Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Economics and Social Sciences, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
2 MA in Sociology, Department of Sociology, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه و بیان مسئله
عفونت کووید-19 یک آلودگی به کروناویروس شناختهشدۀ جدید است که با علایم تنفسی همراه است و تصور میشود بهمنزلۀ یک ویروس انتقالپذیر بین انسان و حیوانات پدیدار شده و جهش یافته باشد و یا در غیر این صورت، بهگونهای سازگاری یافته باشد که امکان بیماریزایی میان انسانها را نیز فراهم کند (WHO, 2020). کروناویروس از خانوادۀ بزرگ ویروسهایی است که موجب عفونتهای تنفسی میشود. آغاز اطلاع جهان از این ویروس به دسامبر 2019 در شهر ووهان چین بازمیگردد که دراثر این بیماری، تعداد زیادی از مردم این شهر و سپس کل کشور چین درگیر شدند و خیلی سریع مرزهای کشور را درنوردید؛ بهطوری که در یکم آوریل 2020، 360783 مورد مبتلا به این ویروس در 205 کشور دنیا کشف شده بود (Kit Looi et al., 2021). این بیماری در تاریخ 22 بهمنماه سال 1398 برابر با یازدهم فوریۀ سال 2020 میلادی، رسماً بهوسیلۀ سازمان جهانی بهداشت با نام کروناویروس جدید (کووید-19) novel coronavirus disease COVID-19 نامگذاری شد. طغیان بیماری که ابتدا به یک شهر در چین مربوط میشد، اکنون به عالمگیری وسیعی تبدیل شده و آمار رسمی مبتلایان آن در بیش از 200 کشور و منطقۀ جهان، از 120 میلیون نفر و تعداد مرگ آن از 2700 نفر گذشته است.
کرونا به هرجا ورود پیدا کرد، بهشکل همان جا شد. این ویروس در ایران خیلی زود مرزهای استانها و شهرستانها را درنوردید و خود را در قامت مسئلۀ چندبعدی نمایان کرد و از آن پس تاکنون، در قالب نسخۀ ایرانی ادامۀ حیات داشته است. در رویارویی با خطرات جدی شکلگرفته، دانشآموزان و معلمهایشان به شبکۀ شاد رفتند، دانشجویان در خانه ماندند، مشاغل سطحبندی و از برخی مزایای مرتبط با این نوع توجه دولت به جامعه و مردم بهرهمند شدند. در این میان اما پرستاران، در خط اول رویارویی با این ویروس، رنج مضاعفی به دوش کشیدند. پرستاران در استان خوزستان نیز در حال تجربۀ مقابله با کرونا هستند. متعاقب اعلام ثبت اولین مورد کرونا در قم، مسئولان استان خوزستان اطلاعرسانی دربارۀ این ویروس نوظهور را آغاز کردند. کمی بعد در تاریخ 4 اسفندماه 1398 آزمایش 3 نفر در شهرستانهای اهواز، شوشتر و آبادان مثبت اعلام شد و بدین ترتیب، خوزستان به جمع استانهای کرونایی پیوست و کادر درمان در سراسر خوزستان بهتدریج خود را در رویارویی مستقیم با این ویروس یافت. گسترش ویروس در استان، پرستاران بیمارستانهای مختلف استان را در معرض تجربۀ جدیدی قرار داد؛ تجربهای که سبب تحمیل درد و رنجهای بسیاری به آنان شد. بهدلیل ماهیت ناشناختۀ ویروس کرونا، پرستاران نیز مانند سایر گروههای مردم، اوایل شیوع ویروس، نسبت به این بیماری احساس رعب و وحشت بسیاری داشتند. ازطرف دیگر، ازنظر اخلاقی و سازمانی خود را ملزم به انجام وظایف شغلی خود میدانستند و همین موضوع سبب شده بود با وجود ترس و وحشتی که داشتند، همچنان در محیط کارشان بمانند و به بیماران مبتلا به کرونا خدمت ارائه کنند. علاوه بر این موضوع، پرستاران براساس حس نوعدوستی، همدلانه با بیماران مبتلا به کرونا برخورد و در مواردی جای خالی خانواده و بستگان را برای آنها پر میکردند؛ این در شرایطی بود که آنها نمیتوانستند مانند قبل در خانوادۀ خود حضور یابند و کنار آنها باشند که این امر، شرایط را برای آنان دوچندان سخت و دشوار کرده بود. همچنین تجارب دردناکی مانند از دست رفتن بیماران کرونایی بستری، اضافهشدن هرروزۀ بیماران و کمبود وسایل بهداشتی و مراقبتی برای حفظ امنیت پرستاران، سبب میشد آنان نیز مشقتی را که بیماران مبتلا به کرونا تحمل میکردند، تجربه کنند. همین امر مهمترین دلیل برای بررسی موضوع مطرحشده است که دقتکردن در آن با تکیه بر روش نظریۀ دادهبنیاد میتواند مهمترین شرایط، راهبردهای کنش - تعامل و پیامدهای آن را آشکار کند؛ بنابراین، در این پژوهش، کشف فهم پرستاران از تجربۀ مراقبت از بیماران کرونایی و تأثیر این ویروس بر کار حرفهای و زندگی شخصیشان، مهمترین هدف است. ازسوی دیگر، مطالعۀ تجارب پرستاران بخش عفونی و ایزوله، بدون دقت کردن در شرایط بیمارانی که پیوسته این پرستاران به آنها توجه کردهاند، تقریباً ناممکن است. بهدلیل درهمتنیدگی تجارب روزمرۀ این دو گروه، تصمیم بر این شد پژوهش حاضر با در پیش گرفتن رویکرد تفسیرگرایانه و با هدف فهم تجارب مشترک بیماران بهبودیافته از کرونا و پرستاران درگیر و فعال در اتاقهای بخش عفونی و ایزوله و دستیافتن به پارادایم آن انجام شود. برای تحقق این دغدغه و در زمینۀ تأمین اهداف پژوهش، سؤالات اصلی به شرح زیر تنظیم شدهاند: 1) ذینفعان پدیدۀ مطالعهشده، فرایند شکلگیری این تجربه را چگونه تفسیر میکنند و این تفسیر دربارۀ چه مفاهیمی شکل میگیرد؟ 2) شرایط مؤثر بر شکلگیری این تجربه کداماند؟ 3) کنشگران پرستار و بیمار و سایر ذینفعان دربارۀ پدیدۀ خدماترسانی به بیماران مبتلا به کرونا (در زمان بستری) چه کنش – تعاملهایی دارند؟ 4) پیامدهای این شرایط و عمل – تعاملها در زندگی دو گروه مطالعهشده چه مواردی هستند؟
پیشینۀ تجربی پژوهش
تاکنون پژوهشهای زیادی دربارۀ موضوع کرونا انجام شده است. در ادامه مرتبطترین این پژوهشها که با موضوع پژوهش حاضر ارتباط موضوعی و مفهومی دارند، بررسی خواهند شد. پژوهشهای بررسیشده در این قسمت، به سه دستۀ کلی تقسیم میشوند: در بخش اول تهدیدها و فرصتهایی که کرونا در جامعه به وجود آورده است، بررسی و نتایج ارائه خواهند شد؛ سپس فهم و درک افراد درگیر با کرونا (چه بیماران و چه کادر درمان) ازنظر پژوهشهای انجامشده مرور و در انتها، اقدامات حمایتی صورتگرفته از کادر درمان برای تابآوری بیشتر بهدلیل سختی شغلشان در این ایام و همچنین مطالبات پرستاران براساس پژوهشهای انجامشده بررسی خواهد شد. در پایان نیز نقشۀ پیشینۀ پژوهش براساس طرح کرسول ارائه خواهد شد.
دستۀ اول این پژوهشها که دربارۀ تأثیرات کرونا بر جامعه و نحوۀ ارتباطات بین مردم انجام شدهاند، عبارتاند از:
مدنی (1399)، کلاتهساداتی و عابدیدیزناب (1399)، کاظمی (1399). نتایج این پژوهشها نشان میدهند شرایط حاصل از کرونا تهدیدی برای جامعۀ مدنی محسوب میشود و بهدلیل فاصلهگذاریهای فیزیکی، سازمانها مجبورند فعالیتهایشان را محدود کنند یا برنامهریزیهایشان را به حالت تعلیق درآورند؛ چون در زمان پاندومی، فعالیتهای عادی متوقف میشوند (مدنی، 1399). علاوه بر کرونا، عوامل دیگری ازجمله سیاستزدگی بین گروهها، نداشتن خلوصنیت و نبودن اتحاد بین گروههای داوطلب که سبب شکلگیری جناحهای سیاسی میشود، رقابت ناسالم و ... نیز میتوانند فعالیتهای خیرخواهانه و اقدامات کمکی به مردم را تضعیف کنند و بهجای کمک به آسیبدیدگان، گروهها صرفاً تلاش کنند فعالیتهای خود را نمایش دهند (کلاتهساداتی و عابدیدیزناب، 1399)؛ اما براساس نتایج کاظمی (1399) کرونا علاوه بر تهدیدها، دستاوردهایی نیز داشته است؛ ازجمله این دستاوردها احیای نوعدوستی است که براساس آن، پزشکی باید عهدهدار تأمین سلامت بشر باشد و نه یک نهاد تجاری پولساز؛ بنابراین، نظامهای مراقبت سلامت باید با هر نوع دستاندازی سودمحورانه مقابله کنند و میتوان انتظار داشت که خصلت دگردوستی پزشکی بهطور ماندگاری با این حرفه همدم و همراه باشد و نهفقط هنگام بحرانی چون پاندومی کروناویروس.
دستۀ دوم، پژوهشهایی است که دربارۀ فهم و درک تجارب افراد درگیر با کرونا بهویژه پرستاران این بخش و بیماران مبتلا به ویروس بستری در بیمارستان انجام شدهاند؛ ازجمله پژوهشهای (رحمتینژاد و همکاران، 1399، صفاری و همکاران، 1399، Ryuichi Ohta et al., 2020، Yan li & Xia, 2020، Fernandez et al., 2020). براساس نتایج این پژوهشها، ازجمله چالشهای بیماران مبتلا به کووید-19، تجربههای اضطراب مرگ، تجربۀ انگ بیماری، تجربۀ ابهام، هیجانهای ناشی از قرنطینهبودن و ... است و این تجارب دردناک میتوانند در روند بهبودی بیمار تأخیر ایجاد کنند (رحمتینژاد و همکاران، 1399؛ Huang et al., 2020). متقابلاً پرستاران نیز در این وضعیت ادراک مشابهی داشتند. براساس پژوهش ریوچی و همکاران (2020) نیز پرستاران هنگام کار روی موارد مبتلا به کووید-19، بهدلیل مسائل ایمنی و حفظ جان خود میترسیدند؛ اما بعد از استقرار روشهای استاندارد، تا حدودی اطمینانخاطر نسبت به حفاظت از خود در مقابله با بیماری را به دست آوردند. دغدغههای اصلی پرستاران در حفاظت از خود هنگام مراقبت از بیماران کرونایی شامل حفاظتهای فردی، ساختاری و مشکلات ایمنی بودهاند که برای حفظ سلامتشان به کار گرفتهاند (صفاری و همکاران، 1399). همچنین یانلی و ایکزیا (2020) نشان دادند پرستاران درگیر بیماری ازنظر روانی در فشارهای جدی قرار دارند و بنابراین، باید برای حفظ سلامت آنها از سیستمهای اپیدمی اضطراری غربالگری و برای کمک به آنها از مداخلات روانشناختی در طول اپیدمی استفاده کرد. فرناندز و همکاران (2020) نیز در این زمینه تأکید کردند که براساس مطالعاتشان، پرستاران از دولتها، سیاستگذاران و گروههای پرستاری میخواهند حمایتهای همهجانبهای از آنها در این زمینه صورت گیرد تا از فرسودگی شغلی و از دست رفتن نیرو و تابآوری آنها جلوگیری شود.
در نهایت، باید گفت از آنجا که پرستاران هنگام انجام وظایف سازمانی، مدام در معرض چالشها و ترسهای ناشی از این بیماری قرار دارند، به مجموعهای از اقدامات حمایتی نیازمندند که بتواند حداقل امکانات لازم را برای ادامۀ وظایف شغلیشان به آنها اعطا کند. دربارۀ این موضوع، هواچن و همکاران[1] (2021) به بررسی ارائۀ خدمات روانشناختی هدفمند از پرستاران خطمقدم درگیر در مدیریت کووید-19 پرداختند. نتایج نشان میدهند طرح حمایتی که پرستاران دریافت کردهاند، به آنها احساس تعلق، ارزش و افتخار حرفهای و احساس محافظت و اعتمادبهنفس را ارائه داده است. کیم و همکاران[2] (2020) نیز معتقدند برای نگهداشتن پرستاران در شغلشان در این شرایط ویژه باید به آنها حمایتهای اجتماعی راهبردی داده شود؛ زیرا پرستاران مجبورند ساعتهای طولانی از بیماران عفونی بخش کرونا محافظت کنند و با توجه به تداوم این بیماری آنها در زمینۀ شغلیشان با مسائلی روبهرو می شوند (Hewings-Martin, 2020 ; Nowell, 2020) و این نشاندهندۀ این است که آنها بیشتر از هر گروهی در معرض خطر ابتلا به بیماری قرار دارند (Juan et al., 2020). در نهایت، مطابق پژوهشهای هو و همکاران (2020)، حمایت اجتماعی میتواند ازطریق تابآوری، سلامت روان کادر درمان را بالا ببرد؛ بهویژه بین اقشاری که ازنظر سنی میانسال محسوب میشوند؛ زیرا در این اقشار نسبت به جوانان تابآوری و بهداشت روانی ضعیفتر شده بود.
شکل 1- نقشۀ پیشینۀ پژوهش
Fig 1- Research background map
چارچوب مفهومی پژوهش
مطالعۀ دیدگاهها و نظریههای مرتبط با هر موضوعی ممکن است روشنگر، آگاهیبخش و یاریرسان پژوهشگر در فهم روابط پیچیده در دنیای پیرامون باشد. آگاهی و بینش کافی متضمن طی صحیح مسیر پژوهش و از ضروریات پیگیری اهداف هر پژوهشی است. در مطالعۀ تجارب پرستاران و بیماران از روزهای رویارویی و مقابله با بیماری کرونا و به روش نظریۀ دادهبنیاد و متأثر از مقولات ظهوریافتۀ رویکردهای حمایت سازمانی، تابآوری اجتماعی و ازخودبیگانی شغلی برای تبیین مفاهیم و مقولات ظهوریافته استفاده میشوند:
ازخودبیگانگی شغلی و نیت ترک خدمت
از مهمترین عواملی که سلامت روانی و جسمی کارکنان را بهطور جدی در سازمانها به خطر میاندازد، ازخودبیگانگی شغلی است که عبارت است از حالت جدایی روانشناختی فرد که شامل تصویر فرد از خود و ارتباطات اجتماعیاش درون و بیرون از محیط کار است. ازخودبیگانگی شغلی ازجمله حالتهای روانشناختی است که بروز آن بهدلیل دارابودن مؤلفههای بیهودگی، بیزاری از جامعه، بیهنجاری، ناتوانی، بیزاری از کار و انزوای اجتماعی است و ممکن است بر همۀ ابعاد وجودی فرد و سازمانی که به آن تعلق دارد، سایه افکند و بر رفتار و احساسات او تأثیر بگذارد و تبعات منفی بسیاری برای فرد و سازمان بههمراه دارد (شرفی و همکاران، 1392: 53).
سیمن در اشاره به رواج و توسعۀ مفهوم ازخودبیگانگی در سازمانها این نکته را یادآور میشود که ساختار بوروکراسی جامعۀ مدرن شرایطی را ایجاد کرده است که در آن انسانها نمیتوانند چگونگی کنترل عواقب و نتایج اعمال و رفتارهای خود را در سازمان فرابگیرند. نحوۀ کنترل و مدیریت جامعه بر سیستم پاداش اجتماعی بهگونهای است که فرد نمیتواند ارتباطی را بین رفتار خود و پاداش گرفتهشده از سازمان برقرار کند. در چنین وضعیتی است که احساس بیگانگی بر فرد مستولی میشود و او را به کنش منفصلانه و ناسازگارانهای در قبال جامعه سوق میدهد (به نقل از محسنیتبریزی، 1383: 150).
ترک خدمت بهطور معمول به تصمیم یا اقدام فرد برای خروج از سازمان اطلاق میشود؛ به عبارتی، ترک خدمت، تغییر در عضوشدن فرد در سازمان است که طیف وسیعی را شامل میشود؛ ولی مهمترین وجه، تمایز بین ترک خدمت اختیاری و ترک خدمت اجباری کارمند در سازمان است.
براساس نظر هلمان[3] (1997)، ترک خدمت به تمایلات رفتاری اطلاق میشود که در نهایت، سبب تصمیم افراد به ترک سازمان میشود. هوم وگریفِیث[4] (1995) ترک خدمت را قصد آشکار و آگاهانۀ کارمند و شاغل در ترک دائمی و داوطلبانه از شغل خود تعریف میکنند؛ به عبارت دیگر، ترک خدمت، نیت هر فرد را به ترک سازمان موردعلاقۀ خود نشان میدهد که بیانکنندۀ شکاف و تعارض ارتباطی بین سازمان و شاغل است (in: cho et al., 2009: 374).
به عبارت دیگر، تمایل به ترک خدمت، میزان حرکت فرد بهسمت خروج از محدودۀ عضوشدن در یک سیستم اجتماعی تعریف میشود که آغازکنندۀ آن خود فرد است (Linares, 2011: 102). موبلی و همکاران[5] (1979) آن را بهمنزلۀ فرایند فکرکردن، برنامهریزی و قصد ترک شغل تعریف کردهاند (in: Lambert et al., 2010: 9). برخلاف ترک شغل حقیقی، تمایل به ترک شغل آشکار نیست.
هزینههای ترک خدمت کارکنان زبده و متخصص برای سازمان زیاد و حتی در مواردی جبرانناپذیر است. هزینههای ترک خدمت کارکنان بنا بر کارآیی هر کارمند سالانه بین 25-20 درصد به سازمان خسارت وارد میکند. علاوه بر این، ضایعات معنوی ناشی از ترک خدمت مانند از دست رفتن تجارب و کاهش بهرهمندی از خرد جمعی، کاهش تعهد، انگیزه و اخلاق کاری بین کارکنان باقیمانده از مواردی است که قابلاندازهگیری نیست (Branham, 2000: 305). هزینههای دیگری چون هزینههای جذب و بهکارگیری مجدد افراد، انتخاب و آموزش آنها، کاهش بازدهی تا هنگامی که فرد جایگزین وارد سازمان و خبره و ماهر شود، صرف زمان و اعتبار برای جبران کاستیها و ... نیز وجود دارند (ممیزاده، 1381: 35). سازمانها باید تدابیری بیندیشند که براساس آنها مشکلات قبل از عمل به ترک خدمت در مرحلۀ تمایل به آن، شناسایی و برطرف شوند؛ زیرا این معضل اثرات منفی در انگیزش شاغل و نیز تأثیرات بدی بر نگرش سایر کارکنان دارد (ضیاءالدینیآورانی، 1385: 82).
نیت ترک خدمت به ارزیابی ذهنی فرد از احتمال ماندن یا رفتن از سازمان در آیندۀ نزدیک اشاره دارد. سه دلیل برای استفاده از نیت ترک خدمت بهجای ترک خدمت واقعی وجود دارد: اول، ترک خدمت به شرایط اقتصادی عمومی بستگی دارد. افرادی که قصد ترک خدمت دارند، ممکن است تنها زمانی این کار را انجام دهند که مشاغل جایگزینی در دسترس داشته باشند (Sherman, 1986: 73). دوم نیت رفتاری، شاخص مستقیمی از رفتار واقعی است. هرچند، نیت رفتاری افراد همیشه سبب رفتار نمیشود و ممکن است با گذر زمان، نیت افراد دستخوش تغییر شود. سوم، پژوهشهای قبلی دریافتهاند نیت ترک خدمت، قویترین منادی ترک خدمت است.
حمایت سازمانی
حمایت اجتماعی، حمایتی است که فرد از خانواده، دوستان، سازمانها و سایر افراد دریافت میکند (Gülaçtı, 2010: 3845). کاهش حمایت اجتماعی با افزایش تنهایی و ناامیدی مرتبط است (Pehlivan et al., 2012). حمایت اجتماعی به این مسئله میپردازد که فرد در زندگی خود و هنگام مشکلات، از همفکری و مساعدتهای اطرفیان خود (خانواده و دوستان و ... ) بهرهمند شود و بتواند با آنها احساس نزدیکی کند. از مهمترین ابعاد حمایت، حمایت سازمانی است. کارکنان یک سازمان همیشه براساس میزان ارزشی که سازمان برای ایجاد رفاه، آسایش و امنیتشان قائل است، اعتقاد و علاقۀ خاصی به سازمان پیدا میکنند. این اعتقاد، حمایت سازمانی ادراکشده نام دارد؛ در واقع، حمایت سازمانی ادراکشده، کیفیت تبادلات اجتماعی را منعکس میکند که بین کارمند و کارفرما اتفاق میافتد (Casper et al., 2011: 643).
حمایت اجتماعی مفهومی چندبعدی است که به اشکال مختلفی تعریف شده است. برای مثال، میتوان آن را بـهمنزلۀ یـک منبع فراهمشده بهوسیلۀ دیگران و امکاناتی برای مقابله با استرس یا مبادلهای از منابع تعریف کرد (Schultz & Schwartzberg, 2004). ازنظر بسیاری از نظریهپردازان، حمایت اجتماعی ابعاد مختلفی دارد. یکی از متداولترین دستهبندیها بر ابعاد عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی مبتنی است. حمایت عاطفی به معنی در دسترس داشـتن فـردی برای تکیهکردن و اعتمادداشتن به وی هنگام نیاز است. حمایت ابزاری به کمـکهـای مـادی، عینـی و واقعـی دریافتشده بهوسیلۀ یک فرد ازسوی دیگران اطلاق میشود (Dorenta et al., 2006). حمایت اطلاعاتی شامل دادن توصـیههـا، جهـتگیـریهـا، پیـشنهادها یـا بازخوردها به یک فرد دربارۀ چگونگی عملکردش است (Sarafino, 1998).
حمایت سازمانی سبب افزایش نگرش مثبت کارکنان به شغلشان میشود. علاوه بر آن، در افزایش الزام و درگیری شغلی تأثیر دارد و منظور از آن، درگیری با علایق مرتبط با کار است. هرچه حمایت سازمانی کارمندان بیشتر شود، میزان التزام آنان به شغل و کارشان افزایش مییابد. چهار اثر نهایی حمایت سازمانی ادراکشده از این قرار است که افزایش درک حمایت سازمانی کارکنان از یک سو موجب افزایش عملکرد و تمایل به ماندن کارکنان در سازمان میشود و ازسوی دیگر، موجب کاهش میزان فشارهای شغلی و رفتارهای بازخوردی (همچون تمایل به ترک خدمت و ترک خدمت) میشود. هرچه کارکنان ادراک حمایت سازمانی بیشتری داشته باشند، بر عملکردشان تأثیر میگذارد و موجب افزایش کارآیی و زیادشدن تمایل به ماندن آنها میشود. احساس حمایت سازمانی موجب کاهش فشارهای شغلی و کمشدن تمایل به ترک خدمت میشود (زکی، 1385: 97).
روششناسی پژوهش
در پژوهش حاضر از روش نظریۀ دادهبنیاد بهمنزلۀ یکی از روشهای مهم در پژوهش کیفی استفاده شده است. نظریۀ دادهبنیاد، طرح پژوهش کیفی است که پژوهشگر براساس آن، اقدام به تولید یک تبیین عام (نظریه) از یک فرایند، کنش یا تعامل میکند که براساس دیدگاه شماری از مشارکتکنندگان شکل میگیرد (اشتراوس و کوربین، 1394). در این روش جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها همزمان انجام میشود و گردآوری دادهها همراه با تحلیل تا جایی ادامه مییابد که به مرحلۀ اشباع برسد. تجزیهوتحلیل فرایندی است که با جمعآوری اولین قسمت دادهها شروع میشود و ترسیم بستر جزء اساسی آن به شمار میرود. در این فرایند، دادهها به کوچکترین اجزای ممکن (مفاهیم) شکسته میشوند. دادههای جدید همزمان با تمام دادهها ازنظر تفاوت و شباهت مقایسه میشوند و مقولهسازی با مرور مکرر و ادغام کدهای مشابه انجام میشود (Corbin & Strauss, 2015: 127). این نکته را نیز باید اضافه کرد که در روش نظریۀ دادهبنیاد، پژوهشگر کار را با نظریهای که از قبل در ذهن دارد شروع نمیکند، بلکه کار را در عرصۀ واقعیت آغاز میکند و میگذارد تا نظریه از درون دادههایی که گرد میآورد، پدیدار شود (Corbin & Strauss, 2015: 17). بهطور کلی، در این رویکرد حرکت بهسوی یک نظریۀ محدود به واقعیت، از پنج مرحلۀ کدگذاری باز و تشخیص مفاهیم، توسعۀ مفاهیم در جهت ابعاد و ویژگیها، تحلیل دادهها برای زمینه و واردکردن فرایند به تحلیل و یکپارچهسازی مقولات عبور میکند. رویکرد استفادهشده در این پژوهش، بر مبنای دیدگاه کوربین و اشتراوس (2015) است که نسبت به رویکردهای مطرح در نسخههای پیشین تغییراتی در آن اعمال شده است.
مشارکتکنندگان: مشارکتکنندگان در این پژوهش، شامل 22 نفر از پرستاران و بیماران بستریشده و بهبودیافته در بیمارستان رازی اهواز و چند بیمارستان دیگر در استان خوزستاناند. این افراد در زمینۀ موضوع مطالعهشده، اطلاعات و شناخت مناسب و کافی دارند.
جدول 1- مشخصات مشارکتکنندگان پژوهش
Table 1- Details of research participants
جنس |
سن |
تحصیلات |
ازدواج |
||||||
مرد |
زن |
15 تا 30 |
31 تا 45 |
بالاتر از 45 |
دیپلم و پایینتر |
کاردانی و کارشناسی |
کارشناسی ارشد و بالاتر |
مجرد |
متأهل |
8 |
14 |
3 |
14 |
5 |
1 |
16 |
5 |
10 |
12 |
نمونهگیری: در این پژوهش شیوۀ نمونهگیری هدفمند، در تناسب با روش تشخیص داده و استفاده شد. همچنین انتخاب نمونه در فرایند جمعآوری و تحلیل دادهها و با مدنظر قراردادن درجۀ اشباع مقولهها در زمینۀ ویژگی و ابعاد مقولهها و شکلگیری الگوی پارادایمی به انجام رسیده است.
جمعآوری و تحلیل دادهها: تکنیک اصلی استفادهشده برای جمعآوری دادهها، مصاحبۀ عمیق بوده است. با هریک از مشارکتکنندگان پژوهش، مصاحبهای در حدود یک ساعت و نیم به انجام رسید. برای تضمین حرکت در مسیر صحیح ابتدا ازطریق مصاحبه با شش نفر از مشارکتکنندگان، سؤالات اصلی پژوهش شکل گرفتند و جرح و تعدیل شدند. سپس در ادامه مجموعه سؤالات بهصورت باز طراحی شدند و پس از مصاحبه با 22 نفر به اشباع نظری رسید. متن حاصل از پیادهسازی این مصاحبهها، مواد اصلی پژوهش برای استخراج مفاهیم، مقولهها و پاردایم بوده است.
تحلیل دادهها با مدنظر قراردادن نسخۀ 2015 روش نظریۀ دادهبنیاد مدنظر کوربین و اشتراوس، بر پنج مرحله کدگذاری استوار بود که با ساختار اصلی تحلیل دادهها در رویکرد سیستماتیک نظریۀ دادهبنیاد بر مبنای سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی[6] کمی تفاوت دارد (Corbin & Strauss, 2008; 2015). اندازۀ تفاوت در این دو نسخه بهگونهای نبوده است که نتوان از اصطلاحات مرحلۀ تحلیل در نسخۀ 2008 نیز در اینجا سخن نگفت. در ابتدای مرحلۀ کدگذاری به دادهها بهصورت خطبهخط توجه شد و مفاهیم اولیه از آنها استخراج شدند. در مرحلۀ بعد کدهای مرتبط بهلحاظ مفهوم و ویژگیها، به محوریت یک مقولۀ اصلی سازماندهی شدند؛ به عبارت دیگر، پس از فرایند خردکردن مصاحبهها به مفاهیم و مقولههای فرعی در کدگذاری باز، در مرحلۀ کدگذاری محوری به مرتبطکردن و دستهبندی آنها پیرامون محور مقولههای اصلی پرداخته شد. کدگذاری گزینشی نیز با استفاده از گزینش مفاهیم و موضوعاتی که در استخراج مقولۀ اصلی پژوهش مؤثر به نظر میرسیدند، دنبال شد. این مرحله از کدگذاری با هدف یکپارچهسازی و پالایش دادهها با هدف پدیداری مقولۀ اصلی، ارائۀ پارادایم و نظریه به انجام میرسد.
اعتباریابی: همان طور که کرسول (2013) تأکید میکند، در پژوهش به روش نظریۀ دادهبنیاد، اثبات اعتبار پژوهش، یک بخش حیاتی فرایند پژوهش محسوب میشود و معیار داوری برای کیفیت مطالعه به شمار میآید. قابلیت اعتماد به اثبات اعتبار یک مطالعه از دیدگاه خواننده، مشارکتکننده و محقق مربوط میشود. همچنین لینکلن و گوبا (1985) معتقدند کوشش در جهت ایجاد و گسترش روشهای جایگزین ارزیابی اعتبار برای پژوهش کیفی ضروری است. این دو در جهت گسترش این ابزارها موارد اعتمادپذیری، باورپذیری، اطمینانپذیری، انتقالپذیری و تصدیقپذیری را معیارهای پژوهش کیفی معرفی میکنند. ازنظر آنها اعتمادپذیری مهمترین معیار محسوب میشود. برای دستیابی به اعتماد موردنیاز برای تأیید علمی این پژوهش از تکنیکهای رایج اعتباریابی استفاده شد؛ به عبارت دیگر، درستی یافتههای پژوهش در این مطالعه از پنج راهبرد بررسی همکاران، چککردن بهوسیلۀ مشارکتکنندگان، مشارکت طولانی، مشاهدۀ مداوم در میدان پژوهش و توصیفات عمیق و غنی استفاده شد.
در راهبرد بررسی همکاران، استادان صاحبنظر بهدفعات و در مراحل مختلف پژوهش (جمعآوری داده، روش تحلیل، کدگذاری و استخراج مقولات) دیدگاههای خود را ارائه دادند. چککردن (کنترل) بهوسیلۀ مشارکتکنندگان، یکی از مهمترین تکنیکهای اثبات اعتبار یک مطالعه است (Creswel, 2013، اشتراوس و کربین، 1394؛ فلیک، 1393). در همین زمینه به نظرها، توضیحات و نگرانیهای مشارکتکنندگان بهدقت توجه و در حفظ اصالت دادهها سعی فراوانی شد و هرجا که لازم بود، بنا به نظر مشارکتکنندگان بازبینی صورت گرفت. این کار با دقت فراوان انجام شد؛ زیرا همواره این دغدغه وجود داشته است که اصل گفتهها و نقلقولهای مشارکتکنندگان باید بدون کموکاست ثبت و ضبط شود تا آنچه با تحلیل دادهها به دست میآید، انعکاس دقیقی از واقعیت باشد.
یافتهها
پاردایم ظهوریافته شامل سه بعد شرایط، کنش - تعاملها و پیامدهاست که بعد شرایط شامل ماهیت ناشناختۀ ویروس، درهمتنیدگی رنج بیماری و فشردگی شیفتها، تمنای درک عمومی دقیق، تکرار پیدرپی لحظات سرنوشتساز، اضطراب و تردید در رویارویی با خانواده) و بعد کنش - تعامل شامل احساس به انتها رسیدن توان، بر هم خوردن تعادل مناسبات و روابط اجتماعی، بازاندیشی پیدرپی شغلی و شخصیتی، اضطراب و تردید در رویارویی با خانواده و بعد پیامدها شامل تلاقی پرفشار نقشها، اذعان به حجم زیاد وظایف، نه امنیت جانی و نه امنیت شغل است که پیرامون یک مقولۀ هسته به نام دو تجربۀ درهمتنیدۀ تلخ و دشوار شکل گرفتهاند.
مفاهیم مربوط به مرحلۀ کدگذاری باز و تشخیص مفاهیم در مراحل تحلیل دادهها در جهت مشخصشدن زمینه و فرایند در قالب دوازده مقولۀ عمده، مقولهبندی و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی سبب استخراج مقولۀ هستۀ «دو تجربۀ درهمتنیدۀ تلخ و دشوار» شد که مقولۀ هستۀ این پژوهش به شمار میآید.
جدول 2- مقولات اصلی و نقش پارادایمی مقولات اصلی
Table 2- The main categories and the paradigm role of the main categories
نقش پارادایمی |
مقولات اصلی |
شرایط |
ماهیت ناشناختۀ ویروس |
شرایط |
درهمتنیدگی رنج بیماری و فشردگی شیفتها |
شرایط |
نه امنیت جانی و نه امنیت شغلی |
شرایط |
تکرار پیدرپی لحظات سرنوشتساز |
شرایط |
اضطراب و تردید در رویارویی با خانواده |
کنش - تعامل |
احساس به انتها رسیدن توان |
کنش - تعامل |
تمنای درک عمومی دقیق |
کنش - تعامل |
بازاندیشی پیدرپی شغلی و شخصیتی |
پیامد |
تلاقی پرفشار نقشها |
پیامد |
اذعان به حجم زیاد وظایف |
پیامد |
بازگشت اعتماد و تقویت سرمایۀ اجتماعی کادر درمان |
پیامد |
بر هم خوردن تعادل مناسبات و روابط اجتماعی
|
کنش تعامل خوب شناخته نشده است؛ چون عمل – تعامل شامل رفتارهای متقابلی است که برای مدیریت مسئله ارائه میشوند. پس در این بخش دقت و سپس نمونۀ تحلیل ارائه شود. همچنین شرایط باید به تفکیک شرایط زمینهای، علّی و مداخلهگر تفکیک و ارائه شوند.
در ادامه به هر یک از این مقولهها و سپس مقولۀ هسته پرداخته و توضیحاتی دربارۀ رابطۀ این مقولهها با مقولۀ هسته ارائه شده است.
کوربین و اشتراوس ( 2015 : 226) بر این باورند که شرایط فقط یک بخش از پارادایم هستند که در پاسخ به پرسشهای چرا، چگونه و چهوقت میآیند. شرایط به دو نوع کلان و خرد تقسیم میشوند و هنگام واردکردن زمینه به تحلیل به آنها اشاره میشود. در ادامه توضیحات هریک از مقولات فرعی و اصلی مربوط به شرایط براساس تفسیر مشارکتکنندگان ارائه میشود:
الف) ماهیت ناشناختۀ ویروس: اگرچه گونههای جدید ویروس کرونا بهمنزلۀ یک دلمشغولی همیشه برای متخصصان مطرح بودهاند، کووید-19 و نحوۀ عملکردش دستکم در ماههای نخست بسیار اسرارآمیز بوده است. همین ناشناختهبودن و ماهیت مبهم این بیماری، ادراک بیماران و کادر درمان را دچار ابهام کرده و در واقع، نوعی ترس، اضطراب و تنش دائمی در آنها به وجود آورده بود. یکی از مشارکتکنندگان که کارشناسارشد پرستاری است و در زمینۀ بیماریهای ویروسی فعالیتهای علمی انجام داده است، در این باره میگوید:
«این ویروس خیلی خطرناک عمل کرده و همه رو به عقب هل داده. نهفقط در کشور ما که در همۀ دنیا اوضاع همینه. حداقل در وضعیت قبل از تولید واکسن اوضاع کشورها شبیه همه. از زمان شیوع ویروس در سال ۲۰۱۹، جهشهای زیادی کرده و با توجه به ماهیت ویروسها وقوع چنین جهشهایی بیسابقه و یا غیرقابلانتظار نیست؛ اما آنچه ابهامآمیز است، توان سرایت و میزان کشندگی آن است. ماههای اول بهویژه خیلی ما رو اذیت میکرد، چون هیچ شناختی ازش نداشتیم».
یکی از بیمارانی که اسفند 1398 به کرونا مبتلا و در بیمارستان رازی اهواز بستری شد نیز از تجربۀ مشابه خود میگوید:
«کارم جوری بود که مدام باید تهران میرفتم و با هواپیما این کار رو انجام میدادم. 28 اسفند که از تهران برمیگشتم، احساس سرماخوردگی داشتم و بهمحض اینکه رسیدم خونه تبولرز گرفتم. خودم رو به بیمارستان رسوندم و مشکوک به کرونا تشخیص داده شدم. هنوز چیز زیادی دربارۀ کرونا نمیدونستم. خانوادهام بهشدت نگران بودن و گیج بودیم. نمیدونستیم باید چکار کنیم. کادر درمان هم سردرگم بودن. وضع عجیبی بود».
ب) درهمتنیدگی رنج بیماری و فشردگی شیفتها: بیمار بهبودیافته در بخش عفونی از رنج خود در مدت بستری میگوید و پرستار بخش ایزوله از رنج و مشقت شیفتهای متوالی. شیفتهای سنگینی که تمامی نداشتند و ضرورت رعایت پروتکلها دشواری آنها را افزون میکرد. رعنا پرستار بیمارستان رازی اهواز و ازجمله پرستاران فعال در بخش عفونی است که از میان تمام بیمارستانهای دولتی به مهمترین مرکز کرونا در خوزستان و سنگر اول دفاع در برابر این ویروس آمد. او تجربهاش را چنین روایت میکند:
«اوضاع در اسفندماه به معنای واقعی فاجعه بود. هر مریضی میآمد، تنگی نفس شدید داشت. ما ترسیده بودیم. روزبهروز تعداد فوتیها بالا میرفت. بیمارستانها بهشدت شلوغ شده بود. اصلاً تخت خالی نبود. هر نقطهای از بیمارستان که فکر کنید مریض خوابیده بود. در مقابل تعداد پرستارها بهشدت کم بود. سه روز پشت سر هم سرپا شیفت میدادیم. بعضی همکاران هفتهها در بیمارستان میماندند؛ چون همراه خانواده زندگی میکردند و جایی نداشتند بروند. ازطرفی ماسک هم کم بود و نمیتونستیم مدام ماسک تعویض کنیم. واسه همین هم اصلاً نمیشد ماسک رو از روی صورت دربیاریم؛ چون هرجا میگشتیم احتمالش بود آلوده شه و ما بدون ماسک بمونیم».
یکی از بیماران همین بیمارستان با تأیید صحبتهای رعنا میگوید:
«من دقیقاً وقتی مبتلا شدم که اوج پیک اول بود و به هر سمت میچرخیدم افرادی شبیه خودم روی تخت افتاده بودن. فشار زیادی روی پرستاران بود و بعضی همراهان بیمارها هم از شدت ناراحتی روی اونها فریاد میکشیدن».
ج) نه امنیت شغلی نه امنیت جانی برای پرستاران: بخش جالبتوجهی از پرستاران شاغل در بیمارستانهای استان را نیروهای شرکتی و قراردادی تشکیل میدهند که شرایط شکنندهای داشتند و گسترش ویروس کرونا دشواریهای کار آنان را بیشتر کرد. این گروه از پرستاران از تجارب تلخ خود دربارۀ اخراج و یا تهدید به اخراج خود و یا همکارانشان میگویند. یکی از مشارکتکنندگان در این زمینه میگوید:
«من نیروی قراردادیام. تمام ایام کرونا هم با لباس گان و توی بخش ایزوله خدمت میکردم. شب که از شیفت برمیگشتم خونه، توی مسیر مترون زنگ زد گفت: لابد همراه بیمار اعزام شدی. زدم زیر گریه. مقاومت کردم. اول کارانهام رو حذف کردن و بعد گفتن نیا سر کار. لازمت نداریم».
وجودنداشتن امنیت تجربهشده بهوسیلۀ پرستاران به وضعیت آنان در ساعتهای شیفت در اتاق ایزوله اشاره دارد. سحر که پرستار بیمارستان رازی اهواز است، در این باره میگوید:
«کشیکهای وحشتناکی را تجربه کردم. آمار مرگ بالا بود. ما جوانانی را دیدیم که با تنگی نفس و افت شدید سطح اکسیژن خون میمردند، فقط هم بهخاطر اینکه اعتقادی به زدن ماسک نداشتند. ما بیماران زیر ۳۰ سال داشتیم که پس از ساعتها تلاش برای احیا فوت میکردند. خیلی از این مریضهای جوان آنقدر دیر رسیده بودند که هیچکاری برایشان ممکن نبود. همۀ اینها فشار روانی زیادی را به ما تحمیل میکرد. خیلی از ما پرستاران افسردگی گرفتیم. هر روز با بیمار آلوده سروکار داشتیم و نمیتوانستیم خانه برویم یا به خانوادهمان رسیدگی کنیم، بچهمان را بغل کنیم، ببوسیم. همۀ اینها مشکلات روحی برایمان درست کرده است».
دردهای ما تمامی ندارد. این جملهای است که بهاره مدام تکرر میکند. او ادامه میدهد:
«خطرات و احساس ناامنی ما خیلی گسترده است. همین ماسک پزشکی که میزنیم خودش هزار تا ایراد دارد. گاهی بندش پاره میشود، گاهی استاندارد لازم را در برابر ورود ویروس ندارد. شرایط در بخش آیسییو کاملاً فرق میکند. بیماران آیسییو که اینتوبه میشوند، مدام ترشحاتشان باید ساکشن شود. گاهی عینک و شیلد هم در دسترسمان نیست و همینها ریسک ابتلا را بالا میبرد».
د) تکرار پیدرپی لحظات سرنوشتساز: مشارکتکنندگان پژوهش از تکرار پیدرپی نقطهعطفها و فشار روانی این لحظات سرنوشتساز سخن میگویند. شیدا میگوید:
«من برای اولین بار از نزدیک صدای اشهد بیمارم را در بخش آیسییو شنیدم. شیفت شب بود. مریض مشکل تنفسی داشت و اکسیژن مداوم میگرفت. ازم خواست تنهایش نگذارم. دیدم زیر زبان اشهدش را خواند. یکدفعه علائم حیاتی مریض را روی مانیتور دیدم که انتهای حیاتش را نشان میداد. تمام تلاشم این بود که این خانم برگردد ولی برنگشت، این صحنه مدام جلوی چشمانم است».
بهاره از تجربیات و مشاهداتش در ۶ ماه گذشته میگوید:
«راستش را بخواهید این وضعیت دیگر خیلی خستهکننده شده است. من توی آیسییو کروناییها کار میکنم. بیمارانی که اینجا میارن علایم حیاتیشون ضعیف شده، بیشترشون نمیتونن بهسادگی نفس بکشن و سطح اکسیژن خونشون پایینه. شرایط ریههاشون از هر نظر نامناسبه و معمولاً مملو از ترشحاته. چنین بیماری که ونتیلاتور هم بهش وصله مدام بین مرگ و زندگی دستبهدست میشه و تصور کنید توی این شرایط چه بر ما میگذره».
او ادامه میدهد:
«هر مریضی که میمرد، ما به اقوامش تلفن میزدیم و خبر میدادیم. آن اوایل گاهی کسی جرئت نمیکرد جسد عزیزش را از بیمارستان تحویل بگیرد و تا این حد شرایط سخت بود. کادر درمان ۶ ماه تمام شاهد مرگ غریبانۀ هموطنانشان هستند و هنوز هم این مرگها ادامه دارد؛ در حالی که اپیدمی طوری است که با رعایت پروتکلهای بهداشتی کم میشود».
ستار هم تجربۀ مشابهی روایت میکند:
«روزهای تلخ کرونا تا ابد در دل من یکی میمونن. پدری که پسر جوانش رو بهراحتی طی ده روز از دست داد، مادری که حتی نتونست جسد دخترش رو یه دل سیر بغل کنه و گریه کنه، مادری که التماس میکرد بذاریم دخترش رو که خواب مصنوعی رفته بود ببینه. هرچه از روزهای تلخِ بخش کووید-۱۹ بگویم، کم گفتهام».
مهمترین راهبردها یا عمل - تعامل مشارکتکنندگان دربارۀ پدیدۀ تجربۀ حضور در اتاق ایزوله و بستری، به سه دسته کنش - تعامل تقسیم میشود؛ کنش - تعاملها دومین دستهبندی مهم از پارادایم را میسازند. آنها پاسخهای عینی (واقعی) افراد یا گروهها به رخدادها یا موقعیتهای دشوار زندگیاند (Corbin & Strauss, 2015: 226-228). یکی از مهمترین کنشها و در نتیجۀ بدحال شدن بیماران، اقدام به اینتوبه است.
الف) اینتوبههای نافرجام: مشارکتکنندگان بر این باورند در زمینۀ انجام وظایف خود و در حالی که امید بسیار داشتند، دست به اقداماتی زدهاند که در برخی موارد نتیجۀ دلخواه را نداشته و سبب آزارشان شده است. فاطمه پرستار ۲۴سالۀ بخش کرونای بیمارستان رازی است که وظیفۀ اینتوبۀ دهها بیمار در پیکهای مختلف کرونا بر عهدۀ او بوده است. او میگوید:
«در برخی از موارد تنها کاری که از دست کادر درمان برمیآید، انجام اینتوبه و دل خوشکردن به رساندن هوا از این طریق است».
او ادامه میدهد:
«اینتوبهکردن کار پرریسک هست و تنها تعدادی از بیماران از این راه به زندگی برمیگردن».
یکی از بیماران که تجربۀ اینتوبهشدن دارد، میگوید:
«برای من وضعیت تنفسی بهتدریج بد شده بود و نفسم بالا نمیاومد. خودم که دیگه متوجه نبودم ولی بعداً بهم گفتن که اینتوبه شدم. پرسوجو که کردم از پرستاران بخش، معلوم شد برام که چه کار پرزحمتی بوده براشون و چه رنجی بر من و اونها گذشته».
ب) تمنای حمایت و بازتوانی: مهرانا، پرستار بیمارستان رازی اهواز است که بیش از 18 سال در این بیمارستان و در بخشهای مختلف به مردم خدمت کرده است. او دربارۀ روزهای نخست ظهور این ویروس و مراجعۀ بیمار مبتلا به بیمارستانشان میگوید:
«بیمارای ما علاوه بر موضوعات جسمی مرتبط با کرونا، دچار چالشهای جدی روحی هم میشدن و خیلیهاشون از کارای ناتمام و عدم آمادگی برای مرگ میگفتن. این شرایط روی ما هم تأثیرات بدی میذاشت. ادامه که پیدا کرد، ما هم بعضی وقتا شبیه همین دسته از بیمارا التماس توجه داشتیم. خواهش میکردیم درکمون کنن».
موضوع جالبتوجه در اینجا این است که پرستارانی در لحظات دشوار زندگی بیماران منبع امید بودهاند که خود بهدلیل حجم بالای مراجعان و فشار مضاعف کار، بسیار فرسوده و ناتوان شده بودند و در لحظاتی کاملاً از رمق میافتادند. در کنار این مشکلات روبهرو شدن با وضعیت بغرنج برخی بیماران و حتی مرگ آنها زخمی بود که بر روح و روان آنها وارد میشد. محمد در این باره تجربۀ خود را چنین بیان میکند:
«ماسک رو تماموقت استفاده میکردم و استفاده از لباس «گان» حتی فرصت سرویس بهداشتی رفتن رو هم به من نمیداد؛ اما با وجود این، وقتی شرایط زجرآور بعضی بیماران رو میدیدم، نمیتونستم بیتفاوت باشم و مینشستم بهشون از روزای آینده و بهبود حالشون میگفتم».
سمیه هم تجربۀ مشابهی دارد. او میگوید:
«قرارگرفتن در آن محیط و کنار بیماران بدحال بودن و فکر و ترس از مبتلا شدن. همچنین با دیدن مرگ بیماران اشک میریختیم. از شنیدن حرفهایشان بغض میکردیم. شرایط روحی بهقدری در ایستگاه پرستاری بد و استرس حاکم بود که همۀ پرسنل بغض داشتند و همه دنبال بهانه بودند تا اشک بریزند. برای همین با یک تلنگری اشک همه سرازیر میشد».
ج) بازاندیشی مداوم شغلی و شخصیتی: مشارکتکنندگان پژوهش اذعان دارند که شغل پرستاری از دشوارترین مشاغل است و با همهگیر شدن ویروس کرونا قطعاً دشوارترین شغل در اذهان عموم شناخته شده است. چالشهای شغلی پرستاران طیف وسیعی از موارد مختلف را در بر میگیرد، از نگرانی تعدیلشدن برای پرستاران شرکتی تا خطر ابتلا به کرونا هنگام اینتوبۀ بیماران.
نرگس، از پرستاران بخش ایزولۀ بیمارستان رازی اهواز، میگوید:
«مردم و مسئولان در بحران کرونا باور کردند که شغل پرستاری سخت و زیانآور است. تا قبل از این باور نداشتن به این موضوع. تا قبل از این کمبود نیرو از یک طرف و بیتوجهی مسئولان در پرداخت حقوق معوّقه و دیگر مزایا هم از طرفی دیگر، جامعۀ سلامت ایران را وادار به چندین تجمع و اعتراض برای رسیدن به این حقوق هم کرده است».
پیامدها خروجیهای واقعی یا احتمالی کنش - تعامل هستند؛ بهویژه آنکه افراد همیشه به فکر عواقب کارهایشان هستند. وقتی این مورد را در نظر گرفتند، از بین گزینههای مختلف با در نظر گرفتن کنش - تعامل دست به انتخاب میزنند. برخی اوقات این خروجیها خود نوعی احتمالاند. بعضی وقتها هم خروجیها آنگونه که ما انتظار داریم اتفاق نمیافتند و کنشگر مجبور است کنش - تعامل خود را با شرایط جدیدش وفق دهد (Corbin & Strauss, 2015: 226-228).
الف) بازگشت اعتماد و تقویت سرمایۀ اجتماعی کادر درمان: مشارکتکنندگان بر این باورند که دقتکردن در کنشها و اظهارنظرهای مردم در ماههای گذشته نشاندهندۀ افزایش میزان اعتماد آنها به توصیهها و دستورالعملهای مسئولان، پزشکان و مجموعۀ کادر درمانی و بهداشتی است. محمد معتقد است:
«البته در این میان، رفتار شخصیتهای بزرگ کشور ازجمله مقام معظم رهبری در روز درختکاری نیز اثرگذاری اجتماعی بالایی داشت تا مردم این رفتار را بهمنزلۀ الگو مدنظر قرار دهند».
به باور مشارکتکنندگان در سالهای اخیر و متأثر از چند رویداد، سرمایۀ اجتماعی کادر درمان آسیب دید؛ ولی در بحران کرونا این آسیب جبران و ترمیم شده است. رعنا در این زمینه میگوید:
«قبلاً مردم مثل امروز کادر درمان رو دوست نداشتند. این یه واقعیته. مثلاً بعضی از مردم اخبار مربوط به الزام نصب کارتخوان توی مطبها رو دنبال میکردن و میگفتن چرا با اون درآمد حاضر نیستن مالیات بدن و کارمندا میدن».
بازگشت این اعتماد و افزایش کمسابقۀ آن از پیامدهای مهم کنش - تعامل مشارکتکنندگان دربارۀ پدیدۀ کرونا بوده است. بسیاری از بیماران از نزدیک تقلاهای فراوان کادر درمان برای نجات جان سایر بیماران و یا خود را دیدهاند و راویانی بیواسطه از این تلاش بودهاند.
ب) حجم زیاد وظایف: ازجمله دغدغههای مهم و اثرگذار بر زیست پرمشقت پرستاران، حجم زیاد وظایف نقش آنهاست. برخی پرستاران اورژانس از فشار روحی و استرس فراوان خود هنگام شیفت سخن میگویند و برخی دیگر میگویند مدام بین اتاق ایزوله، اورژانس و اتاق عمل جابهجا میشوند و فرایند انطباق روحی با این شرایط کاری برایشان بسیار دشوار بوده است.
نرگس، از پرستاران بیمارستان رازی، از حجم زیاد وظایف خود سخن میگوید:
«پرستاران باید بیماران را تمیز نگه دارند و در صورت لزوم آنها را بشویند، به آنها غذا بدهند و علائم حیاتیشان را زیر نظر داشته باشند ... . از روزهای اول اپیدمی کرونا چون احساس وظیفه میکردم و میدانستم کمبود نیرو هست، از شش اسفند تا پنج اردیبهشت پیوسته شیفت دادم؛ بیش از دو ماه. اصلاً تعطیلات نداشتم امسال. نه عید نه سیزدهبهدر پیش خانواده نرفتم. خودم را در محل کارم قرنطینه کردم».
نسترن، سرپرستار و مسئول بخش کرونا، یکی از پرستارانی است که با وجود داشتن بیماری زمینهای، میدان مبارزه با ویروس کرونا را خالی نکرد. میگوید که برخی از پرستاران بهدلیل شرایطی که داشتند، بارداری، پرفشاری خون، دیابت، نقص سیستم ایمنی بدن یا حتی بهدلیل ترس از ابتلا انتخاب کردند که به بخشهای کمخطر منتقل شوند. او دربارۀ آن روزها میگوید:
«گفتم اگر بروم پرسنلم به تبعیت از من میدان را خالی میکنند، میدانستم اگر گرفتار بیماری شوم شاید برگشتی در کار نباشد، اما انتخاب کردم که بمانم و مردم را تنها نگذارم. اگر بگویم ۲۴ ساعت تمام در بخش کرونایی بودم، دروغ نگفتهام. حساب کنید ۵۰ بیمار بستری در بخش داشتم و مجبور میشدم با دو پرستار بخش را بچرخانم. پرسنل بیشتر از توانشان زحمت کشیدند. برای پرستاران بخش کرونا هر بار دیدن نفسهای تند بیماران، صدای نالههایشان، تب بالا و افت ناگهانی فشار اکسیژن خونشان بغضی بود که راه گلویشان را میبست و آنها را نگرانتر از همیشه میکرد».
ج) اضطراب و تردید در رویارویی با خانواده: فعالیت در بخش عفونی پیامدهایی دارد که بعد از پایان ساعت کار و شیفت نیز هنوز ادامه دارند. بسیاری از مشارکتکنندگان از نگرانیها و اضطراب رویارویی با خانواده بعد از پایان ساعات کار سخن میگویند.
سرپرستار یکی از بخشهای بیمارستان رازی اهواز با اشاره به انواع استرس و نگرانیهایی که کادر درمان با آن روبهرو هستند، میگوید:
«کل بیمارستان ما ماههاست زیر فشار مراجعان مبتلا به کروناست، تختها رو تغییر کاربری دادیم و نیروها رو مدام جابهجا کردیم. همه خسته و فرسوده هستن. حالا همۀ اینها یک طرف و وقتی نیروهام میخوان برن خونه و استراحت کنن و خستگیشون رو بیرون کنن از تن، تازه یه نوع مصیبت دیگه شروع میشه. بچهها مدام از نگرانیشون دربارۀ خطر ابتلای خانواده میگن. یکی از پرستارامون مبتلا شد و پدر و مادرش رو درگیر کرد و چند نفر دیگه بهشکل زنجیری مبتلا شدن».
یکی دیگر از پرستاران میگوید:
«دلم برای پدر و مادرم تنگ شده است (همراه با بغض و گریه). پنج ماه است که پدر و مادرم را درست و حسابی ندیدهام و چند مرتبهای هم که آنها را دیدهام، از فاصلۀ 10 متری بوده است و این مشکلی است که الان همۀ همکاران ما در این بخش با آن سروکار دارند».
این اضطراب و ترس علاوه بر پرستاران، دربارۀ بیماران مبتلا به کووید-19 نیز وجود داشته است. اضطراب دربارۀ ابتلای اعضای خانواده، دلتنگی برای اعضای خانواده و بیحوصلگیهای ناشی از تنهایی، مضامین تجربهشده بهوسیلۀ بیماران بودند. آنها خود را در یک موقعیت کنترلنشدنی و دشوار تصور میکردند که تسلطی بر آن ندارند. یکی از بیماران بستری در بیمارستان رازی میگوید:
«من بیشتر نگرانیام از این هست که برم خونه بچههام و نوههام ازم بگیرن این بیماری رو. نوههام عادت کردن همیشه تو بغلم بمونن و بخوابن. همین فکرا بیشتر اذیتم میکنه و اعصابم خرد میشه».
د) تلاقی پرفشار نقشها: پیش از اینکه کرونا ظاهر و فراگیر شود، پرستاران مشقتهای زیادی در تنظیم وظایف نقشهای مختلف خود در زندگی روزمره داشتند. پرستاری که شیفت شب بود و فرزند خردسال داشت، همیشه در تبوتاب تنظیم شیفتها و جابهجا کردن آنها براساس شرایط معمولی زندگی خود بود. با فراگیرشدن کرونا و ایجاد یک ناحیۀ جدید فشار به زندگی پرستاران، اندازه و عمق چالش ایجاد تناسب میان نقشهای مختلف و تکالیف آنها چند برابر شد. شکل بیماری کرونا و لزوم رعایت قواعد و پروتکلهای مرتبط با آن برخی هنجارها را تحمیل و شرایط مراقبت از بیماران را متفاوت کرد. یکی از پرستاران تجارب خود را در این باره چنین بیان میکند:
«کار در بخش کرونایی از آن جهت سختتر بود و هست که بیماران همراهی ندارند. ما باید نقش خانواده را هم برایشان بازی کنیم. در عین حال، مجبوریم اطلاعات بیمار را به خانوادههایشان بدهیم؛ به همین خاطر، باید همۀ اطلاعات بیمار را لحظهبهلحظه به ذهنمان بسپاریم. این خودش فشار مضاعف است. در بخش کرونا مریضهایی که هوشیارند، قبل از اینکه بدحال شوند از نگرانیهایشان به ما میگویند، از خانوادهشان؛ از اضطراب مرگ. گریه میکنند و بعد هم سرفه حرفهایشان را ناتمام میگذارد. در آیسییو هم بیمارانی که به دستگاه وصلشان کردیم، هوشیار نیستند. ما خودمان غذای مریض را میدهیم، با آنها صحبت میکنیم؛ چون آخرین حس این بیماران حس شنوایی است».
او در ادامه از استعفای برخی همکارانش بهدنبال موج دوم کرونا در مراکز درمانی خبر میدهد و میگوید:
«همسران برخی از پرستاران اجازه نمیدادند سر کارشان حاضر شوند. در موج دوم خیلی از کادر درمان بهخاطر شرایط سیستم ایمنی بدنشان استعفا داده و بیمارستان را ترک کردند. برای همین هم ما تا جایی که بتوانیم از جان و دل مایه میگذاریم. حتی تایم چند ساعت استراحت را بیدار میمانیم و کارهای عقبافتاده را انجام میدهیم. کمبود نیرو و تجهیزات همیشه بوده و با آمدن کرونا بدتر هم شده است».
هـ) بر هم خوردن تعادل روابط و مناسبات اجتماعی: همهگیر شدن کرونا و ضرورت رعایت پروتکلهای بهداشتی مرتبط با آن، نظم پیشین اجتماعی را به چالش کشیده است. شیوع بیماری کرونا تمام حوزههای زیستی مثل اقتصاد، ازدواج، روابط بینفردی، آموزش، فرزندآوری و اوقات فراغت را متأثر کرده است. یکی از بیماران مبتلا به کرونا که پس از یک ماه بستری بودن بهبود یافته و ترخیص شده است، در این باره میگوید:
«قبل از اینکه کرونا بگیرم تدارک عروسی دخترم رو میدادم. اصلاً رفته بودم خرید برای همین کار خیر که مبتلا شدم. بعد یکمرتبه بیمار شدم و افتادم. همۀ برنامهها به هم خورد. آن بندگان خدا که فامیلامون بودن هم بهجای عروسی منتظر شرایط ما شدن».
اثرات کرونا در حوزههای مختلف زندگی اجتماعی چنان گسترده بوده است که تقریباً همۀ افراد میتوانند از تجارب خود در این باره سخن بگویند، از کاهش دیدوبازدیدها گرفته تا بر هم خوردن نظم زندگی روزمره. سحر، از پرستاران بیمارستان رازی اهواز، در این باره میگوید:
«کرونا رو اول سال گرفتم. ماه اردیبهشت بود. تازه اوایلش بود. نامزد بودیم. دو ماه افتاده بودم. نامزدم خیلی اذیت شد و طاقت دورشدن از هم رو نداشتیم توی اون شرایط. فکرش رو کنید اصلاً نتونستیم راجع به آیندۀ زندگیمون بشینیم حرف جدی بزنیم».
مقولۀ هستهای
برای حرکت بهسمت یکپارچهسازی مقولات، مشخصکردن مقولۀ هسته ضروری است (Corbin & Strauss, 2015: 404). در این پژوهش با هدف مشخصکردن مقولۀ هستهای که مضمون اصلی پژوهش است، با انجام مقایسههای فراوان و کندوکاو مصاحبهها، در نهایت، مقولۀ هستۀ نهایی پژوهش با عنوان «دو تجربۀ درهمتنیدۀ تلخ و دشوار» شکل گرفت. مشارکتکنندگان پژوهش از رنج منحصربهفردی سخن میگویند که در روزهای نخست بهشدت متأثر از ماهیت ناشناختۀ ویروس بوده است. ناشناختگی ویروس و حیرت دنیا در برابر توان سرایت و کشندگی آن، اضطراب و استرس کادر درمان را بهدنبال داشته است. آنها هم نگران خود، حفاظت از خود، بیماران خود، خانوادهشان و هم سایر شهروندان بودند. پرستاران بخش عفونی و ایزوله اگرچه تجربۀ استفاده از وسایل محافظتی همچون لباس گان و ماسک و مواد ضدعفونیکننده را داشتهاند، همهچیز نشان میداد شرایط جدیدی پیش روی آنهاست. با افزایش تعداد مراجعهکنندگان و همچنین بالارفتن آمار بستری روزانه و ماندگاری روزهای بستری، بخش عفونی به پرکارترین بخش بیمارستان تبدیل شد و تجارب منحصربهفردی از پیوند بیم و امید پرستاران و بیماران در آن به ثبت رسید. پرستاران و بیماران تجارب مشترکی را در این بخش در نتیجۀ همزیستی البته گهگاه تلخ منتج به مرگ بیماران و یا تبدیل شدن پرستار به بیمار درست در همان جایی که مشغول خدمترسانی بود، از سر گذراندهاند. هم بیماران و هم پرستاران اگرچه در آرزوی بهبود شرایط و رهایی از این وضعیت بودند، اما بیش از این آرزو، کار دیگری از دستشان برنمیآمد. هر دو گروه در تمنای دیدار خانوادهها بودند؛ اما جنبۀ تحمیلی ناخوشایند پروتکلها را بیشتر از همیشه باور داشتند و حفظ فاصله را انتخاب میکردند. بیماری که کارش به اینتوبه میکشید و پرستاری که انباشت شیفتها و خستگی ناشی از آنها روح و روانش را رنجور کرده بود، هر دو به یک اندازه رمقی برای ادامه دادن نداشتهاند.
در اینجا باید مقولۀ هسته تحلیل و تشریح شود، نه مضمون مقولات پیشین!
نتیجه
زمانی که سازمان بهداشت جهانی سال ۲۰۲۰ را بهمنزلۀ سال جهانی پرستار و ماما معرفی کرد، هیچکس تصورش را هم نمیکرد که این سال یکی از سختترین سالهای زندگی پرستاران و کادر درمان و بهداشتی در سراسر جهان شود. همان طور که پرستاران قبل از ورود به حرفۀ خود، عموماً با تجربیات واقعی پرستاری آشنایی نداشتند و این حجم از وظایف شغلی و حتی نیت ترک خدمت بهسبب فشار نقش را محتمل نمی دانستند. همچنان که مشارکت کنندگان اذعان دارند، نگاه کمتر مرتبط با واقعیت پرستاران به وظایف نقش خود، تا زمان ورود به حرفه باقی ماند و با وجود سازگاری نسبی طی سالهای بعدی فعالیت حرفهای، شرایط پیشآمده در نتیجۀ همهگیری ویروس کووید-19، برخی پرستاران در رویارویی با فشار مضاعف کار را به بازاندیشی دربارۀ این شغل واداشته است.
با همهگیری ویروس و نفوذ آن در تمام بیمارستانهای استان و اضافهشدن خیل عظیم بیماران کرونایی به افراد در حال مراقبت و با در نظر داشتن مشقتهای دوسویۀ بیماران و پرستاران در این شرایط جدید، حرفۀ پرستاری بهطور کامل مترادف با تجربۀ شیفتهای در گردش کاری، شیفتهای دوبل، خستگیهای بعد از شیفت، نبود استراحت کافی در زمان شلوغی بخش و فشار شیفتهای شب شد و پرستاران همۀ توان روحی و جسمی خود را صرف حفظ مدیریت شرایط جدید کردند که این امر خود تأثیرات منفی بر سلامت پرستاران داشته است. علاوه بر این، توان عاطفی و بدنی پرستاران در بخشهای سنگین عفونی و ایزوله جوابگوی فشار نیست؛ این در حالی است که بهطور چندجانبه از پرستاران انتظار میرود بدون در نظر داشتن خستگیها و تواناییهای خود، همچنان به ارائۀ خدمت مشغول باشند؛ در واقع، شیفتهای سنگین بیش از آنکه بازدهی داشته باشند، سبب فرسودگی بیشتر پرستاران میشوند. یکی از نکات بسیار مهمی که باید در این زمینه به آن توجه جدی کرد، ترس، اضطراب و تنش درونی است که پرستار با خود دارد. پرستاران ابتدای شیوع بیماری، ترس پیشبینیناپذیری داشتند؛ زیرا ویروس ماهیت شناختهشدهای نداشت؛ بنابراین، یکی از دغدغههای اصلی آنان حفاظت از خود هنگام مراقبت از بیماران کرونایی و انجام وظایف سازمانیشان بود (Ryuichi Ohta et al., 2020). همچنین بهدلیل اینکه ترس از بیمار شدن و مبتلا کردن افراد خانواده همواره در وجود پرستاران و همچنین بیماران کرونایی بستری در بیمارستان وجود داشته است؛ این دو گروه بیشترین فشار روانی را متحمل می شدند که این امر سبب به تأخیر انداختن روند بهبود در بیماران و ایجاد اختلال شغلی و سردرگمی حرفهای برای پرستاران شده بود؛ بهطوری که عدۀ زیادی از پرستاران با گسترش روند این بیماری مجبور به استعفا از حرفهای شدند که سالها برای به دست آوردن آن تلاش کرده بودند. به اعتقاد گریفیث (1995) نیز زمانی که بین افراد شاغل و سازمانی که در آن مشغول به خدمت هستند تعارضات ارتباطی و شکافهایی به وجود آید، فرد برخلاف میل و علاقۀ قلبی به شغلش، آن را ترک میکند (in: Cho et al., 2009: 374). در چنین شرایطی، ارائۀ خدمات روانشناختی در طول اپیدمی از سوی سازمانهای مرتبط از فرسودگی شغلی پرستاران و از دست رفتن تابآوری آنها هنگام انجام وظایف جلوگیری خواهد کرد (Fernandez et al., 2020 ; Yan li & Xia, 2020).
همچنان که مشارکت کنندگان پژوهش تأکید کردهاند، پرستاران هنگام انجام مراقبتهای درمانی، عموماً با وضعیتهای سیّال بیماران کرونایی روبهرو هستند؛ بیمارانی که وضعیتهای ثابت جسمانی ندارند و با جوابندادن به مراقبتهای پرستاری، آنان را با شرایط سردرگمی روبهرو میکنند. این وضعیتها بهدنبال شرایط خاص بیماران، خود را نشان میدهند که توانایی کنترل را از پرستار سلب میکند.
پرستاران از طرف مردم، مدیریت بیمارستان، همراهان بیمار، بیماران و سایر کارمندان بیمارستانی در زیر فشار انتظاراتاند. در این بین، همراهان بیمار بیشترین انتظارات را از پرستاران حاضر در ایستگاه پرستاری دارند. ایستگاه پرستاری را میتوان مکان برخورد همراه بیمار و پرستار تلقی کرد؛ مکانی که در آن همراهان بهدنبال مواردی چون ناآگاهی از وظایف پرستاری و مراقبتهای درمانی، بیصبری، ناهمراهی، برچسبزنی، پاسخ فوری خواستن، پیشداوری، شکایت و برخوردهای قضایی، غلبۀ عاطفه و هیجان بر عقل خود، بیاحترامی به پرستاران، بدرفتاری نسبت به آنها و ... فراانتظارات منزلتزدا را برساخت میکنند.
فشارهایی که در قالب بیقدرتی شغلی خود را نمایان میکنند، سبب بهکارگیری راهبردهایی بهوسیلۀ پرستاران میشوند. یکی از این راهبردها بازاندیشی مداوم و پیدرپی شغلی و شخصیتی است. این کنش در واقع نوعی تسلیم در برابر فشارها و رؤیاپردازی دربارۀ ترک شغل است که در برخی موارد عملی میشود و سبب قطع همکاری پرستار با بیمارستان میشود؛ اما برای بیشتر پرستاران چنین نیست و پس از مدتها دقتکردن دربارۀ موقعیت شغلیشان، با احساس بیگانگی شغلی به فعالیت خود ادامه میدهند. بیزاری از کار و انزوا که حاصل دارا بودن مؤلفههای بیهودگی، بیزاری از جامعه، بیهنجاری، ناتوانی، بیزاری از کار و انزوای اجتماعی است، در برخی موارد بر همۀ ابعاد وجودی فرد و بخشی که در آن به کار حرفهای مشغول است و به آن تعلق دارد، سایه میافکند و بر رفتار و احساسات او تأثیر میگذارد و تبعات منفی بسیاری بهویژه برای فرد و سازمان بههمراه دارد (شرفی و همکاران، 1392: 53)؛ در واقع، فرد بخش بیشتر هزینههای این بیزاری را خود بهتنهایی بر دوش میکشد و مانع وارد آمدن آسیب و یا ایجاد اختلال به وظایف سازمانیاش میشود. پرستاران بهدنبال کاربرد راهبردهای آگاهیبخشی خود میان مردم، برای ساخت اجتماعی اعتماد، گاه راهبردهای خود را بدون نتیجه میبینند؛ در نتیجه، بیتفاوتی آنها نسبت به اتفاقات و کلیشهها شکل میگیرد.
سازمان بهداشت جهانی میگوید آمار دقیقی از مبتلایان و مرگومیر در کادر درمان و بهداشت براثر ویروس کرونا وجود ندارد، اما آمار از افزایش افسردگی و اختلال استرسی پس از حادثه در کادر درمانی خبر میدهد؛ اضطرابهایی که در کار طاقتفرسا و ترس از ابتلا به ویروس کرونا ریشه دارد. یافتههای پژوهش نشان میدهند شیوع سریع بیماری کووید-19در ابتدای سال ۲۰۲۰ در جهان، فشار جسمانی و روانی شدیدی بر کادر درمانی بیمارستانهایی که درگیر مراقبت از بیماران مبتلا به کووید-19 بودند، وارد کرد؛ تا حدی که خطر بروز اختلال پس از ضربه (PTSD) برای این گروه افزایش یافت.
بنابراین، باید گفت با توجه به اینکه پرستاران از بااهمیتترین گروههایی هستند که هر روزه با این اپیدمی و بیماران مبتلا به کرونا روبهرو هستند و همچنین بهدلیل این شرایط، چالشهای پیدرپی روحی، روانی، جسمی و سازمانی را تجربه و فهم میکنند؛ بنابراین، برای جلوگیری از فرسودگی شغلی در آنها و از بین بردن ترس، وحشت و فشاری که بر دوش آنها قرار داده شده است، به وجود مجموعهای اقدامات حمایتی اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی نیازمندند (Hua Chen et al., 2021) تا بتوانند با امیدواری و تلاش مضاعف در زمینۀ وظایف سازمانی خود تلاش کنند و بتوانند ساعتهای طولانی ارتباط با بیماران، همراهان آنها و خانوادۀ خود و نیز سایر پرسنل و کادر درمان را تحمل کنند؛ در واقع، مطابق با نتیجۀ پژوهش کیم و همکاران (2020) ضروری است در زمینۀ نگهداشت پرستاران و کادر درمان در شغلشان و همچنین کمک به بیمارانی که چالش جدی با این بیماری دارند، از طریق اقدامات راهبردی، تابآوری آنها را بالا برد. مطابق پژوهش هو و همکاران (2020)، حمایت اجتماعی میتواند ازطریق تابآوری، سلامت روان کادر درمان را بالا ببرد؛ بهویژه بین اقشاری که ازنظر سنی میانسال محسوب میشوند؛ زیرا در این اقشار نسبت به جوانان تابآوری و بهداشت روانی ضعیفتر شده است.
[1] Hua Chen et al.
[2] Kim et al.
[3] Hellman
[4] Griffeth& Hom
[5] Mobley et.al.
[6]. اگرچه در نسخۀ 2015 مبانی پژوهش کیفی کوربین و اشتراوس (2015) مراحل بسط داده شدند و به پنج مرحله رسیدند، کوربین تأکید میکند که این پنج مرحله باید در بستر سه مرحله کدگذاری پیشین درک شوند.