Document Type : Research Paper
Authors
1 M.A. in Demography, Department of Demography, Faculty of Social Sciences, University of Tehran, Tehran, Iran
2 Associate professor, Department of Demography, Faculty of Social Sciences, University of Tehran, Tehran, Iran
3 Professor, Department of Demography, Faculty of Social Sciences, University of Tehran, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسئله
خانواده را میتوان نخستین سلول و واحد زندگی اجتماعی دانست که شروع آن، بهواسطۀ ازدواج رسمی و قانونی است. نهادهای ازدواج و خانواده متأثر از تحولات ساختاری، فرهنگی و درمجموع متأثر از موقعیت جوامع درحال گذار از نظام سنتی به نظام مدرن، دگرگونیهای درخورتوجهی را به خود دیدهاند. تحولاتی که منجر به ایجاد نگرشها و باورهای جدیدی به ازدواج و روابط زناشویی در بین زنان و مردان شده است (فرهمند و همکاران، ۱۳۹۳)؛ درنتیجه، با غالبشدن ایدههای جدید در زمینۀ خانواده و ازدواج، الگوهای رفتاری قدیمی نظیر ازدواج و باروری درحال تغییر و تحول هستند و در بسیاری از موارد، هنجارهای جدیدی جایگزین هنجارهای قدیمی میشوند (Wu & Balakrishnan, 1992)؛ از اینرو، یکی از تغییرات در حوزۀ خانواده، شکستهشدن هنجارهای سنتی و پیدایش الگوهای جدید زندگی خانوادگی است. ازدواج در دهههای گذشته شیوع بالایی داشت و همباشی اندک و محدود به اقشار خاصی از جامعه بود (Villeneuve-Gokalp, 1991)؛ اما امروزه، نگرشها به همباشی در بسیاری از کشورهای دنیا بهسرعت درحال تغییر است و شیوع آن درحال افزایش است (Thornton & Young-DeMarco, 2001).
باوجود تأثیر تحولات ساختاری در تبیین تغییرات ازدواج و خانواده، برخی پژوهشهای صورتگرفته در کشورهای آسیایی بیانگر این موضوع است که مدرنیزهشدن و تحولات ساختاری آن، در جهت تبیین روند و جریان دگرگونی و تحولات ازدواج کافی نیست (صادقی و رضایی، ۱۳۹۸) و بهجای آن بهطور مداوم بر تأثیر و اهمیت عوامل فرهنگی، ارزشها و نگرشها افزوده میشود؛ ارزشها و نگرشها در ایجاد رفتار و کنشهای فردی و اجتماعی نقشی جدی دارند؛ بنابراین، میتوان تبیینی از تحولات بهوجودآمده در حیطۀ طلاق، ازدواج و خانواده را با مطالعۀ نگرشها و عقاید نسل جدید به ازدواج و روابط پیش از ازدواج ارائه داد (عظیمیهاشمی و همکاران، ۱۳۹۴؛ صادقی و رضایی، ۱۳۹۸).
امروزه ازدواجها با تأخیر رخ میدهد و فاصلۀ میان بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی در کشور به حدود 15 سال رسیده و بهطور مداوم درحال افزایش است و این در شرایطی است که ازدواج تنها روش قانونی و مشروع برای برقراری رابطۀ جنسی در ایران به حساب میآید (آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۹۱). افزایش طلاق و اختلافات زناشویی، مهاجرت و زندگی در کلانشهرها و عدم نظارت و کنترل خانواده، فقدان تمکن مالی افراد برای ازدواج و تشکیل خانواده و رواج و گسترش الگوهای جدید روابط جنسی پیش از ازدواج، پارهای از تهدیدات پیشروی بنیان خانواده در ایران است (کریمیان و زارعی، ۱۳۹۵). در این شرایط، شماری از افراد به سراغ روابط کوتاهمدت و عاشقانه میروند؛ اما خود این روابط عاشقانه در شکلهای پیشرفته و توسعهیافته، سبک زندگی همباشی را سبب میشوند (کریمیان و همکاران، ۱۳۹۴). همباشی یا زندگی مشترک بدون ازدواج شکلی از زندگی مشترک است که در آن زن و مرد بدون ازدواج قانونی و ثبت در اسناد و مدارک با همدیگر زندگی مشترک را شکل میدهند و با هم رابطۀ جنسی و عاطفی برقرار میکنند (هادیزاده و فرحزادی، ۱۳۹۲). این سبک از زندگی رقیب سرسخت و مهم ازدواج است. همباشی، فارغ از قواعد و ضوابط، آدابورسوم، چهارچوبها و قیود ازدواج است (آزادارمکی و همکاران، ۱۳۹۰؛ ابراهیمی، ۱۳۹۸). این شکل از رابطه ریشههای عمیقی در غرب دارد و برگرفته از تغییرات اقتصادی و اجتماعی میانۀ قرن بیستم در کشورهای غربی است که علل و عوامل این تغییرات را میبایست در انقلاب جنسی اواخر دهۀ ۱۹۶۰ در اروپا و آمریکا ریشهیابی کرد. این انقلاب بهآهستگی گفتمان جنسی و نگرش، اخلاق و رفتار جنسی را در بیشتر کشورهای غربی با تغییراتی اساسی روبهرو کرد. بسط و ترویج روابط جنسی پیش از ازدواج در این کشورها یکی از درخورتوجهترین و بااهمیتترین پیامدهای انقلاب جنسی در غرب است. انقلاب جنسی ازطریق اسطورهزدایی از رابطۀ جنسی، آن را تبدیل به امری عادی و معمولی کرد که پیش از ازدواج بهآسانی میتوان به آن دست یافت. درحال حاضر سبک زندگی همباشی نهتنها در کشورهای توسعهیافته، بلکه در کشورهای درحالتوسعه هم درحال شیوع و گسترش است؛ بهطوریکه شماری از این نوع سبک زندگی در کشورهای آسیایی گزارش شده است (زاهدی اصل و همکاران، ۱۴۰۰).
نکتۀ درخور توجه و مهم این است که ولو اینکه امکان دارد همباشی پیامد بعضی تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یا شیوۀ زندگی امروزین و نوین و بلکه شاید شکلی از انتقاد و مخالفت به وضع ازدواج باشد؛ ولی تداوم و گسترش آن میتواند مسئلۀ مهم و سد راهی برای ازدواج و تشکیل خانواده در جامعۀ ایران در آینده محسوب شود (حسینی و همکاران، ۱۴۰۰). تحقیقات انجامشده در این زمینه حاکیاز متداولشدن این مدل سبک زندگی بهخصوص در تهران از آغاز دهۀ 1390 به بعد و همچنین روند صعودی آن است (ابراهیمی، ۱۳۹۸). در ایران، باوجود اینکه بسیاری از جوانان هنوز با این سبک زندگی مخالف هستند (امیدوار، ۱۳۹۸)، شیوع آن در برخی از مناطق، بهویژه در کلانشهرها و بهخصوص تهران درحال افزایش است؛ ازاینرو، همباشی از واقعهای نادر به روابطی سریع بدل شده است.
مطالعه و شناخت نگرش به همباشی بهعنوان بستر و مقدمۀ شکلگیری سبک زندگی همباشی در جامعۀ ایرانی مهم است. این مطالعه با بررسی و تحلیل نگرشهای نسل جوان به سبک زندگی همباشی تلاش دارد تا ضمن شناسایی روندها و تفاوتهای موجود، تصویری روشن از این پدیده ارائه دهد و زمینهساز تدوین سیاستهای اجتماعی و فرهنگی مناسب برای مدیریت تغییرات باشد؛ در همین راستا، مطالعۀ پیشرو به دنبال پاسخ به این سؤال است که نگرش جوانان ایرانی به همباشی چگونه است و چه عواملی بر آن اثرگذارند.
هدف کلی این پژوهش، شناخت نگرش جوانان به سبک زندگی همباشی و عوامل مؤثر بر آن است؛ در این راستا دو هدف زیر بررسی میشود:
پیشینۀ پژوهش
مطالعات قبلی انجامشده در حوزۀ همباشی در دو گروه مطالعات داخلی و خارجی بررسی شد. مطالعات بررسیشده، سه گروه الف) مطالعات مربوط به سبک زندگی همباشی، ب) مطالعات مربوط به نگرش به سبک زندگی همباشی و ج) مطالعات مربوط به تمایل و گرایش به سبک زندگی همباشی را در برمیگیرد. مطالعات صورتگرفته در گروه الف، ابعاد مختلفی از پدیدۀ سبک زندگی همباشی همچون تجربۀ زیستۀ همباشان، علل و عوامل بروز این پدیده، وضعیت زندگی همباشان، انواع این روابط، آسیبها و پیامدها و چالشهای این سبک از زندگی را بررسی کرده است و از رویکرد کیفی استفاده کردهاند. مطالعات موجود در گروه ب، نوع نگرش به سبک زندگی همباشی و عوامل اثرگذار بر نگرش به این سبک زندگی را با رویکردهای کمّی و کیفی بررسی کردهاند. همچنین مطالعات گروه ج، تمایل و گرایش به این مدل زندگی را در برمیگیرد و با رویکرد کیفی صورت گرفتهاند که در جدول 1 بهطورخلاصه به آنها اشاره شده است.
جدول 1- مرور مطالعات پیشین در حوزۀ همباشی
Table 1- Summary review of previous studies on cohabitation
الف) مطالعات مربوط به سبک زندگی همباشی |
|||
ردیف |
نویسنده |
سال |
ابعاد و عوامل بررسیشده |
۱ |
آزاد ارمکی و همکاران |
شش دسته از الگوی روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران: الف) گفتمان پیشامدرن: ۱. روابط آزاد (روسپیگری)؛ ۲. روابط صیغهای [روابط غیرعاشقانه]؛ ب) گفتمان مدرن: ۳. روابط مبتنیبر فریب [روابط ضدعاشقانه]؛ ۴. روابط دوستدختر-دوستپسر و ۵. روابط همخانگی [روابط عاشقانه]؛ ج) گفتمان پسامدرن: ۶. عشق سیال. |
|
2 |
آزاد ارمکی و همکاران |
علل و انگیزههای همخانگی: تغییرات اقتصادی (گسترش نظام سرمایهداری و افزایش ناامنی شغلی)؛ تغییرات فرهنگی (بازاندیشی، آرمانزدایی از سنت، پیدایش ارزشهای جدید، افزایش ارزش استقلال و آزادی فردی، لیبرالیسم اخلاقی، احساس آنومی، شکلگیری گرایشهای روشنفکرانه، الگوهای جدید همسریابی)؛ ورود عناصر نوسازی (ورود رسانههای جهانی (ماهواره و اینترنت)، افزایش امکانات ارتباط شخصی و پنهان (چت، اساماس)؛ آموزش مدرن (گسترش دانشگاهها)، کلان شهرنشینی و فرصت گمنامی)؛ تغییرات خانواده (ورود دختران به عرصههای اجتماعی (دانشگاه و محیط کار)، تسهیل روابط دختر و پسر، افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق، کاهش کنترل خانواده بر فرزندان، شکاف نسلی، شبکۀ گروههای دوستی سوژه) |
|
3 |
هادیزاده و فرحزادی |
عوامل مؤثر در شروع این شیوۀ زندگی: مشکلات خانوادگی، ترس از تنهایی، هیجانطلبی، نیاز به استقلال، ترس از ازدواج سنتی و مراسم سنتی آن، احساس علاقهمندی، رهایی از محدودیتهای اجتماعی؛ نگرانیهایی که برای افراد مطالعهشده وجود داشتند که در زندگی مشترک دیده نمیشوند: داشتن استقلال، عدم دخالت اطرافیان در زندگی خصوصی افراد، دشواریهای موجود بر سر راه ازدواج نظیر مشکلات اقتصادی و مالی، فرایند خواستگاری تا ازدواج، مهریه، کنارآمدن با خانوادۀ همسر، تعهدات وابسته به نقش همسری. |
|
4 |
ایرانخواه و همکاران |
عوامل بروز این پدیده: شدتگرفتن تمایل به تحصیل، تغییرات ایجادشده در نحوۀ ایجاد، نوع و میزان روابط، عدم توانایی جامعه در پاسخ مناسب به نیاز ازدواجکردن در افراد، تغییرات کلان اجتماعی و فرهنگی، تغییر و ضعیفشدن نگرشها، باورها، ارزشها و اعتقادات دینی، تأثیرات منفی حاصل از شرایط بد اقتصادی، عدم ازدواج بهموقع، فراهمنبودن شرایط ازدواج، کمکاری و عدم برنامهریزی کلان، برای تسهیل امر ازدواج و عدم آیندهنگری؛ پیامدها: تهدید تشکیلشدن و برقراری نظام خانواده و همچنین آیندۀ زنان، تأثیرات منفی بر اخلاق، تربیت و اجتماع در حوزۀ کلان، کاهش جمعیت و همهگیرشدن این سبک جدید زندگی مشترک. |
|
5 |
صفری |
شرایط زمینهای: تهران شهر بینظارت، تقلیل کارکرد و اهمیت خانواده، مهاجرت؛ شرایط علّی: دید منفی به ازدواج مرسوم، باورهای فمینیستی و عدم اعتقاد و پایبندی به ارزشهای دینی جامعه؛ شرایط میانجی: درگیری در فرایند عاشقانه، آشنایی با ازدواج سفید؛ پیامدها: ازدواج سفید رابطۀ برابر، ازدواج سفید رابطۀ با پایان باز، تجربۀ رضایتبخش از این سبک زندگی، موانع داخلی رابطه، محدودیتهای خارجی رابطه بهعنوان تعاملات و تحمل ضرر و زیان ناشی از اتمام رابطه و ازدواج یا قول به ازدواج در جهت برطرفکردن موانع خارجی؛ مقولۀ هستهای: ازدواج سفید رابطهای کمدوام ناشی از تضاد ارزشهای مدرن با سنتی در بستر کلانشهر. |
|
6 |
کریمیان و زارعی |
مقولههای بهدستآمده از وضعیت زنان همخانه: رضایت نسبی از رابطه، تعهد متقابل ضعیف، کیفیت پایین رابطه، ترس از قضاوت خانواده و جامعه، آسیبهای شخصی، رابطۀ معاملهگونه و نداشتن تصمیم برای ازدواج. |
|
7 |
فرامرزی و همکاران |
شرایط علّی: ناکامی در ازدواج، ریسکپذیری ازدواج، گسست از خانواده، تعهدات پرتکلف ازدواج، رشد فردگرایی، اصالت نیازهای جنسی و عاطفی، سنتگریزی؛ شرایط مداخلهگر: ترس از بیخانمانی، لذتجویی؛ راهبردها: رشد همباشی، رشد سبکهای نوین زندگی؛ پیامدها: شکستن ساختارهای سنتی خانواده، عدم تمایل به ازدواج، عدم تمایل به فرزندآوری، هنجارشکنی، بالارفتن سن ازدواج، تعارض با قانون، امنیت اقتصادی، برآوردهشدن نیازهای جنسی و عاطفی. |
|
8 |
امیدوار و همکاران |
شرایط علّی: فاصلۀ بین بلوغ جنسی و اقتصادی، فردگرایی، تفاوت نسلی، بازاندیشی، درنظرگرفتن هزینه-سود؛ شرایط زمینهای: تغییر سبک زندگی، تقدسزدایی از ازدواج، مهاجرت شغلی-تحصیلی؛ شرایط مداخلهگر: آشناشدن با سبک زندگی همباشی، تجربۀ دوستی با جنس مقابل، داغ ننگ؛ راهبردها: بازتعریف نقشهای جنسیتی، رضایتبخش بودن زندگی همباشها؛ پیامدها: الف) فردی: آسیبپذیری دختران، عدم ثبات (تعهد) در زندگی همباشها و ب) اجتماعی: کاهش کارکرد خانواده، کاهش تعاملات اجتماعی. |
|
9 |
رمضانیفر و آدیش |
عوامل گرایش به ازدواج سفید: وضعیت اقتصادی، مشکلات مربوط به طلاق، کاهش کنترل والدین، نیازهای جنسی و عاطفی، جهانیشدن، فردگرایی، کمرنگشدن اعتقادات دینی و دوستان؛ محدودیتهای این سبک زندگی: عدمپذیرش ازسوی جامعه و خانواده، فقدان حمایت قانونی و داشتن رابطۀ پنهانی. |
|
10 |
امیدوار |
شرایط علّی: بیتفاوتی عاطفی، تفاوت نسلی، بازاندیشی، هزینه-سود؛ شرایط زمینهای: فاصلۀ بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی؛ مهاجرت شغلی-تحصیلی، تجربۀ زندگی مجردی؛ شرایط مداخلهگر: تغییر سبک زندگی، تقدسزدایی از ازدواج؛ داغ ننگ؛ استراتژیها: آشنایی با همباشی، تجربۀ دوستی با جنس مقابل، بازتعریف نقشهای جنسیتی، تقسیم هزینههای زندگی بین دو طرف، رفع موقت نیازها؛ پیامدها: آسیبپذیری دختران و پسران، داغ ننگ، عدم ثبات در زندگی همباشها، کاهش تعامل اجتماعی، کاهش کارکرد خانواده. |
|
11 |
سبحانینیا |
سوقدهندههای جوانان بهسوی همباشی: ارضای موقتی امیال، مشکلات شخصیتی، فردزدگی و تفکرات روشنفکرمآبانه در کنار تنهایی، کمبودهای عاطفی در خانواده، لذتگرایی به دلیل غلبۀ نیازهای جنسی و تنوعطلبی، حس پیوندجویی و مهرطلبی برای رفع نیازهای عاطفی و احساسی؛ عوامل پنهانیبودن این رابطه: تناقض در پذیرش همباشی و محدودیتهای قانونی؛ پیامدها: تجربۀ استرسهای ناشی از غیرقانونی بودن، پنهانیبودن، تنزل سلامت جسمی و روانی فرد. |
|
12 |
زاهدی اصل و همکاران |
هشت مضمون اصلی بهدستآمده: احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل در عرصۀ تعادل جنسیتی، نگرش منفی به ازدواج، تغییر نگرش به باکرگی و نقشهای جنسیتی، طرد و انزوای اجتماعی، ترس از افشای رابطه، نبود احساس امنیت در رابطه، نگرانی از بارداری، پرخطر و خشونتآمیز بودن رفتارها. |
|
13 |
چیتساز |
همباشی در ایـران در میـان طبقـات متوسـط شـهری، گروههای سنی جوان و تحصیلکردگان دانشـگاهی رواج یافتـه اسـت. بررسی دادههای نگرشسنجی حاصل از پیمایشهای ملی در دهۀ نود نشـان از افزایش موافقت با این پدیـده در سـطح نگرشـی دارد. حداقل با دو سـنخ از همباشی در ایران روبهرو هستیم: سنخ اول بیشتر در قالب نوعی الگوی روابـط پـیش از ازدواج قابلطبقهبندی است و سنخ دوم همباشی بهعنوان بدیل ازدواج محسـوب میشود. |
|
14 |
مطلق و قریشی |
عوامـل اقتصـادی (بیکـاری و نداشتن امنیت شغلی، هزینههای ازدواج)، عوامل حقوقی و قانونی (مسـئولیت در ازدواج و ناعادلانهبـودن قـرارداد ازدواج و مهریـۀ سـنگین، ضـمانت اجـرای حقوقی و عدم مسئولیت در همباشی بین طرفین) و عوامل اجتماعی (تغییرات اجتماعی: نیازهای عاطفی و کمرنگشدن باورهای مذهبی و اخلاقی، تعارضهای نسـلی، تضاد فرهنگی، تغییر سبک زنگی و ناهنجاریهای جنسی) |
|
ب) مطالعات مربوط به نگرش به همباشی |
|||
15 |
مکوندی |
شرایط اقتصادی، شرایط خانوادگی، پایبندی به قوانین و آدابورسوم ازدواج، دینداری، شبکۀ روابط، نیازهای جوانان، فردگرایی، سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت اشتغال، درآمد، منطقۀ محل سکونت، توجه والدین به نیازهای عاطفی، موافقت والدین در تسهیل روابط دختر و پسر، اختلاف نگرش با والدین درخصوص شیوۀ انتخاب همسر، صحبتکردن والدین پاسخگویان با آنان درخصوص مسائل مذهبی و اخلاقی، کنترل رفتار فرزندان توسط والدین، اعتقاد جوانان به مهریه، اعتقاد جوانان به طلاق، اعتقاد جوانان به مراسم ازدواج، میزان اعتقاد دینی جوانان، اعتقاد به پیامدهای دینداری جوانان، برگزاری مناسک مذهبی جوانان، ارتباط با دوستان و خویشاوندان خارج از کشور، نیازهای جنسی، استقلالطلبی جوانان، تجربهاندوزی جنسی جوانان، خودمحوری جوانان، سودجویی جوانان، لذتگرایی جنسی. |
|
16 |
امیدوار |
نزدیک به ۹۷درصد از پاسخگویان با زندگی دختر و پسر بدون ازدواج مخالف هستند. میزان نگرش مثبت به رابطۀ همباشی برای مردان بیشتر از زنان، برای جوانان بیشتر از سایر گروههای سنی، برای افراد مجرد بیشتر از متأهلین، برای افراد ساکن در شهر بیشتر از روستا و برای افراد محصل و دانشجو بیشتر از سایرین بوده است. همچنین، هرچه سطح تحصیلات بالاتر رفته، نگرش مثبت به رابطۀ همباشی افزایش یافته است. |
|
17 |
زمانی و حلاجزاده |
رشتۀ تحصیلی، پذیرش همبالینی ازسوی جامعه، دوستان، فامیل و آشنایان، موافقت خانواده با همبالینی فرد، تصور فرصت شناخت طرفین، ترس از طلاق رسمی و دوری از مسئولیت اقتصادی ازدواج رسمی. |
|
18 |
صادقی و رضایی |
فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی، عرفیشدن، میزان استفاده از رسانههای فرامرزی (ماهواره و اینترنت)، پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد. |
|
19 |
فروتن |
متغیرهای جمعیتشناختی پایه (سن، وضع تأهل، وضع سکونت و...)، متغیرهای مربوط به مؤلفههای دین و دینداری و متغیرهای معطوف به نگرش جنسیتی. |
|
20 |
حسینی و همکاران |
تضاد مذهبی، تعارض فرهنگی، مغایرت قانونی، تقابل هنجاری، غیرعقلانیت، عقلانیت، بازی نقش. |
|
21 |
رسولی |
الف) شرایط اقتصادی (فقر، سرپرست خانوار بودن، حرف مردم، گرایش جنسی، نداشتن سرمایه)؛ ب) شرایط اجتماعی و فرهنگی (سن ازدواج بالا، اعتیاد پدر، ترس از حرف مردم و عدم حمایت خانواده)؛ ج) شرایط روانی (خیانت به یکدیگر، عدم تعهد در زندگی، اختلالات روحی و روانی، اختلالات جنسی و مشکلات خانوادگی). |
|
22 |
Wu & Balakrishnan |
ویژگیهای مختلف اجتماعی-اقتصادی، فرهنگی و جمعیتی زنان (سن پاسخگو، وضعیت تأهل، محل سکونت روستایی/شهری، سطح تحصیلات، وضعیت نیروی کار، منطقۀ محل سکونت، مذهب، دینداری و تعداد فرزندان مدنظر) |
|
23 |
Axinn & Thornton |
نگرش والدین و رفتار فرزندان متغیر، پیشینۀ مادر (سن مادر در هنگام ازدواج، اینکه آیا او بارداری قبل از ازدواج داشته یا نه و تجربۀ او دربارۀ طلاق و ازدواج مجدد)، تجربۀ ایجاد پیوند فرزندان، پیشرفت تحصیلی مادر و پیشرفت تحصیلی پدر. |
|
24 |
Clarkberg & et al. |
الگوهای کاری، درآمد، رفتار با پول، استفاده از اوقات فراغت، روابط اجتماعی با خانواده، نقشهای جنسیتی. |
|
25 |
Lye & Waldron |
مصرفگرایی، نگرانیهای اجتماعی، باورهای سیاسی، محافظهکار و دینداری چهار فرضیه: فرضیۀ نگرانیهای اجتماعی، فرضیۀ ایدئولوژی سیاسی، فرضیۀ نیازهای مرتبۀ بالاتر و فرضیۀ مصرفگرایی |
|
26 |
Williams et al. |
جنسیت، وضعیت اجتماعی-اقتصادی، خانواده، محل سکونت، مشارکت مذهبی، نگرشهای آزادانهتر به مسائل |
|
27 |
Gubernskaya |
وضعیت تأهل |
|
28 |
Willoughby & Carroll |
متغیرهای جمعیتشناختی (سن، دینداری، نژاد، وضعیت تأهل والدین و جنسیت، تاریخچۀ همخانگی، نگرش به ازدواج، نگرشهای جنسی و رفتارهای رابطهای |
|
29 |
Brown & Wright |
همگروهی گروههای 10ساله، جنسیت، نژاد، وضعیت تأهل، تحصیلات، درآمد، حضور مذهبی و داشتن فرزند |
|
30 |
Shields-Dutton |
همگروهی تولد (نسل خاموش، بیبی بومرها، نسل x و کوهوت هزاره)، جنسیت، درآمد، تحصیلات، نژاد و قومیت، ایدئولوژی سیاسی، اقامت منطقهای، متغیرهای شاخص دورۀ زندگی: جداشده، وجود کنترل بارداری، همیشه بیکار، داشتن فرزند در خانه |
|
31 |
Landor & Halpern |
جنسیت و نژاد و قومیت |
|
32 |
Kogan & Weißmann |
پیشینۀ مذهبی و دینداری، مشخصههای جمعیتی و اجتماعی (سن، جنسیت، منشأ قومی، سابقۀ مهاجرت و وضعیت اجتماعی-اقتصادی والدین) |
|
33 |
Addah-Temple et al. |
تأثیر همسالان و نوع مؤسسۀ عالی |
|
ج) مطالعات مربوط به تمایل و گرایش به همباشی |
|||
34 |
کریمیان و همکاران |
آمادگی برای ازدواج و نگرانی از پیامدهای آن، مزایای اقتصادی، نیازهای عاطفی و جنسی، نگرانی از پیامدهای طلاق، کمرنگشدن نقش نظارتی و حمایتی خانواده، آزمودن سازگاری و ازدواج آزمایشی |
|
35 |
افراشته و فرمانفرمایی |
تغییرات اقتصادی، رسانههای جهانی، تغییرات فرهنگی و تغییرات اجتماعی |
|
36 |
نصرتینژاد و بهرامی |
در سطح کلان: سیاستهای لیبرالیستی و نئولیبرالیستی، کالاییشدن و سیالیت زندگی مدرن؛ در سطح میانه: وضعیت خانوادگی، فرهنگ و دین؛ در سطح خرد: آسودگی خاطر طرفین، عقلانیت اقتصادی، سن، جنسیت و تحصیلات |
|
37 |
دانش و همکاران |
جهانیشدن، تغییر ارزشهای دینی در بین جوانان، تغییرات ساختاری بهوجودآمده در جامعه و تغییر سبک زندگی |
|
38 |
ابراهیمی |
شرایط علّی: تغییر نگرش جوانان به ازدواج و ارزشهای خانوادگی، تقدم بلوغ جنسی بر بلوغ اجتماعی، نگرانی از آینده؛ زمینهها و بسترها: زمینههای خانوادگی، تجربیات ناموفق با جنس مخالف، ضعف اعتقادات دینی؛ شرایط مداخلهگر: رسانه و فضای مجازی، عضویت در گروههای دوستی دارای تجربۀ همخانگی؛ توجیهسازی و مقصرانگاری جامعه و خانواده، ناکارآمد خواندن هنجارهای رسمی و غیررسمی؛ پیامدها: کاهش سرمایۀ اجتماعی جوانان، تغییر روند عادی زندگی، کاهش تمایل به ازدواج و ازدستدادن فرصتهای ازدواج، سقطجنین و بیماریهای مقاربتی |
باتوجهبه مرور پیشینۀ پژوهش بیشتر مطالعات انجامشده در حوزۀ نگرش به همباشی مطالعاتی هستند که در کشورهای توسعهیافته و اروپایی انجام شدهاند و باتوجهبه این نکته که ایران کشوری درحالتوسعه و آسیایی با مذهب و شرایط و بسترهای متفاوتی است، تعمیمیافتههای این مطالعات به کشور ایران و علاوهبرآن سیاستگذاری و تصمیمگیری براساس این یافتهها مشکل است. همچنین در کشور ما مطالعات مختلفی در حوزۀ سبک زندگی همباشی انجام شده است؛ اما بیشتر این مطالعات، این پدیده را در سطح منطقهای و با استفاده از روش کیفی و از جنبههایی ازقبیل مطالعۀ تجربۀ زیسته یا مطالعۀ چالشها و پیامدهای این نوع سبک زندگی بررسی کردهاند و کمتر پژوهشی در سطح ملی و ازنظر جمعیتشناختی به مطالعۀ کمّی این پدیده و نگرش به آن پرداخته است.
چارچوب نظری
در تبیین تغییرات نگرشی به همباشی نظریههای مختلفی در حوزۀ جامعهشناسی مطرح شده است. براساس نظریۀ کاشت، رسانههای جمعی اثر جدی و کارآمدی بر نگرشها، عقاید یا باورها و قضاوتهای افراد مصرفکننده دربارۀ جهان اجتماعی دارند. این نظریه یکی از شکلهای تأثیر رسانهها در سطح شناختی است و به این مسئله ربط دارد که در معرض رسانهها قرارگرفتن میتواند تا چه اندازه باورها و نگرشهای همگان دربارۀ واقعیت خارجی را شکل دهد. نظریۀ کاشت، رسانههای جمعی ازجمله اینترنت را عامل اجتماعیشدن میداند. طبق نظر گربنر رسانهها در رایجسازی و تثبیت سبکهای گوناگون زندگی نقش محوری و برجسته دارند. گربنر معتقد است رسانهها، نگرشها و ارزشهای موجود در فرهنگ را تقویت کرده و این ارزشها را در بین اعضای فرهنگ تبلیغ میکنند و رواج میدهند و این ارزشها را به هم وصل میکنند و بدینطریق رسانهها بر نگرشها و عقاید و افکار عموم دربارۀ واقعیت تأثیر میگذارند. طبق نظریۀ کاشت میتوان نتیجه گرفت که مدت، میزان و نوع محتوای رسانهها بر فرد اثرگذار است (شمسی، ۱۳۹۵؛ امامجمعهزاده و همکاران، ۱۳۹۲). «اشاعه روندی است که توسط آن نگرشها و ارزشهای نوین در بین افراد و گروههای اجتماعی بسط پیدا میکند.» (Bongaarts & Watkins, 1996). نظریۀ اشاعه بر ماهیت جدید و ابتکاری نگرشها و اعمال و کنشهای درحال گسترش تأکید دارد؛ بنابراین، طبق این نظریهها استفاده از رسانهها و وسایل فرهنگی موجب تغییر در درک و فهم افراد از روابطشان میشود؛ بنابراین، این پیدایش نگرشهای جدید موجب تغییر نگرش افراد به ازدواج میشود که یکی از انواع روابط بین انسانها است و موجب سستشدن ارزشهای سنتی نسبتبه ازدواج و پیدایش نیازهای مدرن و الگوهای نوین جایگزین ازدواج میشود که یکی از آنها سبک زندگی همباشی است.
رویکرد گذار جمعیتی دوم را نخستینبار رون لستهاق [1]و ون دکا [2]مطرح کردند. مقصود و هدف آنها از طرح این نظریه، توجه به تغییر و تحولات متوالی و پیدرپی باروری، تشکیل خانواده و سبک زندگی همباشی است که از سالهای اواخر دهۀ ۱۹۶۰ در بیشتر کشورهای شمال و غرب اروپا آغاز شده بود (Lesthaeghe, 2014 & 2020). یکی از اصلیترین اثرات جمعیتی این دگرگونی در کشورهای ثروتمندتر، نزول باروری به سطح پایینتر از جانشینی است؛ اما طبق نظر ون دکا این دگرگونی بیشتر ناشی از آزادی و استقلالی است که افراد (بهخصوص زنان) کسب میکنند تا آنچه که تمایل دارند انجام دهند؛ به همین دلیل بهجای الگوی بزرگشدن، ازدواج و فرزندآوری، این گذار با تأخیر در ازدواج، افزایش زندگی مجردی، زندگی مشترک و سکونت طولانیتر در خانواده همراه بوده است؛ علاوهبراین، سیر صعودی ازهمگسیختگی در ارتباطات خانوادگی موجب افزایش نرخ طلاق و جدایی بین همسران شده و تجدید ساختار خانواده از سمت ازدواج دوباره به زندگی مشترک بدون ازدواج رفته است. براساس این تئوری خانواده و روابط زناشویی در عصر معاصر بهخصوص در جوامع صنعتی دچار تغییرات اساسی شده است. پدیدههایی نظیر تغییر در الگوی باروری و فرزندآوری، سیر صعودی طلاق، تغییر در شکل و الگوی ازدواج (تجرد قطعی و سبک زندگی همباشی) نتایج تغییر و تحولات خانواده باتوجهبه رویکرد گذار جمعیتی دوم به شمار میآیند. این نظریه به اثرات یکنواخت عوامل اقتصادی و اجتماعی (بهخصوص کاهش کنترل هنجاری و رشد استقلال اقتصادی زنان)، فرهنگی و تکنولوژی و ارتباطات نوین بر تحولات رخداده در الگوی ازدواج و گسترش سبک زندگی همباشی اشاره دارد. ترکیب عوامل مذکور با همدیگر، موجب جهتگیری نگرشها، علایق و انتخابهای افراد بهسوی فردگرایی و استقلال شده است و بهتبع تغییر و تحول در الگوی ازدواج را به دنبال دارند (Lesthaeghe, 2014 & 2020). براساس نظریۀ گذار جمعیتی دوم، رشد صعودی استقلال فردی در حیطههای مذهبی، اخلاقی و سیاسی دارای نقش محوری و برجستهای در تغییر و تحولات رخداده در شکلگیری و ایجاد خانواده است. سیر نزولی ازدواج و گسترش الگوهای جایگزین ازجمله سبک زندگی همباشی را میتوان مظهر نگرش ناهماهنگ و ناسازگار و اعلام مخالفت به منابع اقتدار و علاوهبرآن روشی در جهت ابراز آزادی و استقلال فردی در برابر قراردادها و سنت و قانون تلقی کرد (حبیبپور گتابی و غفاری، ۱۳۹۰؛ Rosina & Fraboni, 2004).
طبق نظریۀ تغییرات فرهنگی-ارزشی اینگلهارت[3] هنگامی که جامعهای صنعتی میشود، در امان ماندن از تغییرات ارزشی و فرهنگی در این راه اجتنابناپذیر است؛ تغییر و تحولاتی مانند دگرگونی خانواده، کمشدن باروری، افزایش امید زندگی، افزایش مشارکت سیاسی و سستشدن باورها و عقاید مذهبی و کمرنگشدن ارزشها و هنجارهای سنتی (حقیقتیان و دارابی، ۱۳۹۴). طبق نظر وی در جوامع سنتی با نوعی تغییرات ارزشی اساسی روبهرو هستیم (امیدوار، ۱۳۹۸). گذار از جامعۀ ماقبل صنعتی به جامعۀ صنعتی تحولاتی را در تجربیات و نگرشهای افراد ایجاد میکند و تشکیل جامعۀ فراصنعتی، ظهور باروها و نگرشهای جهانی و توجه به خرد ابزاری و کمرنگشدن ارزشهای صنعتی را تحریک میکند (حقیقتیان و دارابی، ۱۳۹۴). طبق نظر اینگلهارت و ولزل در هر جامعهای زمانی که سطح تحصیلات افزایش مییابد، تضعیف و افول عقاید و باورهای دینی و سنتی در برابر عقاید و باورهای عقلانی و سکولار اجتنابناپذیر است (اینگلهارت و ولزل، ۱۳۹۴)؛ بدینگونه گزارههای دینی در کشف حقیقت و تبیین پدیدههای جهان هیچ نقش عمدهای نداشتهاند؛ بنابراین، توان کمک به درک انسان از هستی و پدیدههای آن را ندارند و بهتبع آن در کنترل انسان بر پدیدهها هم اثر و نقش عمدهای ندارند (حقیقتیان و دارابی، ۱۳۹۴)؛ بنابراین، طبق نظر اینگلهارت این فرایند و جریان موجب تغییر در نگرش افراد جامعه به ازدواج میشود و نگرش آنها به مسائلی همچون رابطۀ دوستی دختر و پسر، سبک زندگی همباشی، طلاق، سقطجنین و... آزادانهتر است.
نظریۀ کنترل اجتماعی بر این تأکید دارد که «کژرفتاری نتیجۀ کنترل اجتماعی» است. کنترل اجتماعی دربرگیرندۀ روشها، سیاستها و ابزارهایی است که جامعه بهمنظور واداشتن مردمش به هماهنگی و پرهیز و پیشگیری از ناهماهنگی و تناقض استفاده میکند؛ چون زندگی بهطورکلی مملو از فتنه، نیرنگ و وسوسه است. مردم فقط به دلیل اینکه جامعه میتواند رفتارشان را کنترل کند، با هنجارهای اجتماعی همنوا هستند (ستوده، ۱۳۸۰). ازنظر دورکیم اگر کنترل اجتماعی در جامعه سخت و سنگین باشد، ممکن است اعضای آن با ارزشها و هنجارهای اجتماعی هماهنگ شوند؛ اما اگر کنترل اجتماعی در جامعه سست و ضعیف باشد، احتمالاً مردم به سمت «کژرفتاری» و آسیبها و انحرافات اجتماعی جذب میشوند (ستوده، ۱۳۸۰). طبق این تئوری، نگرش به سبک زندگی همباشی و رابطه با جنس مخالف در خارج از چارچوب ازدواج بهمثابه یک رفتار غیرعادی و خلاف عرف شناخته میشود و به دلیل اینکه اینچنین گرایشی در افراد ایجاد نشود باید فرایند جامعهپذیری در مراحل گوناگون توسط خانواده، دوستان و رسانههای گروهی کنترل شود (شمسی، ۱۳۹۵)؛ بنابراین، برایناساس میتوان تبیین کرد که کاهش مراقبت و نظارت والدین بر فرزندان موجب پیدایش سبک زندگی همباشی میشود.
پژوهش حاضر برای بررسی نگرش جوانان به سبک زندگی همباشی، از ترکیبی ازنظریههای مذکور بهره گرفته است. نظریۀ گذار جمعیتی دوم تأکید دارد که افزایش فردگرایی، سکولاریسم، و برابریگرایی جنسیتی به گسترش الگوهای جدید زندگی خانوادگی مانند همباشی منجر شده است. براساس نظریۀ تغییرات فرهنگی-ارزشی اینگلهارت، تغییرات اقتصادی و فرهنگی باعث کاهش پایبندی به ارزشهای سنتی و افزایش پذیرش ارزشهای مدرن میشود. نگرش افراد به ازدواج، روابط دوستی پیش از ازدواج و سبک زندگی همباشی بهطور مستقیم متأثر از تغییرات فرهنگی-ارزشی قرار دارد. براساس نظریۀ کنترل اجتماعی، نظارت و انسجام اجتماعی و خانوادگی نقش مهمی در کنترل رفتارهای فردی دارد. کاهش نظارت خانواده و ضعف انسجام خانوادگی میتواند پذیرش رفتارهای غیرسنتی ازجمله همباشی را افزایش دهد؛ درنهایت، براساس نظریات کاشت و اشاعه رسانهها و مصرف کالاهای فرهنگی در تغییر نگرشها و رفتارها نقش زیادی دارند. رسانهها ازطریق ترویج الگوهای زندگی مدرن بر نگرش افراد به روابط پیش از ازدواج و سبک زندگی همباشی تأثیر میگذارند.
بنابراین، براساس نظریات مذکور مدل نظری پژوهش بهصورت شکل 1 ترسیم شده است. هرکدام از متغیرهای مستقل بهصورت مستقیم بر نگرش به همباشی اثر میگذارند. همچنین این متغیرها در ارتباط با یکدیگر و بهصورت غیرمستقیم و ازطریق اثرگذاری بر متغیر جهتگیری ارزشی-فرهنگی بر نگرش به سبک زندگی همباشی اثرگذار هستند.
شکل 1- مدل نظری-تحلیلی تحقیق
Graph 1- Analytical framework of the study
روش و دادهها
مطالعۀ حاضر، پژوهشی توصیفی-تحلیلی از نوع تحلیل ثانویه است. دادههای استفادهشده در این پژوهش، پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای جوانان کشور است که در سال 1399 به سفارش مرکز مطالعات و پژوهشهای راهبردی وزارت ورزش و جوانان، توسط ایسپا در سطح مناطق شهری و روستایی استانهای کشور گردآوری شد. ابزار گردآوری دادهها در این پیمایش پرسشنامه بوده است که به روش مصاحبۀ حضوری تکمیل شده است. دادهها در سطح فردی و جامعۀ آماری جوانان 18 تا 35 سال شهری و روستایی است که در 31 استان کشور ایران سکونت داشتهاند. حجم نمونۀ آماری برابر با 11573 نفر است. حجم نمونه در هر استان بهصورت سهمیهای و طبق جدول توزیع سنی و جنسی جمعیت 18 تا 35 سال در سرشماری سال 1395 بوده است. از شیوۀ نمونه گیری چندمرحلهای برای انتخاب نمونه استفاد شده است. پرسشگران پس از مراجعه به معابر و میادین منتخب اقدام به تکمیل پرسشنامه کردند. نحوۀ انتخاب افراد بهگونهای بود که افراد از گروههای سنی و جنسی در نمونهها حضور داشته باشند.
متغیرهای پژوهش شامل دو دسته متغیرهای مستقل و وابسته است. متغیر وابسته، نگرش به همباشی است که بهمنظور عملیاتیکردن آن از سؤال «تا چه اندازه با زندگی دختر و پسر بدون ازدواج رسمی موافقید؟» استفاده شده است و گزینههای پاسخی در طیف لیکرت و بهصورت کاملاٌ موافق، موافق، نه مخالف نه موافق، مخالف و کاملاً مخالف بوده است. متغیرهای مستقل اصلی، شامل متغیرهای جمعیتی و زمینهای (نظیر جنسیت، سن، وضع تأهل، سطح تحصیلات، وضع اشتغال، قومیت، مذهب و محل سکونت)؛ عوامل مرتبط با خانواده (شامل وضعیت اقتصادی خانوار، نظارت و مراقبت خانواده و شاخص انسجام خانواده ساخته شده از سه گویه شامل روابط بین اعضای خانواده، رضایت از زندگی خانوادگی و تعارض و ناسازگاری با والدین)، نگرش به ازدواج و معاشرت با جنس مخالف و شاخص مصرف فرهنگی است. شاخص نگرش به ازدواج با استفاده از شش گویه شامل «نگرش به تأثیر پایبندی به سنتهای ازدواج، نگرش به تأثیر اشتغال و استقلال مالی زنان بر بالارفتن سن ازدواج، نگرش به ازدواج موقت، تجردگرایی، نگرش به انتخاب همسر ازطریق اینترنت و فضای مجازی و نگرش به مراکز معتبر همسریابی نیز بهعنوان متغیر مستقل استفاده شد. این گویهها روی دو عامل نوع نگرش به فرایند همسریابی و نوع نگرش به ازدواج و پایداری آن با آلفای کرونباخ به ترتیب 72/0 و 59/0 ساخته شد. متغیر نگرش به رابطۀ دوستی دختر و پسر نیز شامل گویۀ «میزان موافقت با دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج در شناخت طرفین» است. شاخص مصرف فرهنگی از یازده گویه شامل استفاده از اینترنت، ماهواره، شبکههای اجتماعی مجازی، گوشدادن به موسیقی، انجام یا یادگیری کارهای هنری، خواندن کتاب، روزنامه و مجله، تماشای فیلم و سریال ازطریق سایتهای اینترنت (فیلیمو، فیلمنت، نماوا و...)، رفتن به سینما و تئاتر، بازیهای کامپیوتری، رفتن به کنسرت موسیقی، تماشای مسابقات (والیبال، تنیس، فوتبال و...) در مجموعهها و استادیومهای ورزش با مقدار آلفای کرونباخ 78/0 ساخته شد.
برنامۀ نرمافزار آماری استفادهشده در این مطالعه ورژن ۲۳ نرمافزار SPSS است. در بخش توصیفی دادهها از توزیع فراوانی و درصدی استفاده میشود و در قسمت تحلیل دومتغیره برای آزمون وجود رابطه بین متغیرهای مستقل با متغیر وابسته از آزمون کای اسکوئر و برای شدت اثرگذاری متغیر مستقل بر متغیر وابسته برای متغیرهای اسمی از آزمون وی کرامرز و برای متغیرهای ترتیبی از آزمون کندال استفاده شده است. در تحلیل چندمتغیره نیز از آزمون رگرسیون لجستیک رتبهای [4]استفاده شده است. باتوجهبه اینکه متغیر وابستۀ پژوهش، نگرش به همباشی، در سطح سنجش ترتیبی اندازهگیری شده است، بنابراین برای بررسی نحوۀ تأثیرگذاری متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از این آزمون استفاده شده است. با انجام رگرسیون رتبهای میتوان تعیین کرد که کدامیک از متغیرهای مستقل تأثیر معناداری بر متغیر وابسته دارند.
یافتهها
در این قسمت ابتدا ویژگیهای نمونۀ بررسیشده معرفی و سپس با استفاده از تحلیلهای دومتغیره روابط بین متغیرها بررسی شده است و درنهایت، تأثیر متغیرهای مستقل بر نگرش به همباشی با تحلیل چندمتغیره آزمون میشود.
توصیف متغیرها
ویژگیهای جمعیتی نمونه
براساس نتایج جدول 2 ترکیب جنسی نمونه تقریباً بهصورت برابر (حدود ۵۱درصد مردان و 49درصد زنان) است. بیشتر پاسخگویان در بازۀ سنی 30-35 سال قرار دارند و میانگین سنی آنها حدود 27 سال است. بهلحاظ وضعیت تأهل، پاسخگویان متأهل دارای بیشترین فراوانی (52درصد) هستند. بیشتر پاسخگویان تحصیلات دانشگاهی دارند. بیشتر پاسخگویان (حدود 53درصد) غیرشاغل بودهاند. ازلحاظ مذهب بیشتر نمونۀ بررسیشده (89 رصد)، مسلمان شیعه بودهاند. ازنظر قومیت نیز بیشتر پاسخگویان را قومیت فارس (42درصد) تشکیل داده بودند. 74درصد پاسخگویان ساکن شهر هستند. همچنین، یافتهها نشان داد میزان مصرف فرهنگی 17درصد از پاسخگویان کم، 51درصد در حد متوسط و 32درصد زیاد بوده است.
جدول 2- توزیع پاسخگویان برحسب متغیرهای جمعیتی و زمینهای
Table 2- Distribution of demographic and contextual characteristics of respondents
درﺻﺪ |
ﻓﺮاوانی |
|
|
7/50 |
5866 |
ﻣﺮد |
ﺟﻨﺲ |
3/49 |
5707 |
زن |
|
7/27 |
3200 |
18-23 ﺳﺎل |
ﺳﻦ |
6/33 |
3887 |
24-29 ﺳﺎل |
|
8/38 |
4486 |
30-35 ﺳﺎل |
|
4/27 |
میانگین سنی (سال) |
||
۲۸ |
میانه سنی (ﺳﺎل( |
||
1/43 |
5340 |
مجرد |
وضعیت تأهل |
2/52 |
6041 |
متأهل |
|
6/1 |
190 |
بدون همسر براثر طلاق یا فوت همسر |
|
0/6 |
693 |
بیسواد/ ابتدایی |
ﺳﻄﺢ تحصیلات |
2/46 |
5341 |
متوسطه و دیپلم |
|
8/47 |
5526 |
دانشگاهی |
|
7/46 |
5401 |
شاغل |
وضعیت اشتغال |
4/53 |
6172 |
غیرشاغل |
|
9/41 |
4848 |
فارس |
قومیت |
2/21 |
2450 |
ترک |
|
2/11 |
1296 |
لر |
|
0/10 |
1158 |
کرد |
|
1/2 |
242 |
عرب |
|
2/3 |
372 |
گیلک |
|
9/3 |
446 |
مازنی |
|
0/4 |
458 |
بلوچ |
|
0/1 |
116 |
ترکمن |
|
6/1 |
187 |
سایر اقوام |
|
4/89 |
10344 |
مسلمان-شیعه |
مذهب |
0/9 |
1046 |
مسلمان-اهلسنت |
|
6/1 |
184 |
غیرمسلمان |
|
1/74 |
8570 |
شهر |
محل سکونت |
9/25 |
3003 |
روستا |
|
1/17 |
1979 |
کم |
میزان مصرف فرهنگی |
5/50 |
5844 |
متوسط |
|
4/32 |
3750 |
زیاد |
|
100 |
11573 |
ﺗﻌﺪاد ﻧﻤﻮﻧﻪ |
نظارت و انسجام خانوادگی
همانگونه که در جدول 3 نمایان است 5/34درصد از پاسخگویان دارای انسجام خانوادگی زیاد بودهاند، 3/52درصد از میزان انسجام خانوادگی متوسطی برخوردار بودهاند و فقط ۱۳درصد از آنها میزان انسجام خانوادگی کمی داشتهاند. همچنین نتایج نشان داد که میزان نظارت و مراقبت خانوادهها بر جوانان در بیش از نیمی از پاسخگویان در سطح زیاد است. دررابطهبا وضعیت اقتصادی خانوادۀ پاسخگویان که براساس میزان هزینۀ سرانۀ ماهیانۀ خانوار به دست آمد، بیشتر پاسخگویان در وضعیت متوسط قرار گرفتهاند.
جدول 3- وضعیت اقتصادی و میزان انسجام و نظارت خانواده در میان پاسخگویان
Table 3- Economic status and family cohesion among respondents (%)
|
کم |
متوسط |
زیاد |
حجم نمونه |
میزان انسجام خانوادگی |
2/13 |
3/52 |
5/34 |
11573 |
میزان نظارت و مراقبت خانواده |
7/51 |
6/18 |
7/29 |
11527 |
وضعیت اقتصادی خانوار |
مرفه |
متوسط |
ضعیف |
11573 |
6/4 |
9/56 |
5/38 |
نگرش به ازدواج و معاشرت با جنس مخالف
براساس نتایج نمودار 1، ۱۷درصد از پاسخگویان نگرش سنتی، 54درصد نگرش بینابین و 29درصد نگرشی مدرن به فرایند همسریابی داشتهاند. همچنین حدود 31درصد از پاسخگویان نگرشی مدرن، 55درصد نگرش بینابین و ۱۴درصد نگرش سنتی به ازدواج و پایداری آن داشتهاند. طبق یافتههای نمودار 1 حدود 63درصد پاسخگویان دارای نگرش موافق به رابطۀ دوستی دختر و پسر هستند، حدود ۲۸درصد مخالف این نوع رابطه هستند.
نمودار 1- نوع نگرش پاسخگویان به معاشرت با جنس مخالف، فرایند همسریابی، ازدواج و پایداری آن (%)
Fig 1- Respondents’ attitudes towards interacting with the opposite sex, the process of finding a spouse, the importance of marriage and its stability (%)
نگرش به همباشی
ارزیابی پاسخگویان از نگرش به همباشی در نمودار 2 ارائه شده است. درمجموع بیشتر پاسخگویان دارای نگرشی مخالف به همباشی هستند؛ بااینحال، حدود ۱۵درصد پاسخگویان با سبک زندگی همباشی موافق هستند.
نمودار 2- نوع نگرش به همباشی در میان جوانان بررسیشده (%)
Fig 2- Attitudes towards cohabitation among young adults (%)
نتایج تحلیل دومتغیره
در جدول 4 نگرش به سبک زندگی همباشی براساس متغیرهای جمعیتی و زمینهای آورده شده است؛ بدین ترتیب متغیرهای جنسیت، سن، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، وضعیت اشتغال، قومیت، مذهب و محل سکونت رابطۀ معناداری با نگرش به سبک زندگی همباشی داشتهاند. مردان در مقایسه با زنان نگرش موافقتری به همباشی داشتهاند. سن با نگرش به همباشی دارای رابطۀ منفی بوده است؛ بهطوریکه با افزایش سن، نگرش به سبک زندگی همباشی مخالفتر میشود. مجردها در مقایسه با متأهلها و بدون همسرها دارای نگرش موافقتری به سبک زندگی همباشی هستند. سطح تحصیلات دارای رابطۀ مثبت با نگرش به همباشی بوده است؛ به این معنا که با افزایش سطح تحصیلات افراد، نگرش به همباشی نیز موافقتر شده است. شاغلها در مقایسه با غیرشاغلها نگرش مثبتتری به همباشی داشتهاند. در میان قومیتهای مختلف، فارسها نگرش موافقتری به همباشی داشتهاند. همچنین مسلمانان شیعه در مقایسه با اهلسنت، و ساکنان شهر در مقایسه با روستائیان دارای نگرش موافقتری به همباشی بودهاند؛ درنهایت، نتایج نشان داد که میزان مصرف کالاهای فرهنگی رابطۀ معنادار و مثبتی با نگرش به همباشی دارد؛ به این معنی که با افزایش میزان مصرف کالاهای فرهنگی، نگرش به سبک زندگی همباشی نیز موافقتر میشود.
جدول 4- روابط دومتغیرۀ عوامل جمعیتی و زمینهای با نوع نگرش به همباشی
Table 4- Bivariate analysis of the relationships between demographic-contextual factors and attitudes towards cohabitation
|
نوع نگرش به همباشی (%) |
|
|
|||
موافق |
بینابین |
مخالف |
تعداد نمونه |
مقدار آزمون و سطح معناداری |
||
جنس |
مرد |
4/18 |
9/5 |
6/75 |
5865 |
X2= 153.738 Cramer’s v= 0.115 Sig= 0.001 |
زن |
6/10 |
1/5 |
3/84 |
5707 |
||
سن |
18-23 سال |
6/19 |
7/6 |
7/73 |
3200 |
X2= 129.813 Kendall's Tau-b= -0.95 Sig= 0.001 |
24-29 سال |
0/14 |
8/5 |
1/80 |
3888 |
||
30-35 سال |
4/11 |
4/4 |
1/84 |
4486 |
||
وضعیت تأهل |
مجرد |
6/20 |
1/7 |
3/72 |
5339 |
X2= 385.613 Cramer’s v= 0.129 Sig= 0.001 |
متأهل |
1/9 |
1/4 |
9/86 |
6042 |
||
بیوه/مطلقه |
0/18 |
4/7 |
6/74 |
189 |
||
سطح تحصیلات |
بیسواد/ ابتدایی |
5/8 |
2/3 |
3/88 |
692 |
X2= 139.956 Kendall's Tau-b= 0.110 Sig= 0.001 |
متوسطه و دیپلم |
2/12 |
4/4 |
4/83 |
5341 |
||
دانشگاهی |
6/17 |
9/6 |
5/75 |
5527 |
||
وضعیت اشتغال |
شاغل |
0/16 |
9/5 |
2/78 |
5401 |
X2= 19.795 Cramer’s v= 0.41 Sig= 0.001 |
غیرشاغل |
3/13 |
3/5 |
4/81 |
6172 |
||
قومیت |
فارس |
7/16 |
8/5 |
5/77 |
4847 |
X2= 77.968 Cramer’s v= 0.58 Sig= 0.001 |
ترک |
6/14 |
3/5 |
1/80 |
2450 |
||
لر |
0/12 |
9/4 |
2/83 |
1295 |
||
کرد |
8/12 |
4/5 |
9/81 |
1158 |
||
عرب |
4/12 |
0/5 |
6/82 |
242 |
||
گیلک |
4/12 |
0/7 |
6/80 |
372 |
||
مازنی |
3/13 |
5/6 |
2/80 |
4445 |
||
بلوچ |
0/9 |
6/2 |
4/88 |
458 |
||
ترکمن |
3/4 |
3/4 |
4/91 |
116 |
||
سایر |
1/17 |
2/10 |
7/72 |
187 |
||
مذهب |
شیعه |
6/14 |
5/5 |
9/79 |
10343 |
X2=190.363 Cramer’s v= 0.91 Sig= 0.001 |
اهلسنت |
4/8 |
1/5 |
5/86 |
1045 |
||
غیرمسلمان |
1/45 |
9/10 |
0/44 |
184 |
||
محل سکونت |
شهری |
6/16 |
3/6 |
1/77 |
8570 |
X2= 159.971 Cramer’s v= 0.118 Sig= 0.001 |
روستایی |
7/8 |
4/3 |
9/87 |
3003 |
||
میزان مصرف فرهنگی |
کم |
9/9 |
2/5 |
9/84 |
1979 |
X2= 461.364 Kendall's Tau-b = 0.182 Sig= 0.001 |
متوسط |
0/16 |
1/6 |
9/77 |
5844 |
||
زیاد |
22.5 |
6.4 |
71.1 |
3750 |
در جدول 5 نگرش به همباشی برحسب عوامل مرتبط با خانواده و ازدواج آورده شده است. همانطور که نمایان است، متغیرهای میزان انسجام خانواده، میزان نظارت و مراقبت خانواده و وضعیت اقتصادی خانوار با نگرش به همباشی دارای رابطۀ معناداری است. میزان انسجام خانواده و میزان نظارت و مراقبت خانواده با نگرش به همباشی دارای رابطۀ منفی بوده است؛ بهاینصورت که پاسخگویان در خانوادههایی با انسجام و میزان نظارت و مراقبت بالا نگرش مخالفتری به همباشی داشتهاند؛ اما درمقابل، وضعیت اقتصادی خانوار نیز دارای رابطۀ مثبت با نگرش به همباشی بوده است؛ به این معنا که نگرش به همباشی در پاسخگویانی که دارای وضعیت اقتصادی بالا هستند، از موافقت بیشتری برخوردار بوده است. همچنین، نتایج بیانگر آن است که پاسخگویانی که نگرش سنتی به فرایند همسریابی و ازدواج و پایداری آن داشتهاند، نگرش مخالفی نیز به همباشی داشتهاند و پاسخگویانی که نگرش مدرن به فرایند همسریابی، ازدواج و پایداری آن داشتهاند، نگرشی موافق به همباشی داشتهاند؛ علاوهبراینها، نگرش به رابطۀ دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج رابطۀ معناداری با نگرش به سبک زندگی همباشی دارد و پاسخگویانی که نگرشی موافق با رابطۀ دوستی دختر و پسر دارند، نگرش مثبتتری به همباشی دارند.
جدول 5- روابط دومتغیره عوامل خانوادگی و نگرش به الگوهای ازدواج با نوع نگرش به همباشی
Table 5- Bivariate analysis of the relationships between family factors and attitudes towards cohabitation
|
نوع نگرش به همباشی (%) |
تعداد نمونه |
مقدار آزمون و سطح معناداری |
|||
موافق |
بینابین |
مخالف |
||||
میزان انسجام خانوادگی |
کم |
7/25 |
1/6 |
2/68 |
1531 |
X2= 204.616 Kendall's Tau-b= -0.97 Sig= 0.001 |
متوسط |
5/13 |
2/6 |
4/80 |
6051 |
||
زیاد |
9/11 |
4/4 |
7/83 |
3992 |
||
میزان نظارت و مراقبت خانواده |
کم |
0/19 |
1/5 |
9/75 |
3419 |
X2= 187.086 Kendall's Tau-b= -0.81 Sig= 0.001 |
متوسط |
0/14 |
8/9 |
1/76 |
2145 |
||
زیاد |
2/12 |
1/4 |
7/83 |
5962 |
||
وضعیت اقتصادی خانوار |
ضعیف |
0/10 |
5/4 |
5/85 |
4456 |
X2= 237.166 Kendall's Tau-b= 0.122 Sig= 0.001 |
متوسط |
3/16 |
1/6 |
6/77 |
6585 |
||
مرفه |
8/30 |
7/7 |
5/61 |
532 |
||
نگرش به فرایند همسریابی |
سنتی |
5/7 |
0/4 |
5/88 |
1955 |
X2= 595.843 Kendall's Tau-b = 0.196 Sig= 0.001 |
بینابین |
8/10 |
5/4 |
6/84 |
6289 |
||
مدرن |
7/25 |
3/8 |
0/66 |
3329 |
||
نگرش به ازدواج و پایداری آن |
سنتی |
4/6 |
4/3 |
1/90 |
1614 |
X2= 494.831 Kendall's Tau-b = 0.187 Sig= 0.001 |
بینابین |
0/11 |
3/5 |
7/83 |
6396 |
||
مدرن |
6/24 |
0/7 |
4/68 |
3564 |
||
نگرش به معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج |
مخالف |
1/5 |
1/2 |
8/92 |
3245 |
X2= 579.523 Kendall's Tau-b = 0.204 Sig= 0.001 |
بینابین |
5/7 |
0/9 |
5/83 |
1028 |
||
موافق |
7/19 |
6/6 |
7/73 |
7301 |
نتایج تحلیل چندمتغیره
بهمنظور بررسی عوامل مؤثر بر نگرش به همباشی از آزمون رگرسیون لجستیک رتبهای استفاده کردیم که نتایج آن درجدول 6 ارائه شده است؛ برایناساس، ازنظر جنسیت، مردان در مقایسه با زنان 40درصد احتمال نگرش مثبتتری به همباشی دارند. سن با نگرش به همباشی دارای رابطۀ معناداری است؛ بدین صورت که پاسخگویان ۱۸ تا ۲۳ساله 21درصد در مقایسه با افراد 30 تا ۳۵ساله احتمال نگرش موافقتری به همباشی دارند. البته برای گروه سنی ۲۴ تا 29 سال این رابطه معنادار نیست. در میان وضعیتهای مختلف زناشویی، مجردها 26درصد و افراد بدون همسر 61درصد بیشتر در مقایسه با افراد متأهل نگرش موافقی به همباشی دارند. تحصیلات تأثیر معناداری بر نگرش به همباشی نداشت. ازنظر وضعیت اشتغال، افراد شاغل 9درصد در مقایسه با افراد غیرشاغل موافقت کمتری با همباشی دارند. در میان قومیتها ترکها 23درصد، لرها 15درصد، کردها 15درصد و گیلکها 23درصد در مقایسه با فارسها نگرش کمتر موافقی به همباشی دارند. ازنظر مذهب، افراد شیعه 72درصد در مقایسه با غیرمسلمانان نگرش کمتر موافقی به همباشی داشتهاند و افراد شیعه در مقایسه با اهلسنت 71درصد نگرش موافقتری به همباشی داشتهاند. همچنین ازنظر محل سکونت ساکنان شهری در مقایسه با روستاییان ۱۸درصد نگرش مثبتتری به همباشی داشتهاند.
جدول 6- نتایج رگرسیون لجستیک رتبهای عوامل مؤثر بر نگرش به سبک زندگی همباشی
Table 6- The results of Ordinal logistic regression on the factors influencing attitudes towards cohabitation
متغیرهای مستقل |
EXP |
Wald |
Sig |
|
جنس |
زن (R) |
|
|
|
مرد |
40/1 |
731/62 |
001/0 |
|
سن |
30-35 سال (R) |
|
|
|
18-23 سال |
21/1 |
445/11 |
001/0 |
|
24-29 سال |
08/1 |
552/2 |
110/0 |
|
وضعیت تأهل |
متأهل (R) |
|
|
|
مجرد (هرگز ازدواجنکرده) |
26/1 |
824/26 |
001/0 |
|
بدون همسر |
61/1 |
988/10 |
001/0 |
|
سطح تحصیلات |
بیسواد/ابتدایی(R) |
|
|
|
متوسطه و دیپلم |
90/0 |
397/1 |
237/0 |
|
دانشگاهی |
91/0 |
250/1 |
264/0 |
|
وضعیت اشتغال |
غیرشاغل(R) |
|
|
|
شاغل |
91/0 |
606/4 |
032/0 |
|
قومیت |
فارس(R) |
|
|
|
ترک |
77/0 |
582/28 |
001/0 |
|
لر |
85/0 |
379/6 |
012/0 |
|
کرد |
85/0 |
351/5 |
021/0 |
|
عرب |
16/1 |
307/1 |
253/0 |
|
گیلک |
77/0 |
808/5 |
016/0 |
|
مازنی |
87/0 |
050/2 |
152/0 |
|
بلوچ |
04/1 |
116/0 |
734/0 |
|
ترکمن |
04/1 |
045/0 |
831/0 |
|
سایر |
89/0 |
617/0 |
432/0 |
|
مذهب |
غیرمسلمان(R) |
|
|
|
مسلمان-شیعه |
28/0 |
439/77 |
001/0 |
|
مسلمان-اهل سنت |
29/0 |
183/61 |
001/0 |
|
محل سکونت |
روستایی(R) |
|
|
|
شهری |
18/1 |
735/12 |
001/0 |
|
میزان مصرف کالاهای فرهنگی |
کم (R) |
|
|
|
متوسط |
09/1 |
158/1 |
287/0 |
|
زیاد |
43/1 |
725/38 |
001/0 |
|
میزان انسجام خانواده |
کم (R) |
|
|
|
متوسط |
86/0 |
812/6 |
009/0 |
|
زیاد |
64/0 |
262/53 |
001/0 |
|
میزان نظارت و مراقبت خانواده |
کم (R) |
|
|
|
متوسط |
99/0 |
011/0 |
918/0 |
|
زیاد |
91/0 |
036/5 |
025/0 |
|
وضعیت اقتصادی |
ضعیف (R) |
|
|
|
متوسط |
18/1 |
687/15 |
001/0 |
|
مرفه |
72/1 |
024/34 |
001/0 |
|
نوع نگرش به فرایند همسریابی |
سنتی (R) |
|
|
|
بینابین |
99/6 |
919/1043 |
001/0 |
|
مدرن |
94/14 |
224/1617 |
001/0 |
|
نوع نگرش به ازدواج و پایداری آن |
سنتی (R) |
|
|
|
بینابین |
00/2 |
575/142 |
001/0 |
|
مدرن |
37/3 |
419/364 |
001/0 |
|
نگرش به معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج |
مخالف (R) |
|
|
|
بینابین |
19/1 |
734/5 |
017/0 |
|
موافق |
90/1 |
679/200 |
001/0 |
|
آزمون نیکویی برازش مدل |
Model fit (x2= 3678.203 Sig= 0.001) Pseudo R2= 30.3 % Test of parallel lines (x2= 1359.185 Sig= 0.001) |
علاوهبراینها، طبق نتایج جدول 5 میزان مصرف کالاهای فرهنگی با نگرش به همباشی دارای رابطۀ مثبت و معناداری است؛ به این معنا که با افزایش میزان مصرف کالاهای فرهنگی موافقت با همباشی نیز افزایش مییابد. افراد با میزان مصرف فرهنگی زیاد 43درصد بیشتر از افراد با مصرف کالای فرهنگی کم، نگرش مثبت به همباشی داشتهاند.
میزان انسجام خانواده دارای رابطۀ منفی و معناداری با نگرش به همباشی است؛ بهاینصورت که با افزایش میزان انسجام خانواده، نگرش موافق به همباشی کاهش مییابد. افراد با میزان انسجام خانواده در حد متوسط ۱4درصد کمتر و با میزان انسجام خانوادۀ زیاد 36درصد کمتر از افراد با انسجام خانوادگی کم، نگرش موافقی به همباشی داشتهاند. میزان نظارت و مراقبت خانواده نیز رابطۀ معناداری با نگرش به سبک زندگی همباشی دارد؛ به این معنا که با افزایش میزان نظارت و مراقبت خانواده، میزان موافقت با همباشی کاهش مییابد. افراد با نظارت و مراقبت خانواده در حد زیاد 9درصد در مقایسه با افراد با میزان نظارت و مراقبت خانوادگی کم، نگرش موافق کمتری به همباشی داشتهاند. وضعیت اقتصادی خانوار نیز رابطۀ مثبت و معناداری با نگرش به همباشی داشته است. افراد با وضعیت اقتصادی متوسط ۱۸درصد و با وضعیت مرفه 72درصد در مقایسه با افراد با وضعیت اقتصادی ضعیف، نگرش موافقتری به همباشی داشتهاند؛ بهعلاوه، براساس نتایج تحلیل چندمتغیره، افراد دارای نگرش مدرن به فرایند همسریابی ۱۵ برابر و دارای نگرش بینابین ۷ برابر از افراد دارای نگرش سنتی به فرایند همسریابی، نگرش موافقتری به سبک زندگی همباشی داشتهاند. همچنین افراد دارای نگرش بینابین به ازدواج و پایداری آن دو برابر و دارای نگرش مدرن حدود سه برابر از افراد دارای نگرش سنتی، نگرش مثبتتری به همباشی داشتهاند. نگرش به معاشرت دختر و پسر قبل از ازدواج رابطۀ معناداری با نگرش به همباشی دارد؛ بدینصورت که هرچه نگرش به معاشرت دختر و پسر مثبتتر باشد، نگرش به همباشی نیز موافقتر است. افراد با نگرش بینابین ۱۹درصد و با نگرش مثبت به معاشرت دوستی دختر و پسر 90درصد در مقایسه با افرادی که دارای نگرش منفی هستند، نگرش موافقتری به سبک زندگی همباشی داشتهاند؛ درنهایت نتایج نشان داد که مدل از برازش نسبتاً خوبی برخوردار است و این متغیرها درمجموع حدود یکسوم واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند.
بحث و نتیجه
پژوهش حاضر با هدف بررسی نگرش جوانان به سبک زندگی همباشی و شناسایی عوامل مؤثر بر آن انجام شد. این مطالعه تفاوتهای نگرشی در میان گروههای مختلف جمعیتی و شناسایی عوامل اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی مرتبط با نگرش به همباشی را تحلیل کرد. براساس نتایج پژوهش، حدود ۱۵درصد جوانان نگرشی موافق به همباشی داشتهاند. هرچند نگرش مثبت به این موضوع هنوز در جامعۀ ایرانی کم است؛ اما روند افزایشی آن در مقایسه با پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال 1394 بیانگر مسئلهبودن این پدیده بهویژه در آینده خواهد بود.
درخصوص هدف اول مطالعه که شناخت تفاوتهای نگرش به سبک زندگی همباشی در میان زیرگروههای مختلف اجتماعی–جمعیتی است، نتایج تحلیل دومتغیره رابطۀ بین عوامل جمعیتی-زمینهای و اجتماعی با نگرش به سبک زندگی همباشی نشان میدهد که افرادی که نگرشی موافق به همباشی داشتهاند، عمدتاً مرد، مجرد، در سنین ۱۸ تا ۲۳ سال و با تحصیلات دانشگاهی هستند؛ بهعلاوه، نگرش موافق به همباشی در میان غیرشاغلان، افراد شیعهمذهب و ساکن در مناطق شهری بیشتر است. در میان قومیتها، بیشترین موافقت با همباشی مربوط به فارسها و کمترین موافقت مربوط به ترکمنها است.
درخصوص هدف دوم مطالعه یعنی تعیین اثرگذاری عوامل مؤثر بر نگرش جوانان ۱۸ تا ۳۵ سال به سبک زندگی همباشی، نتایج تحلیل رگرسیون رتبهای نشان داد که عوامل جمعیتی (شامل جنسیت، سن، وضعیت تأهل، قومیت، مذهب و محل سکونت)، نظارت و انسجام خانوادگی، نگرش به ازدواج و معاشرت با جنس مخالف و مصرف کالاهای فرهنگی تأثیر معناداری بر نگرش به همباشی داشتهاند.
متغیرهای اثرگذار بر نگرش به سبک زندگی همباشی در پژوهش حاضر با متغیرهای تأثیرگذار در پژوهشهای پیشین مطابقت دارد؛ برای مثال، تأثیر جنسیت (نصرتینژاد و بهرامی، ۱۳۹۶؛ مکوندی، ۱۳۹۶؛ امیدوار، ۱۳۹۸؛ Wu & Balakrishnan, 1992؛ Willoughby & Carroll, 2011)، وضعیت تأهل (فروتن، ۱۳۹۸؛ امیدوار، ۱۳۹۸؛ Wu & Balakrishnan, 1992؛ Gubernskaya, 2008؛ Brown & Wright, 2016)، مذهب (Kogan & WeiBmann, 2020)، محل سکونت (فروتن، ۱۳۹۸؛ Williams et al., 2007؛ امیدوار، ۱۳۹۸؛ چیتساز، ۱۴۰۱؛ Wu & Balakrishnan, 1992)، استفاده از اینترنت (صادقی و رضایی، ۱۳۹۸؛ افراشته و فرمانفرمایی، ۱۳۹۶؛ آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۹۱) و تماشای ماهواره (صادقی و رضایی، ۱۳۹۸؛ افراشته و فرمانفرمایی، ۱۳۹۶؛ آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۹۱)، نظارت و مراقبت خانواده (مکوندی، ۱۳۹۶؛ آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۹۱؛ کریمیان و همکاران، ۱۳۹۴؛ رمضانیفر و آدیش، ۱۳۹۷)، نگرش به ازدواج (Willoughby & Carroll, 2011) در مطالعات قبلی نیز مستند شده است؛ علاوهبراینها، موافقت بیشتر با همباشی در میان افراد ساکن در مناطق شهری (فروتن، ۱۳۹۸؛ امیدوار، ۱۳۹۸؛ چیتساز، ۱۴۰۱؛ Wu & Balakrishnan, 1992) در مطالعات پیشین نیز تأیید شده است. همچنین موافقت با همباشی در میان افرادی بیشتر است که بیشتر در معرض مصرف کالاهای فرهنگی هستند (صادقی و رضایی، ۱۳۹۸؛ افراشته و فرمانفرمایی، ۱۳۹۶؛ آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۹۱). این یافته که افرادی که از میزان نظارت و مراقبت خانوادۀ اندکی برخوردارند، نگرش موافقتری به همباشی دارند، نیز در مطالعات قبلی (مکوندی، ۱۳۹۶؛ آزاد ارمکی و همکاران، ۱۳۹۱، رمضانیفر و آدیش، ۱۳۹۷؛ کریمیان و همکاران، ۱۳۹۴) تأیید شده است.
درنهایت باتوجهبه نتایج بهدستآمده مشخص شد که چارچوب نظری پژوهش که تلفیقی ازنظریات کاشت و اشاعه، کنترل اجتماعی، گذار جمعیتی دوم و تغییرات فرهنگی-ارزشی است، تبیین مناسبی از نگرش به همباشی را به دست میدهد. یکی از یافتههای این پژوهش تأثیر استفاده از رسانهها و مصرف کالاهای فرهنگی بر نگرش به همباشی است. همانطور که در نتایج تحلیل چندمتغیره نیز مشخص است، افرادی که میزان مصرف کالاهای فرهنگی در آنها زیاد است در مقایسه با سایر افراد نگرش موافقتری به زندگی همباشی دارند. براساس نظریههای کاشت و اشاعه، رسانهها و وسایل مصرف فرهنگی ازطریق ترویج و تثبیت انواع مختلف سبکهای زندگی، نقش بسزایی در تقویت نگرشها و ارزشهای موجود در فرهنگ ایفا میکنند. رسانهها ازطریق انتشار محتواهای متنوع، ارزشهای فرهنگی و اجتماعی را به اعضای جامعه معرفی و تبلیغ میکنند؛ بنابراین، استفاده از رسانهها و وسایل فرهنگی میتواند درک افراد به روابطشان را تغییر دهد و به تغییر در نگرش افراد به ازدواج و پیدایش نیازهای جدید و الگوهای نوین جایگزین ازدواج همچون همباشی منجر شود.
یافتۀ دیگر پژوهش حاضر تأثیر نگرش به ازدواج و نگرش به معاشرت دختر و پسر بر نگرش به همباشی براساس نظریۀ گذار جمعیتی دوم و نظریۀ تغییرات فرهنگی–ارزشی تبیینپذیر است. براساس نظریۀ گذار جمعیتی دوم میتوان گفت تغییر و تحولات خانواده شامل ایجاد تغییراتی در الگوی باروری و فرزندآوری، روند تصاعدی طلاق و تغییر در اشکال ازدواج و پیدایش الگوهای جدید ازدواج و تشکیل خانواده، مانند تجرد قطعی و همباشی میشود. همچنین براساس این نظریه افزایش استقلال فردی، فردگرایی و تغییرات بهوجودآمده در خانواده مانند تغییر از خانوادۀ گسترده به خانوادۀ هستهای به کمرنگشدن صمیمیت میان اعضای خانواده منجر میشود و تضعیف انسجام خانواده را به دنبال دارد؛ بنابراین، ترکیب عوامل مذکور جهتگیری نگرشها، علایق و انتخابهای افراد و تغییر و تحول در الگوی ازدواج و گسترش همباشی را در پی دارد. همچنین براساس نظریۀ تغییرات فرهنگی-ارزشی با مدرنشدن جوامع پایبندی به ارزشهای سنتی و مذهبی سست و کمرنگ میشود؛ بنابراین، این روند تغییر و تحول در نگرش افراد جامعه به ازدواج را به همراه دارد و باعث میشود نگرش افراد جامعه به مسائلی ازقبیل ازدواج، رابطۀ دوستی دختر و پسر، سبک زندگی همباشی و... مدرن و آزادانهتر شود.
تأثیر نظارت و مراقبت در خانواده بر نگرش به سبک زندگی همباشی نیز یکی از دیگر از یافتههای این پژوهش است. براساس نتایج مشخص شد که هرچقدر نظارت و مراقبت در خانواده کاهش یابد، نگرش به سبک زندگی همباشی نیز موافقتر میشود؛ بنابراین، براساس نظریۀ کنترل اجتماعی که بر رابطۀ کژرفتاری و کنترل اجتماعی تأکید میکند، هنگامی که کنترل و نظارت اجتماعی در جامعه ضعیف باشد، احتمال دارد که افراد جامعه بهسوی آسیبها و انحرافات اجتماعی حرکت کنند؛ بنابراین، این احتمال وجود دارد هنگامی که نظارت و مراقبت در خانواده کمرنگ باشد، نگرش اعضای خانواده نسبت به همباشی مثبت شود.
درنهایت، این پژوهش نشان داد که همباشی بهرغم محدودیت در پذیرش میتواند بهعنوان روندی درحال شکلگیری، چالش جدی برای ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ایران باشد. به بیان دیگر، یکی از چالشهای فراروی ازدواج و تشکیل خانواده در دهههای پیشرو، افزایش زندگیهای همباشی خواهد بود. پرداختن به این موضوع ازطریق سیاستگذاریهای مبتنیبر آگاهی و پیشگیری از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ بهعلاوه، باتوجهبه آسیبها و چالشهایی که این سبک از روابط زناشویی میتواند برای سلامت جامعه، فرهنگ و خانوادۀ ایرانی در آینده به همراه داشته باشد، پیشنهاد میشود تا مطالعات بیشتری در این حوزه انجام شود و سیاستگذاری در حوزۀ تسهیل ازدواج جوانان اجرایی شود.
تقدیر و تشکر
این مقاله برگرفته از پایاننامۀ کارشناسی ارشد نویسندۀ اول مقاله در رشته جمعیتشناسی است که در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران به انجام رسیده است. نویسندگان مقاله از پیشنهادها و نظرات اصلاحی داوران محترم پایاننامه، تشکر و قدردانی خود را ابراز میکنند.
[1] Ron Lesthaeghe
[2] Van de Kaa
[3] Inglehart
[4] Ordinal Logistic Regression