Document Type : Research Paper
Authors
1 PhD student in Sociology of Social Issues of Iran, Department of Social Sciences, Faculty of Social Sciences and Economics, Alzahra University, Tehran, Iran
2 Professpr. Department of Social Sciences, Faculty of Social Sciences and Economics, Alzahra University, Tehran, Iran
3 Associate professor of Women and Family Studies, Faculty of Social Sciences and Economics, Alzahra University, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسئله
امروزه به دلیل پیشرفت علوم پزشکی و بهبود کیفیت تغذیه، جمعیت بسیاری از کشورها را سالمندان تشکیل میدهند. بهطوریکه برآوردهای سازمان ملل در سال 2020 حاکیازآن است که جمعیت سالمندان 65ساله به بالا در جهان 727 میلیون نفر است که این تعداد در سال 2050 دو برابر خواهد شد و جمعیت سالمندان به بیش از 1.5 میلیارد نفر خواهد رسید (پژوهشکده تحقیقات راهبردی، 1400[1]). در ایران نیز باتوجهبه شاخصها و ابزارهای آماری و جمعیتشناسی روند سالمندشدن جمعیت آغاز شده است، بهطوریکه طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1395، سهم جمعیت سالمندان 65 سال و بالاتر 6.1درصد بوده که همین مرکز در پیشبینیهای جمعیتی خود برآورد کرده است که به ترتیب در سال 1405 به 8.1 در سال 1410 به 9.6 و در سال 1415 به 11.5درصد برسد (مرکز آمار ایران[2]، 1397). هرچند افزایش جمعیت سالمندان از دستاوردها و موفقیتهای بزرگ بشری است؛ قطعاً با مسائل و پیامدهایی در حوزههای مختلف همراه است که از آن جمله حوزۀ سلامت است. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامتی صرفاً بُعد جسمی را در بر نمیگیرد، بلکه رفاه کامل روانی و اجتماعی را هم شامل میشود (world health organization, 1946 به نقل از یزدی فیضآبادی و همکاران، 1396: 155). باتوجهبه تعریف سازمان جهانی بهداشت سلامت اجتماعی نیز در کنار سایر ابعاد سلامتی حائز اهمیت است و از ارزش و اهمیتی بهاندازۀ سایر ابعاد سلامت برخوردار است.
همچنین سلامت اجتماعی نقش مهمی هم در سطح زندگی فردی دارد و هم به سبب تأثیرگذاریاش بر مشارکت افراد میتواند در رونق و توسعۀ اجتماعی نقشی بسزا داشته باشد. افراد با سلامت اجتماعی بالا، بهتر میتوانند از عهدۀ مشکلات ناشی از ایقای نقششان برآیند، در خانوادههای منسجمتر و باثباتتر زندگی کنند، در کارهای گروهی شرکت کنند و با هنجارهای اجتماعی بیشتر منطبق شوند. دلیل دیگر اهمیت بررسی این بُعد از سلامت این است که معمولاً عواملی که سلامت جسمانی فرد را به خطر میاندازد، آثار و تبعات محدودی دارد؛ اما عواملی که سلامت اجتماعی فرد را تهدید میکند، بهطور مستمر بر روابط او با دیگران تأثیر میگذارند و همواره بر بیش از یک نفر را تأثیر میگذارند. حتی آنچه این بُعد از سلامت را پیچیدهتر میسازد، این است که سلامت اجتماعی بسی پنهانتر و ناملموستر از ظهور بیماری جسمی و روانی بروز میکند؛ چون براساس دامنۀ روابط اجتماعی تحقق میپذیرد (سفیری و همکاران، 1394: 6)؛ اما مشاهدۀ وضعیت موجود در جامعه حاکیازاین است که به این بُعد از سلامت آنطور که باید توجه نشده و برنامهها و راهبردهایی در این زمینه اندیشه نشده است. درحقیقت اگرچه به دلیل اهمیت بحث سلامت بهخصوص سلامت جسمی سالمندان در کشور اقداماتی انجام شده است، آنچه فقدان آن احساس میشود، بیتوجهی به ابعاد روانی و بهخصوص اجتماعی سلامت سالمندان است. این در حالی است که این بُعد از سلامت به دلایلی نظیر افزایش تعداد سالمندان و نیز مواجهه آنها با رویدادهایی ازقبیل پایان دوران اشتغال، بازنشستگی، احساس تنهایی و طردشدگی اهمیتی بسیار دارد. از طرفی باتوجهبه اینکه ابعاد سلامت رابطۀ متقابل با یکدیگر دارند و هریک از ابعاد میتواند بر ابعاد دیگر سلامت تأثیر بگذارد، بیتوجهی به جنبۀ اجتماعی سلامت نیز میتواند عواقب و پیامدهایی بهخصوص در زمینۀ روانی و جسمی سلامت داشته باشد و زمینۀ آسیبپذیری بیشتر این قشر را به دنبال داشته باشد (زاهدی اصل و درویشیفرد، 1395: 4). درخصوص سلامتی و ابعاد مختلف آن بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که مجموعۀ عوامل مختلف بیولوژیکی، سبک زندگی و بهخصوص پایگاه اقتصادی و اجتماعی تأثیر دارند؛ اما از بین عوامل نامبردهشده، نقش پایگاه اقتصادی- اجتماعی در رابطه با نابرابریهای سلامت و کاهش آن در میان سالمندان اهمیت ویژهای دارد (Metcalf et al., 2013: 57). بهطوریکه برخی مانند وایتهد و دالگرن در مدل خود با عنوان «تأثیرات لایهبندیشده» تعیینکنندههای اجتماعی سلامت به عوامل اقتصادی و اجتماعی توجه کرده و آن را در بیرونیترین لایۀ محیط ساختاری قرار دادهاند (راشدی، 1396: 52)؛ برای مثال افراد طبقات پایین در محلههای فقیرنشین در نزدیکی بزرگراهها، مناطق صنعتی و مسیرهای زبالههای سمی زندگی میکنند. کیفیت مسکن آنها نامناسب است و ازدحام و شلوغی بیشتری را در محل سکونت خود تجربه میکنند که همۀ این موارد بر سلامتی تأثیر میگذارد. همچنین فشارها و محدودیتهای اقتصادی سبب میشود که میزان مصارف خدمات پزشکی در میان آنها کاهش یابد (محسنی، 1388: 128). درواقع فقر و پایگاه پایین بر زمینههای مختلف زندگی اجتماعی مانند دسترسی به آموزش، توزیع درآمد، وضعیت سلامت و مصرف مراقبتهای بهداشتی تأثیر میگذارد ((Reiss, 2013: 24.
همچنین وقتی به بُعد اجتماعی سلامت توجه میشود، مسائلی نیز اهمیت مییابد؛ مانند اطرافیان فرد، شبکههایی که فرد در آن عضویت دارد و میزان حمایت اجتماعی که ازسوی آنها دریافت میکند. لیندزی در تعریفی رایج، حمایت اجتماعی را به معنای در دسترسبودن و کیفیت روابط با افرادی میداند که منابع حمایتی را در مواقع لازم فراهم میکنند که موجب میشود فرد احساس مراقبت، دوستداشتهشدن، عزت نفس و ارزشمندبودن کند و خود را جزئی از شبکۀ ارتباطی بداند. وی اظهار میدارد که حمایت اجتماعی برای هر فرد ارتباطی امن به وجود میآورد که احساس محبت و نزدیکی از ویژگیهای اصلی این ارتباط است و نیازهای افراد ازطریق منابعی تأمین میشود که جامعه در اختیارشان میگذارد و این منابع شکلهای متفاوتی دارند (ریاحی و همکاران، 1389: 89). برای مثال اعضای شبکه (خانواده، دوستان و سایر افراد) میتوانند مستقیماً حمایت ملموسی را به شکل منابع مادی در اختیار شخص قرار دهند. اعضای شبکۀ اجتماعی فرد میتوانند با ارائۀ پیشنهادها وی را از حمایت اطلاعاتی خود برخوردار سازند یا افراد شبکۀ اجتماعی میتوانند با اطمینانبخشی دوبارۀ فرد بهخصوص اینکه محبوب، باارزش و محترم است، از وی حمایت عاطفی به عمل آورند و درنهایت موجب افزایش عزت نفس و خودپنداره در او شوند (بیگیفرد، 1378: 87). در میان انواع شبکهها امروزه دولتها به خانواده و میزان حمایتی که ازسوی خانواده میتواند شامل حال سالمندان شود، توجه بسیار کردهاند؛ زیرا حمایت اجتماعی خانواده نقش و تأثیر بسیاری روی احساس خودارزشمندی و احساس امنیت فرد دارد و میتواند میزان انزوای اجتماعی افراد بهخصوص سالمندان را کاهش دهد؛ بااینحال در سالهای اخیر به دلیل شرایط جامعۀ مدرن و تغییراتی که در ابعاد و ساختار خانواده ایجاد شده ، شاهد هستیم که حمایت اجتماعی خانواده نیز دستخوش تغییراتی شده ااست و نمیتوان انتظار داشت که خانواده به همان میزان و شکل گذشته، منبع حمایتی سالمندان باشد. درواقع با ظهور خانوادۀ هستهای زن و مرد هر دو شاغل و مهاجرت فرزندان به دلیل تحصیل یا اقامت، حمایتهای خانوادگی از سالمندان کاهش یافته و فرزندان را از دسترس والدین دور ساخته است و درنتیجه بر روابط والدین سالمند و فرزندان در بطن خانواده اثر گذاشته است (آزادارمکی و همکاران، 1398: 13). از طرفی این تحولات موجب تغییر در برخی نقشهای اعضای خانواده و بهخصوص تغییر و کاهش نقشهای سالمندان و کاهش پذیرش آنها در خانواده شده و درنتیجه سبب شده است سالمندان که به حمایت و کمک اطرافیان و بهخصوص فرزندان خود نیاز دارند تا سالهای مانده از عمرشان را سپری کنند، در شرایط نگرانکنندهای قرار بگیرند و بیشازپیش بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعیشان تأثیر بگذارد.
بنابراین، باید گفت پایگاه اقتصادی اجتماعی از یکسو و تغییرات در دریافت حمایت اجتماعی خانواده از سوی دیگر سبب شده است تا مسائل سالمندان بهخصوص در حوزۀ سلامت اجتماعی دو چندان شود. بهطوریکه برخی از کشورها گزارش کردهاند که از هر 4 سالمند، 1 نفر انزوای اجتماعی را تجربه میکند و از هر 3 سالمند 1 نفر احساس تنهایی میکند و این احساس تنهایی و انزوا خود زمینۀ آسیبپذیری بیشتر را برای آنها فراهم میکند.(World Health Organization, 2021)
اهمیت این مسائل گرچه سبب شده است تا در سالهای اخیر، مطالعاتی درخصوص تأثیر پایگاه اقتصادی- اجتماعی بر سلامت صورت گیرد که از آن جمله میتوان به مطالعۀ افرادی مانند (سیفزاده، 1394؛ دلپیشه و همکاران، 1393؛ Zhou et al., 2022; Zhang et al., 2022) اشاره کرد که نتایج این مطالعات حاکیاز وجود رابطۀ معناداری بین پایگاه اقتصادی و اجتماعی و سلامت است؛ اما باید افزود که بیشتر این مطالعات تأثیر پایگاه را روی سلامت جسمی یا روانی مطالعه کردهاند و ازاینرو محققان به بُعد اجتماعی سلامت آنطور که باید توجه نکردهاند. از طرفی بیشتر مطالعات در حوزۀ پزشکی، پرستاری یا سالمندشناسی انجام شده است که مطالعۀ جامعهشاختی این موضوع میتواند به غنای مطالعاتی این حوزه کمک کند.
درخصوص رابطۀ حمایت اجتماعی (خانواده، دوستان و سایرین) با سلامت سالمندان اگرچه تحقیقات بسیاری در داخل و خارج نظیر (صباغچی و همکاران، 1403؛ هزارجریبی و همکاران، 1397؛ نوابینژاد، 1392؛ محمدی، 1396؛ نبوی و همکاران، 1388؛ بابایی، 1386؛ Park et al., 2018; Sohn et al., 2017) انجام شده که همگی حاکیاز رابطۀ معنادار بین حمایت اجتماعی با سلامت سالمندان هستند، تحقیقات اندکی نظیر (سیفزاده و همکاران، 1398؛ باوزین و سپهوندی، 1396؛ فرزانه و علیزاده، 1392) هستند که تنها به رابطۀ حمایت اجتماعی خانواده با سلامت سالمندان پرداختهاند. همچنین در این مطالعات به نقش میانجیگرایانۀ حمایت اجتماعی خانواده نیز توجه نشده است؛ ازاینرو این مطالعه در صدد است با تأکید بر نقش میانجیگرایانۀ حمایت اجتماعی خانواد به مطالعۀ رابطۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی سالمندان با سلامت اجتماعی آنها بپردازد و به این سؤال پاسخ دهد که در شهری مانند تهران با 22 منطقۀ شهرداری، پایگاه اقتصادی اجتماعی چه رابطهای با سلامت اجتماعی سالمندان دارد و از میان مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی کدامیک بیشترین رابطه را با سلامت اجتماعی سالمندان دارد و حمایت اجتماعی خانواده در رابطه با کدامیک از مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی با سلامت اجتماعی بیشترین میانجیگری را دارد.
پیشینۀ پژوهش
درخصوص رابطۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی با سلامت سالمندان و همچنین رابطۀ حمایت اجتماعی با سلامت سالمندان تحقیقات متعددی در داخل و خارج انجام شده است؛ برای مثال رازقی نصرآباد و رشیدی (1402) به این نتیجه رسیدند که سطح تحصیلات، سن، تعداد فرزندان و جنسیت از عوامل تأثیرگذار بر سلامت هستند. با افزایش تعداد فرزندان، سطح سلامت جسمی سالمندان کاهش، اما سلامت روانی آنها افزایش مییابد. درواقع فرزندان همچنان بهعنوان یکی از منابع حمایتی در سنین سالمندی محسوب میشوند. دمرچیلو و همکارانش (1402) با انجام پیمایش روی سالمندان مراکز در پوشش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به این نتیجه رسیدند که بین حمایت اجتماعی درکشده و مؤلفههای سلامت روان (افسردگی، اضطراب و استرس) در سالمندان همبستگی معکوس و معنادار وجود دارد. همچنین بین حمایت اجتماعی درکشده و کیفیت خواب همبستگی معکوس و معناداری وجود دارد.
بهمئی و همکارانش (1401) به این نتیجه رسیدند که کیفیت زندگی مردان از زنان بیشتر بوده و میانگین نمرۀ حمایت اجتماعی در هر سه بُعد آن (خانواده، دوستان و آشنایان) در مردان سالمند بیشتر از زنان سالمند بود. همچنین حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی مرتبط با سلامت همبستگی معنادار و مستقیمی داشت. جزایری و همکارانش (1400) در مطالعهای پیمایشی میان سالمندان در استان مازندران به این نتایج رسیدند که بین عوامل عینی (95%)، تحصیلات (0.14%-)، تأهل (11/0%) و وضع فعالیت (08/0 %) با کیفیت زندگی، تصورات از واقعیتهای زندگی (16/0%)، جنسیت (11/0%)، سن (04/0%-) و کیفیت زندگی (78/0%) با سالمندی سالم و فعال رابطۀ معنیداری وجود دارد.
غفاری (1399) مطالعهای به روش کیفی انجام داد که در آن با 14 نفر از سالمندان مصاحبه شد. حاصل این مطالعه شناسایی سه مقولۀ اصلی بازنمایی حضور داوطلبانه با زیر مقولههای (استمراربخشی ارتباطات بینفردی، تداومبخشی شبکۀ خویشاوندی و بازاندیشی کیفیت مسائل درونی و معنوی)، بازنمایی کیفیت سلامت جسمانی با زیرمقولههای (تداومبخشی عملکرد، عدم احساس درد، پذیرش مسئولیت سلامت خود و کنترل بر امورات زندگی) و بازاندیشی کیفیت سلامت روحی با زیرمقولههای فرعی (لحظهگرایی یا گریز از حسرت، ترس از جدایی و حفظ نقش) بود. او در این مطالعه به این نتیجه رسید که درک معنای سلامت اجتماعی سالمندان میتواند به ارتقای سلامت آنان کمک کند و داشتن اطلاعات ناقص و عدم آگاهی دربارۀ سالمندی به آسیبهای جبرانناپذیر منجر خواهد شد.
سیفزاده و همکارانش (1398) مطالعهای با عنوان «حمایت اجتماعی ادراک شده و انزوای اجتماعی در سالمندان» به روش پیمایش انجام دادند. یافتهها حاکیاز این بود که 78% سالمندان شهر تهران از حمایت اجتماعی مطلوبی برخوردار بودند و شیوع انزوای اجتماعی در میان آنها 62% بود. بین جنسیت، سن، قومیت، پایگاه اقتصادی اجتماعی سالمندان و حمایت اجتماعی آنها رابطۀ معناداری وجود نداشت. همچنین بین میزان حمایت اجتماعی و انزوای اجتماعی رابطۀ معکوس و معنادار وجود داشت. در همین زمینه باوزین و سپهوندی (1396) در تحقیقی با نام «بررسی رابطۀ مؤلفههای حمایت اجتماعی با سلامت اجتماعی و روانی در بین سالمندان شهر خرمآیاد» به این یافتهها رسیدند که بین مؤلفههای حمایت اجتماعی با سلامت اجتماعی و روانی سالمندان رابطۀ معنادار وجود دارد.
سیفزاده (1394) در صدد بررسی عوامل مرتبط با سلامت اجتماعی سالمندان شهر آذرشهر بود. او با استفاده از پرسشنامۀ استاندارد کییز بر روی 312 نفر از سالمندان بالای 65 سال این شهر به این نتیجه رسید که 5/56درصد پاسخگویان از سلامت اجتماعی برخوردار و 5/43درصد از سلامت اجتماعی در حد کمی برخوردار بودند. همچنین بین سن، حمایت اجتماعی، پایگاه اجتماعی-اقتصادی و سلامت اجتماعی رابطۀ معنادار وجود دارد، درحالیکه بین جنسیت و تأهل افراد با سلامت اجتماعی رابطۀ معنادار وجود ندارد. نبوی و همکارانش (1388) با استفاده ازنظریههای تئوری شبکه-نظریه انسجام اجتماعی دورکیم و مدل تأثیر مستقیم در قالب مدل برکمن و سیم به این نتیجه رسیدند که رابطۀ مستقیم و مثبت بین حمایت اجتماعی و سلامت عمومی وجود دارد.
اسلام و همکارانش[3] (2022) در مطالعهای بین 316 نفر از سالمندان از 5 روستای منطقۀ پابنا بنگلادش از 26 فوریه 2019 تا 30 می2019 به این نتایج رسیدند که بین وضعیت اقتصادی-اجتماعی سالمندان و سلامت آنها رابطۀ معناداری وجود دارد. به دلیل همین موضوع بعضاً کشمکشهایی در روستاها بر سر نبود بودجۀ کافی برای دریافت خدمات سلامتی به وجود میآید.
ژو و ویتوراپونگ[4] (2022) تحقیقی با نام «تأثیر پایگاه اقتصادی اجتماعی بر سلامت سالمندان در چین» انجام دادند. آنها برای این مطالعه، از سه موج پیمایش طول عمر سالم استفاده کردند که در سالهای 2005، 2008-2009 و 2011-2012 انجام شده بود. یافتههای این مطالعه نشان داد که وضعیت اقتصادی اجتماعی افراد تأثیر مثبتی بر خودارزیابی سلامتی و سلامت عملکردی سالمندان چینی دارد. پرز و همکارانش[5] (2022) نیز در مطالعهای مشابه با همین عنوان، اما در برزیل به این یافتهها رسیدند که (%11.5) از افراد سالمند مطالعهشده وضعیت سلامتی خود را ضعیف و بسیار ضعیف گزارش کردهاند. همچنین درآمد، تحصیل و داشتن بیمۀ درمانی از عواملی هستند که بیشترین نقش را در ایجاد نابرابری داشتنهاند. آنها بر این باور بودند که شناسایی این عوامل میتواند در تدوین سیاستهای اجتماعی و بهداشتی با هدف کاهش نابرابریهای سلامت نقش مؤثری داشته باشند. همچنین زهانگ و همکارانش[6] (2022) در پژوهشی مشابه به این نتیجه رسیدند که وقتی شکاف درآمدی بین سالمندان به حد معینی رسید، تفاوت معناداری در وضعیت سلامت روان به وجود آمد. تفاوت معناداری در سطوح مختلف تحصیلی و سلامت وجود داشت. هرچند شواهدی کافی وجود نداشت که نشان دهد شغل اثر درخور توجهی بر سلامت جسمانی دارد، این مسئله دربارۀ سلامت روان متفاوت بود. همچنین تأثیر فعالیتهای اجتماعی سازمانیافته بر شکاف سلامت ناشی از درآمد یا تحصیلات معنادار بود.
چانگساونستاید[7] (2022) در مطالعۀ خود نشان داد که 17.4درصد از پاسخگویان هیچ پساندازی نداشتند و تقریباً از هر ده نفر، 4 نفر درآمد کافی ندارند. همچنین مدلسازی چندمتغیره نشان میدهد که زنان بیوه، جداشده و کارگران بخش خصوصی از سلامت کمتری برخوردار هستند. بهعلاوه، بین وضعیت تحصیلات با سلامت و وضعیت درآمد با سلامت رابطۀ معناداری وجود دارد. آبراهام و همکارانش[8] (2021) نیز در مطالعهای با عنوان «جنبههای سلامت اجتماعی سالمندان: مطالعهای با اشارۀ ویژه به منطقۀ کوتایام» به این نتیجه رسیدند که سالمندان خواهان حمایت بیشتر خانواده در سلامت اجتماعی و مشکلات اجتماعی هستند. آنها در روابط بینفردی ناراضی هستند و در حفظ روابط اجتماعی ناکام هستند. این مطالعه به این نتیجه رسید که بین جنبههای سلامت و حمایت اجتماعی رابطۀ قوی وجود دارد. وو و شنگ[9] (2019) نیز پژوهشی درخصوص رابطۀ شبکۀ حمایت اجتماعی با رفتارهای ارتقادهندۀ سلامت انجام دادند که نتایج مطالعۀ آنها حاکیازاین بود که تأثیر شبکۀ همسایه بر پیری سالم قویتر از شبکۀ خانواده و دوستان بود. شبکۀ دوستان تأثیر بیشتری از شبکۀ خانواده بر رفتار ارتقادهندۀ سلامت و خودکارآمدی داشت.
بررسی مطالعات انجامشده حاکیازاین است که مطالعات ارزشمندی در داخل و خارج، درخصوص رابطۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی با سلامت سالمندان انجام شده است؛ بااینوجود تمرکز بیشتر مقالات نظیر مطالعۀ (بهمنی و همکارانش، 1401؛ جزایری و همکارانش، 1400؛& Witvorapong, 2022; Perez et al., 2022; Chongthawonsatid, 2022 Xue) روی جنبۀ سلامت جسمی یا روانی سالمندان و هزینههای بهداشت و درمان بوده و ازاینرو به بُعد اجتماعی سلامت آنطور که باید توجه نشده است. همچنین بیشتر مطالعات در حوزۀ پزشکی، پرستاری، سالمندشناسی و جمعیتشناسی انجام شده است که ازاینرو مطالعۀ جامعهشناختی این موضوع با استفاده از مدل معادلات ساختاری میتواند به غنای مطالعات انجامشده در این حوزه کمک کند. همچنین مطالعاتی درخصوص حمایت اجتماعی و سلامت سالمندان در رشتههای مختلف انجام شده است که از آن جمله میتوان به مطالعۀ (باوزین و سپهوندی، 1396؛ نبوی و همکارانش، 1388؛ Wu & Sheng, 2019) اشاره کرد؛ اما در بیشتر این مطالعات اولاً به بُعد حمایت اجتماعی اعم از دوستان، خانواده و آشنایان توجه شده است؛ دوماً رابطۀ حمایت اجتماعی با سلامت جسمی و روانی سالمندان بیشتر بررسی شده و ازاینرو به بُعد اجتماعی سلامت آنچنان که باید توجه نشده و سوماً در بیشتر تحقیقات به نقش میانجیگر یا تعدیلگر حمایت اجتماعی خانواده در رابطۀ بین پایگاه اقتصادی سالمندان با سلامت آنها توجه نشده است؛ ازاینرو مطالعۀ حاضر در صدد است ضمن پرداختن به رابطۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی سالمندان با بُعد اجتماعی سلامت به نقش میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده هم بپردازد و خلأهای مطالعاتی این حوزه بهخصوص در رشتۀ جامعهشناسی را کاهش دهد و راهکارهایی برای سیاستگذاری درخصوص سلامت اجتماعی سالمندان و بهبود حمایت اجتماعی خانواده باتوجهبه شرایط امروز جامعه ارائه کند.
چارچوب نظری پژوهش
چارچوب نظری پژوهش حاضر ترکیبی ازنظریههای علل زیربنایی لینک و فلان، نظریۀ سلامت اجتماعی کییز و حمایت اجتماعی برکمن و سیم است. برای بررسی پایگاه اقتصادی اجتماعی از نظریۀ علل زیربنایی لینک و فلان (2010) استفاده شده است. بر مبنای این نظریه، نابرابریهای پایگاهی تعیینکنندهترین عامل در نابرابریهای سطوح سلامت هستند و این تأثیرگذاری از طرق متعددی ازجمله سبک زندگی، دسترسی به خدمات درمانی و مراقبتهای بهداشتی، شرایط محیطی و شرایط کاری، دسترسی به منابع حمایتی و منابع آگاهیبخش صورت میگیرد. سازوکاری که پایگاه اقتصادی اجتماعی ازطریق آن بر ابعاد سلامت افراد تأثیر میگذارد، ازنظر لینک و فلان ازطریق منابعی است که در اختیار بخشی از افراد جامعه قرار میدهد و آنها را صاحب مزیتهای بهتری در مقایسه با بقیۀ افراد جامعه میکند و باتوجهبه اینکه بهواسطۀ محدودیت منابع، عرصۀ جامعه عرصۀ رقابت برای کسب بیشترین سهم از منابع موجود است، بنابراین، افراد با پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا بهواسطه تحصیلات و آگاهی بیشتر و دسترسی به درآمد بهتر، شغل بهتر و پرستیژ و موقعیت اجتماعی بهتر و همچنین به دلیل دسترسی بیشتر به منابع و اهرمهای حمایتی ازجمله برخورداری از حمایت اجتماعی و سرمایۀ اجتماعی بیشتر در مقایسه با دیگران، در عرصۀ رقابت مذکور بهتر از بقیۀ افراد عمل میکنند؛ این افراد به منابع و اهرمهای حمایتی بیشتر مانند حمایتهای اجتماعی و سرمایۀ اجتماعی مجهز هستند که میتواند به آنها هم ازنظر عاطفی در دریافت محبت و مهربانی و هم در دریافت مراقبت و هم ازنظر دریافت مشاوره و توصیۀ پزشکی کمک کند که نتیجۀ همۀ این موارد برخورداری از سلامت بیشتر و امکان ارتباط و مشارکت بیشتر در جامعه است (Link & Phelan, 2010: 5). در رابطه با متغیر میانجی (حمایت اجتماعی خانواده) نیز از نظریۀ حمایت اجتماعی برکمن و سیم استفاده شده است. این دو بهعنوان نظریهپردازان ایده تأثیر حمایت اجتماعی بر سلامتی بر این نظر هستند که هرچه ارتباط فرد با اطرافیانش بیشتر باشد، حمایت اجتماعی بیشتری از او صورت میگیرد و درنتیجه فرد کمتر در معرض بیماری قرار میگیرد. این اندیشمندان بر شاخصهایی مانند ازدواج، تعداد تماسهای فرد با دیگران (تماسهای حضوری تا تماسهای تلفنی و پستی)، کیفیت تماسهای بحثشده و میزان دینداری فرد تأکید دارند. اندازهگیری همین متغیرها با عنوان شاخص اندازهگیری شبکۀ برکمن و سیم مشهور است و پژوهشگران زیادی در پژوهشهای خود از آن استفاده کردهاند. آنها استدلال میکنند که هرچه شبکۀ اجتماعی فرد بهتر باشد، او کمتر در معرض بیماری قرار میگیرد. همچنین نوع ادراک فرد از تماسها و ارتباطاتش با دیگران اهمیت خاصی در احساس او به خود و سلامتیاش دارد. آنها حمایت اجتماعی را به انواع مختلفی ازقبیل حمایت عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی تقسیم کردهاند. حمایت عاطفی با میزان محبت و علاقه، درک و اعتماد و ارزشی مرتبط است که فرد از دیگری دریافت میکند. حمایت ابزاری یا اقتصادی به کمک و مساعدت افراد در جهت یرطرفکردن نیازهای مادی مربوط میشود که بهصورت پرداخت پول یا نیروی کار صورت میگیرد و حمایت اطلاعاتی با تهیۀ خبر و اطلاعاتی دربارۀ برطرفکردن نیازهای خاص مرتبط است. همچنین ازنظر این محققان درخصوص مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی، تحصیلات اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا افراد تحصیلکرده در مقایسه با افراد کمسواد ازلحاظ سلامت جسمی، روانی و اجتماعی در وضعیت بهتری قرار میگیرند و دلیل اینکه چرا تحصیلات با سلامت جسمی، اجتماعی و روانی ارتباط تنگاتنگ دارد، در سه مقولۀ شرایط اقتصادی و کاری، منابع روانی و اجتماعی و سبکهای رندگی سالم و بهداشتی است(Berekman et al., 2000: 852). درخصوص متغیر وابسته نیز از نظریۀ سلامت اجتماعی کییز استفاده شده است. ازنظر کییز سلامت اجتماعی عبارت است از ارزیابی کیفیت عملکرد فرد در اجتماع. درواقع ازنظر او، کسانی که از سلامت اجتماعی برخوردار هستند، جامعه را معنادار، قابلفهم و مفید برای رشد و شکوفایی میدانند و درنتیجه احساس تعلق به آن میکنند؛ درحالیکه کسانی که از سلامت اجتماعی بهرهمند نیستند، عملکرد مناسبی در سطح جامعه ندارند و احساس تعلق بدان نمیکنند. مدلی که وی از سلامت اجتماعی ترسیم کرده است، چندوجهی است و شامل 5 بُعد است که عبارت هستند از یکپارچگی اجتماعی، پذیرش اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی(Keyes, 1998) . یکپارچگی اجتماعی[10]، ارزیابی یک فرد با در نظر گرفتن کیفیت همراهی او با جامعۀ اطرافش است (Keyes, 1998). پذیرش اجتماعی[11] تفسیر فرد از جامعه و ویژگیهای دیگران است (موسوی و شیانی، 1394: 201). مشارکت اجتماعی[12] یعنی ارزیابی ارزشهای یک فرد. براساس این بُعد، افراد این ارزیابی را از خود میکنند که آیا آنچه انجام میدهند برای جامعه سودمند است یا خیر (Keyes, 1998) .شکوفایی اجتماعی، ارزیابی پتانسیل و خط سیر اجتماع است. افرادی که از درجۀ بالای شکوفایی اجتماعی برخوردار هستند، نوعی باور به تکامل اجتماعی دارند. درواقع این باور را دارند که جامعه و نهادهای مرتبط با آن توانایی و ظرفیت از قوه به فعل رسیدن را دارد و درنتیجه هم افراد میتوانند از این وضعیت سود ببرند و هم خود نهادها. از این نظر که جامعه توانایی توسعه و رشد را دارد (Keyes & Shapiro, 2004). همچنین افرادی که از انسجام اجتماعی برخوردار هستند، در مواجهه با سختیها و مشکلات زندگی چه آنهایی که پیشبینیپذیر هستند و چه آنهایی که پیشبینیناپذیر هستند، انسجام خود را حفظ میکنند (Keyes, 1998).
کییز درخصوص رابطۀ مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی با سلامت اجتماعی دو تحقیق انجام داد. وی در این تحقیقات به این نتیجه رسید که میان سن، تحصیلات، جنس و پایگاه اقتصادی اجتماعی و درک و تصور افراد از خود و به تبع آن میزان سلامت اجتماعی رابطۀ معنادار جود دارد؛ برای مثال با افزایش سن و بالارفتن تحصیلات، سلامت اجتماعی نیز افزایش مییابد. وی تأکید داشت که در نظام قشربندی، افراد در سطوح متفاوت اقتصادی و اجتماعی قرار دارند و از میزان تحصیلات متفاوتی برخوردار هستند؛ بنابراین، نابرابری ازنظر میزان تحصیلات، افراد را به موقعیتهایی سوق میدهد که از امتیازات متفاوتی هم بهرهمند هستند و همین تفاوتها بر میزان سلامتی افراد نیز تأثیر میگذارد. همچنین بهرهمندی از تحصیلات بالا، زمینۀ اشتغالیابی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و سبب میشود افرد از مشاغلی با منزلت اجتماعی بالاتر برخوردار شوند و همین امر نیز نوعی احساس خوب و مفیدبودن را برای فرد به ارمغان میآورد و درنهایت همین امر موجبات شادابی و رضایت فرد از خود را به همراه میآورد که سبب میشود فرد بهلحاظ سلامتی در وضعیت بهتری قرار گیرد (Keyes, 1998 به نقل از موسویزاده، 1397: 20).
در جمعبندی ازنظریههای ارائهشده باید گفت سلامت اجتماعی بیش از آنکه به خدمات پزشکی منوط باشد، به عوامل اقتصادی و اجتماعی وابسته است. درآمد، دارایی، تحصیلات و منزلت شغلی ازجمله عوامل اقتصادی اجتماعی هستند که میتوانند فرد را واجد سلامت اجتماعی کنند؛ به این معنا که فرد فعالیتها و نقشهای اجتماعی خود را در حد متعارف بروز دهد و با جامعه و هنجارهای اجتماعی احساس پیوند و اتصال کند. در این میان حمایت اجتماعی خانواده میتواند بهعنوان یک میانجی عمل کند و سلامت اجتماعی افراد را ارتقا بخشد. هرچه خانواده ارتباط و پیوندش با فرد سالمند بیشتر باشد، بیشتر میتوانند در او احساس ارزشمندی و تعلق ایجاد کنند و با تشویق سالمندان به فعالیت و تعامل احساس تنهایی و انزوا را در آتها کاهش دهد.
باتوجهبه این نظریهها، مدل نظری تحقیق و فرضیهها بهصورت زیر ترسیم شده است:
بین زنان و مردان سالمند در میزان سلامت اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد.
بین سالمندان متأهل و مجرد در میزان سلامت اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد.
بین زنان و مردان سالمند در میزان حمایت اجتماعی خانواده تفاوت معناداری وجود دارد.
بین سالمندان متأهل و مجرد در میزان حمایت اجتماعی خانواده تفاوت معناداری وجود دارد.
بین درآمد با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان رابطه وجود دارد.
بین دارایی با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان رابطه وجود دارد.
بین تحصیلات با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان رابطه وجود دارد.
بین منزلت شغلی با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان رابطه وجود دارد.
بین سن با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان رابطه وجود دارد.
بین منطقۀ مسکونی با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان رابطه وجود دارد.
روش تحقیق
این مطالعه از نوع پیمایش و ابزار جمعآوری اطلاعات آن پرسشنامه است. برای بررسی سلامت اجتماعی از پرسشنامۀ استاندارد کییز که حاوی 33 گویه و برای سنجش حمایت اجتماعی خانواده از پرسشنامۀ محققساخته که حاوی 18 گویه است و برای بررسی پایگاه اقتصادی اجتماعی از پرسشنامۀ محققساخته استفاده شده است.
جامعۀ آماری این مطالعه را کلیۀ سالمندان 65 سال به بالای مناطق 1، 6، 5، 8 ، 10، 7، 14، 17و 19 شهر تهران تشکیل میدهند که براساس سالنامۀ آماری 1400 شهر تهران 356 هزار و 60 نفر هستند (سالنامۀ آماری شهر تهران، 1400: 50). تعداد نمونۀ مطالعهشده براساس فرمول کوکران 384 نفر تخمینزده شد که به دلیل در نظر گرفتن پرسشنامههای ناقص یا پرت، به 400 نفر تغییر یافت. پس از مشخصشدن حجم نمونه، تعداد پرسشنامههایی مشخص شد که میبایست متناسب با حجم مناطق پر میشد. برای این کار نسبت تعداد سالمندان هر منطقه به تعداد کل سالمندان مناطق انتخابشده گرفته شد. در ابتدا ازطریق نمونهگیری خوشهای مناطق شهر تهران به سه دستۀ توسعهیافته، متوسط و کمبرخودار تقسیم شد. مبنای انجام این کار مقاله «رتبهبندی محلات شهر تهران ازنظر سطح برخورداری و کیفیت زندگی» بود که محققان در سال 1400 با استفاده از 53 شاخص سنجش کیفیت زندگی و برخورداری در قالب تکنیک تاپسیس فازی، مناطق و محلات شهر تهران را به توسعهیافته، متوسط و کمبرخوردار و نیازمند مداخله تقسیم کردهاند (احمدی و جهانگرد، 1399: 127). در این مطالعه مناطق 2، 1، 6، 22 و 3 جزو مناطق توسعهیافته، مناطق 21، 4، 5، 8، 13 و 20 جزو مناطق متوسط، مناطق 7، 16، 19، 14، 11، 12، 15 و 9 کمبرخوردار و مناطق 17، 10 و 18 کمبرخوردار و نیازمند مداخله ازنظر اقتصادی دستهبندی شدهاند. سپس از میان طبقات برخوردار، منطقۀ 1و 6، از میان طبقات متوسط مناطق 5 و 8 و از میان طبقات کمبرخوردار و نیازمند مداخله مناطق 10، 7، 14، 17 و 19 بهصورت تصادفی انتخاب شدند. تعداد پرسشنامههایی که میبایست در هر دسته از مناطق (توسعهیافته، متوسط و کمبرخوردار) پر شود حدود 133 عدد بود. پس از انتخاب تصادفی اولین منطقه تعداد پرسشنامههایی مشخص شد که میبایست متناسب با حجم آن منطقه شود. ازآنجاییکه تعداد مدنظر مکفی نبود، مجدد از میان مناطق دیگر آن دسته، منطقۀ دیگر بهصورت تصادفی انتخاب شد. این امر درخصوص مناطق متوسط و کمبرخوردار نیز اجرا شد و علت اینکه تعداد مناطق کمبرخوردار انتخابشده از مناطق توسعهیافته و متوسط بیشتر است، نیز همین امر است؛ یعنی تعداد سالمندان این مناطق از مناطق دیگر تهران کمتر است. در مرحلۀ بعد (پس از انتخاب منطقه) محلات مناطق نامبرده ازنظر میزان برخورداری بررسی شدند؛ زیرا فرض بر این بود که تمام محلات یک منطقه ازنظر اقتصادی یکدست نیستند. این کار با جستوجوی اینترنتی، پرسوجو از ساکنین و دفاتر مشاورین املاک در رابطه با وضعیت محلات، قیمت ساختمانها و سطح درآمد ساکنین ازنظر برخورداری و نابرخورداری مشخص شد. محقق در مناطق توسعهیافته به سراغ برخوردارترین محلات، در مناطق متوسط به سراغ متوسطترین محلات و در مناطق کمبرخوردار به سراغ کمبرخوردارترین محلات رفت و در هر منطقه 1 تا 2 محله را بهمنظور تکمیلکردن پرسشنامه انتخاب کرد و درنهایت ازطریق نمونهگیری در دسترس پرسشنامۀ مدنظر از افراد 65 سال به بالا کامل شد.
در این مطالعه منظور از پایگاه اقتصادی اجتماعی، موقعیت و اعتبار فرد در جامعه و در سلسلهمراتب اجتماعی باتوجهبه درآمد، دارایی، تحصیلات و منزلت شغلی وی است. برای سنجش پایگاه اقتصادی از میزان درآمد و دارایی و برای ستجش پایگاه اجتماعی از میزان تحصیلات و منزلت شغلی افراد استفاده شده است. برای سنجش درآمد، درآمد ماهیانه در یک سطح سنجش ترتیبی پرسیده شد و از افراد خواسته شد گروه درآمدی خود را مشخص کنند. همچنین سؤال مربوط به تحصیلات نیز در یک سطح سنجش ترتیبی طراحی شد. منظور از دارایی منابعی هستند که ارزش فعلی یا آتی آن، متعلق به مالک آن است و این داراییها سود بیشتری را برای وی ایجاد میکنند؛ مانند وجه نقد، گواهی سپرده، حسابهای چک و پسانداز، ملک یا زمین، وسایل نقلیه و... . در این مطالعه از پاسخگویان پرسیده شد که آیا موارد اشارهشده را دارند یا خیر. درصورت بلی کد 1 و درصورت خیر کد 2 به آنها داده شد. در ادامه درصورت بلی از آنها خواسته شد تا ارزش دارایی خود را بهصورت حدودی عنوان کنند. همچنین برای سنجش منزلت شغلی افراد نیز از مقالۀ شهلا کاظمیپور با عنوان «الگویی در تعیین پایگاه اجتماعی اقتصادی افراد و سنجش تحرک اجتماعی با تکیه بر مطالعۀ موردی در شهر تهران» استفاده شد. در پژوهش کاظمیپور 88 عنوان شغلی از مهمترین مشاغل رایج در جامعه همراه با یک طیف پنج قسمتی در اختیار تعدادی پاسخگو (900 نفر) قرار گرفته شد تا پاسخگویان نظر کلی جامعه را دربارۀ این مشاغل براساس طیف 5 قسمتی مشخص کنند. سپس از مجموع ارزشهای تعیینشده برای هر شغل میانگین رتبهای گرفته شده است. در این مطالعه مشاغل در 8 گروه جزئی و 5 گروه کلی طبقهبندی شدهاند که گروه 5 یعنی منزلت شغلی بالای بالا، گروه 4 منزلت شغلی بالا، گروه 3 منزلت شغلی متوسط، گروه 2 منزلت شغلی پایین و گروه 1 یعنی منزلت شغلی پایین پایین است.
سلامت اجتماعی نیز ازنظر کییز عبارت است از ارزیابی کیفیت عملکرد فرد در جامعه که شاخصهای عمده آن عبارتاند از: مشارکت اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، شکوفایی اجتماعی و انطباق اجتماعی. برای تعریف عملیاتی سلامت اجتماعی از پرسشنامۀ 33 گویهای کییز استفاده شده است در این گویهها از گویۀ 1-6 بُعد مشارکت اجتماعی، از گویۀ 7-13 بُعد یکپارچگی اجتماعی، از گویۀ 14- 20 بُعد پذیرش اجتماعی، از گویۀ 21-27 بُعد شکوفایی اجتماعی و از گویۀ 28-33 بُعد انسجام اجتماعی سنجیده میشود. به اصلا کد 1، کم کد 2، تا حدودی کد 3، زیاد کد 4 و خیلی زیاد کد 5 داده شده است. همچنین گویههای 3، 4، 6، 7، 12، 14، 16،17، 18، 20، 21، 22، 23، 26، 28، 29، 30، 31 و 33 معکوس شدند.
منظور از حمایت اجتماعی ازنظر لیندزی حمایتی است که برای فرد ارتباط امنی به همراه میآورد که احساس محبت و نزدیکی از ویژگیهای مهم آن است و نیازهای افراد ازطریق منابعی تأمین میشود که از این ارتباط حاصل میشود و این منابع میتوانند به شکل عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی باشند (ریاحی و همکاران، 1389: 90). حمایت عاطفی به معنی داشتن فردی برای تکیهکردن و اعتمادداشتن به وی به هنگام نیاز است (Drentea et al., 2006). حمایت ابزاری به کمکهای مادی، عینی و واقعی دریافتشده توسط فرد از سوی دیگران اطلاق میشود. مانند قرضدادن پول، کمککردن در نظافت منزل، جابهجایی و حرکتکردن، حمامرفتن و رانندگیکردن (Drentea et al., 2006). حمایت اطلاعاتی نیز به دریافت اطلاعات ضروری (توصیهها، جهتگیریها، پیشنهادات یا بازخوردها) ازطریق تعاملهای اجتماعی با دیگران گفته میشود (Sarafino, 1998).
برای عملیاتیساختن مفهوم حمایت اجتماعی خانواده از گویههای محققساخته استفاده شده است که شامل 18 گویه است. برای این منظور سعی شد تا ازطریق تحلیل عاملی اکتشافی مؤلفههای حمایت اجتماعی خانواده مشخص شود. در بررسی مقدماتی دادهها، مقدار KMO، برابر با 0.974 به دست آمد که نشان داد دادهها برای تحلیل عاملی مناسب هستند. همچنین در آزمون بارتلت عدد معناداری 000/0 نتیجه شد که چون از 5درصد کمتر بود، بنابراین مربع کای معنادار شد. باتوجهبه مقدار کای دو و مقدار معناداری مشخص شد که همبستگی درخور ملاحظهای بین متغیرها وجود دارد که از روایی تحلیل عاملی نمونۀ حاضر حمایت میکند و بنابراین، شرایط برای اجرای تحلیل عاملی و مدل ساختاری تأیید شد.
جدول (1) شامل سه ستون است. ستون اول مقادیر ویژه را نشان میدهد و تعیینکنندۀ عاملهایی است که در تحلیل باقی میمانند. درواقع عاملهایی که مقادیر ویژۀ کمتر از یک دارند، از تحلیل حذف میشوند و عواملی باقی میمانند که باعث تبیین بیشتر واریانس میشوند. ستون دوم جدول درصد واریانس که نشاندهندۀ مقدار واریانس تبیینپذیر توسط عامل تعیینشده را نشان میدهد و ستون سوم درصد تجمعی واریانس شامل درصد تجمعی واریانس تبیینپذیر توسط عاملهای تعیینشده است.
جدول 1- درصد و مقادیر ویژۀ هریک از عاملهای شناساییشده
Table 1- Percentage and specific values of each of the identified factors
عاملها |
مقدار ویژه |
درصد واریانس |
درصد تجمعی واریانس |
1- تا چه اندازه برای خانواده مهم هستید؟ |
880/15 |
225/88 |
225/88 |
2- تا چه اندازه حتی زمانی که حالتان بد است، خانواده به شما علاقمند است؟ |
652/0 |
621/3 |
845/91 |
3- تا چه اندازه خانواده در ایجاد احساس امید در شما تلاش میکند؟ |
288/0 |
599/1 |
444/93 |
4- تا چه اندازه خانواده برای وضعیت شما نگران است؟ |
219/0 |
|
|
5- تا چه اندازه بیماریتان در روابط عاطفی شما با اعضای خانواده تغییر ایجاد کرده است؟ |
157/0 |
|
|
6- در مواقعی که ناراحت هستید، خانواده تا چه اندازه تلاش میکند تا شما را سرحال بیاورد؟ |
145/0 |
|
|
7- تا چه اندازه خانواده در مواقع تصمیمگیریهای مهم به شما مشورت میدهد؟ |
130/0 |
|
|
8- تا چه اندازه خانواده دربارۀ اینکه چگونه با بیماری کنار بیایید، اطلاعاتی به شما میدهد؟ |
092/0 |
|
|
9- تا چه اندازه اعضای خانواده، شما را هدایت میکند که باتوجهبه بیماریتان چگونه رفتار کنید؟ |
086/0 |
|
|
10- تا چه اندازه اعضای خانواده، دربارۀ چگونگی مواجهه با مشکلات ناشی از بیماری، راهحلهایی را به شما پیشنهاد میدهد؟ |
065/0 |
|
|
11- تا چه اندازه خانواده به شما نشان میدهد که نقاط قوتتان کدام است؟ |
058/0 |
|
|
12- تا چه اندازه خانوادهتان برای شما در زمینۀ روشهای درمان جایگزین و امکانات توانبخشی اطلاعات کسب میکند؟ |
052/0 |
|
|
13- تا چه اندازه خانوادۀ شما تلاش میکند تا ارتباط شما با دیگران قطع نشود؟ |
044/0 |
|
|
14- تا چه اندازه خانواده در انجام فعالیت های مناسب باتوجهبه بیماریتان به شما کمک میکند؟ |
033/0 |
|
|
15- به هنگام ملاقاتهای پزشکی، تا چه اندازه خانوادهتان شما را همراهی میکنند تا تنها نباشید؟ |
030/0 |
|
|
16- تا چه اندازه اعضای خانواده وظایفی را از دوش شما برمیدارند که برایتان رنجآور است؟ |
027/0 |
|
|
17- تا چه اندازه هزینههای زندگی را پس از بیماری، خانوادهتان بهخوبی تأمین میکند؟ |
022/0 |
|
|
18- درصورتیکه قادر به انجام کارهای روزانه نباشید، اعضای خانواده تا چه اندازه آنها را انجام میدهند؟ |
019/0 |
|
|
باتوجهبه نتایج حاصل از تحلیل مؤلفههای اصلی سؤالات حمایت خانواده را میتوان در سه عامل خوشهبندی کرد. برای تعیین سؤالات در عاملها از ماتریس همبستگی بین متغیرها و عاملهای استخراجشده استفاده شد.
جدول 2- بارهای عاملی بین سؤالات پرسشنامه و عاملهای استخراجشده
Table 2-Factor loadings between questionnaire items and extracted factors
سؤال |
عامل 1 |
عامل 2 |
عامل 3 |
1- تا چه اندازه برای خانواده مهم هستید؟ |
731/0 |
070/0 |
122/0 |
2-تا چه اندازه حتی زمانی که حالتان بد است، خانواده به شما علاقمند است؟ |
857/0 |
270/0 |
271/0 |
3- تا چه اندازه خانواده در ایجاد احساس امید در شما تلاش میکند؟ |
846/0 |
345/0 |
295/0 |
4- تا چه اندازه خانواده برای وضعیت شما نگران است؟ |
856/0 |
341/0 |
267/0 |
5- تا چه اندازه بیماریتان در روابط عاطفی شما با اعضای خانواده تغییر ایجاد کرده است؟ |
841/0 |
308/0 |
254/0 |
6- در مواقعی که ناراحت هستید، خانواده تا چه اندازه تلاش میکند تا شما را سرحال بیاورد؟ |
830/0 |
372/0 |
267/0 |
7- تا چه اندازه خانواده در مواقع تصمیمگیریهای مهم به شما مشورت میدهد؟ |
273/0 |
842/0 |
202/0 |
8- تا چه اندازه خانواده دربارۀ اینکه چگونه با بیماری کنار بیایید، اطلاعاتی به شما میدهد؟ |
273/0 |
833/0 |
169/0 |
9- تا چه اندازه اعضای خانواده، شما را هدایت میکند که باتوجهبه بیماریتان چگونه رفتار کنید؟ |
227/0 |
726/0 |
392/0 |
10- تا چه اندازه اعضای خانواده، دربارۀ چگونگی مواجهه با مشکلات ناشی از بیماری، راهحلهایی را به شما پیشنهاد میدهد؟ 11- تا چه اندازه خانواده به شما نشان میدهد که نقاط قوتتان کدام است؟ |
298/0 |
767/0 |
341/0 |
212/0 |
727/0 |
367/0 |
|
12- تا چه اندازه خانوادهتان برای شما در زمینۀ روشهای درمان جایگزین و امکانات توانبخشی اطلاعات کسب میکند؟ |
365/0 |
706/0 |
397/0 |
13- تا چه اندازه خانوادۀ شما تلاش میکند تا ارتباط شما با دیگران قطع نشود؟ |
275/0 |
346/0 |
753/0 |
14- تا چه اندازه خانواده در انجام فعالیتهای مناسب باتوجهبه بیماریتان به شما کمک میکند؟ |
348/0 |
428/0 |
755/0 |
15- به هنگام ملاقاتهای پزشکی، تا چه اندازه خانواده شما را همراهی میکنند تا تنها نباشید؟ |
314/0 |
406/0 |
762/0 |
16- تا چه اندازه اعضای خانواده وظایفی را از دوش شما برمیدارند که برایتان رنجآور است؟ |
083/0 |
086/0 |
611/0 |
17- تا چه اندازه هزینههای زندگی را پس از بیماری، خانوادهتان بهخوبی تأمین میکند؟ |
297/0 |
411/0 |
744/0 |
18- درصورتیکه قادر به انجام کارهای روزانه نباشید، اعضای خانواده تا چه اندازه آنها را انجام میدهند؟ |
256/0 |
244/0 |
818/0 |
باتوجهبه بارهای عاملی بهدستآمده سؤالات 1 تا 6 را بهعنوان عامل اول با نام بُعد حمایت عاطفی و سؤالات 7 تا 12 بهعنوان عامل دوم با نام حمایت اطلاعاتی و سؤالات 13 تا 18 بهعنوان عامل سوم با نام حمایت ابزاری در مدلسازی معادلات ساختاری به کار رفتند.
همچنین در این مطالعه از سن و منطقۀ مسکونی بهعنوان متغیرهای زمینهای استفاده شده است. سن در یک مقیاس فاصلهای پرسیده شد و منطقۀ مسکونی براساس میزان برخورداری ازسوی محقق از 9 الی 1 کدگذاری شد؛ درنهایت برای بررسی روایی گویههای پرسشنامه از اعتبار محتوایی و صوری و برای بررسی پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که همگی بالای 0.9 بودند که نشان میداد همبستگی قابلقبولی بین گویهها برقرار است.
یافتههای توصیفی پژوهش
جدول 3- توصیف نمونۀ آماری
Table 3- Descriptive Statistics of the Sample
متغیر |
|
فراوانی |
درصد فراوانی |
متغیر |
|
فراوانی |
درصد فراوانی |
سن |
70> |
209 |
3/52 |
جنسیت |
زن |
200 |
50 |
80-70 |
162 |
5/40 |
مرد |
200 |
50 |
||
90-80 |
26 |
5/6 |
تحصیلات |
بی سواد |
65 |
16.3 |
|
>90 |
3 |
8/0 |
ابتدایی |
68 |
17 |
||
درآمد |
کمتر از یک میلیون تومان |
8 |
20 |
سیکل |
47 |
11.8 |
|
بین یک تا 5 میلیون تومان |
53 |
3/13 |
دیپلم |
68 |
17 |
||
بین 5 تا 10 میلیون تومان |
55 |
8/13 |
فوق دیپلم |
56 |
14 |
||
بین 10 تا 15 میلیون تومان |
46 |
5/11 |
لیسانس |
63 |
15.8 |
||
بین 15 تا 20 میلیون تومان |
55 |
8/13 |
فوق لیسانس |
25 |
6.3 |
||
بین 20 تا 25 میلیون تومان |
49 |
3/12 |
دکتری |
8 |
2 |
||
بین 25 تا 30 میلیون تومان |
25 |
3/6 |
منزلت شغلی |
5 |
33 |
9 |
|
بیشتر از 30 میلیون تومان |
108 |
27 |
4 |
32 |
8 |
||
پاسخنداده |
1 |
3/0 |
3 |
132 |
33 |
||
وضعیت تأهل
|
هرگز ازدواج نکرده |
18 |
5/4 |
2 |
42 |
10.5 |
|
متأهل |
288 |
72 |
1 |
158 |
39.5 |
||
بیهمسر بر اثر طلاق |
13 |
3/3 |
|
مجموع |
400 |
100 |
|
بیهمسر بر اثر فوت |
81 |
3/20 |
طبق جدول فوق، از مجموع 400 نفر از پاسخگویان، 200 نفر مرد و 200 نفر زن بودند. بیشترین تعداد پاسخگویان یعنی 209 نفر برابر 52.3درصد کمتر از 70 سال و 3 نفر برابر 0.8درصد بیشتر از 90 سال سن داشتند. ازنظر وضعیت تأهل، بیشتر یعنی 288 نفر برابر 72درصد متأهل بودند و تنها13 نفر یعنی 3.3 درصد بیهمسر در اثر طلاق بودند که علت این امر را میتوان در قبیح و زشتبودن طلاق در میان خانوادهها در گذشته دانست. همچنین 162 نفر از پاسخگویان کمتر از 15 میلیون تومان، 129 نفر بین 15 تا 30 میلیون تومان و 108 نفر بیش از 30 میلیون تومان درآمد داشتند. از 400 نفر از پاسخگویان، 71 نفر برابر 17.8درصد درآمدشان را کافی، 110 نفر برابر 27.5درصد آن را تا حدی کافی و 218 نفر برابر 54.5درصد میزان درآمدشان را ناکافی میدانستند. درحقیقت گرانی و تورم اقتصادی در جامعۀ امروز از یکسو و مواجهۀ سالمندان با بسیاری از بیماریهای جسمی سبب شده است تا میزان درآمد سالمندان پاسخگوی نیازهایشان نباشد و نتوانند رضایت خاطر لازم را داشته باشند. در کنار این سالمندان باید سالمندانی را نیز اضافه کنیم که از داشتن بیمۀ تأمین اجتماعی و حقوق بازنشستگی محروماند و هنوز ناچارند باوجود کهولت و بیماری کار کنند. چیزی که امروزه از آن با عنوان سالمندان کار در جامعه یاد میشود، نتیجۀ چنین وضعیتی است. ازنظر سطح تحصیلات بیشتر پاسخگویان یعنی 68 نفر برابر 17درصد ابتدایی، 68 نفر برابر با 17درصد دیپلم بودند و تنها 8 نفر برابر 2درصد سطح تحصیلاتشان دکتری بود. درخصوص منزلت شغلی بیشترین تعداد پاسخگویان یعنی 158 برابر با 39.5درصد منزلت شغلی پایین پایین و کمترین تعداد پاسخگویان یعنی 32 نفر برابر با 8درصد منزلت شغلی بالا داشتند.
نتایج حاصل از بررسی میانگین سلامت اجتماعی، حمایت خانواده و دارایی پس از استانداردسازی، تعریف و توصیف در مقیاس (100-0) در جدول زیر نمایش داده شده است:
جدول 4- توصیف میانگین متغیرها در مقیاس (0-100)
Table 4- Descriptive Statistics of Variables’ Means on a Scale of (0-100)
متغیر |
میانگین |
میانه |
انحراف معیار |
سلامت اجتماعی |
24/41 |
40.45 |
49/21 |
حمایت خانواده |
02/35 |
52/38 |
06/18 |
دارایی |
22.43 |
12.92 |
24.58 |
باتوجهبه میانگین سلامت اجتماعی که برابر است با 41.24 میتوان نتیجه گرفت که میزان سلامت اجتماعی پاسخگویان در سطح متوسط روبهبالا قرار دارد. باتوجهبه میانه که برابر با 40.45 است میتوان گفت 50درصد نمونه، میانگین متغیر سلامت اجتماعیشان بالاتر از 41.24 و 50درصد نمونه پایینتر از آن است. درخصوص حمایت اجتماعی خانواده نیز میتوان گفت که میانگین حمایت خانواده برابر است با 35.02 که پایینتر از حد متوسط است. باتوجهبه میانه که برابر با 38.52 است، میتوان گفت 50درصد نمونه میانگین حمایت اجتماعیشان 35.02 و پایینتر و 50درصد نمونه بالاتر از آن است. میانگین دارایی نیز برابر با 22.43 و میانه برابر با 12.92 است که نشان میدهد که 50درصد از پاسخگویان میانگین داراییشان از متوسط بالاتر است.
یافتههای استنباطی پژوهش
در این بخش ابتدا رابطۀ متغیرهایی مانند جنسیت و وضعیت تأهل با میزان سلامت اجتماعی سالمندان و حمایت اجتماعی خانواده بررسی و سپس سعی شد ازطریق مدلسازی معادلات ساختاری رابطۀ سایر متغیرهای تحقیق با سلامت اجتماعی سالمندان بررسی شود.
جدول 5- نتایج آزمون مقایسۀ میانگین بین جنسیت و وضعیت تأهل سالمندان با سلامت اجتماعی
Table 5- Results of Mean Comparison Test between Gender and Marital Status of the Elderly Regarding Social Health
متغیر |
متغیر اسمی |
میانگین |
Tآماره |
مقدار معنیداری Sig |
||
سلامت اجتماعی
|
جنسیت |
مرد |
98/90 |
666/0 |
506/0 |
|
زن |
97/88 |
|||||
وضعیت تأهل |
مجرد |
72/73 |
308/6- |
000/0 |
||
متأهل |
03/95 |
باتوجهبه جدول (5)، میتوان گفت که میانگین نمرۀ سلامت اجتماعی برای مردان سالمند 90.98 و برای زنان سالمند 88.97 است. مقدار T بهدستآمده (0.666) و سطح معناداری 0.506 است و بیانگر این است که میانگین سلامت اجتماعی در میان سالمندان زن و مرد تفاوت معناداری ندارد. در رابطه با وضعیت تأهل و سلامت اجتماعی نیز باید گفت میانگین نمرۀ سلامت اجتماعی برای سالمندان مجرد 73.72 و برای سالمندان متأهل 95.03 است. مقدار T بهدستآمده (6.308-) و سطح معناداری 0.000 است و بیانگر این است که میانگین سلامت اجتماعی در میان سالمندان متأهل و مجرد تفاوت معناداری دارد و سلامت اجتماعی در بین سالمندان متأهل بیشتر از سالمندان مجرد است.
جدول 6- نتایج آزمون مقایسۀ میانگین بین جنسیت و وضعیت تأهل سالمندان با حمایت اجتماعی خانواده
Table 6- Results of the mean comparison test between gender and marital status of the elderly with family social support
متغیر |
متغیر اسمی |
میانگین |
Tآماره |
مقدار معنیداری Sig
|
||
حمایت خانواده |
جنسیت |
مرد |
68/78 |
038/3- |
000/0 |
|
زن |
80/84 |
|||||
وضعیت تأهل |
مجرد |
06/63 |
832/5- |
000/0 |
||
متأهل |
55/83 |
درخصوص حمایت اجتماعی خانواده باید گفت میانگین حمایت اجتماعی برای مردان سالمند 78.68 و برای زنان سالمند 84.80 است. مقدار T بهدستآمده (3.038-) و سطح معناداری0.000 است و بیانگر این است که میانگین حمایت اجتماعی خانواده در میان زنان و مردان سالمند تفاوت معناداری دارد و در میان زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند است. دربارۀ وضعیت تأهل و حمایت اجتماعی خانواده نیز باید گفت میانگین حمایت اجتماعی خانواده در میان سالمندان مجرد 63.06 و در میان سالمندان متأهل 83.55 است. مقدار T بهدستآمده (5.832-) و سطح معناداری 0.000 است و بیانگر این است که میانگین حمایت اجتماعی خانواده در میان سالمندان متأهل و مجرد تفاوت معناداری دارد و در میان سالمندان متأهل بیشتر از سالمندان مجرد است.
جدول 7- ضریب همبستگی بین مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی و سلامت اجتماعی سالمندان
Table 7- Correlation coefficient between economic-social status components and social health of the elderly.
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
تعداد |
درآمد |
سلامت اجتماعی |
778/0 |
000/0 |
400 |
دارایی |
سلامت اجتماعی |
946/0 |
000/0 |
400 |
تحصیلات |
سلامت اجتماعی |
678/0 |
000/0 |
400 |
منزلت شغلی |
سلامت اجتماعی |
0.906 |
0.000 |
400 |
در جدول (7) ارتباط مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی با سلامت اجتماعی سالمندان بررسی شد. باتوجهبه نتایج بهدستآمده از جدول همبستگی میتوان گفت که بین درآمد با سلامت اجتماعی سالمندان در سطح معناداری 000/0 رابطه وجود دارد. مقدار این رابطه برابر با 778/0 است و بهصورت مستقیم و قوی است؛ بدین معنی که با بالارفتن میزان درآمد، میزان سلامت اجتماعی سالمندان نیز افزایش مییابد.
همچنین بین دارایی با سلامت جسمی سالمندان در سطح معناداری 000/0 رابطه وجود دارد. مقدار این رابطه برابر با 946/0 و بهصورت مستقیم و قوی است؛ بدین معنی که با افزایش دارایی، میزان سلامت اجتماعی سالمندان نیز افزایش مییابد.
در رابطه با تحصیلات باید گفت طبق نتایج بهدستآمده، بین تحصیلات با سلامت اجتماعی در سطح معناداری 000/0 رابطه وجود دارد. مقدار این رابطه برابر با 678/0 و بهصورت مستقیم و متوسط است؛ یعنی با بالارفتن سطح تحصیلات، میزان سلامت اجتماعی سالمندان نیز افزایش مییابد.
در رابطه با منزلت شغلی با سلامت اجتماعی سالمندان نتایج نشان داد در سطح معناداری 000/0رابطه وجود دارد. مقدار این رابطه برابر با 906/0 بهصورت مستقیم و قوی است؛ یعنی هرچه منزلت شغلی افراد بهتر و در مراتب بالاتری باشد، فرد از سلامت اجتماعی بهتری برخوردار خواهد بود.
جدول 8- ضریب همبستگی بین حمایت خانواده با سلامت اجتماعی سالمندان
Table 8- Correlation coefficient between family social support and social health of the elderly
متغیر مستقل |
متغیر میانجی |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
تعداد |
حمایت خانواده |
سلامت اجتماعی |
813/0 |
000/0 |
400 |
باتوجهبه نتایج جدول فوق باید گفت بین حمایت خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان در سطح معناداری 000/0 رابطه وجود دارد. مقدار این رابطه برابر با 813/0 و بهصورت مستقیم و در حد قوی است؛ یعنی هرچه حمایت خانواده از فرد سالمند بیشتر باشد، میزان سلامت اجتماعی سالمند افزایش پیدا خواهد کرد.
جدول 9- ضریب همبستگی بین سن و سلامت اجتماعی سالمندان
Table 9- Correlation coefficient between age and social health of the elderly.
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
تعداد |
سن |
سلامت اجتماعی |
016/0 |
751/0 |
400 |
نتایج فوق نشان میدهد، میان سن و سلامت اجتماعی سالمندان در سطح معناداری 751/0رابطه وجود ندارد؛ یعنی وضعیت سلامت اجتماعی سالمندان با بالاتررفتن یا پایینتررفتن سن تغییر نمیکند.
جدول 10- ضریب همبستگی بین منطقۀ مسکونی و سلامت اجتماعی سالمندان
Table 10- Correlation coefficient between residential area and social health of the elderly
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
ضریب همبستگی |
سطح معناداری |
تعداد |
منطقه مسکونی |
سلامت اجتماعی |
580/0 |
000/0 |
400 |
نتایج فوق نشان میدهد که میان منطقۀ مسکونی با سلامت اجتماعی سالمندان در سطح معناداری 000/0 رابطه وجود دارد. مقدار این رابطه برابر با 580/0 و بهصورت مستقیم و در حد متوسط است؛ یعنی هرچه فرد سالمند در مناطق مسکونی بهتر و برخوردارتر زندگی کند، از میزان سلامت اجتماعی بهتری برخوردار میشود.
برای مدلسازی از نرمافزار ایموس استفاده شده است. برای این کار ابتدا آزمون نرمالبودن دادهها انجام شد. چون حجم دادههای پژوهش 400 عدد است، با بررسی چولگی و کشیدگی متغیرهای مدل، نرمالیتۀ متغیرها نشان داده شده است:
جدول 11- چولگی و کشیدگی متغیرهای پژوهش
Table 11- Skewness and kurtosis of the research variables
متغیر |
چولگی |
انحراف استاندارد چولگی |
کشیدگی |
انحراف استاندارد کشیدگی |
درآمد |
112/0 |
124/0 |
375/0 |
243/0 |
دارایی |
105/0 |
124/0 |
267/0 |
243/0 |
حمایت خانواده |
110/0 |
124/0 |
231/0 |
243/0 |
سلامت اجتماعی |
066/0 |
124/0 |
172/0 |
243/0 |
از مقادیر چولگی و کشیدگی و انحراف استاندارد هر دو معیار نرمال یکمتغیره برای درآمد، دارایی، حمایت خانواده و سلامت اجتماعی نتیجه میشود. نرمال چندمتغیره نیز باتوجهبه مقدار بحرانی برآورد نرمالشدۀ ماردیا، مقدار 209/1 حاصل شد و نشان میدهد مشاهدات پژوهش از نرمال چندمتغیره پیروی میکنند. در بررسی دادهها و نرمالیته با استفاده از معیار ماهالانوبیس در نرمافزار ایموس تعداد 27 مشاهدۀ پرت شناسایی و از کل مشاهدات حذف شد. ادامۀ تحلیل با 373 مشاهده بعد از حذف نقاط پرت است.
برازش مدل در نرمافزار اموس
همانطور که اشاره شد، 27 مشاهده پرت شناسایی شد و ادامۀ کار با 373 مشاهده انجام شد. آزمون نرمالیتهبودن متغیرها نیز نشان داد که دادهها ازنظر نرمالبودن تکمتغیری و چندمتغیری اشکالی ندارند. باتوجهبه این نتایج دادهها وارد برازش مدل معادلات ساختاری قرار گرفتند. در برازش مدل، متغیر سن به دلیل اینکه با سلامت اجتماعی رابطۀ معناداری نداشت از مدل حذف شد و مدل به شرح زیر نمایش داده میشود:
نمودار 1- ضرایب رگرسیونی مدل نهایی و مطلوب اثر پایگاه اقتصادی و اجتماعی بر سلامت اجتماعی باتوجهبه حمایت خانواده
Chart 1- Regression coefficients of the final and optimal model of the effect of socioeconomic status on social health considering family social support
جدول 12- نتایج برآورد جزئی مدل تجربی
Table 12- Results of the partial estimation of the empirical model
مدل اندازهگیری |
ضرایب رگرسیونی |
S.E. |
مقدار بحرانی (CR) |
مقدار معنیداری |
منطقۀ مسکونی ← حمایت خانواده |
509/0 |
067/0 |
890/10 |
001/0> |
منطقۀ مسکونی ← سلامت اجتماعی |
537/0 |
033/0 |
360/2 |
005/0> |
دارایی ← حمایت خانواده |
651/0 |
041/0 |
324/3 |
001/0> |
دارایی ← سلامت اجتماعی |
690/0 |
068/0 |
525/5 |
001/0> |
درآمد ← حمایت خانواده |
444/0 |
062/0 |
630/3 |
001/0> |
درآمد ← سلامت اجتماعی |
518/0 |
087/0 |
624/7 |
001/0> |
تحصیلات ← حمایت خانواده |
585/0 |
022/0 |
809/02 |
050/0> |
تحصیلات ← سلامت اجتماعی |
611/0 |
052/0 |
206/3 |
001/0> |
منزلت شغلی ← حمایت خانواده |
473/0 |
014/0 |
203/2 |
050/0> |
منزلت شغلی ← سلامت اجتماعی |
542/0 |
012/0 |
138/5 |
001/0> |
حمایت خانواده ← سلامت اجتماعی |
469/0 |
029/0 |
206/5 |
001/0> |
یافتههای برازش مدل معادلات ساختاری نشان میدهد که حمایت خانواده با سلامت اجتماعی (469/0= بارعاملی، 206/5=t)، منطقۀ مسکونی با حمایت خانواده (509/0 = بار عاملی، 890/10=t) و سلامت اجتماعی (0.537= بارعاملی، 360/2=t)، دارایی با حمایت خانواده (651/0= بارعاملی، 324/3=t) و سلامت اجتماعی (690/0= بارعاملی، 525/5=t)، درآمد با حمایت خانواده (444/0= بارعاملی، 630/3=t) و سلامت اجتماعی (518/0= بارعاملی، 624/7=t)، تحصیلات با حمایت خانواده (585/0 = بارعاملی، 809/2=t) و سلامت اجتماعی (611/0 = بارعاملی، 206/3=t)، منزلت شغلی با حمایت خانواده (473/0 = بارعاملی، 203/2 =t) و سلامت اجتماعی (542/0 = بارعاملی، 138/5 =t) در سطح 5% اثر معنادار دارند.
برای بررسی اثر میانجیگری حمایت خانواده در رابطۀ متغیرهای پایگاه اقتصادی و اجتماعی با سلامت اجتماعی از آزمون سوبل استفاده میشود. اثر متغیر میانجی حمایت خانواده با استفاده از آزمون سوبل بررسی شده است. در فرمول سوبل مقدار Z-value بهصورت زیر محاسبه میشود.
مقدار a: ضریب مسیر میان متغیر مستقل و متغیر میانجی (حمایت خانواده) است.
مقدار b: ضریب مسیر میان متغیر وابسته (سلامت جسمی) و متغیر میانجی (حمایت خانواده) است.
مقدار Sa: خطای استاندارد مسیر میان متغیر مستقل و میانجی است.
مقدار Sb: خطای استاندارد مسیر میان متغیر وابسته و میانجی است.
ابتدا متغیر مستقل دارایی بررسی میشود. مقدار عبارت است از:
ضریب مسیر محاسبهشده 44/0 و ضریب بحرانی 330/11 است، با اطمینان 9/99% میتوان نتیجه گرفت که میان دارایی و سلامت اجتماعی، متغیر حمایت خانواده میانجیگری مثبت و معناداری دارد.
اثر کلی (مستقیم و غیرمستقیم) دارایی بر سلامت اجتماعی برابر با 0.98 است که نشاندهندۀ اثر بسیار قوی دارایی با سلامت اجتماعی است.
در بررسی میانجیگری حمایت خانواده بین متغیر مستقل درآمد و متغیر وابسته سلامت اجتماعی داریم:
ضریب مسیر محاسبهشده 22/0و ضریب بحرانی 548/6 است، با اطمینان 95% متغیر حمایت خانواده میان درآمد و سلامت اجتماعی میانجیگری معناداری دارد.
اثر کلی (مستقیم و غیرمستقیم) درآمد بر سلامت اجتماعی برابر با 0.71 است که اگرچه نشاندهندۀ اثر نسبتاً قوی درآمد بر سلامت اجتماعی است، میزان آن از اثر دارایی بر سلامت اجتماعی کمتر است.
در بررسی میانجیگری حمایت خانواده بین متغیر مستقل تحصیلات از متغیرهای پایگاه اجتماعی و متغیر وابسته سلامت اجتماعی وجود دارد:
ضریب مسیر محاسبهشده 35/0 و ضریب بحرانی 810/13 است، در سطح اطمینان 9/99% متغیر حمایت خانواده میان تحصیلات و سلامت اجتماعی میانجیگری معناداری دارد.
اثر کلی (مستقیم و غیرمستقیم) تحصیلات بر سلامت اجتماعی برابر با 0.87 است که نشاندهندۀ اثر قوی تحصیلات بر سلامت اجتماعی است.
ضریب مسیر محاسبهشده 25/0 و ضریب بحرانی 580/14 است، در سطح اطمینان 9/99% متغیر حمایت خانواده میان منزلت شغلی و سلامت اجتماعی میانجیگری معناداری دارد.
اثر کلی (مستقیم و غیرمستقیم) منزلت شغلی بر سلامت اجتماعی برابر با 0.75 است که نشاندهندۀ اثر نسبتاً قوی منزلت شغلی بر سلامت اجتماعی است.
در بررسی میانجیگری حمایت خانواده بین متغیر مستقل منطقۀ مسکونی و متغیر وابسته سلامت اجتماعی وجود دارد:
ضریب مسیر محاسبهشده26/0 و ضریب بحرانی 876/6 است، در سطح اطمینان9/99% متغیر حمایت خانواده میان منطقۀ مسکونی و سلامت اجتماعی میانجیگری معناداری دارد.
اثر کلی (مستقیم و غیرمستقیم) منطقۀ مسکونی بر سلامت اجتماعی برابر با 0.76 است که نشاندهندۀ اثر نسبتاً قوی منطقۀ مسکونی بر سلامت اجتماعی است.
جدول 13- برآورد اثرات (مستقیم و غیرمستقیم) متغیرهای مستقل بر سلامت اجتماعی سالمندان
Table 13- Estimation of the effects (direct and indirect) of independent variables on the social health of the elderly
متغیر |
اثر مستقیم |
اثر غیرمستقیم |
اثر کلی |
دارایی |
690/0 |
44/0 |
98/0 |
درآمد |
518/0 |
22/0 |
71/0 |
تحصیلات |
611/0 |
35/0 |
87/0 |
منزلت شغلی |
542/0 |
25/0 |
75/0 |
منطقه مسکونی |
509/0 |
26/0 |
76/0 |
باتوجهبه نتایج جدول (13)، دارایی با 690/0درصد بیشترین اثر مستقیم، 44/0 بیشترین اثر غیرمستقیم و 98/0درصد بیشترین اثر کلی را بر سلامت اجتماعی سالمندان دارد. این نکته نشان میدهد که هرچه وضعیت سالمندان بهلحاظ دارایی و درآمد بهتر باشد، احساس رضایت و مفیدبودن سالمندان بیشتر است و با نگرش بهتر به جامعه و آیندۀ آن، در امور مربوط به جامعه شرکت میکنند. درواقع، دارایی برخلاف درآمد که معمولاً بهصورت ماهیانه یا سالانه دریافت میشود، نشاندهندۀ امنیت مالی بلندمدت است و این امنیت، استرس و نگرانیهای مربوط به آینده را کاهش میدهد و به فرد اجازه میدهد تا با آرامش بیشتری به زندگی خود بپردازد. همچنین دارایی میتواند فرصتهای بیشتری را برای افراد فراهم کند که این فرصتها میتواند شامل تحصیلات بهتر، مراقبتهای بهداشتی با کیفیتتر، مسافرت و تفریح، سرمایهگذاری در کسبوکار و کمک به دیگران باشد یا میتواند به افراد قدرت و نفوذ اجتماعی بیشتری بدهد و این قدرت و نفوذ میتواند در تصمیمگیریهای مهم زندگی مانند انتخاب شغل، محل زندگی و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی به فرد و به ارتقای سلامت اجتماعی او کمک کند؛ بنابراین، باتوجهبه این یافته، در سیاستگذاری برای افزایش سلامت اجتماعی، کمک به حفظ دارایی سالمندان یا داشتن دارایی میتواند پیشران مؤثری به حساب آید.
شاخص برازش مدل
برای برازش کلی مدل از سه دسته از شاخصهای برازش استفاده میشود که نتایج برخی از مهمترین آنها در جدول زیر آمده است.
جدول 14- برآورد شاخصهای ارزیابی کلیت مدل پژوهش
Table 14- Estimation of indicators for evaluating the overall model of the research
شاخص برازش |
مقادیر مطلوب |
در مدل پژوهش |
نتیجه |
کمتر از 3 مطلوب |
964/2 |
مطلوب |
|
GFI |
بیشتر از 9/0 |
935/0 |
مطلوب |
NFI |
بیشتر از 9/0 |
926/0 |
مطلوب |
IFI |
بیشتر از 9/0 |
947/0 |
مطلوب |
CFI |
بیشتر از 9/0 |
935/0 |
مطلوب |
RMSEA |
کمتر از 08/0 |
058/0 |
مطلوب |
نتایج جدول (14) نشان میدهد که شاخصهای برازش ، GFI، NFI، IFI، CFI و RMSEA در محدودۀ مطلوب قرار دارند و مدل برازششده از مطلوبیت برخوردار است. مقدار آزمون خی دو، 2.964 به دست آمد که چون کمتر از 3 بود، بنابراین در حد مطلوب برازش شده است. مقدار آزمون GFI، 0.935 شد که چون از 0.9 کمتر بود، بنابراین مدل در حد مطلوب برازش شده است. مقدار NFI، 0.926 به دست آمد که چون بیشتر از 0.9 بود، مدل در حد مطلوب برازش شده است. مقدار IFI، 0.947 است که چون بیشتر از 0.9 است، پس برازش مدل در حد مطلوب است. مقدار CFI، 0.935 است که چون بیشتر از 0.9 است، مدل در برازش مطلوب قرار گرفته است؛ درنهایت مقدار RMSEA، 0.058 به دست آمد که چون از 0.08 کمتر بود، بنابراین مدل در سطح مطلوب برازش شده است.
نتیجه
مسئلهای که در پژوهش حاضر دنبال شد، بررسی رابطۀ پایگاه اقتصادی اجتماعی با میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده با سلامت اجتماعی سالمندان بود. یافتههای مطالعه نشان داد که میانگین سلامت اجتماعی سالمندان با 41.24 و میانۀ 40.45 بالاتر از حد متوسط است و میانگین حمایت اجتماعی خانواده با 35.2 و میانۀ 38.52 پایینتر از حد متوسط است که این امر نشان میدهد اگر در گذشته نگهداری و مراقبت از والدین سالمند برای فرزندان نوعی هنجار شناخته میشد، امروزه این هنجار به نوعی یاری و مساعدت به والدین سالمند تبدیل شده است که البته شرایط اقتصادی جامعه، گرانی و تورم، مهاجرت فرزندان برای زندگی بهتر و یافتن شغل دلخواه و ظهور خانوادههای هستهای زن و مرد هر دو شاغل را نباید بیتأثیر بر این پدیده دانست.
در بخش یافتههای استنباطی، نتایج نشان داد که میانگین سلامت اجتماعی در میان زنان و مردان تفاوت معناداری ندارد؛ یعنی زن یا مردبودن هیچ تأثیری در میزان سلامت اجتماعی سالمندان ندارد؛ اما در میان متأهلین و مجردین تفاوت معناداری دارد و میانگین سلامت اجتماعی در میان سالمندان متأهل بیشتر از سالمندان مجرد است که این امر دلایل مختلفی دارد؛ برای مثال افراد متأهل مسئولیت تأمین نیازهای خود و خانوادهشان را بر عهده دارند و این مسئولیتپذیری میتواند به افزایش حس مفیدبودن و کارآمدی منجر شود. همچنین ازآنجاییکه تنهایی و انزوا یکی از عواملی هستند که سلامت اجتماعی افراد بهخصوص سالمندان را به خطر میاندازد، میتوان گفت افراد متأهل کمتر در معرض این مشکلات هستند؛ زیرا همیشه یک همراه همیشگی دارند. همچنین سالمندان متأهل بیشتر، از یک شبکۀ اجتماعی گستردهتر برخوردارند که شامل دوستان مشترک، خانوادۀ همسر و سایر آشنایان است. این شبکۀ اجتماعی میتواند فرصتهایی برای تعامل اجتماعی، شرکت در فعالیتهای گروهی و دریافت حمایت اجتماعی فراهم کند. در رابطه با جنس این یافته در تقابل با یافتۀ جزایری و همکارانش (1400) و همسو با یافتههای سیفزاده (1394) بود. ازنظر وضعیت تأهل نیز یافتههای این مطالعه در تقابل با یافتههای سیفزاده (1394) و جزایری و همکارانش (1400) بود.
همچنین یافتهها نشان داد میانگین حمایت اجتماعی خانواده در میان زنان و مردان سالمند با یکدیگر تفاوت معناداری دارد. زنان در مقایسه با مردان از حمایت خانوادۀ بیشتری برخوردار هستند. دلیل این امر را میتوان ریشه در عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دانست. ازنظر فرهنگی زنان بهعنوان مراقب اصلی خانواده شناخته میشوند و این نقش سنتی باعث میشود که خانوادهها بیشتر نگران رفاه و آسایش او باشند و به این ترتیب از او حمایت کنند. ازنظر اجتماعی در بسیاری از جوامع هنجارها بهگونهای تدوین شدهاند که حمایت از زنان بهعنوان وظیفهای اخلاقی و اجتماعی تلقی میشود. ازنظر اقتصادی نیز باید گفت در بسیاری از فرهنگها معمولاً برای زنان فرصت اشتغال اندک است و همین سبب وابستگی زنان به خانواده میشود و درنهایت ازنظر عاطفی این زنان هستند که با فرزندان و سایر اعضای خانواده ارتباط نزدیکتری برقرار میکنند. این یافته همسو با یافتۀ سیفزاده و همکارانش (1398) و در تقابل با یافتۀ بهمئی و همکارانش (۱۴۰۱) بود. بهعلاوه، ازنظر وضعیت تأهل مشخص شد که میان سالمندان متأهل و مجرد در میزان حمایت اجتماعی خانواده تفاوت معنادار وجود دارد؛ یعنی متأهلین در مقایسه با مجردین از میزان حمایت خانواده، بیشتر بهرهمند هستند. اگرچه امروزه شرایط جامعۀ مدرن و مشکلات اقتصادی بر این امر تأثیر گذاشته است، بااینحال معمولاً سالمندان متأهل به سبب همسر و فرزند از حمایت خانوادۀ بیشتری برخوردار هستند. این یافته همسو با یافتۀ سیفزاده و همکارانش (1398) بود.
در ادامه برای مدلسازی از نرمافزار ایموس استفاده شد. نتایج حاصل از ضرایب رگرسیونی نشان داد که میان حمایت خانواده و سلامت اجتماعی سالمندان (469/0= بارعاملی، 206/5=t) رابطۀ معنادار وجود دارد. درواقع خانواده به اشکال مختلف بر سلامت اجتماعی سالمندان تأثیر میگذارد؛ برای مثال در بُعد عاطفی، وجود اعضای خانواده در شرایط دشوار و چالشهای زندگی به کاهش احساس اضطراب و تنش در میان سالمندان میانجامد. این نوع حمایت عاطفی نهتنها به افزایش اعتمادبهنفس سالمندان کمک میکند، بلکه به بهبود کیفیت زندگی آنها نیز کمک میکند. بهعلاوه، خانواده میتواند سالمند را تشویق کند تا در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند و همین شرکت در فعالیتهای اجتماعی احساس مفیدبودن در او ایجاد میکند و فرد سالمند را از تنهایی و انزوا میرهاند یا خانواده با حمایت ابزاری ازطریق تشویق او به انجام فعالیتهای بدنی یا صرف غذاهای سالم در کنار ملاقات با آشنایان و دوستان به ارتقای سلامت اجتماعی، جسمی و روانی کمک میکند؛ دراینباره برکمن و سیم نیز معتقد هستند هرچه ارتباط فرد با اطرافیانش بیشتر باشد، حمایت اجتماعی بیشتری از او صورت میگیرد و درنتیجه فرد احساس بهتری از خود و جهان پیرامون پیدا میکند که بر میزان مشارکت وی در جامعه اثر میگذارد. حمایت اجتماعی نیز با متغیرهایی مانند وضعیت درآمد و میزان برخورداری از تحصیلات در ارتباط است؛ یعنی هرچه افراد از سطح درآمد و تحصیلات بالا برخوردار باشند، به همان اندازه از شبکۀ حمایتی و ارتباطی متنوع و متعدد برخوردار میشوند که این شبکۀ ارتباطی به دلیل فراهمساختن انواع حمایت عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی میتواند در احساس فرد به خود و جامعه نقش داشته باشد و زمین پذیرش و مشارکت و یکپارچگی بیشتری با جامعه کند. این یافته همسو با یافتههای دمرچیلو و همکارانش (1402)، بهمئی و همکارانش (1401)، غفاری (1399)، سیفزاده و همکارانش (1398)، باوزین و سپهوندی (1396)، آبراهام و همکارانش (2021) و وو و همکارانش (2019) بود.
همچنین ضرایب رگرسیونی نشان داد دارایی با حمایت اجتماعی خانواده (651/0= بارعاملی، 324/3=t)، دارایی با سلامت اجتماعی (690/0= بارعاملی، 525/5=t)، درآمد با حمایت اجتماعی خانواده (444/0= بارعاملی، 630/3=t)، درآمد با سلامت اجتماعی (518/0= بارعاملی، 624/7=t)، تحصیلات با حمایت اجتماعی خانواده ( 585/0= بارعاملی، 809/2=t)، تحصیلات با سلامت اجتماعی (611/0= بارعاملی، 206/3=t)، منزلت شغلی با حمایت اجتماعی خانواده (473/0 = بارعاملی، 203/2 =t) و منزلت شغلی با سلامت اجتماعی (542/0= بارعاملی، 138/5- =t) در سطح 5% رابطۀ معنادار دارند. در رابطه با متغیرهای زمینهای نتایج نشان داد که میان سن با سلامت اجتماعی رابطۀ معنادار وجود نداشت؛ اما منطقۀ مسکونی با حمایت اجتماعی خانواده (509/0 = بار عاملی، 890/10=t) و منطقۀ مسکونی با سلامت اجتماعیۀ(537/0= بارعاملی، 360/2=t) رابطۀ معنادار وجود دارد. از میان مؤلفههای نامبردهشده، دارایی با (0.690)درصد بیشترین تأثیر مستقیم را بر سلامت اجتماعی دارد. بهعلاوه، ضریب مسیر محاسبهشده درخصوص میانجیگری حمایت خانواده در رابطه میان مؤلفههای نامبردهشده و سلامت اجتماعی نشان داد که میان درآمد، دارایی، تحصیلات، منزلت شغلی و منطقۀ مسکونی سالمندان با سلامت اجتماعی آنها، میانجیگری حمایت اجتماعی خانواده معنادار و مستقیم است. این اعداد به ترتیب 0.518 ، 0.690، 0.611، 0.542 و 0.509 به دست آمد. از میان این موارد میانجیگری خانواده در رابطه دارایی با سلامت اجتماعی بیشترین بوده است. همچنین اثر کلی برآوردشدۀ مؤلفهها نشان داد که دارایی با 0.98درصد بیشترین اثر کلی بر سلامت اجتماعی را داشته است. این یافتهها مطابق یافتههای جزایری و همکارانش (1400)، سیفزاده و همکارانش (1398)، سیفزاده (1394)، پرز و همکارانش (2022)، زهانگ و همکارانش (2022)، چانگچاونستاید (2022) و زهو و همکارانش (2021) بود.
در توضیح نکات فوق باید گفت هرچه فرد از درآمد، دارایی و تحصیلات بیشتر و منزلت شغلی بالاتر برخوردار باشد، به همان اندازه کیفیت عملکرد وی در جامعه نیز بیشتر میشود. چنین فردی احساس میکند و اعتقاد بر این دارد که جامعه به شکل مثبتی درحالرشد است یا جامعه پتانسیل رشد به شکل مثبت را دارد و میتواند این پتانسیل را به شکل بالفعل درآورد. چنین فردی به وضعیت کنونی و آیندۀ جامعه امیدوارتر است و معتقد است جهان به مکانی بهتر برای افراد تبدیل خواهد شد. از طرفی چنین فردی قادر به فهم وقایع اطرافش است و خود را با تصور اینکه درحال زندگی در دنیایی متکامل و عالی است، فریب نمیدهد. میداند در جامعه و اطرافش چه میگذرد و از آنها سر در میآورد. همچنین چنین فردی گرایش مثبت به افراد دیگر دارد و باوجود رفتارهای مبهم و سردرگمکننده، آنها را میپذیرد. درواقع مردم را با همۀ ضعفها و نقاط مثبت میپذیرد. به مردم اعتماد دارد و معتقد است مردم مهربان هستند و دروغگو و فریبکار نیستند؛ ازاینرو این فرد خود را جزئی از جامعهای میداند که در آن به سر میبرد و زندگی میکند و احساس میکند از سوی جامعه نیز حمایت میشود؛ درنتیجه چنین فردی قادر به مشارکت در امور مختلف جامعه است؛ زیرا احساس خوبی به مشارکت دارد و معتقد است مشارکت او ازنظر جامعه ارزشمند و در رفاه عمومی هم مؤثر است. همچنین این فرد به سبب شغلش از فرصت بیشتری برای تعامل برخوردار است و این تعاملات، شبکۀ اجتماعی قویتری برای فرد ایجاد میکند که عاملی مؤثر در پشتیبانی اجتماعی و کاهش تنهایی هستند. افراد با شغلهایی با منزلت بالا به منابع مالی و اجتماعی بیشتری دسترسی دارند که این منابع میتواند به آنها کمک کند تا در مواقع نیاز از خدمات بهتری برخوردار شوند و شرایط زندگی خود را بهبود ببخشند. همچنین داشتن شغل با منزلت معمولاً به معنای درآمد بالاتر و پایداری مالی است. این موضوع میتواند به کاهش استرس مالی و افزایش رضایتمندی زندگی منجر شود که بهنوبۀ خود بر سلامت عمومی تأثیر مثبت دارد. از طرفی افرادی که به پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا تعلق دارند در منطقۀ جفرافیایی برخوردارتر زندگی میکنند که دسترسی بیشتری به امکانات حمایتی و خدماتی دارند؛ درنتیجه این امکانات در نوع نگاه آنها به جامعه و نیز مشارکت و سرمایۀ اجتماعی آنها و در یک کلام ابعاد سلامت آنها تأثیر میگذارد. همانطور که لینک و فلان در نظریۀ علل زیربنایی نیز اشاره کردند، ارتباط تنگاتنگی میان پایگاه اقتصادی اجتماعی و احتمال ابتلا به بیماری و مرگومیر وجود دارد. بر مبنای این نظریه پایگاه اقتصادی اجتماعی با در نظر گرفتن مجموعهای از منابع شامل پول، دانش، منزلت، قدرت و روابط اجتماعی پایدار و سودمند منجر به تفاوت بنیانی در کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بین گروههای مختلف اجتماعی میشود؛ بهعبارتیدیگر بر مبنای این نظریه، نابرابریهای پایگاهی تعیینکنندهترین عامل در نابرابریهای سطوح سلامت هستند و این تأثیرگذاری از طرق متعددی ازجمله سبک زندگی، دسترسی به خدمات درمانی و مراقبتهای بهداشتی، شرایط محیطی و شرایط کاری، دسترسی به منابع حمایتی و منابع آگاهیبخش صورت میگیرد. سازوکاری که پایگاه اقتصادی اجتماعی ازطریق آن بر ابعاد سلامت افراد تأثیر میگذارد، ازنظر لینک و فلان ازطریق منابعی است که در اختیار بخشی از افراد جامعه قرار میدهد و آنها را صاحب مزیتهای بهتری در مقایسه با بقیۀ افراد جامعه میکند و باتوجهبه اینکه بهواسطۀ محدودیت منابع، عرصۀ جامعه عرصۀ رقابت برای کسب بیشترین سهم از منابع موجود است، بنابراین افراد با پایگاه اقتصادی اجتماعی بالا بهواسطۀ تحصیلات و آگاهی بیشتر و دسترسی به درآمد بهتر، شغل بهتر و پرستیژ و موقعیت اجتماعی بهتر و همچنین به دلیل دسترسی بیشتر به منابع و اهرمهای حمایتی در مقایسه با دیگران در عرصۀ رقابت مذکور بهتر از بقیۀ افراد عمل میکنند. این افراد به منابع و اهرمهای حمایتی بیشتر مانند حمایتهای اجتماعی و سرمایۀ اجتماعی مجهز هستند که میتواند به آنها هم ازنظر عاطفی در دریافت محبت و مهربانی و هم در دریافت مراقبت و هم ازنظر دریافت مشاوره و توصیۀ پزشکی کمک کند که نتیجۀ همۀ این موارد برخورداری از سلامت بیشتر و امکان ارتباط و مشارکت بیشتر در جامعه است.
همچنین کییز در سال (1998) درخصوص ارتباط مؤلفههای پایگاه اقتصادی اجتماعی با سلامت اجتماعی دو تحقیق انجام داد: یکی با استفاده ازنظرسنجی تلفنی و دیگری با پرسشنامۀ خودنوشت که اثباتگر 5 بُعد از سلامت اجتماعی بودند. این تحقیقات شواهدی برای اعتبار همگرا میان مقیاسهای سلامت اجتماعی و مواردی چون مشارکت اجتماعی، زایندهبودن فعالیتها، درک محدودیتها، رضایت از زندگی و خوشبختی بودند. وی در این تحقیق عنوان کرد که میان پایگاه اقتصادی و اجتماعی و درک و تصور افراد از خود و میزان برخورداری افراد از سلامت اجتماعی رابطۀ معنادار وجود دارد. به این صورت که افراد در اثر نظام قشربندی موجود در جامعه از سطح تحصیلات متفاوتی برخوردار هستند؛ پس نابرابری مبتنیبر تحصیلات افراد را به موقعیتهای متفاوتی سوق میدهد که از امتیارات، پاداشها، فرصتها و منابع متفاوتی برخوردار میشوند و همین تفاوتهای موجود بر سطح سلامتی آنها نیز تأثیر میگذارد؛ بهعبارتدیگر افراد تحصیلکرده احتمال زیادی دارد که در شغلهای مختلف مشغول به کار شوند و اشتغال نیز بهنوبۀ خود احساس مفیدبودن را در افراد به وجود میآورد و همین امر باعث شادابی و رضایت ایشان میشود و درنهایت فرد را در وضعیت بهتری ازلحاظ سلامتی قرار میدهد. به عبارتی افراد دارای تحصیلات بالا در شغلی که مشغول به کار میشوند، از استقلال بالا برخوردار هستند و همین امر باعث خرسندی آنان از انجام کارشان میشود (Keyes, 1998 به نقل از موسویزاده، 1397: 20).
در جمعبندی باید گفت یافتههای این مطالعه نشان داد که میان درآمد و دارایی با سلامت اجتماعی ارتباط وجود دارد؛ به این صورت که افراد با درآمد و دارایی بالا احساس مثبتی به خود و جامعه دارند، احساس تعلق آنها به جامعه بسیار است و همین منجر به مشارکت بیشتر آنها در جامعه میشود. این در حالی است که بیشتر سالمندان دارای درآمد زیر 15 میلیون هستند؛ بهطوریکه سالمنامۀ آماری صندوق بازنشستگی کشور نیز در سال 1402 گزارش کرده است که اولین حقوق بازنشستگی سالمندان برابر با 14 میلیون و 719 هزار و 796 تومان است. همچنین در کنار این سالمندان باید سالمندانی را نیز بیفزاییم که در پوشش هیچ بیمۀ بازنشستگی نبوده و دارای هیچ حقوق و مزایایی نیستند و ناچارند سالهای باقیماندۀ عمرشان را در شرایط کاری سخت بگذرانند؛ بنابراین، برای کمک به این وضعیت در درجۀ نخست پیشنهاد میشود تا دولت و مسئولین صدای هشدار سالمندی جمعیت را بشنوند که چندین سال است از سوی جمعیتشناسان نواخته میشود و در درجۀ دوم اقداماتی اساسی برای حل مشکلات سالمندان انجام دهند؛ دراینباره، کمک به بهبود وضعیت و قوانین صندوقهای بازنشستگی (ازطریق اصلاح قوانین بازنشستگی) و کمک به سالمندانی لازم و ضروری است که از مستمری بازنشستگی بیبهرهاند. همچنین سالمندان بسیاری بهخصوص در مناطق جنوبی و حاشیۀ شهر از تأمین نیازهای اولیۀ خود نظیر خوراک و پوشاک ناتوان هستند و به همین دلیل یا تکدیگری میکنند یا در حاشیۀ خیابانها و متروها دستفروشی میکنند که اصطلاحاً به آنها «سالمندان کار» میگویند. ازآنجاییکه ابعاد سلامت جسمی، روانی و اجتماعی با یکدیگر در ارتباط است، لازم است ابتدا این سالمندان از طرق مختلف مانند سازمانهای مردمنهاد یا دیگر ارگانها شناسایی شوند که با نام وزارت بهداشت فعالیت میکنند و نظام یکپارچۀ اطلاعات از سالمندان و مراقبان آنها در زمینههای ثروت، درآمد، وضعیت مسکن، برخورداری یا عدم برخورداری از بیمه و مستمری به دست بیاید. سپس به سالمندان کمبرخوردار مایحتاج ضروری اهدا شود که میتواند بهصورت نقدی یا غیرنقدی باشد؛ دراینباره اقدات کمکمعیشتی یا دادن یارانۀ معیشتی بیشتر یا دادن بنهای خرید غیرنقدی میتواند به بهبود تغذیه و وضعیت خوراک آنها کمک کند.
از طرفی نتایج این مطالعه نشان داد که میان تحصیلات و منزلت شغلی سالمندان با سلامت اجتماعی آنها رابطۀ معنادار وجود دارد؛ بنابراین، برای بهبود سلامت اجتماعی افراد بهخصوص در دورۀ سالمندی پیشنهاد میشود دورههای آموزشی متناسب با نیازها و تواناییهای سالمندان، نظیر کلاسهای سوادآموزی، مهارتهای رایانهای و آشنایی با مسائل اجتماعی و بهداشتی برای همۀ سالمندان بهخصوص سالمندانی از طبقات پایین جامعه برگزار شود. همچنین دراینباره برگزاری کارگاههایی با موضوعاتی مانند مهارتهای زندگی، بهداشت روان و فیزیکی، مراقبت از خود و مهارتهای ارتباطی برای افزایش آگاهی و تقویت مهارتهای اجتماعی سالمندان میتواند به ارتقای سلامت اجتماعی سالمندان کمک کند. همچنین باتوجه به اینکه بسیاری از مشکلات سالمندان ناشی از کنار گذاشتهشدن آنها از خانواده و فعالیتهای اجتماعی به دلایلی نظیر بازنشستگی و کهولت سن است، دراینباره ایجاد زمینههای مشارکت سالمندان میتواند گام مؤثری در جهت رفع این مشکل باشد. دولت میتواند ازطریق اشتغال پارهوقت یا دورکاری در راستای تقویت سلامت اجتماعی سالمندان گام بردارد؛ دراینخصوص خانوادهها نیز میتوانند کمککننده باشند و مانع از رکود و تضعیف روابط مبتنیبر نقش خانواده شوند؛ برای مثال نقشهای متناسب با توانایی و شرایط سالمندان به آنها محول و احساس مثبتبودن را در آنها تقویت کنند.
طراحی و برنامهریزی مناسب در زمینۀ مسکن و فضای شهری نیز میتواند به بهبود سلامت اجتماعی افراد کمک کند. ازآنجاییکه سرانۀ فضای سبز در مناطق مرکزی و جنوبی کم است، با احداث مراکز تفریحی (پارکها و بوستانها) و مراکز حمایتی میتوان به ارتقای سلامت روانی و اجتماعی سالمندان کمک کرد و با فراهمساختن زمینههای گفتوگو و تعامل مانع از ایجاد احساس انزوا و تنهایی در میان سالمندان شد.
همانطور که یافتۀ این مطالعه نیز نشان داد امروزه حمایت اجتماعی خانوادهها از سالمندان کم شده است. این را باید مسئلهای حیاتی دانست؛ زیرا باتوجهبه افزایش جمعیت سالمندان و بالابودن هزینهها، نقطۀ اتکای دولتها به حمایت اجتماعی خانواده شده است؛ درحالیکه این امر نیز به دلیل تغییر ارزشها و باورهای افراد و افزایش گرانیها و عدم توانایی در حمایت از والدین سالمند سبب شده با مشکل روبهرو شود؛ بنابراین، در درجۀ نخست باید ازطریق فرهنگسازی نوعی عشق و مودت میان نسل جوان و سالمند ایجاد کرد. یکی از سازمانهایی که در این میان نقش کلیدی ایفا میکند، سازمان صداوسیما است. صداوسیما و رسانههای جمعی ازطریق نمایش برنامههای آموزشی و فرهنگی در ارتباط با سالمندان با پیام کارکردهای سالمندان، ضرورت حفظشان و منزلت سالمندان و تصویرسازی دورۀ سالمندی بهعنوان مرحلهای از زندگی انسانها میتواند در ارتقای جایگاه سالمندان نقش بسیاری ایفا کند. همچنین محتوای درسی مدارس و دانشگاهها میتواند ارزشهای جمعگرایانه و احترام به سالمند را تقویت کند. در درجۀ دوم دولت باید از حامیان، چه حامیان برخوردار و چه حامیان غیربرخوردار حمایت به عمل آورد؛ برای مثال پرداختهای مستقیم بهصورت هفتگی یا ماهیانه، تخفیفدادن مالیاتی به این مراقبان و حتی گنجاندن حق نگهداری والدین به شاغلان در فیشهای حقوقی آنها میتواند کمککننده باشد.
[1] https://csr.ir/fa/news/1493/
[2] https://amar.org.ir/Portals/0/Articles/amar_14020407-8-3 pdf?ver=iObIo8LnwDnyDC_kGl9S4w%3d%3d
[3] Islam et al.
[4] Xue & Witvorapong
[5] Perez et al.
[6] Zhang et al.
[7] Chongthawonsatid
[8] Abraham et al.
[9] Wu & Sheng
[10] Social integration
[11] Social acceptan
[12] Social contribution