدر بر میزان اضطراب، میزان حساسیت در روابط متقابل و مشکلات تحصیلی نوجوانان اثرات مثبتی داشته است (نجفی‌اصل، 1394: 23).

فرزندانی که در خانواده‌‌هایی با والدین معتاد زندگی می‌‌کنند، از آسیب‌های روحی جدی‌‌ رنج می‌‌برند که گاه به‌صورت عیوبی در رفتار و گاه به‌صورت اختلال‌های روانی جلوه‌‌گر می‌‌شوند؛ درواقع، این افراد به‌سبب تسلط ساختار آسیب‌دیده و آسیب‌‌زا، ویژگی‌‌های رفتاری ناسازگارانه‌‌ای مانند زودرنجی، ناامیدی، اضطراب، احساس خجالت و کم‌‌‌‌رویی دارند، اعتمادبه‌نفس آنها اندک است (شفیعی، 1392: 138) و از خشونت در رفتار، افسردگی و پرخاشگری رنج می‌‌برند (قربانی و همکاران، 1393: 33)؛ در نتیجۀ اجرای چنین الگوهای نابهنجاری در روابط بین‌فردی، مشکلاتی مانند پیشرفت‌‎های تحصیلی، توانایی زبانی اندک و حضور نامنظم در مدرسه ایجاد می‌شوند و در واکنش به نپذیرفتن محیط، رفتارهای ضد اجتماعی شامل دوری از ارتباط و خشونت کلامی بروز می‌یابند (نریمانی، 1393: 109).

در این صورت می‌‌توان ادعا کرد فرزندانی که در چنین خانواده‌‌هایی زندگی می‌‌کنند، اعتماد و عزت نفس ندارند، هدف‌‌های زندگی خود را با الگوبرداری از والدین انتخاب می‌‌کنند، در رویاویی با شرایط آسیب‌‌زا، به‌آسانی تسلیم می‌شوند و نوعی بی‌‌هویتی در آنها بروز می‌‌کند که درنهایت، میزان آسیب‌‌پذیری آنها را دوچندان می‌کند. در این زمینه نتایج پژوهش سماوی و حسین‌‌چاری (1388) نشان دادند هویت‌‌های تحمیل‌‌شده و پراکنده، پیش‌‌بینی‌‌کنندۀ مثبت و معنادار سوء‌‌مصرف موادند؛ در حالی ‌‌که هویت‌‌های موفق و معوق قادر نیستند سوء‌‌مصرف را پیش‌‌بینی کنند. این امر بیان‌کنندۀ اهمیت شکل‌‌گیری هویت موفق و معنادار در زندگی فرزندان است که می‌‌تواند راهنمای عمل و زندگی همراه با آرامش آنها به‌دور از انواع فشار و تنش‌‌ در آینده باشد.

 

پیشینۀ نظری پژوهش

خانواده کوچک‌ترین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی و سازندۀ نسل آیندۀ اجتماع و رابط فرهنگ حال، گذشته و آینده است. حضور والدین در خانواده محیطی سرشار از احساس و عاطفه را برای فرزندان فراهم می‌کند. اگر محیط خانواده همراه با تفاهم، همکاری و همیاری باشد و مناسبات اجتماعی به‌گونه‌‌ای سازنده و مثبت بین اعضای آن در جریان باشند، سبب سلامت روحی و روانی و جسمانی فرد می‌شود. خانواده در سیر تطور خود به‌موازات تحول اجتماع و تکامل نهادها و مؤسسات اجتماعی به‌تدریج وظایف و مشاغل متعدد خود را از دست داده و بیش از پیش به سازمان و گروه محدود تبدیل و از بیشتر تکالیف و کارکردهای حمایتی و قانونی خود محروم شده است. با این همه از منظر کلی خانواده همچنان نظم و نسق‌‌دهندۀ تمام اعمال فرد است (فریدکیان، 1389: 188-187).

با وجود این، اعتیاد به مواد مخدر پدیده‌ای اجتماعی است که از دیرباز ذهن جامعه‌‌شناسان را در جهان به خود جلب کرده است و دیدگاه‌‌های متعددی در زمینۀ تبیین این مسئلۀ اجتماعی مطرح شده‌اند. نظریات مرتبط با اعتیاد براساس نگرش به ساختار اجتماعی، روابط اجتماعی یا عمل و رفتار اجتماعی در سه سطح کلان، میانه و خرد طبقه‌‌بندی می‌شوند.

برای تبیین اعتیاد در سطح کلان، به‌طور معمول به عوامل ساختاری و نارسایی بخش‌‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه توجه می‌‌شود؛ به عبارتی، در سطح کلان شکاف طبقاتی، نابرابری و احساس محرومیت نسبی در حوزۀ اقتصادی، شکاف میان دولت و ملت، ناکارآمدی مدیران در حوزۀ سیاسی، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، ضعف همبستگی و بحران هویت در حوزۀ اجتماعی، فاصلۀ ارزش‌‌ها و هنجارها و ... از عوامل جالب‌توجه‌اند (یحیی‌‌زاده، 1388: 125). جامعه‌‌شناسان ریشۀ بسیارى از کج‌‌رفتارى‌ها را در محیط و شرایط اجتماعى جستجو مى‌‌کنند و دلایل زیرساز بسیارى از آنها را در خود جامعه مى‌‌دانند. وقتى خواسته‌‌‌هاى فرد با انتظارات جامعه هماهنگ و همنوا نباشد، نابهنجارى فرد آغاز می‌شود و در صورت تداوم، زمینه‌‌هاى کج‌‌رفتارى را پدید مى‌‌آورد. ازنظر دورکیم اختلال در شرایطی پدید می‌‌آید که در حوزه‌‌های معینی از زندگی اجتماعی، معیار روشنی برای راهنمایی رفتار افراد وجود نداشته باشد (گیدنز، 1373: 79). پیامدهای آنومی به‌صورت نوعی نابسامانی فردی و روانی و در قالب تعارض شخصیت فردی و خودآگاه انسان با شخصیت اجتماعی دیگرخواه متجلی می‌‌شوند. از دیدگاه نظریۀ آنومی یکی از معانی ذهنی بی‌‌هنجار آن است که آرزوهای نامحدود، فشارهایی را بر افراد وارد می‌‌آوردند تا از هنجارهای اجتماعی منحرف شوند. همچنین در حالتی که فزون‌‌خواهی و زیاده‌‌طلبی ذاتی بشر و نفع شخصی، سودخواهی و رقابت فردی در حال حاکم‌شدن بر روابط اخلاقی است و بی‌‌عدالتی در توزیع منابع اقتصادی نیز وجود دارد، حالت آنومی پدید می‌‌آید. در این صورت کدهای اخلاقی آرام‌‌آرام مشروعیت خود را از دست می‌‌دهند و افراد به‌سمت رفتارهای پرخطری چون خودکشی، الکلیسم و اعتیاد روی می‌‌آورند.

برای تبیین اعتیاد در سطح میانه که به‌طور معمول مدنظر روان‌شناسان به‌ویژه روان‌شناسان اجتماعی است، بیشتر به روابط فرد با گروه‌‌های اجتماعی مانند خانواده، مدرسه، همسالان و ... توجه می‌‌شود؛ زیرا این عوامل به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم زمینۀ گرایش فرد به سوء‌‌مصرف مواد مخدر و اعتیاد را فراهم می‌‌کنند. عملکرد خانواده و روابط حاکم بر آن ممکن است زمینه‌‌ساز گرایش افراد خانواده به اعتیاد باشد و مصرف مواد مخدر به‌وسیلۀ یکی از اعضای خانواده عامل فشار بالقوه‌‌ای است که اثرات نامطلوبی را ایجاد می‌کند (یحیی‌‌زاده، 1388: 126-125). مطالعات ادوین سادرلند در زمینۀ جامعه‌‌پذیری یا یادگیری در مباحث کج‌‌رفتاری اجتماعی در این حیطه قرار دارد. به اعتقاد او افراد به این دلیل کج‌‌رفتار می‌‌شوند که تعداد تماس‌‌های انحرافی آنها بیش از تماس‌‌های غیرانحرافی‌‌شان است. تعامل افراد با افراد دارای ایده‌‌های کج‌‌رفتارانه، نسبت به افراد دارای ایده‌‌های هنموایانه (یعنی تماس بیشتر آنان با کج‌‌رفتاران یا ایده‌‌های کج‌‌رفتاری)، دلیل اصلی کج‌‌رفتاری آنهاست. به همین مناسبت تعامل فرزندان در محیط‌‌های خانوادگی دارای سوء‌‌مصرف مواد و ارتباط آنها با دوستان و همسالانی از این جنس، درصد آسیب‌‌پذیری آنها را چندین برابر خواهد کرد. کوهن در تأیید این مطلب مدعی است فرزندان طبقات فرودست که مثل دیگر هم‌سن‌وسالان خود از طبقات متوسط جامعه به مدرسه می‌‌روند و در آنجا با ارزش‌‌های طبقات متوسط آشنا و طالب منزلت‌‌های اجتماعی مقبول (و هواخواه اهداف مشروع اجتماعی مدنظر مرتن) می‌‌شوند، در رقابت با همکلاسان طبقات بالاتر خود، درمی‌‌مانند، ناکام و تحقیر می‌‌شوند و می‌‌بازند. به نظر کوهن، این فرزندان شکست‌خوردۀ محروم از مدارس، ترویج‌دهندۀ ارزش‌‌های طبقات برخوردار می‌شوند و با بازگشت به مناطق محروم و برای جبران ناکامی خود در رقابت برای دست‌یابی به منزلت، «خرده‌‌فرهنگ بزهکاری» تأسیس می‌‌کنند که نظام ارزشی آن درست نقطۀ مقابل نظام ارزشی طبقات برخوردار است. ازنظر کوهن، ناهمسازی اهداف و ابزار مدنظر مرتن به‌خودی‌خود سبب کج‌‌رفتاری نخواهد شد؛ به‌جز اینکه متغیر مداخله‌‌گری چون سرخوردگی و ناکامی منزلتی به معادله اضافه شود؛ به بیان دیگر، کوهن و مرتن هر دو فرض کرده‌‌اند اعضای طبقۀ پایین بیش از دیگران احتمال دارد در فعالیت‌‌های نابهنجار مشارکت کنند؛ زیرا جامعه نمی‌‌تواند به آنها کمک کند به آرزوهای خود دست یابند؛ بنابراین، اگر مرتن مدعی بود شکاف بین اهداف و ابزار موجب کج‌‌رفتاری است، کوهن می‌‌گوید شکاف بین اهداف و ابزار به‌واسطۀ ناکامی منزلتی موجب کج‌‌رفتاری می‌‌شود (به نقل از صدیق‌‌سروستانی، 1385: 41). برای تأیید اهمیت عوامل اجتماعی در زمینۀ انحراف فرزندان و درنتیجه، از بین رفتن ویژگی‌‌های هویتی شخص می‌‌توان از دیدگاه دیگری کمک گرفت. به نظر بکر، کجرو‌‌شدن در نتیجۀ فرایندی اجتماعی – روان‌شناختی صورت می‌‌گیرد که در این میان فرایند اجتماعی سازندۀ کجروی، از ویژگی‌‌های شخصیتی و فردی مجرم مهم‌تر‌ است. طبق این نظر به جای تمرکز بر فرد منحرف یا عمل هنجار‌‌شکنی، می‌‌توان بر این موضوع تأکید کرد که چطور یک گروه اجتماعی، به دیگر افراد یا گروه‌‌ها به‌منزلۀ منحرف توجه می‌کنند (محسنی، ۱۳۸۶: ۶۵) و به عبارتی با انگ‌‌زنی به آنها، سبب منزوی‌شدن و طرد آنها می‌شوند.

برای تبیین اعتیاد در سطح خرد باید بیشتر به شخصیت و ویژگی‌‌های فردی، عوامل انگیزشی، تاریخچۀ افراد، انواع مشکلات جسمانی، روانی و عاطفی فرد، ضعف ایمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهایی و افسردگی، کنجکاوی و کسب تجربه، لذت‌‌گرایی، کاهش درد و اندوه و باورهای غیرمنطقی افراد توجه شود (یحیی‌‌زاده، 1388: 126). با سوء‌‌مصرف مواد، اختلال شخصیتی در فرزندان ایجاد می‌شود و آنها دیگر ازلحاظ روانی قادر به ایفای نقش خود در خانواده نخواهند بود. به همین مناسبت است که برخی نظریات روان‌شناسی دربارۀ سوء‌‌مصرف مواد مخدر، بر شخصیت آدمی مبتنی‌اند. اعتیاد به مواد مخدر به‌طور عمده اختلالی شخصیتی و از انواع سازگاری‌‌های بی‌‌ثمر در زندگی است که افراد با گرایش‌‌های شخصیتی خاص ممکن است در شرایط مناسب دست‌یابی و تساهل فرهنگی - اجتماعی، آن را انتخاب کنند؛ بنابراین، بخشی از تبیین روان‌شناختی در مصرف مواد مخدر، یک شخصیت معتاد فرضی است که خود از روابط مشکل‌‌زا در خانواده، تقویت‌‌های نامناسب، نبودن الگوی نقشی سالم، انتظارات متناقض والدین از فرزندان و نبودن عشق و احترام در آنها نشئت می‌گیرد. ازنظر روان‌شناختی شخصیت نابالغ وابسته به مواد مخدر، براساس سطح اولیه یا براساس اصل لذت به‌دنبال رضایت و خشنودی است و مصرف مواد را تقویت‌‌کنندۀ رفتار خود می‌‌داند. او نسبت به پیامدهای منفی و طولانی‌‌مدت رفتار بی‌‌تفاوت است و درعوض، تقویت‌‌‌‌های مثبت کوتاه‌‌مدتی را انتخاب می‌کند که مواد به او می‌‌دهد (ابادینسکی، 1384: 228). طبق این دیدگاه است که آزمون‌‌های زیگموند فروید، فهم شخصیت انسانی و ارتباط آن با رفتار انحرافی را بررسی کرده‌اند. همچنان ‌‌که ویلیام شلدون، ساختمان سرشتی انسان را عامل تعیین‌‌کننده و اصلی و مهم‌ترین دلیل ایجاد و تکامل رفتار بشر می‌‌داند. در این ‌‌صورت وقوع رفتارهای منحرفانه در نتیجۀ سوء‌‌مصرف مواد در افراد به ویژگی‌‌های شخصیتی آنها نسبت داده می‌‌شود. همچنین طبق دیدگاه استیون گلد وضعیت شناختی فرد، محوری در نظر گرفته می‌‌شود که حرکت از مصرف تفننی به اعتیاد کامل را تعیین می‌کند. براساس این نظریه در فرایند اعتیاد، تمارض به‌منزلۀ عامل مستعدکننده اهمیت دارد. مردمی که در برآوردن انتظارات و خواسته‌‌های جامعه و خودشان با مشکل روبه‌رو هستند، با تعارضی روبه‌‌رو می‌‌شوند که در قالب اضطراب نمود می‌‌یابد. اضطراب احساسی عام است که بسیاری از ما با درجات مختلف آن را تجربه می‌‌کنیم؛ اما معتادان با تعبیرکردن اضطراب خود به‌صورت ناتوانی در کنترل خود و محیط اطرافشان، حس می‌‌کنند قدرتی برای تغییر موقعیت و چیره‌شدن بر عوامل تنش‌‌زا ندارند؛ بنابراین، مهم‌ترین نارسایی شناختی در افراد معتاد این است که امکان ‌‌سازگاری با عوامل تنش‌‌زا وجود ندارد (به نقل از اسدزاده، 1394: 25). در پرتو چنین دیدگاهی، فردی که دچار سوء‌‌مصرف مواد است در وضعیتی از بحران به سر می‌‌برد که او را از انجام تصمیم‌‌های مهم زندگی عاجز می‌کند؛ به‌طوری که نه توان رسیدن به اهداف والای انسانی را دارد و نه قادر است نقش‌‌های مهم خود در زندگی را ایفا کند.

می‌‌توان در پایان به این نکته اشاره کرد که با وجود اهمیت عوامل روانی و اجتماعی در از بین رفتن هویت فرزندان در نتیجۀ اعتیاد والدین، در پژوهش حاضر بیشتر عوامل اجتماعی برجسته و تلاش شده است این پدیده با رویکرد جامعه‌‌شناسانه بررسی شود.

 

روش پژوهش

با توجه به بدیع‌بودن موضوع و کم‌سابقه بودن پژوهش در موضوع ذکرشده، پژوهش حاضر به روش کیفی و با استفاده از روش نظریۀ بنیانی انجام شده است؛ درواقع، این رهیافت را افرادی انتخاب می‌‌کنند که با پروژه‌‌های کوچک‌مقیاس سروکار دارند، از داده‌‌های کیفی برای بررسی تعامل‌‌های انسانی استفاده می‌‌کنند، پژوهش اکتشافی انجام می‌‌دهند و به موقعیت‌‌های ویژه توجه دارند (ازکیا و ایمانی‌جاجرمی، 1390: 21). بنا به گفتۀ مبدعان این روش، نظریۀ زمینه‌‌ای یا بنیانی، نظریه‌‌ای است که به‌طور مستقیم از داده‌‌هایی استخراج شده است که در جریان پژوهش به‌طور منظم گرد آمده‌اند و تحلیل شده‌‌اند. در این روش، گردآوری داده‌‌ها، تحلیل و نظریۀ نهایی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دار‌‌ند (استراوس و کربین، 1392: 34). بر این اساس تولید داده‌‌ها در میدان پژوهش و با استفاده از فنونی چون مصاحبۀ نیمه‌‌ساختاریافته، ثبت مشاهدات و یادداشت‌‌برداری انجام شده است. طول مصاحبه‌‌ها از یک ساعت تا دو ساعت و نیم متغیر بوده و به شکل حضوری انجام شده است. در این بستر روشی، تحلیل داده‌‌ها جریانی دوری است که به‌طور همزمان در میدان تولید داده‌ها انجام می‌شود یا بلافاصله پس از خروج از میدان شکل می‌‌گیرد. داده‌‌های به‌دست‌آمده در میدان، در گذر از 3 مرحلۀ تحلیلی شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی یا هسته‌‌ای به اطلاعات معناداری تبدیل می‌‌شوند؛ به عبارت دیگر، در کدگذاری باز، مفاهیم و مقولات از داده‌‌های خام میدانی استخراج می‌‌شوند. این یافته‌‌ها در مرحلۀ کدگذاری محوری طی کشف ارتباطات منطقی میان آنها به الگو‌‌های پارادایمی تبدیل می‌‌شوند که هر یک معرف اشکالی از روابط میان مقولات با محوریت پدیدۀ اصلی‌اند. یافتن ارتباط میان مقولات و پدیده‌‌ها تا مرحلۀ نهایی که همان کدگذاری هسته‌‌ای یا انتخابی است، ادامه می‌‌یابد.

مشارکت‌کنندگان: در پژوهش‌‌های کیفی بر خلاف شیوۀ کمی، به افرادی که در فرایند پژوهش شرکت می‌‌کنند، فرد یا نمونه گفته نمی‌‌شود؛ بلکه به آنها مشارکت‌‌کننده یا مطلع می‌‌گویند (ازکیا و ایمانی‌جاجرمی، 1390: 61-60). در این بستر افراد به‌سبب اطلاعات، تجربه یا دیدگاهشان دربارۀ موضوع مطالعه‌شده، انتخاب می‌شوند و در جریان پژوهش مشارکت می‌‌کنند. بدین ‌‌منظور پژوهشگران برای جلب مشارکت افراد ضمن حضور در جلسات مراکز ترک اعتیاد سعی در اعتمادسازی متقابل با خانواده‌‌ها داشتند. برای رسیدن به این هدف، پژوهشگران متعهد شدند با رعایت اصل گمنامی، مانع افشای اطلاعات شخصی و ارتباطی افراد شوند و از آنها درخواست می‌کردند با تعیین زمانی برای مصاحبه، به پژوهشگران در رسیدن به اهداف خود یاری رسانند. همچنین در پژوهش حاضر از روش نمونه‌‌گیری هدفمند استفاده شده است. در این نوع نمونه‌‌گیری، افراد به‌دلیل اطلاعات، تجربه یا دیدگاهی انتخاب می‌‌شوند که در زمینۀ موضوع بررسی‌شده دارند. بدین ‌‌ترتیب خانواده‌‌هایی که در آنها پدر و مادر یا والدین درگیر سوءمصرف مواد بودند و در زمینۀ اعتیاد تجربه داشتند، برای نمونۀ پژوهش انتخاب شدند. نمونۀ پژوهش مدنظر شامل 40 نفر (فرزندان دارای والد یا والدین معتاد و مادران دارای فرزند و همسر معتاد) بوده است. انتخاب نمونه‌‌ها تا زمانی ادامه یافت که به اشباع نظری رسید و دیگر ادامۀ مصاحبه‌‌ها نکتۀ جدیدی را به پژوهش اضافه نکرد. در این پژوهش احتمال رسیدن به اشباع نظری با نمونه‌‌ای برابر با 40 نفر در نظر گرفته‌‌ شد (نجفی‎‌اصل، 1394: 55).

یافته‌‌های پژوهش

در این بخش داده‌‌های گردآوری‌شده با مصاحبه از نمونه‌‌ها، تجزیه و تحلیل شده‌اند. در مرحلۀ کدگذاری باز، مجموعه‌‌ای از مفاهیم استخراج شد؛ سپس در مرحلۀ کدگذاری محوری با بهره‌‌گیری از این مفاهیم، مقولات مدنظر شناسایی شدند که در جدول زیر مفاهیم و مقولات گرفته‌‎شده از آنها گنجانده شده‌اند.

 

 

جدول 1- مفاهیم و مقوله‌‌های مرحلۀ کدگذاری باز و محوری مصاحبه با فرزندان

مفاهیم

مقوله‌‌ها

حمایت بی‌‌جای والدین از فرزندان، تأمین مالی فرزند معتاد، حمایت از بیکاری فرد

زمینه‌‌های شروع سوء‌‌مصرف مواد

 

دلخوری طولانی‌‌مدت از مادر، بی‌‌اعتنایی پدر معتاد به فرزند، بی‌اعتمادی به مادر مصرف‌‌کننده، کینه‌‌توزی نسبت به مادر، لجبازی با مادر، ابتلا به اعتیاد از بدو انعقاد نطفه، بی‌‌حوصلگی و خستگی مفرط، بهت و ابهام فرزند از نابسامانی‌‌های خانواده، بروز مظاهر رفتار عصبی در فرزند، مقایسۀ کمبودهای پدر معتاد با دیگر والدین، دلخوری از بی‌‌توجهی پدر، شکسته‌شدن غرور، تحریک‌‌پذیری کلی، وادارشدن به دروغ‌‌گویی، خشونت کلامی، اعتمادبه‌نفس پایین

 

 

اثرات روانی و عاطفی بر فرزند

انتصاب پدر به شغل پردرآمد، عقیده به خدمات محبت‌‌آمیز پدر، اشاره به روابط محبت‌‌آمیز در خانواده، آرام نشان‌دادن جو خانواده، تأکید بر خوش‌‌خلقی پدر، تأکید بر موفقیت‌‌های تحصیلی فرزندان، رقابت مادر و فرزندان در کسب روابط محبت‌‌آمیز، انتقال منشأ مشکلات به بیرون، تصور خوب رابطۀ پدر و مادر، تأکید بر سلامتی پدر، تأکید بر بهبودی مادر، تأکید بر خودکفایی خانواده در تأمین نیازها، کتمان سوءاستفادۀ ابزاری ازسوی پدر، تلاش برای نشان‌دادن وابستگی متقابل اعضا در خانواده

 

تظاهر به طبیعی‌بودن زندگی

کتک‌زدن فرزند، حمله به فرزند

اعمال خشونت علیه فرزند

نگرانی از قضاوت دیگران، نگرانی از حرف مردم

اثرات کلی بر فرزند

اطلاع دقیق از حکم پدر، رویارویی با اعتیاد از زمان تولد، حساسیت‌‌های مفرط مادر نسبت به رفت‌وآمدهای فرزند، ابراز ناراحتی از اعتیاد پدر، طرح سوء‌‌مصرف مواد پدر در مدرسه، تعریف دوگانه از پدر (مهربان - خلافکار)، مشاهدۀ رابطۀ جنسی نامشروع مادر، مشاهدۀ آزار خواهر به‌وسیلۀدوستان پدر، مشاهدۀ نزاع والدین، مشاهدۀ گریه‌‌های مداوم مادر، ترس از ازدواج به‌دلیل سوء‌‌مصرف و سابقۀ پدر، هراس از تکرار برچسب‌‌ها بر پدر، نگرانی از زندگی مشترک خواهر، نارضایتی از وابستگی اقتصادی پدر، افسوس از بی‌‌سرپرست ماندن، حمایت‌نکردن مالی پدر از فرزند

اثرات بر فرزند

دوری‌گزیدن از جامعۀ اطراف

اجتناب از جامعه

بی‌توجهی به تغذیۀ فرزند، بی‌‌مسئولیتی در قبال دریافت شناسنامه برای فرزند

بی‌‌مسئولیتی والدین نسبت به فرزند

ممانعت از ارتباط نامشروع مادر، تدارک دستگیری مادر متخلف، تلاش برای گریز از درگیری‌‌ها، تلاش برای حفظ حریم خصوصی، بازخواست پدر، گریۀ مداوم، امتناع از تأمین مواد مخدر برای پدر، تلاش برای نجات خواهر از مزاحمت، پنهان‌کردن وسایل مصرف پدر، مخفی‌کردن مواد پدر در کمد لباس، تأکید بر مضربودن مواد، قبح ذاتی مواد در ذهن فرزند، راهکار اعتراضیِ ابراز خشم از اعتیاد پدر، توجه به خدا، شرکت در مراسم مذهبی مثل هیئت، انجام مناسک مذهبی، تلاش برای حفظ آبرو، تلاش برای آرام نگه‌داشتن مادر، تلاش برای پذیرش اجتماعی پدر ازسوی اطرافیان، حمایت مالی فرزند از پدر

 

تلاش فرزند برای احیای زندگی

تلاش فرزند برای دورماندن از مواد، سرافکندگی از کار مادر به جای پدر، تمایل به زندگی هنجارمند

تلاش فرزند برای بازسازی آینده

 

 

درنهایت، با بررسی مفاهیم و مقوله‌‌های ذکرشده در مرحلۀ گدگذاری انتخابی، الگوی نهایی پژوهش به‌صورت زیر استخراج شد. یافته‌های این پژوهش در الگوی زیر (جدول 2) بدین شرح است:

 

 

جدول 2- الگوی نهایی پژوهش

پیامدها

راهبردها

پدیده

شرایط علّی

- طرد از جامعه

- خودمحوری

- خشونت‌های کلامی – فیزیکی

- بی‌توجهی والدین

- محرومیت از امکانات

- عوارض روحی

- بی‌حوصلگی و خستگی

- حرمان معنوی

- رنج ناشی از مقایسه

- تخریب اعتمادبه‌نفس

 

1. راهبردهای حذف مسئله

2. راهبردهای مقابله‌ای

3. راهبردهای ترمیمی

 

 

بی‌ثباتی هویتی فرزندان

- وجودنداشتن حمایت عاطفی خانواده

- بی‌اعتنایی والدین

- بی‌مسئولیتی والدین

- حس کمبود دائمی

- دوگانگی مفهوم پدر

- تلقین حس حقارت از والدین

-مقایسۀ والدین معتاد با دیگران

- حس سرگردانی فرزندان

- تزلزل پایدار در روابط خانوادگی

- کنترل شدید والدین

زمینه:

میزان:

شدت: سابقۀ اعتیاد در خانواده

دورۀ زمانی: در طول انجام پژوهش

عوامل مداخله‌گر:

- شکنندگی غرور

- کمبودهای درونی

- تأکید بر ضعف‌ها

 

 

با توجه به الگوی نهایی، در ادامه اجزای الگو به‌تفکیک بررسی خواهند شد:

الف) شرایط علی مؤثر بر ایجاد پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی در فرزندان

حمایت‌نکردن عاطفی خانواده که به‌طور خاص ازسوی والدین معتاد نسبت به فرزندان اعمال می‌‌شود، به‌لحاظ عاطفی فضایی تهی را برای فرزندان ایجاد می‌‌کند. فرد معتاد به‌سبب ویژگی‌‌‌هایی مانند خودمحوری و انزوا که تنها هدف آن تمرکز بر تهیه و مصرف مواد مخدر است، نسبت به فرزند خود با بی‌‌اعتنایی رفتار می‌‌کند. هر قدر میزان اعتیاد سنگین‌‌تر، مدت مصرف طولانی‌تر و اعتیاد والدین عادی‌‌تر شود، بی‌‌اعتنایی به فرزند شدیدتر و حس حرمان عاطفی در او تعمیق می‌‌شود. همچنین با وجود اعتیاد به‌‎دنبال ایجاد بی‌‌اعتنایی به فرزندان در انجام وظایف مادی و معنوی پدر و مادر اختلال ایجاد و سبب اعمال بی‌‌مسئولیتی والدین نسبت به فرزندان می‌‌شود. یکی از مشارکت‌‌کنندگان می‌‌گوید:

 «اصلاً به مدرسۀ من فکر نمی‌کرد! چون خودش همه‌اش مواد می‌کشید. فقط یه بار اومد ... اون موقعی که بابام بود، الآنم که نیست ... زندانه ... فقط گاهی از پشت تلفن می‌گه ... آخه کسی نیست دیگه!!!!» (فرزند معتاد، ‌9ساله).

کمبودهایی که فرزندان در دوران کودکی و نوجوانی به‌سبب اعتیاد والدین و به‌ویژه پدر در خانواده تجربه می‌‌کنند، سبب ایجاد حس کمبود دائمی در آنان می‌شود و صدمات جبران‌‌ناپذیری را به‌لحاظ روانی و جامعه‌‌پذیری به‌دنبال دارد. در کنار چنین کمبود عمیقی، فرزند به‌ویژه در سنین کودکی و نوجوانی به‌شدت به‌دنبال تکیه‌‌گاهی عاطفی است؛ اما اعتیاد والدین و به‌ویژه پدر، جاذبۀ عمیق عاطفی پدر - فرزندی را با دافعۀ شدیدی همراه می‌‌کند که درنهایت، سبب شکل‌‌گیری دوگانگی مفهوم پدر برای فرزند می‌‌شود. این احساس دوگانه به پدر، حالتی است که به موجب آن فرزند در تنگنایی قرار می‌‌گیرد که به‎واسطۀ طبیعت رابطۀ پدر – فرزندی، والد معتاد خود را دوست دارد؛ اما با ارجاع به قضاوت‌‌های دیگران و شرایط نابسامان زندگی خود، او را سرزنش و از او دوری می‌‌کند. یکی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌گوید:

«... بابام ... بابای بدی نبود. همۀ این کارا رو می‌کنه ... اما تو خونه چی!؟ این خیلی اذیتم می‌کرد ... اینکه اونا چه تصوری ازش داشتن؟!...» (فرزند معتاد، 13‎‌ساله).

والدین معتاد پس از مدتی اعتیاد خود را می‌پذیرند و آن را جزئی از زندگی روزمره و دیگران را ملزم به همراهی می‌‌دانند؛ اما نوعی حس ناتوانی همه‌جانبه درون آنها ایجاد می‌‌شود که به موجب آن خود را ناتوان از انجام کمترین کارها می‌بینند. بر این اساس، والدین و به‌طور خاص پدر معتاد، درصدد پوشاندن ناتوانی‌‌های خود هستند و در برابر طغیان‌‌های اعتراض‌‌آمیز فرزندان، سعی در انتقال حس ناتوانی و تلقین حس حقارت به آنها دارند. بدین ترتیب دربارۀ توانایی‌‌های فرزند نیز تردید ایجاد و او را تحقیر می‌‌کند. این احساس، در روابط فراخانوادگی و اجتماعی گسترده‌‌تر ازسوی دیگران با ارجاع به اعتیاد پدر، احساس تحقیرشدن را در فرزند نهادینه می‌‌کند. وقتی فرزندان در بستر حرمان عاطفی اقدام به مقایسۀ والدین معتاد با دیگران می‌‌کنند، این قیاس سبب برجستگی تفاوت‌‌های آنها در مقایسه با والدین سالم می‌‌شود. یکی از مشارکت‌کنندگان می‌‌گوید:

 «بابای من وقتی سالم نبود، اصلاً بهم اهمیت نمی‌داد. باباهای اونا وقتی می‌اومدن مدرسه، می‌دیدم با کلی خوراکی می‌اومدن! می‌دادن به بچه‌هاشون اونجا بود که دلم می‌سوخت ... یه ذره دلم می‌گرفت» (فرزند معتاد، 10‌ساله).

حس سرگردانی فرزندان، درواقع بهت آنها از نابسامانی خانواده و حاصل شرایطی است که به موجب آن، فرزند احساس ناامنی در فضای خانواده می‌کند و به‌ویژه در سنین کودکی خود را ناتوان از تغییر آن می‌داند و درعمل خود را قربانی شرایط ناخواسته می‌‌شمارد. یکی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌‌گوید:

 «پدر و مادرم تا حالا دلشون نمی‌خواسته ما تو زندگی خوشبخت باشیم. فردا، پس‌فردا، عروسی آبجیمه ... (مکث طولانی همراه با تأسف) دو سه ماه دیگه‌ام بچه‌دار می‌شه! آبجی من باید خوشحالی کنه؛ ولی بابام باید تو زندان باشه. نوه‌‎شو نتونه ببینه. عروسی آبجیمم نبینه. اصلاً خیلی کار بدیه» (فرزند معتاد، 11‌‎ساله).

عوارض عاطفی و بین‌فردی حاصل از اعتیاد، حتی پس از دورۀ ترک هم ادامه و رابطۀ متشنج والدین معتاد با فرزندان ادامه می‌‌یابد. در این شرایط گسیختگی عمیقی میان فرزندان با والدین شکل می‌گیرد که تزلزل پایدار در روابط خانوادگی نامیده می‌‌شود. در این شرایط فرزندان هنوز هم والد یا والدین معتاد خود را در شرایط پسرفت مداوم زندگی خود و فرصت‌‌سوزی‌‌های ناشی از اعتیاد آنها سرزنش می‌کنند. والدین به‌ویژه پدر نیز با اتکا به سابقۀ پاکی و ترک مصرف مواد مخدر در پی ترمیم جایگاه مقتدر خود همانند پیش از آغاز مصرف‌اند. در این مرحله نیز ناپایداری در دوام روابط پدر - فرزندی به شکل دیگری ادامه می‌‌یابد. بسیاری از والدین پس از ترک، در راستای ترمیم و تثبیت نقش نظارتی خود و با وجود ترس از بازگشت اعتیاد به خانوادۀ خود، با تمرکز بر فرزندان جوان خود به کنترل شدید فرزندان روی می‌‌آورند. فرزندانی که دورۀ اعتیاد پدر را به‌خوبی به یاد دارند، کمبودهای بزرگی را تجربه کرده‌اند و همواره والدین معتاد خود را با ارجاع به گذشتۀ شماتت‌بار آنها سرزنش می‌‌کنند. یکی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌‌گوید:

«خیلی می‌ترسه. یه وقت دیر می‌کنن، زود می‌کنن. الان عادت کرده می‌گه 8 یا 9 همه خونه باشن. چون قبلنای خودش دیر می‌اومده دنبال خلاف بوده. فکر می‎کنه الان چون 4 نفر دور هم‌‌ان یا می‌گی فلانی تا صبح نشستن فکر می‌کنه برنامه‌ایه. پسر و دومادم قلیون می‌کشن. مثلاً بهش می‌گن بابا یه تنباکو بخر، اون روز تو خونه دعواس. خیلی می‌ترسه» (همسر معتاد، 45‌ساله).

 

ب) پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی در فرزندان

پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی فرزندان حاصل از شروط علی ذکرشده، ناظر بر شرایطی است که فرزند در بستر ابتلای والدین به اعتیاد به مواد مخدر ابتدا به‌لحاظ فردی در خودشناسی و درک هویت خود دچار تردید می‌شود؛ سپس در ارتباط با جامعه، به‌لحاظ اجتماعی دچار تعارض است؛ درواقع، فرزند آسیب‌دیده نمی‌‌تواند هویت خود را در نوسان بین آنچه هست و آنچه مطلوب است، بسازد. او همواره در تلاش است هویت خود را با انکار آنچه در خانواده بر او گذشته است، کتمان کند. در چنین شرایطی هویت فرزندان با والدین معتاد، در حالتی معلق میان واقعیت و تلخی آنچه هست و تخیل آنچه باید باشد، قرار دارد. این شرایط بی‌ثباتی هویتی خوانده می‌‌شود؛ زیرا فرزند به فراخور شرایطی که در آن قرار می‌‌گیرد، سعی در تطبیق خود با شرایط موجود دارد.

 

ج) زمینۀ بروز پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی در فرزندان

پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی فرزندان بین 40 مورد بررسی‌شده در طول زمان انجام پژوهش مشاهده شد؛ به‌طوری که این پدیده هم از جانب فرزندان والدین مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر و هم ازسوی والدین آنها که در دروۀ ترک اعتیاد بودند یا اصلاً معتاد نبودند، تأکید شد. میزان شدت و ضعف این پدیده، از سابقۀ اعتیاد اعضای خانواده پیروی می‌‌کند. بر این اساس هرچه سابقۀ اعتیاد در خانواده هم به‌لحاظ مدت زمان (سال‌هایی که والدین اعتیاد داشتند) و هم به‌لحاظ سابقۀ نسلی (اعتیاد پدربزرگ و مادربزرگ) بیشتر باشد، میزان بی‌ثباتی هویتی فرزندان افزایش خواهد یافت. عکس این حالت زمانی است که نبود سابقۀ اعتیاد در خانواده و کوتاهی زمان ابتلای والدین، همۀ نیروهای مادی و معنوی خانواده را در جهت بهبود فرد مبتلا بسیج می‌‌‌کند.

 

د) عوامل مداخله‌گر مؤثر بر راهبردها

فرزندان در رویارویی با پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی با توجه به احساس شکنندگی در غرور خود که در نوسانات فکری او بین واقعیت و مطلوب آنها ریشه دارد و با ارجاع به احساس کمبودهای درونی ناشی از اعتیاد والدین و تأکید دیگران از بیرون بر ضعف‌های او که در رأس آن اعتیاد والدین است، سعی دارد به شیوۀ خود با آن دست و پنجه نرم کند. بر این اساس، فرزندی با سابقۀ اعتیاد والد یا والدین خود، با تأثیرگرفتن از تنش دائمی با خود و جامعۀ پیرامونش، نوعی بی‌‌ثباتی هویتی را تجربه می‌کند.

 

ه) راهبردهای مربوط به پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی در فرزندان

فرزندان در رویارویی با پدیدۀ بی‌ثباتی هویتی، واکنش‌‌های مختلفی بروز می‌دهند و راهبردهای مختلفی را در پیش می‌گیرند. این واکنش‌‌ها درواقع راهبردهایی در طیف وسیع‌اند که در جهت حذف، مقابله و سازش با این پدیده ازسوی فرزندان اعمال می‌‌شوند. این راهبردها در 3 شکل و به‌صورت راهبردهای حذف مسئله، مقابله‌‌ای و ترمیمی اعمال می‎‌شوند. هر یک از این راهبردها به فراخور شرایط فرزند، انتخاب و اعمال می‌‌شوند؛ درواقع، ترتیب استفاده از این راهبردها بدین صورت است که فرزند در تمام برهه‌‌های زندگی خود، همواره با اعتیاد والدین دست به گریبان است. او همواره تلاش می‌کند بر این کمبود بزرگ غلبه کند که وجه ممیز زندگی او و دیگر همسالان اوست. ابتدا تلاش می‌‌کند با حذف ظاهری مسئله، آن را از ذهن خود پاک کند؛ سپس در تلاش است با تمام قوا با این مسئله و عاملان اصلی آن یعنی والدین خود مقابلۀ جدی کند و در آخر، راه متفاوت دیگری وجود دارد که نشان می‌‌دهد برخی فرزندان مسیری متفاوت را در جهت سازش با وضعیت موجود در پیش می‌گیرند و خود را مسئول حل بحران خانواده می‌‌دانند. مهم‌ترین راهبردهای استفاده‌شدۀ فرزندان عبارت‌اند از:

  1. راهبردهای حذف مسئله که عبارت‌اند از: پنهان‌کردن والدین معتاد از انظار عمومی، کتمان اعتیاد والدین در برابر دیگران، تأکید بر عیوب دیگران و احساس شرم در خلوت خود. آنها سعی دارند با حذف ظاهری مسئلۀ اعتیاد از زندگی، برای خود تسکین موقتی ایجاد کنند. در این موقعیت‌‌ها نخستین راهکار فرزند پنهان‌کردن والدین معتاد از دیگران است. فرزند سعی می‌‌کند با راه‌‌حل‌‌هایی مانند همراهی‌نکردن با والدین در انظار عمومی، خود را از قضاوت‌های دیگران به‎‌ویژه دوستان پنهان کند. یکی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌‌گوید:

 «یه جایی بریم بخوایم که این داستان (اعتیاد پدر) رو تعریف کنیم. می‌گه نگید! الان دوست نداره بره جلسه. می‎گه نمی‌خوام ببینم. دوستاش هم نمی‌دونستن؛ ولی قیافۀ باباش بعد ترکم خوب نبود. اون صورت لاغرو داشت. برا همین همه‌اش می‌گفت مامان بیا از اون ور بریم، بچه‌ها منو نبینن» (همسر معتاد، 38‌ساله).

 فرزند به‌لحاظ ذهنی هم مدام درگیر با این مسئله است و در برابر سؤال یا نگاه مردد دیگران، والدین خود را بری از هر خطا و مانند دیگر پدر و مادرها می‌‌داند. یکی از مشارکت‌‌کنندگان می‌‌گوید:

 «هیچ کدوم مصرف‌کننده نیستن. نه... نداریم... با هم دعوا نمی‌کنیم. همه‌چی آرومه. مامانم بابامو دوست داره و اونم مامانمو دوست داره. منو دوست داره» (فرزند معتاد، 8‌ساله).

در برخی موارد نیز سعی می‌‌کند با تأکید بر عیوب دیگران، آنها را مجاب کند که والدینش تفاوتی با دیگران ندارند.

2. راهبردهای مقابله‌‌ای: رفتارهای پرخاشگرانه، گریۀ مداوم و خشونت کلامی - جسمی از مهم‌‌ترین راهبردهای عاطفی است که فرزند پس از شکست در به‌کارگیری راهبرد حذف مسئله مبادرت به بروز واکنش‌‌های عاطفی و آنی می‌‌کند. در این شرایط فرزندان به‌دنبال احساس ضعف درونی و شماتت‌‌های افراد دیگر و تعارض‌‌های درونی خود به‌ویژه در سنین کودکی احساس بی‌‌دفاعی می‌کنند و با کمترین تلنگری به گریۀ مداوم روی می‌‌آورند. برخی دیگر از فرزندان با این کمبود مقابله می‌کنند و راهبرد رفتارهای پرخاشگرانه را در پیش می‌‌گیرند. در این شرایط فرزند با بروز رفتارهای خشن و مقابله با هر نوع نشانه‌‌ای که اعتیاد والدین برای او تداعی کند، سعی در جلوگیری از واکنش‌‌های سرزنش‌‌آمیز دیگران دارد. او سعی دارد با اعمال رفتارهای پرخاشگرانه به‌نوعی از اظهارنظرها و سرزنش‌‌های دیگران جلوگیری و تسکینی موقت برای خود فراهم کند. یکی از فرزندان در این زمینه می‌‌گوید:

 «برای من اصلاً حفظ آبرو مهم نیست ... تونسته، خلاف کرده! خودشم داره تاوانشو می‌ده. فامیلامون جرئت حرف‌زدن ندارن. می‌کشمشون» (فرزند معتاد، 15‌ساله).

در موارد بسیاری نیز فرزندان با والدین خود، درگیری‌های متعدد داشته‌اند. یکی از مشارکت‌کنندگان می‌گوید:

«زیر بار نمی‌ره. نداشتن باباشو نمی‌فهمه. مثلاً به باباش میگه من 100 تومن می‌خوام نداره. بیتابی می‌کنه. می‌گه تو چرا نداری؟ باباش و این دختر درگیرن. رشته‌اش هنره. با دوستاش زیاد بیرون می‌ره. نداری باباشو نمی‌تونه بپذیره. یه وقت ساعت 11 شب بیرونش می‌کنه» (همسر معتاد، 45‌ساله).

3. راهبردهای ترمیمی: فرزند تلاش می‌‌کند برای تأمین مالی خانواده و همراهی با والد غیرمعتاد در حفظ خانواده راهبردهایی چون مشارکت در هزینه‌ها، اشتغال به کار و کسب درآمد و همفکری در حل مسائل ناشی از اعتیاد والد یا والدین را در پیش بگیرد.

در کنار این راهبردها فرزندان سعی می‌‌کنند به همراه والد غیرمعتاد خود با مشارکت در هزینه‌ها، اشتغال به کار و کسب درآمد و همفکری با او در ادارۀ زندگی، او را یاری کنند. این نوع از مساعدت‌‌ها طیف وسیعی از همیاری‌‌های فکری و مالی را شامل می‌شود که گاهی به‌دلیل استمرار نابسامانی مادی و معنوی در خانواده به‌صورت مدام‌العمر ادامه می‌‌یابد. بیشتر فرزندان در جریان اجرای این راهبردها مجبور به ترک تحصیل می‌شوند؛ درواقع، فرزندان برای تأمین مالی خود و خانواده مجبور می‌‌شوند از ادامۀ تحصیل انصراف دهند و حتی در سنین پایین به کار و کسب درآمد مشغول شوند؛ درواقع، این راهبردها با هدف جبران مضرات ناشی از اعتیاد در خانواده ازسوی فرزندان اعمال می‌‌شود و از آنجا که اعتیاد موجب جابه‌جایی نقش از حمایت‌‌گری به حمایت‌‌پذیری برای والدین معتاد می‌‌شود، درنهایت این راهبرد درصدد ایفای نقش حمایت‌‌گری برای والدین و فرد معتاد بر‌‌می‌‌آید. یکی از مشارکت‌‌کنندگان می‌‌گوید:

«دختر بزرگم تونست بپذیره. خودشو جمع‌وجور کرد. رفت سر کار. کمک حالم بود. می‌رفت سر کار کمک ما هم بود. وقتی بچه‌‌ها کار می‌کردن نفری 50 تومن می‌آوردن. می‌گفتن مامان خرج نکنیا. بریز و بپاش نکنیا» (همسر معتاد، 45‌‎ساله).

 

و) پیامدهای به‌کارگیری راهبردها

به‌کاربردن هر یک از این راهبردهای سه‌گانه، پیامدهایی را به‌دنبال دارد. از آنجا که پیامدهای اعتیاد در یک تجربۀ اجتماعی و در رابطه با دیگران شکل می‌‌گیرد، در پیش گرفتن راهبردهای مخصوص مقابله با آثار آن نیز در ارتباط با دیگر افراد معنا می‌یابد و بازخوردهای متقابلی را ایجاد می‌‌کند. بر این اساس راهبردهایی مانند حذف مسئله و مقابله‌‌ای که در ذات خود در جهت مقابله یا اعمال خشونت برمی‌آیند، پیامدهای منفی و خشنی را در بر خواهند داشت و راهبردهای مسالمت‌‌آمیزتر مانند ترمیمی، پیامدهای پوشیده‌‌تر و شخصی‌‌تر خواهند داشت.

همان ‌‌طور که تشریح شد، راهبردهای حذف مسئله و مقابله‌‌ای، پیامدهایی مانند طرد از جامعه، خود‌‌محوری و بروز خشونت‌‌های کلامی - فیزیکی دارند. بی‌‌توجهی مطلق والدین هم به‌صورت دلیل به‌کاربردن راهبردهای رویارویی و هم به‌منزلۀ معلول آنها مطرح می‌‌شود. از مهم‌‌ترین پیامدهای راهبردهای مبتنی بر خشونت، احساس طرد از جامعه است. فرزند در این حالت با تأکید دیگران بر تفاوت‌‌هایی که در زندگی او با دیگران وجود دارد، همواره ازسوی دیگران به‌ویژه هم‌‌سالان خود طرد می‌‌شود. یکی از مشارکت‌‌کننده‌‌ها در این مورد می‌‌گوید:

«هنوزم اون عُقده تو گلوی من مونده. پیش اومده بود که بگن بهم تو مدرسه (که بابات قاچاقچی و معتاده). به جرئت بگم ... با دختر همسایه‌‌مون (که این حرفو بهم زد) تا الانم سلام علیک نکردم. با هیچ کدومشون حرف نمی‎زنم. (اعتیاد) خسارتایی به ما زد با حرف و حدیثای مردم ... اینا رو افکارم تأثیر می‌ذاشت ...» (فرزند معتاد، 15‎‌ساله).

 فرزندان والدین معتاد به‌دنبال تألمات روحی خود، دچار خود‌‌محوری می‌‌شوند. در این شرایط فرزند تحمل هیچ نوع ناسازگاری، مخالفت و مقاومتی را در برابر خود ندارد. او در این شرایط همۀ اطرافیان خود به‌ویژه والد یا والدین معتاد را در شرایط نابسامان خود مقصر می‌داند و همواره تصمیم‌ها و عملکردهای خود را توجیه می‌‌کند. یکی از مشارکت‌‌کنندگان در تشریح وضعیت فرزند خود می‌‌گوید:

«دومیه زیر بار نمی‌ره. نداشتن باباشو نمی‌فهمه. بهش می‌گم برو سر کار می‌گه برا چی برم؟ وظیفه‌تونه، بچه آوردین. می‌گه من نمی‌تونم قبول کنم. با کلمۀ «ندارم» مشکل دارم. می‌گه من دوست ندارم ازدواج کنم، دوست دارم برم کشور خارج زندگی کنم که از شما دور باشم. اصلاً نمی‌تونه بپذیره» (همسر معتاد، 42‌ساله)

به‌دنبال خودمحوری و کاهش قدرت تاب‌آوری فرزند که نتیجۀ تمام آلام روحی اوست، او در تقابل با محیط خود هم ممکن است درمعرض خشونت قرار بگیرد؛ درواقع، خانواده و محیط اجتماعی که قادر به تحمل رفتارهای پرخاشگرانه و نابهنجار فرزند نیستند، نسبت به او واکنش‌‌هایی چون تنبیه بدنی، اخراج از خانه، درگیری لفظی و فیزیکی با اعضای خانواده و اجبار به روابط جنسی را نشان می‌‌دهند؛ یعنی فرزند هم عامل و هم قربانی بروز خشونت‌‌های کلامی - فیزیکی است. یکی از مشارکت‌‌کنندگان دربارۀ فرزند ناسازگار خود می‌‌گوید:

 «به باباش می‌گه من 100 تومن می‌خوام. اونم نداره. بیتابی می‌کنه. می‌گه: تو چرا نداری؟ بابا و این دختر درگیر می‌شن. تا جایی که یه وقت ساعت 11 شب بیرونش می‌کنه. دخترم میگه من با کلمۀ «ندارم» مشکل دارم» (همسر معتاد، 42‌ساله).

 درنهایت، فرزندان والدین معتاد، قربانی بی‌توجهی مطلق والدین خود می‌شوند. این بی‌‌مسئولیتی از تأمین‌نشدن حداقل‌‌های مادی تا حراست از حریم جسمی و جنسی آنها گستردگی دارد. یکی از فرزندان والدین معتاد که شاهد مزاحمت دیگر معتادان برای خواهر خود بوده است، می‌‌گوید:

«هزار نفر آدمای بد ... بی‌ادب ... می‌آورد تو خونه ... وقتی خواهر من خوابه ... که یارو از زیر پتو دست کنه پای آبجی منو بماله ...» (فرزند معتاد، 10‌ساله).

به‌ کار بردن راهبردهای ترمیمی و پیش از آن شرایط ناپایدار عاطفی در خانواده، سبب بروز پیامدهای پنهان و پوشیده‌‌تر می‌‌شود؛ درواقع، دستۀ دیگری از پیامدهای ناشی از اجرای راهبردهای معرفی‌شده، سبب ایجاد چالش‌های درونی برای فرزند می‌‌شود. فرزند در رویارویی با پدیدۀ بی‌‌ثباتی هویتی در دور باطلی از زدودن نشانه‌‌های اعتیاد والدین و آشکارشدن آنها می‌‌افتد. نخستین و مهم‌‌ترین آسیبی که متوجه فرزند می‌‌شود، عوارض روحی شامل افسردگی، اضطراب، وسواس و حس تحقیر است. این فرزندان علاوه بر محرومیت از امکانات اولیۀ زندگی که به‌سبب محدودیت منابع مالی خانواده رخ می‌‌دهد، دچار نوع دیگری از محرومیت یعنی حرمان معنوی می‌شوند که طیف وسیعی از مشاهدۀ مشاجره و درگیری والدین تا دوری مطلق از آنها و زندگی در بهزیستی را شامل می‌‌شود. فرزند در این شرایط، در فشار روانی حاصل از تنش‌‌های درونی و هجمه‌‌های جامعه، پس از مدتی نبرد احساس بی‌‌حوصلگی و خستگی مفرط می‌‌کند. او به‌سبب ناآرامی‌‌های روحی، بخش زیادی از انرژی خود را از دست می‌دهد و به‌دلیل شرم و ناتوانی‌‌های ارتباطی خود از آنها دوری می‌جوید و توانایی همراهی همسالان خود را ندارد. او در این مرحله به جداسازی کامل خود از محیط می‌رسد، از حضور در جمع امتناع می‌ورزد و در انزوا به سر می‌‌برد. این انزوای گسترده هم در روابط خانوادگی و هم در ارتباط با دیگران رخ می‌‌دهد. رنج ناشی از مقایسه نیز حاصل برجستگی کمبودهای والدین معتاد در قیاس با دیگر والدین است که سبب درگیری مداوم با اعضای خانواده می‌شود؛ درنهایت، نتیجۀ چنین پیامدهایی اعتمادبه‌نفس تخریب‌شده است.

 

نتیجه‌‌

هیچ کشوری در جهان – ازجمله ایران - از آسیب‌‌های ناشی از اعتیاد و مواد مخدر در امان نیست. مواد مخدر که از روزگاران بسیار دور وجود داشته است، امروزه به‌شدت انسان‌ها را تهدید می‌‌کند و در کنار بحران‌‌هایی مانند محیط زیست، جمعیت و مسائل هسته‌‌ای قرار گرفته است. سوء‌‌مصرف مواد مخدر اثرات مخرب و پیامدهای جبران‌‌ناپذیری را برای خانواده به‌ویژه فرزندان ایجاد می‌‌کند. وجود اعتیاد در خانواده اثرات روانی و عاطفی بسیاری را بر اعضای آن تحمیل می‌کند و بر کیفیت روابط آنها تأثیر می‌‌گذارد. اینگونه آزردگی‌‌های روحی بیشتر به‌صورت خشونت کلامی، دروغ‌گویی، واکنش‌‌های عصبی شدید، پرخاشگری، زودرنجی و دلخوری از یکدیگر بروز می‌‌کند؛ بنابراین، در خانواده‌‌های با والدین معتاد، شرایط روحی و معنوی بسیار ناهنجار و بی‌‎ثبات است. در این میان آسیب‌‌پذیری فرزندان دوچندان می‌شود و بستر آموزشی ناهنجار در این خانواده‌ها نیز فرزندان را مستعد گرایش به انواع رفتار کجروانه ازقبیل تجاوز، اعتیاد و ... می‌‌کند؛ زیرا اثرات اعتیاد از بدو تولد بر او عارض شده‌اند و به نسبت طول مصرف والدین در برهه‌‌های سنی گوناگون بر کیفیت زندگی او اثر می‌‌گذارند.

طبق یافته‌‌ها در خانواده‌‌های دارای والد یا والدین معتاد، فرزندان حمایت عاطفی، اجتماعی و اقتصادی ندارند و با بی‌‌مسئولیتی و بی‌‌اعتنایی والدین نسبت به خود روبه‌رو هستند. آنان با نوعی احساس کمبود دائمی در زندگی روزمره و روابط خود روبه‌رو هستند که در این میان وجود دوگانگی‌‌ها از مفهوم پدر این مشکلات را دوچندان می‌کند. فرزند پدر را مظهر مهربانی و عاطفه و صمیمیت می‌‌شناسد؛ ولی شخصیت خلافکار او و دغدغۀ پنهان نگه‌داشتن اعتیاد پدر در جمع همسالان، او را با نگرانی و تنش همراه می‌‌کند. در چنین حالتی با مقایسۀ والدین خود با دیگران، نوعی حس حقارت نسبت به والدین در او شکل می‌‌گیرد که نتیجۀ آن بهت فرزند از شرایط نابسامان خانواده است؛ زیرا به‌نوعی خود را قربانی شرایط ناخواسته‌‌ای می‌‌بیند که روزبه‌روز تشدید می‌‌شود. تشدید این وضعیت، تزلزلی پایدار در روابط خانوادگی آنها ایجاد می‌کند که نتیجۀ همۀ این مسائل، ایجاد پدیدۀ بی‌‌ثباتی هویتی فرزندان است. در این صورت فرزندان علاوه بر اینکه به‌لحاظ فردی و در خودشناسی و درک هویت خود دچار تردید می‌‌شوند، قادر به برقراری ارتباطات اجتماعی مؤثر در جامعه نیز نخواهند بود و با وجود شرایط نابسامان خانوادۀ خود، مجبور می‌‌شوند از حضور در جامعه اجتناب ورزند و راهبردهای مختلفی مانند حذف، مقابله یا سازش با این پدیده را اعمال کنند.

نتایج پژوهش حاضر به نوعی نتایج پژوهش‌‌های انجام‌شده در زمینۀ اثرات نامطلوب اعتیاد والدین بر فرزندان را تأیید می‌کنند. سابقۀ اعتیاد بین اعضای خانواده به‌ویژه والدین، گرایش فرزندان به رفتارهای پرخطر را تشدید می‌کند و آنها را به‌سوی استعمال مواد مخدر سوق می‌‌دهد (نجفی‌اصل‌، 1394؛ آسایش و همکاران، 1394؛ قاسمی‌روشن، 1382؛ جزایری 1381؛Farhadi et al., 2010; Piko & Kovacs, 2010; Kim et al., 2010; Miller & Plant, 2010) و با اختلال در کارکردهای خانواده از ایفای نقش این نهاد مهم اجتماعی و اعضای آن در جامعه‌‌پذیری درست فرزندان می‌‌کاهد و سبب بروز مشکلات متعددی چون اضطراب و فشارهای روانی، افت تحصیلی، آزار و اذیت جنسی و جسمی و ... می‌شود (رفیعی و همکاران، 1393؛ شفیعی، 1392؛ صبوری و همکاران، 1395؛ زیبراس و حلاج‌‌زاده، 1390؛ نجفی‌اصل، 1394).

درنهایت، فرزند در خانواده‌‌ای با والدین معتاد، در بستر جو نامساعد عاطفی، الگوهای رفتاری نامناسب و فشارهای بیرونی از بی‌‌ثباتی در هویت خویش رنج می‌‌برد. در این حالت او در پیوند میان اجزای ذهنی خود همواره بین شرایط ناخوشایند موجود و وضعیت مطلوب ناموجود در نوسان است. در این شرایط در انتخاب و تثبیت ارزش‌ها و باورهای خود تردید بسیار دارد و هیچ‌گاه در تعریف آنها ثبات ندارد.

آسایش، ح.؛ منصوریان، م.؛ رضایی، ف.؛ جودکی، ک.؛ محمدی، ر.؛ رحمانی‌انارکی، ح.؛ اکرامی، ز. و قربانی، م. (1394). «ارتباط اعتیاد والدین و معاشرت با گروه هنجارشکن در گرایش افراد به مواد مخدر»، مجلۀ پیشگیری و سلامت، د 1، ش 2، ص 91-83.
ابادنیسکی، هـ. (1384). مواد مخدر؛ نگاهی اجمالی، تهران: فرهنگ و جامعه.
ازکیا، م. و ایمانی‌‎جاجرمی، ح. (1390). روش‌‌های کاربردی تحقیق؛ کاربرد نظریۀ بنیانی، تهران: کیهان.
استراوس، الف. و کربین، ج. (1392). مبانی پژوهش کیفی؛ فنون و مراحل تولید نظریۀ زمینه‌‌ای، ترجمۀ: ابراهیم افشار، تهران: نشر نی.
اسدزاده، ف. (1394). تجربۀ زیستۀ زنان با سوء‌‌مصرف مواد بر تأکید بر خانواده، پایان‌‌نامۀ کارشناسی‌ارشد روان‌شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران.
جزایری، ع. (1381). «اعتیاد والدین و کودک‌آزاری»، فصلنامۀ علمی - پژوهشی سوء مصرف مواد مخدر، د 1، ش 1، ص 49-1.
خلیلی‌چرمهینی، ج.؛ رسولی، ع.؛ سپاهی‌‌فر، س. و کارگری، ع. (1394). بررسی رابطۀ تأثیر ساختار خانواده بر اعتیاد به مواد مخدر، کنفرانس ملی روان‌شناسی، علوم تربیتی و اجتماعی، تهران، ص 7-1.
رضایی، الف. (1393). «نقش خانواده در گرایش جوانان به اعتیاد در شهرستان ورامین»، فصلنامۀ مطالعات جامعهشناختی جوانان، س 5، ش 15، ص 50-27.
رفیعی، ح.؛ فتحی، ل.؛ نوری، ر.؛ اکبریان، م.؛ نارنجی‌‌ها، هـ.؛ کاردوانی، ر و ساداتی، الف. (1393). «بررسی عوارض و تبعات اعتیاد همسر ازطریق مقایسۀ زنان عادی و زنان دارای همسر معتاد»، مجلۀ مطالعات اجتماعی - روانشناختی زنان، س 12، ش 2، ص 194-171.
زیبراس، م. و حلاج‌زاده، هـ. (1390). «بررسی تأثیر اعتیاد پدر بر رشد اجتماعی فرزندان 12 تا 18 سال در شهرستان دزفول»، مجلۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی ایران، س 3، ش 2، ص 47-35.
سماوی، ع. و حسین‌‌چاری، م. (1388). «سوء‌‌مصرف مواد مخدر و پایگاه هویت در دانش‌‌آموزان»، فصلنامۀ روانشناسان ایرانی، س 5، ش 20، ص 331-323.
شفیعی، م. (1392). «مقایسۀ نقاشی خانواده و خانه – درخت - آدم در گروه کودکان دارای والد معتاد و غیرمعتاد»، فصلنامۀ اعتیادپژوهی سوءمصرف مواد، س 7، ش 27، ص 148-137.
صبوری، الف.؛ شیخی، س.؛ قادری، س.؛ رضازاده، ب. و عزیزی، ح. (1395). «بررسی همبستگی بین سوءمصرف مواد مخدر با بروز اختلال child abuse»، مجلۀ پزشکی ارومیه، د 27، ش 4، ص 309-301.
صدیق‌سروستانی، ر. (1385). آسیب‌شناسی اجتماعی (جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی)، تهران: آن.
فریدکیان. س. (1389). «بررسی اختلال در کارکردهای خانواده و تأثیر آن بر اعتیاد فرزندان»، فصلنامة علمی - پژوهشی انتظام اجتماعی، س 2، ش 1، ص 202-179.
قاسمی‌روشن، الف. (1382). «از اعتیاد زنان تا نابسامانی خانواده»، مطالعات راهبردی زنان، ش 22، ص 151-130.
قربانی، الف.؛ اکبری، ک. و آقازاده، ر. (1393). «بررسی تأثیر اعتیاد والدین در گرایش به اعتیاد و فرار از خانۀ فرزندان؛ مطالعۀ موردی: شهرستان ارومیه»، فصلنامۀ مبارزه با مواد مخدر، س 6، ش 23 و 22، ص 48-33.
گیدنز، آ. (1373). جامعهشناسی، ترجمۀ: منوچهر صبوری‌کاشانی، تهران: نشر نی.
محبوبی‌منش، ح. (1382). «اعتیاد مردان تهدیدی علیه زنان و خانواده»، مطالعات راهبردی زنان، ش 22، ص 90-67.
محسنی، م. (1386). جامعهشناسی انحرافات اجتماعی، تهران: طهوری.
نجفی‌اصل، ز. (1394). نگاهی آسیب‏شناسانه به اعتیاد در خانواده‏های تهرانی، دفتر تحقیقات و آموزش ستاد مبارزه با مواد مخدر.
نریمانی، م. (1393). «بررسی ابعاد مختلف کیفیت زندگی در فرزندان افراد معتاد»، نشریۀ علمی - پژوهشی توسعۀ روستایی، د 6، ش 1، ص 122-108.
یحیی‌‌زاده، ح. (1388). «تأثیر عوامل خانوادگی بر گرایش افراد به سوءمصرف مواد مخدر»، پژوهش اجتماعی، د 2، ش 5، ص 142-123.
Farhadi J. S. Azad, H. & Nemati, A. (2010) “The Relationship between Resilience, Motivational Structure and Substance Use.“Procedia - Social and Behavioral Sciences, 5 (0): 1956-1960.
Kim, E. Kwak, D. H. & Yun, M. (2010) “Investigating the Effects of Peer Association and Parental Influence on AdolescentSubstance Use: A Study of Adolescents in South Korea.” Journal of Criminal Justice, 38 (1): 17-24.
Miller, P. & Plant, M. (2010) “Parental Guidance about Drinking: Relationship with Teenage Psychoactive Substance Use.” JournalAdolesc, 33 (1): 55-68.
Piko, B. F. & Kovacs, E. (2010) “Do Parents and School Matter? Protective Factors for Adolescent Substance Use.” Addict Behav, 35(1): 53-56.