Analysis of the Evolution of Demographic Rurality (Demographic Structure of Rural Population) in Isfahan Province

Document Type : Research Paper

Authors

1 PhD Student of Geography and Rural Planning, Dept. Geographical Sciences and Planning, University of Isfahan, Isfahan, Iran

2 Associate Prof., Dept. of Geography and Rural Planning Faculty of Geographical Sciences and Planning, University of Isfahan, Isfahan, Iran.

Abstract

Introduction
Asking questions about the nature of a rural area, attempting to identify its traits, and construing the rurality realm are some of the discussions in rural studies. The concept of rurality has remained ambiguous and concentrating on its different magnitudes and grades is necessary. In scientific discussions, different definitions and categorization methods have been proposed for measuring rurality differences. The population density, population decrease and increase rates, size of habitat, structure of local economy, accessibility, and landscape are some of the studied parameters in this area. The most operational definition, which is used in quantitative studies, is based on spatial and demographic theories as they present a simple definition for geographic categorization. Most of rural areas have undergone population growth regarding their continuous developments. It seems that there is a population stability in some of these areas even if they have not got an enhancement. This article aimed to structurally review and analyze temporal and spatial evolutions of demographic rurality in Isfahan Province.
 
 
Materials & Methods
Isfahan Province as the study area has got 88 and 12% of urban and rural populations according to the census of 2016. The village was the unit of analysis in this research. The statistical community included all villages with more than 4 households (totally 768 villages) based on the databases of two latest housing and population censuses conducted in 2006 and 2016. Considering the mentioned censuses and taking several correction steps, the research data and variables included the number of households, male and female populations (6 years, over 6 years, 10 years, over 10 years, under 14 years, 14-64 years, and over 65 years), total population, number of literate persons, and number of employees. The processed indicators for modeling and analyzing demographic rurality and its evolutions in the studied time sections could be mentioned as family size, sex ratio, youth rate, aging rate, aging ratio, dependency ratio, dependency burden, literacy rate, employment rate, and population growth rate. These indicators were operationalized and calculated cross-sectionally at the beginning and end of the period and longitudinally for evolutions over the period.
 
Discussion of Results & Conclusions
After studying nearly 800 villages during the decade, a slight decrease in family size was observed. The sex ratio had averagely increased by 17/3 people. There was a slight decline of the youth (25/0) in the villages. However, there was an extreme range from decreasing by 32 to increasing by 36 in this regard. The aged population had also increased slightly by 76%. Also, the indicator of aging ratio almost showed a similar changing procedure. The dependency ratio had nearly remained unchanged. There was only 22 units of increase in the dependency burden, ranging from 58 to 10. The average literacy rate had undergone an overall increase of 28.3%, but there was a vast variation after considering the villages separately. The employment rate had decreased 86.1% in return. There was not a considerable change in the total population of the villages. It had only decreased to 192 people, which showed a growth rate of 0.004 with the variation of 21 to 6/20% among the villages. Overall, the structural components for rural population in the province had nearly remained unchanged during the studied decade.
A significant structural model was found in the province based on the statistical modeling performed for analyzing demographic rurality and its evolutions with the indicators of family size, sex ratio, literacy ratio, aging ratio, dependency ratio, and youth ratio in 2006. The indicators of aging and dependency ratio were compatible with the family size, literacy rate, and youth ratio with a negative impact on demographic rurality, while aging ratio played an intense negative role in it.
Spatial analysis was regionally and separately done for 3 types of villages in Isfahan Province based on the developments of population configurations in the rural mountainous, plain, and desert areas. The positive changes in the rates of population growth, household dimension, and literacy and negative changes in the aging rate were observed to be similar in all the studied areas. There was more similarity in the structural changes of rural population in the plain and desert areas, which were weakened by changes in the dependency ratio and strengthened by changes of the sex ratio, thus remaining in equilibrium. In return, the negative changes of employment rate and more appropriate position of the young population within the age composition had caused more weakening and strengthening in the structural changes of rural population in the mountainous areas, respectively

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

پرسش از ماهیت منطقۀ روستایی، شناسایی خصوصیات آن و تلاش برای درک و شناخت قلمرو روستاییت[1]، بحث گشوده و در جریانی در متون پژوهش‌های روستایی است. فرایندهای تکاملی بازسازی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در بسیاری از کشورها مناطق روستایی را تغییر شکل می‌دهند و مفهوم روستا نیز در گسترۀ وسیعی از مصادیق و زمینه‌‌های متفاوت از کشورهای توسعه‌یافته تا کشورهای توسعه‌نیافته استفاده می‌شود؛ بنابراین، مفهوم روستاییت نیز مانند روستا مبهم باقی مانده و ضمن توجه به تنوع فضایی، تمرکز بر اندازه‌‌ها و درجات متفاوت از روستاییت ضروری است (Li et al., 2015: 13). در حال حاضر، یک الزام سیاسی جدید برای تعریف مناطق روستایی با توجه به صفات و خصوصیات خاص آنها وجود دارد. ماهیت چندبعدی آنها به یک چهارچوب تحلیلی جامع برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی روش‌‌های مبتنی بر مکان و چندبخشی نیاز دارد. روش‌‌های چندبخشی و روش‌های مکانی ازجمله چهارچوب‌های تحلیلی نسبتاً جامع برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی ماهیت چندبعدی این مناطق‌اند. طبقه‌‌بندی مناطق روستایی با استفاده از این مفهوم جدید از فضای روستایی دشوار است؛ زیرا معانی روستاییت با توجه به زمینه‌‌ها و بافت‌‌ها تغییر می‌‌کند؛ برای مثال، مناطقی که در هلند روستا در نظر گرفته می‌شوند، در لهستان روستا در نظر گرفته نخواهند شد. برخلاف لهستانی‌‌ها نسبتاً تعداد کمی از ساکنان روستایی هلند در بخش کشاورزی کار می‌‌کنند؛ علاوه بر این، آنها همچنین به سطح بالایی از خدمات دسترسی دارند و به مراکز شهری متصل‌اند (Eupen et al., 2012: 473).

در ادبیات علمی روش‌‌های مختلفی برای طبقه‌‌بندی، تعریف و اندازه‌‌گیری تفاوت‌‌ها دربارۀ درجۀروستاییت وجود دارد. تراکم جمعیت، میزان افزایش یا کاهش جمعیت، اندازۀ سکونتگاه، ساختار اقتصاد محلی، دسترسی و چشم‌‌انداز ازجمله این مواردند (Li et al., 2015: 14). به‌دلیل آنکه دانشمندان توسعۀ منطقه‌‌ای معمولاً به گسترش مفاهیمی علاقه‌مندند که بتوانند پدیده‌‌ها را ازطریق شاخص‌های کمی و مؤثر ارزیابی کنند (Caschili et al., 2015: 98)، تعاریف روستا و روستاییت نیز به مدت طولانی تنها با سنجش‌‌های کمی همراه بوده است (Sherval, 2009: 425) و عملیاتی‌ترین تعریف روستا که در پژوهش‌های کمی استفاده می‌شود، بر نظریه‌های دموگرافیکی و فضایی مبتنی است؛ زیرا این نظریه‌ها معنی ساده‌ای را برای طبقه‌بندی‌های جغرافیایی ارائه می‌دهند (Koziol et al., 2015: 2). با توجه به تحولات مداومی که در مناطق روستایی مختلف براثر تجدید ساختار اجتماعی به وجود آمده است، از دهۀ 1960 بسیاری از مناطق روستایی رشد جمعیتی را تجربه کرده‌‌اند و حتی اگر در برخی از این مناطق شاهد افزایش جمعیت هم نباشیم، به نظر می‌‌رسد به ثبات جمعیتی رسیده باشند (Paquette & Domon, 2003: 439).

بسیاری از فرایندهای بازساخت روستایی در پیوند با مفهوم نوسازی است (Woods, 2004: 300) و در چند دهۀ گذشته، ایران نیز گذار از یک دوره‌‌ و ساختار سنتی را به دورۀ جدید طی کرد و مسیر نوسازی گریزناپذیری را گذراند (ایران‌دوست و همکاران، 1392: 110). جامعۀ روستایی ایران که تا دهه‍های اخیر بیشترین جمعیت کشور را در خود داشته است، با تأثیرگرفتن از سیاست‍های نوسازی کشور، اصلاحات ارضی و اقدامات توسعه‍ای دولت، دچار دگرگونی‍های اساسی شده و قطبی‌شدن امکانات توسعه‍ای و جمعیت یکی از پیامدهای آن بوده است (ابراهیم‍پور، 1382: 90). ورود به بازارهای بین‍المللی، فروافتادن در آتش دو جنگ جهانی، رکود اقتصادی، ورود مأموران دولتی به روستاها و عزیمت روستاییان به شهرها، تثبیت نفت در صادرات و تضعیف بخش کشاورزی و اصلاحات ارضی از شاخصه‍های تاریخی این دوره است که ساختار اجتماعی و جمعیتی روستاها را تغییر داد (یزدانی و رافعی، 1397: 124)؛ به‌گونه‌ای که طی سال‍های 1335 تا 1385، جمعیت روستایی کشور 37 درصد کاهش یافت (سیدنقوی و بابایی، 1392: 452). براساس داده‌‌های سرشماری‌‌های نفوس و مسکن، نسبت روستانشینی در کشور از 6/68 درصد در سال 1335 به 5/28 درصد در سال 1390 رسیده است. ادامۀ این روند بدون توجه به هرگونه اقدام مؤثر در جهت رفع مشکلات جوامع روستایی، سبب کاهش چشمگیر روستاهای کشور، ترک روستا و ادامۀ مهاجرت به شهرها و در نتیجه، سال‌خوردگی بیشتر روستاها خواهد شد (رمضانیان، 1380: 231).

هدف پژوهش حاضر، بررسی و ارزیابی چگونگی روند تغییرات جمعیتی و تأثیرات آن بر ساختار روستاهای استان اصفهان طی یک دهه بین دو دورۀ سرشماری اخیر است؛ به عبارت دیگر، روستاییت یا روستایی‌بودن سکونتگاه‌های غیرشهری استان براساس ساختارهای انسانی - جمعیتیِ درونی آنها در دو مقطع زمانی بررسی و تحولات آن ارزیابی می‌شود. این وجه ساختاری از هویت روستاها و مناطق روستایی که نقش بسیار مهم و تعیین‌کنندگی اساسی در همۀ کارکردهای اقتصادی و اجتماعی مناطق روستایی و تداوم حیات آنها دارد، «روستاییت دموگرافیک یا جمعیت‌شناختی» نامیده می‌شود؛ بنابراین، هدف اصلی در این مطالعه، تشخیص روستا از شهر یا طبقه‌بندی عرصه‌های سکونتگاهی به شهری و روستایی نبوده است؛ بلکه در پی ارائۀ چگونگی و میزانی از دارابودن ساختارهای جمعیتی برای ایفای کارکردهای لازم در قلمروهایی از گسترۀ سرزمینی استان اصفهان است که روستابودن آنها هم در عرف سکونتگاهی و هم به استناد مرکز آمار و وزارت کشور در سرشماری‌های رسمی نفوس و مسکن، محرز و پذیرفته‌شده است.

جمعیت روستایی استان اصفهان در سال 1365، 1152325 نفر بوده است که این رقم در سال 1375 به 1007087 نفر تنزل داشته و میزان رشد سالانه‌‌ای معادل 5/1- درصد داشته است. پایین‌بودن میزان رشد جمعیت مناطق روستایی استان نسبت به کل استان را می‌‌توان در دو مسئلۀ عمده، یکی مهاجرت بخشی از جمعیت روستایی به‌سمت مناطق شهری و دیگری تبدیل برخی مراکز روستایی به نقاط شهری طی این مدت تحلیل کرد. کاهش جالب‌توجه سهم جمعیت روستایی طی دهۀ 1345 تا 1355 نشان‌دهندۀ تغییرات عمده‌تری دربارۀ جمعیت در این دوره است. استان اصفهان از سال 1345 به بعد جزء استان‌‌های مهاجرپذیر کشور طبقه‍بندی شده است (قدیری‌معصوم و همکاران، 1384: 158). در سال 1390 جمعیت روستایی استان اصفهان به 710989 نفر رسیده است (استانداری استان اصفهان، دفتر آمار و اطلاعات و GIS، 1393: 112)؛ بنابراین، جمعیت روستایی استان اصفهان در فاصلۀ سال‌‌های 1375 تا 1390، 55/7 درصد کاهش داشته است. همچنین متوسط رشد سالانۀ جمعیت روستایی در این استان طی سال‌‌های 1390-1385 برابر با 30/1- درصد بوده است (مرکز آمار ایران، 1390 الف: 42). میزان جمعیت در سن فعالیت مناطق روستایی استان در سال 1375 برابر با 55/76 درصد از کل جمعیت روستایی بوده است (قدیری‌معصوم و همکاران، 1384: 158) که در سال 1390 به 76/84 درصد افزایش یافته است (مرکز آمار ایران، 1390 ب).

 

مبانی نظری

طبق طرح سازمانی براون و اسکافت، نظریه‌های مختلف دربارۀ روستا و روستاییت را می‌توان در دو گروه عمدۀ نظریه‌های مکان‌محور مانند نظریه‌های دموگرافی، جمعیت، فضا و اقتصاد سیاسی و نظریه‌های سازه‌ها یا ساختارهای اجتماعی طبقه‌بندی کرد (Koziol et al., 2015: 2). در ابتدا تعاریف روستاییت مبتنی بر نظریه‌های جامعه‌‌شناسی و متمرکز بر تفاوت‌های ذاتی بین اجتماعات شهری و روستایی بود. طولی نکشید که تصور ساده دربارۀ تقسیم‌بندی جوامع به دو بخش مطلق شهری و روستایی در طرفداری از الگوی دور تسلسل روستایی - شهری رد شد. این الگو سبب ظهور و توسعۀ شاخص روستاییت شد که برای تعیین نواحی روستایی یا شهری مطلق به‌طور فضایی به کار برده نمی‌‌شد؛ اما به درجۀ روستاییت بین مناطق شهری و روستایی یک ناحیه اشاره می‌‌کند (Peng et al., 2016: 125).

یک معنی برای مفهوم روستا، ساختار جمعیتی و سکونت و چشم‌‌انداز است که شامل ویژگی‌‌های جمعیت‌شناختی مانند تراکم و اندازۀ جمعیت و فاصله‌‌های فضایی است. تعریف‌‌های روستا مبتنی بر تراکم جمعیت و دموگرافی تا حد زیادی با کارهای امیل دورکیم در 1893 با عنوان «تقسیم کار در جامعه» مرتبط است؛ دورکیم جوامع را به‌وسیلۀ ماهیت منحصربه‌فردشان متمایز کرد و نظریه‌‌ای را دربارۀ کارکرد مستقیم از تراکم جمعیتی ارائه داد. مطابق با نظریۀ دورکیم، جوامع با تراکم جمعیت کم (برای مثال جوامع روستایی) خود را به یک شکل مکانیکی از همبستگی می‌‌سپارند که به‌وسیلۀ جهت‌‌گیری‌‌های جمعی، پس‌زمینه‍های همگن و سیستم‌‌های اعتقادی و شیوۀ زندگی کشاورزی مشخص شده است (Koziol et al., 2015: 2).

معیارهای عینی دربارۀ روستاییت که در زمینه‌های فضایی انگلستان و ولز به کار برده شدند و پیشتر کلاک (1977) و کلاک و ادورازد (1986) آنها را ارائه کردند، نمونۀ دیگری از تعریف روستاییت مبتنی بر تراکم جمعیت است. در این مطالعه، از داده‌های سرشماری جمعیتی سال‌های 1971 و 1981 برای تولید شاخص‌‌های روستاییت و پیگیری تغییرات مکانی در امتداد یک زنجیرۀ شهری و روستایی استفاده شد. به گفتۀ این پژوهشگران، تعریف و بیان کمی روستاییت با پرکردن شکافی که در ادبیات نظری در این زمینه وجود دارد، به‌منزلۀ مبنایی برای طبقه‌‌بندی و مقایسۀ مطالعات در مناطق روستایی استفاده می‌شود. آنها بر این اساس، طبقه‌‌بندی چهارگانه‌‌ای از حوزه‌‌های ادارۀ محلی غیرشهری از طبقات بسیار روستایی تا بسیار غیرروستایی ارائه دادند که هدف آن بیش از توضیح جدیدی از روستاییت، روشن‌کردن تفاوت شهر و روستاست (Harrington & O’Donoghue, 1998: 178). همچنین تعریف OECD از ناحیۀ روستایی بر ترکیبی از اندازۀ سرزمین و تراکم جمعیت استوار است (Johansen & Nielsen, 2012: 781). طبقه‌بندی ارائه‌شده به‌وسیلۀ سازمان همکاری و توسعه، یک روش‌شناسی دومرحله‌ای است که ابتدا قلمروهای سرزمینی به شهری و روستایی تقسیم می‌شوند و سپس با توجه به اندازۀ تراکم جمعیت (با معیار شاخص 150) و درصد جمعیت ساکن در جوامع روستایی نسبت به کل منطقه، مقیاس سه‌گانه‌ای (NUTS32) شامل مناطق عمدتاً شهری، عمدتاً روستایی و بینابین تعریف می‌شود. در مقیاس دیگری از کمیسیون اروپا (Eurostat 2010) نیز تراکم جمعیت، اندازۀ واحدهای فضایی و مجاورت و به‌هم‌پیوستگی، ملاک طبقه‌بندی در پیوستار ساختارها و مناطق پرجمعیت شهری تا مناطقی با ساختارهای روستاییِ پراکنده و کم‌جمعیت است (Balestrieri, 2014: 176).

چنانکه دیده می‌شود، در همۀ این رویکردها تلاش بر کشف و بررسی تنوع مناطق روستایی است؛ در حالی که همزمان این فرض را می‌‌پذیرند که مناطق روستایی خود به‌روشنی به‌منزلۀ یک طبقۀ فضایی تشخیص‌دادنی هستند. همان گونه که در مطالعۀ حاضر نیز هدف تشخیص روستا از شهر یا طبقه‌بندی عرصه‌های سکونتگاهی به شهری و روستایی نبوده و در پی ارائۀ چگونگی و میزانی از دارابودن ساختارهای جمعیتی برای ایفای کارکردهای لازم در قلمروهایی از گسترۀ سرزمینی استان اصفهان است که روستابودن آنها، هم در عرف سکونتگاهی و هم به استناد مرکز آمار و وزارت کشور در سرشماری‌های رسمی نفوس و مسکن، محرز و پذیرفته‌شده است. با این حال، تفاوت بین فضاها و مناطق شهری و روستایی کمرنگ شده و به‌ویژه در بسیاری از ابعاد سیاسی-اداری اشتراک ساختاری دارند. به‌علاوه، از دیدگاه اقتصاد سیاسی تغییرات روستایی تنها با رجوع به فرایندهای اقتصادی گسترده‌‌تری درک می‌شوند که جمعیت‌های روستایی در آنها نقش انفعالی فزاینده‌ای دارند. در نظر برخی از صاحب‌نظران تلاش برای تشریح و توضیح چیستی روستایی (rural) و حتی تمایز تجربی و توصیفی بین مناطق شهری و روستایی نیز چندان اهمیتی ندارد (Harrington & O’Donoghue, 1998: 180).

چنانکه پیشتر‍ اشاره شد، گروه دوم از نظریه‌های روستاییت بر طبق طرح سازمانی براون و اسکافت، نظریه‍های سازه‍های اجتماعی است. پیشتر مفهوم روستا با دیدگاهی واقع‌‌گرایانه مبتنی بر خصوصیات مکانی (جایی که شهر نباشد) تعریف می‌شد؛ به‌گونه‌ای برای نمونه نیوبای به این نتیجه رسیده بود که روستا هیچ معنای جامعه‌‌شناختی ندارد. فردیناند تونیس با گرایش به معرفی مفاهیم اجتماع و جامعه در نظریۀ خود سعی داشت جوامع روستایی و شهری را در فرم‌های سازمانی مشخص و تعریف‌شده‌ای بگنجاند و با مطلق‌‌انگاری فضا، مشخصه‌‌های توصیفی، قابل‌مشاهده و محسوس ساختارهای اجتماعی را در مطالعات خود در نظر بگیرد. در ادامۀ این روند، مورمونت معتقد بود مفاهیم روستا و روستایی در زمینۀ ساخت‌های اجتماعی فهمیدنی‌اند و به عبارتی، روستا مقوله‌ای از تفکر است و در ذهن روستایی معنا پیدا می‌‌کند. در این رهیافت جدید، جغرافیای روستایی از خصوصیات ساختاری و پویایی‌های مکانی به بازنمایی‌‌های اجتماعی تغییر می‌‌کند. هالفاکری نیز ایدۀ «روستا به‌منزلۀ گفتمان و بازنمایی» را با اقتباس از نظریۀ بازنمایی اجتماعی موسکوویسی مطرح کرد تا مبنایی برای توصیف مناطق و هویت‌های روستایی براساس خصوصیات فرهنگی و نه مادی - مکانی باشد. به این ترتیب، در گفتمان بازنمایی اجتماعی، هویت با ارزش‌ها و ساختارهای قدرت نیز مرتبط می‌شود (به نقل از خسروبیگی برچلویی، 1396: 44). بازنمایی‌های اجتماعی ممکن است با ارائۀ تصویرها و معانی مختلف برای روستا سبب صورت‌بندی‌های مختلفی از آن نیز شود (Soares da Silva et al., 2016: 79). به‌منزلۀ یک بازنمایی اجتماعی، روستا گرچه یک مفهوم سازمانی در ذهن است، همزمان سازندۀ واقعیت ملموس و تعریفی برای آن نیز هست، هم به‌گونه‌ای که وجود دارد و هم به‌صورت آنچه باید وجود داشته باشد؛ بنابراین، هم مفاهیم انتزاعی ذهنی و هم تصاویر ملموس و عینی را در بر می‌گیرد که هر دو پیرامون مرکزیت و هستۀ سازنده‌ای سامان می‌یابند که در آن مجموعه این تصاویر ملموس و بصری، مجموعه آرا و اندیشه‌ها دربارۀ هویت روستایی را خلق می‌کنند (Halfacree, 1993: 4). برای مثال، بسیاری از پژوهشگران برای کشف و فهم فرایند مهاجرت‌های روستایی بر لزوم یک تحلیل گفتمان و ماهیت ابتکاری آن تأکید می‌‌‌‌کنند. در این رویکرد، نقش روایت‌‌های فردی در چگونگی شکل‌‌دادن بازنمایی‌های اجتماعی خاص به ادراک‌ها و تصورات متمایزی از چشم‌‌اندازهای روستایی نزد مهاجران و مردمان محلی بسیار مفید است. همچنین کشف انگیزه‌‌های فردی به فهم اینکه تصورات مبتنی بر مصرف از چشم‌اندازهای روستایی چگونه با تصورات ریشه‌دار و هر روزه از این چشم‌‌اندازها رقابت می‌‌کنند ویا بر آنها تأثیر می‌گذارند، کمک می‌کند. در برنامه‌ریزی برای چشم‌اندازهای روستایی نیز چنین تحلیلی در پیش‌بینی بروز قطب‌بندی‌های اجتماعی و ایجاد راهبرد‌های نوآورانه‌ای برای برقراری وفاق بین دیدگاه‌های واگرای گروه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مختلف، مفید و راهگشا خواهد بود (Paquette & Domon, 2003: 441).

به‌طور کلی، در بررسی ویژگی‌های جامعه‌شناختی، دربارۀ زندگی اجتماعی جوامع روستایی می‌توان از منظر ساختار اجتماعی و همچنین از منظر ویژگی‌های جمعیتی تأمل کرد که البته پیوسته در حال تغییر است. در این زمینه ، افزون بر تراکم نسبتاً پایین جمعیت و کوچکی جوامع، می‌توان به مهاجرت‌‌های پایدار نیز به‌منزلۀ پدیده‌ای که در نیمۀ دوم قرن 20 شدت بیشتری یافته و موجب تغییرات عمیقی در دهه‌های اخیر در ساختار جمعیتی، اجتماعی و طرز فکر روستاییان شده است، اشاره کرد (راهب، 1386: 112). آگاهی از ترکیب جمعیت و نحوۀ توزیع آن در هر کشوری، نقش تعیین‌‌کننده‌‌ای در رشد و توسعۀ همه‌جانبۀ آن دارد و دولت‌‌ها با اتکا به این آمار و ارقام قادر می‌‌‌شوند برنامه‌‌های خرد و کلان توسعۀ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سازمان اداری جامعه را سامان دهند. با بررسی ویژگی‌‌های کمی و کیفی جمعیت ساکن در یک منطقه، می‌‌توان ساختار برنامه‌‌ریزی برای آن منطقه را تعیین کرد و با در نظر گرفتن شاخص‌‌های جمعیتی در برنامه‌‌ریزی، بر موفقیت برنامه‌‌ریزی‌‌های توسعۀ سرزمین افزود. مهم‌ترین منابع جمعیتی که از دیرباز در بررسی‌‌ها و مطالعات جمعیتی به کار می‌‌رفته است، عبارت‌اند از اندازۀ جمعیت، ساختار سنی، ساختار جنسی و میزان رشد جمعیت که اطلاعات زیربنایی را تشکیل می‌‌دهند و در تعیین و تخصیص منابع و میزان رشد نقشی اساسی دارند (زمانی، 1388: 110 و 109). ترکیب جنسی و سنی جمعیت از وجوه ساختاری جمعیت محسوب می‌‌شود. ترکیب جنسی جمعیت از عوامل خارجی (مهاجرت) و عوامل درونی (مرگ‌و‌میر مربوط به جنس خاص) تأثیر می‌گیرد و ترکیب سنی نیز از ابزارهای مهم در زمینۀ شناخت فرایندها و ویژگی‌‌های جمعیت است و امکان هرگونه تجزیه و تحلیل جمعیت‌‌شناختی، به‌ویژه تمایل به جوانگرایی یا سال‌خوردگی جمعیتی و پیش‌‌بینی وضع آینده و آینده‌‌نگری در زمینۀ نیازهای جمعیتی را فراهم می‌کند (گنجی و مکانیکی، 1388: 68). از دیگر منابع جمعیتی برای بررسی کمی ساختار جمعیتی، میزان باسوادی جمعیت است. افزایش جمعیت تحصیلکردۀ روستایی و ورود نسل جدید آنها به دانشگاه‌‌ها و مراکز آموزش عالی و تمایز شغلی و حرفه‌‌ای، ساختار اجتماعی تازه‌‌ای را در جامعۀ روستایی شکل داده است؛ به‌گونه‌‌ای که این ساختار، همگرایی و تشابه اعتناپذیری با ساختار اجتماعی جامعۀ شهری پیدا کرده است (غفاری، 1383: 144 و 143). دوران پهلوی اول با رشد و گسترش روابط سرمایه‌‌داری و مدرنیزاسیون، همگام با افزایش نقش نفت در اقتصاد سیاسی ایران، تغییر الگوی مصرف، یکپارچگی بازار، ایجاد زیربناهای ارتباطی، ایجاد صنایع اولیه، مازاد اقتصادی، بهره‌‌کشی، هم‌‌آمیختگی شیوه‌‌های تولید، حجم مازاد نیروی کار و وابستگی کشاورزان به پول مصادف شد که این حوادث روستاها را نیز به دایرۀ تحولات کشاند و بیشترین روند جابه‌جایی جمعیت کشور آغاز شد (ایران‌دوست و همکاران، 1392: 108). با وجود این، تا قبل از دهۀ 1340 روستا با یک رشد کاملاً درون‌زا و با مداخلات حداقلی از بیرون به حیات خود ادامه می‌داد. از دهۀ 1340 به بعد تحول در ساختار سنتی جامعۀ روستایی با ادغام ایران در دنیای سرمایه‌‌داری، اصلاحات ارضی و افزایش درآمدهای نفتی آغاز شد؛ بنابراین، در طول زمان شاهد تغییر شیوۀ معیشت، ساختار اجتماعی و جمعیتی و همچنین تبدیل بی‌‌رویۀ نقاط روستایی به شهر، توسعۀ روزافزون شهرها و ادغام روستاها و تخلیۀ روستاها هستیم (رجایی و منصوریان، 1399: 65).

پس از انقلاب اسلامی، افزایش تعداد استان‌‌های با میزان رشد منفی جمعیت روستایی رو به فزونی بوده‌‌اند که از 11 استان در سال 1375 به 31 استان در حال حاضر رسیده است و نشان می‌‌دهد این نابرابری نه‌تنها در حوزۀ روستایی و شهری، بلکه در پهنه‌‌های وسیع‌‌تر جغرافیایی وجود داشته و تأثیر خود را بر مکان‌گزینی جمعیت گذاشته است. در این زمینه، افزایش جمعیت شهری کشور از 4/31 درصد در سال 1335 به 3/71 درصد در سال 1390 (ایران‌دوست و همکاران، 1392: 109) و کاهش نسبت جمعیت روستایی از حدود 68 درصد در سال 1335 به سهمی کمتر از 26 درصد از جمعیت کشور در سال 1395 را داریم (رجایی و منصوریان، 1399: 65) که نشان‌دهندۀ تغییر الگوی سکونت سنتی در ایران است. در فاصلۀ زمانی 1335 تا 1395 جمعیت مناطق شهری ایران 9 برابر افزایش داشته است؛ این در حالی است که در همین مدت، جمعیت مناطق روستایی 6/1 برابر افزایش یافته است. نکتۀ جالب‎توجه اینکه از سال 1375 به بعد، جمعیت مناطق روستایی کشور روند کاهشی به خود گرفته است. در همۀ دوره‌‌های زمانی رشد جمعیت در مناطق شهری به‌طور جالب‌توجهی بیشتر از مناطق روستایی بوده است و در دو دهۀ اخیر، مناطق روستایی رشد منفی داشته‌‌اند (نوراللهی، 1396: 20 و 19). جدول 1 متوسط رشد سالانۀ جمعیت کشور را به تفکیک نقاط شهری و روستایی طی یک دورۀ 60‌ساله نشان می‌‌دهد.

 

 

جدول 1- تحولات متوسط رشد سالانۀ جمعیت کشور به تفکیک نقاط شهری و روستایی از 1335 تا 1395 (نوراللهی، 1396: 21)

Table 1- Evoultions of Iran population growth rate and composition during the recent decades

شرح

35-45

45-55

55-65

65-70

70-75

75-85

85-90

95-90

متوسط دورۀ 60‌ساله

کل کشور

13/3

71/2

91/3

50/2

47/1

62/1

29/1

24/1

43/2

شهری

02/5

93/4

41/5

47/3

95/2

74/2

14/2

97/1

89/3

روستایی

09/2

11/1

27/2

14/1

64/0-

44/0-

67/0-

68/0-

79/0

 

 

استان اصفهان نیز به‌منزلۀ یکی از کلان‌شهرهای مهم ایران از این امر مستثنی نیست. بررسی شاخص‌‌های مختلف از وضعیت شهری و روستایی این استان نشان‌‌دهندۀ کاهش شدید جمعیت روستایی است. جدول 2 تحولات نسبت جمعیت شهری و روستایی استان اصفهان را به استناد سرشماری‌های نیم قرن اخیر مرکز آمار ایران نشان می‌دهد.

 

 

جدول 2- تحولات ترکیب و نسبت جمعیت شهری و روستایی استان اصفهان در نیم قرن اخیر (بانک‌های اطلاعاتی مرکز آمار ایران)

 Table 2- Evolutions of Urban and Rural Composition in Isfahan Population During the Recent Decades

استان اصفهان

1345

1355

1365

1375

1385

1390

1395

تعداد جمعیت روستایی

827348

816256

1176673

1007087

760528

710989

613073

درصد جمعیت روستایی

57/48

5/37

6/35

66/25

68/16

57/14

98/11

تعداد جمعیت شهری

876353

1370076

2112061

2914874

3798728

4168219

4507309

درصد جمعیت شهری

44/51

5/62

14/64

3/74

32/83

43/85

02/88

 

 

حقایق نشان‌دهندۀ رشد شتابان شهر و شهرنشینی در ایران و استان اصفهان و پیامدهای متعدد آن در سطوح فردی و کلان اجتماعی است. ازطرفی مفاهیم و مضامین روستایی‌بودن و روستاگرایی به‌منزلۀ گزینه‌هایی برای باززنده‌سازی ماهیت، کالبد و سبک زندگی روستایی در مقابل ویژگی‌های زندگی شهری نیز مطرح‌اند و فرض بر آن است که میان جمعیت هدف این مطالعه، کشش و تمایل چشمگیری در حفظ کیفیت زندگی روستایی وجود دارد.

 

پیشینۀ پژوهش

پاگت و دامون (2003) تنوع منطقه‌ای زیاد بین مناطق روستایی را نتیجۀ افزایش ناهماهنگی و گسست بین شیوه‌های کشاورزی، ساختارهای اجتماعی و روندهای جمعیت‍شناختی می‌دانند. مطالعۀ آنان دربارۀ «تغییرات چشم‌انداز و محیط دراثر تغییرات روستاییت» در مقیاس محلی کِبِک جنوبی در کانادا بیان‌کنندۀ آن است که الگوهای جدید اسکان، ناشی از هجوم مهاجران است. این جریان‌های جمعیتی از سویی از ویژگی‍های خاص چشم‍انداز تأثیر می‌گیرند و ازسوی دیگر، بر پویایی تحولات چشم‌اندازها نیز به شیوۀ متفاوتی تأثیر می‌گذارند. به‌جز رهاکردن شیوه‌های منسوخ کشاورزی، ورود مهاجران تأثیر دیگری بر توسعۀ کاربری اراضی در مقیاس محلی نداشته است. این تغییرات به‌گونۀ جالب‌‌توجهی با فعالیت‌های فردی در ارتباط و بیان‌کنندۀ‌ هویت مهاجران در محیط‌های روستایی و دربردارندۀ ارزش‌های ویژه برای کیفیت این محیط‌ها هستند. ظهور اینگونه تمایلات شهری و غیرکشاورزی در چشم‌اندازهای روستایی، چالشی برای سیاست‌های برنامه‌ریزی در زمینۀ هماهنگ‌کردن تحولات چشم‌اندازها و محیط‌های روستایی به نفع تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان آنهاست.

لی و همکاران[2] (2015) در مطالعۀ الگوهای فضایی-زمانی توسعۀ روستایی در چین با استفاده از شاخص روستاییت، با بررسی همبستگی و رابطۀ بین این شاخص و شاخص‌های کلان اقتصادی-اجتماعی و جغرافیایی براساس داده‌های طولی سرشماری‌های 2000 و 2010، به این نتیجه رسیدند که شاخص روستاییت تا حد زیادی منعکس‌کنندۀ الگوهای فضایی-زمانی توسعۀ روستایی است؛ به‌گونه‌ای که مناطق با درجۀ روستاییت بالاتر از هر دو جنبۀ موقعیت جغرافیایی و توسعۀ اقتصادی حاشیه‌ای‌تر بوده‌اند. گرچه این شاخص وضع موجود تولید کشاورزی را چندان انعکاس نمی‌دهد، اطلاعات مفیدی دربارۀ برنامه‌ریزی محلی و نوآوری در سیاست‌های توسعۀ روستایی در اختیار برنامه‌ریزان قرار می‌دهد.

رومانو و همکاران[3] (2016) شاخص روستاییت را با استفاده از تکنیک‌های آماری فضایی و سیستم پشتیبانی تصمیم چندمعیاره در مطالعات منطقه‌ای و تعریف مناطق همگن، با ملاحظۀ عقلانی کلان و بهینه‌سازی منابع و با هدف توسعۀ مناطق روستایی در ناحیۀ باسیلیکاتا در کشور ایتالیا به کار گرفتند.

پوراحمد و سلطانی (1379) با توجه به تأثیر ساختار جمعیت و تحولات آن بر سکونتگاه‌‌های شهری و روستایی، تلاش کرده‌اند تا تحولات جمعیت روستایی شهرستان بهار استان همدان را طی دورۀ 20‌ساله - از 1355 تا 1375 - با هدف ساماندهی فضایی سکونتگاه‌های روستایی بررسی کنند. شناساییِ بروز تدریجی تعادل‌نداشتن در جابه‌جایی و توزیع جمعیت روستایی منطقه و حرکت روستاها به‌سمت قطبی‌شدن، از نتایج این مطالعه بوده است.

گنجی و مکانیکی (1388) دربارۀ اثرات تحولات جمعیتی شامل میزان‌‌های رشد و تحولات ساختاریِ ترکیب جنسی، سنی و فعالیت بر ساختارهای فضایی و الگوی پراکنش سکونتگاه‌‌های روستایی در محدودۀ بخش مرکزی شهرستان بیرجند مطالعه کردند و نشان دادند ساختارهای فضایی به‌شدت از روند تحولات جمعیتی و ناپایداری جمعیتی سکونتگاه‌‌های روستایی متأثر است.

ابراهیم‍پور (1382) نیز تغییرات جمعیتی جامعۀ روستایی ایران را با ملاحظۀ شرایط محیطی و مؤلفه‍های معیشتی و توسعه‍ای و با اتکا به دیدگاه‍های بازراپ و مک‌نیل دربارۀ فرایند عمقی‌شدن و توسعۀ کشاورزی بررسی کرده است. در این پژوهش بیش از 45 هزار آبادی دارای جمعیت و فعالیت کشاورزی مطالعه و روند تغییرات جمعیتی آنها برحسب وضعیت محیطی و توسعه‍ای تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد بیش از 85 درصد از افزایش جمعیت روستاها در دهه‍های بررسی‌شده، به نقاط روستایی بزرگ (بالای 1500 نفر جمعیت) مربوط بوده است. قطبی‌شدن جمعیت و امکانات روستاها (بزرگ‍ترشدن روستاهای بزرگ و کوچک‌ترشدن روستاهای کوچک)، گسترش و رشد روستاهای دشتی و جلگه‍ای و کاهش روستاهای کوهستانی و مهاجرفرستی روستاهای زیر صد خانوار از نتایج دیگر این مطالعه است. تنوع فعالیت‍های اقتصادی، سطح عمقی‌شدن کشت، امکانات توسعه‍ای، وضعیت طبیعی، اقلیمی و مکانی روستا، نسبت بهره‍برداران کشاورزی، نوع روستا و فناوری کشاورزی از مهم‍ترین متغیرهای مؤثر بر تغییرات جمعیتی بوده است که در مجموع 57 درصد واریانس آن را تبیین کرده‌اند.

 

روش‌شناسی پژوهش

معرفی منطقه، جامعه و نمونۀ آماری

منطقۀ مطالعه‌شده، استان اصفهان با 107017 کیلومتر مربع مساحت در مرکز ایران است که براساس اطلاعات آخرین سرشماری مرکز آمار (1395) به 24 شهرستان، 50 بخش و 129 دهستان تقسیم می‌شود. از جمعیت 5120850 نفری استان در این مقطع که نسبت به جمعیت 4559256 نفری یک دهه پیش از آن (1385) 32/12 درصد افزایش داشته است، 4507309 نفر (معادل 02/88 درصد) در 107 نقطۀ شهری و 613073 نفر (معادل 97/11 درصد) در نقاط سرشماری‌شدۀ غیرشهری زندگی می‌کنند. مسلماً این تعداد همه روستا نیستند و بخشی از این جمعیت به مکان‌هایی غیر از روستاها مربوط است.

واحد تحلیل در این پژوهش روستاست و جامعۀ آماری آن، شامل همۀ روستاهای دارای بیش از 4 خانوار استان براساس داده‍های دو تا از آخرین سرشماری‌های نفوس و مسکن 1385 و 1395 است. پس از انتخاب و مطابقت روستاها در دو مقطع و شناسایی و حذف نقاط و مکان‍های سرشماری‌شدۀ غیرروستایی، نمونۀ آماری پژوهش و توزیع فضایی آن مشتمل بر 768 روستا به شرح جدول 3 به دست آمد. مجموع جمعیت این تعداد روستا در دو مقطع زمانی مطالعه‎شده به‌ترتیب برابر با 491797 و 491989 نفر با کاهش ناچیزی معادل تنها 04/0 درصد (میزان رشد 004/0- در طی دورۀ 10‌ساله) بوده است. نقشه و شکل 1، پراکنش جغرافیایی نقاط روستایی استان و روستاهای مطالعه‌شده را همراه با تقسیمات سرزمینی بر بستر توپوگرافی نشان می‌دهد.

 

جدول 3- توزیع فضایی روستاهای مطالعه‌شده در سطح استان به تفکیک شهرستان و دهستان

Table 3- Sample villages and their spatial distribution across the province

شهرستان

دهستان

تعداد روستا

شهرستان

دهستان

تعداد روستا

شهرستان

دهستان

تعداد روستا

اردستان

7

43

خور و بیابانک

3

14

فریدون‌شهر

5

54

آران و بیدگل

3

11

چادگان

4

42

فلاورجان

6

44

اصفهان

18

116

خوانسار

3

18

کاشان

9

51

تیران و کرون

4

42

گلپایگان

3

38

لنجان

4

31

فریدن

4

20

مبارکه

5

23

شاهین‌شهر و میمه

4

10

خمینی‌شهر

2

2

نطنز

5

29

دهاقان

3

12

نجف‌آباد

5

16

برخوار

1

5

بوئین و میاندشت

5

34

شهرضا

4

22

نایین

5

29

سمیرم

8

62

جمع کل

24

120

768

 

شکل 1- نقشۀ موقعیت جغرافیایی، وضعیت توپوگرافی و پراکنش سکونتگاه‌های منطقۀ پژوهش

Fig 1- Map of study area

 

 

داده‌ها و متغیرهای پژوهش

داده‌های خام اولیه به‌صورت دست‌دوم و با مراجعه به دو سرشماری نفوس مسکن سال‍های 1385 و 1395 مرکز آمار ایران گردآوری و با چندین مرحله تصحیح اعتبارسنجی شد. با حذف متغیرهای ناقص و نامربوط و مطابقت داده‌های معتبر و واسنجی‌شده در دو مقطع، ماتریس نهایی داده‌ها با شناسایی و حذف نقاط و موارد سرشماری‌شدۀ غیرروستاییِ دارای جمعیت یا بدون جمعیت، شامل مراکز نظامی، شرکت‌ها، شهرک‌ها، واحدهای تولیدی و کارگاهی، مزارع و روستاهای خالی از سکنه و سپس حذف روستاهای زیر چهار خانوار و موارد معدودی از دیگر روستاهای با نقص زیاد داده‌ها تشکیل شد. به این ترتیب، متغیرهای نهایی استفاده‌شده برای تهیۀ شاخص‌ها و تحلیل آماری آنها در سطح روستاهای نمونه، به‌صورت کاملاً مشترک و مشابه در دو مقطع زمانیِ ابتدا و انتهای دوره، 13۸5 و 139۵، عبارت بودند از: تعداد خانوار، جمعیت کل، جمعیت مردان، جمعیت زنان، جمعیت زیر 14 سال (14- سال)، جمعیت 15 تا 64 سال، جمعیت بالای 65 سال (65+ سال)، جمعیت 6 ساله و بیشتر (6+ سال)، جمعیت باسواد، جمعیت 10‌ساله و بیشتر (10+ سال) و جمعیت شاغل.

 

پردازش داده‌ها و شاخص‌های پژوهش

از آنجا که علاوه بر الگو‌سازی و تحلیل ساختار جمعیتی مناطق روستایی در دو مقطع زمانی ابتدا و انتهای دورۀ مطالعه‌شده، الگو‌سازی تحولات این ساختار در طول دوره نیز از اهداف اصلی پژوهش بوده است، عملیات شاخص‌سازی و پردازش داده‌ها براساس متغیرهای نهایی بالا در دو مرحله و شامل سه گروه شاخص به شرح زیر انجام شد. دو گروه از این شاخص‌ها مقطعی و نشان‌دهندۀ وضعیت ابتدا و انتهای دوره‌اند و گروه سوم طولی است و تحولات رخ‌داده طی دورۀ بررسی‌شده را به شرح جدول 4 نشان می‌دهد.

 

 

جدول 4- شاخص‌های پژوهش و تعریف عملیاتی آنها

Table 4- Research indicators and their operational definition

شاخص‌های مقطعی (وضعیتی)

جداگانه برای ابتدا (13۸5) و انتهای دوره (139۵)

شاخص‌های طولی (تحولی)

بیان‌کنندۀ تغییرات ساختاری طی دورۀ 139۵-13۸5

تعریف شاخص

شرح شاخص

تعریف شاخص

شرح شاخص

بُعد خانوار

تقسیم جمعیت کل بر تعداد خانوار

تغییرات بُعد خانوار

نماگر استانداردشدۀ تحولات طولی (دوره‌ای) شاخص‌های نه‌گانۀ مطالعه‌شده:

نسبت تفاضل شاخص‌های انتها و ابتدای دوره در هر روستا به قدر مطلق تفاضل متناظر در سطح کل استان (مجموع روستاهای مطالعه‌شده)

(گرادیان تغییرات)

نسبت جنسی

تعداد مردان به‌ازای هر 100 نفر زن

تغییرات نسبت جنسی

میزان جوانی

(شاخص وِرتهایم)

تعداد افراد 15- سال

به‌ازای هر 100 نفر جمعیت

تغییرات میزان جوانی

(شاخص وِرتهایم)

میزان سال‌خوردگی

تعداد سال‌خوردگان (65+ سال)

به‌ازای هر 100 نفر جمعیت

تغییرات میزان سال‌خوردگی

نسبت سال‌خوردگی

تعداد سال‌خوردگان به‌ازای هر 100 نفر 15- سال

تغییرات نسبت سال‌خوردگی

نسبت بستگی

نسبت مجموع افراد 15- و 65+ سال

به افراد بین 15 تا 65 سال

تغییرات نسبت بستگی

بار تکفل خالص

تعداد افراد غیرشاغل به جمعیت افراد شاغل

تغییرات بار تکفل خالص

میزان باسوادی

تعداد باسوادان به‌ازای هر 100 نفر

جمعیت 6+ سال (لازم‌التعلیم)

تغییرات میزان باسوادی

میزان اشتغال

تعداد شاغلان به‌ازای هر 100 نفر

جمعیت 10+ سال (در سن فعالیت)

تغییرات میزان اشتغال

 

میزان رشد جمعیت طی دورۀ 10‌ساله

 

 

 

یافتههای پژوهش

یافتههای توصیفی (توصیف و ارزیابی آماری شاخصها)

صرف‌‌نظر از توصیف آماری متغیرهای پژوهش که به اقتضای ماهیت دموگرافیکی خود معمولاً از توزیع نرمال هم برخوردار نیستند، در این قسمت آماره‌‌های توصیفی و توزیع آماری شاخص‌‌های به‌دست ‌آمده از روی این متغیرها به شرح جدول 5 بررسی می‌شود. نکتۀ مهم دربارۀ آماره‌‌های متوسط درج‌‌شده در جدول این است که با توجه به ماهیت شاخص‌‌های دموگرافیک مطالعه‌شده، محاسبۀ میانگین مقادیر برای آمارۀ متوسط شاخص‌ها درست نبوده و این آماره با توجه به ماهیت کسری شاخص‌‌ها، از تقسیم مجموع مقادیر متغیرهای مرتبط در سطح 768 روستای مطالعه‌شده محاسبه شده است.

 

 

جدول 5- توصیف آماری مقایسه‌‌ای شاخص‌‌های مقطعی و شاخص‌‌های تغییرات دوره‌‌ای مطالعه‌شده

Table 5- Comparative statistical description of cross-sectional and evolutionary indices

شاخص‌های مطالعه‌شده

آماره‌های

توصیفی

ابتدای دوره

(1385)

انتهای دوره

(1395)

تغییرات

طول دوره

بعد خانوار

(نفر)

کمینه

55/1

63/1

44/3-

بیشینه

57/6

67/4

01/1

متوسط

77/3

12/3

65/0-

انحراف معیار

80/0

47/0

56/0

میزان جوانی

(%)

کمینه

000/0

000/0

33/32-

بیشینه

18/45

06/47

34/36

متوسط

01/23

76/22

25/0-

انحراف معیار

53/7

97/6

6

میزان سال‌خوردگی

(%)

کمینه

000/0

000/0

25/41

بیشینه

82/81

67/66

38

متوسط

44/8

20/9

76/0

انحراف معیار

19/11

50/10

29/7

نسبت سال‌خوردگی

(%)

کمینه

000/0

000/0

27/37-

بیشینه

39

37

44/31

متوسط

37/0

40/0

77/0-

انحراف معیار

04/3

27/3

45/3

نسبت بستگی

(تعداد)

کمینه

09/0

14/0

66/7-

بیشینه

9

5

2/3

متوسط

46/0

47/0

01/0

انحراف معیار

4/0

24/0

38/0

میزان باسوادی

(%)

کمینه

09/9

50/12

82/34-

بیشینه

89/91

59/95

79

متوسط

24/78

06/82

28/3

انحراف معیار

08/13

12/12

41/11

میزان اشتغال

(%)

کمینه

8

10

88/76-

بیشینه

12/94

01/69

09/38

متوسط

83/38

97/36

86/1-

انحراف معیار

10/13

96/6

46/14

نسبت جنسی

(نفر)

کمینه

60

11/61

69/63-

بیشینه

165

57/178

43/109

متوسط

18/102

35/105

17/3

انحراف معیار

33/15

15/14

54/17

بار تکفل خالص

(تعداد)

کمینه

15/0

58/0

05/9-

بیشینه

50/12

10

14/9

متوسط

2

22/2

22/0

انحراف معیار

02/1

76/0

27/1

میزان رشد جمعیت

کمینه

-

-

01/21-

بیشینه

-

-

61/20

متوسط

-

-

004/0-

انحراف معیار

-

-

85/3

 

بعد خانوار در مجموعِ نزدیک به 800 روستای مطالعه‌‌شده طی ده سالِ 85 تا 95 کاهش ناچیزی به اندازۀ 65/0 نفر، از 75/3 به 12/3 داشته است که دامنۀ تغییرات آن از 44/3 نفر کاهش تا 1 نفر افزایش بین روستاها نوسان داشته است. این دامنۀ تغییرات در مقطع زمانی ابتدای دوره تقریباً 5 نفر و در انتهای آن تقریباً 3 نفر بوده است. نسبت جنسی با مقدار تقریباً 2/102 نفر مرد به‌‌ازای هر 100 نفر زن در مجموع روستاها در سال 85 - که از 60 تا 165 بین روستاها متغیر بوده است - به مقدار متوسط 35/105 نفر مرد به‌ازای هر 100 زن در سال 95 - که از 61 تا بیش از 178 متغیر بوده است - رسیده است. این افزایش مقدار متوسط 17/3 نفری، در بررسی تغییرات یکایک روستاها نوسان بسیار گسترده‌‌ای از کاهش 7/63 نفر مرد به‌‌ازای هر 100 زن تا افزایش چشمگیر 43/109 نفر مرد به‌‌ازای هر 100 زن داشته است.

نسبت جوانی جمعیت در سال 1385 به‌طور متوسط 23 درصد در مجموع روستاهای مطالعه‌شده بوده است که از 0 تا 45 درصد به ازای هر روستا نوسان داشته است. این شاخص با اندکی کاهش به 76/22 درصد در سال 95 با دامنۀ نوسان 0 تا 47 درصد به ازای هر روستا رسیده است. کاهش ناچیز متوسط میزان جوانی روستاها به اندازۀ 25/0، دامنۀ نوسان بسیار زیادی از 32 کاهش تا 36 افزایش داشته است. درصد جمعیت سال‌خوردۀ 768 روستای مطالعه‌شده نیز با افزایش ناچیز 76/0‌درصدی، از 41 درصد کاهش تا 38 درصد افزایش نوسان داشته است. در ابتدای دوره به‌طور متوسط 44/8 درصد از جمعیت این روستاها سال‌خورده بوده‍اند که در سال 1395 به 2/9 درصد افزایش یافته است. شاخص نسبت سال‌خوردگی نیز روند تغییرات مشابهی را نشان می‌‌دهد.

نسبت بستگی با دامنۀ تغییراتی بین 09/0 تا 9 واحد در سال 1385، مقدار متوسطی برابر 46/0 واحد در مجموع روستاها داشته است که طی ده سال مطالعه‌شده تقریباً بدون تغییر باقی مانده و به 47/0 در سال 1395 با نوسانی بین 14/0 تا 5 واحد رسیده است. افزایش متوسط 01/0 واحدیِ نسبت بستگی بین روستاها، دامنۀ تغییراتی از 66/7 واحد کاهش تا 2/3 واحد افزایش داشته است. متوسط بار تکفل خالص نیز در مجموع روستاهای مطالعه‌شده با تنها 22/0 واحد افزایش، از 2 واحد در ابتدای دوره (با دامنۀ نوسانی بین 15/0 تا 5/12)، به 22/2 واحد در انتهای دوره رسیده و بین 58/0 تا 10 متغیر بوده است. این مقدار افزایش ناچیز در متوسط بار تکفل خالص دامنۀ تغییراتی از 9 واحد کاهش تا 9 واحد افزایش بین روستاها داشته است.

متوسط میزان باسوادی در مجموع روستاها با 28/3 درصد افزایش، از 24/78 درصد در سال 1385 به 06/82 درصد در سال 1395 رسیده است؛ اما با بررسی تک‌‌تک روستاها دامنۀ تغییرات بسیار گسترده‌‌ای را از 82/34 درصد کاهش تا 79 درصد افزایش تجربه کرده است. این شاخص بین 9 تا 92 درصد در سال 1385 و 5/12 تا 6/95 درصد در سال 1395 متغیر بوده است. در مقابل، میزان اشتغال در مجموع روستاها طی دهۀ مطالعه‌شده کاهش 86/1 درصدی از 83/38 به 97/36 داشته است که در مقایسۀ روستاها، از نزدیک به 77 درصد کاهش تا 38 درصد افزایش متغیر بوده است. بازۀ تغییرات این شاخص در ابتدای دوره از 8 تا 94 درصد و در انتهای دوره بین 10 تا 69 درصد بوده است.

مجموع جمعیت همۀ روستاهای بالای 4 خانوار استان، طی دهۀ 85 تا 95 تغییرجالب‌توجهی نداشته و با تنها 192 نفر کاهش، میران رشدی معادل 004/0- درصد را تجربه کرده است که از 21- تا 6/20+ درصد بین روستاها نوسان داشته است.

نخستین نکتۀ بسیار مهم دربارۀ نتایج بالا تغییرات اندک متوسط همۀ شاخص‌‌ها در مجموع روستاها طی دورۀ ده‌‌سالۀ مطالعه‌شده است؛ به عبارت دیگر، مؤلفه‌های ساختاری جمعیت روستایی استان طی دهۀ مطالعه‌شده تقریباً بدون تغییر باقی مانده است؛ به‌ویژه حجم جمعیت در مجموع سکونتگاه‌‌هایی که از حداقل ساختار جمعیتی (سکنای 4 خانوار) برخوردار بوده‌‌اند، تغییری نکرده است. این نتیجۀ مهم و جالب‌توجه در نگاه نخست با گزارش‌‌های آماری برآمده از نتایج سرشماری‌های نفوس و مسکن همخوانی ندارد. این تفاوت به روش‌‌شناسی مطالعۀ حاضر برمی‌گردد و دو دلیل برای تفاوت نتایج آن با نتایج اولیۀ مبتنی بر داده‌های خام سرشماری‌های نفوس و مسکن وجود دارد. آنچه با عنوان جمعیت روستایی در سرشماری‌ها منتشر می‌شود، به همۀ نقاط جمعیتی غیرشهری مربوط است که بسیاری از آنها، نه به‌لحاظ ساختار و نه به‌لحاظ کارکرد، روستا یا سکونتگاه روستایی به حساب نمی‌‌آیند. در مطالعۀ حاضر، این بخش از جمعیت غیرشهری از جمعیت روستایی نیز جدا و کنار گذاشته شده است. دوم آنکه در فاصلۀ بین هر دو سرشماری متوالی بخش جالب‌توجهی از جمعیت به‌شکل جابه‌جایی و‌‌ مهاجرت‌‌های روستاشهری که تغییری دموگرافیک در ساختارهای جمعیتی نیست؛ بلکه به‌صورت غیردموگرافیکِ تبدیل روستاهای بزرگ به شهر یا ادغام در شهرها که تغییری در نظام سکونتگاهی است، از جمعیت روستایی جدا و به جمعیت شهری افزوده می‌‌شود. مطالعۀ حاضر بر تمام نقاط روستایی حاضر در هر دو سرشماری 1385 و 1395 متمرکز بوده و با در نظر نگرفتن سکونتگاه‌‌هایی که در یک مقطع با عنوان روستا و در مقطع دیگر با عنوان شهر سرشماری شده‌‌اند، از این جهت نیز بازسازی دیگری را روی داده‌های جمعیت روستایی استان انجام داده است.

نکتۀ تأمل‌برانگیز دیگر دربارۀ یافته‌‌های توصیفی تشریح‌شده در بالا، گستردگی نسبتاً زیاد دامنۀ تغییرات شاخص‌‌ها بین روستاهای مطالعه‌شده برخلاف تغییر ناچیز مقادیر متوسط این شاخص‌‌ها در مجموع جمعیت روستاهاست که با دقت بیشتر در نتایج، چندان اهمیتی ندارد. برای نمونه، شاخص نسبت جنسی با تغییر اندک 17/3 واحدی در مقدار متوسط خود از 1385 تا 1395 بین روستاها نوسان زیادی داشته است. مقادیر حدی این دامنه، یکی به روستای نابَر بخش بَرزُک شهرستان کاشان با کاهش 7/63 نفر مرد به‌‌ازای هر 100 زن بوده و دیگری به افزایش 43/109 نفر مرد به‌‌ازای هر 100 زن در روستای سربیشه در بخش مرکزی شهرستان فریدون‌شهر مربوط بوده است. در مورد نخست، جمعیت 106نفری روستا با ترکیب 65 و 41 مرد و زن به 125 نفر با ترکیب 61 و 64 نفر مرد و زن و در مورد دوم، 21 نفر جمعیت روستا با ترکیب 8 و 13 نفر مرد و زن به 19 نفر با ترکیب 12 و 7 نفر مرد و زن تغییر پیدا کرده است. دربارۀ شاخص‌‌های دیگر نیز دامنۀ زیاد تغییرات، به درصد مقادیر مربوط بوده وگرنه مطلق اندازۀ تغییرات چندان زیاد نبوده است.

ارزیابی آماری توزیع شاخص‌‌ها در ادامه و ضمن انجام الگو‌‌سازی‌‌های آماری انجام شده است. بدون ذکر نتایج این ارزیابی، در اینجا تنها به این مطلب اشاره می‌‌کنیم که اگرچه متغیرهای دموگرافیک اولیه به‌طور طبیعی و بنا به ماهیت خود غیرطبیعی و دارای چولگی زیادند؛ اما شاخص‌‌های کسری حاصل از نسبت این متغیرها به یکدیگر دارای توزیع به‌‌مراتب بهنجارتری بودند. با این حال، انحراف توزیع آماری همۀ آنها از حالت طبیعی معنی‌‌دار بوده و به همین دلیل در تحلیل‌‌های بعدی از رویکردهای متناسب با چنین وضعیتی استفاده شده است.

 

تحلیل ساختار جمعیتی روستاهای استان و تحولات آن با رویکرد مدلسازی معادلههای ساختاری

الگو‍سازی‍های آماری ساختارهای جمعیتی مناطق روستایی مطالعه‌شده در دو مقطع ابتدا و انتهای دوره و تحولات آنها طی دورۀ مطالعه‌شده، همگی با رویکرد خودگردان‌‌سازی انجام شده‍اند. خودگردان‍سازی رویکردی مبتنی بر جای‌گذاری از یک نمونۀ مطالعه‌شده (در اینجا 768 روستای مطالعه‌شده) در معادله‌‌یابی‌‌های ساختاری برای برآورد پارامترها در شرایطی است که فرض طبیعی‌بودن چندمتغیره برقرار نباشد (قاسمی، 1389: 268). دفعات نمونه‍گیری در همۀ تحلیل‍های این پژوهش با توجه به بزرگی حجم نمونۀ اصلی، 1000 بار بوده است. توزیع فراوانی‍ها و نتایج آزمون نرمالیتی چندمتغیره دربارۀ هر دو گروه شاخص‍های مقطعی و طولی نشان‌‌دهندۀ برقرارنبودن این فرض و درنتیجه لزوم به‌کارگیری رویکرد خودگرادن‍سازی در برآورد شاخص‍ها و استنباط‍های پیامد آن‍ها بود.

 

ساختار جمعیتی روستاهای استان اصفهان در سال 1385

الگوی اندازه‌‌گیری هویت و ساختار جمعیتی روستاهای استان در ابتدای دورۀ مطالعه‌شده، با به‌کارگیری الگوی تحلیل عاملی تأییدی (CFA) برای نه شاخص دموگرافیک مرتبط و با استفاده از نرم‌‌افزار Amos Graphics انجام شد. برای تشخیص مناسب‌‌ترین ترکیب شاخص‌‌ها و در نتیجه مناسب‌‌ترین الگوی ‌‌تعریف‌پذیر و شدنی (identifiable) ممکن برای معادله‌سازی متغیر پنهان هویت و ساختار جمعیت روستایی در این مقطع، الگوی اولیه با حضور همۀ شاخص‌‌ها ترسیم و با استفاده از ابزار جستجوی دقیق (Specification Search)، حالت‌های ممکن شناسایی و بهترین آنها براساس شاخص‌های سنجش اعتبار الگو، انتخاب شد. ابزار جستجوی دقیق با استفاده از شاخص‌‌های نیکویی برازش، بهترین الگو را به داده‌‌های موجود برازش می‌‌دهد (پاینده نجف‌‌آبادی و امیدی نجف‌‌آبادی، 1392: 195). شماتیک ارائه‎‌شده در شکل 2، الگوی اندازه‌گیریِ هویت و ساختار جمعیت روستاییِ سال 1385 استان را همراه با برآوردهای استاندارد ضرایب مسیر و انواع مختلف شاخص‌های سنجش اعتبار الگو براساس رویکرد خودگردان‌سازی با 1000 تکرار به‌صورت یکجا نشان می‌دهد.

 

 

شکل 2- الگوی اندازه‌گیریِ ساختار دموگرافیک مناطق روستایی استان در سال 1385

همراه با برآوردهای استاندارد و شاخص‌های اعتبارسنجی آن

Fig 2- Measurement model of demographic rurality structure in 2006

 

 

چنانکه دیده می‌شود، علاوه بر بعد خانوار، نسبت جنسی، میزان جوانی و میزان باسوادی، شاخص‌‌های غیرطبیعی نسبت بستگی و نسبت سال‌خوردگی نیز با وجود اختلاف شدید از حالت طبیعی به الگوی دارای اعتبار نهایی راه یافته‌اند که دلیل آن به استفاده از رویکرد خودگردان‌سازی با 1000 بار دفعات بازنمونه‌گیری از نمونۀ اولیه برمی‌گردد؛ اما شاخص‌های میزان سال‌خوردگی، میزان اشتغال و بار تکفل خالص به الگوی دارای اعتبار نهایی راه نیافته‌اند.

شاخص‌‌های برازش گزارش‌شده که معیارهایی برای تأیید الگوی تدوین‌شده براساس داده‌‌های تجربیِ گردآوری‌شده‌اند، از هر سه گروهِ شاخص‌‌های برازش مطلق (CMIN یا کای‌اسکوئر و GFI: شاخص نیکوی برازش)، شاخص‌های برازش تطبیقی (NFI: شاخص نرمال‌شده بنتلر - بونت) و شاخص‌‌های برازش مقتصد (RMSEA: ریشۀ میانگین مربعات خطای برآورد) انتخاب شده‌اند. این شاخص‌ها مناسب‌ترین و پرکاربردترین از بین تعداد زیادِ انواع شاخص‌ برازش به ‌شمار می‌روند (پاینده نجف‌آبادی و امیدی نجف‌آبادی، 1392). در یک الگوی ساختاری، هرچه مقدار کای‌اسکوئر و درجۀ آزادی کوچک‌تر باشند، الگو مناسب‌‌تر است. در صورت اعتبار یک الگو، سطح معنی‌داری آمارۀ کای‌اسکوئر بیشتر از 05/0 است و مقادیر GFI و NFI به یک (با مقادیر معیار بزرگ‌تر از 95/0) و RMSEA به صفر (با مقدار معیار کمتر از 05/0) نزدیک خواهند بود. همان گونه که در شکل دیده می‌‌شود، همۀ این شاخص‌ها اعتبار و برازش بسیار خوب الگو را با داده‌‌های گردآوری‌شده تأیید می‌‌کنند. مهم‌ترینِ این شاخص‌ها کای‌‌اسکوئر است که هرچه کوچک‌‌تر باشد، نشانۀ برازش بیشتر الگو با داده‌هاست. مبنای محاسبۀ این شاخص تفاوتی است که بین ماتریس واریانس - کوواریانس نمونه‌ای حاصل از متغیرهای مشاهده‌شده و ماتریس واریانس - کوواریانس بازتولیدشده بر مبنای پارامترهای برآوردشده در الگوی تدوین‌شده وجود دارد (قاسمی، 1389). بیشتربودن سطوح معنی‌داری مقادیر کای‌‌اسکوئر از 05/0، به معنی وجودنداشتن تفاوت معنی‌‌دار یا نزدیکی مقادیر این دو ماتریس است و نشانه‌‌ای از مطلوبیت و اعتبار الگوی تدوین‌شده بر مبنای داده‌‌های جمع‌آوری‌شده تلقی می‌‌شود.

علاوه بر ارائۀ ضرایب استاندارد مسیر روی شکل الگو، جدول 6 نیز میانگین مؤلفه‌ها، همراه با خطای استاندارد (SE) و سطح معنی‌‌داری (P-value) آنها را نشان می‌دهد.

 

 

 

جدول 6- برآوردهای رگرسیونیِ مؤلفه‌های الگوی ساختار دموگرافیک روستایی استان در سال 1385

Table 6- Regression estimates of demographic rurality structure model in 2006

شاخص‌ها

(معرف‌‌های مشاهده‌شده)

وزن رگرسیونی

میانگین استاندارد

خطای استاندارد

سطح

معنی‌‌داری

غیراستاندارد

استاندارد

بعد خانوار

00/1

61/0

61/0

027/0

001/0

نسبت جنسی

60/9

31/0

30/0

044/0

002/0

نسبت باسوادی

58/19

73/0

73/0

035/0

003/0

نسبت سال‌خوردگی

19/5-

84/0-

85/0-

038/0

007/0

نسبت بستگی

48/38-

48/0-

52/0-

091/0

010/0

نسبت جوانی

35/11

74/0

74/0

024/0

003/0

 

 

ضرایب رگرسیونی همۀ مؤلفه‌ها با بیش از 99 درصد اطمینان معنی‌دارند. طبیعی است که شاخص سال‌خوردگی و نسبت بستگی با ضرایب و نقش و تأثیر منفی در ساختار جمعیتی، با شاخص‌‌های جوانی، بعد خانوار و میزان باسوادی همسو نباشند. بزرگی ضریب رگرسیونیِ نسبت سال‌خوردگی بیان‌کنندۀ تأثیر منفیِ شدیدی است که این شاخص بر ساختار جمعیتی روستاهای استان دارد. همچنین منفی‌بودن ضریب مربوط به نسبت بستگی با توجه به نحوۀ ساختن این شاخص قابل‌‌فهم خواهد بود. صورت کسرِ این شاخص مجموع جمعیت جوان (14- سال) و جمعیت سال‌خورده (65+ سال) است و همبستگی بیشتری که بین حاصل این کسر با جمعیت بالای 65 سال وجود دارد، سبب همسویی ضرایب آنها شده است.

 

ساختار جمعیتی روستاهای استان اصفهان در سال 1395

الگوی اندازه‌‌گیری هویت و ساختار جمعیت روستایی استان در سال 1395 نیز مطابق شکل 3، همراه با برآوردهای استاندارد ضرایب مسیر و شاخص‌های نیکویی برازش براساس رویکرد خودگردان‌سازی با 1000 تکرار به دست آمد. هر سه گروه شاخص‌‌های برازش و سنجش اعتبار الگو (کای‌اسکوئر با مقدار 390/5، درجۀ آزادی 3 و سطح معنی‌داری 145/0، NFI و GFI هر دو با مقدار 997/0 که هر دو بسیار نزدیک به یک هستند و RMSEA با مقدار نزدیک به صفر 032/0)، همگی اعتبار و برازش بسیار خوب الگو را با داده‌‌های گردآوری‌شده تأیید می‌‌کنند.

 

 

شکل 3- الگوی اندازه‌گیریِ ساختار دموگرافیک مناطق روستایی استان در سال 1395

همراه با برآوردهای استاندارد و شاخص‌های اعتبارسنجی آن

Fig 3- Measurement model of demographic rurality structure in 2016

 

 

در مقایسه با الگوی سال 1385، شاخص‌‌های بسیار غیرطبیعی نسبت بستگی و نسبت سال‌خوردگی حذف شدند و در مقابل، شاخص میزان سال‌خوردگی در ترکیب نهایی حضور دارد که به‌لحاظ محتوا نسبتاً مشابه با شاخص حذف‌‌شدۀ‌ نسبت سال‌خوردگی است. به‌‌جای نسبت جنسی نیز میزان اشتغال به الگوی دارای اعتبار نهایی راه یافته است. جدول 7 برآوردهای میانگین، ضرایب مسیر رگرسیونی و خطای استاندارد برآوردهای این الگو را همراه با سطح معنی‌‌داری (P-value) آنها را نشان می‌دهد.

 

 

جدول 7- برآوردهای رگرسیونیِ مؤلفه‌های الگوی ساختار دموگرافیک روستایی استان در سال 1395

Table 7- Regression estimates of demographic rurality structure model in 2016

شاخص‌ها

(معرف‌‌های مشاهده‌شده)

وزن رگرسیونی

میانگین استاندارد

خطای استاندارد

سطح

معنی‌داری

غیراستاندارد

استاندارد

بعد خانوار

00/1

82/0

82/0

016/0

002/0

نسبت جوانی

82/14

82/0

81/0

017/0

002/0

میزان اشتغال جمعیت

83/5

32/0

32/0

037/0

002/0

میزان باسوادی

78/22

72/0

72/0

026/0

002/0

میزان سال‌خوردگی

-65/25

-94/0

-94/0

010/0

002/0

 

 

شاخص مرجع بعد خانوار و شاخص‌‌های‌ ماهیتاً مثبت (هرچه بیشتر، بهتر) میزان اشتغال، نسبت جوانی و میزان باسوادی، ضریب مسیر مثبت و شاخص ماهیتاً منفیِ میزان سال‌خوردگی ضریب مسیر منفی معنی‌‌دار در الگو داشته است؛ بنابراین، ساختار جمعیتی روستاهای استان در مقطع زمانی 1395، ازطریق شاخص‌های بعد خانوار، میزان باسوادی جمعیت، میزان اشتغال و نسبت جوانی تقویت و ازطریق شاخص‌ میزان سال‌خوردگی تضعیف شده‌ است.

 

تحلیل فضایی تحولات ساختار جمعیتی روستاهای استان اصفهان از سال 1385 تا 1395

برای الگو‌‌سازی تحولات ساختار جمعیتی مناطق روستایی استان، علاوه بر تفاضل‌های استانداردشدۀ شاخص‌‌های مقطعی، میزان رشد جمعیت روستاها طی ده سال مطالعه‌شده نیز در نظر گرفته شد و به‌علاوه، با توجه به تنوع شرایط جغرافیایی در سطح استان، این تحلیل براساس موقعیت طبیعی و شرایط منطقه‌ای در سه سطح و بین سه گروه از روستاهای مطالعه‌شده به شرح زیر انجام شد. روستاها در سه گروه روستاهای مناطق کوهستانی شامل شهرستان‌‌های نطنز، کاشان، تیران و کرون، خوانسار، فریدن، فریدون‌شهر، چادگان، بویین و میاندشت و سمیرم (352 روستا)، روستاهای مناطق دشتی (میانکوهی و جلگه‌‌ای شامل جلگۀ زاینده‌رود) شامل شهرستان‌‌های اصفهان، برخوار، خمینی‌شهر، فلاورجان، لنجان، مبارکه، شاهین‌‌شهر و میمه، نجف‌آباد، گلپایگان، دهاقان و شهرضا (319 روستا) و روستاهای مناطق بیابانی شامل شهرستان‌‌های خور و بیابانک، نایین، اردستان و آران و بیدگل (97 روستا) دسته‌بندی شدند. سپس الگوی اندازه‌گیریِ تحولات ساختار دموگرافیک مناطق روستایی برای هریک از این گروه‌‌ها به‌طور جداگانه ترسیم و این بار نیز برآوردهای ضرایب مسیر با رویکرد خودگردان‌سازی به دست آمده‌اند.

 

تحلیل فضایی تحولات ساختار جمعیتی روستاهای مناطق کوهستانی استان از سال 1385 تا 1395

شکل 5 الگوی دارای اعتبار نهایی تحولات فضایی ساختار جمعیتی روستاهای مناطق کوهستانی را با حضور 7 شاخص از مجموع شاخص‌‌های ده‌‌گانۀ تحولات نشان می‌‌دهد.

 

 

شکل 5- الگوی اندازه‌گیریِ تحولات ساختار دموگرافیک روستاهای مناطق کوهستانی استان از 1385 تا 1395

Fig 5- Model for measuring changes in the demographic structure of mountainous rural areas from 2006 to 2016

 

 

با توجه به ترکیب شاخص‌‌های باقی‌مانده در الگوی دارای اعتبار نهایی، تحولات ساختار جمعیت روستاهای کوهستانی متأثر از میزان رشد جمعیت، تغییرات بعد خانوار، تغییرات نسبت جنسی، تغییرات میزان باسوادی، تغییرات میزان اشتغال، تغییرات نسبت جوانی و تغییرات میزان سال‌خوردگی بوده است. هر سه گروه شاخص‌‌های برازش و سنجش اعتبار الگو (کای‌اسکوئر با مقدار 194/13، درجۀ آزادی 10 و سطح معنی‌داری 213/0، NFI و GFI هر دو با مقدار بسیار نزدیک به یک و RMSEA با مقدار نزدیک به صفر 030/0)، همگی اعتبار و برازش بسیار خوب الگو را با داده‌‌های گردآوری‌شده تأیید می‌‌‌کنند. جدول 8 میانگین مؤلفه‌ها، همراه با خطای استاندارد (SE) و سطح معنی‌‌داری (P-value) آنها را برای روستاهای مناطق دشتی نشان می‌دهد.

 

 

جدول 8- برآوردهای رگرسیونیِ مؤلفه‌های الگوی تحولات ساختار دموگرافیک روستاهای مناطق کوهستانی استان از 1385 تا 1395

Table 8- regression estimates of the components of the model of changes in the demographic structure of mountainous rural areas from 2006 to 2016

شاخص‌ها
(معرف‌‌های مشاهده‌شده)

وزن رگرسیونی

میانگین استاندارد

خطای استاندارد

سطح

 معنی‌‌داری

غیراستاندارد

استاندارد

میزان رشد جمعیت

00/1

68/0

68/0

06/0

002/0

تغییرات بعد خانوار

18/0

52/0

52/0

05/0

003/0

تغییرات نسبت جنسی

60/0-

06/0-

06/0-

07/0

419/0

تغییرات میزان باسوادی

41/5

86/0

86/0

03/0

004/0

تغییرات میزان اشتغال

93/1-

26/0-

26/0-

07/0

002/0

تغییرات نسبت جوانی

69/1

47/0

48/0

07/0

003/0

تغییرات میزان سال‌خوردگی

92/2-

81/0-

81/0-

05/0

002/0

 

 

همان گونه که در این جدول مشاهده می‌‌شود، همۀ شاخص‌ها به‌جز شاخص تغییرات نسبت جنسی معنی‌‌دار بوده‌‌اند. شاخص مرجع میزان رشد جمعیت شاخص‌های تغییرات بعد خانوار، تغییرات میزان باسوادی و تغییرات نسبت جوانی دارای ضریب مسیر مثبت بوده و شاخص تغییرات میزان سال‌خوردگی دارای ضریب مسیر منفی معنی‌دار در الگو بوده است. همچنین بزرگی ضریب رگرسیونیِ تغییرات میزان باسوادی بیان‌کنندۀ تأثیر زیاد بهبود این شاخص بر ساختار جمعیتی روستاهای واقع در مناطق کوهستانی استان است؛ بنابراین، ساختار جمعیتی روستاهای کوهستانی استان در این دورۀ زمانی 10‌ساله، ازطریق شاخص‌های میزان رشد جمعیت، بعد خانوار، میزان باسوادی جمعیت و نسبت جوانی تقویت و ازطریق شاخص‌ میزان سال‌خوردگی تضعیف شده‌ است. ضریب مسیر منفی تغییرات میزان اشتغال در روستاهای مناطق کوهستانی، چنانکه آماره‌های توصیفی در سطح کل استان هم نشان داد، بیان‌کنندۀ کاهش میزان اشتغال و بالاتررفتن میزان بیکاری در روستاهای این مناطق است.

 

تحلیل فضایی تحولات ساختار جمعیتی روستاهای مناطق دشتی استان از سال 1385 تا 1395

شکل 6 الگوی معتبر نهایی تحولات فضایی ساختار جمعیتی روستاهای مناطق دشتی را با حضور 7 شاخص از مجموع شاخص‌‌های ده‌‌گانۀ تحولات نشان می‌‌دهد.

 

 

شکل 6- الگوی اندازه‌گیریِ تحولات ساختار دموگرافیک روستاهای مناطق دشتی استان از 1385 تا 1395

Fig 6- Model for measuring changes in the demographic structure of plain rural areas from 2006 to 2016

 

 

تحولات ساختار جمعیت روستاهای دشتی متأثر از میزان رشد جمعیت، تغییرات بعد خانوار، تغییرات نسبت جنسی، تغییرات میزان باسوادی، تغییرات میزان اشتغال، تغییرات نسبت سال‌خوردگی و تغییرات نسبت بستگی بوده است. هر سه گروه شاخص‌‌های برازش و سنجش اعتبار الگو (کای‌اسکوئر با مقدار 925/10، درجۀ آزادی 10 و سطح معنی‌داری 363/0، NFI و GFI هر دو با مقدار نزدیک به یک و RMSEA با مقدار بسیار نزدیک به صفر 017/0)، اعتبار و برازش بسیار خوب الگو را با داده‌‌های گردآوری‌شده تأیید می‌‌کنند. جدول 9 میانگین مؤلفه‌ها، همراه با خطای استاندارد (SE) و سطح معنی‌‌داری (P-value) آنها را برای روستاهای مناطق دشتی نشان می‌دهد.

 

 

جدول 9- برآوردهای رگرسیونیِ مؤلفه‌های الگوی تحولات ساختار دموگرافیک روستاهای مناطق دشتی استان از 1385 تا 1395

Table 9- Regression estimates of the components of the model of changes in the demographic structure of plain rural areas from 2006 to 2016

شاخص‌ها
(معرف‌‌های مشاهده‌شده)

وزن رگرسیونی

میانگین استاندارد

خطای استاندارد

سطح معنی‌داری

غیراستاندارد

استاندارد

میزان رشد جمعیت

00/1

11/0

20/0

11/0

048/0

تغییرات بعد خانوار

46/0

30/0

34/0

11/0

061/0

تغییرات نسبت جنسی

19/15

28/0

28/0

09/0

011/0

تغییرات میزان باسوادی

49/28

73/0

78/0

10/0

044/0

تغییرات میزان اشتغال

87/2-

06/0-

08/0-

08/0

506/0

تغییرات نسبت سالخوردگی

37/8-

63/0-

63/0-

08/0

007/0

تغییرات نسبت بستگی

16/65-

80/0-

77/0-

10/0

001/0

 

 

براساس نتایج، ضرایب همۀ شاخص‌‌ها به‌جز شاخص‌های تغییرات بعد خانوار و تغییرات میزان اشتغال معنی‌دار بوده‌اند. شاخص مرجع میزان رشد جمعیت و شاخص‌‌های‌ تغییرات نسبت جنسی و تغییرات میزان باسوادی دارای ضریب مسیر مثبت بوده‌اند و شاخص تغییرات نسبت سال‌خوردگی و تغییرات نسبت بستگی دارای ضریب مسیر منفی معنی‌‌دار در الگو بوده‌اند. همچنین بزرگی ضریب رگرسیونیِ تغییرات نسبت بستگی بیان‌کنندۀ تأثیر منفی شدید این شاخص بر ساختار جمعیتی روستاهای واقع در مناطق دشتی استان است؛ بنابراین، ساختار جمعیتی روستاهای دشتی استان در فاصلۀ زمانی 1385 تا 1395، ازطریق شاخص‌های میزان رشد جمعیت، نسبت جنسی، میزان باسوادی تقویت و ازطریق شاخص‌ نسبت سال‌خوردگی و نسبت بستگی تضعیف شده‌ است.

 

تحلیل فضایی تحولات ساختار جمعیتی روستاهای مناطق بیابانی استان از سال 1385 تا 1395

شکل 7 الگوی معتبر نهایی تحولات فضایی ساختار جمعیتی روستاهای مناطق بیابانی را با حضور 9 شاخص از مجموع شاخص‌‌های ده‌‌گانۀ تحولات نشان می‌دهد.

 

 

شکل 7- الگوی اندازه‌گیریِ تحولات ساختار دموگرافیک روستاهای مناطق بیابانی استان از 1385 تا 1395

Fig 7- Model for measuring changes in the demographic structure of desert rural areas from 2006 to 2016

 

 

تحولات ساختار جمعیت روستاهای بیابانی متأثر از همۀ شاخص‌‌های ده‌‌گانۀ تحولات به‌جز شاخص تغییرات نسبت جوانی بوده است. هر سه گروه شاخص‌‌های برازش و سنجش اعتبار الگو (کای‌اسکوئر با مقدار 292/33، درجۀ آزادی 24 و سطح معنی‌داری 098/0، NFI و GFI هر دو با مقدار تقریبی 93/0 و RMSEA با مقدار 064/0)، اعتبار و برازش بسیار خوب الگو را با شاخص‌‌های گردآوری‌شده تأیید می‌کنند. علاوه بر ارائۀ ضرایب استاندارد مسیر روی شکل الگو، جدول 10 نیز میانگین مؤلفه‌ها، همراه با خطای استاندارد (SE) و سطح معنی‌‌داری (P-value) آنها را برای روستاهای مناطق بیابانی نشان می‌دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 10- برآوردهای رگرسیونیِ مؤلفه‌های الگو تحولات ساختار دموگرافیک روستاهای بیابانی استان از 1385 تا 1395

Table 10- Regression estimates of the components of the model of changes in the demographic structure of desert rural areas from 2006 to 2016

شاخص‌ها
(معرف‌های مشاهده‌شده)

وزن رگرسیونی

میانگین استاندارد

خطای استاندارد

سطح

معنی‌‌داری

غیراستاندارد

استاندارد

میزان رشد جمعیت

00/1

83/0

82/0

05/0

001/0

تغییرات بعد خانوار

13/0

72/0

71/0

07/0

002/0

تغییرات نسبت جنسی

25/3

47/0

48/0

09/0

003/0

تغییرات میزان باسوادی

72/4

82/0

83/0

05/0

005/0

تغییرات میزان اشتغال

57/0

08/0

08/0

12/0

554/0

تغییرات میزان سال‌خوردگی

82/3-

87/0-

87/0-

05/0

004/0

تغییرات میزان سال‌خوردگی

43/1-

60/0-

60/0-

06/0

004/0

تغییرات نسبت بستگی

07/11-

31/0-

32/0-

12/0

020/0

تغییرات بار تکفل خالص

04/0

09/0

09/0

11/0

392/0

 

 

با توجه به این جدول، همۀ شاخص‌‌ها به‌جز شاخص‌‌های تغییرات میزان اشتغال و تغییرات بار تکفل خالص معنی‌‌دار بوده‌‌اند. شاخص مرجع میزان رشد جمعیت و شاخص‌‌های‌ تغییرات بعد خانوار، تغییرات نسبت جنسی و تغییرات میزان باسوادی، دارای ضریب مسیر مثبت و شاخص‌های مربوط به تغییرات سال‌خوردگی و تغییرات نسبت بستگی دارای ضریب مسیر منفی معنی‌‌دار در الگو بوده‌اند. بزرگی ضریب رگرسیونیِ تغییرات میزان سال‌خوردگی بیان‌کنندۀ تأثیر بسیار منفی این شاخص بر ساختار جمعیتی روستاهای بیابانی استان است؛ بنابراین، ساختار جمعیتی روستاهای بیابانی استان در این دورۀ زمانی، ازطریق شاخص‌های میزان رشد جمعیت، بعد خانوار، نسبت جنسی، میزان باسوادی تقویت و ازطریق شاخص‌ میزان سال‌خوردگی، نسبت سال‌خوردگی و نسبت بستگی تضعیف شده‌ است.

 

نتیجه

طبق مطالعات توصیفی انجام‌شده در طی دورۀ مطالعه‌شده بعد خانوار به‌طور متوسط 73/0 کاهش داشته است. این مطلب نتایج مطالعۀ بگی و عباسی‌شوازی (1399) مبنی بر کاهش بعد خانوار (در چهار دهۀ اخیر) را تأیید می‌‌کند. نسبت جوانی جمعیت روستاها نیز به‌طور متوسط 99/0 درصد کاهش را نشان می‌‌دهد. به‌طور متوسط 72/12 درصد از جمعیت روستایی استان اصفهان در سال 1385 سال‌خورده بوده‍اند که این نسبت در سال 1395 به 78/13 درصد افزایش یافته است. نسبت بستگی در روستاهای استان طی این دوره روند کاهشی داشته است و میزان باسوادی جمعیت روستاها به‌طور متوسط 41/4 درصد افزایش داشته است. میزان اشتغال از سال 1385 تا سال 1395 با روندی کاهشی به 96/35 درصد به‌طور متوسط رسیده است که از 10 درصد تا 01/69 درصد بین روستاها نوسان داشته است. نسبت جنسی در سال 1385 برابر با 32/100 نفر مرد به ازای 100 نفر زن بوده است. این نسبت جنسی در سال 1395 افزایش یافته و به 68/105 نفر مرد به ازای هر زن رسیده است و به‌طور کلی، طی این دوره نسبت جنسی به‌طور متوسط 35/5 درصد افزایش داشته‍ است. این مطلب با نتایج مطالعۀ علیرضانژاد و بنی‌‌هاشم (1391) مبنی بر کاهش نسبت جنسی در مناطق روستایی همخوانی ندارد. بار تکفل خالص نیز به‌طور متوسط 28/0 درصد افزایش داشته است. همچنین میزان رشد جمعیت به‌طور متوسط 40/0 درصد کاهش داشته است که از منفی 55/14 تا مثبت 30/13 درصد بین روستاها نوسان داشته است.

با استفاده از Amos نیز روستاهای استان ازنظر فضایی و زمانی تحلیل شدند. تحلیل زمانی در سه مرحله صورت گرفت. ابتدای دوره (1385)، انتهای دوره (1395)، از ابتدا تا انتهای دوره. بعد خانوار، نسبت جنسی، نسبت باسوادی، نسبت سال‌خوردگی، نسبت بستگی و نسبت جوانی متغیرهایی بودند که ساختار جمعیتی در روستاهای استان را در ابتدای دورۀ مطالعه‌شده تبیین کردند. در الگوی نهایی سال 1395 شاخص‌های نسبت بستگی، نسبت سال‌خوردگی و نسبت جنسی حذف و در مقابل شاخص میزان سال‌خوردگی و شاخص میزان اشتغال در ترکیب نهایی حضور داشتند. نتایج نشان داد در سال 1385 نسبت بستگی تأثیر منفی شدیدی بر ساختار جمعیتی روستاهای استان داشته است و در سال 1395 ساختار جمعیتی روستاهای استان، ازطریق شاخص‌های بعد خانوار، میزان باسوادی جمعیت، میزان اشتغال و نسبت جوانی تقویت و ازطریق شاخص‌ میزان سال‌خوردگی تضعیف شده‌ است.

بررسی و تحلیل فضایی تحولات ساختارهای جمعیتی مناطق روستایی استان طی دورۀ 1385 تا 1395 با رویکرد منطقه‌ای برای روستاهای سه گروه از مناطق کوهستانی، دشتی و بیابانی استان به‌صورت جداگانه انجام شد. در مجموع طی این دوره شاخص‌‌های تغییرات بعد خانوار و تغییرات نسبت جوانی و تغییرات بار تکفل خالص نقش مثبت و معنی‌‌دار و ترکیب جمعیت فعال نقش تضعیف‌کننده‌ای در تحولات ساختاری جمعیت روستایی داشته‌اند. به‌علاوه، ساختار جمعیتی روستاهای کوهستانی استان ازطریق شاخص‌های میزان رشد جمعیت، بعد خانوار، میزان باسوادی جمعیت و نسبت جوانی تقویت و ازطریق شاخص‌ میزان سال‌خوردگی و کاهش میزان اشتغال تضعیف شده‌ است. در مناطق دشتی شاخص‌های میزان رشد جمعیت، نسبت جنسی و میزان باسوادی سبب تقویت ساختار جمعیتی روستاها و شاخص‌های‌ نسبت سال‌خوردگی و نسبت بستگی سبب تضعیف آن بوده‌ است. ساختار جمعیتی روستاهای بیابانی استان در این دورۀ زمانی، ازطریق شاخص‌های میزان رشد جمعیت، بعد خانوار، نسبت جنسی، میزان باسوادی تقویت و ازطریق شاخص‌ میزان سال‌خوردگی، نسبت سال‌خوردگی و نسبت بستگی تضعیف شده‌ است. در مجموع، تغییرات نسبت بستگی در مناطق دشتی و تغییرات میزان سال‌خوردگی در مناطق بیابانی تأثیر بسیار منفی بر ساختار جمعیتی روستاها داشته‌‌اند. تفاوت بین مناطق جغرافیایی دربارۀ تحولات ساختار جمعیت روستایی استان با نتایج مطالعۀ قدیری‌معصوم و همکاران (1392) مبنی بر توزیع نامتعادل جمعیت ایران در نواحی مختلف جغرافیایی مطابقت نسبی دارد.

 

[1]  Rrurality: منظور روستایی (rural) بودن یک پهنۀ سکونتگاهی به دو لحاظ ساختار (structure) و کارکرد (function) است. گرچه افزودن پسوند «یت» به بن‌واژه‌های عربی برای ساختن اسم مصدر قاعده‌‌ای رواست، دربارۀ «روستاییت» نیز در مقایسه با ترکیب‌‌هایِ به‌لحاظ دستوری درست‌‌ترِ «روستایی‌بودن» یا «روستایی‌بودگی» که افزون بر دوبخشی بودن، بیشتر صفتی برای ساکنان جوامع روستایی را به ذهن تداعی می‌‌کنند تا معنای مصدری برای خود مناطق روستایی، استفاده از این قاعده و افزودن «یت» به صفت روستایی مانند ملیت در مقابل nationality، گذشته از اشکال دستوری گفته‌شده، به‌لحاظ «روانیِ لفظ» و «رساییِ معنا» مناسب‌‌تر و پذیرفتنی‌‌تر به نظر می‌‌رسد.

[2] Li et al.

[3] Romano et al.

ابراهیمپور، م. (1382). «تغییرات جمعیت روستایی ایران و رابطۀ آن با مؤلفههای توسعه در چند دهۀ اخیر»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، 13(50-51)، 122-89.
استانداری استان اصفهان، دفتر آمار و اطلاعات و GIS (1393). سالنامۀ آماری استان اصفهان 1392.
ایران‎‌دوست، ک.؛ بوچانی، م. و تولایی، ر. (1392). «تحلیل دگرگونی الگوی مهاجرت داخلی کشور با تأکید بر مهاجرتهای شهری»، مطالعات شهری، 6، 118-105.
بگی، م. و عباسی‌شوازی، م. (1399). «عوامل تعیین‌‌کنندۀ کاهش بعد خانوار در ایران طی چهار دهۀ اخیر»، مطالعات جمعیتی، 6(1)، 36-3.
پاینده نجف‌آبادی، الف. و امیدی نجف‌آبادی، م. (1392). تحلیل ساختاری تأییدی: تحلیل مسیر، تحلیل عاملی، تحلیل معادله‌‌یابی معادلات ساختاری به کمک نرمافزارهای Lisrel 8.72 و AMOS 18. تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
پوراحمد، الف. و سلطانی، ن. (1379). «اثر تحولات جمعیت روستایی شهرستان بهار طی سالهای 1375-1355 بر ساختارهای فضایی - مکانی ناحیه»، پژوهشهای جغرافیایی، 38، 96-85.
خسروبیگی برچلویی، ر. (1396). «روستابودگی و چشماندازهای متفاوت تغییرات جمعیتی در نواحی روستایی دوردست؛ مطالعۀ موردی: شهرستان شیروان)»، پژوهش و برنامهریزی روستایی، 6(3)، 57-35.
راهب، غ. (1386). «درنگی در مفهوم روستا»، محیطشناسی، 33(41)، 116-105.
رجایی، ع. و منصوریان، ح. (1399). «تحلیل فضایی تحولات جمعیتی سکونتگاهی روستایی در مناطق مرزی ایران با استفاده از واحدهای پایۀ فضایی»، علوم و فنون مرزی، 9(1)، 91-63.
رمضانیان، م. (1380). «سال‌خوردگی جمعیت در بخش کشاورزی ایران دلایل و پیامدها»، اقتصاد کشاورزی و توسعه، 9(36)، 235-207.
زمانی، ف. (1388). «اهمیت جمعیت‌‌شناسی در برنامه‌‌ریزی‌های آمایش سرزمین، با تأکید بر مطالعۀ مهاجرت‌‌های استانی»، جمعیت، 70-69، 132-107.
سیدنقوی، م. و بابایی، ع. (1392). «ارزیابی سیاستهای توسعۀ اقتصادی روستایی از دیدگاه منطقهای با نگاهی بر سیاستهای دولت در ایران»، پژوهشهای روستایی، 4(3)، 479-451.
علیرضانژاد، س. و بنی‌‌هاشم، ف. (1391). «جنسیت و توسعه: نگاهی به تحولات جمعیت‌‌شناختی مناطق روستایی کشور»، مطالعات توسعۀ اجتماعی ایران، 4(2)، 93-81.
غفاری، غ. (1383). «ساختار اجتماعی جامعۀ روستایی ایران»، نامۀ پژوهش فرهنگی، 8(9)، 146-121.
قاسمی، و. (1389). مدلسازی معادلۀ ساختاری در پژوهشهای اجتماعی با کاربرد Amos Graphics. تهران: جامعهشناسان.
قدیری‌معصوم، م.؛ باغیانی، ح. و قدیری‌معصوم، م. (1392). «تحرکات جمعیت در نواحی جغرافیایی ایران و پیامدهای آن»، پژوهش‌‌های جغرافیای انسانی، 4(4)، 74-57.
قدیری‌معصوم، م.؛ مهدوی، م. و برقی، ح. (1384). «بررسی آماری روند رشد و تحولات اشتغال در نواحی روستایی استان اصفهان»، پژوهش‌‌های جغرافیایی، 4، 175-153.
گنجی، م. و میکانیکی، ج. (1388). «اثر تحولات جمعیتی بر ساختارهای فضایی - مکانی سکونتگاههای روستایی؛ مطالعۀ موردی: بخش مرکزی بیرجند»، جمعیت، 70-69، 83-57.
مرکز آمار ایران. (1390 الف). گزیدۀ نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن استان اصفهان.
مرکز آمار ایران. (1390 ب). نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن استان اصفهان.
نوراللهی، ط. (1396). تحولات جمعیتی و پیامدهای آن بر بازار مصرف با نگاه به ایران. تهران: معاونت اقتصادی اتاق ایران - مرکز آمار و اطلاعات اقتصادی.
یزدانی، س. و رافعی، م. (1397). «دوگانگی روستاشهر و سلطۀ گفتمان شهری با نگاهی بر شعر کلاسیک فارسی»، پژوهشهای علوم تاریخی، 10(1)، 136-117.
Balestrieri, M. (2014). Rurality and competitiveness. some observations on the local area: the case of the sardinian region. International Journal of Rural Management, 10 (2), 173-197.
Caschili, S., De Montis, A., & Trogu, D. (2015) Accessibility and rurality indicators for regional development. computers. Environment and Urban Systems, 49, 98-114.
Cloke, P. J. (1977). An index of rurality for england and wales. Regional Studies, 11, 31–46.
Cloke, P. J., & Edwards, G. (1986). Rurality in england and wales 1981: a replication of the 1971 index. Regional Studies, 20, 289–306.
Eupen, M. V., Metzgera, M. J., Pérez-Soba, M., Verburgc, P. H., Doorna, A. V., & Buncea, R. G. H. (2012). A rural typology for strategic european policies. Land Use Policy, 29, 473-482.
Eurostat yearbook (2010). Europe in figures. Product Code: KS-CD-10-220, DOI: 10.2785/40830, ISBN: 978-92-79-14884-2, ISSN: 1681-4789.
Halfacree, K. H. (1993). Talking about rurality. Journal of Rural Studtes, 11 (1), 1-20.
Harrington, V., & O’Donoghue, D. (1998). Rurality in england and wales 1991: a replication and extension of the 1981 rurality index. European Society for Rural Sociology Sociologia Ruralis, 38 (2), 178-203.
Johansen, P. H., & Nielsen, N. Ch. (2012). Bridging between the regional degree and the community approaches to rurality-a suggestion for a definition of rurality for everyday use. Land Use Policy, 29, 781-788.
Koziol, N. A., Arthur, A. M., Hawley, L. R., Bovaird, J. A., Bash, K. L., McCormick, C., & Welch, G. W. (2015). Identifying, analyzing, and communicating rural: a quantitative perspective. Journal of Research in Rural Educatio, 30 (4), 1- 14.
Li, Y., Long, H., & Liu, Y. (2015). Spatio-temporal pattern of China's rural development: A rurality index perspective. Journal of Rural Studies, 38, 12- 26.
Paquette, S., & Domon, G. (2003). Changing ruralities, changing landscapes: exploring social recomposition using a multi-scale approach. Journal of Rural Studies, 19, 425-444.
Peng, L., Liu, Sh., & Lian, S. (2016). Spatial-temporal changes of rurality driven by urbanization and industrialization: a case study of the three gorges reservoir area in chongqing, China. Habitat International, 51, 124-132.
Romano, S., Cozzi, M., Viccaro, M., & Persiani, G. (2016). A geostatistical multicriteria approach to rural area classification: from the european perspective to the local implementation. Agriculture and Agricultural Science Procedia, 8, 499-508.
Sherval, M. (2009). Native alaskan engagement with social constructions of rurality. Journal of Rural Studies, 25, 425-434.
Soares da Silva, D., Figueiredo, E., Eus_ebio, C., & João Carneiro, M. (2016). The countryside is worth a thousand words e portuguese representations on rural areas. Journal of Rural Studies, 44, 77-88.
Woods, M. (2004). Rural geography: processes, responses and experiences in rural restructuring. Sage publication Inc.