Value-Matching Matrimonial Counterpart and Marital Satisfaction (Case Study: Noorabad City)

Document Type : Research Paper

Authors

1 MA. of Sociology, Department of Sociology, Faculty of Social Science, Razi University, Kermanshah. Iran

2 Assistant Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Science, Razi University, Kermanshah, Iran

3 Associate Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Science, Razi University, Kermanshah, Iran

Abstract

Introduction
In Noorabad City, a county of Lorestan Province, the individuals’ systems of value, family structures, and marital relations have faced some changes along with the economic changes, increasing levels of education, expanding mass communication, enhancing migration from rural to urban areas, and augmenting women's participation in the society. When choosing a spouse, there is usually more emphasis on the couple’s similarities in terms of age, education, economy, and social activities. However, the system of culture and values as an underlying structure determines how couples can deal with their various issues of married life. In this regard, this article assessed the level of marital satisfaction based on the couples’ value systems in Noorabad City in Lorestan Province.
 
 
Materials & Methods
The present study was a quantitative, applied, and comparative research in terms of method, purpose, and analysis, and a survey in terms of implementation, respectively. For data collection, two questionnaires, including Schwartz Couples Value Scale and ENRICH Marital Satisfaction Questionnaire were used. The statistical population of this study consisted of couples in Noorabad City. The sample size was 200 couples, who were selected by multi-stage cluster sampling. For data analysis, the table of frequency distribution, indices of mean and standard deviation, t-test of two dependent groups, and analysis of variance were utilized.
 
Discussion of Results & Conclusions 
The results showed that the women’s average score based on all aspects of their value system was higher than the men’s. The most and least differences between the couples’ value systems were related to the components of religion, independence, and power and those of moral characteristics and conformity, respectively. Therefore, it could be concluded that their value systems in Noorabad City were different. The men's value system was different in terms of age, but the couples' value systems were not significantly different in terms of education. The men’s score of marital satisfaction was higher than the women’s. The biggest and smallest differences between the couples' levels of satisfaction were related to the issues of spouse's personality, leisure time, children, and sex and the issue of financial supervision, respectively. The men and women were more satisfied with the issues of leisure time, personality, and ideological orientation and those of marital relationships, personality, and financial supervision, respectively. Marital satisfaction had a significant relationship with the men's levels of education, women's jobs, and family economic status. Their marital satisfaction was higher when the couples agreed on a value system. The correlation coefficients also revealed that an increase in the men's value system score based on the personal and transpersonal dimensions was correlated with an increase in the women's marital satisfaction and an increase in the women's value system score based on the personal dimension was correlated with an increase and decrease in the men's and women's satisfaction, respectively. Although the women’s average value system was higher than the men’s, this led to a disagreement in their value systems and marital dissatisfaction. In other words, acquisition of such value traits as independence, excitement, power, and success in increasing women's levels of education and employment in the society and emphasis on making a developmental society in the context and structure of Iranian society resulted in the women’s marital incompatibility. In general, it could be said that subjective (homogeneity in the value system) compared to objective (homogeneity in education, age, job, etc.) matching had a more important role in marital satisfaction. In other words, job, education, and social status did not necessarily equate to the value system of marriage and marital satisfaction. According to the findings, even the women’s higher average value system did not lead to marital adjustment.
 

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

نقش‌‌های‏ اجتماعی که بخش مهمی از عناصر سازندۀ نظام اجتماعی‌اند، به ارزش‏‌‌های نظام فرهنگی معطوف‌اند. زمانی که اعضای یک سازمان یا نهاد اجتماعی که در سیطرۀ نظام اجتماعی‌اند، ارزش‏ و باور مشابهی نداشته باشند، انتظارات آنها از یک موقعیت و به عبارت دیگر هنجار پذیرفته‌‌شده دربارۀ یک امر معین به احتمال زیاد ناهماهنگ خواهد بود (چلبی، 1375: 114). تأکید بر «همسان‌همسری» به‌دلیل وجود انتظارات مشترک است و یکی از انواع همسان‌همسری، همسانی در  نظام ارزشی است. اگر زوجین در خانواده نظام ارزشی یکسانی داشته باشند، دیدگاه آنها در خیلی از مسائل روزمره که در خانواده با آنها روبه‌رو هستند، تفاوت چندانی نخواهد داشت و سازگاری زناشویی آنها هم بیشتر می‌‌شود. در اینجا منظور از نظام ارزشی، شبکه‌‌ای از پنداشت‌‌ها و دیدگاه‌‌ها نسبت به جهان اطراف، انسان‌‌ها، روابط، تعاملات و ارزش‌‌های اخلاقی و فرهنگی است که به‌نوعی نقشی ساختاری در فرایند کنش روابط زناشویی دارد. در انتخاب همسر برای دوام و قوام خانواده معمولاً بر جنبه‌‌های عینی همسان‌‌همسری مانند سنی، شغلی، درآمدی، مذهبی و ... اشاره می‌‌شود. با اینکه در جامعۀ ایران همسان‌‌همسری الگوی غالب است (هاشمی و همکاران، 1393)، همچنان ناسازگاری زناشویی و در نتیجه طلاق و جدایی در حال افزایش است. پس به نظر می‌‌رسد جنبه‌‌های ذهنی همسان‌‌همسری مانند همسانی در نظام ارزشی در زمینۀ رضایتمندی زناشویی زیربنایی‌‌تر و مهم‌تر است.

در شهر نورآباد که از شهرستان‌‌های تابعۀ استان لرستان است، با تحولات و تغییرات اقتصادی، افزایش سطح تحصیلات، گسترش ارتباطات جمعی(ازطریق تلویزیون، رادیو، شبکه‌‌های اجتماعی، فضای مجازی و...)، افزایش مهاجرت از روستا به شهر، افزایش مشارکت زنان، حضور زنان در دانشگاه و غیره، سازمان خانواده و روابط زناشویی نیز دچار مشکلاتی شده است. برای مثال، در استان لرستان و شهرستان دلفان تعداد طلاق در سال 1394 به ترتیب برابر با 3551 و 233 مورد بوده است، اما در سال 1398 در استان لرستان به 3927 مورد و در شهرستان دلفان به 309 مورد طلاق افزایش پیدا کرده است (ثبت احوال استان لرستان). افزایش پرونده‌های خانوادگی در دادگاه‌‌ها و افزایش میزان طلاق همه نشان‌دهندۀ وجود مشکلات جدی در نظام خانواده است. برای بررسی دقیق مشکلات خانواده باید علل کشمکش و ناسازگاری بین زن و شوهر را بررسی کرد. به نظر می‌‌رسد یکی از علل اصلی نارضایتی و کشمکش آنها، توافق‌نداشتن در نظام ارزشی زوجین است؛ بنابراین، در این مقاله میزان رضایت زناشویی برحسب میزان توافق در نظام ارزشی یا همسان‌همسری ارزشی زوجین در شهر نورآباد در استان لرستان بررسی شده است.

 

پیشینۀ پژوهش

مطالعات انجام‌شده در زمینۀ رضایت زناشویی و ناسازگاری زناشویی به چند دسته تقسیم می‌‌شوند: دستۀ اول میزان سازگاری و یا رضایت زناشویی را توصیف و آن را برحسب ویژگی‌‌های فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی نمونۀ پژوهش به‌نوعی تبیین کرده‌‌اند. برخی از این متغیرها که با رضایت زناشویی رابطۀ معنی‌‌دار داشته‌اند، عبارت‌اند از: سن (ایمان و همکاران، 1391؛ فتحی‌‌ و آزادیان، 1396؛ صادقی و همکاران، 1397؛ Madaniana & Shafeq, 2013; Orithinkal & Vansteewegen, 2007)، تحصیلات (ایمان و همکاران، 1391؛ فتحی و آزادیان، 1396؛ Madaniana & Shafeq; 2013; Guo & Hunage, 2005)، شغل (فتحی و آزادیان، 1396)، درآمد (فتحی و آزادیان، 1396)، جنسیت (Guo & Hunage, 2005)، سن ازدواج (فتحی و آزادیان، 1396)، طول مدت ازدواج (ایمان و همکاران، 1391؛ صادقی و همکاران، 1397؛ Madaniana & Shafeq, 2013; Orithinkal & Vansteenwegen, 2007)، تعداد فرزندان (خان‌محمدی و پرتوی، 1396؛ Orithinkal & Vansteenwegen, 2007; Guo & Hunage; 2005)، تفاوت تحصیلات (صداقت و اسدیان، 1393).

دستۀ دوم از مطالعات انجام‌شده به نقش همسان‌‌همسری در رضایت زناشویی پرداخته‌‌اند. قادری و مردانی (1392) به همسان‌‌همسری تحصیلی، مذهبی، طبقاتی، شغلی، درآمدی، سکونتی، قومیتی و باورهای جنسیتی در رضایت زناشویی اشاره کرده‌اند. انتظاری و ویسی (1393) بر همسان‌همسری تحصیلی، مذهبی، شغلی و درآمدی تأکید داشته‌‌اند. خان‌محمدی و پرتوی (1396) بر همسان‌همسری تحصیلی، طبقاتی و شغلی و صادقی و همکاران (1397) به همسان‌همسری طبقاتی اشاره کرده‌اند. ذکر این نکته ضروری است که همسان‌‌همسری به‌لحاظ مذهبی و باور جنسیتی به‌نوعی با توافق نظام ارزشی که مسئلۀ مقالۀ حاضر است، هم‌پوشانی دارد.

در مطالعات دستۀ سوم، به فراخور مسئلۀ مقاله بر نقش عوامل ویژه‌ای در رضایت زناشویی تأکید شده است؛ برای نمونه، انتظاری و ویسی (1393) نقش عشق رمانتیک بین زوجین، مؤمن‌زاده و همکاران (1384) سبک‌‌های دلبستگی، خاکپور و همکاران (1394) و خان‌محمدی و پرتوی (1396) ساختار قدرت در خانواده، ایمان و همکاران (1391) سرمایۀ اجتماعی، عباسی و ارشاد (1391) رضایتمندی شغلی و بهاری (1394) و خان‌محمدی و پرتوی (1396) سبک زندگی را در نظر داشته‌اند.

در دستۀ آخر مطالعات که به مسئلۀ مقالۀ حاضر نزدیک‌ترند، به نقش «نگرش‌‌ها، ارزش‌‌ها و باورها» در رضایت زناشویی اشاره شده است. رضازاده (1395) و مؤمن‌زاده و همکاران (1384) به باورهای غیرمنطقی، خان‌محمدی و پرتوی (1396)، خوش‌‌فر و ایلواری (1394) و صداقت و اسدیان (1393) به پایبندی دینی و مذهبی و تفاوت عقاید و عباسی و ارشاد (1391) به برخی ویژگی‌‌های شخصیتی افراد مانند تقدیرگرایی، عام‌گرایی، نوگرایی و جامعه‌‌پذیری اشاره کرده‌‌اند. صدیق (1389) ناهماهنگی نظام ارزشی را در رضایت زوجین بررسی کرده است که تعریف مفهومی و عملیاتی نظام ارزشی و رضایت زناشویی در این مطالعه با مقالۀ حاضر متفاوت است.

بررسی پیشینه‌‌ نشان داد در دستۀ اول و دوم مطالعات، عوامل زیربنایی مانند نظام ارزشی که سازگاری و رضایت زناشویی را شکل می‌‌دهند، نادیده گرفته‌‌ شده‌اند و در دستۀ سوم نیز با نگرش تقلیل‌‌گرایانه به یک جنبه از این نظام ارزشی توجه شده است، اما در مقالۀ حاضر، نظام ارزشی به‌منزلۀ جهت‌‌گیری فرد در نظر گرفته شده است که نحوۀ رویارویی با مسائل مختلف زندگی ازجمله زندگی زناشویی را مشخص می‌‌کند.

 

مبانی نظری

همسان‌همسری استحکام خانواده را ناشی از وجود ویژگی‌‌های همسان میان زن و شوهر می‌‌داند. همسانی میان دو فرد آنها را به‌سوی یکدیگر جذب و پیوند و وصلت آنها را استوار می‌‌کند (گود، 1352: 99). به نظر بوشان[1] (1992) همسان‌همسری ازدواج افرادی است که ویژگی‌‌های مشابه فیزیکی، روان‌‌شناختی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی دارند (به نقل از عاشوری، 1374: 127).

اشکال همسان‌‌همسری عبارت از همسان‌‌همسری سنی، جغرافیایی، طبقاتی، مذهبی، قومی، تحصیلاتی، درآمدی، شغلی و باوری (باورهای جنسیتی) است (قادری و مردانی، 1392). موارد نامبرده جنبه‌‌های عینی همسان‌‌همسری هستند که احتمالاً سبب همسان‌‌همسری ذهنی یعنی توافق در نظام ارزشی و هماهنگی سلیقه‌‌های آنها می‌‌شود و به قول بوردیو (1397: 332) نوعی قرابت انتخابی بین آنها به وجود می‌‌آید.

بهترین انطباق‌‌پذیرتری‌‌ها و انطباق‌‌ناپذیری‌‌های اجتماعی را می‌‌توان در همسان‌همسری طبقاتی و حتی پاره‌طبقاتی یافت که تاخت‌وتاز آزاد عواطف و احساسات و مداخله‌‌های عمدی خانواده‌‌ها به‌طور یکسان در حتمی‌کردن آن نقش دارند. سلیقه در حکم نوعی زوج‌‌یاب است که موجب پیوند رنگ‌‌ها و آدمیان می‌‌شود؛ آدمیانی که زوج‌‌های هماهنگ و همساز تشکیل می‌‌دهند و این همسازی در مرحلۀ اول در سلیقه‌‌هاست. در اینجا نوعی عملیات قرائت نشانه‌‌هاست (به‌ویژه در آغاز آشنایی و معاشرت) که یک ریختار ازطریق آن قرابت خود را با ریختار دیگری مسجل می‌‌کند. این رمزگشایی خلق‌‌الساعه یک ریختار به‌وسیلۀ ریختار دیگر، پایه و اساس قرابت‌‌هایی است که به معاشرت‌‌های اجتماعی جهت می‌‌دهند و مانع از روابط ناهمساز می‌‌شوند؛ البته این عملیات با زبان معصومانۀ دوست‌داشتن‌‌ها و دوست‌نداشتن‌‌ها فرمول‌‌بندی می‌شود (انتظاری و ویسی، 1393).

دلیل تأکید بر مشخصه‌‌های تحصیلی، سنی، قومیتی، شغلی و... همسان‌‌همسری و نزدیک‌بودن دیدگاه‌‌ها و پنداشت‌‌های آنان از همدیگر است و این زمینۀ توافق ارزشی و در نتیجه سازگاری و رضایت زناشویی را فراهم می‌‌‌کند.

در همسان‌‌همسری این فرض وجود دارد که هرچه همانندی قومی، جغرافیایی، فرهنگی، طبقاتی و ارزشی بیشتر باشد، احتمالاً جدایی کمتر رخ خواهد داد؛ زیرا زن و شوهر پیشاپیش به یک زبان مشترک برای حل مشکلاتشان دست یافته‌‌اند و بنابراین، در زندگی مشترک در فهم افکار و رفتار یکدیگر دچار مشکل کمتری می‌‌شوند (انتظاری و ویسی، 1393).

به باور هیل[2] (1945) افراد تمایل دارند همسری را برگزینند که بیشتر با آنها همسان باشد تا ناهمسان و چنانچه این قاعده به دلایلی رعایت نشود، به احتمال زیاد زوجین دچار نارضایتی و ناسازگاری و در نهایت جدایی می‌‌شوند (به نقل از صادقی و همکاران، 1397: 10).

تشابه عقاید و نگرش‌‌ها فرصتی را برای گفتگو بین دو طرف فراهم می‌‌‌کند که سبب ایجاد تفاهم بیشتر می‌‌شود؛ در واقع، تشابه ارزش‌‌ها، نگرش‌‌ها و علایق، پیش‌‌نیازی برای برقرارکردن ارتباط با دیگران محسوب می‌‌شود و از آنجا که در ازدواج بیشتر فعالیت‌‌ها به هم پیوسته‌اند (مانند بزرگ‌کردن فرزندان، خرید منزل، گذراندن اوقات فراغت و ... )، شباهت‌نداشتن در علایق و ارزش‌‌ها ممکن است انجام این فعالیت‌‌های مشترک را دشوار کند (شکوری و شفیعی، 1395: 115).

از دیدگاه اینگلهارت (1373) ارزش‌‌ها به دو دستۀ مادی و فرامادی تقسیم می‌‌شوند. ارزش‌‌های مادی به آن دسته از ارزش‌‌ها اطلاق می‌شود که هد‌‌فشان ارضای نیازهای پایه‌‌ای است و برای زندگی انسان ضرورت دارند. ارزش‌‌های فرامادی به آن دسته از ارزش‌‌ها اطلاق می‌‌شود که هد‌‌فشان ارضای نیاز‌‌های درونی، لذت و ارتقای خاطر، اعتبار اجتماعی و مشارکت اجتماعی است.

روکیچ[3] (1982) ارزش‌‌ها را به دو نوع غایی و ابزاری تقسیم کرده است. ارزش‌‌های غایی به یک هستی و وجود نهایی مربوط می‌شود؛ مانند آزادی، صلح جهانی و آرامش درونی. ارزش‌‌های ابزاری به شیوۀ رفتار مربوط می‌‌شوند؛ مانند شرافت، عشق‌ورزیدن، مسئولیت‌‌پذیری و شجاعت.

آلپورت[4] (1931) ارزش‌‌ها را به شش نوع طبقه‌بندی می‌‌کند: 1- نوع نظری: بر بیان اصول و قوانین تأکید دارد. 2- نوع اقتصادی: بر کار، تولید و امنیت تأکید دارد. 3- نوع اخلاقی: بر بیان فردی، خیال‌‌پردازی و زیبایی تأکید دارد. 4- نوع اجتماعی: بر صداقت، همدلی و عشق تأکید دارد. 5- نوع قدرتی: بر پشتکار، بقا و درک نفس تأکید دارد. 6- نوع مذهبی: بر رستگاری و فرضیۀ نسبیت وجود بشر تأکید دارد ( به نقل از شولتز و شولز، 1386).

شوارتز و همکارانش[5] (2000) ارزش‌‌ها را به‌منزلۀ راهنمای اصول زندگی مفهوم‌‌سازی و در نهایت، آنها را همچون اهداف فراموقعیتی با درجات متفاوتی از اهمیت تعریف می‌‌کنند که چون راهنما در خدمت زندگی فرد با دیگر واقعیت‌‌های اجتماعی قرار می‌‌گیرند. از دیدگاه آنها ده بعد ارزشی عبارت‌اند از: خوداتکایی، انگیزشی، لذت‌طلبی، موفقیت، قدرت، همنوایی، امنیت، سنت، خیرخواهی و جهان‌گرایی. آنها معتقدند این ابعاد ارزشی با تأثیرگرفتن از تجربه‌‌های اجتماعی افراد، تجربیات مشترکی که افراد به‌دلیل داشتن موقعیت مشترک در ساختار اجتماعی (مانند سن، جنس، شغل، تحصیل و غیره) به دست آورده‌اند و همچنین تجربۀ منحصربه‌فرد افراد مانند ضربه‌‌های روحی، روابط با والدین، مهاجرت و غیره تغییر می‌‌کنند.

ازنظر سلبی، یکی از عوامل مهم در اختلاف خانوادگی از دیدگاه جامعه‌‌شناسان، تفاوت میان نظام ارزشی زوجین است. نداشتن توافق ارزشی تا اندازۀ زیادی ناشی از تفاوت فرهنگی و اجتماعی خانواده‌‌های پدری زوجین و سایر گروه‌‌های عضویت مانند مدارس و گروه‌های همسالان و ... است. شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی والدینِ زن و شوهر نباید به‌طور مستقل از عوامل تعادل ‌نداشتن در نظام خانواده شمرده شود، بلکه این عامل ازطریق توافق‌نداشتن ارزشی زوجین یا اعضاییخانواده بر تفاهم میان آنان تأثیر منفی می‌‌گذارد. اشتراک در جنبه‌‌های عینی همسان‌‌همسری مانند سن، طبقه، شغل، مذهب و ... زمینه‌‌ای برای توافق در نظام ارزشی است که جنبه‌‌های رضایت از زندگی و زناشویی را فراهم می‌کند. هرچند در جامعۀ سنتی همسان‌‌همسری عینی مهم بوده است، امروزه گسیختگی در نظام ارزشی زیر طبقه‌‌ها به‌دلیل سیطرۀ فرهنگ بر نظام اقتصادی و تنوع فرهنگ و سبک‌‌های زندگی بیشتر شده است و احتمال اینکه افراد همسن و یا با تحصیلات و شغل مشابه دنیای ارزشی و پنداشت و انتظارات از موقعیت‌‌های زندگی روزمرۀ آنها با هم متفاوت باشد، بیشتر از گذشته شده است. پس امکان یک هستۀ اصلی و اساسی فرهنگ (ارزش‌‌ها و عقاید) برای یک قشر شغلی، تحصیلی، مذهبی، درآمدی و ... وجود ندارد و  به تعبیر رابرتز[6] ( 1978: 45) شاهد یک نوع گسیختگی طبقاتی در این زمینه هستیم؛ بنابراین، بر جنبه‌‌های عینی همسان‌‌همسری کفایت تأکید نمی‌‌کند و  باید زوجین در جنبه‌‌های ذهنی مانند نظام ارزش‌‌ها و نگرش‌‌ها با هم همسان و یا نزدیک به هم باشند تا سازگاری و در نتیجه رضایت زناشویی فراهم شود.

می‌‌توان گفت در نورآباد تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مانند افزایش سطح تحصیلات، گسترش ارتباطات جمعی (مانند: تلویزیون، رادیو، شبکه‌‌های اجتماعی، فضای مجازی و غیره)، افزایش مهاجرت از روستا به شهر، افزایش مشارکت زنان، حضور زنان در دانشگاه، گسترش مدارس در روستاها و غیره سبب تغییراتی در نظام ارزشی افراد شده است و افراد با توجه نوع جامعه‌‌پذیری‌شان، نظام ارزشی ویژه‌‌ای به خود می‌‌گیرند و این نظام ارزشی نیز راهنمای عمل آنها در زندگی خواهد بود. تفاوت در نظام ارزشی در حوزه‌‌ای مانند خانواده نحوۀ رویارویی زوجین با مسائلی مانند فراغت، والدین، ارتباط با دوستان، روابط جنسی و زناشویی، مسائل فرزندان و... را با مشکل روبه‌رو می‌‌کند و در رضایت زناشویی تأثیرگذار خواهد بود؛ بنابراین، در این پژوهش با استفاده از چارچوب مفهومی نظام ارزشی شوارتز، نظام ارزشی و یه به عبارتی همسان‌همسری ارزشی زوجین بررسی شده است تا نقش آن در رضایت زناشویی زوجین بررسی شود. در این زمینه فرضیه‌های زیر آزمون شده است.

1- میانگین ابعاد نظام ارزشی زنان و مردان تفاوت معناداری با هم دارند.

2- میانگین نظام ارزشی زنان و مردان برحسب سن و تحصیلات متفاوت است.

3- میانگین ابعاد رضایت زناشویی زنان و مردان تفاوت معناداری با هم دارند.

4- بین رضایت زناشویی مردان و زنان با سن، تحصیلات، وضعیت شغلی و وضعیت اقتصادی رابطۀ معناداری وجود دارد.

5- بین نظام ارزشی و رضایتمندی زنان و مردان رابطۀ معناداری وجود دارد.

6- تأثیر همسان‌همسری ارزشی در رضایت زناشویی بیش از همسان‌همسری عینی(همسان‌همسری سنی، تحصیلی، شغلی و اقتصادی) است.

 

روش‌شناسی

پژوهش حاضر به‌لحاظ روش، کمی، به‌لحاظ اجرا پیمایشی، ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش تحلیل، مقایسه‌‌ای است.

واحد تحلیل «فرد-زوج» است؛ بدین‌‌ترتیب پرسش‌نامه‌‌ها بین زوج‌‌های شهر نورآباد توزیع شده است. جامعۀ آماری این پژوهش شامل زوجین شهر نورآباد بوده که برابر با سرشماری 1395 مرکز آمار ایران تعداد آنها 11765 نفر بوده‌‌ است ( مرکز آمار ایران، 1395). حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان، 200 زوج برآورد شده است. برای انتخاب نمونه‌‌ها از روش نمونه‌‌گیری خوشه‌‌ای چندمرحله‌‌ای استفاده شده است؛ به این صورت که ابتدا شهر براساس وضعیت اقتصادی، به سه خوشۀ وضعیت اقتصادی بالا، متوسط و پایین تقسیم شد و به ترتیب مناطق فرهنگیان در جنوب شهر، 24 متری طالقانی در غرب شهر و بهارستان در شمال شهر انتخاب شدند و از هر منطقه 7 کوچه انتخاب و در هر کوچه از ابتدای کوچه خانه‌‌های با پلاک فرد انتخاب و ده پرسش‌نامه توزیع شده است. خوشه تقسیم و از هر خوشه چند بلوک انتخاب و از هر بلوک چند پرسش‌نامه بین خانواده‌ها توزیع شد. برای تحلیل داده‌‌ها از جدول توزیع فراوانی و شاخص‌‌های میانگین و انحراف معیار، آزمونt  دو گروه وابسته و تحلیل واریانس استفاده شده است.

تعریف مفهومی مقیاس ارزشی شوارتز: ارزش‌‌ها اهداف فرا‌‌موقعیتی، مطلوب و متفاوت در اهمیت‌اند که به‌منزلۀ اصول راهنمایی‌کننده در زندگی اشخاص عمل می‌‌کنند. ابعاد نظام ارزشی براساس تقابل و تضاد موجود بین آنها و همچنین تحلیل عاملی اکتشافی به دو بُعد اصلی شخصی و فراشخصی تقسیم شده‌‌اند که بُعد شخصی بیشتر برای پیشبرد اهداف شخصی و بُعد فراشخصی برای توجه به ماورای خود مدنظر است.

برای عملیاتی‌کردن و گردآوری داده‌ها از پرسش‌نامۀ استاندارد مقیاس ارزشی شوارتز استفاده شده است. ضریب پایایی این پرسش‌نامه در یک نمونۀ ایرانی (مشتمل بر 120 دانشجوی دختر و پسر) ازطریق روش بازآزمون به فاصلۀ دو هفته تأیید شد (دل‌خموش، 1385: 39). دربارۀ پایایی این آزمون که به‌‌وسیلۀ شوارتز (1992) در شش کشور اجرا شد، آلفای به‌دست‌آمده در خرده‌مقیاس‌‌های خیرخواهی، سنت‌‌گرایی، همنوایی، امنیت، قدرت، برانگیختگی، لذت‌گرایی، موفقیت، خوداتکایی و جهان‌‌گرایی به ترتیب 61/0، 37/0، 48/0، 64/0، 50/0، 76/0، 79/0، 52/0، 53/0، 57/0 بود.

تعریف مفهومی رضایت زناشویی: رضایت زناشویی را پیامد توافق زناشویی می‌دانند که به‌صورت درونی احساس می‌شود. رضایت زناشویی مفهومی کلی است که در وضعیت مطلوب روابط زناشویی احساس می‌‌شود. ازطرفی، رضایت زناشویی زمانی اتفاق می‌‌افتد که روابط زن و شوهر در همۀ حیطه‌‌ها بهنجار باشد.

برای عملیاتی‌کردن و گردآوری داده‌ها از پرسش‌نامۀ استاندارد رضایت زناشویی اینریچ استفاده شده است. پرسش‌‌نامۀ رضایت زناشویی انریچ از 47 سؤال بسته - که شامل 10 خرده‌مقیاس است - تشکیل شده است. پاسخ به سؤالات به‌صورت 5‌گزینه‌ای (کاملاً موافق، موافق، نه موافق و نه مخالف، مخالف، کاملاً مخالف) است.

ضرایب آلفای پرسش‎نامۀ انریچ در گزارش اولسون و همکاران[7] (1989) برای خرده‌مقیاس‌‌های تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، مسائل شخصیتی، ارتباط، حل تعارض، مدیریت مالی، فعالیت‌‌های اوقات فراغت، رابطۀ جنسی، فرزندان و فرزندپروری، خانواده و دوستان و نقش‌های مساوات‌طلبی به ترتیب از این قرار بوده است: 91 % ، 85 % ،83 % ،78 % ،93 % ،92 % ،82 % ،88 % ،87 % ،95 % ،94 %.

در جدول زیر تعریف عملیاتی نظام ارزشی و رضایت زناشویی همراه با ضریب پایایی ابعاد آنها در مطالعۀ حاضر آورده شده است.

 

جدول 1- ابعاد نظام ارزشی و رضایت زناشویی و پایایی ابعاد

Table 1- Dimensions of value system and marital satisfaction and reliability of dimensions

ابعاد نظام ارزشی

آلفای کرونباخ (مردان)

آلفای کرونباخ (زنان)

ابعاد رضایت زناشویی

آلفای کرونباخ (مردان)

آلفای کرونباخ (زنان)

موفقیت

73/0

71/0

عقیدتی

63/0

62/0

لذت‌‌طلبی

69/0

67/0

ازدواج و بچه‌‌ها

63/0

65/0

بر‌‌انگیختگی

74/0

65/0

روابط جنسی

70/0

70/0

استقلال

88/0

70/0

فراغت

61/0

62/0

قدرت

63/0

70/0

نظارت مالی

62/0

65/0

جهان‌‌گرایی

90/0

81/0

شخصیتی

70

72/0

خیر‌‌خواهی

89/0

84/0

روابط زناشویی

65/0

60/0

مذهبی

77/0

80/0

حل تعارض

70/0

71/0

همنوایی

87/0

80/0

 

 

 

امنیت

88/0

65/0

-

-

 

 

 

در پرسش‌نامه علاوه بر سؤالاتی در زمینۀ رضایت زناشویی و نظام ارزشی، برخی سؤالات زمینه‌ای نیز از زوجین پرسیده شده است که عبارت بودند از: سن، تحصیلات (کمتر از دیپلم، دیپلم، کارشناسی، کارشناسی‌ارشد و بالاتر)، وضعیت شغلی(بدون شغل، شاغل در بخش دولتی، شاغل در بخش خصوصی، شغل آزاد)، و وضعیت اقتصادی(پایین، متوسط، بالا).

 

یافته‌‌ها

ابتدا توصیفی از ویژگی‌‌های فردی جمعیت نمونه آمده و سپس نظام ارزشی مردان و زنان توصیف و مقایسه و در آخر نظام ارزشی برحسب ویژگی‌‌های فردی توصیف و در ادامه همین کار برای رضایت زناشویی زوجین نیز انجام شده است.

در جدول 2 ویژگی‌‌های فردی 200 زن و 200 مرد جمعیت نمونه برحسب درصد آمده است. بیش از 70 درصد جمعیت مردان و زنان نمونه 20 تا 40 سال داشته‌‌اند. بیشترین درصد تحصیلات زنان و مردان به سطح تحصیلی کارشناسی مربوط بوده است. برحسب وضعیت شغلی درصد بیشتری از زنان بدون شغل بوده‌‌اند و مردان نیز بیشتر شغل آزاد داشته‌‌اند. برحسب مقایسۀ زوجی تقریباً 50 درصد زوجین، همسانی سنی داشته‌‌اند و در 45 درصد از آنها سن زن کمتر از سن مرد و در 5 درصد نیز سن زن بیشتر از سن مرد بوده است. به‌لحاظ تحصیلی 49 درصد از زوجین همسانی تحصیلی داشته‌‌اند و در 31 درصد تحصیلات مرد بیشتر از زن و در 20 درصد تحصیلات زن بیشتر از مرد بوده است. به‌لحاظ وضعیت شغلی 22 درصد از زوجین همسان بوده‌‌اند و 78 درصد ناهمسان بوده‌‌اند. پس به‌طور کلی، همسانی سنی و تحصیلی در زوجین زیاد بوده است.

 

 

جدول 2- توصیف ویژگی‌‌های فردی جمعیت نمونه برحسب درصد

Table 2- Description of individual characteristics of the sample population by percentage

سن

مرد

زن

تحصیلات

مرد

زن

وضعیت شغلی

مرد

زن

کمتر از 20 سال

-

8

کمتر از دیپلم

5/19

22

بدون شغل

5/4

8/60

30-20 سال

33

5/37

دیپلم

5/27

24

شاغل در بخش دولتی

8/31

16

40-30 سال

5/40

5/37

کارشناسی

36

5/44

شاغل در بخش خصوصی

1/13

2/8

50-40 سال

16

17

کارشناسی‌ارشد و بالاتر

17

5/9

شغل آزاد

5/50

9/14

50 سال‌‌و بیشتر

5/10

-

 

 

 

 

 

 

جمع

100

100

 

100

100

 

100

100

 

 

نظام ارزشی زوجین

ابتدا وضعیت زوجین در هر کدام از ابعاد نظام ارزشی و رضایت زناشویی توصیف و مقایسه شده‌‌ و سپس این مقایسه برحسب ویژگی‌‌های فردی زوجین ادامه پیدا کرده است.

در جدول 3 در بُعد شخصی نظام ارزشی، میانگین نمرۀ مردان در قدرت و موفقیت بیشتر از بقیۀ ابعاد و در بُعد فراشخصی نمرۀ امنیت و سلامتی و ویژگی‌‌های اخلاقی بیشتر بوده است. برای زنان نیز تقریباً مانند مردان میانگین نمرۀ قدرت، استقلال و موفقیت در بُعد شخصی و امنیت و سلامتی و ویژگی‌‌های اخلاقی در بُعد فراشخصی بیشتر بوده است. به‌طور کلی، میانگین نمرۀ مؤلفه‌‌های بُعد فراشخصی برای مردان و زنان بیش از بُعد شخصی بوده است. شاید این وضعیت بر محافظه‌‌کاری و آمادگی کمتر برای تغییر و تحول بین زنان دلالت داشته باشد. تفاوت میانگین مؤلفه‌‌های نظام ارزشی زوجین براساس آزمون t دو گروه وابسته همراه با سطح معنی‌‌داری آن، نشان‌دهندۀ تفاوت معنی‌‌دار نظام ارزشی زوجین است. میانگین نمرۀ زنان در تمام مؤلفه‌‌های نظام ارزشی بیش از مردان بوده است. بیشترین تفاوت نظام ارزشی مردان و زنان به مؤلفه‌‌های مذهبی، استقلال و قدرت و کمترین تفاوت به مؤلفه‌‌های ویژگی‌‌های اخلاقی و همنوایی مربوط بوده است.

 

 

جدول 3- مقایسۀ میانگین ابعاد نظام ارزشی برحسب جنسیت

Table 3- Comparison of the mean dimensions of the value system by gender

 

بُعد نظام ارزشی

مرد

زن

تفاوت میانگین‌‌ها

مقدار t

سطح معنی‌‌داری

بُعدشخصی

موفقیت

43/4

18/5

75/0-

01/6-

0.0001

لذت‌‌طلبی

12/4

85/4

72/0-

8/5-

0.0001

برانگیختگی و هیجان

73/3

45/4

71/0-

35/5-

0.0001

استقلال

29/4

19/5

90/0-

23/7-

0.0001

قدرت

46/4

34/5

87/0-

66/6-

0.0001

بُعد فراشخصی

جهان‌‌گرایی

76/4

56/5

79/0-

03/5-

0.0001

خیرخواهی (اخلاقی

95/4

61/5

65/0-

25/5-

0.0001

سنتی/ مذهبی

49/4

50/5

01/1-

57/7-

0.0001

امنیت و سلامتی)

22/5

01/6

79/0-

80/6-

0.0001

همنوایی

69/4

41/5

71/0-

21/6-

0.0001

 

کل نظام ارزشی

51/4

31/5

79/0-

42/7-

0001/0

(دامنۀ تغییرات نمرات 1 تا 7 بوده است)

 

 

در جدول 4 نظام ارزشی مردان و زنان برحسب گروه‌‌های سنی مقایسه شده‌‌اند. نظام ارزشی مردان برحسب سن متفاوت و در بُعد شخصی میانگین نظام ارزشی در سنین جوان‌تر بیشتر بوده است. منطقی به نظر می‌رسد که افراد جوان‌تر آمادگی بیشتری برای تغییر و تحول و همچنین ریسک‌‌پذیری بیشتری در زمینۀ اهداف شخصی خود داشته باشند. در بُعد فراشخصی میانگین نظام ارزشی سنین بالاتر، بیشتر بوده است. اگرچه میانگین نمرۀ نظام ارزشی زنان همانند مردان برحسب سن متفاوت بوده است، این تفاوت به‌لحاظ آماری معنی‌‌دار نبوده است.

 

 

جدول 4- مقایسۀ میانگین نظام ارزشی مردان و زنان برحسب سن

Table 4- Comparison of the mean value system of men and women by age

مردان

زنان

گروه سنی

تعداد

بُعد شخصی

بُعد فراشخصی

گروه سنی

تعداد

بُعد شخصی

بُعد فراشخصی

 

20-30

66

39/4

20/4

کمتر از 20

16

12/5

54/5

 

30-40

81

29/4

7/4

30-20

75

5

72/5

 

40-50

32

10/4

76/4

40-30

75

02/5

63/5

 

50+

21

63/3

19/5

40 +

34

90/4

90/5

 

مقدار آزمون F

 

37/4

66/5

 

 

88/2

76/0

 

سطح معنی‌‌داری

 

005/0

001/0

 

 

83/0

515/0

 

 

 

در جدول 5 نظام ارزشی مردان و زنان برحسب تحصیلات مقایسه شده‌‌اند. میانگین نمرۀ نظام ارزشی در دو بُعد شخصی و فراشخصی برای زنان و مردان با تحصیلات دانشگاهی (کارشناسی و کارشناسی‌ارشد) بیشتر از تحصیلات غیردانشگاهی (دیپلم و کمتر از دیپلم) شده است؛ به عبارت دیگر، کسانی که تحصیلات بیشتری داشته‌‌اند، نمرۀ نظام ارزشی آنها هم بیشتر بوده است؛ اما این تفاوت به‌لحاظ آماری معنی‌‌دار نشده است.

 

 

جدول 5- مقایسۀمیانگین نظام ارزشی مردان و زنان برحسب تحصیلات

Table 5- Comparison of the mean value system of men and women by education

مردان

زنان

تحصیلات

تعداد

بُعد شخصی

بُعد فراشخصی

تحصیلات

تعداد

بُعد شخصی

بُعد فراشخصی

کمتر از دیپلم

39

95/3

64/4

کمتر از دیپلم

44

71/4

46/5

دیپلم

55

08/4

66/4

دیپلم

48

20/5

69/5

کارشناسی

72

28/4

03/5

کارشناسی

89

10/5

64/5

کارشناسی‌ارشد و بالاتر

34

58/4

07/5

کارشناسی‌ارشد و بالاتر

19

68/4

70/5

مقدار آزمون F

 

27/2

95/1

 

 

08/2

12/2

سطح معنی‌‌داری

 

081/0

11/0

 

 

108/0

101/0

 

 

در مجموع، مشاهده شد که نظام ارزشی زوجین در ابعاد مختلف آن با هم متفاوت است؛ حتی اگر زوجین ازنظر سنی و تحصیلی در شرایط متفاوتی بودند، نظام ارزشی آنها چندان متفاوت نبوده است.

 

رضایت زناشویی

در این بخش رضایت زناشویی زنان و مردان توصیف و برحسب ویژگی‌‌های فردی مقایسه و در آخر رابطۀ رضایت زناشویی زنان و مردان با نظام ارزشی آنها بررسی شده است.

در جدول 6 مشخص است که به‌طور کلی، میانگین نمرۀ رضایت زناشویی مردان بیش از زنان بوده است. بیشترین تفاوت رضایت زناشویی زوجین (براساس ستون تفاوت میانگین‌‌ها) به مسائل شخصیتی همسر، اوقات فراغت، مسائل مربوط به بچه‌‌ها و روابط جنسی و کمترین تفاوت به نظارت مالی مربوط بوده است. مردان بیشتر در حوزۀ اوقات فراغت، مسائل شخصیتی و جهت‌‌گیری عقیدتی احساس و زنان در حوزۀ روابط زناشویی، مسائل شخصیتی و نظارت مالی رضایت بیشتری داشته‌‌اند.

 

 

جدول 6- مقایسۀ میانگین ابعاد رضایت زناشویی برحسب جنسیت

Table 6- Comparison of the mean dimensions of marital satisfaction by gender

ابعاد رضایت زناشویی

مرد

زن

تفاوت میانگین‌‌ها

مقدار t

سطح معنی‌‌داری

مسائل شخصیتی

79/3

35/3

44/0

20/4

0001/0

فرزندان

57/3

17/3

39/0

42/3

001/0

روابط جنسی

57/3

18/3

39/0

43/3

001/0

روابط زناشویی

66/3

39/3

36/0

69/3

0001/0

جهت‌‌گیری عقیدتی

73/3

24/3

38/0

64/3

0001/0

حل تعارض

36/3

06/3

30/0

06/3

002/0

 نظارت مالی

61/3

32/3

29/0

21/3

0015/0

اوقات فراغت

82/3

20/3

42/0

60/3

0001/0

میزان رضایت زناشویی

60/3

29/3

30/0

93/3

0001/0

(دامنۀ تغییرات نمره 1 تا 5 بوده است)

 

برای توصیف دقیق‌‌تر رضایت زوجین، همبستگی این شاخص با ویژگی‌‌های فردی زوجین بررسی شده است. ضرایب همبستگی (اسپیرمن) در جدول 7 نشان داده است میزان رضایت زناشویی مردان و زنان با سن آنها رابطۀ معنی‌داری نداشته است و به‌نوعی سازگاری و ناسازگاری زوجین در همۀ سنین دیده شده است. تحصیلات زوجین با رضایت زناشویی مردان رابطه داشته است. ضریب همبستگی ضعیف است؛ اما چنین رابطه‌‌ای دربارۀ میزان رضایت زناشویی زنان دیده نشده است. پس تحصیلات زنان در عمل برای زندگی زناشویی تأثیر چندانی نداشته است. رابطه‌‌ای بین نوع شغل مردان با میزان رضایت زناشویی مردان و زنان وجود نداشته است. بین نوع شغل زنان و میزان رضایت زناشویی مردان همبستگی وجود نداشته است؛ اما بین نوع شغل زنان و میزان رضایت زناشویی زنان همبستگی ضعیف و معنی‌‌داری وجود دارد (17/0)؛ براساس آزمون تحلیل واریانس، زنانی که در مشاغل خصوصی فعالیت دارند، میانگین رضایت زناشویی کمتری (7/2) نسبت به زنان خانه‌‌دار (25/3) و شاغل در بخش دولتی (48/3) و آزاد (04/3) داشته‌‌اند و تفاوت رضایت زناشویی زنان شاغل در بخش خصوصی نسبت به بقیۀ مشاغل معنی‌‌دار شده است. ضریب همبستگی اسپیرمن بین وضعیت اقتصادی خانواده با میزان رضایت زناشویی زنان و مردان معنی‌‌دار شده است. این رابطه برای مردان مثبت (19/0) و برای زنان منفی (24/0-) شده است؛ یعنی هرچه وضعیت اقتصادی خانواده بهتر بوده است، میزان رضایت زناشویی زنان کمتر شده است و برعکس؛ اما برای مردان رابطه مستقیم بوده است. در وضعیت اقتصادی بهتر، رضایت زناشویی بیشتر و در وضعیت اقتصادی بدتر، رضایت زناشویی کمتر بوده است.

 

 

جدول 7- ضریب همبستگی بین میزان رضایت زناشویی زنان و مردان برحسب ویژگی‌‌های فردی

Table 7- Correlation coefficient between marital satisfaction of men and women according to individual characteristics

متغیر وابسته

متغیر مستقل

 

سن

 مردان

سن

 زنان

تحصیلات

 مردان

تحصیلات

 زنان

شغل

مرد

شغل

 زن

وضعیت اقتصادی

 میزان رضایت زناشویی مردان

ضریب همبستگی

10/0

11/0

23/0

19/0

09/0

02/0

19/0

سطح معنی‌‌داری

15/0

09/0

001/0

007/0

20/0

76/0

009/0

میزان رضایت زناشویی زنان

ضریب همبستگی

01/0-

04/0

07/0

043/0-

07/0

17/0

242/0-

سطح‌‌ معنی‌‌داری

89/0

55/0

29/0

58/0

33/0

02/0

001/0

 

 

در جدول 8 میزان رضایت زناشویی مردان و زنان به تفکیک ابعاد نظام ارزشی آمده است. ضرایب همبستگی نشان داده است بین میزان نظام ارزشی در هر دو بُعد آن با رضایت زناشویی مردان رابطه‌‌ای وجود نداشته است. بین بُعد شخصی نظام ارزشی زنان و میزان رضایت زناشویی مردان همبستگی (16/0) ضعیفی وجود داشته است؛ اما همین رابطه برای میزان رضایت زناشویی زنان منفی و معنی‌‌دار شده است (31/0-)؛ به عبارت دیگر، هرچه میزان نظام ارزشی زنان در بُعد فراشخصی (ویژگی‌‌های اخلاقی، مذهبی، همنوایی،امنیت و جهان‌‌گرایی) بیشتر شده است، میزان رضایت زناشویی زنان کمتر شده است. میزان رضایت زناشویی زنان با نظام ارزشی مردان رابطه داشته است (با بُعد شخصی 36/0 و با بُعد فراشخصی 58/0)؛ یعنی نظام ارزشی مردان (اعتقاد بیشتر به ویژگی‌‌های شخصی و فراشخصی) همبستگی بیشتری با رضایت زناشویی زنان، نسبت به رضایت زناشویی مردان داشته است. بیشترین ضریب همبستگی در جدول 8 بین بُعد فراشخصی ارزشی مردان و رضایت زناشویی زنان بوده است (58/0)؛ یعنی نمرۀ بیشتر مردان از ویژگی‌‌های اخلاقی، مذهبی و ... در رضایت زناشویی زنان نقش مهمی داشته است. ذکر این نکته ضروری است که برای همۀ ضرایب همبستگی متغیرهای سن، تحصیلات، وضع اقتصادی و شغل کنترل شده است و بین همبستگی مرتبۀ صفر با همبستگی مرتبۀیک ( با وجود کنترل متغیرها) تفاوت معنی‌داری وجود نداشته است.



جدول 8- ضریب همبستگی رضایت زناشویی و نظام ارزشی زنان و مردان

Table 8- Correlation coefficient of marital satisfaction and value system of men and women

متغیر وابسته

متغیر مستقل

بُعد شخصی ارزشی

 مرد

بُعد فراشخصی ارزشی

 مرد

بُعد شخصی ارزشی زن

بُعد فراشخصی ارزشی زن

 میزان رضایت زناشویی مردان

ضریب همبستگی

10/0

003/0-

16/0

13/0

سطح معنی‌‌داری

13/0

96/0

02/0

08/0

میزان رضایت زناشویی زنان

ضریب همبستگی

36/0

58/0

31/0-

04/0-

سطح‌‌ معنی‌‌داری

0001/0

0001/0

0001/0

54/0

 

 

برای بررسی دقیق‌‌تر رابطۀ بین توافق نظام ارزشی (همسان‌همسری ارزشی) و میزان رضایت زناشویی، میانگین رضایت زناشویی مردان و زنان برحسب وضعیت توافق نظام ارزشی زوجین مقایسه شده است. برای این منظور، متغیری به نام میزان توافق در نظام ارزشی برحسب دو بُعد آن (شخصی و فراشخصی) از تفاوت نمرۀ نظام ارزشی مردان و زنان تهیه شده است. در متغیر جدید، زوجینی که نمرۀآنها کمتر از 5/0- به دست آمده است، نداشتن توافق به نفع زنان نامگذاری شده است. زوجینی که نمرۀ آنها بین 5/0- تا 5/0+ به دست آمده است، به‌منزلۀ توافق زوجین در نظام ارزشی نامگذاری شده‌‌ است و زوجینی که نمرۀ بیشتر از 5/0+ به دست آورده‌‌اند، نداشتن توافق به نفع مردان نامگذاری و کدبندی مجدد شده‌‌اند. در مجموع، 41 زوج تقریباً توافق نسبی در نظام ارزشی داشته‌‌اند و 159 زوج در نظام ارزشی توافق نداشته‌‌اند. در ادامه میانگین رضایت زناشویی مردان و زنان برحسب سه کد مذکور و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با هم مقایسه شده‌‌اند. نتایج آزمون‌‌های انجام‌شده در جدول 9 آمده است. طبق این یافته‌ها، در وضعیتی که زوجین در نظام ارزشی توافق داشته‌‌اند، میانگین نمرۀ رضایت زناشویی زنان و مردان بیش از وضعیت توافق‌نداشتن در نظام ارزشی آنها بوده است. در وضعیت توافق‌نداشتن (در شرایطی که نمرۀ نظام ارزشی زنان در هر دو بُعد آن بیشتر بوده است)، میانگین رضایت زناشویی مردان بیشتر بوده است؛ به عبارت دیگر، رضایت زناشویی مردان با نمرۀ بالای زنان از نظام ارزشی تناسب بیشتری دارد تا نمره‌‌ای که خودشان از نظام ارزشی گرفته‌‌اند. دربارۀ رضایت زناشویی زنان نیز همین تناسب صادق است: در شرایط توافق‌نداشتن در نظام ارزشی زوجین، در حالتی که نمرۀ نظام ارزشی مرد بیشتر از زن بوده است، زن رضایت زناشویی بیشتری احساس کرده است.

 

 

 

جدول 9- مقایسۀ میانگین رضایت زناشویی زوجین برحسب سطح توافق در نظام ارزشی

Table 9- Comparison of the mean marital satisfaction of couples according to the level of agreement in the value system

 

بُعد شخصی نظام ارزشی

بُعد فراشخصی نظام ارزشی

وضعیت توافق در نظام ارزشی

تعداد

رضایت زناشویی مردان

رضایت زناشویی زنان

تعداد

رضایت زناشویی مردان

رضایت زناشویی زنان

نداشتن توافق (نمرۀ زن بیشتر)

114

57/3

97/2

102

57/3

92/2

 توافق در نظام ارزشی

45

77/3

75/3

55

77/3

75/3

نداشتن توافق(نمرۀ مرد بیشتر)

41

49/3

6/3

43

44/3

58/3

مقدار آزمون F

 

16/2

1/22

 

17/3

06/24

سطح معنی‌‌داری

 

11/0

0001/0

 

044/0

0001/0

 

 

 

در کل، می‌‌توان گفت هرچه تفاوت نظام ارزشی کمتر بوده است، میزان رضایت زناشویی زوجین بیشتر بوده است و برعکس، هرچه تفاوت نظام ارزشی زوجین بیشتر بوده استف میزان رضایت زناشویی زوجین کمتر بوده است. توافق در نظام ارزشی بیشترین رضایت زناشویی برای زوجین به‌همراه داشته است.

برای بررسی مقایسۀ متغیرهای ذهنی (توافق در نظام ارزشی) و عینی (سن، تحصیلات، شغل و وضعیت اقتصادی) همسان‌همسری در رضایت زناشویی از تحلیل رگرسیون چندمتغیره (همزمان) استفاده شده است. در این تحلیل، ابتدا تفاوت نمرۀ زوجین برای هر متغیر به دست آمده است و سپس متغیرهای جدید با عنوان همسان‌همسری وارد تحلیل رگرسیون شده‌اند که نتایج در جدول 10 آمده است: نتایج رگرسیون نشان داده است همسان‌همسری ارزشی بیش از بقیۀ متغیرها در رضایت زناشویی نقش داشته است. از بین ابعاد دیگر همسان‌همسری، تأثیر همسان‌همسری شغلی معنی‌دار شده است.

 

 

جدول 10- نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نقش متغیرهای همسان‌همسری در رضایت زناشویی

Table 10- Results of multivariate regression analysis of the role of equivalent spouse variables in marital satisfaction

متغیر

مقدار B

خطای استاندارد

مقدار بتا

مقدار t

سطح ‌معنی‌داری

مقدار ثابت

497/0

121/0

-

12/4

00001/0

همسان‌همسری سنی

124/0

094/0

091/0

32/1

18/0

همسان‌همسری تحصیلی

094/0-

061/0

106/0-

54/1-

12/0

همسان‌همسری شغلی

083/0-

035/0

154/0-

36/2-

019/0

همسان‌همسری اقتصادی

243/0-

125/0

124/0-

94/1-

053/0

همسان‌همسری ارزشی

351/0

054/0

421/0

54/6

0001/0

مقدار آزمون F

9/12

سطح ‌معنی‌داری

00001/0

 

 

مقدار R

51/0

مقدار R2

26/0

 

 

 

 

نتیجه

یکی از راهکارهای رضایت زناشویی و جلوگیری از تنش در خانواده تأکید بر همسان‌‌همسری است. همسان‌‌همسری، اشکال متعددی دارد و شامل همسان‌‌همسری جغرافیایی، تحصیلی، سنی، شغلی و ... می‌‌شود. معمولاً در انتخاب همسر بر همسانی زوجین به‌لحاظ سنی، تحصیلی، اقتصادی و اجتماعی تأکید بیشتری وجود دارد؛ در حالی که نظام ارزشی و فرهنگی به‌منزلۀ یک ساختار زیربنایی نحوۀ رویارویی زوجین را با مسائل مختلف زندگی زناشویی مشخص می‌‌کند؛ ازاین‌رو، در پژوهش حاضر نقش نظام ارزشی زوجین در رضایت زناشویی آنان را تحلیل شده است.

میانگین نمرۀ زنان در تمام مؤلفه‌‌های نظام ارزشی بیش از مردان بوده است. بیشترین تفاوت نظام ارزشی زوجین به مؤلفه‌‌های مذهبی، استقلال و قدرت، و کمترین تفاوت به مؤلفه‌‌های ویژگی‌‌های اخلاقی و همنوایی مربوط بوده است. پس می‌‌توان نتیجه گرفت که نظام ارزشی زوجین در شهر نورآباد با هم متفاوت بوده است.

 نظام ارزشی مردان برحسب سن متفاوت بوده است. این یافته نشان می‌‌دهد زوجین داری اختلاف سنی، به‌طور طبیعی نظام ارزشی متفاوتی خواهند داشت. نظام ارزشی زوجین برحسب تحصیلات تفاوت معنی‌‌داری به‌لحاظ آماری نداشته است.

به‌طور کلی، میانگین نمرۀ رضایت زناشویی مردان بیش از زنان بوده است. بیشترین تفاوت رضایت زناشویی زوجین به مسائل شخصیتی همسر، اوقات فراغت، مسائل مربوط به بچه‌‌ها و روابط جنسی و کمترین تفاوت به نظارت مالی مربوط بوده است. مردان بیشتر در حوزۀ اوقات فراغت، مسائل شخصیتی و جهت‌‌گیری عقیدتی احساس رضایت بیشتری داشته‌‌اند و زنان در حوزۀ روابط زناشویی، مسائل شخصیتی و نظارت مالی رضایت بیشتری داشته‌‌اند. در پژوهش گواو و هانچ (2005) نیز رضایت زناشویی مردان بیشتر از زنان شده بود که در پژوهش حاضر نیز تأیید شد.

از بین ویژگی‌‌های فردی زوجین، رضایت زناشویی با تحصیلات مردان، شغل زنان (میانگین رضایت زناشویی زنان با مشاغل خصوصی کمتر بوده است) و وضعیت اقتصادی خانواده رابطۀ‌‌ معنی‌‌داری داشته است. این یافته با پژوهش‌‌های فتحی و آزادیان(1396)، خان‌محمدی و پرتوی (1396)، مدنیانا و شیفکیو (2013) و گواو و هانچ (2005) همخوانی داشته است. در پژوهش حاضر رضایت زناشویی با متغیرهای سن، تحصیلات زنان و شغل مردان رابطۀ معنی‌‌داری نداشته است.

برای بررسی رابطۀ نظام ارزشی و رضایت زناشویی از مقایسۀ میانگین رضایت زناشویی زوجین برحسب میزان توافق‌داشتن یا نداشتن توافق نظام ارزشی استفاده شد که نتایج نشان داد در شرایطی که زوجین در نظام ارزشی توافق داشته‌‌اند، میانگین نمرۀ رضایت زناشویی مردان و زنان بیشتر بوده است. ضرایب همبستگی نیز نشان داد افزایش نمرۀ نظام ارزشی مردان در بُعد شخصی و فراشخصی سبب افزایش رضایت زناشویی زنان شده است و افزایش نمرۀ زنان در بُعد شخصی نظام ارزشی سبب افزایش رضایت زناشویی مردان و کاهش رضایت زناشویی زنان شده است؛ به عبارت دیگر، کسب ویژگی‌‌های ارزشی مانند استقلال، هیجان، قدرت و موفقیت که در زمینۀ افزایش تحصیلات و اشتغال زنان در جامعه و تأکید جامعۀ توسعه‌‌گراست، در بستر و ساختار جامعۀ ایران سبب ناسازگاری زناشویی زنان شده است.

رابطۀ بین توافق نظام ارزشی زوجین و رضایت زناشویی که در این پژوهش به دست آمد، در زمینۀ پژوهش‌‌‌‌های صدیق (1389) و صداقت و اسدیان (1393) بوده است.

در مجموع، می‌‌توان گفت همسان‌همسری ذهنی (همسانی در نظام ارزشی) در مقایسه با همسان‌همسری عینی (همسانی در تحصیل، سن، شغل و ...) نقش مهم‌تری در رضایت زناشویی دارد؛ به بیان دیگر، لزوماً شغل و تحصیلات و پایگاه اجتماعی سبب همسان‌‌همسری ارزشی و ایجاد رضایت زناشویی نمی‌‌شود. با توجه به یافته‌‌ها، در مواردی هم که میانگین نظام ارزشی زنان بیش از مردان بوده است، این نکته سبب سازگاری زناشویی نشده است. هرچند پژوهش حاضر دربارۀ نظام ارزشی، یک نوع نگرش‌‌سنجی به جای واقعیت‌‌سنجی انجام داده است، به نظر می‌‌رسد پراکتیس زنان در میدان زندگی زناشویی مطابق با نظام ارزشی کسب‌شده نیست و این راه را برای ادامۀ پژوهش‌‌ها در این زمینه باز می‌‌گذارد و لازم است دربارۀ نقش نظام ارزشی کسب‌شده به‌وسیلۀ زنان در نارضایتی زناشویی آنان پژوهش‌‌هایی انجام شود. داشتن ویژگی‌‌های نظام ارزشی در صورتی می‌‌تواند راهگشای سازگاری زناشویی باشد که همسر هم حداقل‌‌هایی از آن ویژگی‌‌ها را داشته باشد. یادآوری می‌شود که کسب ویژگی‌‌های نظام ارزشی که در عمل و میدان زندگی روزمره به کار می‌آید، فقط با کسب مدرک تحصیلی و شغلی و ثروت به وجود نمی‌‌آید. لازمۀ زندگی زناشویی موفق، کسب نظام ارزشی فراخور رویارویی با مسائل زندگی زناشویی است. پس در این زمینه، خانواده و جامعه باید اهتمام بیشتری داشته باشند و در زمینۀ انتخاب همسر بر همسانی نظام ارزشی بیشتر از همسانی سنی، تحصیلی، شغلی و ... توجه داشته باشند.

 

[1] Buchan

[2] Hill

[3] Rokeach

[4] Allport

[5] Schwartz et al.

[6] Roberts

[7] Olson et al.

انتظاری، ع. و ویسی، س. (1393). «معیارهای همسرگزینی و رضایت از زناشویی»، مطالعات جنسیت و خانواده، س 2، ش 2، ص 68-31.
ایمان، م.؛ یادعلی جمالویی، ز. و زهری، م. (1391). «بررسی رابطۀ میان سرمایۀ اجتماعی و رضایتمندی زناشویی»، فصلنامۀ علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر، س 6، ش 17، ص 32-1.
اینگلهارت، ر. (1373). تحول فرهنگی در جامعۀ پیشرفته صنعتی. ترجمۀ مریم وتر، تهران: کویر.
بوردیو، پ. (1397). تمایز؛ نقد اجتماعی قضاوت‌‌های ذوقی، ترجمۀ حسن چاوشیان، تهران: ثالث.
بهاری، ز. (1394). «نقش سبک زندگی در رضایت زناشویی زوجین»، فرهنگ مشاوره و روان‌درمانی، د 6، ش 22، ص 145-125.
خاکپور، الف.؛ نظری، ع. و زهراکار، ک. (1394). «نقش ابعاد ساختار قدرت خانواده در سازگاری زناشویی»، فصلنامۀ فرهنگی و تربیتی زنان و خانواده، ش 30، ص 26-7.
خان‌محمدی، ف. و پرتوی، ل. (1396). «بررسی رضایت از زندگی زناشویی در میان زوجین دارای سبک‌‌های سنتی و مدرن و عوامل اجتماعی - فرهنگی مرتبط با آن در شهر میاندوآب»، مطالعات جامعه‌‌شناسی، س 9، ش 34، ص 126-109.
خوش‌‌فر، غ. و ایلواری، م. (1394). «بررسی رابطۀ بین دینداری با سازگاری زناشویی؛ مطالعۀ موردی: زنان متأهل ساکن شهر گرگان»، فصلنامۀ علوم اجتماعی، ش 68، ص 228-193.
چلپی، م. (1375). جامعه‌‌شناسی نظم، تشریح و تحلیل نظریۀ اجتماعی. تهران: نشر نی.
دل‌خموش، م. (1385). «سلسله‌مراتب ارزشی دانشجویان ایرانی»، فصلنامۀ روانشناسی تحولی، د 2، ش 8، ص 318-299.
رضازاده، م. (1395). «رابطۀ باورهای غیرمنطقی با سازگاری زناشویی زوجین»، فصلنامۀ مطالعات روان‌شناسی و علوم تربیتی، د 2، ش 2، ص 316-306.
شکوری، ع. و شفیعی، ز. (1395). «همگون‌گزینی در جامعۀ ناهمگون: تبیین گرایش عام به همسان‌همسری در بین جوانان ایرانی»، فصلنامۀ بررسی مسائل اجتماعی ایران، د 7، ش 2، ص 132-105.
شولتز، د. و شولز، س. (1386). نظریه‌‌های شخصیت. ترجمۀ یحیی سیدمحمدی، تهران: ویرایش.
صادقی، ر.؛ زنجری، ن. و محمودیانی، س. (1397). «تأثیر الگوهای ازدواج در رضایت زناشویی و تمایل به طلاق در شهر تهران»، فصلنامۀ شورای فرهنگی و اجتماعی زنان و خانواده، د 21، ش 81، ص 45-7.
صداقت، ک. و اسدیان، ع. (1393). «تبیین جامعه‌‌شناختی عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق؛ مطالعۀ موردی: شهرستان قائم‎‌شهر»، جامعه‌‌شناسی کاربردی، د 25، ش 2، ص 116-97.
صدیق، غ. (1389). «بررسی عدم‌توافق ارزشی (تضاد ارزش همسران) و تأثیر آن بر ناسازگاری زوجین در شهر مشهد»، فصلنامۀ مطالعات اجتماعی ایران، د 3، ش 3، ص 85-64.
عاشوری، الف. (1374). پایگاه اجتماعی و انتخاب همسر، پایان‌‌نامۀ کارشناسی‌ارشد، گروه جامعه‌‌شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
عباسی، خ. و ارشاد، ف. (1391). «بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی و روانی مؤثر بر ناسازگاری زناشویی در شوشتر در سال 1389»، فصلنامۀ زن و مطالعات خانواده، س 4، ش 15، ص 148-127.
فتحی، ع. و آزادیان، س. (1396). «بررسی تأثیر عوامل دموگرافیک در رضایتمندی از زندگی زناشویی زوجین 35-55 سال ساکن در مناطق 3 و 20 تهران»، فصلنامۀ شورای فرهنگی – اجتماعی زنان در خانواده، د 19، ش 75، ص 135-111.
قادری، ط. و مردانی، س. (1392). «رابطۀ همسان‌همسری و مطلوبیت روابط زناشویی»، فصلنامۀ برنامه‌‌ریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، ش 15، ص 137-90.
گود، و. (1352). خانواده و جام1385عه. ترجمۀ ویدا ناصحی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مرکز آمار ایران. (1395). نتایج سرشماری نفوس و مسکن، قابل‌دسترسی در سایت مرکز آماری:  http://www.sci.ir
مؤمن‌زاده، ف.؛ مظاهری، ع. و حیدری، م. (1384). «ارتباط تفکرات غیرمنطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی»، فصلنامۀ خانواده‌پژوهی، س 1، ش 4، ص 377-369.
هاشمی، س.؛ فولادیان، م. و فاطمی ‌امین، ز. (1393). «بررسی تجربی دو نظریۀ رقیب همسرگزینی در ایران»، فصلنامۀ تحقیقات فرهنگی ایران، د 7، ش 4، ص 187-157.
Guo, B., & Hunage, J. (2005). Marital and sexual satisfaction in chinese families: exploring the moderating effects. Journal of Sex and Marital Therapy, 31 (1), 21-29.
Madaniana, L., & Shafeq, S. M. (2013). Marital satisfaction and demographic traits in an emigrant sample: rasch analysis. Social and Behavioral Sciences, 107, 96-103.
Olson, D. H., Fournier, D. G., Druckman, J. M., McCubbin, H. I., & Barnes, H. L. (1989). Families. California: Sage Publication Inc.
Orithinkal, J., & Vansteenwegen, A. (2007). Do demographics affect marital satisfaction?, Journal of Sex and Marital Therapy, 33 (1), 73-85.
Roberts, K. (1978). Contemporary society and growth of leisure, London: Longman.
Rokeach, M. (1982). The structure of social values validation of rokeach’s two-value model, Journal of Social Psychology, 2, 203-221.
Schwartz, S. H. (1992). Universals in the content extending the cross-cultural validity of the theory of basic human values with a different method of measurement, Journal of Cross-Cultural Psychology, 32, 519-542.
Schwartz, S. H., Sagivi, L., & Boehnke, K. (2000). Worries and values, Journal of Personality, 68, 309-346.