Document Type : Research Paper
Authors
1 Ph.D. Candidate of Sociology of Social Issues in Iran, Faculty of Humanities and Social Sciences, University of Mazandran, Iran
2 Associate Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Humanities and Social Sciences, University of Mazandaran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسأله
هویت مجموعه ویژگیهای فردی و رفتاری است که براساس آن، فرد عضو گروهی اجتماعی شناخته و از دیگران متمایز میشود. تصویری که فرد از خود میسازد و احساسی که نسبت به خود پیدا میکند، در اصل بازتاب نگرشی است که دیگران نسبت به او دارند (رقیبی و میناخانی، 1390: 77). در گذشته، کشف هویت متأثر از محیط اطراف (خانواده، محله و دوستان) شکل میگرفت یا به نوعی هویت افراد متأثر از عوامل انتسابی بود؛ اما در دنیای امروزی منابع کسب هویت متعدد و متنوعاند و بیشتر افراد بحران هویت را تجربه میکنند؛ به عبارت دیگر، فرهنگ دورۀ اخیر مدرنیته، فرهنگی بصری و نمایشی است و بصریشدن منبع اصلی برقراری ارتباط و به کار بستن معناها شده است. از میان ظواهر، بدن بهمنزلۀ مستقیمترین و دردسترسترین قرارگاهی که حامل و نمایشگر تفاوتهای شیوۀ زندگی و شکلهای هویت است، اهمیت اساسی مییابد و بدین سان، جسم به اصلی هویتی تبدیل میشود (آزادارمکی و چاوشیان، 1381: 63). بدین ترتیب ما شاهد تبدیلشدن بدن به نماد هویتی خواهیم بود؛ بهگونهای که امروزه بدن بهمنزلۀ دردسترسترین و پرکاربردترین شکل بیان هویت به معرض نمایش درمیآید؛ تا جایی که میتوان از نوع جدیدی از هویت با عنوان «هویت بدن» یاد کرد. اگرچه بدن از لحظۀ تولد تا زمان مرگ و در هر دورۀ سنی با تغییراتی همراه است، بیشترین تغییرات بدنی در دورۀ نوجوانی به وقوع میپیوندند؛ زیرا دوران گذر از کودکی و ورود به نوجوانی از مهمترین مراحل زندگی فرد است و مانند همۀ دورههای گذار، با مشکلات، تعارضها، بحرانها و تغییرات بسیاری همراه است. همچنین نوجوانی مهمترین سن ازنظر مشغولیت ذهنی با تنانگاره است؛ زیرا علاوه بر اهمیتیافتن جاذبۀ جنسی، بدن نیز ازلحاظ ظاهری دچار تغییرات پیچیده و متنوعی میشود (دهقانی و همکاران، 1391: 28). مهمترین تحول این دوره بلوغ نامیده میشود؛ بلوغ بر همۀ جنبههای جسمی و روانی نوجوان ازجمله هویت و تصویر ذهنی او از بدن تأثیر میگذارد. اریکسون، بلوغ را رشد سریع بدنی، آگاهی جنسی و انقلاب فیزیولوژیک میداند و معتقد است بر همۀ جنبههای جسمی و روانی نوجوان ازجمله هویت و تصویر ذهنی او از بدنش تأثیر میگذارد. تصویر ذهنی از بدن از ابعاد مهم خودظاهری و خودارزیابی در این دوره است. در دورۀ بلوغ، جهت رشد نوجوانان برخلاف دورۀ کودکی، از پیرامون به سمت مرکز است. بهطور معمول نوجوانان ازلحاظ جسمانی متناسب نیستند؛ یعنی اعضای مختلف بدن همگی با میزان یکسان یا در دورۀ زمانی مشابه رشد نمیکنند؛ درنتیجه، ممکن است فرد نوجوان بهدلیل رشد نامتناسب اعضای بدنش شرمسار باشد یا احساس ناخوشایندی داشته باشد. همچنین افزایش سریع در میزان چربی بدن در دختران در اوایل دوران بلوغ این نگرانی را در آنها ایجاد میکند که باید مراقب وزن خود باشند. این دورۀ سنی، بهمنزلۀ یکی از حساسترین مراحل زندگی فرد، با تغییرات جالبتوجهی بهلحاظ جسمی، عاطفی، شناختی و اجتماعی همراه است. تجربۀ از دست دادن هویت یا سردرگمی دربارۀ خود، زمانی که بدن با سرعت زیادی تغییر مییابد، در دورۀ نوجوانی بیشتر از هر دورۀ سنی دیده شده است (Kling et al., 2017: 102)؛ بنابراین، نوجوانی نقطۀ شروع هویتیابی در فرد است. علاوه بر وقوع تغییرات سریع در این دوره و کسب هویت، نوجوانی از دورههای مهم زندگی است که فرد بیشترین مشکلات را با تصویر ذهنی از بدن خود دارد.
در این دوره، تلاش برای کسب هویت و شکلگیری هویت ممکن است از تغییرات هورمونی، بیولوژیکی و بدنی تأثیر بگیرد و این تغییرات جسمی، در صورت قرارگرفتن در یک متن و بافت اجتماعیِ بدنمحور در دورۀ نوجوانی، ممکن است شکاف بین آنچه هست و آنچه باید باشد را بیشتر کند و نوعی حس خودبیزاری، نارضایتی و تصویر منفی از بدن خود را در نوجوان ایجاد کند. «تصویر منفی از بدن خود، شکاف بین هویت بالقوه و هویت بالفعل را عمیقتر میکند و به افزایش رفتارهای اصلاح بدنی مثل جراحی زیبایی، رژیمهای نامتعادل یا اختلال هورمونی منجر میشود» (ریاحی، 1390: 10). بر این اساس، بلوغ، تغییرات سریع جسمانی، عاطفی، روانی، شناختی، هویتیابی و بحران هویت از یک سو و رویارویی دختران نوجوان با دنیای جسمانی و تبلیغ و ترویج استانداردهای بدن ایدهآل و معرفی آنها بهمنزلۀ منابع کسب هویت ازسوی دیگر، برای نوجوان شرایط ویژهای را فراهم میکند. در چنین شرایطی به نظر میرسد توجه به بدن و نمایش بدن بهمنزلۀ یک شکل هویتی، از شیوههایی است که نوجوان در رویارویی با بحران هویت و هویتیابی و پاسخ به سوال من کیستم، آن را انتخاب میکند؛ به عبارت دیگر، نوجوان بدن خود را بهترین محمل و ابزاری میبیند که میتواند هر لحظه و به هر شکل که بخواهد آن را تغییر دهد و برای تعریف خود و هویت خود در موقعیتهای متفاوت، به اشکال مختلف ظاهر شود. در اینجا مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر این است: تصویر بدن دختران نوجوان که از یک سو با بلوغ و تغییرات ناگهانی آن دست و پنجه نرم میکنند و ازسوی دیگر، با الگوها و استانداردهای بدنی جدید ازطریق رسانهها روبهرو هستند، چگونه شکل میگیرد؟ دختران بهواسطۀ تجربیات بدنی خود در دورۀ نوجوانی و بلوغ، بدن و تصویر بدن خود را چگونه روایت میکنند؟ هویت بدن دختران نوجوان بهواسطۀ تصویر بدنشان چگونه شکل میگیرد و برساخت میشود؟
پیشینۀ پژوهش
در نگاه کلی، مطالعات انجامشده در حوزۀ جامعهشناختی بدن به چند دسته تقسیم میشوند:
1- گروه اول که یکی از پرتکرارترین مطالعات در حوزۀ بدن و مدیریت بدن است، در حوزۀ نقش و تأثیر رسانهها (تلویزیون، ماهواره، اینترنت، مجلات و ...) بر بدن، مدیریت بدن و تصویر بدن انجام شدهاند. برای مثال دربارۀ مصرف رسانههای جمعی بر مدیریت بدن، نتایج پژوهش فاتحی و اخلاصی (1387) نشان میدهند میانگین مدیریت بدن برابر با 8/62 درصد است که میزان بالای توجه زنان به بدن در همۀ وجوه آن اعم از آرایشی، مراقبت و ... را نشان میدهد. همچنین بین متغیرهای مصرف رسانهای، پذیرش اجتماعی بدن و پایگاه اقتصادی - اجتماعی با مدیریت بدن رابطۀ مستقیم و معنادار وجود دارد؛ در حالی که متغیر دینداری با مدیریت بدن رابطۀ معکوس و معنادار داشته است. بزرگی (1395) در بررسی جامعهشناختی رابطۀ استفاده از اینترنت با مدیریت بدن، نشان داد متغیرهای سرمایهگذاری بدن، شرم از بدن، پایش بدن و عزت نفس، بهطور معناداری رضایتمندی از تصویر بدن را بین پاسخگویان پیشبینی کردهاند. علاوه بر این تفاوتهای جنسیتی معناداری در تأثیرگذاری متغیر شرم از بدن مشاهده شد؛ با این حال، برخی پژوهشها نشان دادهاند رسانهها بهتنهایی در تصویرسازی از بدن نقش ندارند و معیارها و ارزشهای فرهنگی جامعه نیز در این مسئله سهیماند. پیوند بین رسانهها بهمنزلۀ عامل مدرن با ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعه بهمنزلۀ عامل سنتی با نقش تقویتکنندۀ رسانهها در درونیسازی معیارهای زیبایی ترکیب شده و قالب جدیدی از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی را شکل داده است (کنعانی و رازقی، 1396).
2- گروه دوم از مطالعات تأثیر عوامل اجتماعی مختلف (خانواده، مدرسه و اطرافیان، مصرفگرایی و متغیرهای زمینهای مثل سن، جنس و ... ) بر بدن و مدیریت بدن را بررسی کردهاند (فاتحی و اخلاصی، 1387؛ ریاحی، 1390؛ کیوانآرا و همکاران، 1391؛ مؤدی و همکاران، 1392؛ خانیهنجی و الوندی، 1396).
3- گروه سوم از مطالعات جامعهشناختی رابطۀ بدن، تصویر بدن و هویت را بررسی کردهاند که این گروه بیشترین ارتباط را با موضوع پژوهش حاضر دارد. برخی مطالعات رابطۀ بدن و هویت و پیوند این دو را بررسی کردهاند. برای مثال آزادارمکی و چاوشیان (1381) در مطالعۀ بدن بهمنزلۀ رسانۀ هویت، دربارۀ 825 نفر از ساکنان بالای 18 سال شهر تهران مطالعه کردند که یافتههای آنها نشان میدهند سطوح گوناگون مدیریت بدن رابطۀ معناداری با جنس، سن، تحصیلات، سرمایۀ فرهنگی، دیانت و نگرش سنتی به خانواده دارند که آشکارا دلالت فرهنگی دارند؛ اما بین مدیریت بدن و متغیرهای ساختاری مثل پایگاه اجتماعی - اقتصادی، سرمایۀ اقتصادی و شغل رابطۀ معناداری مشاهده نشده است. نتایج پژوهش دیگری در زمینۀ رابطۀ بین فضای مجازی و هویت مدرن براساس پیمایشی نشان دادند حضور در فضای مجازی و استفاده از اینترنت، سبب شکلگیری و تقویت هویت مدرن بین کاربران ایرانی، بهویژه کاربران جوان، میشود. به همان سان، میزان دستیابی به هویت مدرن در فضای مجازی نیز تابعی از میزان مصرف، نوع مصرف و نحوۀ ارائه و مدیریت خود کاربر ایرانی در فضای مجازی است (ذکایی و خطیبی، 1385). همچنین ادیبیسده و جلالیآکردی (1392) در بررسی رابطۀ بین مدیریت بدن و هویت اجتماعی با روش پیمایش، به این نتیجه رسیدند که تلاشهای زیادی ازسوی جوانان دربارۀ داشتن ظاهر و بدنی زیبا انجام میگیرد تا از این طریق، هویت متمایزی که جوانان میخواهند از خود در اجتماع نشان دهند، حاصل شود. جستجو برای داشتن چهره و ظاهری زیبا با پذیرش هویت ازسوی جوانان همراه است. علاوه بر این مطالعات، برخی پژوهشها در این گروه، تصویر بدن و رابطۀ آن با خود و هویت را بررسی کردهاند. برای مثال کاظمی و همکاران (1393) در پژوهش «تبیین جامعهشناختی تاثیر تصاویر رسانهای بر تصویر بدن و عزت نفس با تأکید بر نقش خودطرحوارۀ ظاهر» نشان دادند: 1- بین مشاهدۀ تصاویر رسانهای و پایینآمدن نمرۀ تصویر بدنی و خودطرحوارۀ ظاهر رابطۀ معنادار وجود دارد. 2- میان نمرۀ تصویر بدنی و نمرۀ خودطرحوارۀ ظاهر رابطۀ معکوس و معنادار وجود دارد. 3- خودطرحوارۀ ظاهر در فرایند اثرگذاری تصاویر رسانهای بر تصویر بدن اثر تعدیلکنندگی دارد. 4- عزت نفس بهمنزلۀ سازهای که ارزیابیکنندۀ ارزشمندی و توانمندی فرد است، در این فرایند دستخوش تغییر نمیشود. همچنین نتایج پژوهش دیگری در زمینۀ ارتباط مدیریت بدن با تصویر بدنی و خودپنداره، نشان دادند بین مدیریت بدن با مؤلفههای تصویر بدنی، ارزیابی وضع ظاهر، گرایش به ظاهر و ارزیابی تناسب، ارتباط معنادار منفی وجود دارد؛ بدین معنی که با کاهش رضایت و خرسندی از مؤلفههای ظاهری گرایش به ظاهر و ارزیابی از تناسب، رفتارهای مدیریت بدن افزایش مییابد. به این ترتیب افرادی که از تصویر بدنی خود رضایت کافی ندارند، نسبت به کسانی که از تصویر بدنی خود رضایت دارند، بیشتر به رفتارهای مدیریت بدنی دست میزنند (رقیبی و میناخانی، 1390).
با مروری بر پژوهشهای خارجی در زمینۀ موضوع پژوهش حاضر، نمونههای متعددی یافت میشود که بیشترین ارتباط را با بدن و هویت دارند. برای رعایت اختصار، تنها به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود:
کمپ و برمن[1] (2011) در پژوهش «شکلگیری هویت و تصویر بدن: نقش اضطراب هویتی»، در نمونهای از 53 نفر از دانشآموزان 18-12 ساله، با هدف بررسی نقش اضطرابها و استرسهای مربوط به هویت و نقش آنها در تصویر بدن و هویت، به این نتایج رسیدند که استرسهای هویتی در زمینههایی نظیر اهداف بلندمدت، انتخاب شغل، دوستی، گرایشها و رفتار جنسی، مذهب، ارزشها و باورها و پیوندهای گروهی، پیشبینیکنندۀ قوی در ارزیابی از خود، رضایت از بدن و دغدغۀ اضافه وزناند. یافتۀ جالبتوجه دیگر آن بود که زنان (در مقایسه با مردان)، بیشترین نگرانیهای هویتی را دربارۀ خود دارند که این نگرانیها بهطور عمده با ظاهر خود و بدن آنها مرتبط بوده است.
فرانکو و همکاران[2] (2010) طی اجرای برنامهای برای آموزش دانشآموزان نوجوان دربارۀ تغییرات بدنی ناشی از بلوغ جنسی و نیز راههای پیشگیری از ناسازگاریهای بدنی به آنان، اثربخشی چنین برنامههای آموزشی را در تعدیل حالات ناشی از بلوغ روی نمونۀ انتخابشده نشان دادند.
ترمیلانی و لاریویر[3] (2009) نیز تأثیر آغاز بلوغ و فشار نوجوان برای لاغری را در به وجود آوردن رفتارهای اختلال خوردن در کودکان و نوجوانان مثبت ارزیابی کردهاند.
مکبی و همکاران[4] (2010) برنامۀ آموزش سلامت بدن را روی پسران نوجوان اجرا و دریافتند که این برنامه روی تصویر بدن، عواطف منفی و راهبردهای تغییر بدن آنها تأثیر مثبتی داشته است.
کالدول[5] (2015) در مقالۀ «شکلگیری هویت بدنی»، ریشههای هویت بدنی را، مفهومسازی و در قالب نظریۀ جدیدی با عنوان روایت هویت ارائه میکند که روایت هویت ازطریق روایت بدن شکل میگیرد. این مطالعه مطالعهای مفهومی است که تنها ریشههای شناختی و فلسفی مفهوم هویت بدنی را بررسی کرده است.
کلینگ و همکاران[6] (2017) در مقالۀ «این بدن من است»، با کشف شیوههایی که بدن ازطریق آن هویت را نشان میدهد و با استفاده از روش کیفی و ازطریق مصاحبه با 121 نفر از زنان جوان، به چهار موضوع دست یافتهاند: شناسایی ازطریق بدن، عملکرد بدنی در ارائۀ هویت، هویت در تعاملات اجتماعی و فعالیتهای بدنی.
مروری بر پژوهشهای انجامشدۀ داخلی و خارجی نشان میدهد عمدۀ آنها با روش کمی ازطریق پرسشنامههای ساختهشدۀ مربوط به تصویر بدن، عزت نفس و ... دربارۀ سوژههای پژوهش مطالعه کردهاند؛ البته تعداد کمی از پژوهشها (Kling et al., 2017 & Kamp’s & Berman, 2011) از مصاحبۀ عمیق و روش کیفی برای مطالعه و شناسایی بدن و ابعاد آن استفاده کردهاند. یکی دیگر از محدودیتهای مطالعات قبلی، کمرنگبودن ابعاد نظری آنها، وجودنداشتن سنخیت بین نظریههای انتخابشده با موضوع مطالعه و نیز پراکندگی نظری بوده است؛ بهگونهای که بهطور عمده بر استفاده از نظریههایی در حوزۀ بدن و جامعهشناسی بدن تمرکز شده است. بیشتر پژوهشهای داخلی که ارتباط مدیریت بدن و هویت را بررسی کردهاند، کمتر به چگونگی و چرایی این رابطه پرداختهاند و زمینههای ارتباط این دو یا حتی شرایط و عوامل مداخلهگر را نشان ندادهاند. ضمن اینکه این پژوهشهای انجامشدۀ داخلی دربارۀ هویت و بدن (مانند ادیبیسده و جلالیآکردی، 1392)، به موضوع بازاندیشی هویت را میان گروه سنی جوانان توجه کردهاند و با وجود اهمیت دوران نوجوانی در شکلگیری تصویر و هویت بدنی، پژوهشهای داخلی بهطور مستقیم به روایت هویت بدنی در گروه سنی نوجوانان، بهویژه با استفاده از روششناسی کیفی از نوع نظریۀ زمینهای نپرداختهاند. همچنین در بسیاری پژوهشهای داخلی (فاتحی و اخلاصی، 1387؛ ریاحی، 1390؛ کیوانآرا و همکاران، 1391؛ مؤدی و همکاران، 1392؛ خانیهنجی و الوندی، 1396)، توجه و تمرکز عمدۀ پژوهشگران بر سنجش اثرات یک یا چند متغیر بر تصویر بدن یا مدیریت بدن بوده است. پژوهش حاضر ضمن استفاده از یافتههای تمام پژوهشهای پیشین، سعی کرده است از زاویهای متفاوت، به مطالعۀ تفسیری و واکاوی فهم و روایت بدن و تصویر بدن دختران بهواسطۀ تجربیات بدنی خود در دورۀ نوجوانی و بلوغ بپردازد و به این پرسش مهم پاسخ دهد که هویت بدنی در دختران نوجوان بهواسطۀ تصویر بدنشان چگونه شکل میگیرد و برساخت میشود؟ با توجه به موارد ذکرشده، پژوهش حاضر تلاش کرده است با استخدام سازۀ هویت بدنی بهمنزلۀ مفهومی جدید در ادبیات داخلی، طرح مباحث نظری در این زمینه و استفاده ازطریق روش تپژوهش کیفی، گامهای نخست را در مسیر تعمق و واکاوی معنایی و مفهومی بیشتر در زمینۀ ارتباط بدن و هویت بردارد.
چارچوب مفهومی
از اواسط دهۀ ۷۰ میلادی در پی تغییرات گستردۀ معرفتی در رشتههای انسانشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و زبانشناسی، جامعهشناسی بدن بهمنزلۀ رویکردی بینرشتهای ظهور کرد؛ به عبارت دیگر، شکلگیری این رشته، محصول درهمآمیزی گرایشهای فکری مختلفی در علوم اجتماعی همچون فمینیسم، پستمدرنیسم، مطالعات فرهنگی، جامعهشناسی فرهنگی و روانشناسی در دهۀ ۹۰ میلادی بوده است. مبحث بدن و بدنمندی در علوم اجتماعی در اواخر قرن بیستم مطرح و گشوده شد و بر رابطۀ بدن و هویت تأکید کرد که هستیهای متقابل در روند ساخت هویت بودند. جامعهشناسان بهطور کلی به پیوند متقابل میان زندگی اجتماعی و بدن تأکید کردهاند و برای بدن انسان ابعاد گوناگونی برشمردهاند که همۀ آنها در دو مقولۀ بدن جسمانی و بدن اجتماعی - فرهنگی جای داده میشود. مری داگلاس، انسانشناس انگلیسی، نیز براساس سنت مردمشناسی، بدن را متنی فرهنگی (ینشانهای اجتماعی) میداند که ضمن انعکاس ارزشهای فرهنگی و اشتغالات و اضطرابهای یک فرهنگ خاص، تجلی عینی به آن میبخشد (ربانی و حسنپور، 1396: 52).
اهمیت بدن در شکلدهی به هویت و تعریف آن، دستمایۀ نظریهپردازی بهوسیلۀ صاحبنظران متعددی قرار گرفته است. اریک اریکسون (1968) معتقد است افرادی که تصویر بدنی منفی از بدن خود دارند (مثل بیماران مبتلا به اختلالات خوردن)، در مقایسه با دیگران با مسائل هویتی بیشتری روبهرو میشوند. به اعتقاد اریکسون، توسعه و شکلگیری هویت، محصول ادغام و ترکیب تدریجی تصورات مختلف از خود است. این فرایند ازطریق ارتباط مستقیم محیط اجتماعی و ابعاد مختلف خود در تجارب بدنی (بدن- خود) رخ میدهد (Kling et al., 2017: 102). اریکسون برای نشاندادن اهمیت بدن در هویت، به هویت مطلوب اشاره میکند که عبارت است از احساسِ بودن در خانۀ بدن (کالبد)، احساس اینکه به کجا میرود و اطمینان وجودی از اینکه دیگران او را چگونه میشناسند یا به حساب میآورند. در دورۀ نوجوانی از آنجا که بدن دستخوش تغییرات سریع و ناگهانی میشود، دچار سردرگمی میشود. بحران یا حس از دست دادن هویت بهمنزلۀ جرقهای است که ممکن است سبب ادغام و ترکیب هویت جدید منسجم یا سبب بحران هویت شود (Erikson, 1968: 86).
برخی فلاسفه، جامعهشناسان و روانشناسان، مباحثی دربارۀ سازه یا مفهوم هویت بدنی مطرح کردهاند. برای مثال جانسون (2009) معتقد است ذهن و بدن دو عنصر جدا از هم نیستند؛ بلکه وسیلۀ شکلگیری تجارب بدنی ما هستند که این نظر سبب شکلگیری نظریۀ تجسد یا تجسمیافتگی شد. جانسون معتقد است احساسات و درک ما از خود، ناشی از ارگانیک بدنمان (متشکل از گوشت، پوست، خون و استخوانها) و نیز هماهنگی بین اعضای بدن است و شکل میگیرد. نظریهپردازان انتقادی همچون بوردیو (1390) و باتلر (1990)، بدن را در چشماندازی اجتماعی - فرهنگی میبینند. آنها معتقدند درک ما از بدنمان به مفاهیمی چون سازگاری و عادت وابسته است. سازگاری و عادت، فرایند ناخودآگاهی از حرکات و حرفهایی است که هویت ما را شکل میدهد و میسازد (Johnson, 2009: 24-30). باتلر[7] (1990) همچنین بهمنزلۀ یکی از نظریه پردازان پسامدرن در فضایی فوکویی میگوید گفتمانها، بدنها را تعریف، برساخت و تولید میکنند و با گفتمانها ما به چیستی بدنها پی میبریم (گفتمانها و تحقق بدنها جداییناپذیرند). او معتقد است مقولة جنس از همان آغاز هنجار است و بخشی از عمل قاعدهبخشی است که بدنهای زیر امر خود را تولید میکند. به اعتقاد باتلر، جنس برساختهای ایدهال است که به شکلی منعطف و در خلال زمان تحقق پیدا میکند. همچنین باتلر میافزاید جنس و جنسیت، اجرایی هستند و از خلال اجراشدن برساخته میشوند (بارکر، ۱۳96: ۵۳۶). باتلر معتقد است جنسیت همواره معانی متعدد، متعارض و متغیر داشته و هویت جنسی، پدیدهای بیثبات است و این مقوله، موضع کشمکش جاری اجتماعی است. باتلر معتقد است بدن بهمنزلۀ امری که همیشه چارچوببندی میشود و با چارچوببندیاش جان میگیرد، همواره در حال مادیتیافتن است و این فرایندی مداوم و تکراری است. به اعتقاد باتلر ما اصلاً یکباره تجسد نمییابیم و بدنها همواره در حال نوسازیاند (گین، 1392: 113).
از نگاه گیدنز، پیکر ما تنها نوعی موجودیت طبیعی نیست که مالکیت آن را به ما تخصیص داده باشند؛ بلکه بدن نوعی دستگاه متحرک است، مجموعهای از کنشها و واکنشهاست که غوطهورشدن عملی آن در کنشهای متقابل زندگی روزمره یکی از ارکان عمدۀ نگاهداشت و تحکیم مفهوم منسجم و یکپارچهای از هویت شخصی است. توجه به بدن جستجویی برای هویت است و میتوان با بازگشت به آن تعریف مشخصی را جستجو کرد که به قواعد و انتظارات اجتماعی مقید نیست. به گمان گیدنز، نظارت بر فرایندهای جسمانی جزء ذاتی نوعی توجه بازتابی مداوم است که کنشگر باید نسبت به رفتار خویش نشان دهد (گیدنز، 1387: 22). علاوه بر این، به باور گیدنز زنان براساس ویژگیهای جسمانیشان قضاوت میشوند و احساس شرمساری نسبت به بدنشان، رابطۀ مستقیم با انتظارات اجتماعی دارد. پیامدهای کلیشههای قالبی سایز بدن بهشدت بر دختران و زنان در فرایند ارزیابی از ظاهر فیزیکی و تفاوتهایی که بهدلیل تجربۀ اجتماعیشان از جنسیت دریافت میکنند، تحمیل میشوند. (گیدنز، 1387: 89).
گالاگر یکی دیگر از نظریهپردازان جدید دربارۀ هویت بدنی است که ابهام و سؤال اساسی دربارۀ تعریف مفاهیمی چون تصویر بدن، پروژه (طرح) بدن و درک بدن را مطرح میکند و معتقد است تمیزندادن این مفاهیم از یکدیگر سبب شده است در تعریف این مفاهیم به تجربۀ بدنی توجه کافی نداشته باشیم. او معتقد است آگاهی از ساختار بدن، درک ما از خود را شکل میدهد؛ به عبارتی، حرکات بدن و سیستم حرکتی بر عملکرد شناختی و ذهن تأثیر میگذارد و این تأثیر سبب شکلگیری رفتار و عمل میشود و در مرحلۀ بعدی درک ما از خودمان را شکل میدهد (Gallagher, 2005: 3)؛ اما نظریۀ تجسد والاس در این زمینه بیان میکند که تجربۀ ما ناشی از ساختار بدن ماست و اینکه درک ما از خودمان از تجارب و کنش متقابل ما با جهان صورت میگیرد (Caldwell, 2015: 26). کوخ و فیشمن نظریۀ کنش متقابل والاس را بسط دادند که بر مبنای آن آگاهی، دانشی عملی در جهان است که هرکسی تلاش میکند ازطریق ساختار بدن آن را شکل دهد؛ بنابراین، با توجه به این نظریهها، شاید بتوان جملۀ «من حرکت میکنم، پس هستم» را جایگزین جملۀ معروف دکارت که «من میاندیشم پس هستم» کرد (Koch & Fischman, 2011: 62).
با توجه به برخی نظریههای مربوط به هویت بدنی، شاید بتوان تعریف جدیدی از این مفهوم ارائه داد. بر این اساس میتوان گفت هویت بدنی هر شخصی برآیند دو منبع و نیروست: ارگانیسم ژنتیکی و تجربههایی که در طول عمر هر فرد شکل میگیرد؛ بنابراین، لاین امکان وجود دارد که در آغاز هر دورهای از زندگی، تجربۀ بدنی متفاوتی داشته باشیم. تجربیات ما از دروران جنینی آغاز میشود و تا زمان مرگ ادامه دارد و شامل تمام رویدادهای حسی - حرکتی مثل نگاهکردن، گوشدادن، لمسکردن، مزهکردن و ... میشود. برخی از این تجربیات مشاهدهشدنی و انتقالپذیرند، برخی دیگر خصوصیترند یا ممکن است شامل بازتابی آگاهانه نباشند (Caldwell, 2015: 5). خاطرات بدن همان طور که شکل میگیرند به همان حالت و اندازه در مغز ذخیره میشوند و هر زمانی به آنها نیاز داریم، میتوانیم آنها را بازیابی و دوباره اعمال کنیم. ما ازطریق حرکات بدن، تجربیات جسمیمان را بهمنزلۀ راهی برای تأیید حس خود و دیگری بهمنزلۀ موجودی زنده روایت میکنیم. بیشتر این روایتهای بدن، تمرین و تکرار میشوند، دیگران آنها را تأیید و تقویت میکنند و شروع به شکلگیری هویت بدنیمان میکنند. احساس ما از اینکه چه کسی هستیم، به آنچه ما انجام میدهیم، کمک میکند که میتوان این رابطه را در قالب یک نمودار نشان داد:
هویتها روایتها خاطرات تجربه
کالدول معتقد است نظریۀ جدیدی از هویت بهوسیلۀ نظریهپردازان هویت با عنوان روایت هویت در لنزهایی ارائه شده است که هویت بدنی را توصیف میکنند. هویت روایت داستانهایی است که مردم دربارۀ خود میسازند و میگویند تا هم برای خودشان و هم برای دیگران معرفی و شناسایی شوند. هویت روایت داستانهایی دربارۀ خودمان و تجارب زندگیمان است که با آنها زندگی میکنیم. روایت جزئی از تفسیر و درک خود است. درک خود هم روایتهایی از خودمان است هم به نگاهها، کلمات و اعمال دیگران وابسته است (Caldwell, 2015: 5). هویت بدنی، هویت مرکزی و اصلی ماست که دیگر هویتها را میسازد یا از آن ناشی میشوند. از دیدگاه کالدول، هویت بدنی، پویا، چندبعدی، غیرکلامی، تعاملی، موقعیتی و اجتماعی است. هویت شناختی درون زیرساختهای هویت بدنی شکل میگیرد و شامل روایتهای کلامی تقویتشدهای است که با روایتهای بدنی هماهنگ میشوند و شکل میگیرند. روایتهای بدنی اگرچه از خاطرات بدنی تأثیر میگیرند، در لحظه رخ میدهند و میتوانند گذشتۀ ما را نشان دهند، حالت فعلی ما را مجسم کنند و خواستهها و انگیزهها و نیات ما در آینده را افشا کنند (Caldwell, 2015: 12).
زیگموند باومن بهمنزلۀ یکی از نظریهپردازان پستمدرن نیز فرهنگ پستمدرن را فرهنگ اهمیت میل بهجای نیاز، جستجوی حریصانه، دیوانهوار و بیپایان دستورالعمل برای زندگی، وجودنداشتن قطعیت، ناپایداری، تغییرات و دگرگونی مداوم و سریع، هیجانهای مداوم و بازتولید و ابداع خود میداند (Bauman: 2005: 152). او معتقد است در گفتمان پسامدرن، هویت امری نامُتعَین، غیرقطعی، متغیر و برساختشدنی است. به گمان باومن، هویت مستلزم فرایند آزمایش و خطاست و معیاری برای ارزیابی این وجود ندارد که این فرایند متحققسازی هویت رو به پیشرفت است یا نه. به اعتقاد باومن آنچه امروزه هویت عاملان را شکل میدهد، فرایند مداوم و غیرخطی شکلدهی نفس در قالب بدن است. بنا بر نظریۀ باومن، فرایند «مونتاژ نفس» انباشتی و تراکمی نیست؛ بلکه بر گردآوری، گرفتن ویژگیهای جدید و دورریختن ویژگیهای قدیم و فرایند مداوم یادگیری و فراموشی دربارۀ الگوها و رویهها مبتنی است. علاوه بر این باومن معتقد است یگانه موضعی که تداوم و آثار فعالیتهای شکلدادن نفس در آن مشاهده میشود، جسم بشرى است. او معتقد است پلاستیکیشدن بدنهای ترمیمشده، نمودی از سیالیت پسامدرن است. این سازۀ ثابت میان هویتهای متغیر و ناپایدار، ظرف مادی و حامل کل هویتهای گذشته، حال و آینده است. بر همین اساس، باومن معتقد است پرورش جسم و ایجاد تغییرات در آن یکی از ابعاد محوری مونتاژ نفس در عصر پسامدرن زیر محور اساسی «سیاست میل» است (جلاییپور و محمدی، ۱۳۸۷: ۶۳۷).
باومن همچنین با استناد به نظریۀ هویت جنسی جودیت باتلر اشاره میکند که گفتمانهای مختلف حاکم بر فضای جامعه، جنسیت افراد را شکل میدهند؛ بهگونهای که جنسیت افراد در نقشها، رفتارهای حرکات بدن و برخوردها بروز پیدا میکند. او معتقد است فرهنگ، جنسیت را تعیین میکند و فارغ از هرگونه ماهیت طبیعی، ماهیتی تغییرپذیر، موقت و واژگونشونده دارد. هویتهای جنسی نیز به همین شکل انعطافپذیر، تغییردادنی، ناپایدار، ناکامل و غیرنهایی و وابسته به انتخاب سوژه یا شخص هستند و ویژگیهای طبیعی بیشتر از قبل تابع دستکاری و گشوده به روی انتخاب قرار گرفته است؛ بنابراین، فرد انتخابکننده باید در برابر آن احساس مسئولیت کند و دیگران هم او را نسبت به این انتخاب مسئول بدانند. باومن معتقد است به همین دلیل انسان دارای جنسیت، آکنده از اضطراب و نگرانی و محکوم است که همواره ناقص و ناراضی بماند. باومن معتقد است قطعیتنداشتنی که به جان انسان دارای جنسیت در مدرنیتۀ سیال افتاده است، تنها بهطور موقت فروکش میکند و همواره میتوان تقصیر را به گردن انتخاب اشتباه انداخت (Bauman, 2003: 94-97).
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر از روششناسی کیفی مبتنی بر رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، استفاده کرده است. رویکرد تفسیری بر خلاف رویکرد عینگرای پوزیتیویستی، بر این باور است که شناخت اجتماعی و واقعیتهای اجتماعی موجود در آن برحسب نوع و شیوۀ کنش انسانی، ماهیتی اقتضایی و موقعیتی دارند؛ به این معنا که جهان اجتماعی در درون و مبتنی بر تعاملات بین موجودات انسانی برساخته میشود و درون یک بستر ذاتاً اجتماعی گسترش مییابد و منتقل میشود (استراس و کوربین، 1390: 42)؛ بنابراین، روششناسی عمدۀ این پژوهش کیفی بوده و از نظریۀ مبنایی برای اجرای عملیات پژوهش و تحلیل دادهها استفاده شده است.
در زمینۀ نمونهگیری استفادهشده در این پژوهش، برای انتخاب افرادی که باید با آنها مصاحبه شود، از نمونهگیری هدفمند استفاده شده است. همچنین نمونهگیری نظری برای تشخیص تعداد افراد، تعیین محل دادههای موردنیاز و یافتن مسیر پژوهش به کار گرفته شده است. شیوۀ گردآوری دادهها مصاحبۀ نیمهساختیافته است. با توجه به اینکه یکی از پژوهشگران، در نقش معلم در میدان پژوهش (مدارس روزانه) حضور داشته و از سوژههای پژوهش (دانشآموزان دبیرستانی) شناخت نسبتاً کاملی داشته است، با آن دسته از دانشآموزانی مصاحبه شد که بیشترین ارتباط را با مسئلۀ پژوهش داشتهاند. همچنین برای جلوگیری از سوگیری در پژوهش، مصاحبهها بهوسیلۀ سایر کارکنان مدارس (مشاور، معاون پرورشی) که بیشترین گفتگو را با دانشآموزان دارند (و انتظار میرود دانشآموزان حرفها و دغدغههایشان را راحتتر با آنان به اشتراک بگذارند)، انجام شد. در این پژوهش پس از انجام 27 مصاحبه، اشباع نظری حاصل شد و برای اطمینان بیشتر، مصاحبهها تا 30 نفر ادامه یافت. پس از بررسی مصاحبهها، فرایند کدگذاری در سه مرحلۀ کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. طبق نظریۀ مبنایی دادههایی که نشانهای از حوادث، وقایع و اتفاقات سبب شکلگیری هویت بدن بهواسطه تصویر بدن شد، در شرایط مقدم قرار گرفت و عکسالعملهای نتیجه و حاصل کنش برای فرد بهمنزلۀ تأثیرات و پیامدهای برساخت هویت بدن در دختران بهواسطۀ تصویر بدنشان مشخص شد.
در توضیح این نکته که چرا برساخت هویت بدنی در دختران (و نه پسران) بهمنزلۀ سوژههای پژوهش حاضر مطالعه شد، باید گفت دختران بیشتر از پسران براساس بدن و ظاهرشان ارزیابی میشوند و در شکلدهی به هویت اجتماعی افراد، جامعه تأکید بیشتری بر ظاهر و زیبایی زنان در مقایسه با مردان دارد. و ازطرفی شواهد نشان میدهند دختران نوجوان بیشتر در معرض پیامهای منفی آسیبزایی ازطریق رسانههای گروهی قرار دارند. یکی از معیارهای بدن ایدهآل برای دختران نوجوان، باریکاندامی و لاغری بیش از اندازه است که مفهومی از «خود» برای آنها دارد.
در این پژوهش، برای رسیدن به معیار قابلیت اعتماد، از دو فن بهره گرفته شد: 1- ازطریق فن اعتباریابی بهوسیلۀ اعضا، از برخی مشارکتکنندگان خواسته شد یافتههای کلی را ارزیابی و دربارۀ درستی آنها نظر دهند. 2- با استفاده از فن ممیزی، دو صاحبنظر در روش نظریۀ مبنایی در مراحل مختلف کدگذاری، مفهومسازی و استخراج مقولهها نظارت داشتند.
مشخصات کلی مصاحبهشوندگان
میدان مطالعۀ پژوهش که دبیرستانهای دخترانۀ دولتی (73 درصد) و غیرانتفاعی (27 درصد) در شهرستان بروجرد است، شامل 30 نفر از دخترانی است که برداشت خود از بدن و تصویر بدنشان را روایت میکنند. ازنظر سن، دانشآموزان در ردۀ سنی 12 تا 20 سال هستند که تقریباً 25 درصد در سنین (14-12) سال، 45 درصد از سن (17-15) سال، 30 درصد از سن (20-18) سال قرار دارند. ازنظر محل سکونت تقریباً 14 درصد در روستا و 86 درصد در شهر زندگی میکنند. ازنظر رشتۀ تحصیلی 30 درصد در رشتههای فنی و هنرستان تحصیل میکنند، 33 درصد در رشتههای نظری و 27 درصد که در دورۀ متوسطۀ اول (راهنمایی) تحصیل میکنند، هنوز انتخاب رشته نکردهاند. ازنظر شغل پدر 50 درصد از پدران آنها شغل آزاد، 10 درصد مهندسی، 17 درصد کارمندی، 7 درصد کشاورز دارند و کمترین (4 درصد) در حوزۀ پرستاری و پزشکی مشغول به کارند. جدول 1 مشخصات زمینهای مصاحبهشوندگان را نشان میدهد.
جدول 1- جدول مشخصات زمینهای مصاحبهشوندگان
Table 1- Background specifications of the interviewees
ردیف |
سن |
محل سکونت |
رشتۀ تحصیلی |
سال چندم؟ |
شغل پدر |
نوع مدرسه (دولتی/غیرانتفاعی) |
1 |
17 |
شهر |
گرافیک |
دوم |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
2 |
16 |
شهر |
حسابداری |
اول |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
3 |
14 |
شهر |
- |
دوم |
معلم |
متوسطۀ اول (دولتی) |
4 |
17 |
شهر |
انسانی |
سوم |
پرستار |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
5 |
13 |
شهر |
- |
اول |
آزاد |
متوسطۀ اول (دولتی) |
6 |
16 |
شهر |
تجربی |
اول |
آزاد |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
7 |
18 |
شهر |
تجربی |
سوم |
مهندس |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
8 |
17 |
شهر |
انسانی |
دوم |
آزاد |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
9 |
18 |
شهر |
صنایع غذایی |
دوم |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
10 |
18 |
شهر |
نقشهکشی |
سوم |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
11 |
17 |
شهر |
شبکه |
دوم |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
12 |
12 |
روستا |
- |
اول |
کشاورز |
متوسطۀ اول (دولتی) |
13 |
12 |
روستا |
- |
اول |
کشاورز |
متوسطۀ اول (دولتی) |
14 |
13 |
شهر |
- |
اول |
مهندس |
متوسطۀ اول (غیرانتفاعی) |
15 |
16 |
روستا |
انسانی |
اول |
کارگر |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
16 |
18 |
شهر |
ریاضی |
سوم |
مهندس |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
17 |
16 |
شهر |
تجربی |
دوم |
پزشک |
متوسطۀ دوم (شاهد) |
18 |
14 |
شهر |
- |
دوم |
آزاد |
متوسطۀ اول (دولتی) |
19 |
18 |
شهر |
حسابداری |
دوم |
معلم |
هنرستان (دولتی) |
20 |
15 |
شهر |
- |
سوم |
کارمند |
متوسطۀ اول (غیرانتفاعی) |
21 |
19 |
شهر |
ریاضی |
سوم |
پزشک |
متوسطۀ اول (غیرانتفاعی) |
22 |
17 |
شهر |
تجربی |
دوم |
کارمند |
متوسطۀ دوم (غیرانتفاعی) |
23 |
18 |
روستا |
تجربی |
سوم |
آزاد |
متوسطۀ دوم (دولتی) |
24 |
15 |
شهر |
- |
سوم |
آزاد |
متوسطۀ اول (غیرانتفاعی) |
25 |
17 |
شهر |
ریاضی |
دوم |
آزاد |
متوسطۀ دوم (غیرانتفاعی) |
26 |
16 |
شهر |
تجربی |
اول |
کارمند |
متوسطۀ دوم (غیرانتفاعی) |
27 |
14 |
شهر |
- |
دوم |
کارمند |
متوسطۀ اول (غیرانتفاعی) |
28 |
20 |
شهر |
صنایع غذایی |
سوم |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
29 |
18 |
شهر |
گرافیک |
سوم |
کارمند |
هنرستان (دولتی) |
30 |
16 |
شهر |
نقشه کشی |
اول |
آزاد |
هنرستان (دولتی) |
دادهها و یافتهها
در این بخش، نتایج تحلیل دادهها براساس مراحل سهگانۀ کدگذاری ارئه میشود. تحلیل دادهها به روش تحلیل خرد و سطربهسطر صورت گرفت. پس از انتزاع مفاهیم از گزارهها، با یکدیگر مقایسه و مفاهیم مرتبط با عنوان یک مفهوم کلیتر به نام مقوله، یکپارچه شدند. با یکپارچهکردن، مقایسه و تعمیق این مقولات، مقولۀ هسته به نام «برساخت هویت بدن بهواسطۀ تجربیات و رویدادهای خود از ساختار بدن» حاصل شد. جدول 2 نتایج تحلیل دادهها را در مراحل سهگانۀ کدگذاری نشان میدهد.
جدول 2- نتایج مراحل سهگانۀ کدگذاری باز، محوری و انتخابی
Table 2- Results of three stages of open, axial and selective coding
نوع مقوله |
مفاهیم |
مقولهها |
مقولۀ هسته |
شرایط زمینهای
|
عادت ماهیانه، رویش موهای زائد، بزرگشدن اعضای بدن و چهره، نامتناسببودن اندام، تغییرات هورمونی، تغییرات جسمی |
بلوغ جسمی (تغییرات فیزیولوژیک) |
برساخت هویت بدن بهواسطۀ تجربیات و رویدادهای خود از ساختار بدن
|
شرایط علی |
مراقبت از بدن دخترانه، آمادگی برای نقش همسری و مادری، باورها و عادتهای القاشده مثل زیبابودن، جذاببودن، تر و تازه بودن |
کلیشههای جنسیتی |
|
مقایسه با دوستان، مقایسه با مدلها، مقایسه با بازیگرها، خوانندهها |
مقایسه با دیگران |
||
شرایط مداخلهگر |
میزان زیاد مصرف اینترنت، دسترسی به سایتها و کانالهای زیبایی و مد، هشتگهای زیبایی، تمایل به باریکاندامی، تمایل به ترکهایشدن، تنفر از چاقی، ترس از چاقی
|
اینترنت بهمنزلۀ رسانۀ بدن ایدهآل
|
|
راهبردها |
وارسی چهره، اندازهگیری مکرر قد و وزن، دیدن مستمر چهره در آینه، نگاهکردن به عکسها، وارسی اندام |
پایش (کنترل منظم) بدن |
|
دستزدن به رژیمهای سخت کاهش وزن، تمایل به گیاهخواری، استفاده از ملینها، حذف وعدههای غذایی |
الگوهای نامنظم غذایی |
||
پیامدها |
احساس تنهایی، کمشدن روابط با دوستان و همسالان، نگرانی از برقراری روابط، احساس طرد |
احساس اضطراب جسمانی |
|
شرمساری، نگرانی از دستنیافتن به بدن ایدهآل، احساس نازیبایی |
شرمساری
|
||
تعارض بین آنچه هست و آنچه باید باشد، شکاف بین خود و بدن، احساس فاصله با بدن ایدهآل، انزوا |
شکاف هویتی |
بسترها و زمینههای برساخت هویت بدن بهواسطۀ تصویر بدن
بلوغ جسمی (تغییرات جسمی و جنسی)
مطابق با روایت مشارکتکنندگان پژوهش، بلوغ تغییری سریع در ابعاد مختلف جسمانی، روانی - عاطفی، جنسی و هورمونی و درنهایت، رفتاری و اجتماعی است. چشمگیرترین و مهمترین تغییر در بعد جسمانی و بدن است که بر دیگر ابعاد تأثیر میگذارد؛ بنابراین، در این دوره طی دوران نوجوانی، بدن در ذهن شخص اهمیت مییابد و یکی از تعریفهای فرد از خود بهواسطۀ بدنش شکل میگیرد.
با توجه به نقل قول بیشتر مصاحبهشوندگان، نوجوانان در دورۀ بلوغ، تغییرات جسمانی و هورمونی را تجربه کردهاند که آنها را دربارۀ بدن خود نگران کرده است؛ زیرا تغییرات متفاوت و غیرمنتظرهای را تجربه کردهاند و موجب درک و ارزیابی متفاوت آنها از چهره و بدنشان شده است. به تعبیر دیگر، تصویر ذهنی آنها از خود و بدن خود را دگرگون کرده است و درک جدیدی از بدن خود دارند. در این زمینه، فرناز[8]، دانشآموز سال اول راهنمایی و 12ساله، میگوید: «از کلاس پنجم تا امروز میتونم بگم دچار تغییرات عجیبی در بدنم شدم که اول بینیام خیلی بزرگ شد، صورتم بیش از حد لاغر شد، کلاس هفتم پریود شدم که تازه الان دارم به این تغییر عادت میکنم».
روژین، دانشآموز سال دوم راهنمایی و 14ساله، میگوید: «از سال ششم ابتدایی تغییرات متعدد و عجیبی در بدنم شکل گرفته، یکی دو ساله خیلی چاق شدم و چربیهای اضافه بدنم زیاد شده، هر وقت خودم رو نگاه میکنم از خودم بدم میاد، همۀ دوستام به من میگن خیکی، علاوه بر این آثاری مثل رویش موهای زائد و بعد از آن عادت ماهیانه تغییرات ناگهانی و عجیبی بود که خیلی آمادۀ این تغییرات نبودم».
همچنین در برخی نوجوانان، رشد بدن طی دوران بلوغ غالباً ناهماهنگ است؛ ازاینرو، وقوع تغییرات فیزیکی مربوط به رشد جنسی در همه حال بهطور همزمان نیست. برای مثال تعویق عادت ماهیانه و رشدنکردن سینهها در دختران موجب نگرانی آنها ازنظر بسندگی جنسیشان میشود. چاقی، تناسبنداشتن یا ناهماهنگی وضعیت ظاهری و بدن مانند اندازه یا شکل بینی، گوشها، بافت مو یا پوست، از عوامل تعیینکننده بر درک نوجوانان از خود است. بسیاری از مشکلات در دورۀ نوجوانی بهدلیل اختلال در تصویر ذهنی از بدن یا خودانگارۀ مربوط به تفاوتهای واقعی، اغراقشده یا خیالی در رشد فرد است که بیشتر بهمنزلۀ رشد ناکافی بلوغ تعبیر میشوند؛ بنابراین، تغییرات در طی دورۀ بلوغ و ناهماهنگیها و تناسبنداشتن در رشد و بلوغ در آنها، بر تصویر ذهنی خود از بدنشان تأثیر میگذارد و درک جدیدی از خود پیدا میکنند.
ثمین، دانشآموز 16 سالۀ سال دوم تجربی، میگوید: «سن 15سالگی عادت ماهیانه رو تجربه کردم که تقریباً در مقایسه با همکلاسی و دوستانم دیر شده بود و من خیلی نگران بودم از اینکه اگر پریود نشم چیکار کنم، ازنظر تغییرات ظاهری بدن خیلی لاغری داشتم که شبیه اندام دختران نبود و همه مسخره میکردن که تو شبیه پسرها هستی».
کلیشههای جنسیتی
کلیشههای جنسیتی که بدون هیچ تغییری تکرار و بازتولید میشوند، با الگویی ثابت و عام انطباق دارند و خصوصیات فردی را در نظر نمیگیرند. تصویری ذهنی، یکنواخت و قالببندیشدهای را به اعضای گروه اطلاق میکنند و نشاندهندۀ باوری عامیانه همراه با کنشهای عاطفی است که با تعمیمهای نابجا و سادهانگاری افراطی واقعیت را تحریف میکند و بدون هیچگونه مبنای علمی، همۀ تفاوتها را طبیعی در نظر میگیرد و سبب اشاعۀ نوعی ایدئولوژی جنسیتی میشود که براساس آن زنان را فرودست و مردان را فرادست میشمارد آن هم با این اعتقاد که این روابط شکل طبیعی زندگی است. کلیشههای جنسیتی همانند سدهای روانی - اجتماعی دختران را به احساس حقارت و دستکم شمردن خود میکشانند و سپس مانند دور باطل این احساس حقارت سبب افزایش ترس از موفقیت و کاهش کامیابیها در برخی از عرصههای زندگی آنها میشود؛ بنابراین، در سنین بلوغ و نوجوانی بیش از هر زمان دیگری جامعه برای ضابطهمند کردن بدن حضور دارد (موسوی، 1394: 94). بدن زنانه در این دوره با شکنندگی، ضعف و آسیبپذیری ازسوی جامعه تعریف و مراقبت و بدن زن بهمنزلۀ بدنی بیمار، رنجور یا بدنی تنها برای باروری و روابط جنسی مشروع در نظر گرفته میشود. در این زمان جامعه به نوجوانان یاد میدهد با بدن خود چگونه باشند و بر این اساس تجربیات و خاطرات نوجوانان از بدن خود تغییر میکند. برای مثال خانوادهها بهویژه مادران به نوجوانان خود میگویند که در دوران سیکل ماهانهشان از هرگونه فعالیت بدنی خودداری کنند و این ایام را به درازکشیدن و خوابیدن بپردازند. همچنین آنها را از انجام ورزشهای سنگین چون پریدن، دویدن، جهیدن و ... غدقن میکنند؛ زیرا به بکارت آنها لطمه وارد میشود؛ درواقع، نوجوانان از همان دوران کودکی مراقبت از بکارت خود را یاد میگیرند؛ اما در دوران بلوغ این مراقبت به اوج خود میرسد. در این دوره جنسیتیشدن عادتوارههای بدنی به اوج خود میرسد و روند جامعهپذیری دختران از پسران راه کاملاً متفاوتی در پیش میگیرد. مجموعهای از باورها آنها را احاطه میکند که کنش آنها را دربارۀ وضع ظاهر، نگرشها، علایق و ... در زنان و مردان دستهبندی میکند.
مهسا، دانشآموز 13سالۀ اول راهنمایی، میگوید: «وقتی عادت ماهیانه شدم مادرم خیلی نگرانتر از خودم بود و دائم مراقبم بود و توصیه میکرد که نباید تو مدرسه ورزشهای سنگین انجام بدی، نباید بپری؛ بهخاطر همین من همیشه ترس داشتم و نگران بودم.
همچنین زهرا، دانشآموز 16سالۀ دوم دبیرستان میگوید: «وقتی به بلوغ رسیدم، متوجه شدم که دیگه جامعه از من انتظار داره یک زن باشم و بیشتر به بدن و جسمم بهمنزلۀ یک زن برسم، خودم را آرایش کنم و با ناز رفتار کنم؛ چون باید ازدواج کنم».
در دورۀ بلوغ و تغییرات جسمی و هورمونی در دختران نوجوان، مادران بیش از هرکسی در خانواده به دختران خود این باور را القا میکنند که بدن خود را بهمنزلۀ بدن زنانۀ جذاب، زیبا برای انتخابشدن و باروری مراقبت و کنترل کنند تا در ایفای نقش زنانۀ خود مطابق با آنچه از آنها خواسته میشود، بهخوبی عمل کرده باشند؛ بنابراین، دختران در خانواده و جامعه با باورهایی جامعهپذیر میشوند که این باورها آنها را نسبت به بدن خود و رویدادهای بدن خود مثل بلوغ و تغییرات آن حساس میکند و همین تصور و تلقی از بدنشان آنها را برای باورهای القاشده مثل باروری، زیباشدن (مثل تر و تازه، ظریف، اندام متناسب) برای انتخاب و ازدواج آماده میکند.
مقایسۀ بدنی خود با دیگران
امروزه یکی از معیارهای ارزیابی فرد از خود، مقایسۀ بدن و ظاهر خود با دیگران است. دختران نوجوان بیش از هرکسی خود را با مدلهای زیبایی، معیارها و استاندارهای ایدهآل زیبایی، دوستان و همسالان که زیباتر یا به تعبیر خودشان زشتترند، مقایسه میکنند. تصویر بدن ایدهآل نوجوان از تجارب، مقایسهها، ادراک و همانندسازی او با دیگران از عالم واقعیت یا خیال او نشئت میگیرد. کسی که طی دوران کودکی همواره ازنظر قد، وزن و هوش با دیگران مقایسه شده است، در دوران نوجوانی نیز خود را با دیگران مقایسه میکند؛ درواقع، یکی از عوامل شکلدهندۀ تصویر بدن دختران، مقایسۀ بدن خود با دیگران است. مقایسۀ چهره و اجزای صورت، مقایسۀ قد و وزن، مقایسۀ اندامهای بدن با مدلها، استانداردهای زیبایی که به اعتقاد فستینگر «این استانداردهای مبنای مقایسه ممکن است تصاویر نمایش دادهشده در رسانهها باشند که عمدتاً بدنهای باریک و تحت کنترل هستند و میتوانند بر تصورات بدنی اثرات منفی بگذارند» (Grogan, 2008: 100). براساس نظر مشارکتکنندگان، مقایسۀ تن و اندام خود با دیگران بهویژه مدلها و استانداردهای زیبایی ارائهشده که بیشتر رسانهها و اینترنت ارائه میکنند و بعد از مدتی به عرف و هنجار زیبایی تبدیل میشوند، سبب شکلگیری خودانگاره و تصویر ذهنی منفی از بدن و درنهایت، کاهش عزت نفس میشود.
مریم، دانشآموز 16سالۀ سال دوم رشتۀ تجربی، میگوید: «من و دوستام همیشه قد و وزن و اندامهای همدیگه رو مقایسه میکنیم و ساعتها در موردش حرف میزنیم؛ مثلاً اضافه وزن، کاهش وزن، بزرگشدن اندامها و ... با همدیگه مقایسه میکنیم. یا وقتی بعد از یک هفته همدیگه رو میبینیم فقط به ظاهر همدیگه توجه میکنیم و همدیگه رو بررسی میکنیم».
مونا، دانشآموز 14سالۀ سوم راهنمایی میگوید:«یکی از دوستام خیلی زیباست شبیه ترلان پروانه است، چشمهای گربهای داره، صورت کشیده و اندام لاغر، همیشه خودم با اون مقایسه میکنم یا بازیگرهای کرهای خیلی دوس دارم و خیلی جذبم میکنن، همش میگم کاش من توی این کشور به دنیا میاومدم».
پریا، دانشآموز 18سالۀ رشتۀ نقشهکشی در سال سوم هنرستان، میگوید: «وقتی فیلمهای هالیودی یا ترکیهای میبینم، خودمو با اونا مقایسه میکنم و به این نتیجه میرسم که اصلاً زیبا نیستم، اونا خیلی قدبلندند و اندامهای زیبا دارن، لاغر و ترکهای هستن؛ ولی من کاملاً برعکس اونا هستم و حس بدی به خودم و ظاهرم پیدا میکنم. واقعاً چرا خدا بعضیها رو اینقدر زیبا آفریده؟».
اینترنت بهمنزلۀ رسانۀ بدن ایدهآل (لاغری)
اینترنت در دهۀ اخیر بیش از هر منبعی، تفکرات، نگرشها و خط فکری نوجوانان را تغذیه میکند. نوجوانان در فضای مجازی بیشترین آزادی و استقلال را دارند؛ زیرا بر این فضا نوعی گمنامی حاکم است و در عمل، نظارت بر آن غیرممکن است. هویتهایی شکل میگیرند که هر بخشی از آنها با فرهنگی خاص پیوند دارد؛ برای مثال توجه بیش از حد به بدن و تأکید بر لاغری، زیبایی و ظرافت آن ازطریق مدلها و استاندارهای زیبایی بهمنزلۀ بخشی از نظام ارزشی نوجوانان در حال شکلگیری است.
یکی از مهمترین دلایل نارضایتی از تصویر ذهنی بدنی در دختران نوجوان، استانداردهای اجتماعی زیبایی در سالهای اخیر است که بهطور عمده بر لاغری تأکید میکنند. دختران همواره در تلاشاند با بالابردن کیفیت ظاهری بدن، خود را با انتظارات اجتماعی و فرهنگی جامعه هماهنگ کنند که البته بیشتر این الگوها ازطریق رسانههای جمعی، اینترنت، مجلات، مد و لباس و ... انتشار مییابند و این مشکل هم میتواند به مشکلات سلامتی نوجوانان (بیاشتهایی عصبی، پرخوری و ...) در درازمدت لطمه بزند و هم کل نظام ارزشی آنها را دگرگون کند.
پریا، دانشآموز 16سالۀ دوم دبیرستان در رشتۀ علوم انسانی، میگوید: «من در روز 4 تا 5 ساعت اینترنت استفاده میکنم و یکی از علاقههای من توی اینترنت، خبرها و اطلاعات مد و زیبایی و لاغری و تناسب اندام است که همیشه دنبالشون میکنم».
فاطمه، دانشآموز 18سالۀ سال سوم رشتۀ گرافیک، در این مورد میگوید: «شاید بیش از 10 ساعت شبانهروز از اینترنت استفاده میکنم و خیلی به کانالها و سایتهای تبلیغاتی مد مثل زن روز، هشتگهای زیبایی و مدل توی اینستاگرام سر میزنم و از دیدن مدلهای زیبا لذت میبرم».
در بسیاری از فرهنگها و جوامع در دنیای امروزی، لاغری بهطور کلی به شادکامی، کامیابی، جوانی و پذیرش اجتماعی وابسته است. وجود چاقی با تنبلی، نداشتن قدرت و خارج از کنترل ارتباط دارد. بیشتر مصاحبهشوندگان بر این عقیده بودند که لاغری مطلوبترین شکل بدنی در کنار دیگر موارد زیبایی مثل مدل مو، صورت متناسب، قد بلند و ... است. بیشترین تأکید آنها برای داشتن اندام زیبا و ایدهآل، داشتن اندام لاغر و ترکهای بود.
المیرا، دانشآموز 17سالۀ سال سوم دبیرستان در رشتۀ صنایع غذایی، در این مورد میگوید: «من بهشدت از اندامهای چاق و درشت بیزارم و همیشه نگرانم که چاق نشم، الان دخترهای لاغر پرطرفدارن و بیشتر به اونا توجه میشه».
فائزه، دانشآموز 13سالۀ سال دوم راهنمایی، میگوید:«زیبایی یعنی داشتن یک اندام ترکهای با پوست برنزه. مثلاً مدلها این ویژگیها رو دارن. دوستام میگن میتونم مدل بشم؛ چون چشمام رنگی و پوستم برنزه است. فقط باید خیلی خودمو لاغر کنم؛ بهخاطر همین سعی میکنم تا اونجا که بتونم کمتر غذا بخورم و بیشتر لواشک و ترشی میخورم؛ چون آب زیادی میکشه و دیگه اشتهای خوردن غذا نداشته باشی، جدیداً به این فکر میکنم که برم معدهام رو کوچیک کنم».
راهبردهای برساخت هویت بدن بهواسطۀ تصویر بدن
وارسی بدن (کنترل منظم بدن)
رفتارهای وارسی بدن شامل اندازهگیری مکرر وزن بدن، فراوانی بررسی تغییرات بدن در آینه، استفاده از لباسهای خاص برای اندازهگیری اندازۀ بدن، فشردن قسمتهای مختلف بدن برای بررسی چاقی آن قسمت از بدن و مقایسۀ وزن و شکل بدن با دیگران است. کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص با آن روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ میدارد و در عین حال «خود» نیز بهطرزی کموبیش ثابت از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار میگیرد. نوجوانان برای دستیابی به بدن ایدهآل و ازطریق مقایسۀ دائم بدن خود با دیگران، دچار مشغولیت، وارسی و بازرسی بدن خود هستند. نگران ایناند که کمتر بخورند تا لاغرتر شوند، روزی چندین بار روی ترازو میروند و وزن خود را اندازهگیری میکنند، روزانه بارها خود را در آینه میبینند که کجای صورتشان جوش زده و یا دماغشان چقد بزرگتر یا کوچکتر شده است یا تمام اجزای صورتشان در چه وضعیتی به سر میبرند و چگونه دیده میشوند.
شکیبا، دانشآموز 13سالۀ اول راهنمایی، در این مورد میگوید:«هر وقت میرم جلوی آینه از دماغم خیلی بدم میاد. فقط منتظر اینم که به سن 18 سالگی برسم و برم عملش کنم. من همیشه و هر جا حتی سر کلاس درس، با دوتا انگشتان اشاره چال گونهام رو فشار میدم تا عمیقتر بشه و جاش پررنگتر بشه، آخه چال گونه مد شده و خیلی دوس دارم، میدونی خیلیها هستن که هزینههایی زیادی میکنن تا برن چال گونه درست کنن».
مهلا، دانشآموز 14سالۀ دوم متوسطۀ اول، میگوید: «شیرینی که میخورم خودم رو وزن میکنم، میترسم چاق بشم، تمام دغدغهی من لاغریه، صبحانه نمیخورم تا لاغر بمونم و تا حد امکان غذا نمیخورم تا لاغر بمونم. دائم تو آینه خودم رو چک میکنم. واقعاً من خیلی نگران این اوضاع هستم، برخی از دوستام میگن خودتو اذیت نکن بعد از 18 سالگی میتونی بری پیکرتراشی یعنی چربیهای اضافه بدنم رو میتونم دربیارم».
الگوهای غذایی نامنظم (بینظمی غذایی)
نوجوانان برای لاغر نگهداشتن خود و دستیابی به ایدهآل لاغری دست به کارهایی نظیر پرهیز از غذاخوردن برای پایین نگهداشتن وزن با وجود لاغری، احساس گناه با خوردن، خوردن بسیار ناچیز غذا، گرفتن رژیم غذایی در حالت افراطی، خوردن سالاد و میوه بهجای غذای روزانه و انجام تمرینات ورزشی سنگین بهصورت افراطی دست میزنند. یکی از اراهبردها و راههایی که دختران برای رهایی از تقابل تصویر تن خود و استاندارهای ارائهشده زیبایی (مثل لاغری و اندام ترکهای که بدن مطلوب دختران نوجوان است) بهویژه ازطریق رسانهها و همچنین عرف زیبایی شکلگرفته در فرهنگ ایرانی است، دستزدن به رژیمهای غذایی سخت، استفاده از قرصها و پودرهای لاغری، گیاهخواری و ... است. تأکید فرهنگی بر ایدهآل لاغری بهمنزلۀ ملاک زیبایی، همراه با افزایش میانگین وزن در سالهای اخیر، سبب تصور بد از بدن در بسیاری از دختران میشود و دختران با گرفتن رژیمهای افراطی به آن پاسخ میدهند. فردی که از بدن خود ناراضی است، بیشتر برای رسیدن به وزن دلخواه، رژیمهای سختی میگیرد. بهدلیل آنکه بدن او از وضع طبیعیاش خارج شده است، برای رسیدن به تعادل و جبران وزن ازدسترفته پرخوری میکند که این مسئله بهنوبۀ خود سبب بروز احساسات منفی دربارۀ ظاهر میشود و پرخوری را تشدید میکند. نوجوانان برای کنترل بدن خود دست به الگوهای غذایی میزنند که تبا عنوان بینظمی غذایی از آن یاد میشود.
بینظمی غذایی، عادات غذایی غیرطبیعی است که با عوامل روانشناختی و اجتماعی ارتباط دارد. بیاشتهایی و پراشتهایی دو نوع شناختهشده از بینظمیهای شایع غذاییاند. آنچه افراد مبتلا به این دو بیماری را از مردم عادی جدا میکند، علاقۀ آنها به کنترل وزن است که درنهایت، آنها درمییابند که نمیتوانند عادتهای خطرناک حاصل از این بیماریها مثل امتناع از خوردن تا اوج گرسنگی، استفراغ بعد از غذا یا استفادۀ نابجا از ملینها را ترک کنند؛ چیزی که صدمات فیزیکی جدی ایجاد میکند و سبب بستریشدن فرد در بیمارستان و حتی مرگ میشود.
بر این اساس، رژیمگرفتن و دستزدن به الگوهای غذایی جدید مثل استفاده از ملینها، رژیمهای غذایی سخت و گیاهخواری برای رسیدن به وزن مطلوب بهوسیلۀ نوجوانان بهمنزلۀ شگرد محبوب نوجوانان، نشاندهندۀ گرایش فرد برای دستیابی به هویت بدنی جدید است که این دستیابی به هویت جدید انعکاسی از خودکنترلی و تسلط بر بدن خود است که بر محور خود-بدن میچرخد.
نسیم، دانشآموز 17سالۀ سال سوم رشتۀ حسابداری، میگوید: «من برای کنترل وزنم از ملینها و قرصهای گیاهی لاغری مثل «گرین تیدین» استفاده میکنم؛ ولی متأسفانه هیچ تأثیری تا به حال نداشتهاند؛ البته روشهای دیگری برای ساکشن چربیها وجود داره که الان بهش میگن پیکرتراشی ولی باید 20 سال به بالا باشی که این کار برات انجام بدن».
سارا، 18 دانشآموز 18سالۀ سال سوم رشتۀ تجربی میگوید: «من جزء اون دسته از آدمهایی هستم که متأسفانه آبم میخورم چاق میشم، الان 89 کیلو هستم؛ یعنی 29 کیلو اضافه وزن دارم، روشهای زیادی استفاده کردم تا لاغر بشم از ورزش گرفته تا قرصهای لاغری مثل قرص لینولئیک و گلوکومانون که وقتی میخوریش توی معده تبدیل به ژل میشه و آب جذب میکنه و قبل از غذا میخورم با آب زیاد که اشتهام کور بشه؛ ولی خیلی تأثیر نداشتن. ولی الان رژیم غذایی سختی دارم دنبال میکنم که فقط یک کیلو تا به حال کم کردم».
همچنین نوجوانان برای کنترل وزن خود دست به رژیم غذایی گیاهی یا گیاهخواری میزنند. بسیاری از دختران نوجوان تنها به این دلیل از این الگوی غذایی پیروی میکنند تا لاغر شوند و وزن خود را کنترل کنند که در اصطلاح لاتین به «وجترین»[9] معروف است.
پردیس، دانشآموز 16سالۀ اول دبیرستان در این زمینه میگوید: «من برای کنترل وزنم تصمیم به گیاهخواری گرفتم، فقط سبزیجات، گوشت که اصلاً، حتی حبوباتم نمیخورم چون باید 7 کیلو دیگه کم کنم».
آثار و پیامدهای برساخت هویت بدن بهواسطۀ تصویر بدن
احساس اضطراب جسمانی
ترس از تصویر تن یا به تعبیری احساس منفی نسبت به تصویر بدنی خود به معنی ترس از غیرجذاب بودن یا زشتبودن خود یا ترس از ظاهرشدن بهوسیلۀ دختران نوجوان طبق گفتهها و روایتهایشان از بدن و تصویر بدن خود، سبب ترس و اضطراب حضور در جامعه میشود. با توجه به اهمیت بدن و ظاهر در دورۀ نوجوانی، شکلگیری تصویر منفی از بدن و نارضایتی از بدن خود، سبب عزت نفس پایین و درنهایت، نگرانی از ظاهرشدن در جمع و بین دوستان میشود. تصورات منفی از ظاهر جسمانی در نوجوانان ممکن است مانع رشد مهارتهای بینفردی در روابط با همسالان شود؛ درنتیجه، آنها در موقعیتهای اجتماعی نگران ارزیابیهای منفی دیگران از ویژگیهای ظاهری خود هستند.
حساسیت نسبت به طرد بهدلیل ویژگیهای ظاهری، بر میل به تماسهای اجتماعی تأثیر منفی میگذارد و موجب اجتناب از تعاملات اجتماعی میشود. بر این اساس نوجوانانی که احساس منفی از بدن خود دارند، در برقراری ارتباط با دوستان، همسالان و دیگران احساس نگرانی و اضطراب دارند و کمتر در برقراری ارتباط با دیگران موفقاند (Cash & Theriault, 2004: 97). اضطراب اجتماعی جسمانی یکی از مشکلات مرتبط با نارضایتی از وضعیت بدنی و از زیرمجموعههای اضطراب اجتماعی به شمار میرود و در شرایطی رخ میدهد که فرد احساس میکند ویژگیهای جسمانی او منبع بالقوۀ تمسخر یا تحقیرشدنش هستند. نکتۀ جالبتوجه در بحث اضطراب جسمانی اینجاست که این اضطراب و نگرانی از تن و بدن خود سبب ترس و نگرانی از حضور در جمع و ترس از ظاهرشدن - که اضطراب اجتماعی نامیده میشود - میشود. این اختلال با کاهش کیفیت زندگی، سلامت روان و عملکرد اجتماعی در بسیاری از حوزههای زندگی تأثیر منفی میگذارد؛ اما بیشترین تأثیر را بر تحصیل، شغل و روابط عاشقانه میگذارد.
فاطمه، دانشآموز 13سالۀ دوم راهنمایی میگوید: «من همیشه توی هر محیط جدیدی که وارد میشم خیلی دیر دوست پیدا میکنم؛ چون حس میکنم زیبا نیستم. معمولاً دخترایی که زیباترن، دوستان بیشتری دارند. علاوه بر این من خیلی دوس ندارم با دوستام بیرون برم چون اونا خیلی زیباترن و جلب توجه میکنن، همه به اونا نگاه میکنن، هیشکی به من توجه نمیکنه و همیشه از این موضوع نگرانم که توی هر محیط جدیدی اگه برم، نکنه کسی با من ارتباط برقرار نکنه یا اینکه میترسم توی خیابون یا مکانهای عمومی مسخره بشم».
مهشاد، دانشآموز 18سالۀ سال سوم حسابداری میگوید: «من دو تا برادر دارم که خیلی زیبا هستن، برعکس من که شبیه پسرها شدم، اونا خیلی سفید و چشمهای درشت و چهرۀ دخترونه دارن؛ ولی مامانم به من میگه تو شبیه پسرهایی، دوستامم که برادرهام دیدن همین میگن؛ واقعاً راست میگن وقتی خودم دقت میکنم میبینم که زیبا نیستم بهخاطر همین دوس ندارم با برادرهام و مادرم جایی برم».
زهرا، دانشآموز 12سالۀ اول راهنمایی میگوید: «به نظرم معلمها به دانشآموزانی توجه میکنند و نمرۀ بیشتری میدن که زیباترن و بیشتر به خودشون میرسن. همین طور توی خیابون، در مکانهای عمومی بیشتر به اونهایی توجه میشه که زیباترن و خوشلباس و خوشاندام هستن».
شرمساری
بدن زنانه در دورۀ بلوغ سبب شرمساری میشود. رشد اندامها و سیکل ماهانه بهدلیل اینکه با القای نقشهای جنسیتی خاص و نقشهای جنسی مبهم همراه است، حس ناخوشایندی و نارضایتی را در دختران نسبت به بدن خود برمیانگیزد. مجموعۀ نگرشها و رفتارهای دیگران نسبت به افرادی که از بدن ایدهآل جامعه به هر دلیلی فاصله گرفتهاند، موجب شکلگیری تصوری از خویشتن در فرد میشود که آنچنان که باید و شاید، خوب نیست. شکلگیری تصویر منفی از خود و احساس فاصله با بدن ایدهآل رسانهای و فرهنگی، سبب احساس شرم از بدن خود میشود. در توضیح مقولات اضطراب جسمانی و شرمساری بهمنزلۀ پیامدهای تصویر منفی از بدن خود که سبب شکلگیری هویت بدنی دختران میشود، گفته شد که دختران نوجوان دراثر مقایسۀ بدن خود با مدلهای زیبایی و استانداردهای ارائهشده و همچنین با دوستان و همسالان خود درگیر تصویر منفی از بدن خود، تنزل عزت بدنی، یعنی نگرانی از بدن خود و تنزل عزت نفس و درنهایت، شرم از بدن میشود. نوجوان در تضاد بین بدن خود و بدنی برای دیگران دچار ازخودبیگانگی نسبت به بدن خود میشوند؛ به همین دلیل دختران نوجوان احساس میکنند صاحب جسم خود نیستند و بر آن هیچ تسلطی ندارند یا برای آنها شرمآور و منزجرکننده است.
فاطمه، دانشآموز 15سالۀ نهم راهنمایی میگوید: «من واقعاً ذهنم درگیر شده همش با خودم میگم چرا من انقد زشتم، خیلی چاقم، وقتی خودم رو با خیلیها مقایسه میکنم از خودم بدم میاد و توی جامعه احساس میکنم همه دارن یه جوری من رو نگاه میکنن».
فرانک، دانشآموز 17سالۀ سوم دبیرستان در رشتۀ علوم انسانی، میگوید:«من خودم رو خیلی زشت میبینم؛ چون که خیلی فاصله دارم از اونی که باید باشم. خودم رو با دیگران مقایسه میکنم میبینم حق با اوناست. بهخاطر همین حس بدی به خودم دارم، اصلاً خودم رو دوس ندارم. چون واقعاً زیبایی و ظاهر هر آدمی حرف اول رو میزنه».
ازخودبیگانگیجنسیتی
دختران نوجوان بهویژه در دورۀ بلوغ با جنسیت و بدن خود بیگانه میشوند؛ وضعیتی که به قول اریک فروم طی آن شخص خود را مانند فردی بیگانه تجربه میکند (موسوی، 1394: 54). ازخودبیگانگی جنسیتی، یعنی وضعیتی که دختران نوجوان را نسبت به رشد جسمانی، آینده و ورود به دنیای زنان بزرگسال، دچار هراس و نگرانی میکند. آنها در این سنین با بدن خویش بیگانه میشوند و از رشد آن میهراسند و دچار انفعال و بیقدرتی و گاه انزوا میشوند. دلایل این بیگانگی از خود علاوه بر تغییرات جسمانی، جامعهپذیری جنسیتی، قوانین، کنترل اجتماعی، ساختارهای قدرت اجتماعی، هویت جنسیتی و ... است که در دورۀ بلوغ درک و تجربۀ زنان از بدنشان را دچار دگردیسی و تحول عمیقی میکند. مککنزی میگوید: «وقتی یک زن، بدن خود را بیگانه و مغایر با فردیت خود تجربه میکند، بهجای اینکه بدنش بیان مستقیم فاعلیت وی باشد، زن تبدیل به شیء و ابژهای برای خودش میشود». یا به بیان سیمون دوبوار: «دختر نوجوان احساس میکند که بدنش از وی گرفته شده است و حالا دیگر هیچ بیان صریح و درستی از فردیت خود ندارد. فردیت وی برایش خارجی و بیگانه شده است». در این فرایند، هم نسبت به بدن هایشان دچار وسواس فکری و هم دچار ترس و وحشت میشوند (به نقل از غنیم، 1391: 23).
دختران نوجوان ازطریق تغییرات و رویدادهای جدید یا تجربیات جدیدی که در خود و بدن خود میبینند و انتظاراتی که از بدن آنها میرود، دچار یک گسست و شکاف در خود میشوند، از بدن خود منزجر میشوند و بدن خود را مقابل خود میبینند و شاید بارها از خود شکایت میکنند که چرا پسر آفریده نشدهاند.
پریا، دانشآموز 16 سالۀ دوم دبیرستان در رشتۀ علوم انسانی، در این باره میگوید: «از خودم بدم میاد، احساس منسجم و یکرنگی از خودم ندارم، نمیدونم کیم، جلوی آینه که میرم از خودم بدم میاد یا عکسام میبینم؛ چون که فاصلۀ زیادی بین اون چیزی که هستم و اون چیزی که باید باشم میبینم».
مریم، دانشآموز 16سالۀ سال دوم رشتۀ حسابداری، میگوید: «احساس غریبگی با بدن خودم دارم؛ چون از این ظاهر و چهرهای که دارم خوشم نمیاد، دوس دارم خیلی از اجزای صورتمو تغییر بدم. کاش مثل پسرها اینقدر انتظار زیبایی نمیرفت».
هستۀ مرکزی: برساخت هویت بدنی دختران نوجوان بهواسطۀ تجربیات و رویدادهای خود از ساختار بدن
مقولۀ هستۀ پژوهش حاضر با عنوان «برساخت هویت بدنی دختران نوجوان بهواسطۀ تجربیات و رویدادهای خود از ساختار بدن» براساس 9 زیرمقوله (تصویر1) شکل گرفته است. این مقوله به انتزاعیترین شکل ممکن به پرسشهای زمینهای، تعاملی و پیامدی پاسخ میدهد و میتوان مسیر روییدن آن از دل دادههای زمینه را ازطریق رجوع به مقولات محوری پی گرفت. مقولۀ بلوغ جسمانی، کلیشههای جنسیتی، مقایسه با دیگران و اینترنت بهمنزلۀ رسانۀ بدن ایدهآل (لاغری)، نشان میدهند دختران نوجوان با قرارگرفتن در معرض تغییرات سریع و ناگهانی بلوغ - که با دورۀ نوجوانی متناسب است - دچار شوک جسمانی و هورمونی در خود میشوند و با این شوک، درک جدیدی از بدن خود پیدا میکنند؛ بهگونهای که نوجوان گاه احساس میکند همۀ مشکلات تنها از ظاهر نامناسب او نشئت میگیرند. همان طور که جانسون معتقد است «ذهن و بدن دو عنصر جدا از هم نیستند؛ بلکه وسیلۀ شکلگیری تجارب بدنی ما هستند. احساسات و درک ما از خود، ناشی از ارگانیک بدنمان و نیز هماهنگی بین اعضای بدنمان میباشد و شکل میگیرد» (Johnson, 2009: 24). از آنجا که در نوجوانان هنوز همۀ جنبههای هویت فردی رشد و تکامل نیافته است، ظاهر فرد مهمترین و سادهترین روش برای به دست آوردن احساس ارزشمندی خواهد شد. آنان دربارۀ برداشت ذهنی که از خود دارند و نیز قضاوتهای دیگران دربارۀ وضعیت ظاهریشان بینهایت حساساند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند. این آسیبپذیری نوجوان در قبال قضاوتهای دیگران، بهدلیل ثباتنداشتن تصویر ذهنی آنها از خود است. تصویر ذهنی از بدن، تجسم اجمالی تجارب حال و گذشته فرد از بدن خود، چه در واقعیت و چه در عالم خیال، است. تصویر بدن، هر دو جنبۀ هوشیار و ناهوشیار وجودی فرد را در بر میگیرد. در دورۀ کودکی نظم خاصی در بدن کودک وجود دارد؛ اما در دورۀ نوجوانی این نظم به هم میخورد؛ بنابراین، درک او از خود و بدن خود دچار شکستگی میشود و ترک برمیدارد. به اعتقاد باومن آنچه امروزه هویت عاملان را شکل میدهد، فرایند مداوم و غیرخطی شکلدهی نفس در قالب بدن است. بنا بر نظریۀ باومن، فرایند «مونتاژ نفس» انباشتی و تراکمی نیست؛ بلکه بر گردآوری، به دست آوردن ویژگیهای جدید و دورریختن ویژگیهای قدیم و فرایند مداوم یادگیری و فراموشی دربارۀ الگوها و رویهها مبتنی است. علاوه بر تغییرات دورۀ بلوغ، رسانههایی چون اینترنت با تأکید بر کلیشههای جنسیتی، بدن را هدف قرار میدهند و تصاویر بدنهایی خاص با ویژگیهایی نظیر شاداب، زیبا، بلندقد، ورزیده و باریکاندام منتشر میکنند. همچنین معیارهای رسانهای برای بدن زنان بیشتر لاغراندامی و اندازههای خاص بدنی است و این استانداردها با نمایش ستارگان سینما یا تبلیغات کالاهای تجاری ترویج میشود. تصویر ذهنی افراد نیز با در نظر گرفتن این ملاکها و فاصلۀ بدن شخص با آنها شکل میگیرد و ممکن است سبب نارضایتی فرد از بدن شود؛ بنابراین، برای زنان و بهویژه دختران نوجوان، بدن ایدهآل، بدنی لاغر است. دختران نوجوان برای دستیابی به ایدهآل لاغری از راهبردهایی چون وارسی منظم بدن خود (پایش بدن) مثل نظارت بر چهره و اندام خود ازطریق وزنکردن مکرر خود، نگاه در آینه و دیدن مداوم عکسها و چهرۀ خود و همچنین گرفتن رژیمهای سخت و سنگین، استفاده از ملینها، قرصها و پودرهای لاغری است تا شاید برای اخلال در تصویر بدنی خود گام کوچکی برداشته باشند؛ درنتیجه، انطباقنداشتن با ایدهآل لاغری بروز پیامدهای اجتماعی منفی است. درونیسازی لاغری از ایدهآل شکل بدن بهطور معنیداری با نارضایتی بدنی، بینظمی غذایی، عزت نفس پایین و اضطراب و نگرانی همراه است.
نوال السعداوی در این زمینه میگوید: «چه بسیار دخترانی که به شوق دستیابی به نشانههای زیبایی و زنانگی به اختلالات روانی و انواع اضطراب دچار گردیدهاند. میتوان گفت گمان و تصور این دختران این است که زندگی و آیندهشان به اندازۀ بینی و یا خمیدگی مژههایشان بستگی دارد» (السعداوی، 1359: 168). همچنین باومن معتقد است انسانِ دارای جنسیت در دنیای امروز، آکنده از اضطراب و نگرانی است و محکوم است که همواره ناقص و ناراضی بماند (Bauman, 2003: 94-97).
دختران نوجوان که از شرایط ذکرشده تأثیر میگیرند، تصویر ذهنی از بدنشان نگرانکننده است؛ زیرا فاصلۀ زیادی بین آنچه هستند و آنچه باید باشند، میبینند. به گفتۀ خودشان از داشتن بدن اکنون خود و درواقع، از ظاهرشدن در جمع و مقایسۀ بدن خود با دیگران، دچار اضطراب و شرمساری از بدن خود میشوند. در چنین شرایطی که فرد از بدن خود ناراضی است، آن را قبول نمیکند، بدن خود را در مقابل خود میبیند و دچار ازخودبیگانگی و جدایی از خود میشود و با بیشترین مسائل و مشکلات دربارۀ هویت خود روبهرو میشود. همان طور که اریکسون (1968) معتقد است افرادی که تصویر بدنی منفی از بدن خود دارند (مثل بیماران مبتلا به اختلالات خوردن)، در مقایسه با دیگران با مسائل هویتی بیشتری روبهرو میشوند. به اعتقاد اریکسون، توسعه و شکلگیری هویت، محصول ادغام و ترکیب تدریجی تصورات مختلف از خود است. این فرایند ازطریق ارتباط مستقیم محیط اجتماعی و ابعاد مختلف خود در تجارب بدنی (بدن - خود) رخ میدهد (Kling et al., 2017: 102).
شکل 1- برساخت هویت بدنی دختران نوجوان بهواسطۀ تجربیات و رویدادهای خود از ساختار بدن
Fig 1- Construction the body identity of adolescent girlsthrough their experiences and events of body structure
نظریۀ مبنایی پژوهش
در این بخش با شرح کامل الگوی پارادایمی، خط داستان برآمده از دادههای پژوهش مشخص میشود؛ این خط داستانی که با محوریت مقولۀ هستۀ «برساخت هویت بدنی دختران نوجوان بهواسطۀ تجربیات و رویدادهای خود از ساختار بدن» پدید آمده است، پارادایم سهبخشی شرایط، کنش - کنشمتقابل و پیامدها در قالب الگویی پارادایمی (تصویر 2) ترسیم شده است. براساس این الگوی پارادایمی، میتوان گفت برساخت هویت بدنی دختران نوجوان بهواسطۀ شکلگیری تصویر ذهنی آنها از بدن خود در شرایط خاصی بوده است. این شرایط در سه دستۀ علی، زمینهای و مداخلهگر طبقهبندی شدهاند. شرایط علی عبارتاند از: کلیشههای جنسیتی و مقایسۀ بدن خود با دیگران. در این میان بلوغ بهمنزلۀ شرایط زمینهای و اینترنت بهمنزلۀ رسانۀ بدن ایدهآل (لاغری) در حکم شرایط مداخلهگر عمل میکنند. همچنین دختران نوجوان در رویارویی با تقابل بدن اکنون خود و بدن ایدهآل، تعاملات خاصی را انجام میدهند و راهبردهای خاصی را در پیش میگیرند. این تعاملات و راهبردها را میتوان در قالب وارسی (پایش) بدن و دستزدن به الگوهای نامنظم غذایی (مثل رژیمهای غذایی سخت، گیاهخواری، استفاده از قرصها و پودرهای لاغری و ... ) دستهبندی کرد.
دختران نوجوان در شرایط خاص بدنی خود در دورۀ بلوغ، کلیشههای جنسیتی و ارائۀ استانداردهای ایدهآل بدنی ازطریق اینترنت و هنجارهای زیبایی، احساس شکاف و فاصلۀ زیادی بین آنچه در بدن اکنون خود میبینند و آنچه در خیال خود باید باشند، راهبردهایی چون رژیمهای غذایی سخت و وارسی و کنترل منظم بدن خود را در پیش میگیرند که این کنشها و واکنشها در شرایط، عوامل و زمینههایی که دختران نوجوان در دورۀ سنی حساس و پر از تحولات سریع و متغیر خود تجربه میکنند، آثار و نتایجی بر هویت بدنی آنها شکل میگیرد که این آثار را میتوان در چند مقوله دستهبندی کرد. این مقولهها عبارتاند از: احساس اضطراب جسمانی، شرمساری و ازخودبیگانگی جنسیتی.
شکل 2- الگوی زمینهای برساخت هویت بدنی دختران نوجوان براساس شرایط، زمینهها، تعاملات و پیامدها
Fig 2- Background model for constructing thebodyidentity of adolescent girls based on conditions, contexts, interactions and consequences
نتیجه
پژوهش حاضر که بهدنبال درک و تفسیر روایتهای دختران نوجوان از برساخت هویت بدنیشان ازطریق تصویر بدن و تجربیات و رویدادهای بدنیشان بوده است، به این نتیجه میرسد که دختران نوجوان بهگونهای بدن خود را روایت میکنند که انگار خود را در در بدن خود میبینند؛ زیرا در مرحلهای از زندگی به سر میبرند که با بیشترین تغییرات بدنی و هورمونی (بلوغ) روبهرو شدهاند و این تغییرات مثل تناسبنداشتن اجزای صورت یا تغییرات هورمونی مثل عادت ماهیانه سبب شده است نوجوانان بیش از هر چیزی به بدن و تغییرات بدنی خود فکر کنند؛ اما دختران نوجوان علاوه بر مشغولیت ذهنی بدنی خود و روایت خود ازطریق رویدادها و تجربههای بدنی، در عصری زندگی میکنند که بهدلیل پارهشدن هویت و ویژگیهایی مانند بصریشدن و زیباییشناختی شدن زندگی روزمره، صورت ظاهری همۀ جنبههای زندگی مهم شده است و منبع اساسی تعیین معنا میشود. کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص با آن روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ میدارد و در عین حال «خود» نیز بهطوری کموبیش ثابت از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار میگیرد.
علاوه بر وقوع تغییرات سریع در این دوره و کسب هویت، نوجوانی از دورههای مهم زندگی است که فرد بیشترین مشکلات را در رابطه با تصویر ذهنی از بدن خود دارد؛ زیرا تصویر ذهنی در این دوره، پایه یا بنیادی است که تمامی شخصیت، رفتار و حتی کیفیت شما براساس آن چارچوببندی میشود. باتلر معتقد است بدن بهمنزلۀ امری که همیشه چارچوببندی میشود و با چارچوببندیاش جان میگیرد، همواره در حال مادیتیافتن است و این فرایندی مداوم و تکراری است. به اعتقاد باتلر ما اصلاً یکباره تجسد نمییابیم و بدنها همواره در حال نوسازیاند (گین، 1392: 113). بر این اساس به نظر میرسد تجربههای ما تصاویر ذهنی ما را تأیید و تقویت میکنند و بدین صورت دور بستهای، چه خوب و چه بد، آغاز میشود.
بنابراین، در این دوره تلاش برای کسب هویت و شکلگیری هویت ممکن است از تغییرات هورمونی، بیولوژیکی و بدنی تأثیر بگیرد و این تغییرات جسمی، در صورت قرارگرفتن در یک متن و بافت اجتماعیِ بدنمحور در دورۀ نوجوانی و تنیدهشدن نوجوان در پیلۀ کلیشههای جنسیتی که باید بهمنزلۀ زنی زیبا و جذاب مراقب بدن زنانهاش باشد تا انتخاب شود و برای نقش مادری و همسری آماده شود، همچنین با قرارگرفتن نوجوان در شرایط متناقض کودکی و بدن زنانۀ بزرگسالی و انتظارات جامعه از او، دچار گیجی و سردرگمی میشود و برای فارغشدن از این وضع با کمک کانالهای شبکۀ مجازی (اینترنت) یا همان آینۀ بدننما بهدنبال بدن ایدهآل و محبوب جامعه میگردد و با غوطهور شدن در این کانالها، او میآموزد که باید لاغر شود، دست به هر کاری بزند تا جذاب و جذابتر شود. در دورۀ نوجوانی، نارضایتی نسبت به ظاهر فیزیکی افزایش پیدا میکند؛ زیرا تغییرات هنجارهای فیزیکی و جسمی مانند افزایش وزن در زمان بلوغ در تقابل با تجویز اجتماعی و ایدهآل خواهی دربارۀ جذابیت فیزیکی قرار میگیرد؛ اما او هر تلاشی که میکند، به آنچه باید باشد، نمیرسد و خود را در شکاف و فاصلۀ زیادی میبیند و از این طریق از بدن خود ناخشنود میشود و احساس شرمساری و نگرانی میکند. گیدنز در این زمینه میگوید: «پیامدهای کلیشههای قالبی سایز بدن بهشدت بر دختران و زنان در فرایند ارزیابی از ظاهر فیزیکی و تفاوتهایی که بهدلیل تجربۀ اجتماعیشان از جنسیت دریافت میکنند، تحمیل میشوند. ناخشنودی از بدن و به تبع آن از هویت شخصی، با اولین تطابقهای ناخودآگاه اندام واقعی با آنچه که مورد پذیرش دیگران است، آغاز میشود. تداوم این روند باعث شرمساری میشود که بهطور مستقیم بر هویت شخصی اثر میگذارد» (گیدنز، 1387: 34)؛ بنابراین، آنها در این سنین روایت میکنند که با بدن خویش بیگانهاند و از رشد آن میهراسند و دچار انفعال و بیقدرتی و گاه انزوا میشوند که همین احساس آنها را دچار چالش و درگیری عمیق در خود و فرایند هویتیابی خود میکند و با سردرگمی، ازهمگسیختگی و درنهایت بحران هویت در هم میپیچند.