A Study of Role Changes and Happiness of Rural Women

Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor, Department of Social Development Studies, Faculty of Social Sciences, University of Tehran, Tehran, Iran

2 PhD Candidate of Sociology of Social Development, Department of Social Development Studies, Faculty of Social Sciences, University of Tehran, Tehran, Iran

Abstract

Introduction
Women, as half of human society, have played different roles throughout history, taking advantage of different social and economic status. Like men, they performed various activities in society. Women work alongside men in society and take on important responsibilities. In the past, housewives cared about raising children. Today, however, women must be present in the social, political, cultural, and economic fields as active and creative people. Not so long ago, a rural woman interacted and communicated with family members by attending a family center, and therefore her life was satisfactory for her. Despite the traditional division of labor in the village, she played her roles well and there was no conflict between her roles. With the modernization of societies and the resulting changes, the role of women in the family changed. These changes caused a lot of emotional stress, including depression, lack of self-confidence, dissatisfaction with life, lack of happiness, etc., which threatened the physical and mental health of women. The present study investigates the evolution of the family, social, economic, political, and cultural roles of women in Joshagh village. This study aims to help women understand the concept of happiness. The consequences of changes in the role of women's happiness is another goal of this study.
 



Materials and Methods
Research data have been made available during five months of continuous living with rural women in Joshagh district. This has been achieved through techniques such as exploratory study, semi-organized interviews, focus group discussions, participatory observation, and direct observation. To do this, first, the available sampling method was taken from women. For this purpose, available people or volunteers were asked to participate in the research. Also, the snowball method contributed to the research in the next step. Finally, the findings of this study were the result of 31 interviews with 37 rural women. Individual and group interviews were analyzed in three analytical stages including open coding, axial coding, and selective or core coding by fundamental theory method.
 
Discussion of Results and Conclusions
Based on the results, the concept of happiness includes components such as women's gatherings, attending gatherings of friends, acquaintances, and relatives, attending religious ceremonies and places, women's work, and activities, happiness, lack of stress, worries, restlessness, anxiety, help and cooperation between women, enjoying the blessings of health, both mentally and physically, having a happy and strong spirit, enjoying life, and attending celebrations and joy. These components are strengthened by collective relations, social participation, and social trust between individuals. People’s interaction and communication with each other make people happy and that is why people enjoy being together.
The results of the present study show that some of the interactions of rural women in their collective activities in the field of agriculture and animal husbandry have decreased. This decrease in interactions has reduced happiness. In other words, the changing role of women has reduced their traditional cooperation and collective participation. Women's gathering places have been gradually destroyed and no new place has been replaced. Many joyful ceremonies in the village have been forgotten and reduced to only a few religious and non-religious ceremonies throughout the year. This research shows that economic issues, the prevalence of luxury, etc. can be effective in reducing collective interactions. These have reduced women's happiness. First-generation women believed that despite the lack of facilities, women's cooperation created a happy mood. The group brought happiness to themselves and their peers by holding occasional gatherings such as walking the streets or attending religious ceremonies. Second-generation women understand both their mothers’ collective life and their daughters’ individualism. This generation is trying to get rid of everyday worries by using what they have learned, such as carpet weaving and so on. They also try to live happily by participating in partial and limited ceremonies in the village. The third-generation includes young girls who claim that the lack of facilities and equipment in their living space has caused them to lack happiness. Another reason for the lack of happiness can be related to the culture in the village, which does not allow them to move freely with their peers. Individualism is seen in this generation. However, this group tries to use their leisure time (such as meeting friends, traveling, attending religious ceremonies, etc.) to experience happiness with their peers.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسأله

در طول تاریخ ایران، همواره زنان به‌منزلۀ نیمی از جامعۀ انسانی با بهره‌‌گیری از جایگاه‌های اجتماعی - اقتصادی متفاوت، ایفاگر نقش‌‌های متنوعی بوده‌‌اند و همچون مردان، در فعالیت‌‌های مختلف جامعه مشارکت فعالی داشته‌‌اند. آنان همپای مردان در جامعه فعالیت می‌کنند و مسئولیت‌های مهم و کارآمد را بر عهده می‌گیرند. زنان دیروز عهده‌‌دار امور خانه بودند و تنها دغدغۀ فرزندپروری داشتند؛ در حالی ‌‌که امروزه زنان علاوه بر مسئولیت‌های پیشین، باید در عرصه‌‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی نیز به‌منزلۀ افراد فعال، پرتوان و خلاقی حضور داشته باشند و برای حفظ نقش خود به‌منزلۀ فردی مستقل در جامعه بکوشند. این نقش هم بر رشد شخصیت فردی اثرگذار است و هم موجب تحکیم پایه‌های خانواده می‌‌شود‌‌ و به تربیت فرزندان سالم کمک می‌کند؛ زیرا زنان به‌دلیل جایگاه ویژۀ خود در خانواده و نقش مؤثر در تربیت فرزندان، درواقع، اولین و بهترین آموزگار تلقی می‌‌شوند. به همین منظور، رفتار، منش و گفتار آنها تأثیر بسزایی در ارتقای آموزش‌‌های ارائه‌‎شده به فرزندان دارد. زنان، همسران و مادران شاد، موجب استحکام کانون خانواده و تربیت فرزندانی با ویژگی‌‌هایی چون خودباوری، خوش‌‌بینی و ... می‌شوند.

زن امروزی گمشده‌‌هایی مانند آرامش، شادی، رضایت‌مندی و ... دارد. در روزگار نه‌چندان دور، زن روستایی با حضور خود در کانون خانواده، ارتباطات و تعامل رودررو و اعتماد متقابل به اعضای جامعۀ خود، پشتوانۀ غنی ارتباطی داشت که زندگی او را قرین رضایت‌‌خاطر می‌‌کرد. او با وجود تقسیم‌‌ کار سنتی موجود در روستا، نقش‌‌های خود را ایفا می‌کرد و تعارضی بین نقش‌‌هایش وجود نداشت. او با زندگی جمعی و تلاش برای تداوم روابط اجتماعی خویش با دیگران، نوعی شادی تحریف‌‌نشده داشت؛ در حالی‌‌ که روزگار کنونیِ زنان در جامعۀ جدید، هیچ شباهتی به شخصیت و هویت شاد زنان در گذشته ندارد. زن امروزی اگرچه پیشرفت جالب‌توجهی در زمینۀ حضور در عرصه‌‌های اجتماعی یافته است، از کیفیت روابط اجتماعی‌‌اش با دیگران کاسته شده است. تغییر ساختار خانواده از گسترده به هسته‌‌ای، جداشدن فعالیت‌‌های تولیدی از آن و تبدیل‌شدن خانواده به واحد مصرفی، کاهش بعد خانوار، از بین رفتن تقسیم کار سنتی، ظهور تجمل‌‌گرایی، افزایش سطح توقعات زنان و گسترش دامنۀ انتخاب‌‌های فردی، تعمیق فشار طبقاتی در جامعه، حمایت‌‌های پایین اجتماعی، غرق‌شدن در زندگی روزمره و هزاران عامل دیگر، علاوه بر آنکه سبب متنوع‌شدن نقش‌‌های زنان در اجتماع و خانواده و تعدد روابط اجتماعی و تعلقات گروهی آنها شده و آنان را از چارچوب خانواده به عرصۀ‌‌ فعالیت‌‌های اجتماعی و اقتصادی وارد کرده است، به‌طور چشمگیری از کیفیت روابط اجتماعی زنان کاسته است؛ به عبارت دیگر، تغییر نقش زنان به‎‌موازات مدرن‌شدن جامعه و تغییرات شگرف ایجادشده در حوزۀ خانواده، سبب ایجاد فشارهای هیجانی فراوانی ازجمله افسردگی، نداشتن اعتمادبه‌نفس، نارضایتی از زندگی، نداشتن احساس شادمانی و ... شده است که سلامت جسمانی و روانی زنان را تهدید می‌‌کند. طبق آمار، 121 میلیون نفر در جهان و 37 درصد در کشور ما، چنین اختلالاتی را در زندگی خود تجربه می‌‌کنند (زارع‌‌پور و همکاران، 1391: 65). میزان اختلالات روانی و عاطفی ازجمله افسردگی در زنان 29 درصد گزارش شده است (براتی‎‌سده، 1394: 132) که این امر نگران‌‌کننده بودن وضعیت زنان را نشان می‌دهد. طبق نتایج سازمان بهداشت جهانی، افسردگی رتبۀ پنجم صرف هزینه‌‌ها را به خود اختصاص داده است و پیش‌‌بینی می‌‌شود تا سال 2020 به رتبۀ دوم ارتقا یابد؛ زیرا این هزینه‌‌ها از یک میلیارد دلار در سال 1992 به دو میلیارد دلار در سال 2000 و دو و نیم میلیارد دلار در سال 2004 افزایش یافته است (زارع‌‌‌پور و همکاران، 1391: 65).

این آمار نشان می‌‌دهد زنان جامعه به‌لحاظ روحی و روانی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. فشارهای روانی و هیجانی علاوه بر ایجاد اختلالات روحی و جسمی، از میزان خلاقیت، تلاش برای دست‌یابی به هدف و ... می‌کاهد که لازمۀ رسیدن به جامعۀ توسعه‌‌یافته و پیشرفته است. در ذهن نا‌‌آرام و غمگین خلاقیتی وجود ندارد و موجب ایجاد رکود در جامعه خواهد شد. ازسوی دیگر، نداشتن روحیۀ جمع‌‌گرایی و کار گروهی در نتیجۀ غلبۀ فردگرایی که ویژگی جامعۀ مدرن است، به‌منزلۀ معضلی انسانی، بر زندگی فردی و گروهی زنان تأثیر گذاشته است؛ این در حالی است که بخش بزرگ بنیان‌‌های اجتماعی شادی و شادمانه زیستن، در فرهنگ و هویت غنی خودمان نهفته است که روزگار، بخشی از آن را کمرنگ کرده و بر بخشی از آن قلم فراموشی کشیده است. برخورداری از آداب و رسوم، سنن، باورها، فعالیت‌‌های جمعی، جشن‌‌ها و آیین‌‌های شادمانی و ... همه و همه به‌نوعی در بارورکردن روحیۀ جمعی و افزودن بر شادی اجتماعی آحاد جامعه تأثیر مثبت داشته است که دیگر نمی‌‌توان مظاهر آن را در زندگی یافت؛ اما امروزه در پرتو توسعۀ بومی و محلی می‌‌توان زن را با تمام قابلیت‌های انسانی‌اش ملاحظه کرد. زنان به‌منزلۀ موجودی اجتماعی، همۀ قابلیت‌های انسانی را دارند؛ حضور آرام‌بخش و تعیین‌کنندۀ زنان در خانواده، تنها یکی از ابعاد وجودی آنهاست که می‌تواند با سایر ابعاد وجودی آنها جمع شود و در این صورت، حضور مهربانانۀ آنان در عرصۀ خانواده و در عین حال، حضور عقلایی و مدبرانۀ زنان در حوزه‌‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، غنای فکری و عاطفی جامعه را دوچندان خواهد کرد.

هدف از انجام این پژوهش، واکاوی تحولات نقشی سه نسل از زنان روستایی و درک مفهوم شادزیستی از دیدگاه آنان بوده و تلاش شده است آثار این تحولات در میزان شادزیستی زنان تجزیه و تحلیل شود.

 

چارچوب مفهومی و پیشینۀ پژوهش

الف) مفهوم نقش و مروری بر پژوهش‌‌های انجام‌شده در زمینۀ ایفای نقش زنان

پایگاه، به موقعیت اجتماعی و جایگاهی اطلاق می‌‌شود که فرد در گروه و یا در مرتبۀ اجتماعی یک گروه، در مقایسه با گروه‌‌های دیگر، به دست می‌آورد. پایگاه و موقعیت اجتماعی فرد، حقوق و مزایای شخص را تعیین می‌‌کند. نقش، به رفتاری اطلاق می‌‌شود که دیگران از فردی انتظار دارند که پایگاه معینی را به دست آورده است. نقش‌‌های مناسب به‌صورت بخشی از فرایند اجتماعی‌‎شدن به فرد آموخته می‌‌شود و سپس فرد، آنها را می‌‌پذیرد (کوئن، 1387: 83). این بدان معناست که مردم پایگاه ویژه‌‌ای را در جامعه اشغال کرده‌‌اند و باید نقش مناسب آن پایگاه را نیز بیاموزند و ایفا کنند؛ برای مثال، شخصی که به‎‌دلیل آموزشی که دیده است، پایگاه استاد دانشگاه را اشغال کرده است، نقش‌‌های معلم، پژوهشگر، شهروند و مالیات‌‌دهنده، پدر و مادر، صاحب‌‌خانه و ... را نیز ایفا می‌‌کند و از او انتظار می‌‌رود نقش مناسب با هر یک از این پایگاه‌ها را نیز بازی کند (عضدانلو، 1384: 647-646). نقش انتسابی از آغاز تولد به فرد محول می‌شود و به‌طور عمده بر زمینه‌‌های خانوادگی نوزاد استوار است. جنسیت، دین، نژاد، ثروت و معیارهای اجتماعی، همگی ازطریق والدین و خانواده به فرد منتقل می‌‌شوند. نقش اکتسابی به موقعیتی اطلاق می‌‌شود که براساس تلاش و کاری استوار است که فرد از خود بروز داده و یا استعدادها و مهارت‌‌هایی است که از خود نشان داده است (کوئن، 1387: 84). در خانواده‌‌های ایرانی دخترِ خانواده بودن، همسر و یا مادر بودن یکی از نقش‌‌های انتسابی زنان است. مهربان بودن، عاطفه داشتن، همیار و کمک‌‌حال خانواده بودن نیز بخشی از ویژگی‌‌های ذاتی زنان است که کانون خانواده را گرم می‌‌کند. ازسوی دیگر، تحصیلات زنان و افزایش دامنۀ اطلاعات و آگاهی‌‌های آنها، سبب شناخت زنان از جایگاه و موقعیت خود در خانواده و جامعه و موجب شده است آنان برحسب توانایی‌‌ها و استعدادهای خود نقش‌‌های مفیدی ایفا کنند. در جامعۀ روستایی، شایستگی‌‌ها و مهارت‌‌های فردی یک زن می‌‌تواند موجب شود او یک معلم، مسئول خانۀ بهداشت، روان‌شناس، مددکار و ... شود. در جامعۀ روستایی بخشی از نقش‌‌های محول به زنان و دختران عبارت‌اند از: خانه‌‌داری، رسیدگی به امور منزل و فرزندان، همکاری در کار کشاورزی، رسیدگی به دام‌‌ها و ... . گاه زنان روستایی تلاش می‌‌کنند از نقش‌‌های محول خارج شوند و طبق خواسته‌ها و علایق خود نقش‌‌های دیگری ایفا کنند؛ نمونۀ آن قالی‌‌بافی زنان در روستاهای مطالعه‌شده است که هم به‎‌نوعی مطابق با علایق زنان میانسال است و هم آنها را از امور روزمرۀ زندگی که گاه یکنواخت و خسته‌‌کننده‌اند، خارج می‌‌کند.

مروری بر مطالعات مختلف در این زمینه نشان می‌دهد زنان در مناطق روستایی، نقش‌‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... ایفا می‌کنند. بخشی از این تلاش‌‌ها به بهره‌‌گیری زنان از دانش و اطلاعات بومی و محلی[1]، بهره‌‌گیری ازگیاهان دارویی برای درمان و مداوای بیماری‌‌ها و ... مربوط است که تبعات مثبتی ازجمله پردازش و فرآوری مواد غذایی، حفاظت از دانه و محصولات کشاورزی، حفظ محیط ‌‌زیست و ... دارد. بخش دیگر از تلاش آنها زمینه‌‌های پایداری زندگی خانوادگی را فراهم می‌‌کند که به‌صورت مشارکت در امور مختلف ازجمله فعالیت‌‌های اقتصادی و مالی متجلی می‌‌شود و همۀ این مهارت‌‌ها، به زنان در انجام امور مختلف تولیدی و زراعی کمک و در بسیاری موارد، زمینه‌‌های کارآفرینی زنان در مناطق روستایی را فراهم کرده است. زنان تالکا[2] از گیاهان بومی، ادویه و ریشۀ گیاهان برای سلامت کودکان خود بهره می‌‌گیرند؛ این بهره‌‌گیری آنها را از مراجعه به مراکز درمانی بی‌‌نیاز می‌‌کند (Shastri et al., 2015). دانش بومی زنان ایالت دانتیوادا تالکا مواردی چون درمان بیماری‌‌های رایج کودکان مانند استفراغ، تب و بیماری‌‌های مرتبط با سلامتی مادران مانند افزایش میزان شیر‌‌، بدن‌‌درد، درد عضلانی و افسردگی را شامل می‌‌شود (Shastri et al., 2016). زنان کوچ‌‌نشین پشتوی، بیماری‌‌های دامی چون «ماستیتیس[3]» (نوعی بیماری عفونی که ازطریق شیر و تولیدات لبنی سرایت می‌‌کند) را بهتر از مردان می‌‌شناسند؛ زیرا وقت بیشتری را با دام‌‌های بیمار می‌‌گذرانند و از نزدیک با علائم بیماری آشنایی دارند. همچنین زنان مراقبت از حیوانات تازه متولدشده، دوشیدن شیر و تکه‌‎تکه کردن گوشت را بهتر از مردان می‌‌دانند (Davis et al., 1995). زنان ایالت کادانا فعالیت‌‌هایی چون کاشت درخت، کاربرد کودهای مختلف و برداشت پایدار در زمینۀ حفظ و پایداری محیط ‌‌زیست را انجام می‌دهند (Oloko et al., 2017). اگرچه بیشتر زنان روستایی زیمباوه بی‌‌سواداند، دانش غنی دربارۀ کشاورزی، مراقبت‌‌های بهداشتی، مراقبت از کودکان و اقتصاد خانوار دارند که چنین دانشی زمینه‌‌های رسیدن به توسعۀ پایدار را فراهم می‌‌کند (Ugboma, 2014). استفاده از دانش بومی زنان سوازیلند برای راه‌‌اندازی کسب‌‎وکارهای کوچک و متوسط در زمینۀ صنایع دستی، سبب نتایج مطلوبی ازجمله تأمین معیشت خانوار شده است. با وجود اینکه درآمد حاصل از این امور محدود است، تداوم آن، نقش مهمی در اقتصاد خانواده‌‌های فقیر دارد (Ndlangamandla, 2014). زنان شمال‌شرقی هند، فناوری سنتی تبدیل سویا به مواد غذایی تخمیرشده و غنی با هضم آسان را به‌طور انحصاری انجام می‌دهند (Tamang et al., 2009). در آفریقا روش‌‌هایی چون خشک‌کردن، تخمیر، جوانه‌زدن، خیساندن دانه و ... سبب بهره‌‌برداری از محصول و حفظ آن برای نسل‌‌های بعدی می‌‌شود. این روش‌‌های ساده و کم‌‌هزینه‌‌ سبب عرضۀ مواد غذایی در تمام طول سال شده و نوعی امنیت غذایی را ایجاد کرده است (Okoye & Oni, 2017). زنان زیمباوه از تعداد جالب‌توجهی دانه و محصولات بومی به‌منزلۀ مواد غذایی خود استفاده می‌‌کنند. آنها با روش‌‌های سنتی این محصولات را حفظ و با ذخیره‌‌سازی محصولات و دانه‌‌ها، علاوه بر بهره‌‌گیری از آنها، زمینه‌‌های حفظ، تکثیر و نگهداری از آنها را نیز فراهم می‌‌‌کنند (Matsa & Mukoni, 2013). زنان در روستاهای سودان، مسئول پردازش و ذخیرۀ مواد غذایی، جمع‌‌آوری آب و هیزم و تولید درآمد برای امرارمعاش خانوادۀ خود هستند. تهیۀ غذاهای بومی به‌منزلۀ غذای سالم و ارزان در تمام طول سال از ابتکارات زنان است (Ibnouf, 2012). زنان نیجریه از روش‌‌های مختلفی چون خشک‌‌کردن، ترک‌‌دادن دانه‌ها، سرخ‌کردن دانه‌‌ها، منجمدکردن دانه‌‌ها، جوشان دندانه‌‌های خردشده، جامدسازی و بسته‌‌بندی به بهره‌‌وری محصولات کشاورزی کمک می‌‌کنند (Adesiji et al., 2015). دانش زنان الحاج‌‌آباد در بهره‌‌وری مواد غذایی علاوه بر افزایش امنیت غذایی، خانوار را قادر می‌‌‌کند تا از بحران‌‌های اقتصادی، کمبود تجهیزات، وجودنداشتن مواد خام و ... بگذرند و با ایجاد برنامه‌‌های آگاهانه و بهره‌‌گیری از مواد محلی، امنیت غذایی را ایجاد کنند (Virginia et al., 2016).

نتایج پژوهش‌‌های مختلف در زمینۀ حضور زنان کشورمان در عرصه‌‌های مختلف زندگی، نشان‌دهندۀ نقش و جایگاه برجستۀ آنان در پیشبرد اهداف توسعه در ابعاد مختلف آن است. گاه این حضور با الفاظی مانند مشارکت، ایفای نقش و ... همراه است. در برخی از آنها نیز موانع فرهنگی (ساختار حاکم، آداب و رسوم سنتی، رواج دیدگاه‌‌های مردسالارانه و ...) و همچنین موانع اقتصادی به‌منزلۀ مهم‌ترین موانع جدی بر سر راه ایفای نقش‌‌های اقتصادی و اجتماعی زنان معرفی شده‌‌اند.

زنان بیشترین فعالیت خود را در حوزه‌‌های کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و خدمات انجام می‌‌دهند (آل‌‌آقا، 1384)؛ در عین حال عواملی مانند تأثیرپذیری از جامعۀ شهری، تمایل به شهری‌‎بودن، نگرش منفی والدین به روستانشینی فرزندان خود، انجام فعالیت‌‌های روستایی به‌وسیلۀ آنها و ... سبب کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی به‌وسیلۀ زنان شده است (فیروزآبادی و فرضی‌‌زاده، 1388). همچنین ورود فناوری در زمینۀ تولید از نقش‌‌های زنان کاسته و آنان را به حاشیۀ فعالیت‌‌های تولیدی رانده و دسترسی آنان به منابع مالی قدرت را تا حد جالب‌توجهی کم کرده است (علیرضانژاد، 1391؛ نامدار، 1389). مشارکت اجتماعی زنان در مناطق روستایی به‌طور عمده به‌صورت مشارکت‌‌های سنتی و مذهبی، مشارکت در مراسم مولودی، هیئت‌‌های مذهبی و خانۀ بهداشت بوده است که نوعی مشارکت منفعلانه محسوب می‌‌شود. همچنین مشارکت (محلی و خیریه‌‌ای) در افزایش رفاه اجتماعی خانواده نقش مهمی ایفا می‌‌کند و سبب ارتقای کیفیت زندگی زنان می‌شود (وثوقی و یوسفی‌آقابین، 1384؛ غفاری و همکاران، 1391؛ علیزاده و همکاران، 1393). زنان نسبت به مردان سهم کمی در فعالیت‌‌های اقتصادی دارند (جوان و همکاران، 1387؛ هادیان و سحرخیز، 1385). کسب درآمد، دست‌یابی به موقعیت شغلی و گاه خوداتکایی عامل مهمی در افزایش میزان مشارکت اقتصادی زنان روستایی و ایفای نقش اقتصادی در زندگی فردی و جمعی آنان به شمار می‌‌رود (غفاری و ترکی‌هرچگانی، 1390؛ نوری‌زمان‌‌آبادی و علی‌‌محمدی، 1388؛ مشیری و همکاران، 1388). در بیشتر مواقع کار زنان در بخش کشاورزی و دامداری، از نوع پنهان است و دستمزدی برای آن در نظر گرفته نمی‌‌شود و در اشتغال آنان نوعی بی‌‌ثباتی همراه با درآمد کم ملاحظه می‌‌شود (میرلطفی و همکاران، 1392؛ جوان و همکاران، 1387؛ نعیمی و همکاران، 1394). زنان در زمینۀ مشارکت فرهنگی، آموزش و مطالعه در اوقات فراغت، نقشی ندارند و دو سوم اوقات بیداری آنها صرف فعالیت‌‌های تولیدی می‌‌شود که این امر نشان‌دهندۀ غلبۀ باورهای حاکم بر جامعه است که به زنان اجازه نمی‌‌دهد اوقاتشان را طبق خواسته‌‌های خود بگذرانند (صالحین، 1382). همچنین مردسالاری در جامعه از میزان مشارکت فرهنگی زنان کاسته است (عامری و همکاران، 1393؛ عنبری و حسنوند، 1389). مشارکت سیاسی زنان از متغیرهایی چون سرمایۀ اجتماعی، موقعیت طبقاتی، وسایل ارتباط‌‌جمعی، تجربۀ مشارکت سیاسی و اثربخشی سیاسی تأثیر می‌گیرد (دارابی، 1394) و جامعۀ مردسالار و باورهای سنتی حاکم بر آن تا حد زیادی از مشارکت سیاسی زنان (حق‌‌رأی و نمایندگی در نهادهای پارلمانی) می‌‌کاهد (محمدی‌‌اصل، 1383).

طبق پژوهش‌‌های داخلی و خارجی، زنان در مناطق روستایی درصدد ایفای نقش‌‌های متعددی هستند. بخشی از این فعالیت‌‌ها، نتیجۀ تلاش خودجوش زنان در عرصۀ‌‌ فعالیت‌‌های تولیدی، کشاورزی، دامی و ... است که با توانمندی‌‌های متعدد آنها همراه است و از آنان کارآفرینان قدرتمندی می‌‌سازد که قادرند بر زندگی خانوادگی و اجتماعی خود و دیگر اعضای خانواده تأثیر بگذارند. داشتن چنین توانایی‌‌هایی که گاه با خودکفایی اقتصادی همراه است، زنان را از پشتوانۀ روحی - مالی شگرفی غنی می‌‎کند که سبب بهبود وضعیت زندگی، احساس آرامش و امنیت، رضایت از زندگی و درنهایت، شادی آنها می‌شود.

 

ب) مفهوم شادزیستی و مروری بر پژوهش‌‌های انجام‌شده در زمینۀ شادی

یکی از ابعاد مهم شخصیت آدمی، بعد روانی اوست که خاستگاه هیجا‌‌ن‌‌های انسان است. هیجان از تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرایندهای عصبی هر فرد پدید می‌‌آید و سبب پیدایش تجارب عاطفی و پاسخ‌‌های فوری از قبیل افزایش ضربان قلب، رفتارهای شادمانه و ... می‌‌شود. شادی، جنبۀ هیجانی شادکامی (آرگایل، 1383: 45) و نبرد نگرانی و اندوه در قلب و ذهن آدمی است (آیزنک، 1375: 42 و 179). تجربۀ خوشایند با تجربۀ ناخوشایند همراه است؛ به عبارت دیگر، هرچه فرد زمان بیشتری را صرف هیجان‌‌های خوشایند کند، به همان نسبت زمان کمتری برای تجربۀ هیجان‌‌های منفی باقی می‌‌ماند. از سوی دیگر، باید در نظر داشت که هیجانات مثبت و منفی حالات دوقطبی نیستند که نبودن یکی، وجود دیگری را تضمین کند؛ یعنی احساس رضایت‌مندی مثبت با نداشتن هیجانات منفی پدید نمی‌‌آید و حضورنداشتن هیجانات منفی، لزوماً حضور هیجانات مثبت را به‌همراه ندارد؛ بلکه داشتن هیجانات مثبت، به شرایط و امکانات دیگری نیازمند است. وقتی نیازهای آدمی ارضا می‌‌شود و به امر محبوبش دست می‌‌یابد، احساس هیجانی در او پدید می‌‌آید که از آن به شادابی و شادزیستی تعبیر می‌‌شود؛ ازاین‌‌رو، شادی امری غریزی و طبیعی و از هیجان‌‌های مفید در مقابل هیجانات زیانبار همچون اندوه، غصه، خودخوری، قهر، خشم، پرخاش و ناکامی است.

آرگایل شادکامی یا همان احساس خوشبختی را چنین تعریف می‌‌کند: «تجربه‎‌کردن سرور (شادی) یکی از رایج‌‌ترین روش‌‌هایی است که افراد بدان وسیله شادکامی را تعریف می‌‌کنند. شادی یا سرور، یکی از سه جزء اصلی شادکامی است و دو جزء دیگر عبارت‌اند از: رضایت از زندگی و فقدان عاطفۀ منفی. سرور، جنبۀ هیجانی شادی است و رضایت جنبۀ شناختی آن» (آرگایل، 1383: 45)؛ به عبارت دیگر، شادمانی به درجه یا میزانی اطلاق می‌‌شود که شخص دربارۀ مطلوبیت کل زندگی خود قضاوت می‌‌کند و شادمانی به این معناست که فرد به چه میزان زندگی خود را دوست دارد (عابدی، 1383: 10) و از زندگی خود احساس رضایت می‌‌کند. رونالد اینگلهارت ضریب رابطۀ میان احساس شادکامی و احساس رضایت از زندگی را در جوامع مختلف 5/0 تا 7/0 برآورد کرده است. این رابطه و همبستگی نشان می‌دهد این مؤلفه‌‌ می‌‌تواند با شادمانی مترادف باشد. رضایت از سبک و شیوۀ زندگی، وضعیت اقتصادی و اجرای عدالت در افزایش میزان شادزیستی افراد جامعه مؤثر است (عنبری، 1397: 219)؛ زیرا هدف در زندگی، کسب لحظات لذت‌‌بخش است. در صورتی که رضایت از شرایط جامعه وجود داشته باشد، فرد احساس لذت و خوشبختی بیشتری خواهد کرد؛ این لذت تنها شامل لذت جسمانی نیست؛ بلکه منظور لذت عاطفی و شناختی است که موجب می‌‌شود فرد از تعاملات اجتماعی خود احساس رضایت بیشتری را کسب کند. در این حالت، تمام تلاش فرد، کسب لذت در زندگی و دوری از رنج و دردهای جسمی و روحی است. چنین فردی خود را از اضطراب‌‌ها و آشوب‌‌ها رها می‌کند و به خوشبختی دست خواهد یافت.

احساس خوشبختی زمانی حاصل می‌‌شود که فرد از تهدیدها رهایی یابد و بتواند از فرصت‌‌های موجود در زندگی بهره گیرد. در این صورت، زنان به‌منزلۀ نیمی از افراد جامعه قادرند ایده‌‌ها، خواسته‌‌ها و تمایلات خود را آزادانه مطرح کنند و قابلیت‌‌های خود را به فعلیت رسانند. در غیر این ‌‌صورت، نبود فرصت‌‌های بهینه برای شکوفایی زنان، آنان را دچار محرومیت می‌‌کند که نارضایتی از زندگی را به‌همراه دارد. هرچه میزان نارضایتی زنان از امکانات، فرصت‌‌ها و ... افزایش یابد، از میزان شادزیستی آنها کاسته می‌‌شود.

در پژوهش‌‌های متعدد نیز اثرات عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روان‌شناختی و ... بر شادی بررسی و سنجیده شده است. به باور گویلن رویوو ولازکو[4] (2005:36) افزایش امکانات رفاهی، مشارکت در جمع، عضوشدن در گروه‌‌ها، سلامت روحی و کیفیت رضایت از زندگی در گرو ارتقای نشاط اجتماعی افراد روستایی بوده است. افراد شاداحساس امنیت بیشتری دارند و به کسانی که با آنها زندگی می‌‌کنند، بیشتر اظهار رضایت می‌‌کنند. کووما هونکاننو همکاران[5] (2004) به این نتیجه رسیده‌‌اند که رابطه با دوستان و ایجاد فضای توأم با محبت، تجارب موفق و محیط کار و فضای فیزیکی مناسب، می‌‌تواند در رشد عواطف و به‌ویژه شادی مهم باشد. اردن و بردبورن[6] (1969) به این نتیجه دست یافتند که میزان درآمد، مشارکت اجتماعی و کسب تجارب جدید با شادی رابطۀ مستقیم دارند. گار (2003) اشاره می‌‌کند هرچه محیط زندگی لذت‌‌بخش‌‌تر باشد، محیط زندگی نیز به‌طور چشمگیری با شادکامی و رضایت از زندگی بیشتر همراه است. این محیط می‌‌تواند هم کشور، شهر و محله و هم محیط خانه و امکان دسترسی به اسباب شادی (به عنوان نمونه موسیقی) را در بر‌‌ گیرد (Gurr, 2003).

در برخی از پژوهش‌‌های داخلی نیز عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر بر نشاط و شادی بررسی شده‌اند. به‌گونه‌‌ای‌‌ که می‌‌توان به رابطۀ بین نشاط و اعتماد اجتماعی (نصرتی‌‌نژاد و همکاران، 1394؛ رضادوست و همکاران، 1393)، رضایت از زندگی (خادمیان و فرجی، 1391؛ عنبری و حقی، 1393)، احساس امنیت اجتماعی (وحیدا و همکاران، 1394؛ حسینی‌نثار و شب‌‌افروزان، 1394)، دینداری (هزارجریبی و مرادی، 1393؛ براتلو و همکاران، 1393؛ آقابابایی، 1394)، مقبولیت اجتماعی (عنبری و حقی، 1393؛ ربانی و همکاران، 1390)، کیفیت زندگی (وحیدا و همکاران، 1393؛ عنبری و حقی، 1393)، از بین بردن طرد اجتماعی (اعظم‌‎آزاده و تافته، 1394)[7]، همبستگی و انسجام اجتماعی (حسینی‌نثار و شب‌‌افروزان، 1394؛ نصرتی‌‌نژاد و همکاران، 1394) و سبک زندگی (جانجانی و همکاران 1393) پی برد.

با مروری بر مفهوم و پیشینۀ تجربی پژوهش مشخص می‌‌شود زنان در زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی خود نقش‌‌های گوناگونی ایفا می‌کنند. این تنوع نقشی از دیرباز با زنان همراه بوده و در دوره‌‌های کنونی نیز شاهد آن هستیم. نکتۀ جالب‌توجه تغییرات و تحولات نقشی حاصل‌شده است. ظهور فناوری‌‌‌های جدید، وسایل ارتباط جمعی، فضای مجازی و ... بخشی از نقش‌‌ها را از زنان گرفته و با واگذاری آن به سایر نهادها، نقش‌‌های جدیدی را که مطابق با عصر حاضر است، به آنها تحمیل کرده است. نتیجۀ چنین شرایطی، علاوه بر تضاد و تعارض نقشی حاصل‌شده، انبوهی از مسائل و مشکلات روحی و روانی است. ایفای نقش‌‌های همسو و مقارن، زمینه‌‌های ایجاد رضایت‌مندی و آرامش روانی آنان را فراهم می‌‌‌کرد؛ در حالی ‌‌که امروزه، گسترش دامنۀ انتخاب‌‌های فردی، مدرن شدن زندگی و ... از میزان رضایت‌مندی آنها کاسته و بر احساس امنیت، آزادی و لذت از زندگی و درنتیجه، شادزیستی آنها تأثیر گذاشته است.

 

روش پژوهش

به‎‌دلیل بدیع و نوآورانه بودن موضوع، پژوهش حاضر به روش کیفی و با استفاده از روش نظریۀ بنیانی انجام شده است. روش نظریۀ بنیانی در مواردی به کار می‌‌رود که با پروژه‌‌های کوچک‌‎مقیاس سروکار داریم و با توجه به موقعیت خاص و ویژۀ زنان در این پژوهش و برای بررسی تعامل‌‌های انسانی‌‌ آنها از این رویکرد بهره گرفته شده است. در روش نظریه‌‌ای نتایج به‌طور مستقیم از داده‌‌ها استخراج می‌‌شوند و گردآوری داده‌‌ها، تحلیل، و نظریۀ نهایی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. بر این اساس، تولید داده‌‌ها در میدان پژوهش و با استفاده از فنون مطالعۀ اکتشافی، مصاحبه‌‌، بحث‌‌های گروهی، مشاهدۀ مشارکتی و مستقیم[8]، یادداشت‌‌برداری[9] و ... حاصل می‌‌شود. در این بستر روشی، تحلیل داده‌‌ها جریانی دوری است که به‌طور همزمان در میدان تولید داده‌ها انجام می‌شود و یا بلافاصله پس از خروج از میدان شکل می‌‌گیرد. در این روش، داده‌‌های به‌دست‌آمده در میدان، در گذر از 3 مرحلۀ تحلیلی شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی یا هسته‌‌ای به اطلاعات معناداری تبدیل می‌‌شوند. به عبارت دیگر، در کدگذاری باز، مفاهیم و مقولات از داده‌‌های خام میدانی استخراج می‌‌شوند. این یافته‌‌ها در مرحلۀ کدگذاری محوری طی کشف ارتباطات منطقی میان آنها به الگو‌‌های پارادایمی تبدیل می‌‌شوند که هر یک معرف اشکالی از روابط میان مقولات با محوریت پدیدۀ اصلی‌اند. یافتن ارتباط میان مقولات و پدیده‌‌ها تا مرحلۀ نهایی که همان کدگذاری هسته‌‌ای یا انتخابی است، ادامه می‌‌یابد.

همان گونه که بیان شد، داده‌‌های پژوهش با بهره‌‌گیری از فنونی چون مطالعۀ اکتشافی، مصاحبه‌‌های نیمه‌‌سازمان‌‌یافته، بحث‌‌های گروهی متمرکز، مشاهدۀ مشارکتی و مشاهدۀ مستقیم در طی پنج ماه زندگی مستمر با زنان روستایی در دهستان جوشق میسر شده است. طول مصاحبه‌‌ها از نیم ساعت تا سه ساعت و نیم متغیر بوده و با حضور پژوهشگر در خانه‌‌های روستاییان، مسجدها، حسینیه‌ها و ... انجام شده است. بدین ‌‌منظور پژوهشگران برای جلب مشارکت زنان روستایی، ضمن حضور در مراسم، تجمع‌‌ها و گردهمایی‌‌ها، سعی در اعتمادسازی متقابل با آنان داشتند. پس از چندین جلسه آشنایی و معاشرت، از آنها درخواست می‌‌‌کردند تا با تعیین زمانی برای مصاحبه، به پژوهشگران در رسیدن به اهداف خود یاری کنند.

برای دریافت اطلاعات از زنان، ابتدا از روش نمونه‌‌گیری دردسترس استفاده شد. بدین‌‌ منظور از افراد دردسترس یا داوطلب خواسته شد در پژوهش مشارکت کنند. روش گلوله‌‌برفی در مرحلۀ بعدی راهگشا بود. بدین ‌‌ترتیب که از زنان خواسته می‌‌شد تا افراد دیگری با ویژگی‌های خاص را معرفی کنند؛ برای مثال، در جریان پژوهش، از زنان و دختران جوان روستایی داوطلب، درخواست می‌‌شد تا زنان مسن و میانسال باتجربه را معرفی کنند. طی هماهنگی دختران جوان با این گروه، پژوهشگر در منزل آنها حاضر می‌‌شد و با هم گفتگو می‌‌‌کردند. در مجموع، یافته‌‌های این پژوهش، حاصل 31 مصاحبه با 37 زن روستایی است.

 

جدول 1- برخی ازمفاهیمومقوله‌‌هایمرحلۀکدگذاریبازومحوریمصاحبهبازنان

Table 1- Some concepts and categories of the open and centralized coding stage of interviews with women

مقولۀ اصلی

مقولۀ فرعی

مفاهیم

 

 

دورهمی‌‌های زنانه

کوچه‌نشینی

حضور در کوچه در تابستان و بهار، پرداختن به کارهای روزمره در کوچه مانند پاک‌کردن سبزی

شرکت در مراسم مذهبی

شرکت در جلسات هفتگی، ماهانه و خاص مسجد روستا، رفتن به امامزاده، خادم امامزاده بودن، ادارۀ مراسم مذهبی، تهیۀ مقدمات مراسم، نظافت مسجد و حسینیه، مشارکت در پخت نذری و تقسیم آن

حضور در جمع

حضور در کنار یکدیگر، آگاهی از اخبار و اطلاعات روستا، بحث و گفتگو، درد دل کردن، رفتن به منزل اقوام

دورهمی‌‌های دوستانه

دید و بازدید دوستانه، تفریح با دوستان، رفتن به منزل دوستان

 

رضایت از زندگی

رضایت از وضعیت موجود

رضایت از خود، رضایت از لحظات زندگی، رضایت از بودن در کنار خانواده (فرزندان، پدر و مادر، همسر و ...)

پایبندی به زندگی

خود را وقف زندگی کردن، زنده‌‌مانی، تسلیم‌شدن به قضا و قدر، تحمل شرایط زندگی به‌دلیل فرزندان، تحمل سختی‌‌های زندگی، پرهیز از طلاق

 

 

شادی و شادزیستی

احساس خوشبختی

داشتن حس خوشبختی، شاد بودن از خوشبختی دیگران (خوشبختی جوانان، دختران و پسران روستا)

لذت‌‌بخش بودن آرامش

لذت‌‌بخش بودن محیط زندگی (روستا)، داشتن آرامش در روستا، حضور آرامش‌‌بخش در کنار خانواده، کسب آرامش ازطریق معنویات (خواندن نماز، قرآن و ...)، احساس نزدیکی به خدا

نداشتن بی‌‌قراری و اضطراب

ترس از تربیت فرزندان، نگرانی از بیماری خود و همسر، افسردگی، بیماری‌‌های روحی و جسمی، نگرانی از زندگی فرزندان در شهر، نگرانی از بیکاری فرزندان و نوه‌‌ها

 

 

 

 

ایفای نقش‌‌های زنان

نقش‌های خانوادگی

مشارکت در امور خانه، وجود تقسیم کار بین زن و مرد در خانه، مشارکت محدود در دامداری و کشاورزی، تولید اندک محصولات دامی برای مصرف خانوار، گل‌‌چینی

نقش اقتصادی

کمک‌خرج خانواده بودن، تلاش برای استقلال مالی، مشارکت در تهیۀ مقدمات ازدواج فرزندان پسر و خرید جهیزیۀ دختران با قالی‌‌بافی، تمایل به کار بیرون از خانه، کار در خانۀ سالمندان، کمک به تأمین احتیاجات خانواده، شرکت در قرعه‌‌‌کشی‌‌های خانگی، فروش محدود محصولات لبنی، فروش قالی

نقش فرهنگی

ادامه‌‎تحصیل دختران، تمایل خانواده‌‌ها برای فرستادن فرزندان به شهر برای تحصیل، علاقه‌نداشتن دختران جوان به قالی‌‌بافی، تمایل به یادگیری مهارت‌‌هایی چون آشپزی، خیاطی، سفره‌‌آرایی و ...، استقلال رأی زنان، آزادی انتخاب، آزادی تصمیم‌‌‌گیری در امور مختلف مانند ازدواج

نقش اجتماعی

اشتغال، حضور در اجتماع

نقش سیاسی

حضور در رأی‌‌گیری‌‌های روستا، بیان خواسته‌‌ها و نظرهای زنان و انتقال آنها به شورا و دهیار

 

کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی

کم‌‌آبی و خشکسالی

خشک‌شدن قنات‌‌ها، کم‌شدن بارندگی، خشکسالی، کمبود آب

خشک‌شدن مزارع

خشک‌شدن باغ‌‌ها و زمین‌‌های کشاورزی، خشک‌شدن درختان گردو و بادام

تک‌‌محصولی شدن

اختصاص زمین به گل محمدی، کاشت محدود گل

مهاجرت

مهاجرت به شهر (مهاجرت شغلی و تحصیلی خانواده‌‌ها)

مصرف‌‌گرایی

خودکفانبودن خانواده‌‌ها، خریده‌‌خواری، مصرف احتیاجات روزانه

کاهش جمعیت

کاهش زاد و ولد، تمایل به تک‌فرزندی، مهاجرت، سالمندی جمعیت

تغییر شیوۀ زندگی

ورود فناوری و امکانات مدرن

مشابهت زندگی در شهر و روستا، نیازنداشتن خانواده‌‌ها به یکدیگر، وجود امکانات مدرن در خانه‌‌ها مثل آب گرم، گاز و ...، تلفن همراه، کم‌شدن روابط رودررو، وجود وسایل مدرن در خانه‌‌ها

غلبۀ روح تجمل‌‌گرایی

چشم و هم‌‌چشمی، مقایسۀ زندگی خود با دیگران

 

 

 

کمرنگ‌شدن دورهمی‌‌های زنان

غلبۀ فردگرایی در زندگی مدرن

وابسته‌‌نبودن خانواده‌‌ها به یکدیگر، دوری خانواده‌‌ها از یکدیگر، ورود امکانات مدرن در خانه‌‌های روستایی، مشابهت زندگی در شهر و روستا

تمایل‌نداشتن به برقراری ارتباط

تمایل‌نداشتن به برقراری ارتباط با همسایه‌‌ها و اقوام دور، تمایل‌نداشتن به ابراز مسائل و مشکلات زندگی، دوری از اطرافیان

محدودشدن روابط به خانواده و نزدیکان

محدودشدن روابط به اعضای خانواده و نزدیکان، غرق‌شدن در مسائل و دغدغه‌‌های خود و فرزندان

از بین رفتن آداب و رسوم شادی‌‌بخش گذشته

کم‌شدن عروسی‌‌ها در روستا، تمایل به برگزاری عروسی در شهر، دعوتی شدن حضور در مراسم، همگانی نبودن مراسم امروزی، از بین رفتن شب‌‌‌نشینی‌‌ها

از بین رفتن مکان‌‌های گردهمایی زنان

خراب‌شدن مکان‌‌های دورهمی‌‌ها مثل حمام، محدودشدن حضور زنان در مسجد و حسینیه

 

 

کیفیت و ارزیابی داده‌‌ها

پایایی به معنای آرمانی آن - یک روش خاص تا چه حد می‌‌تواند به‌طور پیوسته سبب رسیدن به نتایج یکسان شود - در پژوهش‌‌های کیفی پذیرفته‌شده نیست؛ زیرا پدیده‌‌های اجتماعی، امور ثابتی نیستند که در طول زمان بدون تغییر باقی بمانند؛ ولی پایایی را می‌‌توان براساس رویۀ پژوهش کسب کرد. در پژوهش‌‌های این‌چنینی، کیفیت ضبط و مستندسازی داده‌‌ها، محور اصلی ارزیابی داده‌‌ها و نتیجه‌‌ای است که از آنها گرفته می‌‌شود. براساس یادداشت‌‌های میدانی، استاندارد کردن و یکپارچه کردن آنها، پایایی داده‌‌ها را افزایش می‌‌دهد. استفاده از علائم قراردادی برای یادداشت‌‌برداری مانند نقل‌‌قول، پرانتز، خط ممتد و ... امکان مقایسۀ دیدگاه‌‌هایی را افزایش می‌‌دهد که داده‌‌هایی را به‎همراه می‌‌آورند. یکی از نگارندگان، با ضبط و یادداشت‌کردن داده‌‌ها، آنها را در اختیار نگارندۀ دیگر قرار می‌‌داد و با کمک یکدیگر و تبادل‌‌ نظر دربارۀ شیوۀ اجرای تفسیر و روش کدگذاری به افزایش پایایی کمک کرد. همچنین بهره‌‌گیری از نظرهای استادان روش پژوهش در این زمینه راهگشا بود. آنها با مطالعۀ یادداشت‌‌ها، مفهوم‌‌‌سازی و کدگذاری‌‌ها، نظرهای خود را اعمال و به بهبود روند تحلیل و تفسیر کمک شایانی کردند.

در بحث ارزیابی پژوهش کیفی به اعتبار بیش از پایایی توجه می‌‌شود. در اعتبار این سؤال مطرح می‌‌شود که برساخته‌‌های خاص پژوهشگر تا چه حد به‎‌لحاظ تجربی بر پایۀ برساخته‌‌های اعضای جامعه یا گروه مطالعه‌شده مبتنی است (فلیک، 1387: 414). یک روش برای تعیین اعتبار مصاحبه‌‌ها این بود که نگارندگان درجه‌‌ای از صحت و اطمینان را کسب کردند که در طول مصاحبه به‌دنبال آن بودند. به مشارکت‌‌کنندگان اجازه داده می‌‌شد تا بدون مداخله، روایت آزادانه‌شان از موضوع در حال بررسی را بیان کنند. همچنین پژوهشگران در دومین دیدار پس از مصاحبه و پیاده‌‌‌کردن متن آن، اظهارات مشارکت‌‌کنندگان را در قالب روابط پیچیده (مبتنی بر اهداف پژوهش) ترسیم و در اختیار مشارکت‌‌کنندگان قرار می‌‌دادند. موافقت آنها با اظهارات خود، ارزیابی اعتبار به روش ارتباطی بود.

 

یافته‌‌های پژوهش

در این قسمت از پژوهش، ابتدا درک بومی زنان از مفهوم شادی تشریح و سپس ضمن بیان تحولات ایجادشده در نقش‌‌های زنان، پدیدۀ کاهش شادی زنان بررسی می‌شود.

 

الف) مفهوم شادزیستی از منظر زنان روستایی

شادی یکی از مهم‌ترین متغیرهای اجتماعی و فرهنگی است که سلامت جسمانی و روانی اعضای جامعه را تضمین می‌کند. در این بین زنان با ایفای نقش‌‌های متعدد خود در محیط خانه و اجتماع بیش‌ازپیش به این عنصر مهم اجتماعی نیازمندند.

درک بومی زنان از مفهوم شادی چندین مؤلفه دارد:

بخشی از مفهوم شادی با دورهمی‌‌های زنانه عجین شده است. حضور در کنار یکدیگر، بحث و گفتگو، آگاهی از اخبار و اطلاعات موجود در روستا، درددل و ... سبب شکل‌‌گیری این قبیل دورهمی‌‌هاست. بیشتر زنان روستایی شادی را این‌‌گونه تعریف کرده‌اند. به گفتۀ یکی از مشارکت‌‌کنندگان:

«شادی در روستای ما، دور هم بودن است. همین که دور هم می‌‌رن و همدیگه رو می‌‌بینن یه روحیۀ شاد برای اونهاست وگرنه توی روستای ما فعالیت خاصی نیست که باعث شادی اونها بشه و اونها رو سرگرم کنه (فعالیت خاصی برای شادکردن اونها نیست)» (25‌ساله، مطلقه).

قسمت زیادی از این دورهمی‌‌ها، فصلی است؛ به این معنا که در فصل بهار و تابستان با گرم‌شدن هوا، زنان در کوچه‌‌ها می‌نشینند و بحث و گفتگو می‌‌‌کنند. این نوع دورهمی‌‌ها، خاص زنان میانسال و سالمند است. این کوچه‌‌نشینی برای آنها بسیار خوشایند است؛ ولی متأسفانه جنبۀ منفی آن مقطعی‎‌بودن آن است. برخلاف زنان سالمند و میانسال روستایی که حضورشان در جمع، تجمع در کوچه است. بیشتر زنان حاضر در پژوهش، فصلی‌بودن دورهمی‌‌های زنانه را یادآور شدند که به برخی از گفته‌‌های آنها اشاره می‌‌شود

 «سطح شادی مردم روستا توی ایام بهار و تابستون خیلی بیشتره تا این موقع (اشاره به پاییز و زمستون) که همه توی خونه‌‌ها هستن. پاییز و زمستون دیگه خبری توی روستا نیست. همه جا سوت و کوره» (25‌ساله، مطلقه).

 «توی فصل تابستون که هوا گرم می‌‌شه عصرها کوچه پر از خانم‌‌ها و بچه‌‌ها می‌شه که می‌شینن در خونه و با همسایه‌‌ها و فامیل‌‌هاشون با هم حرف می‌‌زنن. این براشون خوشاینده هم احساس خوبی بهشون می‌‌ده» (19‌ساله، متأهل).

 دختران جوان به حضور در کوچه‌‌ها و معابر روستا تمایلی ندارند. آنها ترجیح می‌‌دهند در منزل دوستان یکدیگر را ملاقات کنند و یا میزبان دوستان خود باشند و یا اینکه در مکانی خارج از روستا دور هم جمع شوند؛ بنابراین، بخشی از تجربۀ شادی این زنان، به حضور در جمع دوستان، آشنایان و اقوام مربوط است؛ به‌ویژه اگر این افراد با یکدیگر هم‌سن و سال باشند. درک متقابل یکی از مزایای هم‌سن و سال بودن زنان است. بیش از نیمی از دختران جوان، دورهمی‌‌های دوستانه را جنبه‌‌ای از شادزیستی دانسته‌‌اند. اشارۀ یکی از مشارکت‌‌کنندگان گویای این مسئله است:

 «ما اکثراً تابستون با دوستام می‌‌ریم بیرون، توی بهار همدیگه رو نمی‌‌بینیم. چون همه گل‌‎محمدی دارن و می‌رن گل‌‌چینی؛ ولی توی تابستون اکثراً روزهای جمعه می‌‌ریم دشت. ما دو سال پیش با دوستام رفتیم غار نخجیر، یه روز دیگه با هم رفتیم نیاسر، باغ فین کاشان رفتیم، توی همین محوطه خودمون هم با هم می‌ریم بیرون. می‌‎ریم امامزاده. الان خیلی زیاد بچه‌‌ها توی کانون دور هم جمع می‌‌شن، هم‌سن و سالای خودمون هستند. تا روزی که کلاس بود می‌‌رفتیم کلاس (کلاس خیاطی، گلدوزی، کامپیوتر و ...)؛ ولی الان که کلاس نیست یه وقت‌‌هایی دور هم جمع می‌‌شیم و با هم حرف می‌‌زنیم. وقتی دور هم جمع می‌‌شیم خیلی آدم شاده نسبت به وقتی که تنها هستیم» (19‌ساله، مجرد).

حضور در مراسم مذهبی مساجد و حسینیه‌‌های روستاها و همچنین حضور در مکان‌‌های مذهبی ازجمله مشهد اردهال، بخشی از تجربۀ شادی زنان را تشکیل می‌‌دهد. ادارۀ مراسم، تهیۀ مقدمات مراسم، نظافت مسجد و حسینیه و ... بر عهدۀ زنان است که با مشارکت یکدیگر این امور را انجام می‌‌دهند. اکثریت قریب‎‌به‌اتفاق زنان نمونه در این مراسم حضور دارند. اشارات برخی از آنها به مراسم مذهبی مسجد گویای این ادعاست:

«هفته‌‌ای سه شب توی مسجد خاوه دعا و روضه است. بعضی شب‌‌ها هم بانی داره. شب‌‌های قتل و شب‌‌های جشن بانی داره» (63‌‎ساله، متأهل).

«شب‌‌های جمعه، سه‌‌شنبه و چهارشنبه توی مسجد جلسه هست» (19‎‌ساله).

 «جلسه‌‌های روضه توی روستای ما (بهار) بعضی‌‌هاشون هفتگی و بعضی‌‌هاشون ماهانه برگزار می‌‌شن. توی محرم و صفر روزانه مراسم هست. خانم‌‌ها با این مراسم سرگرم‌‌اند» (25‌ساله، متأهل).

 «اگه مسجد یه مشکلی داشته باشه بیشتر خانم‌‌ها خودشون تصمیم می‌‌گیرن. مثلاً مسجد ما جاکفشی نداشت. خودشون مشکل داشتن (کفش‌‌ها نامرتب بود)، یا اینکه کابینت نداشت، خودشون تصمیم گرفتن با هم حلش کنن، پول جمع کردن رفتن از شهر خریدن» (27‌ساله، متأهل).

رضایت از زندگی جنبۀ دیگری از شادی است؛ ولی باید به این مسئله اشاره کرد که گاه زنان خود را وقف زندگی می‌‌‌کنند و حاضر نیستند زندگی خود را اگرچه ناخوشایند باشد، رها کنند. فرهنگ ماندن در زندگی و تحمل سختی‌‌ها و مشقت‌‌ها (به باور یکی از زنان، زنده‌‌مانی نه زندگانی) بین آنها وجود دارد و خود را تسلیم قضا و قدر می‌‌دانند. بیشتر زنان میانسال و سالمند با وجود سختی‌‌های زندگی، از رضایت از زندگی می‌‌گویند. به گفتۀ یکی از آنها:

«شادی یعنی رضایت داشتن. رضایت از خودت، از لحظه‌‌هات. چون وقتی خودت شاد باشی بقیه رو هم شاد می‌‌کنی» (37‌ساله، متأهل).

همچنین در زمینۀ تحمل سختی‌‌های زندگی، یکی از زنان معتقد است:

«اکثراً خانم‌‌ها از زندگی‌شون راضی‌‌اند. اکثراً عنوان می‌‌کنند که راضی‌‌اند؛ ولی از اونهایی که از توی خونه‌‌هاشون اطلاع دارم نارضایتی وجود داره؛ ولی همه‌‌اش تحمله. یعنی خودشون رو به زندگی سپردن. این به نوعی، فرهنگ روستاست. به‌خاطر اینکه از قدیم بوده، پایبندی به زندگی همیشه بوده، هنوز این تفکر جا نیفتاده که زن هم به‎‌عنوان یه انسان حق زندگی داره. مثلاً حالا وقتی یه مورد طلاق پیش میاد می‌‌گن چرا طلاق گرفته، برای خود من هم اتفاق افتاده، همه می‌‌گن باید می‌‌موند پای زندگیش و یا اینکه یه خانمی بچه داره و داره به سختی تحمل می‌‌کنه و می‌گه باید تحمل کرد. ... فرهنگ پایبندی به زندگی نشون می‌‌ده که توی زندگی حتی اگه جنجال هم هست باید توی اون بمونی. این فرهنگ توی روستا تغییرپذیر نیست. اگرچه این فرهنگ تا حدی تغییر کرده ولی تغییر زیاد نبوده؛ چون من می‌‎بینم جوون‌‌های توی روستا دارن با مشکلات فراوان کنار میان. دخترهایی رو داریم که مثلاً داره زیر بار کتک مرد ِله می‌‌شه‌‌ ولی حاضر نیست حرف طلاق رو بزنه. می‌‌گه باید پای زندگیم بمونم. اینها زندگانی نمی‌‌کنن، زنده‌‌مانی می‌‌کنن» (25‌ساله، مطلقه).

اگرچه در روستاهای بررسی‌شده امنیت در سطح بالایی وجود دارد، دختران جوان وجود این مؤلفه را برای ایجاد احساس آرامش خود ضروری می‌‌دانند. احساس امنیت از آنجا به‌منزلۀ یکی از مؤلفه‌‌های شادی در نظر گرفته شده است که اگر این امنیت در روستاها وجود نداشته باشد مانع حضور زنان و دختران روستایی برای شرکت در فعالیت‌‌های جمعی و شادی‌‌بخش می‌‌شود. بیشتر زنان روستایی به وجود امنیت در روستای خود اذعان کرده‌اند که در اینجا به سخنان برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

«به نظرم الان ازنظر امنیت بهتر شده. خانم‌‌ها راحت می‌‌تونن بیان و برن. امنیتش خوبه» (‎‌27ساله، مجرد).

 «روستا خیلی خوبه. امنیت داره مثلاً ما راحتیم می‌تونیم بریم مسجد و بیایم؛ ولی من وقتی می‌‌رم خونه خواهرم دلیجان شب می‌ترسم بیام بیرون» (28‌ساله، مجرد).

جنبۀ دیگر، شادی به کار و فعالیت‌‌های زنان معطوف و جنبۀ شادی‌‌بخش کار به جدایی زنان از دغدغه‌‌های روزمره مربوط است. میانسالان حاضر در پژوهش که به کار قالی‌‌بافی مشغول‌‌اند، کارشان را عامل جدایی از دغدغه‌‌های زندگی‌‌شان می‌‌دانند. به باور یکی از آنها:

«ما بیشتر کار می‌کنیم. فراغتمون هم همون کار کردن و قالی‌بافیه» (35‌ساله، مجرد).

همچنین یکی دیگر از زنان می‌‌گوید:

«خانم‌‌های روستا با قالی‌‌بافی آرامش می‌‌گیرن» (35‌ساله، متأهل).

برخی از زنان مفهوم شادی را معادل خوشبختی می‌‌دانند. بیشتر زنان روستایی خوشبختی خود، خانواده و دیگران را منشأ بروز شادی بین خود می‌‌دانند. به‎‌طوری که برخی از آنها چنین بیان کردند:

 «به نظر من کسی که شاده یعنی خوشبخته. خوشبختی هم یه حسه. این نیست که چیزی رو داشته باشی یا مثلاً بروز بدی (درونیه). به اون چیزهایی که داری، چیزهایی که هست قانع باشی نه اینکه مجبوری نه، خوشحالی از اونهایی که داری. به شرایطت راضی باشی» (30‌‎ساله، مجرد).

 «وقتی همۀ مردم خوشبخت باشن، جوون‌‌ها خوشبخت باشن ما هم شادیم» (35‌ساله، متأهل).

وجود آرامش در روستا و لذت‌بخش بودن آرامش نیز موجبات شادی زنان را فراهم می‌‌‌کند. این آرامش فرح‌‌بخش گاه با حضور در خانواده محقق می‌شود و گاهی هم با معنویات همراه است. بیشتر زنان همواره در تلاش‌‌اند تا بتوانند این حس ارزشمند را در زندگی خود تجربه کنند. برخی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌‌گویند:

«روستا خیلی خوبه. محیطش آرامش داره» (28‌ساله).

«داشتن آرامش توی خونه بیشتر بهم لذت می‌‌ده. این حس رو توی داشتن مادیات ندارم. اینطوری نیست که اگه مادیات باشه احساس آرامش کنم نه؛ البته شاید بعضی‌‌ها با مادیات هم آرامش داشته باشن ولی من از شرایط زندگی‌ام راضی‌‌ام» (25‌ساله).

 «من وقتی نماز و قرآن می‌‌خونم، لحظاتی که به خدا نزدیک هستم و حس معنویاتم افزایش پیدا می‌‌کنه شادم؛ چون یه آرامش خاصی دارم که نمی‌شه بیانش کرد» (19‌ساله، متأهل).

بخش بزرگی از شادنبودن زنان به افزایش استرس‌‌ها، نگرانی‌‌ها، بی‌‌قراری‌‌ها و اضطراب‌‌ها مربوط است. بخشی از این نگرانی‌‌ها در زنان جوان به فرزندان مربوط است. ترس از تربیت درست فرزندان و تأمین نیازهای آنها به استرس مداومی در زنان تبدیل شده است. زنان سالمند نیز از بیماری همسر خود نگران و مضطرب‌‌اند. به باور زنان، زمانی می‌‌توان از شادی سخن گفت که فرد در زندگی خود ناراحتی نداشته و دلگیر و افسرده نیز نباشد. همچنین درآمد و محتاج‌نبودن به دیگران از میزان استرس آنها می‌کاهد و بر شادی آنها می‌‌افزاید. بیشتر زنان حاضر در پژوهش به این مسئله اشاره کردند که در اینجا به گفته‌‌های برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

«وقتی آدم بی‌‌قرار باشه شادی وجود نداره. همیشه مضطربه» (34‌ساله، مطلقه).

 «وقتی خدای نکرده یه ناراحتی توی زندگی باشه دیگه شادی وجود ندارد» (60‌ساله).

 «نگرانی و استرس من به‌خاطر تربیت بچه‌‌هاست. زندگی‌‌ها که تجملاتی شده، بچه‌‌ها خواسته‌‌شون زیاده. وقتی هم که درآمد نباشه استرس هست» (35‌‎ساله).

 «من از وقتی مَردَم (شوهرم) اینطوری شده (بیمار است و توان انجام امور خود را ندارد) همه‌‌اش توی فکرش هستم. مردی که خدا شاهده شب و روز زحمت می‌‌کشید» (70‌ساله، متأهل).

 «همه‌‌اش نگران شوهرم هستم. ده ماهه مریض شده. دیگه نمی‌‌تونه کار کنه» (63‌ساله، متأهل).

جنبۀ دیگری از مفهوم شادی بین زنان روستایی به کمک و همیاری بین زنان معطوف است؛ این همیاری‌‌ها اگرچه در زمان‌‌های گذشته بسیار بوده و اینک بخش بزرگی از آنها از بین رفته است، باز هم می‌‌توان نمونه‌‌هایی از آنها را بین زنان روستایی مشاهده کرد. این کمک و همیاری در قالب مشارکت در پخت نذری‌‌های یکدیگر، اتمام قالی یکدیگر، گل‌‌چینی و ... جلوه‌گر است. بیشتر زنان در همۀ گروه‌‌های سنی به سایر زنان کمک می‌‌کنند و همیاری بین آنها وجود دارد. برخی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌‌گویند:

 «وقتی شادم که بتونم کار کسی رو راه بندازم. مثلاً کسی مریضه بتونم کاری براش انجام بدم شاد می‌‌شم» (42‌ساله، متأهل).

 «اگه یه وقت یکی نذری داشته باشه جار می‌‌زنن بیاید کمکش. می‌ریم سبزی پاک می‌‌کنیم یا گوشت و لوبیا می‌ذاریم توی پاکت. خدایی همه می‌‌رن کمک» (63‌ساله، متأهل).

 «اگه توی باغ کسی گل بمونه به هم خبر می‌‌دن می‌رن کمکش تا گلش تموم بشه و بچینن. اگه کسی قالی‌اش حاشیه باشه و آخرش باشه می‌رن کمکش. 5-4 روز کمکش می‌‌کنن تا قالیشو پایین بیاره. روضه داشته باشه بقیه می‌رن کمکش. اینطور کارا رو خانم‌‌ها انجام می‌‌دن» (27‌ساله، متأهل).

 

ب) اشکال تحولات نقشی زنان

زنان در طول زندگی خود نقش‌‌های متعددی ایفا می‌کنند. برخی از این نقش‌‌ها مانند قالی‌‌بافی یا برخی مهارت‌‌های دیگر مثل خانه‌‌داری، رسیدگی به فرزندان، قابلگی و ... ازطریق مادران به دختران منتقل می‌‌شود و برخی دیگر با توانایی‌‌ها و استعدادهای آنان منطبق است؛ مانند تحصیل دختران در رشتۀ مددکاری و ایفای نقش به‌منزلۀ مددکار اجتماعی در خانۀ سالمندان.

زنان نسل اول و دوم (سالمندان و میانسالان) دهستان جوشق از کودکی قالی‌‌بافی را در کنار مادر یاد گرفته‌اند و برخی از آنها از 6 سالگی همراه مادر قالی‌‌بافی می‌کردند. مادر نقشه‌‌خوانی قالی را به دختر می‌‌آموخت و دختران تا زمانی که در منزل پدر بودند، در طول سال چندین فرش می‌‌بافتند. هزینۀ فروش فرش و درآمد حاصل از آن به دختر متعلق نبود. این سرمایه به پدر متعلق بود تا سرمایۀ قالی بعدی با آن خریداری و در صورت لزوم، صرف خرید جهیزیه شود. مادر خانه نیز با قالی‌‌بافی و فروش آن و درآمد حاصل از آن، نیازهای خانوار را تأمین می‌‌کرد. مادر خانواده برای خرید احتیاجات روزانه از این درآمد بهره می‌‌گرفت و باقی آن را سرمایه‌‌ای برای ازدواج فرزندان خود قرار می‌‌داد. نکتۀ مهم این بود که زن درآمد حاصل از کار خود را برای نیازهای شخصی خود هزینه نمی‌‌کرد. همۀ زنان میانسال و سالمند حاضر در نمونه یادگیری قالی‌‌بافی را از دوران کودکی تجربه کرده‌‌اند. به‌طوری که برخی از آنها می‌‌گویند:

 «از بچگی به همۀ دخترها قالی‌‌بافی یاد می‌‌دادن» (30‌ساله، متأهل). «به همۀ دخترهای مجرد خانواده از بچگی قالی‌‌بافی یاد می‌‌دادن. مادرها قالی می‌‌بافتن تا یه جهازی برای دختره بخرن» (19‌ساله، متأهل).

نسل سوم از زنان (جوانان و نوجوانان) علاقۀ چندانی به بافت قالی ندارند. مادران نیز تمایلی برای آموختن این مهارت به دختران خود ندارند. آنها معتقدند دختر باید به تحصیل بپردازد و مهارت‌‌های دیگری را که برای زندگی آینده مفید است - ازجمله سفره‌‌آرایی، خیاطی، آشپزی و حتی آموزش رانندگی - بیاموزد. مادران، قالی‌‌بافی را کار پرزحمتی می‌‌دانند و عقیده دارند ما خود این سختی را تحمل کردیم و حاضر نیستیم دختران آن را بیاموزند. خود دختران نیز به‌دلیل تحصیل و نداشتن علاقۀ شخصی این مهارت را دنبال نمی‌‌کنند. نتیجۀ چنین امری این است که امروزه تعداد افرادی که به بافت قالی اشتغال دارند، بسیار اندک است و اگر به همین منوال پیش رود این هنر اصیل تا چند سال آینده به فراموشی سپرده خواهد شد. علاوه بر اینکه زنان میانسال تمایلی به قالی‌‌بافی دختران خود ندارند؛ بیشتر دختران جوان نیز نسبت به این کار بی‌‌علاقه‌‌اند. به‌‎طوری که برخی از آنان می‌‌گویند:

 «تعداد معدودی از دخترها هستن که توی کار خونه به مادرشون کمک می‌‌کنن و قالی می‌‌بافن» (19‎‌ساله، متأهل).

 «دوست ندارم دخترهام قالی‌‌بافی یاد بگیرن. دوست دارم درس بخونن. چون کار پر ستمی است (پرزحمته). چون خودم از قدیم از سیکل نشستم سر قالی عادت کردم. بچه‌‌ها حالا باید درس بخونن. کلاس آموزشی برن. دوست دارم این چیزها رو یاد بگیرن تا قالی‌‌بافی. دخترم بلده. فقط گره زدن رو بلده. کار نقشه رو یادش ندادم. از اون اول نمی‌‌خواستم به جدیت یاد بگیره. با خودم می‌‌گم دخترای الان که قالی نمی‌‌بافن یاد بگیرن که چی بشه؟» (40‌ساله، متأهل).

 «من خودم قالی‌‌بافی می‌‌کنم. دخترم هم بلده ولی دوست نداره. به من هم می‌‎گه چرا می‌‌بافی. از کثیفی و پرزش بدشون میاد یا دستشون اذیت می‌‌شه» (45‎‌ساله، متأهل).

به‌علاوه زنان نقش‌‌های مختلفی را در زندگی خود تجربه می‌کنند. زنان نسل اول و دوم مشارکت گسترده‌‌ای در فعالیت‌‌های کشاورزی و دامپروری داشتند. زنان سالمند اگرچه به‎دلیل ضعف بدنی دیگر قادر به فعالیت در این عرصه‌‌ها نیستند، زنان نسل دوم به‌طور محدودی در امور مشارکت می‌‌کنند. تعداد دام‌‌های موجود در خانه‌‌های روستایی بسیار کم و انگشت‌‌شمار و در برخی از موارد رسیدگی به امور دام‌‌ها از وظایف زنان میانسال است. در گذشته بازاریابی و فروش برخی از محصولات کشاورزی و فرآورده‌‌های دامی بر عهدۀ زنان این خانواده‌‌ها بود. زنان انواع فرآورده‌‌های دامی ‌‌را تولید می‌کردند و علاوه بر مصرف خانوار، مازاد آن را به فروش می‌‌رساندند. در حال حاضر زنان میانسالی که دام دارند، ترجیح می‌‌دهند شیر را به ماست‌‌بندی‌‌ها بفروشند و خود مشارکتی در تولید فرآورده‌‌های دامی ندارند. در سال‌‌های اخیر به‌دلیل کم‌‌آبی و کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی، زنان نسل دوم و سوم مشارکت محدودی در گل‌‌چینی دارند. نسل اول به‎‌دلیل ضعف جسمانی قادر به مشارکت در گل‌‌چینی نیستند؛ زیرا این کار مستلزم ایستادن در ساعت‌‌های طولانی است. مشارکت این گروه مزایای اقتصادی برای خانواده دارد؛ زیرا خانواده را از گرفتن کارگر برای گل‌‌چینی بی‌‌نیاز می‌‌کند. یکی از زنان می‌‌گوید:

«قبلاً خانم‌‌ها به اندازۀ یه مرد کار می‌‌کردن. توی خونه کار کنن، غذای گاو و گوسفندها رو بدن، غذا درست کنن، ظرف‌‌ها رو بشورن، اگه محصولی بود (گردو، بادام، لوبیا) تمیز کنن. وقتشون پر بود. مجبور بودن صبح زود از خواب بیدار شن. چون همه چی توی خونه آماده نبوده. مرد که می‌‌رفته سر کار، باید همه چی توسط خانم‌‌ها آماده می‌‌شده. مادر و دختر توی خونه یه جوری دست به دست هم می‌‌دادن تا کارا پیش بره. حتی بیش از حد معمول کار می‌‌کردن (بیشتر از 8 ساعت). سریع کارهای خونه رو انجام می‌‌دادن که قالی‌‌شون رو هم ببافن ... . الان کار کشاورزی خیلی کم شده. قبلاً که محصولات کشاورزی بود خانم‌‌ها کمک شوهراشون می‌‌رفتن. گندم می‌‌کندن و خرمن می‌‌کردن. لوبیا می‌‌کندن اما الان خانم‌‌ها کمکی که می‌‌کنن توی گل‌‎چینی است. موقع گل‌‌چینی خانم‌‌ها 3-2 ساعت و یا بیشتر و یا کمتر می‌‌رن کمک. اینم مخصوص خانم‌‌هایی است که جوون هستن و توانایی‌‌اش رو دارن؛ ولی اونهایی که سنی ازشون گذشته نه» (19‌ساله، متأهل).

در دورۀ کنونی، زنان روستایی به‌ویژه روستای خاوه از راهبرد صندوق‌‌های خانگی استفاده می‌‌کنند تا با پس‌‌انداز یارانۀ ماهانۀ خود، مبلغی را برای خرید احتیاجات روزانۀ خود، جهیزیۀ دختر یا عروسی پسر و یا سرمایۀ قالی هزینه کنند. بیشتر زنان میانسال و سالمند از این راهبرد استفاده می‌‌کنند. یکی از آنها بیان می‌‌کند که:

«ما توی روستا و خانوادۀ خودمون از این قرعه‌‌کشی‌‌های خونگی داریم. هفتگی و ماهانه بود. خانم‌‌ها شرکت می‌‌کنن. پول یارانه‌شون رو می‌دن و توی قرعه‌کشی شرکت می‌‌کنن. این یه پس‌اندازه براشون» (27‌ساله، متأهل).

در زمینۀ نقش فرهنگی زنان، با تغییر نگرش‌‌ها و دیدگاه‌‌ها نسبت به زنان، خواست و نظر آنها در امور، مهم تلقی می‌‌شود. در خانواده‌‌ها دختران مانند پسران اهمیت و اعتبار دارند. حق انتخاب و تصمیم‌‌گیری دارند و در صورتی که بدانند دیگر ادامۀ زندگی با یک مرد برایشان امکان ندارد، از او جدا می‌‌شوند. طلاق و جدایی، ننگ و بی‌‌آبرویی تلقی نمی‌‌شود و در بسیاری موارد، دختر با ازدواج مجدد و تشکیل دوبارۀ زندگی، به روال جاری زندگی بازمی‌‌گردد و هیچ‌‌گاه از خانواده و جامعه طرد نمی‌‌شود. بیشتر زنان روستایی از تغییر نگرش‌‌ها در زمینۀ طلاق و جدایی آگاه‌‌اند و آن را در روستاهای خود احساس می‌‌کنند. برخی از آنها اشاره می‌‌کنند که:

«اون روزا اگه یکی می‌‌خواست طلاق بگیره می‌‌گفتن ما همچین چیزی توی خانواده نداشتیم و یا حتی در حد یک کار زشت و ننگ بهش نگاه می‌‌کردن. ولی الان نه (30‎‌ساله، مجرد).

 اونهایی که طلاق می‌‌گرفتن دید خیلی بدی بهشون داشتن؛ ولی الان دیگه نه. خانواده‌‌ها راحت‌‌تر می‌‌پذیرن. چون که می‌‌بینن گاهی بعضی جوون‌‌ها اعتیاد دارن و دخترها هم گناهی ندارن. دید مردم به پسرهای معتاد بدتره. چون خودشون نمی‌‌خوان که خوب شن. همین شوهر خواهر خودم مردم دیدشون نسبت بهش بده چون معتاده. خواهرم ازش جدا شد. زجر کشید و طلاق گرفت. دیدشون به خواهر من بد نیست. به اون مرده بده» (27‌‎ساله، متأهل).

 «توی روستا 4-3 تا دختر هستن که طلاق گرفتن. یا توی عقد یا بعد عروسی. قسمتشون این بوده که زندگی‌‌شون اینطوری باشه. با پدر و مادرهاشون زندگی می‌‌کنن. باهاشون هم خوب رفتار می‌‌شه. با هر کی قسمتشون باشه دوباره ازدواج می‌‌کنن. باید دوباره شوهر کنن» (63‌ساله، متأهل).

حتی دخترانی که تجرد قطعی دارند، ازطرف جامعۀ روستایی حمایت می‌شوند.

زنان در دورۀ کنونی، در امور فرهنگی روستا مشارکت فعالی دارند و نظرها و دیدگاه‌‌های آنها برای پیشبرد بهتر امور فرهنگی در روستا مهم تلقی می‌‌شود. اکثریت قریب‌به‌اتفاق آنها بیان می‌‌دارند که نظرهای آنها در بهبود وضعیت روستاهایشان مؤثر است:

 «چند سال پیش گفتن چرا خانم‌‌ها توی کارهای بیرون نظر نمی‌‌دن. برای شورای مسجد رأی‌‌گیری کردن و چند تا خانم رو انتخاب کردن که توی جلسات شورا خانم‌‌ها حق رأی داشته باشن. الان خاوه یه کانون فرهنگی داره که برای کارهای فرهنگی که قراره توی روستا انجام بشه جلسه دارن. مثلاً چند سال پیش یه نمایشگاه کتاب داشتیم خیلی خوب بود. دو میلیون هم کتاب فروختیم. یا اگه بخوان یه کار مذهبی کنن، کارهای فرهنگی قبلش رو خانم‌‌ها انجام می‌‌دن. من خودم توی این 3-2 سال اخیر، توی 10 تا از این جلسه‌‌ها بودم. الان اگه بسیج هم جلسه داشته باشه، خانم‌‌ها رو دعوت می‌‌کنن» (30‌ساله، مجرد).

 تحصیل برای دختران که در گذشته به دلایلی چون اختلاط مدارس، وجود معلمان مرد، نامناسب‌بودن زمان و مکان تدریس، نامساعدبودن شرایط مالی خانواده و از همه مهم‌تر، دیدگاه‌‌های فرهنگی روستاییان، امری غیرعادی بود، در دورۀ کنونی امری عادی تلقی می‌شود و خانواده‌‌های روستایی تمایل دارند دخترانشان را به شهرهای اطراف بفرستند تا به ادامه تحصیل بپردازند. همۀ خانواده‌‌های روستایی با تحصیل فرزندان خود موافق‌‌اند و آن را یکی از ضروری‌‌ترین خواسته‌‌های خود می‌‌دانند. یکی از زنان اشاره می‌‌کند که:

«اون موقع که خوابگاه نبود، می‌‌گفتم اگه اون سر دنیا هم باشه می‌‌رم خونه کرایه می‌‌کنم تا دخترم درسش رو بخونه ... . الحمدلله این انقلاب خیلی آزادگی به مردم داد. دخترها آزادند درس بخونن. برن کشورهای دیگه مثل آمریکا، چین درس بخونن؛ ولی زمان شاه آزادی نبود. این زمان هرکی نمی‌‌خواست درس بخونه هم یاد گرفت که باید بره؛ چون پدر و مادرها هم یاد گرفتن که بذارن دخترها درس بخونن. الان دخترها می‌‌تونن درس بخونن. الان دخترها جلوتر هم هستن. شاید پسره خسته بشه بگه بسه دیگه دانشگاهم رو خوندم دیگه ادامه نمی‌‌دن؛ ولی دخترها می‌‌گن می‌‌خوام درسم رو بخونم، ادامه بدم. آزاد باشم» (56‌ساله، متأهل).

در حیطۀ وظایف خانوادگی، در گذشته وظیفۀ زن به امور خانه‌‌داری و مشارکت در فعالیت‌‌های کشاورزی و دامپروری محدود بود و مردان در امور خانه مشارکت نداشتد. یکی از دختران می‌‌گوید:

«قبلاً یادمه وقتی بابام لوبیا، عدس، نخود و اینها رو می‌‌کاشت توی صحرا، مامانم می‌‌رفت کمکشون. ما که دامداری نداشتیم ولی همون چند تا گاو و گوسفند که توی خونه بود وقتی بابام می‌‌رفت دنبال کار، مامانم کار اونها رو خودش انجام می‌‌داد. کلاً مختص خودش بود. مامانم که صبح از خواب بیدار می‌‌شد نمازش رو می‌‌خوند، می‌‌رفت پایین گاوها رو می‌‌دوشید، شیرش رو می‌آورد بالا، صاف می‌‌کرد. اگه می‌‌خواست ماست کنه ماستش می‌‌کرد اگه نه مایه می‌‌زد و پنیرش می‌‌کرد. وقتی اون کاراش تموم می‌‌شد تا ساعت 11 می‌‌رفت سر قالی. دوباره پا می‌‌شد ناهار درست می‌‌کرد. ناهار خورده نخورده دوباره می‌‌رفت روی قالی، دوباره غروب که می‌‌شد می‌‌رفت سراغ گاو و گوسفندها» (19‌ساله، مجرد).

 وظایف زنان به‌دلیل نبود امکانات، سخت و طاقت‌‌فرسا بود. گاه این وظایف با اموری مردانه عجین می‌‌‌شد که سختی وظایف خانوادگی زنان را دوچندان می‌کرد. مشارکت در ساخت‌وساز منزل، حمل آب از چشمه برای بنّایی، ساخت خشت و حمل وسایل سنگین ساختوساز ازجمله این امور بودند. بیشتر زنان میانسال و سالمند چنین سختی‌‌هایی را در زندگی تجربه کرده‌اند:

 «توی روستا جزغاله شدیم از بس که زحمت کشیدیم. اینقدر که ما بنّایی کردیم. همۀ آبش رو از لب جوی می‌‌آوردیم. اون روز پام سالمبود. یاد اون روز می‌افتم گریه می‌‌کنم. می‌‌گم دیدی چه شب‌‌هایی رو روز کردم. چه کارهایی کردم. چه ستم‌‌هایی کشیدم ... . گِل درست می‌‌کردم. اون زمان که آجر و سیمان نبود. با گِل خشت درست می‌‌کردیم» (72‌ساله، متأهل)؛

 ولی در دورۀ جدید، وظایف زنان به خانه‌‌داری محدود شده است. سالمندان با وجود داشتن دختر و عروس، مشارکت کمی در امور خانه دارند. میانسال‌‌ها هنوز هم وظایف سنگینی دارند؛ هم وظایف خانه‌‌داری سنگین است، هم قالی‌‌بافی و رسیدگی به امور فرزندان. دختران جوان در صورتی به امور خانه‌‌داری می‌‌پردازند که یا مادر مریض باشد و یا در خانه نباشد. دختران بیشتر به تحصیل مشغول‌‌اند و در ساعات محدودی به کمک مادر می‌‌آیند. زنان جوان نیز با مشارکت همسران به امور خانه و فرزندان می‌‌پردازند. بیشتر زنان نمونه از راحتی کارهای مربوط به خانه و خانه‌‌داری می‌‌گویند:

«الان همون کار خونه و توی خونه موندن هنوز هم پابرجاست ... . الان خیلی همه‌چیز راحت شده و همه‌چی دم دست همه هست. قدیم وقتی طرف نون می‌‌خواست باید می‌‌رفت از توی انباری که نون پخته بیاره، پنیر رو از کجا بیاره، ظرف‌‌ها رو ببره لب جوی بشورره. باید خواهر و برادر رو ببره حموم ولی الان اینطوری نیست» (19‌ساله، متأهل).

در زمینۀ ازدواج و همسرگزینی نیز نقش والدین از نقش تعیین‌‌کننده و اصلی، به نقش مشاور و هدایت‌‌‌‌کننده تقلیل یافته است. فرزندان در سن بالا ازدواج می‌‌کنند و خانواده نیز در زمان ازدواج فرزندان خود نقشی ندارند. والدین تمایل دارند فرزندان همسر آیندۀ خود را انتخاب کنند تا در صورت بروز مشکل، عواقب کار متوجه فرزندان باشد. این مسئله در زمینۀ مقدار مهریه، نوع مراسم، مکان مراسم، تعداد مهمان‌‌ها و ... نیز صادق است. بیشتر زنان نمونه به این تغییر در زمینۀ ازدواج اشاره کردند. به گفتۀ برخی از آنها:

«زمان ما بزرگ‌‌ترها تصمیم می‌‌گرفتن. ازدواج سنتی بود. پدر و مادر، پسر رو می‌‌شناختن می‌‌گفتن خوبه. بعدش به ما می‌‌گفتن؛ ولی الان باید خودشون تصمیم بگیرن. ما در حد راهنمایی می‌‌تونیم کمک کنیم» (35‌ساله، متأهل).

 «من بیست سالم بود که ازدواج کردم. پدر و مادرم شوهرم رو انتخاب کردن؛ ولی الان خود بچه‌‌ها می‌‌رن. پسره میره دختره رو می‌‌بینه. به قول فیلم توی تلوزیون عاشق می‌‌شن و ازدواج می‌‌کنن» (50‌ساله، متأهل).

فعالیت سیاسی زنان در گذشته و حال بسیار محدود است. شرکت در رأی‌‌گیری برای تعیین دهیار و شورای روستا از اموری است که زنان امروزی در آن مشارکت دارند؛ ولی در هیچ‌‌یک از روستاهای بررسی‌شده تاکنون زنان نه کاندیدای شورا و دهیاری بودند و نه عضو رسمی این دو نهاد بوده‌‌اند. اکثریت قریب‌به‌اتفاق زنان روستایی به این مسئله اشاره کردند که در اینجا به گفته‌‌های برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

 «تا حالا خانمی برای شورا یا دهیار کاندیدا نشده که بخوان بهش رأی بدن. قبلاً برای هیئت امنای مسجد هم فقط آقایون رأی می‌‌دادن. خانم‌‌ها برای رأی‌‌گیری‌‌اش نمی‌‌رفتن؛ ولی این دوره آخری که هیئت امنای مسجد را انتخاب کردن، خانم‌‌ها هم برای رأی‌‌گیری رفتن و هم خودشون نماینده داشتن. اگه بخوان یه فعالیت عمرانی توی روستا انجام بدن، خانم‌‌ها نظر می‌‌دن؛ ولی یه عضو رسمی ندارن که حرفش یا امضاش واجب‌‌الاجرا باشه نه» (30‌‎ساله، مجرد).

 «تا حالا توی دهیاری یا شورا خانمی وجود نداشته. همه آقایون بودن. توی انتخاب دهیار هم خانم‌‌ها می‌‌رن رأی می‌‌دن، نظر می‌‌دن ... . هیچ‌‎وقت پیشنهاد وجود یه خانم برای دهیار نبوده. خانمی هست که تحصیلاتش رو داشته باشه و بتونه دهیار باشه و توانایی‌‌اش رو هم داره ولی هیچ‌‎وقت خانم‌‌ها هم خودشون نخواستن که دهیار خانم باشه و هم اینکه توی مسجد مردها طبقه پایین نظرشون رو می‌‌دن و کاندیدا برای دهیار انتخاب می‌‌کنن. هیچ‌وقت نگفتن یه خانم بیاد دهیار بشه. خانم‌‌ها نظر می‌‌دن ولی نظر نهایی با آقایونه» (27‌ساله، متأهل).

وظایف اجتماعی زنان در گذشته به‌نوعی با وظایف خانه‌‌داری آنها گره خورده بود. زن در بیرون از خانه کار نمی‌‌کرد و نقش اجتماعی زنان به همسر و یا پدران آنها وابسته بود و خود استقلال‌‌رأی نداشتند. در دورۀ کنونی نیز زنان مشارکت محدودی در امور مهم روستاهای خود دارند. حتی در عرصه‌‌های مختلف اجتماعی روستا نماینده ندارند. اشتغال زنان امری عادی شده است. با این حال، نسبت به برخی از مشاغل مانند مشاغل خدماتی هنوز هم مخالفت‌‌هایی وجود دارد. خانواده‌ها ابتدا با کار در سرای سالمندان نیز مخالفت می‌کرده‌اند. رسیدگی به سالمندان برای دختران تحصیلکرده‌‌ای که با سختی و مشقت درس خود را به اتمام رسانده‌‌اند، نامطلوب بوده است؛ ولی اکنون این مسئله عادی شده است و 18 نفر از دختران و زنان روستای خاوه در این مکان به‌منزلۀ مددکار، آشپز و نیروی خدمات مشغول به کارند. با وجود تغییر نگرش‌‌ بیشتر خانواده‌‌ها نسبت به کار زنان، باز هم مواردی از نارضایتی در زمینۀ کار زنان دیده می‌‌شود. سخنان برخی از زنان نشان‌دهندۀ این مسئله است:

 «نقش اجتماعی اگه منظور باشه، خانم‌‌هاقبلاً توی اجتماع بیشتر بودن به‌واسطۀ کار شوهرهاشون؛ چون خانم‌‌ها به‌واسطۀ شغل شوهرهاشون خیلی بهشون کمک می‌‌کردن. به‌خاطر شغل شوهرهاشون کوچ می‌‌کردن و توی صحرا و توی چادر زندگی می‌‌کردن ... . نمی‌‌ذاشتن دخترا سر کار برن. می‌‌گفتن دختر نباید از خونه بره بیرون و کار کنه» (30‌ساله، مجرد).

«اگرچه الانم هستن کسایی که ترجیح می‌‌دن دختر توی روستا بمونه. باید توی خونه باشه و قالی ببافه. یعنی چی که دختر بره سر کار» (25‌ساله، مطلقه).

 «قبلاً خانواده‌‌ها راضی نبودن دخترا برن سر کار ولی الان اینطوری نیست. 18-17 نفر از خانم‌‌ها مددکارند و توی خانۀ سالمندان کار می‌‌کنن. یک نفر خانم بهیار داریم. من خودم توی دفتر پست‌‌بانک روستا کار می‌‌کنم. اونهایی هم که تحصیل کردند اگه کار توی روستا بود حتماً می‌‌رفتن. هستند کسایی که دلیجان و کاشان می‌‌رن سر کار. حتی پزشک هم داریم که اهل روستای ما باشه ... . با رفت‌وآمدمون خانواده‌‌ها مشکلی ندارن. ما سالی یک بار اردوی مشهد می‌‌ریم. ازطرف خادمین می‌‌برنمون. غیر از اون سفرهای دیگه هم می‌‌ریم. سفرهای زیارتی، قم، تهران. حتی بعضی‌‌ها تفریحی با هم جایی می‌‌رن. خانواده‌‌ها مشکلی ندارن؛ چون سطح فرهنگشون به جوامع بزرگ‌تر نزدیک شده» (30‌ساله، مجرد).

 «الان دیگه نگران حرف مردم نیستیم. اگه بچه بخواد پیشرفت کنه باید بذاری پیشرفت کنه. بچه مهم‌‌تره از حرف مردم» (35‌ساله، متأهل).

ملاحظه می‌‌شود که نقش زنان در این دهستان نیز مانند سایر نقاط کشور دچار دگرگونی شده است. طبق یافته‌‌های حاصل از مصاحبه‌‌ها، عوامل گوناگونی در این دگرگونی نقشی مؤثرند. کمبود آب و خشکسالی از میزان فعالیت‌‌های کشاورزی زنان کاسته و تک‌‌محصولی شدن نقش آنها را در گل‌‌چینی تثبیت کرده است. ازسوی دیگر، با تغییر سبک کشاورزی و ظهور تجهیزات و ماشین‌‌آلات مدرن، از نیروی کار زنان کاسته است. کم‌شدن فعالیت‌‌های کشاورزی، زمینه‌‌های مهاجرت فرزندان را فراهم کرده و از تعداد اعضای خانواده‌‌ها کاسته است. جمعیت روستاهای بررسی‌شده در آستانۀ سالمندی است. تعداد جوانان روستا کم شده و کاهش بعد خانوار، همراه با بروز پدیدۀ تک‌‌فرزندی، بر تسریع این روند افزوده است. افزایش زنان سالمند و ناتوانی جسمی آنان در دگرگونی نقشی آنها تأثیر دارد و سبب می‌‌شود نتوانند در اموری چون قالی‌‌بافی، گل‌‌چینی و ... مشارکت کنند. دختران در دورۀ کنونی آزادی‌‌های بسیاری در زندگی دارند که به آنها امکان می‌‌دهد تا به‌‎صورت گزینشی در امور مختلف مشارکت کنند و زمانی که تمایلی به انجام نقشی نداشته باشند، خانواده نیز آنها را مجبور به ایفای این نقش نمی‌‌کند؛ برای مثال تمایل‌نداشتن آنها به قالی‌‌بافی با تمایل‌نداشتن مادران در آموختن این هنر به آنها گره خورده است. تغییر سبک زندگی و افزایش امکانات زندگی نیز تاحدی از سختی وظایف زنان کاسته است. شکل‌‌گیری نهادهای مدرن به مادران اجازه می‌‌دهد بخشی از وظایف مادری خود مانند آموزش، تربیت و ... را به نهادهایی چون رسانه، مهدکودک و ... بسپارند. همچنین فعالیت‌‌های اجتماعی و اقتصادی زنان (کار بیرون از خانه) همسران را وادار کرده است در امور خانه‌‌داری و فرزندپروری با زنان خود مشارکت و تعاون داشته باشند. پیامدهای این دگرگونی نقشی نیز عبارت‌اند از: کاهش سطح تعاملات و همکاری‌‌های زنان، مصرف‌‌گرایی، خریده‌‌خواری، واگذاری وظایف مادران به سایر نهادها و خودکفانبودن زنان. در مقابل این دگرگونی نقشی، زنان هر سه نسل تلاش می‌کنند نقش‌‌های جدیدی را که به آنها محول می‌‌شود، به‌خوبی انجام دهند؛ برای نمونه نسل سوم تلاش می‌کنند با یادگیری مهارت جدید، از اوقات خود به‌خوبی بهره‌‌برداری کنند.

درنهایت، می‌‌توان افزود که تحولات نقشی با کاهش سطح تعاملات و همکاری‌‌های زنان، افزایش وابستگی و از بین بردن خودکفایی اقتصادی آنها از میزان شادی‌شان کاسته است؛ زیرا بخش بزرگی از شادی زنان در دورهمی‌‌های آنها ایجاد می‌‌شود. از بین رفتن فعالیت‌‌های کشاورزی و مشارکت زنان، از همکاری‌‌های آنها هنگام برداشت، فرآوری و فروش محصولات کاسته است که این مسئله نیز در کاهش شادی آنها اثرگذار بوده است.

 

ج) پدیدۀ کاهش شادی زنان روستایی

 

 

نمودار 1- پدیدۀ کاهش شادی زنان روستایی

Fig 1- The phenomenon of reducing the happiness of rural women

 

 

شرایط علی بروز پدیدۀ کاهش شادی زنان روستایی

شادی از معیارهای مهم سنجش توسعۀ اجتماعی و فرهنگی جوامع محسوب می‌‌شود. شادی مردمان، علاوه بر سلامت جسمی، سلامت روح و روان افراد را نیز به ارمغان می‌‌آورد. توجه به شادی زنان از آن جهت مهم است که زنان از یک ‌‌سو، مادران یک خانواده‌‌اند که به‌طور مستقیم با کودکان، نوجوانان و مردان در ارتباط‌‌اند. تربیت نسل که یکی از وظایف بزرگ مادران است، آنها را در ارتباط مستقیم با نسل بعد قرار می‌‌دهد. شادی آنها علاوه بر افزایش توان روحی و جسمی خود، برای تربیت نسلی خلاق و مولد مفید است. ازسوی دیگر، آرامش روحی و روانی زن، توان مرد را در هدایت زندگی خانوادگی و اجتماعی دوچندان می‌‌کند. زنان شاد، در عرصه‌‌های اجتماعی و فرهنگی نیز افرادی مبتکر و کارا هستند؛ بنابراین، توجه به شادی زنان به‌ویژه زنان روستایی اهمیت دارد. در پژوهش حاضر زنان روستاهای بررسی‌شده اظهار داشتند که شادی بین آنها در سطح پایینی قرار دارد. دلایل کاهش شادی به باور زنان عبارت‌اند از:

 

1- کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی

کمبود آب و خشکسالی در روستاهای دهستان جوشق موجب کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی و تک‌‌محصولی شدن آنها شده است. در گذشته کشاورزی در این منطقه رواج داشته و اهالی به کاشت و برداشت انواع احتیاجات خود اقدام می‌‌‌کردند. بخش زیادی از این محصولات علاوه بر مصرف خانوار، به فروش می‌‌رسید. زنان در چیدن و حتی کاشت انواع محصول کمک‌‌یار خانواده بودند. گاهی وظایف مردان پس از برداشت محصولات باغی به پایان می‌‌رسید و زنان با همکاری یکدیگر به فرآوری محصولات زراعی و باغی می‌‌پرداختند. زن خانواده، اگرچه خودکفایی اقتصادی داشت و پول حاصل از فروش این محصولات در اختیار او بود، ماحصل فروش آنها در خانواده صرف می‌‌شد؛ اما در دورۀ کنونی، با کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی، خشک‌شدن درختان و ... مشارکت زنان به مشارکت فصلی (خردادماه و تیرماه) در گل‌‌چینی محدود است. آنان در ساعات محدودی (از صبح زود و پس از اذان تا طلوع آفتاب و قبل از ظهر) به مزارع می‌روند و به گل‌‌چینی می‌‌پردازند. این مشارکت خاص زنان و دختران جوان است و شامل سالمندان نمی‌‌شود. برخی از مشارکت‌‌کنندگان در این زمینه می‌‌گویند:

«قبلاً همه‌‎چی می‌‌کاشتیم. الان هیچ‌چیز نداریم. فقط یه تیکه زمین گل داریم. وقتی همه‌چیز می‌‌کاشتیم خیلی خوب بود. خدا شاهده یه اتاق تا کله‌‌اش (سقف‌‌اش) گندم بود، یکی تا کله‌‌اش لوبیا، چقدر تخم گل آفتابگردون داشتیم. حالا هیچی، هیچی نداریم (چند بار تأکید می‌‌کند). بعضی از چیزها رو هم می‌‌فروختیم مثل تخم گل آفتابگردان ولی الان نه. از وقتی آب مزرعه خشک شده نمی‌‌شه باهاش نخود و لوبیا بکاری، فقط چند تا کرت گل داریم» (67‌ساله، متأهل).

 «کشاورزی در حد کمی وجود داره. فعالیت‌‌های زنان در امور کشاورزی بستگی به گروه سنی داره. جوون‌‌ها که مشارکتی ندارن. اگر هم مشارکتی باشه همون چیدن گل هست. کشاورزی دیگه به اون صورت قبل نیست که خانم‌‌ها بخوان کمک کنن» (25‌ساله، مطلقه).

 «الان کار کشاورزی خیلی کم شده. قبلاً که محصولات کشاورزی بود خانم‌‌ها کمک شوهراشون می‌‌رفتن. گندم می‌‌کندن و خرمن می‌‌کردن. لوبیا می‌‌کندن اما الان خانم‌‌ها کمکی که می‌‌کنن توی گل‌چینی است. موقع گل‌‌چینی خانم‌‌ها 3-2 ساعت و یا بیشتر و یا کمتر می‌‌رن کمک. اینم محصوص خانم‌‌هایی است که جوون هستن و توانایی‌‌اش رو دارن؛ ولی اونهایی که سنی ازشون گذشته نه» (19‌ساله، متأهل).

دربارۀ دامداری نیز این مسئله صادق است. زنان روستایی همپای مردان خود به نگهداری از دام می‌‌پرداختند. حضورنداشتن مرد در خانه در فصل کشاورزی، زنان را وامی‌‌داشت تا به‌تنهایی به امور دام‌‌ها و حتی چرای آنها اقدام کنند. دامپروری زنان آنها را ناگزیر به برخی تعاملات می‌‌کرد که در نتیجۀ آن به فرآوری شیر و فروش محصولات دامی و لنبی می‌‌پرداختند. عایدی حاصل از این کار نیز در دست زنان بود. آن را صرف امور خانه و فرزندان می‌کردند. در حال حاضر، چند خانواده دام دارند. زنان در برخی موارد به دام‌‌ها رسیدگی می‌‌کنند و شیر را به ماست‌‌بندی‌‌ها می‌‌فروشند و در مقابل، احتیاجات خود را خریداری می‌کنند. بیشتر زنان به این مسئله اذعان داشتند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

«شاید بشه گفت توی کل خانوارهای روستا (روستای بهار) سه تا خانواده هستن که دام دارن و سه تا خانم به کار رسیدگی دام‌‌ها مشغول هستن» (25‌‎ساله، مطلقه).

«خیلی افراد کمی هستند که دام دارن. شیر جمع می‌‌کنن و ماست درست می‌‌کنن. شاید توی خاوه به 5 نفر هم نرسن» (19‌ساله، متأهل).

«ما دو تا گاو داریم، شیرش رو میارن خونه. شیر رو ماست می‌‌کنم و کره‌‌اش رو می‌‌گیرم. اگه زیاد باشه می‌‌فروشم» (35‌ساله، متأهل).

 

2- تحولات نقشی زنان

همان گونه که در اشکال تحولات نقشی زنان اشاره شد، به‌موازات تغییر جوامع، نقش‌‌های اکتسابی و انتسابی همۀ افراد به‌ویژه زنان نیز دستخوش دگرگونی شده است.

 

3- ورود فناوری و امکانات مدرن و وابسته‌نبودن خانواده‌‌ها‌‌ به یکدیگر

وجود امکانات مدرن در خانه‌‌های روستایی، علاوه بر ایجاد مشابهت زندگی شهر و روستا، از نیاز خانواده‌‌ها به یکدیگر برای گذران زندگی کاسته است. ورود فناوری‌‌‌های مدرن مانند تلفن همراه، نیز از ارتباط خانواده‌‌ها کم کرده است. با یک تماس از حال یکدیگر باخبر می‌‌شوند؛ بدون آنکه فردی را ملاقات کنند. بیشتر زنان بیان داشتند که ورود چنین فناوری‌‌‌هایی ارتباط خانواده‌‌ها و حتی زنان را کم کرده است که در اینجا به گفته‌‌های برخی از آنها اشاره می‌‌شود:

«الان دیگه گوشی‌‌ها اومده، زنگ می‌‌زنی ببینی حالشون خوبه، دیگه خاطرت (خیالت) راحت می‌‌شه» (70‌ساله، متأهل).

«الان با این گوشی‌‌ها از یکی بخوان احوال بگیرن یه پیامی می‌‌دن. دیدن همدیگه خیلی کم شده» (35‌ساله، متأهل).

 

4- غلبۀ روح تجمل‌‌گرایی

روحیۀ تجمل‌‌گرایی، بر ارتباطات و دورهمی‌‌های خانواده و زنان تأثیر گذاشته است. از سادگی مراسم و دورهمی‌‌های قدیمی در روستاها خبری نیست. مقایسۀ زندگی خود با دیگران، چشم و هم‌‌چشمی و ... موجب شده است زنان ترجیح دهند تعاملات خود را به دوستان و خویشان محدود کنند. به باور بیشتر زنان روستایی، اکنون دورهمی‌‌ها به افراد نزدیک و درجه‌اول محدود است. یکی از زنان می‌‌گوید:

«زندگی‌‌ها که تجملاتی شده استرس‌‌ها زیاد شده. اینکه همیشه باید خونه تمیز و مرتب باشه. وقتی هم بخوای همه‌چیز رو داشته باشی استرس زیاده ... . یه وقت‌‌هایی هست می‌‌شینی مقایسه می‌‌کنی که فلانی چی داره. اگر به زیردست خودت نگاه کنی اینطوری نمی‌‌شه. باید خودتو با بالاتر از خودت مقایسه نکنی» (35‎‌ساله، متأهل).

 

5- دیررسی ازدواج دختران

برای دختران روستایی ازدواج مرحلۀ مهمی در زندگی است که گاه موجب مهاجرت دختر به محیط بزرگ‌‌تر می‌‌شود و گاهی با تشویق همسر، به ادامه تحصیلات دختر می‌‌انجامد. حمایت عاطفی، روانی و اقتصادی همسر در افزایش سطح شادی و رضایت از زندگی دختران نقش مهمی دارد. برخی از زنان، در این زمینه چنین اظهار کردند:

 «الان سن ازدواج دخترها رفته بالا، چون درس می‌‌خونن، زود هم ازدواج نمی‌‌کنن» (19‌ساله، متأهل).

 «الان سن ازدواج توی روستا رفته بالا، چون جوون‌‌ها کار ندارن، زیر بار مسئولیت نمی‌‌رن، می‌‌ترسن از ازدواج ... . پسرا الان می‌‌خوان یکی رو بگیرن بهشون می‌گن خونه داری؟ ماشین داری؟» (35‎ساله، متأهل).

 

6- از بین رفتن آداب و رسوم شادی‌‌بخش گذشته

بخشی از شادی زنان به وجود آداب و رسوم سنتی و شادی‌‌بخش در گذشته مربوط است. امروزه بسیاری از این مراسم به فراموشی سپرده شده‌اند. ازدواج در گذشته جشن بزرگی تلقی می‌‌شد که همۀ اهالی روستا در آن دعوت بودند و تا چند روز ادامه داشت. حضور در مراسم همگانی بود. همۀ اعضای روستا نیز در برگزاری شایستۀ این مراسم نقش داشتند. زنان از برگزارکنندگان اصلی مراسم بودند؛ اما امروزه مراسم عروسی به یک شب محدود است؛ آن هم نه در روستا بلکه در شهرهای اطراف. در زمینۀ برگزاری مراسم عروسی در دورۀ کنونی یکی از زنان می‌‌گوید:

 «قبلاً توی عروسی همۀ روستا بودند؛ ولی الان اینطوری نیست. عروسی بعدازظهر تموم می‌‌شد. ناهار می‌‌دادن ولی الان شام می‌‌دن. اتاق مردانه و زنانه از هم جدا نبود؛ ولی الان مردها و زن‌‌ها کلاً جدا هستن. الان دیگه عروسی‌‌ها رو توی باشگاه و تالار می‌‌گیرن توی دلیجان، کاشان، نراق. همین مشهد قالی یه سالن داره که چند تا عروسی‌‌هاشون رو اونجا می‌‌گیرن. کمتر عروسی توی روستا می‌‌گیرن» (30‌ساله، مجرد).

شب‌‌نشینی‌‌خانواده‌‌ها نیز از رسوم شادی‌‌بخش خانواده‌‌ها بود. دورهمی‌‌های شبانه هر شب و با حضور همۀ اعضای خانواده در منزل روستاییان برگزار می‌‌شد. در این دورهمی‌‌ها، علاوه بر دید و بازدید، گفتگوها تا پاسی از شب ادامه داشت؛ اما امروزه دورهمی‌‌های شبانۀ محدودی آن هم با اعضای خانواده، هفته‌‌ای یک بار در منزل پدر خانواده تشکیل می‌‌شود. در مواقعی که فرزندان از روستاها مهاجرت کرده‌اند و روستا بافت سالمندی به خود گرفته است - مثل جوشق، بهار و مهدی‌‌آباد - پدر و مادر در بیشتر روزهای زمستان در تنهایی به سر می‌‌برند. بیشتر میانسالان و سالمندانی که شب‌‌نشینی را به‌منزلۀ فراغت شادمانه تجربه کرده‌اند، به کمرنگ شدن آن در دورۀ کنونی اشاره کرده‌اند. به گفتۀ برخی از آنها:

«قبلاً توی زمستون، هر شب، شب‌‌نشینی داشتن. خونۀ فامیل می‌‌رفتن، آجیل که نبود. همون گندم و شادونه و تّندِه (بادوم تلخ و یا هستۀ زردآلوی تلخ رو شیرین می‌‌کردن) و برگه زردآلو بود. خیلی به شب‌‌نشینی مقید بودن. هر شب می‌‌رفتن. الان شده ماهی و یا سالی یک بار» (35‌ساله، متأهل).

 «ما شب‌‌نشینی بیشتر خونۀ فک و فامیل می‌‌رفتیم؛ ولی الان دیگه شب‌‌نشینی‌‌ها ورافتاده» (56‌ساله، متأهل).

 

7-از بین رفتن مکان‌‌های گردهمی‌‌های زنانه

در روستاهای بررسی‌شده تنها مکان برای گردهمایی‌‌های زنان، مساجد و حسینیه‌‌هاست. ضرورت وجود پارک و فضای باز برای حضور زنان، از خواسته‌‌های زنان روستایی است. در گذشته، حمام‌‌های عمومی، علاوه بر کارکرد بهداشتی، نقش تفرجگاهی نیز داشتند. مادر و دختران چند ساعت از روز را در حمام می‌‌گذراندند. آنان در حمام، ضمن ملاقات دوستان و خویشان، بحث و گفتگو می‌‌‌کردند. بخشی از مراسم عروسی نیز در حمام برگزار می‌‌شد. رقص و پایکوبی زنان در حمام نیز از گردهمی‌‌های شادی‌‌بخش آنان بود. در حال حاضر در همۀ خانه‌‌های روستایی حمام وجود دارد. حمام‌‌های روستاها ویران شده‌‌اند. حمام روستای خاوه به ساختمان دهیاری تبدیل شده است. دختران عقیده دارند حفظ حمام سنتی یادآور بسیاری از خاطرات شیرین ما بود و گردشگران می‌‌توانستند به‌منزلۀ یک مکان توریستی از آن بازدید کنند؛ ولی تبدیل آن به دهیاری، این مکان فرح‌‌بخش را از بین برده و تنها یاد آن را در خاطره‌‌ها نگه داشته است. برخی از مشارکت‌‌کنندگان اظهار داشتند که:

«خاوه یه حموم عمومی داشت که اونجا خانم‌‌ها جمعشون جمع بود. طرف 3-2 ساعت می‌‌رفت حموم. با همدیگه صحبت می‌‌کردن یا می‌‌گفتن امروز باید برم فلانی رو ببرم حموم یا خواهر و برادر کوچک‌تر رو می‌‌بردن حموم؛ اما متأسفانه اونجا رو هم خراب کردن جرگۀ (جمع) خانم‌‌ها به هم خورد. خیلی دورشون کرد» (19‌ساله، متأهل).

 «توی روستای ما سه تا حموم بود. همه از حموم عمومی استفاده می‌‌کردن. هر محلی برای خودش یه حموم داشت. لاران می‌‌رفتن محلۀ پایین، ریجان می‌‌رفتن محلۀ بالا. جوشق هم برای خودش حموم داشت. قبلاً روستاهامون به شکل محلۀ ازهم‌جدا بود. همۀ تفریح و دیدوبازدید ما توی حموم بود. موقع عروسی، عروس رو می‌‌برن حموم. اونجا بزن و بکوب می‌‌کردن تا وقتی عروس از خونه بیاد بیرون» (50‌ساله، متأهل).

بخشی از مراسم شاد، در زمان تولد نوزاد بوده است. وقتی یک خانم پس از زایمان به حمام می‌‌رفت، اهالی روستا نیز به حمام می‌‌رفتند و اوقات شادی را کنار یکدیگر سپری می‌‌کردند. طبق نظر مشارکت‌‌کنندگان:

 «قبلاً وقتی یه زن زایمان می‌‌کرد، می‌‌خواست حموم بره، دعوت می‌‌کردن» (70‌ساله، متأهل).

 «قبلاً رسم بود هرکسی یه سینی دستش می‌‌گرفت (خوراکی)، می‌‌رفتن حموم. توی حموم چای دم می‌‌کردن. دور هم بودن، جشن بود. بعد زائو رو می‌آوردن توی خونه و به فامیل ناهار می‌‌دادن. الان اگه کسی بخواد بره حموم توی خونۀ خودش می‌‌ره و این مراسم رو هم نمی‌‌گیرن» (35‌ساله، متأهل).

 

8- غلبۀ فردگرایی در زندگی و محدودشدن روابط به خانواده و افراد نزدیک

در زندگی مدرن، روابط خانواده‌‌ها به اعضا و افراد نزدیک محدود شده است. وجود مشکلات در زندگی، دغدغه‌‌ها و فشارهای زندگی، خانواده‌‌ها را وادار کرده است تا سرگرم زندگی خود باشند. این مسئله زمانی که فرزندان مهاجرت کرده باشند (تحصیلی، شغلی) بیشتر است و سبب می‌‌شود افراد به تعامل با دیگران تمایلی نداشته باشند و درگیر زندگی خود باشند. به گفتۀ یکی از زنان:

«الان ارتباط خانواده‌‌ها خیلی کم شده. من خودم با فامیل نزدیک رابطه دارم. بقیه سالی یک ‌‌بار شده. همه درگیر زندگی، کار و مشکلات خودشون هستن. از هم دور افتادیم» (37‌ساله، متأهل).

 

9- کمرنگ‌شدن دورهمی‌‌های زنانه

تغییر سبک زندگی و مدرن‌شدن آن، بسیاری از تعاملات زنان را از بین برده است. دورهمی‌‌های زنان فصلی (بهار و تابستان) و به کوچه‌‌نشینی محدود است. در زمستان، حضور زنان در مساجد و حسینیه‌‌ها، به مراسم خاص و همیشگی محدود نیست. بخشی از دورهمی‌‌های زنان مختص نوع فعالیت آنها بود (دامداری، کشاورزی، قالی‌‌بافی و ...) که با کم‌‎شدن این فعالیت‌‌ها، تعاملات زنان نیز کاهش یافته است؛ تعاملاتی که زنان را از حال و هوای زندگی روزمره خارج می‌کرد و سبب روحیۀ شاد و بانشاط آنها می‌‌شد. اکثریت قریب‌به‌اتفاق زنان، کمرنگ‌شدن دورهمی‌‌های زنان را از عوامل کاهش شادی خود دانسته‌اند. گفته‌‌های یکی از آنان بیان‌کنندۀ این ادعاست:

 «همه‌‌اش توی خونه موندم. الان به خودم می‌‌گم کاش بلد بودم خیاطی کنم، آرایشگری کنم. یه کاری کنم که خودمم افسردگی نگیرم. یه کم کار خونه رو می‌‌کنم می‌‌شینم. می‌‌گم چقدر روز و شب بلنده. چرا خوابم نمی‌‌بره، مریض شدم، همش با داروهام زنده‌‌ام ... . ما خیلی زود سرگرم بچه و زندگی شدیم. وقتی هم که بچه‌‌ها رفتن خیلی تنها شدیم. همش پس (دنبال) بهونه می‌‌گردیم یا یکی بیاد خونمون یا بریم خونۀ کسی. خیلی دلتنگ بچه‌‌هام می‌‌شم. اگه دخترم زایمان کنه چند روزی می‌‌رم خونه‌ش. با اون سرگرم می‌‌شم» (56‌ساله، متأهل).

«دورهمی‌‌های خانم‌‌ها همیشگی نیست، بین خودشون نیست. حتماً باید یه کسی از بیرون بیاد از خانۀ بهداشت و یا یه مسئولی بگه و یا مثلاً بگن فردا از بسیج میان تا دور هم جمع بشن. چیزی که خودشون سازماندهی کنن وجود نداره» (19‌ساله، متأهل).

 

10- مسائل اقتصادی

افزایش مشکلات اقتصادی خانواده‌‌ها، موجب کاهش تعاملات زنان شده است. گرانی، تجمل‌‌گرایی و فاصله‌‌‌گرفتن از زندگی‌‌های ساده، زنان را از یکدیگر دور کرده است. بیشتر زنان روستایی این مسئله را عاملی برای کاهش تعاملات خود دانسته‌‌اند. طبق گفته‌‌های برخی از آنها:

«قدیم اینقدر حساس نبودن توی سفره‌‌شون چی باشه. یه آبگوشت درست می‌‌کردن، همه دور هم می‌‌نشستن. اون آبگوشت رو با لذت می‌‌خوردن. اینقدر برای هم داستان تعریف می‌‌کردن تا شب می‌‌شد و می‌‌خوابیدن؛ اما الان می‌‌گن فلانی می‌‌خواد بیاد خونه‌مون، اگه مرغم اینطوری نباشه زشته، باید حتماً سرخش کنم. تا این حد مهم شده، حالا بماند که می‌‌گن باید چی تو سفره باشه، بعدش تنقلات چی باشه. تازه حرف زدن‌‌هاشونم سرد شده» (37‌ساله، متأهل).

«یه جوری شده که بعضی‌‌ها انگار نمی‌‌خوان با کسی معاشرت و رفت‌وآمد داشته باشن. توی لاک خودشون هستن. نمی‌‌خوان کسی سر از زندگی‌‌هاشون دربیاره؛ ولی قدیم اینطوری نبود. هرچی درست می‌‌کردن دور هم می‌‌خوردن. با هم بودن. سفره‌‌هاشون یکی بود؛ ولی الان نه»» (45‌ساله، متأهل).

 

11- کاهش جمعیت

جمعیت روستاهای بررسی‌شده در طی سال‌‌های اخیر کاهش یافته است. بخشی از این کاهش جمعیت به پایین‌بودن میزان زادوولد مربوط است. خانواده‌‌ها به داشتن یک یا دو فرزند تمایل دارند. بخش دیگر کاهش جمعیت، به مهاجرت شغلی و تحصیلی افراد و خانواده‌‌ها مربوط است. روستاهای دهستان جوشق با پدیدۀ سالمندی روبه‌‌رو هستند. جمعیت سالمند انگیزۀ پایینی دارند، در برابر بسیاری از تغییرات مقاومت می‌‌کنند و نمی‌‌توان باورها و نگرش‌‌های آنها را به‌راحتی تغییر داد. این افراد تلاش محدودی برای بهبود وضعیت خود می‌‌کنند و به وضعیت کنونی خویش قانع‌‌اند.

 

پدیدۀ کاهش شادی زنان روستایی

طبق یافته‌‌های پژوهش، تحولات ایجادشده در سه نسل از زنان، با کاهش فعالیت‌‌های زنان در امور کشاورزی و دامی و به‌دنبال آن، کاهش فعالیت‌‌های جمعی زنان، سبب کاهش سطح شادی زنان شده است. پدیدۀ کاهش شادی زنان، میزان، شدت و دورۀ زمانی دارد. در گذشته تعاملات و دورهمی‌‌های زنان سبب شده بود زنان سطح بالاتری از شادی را تجربه کنند. شادی مدنظر سالمندان اثر ماندگاری در طول زندگی‌‌شان داشته است؛ ولی در دورۀ اخیر، با تغییر سبک و شرایط زندگی و افزایش سطح آگاهی زنان جوان از اهمیت شادی، تلاش می‌‌شود تا شادی بیشتری در طول زندگی خود تجربه کنند.

 

راهبردهای پدیدۀ کاهش شادی زنان روستایی

زنان روستایی تلاش می‌‌کنند با استفادۀ بهینه از اوقات فراغت خود، زمینه‌‌های احساس رضایت و آرامش را برای خود ایجاد کنند. میانسالان دارای توانایی جسمی، قالی‌‌بافی می‌کنند. دختران جوان نیز اگرچه علاقه‌‌ای به قالی‌‌بافی ندارند، سعی در یادگیری مهارت‌‌هایی چون بافتنی، خیاطی، آرایشگری، سفره‌‌آرایی و ... دارند. به باور آنها پرداختن به امور دلخواه موجبات شادی آنها را فراهم می‌‌‌کند. زنان سالمند نیز با کوچه‌‌نشینی و گفتگو با همسایگان سعی در گذران اوقات فراغت خود دارند. برخی از آنها در نگهداری نوه‌‌های خویش به فرزندان خود کمک می‌‌کنند. نکتۀ تأمل‌برانگیز در این الگوهای گذران اوقات فراغت، غلبۀ فردگرایی و کمرنگ‌شدن روحیۀ جمعی زنان است.

ظهور فناوری‌های مدرن، سبب تغیر سبک و شیوۀ زندگی زنان روستایی شده است. بهره‌‌گیری از امکانات مدرن، اگرچه ایفای بسیاری از نقش‌‌ها را برای زنان سهل کرده است، با کاهش گردهمایی‌‌های زنان، از میزان فعالیت‌‌های شادی‌‌آفرین آنها نیز کاسته است.

زنان تلاش می‌‌کنند با مشارکت محدود خود در فعالیت‌‌های کشاورزی (گل‌‌چینی)، امکان حضوردر جمع‌‌های خانوادگی و دوستانه را برای خود فراهم کنند؛ البته این مشارکت نیز محدود است و در ساعات مشخصی در طول روز و در طول سال تداوم دارد.

دختران جوان تلاش می‌‌کنند با ادامه‌ تحصیل و اشتغال، از محیط یکنواخت روستا رهایی یابند. بسیاری از آنها پس از تحصیل در شهرهای اطراف، به زندگی در شهر و بهره‌‌گیری از امکانات مدرن آن تمایل دارند؛ زیرا به عقیدۀ بسیاری از آنها، زندگی در شهر امکان استفاده از امکانات تفریحی، آموزشی و ... را به آنها می‌دهد و این امر بر رضایت آنها از شرایط زندگی‌‌شان می‌‌افزاید. خانواده‌‌ها نیز عقیده دارند تشویق فرزندان (به‌ویژه دختران) به ادامه تحصیل، به آنها این امکان را خواهد داد که با آگاهی از شرایط محیط پیرامون خود، به انتخاب‌‌های درست و منطقی در زندگی بپردازند و مسیر زندگی خود را برگزینند و سعی در بهبود آن کنند. این مسئله، آرامش‌‌خاطر مادران از آیندۀ دختران را دوچندان می‌‌کند.

 

شرایط مداخله‌‌گر

هرچه سطح آگاهی زنان افزایش یابد و درک آنان از اهمیت شادی بالا رود، تلاش برای تحقق شادی در جمع‌‌های دوستانه، خانواده و کل روستا ارتقا می‌یابد.

 

پیامدهای پدیدۀ کاهش شادی زنان روستایی

از پیامدهای کاهش سطح شادی زنان، فصلی‌‎شدن تعاملات شادمانۀ آنان است. زنان در هر سه نسل در فصول بهار و تابستان، تعاملات شادمانۀ بیشتری دارند. زنان سالمند با کوچه‌‌نشینی، زنان جوان با گل‌‌چینی، حضور در دشت و باغ‌‌های اطراف روستاها با دوستان و خویشان خود تعامل دارند. محدودبودن این تعاملات و مقطعی‌بودن آنها سبب این می‌‌شود که سطح شادی زنان در طول سال نوسان داشته باشد. در فصل زمستان، گویی روستا در حالت سکون قرار دارد. رفت‌وآمدها نیز محدود می‌‌شود.

مقطعی‎‌بودن تعاملات و دورهمی‌‌های زنانه موجب می‌‌شود زنان از یکدیگر دور شوند، درگیر مشکلات خود و فرزندان خود باشند و درصدد حل مسائل خانوادۀ خود برآیند. آنها روزبه‌روز از یکدیگر غریبه‌‌تر و نسبت به هم بی‌‌تفاوت می‌‌شوند. محدودشدن آنها به فضای داخل خانه، تحریک‌نشدن و پویانبودن آنان، سبب آسیب‌‌های روحی و جسمی (افسردگی، دیابت و ...) در زنان می‌‌شود. در چنین صورتی است که سازمان‌‌های مختلف تلاش می‌‌کنند با برگزاری دورهمی‌‌های مناسبتی، زنان را گرد هم آورند و موجبات شادی و نشاط آنها را فراهم کنند.

نتیجه‌‌

زنان نیمی از جمعیت هر جامعه را تشکیل می‌‌دهند و بخش عمده‌‌ای از کارکردهای خانواده بر عهدۀ آنان است. جامعه‌‌پذیری فرزندان بخشی از این وظایف است. پیشینۀ ورود زنان به عرصه‌‌های جدید زندگی اجتماعی که به انقلاب صنعتی در کشورهای اروپایی بازمی‌‌گردد، زمینه را برای ورود زنان به محیط‌‌های کاری در خارج از محیط منزل فراهم کرد؛ بدین‌‌صورت، بسیاری از زنان مجبور شدند برخی از نقش‌‌های خود مانند نقش تربیتی و آموزشی را به نهادهای دیگری واگذار کنند که آرام‌‌آرام در حال شکل‌‌گیری بودند. اگرچه بسیاری از زنان روستایی تجربۀ حضور در محیط کاری را ندارند، ترجیح می‌‌دهند تربیت و آموزش فرزندان خود را به نهادهای مدرن بسپارند. انجام وظایف خانه‌‌داری و مدیریت امور خانه، به زنان، فرصت تربیت و آموزش همه‌‌جانبۀ فرزندان را نمی‌‌دهند. با تغییر فرهنگ جامعه و خانواده‌‌ها، تصمیم‌‌گیری مشارکتی در امور خانه و فرزندان وجود دارد. بسیاری از وظایف دیگر به زنان منحصر نیست و همکاری و مشارکت در خانواده، وظایف خانوادگی زنان را آسان‌‌تر از قبل کرده است. زنان روستایی دیگر به کارهای سخت و طاقت‌‌فرسا مشغول نیستند. اوقات آنها در خانه و به انجام امور خانه‌‌داری محدود شده است. برخی از میانسالان اوقات فراغت خود را به قالی‌‌بافی مشغول‌‌اند تا ضمن پرکردن اوقات خود، از این راه درآمدی نیز کسب کنند. همچنین تجربۀ زندگی اجتماعی و آگاهی از شرایط زندگی، دگرگونی‌‌های ایجادشده در عرصه‌‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، آنها را ترغیب می‌کند تا به احقاق حقوق بپردازند. آنها سعی می‌‌کنند کمبودها و کاستی‌‌های موجود در روستاهای خود را به گوش مسئولان برسانند و برای دست‌یابی به آنها تلاش می‌‌کنند؛ زیرا آنها معتقدند همگام با مدرن‌‎شدن جوامع، دست‌یابی به امکانات مدرن، به آنها فرصت شکوفایی می‌‌دهد و آنها قادر خواهند بودند نقش‌‌ها و وظایف خود را بهتر از قبل انجام دهند.

در زمینۀ نقش فرهنگی زنان، آموزش زنان و دختران و همچنین اشتغال آنها، وضعیت زناشویی زنان در ایران به‌ویژه روستاهای بررسی‌شده را تغییر داده است. افزایش میزان طلاق، دیررسی ازدواج و تجرد قطعی، اگرچه بیان‌کنندۀ حرکت جامعه به‎سمت توسعه‌‌یافتگی است، ورود زنان به این دنیای مدرن و توسعه‌‌یافته، با تضادها، استرس‌‌ها و تشویش‌‌های متعددی همراه است. یکی از دلایل این مسئله این است که با وجود مظاهر دنیای مدرن، زنان زندگی در دنیای مدرن واقعی را تجربه نمی‌‌کنند. باورها و سنت‌‌های موجود در برخی خانواده‌‌ها، عبور از این مرحله را برای زنان دشوار کرده است. همچنان که در روستاهای بررسی‌شده زنان نسل اول و دوم، اعتقادات و باورهای سنتی خود دربارۀ دختران را حفظ می‌کنند و مانع حضور آنها در فعالیت‌‌های جمعی و دوستانه می‌‌شوند. آموزش زنان، اشتغال و عوامل دیگر سبب خودآکاهی زنان شده است. آنها در زمینۀ ازدواج و همسرگزینی اختیار و اراده دار‌ند. آشنایی و معاشرت قبل از ازدواج، گرایش به ازدواج با غیرفامیل، گرفتن حقوقی به‌جز آنچه در عقدنامه برای زنان آمده است و ... همه نشان می‌دهند امروزه بسیاری از زنان حاضر نیستند مانند مادرانشان در هر شرایطی به زندگی‌کردن ادامه دهند. آنها تمایل دارند زندگی‌‌شان را خود بسازند و از آن حداکثر لذت را کسب کنند. حتی زمانی هم که ازدواجشان با معیارهایشان مطابقت ندارد، حاضر به ادامۀ زندگی نیستند و به زندگی مشترک خود پایان می‌‌دهند. همچنان که در روستاهای بررسی‌‎شده، برخی زنان روستایی، پس از جدایی، امکان ازدواج دوباره را دارند و به زندگی عادی خود برمی‌‌گردند. در زمینۀ نقش اقتصادی زنان، اولین چیزی که به ذهن تداعی می‌‌شود، اشتغال آنان است. اگرچه طبق اطلاعات مرکز آمار ایران، تعداد زنان شاغل از سال 1335 تا به امروز افزایش پیدا کرده است، اولین کسانی که از کار اخراج می‌شوند، زن‌‌ها هستند. امکان تنوع شغلی برای زنان محدود است. در روستاها نیز اگرچه زنان در پیچیده‌‌ترین کارهای فنی و حتی سخت‌‌ترین کارهای کشاورزی و دامداری قادرند همپای مردان کار کنند، نمی‌‌توانند در مناسبات بازار به ایفای نقش بپردازند. آنها هیچ‌‌گاه مانند مردان قادر نبودند در دادوستد محصولات کشاورزی و دامی نقش ایفا کنند. نقش زنان روستایی در اقتصاد خانواده بیشتر به فرآوری و فروش محدود محصولات معطوف است. دادوستد با شهر و سایر روستاها، کاری مردانه تلقی می‌‌شود. ازسوی دیگر، وابستگی دولت به درآمدهای نفتی، تولید را در کشورمان تضعیف کرده است. نبود فرهنگ تولید صنعتی، فرصت‌‌های شغلی را از زنان گرفته است؛ در حالی ‌‌که، در کشورهای توسعه‌‌یافته تلاش می‌‌شود از نیروی کار همۀ جمعیت فعال استفاده شود و هیچ نیروی بالقوه‌‌ای کنار گذاشته نشود؛ ولی در کشور ما سرمایه‌‌داران حاضر نیستند سرمایۀ خود را در مناطق روستایی هزینه کنند. نتیجۀ چنین امری، مهاجرت نیروی تحصیلکرده از روستاها، خالی‎‌شدن روستاها، سالمندی جمعیت، دیررسی ازدواج و ... است. رشد شهرنشینی، افزایش سواد و تحصیلات عالی زنان، آگاهی از حقوق خود و افزایش ارتباطات و تعاملات اجتماعی، سبب رشد فعالیت‌‌های سیاسی زنان شده است. شرکت زنان روستایی در انتخابات، راهپیمایی‌‌ها و ... در حال حاضر نمونه‌‌هایی از مشارکت‌‌های سیاسی آنان است. برخی از زنان روستایی، با داشتن توان تجزیه‌وتحلیل و درک مسائل، می‌‌توانند شایستگی لازم برای حضور در رده‌‌های بالای سیاسی را کسب کنند. همچنان که بین زنان بررسی‌شده، نمونه‌‌هایی وجود داشتند که برای دست‌یابی به سمت‌‌های گوناگون مانند دهیارشدن تلاش می‌‌کردند. با این تفاسیر، تغییرات در نقش زنان از الزام جامعۀ جدید نشئت می‌گیرد. با تأثیرگرفتن از چنین روندی، از فعالیت‌‌های جمعی و گروهی زنان که مستلزم شادزیستی آنان است، کاسته شده و فردگرایی که از ویژگی‌‌های جامعۀ مدرن است، در مناطق روستایی غلبه یافته است.

نتایج حاصل از پژوهش دربارۀ مشارکت زنان نسل اول و دوم در کشاورزی و دامپروری و داشتن دانش در زمینۀ کاشت محصولات و فرآوری مواد غذایی، با نتایج پژوهشگرانی چون ایبنف (2012)، یوگبوما (2014) و ویرجینیا و همکاران (2016) همسوست. زنان در زمینۀ تولید مواد غذایی، نقش خاص و نانوشته‌‌ای دارند که قادرند امنیت غذایی خود و خانواده را تضمین کنند. این نقش را زنان نسل اول از مادران خود آموخته‌‌اند که چگونه در کار کشت و زرع به همسران خود کمک کنند و گاه از مردان پیشی گیرند. دخترانی که تحصیل می‌کنند، به‌‎طور محدود در گل‌‌چینی نقش دارند. نسل جدید در زمینۀ کشاورزی و دامداری تخصصی ندارند. یکی از دلایل این مسئله، کمبود فعالیت‌‌های کشاورزی و دامی است. مصرف‌‌گرایی خانواده و خرید احتیاجات خود از شهر نیز بر این امر دامن زده است. دختران روستایی ترجیح می‌‌دهند درس بخوانند و یا به آموزش‌‌های محبوب خود بپردازند. در بسیاری از موارد، مادران نیز به دختران در رسیدن به اهدافشان کمک می‌کنند. همچنین باید افزود که مشارکت اجتماعی زنان در مناطق روستایی به‌طور عمده به‌صورت مشارکت‌‌های سنتی و مذهبی، مشارکت در مراسم مولودی، هیئت‌‌های مذهبی و خانۀ بهداشت بوده است که نوعی مشارکت منفعلانه محسوب می‌‌شود؛ به عبارت دیگر، میزان مشارکت اجتماعی آنها در بعد غیررسمی بیشتر از مشارکت آنها در بعد رسمی است که با نتایج پژوهش وثوقی و یوسفی‎‌آقابین (1384) همسوست. همکاری‌‌های خودانگیخته بین زنان روستایی به‌طور چشمگیری کاهش یافته است. این مسئله به کاهش فعالیت‌‌های کشاورزی مربوط است. در دوره‌‌ای که کشاورزی به‎‌صورت گسترده در روستاهای بررسی‌شده رواج داشت، زنان با همیاری‌‌های سنتی بین خود، تا اندازه‌ای وظایف خود را تعدیل کردند و با همکاری یکدیگر سعی در ایفای این نقش‌‌ها داشتند. دختران جوان تلاش می‌‌کنند با مشارکت در فعالیت‌‌های مذهبی، نقش اجتماعی خود را در قالب همکاری‌‌های خودانگیخته بازتولید کنند. همچنین آنها با کار در بیرون از خانه، خود را عنصری فعال و خلاق در جامعه معرفی می‌کنند. در زمینۀ اینکه مشارکت سیاسی زنان به مشارکت در رأی‌‌گیری‌‌ها محدود است، می‌‌توان گفت پزوهشگرانی چون محمدی‌‌اصل (1383) نیز به این نتیجه دست یافته‌‌اند. زنان در روستاهای بررسی‌شده هیچ‌‌گاه سمت سیاسی نداشتند. در سال‌‌های اخیر، حضور در جلسۀ شوراهای مسجد، سبب شنیده‌شدن خواسته‌‌هایشان شده است. در عین ‌‌حال که زنان از عنصر غیررسمی نیز برای شنیده‌شدن خواست‌‌ها و نیازهایشان استفاده و با مطرح‌کردن نظرهای خود به زنان دهیاران و اعضای شورا، در مسائل روستاها اعمال نظر می‌‌کنند.

طبق یافته‌‌ها، شادی در ارتباط با جامعه، گروه و در جمع محقق می‌‌شود. در غیر این‌‌ صورت، شادی تنها جنبه‌‌ای از حالات درونی افراد است که با معانی و اهداف جمعی همراه نیست؛ در حالی‌‌ که باید شادی را عضوی از چارچوب مفهومی رضایت از زندگی، اعتماد اجتماعی، کیفیت زندگی، امنیت اجتماعی و ... دانست که بدون آن، رسیدن به توسعه امکان‌‌پذیر نخواهد بود. در پرتو روابط جمعی و مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی بین افراد تقویت می‌شود و تعاملات سازنده، شادی حاصل‌شده و افراد از بودن کنار یکدیگر لذت خواهند برد. همان گونه که گویلن رویو و ولازکو (2005) و کووما هونکانن و همکاران (2004) نیز بیان کردند که مشارکت در جمع و عضوشدن در گروه‌‌ها، شادی روستاییان را دوچندان خواهد کرد. نتایج پژوهش حاضر نشان می‌‌دهند برخی از تعاملات زنان روستایی در پرتو فعالیت‌‌های جمعی آنها در زمینۀ کشاورزی و دامداری حاصل می‌‌شد. کاهش چنین فعالیت‌‌هایی، از مشارکت‌‌های جمعی زنان که سبب خلق شادی برایشان می‌‌شد، کاسته است. نقش‌‌های زنان دچار دگرگونی شده و همیاری‌‌ها و همکاری‌‌های سنتی زنان را - که مشارکت جمعی آنها را برمی‌‌انگیخت - کمرنگ کرده است. از بین رفتن مکان‌‌های دورهمی زنان و جایگزین‌نشدن مکان‌‌های جدید نیز دلیلی بر حضورنداشتن زنام به‌صورت جمعی است. بسیاری از مراسم شادی‌‌آفرین در روستا به فراموشی سپرده و جشن‌‌ها و مراسم شاد به چند مراسم مذهبی و غیرمذهبی در طول سال خلاصه شده است. مسائل اقتصادی، غلبۀ روحیۀ تجمل‌‌گرایی و ... نیز در کاهش تعاملات جمعی زنان مؤثر بوده است؛ درنتیجۀ چنین روندی، از میزان شادی زنان کاسته شده است. زنان نسل اول خود را انسان‌‌های شادتری می‌‌دانند و عقیده دارند همکاری‌‌های جمعی زنان در گذشته با وجود کمبود امکانات، روحیۀ شادی را برای آنها ایجاد می‌‌کرد. تنهایی و خانه‌‌نشینی این زنان در زمان حال، عامل اصلی بیماری‌‌های جسمی و روحی آنان است. این گروه از زنان سعی می‌‌کنند با دورهمی‌‌های مقطعی مانند کوچه‌‌نشینی و یا حضور در مراسم مذهبی، شادی را برای خود و همسالانشان خلق کنند. زنان نسل دوم، زندگی جمعی مادران و فردگرایی دخترانشان را درک کرده‌اند. آنها نیز تلاش می‌‌کنند بهره‌‌گیری از آموخته‌‌های خود مانند بافت قالی، از دغدغه‌‌های روزمره جدا شوند و با شرکت در مراسم مقطعی و محدود روستا، شادی برای خود ایجاد کنند. نسل سوم را دختران جوانی تشکیل می‌‌دهند که کاهش شادی خود را در کمبود امکانات و تجهیزات محل زندگی خود می‌‌دانند. بخش دیگر نداشتن شادمانی به فرهنگ موجود در روستا مربوط ست که به آنها اجازۀ رفت‌و‌آمد آزادانه با همسالان را نمی‌‌دهد. فردگرایی در زندگی این گروه از زنان غلبه دارد؛ با این ‌‌حال، آنها تلاش می‌‌کنند با بهره‌‌گیری بهینه از اوقات فراغت خود (ملاقات دوستان، مسافرت‌‌های دوستانه، شرکت در مراسم مذهبی و ...)، لحظات شادی را در جوار دوستان و همسالان تجربه کنند. برخی از آنها با تحصیل و اشتغال و به‌دنبال آن خودکفایی اقتصادی، سعی در بهبود شرایط زندگی خود دارند و از این طریق تلاش می‌‌کنند شادی را در عرصۀ زندگی خود ایجاد کنند.

طبق ادبیات نظری پژوهش، زنان در طول زندگی خود به ایفای نقش‌‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و خانوادگی می‌‌پردازند. در روستاهای بررسی‌شده نقش خانوادگی زنان برجسته‌‌تر است. خودکفانبودن زنان ازنظر اقتصادی، نشان‌دهندۀ نقش محدود زنان در اقتصاد خانواده است. برخی از زنان نیز که به قالی‌‌بافی و یا امور دیگر اشتغال دارند، درآمد خود را صرف زندگی می‌کنند. نقش سیاسی زنان به رأی‌‌گیری‌‌ها محدود است. نقش اجتماعی زنان با حضور گسترده در فعالیت‌‌های مذهبی نمود دارد؛ ولی حضور آنها در اجتماع و ایفای نقش اجتماعی بسیار محدود است؛ زیرا زنان قادر نیستند پس از تحصیل وارد بازار کار شوند. اگرچه باورهای غلط دربارۀ تحصیل دختران از بین رفته است، هنوز هم محدودیت‌‌هایی برای تحصیل آنها وجود دارد که نبود امکانات از مهم‌ترین آنهاست.

با مرور ادبیات نظری و تجربی، می‌‌توان به نظریه‌‌هایی دست یافت که ارتباط نزدیک‌‌تری با موضوع مطالعه‌شده دارند و قادرند مسائل روزمره و معمولی زندگی افراد را ترسیم کنند. در پژوهش حاضر، درک بومی زنان از مفهوم شادزیستی و دلایل کاهش شادی زنان در روستاهای بررسی‌شده نشان می‌دهد این مسئله در دهستان جوشق، عوامل، پیامدها و راهبردهای مختلفی دارد که خاص این منطقه است. شادزیستی با آن دسته از متغیرهای اجتماعی‌‌ تعریف شده است که هر یک به‌‎تنهایی می‌‌توانند مترادف با آن در نظر گرفته شوند؛ رضایت از زندگی یکی از این متغیرهاست. رضایت از خود، همسر، فرزندان، شرایط اقتصادی خانواده و خشنودی از حضور در جمع خانواده، زنان را قادر به تحمل شایط سخت زندگی کرده است. بسیاری از زنان روستایی، مشکلات زندگی را تحمل و خود را وقف زندگی‌‌شان کرده‌اند و برای رفع کمبودهای آن تلاش می‌‌کنند. آنها از بودن در کنار خانواده لذت می‌‌برند. همان گونه که اپیکور بیان می‌‌کند هدف غایی و نهایی انسان‌‌ها، لذت‎‌بردن از زندگی است. زنان نیز سعی در کسب لذت و زدودن رنج، درد و اضطراب از خود و اطرافیانشان‌اند. بسیاری از آنها از محیط زندگی خود (روستا) لذت می‌‌برند. اگرچه کمبود امکانات، مشکلات متعددی را برای زنان ایجاد می‌‌کند، حاضر نیستند از آرامش و آسایش روستا بگذرند. آنها برای دست‌یابی به روستای توسعه‌‌یافته تلاش و ایده‌‌ها، آرمان‌‌ها و خواست‌‌های خود را مطرح و به‌منزلۀ نیمی از افراد فعال در روستا، اعمال نظر می‌‌کنند. برخورداری از امکانات، قابلیت‌‌های زنان را شکوفا و از توانمندنبودن آنها جلوگیری می‌‌کند. توانمندی زنان در عرصه‌‌های مختلف به عقیدۀ آمارتیاسن، از محرومیت اجتماعی و نارضایتی زنان می‌‌کاهد و در افزایش میزان رضایت آنها نقش عمده‌‌ای را ایفا می‌‌‌کند. طبق نتایج حاصل‌شده، شادزیستی، مؤلفه‌‌های دورهمی‌‌های زنانه، حضور در جمع دوستان، آشنایان و اقوام، حضور در مراسم و مکان‌‌های مذهبی، کار و فعالیت‌‌های زنانه، خوشبختی، نبود استرس‌‌ها، نگرانی‌‌ها و بی‌‌قراری‌‌ها و اضطراب‌‌ها، کمک و همیاری بین زنان، داشتن نعمت سلامتی چه از‌لحاظ روحی و چه جسمی، داشتن روحیۀ شاد و قوی، لذت از زندگی و حضور در مراسم جشن و شادی را دارد که نشان می‌دهد درک بومی مفهوم شادزیستی، از مفاهیم ارائه‌شده در ادبیات نظری غنی‌‌تر است. این مفهوم بومی از شادزیستی خاص روستاهای بررسی‌شده است و ممکن است در بقیۀ نقاط کشور معنا و مفهوم متفاوتی داشته باشد. تحولات نقشی ایجادشده در سه نسل از زنان، از میزان فعالیت‌‌های گروهی و خودانگیختۀ آنان کاسته است. در این میان، عوامل دیگری چون خشکسالی، کمبود آب و کم‌‎شدن فعالیت‌‌های کشاورزی و دامپروری، در کاهش سطح تعاملات زنان روستایی دخیل بوده است. با محدودشدن سطح تعاملات زنان روستایی به فعالیت‌‌های مذهبی و فصلی‌شدن آن، از سطح شادی آنها کاسته شده و ره‌‌آورد آن، بیماری‌‌های جسمی و روانی متعدد برای زنان بوده است.

بر پایۀ یافته‌‌های حاصل از پژوهش می‌‌توان برای افزایش شادی زنان راهکارهای زیر را ارائه کرد:

- کم‌‌آبی و خشکسالی و کم‌شدن فعالیت‌‌های کشاورزی از تعاملات و دورهمی‌‌های زنان کاسته و سبب مهاجرت نیروی کار جوان به شهرهای اطراف شده است. نبود کار و مهاجرت نیز از شرایط علّی پدیدۀ دیررسی ازدواج دختران محسوب می‌‌شود؛ بنابراین، ایجاد اشتغال در محیط‌‌های روستایی، راهکار عمده و اصلی است.

- در نظر گرفتن مکان‌‌هایی برای دورهمی‌‌های زنانه (چه مکان تفریحی و چه ورزشی) سبب می‌‌شود آنها برای ساعتی هرچند کوتاه، دوستان و آشنایان خود را ملاقات کنند و با حضور در کنار یکدیگر، ساعات مفرح و شادی را داشته باشند. این گردهمایی‌‌ها از دورهمی‌‌های مقطعی و فصلی زنان می‌‌کاهد و آنها را به تعاملات همیشگی تبدیل می‌‌کند.



[1] زنان روستایی دانش غنی نانوشته‌‌ای در زمینه‌‌های گوناگون دارند؛ این دانش در ایفای نقش‌‌های متعدد به آنان یاری ‌‌می‌‌رساند. برخورداری از این دانش از آن جهت در شادی زنان مؤثر است که زمینۀ کار گروهی و مشارکت جمعی آنان را فراهم می‌کند. حضور در جمع و استفاده از تجربۀ زنان در زمینه‌‌های مختلف، علاوه بر اینکه به آنها در ایفای نقش‌‌های متعدد یاری می‌‌رساند، روحیۀ شاد و بانشاط برای آنها به ارمغان می‌‌آورد.

[2] Dantiwada Taluka

[3] Mastitis

[4]Guillen-Royo & Velazco

[5]Koivumaa-Honkanen et al.

[6]Orden & Bradburn

[7] نتایج این پژوهش نشان می‌دهند غلبۀ موانع شادمانی به‌نوعی سبب طرد خودخواسته و تحمیلی زنان سرپرست خانوار خواهد شد. شرایط نامناسب گذشته و حال و پیش‌‌بینی آشفته از آینده‌‌ای مبهم، بستری را برای کاهش شادمانی فرآهم آورده و راهکارهای مقابله‌‌ای را در قالب احساس نابرابری، افسردگی و فشار روحی و روانی شکل داده و سبب ایجاد احساس بی‌‌‌انصافی دربارۀ خود و طرد اجتماعی شده است.

[8]  مشاهده در پژوهش حاضر به‌صورت عضوشدن در گروه زنان و مشارکت به‌منزلۀ فردی خارجی شناخته شده است. حضور در جمع زنان روستایی و دورهمی‌‌های آنها (حضور در خانه‌‌های روستایی، مساجد، حسینیه‌‌ها، امامزاده‌ها و ...) و مشاهدۀ تعاملات و ارتباطات زنان و همچنین ایفای نقش‌‌های آنان، در پیشبرد اهداف پژوهش راهگشا بود.

[9] منظور از یادداشت‌‌ها، مطالب دست‌نوشته یا تایپ‌شده به‌وسیلۀ نگارندگان برای یادآوری و یا رساندن اطلاع نیست؛ بلکه منظور از یادداشت، انواع مطالب تخصصی و مکتوب است که در آنها، تحلیل و جهت‌‌گیری تحلیل ثبت می‌‌شود. این یادداشت‌‌ها تحلیلی و مفهومی‌‌اند و نه توصیفی (اشتراوس و کربین، 1392: 237-235). نگارندگان با بهره‌‌گیری از یادداشت‌‌های تحلیلی که از ابتدای پژوهش آغاز می‌‌شود و در طول پژوهش ادامه می‌‌یابد، کلیت فرایند پژوهش را منعکس می‌کنند. آنها از یادداشت‌‌هایی بهره گرفتند که حاصل آن سه‌‌ گونه کدگذاری باز، محوری و گزینشی است. در جریان پژوهش، همۀ داده‌‌ها به‌صورت یادداشت ضیط و کدگذاری شدند. تحلیل پژوهش، حاصل تحلیل این یادداشت‌‌های تحلیلی و مفهومی است و درنهایت، تحلیل با این یادداشت‌‌ها انجام شده است.

آرگایل، م. (1383). روان‌شناسیشادی، ترجمۀ مسعود گوهر‌‎ی‌انارکی، حمیدطاهر نشاط‌‌دوست، حسن پالاهنگ و فاطمه بهرامی، اصفهان: جهاد دانشگاهی.
آقابابایی، ن. (1394). «نقش واسطه‌ای هدف در زندگی در رابطۀ جهت‌گیری دینی با شادی و رضایت از زندگی»، اسلام و پژوهش های روان‌شناختی، د 1، ش 2 (2)، ص 92-77.
آل‌آقا، ف. (1384). «شناسایی مشاغل درآمدزا برای زنان روستایی و تعیین نیازهای آموزشی و مهارت‌‌های متناسب با آن»، زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، د 3، ش 1 (11)، ص 169-147.
آیزنک، م. (1375). روا‌ن‌شناسیشادی، ترجمۀ محمد فیروزبخت و خلیل بیگی، تهران: بدر.
اشتراوس، الف. و کربین، ج. (1392). مبانی پژوهش کیفی: فنون و مراحل تولید نظریۀ زمینه‌ای. ترجمۀ ابراهیم افشار، تهران: نشر نی.
اعظم‌‎آزاده، م. و تافته، م. (1394). «منابع مطرودساز، طرد اجتماعی و احساس شادمانی زنان سرپرست خانواده»، زن در توسعه و سیاست، د 13، ش 3، ص 356-335.
براتلو، ف؛ رضایی، ع. و لعله‌ای، س. (1393). «تأثیر برنامه‌های فرهنگی و عقیدتی بر شادی و نشاط بانوان شاغل؛ مطالعۀ موردی: وزارت جهاد کشاورزی»، مدیریت فرهنگی، د 8، ش 25، ص 105-93.
براتی‌سده، ف. (1394). «افسردگی در زنان»، فصلنامۀ نقد کتاب (اخلاق علوم تربیتی و روان‌شناسی)، س 1، ش 3 و4، ص 138-131.
جانجانی، پ؛ مؤمنی، خ. و کرمی، ج. (1393). «رابطۀ امنیت اجتماعی و سبک زندگی با کیفیت زندگی و شادکامی زنان شهر کرمانشاه»، تحقیقات بالینی در علوم پیراپزشکی، د 3، ش 4، ص 256-247.
جوان، ج؛ یاسوری، م. رهنما، م. و احمدیان‌شالچی، م. (1387). «بررسی وضعیت اقتصادی زنان سرپرست خانوار روستایی؛ مطالعۀ موردی: منظومۀ روستایی مشهدقلی»، جغرافیا و توسعۀ ناحیه‌ای، د 7، ش 11، ص 35-19.
حسینی‌نثار، م. و شب‌افروزان، ص. (1394). «بررسی احساس شادکامی و عوامل مؤثر بر آن در بین مددجویان بهزیستی شهرستان رشت»، مدیریت فرهنگی، د 9، ش 30، ص 14-1.
خادمیان، ط. و فرجی، ط. (1391). «عوامل اجتماعی مؤثر در نشاط اجتماعی دانشجویان»، مطالعات جامعه‌شناختی ایران، د 2، ش 5، ص 38-19.
دارابی، م. (1394). «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مشارکت سیاسی زنان در استان همدان؛ مطالعۀ موردی: شهر نهاوند»، جامعه‌شناسی مطالعات جوانان، د 5، ش 17، ص 84-57.
ربانی، ع؛ ربانی، ر. و گنجی، م. (1390). «رویکردی جامعه‌شناختی به احساس شادمانی سرپرستان خانوار در شهر اصفهان»، مسائل اجتماعی ایران، د 2، ش 1، ص 35-1.
رضادوست، ک؛ فاضلی، ع. و مقتدایی، ف. (1393). «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر میزان نشاط در استان خوزستان»، توسعۀ اجتماعی، د 8، ش 4، ص 46-29.
زارع‌‌پور، ف؛ کمالی، م. علاقه‌بند، م. قیصری، م. و سرلک، ش. (1391). «بررسی میزان افسردگی و رابطۀ آن با ورزش در زنان بالای 20 سال»، مجلۀ دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی شهید صدوقی یزد، د 20، ش 1 (82)، ص 72-64.
صالحین، ش. (1382). «نحوۀ صرف وقت زنان روستایی»، زن در توسعه و سیاست، د 1، ش 7، ص 59-31.
عابدی، م. (1383). شادی در خانواده، تهران: مطالعات خانواده.
عامری، م؛ سهرابی‌رنانی، م. حسینی‌راد، م. و دائی، ف. (1393). «موانع مشارکت زنان در فعالیت‌های فرهنگی»، مدیریت فرهنگی، د 8، ش 24، ص 36-21.
عضدانلو، ح. (1384). آشنایی با مفاهیم اساسی جامعه‌‌شناسی، تهران: نشر نی.
علیرضانژاد، س. (1391). «تکنولوژی و زنان روستایی؛ مطالعه‌ای بر تحول نقش‌ها و ابزارهای تولیدی زنان شالیکار استان گیلان »، برنامه‌ریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، د 4، ش 12، ص 196-169.
علیزاده، س؛ محسنی، م. خانجانی، ن. و مؤمن‎‌آبادی، و. (1393). «همبستگی بین مشارکت اجتماعی زنان با کیفیت زندگی آنان در شهر کرمان»، مدیریت ارتقای سلامت، د 3، ش 2، ص 43-34.
عنبری، م. (1397). ستایش شادمانه، تهران: دانشگاه تهران.
عنبری، م. و حسنوند، الف. (1389). «رابطه فرهنگ پدرسالاری و مشارکت سازمان‌یافتۀ زنان در مدیریت روستایی؛ مطالعۀ موردی: زنان روستایی دهستان فیروزآباد در استان لرستان»، روستا و توسعه، د 13، ش 1، ص 153-131.
عنبری، م. و حقی، س. (1393). «بررسی عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر نشاط اجتماعی زنان؛ مورد مطالعه: زنان مناطق شهری و روستایی شهرستان دلیجان»، جامعه‌شناسی کاربردی، د 25، ش 1 (53)، ص 26-1.
غفاری، ر. و ترکی‌هرچگانی، م. (1390). «بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان و دختران در توسعۀ مناطق روستایی استان چهارمحال و بختیاری؛ مطالعۀ موردی: روستاهای بخش فارسان»، جامعه‌شناسی مطالعات جوانان، د 2، ش 3، ص 130-109.
غفاری، غ؛ نیک‌بین‌صداقتی، ف. و اسماعیل‌‎زاده، خ. (1391). «مشارکت اجتماعی زنان و تأثیر آن بر رفاه خانواده؛ مطالعۀ موردی: منطقۀ 9 شهر تهران»، زن و مطالعات خانواده، د 5، ش 18، ص 62-33.
فلیک، الف. (1387). درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمۀ هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
فیروزآبادی، الف. و فرضی‌زاده، ز. (1388). «بررسی مقایسه‌‌ای وضعیت گذشته و حال فعالیت‌های اقتصادی زنان روستایی در خانواده؛ مطالعۀ موردی: روستای میانده از توابع شهرستان صومعه‌‌سرا - استان گیلان»، توسعۀ محلی روستایی شهری، د 1، ش 1 (36)، ص 65-35.
کوئن، ب. (1387).مبانی جامعه‌‌شناسی، ترجمۀ غلامعباس توسلی، تهران: سمت.
محمدی‎اصل، ع. (1383). «موانع مشارکت سیاسی زنان در ایران»، رفاه اجتماعی، د 3، ش 12، ص 130-93.
مشیری، ر؛ مهدوی حاجیلویی، م. و علیایی، م. (1388). «بررسی نقش سواد و نیروی کار زنان در درآمد خانوار روستایی؛ مطالعۀ موردی: زنان روستایی دیواندره استان کردستان»، جغرافیا و توسعه، د 7، ش 14، ص 82-69.
نامدار، م. (1389). «عوامل مؤثر براشتغال زنان همراه با ورود فناوری‌های نوین به عرصۀ اقتصاد روستایی؛ مطالعۀ موردی کمباین داران استان فارس»، روستا و توسعه، د 13، ش 2، ص 128-103.
نصرتی‌نژاد، ف؛ سخایی، الف. و شریفی، ح. (1394). «مطالعۀ رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی جوانان و میزان شادکامی آنان»، مطالعات توسعۀ اجتماعی - فرهنگی، د 4، ش 2، ص 167-143.
نعیمی، الف؛ نجف‌‌لو، پ. صلاحی‌‌مقدم، ن. و گلباز، س. (1394). «عامل‌های مؤثر بر مقدار مشارکت زنان روستایی گرمسار در فعالیت‌های روستایی»، زن و جامعه، س 8، ش 1 (29)، ص 22-1.
نوری زمان‌آبادی، هـ. و علی‌محمدی، ن. (1388). «تحلیلی بر فعالیت‌های اقتصادی زنان روستایی؛ مطالعۀ موردی: منطقۀ براآن - شهرستان اصفهان»، جغرافیا و برنامه‌‌ریزی محیطی ، د 20، ش 2 (34)، ص 104-87.
هادیان، الف. و سحرخیز، ع. (1385). «تعیین سهم اقتصادی زنان روستایی در فعالیت‌های امور دام؛ مورد مطالعه: شهرستان جهرم»، مجلۀ پژوهشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان؛ ویژه‌نامۀ اقتصاد، د 21، ش 2، ص 39-21.
هزارجریبی، ج. و مرادی، س. (1393). «نشاط اجتماعی و عوامل مرتبط با آن؛ مطالعه‌ای در بین دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی»، مطالعات ملی، د 15، ش 4 (60)، ص 26-3.
وثوقی، م. و یوسفی‌آقابین، الف. (1384). «پژوهشی جامعه‌شناختی در زمینۀ مشارکت اجتماعی زنان روستایی روستای آغکند شهرستان میانه»، مجلۀ علوم انسانی، د 12، ش 3، ص 139-123.
وحیدا، ف؛ بهیان، ش. هاشمیان‌فر، ع. و حضرتی، س. (1394). «بررسی عوامل جامعه‌شناختی مؤثر بر شادمانی با تکیه بر احساس امنیت اجتماعی؛ مورد مطالعه: شهر کرمان»، مطالعات جامعه‌شناختی شهری (مطالعات شهری)، د 6، ش 17، ص 28-1.
وحیدا، ف؛ ودادهیر، الف. و فرنام، م. (1393). «نشاط عمومی در زندگی اجتماعی - فرهنگی شهر: مطالعه‌ای با رویکرد تئوری کیفیت اجتماعی در شهر اردبیل»، مطالعات جامعه‌شناختی شهری (مطالعات شهری)، د 4، ش 11، ص 34-1.
Adesiji, G. B. Olarewaju, K. D. Olaleye, R. S. & Komolafe, S. E. (2015) Assessment of indigenous methods of processing shea butter among women in ilorin east local government area of kwara state, nigeria. Journal of Agricultural Sciences (Belgrade), 60 (2), 199-210.
Davis, D. K. Quraishi, K. Sherman, D. Sollod, A. & Stem, C. (1995) Ethnoveterinary medicine in afghanistan: an overview of indigenous animal health care among pashtun koochi nomads. Journal of Arid Environments, 31 (4), 483-500.
Guillen-Royo, M. & Velazco, J. (2005) Exploring the relationship between happiness, objective and subjective well-being: evidence from rural thailand. Paper Presented at the Capabilities and Happiness Conference, 16, 1-45.
Gurr, T. R. (2003). Why Men Rebel. Princeton, N.J: Princeton University Press.
Ibnouf, F. O. (2012) The value of women's indigenous knowledge in food processing and preservation for achieving household food security in rural sudan. Journal of Food Research, 1(1), 238-253.
Koivumaa-Honkanen, H. Koskenvuo, M. Honkanen, R. J. Viinamäki, H. Heikkilä, K. & Kaprio, J. (2004) Life dissatisfaction and subsequent work disability in an 11-year follow-up. Psychological Medicine, 34 (2), 221-228.
Matsa, W. & Mukoni, M. (2013) Traditional science of seed and crop yield preservation: exploring the contributions of women to indigenous knowledge systems in zimbabwe. International Journal of Humanities and Social Science, 3 (4), 234-245.
Ndlangamandla, M. M. (2014) Contribution of Indigenous Knowledge Use on the Livelihood of Rural Women in the Lowveld Region of Swaziland: A Case Study of Handicrafts.Doctoral Dissertation. University of South Africa.
Okoye, J. I. & Oni, K. (2017) Promotion of indigenous food preservation and processing knowledge and the challenge of food security in africa. Journal of Food Security, 5(3), 75-87.
Oloko, M. Mamman, M. & Ekpo, R. (2017) Underscoring the role of nigerian rural women in environmental protection: lessons from makarfi in kaduna state, nigeria. African Journal of Environmental Science and Technology, 11 (5), 213-218.
Orden, S. R. & Bradburn, N. M. (1969) Working wives and marriage happiness. American Journal of Sociology, 74 (4), 392-407.
Shastri, H. D. Beena, P. Santosh, A. & Joshi, K. M. (2015) Identification of indigenous knowledge of herbs used by rural women in dantiwada taluka. International Journal of Innovative Science, Engineering & Technology, 3 (5), 290-292.
Shastri, H. D. Beena, P. Santosh, A. & Joshi, K. M. (2016) Identification of indigenous knowledge of herbs used by rural women in dantiwada taluka. Annals of Pharmacyand Pharmaceutical Sciences, 6 (1 & 2), 43-45
Tamang, J. P. Chettri, R. & Sharma, R. M. (2009) Indigenous knowledge of northeast women on production of ethnic fermented soybean foods. Indian Journal of Traditional Knowledge, 8 (1), 122-126.
Ugboma, M. U. (2014) Availability and use of indigenous knowledge amongst rural women in nigeria. Chinese Librarianship: An International Electronic Journal, 38 (8), 60-67.
ُVirginia, P. Pallavi, S. & Neda, S. (2016) Assessment of household food insecurity among the rural population of allahabad district. International Journal of Home Science, 2 (2), 353-355.