Examining the Phenomenon of Porterage (Kolberi) in the City of Baneh

Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor, Departement of Sociology, Faculty of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

2 MA Student of Sociology, Faculty of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

Abstract

Introduction
The border areas of Kurdistan in recent years have witnessed the emergence of a new phenomenon called porterage (kulbery), which is one of the false and dangerous jobs of the country. Baneh city is one of the poor border areas of Kurdistan province in which the porterage job can be seen. Job opportunities in this city are very limited. Although Iran suffers from unemployment, statistics show that in the Kurdish provinces of the country, the unemployment rate is high, and as a result, the economic and social indicators are not in a good condition.
 



Material & Methods
The methodological model of this research was based on the methodology of the data-based theory. The approach of this study was qualitative and basic theory was used to analyze the data. The participants of this research were people who work porterage in Baneh city. Participants were selected by the purposive sampling method and using the snowball technique. Semi-structured and in-depth interviews were also used to collect information.
 
Discussion of Results & Conclusions
The main themes (border political economy, survival risk, demolish of social exhaustion the occupation, self-alienation,­ legitimation, and family dissatisfaction) and a core category (high-risk political economy) to express the attitude of people who do this job in Baneh in relation to the concept of porterage were extracted from the data. The data were finally depicted in the form of a basic model. According to the information obtained from interviews conducted (formal and informal), the Kulbery was an inevitable reaction and strategy of these people to unsatisfactory conditions of the city in terms of geography, economy, and political dominance in the area. In fact, the unfavorable living conditions in the region is one of the causes of the occurrence and continuation of the kulbery. According to the paradigm of the study, it can be said that the phenomenon of cross-border trade in its current state is a social structure and as a historical and basic matter, the­ result of reactions and interactions of native­ people to­ the opportunities and limitations of geographical, economic, and political conditions. The final result of the study showed that the porterage participating in the study, ­by interpreting themselves, understood the effective areas in the emergence of the porterage, and expressed concern about it and its adverse consequences. They believed that the borders and algebraic conditions of the region caused the city to be underdeveloped. Rigi (2016) confirmed the results of the study. His research showed that borders, with their special conditions, lead to the phenomenon of underdevelopment, and underdevelopment leads to issues such as contraband and porterage. Kolberi also leads to social inequalities. The study of Amirpour et al. (2012) also confirmed the effect of unemployment and livelihood problems on the formation of porterage. Their results showed that the lack of investment by the government and the private sector was one of the effective causes of creating kulbery. New job opportunities are not provided for the unemployed due to the lack of investment in this city. Based on the findings of the study, kulbars perceived their work as a phenomenon that has its own consequences. They considered their work to be a phenomenon that meets their livelihood needs on the one hand and brings them many unpleasant consequences on the other hand, which has made this phenomenon a challenge. The unjust distribution of facilities has led to the spread of the phenomenon of excessive marginalization in the city of Baneh. In fact, by examining the background and basis of the formation of Kolberi and its consequences, the authors of the present study have achieved a kind of risky political economy. A high-risk political economy means that a part of the local issues arisen in the border town of Baneh is rooted in financial issues and in itself depending on the performance of the country's political system. In fact, many of the dangers that lurk in kulbars are rooted in economic issues, and economic issues depend on government policies in the region.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسأله

کنش‌های بشری به فراخور موقعیت‌های مکانی – زمانی و سطح تکنیک و معرفت افراد، تفاوت‌های محتوایی و صوری گسترده‌ای دارند. تکثر کنش‌های آدمی نشان‌دهندۀ گستردگی نیازها و ضرورت‌های اوست و تعاملات اقتصادی و رفع نیازهای معیشتی، یکی از این مجموعۀ متکثر کنش‌های افراد است (قادرزاده و همکاران، 1392: 176). موضوع اشتغال و دست‌یابی افراد به شغل مدنظر از اساسی‌ترین نیازهای جامعه محسوب می‌شود. بیکاری همیشه به‌منزلۀ پدیده‌ی مخرب اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطرح و رفع آن ازجمله دغدغه‌های برنامه‌ریزان بوده است (ریگی، 1396: 55). نواحی مرزی کردستان طی سال‌های اخیر شاهد به وجود آمدن پدیدۀ جدیدی به نام کولبری[1] بوده‌اند که یکی از مشاغل کاذب و خطرناک کشور است. در مناطق کردنشین، کولبر به افرادی‌‌ گفته می‌شود که برای کسب درآمد، اقدام به حمل اجناسی بر پشت خود بین دو طرف خط مرزی و با دریافت دستمزد ناچیز می‌کنند. شهرستان بانه یکی از مناطق محروم مرزی استان کردستان است که پدیدۀ کولبری در آن به‌وفور دیده می‌شود. فرصت‌های شغلی در این شهر بسیار محدود است. با وجود اینکه پدیدۀ بیکاری به‌نوعی ایران‌شمول ‌‎است، شواهد آماری موجود بیان می‌کنند که در استان‌های کردنشین کشور، حجم بیکاری بالاست و به‌دنبال آن شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی نیز وضعیت چندان مناسبی ندارند (خالدی، 1396: 71). مردم این منطقه برای گریز از بیکاری و از روی اجبار و استیصال و نیز لزوم تأمین نیازهای زیستی خود و خانواده‌شان به کولبری مبادرت می‌ورزند. کولبری به دو صورت رسمی و غیررسمی (قاچاق) وجود دارد. در ‌‌کولبری رسمی حمل کالا در بازارچه‌ها و به‌وسیلۀ کارت تردد و در مسیرهای مشخص شده انجام می‌گیرد؛ ولی در کولبری غیررسمی حمل کالا به‌صورت قاچاق و از مسیرهای صعب‌العبور و ممنوع انجام می‌‌شود. اصطلاح اشتغال غیررسمی مفهوم مبهمی است و ارائۀ تعریف دقیقی از آن کار دشواری است. در یک تعریف عمومی، مشاغل غیررسمی به طیف گسترده‌ای از مشاغل موقت یا زیرزمینی ایجادشده در نواحی شهری کشورهای درحال‌توسعه اطلاق می‌شود. شهرهای مرزی به‌دلیل موقعیت خود و همسایگی با مرزها همواره پتانسیل قاچاق کالا و تشکیل مشاغل غیررسمی را دارند. این نواحی به‌دلیل فاصله از مرکز کشور کمتر توسعه می‌یابند و همواره با مشکل کمبود مشاغل همراه‌اند. شهر مرزی بانه نیز به‌دلیل موقعیت مرزی و توان بالقوۀ خود در تشکیل مشاغل غیررسمی، اکنون به یکی از مراکز تمرکز اشتغال غیررسمی در ایران به‌دلیل تعداد زیاد کولبران مرزی تبدیل شده است. براساس تعاریف ذکرشده و به پشتوانۀ نظری، کولبری جزء مشاغلی است که ویژگی‌هایی چون خدماتی، خوداشتغالی، کاربر بودن، کوچک‌مقیاس بودن، ورود آسان، مالکیت فردی و خانوادگی و ... و نیز تمامی شاخصه‌های اشتغال غیررسمی را به‌لحاظ اقتصادی دارد و با توجه به ساختار اقتصادی مکانی و وجودنداشتن توسعه‌‎یافتگی مکانی و نبود قدرت جذب نیروی کار در صنایع یا مشاغل جایگزین شکل می‌گیرد (دلپسند و همکاران، 1397: 6).

در حال حاضر، به‌دلیل انسداد بازارچه‌ها، کولبران به‎صورت غیررسمی به کولبری مشغول‌اند. کولبری در کنار منافع محدود، مخاطرات بسیاری برای کولبران به‌همراه خواهد داشت. کولبران بیشتر در استان‌های آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه مشغول به این کارند که تنها برای امرار معاش روزانۀ خود، روی به این شغل خطرناک آورده‌اند. هرساله بیش از ده‌ها نفر از کارگران کولبر جان خود را در مناطق مرزی دراثر حوادثی چون تیراندازی نیروهای نظامی و انتظامی و یا دراثر برخورد با مین‌های به‌جامانده از دوران جنگ تحمیلی و ... از دست می‌دهند. در حال حاضر، هزاران نفر از ساکنان مرزهای غربی کشور از راه مبادلات غیررسمی و تجارت مرزی امرار معاش می‌کنند. در نقاط صفر مرزی در منطقۀ باشماق مریوان، تمرچین پیرانشهر یا حاج‌عمران، مرزهای سردشت، عباس‌آباد بانه یا منطقۀ اورامانات می‌توان صدها کولبر را مشاهده کرد که در سرما، برف و بوران طاقت‌فرسا یا گرمای سخت با بارهایی سنگین بر دوش و پس از طی پستی و بلندی‌ها زیادی در حال کسب درآمد برای گذراندن زندگی فقیرانۀ خود هستند. تنها در برخی شهرها همچون بانه ده‌ها پاساژ و بازار و صدها خودروی مخصوص حمل بار برای این نوع از تجارت، بازاری پیدا کرده و رونق گرفته است. در نواحی روستایی نیز گروه زیادی از مردم به‌‌منزلۀ واسطه و حمل‌کنندۀ کالا، یعنی کولبری، امرار معاش می‌کنند؛ درواقع، کولبری در چند سال اخیر به یکی از معضلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی امنیتی تبدیل شده و از راه‌های گوناگون بر زندگی و پیرامون مردم منطقه تأثیرگذار بوده است. براساس این پژوهش، کولبران مانند کنشگران خلاقی می‌توانند زمینه‌ها و پیامدهای کولبری را بازسازی معنایی کنند؛ درواقع، نگاه و تفسیرهای منحصربه‌فرد کنشگران از پدیدۀ کولبری و معنای آن، نکته و بحثی است که کمتر بدان پرداخته شده است. اینکه کولبران شهر بانه اساساً چه نگاهی به کولبری و مقولات مرتبط به آن دارند و آن را چگونه معنا و تفسیر می‌کنند، موضوعی است که می‌توان آن را در پژوهشی کیفی دنبال کرد؛ ازاین‌رو، فهم دلایل عمیق و ذهنی دربارۀ زمینه‌ها و پیامدهای پدیدۀ کولبری به مطالعه و شناسایی معنای پدیدۀ کولبری در زیست‌جهان روزمرۀ افراد کولبر نیاز دارد. بر این اساس، سؤال‌های اصلی مطرح در این پژوهش چنین‌اند: کولبران چه درکی از پدیدۀ کولبری (رسمی و غیررسمی یعنی قاچاق) در این منطقه دارند؟ کولبران شهر بانه بسترها، مجاری و دلایل شکل‌گیری و نیز پیامدهای کولبری را چه می‌دانند؟

 

پیشینۀ پژوهش

جستجوی مقالات و پایگاه‌های اطلاعاتی نشان می‌دهد دربارۀ پدیدۀ کولبری به‌صورت عمیق پژوهش‌های جامعه‌شناختی چندانی صورت نگرفته است. در ادامه به برخی از پژوهش‌های انجام‌شده اشاره می‌شود:

ریگی (1396) در پژوهش «رویکردی کیفی بر مقولۀ کولبری و بررسی فاکتورهای زمینه‌ای مؤثر بر آن» که به روش کیفی و رویکرد تحلیل محتوا انجام شده بود، نشان داد مرزها با شرایط ویژۀ خویش سبب بروز پدیده‌ی توسعه‌نیافتگی می‌شوند و توسعه‌نیافتگی مسائلی همچون قاچاق کالا، کولبری، بدوکی، مشاغل کاذب و ناامنی را به‌دنبال دارد. در نواحی مرزی کشور، کمبود توان‌های‌‌ محیطی و نبود ‌‌‌‌‌‌‌‌زمینه‌ها و زیرساخت‌های مناسب برای توسعۀ این نواحی، علاوه بر ناپایداری سکونت‌گاه‌ها، بر امنیت این مناطق نیز تأثیر می‌گذارد.

ستوان و بلوچی (1396) پژوهش «بررسی پدیدۀ بدوکی در بلوچستان» را با رویکرد کیفی و با تکنیک‌های مشاهدۀ مستمر، مصاحبه، گفتگوی عمیق و تجربۀ زیستۀ پژوهشگران انجام و نشان دادند نبود زیرساخت‌های کلان اقتصادی، میزان بالای بیکاری، وجودنداشتن سرمایه‌گذاری‌های کلان در بخش کشاورزی، معدن، توریسم و نبود فرصت‌های شغلی جایگزین از سیاست‌های محرومیت این استان است.

خالدی (1396) در مقالۀ «پدیدۀ کولبری در استان‌های کردنشین ایران» نشان داد کولبری شغل کاذبی است و ویژگی‌های اشتغال رسمی را ندارد. درآمد حاصل از کولبری، موقت، پرنوسان و پایین‌تر از حداقل درآمدی است که تأمین‌کنندۀ نیازهای خانوار کولبر باشد. پایین‌بودن سهم واردات بازارچه‌های مرزی سبب شده است فعالیت کولبری رسمی، شرایط و توان لازم برای حمایت از مرزنشینان و درنتیجه، تحقق اهداف امنیت اقتصادی و سیاسی پایدار در نواحی مرزی کشور را نداشته باشد. فعالیت کولبری (رسمی و غیررسمی) در کنار منافع محدودی که برای نواحی مرزنشین دارد، همواره با مخاطرات جسمی، جانی، روانی، اجتماعی و اقتصادی همراه است.

اصلانی‌اسملرز و همکاران (1394) در پژوهش «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش مرزنشینان بانه‌ای به قاچاق»، وضعیت مرزنشینان شاغل در امر قاچاق شهرستان بانه را بررسی کرده‌اند. روش انجام پژوهش آنها، پیمایش و ابزار گردآوری داده‌ها، پرسش‌نامه به‌همراه مصاحبه بوده است. جامعۀ آماری پژوهش شامل مرزنشینان شاغل در امر قاچاق شهرستان بانه در سال 1393 و حجم نمونه 381 نفر بوده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهند بین فشار ساختاری با متغیر وابسته (گرایش و پذیرش قاچاق به‌منزلۀ یک شغل مشروع) ارتباط معنی‌داری به‌صورت مستقیم و مثبت و بین رده‌های سنی و سطوح تحصیلی مختلف در گرایش به قاچاق کالا تفاوت معنی‌داری وجود دارد. تحلیل نظری یافته‌های پژوهش با توجه به بافت فرهنگی و اقتصادی بانه نشان‌دهندۀ وجود رابطۀ معنی‌دار بین عوامل اجتماعی و گرایش به قاچاق کالاست؛ البته این رابطه از توسعه‌نیافتگی همه‌جانبۀ منطقه تأثیر گرفته است.

بهرامیان و عباس‌پور (1394) در پژوهشی کیفی، «زمینه‌ها و پیامدهای چندوجهی پدیدۀ قاچاق در شهرستان سردشت» را بررسی کردند. در این پژوهش از 22 نفر از قاچاقچیان، شهروندان عادی و مطلعان اداری و دانشگاهی شهرستان سردشت مصاحبه انجام شده است. براساس یافته‌های به‌دست‌آمده، ‌‌مقوله‌‌های محوری زمینه‌ساز پدیدۀ قاچاق شاملِ موقعیت و مشکلات اکولوژیکی جغرافیایی، خاص‌گرایی فرهنگی، نابسامانی ساختاری اقتصاد، ناکارآمدی نهادهای کنترلی و مشروع‌سازی عرفی پدیدۀ قاچاق بوده‌اند که طی فرایند تعاملی، سبب گسترش قاچاق و هویت‌سازی قاچاق‌محور به شهرستان سردشت شده‌اند.

امیرپور و همکاران (1391) در پژوهش «عوامل مؤثر بر قاچاق در شهرهای مرزی»، عوامل و متغیرهای مختلف مؤثر بر گسترش و توسعۀ پدیدۀ قاچاق را بررسی کردند. نتیجۀ پژوهش آنها نشان داد عوامل زیر انگیزه‌های قاچاق شناخته می‌شوند: بیکاری، مشکلات معیشتی، وجود تبلیغات گسترده، وجود تقاضا در کشور، کاهش واردات رسمی، سودآوربودن قاچاق، ریسک پایین قاچاق کالا، ضعف صنعت و تولید داخلی، سطح نازل قیمت کالاهای قاچاق در مقایسه با محصولات داخلی، گران و پیچیده‌بودن واردات رسمی، نظارت‌نکردن بر شهرها و گذرگاه‌های زمینی و دریایی، ضعف قوانین و مقررات مبارزه با قاچاق، پایین‌بودن سطح امنیت اقتصادی و امکان قاچاق کالا و ناهماهنگی با کشورهای همسایه برای مقابله با قاچاق کالا.

سعیدی و اسماعیل‌زاده (1388) در پژوهش «عوامل مؤثر بر گسترش پدیدۀ قاچاق در مناطق مرزی؛ لزوم تدوین سیاست‌گذاری‌های جامع برای انضباط و امنیت در مرزها» نشان دادند در حال حاضر کنترل مرزهای سیاسی به‌ویژه در مناطق کمتر توسعه‌یافتۀ حاشیه‌ای، تنها با بهره‌گیری از نیروی نظامی قابل‌دست‌یابی نیست و رویکرد توسعه‌‌ – امنیتی و دیدگاه اقتصادی مناسب‌تر است. همچنین ناامنی در این مناطق بیشتر از هر چیز منشأ اقتصادی دارد.

تورگلر و اشنایدر[2] (2009) در پژوهش «رابطۀ میان نرخ بیکاری و اقتصاد سیاه» با استفاده از روش  VARساختاری، رابطۀ میان میزان بیکاری و اقتصاد سیاه را تحلیل کرده‌اند. ‌‌نتایج پژوهش آنها نشان دادند افزایش میزان بیکاری در بخش رسمی سبب افزایش تعداد افرادی می‌شود که در بخش غیررسمی و اقتصاد سایه کار می‌کنند.

در بررسی پیشینۀ پژوهشی پدیدۀ کولبری مشاهده می‌شود که بیشتر پژوهش‌های انجام‌شده با رویکرد عمدتاً کمی انجام شده‌اند و برخی از عوامل مؤثر بر پدیدۀ قاچاق (کولبری غیررسمی) را تبیین کرده‌اند. همچنین نتایج به‌‎دست‌آمده در این پژوهش‌ها چندان ابعاد تازه‌ای از موضوع را نمایان نکرده است. در پژوهش‌های انجام‌شده در خارج از ایران نیز تنها به موضوع قاچاق اشاره شده است؛ چون پدیدۀ کولبری خاص مناطق کردنشین است. لازم است پژوهش‌هایی در این زمینه، در بسترهای فرهنگی - اجتماعی خاص انجام شوند و نتایج مربوط به جوامع دیگر با احتیاط در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی تعمیم‌پذیرند؛ بنابراین، پژوهش حاضر با روش‌شناسی کیفی و تفسیرگرایانه، به بررسی عمیق و ذهنی درک و تفسیر کولبران شهر بانه از پدیدۀ کولبری (رسمی و غیررسمی) پرداخته است.

 

چارچوب مفهومی

در پارادایم برساختی – تفسیری، انسان موجودی فعال، خلاق و معناساز تعریف می‌شود که پیوسته در حال ساخت‌وساز و معنادارکردن زندگی اجتماعی و واقعیت‌های اجتماعی روزمره است. این رویکرد که بر اصالت انسان در برابر اصالت محیط تأکید دارد، بر این باور است که واقعیت‌ها در فرایند درک و تفسیر انسان‌ها و در خلال زندگی روزمره ساخته و معنادار می‌شوند. معانی تولیدشده به بستر وابسته‌اند و درون آن بستر، معنا می‌یابند؛ بنابراین، نحوۀ درک و فهم انسان‌ها از واقعیت‌ها اهمیت دارد و اینها اشکال متعددی نیز دارند؛ پس ما با واقعیت واحد و مشخصی روبه‌رو نیستیم؛ بلکه با واقعیت‌های متعدد و گوناگونی روبه‌رو هستیم. دراین رهیافت، فاعل و مفعول شناختی یکی هستند و دانش در یک فرایند تعاملی، رابطه‌‎ای و جدلی تولید و بازتولید می‌شود.‌‌ دانش تولیدشده در فرایند تعامل ارزیابی و بازاندیشی می‌شود و به‌منزلۀ محصول تعاملی مشترک به توضیح، تشریح و تفهیم جهان اجتماعی سوژه‌ها کمک می‌کند (محمدپور، 1389).

در نظریه‌های اخیرتر در مباحث جامعه‌شناسی، افراد کنشگران فعال و بازاندیشی قلمداد می‌شوند که ویژگی بازنگری در خود و در روابط پیرامونی خود را دارند. در اینگونه نظریه‌های تلفیقی که ستیز عاملیت و ساختار از بین می‌رود، نظر متفکران بر این است که افراد، عاملیت‌های بازاندیش و تفسیرگرند که پاسخ‌های واکنشی صرف به محرک‌های پیرامون خود نشان نمی‌دهند (ریتزر، 1383: 151-144). در این دیدگاه فرد قاچاقچی، کنشگری است که با لحاظ‌کردن وضعیت معیشتی خود، شرایط اقتصادی منطقه و موقعیت اکولوژیک و ژئوپولیتیک منطقه، به‌‎گونه‌ای بازاندیشانه عمل می‌کند و تا زمانی که وضعیت ساختی منطقه عوض نشود، این نوع کنش‌ها و به‌دنبال آن این نوع پدیده و مسائل (قاچاق) بازتولید خواهد شد. می‌توان گفت قاچاقچی به‌منزلۀ کنشگری با عادتوارۀ خاص، در یک میدان خاص که قواعد ویژه‌ای بر آن حاکم است، قرار گرفته است و دست به کنش می‌زند و به عبارت دیگر، نقش و تأثیر عوامل و شرایط ساختاری در مناطق مرزی و میان مرزنشینان در شکل‌‎دهی به کنش (قاچاق) کنشگر (قاچاقچی) بیشتر است. به هر حال، آنچه اکنون عینیت می‌یابد، این است که کنش قاچاق از جانب یک کنشگر به نام قاچاقچی مستقل ‌‌از موقعیت خاص حاکم بر آن کنشگر نیست. نوع برخورد و تعامل کنشگران با ساختارهای اجتماعی جاری در اطرافشان تماماً خلاقانه و عاقلانه نیست و فرد قاچاقچی به‌طور بازاندیشانه عمل نمی‌کند و در بعضی موارد، درک نادرستی از زندگی و بستر اجتماعی خود و جایگاهش دارد؛ اما باز هم زندگی روزمره و عقل سلیم این کنشگر بنیان پژوهش اجتماعی است و پژوهشگر اجتماعی می‌تواند طرح تفسیری از آن ارائه کند (قادرزاده و همکاران، 1392: 179).

همچنین بر طبق دیدگاه توسعۀ نابرابر، علل آسیب‌ها و ناهنجاری‌های موجود در جامعه در ساختارهای جامعه ریشه دارد که بنیان این ساختارها بر مناسبات و روابط حاکم بر جامعه است. طبق این دیدگاه، در این مناسبات و روابط موجود، جامعه به دو قطب کانون و پیرامون تقسیم می‌شود که قطب مرکزی یا کانون، با انحصار فناورانه و کنترل مالی و رسانه‌ای، منابع را در اختیار خود قرار می‌دهد و از آن بهره‌‎مند می‌شود و قطب پیرامون، از بسیاری منابع و امکانات موجود در جامعه بی‌بهره می‌شود. این اکثریت پیرامون ناشی از رشد نابرابر و تقسیم ناعادلانۀ کار، روزبه‎‌روز فقیرتر و محروم‌تر می‌شوند و ‌‌این امر زمینه‌ساز بسیاری از کجروی‌ها و معضلات اجتماعی می‌شود؛ ازجمله روی‎آوردن افراد قطب پیرامون و محروم به‌سوی قاچاق تا بتوانند از راه درآمد آن نیازهای اقتصادی - اجتماعی خویش را فراهم کنند (ازکیا و راهنما، 1387: 42).

از منظر جامعه‌شناسی کارکردی، پدیدۀ قاچاق یا کنش کولبری را می‌توان به‌منزلۀ کنش اجتماعی و انحراف از قانون درک کرد. مرتن، در نظریۀ فشار ساختاری خود اذعان می‌کند که جامعه، فرد را به کج‌رفتاری مجبور می‌کند. به بیان خود او، کج‌رفتاری حاصل فشارهای ساختاری - اجتماعی خاصی است که افراد را به کج‌رفتاری وامی‌دارد (Merton, 1968: 187-248). مرتن معتقد است انفکاک رؤیای برابری جامعه و موفقیت برای همه و نابرابری حقیقی در توزیع فرصت‌ها برای تحقق آن رؤیا ایجاد می‌شود؛ این نابرابری برای اعضای طبقۀ پایین و گروه‌های اقلیت بیشترین شدت را دارد و به عبارت دیگر، محرومیت در رسیدن به اهداف یا وسایل دست‌یابی به آن (نبود بسترهای توسعه، ضعف ساختارهای صنعت و کشاورزی در منطقه، بیکاری، فقر و ...) سبب ایجاد سرخوردگی و تعارض می‌شود و وقتی افراد جامعه به این اهداف، ضابطه‌ها و وسایل نهادی یا امکانات دست نمی‌یابند، تعهد آنها نسبت به جامعه سست و درنتیجه مجبور می‌شوند از راه قاچاق به هدفشان برسند (چمراسی، 1390).

یکی دیگر از نظریه‌های استفاده‌شده در پژوهش حاضر برای تحلیل گرایش یا اجبار به قاچاق کالا، نظریۀ آنومی دورکهایم است. ازنظر او این شرایط بی‌هنجاری یا آنومیک است که فرد را به انحراف و انجام رفتار بزهکارانه سوق می‌دهد نه شرایط فردی. وی معتقد است در شرایط بی‌هنجاری، همبستگی و وابستگی فرد و جامعه از بین می‌رود و ارزش‌ها و هنجارهای سنتی، قدرت و نفوذ خود را در جهت حمایت از افراد جامعه از دست می‌دهند. در این حالت است که افراد جامعه دیگر خود را ملزم به رعایت ارزش‌ها و هنجارها نمی‌دانند و احساس تعلق خود را نسبت به آنها از دست می‌دهند و به ارزش‌ها و هنجارهای جدید که به نظر می‌رسد تأمین‎‌کنندۀ نیازهای آنهاست، روی می‌‌آورند (عبداالمحمدی، 1389: 184). به‌طور کلی نظریه‌پردازانِ معتقد به آنومی، جرم و بزهکاری را امری تحمیلی و ناخواسته به شمار می‎‌آورند که ازسوی نظام اجتماعی بر فرد تحمیل شده است؛ نه اینکه از شرایط درونی فرد برخاسته باشد (محسنی، 1396: 47).

همچنین نظریه‌پردازان حوزۀ تضاد، به‌طور مشخص بر طبیعت استثمارگر سرمایه‌داری به‌منزلۀ علت اصلی کج‌رفتاری افراد تأکید می‌کنند (Greenberg, 1981). این نظریه‌پردازان مدعی‌اند فرایند انباشت سرمایه و افزایش منافع سرمایه‌داری سبب بیکاری بخشی از اعضای طبقۀ محروم می‌شود که این بیکاری علت اصلی کج‌رفتاری است؛ یعنی سرمایه‌داران با استفادۀ فزاینده از ماشین‌آلات، اجبار کارگران به کار سریع‌تر و اضافه‌کاری بیشتر و انتقال صنایع به جاهایی که کارگر ارزان‌تر پیدا می‌شود و واردکردن کارگر از کشورهای فقیر، منافع خود را بدون توجه به نتایج آن افزایش می‌دهند که این امر برخی از کارگران موجود را از کار بیکار و به تعبیر مارکس، به جمعیت مازاد حاشیه‌ای تبدیل می‌کند. ناتوانی این جمعیت بیکار در تأمین یک زندگی محترمانه، آنها را به کج‌رفتاری می‌کشاند. همچنین قرارگرفتن این جمعیت بیکار در حاشیۀ فرایندهای اقتصادی سبب از دست دادن عزت نفس و ایجاد احساس ناتوانی و بیگانگی در آنان می‌شود که فشارهای زیادی را بر آنها تحمیل می‌کند (صدیق‌سروستانی، 1389: 72).

نیل اسملسر برای نخستین بار اصطلاح توسعۀ ناموزون را در نظریۀ تغییرات ساختاری نامتوازن به کار برده است. او از جامعه‌شناسانی است که کوشیده است مفهوم تمایز ساختاری را برای مطالعۀ کشورهای جهان سوم به کار گیرد. ازنظر اسملسر، نوسازی عموماً بر تمایز ساختاری مشتمل است؛ زیرا در این فرایند، ساختار پیچیده‌ای که کارکردهای چندگانه‌ای را بر عهده دارد، به ساختارهای تخصصی متعددی تقسیم می‌شود که هر یک تنها انجام یک وظیفۀ خاص را بر عهده دارند. این مجموعۀ متشکل از ساختارهای تخصصی، در کل، همان وظایف ساختار اولیه را انجام می‌دهد. ازنظر اسملسر، برای ادغام، تطبیق و هماهنگ‌سازی ساختارهایی که به‌تازگی متمایز شده‌اند، باید نهادها و نقش‌های جدیدی پدید آید؛ با وجود این، ممکن است مسئلۀ ادغام و همسازی به‌صورت رضایت‌بخش حل نشده باشد. اولین دلیل آن، مسئلۀ ‌‌«ستیز میان ارزش‌هاست» و دومین مسئله، از «توسعۀ ناموزون» ناشی می‌شود؛ زیرا ممکن است نهادهایی را در نظر آوریم که با وجود نیاز مبرم به آنها هنوز به وجود نیامده‌اند؛ درنتیجه، نداشتن ادغام و همسازی میان ساختارهای تمایزیافته سبب پیدایش آشفتگی‌های اجتماعی می‌شود (Su, 2014: 34-35).

استان کردستان نیز ازجمله جوامع توسعه‌نیافته محسوب می‌شود و با وجود اینکه عناصر نوسازی و مدرنیته به جامعه در تمامی ارکان و عناصر آن وارد و تفکیک‌پذیری نهادهای مختلف در جامعه مانند جوامع پیشرفته انجام شده است، چنان دچار ناهماهنگی، تطبیق‌نداشتن و ادغام‌نداشتن است که وضعیت آشفته و پریشانی دارد. بحث توسعه‌‌یافتگی، بحث بسیار مهمی است؛ زیرا بحث بر سر چگونگی دوام و بقای تمامی جوامع سنتی و توسعه‌نیافته‌ای همانند ماست. می‌دانیم که مشکلات اساسی استان ناشی از توسعه‌نیافتگی است. مشکلاتی که در تمامی حوزه‌ها در جامعه گرفتار آن هستیم ازجمله بیکاری شدید جوانان استان، فقر، مهاجرت گسترده و ... درواقع، نوعی بحران هویت را ایجاد کرده است. ازسویی، با تفکیک‌پذیری‌های انجام‌شده، مسئولیت بسیاری از جنبه‌های زندگی مردم به عهدۀ جامعه و نهادهای مختلف است. همچنین تبعیض‌ها و دست‌نیافتن‌هایی وجود دارند که نارضایتی را در جامعه رواج می‌دهند و روز‌به‌روز افزایش می‌یابند؛ برای مثال، دربارۀ مشکلات حوزۀ اجتماعی می‌توان به روستاییانی اشاره کرد که دیگر قادر به ادامۀ زندگی و گذراندن معیشت خویش از راه کشاورزی نیستند و برای تأمین رفاه و درآمد کافی راهی شهرهای اطراف می‌شوند؛ اما زمانی که این مسئولیت جامعه به‌درستی انجام نمی‌شود و جایی برای این مهاجران تازه‌وارد نیست، به جمع بیکاران اضافه می‌شوند و کوله‌باری از مشکلات را به بار می‌آوردند. اینان یا به شغل‌های کاذب روی می‌آورند و یا به راه‌های دیگری برای امرار معاش دست می‌زنند و چون مکانی برای سکونت ندارند و در جامعه برنامه‌ای برای پذیرش و ادغام این جمعیت صورت نگرفته است، به ساختن سکونتگاه‌های غیررسمی متوسل می‌شوند و مشکلاتی را با خود به وجود می‌آورند. در کردستان کم نیستند مکان‌هایی که به این صورت شکل گرفته‌اند و روز‌به‌روز به تعدادشان افزوده می‌شود؛ مناطقی که معضلات و ناهماهنگی‌‎های فراوانی را به بار می‌آورند. موضوع دیگری که در این حوزه می‌توان بیان کرد، نهادهای کار و امور اجتماعی‌اند که مسئولیت گزینش و تأمین شغل افراد را بر عهده دارند و اساساً این سازمان‌ها باید به‌منزلۀ ساختاری اجتماعی نوعی هماهنگی را ایجاد کنند که مانع به‌ وجود آمدن آشفتگی در جامعه شود و با نهادهای دیگر پیوند داشته باشد؛ اما امر اشتغال به‌شدت دچار بحران است و هر کدام از ساختارهای جامعه این مسئولیت‌ها را به عهدۀ دیگری واگذار می‌کند؛ در حالی که اگر بین همین نهادهای سازمان کار و امور اجتماعی و دیگر ساختارهای جامعه هماهنگی و پیوند مسالمت‌آمیزی وجود داشته باشد، می‌توانند با ایجاد سرمایه از طرح‌های بی‌شمار اشتغال‌زایی به ایجاد شغل و ممانعت از آمار بالای بیکاری بپردازند یا با هماهنگی دو ساختار تمایزیافتۀ مسکن و امور اجتماعی، با اسکان و توانمندسازی ساکنان حاشیه‌ای شهرها از ازدیاد سکونتگاه‌ها و مشاغل غیررسمی بکاهند (مردوخی و ساعی‌ارسی، 1397: 71).

 

روش پژوهش

الگوی روش‌شناسانۀ‌ این پژوهش، بر روش‌شناسی نظریۀ‌ داده‌بنیاد مبتنی است. نظریۀ داده‌بنیاد (نظریۀ مبنایی، زمینه‌ای یا گرانددتئوری)، روش‌شناسی ویژه‌ای است که گلیزر و اشتراوس در سال ۱۹۶۹ م با هدف نظریه‌سازی براساس بنیان‌های تفسیری - برساختی آن را ایجاد کردند و بسط دادند. بنا بر نظر هیگس، نظریۀ زمینه‌ای عبارت از کشف و استخراج نظریه از داده‌هایی است که به‌طور منظم در فرایند پژوهش اجتماعی به دست آمده‌اند. نظریۀ زمینه‌ای اصولاً برای ساخت نظریه‌های بنیادی و داده‌محور کاربرد دارد؛ اما می‌‌توان از آن برای نقد، بسط و آزمون نظریه‌های صوری نیز استفاده کرد (محمدپور، 1389: 315-314). رویکرد این مطالعه کیفی است و برای تحلیل اطلاعات از نظریۀ زمینه‌ای استفاده شده است. مشارکت‌کنندگان، افرادی هستند که در شهرستان بانه در زمینۀ کولبری فعالیت می‌کنند و انتخاب آنها با روش نمونه‌گیری هدفمند و با استفاده از فن گلوله‌برفی انجام شده است. در انتخاب نمونه سعی شد بیشترین تنوع برحسب برخی ابعاد و شاخص‌های زمینه‌ای رعایت شود. افرادی انتخاب شدند که آگاهی کامل در این زمینه داشتند؛ این افراد از بین ۲۷ نفر از این کولبران انتخاب شدند که ازنظر سن، تحصیلات، وضعیت تأهل و نوع کولبری‌شان متفاوت از یکدیگر بودند. سپس با آنها مصاحبه شد؛ مصاحبه‌ها در مکان‌هایی چون منازل کولبران و اماکن تجمع آنها، حاشیۀ شهر و فروشگاه‌ها انجام شد. انجام همۀ مصاحبه‌ها سه ماه و هر کدام از آنها بین ۴۵ دقیقه تا ۱ ساعت طول کشید. همچنین مصاحبه‌های ضبط‌‌شده برای تجزیه و تحلیل داده‌ها به متن تبدیل شدند. فرایند نمونه‌گیری نظری تا زمانی ادامه پیدا کرد که داده‌ها ازلحاظ نظری به اشباع رسیدند؛ یعنی فضای مفاهیم و مقوله پر شد و دیگر دادۀ جدیدی ظهور پیدا نکرد. برای گردآوری اطلاعات نیز از مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته و عمیق و برای تحلیل داده‌ها از کدگذاری استفاده شد. ابتدا کدگذاری باز انجام شد که الصاق مفاهیم اولیۀ داده‌های خام است؛ سپس کدگذاری محوری انجام شد و مقوله‌هایی استخراج شدند که مفاهیم با سطح انتزاع بالاتر داشتند و درپایان، کدگذاری گزینشی انجام شد. در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، مقولة هسته ظهور یافت.

برای دست‌یابی به معیار اعتبارپذیری، از سه فن استفاده شد: نخست اعتباریابی به‌وسیلۀ اعضا انجام شد؛ به‌طوری که از مشارکت‌کنندگان خواسته شد یافته‌های کلی مطالعه را ارزیابی کنند و دربارۀ درستی آنها نظر دهند. سپس از نظرهای آنها هنگام نتیجه‌گیری و تحلیل کمک گرفته شد. روش دوم، مقایسۀ تحلیلی است؛ در این روش به داده‌های خام مراجعه شد تا ساخت‌بندی نظریه با داده‌های خام مقایسه و ارزیابی شود. در روش سوم از بازرسی خارجی استفاده شد؛ به‌طوری که بازرس چندین بار داده‌ها را بررسی و نظارت کرد.

 

 

جدول 1- مشخصات زمینه‌ای مشارکتکنندگان

Table 1 – Background information about  the participants

مدت کولبری

نوع کولبری

وضعیت تأهل

تحصیلات

سن

نام

ردیف

10

رسمی

متأهل

بیسواد

70

محمد

۱

3

رسمی

متأهل

کارشناسی

35

بهمن

۲

6

غیررسمی

متأهل

پنجم ابتدایی

34

سعید

۳

10

غیررسمی

متأهل

بیسواد

28

احسان

۴

12

غیررسمی

متأهل

دوم ابتدایی

32

حسن

۵

8

رسمی

مجرد

دوم دبیرستان

30

عباس

۶

3

غیررسمی

متأهل

سوم راهنمایی

37

سینا

۷

12

رسمی‌-غیررسمی

متأهل

بیسواد

60

مصطفی

۸

9

غیررسمی

متأهل

کاردانی

40

کارزان

۹

13

رسمی-غیررسمی

متأهل

بیسواد

31

نیما

۱۰

10

غیررسمی

متأهل

دیپلم ریاضی

46

حسین

۱۱

12

غیررسمی

متأهل

بیسواد

50

عبدالله

۱۲

12

غیررسمی

متأهل

بیسواد

44

رضا

۱۳

11

غیررسمی

متأهل

پنجم ابتدایی

29

هژار

۱۴

2

رسمی

متأهل

سیکل

36

آرام

۱۵

8

رسمی

متأهل

بیسواد

42

رحیم

۱۶

12

رسمی

متأهل

دیپلم

37

علی

۱۷

7

غیررسمی

مجرد

کاردانی

27

هژیر

۱۸

1

غیررسمی

مجرد

کلاس هشتم

14

فرهاد

۱۹

5

غیررسمی

متأهل

پنجم ابتدایی

24

بهنام

۲۰

7

غیررسمی

متأهل

دیپلم

32

صابر

۲۱

10

رسمی

متأهل

سوم ابتدایی

46

فاتح

۲۲

4

رسمی

متأهل

اول راهنمایی

22

متین

۲۳

9

غیررسمی

مجرد

بیسواد

19

آراس

۲۴

12

غیررسمی

متأهل

کارشناسی

28

مهدی

۲۵

11

رسمی- غیررسمی

متأهل

دوم دبیرستان

55

محسن

۲۶

13

رسمی

متأهل

بیسواد

38

خالد

۲۷

* اسامی مستعارند و واقعی نیستند.

 

یافته‌های پژوهش

هفت درون‌مایۀ اصلی برای بیان نگرش کولبران شهرستان بانه دربارۀ مفهوم کولبری از داده‌ها استخراج شده‌اند. نحوة بیان درون‌مایه‌ها به‌گونه‌ای بوده است که ضمن توصیف دقیق تجربه‌های پاسخگویان از فعالیت کولبری، به معنایابی این تجربه‌ها پرداخته شده است. براساس این یافته‌ها، نحوۀ خوانش کولبران از زمینه‌ها و پیامدهای کولبری به شرح زیر در قالب 34 مفهوم اساسی و هفت مقولۀ عمده (اقتصاد سیاسی مرز، خطرپذیری بقا، مسخ اجتماعی، فرسودگی شغلی، ازخودبیگانگی، مشروعیت‌‌‌سازی، نارضایتی خانوادگی) و یک مقولۀ هسته (اقتصاد سیاسی پرمخاطره) تلخیص و درنهایت، در قالب الگوی یک زمینه‌ای به تصویر کشیده شده‌اند.

 

 

جدول 2- استخراج مفاهیم و مضامین اصلی

Table 2 – Extraction  of main concepts and themes

مفاهیم اساسی

تعداد مفاهیم

مقوله‌های عمده

مقوله هسته

جبر محیطی، نابرابری‌های اجتماعی، حاشیه‌نشینی، بی‌توجهی سرمایه‌داران، شرایط ساختاری جامعه، فقر، بیکاری، ریسک‌پذیری جغرافیایی

8

اقتصاد سیاسی مرز

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اقتصاد سیاسی پرمخاطره

ناامنی مسیر، رفتار پرمخاطره، تجربۀ خشونت، قانون‌گریزی، بازتولید خانوادگی نقش

5

خطرپذیری بقا

نداشتن منزلت اجتماعی، نداشتن جایگاه اجتماعی شغل، اعتمادبه‌نفس پایین، زائل‌شدن کرامت انسانی

4

مسخ اجتماعی

کار سخت، سختی و رنج، احساس ناامنی، اجبار، نارضایتی شغلی

5

فرسودگی شغلی

استثمار، ناامنی اقتصادی، کار غیرانسانی

3

ازخودبیگانگی

مشروعیت قاچاق، عادی‌سازی، توجیه اجتماعی قاچاق، فرصت‌های اجتماعی اندک، در دسترس بودن فرصت قاچاق، فرافکنی

6

مشروعیت‌سازی

نگرانی، نگرش منفی، اضطراب خانوادگی

3

نارضایتی خانوادگی

 

 

اقتصاد سیاسی مرز

محیط جغرافیایی نقش شگرفی در زندگی افراد ایفا می‌‌کند. مرزها در تمامی جوانب زندگی افراد یک منطقه دخیل‌‌اند؛ ازجمله نوع شغل افراد، وضعیت اقتصادی منطقه، وضعیت آموزشی و ... . افرادی که در مرزها زندگی می‌کنند، تجربه‌‌های متفاوتی از زندگی کسب می‌‌کنند و نوع نگرش آنها به زندگی متفاوت‌‌‌تر از بقیۀ مناطق کشور است و به‌طور طبیعی کنش‌‌های متفاوتی نیز در زندگی خواهند داشت؛ درواقع، مرزها می‌‌توانند برای افراد آن منطقه چالش‌‌هایی ایجاد کنند یا اینکه به فرصت‌‌هایی برای بهتر زندگی‌کردن و ایجاد فرصت‌‌های شغلی برای مردم تبدیل شوند. در حال حاضر، در شهر بانه مرزی‌بودن به چالش تبدیل و این شهرستان به‌دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش، به یکی از مراکز تشکیل اشتغال غیررسمی در استان کردستان تبدیل شده است. بیشترین تعداد کولبران در این شهر متمرکزند. فضا (جبر محیطی)، مردم منطقه را وادار به انجام کولبری به‌صورت رسمی و غیررسمی کرده است. سعید 34‌ساله در این زمینه اظهار داشت:

«به‌دلیل موقعیت جغرافیایی شهر بانه تنها راه امرار معاش مردم کولبری است و چون فقط عدۀ معدودی شرایط استفاده از کارت تردد را دارند و می‌‌توانند به‌صورت رسمی کولبری کنند و بقیه فاقد مجوز هستند، پس مجبورند به‌صورت غیررسمی (قاچاق) کولبری کنند؛ درواقع، مرزی‌‌بودن باعث شده مردم زیادی به کولبری روی بیاورند».

نا‌‌برابری اجتماعی و تعمیق فاصلۀ طبقاتی از آفت‌‌های در کمین جوامع به‌ویژه جوامع در حال توسعه به شمار می‌رود. در کشور ایران بین مناطق، ازنظر رفاه مادی و امکانات اقتصادی تفاوت وجود دارد. استان‌‌های مرکزی امکانات بیشتری در همۀ زمینه‌‌ها دارند؛ ولی استان‌‌های مرزی‌ کمترین امکانات را دارند و این تفاوت‌‌ها وجود نابرابری در جامعۀ ما را نشان می‌‌دهد. شهر بانه نمونۀ بارزی از وجود این نابرابری‌‌هاست. بنا بر اظهارات مصاحبه‌شوندگان، علت اصلی پدیدۀ حاشیه‌نشینی به‌صورت کلی به توزیع غیرعادلانۀ امکانات اقتصادی مرتبط است. کولبران در شهر بانه مهاجرانی‌اند که از شهرها و روستاهای اطراف به این شهر مهاجرت کرده‌اند و چون ازنظر مالی وضعیت مناسبی ندارند، در حاشیۀ شهر سکنی گزیده‌اند و حداقل امکانات شهری را دارند. در شهر بانه سرمایه‌گذاران (دولت و بخش خصوصی) حاضر به سرمایه‌گذاری نیستند. به‌جز چند واحد صنایع کوچک با کارکنان اندک این شهر، کارخانه و کارگاه ندارد و شرکتی تأسیس نمی‌شود و تاکنون در این زمینه برنامه‌ریزی نشده است. به همین دلیل، فرصت‌‌های شغلی بسیار اندک‌اند. سال‌هاست بسیاری از مردم برای امرار معاش کولبری می‌کنند. وجودنداشتن برنامه‌‌ریزی طولانی‌مدت در جهت سرمایه‌گذاری نقش مهمی در بیکاری و فقر مردم ایفا می‌‌کند؛ چون در صورت وجودنداشتن سرمایه‌گذاری ازطرف دولت و بخش خصوصی فرصت‌‌های شغلی جدید فراهم نمی‌‌شود و این آغاز شیوع بیکاری و در صورت تداوم، ایجادکنندۀ فقر خواهد بود. در این شهر کشاورزی و دامداری به‌صورت سنتی اداره‌‌ می‌‌شود. وسعت زمین‌‌های کشاورزی و مزارع در حدی نیست که برای همه فرصت‌‌های اشتغال‌‌زایی فراهم کند. فعالیت دامداری‌ها دچار مشکل شده است. نیما 31‌ساله در این زمینه چنین بیان می‌‌کند:

«من در یک خانوادۀ روستایی به دنیا آمدم. جمعیت ما در خانواده به‌مرور زمان بیشتر شده بود و زمین‌‌های کشاورزی ما هم زیاد نبود؛ درنتیجه، بیشتر اعضای فعال و جوان خانواده بیکار بودیم و از سر ناچاری مجبور شدم به شهر بیایم و چون در شهر هم کاری پیدا نکردم و مهارت خاصی هم ندارم، کولبری می‌‌کنم و چون کارت تردد مرزی هم ندارم بیشتر به‌صورت قاچاق کولبری می‌‌کنم».

یکی از دلایل عمدۀ توجه‌نکردن به استان‌های مرزی نیز بحث جنگ‌هایی است که احتمال دارد در آینده رخ دهند. در هر کشوری مناطق مرزی، اولین مناطقی‌اند که در جنگ آسیب می‌‌بینند و مراکز صنعتی در شهرهای مرزی در زمان جنگ اولین نقاطی‌‎اند که از بین می‌روند. پس به دلایل امنیتی دولت و سرمایه‌داران از سرمایه‌گذاری در این مناطق خودداری می‌‌کنند و ریسک‌پذیری جغرافیایی از عواملی است که زمینه‌ساز ایجاد پدیدۀ کولبری در این منطقه شده است.

 

خطرپذیری بقا

مخاطره‌پذیری نشان‌دهندۀ احتمال وقوع رویدادهای آسیب‌رسان یا زیان (فیزیکی، روانی، اقتصادی، سیاسی و ...) است. انسان‌‌ها در طول تاریخ همواره با خطرات متعدد سروکار داشته‌‌اند و سعی کرده‌‌اند خود را از خطرات دور نگه دارند؛ ولی برخی شرایط و موقعیت‌‌ها در زندگی مانع از این می‌‌شود که افراد وارد جریان‌‌ها یا محیط‌‌های خطرآفرین نشوند. همان طور که از صحبت‌‌های مشارکت‌کنندگان در مصاحبه‌‌ها پیداست، کولبران برای بقا و زنده‌ماندن خود و خانواده‌شان مجبورند وارد محیط‌‌های خطرناک شوند. در مسیرهای تردد آنها خطرات زیادی وجود دارد. جاده‌‌های مرزی صعب‌‌العبور و ناهموار است و گذر از این مسیرها هیچ‌گونه امنیتی ندارد. کولبران علاوه بر خطرات ناهمواری جاده و تصادفات و سقوط از کوه، با خطرات وجود مین‌‌ها و مهمات جنگی در مسیرهای ترددشان روبه‌رو هستند و هرساله عدۀ زیادی جانشان و یا یکی از اعضای بدنشان را از دست می‌دهند و به بیشترشان هیچ بیمه و یا کمک مادی ازطرف سازمان‌‌های دولتی تعلق نمی‌‌گیرد. عباس 30‌ساله در این زمینه می‌گوید:

«خطر مین در مرز همیشه وجود دارد. جاهایی که ما کول حمل می‌‌کنیم قبلاً مین‌‌گذاری شده و پاک‌سازی نشده است. یک دفعه با برادرم بارهای خود را به کولبری که دفترچه نداشت دادیم و بابت حمل آن 15 هزار تومان به او دادیم. متأسفانه بعد از چند دقیقه پاهایش روی مین افتاد و مین منفجر شد و پاهایش را از دست داد. حادثۀ خیلی وحشتناک و غم‌انگیزی بود».

آسیب‌هایی زیادی چون آسیب در پاها، کمر و آسیب‌های روحی و روانی و ... هنگام کولبری دامنگیر کولبران است. آسیب‌‌های جسمی در پاها چون رگ‌به‌رگ شدن پا، دررفتگی پا، گرفتگی عضلات پا، شکستگی پا، قطع پاها و درد شدید در پاها و هر یک از این آسیب‌‌ها به علل مختلفی چون از کوه پرت‌شدن، سرمازدگی، ناهمواری راه، افتادن روی مین و ... رخ می‌‌دهد. یکی دیگر از آسیب‌‌های واردشده به کولبران آسیب در کمر و زانوان است که انواع مختلفی دارد؛ مثل دیسک کمر، عارضۀ شدید در زانوها، کمردرد، ساییدگی زانو و آرتروز. آسیب‌‌های جسمی در کمر نیز مانند آسیب در پاها به علل مختلفی رخ می‌‌دهد؛ مثل حمل کول سنگین، ماندن در هوای سرد کوهستان و ... سعید 34‌ساله این‌چنین تجربۀ تلخ خود را بازگو می‌کند:

«یک بار در هوای سرد زمستان چهار تا گالن بیست‌لیتری گازوئیل را روی کولم حمل می‌‌کردم. یکدفعه پام پیچ خورد و به سنگی برخورد کردم و سه تا گالن از آنها شکست و همۀ گازوئیل‌‌ها روم ریخت و کم‌کم مواد جذب بدنم شد و دچار کهیر، سوزش شدید و خارش شدم. پیراهنم را از تنم درآوردم و با شلوار خیس از گازوئیل راه افتادم. چند ساعت این موارد رو تنم بود، بدون اینکه بتونم بدنم را از این مواد کشنده پاک کنم. نزدیک چند هفته من درگیر سوختگی ناشی از این واقعه بودم و الآن به‌خاطر اینکه آن روز چند ساعت در هوای سرد با بدن خیس قرار داشتم، به‌جز مشکلات ناشی از سوختگی، دچار کمردرد شدید هم شدم».

به‌جز آسیب‌های جسمانی، آسیب‌‌های روحی و روانی دامنگیر کولبران است؛ آسیب‌‌های روحی چون داشتن استرس، پرخاشگری و عصبانیت، افسردگی، زودرنجی و... آسیب‌های روحی و روانی هم به علل مختلفی مرتبط‌اند؛ مثل نارضایتی شغلی، تناسب‌نداشتن کولبری با تحصیلات کولبران، نگرش منفی مردم دربارۀ کولبری، واکنش زشت مردم نسبت به کولبران، ترس و استرس هنگام کولبری، قرارگرفتن در معرض خطر، دستمزد ناچیز و کار سخت، منزلت اجتماعی پایین کولبران و غیره.

کار کولبری تهدیدی جدی برای کولبران محسوب می‌‌شود. ‌‌با توجه به سخنان کولبران، خشونت به کار گرفته‌شده ازطرف نیروی انتظامی و مرزبانان یکی از بزرگ‌‌ترین تهدیدهایی است که جان کولبران را تهدید می‌‌کند. در صورت گرفتن کالاها‌‌ی قاچاق حمل‌شده به‌وسیلۀ کولبران ازطرف مرزبانان، آنها زندانی و جریمه می‌‌شوند. به گفتۀ کولبران خشونت مرزبانان به‌جز کولبران دامنگیر اسب‌‌های بی‌گناه هم شده است. در چند سال اخیر مرزبانان تعداد زیادی از اسب‌‌های کولبران را کشته‌اند. رحیم 42‌ساله در این زمینه چنین اظهار داشت:

«عمویم به‌وسیلۀ شلیک مأموران مرزی کشته شد و چهار فرزند کوچکش یتیم شدند. افراد زیادی که من آنها را می‌شناختم به‌وسیلۀ شلیک گلولۀ مأموران کشته شدند. کولبرانی که قاچاقی کولبری می‌‌کنند، بعد از اینکه توسط مرزبانان کشته یا زخمی می‌‌شوند، خانواده‌‌های آنان باید مبلغ گلولۀ شلیک‌شده را به دولت پرداخت کنند؛ آن هم خانواده‌‌‌هایی که محتاج لقمۀ نان هستند».

 

مسخ اجتماعی

مسخ اجتماعی یا جامعۀ مسخ‌شده، تعبیری از معنی مسخ است که جامعه و مردم از حالت طبیعی و فطری و اصیل روی می‌گردانند و برخلاف شأن و جایگاه مطلوب حرکت می‌کنند؛ درواقع، تنزل انسان از مقام و درجۀ خود به معنی آن است که مسخ اجتماعی شکل گرفته است. طبق گفته‌‌های کولبران مشارکت‌کننده در مصاحبه‌‌ها، کولبری هیچ احترام و عزتی بین مردم ندارد. مردم و به‌ویژه ثروتمندان به چشم حقارت به کولبران نگاه می‌‌کنند؛ درواقع، نگرش بیشتر مردم دربارۀ کولبری منفی است و به همین دلیل، برخی از مردم در برخورد با کولبران واکنش‌‌های نامناسبی از خود نشان می‌‌دهند؛ برای نمونه صابر 32‌ساله می‌گوید:

«من از موقعی که کولبری می‌‌کنم از نگاه‌‌های تحقیرآمیز مردم فهمیدم که هیچ احترام و عزتی بین مردم ندارم و حتی احترامی که قبلاً داشتم رو از دست دادم».

یکی از عوامل ضروری برای امید به زندگی و پیشرفت و موفقیت اعتمادبه‌‎نفس است. اعتمادبه‌نفس روح و روان انسان را جلا می‌دهد و سرزندگی و شوق را برای انسان‌‌ها به ارمغان می‌‌آورد؛ در این صورت انسان تلاش خود را مضاعف می‌کند و زندگی بهتری برای خود و اطرافیانش می‌‌سازد. برعکس نداشتن اعتمادبه‌نفس سلامتی روحی و روانی انسان را در معرض خطر قرار می‌دهد. احساس حقارت، زندگی را برای انسان سخت و دشوار می‌سازد. اضطراب و استرس و ناراحتی‌‌های جسمی نیز از پیامدهای آن است. ‌‌کولبران از اعتمادبه‌نفس پایین رنج می‌‌برند و آن را زاییدۀ کولبری می‌‌دانند. آرام 36‌ساله در این زمینه چنین اظهار داشت:

«کولبری باعث می‌‌شود دائم در ترس و اضطراب زندگی کنی و این باعث می‌‌شود کم‌کم اعتمادبه‌نفس خود را از دست بدهی. این کار به‌‎دلیل استرس‌هایی که دارد باعث شده اعتمادبه‌نفسم را از دست بدهم».

کولبری سقوط شأن و عزت انسان است. حمل مقدار زیادی بار، کار انسان نیست و کرامت انسان را خدشه‌‌دار خواهد کرد. کرامت انسان مهم است؛ چون تکالیف و حقوق انسان را نشان می‌دهد و اساس حقوق بشر محسوب می‌‌شود. در هر جامعه‌‌ای رعایت حقوق انسانی سبب پیشرفت، توسعه و عدالت خواهد شد. بی‌توجهی به حقوق انسانی مفاهیم و ارزش‌هایی چون عدالت و برابری را زیر سؤال می‌‌برد. حفظ کرامت انسان‌‌ها هم وظیفۀ مردم و هم وظیفۀ دولت است. علی 37‌ساله در این زمینه چنین اظهار داشت:

«به نظر والدینم و همسرم حمل بار روی کول، کار حیوان است نه انسان. ازنظر مردم هم کولبری کار حیوان است، کار انسان نیست. مردم به من می‌‌گویند این شغل را ترک کنم؛ چون در شأن انسان نیست.‌‌ من از وقتی که کولبری می‌‌کنم احساس می‌‌کنم انسانیت خود را از دست دادم».

 

فرسودگی شغلی

براساس دیدگاه مصاحبه‌شوندگان، کولبری از سخت‌‌ترین و خطرناک‌‌ترین کارهاست که با مشقت فراوانی همراه است. کولبران اجناس سنگینی مانند کولر، بخاری، لاستیک، تلویزیون و غیره را روی کول خود حمل می‌‌کنند و مجبورند کول‌‌های سنگین را در زمان محدودی و در مسیرهای صعب‌العبوری در مقابل دستمزد ناچیز حمل کنند؛ مسیرهایی که تردد بدون کول و وسایل هم برای یک انسان نیرومند مشکل و سخت است. زمان برای کولبران خیلی باارزش است؛ چون هرچه بیشتر این مسیر را طی کنند، می‌‌‌توانند کوله‌‌های بیشتری را حمل و دستمزد بهتری بابت آن دریافت کنند. نیما 31‌ساله در این زمینه گفت:

«کولبران برای اینکه دستمزد بیشتری بگیرند با هر سختی که بود کول‌‌های سنگینی را روی دوش خود حمل می‌کردند. افرادی را دیدم که کولشان از خودشان خیلی بلند‌‌تر و سنگین‌‌تر بود. مردی را دیدم 160 سانت قد داشت ولی کولش 30 سانت از خودش بزرگ‌تر بود. من تا 90 کیلو هم کول حمل کردم. سختی و رنجی را که کشیدم، هیچ‌وقت فراموش نمی‌‌کنم. در کولبری قاچاق برای اینکه مأموران ما را نبینند از راه‌‌های خیلی سختی حرکت می‌‌کنیم؛ آن هم با کول‌‌هایی که داریم. بعضی وقت‌‌ها که مرزبانان ما را می‌‌بینند با سرعت زیادی فرار می‌‌کنیم آن هم با کول‌‌هایی که روی دوش داریم. بعضی وقت‌‌ها مجبوریم کول‌‌ها را بذاریم و فرار کنیم تا مرزبانان ما را دستگیر نکنند و یا به ما شلیک نکنند».

کولبران در شرایط بسیار سخت کول‌‌های سنگین را بر دوش حمل می‌کنند. کولبرانی که به‌صورت غیر‌‌رسمی کولبری می‌‌کنند شرایط بسیار بغرنج‌‌تری را تجربه می‌‌کنند. آنها در هوای سرد کوهستان مجبورند کوه‌‌ها را طی کنند. در بعضی مواقع مجبورند چند روز در کوه‌‌ها در شرایط سخت آب و هوایی بدون غذا و آب بیتوته کنند تا بتوانند لقمه نانی برای خانواده‌‌شان فراهم کنند. کاری که آنها انجام می‌‌دهند حتی برای کوهنوردان با تجربۀ کاری؛ بس دشوار و انجامش برای آنها به احتمال زیاد غیرممکن است؛ ولی عشق به خانواده و تلاش برای بقای خود و خانواده، رنج این کار را برای آنها سهل‌‌تر می‌‌کند. طبق گفته‌‌های مصا‌‌حبه‌شوندگان کولبرانی که به‌صورت رسمی کار می‌‌کنند، در هفته دو بار مجوز حمل بار را دارند. با این دستمزدهای کمی که می‌‌گیرند، نمی‌‌توانند هزینه‌‌های زندگی را تأمین کنند. پس مجبورند در روزهای دیگر هفته به‌صورت قاچاقی کولبری و از مسیرهای غیرقانونی تردد کنند. افرادی زیادی به‌صورت شبانه این مسیرهای خطرناک را طی می‌‌کنند. کولبری به‌صورت قاچاق خطرات بی‌شماری دارد که از همه مهم‌‌تر قرا‌‌رگرفتن در معرض دید مرزبانان است. در این صورت، ترس و اضطراب کشنده‌ای همۀ وجود کولبران را فرامی‌گیرد. کارزان 40‌ساله در این زمینه چنین بیان می‌‌کند:

«در وقت‌‌هایی که مرزبانان ما را می‌‌بینند از ترس فرار می‌‌کنیم. بعضی مواقع احساس می‌‌کردیم از خستگی داریم می‌‌میریم. فقط نفس می‌‌کشیدم و در عین خستگی دچار اضطراب و ترس شدید ناشی از تیراندازی مرزبانان می‌‌شدیم. به‌جز اینها مشکلاتی ازجمله سرما، گرما، مین سقوط، استرس، ترس، حیوانات وحشی و غیره در این راه وجود دارد».

افرادی که در مناطق مرزی کولبری می‌کنند، واقعاً از سر ناچاری به کولبری می‌پردازند. کولبران مجبورند شرایط سخت و خطرناک این کار را بپذیرند. روزها و شب‌های زیادی در سرمای زمستان و گرمای طاقت‌فرسای تابستان ساعات زیادی سنگینی کول را بر دوش برای لقمه نانی تحمل می‌‌کنند، برای اینکه بتوانند با دست پر پیش فرزندانشان برگردند. تن‌‌های زخمی و شانه‌‌های خمیده از سختی و رنج کار و روح‌‌های آزرده از درماندگی و اجبار آنها برای انجام کولبری خبر می‌دهد.

 

ازخودبیگانگی

همیشه در طول تاریخ افرادی از ثمرۀ کار دیگران استفاده می‌کردند. همان طور که از صحبت‌های مشارکت‎‌کنندگان در مصاحبه‌ها نیز پیداست. در حال حاضر نیز ظلم به طبقۀ ضعیف جامعه مثل کارگران ازطرف افراد سرمایه‌دار جامعه تداوم دارد و این مصداق بارز استثمار در دنیای مدرن است. کولبران نیز به‌وسیلۀ سرمایه‌داران استثمار می‌‌شوند. سرمایه‌داران از جسم و روح‌ کولبران برای ثروت‌اندوزی بیشتر خود بهره‌‌کشی می‌‌کنند. آنها بدون اینکه زحمتی بکشند پول‌‌های کلانی را به‌طور مداوم به دست می‌آورند. می‌‌توان این استثمار را نوعی برده‌‌داری جدید دانست. بهمن 37‌ساله در این زمینه چنین اظهار داشت:

«ما کولبران جان خود را به خطر می‌‌اندازیم تا کالاها به سلامت به دست صاحبان کالاها برسد. کولبران زیادی جان خود را به‌خاطر این کار از دست دادند. رنج و سختی این کار را ما کولبران به دوش می‌کشیم و در عوض، سود آن به جیب سرمایه‌‌داران می‌‌رود».

طبق اظهارات مصاحبه‌شوندگان، کولبری امنیت اقتصادی برای کولبران ندارد و درآمد حاصل از آن به حدی نیست که بتوانند برای آینده سرمایه‌ای اندوخته کنند تا در زمان ازکارافتادگی و پیری یا گرفتاری‌‌های زندگی از آن استفاده کنند. درآمد کسب‌شده به‌وسیلۀ کولبری در حدی است که بعضی مواقع کفاف زندگی خانواده‌شان را نمی‌‌دهد.

مصطفی 60‌ساله در این زمینه چنین بیان می‌‌کند:

«وضعیت مادی من اصلاً خوب نیست. دستمزدی که من از کولبری می‌‌گیرم کم است. بعضی اوقات که برایم مهمان میاد از پس حداقل هزینۀ پذیرایی آنها برنمیام و مجبورم قرض کنم. کولبری شغلی است که بازنشستگی ندارد و ما مجبوریم تا زمانی که قدرتی در بدن داریم با هر سختی که شده کولبری کنیم».

قاچاق کالا به‌طور عمده ازطریق مردم مناطق مرزی صورت می‌گیرد. یکی از دلایل دیگر مشروعیت‌‌سازی قاچاق به‌وسیلۀ کولبران، فقر و نبود فرصت‌های شغلی برای تأمین نیازهای معیشتی و مالی افراد است.

 

مشروعیتسازی

کولبرانی که به‌صورت قاچاقی کار می‌کنند با ذکر دلایل مختلف سعی در مشروعیت‌بخشی به کار خود دارند. ازنظر آنها به‌دلیل اینکه حقوق شهروندی ندارند و قادر به تأمین نیازهای اولیۀ زندگی خویش نیستند، هیچ تعهد اخلاقی در وفاداری و پایبندی به قوانین وضع‎‌شده ازطرف نهادهای حکومتی را ندارند. آنها اذعان می‌کنند که برای زنده‌ماندن هیچ راهی به‌جز نادیده‌گرفتن قانون ندارند. کولبری هم به‌صورت رسمی و با استفاده از کارت تردد و هم به‌صورت غیررسمی (قاچاق) انجام می‌‌گیرد. افرادی که کارت تردد ندارند، مجبورند کالای کسانی را که کارت دارند، در مقابل مبلغ ناچیزی حمل و یا به‌صورت قاچاق اقدام به کولبری کنند. در حال حاضر، نزدیک به یک سال است که مسئولان دولتی بازارچه‌‌ها را بسته‌‌اند و اجازۀ کولبری رسمی را به کولبران نمی‌‌دهند. بیشتر کولبران مجبور شدند به‌صورت قاچاق کولبری کنند. احسان 28‌‎ساله در این زمینه چنین اظهار داشت:

«کارت تردد یا مجوز فقط به عدۀ خاصی داده می‌شود و بقیه مثل من کارت ندارند و افرادی که کارت ندارند، مجبورند کار قاچاقی کنند. یک سال بیشتر است که بازارچه‌‌ها را بسته‌‌اند و بیشتر کولبران به‌صورت قاچاق کولبری می‌‌کنند؛ یعنی افرادی هم که کارت تردد دارند، در حال حاضر به‌‌صورت قاچاق کولبری می‌‌کنند».

وقتی تلاش‌‌های افراد جویای کار بی‌نتیجه می‌‌ماند و افرادی در خانواده، آشنایان، دوستان و فامیل را می‌‌بینند که برای پیداکردن منبع درآمد ناچیز کولبری می‌کنند، کولبری تنها راه گریزی است که برای آنها باقی می‌‌ماند؛ درواقع، کولبری به پدیده‌ای عادی و عام تبدیل شده و به‌ جزئی از فرهنگ جامعه درآمده است. هر روز تعداد بیشتری به این کار کشیده می‌‌شوند. هنگامی که فردی عزم یا اراده می‌‌کند که کولبری کند، افراد دیگری او را نمونه و الگو قرار می‌دهند و وارد این کار می‌‌شوند. حسین 46‌ساله در این زمینه چنین بیان می‌‌کند:

«بیشتر افراد روستای ما شغل کولبری دارند و من هم چون بیکار بودم و دوستان و فامیل را دیدم که کولبری می‌کنند، کولبر شدم. تعداد زیادی از آنها قاچاقی کولبری می‌‌کنند. در شهر بانه از زمان‌‌های خیلی قدیم قاچاق بوده. قاچاقی‌گری در شهر چیز عادیه و زمانی که برای شب‌نشینی به خانه‌‌های دوستان یا فامیل می‌‌رویم بیشتر در مورد کولبری و قاچاق حرف می‌زنیم».

یکی از دلیل‌‌های کولبران برای توجیه عمل قاچاق، جبر ساختاری شهر بانه است. ازنظر آنها چون شهر بانه دچار محرومیت شدید است و شغل وجود ندارد و دولت هم در زمینۀ ایجاد شغل و امنیت پایدار کاری برایشان انجام نمی‌‌دهد، تعهد آنها نسبت به قانون کمتر شده است و دست به رفتار انحرافی می‌زنند. از دید آنها این دلیل ‌انجام کار قاچاق را توجیه می‌کند. عبدالله 50‌ساله در این زمینه می‌گوید:

«اگر فرمانداری به همۀ بیکاران کارت تردد بدهد ما مجبور نیستم به‌طور شبانه و به‌صورت قاچاق کولبری کنیم؛ یعنی اگر دولت به همۀ بیکاران شهر کمک کند دیگه کولبری نمی‌کنیم. به نظر من تا زمانی که در شهر ما شغل وجود نداشته باشد، قاچاق غیرقانونی نیست. زمانی که دولت برای ما کار ایجاد کرد قاچاق غیرقانونی می‌شود».

از دید کولبران کار قاچاق غیر‌‌مشروع نیست. توجیه آنها این است که ضرری برای مردم ندارد. مردم پدیدۀ قاچاق را که درواقع، یک نابهنجاری است، پذیرفته‌‌اند و بیشتر آنها فعالیت قاچاق را رفتار و کنش بهنجاری می‌‌دانند. از همه مهم‌تر، تعریف مردم شهر بانه از قاچاق، با تعریف قانون از قاچاق، تفاوت دارد. آنها فقط حمل بعضی از کالاها مثل مشروبات الکلی و مواد مخدر را قاچاق محسوب می‌کنند.

رضا 44‌ساله در این زمینه چنین روایت می‌کند:

«کاری که من و کولبران دیگر انجام می‌‌دهیم، کار خلافی نیست؛ چون ضرری برای دیگران ایجاد نمی‌‌کند. اگر دولت برای ما کار پیدا می‌‌کرد قاچاق نمی‌‌کردیم. به نظر مردم فردی که کالاهایی چون یخچال، تلویزیون، کولر را حمل می‌‌کند، قاچاقچی نیست؛ ولی حمل مشروبات الکی و مواد مخدر را قاچاق می‌‌دانند».

در دسترس بودن فرصت قاچاق از دیگر عوامل مشروعیت‌بخشی به عمل قاچاق است. وضعیت جغرافیایی شهر بانه از عواملی است که سبب گسترش قاچاق کالا در این شهر شده است؛ وضعیت جغرافیایی یعنی وجود کیلومترها راه خاکی در مرزها و همچنین هم‌جواری با کشور عراق که تلاش زیادی برای کنترل مرزها ازطرف آنها صورت نمی‌گیرد. رضا 44‌ساله در این زمینه چنین بیان می‌‌‌کند:

«روستای ما نزدیک مرز است و تنها راه برای امرار معاش قاچاق است. من چون نتوانستم کاری پیدا کنم، آسان‌‌ترین راه برای پول درآوردن استفاده از مرز بود. در قسمت‌هایی از مرز که مربوط به کشور عراق است، کنترل کمتری انجام می‌‌گیرد».

در گفتگو با کولبران هنگام مصاحبه، همۀ آنها به نقش دولت در بیکاری خود و روی‌آوردن مردم به کولبری و قاچاق بسیار تأکید می‌‌کردند. آنها دولت را مسبب محرومیت شهر بانه می‌‌دانستند. از‌نظر آنها دولت به‎‌دلیل مرزی‌بودن شهر نگاه امنیتی نسبت به شهر دارد و به همین دلیل، تلاشی برای ایجاد تغییرات مثبت در این شهر نمی‌‌کند. آنها می‌‌گفتند اگر دولت در اینجا کارخانه و کارگاه تأسیس می‌‌کرد، بیکاری و کولبری رواج نداشت و فقر در شهر رخت برمی‌‌بست. در عین حال، دولت را ایجاد‌کنندۀ معضلات و رفع این معضلات و بن‌‌بست‌‌ها را هم منوط به سیاست‌‌گذاری، برنامه‌‌ریزی و عملکرد دولت می‌‌دانستند. علی 37‌ساله در این زمینه چنین می‌گوید:

«دولت شهرهای مرزی مانند شهر بانه را فراموش کرده است. کارخانه و یا کارگاهی در شهر ما وجود ندارد و دولت هم آنها را نمی‌‌سازد تا از بیکاری نجات پیدا کنیم وگرنه مجبور نمی‌شدیم کولبری کنیم یا شبانه به مرز برویم».

 

نارضایتی خانوادگی

کولبری فعالیت خطرآفرینی است که یکی از علل اصلی مخالفت خانواده‌ها نسبت به کولبری، خطرآفرینی آن است. این خطرآفرینی هم بر روان کولبر و هم خانوادۀ او تأثیر منفی دارد. خانواده‌‌های کولبران به‌دلیل خطرات متعدد این شغل، همیشه نگران‌اند. خطرات جسمی همیشه در کمین کولبران است. کولبران زیادی در این راه دچار حادثه شدند؛ ولی مجبورند باز هم به کار خود ادامه دهند. کارزان 40‌ساله در این زمینه چنین می‌‌گوید:

«من وقت‌‌هایی که به کولبری می‌‌روم تا برگردم خانواده همیشه نگران و چشم به راه‌اند که برگردم. همۀ خانواده‌‌ام ازجمله والدین و همسرم نسبت به این شغل رضایت ندارند. به‌خاطر خطراتی که شغل کولبری دارد؛ خطراتی مثل روی مین افتادن، شکستگی پا، دیسک کمر و گردن، افتادن از کوه و...».

در بررسی مصاحبه‌‌های کولبران می‌‌توان فهمید این شغل ترس و اضطراب‌‌های زیادی برای کولبران و خانواده‌‌های آنان به‌همراه آورده است. کولبری پر از دلهره و ترس است و این خود موجب کابوس‌‌های شبانۀ کولبران شده است. در موارد حادتر کولبران را دچار زودرنجی و عصبانیت کرده است. در اینگونه موارد نگرانی و اضطراب خانوادۀ آنها بیشتر هم می‌‌شود. حسن 32‌ساله در این زمینه چنین بیان می‌‌کند:

«این شغل پر از ترس و اضطراب است؛ اضطرابی که این شغل با خود دارد باعث شده که در خواب دچار کابوس شوم. ازنظر روحی وضع مناسبی ندارم. من قبلاً خیلی آرام بودم ولی از وقتی که کولبری می‌کنم، زود از کوره درمی‌رم و عصبانی می‌شم. خانواده‌‌ام مثل من اضطراب و استرس دارند».

 

نتیجه‌

مقوله‌های شرح داده‌شده، درک و تفسیرهایی هستند که شرکت‌کنندگان در این پژوهش بر آنها تأکید کرده‌اند؛ بنابراین، با توجه به اطلاعات به‌دست‌آمده از مصاحبه‌های انجام‌شده در زمینۀ کولبری (رسمی و غیررسمی)، پدیدۀ کولبری، واکنش و راهبرد گریزناپذیری از جانب کولبران به شرایط توسعه‌نیافتۀ شهر ازلحاظ جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی حاکم بر منطقه است؛ درواقع، وضعیت نامساعد معیشتی حاکم بر منطقه از علل بروز و تداوم پدیدۀ کولبری است.

براساس این گفته‌ها و با توجه به پارادایم حاکم بر روند پژوهش حاضر می‌توان گفت پدیدۀ تجارت مرزی در حالت کنونی‌اش برساختی اجتماعی است و به‌منزلۀ امری تاریخی و بسترمند، نتیجۀ واکنش‌ها و تعاملات مردم منطقه به فرصت‌ها و محدودیت‌های وضعیت‌های جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی است (محمدپور و قادرزاده، 1390: 23).

 

 

 

نمودار 1- بخشی از الگوی پارادایمی درک و تفسیر مردم از کولبری در شهرستان بانه

Chart 1- Part of the paradigm model of people’s perception and interpretation of Coulberry in Baneh city

 

 

نتیجۀ نهایی این پژوهش نشان می‌دهد کولبران شرکت‌‌کننده در پژوهش حاضر، با تفسیر خود زمینه‌های مؤثر در ظهور پدیدۀ کولبری را درک و از پیامدها و نتایج ناگوار آن ابراز نگرانی می‌کنند. نتایج زیر حاصل بازسازی معنایی انجام‎‌شده از درک و تفسیر کولبران از زمینه‌ها و بسترهای شکل‌گیری کولبری (رسمی و غیررسمی) و نیز نگرش آنها به پیامدهای کولبری است. آنها بر این باورند که مرزها و شرایط جبری منطقه موجب توسعه‌نیافتگی شهر می‌شود. پژوهش ریگی (1396)، نتایج پژوهش حاضر را تأیید می‌کند. او نشان داد مرزها با شرایط ویژۀ خویش سبب بروز پدیدۀ توسعه‌نیافتگی می‌شوند و توسعه‌نیافتگی مسائلی همچون قاچاق کالا و کولبری را به‌دنبال دارد. همچنین کولبران بر نابرابری‌های اجتماعی تأکید می‌کردند. نابرابری‌های اجتماعی در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و ... فرصت‌های دسترسی افراد جامعه به منابع باارزش مادی و موقعیت‌های برتر را از بین می‌برد. ادامۀ این روند به ایجاد و شکل‌گیری مشاغل کاذبی چون کولبری و قاچاق کالا ختم می‌شود. نبود اشتغال سالم و پایدار که برای افراد منبع درآمدی باشد، از موانع مهم توسعه‎‌نیافتگی این مناطق است. پژوهش امیرپور و همکاران (1391) نیز بر تأثیر بیکاری و مشکلات معیشتی در شکل‌گیری کولبری تأکید می‌کند. نتایج این پژوهش بیان‌کنندۀ این بودند که سرمایه‌گذاری نکردن دولت و بخش خصوصی یکی از فاکتورهای مؤثر در ایجاد کولبری است. فرصت‌های جدید شغلی به‌دلیل سرمایه‌گذاری نکردن در این شهر برای بیکاران فراهم نمی‌شود. وجودنداشتن امنیت اقتصادی و حمایت و پشتیبانی دولت از سرمایه‌داران محلی، از عوامل خودداری‌کردن آنها از سرمایه‌گذاری است. همچنین وجودنداشتن برنامه‌ریزی طولانی‌مدت در جهت رشد و شکوفایی منطقه، برنامه‌ریزی نکردن در زمینۀ استفاده از ظرفیت‌های بالقوه، نبود زیرساخت و وجودنداشتن کارخانه و کارگاه نامناسب‌بودن عوامل ساختاری در شهر بانه را نشان می‌‎دهد و این خود مسبب بیکاری و فقر است و درنهایت، موجب شکل‌گیری پدیدۀ کولبری می‌شود.

براساس یافته‌های این پژوهش، کولبران پدیدۀ کولبری را به‌منزلۀ پدیده‌ای درک می‌کنند که پیامدهای خاص خود را دارد. آنها کولبری را پدیده‌ای می‌دانند که از یک طرف، نیازهای معیشتی آنها را رفع می‌کند و ازطرف دیگر، پیامدهای متعدد ناخوشایندی را برایشان به ارمغان می‌آورد که سبب شده است این پدیده به چالش تبدیل شود.‌‌ توزیع ناعادلانۀ امکانات سبب شیوع پدیدۀ حاشیه‌نشینی مفرط در شهر بانه شده است. بیشتر افراد ساکن در حاشیۀ شهر، به شغل کولبری مشغول‌اند. نتایج پژوهش نشان می‌دهند کولبری با رفتارهای پرمخاطره همراه است؛ درواقع، کولبران با خطرات و دشوارهای بی‌شماری دست و پنجه نرم می‌کنند. آنان برای تأمین معیشت خانواده مجبورند خطرات این کار را بپذیرند. کولبران به‌جز آسیب‌های جسمی با آسیب‌های روحی بسیاری روبه‌رو می‌شوند. ‌‌بیشتر کولبران خشونت را تجربه کرده‌اند که سبب استرس و اضطراب مداوم در محیط شغلی شده است؛ با این حال، برای بقا و زیستن مبارزه می‌کنند؛ مبارزه‌ای که به قیمت جانشان تمام می‌شود. نتایج پژوهش نشان می‌دهند کولبران به‌ویژه کولبران غیررسمی، در جهت توجیه عملکرد خود راهبردهای کنشی را پیش گرفته‌اند و سعی در مشروعیت‌بخشی به عملکرد خود دارند. طبق یافته‌های پژوهش کولبران دچار مسخ اجتماعی شدند؛ به‌طوری که در مناطق مرزی نقش باربر، وسیله و ابزار غیرانسانی را دارند و کرامت و شأن انسانی آنان نادیده گرفته شده است. ‌‌کولبران به صرف اینکه نمی‌توانند شغلی پیدا کنند و مجبور به کولبری‌اند، منزلت و اعتبار اجتماعی قبلی خود را از دست داده‌اند. طبق یافته‌های این پژوهش، با وجود حوادث زیادی که برای کولبران اتفاق می‌افتد، هیچ‌گونه بیمه‌ای به آنها تعلق نمی‌گیرد و آنها در حمایت هیچ بیمه‌ای قرار ندارند و این ناامنی کار کولبری را نشان می‌دهد. پژوهش خالدی (1396) نیز نتایج به‌دست‌آمده را تأیید می‌کند. او نشان داد کولبری شغل کاذبی است و ویژگی‌های اشتغال رسمی را ندارد. فرسودگی شغلی از مهم‌ترین پیامدهای کولبری است. فرسودگی شغلی دربرگیرندۀ پیامدهای منفی متعددی است که کولبری برای‌‌ کولبران به بار می‌‌آورد؛ درواقع، فرسودگی شغلی ناشی از ‌خستگی مفرط روحی یا بدنی است. آنها شرایط بسیار بغرنجی را تجربه می‌کنند. ترس‌‌، اضطراب و احساس ناامنی و نارضایتی شغلی همواره با آنها همراه است. یافته‌های این پژوهش نشان دادند ازخودبیگانگی نیز از پیامدهای منفی کار کولبری است. می‌توان گفت کولبری نوعی برده‌داری جدید است و کولبران به‌‎وسیلۀ صاحبان بارها استثمار می‌شوند. آنها در مقابل دستمزد ناچیزی کار بسیار طاقت‌فرسا و پرمخاطره‌ای را انجام می‌دهند؛ درواقع، جسم کولبران جزئی از مایملک کاپیتالیست‌های محلی شده است. مشروعیت‌سازی از مقوله‌های استخراج‌شده از مصاحبه‌هاست که نگرش کولبران نسبت به مشروعیت فعالیت قاچاق را نشان می‌دهد. یافته‌های این پژوهش تأییدکنندۀ پژوهش بهرامیان و عباس‌پور (1394) مبنی بر این است که عواملی چون موقعیت و مشکلات اکولوژیکی جغرافیایی، خاص‌گرایی فرهنگی، نابسامانی ساختاری اقتصاد، ناکارآمدی نهادهای کنترلی و مشروع‌سازی عرفی پدیدۀ قاچاق، زمینه‌ساز این پدیده‌اند.

در الگوی پارادایمی (نمودار 1) سعی شده است این پدیده در قالب فرایندی منطقی دیده شود. در این الگو بازسازی این مراحل براساس چیزی است که کولبران تجربه و آن را در مصاحبه‌ها بیان کرده‌اند. هستۀ نهایی پژوهش با عنوان «اقتصاد سیاسی پرمخاطره» است؛ درواقع، با بررسی زمینه و بستر شکل‌گیری کولبری و پیامدهای حاصل از آن به‌نوعی اقتصاد سیاسی پرمخاطره دست یافتیم. ‌‌اقتصاد سیاسی نشان‌دهندۀ تعامل دو کلمۀ اقتصاد و سیاست است. اقتصاد سیاسی یعنی دولت مدیریت اقتصاد جامعه را بر عهده دارد. می‌توان گفت هر تحولی در اقتصاد به تحول در سیاست بستگی دارد. اقتصاد سیاسی پر‌‌مخاطره به این معنی است که بخشی از مسائل محلی ایجادشده در شهر مرزی بانه، در مسائل مالی ریشه دارند و این خود به عملکرد نظام سیاسی کشور وابسته است؛ درواقع، خطرات بسیاری که همواره در کمین کولبران است، در مسائل اقتصادی ریشه دارند و مسائل اقتصادی نیز به سیاست‌گذاری‌های دولت در این منطقه وابسته‌اند. پس فرایندهای اقتصادی در خدمت سیاست‌اند. پژوهش سعیدی و اسماعیل‌زاده (1388) دربارۀ وجودنداشتن امنیت اقتصادی، نتایج به‌دست‌آمده را تأیید می‌کند. نتیجۀ پژوهش آنها نشان داد در حال حاضر، کنترل مرزهای سیاسی به‎‌ویژه در مناطق کمتر توسعه‌یافتۀ حاشیه‌ای، تنها با بهره‌گیری از نیروی نظامی قابل‌دستیابی نیست و رویکرد توسعۀ امنیتی و دیدگاه اقتصادی را مناسب‌تر می‌داند. ناامنی در این مناطق بیشتر از هر چیز منشأ اقتصادی دارد. نظام مرکز – پیرامونی حاکم است؛ یعنی نگاه دولت به مناطق مرزی مرکزگراست و توجه دولت به همۀ مناطق کشور یکسان نیست. فرصت‌ها و امکانات لازم را در اختیار مردم مرزنشین قرار نمی‌دهد؛ یعنی هرچه از کانون‌های مرکزی قدرت دورتر شویم و به شهرهای حاشیه‌ای کشور می‌رسیم، سطح برخورداری از خدمات و فرصت‌ها کاهش پیدا می‌کند؛ به همین دلیل، دسترسی به زیرساخت، آموزش مهارت و ... کاهش پیدا می‌کند.



1 kolberi

[2]Torgler & Schneider

ازکیا، م. و راهنما، ی. (1387). «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر قاچاق سوخت؛ مطالعۀ موردی: باغ شایگان مهاباد»، پژوهشنامۀ علوم اجتماعی، س 2، ش 2، ص 48-35.
اصلانی‌اسلمرز، ع.؛ دیندارلو، س. و اصلانی‌اسلمرز، الف. (1394). «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش مرزنشینان بانه‌ای به قاچاق کالا: زمینه‌ها و راهکارها»، فصلنامۀ انتظام اجتماعی، س 7، ش 2، ص 56-33..
امیرپور،‌ م.؛ ایمان‌طلب، پ. و عنایتی، س. (1391). ‌«عوامل‌‌ مؤثر بر قاچاق در شهرهای مرزی»، ‌در مجموعه مقالات همایش ملی شهرهای مرزی و امنیت‌؛ ‌چالش‌ها و رهیافت‌ها، دانشگاه ‌سیستان و ‌‌بلوچستان، ص 153-142.
بهرامیان، الف. و عباس‌پور، الف. (1394). «مطالعۀ کیفی زمینه‌ها و پیامدهای چندوجهی پدیدۀ قاچاق»، مطالعۀ موردی شهرستان سردشت براساس نظریۀ مبنایی»، دومین کنفرانس ملی و اولین کنفرانس بین‌المللی پژوهش‌های نوین در علوم انسانی، تهران.
چمراسی، م. (1390). «آسیب‌شناسی نظری و بروز کج‌رفتاری‌های اجتماعی» برگرفته از سایت http://ghandil2012.blogfa.com/post
خالدی، ک. (1396). پدیدۀ کولبری در استان‌های کردنشین ایران. تهران: چراغ اندیشه.
دلپسند، ک؛ محمدی، پ. و آموسی، م. (1397). «بررسی جامعه‌شناختی زیست‌جهان اجتماعی کولبران مرزی»، همایش ملی جامعه‌شناسی مرز، سیاست‌های توسعه و حیات اجتماعی مرزنشینان، دانشگاه کردستان.
ریتزر، ج. ( 1383). نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: علمی.
ریگی، ف. (1396). رویکرد کیفی بر مقولۀ کولبری و بررسی فاکتورهای زمینه‌ای مؤثر بر آن. تهران: چراغ اندیشه.
ستوان، ص. و بلوچی، ر. (1396). بررسی پدیدۀ بدوکی در بلوچستان. تهران: چراغ اندیشه.
سعیدی، ع. و اسماعیل‌زاده، خ. (1388). عوامل مؤثر بر گسترش پدیدۀ قاچاق در مناطق مرزی؛ لزوم تدوین سیاست‌گذاری‌های جامع برای انضباط و امنیت در مرزها. تهران: ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز، معاونت پژوهش و آمار و اطلاعات.
صدیق‌سروستانی، ر. (1389). آسیب‌شناسی اجتماعی (جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی. تهران: سمت.
عبدالمحمدی، الف. (1390). «مطالعه و بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر قاچاق کالا در ایران»، فصلنامۀ نظم و امنیت انتظامی، ش 3، س 2، ص 207-179.
قادرزاده، الف؛ محمدپور، م. و قادری، الف. (1392). «مطالعۀ کیفی تأثیرات بازارچه‌های مرزی بر تداوم پدیدۀ قاچاق»، مجلۀ جامعه‌شناسی کاربردی، س 24، ش 3، ص 194-175.
محسنی، م. (1396). جامعهشناسی انحرافات اجتماعی. تهران: طهوری.
محمد‌پور، الف. (۱۳۸۹). ضد روش منطق و طرح در روش‌شناسی کیفی. تهران: جامعه‌شناسان.
محمد‌پور، الف. و قادرزاده، الف. (1390). «برساخت اجتماعی پدیدۀ تجارت مرزی؛ ارائۀ یک نظریۀ زمینه‌ای در شهرستان مریوان»، مجلۀ برنامه‌ریزی، رفاه و توسعۀ اجتماعی، د 3، ش 9، ص 80-35.
مردوخی، س. و ساعی‌‎ارسی، الف. (1397). «تبیین علل توسعه‌نیافتگی استان کردستان ایران، با کاربست روش کیفی»، مجلۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی ایران، س 11، ش 1، ص 75-63.
 Greenberg, D. F. (Ed). (1981) Crime and capitalism: Readings in marxist criminology, palo alto. California: Mayfield.
Merton, R. K. (1968) Social theory and social structure. New York: Free Press.
Su, Y. A. (2014) Social change and development: a review of the ideas of modernization, dependence and the global system. Translated by: Mahmoud Habibi Mazaheri. Tehran: Strategic Studies Research Center.
Torgler, B. & Schneider, F. (2009) The impact of tax morale and institutional quality on the shadow economy. Journal of Economic Psychology, 30, 228-245.