Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Sociology, Faculty of Literature and Humanities, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran
2 PhD Candidate in Cultural Sociology, Faculty of Social Sciences, Allameh Tabatabai University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسئله
تغییرات سریع ارزشی و فرهنگی ناشی از تقابل و گذار از سنت به مدرنیسم، تحولات و نابسامانیها و هجمههای فرهنگی نظام سرمایهداری جهانی، توزیع نابرابر منابع، دگرگونی قشربندی اجتماعی و سبکهای زندگی متفاوت و جامعهپذیریهای گوناگون، گروهبندیهای اجتماعی را پررنگتر و خطوط تفکیک و جدایی بین آنها را عمیقتر میکند. این گروهبندیها و عضویتهای گروهی ناشی از آنها و تعاملات اعضای آنها با هم به اعضای خود هویت میبخشد و احساس جدایی از سایر گروهها و تعلق بیشتر به گروه خودی را تشدید میکند. تشدید تعلقات درونگروهی و سازماندهی و متشکلشدن آنها، امکان تقابل عملی و بروز تضاد و خشونت اجتماعی را فراهم میکند.
شکاف اجتماعی، گروهبندی متشکلِ هویتبخشِ آمادۀ رویارویی اعضای یک جامعه با یکدیگر، بهدلیل تفاوت در ارزشها و دسترسی به منابع است. در همۀ جوامع، میزانی از شکاف اجتماعی بین گروههای مختلف وجود دارد. انواع شکاف اجتماعی، قدرت نسبی تفکیک اجتماعی دارند؛ اما نوع، شدت، ظرفیت کنترل و هدایت آنها متفاوت است. قدرت شکافها از عواملی مانند شدت تغییرات در جامعه، تعداد جمعیت پیروان، شدت باور و اعتقاد به ارزشهای گروههای کوچک، کماهمیتی ارزشهای عام فراگروهی، قوت رقابت و تقابل بینگروهی، رویهمافتادگی شکافها و مضاعف یا مشددشدن آنها تأثیر میگیرد.
نتایج برخی پژوهشها نشان میدهند شکاف در مراحل مختلف غیرفعال و فعال وجود دارد. با اینکه شکافهای اجتماعی مانند شکافهای نسلی، جنسیتی، قومی و مذهبی از سال 1380 تا 1390 فعال نبودهاند، عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مختلفی چون نارضایتی از عملکرد دولت، بیعدالتی، تبعیض، بیاعتمادی و ... فراهمکنندۀ زمینههای تهدیدزاییاند که بیتوجهی به آنها برای وحدت ملی بهویژه برای اقوام و اقلیتهای مذهبی خطرآفرین قلمداد شده است که ممکن است سبب فعالشدن شکاف اجتماعی نیز شود (قاسمی، 1393 ب).
ازطرفی شکاف قومی میان بعضی اقوام ایرانی فعال شده است. باقیماندن برخی از مناطق - که غالباً قومی هستند - در توسعهنیافتگی و نابرخورداری براثر برنامهریزیها و سیاستگذاریها، سبب بروز احساس محرومیت و تفاوت بین اقوام و در نهایت، فعالشدن شکاف شده است. تشکیل دولت متجدد مرکزگرا، ملتسازی ناقص و ایجاد نابرابری قومی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و احساس تبعیض قومی، نقش برجستهای در این فعالشدن داشته است (محمدزاده و خانی، 1397).
تحولات جمعیتی، علاوه بر تغییرات کمی، مسلماً بهلحاظ کیفی نیز تحولاتی با خود بههمراه آوردهاند. مهمترین عنصر کیفی جمعیت که بر میزان هویت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی درون جامعه تأثیرگذار است، میزان همگرایی نسلهای مختلف جمعیتی و ارزشهای آنهاست. وجود شکاف نسلی و افزایش آن با گذشت زمان، بهویژه در جامعۀ فعلی ایران که بنیانهای آن ارزشی است، ازجمله پیامدهای تحولات جمعیتی است (افضلی و همکاران، 1398).
این شواهد نشان میدهند برخی سیاستگذاریها، برنامهها، اقدامات سوء و رویدادها در سالهای اخیر از یک سو و اقدامات نیروهای رقیب در عرصۀ بینالمللی ازسوی دیگر، همبستگی و انسجام اجتماعی ما را کاهش و زمینه برای فعالشدن شکافهای اجتماعی را افزایش دادهاند. این شرایط موجب گسترش بیاعتمادی فردی و بینگروهی نظیر جوانان، زنان، اقلیتهای مذهبی، برخی اقوام و ... افزایش کنشهای رقابتجویانۀ گروههای اجتماعی و کاهش تعاملات همکارانه شده و بر پیشرفت و توسعۀ جامعه در ابعاد مختلف تأثیر گذاشته است (قاسمی، 1393 ب؛ خلیلی، 1394).
غفلت از این مسئلۀ اجتماعی مهم و انجامندادن اقدام مناسب برای جلوگیری و رفع آن، شرایطی به وجود آورده و در برخی مواقع حساس، سبب شده است نیروهای اجتماعی در مقابل هم بایستند و پس از آن وقایع، شکافها نیز عمیقتر، ماندگارتر و تثبیت شدهاند. نگرانی آن است که شکافها که از تفاوت و تعارض در ارزشها و منافع آغاز شدهاند و بهمرور زمان به پیروان خود هویت بخشیدهاند، آنها را برای اقدامات عملی خصمانه و خشن، سازماندهی و به تضاد و خشونت اجتماعی تبدیل کنند.
نظریهپردازان این حوزه، شکاف اجتماعی را دارای مراحل غیرفعال، نیمهفعال و فعال میدانند که مهمترین حالت آن زمانی است که شکافهای غیرفعال یا نیمهفعال به فعال تبدیل و دارای پتانسیل برای بسیج سیاسی گروههای درگیر و اقدام برای برخورد با یکدیگر میشوند (Bartolini & Mair, 2007; Gethin, 2018)؛ ازاینرو، مطالعه و شناخت چگونگی، علل و عوامل شکافهای اجتماعی امری ضروری است.
رویکردهای نظری و نظریهپردازان شکاف اجتماعی - که پیشینیان آنها بر حوزۀ سیاسی و بروز شکافها هنگام انتخابات سیاسی متمرکز بودهاند - انواع مختلفی از شکاف را به تناسب جوامع و در زمانهای مختلف شناسایی کردهاند که مهمترین آنها عبارتاند از: شکافهای فرهنگی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی، طبقاتی، نسلی و جنسیتی (Lipset & Rokkan, 1967; Rae & Taylor, 1970; Flanagan, 1982; Brooks et al., 2006).
هر یک از انواع شکاف به تناسب شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جوامع و با تأثیرگرفتن از علل مختلف، امکان ظهور و بروز مییابند. متناسب با رویکرد جامعهشناختی اختیارشده در این مطالعه، برای تعریف مفهوم شکاف اجتماعی و مفاهیم مرتبط و همچنین علل نظری مؤثر بر آن، از نظریههای دارای سابقۀ جامعهشناختی و تبیینکنندۀ مسئلۀ پژوهش استفاده شده است.
این پژوهش با روش پیمایش و با هدف شناخت شکافهای اجتماعی موجود در جامعه، شدت، علل و عوامل آنها و ظرفیت تبدیلشدن آنها به تضاد و برخورد بین گروههای اجتماعی در شهر تهران (بهدلیل اهمیت مرکز سیاسی کشور) انجام شده است؛ بنابراین، سؤال اصلی مقاله این است: میزان و چگونگی شکاف اجتماعی و ابعاد آن در شهر تهران چقدر است و چه عواملی بر شکلگیری آن مؤثرند؟
پیشینۀ پژوهش
در حوزۀ شکاف اجتماعی پژوهشهای داخلی و خارجی چندی انجام شدهاند. پژوهشهای داخلی عموماً بر یکی از ابعاد شکاف اجتماعی مانند شکاف قومی یا نسلی متمرکزند و یا رابطۀ آن را با یک متغیر خاص مانند همبستگی یا هویت اجتماعی بررسی کردهاند. تمرکز عمدۀ پژوهشهای خارجی نیز بر شکاف سیاسی و تأثیر آن بر رفتار انتخاباتی و علل بروز آن است. در این بخش برخی از این پژوهشها مرور میشوند:
افضلی و همکاران (1398) در مطالعۀ «تبیین اثرات شکاف نسلی بر هویت اجتماعی - سیاسی دانشآموزان شهر تهران» با انجام پیمایش میان دانشآموزان شهر تهران، رابطۀ بین شکاف نسلی جمعیت و هویت اجتماعی - سیاسی جدید در نسل جدید دانشآموزان تهرانی و هویت اجتماعی نسل جدید نسبت به نسل قبل را بررسی کردهاند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهند ارتباط مستقیم بین شکاف نسلی و هویت اجتماعی - سیاسی در شهر تهران وجود دارد و با افزایش شکاف نسلی، هویت اجتماعی و سیاسی نیز دچار تغییر شده است.
نصری و مرسلی (1398) در پژوهش «شکافهای اجتماعی نوپدید و تحلیل مشروعیت سیاسی؛ با تمرکز بر روندهای راهبردی در ایران امروز (1406 تا 1396)»، با روش روندپژوهی، تأثیر شکاف اجتماعی بهمنزلۀ متغیری مستقل بر مشروعیت سیاسی را در بازۀ زمانی 1396 تا 1406 بررسی کردهاند. نتایج پژوهش نشان میدهند شکافهای نوپدید بهدلیل کارویژههای مؤثر و ساختارهای فراگیر، انعطافپذیر و کنترلگریز، قادرند با تردیدافکنی در مشروعیت سیاسی و اختلالآفرینی در کارآمدی، به توقف و استحالۀ مشروعیت سیاسی آن کمک کنند.
محمدزاده و خانی (1397) در مطالعۀ «زمینههای تاریخی و اجتماعی مؤثر بر شکاف قومی در ایران»، با روش تاریخی – تطبیقی، زمینههای تاریخی - اجتماعی شکاف قومی میان پنج قوم ایرانی را بررسی کردهاند. نتایج نشان میدهند شکاف قومی در فرایندی تاریخی میان بعضی اقوام ایرانی فعال شده و تشکیل دولت متجدد، مرکزگرا، ملتسازی ناقص و ایجاد نابرابری قومی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و احساس تبعیض قومی نقش برجستهای در آن داشته است.
کفاشی (1394) در مطالعۀ «عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر شکاف نسلی جوانان شهر تهران»، با انجام پیمایش میان جوانان 20 تا 25 سال ساکن شهر تهران، این موضوع را بررسی کرده و نتیجه گرفته است که رابطۀ معنیداری میان شاخصهای اجتماعی و فرهنگی مانند سبک زندگی، محل سکونت، معاشرت با همسالان، پایگاه اجتماعی والدین، نظام آموزشی و ... با شکاف نسلی وجود دارد.
قاسمی (1393 الف) در پژوهش «آسیبشناسی شکافهای اجتماعی و ارائۀ راهبردهایی برای تقویت همبستگی ملی در ایران»، با اتکا به یافتههای پژوهشهای میدانی، وضعیت چهار شکاف اجتماعی (نسلی، جنسیتی، قومی و مذهبی) در ایران را آسیبشناسی میکند. شکافهای اجتماعی ذکرشده، شکافهای فعالی در ایران نیستند؛ اما همبستگی اجتماعی و همگرایی ملی میان مؤلفههای گوناگون چندان مثبت نیست.
هانگ[1] (2019) در مطالعۀ «شکافهای اجتماعی و اولویتهای بازتوزیع حکومت در چین معاصر»، با روش تاریخی و اسنادی، شکافهای اجتماعی در چین و تأثیر آن بر سیاستهای بازتوزیعی حکومت در شرایط اقتصادی جدید چین را بررسی میکند. نتایج پژوهش او نشان میدهند همسوکردن شکافهای اجتماعی که ازطریق نابرابری اجتماعی شکل گرفتهاند، میتواند به سیاستگذاری در زمان و جوامع در حال انتقال به اقتصاد بازار مانند چین کمک کند؛ بدین معنا که حکومت با در نظر گرفتن شکافهای طبقاتی که حاصل نابرابری است و لحاظکردن آن در سیاستهای اقتصادی، امکان رشد اقتصادی را فراهم خواهد کرد.
جتین [2](2018) در مطالعۀ «ساختارهای شکاف و سیاستهای توزیعی» با روش تطبیقی و تحلیل ثانویه در برزیل، آفریقای جنوبی، استرالیا، کانادا و ژاپن و تمرکز بر رفتارها و سیاستهای انتخاباتی، ساختارهای شکاف بر رفتار رأیدهندگان و اختلافات سیاستهای توزیعی بر آن را تجزیه و تحلیل میکند. نتایج پژوهش او نشان میدهند دورههای افزایش و کاهش نابرابری درآمدی در این کشورها با تغییرات در فضای رقابت سیاسی همراه است. با وجود تفاوت در زمینۀ تاریخی کشورها، نابرابری با شکاف و سیاستهای انتخاباتی رابطه دارد.
رافائل و لکچرر[3] (2017) در مطالعۀ «تعریف مفهوم شکاف اجتماعی در آفریقا»، با استفاده از روش کتابخانهای و میدانی، شکاف اجتماعی را براساس زمینههای اجتماعی و فرهنگی آن منطقه (مانند، نژاد، قومیت، قبیله، کاست یا طبقۀ اجتماعی) تعریف و دستهبندی کردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که برای این مناطق ضروری است چارچوب مفهومی متناسب با آنها طرح و شکاف اجتماعی و ابعاد آن بومیسازی شود.
رکر[4] (2015) در پژوهش «شکاف اجتماعی در انتخابات و ابعاد اقتصادی و فرهنگی نگرش رأیدهندگان»، با روش پیمایش موضوع بیانشده را بررسی میکند. نتایج این پژوهش نشان میدهند موقعیت اقتصادی و فرهنگی رأیدهندگان و سطح اطلاعات آنان (سرمایۀ فرهنگی و طبقۀ اقتصادی - اجتماعی) در حمایت آنان از احزاب و در نهایت، رفتار انتخاباتی آنان به میزان مختلف مؤثر است.
چیاواکی[5] (2010) در مطالعۀ «مدل جامعۀ تقسیمشده و سیاست شکاف اجتماعی ژاپن» با استفاده از روش تاریخی، سیاستهای ژاپن در برخورد با شکاف اجتماعی، تقویت یا تضعیف آن را بررسی میکند. نتایج پژوهش او نشان میدهند سیاستهای پساجنگ براساس شکاف اجتماعی میان مناطق شهری و روستایی مشخص میشده است؛ در حالی که در ژاپن شکاف اجتماعی طبقاتی بهطور کامل به وجود نیامد و در سیاستهای دولت منعکس نشد و در الگوهای جدید سیاستی، تقسیمبندیهای شهری و روستایی ازطریق ایجاد الگوهای حمایتی به حداقل رسید.
بیتنر[6] (2007) در مطالعۀ «تأثیر اطلاعات و شکاف اجتماعی: تحلیل نگرش و رفتار انتخاباتی در کانادا»، با روش پیمایش، تأثیر هویت اجتماعی گروهها و سطح اطلاعات سیاسی آنها در رفتار انتخاباتی را بررسی کردند و نتیجه گرفتند افرادی که با استفاده از روشهای مختلف رسانهای، عضویت گروهی و ... به اطلاعات دسترسی دارند، ازنظر رفتار انتخاباتی، به حزب گرایش و شکاف قویتری دارند.
همان طور که مشاهده شد، مطالعات خارجی انجامشده دربارۀ شکاف اجتماعی، بر رابطۀ شکاف بر انتخابات و رفتار رأیدهی و حوزۀ سیاسی متمرکزند. در مطالعات داخلی بر نوعی شکاف مانند شکاف قومی و نسلی تمرکز شده است. مطالعۀ حاضر بهدنبال ارائۀ تعریف دقیقتری از مفهوم شکاف اجتماعی با رویکردی جامعهشناختی و بررسی آن بهمنزلۀ پدیدهای اجتماعی، مراحل شکلگیری، انواع و عوامل مؤثر بر آن و چگونگی امکان تبدیل آن به تضاد اجتماعی است.
مبانی نظری
واژۀ شکاف درعلوم اجتماعی ابتدا در حوزۀ سیاسی و در شکلگیری تفاوت بین احزاب، صفکشی هواداران آنها و آرای رأیدهندگان مطرح شده است (Mclean & McMillan, 2009: 140). در این رویکرد، شکافها زمانی مهم قلمداد میشوند که منافع نخبگان سیاسی و احزاب را که از اهمیت نمادین برخوردارند، در بر گیرند و پیرامون آنها سازماندهی به وجود آورند (نیوتون و دث، 1390: 272).
این تعاریف بر تمایزهای سیاسی متمرکزند؛ اما در شکاف اجتماعی، عناصر و شرایط دیگری لازم است تا بستر ساختاربندی سیاسی شوند. تفاوتها و تمایزهای اجتماعی پیشین، بر صورتبندی سیاسی آن مقدم است؛ تفاوتهایی مانند تفاوت جنسیت، نسل، قوم، مذهب، طبقه و دسترسی به منابع، بستری را به وجود میآورند که اعضای یک جامعه در باور و عمل سیاسی خود بهصورت سازماندهیشده به تقابل با یکدیگر بپردازند.
لیپست و روکان ( 1967 : 80) شکاف را مرزهایی تعریف کردهاند که گروههای مختلف اجتماعی را از یکدیگر متمایز میکند و یا آنها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد. ازنظر آنها مفهوم شکاف سه دلالت ذهنی محسوس دارد:
نخست، یک شکاف شامل تقسیم اجتماعی است که میتوان افراد را براساس ویژگیهای ساختاری - اجتماعی از یکدیگر متمایز کرد.
دوم، گروههای متمایز از یکدیگر باید از هویت جمعی خود آگاه و مایل باشند براساس آن رفتار کنند.
سوم، شکاف باید بروز سازمانی یابد (Gallagher, 2006: 264-265).
بارتولینی و مایر به پیروی از این دو معتقدند مفهوم شکاف اجتماعی سه عنصر دارد: اولین عنصر آن تجربی است که مرجع تجربی و وجود تفاوتها را نشان میدهد و میتوان آن را ازلحاظ ساختاری - اجتماعی تعریف کرد. دومین عنصر، عنصر هنجاری است که مجموعهای از ارزشها و باورهاست که موجب احساس هویت میشود و خودآگاهی گروههای اجتماعی درگیر را منعکس میکند. عنصر سوم، عنصر سازمانی و رفتاری است که مجموعه تعاملات فردی، نهادها و سازمانهایی چون احزاب سیاسی را شامل و بخشی از شکاف شناخته میشود (Bartolini & Mair, 2007: 215).
دار و همکارانش معتقدند شکاف دو مؤلفه دارد: هم نشاندهندۀ تقسیمبندی جامعه به گروههایی با هویتها و منافع متمایز در یک نظام اجتماعی است و هم نشاندهندۀ تقابل، تنش و حتی تضادی است که این گروهها برای رسیدن به منافع خود با یکدیگر دارند (Dar et al., 1998: 34 )؛ به بیان دیگر، تفاوت هویتها عامل اصلی تمایز و شکاف اجتماعی است. هویت، نتیجۀ فرایند معنایابی از ویژگی یا ویژگیهای تعلق و تمایزبخش ناشی از عضویت گروهی و نقشهای اجتماعی افراد در فرایند جامعهپذیری آنان است. عوامل متمایز شامل هر ویژگی میشود که ممکن است موجب تمایز فرد، گروه و جامعه از دیگران شود؛ عواملی مانند دین، مذهب، طبقۀ اجتماعی، جنسیت، نسل ارزشها و باورهای فرهنگی، سیاسی، قومی، ملی و ... .
در واقع، شکاف بهصورت بالقوه خطوط یا مرزهای تقسیمکنندۀ یک جامعه براساس معیارهایی مانند تفاوت نژادی، زبانی، مذهبی، مدرن و سنتی، طبقه و موقعیت یا نقشهای اجتماعی است که به اشکال مختلف ظهور مییابد (Flanagan, 1982: 64). شکافهای اجتماعی، خطوط رقابت و منازعه بر سر هنجارها، باورها، ارزشها، شأن و منزلت، اقتدار اجتماعی و ... هستند (بشیریه، 1397: 99)؛ این خطوط تمایز و تعارض میتوانند گروهها را به اشکال و علل مختلف در مقابل هم قرار دهند.
در بررسی مفهوم شکافهای اجتماعی لازم است به تنوع جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی نیز توجه شود. برحسب چنین تنوع و دگرگونیهایی، بعضی از دانشمندان، شکافهای اجتماعی را ازنظر تأثیرگذاری بر زندگی سیاسی، دارای مراحل فعال، نیمهفعال و غیرفعال میدانند. در مرحلۀ غیرفعال، نیروها براساس تفاوتها تفکیک میشوند. در مرحلۀ نیمهفعال، نیروهای تفکیکشده براساس تفاوتها، در یک مقطع زمانی خاص، به رقابت و تقابل با هم میپردازند و در مقاطع دیگر غیرفعال میشوند و در مرحلۀ فعال نیروهای تفکیکشده تقریباً بهطور دائم، دارای پتانسیلهایی برای بسیج سیاسی، سازماندهی و برخورد با یکدیگر میشوند (بشیریه، 1397: 100).
در تعریف نهایی میتوان گفت شکاف اجتماعی، گروهبندی متشکلِ هویتبخشِ آمادۀ رویارویی اعضای یک جامعه با یکدیگر، بهدلیل تفاوت در ارزشها و دسترسی به منابع است. تا زمانی که هویت گروهی ناشی از تفاوت ارزشها و منابع، تفکیک نشود و رقابت بینگروهی ایجاد نکند، شکاف اجتماعی نیست و هنگامی که به رویارویی برسد، به تضاد اجتماعی تبدیل میشود. شکاف اجتماعی وجود ماهای متعدد متعارض بر سر منابع و ارزشها در یک جامعه است که آمادگی رویارویی با یکدیگر را داشته باشند. الگوی زیر نشاندهندۀ تعریف و انواع شکاف اجتماعی است.
نمودار 1- مراحل شکلگیری شکاف اجتماعی
Fig 1- Stages of social cleavage formation
با توجه به تعریف شکاف اجتماعی و عناصر ایجادکننده و تقویتکنندۀ آن، میتوان معیارهایی را برای انواع شکاف در نظر گرفت. صاحبنظران با در نظر گرفتن این معیارها و به تناسب تفاوت جوامع، انواع و دستهبندیهای مختلفی از شکاف اجتماعی ارائه کردهاند که با توجه به میزان جامع و مانع بودن آنها میتوانند نقد و بررسی شوند.
لیپست و روکان، دستهبندی چهارگانهای از شکافهای اساسی در غرب را ارائه میدهند که همچنان در ادبیات نظری به آنها توجه میشود. ازنظر آنها در جوامع اروپایی با گذر زمان شکاف فرهنگی کمرنگ شده و شکافهای اقتصادی جای آن را گرفته است. بر این مبنا آنها چهار نوع شکاف را معرفی میکنند: شکافهای فرهنگی و هویتی که شامل شکافِ مرکز – پیرامون و شکافِ دولت – کلیسا میشوند. با ظهور انقلاب صنعتی، دو نوع شکاف دیگر در قالب شکافهای اقتصادی - اجتماعی شکل گرفتند: شکاف شهر – روستا و شکاف میان سرمایهدار – کارگر (Lipset & Rokkan, 1967: 70).
رای و تیلور[7] (1970) براساس تعریف خود سه نوع شکاف را معرفی کردهاند: شکاف انتسابی، نگرشی و اعتقادی و عملی یا رفتاری که در دو نوع شکاف قبلی ریشه دارند و تفاوت رفتاری اعضای گروههای مختلف را در بر میگیرند.
اسکات فلاناجان نیز سه شکل شکاف را شناسایی میکند: شکافهای بخشی، فرهنگی و کارکردی - اقتصادی (Flanagan, 1982: 64). هری اکستین برای تکمیل طبقهبندی فلاناجان دستهبندی سهگانۀ دیگری ارائه میدهد: شکافهای سیاسی، فرهنگی و قطعهای یا بخشی (Eckstein, 2015: 33-34).
بعضی دیگر از صاحبنظران شکافها را براساس سطح وقوع آنها طبقهبندی کردهاند. ورنون باگدانور شکافهای اجتماعی را به چهار دسته تقسیم میکند:
شکافهای ساختاری - اجتماعی: نشاندهندۀ تعارض میان منافع اقتصادی و اجتماعی گروههای مختلفاند که بهواسطۀ برخی خصلتهای ثابت و پایدار در اجتماع به وجود میآیند و تثبیت میشوند. ماهیت این نوع شکافها به وجود جامعه وابسته است (Bogdanor, 1997: 400). برخی از انواع شکاف ساختاری عبارتاند از: شکاف طبقاتی، مذهبی و جنسیتی (Brooks et al., 2006: 88)، نژادی و نسلی (Norris & Lovenduski, 1995: 20) و قومی، شهری و روستایی (رز، 1395: 444). 2- شکافهای خصیصهای: نشاندهندۀ تفاوتها و ناهماهنگیهای حاصل از ویژگیها و خصیصههای جزئی مانند هویتها و موقعیتهای اجتماعی افراد و گروههای جامعهاند. 3- شکافهای نگرشی: بیانکنندۀ تفاوت گروههای مختلف اجتماعی در نگرش، ایدئولوژی و عقایدند. 4- شکافهای رفتاری: این نوع شکاف، نمود تفاوت در الگوهای رفتاری و عملی میان افراد و گروههای مختلف اجتماعی است. تفاوت رفتارهای سیاسی در انتخابات سیاسی نمونهای از این شکاف است (Bogdanor, 1997: 401).
با توجه به انواع دستهبندی نظری و شرایط و جمعیت پژوهش و ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، در این مطالعه شکافهای زیر بررسی شدهاند:
شکاف طبقاتی: فاصلۀ میانگین برخورداری از (حداقل) چهار نوع سرمایۀ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بین گروههای با برخورداری تقریباً یکسان فاصلۀ طبقاتی است (پرچمی و جلالی، 1395: 87) که اگر این فاصله با رقابت و آمادگی رویارویی بین گروهها همراه باشد، به شکاف طبقاتی تبدیل شده است؛ به بیان دیگر، طبقۀ افراد بیانکنندۀ میزان برخورداری و دسترسی آنان به منابع است و اگر فاصلۀ دسترسی به منابع چهارگانه زیاد باشد، ممکن است سبب شکاف طبقاتی شود.
شکاف سیاسی: تفاوت، تفکیک و گروهبندیهای رقابتجویانه برای کسب و مصرف قدرت یا سرمایۀ سیاسی است که موجب آمادگی رویاروییگروهها میشود. مصادیق آن در جریانها و احزاب سیاسی نظیر اصلاحطلب و اصولگرا یا محافظهکار و رادیکال، جمهوریخواه و دموکرات و همچنین شکاف دولت - ملت دیده میشود. تأثیر این جریانها در عرصههای سیاسی مانند انتخابات بروز و ظهور مییابد.
شکاف فرهنگی: تفاوت و تفکیک تقابلجویانه در نظام باورها، اعتقادات، هنجارها و ارزشها بین گروههای اجتماعی مختلف است. این شکاف در پی تغییر جوامع از سنتی به مدرن در ابعاد مختلف - که در تفاوتهای فرهنگی ریشه و تغییر جهتگیریهای ارزشی را بههمراه دارد - به وجود آمده است (Lane, 2007: 375). شکاف میان مدرنسیم یا نوگرایی و سنتگرایی از مهمترین شکافها در زمینۀ فرهنگی است که در جامعۀ مطالعهشده در قالب شکاف سکولار و دیندار بررسی شده است.
شکاف قومی: ازجمله شکافهای هویتی است که براثر تفاوتهای نژادی، زبانی و فرهنگی اقوام مختلف شکل میگیرد. شکاف قومی بهلحاظ تاریخی با به وجود آمدن دولت - ملتها و غلبه و حاکمیت قومی خاص بر اقوام دیگر ظهور یافته و پررنگ شده است (Dalton, 2013).
شکاف دینی و مذهبی: به معنای تمایز و گروهبندی میان پیروان ادیان در یک جامعه و یا بین پیروان فرقههای مختلف یک دین یا مذهب است. در جوامعی که دین نقش پررنگی در ایجاد هویت و متمایزکردن گروهها دارد، به این شکاف بیشتر توجه میشود (Evans & Northmore-Ball, 2017: 15).
شکاف نسلی: فاصلۀ تدریجی در احساس، تفکر، ارزشها و رفتار بین دو یا سه نسل متوالی، وضعیت جدیدی را ایجاد میکند که شکاف نسلی نامیده میشود. این وضعیت معمولاً میان نسلهای نوجوان و جوان با نسلهای قبلی پدیدار میشود (Albertini & Kohli, 2013: 830؛ اینگلهارت، 1395: 86).
شکاف جنسیتی: فاصله در شیوههای رفتاری زنان و مردان است (Cambridge Dictionary, 2019). پس از اعطای حق رأی به زنان، الگوی مشارکت سیاسی و رفتار رأیدهی زنان و مردان، این فاصله متفاوت و به مطالبات مربوط به برابری جنسیتی تبدیل شده است (Ingelhart & Welzel, 2005: 281; Ingelhart & Norris, 2000: 442).
پس از بررسی نظری انواع و ابعاد شکاف اجتماعی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعۀ مطالعهشده، عوامل مؤثر بر ایجاد این شکافها بررسی میشوند.
شکافهای اجتماعی را عموماً با نظریههای تضاد اعم از مارکسی و وبری آن تبیین میکنند. مارکس با نظریۀ ماتریالیسم تاریخی و تحلیل طبقاتی مبتنی بر آن، شکاف اجتماعی را با شکاف طبقاتی تحلیل میکند (Manaza & Brooks, 1999: 31). در این نظریه منافع مادی گروهها که در شیوۀ تولید ریشه دارند، در تعارض با یکدیگر قرار میگیرند. منافع مادی متعارض، سازندۀ دو طبقۀ اصلی نظام سرمایهداری یعنی طبقۀ مالک ابزار تولید (سرمایهدار) و طبقۀ کارگر است (Van Den Berg & Janoski, 2005: 72). به اعتقاد مارکس سرمایهداری در آنِ واحد طبقهای از سرمایهداران ثروتمند و فقر و محرومیتی شدید برای تودهها بهویژه برای کارگران ایجاد میکند. در نهایت، این شرایط آنان را به طغیان وادار میکند و کارگران برای ادامۀ حیات و حفظ شأن انسانیشان به عاملانی سیاسی تبدیل میشوند (سیدمن، 1388: 50 و 46).
وبر، علاوه بر شکافهای طبقاتی که مارکس مطرح کرد، به شکافهای منزلتی توجه کرد (Manaza & Brooks, 1999: 31). او با نظر مارکس دربارۀ نظم اقتصادی که فقط با نبرد طبقاتی و صاحبان ابزار تولید تعیین میشود، موافق نبود و برخورداری از مالکیت، منزلت و حیثیت را از عوامل تعیینکنندۀ روابط قدرت و بنیان نظام قشربندی و طبقۀ اجتماعی میدانست ((Weber, 1968: 252.
در دیدگاههای جدیدتر علاوه بر تضاد اجتماعی که منبع آن اقتصادی و طبقاتی است، به عوامل دیگری نظیر قومیت، جنسیت، نژاد، مذهب، تحصیلات، شغل، زبان و ... توجه شده است که سبب پیدایش گروههایی با سبکهای متفاوت زندگی میشود که در مقابل یکدیگرند و با هم رقابت دارند و نمود آن در رفتارهای سیاسی بروز و ظهور مییابد (Van Den Berg & Janoski, 2005: 73). نظریههایی نظیر نوسازی اجتماعی که تغییرات و جریانهای سکولار را عامل دگرگونی در رفتارهای سیاسی در دوران معاصر میدانند، از این دست دیدگاهها هستند (Dalton, 2013).
طبق این نظریهها معمولاً شکافها در جوامع سنتی، پیرامون موضوعات خویشاوندی، قبیلهای، مذهبی و زبانی رخ میدهند. جوامع نیمهسنتی - نیمهمدرن یا در حال گذار، شمار پیچیدهتری از شکافهای اجتماعی را دارند که به مؤلفههای سنتی و مدرن مرتبط است. از یک سو شکافهای قومی، فرهنگی و زبانی مربوط به جامعۀ سنتی کم و بیش فعالاند و ازسوی دیگر، شکافهای جامعۀ مدرن مثل شکاف طبقات و شکاف نسلها نمودار میشوند. در جوامع پیشرفته افزایش سطح آموزش و در نتیجه سواد و شناخت و ظهور رسانهها فرصت بیشتری برای فراگیری و انتخاب اطلاعاتی به وجود آوردهاند. این منابع در کنشهای سیاسی مانند انتخابات، این امکان را به افراد میدهند که بتوانند از میان گروههای مختلف سیاسی و احزاب، آن را انتخاب کنند که با ارزشهای آنها تناسب بیشتری دارد (Bell, 2002).
رونالد اینگلهارت معتقد است در جوامع صنعتی مترقی، شواهدی از تغییر اساسی و نوعی گذار از نیازهای مادی و ارزشهای مربوط به آن - که در جوامع سنتی پیرامون رفاه مادی و امنیت بود - به نیازهای فرامادی که با کیفیت زندگی مرتبطاند، وجود دارد (Ingelhart, 1984: 2). او میگوید پس از انقلاب فرهنگی (دهۀ 1960) و جنبشهای اجتماعی جدید، ازنظر فرهنگی، بین افراد مدافع ارزشهای لیبرالیستی و افراد پایبند به ارزشهای سنتی، شکاف ایجاد شده است (Ingelhart, 2015). او معتقد است این تحولات - که تفاوتهای زیادی ایجاد کردهاند - بین نسلها مشاهده میشوند (اینگلهارت، 1395: 78).
آنتونی گیدنز، معتقد است میان سنت و مدرنیته تضاد وجود دارد و این امر در مفهوم مدرنیته نهفته است (گیدنز، 1397: 4). زندگی مدرن شامل ویژگیهای ارزشی متفاوت از زندگی سنتی است و در نهایت، موجب ایجاد شکاف در ابعاد مختلف زندگی میشود (گیدنز، 1394: 29).
پیر بوردیو معتقد است مصرف کالاهای فرهنگی با تعریف موقعیتهای اجتماعی مصرفکنندگان در ارتباط است. ازنظر او همسانی ساختار طبقاتی و سبک زندگی اجتماعی در درجۀ اول ازطریق عادتوارۀ طبقاتی افراد - که براساس آن جهان را درک و قضاوت و بر آن مبنا عمل میکنند - شکل میگیرد. در چنین نظام رتبهبندی، سلسهمراتب مبارزۀ طبقاتی سمبولیک ایجاد میشود و اعضای طبقات اجتماعی خود را در تقابل با اعضای دیگر مشخص میکنند (بوردیو، 1390). شکافهای جدید، در قالب نمایش آشکار سبک زندگی بهوسیلۀ افراد و ایجاد تمایز میان خود و دیگری بروز مییابند. سبک زندگی افراد، پیامهایی دربارۀ میزان ثروت، موفقیت و شأن و منزلت به جامعه منتقل میکند (بنت، 1398: 100)
شکافهای اجتماعی میتوانند حاصل تفاوت در دسترسی به انواع منابع و یا راههای دسترسی به آنها باشند. وجودنداشتن توازن بین وسایل و راههای تأییدشدۀ اجتماعی و ارزشهای پذیرفتهشده، مانع دستیابی افراد به اهداف خود و ارضای نیازهای آنها میشود (مرتون، 1393: 431-436). این امر که خود بیانکنندۀ دسترسینداشتن به منابع است، میتواند موجب تشدید شکافهای اجتماعی شود؛ چنانچه نیازهای افراد بهویژه نیازهای جسمی، ایمنی، روابط اجتماعی، احترام و خودشکوفایی (Maslow, 1981) ارضا نشود. ازطرفی اگر افراد خود را محقّ دستیافتن به مطلبوبیتها و منابع تعریفشده بدانند و برای دستیابی به آنها با مانع روبهرو شوند، دچار ناکامی میشوند و هنگامی که خود را با افراد و گروههای دیگر که امکان دسترسی به منابع را دارند، مقایسه میکنند، دچار احساس محرومیت نسبی میشوند (گر، 1388). مرتون معتقد است افراد خود را با افراد یا گروههایی مقایسه میکنند که ارزشها و استاندارهای زندگی آنها برایشان ارزشمند است. مرتون این افراد و گروهها را گروه مرجع مینامد (Merton, 1968: 288). او نتیجۀ این احساس محرومیت و ناکامی را در سطح فردی، اضطراب، بیگانگی و انزوا و در سطح گروهی،کاهش مشارکت، تعارض و کشمکش و نارضایتیهای فردی و اجتماعی و در کل، ناامیدی از بهبود وضع زندگی و آینده میداند (گر، 1388).
چالمرز جانسون معتقد است جامعه زمانی در وضعیت تعادل قرار دارد که ارزشها و شرایط محیطی آن سازگار باشند. بروز تعارض و تضاد در جامعه نتیجۀ بههمریختگی سازمان یک نظام اجتماعی - فرهنگی است. ناهماهنگی زمانی ایجاد میشود که ارزشهای جدید و نامناسب با نظام اجتماعی که با ارزشهای سنتی مغایرند، وارد جامعه شوند. در این شرایط رضایت و در نتیجه، اعتماد به نظام و نهادهای سیاسی و کارگزاران آن کاهش مییابد و حاکمیت مجبور به استفاده از زور برای حفظ انسجام میشود؛ بنابراین، شکاف، تعارض و شورش زمانی رخ میدهد که یک دولت مشروعیت، اعتبار و اعتماد خود را از دست بدهد (جانسون، 1363: 35-17).
در صورت ضعیفشدن پیوندهای اجتماعی فرد با جامعه، این اتفاق تشدید میشود. به عقیدۀ تراویس هیرشی، علت همنوایی افراد با هنجارهای اجتماعی، وجود پیوندی قوی با اجتماع است و ضعف آن موجب انواع کجرفتاری و تعارض در جامعه میشود. او چهار عنصر اصلی را سبب پیوند فرد و جامعه میداند: دلبستگی، التزام، مشغولیت یا مشارکت و باور به قواعد اجتماعی. به عقیدۀ هیرشی میزان پذیرش ارزشها و هنجارهای جامعه متفاوت است و سه نهاد اصلی مذهب، خانواده و مدرسه بهمنزلۀ نهادهای مهم در پذیرش و فرایند پیوند اجتماعی بسیار مؤثرند (Shoemaker, 2018: 125-150).
شوارتز معتقد است اولویتهای ارزشی که افراد در زندگی خود دارند، منعکسکنندۀ خلق و خو، شخصیت، تجارب اجتماعی منحصربهفرد و فرهنگ آنهاست. سن، تحصیلات و جنسیت از عواملی هستند که ازطریق تاثیرگذاری بر فرایند اجتماعیشدن، نقشها و انتظارات اجتماعی، بر اولویتهای ارزشی تأثیر میگذارند (Schwartz, 2002). به گفتۀ شوارتز آنچه موجب تعارضات اجتماعی میشود، تعقیب همزمان ارزشهای متقابل و مخالف است. امروزه نتایج مطالعات نشان میدهند ارزشهای فرهنگی نظیر تمایل به تغییر، محافظهکاری، سنتیبودن، جمعگرایی و فردگرایی بیش از هر عامل دیگری در تعیین اولویتهای ارزشی مؤثرند و سبب تمایز و صفبندی افراد و گروهها میشوند (Schwartz, 2009).
فرضیههای پژوهش
به نظر میرسد:
براساس نظریهها و فرضیههای مطرحشده دربارۀ عوامل مؤثر بر شکاف اجتماعی، متغیرهای تأثیرگذار بر شکاف اجتماعی در الگوی نظری زیر ارائه شدهاند:
نمودار 2- عوامل مؤثر بر شکاف اجتماعی
Fig 2- Factors affecting the social cleavage
روش پژوهش
این پژوهش در چارچوب روششناسی کمی قرار دارد و در آن از روش پیمایش (توصیفی - تبیینی) و ابزار پرسشنامه برای گردآوری دادهها - که سؤالات آن متناسب با چارچوب نظری پژوهش و در نظر گرفتن شرایط جمعیت پژوهش تنظیم شده است - استفاده شده است. روایی ابزار پژوهش با اجرای مطالعات مقدماتی و روش کسب اعتبار صوری بررسی شده است. جامعۀ آماری ساکنان 15 تا 75 سال شهر تهران است. برای برآورد و تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. بر این اساس، حجم نمونه با پیشبینی ضریب اطمینان نمونهگیری 95 درصد و ضریب خطای 5 درصد برابر با 384 نفر تعیین شد که با پیشبینی خطای برآورد، در نهایت برای اطمینان و افزایش دقت، پاسخگویان 527 پرسشنامه (پس از حذف موارد حذفی) را تکمیل کردند.
نمونۀ پژوهش با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی یا متناسب با حجم تعیین شد. از این طریق نمونهها متناسب با جمعیت هر یک از مناطق 22گانۀ شهر تهران (طبق منطقهبندی شهرداری)، بهدلیل تفاوت در جمعیت هر یک از مناطق انتخاب شدند. در این فرایند ابتدا سهم نمونه در هر منطقه و محلاتِ درون آن بهصورت نسبی محاسبه و براساس نقشۀ منتشرشده ازسوی شهرداریِ تهران در هر محله، خیابانها و کوچهها بهصورت تصادفی مشخص و در هر نقطۀ مدنظر نیز از بلوکها و افراد خانهها نمونهگیری تصادفی ساده به عمل آمد.
دادههای گردآوریشده با نرمافزار SPSS و متناسب با سطوح سنجش متغیرها و آمارههای مناسب (شاخصهای مرکزی و پراکندگی، تحلیل واریانس و آزمون F و T و آزمونهای همبستگی) تحلیل شدند و تعمیمپذیری نتایج بهدستآمده نیز بررسی شد.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
شکاف اجتماعی: شکاف اجتماعی گروهبندی متشکلِ هویتبخشِ آمادۀ رویارویی اعضای یک جامعه با یکدیگر، بهدلیل تفاوت در ارزشها و دسترسی به منابع است.
در این مطالعه، شکاف اجتماعی در سه مرحلۀ تفاوت در ارزشها، هویت گروهی ناشی از تفاوت در ارزشها و آمادگی برخورد و رویارویی سنجیده شده است. ارزشها شامل معرفهای زیرند: ارزشهای طبقاتی (توزیع عادلانۀ ثروت و درآمد، سادهزیستی)، سیاسی (اعتماد به عملکرد حکومت، مسئولان، مشروعیت، تأثیر سیاسی و ...)، فرهنگی (دیندار، سکولار)، مذهبی (برابری اقلیتهای دینی - مذهبی، احترام، آزادی)، قومی (برابری قومی، ارتباط و احترام به اقوام دیگر)، جنسیتی (حقوق زنان، قائلنشدن تبعیض) و نسلی (پذیرش تفاوت و احترام).
در بررسی تفاوتها، فرض شکاف کامل بالقوه در نظر گرفته شده است (نمونۀ ایدهآل برای مقایسه). شکاف کامل بالقوه زمانی شکل میگیرد که دستکم جمع دو گروه بهلحاظ آماری بیش از 50 درصد (جمعیت چشمگیری را در بر گیرد) و واریانس در آنها نیز به 1 نزدیکتر باشد. شدت شکاف بین گروهها با مقایسۀ میانگینها و معنیداری تفاوت آنها بررسی شده است. این حالت میتواند بین بیش از دو گروه نیز وجود داشته باشد.
شکاف کامل (بهمنزلۀ ابزارتحلیل): زمانی شکل میگیرد که بهلحاظ آماری بیش از نیمی از جمعیت جامعه درگیر آن باشند و این جمعیت به دو قسمت تقریباً مساوی تقسیم شود. همچنین هرچه شکاف شدیدتر باشد، احتمال فعالشدن آن بیشتر خواهد شد.
بر این اساس، ابتدا اندازۀ تفاوت ارزشی در هر یک از ابعاد و پس از آن، تفاوت هویتهای گروهی براساس ارزشها در 5 گروه هویتی طبقاتی (بالا و پایین)، سیاسی (اصلاحطلب، اصولگرا)، فرهنگی (دیندار، سکولار)، مذهبی (شدید و ضعیف) و قومی (قومیتگرای شدید و ضعیف) بررسی شدهاند. با توجه به ارزشها و انواع شکاف (طبقاتی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی، قومی جنسیتی و نسلی) در مجموع، شاخص شکاف اجتماعی ساخته شده است.
هویت: هویت، نتیجۀ فرایند معنایابی از ویژگی یا ویژگیهای تعلق و تمایزبخش ناشی از عضویت گروهی و نقشهای اجتماعی افراد در فرایند جامعهپذیری آنان است. از آنجا که هویتهای مختلف افراد، بخشهای مشترکی دارند و همه با هم هویت فرد را تعیین میکنند، مجموعهای از هویتهای مختلف که ما آن را هویت کل مینامیم، آمادگی برخورد و تقابل با گروههای مقابل و غیرخودی را فراهم میکنند. شاخص آمادگی تقابل و برخورد بین گروههای رقیب، با سنجش میزان آمادگی برخورد بین طبقات، جریانهای سیاسی، پیروان گرایشهای فرهنگی مختلف و اقوام گوناگون به دست آمده است.
طبقۀ اجتماعی: گروهی از اعضای جامعه براساس میانگین تقریباً مشابه برخورداری آنها از ترکیب (حداقل) چهار نوع سرمایۀ اقتصادی (ثروت)، اجتماعی (منزلت)، فرهنگی (معرفت) و سیاسی (قدرت) است (پرچمی و جلالی، 1395: 87). شاخص طبقۀ اجتماعی افراد براساس 4 متغیر سرمایۀ فرهنگی (تحصیلات، فعالیتهای فرهنگی، هنری)، سرمایۀ اقتصادی (درآمد و اموال)، سرمایۀ سیاسی (رتبۀ شغلی، حزبی) و سرمایۀ اجتماعی (اعتماد و احترام) سنجیده و به سه طبقۀ بالا، متوسط و پایین تقسیم شده است. یادآور میشود طبقۀ افراد حاصل میزان دسترسی و برخورداری آنان از منابع چهارگانه است.
نهادهای اجتماعی: در این مطالعه همسویی نهادهای اجتماعی رسانه، دین، خانواده و سیاست بررسی شده است. رسانه با میزان استفاده از انواع آن، خانواده، ساختار و میزان اهمیت آن، دین ازطریق سنجش میزان پایبندی دینی و نهاد سیاست با اعتماد به نهادهای حکومتی و مسئولان سنجیده شدهاند.
رضایت: احساس خشنودی هر فرد از زندگی خود، روشهای زندگی و رابطه با افراد، گروهها و سازمانهای دیگر است که بر فعالیت اجتماعی او تأثیر مثبت میگذارد (OECD Better Life Index, 2013). در این مطالعه رضایت از شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه و همچنین امید به بهبود وضعیت فردی و اجتماعی، ازسوی پاسخگویان سنجیده شده است.
اولویتهای ارزشی: ترجیحات سلسلهمراتبی ارزیابی خوب یا بدِ افراد از پدیدههای مختلف است؛ ترجیحاتی که افراد در زندگی خود دارند و منعکسکنندۀ تجارب فردی و اجتماعی آنهاست. در این مطالعه اولویت ارزشهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی افراد با محوریت سنتی و مدرن سنجیده شده است.
محرومیت نسبی: ارزیابی کم یا پایین خود نسبت به دیگری و بر حق ندانستن این کاستی است. این مفهوم براساس سه مؤلفۀ تفاوت میان انتظارات و امکانات موجود در مقایسه با دیگران، احساس نابرابری نسبت به دیگران و بر حق ندانستن این نابرابری سنجیده شده است.
گروه مرجع: گروهی است که افراد خود را با آن مقایسه و با استانداردهای آن، خود را ارزیابی میکنند. دربارۀ این مفهوم به دو صورت داخلی (خودی) و خارجی (بیگانه) ازطریق تمایلات و الگوهای مطلوب و تأییدشدۀ فرد در زندگی سؤال پرسیده شد.
پیوند اجتماعی: میزان همبستگی افراد با هنجارهای اجتماعی است که ازطریق چهار مؤلفۀ دلبستگی، التزام یا تعهد، مشارکت و باور به قواعد و هنجارهای اجتماعی سنجیده شده است.
سنجش اعتبار (روایی) و قابلیت اعتماد (پایایی)
برای حصول اطمینان از روایی سؤالها، سنجهها، شاخصها و پرسشنامه از روش اعتبار صوری و نظرخواهی از متخصصان، همبستگی درونی عناصر شاخصها و تحلیل عاملی برای کنترل کفایت نمونه و اعتبار سازه و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ (a) پس از انجام پیشآزمون پرسشنامۀ اولیه و تدوین پرسشنامۀ نهایی استفاده شد. در همۀ تحلیلهای ارائهشده در این مقاله روایی و پایایی پذیرفتنی وجود داشته است. در زیر جدول پایایی شاخصهای ساختهشده، ارائه شده است:
جدول 1- پایایی شاخصهای پژوهش
Table 1- Reliability of research indicators
عنوان شاخص |
α |
KMO |
شکاف اجتماعی کل |
0.75 |
0.70 |
شکاف طبقاتی |
0.65 |
0.70 |
شکاف سیاسی |
0.70 |
0.84 |
شکاف فرهنگی |
0.77 |
0.81 |
شکاف قومی |
0.65 |
0.67 |
شکاف مذهبی |
0.78 |
0.75 |
شکاف جنسیتی |
0.69 |
0.73 |
شکاف نسلی |
0.69 |
0.70 |
اولویت ارزشی |
0.68 |
0.75 |
رضایت |
0.85 |
0.80 |
پیوند اجتماعی |
0.85 |
0.80 |
نهادهای اجتماعی |
0.64 |
0.68 |
محرومیت نسبی |
0.78 |
0.72 |
امید به بهبود |
0.69 |
0.75 |
گروه مرجع |
0.65 |
0.70 |
طبقۀ اجتماعی |
0.74 |
0.67 |
نداشتن احساس نیاز |
0.60 |
0.72 |
یافتههای پژوهش
ابتدا ویژگیهای پاسخگویان و اطلاعات زمینهای آنها و سپس میزان شکاف اجتماعی، انواع و عوامل مؤثر بر آن ارائه میشود:
از کل پاسخگویان (527 نفر) 45 درصد زن و 55 درصد مرد، 51 درصد جوان، 41 درصد میانسال و 8 درصد بزرگسالاند. 55 درصد پاسخگویان فارس، 18 درصد ترک، 2 درصد لر، 11 درصد کرد و 8.5 درصد ارمنیاند و 5.5 درصد سایر قومیتها را دارند. 82 درصد آنان شیعه، 12 درصد سنی و 6 درصد مسیحی بودهاند (تعداد اهل سنت و مسیحی برای حفظ منطق معنیداری آماری، بیش از حجم نمونۀ آنان تعیین شده است). 5.2 درصد از پاسخگویان کمسوادند، 47.1 درصد تحصیلات متوسطه و 47.7 درصد تحصیلات عالی دارند.
شکاف اجتماعی در سه مرحله ابتدا با تفاوت در ارزشها، سپس هویتیابی گروهی و در آخر سازماندهی و آمادگی تقابل بررسی شده است.
اولین مرحله از شکاف، وجود تفاوت در ارزشهاست. در روش پژوهش اشاره شد که هرچه واریانس به 1 نزدیکتر و مجموع جمعیت دو گروه کم و زیاد بیشتر باشد، شدت شکاف و امکان فعالشدن آن بیشتر است. در جدول 2 فراوانی نسبی، واریانس و میانگین ارزشها آمده است. تفاوت در ارزشها در همۀ شقوق خود وجود معنیدار دارد. تفاوت در ارزشهای فرهنگی با واریانس 0.616 و میانگین 2.07 و 62 درصد جمعیت درگیر، شدیدترین نوع تفاوت در ارزشهاست. پس از آن تفاوت ارزشی مذهبی، سیاسی و جنسیتی قرار دارند. کمترین تفاوت ارزشی در شکاف طبقاتی است.
جدول 2- فراوانی نسبی، واریانس و میانگین ارزشها
Table 2- Relative frequency, variance and mean of Values
میانگین آمادگی برخورد |
هویت |
ارزشها |
ارزشها / هویت |
|||||
میانگین |
واریانس |
فراوانی نسبی |
میانگین |
واریانس |
فراوانی نسبی |
|||
1.92 |
1.75 |
0.267 |
28.9 |
1.92 |
0.317 |
20.1 |
پایین |
طبقاتی |
2.1 |
4 |
12.1 |
بالا |
|||||
1.93 |
1.90 |
0.383 |
15 |
1.77 |
0.436 |
12.9 |
اصولگرا |
سیاسی |
2.17 |
24 |
35.9 |
اصلاحطلب |
|||||
1.90 |
2.20 |
0.447 |
34.5 |
2.07 |
0.616 |
34.9 |
دیندار |
فرهنگی |
2.14 |
14.2 |
27.1 |
سکولار |
|||||
1.96 |
2.34 |
0.520 |
14.6 |
1.89 |
0.380 |
24.5 |
ضعیف |
قومی |
2.08 |
49.4 |
14.4 |
شدید |
|||||
1.94 |
2.38 |
0.530 |
14.6 |
2.16 |
0.551 |
20.5 |
ضعیف |
مذهبی |
2.13 |
53 |
37.4 |
شدید |
|||||
- |
- |
- |
- |
1.83 |
0.436 |
31.1 |
غیرمردسالار |
جنسیتی |
- |
- |
15 |
مردسالار |
|||||
- |
- |
- |
- |
2.15 |
0.416 |
14 |
شباهت نسلی |
نسلی |
- |
- |
30 |
تفاوت نسلی |
اگر تفاوتهای ارزشی هویتبخش شوند و فرد خود را با آنها بشناسد و بشناساند، به شکاف غیرفعال تبدیل خواهند شد. نتایج نشان میدهند هویت مذهبی (2.38) و هویت قومی (2.34) قویترین هویتها هستند. بیشترین واریانس (0.530) و بیشترین جمعیت درگیر (67.6) به هویت مذهبی مربوط است. پس از آنها هویت قومی و فرهنگی با شدت کمتری قرار دارند (جدول 2).
اگر تفاوتهای ارزشی هویتبخش، از سازماندهی و تشکل برای تقابل برخوردار شوند، شکاف غیرفعال، فعال و شکاف اجتماعی شکل میگیرد. میانگین آمادگی برخورد کل پاسخگویان 1.95 از 3 است. در میان گروههای هویتی، بیشترین میانگین آمادگی برخورد به اصلاحطلبان در شکاف سیاسی (2.17) و سکولارها در شکاف فرهنگی (2.14) و هویت مذهبیهای شدید (2.13) متعلق است (جدول 2).
از آنجا که در وقوع شکاف، مؤلفۀ وقوف به ارزشهای هویتبخش بسیار مهم و بر گرایشها و رفتار افراد تأثیرگذار است، وقوف پاسخگویان به هویتهای ارزشیشان بررسی و برای این منظور، علاوه بر ارزشهای پاسخگویان، به شناسایی و معرفی خودشان با این ارزشها توجه شده است. در برخی موارد با فراوانیهای مختلف، افرادی بودهاند که ارزشهایی را قبول داشتهاند ولی خود را یا منتسب به آن گروه ارزشی ندانستهاند و یا خود را با نام گروه رقیب معرفی کردهاند؛ یعنی با وجودی که ارزشهای آنها به یک گروه نزدیکتر بوده است، از آن گروه هویتیابی نکردهاند و حتی در بعضی موارد، ازنظر هویتی خود را به گروه رقیب متعلق دانستهاند. چگونگی انطباق هویت افراد با ارزشهای آنها در جدول 5 آمده است.
در بیشتر موارد، تغییرات هویتیابی افراد، تغییرات آمادگی تقابل و برخورد با گروه رقیب و یا به عبارت دیگر، آمادگی برای ورود به مرحلۀ شکاف فعال را تبیین کرده است. هرگاه هویت افراد با ارزشهای آنان انطباق داشته باشد، آمادگی تقابل و برخورد با گروه مقابل در آنها بیشتر بوده است؛ برای مثال، آمادگی برخورد کسانی که ارزشهای سیاسی اصلاحطلبانه داشتهاند و خود را هم اصلاحطلب دانستهاند (2.36)، بیشتر از کسانی است که ارزشهای اصلاحطلبانه داشتهاند ولی خود را اصولگرا دانستهاند (2.12). حتی در مواردی که افراد ارزشهایی متفاوت از هویت خود را برگزیدهاند، برای تصور از هویت خود عمل کردهاند که متفاوت از تصور آنان از هویتشان بوده است و همچنین مطابق با هویت خود عمل کردهاند؛ برای مثال، در ارزشهای قومی و مذهبی کسانی که ارزشهای ضعیف قومی داشتهاند اما هویت قومی خود را شدید دانستهاند، نسبت به کسانی که هم ارزشهای قومی ضعیف داشتهاند و هم خود را دارای هویت قومی ضعیف دانستهاند، آمادگی بیشتری برای برخورد و تقابل با گروه رقیب خود داشتهاند. این تفاوتها معنیدار بودهاند و قابلیت تعمیم دارند. از آنچه در جدول 3 آمده است، میتوان چنین نتیجه گرفت: 1- ممکن است افراد در انطباق ارزشهای خود و هویت ناشی از آنها دچار ناآگاهی و خطا باشند. با وجودی که ارزشهای خاصی داشتهاند، خود را در آن دسته هویتیابی نکنند و حتی هویت خود را مطابق گروه رقیب بدانند. 2- هرگاه ارزشهای افراد برایشان هویتبخش شده باشد، آمادگی برخورد با گروه رقیبشان بیشتر و یا به بیان دیگر، شدت شکاف آنها با دیگری بیشتر خواهد شد. 3- حتی اگر افراد نوع ضعیف برخی ارزشها را داشته باشند اما هویت خود را قوی بدانند، آمادگی برخورد آنها بیشتر خواهد شد؛ به عبارت دیگر، هویتیابی از تفاوت ارزشی، آمادگی بیشتری برای برخورد و تقابل با گروه رقیب به وجود میآورد.
جدول 3- فراوانی نسبی هویتهای منطبق بر ارزشها
Table 3 - Relative frequency of identities corresponding to Values
آمادگی برخورد |
فراوانی نسبی |
آمادگی برخورد |
فراوانی نسبی |
ارزش |
|
هویت بالا |
|
هویت پایین |
طبقاتی |
- |
- |
- |
45.5 |
پایین |
- |
- |
- |
28.6 |
بالا |
|
هویت اصولگرا |
|
هویت اصلاحطلب |
سیاسی |
2.12 |
5 |
2.36 > |
40 |
اصلاحطلبانه |
2 > |
55 |
1.93 |
10 |
اصولگرایانه |
|
هویت دیندار |
|
هویت سکولار |
فرهنگی |
2 |
8 |
2.25 > |
34 |
سکولار |
1.84 > |
62 |
1.70 |
5.5 |
دیندار |
|
ضعیف |
|
شدید |
قومی |
1.81 |
2.5 |
2.18 > |
88 |
شدید |
2 |
45 |
2.21 > |
15 |
ضعیف |
|
ضعیف |
|
شدید |
مذهبی |
1.94 |
9 |
2.23 > |
62 |
شدید |
1.86 |
45 |
2 > |
14 |
ضعیف |
انواع شکاف اجتماعی
نظریهپردازان با در نظر گرفتن معیارها و به تناسب جوامع، انواع و دستهبندیهای مختلفی از شکاف اجتماعی ارائه کردهاند. در این مقاله براساس نظریههای مطرحشده، شش نوع شکاف اجتماعی بررسی و سنجیده شد.
میانگین شکاف کل 1.83 از 3 و با انحراف معیار 0.68 است. همۀ انواع شکاف اجتماعی سنجیدهشده در حد متوسطاند. کمترین آنها شکاف جنسیتی با میانگین 1.83 و شدیدترین آنها با میانگین 2.22 شکاف سیاسی اصلاحطلب - اصولگراست. پس از آن شکافهای فرهنگی، نسلی، طبقاتی، دولت - ملت و مذهبی قرار دارند.
مقایسۀ این نتیجه با بررسی دیگری که پژوهشگران در سال 1393 انجام دادهاند، بیانکنندۀ آن است که شکاف اجتماعی در جامعه تشدید شده و از میانگین کل 1.69 به 1.83 (از 3) رسیده است. همچنین شکاف در همۀ انواع خود افزایش یافته و در هیچ مورد ثابت نبوده و یا کاهش نداشته است؛ اما ترتیب آنها تغییراتی داشته است. در سال 1393 شدت آنها به ترتیب در شکافهای فرهنگی، نسلی، سیاسی (اصلاحطلب – اصولگرا)، طبقاتی، سیاسی (دولت - ملت)، مذهبی، قومی و جنسیتی بوده است که در سال 1398 به ترتیب شکاف سیاسی بین (اصلاحطلب – اصولگرا)، فرهنگی، نسلی، طبقاتی، سیاسی (دولت - ملت)، مذهبی، قومی، جنسیتی شده است.
جدول 4- درصد فراوانی و میانگین انواع شکاف میان پاسخگویان در دو سال 1393 و 1398
Table 4- Percentage of frequency and average types of Cleavage between respondents in 1393 and 1398
میانگین 1393 |
میانگین 1398 |
انواع شکاف |
|
1.96 |
2.07 |
طبقاتی |
|
2.08 |
2.22 |
اصلاحطلب - اصولگرا |
سیاسی |
1.90 |
2.01 |
دولت - ملت |
|
2.15 |
2.16 |
فرهنگی |
|
1.80 |
1.89 |
قومی |
|
1.85 |
1.92 |
مذهبی |
|
1.78 |
1.83 |
جنسیتی |
|
2.11 |
2.15 |
نسلی |
|
1.69 |
1.83 |
کل |
عوامل مؤثر بر شکاف اجتماعی
برای تحلیل رابطۀ عوامل مؤثر بر شکاف اجتماعی از تحلیل رگرسیون استفاده شده است. بیشترین تبیین تغییرات شکاف اجتماعی بهوسیلۀ متغیر سنتی و مذهبیبودن انجام میشود. سنتی و مذهبیبودن رابطۀ قوی و معکوسی 0.73- r= با شکاف اجتماعی دارند. به ازای یک واحد افزایش در سنتی و مذهبیبودن، شکاف اجتماعی 0.221 واحد کاهش مییابد. در متغیر خودیبودن گروه مرجع نیز به ازای یک واحد افزایش، شاهد 0.48 واحد کاهش شکاف اجتماعی هستیم که به معنی بیشترین اثرگذاری بر شیب خط رگرسیون شکاف اجتماعی است. همبستگی بین گروه مرجع (سلیبریتیها را شامل میشوند) و شکاف اجتماعی 0.36- r= است که نسبت به متغیر اولویت ارزشی ضعیفتر است. کمترین رابطه با شکاف را متغیر وجودنداشتن احساس نیاز با 0.14- r= دارد که بر میزان تغییر شکاف اجتماعی نیز کمترین (0.07-) تأثیر را دارد. رابطۀ بقیۀ متغیرها با شکاف اجتماعی به ترتیبِ میزان همبستگی در جدول 5 آمده است. با توجه به دادههای جدول زیر و سطح معنیداری روابط بررسیشده، همۀ فرضیههای پژوهش تأیید میشوند و نتایج از جامعۀ آماری به جمعیت پژوهش قابلیت تعمیم دارند.
جدول 5- تحلیل رابطه (رگرسیون) با شکاف اجتماعی
Table 5 - Analysis of the relationship (regression) with social cleavage
عامل مؤثر |
r |
R2 |
Adjusted R2 |
b |
F |
Sig |
سنتی – مذهبیبودن |
0.731- |
0.535 |
0.534 |
0.221- |
598.8 |
0.000 |
رضایت |
0.500- |
0.250 |
0.248 |
0.157- |
174 |
0.000 |
پیوند اجتماعی |
0.461- |
0.212 |
0.211 |
0.254- |
141.3 |
0.000 |
نهادهای اجتماعی |
0.452- |
0.204 |
0.203 |
0.046- |
134.7 |
0.000 |
محرومیت نسبی |
0.370 |
0.135 |
0.133 |
0.295 |
81.7 |
0.000 |
امید به بهبود |
0.369- |
0.136 |
0.135 |
0.174- |
82.3 |
0.000 |
گروه مرجع |
0.364- |
0.132 |
0.131 |
0.480- |
79.6 |
0.000 |
طبقۀ اجتماعی |
0.162 |
0.026 |
0.024 |
0.097 |
14.15 |
0.000 |
نداشتن احساس نیاز |
0.140- |
0.019 |
0.018 |
0.076- |
10.4 |
0.001 |
همبستگی همزمان متغیرهای مؤثر بر شکاف اجتماعی 0.784 است و 62 درصد (R2=0.62) از تغییرات شکاف اجتماعی را این عوامل تبیین میکنند. 38 درصد از تغییرات آن ناشی از عواملی است که در این پژوهش بررسی نشدهاند.
عوامل سنتی و مذهبیبودن، رضایت، گروه مرجع خودی و امید به بهبود زندگی با روش گامبهگام به ترتیب وارد معادلۀ رگرسیون شدهاند.
SC = (13.37) + (-0.22) VO + (-0.19) S + (-0.15) RG + (-0.14) HI
SC = شکاف اجتماعی VO=اولویت ارزشی S=رضایت RG =گروه مرجع HI=امید به بهبود شرایط
جدول 7- تحلیل رگرسیون چندمتغیری شکاف اجتماعی به روش گامبهگام
Table 7- Multivariate regression analysis of social Cleavage by stepwise method
|
عامل مؤثر |
R |
R2 |
Adjusted R2 |
Beta |
B |
f |
sig |
1 |
سنتی و مذهبیبودن |
0.736 |
0.541 |
0.540 |
0.736- |
0.222- |
607.7 |
0.000 |
2 |
رضایت |
0.774 |
0.599 |
0.597 |
0.260- |
0.191- |
383.3 |
0.000 |
3 |
گروه مرجع |
0.781 |
0.610 |
0.608 |
0.116- |
0.153- |
267.8 |
0.000 |
4 |
امید به بهبود شرایط |
0.784 |
0.615 |
0.612 |
0.084- |
0.140- |
204.8 |
0.000 |
نتیجه
شکاف اجتماعی، گسست و انشعاب بین افراد، نهادها و گروههای اجتماعی است که در تفاوت ارزشها و منافع اعضا ریشه دارد. این گسست ممکن است سبب شکلگیری گروهها و نیروهای اجتماعی متعارض شود که برای اعضای خود هویت جمعی ایجاد و خواستههای اجتماعی اعضای خود را ابراز میکنند. در مراحل بعدی ممکن است این تفاوتها سبب برخورد و رویارویی بین گروهها و افراد و از حالت غیرفعال به فعال تبدیل شوند. وجود تفاوت در ارزشها و منابع، گروهبندی و هویتبخشی ناشی از عضویت گروهی و در نهایت، سازماندهی و آمادگی برخورد براساس تفاوتها و هویتهای متفاوت است. مهمترین نظریهپردازان شکاف نظیر لیپست و روکان، بارتولینی و مایر معتقدند شکاف، عناصر و مراحل سهگانهای دارد. با توجه به این عناصر، شکاف اجتماعی در این مطالعه، سه مرحلۀ تفاوت در ارزشها، هویتهای گروهی ناشی از تفاوت در ارزشها و آمادگی برخورد و رویارویی را دارد که در جامعۀ مطالعهشده بررسی شده و مهمترین وجه تفاوت آن با مطالعات پیشین در این حوزه است.
نتایج پژوهش نشان میدهند شکاف در ارزشهای فرهنگی یعنی تفاوت میان ارزشهای دو گروه دیندار و سکولار در نمونۀ مطالعهشده با واریانس 0.616 و میانگین 2.07 و جمعیت درگیر 62 درصد شدیدترین نوع شکاف در ارزشها را دارد. در روش پژوهش اشاره شد که هرچه واریانس به 1 نزدیکتر و مجموع دو گروه کم و زیاد در طبقهبندیها بیشتر باشد، شدت شکاف و امکان فعالشدن آن نیز بیشتر است. پس از شکاف در ارزشهای فرهنگی، شکاف در ارزشهای مذهبی میان دو گروه مذهبی و غیرمذهبی با واریانس 0.551 و شکاف در ارزشهای سیاسی میان دو گروه اصولگرا و اصلاحطلب با واریانس 0.436 بیش از سایر گروههاست.
در مرحلۀ دوم شکاف، اگر تفاوتهای ارزشی بهصورت هویت ادراک شوند و فرد خود را آن هویت بشناسد، شکاف وارد مرحلۀ غیرفعال خواهد شد. هویتیابی گروهی در قالب پنج گروه هویتی طبقاتی، سیاسی، فرهنگی، قومی و مذهبی بررسی شد. قویترین هویتیابی در هویت مذهبی با میانگین 2.38 از 3 و پس از آن هویت قومی (2.34) است. آمادگی برای برخورد و تقابل که به معنی فعالشدن شکاف اجتماعی است، مرحلۀ آخر بروز شکاف اجتماعی است. نتایج نشان میدهند در کل، میانگین آمادگی برخورد میان پاسخگویان 1.95 از 3 است که به معنی آمادگی بیش از حد متوسط برای برخورد گروههای رقیب است. ارزشهای هویتشدۀ افراد آمادگی بیشتری برای برخورد با گروه رقیب به وجود آوردهاند و شدت شکاف آنها با دیگران را بیشتر میکنند.
با توجه به دستهبندیهای نظری مختلف دربارۀ انواع شکاف، مانند دستهبندی لیپست و روکان، رای و تیلور، فلاناجان و اکستین و ... و با توجه به شرایط اجتماعی و ویژگیهای جمعیت پژوهش، در این مطالعه دستهبندی از شکافهای اجتماعی صورت گرفت که شامل شکاف طبقاتی، سیاسی، فرهنگی، قومی، مذهبی، نسلی و جنسیتی میشود. نتایج پژوهش نشان میدهند شدیدترین میزان شکاف ازلحاظ نوع آن، شکاف سیاسی یعنی شکاف میان اصلاحطلب و اصولگراست که میانگین 2.22 از 3 دارد و پس از آن شکاف فرهنگی میان سکولار و دیندار با میانگین 2.15 است.
رونالد اینگلهارت (2015) معتقد است در جوامع در حال گذار، ازنظر فرهنگی میان افراد مدافع ارزشهای مدرن و افراد پایبند به ارزشهای سنتی شکاف ایجاد میشود. به گفتۀ دانیل بل در جوامع نیمهسنتی – نیمهمدرن یا در حال گذار، شمار پیچیدهتری از شکافهای اجتماعی به وجود میآید که به مؤلفههای سنتی و مدرن مرتبط است. آنتونی گیدنز (1394) نیز معتقد است میان سنت و مدرنیته تضاد وجود دارد و زندگی مدرن شامل ویژگیهای ارزشی متفاوت از زندگی سنتی است و در نهایت، موجب ایجاد شکاف در ابعاد مختلف زندگی میشود. نتایج این مطالعه نیز نشان میدهند میان عامل سنتی و مذهبیبودن، قویترین رابطه (0.736-) با شکاف اجتماعی وجود دارد. هرچه افراد بیشتر سنتی و مذهبی باشند، شکاف اجتماعی کمتر و هرچه مدرن و سکولار باشند، شکاف اجتماعی در جامعه بیشتر میشود.
بنا به گفتۀ مرتون (1968) وجودنداشتن توازن بین وسایل و راههای تأییدشدۀ اجتماعی و ارزشهای پذیرفتهشده، مانع دستیابی افراد به اهداف و منابع و ارضانشدن نیازهای آنها میشود که خود از عوامل مهم تشدید شکافهای اجتماعی است. افراد در این شرایط دچار احساس ناکامی، نارضایتی فردی و ناامیدی از بهبود وضع زندگی خود میشوند و خود را با گروههایی که ارزشها و سبک زندگی آنها برایشان مهم است - یعنی گروههای مرجع - مقایسه میکنند و همزمان از آنها تأثیر میگیرند. گروه مرجع از مهمترین منابع هویتدهی به افراد و شکلدهی به ارزشها، هنجارها و رفتار آنهاست. با توجه به تغییرات و تحولات ایجادشده در سالهای اخیر در جامعه، تغییر گروه مرجع اعضای جامعه و همچنین میزان تأثیرگذاری آنها بر ارزشها و رفتار افراد جامعه پررنگ شده است. گروه مرجع خارجی و سلبریتیها ازجمله مهمترین نوع گروههای مرجعاند که در ایجاد دوقطبیشدن ارزشها و در نهایت، انتخاب افراد در دوگانهها تأثیرگذار بودهاند. نتایج پژوهش نشان میدهند میان گروه مرجع بیرونی، میزان رضایت افراد از زندگی و امید به بهبود زندگی و میزان شکاف اجتماعی رابطه وجود دارد.
بقیۀ فرضیههای نظری این پژوهش یعنی رابطۀ پیوند اجتماعی، عملکرد نهادهای اجتماعی، محرومیت نسبی، نداشتن احساس نیاز و طبقۀ اجتماعی با شکاف اجتماعی با شدتهای مختلف تأیید شده است. بهطور کلی عوامل مؤثر نظری بررسیشده 62 درصد از تغییرات شکاف اجتماعی را تبیین میکنند.
[1] Huang
[2] Gethin
[3] Raphael & Lecturer
[4] Rekker
[5] Chiavacci
[6] Bittner
[7] Rae & Taylor