مقدمه و بیان مسئله
اصطلاح عدالت اجتماعی به توزیع عادلانۀ منابع اجتماعی بین همۀ مردم و نیز برابری و انصاف در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اشاره دارد. این اصطلاح بر ابزارهایی تمرکز دارد که جوامع منابع خود را که شامل کالاهای مادی و همچنین مزایای اجتماعی، حقوق و حمایتها است، ازطریق آنها تخصیص میدهند (Chapin, 2017). این مفهوم و چیستی آن از دیرباز دغدغۀ انسانها بوده و اندیشمندان علوم مختلف را در پی فهم چیستی آن به کنکاش واداشته است. جدل بر سر مفهوم عدالت اجتماعی و چگونگی اجرا و پیادهسازی آن در سطح جوامع مختلف منجر به پیدایش نظریههای مختلف در این زمینه شده است.
در کشور ما هم مفهوم عدالت اجتماعی مناقشهبرانگیز بوده است و بحثهای مختلفی را در جوامع علمی، سیاسی و در بطن جامعه بهدنبال داشته است. ندیری و شکوری (1390) اذعان میکنند که اثر تفاوت نسلی در برداشت از عدالت اجتماعی بیشتر از سایر مؤلفههایی نظیر جنسیت، طبقه و تحصیلات است. نتایج پیمایش بنیاد ایپسوس[1] در میان 29 کشور بیان میکند که جوانان بیشتر از نسلهای قبل از خود باور دارند که نابرابری موضوع مهم کشورشان است. آنها همچنین فکر میکنند که جنسیت خودشان از یکی گروههایی است که امروزه با بیشترین تبعیض روبهرو است. باور به اینکه موفقیت شخصی وابسته به شایستگی و تلاش است، بیشتر در میان نسلهای قدیمیتر رایج است تا میان نسلهای جوان و کمترین میزان این باورمندی در میان نسل Z است. همچنین نسل Z بیشتر از نسلهای پیش از خود به تبعیض علیه زنان تأکید دارد (Taylor, 2024). براساس تعربف فرهنگ لغت کمبریج[2] نسل Z به متولدین اواخر دهۀ 1990 میلادی و اوایل دهۀ 2000 میلادی اطلاق میشود. میلر[3](1992) و سوییفت[4] و همکاران (1995) به نقل از ویسر[5](2001) دربارۀ اهمیت پژوهش دربارۀ ادراک و نگرش به عدالت اجتماعی عنوان میکنند که تلاش برای درک تجربی از عدالت اجتماعی به توسعۀ مفهوم عدالت اجتماعی کمک میکند. چنین تلاشی نهتنها مطلوب است، بلکه درواقع در توسعۀ نظریۀ عدالت اجتماعی بهعنوان راهنمای عمل برنامهریزی ضروری است.
- باتوجهبه اینکه این باورتوسط بنیاد ایپسوس در کشورهای مختلف بررسی شده و جهانی است میتوان آن را به جامعۀ هدف این پژوهش نیز تعمیم داد که برداشت نسلها در شهر بررسیشده هم متفاوت است؛ بنابراین، دراین پژوهش تفسیر نسل z از مفهوم عدالت واکاوی شده است. شناخت و فهم چیستی مفهوم عدالت اجتماعی در میان نسل Z میتواند به مددکاران اجتماعی، جامعهشناسان، برنامهریزان و سیاستگذاران کمک کند که در برنامهها، اقدامات و سیاستهای خود به نگرش شهروندان نسل جدید به عدالت اجتماعی توجه کنند تا از این طریق بتوانند ضمن برنامهریزیهای دقیقتر و مبتنی بر شواهد، مشارکت شهروندان را در این برنامهها و سیاستها جلب کنند و به این سبب، موجب کارایی بیشتر و بهتر این برنامهها و سیاستها شوند و درنهایت بتوان به عدالت تصدیقشدۀ این نسل بهعنوان شهروندان نوظهور دست یافت. پژوهش حاضر، تجربههای نسل Z را از عدالت اجتماعی بررسی میکند، تفسیر ایشان را از مفهوم عدالت اجتماعی واکاوی میکند و درنهایت راهکارهای ایشان را برای دستیابی به عدالت اجتماعی در سطح جامعه مطالعه میکند.
-
- چارچوب مفهومی
هگل[6]، عدالت را آن چیزی میداند که دولت میگوید. در مقابلِ او برتراند راسل[7]، هیوم[8] و ویلی[9] اکثریت را ملاک قرار دادهاند و بیان کردهاند که عدالت چیزی است که وجدان جمعی یا اکثریت قاطع مردم، آن را عدالت بداند. راسل میگوید عدالت امری است که اگر اجرایی شود، کمترین نارضایتی را ایجاد کند (کاتوزیان، 1386). معنای عدالت نزد مردم تا آنجا اهمیت دارد که ارسطو[10] (1358) تفاوت دیدگاه مردم از عدالت را یکی از دلایل مهم انقلابها برمیشمارد و بیان میکند که گرچه همۀ مردم در ضرورت برابری نسبی و دادگری همعقیده هستند، ولی از دادگری و برابری معنای یکسانی را درک نمیکنند.
- مرکز عدالت اجتماعی و اقتصادی[11] (2005) بیان میکند که اصطلاح عدالت اجتماعی بیانگر عدالت اقتصادی نیز هست و عدالت اجتماعی را اینگونه تعریف میکند: «فضیلت اخلاقی است که ما را به سمت تعاملات انسانی سازمان یافتهای که به آن نهاد میگوییم، هدایت میکند. هنگامی که نهادهای اجتماعی به شکل عادلانه سازمان یافتند، امکان دستیابی به چیزی را میدهند که هم از دید فردی و هم در ارتباطمان با دیگران برایمان مفید است. همچنین عدالت اجتماعی بر عهدۀ یکایک ما مسئولیت فردی قرار میدهد تا با دیگران برای ایجاد و بهبود نهادهایمان بهعنوان ابزاری برای رشد شخصی و اجتماعی همکاری کنیم.» (گلیکن، 1392).
- بنا به نظر راسینسکی[12] (1987) عدالت در نظر اندیشمندان به چهار شکل است: نخست توزیع براساس شایستگی یا فردگرایی اقتصادی؛ دوم، توزیع ب اساس انصاف؛ سوم، توزیع براساس نیاز و چهارم، توزیع براساس توزیع برابر (سالارزاده امیری و حسینی، 1387).
- مطابق نظر جان استوارت میل عدالت اجتماعی یا عدالت توزیعی یعنی اینکه جامعه باید رفتار یکسان با تمام کسانی داشته باشد که شایستگی یکسانی دارند (غنینژاد، 1379). کینگزلی دیویس[13] و ویلبرت مور[14] (1945) نظریۀ خود را در چارچوب کارکردگرایی بیان کردند. دیویس و مور وجود قشربندی در جوامع و دلیل رتبهبندی متفاوت در نظام پاداشها را در یک جامعه بیان میکنند. دیویس و مور دو معیار را برای تعیین میزان پاداشهایی معین کردند که به موقعیتهای خاص تعلق میگیرد: 1- اهمیت کارکردی وظیفه (نادربودن موقعیت ازنظر کارکردی و میزان وابستگی سایر موقعیتها به این موقعیت)؛ 2- کمیابی افراد مستعد در انجام وظیفه یا میزان آموزش لازم. درنتیجه قدرت و امتیاز یک موقعیت به دلیل اهمیت کارکردی و کمیابی پرسنل در دسترس برای آن موقعیت خاص است (هورست، 1398). در جامعهای که در آن رقابت آزاد وجود دارد، افرادی که منابع یکسانی به جامعه میدهند، در برابر آن دستمزدی دریافت میکنند. هرچقدر فرد منابع بیشتر و ارزش بیشتری به کارفرمای بالقوه بدهد، خدمت و دستمزد بیشتری را تقاضا میکن. (هورست، 1398 به نقل از Thurow, 1969; Leftwich, 1977)؛ بنابراین، عواملی مانند آموزش، مهارتها و هوش، مؤلفههای بهرهوری هستند که در تعیین دستمزدهای فرد نقش مهمی دارند (هورست، 1398 به نقل از Thurow, 1969).
ارسطو (1358) در کتاب سیاست خود، مفهوم عدالت توزیعی را بیان میکند. به دید ارسطو، عدل توزیعی این است که افراد در جامعه نباید مطلقاً برابر باشند، بلکه باید متناسب با سهم ایشان در خدمت به اجتماع شایستگی ایشان تعیین گردد. ارسطو خدمت به جامعه را فضلیت محسوب میکند و هرگونه معیار دیگر در تعیین شایستگی افراد برای برخورداری از مناصب حکومتی را بیاعتبار میشمارد. رویکرد توزیع پاداشها و مزایا بر طبق انصاف، توزیع را به استحقاقهایی مرتبطت میسازد که از کنشهایی نظیر کار سخت سرچشمه گرفته باشد (سالارزاده امیری و حسینی، 1387). مطابق با نظر آدامز[15] (1963) یک موقعیت منصفانه موقعیتی است که برونداد افراد با درونداد آنها متناسب باشد. افراد در سازمان و جامعه دروندادهای خود را ازقبیل سطح تحصیلات و استعداد با بروندادی که به دست میآورند، ازقبیل ترفیع و میزان درآمد با افراد دیگر در موقعیتها، سازمانها و جوامع دیگر مقایسه میکنند و اگر در این مقایسه دریابند که بین برونداد و درونداد آنها و دیگران تناسب وجود ندارد، احساس بیعدالتی خواهند کرد (سالارزاده امیری و حسینی، 1387). این حالت با نظریههای محافظهکارانه ازقبیل نظریۀ سرمایۀ انسانی و کارکردگرایی منطبق است که عنوان میکنند که افراد باید آنچه را از جامعه برداشت کنند که به آن میدهند (هورست، 1398).
مطابق رویکرد سوسیالیستی عدالت اجتماعی، عدالت اجتماعی آن است که همۀ مردم در هر وضع و شرایطی که هستند و به هر شکلی که در جامعه عمل میکنند و هر استعدادی که دارند، باید عیناً همانند یکدیگر زندگی کنند و هرکس باید به اندازۀ استعدادش کار کند، ولی باید به اندازۀ نیازش درآمد داشته باشد. درواقع ملاک توزیع در جامعۀ اتوپیایی مارکس، نیازهای افراد است و نه شایستگیهایی که مبتنی بر استعداد طبیعی به دست میآورند (سالارزاده امیری و حسینی، 1387). جان رویمر[16] (1382) در کتاب برابری فرصت، این اعتقاد را بیان میکند که باید عرصۀ بازی همسطح گردد؛ بهاین معنا که جامعه باید آنچه را که در توان دارد، در راستای همسطحکردن عرصۀ بازی بهکار گیرد و منظور از آن، ایجاد موقعیتی در جامعه است که در آن همۀ افراد از فرصتهای برابر برخوردار باشند. وی معتقد است همسطحکردن عرصۀ بازی مستلزم این است که کمبود کسانی را که از سبدهای پستتری از منابع درونی برخوردار هستند با یک پیمانۀ اضافی از منابع بیرونی جبران شود (حاتمینژاد و راستی، 1385). جان رالز[17] (2009) یکی از نظریهپردازانی است که بر اصل نیاز تأکید زیادی دارد. هدف رالز ارائۀ مفهومی از عدالت است که نظریۀ مشهور قرارداد اجتماعی را بسط و اعتلا دهد. او اینگونه بیان میکند که اصول عدالت اجتماعی برای ساختار اساسی جامعه موضوع توافق اولیه است.
- رالز دو اصل را برای عدالت نام میبرد:
- هر شخص باید در دسترسی به گستردهترین نظام جامع آزادیهای اساسی حق برابر داشته باشد، بهگونهای که آزادی با دیگران منافاتی نداشته باشد (اصل آزادی) (هزارجریبی، 1390). آزادیهای اساسی که رالز در نظر دارد، همان آزادیهای اساسی هستند که نوعاً در رویکرد لیبرالی به فلسفۀ سیاسی میتوان یافت؛ حق رأی و حق اشتغال در مناصب عمومی، آزادی بیان و اجتماعات، آزادی اندیشه، آزادی وجدان و آزادی شخصی که شامل آزادی از سرکوب روانی و آسیب جسمانی میشود (اسحاقی و احمدیه، 1399).
- 2- نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی بهگونهای سامان یابند که از این نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی: الف) محرومین بیشترین نفع را داشته باشند (اصل تفاوت)؛ ب) به مشاغل و مناصبی متصل باشند که ازنظر فرصت در شرایط برابر و منصفانه به روی همه گشوده باشند (اصل فرصت برابر).
- از دیدگاه رالز، اصل آزادی بر اصل دوم اولویت دارد. یعنی آزادی تعریفشده در اصل اول را نمیتوان فدای منافع اجتماعی و اقتصادی کرد (هزارجریبی، 1390). رالز همچنین معتقد است که توزیع نابرابر منابع به این دلیل است که چنانچه منابع بهطور برابر توزیع شود، افراد با تواناییهای زیاد خود کار نخواهند کرد و درنتیجه منابع کمتری ازطریق مالیاتها دردسترس فقیرترین افراد قرار خواهد گرفت (فابر (1390) به نقل از اسحاقی و احمدیه، 1399). رالز با این توصیف، درحقیقت برای برابرکردن فرصتها امتیازاتی به برخی افراد مستعد میدهد تا بتواند بیشترین سود را (ازطریق مالیاتها) برای افراد کمتوان ایجاد کند و اینگونه اصل برابری فرصت را به اصل تفاوت ترجیح و در اولویت قرار میدهد و پذیرش اصل تفاوت راهی برای رسیدن به فرصت برابر شناخته میشود (اسحاقی و احمدیه، 1399).
- برداشت عدالت به معنای مساواتطلبی را در اندیشۀ روسو[18]، مارکس[19] و انگلس[20] میتوان مشاهده کرد (افروغ، 1390). زاهدیاصل (1400) به نقل از قابل (1383) یکی از تعابیر عدالت از نگاه مددکاری جامعهای را ایجاد فرصتهای برابر و برطرفکردن یا کاهش فاصلهها و متعادلکردن زندگی برمیشمرد. همچنین از نگاه فمینیسم[21]، یکسانانگاری جنسی ارزش پایۀ عدالت است (واعظی، 1383). بنابر نظر بهیمراو رامجی آمبدکار[22] عدالت اجتماعی دارای سه مؤلفۀ آزادی، برابری و برادری است. اولین جزء، آزادی است. دومین مولفۀ عدالت اجتماعی برابری است. این بدان معناست که همۀ انسانها از یک ذات هستند، همۀ انسانها باهم برابر هستند و همه از حقوق اساسی و آزادی برابر برخوردار هستند. سومین مؤلفۀ عدالت اجتماعی برادری است. به نظر او، فردگرایی همیشه وجود دارد و موجب هرجومرج در جامعه میشود؛ زیرا افراد به دلیل منافع خاص خود بهگونهای رفتار میکنند که منفعت دیگران را نادیده میگیرند و درنتیجه یک خود غیراجتماعی و حتی ضداجتماعی ایجاد میکنند. ولی در مقابل، در اصل برادری، فرد را وادار میکند که خود را با خیر و صلاح دیگران بشناسد؛ درنتیجه خود را در حال رقابت و مبارزه با دیگران نمیبیند و این برادری است که از ایجاد هرجومرج در جامعه جلوگیری میکند و به حفظ نظام اخلاقی در میان انسانها کمک میکند (Block-4 Social Justice, 2018).
برایان ترنر[23] (1986) در کتاب برابری خود چهار نوع برابری اساسی را مشخص میکند که عبارتاند از:
- برابری انسانها: دیدگاهیاست که بیان میکند اساساً همۀ ما یکسان هستیم و در جایگاه انسان از ارزش برابری برخوردار هستیم؛
- برابری فرصتها: باوری است که دسترسی به غایات ارزشمند را برای همۀ انسانها آزاد قلمداد میکند؛ یعنی هر فردی توانایی رسیدن به موقعیتهای ارزشمند را دارا است و مانعی بر سر راه او قرار ندارد؛
- برابری شرایط: دیدگاهی است که بیان میکند همه از موقعیت نخستین یکسانی برخوردار هستند یا به عبارت دیگر امکانات رشد و دسترسی به موقعیتها برای همه بهصورت برابر فراهم است؛
- برابری نتایج یا پیامدها: یا بهعبارتیدیگر برابری درآمدها که رادیکالترین و احتمالاً مناقشهبرانگیزترین نوع برابری است و منظور از آن، نتایج و درآمد برابر برای همۀ افراد است (به نقل از هورست، 1398).
علاوهبر تعاریف فوق، برخی از اندیشمندان حوزۀ عدالت اجتماعی دیدگاهی مرکب به عدالت اجتماعی داشتهاند؛ برای نمونه، دیوید میلر[24] سه اصل را برای عدالت اجتماعی نام میبرد: نخست، عدالت براساس نیازها به معنای توزیع منابع مادی براساس نیازها با تأکید بر نیازهای اساسی؛ دوم، عدالت براساس حقوق به معنای تساوی در برابر قانون و رعایت حقوق انسانها و سوم، عدالت براساس شایستگیها به معنای آنکه هرکس در جایگاه و موقعیتی قرار بگیرد که شایستگی آن را دارد (زاهدیاصل، 1400 به نقل از سیمبر، 1378).
- با مرور بر نظریههای موجود در باب عدالت اجتماعی میتوان گفت که دیدگاههای مختلف و گاهی متضاد دراینباره وجود دارد که ناشی از زاویههای متفاوت نگرش به مبحث عدالت اجتماعی است. اقتصاددانان و نظریهپردازانی که دیدگاهی اقتصادی به عدالت اجتماعی دارند، تأکید بیشتری بر شایستگی و فردگرایی دارند. در مقابل، جامعهشناسان و متخصصین اجتماعی دیدگاهی جمعنگر به عدالت اجتماعی دارند و مصلحت عمومی را مقدم بر مصلحت شخصی قلمداد میکنند. این دیدگاهها را براساس وجه افتراق آنها میتوان در چهار پارادایم توزیع برابر، توزیع براساس نیاز، توزیع براساس شایستگی و توزیع براساس انصاف طبقهبندی کرد. همچنین براساس نظر ترنر (1986) میتوان گفت که عدالت اجتماعی در چهار بخش مختلف بررسی میشود: عدالت در ارزشگذاری انسانها، عدالت در شرایط اولیۀ رشد، عدالت در دسترسی به فرصتهای رشد و درنهایت عدالت در دستیابی به پیامدها و نتایج.
- معمولاً یک نسل را با عنوان گروه سنی بیان میکنند که شامل افرادی همسن است که در مکانی مشابه زندگی میکنند و دارای تجربههای زندگی، تاریخی و اجتماعی مشابه هستند (دلخواه و همکاران، 1399 به نقل از Mannheim, 1970). مطابق بر تعاریف دیکشنری کمبریج، «بیبی بومرها[25]» افرادی هستند که در دوران ازدیاد ولادتها پس از جنگ جهانی دوم بین سالهای 1947 تا 1960 میلادی به دنیا آمدهاند. پس از آن، نسل X هستند که به متولدین دهۀ 1960 و 1970 میلادی اشاره دارد. نسل Y افرادی هستند که در دهۀ 1980 میلادی و اوایل دهۀ 1990 میلادی متولد شدهاند و در ادامه، نسل Z در اواخر دهۀ 1990 میلادی و اوایل دهۀ 2000 میلادی پا به عرصۀ ظهور گذاشت. براساس یافتههای کاتز[26] و همکاران که از سال 2017 با نسل Z مصاحبه کرده است، ویژگیهای این نسل را اینگونه بیان میکنند: بهطور معمول نسل Z افرادی خودمحور[27] هستند که عمیقاً به دیگران اهمیت میدهند؛ برای جامعهای متنوع تلاش میکنند؛ بسیار مشارکتی و اجتماعی هستند؛ برای انعطافپذیری، ارتباط، اصالت و رهبری غیرسلسلهمراتبی ارزش قائل هستند و درعینحال نگران مسائل بهارثرسیدهای مانند تغیرات اقلیمی هستند و به کاری که دربارۀ آن مسائل باید انجام شود، نگرش عملگرایانهای دارند. آنها تسهیلات اولیه با ابزارهای دیجیتال قدرتمند ایجاد کردهاند که به آنها امکان میدهد که به خود متکی باشند. ازآنجاییکه میتوانستند از سنین کودکی دربارۀ مردم و فرهنگهای سراسر جهان بیاموزند، احترام بیشتری برای تنوع و اهمیت هویتپذیری متحصربهفرد خود قائل هستند. آنها بیشتر از افراد نسلهای مسنتر قوانین و قدرت را زیر سؤال میبرند؛ زیرا آنها عادت دارند، آنچه را پیدا کنند که خودشان نیاز دارند (De White, 2022).
-
- مروری بر مطالعات پیشین
تاکنون پژوهشهای بسیاری در رابطه با احساس و ادراک عدالت اجتماعی صورت پذیرفته است؛ بااینحال، خلأ پژوهشی مستقل در رابطه با برداشت نسل Z از عدالت اجتماعی احساس میشود.
- دشتیاری و همکاران (1400) بیان میکنند که درجۀ انگیزش اجتماعی عدالت اجتماعی در بین زنان متفاوت است و آنها با دو مقولۀ تقدیرگرایی و مطالبهگرایی نوع حساسیتشان را به برقراری عدالت اجتماعی بیان میکنند. زنان همچنین با دو مقولۀ هسته عدالت اجتماعی را تفسیر میکنند: 1- عدالت اجتماعی انصافگرایانه که در توزیع منابع، لیاقت و شایستگی افراد را لحاظ میکند؛ 2- عدالت اجتماعی مساواتگرایانه که زن را طفیل مرد و جامعه تفسیر می کند. طاهری و همکاران (1394) بیان میکنند که رابطۀ مثبتی بین عدالت اجتماعی ادراکشده از سوی مردم و تسهیلات ویژۀ فرزندان شاهد و ایثارگر وجود دارد؛ به این معنا که کاهش یا افزایش هرکدام از متغیرهای مستقل، بر میزان عدالت ادراکشدۀ مردم تأثیر دارد. مردم ارائۀ تسهیلات ویژه همچون تسهیلات رفاهی، بهداشتی و آموزشی را حق قانونی فرزندان شاهد و ایثارگر میدانند، ولی دربارۀ ایجاد فرصتهای شغلی توسط دولت برای آنها دچار شک و تردید هستند. ذوالفقاری و حسنزمانی (1393) بیان میدارند که میان نگرش به عدالت اجتماعی و نوع دینداری دانشجویان رابطه وجود دارد، بهگونهای که دینداری عقلانیتر و متجددانهتر دانشجویان، نگرش لیبرالیستیتری به عدالت اجتماعی را برای آنها به همراه داشته است و برعکس دینداری سنتیتر، منجر به نگرش سوسیالیستیتر دانشجویان به عدالت اجتماعی شده است. همچنین جنس و سن افراد در شکلگیری نگرش آنها مؤثر بوده است، بهگونهای که زنان نگرش سوسیالیستیتری از مردان به عدالت اجتماعی دارند و افزایش سن با نگرشهای لیبرالیستی افراد رابطۀ مستقیمی داشته است و درمجموع ازنظر نوع نگرش، دانشجویان مطالعهشده نگرشی رالزی به عدالت اجتماعی داشتهاند. ندیری و شکوری (1390) عنوان میکنند که اثر تفاوت نسلی در برداشت از عدالت اجتماعی بیش از جنسیت و طبقه و تحصیلات است؛ یعنی مطابق نظر جامعهشناسان معرفت رویدادهای مختلفی چون انقلاب، جنگ و توسعه بهعنوان رخدادهای عینی مختلف، ارزش های مختلفی را به وجود آوردهاند که نسلهای در سن جامعهپذیری خود را از نسلهای دیگر متفاوت ساختهاند. میرسندسی (1389) بیان کرده است که مردم عدالت تکبُعدی مبتنی بر یکی از اصول استحقاق یا نیاز را تأیید نمیکنند، بلکه اعتقاد دارند نظریۀ عدالت باید مجموعی از هر دو اصل باشد. صدیق سروستانی و دغاقله (1387) بیان میکنند که ادارک شهروندان با هیچکدام از تعریفهای مرورشده مطابقت ندارد، بلکه سازهای چندبُعدی است و احساس میکنند که عدالت در دوران معاصر در سطح جامعه تحقق نیافته است. چن[28] و تانگ[29] (2021) عواملی را که بر نگرش مددکاران اجتماعی در تایوان نسبتبه عدالت اجتماعی تأثیر میگذارد، بر روی نمونهای متشکل از 276 مددکار اجتماعی بررسی کردند. یافتهها نشان میدهد که سالها تجربۀ کاری، آموزش حقوق بشر و مشارکت قبلی در اعتراضات اجتماعی عوامل مهم تعدیلکنندۀ حمایت از عدالت اجتماعی هستند. ما[30] و همکاران (2022) اشاره میکنند که مردم تمایل دارند از سیستم باور ذهنی خود برای مشاهدۀ عدالت اجتماعی استفاده کنند. همچنین افکار عمومی بهطورکلی بیشتر بر عدالت توزیعی و کمتر بر عدالت رویهای تمرکز دارد. همچنین تعداد فزایندهای از جوانان توجه بیشتری به فرایندهای سیاستگذاری و عدالترویهای نشان دادند. کوهن[31](2019) عنوان میکند که سطوح زیادتر نابرابری دستمزد درکشده با اعتقاد ضعیفتر (قویتر) به اصول شایستهسالارانه (غیرشایستهسالارانه) در تعیین دستمزد افراد مرتبط است. همچنین آن دسته از افرادی که سطح زیادی از نابرابری دستمزد را درک میکنند، تمایل بیشتری به حمایت از سیاستهای توزیع مجدد و مالیاتهای تصاعدی دارند. درمجموع، یافتههای وی نشان میدهد که سطوح زیاد نابرابری دستمزد درکشده پتانسیل تضعیف مشروعیت نتایج بازار را دارد. پژوهش ایم[32] (2014) نشان میدهد که نابرابری شدید درآمد روستایی_شهری در چین منجر به نابرابری بزرگ منطقهای_آموزشی و سطوح آموزشی پایینتر در مناطق محروم منجر به گرایشهای روانی_اجتماعی محافظهکارانه ساکنان شده است و دیدگاه تساهلگرایانهای به نابرابری دارند. همچنین اقتدارگرایی و گرایش به برتری اجتماعی بر نگرش به نابرابری و بازتوزیع تأثیر میگذارد. همچنین، آموزش تأثیر بسیار مهمی در ایجاد تفاوت در الگوهای تمایل روانی_اجتماعی روستاییان و شهرنشینان دارد.
- تاکنون تحقیقاتی در رابطه با عوامل مرتبط با ادراک و احساس عدالت اجتماعی انجام و ارزیابی شدهاند و عوامل مختلفی نظیر جنسیت، سن، تحصیلات، دینداری و... را مؤثر بر احساس و ادارک عدالت اجتماعی دانستهاند. ندیری و شکوری (1390) اثر تفاوت نسلی در برداشت از عدالت اجتماعی را بیشتر از مؤلفههای دیگر بیان میکند. صدیق سروستانی و دغاقله (1387) و میرسندسی (1389) نیز به تفاوت شناخت مردم از مفهوم عدالت اجتماعی با نظریهها و دیدگاههای موجود اشاره نمودهاند. باتوجهبه تحقیقات صورتگرفته و با وجود پژوهش دربارۀ تفاوت نسلی در ادراک از عدالت اجتماعی، تاکنون پژوهشی اختصاصی دربارۀ تفسیر نسل Z از مفهوم عدالت اجتماعی صورت نگرفته است.
-
روش
- پژوهش پیش رو مطالعهای کیفی با روش پدیدارشناسی است که در سال 1402 در خمینیشهر اصفهان انجام گرفته است. این شهر به این دلیل انتخاب گردیده است که محل زندگی پژوهشگر بوده و به دلیل قرابت فرهنگی پژوهشگر با جامعۀ آن موجب کاهش مقاومت مشارکتکنندگان در امر جمعآوری دادهها میشده است. معیار ورود باتوجهبه تعریف نسل Z در فرهنگ لغت کمبریج، و معادلسازی آن متولدین 1377 الی 1387 تعیین گردیدند. بهمنظور نمونهگیری، روش نمونهگیری در دسترس و هدفمند و با حداکثر تنوع استفاده شد. برای حفظ تنوع در نمونهگیری تلاش شد که مشارکتکنندگان از اقشار و محلات مختلف شهر باشند که فرهنگ و پایگاههای اجتماعی و اقتصادی متفاوت را پوشش دهند. همچنین مشارکتکنندگان از میان متولدین تمامی سالهای بازۀ زمانی اشارهشده و با جنسیت متفاوت انتخاب شدند. جمعآوری دادهها تا دستیابی به اشباع ادامه یافت که درنهایت، با انجام 16 مصاحبۀ عمیق این امر محقق شد. مشخصات شرکتکنندگان در این پژوهش به اینشرح است:
جدول 1- مشخصات مشارکتکنندگان
Table 1- Participants’ characteristics
ردیف
|
نام
|
سال تولد
|
آخرین مدرک تحصیلی
|
وضعیت فعالیت
|
1
|
محمدتقی
|
1377
|
لیسانس
|
سرباز
|
2
|
حمید
|
1378
|
لیسانس
|
سرباز
|
3
|
علی
|
1378
|
لیسانس
|
کارگر
|
4
|
الناز
|
1379
|
دیپلم
|
دانشجو
|
5
|
زهرا
|
1379
|
لیسانس
|
خانهدار
|
6
|
محمد
|
1379
|
لیسانس
|
شغل آزاد
|
7
|
رستا
|
1381
|
دیپلم
|
دانشجو
|
8
|
حسین
|
1381
|
سیکل
|
بیکار
|
9
|
سهیل
|
1381
|
دیپلم
|
شغل آزاد
|
10
|
الهام
|
1382
|
دیپلم
|
دانشجو
|
11
|
طاها
|
1382
|
دیپلم
|
دانشجو
|
12
|
مریم
|
1382
|
دیپلم
|
دانشجو
|
13
|
رعنا
|
1383
|
دیپلم
|
دانشجو
|
14
|
محمدرضا
|
1386
|
سیکل
|
دانشآموز
|
15
|
میثم
|
1386
|
سیکل
|
دانشآموز
|
16
|
مرضیه
|
1387
|
سیکل
|
دانشآموز
|
-
باتوجهبه راهبرد و رویکرد پژوهش، برای گردآوری دادهها از روش مصاحبۀ عمیق استفاده شد. این مصاحبهها بهصورت رودررو در مکانهای عمومی نظیر پارک انجام گرفت و آن دست از مشارکتکنندگانی که به دلایل مختلف حاضر به مصاحبۀ حضوری نبودند، بهصورت صوتی و بر بستر شبکههای اجتماعی مصاحبه انجام شد که هر مصاحبه در حدود 20 الی 45 دقیقه بهطول انجامید. پژوهشگر با این سؤال که «چه تجربهای از رویایی با عدالت دارید» فرایند مصاحبه را شروع کرد و در ادامه سؤالاتی نیز درخصوص چیستی عدالت و همچنین راهکار آنها برای گسترش عدالت در جامعه مطرح نمود. مشارکتکنندگان با آگاهی و رضایت کامل در این پژوهش شرکت و رضایت خود را شفاهی در بدو مصاحبه اعلام نمودند. درصورت نارضایتی هیچگونه تهدید یا تطمیع درخصوص جلب مشارکت آنان صورت نگرفت. برای حفظ محرمانگی، اطلاعات هویتی افراد اخذ نگردید و اسامی غیرواقعی برای آنان استفاده شده است. نخست متن مصاحبهها در نرمافزار Microsoft Word تایپ و پیادهسازی شده و سپس، برای پیشبرد سریعتر و دقیقتر فرایند تحلیل از نرمافزار MAXQDA 2020 استفاده شده است. در فرایند تحلیل ابتدا ازطریق کدگذاری، مفاهیم اولیه استخراج شد. سپس با خوانش چندبارۀ متن مصاحبهها و مفاهیم استخراجشده و حصول اطمینان از صحت و شیوایی مفاهیم، مفاهیم مشابه درهم ادغام شدند. پس از آن الگوهایی را در میان کدهای استخراجشده شناسایی نمودند و مقولهها شکل داده شدند. درنهایت، مقولههای مشابه با یکدیگر مضامین اصلی را تشکیل دادند.
- بهمنظور اعتمادپذیری و حفظ اطمینان از درستی فرایند پژوهش و یافتهها چهار معیار اعتبارپذیری، انتقالپذیری، قابلیت اطمینان و تأییدپذیری استفاده شدهاند. بهمنظور تأیید اعتبارپذیری پژوهش، صدای مشارکتکنندگان بهصورت کامل و شفاف ضبط شده است که امکان مرور آنها را فراهم میسازد و پس از تایپ مصاحبهها بهمنظور اطمینان از درستی موارد تایپشده فایل مصاحبهها مجدداً بازبینی شد. همچنین مفاهیم برداشتشده از گفتههای مشارکتکنندگان، به خودشان منتقل شد تا اطمینان حاصل شود که مفاهیم درستی از صحبتهای ایشان استخراج شده است. در این پژوهش تلاش شده است تا بهمنظور انتقالپذیری پژوهش، شرایط و مشخصات پژوهش بهصورت شفاف ارائه شود. همچنین مشخصات مشارکتکنندگان ذکر شده است که با حداکثر تنوع در سن، جنس و از محلات مختلف شهر با پایگاههای اجتماعی-اقتصادی متفاوت انتخاب شدهاند. از مفاهیم گویا و شفاف استفاده شده است تا معنای مشترکی را برای همۀ افراد تداعی کند. برای اطمینانپذیری، دادههای خام با اجازۀ مشارکتکنندگان ثبت و ضبط شده و امکان بازبینی و مرور آنها در تمامی فرایند تحلیل برای پژوهشگر فراهم بوده است و درنهایت بهمنظور تأییدپذیری پژوهش، امکان صحتسنجی یافتهها و دسترسی خوانندگان به رویۀ کدگذاری و نحوۀ استنتاج مفاهیم، مفاهیم مستخرج و مضامین در ادامه ذکر گردیده است. پیش از آغاز فرایند گردآوری دادهها پژوهشگر با واکاوی سوگیریهای خود، از دخول آنها به فرایند گردآوری و تجزیهوتحلیل دادهها پیشگیری کرد. تمامی فرایند پژوهش و همچنین تجزیهوتحلیل دادهها با نظر متخصصین پژوهش کیفی بهعنوان اساتید راهنما و مشاور پایاننامه صورت پذیرفته است.
-
- یافتهها
- در ابتدا دادههای پژوهش بررسی شدند که 45 مفهوم بدون تکرار استخراج شد. از این 45 مفهوم، 9 مقولۀ فرعی و درنهایت 3 مقولۀ اصلی طبقهبندی شد که در ادامه به تفصیل به هریک پرداخته شده است.
جدول 2- مفاهیم، مقولههای فرعی و مقولههای اصلی
Table2- Concepts, subcategories and main categories
مفاهیم
|
مقولههای فرعی
|
مقولههای اصلی
|
بیعدالتی در دستمزد، احساس تبعیض در پایگاه اجتماعی_اقتصادی، مشکلات شغلی، مشکلات معیشتی
|
تجربۀ اقتصادی تبعیض
|
تجربۀ تبعیض
|
تبعیض بین فرزند اول و دوم، تبعیض بین نوهها، تبعیض جنسی بین فرزندان، تحدید دختران
|
تجربۀ تبعیض در خانواده
|
تبعیض بین دانشجویان بومی و غیربومی، تبعیض اساتید بین دانشجویان، تبعیض جنسی در قوانین، دورزدن کنکور با پول، سهمیههای کنکور، ناترازی تلاش و نتیجه، نتیجهگرایی در آموزش
|
تجربۀ تبعیض در تحصیل
|
برابری انسانها، برابری حقوقی، برابری شرایط، بهرهمندی از حداقل کیفیت زندگی، همسطحسازی صعودی
|
برابری اولیه
|
عدالت اجتماعی دو بخشی
|
برابری افراد با شایستگی برابر، شایستگی در کسب موقعیتها، بهرهمندی از حداقل دستمزد، اختلاف حداقلی درآمد، برابری دستمزد در ازای میزان کار برابر، برابری جنسیتی دستمزد، دستمزد وابسته به میزان تلاش، پاداش وابسته به استحقاق، حفظ قدرت رقابت، نفی رانت در دستیابی به منابع
|
استحقاق ثانویه
|
اصلاح قوانین، الگوبرداری از کشورهای موفق، تغییر نظام سیاسی، عدالتخواهی صاحبان قدرت، حذف برخی مسئولین، شایستهسالاری
|
تحول حکمرانی
|
راهبرد عدلگستری
|
تصویب مردمی قوانین، لیبرازیساسیون، احترام به حق اعتراض مردم، همگرایی حکومت با مردم
|
دموکراتیزاسیون
|
فرهنگسازی عدالت اجتماعی، تحول فردی
|
تحول فرهنگی
|
برپایی تجمع، کمک مردمی به نیازمندان، نافرمانی مدنی
|
کنشگری مدنی
|
تجربۀ تبعیض
- تجارب فردی، بسترساز شکلگیری تفسیر افراد از پدیدهها و وقایع است. تجارب مشارکتکنندگان نیز موجب شکلگیری نگرش آنان به عدالت اجتماعی شده است. نسل مطالعهشده در پاسخ به سؤال «تجربۀ شما در برخورد با عدالت چیست؟» تجارب تبعیضآمیزی را در محیط خانواده، در اقتصاد و همچنین حین تحصیل بیان کردند.
-
جدول 3- تجربۀ تبعیض
Table 3- Discrimination experience
مفاهیم
|
مقولههای فرعی
|
مقولۀ اصلی
|
بیعدالتی در دستمزد، احساس تبعیض در پایگاه اجتماعی_اقتصادی، مشکلات شغلی، مشکلات معیشتی
|
تجربۀ اقتصادی تبعیض
|
تجربۀ تبعیض
|
تبعیض بین فرزند اول و دوم، تبعیض بین نوهها، تبعیض جنسی بین فرزندان، تحدید دختران
|
تجربۀ تبعیض در خانواده
|
تبعیض بین دانشجویان بومی و غیربومی، تبعیض اساتید بین دانشجویان، تبعیض جنسی در قوانین، دورزدن کنکور با پول، سهمیههای کنکور، ناترازی تلاش و نتیجه، نتیجهگرایی در آموزش
|
تجربۀ تبعیض در تحصیل
|
26.
27. تجربۀ اقتصادی تبعیض
- مشارکتکنندگان هرچند که هنوز بهطور کامل درگیر مسائل اقتصادی نشدهاند، ولی تبعیضها را در حوزۀ اقتصاد نیز تجربه کردهاند. برابری دستمزد با وجود شایستگی متفاوت ازجملۀ این تجارب است که ناقض اصل استحقاق ثانویه است. یکی از مشارکتکنندگان دراینباره میگوید:
«من سطح تجربه و علم و همه چیم تو همون حیطهای که کار میکردم از یکی بالاتر بود و کسی که هیچ تجربهای توی این کار نداشت و هیچ سابقهای نداشت، دقیقاً حقوقامون برابر بود.» (سهیل، 21ساله)
همچنین مشارکتکنندگان تبعیضها را در پایگاه اجتماعی_اقتصادی تجربه میکنند، بهگونهای که میثم 16ساله میگوید:
«[دوستام] خودشونو بالا میگیرند. انگار تو زیردستشی. (با خنده) من همیشه پایینی بودم.»
مشارکتکنندگان در بحث معیشت نیز تجربههایی از مشکلات خود بیان میکنند. طاها 20 ساله بیان میکند:
29. «الان مثلاً دوتا دندونام خرابه. نمیشه درست کنم. بابام میگه درست کن، ولی خب خودم زورم میشه. خب سهمیلیونونیم از کجا بیارم.»
30. تجربۀ تبعیض در خانواده
خانواده نیز بهعنوان اولین محیطی که آدمی در آن ورود میکند، رفتار تبعیضآمیز را از خود نشان میدهد. این تبعیض گاه از نوع تبعیض جنسی است و گاه بدون این نوع تبعیض پدیدار میشود. رعنا 19ساله میگوید:
«خب. وقتی بابام فهمید که دخترم، بعد خب دختر دوست نداشت. وقتی که به دنیا اومدم، سرم نیومد تو بیمارستان. بعد اینو خودمم چند سال بعد فهمیدم که خالههام بهم گفتند. بعد خب وقتی که 7 سالم بود، داداشم به دنیا اومد. وقتی داداشم به دنیا اومد، خوب قطعاً رفت سرشو خیلی خوشحال بود. بعد این خودش یه بیعدالتیه که هر وقت بحثش میاد، این یاد من میافته.»
- مرضیه 15ساله هم تجربهای را از تبعیض مادربزرگ خود بین نوهها بیان میکند و میگوید:
«من خودم از وقتی که یادم میاد یا خانوادمو شناختم، این تبعیض رو احساس کردم و ناعدالتیه بهنظر من و هرچه قدرم میگذره بیشتر میشه. مثلاً تفاوت یه مادربزرگ بین نوههاش که رو من هم خیلی تأثیر گذاشت. و این ناعدالتی رو من خیلی احساس کردم. بین من و شخصی که همسنم بود، همجنسم بود، زیبایی و رنگ پوستش با من در یک حد بود، تفاوت قائل میشد؛ درصورتیکه این کار اشتباه بود و من این ناعدالتی کوچک رو تا الان هم احساس کردم و واقعاً ضربههای بزرگی رو به آدم وارد میکنه.»
آزادیهای دختران مقولۀ دیگری است که رفتار تبعیضآمیز خانواده را به همراه داشته است و دختران با محدودیتهایی مواجهه هستند. الناز 23ساله دراینباره میگوید:
«در مورد این [تجربۀ تبعیض] باید بگم که مثلاً تو خانوادۀ ما بین دختر و پسر یکم فرق گذاشته میشه. نه که مثلاً ازلحاظ محبت و دوستداشتن و اینا مثلاً بگند آره پسرا رو بیشتر دوست داره، نه. ازنظر آزادی؛ مثلاً آزادی که پسر داره، دختر نداره.»
محمد 23ساله هم معتقد است که در خانوادهها رفتار تبعیضآمیزی با دختران میشود و آزادی آنها محدود میگردد. وی بیان میکند:
«خیلی موقعها بوده که خیلی از تایمایی که بیرون بودیم، خیلی از دوستایی که داریم، حسرت داشتن که آقا چرا شما الان بیرونید، ولی ما نمیتونیم. مثلاً پسری میتونی بیرون باشی، ولی ما نمیتونیم.»
32.
33. تبعیض در محیط آموزش
- بارزترین تجربۀ مشارکتکنندگان از تبعیض، تجارب رخداده در محیطهای آموزشی اعم از مدرسه و دانشگاه است که در این میان، سهمیههای کنکور پررنگترین تجربۀ ناخوشایند ایشان است. مشارکتکنندگان تبعیض اساتید میان دانشجویان، قوانین تبعیضآمیز دانشگاه علیه دختران و تبعیض دانشگاه میان دانشجویان بومی و غیربومی را در دانشگاه تجربه کردهاند. همچنین از نتیجهگرابودن سیستم آموزشی بدون در نظر گرفتن فرایند، تجارب ناخوشایندی را بیان میکنند. الهام 20ساله تجربۀ خود از کنکور را اینگونه بیان میکند:
«برای کنکور بود که خیلی حس شد. این بود که کنکور داشتیم. من و دوستم به یک اندازه درس خوندیم، تست زدیم و تلاشمونو کردیم. بعد از اینکه کنکور دادیم، هر دومون رتبههامون به یک اندازه شده بود، ولی چون دوستم از امتیاز برخوردار بود، چند رقم از کنکورش افتاد و از دانشگاه شهرکرد، انتتقالی گرفت به اصفهان. منم دانشگاه روزانه آوردم، ولی دانشگاه نزدیک به اینجا نبود، جای دور میافتادم.»
- رعنا 19ساله هم تجربۀ برخورد با قوانین تبعیضآمیز دانشگاه را مرور میکند و میگوید:
«مثلاً خوابگاه به ما گفت باید ساعت 8 شب برگردین. بعد گفتم خب پسرونش چهجوریه؟ گفت اون پسرونش تا ساعت یازدهه. بعد گفتم که چرا ما دخترا مثلاً باید ساعت هشت بیاییم، اونا یازده بیاند.»
رستا 21ساله تجربۀ نتیجهگرایی مدرسه را بارزترین تجربۀ تبعیض خود قلمداد میکند و میگوید:
«موقعی که مدرسه بودم، نقاشیم از همه خیلی بهتر بود. انشا نویسیم از همه خیلی بهتر بود. کلاً ذهنیت کرۀ سمت راستم که هنریه خیلی بیشتر و بهتر بود و هست. توی مدرسه ما یه امتحانی رو دادیم که کی انشاش بهتره یا کی بهتر نقاشی میتونه بکشه. یکی از دوستای من که اصلاً بلد نبود هیچ انشایی بنویسه، متأسفانه باهم دیگه اومدیم توی یک گروه و اون قبول شد. چرا؟ خب چون من یک ذره کمک بهش کرده بودم و خب اون کلاً قبول شد برای امتحان. بعد دیگه این کلاً موند توی ذهنم که چرا اون موقع عدالته برقرار نشد.»
عدالت اجتماعی دوبخشی
- در بررسی دادههای پژوهش در پاسخ به سؤال «معنای عدالت اجتماعی چیست؟» به مقولههایی دست مییابیم که مفهومی درهمتنیده از پارادایمهای موجود عدالت اجتماعی را ارائه میکند. مشارکتکنندگان تفسیری دوبخشی به مبحث عدالتاجتماعی دارند؛ آنها نخست معتقد به برابریهای ابتدایی هستند که ذیل مقولۀ «برابری اولیه» گردآوری میگردند و در ادامه، به استحقاق و شایستگیهایی اشاره دارند که «استحقاق ثانویه» نام میپذیرند. این دو مفهوم به تنهایی برداشت ناقصی از عدالت اجتماعی مطلوب نسل Z را بیان میکند و لازم است به عنوان یک کل واحد به آن نگریسته شود.
جدول 4- عدالت اجتماعی دوبخشی
Table 4- Dual-aspect social justice
مفاهیم
|
مقولههای فرعی
|
مقولۀ اصلی
|
برابری انسانها، برابری حقوقی، برابری شرایط، بهرهمندی از حداقل کیفیت زندگی، همسطحسازی صعودی
|
برابری اولیه
|
عدالت اجتماعی دوبخشی
|
برابری افراد با شایستگی برابر، شایستگی در کسب موقعیتها، بهرهمندی از حداقل دستمزد، اختلاف حداقلی درآمد، برابری دستمزد در ازای میزان کار برابر، برابری جنسیتی دستمزد، دستمزد وابسته به میزان تلاش، پاداش وابسته به استحقاق، حفظ قدرت رقابت، نفی رانت در دستیابی به منابع
|
استحقاق ثانویه
|
37.
38. برابری اولیه
- برابری اولیه مجموعهای از مفاهیمی است که توضیح دهندۀ شرایط اولیۀ لازم برای افراد در پیش از دستیابی به نتایج و پاداشهاست که مخالف هرگونه ارجحیت و ناترازی میان مردم است. شرایط اولیه، بسترهای رشد انسان است که زمینۀ دستیابی به موقعیتهای گوناگون زندگی را با بهرهگیری از فرصتهای موجود فراهم میسازد که درنهایت، موجبات دستیابی انسان به پاداشها، غنائم و سایر نتایج انتظاررفته را مهیا میکند.
- مشارکتکنندگان معتقد به برابری انسانها بدون توجه به معیارهای ثانویهای همچون جنس، ثروت و تحصیلات هستند. آنان معتقدند که انسان ورای هرگونه خصیصهای بهصرف انسانبودن ارزشمند است و نباید با معیارهای گوناگون، آنان را ارزشگذاری کرد و تبعیض قائل شد؛ برای نمونه محمدتقی 25ساله نظر خود را اینگونه بیان میکند:
«همۀ آدما باهم برابر باشند دیگه [به همۀ آدما به یه دید نگاه بشه توی سطح جامعه]. هیچ پیشفرض ذهنی (سطح تحصیلاتشون، میزان ثروتشون، جایگاهشون) وجود نداشته باشه که آدمارو از هم جدا کنه.»
- همچنین نباید هیچگونه تبعیضی در متن و اجرای قوانین وجود داشته باشد؛ خواه این تبعیض نشئتگرفته از خصایص ذاتی آنها همچون جنسیتشان باشد، خواه ناشی از خصایص اکتسابیشان همچون قدرت و ثروتشان. مشارکتکنندگان به برابری کامل و بدون قیدوشرط آدمیان در پیشگاه قانون معتقد هستند؛ مانند آنچه که الهام 20ساله شرح میدهد:
«عدالت ازنظر اینکه خب یه سری قانونهای دادگاه هست که یکیش که میدونم اینکه قتل زن نصف دیۀ مرده، ولی استادمون اینطور میگفت که مرد نانآور خانوادس بهخاطر همین باید دیهاش اینطور باشه؛ ولی خب من باهاش موافق نیستم؛ بهخاطر اینکه خیلی از خانمها هستند که بهجای یک مرد هم کار میکنند و نانآور خانواده هستند.»
- تمامی مردم باید به حداقل کیفیت لازم برای زندگی دسترسی داشته باشند و هیچکس نباید از این حداقل کیفیت محروم بماند. محمدتقی 25ساله میگوید:
«عدالت یعنی اینکه حداقل همه بتونند، اون حداقل چیزهایی که توی ذهنشونه که بتونن یه زندگی آروم داشته باشند رو پیدا کنند.»
- همچنین باید شرایطی برابر برای رشد و تعالی در اختیارشان باشد و اگر در این میان افراد نیازمندی وجود داشت که در سطحی ضعیفتر از سایرین قرار گرفتهاند، لازم است با کمک به آنها، ایشان را همتراز با سایرین کرد. مرضیه 25ساله دیدگاه خود را اینگونه عنوان کرد:
«توی بعضی مواقع اونیکه بیشتر تلاش میکنه هیچوقت نمیتونه به سطح بالا برسه؛ مثلاً من یک مثال بزنم، یک فردی که توی یک خانوادۀ عادی بزرگ شده، درس میخونه، تلاش میکنه، ولی پولی نداره که مهاجرت کنه یا پولی نداره که برای خودش یک کسبوکاری رو راه بندازه؛ ولی یک بچهای که توی خانوادۀ پولدار بزرگ شده، با کمترین تلاش میتونه بیشترین امکانات رو داشته باشه. خب اینجا تفاوت ایجاد میشه و نابرابری به وجود میاد.»
- علاوهبر موارد فوق، نسل مطالعهشده برابری فرصت تحصیل بدون هیچگونه رانت و امتیازات خاص را ازجمله ملزومات عدالت اجتماعی قلمداد میکنند. الهام 20ساله دراینباره میگوید:
«موقعی که دو نفر میروند کنکور میدهند، قطعاً باید براساس اون چیزی که خودشون و یافتههاشون دارند، نتیجهگیری بشه نه که بیاد بیعدالتی بشه و اونکه از امتیاز برخورداره توی یک دانشگاه دولتی خیلی خوب درس بخونه، اونیکه امتیاز نداره نه؛ مثلاً رقم امتیازش خیلی زیاد شده و نتونسته از اون امتیازی که اون فرد مقابل برخوردار بوده استفاده بکنه. درصورتیکه هر دوشون به یک اندازه درس خوندند، ولی همین امتیاز باعث بیعدالتی شده؛ یعنی از جنبۀ آموزشی نباید ازش استفاده کرد.»
45.
46. استحقاق ثانویه
- برخلاف بخش اول از مفهوم عدالت اجتماعی که مشارکتکنندگان به برابری تام تأکید داشتند، مشارکتکنندگان با نفی برابری در دستیابی به موقعیتها و نتایج، شایستگی و استحقاق افراد را لازمۀ رسیدن آنان به موقعیتها و نتایج ارزشمند میدانند. مشارکتکنندگان معتقد هستند که افراد باید باتوجهبه شایستگیهایشان در موقعیتها قرار بگیرند و هیچگونه رانت و امتیاز ویژهای برای ایشان فراهم نباشد. مریم 20ساله با انتقاد به وضعیت موجود عدالت اجتماعی میگوید:
«مثل الان نباشه که کسی که مثلاً مدرکشو با پارتیبازی گرفته با کسیکه تلاش خودش بوده، اون الان راننده اسنپه، اون آقازادهای که مدرکش و جایگاهش با پارتیبازیه الان بهترین امکانات رو داره.»
- پس از آن، افراد باتوجهبه شایستگی، میزان کار و میزان تلاششان به پاداشها و دستمزد دست یابند. افراد با میزان شایستگی برابر و با میزان کار برابر باید دستمزد برابری نیز دریافت کنند و هیچ شخصی نباید کمتر از حداقل دستمزد مصوب، مزد دریافت کند. هرچند که لازم است احساس رقابت بهمنظور ترغیب مردم به رشد و پیشرفت حفظ گردد، ولی نباید میان درآمد افراد بهسبب تفاوتهای پذیرفته شده اختلاف فاحشی وجود داشته باشد. در میزان دستمزد نباید تفاوتی میان زنان و مردان باشد و همچنین اشخاصی نباید به دلایلی همچون رانت و امتیازات ویژۀ خانوادگی دسترسی بیشتری به غنائم ارزشمند داشته باشند. حمید 24ساله با نقد برابری در پاداشها و وضعیت توزیع کنونی منابع اظهار میدارد:
«هرکی هرچهقدر استتحقاق داره، به اندازۀ لیاقتش به میزانی که تونسته باشه خودشو رشد داده باشه، به همون میزان هم بتونه از منابع جامعه برداشت کنه. به همون میزانی که خودشو ساخته و قدرتشو داره. قدرتشم به اندازهایه که خودش تلاش کرده. خودشو ساخته، خودشو توسعه داده و قدرتشو کسب کرده که بیشتر یکی دیگه درآمد داشته باشه.»
رستا 21ساله هم معتقد است که باید افراد با شایستگی یکسان از نتایج یکسانی نیز بهرهمند گردند. او میگوید:
«تساوی واسه من اونجایی شکل میگیره که دو نفر روبهروی من باشند. جفتشون که مثلاً فوتبالیست خیلی حرفهای هستند. بعد من بیام فقط به یه نفرشون پاداش بدم یا مثلاً از یه نفرشون هی دائم تشکر بکنم؛ یعنی این عدالتی که باید بین این دونفری که جفتشون فوتبالشون عالیه رو من نیومدم برقرار کنم. من نیومدم بهصورت مساوی به جفتشون اون چیزی که لایق یا شایستشن رو بدم.»
49. راهبرد عدلگستری
- مشارکتکنندگان معتقدند که باتوجهبه وضعیت کنونی عدالت اجتماعی باید رویکردی اتخاذ شود که درنهایت موجب بسط عدالت اجتماعی در جامعه شود. مشارکتکنندگان در پاسخ به سؤال «چگونه میتوان به عدالت اجتماعی دست یافت؟» راهکارهای متفاوتی را ارائه میدهند که بعضی متوجه خود مردم و بعضی دیگر متوجه نظام حاکم است. تحول حکمرانی، گسترش دموکراسی، ایجاد تحول فرهنگی در سطح جامعه و کنشگری مدنی ازجمله راهبردهای عنوانشده است.
-
جدول 5- راهبرد عدلگستری
Table 5- Social justice strategy
مفاهیم
|
مقولهها
|
مقولۀ اصلی
|
اصلاح قوانین، الگوبرداری از کشورهای موفق، تغییر نظام سیاسی، عدالتخواهی صاحبان قدرت، حذف برخی مسئولین، شایستهسالاری
|
تحول حکمرانی
|
راهبرد عدلگستری
|
تصویب مردمی قوانین، لیبرازیساسیون، احترام به حق اعتراض مردم، همگرایی حکومت با مردم
|
دموکراتیزاسیون
|
فرهنگسازی عدالت اجتماعی، تحول فردی
|
تحول فرهنگی
|
برپایی تجمع، کمک مردمی به نیازمندان، نافرمانی مدنی
|
کنشگری مدنی
|
52.
53. تحول حکمرانی
- همانطور که در بخش تبعیض نهان بحث شد، بخشی از بیعدالتیها ریشه در رویهها و قوانین تبعیضآمیز دارد. به این دلیل مشارکتکنندگان یکی از راهبردهای گسترش عدالت در جامعه را وابسته به تغییر و تحول در نظام حکمرانی میدانند. این تغییرات میتواند ایجاد اصلاح و تغییر اساسی در قوانین کشور باشد یا با الگوبرداری از کشورهای موفق در زمینۀ عدالت اجتماعی، الگویی صحیح را در کشور بنا نهاد. بخشی دیگر از این تغیرات شامل تغیرات در حاکمان و مسئولین است؛ به گونهای که مسئولین بدون هرگونه امتیاز ویژهای و براساس شایستگی انتخاب شوند. لازم است که در درجۀ اول، خود حاکمان خواهان عدالت باشند تا بتوان عدالت را در جامعه گسترش داد. نکتۀ حائز اهمیت آن است که انقلاب و تغییر نظام سیاسی کشور مهمترین راهبرد نسل Z ازجمله پسران این نسل برای رسیدن به عدالت است. محمدتقی با اشاره به اینکه در حکومت فعلی نمیتوان به عدالت دست یافت، اولین راهکار خود را تغییر نظام سیاسی میداند و بیان میکند:
«من نمیتونم توی قالب این سیستم [حکومت] نمیتونم به این حرف [راهکار رسیدن به عدالت] فکر کنم. اولین راهکار واسه من تغییر کل سیستمه.»
- مریم هم با اشاره به لزوم توجه مسئولین به عدالت میگوید:
«از دست ما این [رسیدن به عدالت] خارجه. از دست منِ شهروند این خارجه. منِ شهروند تا حدی میتونم از کارگر دفاع کنم. منِ شهروند تا حدی میتونم از دولتم حمایت کنم. از یکجایی به بعد دیگه من و شما رو نمیطلبه. کمک های مردمی وحمایتهای مردمی رو نمیطلبه. دیگه مسئولین باید بیاند جلو.»
زهرا 23ساله هم لزوم الگوبرداری از کشورهای موفق در حوزۀ عدالت اجتماعی را اینگونه بیان میکند:
«باید ببینیم کشورهایی که شهرونداش رضایت بیشتری دارند، چه کاری کردند، ماهم الگوبرداری کنیم. بهنظر من الگوبرداری چیز اشتباه نیست. این نیست که مثلاً آدم بگه نه ما نباید شبیه غرب باشیم و اینا نه. به نظر من اتفاقاً آدم باید درس بگیره از بقیه، ولی منتها بیارتش توی شرایط فرهنگی اون جامعۀ خودش و بعد اجراش بکنه.»
56.
57. دموکراتیزاسیون
مراد از دموکراتیزاسیون توجه حکومت به خواست اکثریت مردم، لیبرازیساسیون و آزادسازی اقتصاد، تصویب قوانین توسط خود مردم و همچنین پذیرش حق اعتراض و دادخواهی ایشان است. مشارکتکنندگان با نقد سرکوب دادخواهی مردم توسط حکومت، اعتراض را حق خود میدانند و معتقدند لازم است به حق شهروندان برای اعتراض به رویههای تبعیضآمیز احترام گذاشته شود. سهیل دراینباره میگوید:
«مثلاً توی آمریکا خیلی قشنگه. مثلاً منِ سهیل میتونم برم آمریکا توی خیابان آزاد بگم ...[الفاظ رکیک].... و هیچکس حق اینکه به من چیزی بگه رو نداره. چون منِ سهیل قانون ترامپ رو قبول نداشته باشم، ولی شما قبول داشته باشی و خیلی راحت مردم میتونند بریزند بیرون، اعتراضشون رو همه بیان کنند و خود مردم تصمیم بگیرند که اصلاً از اینجا به بعد ما نمیخوایم ترامپ باشه؛ ولی ما نمیتونیم این کار رو بکنیم. ما بریزیم بیرون به کوچکترین چیزی اعتراض کنیم، تمومه کارمون.»
- الهام نیز با تأکید بر لزوم توجه حکومت به خواست مردم میگوید:
«پیوند بین حکومت و مردم باشه؛ یعنی طوری نباشه که حکومت بر ضد مردم باشه، مردم بر ضد حکومت. نمیگم حکومت همونجوری باشه که مردم دلشون میخواد؛ ولی وقتی که حکومت داره براساس چیزی پیش میره که بعضی از مردم بهش معتقد نیستند، معلومه باعث بیعدالتی میشه، باعث جنگ میشه، بحث دعوا و این چیزا میشه.»
حمید 24ساله هم آزادی را مقدمۀ عدالت میداند و بیان میکند:
«آزاد بذاریم همه چیز را که همه چیز بهصورت خودبهخودی به تعادل برسه. آزادی باشه، چهطور میشه؟ همهچیز بالانس میشه.»
59.
60. کنشگری مدنی
- راهبرد دیگر بیانشده برای رسیدن به عدالت، کنش مدنی است. یعنی آنکه لازم است مردم با نافرمانی مدنی از قوانین تبعیضآمیز مقابل تحمیل قوانین توسط حکومت بایستند. همچنین با برپایی تجمعات مسالمتآمیز به اعتراض و دادخواهی بپردازند. علاوهبر این موارد، میتوان با کمک مردمی به محرومیتزدایی اقدام نمود. زهرا 23ساله دربارۀ برپایی تجمعات بیان میکند:
«خب به نظر من مردم باید اینو بخواند. اول. باید مردم بخواند، چون که تا مردم نخواند که مسئولین که خب طرف که یه سمتی داره، یه درآمد خوبی داره، خانوادش توی بهترین رفاهند، چرا باید قوانین رو تغییر بده؟ همینه دیگه برای خودش بهترینه این قوانین. کسی که معترضه باید بخواد. مردم باید بخواند؛ ولی نه با اعتراض و شکستن شیشه و آتیشزدن بانک. اینا فقط باعث میشه خواستشون به حاشیه بره و درنهایت هم هیچ اتفاقی نیفته. باید به نظر من اگر قراره گفته بشه، در قالب اعتراضات و اغتشاشات بهقول تلویزیون نباشه.»
همچنین لازم است که مردم در برابر قوانین تبعیضآمیز دست به نافرمانی بزنند. الهام 20ساله میگوید:
«اینطورهم نباید باشه که همۀ آدمها از اون قانون پیروی بکنند که باعث بشه حکومت بتونه به مردم زور بگه.»
کمک به نیازمندان باید بهصورت مردمی انجام پذیرد. علی24 ساله دراینباره میگوید:
«دولت که اصلاً دربهدره. هیچی نمیتونه کمک کنه. اگه یهخوده این مردم و این داراها برن تو این جاهای دورافتاده و اینا کمک به مردم کنند.»
62.
63. تحول فرهنگی
بخش دیگر بسترهای تبعیضساز در جامعه مربوط به مسائل فرهنگی بود. در راهبردهای گسترش عدالت نیز بسط فرهنگ عدالت یکی از رویکردهای عنوانشده است. تحول فردی به معنای آن است که افراد خود عادلانه رفتار کنند، تا درنهایت این رفتار به سایر افراد جامعه نیز سرایت کند. این تحول، مشهودترین تحول عنوانشده توسط دختران این نسل است. رعنا 19ساله راهبرد خود را اینگونه توضیح میدهد:
«کاری که از دست من یا بقیه برمیاد، رفتار درست خودمونه. چون اگه خودمون رفتار درستی انجام بدیم در برابر اون طرف، صددرصد اون طرفم یاد میگیره همین رفتارو انجام میده. اون طرفم وقتی این رفتاری که من باهاش کردمو با یکی دیگه بکنه، اونم یاد میگیره و همینجور این چرخه ادامه داره. باید خودمون درست بشیم که بقیه هم بتونند درست بشند. وقتی خودمون حرمت نگه نداریم و احترام نذاریم، صددرصد طرف مقابلمونم احترام نمیذاره. باید از خودمون شروع کنیم.»
الناز 23ساله نیز دراینباره میگوید تغییرات فردی لازمۀ گسترش عدالت اجتماعی در جامعه است و این تغییرات باید از خود اشخاص شروع شود:
«باید از خودمون شروع کنیم؛ مثلاً من به شخصه خودم سعی میکنم که عدالت رو برقرار کنم و به هر کسی براساس شعور و ذاتش احترام بذارم، نه براساس پول و جایگاهش.»
- راهکار دیگر در بسط فرهنگ عدالت، آموزش عدالت اجتماعی است. همانگونه که هر دانش و مهارتی نیاز به آموزش دارد، رفتار عادلانه نیز نیازمند آموزش است؛ بهگونهای که رستا 21ساله توضیح میدهد:
«راهکار من از شروع زندگی یه آدمه که وقتی که وارد یه مدرسهای میشه، وارد یه دانشگاهی میشه، توی مدرسه، توی آموزشگاه بهشون آموزش بدند. آموزشی که نه در حد یک کتاب دینی یا کتاب تفکر چیزی باشه. آموزش درستوحسابی. یعنی آموزش بدند که ما توی این جامعه باید عدالتمون برقرار باشه. باید ما از حقوق دیگران محافطت کنیم. باید قوانین رو اجرا کنیم. باید خیلی کارهای دیگه انجام بدیم. کلاً من میگم باید از خود مدرسه شروع بشه، هر آموزشی که میخواد داده بشه.»
بحث و نتیجه
- یافتهها نشان میدهد که نسل Z تجارب مختلفی از تبعیض در محیطهای گوناگون دارد. ایشان در حوزۀ اقتصاد با تبعیض مواجه شدهاند. این مشکلات در معیشت، اشتغال و اختلاف در پایگاه اجتماعی_اقتصادی لمس شده است. در خانواده تبعیضهایی که والدین در میان فرزندان یا نوههای خود میگذارند. همچنین محدودیتهایی که والدین برای فرزندان دختر خود وضع مینمایند ازجمله تجارب آنان از تبعیض در محیط خانواده است. بیشترین تجارب، تجاربی است که این نسل در نظامهای آموزشی تجربه کردهاند. این تجارب از مدرسه تا دانشگاه امتداد دارد و بارزترین تجارب، مربوط به امتحانهای ورود به دانشگاهها و کنکور است. جایی که مشارکتکنندگان سهمیههای کنکور و امتیازات خاصی را که برخی از آن بهرهمند میشوند تبعیضآمیز و ناعادلانه برمیشمارند. نقطۀ مشترک تمامی تجارب تبعیض، تبعیض علیه زنان و دختران است. مشارکتکنندگان در هر سه حیطۀ اقتصادی، خانوادگی و تحصیلی تجارب نبعیضآمیزی از برخورد با زنان بیان کردند. بنیاد ایپسوس (2024) نیز بیان میکند که نسل Z بیشتر از نسلهای پیش از خود به تبعیض علیه زنان تأکید دارد.
نسل Z دیدگاهی متشکل از دو بخش برابری اولیه و استحقاق ثانویه به عدالت اجتماعی دارد که مقولۀ «عدالت اجتماعی دوبخشی» را شکل میدهند. این دیدگاه که ترکیبی از پارادایمهای مختلف بررسیشده در بخش چارچوب مفهومی است، با نتایج پژوهش صدیق سروستانی و همکاران (1387) همسویی دارد که در نتایج پژوهش خود ادراک شهروندان از مفهوم عدالت را سازهای چندبُعدی توصیف میکند که با تعاریف موجود مطابقت ندارد. میرسندسی (1389) نیز در پژوهش خود بیان میکند که مردم عدالت تکبُعدی استوار بر یکی از دو مفهوم استحقاق یا نیاز را تصدیق نمیکنند، بلکه معتقدند که نظریۀ عدالت باید ترکیبی از هر دو مفهوم باشد که با یافتههای بهدستآمده در این پژوهش همراستا است. البته یافتهها به اصل برابری اولیه نیز اشاره دارد که در هیچیک از تحقیقات فوق به آن اشاره نشده است.
- نسل مطالعهشده معتقد است که در درجۀ اول لازم است انسانها از ارزش یکسانی برخوردار باشند، به حداقل کیفیت زندگی دسترسی داشته باشند، در پیشگاه قانون برابر باشند، از شرایط یکسانی برای رشد بهره ببرند و اگر این چنین نیست و کسانی نیازمندتر از سایرین هستند، لازم است با کمک به آنها شرایط را برایشان مساعد ساخت. همچنین انسانها باید فرصت برابری برای تحصیل داشته باشند. این یافتهها با دومین مولفۀ بهمیراو رامجی آمبدکار همخوانی دارد. او معتقد است که ذات همۀ انسانها مشترک است، انسانها باهم برابر هستند و از حقوق اولیۀ اساسی و آزادی برابری برخوردار هستند. همسطحسازی صعودی نیازمندان و ایجاد شرایط برابر برای آنان با نظریات دولت رفاه همخوانی دارد. همچنین رویمر (1382) اصطلاح برابرسازی عرصۀ بازی را عنوان میکند که به معنای برابری فرصتها برای همۀ افراد و همچنین کمک بیرونی به افراد فرودستتر است که با یافتههای این پژوهش همراستا هستند. همچنین این یافتهها با اصل «فرصت برابر» جان رالز (2009) همسو است که بیانکنندۀ برابری در فرصت دستیابی به مشاغل و مناصب است. او بر اصل نیاز تأکید میکند و معتقد است با استفاده از مالیاتها میتوان فرصتهای برابر را برای افراد کمتوان فراهم نمود که در این پژوهش نیز توسط نسل Z بیان شد. قابل (1383) تعبیر عدالت اجتماعی از دیدگاه مددکاری اجتماعی جامعهای را ایجاد فرصتهای برابر و برطرفکردن یا کاهش فاصلهها و متعادلکردن زندگی بیان میکند که با این نتایج همسو است. ترنر (1986) برابری های اساسی انسان را چهار نوع میانگارد. یافتههای پژوهش با سه نوع برابری آن یعنی برابری انسانها، برابری فرصتها و برابری شرایط همسو است؛ ولی یافتهها نشان میدهد شرط استحقاق، لازمۀ دستیابی به نتایج و پیامدهاست که با برابری نتایج و پیامدهای مطرحشده توسط ترنر ناهمخوان است؛ علاوهبرآن، در دیدگاههای اشارهشده، تنها به عنصر برابری اولیه توجه شده است؛ این در حالی است که نسل مطالعهشده در ادامۀ شرط برابری و پس از تحقق آن، خواهان توزیع منابع به نفع شایستگان است.
- در بخش دوم، شرط استحقاق و تلاش لازمۀ دستیابی به موقعیتها و نتایج ارزشمند است. آنگاه لازم است که افراد با میزان کار برابر، شایستگی برابر، میزان تلاش برابر و فارغ از توجه به جنسیتشان از دستمزد و پاداشی برابر بهرهمند شوند. بهمنظور حفظ قدرت رشد و رقابت میان افراد لازم است که افراد با شایستگیهای متفاوت، پاداش متفاوتی نیز دریافت کنند. همچنین لازم است که حداقل میزان دستمزد مصوب رعایت شود و در پاداشها و دستمزدها اختلاف زیادی وجود نداشته باشد. شایستگیهای ذکرشده تنها شرط دستیابی به پاداشها و منابع باشد و کس یا کسانی از امتیازات خاص و ویژهای از قبیل رانت و سهمیه برخودار نباشند. در تعریف جان استوارت میل از عدالت اجتماعی اینگونه آمده است که عدالت اجتماعی، یعنی جامعه باید با کسانی که شایستگی یکسان دارند، رفتار یکسان داشته باشد که با این یافتهها مطابقت دارد. در رویکرد توزیع براساس انصاف، ملاک توزیع میزان کار افراد است. آدامز (1963) به تناسب بین دروندادها و بروندادها اشاره میکند و حفظ این تناسب را برای حفظ احساس عدالت اجتماعی در جامعه لازم میداند. نظریات کارکردگرایی نیز به این موضوع اشاره میکنند که همگی با یافتههای بهدستآمده در این پژوهش همسو هستند. یافتهها با نظریۀ بازار نئوکلاسیک نیز همسویی دارد. در این نظریه بر تجربه، تواناییها، تلاشها و مهارتهای لازم بهعنوان ملاک دستیابی به موقعیتها تأکید شده است که با این یافتهها همخوانی دارد. ملاک استحقاق بحثشده برخلاف آنچیزی است که رویکرد سوسیالیستی عدالت اجتماعی مدنظر دارد. درواقع برخلاف معیار توزیع جامعۀ اتوپیایی مارکس، ملاک دستیابی باید استحقاق افراد باشد و نه نیاز آنها. طاهری و همکاران (1394) در پژوهش خود بیان میکنند که مردم در ایجاد حق فرصتهای شغلی توسط دولت برای فرزندان شاهد و ایثارگر دچار تردید هستند که این امر، همسو با یافتههای این پژوهش در رد اختصاص امتیازهای ویژه در دستیابی به موقعیتها است. یافتههای این پژوهش همچنین با پژوهش دشتیاری و همکاران (1400) مطابقت دارد که بیانکنندۀ مفهوم عدالت اجتماعی انصافگرایانهای است که در توزیع منابع، لیاقت و شایستگی افراد مورد توجه زنان است؛ مانند بخش قبل، دیدگاههای مرتبط با این بخش نیز تنها بر بُعد استحقاق تمرکز کردهاند و عناصر برابری در آنها کمرنگ است؛ درحالیکه نسل Z دیدگاهی را ارائه میدهد که تمامی دیدگاههای اشارهشده را توأمان در بر میگیرد.
- بهصورتکلی میتوان گفت که برداشت نسل Z از عدالت اجتماعی، برداشتی است که در بخش نخست یعنی در بخش برابری اولیه با پارادایمهای توزیع براساس نیاز و توزیع برابر همخوانی دارد و سپس با ورود به بحث دستیابی به پیامدها و نتایج با پارادایمهای انصاف و توزیع براساس شایستگی مطابقت دارد؛ بنابراین، هیچیک از پارادایمها و نظریههای کنونی عدالت اجتماعی نمیتواند برداشت درست و کاملی را از عدالت اجتماعی مدنظر نسل Z ارائه دهد و انعکاس صحیح آن مستلزم مفهومی جدید است که در این پژوهش آن را «عدالت اجتماعی دوبخشی» نام نهادیم.
این نسل راهکارهای متفاوتی را برای گسترش عدالت در جامعه عنوان میکند. تحول در حکمرانی با اصلاح و تغییر قوانین، الگوبرداری از کشورهایی که در بحث عدالت اجتماعی موفق عمل کردهاند، حذف برخی مسئولین و شایستهسالاری و انتصاب مسئولین کاردان و همچنین عدالتخواه میتواند منجر به گسترش عدالت اجتماعی در سطح جامعه شود. از سوی دیگر مشارکتکنندگان تحولاتی را در حکمرانی خواستار هستند که کلیت نظام سیاسی کشور را هدف قرار میدهد. وقوع انقلاب و تغییر نظام سیاسی کشور راهکار دستیابی به عدالت پنداشته شده است و تأکید زیادی را بهخصوص در میان پسران این نسل به همراه دارد. ارسطو (1385) نیز در بحث وقوع انقلابها، همین تفاوت دیدگاه مردم دربارۀ عدالت اجتماعی را یکی از دلایل انقلاب میداند. از دیگر تغییرات لازم دموکراتیزاسیون است؛ یعنی آنکه حاکمان و صاحبان قدرت حق اعتراض مردم را به رسمیت بشناسند، قوانین توسط خود مردم بدون هیچگونه تحکم به تصویب برسد و حاکمان در تصمیمهای خود به خواستههای مردم توجه کنند. مردم هم میتوانند با کنشهای مدنی ازقبیل سرپیچی از قوانین ظالمانه، کمک به فرودستان و برپایی تجمعات به گسترش عدالت در جامعه کمک کنند. علاوهبر موارد اشارهشده بخشی دیگر از تحولات لازم برای گسترش عدالت در جامعه، تحولات فرهنگی است که میتوان با آموزش و ایجاد فرهنگ درست بر مبنای عدالت و تبعیضزدایی به عدالت اجتماعی در سطح جامعه دست یافت. همچنین لازم است که خود مردم نیز با ایجاد تحول در منش فردیشان و الزام خویش به عدالتمحوری به بسط عدالت در جامعه کمک کنند.
بهصورتکلی میتوان نتیجه گرفت که نسل Z با بهرهگیری از تجارب تبعیض خود و بهرهگیری از تعاریف موجود دربارۀ عدالت اجتماعی، تفسیری جدید و التقاطی را از مفهوم عدالت اجتماعی ارائه میکنند که ترکیبی از برابری و استحقاق است. این نسل در عرصههای مختلف زندگی خود بیعدالتی را تجربه نمودهاند. در خانواده، مدرسه و جامعه مورد تبعیض قرار گرفتهاند و برای رفع این تبعیضها و برقراری عدالت اجتماعی مدنظر خود با عنوان عدالت اجتماعی دوبخشی، تحول در حکمرانی و فرهنگ عمومی، گسترش دموکراسی و همچنین کنش مدنی را لازم میدانند.
[1] Ipsos
[2] Cambridge Advanced Learner's Dictionary & Thesaurus
[3] Miller
[4] Swift
[5] Visser
[6] Hegel
[7] Bertrand Russell
[8] Hume
[9] Willy
[10] Aristotle
[11] The Center for Economic and Social Justice
[12] Rasinski
[13] Kingsley Davis
[14] Wilbert E. Moore
[15] Adams
[16] Roemer
[17] Rawls
[18] Rousseau
[19] Marx
[20] Engels
[21] Feminism
[22] Bhimrao Ramji Ambedkar
[23] Turner
[24] David Miller
[25] Baby Boomer
[26] Katz
[27] Self-Driven
[28] Chen
[29] Tang
[30] Ma
[31] Kuhn
[32] Im