Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities, University of Sistan and Baluchistan, Zahedan, Iran
2 Ph.D. Student of Sociology, Faculty of Law and Human Sciences, Kashan University, Kashan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
در بسیاری از جوامع، انتخاب همسر با مقررات و نظارت قواعد درون همسرگزینی و برون همسرگزینی انجام میشود. قاعدۀ درونهمسری حکم میکند که فرد ازدواجکننده در داخل گروه معینی ازدواج کند که به آن تعلق دارد و قاعدۀ برونهمسری، ازدواج را در بیرون از دایرۀ گروه خاصی تجویز میکند که فرد به آن تعلق دارد (کوئن،174:1393).
همسان همسری نظریۀ مقبول روانشناسان در همسرگزینی است. همسانی دینی، در میان جنبههای دیگر همسانی مهمتر است. از طرف دیگر، کفوبودن بهلحاظ فقهی، تا حد زیادی با مفهوم همسان همسری نزد روانشناسان همخوانی دارد و فقه، ازدواج را در صورت برآوردهنشدن شرط کفوبودن دینی منع کرده است. مقایسۀ نظرهای روانشناختی و مفهوم کفایت فقهی، نشان میدهد مطالعات روانشناسان نیز اهمیت کفوبودن، بهخصوص بهلحاظ ایمانی، را تأیید کرده است (هاشمی و همکاران، 1393 به نقل از نوری و یاراحمدی،137:1397).
براساس نظر کالمین[1] (1998) «آنچه باعث میشود ازدواج میانگروهی[2] ازنظر جامعهشناختی مهم باشد، در پویایی ذاتی آن نهفته است: ازدواج میانگروهی تنها منعکسکنندۀ مرزهایی نیست که در حال حاضر گروهها را در جامعه از همدیگر جدا میکند، بلکه از پتانسیل تغییرات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی نیز برخوردار است» (Rodriguezgarcia, 2015:25). ازدواج بین گروهی، در بسیاری از مواقع، شبکههای اجتماعی همسران را نهتنها با شرکای نزدیک، با طیف وسیعی از اعضای خارج از گروه نیز متصل میکند. بهتبع با افزایش تعداد ازدواجهای بین گروهی، مرزهای موجود میان اعضای گروههای مختلف کمرنگ شده و درنتیجه به کاهش فاصلۀ اجتماعی و پذیرش اجتماعی بیشتر اعضای این گروهها انجامیده است. همچنین ازدواجهای میانگروهی برای متن خانوادگی مفهوم عمیقی دارد که نسل بعدی در آن پرورش خواهد یافت (Tammes, 2010:300).
استان سیستان و بلوچستان یکی از استانهای جنوبی کشور است که ساختار قومی و مذهبی متنوعی دارد. از گذشتههای دور تا به حال، ازدواج بین گروهی در میان اقوام و مذاهب مختلف این استان وجود داشته و امروزه نیز با توجه به تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در داخل و خارج کشور، این موضوع شدت و اهمیت بیشتری یافته است. با توجه به اینکه شکافهای قومی و مذهبی، به خودی خود پتانسیل ایجاد و تشدید تعارضات اجتماعی را دارد، ازدواجهای میانگروهی در کاهش و تعدیل این تعارضات مؤثر واقع میشود؛ زیرا بهواسطۀ ازدواج میانگروهی، جذب و ادغام گروهها در درون یکدیگر تسریع و انسجام فرهنگی و اجتماعی افزایش مییابد.
هرچند «ازدواج میانگروهی» ازنظر پارهای از محققان در علوم اجتماعی، بهعنوان شاخص مهمی از انسجام اجتماعی[3] معرفی شده است (Fieder et al., 2020: 665)، اما ازدواجهای میانگروهی در کنار محاسن و مزایایی که دارد، با چالشهایی نیز همراه است. هدف از تحقیق حاضر نیز، مطالعه و بررسی همین چالشها و آسیبها در بافت سنتی-مذهبی استان سیستان و بلوچستان است. ناهمسان همسری مذهبی ازجمله مشخصههایی است که در بین پارهای از ازدواجهای انجامشده در این استان مشاهده میشود و مطالعۀ آثار و عواقب این قبیل ازدواجها ازلحاظ علمی و نیز عملی حائز اهمیت است. روند ازدواجهای میانگروهی بر مبنای مذهب در این استان، بهسبب توسعۀ فرهنگی، گسترش ارتباطات و شبکههای اجتماعی و درنتیجه کمرنگشدن فاکتور مکان و جغرافیا افزایشی بوده است.
ازدواجهای میانگروهی در سطوح جهانی نیز، با روند افزایشی همراه بوده است (Wang, 2012). با وجود استقبال روزافزون مردم از ازدواجهای میانگروهی، اختلافات نسلی حاکی از این است که والدین ممکن است هنوز با ازدواج فرزندانشان در خارج از نژاد یا قومیت خانوادگی مخالفت داشته باشند (Yahirun, 2019: 204). با وجود اینکه در نمونۀ مطالعهشدۀ ما در استان سیستان و بلوچستان نیز، چنین مخالفتهایی مشاهده و حتی گاهی به قطع کامل روابط بین خانوادهها منجر شده است. دغدغهها و مخالفتهای والدین تا حدودی فهمپذیر است، بهطوری که یکی از فرضیات کلاسیک دربارۀ طلاق این است که هرگاه زن و شوهر خصوصیات متفاوتی داشته باشند، به احتمال زیاد ازدواجشان به طلاق منجر میشود؛ زیرا تفاوت در مذهب، قومیت و دیگر خصوصیات اجتماعی، با تفاوت در ذوق و سلیقه، ارزشها و سبکهای تعاملی ارتباط دارد (Glenn et al., 1974 به نقل از Kalmijn et al., 2005: 71).
یکی از مشکلات بالقوه در تحلیل آثار ناهمسان همسری این است که ممکن است ازدواجهای ناهمسان همسر خصوصیات مبهم و ناروشنی[4]داشته باشند و آنها را مستعد نرخ طلاق بالاتر کنند. این با احتمال بیشتری دربارۀ مذهب صدق میکند. احتمالاً زوجهای ناهمگن بهلحاظ مذهبی نسبتبه زوجهای همگن، معنای کمتری برای هنجارها و ارزشهای مذهبی قائلاند. با توجه به اینکه وفاداری به هنجارها و ارزشهای دینی، خطر طلاق را کاهش میدهد، ممکن است زوجهای ناهمسان همسر بیشتر از همه طلاق بگیرند، البته نه به این دلیل که سلیقهها و ارزشهای متفاوتی دارند، به این سبب که کمتر مذهبیاند (Kalmijn et al., 2005:75). ازدواجهای میانگروهی بهلحاظ مذهبی به خودی خود بهعنوان یکی از شاخصهای مدرنیزاسیون و کمرنگشدۀ باورهای مذهبی در استان سیستان و بلوچستان دیده میشوند. بوسار و بل[5] (1957) در همین زمینه، در کتاب یک زناشویی و دو ایمان مینویسد: «زناشویی میان زن و مردی که مذاهب مختلف دارند، به دشواریهای شخصی و خانوادگی گوناگون میانجامد و تنها با ارادهای استوار نمیتوان از آنها پرهیز کرد؛ زیرا باورهای مذهبی همیشه و در همهجا سرچشمۀ بنیادین تلقّیّات جمعی[6] بودهاند و البته این تلقّیّات خود نمودار و نمایشگر اخلاقیات یک قوم دربارۀ زن و مرد است» (ساروخانی،64:1384). بهدلیل ارتباط متقابل دین و زندگی خانوادگی، موضوع ازدواج میانگروهی مذهبی از اهمیت ویژهای در جامعهشناسی دین برخوردار است. ارتباط بین ازدواج، فرزندآوری و خانواده، یکی از مهمترین دغدغههای پژوهشگران در بررسی «ضرورت جمعیتشناختی»[7] و ارتباط آن با تغییر مذهبی است. پیوندهای اولیه در خانواده مهمترین سرچشمۀ اعتقادات و ادراکات مذهبی است و گزینههای مذهبی را در رابطه با وابستگی و مشارکت کانالیزه میکنند. ازدواج بین مذهبی، هم در خانوادۀ مبدأ و هم در خانوادۀ فرزندزایی[8]، عامل اصلی در ایجاد انگیزه برای تغییر مذهب است (Sherkat, 2004: 607).
درمجموع نتیجه این است که ازدواجهای میانگروهی، در عین حال که زمینه را برای ادغام و انسجام کلی جامعه فراهم میکنند، همزمان چالشها و مشکلاتی را نیز به بار میآورند. مطالعۀ حاضر تلاش دارد تا این مهم را در استان سیستان و بلوچستان بررسی و پیامد و عواقب ازدواجهای میانگروهی را بر مبنای مذهب در استان مزبور، مطالعه کند.
پیشینۀ تحقیق
شهولی و رضاییفر (1390) در تحقیقی با عنوان «بررسی علل ناسازگاری و طلاق در خانوادههای شهرستان ایذه» به این نتیجه رسیدند که بین ناهمسان همسری و دخالت والدین در خانوادههای جوان و تازه تشکیل شده، رابطۀ معناداری وجود دارد.
هاشمی و همکاران (1393) در تحقیق خود با عنوان «بررسی تجربی دو نظریۀ رقیب همسرگزینی در ایران»، دربارۀ دو نظریۀ مهم همسرگزینی (بهعنوان دو نظریۀ رقیب)، یعنی همسانهمسری و ناهمسان همسری تحقیق کردند. نتایج تحقیق، غلبۀ قاطع الگوهای همسان همسری را در ایران نشان داد.
آزادیان و فتحی (1395) در مقالهای با عنوان «بررسی همسان همسری در بین زوجین تهرانی و تأثیر آن بر رضایتمندی از زندگی زناشویی»، به این نتیجه رسیدند که رابطۀ بین متغیرهای همسانی سن، تحصیل، شغل و سطح درآمد، با رضایت از زندگی زناشویی معنادار است؛ اما وجود رابطۀ معنادار بین متغیرهای همسانی قومیتی و همسانی رشتۀ تحصیلی با رضایتمندی زناشویی تأیید نشد.
نوابخش و محمدی (1395) در تحقیقی با عنوان «شناسایی مؤلفههای فرهنگی و اجتماعی تحکیم خانواده در راستای پیشگیری از طلاق، با تأکید بر پایگاه اجتماعی به این نتیجه رسیدند که افزایش ناهمسان همسری در جامعۀ مطالعهشده، یکی از دلایل افرایش طلاقها در 5 سال اولیۀ زندگی است.
نوری و یارمحمدی (1397) در پژوهشی با عنوان «بررسی میزان تمایل جوانان 18 تا 30 سالۀ شهر شیراز، به همسان همسری و عوامل مرتبط با آن»، به این نتیجه رسیدند که رابطۀ میزان مطالعه، تمایل به برابری نقشهای جنسیتی، نوع شغل و میزان درآمد، با میزان همسان همسری جوانان معنادار است.
طاهری بنچناری و همکاران (1397) در پژوهشی با عنوان «واکاوی پدیدۀ طلاق، ریشهها و پیامدها در شهر تهران 1395»، با استفاده از شیوۀ معرفیشدۀ استراوس و کوربین[9] (1998) در نظریۀ مبنایی، به این نتیجه رسیدند که یکی از شرایط علی طلاق ازنظر سوژهها، ناهمسان همسری است.
صادقی و همکاران (1397) در تحقیق خود با عنوان «تأثیر الگوهای ازدواج در رضایت زناشویی و تمایل به طلاق در شهر تهران»، به این نتیجه رسیدند که رابطه و معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج، الگوهای سنتی و مدرن انتخاب همسر و ناهمسان همسری طبقاتی، به رضایت زناشویی کمتر و ریسک بیشتر طلاق منجر میشود.
شیردل و همکاران (1400) در پژوهشی با عنوان «برساخت ازدواج بین مذهبی موفق و زمینههای شکلگیری آن: مطالعۀ کیفی بین زوجین استان سیستان و بلوچستان»، به این نتیجه رسیدند که شیوۀ انتخاب همسر و تعاملات بین زوجین، کنارگذاشتن پیشداوری و سوگیری مذهبی در زندگی مشترک، الگوی تعامل فرهنگی رایج در جامعه و فرهنگ خانوادهگرایی دموکراتیک در شکلگیری ازدواج بین مذهبی موفق در بین زوجین، نقش مهمی دارد.
لهرر و چیسویک[10] (1993) با استفاده از یک نظرسنجی گذشتهنگر و اطلاعات دقیق دربارۀ نامزدیها در ایالاتمتحدۀ آمریکا، نشان میدهند ازدواج بین یک کاتولیک و یک پروتستان، بیشتر از ازدواج بین دو کاتولیک یا دو پروتستان با خطر طلاق مواجه است.
شرکت[11] (2004) در مقالهای با عنوان «ازدواجهای بین مذهبی در آمریکا: روندها، الگوها و پیشبینها»، به این نتیجه رسید که ازدواج بین مذهبی در بین نسلها[12] افزایش مییابد و کاهش در همسان همسری به گروههای مذهبی لیبرال محدود میشود. کاتولیکها و اعضای فرقههای محافظهکار، نسبتبه دیگران، ازدواج میانگروهی کمتری دارند.
دریب و لان[13] (2011) در پژوهشی با عنوان «عدم تشابه فرهنگی و ازدواج میانگروهی: مطالعۀ طولی در بین مهاجران در سوئد 1990-2005»، به این نتیجه رسیدند که تفاوت زیادی در الگوهای ازدواج در بین مهاجران وجود دارد که در برخی از گروههای مهاجر بیش از 70درصد درونهمسری و در گروههای دیگر، تا زیر 5درصد است. اگرچه بخشی از این تنوع با سرمایۀ انسانی و ساختار بازار ازدواج توضیحدادنی است، عوامل فرهنگی (ارزشها، دین و زبان) نیز نقش مهمی دارند. مهاجران کشورهایی که ازنظر فرهنگی متفاوتاند، کمتر با افراد بومی ازدواج میکنند و در عوض بیشتر در معرض درونهمسری قرار دارند.
گالواتکایا و همکاران6 (2020) در مقالهای با عنوان «ازدواجهای میانگروهی در اواخر قرن نوزده تا اوایل قرن بیست: مقایسۀ روسیه و نروژ»، ازدواجهای بین نژادی و مذهبی را در روسیه و نروژ طی دهههای حدود 1900 مقایسه میکنند. نتیجۀ اصلی مقاله این بود که دین نسبتبه قومیت، تنظیمکنندۀ قویتری در ازدواج است.
جمعبندی پیشینۀ تحقیق
با مرور پیشینۀ تحقیق به این نتیجه میرسیم که همسانهمسری در ایران غلبه دارد (هاشمی و همکاران، 1393) و عوامل فرهنگی و مذهبی در همسرگزینی (همسان همسری و ناهمسان همسری) (Dribe and Lundh, 2011; Glavatskaya et al., 2020; Sherkat, 2004) نقش مهمی را ایفا میکنند. تحلیل پیشینۀ تحقیق نشان میدهد ناهمسان همسری با چالشهایی نظیر دخالت والدین در خانوادههای جوان (شهولی و رضاییفر، 1390)، نارضایتی زناشویی (آزادیان و فتحی، 1395؛ صادقی و همکاران، 1397)، طلاق (نوابخش و محمدی، 1395؛ طاهری بنچناری و همکاران، 1397؛ Lehrer and Chiswick, 1993) ارتباط دارد. بر این اساس، این پژوهش با مطالعۀ کیفی و عمیق، به فرایند شکلگیری چالشهای بین زوجین ناهمسان همسر مذهبی توجه و مطالب آن را واکاوی میکند.
مرور پیشینۀ نظری
گیدنز[14] (1382) در باب تحول و دگرگونی شکل خانواده در عصر مدرن و فرایند جهانیشدن، بر این باور است که امروزه ترکیب خانوادۀ سنتی تغییر کرده و نقشهای ثابت زن و مرد در این نهاد، دچار تحولات بسیار زیادی شده است. مدرنیزاسیون میتواند بهمثابۀ عقلانیشدن[15]، پیشروندۀ ترتیبات اجتماعی تلقی شود که باعث تضعیف سنتگرایی میشود و سطح کلی عقلانیت صوری[16] را در سازمان اجتماعی افزایش میدهد. پایههای اقتدار کاملاً نسبیاند و هیچ سیستمی از ارزشها نمیتواند بهعنوان هدایتگر مسلم، در کنش اجتماعی به کار گرفته شود. مدرنیتۀ فرهنگی شامل افزایش در اعتماد به دانش علمی است که ازطریق بهکارگیری اصول عقلانیت صوری و به کار رفتن در تکنولوژیهایی رشد کرده است که بهوسیلۀ توفیقات عملیشان ارزیابی میشوند. شاکلۀ اصلی فرهنگ مدرنیته هم سکولار و هم فردگراست. باورهای مذهبی برای ماندگاری یا با مشکلات عدیدهای مواجههاند و یا بهعنوان نبود عقلانیت، در چهرة دانش علمی ظاهر میشوند. بنابراین لازم است هر شخصی انتخاب خود را بدون رهبری ِمقتدر ِباورهای سنتی یا عمومیتیافته سازماندهی کند (Scott, 2006: 215).
ازدواج میانگروهی، رابطۀ صمیمانهای را بین گروههای اجتماعی ایجاد میکند و یکی از بهترین شاخصهای فاصلۀ اجتماعی بین گروههای منزلتی، گروههای قومی، نژادی و مذهبی است. در سطح اجتماعی، نرخ ازدواج ناهمگن، نشاندهندۀ مرزهای گروهی است و به محققان این امکان را میدهد تا همانندسازی و سازگاری فرهنگی و میزانی را دنبال کنند که گروههای منزلتی از موقعیت خود بهواسطۀ وراثت مراقبت میکنند. در سطح فردی، ازدواج میانگروهی بینشی را نسبتبه ترجیحات و انتخاب افراد فراهم میآورد؛ زیرا ازدواج از مهمترین تصمیمات زندگی افراد محسوب میشود. تئوریها و تحقیقات نشان میدهد همراه با ترجیحات شخصی، فشارهای درون گروه و بیرون از گروه و ساختار بازارهای ازدواج نیز، بر ازدواج میانگروهی تأثیر میگذارد (Sherkat, 2004: 607). افزایش در ازدواجهای بین مذهبی ممکن است نشانگر کاهش اهمیت مذهب یا ناتوانی گروههای مذهبی در تأثیرگذاری بر تصمیمگیری خانوادۀ جوانان باشد. همچنین ممکن است ازدواج بین گروهی نشاندهندۀ کاهش مرزهای اجتماعی و فرهنگی بین گروههای متمایز قبلی باشند. در حالت اول، افزایش در ازدواجهای بین گروهی تابعی از عرفیشدن[17] است؛ زیرا ترجیحات مذهبی برای انتخابهای خانوادگی کمتر تعیینکننده است و یا محدودیتهای اجتماعی ایجادشده ازنظر مذهبی بر انتخاب شریک زندگی، فاقد تأثیر است. تحقیقات نشان میدهد ازدواج متقابل بین پروتستانها و کاتولیکها در ایالاتمتحده، با گذشت زمان و در بین همگروهها افزایش یافته است ((Sherkat, 2004: 608
بهطور کلی، افزایش نسبت ازدواجهای میانگروهی تا حدودی نشانه و علامت نوسازی و افول قدرت دین تفسیر میشود (Glavatskaya, 2020: 15). بهلحاظ فرهنگی، مدرنیته حول محور ساختارهای عرفیشدن[18] و فردگرایی بنا شده است. اگرچه تعهدات جمعی کاهش یافته است، منافع و انتخابهای فردی افزونتر شده است. این عرفیشدن یا افسونزدایی[19] که از عقلانیشدن مذهب منبعث میشود، انعطافپذیری و پرسشهای انتقادی را در همۀ موضوعات نهادینه کرد. این شرایط به پذیرش غیرانتقادی اقتدارهای اعمالشده اجازه نمیدهد و به همین نسبت، علاقهمندی به ابداع و جهتگیری فعالانه نسبتبه دنیا را تشویق میکند (Scott, 2006: 211).
با توجه به مسئلۀ انگزنی[20]، فرزندان ازدواج میانگروهی، بیشتر شبیه کودکان مهاجرند تا کودکان بومی، بهویژه در ابعاد اجتماعی و اقتصادی مهاجرت که انگزنی و تبعیض تأثیرگذار است. بهعلاوه، دیدگاه انگزنی متضمن تأثیرات متقابل طبقه یا پایگاه اقتصادی-اجتماعی است. تحقیقات پیشین نشان میدهد تعصبات قومی و نژادی در میان افراد تحصیلکرده ضعیفتر است؛ از این رو، کودکان ازدواجهای میانگروهی با سطح اجتماعی بالاتر، بیشتر از کودکان ازدواجهای میانگروهی با سطح اجتماعی پایینتر پذیرش میشوند. تأثیر ازدواج میانگروهی بر فرزندان با سطح اجتماعی بالاتر، مثبتتر خواهد بود (Kalmijn, 2015: 147). دیدگاه کثرتگرایانه[21] نشان میدهد فرزندان ازدواج میانگروهی، نسبتبه کودکانی که هر دو والدشان مهاجرند، با گزینههای متنوعتری روبهرویند. فرزندان ازدواج میانگروهی بهخوبی میدانند که به دو گروه تعلق دارند و آنها هویت خود را در محدودههای موقعیتی فعالانهای انتخاب میکنند. از این منظر، اعتقاد بر این است که فرزندان ازدواج میانگروهی، تحت فشار والدین و دو دسته از خانوادهها برای وفاداری به هر دو گروه قرار دارند. برخی از نویسندگان معتقدند که این موضوع، به آگاهی بیشتر نسبتبه مرزهای گروهی و شاید تمایل شدید به انتخاب یک هویت اقلیت، بهویژه در بین افراد تحصیلکرده منجر میشود. اگر والدین بومی به مذهب والدین مهاجر روی بیاورند، ابقاگرایی[22] رخ میدهد. در حالت دیگر، والدین ناهمسان و فرزندانشان ممکن است با پرهیز از مسائل مربوط به قومیت و ملیت در زندگی روزمره، تنش حاصل از این وفاداریهای متعارض را کاهش دهند. این موضوع به تأکید کمتر بر عضویت در گروه و هویتیابی ضعیفتر با هر گروه خواهد انجامید (Kalmijn, 2015: 148).
دیدگاه یکسانسازی[23] هم چنین میاندیشد که مهاجران در ابتدا خصوصیات فرهنگی و اقتصادی-اجتماعی دارند که آنها را از بومیان متمایز میکند و مانع از ازدواج بین قومی میشود. فرایند ادغام متضمن فرهنگپذیری (مثلاً یادگیری زبان مادری یا اتخاذ الگوهای فرهنگی گروه بومی) و ادغام ساختاری (برای مثال دستیابی به وضعیت اقتصادی-اجتماعی مشابه با جمعیت بومی) است. این فرایند زمانی کامل میشود که هیچ تفاوتی بین گروه مهاجر و گروه بومی وجود نداشته باشد. ادغام، دلبستگی قومی را کاهش میدهد و باعث افزایش تماس با شرکای احتمالی گروههای دیگر میشود و همین، تمایل به برونهمسری را افزایش میدهد؛ درنتیجه، ازدواج میانگروهی بهمثابۀ نتیجه و پیامد منطقی فرآیند ادغام تلقی میشود (Dribe & Lundh, 2011: 330-331).
مدرنیزاسیون، عرفیشدن، عقلانیشدن، افسونزدایی، فردگرایی، گسترش ارتباطات اجتماعی، مهاجرت، افزایش دانش و تحصیلات، فرایند ادغام و یکسانسازی، کاهش تعصبات قومی و نژادی، ... درمجموع ساختار ازدواج و خانواده را تغییر میدهد که یکی از آنها، افزایش ازدواجهای میانگروهی بر مبنای مذهب است. دیدگاههای نظری متعددی راجع به این پدیدۀ اجتماعی وجود دارد که بهاختصار به پارهای از آنها اشاره شد.
روش پژوهش
این تحقیق بهدنبال واکاوی نظام معنایی زوجین ناهمسان مذهب از زندگی مشترک در استان سیستان و بلوچستان است. بهدلیل حساسیت موقعیت جامعۀ مطالعهشده و کسب اطلاعات عمیق و واقعی از تحقیق کیفی و برای کشف مدل مفهومی از این فرایند، بر پایۀ دیدگاه مشارکتکنندگان از روششناسی نظریۀ زمینهای استفاده شد. درواقع، محقق نظریۀ زمینهای بهدنبال خلق نظریهای در بررسی و مطالعۀ کسانی است که در فرایند کنش یا تعامل مشابهی درگیرند (Strauss & Corbin, 1998). برای انتخاب مشارکتکنندگان از نقاط مختلف استان سیستان و بلوچستان و محدودیت ازدواج ناهمسان مذهب و دسترسینداشتن آسان، ابتدا از نمونهگیری هدفمند استفاده شد. معیارهای انتخاب مشارکتکنندگان براساس مذهب متفاوت زن و شوهر، اختلاف بین زوجین و نارضایتی از زندگی زناشویی، سکونت در استان سیستان و بلوچستان انجام شد. در این پژوهش زوجینی انتخاب شدند که براساس نوع مذهب در دین اسلام متفاوت باشند، بهنحوی که زن و شوهر یکی اهل تسنن و دیگری اهل تشیع باشد. برای تشخیص کیفیت زندگی زناشویی، در ابتدای مصاحبه نظر زوجین دربارۀ رضایت از زندگی زناشویی با همسر، احساس پشیمانی از ازدواج با فرد دارای مذهب متفاوت و توصیۀ این شکل ازدواج به دیگران (نظیر در حال حاضر رابطۀ شما و همسرتون چطوریه؟ چه نصیحتی برای دختر و پسرها برای ازدواج با فردی از مذهب دیگر دارید، چرا؟ اوقاتی داشتید از اینکه با همسرتان ازدواج کردید پشیمون شوید؟ چرا؟) پرسیده میشد و در صورت بیان نارضایتی، ابراز پشیمانی و اختلاف با همسر، سؤالات اکتشافی بیشتر (نظیر تجربۀ خودتان را از ازدواج با فردی از مذهب دیگر توصیف کنید؟ در این دوران زندگی با هم اختلاف نظرتان بیشتر روی چی بود؟ وقتی یه اختلافی پیش میاد، چه اتفاقی میفته؟ چطوری حل میشه؟ چه شرایطی پیش اومد که اختلاف پیش آمد؟ فکر میکنید ازدواج با مذهب دیگر چه پیامدهایی داره؟) بیان شد. پس از تحلیل مصاحبهها و طبقهبندی و مقایسۀ بین مقولات، برای تکمیل مدل مفهومی از نمونهگیری نظری استفاده شد. در این مرحله از چند نفر از زوجین براساس اطلاعات مورد نیاز سؤالات تکمیلی (نظیر تعامل شما با خانوادۀ خودتان و خانوادۀ همسرتان چگونه است؟ تعامل آنان با شما چگونه است؟ رابطهتون را چطوری مدیریت میکنین؟ مثلاً چطوری تصمیمگیری میکنین؟ کارهای خونه را چطوری تقسیم میکنین؟ فکر میکنید ازدواج با مذاهب دیگر برای فرزندان چه مشکلاتی در پی داشته است؟) مطرح شد.
در این تحقیق، اشباع نظری بهمثابۀ تکرار دادههای قبلی در جریان تحلیل مصاحبهها، غنیشدن مقولات استخراجشده از مصاحبهها و استحکام روابط ملاک تعیین حجم نمونه در نظر گرفته شد. به عبارت دیگر، مقولۀ جدیدی با مصاحبههای جدید توسعه، اضافه و تکمیل نمیشد و روابط بین مقولات شکل میگرفت و تغییر جدیدی به وجود نمیآمد. نمونۀ این تحقیق پس از مصاحبه با 29 نفر از زوجین ناهمسان مذهبی در استان سیستان و بلوچستان (جدول 1) به اشباع نظری رسید. در فرایند انجام مصاحبهها و تحلیل و مقایسۀ آنها، پژوهشگر متوجه انباشت و تکمیل اطلاعات از سوی مشارکتکنندگان مختلف شد تا اینکه از مصاحبۀ نفر بیست و دوم به بعد، محقق متوجه شد اطلاعات چندانی به یافتهها و مقولات قبلی افزوده نمیشود و اطلاعات مرتب تکرار میشوند.
جدول1- ویژگیهای مشارکتکنندگان
Table 1- Characteristics of the participants
شغل |
تحصیلات |
تعداد فرزند |
سنوات ازدواج |
مذهب |
سن |
جنسیت |
ردیف |
خانهدار |
ابتدایی |
4 |
37 |
شیعه |
55 |
زن |
1 |
خانهدار |
کارشناسی |
1 |
6 |
شیعه |
29 |
زن |
2 |
شغل آزاد |
فوق دیپلم |
2 |
22 |
سنی |
49 |
مرد |
3 |
خانهدار |
دیپلم |
2 |
15 |
سنی |
39 |
زن |
4 |
معلم ابتدایی |
کارشناسی |
2 |
25 |
شیعه |
49 |
مرد |
5 |
شغل آزاد |
کارشناسی |
0 |
2 |
سنی |
25 |
مرد |
6 |
مهندس |
کارشناسی ارشد |
0 |
4 |
شیعه |
30 |
مرد |
7 |
پرستار |
کارشناسی |
2 |
16 |
شیعه |
45 |
زن |
8 |
شغل آزاد |
کارشناسی |
1 |
5 |
سنی |
30 |
مرد |
9 |
کارمند |
کارشناسی |
0 |
3 |
شیعه |
25 |
مرد |
10 |
خانهدار |
دیپلم |
3 |
15 |
شیعه |
49 |
زن |
11 |
کارمند |
کارشناسی |
1 |
10 |
شیعه |
35 |
زن |
12 |
شغل آزاد |
دیپلم |
3 |
18 |
سنی |
52 |
مرد |
13 |
خانهدار |
دیپلم |
4 |
20 |
شیعه |
48 |
زن |
14 |
خانهدار |
کارشناسی |
2 |
13 |
شیعه |
37 |
زن |
15 |
متخصص بیهوشی |
دکتری |
1 |
11 |
شیعه |
42 |
زن |
16 |
خانهدار |
کارشناسی |
2 |
6 |
شیعه |
33 |
زن |
17 |
خانهدار |
دیپلم |
2 |
12 |
سنی |
34 |
زن |
18 |
خانهدار |
ابتدایی |
4 |
21 |
شیعه |
54 |
زن |
19 |
کارمند |
کارشناسیارشد |
0 |
5 |
سنی |
34 |
مرد |
20 |
شغل آزاد |
دیپلم |
3 |
24 |
سنی |
50 |
مرد |
21 |
کارمند |
کارشناسی |
2 |
15 |
شیعه |
41 |
زن |
22 |
شغل آزاد |
دیپلم |
2 |
18 |
سنی |
45 |
مرد |
23 |
خانهدار |
دیپلم |
3 |
14 |
شیعه |
39 |
زن |
24 |
کارمند |
کارشناسی |
2 |
9 |
شیعه |
38 |
زن |
25 |
خانهدار |
ابتدایی |
4 |
35 |
شیعه |
58 |
زن |
26 |
شغل آزاد |
ابتدایی |
3 |
31 |
سنی |
55 |
مرد |
27 |
شغل آزاد |
دیپلم |
0 |
3 |
شیعه |
26 |
مرد |
28 |
خانهدار |
کارشناسی |
1 |
6 |
شیعه |
34 |
زن |
29 |
برای گردآوری دادهها از مصاحبۀ عمیق و نیمهساختاریافته استفاده شده است. معمولاً محقق مصاحبههایی را در حدود 1:30 الی2:30 ساعت در میدان تحقیق انجام داد. راهنمای سؤالات مصاحبه به فراخور شرایط و فرایند مصاحبه، گاهی کم یا زیاد شدند و در صورت نیاز سؤالات بیشتری از مشارکتکننده، پرسیده میشد. همکاری زوجین زن و مرد در مصاحبه، آزادانه و با کسب رضایتشان انجام شد و در ابتدای مصاحبه، تمامی حقوق به مشارکتکنندگان توضیح داده و سپس مصاحبه با رضایت آنها آغاز شد.
در این روش، طی فرایندی رفتوبرگشتی، بهتدریج مفاهیم از دل کدها و از دل مفاهیم، مقولهها و از دل مقولهها، نظریه بیرون میآید (Strauss and Corbin, 1998: 22)؛ بنابراین برای تحلیل دادهها براساس روش تحلیل گلیزر و استروس[24] (1967)، سه مرحلۀ کدگذاری انجام شد: 1-کدگذاری باز؛ 2-کدگذاری محوری؛ 3-کدگذاری گزینشی.
در کدگذاری باز، متن مصاحبهها چندین بار خوانده و حدود 76 مفهوم از جملات معنیدار استخراج شد. مفاهیم در کدگذاری محوری، در 14 مقولۀ فرعی و 5 مقولۀ اصلی و انتزاعیتر تلفیق شدند. درنهایت در کدگذاری انتخابی یک مقولۀ هستهای نهایی «خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی» استخراج شد که جامع و چکیدهای از تمامی مقولات اصلی و تحلیل داستانی از فرایند دادههاست. همچنین با توجه به سؤالات راهنمای مصاحبه و مقولات استخراجشدۀ نهایی، جایگاه هر مقوله در مدل پارادایمی و رابطۀ زیر مقولهها با مقولات اصلی و مقولۀ هستهای مشخص شد.
در این پژوهش، از راهبردهای مثلثبندی، اعتبار پاسخگو و مقایسههای تحلیلی برای اثبات قابلیت اعتماد[25] و افزایش باورپذیری براساس نظریۀ زمینهای استروس و کوربین (1998) استفاده شده است. برای اعتباریابی یافتههای تحقیق، از مثلثبندی کدگذاران، محققان و کارشناسان حیطۀ خانواده استفاده شد، به این ترتیب که در جریان تحلیل اطلاعات، کدگذاران و محققان مختلف مشارکت داده شدند و بین آنها دربارۀ یافتههای تحقیق توافق وجود داشت. نکاتی که بعد از نتایج تحقیق، از سوی مشاوران خانواده و جامعهشناسان ارائه شد، همگی در جهت تأیید یافتههای تحقیق بودند.
در شیوۀ اعتبار پاسخگو، بعد از تحلیل اطلاعات با چندی از مشارکتکنندگان تماس مجدد برقرار شد و متن مصاحبه و تحلیل آن برای تصدیق موارد با آنها مطرح شد، تا اطمینان لازم به دست آید که خلاصۀ دقیق و کاملی از مباحث تهیه شده و نظرات و نکاتی در تحلیل اطلاعات، جستوجو و برجسته شده است که مشارکتکنندگان بر آن تأکید داشتند. در روش سوم، یعنی مقایسههای تحلیلی، همواره محقق در مراحل مختلف جمعآوری و تحلیل اطلاعات به پیشفرضهای روششناسی، سؤالات اساسی تحقیق و دادهها رجوع و ساختبندی مقولات و مدل پارادایمی را با دادههای خام مقایسه کرد تا از صحت یافتههای تحقیق به دست آمده اطمینان یابد.
یافتههای تحقیق
در این پژوهش، مقولۀ محوری و هستهای که همواره از دادهها به دست میآید و تمامی مقولههای اصلی دیگر به آن مرتبط میشوند، «خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی» است. پدیدۀ محوری این تحقیق بیان میکند که چگونه چالشهای زندگی مشترک بین زوجین ناهمسان مذهب، به پیامد نارضایتی از زندگی ختم میشود. همچنین، با توجه به اینکه پدیدۀ محوری از مقولات اصلی «ازدواج پرخطر و ناهمسانهمسری مذهبی»، «تعاملات غیرمسالمتآمیز خانوادگی در فضای متعصبانه»، «تعارض مذهبی-قومیتی و تعاملات غیرتفاهمآمیز زوجین»، «ناسازگاری زوجین و زیست تنشزا» و «نارضایتی از زندگی ناهموار و ناآرام» استخراج شده است، «خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی» نام گرفت. این پنج مقولۀ اصلی نیز از مقولات فرعی دیگری منبعث شدهاند که در ادامه هریک از مقولات اصلی استخراج و با نقلقولهای مشارکتکنندگان توضیح داده میشود.
جدول 2- مقولههای اصلی و فرعی پژوهش
Table 2- The main and subcategories of the research
مفاهیم اولیه |
مقولات فرعی |
مقولات اصلی |
تمایلنداشتن به ازدواج با یکدیگر، تحمیل ازدواج از سوی خانوادهها، آشنانبودن زوجین قبل از ازدواج، ازدواج برای رهایی از شرایط سخت خانواده، ازدواج سنتی بدون رضایت زوجین |
ازدواج ناخواسته و اجباری |
ازدواج پرخطر و ناهمسان مذهبی |
مخالفت اولیۀ خانوادهها، همکارینکردن خانوادهها در وصلت و ازدواج زوجین، ایجاد شرایط سخت برای زوجین در ابتدای ازدواج، بیاطمینانی خانوادهها به دوام ازدواج، نگرش منفی خانوادهها به ازدواج بین مذهبی، رفتارهای طردگونه در ابتدای ازدواج |
نارضایتی اولیۀ خانوادههای زوجین |
|
ایجاد علاقه بدون شناخت، کافیدانستن عشق و توجهنکردن به تفاوتها، توجهنکردن به تفاوت مذهبی، عشق کورکورانه |
ازدواج عاشقانه و ناآگاهانه |
|
کماهمیتدانستن اختلافات در آغاز زندگی، بروز اختلافات در موقعیتهای جدید زندگی مشترک، بروز و افزایش اختلافات بهتدریج، تجمیع اختلافات حلنشده |
افزایش تدریجی اختلافات زوجین
|
|
ممانعت از شرکت در مراسمهای مذهبی، آزادنبودن برای ابراز عقاید مذهبی در منزل، تحمیل عقیدۀ مذهبی به یکدیگر، برتردانستن مذهب خود، نداشتن نگرش تقریبی در مقابل مذهب یکدیگر، توهین به مذهب یکدیگر، بیاحترامی به مذهب یکدیگر |
تعاملات متعصبانه و مستبدانه بین زوجین |
تعاملات غیرمسالمتآمیز خانوادگی در فضای متعصبانه |
صمیمینبودن با خانوادۀ همسر بعد از ازدواج، کاهش رفت و آمد خانوادگی بعد از ازدواج، ابراز نارضایتی خانوادهها بعد از ازدواج، نبود مقبولیت در خانوده، قطع ارتباط با خانواده بعد از ازدواج، پذیرشنشدن فرد در خانواده بعد از ازدواج، محدودکردن رفت و آمد بعد از ازدواج توسط خانوادهها |
طردشدگی و تعاملات سرد خانوادگی بعد از ازدواج |
|
رفتار نامناسب خانوادۀ همسر، توهین به اعتقادات در خانوادۀ همسر، تعصبات مذهبی در خانوادۀ همسر، لجبازی در اعتقادات مذهبی در خانوادۀ همسر، احترامنگذاشتن به حساسیتهای مذهبی در خانوادههای زوجین |
آزار مذهبی از سوی خانواده زوجین |
|
ازدواج شمال با جنوب، آشکارشدن تفاوتهای قومیتی و مذهبی از آغاز آشنایی خانوادهها، تضاد آشکار مذهبی و قومیتی، اختلافات فرهنگی بین اقوام |
تفاوتهای فرهنگی-قومیتی و تشدید مضاعف اختلافات بین زوجین |
تعارض مذهبی و قومیتی زوجین و تعاملات غیرتفاهمآمیز |
نپذیرفتن تفاوتهای مذهبی، تلاشنکردن برای رسیدن به تفاهم مذهبی، توجهنکردن به شباهتهای مذهبی، آگاهینداشتن از حساسیتهای مذهبی یکدیگر، تأکید بر تفاوتها، مهمدانستن تفاوتهای مذهبی در زندگی مشترک |
شکاف مذهبی و زیست زناشویی غیرتفاهمآمیز |
|
چالشهای تربیتی در خانواده، تحمیل مذهب به فرزند، تفاوت سبکهای فرزندپروری ناشی از مذهب، اختلاف در انتخابهای وابسته به مذهب، اختلاف بر سر عملکرد مذهبی فرزندان |
تضاد زوجین در تربیت مذهبی فرزندان |
ناسازگاری زوجین و زیست تنشزا |
تنشها در خانواده بهعلت تفاوت مذهبی، افزایش مشاجرات در خانواده، ظهور تعصبات مذهبی در تصمیمگیریها، افزایش احتمال اختلاف با خانوادههای زوجین، تعمیق تفاوتهای فرهنگی ناشی از تفاوت مذهبی، نبود همبستگی مذهبی در بین زوجین، اختلاف سلیقۀ ناشی از مذهب در مسائل خانوادگی |
تنشهای خانوادگی و تعاملات کشمکشآمیز بین زوجین |
|
تحمل شرایط بهسبب فرزندان، عادت به تفاوتها، بی نتیجه دانستن مشاجرات، کوتاهآمدن بهسبب حفط آرامش زندگی، نداشتن راهی جز ماندن در کنار هم، تحمل مشکلات و تعارضات بهسبب حفظ خانواده |
سازگاری اجباری زوجین |
|
پشیمانی از ازدواج بین مذهبی، توصیهنکردن به ازدواج بین مذهبی، اجازهندادن به فرزندان برای ازدواج بین مذهبی، خوشبیننبودن به ازدواج بین مذهبی، سختدانستن ازدواج بین مذهبی |
تجربۀ عبرتآموز و نارضایتی از ازدواج بین مذهبی |
نارضایتی از زندگی ناهموار و ناآرام |
سردرگمی مذهبی فرزندان، زدگی مذهبی در فرزندان، شکایت فرزندان از تعارضات مذهبی، سختی درک تفاوتهای مذهبی در کودکی، تمایل والدین به ترویج مذهب خود و فشار به فرزندان |
برزخ روحی فرزندان زوجین بین مذهبی |
5-1- شرایط علی: ازدواج پرخطر و ناهمسان همسری مذهبی
ناهمسان همسری مذهبی و اشکال همسرگزینی به شیوۀ غیر اصولی و با ریسک زیاد، بهعنوان شرایط علی، توضیح مناسبی از سازوکار شکلگیری پدیدۀ محوری «خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی» در زندگی زوجین ناهمسان است. ناآشنایی درست زوجین از یکدیگر، تفاوت و اختلافات زیاد بین آنها و موافقتنداشتن خانوادهها با این ازدواج، موجب شده است تا ازدواج پرخطر و ناهمسان همسری مذهبی را تجربه کنند که به خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی ختم میشود. این مقولۀ اصلی شامل مقولات فرعی «ازدواج ناخواسته و اجباری»، «ازدواج عاشقانه و ناآگاهانه»، «افزایش تدریجی اختلافات زوجین» و «نارضایتی اولیۀ خانوادههای زوجین» میشود.
الف- ازدواج ناخواسته و اجباری: فشارهای اجتماعی و انتخابنکردن آزادانۀ همسر دلخواه، به عدم شناخت عاطفی، فکری و رفتاری دوطرفۀ زوجین و مخفیماندن اختلافات و درنهایت برساخت نارضایتی از زندگی شده است. مفاهیم اشارهشدۀ آنها شامل «تمایلنداشتن به ازدواج با یکدیگر، تحمیل ازدواج از سوی خانوادهها، ناآشنایی زوجین قبل از ازدواج، ازدواج برای رهایی از شرایط سخت خانواده، ازدواج سنتی بدون رضایت زوجین» است.
مشارکتکنندۀ زن شیعه (55 ساله) چنین نقل میکند:
«پدرم فوت کرده بود و مادرم ازدواج مجدد داشت و همسر مادرم اذیتم میکرد و شرایط خوبی در خانه نداشتم، برای همین وقتی همسرم اومد خواستگاری، چون دوست برادرم هم بود، مجبور شدم ازدواج کنم».
مشارکتکنندۀ مرد اهل سنت (49 ساله) دربارۀ ازدواج تحمیلی و ناخواسته چنین میگوید:
«مادرم با خالۀ همسرم دوست بود و مادرم اصرار کرد این دختر خوبه و من حتی همسرم را قبل از ازدواج ندیدم؛ اما به اصرار خانواده زن گرفتم».
ب- ازدواج عاشقانه و ناآگاهانه: در انتخاب همسر درست، لازم است به هر دو بعد عاطفی و شناختی توجه کرد؛ زیرا غفلت از هر بعد موجب مشکلاتی در رابطۀ زناشویی میشود. مفاهیم «ایجاد علاقه بدون شناخت، کافیدانستن عشق و توجهنکردن به تفاوتها، عشق در یک نگاه و توجهنکردن به تفاوت مذهبی و عشق کورکورانه» همگی حاکی از شکلگیری عشق رمانتیک بدون شناخت کافی و درست بین زوجین قبل از ازدواج است. تعدادی از زنان مشارکتکننده (بهطور مثال زن 39 ساله – اهل تسنن) ذکر کردند:
«ما در یک محل زندگی میکردیم و همسرم در نزدیک خانه ما سوپرمارکت داشت. منم برای خرید آنجا میرفتم و عاشق همدیگر شدیم. من حتی اوایل نمیدانستم مذهب همسرم سنی است و وقتی هم فهمیدم اینقدر عاشقش شده بودم که دیگر برایم مهم نبود».
یا مشارکتکنندۀ دیگری (مرد30 ساله- شیعه) اظهار کرد:
«در دانشگاه با همسرم آشنا شدم و گاهی در مسیر باهم صحبت میکردیم و یه رابطۀ عاشقانه بین ما ایجاد شد و اوایل همش حرفهای عاشقانه بود و فقط میخواستیم بهم برسیم و اصلاً به تفاوتهای مذهبی توجه نداشتیم. فکر میکردیم عشق برای آغاز زندگی مشترک کافی است».
ج- افزایش تدریجی اختلافات زوجین: عدم توجه و تلاش برای حل اختلافات اولیه، به مرور زمان به انباشت مسائل حلنشده، تکرار و تشدید تضادهای خانوادگی منجر میشود. مفاهیم «کماهمیتدانستن اختلافات در آغاز زندگی، آگاهی از تفاهمنداشتن در موقعیتهای جدید زندگی مشترک، بروز و افزایش اختلافات بهتدریج، تجمیع اختلافات حلنشده» در صحبتهای مشارتکنندگان، حاکی از مقولۀ ظهور تدریجی و صعودی اختلافات فکری، مذهبی، رفتاری و... در زندگی زوجین بعد از ازدواج است. تعدادی از مشارکتکنندگان دربارۀ غفلت از تفاوتها و افزایش تدریجی اختلافات بعد از ازدواج (بهطور مثال زن 45ساله، شیعه)، چنین بیان کردند:
«وقتی ازدواج کردیم، فکر میکردیم عشق کافی است و تفاوتها مهم نیست؛ اما با گذشت زمان کمکم اختلافات شروع شد».
دربارۀ آگاهی از تفاهمنداشتن با یکدیگر در پیشامدهای جدید زندگی (مرد 30ساله، اهل سنت) نیز، بیان داشتند:
«اوایل مشکلی نبود، اما با گذشت زمان ما متوجه شدیم که تفاهم نداریم و با تولد بچه این اختلافات بیشتر هم شد. ما حتی سر اسم بچه نتونستیم به تفاهم برسیم. در صورتی که در زمان خواستگاری فکر میکردم بهراحتی اختلافات را حل میکنیم».
د- نارضایتمندی اولیۀ خانوادههای زوجین: رضایت والدین در انتخاب همسر، نقش مهمی در حمایتها و برخورد زوجین با چالشهای متعدد زندگی دارد. مفاهیم استخراجشده از گفتههای زوجین زن و مرد، شامل «مخالفت اولیۀ خانوادهها، همکارینکردن خانوادهها در وصلت و ازدواج زوجین، ایجاد شرایط سخت برای زوجین در ابتدای ازدواج، بیاطمینانی خانوادهها به دوام ازدواج، نگرش منفی خانوادهها به ازدواج بین مذهبی، رفتارهای طردگونه در ابتدای ازدواج»، نشاندهندۀ عدم موافقت و رضایت والدین با وقوع این ازدواج ناهمسان و درنهایت ازدواج پرخطر بین آنهاست.
در زمینۀ پیشبینی والدین و مخالفت با ازدواج ناهمسان مذهب (زن شیعۀ 29ساله)، چنین اظهار کردند:
«من و همسرم بهسختی به هم رسیدیم. خانوادهها اصلاً مایل نبودند. پدر و مادرم خیلی از عواقب ازدواج با مذهب دیگه به هم میگفتن و اصلاً راضی نبودن و میگفتن مطمئنیم بهزودی دچار مشکل میشوید و این ازدواج رو قبول نمیکردن».
اظهارات مشارکتکنندهای (مرد25سالۀ سنی) حاکی از مخالفت سرسختانه و تمایلنداشتن خانواده به وصلت با مذهب دیگر است:
«مادرم خیلی مخالف بود، حتی حاضر نبود بیاد خواستگاری و بقیۀ اعضای خانواده هم مخالف بودن، چون از ازدواج با مذهب دیگه خوششون نمیومد؛ اما با گذشت زمان، راضی شدن و ما ازدواج کردیم».
شرایط زمینهای: تعاملات غیرمسالمتآمیز خانوادگی در فضای متعصبانه
مقولۀ «تعاملات غیرمسالمتآمیز خانوادگی در فضای متعصبانه»، شرایط زمینهای و خاصی را ایجاد کرده و در فرایند پدیدۀ محوری از هم گسیختگی خانوادگی و کنش و راهبردهای زوجین ناهمسان مذهب، نقش داشته است. زمانی که فضای تعاملی خانواده بسته و متعصبانه باشد، انطباق افراد، گفتوگو و همزیستی مسالمتآمیز کمتر میشود. مقولۀ اصلی تعاملات غیرمسالمتآمیز خانوادگی در فضای متعصبانه، از 3 مقولۀ فرعی «طردشدگی و تعاملات سرد خانوادگی بعد از ازدواج، تعاملات متعصبانه و مستبدانۀ بین زوجین و آزار مذهبی از سوی خانوادۀ زوجین» تشکیل شده است.
الف- طردشدگی و تعاملات سرد خانوادگی بعد از ازدواج: این مقوله از مفاهیمی چون «صمیمینبودن با خانوادۀ همسر بعد از ازدواج، کاهش رفت و آمد خانوادگی بعد از ازدواج، ابراز نارضایتی خانوادهها بعد از ازدواج، نبود مقبولیت در خانوده، قطع ارتباط با خانواده بعد از ازدواج، پذیرفتهنشدن فرد در خانواده بعد از ازدواج، محدودکردن رفت و آمد بعد از ازدواج توسط خانوادهها» تشکیل شده است.
یکی از مصاحبهکنندهها (زن54ساله، شیعه) تجربهاش را دربارۀ قطع ارتباط با خانواده بعد از ازدواج چنین توصیف کرد:
«من خودم به این ازدواج اصرار کردم و پدرم بهسختی رضایت داد؛ اما بعد از اینکه با همسرم تشکیل زندگی دادم، منو خونه دیگه راه نداد و اصلاً حاضر به دیدن من نیست و این برای من خیلی ناراحتکننده است و دلم برای پدرم تنگ شده».
مشارکتکنندۀ دیگری (مرد34 ساله، اهل سنت) دربارۀ پذیرفتهنشدن همسر در خانوادۀ نسبی بعد از ازدواج میگوید:
«مادر من از اول مخالف بود و هنوزم همسر منو به رسمیت نشناخته. اوایل اصلاً بهم توجهی نمیکرد، الآن هم فقط خودم گاهی به خانوادهام سر میزنم، چون مادرم اصلاً زنم را نمیپذیرد».
ب- تعاملات متعصبانه و مستبدانه بین زوجین: این مقوله شامل مفاهیمی چون «ممانعت از شرکت در مراسمات مذهبی، آزادنبودن برای ابراز عقاید مذهبی در منزل، تحمیل عقیدۀ مذهبی به یکدیگر، برتردانستن مذهب خود، نداشتن نگرش تقریبی در مقابل مذهب یکدیگر، توهین به مذهب یکدیگر، بیاحترامی به مذهب یکدیگر» است که در تعاملات غیرمسالمتآمیز خانوادگی در فضای متعصبانه و خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی در خانواده نقش دارد. مشارکتکنندگان (مرد42 ساله، شیعه) دربارۀ توهین همسر به مقدسات و ممانعت از شرکت در مراسمات مذهبی بیان کردند:
«همسر من نهتنها با من در مراسمات مذهبی شرکت نمیکنه، بلکه مانع هم میشه؛ مثلاً برادرم روز عاشورا نذری داره و همسرم اکثراً نمیگذارد بروم و حتی توهین هم میکند».
مصاحبهکنندۀ دیگر (زن33 ساله، شیعه) دربارۀ سختگیری متعصبانه و نداشتن نگرش تقریبی مذهبی همسر میگوید:
«به نظر من اگر کسی نمیتونه با مذهب دیگه کنار بیاد، نباید ازدواج بین مذهبی داشته باشه. همسر من واقعاً آدم متعصبیه و حتی نمیذاره من با بچهها در مورد مذهب خودم صحبت کنم و خیلی سختگیری داره».
ج- آزار مذهبی از سوی خانوادۀ زوجین: مشارکتکنندگان در این تحقیق رفتارهای آزاردهنده از سوی خانوادۀ همسرشان به اشکال مختلف تجربه کردهاند. در این مقوله، مفاهیم «رفتار نامناسب خانوادۀ همسر، توهین به اعتقادات در خانوادۀ همسر، تعصبات مذهبی در خانوادۀ همسر، لجبازی در اعتقادات مذهبی در خانوادۀ همسر، احترامنگذاشتن به حساسیتهای مذهبی در خانوادههای زوجین» از گفتههای مشارکتکنندگان استخراج شدند.
یکی از مشارکتکنندگان (زن 35 ساله، شیعه) دربارۀ رفتارهای توهینآمیز و آزاردهندۀ مذهبی آشکار خانوادۀ همسر میگویند:
«گاهی رفتارهای خانوادۀ همسرم بسیار توهینآمیز است. آنها اصلاً جلوی من رعایت نمیکنند و به مذهب من توهین میکنند. برادرشوهرهایم من عمداً جلوی من به اعتقادات مذهبم توهین میکنند تا من را اذیت کنند».
مشارکتکنندۀ مرد52 ساله و اهل سنت دربارۀ آزار مذهبی-کلامی اقوام همسر توضیح داد:
«پدر همسرم سعی میکند جلوی من رعایت کند؛ اما بقیه اقوام همسرم اصلاً رعایت نمیکنند و حرفهای ناراحتکنندهای دربارۀ مذهب من میزنند و اوایل خیلی ناراحت میشدم و جر و بحث میکردم، اما الآن حوصلۀ بحثکردن ندارم؛ اما حرفهایشان اذیتم میکند».
همچنین زن37 ساله و شیعه دربارۀ آزار مذهبی-کلامی همسر و اقوام او و آرزوی نجات میگوید:
«آداب و رسوم و عقاید خانوادۀ شوهرم بهشدت با من تفاوت داشت و من اصلاً آنها را درک نمیکردم و همچنین حرفهای شوهرم و اقوامش راجب مذهب، من را عذاب میداد و دوست داشتم از این وضع راحت شوم».
شرایط مداخلهگر: تعارض مذهبی و قومیتی زوجین و تعاملات غیرتفاهمآمیز
جامعۀ چند فرهنگی در استان سیستان و بلوچستان و تعارضات قومی و مذهبی زیاد، سبب راهبردها و کنشهای غیرسازنده در روابط زوجین ناهمسان مذهب میشود. بهعبارتی، شکافهای قومیتی و مذهبی در جامعه در صورت فقدان، فضای تعاملی تفاهمآمیز یکدیگر را بیشتر تقویت میکند و در تعاملات خرد خانوادگی موجب تضاد و خشونت نیز میشود. سومین مقولۀ اصلی تحقیق، «تعارض مذهبی و قومیتی زوجین و تعاملات غیرتفاهمآمیز» است که از دو مقولۀ فرعی «شکاف مذهبی و زیست زناشویی غیرتفاهمآمیز» و «تفاوتهای فرهنگی-قومیتی و تشدید اختلافات بین زوجین» در جامعۀ زوجین ناهمسان به دست آمده و ازجمله شرایط مداخلهگر در راهبردهای زوجین نسبتبه پدیدۀ از هم گسیختگی خانوادگی در ناهمسان همسری مذهبی است.
الف- شکاف مذهبی و زیست زناشویی غیرتفاهمآمیز: این مقوله از مفاهیم «نپذیرفتن تفاوتهای مذهبی، تلاشنکردن برای رسیدن به تفاهم مذهبی، توجهنکردن به شباهتهای مذهبی، آگاهینداشتن از حساسیتهای مذهبی یکدیگر، مشکلات دستیابی به تفاهم با مذهب متفاوت، مهمدانستن تفاوتهای مذهبی در زندگی مشترک» تشکیل شده است؛ برای نمونه در این تحقیق، صحبتهای مشارکتکنندگان (مرد 49 ساله، شیعه) حاکی از مهمدانستن تفاوتهای مذهبی در زندگی مشترک است:
«ما با دوتا مذهب مختلف با هم ازدواج کردیم و این دو مذهب تفاوتهایی داره و نمیشه این تفاوتهای عقیدتی را در نظر نگرفت و حتماً این تفاوتها در زندگی ما تأثیر داره».
مشارکتکنندگان (برای مثال زن34ساله، اهل سنت) دربارۀ توجهنکردن به تفاوتهای مذهبی توضیح دادند:
«من واقعاً در مورد مذهب همسرم اطلاعات دقیقی نداشتم و فقط میدونستم دو مذهب متفاوت داریم و هر دو در منزل به مذهب خود عمل میکردیم و کمکم با مذهب هم آشنا شدیم و به نظرم واقعاً این تفاوتها مهم هستند».
ب- تفاوتهای فرهنگی-قومیتی و تشدید اختلافات بین زوجین: تفاوتهای قومیتی و اختلافات مضاعف زوجین، یکی از مقولات فرعی تعارض قومیتی زوجین و تعاملات غیرتفاهمآمیز است که از مفاهیم «ازدواج شمال با جنوب، آشکارشدن تفاوتهای قومیتی و مذهبی از آغاز آشنایی خانوادهها، تضاد آشکار مذهبی و قومیتی، اختلافات فرهنگی بین اقوام» به دست آمده است. زوجین ناهمسان مطالعهشده (برای نمونه زن 34 ساله، شیعه) معتقدند تفاوت آشکار مذهبی و قومیتی زیادی بین قوم ترک و بلوچ وجود دارد:
«من ترک تبریز هستم و بهعلت شغل پدرم به این منطقه آمدیم و همسرم، دوست برادرم بود و ما باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم؛ اما از همان اول هم همه میگفتند ترک که با بلوچ ازدواج نمیکند و ما دو قومیت و مذهب جدا بسیار متفاوت داشتیم».
همچنین مرد 25 ساله و شیعه دربارۀ ازدواج شمال با جنوب و ظهور اختلافات از همان آغاز توضیح داد:
«من و همسرم در دانشگاه آشنا شدیم. خانوادۀ من ساکن شمال ایران و شهر ساری بودند، اما من بهشدت به همسرم که بلوچ بود، علاقهمند شدم و خانوادهام را مجبور کردم به خواستگاری بیایند و از همان ابتدا تفاوتهای قومیتی و مذهبی، حتی در برگزاری مراسمات برایمان مشکلزا بود».
راهبردها: ناسازگاری زوجین و زیست تنشزا
گفتوگوی تفاهمآمیز در فضای تعصبآمیز و متعارض، برقرار نمیشود و زوجین و اعضای خانواده از یکدیگر دورتر و صمیمت و پیوندهای خانوادگی کمرنگتر میشود. در این شرایط، معمولاً زوجین یکدیگر را تحمل نمیکنند و به کشمکش با یکدیگر به شکلهای مختلف ادامه میدهند. زوجین در پی پدیدۀ محوری از هم گسیختگی خانوادگی در ناهمسان همسری مذهبی، کنشها و استراتژیهای مختلفی را اعم از «سازگاری اجباری زوجین، تضاد زوجین در تربیت مذهبی فرزندان، تنشهای خانوادگی و تعاملات کشمکشآمیز بین زوجین» انتخاب کردند که آنها را بهسمت نارضایتی از زندگی مشترک و چالشهای متعدد برای اعضای خانواده هدایت میکند.
الف- سازگاری اجباری زوجین: مفاهیم «تحمل شرایط بهسبب وجود فرزندان، عادت به تفاوتها، بی نتیجه دانستن مشاجرات، کوتاهآمدن بهسبب حفظ آرامش زندگی، نداشتن راهی جز ماندن در کنار هم، تحمل مشکلات و تعارضات بهسبب حفظ خانواده» که از گفتههای مشارکتکنندگان استخراج شدند، نشاندهندۀ بهکارگیری راهبرد سازگاری اجباری در بین زوجین ناهمسان مذهب است.
یکی از مشارکتکنندگان (زن 49 ساله، شیعه) دربارۀ سکوت و تحمل شرایط بهسبب وجود فرزندان میگوید:
«ما الآن سه فرزند داریم و من در این مدت به این نتیجه رسیدم که جر و بحث با شوهرم فایدهای ندارد، بهجز اینکه شرایط را بدتر کند. من فشار روحی زیادی را بهخاطر تعصبات مذهبی همسرم تحمل کردم؛ اما چارهای ندارم و بهخاطر بچهها سکوت میکنم».
مصاحبهکنندۀ دیگری (مرد26 ساله، شیعه) از کنارآمدن با شرایط، با وجود نارضایتی میگوید:
«همسر من اخیراً بهشدت زودرنج شده است، مخصوصاً بعد از تولد بچه، من هم سعی میکنم سر مسائل مذهبی با او جر و بحث نکنم، چون فایدهای ندارد. هرچند گاهی از شرایط ناراضی میشوم، اما دیگر کاری نمیشود کرد باید کنار بیایم».
ب- تضاد زوجین در تربیت مذهبی فرزندان: این مقوله از مفاهیم «چالشهای تربیتی در خانواده، تحمیل مذهب به فرزند، تفاوت سبکهای فرزندپروری ناشی از مذهب، اختلاف در انتخابهای وابسته به مذهب، اختلاف بر سر عملکرد مذهبی فرزندان» تشکیل شده است. در این تحقیق، مشارکتکنندگان (بهطور مثال زن 48 ساله، شیعه) از اختلاف بین زوجین دربارۀ پوشش فرزند دختر سخن گفتند:
«همسر من روی پوشش دخترها خیلی حساس است و دائماً با آنها درگیر است؛ اما من معتقدم با سختگیری نمیشود و او مرا آدمی بیتفاوت میداند؛ اما من تعصب همسرم در پوشش بچهها را دوست ندارم».
مشارکتکنندۀ دیگری (مرد 50 ساله-اهل شنت) در همین راستا توضیح داد:
«من و همسرم از همان اول روی مذهب بچهها اختلاف داشتیم، من دوست دارم بچهها به مذهب خودم عمل کنند، اما زنم میگوید باید خودشان انتخاب کنند. من همیشه پسرم را با خودم به نماز میبرم و او با من همراه است، اما دخترم بیشتر طرف مادرش است و من خیلی از رفتارهای زنم در تربیت دخترم را نمیپسندم».
ج- تنشهای خانوادگی و تعاملات کشمکشآمیز بین زوجین: تنشهای خانوادگی و کشمکش بین زوجین، از مقولات فرعی ناسازگاری زوجین و زیست تنشزاست که از مفاهیم «تنشها در خانواده بهعلت تفاوت مذهبی، افزایش مشاجرات در خانواده، ظهور تعصبات مذهبی در تصمیمگیریها، افزایش احتمال اختلاف با خانوادههای زوجین، فقدان صمیمیت و تفاهم بین زوجین، نبود همبستگی مذهبی در بین زوجین، اختلاف سلیقۀ ناشی از مذهب در مسائل خانوادگی» به دست آمده است. یکی از زوجین (زن41ساله، شیعه) دربارۀ فقدان صمیمیت و تفاهم بین زوجین بیان میکند:
«ما یک زوج کاملاً متفاوت هستیم و از اول هم در تصمیمگیریهایی که مربوط به مسائل مذهبی بود نمیتوانستیم به تفاهم برسیم و همین به مرور زمان به زندگی ما لطمه زده و صمیمیتی نداریم. در خانۀ ما موسی به دین خویش و عیسی به دین خویش است».
همچنین این زوجین (مرد45ساله، اهل سنت) از افزایش مشاجرات در خانواده بهدلیل تفاوت مذهبی صحبت کردند:
«من از روابطم با همسرم راضی نیست. ما دائماً بر سر موضوعات با هم مشاجره داریم. الآن که بچهها بزرگتر شدن، اختلافاتمان بیشتر هم شده و بخش زیادی از اختلافاتمان بهعلت تفاوت مذهبی است».
پیامدها: نارضایتی از زندگی ناهموار و ناآرام
تضاد و تنشهای مختلف بین زوجین، آرامش و سلامت روان اعضای خانواده و رضایت از زندگی را در آنها به مخاطره میاندازد و این خود پیامدها و مشکلات بیشتری را برای جامعه و فرد بههمراه دارد. پیامد منتجشده از بهکارگیری استراتژیهای مشارکتکنندگان در مدل پارادایمی پدیدۀ محوری از هم گسیختگی خانوادگی زوجین ناهمسانمذهب «نارضایتی از زندگی ناهموار و ناآرام» است. این مضمون اصلی از دو مضمون فرعی «تجربۀ عبرتآموز و نارضایتی از ازدواج بین مذهبی، برزخ روحی فرزندان زوجین ناهمسان مذهب» استخراج شده است.
تجربۀ عبرتآموز و نارضایتی از ازدواج بین مذهبی: زوجین پیامد تجربۀ عبرتآموز و نارضایتی از ازدواج بین مذهبی را در قالب مفاهیمی نظیر پشیمانی از ازدواج بین مذهبی، توصیهنکردن به ازدواج بین مذهبی، عدم اجازۀ ازدواج بین مذهبی به فرزندان، خوشبیننبودن به ازدواج بین مذهبی، سختدانستن ازدواج بین مذهبی ذکر کردند.
مشارکتکنندگان (مرد 38ساله، تسنن) دربارۀ سختی ازدواج بین مذهبی و بازنگری در انتخاب مناسب همسر ابراز کردند:
«به نظرم شاید اگر با فردی از مذهب خودم ازدواج میکردم بهتر بود. ازدواج با مذهب متفاوت بسیار سخت است و تفاوتهای عقیدتی حل نشدنی است و همیشه در زندگی مشکل درست میکند».
مشارکتکنندگان (زن 39ساله، شیعه) به مفهوم تجربۀ سخت و عدم اجازۀ فرزندان به ازدواج بین مذهبی در مصاحبههای خود اشاره کردند:
«ازدواج ما از اول هم درست نبود و خانوادۀ من بهخاطر شرایط سختی که داشتیم، مرا مجبور کردند. اوایل فکر میکردم میتوانم کنار بیایم؛ اما واقعاً نمیشود و ازدواجهای بین مذهبی همواره با مشکلات زیادی همراه است و من به فرزندانم اجازۀ چنین ازدواجهایی نمیدهم و دوست دارم با فردی از مذهب خودشان ازدواج کنند».
مشارکتکنندۀ دیگری (زن38ساله، شیعه) نظر خود را دربارۀ ازدواج بین مذهبی چنین توصیف کرد:
«آدم تو این ازدواجها اول خودش نابود میشه و بعد بچههاش، من که به کسی ازدواج با مذهب متفاوت را توصیه نمیکنم».
برزخ روحی فرزندان زوجین ناهمسان مذهب: خانوادۀ ناهمگون و از هم گسیخته که همواره در حال کشمکش و تضادند، به احساسات و تربیت فرزندان لطمه وارد میکنند. فرزندان در این خانوادهها بین دوراهیهای مختلف عاطفی و مذهبی و... باقی میمانند و بهناچار عذاب روحی زیادی را تحمل میکنند. مفاهیم مختلف شامل سردرگمی مذهبی فرزندان، زدگی مذهبی در فرزندان، شکایت فرزندان از تعارضات مذهبی، سختی درک تفاوتهای مذهبی در کودکی، تمایل والدین به ترویج مذهب خود و فشار به فرزندان، نشانگر آن است که فرزندان نیز در این خانوادههای فرامذهبی شرایط مساعد روحی و فکری ندارند. یکی از مشارکتکنندگان مرد اهل سنت 55 ساله دربارۀ اجبار فرزندان به پیروی از مذهب پدر بیان داشت:
«خانوادۀ من از اول گفتند که بچهها باید به مذهب خودمان باشند و بچهها هرچند با مادرشان ارتباط بهتری دارند، اما مجبور شدند که مذهب مرا انتخاب کرده و به مذهب من عمل میکنند».
گفتههای یکی از مشارتکنندگان (زن 58 ساله، شیعه) دال بر حیرانی فرزندانشان در انتخاب مذهب والدین است:
«فرزندان من اغلب بین مذهب من و مادرشان میمانند و در کودکی نیز تفاوتهای مذهبی ما موجب سؤالاتی برایشان میشد که گاهی ما نمیتوانستیم پاسخ بدهیم و حتی کار به مشاجرۀ بین من و همسرم میکشید؛ چون هرکدام از مذهب خود طرفداری میکردیم».
مقولۀ هستهای پژوهش: خانوادۀ ناهمگون و تضادهای خانوادگی
تضادها بیانگر وجود گره و تعارض میان اعضای خانواده است. بدون شک تضادهای خانوادگی علل گوناگونی دارند. اگر در یک مورد یا خانواده علتی تضاد ایجاد کند، ممکن است آن علت در خانوادههای دیگر، همان تأثیرات را نداشته باشد. در شرایطی هم تفاوتهای مذهبی و فرهنگی میان زن و شوهر، تضاد و تنش ایجاد میکند. در فضای ناهمسان همسری مذهبی، خانوادههایی که اهمیت بیشتری به خودمختاری و استقلال افراد و اعضایشان میدهند، کمتر مستعد تضادند. همچنین اگر زوجین با یکدیگر گفتوگو و مباحثه نکنند و تعاملات تفاهمآمیز و مسالمتآمیز نداشته باشند، بروز تضاد و تنش و نارضایتی در خانواده بیشتر میشود. هر اندازه افراد از ذهن بازتر و انطباق بیشتر برخوردار باشند و بیشتر استقلال افراد را به رسمیت بشناسند، این خانوادهها برای حل تضاد و رسیدن به توافق جمعی، قدرت مانور مناسبتری دارند. چنانچه خانوادههایی که ازدواج آزادانه، با آگاهی و شناخت درست و رضایت والدین دارند، کمتر مستعد تضادند. نکتۀ دیگر اینکه تضاد بسته به همگونی مذهبی و فرهنگی خانواده و میزان به هم پیوستگی و تفاهم آنها، تأثیرات متفاوتی بر خانوادهها خواهد گذاشت. آن دسته از خانوادههایی که اعضایش بیشتر به هنجارهای مذهبی و متعصبانه خود چسبیدهاند، بیشتر مستعد رخدادهای خانوادگیاند.
شکل1- مدل پارادایمی مقولۀ هستهای خانواده ناهمگون و تضادهای خانوادگی
Fig 1- Paradigmatic model of the nuclear category of heterogeneous family and family conflicts
بحث و نتیجه
با وجود غلبۀ سبک همسان همسری در ایران (هاشمی و همکاران، 1393)، اشکال ناهمسان همسری بهویژه در استان سیستان و بلوچستان، بهعنوان استانی با بافت فرهنگی متکثر، بیشتر مشاهده میشود. با توجه به گسترش پویاییها و تعاملات اجتماعی در دنیای مدرن و برخورد فرهنگهای مختلف با یکدیگر، احتمال شکلگیری شیوۀ ناهمسان همسری در جوامع بیشتر میشود. آنچه اهمیت دارد این است که مقررات درون خانواده در میان گروههای اجتماعی و فرهنگی مختلف یکسان نیست و ممکن است ازدواج بین دو فرهنگ متفاوت در صورت فقدان زمینههای مناسب، به بروز تضاد و تنشهای خانوادگی منجر شود. تضاد خانوادگی با دیگر اشکال تضاد متفاوت است؛ زیرا زمینۀ خانواده با ایدۀ وحدت و انسجام و کاملبودن روابط و پیوندهای نزدیک سازگارتر است. یافتههای پژوهش حاضر حاکی از آن است زوجین مطالعهشده، چالشها و تضادهای خانوادگی متعددی را در خانوادۀ ناهمسان همسری مذهبی تجربه کردند. تضاد از یک توافقنکردن ساده تا اعمال خشونت و درگیری را در بر میگیرد. افراد در خانوادههای ناهمسانمذهب که دچار از هم گسیختگی و تضاد شدهاند، زیست جهان متفاوتی را تجربه و احساسات، معانی، مسیر و سبک زندگی متفاوتی را نیز برساخت میکنند. در این مسیر، زوجین با چالشهای متعددی روبهرو میشوند که اختلافات و پیامدهایی برای آنها و خانوادهشان دارد.
تضادها در تعاملات خانوادگی بین زوجین ناهمسانمذهب بین زن و شوهر، والدین و فرزندان و والدین با زوجین به اشکال مختلف به وجود میآید و ناشی از نشناختن خود، انتخاب نادرست همسر و پایهریزی ضعیف زندگی مشترک است. اختلافات و تضادها بعد از شکلگیری زندگی مشترک آشکارتر میشود، بهطوری که اگر در فضای گفتوگوی باز، آزادانه و جریان تعاملات مسالمتآمیز و تفاهمآمیز حل نشوند، با تعارضات مختلف مذهبی، قومیتی و خانوادگی دیگر ترکیب و تجمیع میشود و خانواده را با تودهای از مشکلات مواجه میکند. تجمیع این تضادها کانون گرم روابط خانوادگی را از هم میپاشد و انزجار و فاصلهای را بین اعضای خانواده به وجود میآورد؛ درنتیجه افراد به خواستهای یکدیگر اهمیت نمیدهند و به تکرار زندگی پر تنش عادت میکنند. این فرایند سازگاری اجباری و تداوم کشمکشهای مختلف در خانواده، پیامد نارضایتی از زندگی و آسیبهای روحی، عاطفی، اجتماعی را برای اعضای خانواده در پی دارد.
سبک همسرگزینی نامناسب و پرخطر موجب بروز تضادهای خانوادگی در زندگی زوجین ناهمسانمذهب میشود. مهمترین زمینهای که در صورت فقدان تنشهای خانوادگی زوجین ناهمسانمذهب را بیشتر میکند، تعاملات غیرمسالمتآمیز و متعصبانه در خانواده است. در بستر جامعه با شکافهای فرهنگ، نظیر تعارضهای مذهبی و قومیتی و تمایل افراد به ارتباطات درونگروهی، ازدواج بین مذهبی با چالشهای زیادی روبهرو میشود و این چالشها همۀ اعضای خانواده، شامل زن و شوهر، فرزندان و کمیت و کیفیت تعاملات خانوادگی را تحتالشعاع قرا میدهد. این فرایند اجتماعی به از هم گسیختگی خانوادگی و درنهایت نارضایتی از زندگی و زیست پرتنش برای زوجین و فرزندان منجر میشود. همچنین ناهمسانمذهبی والدین برای فرزندان تضادهای تربیتی و آشفتگی روحی را در خانواده بههمراه دارد که بر طبق دیدگاه تکثرگرایانه، موجب دوری و انزوای فرزندان میشود.
لهرر و چیسویک (1993) احتمال طلاق را در ازدواج بین کاتولیک و پروتستان بیشتر میدانند، به همین دلیل دریب و لان (2011) معتقدند گروههای مهاجر با تفاوت فرهنگی زیاد، به درون همسری تمایل دارند. نتایج تحقیقات دیگر نیز بیانگر افزایش میزان طلاق در ناهمسان همسری است (نوابخش و محمدی، 1395؛ طاهری بنچناری و همکاران، 1397). رضایینسب (1400) و صادقی و همکاران (1397) ناهمسانهمسری را عامل کاهش رضایت زناشویی و افزایش طلاق بین زوجین ذکر کردند. برخی تحقیقات شیوۀ انتخاب همسر و تعاملات بین زوجین را در ازدواج بین مذهبی موفق (شیردل و همکاران، 1400) و دخالت والدین (شهولی و رضاییفر، 1390) را در ازدواج ناموفق مؤثر نشان دادند. در تحقیقات انجامشده، بیشتر بر بروز طلاق و کاهش رضایت در خانوادههای ناهمسان همسر تأکید کردند، در حالی که این پژوهش علاوه بر تحقیق خاص در بین خانوادههای با شرایط ناهمسانهمسری مذهبی، نشان داد عوامل بروز تضادها در خانوادهها فرق میکند. در زوجین ناهمسانمذهب، از چگونگی شروع رابطه، نوع انتخاب همسر تا تجربۀ زندگی مشترک در فضای بسته، متعارض و متعصبانه با تعاملات غیرتفاهمآمیز بین زوجین و خانوادههایشان، چالشهای متعددی برای خانواده ایجاد میکند که درنهایت به نارضایتی از زندگی و در پی آن، آسیب به اعضای خانواده منجر میشود.
لازمۀ پیشگیری از تضادهای خانوادگی در زوجین ناهمسانمذهب این است که قبل از ازدواج مشاورههای عمیق و واقعبینانه و دورههای مهارت زندگی ویژهای را انجام دهند. زوجین ناهمسانمذهب در طی زندگی مشترک نیازمند مشاورههای کارآمد و علمیاند و برای این امر مراکز و کلینیکهای مشاورۀ خانواده در دسترس برای زنان و مردان کمککننده است. تقویت فضای تعامل فرهنگی بین اقوام و مذاهب در جامعه در راستای کمرنگشدن تعصبات و پیشداوری نیز، تضادهای خانوادگی را در ازدواجهای ناهمسان مذهبی کاهش میدهد. بهطور کلی، افزایش آگاهی و مهارت در بهبود نحوۀ تعاملات و رضایت از زندگی زوجین نقش مهمی دارد. ازجمله محدودیتهای این تحقیق، جستوجوی زوجین ناهمسانمذهب و جلب رضایت و همکاری آنها برای شرکت در مصاحبه بود. از زوجین مشارکتکننده که در مسیر این پژوهش محققان را یاری رساندند، کمال تشکر به عمل آورده میشود.
[1] Kalmijn
[2] intermarriage
[3] social cohesion
[4] Confounding characteristics
[5] bossard & boll
[6] Collective attitudes
[7] demographic imperative
[8] procreation
[9] Strauss & Corbin
[10] Lehrer and Chiswick
[11] Sherkat
[12] Cohort
[13] Dribe and Lundh
6 Glavatskaya et al.
[14] Giddens
[15] Rationalisation
[16] Formal rationality
[17] Secularization
[18] Secularization
[19] Disenchantment
[20] Stigmatization
[21] Pluralist Perspective
[22] Retentionism
[23] Assimilation
[24] Glaser & Strauss
[25] trustworthiness