Document Type : Research Paper
Authors
Department of Political Science, Faculty of Administrative Sciences and Economics, University of Isfahan, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
با توسعۀ اینترنت، ایدهها هر روز افزایش پیدا میکنند. ظهور شبکههای اجتماعی مجازی، یکی از این ایدههایی است که شیوۀ تبادل اطلاعات را در زمان حاضر متحول کرده است. این مسئله یک انقلاب اطلاعاتی را در جهان به راه انداخته و مردم، دولتها و سازمانها را، اعم از دولتی و خصوصی، وادار کرده است تا در راهبردهای مدیریت اطلاعات و مشارکت در دنیای به هم پیوسته، تجدیدنظر کنند. شبکههای اجتماعی مجازی، سلسلهمراتب اطلاعات را به چالش کشیده است، دسترسیها را باز و اکوسیستم کاملاً جدیدی را از تبادل اطلاعات ایجاد کرده است. فناوریهای ارتباطاتی جدید، سریع و دائماً در حال تحولاند و موانع، مرزها و کنترلها را بیمعنا میکنند. تحول شگرف فنی با عنوان وب 2.0 و توسعۀ رسانههای اجتماعی به رسانههای ترکیبی با امکان تعامل همزمان و ارتباطات جهانی و چند بعدی، دسترسی و تبادل محتوا را بین میلیاردها نفر، امکانپذیر کرده است.
امروزه بیشتر رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، تلگرام، یوتیوب و سایتهای میکروبلاگینگ مانند توییتر، با داشتن فناوری وب 2.0، مترادف با شبکههای اجتماعی شدهاند؛ از این رو شبکههای اجتماعی مجازی بهطور کلی به هر پلتفرم مبتنی بر وب یا تلفن همراه گفته میشود که یک فرد یا سازمان را قادر میکند تا بهصورت تعاملی ارتباط برقرار کند و تبادل محتوا را بین کاربران امکانپذیر کند. این فضای ارتباطیِ کار بر پایه و ادغام عمیق اینترنت و زندگی انسان، نهتنها شیوۀ انتشار اطلاعات، بلکه جامعه، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و سبک زندگی را نیز تغییر داده است. شبکههای اجتماعی مجازی با توجه به ویژگیهای منحصربهفردی که دارد، ابزار کارآمدی را در اختیار جنبشهای اعتراضی در کشورهای گوناگون قرار داده است تا با بسیج افکار عمومی ازطریق امکانات فراهمآمده در فضای مجازی، بهسمت فراخوان، سازماندهی و هدایت اعتراضات برود، حداقل به برخی از اهداف خود دست یابد و شرایط کنش را تسهیل کند.
انقلاب رنگی که کشورهای غربی با استفاده از اینترنت آن را ترویج میکنند، باعث تغییر دولتها در غرب آسیا و شمال آفریقا شده است و هرجا که کشورها اعتراضات اجتماعی داشتهاند، هرج و مرج بیسابقهای را در بستر شبکههای اجتماعی تجربه کردهاند. در پی بسیج جنبشهای اجتماعی توسط شبکههای اجتماعی، بهخصوص بعد از تحولات بهار عربی، از اصطلاحاتی مانند انقلابهای توییتری یا فیسبوکی، مشتاقانه استفاده شده است؛ از این رو این ابزارهای ارتباطی جدید، «تغییردهندۀ بازی» در نظر گرفته میشوند.
در دوران اخیر شاهد برخی از اعتراضات اجتماعی در ایران بودهایم که به نظر میرسد شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نقش مهمی در شکلگیری آنها داشتهاند. این جنبشها اگرچه ازنظر منشأ و زمینۀ سیاسی-اجتماعی با یکدیگر متفاوتاند، یک شباهت اساسی هم دارند و آن اشغال فضاهای عمومی با جمعیتی است که ازطریق رسانههای ارتباطاتی جدید سازماندهی شدهاند. به عبارت دیگر هرچند متغیرهای اصلی جنبشهای اجتماعی، از قبیل شکافهای اجتماعی و طبقاتی، مشکلات اقتصادی مانند تحریمهای خارجی، تورم و ناکارآمدی اجرایی در شکلگیری این جنبشها احصاشدنی است، این شبکههای اجتماعیاند که با بسیج نیروها، راهاندازی تظاهرات، اعتراضات و کمپینهای اجتماعی، نقش عمدهای را در بسترسازی اجرای جنبشهای اعتراضی بر عهده داشتهاند.
پژوهش حاضر بهدنبال یافتن پاسخ این پرسش است که بین استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و شکلگیری و تکامل جنبشهای اعتراضی[1] در کشور و مشخصاً در اعتراضات سالهای 1388، 1396 و 1398 چه الگویی وجود دارد؟ نقطۀ اشتراک این رخدادها، گسترۀ کشوری اعتراضات، جامعهمحوربودن و نقشآفرینی برجستۀ شبکههای اجتماعی مجازی بوده است؛ بهطوری که از حیث بسیج منابع و سازماندهی اعتراضات، تکیه بر فناوریهای نوین رسانهای در این جنبشهای اعتراضی، بسیار بارز بوده است. این مقاله با استفاده از یک رویکرد کیفی و مصاحبههای عمیق و نیمهساختاریافته با نخبگان دانشگاهی ارتباطات و علوم سیاسی، تلاش میکند تا مکانیسم بسیج جنبشهای اعتراضی را ازطریق شبکههای اجتماعی، بررسی کند.
پیشینۀ پژوهش
تحقیقات زیادی در راستای تأثیر شبکههای اجتماعی و اینترنت در حوزۀ جوانان، زنان، دانشجویان، یادگیری، اوقات فراغت و مشارکت سیاسی به انحای مختلف و بیشتر، با استفاده از رویکرد کمی در مجلات علوم اجتماعی به چشم میخورد. در مطالعات داخلی دربارۀ تأثیر شبکههای اجتماعی مجازی بر جنبشهای اجتماعی، که موضوع این مقاله است، مطالعات زیادی انجام نشده است و تعدادی از محققان، تأثیرات فضای مجازی را بر امنیت ملی در سطح استراتژی و راهبرد بررسی کردهاند. در ادامه چند نمونه از پژوهشهای انجامشده، بررسی میشود:
سردارنیا (1388) در مقالۀ «اینترنت، جنبشهای اجتماعی جدید و بسیج اعتراضها»، چهار کارکرد عمدۀ اینترنت را در جنبشهای اجتماعی جدید، به این صورت برمیشمارد: کارکرد شناختی و تبلیغاتی، هویتسازی، شبکهسازی و ایجاد ائتلاف و سازماندهی اعتراضات. او بر کارکرد شبکههای اجتماعی در جنبشهای اجتماعی تأکید میکند و مسائل مربوط به حوزۀ امنیت اطلاعات، نظیر پنهانسازی هویت و نقش دولت را کنار میگذارد. ازنظر این پژوهش، شبکههای اجتماعی مجازی بهدلیل هویت ناشناس کاربران، امکان مقابله با معترضان را کاهش میدهد و این برخلاف جنبشهای کلاسیک است که افراد جنبش را ازطریق تبلیغات چهره به چهره و میدانی تکثیر میکردند و هویتشان آشکار و شناساییشدنی بود.
رزمجو و عنایتی شبکلایی (1396) در کتاب نقش رسانههای مجازی در فتنۀ سال ١٣٨٨، نقش رسانهها (اعم از ماهواره، سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی) را در سازماندهی و پوشش خبری اعتراضات پس از انتخابات 1388 بررسی میکنند. در این کتاب، تأثیر رسانههای جدید بر رفتار سیاسی کاربران در ایران بررسی و ضمن واکاوی ابعاد مفهومی و نظری، تعامل میان اینترنت و رفتار سیاسی کاربران در ایران، الگوهای کنش ارتباطی در فضای مجازی نیز تبیین شده است. نویسنده با بررسی 13 نمونه از تکنیکهای تبلیغاتی رسانههای مخالف در دهمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری، تلاش کرده است تا نقش شبکههای اجتماعی و اینترنت را در فرایند تشدید قطبیشدن جامعه تبیین کند و درنهایت نقش رسانههای جدید را در بحرانهای پس از انتخابات و ظرفیتهای شبکههای اجتماعی را در اعتراضهای پس از انتخابات بررسی میکند.
لی[2] (2018) در مقالۀ «نقش رسانههای اجتماعی در اعتراض: مورد شمعافشانی در کرۀ جنوبی»، بهدنبال تعریف نقش رسانههای اجتماعی و ابزارهایی است که مردم برای سازماندهی مشارکت اعتراضی از آنها استفاده میکنند. این محقق بر دادههای نظرسنجی جمعآوریشده از 922 نفر از معترضان در کرۀ جنوبی در طول مراسم شمعافشانی در سال ٢٠١٦ و با تأکید ویژه بر فیسبوک بهعنوان یک شبکۀ اجتماعی، متمرکز شده است. براساس یافتهها، فراوانی استفاده از فیسبوک بهطور قوی و مثبت با مشارکت اعتراضی مرتبط است، بهطوری که 66درصد از معترضان بهطور منظم از فیسبوک استفاده میکردند. محقق نشان میدهد فیسبوک از یک تسهیلات متمرکز برای مصرف اخبار و گفتمان سیاسی در الگوریتم خود استفاده و اشتراکگذاری اعتراض را تشویق میکند و نشان میدهد که اگرچه قرارگرفتن تصادفی در معرض اخبار در فیسبوک طبیعی است، به اقدامات سیاسی بیشتر، مانند بیان نظرهای سیاسی در فیسبوک منجر نشده است.
ترره، جپسن و ماتونی[3] (2017) در مقالۀ «مقایسۀ مفهومی رسانههای اعتراضی دیجیتال: جنبشهای ضد ریاضت اقتصادی در اسپانیا، ایتالیا و یونان»، سعی دارند نقش رسانههای جدید را در اعتراضات مجازی علیه اقدامات ریاضتی در اسپانیا، ایتالیا و یونان توصیف کنند. برای دستیابی به این هدف، محققان از رویکرد کیفی استفاده کردند و ٦٠ مصاحبۀ نیمهساختاریافته را با فعالان رسانههای مستقلی انجام دادند که در موج اعتراضات اجتماعی در سال ٢٠١١ شرکت داشتند. نتایج نشان داد رسانهها نقش مهمی در فعالسازی اعتراضات، بهویژه ازطریق شبکههای اجتماعی داشتند؛ زیرا معترضان ضد دولتی بهشدت در این ابزارها فعال بودند. محققان اذعان میکنند که بهطور کلی، شبکههای اجتماعی در دامنزدن به اعتراضها در هریک از سه کشور مقایسهشده (اسپانیا، ایتالیا و یونان)، با تأثیر و اندازۀ متفاوت، مؤثر بوده است.
دنیسووا[4] (2017) در مقالۀ «دموکراسی، اعتراض و حوزۀ عمومی در روسیه پس از اعتراضات ضد دولتی: ٢٠١٢-٢٠١١»، بهدنبال تعیین سهم رسانههای اجتماعی در اعتراضات ضد دولتی روسیه، بین سال ٢٠١١ تا ٢٠١٢ بوده است. محقق برای دستیابی به این هدف، محتوای گروهی از صفحههای شبکۀ اجتماعی فیس بوک و توییتر را با استفاده از رویکرد توصیفی و تحلیل محتوایی ارزیابی کرده است که معترضان از آن استفاده میکردند. این مطالعه نتایج متعددی را به دست آورده است که مهمترین آنها وجود تأثیر قوی و درخور توجه رسانههای اجتماعی بر اعتراضات روسیه (81درصد) است، بهطوری که بسیج اعتراضات تا حد زیادی بهواسطۀ شبکههای اجتماعی ممکن شده است. به نظر محقق با وجود این نقش حیاتی، رسانههای مجازی توانایی ایجاد تفرقه بین معترضان را نیز دارند و بنابراین حضور معترضان در فضای مجازی برای دولت، مفیدتر از فضای واقعی است. مقاله همچنین نشان میدهد سانسور رسانههای اجتماعی و محدودیتهای رسمی و غیررسمی برای انتقاد از دولت، سیاستهای اعتراضی را تشدید میکند.
کومان و کمسیو[5] (2016) در مقالۀ «فعالیت مدنی مجازی در رومانی: قاببندی اعتراضات آنلاین»، بهدنبال تعیین تأثیر اینترنت بر اعتراضات در رومانی، در پاسخ به کشف گاز در روستای پونگ رومانی بودهاند. محققان از روش تحلیل محتوا برای بررسی پستهای فیسبوک معترضان از اکتبر ٢٠١٣ تا فوریۀ ٢٠١٤ استفاده کردند. یافتههای این مطالعه، شواهدی از تأثیر اینترنت و رسانههای اجتماعی را بر دامنزدن و سازماندهی اعتراضات در فضای مجازی و دادن شتاب چشمگیر به آنها در یک دورۀ نسبتاً کوتاه نشان میدهد.
کامپوس و سیمونز[6] (2016) در مقالۀ «جوانان، جنبشهای اجتماعی و شبکههای اجتماعی اعتراضی در زمان بحران»، نقش شبکههای اجتماعی مجازی و دیگر ابزار رسانهای را در اعتراضات شناسایی کردهاند. مطالعه با انجام یک سلسلهمصاحبه با برخی از معترضان تأثیرگذار در اعتراضات پرتغال، از رویکرد کیفی استفاده کرده است. نتایج پژوهش نشان داده است که نمیتوان بدون در نظر گرفتن استفاده از ابزارهای مجازی، به اشکال کنونی بسیج سیاسی و مدنی فکر کرد. درواقع اینترنت نهتنها بهطور فزاینده خود را فضایی مکمل برای تبادل اطلاعات، ارتباطات و شبکهسازی معرفی کرده است، بهعنوان فضایی مناسب برای مشارکت عمومی نیز به آن تأکید شده است. استفادۀ جوانان، بهویژه بهدلیل مهارت آنها در ابزارها و پلتفرمهای اجتماعی و مشارکت آنها (77درصد) در بسترهای مجازی مطالعهشده درخور توجه است.
لوپس[7] (2014) در مطالعۀ «تأثیر رسانههای اجتماعی بر جنبشهای اجتماعی: فرصتهای جدید و ساختار بسیج»، هدف تحقیق را تأثیر رسانههای اجتماعی بر اعتراضات و جنبشهای اجتماعی تعیین و از رویکرد تحلیل محتوا در تحلیل محتوای نشریات، نظرها و توییتها در فیسبوک، یوتیوب، توییتر و گروههای مجازی استفاده کرده است. دادهها از منابع مختلف در برخی کشورها از سال ٢٠٠٨ تا ٢٠١٢ جمعآوری شده است و یافتهها نشان میدهد توسعۀ روشهای سازماندهی جمعی برای ظهور جنبشهای اجتماعی ضروری است و در وهلۀ اول، بین سازماندهی افراد و رسانههای اجتماعی، رابطهای معنادار و قوی وجود دارد. تحقیق اثبات میکند که پیامرسانی در شبکههای اجتماعی ازنظر آماری، یک شاخص معنیدار برای فعالیت اعتراضی است و پلتفرمهای اجتماعی به یک ابزار نهادی تبدیل شدهاند که امکان ظهور جنبشهای اجتماعی را فراهم میکنند.
مطالعات جدید انجامشده در موضوع جنبشهای اعتراضی، عموماً به تغییر اساسی نقش جامعه از پیرو به محرک، با ظهور شبکههای اجتماعی اشاره میکند. بررسی تغییرات در نهادهای بسیجکنندۀ نوین، نشان میدهد که جامعۀ مدنی به مرور زمان و همزمان با صعود جامعۀ تودهای ازطریق شبکههای اجتماعی، ناتوان شده است. این مطالعات همچنین بر موضوعات فناوری اطلاعات، مانند سرمایهگذاری استراتژیک بر فناوریهای ارتباطاتی و چالشهای موجود در مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات برای کشورهای در حال توسعه، تمرکز میکند (Brown & Grant, 2010:101). بررسی پژوهشهای موجود نشان میدهد علاوه بر بحث مفهومی دربارۀ نقش شبکههای اجتماعی در جنبشهای اجتماعی، به درک مدل شکلدهندگی این ابزارها بهعنوان پلتفرمهایی نیاز است که در تسهیل، توسعه و تکامل جنبشهای اجتماعی مؤثرند.
مفاهیم اصلی پژوهش
جنبش اجتماعی: جنبش اجتماعی به شکلی از عمل جمعی اطـلاق مـیشـود کـه بـا هـدف دگرگـونی اجتماعی یا تغییر بخشی از آن اجتماع انجام میشود و معمولاً زمانی شکل میگیرد کـه شـیوة توزیـع قـدرت، قـوانین جامعـه یـا تصـمیمهـای اتخاذشـده از سـوی سیاستگذاران و کسانی که در قـدرتانـد، نتواننـد مسـائل عمـدة جـاری را حـل و نیازهای بیشتر اعضای جامعه را برآورده کنند. جنبشهای اجتماعی جدید، نظریـۀ پذیرفتـهشـدۀ کمتری دارند و بیشـتر همانند رشتهای از اعتقاداتاند که شرایط را برای فهم و تعریـف موقعیـت بحرانـی و اجـازة تداوم آن یا انتقال از یک موقعیت خاص به موقعیت دیگر فراهم مـیآورنـد، ولـی در مقابل، فراتر از جمعآوری تودههای مردم برای اعتراضاند. آنهـا نیازمنـد اشـکالی از سازمان و ارتباطاتاند تا امکان تداوم و تثبیت اهداف جنبش، میسر شود. جنبشهای اجتماعی معاصر بـر عواملی چون هویت، زندگی شخصی، همسایگی، جنسیت و روش و کیفیت زندگی ایمن تمرکز یافته و در حوزة سیاسـت نیـز، بهدنبـال تغییـرات اساسـی در نحوة زندگی اجتماعی، بهخصوص در حوزة دموکراسی و جامعۀ مدنیاند (1992 ,Smelser).
شبکههای اجتماعی مجازی: در تعاریف موجود از شبکههای اجتماعی مجازی، بیشتر بـر سه عنصر «تولید و انتشار محتـوا»، «اشتراکگذاری» و «تعامل» تأکید میشود. شبکههای اجتمـاعی بـهمثابـۀ یـک دسـته ابزارهای اینترنتیاند که بر بنیان ایدئولوژیکی و تکنولوژیکی وب ٢ استوار میشوند و بـه کاربران امکان تولید محتوا و مبادلۀ آن را میدهند. بـارزترین ویژگی این شبکهها، عنصر «هویت» است؛ بـه ایـن معنـا کـه هویـت در شـبکههـای اجتماعی مجازی بهسمت هرچه واقعیترشدن پیش میرود. برخی از ویژگیهای شبکههای اجتماعی عبارتاند از: اشـتراکگـذاری ایدهها، بسـیجکننـدگی و سـازماندهـی، دوسـتی، اعتمـاد، حلقـههـای مخاطبـان، اسـتناد و تعمـیم، چندرسـانهایبـودن، نقد و گفتوگو، دنبـالکـردن و دنبـالشـدن، پرسـتیژ، بازنشـر، خـرد جمعـی، جهانیبودن، سرگرمی، ساختار دموکراتیک، قدرت سرمایۀ اجتماعی، تحرک اجتماعی و ابتکار و خلاقیت.
جامعۀ شبکهای: جامعۀ شبکهای عبارتی است که از سال 1991 در ارتباط با تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ناشی از گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات شبکهای مجازی ابداع شد. خاستگاه فکری این ایده را میتوان در کار نظریهپردازان اجتماعی جستوجو کرد که تأثیر مدرنیزاسیون و سرمایهداری صنعتی را بر الگوهای پیچیدۀ وابستگی، سازماندهی، تولید و تجربه تحلیل میکردند. اصطلاح جامعۀ شبکهای را اولین بار ون دایک[8] (2006)، جامعهشناس هلندی، در کتاب جامعۀ شبکهای به کار برد. او جامعۀ شبکهای را جامعهای تعریف میکند که در آن ترکیبی از شبکههای اجتماعی و رسانهای، شیوۀ اصلی سازماندهی و مهمترین ساختارهای آن را در همۀ سطوح (فردی، سازمانی و اجتماعی) شکل میدهد. ارتباطات شخصی و شبکههای اجتماعی را فناوری دیجیتال پشتیبانی میکند؛ یعنی شبکههای اجتماعی و رسانهای در حال شکلدادن به مهمترین ساختارهای جامعۀ مدرناند.
بسیج منابع: بسیج منابع فرآیند دریافت منابع از تأمینکنندۀ منابع، با استفاده از مکانیسمهای مختلف برای اجرای اهداف از پیش تعیین شدۀ یک سازمان است و در مطالعۀ جنبشهای اجتماعی معتقد است که موفقیت جنبشهای اجتماعی، به منابع (زمان، پول، مهارتها و غیره) و بسیج مردم برای دستیابی به اهداف جنبش بستگی دارد. بسیج منابع جنبشها را نهادهای اجتماعی عقلانی میداند که کنشگران اجتماعی با هدف اقدام سیاسی در آن ایجاد و پراکنده میشوند. این نظریه فرض میکند که افراد منطقی و جنبشهای اجتماعی، هدفگرایند. در نظریۀ بسیج منابع، مک کارتی و زالد[9] (1977)، مبتکران و مدافعان نسخۀ اقتصادی این نظریه تیلی و مک آدام[10] از طرفداران نسخۀ سیاسی بسیج منابعاند که نظریۀ فرآیند سیاسی نامیده میشود (Buechler, 2016: 13-19).
نافرمانی مدنی: نافرمانی مدنی به امتناع فعال و اعلامی شهروندان از اطاعت از برخی قوانین، خواستهها و دستورات دولتی یا رسمی گفته میشود که باید غیرخشونتآمیز باشد تا «مدنی» خوانده شود؛ از این رو، نافرمانی مدنی گاهی با اعتراضات مسالمتآمیز یا مقاومت غیرخشونتآمیز برابر میشود. مقالۀ نافرمانی مدنی ثورو[11] (1849)، با عنوان اصلی «مقاومت در برابر دولت مدنی»، این واژه را در ایالاتمتحده رایج کرد و تأثیر گستردهای را بر بسیاری از نافرمانیهای مدنی آینده گذاشت. ایدۀ محرک این مقاله این است که شهروندان ازنظر اخلاقی، مسئول حمایت خود در برابر متجاوزاناند، حتی زمانی که قانون چنین حمایتی را الزامی بداند. در این مقاله، ثورو دلایل خود را برای امتناع از پرداخت مالیات بهعنوان اقدامی اعتراضی علیه بردهداری و جنگ مکزیک و آمریکا توضیح داده است. (Thoreau, 1849:189-211).
تمهیدات نظری
جامعۀ شبکهای و بسیج منابع در جنبشهای اجتماعی
اصطلاح «جنبش اجتماعی» را جامعهشناسی آلمانی به نام لورنزفون اشتاین[12] در سال 1850 معرفی کرد؛ اما دانشمندان همواره دربارۀ مفهوم آن ازنظر روششناختی بحث کردهاند (Della Porta, 2014: 76). دانشمندان جنبش اجتماعی را به معنای گروهی سازمانیافته از مردم معرفی میکنند که در حال کشمکش با مخالفان مشخص، دارای هویت مشترک، باور واحد با برنامۀ مشترک و فعالیت جمعی برای ترویج یا مقاومت در برابر یک امر اجتماعی در جهت تغییر جامعهاند. دیانی[13] (2002) با درک متفاوتی از جنبشهای اجتماعی یک سنتز، شامل تمام جنبههای مرتبط با این مفهوم را پیشنهاد میکند: «جنبش اجتماعی شبکهای از تعاملات غیررسمی بین تعداد زیادی از افراد، گروهها و یا سازمانها است که براساس هویت مشترک بهصورت جمعی، درگیر فعالیتهای سیاسی یا فرهنگی هستند». موفقیت جنبشهای اجتماعی به در دسترس بودن داراییها و بازیگرانی است که از منابع بسیج در جنبشها بهطور مؤثر استفاده میکنند؛ از این جهت توجه بر شناسایی شبکههای اجتماعیِ عضویت و ساختارهایی متمرکز است که از بسیج حمایت و جریان پایدار منابع لازم را برای سازماندهی جنبش فراهم میکنند.
در این پژوهش از نظریۀ جامعۀ شبکهای کاستلز[14] (1393) و مفاهیم مربوط به آن استفاده شده است. کاستلز جامعۀ شبکهای را جامعهای میداند که در آن روابط تولید، قدرت و تجربه بهگونهای روزافزون، حول شبکههای اجتماعی شکل میگیرد. به تعبیر او جامعۀ شبکهای، جامعهای است که ساختارهای اجتماعی آن دربارۀ شبکههای فعالشده از فناوریهای اطلاعاتی، ارتباطاتی و پردازششدۀ دیجیتالی و مبتنی بر میکروالکترونیک شکل گرفته است.
این دگرگونی بنیادی شکلگرفته در عرصۀ ارتباطات و کاربرد اینترنت و شبکههای بیسیم بهعنوان پایگاههای ارتباط دیجیتال، باعث ظهور وضعیتی به نام خودارتباطی تودهای[15] شده است و مبتنی بر شبکههای اجتماعی افقی و ارتباط تعاملی و فضای خودمختاری است که معمولاً حکومتها و شرکتها بهدشواری آن را کنترل میکنند (Castells, 2005: 13).
جنبشهای اجتماعی در جامعۀ شبکهای متأثر از شبکههای اجتماعی مجازی، ویژگیهای مشترکی پیدا کردهاند که در سراسر جهان یکساناند. این جنبشها بهصورت شبکهایاند و اگرچه با استفاده از اینترنت و موبایل آغاز میشوند، با استمرار اشغال فضای شهری، به جنبش تبدیل میشوند. آزادی و سرکوبناپذیری جنبشهای اجتماعی ازطریق فضای خودمختاری تضمین میشود که پیوند فضای سایبر و فضای شهری است (کاستلز، 1394 :240).
جنبشهای اجتماعی شبکهای بهطور همزمان، محلی و جهانیاند. جنبشها اگرچه در یک جامعۀ خاص و بنابر دلایل خاصی شروع میشوند، جهانی نیز هستند؛ زیرا بهوسیلۀ اینترنت به سراسر جهان متصلاند، از تجربیات دیگران یاد میگیرند، مباحثهای جهانی و مستمر دارند و برای راهپیماییهای مشترک و همزمان جهانی، فراخوان میدهند. از این نظر، جنبشها تا اندازۀ زیادی خودجوش و معمولاً بر اثر اخگر خشم، مرتبط با یک رویداد خاص یا اوج نفرت از کنشهای حاکمان برانگیخته میشوند. معمولاً بیاعتمادی مشارکتکنندگان در جنبشها، هرگونه نمایندگی، تفویض قدرت و رهبری را نفی میکند و تصمیمسازی معمولاً در مجمعها و کمیتههای تعیینشده در مجمعها اتفاق میافتد و از قاعدۀ ضمنی خودحکومتی[16] جنبشِ مردم حاضر در آن تأثیر میگیرد. هدف اصلی این قاعده، استوارکردن شالودههای دموکراسی واقعی آینده، ازطریق تمرین در جنبش است (کاستلز، 1394 :242).
ویژگی مشترک دیگر جنبشهای اجتماعی، افقیبودن شبکههای موجود در اینترنت و فضای شهری است که سبب باهمبودن کنشهای جمعی و تقویتکنندۀ همکاری و همبستگی در جنبشهای اجتماعی است. مردم ازطریق باهمبودن بر ترس غلبه و امید را کشف میکنند. این جنبشها بهشدت خودتأملگرند[17] و بهطور مداوم خود را بهعنوان جنبش و فرد، پرسش میکنند؛ پرسشهایی دربارۀ آنچه هستند، آنچه میخواهند به آن دست یابند، نوعی از دموکراسی و جامعهای که آرزوی آن را دارند و چگونگی اجتناب از گرفتاریها و دامهایی که بسیاری از جنبشهای شکستخورده در آن گرفتار شدهاند.
خودتأملیبودن جنبشهای مبتنی بر شبکههای اجتماعی، پایگاهی تکنولوژیک را برای ساخت خودمختاری کنشگر اجتماعی اعم از کنشگر فردی یا جمعی در مقابل نهادهای جامعه فراهم میکند. کاستلز خودمختاری ارتباط را ذات جنبشهای اجتماعی میداند که جنبش را قادر میکند تا با دورزدن کنترلدارندگان قدرت، بهطور مستقیم با جامعه مرتبط شود. این فناوریهای نوین ارتباطی ازطریق امکانات بیزمان و بیمکانی که در اختیار باورها و عقاید مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار میدهند، همواره به تقویت جریانهای مقاومت در برابر جریان قدرت و سلطه کمک کردهاند (کاستلز، 1394: 248-244).
دیوید آبرل[18] با در نظر گرفتن آنچه جنبش بهدنبال تغییرش است و میزان تحول آن، چهار نوع جنبش اجتماعی را شناسایی کرد، شامل جنبشهای اجتماعی بدیل، رستگاری، اصلاحی و انقلابی. جنبشهای اجتماعی بدیل معمولاً بر بهبود و تغییرات محدود و خاص در باورها و رفتار فردی متمرکزند. جنبشهای رستگاری که گاهی جنبشهای مذهبی نیز نامیده میشوند، «معناجو» هستند و هدفشان برانگیختن تغییر درونی یا رشد معنوی در افراد است. جنبشهای اجتماعی اصلاحکننده بهدنبال تغییرات موردی و محدود در ساختار اجتماعی و البته با هدف اصلاح کل جامعهاند. در جنبشهای انقلابی نیز هدف، تغییر کامل و همهجانبۀ جامعه است (Sovacool, 2022: 18). بلومر و تیلی[19] نیز با بررسی چرخۀ حیات جنبشهای اجتماعی، یعنی چگونگی ظهور، رشد و در برخی موارد از بین رفتن آنها، یک فرآیند چهار مرحلهای را ترسیم کردند که ازطریق آن سیر توسعه و افول جنبشهای اجتماعی را نشان میدهند:
شبکههای اجتماعی در همۀ مراحل جنبشهای اجتماعی و نیز تمام انواع آن، سازمانِ جنبش را قادر کرده است تا اطلاعات را به شکلی ارزان و مؤثر، تولید و توزیع کنند و امکان دریافت واکنشها و بازخوردها را نیز فراهم کرده است. این امر تا حدود زیادی بهواسطۀ ساختار اینترنت بهعنوان یک نظام ارتباطی غیرمتقارن و نامتمرکز امکانپذیر شده است، یعنی نظامی که محتوای آن را عمدتاً کاربران فراهم میکنند. این ویژگی با خصوصیات مطلوب جنبشهای اجتماعی، نظیر پروتکلهای غیر سلسلهمراتبی و باز، ارتباطات آزاد و سرانجام اطلاعات و هویتهای خود تولید شونده، هماهنگی دارد؛ به همین دلیل شاهد تبدیل ابزارهای نوین ارتباطی بهویژه شبکههای اجتماعی مجازی، به منابع مهمی برای بسیج اقدام جمعی و متعاقب آن، سازماندهی و پیادهسازی جنبشهای اجتماعی در سراسر جهان هستیم.
روش پژوهش
این پژوهش بهلحاظ هدف کاربردی بوده و از رویکرد کیفی استفاده کرده است. روش تحقیق، تحلیل مضمون بروان و کلارک[20] (2006) و تکنیک گردآوری دادهها، مصاحبۀ نیمهساختاریافته با نخبگانی از استادان دانشگاه در رشتههای ارتباطات، علوم سیاسی و پلیس فتای فراجاست که به روش نمونهگیری گلولهبرفی و بهصورت هدفمند انتخاب شدند. معیار نخبگی افراد انتخابی، فعالیتهای پژوهشی و سوابق کاری عمده، مرتبط با موضوع مطالعه است. نمونهگیری تا زمان اشباع دادهها (نفر دوازدهم) ادامه یافت و دو نمونۀ دیگر برای اطمینان از رسیدن به نقطۀ اشباع (نقطهای که در آن دادههای جمعآوریشدهِ اضافی، موردی را به مدل مفهومی اضافه نمیکرد یا در تضاد با آن نبود) انجام شد (Creswell & Poth, 2018). بر این اساس، درمجموع با چهارده نفر از نخبگان انتخابشده، مصاحبۀ نیمهساختاریافته با مدت زمان بین 50 تا 80 دقیقه انجام شد.
مفاهیم ناظر به پژوهش بسیج منابع و سازماندهی جنبشها، لنز نظری فرآیند جمعآوری دادهها بود. علاوه بر جمعآوری دادههای اولیه، شامل مصاحبۀ نیمهساختاریافته با افراد مصاحبهشونده، دادههای ثانویه از منابعی مانند وبسایتهای دولتی، گزارشها، کتابها و مقالات برای شناسایی رویدادها و فرآیندهای کلیدی مربوط رویدادهای پس از انتخابات 1388، اعتراضات دیماه 1396 و رخدادهای پس از گرانی بنزین در سال 1398 استفاده کرد تا بتواند خط تحقیق را تسهیل کند. ازنظر تحلیل دادهها، ابتدا روایتهایی دربارۀ جنبشها، رویدادها و پیامدهای کلیدی آن با توجه به دادههای ثانویهای برای درک اولیۀ نقش شبکههای اجتماعی در جنبشها توسعه داده شد که قبل از انجام مصاحبه جمع شد؛ سپس با کدگذاری دادههای حاصل از مصاحبه، مضامین به دست آمده تحلیل شد که نقش شبکههای اجتماعی را توصیف میکنند. همزمان بر انتزاع مضامین نوظهور برای استخراج یک مدل مفهومی تمرکز شد که فرآیند بسیج منابع را در جنبشهای اعتراضی خلاصه میکند (شکل 1).
شکل1- مدل مفهومی نقش شبکههای اجتماعی در جنبشهای اعتراضی
Fig 1- Conceptual model of the role of social networks in protest movements
برگزاری مصاحبهها به دو صورت حضوری و غیرحضوری (بهلحاظ شرایط شیوع بیماری کرونا) با استفاده از نرمافزارهای ارتباط آنلاین انجام شد. پس از پایان مصاحبهها، متن آنها بهصورت دستی پیادهسازی و با جستوجوی مضامین و استخراج کدهای اولیه، درمجموع 78 مفهوم کلیدی استخراج شد. در این مرحله با تفسیر مضامین به دست آمده، کدهای با همانندی بالا، به 26 واحد معنایی فشرده تبدیل شد. درنهایت با سطح انتزاعی بالاتر و تشخیص مفاهیم کلیدی و واحدهای معنایی دربارۀ نقش شبکههای اجتماعی مجازی در شکلگیری جنبشهای اعتراضی، این مضامین در قالب 7 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی سازمان داده شد. بهمنظور اطمینان از اعتبار پژوهش، از ملاکهای چهارگانۀ لینکن و گوبا[21] ( (2013 استفاده شد. بر این اساس، برای اثبات صحت و استحکام دادهها از معیارهای قابلیت اعتماد (تخصیص زمان کافی و مناسب به جمعآوری دادهها و ایجاد رابط حسنه)، تأییدپذیری (علاقه به پدیدۀ مدنظر، مطالعۀ طولانی مدت و تلاش برای بهرهمندی از نظرهای متخصصان در این زمینه)، قابلیت وابستگی (قراردادن تحلیلها در اختیار یک تحلیلگر کیفی مجرب) و قابلیت انتقال (ثبت و توصیف دقیق روش و ابزار پژوهش و فرایند پژوهش) استفاده شد (Lemon & Hayes, 2020). در ادامه، جنبشهای موردی بررسیشده تشریح و در بخش بعدی، یافتههای تحقیق ارائه شده است.
جدول1- مشخصات خبرگان مصاحبهشده
Table1- Characteristics of the interviewed experts
ویژگیهای جمعیتشناختی |
فراوانی |
درصد |
|
جنسیت
|
مرد |
12 |
7/85 |
زن |
2 |
3/14 |
|
سن |
کمتر از 35 سال |
3 |
4/21 |
بین 35 تا 50 سال |
7 |
50 |
|
بالاتر از 50 سال |
4 |
6/28 |
|
سابقۀ کاری |
10 تا 20 سال |
8 |
57 |
بالای 20 سال |
6 |
43 |
|
تحصیلات |
دکتری |
11 |
79 |
کارشناسیارشد |
3 |
21 |
|
|
مجموع |
14 |
100 |
تشریح جنبشهای اعتراضی
اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388
در ٢٣ خرداد ١٣٨٨، زمانی که نتیجۀ رسمی انتخابات ریاستجمهوری اعلام شد، طرفدارانی که به نتیجۀ انتخابات اعتراض داشتند، به خیابان آمدند و صحت نتیجۀ انتخابات را زیر سؤال بردند. این موضوع آغازی بر چند ماه فعالیت اعتراضی با عنوان «جنبش سبز» و بزرگترین رویداد سیاسی بعد از انقلاب اسلامی بود. در مدت کوتاهی، تصاویر و کلیپهای تجمعات در اینترنت به اشتراک گذاشته شد و درنتیجه، شبکههای اجتماعی مجازی با وجود محدودیتهای اینترنتی به عرصۀ مهمی برای سازماندهی معترضان و به اشتراک گذاری اخبار و اطلاعات تبدیل شد. کورزمن[22]، خبرنگار آمریکایی، با اشاره به صفحۀ فیسبوک موسوی، برای توزیع اخبار و اطلاعات، شبکههای اجتماعی مجازی را «ستون فقرات» این جنبش اعتراضی دانست (Hashemi, Postel, 2010:7). براساس یک پژوهش میدانی دیگر، بزرگترین مزیت توییتر در حوادث سال 1388، آگاهی جهان از وقایع رخ داده شده در ایران دانسته شده است. به عبارت دیگر، توییتر علاوه بر سازماندهی مخالفان در بعد داخلی، در فضای بینالمللی هم نقش مهمی ایفا کرده است. در این باره آمده است: «ازنظر شرکتکنندگان در پژوهش، رسانههای اجتماعی بهویژه فیسبوک، یوتیوب و توییتر با توجه به قطع خدمات پیامک توسط دولت، نقش قابل توجهی در ایجاد انگیزه، اطلاعرسانی و سازماندهی آنها برای حضور در خیابانها ایفا کرده است» (Rahaghi, 2012:174).
حوادث سال 1388، اولین قدرتنمایی بزرگِ شبکههای اجتماعی برای کمک به گسترش اعتراضات، بسیج مخالفان سیاسی، شکلدادن به گفتمان سیاسی و تسهیل اقدام علیه دولت را در ایران به تصویر کشید و بهنوعی راهنمای جنبشهای اجتماعی پس از خود، بهخصوص جنبشهای موسوم به بهار عربی در خاورمیانه شد. هرچند استفاده از عباراتی مانند «انقلاب مبتنی بر اینترنت» و «انقلاب توییتری» برای توصیف این جنبش اعتراضی، اغراقآمیز به نظر میرسد، نقش فیسبوک و توییتر در این حوادث بهقدری محسوس بود که مارک فایفل[23]، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، بعدها نوشت: «بدون توییتر، مردم ایران برای دفاع از آزادی و دموکراسی، احساس قدرت و اعتمادبهنفس نمیکردند» و خواستار نامزدشدن توییتر برای جایزۀ صلح نوبل شد (Gladwell, 2010).
بین 21 خرداد تا 4 تیر سال 1388، درمجموع 2,024,166 توئیت دربارۀ انتخابات ایران ثبت شد که 480,000 نفر توئیت کرده بودند. از این تعداد 2/59درصد فقط یکبار توئیت کرده بودند و حدود 65درصد توییتها به 10درصد افراد مربوط بود. هشتگ انتخابات ایران، ایران، تهران، موسوی و ندا[24]، در این مدت از پرکاربردترین هشتگها بوده است (www.webecologyproject.org). فیسبوک نیز در کمک به بسیج اعتراضات، نقشآفرین بوده است. تنها شش روز پس از انتخابات ریاستجمهوری، این شرکت نسخۀ بتای سایت خود را به زبان فارسی منتشر کرد. یک کارشناس فیسبوک در پستی در وبلاگ فیسبوک، گزارش داد که این شرکت، نسخۀ فارسی فیسبوک را برای گنجاندن حجم بالای اخبار و اطلاعات به اشتراک گذاشته شده در فیسبوک، بهروزرسانی و آن را برای استفادۀ ایرانیان آماده کرده است (Parr, 2009). یوتیوب هم با کاهش ممنوعیتهای خود که بهصورت هشدار گرافیکی در ویدئوهای حاوی تصاویر خشن وجود دارد، در پخش گستردۀ ویدئوهایی از تحولات ایران نقش مهمی داشت، طبق یک گزارش فقط در روز ١٧ ژوئن ٢٠٠٩، بالغ بر 93000 ویدیو مرتبط با تحولات ایران در مدت ٢٤ساعت در یوتیوب آپلود شد (Parr, 2009). پخش گستردۀ یکی از این ویدیوها مربوط به کشتهشدن ندا آقاسلطان در حاشیۀ تجمعات اعتراضی در 30 خرداد، او را به چهرۀ نمادین اعتراضات ایران تبدیل کرد و هشتگ «ندا» تا پایان آن روز، به ترند اول توییتر تبدیل شد (Stelter and Stone, 2009).
حوادث دیماه 1396
در اعتراضهای سال 1396، از تلگرام بهعنوان شبکۀ اجتماعی اصلی برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و سازماندهی معترضان در چالش با دولت استفاده شد. برعکس سال 1388، در این حوادث، در اقدامات پلیسی مانند دستگیری اغتشاشگران و تعطیلی خدمات مخابراتی، بیشتر از کمپینهای دروازهبانی و ارائۀ اطلاعات درست در برابر اخبار غلط فضای مجازی استفاده شد.
در حوادث سال 1388، تأکید معترضان در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی، بیشتر برای اطلاعرسانی «بینالمللی» بهمنظور ایجاد همبستگی و احساس قرابت بین کاربران جهانی اینترنت، با معترضان داخلی حوادث بعد از انتخابات بود؛ اما در سال 1396، شبکههای مجازی اجتماعی بیشتر بر تسهیل تجمعات و فراخوانها تمرکز داشت. این اعتراضات که ریشههای اقتصادی داشت، بهسرعت به اعتراضات سیاسی تبدیل شد و درست مانند سال 1388، پلتفرمهای اجتماعی به ابزاری برای سازماندهی معترضان تبدیل شدند. در حوادث پس از انتخابات سال 1388، اعتراضات علیه نتیجۀ انتخابات ریاستجمهوری بود و در سال ۱۳۹۶، دلایل اقتصادی داشت. همچنین، جمعیت معترضان در این دو رویداد، متفاوت بود. در اعتراضات 1388، شهرهای بزرگ و مراکز استان شاهد تجمعات بودند، در حالی که سال 1396، اعتراضات در شهرهای کوچک و حاشیهنشین و با گستردگی بیشتری همراه بود.
پلتفرم اجتماعی تلگرام در سال 1396، نقش ویژهای در ناآرامیهای اجتماعی و مدنی داشت. براساس اعلام معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بهمن ۱۳۹۶، حدود ۵۰ میلیون ایرانی در شبکۀ تلگرام عضو بودند و ایرانیان روزانه 7/2 میلیارد از تلگرام بازدید داشتهاند و ۷۵۰ هزار کانال فارسی در آن تشکیل شده بود. این وضعیت باعث شد که دامنۀ جغرافیایی اعتراضها، که از مشهد شروع شده بود، به فاصلۀ اندکی به سراسر ایران تسری یابد، بهطوری که ۳۷درصد اعتراضات دی 1396 در شهرهای کوچک به وقوع پیوست (ضیاییپرور، 1396).
در این اعتراضات، یک کانال تلگرامی به نام «آمدنیوز»، مسئولیت اشتراکگذاری اطلاعات و کمک به سازماندهی اعتراضات را بر عهده داشت. مدیر آمدنیوز با دادن اطلاعات نادرست، مدعی افشاگری فسادهای موجود در بدنۀ حاکمیت و مقامات ایرانی بود و با این شگرد، مردم را به مقابله با دولت ترغیب میکرد. این کانال تلگرامی در طول اعتراضهای سال ۱۳۹۶، یکی از مهمترین رسانههایی بود که ازطریق بسترسازی برای سازماندهی و فراخوان گروههای مخالف، بهعنوان تأثیرگذارترین رسانۀ این اعتراضها مطرح شد. اساساً در اعتراضهای سال 1396، آشوبها و اعتراضات تلگراممحور بود و اطلاعات یک کانال اطلاعرسانی به نام آمدنیوز، بههمراه چند کانال خبری دیگر مانند بی بی سی فارسی، توانست کشور را در یک جامعۀ تلگرامزده، بهسمت اعتراضات اجتماعی سوق دهد.
حوادث آبان ماه 1398
پس از اعلام خبر سهمیهبندی سوخت و افزایش قیمت بنزین در روز جمعه، 24 آبان 1398 از سوی وزارت کشور، پیامهایی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که مردم را به حضور در خیابانها و تشویق به نافرمانی مدنی، با خاموشکردن اتومبیلها در اعتراض به این تصمیم فرامیخواند. بهتدریج از غروب روز جمعه، تجمعات اعتراضی در برخی شهرهای ایران برپا شد (مدنی، 1399: 3). بهانۀ افزایش قیمت بنزین، موجب شعلهورشدن مجدد آتش زیر خاکستر اعتراض به مشکلات اقتصادی متعدد، اعم از تورم و بیکاری و رکود در سال 1396 بود و بهسرعت از حالت مسالمتآمیز خارج شد. درنهایت اعتراضهای معیشتی به یک اغتشاش امنیتی، با گسترۀ فراگیر در بیشتر نقاط کشور، بهخصوص شهرهای اهواز، اصفهان، تهران و شیراز تبدیل شد. در این اغتشاشها، به بیش از 50 پایگاه و پاسگاه انتظامی و نظامی حمله شد و 34 آمبولانس، 731 بانک، 140مکان عمومی، 9 مرکز مذهبی، 70 پمپ بنزین، 307 خودروی شخصی و غیردولتی، 183 خودرو انتظامی و 1076 موتورسیکلت شخصی، هدف حمله قرار گرفتند و در حدود 170 نفر طی سه روز، کشته شدند (خبرگزاری فارس، 29/8/1399).
تصمیمگیرندگان امنیتی برخلاف حوادث سال 1388 و اعتراضات سال 1396 که از محدودکردن پهنای باند برای کاهش ارتباط شبکههای اجتماعی مجازی استفاده میکردند، در آبان 1398 اینترنت سراسری را حدود 5 روز بهصورت کامل قطع کردند. این قطعی که از روز جمعه 24 آبان در مناطق خاصی از کشور ایجاد شد، درنهایت در روز شنبه به قطع کامل اینترنت بینالمللی منجر شد. براساس آمار یک وبسایت مانیتورینگ اینترنت، ارتباط اینترنت بینالمللی پس از قطعی به زیر 5درصد رسید که بزرگترین رویداد از این دست تاکنون، برای یک کشور بوده است (www.netblocks.org, 2019).
یافتههای پژوهش
یافنههای این تحقیق از 78 گویۀ مهم، غیرمشابه و ناهمپوشان به دست آمد که ذیل سه مضمون اصلی «هنجارسازی»، «بسیج و سازماندهی» و «واکنش میدانی» مفهومسازی شد.
هنجارسازی
هنجارسازی به توانایی یک جنبش برای ایجاد حمایت مردمی و درگیرکردن مردم عادی در روندهای اعتراضی اشاره دارد. در هنجارسازی، معترضان با ساختن یک روایت دلسوزانه از علل وقوع جنبش و ایجاد تصویری منفی از اقدامات دولت، همراهی مردم را بهوسیلۀ شبکههای اجتماعی به دست آورند. نظر مصاحبهشوندگان دربارۀ تبدیل اعتراضات به یک هنجار اجتماعی مورد اقبال جامعه، به 3 مقولۀ فرعی و 8 واحد معنایی فشردهشده دلالت کرد و ذیل مضمون اصلی «هنجارسازی» دستهبندی شد.
جدول2- مضمون اصلی، مضامین فرعی و واحدهای معنایی دربارۀ «هنجارسازی»
Table 2- The main theme, sub-themes and semantic units about Norming
مضمون اصلی |
مضامین فرعی |
واحدهای معنایی فشرده |
هنجارسازی |
فرصتسازی بمباران رسانهای متقاعدسازی |
قطبیسازی حوادث، برجستهسازی حوادث، هویتبخشی به حوادث، اخبار جعلی، شایعات، نفرتپراکنی، کنشگری نخبگان سیاسی و اجتماعی، کنشگری سلبریتیها و سوپربلاگرها |
برخی از حوادث یا اتفاقات سیاسی و اجتماعی مانند انتخابات، کشتهشدن یک فرد توسط پلیس، برگزاری یک برنامۀ فرهنگی یا افزایش شدید قیمت در برخی کالاها یا خدمات اجتماعی، بهمثابۀ جرقهاند و تمایل جامعه را به فعالیت و نقشآفرینی در جنبشهای اعتراضی تقویت میکنند. این موضوع بهترین فرصت برای بهرهبرداری از یک رویداد، بهعنوان شروع جنبش اعتراضی محسوب میشود. شبکههای اجتماعی امکانی را به معترضان ارائه میدهد که در حوادث اجتماعی، با دورزدن دروازهبانی، خبر رسانههای رسمی جامعه را به دو گروه همگن و متضاد، مانند «مردم ستمدیده» در برابر «نخبگان فاسد» یا «ما» در برابر «آنها»، قطبیسازی کنند.
«درواقع ظهور رسانههای جدید و ایجاد دوقطبی سیاسی یا اجتماعی، یک استراتژی دوتایی برای افزایش مشارکت کسانی است که خود را قربانی کنترل و سانسور دولتی میدانند و فرصتی برای اظهارنظر نداشتهاند» (مصاحبۀ 2).
قطبیشدن جامعه بهواسطۀ عملکرد پلتفرمهای اجتماعی مانند ترندکردن، توییتکردن و بازتوییتکردن، از معیارهای کلیدیاند که فضایی مناسب را برای اخبار جعلی و تبلیغات ایجاد میکنند؛ زیرا با دستکاری، خرید یا جعل این معیارها، این تصور ایجاد میشود که یک موضوع خاص، بیانگر نظرهای بیشتر افراد است. واقعیت این است که تبادل پیام در شبکههای اجتماعی، بهگونهای طراحی شده است تا بهصورت حقیقت برای مخاطب ظاهر شود. بیشتر ایدههای مبتنی بر جعل، دروغ و یا تئوریهای توطئه، با سرعت بیشتری نسبتبه واقعیتها در رسانههای اجتماعی منتشر میشود و زمانی که اطلاعات واقعی بررسی شود، آسیب واردشده از اخبار جعلی و تأثیر آن، برگشتناپذیر است (Howard et al., 2017). علاوه بر این، ممکن است پیامدها برای جعلیات یا دروغهایی با موضوع فرهنگی و اجتماعی بیشتر باشد، بهویژه زمانی که نفرتپراکنی، قومگرایی، نژادپرستی و جداییطلبی به هنجار اصلی در اعتراضات تبدیل شود.
علاوه بر کسب حمایت داخلی بهواسطۀ هنجارسازی، میزان درخور توجهی از ارتباطات رسانهای، صرف مخاطبان خارجی میشود. برخی از مصاحبهشوندگان، بهویژه بر اهمیت رسانۀ توئیتر و نوشتن پیامها به زبان انگلیسی برای جلبنظر رسانهها، فعالان و دولتمردان خارجی تأکید کردند. در حوادث سال 1388، هنجارسازی ازطریق پلتفرم توییتر موجب حساسیت مردم بسیاری از کشورها شده بود.
در حالی که مصاحبهشوندگان در نارسایی شبکههای اجتماعی برای متقاعدکردن بیشتر مخاطبان، به اهداف اعتراضات صریح بودهاند، اما به طیفی از موفقیتها در ایجاد زیرساختها و شکلگیری فعالیتهای مجازی قوی و ایجاد الگوهایی اشاره کردهاند که ممکن است برای بسیج اعتراضات بعدی مفید باشد.
«اگرچه تاکتیکهای استفادهشده در جنبشهای مورد مطالعه، به اهداف خود نرسید و از هم گسیختگی اجتماعی برابر پیشبینیها اتفاق نیفتاد، اما مجموعۀ جدیدی از نمادها، خاطرات و گروههای فعال مجازی بهویژه در نسل جوان ایجاد کرد که نشان از چشمانداز گستردۀ استفاده از شبکههای اجتماعی در اعتراضات آینده دارد» (مصاحبۀ 9).
پلتفرمها الگوریتم خود را منتشر نمیکنند؛ اما درواقع الگوی ارائهشدۀ آنها، احساسات ما را شکل میدهند. این مسئله به قطبیشدن جامعه، بهخصوص در مسائل سیاسی کمک میکند؛ زیرا حلقۀ انسانهای شبیه به هم، هر روز قویتر میشود و با نشاندادن اختلافات و تفاوتهای یکدیگر، همه را علیه هم میشوراند. این وضعیت، جامعه را در یک حالت جنبشی و اعتراضی قرار میدهد. در این مرحله، یک ایدۀ قطبشپذیر با برجستهشدن و تبلیغات وسیعِ شبکههای اجتماعی، که ما آن را با برچسب بمباران رسانهای مشخص کردیم، موجب انتقال فوری اخبار و اطلاعات یک رویداد مهم به مخاطبان میشود. نخبگان سیاسی و اجتماعی ممکن است در بمباران رسانهای، بهصورت مستقیم و یا بهسبب ترس، به انتقادات دولتی و عواقب قضایی واکنش نشان ندهند و در عوض از سلبریتیها و سوپربلاگرها استفاده کنند که چهرههایی موجه و پرطرفداری برای انتقال پیاماند. امروزه فرهنگ سلبریتی بهواسطۀ گستردگی شبکههای اجتماعی، به یک بخش جداییناپذیر از زندگی و فرهنگ عامیانۀ مردم تبدیل شده است؛ اما میدان وسیع حضور و فعالیت سلبریتیها در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، از این رو اتفاق میافتد که هزینۀ برخورد با آنها بهجهت شهرتشان، بالاست.
ماهیت شبکههای اجتماعی این قدرت را به کاربر میدهد تا با ترغیب یا نفرتپراکنی نسبتبه یک موضوع دوقطبیساز در یک فعالیت اعتراضی آنلاین، بر احساسات مخاطبان تأثیر بگذارد؛ به همین دلیل رسانههای اجتماعی به یک ابزار مؤثر برای متقاعدسازی تبدیل شدهاند. اساس متقاعدسازی بر آگاهیبخشی مخاطب استوار است؛ اما از این مسئله در پلتفرمهای اجتماعی با ارائۀ تبلیغات فریبنده، شایعه، اطلاعات غلط، آزار و اذیت مخالفان (برای مثال با ارسال هرزنامه یا هک صفحات) و استفاده از رباتها و فالوئرهای فیک، سوءاستفاده میشود.
مفاهیم قطبیشده، با عناوین مختلف هشتگسازی میشوند و به تولید خشم و اعتراض کمک میکنند. این حمایت به این سبب است که هشتگ، وظیفۀ انتقال یک مفهوم گسترده را تنها با چند کاراکتر کوتاه بر عهده میگیرد. این کاراکترهای کوتاه، فرکانس استدلال و عقلانیت را کاهش و در مقابل، عکسالعملهای هیجانی را افزایش میدهد (Banks et al., 2021: 614). ژئوپلیتیک هشتگسازی در جنبشهای اجتماعی مطالعهشده، نشان میدهد ایجاد کمپینهای اعتراضی با پشتیبانی اکانتهای جعلی، موجب رقمخوردن مارپیچ سکوت و ایجاد فضای وحشت و اختناق از هرگونه اعلام نظر مخالفان در فضای مجازی میشود. این سکوت موجب اکثریتپنداری رسانهای شده است و علاوه بر نمایش تصویری ناامن و متزلزل از جامعه برای مردم، بر همراهی و اجماع جهانی برای افزایش فشار بر دولت، تهدید و تحریمهای اقتصادی مؤثر است.
بسیج و سازماندهی
نظر مصاحبهشوندگان دربارۀ بسیج و سازماندهی جنبشها، ما را به 10 واحد معنایی فشردهشده و 2 مضمون فرعی رساند. براساس آنچه در چارچوب نظری ذکر شد، اساساً استراتژی و تاکتیکهای جنبشها بر مبنای بسیج و سازماندهی منابع آن، پایهریزی و اجرا میشود و موفقیت جنبش، رابطۀ مستقیمی در بسیج و سازماندهی هوادارانی دارد که در مرحلۀ هنجارسازی، جذب ایدههای رهاییبخش جنبش شدهاند.
جدول3- مضمون اصلی، مضامین فرعی و واحدهای معنایی دربارۀ «بسیج و سازماندهی»
Table 3- The main theme, sub-themes and semantic units about Mobilization and organization
مضمون اصلی |
مضامین فرعی |
واحدهای معنایی فشرده |
بسیج و سازماندهی |
ارتباطات ویروسی هماهنگسازی ادراک جامعه |
ارتباط گسترده و پرحجم، واکنش سریع، ارتباط کمهزینه، ناشناسبودن، رهایی و اتصال ساختاری، شبکهبندی ایدهها، انتقال ایدهها، نهادینهکردن گفتمان اعتراضی، تحریک مشارکت، لیدرسازی، سلب مرجعیت رسانههای اصلی |
شبکههای اجتماعی، اختیاری به معترضان میدهد تا در هنگام یک رویداد انفجاری، نظرهای خود را بهعنوان یک شهروند-خبرنگار بیان کنند. این افراد جوامع آنلاینی را ایجاد میکنند که در آن ایدههای جمعی تولید میشود و در تعامل با افراد جامعه، گسترش پیدا میکند (Castillo, 2016: 22). قدرت ارتباطات در ایجاد یک چارچوب مشترک برای اقدام جمعی ضروری است؛ زیرا فقدان وسایل ارتباط جمعی، جریان ایدهها را بهشدت محدود میکند. شبکههای اجتماعی یک مسیر نهادی جایگزین و اضافی برای مشارکت افراد در جنبشها فراهم میکنند و بهدلیل گسترۀ فرصتهای مشارکتی، موانع ساختاری جنبشهای سنتی را کاهش میدهند و یا حذف میکنند. رهایی از ساختارهای رسمی، به جنبشها اجازه میدهد تا دانش خود را برای اجرای مؤثر ابتکاراتی توسعه دهند که به تأثیر بیشتری بر تغییرات اجتماعی منجر میشود.
«از آنجا که شبکههای اجتماعی یک ابزار چندصدایی است، گروههای خاموش و به حاشیه رانده شدۀ جامعه میتوانند صدای خود را به دیگران برسانند و احساس خودتعیینکنندگی این افراد با ارائۀ ایدههایی جهت تغییرات سیاسی و اجتماعی که میتواند مبنای گفتمان اعتراضی قرار بگیرد، افزایش مییابد» (مصاحبۀ3).
با رهایی از ساختارهای رسمی، ساختارهای جدیدی بر مبنای شبکههای اجتماعی برای ترویج ایدهها تولید میشود و با اتصال ساختارهای جدید تولیدشده در فضای مجازی، معترضان مسائل اجتماعی را مشکلسازی و موضوعبندی میکنند که احساس میکردند صاحبان قدرت آنها را نادیده گرفته و یا سرکوب کردهاند (Comunello et al., 2016: 521). ماهیت فنی شبکههای اجتماعی در پیامرسانی سریع و گسترده است و از طرفی شکل شفاف و تبلیغکنندۀ این پلتفرمها، وابستگی افراد به اشکال سنتی رسانهها را کاهش میدهد. این موضوع سبب میشود تا تفسیر رسمی از علل وقوع اعتراضات پذیرفته نشود و رهبران جنبش، نظرهای خود را در علل ایجاد و یا شرایط منتج به پیروزی یا شکست جنبش برای جامعه، ارائه دهند.
«شبکههای اجتماعی با شبکهسازی و ایجاد ارتباط ساختاری برای انتقال ایدهها، قدرت بسیج را در جامعه توسعه میدهند تا کسانی را که نمیتوانند ازطریق سیستم سیاسی موجود، به نارضایتیهای خود رسیدگی کنند، بسیج شوند. درواقع بسیج منابع در حالت آنلاین، زمانی اتفاق میافتد که جامعه برای رسیدگی به مشکلات خود یا جلوگیری از افزایش این مشکلات و امیدواری به بهبود وضع موجود، توسط شبکههای اجتماعی احساس وظیفه کند» (مصاحبۀ11).
شبکههای اجتماعی نهتنها ساختاری انعطافپذیر برای ارتباط و تعامل بین معترضان در فضای آنلاین فراهم میکنند، ازطریق شفافیت و اعتماد بین فردی، هماهنگی مؤثری بین لیدرهای جنبش با معترضان ایجاد میکنند. شبکههای اجتماعی به اعضای جامعه اجازه میدهد تا با ورود به جهان گستردهای از شبکههای متراکم ازطریق انتقال ایدهها به دیگران، بهوسیلۀ کانالهای متعدد و پرسرعت در جغرافیای وسیعی تأثیرگذار شوند:
«صرفنظر از هدف هماهنگی، هنگامی که شخصی وارد شبکه میشود، فرآیندهای ارتباطی، دیگر محصول ارادۀ فرد نیستند. شبکهها میتوانند بهعنوان تار عنکبوت یا تله برای افراد و سازمانها عمل کند و درنهایت مخاطبان را با خود همراه کند. این مسئله یکی از اصلیترین مأموریتهای شبکههای اجتماعی به شمار میرود» (مصاحبۀ4).
انتقال ایدهها ازطریق شبکههای اجتماعی، افراد را تشویق میکند تا حمایت خود را از یک جنبش اجتماعی، ازطریق برانگیختگی عاطفی و احساسی نشان دهند.
پیشرفت یک جنبش، مستلزم بهرهبرداری از منابع کلیدی، مانند دانش تاکتیکی دربارۀ چگونگی سازماندهی رویدادهای جنبش اجتماعی است که طرفداران جنبش اجتماعی بهسبب پراکندگی جغرافیایی، نمیتوانند بهراحتی به آن دست یابند. پلتفرمهای اجتماعی به افراد اجازه میدهند تا دانش تاکتیکی را، برای مثال دربارۀ الگوهای آموزشی راجع به سازماندهی رویدادها، ازطریق صفحات و گروههایی ارائه دهد که جامعه آنها را دنبال میکند و فراتر از آن بهعنوان یک مخزن الکترونیکی، میتوانند از منابع آموزشی برای استفادۀ جامعه در آینده عمل کنند.
در جنبشهای اجتماعی سنتی، هماهنگی معمولاً ازطریق ملاقات حضوری انجام میشود؛ زیرا چنین جلساتی ایجاد اعتماد و دوستی را تسهیل میکند. اما شبکههای اجتماعی ازطریق هماهنگی ساختاری، شبکهسازی ایده و هماهنگکردن درک ذهنی معترضان، از خواستههای جنبش بهعنوان «عامل سازماندهنده»، گروههای پراکندۀ جغرافیایی را بدون هزینههای بالا و زیرساختهای سازمانی پیچیدهای هماهنگ میکنند که در سازمانهای سنتی و رسمی جنبش اجتماعی وجود دارد. این سازماندهی بهدلیل ارتباط شبکهای آنلاین و شفاف، باعث میشوند تا جنبش از هماهنگی و سازماندهی اجباری و سلسلهمراتبی در حالت سنتی به یک سازمان اختیاری، خودانتخابی و غیرمتمرکز دست پیدا کند. شبکههای اجتماعی با درک مشترکی که از ارزشها و ایدئولوژیهای جنبش ایجاد میکنند، برای اقدام جمعی و اثر درخور توجه بر مخاطبان جنبش، حیاتیاند. درنهایت یافتههای مصاحبهها نشان میدهد سازماندهی ازطریق شبکههای اجتماعی، با کاهش مرزهای بین افراد و گروهها و تسهیل یک جریان ارگانیک، استراتژیها و تاکتیکهای جمعآوری منابع را با استفاده از ظرفیت انعطافپذیر گروههای مردمی، بهطور مؤثری افزایش میدهد.
واکنش میدانی
«واکنش میدانی» حضور فیزیکی معترضان در تجمعات، کمپینهای اعتراضی، اعتصابها و اصولاً رفتار اعتراضی در خیابان، بهجای فعالیت در فضای مجازی است. واکنش میدانی نتیجۀ ایجاد یک هنجار اعتراضی و بسیج معترضان برای اعتراض فیزیکی در یک جنبش اجتماعی است. یافتههای ما از مصاحبههای انجامشده در بررسی نقش فضای مجازی دربارۀ مضمون اصلی «واکنش میدانی» در جنبشهای اعتراضی، به 2 مضمون فرعی و 6 واحدهای معنایی فشرده بالغ شد.
جدول4- مضمون اصلی، مضامین فرعی و واحدهای معنایی دربارۀ «واکنش میدانی»
Table 4- The main theme, sub-themes and semantic units about Field reaction
مضمون اصلی |
مضامین فرعی |
واحدهای معنایی فشرده |
واکنش میدانی
|
آشوبهای اجتماعی بحران سیاسی |
نافرمانی مدنی، آشوب بصری و اشغال فضای شهری، تبدیل کنشهای اعتراضی به فعالیت خشونتآمیز، آموزش جنگ شهری، بحرانهای امنیتی، بحران مشروعیت |
نظر به اینکه اهداف جنبش معمولاً بهصورت آنلاین محقق نمیشود، معترضان برای فشار بر دولت، به اعتراض خیابانیروی میآورند. این اعتراضات در ابتدا مسالمتآمیز به نظر میرسند، ولی بهدلیل اینکه اشغال خیابان و نافرمانی مدنی معترضان، باعث ایجاد ناامنی یا اخلال در حمل و نقل و زندگی شهری میشود، بهسمت رویارویی با قوای انتظامی پیش میرود. برخورد پلیس با معترضان برای پراکندهکردن آنها، سرکوب تخریب اموال عمومی یا دستگیری معترضان، سبب منازعۀ خشونتآمیز بین طرفین میشود.
همزمان انتشار تصاویر و استوریهای حضور فیزیکی معترضان در شبکههای اجتماعی و احیاناً سرکوب خشن اعتراضات توسط پلیس و بارگذاری آن در شبکههای اجتماعی، موجی از برانگیختگی احساسی را در جامعه، در طرفداری از جنبش اعتراضی ایجاد میکند. این موضوع خود فرصتی تازه برای اشتراکگذاری سطح خشم ایجادشدۀ شرکتکنندگان در تظاهرات با مخاطبان گسترده میشود و سطح جدیدی از اعتراض و خواستهها را هنجارسازی میکند. در اینجا شبکههای اجتماعی، یک نیروی حیاتی فناورانه است که نهتنها متحد میکند، الهام میبخشد، اطلاعرسانی میکند و آموزش میدهد، توانایی فلجکردن و ایجاد یک سناریوی بیثبات اجتماعی را همراه با چرخۀ اعتراضات نیز دارد.
«جنبشهای اجتماعی برای رسیدن به اهداف خود، تمایل به استفاده از هر تاکتیکی اعم از صلحآمیز یا خشونتآمیز دارند. تأکید بر عواملی از قبیل حکومت استبدادی، نبود دموکراسی، فساد، نابرابری اقتصادی، فساد، سرکوب انتخاباتی، بیعدالتی، تورم، بیکاری و خشونت پلیس، از مواردی هستند که سطح منازعه و خشم را افزایش میدهد» (مصاحبۀ 5).
اگر اهداف جنبش محقق، بهصورت مسالمتآمیز نشود، رادیکالسازی شرایط با افزایش خشم اجتماعی اتفاق میافتد و باعث آسیب، تخریب اموال، اخلال در امور حکومت، کشتهشدن افراد در جنگ شهری و یا در موارد شدید، موجب سرنگونی دولت میشود.
در این مرحله، از پلتفرمهای اجتماعی بهطور فزایندهای بهعنوان ابزاری برای تقویت ایدئولوژیهای مخرب و بیثباتکننده استفاده میشود. توانایی طرفداران جنبش اعتراضی برای اغراق و بزرگنمایی یک دستور کار، استفاده از نافرمانی مدنی، آموزش کاربرد خشونتِ معترضان و در ادامه، اقدامات مخرب برای مقابله و مقاومت در برابر انتظام اجتماعی براساس سازماندهی ایجادشده، موجب واردشدن آسیبهای امنیتی به کشور میشود. اگر قدرت جنبشهای اعتراضی درنتیجۀ چرخۀ تولیدشده در شبکههای اجتماعی و حمایت دولتهای خارجی به حدی برسد که کنترل نظم اجتماعی از دست دولت خارج شود، این اعتراضات مانند حوادث بهار عربی، این ظرفیت را دارد تا حکومت را دچار بحران مشروعیت کند و در موارد شدید، به بحران سیاسی و سقوط حکومتها منجر شود.
درنهایت، شبکههای اجتماعی نهتنها امکانات جدیدی را به جنبشها اضافه کرده است، شاهد تغییر کامل روند جنبشهای اجتماعی، درنتیجۀ انقلاب دیجیتال نیز هستیم. امروزه هیچ رویداد اعتراضی (مثلاً راهپیمایی خیابانی یا تجمعات) بدون استفاده از شبکههای اجتماعی، قابلیت بسیج و سازماندهی را ندارد و فراتر از آن، اصولاً در حال حاضر هیچ تصوری از شکلگیری جنبشهای اعتراضی، بدون شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر وجود ندارد (Earl & Kimport, 2011: 25).
بحث و نتیجه
ما از ترکیب یافتههای تحقیق، یک مدل مفهومی (شکل 1) به دست آوردیم که فرآیند حمایتی و نقش شبکههای اجتماعی را در جنبشهای اعتراضی نشان میدهد. جنبشها زمانی رخ میدهند که جامعه بهتنهایی قادر به درک، تحلیل، ریشهیابی و ارائۀ راهحل برای حوادث و مشکلات اجتماعی نباشد. وجود شبکههای اجتماعی و فعالیتهای اطلاعاتی و رسانهای، موجب شده است تا درک و تحلیل جدیدی از حوادث اجتماعی شکل بگیرد و با نارضایتی حاصل از معضلات و حوادث اجتماعی، هنجارهای اعتراضی را سامان دهد و به ابزاری برای کنش اعتراضی تبدیل کند (Vanclay & Hanna, 2019: 8).
پلتفرمهای اجتماعی در سه مرحله به جنبشهای اعتراضی کمک میکنند. هنجارسازی، مرحلۀ ایجاد علاقهمندی و حمایت جامعه از جنبش است. اگر شکایت و اعتراضی، هرچند اساسی به نظام سیاسی یا اجتماعی وجود داشته باشد، اما علاقهای برای شنیدن آن وجود نداشته باشد، محو میشود. از این جهت، جنبشهای اجتماعی با فرصتسازی از حوادث تحریککنندۀ اجتماعی و استفاده از بمباران رسانهای در بستر شبکههای اجتماعی، تلاش میکنند تا جامعه را قطبی و مردم را متقاعد کنند که به جنبش اعتراضی شکلگرفته، ملحق شوند.
در مرحلۀ دوم، امکانات فناورانۀ رسانههای جدید از قبیل هزینۀ کم، سرعت بالا و گسترۀ وسیع تبادل اطلاعات، با توجه به آمادگی ذهنی جامعۀ قطبیشده، ساختارهایی را برای زیست و رسیدن به اهداف در جنبش ایجاد میکند. به کمک این ساختارها، شبکههایی از مردم معترض، برای رسیدن به اهداف جنبش اعتراضی بسیج میشوند. در مرحلۀ سوم با توجه به اینکه اهداف جنبش بهصورت آنلاین محقق نمیشود، اعتراضات از فضای مجازی به فضای واقعی وارد میشود. در این مرحله نیز هماهنگی تجمعات اعتراضی، شکلدادن به چگونگی نافرمانی مدنی، تظاهرات و کمپینهای اعتراضی با نفرتپراکنی یا تشویق شبکههای اجتماعی، انجام میشود. با توجه به اینکه تجمعات و اعتراضات فیزیکی، موجب اختلال در زندگی شهری میشود، پلیس با آن مقابله میکند. در اینجا ویدیوهای برخورد خشن یا احتمالاً دستگیری و کشتهشدن معترضان توسط پلیس، بهسرعت در شبکههای اجتماعی وایرال میشود و فرصتی را برای خلق چرخۀ جدیدی از اعتراضات ایجاد میکند. در این چارچوب، شبکههای اجتماعی با تولید چرخههای اعتراضی متعدد در فواصل زمانی کوتاه، موجب بیثباتی اجتماعی میشوند و در صورتی که کنترل ثبات و امنیت اجتماعی از دست دولت خارج شود، باعث بحران سیاسی و حتی تغییر حکومتها میشود.
ازنظر جامعۀ شبکهای، جنبش اعتراضی سال 1388 بهعنوان یک رویداد داخلی، بهواسطۀ فضای جریانها در شبکههای اجتماعی بهسرعت انعکاسی جهانی پیدا کرد و دیاسپورای ایرانی با رسیدن اطلاعات داخلی در جهانیکردن آن، نقش زیادی داشت. ماشۀ شروع کنش اجتماعی این جنبش، قطبیشدن جامعه توسط تبلیغات پردامنۀ ریاستجمهوری، مانند استفاده از نمادهای رنگی، اخبار تقلب در انتخابات و کنش رسانهای نخبگان سیاسی و اجتماعی در شبکههای اجتماعی بود که رویۀ هنجاری این جنبش اعتراضی را بهصورت خودجوش فراهم کرد.
ویژگی بارز جنبشهای اجتماعی جامعۀ شبکهای، پخش ویروسی پیامها، تصاویر و افکار است که از یک شهر به شهر دیگر و از یک کشور به کشور دیگر، سرایت مییابند و پخش و الهامبخش بسیج افراد جنبش میشوند. پلتفرمهای توییتر، فیسبوک و یوتیوب با هشتگهایی از قبیل «انتخابات»، «ایران»، «موسوی» و «ندا»، سرایتپذیری این جنبش را ازطریق خودارتباطی تودهای در فضای مجازی میسر و به هماهنگی و سازماندهی معترضان، کمک کردند. مواجهنشدن دولت با این سنخ از ارتباط، تعاملی مبتنی بر شبکههای افقی دیجیتال را تا آن زمان موجب شد که کنترل حوادث توسط دولت، به دشواری انجام شود و همین مسئله، یکی از عوامل طولانیشدن زمان این جنبش اعتراضی بود.
در مرحلۀ واکنش میدانی، کنشگران این جنبش در ابتدا برای فشارآوردن بر مقامات سیاسی، برای ابطال انتخابات ازطریق نافرمانی مدنی، به انجام تظاهرات مسالمتآمیز اقدام کردند؛ اما در ادامۀ تخریب و خشونت، هواداران جنبش از یک طرف موجب از بین رفتن اجماع عمومی و دلسردی و کنارهگیری بسیاری از کنشگران جنبش شدند و از طرف دیگر، زمینۀ دستگیری تعدادی از لیدرها و سرکوب این جنبش اعتراضی را فراهم آورند.
جنبشها معمولاً در شبکههای اجتماعی مجازی آغاز میشوند و تنها با اشغال فضای شهری، چه اشغال ایستای میدانهای عمومی و چه استمرار راهپیماییهای خیابانی، به جنبش تبدیل میشوند. فضای جنبش همیشه از تعامل میان فضای جریانها در اینترنت و فضای مکانهای اشغالشده در شهر ساخته میشود. در اعتراضات دیماه 1396، آغاز حوادث ادامۀ پویش نه به گرانی، در شهری بود که آتش خشم مردم بهواسطۀ کلاهبرداری مؤسسات مالی غیرمجاز و از بین رفتن سرمایۀ آنها در پروندههای خسارتبار کلان، مانند پدیدۀ شاندیز، آماده یک جرقه بود تا برانگیخته شود.
سرایت خودجوش این خشم اجتماعی با استفاده از هشتگهایی مثل «نه به گرانی» و «اعتراضات سراسری»، آن هم از طریق کانالهایی مانند آمدنیوز، بی بی سی فارسی در بستر تلگرام و توییتر، شبکهای از معترضان را در کل کشور، بهخصوص مناطق حاشیهنشین و شهرکهای اقماری، که تحتفشار اقتصادی قرار داشتند، سازماندهی و سراسر کشور بهصورت ویروسی درگیر اعتراض شد.
در جامعۀ شبکهای، افقیبودن شبکهها، همکاری و همبستگی را تقویت میکند و نیاز به رهبری رسمی را کاهش میدهد. این جنبش اعتراضی، فاقد رهبری مشخص بود و در بعد میدانی با وجود تأکید بر نافرمانی مدنی در بسیاری از شهرها، تجمعات و اشغال فضای شهری موجب درگیری خشونتبار با پلیس و کشتهشدن تعدادی از معترضان شد. در این میان، اگرچه حوادث به نسبت سال 1388 ابعاد به مراتب محلیتری داشت، نمیتوان از بازتابهای آن در حوزۀ عمومی و جهانی، ازجمله تشکیل شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اعتراضات در تاریخ 13 دی 1396 گذشت.
جنبشها در جامعۀ شبکهای تا اندازۀ زیادی خودجوشاند و معمولاً بر اثر آتش خشم مرتبط با یک رویداد خاص یا نفرت از حاکمان برانگیخته میشوند (کاستلز، 1394: 189). نقطۀ شروع اعتراضات در سال 1398، افزایش ناگهانی قیمت بنزین بود. این افزایش قیمت که بدون توجیه و اقناع عمومی انجام شد، با انتقادات و کمپینهای زیادی علیه دولت مواجه شد.
ساخت معنا در واکنش به گرانی بنزین در شبکههای اجتماعی مجازی، به طرحی از روابط قدرت در فضای جریانها منجر شد و با گسترش در فضای مکانها و اشغال میدانهای شهرهای مختلف، کشور را به کانون تجمعات ضد دولتی بدل کرد. نماد هویت اعتراضی مردم با استفاده از فرصت خودابرازی و خودمختاری شبکههای اجتماعی، در بزرگترین کمپین شکلگرفته در بستر توییتر، تلگرام و اینستاگرام، با عنوان «صدای آبان 98» شکل گرفت. هشتگهای پرتکرار این رویداد مانند «بنزین»، «اعتراضات سراسری» و «آبان 98»، شبکههای حامیان این اعتراض را شناسایی و سازماندهی کرد. قطع سریع اینترنت سراسری، موجب مختلشدن بسیج و سازماندهی این جنبش اعتراضی شد؛ اگرچه در همین بازۀ زمانی کوتاه هم تجمعات خشن و تخریب اموال عمومی، موجب دخالت پلیس و کشتهشدن تعدادی از معترضان و عوامل انتظامی شد.
به نظر میرسد خواستههای هر سه رخداد اعتراضی، ناظر بر بهبود اوضاع و تغییرات محدود در ساختار چارچوب نظام سیاسی بوده است و هرچند در ساختار معنایی و شعاری این جنبشها، رویکرد انقلابی دیده میشود، بهدلیل اینکه این جنبشها با وجود موفقیت در مرحلۀ هنجارسازی اجتماعی و برانگیختگی اجتماعی نتوانستند به مرحلۀ نهادینگی و رسمیشدن برسند، میتوان آنها را در قالب جنبشهای اصلاحی طبقهبندی کرد. در سه جنبش بررسیشده، طرفداران جنبشها با استفاده از تاکتیکهای مختلف در شبکههای اجتماعی، به هنجارسازی، بسیج، سازماندهی و به صحنه آوردن مردم روی آوردند. اگرچه روند موجود نشاندهندۀ اهمیت ابزار نوین ارتباطی برای ایجاد و بقای جنبشهای اعتراضی است، قدرت دولت در کاهش پهنای باند اینترنت و فیلترینگ شبکههای اجتماعی (برای مثال توییتر و فیسبوک در سال 1388، تلگرام در سال 1396 و قطع اینترنت در سال 1398)، نشان میدهد دولت میتواند جنبشهای اعتراضی را با خارجکردن چرخۀ حمایتی پلتفرمهای اجتماعی، مبتنی بر وب تضعیف کند و با تأکید بر حفظ امنیت اجتماعی و جلوگیری از سناریوهای بیثباتکنندۀ سیاسی و امنیتی، این جنبشها را در رسیدن به اهداف خود ناکام بگذارد.
1 شورشها، خیزشها و جنبشهای اعتراضی در مطالعات اجتماعی، مفاهیم متعلق به یکدیگر تلقی میشوند؛ زیرا خارج از نهادهای سیاسی اتفاق میافتند و ازطریق کنش جمعی، بسیج علیه رویههای مستقر و ارزشهای مشترک حمایت میشوند. همچنین در چرخههای اعتراضی، مرز مشخصی بین آنها وجود ندارد؛ اما خیزشهای اجتماعی، تکامل شورشهاست و اگرچه ازلحاظ محتوا و شکل ظهور، کموبیش شبیه شورشاند، در اعتراض به مسائل مشخصی رخ میدهند و دامنه، دوام و قدرت سرایتی بیش از شورش دارند. جنبشها حول محور ایدهها و مطالباتی کم و بیش مشخص، شکل میگیرند و گرچه کنشگران آن ممکن است سازمان مشخصی نداشته باشند، شبکههای ارتباطی مؤثر و استمرار و دوام اقدام جمعی، هویت و جذب سرمایۀ اجتماعی دارند (گلدستون، 1400: 380-371). با این حال، در این پژوهش با وجود تفاوت بین ویژگی اقدامات جنبشی در سال 1388 با فعالیتهای خیزشی در سالهای 1396 و 1398، با توجه به کاربرد یکسان شبکههای اجتماعی در این حوادث و ظرفیت بالای جنبشی در هر سه رخداد، با تسامح از مفهوم جنبش اعتراضی استفاده میشود.
[2] Lee
[3] Treré, Jeppesen & Mattoni
[4] Denisova
[5] Coman &Cmeciu
[6] Campos & Simoes
[7] Lopes
[8] Van Dijk
[9] McCarthy and Zald
[10] Tilly and McAdam
[11] Thoreau
[12] Lorenz von Stein
[13] Diani
[14] Castells
[15] Mass Self-Communication
[16] Self-Government
[17] Self-reflective
[18] David Aberle
[19] Bloomer and Tilly
[20] Braun & Clarke
[21] Lincoln & Guba
[22] Kurzman
[23] Mark Pfeiffer
[24]# Iran Election, #Iran, #Tehran, #Mousavi, #Neda