Prevalence of Multiple Roles among Middle-Aged Women and Men Residing in the Urban Areas of Iran

Document Type : Research Paper

Authors

1 Assocaiate Professor, Department of Demography, University of Tehran, Tehran, Iran

2 Ph.D. Student, Department of Demography, University of Tehran, Tehran, Iran

Abstract

 
Introduction
Being engaged in multiple roles can affect a person’s health and well-being and the middle-aged people are usually exposed to this situation more than other age groups. Most of the western studies that have looked at this issue with a demographic lens have introduced middle age as a situation of being caught or sandwiched between the needs of two generations (children and parents). On the other hand, increasing women's participation in paid work means that more middle-aged women are faced with a conflict between their work and family responsibilities, a phenomenon often characterized by the term "double burden" or "second shift" (Bratberg et al., 2002; Hochschild & Machung, 2012). According to the demographic changes of the family in recent years, living arrangements in mid-life have become more complex and heterogeneous (Demey et al., 2011) so that some researchers have used the term "cluttered nest" to describe this period of life, which is in contrast to the “empty nest” stage, that is, when all children leave the parental home (Lingren & Decker, 1992). The available data in Iran showed that the age transition of population has entered the middle-age phase since 2015 (the population aged 30-64) and will remain in this phase for several decades. It is predicted that the share of middle-aged people in Iran will reach more than 50% between 2026 and 2031 (Abassi Shavazi and Sadeghi, 2017: 46). This research aimed to expand the information about the role behaviors of this group by exploring the pattern of multiplicity of roles and its relationship with some of their social and demographic characteristics in the context of the urban society of Iran. The paper tried to answer the following questions: 1) What proportion of middle-aged women and men participate in multiple roles? 2) How does the pattern of mid-life multiple roles change based on people’s socio-demographic characteristics?
 
 
Materials & Methods
Using the data from the latest Time Use Survey of Iran, this article examined the prevalence of occupancy and intensity of multiple roles, namely paid work, domestic work, and parenting, as well as the socio-demographic characteristics related to it. The statistical population of this survey included all people aged 15 and older living in urban households across the country and the data included all the daily activities of individuals, as well as demographic, economic and social variables, at the individual and household levels.
The impacts of socio-demographic variables on people’s intersectionality of roles were assessed using the Poisson regression in the STATA statistical package (version 17). The dependent variable was defined as the number of intense roles, which ranged from zero to three roles. The independent variables included gender, age group, marital status, education, and household size.
 
Discussion of Results & Conclusion
The findings showed that (1) multiple roles were more common in the middle age than in other age periods; (2) multiple roles were more prevalnent in men due to the low employment of women; (3) women were more involved in intense multiple roles than men and this pattern was due to the large amount of time that women spent on domestic activities.
The results of Poisson regression analysis revealed that the household size reduced the number of intense roles for men and women. This situation indicated a wider division of labor in large households, which alleviated participation in intense multiple roles, especially for women. On the flip side of the coin, the findings showed that middle-aged people in smaller households faced more intense roles and therefore needed interventions to reduce this potentially traumatic experience. With increasing age, the number of women’s intense roles increased. This is in line with the hypothesis of role density in late mid-life and near retirement age (Patterson & Margolis, 2019). Married women were more likely to be engaged in intense roles than their widowed or divorced counterparts and college education reduced the number of intense roles for men, but a similar effect was associated with a lower confidence interval for women. Thus, midlife could be a difficult time for married women, who had multiple responsibilities, while being a wife and a housewife. Meanwhile, their physical abilities decreased with age, making this period stressful and unfavorable. In fact, the important finding of this article was the noticeable difference in the pattern of experiencing intense roles between men and women, which showed that the tasks related to the domestic role alone put a heavy burden on the shoulders of middle-aged women living in the urban areas of Iran so that its prevalence was more than 4 times that of the men’s heavy occupational role.
Our results highlighted the need for investigating the impact of multiple-role occupancy on the health and well-being of middle-aged people at the national level and designing 

Keywords

Main Subjects


مقدمه و بیان مسئله

جهان اجتماعی، صحنۀ اجرای نقش‌های متنوع فردی و اجتماعی آدمیان است. در جوامع پیشرفته و مدرن که عضویت در گروه‎‍های متعدد از ویژگی‎‍های بارز آن است، از بیشتر افراد انتظار می‎‍رود که به الزامات بیش از یک نقش، پاسخ بدهند (کوئن، 1372: 86). بر همین اساس، ناهم‌نوایی، اختلاف و تضاد میان هنجارها و نقش‌ها در سطح روابط بین فردی و اجتماعی، یک وضعیت شایع در جامعه قلمداد شده است که گاهی با پدیدۀ فشار نقش[1] و بروز اختلالات فکری-هنجاری همراه است (Goode, 1960).

افراد در سنین مختلف و در طول مسیر زندگی فردی و خانوادگی خود، در معرض نقش‎‍های متفاوتی قرار می‎‍گیرند. موقعیت و اهمیت نقش‎‍ها نیز در طول زمان، دستخوش تغییرات می‌شود و تحولات اقتصادی، اجتماعی و حتی جمعیتی، از مهم‎‍ترین عوامل مؤثر بر این امرند. یک مثال مشهود در این باره، این است که با گذار به جامعۀ مدرن، تعریف نقش زنان و جایگاه آنان در جامعۀ سنتی دگرگون شده است. پویایی‎‍های جمعیت‎‍شناختی نیز، در این زمینه بی‎‍اثر نبوده‎‍اند و انتقال جمعیتی، افزایش طول عمر و کاهش باروری، به تغییرات اساسی در ساختار خانوار و شیوع خانواده‎‍های چندنسلی و همچنین ترتیبات زندگی متنوع‎‍تری منجر شده ‎‍است (Bengston, 2001; Bengtson & Robert, 1991; Seltzer, 2019; Ruggles, 1996). گسترش خانواده‎‍های دارای چند نسل، به‌تبع خود نقش‎‍های جدیدی را در بستر خانواده تحمیل کرده است. در این زمینه کاهش مرگ‌ومیر و افزایش امید به زندگی، نقش پررنگ‎‍تری را ایفا کرده است؛ امروزه افراد نسبت‌به گذشته، بخش بیشتری از دوران بزرگ‌سالی خود را با حضور والدینشان سپری می‎‍کنند و به‌طور بالقوه، توانایی ایجاد روابط بین ‎‍نسلی پایدارتری را دارند (Bengston, 2001; Seltzer & Bianchi, 2013; Bianchi, 2014)؛ برای ‎‍مثال در رژیم جمعیتی جدید، عوامل و زمینه‎‍های مؤثر بر انتقال به نقش پدربزرگی/ مادربزرگی و روابط بین نسلی با نوادگان، ازجمله موضوعات تازۀ حوزۀ پژوهشی جدیدی به نام جمعیت‎‍شناسی پدر/مادربزرگی[2] است (Margolis, 2016; Margolis & Verdery, 2019). توجه به این حوزۀ جدید، از بقای بیشتر سالمندان و بالارفتن احتمال پدربزرگ یا مادربزرگ شدن آنها ناشی شده ‎‍است. نتایج پژوهش جالب‌توجهی در این زمینه نشان داده ‎‍است که امروزه شانس زنده‎‍بودن مادربزرگ یک کودک، بیشتر از شانس زنده‎‍بودن مادر یک کودکِ در قرن گذشته است (Uhlenberg, 1996)؛ به همین دلیل اخیراً به‌طور ویژه‎‍ای، به اهمیت اقتصادی-اجتماعی انتقالات بین ‎‍نسلی (مانند پول و زمان) میان اعضای خانواده در سنین مختلف، تأکید و به آن توجه شده ‎‍است (Albertini et al., 2007; Dukhovnov & Zagheni, 2015; Donehower, 2019; ترابی و سراونی، 1402).

به‌ موازات شکل‎‍گیری چنین پارادایمی، دوران میان‌سالی به‎‍عنوان یک مرحلۀ حساس در مسیر زندگی فردی و خانوادگی افراد برجسته شده است. عمدۀ مطالعاتی که در جوامع غربی و با رویکرد جمعیت‎‍شناختی به این مسئله نگریسته‎‍اند، میان‌سالی را به‌ویژه برای زنان، دوران گیرافتادگی[3] یا ساندویچ‎‍شدگی[4] بین نیازهای دو نسل، یعنی فرزندان و والدین، معرفی کرده‎‍اند (Rosenthal et al.,1996; Miller, 1981; Grundy & Henretta, 2006)؛ زیرا از یک‌سو افزایش سن ازدواج و تأخیر در فرزندآوری باعث شده است تا افراد در سنین بالاتری با مسئولیت‌های فرزندپروری مواجه شوند و از سوی دیگر، احتمال داشتن والدین سالمند و نیازمند به مراقبت در این سنین، بیشتر شده است. مسئلۀ بحث‌شده با حضور بیشتر زنان در عرصۀ عمومی و افزایش اشتغال دستمزدی آنان، پیچیده‎‍ و چالش‎‍برانگیزتر شده است (Daatland et al., 2010). افزایش مشارکت زنان در نیروی کار، به این معنی است که تعداد فزاینده‌ای از زنان با کشمکش بین مسئولیت‌های کاری و خانوادگی خود مواجه‌اند، پدیده‌ای که بیشتر با اصطلاح بار مضاعف[5] یا نوبت دوم[6] مشخص می‌شود ((Bratberg et al., 2002; Hochschild & Machung, 2012.

نظر به پویایی‎‍های جمعیت‎‍شناختی در روندهای ازدواج و طلاق والدین و فرزندان، ترتیبات زندگی نیز در دوران میان‌سالی برای مردان و زنان، الگوهای پیچیده و متنوع‎‍تری را پیدا کرده است (Demey et al., 2011). برخی از محققان، اصطلاح «آشیانۀ شلوغ [7]» را در توصیف این دوره از زندگی به ‌کار برده‌اند که در مقابل مرحلۀ آشیانۀ خالی[8]، یعنی زمانی قرار می‎‍گیرد که تمامی فرزندان، خانۀ والدین را ترک می‎‍کنند (Lingren & Decker, 1992). با وجود این، آنچه مبرهن به نظر می‎‍رسد این است که عموم افراد اصولاً و اخلاقاً نمی‎‍توانند نیازهای مراقبتی سالمندان و کودکان را رها و یا آنها را تقسیم‎‍بندی کنند. خانواده‎‍ها ملزم به فراهم‌کردن هر دو نوع خدمات‌اند و با توجه به اینکه در دنیای مدرن، برخلاف نظام سنتی، امکان نقش‎‍پردازی مرحله‎‍ای[9] برای چنین مسئولیت‎‍هایی وجود ندارد، بسیاری از زنان و حتی مردان، در سنین میان‌سالی، با تلاقی بین مسئولیت‎‍های شغلی و خانوادگی-نقش‌های همسری، والدینی، خانه‎‍داری و مراقبت- مواجه‎‍اند (Rosenthal et al., 1996; Evandrou et al., 2002).

سؤالی که در اینجا مطرح می‎‍شود، این است که چه عوامل و زمینه‎‍هایی بر ضرورت بررسی مسئلۀ چندنقشی در میان‌سالی در ایران می‎‍افزاید؟ شرایط اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی خاصی که توجه به مسئلۀ بحث‌شده در ایران را برجسته می‎‍کند، در ادامه بیان می‌شوند. در نگاه نخست، تغییرات ساختار سنی جمعیت کشور، مستقیماً در ارتباط با گروه هدف این مطالعه قرار می‎‍گیرد. کاهش سریع میزان باروری کل ایران، از حدود 7 فرزند در سال 1358 به 1.9 فرزند در سال 1385 (Abbasi-Shavazi et al., 2009)، رسیده است و به این معناست که گذار سنی جمعیت کشور نیز، از سرعت درخور توجهی برخوردار خواهد بود. درواقع در چنین وضعیتی، با انتقال نسل بزرگ دوران اوج باروری ایران (یا متولدان میانۀ دهۀ 1350 تا میانۀ دهۀ 1360) به سنین بالاتر، میانگین سنی جمعیت کشور افزایش می‎‍یابد. مطابق آمارهای موجود، جمعیت ایران از سال 1395 از جوانی وارد فاز میان‌سالی (جمعیت 30 تا 64 ساله مدنظر بوده است) شده است و تا چند دهه، در این مرحله باقی خواهد ماند؛ به‌طوری ‌که پیش‎‍بینی می‎‍شود در سال‌های 1405 و 1410، سهم میان‌سالان از جمعیت کشور، به بیش از 50درصد برسد (عباسی شوازی و همکاران، 1397: 43).

در کنار گذار سنی، معمولاً گذار جمعیتی با تغییرات عمده‌ای در اندازه و ساختار خانوار نیز همراه است که به آن گذار خانواده یا خانوار می‎‍گویند (ویکس، 1395). این مسئله با توجه به ارتباط نزدیک خانواده و کار، به‌عنوان یکی از منابع اصلی تعارض نقش (Greenhaus & Beutell, 1985)، در این مطالعه شایستۀ بررسی است. با توجه به روندهای اخیر پویایی خانوار در ایران که بیانگر گذار از خانوادۀ گسترده به هسته‎‍ای و ظهور اشکال جدید خانوار، مانند تک‎‍والد، زن ‎‍سرپرست، بی‎‍فرزند و غیره بوده است (Aghajanian & Thompson, 2013 ؛Torabi et al., 2015؛ بگی و عباسی شوازی، 1399)، شناخت بستر خانوادۀ معاصر ایرانی، یک مانع بالقوه در میزان اشتغال زنان، همچنان بکر و درخور توجه است. غلبۀ الگوی مرد نان‎‍آور و زن‎‍ خانه‎‍دار، باعث شده است تا تفاوت‌های چشمگیری در میزان مشارکت در کار دستمزدی و فعالیت در امور مربوط به خانه، در میان مردان و زنان ایرانی مشاهده شود. ترابی (1399 الف و ب) با بهره‎‍گیری از داده‎‍های گذران وقت در مناطق شهری ایران، نشان داد میزان مشارکت زنان در فعالیت‎‍های مربوط به خانه، پنج برابر بیشتر از مردان است. شواهد دربارۀ اختصاص زمان به نقش مراقبت از اعضای خانوار نیز، نشان داده است که پس از تعدیل متغیرهایی نظیر سن، تحصیلات، وضع زناشویی و وضع اشتغال نیز، زنان زمان بیشتری را نسبت‌به مردان برای مراقبت از کودکان، بزرگ‌سالان و مواظبت هم‌زمان از هر دو گروه حاضر در خانوار (مراقبت ساندویچی) صرف می‌کنند (ترابی و سراونی، ۱۴۰۲).

به‌طورکلی، بخش درخور ‌توجهی از زمان روزانۀ شهروندان زن ایرانی، به‌جای اختصاص به فعالیت‎‍های مزدی و شغلی، صرف فعالیت‎‍های غیر دستمزدی مرتبط با خانه و خانوار می‎‍شود (مرکز آمار ایران، 1399)؛ به همین دلیل، باید توجه داشت که غفلت از نقش خانه‎‍داری، تحلیل‎‍های مرتبط با تلاقی نقش‌ها در بستر جامعۀ ایران را منحرف می‌کند. با وجود توجه برخی از مطالعات داخلی به مسئلۀ چندنقشی زنان و پیامدهای فردی، اجتماعی و اقتصادی آن (رستگار خالد، 1383و 1384؛ سفیری و زارعی، 1385؛ گروسی و آدینه‌زاد، 1389؛ افشانی و هاتفی‎‍راد، 1396؛ ادیب و همکاران، 1399)، این موضوع تاکنون در سطح کلان بررسی نشده است. بر همین اساس، پژوهش حاضر در نظر دارد تا با استفاده از داده‎‍های آخرین پیمایش گذران وقت، مناطق شهری کشور (1399-1398) و با هدف پرکردن خلأ مطالعاتی موجود، الگوی چندگانگی نقش‌ها و ارتباط آن با برخی از مشخصه‎‍های اجتماعی و جمعیت‎‍شناختی میان‌سالان را در بستر جامعۀ شهری ایران  کشف کند. همان‌گونه که پیش ‌از این بیان شد، توجه به این موضوع در دورۀ میان‌سالی، از این‌ جهت اهمیت دارد که احتمال مشارکت در بازار کار و نیاز به مراقبت هم‌زمان از فرزندان و والدین در این دورۀ سنی، بیش از دورۀ جوانی یا سالمندی است. در این راستا، سعی‎‍ می‌کنیم به سؤالات زیر پاسخ دهیم:

1) چه نسبتی از زنان و مردان میان‌سال، در چندین نقش مشارکت دارند؟

2) الگوی چندگانگی نقش‌ها در میان‌سالی براساس ویژگی‌های جمعیتی، چگونه تغییر می‎‍کند؟

 

پیشینۀ نظری و تجربی

نظریه‎‍ها و مطالعات مربوط به رویکرد مسیر زندگی

یکی از رویکردهای نظری مرتبط با موضوع بحث‌شده، چارچوب مسیر زندگی[10] است. این رویکرد، اهمیت زمان‌بندی و توالی رویدادهای مهم زندگی را در یک بستر اجتماعی-فرهنگی خاص، در تبیین خروجی‌ها و مسیرهای مختلف زندگی شخصی و خانوادگی افراد، برجسته می‎‍کند (Elder & Giele, 2009; Mayer, 2009). به تعبیر ساده‌تر، رویکرد مسیر زندگی می‎‍خواهد به ما بگوید که رفتارها و نگرش‌های افراد و گروه‌ها، زمانی به بهترین شکل تبیین می‌شود که تجربیات رویدادهای قبلی و گذارها و مسیرهایی را در نظر بگیریم که در طول زندگی برای رسیدن به نقطه‌ای خاص (مرحلۀ مطالعه‌شده)، پشت سر گذاشته‌اند (Lee et al., 2022). در هر مرحله از زندگی، مردان و زنان با مجموعه‌ای از انتظارات خانوادگی متفاوتی مواجه می‎‍شوند که در ساختارهای خویشاوندی و روابط جنسیتی حاکم بر جامعه ریشه دارد. این رویکرد بر توجه همه‌جانبه به عوامل سطح خرد (فردی) و کلان (اجتماعی-ساختاری) مؤثر بر موضوع مطالعه‌شده در مراحل مختلف زندگی، تأکید می‎‍کند؛ برای ‌مثال در تحقیقات مربوط به کار خانگی یا مراقبت غیر دستمزدی از سالمندان و کودکان، باید به عوامل مختلفی نظیر فرزندآوری (گذار به والدینی یا گذار به پدر/مادربزرگی)، مشارکت در بازار کار، بازنشستگی و دیگر فعالیت‌های اجتماعی توجه شود؛ زیرا بودجۀ زمانی در اختیار این افراد، می‎‍تواند بین امور نگهداری خانه، تربیت فرزندان/نوادگان، مراقبت از والدین/همسر، اشتغال، فعالیت‌های اجتماعی، تفریح و اوقات فراغت و غیره، در رقابت باشد. با توجه به اینکه بسیاری از گذارهای نام‌برده‎‍ در مرحلۀ میان‌سالی، از مسیر زندگی افراد رخ می‎‍دهد، توجه به این رویکرد نظری مفید خواهد بود. یافته‎‍های تجربی مرتبط با این رویکرد، نشان داده است که تقاضا برای کار خانگی با حضور کودکان در خانوار و افزایش سن آنها بیشتر می‎‍شود (South & Spitze, 1994; Yu & Moen, 1997; Baxter et al., 2008؛ ترابی، 1399 الف)، از طرف دیگر تقسیم ‎‍کار و به‎‍ اشتراک ‎‍گذاری نقش‎‍های خانگی بین همسران، معمولاً در مراحل اولیۀ چرخۀ زندگی خانوادگی بیشتر است و در سال‌های آخر عمر، کمتر می‎‍شود (Haas, 1981). دستۀ دیگری از تحقیقات که با رویکرد مسیر زندگی قرابت دارند، الگوی سنی و جنسی ارائۀ مراقبت را بررسی کرده‌اند؛ برای مثال، زنان بیشترین میزان مراقبت غیررسمی از نزدیکان را در سنین میان‌سالی انجام می‌دهند و تنها در سنین پایانی عمر، الگوی جنسیتی مراقبت، رنگ مردانه به خود می‎‍گیرد که عمدتاً مربوط به مراقبت از همسران سالمند است (Dahlberg et al., 2007; Dukhonov & Zagheni, 2015; Robards et al., 2015; Albertini, 2016؛ترابی و سراونی، 1402). پاترسون و مارگولیس[11] (2019) نشان داده‎‍اند بیشترین مضیقۀ ایجادشده برای مردان و زنانی که مراقبت چندنسلی را هم‌زمان انجام می‎‍دهند، در دو مرحلۀ حیاتی از مسیر زندگی آ‌نها، یعنی اوایل بزرگ‌سالی و نزدیک سن بازنشستگی (اواخر میان‌سالی)، رخ می‎‍دهد که این وضعیت در کنار دیگر مسئولیت‎‍های شغلی و خانگی این افراد، موجب تشدید خستگی و فشارهای روحی می‎‍شود. اوفیر و پولوس[12] (2021) نیز با استفاده از سنجۀ جدیدی از مراقبت، که سال‌های مورد انتظارِ قرارگرفتن در نقش مراقب را برای افراد تخمین می‎‍زند، نتیجه گرفتند که انتظار می‎‍رود زنان در مقایسه با مردان، به‌طور میانگین 6 سال بیشتر عمر خود را در نقش یک مراقب غیررسمی سپری کنند. شایان ذکر است که این نابرابری جنسیتی، محدود به نقش مراقبتی نیست و به دیگر نقش‌های زنان (به‌عنوان همسر، مادر و فرزند) نیز تسری می‌یابد؛ زیرا زنان بیشتر از مردان، کارهای خانه را انجام می‌دهند، مادران بیشتر از پدران به کارهای مربوط به کودک رسیدگی و دختران بیشتر از پسران، از والدین مراقبت می‎‍کنند (Grigoryeva, 2017).

 

نظریه‎‍ها و مطالعات مرتبط با سلامت

در پیشینۀ پژوهشی این حوزه، توجه به شدت نقش‎‍های شغلی-خانوادگی، عمدتاً ازنظر پیامدهای تأثیرگذار بر سلامت جسمی و روانی افراد مطالعه شده است. تعهد هم‌زمان به چندین نقش و تلاقی آنها با یکدیگر در یک دورۀ نسبتاً طولانی، زندگی افراد را از جنبه‎‍های مختلف تحت تأثیر قرار می‌دهد که این موارد بر اهمیت و ضرورت بررسی این موضوع می‎‍افزاید. با افزایش میانگین سال‌های زندگی و مطرح‎‍شدن سالمندی سالم[13] در گفتمان غالب سیاست‌گذاری سلامت، به سنین میان‌سالی به‌عنوان دوران میانجی و تأثیرگذار بر این فرایند، بیشتر توجه شده است. پژوهشی در این زمینه نشان داده است که مضامینی چون سلامت جسمانی، سلامت روانی، رفاه مالی و حمایت اجتماعی، اصلی‎‍ترین مشخصه‎‍های سالمندی سالم در نزد میان‌سالان در نظر گرفته می‎‍شود (Solhi et al., 2022). با توجه به شیوع چندنقشی به‌عنوان یکی از مشخصه‎‍های دوران میان‌سالی (Rosenthal et al., 1996; Brody, 1981)، عمدۀ مطالعات انجام‌شده، به بررسی رابطۀ بین مسئولیت‎‍های چندگانۀ زندگی و سنجه‎‍های مختلف سلامت جسمی و روانی افراد متمرکز شده است. جالب‌توجه است که یافته‎‍های این مطالعات، محدود به پیامدهای منفی نبوده است. به‌طور کلی تحقیقات در این زمینه، دو دیدگاه نظری متضاد را منعکس می‎‍کند؛ نخست نظریۀ فشار نقش[14] است که به رابطۀ منفی بین تعهدات چندنقشی و سلامت معتقد است (Goode, 1960) و دوم، انباشت نقش[15] یا ازدیاد نقش[16] است که نشان می‎‍دهد اشتغال به نقش‎‍های متعدد، تأثیرات مثبتی را بر سلامت جسمی و روحی افراد دارد (Sieber, 1974; Thoits, 1986). در دهۀ 1970 و 1980، عمدۀ تحقیقات مربوط به حوزۀ خانواده براساس نظریۀ فشار نقش، صورت‎‍بندی می‎‍شدند. این نظریه بیان می‌کند که محدودیت‌هایی برای زمان و منابع انرژی در اختیار افراد وجود دارد و نیازهای مختلف مراقبت از والدین و/یا فرزندان، کارهای خانگی و مسئولیت‌های خارج از خانه، مانند اشتغال - که درمجموع بار سنگینی را بر دوش فرد ایجاد می‌کنند - در رقابت با این منابع‌اند (Manor, 2021).

یافته‎‍های تجربی در این زمینه نشان داده است که مطالعات حوزۀ سلامت، علاوه بر اینکه بر زنان میان‌سال متمرکز بوده‎‍اند، عمدتاً چالش‎‍های فردی-اجتماعی مرتبط با نقش مراقبت از نیازمندان و سالمندان حاضر در خانوار را به تصویر کشیده‌اند؛ زیرا به‌طور کلی نقش مراقبت، نسبت‌به دیگر نقش‎‍ها، فشار و استرس بیشتری را بر فرد مراقب متحمل می‎‍کند؛ برای مثال بک و همکاران[17] (1997)، جنکینز[18] (1997)، شولز و شروود[19] (2008)، گراندی و هنزیتا[20] (2006) و همر و نیل[21] (2008) در مطالعات خود، سطوح بالاتری از استرس روانی گزارش‌شده را در میان زنان با نقش‌های متعدد نشان داده‌اند. بُعد خانوار نیز در این زمینه، متغیری اثرگذار بوده است. دو و همکاران[22] (2014) نشان دادند که رابطۀ بین مراقبت و سلامت ضعیف‎‍تر، به‌طور کلی با تعداد کودکان حاضر در یک خانوار افزایش می‎‍یابد. این وضعیت دربارۀ کسانی شدیدتر است که مراقبت چندنسلی را ارائه می‎‍دهند. چاسین و همکاران[23] (2010) رابطۀ بین عضویت در نسل ساندویچی و رفتارهای سلامت‎‍محور را بررسی کردند و نشان دادند مراقبان چندنسلی نسبت‌به افراد غیرمراقب و کسانی که فقط از کودکان مراقبت می‌کنند، رفتارهای خطرزا و ضد سلامت (سیگارکشیدن، ورزش‌نکردن و نبستن کمربند ایمنی) بیشتری را از خود نشان می‎‍دهند. همچنین باید گفت علاوه بر پیامدهای مربوط به سلامت، نظریۀ فشار نقش بیان می‎‍دارد که بار وظایف چندگانه در داخل خانه (مراقبت و کار خانگی)، بر عملکرد و کارایی فرد در محل کار تأثیر می‎‍گذارد (Pagani & Marenzi, 2008).

در مقابل، بخش دیگری از تحقیقات سلامت با تأکید بر نظریۀ انباشت نقش، نشان داده‎‍‎‍اند زنانی که نقش‌های متعددی را ایفا می‌کنند، نسبت‌به زنانی که نقش‌های کمتری را بر عهده‌ دارند، به‌دلیل پیامدهای مثبتی که ازطریق ارائۀ مزایایی مانند رضایت و احساس خودکارآمدی دریافت می‎‍کنند، سالم‌ترند و تحت فشار روانی کمتری قرار دارند (Adelman, 1994; Nathanson, 1980; Voydanoff & Donnelly, 1999; Kang & Jang, 2020 ). با وجود این، باید خاطرنشان کرد که چنین مطالعاتی، بیشتر ماهیت مقطعی داشته و تعیین جهت رابطه بین دو مقوله و اینکه آیا داشتن چند نقش علت سالم‎‍تربودن افراد است یا عموماً افراد سالم‎‍تر با احتمال بیشتری به چندین نقش مشغول‌اند، دشوار به نظر می‎‍رسد.

لاکمن[24] (2004) در این زمینه استدلال می‎‍کند که هر دو نظریۀ مسیر زندگی و فشار نقش، برای درک بهتر مرحلۀ میان‌سالی از چرخۀ زندگی افراد مفیدند؛ زیرا افراد میان‌سال معمولاً در چندین نقش خانوادگی و اجتماعی مشغول‌اند و گاهی اوقات لازم است زمان و منابع خود را اولویت‌بندی کنند. علاوه بر این، حتی اگر فرزندان بالغ آ‌نها دیگر در خانه زندگی نکنند، نقش والدینی آنها پایان نمی‎‍یابد، بلکه این نقش، جای خود را به مجموعه‌ای از وظایف جدید، مانند مراقبت از نوه‌ها یا والدین مسن واگذار می‎‍کند. با وجود اهمیت هر دو نگاه (شیوع و شدت نقش‌های چندگانه در مراحل مختلف زندگی و همچنین پیامدهای مثبت و منفی آن بر سلامت)، پژوهش حاضر بر مورد اول متکی است و با رویکرد مسیر زندگی، قرابت بیشتری دارد؛ زیرا اولاً، داده‎‍های استفاده‌شده، اطلاعاتی دربارۀ وضعیت سلامت افراد به ما نمی‌دهد و ثانیاً، هدف اصلی این مطالعه از ابتدا، کشف و ترسیم الگوی تلاقی نقش در بین میان‌سالان بوده است. توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که داده‌های طولی، مناسب‌ترین داده‌ها برای بررسی تجارب واقعی افراد در طول مسیر زندگی آ‌نهاست. داده‎‍های مقطعی گذران وقت، که در این مقاله به کار می‌روند، تنها تصویری از چندگانگی نقش‌ها را در میان‌سالی ارائه ‌می‌کنند و تجارب افراد در قبل از این دورۀ سنی، وارد تحلیل نخواهد شد. این مسئله، برای این مطالعه که تلاش می‌کند با رویکردی اکتشافی، وضعیت تلاقی نقش‌ها را در یک دورۀ سنی خاص، در سطح ملی به تصویر درآورد، محدودیتی ایجاد نمی‌کند؛ اما وجودنداشتن پیمایش‌های طولی خانواده در کشور، مسیر شناخت تغییرات تجربۀ چندگانگی نقش‌ها را در مسیر زندگی افراد و علل و پیامدهای این تغییرات را در مطالعات آینده، با چالش‌ روبه‌رو می‌کند.

 

روش تحقیق و داده‎‍ها

این مقاله، به تحلیل ثانویۀ داده‎‍های پیمایش گذران وقت در سال 1399-1398 می‎‍پردازد. آمارگیری‌های گذران وقت را مرکز آمار ایران و با هدف ارائۀ اطلاعات مربوط به شناخت نوع و مدت‌زمان فعالیت‎‍های انجام‌شده توسط افراد جامعه در نقاط شهری کشور اجرا کرده است. داده‎‍های طرح مذکور، تنها داده‎‍های مناسب و در دسترس برای پاسخ به سؤالات این پژوهش در سطح ملی‌اند. جامعۀ آماری این پیمایش شامل کلیۀ افراد 15 ساله و بالاتر ساکن در خانوارهای شهری کشور است و داده‌ها کلیۀ فعالیت‌های روزانۀ افراد و همچنین متغیرهای جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی را در سطح فرد و خانوار شامل می‌شود (مرکز آمار ایران، 1399). همچنین، در هر دورۀ از پیمایش، اطلاعات در چهار مقطع (چهار فصل سال) جمع‌آوری ‌شده است‎‍ تا تفاوت‎‍های فصلی در الگوهای گذران وقت، ‌مشاهده‌شدنی باشد. روش نمونه‌گیری در این پیمایش، خوشه‎‍ای سه مرحله‎‍ای بوده است و براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1395، درمجموع تعداد 1008 حوزۀ شهری از تمامی استان‌های کشور در پیمایش لحاظ شده‌اند (مرکز آمار ایران، 1399).

با توجه به هدف مقاله دربارۀ کشف الگوی چندگانگی نقش‌ها در سنین میان‌سالی، تأکید اصلی این پژوهش بر افراد میان‌سال حاضر در پیمایش است، با وجود این، شیوع چند نقشی در گروه‎‍های سنی جوان، میان‌سال و سالمند باهم مقایسه می‌شوند تا تصویر کلی از الگوی سنی این پدیده، ارائه شود. در تعاریف بین‎‍المللی، با تأکید بر ویژگی‎‍های بیولوژیکی و روان‎‍شناختی افراد، عموماً بازۀ سنی 40 تا 60 سالگی، دوران میان‌سالی تعریف می‎‍شود (دانشنامۀ بریتانیکا[25]). این مقاله نیز میان‌سالان را افراد 59-40 ساله در نظر می‌گیرد که 11477 نفر (42.7%) از مجموع 26898 نفر پاسخگو را شامل می‌شوند.

توجه به این نکته اهمیت دارد که صرف بر عهده داشتن چندین نقش، تصویر کاملی را از چندگانگی نقش‌ها ارائه نمی‌کند و شدت مشارکت در نقش‌ها نیز، بعد مهم دیگری را از الگوی چندگانگی نقش‌ها به تصویر درمی‌آورد که احتمالاً با سلامت ذهنی و جسمی افراد نیز، رابطه دارد. به همین منظور در این مقاله، علاوه بر تصرف نقش[26]، شدت نقش[27] نیز بررسی می‌شود. به عبارت دیگر در کنار بررسی فراوانی نقش‎‍ها و تلاقی آنها، فراوانی افرادی نیز بررسی ‌می‌شود که این نقش‌ها را با شدت بیشتری تجربه می‎‍کنند (جدول 1). شایان ذکر است که برخی از مطالعات قبلی نیز بر اهمیت و به‎‍کارگیری این دو مقوله تأکید کرده‌اند (Bartley et al., 1992; Pienta et al., 1994; Evandrou et al., 2002; Glaser et al., 2006) در ادامه، هرکدام از سه نقش عمدۀ تحلیل‌شده را براساس متغیرهای موجود در پیمایش گذران وقت، تعریف می‌کنیم.

نقش خانگی: معمولاً کار مراقبت غیر دستمزدی[28] به‌عنوان ارائۀ خدمات غیر دستمزدی مرتبط با مدیریت و نگهداری خانه و همچنین خدمات مراقبتی برای اعضای حاضر در خانوار تعریف می‎‍شود که در مقابل بازار کار مزدی[29] قرار می‎‍گیرد (ILO, 2018: 6). با توجه به اهمیت نظری نقش والدینی و همچنین با استناد به مطالعات قبلی انجام‌شده در ایران که تفاوت‌های چشمگیری را در الگوی اختصاص زمان به نقش‌های خانگی و والدینی نشان داده‌اند (Torabi, 2021 & 2022)، در این مقاله نیز نقش والدینی از نقش خانگی (شامل فعالیت‌های خانه‌داری و مراقبت) تفکیک‌ شده است؛ بنابراین کسانی که حداقل زمان ممکن را برای این فعالیت‎‍ها در پیمایش به ثبت رسانده‎‍اند، جزء تصرف‎‍کنندگان نقش خانگی در نظر گرفته ‌شده‌اند.

شدت بار خانگی نیز با معیار زمانی اختصاص 5 ساعت و بیشتر در شبانه‌روز، به فعالیت‎‍های مذکور تعریف ‎‍شده است. شایان ذکر است که در مطالعات پیشین نیز (Dukhovnov & Zagheni, 2015; Pailhé et al., 2020)، مدت‌زمان اختصاص داده‌ شده به کار خانگی، معیاری برای سنجش شدت آن نقش به کار رفته و صرفاً عدد 5 در این مطالعه، برحسب نظر و سلیقۀ نویسندگان انتخاب ‌شده است.

نقش والدینی: دربارۀ نقش والدینی، ترتیبات زندگی[30] را می‌توان با میزان فعالیت در این نقش، مرتبط دانست. فرزندانی که با والدین خود زندگی می‎‍کنند، احتمالاً نسبت‌به آنهایی که خانۀ والدینی را ترک کرده‌اند، تقاضای بیشتری برای دریافت خدمات و کمک (غیرمالی) از سوی والدین دارند. بر همین اساس، حضور حداقل یک فرزند در خانه، فارغ از هر سنی که داشته باشد، معیار انجام نقش والدینی در نظر گرفته می‌شود.

با توجه به مطالعات پیشین، می‎‍توان شدت بار والدینی را ازطریق معیارهای متنوع‎‍تری سنجید. یکی از این موارد، سن فرزندان است. احتمالاً فرزندان وابسته (زیر 16 سال)، بیشتر از فرزندان بزرگ‌سال نیازمند توجه و صرف وقت از سوی والدین‌اند. معیار 16 سال، با توجه به نزدیک‌بودن این سن به مرز میان کودکی و بزرگ‌سالی و به تبعیت از مطالعۀ اواندرو و همکاران[31] (2002)، در نظر گرفته شده است. فرزندان بزرگ‌سال نیز در شرایط خاص، بر شدت بار والدینی پدر/مادرها می‌افزایند؛ برای ‌مثال فرزندان بزرگ‌سال بیمار که نیازمند دریافت مراقبت روزانه‌اند و همچنین آنهایی که تحت شرایط استرس‎‍زا، مانند از دست دادن شغل یا طلاق و فوت همسر قرار دارند، ممکن است به سطح بالایی از حمایت والدینشان نیاز داشته‎‍ باشند. خوشبختانه داده‎‍های پیمایش گذران وقت، امکان بررسی موارد مذکور را به محقق داده است؛ بنابراین هر دو معیار حضور فرزندان وابسته و فرزندان بزرگ‌سال نیازمند مراقبت، غیر شاغل و بیوه یا مطلقه، شاخص‎‍های معرف شدت بار والدینی افراد در نظر گرفته ‌شده‌اند (جدول 1).

نقش شغلی: شاغلان به‌عنوان افرادی تعریف ‌شده‌اند که در زمان پیمایش، به اشتغال مزدی مشغول بوده‎‍اند. افرادی که در شبانه‌روز مدت‌زمان بیش از 7 ساعت را به فعالیت‎‍های دستمزدی اختصاص داده‎‍اند، جزء کسانی قلمداد شده‎‍اند که نقش اشتغال را با شدت بیشتری (تمام‌وقت) بر عهده داشته‎‍اند. معیار 7 ساعت کار در روز، با توجه به مادۀ 51 قانون کار کشور انتخاب ‌شده است که در آن ساعات کار برای کارکنان مشاغل عادی، 44 ساعت در هفته (روزانه حدود 7 ساعت - بدون احتساب روز جمعه) تعیین ‌شده است.[32]

 

جدول 1- تعاریف عملیاتی نقش‌ها با استفاده از اطلاعات پیمایش گذران وقت

Table 1- Operational definitions of roles using information of time-use survey

تعریف شدت نقش

تعریف نقش

اختصاص 5 ساعت یا بیشتر در شبانه‌روز به ارائۀ خدمات غیر دستمزدی مرتبط با خانه و اعضای خانوار (از قبیل تمیزکاری خانه، خرید و پختن غذا و مراقبت از بزرگ‌سالان وابسته و مستقل حاضر در خانوار)

خانگی: اختصاص حداقل زمان ثبت‌شده (15 دقیقه) در شبانه‌روز، به ارائۀ خدمات غیر دستمزدی مرتبط با خانه و اعضای خانوار (از قبیل تمیزکاری خانه، خرید و پختن غذا و مراقبت از بزرگ‌سالان وابسته و مستقل حاضر در خانوار)

حضور حداقل یک فرزند وابسته* یا فرزند بزرگ‌سال در خانه که یا 1) نیازمند مراقبت روزانه باشد؛ 2) غیر شاغل باشد؛ 3) طلاق گرفته و یا بیوه باشد.

والدینی: حضور حداقل یک فرزند در خانه (فارغ از سن فرزند)

اختصاص حداقل 7 ساعت یا بیشتر در شبانه‌روز به هرگونه فعالیت مزدی

شغلی: اختصاص حداقل زمان ثبت‌شده (15 دقیقه) در شبانه‌روز، به هرگونه فعالیت مزدی

فرزندان زیر 16 سال، وابسته در نظر گرفته‎‍ شده‎‍اند.

 

رابطۀ همبسته‎‍های جمعیت‎‍شناختی افراد با تلاقی نقش‎‍ها (تحلیل چندمتغیره) در این مطالعه، با استفاده از تکنیک آماری رگرسیون پواسون[33] و با استفاده از بستۀ آماری استیتا[34] (نسخۀ 17) انجام‌ شده است. متغیر وابسته در این تحلیل، به‌عنوان تعداد نقش‎‍های شدید تعریف شده و دامنۀ آن از صفر تا سه نقش متغیر است؛ به‎‍طوری ‎‍که، به افرادی که به هیچ یک از نقش‎‍های سه‎‍گانه مشغول نباشند، عدد صفر و به افرادی که در یک، دو و یا هر سه نقش، به‎‍طور هم‌زمان فعالیت دارند، به ترتیب اعداد 1، 2 و 3 تعلق می‎‍گیرد. متغیرهای مستقل نیز شامل جنس، گروه سنی، وضع زناشویی، تحصیلات و بُعد خانوارند. شایان ذکر است که انتخاب متغیرهای مستقل در تحقیق حاضر، با توجه به اطلاعات موجود در پیمایش گذران وقت و نبود امکان بررسی موضوع در سطح کلان و ساختاری بوده است. رگرسیون پواسون نسبت‌به رگرسیون حداقل مربعات معمولی[35]، از چند مزیت مهم در پاسخ به سؤالات پژوهش حاضر برخوردار است. نخست آنکه توزیع پواسون برای توصیف متغیرهای وابسته، محدود و گسسته (در مقابل متغیرهای پیوسته) استفاده می‎‍شود؛ دوم اینکه توزیع پواسون اریب (در مقابل توزیع متقارن) و غیرمنفی است و سوم اینکه در رگرسیون پواسون، فرض واریانس ثابت وجود ندارد (Long, 1997).

 

یافته‌ها

این بخش، به دو قسمت یافته‎‍های توصیفی و یافته‎‍های تحلیلی تقسیم می‎‍شود. در بخش توصیفی، سعی می‌کنیم ابتدا الگوی سنی تلاقی نقش‎‍های شغلی، خانگی و والدینی را کشف کنیم، پس ‌از آن با تمرکز بر شدت نقش، فراوانی میان‌سالانی را بررسی می‌کنیم که این فعالیت‌ها را با شدت بیشتری انجام می‌دهند؛ درنهایت، برای بررسی تأثیر متغیرهای جمعیتی و اجتماعی بر شدت نقش‌ها برای جمعیت میان‌سال، از تحلیل رگرسیونی استفاده می‌کنیم.

یافته‎‍های توصیفی

قبل از توصیف چندنقشی در میان‌سالان و مقایسۀ آن با دیگر دوره‌های سنی، ساختار سنی نمونه به تفکیک جنس پاسخگویان در جدول 2 ارائه می‌شود. همان‌طور که مشاهده می‎‍شود، جمعیت میان‌سال بیشترین فراوانی را دارند و پس ‌از آن جوانان و سالمندان قرار می‌گیرند. مردان نسبت‌به زنان، سهم بیشتری از میان‌سالان و سالمندان را به خود اختصاص داده‌اند و این رابطه در میان افراد کمتر از 40 سال، معکوس است. دیگر ویژگی‌های میان‌سالان، که گروه هدف را در این مقاله تشکیل می‌دهند، پس از توصیف تلاقی نقش‌ها، معرفی خواهند شد.

 

جدول 2- توزیع نمونه به تفکیک سن و جنس، پیمایش گذران وقت (1399-1398)

Table 2- Distribution of the sample by age and sex, time-use survey (2019-2020)

گروه سنی

مرد

زن

کل

تعداد

درصد

(ستونی)

تعداد

درصد (ستونی)

تعداد

درصد

(15-39 ساله)

4019

32.3%

5760

39.8%

9779

36.3%

(40-59 ساله)

5614

45.2%

5863

40.5%

11477

42.7%

(60 ساله و بیشتر)

2793

22.5%

2849

19.7%

5642

20.0%

 

در شکل 1، نقش‌های چندگانۀ نمونه به تفکیک جنس و سه گروه سنی عمدۀ مدنظر نشان داده ‌شده است. یافته‌ها را می‌توان در سه بخش مرتبط با الگوهای سنی و جنسی سه نقشی، دو نقشی و تک‌نقشی‌بودن ارائه کرد. دربارۀ تلاقی سه نقش خانگی، والدین و شغل، یافته‎‍ها با انتظارات نظری و مطالعات پیشین منطبق‌اند؛ زیرا بیشترین تلاقی سه نقش بررسی‌شده در میان‌سالی هم برای مردان و هم برای زنان، مشاهده می‌شود. فراوانی مشارکت در سه نقش در میان این گروه و افراد جوان‌تر اندک است، اما شکاف درخور ‌توجهی بین هر دو گروه و سالمندان وجود دارد. سه‌نقشی‌بودن در میان مردان میان‌سال، چهار برابر زنان میان‌سال است؛ به‌طوری ‌که از هر 3 مرد 40 تا 59 ساله، یک نفر در هر سه نقش فعال است. نکتۀ حائز اهمیت دیگر، تفاوت چشم‌گیر در فعالیت‌های شغلی مردان و زنان است؛ به‌طوری‌که با اغماض از تعداد اندک زنان شاغل، چشم‌پوشی می‌شود. در مقابل، این تفاوت در فعالیت‌های والدینی و خانگی کمتر است. همین وضعیت باعث شده است تا تلاقی سه نقش در میان مردان شایع‎‍تر باشد.

همان‌طور که مشاهده می‌شود، اکثریت زنان دو نقش والدینی و خانگی را انجام می‌دهند. به‌ عبارت ‌دیگر، وضعیت بار مضاعف مسئولیت‎‍های شغلی و خانوادگی برای زنان ساکن در مناطق شهری ایران، چندان صادق نیست و این بار عمدتاً در بستر خانه و بین فعالیت‌های مرتبط با خانه و فرزندان به چشم می‎‍خورد. 75درصد زنان میان‌سال در دو نقش خانگی و والدینی مشارکت دارند و این در حالی است که رقم مشابه برای مردان میان‌سال، کمتر از یک‌سوم (22.3%) است. فراوانی تلاقی این دو نقش در میان زنان کمتر از 40 سال، کمی بیشتر است (78.9%)، اما در سالمندان بسیار کاهش می‌یابد (41.4%). این مسئله با توجه به مستقل‌شدن فرزندان در سنین سالمندی والدین و کاهش فعالیت‌های والدینی، انتظار می‌رود. دربارۀ مردان، الگوی متفاوتی مشاهده می‌شود. مشارکت مردان سالمند در این دو نقش، از مردان میان‌سال نیز بیشتر است (27.5% و 22.3%، به ترتیب)، اما دونقشی‌بودن در دو گروه، فاصلۀ درخور ‌توجهی با مردان کمتر از 40 سال دارد (12.2%). به نظر می‌رسد کاهش فعالیت‌های دستمزدی مردان سالمند بازنشسته، تا حدی با افزایش مشارکت آنها در کارهای خانه و مراقبت از نوه‌ها جبران می‌شود.

تک‌نقشی‌بودن پدیده‌ای است که در میان سالمندان مشاهده می‎‍شود. در میان زنان سالمند نسبت‌به افرادی که فقط به کارهای خانگی مشغول‌اند، افزایش چشمگیری پیدا کرده است (48.6% در مقابلۀ کمتر از 15% در گروه‌های سنی کمتر)؛ زیرا بسیاری از زنان در این سنین، از مسئولیت‎‍های والدینی فارغ می‎‍شوند. این وضعیت برای مردان نیز صادق است؛ زیرا با نزدیک‎‍شدن به سن بازنشستگی، فعالیت‌های شغلی به‎‍طور محسوسی کاهش می‌یابد و در مقابل، بر نسبت مردان سالمندی افزوده ‌شده است که تنها به کارهای خانه مشغول‌اند (29.2%) یا هیچ‌یک از این سه نقش را بر عهده نداشته‎‍اند (10.5%). مشارکت‌نکردن در هیچ‌یک از این سه نقش در میان زنان سالمند، بسیار کمتر از مردان سالمند است (3.2%)؛ زیرا زنان از کار خانگی، که عمدۀ فعالیت روزانۀ آنها را تشکیل می‌دهد، بازنشسته نمی‌شوند، مگر آنکه ناتوانی و بیماری در طول عمر، مانع از این فعالیت برای آنها شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 1- چندنقشی در نمونه به تفکیک جنس و گروه سنی، پیمایش گذران وقت (1399-1398)

Fig 1- Multiple roles occuapancy in the sample by gender and age group, Time-use survey (2019-2020)

 

 

با توجه به تمرکز مقاله بر دورۀ میان‌سالی به‌عنوان یک مرحلۀ پرمسئولیت و افزایش مشارکت در نقش‎‍های چندگانه در این سنین، تحلیل‎‍های مربوط به شدت نقش، که در ادامه ارائه خواهد شد، تنها به میان‌سالان اختصاص می‌یابد. جدول 3 ویژگی‌های مهم جمعیتی سن، وضعیت زناشویی، تحصیلات و بُعد خانوار میان‌سالان را به تفکیک جنس نشان می‌دهد. نسبت زنان و مردان میان‌سال با افزایش سن، کاهش می‌یابد که همسو با زمان گذار کشور به مرحلۀ میان‌سالی یا نیمۀ دهۀ 1390 است که کمتر از 5 سال قبل از زمان گردآوری داده‌های تحلیل‌شده است. وضعیت زناشویی دارای همسر، وضعیت غالب در میان زنان و مردان است، هرچند نسبت بیشتری از مردان در مقایسه با زنان (96.4% و 86.1%، به ترتیب) در این وضعیت به سر می‌برند. بی‌همسری بر اثر فوت، دومین وضعیت زناشویی پرتکرار در میان زنان است و پس ‌از آن وضعیت بی‌همسری بر اثر طلاق قرار می‌گیرد که کمتر از یک درصد زنان میان‌سال را شامل می‌شود. بی‌همسری بر اثر طلاق و فوت، فراوانی یکسانی در میان مردان میان‌سال دارد و در این گروه نیز، وضعیت هرگز ازدواج‌‌نکرده، کمتر از یک درصد مردان را در بر می‌گیرد. مردان نسبت‌به زنان تحصیلات بیشتری دارند، به‌طوری ‌که نسبت کمتری از آنها بی‌سوادند (6.3% در برابر 17.8%) و نسبت بیشتری نیز تحصیلات متوسطه یا بیشتر دارند (68.7% در مقابل 49.7%). میانگین بُعد خانوار نیز، که بیانگر متوسط تعداد افراد حاضر در خانوار است، برای مردان 5/3 و برای زنان 6/3 به دست آمده و تفاوت چشمگیری میان مردان و زنان در این زمینه، یافت نشده است.

 

جدول 3- توزیع درصدی میان‌سالان براساس ویژگی‌های جمعیتی به تفکیک جنس، پیمایش گذران وقت (1399-1398

Table 3- Percentage distribution of middle-aged people based on demographic characteristics by gender, Time-use survey (2019-2020)

زنان و مردان

مردان

زنان

مشخصه‌ها

100

9/48

1/51

جنس

 

0/32

6/25

6/22

8/19

 

8/31

5/26

3/22

4/19

 

3/32

7/24

8/22

2/20

سن

(40-44 ساله)

(45-49 ساله)

(50-54 ساله)

(55-59 ساله)

 

2/91

9/5

1/2

8/0

 

4/96

4/1

3/1

9/0

 

1/86

3/10

9/2

7/0

وضعیت زناشویی

دارای همسر

بی‌همسر بر اثر فوت

بی‌همسر بر اثر طلاق

هرگز ازدواج‌‌نکرده

 

2/12

8/28

6/42

4/16

 

3/6

0/25

2/47

5/21

 

8/17

4/32

2/38

5/11

تحصیلات

بی‌سواد

ابتدایی

متوسطه و پیش‌دانشگاهی

دانشگاهی

انحراف معیار

میانگین

متغیر

۳۹/۱

۳۵/۱

 

۵/۳

۶/۳

بعد خانوار

زنان

مردان

 

 

جدول 4، فراوانی و درصد نقش‎‍های شدید (براساس معیارهای ذکرشده در جدول 1) را در میان جمعیت میان‌سال نشان می‎‍دهد. یافته‎‍ها نشان ‎‍می‌دهد درصد زنان میان‌سالی که یک، دو یا سه نقش شدید را بر عهده‌ دارند، بیش از دو برابر مردان میان‌سال است (8/10درصد در مقابل 2/5درصد). تفاوت‌های میان مردان و زنان در توزیع نقش‎‍های شدید نیز، از دیگر یافته‌های این مقاله است که تا حدودی الگوی مشارکت نقشی (شکل 1) را منعکس می‎‍کند؛ برای مثال، اکثر قریب به ‌اتفاق زنان، تنها نقش شدید خانگی (اختصاص زمان 5 ساعت یا بیشتر) را بر عهده‌ دارند، در حالی ‎‍که این توزیع برای مردان از تنوع بیشتری برخوردار است. نکتۀ مهم دیگر آن است که در بین مردان، فراوانی افرادی بیشتر از دو نقش دیگر است که تنها بار شدید والدینی را بر عهده ‌دارند. مقایسۀ این نقش بین دو جنس نشان می‎‍دهد بار شدید والدینی برای مردان میان‌سال، از زنان میان‌سال فراوان‌تر است. به نظر می‌رسد رقابت بودجۀ زمانی در اختیار زنان برای انجام دو نقش شدید خانگی و والدینی، درنهایت با واگذاری بخش درخور ‌توجهی از امور والدینی به مردان (همسران)، به نفع زنان خانه‎‍دار خاتمه یافته است. مطابق جدول 4، فراوانی زنانی که دو نقش خانگی و والدینی را با شدت بیشتری تجربه می‌کنند، بسیار کمتر از زنانی است که تنها نقش شدید خانگی را بر عهده ‌دارند. این الگو نسبت‌به الگوی مشارکت نقشی متفاوت است؛ زیرا همان‌گونه که قبلاً بیان شد، اکثریت زنان در هر دو نقش خانگی و والدینی مشارکت دارند. مشارکت بیشتر مردان در فعالیت‌های والدینی، احتمالاً این مسئله را منعکس می‌کند که امور مربوط به تربیت و نگهداری از فرزندان، به دلایل روان‌شناختی و اجتماعی-فرهنگی، نسبت‌به کار خانگی برای مردان مطلوب‎‍تر است. همچنین با توجه به اینکه مراقبت‎‍های غیر دستمزدی از بزرگ‌سالان حاضر در خانوار (به‌عنوان زیرمجموعۀ نقش خانگی)، بخش بسیار کوچکی از زمان افراد را در شبانه‌روز به خود اختصاص می‌دهد (مرکز آمار ایران، 1399)، بار اصلی شدت این نقش به دیگر خدمات بدون مزد به اعضای خانوار (مانند تمیز‌کردن، پخت‌وپز، خرید‌کردن و غیره) مربوط می‎‍شود.

دربارۀ توزیع جنسی افرادی که دو نقش شدید را بر عهده ‌دارند نیز، مجدداً الگوی گریز از نقش خانگی برای مردان و گریز از نقش شغلی برای زنان مشاهده می‎‍شود. آخرین یافتۀ مهم این بخش این است که پذیرفتن، یا به تعبیر استعاری آن، «گیرافتادگی» میان‌سالان در سه نقش شدید، به‌عنوان یک وضعیت نادر در بستر جامعۀ شهری ایران مشاهده می‌شود؛ به‌طوری که هیچ‌یک از مردان و تنها یک‌صدم درصد (6 مورد) از زنان میان‌سال، دچار این شرایط خاص و پرتنش‌اند (جدول 4). درمجموع، نابرابری جنسیتی چشمگیر در تقسیم ‌کار خانگی و شدت تجربۀ این نقش توسط زنان، یکی از موانع مشارکت اقتصادی آنهاست و احتمال تأثیرگذاری شدت بار والدینی در این امر، به ‌مراتب کمتر و تا حدودی ‌اغماض‌شدنی است. اگرچه نمونۀ بررسی‌شده در این بخش، محدود به جمعیت میان‌سال بود، یافته‎‍های مطالعات پیشین نیز شکاف جنسیتی آشکار در تقسیم ‌کار خانگی زوجین و مراقبت از بزرگ‌سالان را در همۀ گروه‎‍های‎‍ سنی تأیید کرده است (ترابی، 1399 الف؛ ترابی و سراونی، 1402).

 

 

جدول 4- توزیع نقش‌های شدید در میان میان‌سالان به تفکیک جنس، پیمایش گذران وقت (1399-1398)

Table 4- Distribution of intense roles among the middle-aged by gender. Time-use survey (2019-2020)

شدت نقش

زنان

(درصد) فراوانی

مردان

(درصد) فراوانی

یک نقش شدید

 

 

فقط نقش خانگی (به مدت 5 ساعت یا بیشتر)

(0/10) 586

(5/0) 30

فقط نقش شغلی (به‌صورت تمام‌وقت)

(02/0) 1

(0/2) 110

فقط نقش والدینی (افراد با حداقل یک فرزند وابسته در خانه، یا فرزند بزرگ‌سال که نیازمند مراقبت باشد و یا طلاق گرفته و بیوه باشد)

(0/1) 8

(4/2) 137

دو نقش شدید

 

 

خانگی و والدینی

(49/0) 29

(02/0) 1

خانگی و شغلی

(02/0) 1

(02/0) 1

شغلی و والدینی

(03/0) 2

(3/0) 15

سه نقش شدید

 

 

خانگی، والدینی و شغلی

(1/0) 6

0

مجموع

(8/10) 633

(2/5) 294

بدون نقش شدید

(3/89) 5236

(8/94) 5320

 

 

 

در جمع‌بندی یافته‎‍های توصیفی این مقاله دربارۀ مشارکت در نقش‌های چندگانه و شدت مشارکت در این نقش‌ها، (شکل 1 و جدول 4)، نشان داده شد که اولاً، اگرچه مشارکت در هر سه نقش خانگی، والدینی و شغلی در مرحلۀ میان‌سالی به اوج می‎‍رسد، مشارکت بسیار پایین زنان در فعالیت‌های دستمزدی، تلاقی دو نقش خانگی و والدینی را برای زنان رقم ‌زده و باعث شده است تا سه‌نقشی‌بودن برای مردان در تمام سنین، شایع‎‍تر باشد؛ ثانیاً، تمرکز بر شدت نقش، توزیع جنسیتی نسبتاً متفاوتی را از الگوی مشارکت در این سه نقش نشان می‎‍دهد. برای زنان، مشارکت در نقش‎‍های والدینی و خانگی جای خود را به مشارکت شدید در ‎‍نقش خانگی داده و برای مردان، نقش والدینی، شایع‎‍ترین نقش شدید شناخته شده است. به عبارت ساده‎‍تر، تلاقی نقش‎‍های شدید، پدیدۀ شایعی در میان‌سالان نمونه نیست و توزیع آن عمدتاً بر کسانی متمرکز است که تنها یک نقش شدید را تجربه کرده‎‍اند.

در بخش بعدی این مقاله، سعی می‌کنیم به این سؤال پاسخ دهیم که مشارکت در نقش‌های شدید شغلی، خانگی و والدینی توسط جمعیت میان‌سال، با چه ویژگی‎‍های جمعیتی همبسته است؟

یافته‎‍های تحلیلی

تعداد نقش‌هایی که یک فرد بر عهده دارد، می‎‍تواند تحت تأثیر طیف وسیعی از ویژگی‌های جمعیتی و اجتماعی-اقتصادی در سطوح خرد و کلان باشد. با توجه به استفاده از داده‎‍های فردی در این مطالعه، تحلیل پیش ‎‍رو بر سطح خرد متکی است. با توجه به اینکه توزیع درصدی مردان و زنان میان‌سالِ حاضر در پیمایش برحسب زیرگروه‎‍های متغیرهای مستقل، به‌استثنای متغیر فاصله‎‍ایِ بُعد خانوار، در بخش قبلی این گزارش ارائه ‌شده است (به جدول 3 بنگرید)، از معرفی مجدد این متغیرها در بخش حاضر خودداری می‎‍کنیم. خروجی حاصل از رگرسیون پواسون، در جدول 5 مشاهده می‌شود.

 

 

جدول 5- خروجی مدل‎‍های رگرسیون پواسون برای تعداد نقش‎‍های شدید به تفکیک جنس

Table 5- Output of Poisson regression models for the number of extreme roles by gender, Time-use survey (2019-2020)

مردان

زنان

مردان و زنان

متغیرهای مستقل

ضریب رگرسیونی

ضریب رگرسیونی

ضریب رگرسیونی

-

-

-

-

مرجع

47/0-**

جنس

زنان

مردان

مرجع

38/0- غ م

54/0 غ م

18/0- غ م

مرجع

52/0**

53/0**

65/0**

مرجع

16/0 غ م

31/0*

43/0**

گروه سنی

44-40

49-45

54-50

59-55

مرجع

14/0 غ م

21/0- غ م

83/0 غ م

مرجع

54/1-**

61/1-**

12/0- غ م

مرجع

13/1-**

16/1-**

19/0 غ م

وضع زناشویی

ازدواج‌کرده

بی‌همسر در اثر فوت

بی‌همسر در اثر طلاق

هرگز ازدواج‌‌نکرده

مرجع

93/0- غ م

37/0- غ م

8/0-**

مرجع

15/0- غ م

2/0- غ م

34/0-*

مرجع

11/0- غ م

29/0-*

55/0-**

تحصیلات

بی‌سواد

ابتدایی

متوسطه و پیش‌دانشگاهی

دانشگاهی

4/0-**

37/1-**

93/0-**

بُعد خانوار

05/0

5614

28/0

5863

18/0

11477

شبه

تعداد مشاهدات

توضیحات: *: معنی‌دار در 5%، **: معنی‌دار در 1%

 

 

 

یافته‎‍ها بیانگر تفاوت آشکار میان مردان و زنان در قدرت تبیین مدل و همچنین رابطۀ متغیرهای جمعیتی با تعداد نقش‌های شدید است. متغیرهای موجود در مدل، توانسته‎‍اند نسبت بیشتری از تغییرات نقش‎‍های شدید زنان میان‌سال را نسبت‌به مردان میان‌سال توضیح دهند (28% و 05%، به ترتیب). از سوی دیگر، مردان و زنان میان‌سال ازنظر عوامل تعیین‎‍کنندۀ مشارکت در نقش‎‍های شدید نیز متفاوت‌اند. همان‎‍طور که مشاهده می‌شود، پس از تعدیل دیگر متغیرها، مردبودن، تعداد نقش‌های شدید را کاهش می‌دهد. به ‌عبارت‌ دیگر، حتی در صورتی ‌که زنان ازنظر ویژگی‌های مختلفی که در این تحلیل به آنها توجه شده است، با مردان یکسان بودند، باز هم نقش‌های شدید بیشتری را بر عهده می‌گرفتند. با افزایش سن (گذر از اوان میان‌سالی به اواخر آن)، بر تعداد نقش‎‍های شدید زنان افزوده می‎‍شود؛ اما شواهدی مبنی بر وجود چنین رابطه‌ای برای مردان وجود ندارد. زنان میان‌سال ازدواج‌کرده، بیشتر از همتایان بیوه یا مطلقۀ خود به نقش‎‍های شدید مشغول‎‍اند؛ اما شواهدی مبنی بر این پیدا نشد که هرگز ازدواج‌نکردن بر تعداد نقش‌های شدید زنان بیفزاید. نتایج نشان می‌دهد وضعیت زناشویی با تعداد نقش‌های شدید مردان رابطه‌ای ندارد. تحصیلات دانشگاهی، تعداد نقش‎‍های شدید را هم برای مردان و هم برای زنان کاهش می‎‍دهد؛ هرچند مقدار ضریب رگرسیونی، حاکی از آن است که شدت این رابطۀ منفی برای مردان بیشتر از زنان است. بُعد خانوار با تعداد نقش‌های شدید مردان و زنان رابطۀ منفی دارد، هرچند شدت این رابطه برای زنان، بیشتر از مردان است.

 

بحث و نتیجه‎‍

همسو با تحولات اجتماعی-جمعیتی اخیر در سرتاسر دنیا، توجه علمی به مشارکت افراد (به‌ویژه زنان) در نقش‎‍های مختلف و تغییرات آن در طول مسیر زندگی‎‍شان، قوت گرفته است. در این راستا، بسیاری از محققان بر اهمیت و خاص‌بودن مرحلۀ میان‌سالی در این زمینه اذعان کرده‎‍اند (Brody, 1981; Rosenthal et al., 1996; Lingren & Decker, 1992; Penning, 1998; Grundy & Henretta, 2006).

با وجود غنای نظری و تجربی منابع خارجی، تحقیقات داخلی مرتبط با این حوزه ازنظر گسترۀ بررسی و نوع نگاه محقق در برساخت مسئله، جای تأمل دارد. در کنار عوامل فرهنگی، اجتماعی و سلامت، پویایی‎‍های جمعیتی نیز می‎‍تواند با تغییراتی در توزیع و تلاقی نقش‎‍های مختلف آدمیان سهیم باشد که در چرخۀ زندگی فردی و خانوادگی افراد ایجاد می‎‍کند. افزایش میانگین طول ‎‍عمر ایرانیان و در عین حال کوچک‎‍شدن شبکۀ حمایتی آنها ازطریق کاهش میزان فرزندآوری که از آن با عنوان «انتقال جمعیتی در ایران» یاد می‎‍شود (سرایی، 1376) و همچنین دیگر روندهای مربوطه، مانند افزایش سن ازدواج و تأخیر در فرزندآوری (Torabi et al., 2013; McDonald et al., 2015)، ضرورت توجه به دوران میان‌سالی به‌عنوان یک مرحلۀ پرمسئولیت و مستعد، فشار نقش را گوشزد می‎‍کند. نگاهی به منابع و مطالعات داخلی، نشان داد شناخت کافی دربارۀ شیوع چندگانگی نقش‎‍ها و شدت تجربۀ آن در میان‌سالی وجود ندارد. بنابر اهمیت موضوع در سطح ملی، این مقاله سعی کرد با یک رویکرد اکتشافی و با بهره‎‍گیری از اطلاعات آخرین پیمایش گذران وقت انجام‎‍شده در مناطق شهری ایران (1399-1398)، به این سؤالات پاسخ دهد که اولاً، چه نسبتی از زنان و مردان میان‌سال در سه نقش شغلی، خانگی و والدینی مشارکت دارند؟ ثانیاً، الگوی چندگانگی نقش‌ها‎‍ در میان‌سالی براساس کدام ویژگی‌های جمعیتی افراد تغییر می‎‍کند؟

در پاسخ به سؤال اول، یافته‎‍ها نشان داد که اگرچه، به‎‍مانند یافته‎‍های پیشین در ادبیات جهانی، تلاقی این سه نقش در میان‌سالی (نسبت‌به جوانی و سالخوردگی) به اوج می‎‍رسد، مشارکت بسیار پایین زنان در فعالیت‌های دستمزدی، الگوی نقشی برای زنان را بر تلاقی دو نقش خانگی و والدینی متمرکز کرده و باعث شده است تا تلاقی سه نقش برای مردان در تمام سنین، شایع‎‍تر باشد که بیانگر وضعیت نسبتاً خاص ایران در این زمینه است. یافته‎‍ها دربارۀ مشارکت در نقش‌های شدید در میان‌سالی، که با معیارهای خاصی مشخص شدند، ترکیب جنسیتی نسبتاً متفاوتی را از الگوی مشارکت در نقش‌ها آشکار کرد که در آن تلاقی نقش‎‍های والدینی و خانگی برای زنان، جای خود را به مشارکت در نقش شدید خانگی داد و برای مردان نیز، نقش والدینی، شایع‎‍ترین نقش شدید شناخته شد. این موارد بیانگر شیوع پایین تلاقی نقش‎‍های شدید در میان‌سالان بود و نشان داد تلاقی نقش‎‍های شدید در بستر جامعۀ شهری ایران، عمدتاً بر افرادی متمرکز است که تنها یک نقش شدید را تجربه می‌کنند (الگوی تک‌نقشی شدید). طبق این یافته می‎‍توان انتظار داشت که شدت تجربۀ نقش خانگی توسط زنان، مانع زمانی بزرگ‌تری- نسبت‌به امور فرزندپروری و نقش والدینی - برای مشارکت اقتصادی آنان به شمار ‎‍رود.

در پاسخ به سؤال دوم، نتایج تحلیل رگرسیون پواسون برای بررسی عوامل مرتبط با مشارکت در نقش‎‍های شدید، نشان داد که بُعد خانوار، تعداد نقش‎‍های شدید را برای مردان و به‌ویژه برای زنان میا‌ن‌سال کاهش می‌دهد. این وضعیت بیانگر تقسیم ‎‍کار گسترده‎‍تر در خانوارهای پرجمعیت است که مانع مشارکت در نقش‎‍های چندگانۀ شدید، به‌ویژه برای زنان، می‎‍شود. آن روی سکه، میان‌سالان حاضر در خانوارهای کم‌جمعیتی‌اند که طبق این یافته،‌ با تجربۀ نقش‌های شدید بیشتری روبه‌رویند و بنابراین به مداخلاتی برای کاهش این تجربۀ بالقوۀ آسیب‌زا نیازمندند. با افزایش سن، بر تعداد نقش‎‍های شدید زنان افزوده می‎‍شود که این یافته همسو با فرضیۀ تراکم نقش‎‍ها در اواخر میان‌سالی و در نزدیکی سن بازنشستگی است ((Patterson & Margolis, 2019. همچنین، زنان ازدواج‌کرده بیشتر از همتایان بیوه و یا مطلقۀ خود، به نقش‎‍های شدید مشغول‎‍اند و تحصیلات دانشگاهی، تعداد نقش‎‍های شدید را برای مردان کاهش می‌دهد؛ اما تأثیر مشابه آن برای زنان، با سطح اطمینان پایین‎‍تری همراه است. به‌ این ‌ترتیب، دورۀ میان‌سالی برای زنان متأهلی که با مسئولیت‌های متعدد مرتبط با همسرداری و خانه‌داری مواجه‌اند و در عین ‌حال توانایی جسمی آنها با افزایش سن تقلیل می‌رود، به دوره‌ای پراسترس و نامطلوب تبدیل می‌شود. درواقع یافتۀ مهم این مقاله، تفاوت محسوس الگوی تجربۀ نقش‎‍های شدید میان مردان و زنان بود که نشان داد وظایف مربوط به نقش خانگی، به‌تنهایی بار شدیدی را بر دوش زنان میان‌سال ساکن در مناطق شهری می‎‍گذارد، به‎‍طوری ‎‍که شیوع آن بیش ‎‍از 4 برابر نقش شدید شغلی در میان مردان نمونه است. همچنین، نظر به اینکه برای چنین مسئولیت‎‍های غیر دستمزدی، سن بازنشستگی تعریف نمی‎‍شود، با افزایش سن و نزدیک‌شدن به دورۀ سالمندی، بر تعداد نقش‎‍های شدید تجربه‎‍شده توسط زنان افزوده می‎‍شود. این یافته‎‍ بیان می‎‍دارد که فهم پیامدهای نابرابری در اختصاص زمان میان‌سالان به فعالیت‎‍های غیر دستمزدی در خانه، مستلزم توجه ویژه است. شناخت تأثیر مشارکت در نقش‌های چندگانۀ شدید بر سلامت جسمی و روانی میان‌سالان و عوامل زمینه‌ساز تغییر این الگوی بالقوۀ آسیب‌زا، بستر مناسبی برای سیاست‌گذاری و طراحی مداخلات مبتنی بر شواهد، برای افزایش سلامت و رفاه میان‌سالانی است که بخش بزرگی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

اتخاذ راهبردهایی در جهت اشتغال جوانان و شروع زندگی مستقل آنها، یکی از راه‌حل‌هایی است که  از بار مسئولیت والدین میان‌سال می‌کاهد. طولانی‌شدن دوران تجرد فرزندان و تأخیر در گذار آنها به دوران بزرگ‌سالی، تقاضا را برای خدمات خانگی بدون مزد در خانوار و عرضۀ آن توسط والدین (عموماً مادران) در دورۀ میان‌سالی و حتی اوان سالمندی افزایش می‌دهد. این در حالی است که محققان معتقدند دوران میان‌سالی بهتر است با آرامش و لذت‎‍جویی[36] و کوتاه‌شدن دوران والدینی ازطریق ترک خانه توسط فرزندان بزرگ‌سال دنبال شود (Lingren & Decker, 1992). در این مقاله، شیوع و شدت چندگانگی نقش‎‍ها براساس نوع خانوار (برای ‌مثال، خانوار زن سرپرست، تک‌والد، گسترده و غیره) بررسی نشد؛ بنابراین این مسئله می‎‍تواند یک موضوع پژوهشی مهم، در تحقیقات آینده باشد.

تحقیق حاضر با محدودیت‌هایی نیز مواجه بود که جملگی به نوع و گسترۀ اطلاعات موجود برمی‎‍گردد. نخست آنکه داده‎‍های استفاده‌شده در این پژوهش از نوع مقطعی بود و امکان بررسی طولی تلاقی نقش‎‍ها در طول مسیر زندگی افراد وجود نداشت. همان‌طور که پیش ‌از این بیان شد، تحلیل‎‍های مقطعی در پژوهش‎‍های اجتماعی، تجربۀ واقعی افراد را در طول زمان منعکس نمی‌کنند و بنابراین احتمال کم‎‍برآوردی تجربۀ نقش‌های چندگانه در این مطالعه وجود دارد. دوم اینکه مناطق روستایی در پیمایش گذران وقت، پوشش داده نشده است. با توجه به تفاوت‌های اجتماعی-فرهنگی و بالأخص جمعیتی (مثل ساختار سنی سالخورده‎‍تر جمعیت روستایی)، جامعۀ شهری و روستایی در کشور، جمع‌آوری اطلاعات مشابه، زمینۀ بررسی تطبیقی چندگانگی نقش‌ها را در مناطق شهری و روستایی فراهم  و به شناخت ما از این موضوع را کامل‌تر می‌کند. سومین مورد نیز به نبود اطلاعات مربوط به وضعیت سلامت افراد برمی‎‍گردد. همان‌طور که در بخش نظری این مقاله مرور شد، رابطۀ بین تجربۀ نقش‎‍های چندگانه و شاخص‌های سلامت، یکی از بدنه‎‍های پژوهشی اصلی این حوزه به شمار می‎‍رود؛ از این‌ رو، فقدان اطلاعات مناسب در سطح ملی، امکان بررسی رابطۀ چندگانگی نقش‌ها و سلامت را ایجاد نکرد. در پایان، پیشنهاد می‎‍شود تحقیقات آینده بر پیچیدگی‌های عوامل مؤثر در شیوع و شدت تلاقی نقش‎‍ها در مراحل مختلف زندگی تمرکز کنند و توضیح دهند که چه عوامل پنهان و ناشناخته‎‍ای در پس تلاقی نقش‎‍های مختلف وجود دارد که با پیامدهای منفی و یا مثبت برای افراد همراه می‌شود؟

 

 

[1] Role strain

[2] Demography of grandparenthood

[3] Caught

[4] Sandwichness

[5] double burden

[6] second shift

[7] Cluttered nest

[8] Empty nest

[9] Sequential staging of roles

[10] Life Course

[11] Patterson & Margolis

[12] Ophir & Polos

[13] Healthy Ageing

[14] Role strain

[15] Role accumulation

[16] Role enhancement

[17] Beck et al.

[18] Jenkins

[19] Schulz & Sherwood

[20] Grundy& Henretta

[21] Hammer & Neal

[22] Do et al.

[23] Chassin et al.

[24] Lachman

[25] Encyclopædia Britannica

[26] Role occupancy

[27] Role intensity

[28] Unpaid Care Work

[29] Paid Work

[30] Living arrangement

[31] Evandrou et al

  [32] قانون کار جمهوری اسلامی، مصوب 1369

[33] Poisson regression

[34] STATA

[35] ordinary least squares regression

[36] self-indulgence

ادیب، آ.؛ سروخانی، ب. و وثوقی، م. (1399). تبیین جامعه‎‍شناختی رضایت از زندگی براساس تعارض در ایفای نقش‎‍های چندگانه و پیامدهای آن در بین زنان متأهل شهرداری تهران. پژوهش‎‍های جامعه‎‍شناسی معاصر، 9(16)، 60-37.
افشانی، س.ع. و هاتفی راد، ل. (1396). بررسی عوامل مرتبط با تعارض نقش شغلی-خانوادگی زنان با تأکید بر متغیرهای شغلی و سازمانی. جامعه‎‍شناسی کاربردی، 28 (4)، 18-1.
بگی، م. و عباسی شوازی، م.ج. (1399). پویایی خانوار در ایران: مطالعۀ چهار دهه تغییرات در ساختار خانواده و خانوار. نامۀ انجمن جمعیت‎‍شناسی ایران، 15(3)، 202-230.
ترابی، ف. (1399 الف). جنسیت، گذران وقت و نقش‌های خانوادگی: اهمیت منابع نسبی و دسترسی زمانی. مطالعات جمعیتی، 6(1)، 37-65.
ترابی، ف. (1399 ب). رابطۀ کار خانگی و تحصیلات زوجین در مناطق شهری ایران. مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، 9(2)، 263-289.
ترابی، ف. و سراونی، ک. (1402). عوامل اجتماعی و جمعیت‎‍شناختی مرتبط با مراقبت غیر دستمزدی در مناطق شهری ایران: شواهدی از پیمایش گذران وقت (1399-1398). مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، 12(1)، 105-127.
رستگار خالد، ا. (1383). بررسی تعارض نقش شغلی-خانوادگی و عوامل مؤثر بر آن. دانشور رفتار، 11 (4)، 48-35.
رستگار خالد، ا. (1384). گسترش نقش زنان در جهت حمایت‎‍های شغلی-خانوادگی، جامعه‎‍شناسی ایران، 6 (4)، 165-126.
سرایی، ح. (1376). گذار جمعیتی ایران: ملاحظات مقدماتی.  علوم اجتماعی، 5(9)، 1-18.
سفیری، خ. و زارعی، ز. (1385). احساس ناسازگاری میان نقش‎‍های اجتماعی و خانوادگی در زنان. مطالعات زنان، 4 (2)، 70-47.
عباسی شوازی، م.ج.؛ صادقی، ر. و حسینی چاووشی، م. (1397). تغییرات ساختار سنی و پنجره جمعیتی در ایران: فرصت‌ها و چالش‌ها. معاونت توسعۀ کارآفرینی و اشتغال، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی.
کوئن، ب. (1372). مبانی جامعه‎‍شناسی، ترجمه و اقتباس: غلامعباس توسلی و رضا فاضل. تهران: سمت.
گروسی، س. و آدینه‌زاد، ر. (1389). بررسی رابطۀ عوامل اجتماعی با تعارض نقش‎‍های شغلی و خانوادگی در بین زنان شاغل شهر کرمان. علوم اجتماعی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، 7(1)، 139-121.
مرکز آمار ایران (1399). نتایج سالانۀ طرح آمارگیری گذران وقت، نقاط شهری کشور 1399-1398،
ویکس، ج. (1395). جمعیت، مقدمه‌ای بر مفاهیم و موضوعات، ترجمۀ الهه میرزایی، تهران: مؤسسۀ مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور.
Abbasi-Shavazi, M. J., & Sadeghi, R. (2018). Demographic window and labor market in Iran, opportunities and challenges. Tehran: Vice President of Entrepreneurship and Employment Development, Ministry of Cooperation, Labor and Social Welfare.]In Persian[
Abbasi-Shavazi, M.J., McDonald, P., & Hosseini–Chavoshi, M. (2009). The fertility transition in Iran: Revolution and reproduction. Dordrecht: Springer. https://doi.org/10.1007/978-90-481-3198-3
Adelmann, P. K. (1994). Multiple roles and psychological well-being in a national sample of older adults. Journal of Gerontology, 49(6), S277-S285. https://doi.org/10.1093/geronj/49.6.S277
Adeeb, A., Saroukhani, B., & Vosoughi, M. (2020). Sociological specification of life satisfaction on the bases of multiple role-playing conflict and its individual- social consequences among married women of Tehran municipality. Two Quarterly Journal of Contemporary Sociological Research, 9(16), 37-60. ]In Persian[.
Afshani, S., & Hatefirad, L. (2017). Investigate related factors with work- family role conflict with emphasis on organizational factors among employed women. Journal of Applied Sociology, 28(4), 1-18. ]In Persian[.
Aghajanian, A., & Thompson, V.D. (2013). Household size and structure in Iran: 1976-2006. The Open Family Studies Journal, 5, 1-9. http://dx.doi.org/10.2174/1874922401305010001
Albertini, M., Kohli, M., & Vogel. C. (2007). Intergenerational transfers of time and money in european families: Common patterns—different regimes? Journal of European Social Policy, 17(4), 319–34. https://doi.org/10.1177/0958928707081068
Albertini, M. (2016). Ageing and Family Solidarity in Europe; Patterns and Driving Factors of Intergenerational Support. World Bank Group, Policy Research Working Paper.
Bagi, M., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2020). Household dynamics in iran: study of changes in family and household structure over four decades. Journal of Population Association of Iran, 15(30), 203-230. ]In Persian[.
Bartley, M., Popay, J., & Plewis, I. (1992). Domestic conditions, paid employment and women’s experience of ill-health. Sociology of Health & Illness, 14, 313–343. https://doi.org/10.1111/j.1741-3737.2008.00479.x
Baxter, J., Hewitt, B., & Haynes, M. (2008). Life course transitions and housework: Marriage, parenthood and time on housework. Journal of Marriage and Family, 70, 259–272. https://doi.org/10.1007/978-3-322-80414-3_6
Beck, B., Dallinger, U., Naegele, G., & Reichert, M. (1997). Vereinbarkeit von erwerbstätigkeit und Pflege [Balancing work and elder care]. Stuttgart, Germany: Kohlhammer. https://doi.org/10.1007/978-3-322-80414-3_6
Bengtson, V. L., & Robert E. L. (1991). Intergenerational solidarity in aging families: An example of formal theory construction. Journal of Marriage and the Family, 53(4), 856–70. https://doi.org/10.2307/352993
Bengtson, V. L. (2001). Beyond the nuclear family: the increasing importance of multigenerational bonds: the burgess award lecture. Journal of Marriage And Family, 63(1), 1-16. https://doi.org/10.1111/j.1741-3737.2001.00001.x
Bianchi, S. M. (2014). A demographic perspective on family change. Journal of Family Theory & Review, 6(1), 35-44. https://doi.org/10.1111/jftr.12029
Bratberg, E., Svenn Åge D., & Alf Erling, R. (2002). The double burden’: Do combinations of career and family obligations increase sickness absence among women? European Sociological Review, 18(2), 233–49. https://doi.org/10.1093/esr/18.2.233
Britannica, T. Editors of Encyclopaedia (2023). Middle age. Encyclopedia Britannica. https://www.britannica.com/science/middle-age
Brody, E. (1981). Women in the middle and family help to older people. The Gerontologist, 21(5), 471–479. https://doi.org/10.1093/geront/21.5.471
Chassin, L., Macy, J. T., Seo, D. C., Presson, C. C., & Sherman, S. J. (2010). The association between membership in the sandwich generation and health behaviors: A longitudinal study. Journal of Applied Developmental Psychology, 31(1), 38–46. https://doi.org/10.1016/j.appdev.2009.06.001
Daatland, S., Veenstra, M., & Lima, I. A. (2010). Norwegian sandwiches; on the prevalence and consequences of family and work role squeezes over the life course. European Journal of Ageing, 7, 271–281. https://doi.org/10.1007/s10433-010-0163-3
Dahlberg, L., Demack, S., & Bambra, C. (2007). Age and gender of informal carers: a population based study in the UK. Health and Social Care in the Community, 15(5), 439–445. https://doi.org/10.1111/j.1365-2524.2007.00702.x
Demey, D., Berrington, A., Evandrou, M., & Falkingham, J. (2011). The changing demography of mid-life, from the 1980s to the 2000s. Population Trends, 145, 12–30. https://doi.org/10.1057/pt.2011.15
Do, E. K., Cohen, S. A., & Brown, M. J. (2014). Socioeconomic and demographic factors modify the association between informal caregiving and health in the Sandwich Generation. BMC Public Health, 14, 362. https://doi.org/10.1186/1471-2458-14-362
Dukhovnov, D., & Zagheni, E. (2015). Who takes care of whom in the united states? Time transfers by age and sex. Population and Devolpment Review, 41(2), 183–206. https://doi.org/10.1111/j.1728-4457.2015.00044.x
Donehower, G. (2019). Adding unpaid care work into the analysis of demographic dividends, working paper of Counting Women’s Work research project and National Transfer Accounts research network. http://uaps2019.popconf.org/uploads/191077
Elder, G. H., Jr., & Giele, J. Z. (2009). The craft of life course research. Guilford Press.
Evandrou, M., Glaser, K., & Henz, U. (2002). Multiple role occupancy in midlife: Balancing work and family life in Britain. The Gerontologist, 42(6), 781–789. https://doi.org/10.1093/geront/42.6.781
Garroosy, S., & Adinehzadeh, R. (2010). Investigating the relationship between job/family role conflict and social factors: the case of employed women in Kerman. Journal of Social Sciences Ferdowsi University of Mashhad, 7(1), 122-140. ]In Persian[.
Greenhaus, J. H., & Beutell, N. J. (1985). Sources of conflict between work and family roles. The Academy of Management Review, 10(1), 76–88. https://doi.org/10.5465/amr.1985.4277352
Grundy, E., & Henretta, J.C. (2006). Between elderly parents and adult children: a new look at the intergenerational care provided by the ‘sandwich generation. Aging & Society, 26(5), 707-722. https://doi.org/10.1017/S0144686X06004934
Glaser, K., Evandrou, M., & Tomassini, C. (2006). Multiple role occupancy and social participation among midlife wives and husbands in the united kingdom. The International Journal of Aging and Human Development, 63(1), 27–47. https://doi.org/10.2190/7LGV-01W9-KQBL-4121
Grigoryeva, A. (2017). Own gender, sibling’s gender, parent’s gender: The division of elderly parent care among adult children. American Sociological Review, 82(1), 116-146. https://doi.org/10.1177/0003122416686521
Goode, W. J. (1960). A theory of role strain. American Sociological Review, 25(4), 483–496. https://doi.org/10.2307/2092933
Haas, L. (1981). Domestic role sharing in Sweden. Journal of Marriage and the Family, 43(4), 957–967. https://doi.org/10.2307/351351
Hammer, L. B., & Neal, M. B. (2008). Working sandwiched-generation caregivers: Prevalence, characteristics, and outcomes. The Psychologist-Manager Journal, 11(1), 93–112. https://psycnet.apa.org/doi/10.1080/10887150801967324
Hochschild, A., & Machung, A. )2012(. The second shift: working families and the revolution at home. Revised (ed). New York: Penguin Books.
International Labour Organization [ILO] (2018). Care work and care jobs for the future of decent work. ILO: Geneva.
Jenkins, C. L. (1997). Women, work, and caregiving: How do these roles affect women’s well-being? Journal of Women & Aging, 9(3) 27–45. . https://doi.org/10.1300/J074v09n03_03
Kang, J. W., & Jang, S. N. (2020). Effects of women's work-family multiple role and role combination on depressive symptoms in korea. International Journal Of Environmental Research And Public Health, 17(4), 1249. https://doi.org/10.3390/ijerph17041249
Kohen, B. (1994). Introduction to sociology. Translation and adaptation: Gholam-Abbas Tavasoli and Reza Fazel. Tehran: SAMT Press.]In Persian[.
Lachman, M. E. (2004). Development in midlife. Annual Review Psychoogy, 55, 305–331. https://doi.org/10.1146/annurev.psych.55.090902.141521
Lee, R., Lam, J., Baxter, J., Povey, J., Zubrick, S.R. (2022). Families, life courses and the intergenerational transmission of social disadvantage in australia. In: Baxter, J., Lam, J., Povey, J., Lee, R., Zubrick, S.R. (eds), (2022) Family Dynamics over the Life Course. Springer. . https://doi.org/10.1007/978-3-031-12224-8
Lingren, H. G., & Decker, J. (1992). The sandwich generation: A cluttered nest. Historical materials from university of nebraska-lincoln extension, 562.
Long, J. S. (1997). Regression models for categorical and limited dependent variables. London: Sage.
Manor, S. (2021). Being a working grandmother, mother, and daughter at the same time: A “double sandwich” in a four-generation family. Journal of Family Issues, 42(2), 324-344. https://doi.org/10.1177/0192513X20921520
Margolis, R., & Verdery, A. M. )2019(. A cohort perspective on the demography of grandparenthood: Past, present, and future changes in race and sex disparities in the united states. Demography, 56(4), 1495-1518. https://doi.org/10.1007/s13524-019-00795-1
Margolis, R. (2016). The changing demography of grandparenthood. Journal of Marriage and Family, 78(3), 610-622. https://doi.org/10.1111/jomf.12286
Mayer, K. U. (2009). New directions in life course research. Annual Review of Sociology, 35, 413–433. https://doi.org/10.1146/annurev.soc.34.040507.134619
McDonald, P., Hosseini-Chavoshi, M., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2015). Assessment of Iranian fertility trends using parity progression ratios. Demographic Research, 32 (58), 1581−1602. https://dx.doi.org/10.4054/DemRes.2015.32.58
Miller, D. (1981). The "sandwich generation": Adult children of the aging. Social Work, 26(5), 419-423. https://doi.org/10.1093/sw/26.5.419
Nathanson, C. A. (1980). Social roles and health status among women: The significance of employment. Social Science & Medicine. Part A: Medical Psychology & Medical Sociology, 14(6), 463-471. https://doi.org/10.1016/S0271-7123(80)80050-2
Ophir, A., & Polos, J. (2022). Care life expectancy: Gender and unpaid work in the context of population aging. Population Research and Policy Review, 41(1), 197-227. .https://doi.org/10.1007/s11113-021-09640-z
Pagani, L., & Marenzi, A. (2008). The labor market participation of sandwich generation Italian women. Journal of Family and Economic Issues, 29(3), 427–444. https://doi.org/10.1007/s10834-008-9112-0
Pailhé, A., Solaz, A., Stanfors, M. (2020). The Great Convergence? Gender and Unpaid Work in Europe and the United States. Population and Development Review, 47(1), 181-217. .https://doi.org/10.1111/padr.12385
Patterson, S. E., & Margolis, R. (2019). The demography of multigenerational caregiving: A critical aspect of the gendered life course. Socius, 5, 1-19. https://doi.org/10.1177/2378023119862737
Penning M. J. (1998). In the middle: parental caregiving in the context of other roles. The Journals of Gerontology. Series B, Psychological Sciences And Social Sciences, 53(4), S188–S197. https://doi.org/10.1093/geronb/53B.4.S188
Pienta, A. M., Burr, J. A., & Mutchler, J. E. (1994). Women’s labor force participation in later life: The effects of early work and family experiences. Journal of Gerontology: Social Sciences, 49(5), 231–239. https://doi.org/10.1093/geronj/49.5.S231
Rastegar Khaled, A. (2004). Work-family role conflict and the influential social factors. Clinical Psychology and Personality, 2(1), 35-48. ]In Persian[.
Rastegar Khaled, A. (2005). Expanding the role of women in career-family support. Iranian Journal of Sociology, 6(4), 126-165. ]In Persian[.
Rosenthal, C. J., Martin-Matthews, A., & Matthews, S. H. (1996). Caught in the middle? Occupancy in multiple roles and help to parents in a national probability sample of Canadian adults. The Journals of Gerontology Series B: Psychological Sciences and Social Sciences, 51(6), 274-283.https://doi.org/10.1093/geronb/51B.6.S274
Ruggles, S. (1996). The effects of demographic change on multigenerational family structure: United States whites 1880-1980. Les systèmes demographiques du passé, 21-40.
Robards, J., Vlachantoni, A., Evandrou, M., & Falkingham, J. (2015). Informal Caring in england and wales—stability and transition between 2001 and 2011, Advances in Life Course Research, 24, 21–33. https://doi.org/10.1016/j.alcr.2015.04.003
Saraai, H. (1997). Demographic transition of Iran: A Preliminary Report. Social Sciences, 5(9), 1-18. ]In Persian[.
Safiri, K., & Zare', Z. (2006). Feeling Incongruence between Social and Family Roles in Women. Women's Studies Sociological and Psychological, 4(2), 47-70. ]In Persian[.
Schulz, R., & Sherwood, P. R. (2008). Physical and mental health effects of family caregiving. Journal of Social Work Education, 44(3), 105–113. https://doi.org/10.5175/JSWE.2008.773247702
Seltzer, J. A. (2019). Family change and changing family demography. Demography, 56(2), 405-426. https://doi.org/10.1007/s13524-019-00766-6
Seltzer, J. A., & Bianchi, S. M. (2013). Demographic change and parent-child relationships in adulthood. Annual Review of Sociology, 39, 275-290. . https://doi.org/10.1146/annurev-soc-071312-145602
Sieber, S. (1974). Toward a theory of role accumulation. American Sociological Review, 39(4), 556–578. https://doi.org/10.2307/2094422
Solhi, M., Pirouzeh, R., & Zanjari, N. (2022). Perspectives on healthy aging in middle age: Evidence for health promotion interventions. Journal of Education and Health Promotion, 11, 5. https://doi.org/10.4103%2Fjehp.jehp_972_20
South, S. J., & Spitze, G. (1994). Housework in marital and nonmarital household. American Sociological Review, 59(3), 327–347. . https://doi.org/10.2307/2095937
Statistical Center of Iran. (2020). The annual results of the time-use survey, urban areas of the country, 2019-2020. ]In Persian[.
Thoits, P.A. (1986). Multiple identities: Examining gender and marital status differences in distress. American Sociological Review, 51, 259–272. . https://doi.org/10.2307/2095520
Torabi, F., & Saravani, K. (2023). Socio-demographic correlates of unpaid care in urban areas of Iran: Evidences from 2019-2020 time use survey. Quarterly of Social Studies and Research in Iran, 12(1), 105-127. ]In Persian[.
Torabi, F. (2022). Life-course variations in spouses’ division of roles in urban areas of the Islamic Republic of Iran. Journal of Asian and African Studies, 57(5), 982–996. https://doi.org/10.1177/00219096211043910
Torabi, F. (2021). Education and time investment in domestic and parental activities in urban areas of Iran. Journal of Population Research, 38(1), 25-51. https://doi.org/10.1007/s12546-020-09251-z
Torabi, F. (2020). Education and household labor in urban areas of Iran. Quarterly of Social Studies and Research in Iran, 9(2), 263-289. ]In Persian[.
Torabi, F. (2020). Gender, time use and family roles: The importance of relative resources and time availability. Population Policy Research, 6(1), 37-65. ]In Persian[.
Torabi, F., Abbasi-Shavazi, M. J., & Askari-Nodoushan, A. (2015). Trends in and patterns of solo living in Iran: an exploratory analysis. Journal of Population Research, 32(3/4), 243–261. https://doi.org/10.1007/s12546-015-9152-x
Torabi, F., Baschieri, A., Clarke, L., & Abbasi‐Shavazi, M. J. (2013). Marriage postponement in Iran: accounting for socio‐economic and cultural change in time and space. Population, Space and Place, 19(3), 258-274. https://doi.org/10.1002/psp.1710
Uhlenberg, P. (1996). Mutual attraction: demography and life course analysis. Gerontologist, 36(2), 226–29. https://doi.org/10.1093/geront/36.2.226
Voydanoff, P., & Donnelly, B. W. (1999). Multiple roles and psychological distress: The intersection of the paid worker, spouse, and parent roles with the role of the adult child. Journal of Marriage and the Family, 61(3), 725-738. https://doi.org/10.2307/353573
Weeks, J. R. (2016). Population: an introduction to concepts and issues.  translations: Mirzaei, E. Tehran: National Institute for Population Research (NIPR) Iran. ]In Persian[.
Yu, Y., & Moen, P. (1997). Working couples: work context life stage and the division of domestic labor. Cornell Univ.