Environmental Non-Governmental Organizations and Ways for Attracting New Members (A study of Tehran’s Non-Governmental Organizations Using the Fundamental Theory Approach)

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD student in Sociology, Department of Social Sciences - Sociology, Faculty of Literature, Humanities and Social Sciences, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran

2 Associate Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Humanities and Social Sciences, University of Mazandaran, Babolsar, Iran

3 Associate Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Social Sciences, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.

4 Assistant Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Humanities, Garmsar Branch, Islamic Azad University, Garmsar, Iran.

Abstract

Introduction:
Today, environmental issues have affected human life in the world, including Iran. Environmental problems are mainly the result of human use of natural resources and improper treatment of the environment, including the inappropriate use of fossil fuels. To achieve sustainable development, specifically in the field of energy, the knowledge of the correct ways of using natural resources and non-profit behaviors towards the environment, as well as proper ways to protect it must be considered. Given that new development approaches emphasize the need for the participation of all individuals and different groups in society, the role of environmental non-governmental organizations in achieving these goals, protecting the environment, and reducing vulnerability is very important. The purpose of the present study was to analyze the strategies of environmental non-governmental organizations in climate change and energy adaptation programs with a focus on an urban area.
 
 
Materials and Methods:
The approach of this research was interpretive. This study was conducted using contextual theory. Participants in this study were selected using purposive sampling in the form of snowball sampling, based on which 16 members of environmental non-governmental organizations in Tehran in 2019 were selected. Sampling in this study continued until it reached theoretical saturation. Accordingly, at the end of 16 interviews, data saturation was obtained. The data were collected using semi-structured interviews and analyzed using open, axial, and selective coding steps. In open coding, the data were first grouped into separate lines and categories, and a code or concept was attached to them. In the axial coding stage, the related raw codes were subdivided in terms of features and concepts. At this stage, the categories were connected as a network, and finally, the main categories and the core category emerged in addition to a paradigm model were extracted. The extracted paradigm model was divided into four parts: causal conditions, intervening conditions, strategies, and consequences. The four parts were formed around the central phenomenon.
 
Discussion of Results and Conclusions:
Data analysis showed that the causal conditions affecting the ways of attracting the participation of non-governmental organizations and the causes of the phenomenon of persuasion and related strategies were a sense of responsibility for the environment, scientific and executive ability of members, self-efficacy, and belief in the effect of individual action (effectiveness). Also, the intervening conditions affecting the phenomenon of persuasion were the weakness of society in the field of awareness (about individual duties, environmental knowledge, and status quo), lack of appropriate contexts in the society, weakness in group interactions, lack of proper infrastructure in buildings, and restrictions on laws. Besides, the results showed that the strategies adopted by non-governmental organizations were training and promotion of environmental knowledge at both intra-organizational and extra-organizational levels, improving local knowledge, fear and hope (the promise of a better future and fear of potential risks), sustainable local change (empowerment, alternative jobs, the formation of a local organization), profit and creating consensus between policymakers and active energy actors for legitimacy, division at the government, industry and university levels.
The consequences of adopting these strategies were raising the level of awareness, responsibility, empowerment and independence of local communities, earning money, and prosperity of ecotourism. In general, the results of the present study showed that the main method of members of environmental groups to attract the participation of target groups was persuasion. To achieve this, the members of the non-governmental organizations have focused their efforts on educating and benefiting various groups. The results of this study can help other environmental agencies and government organizations to use the various capacities of environmental agencies.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

مسائل محیط‌زیستی و بحران‌های ناشی از آن، در دهه‌های اخیر همواره زنگ خطری بوده‌اند تا با ایجاد نگرانی نسبت به نحوۀ تعامل انسان‌ها با محیط زیست، آنها را به تکاپو برای حل این معضلات وادار کنند. راه‌حل‌های مقابله با این مشکلات و کاهش آنها نیز مستلزم تغییر رفتار انسانی است. نتایج پژوهش‌های مختلف نشان داده‌اند این تغییر مستلزم مشارکت اجتماعی است؛ زیرا انسان ملزم است برای جبران غفلت‌های خود نسبت به محیط‌ زیست، تلاش‌های جدی انجام دهد. تلاش‌های بین‌المللی زیادی برای حل مشکلات محیط‌زیستی انجام گرفته است که ازجمله مهم‌ترین آنها مشارکت برای حفاظت از محیط ‌زیست است (Alp et al., 2006). در این زمینه، پژوهش حاضر مشارکت اجتماعی سمن‌های محیط‌زیستی در زمینۀ مصرف پایدار انرژی را بررسی می‌کند. مشارکت اجتماعی به آن دسته از فعالیت‌های ارادی دلالت دارد که ازطریق آن اعضای یک جامعه در امور محله، شهر و روستا شرکت و به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شکل‌دادن به زندگی اجتماعی خود اقدام می‌کنند. انجمن‌های داوطلبانه مهم‌ترین عرصۀ شکل‌گیری و ساماندهی فعالیت‌های مشارکتی در جامعه محسوب می‌‌شوند (غفاری و نیازی، 1386: 16) و برنامه‌ریزی‌های مشارکتی، بر افزایش مشارکت شهروندان در توسعه تأکید دارند. صاحب‌نظران معتقدند مشارکت برای توسعه، جلب حمایت عمومی و تلاش برای تغییر الگوهای رفتاری برای توسعۀ پایدار، موضوع مهمی است. این امر به‌‌ویژه در کشورهای درحال‌توسعه، به‌منزلۀ بخشی از فرایندهای مردم‌سالارانۀ معطوف به شکل‌گیری جوامع برخوردار، صلح‌آمیز و برابر و حیاتی است (Sagaris, 2018: 403). یکی از راه‌حل‌ها در پاسخ به چالش‌های موجود و جلب مشارکت، تشکیل گروه‌های محیط‌‌زیستی و توسعۀ آنهاست؛ زیرا بسترسازی برای جلب مشارکت و ایجاد فرهنگ محیط‌زیستی، با توجه به چندبُعدی بودن مسائل محیط‌زیست، به‌تنهایی به‌وسیلۀ اشخاص میسر نیست؛ بنابراین، نیاز است تا این امر با مشارکت دیگران و به‌صورت گروهی انجام شود. برخی صاحب‌نظران معتقدند گروه‌های محیط‌زیستی مؤثرترین کارآفرینان برای دست‌یابی به تغییرات گسترده در رفتارهای محیط‌زیستی‌اند (943 :Babcock, 2009). برای رسیدن به پایداری محیط ‌زیست، باید تحول و تغییر اساسی در فرهنگ محیط‌زیستی مردم محلی ایجاد شود تا آنها با آگاهی بتوانند رفتاری مسئولانه نسبت به محیط ‌زیست اطرافشان در پیش گیرند (محرم‌نژاد و حیدری، 1385: 70)؛ به همین دلیل، آموزش و ایجاد زمینه‌‌های علاقه‌مندی به مشارکت در حفاظت محیط ‌زیست در بسیاری از جوامع ازطریق سازمان‌های غیردولتی محیط‌زیستی صورت می‌پذیرد (Doh, 2009: 3 & Yaziji).

در ایران سازمان‌های غیردولتی نقش مهمی در تقویت پایه‌های یک جامعۀ مدنی نوظهور دارند (2 :Mostashari, 2005). فعالیت سازمان‌های غیردولتی در زمینۀ افزایش آگاهی‌های محیط‌زیستی، جلب مشارکت و تقویت سرمایۀ اجتماعی، سبب توسعۀ ظرفیت‌های مردم محلی در جهت حفاظت از محیط زیست شده است (Vadaon, 2013). برخی از کارکردها و مزایای این سازمان‌ها عبارت‌اند از: دست‌یابی و بسیج جوامع دورافتاده، توانمندسازی افراد فقیر برای کنترل زندگی خود و تقویت همکاری با مؤسسات محلی، انجام پروژه‌هایی با هزینۀ کمتر و کارآمدتر از سازمان‌های دولتی و ارتقای توسعۀ پایدار (Kavitha, 2017: 75). نقش فعالیت‌های انسانی در بروز تغییرات جهانی آب‌وهوا و ازسویی، نقش عوامل انسانی در سیاست‌های مقابله و درنهایت، الزامات جهانی و محلی، ازجمله دلایل اصلی لزوم توجه جامعه‌شناسی ایران به مسئلۀ تغییرات آب‌وهوا هستند. درک و آگاهی از نحوۀ انطباق و سازگاری مردم در رویارویی و مقابله با پیامدهای تغییرات آب‌وهوا، نحوۀ واکنش مردم نسبت به این تغییرات و میزان حمایت آنها از سیاست‌های معروف به سازگاری و انطباق، بسیار اهمیت دارد. با وجود نقش برجسته و بسیار مهم مشارکت سمن‌های محیط‌زیستی در تحقق سیاست‌های مقابله با تغییرات آب‌وهوا ازجمله انرژی، در مطالعات پیشین به سازوکارهای این سمن‌ها دربارۀ چگونگی جذب افراد و گروه‌های مختلف اجتماعی برای فعالیت‌های محیط‌زیستی پرداخته نشده است.

بررسی نقش سمن‌ها، به‌ویژه در کلان‌شهرها – نظیر تهران - بیش از شهرهای کوچک اهمت دارد. در شهرهای کوچک، مردم به‌راحتی به شناخت اعضای سمن‌ها دست می‌یابند، منافع مشارکت را به‌سرعت مشاهده می‌کنند و درنتیجه، موفقیت سمن‌های محیط‌زیستی، راحت‌تر و دردسترس‌‌تر می‌نماید. در مقابل، در شهرهای بسیار بزرگ مثل تهران، جلب مشارکت گروه‌های مختلف به‌‌ویژه در بسترهای از قبل آماده نشده – مثل مدارس - همواره میسر نبوده است و از چالش‌های دائمی سمن‌ها به حساب می‌آید. علاوه بر این، تهران شهری با مشکلات بسیار متعدد محیط‌زیستی است که رفع این مشکلات و چالش‌های مرتبط با آن از عهدۀ سازمان‌های رسمی به‌تنهایی و بدون مشارکت سمن‌ها و مردم برنمی‌آید. در این زمینه، پژوهش حاضر قصد دارد به پرسش‌های زیر پاسخ دهد: 1. سمن‌های محیط‌زیستی چگونه مشارکت مردم را جلب می‌کنند؟ 2. دلایل اعضای سمن‌های محیط‌زیستی برای جذب مشارکت مردمی چیست؟ 3. سمن‌های محیط‌زیستی چه راهبرد‌هایی را در جهت تحقق مشارکت برمی‌گزینند؟ 4. انتخاب راهبرد‌های کنشگران در جهت جلب مشارکت مردمی چه پیامدهایی را به‌دنبال دارد؟

 

چارچوب مفهومی

همان ‌طور که مطرح شد، پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی انجام شد. هدف پژوهش در پژوهش کیفی نیز تفسیر، درک و تفهیم معنای درونی کنش‌های معنادار انسان در محیط طبیعی است. در این زمینه، نظریه می‌تواند راهنمای عمومی در روش کیفی باشد و در بازشدن ذهن پژوهشگر، توجه به نکات، روندها و ابعاد محوری میدان مطالعه و ارائۀ چارچوب مفهومی برای طرح سؤال‌های عمده نقش اساسی داشته باشد (محمدپور، 1392: 37). ازنظر استروس و کوربین (ازکیا و همکاران، 1396: 147) ادبیات نظری، حساسیت پژوهشگر نسبت به تفاوت‌های ظریف در داده‌ها را افزایش می‌دهد و مانع سرگردانی و افزایش دقت در میدان عمل و تحلیل داده‌ها می‌شود. همچنین می‌تواند به کار تأیید یافته‌های ما بیاید یا به‌وسیلة آنها کنار گذاشته شود. در این مطالعه، برای بررسی مفهومی مشارکت در سازمان‌های غیردولتی می‌توان به نظریۀ سرمایۀ اجتماعی و سرمایۀ فرهنگی اشاره کرد که تاکنون تعاریف گوناگونی از آنها ارائه شده است؛ برای مثال، پاتنام معتقد است سرمایة اجتماعی به سه مؤلفه از زندگی اجتماعی یعنی شبکه‌ها، هنجارها و اعتماد بازمی‌گردد که به اعضا امکان می‌دهد اهداف مشترک را بهتر تعقیب کنند. از دید او در جامعۀ دارای سرمایۀ اجتماعی، همکاری آسان‌‌تر است. علاوه بر این، ازنظر کلمن، سرمایۀ اجتماعی مجموعه‌ای از منابع موجود در گروه است و شکل‌گیری اعمال اعضا را تسهیل می‌کند (McLean & McMillan, 2009). از دید بوردیو نیز سرمایۀ اجتماعی عبارت است از منابع بالقوه یا بالفعل ناشی از عضوشدن در شبکه‌ای از روابط نسبتاً نهادینه‌شدۀ مبتنی بر آشنایی و شناخت متقابل (Bourdieu & Wacquant, 1992: 119)؛ درنهایت، می‌توان به تعریف فوکویاما از مفهوم سرمایۀ اجتماعی اشاره کرد. ازنظر او سرمایۀ اجتماعی را می‌توان مجموعۀ معینی از هنجارها یا ارزش‌های غیررسمی مشترک بین اعضای یک گروه دانست که آنان را قادر به همکاری با یکدیگر می‌‌کند (Durlauf, 2002: 460). نظریة سرمایۀ فرهنگی به‌منزلۀ یک رابطۀ اجتماعی، درون‌ سازواره‌ای از تعاملات است که شامل دانش فرهنگی می‌شود؛ دانشی که در فرایند اجتماعی‌شدن در فرد انباشته و به قدرت و منزلت او منتهی می‌شود (Harker et al., 1990: 130).

در این مطالعه از رویکرد برساختی - تفسیری برای تدوین چارچوب مفهومی استفاده شده است. این رویکرد معتقد است با توجه به خلّاق‌بودن ماهیت انسان و سیال‌بودن واقعیت اجتماعی، نمی‌توان مسیر و روش خاصی برای درک واقعیات یا ایجاد تغییر در آنها پیشنهاد کرد (محمدپور، 1392: 37). در پژوهش حاضر نیز شیوه‌های جلب مشارکت سازمان‌های غیردولتی محیط‌زیستی، به‌منزلۀ مسئلۀ اصلی و اساسی مبتنی بر تفسیر افراد از جهان اطراف و معنایافتن این تفسیرها بر مبنای بستر‌های اجتماعی است. برای استفاده از نظریه با رویکرد زمینه‌ای، تلاش شده است مفاهیم حساس نظری، مبنای پژوهش قرار گیرند. مفاهیم برگرفته از پیشینۀ نظری عبارت‌اند از:

  1. سرمایۀ اجتماعی: بهبود کارآیی و توانمندی، تشکیل سمن و عضویت، ازجمله مؤلفه‌های موردتأکید براساس مفهوم سرمایۀ اجتماعی پاتنام هستند. پاتنام، سرمایۀ اجتماعی را ابعادی از سازمان‌های اجتماعی (مانند شبکه‌ها، هنجارهای جمعی و اعتماد) می‌داند که با تسهیل اقدامات هماهنگ، موجب بهبود کارآیی جامعه می‌‌شوند. این کارآیی به‌وسیلۀ کنش کنشگران حاصل می‌‌شود. 2. فشارهای هنجاری: ازنظر پاتنام، هنجارهای اجتماعی فشار اجتماعی قوی وارد می‌‌کنند تا افراد از آنها پیروی کنند (پاتنام، 1380: 294) که مصداق آن را می‌توان در این پژوهش در زمینۀ ممانعت از قطع درختان و حفاظت از محیط ‌زیست ملاحظه کرد. 3. انتفاع: کلمن معتقد است سازمان‌های داوطلبانه افراد جزء آن ساختار را منتفع می‌کنند. 4. مسئولیت‌پذیری: پارسونز، تعهد و مسئولیت‌پذیری اجتماعی را از ویژگی‌های شخصیتی افراد می‌دانست که از عوامل فرهنگی و اجتماعی تأثیر می‌گیرد. او مسئولیت‌پذیری افراد و نهادها را برای انتظام‌‌بخشیدن به نظام اجتماعی مهم می‌دید. ازنظر او، هر یک از این اجزا در دادوستد با اجزای دیگر قرار دارند و در این میان، ضمن رفع نیازهای یکدیگر، به رفع نیازهای کل نظام اجتماعی نیز کمک می‌کنند (کرایب، 1389: 96-86). 5. بیم و مخاطرات: به نظر بک، جهان معاصر در ابعاد مختلف، با مخاطره روبه‌رو شده و دراساس، جهان معاصر، جهان مخاطره است و هیچ پدیده‌ای از مخاطرات و پیامدهای احتمالی آن به دور نیست.

 

پیشینۀ پژوهش

اگرچه پژوهش‌های مختلفی در زمینۀ سمن‌ها انجام شده‌اند، مطالعۀ سابقۀ پژوهش‌های انجام‌شده، معدودبودن این پژوهش‌ها در زمینۀ فعالیت‌ها و راهبرد‌های سازمان‌های غیردولتی در جلب مشارکت گروه‌های مختلف را نشان می‌دهد. با توجه به اهمیت سازمان‌های غیردولتی در حفاظت محیط ‌زیست و شیوه‌های سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی، شایسته است مطالعات و پژوهش‌های بیشتری در این زمینه انجام شود.

نتایج برخی پژوهش‌های انجام‌شده در این زمینه جالب‌توجه است؛ برای مثال، نتایج پژوهش سواری و همکاران (1398) در زمینۀ‌ مشارکت روستایی، نشان‌دهندۀ تأثیر مثبت ابعاد مجراهای آموزشی (محلی، ملی و بین‌المللی) بر بهبود مشارکت است. آنها همچنین راهکارهای بهبود مشارکت‌ را در عامل‌‌های تقویت فرهنگ مشارکتی و حفاظتی، مدیریتی، مشورتی و آگاهی، اثربخشی، راهکار ساختاری و تشکیلاتی و بهبود تعهد و مسئولیت طبقه‌بندی کردند. علاوه بر این، مهم‌ترین راهکارها از دیدگاه مردم محلی، در نظر گرفتن منافع کوتاه‌مدت و بلندمدت و انتخاب مجریان آشنا با فرهنگ جوامع محلی گزارش شده است.

محمدی و همکاران (1396) در پژوهش «نقش انجمن‌های مردم‌نهاد در توسعۀ ظرفیتی جامعۀ محلی در راستای حفاظت محیط ‌زیست روستایی» نقش این نوع انجمن‌ها در توسعۀ ظرفیتی در دو دورۀ قبل و بعد از فعالیت انجمن و در عین حال، وجود تفاوت معنی‌دار بین سطح توسعۀ ظرفیتی روستاهای برخوردار و غیربرخودار از فعالیت‌‌های آموزشی و ترویجی را نشان دادند. همچنین در دورۀ قبل و بعد از فعالیت‌های آموزشی انجمن، ظرفیت‌های جامعۀ محلی، در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، محیطی – کالبدی و نهادی – مدیریتی افزایش یافته و سبب توسعۀ ظرفیتی روستاییان شده است.

صداقت‌نوری (1394) در پژوهش «سیاست‌پژوهی پارادایم‌های مشارکتی شهروندان در مدیریت محیط ‌زیست شهری» زمینه‌ها و راهکارهای ارتقای مشارکت را بررسی کرد. نتایج پژوهش او نشان دادند پیامدهای روان‌شناختی شهروندان در مدیریت پشتیبان، ایجاد انگیزش و احساس مشارکت است که شهروندان را به‌‌سمت مشارکت بیشتر سوق می‌دهد. ازنظر پژوهشگر، مدیریت مشارکتی محیط‌زیستی به سه اقتضای «ساختار، جهت‌گیری و فراگرد» وابسته است. در حیطۀ عوامل گرایشی نیز متغیرهای جمعیت‌شناختی، پاداش، رسانه، آگاهی و ... در ایجاد حس مشارکت مؤثرند.

محمدلو و همکاران (1392) در مطالعۀ‌ خود با نام «نقش سازمان‌های غیردولتی در حفاظت از محیط‌‌ زیست و منابع طبیعی» دریافتند تنوع جغرافیایی، حوزۀ فعالیت و کارکردهای متفاوت سمن‌ها سبب اهمیت نقش این بازیگران نزد دولت شده است. مطابق با یافته‌های پژوهشگران، مجامع محلی و سمن‌ها دربارۀ مسائلی چون حفاظت از منابع طبیعی و محیط ‌‌زیست، بیشتر همکار دولت تلقی می‌‌شوند و ازجمله بازیگران گروهی‌اند که مستقیم یا غیرمستقیم در صیانت از محیط‌ زیست و منابع ملی نقش‌آفرینی می‌کنند.

علی‌الحسابی (1390) در مقالۀ «نقش سازمان‌های مردم‌نهاد و رهبران محلی در توسعۀ روستایی؛ نمونۀ موردی: بندر لافت» بر بحث مشارکت در اجرای طرح‌های توسعۀ روستایی به‌وسیلۀ معتمدان بومی و سمن‌ها متمرکز شد و از رهبران محلی و سازمان‌های مردم‌‌نهاد به‌منزلۀ تحقق‌دهندگان جلب مشارکت روستاییان در اجرای موفق طرح‌های روستایی نام برد.

کاویتها[1] (2017) در بررسی نقش سمن‌ها در ارتقای توانمندسازی برای توسعۀ پایدار جامعه‌، تلاش کرد سهم راهبرد و برنامۀ آنها را در توسعۀ پایدار جامعه‌ نشان دهد. ازنظر او، سمن‌ها ازطریق سرمایه‌گذاری کوچک، ظرفیت‌سازی و خوداتکایی سبب توسعۀ پایدار اجتماعی می‌شوند و ازطریق اعتبارات خرد به اعضای جامعه برای دسترسی به مشاغل، درآمدزایی و بهبود وضعیت اقتصادی یاری می‌رسانند. همچنین سمن‌ها با توسعۀ ظرفیت‌های جامعه مانند مهارت‌ها، توانایی‌ها، دانش و دارایی‌ها و ایجاد انگیزه، جامعه را به مشارکت در این پروژه‌ها برای بهبود کیفیت زندگی تشویق می‌کنند.

واداون[2] (2013) در پژوهش «نقش سمن‌ها در حفاظت از محیط ‌زیست و توسعه» می‌نویسد: این سازمان‌ها نقش مهمی در حفاظت از محیط ‌زیست، منابع طبیعی و توسعه دارند. علاوه بر این، او معتقد است همکاری دولت، سمن‌ها و مردم، نیاز حتمی است. ازنظر او سمن‌ها بر مسائل محیط‌ زیست نظارت می‌کنند و در ایجاد همگرایی جمعی، مشارکت سازمان یافته و هماهنگی بین‌بخشی برای حفاظت از محیط‌ زیست و تحقق توسعۀ پایدار نقش عامل دارند.

بهاتاچارجی[3] (2013) در پژوهش «نقش NGOها در حفاظت از محیط ‌زیست، آسام‌ هند»، نقش مهم این سازمان‌ها در حفاظت از تنوع زیستی، کاهش آلودگی و ارتقای معیشت پایدار افرادی را نشان داد که در مجاورت طبیعت زندگی می‌کنند. همچنین مداخلۀ سمن‌ها ابتدا، آموزش و ایجاد انگیزه برای خودداری از تخریب و حفاظت و در ادامه، مداخله در سیاستگذاری‌های دولت برای گرفتن تصمیم‌های صحیح برای حفاظت از محیط‌ زیست و راه‌اندازی تظاهرات، اعتراض و انتقاد نسبت به هر گونه سهل‌انگاری مقامات دولتی در تخریب محیط ‌زیست به‌وسیلۀ آنها بوده است.

نتایج پروژۀ پژوهشی موکانگا[4] (2011) با نام «اتخاذ استراتژی‌های پایدار توسط سازمان‌های غیردولتی بین‌المللی در نایروبی، کنیا» نشان دادند راهبرد‌های مختلف سازمان‌های بین‌المللی غیردولتی برای حفظ خود، ایجاد مشارکت قوی‌تر بین بخش دولتی و خصوصی، سیاست‌ها و رویه‌های شفاف و تعریف‌شده، داشتن تیم مدیریتی قوی و مشارکت در مدیریت راهبردی است.

بررسی مطالعات پیشین نشان می‌دهد پژوهش‌های انجام‌شده در ایران با تأکید بیشتر بر جامعۀ هدف (غالباً روستایی) انجام و برای مثال، با این هدف دنبال شده‌اند که چگونه سمن‌ها به‌منزلۀ یک نقش کمکی، به توسعۀ ظرفیتی در روستاها (محمدی و همکاران، 1396) می‌‌پردازند. برخی از پژوهش‌ها نیز مسائلی نظیر نقش سمن‌ها بر روند توسعۀ پایدار (شهاب و همکاران، 1393)، بررسی نقش مجراهای آموزشی در بهبود مشارکت روستاییان (سواری و همکاران، 1398) و موانع پیش روی سمن‌ها را مطرح کرده‌اند؛ البته رویکردهای بیشتر نویسندگان در این پژوهش‌ها بر رویکردهای علمی در حوزۀ جغرافیا، کشاورزی، اقتصاد و ... مبتنی بوده است. ازسوی دیگر، بررسی پیشینۀ تجربی در ایران نشان می‌دهد بیشتر پژوهش‌ها به‌صورت کمّی و با استفاده از پیمایش انجام شده‌اند. در مقابل، هر کدام از مطالعات انجام‌شدة خارجی نیز با تمرکز بر یکی از ابعاد فعالیت‌های سازمان‌ها (مثل آموزش، توانمندسازی، همکاری با دولت و نقش در سیاستگذاری) و یا تأثیر سمن‌ها بر توسعۀ اجتماعی، ایجاد انگیزه، استفاده از افراد محلی، بسیج افکار عمومی ازطریق نفوذ در افکار، مشارکت، کاهش آلودگی، جلوگیری از تخریب و حفاظت از محیط ‌زیست، ارتقای معیشت پایدار، راه‌اندازی اعتراضات و ... انجام شده‌اند؛ برای مثال، در این زمینه می‌توان به پژوهش‌های اونای‌گیلهارد و بونک[5] (2015)، کاویتها (2017)، واداون (2013)، کروسمن[6] (2013) و ... اشاره کرد. بدین ترتیب، در حالی که پژوهش‌های پیشین، نقش‌های مشخص سمن‌ها، پژوهش در روستا و یا سنجش یک بُعد از فعالیت‌های آنها در اثرگذاری بر مشارکت را بررسی کرده‌اند، غفلت از توجه به ابعاد جامعه‌شناختی در پژوهش‌های پیشین، کاملاً مشهود است. پژوهش حاضر با در پیش گرفتن رویکرد جامعه‌شناختی، در جستجوی درک عمیق اعضای سمن‌های محیط‌زیستی در زمینۀ علل و راهبردهای جلب مشارکت است. در اینجا، تأکید بر این است که عوامل تعیین‌کنندۀ رفتار و فعالیت‌های محیط‌زیستی پیچیده‌اند و با رویکرد واحد نمی‌توان به درک عمیقی از رفتار کنشگران دست یافت. دومین ویژگی متمایز این پژوهش با پژوهش‌های پیشین، تفاوت در جامعۀ آماری است که پژوهش حاضر بر سمن‌های شهری متمرکز است. همان ‌طور که ملاحظه شد، بیشتر پژوهش‌های پیشین در این زمینه بر جامعۀ روستایی متمرکز شده‌اند. در حالی که امروزه شهرهای بزرگ مثل تهران با چالش‌های اساسی محیط‌زیستی روبه‌رو هستند و به‌شدت به مشارکت سمن‌های محیط‌زیستی برای مقابله با این وضعیت نیازمندند و همین امر، ضرورت تمرکز بر جامعۀ شهری را برجسته می‌کند. سومین وجه تمایز پژوهش حاضر با مطالعات قبلی، به روش انجام پژوهش مربوط است. همان‌طور که مطرح شد، بیشتر پژوهش‌های پیشین با استفاده از روش کمی و براساس پرسش‌نامة خوداظهاری دربارۀ سمن‌ها مطالعه کرده‌اند. روش‌های پیمایش برای شناخت وسیع و کلی مناسب‌اند؛ اما برای شناخت عمیق یک پدیده و به‌ویژه وقتی بحث از شناخت سازوکارهای سمن‌ها در یک عرصۀ جدید مثل محیط ‌زیست مطرح است که شناخت پیشین در آن زمینه اندک است، چندان کارساز نیستند؛ بنابراین، استفاده از روش پژوهش کیفی ضرورت می‌یابد و به همین دلیل، پژوهش حاضر بر روش کیفی مبتنی است.

 

روش پژوهش

همان ‌طور که مطرح شد، رویکرد این پژوهش، کیفی و بر استفاده از «نظریۀ داده‌بنیاد» یا «گرندد تئوری» مبتنی است که ازنظر پارادایمی و نظری بر اصول پارادایم تفسیرگرایی اجتماعی استوار است که نوعی پژوهشی اکتشافی محسوب می‌شود. براساس روش پژوهش کیفی، می‌توان گفت میدان مطالعه در این پژوهش، سازمان‌های غیردولتی فعال در حوزۀ محیط ‌زیست با تأکید بر آب‌وهوا و انرژی شهر تهران هستند. به‌طور معمول، یک طرح نمونه‌گیری مؤثر، با تعیین و تعریف مناسب جمعیت هدف شروع می‌شود (آلتینی و پاراسکواس، 1394: 141). در اینجا، جمعیت هدف، اعضای سمن‌های محیط‌زیستی شهر تهران‌اند. مطابق آمارهای موجود رسمی و دریافت‌شده از وزارت کشور و استانداری تهران، تعداد 56 سمن در وزارت کشور و استانداری به ثبت رسیده است. مرحلۀ دوم در طرح نمونه‌گیری، تعیین جمعیت دردسترس است که زیرمجموعه‌ای از جمعیت هدف است و ویژگی‌های خاصی از جمعیت هدف را دارد و برای مطالعه، دردسترس است (آلتینی و پاراسکواس، 1394: 141). بدین منظور، سمن‌های ثبت‌شده در شهر تهران، به‌منزلۀ جمعیت دردسترس تعریف شدند. مرحلۀ بعد، معیار شمولیت است. در این مرحله، معیارهای خاصی که براساس آنها پاسخگویان مطالعه‌شده انتخاب شدند، عبارت بودند از: عضوبودن در یک سمن، انجام فعالیت محیط‌زیستی و ساکن‌بودن در استان تهران برای دسترسی؛ درنهایت نیز با توجه به معیار طرد، افرادی که به‌دلیل اختصاص‌ندادن وقت یا نداشتن علاقه و رضایت، حاضر به مصاحبه نشدند، از نمونه‌گیری حذف شدند. از بین سمن‌های باقی‌مانده، تعداد 16 نفر از اعضای مطلع و فعال سمن‌های شهر تهران که اطلاعات مهم و کاملی را برای پاسخ به پرسش‌های پژوهش ارائه می‌دادند، براساس نمونه‌گیری هدفمند برای مصاحبه انتخاب شدند. در این نوع نمونه‌گیری، پژوهشگر «عمداً به انتخاب محیط‌ها، افراد یا رخدادهای ویژه‌ای می‌پردازد که اطلاعات مهمی را تأمین می‌کنند که به دست آوردن آنها ازطریق سایر انتخاب‌ها میسر نیست. در اینجا مهم‌ترین اصلی که در نظر گرفته می‌شود، انتخاب محیط‌ها، زمان‌ها و افرادی است که بتوانند اطلاعات موردنیاز برای پاسخ به پرسش‌های پژوهش را فراهم کنند» (ازکیا و ایمانی‌جاجرمی، 1390: 60-59). نمونه‌گیری در این مطالعه تا اشباع نظری ادامه یافت. بر همین اساس، با خاتمۀ 16 مصاحبه، اشباع داده‌ها حاصل شد. در مرحلۀ گردآوری داده‌ها از فن مصاحبۀ کیفی عمیق به شیوۀ نیمه‌ساختاریافته استفاده شد؛ یعنی فهرستی از آنچه باید دربارۀ آن پرسش شود، ازسوی پژوهشگران مطرح شد. تحلیل داده‌‌ها طی سه مرحلۀ کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت. در کدگذاری باز ابتدا، داده‌‌ها به‌صورت خط‌به‌خط مجزا و دسته‌‌بندی شدند و یک کد یا مفهوم به آنها ضمیمه شد. در مرحلۀ کدگذاری محوری، کدهای خام مرتبط با هم به‌لحاظ خصیصه و مفهوم، در خرده‌‌مقولات قرار گرفتند. در این مرحله، مقوله‌‌ها به‌صورت یک شبکه، با هم در ارتباط قرار گرفتند و درنهایت، مقولات اصلی و مقولۀ هسته پدیدار شدند. تمام این مراحل در طول انجام گردآوری داده‌ها، به‌صورت رفت‌وبرگشت و رسیدن به مفاهیم جدید بازبینی می‌شد. همچنین در مراحل کدگذاری، از ابزار تحلیلی پارادایم استفاده شده است که از سه بخش شرایط (علی و مداخله‌گر)، راهبرد‌ها و پیامدها تشکیل و موجب سازماندهی بیشتر یافته‌ها شد. در پژوهش حاضر، برای اعتبار داده‌ها از روش«باورپذیر کردن گزینشی» استفاده شده است. منظور از این اصطلاح، مستدل‌کردن متن با نقل‌قول‌هایی پذیرفتنی برای باورپذیر کردن یافته‌های پژوهش است (ازکیا و همکاران، 1396: 355). برای اعتبارسنجی نیز از نقل‌‌قول‌های مشارکت‌کنندگان استفاده شد و در مرحلۀ نهایی، این مقولات ازسوی استادان جامعه‌شناسی و اعضای مشارکت‌کننده، ارزیابی و تأیید شدند. سمن‌هایی که با اعضای آنها مصاحبه شد عبارت‌اند از: انجمن پایشگران حامی محیط‌ زیست (پاما)، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط ‌زیست، ستاد حمایت از سمن‌های شهر تهران، انجمن انرژی‌های تجدیدپذیر، مؤسسۀ چراغ راگا، جمعیت زنان و کودکان حامی محیط‌ زیست و توسعۀ پایدار، مجمع فعالان محیط ‌زیست، دوستداران آوای طبیعت و توسعۀ کسب‌وکارهای محیط ‌زیست شایان. ویژگی‌های جمعیت‌شناختی افراد مطالعه‌شده در جدول 1 منعکس شده است.

 

 

جدول 1- مشخصات مشارکتکنندگان

Table 1- Specifications of the participants

متغیرهای زمینهای

 

سن

 

تعداد

 

سن

 

40-30

5

50-41

8

60-51

70-61

2

1

مقطع تحصیلی

 

کارشناسی (B.Sc)

6

کارشناسی‌‌‌ارشد (M.Sc)

6

دکتری (Ph.D)

4

وضعیت اشتغال

 

شاغل

15

غیرشاغل

1

جنسیت

زن: 8

مرد: 8

 

 

یافتههای پژوهش

در این پژوهش، دربارۀ شیوه‌های جلب مشارکت اعضای سمن‌های محیط‌زیستی مطالعه شده است. پس از جمع‌‌آوری، تجزیه و تحلیل و کدگذاری داده‌ها، در پاسخ به سؤالات پژوهش، مطالعۀ ژرف و عمیق داده‌ها نشان داد الگوی پارادایمی شیوه‌های جلب مشارکت سمن‌های محیط‌زیستی را می‌توان دربارۀ پدیدۀ مرکزی «اقناع» ترسیم کرد. به بیان دیگر، می‌توان گفت شیوۀ اصلی جلب مشارکت سمن‌ها، «اقناع» است. در اینجا، مفهوم اقناع، به‌منزلۀ شیوۀ اصلی جلب مشارکت سمن‌ها براساس این توجیهات استفاده شده است: مفاهیم و مقوله‌های مستخرج از پاسخ‌های مکرر مشارکت‌کنندگان، ارتباط این مقوله با سایر مقوله‌ها و پوشش دادن آنها و قدرت جذب این مقوله، یکپارچگی سایر مقولات پیرامون آن و برتری نظری آن در قیاس با سایر مقوله‌ها، به‌منزلۀ مقولۀ هسته یا مرکزی. در ادامه، جداول 2 با توجه به رویکرد نظریۀ زمینه‌ای، نتایج پژوهش را در محورهای زیر نمایان می‌کند: شرایط علی، پدیده، زمینه، شرایط مداخله‌گر، راهبرد‌ها و پیامدها.

در جدول‌های جداگانه، مفاهیم حاصل از کدگذاری داده‌های خام و فرایند گردکردن مفاهیم مشترک به خرده‌مقولات و سیر خرده‌مقولات به مقولات آورده شده است. کدهای به‌دست‌آمده (مفاهیم و مقولات) برحسب موضوع، پرسش‌های پژوهش و نوع داده‌ها، دو حالت دارند: یا مفهومی در بدنۀ متن هستند که به آنها کدهای «متصل به متن» می‌گویند که در روند پژوهش نشانه‌گذاری و جدا می‌شوند و یا سازه‌های مفهومی و مقوله‌ای استنباط‌شده از متن هستند که البته ضمن وفاداری کامل، از آنها با نام «کدهای برخاسته از متن» تعبیر شده است. در جدول 2 سیر مقولات اصلی تا مقولۀ هسته آورده شده است.

 

 

جدول 2- فرایند تبدیل مقولات به مقولۀ هسته

Table 2- The process of converting the categories into the core categories

 

مقولات

مقولۀ هسته

شرایط علی

احساس مسئولیت

توان علمی و اجرایی

خودکارآمدی (اثربخشی)

-

-

 

 

پدیدۀ

اقناع

شرایط مداخله‌گر

ضعف آگاهی جامعه

نبودن بسترهای مناسب در جامعه

تخریب محیط‌ زیست

-

-

راهبردها

آموزش و ارتقای دانش محیط‌زیستی

بیم و امید

تغییر پایدار محلی

انتفاع

اجماع سیاستگذاران و بازیگران فعال انرژی

پیامدها

افزایش آگاهی

مسئولیت‌پذیری

توانمندی

کسب درآمد

-

               

 

 

مقوله‌های اصلی پژوهش پیرامون پدیدۀ مرکزی «اقناع» شکل گرفته‌اند. در ادامه، مقوله‌ها با نمونه‌هایی از داده‌های خام یا نقل‌قول‌های مستقیم از مصاحبه‌شوندگان ارائه شده‌اند.

 

الف) شرایط علی

نتایج حاصل از مصاحبه‌های عمیق با اعضای سمن‌ها نشان دادند آنچه موجب پیدایش پدیدۀ اقناع و راهبرد‌های مربوط به آن یا به تعبیری، شرایط علی این پدیده می‌شود، احساس مسئولیت یا شهروندی محیط‌زیستی، توان علمی و اجرایی اعضای سمن‌ها و خودکارآمدی یا اعتقاد به تأثیر اقدام فردی (اثربخشی) است که در ادامه توضیح داده می‌شوند.

 

احساس مسئولیت

این مقوله شامل سه‌خردۀ زیر مقوله است:

الف) احساس مسئولیت‌ فردی و شهروندی: ازجمله شرایط علی اثرگذار بر کنش‌های مشارکت‌کنندگان، احساس مسئولیت نسبت به محیط‌ زیست است. یکی از پیشنهادهای اکرسلی (گیدنز، 1394: 175) دربارۀ حقوق و مسئولیت‌های محیط‌زیستی، الزام شهروندان، شرکت‌ها و گروه‌های جامعۀ مدنی به عمل به‌منزلۀ عاملان مثبت تغییرات محیط‌زیستی است؛ نه اینکه تنها از اعمال مخرب بپرهیزند. نتایج پژوهش حاضر نشان دادند کنشگران خود را جزئی از اجتماع می‌دانند و به‌منزلۀ فرد فعال اجتماعی و محیط‌زیستی، مسئولیت‌های فردی و شهروندی خود را می‌شناسند و بدون در نظر گرفتن انتفاع فردی، درست‌ترین کاری را انجام می‌دهند که در زندگی وظیفۀ خود می‌دانند. در این زمینه می‌توان به اظهارات یکی از پاسخگویان اشاره کرد. او می‌گوید:

 «رسالت یه فرد فعال مدنی و محیط‌زیستی تلاش برا حفظ محیط‌زیسته و اینو لطف نمی‌بینه و وظیفۀ خودش می‌دونه. مثلاً تولیدکننده‌ای که برا تصحیح پساب کارخونه‌ش هزینه نمی‌کنه و اونو می‌ریزه تو آب، از وظایف شهروندی خودش در قبال دیگران بی‌خبره. من نسبت به مردمی که از اون آب استفاده می‌کنن مسئولم. به اون تولیدکننده هم باید مطابق با وظیفۀ شهروندی‌‌ام تذکر بدم». کنشگر دیگری نیز می‌گوید: «من باید وظیفۀ شهروندی‌ا‌م رو ادا کنم؛ چون در قبال حقوق شهروندی، وظایف شهروندی هم دارم».

ب) ارتقای سطح دانش در جامعه: نتایج پژوهش حاضر نشان دادند کنشگران، ارتقای سطح دانش در جامعه را جزئی از مسئولیت‌ها و وظایف شهروندی خود می‌دانند و با علاقه‌مندی و احساس مسئولیت در تلاش‌‌اند تا آرمان‌های محیط‌زیستی خود را - که از تخصص، علاقه، زندگی در خارج کشور و ... نشئت گرفته‌اند - به قلمرو واقعی در کشور خود نزدیک کنند. آرمان آنها، رشد اجتماعی و حساسیت جامعه نسبت به محیط ‌زیست و واکنش در قبال مسائل محیط‌زیستی است. آنها افراد آرمان‌خواهی‌اند‌ که خواهان بهبود وضعیت جامعه، کشور، جهان و مردمی که در آن زندگی می‌کنند، هستند. در این زمینه، اظهارات بنفشه 47‌ساله که خارج از کشور زندگی کرده است، جالب‌توجه است. او می‌گوید:

 «در اروپا با استفادۀ درست از انرژی و کاربرد انرژی‌های نو تونستن پیشرو باشن و بعضی از خونه‌ها هم دارن از انرژی خورشیدی استفاده می‌کنن. به نظرم ما هم می‌تونیم به اون نقطه برسیم؛ چون پتانسیل‌های انرژی خورشیدی، باد و زمین گرمایی رو هم داریم».

 پویا نیز در زمینۀ آرمان‌های خود می‌گوید:

 «در جوامع پیشرفته همه تونستن به یه حس مشترکی برسن که منافع همه تأمین بشه و کمترین آسیب به همه وارد می‌شه. به نظر من، ما هم باید با نزدیک‌کردن مردم به هم، به اون حس مشترک برسیم. تلاش من برا رسیدن به اون نقطه ا‌ست».

 محمد نیز در همین زمینه گفت:

 «من مکلفم به‌خاطر امکاناتی که در جامعه به من داده شده، برای تحقق جامعۀ مدنی برای نفر بعدی تلاش کنم».

ج) کنش مسئولانه: ازنظر پاسخگویان، همۀ انسان‌ها باید مسئولیت خود در قبال گرمایش جهانی و هزینۀ آن را بپذیرند و با حفظ رویکرد عدالت‌جویانه مسئولیت‌ها را تقسیم و در این زمینه با تغییر سبک زندگی این هزینه‌ها را کاهش دهند. در همین زمینه امیر می‌گوید:

 «مشارکت یعنی همه آماده باشن که نقش و سهم خودشون را برا مهار اثرات تغییر اقلیم بپذیرن. این مسئولیت‌ها هزینه به ما تحمیل می‌‌کنه و تو ایران در بحث خشکسالی پایدار، ما باید سبک زندگی‌مون رو تغییر بدیم و در این تغییر هرکسی به نسبت سهم خودش، مسئولیت به عهده بگیره».

 

توان علمی و اجرایی

این مقوله از دو خرده‌‌مقولۀ زیر تشکیل شده است:

الف) تخصص محیط‌زیستی: سازمان‌های غیردولتی گنجینه‌ای از دانش و مهارت زیست‌محیطی اندوخته‌اند (گیدنز، 1394: 182) و در سازماندهی اطلاعات علمی و ارائۀ آنها به تصمیم‌گیران و مردم نقش اساسی بازی می‌کنند (گیدنز، 1394: 178). نتایج پژوهش حاضر نیز همین نکته را تأیید می‌کنند. اعضای سمن‌ها به‌طور معمول برخوردار از دانش دانشگاهی و خواهان استفاده از این پتانسیل در زمینۀ دست‌یابی به اهداف سمن‌اند؛ برای مثال، نیما ۳۳‌ساله، کارشناس‌ارشد معماری و مدیریت بحران و عضو سمن انرژی با اعتقاد بر توان اعضا و سمن می‌گوید:

 «توانایی‌های افراد در NGOها در حوزۀ انرژی می‌تونه در جامعه اثرگذار باشه. برا من ساختمان‌‌های ایمن و بحث انرژی در ساختمان مهمه. پس تو تموم کارهای ساختمانی راه‌های صرفه‌جویی انرژی رو به‌صورت جدی پیشنهاد می‌دم. دوس دارم که در همۀ ساختمونا این نکات رعایت بشه».

 کنشگر 42سالۀ دیگر می‌گوید:

«NGO ما تو حوزۀ انرژی تخصصی کار می‌کنه؛ بنابراین، نیاز به تخصص‌های مختلفی تو حوزۀ انرژی در NGO دارم و از تخصص اعضا در حوزه‌های مختلف تخصصی (آموزش، اجرا، ‌پژوهش و ...) استفاده می‌کنم».

 سیما نیز در همین زمینه می‌گوید:

 «ازنظر خیلیا، کار محیط‌زیستی یه رفتار منطقی و درسته و به نظر میاد که افراد نخبه و الیت جامعه دارن این کار رو انجام می‌دن».

ب) توان بسترسازی فعالیت‌های محیط‌زیستی: از نگاه کنشگران محیط‌ زیست، تغییر در صورتی ایجاد خواهد شد که جامعه به‌سمت مدنی‌شدن حرکت کند و اعضا توان لازم در بسترسازی برای این تغییر را داشته باشند. پاسخگویی دارای سابقۀ فعالیتِ 23‌ساله در NGO می‌گوید:

 «موفقیت پروژه‌های مشارکتی NGOها حتمیه؛ چون فعالیتشون تخصصی هست و غالباً سوابق اجرایی دارن».

مشارکت‌کنندۀ دیگر نیز با سابقۀ طولانی‌مدت فعالیت در سمن‌ها با پررنگ شمردن نقش سمن‌ها در حفاظت از محیط ‌زیست می‌گوید:

 «بدون دخالت سمن‌ها و مردم، دولت به‌تنهایی نمی‌تونه این روند تخریب رو متوقف و مشکلاتو حل کنه؛ درواقع، ما خودمون باید مقدمات و زمینه‌های لازم رو آماده کنیم و مشارکت داشته باشیم و بخشی از وظایف رو به عهده بگیریم وگرنه تخریب و کاهش توان سرزمین باقی می‌مونه».

 

خودکارآمدی یا اثربخشی

این مقوله، یکی دیگر از شرایط علی مشارکت‌کنندگان و از دو خرده‌مقولۀ زیر برگرفته شده است:

الف) تأثیر اقدام فردی: آگاهی و درک فرد از نقشی که می‌تواند در ساختن جامعه داشته باشد بسیار مهم است. یکی از پاسخگویان در این زمینه می‌گوید:

 «من به‌عنوان یه معلم دیدم که امکان تبدیل اهدافم در زمینۀ انرژی، به آموزش‌های همه‌فهم امکان‌پذیره؛ بنابراین، تجربۀ معلمی و تخصصی من در بحث انرژی منو به این نتیجه رسوند که می‌تونم کار مؤثری انجام بدم. اگه هر فرد بدونه که چقدر می‌تونه در حفظ محیط ‌زیست اثرگذار باشه، سطحِ آگاهی و سواد هم توسعه پیدا می‌کنه».

 کنشگر دیگر نیز در این زمینه گفت:

 «اگه قراره من یک تأثیری روی جزئی از کل جامعه‌‌ام بذارم نقطۀ اثرم باید اینجا باشه. من هنوز یه کورسوی امیدی دارم که بتونم یه نقطۀ اثر خیلی کوچکی داشته باشم. تو اوضاع اجتماعی امروزه از بین یه جماعت ۱۰۰ یا ۱۵۰ نفری شاید دو نفر استفاده کنن و بتونن مفید باشن و برن و ادامه بدن. من هنوز به تأثیر اون دو نفر امید دارم. اگه یه روزی امیدمو به این دو نفر حتی از دست بدم دیگه کار سازمانی نمی‌کنم».

یکی دیگر از پاسخگویان می‌گوید:

«اگه خودمون تغییر کنیم محیط‌ زیستمون هم تغییر می‌‌کنه. مشکلات محیط‌زیستی رو می‌بینم، احساس درد می‌کنم و برام دغدغه‌س. اینکه باید یه اتفاقی بیفته و من باید یه کاری برا کشورم انجام بدم حتی اگه این کار جمع‌کردن دو تیکه آشغال از روی زمین باشه».

کنشگر جوان و فعال 31ساله نیز گفت:

«زمانی که وارد NGO شدم هنوز درست نمی‌دونستم که NGO چیه. فقط احساس می‌کردم که به‌عنوان یک شخص باید کارهایی بکنم که تأثیرگذار باشم. احساس می‌کردم همۀ انسان‌ها اومدن که یه کار مثبت و تأثیرگذاری انجام بدن و این افکار از آن حس شاید ماندگاری اومده بود».

 مسعود نیز در این زمینه می‌گوید:

«وقتی به‌عنوان یه فرد بدونی که می‌تونی رو اکوسیستم جامعه‌‌ات تأثیر مثبت بذاری و از اون طرف هم اکوسیستم و جامعه قدر تو رو می‌دونه و بهت بها می‌ده، این دقیقاً ایده‌آل مشارکته. دیگه برات مهم نیس که شغلت دکتره یا یه کارگر ساده‌س. مهم اینه که می‌تونی تأثیر مثبت بذاری».

ب) اثرگذاری جمعی: مشارکت‌کنند‌ه‌ای با اشاره به تمثیلی ادبی گفت:

«دقیقاً به اون جریان سیمرغ عطار اعتقاد دارم و می‌دونم که اگه قرار باشه که جامعه نجات پیدا بکنه این حرکت از من و متن جامعه شروع می‌شه و طبیعتاً با قرارگرفتن هر فرد کنار افراد دیگه می‌تونه اثرگذار باشه».

 مشارکت‌کنندۀ دیگر که شیمی دریا خوانده و کارمند است، با تأکید بر اثربخشی اعضای سمن‌ها می‌گوید:

 «اگه هرکسی در حد خودش بیاد و اصلاح انجام بده، کل جامعه عوض می‌شه و تو این پروسۀ طولانی‌مدت و تدریجی، این فرده که تأثیرگذار و مهمه؛ چون ادامۀ حیات من و حیات بشری، وابسته به محیط ‌زیسته که داره از بین می‌ره و ما نمی‌تونیم عمر طولانی، سالم و مفید داشته باشیم مگر اینکه تک‌تک ما رفتارمون رو تغییر بدیم».

خلاصه و سیر تبدیل مفاهیم به مقولات در جدول 3 ارائه شده‌اند.

 

 

جدول 3- فرایند تبدیل مفاهیم به مقولات (شرایط علی)

Table 3 - The process of converting the concepts into the categories )causal conditions(

 

مفاهیم

خردهمقولات

مقولات

 

 

 

شرایط علی

مسئولیت‌پذیری، بهبود محیط ‌زیست، خدمت، کنش مسئولانه، وظایف شهروندی، پذیرش هزینه‌های آسیب به محیط زیست، شناخت مسئولیت‌های فردی و شهروندی، پذیرش نقش محول‌شده، مشارکت به‌‌منزلۀ یک تکلیف، تقسیم مسئولیت‌ها، حساس به مسائل محیط ‌زیست، احساس مسئولیت نسبت به نسل آینده، بهبود وضع محیط ‌زیست.

احساس مسئولیت‌ فردی و شهروندی

 

 

احساس مسئولیت

ارتقای سطح دانش در جامعه

کنش مسئولانه

تحصیلات مرتبط با محیط ‌زیست، توان جهت‌دهی به افکار مخاطبان، تعامل، گسترش شبکه‌های ارتباطی، اقدام فردی و گروهی برای طرح یا پیگیری مسائل محیط‌زیستی، بسترسازی برای مشارکت و کار گروهی، توانایی کار در جوامع محلی، آگاهی از شرایط محیط زیست ایران.

تخصص محیط‌زیستی

 

توان علمی و اجرایی

 

توان بسترسازی فعالیت‌های محیط‌زیستی

عاملیت، تأثیر اقدام فردی، باور به تأثیر حضور فرد، فرد الگوی توسعۀ پایدار، قدرت چانه‌زنی (لابی‌گری)، توان تأثیر بر گروه (گروه بالادستی و گروه محلی و ...)، تجربۀ تخصصی کارآمد.

تأثیر اقدام فردی

خودکارآمدی (اثربخشی)

 

اثرگذاری جمعی

 

 

پدیده

نتایج پژوهش حاضر نشان داده‌اند رفتار کنشگران محیط‌زیستی (اعضای سمن‌ها) در جهت جلب مشارکت دیگران برای اصلاح رفتار در حوزۀ انرژی و سازگاری با تغییرات اقلیمی براساس ارتقای آگاهی محیط‌زیستی و انتفاع شکل گرفته است. پدیده‌ای که با در نظر گرفتن مجموع شرایط علی و مداخله‌گر رخ داده و سبب شکل‌گیری پدیدۀ «اقناع» شده است؛ اقناع، یعنی رسوخ پایدار به ذهن و دل آدمیان (ساروخانی، 1393: 330-325)، یعنی کوشش آگاهانۀ فرد یا سازمان برای تغییر نگرش، باور، ارزش‌ها یا دیدگاه‌های فرد یا گروهی دیگر (گیل و بریجت، 1384: 51). به تعبیر ساده‌تر، قانع و راضی‌کردن افراد برای گرایش به موضوع یا انجام فعالیت خاصی و به‌منزلۀ روشی برای تأثیرگذاری و جهت‌دهی ذهنی انجام می‌شود. مخاطبان چنانچه به اقناع برسند، انگیزه‌های درونی می‌یابند و هم خود مجری پیام می‌شوند هم با یکدیگر وجوه تحقق آن را می‌خواهند. ژرفای اقناع باید چنان در عمق وجود آدمیان ریشه دواند که هزینۀ عمل را بپذیرند و در عمل، پیام ارائه‌شده را پیاده کنند (ساروخانی، 1383: 94). در این ارتباط، نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهند بسیاری از رفتارهای مردم ناشی از ناآگاهی است و کنشگران محیط‌زیستی، شیوه‌های جلب مشارکت را در زمینۀ ایجاد تغییر رفتار محیط‌زیستی در جامعۀ هدف و غالباً با در نظر گرفتن انتفاع، ارتقای سطح آگاهی و متقاعدکردن گروه هدف برای پذیرش شیوه‌های سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی و استفادۀ بهینه از انرژی و حفاظت از محیط ‌زیست در پیش گرفته‌اند.

 

زمینة بسط راهبرد‌های اقناع

زمینۀ این پژوهش سمن‌های محیط‌زیستی شهر تهران بود و مشارکت‌کنندگان نیز از اعضای سمن‌‌های فعال در حوزۀ تغییرات آب‌وهوا و انرژی انتخاب شدند. در پیش گرفتن و توسعۀ راهبرد‌های اعضای سمن‌های محیط‌زیستی به زمینه‌‌ای بستگی دارد که پدیدۀ اقناع در آن رخ داده است. براساس یافته‌های این پژوهش، تقریباً همۀ مصاحبه‌شوندگان به پدیدۀ اقناع اشاره کرده‌اند؛ اما میزان و شدت این پدیده بین آنها با در نظر گرفتن میزان و شدت سایر شرایط علی متفاوت بوده است. تقریباً تمام مشارکت‌کنندگان به‌دلیل احساس مسئولیتی که نسبت به محیط ‌زیست داشتند و فعالیت در این حوزه را جزئی از وظایف شهروندی خود تعریف کرده بودند، در تلاش برای اقناع جامعه در جهت استفادۀ صحیح از انرژی و سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی و به‌طور کلی حفاظت محیط ‌زیست بودند؛ اما شدت و میزان فعالیت آنها به احساس مسئولیتشان نسبت به محیط‌ زیست یا شهروندی محیط‌زیستی، توان علمی، تخصصی و اجرایی، علاقه و خودکارآمدی (اثربخشی) آنها بستگی دارد؛ بدین معنا که احساس مسئولیت میان اعضایی که توان تخصصی و اجرایی بیشتری داشتند، افزون‌تر بود و قدرت بیشتری نسبت به سایر اعضا برای اقناع و سعی بیشتری در اقناع افراد برای مشارکت در فعالیت‌های محیط‌زیستی داشتند؛ به عبارت دیگر، هرچه دانش آکادمیک، توان علمی و اجرایی کنشگران بیشتر باشد، قدرت اقناعی بیشتری در بسترسازی برای اقناع جامعه در جهت ایجاد تغییر خواهند داشت؛ زیرا اعضا با تحصیلات و تجربۀ غنی، عموماً با مباحث تخصصی همچون انرژی آشنایی بیشتری دارند و ازاین‌رو، پدیده در نزد آنها شدت بیشتری دارد. اعتقاد به خودکارآمدی نیز در شدت و میزان پدیده مؤثر است؛ بدین معنا که اعضای سمن، هرچه به تأثیرگذاری فرد بیشتر باور داشته و به ایجاد تغییر در جامعه امیدوارتر باشند، فعالیت خود را بیشتر توسعه می‌دهند و از راهبرد‌های مختلفی برای اقناع جامعه بهره می‌برند.

 

ب) شرایط مداخلهگر

شرایط مداخله‌گر، تسهیل‌گر یا محدودکننده راهبرد‌هایی هستند که درون زمینۀ خاص قرار دارند. این شرایط شامل زمان، فرهنگ، وضعیت اقتصادی، حرفه، تاریخ و بیوگرافی فردی‌اند (ازکیا و ایمانی‌جاجرمی، 1390: 99-97) و بر در پیش گرفتن راهبرد‌های مشارکت‌کنندگان محیط‌زیستی اثرگذارند. شرایط مداخله‌گر اثرگذار در این پژوهش عبارت‌اند از: ضعف آگاهی جامعه (از وظایف خود، شرایط محیط‌ زیست ایران، محدودیت منابع و ماهیت تدریجی کار محیط‌زیستی)، نبود بسترهای لازم در جامعه (برای کار گروهی، برای شناخت وضع موجود و وجودنداشتن زیرساخت‌های لازم در ساختمان‌ها، محدودیت قوانین و ضعف مدیریتی) و تخریب محیط ‌زیست. در ادامه این موارد شرح داده می‌شوند.

 

ضعف آگاهی جامعه

این مقوله شامل دو خرده‌مقولۀ زیر است:

الف) کمبود دانش محیط‌زیستی در سطح جامعه: برخوردارنبودن از حداقل استاندارد دانش در سطح جامعه از شرایط مداخله‌گر مؤثر بر انگیزه‌های مشارکت‌کنندگان است. حفظ یا افزایش کیفیت زندگی به انرژی وابسته است. ازسوی دیگر، تولید زیاد انرژی فسیلی نیز کیفیت زندگی ما را تهدید می‌کند؛ زیرا سبب گرم‌شدن کرۀ زمین و آلودگی می‌شود. استفاده از انرژی در ایران به روایت آمارها و مقالات موجود، با وضعیت استاندارد جهانی فاصلۀ زیادی دارد و یکی از دلایل اجتماعی این فاصله از نگاه کنشگران، ناآگاهی در زمینۀ محیط ‌زیست و انرژی است که سبب عمیق‌تر شدن مسائل محیط‌زیستی شده است؛ به این معنا که جامعه هنوز نقش انرژی در زندگی خود را به‌خوبی درک نکرده و از اهمیت آن برای پایداری و رفاه خود ناآگاه است. همچنین از پیامدهای مصرف بی‌رویۀ انرژی درک عمیقی ندارد. رضا 40‌ساله و کارشناس‌ارشد محیط ‌زیست با احساس رنج از به‌هم‌ریختگی محیط ‌زیست و بی‌مسئولیتی مردم در نتیجۀ ناآگاهی آنها می‌گوید:

 «زندگی ما با انرژی تنیده شده؛ اما من فکر می‌کنم مردم هنوز نمی‌دونن که چقدر منابع انرژی محدوده و نحوۀ استفادۀ اونا از انرژی چه تأثیری روی «خودشون» می‌تونه بزاره (اثرات بومرنگی) و به همین دلیل، انگیزه‌ها و علاقه‌مندی‌هاشون برا صرفه‌جویی کمه. هرچی درک پایین‌تر باشه و فکر کنن که مسئولین باید این کارها رو انجام بدن مشارکت کمتره».

کنشگر دیگر نیز گفت:

 «مردم نمی‌دونن که خطرات مستقیماً به خودشون برمی‌گرده».

امیر با اشاره به مشارکت‌نکردن جامعه در حل مسائل محیط‌زیستی و لزوم آگاهی جامعه می‌گوید:

 «اگه مشارکت نباشه اساساً مدیریت محیطی ضعیف می‌شه و همۀ بار روی دوش دولت قرار می‌گیره و دولت به یک موجود فربه غیرمنعطف تبدیل می‌شه. حتی ممکنه به جنگ‌های ناحیه‌ای بکشه؛ چون دولت معلوم نیست که بتونه به‌طور کامل عدالت رو اجرا بکنه».

 کنشگر دیگری در این زمینه می‌گوید:

«دانش محیط‌زیستی ضعیفه و بنابراین، مردم دغدغه‌ای ندارن که این انرژی که داره نیروگاه تولید می‌کنه با برق تجدیدپذیر تولید می‌شه یا فسیلی».

ب) نشناختن وضع موجود: علی 37‌‌ساله در این زمینه می‌گوید:

 «ما نتونستیم تصویر درستی از شرایط محیط ‌زیست ایران به مردم ارائه بدیم. سواد محیط‌زیستی در سطح جامعه کمه و باید ارتقا پیدا کنه. هر چقدر من تلاش بکنم و بگم شرایط بده، کسی تا لمس نکنه نمی‌دونه یعنی چی. مثلاً اگه بهشون بگی که یخ‌های قطبی داره آب می‌شه جواب می‌ده مگه چی می‌شه؟».

 درک ضعیف از ماهیت زمان‌بر و تدریجی فعالیت محیط‌زیستی و اجتماعی، ازجمله شرایط مداخله‌گر مربوط به ضعف آگاهی است. مینا 61‌ساله می‌گوید:

«کار درازمدت انگیزه براش کمه. مردم ایران خیلی کم‌طاقت هستن و درک صحیحی از کار اجتماعی ندارن. سریع می‌خوان نتیجه بگیرن و این امکان‌پذیر نیست».

در همین زمینه رضا نیز با نگاهی منتقدانه و با اشاره به پیچیدگی مسائل محیط‌زیستی و نگاه تقلیل‌گرایانه در جامعه نسبت به این مسائل می‌گوید:

 «نگاه مردم جزئی و سطحیه. مثلاً فکر می‌کنن الان مشکل محیط‌زیست فقط هوا یا آبه؛ در حالی که مسائل محیط‌زیست در هم تنیده شدن و همۀ مسائل رو باید با هم دید. بدون در نظر گرفتن جمع مشکلات نمی‌شه در جهت اصلاح قدم برداشت».

 رؤیا 33‌ساله نیز در این زمینه می‌گوید:

«روند تخریب محیط ‌زیست خیلی سریعه و ما برا حفاظت واقعی از محیط‌ زیست به کمک مردم نیاز داریم. مردم هم، باید آگاه و حساس بشن و این مشکلاتو به‌صورت بنیادی بشناسن و ضعف‌ها رو احساس کنن تا مشارکتشون بیشتر بشه».

 

نبودن بسترهای مناسب در جامعه

این مقوله از سه خرده‌مقولۀ زیر برگرفته شده است:

الف) ضعف در تعاملات گروهی: نبود بسترهای لازم در جامعه برای انجام کارهای گروهی، ازجمله شرایط مداخله‌گر است که سبب کنش‌های مشارکت‌کنندگان شده‌ است. کنشگری با اشاره به ضعف در تمام سطوح برای انجام کارهای گروهی می‌گفت:

 «ما اگه تمام این سال‌ها به بچه‌ها جای درسای تئوری، کار گروهی یاد داده بودیم الان اینقدر معضل نداشتیم. بسترسازی اجتماعی پروسۀ طولانی‌مدت و ضروری هست که باید از کودکی اتفاق بیفته. همۀ سختی کار برا اینه که هیچ‌وقت اون بستره وجود نداشته و نداره».

مشارکت‌کنندۀ 31‌سالۀ دیگر نیز می‌گوید:

 «هرکسی می‌خواد خودش کاری رو جدا از دیگران انجام بده. فردگرایی زیاده و روحیۀ کار گروهی نداریم. حتی تو خود NGOها هم این ضعف هست و هر NGO منفصل از بقیه و گاهی موازی با دیگران، داره کار می‌کنه و مجموعه رو نمی‌‌بینه و بعد می‌بینی که NGOها که خودشون برای مشارکت اومدن وقتی کنار هم قرار می‌گیرن خیلی نمی‌تونن کار گروهی انجام بدن؛ علتش هم اینه که اینها برای مشارکت متد و ادعای خودشون رو دارن و هر کدومشون یه تعریف از مشارکت داره».

ب) محدودیت قوانین و ضعف مدیریتی: این خرده‌مقوله ازجمله شرایط مداخله‌گر در مقولۀ نبودن بسترهای مناسب در جامعه است که سبب کنش‌های مشارکت‌کنندگان شده‌ است. یکی از کنشگران با اشاره به وجودنداشتن بسترهای مناسب آموزشی، موانع اداری و ضعف مدیریتی و سازمانی می‌گوید:

«شما وقتی تو یه سازمانی می‌خوای ایزو رو پیاده کنی، اگه مدیر اونجا ایزو رو قبول داشته باشه، برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها با توجه به چارچوب ایزو و بر مبنای رسیدن به اون هدف، تنظیم می‌شه. حالا اگه اصلاً ایزو رو قبول نداشته باشه نمی‌شه کاری کرد».

 یکی دیگر از پاسخگویان نیز دربارۀ محدودیت‌های موجود می‌گوید:

 «فقط اذیتمون نکنن و مانع‌تراشی نکنن، ما کارمون رو انجام می‌دیم. من دیگه دوس ندارم تو جلسات دولتی شرکت ‌کنم و بهشون می‌گم که شما نشستین اینجا که کار انجام نشه؛ چون ما برا انجام کار نه پول می‌خوایم، نه بودجه و نه کار سیاسی انجام می‌دیم؛ ما فقط می‌خوایم کار کنیم، اومدیم اینجا که اصلاح کنیم. وقتی اونا می‌گن نمی‌خوایم دیگه شما نمی‌تونی کار کنی؛ چون نمی‌ذارن».

 مشارکت‌کنندۀ دیگر با اشاره به قوانین محدودکننده در کشور و درنتیجه، اعمال محدودیت‌هایی برای فعالیت سمن‌ها گفت:

«بی‌توجهی دولتمردان در حوزۀ قانون‌گذاری و اجرایی و علاوه بر اون، عدم هماهنگی این دو حوزه با همدیگه مشکلاتی به وجود آورده که گاهی نمی‌‌شه کاری رو پیش برد. گاهی هم چون هماهنگ نیستن صدمات بیشتری به محیط ‌زیست وارد می‌شه».

مشارکت‌کنندۀ دیگری نیز در این زمینه می‌گوید:

 «علی‌رغم مشکلات زیاد در حوزۀ محیط ‌زیست هنوز در بین سیاستگذاران عزم جدی نمی‌بینید برا ورود به حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر و انجام اقدام اساسی تو این زمینه».

ج) ضعف زیرساخت‌های لازم در ساختمان‌ها: با توجه به مصرف زیاد انرژی در ساختمان‌ها، درک اهمیت انرژی می‌تواند درک نیاز به مصرف آن را تقویت کند. مشارکت‌کنندۀ فعال در حوزۀ انرژی و ساختمان می‌گفت:

«ساختمونای ما روزانه کلی پرت انرژی دارن. می‌شه با تجهیزات و وسایل جدید، مصرف انرژی رو تو ساختمون کم کرد؛ اما مردم به دلایل مختلف ازجمله ناچیزشمردن نقش خود در چرخۀ مصرف، قیمت پایین انرژی، عدم انتفاع، هزینه‌بر بودن تجهیزات جدید، مستأجربودن، عدم زیرساخت‌‌های لازم در ساختمان‌ها و انفعال افراد در ایجاد تغییر، دلایل فرهنگی و ... برا حل این مشکل مشارکت نمی‌کنن».

 

تخریب محیط ‌زیست

این مقوله از دو خرده‌مقولۀ زیر استخراج شده است:

الف) رویکرد انتفاعی نسبت به طبیعت: تخریب و تداوم مسائل محیط‌زیستی از دیگر شرایط مداخله‌گری است که بر شکل‌گیری فعالیت مشارکت‌کنندگان و پدیدۀ اقناع اثرگذار است. بِک معتقد است ما در حال انتقال به جامعه‌ای با مخاطرات جهانی هستیم و زیان و هزینه‌های تجدد، به‌تدریج بر فواید آن می‌چربد و به خطر افتادن بشر به دست خودش و ویران‌کردن طبیعت، به موتور محرکۀ تاریخ بدل می‌شود. این مخاطرات، اثرات جانبی یا هزینه‌های مدرنیزاسیونی است که جزء ویژگی‌های جامعۀ متجدد امروزی است (بری، 1380: 206). او طرفدار این ایده است که آنچه ما انتظارش را می‌کشیم، ظهور جامعۀ جدیدی است که ویژگی اصلی آن، آگاهی‌داشتن نسبت به خطرات و اجتناب از آنهاست (ساتن، 1393: 145). تحلیل بک نشان می‌دهد نهادهای متمرکز نظیر حکومت‌های ملی، اساساً قابلیت پاسخگویی به دغدغه‌های محیط‌زیستی و دغدغه‌های مربوط به مخاطره‌ را ندارند. در عوض، این نهادها در دام مجموعه‌هایی از فرض‌ها گرفتار شده‌اند که این بحران جاری را برای مدرنیته به وجود آورده‌اند (اروین، 1393: 84-85). سینا که ضمن وقوف بر اهمیت محیط ‌زیست، تخریب آن را در جهت منافع فردی و نگاه انتفاعی به منابع طبیعی می‌داند، می‌گوید:

«در ایران انواع تخریب‌ها رو داریم؛ بیابان‌زایی، جنگل‌زدایی، آلودگی هوا و ... . همۀ این موضوعات هم به‌روز و هم مهم و تأثیرگذارن». یکی دیگر از مشارکت‌کنندگان نیز در این زمینه می‌گوید: «مدام اطلاعاتی مبنی بر جنگل‌خواری، آتش‌سوزی جنگل‌ها، آلودگی محیط‌ زیست، کاهش پوشش گیاهی و ... منتشر می‌شه که یه زنگ خطره برا کشور؛ چرا این نگاه سودجویانه باید باعث تخریب محیط‌ زیست بشه»؟

ب. سبک زندگی مصرفی: گیدنز معتقد است «اکثریت مردم برای تغییر عادات روزانه‌ای که منبع خطراتی است که تغییرات آب‌وهوا برای ما دارد، کار ناچیزی انجام می‌دهند و یا اصلاً هیچ کاری نمی‌کنند» (گیدنز، 1394: 23). یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

 «روش‌های نامناسب زندگیه که باعث این همه مشکل و تخریب شده. یکی از دلایل اصلی من جلوگیری از آسیب به محیط ‌زیست و حفاظت از اونه».

ازنظر کنشگران کاهش کیفیت زندگی ازجمله دلایل مداخله‌گری است که بر کنش آنها تأثیرگذار بوده است. کنشگر 59‌‌ساله در این زمینه می‌گوید:

 «خیلی روشنه، تخریب‌ محیط‌ زیست رو زندگی همۀ ما اثر گذاشته و کیفیت زندگی ما رو پایین آورده، خیلی از امکانات طبیعی کم شده و مردم دقیقاً نمی‌دونن که چرا این کیفیت پایین اومده و داره هر روز هم پایین‌تر میاد».

 کنشگر دیگری گفت:

«در ایجاد خشکسالی در ایران همه‌مون (شهری و روستایی) مسئولیم؛ اما مردم سهم خودشونو در این زمینه و حل مسائل ناچیز می‌دونن؛ در حالی که برا سازگاری با این تغییرات همه‌مون باید شرایط و سبک زندگی‌مون رو تغییر بدیم».

خلاصۀ مطالب ذکرشده در جدول 4 ارائه شده است.

 

 

جدول 4- فرایند تبدیل مفاهیم به مقولات (شرایط مداخله‌گر)

Table 4 - The process of converting the concepts into the categories )Interfering conditions(

 

 

 

 

 

 

شرایط مداخله‌گر

مفاهیم

خردهمقولات

مقولات

درک ضعیف نسبت به ارزشمندی انرژی در توسعه، درک ضعیف از محدودیت منابع طبیعی و انرژی فسیلی، درک ضعیف از پیامدهای مصرف بی‌رویه و اثرات بومرنگی آن، درک ضعیف از پیامدهای گرمایش جهانی، درک ضعیف از مزایای انرژی‌های نو، درک ضعیف از معنای توسعۀ پایدار و اهمیت انرژی برای پایداری، درک ضعیف از تغییرات آب‌وهوا، درک ضعیف از ماهیت زمان‌بر و تدریجی فعالیت محیطزیستی و اجتماعی، درک ضعیف از شرایط محیط‌ زیست ایران.

کمبود دانش محیط‌زیستی در سطح جامعه

 

 

 

ضعف آگاهی جامعه

نشناختن وضع موجود

نبود بسترهای لازم برای انجام کارهای گروهی، انگیزۀ کم برای کار گروهی، تعاملات ضعیف، فردگرایی، موازی‌کاری، محدودیت قوانین، مانع‌تراشی برای سمن‌ها، ضعف مدیریتی، موانع اداری، ناهمسویی قانون‌گذار و مجری، وجودنداشتن زیرساخت‌های لازم در ساختمان‌ها، انفعال در ایجاد تغییر، گرانبودن تجهیزات انرژیهای نو.

ضعف در تعاملات گروهی،

 

نبودن بسترهای مناسب در جامعه

محدودیت قوانین و ضعف مدیریتی

ضعف زیرساخت‌ها در ساختمان‌ها

بهره‌برداری بی‌رویه از منابع، رویکرد انتفاعی نسبت به طبیعت، کوه‌خواری، جنگل‌زدایی، تأمین سوخت از جنگل‌ها، کسب اطلاعات دیداری و شنیداری از تخریب محیط‌ زیست، سبک زندگی مصرفی، مصرفگرایی، کاهش کیفیت زندگی.

رویکرد انتفاعی نسبت به طبیعت

تخریب محیط ‌زیست

سبک زندگی مصرفی

 

 

 

راهبرد‌های مربوط به پدیدۀ اقناع

راهبرد، سازوکار و تدبیری است که در برخورد با پدیدۀ خاص به کار گرفته می‌شود (ازکیا و همکاران، 1396: 366) و بر کنش‌ها و واکنش‌هایی برای کنترل، اداره و برخورد با پدیدۀ مدنظر مبتنی است. راهبرد‌ها هدفمندند و به‌دلیل خاصی صورت می‌گیرند (ازکیا و همکاران، 1396: 328)؛ راهبرد‌هایی که در این پژوهش برای اداره و مدیریت پدیده به کار گرفته شده‌اند، از مجموعه شرایط علی، زمینه‌ای و مداخله‌گری تأثیر می‌گیرند که شرح آن رفت. این راهبرد‌ها شامل موارد زیرند:

 

آموزش و ارتقای دانش محیط‌زیستی

این مقوله با توجه به دو خرده‌مقولۀ زیر شکل گرفته است:

الف) ارائۀ نوآورانۀ محتوا، نوآوری در جذب: آموزش، اولین راهبرد‌‌ است که مشارکت‌کنندگان برای اقناع دیگران در پیش می‌گیرند؛ زیرا «بهترین روش برای تغییر هنجارها و درنتیجه، تغییر رفتار ازطریق آموزش است» (943 :Babcock, 2009). این راهبرد‌ نزد کنشگران در دو سطح به کار گرفته می‌شود: سطح اول درون‌سازمانی و به اعضای سمن‌ها مربوط است. هدف این سطح، آشنایی اعضا با رویکردهای سمن، ارتقای انگیزه بین کنشگران محیط‌زیستی، انسجام‌بخشی در ساختار داخلی سمن، گسترش ارتباطات محیط‌زیستی و آماده‌کردن آنها برای ورود به میدان‌های تخصصی برای جلب مشارکت است. سطح دوم، برون‌سازمانی و شامل مردمی است که گروه هدف برای جلب مشارکت‌اند. اعضا در این سطح از روش‌های خلاقانۀ متنوعی در جهت ایجاد انگیزه و آموزش بهره می‌برند. برگزاری کارگاه آموزش محیط‌زیستی (در محله‌ها و ...)، نمایشگاه و فعالیت ترویجی، برگزاری کارگاه برای آموزش نحوۀ سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی، کارگاه خدمات اکوسیستم، سازماندهی و تشکیل گروه، آموزش نرم‌افزارهای تخصصی مثل جی‌پی‌اس برای تعیین حدود زمین و مرتع در مناطق روستایی، طرح مباحث جدید، استفاده از افراد محلی توانمند با تأکید بر توانایی کلامی، استفاده از آموزش‌دهنده‌های متخصص و تسهیلگران سمن‌ها و تألیف و ترجمۀ کتاب‌های شعر و قصه با موضوع محیط ‌زیست برای کودکان ازجمله برنامه‌ها و راهبردهای کنشگران در این سطح در زمینۀ ارتقای دانش و آموزش است؛ زیرا بر این باورند که ارتقای دانش در ایجاد مشارکت تعیین‌‌کننده است. کنشگر 43‌‌ساله با تأکید بر ضرورت آموزش می‌گوید:

«ما به‌خاطر حل معضلات نیاز به ارتقای دانش داریم. درسته خیلی از فناوری‌ها خودش آلایندۀ محیط‌زیسته اما به‌‌خصوص در بخش بهینه‌سازی مصرف انرژی، بدون کمک دانش نمی‌تونیم فناوری‌های جدیدتری رو داشته باشیم که قادر به حل مشکلات باشه».

کنشگر 53‌ساله در این زمینه می‌گوید:

 «مشارکت در سازگاری با اثرات تغییر آب‌وهوا با آگاهی به دست میاد. آگاهی با تأکید و مبتنی بر منافع مشترک؛ یعنی اینکه مردم از منافع روزمره بهره‌مند بشن. مثلاً برا انتقال آب به گاوخونی، باید موافقین و مخالفین رو با آگاهی، به یه جمع‌بست مشترک رسوند که این سرنوشت جمعی رو در مورد تغییرات اقلیمی بپذیرن و این پذیرش مبتنی بر منافع مشترکه. یعنی باید هر کدوم بدونن که زاینده‌رود یه تیکۀ منفصل نیست؛ زاینده‌رود یه جریانه، یه مسیره که به هر حال باید طی بشه».

 یکی دیگر از کنشگران نیز می‌گوید:

 «ما افکار افرادی که همراه نیستن رو به‌سمت محیط‌ زیست و حل مشکلات و دورکردن یا به تعویق انداختن خطرات جهت‌دهی می‌کنیم».

اعضای سمن‌ها آموزش را متناسب با جامعۀ هدف، انتخاب و طراحی کرده‌اند و برنامه‌های آنها در محله، شهر و یا کشور با در نظر گرفتن سن، جنس، فرهنگ، تفاوت‌های قومی، الگوهای معیشتی و ... از شکل‌های متفاوتی با تأکید بر ارتقای دانش و ایجاد حساسیت در جامعه پیروی می‌کند. آنها در آموزش‌های عمومی و محلی، همیشه بسترهای از پیش تعریف‌شده‌ای مثل مدارس ندارند (هرچند در قالب انجمن اولیا و مربیان گاهی از این فضاها استفاده می‌کنند)؛ بنابراین، با استفاده از اعضای خلاق سمن از راهبردهایی نظیر برگزاری جلسه یا کارگاه‌ در نمایشگاه‌ها و پارک‌ها، سرای محلات و مساجد و هر مکانی که معتمدان محلی و شورایاری‌ها و ... تأیید کنند، بهره می‌برند. فاطمه در این زمینه می‌گوید:

«مردم بیشتر جذب شادی‌ها می‌شن. ما با برگزاری جشنواره‌ها مردم رو جذب می‌کنیم، مسابقات مختلف برگزار می‌کنیم و بعد یه سری سؤال می‌دیم و از اساتید مرتبط دعوت می‌کنیم بیان این سؤالاتو جواب بدن».

 یکی دیگر از کنشگران نیز می‌گوید:

«با تشویق ما، مردم در جلسات و کارگاه‌ آموزشی در مکان‌های عمومی یا تخصصی، شرکت می‌کنن؛ حالا اگه اطلاعات ارائه‌شده توسط سمن‌ها براشون جذابیت و یا منافعی داشت، حساس شده و ذهنشون درگیر موضوع می‌شه و در مراحل بعدی می‌شه دوباره این افراد رو دعوت و بهشون آموزش‌های تخصصی‌تر داد و جلب مشارکت کرد».

 اعضا به‌طور خلاقانه‌ای از فرد یا گروه‌های مرجع و معتمد محلی (معلم، روحانی مسجد، اعضای شورایاری، شهردار و ...) در جهت جلب اعتماد و سپس مشارکت مردم بهره می‌برند. آنها همچنین از هنرهای نمایشی و تجسمی (عکس، فیلم، تئاتر و نمایش عروسکی) به‌‌منزلۀ ابزاری برای لمس واقعیت، ارتقا و اشاعۀ دانش محیط‌زیستی در بسترهای از پیش تعریف‌شده (مهدکودک‌ها، مدارس، مساجد، جلسات نظام مهندسی و موارد مشابه) استفاده می‌کنند. مطابق با اظهارات کنشگران، دربارۀ بسترسازی اجتماعی، اعضا با ترویج و آموزش کار گروهی، به پی‌ریزی فعالیت‌های مدنی و حفاظت محیط زیست از سنین کودکی می‌پردازند؛ زیرا بر این باورند که هنر (نمایشی، مثل نمایش عروسکی) به‌ویژه در سنین پایین‌تر و دبستانی تأثیرگذاری بیشتری بر کودکان در بزرگسالی خواهد داشت. فاطمه 59‌ساله در این زمینه می‌گوید:

 «در آمادگی‌ها، دبستان‌ها، مساجد و حسینیه‌ها موفق به برگزاری کلاس و کارگاه‌های آموزشی شدیم و خوشبختانه تونستیم معلما رو هم تو این حوزه همراه کنیم».

مشارکت‌کنندگان برای رده‌های سنی کودک و نوجوان با هدف گردشگری پایدار از برنامه‌های دیگر آموزشی مثل برگزاری اردو، گردش در طبیعت به مناسبت‌های مختلف ازجمله روز درختکاری و ... نیز استفاده می‌کنند. در همین زمینه و در تأیید گفته‌های پیشین مبنی بر در پیش گرفتن الگوهای متفاوت در قبال گروه‌های مختلف هدف، مشارکت‌کنندۀ 52‌ساله‌ای که معلم و فعال محیط‌زیستی است، مشارکت را ارتباط یک ساختار شکل‌یافته با بیرون از NGO می‌داند و می‌گوید:

 «بیرون از NGO ما سه گروه مخاطب داریم: گروه اول کودکان که برا اونا دانش پایه‌ای رو بالا می‌بریم و در ارتقای دانش و اهمیت موضوع محیط زیست و فعالیت‌های جمعی و همکاری تو این حوزه براشون برنامه‌ریزی می‏کنیم. گروه دوم، دانشجویان و افراد متخصص هستن که ما برا این گروه، اطلاعات تخصصی برا ارتقای آگاهی، تقویت تفکر انتقادی و ایجاد حساسیت نسبت به مشکلات ارائه می‌دیم. گروه سوم، مردم عامی و بزرگسالان در جاهای مختلف و با فرهنگ‌های متفاوت هستند. ما برا این گروه‌ها، با توجه به علاقه‌ها و نیازشون برنامۀ آموزشی با موضوعات جذاب، پایه‌ای، عام‌پسند با هدف افزایش سطح اطلاعات عمومی و چیزی که فصل مشترک همۀ اینا باشه طراحی می‌کنیم. مثلاً یه جایی توریسم و گردشگری مهمه، یه جایی کشاورزی و زمین و یا دریا اهمیت داره، یه جایی دغدغه، حل مشکلات محله و شهره».

کنشگر دیگر نیز در این زمینه می‌گوید:

 «ما در همایش‌ها و کنفرانس‌ها و ارتباط با اعضا و مردم تونستیم موارد ساده و کاربردی و مفید رو انتقال بدیم».

راهبرد‌ آموزشی دیگر برای ارتقای دانش عمومی، استفاده از پتانسیل‌ها و بسترهای موجود در شبکه‌های اجتماعی است. «یکی از اهداف NGOها از حضور در شبکه‌های اجتماعی، افزایش آگاهی دربارۀ موضوعاتی است که آنها دفاع می‌کنند؛ زیرا کانال‌های ارتباطی جدید، توانمندی دست‌یابی به مخاطبانی که دسترسی به آنها سخت و طولانی است را به‌سرعت فراهم کرده است» (Garcia -Galera et al., 2019: 228). ازسوی دیگر، فناوری اطلاعات جدید و بسترهای رسانه‌ای اجتماعی، ابزارهای اساسی برای آموزش و ارتقای آگاهی عمومی و حمایت از آنها هستند. از آنجا که چنین ابزارهایی ارزان و فراگیرند، می‌توانند بر جوانان و بزرگسالان نیز تأثیر بگذارند و به‌ویژه با توانایی‌ها و بودجه‌های سازمان‌های مردم‌نهاد مناسب باشند و مطابق با وظایف آنها مانند ارائۀ اطلاعات به مخاطبان متنوع در قالب‌های قانع‌کننده برای مشارکت محلی و ملی مناسب‌اند (Tschentscher, 2016: 84). بر همین اساس، از دیدگاه کنشگران، می‌توان نگرش استفاده‌کنندگان از شبکه‌های اجتماعی و به‌‌ویژه نسل جدید را به‌دلیل حضور فعال آنها در شبکه‌های اجتماعی، با برنامه‌ها و مطالب محیط‌زیستی تغییر داد. مهدی در این زمینه می‌گوید:

«لازمه تا کار اساسی و پایه‌ای تو کشور انجام بشه و برا همین باید از همۀ فضاها ازجمله شبکه‌های اجتماعی استفاده بشه. ما ازطریق شبکه‌های اجتماعی مثل تلگرام، اینستاگرام و ... تونستیم ارتباطمون رو با مخاطبامون وسیع‌تر کنیم و اطلاعات ساده، تخصصی، کاربردی و مفید رو ارائه بدیم و به‌خصوص جوانان از این اطلاعات استفاده می‌کنن»؛

 درنهایت، کنشگری دربارۀ فعالیت‌های آموزشی می‌گوید:

«دپارتمان‌های آموزشی سمن‌ها، نسبت به دپارتمان‌های پژوهشی تأثیرگذارتر بودن و بسیار موفق‌تر عمل کردن؛ چون برنامه‌ریزی اونا بر مبنای مشارکت و آموزش جامعۀ محلی و مدارس بوده».

مشارکت‌کنندۀ دیگر نیز در جهت اهمیت آموزش‌ها می‏گوید:

 «وقتی جامعه سواد لازم رو نداشته باشه هر چیزی رو می‏پذیره و این تأثیرپذیری مانع از توسعۀ پایداره؛ درواقع، هوش محیط زیستی و آموزش به آدما کمک می‌کنه که بهتر زندگی کنن. آموزش برا ارتقای سطح زندگیه».

کنشگران بر این باورند که بخش‌های آموزشی بسیار موفق‌تر و تأثیرگذارتر از سایر بخش‌ها عمل می‌کنند؛ زیرا بسترهای لازم برای تغییر رفتارهای محیط‌زیستی را فراهم می‌کنند.

ب) به‌‌روزآوری دانش بومی: استفاده از دانش بومی همزمان با آموزش‌های تخصصی، از دیگر راهبرد‌های مشارکت‌کنندگان در سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی و کشاورزی پایدار است. نتایج مطالعۀ حاضر نشان دادند دانش محلی بومیان نتیجۀ تجارب مستقیم آنها از طبیعت و تعامل با پدران خود است که در طول سال‌های متمادی انباشته شده و به آنها انتقال یافته است. یکی از پاسخگویان در این زمینه می‌گوید:

«اطلاعات و دانش افراد محلی خیلی عالی و باارزشه؛ ولی اونقدر روزمره می‌شه که دیگه جلوی چشم نیست که دیده بشه و خودشون نمی‌تونن ازش استفاده کنن. ما تو کارگاه‌های آموزشی و مشارکتی چیزی رو که خودشون می‌دونستن باهاشون مرور می‌کنیم و برا استفاده و کاربرد اون دانش تو زمینه‌های مختلف مثل کشاورزی، حفاظت و... کمک می‌کنیم تا اطلاعاتشون بیاد جلو چشم و بعد با آموزش ترکیبش می‌کنیم و در کنار تکنولوژی نوین، در جهت کاهش روند تخریب، سازگاری و... ازش استفاده می‌کنیم».

 

بیم و امید

این مقوله از دو خرده‌مقولۀ زیر استخراج شده است:

الف) نوید آیندۀ بهتر: گروهی از مشارکت‌کنندگان، با خوش‌بینی و تأکید بر اثربخشی فردی، آینده‌ای بهتر را در صورت تغییر رفتار مردم، به گروه‌های هدف نوید می‌دهند و با ایجاد امیدواری آنها را تشویق به مشارکت می‌کنند. یکی از پاسخگویان در این زمینه و با اشاره به اثرات بومرنگی محیط‌زیست می‌گوید

 «طبیعتاً منافع محیط‌زیست هم در طولانی مدت به خود اشخاص و جامعه برمی‌گرده و تو باید بتونی به هر فرد بقبولونی که اگه درست مصرف ‌کنی کمک به پایداری کردی و خودت و جامعه‌ت در حال و آینده زندگی بهتری دارین».

ب) بیم از مخاطرات احتمالی: عده‌ای معتقدند آگاهی از مضرات استفادۀ بی‌رویه از کربن، اثرات تغییرات آب‌وهوایی، مخاطرات آینده و اثرات بومرنگی رفتارهای غیرمسئولانه بر فرد (سلامت و ...) و محیط‌ زیست و شرایط سازگاری با وضعیت احتمالی پیش رو، با وجود پیچیدگی‌های زیاد، بسیار کمک‌کننده است. بر همین اساس، اعضای سمن‌ها با ارائۀ دورنمای مخاطرات آینده و دست‌یابی به منافع فردی و جمعی در صورت اصلاح رفتار، سعی در جلب مشارکت‌های عمومی دارند. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

«بعضی مسائل مثل اثرات سوخت‌های فسیلی و یا گرمایش جهانی به‌دلیل عدم نمود عینی در زندگی، پذیرش و اقبال کمتری در بین مردم داره»؛

ولی «بیان بحران عوامل حیاتی زندگی نظیر انرژی، محیط‌زیست، بهداشت و ... که بر سعادت ما اثر دارند بسیار اثرگذار است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند بین ترس و تغییر نگرش رابطه‌ای مستقیم وجود دارد که می‌تواند بسیار اقناع‌کننده باشد؛ پس بیان بحران انرژی ما را به تغییر نگرش و رفتار سوق می‌دهد» (روشندل‌اربطانی و قیومی، 1394: 244). بر همین اساس، راهبرد‌ اعضا در محیط‌های شهری استفاده از افراد توانمند و تأثیرگذار محلی و اعضای متخصص سمن است. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

 «بهترین روش برای درک واقعیت در محیط‌های غیررسمی و بزرگسالان، استفاده از هنر (فیلم، عکس و...) و ابزار هنریه؛ زیرا به‌راحتی وضعیت موجود و آینده رو به تصویر می‌کشه تا درک بهتری نسبت به موضوعات، مخاطرات و مسائل صورت بگیره».

 استفاده از اصطلاحات عینی و نمادین و هنرهای تجسمی یکی از مواردی است که هانیگن برای ساخت موفق مسئلۀ محیط‌‌زیستی مطرح کرده است. ازنظر او «اقدامات افراطی شرکت‌های بزرگ جنگل‌‌داری تنها زمانی به مسئلۀ بین‌المللی تبدیل شد که جنبش صلح سبز و سایر گروه‌های زیست‌محیطی عکس‌های غم‌انگیزی از قطع درختان در جزیرۀ ونکوور را به معرض نمایش گذاشتند» )هانیگن، 1393: 181). کنشگر دیگر نیز در این زمینه می‌گوید:

«NGO‌های تخصصی به‌دلیل برخورداری از اطلاعات وسیع و تخصصی، درک واقعی از مخاطرات دارن و چشم‌انداز اونا نسبت به رفتار غیرمسئولانۀ انسان‌ها، تخریب، ویرانی و خطراتی که محیط‌ زیست رو تهدید می‌کنه وسیع‌تره و احساس خطر می‌کنن و از همین نقطه برا جلب مشارکت استفاده می‌کنن».

 

تغییر پایدار محلی

این مقوله از سه خرده‌مقولۀ زیر استخراج شده است:

الف) خوداتکایی یا توانمندسازی: نتایج مطالعۀ حاضر نشان دادند در پیش گرفتن راهبرد‌های جلب مشارکت باید از جزء به کل، گام‌‌به‌گام و با استفاده از دانش محلی در کارگاه‌های مشارکتی باشد و از سطح جامعه شروع شود؛ زیرا مشارکت از جزء به کل هیچ‌وقت برنامۀ راه نمی‌‌دهد؛ بلکه برنامۀ راه و تعیین مسیر هنگام کار مشخص می‌شود تا مردم با آگاهی از ضرورت حفظ محیط‌ زیستشان برای حفاظت آن و توسعۀ پایدار تلاش کنند. کنشگری در این زمینه می‌گوید: «ما مسیر رو هموار می‌کنیم تا گروه‌های هدف خودشون بتونن راهشون رو پیدا کنن. در این پروسه، مردم در مسیرهای از قبل تعیین‌شده قرار نمی‌گیرن؛ بلکه اولین پالس‌های مشارکت به‌وسیلۀ اعضا ایجاد می‌شه و بعد راه ساخته می‌شه و شکل می‌گیره. هدف، خوداتکا کردن مردمه و در این پروسه، حضور طولانی‌مدت تسهیلگر در کنار جامعه تا پایدارشدن تغییرات الزامیه»؛ زیرا تسهیلگران، آسان‌کنندۀ مسیر تواناشدن افراد در محل زندگی خود هستند. پاسخگوی دیگری نیز در این زمینه می‌گوید:

«تغییرات باید تا مرحله‌ای بره که خوداتکایی در جامعه رخ بده و مشارکت به پروسۀ نهایی برسه. اون موقع، دیگه بودن و نبودن شما اصلاً مهم نیس؛ چون اجزا دارن خودشون نقششون رو بازی می‌‌کنن. تا این مرحله نباید کار رو رها کرد. تو این پروسه صبوری مهمه، اینکه اونقدر بمونی تا کار نتیجه بده و تغییر رفتار اتفاق بیفته؛ چون بیشتر از اجرا و ترویج، پایدارکردن مشارکت و تغییر مهمه. خیلی وقتا اگه تغییر کامل اتفاق نیفته مردم دیگه اعتماد نمی‌کنن و می‌گن اینا قبلاً هم اومدن و کاری نکردن و رفتن. این مشارکت اولاً اگه از جنس جامعه و نزدیک به نگاه و تفکر عموم اتفاق بیفته خیلی سریع‌تر پایدار می‌شه و دوم اینکه اگه هم از این جنس نیست تلاش بکنی که به اون مرحله برسه و بعد رها کنی».

 مشارکت‌کنندۀ 54‌سالۀ دیگری در این زمینه گفت:

«ما بعد از ترک منطقه‌ای که کار کردیم ارتباطمون رو قطع نمی‌کنیم. نمی‌شه وقتی شما یه توان‌افزایی انجام می‌دی کار رو قطع کنی؛ چون اینها نیاز به پشتیبانی داره».

ب) مشاغل جایگزین: با توجه به تغییرات آب‌وهوایی و لزوم سازگاری با این تغییرات و جلوگیری از آسیب به محیط‌ زیست و پایداری، یکی از راهبرد‌ها، مشاغل جایگزین برای کاهش وابستگی‌های شغلی به مشاغل قبلی است. معرفی این مشاغل به بسترسازی و توانمندسازی افراد محلی نیاز دارد و این خود، مستلزم ورود به منطقه، شناخت مردم و توان برقراری ارتباط با آنها به زبان خودشان است؛ زیرا «استفاده از زبان فنی و مبهم و دانشگاهی مانع شکل‌گیری هر گونه گفتمان معنی‌دار بین متخصصان و ساکنان منطقه دربارۀ ماهیت و بزرگی مخاطره می‌شود» )هانیگن، 1393: 246). بر همین اساس، نتایج مطالعۀ حاضر نشان دادند کنشگران با مراجعه به مناطق بومی، انواع صنایع دستی منطقه را شناسایی و با کمک بومیان این صنایع را احیا و فرهنگ سنتی و بومی را زنده می‌کنند. مینا که تجربۀ کار در منطقه‌ای غیر از تهران را دارد، در زمینۀ جایگزینی مشاغل برای سازگاری با تغییرات اقلیمی می‌گوید:

«تو یه منطقه که ازطریق قطع درختان درآمد کسب می‌کردن، ما تشویقشون کردیم تا با فرهنگ خودشون یه پیوند دوباره برقرار کنن. با ایجاد انگیزه در بین جوانان‌، صنایع دستی منطقه رو احیا کردیم تا جایگزین قطع درختان بشه و این علاوه بر ارزش معنوی، درآمدزا هم بود. ما اونجا فقط کاربردی‌کردن توان بالقوه رو یادشون دادیم. هزینه‌های راه‌‌اندازی با خودشون بود. مثلاً اینا بلد بودن قالی ببافن خب بافت و فروش قالی طولانی بود. ما قالی رو تبدیل کردیم به کیف، جاکلیدی و منگوله‌های تزیینی و چیزایی که کاربردی‌تر، پرفروش‌تر و زودبازده‌تر بود و تهران هم براشون بازار پیدا کردیم. سازمان میراث فرهنگی منطقه هم بهشون غرفه داد و محصولات تولیدی‌شون را اونجا ارائه ‌دادن».

ج) تشکیل سازمان محلی: یکی از راهبرد‌ها در زمینۀ تغییر پایدار محلی، کمک به بومیان برای تشکیل یک سازمان و تشکل محلی و بومی جدید برای حفظ محیط ‌زیست است. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

 «تو هر منطقه‌ای که ما کار می‌کنیم، افراد به‌دنبال تشکیل انجمن یا NGO هستن تا بتونن مطالبات‌ و خواسته‌هاشون رو راحت‌تر و قانونی‌تر دنبال کنن».

 مریم نیز در این زمینه می‌گوید:

«آموزش مدون تشکیل سازمان محلی (چگونگی تشکیل و تقسیم کار، روال تشکیل جلسات، مستندسازی و نحوۀ پیگیری فعالیت‌‌ها و برنامه‌ریزی) جزء مهمی از برنامه‌های ما هست تا اونا مستقل بشن»؛

 زیرا جوامع اگر در فرایند تهیۀ برنامه شرکت داشته باشند، بیشتر قادرند در تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی مشارکت کنند.

 

انتفاع

این مقوله از دو خرده‌مقولۀ زیر استخراج شده است:

الف) منافع فردی (کوتاهمدت و بلندمدت): راهبرد‌های انتفاعی مبتنی بر سود اقتصادی برای مردم، یکی دیگر از راهبرد‌های موفق مشارکت‌کنندگان است؛ زیرا «مردم نمی‌توانند آینده را به اندازۀ زمان حال، واقعی ببینند؛ بنابراین، آنان یک پاداش ناچیز کنونی را به پاداش بزرگ‌تری در آینده ترجیح می‌دهند» (گیدنز، 1394: 25). در این زمینه، نیما عضو فعال سمن انرژی با تأکید بر منافع افراد به‌‌منزلۀ راهبردی موفق در ایجاد بستر مشارکت می‌گوید:

«ما باید از قبل زیرساخت رو فراهم بکنیم تا افراد بیان و مشارکت بکنن؛ به همین دلیل، ما اول مباحث جدید و نو ارائه می‌دیم تا مردم جذب بشن و سپس، بحث اقتصادی می‌شه تداومش؛ البته صرفاً ورود به بحث مهم نیست؛ بلکه باید بتونی بمونی و مداوم کار کنی. حالا اون موندنه دیگه می‌شه بحث اقتصادی. خب با توجه به اینکه مردم مباحث جدید مثل بحث هوشمند رو دوست دارن؛ ازطرفی به منافع فردی خودشون هم مثل استفاده از وسایل کم‌‌مصرف به‌خاطر گرون‌شدن انرژی اهمیت می‌دن. اگه بحث انتفاع مطرح بشه حضورشون تداوم پیدا می‌‌کنه. با توجه به اهمیت اقتصاد در ایران، اگه ما این مورد رو هدف بگیریم مشارکت ایجاد می‌شه؛ به‌خاطر اینکه منافع مالی داره و می‌دونن شعار نیست. ما به مردم می‌گیم که اگر این کارها رو بکنید اینقدر براتون صرفۀ اقتصادی داره».

 ازنظر یکی از کنشگران

«آموزش بزرگسالان و عموم مردم در محیط‌های شهری، پروسۀ طولانی‌مدت با پیچیدگی‌های فراوانه؛ چون بستری از قبل وجود نداره؛ اما اگه از تکنیک «من منفعت» استفاده بشه، گروه هدف هم بهتر یاد می‌گیرن و هم بیشتر مشارکت می‌کنن؛ پس در اجرای هر پروژه‌ای باید منافع گروه هدف دیده بشه؛ هرچند که بهره‌مندی از این منافع کوتاه‌مدت باشه».

مشارکت‌کنندۀ دیگری در این زمینه گفت:

«NGO به‌صورت غیرمستقیم می‌تونه تأثیر بذاره؛ چون رابط بین جامعه و دولته. NGO نیازسنجی می‌کنه و به دولت می‌گه شما اگه می‌خوای مثلاً فلان منطقه اونقدر مشکل مصرف انرژی نداشته باشه بیا این مسئله که ما شناسایی کردیم رو حل کن. اون وقت ما می‌تونیم از اونا بخوایم که انرژی کمتر مصرف کنن یا مثلاً در مورد مصرف گاز شما بیا به‌عنوان دولت یه سوبسیدی به اینا بده که مثلاً از پنجره‌های دوجداره بتونن استفاده کنن من قول می‌دم که اینها مصرف گازشون کمتر بشه. در اصل اونجا دیگه شما داری مشارکت ایجاد می‌کنی؛ یعنی داری منفعتی رو می‌رسونی که اونها هم منفعتی رو برسونن و نفع دو طرف اینجا دیده می‌شه. تو مرحلۀ بعدیه که دیگه می‌شه ما بدون اینکه تلاشی بکنیم اینا خودشون این فرهنگ رو داشته باشن».

ب) شناسایی ابعاد درآمدزایی محیط ‌زیست: سیما لزوم شناسایی ابعاد درآمدزایی محیط ‌زیست را برای توجه به نیازهای ذینفعان مطرح می‌کند و می‌گوید:

«تو کشور ما هنوز ابعاد درآمدزایی و اقتصادی محیط ‌زیست معلوم نیست. مثلاً ارزش اقتصادی یه درخت معلوم نیست. برای همین نمی‌دونیم که چقدر می‌تونیم از اون پول دربیاریم، پس بهش توجه نمی‌کنیم. به همین دلیل، چیزی که مارکت بشه، راه خودش رو باز می‌کنه. پس با در نظر گرفتن منافع گروه هدف، محتوا تولید می‌کنیم. از اینجا به بعد دیگه افراد سعی می‌کنن با شما ارتباط برقرار کنن و برای گسترش هدف‌هاشون با شما همراه بشن».

 مشارکت‌کنندۀ دیگر با اشاره به هرم مزلو می‌گوید:

«ابتدا کمک می‌کنیم که اقشار جامعه به یه منافع حداقلی برسن، بعد ازشون می‌خوایم که مثلاً محیط‌ زیست رو حفاظت کنید»؛

زیرا مشارکت بدون ارزش اقتصادی ممکن است کاری با کیفیت پایین باشد. علی در این زمینه می‌گوید:

 «تو محیط شهری و جایی که بستر وجود نداره باید شما برید سراغ منفعت»؛

 درواقع، می‌توان گفت این مزایای خصوصی هستند که افراد را برای پیوستن به گروه‌های محیط‌زیستی جذب می‌کنند (Mohd & Ahmad, 2005: 41). مشارکت‌کنندۀ 31‌‌سالۀ دیگری در این زمینه گفت:

«رویکرد ما الان به این سمت رفته که تلاش بشه که با مشارکت جامعۀ محلی اون سازگاری با اثرات تغییرات آب‌‌وهوایی و شرایط زیستی که واسه مردم داره سخت می‌شه به نفع جامعۀ محلی، حیات وحش و تنوع زیستی و ... ایجاد بشه. چیزی که قبلاً دیده نمی‌شد و صرفاً حراست و نگهداری می‌کردن از مناطق».

 مشارکت‌کنندۀ جوانی با مدرک دکتری نیز در این زمینه می‌گوید:

 «در بین انرژی‌های تجدیدپذیر، فناوری انرژی خورشیدی قابلیت استفاده در سطح شهر توسط عموم مردم رو داره و در بعضی مناطق مردم پنل نصب کردن و برق تولید می‌کنن. یکی از علت‌هایی که مردم به این کار علاقه‌مند شدن و ورود پیداکردن، قیمت خرید تضمینی هست که دولت بالاتر از قیمت‌های مصوب داره از انرژی‌های تجدیدپذیر حمایت می‌کنه؛ بنابراین، اون انگیزه‌هایی که باعث شده مردم در استفاده از فناوری انرژی خورشیدی علاقه‌مند بشن مباحث اقتصادی هست».

ذکر این نکته ضروری است که در استفاده از تمام راهبرد‌ها برای اقناع و تأثیرگذاری بیشتر، شناخت وضع موجود، شناخت مسئله و بسترهای آن در ایران و افزایش تعامل در همۀ سطوح جامعه برای سمن‌ها اهمیت دارد. ضمن اینکه کنشگران در تعامل و ارتباط دوجانبه با جامعۀ هدف هستند.

 

ایجاد اجماع بین سیاستگذاران و بازیگران فعال حوزۀ انرژی

برخی از سمن‌ها با هدف ایجاد اجماع در حوزۀ سیاستگذاران و بازیگران فعال در حوزۀ صنعت، دانشگاه و دولت فعالیت ‌می‌کنند. یکی از مدیران فعال در حوزۀ انرژی در این زمینه می‌گوید:

«هدف ما ایجاد اجماع بین سه حلقۀ دولت، صنعت و دانشگاهه و گام اول ایجاد اجماع برا توسعۀ فناوری‌های مرتبط با انرژی در سطح ملی، دانشگاهی و صنعتی کشوره و اینا باید به این نتیجه برسن که ورود به این حوزه برای کشور مفیده».

 کنشگر دیگری نیز در این زمینه می‌گوید:

 «در حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر مثل باد یا زمین‌گرمایی حضور سرمایه‌گذاران بزرگ و حمایت دولت خیلی اهمیت داره؛ چراکه تأسیس نیروگاه‌های خورشیدی، بادی و زمین‌گرمایی نیازمند سرمایه‌گذاری‌های خیلی بزرگی است که عموماً از جنس تودۀ مردم برنمیاد و به‌‌دلیل گران‌قیمت بودن این فناوری‌ها، هنوز سیاستگذاران و صاحبان صنایع به این جمع‌بندی نرسیدن که تو این حوزه با چه مکانیزمی ورود پیدا کنند و این امر نیازمند مشروعیت‌بخشی در این حوزه و رفع چالش‌های موجوده. شیوۀ مشارکتی ما، مشروعیت‌بخشی در سطح دولت، صنعت، جامعۀ دانشگاهی و بقیۀ بازیگرانه تا بتونیم یک اجماع برا ورود جدی به انرژی‌های تجدیدپذیر به‌وجود بیاریم».

خلاصۀ مطالب ذکرشده در جدول 5 ارائه شده است:

 

 

جدول 5- فرایند تبدیل مفاهیم به مقولات (راهبردها)

Table 5 - The process of converting  the concepts into the categories (strategies)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

راهبرد‌ها

مفاهیم

خردهمقولات

مقولات

آموزش درون‌سازمانی (برای اعضا): آشنایی با رویکردهای سمن، ارتقای انگیزه، انسجام‌بخشی در ساختار سمن، گسترش ارتباطات محیط‌زیستی، آمادگی برای ورود به میدان‌های تخصصی.

آموزش برونسازمانی: روش‌های خلاقانه برای ایجاد انگیزه و آموزش، استفاده از هنرهای نمایشی و تجسمی، برگزاری کارگاه و نمایشگاه محیط‌زیستی، فعالیت ترویجی، کارگاه خدمات اکوسیستم، تألیف و ترجۀ کتابهای شعر و قصۀ محیط‌زیستی، سازماندهی، آموزش نرم‌افزارهای تخصصی، استفاده از توان محلی افراد توانمند و آموزشدهنده‌های متخصص و تسهیلگران سمن‌ها برای آموزش

ارائۀ نوآورانۀ محتوا و

نوآوری در جذب (در سطح درون‌سازمانی و برونسازمانی)

 

 

آموزش و ارتقای دانش محیط‌زیستی

 

 

 

به‌‌روزآوری دانش بومی

دست‌یابی به منافع فردی و جمعی در صورت اصلاح رفتار، تأکید بر اثربخشی فردی، نوید آینده‌ای بهتر، امیدواری، تشویق، دورنمای مخاطرات آینده، آگاهی از مضرات استفادۀ بی‌رویه از کربن، اثرات گرمایش، اثرات بومرنگی رفتارهای غیرمسئولانه

نوید آیندۀ بهتر

 

بیم و امید

بیم از مخاطرات احتمالی

استفاده از دانش پنهان محلی در کارگاه‌های مشارکتی و توانمندسازی جوانان محلی، تسهیلگری، همراهی گام‌به‌گام، ارتباط مداوم با جامعۀ محلی و پشتیبانی، آموزش مدون تشکیل سازمان محلی (چگونگی تشکیل، روال تشکیل جلسات، مستندسازی و ...)، تقسیم کار، مشاغل جدید، کاهش وابستگی‌های شغلی به مشاغل قبلی، شناسایی صنایع دستی، پیوند دوباره با فرهنگ بومی، ایجاد انگیزه در بین جوانان

خوداتکایی یا توانمندسازی

 

تغییر پایدار محلی

 

 

مشاغل جایگزین

تشکیل سازمان محلی

 

بهره‌مندی از منافع کوتاه‌مدت، طرح ارزش اقتصادی، تکنیک «من منفعت»، توجه به منافع فردی (کوتاه‌مدت و بلندمدت)، درآمدزایی، مزایای خصوصی و عمومی

منافع فردی

 

انتفاع

شناسایی ابعاد درآمدزایی محیط‌ زیست

تلاش برای ورود سیاستگذاران به حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر، تلاش برای ورود دانشگاه به حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر، تلاش برای ورود صنعت به حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر، ارتباط بین بازیگران حوزۀ انرژی، متقاعدکردن بازیگران به توسعه و سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر

 

مشرعیت‌بخشی در سطح دولت، صنعت و دانشگاه

اجماع بین سیاستگذاران و بازیگران فعال حوزۀ انرژی

 

 

پیامدها

به‌کارگیری راهبرد‌های متفاوت به‌وسیلۀ کنشگران در قبال پدیدۀ اقناع، پیامدهایی را به‌دنبال داشته است که هر کدام از این پیامدها در هر سطحی نتیجۀ به‌کارگیری راهبرد‌های مربوط به همان سطح‌اند. این پیامدها در ادامه شرح داده می‌شوند:

 

آگاهی

مقولۀ آگاهی از دو خرده‌‌مقولۀ زیر گرفته شده است:

الف) درگیری ذهنی و عملی با برنامه‌ها و مسائل محیط ‌زیست: آموزش‌های سمن‌ها در درازمدت، آگاهی، حساسیت و دغدغه ایجاد می‌کنند و افزایش این نگرانی‌ها، درگیری افراد آموزش‌دیده و ورود آنها به مسائل محیط‌ زیست و تغییر در وضع موجود را به‌دنبال داشته است. آلن توماس ارتقای سطح آگاهی‌ها را شکلی از اثرگذاری سازمان‌های غیر‌دولتی بر دولت و جامعه می‌داند و می‌گوید: افزایش سطح آگاهی‌ها، مبارزۀ غیرمستقیم و عمومی مردم و اقشار جامعه با برخی فعالیت‌های اجرایی را شامل می‌‌شود (عنبری، 1390: 322). یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید: «ما تو کارگاه‌های آموزشی راه رو نشون دادیم؛ ولی الان خودشون از ما استادترن. وقتی افراد بعد از شرکت در کارگاه‌های کشاورزی پایدار متوجه شدن که مثلاً آبیاری قطره‌ای برا کارشون مناسبه، با اینکه ادارات دولتی باهاشون همکاری نکردن، خودشون با هزینۀ فردی آبیاری قطره‌ای باغاشون رو انجام دادن. تو یه منطقۀ گردشگری هم، خود افراد محلی از ما و رفتگران طبیعت دعوت کردن تا رودخونه رو با کمک خودشون پاکسازی کنیم». یکی دیگر از پاسخگویان نیز در این زمینه گفت:

 «افرادی که به کارگاه‌ها میان اونقدر علاقه‌مند و توسعه‌طلبن که می‌تونن به یه الگو تو منطقه‌شون تبدیل بشن».

در همین زمینه مشارکت‌کنندۀ دیگری می‌گوید:

 «آگاهی که ازطریق NGO‌ داده می‌شه، با آگاهی که از کانال‌های دیگه داده می‌شه فرق می‌کنه؛ چون شما تو بافت محلی با یه عده‌ای هستی که بهت اعتماد دارن و همه برای هدف مشترک تلاش می‌کنین و اگه یه پله بالاتر رو نشون بدی و بگی این کار باید به فلان شکل انجام بشه قبول می‌کنن و این یه مقدمه‌س برا برداشتن قدم بعدی و مشارکت بیشتر».

در همین زمینه پاتنام بر این باور است که اعتماد تسهیل‌کنندۀ مبادلات در فضای اجتماعی است و به‌منزلۀ یکی از مهم‌ترین ابعاد سرمایۀ اجتماعی، نشان‌دهندۀ سطح بهره‌مندی گروه‌ها و جوامع از سرمایۀ اجتماعی است. پاتنام در مقالۀ «سرمایة اجتماعی: اندازه‌گیری و پیامدها»، اعتماد را نماینده سرمایۀ اجتماعی می‌داند (Putnam, 2001: 43).

ب) رشد تقاضا برای دریافت آموزش از سمن‌ها: آموزش در محیط‌های مختلف شهری و روستایی پیامدهای متفاوت و مثبتی را در پی داشته است. برگزاری تئاتر در مدارس، اگرچه موردی بوده است، بازخوردهای مثبت آن به‌‌تدریج رشد تقاضا ازطرف مدارس برای تکرار این برنامه‌ها و آموزش‌ها را به‌‌دنبال داشته است؛ زیرا برای دانش‌آموزان جذابیت داشته و توجه والدین آنها را به محیط ‌زیست و اهمیت آن جلب کرده است. یکی از پاسخگویان جوان در این زمینه می‌گوید:

«حضور گاهاً تحمیلی ما در مدارس که کاملاً رایگان و با درخواست کتبی ما و بعد کلی دوندگی برا گرفتن مجوز صورت می‌گرفت، به‌تدریج به سطح بالاتری از مشارکت ارتقا پیدا کرد؛ به‌طوری که حالا مدیران مدارس به ما رجوع می‌کردن و خواهان آموزش‌ محیط‌زیستی و حتی پرداخت هزینه برا آموزش‌ها هم بودن. الان خیلی از مدارس تهران آموزش محیط‌زیستی دارن و این یه تلاش اضافه‌ است برا مدرسه؛ ولی چون بازخورد خوب گرفتن ادامه می‌دن. ایجاد مشارکت همیشه جواب مثبت داده ولی مهم اینه که مشارکت پایدار ایجاد بشه و نوآوری و خلق چیزای جدید به‌دنبال داشته باشه و مردم به چیزایی فک کنن که قبلاً بهش توجهی نداشتن».

 باید اضافه کرد که جامعه‌پذیری والدین توسط کودکان نیز از دیگر پیامدهای آموزش‌های سمن‌ها در مدارس بوده است؛ به‌طوری که کودکان در برخورد با رفتار ضد محیط‌زیستی والدین خود (زباله‌پراکنی، هدردادن آب و ...) رفتار منفعلانه ندارند.

مسئولیت‌پذیری

این مقوله از دو خرده‌مقولۀ زیر استخراج شده است:

الف) پذیرش مسئولیت فردی: مسئولیت‌پذیری، پیامد استفاده از راهبرد‌ بیم و امید و همچنین آموزش‌های محیط‌زیستی و نتیجۀ کسب آگاهی دربارۀ وضع موجود است. مسئولیت‌پذیری یعنی اینکه فرد خود را جزئی از یک کل یعنی محیط بیرونی و اجتماع بداند. پذیرش مسئولیت فردی در قبال تغییرات آب‌‌وهوایی و نسل آینده، علاقه‌مندی به محیط ‌زیست، حفظ جنگل‌ها و کاهش ردپای اکولوژیکی پیامد آگاهی است. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

 «تو یه منطقه، افراد شرکت‌کننده در کارگاه‌ها و کل سازمان محلی (زنان، همسران آنها و فرزندان) با هماهنگی ادارۀ منابع طبیعی منطقه، بذر بلوط گرفتن و توی ۸ هکتار زمین، بلوط کاشتن و این حرکت حس خوبی بهشون داد و علاقه‌مندی‌شون به حفظ محیط ‌زیست بیشتر شد و حتی بچه‌هاشون آشغال نمی‌ریختن و اگه کسی آشغال می‌ریخت، تذکر می‌‌دادن».

 یکی از کنشگران در این زمینه با توجه به پذیرش مسئولیت‌های محیط‌زیستی می‌گوید:

«وقتی آگاهی بالا بره و مشارکت ایجاد بشه و مردم بدونن که چه مسئولیتی دارند، هرکسی مسئولیت‌ خودش رو می‌پذیره».

 یکی دیگر از کنشگران نیز می‌گوید:

 «مردم یه جاهایی که به حوزۀ سلامت و منافع مالی‌شون مربوط می‌شه، مثل زباله، آب و کود شیمیایی حساس شدن و تا حدی مسئولیت خودشون رو درک و پذیرفتن. یه جاهایی سرعت تخریب کم شده».

ب) مسئولیت‌پذیری نسبت به محیط ‌زیست: علاوه بر پذیرش مسئولیت‌های فردی، براثر ارتقای دانش، به‌تدریج دامنۀ مسئولیت‌ها وسعت بیشتری می‌یابد و فرد نسبت به مسائل مرتبط با محیط ‌زیست کنشگری و اطرافیان را به مشارکت در این حوزه تشویق می‌کند. یکی از مشارکت‌کنندگان در این زمینه می‌گوید:

 «مردم بعد از اینکه آگاهی‌شون بالا می‌‌ره، دغدغه‌هاشون زیاد می‌شه و دیگه خودشون دنبال راهکار برا حل مشکلات محیط‌ زیست، تنوع گیاهی و جانوری و اکوسیستم هستن و مدام به ما رجوع می‌کنن و حتی اگه کسی یه طرحی برا حل مشکل داشته باشه ارائه می‌ده و به‌راحتی از آلودگی آب، خاک، پسماند و ... نمی‌تونه بگذره».

 یکی دیگر از کنشگران نیز در این زمینه می‌گوید:

 «در جامعۀ محلی که ما کار کردیم، زنان، دیگه به همسرانشون اجازۀ قطع درختان رو نمی‌دادن و برا تأمین سوختشون هزینه پرداخت می‌کردن. برا حفظ جنگل‌ها، رودخانه و ... تلاش می‌کردن و کلاً مشارکت عمومی خیلی زیاد شد».

کنشگر دیگری نیز در همین زمینه می‌گوید:

 «وقتی آموزش دادی، زمینه‌ها و بسترها رو آماده کردی. توجه آحاد جامعه به محیط‌ زیست جلب می‌شه و اندک‌اندک کل جامعه NGO می‌شه و مردم به‌تدریج متوجه می‌شن که می‌تونن با عضویت در NGOها و ... بر برنامه‌های کلان جامعه هم اثر بذارن». کنشگر دیگری نیز در این زمینه می‌گوید: «وقتی وارد جریان کار گروهی می‌شی یاد می‌گیری که حرف‌های مخالف رو بشنوی، یاد می‌گیری مشارکت یعنی تلاش همۀ جامعه برای اهداف و منافع جمعی و اینکه اگر من کشتی رو سوراخ کنم همه با هم غرق می‌شیم».

 

توانمندی

این مقوله شامل سه خرده‌مقولۀ زیر است:

الف) توانمندی در امور اجرایی و محیط‌زیستی: توانمندی پیامد به‌روزآوری دانش بومی، آموزش و شرکت در کارگاه‌های آموزشی و مشارکتی است. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

«این کارگاه‌ها قدرت افراد در انجام کارهای مشارکتی رو زیاد کرد؛ به شکلی که افراد محلی، خودشون برا حل مشکلات منطقه در زمینۀ کشاورزی پایدار و یا بهینه‌سازی مصرف انرژی و ... اقدامات اداری و رایزنی‌های بالادستی مرتبط با مسائل رو خودشون انجام دادن».

 ثبت میراث فرهنگی پیامد تسهیلگری و به‌کارگیری راهبردهای آموزشی است. اعتمادبه‌نفس و توانمندی افراد سبب ثبت ملی دست‌سازۀ‌ محلی بوده است. یکی از کنشگران در این زمینه گفت‌:

«بختیاری‌ها یه عروسک دست‌ساز رقصان به اسم لیلی داشتن. خودشون اقدامات لازم رو برا ثبت دست‌سازه‌شون انجام دادن و ما هم برا ثبت ملی عروسک به نام بختیاری‌ها بهشون کمک کردیم».

ب) توانمندی در ارائۀ دانش محلی: یکی از کنشگران با تأکید بر اینکه آگاهی، مقدمۀ تغییر رفتار و توانمندی بوده است، می‌گوید:

 «با به‌روزآوری دانش بومی زنان و دختران تحصیلکرده، از دانش و سایر پتانسیل‌های آنها در کارگاه‌های مشارکتی و یا ارائۀ گزارش اقدامات سازمان محلی استفاده شد».

 او در ادامه می‌گوید:

 «ما تو روستاها دخترای تحصیلکردۀ روستا رو آموزش دادیم و اونا رفتن تو مدارس و آموزش‌هایی مثل ذخیره‌گاه‌های زیست‌کره، تنوع زیستی، پوشش گیاهی منطقه و ... رو به زبان ساده ارائه دادن».

 انتقال دانش ازطریق آموزش صنایع دستی به دیگران پیامد دیگر بود. چنانکه محلی‌ها با پیداکردن امکان بروز خود، به برگزاری کارگاه‌های آموزشی عروسک‌سازی در موزۀ عروسک‌های تهران، هم به معرفی فرهنگ خود پرداختند و هم درآمدزایی داشتند. یکی از کنشگران در این مورد می‌گوید:

«این شیوۀ کاری کمک می‌کنه جوانان با فرهنگ خودشون یه پیوند دوباره‌ای برقرار کنن و تحت تأثیر تهاجم فرهنگی قرار نگیرن»؛

 درواقع، استفاده از دانش بومی، به‌دلیل انباشت آن از گذشته، می‌تواند گره‌گشای بسیاری از مشکلات محلی و محیط‌زیستی ازجمله معیشت، کشاورزی، آبیاری، شیوه‌های ذخیره‌سازی آب‌های سرگردان فصلی، آموزش و ... باشد. یکی از پاسخگویان دربارۀ استفاده از پتانسیل‌های افراد محلی آموزش‌‌دیده می‌گوید:

 «برا ارائۀ نتیجۀ کار کارگاه‌های آموزشی به تهران، یکی از زنان محلی داوطلب شد و در سازمان محیط ‌زیست با حضور ۸ استان دیگه، شیوه‌های جلب مشارکت و سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی رو به زبون خودش توضیح داد و این اعتمادبه‌نفس نتیجۀ حضور در کلاسا و توانمندی اونا بود».

ج) استقلال جوامع محلی: این خرده‌‌مقوله، پیامد ایجادشده به‌واسطۀ تسهیلگری و به‌کارگیری راهبردهای آموزشی است که شامل شکل‌گیری تشکل‌های پایدار محیط‌زیستی و مشارکت در تصمیم‌گیری است. تسهیلگری و آموزش، فعالیت مردم محلی را بارزتر و بیشتر می‌کند و یا سبب شکل‌گیری یک سازمان محلی کوچک اما تأثیرگذار با هدف ایجاد پایداری در منطقه می‌شود و مقدمات توسعه را فراهم می‌کند. رؤیا در این زمینه می‌گوید:

 «سازمان‌های محلی در بعضی جاها از محل خودشون فراتر رفتن و با سازمان‌های دیگه حتی در استان‌های دیگه ارتباط گرفتن و تونستن آگاهی‌های بیشتری به جامعه بدن. مثلاً یکی‌شون الان دبیر کانون‌های محیط ‌زیست شهرداری تهران هست».

 مردم محلی همچنین در منطقۀ خود تغییر ایجاد کرده‌ و خواهان توجه به مطالبات اجتماعی و محیط‌زیستی از مسئولان محلی‌اند. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

«مسئول محیط ‌زیست شهرداری به من گفت اینها دائماً مراجعه می‌کنن و خط‌مشی ارائه می‌دن و مطالبه دارن برا محله‌شون».

کنشگران باور دارند که شکل‌گیری تشکل‌ها و پیگیری مشکلات محیط‌زیستی محله و یا منطقۀ بومی، باور به اثربخشی فردی و مشارکت در تصمیم‌گیری‌های محل زندگی را به شکل محسوس و جالب‌‌توجهی ارتقا داده است. یکی از پاسخگویان در این زمینه می‌گوید:

«در یه منطقه بعد از اینکه ما آموزش‌های موردنیاز رو ارائه دادیم و برگشتیم، اونا (آموزش‌دیده‌ها) خودشون انجمن مدافعان محیط ‌زیست تشکیل دادن، مسئولیت‌ها رو تقسیم کردن، تو یه منطقه دیگه سطل‌‌های زباله با درب چوبی طراحی کردن و یا تو یه منطقۀ تهران خانم‌‌ها یه سازمان محلی ثبت کردن و خودشون با شورایاری و شهرداری برای ارائۀ خط‌‌مشی و حل مشکلات محله (مثل ساماندهی دفع زباله‌ها و ...) ارتباط گرفتن و فعالن. اونا باور داشتن به اینکه حضورشون می‌تونه مؤثر باشه».

 

کسب درآمد

دو خرده‌مقولۀ زیر سبب شکل‌گیری مقولۀ کسب درآمد شده‌اند:

الف) درآمدزایی ازطریق احیای فرهنگ محلی: درآمدزایی ازطریق تولید و فروش صنایع دستی و احیای هویت فرهنگی و ایجاد انگیزه در جوانان، پیامد مشاغل جایگزین بود. تولید و فروش صنایع دستی، منافع اقتصادی مردم محلی را در پی داشت. این پیامد مبتنی بر در پیش گرفتن راهبرد‌های انتفاعی در جامعۀ هدف بود که در سازمان محلی شکل یافته و بعد از حضور سمن‌ها در منطقه اتفاق افتاده بود. نرگس در این زمینه می‌گوید:

«اعضای تشکل‌های محلی محصولات و صنایع دستی‌شون رو تو نمایشگاه‌های فصلی و بازارهایی که ما تو تهران براشون پیدا کردیم به فروش می‌رسوندن».

ب) توسعۀ کسب‌وکار محلی: یکی دیگر از خرده‌مقولات کسب درآمد، توسعۀ کسب‌وکار و کارآفرینی است که پیامد توان‌افزایی و مشاغل جایگزین بود. یکی از کنشگران که تجربه‌های باارزشی در کار با جوامع محلی داشت، می‌گوید

«تو یه منطقه که کار کردیم، افراد محلی چنان توانمند شدن که سازمان محیط ‌زیست به اینها یه پروژه و بودجه داد که مشابه کاری که ما براشون کردیم اونا تو پنج روستای دیگه انجام بدن و صنایع دستی رو احیا و معیشت جایگزین معرفی کنن».

رونق اکوتوریسم در مناطق محلی یکی دیگر از پیامدهاست که حاصل به‌کارگیری راهبرد‌ به‌روزآوری دانش بومی و احیای صنایع دستی است و درآمدزایی را در پی داشته است. مشارکت‌کنندگان بعد از پایدارشدن تغییرات، ارتباط خود را با جوامع محلی قطع نمی‌کنند و با هدف اکوتوریسم برای تقویت بنیۀ اقتصادی و معرفی این مناطق به گردشگران، به آن مناطق می‌روند. یکی از کنشگران در این زمینه می‌گوید:

«ما باهاشون ارتباط داریم برا رونق بیشتر کارشون تور گردشگری اونجا بردیم تا هم از صنایع دستی اونا خرید کنن و هم برا خوراک، اقامت و ... هزینه بدن».

 برگزاری جشنواره‌های محلی با معرفی سمبل‌های فرهنگی منطقۀ هدف (لباس، ساز، غذا، شعر، متل‌های محلی، صنایع دستی همچون عروسک‌های دست‌ساز با پیشینۀ قدیمی، محصولات تولیدی و ...)، علاوه بر ایجاد شور و نشاط و گسترش روابط صمیمانه بین مردم محلی، با برخورداری از جذابیت‌های ویژه، سبب جذب گردشگر به این مناطق، رونق اکوتوریسم و بوم‌گردی شدند؛ چون این دانش عمیق، فرهنگ منحصر به یک منطقۀ خاص را به گردشگران می‌نمایاند.

درنهایت، باید گفت انتفاع و علاقه‌مندی به آموزش‌های محیط‌زیستی، پذیرش و مشارکت را به‌‌دنبال داشته است. بنا بر اظهارات کنشگران هر جا سازمان محلی تشکیل و منفعتی از آموزش‌ها نصیب گروه هدف شده است، مشارکت ارتقا یافته است؛ البته منافع فقط اقتصادی نبوده‌اند و افراد با بهره‌مندی از منافع مشترک کوتاه‌مدت، موقعیت اجتماعی کسب کرده‌اند و حضور اجتماعی‌شان در محله و شورا پررنگ شده است و شناخته شده‌اند و محل رجوع شورا و دیگران قرار گرفته‌اند. علاوه بر اینها، توجه به اثرات بومرنگی مدنظر افراد بوده است. اینکه شهروندان تلاش می‌کردند بعضی کارها را برای اهداف انتفاعی انجام دهند؛ زیرا می‌دانستند منافع محیط ‌زیست به خودشان برمی‌گردد. توسعۀ فناوری‌های مرتبط با انرژی پیامد تلاش سمن‌ها در اجماع بین سیاستگذاران و بازیگران فعال در حوزۀ انرژی است. علاوه بر این، تداوم فعالیت سمن‌ها سبب توسعۀ محلی پایدار شده است. یکی از پاسخگویان در این زمینه می‌گوید:

 «المان‌هایی که می‌تونه اتفاق بیفته المان‌های اطمینان از ایجاد مشارکته که وقتی ایجاد بشه شما دیگه نگران هیچی نباید باشی؛ چون بدون اینکه شما حضور داشته باشی رشد، ترقی و پیشرفت می‌کنه و دیگه نیازی به حضور من سمن نیست».

دربارۀ سایر پیامدهای حضور سمن‌ها در بین گروه‌های مختلف، آنها به مواردی همچون مشارکت معلمان در مقاطع مختلف تحصیلی در زمان آموزش‌های محیط‌زیستی در مدارس و بعد از آن، شکل‌گیری مدیریت از پایین به بالا و شنیده‌شدن صدای مردم با هر شغل و موقعیتی و یا تبدیل موضوع محیط‌ زیست به‌‌منزلۀ یک مسئلۀ روز و ... نیز اشاره کرده‌اند. مشارکت‌کننده‌ای در این زمینه گفت:

«الان دیگه به محیط ‌زیست به‌عنوان یه مسئله جدا از جامعه بهش نگاه نمی‌شه. ضمن اینکه مثل گذشته نیست و ما بدون هیچ مشکلی می‌تونیم در مورد محیط ‌زیست راحت حرف بزنیم».

 در همین زمینه صالحی معتقد است: «در حال حاضر، مسائل و مشکلات محیط‌زیستی از حوزۀ امنیت بیرون آمده و وارد حوزۀ عمومی شده است» (صالحی و همکاران، 1397: 152). خلاصۀ مطالب ذکرشده و سیر تبدیل مفاهیم به مقولات در جدول 6 ارائه شده‌اند:

 

 

جدول 6- فرایند تبدیل مفاهیم به مقولات

Table 6- The process of converting the concepts into the categories )consequences(

 

 

 

 

 

پیامدها

مفاهیم

خرده مقولات

مقولات

شرکت فعال در کارگاه‌های آموزشی، درگیرشدن با آموزش، پذیرش هزینه‌های مادی برای سازگاری، پاکسازی رودخانه، کشاورزی پایدار، جلب توجه والدین به موضوعات محیط‌زیستی، رشد تقاضا برای برنامه‌های آموزشی سمن‌ها، جامعه‌پذیری والدین به‌وسیلۀ کودکان.

درگیری ذهنی و عملی با مسائل محیط ‌زیست

 

افزایش آگاهی

رشد تقاضا برای دریافت آموزش از سمن‌ها

مسئولیت نسبت به حفاظت از محیط زیست و آینده، کاهش ردپای اکولوژیکی، نظارت عمومی بر رفتارهای تخریبی محیط ‌زیست، توسعۀ پوشش گیاهی، تشویق دیگران به مشارکت، دغدغه‌های محیط‌زیستی، راهکارهای حفاظتی، نظارت بر رفتار اطرافیان.

پذیرش مسئولیت فردی

 

مسئولیت‌پذیری

مسئولیت‌پذیری نسبت به محیط زیست

پیگیری حل مشکلات محیط‌زیستی منطقه، رایزنی‌های بالادستی و دولتی، انجام امور اداری، بهینه‌سازی مصرف انرژی، ثبت میراث فرهنگی، انتقال دانش محلی، برگزاری کارگاه‌های آموزشی به‌‌وسیلۀ افراد محلی، شکل‌گیری تشکل‌های پایدار محلی، مشارکت در تصمیم‌گیری‌های محل زندگی، تلاش برای توسعۀ محلی شهری و روستایی، پیگیری مطالبات اجتماعی و محیط‌زیستی، ارتباط با شورایاری و شهرداری.

توانمندی در امور اجرایی و محیط‌زیستی

 

 

توانمندی

توانمندی در ارائۀ دانش محلی

استقلال جوامع محلی

تولید و فروش صنایع دستی، منافع اقتصادی، نمایشگاه‌های فصلی، فروش در بازارهای مناطق دیگر، کارآفرینی، معیشت جایگزین، رونق اکوتوریسم و ...

درآمدزایی ازطریق احیای فرهنگ محلی

کسب درآمد و توسعۀ اکوتوریسم

توسعۀ کسب‌وکار محلی

 

 

نتیجه‌

پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و نظریۀ داده‌بنیاد شیوه‌های جلب مشارکت سازمان‌های مردم‌نهاد محیط‌زیستی فعال در حوزۀ آب‌‌وهوا و انرژی را تحلیل کرده است. بر همین اساس، نتایج مطالعۀ حاضر نشان دادند پدیدۀ «اقناع» مقوله و هستۀ مرکزی و شیوۀ اصلی اعضای سمن‌های محیط‌زیستی برای جلب مشارکت است و به میزان و شدت‌ متفاوتی بین اعضای سمن‌ها به کار گرفته شده است. اقناع به فرایندی اشاره دارد که در آن سمن‌ها سعی در برانگیختن گروه هدف دارند تا بتوانند در نگرش‌ها و رفتار افراد تغییری ایجاد و یا تقویت کنند. نتایج مطالعۀ حاضر نشان دادند در تحلیل شیوه‌های جذب سمن‌ها، مطالعۀ مقولۀ اقناع ضروری می‌نماید؛ زیرا اعضای سمن‌ها دریافته‌اند برای بهبود وضعیت موجود باید ارتقای آگاهی با در نظر گرفتن منافع گروه‌های هدف صورت پذیرد؛ ازاین‌رو، تیم متشکل سمن‌ها با برخورداری از دانش علمی و مرتبط، مخاطرات را عمیقاً احساس می‌کنند و با توجه به کارآمدی و اثربخشی خود، در ارتباط اقناعی از روش‌های تخصصی، بهتر و بیشتر بهره می‌برند و با وجود اینکه «دامنه و گسترۀ اعضای فعال در هر سمن، غالباً به بنیانگذاران و اعضای هیئت‌مدیره ختم می‌شود، تأثیرگذاری آنها در ایران جالب‌توجه است. حتی زمانی که این تشکل‌ها نوظهور باشند، باز هم اثربخشی آنها امیدبخش است» (صالحی و همکاران، 1397: 159). کنشگران نقطۀ نهایی و مشخصی برای سمن تعیین نکرده‌‌اند که اگر به آن نقطه رسیدند برنده باشند و کار تمام شده باشد؛ بلکه به‌دنبال ایجاد و توسعۀ راه‌های نو و جذابی چون انرژی هستند که ازنظر آنها بسیار انگیزشی است.

 

 

 

شکل 1- الگوی پارادایمی شیوه‌های جلب مشارکت سازمان‌های غیردولتی محیط‌زیستی

Fig 1- Paradigm model of methods of attracting the participation of environmental NGOs

 

الگوی پارادیمی فوق که برخاسته از مصاحبه با اعضای سمن‌های محیط‌زیستی است، نشان می‌د‌هد اقناعِ افراد، گروه‌های شهری و جوامع محلی برای ایجاد مشارکت در فعالیت‌های محیط‌زیستی از عوامل مختلفی ازجمله احساس مسئولیت و شهروندی محیط‌زیستی، توان علمی و اجرایی اعضای سمن‌ها که با توجه به تحصیلات و تخصص محیط‌زیستی و توان اجرایی که در بسترسازی برای فعالیت‌های محیط‌زیستی دارند و خودکارآمدی یا اعتقاد به تأثیر اقدام فردی (اثربخشی) شکل می‌گیرد و شدت و میزان به‌کارگیری این پدیده، با تأثیرگرفتن از مداخله‌گرها در نوسان است. نتیجۀ پروژۀ پژوهشی (Mukanga, 2011)، دربارۀ راهبرد‌های مختلف سازمان‌های غیردولتی برای ایجاد مشارکت قوی بین بخش دولتی و خصوصی، داشتن تیم مدیریتی قوی، سیاست‌ها و رویه‌های شفاف و تعریف‌شده، با این بخش از پژوهش همسوست؛ زیرا طبق نظر ساروخانی میزان اقناع با توان تأثیر بر انسان‌ها سنجیده می‌شود و از آن قدرت پدید می‌آید. اعضای سمن‌ها با توجه به توان علمی خود بالاترین توان اقناعی را دارند. آنها می‌توانند هم تأثیر بگذارند هم در پایداری اثرگذاری‌شان تلاش می‌کنند. «آنچنان که تأثیر بر ورای زمان و مکان قرار می‌گیرد و بدون حضور آنها نیز اقدام و پذیرش تحقق می‌یابد و فردی که به اقناع رسیده است، ادراکی دیگر و متمایز از دیگران دارد» (ساروخانی، 1383: 108). نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهند مداخله‌گرهایی چون ضعف آگاهی جامعه به‌‌دلیل نداشتن دانش محیط‌زیستی نسبت به وضع موجود و شرایط محیط ‌زیست ایران و میزان تأثیرپذیری از تغییرات آب‌وهوایی و شیوه‌های سازگاری با این تغییرات، وظایف شهروندی و مسئولیت‌های فردی دربارۀ تغییرات آب‌وهوایی در حوزۀ فردی گروه هدف، بر شدت و میزان به‌کارگیری راهبرد‌هایی برای اقناع اثرگذار بوده‌اند. در بخش ساختاری نیز، الزامات محدودکنندۀ ساختارها و نبود بسترهای طبیعی و اجتماعی لازم در جامعه - ازجمله محدودیت منابع، ضعف در تعاملات گروهی، به ‌کار نگرفتن زیرساخت‌های مناسب در ساختمان‌ها و محدودیت قوانین و ضعف مدیریتی و همچنین تخریب محیط ‌زیست که نتیجۀ سبک زندگی مصرفی و رویکرد انتفاعی نسبت به طبیعت است و به‌وسیلۀ فرد و طرح‌های مرتبط با توسعۀ دولتی که گاه بدون توجه به پایداری توسعه تصویب می‌شوند - سبب در پیش گرفتن راهبردهایی چون آموزش و ارتقای دانش محیط‌زیستی با استفاده از روش‌های خلاقانه در ارائۀ محتوا و کاربرد شیوه‌های نوآورانه در جذب گروه‌های هدف در دو سطح درون‌سازمانی و برون‌سازمانی بوده است. اعضای سمن‌ها همچنین از راهبرد‌های دیگری چون به‌روزآوری دانش محلی، بیم و امید (نوید آیندۀ بهتر و بیم از مخاطرات احتمالی)، تغییر پایدار محلی با استفاده از فن‌هایی برای توانمندسازی گروه هدف، معرفی مشاغل جایگزین و تشکیل سازمان محلی بهره می‌برند. علاوه بر اینها، مشارکت‌کنند‌گان از راهبرد‌هایی چون انتفاع برای اقناع گروه هدف با در نظر گرفتن منافع فردی افراد و ایجاد اجماع بین سیاستگذاران و بازیگران فعال انرژی برای مشرعیت‌بخشی در سطح دولت، صنعت و دانشگاه برای توسعۀ انرژی‌های تجدیدپذیر استفاده می‌کنند. به‌کارگیری این راهبرد‌ها، پیامدهایی چون ارتقای آگاهی و درگیری ذهنی و عملی در زندگی با مسائل محیط ‌زیست، رشد تقاضا برای دریافت آموزش از سمن‌ها، مسئولیت‌پذیری (پذیرش مسئولیت فردی، مسئولیت‌پذیری نسبت به محیط زیست)، توانمندی (توانمندی در امور اجرایی و محیط‌زیستی، توانمندی در ارائۀ دانش محلی)، استقلال جوامع محلی (شکل‌گیری تشکل‌های پایدار، مشارکت در تصمیم‌گیری، ثبت میراث فرهنگی)، کسب درآمد و رونق اکوتوریسم (درآمدزایی ازطریق احیای فرهنگ محلی، توسعۀ کسب‌وکار محلی) را به‌دنبال داشته است. هرچه راهبرد‌هایی چون آموزش و توانمندسازی به‌وسیلۀ کنشگران بیشتر و گسترده‌تر ارائه شوند، مشارکت گروه هدف در راستای حفاظت، توسعه و اثربخشی اجتماعی و اقتصادی بیشتر خواهد بود. بر همین اساس، کنشگران در این پژوهش با روش‌های اقناعی سعی دارند با «تغییر در ذهن انسان‌ها، پذیرش به خواست و اندیشمندانه را ایجاد و به درونی‌سازی پیامشان» بپردازند؛ زیرا «اقناع غایت هر ارتباط است و در این فرایند تحمیل اندیشه وجود ندارد» (ساروخانی، 1383: 107). نتایج این پژوهش نشان دادند فعالیت‌های آموزشی و ترویجی و حضور و نظارت تا پایدارشدن نتیجه، جایگاه برجسته‌ای در ارتقای آگاهی و توانمندی افراد و رونق محلی و مشارکت را به‌دنبال داشته است. حضور پررنگ افراد محلی در کارگاه‌های مشارکتی، تدریس و آموزش، تأییدکنندۀ این نکته و به‌روزآوری دانش بومی‌اند. این بخش از پژوهش با پژوهش سواری و همکاران (1398)، میردامادی و همکاران (1389)، اونای‌گیلهارد و بونک (2015)، محمدی و همکاران (1396)، ردمان و ردمان (2014) و نیکخواه و بین ردزوان (2010) همسوست. علاوه بر این، استفاده از هنر و ادبیات (نمایش فیلم و شعر در ادبیات کودکان) در آموزش‌ها با نظر هانیگن در برساخت مسئلۀ محیط‌زیستی نیز همسوست. او معتقد است دانشمندانی که می‌خواهند در آینده کرۀ زمین را نجات بدهند، علاوه بر دانش فنی محیط‌زیستی باید توانمندی لازم در متقاعدسازی مردم با استفاده از هنر و ادبیات را داشته باشند (صالحی و همکاران، 1397: 155). اقدامات سمن‌ها دربارۀ خوداتکایی ازطریق آموزش، مشاغل جایگزین، کارگاه‌های آموزشی و مشارکتی و ... توانمندی و استقلال گروه‌های هدف در مناطق شهری و روستایی را به‌‌دنبال داشته است؛ به‌طوری که گروه‌های هدف اقدام به تشکیل سازمان‌های محلی برای تغییرات پایدار در منطقه‌شان کرده‌اند. پژوهش کاویتها (2017) در بررسی نقش سازمان‌های مردم‌نهاد در ارتقای توانمندسازی برای توسعۀ پایدار جامعه‌ و کروسمن (2013) با این بخش از پژوهش همسوست. علاوه بر این، یکی از اهداف مهم اقناعِ گروه هدف برای مشارکت در ایجاد سازگاری با تغییرات آب‌وهوایی به‌وسیلۀ سمن‌ها، معرفی و ارتقای معیشت پایدار و کاهش آلودگی محیط ‌زیست است. این بخش از پژوهش با مطالعۀ بهاتاچارجی (2013) تطابق دارد. یافته‌های پژوهش همچنین با یافته‌های پژوهش علی‌الحسابی (1390) دربارۀ جذب و استفاده از پتانسیل‌های محلی هماهنگ است؛ همچنان که در این پژوهش، کنشگران از گروه‌های مرجع و معتمد محلی در جهت توسعۀ پایدار استفاده می‌کنند. پژوهش واداون (2013) دربارۀ تأثیرگذاری سازمان‌های مردم‌نهاد در ایجاد مشارکت سازمان‌یافته در جهت حفاظت از محیط ‌زیست و تحقق توسعه و همچنین پژوهش محمدلو و همکاران (1392) و اورال (2008) نیز با این پژوهش همسو هستند. نتایج این پژوهش نشان دادند زنان و جوانان (جنسیت و سن) در امر مشارکت پیشرو بودند و در نظر گرفتن منافع گروه‌ها و افراد محلی در میزان مشارکت آنها تعیین‌کننده بود؛ به‌طوری که سبب تداوم و پایداری تغییرات در منطقه می‌شد. این یافته‌ها با پژوهش صداقت‌نوری (1394) همسو هستند. ازسوی دیگر، با توجه به اینکه اقناع امری ذهنی است و با عقاید و نگرش‌ها سروکار دارد و نیز مطابق با نظریۀ زمینه‌ای، کودکان و یا آنان که هنوز دارای ذهن ساخته‌شده نیستند، سریع‌تر از فرایند تغییرپذیری ذهن و درنتیجه، تحقق اقناع قرار می‌گیرند (ساروخانی، 1383: 101). بر همین اساس، آموزش سمن‌ها در مدارس اثرات مثبتی بر رفتار کودکان و نوجوانان داشته است. در پیش گرفتن راهبردهایی چون بیم و امید و «ایجاد احساس مثبت نظیر شادی با ارائۀ تصویری از زندگی مدرن با بهره‌وری انرژی و حس منفی نظیر ترس و تهدید (کمبود منابع انرژی در آینده)» و ... نیز با پژوهش روشندل‌اربطانی و قیومی (1394) همسو بود. انتفاع گروه هدف به‌‌منزلۀ راهبرد مهمی برای جلب مشارکت، موضوعی بود که بیشتر مشارکت‌کنندگان بر آن تأکید داشتند. این بخش از پژوهش با پژوهش موهد و احمد (2005) دربارۀ مزایای خصوصی برای جذب افراد برای فعالیت در گروه‌های محیط‌زیستی و پژوهش سواری و همکاران (1398) دربارۀ در نظر گرفتن منافع کوتاه‌‌مدت و بلندمدت و انتخاب مجریان آشنا با فرهنگ جوامع محلی و پژوهش اسکندری و قنبرزاده لک (1397) همسوست؛ آنها دریافتند که مشارکت بدون تأمین انتظارهای مادی، قابل‌انتظار نخواهد بود؛ زیرا نمی‌توان انتظار داشت افراد )حتی افراد تحصیلکرده) بدون تأمین انتظارهای مادی خود حتی اندک، مشارکت جالب‌توجهی داشته باشند. در همین زمینه هانیگن معتقد است یکی از عوامل در تعیین برساخت اجتماعی موفق مسائل محیط‌زیستی، وجود مشوق‌ها و انگیزه‌های اقتصادی است؛ یعنی برای اینکه مسئلۀ محیط زیست، به مسئله‌ای همگانی تبدیل شود، لازم است انگیزه‌های اقتصادی نیز برای مردم فراهم شود؛ ازاین‌رو، ابتدا باید مشوق‌های اقتصادی وجود داشته باشد تا اقدامی در باب مشکلات محیط‌زیستی صورت پذیرد. نقش عامل اقتصادی در تعیین مسئلۀ اجتماعی برای بسیاری از افراد جامعه محرز است (صالحی و همکاران، 1397: 156).

نتایج این پژوهش نشان می‌دهند در ایران با وجود رشد کمّی سمن‌های محیط‌ زیست و تلاش آنها برای ارتقای سطح دانش عمومی، مردم دربارۀ مسائل محیط‌زیستی، همچنان سطح آگاهی مطلوب نیست. کانتریل (هانیگن، 1393: 185) معتقد است با وجود بیش از سه دهه تماس با گفتمان محیط‌‌زیستی، آگاهی فعلی و برجستگی غالب مسائل محیط‌زیستی به‌طور رقت‌باری پایین است؛ بنابراین، نیاز است حمایت بیشتری از سمن‌های محیط‌زیستی صورت گیرد و فرایند آگاهی‌رسانی سمن‌ها به مردم به‌وسیلۀ سایر دستگاه‌های دولتی پشتیبانی شود؛ زیرا «برای اینکه مسئلة محیط‌زیستی با موفقیت مورد مناقشه واقع شود، باید حامی نهادی داشته باشد که مشروعیت و تداوم آن را تضمین کند» (هانیگن، 1393: 181). شناخت نیازهای جوامع محلی از ضروریات است؛ زیرا در نظر گرفتن منافع آنها برای جلب مشارکت را در پی خواهد داشت. استفاده از دانش انباشتۀ بومی در تقویت و پویایی اقتصاد محلی و تصمیم‌سازی و توسعه برای منطقه می‌تواند نقطۀ شروع در توسعۀ پایدار محلی باشد؛ توسعه‌ای که برخاسته و مبتنی بر نیاز مردم باشد، پایدار خواهد بود؛ زیرا افراد محلی بر ابعاد مختلف مسئله در منطقه آگاهی و اشراف بیشتری دارند و راه‌حل‌های آنها با منافع محلی متناسب خواهد بود. به نظر می‌رسد یکی از اساسی‌ترین مشکلات در ایران در این زمینه، دسترسی‌نداشتن یا انتشارندادن داده‌های علمی معتبر و لازم دربارۀ مسائل محیط‌زیستی است؛ مقصود از در دسترس بودن این است که پژوهشگران، صاحب‌نظران و علاقه‌مندان نمی‌توانند به‌راحتی و از روش‌های معمول به این گزارش‌ها و داده‌ها دسترسی پیدا کنند. در برخی موارد، چنین داده‌ها و مطالعاتی اصلاً تولید نمی‌شوند تا موجود و دردسترس باشند (صالحی و همکاران، 1397: 146)؛ بنابراین، با توجه به دانش و تجربۀ باارزش سمن‌ها از حضور در مناطق مختلف شهری و روستایی، می‌توان از تجارب آنها برای تولید داده، بر مبنای دانش محلی استفاده کرد و همچنین برای اولویت‌دهی و رسیدگی به مسائل محیط‌زیستی موجود بهره برد؛ زیرا «عوامل لازم برای ساخت موفق مسئلۀ زیست‌محیطی، داشتن یک یا چند مروج علمی است که بتوانند پژوهش‌ها را به ادعای حامی محیط‌ زیست تبدیل کنند. این مروجان می‌توانند نقش کارگزارانی را ایفا کنند که ادعاها را تدوین و تنظیم می‌کنند )هانیگن، 1393: 163-162). بر همین اساس، به نظر می‌رسد اعضای سمن‌های محیط‌زیستی با توجه به سطح علمی و تخصصی، سرمایۀ فرهنگی و اجتماعی و اعتماد دارند و با تأثیرگذاری بر دولت و جوامع محلی، می‌توانند مروجان خوبی برای برساخت مسائل محیط‌زیستی در سطح جامعه باشند. علاوه بر این، «در کنار سایر عوامل، گروه‌های حامی و طرفدار محیط ‌زیست نیز در جلب افکار عمومی و تبدیل یک وضعیت نامطلوب به مسئلۀ محیط‌زیستی نقش مهمی ایفا می‌کنند. حتی فراتر از این، سمن‌ها می‌توانند به کمک سایر عوامل بیایند و به‌عنوان یک گروه فشار عمل کنند» (صالحی و همکاران، 1397: 158). همچنین می‌توان در پروژه‌های محلی برای تقویت بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی و توان بالقوۀ منطقه و همچنین در فعالیت‌های تکمیلی توسعه که دولت به‌تنهایی قادر به اجرای آنها نیست، ضمن دوری از رویکرد ابزارگونه به سمن‌ها، از پتانسیل آنها بهرۀ فراوان برد. اگرچه مردم و سمن‌ها خواهان ایجاد تغییرات پایدار در منطقه‌اند و فعالیت آنها ممکن است ایجادکنندۀ تغییر یا تکمیل طرح‌های توسعۀ محلی باشد، برای موفقیت سمن‌ها لازم است دولت‌ها نیز متعهد به حمایت از سمن‌ها و تشکل‌های محلی باشند تا بتوانند با حمایت آنها برنامه‌های سازگاری را تحکیم بخشند. همچنان که در فصل 27 از برنامة دستور کار 21 – منشوری برای آینده - بر اهمیت سازمان‌های غیردولتی و نقش مهم آنها در حفاظت از محیط ‌زیست تأکید شده است، دولت‌ها باید گریزناپذیری فعالیت این سازمان‌ها را بپذیرند و به‌طور سازنده‌ای با آنها همکاری کنند (صالحی و همکاران، 1397: 158).

 

[1] Kavitha

[2] Vadaon

[3] Bhattacharjee

[4] Mukanga

[5] Unay Gailhard & Bojnec

[6] Crosman

آلتینی، ل. و پاراسکواس، الف. (۱۳۹۴). روش پژوهش در گردشگری و هتل‌‌داری. ترجمۀ صادق صالحی، پگاه ایزدی، سالار کهزادی و زهرا پازوکی‌نژاد. تهران: مهکامه.
اروین، آ. (1393). جامعه‌شناسی و محیط ‌زیست. ترجمۀ صادق صالحی، مازندران: دانشگاه مازندران.
ازکیا، م. و ایمانی‌جاجرمی، ح. (1390). روش‌های کاربردی پژوهش: کاربرد نظریۀ بنیانی. تهران: کیهان.
ازکیا، م؛ احمدرش، ر. و پارتازیان، ک. (1396). روشهای پژوهش کیفی: از نظریه تا عمل. تهران: کیهان.
اسکندری، و. و قنبرزاده لک، م. (1397). «عامل‌های تأثیرگذار بر جلب مشارکت دانشجویان مراکز آموزش عالی کشور در امر تفکیک پسماندهای شهری از مبدأ؛ مورد مطالعه: پردیس نازلوی دانشگاه ارومیه»، فصلنامۀ علوم محیطی، د 16، ش 4، ص 112-93.
بری، ج. (1380). محیط زیست و نظریۀ اجتماعی. ترجمۀ حسن پویان و نیره توکلی، تهران: سازمان حفاظت محیط زیست.
پاتنام، ر. (۱۳۸۰). دموکراسی و سنت‌های مدنی. ترجمۀ محمدتقی دلفروز، تهران: روزنامۀ سلام.
روشندل‌اربطانی، ط. و قیومی، ز. (1394). «شناسایی مؤلفه‌های اقناعی تبلیغات تلویزیونی با هدف ترویج مصرف بهینۀ انرژی (برق) در کشور»، فصلنامۀ پژوهش‌های سیاستگذاری و برنامه‌ریزی انرژی، س 1، ش 1، ص ۲۵۰-۲۲۱.
ساتن، ف. د. (1393). درآمدی بر جامعهشناسی محیط زیست. ترجمۀ صادق صالحی، تهران: سمت.
ساروخانی، ب. (1383). «اقناع، غایت ارتباط»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 23، ص 115-93.
ساروخانی، ب. (1393). جامعه‌شناسی نوین ارتباطات، رسانه‌ها در جهان امروز. تهران: اطلاعات.
سواری، م؛ شیخی، ح. و الماسی، ک. (1398). «نقش مجراهای آموزشی در بهبود مشارکت روستاییان در طرح‌های حفاظت از محیط زیست؛ مورد مطالعه: شهرستان دیواندره»، فصلنامۀ علمی آموزش محیط ‌زیست و توسعۀ پایدار، س 7، ش ۳، ص 22-9.
شهاب، م. ر؛ عزیزپور، ک. و حاجی زاده، ب. (1393). «بررسی نظری نقش سازمان‌های مردم‌نهاد در روند توسعه پایدار: با تأکید بر توسعه روستایی»، دومین همایش ملی رویکردی بر حسابداری، مدیریت و اقتصاد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فومن و شفت، ص 14-1.
صالحی، ص؛ امام‌قلی، ل. و محمدی، ج. (1397). «تحلیل اجتماعی عدم موفقیت در مردمی‌کردن مسئلۀ محیط زیست در ایران»، فصلنامۀ مطالعات جامعه‌شناختی، د 25، ش 1، ص 162-139.
صداقت‌‌نوری، ح. (۱۳۹۴). «سیاست‌پژوهی پارادایم‌های مشارکتی شهروندان در مدیریت محیط زیست شهری»، فصلنامۀ مدیریت شهری، ش ۳۸، ص ۲۹۹-۲۷۳.
علی‌الحسابی، م. (1390). «نقش سازمان‌های مردم‌نهاد و رهبران محلی در توسعۀ روستایی»، فصلنامۀ مسکن و محیط روستا، د 30، ش 134، ص 48-35.
عنبری، م. (1390). جامعه‌شناسی توسعه: از اقتصاد تا فرهنگ. تهران: سمت.
غفاری، غ. و نیازی، م. (۱۳۸۶). جامعه‌شناسی مشارکت. تهران: نزدیک.
کرایب، ی. (1389). نظریۀ اجتماعی مدرن: از پارسنز تا هابرماس. ترجمۀ عباس مخبر، تهران: آگه.
گیدنز، آ. (۱۳۹4). سیاست‌های مقابله با تغییرات آبوهوا. ترجمۀ صادق صالحی و شعبان محمدی، تهران: آگه.
گیل، د. و بریجت، آ. (1384). الفبای ارتباطات. ترجمۀ رامین کریمیان، مهران مهاجری و محمد نبوی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.
محرم‌نژاد، ن. و حیدری، ع. (1385). «تدوین الگوی مدیریتی توسعۀ پایدار آموزش محیط ‌زیست برای نسل جوان کشور»، فصلنامۀ علوم و تکنولوژى محیط زیست، د 28، ش 1، ص 77-68.
محمدپور، الف. (1392). روش تحقیق کیفی ضد روش، جلد اول: منطق و طرح در روش‌شناسی کیفی. تهران: جامعه‌شناسان.
محمدلو، م؛ موسوی، م. و نوری، ف. (1392). «نقش سازمان‌های غیردولتی (N.G.Oها) در حفاظت از محیط ‌زیست و منابع طبیعی»، اولین همایش سراسری کشاورزی و منابع طبیعی پایدار. تهران.
محمدی، س؛ منوچهری، س. و طلعتی، م. (1396). «نقش انجمن‌های مردم‌نهاد در توسعۀ ظرفیتی جامعۀ محلی در راستای حفاظت محیط زیست روستایی؛ مطالعۀ موردی: انجمن زیست محیط سبز چیا»، فصلنامۀ آموزش محیط ‌زیست و توسعۀ پایدار، س 6، ش 1، ص 99-83.
هانیگن، ج. (۱۳۹۳). جامعه‌شناسی محیط زیست. ترجمۀ صادق صالحی، تهران: سمت.
Alp, E. Ertepinar, H. Tekkaya, C. & Yilmaz, A. (2006) A statistical analysis of children’s environmental knowledge and attitude in turkey. International Research in Geographic and Environmental Knowledge, 15 (3): 210-223.
Babcock, H. M. (2009) Responsible environmental behavior, energy conservation and compact fluorescent bulbs: You can lead a horse to water, but can you make it drink? Georgetown University Law Center, 37 (4): 943-974.
Bhattacharjee, M. (2013) NGOs and environment protection in assam. Journal of Humanities and Social Science (IOSRJHSS), 18 (6): 68-76.
Bourdieu, P. & Wacquant, L. (1992) Invitation to reflexive sociology. Chicago: University of Chicago Press.
Crosman, K. M. (2013) The roles of non-governmental organizations in marine conservation. A Thesis for the Degree of Master of Science at the University of Michigan.
Durlauf, S. N. (2002) On the empirics of social capital. The Economic Journal, 112 (483): 459-479.
Garcı´a-Galera, M. C. Fernandez Munoz, C. & Del Olmo Barbero, J. (2019) NGOs’ communication and youth engagement in the digital ecosystem. Social Network Analytics, 227-247..
Harker, R. Mahar, C. & Wilkes, C. (1990) Education and cultural capital. an introduction to the work of pierre bourdieu: The practice of theory. London: Macmilan Press.
Kavitha, K. (2017) The role of ngos in promoting empowerment for sustainable community development. International Journal of Academic Research, 4 (9): 75-78.
McLean, I. & Mcmillan, A. (2009) Oxford concise dictionary of politics. Oxford: Oxford University Press.
Mohd, R. & Ahmad, S. A. B. (2005) Why join an environmental ngo? A case study of the malaysian nature society. Pertanika Journal of Social Sciences & Humanities, 13 (1): 39-46.
Mostashari, A. (2005) An introduction to non-governmental organizations (NGO) management. Iranian Studies Group at MIT. 1-18. http://web.mit.edu/isg/NGOManagement.pdf.
Mukanga, D. (2011) Sustainability strategies adopted by international NGOs in nairobi, kenya. A Research Project for the award of the Degree of Master of Business, School of Business, University of Nairobi.
Nikkhah, H. A. & Bin Redzuan, M. (2010) The role of ngos in promoting empowerment for sustainable community development. Journal of Human Ecology (Delhi, India), 30 (2): 85-92.
Oral, B. (2008) The evaluation of the student teachers’ attitudes toward internet and democracy. Journal of Computers & Education, 50 (8): 437-445.
Putnam, R. (2001) Social capital: measurement and consequences. ISUMACanadian Journal of Policy Research, 2: 41-51.
Redman, E. & Redman, A. (2014) Transforming sustainable food and waste behaviors by realigning domains of knowledge in our education system. Journal of Clean, 64 (3): 147-157.
Sagaris, L. (2018) Citizen participation for sustainable transport: lessons for change from santiago and temuco, chile. Research in Transportation Economics, 69 (3): 402-410.
Tschentscher, T. (2016) Promoting sustainable development through more effective civil society participation in environmental governance-a selection of country case studies from the eu-ngos project. New York: United Nations Development Programme: 1-88.
Unay Gailhard, I. & Bojnec, S. (2015) Farm size and participation in agri-environmental measures: Farm-level evidence from slovenia. Land Use Policy, 46 (4): 273-282.
Vadaon, S. (2013) Role of NGO’s in environmental conservation and development, mother earth consultancy services. MECS Knowledge Series. 1-38.
Yaziji, M. & Doh, J. (2009) NGOs and corporations: conflict and collaboration. United Kingdom: Cambridge University Press.