A Sociological Study of the Relationship between Ethnic Identity and Aggression with Emphasis on Axel-Honneth Recognition Theory

Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Sciences, Imam Khomeini International University, Qazvin, Iran

Abstract

Introduction
Today, football is one of the important elements in the process of socialization of social actors, especially young people; any weakness in this area can provide the ground for deviant behaviors, especially violence and aggression. Due to the prevalence of football and its wider field compared to other sports activities that bring a large number of spectators during the matches, this sport has faced more violent behavior of fans and spectators among various sports activities. Meanwhile, the extent, severity, and damage caused by ethnic demands have made ethnic issues an important issue at the level of sports, society, and even the world. The sport of football, with the competitive atmosphere it creates, encourages the formation and demarcation of rival groups, and its continuation over time strengthens and perpetuates existing polarizations. In this regard, the Tractor Club is a sports club popular and attractive to its fans and has become a social and nationalist phenomenon for them. Some of the team's fans also strongly insist on their ethnic identity, and the team's games have implicitly become a scene of protest and ethnic demands. Therefore, the growing tendency towards football, attention to the inherent characteristics of this sport, and the fact that a football team can be a symbol of a group or ethnic group influence and direct the behavior of its fans. In this regard, the present study aimed to examine the sociological relationship between the ethnic identity and aggression among supporters of the Tabriz Tractor Football Team. The theoretical framework for the research is based on the Birmingham School of Cultural Studies, the Leicester School, and the Axel Honneth Recognition Theory.
 
 
Materials and Methods
The research method of this study is survey. The statistical population includes all the fans of the football team of Traktorsazi present in Yadegaramam Stadium in Tabriz, numbering 70,000 people, of which 400 people were selected based on Cochran's statistical formula by the purposive sampling method. A researcher-made questionnaire was used to collect data. Content validity of structural type and structural validity were used to estimate the validity of the scales, and Cronbach's alpha technique was used to measure the reliability of the measuring instruments. SPSS software was used to analyze the data.
 
Discussion of Results and Conclusions
The theoretical and field findings of the present study confirm that ethnic identity as an important factor in the occurrence of aggressive behaviors of fans of the tractor manufacturing football team has a significant effect. In this regard, the results of the correlation between the ethnic identity variable and fan aggression showed a linear relationship between all components of ethnic identity (interest in Turkish language and literature, ethnic affiliation, interest in Turkish art and music) and aggressive components (psychological and physical aggression) in terms of aggression. The hypotheses are confirmed and the type of relationship is positive and direct. Also, the results of multivariate regression analysis indicate that the variables present in the regression model could explain 37.9% of the dependent variable changes. According to Axel Hunt's theory, it can be acknowledged that social actors are able to understand the degree of social exclusion and humiliation resulting from a lack of recognition by existing structures. In this regard, institutional and structural actions to delay the recognition and disruption and denial of the recognition of culture and art, literature, and especially language, as manifestations and main components of the ethnic identity of the actors (fans of the tractor manufacturing team) may lead to aggression and the use of violent tools by fans to prevent the reproduction of their negligence and denial of identity or rejection through such behaviors. A look at the statistics of the spectators of the Tabriz Tractor Manufacturing Team, which are in fact the most basic material and spiritual assets of this team, requires that this very valuable potential for the province's football be used properly by the relevant authorities. The presence of large and enthusiastic spectators in the matches of the tractor manufacturing team is a potential capital that, if accompanied by proper management, can become an opportunity with positive effects on managers, spectators, the professional football league, and the sports community. Accordingly, providing a suitable context for preserving and strengthening and, in Hunt's words, recognizing the language, music, literature, art, culture, history, etc. of all ethnic groups marginalized by relevant institutions, institutions, and systems seems more and more necessary to reduce and prevent this social harm.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

امروزه خشونت و پرخاشگری، به عنصری از فرهنگ حاکم بر عرصۀ فعالیت‌های ورزشی تبدیل شده است که تجلی آن را می‌توان میان تماشاگران، طرفداران و گاه بازیکنان فوتبال مشاهده کرد. بین همۀ فعالیت‌‌های ورزشی، این ورزش فوتبال است که سبب رفتارهای پرخاشگرایانه و ایجاد اوباشگری به مفهوم مرسوم آن می‌‌شود (Cashmore, 1998: 218). با توجه به گستردگی و رواج ورزش فوتبال و عرصۀ گسترده‌‌تر آن نسبت به دیگر فعالیت‌‌های ورزشی که حضور انبوه تماشاگران را هنگام برگزاری مسابقه‌ها به‌همراه دارد، این رشته بین فعالیت‌های گوناگون ورزشی بیشتر با رفتار خشونت‌آمیز طرفداران و تماشاگران روبه‌رو بوده است؛ آنان گاه مبادرت به پرتاب اشیایی به‌سوی ورزشکاران، مربیان و داوران می‌‌کنند، اموال و تأسیسات ورزشگاه را تخریب می‌کنند، آشوب‌‌های خیابانی به راه می‌‌اندازند و با سایر تماشاگران و هواداران تیم‌‌های رقیب به نزاع می‌‌پردازند. در مواردی نیز طرفداران و هواداران ناکام، روانی یا گمراه و کج‌رو، مبادرت به آزار، ضرب و جرح و حتی قتل سایر افراد و ورزشکاران می‌کنند (رحمتی، 1388: 10).

تاریخچۀ خشونت و پرخاشگری در ورزش ایران نیز با فوتبال آغاز شده است. از سال‌های پایانی دهۀ ۱۳۷۹ که مصادف با رونق فوتبال ایران بود و حضور در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، لیگ حرفه‌ای باشگاه‌های کشور نیز آغاز شد، کم‌وبیش حساسیت‌‌های ناشی از حضور تیم‌‌های سایر شهرستان‌‌ها در این رقابت‌‌ها، دامنۀ حرکات خشونت‌‌آمیز و پرخاشجویانه به شهرستان‌‌ها نیز کشیده شد (صدر، 1379: 80). در این زمینه، خشونت و پرخاشگری تماشاگران و طرفداران تیم تراکتورسازی تبریز در زمان برگزاری بازی‌‌های این تیم، خسارات جانی و مالی چشمگیری برای مشارکت‌کنندگان ورزشی و باشگاه تراکتورسازی در بر داشته است. تیم فوتبال تراکتورسازی به‌‌‌دلیل تخلفات تماشاگران منتسب مبنی بر فحاشی و استعمال الفاظ توهین‌‌آمیز به داوران و تیم مقابل و آتش‌زدن و پرتاب اشیای محترقه و دودزا، پرتاب سنگ، بطری و اشیای مختلف به داخل زمین مسابقه، در بازی مقابل تیم فوتبال پیروزی تهران در ورزشگاه آزادی از مجموعه رقابت‌‌های هفتۀ اول لیگ برتر سال 90-88، به برگزاری دو دیدار خانگی بدون حضور تماشاگر، توبیخ کتبی با درج در پرونده و پرداخت مبلغ ۳۰۰ میلیون ریال جریمۀ نقدی محکوم شد (www.varzesh3.ir).

خشونت و پرخاشگری امروزه در فوتبال با عوامل اجتماعی – فرهنگی متعددی چون مسائل نژادی و جنسیتی، پایگاه اقتصادی – اجتماعی، ناکامی، عملکرد رسانه‌‌ها، فرایند کنترل اجتماعی (صدیق‌سروستانی، 1381؛ رحمتی و محسنی‌تبریزی، 1382؛ قاسمی و همکاران، 1388؛ وثوقی و خسروی‌‌نژاد، 1388؛Courakis, 2004 Tenenbaum et al., 1997 ) مرتبط و از آنها متأثر است. در این میان، با عمومیت‌یافتن دولت‌‌های ملی و تلاش مداوم آنها برای ایجاد یکپارچگی فرهنگی، قومیت همچنان در جهان امروز ابعاد گسترده‌ای پیدا کرده است که از منابع مهم بروز شکاف‌‌های اجتماعی در کشورهای دارای تکثر قومی محسوب می‌‌شود؛ تا جایی که مدرنیزاسیون نیز نتوانسته است سبب تضعیف هویت‌‌های قومی شود. گستردگی، شدت و خسارت‌‌های ناشی از خواسته‌‌‌های قومی، مسائل قومی را به موضوع مهمی در سطح ورزش، جامعه و حتی جهانی تبدیل کرده است؛ به همین دلیل، مطالعات قومی طی سال‌‌های اخیر در تمام دنیا دارای رشد کمی و کیفی بوده است (اصغری‌ینگجه، 1394: 6).

مسئلۀ هویت قومی در ایران نیز از مهم‌ترین مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی معاصر به شمار می‌‌رود؛ ازاین‌رو، در جامعه‌‌ای همچون ایران که به‌لحاظ قومی متکثر است، در صورتی که اقوام به شهروندان درجه یک و دو تقسیم شوند و تابع سیستم اقتدارگرایانۀ مرکزی به شمار روند، در عمل، این نگاه موجب افتراق اقوام ایرانی و رشد رویکردهای مرکزگریز خواهد شد. در این میان، شکل‌‌گیری تجمعات بزرگ و پرهیجان هواداران فوتبال در ورزشگاه‌‌ها و کنش‌‌ها و واکنش‌‌هایی که در حاشیۀ بازی‌‌ها میان طرفداران جریان می‌‌یابد، سبب مسائل امنیتی و قانونی پردامنه و پیچیده‌‌ای می‌‌شود که به‌ویژه با تشدید خشونت‌‌های رفتاری و گفتاری، ابعاد جدیدتری یافته است. در زمینۀ این ابعاد و آثار، کارکرد و نقش هویتی فوتبال تأمل‌برانگیز است. ورزش فوتبال با فضای رقابتی که ایجاد می‌‌کند، به شکل‌‌گیری و مرزبندی گروه‌‌های رقیب دامن می‎زند و استمرار آن در طول زمان، به قطب‌‌بندی‌‌های موجود، قوت و استمرار می‌‌بخشد. تکرار دورۀ بازی‌‌های لیگ برتر در مقطع سالانه، موجب تصریح، تشدید و تقویت نگرش‌‌ها و گرایش‌های پدیدآمده می‌‌شود. با وجود آنکه باشگاه تراکتورسازی یک باشگاه ورزشی به حساب می‌آید، برای هوادارانش مقبولیت و جذابیتی فراتر از آن دارد و به پدیده‌‌ای اجتماعی و ناسیونالیستی برای آنان تبدیل شده است. برخی هواداران این تیم نیز به‌شدت روی هویت قومی خود پافشاری می‌‌کنند و بازی‌‌های این تیم به‌طور ضمنی به صحنۀ اعتراض و طرح خواسته‌‌های قومیتی تبدیل شده است؛ بنابراین، گرایش روزافزون به فوتبال و توجه به ویژگی‌‌های ذاتی این ورزش و اینکه یک تیم فوتبال می‌‌تواند نماد یک گروه یا قوم قرار گیرد، بر رفتار هوادارانش تأثیر می‌گذارد و به آن جهت می‌‌دهد. ذکر این نکته ضروری است که پژوهش حاضر، با رویکردی علمی و صرفاً با هدف برداشتن گامی هرچند کوچک در زمینۀ کاهش پدیدۀ خشونت و پرخاشگری تماشاگران انجام شده است و به معنای بی‌‌حرمتی و تحقیر هواداران و قومیت خاص، به‎ویژه تماشاگران تیم فوتبال تراکتورسازی نیست. با توجه به مباحث مذکور، پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤالات است: میزان پرخاشگری تماشاگران فوتبال تیم تراکتورساری تبریز در چه حدی است؟ هویت قومی هواداران تیم تراکتورسازی در چه حدی قرار دارد؟ چه رابطه‌‌ای بین هویت قومی و بروز رفتارهای پرخاشجویانه هوادران تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز ممکن است وجود داشته باشد؟

 

مبانی نظری

هویت قومی یکی از انواع هویت جمعی است و به مجموعه مشخصات و ویژگی هایی اطلاق می‌شود که یک قوم را از دیگر اقوام متمایز می‎کند و بین اعضای قوم یک احساس تعلق به همدیگر ایجاد و آنها را منسجم می‌کند. قومیت واژه‌ای است که به‌طور فزاینده از دهۀ 1960 تاکنون برای تفاوت‌های انسانی در حیطۀ فرهنگ، سنت، زبان، الگوهای اجتماعی و تبار به کار برده می‌شود. ازنظر اشکرف و همکارانش، قومیت و گروه قومی به‌‌‌منزلۀ تجمعی درون یک جامعۀ بزرگ با داشتن تبار مشترک واقعی یا مفروض (داشتن حافظۀ مشترک تاریخی با سرچشمه‌ها یا تجارب تاریخی مانند استعمار، مهاجرت، تهاجم و یا بردگی) یک آگاهی مشترک از هویت قومی مجزا و یک کانون و منبع فرهنگی در یک یا چند عنصر نمادین که به‌منزلۀ خلاصه‌ای از مردم بودن آنها تعریف شده است. این مشخصات فرهنگی همواره نسبت به زمان و مکان معین که گروه قومی تجربه می‌کنند، در یک ترکیب پویا خواهند بود (به نقل از احمدلو و افروغ، 1381: 123).

ازنظر آنتونی اسمیت، قوم عبارت از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانۀ اجدادی مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی یا وطن و میزانی از منافع و مسئولیت است. ازنظر او، هویت قومی از ترکیب متنوع مؤلفه‌‌های قومیت به وجود می‌آید و حتی در بسیاری از موارد، تنها یک مؤلفۀ متفاوت سبب ایجاد نوعی هویت قومی می‌شود؛ بنابراین، بین اقوام مختلف، مؤلفه‌های قومیت متفاوت است و در هر گروه قومی، هریک از مؤلفه‌ها درجات اهمیت متفاوتی دارند. اسمیت معتقد است هویت قومی باید یک طیف در نظر گرفته شود (اسمیت، ۱۳۷۹). همچنین ازنظر جیوولیونوتی، ورزش به‌ویژه فوتبال زمینه‌‌ای بوده است که ازطریق آن افراد با جامعۀ اکثریت رابطه‌‌ای رقابتی برقرار کرده‌اند و در عین حال به افراد هویت دوگانه‌ای می‌بخشد. سر دادن سرودها و شعارهای قوم‌‌گرایانۀ آیینی مؤثر برای رقابت، پرده از مشکلات دائمی و شناخته‌شده در جامعه برمی‌‌دارد (جیولیونوتی، 1391: 118). در این زمینه، رویکرد نظری مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، متنفذترین نظریه و نمونۀ پژوهش در مطالعات ورزشی است. مطالعات فرهنگی برای القای سیاست‌‌های فرهنگی در فعالیت‌‌های تفریحی جوامع دنباله‌‌رو، نظریۀ مارکسیستی را بررسی می‌کنند؛ جوامعی که ازنظر طبقۀ اجتماعی، هویت، نژاد، سن و جنس قشربندی شده‌اند. مطالعات فرهنگی بر تنازعات فرهنگی میان گروه غالب (گروهی که مولد فرهنگ رسمی است) و گروه‌های مغلوب (که مولد فرهنگ عمومی ازجمله ورزش است)، متمرکزند. طبق این رویکرد، فرهنگ عمومی متناقض و متباین محسوب می‌‌شود؛ زیرا قادر است تعادل نظم اجتماعی را بر هم زند؛ نظمی که گروه‌‌های غالب و یا عناصر و منابع نمادین تسهیل‌کنندۀ استیلا ایجاد کرده‌اند؛ برای مثال، تماشاگران ورزشی با تأیید و تشویق ورزشکاران ملی و استفاده از کالاهای ورزشی آنان، نظم اجتماعی را حفظ می‌کنند؛ اما در عین حال، قادرند با رفتارهای افراطی آسیب‌زننده به گروه‌های غالب و با ایجاد خرده‌فرهنگ‌های مخالف با مقامات ورزشی، نظم اجتماعی را بر هم زنند (جیولیونوتی، 1391: 86).

در این رویکرد، تأکید عمده بر شرایط اجتماعی - فرهنگی است که پرخاشگری تماشاگران در متن آنها تحقق پیدا می‌‌کند. انسان‌ها برخلاف حیوانات که بیشتر و به‌‌طور مستقیم زیر تأثیر غرایز عمل می‌کنند، دارای خودآگاهی‌اند. کنش انسانی، کنش و واکنش هدایت‌شدۀ غریزی نیست که به‌طور مستقیم منشأ آن محرک‌های طبیعی باشد، بلکه کنشی برای خود و دیگران است. انسان برای استحکام خودآگاهی و تعیین هویت به تجربه و تأیید اجتماعی نیاز دارد. اگر به اندازۀ کافی به او توجه نشود، روند کسب خودآگاهی او دستخوش اختلال و زمینۀ ظهور پرخاشگری در وی فراهم می‌شود (ویس، 1389: 236).

پژوهشگران مکتب لیسستر نیز با تحلیلی تاریخی از اوباشگری فوتبال به این نتیجه رسیدند که رویدادهای اوباشگرانه در فوتبال به‌صورت یک منحنی u شکل است و تا اواسط دهۀ 1950 نسبتاً پایین بود. سپس در دهۀ 1960 افزایش یافت و از اواسط همین دهه به‌شکل پدیده‌ای تقریباً عادی با ورزش حرفه‌ای همراه بوده است. ویژگی همیشگی اوباشگری فوتبال، خشونت فیزیکی است که به‌صورت هجوم به بازیکنان و داوران و برخوردهای تیم‌های رقیب بروز پیدا می‌کند (Spaaij, 2007: 411; Poutvavra & Priks, 2006: 2). الگوی فرهنگی مذکور، در چشم‌اندازی تاریخی قرار می‌گیرد که از نظریۀ فرایند تمدن‌سازی نوربرت الیاس تأثیر گرفته است. به عقیدۀ الیاس، خشونت در فوتبال به‌منزلۀ یک کنش ازسوی افراد، هنگامی که قادر می‌شوند اجتماعی را تشکیل دهند و به‌صورت جماعتی درآیند، بروز می‌‌یابد (مهرآیین، 1387: 177). ازنظر پژوهشگران لیسستر، گروه‌‌های اوباش و پرخاشگر، جایی در هنجارهای متداول افراد آبرومند و متمدن نداشتند و به‌نوعی به‌لحاظ فرهنگی به حاشیه رانده شده‌‌اند. این افراد تجارب یکسانی دارند که نشانۀ ارتباط محدود آنان با دیگر فرهنگ‌‌ها و محله‌‌ها و معرف اقوام، محل سکونت و موطن آنهاست (Dunning et al., 2015: 205). به‌‌طور کلی، پژوهشگران مکتب لیسستر در تبیین خشونت و پرخاشگری طرفداران فوتبال با الهام از نظریۀ فرایند تمدن‌سازی نوربرت الیاس، با نگاهی تحلیلی و تاریخی، پدیدۀ مذکور را به آن دسته از گروه‌های اجتماعی – طبقۀ کارگر، زنان، قوم‌‌گرایان، اقلیت‌‌های نژادی - نسبت می‌‌دهند که فرایند تمدن‌‌سازی بر آنان به‌دلیل محرومیت و نابرابری اجتماعی تأثیر چندانی نداشته است.

اکسل هونت، نمایندۀ برجستۀ نسل سوم مکتب انتقادی، معتقد است تحقق‌‌بخشی کامل به هویت خود چون فردیتی خودمختار، به به‌‌‌‌رسمیت‌‌شناسی یا تأیید (ارج‌‌شناسی) متقابل افراد جامعه بستگی دارد. هونت با تأسی از هگل به سه نوع از به‌‌رسمیت‌‌شناسی در سه ساحت از تعاملات اجتماعی اشاره می‌‌کند: در ساحت روابط و مناسبات خانوادگی این عشق است که رشد و شکوفایی حس بنیادین انس و نزدیکی با خویش، اطمینان یا اعتمادبه‌‌نفس را میسر می‌‌سازد. در ساحت حقوق و قانون، این به‌رسمیت‌‌شناسی است که به‌‌منزلۀ مشارکت‌‌کنندۀ کاملاً جاافتاده‌ای در نهادهای اجتماعی و سیاسی، به افراد، سوژه‌‌ها و گروه‌‌ها نوعی حس عزت نفس اجتماعی می‌‌بخشد و در ساحت کار و فعل و انفعال اجتماعی، به‌‌رسمیت‌‌شناسی قدر و ارزش افراد برای جامعه، در بسط و گسترش نوعی حس وحدت اجتماعی و ارزش‌‌یابی از جانب جامعه‌‌ای از هم‌‌رتبه‌‌گان مؤثر است. همین سه ساحت به‌‌رسمیت‌‌شناسی متقابل (عشق، حقوق و وحدت اجتماعی) با صور متناظر با خود مرتبط بودن عملی (اعتمادبه‌‌نفس بنیادین، احترام به خویش (حرمت نفس اخلاقی) و عزت نفس اجتماعی) ماتریسی را فراهم می‌‌آورند که فرد می‌‌تواند در آن، روشی را شرح دهد که بدان طریق، ناکام‌ماندن به‌‌رسمیت‌‌شناسی در هریک از این ساحات می‌‌تواند اختلالی در وجوه متفاوت ساختارهای شخصیتی بنیادین سوژه ایجاد کند؛ بدین ترتیب، ناکامی در هریک از این سه ساحت به‌‌رسمیت‌‌شناسی – به ‌رسمیت ‌‌نشناختن به‌منزلۀ هتک حرمت اجتماعی در ساحات روابط و مناسبات خانوادگی، حقوق قانونی و مشارکت اجتماعی – سبب ایجاد صورتی از آسیب اخلاقی می‌‌شود که انواع گوناگون نبردهای اجتماعی را در پی خواهد داشت. وی معتقد است این نوع رفتارهای پرخاشگرایانه اساساً ناشی از تخصیص منابع (نابرابری اقتصادی) یا دفاع از اصول اخلاق نیستند، بلکه بیشتر ازسوی نوعی حس برآشفتگی اخلاقی تهییج می‌‌شوند؛ یعنی این حس که فرد، حق خود را انکارشده ببیند، اعم از اینکه این حق احترام، آبرو، شأن یا عدالت باشد (سینربرینک، 1395: 210).

هونت، این سه مرحله را در امتداد و در ارتباط با هم، زمینه‌‌ساز پیدایش آشوب‌‌های اجتماعی جدید تعریف می‌‌کند و تنوع آنها را در قالب گرفتارشدن در یک مرحله و بازماندن از مرحلۀ تکاملی بالاتر می‌‌داند؛ زیرا نادیده‌انگاشتن هویت فرد یا گروهی از افراد جامعه در هریک از این مراحل سبب پیدایش سه سطح از بی‌‌حرمتی می‌‌شود (محمدی، 1392: 47). در این زمینه، وجودنداشتن بی‌‌حرمتی در ساحت خانواده – بزای مثال نبودن همبستگی عاطفی و ارتباط عاشقانه - می‌‌تواند به‌‌شدت به حس اعتمادبه‌‌نفس جسمانی و عاطفی آسیب بزند؛ به‌‌ رسمیت‌‌ نشناختن در ساحت حقوق اخلاقی و قانونی – برای مثال، ممانعت از مشارکت افرادی از نژاد، قومیت یا جنسیت خاصی در فعالیت سیاسی - می‌‌تواند توانایی فرد برای مشارکت در بحث و تبادل‌‌نظر عمومی یا فرایندهای تصمیم‌‌گیری سیاسی را از بین ببرد. به‌‌ رسمیت نشناختن در ساحت اجتماعی – برای مثال، بی‌‌ارزش جلوه‌دادن فرهنگ نژاد و قوم خاص، سبک زندگی، جنسیت و کار فرد - می‌‌تواند عزت نفس اجتماعی را کاهش دهد و یا از بین ببرد (سینربرینک، 1395: 211).

در شماتیکی که هونت از اشکال سه‌‌گانۀ به‌‌رسمیت‌‌شناسی ترسیم می‌‌کند، وی سه شکل از انکار و اختلال در به‌‌رسمیت‌شناسی (به ‌‌رسمیت‌‌ نشناختن) را نیز به‌صورت سوءاستفادۀ بدنی، انکار حقوق برابر و توهین به افراد و کنش‌‌های فرهنگی آنان مشخص می‌‌‌کند. تجربۀ این اشکال بی‌‌احترامی و بی‌‌عدالتی، جراحت‌‌هایی بر فرد باقی می‌‌گذارد و سبب بروز احساسات بی‌‌ارزشی در کنشگران اجتماعی در متن و بستر جامعه می‌‌شود. مطابق تحلیل هونت، پیامد فشار ناشی از اعمال بدرفتاری بدنی، از دست دادن کنترل فرد بر بدن خویش خواهد بود. این امر سبب ایجاد درد جسمانی در فرد و از دست دادن رابطۀ او با واقعیت نیز می‌‌‌شود. بدون اعتمادبه‌‌نفس فرد توانایی خود برای بیان عمومی خواسته‌‌های خود بدون ترس از نپذیرفتن آنها ازسوی دیگری را از دست خواهد داد و پیامد آن سبب بی‌‌اعتمادی فرد به جهان اطراف خواهد شد؛ به‌گونه‌ای که می‌‌توان گفت دچار نوعی مرگ روان‌‌شناختی خواهد شد. براساس نظریۀ هونت، پیامد طرد و انکار حقوق برابر فرد نیز سبب از دست دادن خودمختاری اخلاقی افراد خواهد شد و آنان را به‌‌نوعی به شهروند درجه‌دوم تقلیل خواهد داد. انکار حق سبب از دست دادن احترام مرگ اجتماعی خواهد شد. در نهایت، پیامد توهین به افراد و کنش‌‌های فرهنگی آنان، محروم‌شدن افراد و گروه‌‌ها از ارزش‌‌های اجتماعی که شایسته و درخور آن‌‌اند، خواهد بود. نتیجۀ چنین وضعیتی، این است که افراد و گروه‌‌ها، عزت‌‌نفس خود را از دست می‌دهند و در نتیجه، قادر نخواهند بود رابطۀ مثبتی با راه و رسمی که برای زندگی خویش برگزیده‌‌اند، برقرار کنند و این امر شکاف و زخم‌‌های اخلاقی در روح آنان برجای خواهد گذاشت (بیگی و معینی‌علمداری، 1398: 119). این انکار و اختلال در به‌‌رسمیت‌‌شناسی هویت افراد می‌‌تواند در میادین مختلف اجتماعی به‌صورت جنبش به‌‌رسمیت‌‌شناسی توأم با رفتارهای پرخاشگرایانه نمود پیدا کند.

همچنین هونت با به‌‌کارگیری و تأکید بر مفهوم تحقیر اجتماعی بر آن است که اگر اکثریت در یک گروه اجتماعی حقارت و تنفر از ارزش‌‌های خود را در جریان کنش‌‌ متقابل با دیگران احساس کنند، زمینۀ جنبش به‌‌ رسمیت نشناختن شکل می‌‌گیرد. در این مرحله فرد دچار سرخوردگی از هویتش شده است و ازطریق قواعد نهادی مختلف و هنجارهای موجود درصدد برجسته‌‌سازی خود بر‌می‌‌آید؛ چنانچه امکان هویت‌‌یابی ازطریق قواعد نهادی و هنجاری برای فرد وجود نداشته باشد یا نهادهای موجود به‌‌رسمیت‌‌شناسی را به تأخیر بیندازند، جنبش برای به‌‌رسمیت‌‌شناسی در سطوح مختلف و به اشکال مختلف مانند خشونت و پرخاشگری رخ می‌‌دهد. هدف این نوع جنبش و حرکات، استیضاح و به چالش کشیدن نهادها، هنجارها و قواعد غیراخلاقی و چالش‌‌زای هویت است (Deranty, 2007: 100)؛ در واقع، ازنظر هونت، در مبارزۀ اجتماعی میان گروه‌‌های خواهان اعتمادبه‌‌نفس، حرمت نفس و عزت نفس اجتماعی، موضوع کشمکش، تکذیب و یا انکار نهادی در به‌‌رسمیت‌‌شناسی یا تحقیر اجتماعی برخی گروه‌‌های اجتماعی است (Honneth, 2001: 48). به باور وی، تقاضا برای دیده‌‌شدن، نخستین گام در حرکت‌‌های به‌‌رسمیت‌‌شناسی به‌‌ شمار می‌‌رود. مرحلۀ بعد ایستادگی در برابر سلطۀ فرهنگی برای چگونه دیده‌شدن است. در چنین شرایطی، نبرد علیه انکار و اختلال در به‌‌رسمیت‌‌شناسی گونه‌‌های مختلف مبارزۀ اجتماعی است (Oliver, 2000: 193). به‌‌طور کلی، سوژه‌‌هایی که چنین صوری از به‌‌ رسمیت نشناختنرا تجربه می‌‌کنند، می‌‌توانند به‌‌نحوی سلبی و حتی آسیب‌‌شناسانه نسبت به آن واکنش نشان دهند که ممکن است دربردارندۀ صور متفاوتی از اختلال روانی یا سوءکارکردهای اجتماعی مثل رفتارهای پرخاشگرایانه باشد؛ در نتیجه، نظریۀ به‌‌رسمیت‌‌شناسی هونت می‌‌کوشد راهی را برای تبیین خاستگاه هویتی و مشروعیت ناآرامی‌‌های اجتماعی بیابد که خودشان را به‌‌‌منزلۀ نبرد بر سر به‌‌رسمیت‌‌شناسی تصور می‌‌کنند.

 

پیشینۀ تجربی

حمیدی‌شفیق (1397) در پژوهش «نقش ورزش قهرمانی و حرفه‌‌ای در همگرایی ملی؛ مطالعۀ باشگاه فوتبال تراکتورسازی تبریز»، سه تیپ از هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی - هوادران عادی، هوادران پرشور و فعالان قومی – را شناسایی کرده است. تفسیر هواداران عادی از این تیم در تضاد با همگرایی ملی قرار ندارد؛ هوادارن پرشور به نمادسازی قومی از این باشگاه فوتبال دامن می‌‌زنند؛ اما در نهایت، این نمادسازی قومی در تعارض با همگرایی ملی قرار ندارد و فعالان قومی با نمادسازی قومی، به‌دنبال افزایش زمینۀ واگرایی‌‌اند.

کبیر (1396) در پژوهش «مطالعۀ تأثیر فوتبال در بازنمایی قومیت؛ مطالعۀ موردی: هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز»، نشان داد رفتارهای پرخاشگرایانۀ تماشاگران تیم تراکتورسازی برای ابراز هویت قومی خود در برابر برخی از نابرابری‌‌ها و توهین‌ها و همچنین برای بیان مشکلات اقتصادی و اجتماعی منطقۀ سکونت صورت پذیرفته است.

اصغری‌ینگجه (1394) در پژوهش «بررسی رابطۀ بین هویت‌‌یابی قومی با هواداری از تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز؛ مطالعۀ موردی: شهر تبریز»، نشان داد همبستگی بین متغیرهای تعلق عاطفی به قومیت، تعلق به خرده‌‌فرهنگ قومی، تعهد به اجتماع قومی و بعد سیاسی هویت قومی با میزان هواداری از تیم تراکتورسازی معنادار و مستقیم است.

جوانمرد و نوابخش (1393)، طی پژوهش بررسی جامعه‌‌شناختی کارکرد ورزش بر انسجام اجتماعی در ایران دهۀ هشتاد؛ مورد مطالعه: کرمان»، تأثیر ورزش در فهم نمادهای ملی، ارتقای مشترکات ملی، تفاهم بین افراد، تشکیل عادت‌واره، تکوین شخصیت، سرمایۀ اجتماعی و... را بررسی کرده است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهند بین متغیرهای مستقل شادابی و نشاط، آرامش، اجتماعی‌شدن، فرهنگ‌‌پذیری، جامعه‌‌پذیری، نظم اجتماعی، تعادل اجتماعی، همبستگی اجتماعی، مشروع‌سازی، غلبه بر انزوا و جدایی، هویت ملی مشترک و... با متغیر وابسته یعنی انسجام اجتماعی رابطۀ معناداری وجود دارد.

اصغرزاده (1391) طی پژوهش «رسانه‌‌های جدید و جنبش‌‌های اجتماعی؛ مطالعۀ جامعه‌‌شناختی هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی» نشان داد انگیزۀ اصلی اصلی رفتارهای پرخاشگرایانه و معترضانه، ابراز هویت و اصلاح تصویر ذهنی از گروه‌‌های قومی و مطالبات فرهنگی است.

یافته‌‌های پژوهش صحابی‌‌فرد (1388) با عنوان «بررسی عوامل انگیزشی تماشاگران ورزشی و رابطۀ آن با هویت قومی و مشخصات فردی» نشان داد رابطۀ معناداری بین انگیزۀ تماشاگران ورزشی و هویت قومی آنها ازنظر آماری وجود نداشته است.

تونون و بری[1] (2012) در پژوهش «ورزش و سیاست در اسپانیا و نگرش‌‌های ملی‌‌گرایی درون کشور باسک و کاتالونیا»، به این نتیجه رسیدند که در اسپانیا به‌‌طور سنتی ار فوتبال برای تقویت ساختمان هویت ملی و ترویج ملی‌‌گرایی‌‌های پیرامونی داخل کشور (هویت‌‌های مختلف فرهنگی، قومی و ملی / منطقه‌‌ای) استفاده می‌‌شود.

اسپایج و اندرسون[2] (2010) در پژوهش «خشونت هواداران فوتبال: یک رویکرد کل‌‌نگر»، به این نتیجه رسیدند که تعارض‌‌های گروهی و قومی نقش مؤثری در رفتارهای خشونت‌‌آمیز هوادران فوتبال دارد.

بخشی از نتایج تحقیق اسپایچ (2007)، نشان داد اوباشگری و رفتارهای پرخاشگرایانۀ تماشاگران فوتبال از متغیرهای هیجان‌‌زدگی و برانگیختگی هیجانی خوشایند، ایجاد هویت مردانه و خشن و هویت‌‌یابی قومی متأثر بوده است.

کلومنیس[3] (2005) به بررسی رفتارهای انحرافی تماشاگران فوتبال یونان پرداخت و به این نتیجه رسید که تغییرات اقتصادی، تشکیل طبقات اجتماعی و مشکلات مهم اجتماعی اصلی‌‌ترین نقش را در رفتار انحرافی تماشاگران دارند.

دنفورث[4] (2001)،در پژوهش «آیا این ورزش جهانی یک ورزش قومی است یا ورزشی استرالیایی؟ روایتِ ملت در فوتبال استرالیا»، به مسئلۀ هویت در فوتبال استرالیا پرداخته است. وی به این نتیجه رسید که ورزش فوتبال، مانند ادبیات، زمینۀ مناسبی برای روایت و توصیف هویت ملت در این کشور است.

یکی از نتایج مهم پژوهش جیولیونوتی[5] (1999) دربارۀ پرخاشگری و خشونت فوتبال اسکاتلند، وجود رابطۀ معنادار بین عواملی چون هویت قومی و پرخاشگری هواداران فوتبال است.

وادینگتون و همکاران[6] (1998) ترکیب اجتماعی تماشاگران فوتبال در اروپای غربی را بررسی کردند. در این پژوهش، مطالعاتی دربارۀ هواداران فوتبال در انگلستان، اسکاتلند، اسپانیا، فرانسه، بلژیک و اتریش مرور شده است و هدف آن، پی‌بردن به جزئیات مربوط به سن، جنسیت، شغل و زمینۀ قومیتی طرفداران بود. قسمتی از نتایج نشان داد متغیر قومیت بین هواداران تأثیر بسزایی در بروز پرخاشگری تماشاگران داشته است.

چارچوب نظری پژوهش حاضر، متأثر از مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، مکتب لیسستر و نظریۀ به‌‌رسمیت‌شناسی اکسل هونت است. در مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام تأییدنشدن خودآگاهی و هویت افراد سبب پرخاشگری و خشونت می‌‌شود و طبق دیدگاه مکتب لیسستر، خشونت و پرخاشگری بین گروه‌های اجتماعی و قوم‌‌گرایانی روی می‌‌دهد که احساس محرومیت و نابرابری می‌کنند؛ در نهایت، رابطۀ بین هویت قومی و پرخاشگری در نظریۀ اکسل هونت به این شکل طرح می‌شود که تأییدنشدن و به رسمیت‌ نشناختن هویت قومی سبب بروز انواع متفاوتی از اختلال روانی و کژکارکردهای اجتماعی مانند رفتارهای پرخاشگریانه می‌‌شود؛ در واقع، کنشگران متأثر از به‌‌رسمیت‌شناسی، از ابزارها و سازکار‌‌های پرخاشگرایانه برای جلوگیری از بازتولید این پدیدۀ اجتماعی استفاده می‌کنند. براساس مباحث نظری و پیشینه‌‌های تجربی، فرضیه‌‌های پژوهش به‌شکل زیر تدوین شده‌اند:

بین هویت قومی و پرخاشگری هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی رابطه وجود دارد.

بین علاقه به زبان و ادبیات ترکی و هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی رابطه وجود دارد.

بین وابستگی قومی و هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی رابطه وجود دارد.

بین علاقه به هنر و موسیقی ترکی و هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی رابطه وجود دارد.

 

روش‌‌شناسی

روش پژوهش حاضر، براساس نحوۀ گردآوری داده ها پیمایشی است. همچنین، براساس هدف، از نوع کاربردی و ازلحاظ میزان ژرفایی پهنانگر بوده و با در نظر گرفتن معیار زمان، مقطعی است. جامعۀ آماری شامل همۀ هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی حاضر در ورزشگاه یادگار امام شهر تبریز به تعداد 70000 نفر است که از این تعداد، 400 نفر براساس فرمول نمونه‌گیری کوکران و به شیوۀ نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده‌ها پرسش‌نامه است و برای سنجش متغیرها از پرسش‌نامۀ محقق‌ساخته استفاده شد. همۀ گویه‌ها در سطح سنجش رتبه‌ای و در قالب طیف لیکرت طراحی شده است. برای برآورد اعتبار پرسش‌نامه‌‌ها، از اعتبار محتوایی از نوع صوری و سازه‌‌ای به شیوۀ تحلیل عاملی و برای سنجش پایایی ابزارهای اندازه‌گیری از تکنیک آلفای کرونباخ استفاده شده است.

 نتایج حاصل از تحلیل عاملی سازه‌‌های هویت فرهنگی و پرخاشگری با توجه به مقدار آزمون KMO (بالاتر از 7/0) نشان می‌‌دهد داده‌های پژوهش تقلیل‌پذیر به تعدادی عامل‌های زیربنایی و بنیادی‌اند و تعداد نمونه برای انجام تحلیل عاملی مناسب است. معنی‌داری آزمون بارتلت (000/0=Sig ) نیز نشان می‌دهد تحلیل عاملی برای شناسایی ساختار مناسب است و فرض شناخته‌بودن ماتریس همبستگی رد می‌‌شود. ازطرفی، مطابق معیار مقادیر ویژه، سه عامل علاقه به زبان و ادبیات ترکی، وابستگی قومی، علاقه به هنر و موسیقی ترکی تشخیص داده شد و گویه‌‌های سازۀ هویت قومی به سه عامل مذکور تقلیل یافتند. این سه عامل توانسته‌اند 14/69 درصد از واریانس گویه‌های سازۀ هویت قومی را تبیین کنند. همچنین براساس معیار مذکور، دو عامل برای سازۀ پرخاشگری (روانی، فیزیکی) تشخیص داده شد که این دو عامل 20/56 درصد از واریانس گویه‌‌های سازۀ محرومیت نسبی را تبیین می‌کنند. نتایج آزمون آلفای کرونباخ نیز نشان داد ضرایب پایایی به‌دست‌آمده نشان‌دهندۀ پایداری درونی بالای گویه‌های طراحی‌شده برای هر دو متغیر مذکور است (جدول 1).

 

 

جدول 1- نتایج و اجزای تحلیل عاملی گویه‌‌ها و ضریب پایایی متغیرهای پژوهش

Table 1- Results and components of factor analysis of items and reliability coefficient of research variables

ضریب پایایی کل

ضریب پایایی

هر عامل

آزمون

kmo

 

آزمون بارتلت

کل واریانس تبیین‌شده

مقادیر ویژه

درصد واریانس تبیین‌شده

بار عاملی

گویه‌ها

عامل

 

متغیر

950/

910/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

788/

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

474/1231

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

20/56%

651/2

46/9

698/

فحش به داور

پرخاشگری روانی

 

 

 

 

 

پرخاشگری

532/

به هم زدن تمرکز داور

755/

فحش به بازیکنان حریف

669/

فحش به مربی تیم حریف

672/

فحش به هواداران مقابل

812/

ایجاد صدای دلخراش

767/

سرو صدا در خیابان

780/

شعار زشت در خیابان

675/

زدن بوق زیاد

939/

086/13

73/46

671/

تخریب اموال عمومی

پرخاشگری فیزیکی

580/

درگیری در شهر

662/

مزاحمت در رفت‌وآمد

503/

شوخی زشت در خیابان

630/

حرکات ناهنجار با ماشین

736/

شکستن صندلی

753/

پرت‌کردن اشیا به تیم حریف

615/

پرت‌کردن اشیا به داور

757/

پرت‌کردن اشیا به مربی مقابل

820/

پرت‌کردن اشیا به همدیگر

555/

آتش در کنار صندلی

801/

درگیری با هواداران مقابل

818/

تخریب اموال ورزشگاه

603/

بی‌نظمی ورود و خروج

837/0

 

812/0

 

 

 

 

 

 

 

681/0

 

 

 

 

 

 

 

146/334

 

 

 

 

 

 

 

14/69%

401/4

67/36

850/

زیباترین زبان، زبان مادر

 

علاقه به زبان و ادبیات ترکی

 

 

 

هویت قومی

887/

افتخار به زبان و ادبیات مادری

686/

تدریس در مدارس

720/

علاقه به یادگیری ترکی

 

 

847/0

341/2

50/19

867/

ازدواج فرزند با ترک

 

وابستگی قومی

 

817/

گذران وقت با هم‌زبان

898/

همسایۀ هم‌زبان

549/

افتخار به ترک بودن

790/0

555/1

96/12

854/

علاقه به موسیقی ترکی

علاقه به هنر و موسیقی ترکی

907/

خوانندگان ترک‌زبان

789/

شرکت در کنسرت

485/

موسیقی نماد فرهنگ

 

یافته‌‌های توصیفی

آماره‌‌های توصیفی به‌‌دست‌آمده برای هریک از متغیرها و مؤلفه‌‌های مرتبط نشان می‌دهد میانگین مؤلفۀ علاقه به زبان و ادبیات ترکی (78/32)، با حداکثر 19 و حداقل 9 و با توجه به مقدار متوسط به‌دست‎‌آمده، در حد متوسط رو به بالایی قرار دارد؛ میانگین به‌دست‌آمده برای وابستگی قومی، با توجه به مقدار متوسط 31، در حد متوسط رو به بالایی برآورد شده است؛ میانگین مؤلفۀ علاقه به هنر و موسیقی ترکی (31/21) با ماکزیمم 20 و مینیمم 6 و با توجه به مقدار متوسط به‌دست‌آمده در حد متوسط رو به بالایی قرار دارد؛ میانگین متغیر هویت قومی به‌طور کلی، با در نظر گرفتن حداکثر 88 و حداقل 30 و با توجه به مقدار متوسط 59، در حد متوسط رو به بالایی برآورد شده است؛ بدین معنی که هویت قومی تماشاگران مطالعه‌شدۀ تیم تراکتورسازی در حد بالایی قرار دارد.

میانگین مؤلفۀ پرخاشگری روانی (24/27) با توجه به حداکثر 40 و حداقل 9 و با در نظر گرفتن مقدار متوسط به‌دست‌آمده، بالاتر از حد متوسط است؛ میانگین به‌دست‌آمده برای پرخاشگری فیزیکی (19/35) با توجه به مقدار متوسط به‌دست‌آمده (41)، پایین‌تر از حد متوسط برآورد شده است؛ میانگین متغیر پرخاشگری کل (43/62) با توجه به ماکزیمم 98 و مینیمم 23 و با در نظر گرفتن مقدار متوسط به‌دست‌آمده (5/60)، در حد متوسط رو به بالایی قرار دارد (جدول 2).

 

 

جدول 2- آماره‌‌های توصیفی متغیرهای پژوهش

Table 2– Descriptive statistics of research variables

مقدار متوسط

دامنه تغییرات

مینیمم

ماکزیمم

چولگی

انحراف معیار

میانگین

متغیر

14

10

9

19

85/-

80/1

78/31

علاقه به زبان و ادبیات ترکی

31

50

6

56

21/5

15/3

19/33

وابستگی قومی

13

14

6

20

78/-

17/2

31/20

علاقه به هنر و موسیقی ترکی

59

58

30

88

22/1

29/5

28/85

هویت قومی

5/24

31

9

40

48/-

36/6

24/27

پرخاشگری روانی

41

54

14

68

17/

29/10

19/35

پرخاشگری فیزیکی

5/60

75

23

98

17/-

06/15

43/62

پرخاشگری

 

 

یافته‌‌های استنباطی

برای سنجش همبستگی بین متغیر هویت قومی و پرخاشگری از آزمون همبستگی r پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان داد همبستگی بین مؤلفۀ علاقه به زبان و ادبیات ترکی با پرخاشگری فیزیکی و پرخاشگری کل به تأیید رسید و نوع رابطه مثبت و مستقیم است؛ رابطۀ خطی بین وابستگی قومی و پرخاشگری روانی در سطح معنی‌داری 05/ و با پرخاشگری فیزیکی و کل در سطح معنی‌داری 01/0 تأیید شد و نوع رابطه نیز مثبت است؛ به این معنا که هرچه وابستگی قومی بین تماشاگران بیشتر باشد، میزان پرخاشگری بین آنان نیز بیشتر خواهد بود؛ همبستگی بین مؤلفۀ علاقه به هنر و موسیقی ترکی نیز با ابعاد دوگانه و پرخاشگری کل در سطح معنی‌داری 01/0 به تأیید رسید و نوع رابطه نیز مثبت است. رابطۀ خطی بین متغیر هویت قومی با دو بعد پرخاشگری روانی و فیزیکی و همچنین با پرخاشگری کل با اطمینان 99 درصد و در سطح معنی‌داری 01/0 به تأیید رسید؛ شدت همبستگی پایین‌تر از حد متوسط و نوع رابطه نیز مثبت و مستقیم است؛ بر این اساس، می‌توان گفت هرچه قوم‌‌گرایی بین هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی بیشتر باشد، میزان پرخاشگری بین آنان روند صعودی خواهد داشت، عکس موضوع نیز ازنظر آماری تأیید می‌شود (جدول 3).

 

جدول 3- آزمون همبستگی بین متغیرهای هویت قومی و پرخاشگری هواداران

Table 3- Correlation test between ethnic identity variables and fan aggression

متغیر

پرخاشگری روانی

پرخاشگری فیزیکی

پرخاشگری کل

علاقه به زبان و ادبیات ترکی

087/-***

142/0**

129/0*

وابستگی قومی

093/0 ***

169/0**

154/0**

علاقه به هنر و موسیقی ترکی

171/0**

220/0**

222/0**

هویت قومی

155/0**

238/0**

225/0**

** معنی‌داری در سطح 01/0 * معنی‌داری در سطح 05/0 *** معنی‌دارنبودن

 

 

در این پژوهش، برای سنجش تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر پرخاشگری، از تحلیل رگرسیونی چندمتغیره استفاده شده است. مطابق نتایج، خطی‎‌بودن رابطۀ بین متغیرهای مستقل و وابسته براساس جدول تجزیه‌وتحلیل واریانس، محقق شده است و نشان می‌دهد مجموعه متغیرهای مستقل قادرند تغییرات متغیر پرخاشگری را تبیین کنند. همچنین استقلال خطاها براساس میزان دوربین واتسون به‌دست‌آمده (بین 5/1 و 5/2) تأیید می‌شود؛ پیش‌فرض وجودنداشتن هم‌خطی متغیرهای مستقل نیز با توجه به مقادیر شاخص تولرانس (نزدیک به عدد یک) و شاخص تورم واریانس (کوچک تر از عدد دو) تأیید شده است.

تأثیر همۀ متغیرهای حاضر در الگو بر پرخاشگری هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی مثبت و مستقیم است و در این میان، با توجه به بتای به‌‌دست‌آمده بیشترین تأثیر را متغیر علاقه به زبان و ادبیات ترکی بر متغیر وابسته داشته است. همچنین این متغیرها توانسته‌اند براساس ضریب تبیین اصلاح‌شده، 9/37 درصد از تغییرات متغیر پرخاشگری هوادارن را تبیین کنند.

 

 

جدول 4- آماره‌‌های تحلیل رگرسیونی چندمتغیرۀ پرخاشگری هواداران

Table 4- Multivariate regression analysis statistics of fan aggression

متغیر

ضریب

)Beta(

آمارۀ t

P-Value

بررسی هم‌خطی

تولرانس

شاخص تورم واریانس

علاقه به زبان و ادبیات ترکی

324/0

67/7

000/0

943/0

 

09/1

وابستگی قومی

272/0

41/6

000/0

974/0

 

12/1

علاقه به هنر و موسیقی ترکی

211/0

09/6

000/0

905/0

 

14/1

کل الگوی رگرسیونی

آمارۀ F

P-Value

آمارۀ دوربین - واتسون

ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل‌شده

 

42/21

000/0

87/1

R= 695/0

R Square= 392/0

Adjusted R Square= 379/0

 

 

نتیجه‌‌

هدف پژوهش حاضر، مطالعۀ جامعه‌شناختی رابطۀ بین هویت قومی و پرخاشگری بین هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز است و یافته‌های نظری و میدانی آن مؤید این نکته است که هویت قومی به‌منزلۀ یک عامل مهم در بروز رفتارهای پرخاشگرایانۀ هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی تأثیر معناداری داشته است. مطابق نتایج استنباطی، همبستگی خطی بین متغیر هویت قومی با پرخاشگری با ضریب همبستگی 225/0 و سطح معنی‌داری 01/0 به تأیید رسید و نوع رابطه نیز مستقیم و مثبت است؛ بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که هرچه میزان هویت قومی بین تماشاگران بیشتر باشد، پرخاشگری نیز بالاتر خواهد بود و بر عکس. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان داد متغیرهایی که در الگوی رگرسیونی تأثیر معناداری بر متغیر پرخاشگری هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی داشتند، در کل، 9/37 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده‌اند. در این الگو، متغیرهای علاقه به زبان ترکی بیشترین تأثیر را بر متغیر وابسته داشته‌اند. نتیجۀ مذکور، با یافته‌‌های پژوهش‌های حمیدی‌شفیق (1397)، اصغری‌ینگجه (1394)، جوانمرد و نوابخش (1393)، اصغرزاده (1391)، تونون و بری (2012)، اسپایج و اندرستون (2010)، اسپایج (2007)، کلومنیس (2005)، دنفورث (2001)، جیولیونوتی (1999)، وادینگتون و همکاران (1998) همسوست.

ازطرفی با توجه به اینکه رویکرد مکتب مطالعات فرهنگی عمدتاً بر شرایط اجتماعی - فرهنگی متمرکز است، می‌‌توان گفت کنشگران اجتماعی برای استحکام خودآگاهی و تعیین هویت به تجربه و تأیید اجتماعی نیاز دارند. اگر به اندازۀ کافی در بستر اجتماعی به آنها توجه نشود، روند کسب خودآگاهی و هویت‌‌یابی دچار اختلال و زمینۀ ظهور پرخاشگری فراهم می‌‌‌شود. بر این اساس، رفتار خشونت‌‌آمیز هواداران جوان تیم‌‌ها، ناشی از ضعف خودآگاهی است و دلیل آن بی‌توجهی و کسب‌نکردن احترام اجتماعی لازم ازسوی خانواده، محیط زندگی، کار و به‌‌طورکلی ساختار اجتماعی است. تأثیر محیط اجتماعی بر این افراد سبب می‌شود آنان تلاش کنند حتی با رفتارهای انحرافی، به‌صورت منفی نظر دیگران را به خود جلب کنند. بدین ترتیب، آنها می‌خواهند نشان دهند که کسی هستند و از عهدۀ کاری برمی‌آیند و می‌خواهند به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، یاد آور شوند که آنان نیز عضوی از این جامعه‌اند. دست‌زدن به اعمال غیرعادی و حتی تکان‌دهنده، سبب جلب توجه طیف گسترده‌‌تری می‌شود؛ بنابراین، رفتار نامتعارف هواداران ورزشی را باید پاسخی فرهنگی به وضعیت اجتماعی در شرایط کنونی دانست؛ زیرا جوانان و نوجوانان به هویت اجتماعی - فرهنگی نیاز دارند و در جامعه، احساس زندگی بدون احساس تعلق نمی‌‌تواند وجود داشته باشد. براساس نظریۀ ویلیامز، آیین‌ها و تیم‎گرایی‌ها معمولاً از ساخت‌های قوی هویت‌گرایی رنگ می‌گیرند و سبب ایجاد احساسات و پرخاشگری در افراد می‌شوند. همچنین پژوهشگران مکتب لیسستر معتقدند رفتارهای اوباشگری و افزایش‌‌ رفتارهای غیرمتمدنانه، در نابرابری‌‌ها و تضاد طبقاتی گستردۀ اجتماعی ریشه دارد؛ در حالی که اکثریت افراد در جامعۀ متمدن مشارکت دارند، اقلیت جالب‌توجهی هم از این جامعۀ متمدن به‌‌‌ویژه افراد طبقۀ کارگر، زنان، اقلیت‌‌های نژادی و قومیت‌‌ها کنار گذاشته شده‌‌اند. ازنظر آنان، رفتارهای پرخاشگرایانه با کاهش نابرابری‌‌های اجتماعی روندی نزولی خواهند داشت.

در نظریۀ به‌‌رسمیت‌‌شناسی هونت، تمرکز اصلی بر مفهوم مبارزه برای تأیید یا به‌‌رسمیت‌‌شناسی است؛ در واقع، هرگاه کنشگران احساس کنند به‌‌طور مکرر تأیید نشده‌اند و هویت آنان به رسمیت شناخته نشود، احساس می‌‌کنند از حرمتی که مستحق آن‌اند، برخوردار نشده‌‌اند و این امر بر توانایی افراد در شکل‌دادن به هویتی درخور، تأثیر نامطلوبی دارد. احساس نبودن حرمت، مبتنی بر استانداردی، هنجاری است مبنی بر اینکه انسان سزاوار انواع خاصی از به‌رسمیت‌شناسی و تأیید و بیش از همه، مستحق محبت، حرمت و ارج‌نهادن است. تضاد و مقاومت و بروز انواع رفتارهای پرخاشگرایانه زمانی پیش می‌آید که انسان‌‌ها از تأییدی که طبق نظام هنجاری سزاوار آن‌‌اند، برخوردار نیستند. به بیان هونت، انکار و اختلال در به‌‌رسمیت‌‌شناسی حقوق افراد در اشکال قانونی و اجتماعی می‌‌تواند به تصور کنشگران از خود به‌‌‌منزلۀ عضوی فعال، برابر و محترم در سیستم اجتماعی آسیب رساند و فرد خود را عضوی منفعل و مطرود، بدون حقوق شهروندی و تحقیرشده در سیستمی نابرابر و تهی از عدالت می‌‌یابد و در واقع،‌‌ انکار به‌‌رسمیت‌‌شناسی به اهرم محرکی برای منازعات و درگیری‌‌های اجتماعی تبدیل می‌‌شود؛ به عبارتی، به عقیدۀ هونت جنبش به ‌‌رسمیت نشناختن ‌‌زمانی رخ می‌‌دهد که هویت برخی از گروه‌‌های اجتماعی (این گروه می‌‌تواند یک قوم، نژاد، جنس و... باشد) به ‌‌رسمیت شناخته نمی‌‌شود؛ خواه این هویت انکار شود، خواه در شناسایی بخشی از آن اختلال ایجاد شود. قربانیان انکار از سازکارهای خشن‌‌تری برای اثبات وجود خود استفاده می‌‌کنند. در این میان، این افراد فقط علیه انکارکنندگان مبارزه نمی‌‌کنند؛ بلکه همزمان نهادهای هنجاری در نظم اجتماعی را به عقب می‌‌رانند. در این شرایط، امکان و ابراز هویت خود را در عرصۀ اعتماد، حرمت و منزلت پیدا می‌‌کنند. در واقع، مطابق با نظریۀ هونت می‌‌توان چنین گفت که کنشگران اجتماعی قادر به درک میزانی از محرومیت و تحقیر اجتماعی‌اند که ناشی از به ‌‌رسمیت نشناختن ‌‌ازسوی ساختارهای موجود است. در این زمینه، عملکردهای نهادی و ساختاری برای به تعویق انداختن به‌‌رسمیت‌‌شناسایی و اختلال و انکار در به‌‌رسمیت‌‌ شناخته‌‌شدن فرهنگ و هنر، ادبیات و به‌‌ویژه زبان، به‌‌‌منزلۀ مظاهر و مؤلفه‌‌های اصلی هویت قومی کنشگران (هواداران تیم تراکتورسازی)، چه‌بسا سبب پرخاشگری و استفادۀ هواداران از ابزارهای خشن و خشونت‌‌آمیز می‌‌‌شود تا ازطریق این شیوه‌‌های رفتاری، مانع بازتولید غفلت و انکار هویت و یا طردشدگی‌‌شان شوند. در این زمینه، معناداری رابطۀ خطی بین متغیرهای هویت قومی و پرخاشگری تماشاگران به‌لحاظ آماری در مسیر تأیید نظریه‌های ذکرشده بوده است؛ بنابراین، می‌‌توان گفت محتوای نظریه‌های ذکرشده در جامعۀ آماری بررسی‌شده کاربردی است. نگاهی به آمار تماشاگران تیم تراکتورسازی تبریز که در واقع به‌نوعی اساسی‌‌ترین سرمایه‌‌های مادی و معنوی این تیم به شمار می‌‌آیند، این را می‌‌طلبد که از این پتانسیل بسیار ارزشمند برای فوتبال استان بهره‌‌گیری مناسبی به‌وسیلۀ مسئولان مرتبط به عمل آید. حضور پرتعداد و پرشور تماشاگران در مسابقه‌‌های تیم تراکتورسازی سرمایۀ بالقوه‌‌ای است که در صورت همراه‌شدن با مدیریت مناسب می‌‌تواند به فرصتی تبدیل شود که آثار مثبت آن از جنبه‌‌های مختلف بر مدیران، تماشاگران، لیگ حرفه‌‌ای فوتبال کشور و جامعۀ ورزشی به‌صورت کلان مشاهده می‌شود؛ بر این اساس، فراهم‌کردن بستر و زمینۀ مناسب برای حفظ و تقویت و به ‌‌قول هونت به‌‌رسمیت‌‌شناسی زبان، موسیقی، ادبیات، هنر، فرهنگ، تاریخ و... همۀ اقوام به حاشیه رانده‌‌شده به‌وسیلۀ نهادها، مؤسسات مرتبط و نظام اجتماعی در کاهش و پیشگیری این آسیب اجتماعی بیش از پیش ضروری به نظر می‌‌رسد.

 

[1] Tunon & Bery

[2] Spaaij & Anderson

[3] Kleomenis

[4] Danforth

[5] Giulianotti

[6] Waddington et al.

احمدلو، ح. و افروغ. ع. (1381). «رابطۀ هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان تبریز»، فصلنامۀ مطالعات ملی، س 4، ش 13، ص 143-109.
اسمیت، الف. (۱۳۷۹). «فرهنگ، اجتماع و سرزمین سیاست، قومیت و ناسیانولیسم»، فصلنامۀ مطالعات ملی، ش ۴، ص 177-212.
اصغرزاده، الف. (1391). رسانه‌‌های جدید و جنبش‌‌های اجتماعی؛ مطالعۀ جامعه‌‌شناختی هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی (تراختور). پایان‌‌نامه کارشناسی‌ارشد جامعه‌‌شناسی، دانشگاه گیلان، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، گروه علوم اجتماعی.
اصغری‌ینگجه، و. (1394). بررسی رابطۀ بین هویت‌‌یابی قومی با هواداری از تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز؛ مطالعۀ موردی: شهر تبریز. پایان‌‌نامۀ کارشناسی‌ارشد جامعه‌‌شناسی، دانشگاه یزد، دانشکدۀ علوم اجتماعی، گروه جامعه‌‌شناسی.
بیگی، م. و معینی‌علمداری، ج. (1398). «پیامدهای نظریۀ شناسایی اکسل هونت برای رادیکالیسم معاصر»، فصلنامۀ رهیافت‌‌های سیاسی و بین‌‌المللی، ش 4، ص 123-102.
جوانمرد، ک. و نوابخش، م. (1393). «بررسی جامعه‌‌شناختی کارکرد ورزش بر انسجام اجتماعی در ایران دهۀ هشتاد؛ مورد مطالعه :کرمان»، فصلنامۀ مطالعات علوم اجتماعی ایران، د 11، ش 4، ص 54-37.
جیولیونوتی، ر. (1391). نظریه‌‌های جامعه‌شناختی انتقادی در ورزش. ترجمۀ افسانه توسلی، تهران: علم.
حمیدی‌شفیق، م. (1397). نقش ورزش قهرمانی و حرفه‌‌ای در همگرایی ملی؛ مطالعۀ باشگاه فوتبال تراکتورسازی تبریز. پایان‌‌نامۀ کارشناسی‌ارشد جامعه‌‌شناسی، دانشگاه تبریز، دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی، گروه جامعه‌‌شناسی.
رحمتی، م. (1388). جامعه‌‌شناسی خشونت ورزشی. تهران: علمی و فرهنگی.
رحمتی، م. و محسنی‌تبریزی، ع. (1382). «بررسی عامل‌‌های جامعه‌‌شناختی خشونت و پرخاشگری تماشاگران فوتبال؛ مطالعۀ موردی: شهر تهران»، فصلنامۀ المپیک، س 11، ش 3 و 4، ص 91-77.
سینربرینک، ر. (1395). شناخت هگل‌‌گرایی. ترجمۀ مهدی بهرامی، تهران: لاهیتا.
صحابی‌‌فرد، ک. (1388). بررسی عوامل انگیزشی تماشاگران ورزشی و رابطۀ آن با هویت قومی و مشخصات فردی. پایان‌‌نامۀ کارشناسی‌ارشد، دانشگاه بیرجند، دانشکدۀ تربیت بدنی وعلوم ورزشی، گروه تربیت ‌‌بدنی.
صدر، ح. (1379). روزی روزگاری فوتبال. تهران: آویزه.
صدیق‌سروستانی، ر. (1381). «تخلیۀ منفعل هیجان با تزریق فعال خلجان؛ پژوهش درمورد درگیری‌‌های حواشی مسابقات فوتبال»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 19، ص 91-69.
قاسمی، و؛ ذوالاکتاف، و. و نورعلی‌‌وند، و. (1388). جامعه‌‌شناسی ورزش: وندالیسم و اوباشگری در ورزش فوتبال. تهران: جامعه‌شناسان.
کبیر، ف. (1396). مطالعۀ تأثیر فوتبال در بازنمایی قومیت؛ مطالعۀ موردی: هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی. پایان‌‌نامۀ کارشناسیارشد پژوهش علوم اجتماعی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشکدۀ مطالعات اجتماعی، گروه جامعه‌‌شناسی.
محمدی، ن. (1392). تبیین جامعه‌‌شناختی جنبش اجتماعی زنان در کشورهای عضو کنفرانس اسلامی. پایان‌نامۀ دکتری جامعه‌‌شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، گروه جامعه‌‌شناسی.
مهرآیین، م. (1387). نظریات جدید جامعه‌‌شناسی و ورزش. تهران: جامعه‌‌شناسان.
وثوقی، م. و خسروی‌نژاد، م. (1388). «بررسی عوامل فرهنگی - اجتماعی رفتار هیجانی تماشاگران فوتبال»، پژوهش‌‌نامۀ علوم اجتماعی، س 3، ش 1، ص 140-117.
ویس، الف. (1389). مبانی جامعه‌‌شناسی ورزش. ترجمۀ کرامت‌‌الله راسخ، تهران: نشر نی.
Cashmore, E. (1998). Making Sense of Sports. Routledge. London.
Courakis, N. (2004). Football violence: not only a british problem, European, Journal on Criminal Policy and Research, 46, 293-302.
Danforth, L. M. (2001). Is the world game an ethnic game or an aussie game? narrating the nation in australian soccer. American Ethnologist, 28 (2),363-387.
Deranty, J. (2007). Politicizing honneth ethics of recognition. Thesis Eleven Journals, 88, 92-111.
Dunning, E., Murphy, P., & Williams, J. (2015). The roots of football hooliganism: an historical and sociological study. London: Routledge.
Giulianotti, R. (1999). Football: a sociology of the global game. Cambridge: Polity Press.
Honneth, A. (2001). Recognition or redistribution? Changing respective on the moral order society. Theory, Culture and Society, 18 (2-3), 43-55.
Kleomenis, L. (2005). Deviant behavior of greek football spectators. PhD. Dissertation, Riga Stradins University, Faculty of Physical Education and Sport Sciences.
Oliver. K. (2000). Beyond recognition, witnessing subjectivity. Minneaplis: University of Minnesota Press.
Poutvaara, P., & Priks, M. (2006). Hooliganism in the shodow of a terrorist attack: do police reduce group violence. Center for Economic Studies, 1, 1-14.
Spaaij, R. (2007). Football hooliganism as a transnational phenomenon: past and present analysis: a critique–more specificity and less generality. The International Journal of the History of Sport, 24 (4), 411-431.
Spaaij, R., & Anderson, A. (2010). Soccer fan violence: a holistic approach. International Sociology, 25 (4), 1-19.
Tenenbaum, G., Stewart, E., Singer, R. N., & Duda, J. (1997). Aggression and violence in sport: an issn position stand. Journal of Sports Medicine and Physical Fitness, 37 (2), 146-150.
Tunon, J., & Bery, E. (2012). Sports and politics in spain–football and nationalist attitudes within the basque country and catalonia. European Journal for Sport and Society, 9, 7-32.
Waddington, I., Malcolm, D., & Horak, R. (1998). The social composition of football crowds in western europe. International Review for the Sociology of Sport, 33 (2), 155-169.