Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of Psychology, Kashan University, Kashan, Iran
2 Associate Professor, Department of Sociology, Kashan University, Kashan, Iran
3 PhD Candidate, Department of Psychology, Kashan University, Kashan, Iran
4 MA. Department of Psychology, Faculty of Humanities and Law, Kashan University, Kashan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسأله
هویت، واژهای عربی است و از ضمیر مفرد مذکر «هو» به معنی «او» مشتق شده است (رضادوست و میرزایی، 1387: 145). در لغتنامۀ دهخدا، «هویت»، تشخیص معنا شده است که میان حکما و متکلمان مشهور است (محرمی، 1383: 66). در فرهنگ آکسفورد، هویت، چیستی و کیستی افراد معنی شده است؛ از اینرو، گفتنی است هویت در خلأ مطرح نمیشود؛ بلکه در رابطه با هویت خود و غیر، معنا مییابد و تفسیر میشود و بدانوسیله، فرد به شناسایی دست میزند (قادری، 1384: 44). در جامعهشناسی، واژۀ هویت به معنای چه کسی بودن و حس شناساندن خود است که یک سلسله عناصر فرهنگی و تاریخی را در فرد یا گروه انسانی تحریک میکند و به مجموعه خصوصیات، مشخصات فردی و اجتماعی، احساسات و اندیشههای مربوط اطلاق میشود که فرد، آنها را ازطریق توانایی کنش متقابل با خود و یافتن تصوراتی از خود به دست میآورد و در پاسخ به پرسش «من کیستم» ارائه میدهد.
برخی جامعهشناسان معتقدند هویت، دو ویژگی مهم دارد: یکی آنکه، هویت، وجه تمایز بین «من» و «ما» با «دیگر» و «دیگران» است و دوم آنکه، هویت، مهمترین منبع شناخت عواطف، احساسات و سازماندهی رفتارهای جمعی و فردی، در درون جامعۀ پیرامون محسوب میشود. جنکینز[1] (2014) با الهام از مید[2]، گافمن[3]و بارت[4]، معتقد است هویت، دو وجه «بیرونی» و «درونی» دارد که پیوسته با یکدیگر در تعامل هستند. هویت فردی مبتنی بر تفاوت و تمایز میان افراد براساس تعلق به یک گروه یا ردۀ اجتماعی است. بهنظر وی، تعاملی دوسویه میان هویت و زندگی اجتماعی جریان دارد. از سویی، هویت، شرط لازم برای زندگی اجتماعی است و از سویی دیگر، در جریان زندگی اجتماعی شکل میگیرد، تغییر میکند و بازسازی میشود (سلگی و همکاران، 1398).
بهنظر «برگر»، مردمی که برای نخستینبار با یکدیگر آشنا میشوند، میکوشند به هویت رابطهای دست پیدا کنند؛ یعنی نقطۀ مشترکی بیابند که وجه تمایز آنها از دیگران است. این کار موجب میشود هر یک از افراد، نقشهای جداگانهای داشته باشند. همچنین در سطحی بالاتر، زمانی مردم هویت مشترکی را کشف میکنند که به نوعی انسجام برسند (کلانتری و همکاران، 1388: 125)؛ بنابراین، هویت، مجموعه معانیای است که چگونه بودن را دربارۀ نقشهای اجتماعی به فرد القا میکند و یا وضعیتی است که به فرد میگوید او کیست و مجموعه معانیای را برای فرد تولید میکند که مرجع کیستی و چیستی او را تشکیل میدهد؛ از اینرو، هویتها بهمثابه شالودهها و سازههای اجتماعی است که در فرایند شالودهریزی یا سازهگرایی اجتماعی به وجود میآید و با تکیه بر حافظۀ جمعی و تمامی منابع معرفتی، با در نظر گرفتن ساختار عینی اجتماعی در طول زمان بهطور مجدد بازتعریف میشود (چیتساز قمی، 1383: 192).
در جوامع سنتی، هویت اجتماعی افراد و گروهها مبتنی بر ویژگیهای انتسابی است؛ اما در جوامع مدرن، ویژگیها و رفتارهای فردی که خود افراد، آنها را کسب کردهاند، مبنای هویت اجتماعی آنان به شمار میرود. در دوران اخیر، تغییر شکل هویت شخصی و پدیدۀ جهانیشدن، دو قطب دیالکتیک محلی و جهانی را تشکیل میدهد؛ به عبارت دقیقتر، حتی تغییرات وجوه بسیار خصوصی زندگی شخصی نیز بهطور مستقیم با تماسهای اجتماعی بسیار وسیع و پردامنه ارتباط دارد (گیدنز، 1378: 56). هویت در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد و واقعیتی شخصی یا ذهنی دارد؛ یعنی افراد به تجربۀ خود در تعاملات اجتماعی وابستهاند؛ اما افراد نیز در میان بسیاری از نقشهای اجتماعی حرکت میکنند و باید هویتهای متعددی را مدیریت کنند (Burke, 2006). در برخی موارد، تعادل بین تأثیر روابط و شبکههای اجتماعی و نیز چگونگی مدیریت هویتی فرد به هم میخورد؛ از اینرو، در آثار روانشناسی و روانشناسی اجتماعی، عموماً از دو مفهوم برای بیان وضعیت هویت نوجوانان و جوانان استفاده میشود؛ تعهد به معنای سرمایهگذاری شخصی در انجامدادن امور مهمی که نوجوان یا جوان، مایل به دستیابی به آنهاست و بحران، که حاکی از سردرگمی فرد در انتخاب راه مناسب در پاسخگویی به بیشتر پرسشهای هویتیابی است.
پژوهشهای نظری و تجربی متعدد نشان داده است بهطور کلی، نظام هویتی ایرانیان در دهههای گذشته، دچار چالشها و آسیبهای جدی شده است. فرایندهای نوسازی و تجدد، جامعۀ ایران را در معرض ارزشها و ویژگیهای فرهنگی جدید قرار داده و روند جهانیشدن در دهههای اخیر بر دامنه و حدّت مسائل افزوده است (حاجیانی، 1388: 193-228). سبکهای هویتی متعدد و چندوجهی، متأثر از جهانیشدن تجلی مییابد و صور گوناگون هویت ایرانی در سطح جهانی، ملی و فردی خودنمایی میکند (آزاد ارمکی، 1386: 136)؛ بنابراین، اینگونه استنباط میشود که جامعۀ ایران، در حال تغییر است و با نفوذ مدرنیته و پسامدرنیته، ساختارهای فرهنگی، هویتی، ارزشی و عقیدتی آن در مسیر تحول قرار گرفته است؛ از اینرو، برنامههای رسمی، تألیفات و پژوهشها و سمینارهای انجامشده در قلمروی موضوع هویت در این دههها، نشاندهندۀ اهمیت موضوع هویت و موضوعات مرتبط با آن است. اقدسی و همکاران (1390) در پژوهشی با نام «بررسی رابطۀ سبکهای هویت با ارتباط همسالان در بین همسالان دبیرستانهای شهرستان میاندوآب» به این نتیجه رسیدند که بین سبکهای هویت و میزان ارتباط با همسالان، رابطۀ معنیداری وجود دارد. همچنین سبکهای هویت اطلاعاتی و سردرگم/اجتنابی در بین دانشآموزان دختر و پسر، تفاوت معناداری نداشت؛ ولی در سبک هویت هنجاری، تفاوت معناداری مشاهده شد.
وجه دیگر پژوهش حاضر، میدان مورد مطالعۀ آن، یعنی دانشگاه است. دانشگاه علاوه بر کارکرد آموزش و انتقال دانش، همواره نهادی فرهنگی و از مهمترین منابع هویتسازی در جامعه به شمار میرود. بهطور کلی، عناصر هویتی دانشگاه، شامل عناصر رسمی، که نمود بارز و کنترلشدهای در محیط داخل دانشگاه دارند، و عناصر غیررسمی است که در سبک آموزش، پژوهش و بهویژه منابع علمی نیز بهصورت غیرملموس، کنترلنشده و غیررسمی حضور داشته است و تأثیراتی را به همراه دارند. بخشی از عناصر غیررسمی، وجود زیرساخت اینترنتی در دانشگاهها و نوع استفاده از رسانههایی همچون کتاب، فیلم، شبکههای اجتماعی مجازی و... در بین دانشجویان است که بهنظر، نقش مهمی در هویتیابی جوانی و نیز به دنبال آن، جهتگیری دینی آنها دارد. پژوهش افشاریان (1396) با عنوان پیشبینی شکلگیری هویت مدرن در دانشجویان دختر نشان میدهد استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی، نقش اساسی در شکلگیری هویت مدرن دارد.
امینی و همکاران (1393) از تحلیل و ارزیابی هویت ملی و دینی دانشجویان دانشگاه کاشان و علوم پزشکی کاشان دریافتند هویت ملی و دینی، بهعنوان دو عرصۀ مهم از مقولۀ هویت، نقش مهم و برجستهای در انگیزه، نگرش و رفتار دانشجویان دارد. در کنار هویت ملی، هویت دینی با در اختیار قراردادن چارچوب و مبانی ارزشی به فرد کمک میکند به زندگی خود، معنا و مفهوم ببخشد. همچنین رویکردهای تحولی بر این نکته تأکید میکند که دین در مراحل گوناگون زندگی، متناسب با طراز تحول روانی- شناختی درک میشود (دادستان و همکاران، 1374، به نقل از آذربایجانی، 1393). در حوزۀ روانشناسی اجتماعی، آلپورت از نخستین اندیشمندانی است که سازۀ مذهبی قابل بررسی تجربیای را با عنوان جهتگیری مذهبی پیشنهاد داده است. مقصود اصلی آلپورت از جهتگیری مذهبی، ترکیبی از باورهای مذهبی، رفتارها و انگیزههاست. ازنظر وی، در زمینۀ عناصر مرتبط با جهتگیری مذهبی، سبکهای متفاوت هویت، نقش تعیینکنندهای در جهتگیری مذهبی دارد (Duriez and Soenens, 2006). شرقی و میرهاشمی (1395) نیز در پژوهشی با نام «ارتباط سبکهای هویت و جهتگیری مذهبی با سلامت عمومی دانشجویان» دریافتند مذهب و هویت بهعنوان دو مؤلفۀ مهم از زندگی شخصی و اجتماعی بر برخی جنبههای زندگی جسمانی و روانشناختی افراد اثر میگذارد و براساس آنها میتوان سلامت روانی و جسمانی را پیشبینی کرد.
علاوه بر آنچه مطرح شد، حضور نامعلوم هویت در شرایط و ساختار اجتماعی و تأثیرگذاری آن در تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و روابط فردی، گروهی و ملی سبب شده است جدا از الگوی فکری اندیشمندان و فارغ از توجه ایجابی و سلبی آنها به موضوع، هویت، خود را بهمثابه مسئلهای اجتماعی بر علوم انسانی و پژوهشگران این حوزه تحمیل کند (سروستانی و قادری، 36:1388). اگر جنبههای مختلف احساس هویت، هماهنگ و متوازن باشد، موجب هماهنگی شناختی، نظم درونی و بیرونی میشود؛ در غیر این صورت، تضاد، تعارض و تعویق در ابعاد هویتی ایجاد میشود. تعویق، حالت نامشخص، نامطمئن و تأخیری در شکلگیری اجتماعی هویت است و موقعیتی را نشان میدهد که افراد در آن، شرایط ثبات را ندارند. گاهی، افرادی وارد یک دورۀ تعویق روانی اجتماعی میشوند که در آن، شخص، منتظر یافتن هویت است و در صورت نبود انسجام در وضعیت روانی و اجتماعی، انزوا و بیمعنایی بر فرد تحمیل میشود (ربانی، 1390). شوارتز و همکاران (2016) نشان دادند هویت تکاملیافته در بهزیستی و سلامت روانی افراد، تأثیر بسزایی دارد؛ بهگونهای که این افراد، کمتر در معرض رفتارهای پرخطر قرار میگیرند و روابط بین فردی و رفتارهای اجتماعی آنها ازنظر دیگران، مؤثرتر و سودمندتر است و در موقعیتهای خاص، کمتر پرخاشگری میکنند (Schwartz et al., 2016). اینگونه افراد دربارۀ اینکه چه کسی هستند و چه کسی میخواهند باشند، احساسات روشنتری دارند و بیشتر از دیگران تمایل دارند با دیگران اجتماعیتر و بهتر تعامل داشته باشند (Schwartz et al., 2011). به نظر میرسد با توجه به خطر سرگردانی، نقش و اهمیت دستیابی به هویتی مطمئن و یکپارچه در تأمین سلامت روانی جوانان و مصونیت آنان در برابر آسیبهای اجتماعی، توجه به شکلگیری هویت و پیامدهای آن هرچه بیشتر ضرورت مییابد (Spilka et al., 2003). بر همین اساس، برخی مطالعات با رویکردی مسئلهشناختی، مبحث هویتی را بررسی میکنند. قربانی و همکاران (1385) در پژوهش بررسی وضعیت سبکهای هویتیابی و رابطۀ آن با سلامت عمومی و پایگاه اقتصادی، اجتماعی نشان دادند بین بحران هویت جوانان و سبک هویت سردرگم، رابطۀ معناداری وجود دارد؛ یعنی کسانی که بحران هویت دارند، بیشتر به سبک هویتی سردرگم گرایش دارند. در تأیید نتیجۀ قبلی، پژوهش مکوند حسینی (1386) با نام «بررسی رابطۀ هویتیابی و سلامت روانی نوجوانان شاهد» نیز تأکید میکند اگر جوانان در فرایند الگوگزینی خود دچار سرگردانی شوند (گونۀ سرگردان) درنهایت، در فرایند هویتیابی خود نیز دچار بحران میشوند و از یافتن پاسخ برای پرسشهای شناختی و ارزشی خود، مانند من کیستم و من چه میخواهم، عاجز میمانند و درنتیجه، گرایش بیشتری به سبک هویتی سردرگم پیدا میکنند که نسبت به سایر سبکهای هویتی، اصلاً جایگاه مناسبی ندارد. یکی از اساسیترین مسائل در جوانی، هویتیابی است و هویتیابی جوانان، بهویژه دانشجویان و انواع سبکهای هویتی آنان، آثار و پیامدهای فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی آنان دارد و همچنین شکـلگیری هویت جوانان و غنابخشیدن به فلسفۀ زندگی آنها در سایر مراحل زندگی، بهویژه در پایبندی به اعتقادات مذهبی مؤثر است؛ بنابراین، این نوشتار با رویکرد روانشناسی اجتماعی، میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که آیا فرایند پردازش هویت و سبکهای آن (سبکهای هویت: اطلاعاتی، هنجاری، سردرگم- اجتنابی) در دانشجویان، جهتگیری مذهبی درونی و بیرونی آنان را پیشبینی میکند؟
پیشینۀ تجربی پژوهش
در پیشینۀ تجربی موضوع مورد مطالعه، برخی از پژوهشها به رابطۀ متقابل مذهب و هویت توجه کردهاند؛ بهعنوان نمونه، فرمانی و خامسان (1390) دریافتند نوجوانانی که سبک هویت هنجاری و نگرش بنیادگرایی به دین دارند، تأییدگرفتن از دیگران را مهمتر از سایر عوامل ارزیابی میکنند؛ اما نوجوانانی که هویت سردرگم و نگرشی دینی دارند، اهمیتی به تأیید دیگران نمیدادند. یافتههای رضایی فرحآبادی و احقر (1389) در بررسی رابطۀ جهتگیری مذهبی و سبکهای هویت نشان داد بین جهتگیری مذهبی با سبکهای هویت در بین دانشآموزان دورۀ متوسطه، رابطۀ معناداری وجود دارد. همچنین برخی از پژوهشها نیز به رابطۀ مذهب با سایر متغیرها توجه کردهاند؛ بهعنوان مثال، یافتههای پژوهش صدیقی ارفعی و همکاران (1391) نشان داد بین جهتگیری مذهبی درونی و سبک مقابلۀ مسئلهمحور و شادکامی، رابطۀ مثبت معنادار وجود دارد.
با اینکه در برخی از پژوهشها، هویت، وابسته به مذهب تلقی شده است (حسینی و همکاران 1389؛ برجعلی و همکاران، 1392)، بیشتر پژوهشها هویت را متغیر مستقل/پیشبین و مذهب را تابعی از هویت در نظر گرفتهاند. مساح و همکاران (1391) در پژوهشی نشان دادند ابعاد هویت فردی، هویت جمعی و هویت اجتماعی، پیشبینیکنندۀ جهتگیری مذهبی درونی است و از میان ابعاد هویت فقط هویت فردی، پیشبینیکنندۀ جهتگیری مذهبی بیرونی است. شرقی و میرهاشمی (1395) در پژوهشی با نام «ارتباط سبکهای هویت و جهتگیری مذهبی و سلامت عمومی در بین دانشجویان» نشان دادند مذهب و هویت، بهعنوان دو مؤلفۀ مهم زندگی شخصی و اجتماعی، بر برخی جنبههای جسمانی و روانشناختی افراد اثر میگذارد و براساس آنها میتوان سلامت جسمانی و روانی آنها را پیشبینی کرد. نتایج پژوهش آدامز و اسمیت[5] (1996) نشان داد هویت موفق با جهتگیری درونی ارتباط دارد و هویت آشفته با جهتگیری بیرونی مرتبط است. مارکاستروم[6]-آدامز و اسمیت (1996) نشان دادند منزلت هویت موفق در مدل مارشیا با جهتگیری درونی مذهبی مدل آلپورت و منزلت سردرگم با جهتگیری بیرونی ارتباط دارد.
تعدادی از پژوهشهای گذشته نیز بهطور مستقیم از مدل سبکهای هویت برزونسکی برای بررسی مذهب استفاده کردهاند؛ اما در بررسی مذهب، از مدلهایی بهجز مدل جهتگیری مذهبی آلپورت استفاده کردهاند. مغانلو و همکاران (1388) نشان دادند هویت اطلاعاتی و هنجاری با بیشتر متغیرهای دینداری، رابطۀ مثبت و هویت اجتنابی با بیشتر متغیرهای دینداری، رابطۀ معکوس دارند. یافتههای پژوهش برزونسکی و همکاران (2011) در بررسی چگونگی شکلگیری هویت رابطۀ سبکهای هویت و جهتگیری مذهبی نشان داد سبک هویت اطلاعاتی با ارزشها، رابطۀ مثبت دارد؛ در حالی که سبک هویت هنجاری با ارزشهایی همچون امنیت و سنت، ارتباط مثبت دارد. درنهایت، در نحوۀ رویکرد افراد یا جلوگیری از ایجاد حسی هویتی ممکن است ارزشها نقش داشته باشد. دوریز و سوننز[7] (2008) دریافتند که نوجوانان دارای سبک هویت هنجاری به یک باور ثابت مذهبی تعهد دارند و حساسیت آنان به مذهب بیشتر است.
درمجموع، این بخش از پژوهشها نشان میدهد افرادی که سبک هویت اطلاعاتی دارند، محتوای مذهب را بهصورت عمیق و معنادار پردازش کرده، مطابقت محتوای مذهب را با معیارهای شخصی خود، منتقدانه بررسی میکنند؛ ولی افراد دارای سبک هویت سردرگم- اجتنابی، محتوای مذهب را بهصورت سطحی تفسیر میکنند؛ زیرا احتمالاً این گروه، توانایی اندکی در نظمدهی هیجانی دارند و از پرسشهای شخصی و دشوار دربارۀ مذهب پرهیز میکنند. افراد دارای سبک هویت هنجاری، مذهبیترند و به یک باور ثابت مذهبی تعهد دارند (Berzonsky, 1997; 2003).
برخی از پژوهشها نیز در بررسی هویت از مدل سبکهای هویت برزونسکی و در بررسی مذهب از مدل جهتگیری مذهبی آلپورت استفاده کردهاند؛ بهعنوان مثال، پژوهش واتسون و موریس[8] (2005) نشان داد سبک اطلاعاتی با جهتگیری درونی و علاقۀ مذهبی، رابطۀ مثبت دارد. همچنین، سبک هنجاری با جهتگیری درونی و نابردباری در برابر ابهام، ارتباط مستقیمی دارد. بهعلاوه، سبک سردرگم- اجتنابی با جهتگیری بیرونی مرتبط است. یافتههای پژوهش رحیمیان بوگر و حقپرور (1392) نشان داد سبکهای هویت هنجاری و اطلاعاتی، نقش معناداری در پیشبینی جهتگیری مذهبی درونی داشتند و سبک هویت اجتنابی، نقش معناداری در پیشبینی جهتگیری مذهبی بیرونی داشت. قادری و مصطفایی (1391) دریافتند در دانشجویان پسر، رابطۀ سبکهای هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد هویت با جهتگیری مذهبی درونی مثبت و معنادار است. همچنین، در این گروه بین سبک هویت اجتنابی با جهتگیری مذهبی بیرونی، رابطۀ منفی معنادار مشاهده شد.
بخش دیگری از پژوهشها نیز به مبحث هویت مدرن توجه کرده و کوشیدهاند در این زمینه، انواعی از هویت را نیز ارائه دهند. کاسون[9] (2011) در پژوهشی با نام «حقّ داشتن بریکولاژ: ادراک دانشآموزان کاتولیک از هویت مذهبی آنها و پیامدهای آن برای مدارس کاتولیک در انگلستان براساس نظریههای هروی لگرز[10] و بریکولاژ مذهبی» نشان دادند جوانان اعتقاد داشتند حقّ داشتن هویت کاتولیک خود را دارند؛ حتی اگر درک آنها با تعریفهای کلیسای کاتولیک یا پژوهشگران دانشگاهی مطابقت نداشته باشد. لیشون و بول[11] (2011) در پژوهشی با نام «بریکولاژ: روایت هویت جوانان حومۀ شهر»، نقش خاطرات، برخوردها، تجربههای شخصی و فضاهای مختلفی را که افراد با روایت و داستانهایی که خود را تعریف میکنند، بررسی کردهاند. آنها با تکیه بر زندگی جوانان، نقش خاطرات را در ساخت هویت، اساسی دانستند که تجربههای شخصی براساس جایگاه و موقعیت فرد و روایت های هرمنوتیکی، تفسیری از هویت فرد ارائه میدهد. لانگ و همکاران[12] (2007) در پژوهشی با نام «تأثیر اینترنت بر رشد خود هویتی جوانان»، تأثیرات اینترنت را در شکلگیری هویت فردی نوجوانان بررسی کردهاند. نتایج این پژوهش نشان داد کاربرد اینترنت علاوه بر تأثیر بر ابعاد رشد هویت، موجب شده است شیوههای جدیدی از درک صورتبندی هویت نیز در میان آنان مشاهده شود.
پیشینۀ نظری پژوهش
مفهوم هویت در رویکردها، گفتمانها و نظریهها، متنوع و گسترده است و از موضوعات محوری دانش از فلسفه تا زبانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی و علوم سیاسی است. دربارۀ هویت و چگونگی شکلگیری و نیز فرایند تأثیرگذاری آن بر پدیدهها، اندیشمندان بسیاری از جنبههای متفاوت، نظریهپردازی کردهاند. هویت در بستر زمان، جاری است و بهنظر، همواره پویا، زنده و در حال نوسازی و بازتعریف است. هویت، تدوینی از خویشتن است که نحوۀ رفتار و اندیشۀ فرد را با خود و پیرامون خود تبیین میکند. اریکسون معتقد است اگر این فرایند، درست رخ دهد، فرد به هویت متشکل و منسجم از خود میرسد (وزیری و لطفی، 1392).
در دیدگاه مکتب کنش متقابل نمادین، هویت، معادل خود است و هویت اجتماعی مبتنی بر اشتراکهای افراد گروه یا جامعه است، منِ مفعولی از ارزشها، ساختها، قواعد و نظامهای اجتماعی تأثیر میگیرد و ماهیتی متغیر، متحول و ترکیبی دارد. خود، همچنین از قدرت و فرهنگ متأثر است. تعامل بین هویت (عاملیت) و ساختار اجتماعی در نظریة مید، گافمن و حتی فروید با تصویرسازی از خود، تعاملات روزمره و ناخودآگاه شکل میگیرد. مید معتقد است هر فرد، هویت یا خویشتن خویش را با سازماندهی نگرشهای فردی دیگران در قالب نگرشهای سازمانیافتۀ اجتماعی یا گروهی شکل میدهد. دراصل، تصویری که از خود میسازد، بازتاب نگرشی است که دیگران به او نسبت میدهند (گلمحمدی، 1386: 15).
ریچارد جنکینز ازجمله نظریهپردازانی است که کوشیده است در تحلیل هویت، بر شکاف میان فرد و جامعه پل بزند تا از این طریق، گسستگی میان هویت فردی و جمعی را از بین ببرد و با در نظر گرفتن تأثیرهای دوسویۀ افراد و ساختارهای اجتماعی، فرایندهای هویتیابی و هویتسازی را تبیین کند. بازسازی مفهوم «هویت اجتماعی»، هدف اصلی ریچارد جنکینز در کتاب خویش با نام «هویت اجتماعی برای کاربرد جامعهشناختی» است (جنکینز، 1381: 97). او در اثر خود، هویت اجتماعی، رابطۀ آن با گروه و با شعور عامه، نظریههای هویت اجتماعی و مقولهبندیهای اجتماعی و مدرنیته، عقلانیت و هویت و... را تشریح کرده است. بهنظر وی، هویت اجتماعی، بسیار مهم است و بدون داشتن هویت اجتماعی، هیچ اجتماعی معنی ندارد. علاوه بر این، برای ترسیم هویت، چارچوبهایی لازم است تا بتوانیم با دیگران ارتباط معناداری برقرار کنیم. ازنظر جنکینز، هویت اجتماعی در فردیت تجسم مییابد. هویت، استعداد و ظرفیتی انسانی است که در زبان ریشه دارد. این امر مستلزم دانستن این نکته است که آنها بدانند ما که هستیم، ما بفهمیم که آنها تصور میکنند که ما که هستیم و غیره؛ به عبارت دیگر، هویت، طبقهبندیای چندبعدی- یا نقشبرداری از جهان انسانی و جایگاه افراد و اعضای اجتماعات در آن است.
یکی دیگر از نظریهپردازان هویت، تاجفل[13] است. اساس نظریۀ وی، توجه به جنبههایی از هویت است که از عضویت گروهی ناشی میشود. تاجفل معتقد است افراد برای ثبات برتری گروه خودشان، گروه خودی را با دیگر گروهها مقایسه میکنند و با این کار، ارزش گروه خودشان را در رابطه با گروههای مشابه نشان میدهند و به مقایسهای بین گروهی دست میزنند؛ درنتیجه، تاجفل این فرایند را، که افراد خودشان یا او را درونگروه را از برونگروه جدا میکنند، مقولهبندی اجتماعی[14] مینامد. مقولهبندی، موجب افزایش شیوههایی میشود که در درون گروه، مطلوب و در بیرون گروه، هزینهبردار است. بعد از اینکه عضویت در یک گروه مقولهبندی شد، افراد ازطریق تفاوت قاطعانه، درون گروهشان را در مقایسه با بیرون گروه دربارۀ برخی ابعاد ارزشی متمایز میکنند و درصدد دستیابی به اعتمادبهنفس مثبت هستند. این کوشش برای تمایزگذاری مثبت، یعنی احساس مردم دربارۀ اینکه «چه کسی هستند»، با کلمۀ «ما» تعریف میشود تا با کلمۀ «من». بهطور کلی، گفتنی است فرضیۀ مرکزی تاجفل و همکاران او این بود که با مرتبکردن موضوعات در مقولههایی که در ذهن خود به وجود می آوریم، تفاوت های آنها را افزایش می دهیم (افزایش تفاوتهای بین مقولهای) و در داخل گروه، آنها را کاهش میدهیم؛ به عبارت دیگر، آنها میگویند ما تمایل داریم بر شباهت بین اعضای یک مقوله و تفاوت بین این گروهها، فرد، آنهایی را که بدانها تعلق خاطر دارد (درون گروه) میشناسد و آنهایی را که بدان متعلق نیست (برون گروه) تمیز نمیدهد (ایمان و کیذقان، 1381: 82). درنهایت، بهنظر تاجفل، هویت اجتماعی در یکی از همین فرایندهای درونیکردن مقولهبندیهای اجتماعی پدید میآید.
گیدنز[15] به پدیدۀ هویت در جامعۀ جدید توجه کرده است. او در کتاب تجدد و تشخیص هویت، هویت را تعریف و فرایند تشکیل آن را مطرح کرده است. ازنظر گیدنز، هویت شخصی، شکلدهندۀ مسیری است که آدمی باید آن را در جریان زندگی و از لابهلای قرارگاههای نمادین تجدد بپیماید (گیدنز، 1378: 32). گیدنز با استفاده از مفاهیمی همچون بازاندیشی، به تغییر در ذائقه و سبکهای زندگی مردم اشاره میکند. از دیدگاه گیدنز در مدرنیتۀ متأخر، جهانیشدن سبب «از جا کندهشدن[16]» زمینههای سنتی کنش میشود؛ بهگونهای که سبک زندگی و ذائقۀ فرهنگی، شاخص بارز تمایز اجتماعی میشوند.
مارشیا[17](1966) از اولین افرادی است که کوشید تا با ارائۀ الگوی منزلتهای هویت، مفهومی بررسیپذیر از هویت را در پژوهشهای تجربی به دست دهد. وی براساس دو متغیر فرایندی کاوشگری و تعهد، چهار نوع منزلت هویتی را مفهومپردازی کرد. در بالاترین و پایینترین سطح تحول، منزلتهای موفق (کاوشگری زیاد، تعهد زیاد) و سردرگمی (کاوشگری کم، تعهد کم)، و در میان این دو، منزلتهای دنبالهروی (کاوشگری کم، تعهد زیاد) و بحرانزدگی (کاوشگری زیاد، تعهد کم)، قرار دارد. این مدل از ابتدای ارائه تاکنون، پایهای برای پژوهشهای تجربی فراوانی در زمینۀ هویت بوده است (Phillips and Pittman, 2007)؛ اما بهعلت تأکید بر هویت بهعنوان یک فرآوردۀ تحولی و توجه اندک به فرایندهای تحول هویت، برخی نظریهپردازان (Luyckx et al., 2006) به آن انتقاد کردهاند.
بر همین اساس، برزونسکی (19921989,) با استفاده از مدل منزلتهای هویت مارشیا و با ادغام جنبههای مختلف هویت، الگویی فرایندی از هویت ارائه میدهند. برزونسکی (1992) در این الگو بر نقش راهبردهای شناختی-اجتماعی و فرایندهای آن برای ایجاد و تجدیدنظر در احساس هویت تأکید کرده است؛ بنابراین، از هویت مانند ساختار شناختی و چارچوبی مشخص و منبعی برای تفسیر تجربهها، استفاده میکند. مدل وی بر راهبردهای مختلف پردازش اطلاعات تأکید میکند که افراد برای کاوش در مسائل مربوط به هویت، ازجمله سیاست، مذهب و روابط اجتماعی به کار میبرند.
برزونسکی (1989) به جای مفهوم فراوردهای «منزلتهای هویت» از مفهوم فرایندی «سبکهای پردازش هویت» یا بهطور مختصرتر، سبکهای هویت استفاده کرد. برزونسکی سه نوع سبک هویت را توصیف میکند: 1- سبک اطلاعاتی؛ 2- سبک هنجاری و 3- سبک سردرگم- اجتنابی (وزیری و لطیفی، 1391). نتایج نشان داد افرادی که سبک پردازش اطلاعاتی دارند، بهطور عمده خوداندیش هستند؛ یعنی بهطور مستمر به بازبینی مجدد اعتقادات خود اقدام میکنند. این افراد در تصمیمگیری محتاط هستند و تفکری باز، وظیفهشناس و جدی دارند. این افراد، فعال، جستوجوگر و ارزیاب هستند و بهطور دائم در پی کسب اطلاعات مناسب برای شکلدهی هویت خود هستند. این دسته از افراد دربارۀ سازههای ذهنی خود شک میکنند و به آزمون و امتحان ابعاد مختلف اعتقادات خود بسیار راغب هستند؛ بهویژه هنگامی که با عقایدی مغایر با عقاید خود روبرو میشوند. افرادی که سبک سردرگم - اجتنابی دارند، از موقعیتهای مستلزم تصمیمگیری پرهیز میکنند این افراد از رویارویی با مسائل و تصمیمهای شخصی بیزارند. اگر با تعلیل مواجه شوند، واکنشهای رفتاری نشان میدهند و با خواستها و مشوقهای موقعیت کنترل میشوند (Berzonsky and Sullivan, 1992). افراد دارای سبک هنجاری، ارزشهایی را میپذیرند که افراد معتبر، آن را تأیید میکنند. این افراد در برابر ارزشهای پذیرفتهشده، احساس تعهد زیادی دارند و بهطور معمول به دریافت اطلاعات مغایر با ارزشهای خود تمایل ندارند. این افراد به ساختارهای ذهنی و ارزشی آماده نیاز دارند. گفتنی است افرادی که سبک هویت هنجاری دارند، با همنوایی با تجربهها و تجویزهای گروههای مرجع و افراد مهم زندگیشان بهطور خودکار، ارزشها و باورهای دیگران را بدون ارزیابی آگاهانه درونیسازی میکنند و به آنها متعهد میشوند (Berzonsky and Sullivan, 2011).
برزونسکی (2009) معتقد است «تعهد» بهعنوان تابعی از سبک هویت، نقش مهمی در تمایز سبکهای پردازش هویت دارد. در دیدگاه برزونسکی، تعهد، چارچوب ارجاعی هدفمند و جهتداری است که بهعنوان منبعی برای مهار، ارزیابی و نظمدهی رفتار و بازخوردها عمل میکند؛ بنابراین، تعهد موجب احساس هدفمندی در افراد میشود. میزان «تعهد هویت» در افراد، متفاوت است. افراد با سبکهای اطلاعاتی و هنجاری، تعهد شخصی قوی و افراد با سبک سردرگم – اجتنابی، سطح تعهد اندکی دارند.
ازنظر برزونسکی (20031989,) سبکهای هویت، بازتابی از جهتگیریهای پردازش اطلاعات است و نوجوانان هنگام ساختن هویت خود و متعهدشدن به ارزشها و باورها از آنها استفاده میکنند و تعهد هویت، نتیجۀ سبکهای متفاوت پردازش هویت است. در زمینۀ دین، که بخش مهم و مؤثری از هویت افراد را تشکیل میدهد، نوع جهانبینی یا مسلک جوان، موجب ایجاد و حفظ شکلی از هویت دینی و پایبندی به آن (تعهد هویت) میشود (ولف، 1386). بافت اجتماعی-فرهنگی، مؤلفۀ بزرگ و اساسی نظریههای هویت را تشکیل میدهد (منصور، 1378). برخی نویسندگان، مانند شوارتز[18] (2001) و لویکس و همکاران[19] (2006) نیز بر اثر بافت بر هویت تأکید کردهاند. با این وصف و با توجه به تأکید برخی منابع بر مطالعۀ هویت در سالهای اولیۀ ورود به دانشگاه (Berzonsky and Kuk, 2000)، در پژوهش حاضر، هدف آن است که یکی از حوزههای هویت، یعنی مذهب بهعنوان تابعی از سبک پردازش هویت و فراورده یا محصول فرایند پردازش هویت در بافت دانشگاه و در سنین اوایل جوانی (دانشجویان کارشناسی) بررسی شود.
همسو با مطالعۀ رابطۀ هویت و مذهب، آلپورت ازجمله اندیشمندان این حوزه است. آلپورت هویت را با مفهوم خود معرفی میکند؛ اما در عین حال آن را مشابه هشیاری میداند. ازنظر او، احساس هویت با جنبههای مختلف ذیل تفکیک میشود. 1- احساس فیزیکی از بدن که مجموعه احساساتی است که فرد از بدن دارد؛ 2- احساس مستمر و زمانی است که فرد در زندگی خود بهطور مداوم، تغییرات و دگرگونیهایی را احساس میکند؛ 3- احساس ارزش و عزت نفس که نتیجۀ ارزیابی دیگران دربارۀ عملکرد فرد است و 4- احساس جهتیابی عمومی دربارۀ موضوعات تعریفشده که زندگی فرد را تشکیل میدهد (ربانی، 1390). براساس نظریۀ آلپورت، جهتگیری مذهبی افراد به دو دستۀ درونی و بیرونی طبقهبندی میشود. مذهب درونی، مذهبی فراگیر و با اصول سازمانیافته و درونی شده است؛ به عبارتی، جهتگیری درونی به شکل رشدیافتهای از مذهب اشاره میکند که با عملکردن بهعنوان یک انگیزۀ مسلط، مسیر زندگی فرد را هدایت میکند (Allport and Ross, 1967). منظور آلپورت از جهتگیری مذهبی درونی عبارت است از تعهد انگیزشی فراگیری که غایت و هدف است، نه وسیلهای برای دستیابی به اهداف فردی (جانبزرگی، 1378). ازنظر آلپورت و رأس (1967)، افرادی که جهتگیری مذهبی درونی دارند، مذهب در آنها احساس راحتی، امنیت، سودمندی و خودسازگاری را به وجود میآورد؛ به عبارت دیگر، افراد با جهتگیری مذهبی درونی در هماهنگی با اعتقادات و شعائر مذهبیشان زندگی میکنند و این موضوع موجب امنیت و ثبات اجتماعی بیشتر در آنها میشود؛ در حالی که مذهب بیرونی، امری است خارجی و ابزاری که برای ارضای نیازهای فردی ازقبیل مقام و امنیت استفاده میشود.
درمجموع، بهلحاظ اثرگذاری سبکهای هویت بر چگونگی دینداری دانشجویان و منطبق با مباحث نظری، باید تأکید کرد که «صرف حرکت فرد برای حل چالشهای هویتی پیش رویش ارزشمند است؛ حال این حرکت، خواه با تکیه بر جستوجوگری خود فرد باشد (سبک اطلاعاتی) و خواه با تکیه بر عوامل بیرونی و جستوجوگری کمتر (سبک هنجاری). همچنین، آنچه را باید تغییر داد، حرکتنکردن فرد برای حل چالشهای هویتی در زندگی و اعتقاد به «هرچه پیش آید خوش آید» (سبک آشفته- اجتنابی) است» (رحیمینژاد و همکاران، 1391). بر این اساس، زیادبودن سبک اطلاعاتی- که جمعآوری، پردازش و ارزیابی فعالانۀ اطلاعات و عمل براساس دلایل سنجیده را شامل میشود (Schwartz et al., 2000)- احتمال بیشتربودن جهتگیری مذهبی درونی را پیشبینی میکند و کمتربودن میزان استفادۀ فرد از این سبک، احتمال افزایش جهتگیری مذهبی بیرونی و صرفاً کاربرد سطحی و ابزاری دین را افزایش میدهد. دربارۀ سبک هویتی هنجاری نیز از آنجا که افرادی با این سبک هویت، دائماً در حال درونیسازی انتظارات و ارزشهای دیگران و خود هستند، احتمالاً دین را نیز علیرغم اکتشاف کم، درونیسازی کرده باشند؛ بنابراین، از نگاه سطحی و ابزاری به آن پرهیز میکنند. همچنین، به نظر میرسد هویت اجتنابی درابتدا، بهطور نظری و مفهومی با جهتگیری مذهبی، درونی مغایرت دارد؛ زیرا اساس پیدایش جهتگیری مذهبی درونی، برقراری هویت سالم در فرد است (Berzonsky, 2003; Abu-Rayya and White, 2010)؛ بنابراین، رابطۀ معکوس جهتگیری مذهبی بیرونی با سبک هویت سردرگم- اجتنابی پیشبینی میشود.
روش پژوهش
با توجه به دستهبندی پژوهشها برحسب هدف و نحوۀ گردآوری دادهها (سرمد و همکاران، 1387)، روش پژوهش حاضر برحسب هدف از نوع پژوهشهای بنیادی- کاربردی است؛ زیرا نه با هدف صرف کاربرد مستقیم یافتهها، بلکه با هدف افزودن به دانش موجود در زمینۀ هویت و مذهب بهعنوان دو متغیر روانشناختی/اجتماعی مهم انجام میشود و بهلحاظ نحوۀ گردآوری دادهها نیز از نوع توصیفی یا غیرآزمایشی است و طرح همبستگی رگرسیونی دارد؛ زیرا هدف آن، تعیین سهم اختصاصی هر یک از سبکهای هویت در پیشبینی دو نوع جهتگیری مذهبی است.
با توجه به اینکه براساس مبانی نظری، مسائل مربوط به هویت، بهویژه در قشر جوان، بسیار فراگیر است و پژوهشگران هویت، بیشتر روی سنین جوانی تمرکز داشتهاند و دانشجویان دانشگاه، نمودی از قشر جوان جامعه هستند، دانشجویان کارشناسی دانشگاه کاشان، بهعنوان جامعۀ آماری این پژوهش انتخاب شدند. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری سهمیهای استفاده شد. ملاک تعیین سهمیهها، دانشکدۀ محل تحصیل و جنسیت دانشجو بود. درمجموع، تعداد 150 دانشجو از بین دانشجویان داوطلب حاضر در دانشکدهها در نیمۀ اول آبانماه سال تحصیلی مذکور انتخاب شدند و از آنها خواسته شد تا پرسشنامهها را تکمیل کنند.
میانگین و انحراف استاندارد سن شرکتکنندگان در پژوهش، بهترتیب برابر با 86/21 و 24/2 بود. 61 درصد دانشجویان، دختر و 39 درصد آنان پسر بودند. 21 درصد از آنان در دانشکدههای علوم پایه؛ 35 درصد، فنی-مهندسی؛ 32 درصد علوم انسانی و 12 درصد در دانشکدۀ معماری و هنر مشغول به تحصیل بودند. 96 درصد، مجرد و 4 درصد، متأهل بودند.
بهلحاظ ملاحظات اخلاقی، به دانشجویان اطمینان داده شد اطلاعات آنان محرمانه و بدون نام است و صرفاً برای کار پژوهشی استفاده میشود و فقط نمرات کلی و نه اطلاعات انفرادی افراد تحلیل و گزارش عمومی میشود. همچنین شرکت در پژوهش، داوطلبانه بود و در صورت درخواست دانشجو برای دریافت بازخورد از پرسشنامهها، ایمیل وی دریافت شد و پس از تحلیل دادهها نمرات خام و استاندارد (نمرۀ t و رتبۀ درصدی) کسب شد و تفسیر کوتاهی از آن در اختیار دانشجو قرار گرفت.
ابزار پژوهش: در این پژوهش از پرسشنامههای سبکهای هویت برزونسکی و جهتگیری مذهبی آلپورت استفاده شده است.
الف) پرسشنامۀ سبکهای هویت برزونسکی 6G)-ISI)
در این پژوهش از پرسشنامۀ سبکهای هویت برزونسکی استفاده شد که غضنفری (1382) به فارسی ترجمه کرد و در نمونۀ دانشجویی اعتباریابی شده است. پرسشنامۀ سبکهای هویت را برزونسکی (1989) برای ارزیابی سبکهای هویت اطلاعاتی، هنجاری، سردرگم- اجتنابی تدوین کرد. در این ابزار، تعهد هویت نیز جداگانه اندازهگیری میشود. این پرسشنامه، شامل 40 پرسش با پاسخهایی در طیف لیکرت 5 درجهای است که بهصورت گزینههای کاملاً مخالف، تا حدودی مخالف، نظری ندارم، تاحدودی موافق و کاملاً موافق رتبهبندی شده است و بهترتیب، نمرههای یک، دو، سه، چهار، پنج به هرکدام اختصاص مییابد.
11 پرسش این پرسشنامه مربوط به سبک اطلاعاتی (پرسشهای 2 و 5 و 6 و16 و 18 و 25 و 26 و30 و 33 و 35 و 37)؛ 9 پرسش مربوط به سبک هنجاری (پرسشهای 4 و 10و 19و 21 و 23 و 28 و 32 و 34 و 40)؛ 10 پرسش مربوط به سبک سردرگم- اجتنابی (پرسشهای 3 و 8 و 13 و 17 و 24 و 27 و 29 و 31 و 36 و 38) و 10 پرسش مربوط به میزان تعهد (1 و 7 و 9و 11و 12و 14و 15و 20و 22و 39) را اندازهگیری میکند. پرسشهای 9 و 11و 14 و20 بهصورت معکوس نمرهگذاری میشود.
نمونهای از گویهها برای هر یک از ابعاد این مقیاس به این شرح است: سبک اطلاعاتی: «وقتی که مجبورم تصمیم بگیرم، زمان زیادی را صرف فکرکردن دربارۀ انتخابهایم میکنم»؛ سبک هنجاری: «وقتی مشکلی دارم، بهترین کار آن است که نصایح دوستان و خانواده را برای حل آن مشکل بپذیرم»؛ سبک سردرگم- اجتنابی: «اگر دربارۀ مشکلاتم نگران نباشم، معمولاً خودشان درست میشوند» و تعهد هویت: «مجموعهای از اعتقادات محکم دارم که هنگام تصمیمگیری از آنها استفاده میکنم».
اعتبار مقیاس به روش آلفای کرونباخ، بهترتیب برای سبکهای اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم- اجتنابی در مطالعۀ برزونسکی (1992، به نقل از غضنفری، 1382) 62/0، 66/0 و 73/0 و در مطالعۀ وایت و همکاران (1998، به نقل از غضنفری، 1382) 59/0، 64/0، 77/0 گزارش شده است. پژوهشها (غضنفری، 1382؛ آقاجانی و همکاران، 1383)، اعتبار (با روش ضریب آلفای کرونباخ و بازآزمایی) و روایی (با روش تحلیل عاملی اکتشافی و تعیین همبستگی مقیاس با سایر مقیاسهای هویت) مطلوب نسخۀ فارسی این ابزار در ایران را گزارش کردهاند. در پژوهش حاضر، ضرایب اعتبار به روش آلفای کرونباخ برای سبکهای اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم-اجتنابی و تعهد هویت، بهترتیب، 63/0، 61/0، 69/0، 67/0 محاسبه شد.
ب) پرسشنامۀ سنجش جهتگیری مذهبی آلپورت
آلپورت و رأس ( 1967) این مقیاس را برای سنجش جهتگیریهای مذهبی درونی و بیرونی تهیه کردند. در پژوهش از نسخۀ فارسی این مقیاس استفاده شد که آرین (1378) به فارسی ترجمه کرده است و اعتبار (به روش ضریب آلفای کرونباخ و بازآزمایی) و روایی (به روش تحلیل عاملی اکتشافی) آن مطلوب گزارش شده است. این پرسشنامه، 20 پرسش چهاردرجهای (کاملاً مخالف، تقریباً مخالف، تقریباً موافق و کاملاً موافق) دارد. جهتگیری مذهبی درونی، 8 پرسش (پرسشهای 13، 14، 15، 16، 17 ،18، 19، 20) و جهتگیری مذهبی بیرونی، 12 پرسش (پرسشهای 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12) را شامل میشود. نمونهای از گویههای این مقیاس به این شرح است: جهتگیری مذهبی درونی: «اغلب حضور خداوند را در زندگیام احساس میکنم»؛ جهتگیری مذهبی بیرونی: «فکر میکنم مذهب تنها در هنگام غمها و بدبختیها به من بیشترین آسودگی و آرامش را میبخشد».
در پژوهش آلپورت و رأس (1967) آلفای کرونباخ برای جهتگیری مذهبی درونی و بیرونی، بهترتیب 79/0 و 82/0 بود. در پژوهش حاضر، ضرایب اعتبار برای جهتگیری مذهبی بیرونی و درونی به روش آلفای کرونباخ بهترتیب، 54/0 و 55/0 محاسبه شد.
یافتههای پژوهش
تجزیهوتحلیل اطلاعات با برنامۀ نرمافزاری spss انجام شد. از روشهای توصیفی، شامل محاسبۀ میانگین و انحراف استاندارد و استنباطی، شامل محاسبۀ ضریب همبستگی پیرسون و معناداری آن و نیز رگرسیون چندگانه به روش ورود همزمان استفاده شد.
جدول 1- شاخصهای توصیفی و ضرایب همبستگی متغیرهای پژوهش
Table 1- Descriptive indicators and correlation of research variables
متغیر |
M |
SD |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
6 |
|
1. سبک اطلاعاتی |
41/34 |
48/4 |
|
|
|
|
|
|
|
2. سبک هنجاری |
42/35 |
41/4 |
**399/0 |
|
|
|
|
|
|
3.سبک سردرگم- اجتنابی |
50/22 |
85/4 |
ns147/0- |
ns116/0- |
|
|
|
|
|
4. تعهد هویت |
31/28 |
89/4 |
**324/0 |
**340/0 |
ns019/0 |
|
|
|
|
5. جهتگیری مذهبی درونی |
36/30 |
57/4 |
**268/0 |
**236/0 |
**365/0- |
ns047/0- |
|
|
|
6. جهتگیری مذهبی بیرونی |
30/31 |
90/3 |
**556/0- |
**357/0- |
ns076/0 |
ns036/0- |
**268/0- |
|
|
**: P≤01/0, ns :غیرمعنادار |
|||||||||
اطلاعات توصیفی و ضرایب همبستگی متغیرهای پژوهش در جدول شمارۀ 1 گزارش شده است.
براساس جدول شمارۀ 1، جهتگیری مذهبی درونی، همبستگی معنادار مثبت با سبکهای هویت اطلاعاتی و هنجاری و رابطۀ معنادار منفی با سبک سردرگم-اجتنابی دارد؛ در حالی که رابطۀ معناداری با تعهد هویت ندارد. همچنین، جهتگیری مذهبی بیرونی، همبستگی منفی معناداری با سبک اطلاعاتی و سبک هنجاری دارد؛ اما با سبک سردرگم- اجتنابی و تعهد هویت، رابطۀ معناداری ندارد.
برای پیشبینی جهتگیری مذهبی درونی از روی سبکهای هویت، از رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد سبکهای هویت، واریانس جهتگیری مذهبی درونی به میزان 37 درصد را تبیین معنادار میکند (001/0=P، 29/28=(146 و 3)F، 368/0=R2). ضرایب رگرسیونی جهتگیری مذهبی درونی از روی سبکهای هویت در جدول شمارۀ 2 آمده است.
جدول 2- ضرایب رگرسیون جهتگیری مذهبی درونی از روی سبکهای هویت
Table 2 - Regression coefficients of internal religious orientation based on identity styles
متغیر پیشبین |
ضریب غیراستاندارد (B) |
خطای استاندارد (Std. Error) |
ضریب استاندارد (β) |
مقدار t |
سطح معنیداری (Sig) |
ثابت |
16/2 |
43/3 |
|
630/0 |
530/0 |
1. سبک اطلاعاتی |
126/0 |
064/0 |
144/0 |
98/1 |
048/0 |
2. سبک هنجاری |
370/0 |
071/0 |
371/0 |
19/5 |
001/0 |
3. سبک سردرگم- اجتنابی |
366/0- |
050/0 |
491/0- |
29/7- |
001/0 |
همانگونه که در جدول شمارۀ 2 نشان داده شده است، تمام سبکهای هویت، جهتگیری مذهبی درونی را پیشبینی معنادار میکند. سبکهای اطلاعاتی (048/0=P، 144/0=β) و هنجاری (001/0=P، 371/0=β) بهصورت مستقیم و معنادار و سبک سردرگم-اجتنابی (001/0=P، 491/0- =β) بهصورت معکوس و معنادار، جهتگیری مذهبی درونی را پیشبینی میکند.
برای پیشبینی جهتگیری مذهبی بیرونی از روی سبکهای هویت، از رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد سبکهای هویت، واریانس جهتگیری مذهبی بیرونی را به میزان 50 درصد، تبیین معنادار میکند (001/0=P، 71/48=(146 و 3)F، 50/0=R2). ضرایب رگرسیونی جهتگیری مذهبی بیرونی از روی سبکهای هویت در جدول شمارۀ 3 آمده است.
جدول 3- ضرایب رگرسیون جهتگیری مذهبی بیرونی از روی سبکهای هویت
Table 3- Regression coefficients of external religious orientation based on identity styles
متغیر پیشبین |
ضریب غیراستاندارد (B) |
خطای استاندارد (Std. Error) |
ضریب استاندارد (β) |
مقدار t |
سطح معنیداری (Sig) |
ثابت |
004/4 |
609/2 |
|
53/1 |
127/0 |
1. سبک اطلاعاتی |
513/0- |
048/0 |
685/0- |
62/10- |
001/0 |
2. سبک هنجاری |
195/0- |
038/0 |
306/0- |
120/5- |
001/0 |
3. سبک سردرگم- اجتنابی |
039/0 |
054/0 |
046/0 |
728/0 |
468/0 |
با توجه به جدول شمارۀ 3، سبک سردرگم-اجتنابی، جهتگیری مذهبی بیرونی را پیشبینی معنادار نمیکند (468/0=P، 046/0=β)؛ اما سبکهای اطلاعاتی (001/0=P، 685/0- =β) و هنجاری (001/0=P، 306/0- =β) بهصورت معکوس، این متغیر را پیشبینی میکند.
بحث و نتیجه
با توجه به آنچه گذشت، هویت مقولهای است که هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی مطرح است. اولین نظریهها برای تعیین و تعریف هویت، نظریههایی است که بیشتر، فردمدار و واحد تحلیل آنها فرد بود و بعدها کسانی دیگر، بحث هویت را در اجتماع مطرح کردند. در سطح فردی، تحلیل هویت کسانی، مانند مید[20] و گافمن[21] و کولی[22] را میتوان مثال زد که تأثیر بسیاری بر کسانی همچون ریچارد جنکینزو هنری تاجفل، دو نظریهپرداز سطح اجتماعی هویت، گذاشت. روانشناسان و جامعهشناسان و بهطور کلی، عالمان علوم اجتماعی میخواهند بر این واقعیت تأکید کنند که احساس هویت، بهواسطۀ دیالکتیک میان فرد و جامعه شکل میگیرد. هویت، کموبیش در نگرشها و احساسات افراد نمود مییابد؛ ولی بستر شکلگیری آن، زندگی جمعی است؛ بنابراین، هویت هر فردی، آن چیزی است که او را شبیه خودش و متفاوت با دیگران میکند؛ آن چیزی که فرد با آن، خودش را میشناسد و تعریف میکند و آن چیزی که با آن، خودش را پذیرفتهشده و شناختهشده از طرف دیگران احساس میکند؛ بنابراین، گفتنی است هویت اجتماعی، دستاوردهای عملی، یعنی یک فرایند است و همچنین فهم هویت فردی و جمعی ازطریق به کار گرفتن کنش متقابل دیالکتیک درونی و برونی، امکانپذیر است.
با توجه به مبانی نظری و تجربی به نظر میرسید که نوع نگرش و عملکرد افراد در رابطه با مذهب (جهتگیری مذهبی)، از عوامل فردی و اجتماعی گوناگونی ازجمله سبک پردازش اهداف، آرمانها و اولویتهای آنان (سبک هویت) متأثر باشد. به همین علت، پژوهش حاضر با هدف پیشبینی جهتگیریهای مذهبی درونی و بیرونی ازطریق سبکهای هویت در دانشجویان کارشناسی انجام شد.
نتایج نشان داد با و بدون کنترل اثر سایر سبکهای هویت (بهترتیب، نتایج حاصل از مدل رگرسیون و مدل همبستگی دو متغیری)، سبک اطلاعاتی بهصورت مستقیم با جهتگیری مذهبی درونی (27/0=r و 14/0=β) و بهصورت معکوس با جهتگیری مذهبی بیرونی (56/0-=r و 68/0-=β) مرتبط است. در تبیین نقش هویت اطلاعاتی در پیشبینی جهتگیری مذهبی درونی گفتنی است افراد دارای این جهتگیری، زندگی خود را پیرامون محورهای مذهبی خود ساختاربندی میکنند؛ از اینرو، برای دستیابی به این نوع جهتگیری مذهبی، فرد به تعمق وسیع و همهجانبهای در تمامی ابعاد زندگی نیاز دارد؛ بنابراین، بدون جستوجوگری و تفکر نمیتوان به آن دست یافت. علاوه بر تطبیق با مباحث نظری، این یافته با پژوهش مارکاستروم-آدامز و اسمیت (1996) مبنی بر اینکه هویت موفق (در مدل مارشیا که با سبک اطلاعاتی و تا حدی هنجاری در مدل برزونسکی مطابقت دارد)، پیشبینیکنندۀ جهتگیری درونی است و همچنین با یافتههای رحیمیان بوگر و حقپرور (1392) و واتسون و موریس (2005) دربارۀ نقش معنادار سبکهای هویت هنجاری و اطلاعاتی در پیشبینی جهتگیری مذهبی درونی، همسوست.
دربارۀ رابطۀ سبک هویت هنجاری با جهتگیری مذهبی درونی و بیرونی، الگوی روابط مشاهدهشده در یافتهها مشابه سبک اطلاعاتی بود. سبک هویت هنجاری نیز همانند سبک اطلاعاتی، رابطۀ مستقیم با جهتگیری مذهبی درونی (24/0=r و 37/0=β) و رابطۀ معکوس با جهتگیری مذهبی بیرونی (36/0-=r و 31/0-=β) داشت. از آنجا که افرادی با این سبک هویت، دائماً در حال درونیسازی انتظارات و ارزشهای دیگران مهم خود هستند، احتمالاً دین را نیز علیرغم اکتشاف کم درونیسازی کرده باشند؛ بنابراین، از نگاه سطحی و ابزاری به آن پرهیز میکنند. این یافته با سایر پژوهشها (مغانلو و همکاران، 1388؛ رحیمیان بوگر و حقپرور، 1392 و Watson and Morris, 2005) هماهنگ و همسوست.
همچنین یافتهها نشان داد سبک هویت سردرگم- اجتنابی با جهتگیری مذهبی درونی، رابطۀ معکوس دارد (36/0=r و 49/0=β)؛ در حالی که رابطۀ معناداری با جهتگیری مذهبی بیرونی ندارد. در تبیین نقش هویت اجتنابی در پیشبینی جهتگیری مذهبی درونی بهصورت معکوس، گفتنی است افرادی که سبک هویت اجتنابی دارند، محتوای مذهب را بهصورت سطحی تفسیر میکنند و از بررسی موضوعات شخصی در امور مذهبی میپرهیزند. علاوه بر تطبیق با مباحث نظری، این یافته با یافتههای پژوهش فرمانی (1390)- که نشان داد نوجوانانی که سبک هویت هنجاری دارند، جهتگیری بیرونی و نوجوانانی که هویت اجتنابی دارند، جهتگیری مذهبی درونی دارند، ناهمسوست. دوریز و همکاران (2004) نیز در یافتۀ مشابهی دریافتند در افراد با سبک غالب سردرگم- اجتنابی نسبت به افراد با سبک اطلاعاتی و هنجاری، میزان کمتری از دینداری مشاهده شده است و سطح تعهد آنها، اندک است.
با توجه به مبانی نظری و تجربی انتظار میرفت سبک سردرگم- اجتنابی با جهتگیری مذهبی بیرونی، رابطۀ مستقیم داشته باشد؛ اما در پژوهش حاضر، رابطهای مشاهده نشد. به نظر میرسد با توجه به یافتههای پژوهش دوریز و همکاران (2004)- که دریافتند افراد با سبک سردرگم- اجتنابی نسبت به افراد با سبک اطلاعاتی و هنجاری، میزان کمتری از دینداری دارند و سطح تعهد آنها، کم است- و نیز یافتههای سایر پژوهشها- که نشان دادند این افراد، زمان مواجهه با تنش از روش مقابلۀ هیجانمدار استفاده میکنند (Berzonsky and Kinney, 2008) و به آینده، چشمانداز امیدوارکنندهای ندارند (Berzonsky and Kuk, 2000؛Berzonsky et al., 2011 )- توجیهپذیر باشد. احتمالاً، افراد با این سبک بهعلت تکانشیبودن، کوششنکردن برای حل مسئله و هیجان- محور عملکردن، و امیدوارینداشتن به آینده و تعهد اندک، حتی از استفادۀ ابزاری از دین (جهتگیری بیرونی)، بهویژه هنگام مشکلات و دشواریهای زندگی نیز محروم باشند.
بهطور کلی، براساس یافتهها، سبکهای هویت، 37 درصد از واریانس جهتگیری مذهبی درونی (001/0=P، 29/28=(146 و 3)F، 368/0=R2) و 50 درصد از واریانس جهتگیری مذهبی بیرونی (001/0=P، 71/48=(146 و 3)F، 50/0=R2) را تبیین میکند؛ بنابراین، 63 درصد از تغییرات جهتگیری مذهبی درونی و 50 درصد از تغییرات جهتگیری مذهبی بیرونی با متغیرهایی بهجز سبکهای هویت تبیین میشود؛ از اینرو، بهعلت اینکه ارائۀ راهبرد و استراتژیهای اجرایی منوط به شناخت کامل وضعیت نهادهای متولی مرتبط با موضوع است، پژوهش حاضر صرفاً به پیشنهادهای پژوهشی اکتفا میکند. بر این اساس، به پژوهشگران بعدی پیشنهاد میشود با توجه به اهمیت مذهب و جهتگیریهای مذهبی و متعاقب آن، لزوم شناخت عوامل مؤثر بر آن، برپایۀ بنیادهای نظری و پیشینۀ تجربی، متغیرهای فردی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی را بررسی کنند و در فرایند تأثیرپذیری مذهب از هویت، توجه به متغیرهای میانجی و تعدیلکننده به پژوهشگران علاقهمند پیشنهاد میشود. همچنین، با توجه به تحولیبودن سازههای هویت و مذهب، توجه به سن و گروه خاصی (اوایل جوانی، دانشجویان)، تعمیم این یافتهها را به سایر دورههای تحول و سایر گروههای جوانان دشوار میکند؛ به همین علت، بررسی روابط دو متغیر مذهب و هویت در سایر دورههای تحول و در سایر جمعیتهای جوان بهصورت طولی یا مقطعی و انجام مطالعات کیفی به تبیین واریانس باقیمانده در پژوهش حاضر کمک میکند.
[1] Jenkins
[2] Mead
[3] Gaffman
[4]Barth
[5] Adams and Smith
[6] Markstrom
[7] Doriz and Sonns
[8] Watson and Maurice
[9]Casson
[10] Hervieu Leger
[11] Leyshonand Bull
[12]Long et al.
[13]Tajfel
[14] Social Cateyoviz
[15] Giddens
[16] Disembedment
[17] Marcia
[18] Schwartz
[19] Luyckx et al.
[22]Coli