Document Type : Research Paper
Authors
1 Assocaiate Professor, Department of Demography, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Ph.D. Student, Department of Demography, University of Tehran, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسئله
جهان اجتماعی، صحنۀ اجرای نقشهای متنوع فردی و اجتماعی آدمیان است. در جوامع پیشرفته و مدرن که عضویت در گروههای متعدد از ویژگیهای بارز آن است، از بیشتر افراد انتظار میرود که به الزامات بیش از یک نقش، پاسخ بدهند (کوئن، 1372: 86). بر همین اساس، ناهمنوایی، اختلاف و تضاد میان هنجارها و نقشها در سطح روابط بین فردی و اجتماعی، یک وضعیت شایع در جامعه قلمداد شده است که گاهی با پدیدۀ فشار نقش[1] و بروز اختلالات فکری-هنجاری همراه است (Goode, 1960).
افراد در سنین مختلف و در طول مسیر زندگی فردی و خانوادگی خود، در معرض نقشهای متفاوتی قرار میگیرند. موقعیت و اهمیت نقشها نیز در طول زمان، دستخوش تغییرات میشود و تحولات اقتصادی، اجتماعی و حتی جمعیتی، از مهمترین عوامل مؤثر بر این امرند. یک مثال مشهود در این باره، این است که با گذار به جامعۀ مدرن، تعریف نقش زنان و جایگاه آنان در جامعۀ سنتی دگرگون شده است. پویاییهای جمعیتشناختی نیز، در این زمینه بیاثر نبودهاند و انتقال جمعیتی، افزایش طول عمر و کاهش باروری، به تغییرات اساسی در ساختار خانوار و شیوع خانوادههای چندنسلی و همچنین ترتیبات زندگی متنوعتری منجر شده است (Bengston, 2001; Bengtson & Robert, 1991; Seltzer, 2019; Ruggles, 1996). گسترش خانوادههای دارای چند نسل، بهتبع خود نقشهای جدیدی را در بستر خانواده تحمیل کرده است. در این زمینه کاهش مرگومیر و افزایش امید به زندگی، نقش پررنگتری را ایفا کرده است؛ امروزه افراد نسبتبه گذشته، بخش بیشتری از دوران بزرگسالی خود را با حضور والدینشان سپری میکنند و بهطور بالقوه، توانایی ایجاد روابط بین نسلی پایدارتری را دارند (Bengston, 2001; Seltzer & Bianchi, 2013; Bianchi, 2014)؛ برای مثال در رژیم جمعیتی جدید، عوامل و زمینههای مؤثر بر انتقال به نقش پدربزرگی/ مادربزرگی و روابط بین نسلی با نوادگان، ازجمله موضوعات تازۀ حوزۀ پژوهشی جدیدی به نام جمعیتشناسی پدر/مادربزرگی[2] است (Margolis, 2016; Margolis & Verdery, 2019). توجه به این حوزۀ جدید، از بقای بیشتر سالمندان و بالارفتن احتمال پدربزرگ یا مادربزرگ شدن آنها ناشی شده است. نتایج پژوهش جالبتوجهی در این زمینه نشان داده است که امروزه شانس زندهبودن مادربزرگ یک کودک، بیشتر از شانس زندهبودن مادر یک کودکِ در قرن گذشته است (Uhlenberg, 1996)؛ به همین دلیل اخیراً بهطور ویژهای، به اهمیت اقتصادی-اجتماعی انتقالات بین نسلی (مانند پول و زمان) میان اعضای خانواده در سنین مختلف، تأکید و به آن توجه شده است (Albertini et al., 2007; Dukhovnov & Zagheni, 2015; Donehower, 2019; ترابی و سراونی، 1402).
به موازات شکلگیری چنین پارادایمی، دوران میانسالی بهعنوان یک مرحلۀ حساس در مسیر زندگی فردی و خانوادگی افراد برجسته شده است. عمدۀ مطالعاتی که در جوامع غربی و با رویکرد جمعیتشناختی به این مسئله نگریستهاند، میانسالی را بهویژه برای زنان، دوران گیرافتادگی[3] یا ساندویچشدگی[4] بین نیازهای دو نسل، یعنی فرزندان و والدین، معرفی کردهاند (Rosenthal et al.,1996; Miller, 1981; Grundy & Henretta, 2006)؛ زیرا از یکسو افزایش سن ازدواج و تأخیر در فرزندآوری باعث شده است تا افراد در سنین بالاتری با مسئولیتهای فرزندپروری مواجه شوند و از سوی دیگر، احتمال داشتن والدین سالمند و نیازمند به مراقبت در این سنین، بیشتر شده است. مسئلۀ بحثشده با حضور بیشتر زنان در عرصۀ عمومی و افزایش اشتغال دستمزدی آنان، پیچیده و چالشبرانگیزتر شده است (Daatland et al., 2010). افزایش مشارکت زنان در نیروی کار، به این معنی است که تعداد فزایندهای از زنان با کشمکش بین مسئولیتهای کاری و خانوادگی خود مواجهاند، پدیدهای که بیشتر با اصطلاح بار مضاعف[5] یا نوبت دوم[6] مشخص میشود ((Bratberg et al., 2002; Hochschild & Machung, 2012.
نظر به پویاییهای جمعیتشناختی در روندهای ازدواج و طلاق والدین و فرزندان، ترتیبات زندگی نیز در دوران میانسالی برای مردان و زنان، الگوهای پیچیده و متنوعتری را پیدا کرده است (Demey et al., 2011). برخی از محققان، اصطلاح «آشیانۀ شلوغ [7]» را در توصیف این دوره از زندگی به کار بردهاند که در مقابل مرحلۀ آشیانۀ خالی[8]، یعنی زمانی قرار میگیرد که تمامی فرزندان، خانۀ والدین را ترک میکنند (Lingren & Decker, 1992). با وجود این، آنچه مبرهن به نظر میرسد این است که عموم افراد اصولاً و اخلاقاً نمیتوانند نیازهای مراقبتی سالمندان و کودکان را رها و یا آنها را تقسیمبندی کنند. خانوادهها ملزم به فراهمکردن هر دو نوع خدماتاند و با توجه به اینکه در دنیای مدرن، برخلاف نظام سنتی، امکان نقشپردازی مرحلهای[9] برای چنین مسئولیتهایی وجود ندارد، بسیاری از زنان و حتی مردان، در سنین میانسالی، با تلاقی بین مسئولیتهای شغلی و خانوادگی-نقشهای همسری، والدینی، خانهداری و مراقبت- مواجهاند (Rosenthal et al., 1996; Evandrou et al., 2002).
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که چه عوامل و زمینههایی بر ضرورت بررسی مسئلۀ چندنقشی در میانسالی در ایران میافزاید؟ شرایط اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی خاصی که توجه به مسئلۀ بحثشده در ایران را برجسته میکند، در ادامه بیان میشوند. در نگاه نخست، تغییرات ساختار سنی جمعیت کشور، مستقیماً در ارتباط با گروه هدف این مطالعه قرار میگیرد. کاهش سریع میزان باروری کل ایران، از حدود 7 فرزند در سال 1358 به 1.9 فرزند در سال 1385 (Abbasi-Shavazi et al., 2009)، رسیده است و به این معناست که گذار سنی جمعیت کشور نیز، از سرعت درخور توجهی برخوردار خواهد بود. درواقع در چنین وضعیتی، با انتقال نسل بزرگ دوران اوج باروری ایران (یا متولدان میانۀ دهۀ 1350 تا میانۀ دهۀ 1360) به سنین بالاتر، میانگین سنی جمعیت کشور افزایش مییابد. مطابق آمارهای موجود، جمعیت ایران از سال 1395 از جوانی وارد فاز میانسالی (جمعیت 30 تا 64 ساله مدنظر بوده است) شده است و تا چند دهه، در این مرحله باقی خواهد ماند؛ بهطوری که پیشبینی میشود در سالهای 1405 و 1410، سهم میانسالان از جمعیت کشور، به بیش از 50درصد برسد (عباسی شوازی و همکاران، 1397: 43).
در کنار گذار سنی، معمولاً گذار جمعیتی با تغییرات عمدهای در اندازه و ساختار خانوار نیز همراه است که به آن گذار خانواده یا خانوار میگویند (ویکس، 1395). این مسئله با توجه به ارتباط نزدیک خانواده و کار، بهعنوان یکی از منابع اصلی تعارض نقش (Greenhaus & Beutell, 1985)، در این مطالعه شایستۀ بررسی است. با توجه به روندهای اخیر پویایی خانوار در ایران که بیانگر گذار از خانوادۀ گسترده به هستهای و ظهور اشکال جدید خانوار، مانند تکوالد، زن سرپرست، بیفرزند و غیره بوده است (Aghajanian & Thompson, 2013 ؛Torabi et al., 2015؛ بگی و عباسی شوازی، 1399)، شناخت بستر خانوادۀ معاصر ایرانی، یک مانع بالقوه در میزان اشتغال زنان، همچنان بکر و درخور توجه است. غلبۀ الگوی مرد نانآور و زن خانهدار، باعث شده است تا تفاوتهای چشمگیری در میزان مشارکت در کار دستمزدی و فعالیت در امور مربوط به خانه، در میان مردان و زنان ایرانی مشاهده شود. ترابی (1399 الف و ب) با بهرهگیری از دادههای گذران وقت در مناطق شهری ایران، نشان داد میزان مشارکت زنان در فعالیتهای مربوط به خانه، پنج برابر بیشتر از مردان است. شواهد دربارۀ اختصاص زمان به نقش مراقبت از اعضای خانوار نیز، نشان داده است که پس از تعدیل متغیرهایی نظیر سن، تحصیلات، وضع زناشویی و وضع اشتغال نیز، زنان زمان بیشتری را نسبتبه مردان برای مراقبت از کودکان، بزرگسالان و مواظبت همزمان از هر دو گروه حاضر در خانوار (مراقبت ساندویچی) صرف میکنند (ترابی و سراونی، ۱۴۰۲).
بهطورکلی، بخش درخور توجهی از زمان روزانۀ شهروندان زن ایرانی، بهجای اختصاص به فعالیتهای مزدی و شغلی، صرف فعالیتهای غیر دستمزدی مرتبط با خانه و خانوار میشود (مرکز آمار ایران، 1399)؛ به همین دلیل، باید توجه داشت که غفلت از نقش خانهداری، تحلیلهای مرتبط با تلاقی نقشها در بستر جامعۀ ایران را منحرف میکند. با وجود توجه برخی از مطالعات داخلی به مسئلۀ چندنقشی زنان و پیامدهای فردی، اجتماعی و اقتصادی آن (رستگار خالد، 1383و 1384؛ سفیری و زارعی، 1385؛ گروسی و آدینهزاد، 1389؛ افشانی و هاتفیراد، 1396؛ ادیب و همکاران، 1399)، این موضوع تاکنون در سطح کلان بررسی نشده است. بر همین اساس، پژوهش حاضر در نظر دارد تا با استفاده از دادههای آخرین پیمایش گذران وقت، مناطق شهری کشور (1399-1398) و با هدف پرکردن خلأ مطالعاتی موجود، الگوی چندگانگی نقشها و ارتباط آن با برخی از مشخصههای اجتماعی و جمعیتشناختی میانسالان را در بستر جامعۀ شهری ایران کشف کند. همانگونه که پیش از این بیان شد، توجه به این موضوع در دورۀ میانسالی، از این جهت اهمیت دارد که احتمال مشارکت در بازار کار و نیاز به مراقبت همزمان از فرزندان و والدین در این دورۀ سنی، بیش از دورۀ جوانی یا سالمندی است. در این راستا، سعی میکنیم به سؤالات زیر پاسخ دهیم:
1) چه نسبتی از زنان و مردان میانسال، در چندین نقش مشارکت دارند؟
2) الگوی چندگانگی نقشها در میانسالی براساس ویژگیهای جمعیتی، چگونه تغییر میکند؟
پیشینۀ نظری و تجربی
نظریهها و مطالعات مربوط به رویکرد مسیر زندگی
یکی از رویکردهای نظری مرتبط با موضوع بحثشده، چارچوب مسیر زندگی[10] است. این رویکرد، اهمیت زمانبندی و توالی رویدادهای مهم زندگی را در یک بستر اجتماعی-فرهنگی خاص، در تبیین خروجیها و مسیرهای مختلف زندگی شخصی و خانوادگی افراد، برجسته میکند (Elder & Giele, 2009; Mayer, 2009). به تعبیر سادهتر، رویکرد مسیر زندگی میخواهد به ما بگوید که رفتارها و نگرشهای افراد و گروهها، زمانی به بهترین شکل تبیین میشود که تجربیات رویدادهای قبلی و گذارها و مسیرهایی را در نظر بگیریم که در طول زندگی برای رسیدن به نقطهای خاص (مرحلۀ مطالعهشده)، پشت سر گذاشتهاند (Lee et al., 2022). در هر مرحله از زندگی، مردان و زنان با مجموعهای از انتظارات خانوادگی متفاوتی مواجه میشوند که در ساختارهای خویشاوندی و روابط جنسیتی حاکم بر جامعه ریشه دارد. این رویکرد بر توجه همهجانبه به عوامل سطح خرد (فردی) و کلان (اجتماعی-ساختاری) مؤثر بر موضوع مطالعهشده در مراحل مختلف زندگی، تأکید میکند؛ برای مثال در تحقیقات مربوط به کار خانگی یا مراقبت غیر دستمزدی از سالمندان و کودکان، باید به عوامل مختلفی نظیر فرزندآوری (گذار به والدینی یا گذار به پدر/مادربزرگی)، مشارکت در بازار کار، بازنشستگی و دیگر فعالیتهای اجتماعی توجه شود؛ زیرا بودجۀ زمانی در اختیار این افراد، میتواند بین امور نگهداری خانه، تربیت فرزندان/نوادگان، مراقبت از والدین/همسر، اشتغال، فعالیتهای اجتماعی، تفریح و اوقات فراغت و غیره، در رقابت باشد. با توجه به اینکه بسیاری از گذارهای نامبرده در مرحلۀ میانسالی، از مسیر زندگی افراد رخ میدهد، توجه به این رویکرد نظری مفید خواهد بود. یافتههای تجربی مرتبط با این رویکرد، نشان داده است که تقاضا برای کار خانگی با حضور کودکان در خانوار و افزایش سن آنها بیشتر میشود (South & Spitze, 1994; Yu & Moen, 1997; Baxter et al., 2008؛ ترابی، 1399 الف)، از طرف دیگر تقسیم کار و به اشتراک گذاری نقشهای خانگی بین همسران، معمولاً در مراحل اولیۀ چرخۀ زندگی خانوادگی بیشتر است و در سالهای آخر عمر، کمتر میشود (Haas, 1981). دستۀ دیگری از تحقیقات که با رویکرد مسیر زندگی قرابت دارند، الگوی سنی و جنسی ارائۀ مراقبت را بررسی کردهاند؛ برای مثال، زنان بیشترین میزان مراقبت غیررسمی از نزدیکان را در سنین میانسالی انجام میدهند و تنها در سنین پایانی عمر، الگوی جنسیتی مراقبت، رنگ مردانه به خود میگیرد که عمدتاً مربوط به مراقبت از همسران سالمند است (Dahlberg et al., 2007; Dukhonov & Zagheni, 2015; Robards et al., 2015; Albertini, 2016؛ترابی و سراونی، 1402). پاترسون و مارگولیس[11] (2019) نشان دادهاند بیشترین مضیقۀ ایجادشده برای مردان و زنانی که مراقبت چندنسلی را همزمان انجام میدهند، در دو مرحلۀ حیاتی از مسیر زندگی آنها، یعنی اوایل بزرگسالی و نزدیک سن بازنشستگی (اواخر میانسالی)، رخ میدهد که این وضعیت در کنار دیگر مسئولیتهای شغلی و خانگی این افراد، موجب تشدید خستگی و فشارهای روحی میشود. اوفیر و پولوس[12] (2021) نیز با استفاده از سنجۀ جدیدی از مراقبت، که سالهای مورد انتظارِ قرارگرفتن در نقش مراقب را برای افراد تخمین میزند، نتیجه گرفتند که انتظار میرود زنان در مقایسه با مردان، بهطور میانگین 6 سال بیشتر عمر خود را در نقش یک مراقب غیررسمی سپری کنند. شایان ذکر است که این نابرابری جنسیتی، محدود به نقش مراقبتی نیست و به دیگر نقشهای زنان (بهعنوان همسر، مادر و فرزند) نیز تسری مییابد؛ زیرا زنان بیشتر از مردان، کارهای خانه را انجام میدهند، مادران بیشتر از پدران به کارهای مربوط به کودک رسیدگی و دختران بیشتر از پسران، از والدین مراقبت میکنند (Grigoryeva, 2017).
نظریهها و مطالعات مرتبط با سلامت
در پیشینۀ پژوهشی این حوزه، توجه به شدت نقشهای شغلی-خانوادگی، عمدتاً ازنظر پیامدهای تأثیرگذار بر سلامت جسمی و روانی افراد مطالعه شده است. تعهد همزمان به چندین نقش و تلاقی آنها با یکدیگر در یک دورۀ نسبتاً طولانی، زندگی افراد را از جنبههای مختلف تحت تأثیر قرار میدهد که این موارد بر اهمیت و ضرورت بررسی این موضوع میافزاید. با افزایش میانگین سالهای زندگی و مطرحشدن سالمندی سالم[13] در گفتمان غالب سیاستگذاری سلامت، به سنین میانسالی بهعنوان دوران میانجی و تأثیرگذار بر این فرایند، بیشتر توجه شده است. پژوهشی در این زمینه نشان داده است که مضامینی چون سلامت جسمانی، سلامت روانی، رفاه مالی و حمایت اجتماعی، اصلیترین مشخصههای سالمندی سالم در نزد میانسالان در نظر گرفته میشود (Solhi et al., 2022). با توجه به شیوع چندنقشی بهعنوان یکی از مشخصههای دوران میانسالی (Rosenthal et al., 1996; Brody, 1981)، عمدۀ مطالعات انجامشده، به بررسی رابطۀ بین مسئولیتهای چندگانۀ زندگی و سنجههای مختلف سلامت جسمی و روانی افراد متمرکز شده است. جالبتوجه است که یافتههای این مطالعات، محدود به پیامدهای منفی نبوده است. بهطور کلی تحقیقات در این زمینه، دو دیدگاه نظری متضاد را منعکس میکند؛ نخست نظریۀ فشار نقش[14] است که به رابطۀ منفی بین تعهدات چندنقشی و سلامت معتقد است (Goode, 1960) و دوم، انباشت نقش[15] یا ازدیاد نقش[16] است که نشان میدهد اشتغال به نقشهای متعدد، تأثیرات مثبتی را بر سلامت جسمی و روحی افراد دارد (Sieber, 1974; Thoits, 1986). در دهۀ 1970 و 1980، عمدۀ تحقیقات مربوط به حوزۀ خانواده براساس نظریۀ فشار نقش، صورتبندی میشدند. این نظریه بیان میکند که محدودیتهایی برای زمان و منابع انرژی در اختیار افراد وجود دارد و نیازهای مختلف مراقبت از والدین و/یا فرزندان، کارهای خانگی و مسئولیتهای خارج از خانه، مانند اشتغال - که درمجموع بار سنگینی را بر دوش فرد ایجاد میکنند - در رقابت با این منابعاند (Manor, 2021).
یافتههای تجربی در این زمینه نشان داده است که مطالعات حوزۀ سلامت، علاوه بر اینکه بر زنان میانسال متمرکز بودهاند، عمدتاً چالشهای فردی-اجتماعی مرتبط با نقش مراقبت از نیازمندان و سالمندان حاضر در خانوار را به تصویر کشیدهاند؛ زیرا بهطور کلی نقش مراقبت، نسبتبه دیگر نقشها، فشار و استرس بیشتری را بر فرد مراقب متحمل میکند؛ برای مثال بک و همکاران[17] (1997)، جنکینز[18] (1997)، شولز و شروود[19] (2008)، گراندی و هنزیتا[20] (2006) و همر و نیل[21] (2008) در مطالعات خود، سطوح بالاتری از استرس روانی گزارششده را در میان زنان با نقشهای متعدد نشان دادهاند. بُعد خانوار نیز در این زمینه، متغیری اثرگذار بوده است. دو و همکاران[22] (2014) نشان دادند که رابطۀ بین مراقبت و سلامت ضعیفتر، بهطور کلی با تعداد کودکان حاضر در یک خانوار افزایش مییابد. این وضعیت دربارۀ کسانی شدیدتر است که مراقبت چندنسلی را ارائه میدهند. چاسین و همکاران[23] (2010) رابطۀ بین عضویت در نسل ساندویچی و رفتارهای سلامتمحور را بررسی کردند و نشان دادند مراقبان چندنسلی نسبتبه افراد غیرمراقب و کسانی که فقط از کودکان مراقبت میکنند، رفتارهای خطرزا و ضد سلامت (سیگارکشیدن، ورزشنکردن و نبستن کمربند ایمنی) بیشتری را از خود نشان میدهند. همچنین باید گفت علاوه بر پیامدهای مربوط به سلامت، نظریۀ فشار نقش بیان میدارد که بار وظایف چندگانه در داخل خانه (مراقبت و کار خانگی)، بر عملکرد و کارایی فرد در محل کار تأثیر میگذارد (Pagani & Marenzi, 2008).
در مقابل، بخش دیگری از تحقیقات سلامت با تأکید بر نظریۀ انباشت نقش، نشان دادهاند زنانی که نقشهای متعددی را ایفا میکنند، نسبتبه زنانی که نقشهای کمتری را بر عهده دارند، بهدلیل پیامدهای مثبتی که ازطریق ارائۀ مزایایی مانند رضایت و احساس خودکارآمدی دریافت میکنند، سالمترند و تحت فشار روانی کمتری قرار دارند (Adelman, 1994; Nathanson, 1980; Voydanoff & Donnelly, 1999; Kang & Jang, 2020 ). با وجود این، باید خاطرنشان کرد که چنین مطالعاتی، بیشتر ماهیت مقطعی داشته و تعیین جهت رابطه بین دو مقوله و اینکه آیا داشتن چند نقش علت سالمتربودن افراد است یا عموماً افراد سالمتر با احتمال بیشتری به چندین نقش مشغولاند، دشوار به نظر میرسد.
لاکمن[24] (2004) در این زمینه استدلال میکند که هر دو نظریۀ مسیر زندگی و فشار نقش، برای درک بهتر مرحلۀ میانسالی از چرخۀ زندگی افراد مفیدند؛ زیرا افراد میانسال معمولاً در چندین نقش خانوادگی و اجتماعی مشغولاند و گاهی اوقات لازم است زمان و منابع خود را اولویتبندی کنند. علاوه بر این، حتی اگر فرزندان بالغ آنها دیگر در خانه زندگی نکنند، نقش والدینی آنها پایان نمییابد، بلکه این نقش، جای خود را به مجموعهای از وظایف جدید، مانند مراقبت از نوهها یا والدین مسن واگذار میکند. با وجود اهمیت هر دو نگاه (شیوع و شدت نقشهای چندگانه در مراحل مختلف زندگی و همچنین پیامدهای مثبت و منفی آن بر سلامت)، پژوهش حاضر بر مورد اول متکی است و با رویکرد مسیر زندگی، قرابت بیشتری دارد؛ زیرا اولاً، دادههای استفادهشده، اطلاعاتی دربارۀ وضعیت سلامت افراد به ما نمیدهد و ثانیاً، هدف اصلی این مطالعه از ابتدا، کشف و ترسیم الگوی تلاقی نقش در بین میانسالان بوده است. توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که دادههای طولی، مناسبترین دادهها برای بررسی تجارب واقعی افراد در طول مسیر زندگی آنهاست. دادههای مقطعی گذران وقت، که در این مقاله به کار میروند، تنها تصویری از چندگانگی نقشها را در میانسالی ارائه میکنند و تجارب افراد در قبل از این دورۀ سنی، وارد تحلیل نخواهد شد. این مسئله، برای این مطالعه که تلاش میکند با رویکردی اکتشافی، وضعیت تلاقی نقشها را در یک دورۀ سنی خاص، در سطح ملی به تصویر درآورد، محدودیتی ایجاد نمیکند؛ اما وجودنداشتن پیمایشهای طولی خانواده در کشور، مسیر شناخت تغییرات تجربۀ چندگانگی نقشها را در مسیر زندگی افراد و علل و پیامدهای این تغییرات را در مطالعات آینده، با چالش روبهرو میکند.
روش تحقیق و دادهها
این مقاله، به تحلیل ثانویۀ دادههای پیمایش گذران وقت در سال 1399-1398 میپردازد. آمارگیریهای گذران وقت را مرکز آمار ایران و با هدف ارائۀ اطلاعات مربوط به شناخت نوع و مدتزمان فعالیتهای انجامشده توسط افراد جامعه در نقاط شهری کشور اجرا کرده است. دادههای طرح مذکور، تنها دادههای مناسب و در دسترس برای پاسخ به سؤالات این پژوهش در سطح ملیاند. جامعۀ آماری این پیمایش شامل کلیۀ افراد 15 ساله و بالاتر ساکن در خانوارهای شهری کشور است و دادهها کلیۀ فعالیتهای روزانۀ افراد و همچنین متغیرهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی را در سطح فرد و خانوار شامل میشود (مرکز آمار ایران، 1399). همچنین، در هر دورۀ از پیمایش، اطلاعات در چهار مقطع (چهار فصل سال) جمعآوری شده است تا تفاوتهای فصلی در الگوهای گذران وقت، مشاهدهشدنی باشد. روش نمونهگیری در این پیمایش، خوشهای سه مرحلهای بوده است و براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395، درمجموع تعداد 1008 حوزۀ شهری از تمامی استانهای کشور در پیمایش لحاظ شدهاند (مرکز آمار ایران، 1399).
با توجه به هدف مقاله دربارۀ کشف الگوی چندگانگی نقشها در سنین میانسالی، تأکید اصلی این پژوهش بر افراد میانسال حاضر در پیمایش است، با وجود این، شیوع چند نقشی در گروههای سنی جوان، میانسال و سالمند باهم مقایسه میشوند تا تصویر کلی از الگوی سنی این پدیده، ارائه شود. در تعاریف بینالمللی، با تأکید بر ویژگیهای بیولوژیکی و روانشناختی افراد، عموماً بازۀ سنی 40 تا 60 سالگی، دوران میانسالی تعریف میشود (دانشنامۀ بریتانیکا[25]). این مقاله نیز میانسالان را افراد 59-40 ساله در نظر میگیرد که 11477 نفر (42.7%) از مجموع 26898 نفر پاسخگو را شامل میشوند.
توجه به این نکته اهمیت دارد که صرف بر عهده داشتن چندین نقش، تصویر کاملی را از چندگانگی نقشها ارائه نمیکند و شدت مشارکت در نقشها نیز، بعد مهم دیگری را از الگوی چندگانگی نقشها به تصویر درمیآورد که احتمالاً با سلامت ذهنی و جسمی افراد نیز، رابطه دارد. به همین منظور در این مقاله، علاوه بر تصرف نقش[26]، شدت نقش[27] نیز بررسی میشود. به عبارت دیگر در کنار بررسی فراوانی نقشها و تلاقی آنها، فراوانی افرادی نیز بررسی میشود که این نقشها را با شدت بیشتری تجربه میکنند (جدول 1). شایان ذکر است که برخی از مطالعات قبلی نیز بر اهمیت و بهکارگیری این دو مقوله تأکید کردهاند (Bartley et al., 1992; Pienta et al., 1994; Evandrou et al., 2002; Glaser et al., 2006) در ادامه، هرکدام از سه نقش عمدۀ تحلیلشده را براساس متغیرهای موجود در پیمایش گذران وقت، تعریف میکنیم.
نقش خانگی: معمولاً کار مراقبت غیر دستمزدی[28] بهعنوان ارائۀ خدمات غیر دستمزدی مرتبط با مدیریت و نگهداری خانه و همچنین خدمات مراقبتی برای اعضای حاضر در خانوار تعریف میشود که در مقابل بازار کار مزدی[29] قرار میگیرد (ILO, 2018: 6). با توجه به اهمیت نظری نقش والدینی و همچنین با استناد به مطالعات قبلی انجامشده در ایران که تفاوتهای چشمگیری را در الگوی اختصاص زمان به نقشهای خانگی و والدینی نشان دادهاند (Torabi, 2021 & 2022)، در این مقاله نیز نقش والدینی از نقش خانگی (شامل فعالیتهای خانهداری و مراقبت) تفکیک شده است؛ بنابراین کسانی که حداقل زمان ممکن را برای این فعالیتها در پیمایش به ثبت رساندهاند، جزء تصرفکنندگان نقش خانگی در نظر گرفته شدهاند.
شدت بار خانگی نیز با معیار زمانی اختصاص 5 ساعت و بیشتر در شبانهروز، به فعالیتهای مذکور تعریف شده است. شایان ذکر است که در مطالعات پیشین نیز (Dukhovnov & Zagheni, 2015; Pailhé et al., 2020)، مدتزمان اختصاص داده شده به کار خانگی، معیاری برای سنجش شدت آن نقش به کار رفته و صرفاً عدد 5 در این مطالعه، برحسب نظر و سلیقۀ نویسندگان انتخاب شده است.
نقش والدینی: دربارۀ نقش والدینی، ترتیبات زندگی[30] را میتوان با میزان فعالیت در این نقش، مرتبط دانست. فرزندانی که با والدین خود زندگی میکنند، احتمالاً نسبتبه آنهایی که خانۀ والدینی را ترک کردهاند، تقاضای بیشتری برای دریافت خدمات و کمک (غیرمالی) از سوی والدین دارند. بر همین اساس، حضور حداقل یک فرزند در خانه، فارغ از هر سنی که داشته باشد، معیار انجام نقش والدینی در نظر گرفته میشود.
با توجه به مطالعات پیشین، میتوان شدت بار والدینی را ازطریق معیارهای متنوعتری سنجید. یکی از این موارد، سن فرزندان است. احتمالاً فرزندان وابسته (زیر 16 سال)، بیشتر از فرزندان بزرگسال نیازمند توجه و صرف وقت از سوی والدیناند. معیار 16 سال، با توجه به نزدیکبودن این سن به مرز میان کودکی و بزرگسالی و به تبعیت از مطالعۀ اواندرو و همکاران[31] (2002)، در نظر گرفته شده است. فرزندان بزرگسال نیز در شرایط خاص، بر شدت بار والدینی پدر/مادرها میافزایند؛ برای مثال فرزندان بزرگسال بیمار که نیازمند دریافت مراقبت روزانهاند و همچنین آنهایی که تحت شرایط استرسزا، مانند از دست دادن شغل یا طلاق و فوت همسر قرار دارند، ممکن است به سطح بالایی از حمایت والدینشان نیاز داشته باشند. خوشبختانه دادههای پیمایش گذران وقت، امکان بررسی موارد مذکور را به محقق داده است؛ بنابراین هر دو معیار حضور فرزندان وابسته و فرزندان بزرگسال نیازمند مراقبت، غیر شاغل و بیوه یا مطلقه، شاخصهای معرف شدت بار والدینی افراد در نظر گرفته شدهاند (جدول 1).
نقش شغلی: شاغلان بهعنوان افرادی تعریف شدهاند که در زمان پیمایش، به اشتغال مزدی مشغول بودهاند. افرادی که در شبانهروز مدتزمان بیش از 7 ساعت را به فعالیتهای دستمزدی اختصاص دادهاند، جزء کسانی قلمداد شدهاند که نقش اشتغال را با شدت بیشتری (تماموقت) بر عهده داشتهاند. معیار 7 ساعت کار در روز، با توجه به مادۀ 51 قانون کار کشور انتخاب شده است که در آن ساعات کار برای کارکنان مشاغل عادی، 44 ساعت در هفته (روزانه حدود 7 ساعت - بدون احتساب روز جمعه) تعیین شده است.[32]
جدول 1- تعاریف عملیاتی نقشها با استفاده از اطلاعات پیمایش گذران وقت
Table 1- Operational definitions of roles using information of time-use survey
تعریف شدت نقش |
تعریف نقش |
اختصاص 5 ساعت یا بیشتر در شبانهروز به ارائۀ خدمات غیر دستمزدی مرتبط با خانه و اعضای خانوار (از قبیل تمیزکاری خانه، خرید و پختن غذا و مراقبت از بزرگسالان وابسته و مستقل حاضر در خانوار) |
خانگی: اختصاص حداقل زمان ثبتشده (15 دقیقه) در شبانهروز، به ارائۀ خدمات غیر دستمزدی مرتبط با خانه و اعضای خانوار (از قبیل تمیزکاری خانه، خرید و پختن غذا و مراقبت از بزرگسالان وابسته و مستقل حاضر در خانوار) |
حضور حداقل یک فرزند وابسته* یا فرزند بزرگسال در خانه که یا 1) نیازمند مراقبت روزانه باشد؛ 2) غیر شاغل باشد؛ 3) طلاق گرفته و یا بیوه باشد. |
والدینی: حضور حداقل یک فرزند در خانه (فارغ از سن فرزند) |
اختصاص حداقل 7 ساعت یا بیشتر در شبانهروز به هرگونه فعالیت مزدی |
شغلی: اختصاص حداقل زمان ثبتشده (15 دقیقه) در شبانهروز، به هرگونه فعالیت مزدی |
فرزندان زیر 16 سال، وابسته در نظر گرفته شدهاند.
رابطۀ همبستههای جمعیتشناختی افراد با تلاقی نقشها (تحلیل چندمتغیره) در این مطالعه، با استفاده از تکنیک آماری رگرسیون پواسون[33] و با استفاده از بستۀ آماری استیتا[34] (نسخۀ 17) انجام شده است. متغیر وابسته در این تحلیل، بهعنوان تعداد نقشهای شدید تعریف شده و دامنۀ آن از صفر تا سه نقش متغیر است؛ بهطوری که، به افرادی که به هیچ یک از نقشهای سهگانه مشغول نباشند، عدد صفر و به افرادی که در یک، دو و یا هر سه نقش، بهطور همزمان فعالیت دارند، به ترتیب اعداد 1، 2 و 3 تعلق میگیرد. متغیرهای مستقل نیز شامل جنس، گروه سنی، وضع زناشویی، تحصیلات و بُعد خانوارند. شایان ذکر است که انتخاب متغیرهای مستقل در تحقیق حاضر، با توجه به اطلاعات موجود در پیمایش گذران وقت و نبود امکان بررسی موضوع در سطح کلان و ساختاری بوده است. رگرسیون پواسون نسبتبه رگرسیون حداقل مربعات معمولی[35]، از چند مزیت مهم در پاسخ به سؤالات پژوهش حاضر برخوردار است. نخست آنکه توزیع پواسون برای توصیف متغیرهای وابسته، محدود و گسسته (در مقابل متغیرهای پیوسته) استفاده میشود؛ دوم اینکه توزیع پواسون اریب (در مقابل توزیع متقارن) و غیرمنفی است و سوم اینکه در رگرسیون پواسون، فرض واریانس ثابت وجود ندارد (Long, 1997).
یافتهها
این بخش، به دو قسمت یافتههای توصیفی و یافتههای تحلیلی تقسیم میشود. در بخش توصیفی، سعی میکنیم ابتدا الگوی سنی تلاقی نقشهای شغلی، خانگی و والدینی را کشف کنیم، پس از آن با تمرکز بر شدت نقش، فراوانی میانسالانی را بررسی میکنیم که این فعالیتها را با شدت بیشتری انجام میدهند؛ درنهایت، برای بررسی تأثیر متغیرهای جمعیتی و اجتماعی بر شدت نقشها برای جمعیت میانسال، از تحلیل رگرسیونی استفاده میکنیم.
یافتههای توصیفی
قبل از توصیف چندنقشی در میانسالان و مقایسۀ آن با دیگر دورههای سنی، ساختار سنی نمونه به تفکیک جنس پاسخگویان در جدول 2 ارائه میشود. همانطور که مشاهده میشود، جمعیت میانسال بیشترین فراوانی را دارند و پس از آن جوانان و سالمندان قرار میگیرند. مردان نسبتبه زنان، سهم بیشتری از میانسالان و سالمندان را به خود اختصاص دادهاند و این رابطه در میان افراد کمتر از 40 سال، معکوس است. دیگر ویژگیهای میانسالان، که گروه هدف را در این مقاله تشکیل میدهند، پس از توصیف تلاقی نقشها، معرفی خواهند شد.
جدول 2- توزیع نمونه به تفکیک سن و جنس، پیمایش گذران وقت (1399-1398)
Table 2- Distribution of the sample by age and sex, time-use survey (2019-2020)
گروه سنی |
مرد |
زن |
کل |
|||
تعداد |
درصد (ستونی) |
تعداد |
درصد (ستونی) |
تعداد |
درصد |
|
(15-39 ساله) |
4019 |
32.3% |
5760 |
39.8% |
9779 |
36.3% |
(40-59 ساله) |
5614 |
45.2% |
5863 |
40.5% |
11477 |
42.7% |
(60 ساله و بیشتر) |
2793 |
22.5% |
2849 |
19.7% |
5642 |
20.0% |
در شکل 1، نقشهای چندگانۀ نمونه به تفکیک جنس و سه گروه سنی عمدۀ مدنظر نشان داده شده است. یافتهها را میتوان در سه بخش مرتبط با الگوهای سنی و جنسی سه نقشی، دو نقشی و تکنقشیبودن ارائه کرد. دربارۀ تلاقی سه نقش خانگی، والدین و شغل، یافتهها با انتظارات نظری و مطالعات پیشین منطبقاند؛ زیرا بیشترین تلاقی سه نقش بررسیشده در میانسالی هم برای مردان و هم برای زنان، مشاهده میشود. فراوانی مشارکت در سه نقش در میان این گروه و افراد جوانتر اندک است، اما شکاف درخور توجهی بین هر دو گروه و سالمندان وجود دارد. سهنقشیبودن در میان مردان میانسال، چهار برابر زنان میانسال است؛ بهطوری که از هر 3 مرد 40 تا 59 ساله، یک نفر در هر سه نقش فعال است. نکتۀ حائز اهمیت دیگر، تفاوت چشمگیر در فعالیتهای شغلی مردان و زنان است؛ بهطوریکه با اغماض از تعداد اندک زنان شاغل، چشمپوشی میشود. در مقابل، این تفاوت در فعالیتهای والدینی و خانگی کمتر است. همین وضعیت باعث شده است تا تلاقی سه نقش در میان مردان شایعتر باشد.
همانطور که مشاهده میشود، اکثریت زنان دو نقش والدینی و خانگی را انجام میدهند. به عبارت دیگر، وضعیت بار مضاعف مسئولیتهای شغلی و خانوادگی برای زنان ساکن در مناطق شهری ایران، چندان صادق نیست و این بار عمدتاً در بستر خانه و بین فعالیتهای مرتبط با خانه و فرزندان به چشم میخورد. 75درصد زنان میانسال در دو نقش خانگی و والدینی مشارکت دارند و این در حالی است که رقم مشابه برای مردان میانسال، کمتر از یکسوم (22.3%) است. فراوانی تلاقی این دو نقش در میان زنان کمتر از 40 سال، کمی بیشتر است (78.9%)، اما در سالمندان بسیار کاهش مییابد (41.4%). این مسئله با توجه به مستقلشدن فرزندان در سنین سالمندی والدین و کاهش فعالیتهای والدینی، انتظار میرود. دربارۀ مردان، الگوی متفاوتی مشاهده میشود. مشارکت مردان سالمند در این دو نقش، از مردان میانسال نیز بیشتر است (27.5% و 22.3%، به ترتیب)، اما دونقشیبودن در دو گروه، فاصلۀ درخور توجهی با مردان کمتر از 40 سال دارد (12.2%). به نظر میرسد کاهش فعالیتهای دستمزدی مردان سالمند بازنشسته، تا حدی با افزایش مشارکت آنها در کارهای خانه و مراقبت از نوهها جبران میشود.
تکنقشیبودن پدیدهای است که در میان سالمندان مشاهده میشود. در میان زنان سالمند نسبتبه افرادی که فقط به کارهای خانگی مشغولاند، افزایش چشمگیری پیدا کرده است (48.6% در مقابلۀ کمتر از 15% در گروههای سنی کمتر)؛ زیرا بسیاری از زنان در این سنین، از مسئولیتهای والدینی فارغ میشوند. این وضعیت برای مردان نیز صادق است؛ زیرا با نزدیکشدن به سن بازنشستگی، فعالیتهای شغلی بهطور محسوسی کاهش مییابد و در مقابل، بر نسبت مردان سالمندی افزوده شده است که تنها به کارهای خانه مشغولاند (29.2%) یا هیچیک از این سه نقش را بر عهده نداشتهاند (10.5%). مشارکتنکردن در هیچیک از این سه نقش در میان زنان سالمند، بسیار کمتر از مردان سالمند است (3.2%)؛ زیرا زنان از کار خانگی، که عمدۀ فعالیت روزانۀ آنها را تشکیل میدهد، بازنشسته نمیشوند، مگر آنکه ناتوانی و بیماری در طول عمر، مانع از این فعالیت برای آنها شود.
شکل 1- چندنقشی در نمونه به تفکیک جنس و گروه سنی، پیمایش گذران وقت (1399-1398)
Fig 1- Multiple roles occuapancy in the sample by gender and age group, Time-use survey (2019-2020)
با توجه به تمرکز مقاله بر دورۀ میانسالی بهعنوان یک مرحلۀ پرمسئولیت و افزایش مشارکت در نقشهای چندگانه در این سنین، تحلیلهای مربوط به شدت نقش، که در ادامه ارائه خواهد شد، تنها به میانسالان اختصاص مییابد. جدول 3 ویژگیهای مهم جمعیتی سن، وضعیت زناشویی، تحصیلات و بُعد خانوار میانسالان را به تفکیک جنس نشان میدهد. نسبت زنان و مردان میانسال با افزایش سن، کاهش مییابد که همسو با زمان گذار کشور به مرحلۀ میانسالی یا نیمۀ دهۀ 1390 است که کمتر از 5 سال قبل از زمان گردآوری دادههای تحلیلشده است. وضعیت زناشویی دارای همسر، وضعیت غالب در میان زنان و مردان است، هرچند نسبت بیشتری از مردان در مقایسه با زنان (96.4% و 86.1%، به ترتیب) در این وضعیت به سر میبرند. بیهمسری بر اثر فوت، دومین وضعیت زناشویی پرتکرار در میان زنان است و پس از آن وضعیت بیهمسری بر اثر طلاق قرار میگیرد که کمتر از یک درصد زنان میانسال را شامل میشود. بیهمسری بر اثر طلاق و فوت، فراوانی یکسانی در میان مردان میانسال دارد و در این گروه نیز، وضعیت هرگز ازدواجنکرده، کمتر از یک درصد مردان را در بر میگیرد. مردان نسبتبه زنان تحصیلات بیشتری دارند، بهطوری که نسبت کمتری از آنها بیسوادند (6.3% در برابر 17.8%) و نسبت بیشتری نیز تحصیلات متوسطه یا بیشتر دارند (68.7% در مقابل 49.7%). میانگین بُعد خانوار نیز، که بیانگر متوسط تعداد افراد حاضر در خانوار است، برای مردان 5/3 و برای زنان 6/3 به دست آمده و تفاوت چشمگیری میان مردان و زنان در این زمینه، یافت نشده است.
جدول 3- توزیع درصدی میانسالان براساس ویژگیهای جمعیتی به تفکیک جنس، پیمایش گذران وقت (1399-1398
Table 3- Percentage distribution of middle-aged people based on demographic characteristics by gender, Time-use survey (2019-2020)
زنان و مردان |
مردان |
زنان |
مشخصهها |
100 |
9/48 |
1/51 |
جنس |
0/32 6/25 6/22 8/19 |
8/31 5/26 3/22 4/19 |
3/32 7/24 8/22 2/20 |
سن (40-44 ساله) (45-49 ساله) (50-54 ساله) (55-59 ساله) |
2/91 9/5 1/2 8/0 |
4/96 4/1 3/1 9/0 |
1/86 3/10 9/2 7/0 |
وضعیت زناشویی دارای همسر بیهمسر بر اثر فوت بیهمسر بر اثر طلاق هرگز ازدواجنکرده |
2/12 8/28 6/42 4/16 |
3/6 0/25 2/47 5/21 |
8/17 4/32 2/38 5/11 |
تحصیلات بیسواد ابتدایی متوسطه و پیشدانشگاهی دانشگاهی |
انحراف معیار |
میانگین |
متغیر |
|
۳۹/۱ ۳۵/۱ |
|
۵/۳ ۶/۳ |
بعد خانوار زنان مردان |
جدول 4، فراوانی و درصد نقشهای شدید (براساس معیارهای ذکرشده در جدول 1) را در میان جمعیت میانسال نشان میدهد. یافتهها نشان میدهد درصد زنان میانسالی که یک، دو یا سه نقش شدید را بر عهده دارند، بیش از دو برابر مردان میانسال است (8/10درصد در مقابل 2/5درصد). تفاوتهای میان مردان و زنان در توزیع نقشهای شدید نیز، از دیگر یافتههای این مقاله است که تا حدودی الگوی مشارکت نقشی (شکل 1) را منعکس میکند؛ برای مثال، اکثر قریب به اتفاق زنان، تنها نقش شدید خانگی (اختصاص زمان 5 ساعت یا بیشتر) را بر عهده دارند، در حالی که این توزیع برای مردان از تنوع بیشتری برخوردار است. نکتۀ مهم دیگر آن است که در بین مردان، فراوانی افرادی بیشتر از دو نقش دیگر است که تنها بار شدید والدینی را بر عهده دارند. مقایسۀ این نقش بین دو جنس نشان میدهد بار شدید والدینی برای مردان میانسال، از زنان میانسال فراوانتر است. به نظر میرسد رقابت بودجۀ زمانی در اختیار زنان برای انجام دو نقش شدید خانگی و والدینی، درنهایت با واگذاری بخش درخور توجهی از امور والدینی به مردان (همسران)، به نفع زنان خانهدار خاتمه یافته است. مطابق جدول 4، فراوانی زنانی که دو نقش خانگی و والدینی را با شدت بیشتری تجربه میکنند، بسیار کمتر از زنانی است که تنها نقش شدید خانگی را بر عهده دارند. این الگو نسبتبه الگوی مشارکت نقشی متفاوت است؛ زیرا همانگونه که قبلاً بیان شد، اکثریت زنان در هر دو نقش خانگی و والدینی مشارکت دارند. مشارکت بیشتر مردان در فعالیتهای والدینی، احتمالاً این مسئله را منعکس میکند که امور مربوط به تربیت و نگهداری از فرزندان، به دلایل روانشناختی و اجتماعی-فرهنگی، نسبتبه کار خانگی برای مردان مطلوبتر است. همچنین با توجه به اینکه مراقبتهای غیر دستمزدی از بزرگسالان حاضر در خانوار (بهعنوان زیرمجموعۀ نقش خانگی)، بخش بسیار کوچکی از زمان افراد را در شبانهروز به خود اختصاص میدهد (مرکز آمار ایران، 1399)، بار اصلی شدت این نقش به دیگر خدمات بدون مزد به اعضای خانوار (مانند تمیزکردن، پختوپز، خریدکردن و غیره) مربوط میشود.
دربارۀ توزیع جنسی افرادی که دو نقش شدید را بر عهده دارند نیز، مجدداً الگوی گریز از نقش خانگی برای مردان و گریز از نقش شغلی برای زنان مشاهده میشود. آخرین یافتۀ مهم این بخش این است که پذیرفتن، یا به تعبیر استعاری آن، «گیرافتادگی» میانسالان در سه نقش شدید، بهعنوان یک وضعیت نادر در بستر جامعۀ شهری ایران مشاهده میشود؛ بهطوری که هیچیک از مردان و تنها یکصدم درصد (6 مورد) از زنان میانسال، دچار این شرایط خاص و پرتنشاند (جدول 4). درمجموع، نابرابری جنسیتی چشمگیر در تقسیم کار خانگی و شدت تجربۀ این نقش توسط زنان، یکی از موانع مشارکت اقتصادی آنهاست و احتمال تأثیرگذاری شدت بار والدینی در این امر، به مراتب کمتر و تا حدودی اغماضشدنی است. اگرچه نمونۀ بررسیشده در این بخش، محدود به جمعیت میانسال بود، یافتههای مطالعات پیشین نیز شکاف جنسیتی آشکار در تقسیم کار خانگی زوجین و مراقبت از بزرگسالان را در همۀ گروههای سنی تأیید کرده است (ترابی، 1399 الف؛ ترابی و سراونی، 1402).
جدول 4- توزیع نقشهای شدید در میان میانسالان به تفکیک جنس، پیمایش گذران وقت (1399-1398)
Table 4- Distribution of intense roles among the middle-aged by gender. Time-use survey (2019-2020)
شدت نقش |
زنان (درصد) فراوانی |
مردان (درصد) فراوانی |
یک نقش شدید |
|
|
فقط نقش خانگی (به مدت 5 ساعت یا بیشتر) |
(0/10) 586 |
(5/0) 30 |
فقط نقش شغلی (بهصورت تماموقت) |
(02/0) 1 |
(0/2) 110 |
فقط نقش والدینی (افراد با حداقل یک فرزند وابسته در خانه، یا فرزند بزرگسال که نیازمند مراقبت باشد و یا طلاق گرفته و بیوه باشد) |
(0/1) 8 |
(4/2) 137 |
دو نقش شدید |
|
|
خانگی و والدینی |
(49/0) 29 |
(02/0) 1 |
خانگی و شغلی |
(02/0) 1 |
(02/0) 1 |
شغلی و والدینی |
(03/0) 2 |
(3/0) 15 |
سه نقش شدید |
|
|
خانگی، والدینی و شغلی |
(1/0) 6 |
0 |
مجموع |
(8/10) 633 |
(2/5) 294 |
بدون نقش شدید |
(3/89) 5236 |
(8/94) 5320 |
در جمعبندی یافتههای توصیفی این مقاله دربارۀ مشارکت در نقشهای چندگانه و شدت مشارکت در این نقشها، (شکل 1 و جدول 4)، نشان داده شد که اولاً، اگرچه مشارکت در هر سه نقش خانگی، والدینی و شغلی در مرحلۀ میانسالی به اوج میرسد، مشارکت بسیار پایین زنان در فعالیتهای دستمزدی، تلاقی دو نقش خانگی و والدینی را برای زنان رقم زده و باعث شده است تا سهنقشیبودن برای مردان در تمام سنین، شایعتر باشد؛ ثانیاً، تمرکز بر شدت نقش، توزیع جنسیتی نسبتاً متفاوتی را از الگوی مشارکت در این سه نقش نشان میدهد. برای زنان، مشارکت در نقشهای والدینی و خانگی جای خود را به مشارکت شدید در نقش خانگی داده و برای مردان، نقش والدینی، شایعترین نقش شدید شناخته شده است. به عبارت سادهتر، تلاقی نقشهای شدید، پدیدۀ شایعی در میانسالان نمونه نیست و توزیع آن عمدتاً بر کسانی متمرکز است که تنها یک نقش شدید را تجربه کردهاند.
در بخش بعدی این مقاله، سعی میکنیم به این سؤال پاسخ دهیم که مشارکت در نقشهای شدید شغلی، خانگی و والدینی توسط جمعیت میانسال، با چه ویژگیهای جمعیتی همبسته است؟
یافتههای تحلیلی
تعداد نقشهایی که یک فرد بر عهده دارد، میتواند تحت تأثیر طیف وسیعی از ویژگیهای جمعیتی و اجتماعی-اقتصادی در سطوح خرد و کلان باشد. با توجه به استفاده از دادههای فردی در این مطالعه، تحلیل پیش رو بر سطح خرد متکی است. با توجه به اینکه توزیع درصدی مردان و زنان میانسالِ حاضر در پیمایش برحسب زیرگروههای متغیرهای مستقل، بهاستثنای متغیر فاصلهایِ بُعد خانوار، در بخش قبلی این گزارش ارائه شده است (به جدول 3 بنگرید)، از معرفی مجدد این متغیرها در بخش حاضر خودداری میکنیم. خروجی حاصل از رگرسیون پواسون، در جدول 5 مشاهده میشود.
جدول 5- خروجی مدلهای رگرسیون پواسون برای تعداد نقشهای شدید به تفکیک جنس
Table 5- Output of Poisson regression models for the number of extreme roles by gender, Time-use survey (2019-2020)
مردان |
زنان |
مردان و زنان |
متغیرهای مستقل |
ضریب رگرسیونی |
ضریب رگرسیونی |
ضریب رگرسیونی |
|
- - |
- - |
مرجع 47/0-** |
جنس زنان مردان |
مرجع 38/0- غ م 54/0 غ م 18/0- غ م |
مرجع 52/0** 53/0** 65/0** |
مرجع 16/0 غ م 31/0* 43/0** |
گروه سنی 44-40 49-45 54-50 59-55 |
مرجع 14/0 غ م 21/0- غ م 83/0 غ م |
مرجع 54/1-** 61/1-** 12/0- غ م |
مرجع 13/1-** 16/1-** 19/0 غ م |
وضع زناشویی ازدواجکرده بیهمسر در اثر فوت بیهمسر در اثر طلاق هرگز ازدواجنکرده |
مرجع 93/0- غ م 37/0- غ م 8/0-** |
مرجع 15/0- غ م 2/0- غ م 34/0-* |
مرجع 11/0- غ م 29/0-* 55/0-** |
تحصیلات بیسواد ابتدایی متوسطه و پیشدانشگاهی دانشگاهی |
4/0-** |
37/1-** |
93/0-** |
بُعد خانوار |
05/0 5614 |
28/0 5863 |
18/0 11477 |
شبه تعداد مشاهدات |
توضیحات: *: معنیدار در 5%، **: معنیدار در 1%
یافتهها بیانگر تفاوت آشکار میان مردان و زنان در قدرت تبیین مدل و همچنین رابطۀ متغیرهای جمعیتی با تعداد نقشهای شدید است. متغیرهای موجود در مدل، توانستهاند نسبت بیشتری از تغییرات نقشهای شدید زنان میانسال را نسبتبه مردان میانسال توضیح دهند (28% و 05%، به ترتیب). از سوی دیگر، مردان و زنان میانسال ازنظر عوامل تعیینکنندۀ مشارکت در نقشهای شدید نیز متفاوتاند. همانطور که مشاهده میشود، پس از تعدیل دیگر متغیرها، مردبودن، تعداد نقشهای شدید را کاهش میدهد. به عبارت دیگر، حتی در صورتی که زنان ازنظر ویژگیهای مختلفی که در این تحلیل به آنها توجه شده است، با مردان یکسان بودند، باز هم نقشهای شدید بیشتری را بر عهده میگرفتند. با افزایش سن (گذر از اوان میانسالی به اواخر آن)، بر تعداد نقشهای شدید زنان افزوده میشود؛ اما شواهدی مبنی بر وجود چنین رابطهای برای مردان وجود ندارد. زنان میانسال ازدواجکرده، بیشتر از همتایان بیوه یا مطلقۀ خود به نقشهای شدید مشغولاند؛ اما شواهدی مبنی بر این پیدا نشد که هرگز ازدواجنکردن بر تعداد نقشهای شدید زنان بیفزاید. نتایج نشان میدهد وضعیت زناشویی با تعداد نقشهای شدید مردان رابطهای ندارد. تحصیلات دانشگاهی، تعداد نقشهای شدید را هم برای مردان و هم برای زنان کاهش میدهد؛ هرچند مقدار ضریب رگرسیونی، حاکی از آن است که شدت این رابطۀ منفی برای مردان بیشتر از زنان است. بُعد خانوار با تعداد نقشهای شدید مردان و زنان رابطۀ منفی دارد، هرچند شدت این رابطه برای زنان، بیشتر از مردان است.
بحث و نتیجه
همسو با تحولات اجتماعی-جمعیتی اخیر در سرتاسر دنیا، توجه علمی به مشارکت افراد (بهویژه زنان) در نقشهای مختلف و تغییرات آن در طول مسیر زندگیشان، قوت گرفته است. در این راستا، بسیاری از محققان بر اهمیت و خاصبودن مرحلۀ میانسالی در این زمینه اذعان کردهاند (Brody, 1981; Rosenthal et al., 1996; Lingren & Decker, 1992; Penning, 1998; Grundy & Henretta, 2006).
با وجود غنای نظری و تجربی منابع خارجی، تحقیقات داخلی مرتبط با این حوزه ازنظر گسترۀ بررسی و نوع نگاه محقق در برساخت مسئله، جای تأمل دارد. در کنار عوامل فرهنگی، اجتماعی و سلامت، پویاییهای جمعیتی نیز میتواند با تغییراتی در توزیع و تلاقی نقشهای مختلف آدمیان سهیم باشد که در چرخۀ زندگی فردی و خانوادگی افراد ایجاد میکند. افزایش میانگین طول عمر ایرانیان و در عین حال کوچکشدن شبکۀ حمایتی آنها ازطریق کاهش میزان فرزندآوری که از آن با عنوان «انتقال جمعیتی در ایران» یاد میشود (سرایی، 1376) و همچنین دیگر روندهای مربوطه، مانند افزایش سن ازدواج و تأخیر در فرزندآوری (Torabi et al., 2013; McDonald et al., 2015)، ضرورت توجه به دوران میانسالی بهعنوان یک مرحلۀ پرمسئولیت و مستعد، فشار نقش را گوشزد میکند. نگاهی به منابع و مطالعات داخلی، نشان داد شناخت کافی دربارۀ شیوع چندگانگی نقشها و شدت تجربۀ آن در میانسالی وجود ندارد. بنابر اهمیت موضوع در سطح ملی، این مقاله سعی کرد با یک رویکرد اکتشافی و با بهرهگیری از اطلاعات آخرین پیمایش گذران وقت انجامشده در مناطق شهری ایران (1399-1398)، به این سؤالات پاسخ دهد که اولاً، چه نسبتی از زنان و مردان میانسال در سه نقش شغلی، خانگی و والدینی مشارکت دارند؟ ثانیاً، الگوی چندگانگی نقشها در میانسالی براساس کدام ویژگیهای جمعیتی افراد تغییر میکند؟
در پاسخ به سؤال اول، یافتهها نشان داد که اگرچه، بهمانند یافتههای پیشین در ادبیات جهانی، تلاقی این سه نقش در میانسالی (نسبتبه جوانی و سالخوردگی) به اوج میرسد، مشارکت بسیار پایین زنان در فعالیتهای دستمزدی، الگوی نقشی برای زنان را بر تلاقی دو نقش خانگی و والدینی متمرکز کرده و باعث شده است تا تلاقی سه نقش برای مردان در تمام سنین، شایعتر باشد که بیانگر وضعیت نسبتاً خاص ایران در این زمینه است. یافتهها دربارۀ مشارکت در نقشهای شدید در میانسالی، که با معیارهای خاصی مشخص شدند، ترکیب جنسیتی نسبتاً متفاوتی را از الگوی مشارکت در نقشها آشکار کرد که در آن تلاقی نقشهای والدینی و خانگی برای زنان، جای خود را به مشارکت در نقش شدید خانگی داد و برای مردان نیز، نقش والدینی، شایعترین نقش شدید شناخته شد. این موارد بیانگر شیوع پایین تلاقی نقشهای شدید در میانسالان بود و نشان داد تلاقی نقشهای شدید در بستر جامعۀ شهری ایران، عمدتاً بر افرادی متمرکز است که تنها یک نقش شدید را تجربه میکنند (الگوی تکنقشی شدید). طبق این یافته میتوان انتظار داشت که شدت تجربۀ نقش خانگی توسط زنان، مانع زمانی بزرگتری- نسبتبه امور فرزندپروری و نقش والدینی - برای مشارکت اقتصادی آنان به شمار رود.
در پاسخ به سؤال دوم، نتایج تحلیل رگرسیون پواسون برای بررسی عوامل مرتبط با مشارکت در نقشهای شدید، نشان داد که بُعد خانوار، تعداد نقشهای شدید را برای مردان و بهویژه برای زنان میانسال کاهش میدهد. این وضعیت بیانگر تقسیم کار گستردهتر در خانوارهای پرجمعیت است که مانع مشارکت در نقشهای چندگانۀ شدید، بهویژه برای زنان، میشود. آن روی سکه، میانسالان حاضر در خانوارهای کمجمعیتیاند که طبق این یافته، با تجربۀ نقشهای شدید بیشتری روبهرویند و بنابراین به مداخلاتی برای کاهش این تجربۀ بالقوۀ آسیبزا نیازمندند. با افزایش سن، بر تعداد نقشهای شدید زنان افزوده میشود که این یافته همسو با فرضیۀ تراکم نقشها در اواخر میانسالی و در نزدیکی سن بازنشستگی است ((Patterson & Margolis, 2019. همچنین، زنان ازدواجکرده بیشتر از همتایان بیوه و یا مطلقۀ خود، به نقشهای شدید مشغولاند و تحصیلات دانشگاهی، تعداد نقشهای شدید را برای مردان کاهش میدهد؛ اما تأثیر مشابه آن برای زنان، با سطح اطمینان پایینتری همراه است. به این ترتیب، دورۀ میانسالی برای زنان متأهلی که با مسئولیتهای متعدد مرتبط با همسرداری و خانهداری مواجهاند و در عین حال توانایی جسمی آنها با افزایش سن تقلیل میرود، به دورهای پراسترس و نامطلوب تبدیل میشود. درواقع یافتۀ مهم این مقاله، تفاوت محسوس الگوی تجربۀ نقشهای شدید میان مردان و زنان بود که نشان داد وظایف مربوط به نقش خانگی، بهتنهایی بار شدیدی را بر دوش زنان میانسال ساکن در مناطق شهری میگذارد، بهطوری که شیوع آن بیش از 4 برابر نقش شدید شغلی در میان مردان نمونه است. همچنین، نظر به اینکه برای چنین مسئولیتهای غیر دستمزدی، سن بازنشستگی تعریف نمیشود، با افزایش سن و نزدیکشدن به دورۀ سالمندی، بر تعداد نقشهای شدید تجربهشده توسط زنان افزوده میشود. این یافته بیان میدارد که فهم پیامدهای نابرابری در اختصاص زمان میانسالان به فعالیتهای غیر دستمزدی در خانه، مستلزم توجه ویژه است. شناخت تأثیر مشارکت در نقشهای چندگانۀ شدید بر سلامت جسمی و روانی میانسالان و عوامل زمینهساز تغییر این الگوی بالقوۀ آسیبزا، بستر مناسبی برای سیاستگذاری و طراحی مداخلات مبتنی بر شواهد، برای افزایش سلامت و رفاه میانسالانی است که بخش بزرگی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند.
اتخاذ راهبردهایی در جهت اشتغال جوانان و شروع زندگی مستقل آنها، یکی از راهحلهایی است که از بار مسئولیت والدین میانسال میکاهد. طولانیشدن دوران تجرد فرزندان و تأخیر در گذار آنها به دوران بزرگسالی، تقاضا را برای خدمات خانگی بدون مزد در خانوار و عرضۀ آن توسط والدین (عموماً مادران) در دورۀ میانسالی و حتی اوان سالمندی افزایش میدهد. این در حالی است که محققان معتقدند دوران میانسالی بهتر است با آرامش و لذتجویی[36] و کوتاهشدن دوران والدینی ازطریق ترک خانه توسط فرزندان بزرگسال دنبال شود (Lingren & Decker, 1992). در این مقاله، شیوع و شدت چندگانگی نقشها براساس نوع خانوار (برای مثال، خانوار زن سرپرست، تکوالد، گسترده و غیره) بررسی نشد؛ بنابراین این مسئله میتواند یک موضوع پژوهشی مهم، در تحقیقات آینده باشد.
تحقیق حاضر با محدودیتهایی نیز مواجه بود که جملگی به نوع و گسترۀ اطلاعات موجود برمیگردد. نخست آنکه دادههای استفادهشده در این پژوهش از نوع مقطعی بود و امکان بررسی طولی تلاقی نقشها در طول مسیر زندگی افراد وجود نداشت. همانطور که پیش از این بیان شد، تحلیلهای مقطعی در پژوهشهای اجتماعی، تجربۀ واقعی افراد را در طول زمان منعکس نمیکنند و بنابراین احتمال کمبرآوردی تجربۀ نقشهای چندگانه در این مطالعه وجود دارد. دوم اینکه مناطق روستایی در پیمایش گذران وقت، پوشش داده نشده است. با توجه به تفاوتهای اجتماعی-فرهنگی و بالأخص جمعیتی (مثل ساختار سنی سالخوردهتر جمعیت روستایی)، جامعۀ شهری و روستایی در کشور، جمعآوری اطلاعات مشابه، زمینۀ بررسی تطبیقی چندگانگی نقشها را در مناطق شهری و روستایی فراهم و به شناخت ما از این موضوع را کاملتر میکند. سومین مورد نیز به نبود اطلاعات مربوط به وضعیت سلامت افراد برمیگردد. همانطور که در بخش نظری این مقاله مرور شد، رابطۀ بین تجربۀ نقشهای چندگانه و شاخصهای سلامت، یکی از بدنههای پژوهشی اصلی این حوزه به شمار میرود؛ از این رو، فقدان اطلاعات مناسب در سطح ملی، امکان بررسی رابطۀ چندگانگی نقشها و سلامت را ایجاد نکرد. در پایان، پیشنهاد میشود تحقیقات آینده بر پیچیدگیهای عوامل مؤثر در شیوع و شدت تلاقی نقشها در مراحل مختلف زندگی تمرکز کنند و توضیح دهند که چه عوامل پنهان و ناشناختهای در پس تلاقی نقشهای مختلف وجود دارد که با پیامدهای منفی و یا مثبت برای افراد همراه میشود؟
[1] Role strain
[2] Demography of grandparenthood
[3] Caught
[4] Sandwichness
[5] double burden
[6] second shift
[7] Cluttered nest
[8] Empty nest
[9] Sequential staging of roles
[10] Life Course
[11] Patterson & Margolis
[12] Ophir & Polos
[13] Healthy Ageing
[14] Role strain
[15] Role accumulation
[16] Role enhancement
[17] Beck et al.
[18] Jenkins
[19] Schulz & Sherwood
[20] Grundy& Henretta
[21] Hammer & Neal
[22] Do et al.
[23] Chassin et al.
[24] Lachman
[25] Encyclopædia Britannica
[26] Role occupancy
[27] Role intensity
[28] Unpaid Care Work
[29] Paid Work
[30] Living arrangement
[31] Evandrou et al
[32] قانون کار جمهوری اسلامی، مصوب 1369
[33] Poisson regression
[34] STATA
[35] ordinary least squares regression
[36] self-indulgence