Women’s Role in Family Happiness: A Qualitative Study in Yazd

Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. Student in Economic Sociology and Development, Faculty of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

2 Associate Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

Abstract

Introduction     
Happiness and vitality have been the raw materials of change, evolution, and social life for human begins. They have been among the indicators of development in societies. In terms of social policy, happiness is also a very important issue because the happier a nation is, the more he/she will feel prosperous. From this perspective and in the field of social policy, happiness is considered by several thinkers as one of the components of social welfare and by others as the end of social policy, in which a person’s needs are met and his problems are managed so that he/she feels happy and satisfied. Happiness is one of the characteristics of Iranian culture and has an impact on family institution. Creating happiness by parents in the family environment can bring dynamism to the society. The happier the parents are, the happier the children will be and vice versa because the people’s happiness in the family is understandable. Because of the importance of happiness in the family environment, the aim of this  research was to explore woman’s role in family happiness.
 
 
Materials & Methods   
The present study was a qualitative research, which was conducted based on thematic analysis in Yazd City in 2019. The study sample included all the married women aged 22-55 years, who had at least one child, in Yazd City. Some of them, including housewives to employees, had up to 3 children. Purposeful sampling was performed with maximum variability. To access the study area, the necessary arrangements were made for those, who wished to be interviewed. The interviews were held in the places where the interviewees were more comfortable and chose themselves. Some interviews were conducted at the interviewees’ homes and some were recorded outside their homes. In-depth interviews were done with 20 women until they were saturated. This meant that interviewing with new samples added no additional information to the research. The times of interviews took from 50 minutes up to an hour and 10 minutes. The interviews were recorded and transcribed. This step was performed with the knowledge of the principle of confidentiality and anonymity of the research participants. In the last step, the data were coded and analyzed by the thematic analysis technique.
 
Discussion of Results & Conclusions    
The results were presented in 5 final themes: acceptance of the role of motherhood, economic management, acceptance of the role of femininity, interactive-supportive strategies, and elimination of cultural stereo-types. The findings showed that the conditions that created family happiness by women were provided by accepting and playing the roles of motherhood and femininity. Also, putting aside cultural stereotypes and confronting economic problems when dealing with the members increased family happiness. The women sought to increase happiness by creating their own interactive and supportive strategies and an intimate discourse atmosphere in the family. The women of the present study did their best to have a happy and lively family environment since they considered their family members’ happiness as their own happiness. They felt happy when their spouse and children were happy.
In fact, happiness for them was summed up as the happiness of their family institutions. It could be concluded that the micro- and macro-level factors in the society affected the way women created happiness in their family environments. This meant that the micro-level factors included psychological factors, such as acceptance of motherhood roles, acceptance of marital duties, and interactive-supportive strategies in individual families. Also, at the macro-level of the society, factors like cultural and economic issues inevitably affected the creation of happiness by mothers in the home environment. Consequently, a type of discourse that creates happiness through cultural and educational institutions in the family institution at the micro level and in the society at the macro level is recommended.

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

شادی و نشاط مادۀ اولیۀ تغییر و تحول حیات اجتماعی انسان‌هاست که به‌عنوان یکی از شاخص‌های توسعه در جوامع تبدیل ‌شده است. از‌بُعد سیاست‌گذاری اجتماعی نیز شادکامی[1] مسئلۀ بسیار مهمی است؛ زیرا هرقدر ملتی شاد باشد، احساس رفاه بیشتری خواهد داشت. از این منظر، شادکامی به باور برخی از اندیشمندان حوزۀ سیاست اجتماعی خود از مؤلفه‌های رفاه اجتماعی و از‌منظر برخی غایت سیاست اجتماعی است که در آن نیازهای فرد تأمین و مسائل او مدیریت و مرتفع شده است و درنتیجه، احساس شادکامی و خرسندی می‌کند (میکائیلی و همکاران، 1398: 3). در‌واقع، شادکامی چندین جزء اساسی را دربر‌می‌گیرد: 1- جزء هیجانی که فرد شادکام ازنظر خلقی، شاد و خوشحال است؛ 2- جزء اجتماعی که فرد شادکام روابط اجتماعی خوبی با دیگران دارد و می‌تواند از آنها حمایت اجتماعی دریافت کند؛ 3- جزء شناختی که باعث می‌شود، فرد شادکام اطلاعات را به روش خاصی پردازش، تعبیر و تفسیر کند که درنهایت، باعث احساس شادی و خوش‌بینی وی می‌شود (بیات و همکاران، 1392: 11). کار[2] (2003) اشاره می‌کند که هر‌چه محیط زندگی لذت‌بخش‌تر باشد، به‌طور چشمگیری با شادکامی و رضایت از زندگی بیشتری نیز همراه است (بیات و همکاران، 1392: 15). از آنجا که سازمان بهداشت جهانی (WHO, 1948) روش‌های اندازه‌گیری و ارتقا کیفیت زندگی مردم در سراسر جهان را ایجاد کرد، از دهۀ 1950 میلادی، علاقه به شادی در پوشش بهزیستی ذهنی[3] افزایش‌ یافته است (Cieslik, 2015: 223). از‌سوی دیگر، نظریه‌پردازان و پژوهشگران حیطه‌های علوم‌زیستی و علوم‌انسانی سعی کرده‌اند، منابع مؤثر بر عوامل شادمانی را معرفی کنند. این منابع و عوامل در زیر‌مجموعه‌ای از عوامل خانوادگی، روانی، جسمانی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی بحث می‌شوند (جعفری‌صحرا‌روی، 1399: 147).

در‌میان عوامل اجتماعی به نقش خانواده در شکل‌گیری شادمانی همچون ویژگی‌های انسان بیشتر توجه شده است. افرادی که شادمان هستند، احساس امنیت بیشتری می‌کنند و آسان‌تر تصمیم می‌گیرند (بیات، 1396: 92). این شادی در محیط خانواده آشکار می‌شود. به همین خاطر، خانواده‌ها برای جامعه و افراد تشکیل‌دهندۀ آن مهم هستند. اهمیت خانواده به‌عنوان یک واحد اقتصادی در تقویت رشد فردی نیز به‌طور کامل اثبات ‌شده است. با‌توجه به اینکه روابط خانوادگی به‌شدت با سلامت فرد مرتبط است، ماهیت چنین تعامل‌های خانوادگی به‌طور کلی بر رفاه عمومی فرد اثر‌گذار است؛ بنابراین سطح کافی حمایت اجتماعی در خانواده‌ها برای سعادت فردی ضروری است (Botha & Booysen, 2014: 164). کارکردهای خانواده در هر زمان، مکان و فرهنگی متغیر است و با‌توجه به تغییراتی که در این کارکردها در دوران معاصر به وجود آمده است، جامعه‌شناسان معتقدند بسیاری از کارکردهای خانواده که درگذشته باعث دوام و استحکام آن شده است، هم‌اکنون بی‌اهمیت‌شده یا تغییر کرده است؛ ولی برخی از این کارکردها نه‌‌تنها تغییر نکرده، مهم‌تر نیز شده است؛ زیرا سهم بیشتری در بقا و تداوم خانواده‌ دارد. کارکرد آرامش‌بخشی یکی از این کارکردهاست (بستان، 1388: 9) و یکی از اصلی‌ترین عرصه‌ها برای ایجاد روابط صمیمی است (Nordenmark, 2018: 2). در این میان، والدین به‌عنوان ارکان خانواده و اولین عامل اجتماعی‌کردن کودکان نقش مهمی در تحول روانی و اجتماعی آنها بر‌عهده ‌دارند (شیشه‌فر و همکاران، 1396: 54). کینوه[4] و همکاران (2017) عوامل مؤثر بر شادی ذهنی کودکان در سنین مدرسه را بررسی کردند. مطالعۀ توصیفی مقطعی آنها نشان داد که خوشبختی ذهنی کودکان ازنظر آماری با تعامل خانواده و مادران ارتباط معنی‌داری دارد. هیدی و همکاران[5] (2014) پیشنهاد کردند که والدین، شادی را همراه باارزش‌ها و رفتارهای مرتبط به آن به فرزندان خود منتقل ‌کنند (Maftei et al., 2020: 2). همچنین، مجموعۀ فراوانی از تحقیقات نشان می‌دهد که به‌طور متوسط، مادران بیشتر از پدران از کودکان مراقبت می‌کنند (McDonnell et al., 2019: 2554). زنان به‌طور سنتی، بیشتر درگیر زندگی خانوادگی هستند؛ درحالی ‌که مردان نان‌آور اصلی خانواده بوده‌اند. به عبارت دیگر، خانواده برای سطح شادی برای زنان و مشاغل برای مردان مهم‌تر است (Nordenmark, 2018: 1). درواقع، کراکت[6] و همکاران (1993) و کندال[7] (1990) از این مفهوم حمایت می‌کنند که مادران در زندگی فرزندان اهمیت بیشتری دارند و پدران ازلحاظ مالی کمک بیشتری به فرزندان می‌کنند (Gray et al., 2013: 167)؛ برای ‌مثال، افزایش برون‌زا در درآمد زنان در‌مقایسه با افزایش مشابه درآمد مردان، اثر‌های بیشتری بر سلامت فرزند دارد. به‌طور غیرمستقیم، مادران تمایل دارند به‌نسبت بیشتر برای مواردی هزینه کنند که درنهایت، بر سلامت فرزند آنها اثر‌گذار است (Ong et al., 2013: 486). همچنین، پارسونز و بیلز[8] (1956) اظهار داشتند که پدران تمایل دارند که نقشی ابزاری (سودمند) داشته باشند؛ درحالی‌ که مادران نقش بیانی در خانواده دارند (Ong et al., 2013: 487).

درواقع، شادمانی زنان و خانواده یکی از بحث‌های اساسـی حـوزة توسعه در کشورهای پیشرفتة جهان است. زنان علاوه‌بر اینکه حدود نیمی از جمعیـت کشـور و بخش مهمی از جمعیت فعال اقتصادی‌اند کـه می‌توانند سـهم بسـزایی در توسـعة اقتصـادی اجتماعی ایفا کنند، خود ستون ایجاد مهر، شادی و محبت در خانواده‌اند و از این‌ رو در‌صـورت ارتقای سطح شادمانی زنان می‌توان پیش‌بینی کرد که سطح شادمانی خانواده و به‌ویژه نسل جدید نیز افزایش یابد (اعظم آزاده و تافته، 1394: 326)؛ زیرا پس از انقلاب صنعتی، همگام با صدور تکنولوژی تغییراتی در ساخت اقتصادی، کارکرد خانواده و نقش اعضا آن به وجود آمد و به‌دنبال آن زنان و نقش آنها هم به‌عنوان عضوی از اعضای خانواده، از این تغییرات ساختی بی‌بهره نماندند و با دگرگونی‌های عمده‌ای مواجه شدند (روحانی و ابوطالبی، 1388: 56). از آنجایی‌ که دستیابی به جامعۀ سالم، آشکارا درگرو سلامت خانواده و تحقق خانوادۀ سالم مشروط به برخورداری اعضای آن از سلامت روانی و داشتن رابطه‌های مطلوب با یکدیگر است و از‌طرفی، محیط خانواده باید یک محیط امن، مستحکم، پایدار، صمیمی و بانشاط باشد، سالم‌سازی اعضای خانواده و رابطه‌هایشان، بی‌گمان اثر‌های مثبتی در جامعه دارد؛ بنابراین اگر به‌دنبال جامعه‌ای سالم هستیم، باید در وهلۀ نخست خانواده‌ای سالم و کارآمد داشته باشیم (جهان‌بزرگی و هنرپروران، 1398: 47)؛ بنابراین ملاک‌هایی که برای کارکرد خانوادۀ سالم در‌نظر گرفته می‌شود، عبارت است از: تأمین نیازهای اقتصادی خانواده و رفع نیازهای مالی، روانی و عاطفی اعضا که در جامعۀ ما ابتدا پدر و در درجۀ دوم مادر نیازهای اقتصادیِ خانواده را تأمین می‌کنند؛ ولی رفع نیازهای مالی، روانی و عاطفی اعضا در‌حیطۀ عملکرد کل نظام خانواده و البته مادر است. از کارکردهای بعدی خانواده، حمایت اعضا در‌برابر بحران‌ها و فشارهای زندگی است (زهادت و امیدوار، 1395: 30).

علاوه‌بر این، آلسینا و جولیانو[9] (2010) داده‌های نظرسنجی ارزش‌های جهانی را تجزیه‌وتحلیل و گزارش کردند که مردم از زندگی در کشورهایی که روابط خانوادگی قوی‌تری دارند، خوشحال‌تر و راضی‌ترند. همچنین، تحقیقات موجود نشان می‌دهد که روابط سالم خانوادگی و تعامل بین اعضای خانواده با رفاه فردی ارتباط مثبت دارد (Botha & Booysen, 2014: 164). نوجوانانی که به‌شدت در خانواده‌های خود ادغام‌ شده‌اند، کمتر در معرض آنومی و خودکشی قرار می‌گیرند، کمتر درگیر رفتارهای پرخطر می‌شوند؛ در‌نتیجه، پیشرفت تحصیلی بهتری دارند (Gudmundsdóttir et al., 2016: 1222). درواقع، انسان برای شاد‌زیستن خلق شده است و تمام لوازم شاد‌زیستن را نیز در اختیار دارد. بیشتر مردم توافق دارند که شادی، آرامش‌خاطر و رضایت باطن است. وقتی افراد شادمان‌اند، ازنظر اجتماعی بسیار فعال هستند، افراد جدیدی را می‌خواهند ملاقات و دوست دارند به دیگران کمک کنند (کاشانی‌نسب  و همکاران، 1393: 37). ازجمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل سالم و سازنده میان انسان‌ها، برقرار‌بودن عشق به همنوع و ابراز صمیمیت و همدلی به یکدیگر است (خمسه و همکاران، 1394: 42). همچنین، یافته‌های پژوهش‌های داخل نشان می‌دهد که شادکامی، سلامت روانی و جسمانی را بهبود می‌بخشد. افراد شادکام، سالم‌تر و بسیار موفق‌ترند و درگیری و تعهد اجتماعی بیشتری دارند. افرادی که شاد هستند، احساس امنیت بیشتری می‌کنند، آسان‌تر تصمیم می‌گیرند، روحیۀ مشارکت بیشتری دارند و در‌مقایسه با کسانی که با آنها زندگی می‌کنند، احساس رضایت بیشتری دارند (سعادتیان و شیرافکن، 1397: 85).

به همین خاطر، فرهنگ‌های مختلف در سراسر جهان ورکشاپ‌ها، گروه‌ها، شیوه‌ها و کتاب‌های خودیاری را ارائه می‌دهند تا ابزاری را برای ایجاد و حفظ شادی در زندگی روزمره فراهم ‌کنند. تلاش برای خوشبختی در فرهنگ معاصر چنان مسلط شده است که چندین محقق با در‌نظر‌گرفتن خوشبختی به‌عنوان یک ضرورت اخلاقی، این روند را مشاهده کرده‌اند (Shoshana, 2020: 540). گزارش جهانی شادی سال 2020 رتبۀ ایران را 118 گزارش کرد؛ یعنی ایران در جایگاه 118 جهان قرار دارد و ‌سال 2015 با رتبۀ 111 و در‌نهایت، ‌‌سال 2010 رتبۀ 110 گزارش شده است که نشان می‌دهد، رتبۀ ایران در شاخص شادی بدتر‌شده و سیر نزولی داشته است (worldbank‚ 2020). همچنین، میزان شادی در کل کشور نیز در یک طرح ملی در‌سال 1391 بیان شده است که افراد واقع در سنین 65-18 بودند. حجم نمونۀ مطالعه‌شده 27883 نفر در سراسر کشور بود که برآورد شده است، سهم هر‌استان حداقل 800 نفر است که رتبۀ کل کشور 43/3 بوده است و استان یزد با میانگین 12/3 بوده است و استان زنجان با 69/3 شادترین استان و استان یزد غمگین‌ترین استان گزارش ‌شده است (منتظری و همکاران، 1391)؛ البته در این مطالعه میانگین شهرها خیلی بهم نزدیک بود. این آمارها نشان از کم‌بودن شادکامی اعضای جامعه دارد که برای مطالعۀ این موضوع باید ابتدا از‌سطح خرد و نهاد خانواده‌ شروع کرد و دربارۀ چگونگی ایجاد شادکامی در محیط خانواده از‌سوی والدین مطالعه صورت گیرد؛ زیرا در مصاحبه‌های اکتشافی و نهایی که از‌سوی محقق صورت گرفت، زنان مطالعۀ حاضر نیز به موضوع شادکامی خانواده بسیار حساس بودند و در جای‌جای مصاحبه‌ها به مسئله‌بودن پژوهش و علاقۀ خود به آن می‌گفتند و بیان می‌‌کردند که تاکنون کسی دربارۀ شادمانی خود و خانواده از آنان چیزی نپرسیده است. آنان بیان کردند که اگر زنان خانواده شادمان باشند، همۀ تلاش خویش را برای شادی خانواده به کار خواهند برد و مانند یک منبع انرژی برای دیگران عمل می‌کنند؛ زیرا اگر نتوانند وظایف مادری و همسری خویش را درست عمل کنند، شادی اعضا نیز تحت‌تأثیر مادر خانواده قرار می‌گیرد و اثر‌های مخربی خواهد داشت. پس شادکامی مسئله‌ای اجتماعی است؛ اما در‌بین والدین نیز نقش مادران و زنان بسیار حیاتی و پررنگ است؛ زیرا مادران همواره در‌طول تاریخ دوشادوش مردان، مشارکت فعال اجتماعی و اقتصادی دارند و علاوه‌بر نقش والای خود در محیط خانواده، به تعلیم‌و‌تربیت فرزندان نیز مشغول هستند؛ زیرا مادران بیشتر از پدران با اعضای خانواده وقت می‌گذرانند و وظایف درون خانه بیشتر بر‌عهدۀ مادران است. درواقع، آنان با مهر و عطوفت مادری خویش سعی می‌کنند، مشکلات خانوادگی و تعاملی را خنثی کنند و تا جایی که امکان دارد، محیط شادی را برای اعضای خانواده و همسر خویش رقم بزنند؛ زیرا شادی در فرهنگ ایرانی نهادینه شده است. با‌توجه به اهمیت موضوع شادکامی و نهاد خانواده، در مطالعۀ حاضر کوشش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که زنان با‌توجه به نقش مادری خویش چگونه شادکامی را در محیط خانواده برای اعضای خانواده فراهم می‌کنند.

 

پیشینۀ پژوهش

چاوشی و همکاران (1398) پژوهشی با عنوان «اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل بومی خانوادۀ شادی‌محور بر عملکرد خانواده» انجام دادند. نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پیش‌آزمون و پس‌آزمون گروه آزمایش و گروه کنترل، تفاوت معناداری وجود دارد. بر این اساس، نتیجه‌گیری می‌شود که برای افزایش عملکرد مثبت خانواده از بستۀ آموزشی مبتنی بر الگوی بومی خانوادۀ شادی‌محور استفاده شود.

علی‌پور نوترتاش و همکاران (1398) پژوهشی با عنوان «اثربخشی واقعیت‌درمانی گروهی بر شادکامی و کنترل خشم زنان سرپرست خانوار کمیتۀ امداد تبریز» انجام داد. نتایج نشان داد که واقعیت‌درمانی گروهی باعث کاهش معنی‌دار میزان خشم در‌بین زنان سرپرست خانواده و همچنین، باعث افزایش معنی‌دار میزان شادکامی زنان سرپرست خانواده می‌شود.

 رشیدی‌کوچی و همکاران (1395) پژوهشی با عنوان«نقش سرمایه‌های روان‌شناختی مثبت و عملکرد خانواده در پیش‌بینی شادکامی در دانش‌آموزان دبیرستانی» انجام دادند. نمونۀ پژوهش شامل 290 نفر از دانش‌آموزان بود. تحلیل داده‌ها نشان داد که مؤلفه‌های عملکرد خانواده و سرمایه‌های روانشناسی مثبت با شادکامی ارتباط مثبت معنادار دارد. نتایج رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد که نقش‌ها، تاب‌آوری، خودکارآمدی، خوش‌بینی و ابراز عواطف به‌ترتیب نقش معناداری در پیش‌بینی شادکامی دارند.

فرخی و سبزی (1394) پژوهشی با عنوان«شادکامی و ادراک الگوهای ارتباطی خانواده: نقش واسطه‌ای سرمایۀ روان‌شناختی» انجام دادند. پژوهش حاضر با دویست و هفتاد نفر (123 پسر، 147 دختر) از دانشجویان دانشگاه شیراز انجام شد. نتایج نشان داد که جهت‌گیری گفت‌وشنود، پیش‌بینی‌کنندۀ مثبت شادکامی است. درنهایت، سرمایۀ روان‌شناختی نقش واسطه‌ای را بین الگوهای ارتباطی خانواده و شادکامی داشت. مجموع یافته‌ها نشان داد، ارتباط مطلوب در خانواده زمینه‌های تعامل بیشتر را برای اعضا فراهم می‌کند و با رشد بسیاری از توانایی‌های فردی منجر به شادکامی می‌شود.

آخوند فیض و ذکائی (1395) پژوهشی با عنوان «تحول معنای شادی در گذار دورۀ زندگی: پژوهشی در‌میان زنان شهر کرمان» انجام دادند. این مقاله با اتکا به رویکردی کیفی انجام گرفت. نتایج پژوهش بیانگر این است که درک و تفسیر زنان از شادی در چرخۀ زندگی ثابت نیست و تجربه‌های نسلی، سیاست جنسیتی و واقعیت بیولوژیِک سن چطور در دوره‌های مختلف زندگی تغییراتی را نمایش می‌دهند و در فعالیت‌ها و علایق آنها نمود خارجی می‌یابد.

عنبری و حقی (1392) پژوهشی با عنوان «اثرات ریسک‌های اجتماعی بر نشاط اجتماعی زنان» انجام دادند. در مقالۀ حاضر، آثار ریسک‌های اجتماعی بر میزان نشاط اجتماعی زنان شهری و روستایی دلیجان بررسی ‌شده است. بر‌اساس یافته‌های پژوهش، میزان نشاط زنان بررسی‌شده، برحسب متغیرهای زمینه‌ای و خانوادگی تغییر یافته است. از‌میان ریسک‌های اجتماعی بررسی‌شده، گرایش و اقدام به خودکشی، طلاق و خشونت‌های خانوادگی و دیررسی ازدواج، سطح اثر دیررسی ازدواج بر نشاط زنان، به‌طور کامل معنادار بوده است. این اثر به‌طور خاص در مناطق روستایی بیشتر و واضح‌تر بوده است. این تصور که مشارکت زنان در فعالیت‌های بیرون از خانه و گسترش دامنۀ انتخاب آنها، باعث افزایش نشاطشان می‌شود، تأیید شد. بر‌اساس یافته‌های تحلیلی، در مناطق شهری، مقولۀ بیگانگی اجتماعی و در‌ مناطق روستایی، احساس امنیت اجتماعی، بیشترین اثر را در نشاط زنان داشته است.

نجف‌آبادی و سام آرام (1390) پژوهشی با عنوان «بررسی میزان احساس شادی زنان جوان 24-15 سالۀ شهر اصفهان با تأکید بر میزان برخورداری از حقوق شهروندی» انجام دادند. میانگین احساس شادی در‌بین زنان جوان 24-15 سالۀ شهر اصفهان 53/54 بوده است که به‌ترتیب بُعد احساسی، اجتماعی و شناختی بیشترین میزان را داشت. میانگین بُعد احقاق حقوق شهروندی در‌بین زنان جوان شهر اصفهان، 61/52 و میانگین بُعد احساسی آن 72/52 درصد است؛ به‌طوری ‌که نابرابری در احقاق حقوق بیشتر از بُعد احساسی در زنان جوان است. همچنین، با برخورداری از حقوق شهروندی و شادی ارتباطی مستقیم است؛ به‌طوری ‌که در این ارتباط برخورداری از حقوق شهروندی ابتدا با بُعد شناختی و سپس با بُعد احساسی و درنهایت، با بُعد اجتماعی شادی قوی‌تر است.

جمیلی کهنه شهری و رنجبر (1391) پژوهشی با عنوان «بررسی جامعه‌شناختی شادمانی زنان متأهل دانشجو» انجام دادند. دیدگاه 22 زن متأهل دانشجو با مصاحبۀ عمیق و نیمه استاندارد، تحلیل مقایسه‌ای شده است. یافته‌ها بیانگر آن است که تعمیم فرضیۀ جسی برنارد مبنی بر اینکه تأهل بیشتر از تجرد در زنان موجب ناشادمانی است، در نمونۀ مدنظر به‌شدت در چالش قرارگرفته است. روند فرضیه‌یابی در نمونه‌ها نشان داد که متغیر مستقل دوگانگی نظر و عمل شوهر اثر منفی و قوی بر شادمانی زنان و اثر مستقیم بر شادمانی وانمودی آنان داشته است. همچنین، رابطۀ ازدواج ترکیبی و متجانس با شادمانی زنان مثبت و رابطۀ منفی از آن ازدواج مدرن بوده است.

چی[10] و همکاران (2019) پژوهشی با عنوان «سرایت بهزیستی (تندرستی) در خانواده: انتقال خوشبختی و پریشانی بین والدین و فرزندان» انجام دادند. تجزیه‌وتحلیل با استفاده از داده‌های پانل مطالعات خانواده در چین انجام شد و 2971 نوجوان و والدین آنها در‌سال 2010 و 2014 مطالعه شدند. نتایج نشان داد که جنبۀ مثبت بهزیستی، یعنی بهزیستی ذهنی تا حدودی به‌طور کامل در‌میان تمام اعضای خانواده منتقل ‌شده است. در‌مقابل، جنبۀ منفی بهزیستی، یعنی پریشانی روان‌شناختی فقط از پدران به مادران و از پدران به کودکان نوجوان منتقل می‌شود. یک اثر خاص جنسیتی پدیدار شد؛ به‌طوری ‌که پسران به‌جای دختران بهزیستی ذهنی پدران را پیش‌بینی می‌کردند.

اک و همکاران[11] (2019) پژوهشی با عنوان «اگر خانوادۀ من خوشبخت هستند، پس من خوشحالم: عوامل تعیین‌کنندۀ کیفیت زندگی والدین کودکان در سن مدرسه» انجام دادند. والدین (158 نفر) گزارش کردند که کیفیت زندگی آنها تحت‌تأثیر شادی خانواده و سلامت والدین و کودک قرار دارد (برای‌مثال خواب کافی، ورزش، رژیم غذایی سالم). بسیاری از والدین اظهار داشتند که برنامۀ شلوغ و کمبود وقت خانواده برای کیفیت زندگی آنها مضر است. تعادل بین زندگی و کار و ثبات مالی از دیگر عواملی است که ذکر شده است.

گادماندسدوتیر و همکاران[12] (2016) پژوهشی با عنوان «بحران اقتصادی چگونه بر شادکامی نوجوانان تأثیر می‌گذارد؟ نظرسنجی‌های مبتنی بر جمعیت در ایسلند در‌سال 2000-2010» انجام دادند. داده‌ها از مجموعۀ نظرسنجی‌های جمعیتی از نوجوانان ایسلندی در‌سال‌های 2000، 2006، 2009 و 2010 به ‌دست‌ آمده است. درمجموع، 28.484 نوجوان شرکت کردند. نتایج نشان داد که شادی در نوجوانان از سال 2000 تا 2010 با‌وجود بحران اقتصادی 5 درصد افزایش یافته است. با وجود این، نوجوانانی که به‌ندرت اوقات را با والدین خود می‌گذرانند و یا در دریافت حمایت عاطفی از والدین دچار مشکل می‌شوند، کاهش خوشبختی را نشان می‌دهند. کسانی که دریافت حمایت عاطفی از والدین داشتند، در هر زمان شادترین بودند. حمایت عاطفی والدین همراه با گذراندن اوقات با پدر و مادر بیشترین اثر را در خوشبختی نوجوانان داشت.

هیدی و همکاران[13] (2014) پژوهشی با عنوان «والدین خوشبختی را همراه باارزش‌ها و رفتارهای وابسته به فرزندان خود منتقل می‌کنند: سود سهام شادی مادام‌العمر؟» انجام دادند. داده‌ها از 25 موج پانل اقتصادی و اجتماعی آلمان به ‌دست‌ آمده است. داده‌ها نشان می‌دهد که انتقال خوشبختی (غیر) از والدین به فرزندان تا حدودی به‌دلیل انتقال ارزش‌ها و رفتارهایی است که با شادی همراه است. این ارزش‌ها و رفتارها شامل اولویت‌دادن به ارزش‌های اجتماعی و خانوادگی به‌جای ارزش‌های مادی، حفظ تعادل ترجیحی بین کار و اوقات فراغت، مشارکت اجتماعی فعال و ورزش منظم است. هر دو والدین اثر یکسانی دارند. با این‌ حال، رضایت از زندگی کودکان همچنان با انتقال ارزش‌ها و رفتارها، به‌طور مستقیم تحت‌تأثیر رضایت از زندگی مادران آنهاست و اثر پدرها فقط غیرمستقیم است.

نقد و بررسی پیشینه‌ها

‌مرور پیشینه‌ها در‌حوزۀ شادکامی از‌سوی محقق، نشان داد که تحقیقات انجام‌شده بیشتر در‌حوزۀ روان‌شناختی بوده است و تحقیقات جامعه‌شناختی نیز بیشتر دربارۀ متغیرهای اجتماعی و فرهنگی بحث کرده‌اند که چقدر بر شادی افراد اثرگذار است و کارهای صورت‌گرفته در‌حوزۀ زنان نیز به شادکامی خود آنان توجه شده است؛ اما دربارۀ نقش خود زنان و مادران به‌عنوان ارکان خانواده که چگونه این شادکامی را در محیط خانواده به‌عنوان اولین نهاد اثرگذار در جامعه، به وجود می‌آورند، کاری صورت نگرفته است که در پژوهش حاضر با روش کیفی به این مسئله توجه است. همچنین، با روش کیفی نیز کارهای زیادی انجام‌‌نشده و در‌حوزۀ تحقیقات لاتین نیز، به بحث خانواده و نقش والدین خیلی توجه شده است؛ اما نه به آنگونه‌ای که مدنظر پژوهش حاضر است.

 

مبانی نظری

از آنجایی که موضوع شادکامی بیشتر در‌حیطۀ روانشناسی مثبت ظهور پیدا کرد و بعد به‌سمت جامعه‌شناسی کشیده شد، نظریه‌ها بیشتر روان‌شناختی است و روانشناسان مقولۀ شادکامی را امری فردی می‌دانند. نظریه‌های جامعه‌شناختی زیادی در این حوزه وجود ندارد و نظریه‌های مطرح‌شده هم به‌صورت غیرمستقیم به مسئله شادکامی توجه کرده‌اند. در‌ادامه، برخی از نظریه‌های جامعه‌شناختی بررسی و در نهایت، جمع‌بندی می‌شود.

 

نظریۀ دیالوگ عاشقانۀ اریک فروم[14]

عشق مادرانه: قبول بدون قید و شرط، زندگی کودک و احتیاج‌های اوست. قبول زندگی کودک دو جنبه دارد: 1- توجه و مسئولیتی که صد‌در‌صد برای رشد و حیات کودک لازم است؛ 2- رویه‌ای که در کودک عشق به زندگی را ایجاد می‌کند و همچنین این احساس را به وجود می‌آورد که با خود بگوید: زنده‌بودن چه چیزی خوب است؛ یعنی در نهاد کودک تنها آرزوی زنده‌ماندن، بلکه عشق به زندگی را القا می‌کند. برخلاف عشق برادرانه و زن و مرد که عشق برابر است. روابط مادر و فرزند به‌سبب ماهیت خاصی که دارد، بر پایۀ نابرابری است. شخصی به همۀ یاری‌ها نیاز دارد و دیگری همۀ آن یاری‌ها را فراهم می‌آورد. به‌دلیل خاصیت پرستارانه و فداکارانه است که عشق مادرانه بالاترین نوع عشق‌ها و مقدس‌ترین پیوندهای عاطفی است. درواقع، عدۀ زیادی از مادران کودکانشان را تا وقتی دوست دارند که کوچک و تمام و کمال به وجود مادر وابسته هستند (طلوعی، 1397: 284).

 

عشق سیال زیگمونت باومن

ازنظر وی عشق، یعنی بقای خویشتن با غیریت خویشتن؛ بنابراین عشق یعنی میل به محافظت‌کردن، تغذیه‌کردن، حمایت‌کردن، نوازش‌کردن، لوس‌کردن یا مراقبت حسودانه، محصور‌کردن، محبوس‌کردن، در‌خدمت‌بودن تحت اختیار و نظارت‌بودن و منتظر فرمان‌بودن؛ ولی در‌عین‌ حال، ممکن است به‌معنای خلع ید و به‌دست‌گرفتن مسئولیت هم باشد. (باومن، 1384: 32). در زمان گذشته تقسیم‌ کار و توزیع نقش‌های خانوادگی با یکدیگر همپوشانی داشت. بچه به خانواده می‌پیوست تا نیروی کار کارگاه یا مزرعه را افزایش دهد؛ در‌نتیجه، ورود بچه را عامل بهبود رفاه خانواده می‌پنداشتند. همچنین، با بچه‌ها به خشونت رفتار می‌کردند و بر آنها سلطه داشتند و با این‌ همه، بچه‌ها از هر‌نظر سرمایه‌گذاری‌های خوبی بودند و به همین دلیل از آنها استقبال می‌کردند. شمار بچه‌ها هر‌چه بیشتر، بهتر (باومن، 1384: 77)؛ اما در زمان ما بچه‌ها پیش از هر‌چیز ابژه‌ای برای مصرف عاطفی هستند. ابژه‌های مصرف در‌خدمت نیازها، میل‌ها یا خواسته‌های مصرف‌کننده‌اند. والدین بچه‌ها را برای شادی‌های حاصل از لذت خویش می‌خواهند؛ یعنی همان شادی‌هایی که امیدوارند بچه‌ها به وجود آورند. انواعی از شادی که هیچ‌ ابژه‌مصرف دیگری هرقدر جدید و شیک قادر به ایجاد آن نیست. این عقل، مایۀ ناراحتی تجار و بازرگانان است که بازار کار آن جایگزین‌کنندۀ شایسته است (باومن، 1384: 78). شادی‌های پدر‌و‌مادر‌بودن به تعبیری در معامله‌ای کلی با کمی از‌خودگذشتگی و ترس از خطرهای ناشناخته همراه است (باومن، 1384: 80). باومن در کتاب عشق سیال به‌خوبی روابط انسان مدرن را نشان داده است. انسانی محتاج و جویای ارتباط و در‌عین ‌حال، ترسان از مرتبط‌بودن با دیگری (علیرضا‌نژاد، 1396: 87).

 

روابط ناب و صمیمیت آنتونی گیدنز

گیدنز اثر دگرگونی ساختار روابط صمیمانه بر تغییر شکل خود‌فرا‌مدرن را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که تغییر ساختار روابط صمیمانه برای تغییر شکل خود در فرا‌مدرن بسیار اهمیت دارد. گیدنز علاقه‌ای به بررسی روابط صمیمانه نشان می‌دهد که کمتر در‌میان جامعه‌شناسان دیده ‌شده است. روابط شخصی و صمیمی میان افراد در دوران ماقبل مدرن و حتی در‌عصر مدرن در‌قالب خانواده اثر تثبیت‌کننده بر جامعه داشت؛ اما در اواخر قرن بیستم ما شاهد دگرگونی اساسی در روابط صمیمانه میان افراد هستیم؛ به‌طوری ‌که شکل اصلی روابط صمیمی تغییر پیدا کرده است زندگی مشترک نه‌فقط شکل فرهنگی روابط ناب را پیدا کرده است، بیشتر و درسطحی گسترده از چارچوب‌های روابط غیر‌صمیمی مانند تولیدمثل، پایگاه اجتماعی، تأمین اقتصادی، روابط جنسی ثابت و پایدار جدا می‌شود (کسلر، 1394: 297). رابطه‌های اعتماد برحسب پیوندهای اجتماعی ناشی از آنها شناسایی می‌شود. منظور از پیوندهای عاطفی با دیگر اشخاص و پیش از همه پیوندهایی است که کودک با مراقبان خود برقرار می‌‌کند. پیوندهای عاطفی با نخستین مراقبان ارتعاش‌هایی از خود برجای می‌گذارد که بعدها تمام ارتباط‌های اجتماعی صمیمانه‌ای را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد که در بزرگسالی برقرار می‌شود و اغلب به انواع حرکت‌ها و کردارهای عاطفی نیز میدان می‌دهد. با آنکه هر‌نوع عاطفۀ خاص باید یاد‌گرفته و به‌طور کلی برحسب قرائن درک ‌شود، واکنش‌های عاطفی از ویژگی‌های طبیعی زندگی کودک خردسال است (گیدنز، 1385: 96).

 

ماکس هورکهایمر[15]

خانواده به‌منزلۀ یکی از مهم‌ترین نهادهای پرورشی ضامن ظهور نوعی از ویژگی انسان است که زندگی اجتماعی اقتضا می‌کند و تا حد زیادی سازگاری ضروری با رفتار خاص اقتدار‌منشانه را به انسان می‌دهد. رفتاری که وجود نظم بورژوازی بسیار به آن وابسته است (میلر، 1382: 51). هگل زنانگی را به‌منزلۀ اصل عشق برای انسان کامل از مردانگی به‌منزلۀ اصل اطاعت مدنی متمایز می‌کند. هورکهایمر نیز درون‌مایۀ انگلسی نابودی حق مادر را به‌منزلۀ شکست تاریخی و جهانی جنسیت زنانه به آن می‌افزاید و بر همین مبنا می‌گوید که حضور مادرانه در خانواده اغلب باعث حفظ روابط به‌واقع انسانی می‌شود؛ زیرا خانواده در عصر حاضر هنوز روابطی انسانی را می پروراند که زن تعیین‌گر آن است. سرچشمۀ قدرت مقاومت، عنصری ضد‌اقتدارگرایی در‌برابر انسانیت زدایی تمام‌عیار از جهان است (میلر، 1382: 53). موقعیت وابستۀ زن در خانواده و در کل جامعه تأکیدی است در این نکته که نقش انسانی‌کنندۀ زنان هرگز به‌منزلۀ اصل سازمان‌دهندۀ خانواده یا کل جامعه نیست. درواقع، نقش زنان در خانواده اقتدار مرد را تقویت می‌کند؛ زیرا مرد به‌سهم خود پشتوانه‌ای برای اقتدارمنشانه است. از آنجایی که علاقۀ مرد به وضع موجود باعث سازگاری با روابط اقتدارمنشانۀ موجود می‌شود، اصرار صریح یا ضمنی زن هم به همان اندازه مهم است (میلر، 1382: 54).

ازنظر کلمن[16] (1990) سرمایۀ اجتماعی به‌منزلۀ کیفیت خوب روابط اجتماعی است. روابط افراد با دیگران شامل همکاری، همدلی، مشارکت و حمایت است و اینکه افراد چقدر می‌توانند به یکدیگر امیدوار که در‌مواقع لازم کمک هم باشند. دربارۀ چگونگی و سازوکار اثرگذاری روابط اجتماعی بر نشاط و یا سلامت روان افراد، دو دیدگاه یا الگو وجود دارد. الگوی اثر مستقیم نشان می‌دهد که داشتن روابط اجتماعی مثبت و مشارکت‌داشتن در امور و مسائل اطراف، برای شادی و سلامتی افراد مفید است؛ زیرا عزت‌نفس افراد را افزایش و به آنها احساس تعلق‌داشتن می‌دهد و درنتیجه، احساس و عاطفۀ مثبت ایجاد می‌کند و صرف‌نظر از میزان استرس‌های زندگی، افراد را در‌مقابل سختی‌ها مقاوم می‌کند که در‌نهایت، موجب تشویق افراد به برگزیدن تجربه‌های مثبت‌تر و شیوه‌های زندگی سالم‌تر می‌شود. الگوی اثر غیرمستقیم یا فرضیۀ ضربه‌گیر نشان می‌دهد که روابط اجتماعی به‌خصوص هنگامی‌ که فشار زیاد است، بر سلامت و شادی اثر می‌گذارد. به این صورت که روابط اجتماعی افراد را در‌مقابل تجربه‌ها و عاطفه‌های منفی حفظ و از اثرگذاری زیاد استرس‌ها جلوگیری می‌کند (سمیعی‌اصفهانی و همکاران، 1397: 193). سرانجام، خانواده یکی از این محیط‌ها‌یی است که افراد می‌توانند از ناملایم‌های بیرونی به آن پناه ببرند و حال خود را خوب کنند.

درواقع، همۀ نظریه‌های مطرح‌شده، چه به‌صورت مستقیم و چه غیرمستقیم به نقش مهم و پراهمیت مادری در تربیت فرزند، مراقبت و ابراز عشق مادر و فرزندی توجه کرده‌اند که به‌عنوان یکی از مقدس‌ترین عشق‌ها به آن نگاه می‌شود؛ زیرا امروزه مادران، نیز این احساس والد–فرزندی را احساس نابی توصیف می‌کنند و همۀ تلاش خویش را به کار می‌گیرند تا با مراقبت‌های مادرانۀ خویش، شادمانی را به فرزندان و همسر خویش هدیه کنند.

روش‌شناسی پژوهش

مطالعۀ حاضر یک مطالعۀ کیفی است که در‌سال 1399 در شهر یزد به روش تحلیل مضمون انجام شد. نمونۀ مطالعه‌شده، زنان متأهل 22 تا 55 سالۀ شهر یزد است که حداقل یک فرزند و برخی از یک فرزند تا سه فرزند داشتند. همچنین، از زنان خانه‌دار تا زنان شاغل را نیز شامل می‌شد. نمونه‌گیری از‌نوع هدفمند با بیشترین تنوع انجام گرفت. هدفمند بدین معنا که زنان موقعیت لازم پژوهش، یعنی متأهل، صاحب فرزند و شرط سنی لازم را داشته باشند (یعنی همۀ فرزندانشان هنوز مستقل‌نشده و در منزل حضور داشته باشند). همچنین، شرط بیشترین تنوع رعایت شد؛ یعنی کسانی انتخاب شوند که ازلحاظ تعداد فرزند و موقعیت اقتصادی و اجتماعی متفاوت باشند.

برای دسترسی به میدان مطالعه‌شده هماهنگی‌های لازم با کسانی صورت گرفت که مایل به مصاحبه بودند و در‌مرحلۀ بعد مصاحبه در مکانی صورت می‌گرفت که مصاحبه‌شوندگان انتخاب می‌کردند و راحت بودند. برخی از مصاحبه‌ها در منزل آنان انجام گرفت و برخی در بیرون منزل ضبط شد. مصاحبۀ عمیق با 20 نفر از زنان انجام گرفت و به اشباع رسید. به این معنا که مصاحبه با نمونه‌های جدید، باعث شد که اطلاعات اضافی دیگری به تحقیق افزوده نشود. سؤال‌هایی که پرسیده شد به این شرح بود که شما چگونه به‌عنوان یک مادر و زن در محیط خانه شادی را ایجاد می‌کنید؟ برای ایجاد شادکامی در اعضای خانواده چه ‌کارهایی را انجام می‌دهید؟ شما به‌عنوان یک زن و مادر موقعیت اقتصادی را چگونه مدیریت می‌کنید که بر شادی خانواده مؤثر باشد؟ نقش همسر‌بودن خود را چگونه انجام می‌دهید که موجب شادی خانواده شود؟ نقش مادری خود را چگونه انجام می‌دهید که باعث شادمانی خانواده شود؟ البته در‌حین مصاحبه خرده سؤال‌هایی نیز پرسیده شد تا بیشتر دربارۀ موضوع ایجاد شادکامی صحبت کنند و زوایای مختلف آن روشن شود. مدت‌زمان مصاحبه‌ها نیز بین پنجاه دقیقه تا یک ساعت و ده دقیقه بود. در‌مرحلۀ بعد مصاحبه‌ها ضبط و بر‌روی کاغذ نوشته شد. این مرحله از پژوهش با آگاهی از اصل رازداری و گمنامی مشارکت‌کنندگان انجام شد و در‌مرحلۀ آخر روش تحلیل مضمون کدگذاری و تحلیل انجام گرفت.

در روش کیفی از تحلیل مضمون استفاده شده است. تحلیل مضمون بیشتر به‌‌سمت رویکردهای استقرایی برای کشف معانی نهفته است (Crowe et al., 2015: 619). تحلیل مضمون (TA) روشی است که محقق را قادر می‌کند، معانی موجود در داده‌ها را به دست آورد و یک استراتژی برای سازمان‌دهی و تفسیر داده‌های کیفی برای ایجاد درک روایی ارائه دهد تا اشتراک‌ها و تفاوت‌های شرکت‌کنندگان دربارۀ تجربه‌های ذهنی را باهم جمع ‌کند. این روایت از شناسایی دسته‌ها و مضامین درون داده‌ها تهیه ‌شده است. تجزیه‌وتحلیل، موضوعی تفسیری از معانی شرکت‌کنندگان است (Crowe et al., 2015: 617).

مراحل روش تحلیل مضمون به شرح ذیل است:

1- آشنایی با داده‌ها؛ 2- تولید کدهای اولیه؛ 3- جست‌وجوی مضامین؛ 4- مرور مضامین؛ 5- تعریف و نام‌گذاری مضامین؛ 6- تهیۀ گزارش (Nowell et al.‚ 2017: 4). سپس محقق با مطالعۀ دقیق داده‌ها و عمیق‌شدن در آنها مضامین را استخراج می‌کند و درنهایت چند مضمون نهایی شکل می‌گیرد.

اولین قدم در تحلیل مضمون آشنایی نزدیک به داده‌ها با خواندن و بازخوانی متن مصاحبه است. به این معنا که ابتدا بعد از مصاحبه با زنان متأهل و اجرا‌کردن متن مصاحبه‌ها، چندین بار متن مصاحبه‌ها از‌سوی محقق خوانده شد تا با داده‌ها آشنا شوند. پس از خواندن دقیق متن، کدهای اولیه تولید شد که این کدها، کدهایی است که همان ابتدا به ذهن محقق وارد‌شده و در‌مرحلۀ جرح‌وتعدیل شده است. مرحلۀ سوم جست‌وجوی مضامین است؛ یعنی محقق پس از تولید کدها و از درون مفاهیم ابتدایی آنها را به ایده‌های مرتبط تبدیل می‌کند و در‌نهایت، تمام مفاهیم مربوط به هر‌مضمون استخراج می‌شود تا محقق اطمینان کند که تمام داده‌های مربوط ابتدا با کدهای جداگانه (مفاهیم) و سپس با مضامین مرتبط است. گام بعدی پس از شناسایی مضامین، تعریف و نام‌گذاری مضامین است (مضامین فرعی و اصلی)؛ یعنی از دل مضامین فرعی، مضامین اصلی استخراج می‌شود. مضامین باید با مفهوم کلی که ثبت‌ شده است، پالایش و در‌نهایت، تعریف‌های مربوط به هر‌مضمون تولید شود. هنگامی‌ که هر‌مضمون به‌وضوح تعریف و توصیف شد، لازم است که با اشاره به متن، روشن شود. این شامل استفاده از نقل‌قول‌هایی است که مصاحبه‌شوندگان اصل موضوع را به دست می‌آورند. از آنجا که روایتی از معنای تجربۀ بررسی‌شده (موضوع) در ارائۀ یافته‌ها ساخته می‌شود، استفاده از نقل‌قول‌های متعدّد هم برای نشان‌دادن وجه منفرد یا جنبه‌های موضوع استفاده می‌شود. درواقع، در پژوهش بعد از تعریف مضامین اصلی طبق داده‌ها، برای افزایش اعتبار پژوهش از چندین گزارۀ خود مشارکت‌کنندگان نیز استفاده شد تا غنای کار افزایش یابد.

ارائۀ هر‌موضوع به فرآیند نوشتن و نوشتن مجدد نیاز دارد. با این فرایند است که مضامین به یک سطح عمیق بسط داده می‌شود. تا روابط بین مضامین و روایت‌ها بررسی و ترسیم شود. درواقع، مضامین و روایت‌ها از‌سطح توصیف به‌سمت تفسیر سوق داده می‌شوند. به‌طور بالقوه، هر‌مجموعه داده‌ای چندین تفسیر دارد که با ارائۀ مدرک‌های کافی از داده‌ها برای تأیید تفسیر آنها آورده می‌شود. درواقع، بعد از توصیف مضامین مرحلۀ تفسیر و توضیح انجام و با گزاره‌های مشارکت‌کنندگان غنی‌تر می‌شود. فاز نهایی به‌عنوان فرآیند سنتز است که شامل بررسی ارتباط مضامین با یکدیگر با زمینۀ فرهنگی-اجتماعی که در آن پدید‌آمده و به‌طور کامل توضیح داده ‌شده است. درنهایت، نیز الگوی تحلیل مضمون ترسیم می‌شود.

 

اعتبار و پایایی پژوهش

در بحث ارزیابی تحقیقات کیفی، به مبحث اعتبار بیشتر از پایایی توجه می‌شود و درواقع، یکی از مبحث‌های ارزیابی اعتبار تحقیقات کیفی این است که چگونه روابط مطالعه‌شده در پژوهش به روایت محقق از آنها پیوند داده می‌شود؟ به ‌عبارت ‌دیگر، این روابط به چه شکل است؟ اگر موضوع تحقیق تجربی قرار نمی‌گرفتند و آبا روایت محقق مبتنی بر روایت‌های موجود، در زندگی مصاحبه‌شوندگان و درنتیجه مبتنی بر موضع تحقیق است یا خیر (فلیک، 1390).

در پژوهش حاضر برای ارزیابی اعتبار پژوهش، از روش بازخورد مشارکت‌کننده[17] استفاده شد. به این معنا که بعد از گردآوری و تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، کد‌گذاری‌ها در اختیار تعدادی از مشارکت‌کنندگان پژوهش قرار گرفت تا دربارۀ صحت اطلاعات مدنظر، اظهارنظر و آنها را تأیید کنند. همچنین، برای جمع‌آوری داده‌ها از روش‌های مختلف همه‌جانبه‌نگری (مثلث‌بندی) مانند مشاهده، مصاحبه و مرور منابع مختلف استفاده می‌شود.

در بحث پایایی نیز از روش توافق میان کدگذاران استفاده‌شده که در آن برای تحلیل داده‌های دستنویسی‌شده از چندین کدگذار استفاده شده است (کرسول، 1396: 257). در آخر، برای بررسی پایایی داده‌ها به افراد دیگری (استادان) که به روش کیفی تسلط دارند، داده‌های کدگذاری‌شده در اختیارشان قرار گرفت تا آنها را دوباره کدگذاری کنند. سرانجام، پایایی داده‌ها با کدگذاری محقق تطبیق داده شد تا در مواردی که ناهماهنگی وجود دارد، اصلاح و رفع صورت گیرد. همچنین، از ابتدا تا انتهای پژوهش همواره فرایند رفت‌و‌برگشتی بین داده‌های خام و کدگذاری‌ها صورت گرفت تا اگر به زوایایی توجه نشده است، اصلاح شود.

 

 

ملاحظه‌های اخلاقی

در‌تمام مراحل پژوهش محقق سعی کرده است که اصل رازداری و امانت‌داری را حفظ کند. به این صورت با افرادی که مایل به مصاحبه هستند، دربارۀ موضوع و هدف‌های پژوهش صحبت و به آنان اطمینان داده شد که از مصاحبه‌ها فقط در راستای هدف‌های پژوهش استفاده می‌شود. از‌بین آنان کسانی که مایل به مصاحبه بودند، انتخاب شدند و با رعایت اصل رازداری، داده‌ها جمع‌آوری و با رعایت اصل گمنامی، داده‌ها تجزیه‌وتحلیل شد. در روند پژوهش نیز از اسامی مستعار استفاده ‌شده است.

 

 

جدول 1- سیمای مشارکت‌کنندگان در پژوهش

Table 1- The appearance of the participants in the research

مشارکت‌کنندگان در پژوهش

سن

تحصیلات

تحصیلات همسر

درآمد

درآمد همسر

شغل

شغل همسر

تعداد فرزندان

اول

38

سیکل

دیپلم

3 م

5 م

کارگاه قالی‌بافی

آزاد

2

دوم

35

دکتری

فوق‌لیسانس

5 م

10 م

کارشناس و مدرس دانشگاه

آتش‌نشان

2

سوم

48

سیکل

سیکل

3 م

8 م

خیاطی و قالی‌بافی

آزاد

3

چهارم

41

دیپلم

ابتدایی

3 م

10 م

فروشنده

آزاد

3

پنجم

37

سیکل

لیسانس

3 م

9 م

خیاطی

کارمند

3

ششم

38

فوق‌لیسانس

دیپلم

6 م

8 م

کارمند

آزاد

2

هفتم

39

دیپلم

سیکل

-

8 م

خانه‌دار

آزاد

2

هشتم

49

لیسانس

دکترا

-

30 م

خانه‌دار

استاد دانشگاه

3

نهم

29

دانشجوی دکتری

فوق‌لیسانس

5 م

12 م

مدرس دانشگاه

مهندس

1

دهم

47

فوق‌دیپلم

فوق‌لیسانس

5 م

40 م

خیاطی

مدیر شرکت

2

یازدهم

38

دیپلم

دیپلم

-

50 م

خانه‌دار

آزاد (بازاری)

2

دوازدهم

55

ابتدایی

لیسانس

-

8 م

خانه‌دار

کارمند

3

سیزدهم

50

سیکل

دیپلم

5 م

8 م

مغازه‌دار

کارمند

3

چهاردهم

28

فوق‌لیسانس

فوق‌لیسانس

-

10 م

خانه‌دار

مهندس مدیر شرکت

1

پانزدهم

29

لیسانس

دیپلم

-

7 م

خانه‌دار

آزاد

1

شانزدهم

30

فوق‌لیسانس

لیسانس

-

10 م

خانه‌دار

مهندس

1

هفدهم

38

دیپلم

فوق‌دیپلم

-

10 م

خانه‌دار

آزاد

3

هجدهم

42

سیکل

سیکل

5 م

5 م

آزاد

آزاد

1

نوزدهم

22

دانشجو

لیسانس

-

9 م

دانشجو

معلم

1

بیستم

24

لیسانس

فوق‌لیسانس

4 م

10 م

معلم

کارمند

1

 

 

یافته‌های پژوهش

با‌توجه به یافته‌های پژوهش، پنج مضمون نهایی باعنوان، کنار‌گذاشتن کلیشه‌های فرهنگی، پذیرش نقش مادرانگی، مدیریت اقتصادی، راهبردهای تعاملی-حمایتی و پذیرش نقش زنانگی مطرح شد. به این صورت که زنان مصاحبه‌شونده سعی می‌کردند به موقعیت فرهنگی جامعه مانند چشم‌وهمچشمی‌ها بی‌توجه باشند تا محیط خانواده، شاد بماند. همچنین، تلاش می‌کردند که نقش زنانگی و مادرانگی خود را به‌نحو احسن ایفا کنند تا اثر‌های منفی بر شادکامی اعضای خانواده نداشته باشند و با به ‌کارگیری راهبردهای تعاملی-حمایتی مشکلات خانواده را حل‌وفصل کنند.

 

 

 

جدول 2- مقوله‌های واکاوی نقش زنان در شادکامی خانواده

Table 2-Themes for analyzing the role of women in family happiness

مضامین اصلی

مضامین فرعی

مفاهیم

 

 

کنار گذاشتن کلیشه‌های فرهنگی

بی‌توجهی به مقایسه‌های

اجتماعی مخرب

برابری جنسیتی انگیزه ایجاد شادی

بی‌توجهی به چشم‌وهم‌چشمی‌ها، عدم اجازه به دخالت اطرافیان در زندگی، مقایسه نکردن زندگی خود با دیگران

توجه به برابری زن و مرد در تعاملات برای ایجاد شادکامی، توجه به استقلال زن در خانواده

 

 

پذیرش نقش مادرانگی

خودسازی درونی

 

انجام مسئولیت‌های مادری

 

وقت گذاشتن برای خانواده

توجه به موفقیت فرزندان

توانمندسازی خویش، غلبه بر انرژی‌های منفی، خودکارآمدی و خود مدیریتی

تمام‌وقت در اختیار خانواده بودن، مرتب و منظم بودن منزل، انجام بازی‌های خانوادگی، بازی و ورزش کردن با فرزندان، آزاد گذاشتن فرزندان برای انجام فعالیت‌ها، خواندن کتاب موردعلاقه فرزندان، گوش دادن به موسیقی در خانه، مرور خاطرات گذشته، دیدن فیلم با اعضای خانواده، خرید کردن با اعضای خانواده، وعده‌های غذایی خانوادگی

تشویق فرزندان برای موفقیت، افزایش اعتمادبه‌نفس اعضای خانواده، رشد خلاقیت و شخصیت فرزندان، افزایش بهره‌وری تحصیلی فرزندان، کمک به فرزندان برای اهدافشان

 

 

مدیریت اقتصادی

برنامه‌ریزی برای رفع مشکلات اقتصادی

داشتن روحیه همدلی در حل مشکلات

پایین آوردن انتظارات مادی خویش از همسر، ایجاد تعادل در دخل‌وخرج زندگی، رفع مشکلات مالی با کمک همدیگر، کمک‌خرج همسر بودن، تلاش برای افزایش سطح رفاه خانواده، ایجاد قدرت خرید برای فرزندان

 

 

 

 

 

 

 

راهبردهای تعاملی و حمایتی

 

 

 

 

 

مدیریت تعاملات

مشورت کردن (همفکری) برای حل مشکلات زندگی، کش ندادن بحث‌های خانوادگی، آرام کردن همسر، ایجاد محیط آرام و به‌دوراز تنش، درک کردن همسر،

کنترل عوامل مزاحم و استرس‌زا (ناملایمات بیرونی)، مدیریت افکار منفی و ناراحت‌کننده، مدیریت تنش‌های زندگی

داشتن تعامل مناسب باهمسر، ایجاد روحیه امید و شادی در خانواده

 

 

راهبردهای حمایتی

 

 

تقویت پیوندهای خانوادگی-اجتماعی

شخصیت بخشیدن به همسر، تحسین و قدردانی متقابل از همدیگر، توجه به خواسته‌های اعضای خانواده، حمایت‌های منطقی و سازنده از خانواده، پشتیبان خانواده در تمام امور

 حمایت عاطفی، تقویت فضای معنوی خانواده، ایجاد روحیه و انگیزه نشاط، مدیریت عواطف

ابراز محبت به اعضای خانواده، صحبت کردن در مورد مسائل مختلف، داشتن روحیه شوخ‌طبعی، ایجاد فضای گفتمانی صمیمی در محیط خانواده

رفتن با اعضای خانواده به مسافرت‌های سالانه، برپایی جشن‌ها و دورهمی های ساده، ارتباط داشتن با خانواده همسر، ارتباط داشتن با اقوام، تعامل با دوستان خانوادگی

 

 

 

 

 

پذیرش نقش زنانگی

تزیین آراستگی فضای داخلی

توجه به آراستگی ظاهری

 

رضایت‌مندی

همسر

توجه به پیشرفت همسر

تغییر دکوراسیون منزل، ایجاد محیط روشن و نورگیر، ایجاد فضای روحیه‌بخش با گل و گیاه، تزیین فضای داخلی خانه بارنگ‌های شاد، داشتن گلدان گل و گیاه

آرایش کردن، لباس زیبا پوشیدن در منزل، مرتب و منظم بودن

داشتن روحیه شاد و سرحال در منزل، پختن غذای موردعلاقه اعضای خانواده، وقت گذاشتن برای همسر، گوش سپردن به صحبت‌های همسر، احترام به خواسته‌های وی، جلب رضایت همسر، داشتن روحیه گذشت و فداکاری، همراهی همسر در شرایط سخت

توجه به موفقیت همسر در محیط کار، هموار کردن مسیر پیشرفت همسر

 

نمودار 1- نقش زنان در شادکامی خانواده

Fig 1- The role of women in family happiness

 

 

پذیرش نقش مادرانگی

زنان به‌عنوان مادر و همسر، نقش اساسی را در هر‌خانواده‌ دارند و یکی از ارکان مهم آن هستند. آنان می‌توانند با کنش‌های خویش موجبات پیشرفت و شادی خانواده را فراهم ‌کنند. همچنین، پیشرفت جامعه و پویایی آن نیز درگرو پیشرفت خانواده است و این پیشرفت با کمک و همراهی والدین اتفاق می‌افتد. به این معنا که مادران شاد، فرزندان شاد و موفقی را نیز تحویل جامعه می‌دهند. در پژوهش حاضر نیز زنان بیان داشتند که تمام تلاش خویش را به کار می‌گیرند تا محیط خانواده برای اعضای آن محیط آرامش و آسایش باشد. به‌گونه‌ای که آنان حتی خوشی و شادی خانواده را مساوی با شادی خویش تلقی کنند. ازنظر آنان هرزمانی که اعضای خانواده شادکام باشند، آنان نیز شاد خواهند بود و برعکس زمانی که مشکلاتی در خانواده برای هریک از اعضا به وجود بیاید، آنها نیز پریشان می‌‌شوند. این زنان همۀ تلاش خویش را به کار می‌برند تا محیط خانواده شاد باشد. به این معنا که همراه و همراز همسر و اعضای خانواده هستند و برای رسیدن به موفقیت آنها موقعیت را هموار می‌کنند. از جو محیط خانه‌گرفته تا توجه به خواسته‌های همسر و فرزندان و خودشان در اولویت بعدی هستند. آنان سعی می‌کنند نقش مادرانگی خویش را به‌نحو احسن انجام دهند و مسئولیت‌های آن را بپذیرند و در همۀ احوال سعی می‌کنند شادکامی اعضای خانواده را تا جایی که می‌توانند فراهم کنند؛ البته در این راه خود همسر و فرزندان نیز به‌طور متقابل به وی کمک می‌کنند و تعامل دوسویه‌ای برقرار است؛ اما نقش مادر به این دلیل مهم‌تر است که بیشتر در منزل و در‌کنار خانواده است.

«من خودم به‌شخصه خانوادم برام خیلی مهمن تا جایی که همه‌چیز رو برای اونا می‌خوام. حتی وقتی ‌که کاری برای اونا انجام میدم و خودم خسته میشم، باز اگه همسر و فرزندم خوشحال بشن، منم شاد میشم و اگه ناراحت باشن، منم ناراحتم. شاید باورتون نشه؛ اما شادی خانوادم، یعنی شادی من. انگار اونا جزئی از من‌شدن. من شادی برای خودم بدون خانواده معنی‌نداره» (سارا 24، با یک فرزند).

زنان در خانواده علاوه‌بر پذیرش نقش همسر، باید بعد از فرزند‌آوری، نقش مادری را نیز بپذیرند و مسئولیت‌های متناسب با آن را نیز عهده‌دار شوند. مهم‌ترین مسئله با‌توجه به صحبت‌های مشارکت‌کنندگان این است که زنان قبل از هر‌چیزی باید خود را توانمند کنند و بتوانند روحیۀ محکم و قوی داشته باشند و بر انرژی‌های منفی محیط اطراف خویش غلبه کنند. درواقع، مثبت‌اندیش باشند. این مثبت‌اندیشی باعث خودکار‌آمدی می‌‌شود و در‌نتیجه، زنان دیگر خودشان از‌پس مشکلات زندگی برمی‌آیند. پس خودسازی درونی زمینه‌ساز شادکامی بیرونی می‌شود و زنان با روحیۀ بهتری مسئولیت‌های مادری را انجام می‌دهند.

«من به‌عنوان یه زن همیشه باید قوی باشم و سعی کنم که مثبت‌اندیش باشم و به مسائل خوب فکر کنم تا بتونم برای خونوادم هم شادی به وجود بیارم؛ چون اگه من غمگین باشم و افسرده، باعث‌میشه که روحیۀ اعضای خانواده هم به‌هم بریزه» (سعیده 47، با دو فرزند).

آنان برای حفظ روحیۀ نشاط و شادی اعضای خانواده (همسر و فرزندانشان) سعی می‌کنند تا جایی که می‌توانند تمام‌وقت در اختیار خانوادۀ خود باشند و همچنین سعی می‌کنند، همواره محیط خانه را مرتب و منظم نگه ‌دارند تا موجب آرامش اعضای خانواده شود. آنها به دو مسئلۀ مهم توجه می‌کنند: 1- آزاد‌گذاشتن اعضای خانواده برای انجام‌دادن فعالیت‌هایشان (مانند بچه‌ها تکالیفشان را انجام دهند تا با خیال راحت به پیشرفت خود توجه کنند)؛ 2- باهم‌بودن اعضای خانواده. برای رسیدن به این همدلی آنان سعی می‌کنند با انجام‌دادن فعالیت‌هایی مانند انجام‌دادن بازی‌های خانوادگی، ورزش‌کردن با اعضای خانواده، کتاب‌خواندن برای فرزندانشان، گوش‌دادن به موسیقی و خرید‌کردن با اعضا شادی را در خانه به وجود آورند. مادران به فرزندان خود به‌عنوان سرمایه‌های زندگی خویش توجه می‌کنند و از هیچ‌تلاشی برای شادی و موفقیت آنان فروگذار نمی‌کنند؛ مانند تشویق فرزندان خود در راه موفقیت، افزایش اعتمادبه‌نفس آنان، کمک به رشد خلاقیت و شخصیت فرزندانشان تا بهره‌وری تحصیلی آنان افزایش یابد و به هدف‌های زندگی خود برسند. آنان سعی می‌کنند، محیط منزل آرام‌بخش باشد تا موجبات شادکامی آنان فراهم شود.

مسئله بعدی، اینکه مادر خانواده سعی می‌کند که در وعده‌های غذایی تمام اعضا حضور داشته باشد و همچنین برخی روزهای تعطیل مانند جمعه دسته‌جمعی فیلم تماشا کنند و یا خاطره‌ها و مسائل گذشته را مرور کنند. با این کارها نشان می‌دهد که نقش مادرانگی خویش را پذیرفته ‌است و برای ایجاد شادی خانواده در حد توان خویش، تلاش می‌کند.

«من به‌عنوان یک زن و مادر سعی می‌کنم که همه‌وقتم رو با اعضای خونوادم بگذرونم و برای همه‌شون وقت بزارم؛ مثلاً باهم یه بار در هفته بیرون میریم، مهمونی میریم، واسه بچه‌هام کتاب می‌خونم، باهاشون بازی می‌کنم، تو تکالیفشون بهشون کمک می‌کنم تا اونا شاد و خوشحال باشن» (الهه 41، با سه فرزند).

«بچه‌هام خیلی برام مهمن. موفقیت اون‌ها موفقیت من هستش،. خیلی خوشحال میشم که پیشرفت کنن و سعی می‌کنم که بهشون کمک کنم تا ناراحت نباشن. خب اونام متقابلاً خوشحال میشن» (فاطمه 35، با دو فرزند).

پذیرش نقش زنانگی

زنان مصاحبه‌شونده برای خود دو نقش را قائل بودند: نقش همسر خانواده و نقش مادری. آنان سعی می‌کردند که نقش زنانگی خویش را به‌نحو احسن انجام دهند تا خللی در تعامل‌های آنان با همسرانشان به وجود نیاید. این نقش آنان به چند خرده‌ نقش تقسیم می‌شد: مسئلۀ اول خود محیط منزل است که سعی می‌کنند، آراستگی فضای داخلی منزل حفظ کنند. آنان با تغییر دوره‌ای دکوراسیون منزل، تزیین فضای داخلی خانه با استفاده از رنگ‌های شاد در (قالی، پرده و ...)، ایجاد یک فضای روحیه‌بخش با تزیین گل و گیاهان و ایجاد یک محیط روشن و نورگیر سعی در زیبا و دلنشین‌کردن فضای خانه برای اعضای خانواده‌ دارند تا محیط آرامش‌بخشی برای آنان فراهم کنند.

همچنین، به‌جزء محیط خانه آنان سعی می‌کنند، به‌ظاهر خویش نیز توجه کنند و همیشه در‌نظر همسر خویش زیبا و مرتب باشند. با آرایش‌کردن، لباس زیبا‌پوشیدن، شادی را در تعامل‌های خود و همسر خویش به وجود می‌آورند.

زنان به‌جزء توجه به‌ظاهر خویش، همیشه سعی می‌کنند که برای همسر خویش وقتی را اختصاص دهند که دربارۀ مسائل خود و فرزندانشان باهم دیگر صحبت کنند و همواره روحیۀ شاد و سرحالی در محیط خانه داشته باشند تا فرزندان خانواده متوجه مشکلات نشوند. آنان کارهایی مانند آشپزی را با اشتیاق انجام می‌دهند و غذای دوست‌داشتنی اعضای خانواده را می‌پزند تا در‌کنار هم روز خوبی را سپری کنند و همواره شادی و نشاط در خانواده حکم‌فرما باشد.

«به‌نظرم من قبل از هر‌چیزی یه زنم. سعی می‌کنم که زن خوبی برای همسرم باشم؛ چون به‌نظرم زن خوب‌بودن، یعنی اینکه هم به خونه برسم، هم به شوهر و بچه‌هام و در آخر به خودم؛ یعنی من چند‌وقت یکبار دکوراسیون خونه رو عوض می‌کنم، وسایل رنگ شاد می‌خرم، از گل و گیاه استفاده می‌کنم تا روحیمون خوب باشه. تو خونه به خودم می‌رسم، لباس مرتب می‌پوشم، آرایش می‌کنم تا پیش همسرم جذاب باشم. برای بچه‌هام سعی می‌کنم که غذای موردعلاقه‌شون رو بپزم. دیگه بیشتر موقع‌ها خودم رو شاد و سرحال نگه می‌دارم تا اونا هم خوشحال بشن» (نازنین 37، با دو فرزند).

آنان برای جلب رضایت‌مندی همسر خود، سعی می‌کنند که علاوه‌بر توجه به محیط خانه و ظاهر خویش، همواره به خواسته‌های همسر خود احترام بگذراند و همچنین سعی می‌کنند که احترام بین آنان حفظ شود تا روحیۀ گذشت و فداکاری را در مراحل مختلف زندگی حفظ ‌کنند؛ برای مثال، آنان به موفقیت همسر خود در محیط کار توجه و سعی می‌کنند، مسیر پیشرفت وی را هموار کنند. همچنین، سعی می‌کنند از خطاهای همدیگر بگذرند تا شادکامی خانوادۀ آنان از‌بین نرود و همواره در اوضاع سخت زندگی پشتیبان همدیگر باشند.

«من تو زندگی سختی زیاد کشیدم. باهمسرم از صفر شروع کردیم. همه‌چیز رو و خدا رو شکر الآن از زندگی‌ام راضی هستم. خیلی برای همسرم فداکاری کردم و همیشه به‌هم احترام گذاشتیم و می‌ذاریم؛ حتی برای موفقیت‌اش هم کمکش کردم تا ادامه تحصیل بده، شغل خوبی پیدا کنه و ارتقا بگیره؛ حتی از خطاهای همدیگه هم گذشتیم. خدا رو شکر هم من زن خوبی بودم و هم همسرم مرد خوبی هست. از زندگی‌ام راضی‌ام و شادیم» (شیدا 48 ساله، با سه فرزند).

 

کنار‌گذاشتن کلیشه‌های فرهنگی

یکی از مسائل بااهمیت برای زنان در شهر یزد، محیط سنتی محل زندگی آنان است که علاوه‌بر اثر‌های مثبت آن مانند همبستگی و کنار‌هم‌بودن، اثر‌های سویی بر تعامل‌های افراد و محیط خانواده دارد. زنان بیان داشتند که فرهنگ شهر یزد خواه‌ناخواه چشم‌وهمچشمی و مقایسه‌های اجتماعی را رواج می‌دهد و مردم بیشتر از آنکه به فکر زندگی خویش و تلاش برای پویایی زندگی خود باشند، به‌دنبال مقایسۀ زندگی خود با دیگران هستند و سعی می‌کنند که به هر‌نوعی از دیگران سبقت بگیرند که این مسئله بیشتر در‌حیطۀ ترجیح‌های مالی و اقتصادی است. این مسئله زنان مصاحبه‌شونده را بر آن ‌داشته که برای حفظ تعامل‌های مثبت خویش با اعضای خانواده و ایجاد شادی در‌بین اعضای خانواده برخی کلیشه‌های فرهنگی را کنار بگذارند. آنان سعی می‌کنند تا جایی که می‌توانند خود را از حاشیه‌ها و چشم‌وهمچشمی‌ها دورنگه دارند. همچنین، از مقایسه‌های بیجای زندگی خود با بقیۀ اطرافیان دست ‌بردارند که با این کار دخالت اطرافیان نیز به میزان زیادی کاهش می‌یابد؛ زیرا این دخالت‌ها باعث مشاجره بین زن‌و‌مرد می‌‌شود و شادی خانواده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

«راستشو بخواید، ما با‌توجه به اینکه توی این محیط اجتماعی سنتی بزرگ شدیم، حالا یه مزیت‌هایی برامون‌داره، اینکه دورهمی‌ها بیشتر هستش، مهمونی‌های خانوادگی و ...؛ اما اینجا خیلی مسائل اقتصادی و مالی مهمه؛ به‌طوری ‌که همۀ زندگی ما رو درگیر خودش می‌کنه و بخش اقتصادی خانواده و کار بیرون، بخش احساسی خانواده رو تحت‌تأثیر خودش قرار‌میده. همه دنبال چشم‌وهمچشمی هستن که فلانی چی‌داره؟ چی‌نداره؟ شوهرش چکار می‌کنه؟ بچه‌هاش چی میشن؟ خودش چکار می‌کنه و این رقابت‌ها تو همۀ حیطه‌ها هستش، از وضع مالی، درس، کار و ... . آدم کلافه میشه؛ درنتیجه، همش باید دنبال پول باشی و شادی تو از‌دست میدی؛ چون وقتی براش نمیذاری. منم ترجیح میدم که از این آدم‌ها کناره‌گیری کنم تا خانوادم در آرامش باشن. به‌جای رقابت الکی، دنبال خوشحالی خانوادم باشم تا اونا هم اذیت نشن و همسرم ناراحت نباشه. با این کار دخالت‌ها و ناراحتی‌ها کاهش پیداکرده برامون» (فهیمه، 38 ساله، با سه فرزند).

مسئلۀ مهم دیگر برای زنان توجه به برابری جنسیتی در تعامل‌هاست. به این معنا که سعی می‌کنند، تقسیم ‌کار صورت بگیرد و مرد، دیگر خود را رئیس خانواده قلمداد نکند که این مشاجره‌ها را کاهش می‌دهد. این توجه به استقلال زن در خانواده به او عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس می‌دهد و زنان را قوی می‌‌کند. آنان نیز احساسات مثبت خویش را در راه اعضای خانواده و شادی آنان صرف می‌کنند و درنتیجه، شادکامی اعضای خانواده نیز افزایش می‌یابد؛ زیرا مسئلۀ بااهمیت این بود که زنان اذعان داشتند، وقتی ‌که همسرشان به استقلال وی اهمیت می‌دهد و در اظهارنظرها مشارکت می‌کنند، باعث می‌شود که زنان همۀ تلاش خود را برای ایجاد شادکامی خانواده به کار گیرند.

«من و همسرم برای ایجاد آرامش در محیط خانواده، سعی کردیم که باهم به توافق برسیم که به استقلال من توجه بشه و این تقسیم‌ کار هم در محیط خانواده درست صورت‌بگیره و همسرم در کارها به من کمک‌کنه. اونم خدایی این کارها رو انجام‌میده. منم چون اون بهم احترام‌میذاره، کلی اعتمادبه‌نفسم زیاد‌شده و سعی می‌کنم همۀ احساساتم رو خرج خونواده کنم» (سمیه 22، با یک فرزند).

زنان به‌عنوان همسر یا مادر سعی می‌کنند که محیط خانواده را همواره سالم و به‌ دوراز تنش نگه‌دارند تا ناراحتی در محیط خانواده و در‌تعامل بین اعضا ایجاد نشود و متعاقب با آن سطح شادی نیز کاهش نیابد. برای رفع مشکلات تعاملی در‌بین اعضا، همسر خانواده، سعی می‌کند که بحث‌های خانوادگی را خیلی ادامه ندهد و اگر همسر وی از مسئله‌ای ناراحت است، او را آرام کند. درواقع، باهمسر خویش برای رفع مشکلات صحبت و مشورت کند. همچنین، مادر خانواده، تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا افکار منفی و ناراحت‌کنندۀ بیرونی را کاهش دهد که وارد محیط خانواده شده است و همسر خویش را درک کند؛ چون مرد خانواده، ممکن است ساعات طولانی را در بیرون از منزل کار کند و ناراحتی‌هایی برای وی به وجود بیاید. مادر خانواده این عوامل مزاحم و استرس‌زا را کنترل می‌کند تا خدشه‌ای در تعامل‌ها و شادکامی اعضای خانواده به وجود نیاید و اگر مشکلی به وجود آمد، آن را حل کند تا اعضای خانواده از هم دلگیر نباشند. درواقع، نقش حامی را دارد و سعی می‌کند تا مشکلات تعاملی و خانوادگی را حل‌وفصل کند.

«خب من دو تا نقش دارم: یکی اینکه مادر خوبی باشم و همین‌طور یه همسر خوبی باشم. برای من مسئولیت‌هاش سخته؛ ولی سعی می‌کنم درست انجامش بدم. خب بین من و همسرم گاهی اوقات مشکلی به وجود میاد و بحثمون میشه؛ اما من سعی می‌کنم که کوتاه بیام؛ چون اون بیرون خونه کار می‌کنه. ممکنه که اونجا اذیت شده باشه. سعی می‌کنم البته بچه‌ها هم نفهمن تا ناراحت نشن. بعدش بالاخره همسرم میاد عذرخواهی و همه‌چیز تموم‌میشه، میره» (نرگس 41، با سه فرزند).

 

مدیریت اقتصادی

با‌توجه به مشکلات به‌وجود‌آمده در جامعه به‌خصوص بیماری کووید 19 و افزایش مشکلات مالی بیشتر خانواده‌ها، این مسائل در‌کنار دیگر مشکلات، ممکن است زندگی خانوادگی و زناشویی را دستخوش بحران کند و شادکامی اعضای خانواده را تحت‌تأثیر قرار دهد؛ اما زنان پژوهش حاضر بیان داشتند که برای مقابله با چالش‌های اقتصادی به‌وجود‌آمده در زندگی، سعی می‌کنند با همفکری هم برای رفع مشکلات برنامه‌ریزی ‌کنند و همچنین با راه‌حل‌هایی فشار اقتصادی بر همسر خانواده را کاهش دهند.

زن خانواده سعی می‌کند که انتظار‌های مالی خویش را از همسر خود کاهش دهد؛ برای مثال، کمتر خرید کند و تعادلی را در دخل‌وخرج زندگی به وجود آورد تا بتواند بحران مالی به‌وجود‌آمده را پشت سر بگذارد. درواقع، زنانی که شاغل هستند، سعی می‌کنند تا کمک‌ خرج زندگی باشند و به همسر خویش در ادارۀ زندگی کمک کنند. همچنین، هدف دیگر آنان این است که فرزندان خانواده تا حد ممکن در رفاه باشند و متوجه مشکلات به‌وجود‌آمده نشوند و قدرت خرید آنان برای رفع نیازهایشان در‌حیطۀ تحصیلی، آموزشی، پوشاک و ... کاهش نیابد. درواقع، آنان با روحیۀ همدلی در رفع مشکلات خانواده می‌کوشند و این کمک‌کنندۀ شادی خانواده است؛ زیرا وقتی مشکلات کاهش یابد، متناسب با آن سطح شادکامی خانواده نیز افزایش می‌یابد. این کمک‌ها باعث می‌شود که مرد خانواده احساس کند تنها نیست و همسر وی در این اوضاع سخت وی را درک می‌کند و کمک‌حال اوست. این حس همدلی و قدردانی باعث می‌شود که افراد خانواده حس خوشبختی و شادی داشته باشند. درواقع، حس همدلی اعضا با همدیگر کمک‌کنندۀ مقابله با بحران‌هاست. در‌واقع، زمانی که اعضای خانواده پشت‌هم هستند، در اوضاع سخت زندگی، راحت‌تر می‌توانند این بحران‌های اقتصادی را پشت سر بگذراند.

«الآن با‌توجه به این بیماری هم که توی جامعه و شهر ما هستش، کلی کارها رو تعطیل‌کرده. خب ما هم مسلماً برامون مشکل به وجود اومد و قدرت خریدمون پایین‌اومده؛ ولی سعی می‌کنیم، بچه‌ها خیلی درگیر این چیزا نشن و من خودم هم شاغلم و به همسرم کمک می‌کنم تا این بحران‌ها رو از سر بگذرونیم و مثلاً مشورت می‌کنیم که چطور زندگی رو اداره کنیم تا ناراحتی به وجود نیاد و همه حالشون خوب باشه» (فریده 29، با یک فرزند).

«همسرم چون میفهمه که من درکش می‌کنم و از اون توقعاتم رو پایین آوردم، خیلی روحیه‌اش بهتر‌شده و میدونه که توی این شرایط تنها نیست و من پشتش هستم و نمیذارم که این مشکلات ما رو ناراحت‌کنه و خوشحالیمون رو ازمون‌بگیره. ما همه پشت‌هم هستم و بهم کمک می‌کنیم تا بحران‌ها رو پشت‌سر بذاریم» (لیلا 24، با یک فرزند).

 

راهبردهای تعاملی- حمایتی

زنان و مادران سعی می‌کنند به‌عنوان یکی از ارکان مهم خانواده، تعامل‌های مثبتی با اعضای خانواده به وجود آورند و همواره روحیۀ نشاط و شادی اعضای خانواده را حفظ کنند. آنان سعی می‌کنند که همواره به اعضای خانواده محبت و احساسات خویش را دربارۀ آنان بیان کنند. همچنین، سعی می‌کنند که دربارۀ مسائل مختلف با همدیگر صحبت کنند و اجازه ندهند سکوت و سردی در‌بین اعضا حاکم شود؛ برای مثال، با حفظ روحیۀ شوخ‌طبعی، جوک‌گفتن ... فضای خانه را عوض می‌کنند و فضای گفتمانی صمیمی و گرمی را به وجود می‌آورند. اعضای خانواده ازجمله فرزندان نیز سعی می‌کنند که پاسخگو و قدردان تلاش‌های مادر خانواده باشند و به وی در ایجاد جو صمیمی کمک کنند؛ زیرا مادر خانواده سعی می‌کند که مدیریت تعامل‌ها را داشته باشد.

«من ارتباطات خیلی برام مهمه و سعی می‌کنم که تعامل‌های خوبی با اعضای خانوادم داشته باشم؛ مثلاً، بهشون میگم که خیلی دوسشون دارم. باهاشون شوخی می‌کنم. اونا هم با من خیلی خوبن. بهم احترام می‌ذاریم. سعی می‌کنم فضای خانواده صمیمی باشه و همه بتونیم خواسته‌هامون رو مطرح کنیم ...» (ساناز 50، با سه فرزند).

البته به‌جزء تعامل مناسب با فرزندان، زن خانواده به‌عنوان همسر سعی می‌کند تا پشتیبان خانواده در‌تمام امور باشد و از همسر خود به‌دلیل تلاش‌های بی‌وقفه قدردانی کند. در‌مقابل، فرزندان هم به شخصیت همسر خویش احترام می‌گذارند. به خواسته‌های اعضای خانواده توجه کند و اگر مشکلی برای هرکدام به وجود بیاید با حمایت‌های منطقی و سازندۀ خویش برای حل مشکلات اقدام ‌کند؛ زیرا این راهبردهای حمایتی از خانواده همواره راهگشاست.

«ارتباطات به‌نظرم توی خونه مهمه. من اگه شوهرم کاری برام انجام‌بده، ازش تشکر می‌کنم. پیش بچه‌ها اگر دعوایی هم داشته باشیم، سعی می‌کنم بروز ندم تا پیش بچه‌ها همیشه حال خوبی داشته باشیم» (سمیرا 38، با دو فرزند).

درواقع، مادران سعی می‌کنند که فضای گفتمانی خانواده، فضای صمیمی ‌باشد و همۀ اعضا حق اظهارنظر و صحبت‌کردن دربارۀ مسائل خانواده، تحصیلی، کاری، تغییر شغل، منزل و تعامل‌ها را داشته باشند و همۀ این موارد را با همفکری همدیگر حل‌وفصل ‌کنند. در‌نتیجه، فضای صمیمی بر خانواده حاکم می‌شود و اعضا باهم تعامل‌های مثبت و مفیدی پیدا می‌کنند. این جو مثبت حاکم بر محیط خانواده، باعث حس رضایت و شادکامی اعضا می‌شود.

«به‌نظر من فضای خونه هم میتونه باعث حس شادی و نشاط بشه، هم میتونه باعث ناراحتی و خمودگی بشه و بستگی به تعاملاتمون باهمدیگه‌داره. ما همه باهم مشورت می‌کنیم و باهم خوبیم و فضای صمیمی در خونۀ ما حاکم هستش. من نمیذارم بینمون جدایی‌بیفته» (پریسا 55 ساله، با سه فرزند).

اعضای خانواده علاوه‌بر تعامل‌هایی که باهمدیگر دارند، برای رسیدن به حس شادی و نشاط سعی می‌کنند که تعامل‌ها و ارتباط‌های اجتماعی خویش را نیز افزایش دهند. مادر خانواده سعی می‌کند که زمان‌هایی را برای مسافرت‌های خانوادگی اختصاص دهد و به مکان‌هایی سفر کنند که اعضای خانواده ‌دوست دارند تا علاوه‌بر ایجاد روحیۀ شادی، به تقویت پیوندهای بین اعضا کمک کند. همچنین، زمان بروز مشکل، همه باهمفکری همدیگر برای حل آن اقدام می‌کنند تا حمایت‌های عاطفی خانواده حفظ شود. درواقع، زمان ایجاد مشکلات، مادر خانواده با حفظ و تقویت فضای معنوی خانواده، سعی می‌کند که روحیۀ شادی و توکل را حفظ کند.

مسئلۀ مهم دیگر که زنان انجام می‌دهند، تعامل با اطرافیان و اقوام است؛ مانند برپایی جشن‌ها و دورهمی‌های خانوادگی در زمان‌های مختلف مانند جشن تولد، ازدواج، موفقیت‌های تحصیلی، شغلی و ... . همچنین، ارتباط‌داشتن با خانوادۀ همسر و خانوادۀ خود حلقۀ خانوادگی را گسترده‌تر می‌کنند تا در‌مواقع ضروری کمک‌رسان باشند. علاوه‌بر تعامل با اقوام، آنان سعی می‌کنند تا تعامل با دوستان خانوادگی و مسافرت با آنها فراموش نشود تا برای مواقع حساس سرمایۀ اجتماعی کسب کنند و با دسترسی به پشتیبانی روانی، روحیۀ صمیمیت و شادی خانواده افزایش یابد. درواقع، آنان به همسر و فرزندان خود اجازه می‌دهند تا زمان‌هایی را در‌کنار دوستان خود نیز صرف کنند؛ برای مثال به باشگاه، کوهنوردی و ... بروند تا علاوه‌بر کسب سرمایۀ اجتماعی، روحیۀ نشاط و شادی آنان نیز افزایش یابد.

«خانواده برای هرکسی مهمه، حالا چه خانوادۀ خودت، چه همسر و حتی اگه دوستای زیادی هم داشته‌باشی برای روز مبادا به دردت می‌خورن و یه روزی پشتیبانت میشن. اگه مشکلی به وجود بیاد به کمکت میان. من همش سعی می‌کنم تعاملاتمان رو با بقیه حفظ کنیم. میریم مهمونی‌های خانوادگی، پیش اقوام، سعی می‌کنم با بهونه‌های مختلف مثل تولد و ... همه رو کنار‌هم نگه‌دارم تا شاد بشیم و روحیۀ خانواده خوب میشه؛ چون من بچه‌هام کمی بزرگن، گاهی وقت‌ها با پدرشون میرن بیرون. کوهنوردی و حالشون خوب‌میشه. خب همۀ اینها باعث رضایت بیشتر از زندگی‌میشه» (فرشته 47 ساله، با سه فرزند).

درواقع، همۀ این تلاش‌ها برای رسیدن به لذت و حس خوب است؛ زیرا باعث افزایش رضایت از زندگی در‌بین اعضای خانواده می‌‌شود.

 

نتیجه‌

در پژوهش حاضر ایجاد شادکامی در محیط خانواده از‌سوی زنان مطالعه شده است. نتایج پژوهش نشان داد که زنان برای ایجاد شادکامی در محیط خانواده کارهای بسیاری را انجام می‌دهند که از درون داده‌ها 76 مفهوم، 15 مضمون فرعی، 5 مضمون اصلی استخراج شد. مضامین استخراج‌شده با عنوان کنار‌گذاشتن کلیشه‌های فرهنگی، پذیرش نقش مادرانگی، پذیرش نقش زنانگی، مدیریت اقتصادی و راهبردهای تعاملی-حمایتی مطرح شد.

همان‌طور که یافته‌ها نشان می‌دهد عوامل سطح خرد و کلان در جامعه بر چگونگی ایجاد شادکامی در محیط خانواده از‌سوی زنان مؤثر است و درواقع، شادی زنان تحت‌تأثیر عوامل سطح خرد و کلان قرار دارد. به این معنا که عوامل سطح خرد شامل عوامل فردی- خانوادگی و روانی مانند پذیرش نقش مادرانگی، پذیرش وظایف همسری و راهبردهای تعاملی-حمایتی است. زمانی ارتباط‌های مؤثر و مثبت در محیط خانواده شکل می‌گیرد که مادر یک فضای گفتمانی مؤثر در خانواده ایجاد کند و پشتیبان همۀ اعضای خانواده باشد که این خود بر ایجاد شادی اثرگذار است. همچنین، حفظ‌کردن تعامل‌های خانوادگی و وقت‌گذراندن با اعضای خانواده و حل مشکلات با همفکری همدیگر باعث می‌شود که افراد در‌مواقع ضروری احساس کمبود نداشته باشند و همواره احساس کنند که پشتیبانی روانی خانواده را دارند. همچنین، مهم‌ترین مسئله همان پذیرش نقش مادرانگی و پذیرش نقش همسری از‌سوی زنان است؛ زیرا مهم‌ترین رکنی که خانواده را حفظ می‌کند، پذیرش نقش زن از‌سوی اوست و این پذیرش باعث احساس تعلق‌خاطر وی به خانواده می‌شود. همین مسئله باعث می‌شود که مسئولیت‌های خانوادگی خویش را به‌درستی انجام دهد و شادکامی را در محیط خانواده ایجاد کند؛ بنابراین عوامل فردی و خانوادگی باعث ایجاد شادکامی می‌شوند و شادی نیز از آنان متأثر است. همچنین، در‌سطح‌های کلان جامعه، عواملی مانند مسائل فرهنگی و اقتصادی نیز خواه‌ناخواه بر ایجاد شادی از‌سوی مادران در محیط خانه اثر‌گذار است. به این معنا که بستر فرهنگی جامعه به‌خصوص شهر یزد به‌عنوان شهری سنتی، بر روحیه‌ها و تعامل‌های افراد اثر می‌گذارد؛ یعنی زنان سعی می‌کنند به کلیشه‌های فرهنگی محیط اطراف خود اعتنا نکنند تا آنان شادی خانواده را از‌بین نبرند؛ مانند بی‌توجهی به مقایسه‌های اجتماعی و چشم‌وهمچشمی‌هایی که وجود دارد و توجه به برابری جنسیتی در محیط خانواده. همچنین، بی‌توجهی و اجازه‌ندادن به دیگران برای دخالت‌کردن در زندگی مشترکشان باعث می‌شود که ایجاد شادی سخت نباشد و تحت‌تأثیر این اوضاع قرار نگیرند؛ زیرا توجه به این مسائل بی‌اهمیت باعث می‌شود که زندگی زناشویی و خانوادگی درگیر حاشیه شود که دوری اعضای خانواده از یکدیگر را به‌دنبال دارد و در‌نهایت، شادی را از محیط خانواده دور می‌کند. همچنین، عامل مهم دیگر عوامل اقتصادی است. با‌توجه به مشکلات اقتصادی ازجمله: تورم و کاهش قدرت خرید مردم، باعث‌شده که افراد زمان زیادی را صرف کار و فعالیت اقتصادی کنند و ممکن است که پدر خانواده، خیلی نتواند در محیط خانواده حضور یابد. به‌خصوص در شهر یزد که مشارکت‌کنندگان بیان داشتند، مردان خانواده خیلی به مادیات توجه و در راه رسیدن به آن تلاش می‌کنند و همواره هدف آنان سرمایه‌گذاری، پس‌انداز، خرید زمین و ... است. آنان آینده‌نگر هستند؛ اما همین هدف‌ها آنها را از شادکامی دور می‌‌کند؛ زیرا بحث اقتصاد را مبنای زندگی قرار داده‌اند؛ اما زنان باید این خلأ را نیز پر کنند که یکی از این راهکارها، کنار‌گذاشتن کلیشه‌های فرهنگی و چشم‌وهچشمی‌هاست. همچنین، توجه هر‌چه بیشتر مرد به زن، حفظ استقلال و شخصیت وی، به‌طور چرخه‌ای باعث بازتولید ایجاد شادکامی از‌سوی زنان در محیط خانواده می‌شود و اگر مرد خانواده، به زن اهمیت ندهد، زن میل و انگیزه‌ای برای شادکامی اعضای خانواده و همسر خویش نخواهد داشت.

رشیدی کوچی و همکاران (1395) یک پژوهش کمّی انجام دادند؛ البته دربارۀ عملکرد خانواده و شادکامی بود. همچنین، فرخی و سبزی (1394) در پژوهشی کمّی بیان کردند که ارتباط‌ها با شادی مرتبط است. آخوند فیض و ذکائی (1395) با پژوهشی کیفی، شادکامی را در‌طول زندگی مطالعه کردند. عنبری و حقی (1392) در پژوهشی با روش کمّی بیان کردند که شادی و متغیرهای خانوادگی باهم ارتباط دارند. نجف‌آبادی و سام آرام (1390) در پژوهشی با روش کمّی میانگین شادی زنان را مطالعه کردند. جمیلی‌کهنه شهری و رنجبر (1391) در پژوهشی کیفی بیان کردند که تعامل با همسر و الگوی ازدواج بر شادی مؤثر است. پژوهش‌های انجام‌شده، نشان داد که کارهای کیفی و کمّی انجام‌گرفته؛ اما دربارۀ شادمانی خانواده و خود زنان بوده است و تا حدودی در برخی متغیرها با پژوهش مذکور همسو هستند؛ اما پژوهش حاضر دربارۀ نقش زنان در شادمانی خانواده است که تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است. همچنین، چی و همکاران (2019) در پژوهش پانل نشان دادند که بهزیستی ذهنی در خانواده بهم منتقل می‌شود. همچنین، اک و همکاران (2019) در پژوهش کیفی بیان کردند که کیفیت زندگی افراد تحت‌تأثیر شادی خانواده و سلامت والدین و کودک قرار دارد. گادماندسدوتیر و همکاران (2016) در پژوهشی پانل بیان کردند که تعامل و حمایت با والدین باعث شادی فرزندان می‌شود. هیدی و همکاران (2014) در پژوهشی پانل بیان کردند که رضایت از زندگی کودکان همچنان با انتقال ارزش‌ها و رفتارها، به‌طور مستقیم تحت‌تأثیر رضایت از زندگی مادران آنها قرار می‌گیرد و اثر پدرها فقط غیرمستقیم است. این پژوهش‌های لاتین تا حدودی با نتایج پژوهش مذکور همسو بود؛ زیرا به تعامل والدین و نقش پررنگ زنان در رضایت از زندگی کودکان اشاره می‌کنند که پژوهش حاضر نیز به نقش راهبردهای تعاملی-حمایتی در ایجاد شادمانی خانواده اشاره می‌کند. هرچند در برخی مقوله‌ها متفاوت است و در پیشینه‌های ذکرشده به آنها اشاره نشده است.

همچنین نظریه‌های مطرح‌شده نیز تا حدودی به نقش زنان اشاره‌ کرده‌اند که در پژوهش حاضر نیز مطرح ‌شده است. همان‌طور که دیالوگ عاشقانۀ اریک فروم بیان می‌کند: برخلاف عشق برادرانه و عشق زن و مرد که عشق برابر است، روابط مادر و فرزند به‌سبب ماهیت خاصی که دارد، بر‌پایۀ نابرابری است. شخصی به همۀ یاری‌ها نیاز دارد و دیگری همۀ آن یاری‌ها را فراهم می‌آورد. به‌دلیل خاصیت پرستارانه و فداکارانه است که عشق مادرانه بالاترین نوع عشق‌ها و مقدس‌ترین پیوندهای عاطفی است که در پژوهش حاضر نیز به این مسئله در مقولۀ پذیرش نقش مادرانگی اشاره شد و مادر سعی داشت که همۀ وظایف مادرانۀ خویش را به‌نحو احسن انجام دهد تا فرزندش شادمان باشد. همچنین، همان‌طور که گیدنز دربارۀ روابط ناب و صمیمیت نشان داد، این روابط صمیمانه تغییر شکل یافته است و این صمیمیت خود را درون نهاد خانواده نشان می‌دهد که افراد باهم تعامل‌های متقابل دارند و این پیوندهای عاطفی کودک با مراقبان خویش است که تمام ارتباط‌های اجتماعی صمیمانه‌ای را که در بزرگسالی برقرار می‌شود، تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. در پژوهش حاضر نیز مادر سعی می‌کند که تمام نیازهای عاطفی-تحصیلی، تعاملی و اقتصادی فرزند را تا جایی که می‌تواند برطرف کند تا فرزندش شادمان باشد. هورکهایمر نیز بیان می‌کند که زن به عنوان حضور مادرانه در خانواده بیشتر مسئول حفظ روابط به‌واقع انسانی است. درواقع، نقش زنان در خانواده اقتدار مرد را تقویت می‌کند؛ زیرا به‌سهم خود پشتوانه‌ای برای اقتدارمنشانه است. از آنجایی که علاقۀ مرد به وضع موجود باعث سازگاری با روابط اقتدارمنشانۀ می‌شود، اصرار صریح یا ضمنی زن نیز به همان‌اندازه مهم است. در‌واقع، پژوهش حاضر نیز به نقش زنان در انجام‌دادن وظایف همسری و زنانگی خود اشاره می‌کند که زن تمام توان خویش را به کار می‌گیرد تا رضایت‌خاطر همسر را برآورده کند؛ زیرا تعامل با همسر و حفظ اقتدار وی در محیط خانه برای او مهم است.

درواقع، یکی از محیط‌هایی که افراد می‌توانند از ناملایم‌های بیرونی به آن پناه ببرند و حال خوب را برای خویش ایجاد کنند، خانواده است. نتایج پژوهش نشان داد که باید هر‌چه بیشتر به نقش خانواده توجه کرد. به‌خصوص به نقش مادران که شاید خیلی به آن توجه‌نشده و بیشتر پژوهش‌های کمّی با رویکرد جامعه‌شناختی صورت گرفته است. همچنین، سیاست‌گذاران جامعه باید به نقش زنان بیش‌ازپیش توجه کنند و با برگزاری کارگاه‌ها و آموزش‌های مختلف، چگونگی ایجاد محیط شاد را به آنان آموزش دهند؛ زیرا زنان یکی از ارکان اصلی خانواده هستند. همچنین، دربارۀ عملکرد خانواده، سبک‌های فرزند‌پروری، چگونگی ایجاد شادکامی، مدیریت مشکلات و پذیرش وظایف نیز باید به آنان آموزش داده شود؛ زیرا با داشتن خانوادۀ شاد، جامعه‌ای شاد هم خواهیم داشت؛ البته مسئلۀ مهم مسائل سطح کلان است که اگر مشکلات اقتصادی خانواده‌ها و موقعیت فرهنگی جامعه بهبود یابد، بر عملکرد مثبت خانواده‌ها اثر می‌گذارد. درواقع، همان‌گونه که مطرح شد، شادکامی یکی از ابعاد توسعۀ اجتماعی جوامع است که نشان می‌دهد، شادکامی علاوه‌بر بُعد روان‌شناختی ابعاد مهم جامعه‌شناختی نیز دارد؛ زیرا هر‌چه شهروندان جامعه‌ای شاد باشند، موجبات پویایی جامعه فراهم می‌شود. حال این افراد در محیط خانواده رشد می‌کنند و در‌نتیجه، جامعه‌پذیری‌شان شکل می‌گیرد؛ بنابراین اگر ارکان اصلی خانواده که والدین هستند، بتوانند محیط شاد و سالمی را برای فرزندانشان رقم بزنند، درنهایت، خانوادۀ شاد و سالمی ایجاد خواهد شد که به ‌دور از تنش‌ها و ناملایم‌های بیرونی به‌دنبال پویایی و شکوفایی استعدادهای خویش هستند و این خانواده‌های سالم به‌تبع، جامعۀ سالم و شهروندان شاد و سالمی ایجاد خواهد کرد که خودباوری، اعتمادبه‌نفس، میل به پیشرفت و ... دارند و در آینده باعث توسعۀ جامعه می‌‌شود؛ اما برعکس اگر والدین نتوانند آنگونه که شایسته است، محیط خانواده را کنترل کنند و محیط آرامش‌بخش و سالمی را برای اعضای خویش به وجود آورند، درنتیجه، کانون خانواده ازهم‌گسسته می‌شود و جامعه در آینده با رخوت مواجه خواهد شد و آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد، فحشا و ... در جامعه گسترش می‌یابد.

 

[1] Happiness

[2] Kar

[3] SWB

[4] Kinooh et al.

[5] Headey et al.

[6] Crockett et al.

[7] Kendall

[8] Parsons & Bells

[9] Alsina & Giuliano

[10] Chi et al.

[11] Eck et al.

[12] Gudmundsdóttir et al.

[13] Headey et al.

[14] Erich Fromm

[15] Horkheimer

[16] Coleman

[17] member checking

آخوند‌فیض، ل. و ذکائی، م. (1395). «تحول معنای شادی در گذار دورۀ زندگی: پژوهشی در‌میان زنان شهر کرمان»،  فصلنامۀ برنامه‌ریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، 7 (29)، 2-40.
ابراهیم نجف‌آبادی، ا. و سام‌آرام، ع. (1390). «بررسی میزان احساس شادی زنان جوان (15-24) سالۀ شهر اصفهان با تأکید بر میزان برخورداری از حقوق شهروندی»، فصلنامۀ مطالعات جامعه‌شناسی، 3 (11)، 51-68.
اعظم‌آزاده، م. و تافته، م. (1394). «منابع مطرودساز، طرد اجتماعی و احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار»، فصلنامۀ زن در توسعه و سیاست، 13 (3)، 335-356.
باومن، ز. (1384). عشق سیال در‌باب ناپایداری پیوندهای انسانی، ترجمۀ عرفان ثابتی، تهران: انتشارات ققنوس.
بستان، ح. (1388). «زنان و نقش خانواده، گفت‌وگوی علمی با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حسین بستان»، طهورا، 2 (4)، 5-12.
بیات، م. (1396). «رابطۀ الگوهای ارتباطی خانواده و سبک‌های دلبستگی با شادکامی دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اندیمشک»، فصلنامۀ زن و فرهنگ، 8 (31)، 91-102.
بیات، م.؛ نعامی، ع. و اسماعیلی‌فر، ن. (1392). «سهم هر‌یک از مقیاس‌های پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده در پیش‌بینی شادکامی دانش‌آموزان دختر»، فصلنامۀ زن و فرهنگ، 4 (16)، 9-22.
جهان‌بزرگی، ز. و هنرپروران، ن. (1398) «مقایسۀ حمایت اجتماعی و شادکامی در فرزندان دختر خانواده‌های شاهد عادی شهر شیراز»، پیشرفت‌های نوین در علوم‌رفتاری، 4 (41)، 47-58.
جعفری صحراروی، م. (1399). «رابطۀ الگوهای ارتباطی خانواده با سازگاری و شادکامی»، پیشرفت‌های نوین در روانشناسی، علوم‌تربیتی آموزش‌و‌پرورش، 3 (24)، 145-159.
جمیلی کهنه شهری، ف. و رنجبر، م. (1391). «بررسی جامعه‌شناختی شادمانی زنان متأهل دانشجو»، فصلنامۀ علمی-پژوهشی مطالعات راهبردی زنان (کتاب زنان سابق)، 14 (56)، 211-245.
چاوشی، م.؛ یزدی، م. و حسینیان، س. (1398). «اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل بومی خانوادۀ شادی‌محور بر عملکرد خانواده»، فصلنامۀ مطالعات زن و خانواده، 7 (1)، 97-115.
چاوشی، م.؛ یزدی، م. و حسینیان، س. (1397). «تدوین الگوی بومی خانوادۀ شادی‌محور با استفاده از نظریۀ مبنایی»، فصلنامۀ فرهنگی-تربیتی زنان و خانواده، 13 (44)، 7-26.
خمسه، ف.؛ زهرا‌کار، ک. و محسن‌زاده، ف. (1394). «تأثیر آموزش کاربر عملی مهارت‌های صمیمانه بر میزان رضایت جنسی و شادمانی زناشویی زنان متأهل»، پژوهشنامۀ روانشناسی مثبت، 1 (2)، 41-52.
رشیدی‌کوچی، ف.؛ نجفی، م. و محمدی‌فر، م. (1395). «نقش سرمایه‌های روان‌شناختی مثبت و عملکرد خانواده در پیش‌بینی شادکامی در دانش آموزان دبیرستانی»، فصلنامۀ پژوهش‌نامۀ روانشناسی مثبت، 2 (3)، 79-95.
روحانی، ع. و ابوطالبی، ح. (1388). «رابطۀ رضایت زناشویی و شادکامی با نوع اشتغال زنان»، فصلنامۀ تازه‌های روانشناسی صنعتی، 1 (1)، 55-62.
زهادت، ع. و امیدوار، ب. (1395). «پیش‌بینی عملکرد خانواده و شادکامی زناشویی بر‌اساس سرمایۀ روان‌شناختی زن در خانواده‌های کارمندان زن متأهل شهرداری شهر شیراز»، فصلنامۀ زن و جامعه، 7 (47)، 42-29.
شیشه‌فر، س.؛ کاظمی، ف. و پزشک، ش. (1396). «اثربخشی واقعیت‌درمانی بر شادکامی و مسئولیت‌پذیری مادران کودکان درخودمانده»، فصلنامۀ روانشناسی افراد استثنایی دانشگاه علامه طباطبایی، 7 (27)، 53-77.
سعادتیان، ص. و شیرافکن، ع. (1397). «تأثیر مداخلات خانواده‌محور بر سبک‌های فرزندپروری والدین و شادکامی نوجوانان دچار مشکلات رفتاری شهرستان مشهد»، فصلنامۀ آموزش، مشاوره و روان‌درمانی، 7 (26)، 94-83.
سمیعی‌اصفهانی، ع.؛ پور‌دانش، س. و دانش، ح. (1397).«عوامل اجتماعی مؤثر بر نشاط اجتماعی معلمان: مطالعۀ موردی»، جامعه‌شناسی آموزش‌وپرورش، 10 (6)، 186-200.
طلوعی، ع. (1397). جامعه‌شناسی عشق، تهران: انتشارات جامعه‌شناسان.
علیپور نورتاش، و.؛ عماری، ح. و بنیسی، پ. (1398). «اثربخشی واقعیت‌درمانی گروهی بر شادکامی و کنترل خشم زنان سرپرست خانوار کمیته امداد تبریز»، فصلنامۀ رویکردی نو در علوم‌تربیتی، 1 (1)، 10-18.
عنبری، م. و حقی، س. (1392). «اثرات ریسک‌های اجتماعی بر نشاط اجتماعی زنان»، فصلنامۀ توسعۀ محلی روستایی-شهری (توسعۀ روستایی)، 5 (1)، 133-158.
علیرضانژاد، س. (1396). جامعه‌شناسی عشق-تأملی بر تحول روایت زنانۀ عشق، تهران: نشر دانژه.
کاشانی‌نسب، ز.؛ شفیع‌آبادی، ع. و کرمی، ا. (1393). «مقایسۀ اثربخشی رویکرد معنادرمانی و شادمانی فوردایس برکاهش افسردگی زنان سالمند شهر تهران»، فصلنامۀ پژوهشنامۀ تربیتی، 9 (38)، 23-38.
کسلر، د. (1394). نظریه‌های جامعه‌شناسان کلاسیک: از آگوست کنت تا آلفرد شوتس، ترجمۀ کرامت اله راسخ، تهران: انتشارات جامعه‌شناسان.
کرسول، ج. (1396). طرح پژوهش رویکردهای کمّی، کیفی و ترکیبی، ترجمۀ علیرضا کیامنش و مریم دانای طوس، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی.
گیدنز، ا. (1385). تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ترجمۀ ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.
فرخی، ا. و سبزی، ن. (1394). «شادکامی و ادراک الگوهای ارتباطی خانواده: نقش واسطه‌ای سرمایۀ روان‌شناختی»، فصلنامۀ روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی، 11 (43)، 313-324.
فلیک، ا. (1390). درآمدی بر روش تحقیق کیفی، ترجمۀ هادی جلیلی، تهران: نشر نی.
منتظری، ع.؛ امیدواری، س.؛ سید علی، ا؛ آیین‌پرست، ا.؛ جهانگیری، ک.؛ صدیقی، ژ.؛ عبادی، م.؛ فرزدی، ف.؛ مفتون، ف.؛ طاووسی، م.؛ هدایتی، ع. و فتحیان، س. (1391). «میزان شادکامی مردم ایران و عوامل مؤثر بر آن: مطالعۀ سلامت از‌دیدگاه مردم ایران»، پایش، 11 (4)، 467-475.
میکائیلی، ج.؛ خرسندی، م. و همایونی، ف. (1398). «بررسی نقش عوامل اجتماعی-اقتصادی مؤثر بر شادی: مطالعۀ موردی جمعیت فعال شهر تهران»، پژوهش‌نامۀ مددکاری اجتماعی، 3 (12)، 1-41.
میلر، پ. (1382). سوژه، استیلا و قدرت در نگاه هورکهایمر، مارکوزه، هابرماس و فوکو، ترجمۀ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.
 
References
Akhoundfeyz, L., and Zokaei, M. (2016). The change of the happiness meaning in life cycle transition: A study among women in Kerman. Social Development & Welfare Planning, 7(29), 2-40 (In Persian).
Alirezanjad, S. (2017). Sociology of love-reflection on the evolution of the female narrative of love, Tehran: Danjeh Publishing (In persian).
Alipour Nootash, V., Ammari, H., and Banis, P. (2019). The effectiveness of group reality therapy on happiness and anger control in female head of tabriz amdad committee. Journal of New Approaches in Educational Sciences, 1(1), 10-18 (In Persian).
Anbari, M., and Haghi, S. (2013). Effects of social risks on women's social happiness. Journal of community (rural and urban communities), 5(1), 133-158 (In persian)
AzamAzadeh, M., and Tafteh, M. (2015). The sources of social exclusion and happiness in female-headed households. Woman in Development and Politics, 13(3), 335-356 (In Persian).
Bauman, Z. (2005). Fluid love about the instability of human ties, translated by ErfanSabeti. Tehran: Phoenix Publications (In Persian).
Bayat, M. (2017). The relationship between family communication patterns, attachment styles and happiness in female students of Islamic Azad University of Andimeshk, Journal of Women and Culture, 8(31), 91-102 (In Persian).
Bayat, M.R., Naami, A., and Smaeeli Far, N. (2013). An investigation into the family’s socioeconomic status’ aspects in predicting the students’ happiness, Journal of Women and Culture, 4(16), 9-22 (In Persian).
Botha, F., Wouters, E., and Booysen, F. (2018). Happiness socioeconomic status, and family functioning in South african households: a structural equation modelling approach‚ Applied Research in Quality of Life 13 (4), 947-989.
Botha, F., and Booysen, F. (2014). Family functioning and life satisfaction and happiness in South african households‚ Social Indicators Research, 119 (1), 163-182.
Bostan, H. (2009). Women and the role of the family, a scientific dialogue with Hojjat al-Islam and Muslims Dr. Hussein Bostan, Tahoora, 2(4), 5-12 (In Persian).
Bruce, C. (2007). Questions arising about emergence data collection and its interaction with analysis in a grounded theory study‚ International Journal of Qualitative Methods, 6 (1), 51-68.
Casey, E. (2008). Working class women gambling and the dream of happiness‚ Feminist Review, 89 (1), 122-137.
Chavoshi, M., Seyedeh Monavar Yazdi, S.M., and Hosseinian, S. (2019). Effectiveness based on the Indigenous Happiness-Oriented Family Model on the Function of Family. Journal of Women and Family Studies, 7(1), 97-115 (In Persian).
Chavoshi, M., Yazdi, M., and Hosseinian, S. (2018). Development of a local model of happiness-oriented family using grounded theory, The Women and Families Cultural-Educational, 13(44), 7-26.
Chi, P., Du, H., King, R. B., Zhou, N., Cao, H., and Lin, X. (2019). Well-being contagion in the family: transmission of happiness and distress between parents and children‚ Child Indicators Research, 12 (6), 2189-2202.
Cieslik, M. (2015). Not smiling but frowning: sociology and the problem of happiness‚ Sociology, 49 (3), 422-437.
Crowe, M., Inder, M., and Porter, R. (2015). Conducting qualitative research in mental health: thematic and content analyses‚ Australian & New Zealand Journal of Psychiatry, 49 (7), 616-623.
Cresswell, J. (2017). Quantitative, qualitative and Mix methodapproaches research design, translated by Alireza Kiamanesh and Maryam DanaeToos. Tehran: Jihad Daneshgahi Publications (In Persian).
Ebrahim Najafabadi, A., and Sam Aram, E. (2011). Evaluation of young women's happiness (15-24 years old) in Isfahan City, with emphasis on the level of citizenship rights. Journal of Sociology Studies, 3(11), 51-68 (In Persian).
Emerson, R. W. (2016). Grounded theory design‚ Journal of Visual Impairment & Blindness, 110 (3), 213-215.
Egan, T. M. (2002). Grounded theory research and theory building‚ Advances in Developing Human Resources, 4 (3), 277-295.
Eck, K. M., Delaney, C. L., Olfert, M. D., Shelnutt, K. P., and Byrd-Bredbenner, C. (2019). If my family is happy, then I am happy: quality-of-life determinants of parents of school-age children‚ SAGE Open Medicine, 7 (2), 1-9.
Easterlin, R. A. (1974). Does economic growth improve the human lot? some empirical evidence. in‚ Nations and households in economc growth: Academic Press.
Farrokhi, A., and Sabzi, N. (2015). Happiness and perception of family communication patterns: the mediating role of psychological capital. Journal Developmental Psychology Iranian Psychologists, 11(43), 312-324 (In Persian).
Flick, A. (2011). An Introduction to Qualitative Research Methods, translated by Hadi Jalili, Tehran, Ney Publishing (In Persian).
Gray, R. S., Chamratrithirong, A., Pattaravanich, U., and Prasartkul, P. (2013). Happiness among adolescent students in thailand: family and non-family factors‚ Social Indicators Research, 110 (2), 703-719.
Giddens, A. (2006). Modernity: Society and Personal Identity in the New Age, translated by Nasser Mofaghian, Tehran: Ney Publishing (In Persian).
Gudmundsdóttir, D. G., Ásgeirsdóttir, B. B., Huppert, F. A., Sigfúsdóttir, I. D., Valdimarsdóttir, U. A., and Hauksdóttir, A. (2016). How does the economic crisis influence adolescents happiness? population-based surveys in Iceland in 2000–2010‚ Journal of Happiness Studies, 17 (3), 1219-1234.
Headey, B., Muffels, R., and Wagner, G. G. (2014). Parents transmit happiness along with associated values and behaviors to their children: a lifelong happiness dividend?. Social Indicators Research, 116 (3), 909-933.
Jahan Bozorgi, Z., and Honarparan, N. (2019). Comparison of social support and happiness in the daughters of normal control families in Shiraz, Journal of New Advances in Behavioral Sciences, 4(41), 47-58 (In Persian).
 Jafari Sahraroudi, M. (2002). The relationship between family communication patterns and adjustment and happiness, Journal of New Advances in Psychology, Educational Sciences, 3(24), 145-159 (In Persian).
Jamili Kohane Shahri, F., and Ranjbar, M. (2012). Sociological study of happiness among married female students. Journal of Strategic Studies of Women (Former Women), 14(56), 211-245 (In Persian).
Kashani Nasab, Z., Shafiabadi, A., and Karami, A. (2014). Comparison of the effectiveness of Fordyce semantic therapy and happiness approach on reducing depression in elderly women in Tehran, Journal of Educational Research, 9(38), 23-38 (In Persian)
Kessler, D. (2015). Theories of Classical Sociologists (from August Kent to Alfred Schutz), translated by Keramatollah Rasekh, Tehran: Sociologists Publications in collaboration with Islamic Azad University of Jahrom Publications (In Persian).
Khamse, F., Zahrakar, K., and Mohsenzade, F. (2015). The effect of practical application of intimate relationship skills (PAIRS) on enhancing sexual satisfaction and marital happiness in married wives. Journal of Positive Psychology, 1(2), 42-52 (In Persian).
 Maftei, A., Holman, A. C., and Cârlig, E. R. (2020). Does your child think you’re happy? exploring the associations between children’s happiness and parenting styles‚ Children and Youth Services Review, 115, 105074.
McDonnell, C., Luke, N., and Short, S. E. (2019). Happy moms, happier dads: gendered caregiving and parents affect‚ Journal of Family Issues, 40 (17), 2553-2581.
Mikaeili, J., Khorsandi, M., and Homayouni, FS. (2017). Investigating the role of socio-economic factors affecting happiness: A case study of the active population of Tehran. Journal of Social Work Research, 3(12), 1-41 (In Persian).
Miller, P. (2003). Subject, domination and power in the view of Horkheimer, Marcuse, Habermas and Foucault, translated by Niko Sarkhosh and Afshin Jahandideh, Tehran: Ney Publishing (In Persian).
Montazeri, A., Omidvari, S., Azin, A., Aeenparast, A., Jahangiri, K., Sadighi, J., Ebadi, M., Farzadi, F.,  Maftoon, F.,  Tavousi, M., Hedayati, A., and Fathian, S. (2012). Happiness among Iranians: Findings from the Iranian Health Perception Survey (IHPS). Journal Payesh, 11 (4), 467-475 (In Persian).
Mueller, S., Ram, N., Conroy, D. E., Pincus, A. L., Gerstorf, D., Wagner, J., and Wrzus, C. (2019). Happy like a fish in water? the role of personality–situation fit for momentary happiness in social interactions across the adult lifespan‚ European Journal of Personality, 33 (3), 298-316.
Nordenmark, M. (2018). The importance of job and family satisfaction for happiness among women and men in different gender regimes‚ Societies, 8 (1), 1-10.
Nowell, L. S., Norris, J. M., White, D. E., and Moules, N. J. (2017). Thematic analysis: Striving to meet the trustworthiness criteria‚ International Journal of Qualitative Methods, 16 (1), 1-13.
Ong, Q.,  Ho, K.W., and Ho, K. C. (2013). Altruism within the family: a comparison of father and mother using life happiness and life satisfaction‚ Social Indicators Research, 111 (2), 485-510.
Okulicz-Kozaryn, A., and Mazelis, J. M. (2018). Urbanism and happiness: A test of wirth’s theory of urban life‚ Urban Studies, 55 (2), 349-364.
Rashidi Kochi, F., Najafi, M., and Mohammadyfar. MA. (2016). The role of positive psychological capital and the family function in prediction of happiness in high school students. Journal of Positive Psychology, 2(3), 79-95 (In Persian).
Rohani, A., and Aboutalebi, H. (2009). The relationship between marital satisfaction and happiness with the type of employment of women. Journal of Industrial Psychology, (1)1, 55-62 (In Persian).
Rötheli, T. F. (2021). A theory of relativity of cultures, incomes and happiness‚ Journal of Interdisciplinary Economics, 33 (1), 54-73.
Saadatian, S., and Shirafkan, A. (2018). The impact of family-based interventions on parenting styles of parents and happiness of adolescents with behavioral problems in Mashhad. Journal of Education, Counseling and Psychotherapy, 7(26), 83-94 (In Persian).
Samiei Esfehani, AR., Poordanesh, S., and Danesh, H. (2018). The social factors affecting the social happiness of teachers (Case Study). Iranian Journal of Sociology of Education, 6, 186-200 (In Persian).
Shishefar, S., Kazemi, F.,and Pezeshk, Sh. (2017). The effectiveness of reality therapy training to increase happiness and responsibility in the mothers of children with Autism disorder. Journal Psychology of Exceptional Individuals, 7(27), 53-77 (In Persian).
Shoshana, A. (2020). Inside happiness groups: Everyday happiness self-awareness, and resistance‚ Journal of Contemporary Ethnography, 49 (5), 539-563.
Strauss, A., and Corbin, J. (1990). Basics of qualitative research Newbury Park: CA Sage.
Toloui, A. (2018). Sociology of love, Tehran: Sociologists Publications (In Persian).
Zahadat, A., and Omidvar, B. (2016). Predicting family function and marital happiness based on woman's psychological capital in the family of municipality staff in Shiraz. Journal of Women and Society, 7(47), 29-42 (In Persian).