نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور
2 کارشناس ارشد جامعه شناسی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The role of values of the masses in transition to democracy has become particularly salient in recent years. The conceptual genealogy indicates the emphasis of thinkers like Aristotle and Plato on the importance of the role of citizens’ values in policy, yet in recent decades the research on the ‘civic culture’ conducted by investigators such as Almond and Verba´s has increasingly directed attention to this phenomenon. The present study is carried out in the same way as those of the above, but has utilized more innovative ideas and experiences on the subject of values. Generally, political culture is based on the cultural and political ties and particularly, speaks about effects of culture, beliefs and values on policy in the society. Larry Diamond has reminded that "since democracy requires a set of political values and orientations of citizens such as balance, tolerance, civility, efficiency, knowledge and participation, political culture is considered as a major contributor in strengthening of democracy" (1999:161). Ronald Inglehart argues that, currently culture plays a more vital role over than the past two decades of literature of democracy. In his view, economic development leads to gradual changes in the culture; so that people increasingly demand democratic institutions and they are going to be more supportive for democracy (Inglehart 2000: 6-95). From the Paradigmatic perspective, among the political culture studies, three main approaches can be separated: Legitimacy approach (System-support approach), Communitarians approach (Social Capital approach) and the Human Development approach (Emancipative approach) (Inglehart and Welzel, 2009: 572).Some advocates of the legitimacy approach view democracy as a limited set of institutional mechanisms which regulate the official policy. In this approach, democracy does not require democrat citizens. It is sufficient to have a majority who trust these institutions in a satisfactory level and prefer democracy to other alternative systems of government. Two other approaches (Communitarians and Human Development approaches), follow the tradition of civic culture school. From their point of view, efficiency of democracy requires a wide range of citizenship values. Communitarians approach emphasizes the values which link citizens to daily life and strengthen their loyalty to the community (Bell, 1993: 82-85). They emphasize volunteer activities and interpersonal trust as the general context in which democracy can flourish. Thinkers of Human Development believe that one of the important aspects of the civic values is self-expression values. Ronald Inglehart and colleagues changing the formulation of the Modernization theory, insist on the importance of self-expression values on the reinforcing of democratic institutions (1389, 2002, 2004, 2005 and 2009).In the political realm, the growth of post-industrial value, leads to loss of respect for authority and growing emphasis on participation and self-expression. These trends are the beginning of democracy in authoritarian societies and an origin for elite-challenging in the relatively democratic societies. According to Inglehart and Welzel's theory, the type of political culture appropriate with effective or formal democracy, involves Human Development syndromes or self-expression values, or in other words "emancipative values"(Welzel and Inglehart, 2009: 132). In the decades of 60 and 70, youth and relations between generations as a social phenomenon attract attention of analysts and experts of social problems. Karl Mannheim was the first theorist who introduced the concept of generation. This concept was utilized to study the development of conservative thought in modern societies. In Mannheim view, the rapid changes in environment and technological alteration play an important role in intensifying the intellectual and cultural differences between generations (Lavar, 1373: 190). As Inglehart and his colleagues express, one of the most important trends of intergenerational substitution occurs in the domain of transition from traditional values to self- expression values or the more generally transition from materialistic values to post-materialistic values. They consider actions like "increasing in elite-challenging forms of civic action", "strive towards gender equality" and "tolerant attitude to another" is going to be much more common among the younger generation and be regarded as normal action. In Iran, concern for democracy dates back to the Constitutional Revolution, about one hundred years ago. After that, many historical opportunities for democratization have occurred and this trend has continued to the present time. On the other hand, since the social, political and cultural values and norms of the society survive through transmission from generation to generation, so it could be said that survival of any society depends on the flow of cultural transmission in that community. Indeed, the Culture and Civilization of any society survives via intergenerational interactions. Therefore, democratic values as all values and beliefs will be conveyed to next generations; however this movement might be a salutatory transmission. Accordingly, this study attempts to answer these questions: - Similarities and differences between the three generations (young, middle aged and old) in terms of democratic political culture at national level. - Similarities and differences between the three generations in terms of democratic political culture at sub-national level.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
توسعه سیاسی به مثابه "افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی، ترکیب مردمی بودن، آزادگی و تغییرات اساسی در یک جامعه" همواره به عنوان آمال جوامع و حکومتگران در دوره معاصر مطمح نظر بوده است. چنین تعاریفی در واقع، توسعه سیاسی را متناظر و مترادف با فرایند گسترش دموکراسی و دموکراتیک شدن مینمایانند. بر این اساس، میتوان عنوان نمود که "توسعه سیاسی با رشد دمکراسی همراه است" (علی بابایی، 1382: 204). «موج سوم» دموکراسی با فروپاشی نظامهای غیردموکراتیک اروپای جنوبی؛ یعنی اسپانیا، پرتغال و یونان در دهه 1970 و بسیاری از رژیمهای امریکای لاتین و برخی کشورهای آسیایی در دهه 1980 و گذار به دموکراسی در اروپای شرقی در دهه 1990، اوج بیسابقهای یافته است. در سال 1997 براساس آمار خانه آزادی از 191 کشور جهان، 117 کشور دارای رژیمهای سیاسی دموکراتیک بودند، در سال 2004 بر اساس آمار همین مرکز، از 193 کشور، 121 کشور دارای نظام دموکراسی حداقلی یا انتخاباتی به شمار میرفتند و در سال 2009 از 193 کشور، تنها 43 کشور غیردموکراتیک معرفی شدهاند. بر این اساس، امروزه بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که دموکراسی سرنوشت مقدر همه انسانهاست و نه تنها در عرصه سیاست، بلکه در کل حیات فکری و فرهنگی جوامع اجتنابناپذیر مینماید (بشیریه، 1384: 11).
گذار به دموکراسی و یا حتی شروع فرایند دموکراتیک شدن تحت تأثیر عوامل بسیاری است که محققان گوناگون بنا به گرایش نظری خویش به بعضی از آنها اشاره کردهاند: نوسازی، وضعیت اقتصادی، فشار خارجی، انضمام شبکههای اعتماد در سیاست عمومی، اعتماد به نهادها و مؤسسات دولتی و... جملگی به عنوان عوامل مؤثر بر گذار معرفی شدهاند. فرهنگ سیاسی در بیانی کلی مبتنی بر پیوند سیاست و فرهنگ و در بیان خاص تر، تأثیرات فرهنگ و باورها و ارزشهای موجود در ساخت فرهنگی جوامع بر سیاست را در خود دارد. مطالعه پیوستگی سیاست و فرهنگ و اثر فرهنگ بر سیاست امری کهن است که سابقه آن به افلاطون و ارسطو برمیگردد. طرح موضوع "فضیلتهای شهروندان" در مباحث مونتسکیو و ارسطو دقیقاً در راستای واگویی تأثیرات فرهنگ بر سیاست بوده است؛ موضوعی که بعدها توسط توکویل در جامعه آمریکایی تداوم مییابد. گابریل آلموند فرهنگ سیاسی را " الگوی نگرشها و سمتگیریهای فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام" تعریف میکند. از دیدگاه آلموند هر نظام سیاسی متضمن یک الگوی خاص از جهتگیری به سوی کنشهای سیاسی است (شریف، 1381: 8). همچنین، از نظر آلموند هر فرهنگ سیاسی توزیع خاصی از ایستارها، ارزشها، احساسات، اطلاعات و مهارتهای سیاسی است (ابوطالبی، 1384: 11). لوسین پای[1] معتقد است که فرهنگ سیاسی مجموعهای از بازخوردها، اعتقادات و احساساتی است که به روند سیاسی سامان میدهد و اصول و قواعد تعیین کننده حاکم بر رفتار نظام سیاسی را مشخص میکند (پای، 1370: 22).
این سابقه عمومی در مورد فرهنگ سیاسی، با مطالعه آلموند و وربا خاصتر شده و با عنوان موضوعهای مرتبط با فرهنگ سیاسی شناخته میشود. از آن زمان به این سو محققان متعدد از زاویای مختلف به بحث و تحقیق در رابطه با فرهنگ سیاسی پرداختهاند. پس از تحقیق آلموند و وربا، مطالعات متعددی به مبحث فرهنگ سیاسی پرداختهاند (برای مثال: دیوید استون(1965)، توکویل (1994)، هانتینگتون (1991)، پوتنام (1993، 2000)، اینگلهارت و ولزل (2005، 2009)). لاری دیاموند در کتابش با عنوان «دموکراسی در حال توسعه: به سوی تحکیم» و در آزمون فرآیندهای تحکیم دموکراسی در کشورهایی که پس از «موج سوم» دموکراتیزاسیون جهانی بالاتر از آستانه دموکراسی انتخاباتی قرار داشتند، در کنار سایر عوامل مؤثر، بر عوامل فرهنگی و سیاسی و جامعه مدنی تمرکز نمود (1999: 88 – 78). او یادآور میشود: «از آنرو که دموکراسی نیازمند مجموعهای از ارزشهای سیاسی و جهتگیریهای شهروندان، مانند: تعادل، تساهل، مدنیت، اثربخشی، دانش و مشارکت است، فرهنگ سیاسی عاملی مهم و اصلی در تحکیم دموکراسی قلمداد میگردد» (همان:161).
رونالد اینگلهارت عنوان میکند که فرهنگ نسبت به ادبیات دو دهه گذشته نقش بسیار حیاتیتری در دموکراسی ایفا میکند. بر اساس بحث او «به نظر میرسد توسعه اقتصادی تغییرات تدریجی فرهنگی را موجب میشود که توده مردم را احتمالاً به طور فزآیندهای خواهان نهادهای دموکراتیک میسازد و اینکه آنها حمایت بیشتری از دموکراسی در جایی که وجود دارد، خواهند کرد» (اینگلهارت 2000: 6- 95:همچنین نک: هاریسون، 2000؛ اینگلهارت و ولزل، 2003؛ ولزل و دیگران، 2003). هانتینگتون عامل ناکامی دموکراسی در جوامع مسلمان را فرهنگ میداند. او میگوید که منبع این ناکامی، حداقل در بخشی از طبیعت نامساعد اجتماع و فرهنگ اسلامی نسبت به مفاهیم لیبرال غرب نهفته است (هانتینگتون، 1996: 114). کریستوفر کلاگ و دیگران (2001: 36- 37) بر اساس مطالعه تجربی خود عنوان میکنند که: «احتمال ظهور دموکراسی در دوره پس از جنگ، قویاً متأثر از خصوصیات هر کشور است که منعکس کننده میراث نهادی و فرهنگی آن کشور است». طرفداران تز "ارزشهای آسیایی" در تلاش برای تبیین فقدان آزادی سیاسی در بعضی از کشورهای آسیایی به سنتهای فرهنگی آسیایی اشاره میکنند و عنوان میکنند که در این سنتها تأکید عمده بر اجتماع، اقتدار و رهبری باثبات و قوی است نه فردگرایی و تکثرگرایی (نک: اینوگوچی و نیومان، 1997؛ خونگ، 1997).
در ایران سابقه بحث دموکراسی و دموکراسی خواهی، به حدود یکصد سال گذشته باز میگردد. بر این اساس، دغدغه دموکراسی در ایران به انقلاب مشروطه باز میگردد که پس از آن نیز فرصتهای تاریخی متعددی برای دموکراتیک شدن در ایران پیش آمده و این روند تا به امروز هم تداوم یافته است. همچنین، ارزشها و هنجارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در هر جامعهای از طریق انتقال از نسلی به نسل دیگر تداوم مییابد. بنابراین، تداوم حیات هر جامعهای در گرو جریان انتقال فرهنگی در آن جامعه است. جریان این انتقال همیشه و در تمام جوامع یکسان نیست. انتقال ارزشها و هنجارها از نسلی به نسل دیگر بدون تغییر و کامل صورت نمیگیرد. به همین دلیل باید پذیرفت که تداوم فرهنگی به معنای تغییرناپذیری و انتقال بدون تغییر نیست؛ حتی در جوامع سنتی، نسل جدید ارزشها و هنجارهای نسل گذشته را به طور کامل نمیپذیرد و برخی از آنها را مردود میشمارد و در بعضی دیگر نوآوریهایی ایجاد میکند (جعفرزاده، 1388: 23). از آنجا که فرهنگ و تمدن یک جامعه از طریق تعاملات بین نسلی انتقال و تداوم مییابد، توجه به مسأله نسلها و روابط میان آنها بسیار مهم و اساسی است .به همین علت، این موضوع در طی سالیان اخیر مورد اقبال محققان و صاحبنظران قرار گرفته و مطالعاتی در این زمینه انجام شده است .از این منظر، جامعه ایران به علت حجم بالای جمعیت جوان در طول تاریخ خویش، اهمیت فزایندهای در راستای بررسی روابط نسلی یافته است.
با توجه به تفاصیل فوق، نوشتار حاضر درصدد است با بررسی وضعیت فرهنگ سیاسی در میان نسلهای مختلف در ایران، در راستای پاسخگویی به پرسش روابط میان نسلی در حوزه فرهنگ سیاسی گام بردارد. بر این اساس، نوشتار حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسشهاست:
- شباهت یا تفاوت وضعیت فرهگ سیاسی دموکراتیک نسلهای سهگانه (نسل جوان، میانسال و مسن) در سطح ملی به چه میزان است؟
- شباهت یا تفاوت وضعیت فرهگ سیاسی دموکراتیک نسلهای سه گانه در سطوح فروملی به چه میزان است؟
مبانی نظری
فرهنگ سیاسی
از همان آغاز، پژوهشگران فرهنگ سیاسی ادعا کردهاند که کارگزاری و بقای نهادهای دموکراتیک در سطح نظام با جهتگیریهای ارزشی سطح فردی ارتباط بسیاری دارند. از این دیدگاه، سرنوشت نظام سیاسی عمدتاً به وسیلة نگرشهای سیاسی و جهتگیریهای ارزشی مردم تعیین میشود. ارسطو در قرن پنجم پیش از میلاد و منتسکیو[2] خاطرنشان کردهاند که اشکال متفاوت حکومت، انواع فضیلتهای رایج در میان مردم را منعکس میکنند. توجه به این بینش، مجدداً در تبیین حاکمیت نازیها در آلمان وایمار ظاهر شد و ناظران متعدد به این نتیجه رسیدند که این فاجعه از این حقیقت نشأت میگیرد که وایمار، "دموکراسی بدون دموکراتها" بود (اینگلهارت و ولزل، 1389: 243). آلموند و وربا[3] نخستین پیمایش تجربی تطبیقی درباره ارتباط نگرشهای توده با تثبیت و کارگزاری دموکراسیها را آغاز نمودند. آنها نتیجه گرفتند که ترکیب مناسب میان "جهتگیریهای ذهنی" و "جهتگیریهای مشارکتی" منشأ فرهنگ مدنی" است که به شکوفایی دموکراسیها کمک می نماید. مطالعات تجربی تطبیقی بعدی بر اهمیت نگرشها و ارزشهای سطح فردی در نگهداشت نهادهای دموکراتیک در سطح نظام تأکید کردند (Diamond 2003: 28). در این راستا میتوان گفت که تقریباً تمامی مطالعات حوزه فرهنگ سیاسی برآنند که تمایلات توده در نگرشهای سطح فردی و جهتگیریهای ارزشی برای کارگزاری دموکراسی در سطح نظام مهم هستند. این فرض پایه استدلال زیربنایی تحقیق درباره فرهنگ سیاسی است.
با نگاهی پارادایمی از میان مطالعات فرهنگ سیاسی، میتوان سه رهیافت عمده را از هم منفک نمود: رهیافت مشروعیت (یا رهیافت حمایت از نظام[4])، رهیافت اجتماع گرایان (یا رهیافت سرمایه اجتماعی[5]) و رهیافت توسعه انسانی[6] (یا رهیافت رهایی بخش) (Inglehart and Welzel, 2009: 572). هواداران رهیافت مشروعیت عنوان میکنند که حمایت توده از دموکراسی به عنوان یک نظام حکومتی و اعتماد توده به نهادهای دولتی، دموکراسیها را به مشروعیتی مجهز میگرداند که برای عملکرد مؤثر به آن نیازمندند (Seligson, 2002: 176). طرفداران این رهیافت، دموکراسی را به عنوان مجموعه محدودی از مکانیسمهای نهادی که سیاست رسمی را نظم میدهد، ملاحظه میکنند؛ عملکرد نهادهای دموکراتیک تنها با مسامحه به زندگی روزانه مردم مرتبط است و به افرادی با خصوصیاتی، مانند تساهل و اعتماد نیازی ندارد. این خصوصیات بر نهادهای سیاسی که بر فراز جوامع هستند، اثر مستقیمی ندارند که این موضوع پیشنیازهای ثبات نهادی را نسبتاً بیارزش میسازد: دموکراسی به شهروندان احتیاج چندانی ندارد؛ کافی است که اکثریت به میزان رضایت بخشی به این نهادها اعتماد داشته، دموکراسی را به سایر نظامهای حکومتی جایگزین ترجیح دهند.
دو رهیافت دیگر (رهیافت اجتماع گرایان و توسعه انسانی) از سنت مکتب فرهنگ مدنی پیروی میکنند و عنوان میکنند که دموکراسی بیشتر از مجموعهای از مکانیسمهای نهادی است که سیاست رسمی را نظم میبخشند. بر این بنیان، دموکراسی در دیدگاه آلکسی دوتوکویل به عنوان نظام حکومتی قلمداد میگردد که اصول آن در میان مردم عادی جامعه عملی میشود؛ شهروندانی که هنجارهای دموکراتیک را در زندگی روزانهشان تجربه کرده، و به آن عمل میکنند. در نتیجه، کارآمدی دموکراسی به اموری بیش از داشتن اعتماد به نهادها و ترجیح دموکراسی بر سایر نظامهای حکومتی نیازمند است؛ یعنی به مجموعه گستردهای از ارزشهای شهروندی نیاز دارد. رهیافت اجتماع گرایان بر ارزشهایی که شهروندان را به زندگی روزانه پیوند داده، پیوندهای اجتماعی و وفاداریشان به اجتماع را تقویت میکند، تأکید دارند (Bell, 1993: 82-85). بر اساس نظر پوتنام چنین جهتگیریهای اجتماعی، سرمایه اجتماعی را ایجاد میکند و در فعالیتهای مردم در انجمنهای داوطلبانه و در اعتمادشان به شهروندان منعکس میشود. بر این اساس، اجتماعگرایان و نظریهپردازان سرمایه اجتماعی بر فعالیت داوطلبانه و اعتماد بین فردی به عنوان زمینه عمومی که دموکراسیها در آن شکوفا میشوند، تأکید دارند. مکتب دیگر اجتماعگرایان بر سازگاری شهروندان با قانون و وفاداری به قواعد مناسب با آنچه آنها "درستکاری مدنی" یا "قابلیت اعتماد" مینامند، به عنوان منابع اخلاقی حافظ دموکراسی، تأکید میکنند (Rothstein 2000:482 ).
وجه مشترک رهیافت توسعه انسانی با رهیافت اجتماعگرایان در تأکید بر اهمیت ارزشهای مدنی برای دموکراسی است (Inglehart and Welzel, 2009: 575). اندیشمندان نحله توسعه انسانی بر این باورند که ارزشهای مدنی فعالیت دموکراسی را مؤثر ساخته و آزادیهای سیاسی و مدنی را که ضمانتهای قانونی برای انجام انتخابهای آزاد در فعالیتهای عمومی و خصوصی مردم فراهم میکند، نهادینه میکند. متفکران این رهیافت یکی از مهمترین وجوه ارزشهای مدنی را در "ارزشهای ابراز وجود" مییابند. رونالد اینگلهارت[7] و همکاران با تدوین تز دگرگون شدهای از تئوری نوسازی بر اهمیت رشد ارزشهای ابراز وجود برای تقویت نهادهای دموکراتیک تأکید میکنند (1389؛ 2002؛ 2004؛ 2005 و 2009).
اینگلهارت و همکاران در مراحل متفاوت توسعه اجتماعی- اقتصادی، تغییرات فرهنگی متفاوتی را معرفی مینمایند: صنعتی شدن و جامعه فراصنعتی. آنها برآنند که دگرگونی از ارزشهای صنعتی به فراصنعتی، تعدادی از نهادهای کلیدی جامعه صنعتی را تضعیف میکند. در قلمرو سیاسی، رشد ارزشهای فراصنعتی، کاهش احترام به اقتدار و رشد تأکید بر مشارکت و ابراز وجود را به همراه میآورد. این روندها در جوامع اقتدارگرا منشأ دموکراسی هستند و در جوامع نسبتاً دموکراتیک منشأ چالش نخبگان.
برای این متفکران، ارزشهای ابراز وجود بر آزادی فردی، تنوع انسانی و استقلال مدنی تأکید دارند. "ارزشهای ابراز وجود در بردارنده تأکید فرامادیگرایانه بر آزادی فردی و سیاسی، فعالیتهای معترضانه شهروندان، تساهل نسبت به آزادی دیگران و تأکید بر رفاه ذهنی هستند که در رضایت از زندگی منعکس میشود" (اینگلهارت- ولزل، 1389: 285).
بر این اساس و با توجه به نظریه اینگلهارت و ولزل، نوع فرهنگ سیاسی مناسب دموکراسی خواه رسمی یا کارآمد، دربردارنده مقولههای سندرم توسعه انسانی یا ارزشهای ابراز وجود یا به عبارتی دیگر "رهاینده" است. مقولههای شاخص ارزشهای ابراز وجود (رهاینده) شامل ارزشهای فرامادیگرایی، برابری جنسیتی، شاخص استقلا ل و تساهل نسبت به دیگران است. بر این اساس، افراد دارای نوع دموکراتیک فرهنگ سیاسی از ارزشهای فرامادی برخوردار بوده، نگرش مثبتی نسبت به برابری جنسیتی داشته، بر ویژگیهای استقلال و خودمختاری فردی تأکید میکنند و نسبت به سایرین به شیوهای متساهلانه مینگرند(Welzel and Inglehart, 2009: 132) .
نسل و روابط نسلی و فرهنگ سیاسی
رابطه نسلی، پدیدهای قرن بیستمی است و بیشتر در دهههای 60 و 70 میلادی است که پدیده جوانی و رابطه نسلها به عنوان معضلی اجتماعی به طور جدی توجه تحلیلگران و صاحبنظران مسائل اجتماعی را به خود جلب میکند. از کارل مانهایم میتوان به عنوان نخستین نظریهپردازی که مفهوم نسل را وضع کرد، نام برد. مانهایم از نسل به عنوان «برخورد تازه» بر اثر شکلگیری نیروی جدید در گذر زمان که به بازبینی فرهنگی میپردازد، یاد میکند. با اینکه او این حرکتها و برخوردها را که به صورت موج نشان داده میشود، با نسل معین میکند، اما افرادی را که در درون نسلها قرار دارند و دارای دیدگاه مشترک بر اساس تحربیات مشترک هستند، از افرادی که این وضعیت را ندارند، متمایز کرده، از آنها به عنوان واحدهای نسلی[8] یاد میکند (Manheim, 1952, 290). مانهایم، مفهوم «نسل» را در تکمیل تحلیل قشربندی اجتماعی در «جامعه شناسی مدرن» به کار برده است (ارمکی، 1383: 34). اگرچه به طور خاص، مانهایم مفهوم نسل را برای مطالعه رشد تفکر محافظه کاری در جوامع مدرن به کار برده است؛ از نظر او میتوان فرهنگهای نسلی را همانند فرهنگهای طبقاتی یا فرهنگهای حرفهای مورد بحث قرار داده، مفهوم سازی کرد (ترنر، 1995: 391). واحد نسلی مرکزیترین عنصر بحث مانهایم است. با این حال، او سه بعد را برای نسل تشخیص میدهد: جایگاه نسلی، نسل به مانند یک واقعیت، واحد نسلی (یوسفی، 1386: 38). جایگاه نسلی، تعیین کننده حوزه کسب تجربه است و با افرادی که در دوره زمانی و فضای اجتماعی- فرهنگی یکسان متولد شدهاند و کسانی که میزان مشترکی از وقایع تاریخی را تجربه مینمایند، مرتبط است. نسل به عنوان یک واقعیت با بازتشخیص تجربیات افرادی که در فضای تاریخی و فرهنگی مشترک متولد شدهاند و نیز کسانی که احساس میکنند با معاصرانشان مرتبط هستند، بستگی دارد؛ چرا که به لحاظ تاریخی سرنوشت مشترکی دارند. بنابراین، یک نسل به عنوان یک واقعیت، تنها شامل افرادی است که به لحاظ تاریخی همدوره هستند (Diepstraten et al. 1999).
از نظر مانهایم، واحد نسلی، بیش از یک گروه سنی زیستی و هر یک از همدورهایهای سنی است. واحد نسلی همچون جمع افراد به لحاظ سنی مشابه نیست، بلکه واحد اجتماعی پیوندی و مرتبط با هم از طریق موقعیت ساختاری مشترک، سیستم ظرفیتی مشترک، خودآگاهی همچون یک واحد اجرایی و کنش متقابل اجتماعی و انسجام در میان اعضاست. در نهایت، از نظر مانهایم دگرگونی سریع در محیط و تغییرات تکنولوژیک در تشدید اختلافهای فرهنگی و فکری میان نسلها اهمیت ویژهای دارد (لاور، 1373: 190).
بوردیو در تئوری تضاد ساختاری و نظریه نسلی خود روابط نسلی و تضاد ارزشهای بین دو نسل را در عرصههای اجتماعی، نظیر دانشگاه، سیاست، ادبیات و خانواده پیگیری و تحلیل مینماید. در این راستا، با مراجعه به جامعهشناسی فرهنگ بوردیو و به طور خاص با توجه به نظر او در مورد ملکه میتوان نسل را استنتاج نمود؛ زیرا به زعم وی، افرادی که همدورهایاند و در زمان حال زندگی کرده و ملکه فرهنگی مشترک دارند، کارکردی مبتنی بر حافظه جمعی دارند که ترکیب همدورهایها را در طول یک دوره خاص تعیین میکند و تعریف کننده نسل واحد است. در این تعریف توجه خاصی به ایده فرهنگ جمعی و مشترک معطوف است؛ احساسات، رجحانها، خلق و خو و مجموعهای از اعمال، از قبیل ورزش و فعالیتهای تفریحی حافظه جمعی و خلق فرهنگی یا سنت نسلی را تعیین میکنند که با مدیریت منابع نسلی در طول زمان و فضا ملاحظه میشود. به اعتقاد بوردیو، در شرایط معاصر، شکاف نسلها، شکافی افقی بوده، در عرصهها و میدانهای مختلف اجتماعی، اعم از نهادی یا غیرنهادی، رویارویی بین جوانان و افراد مسن عملاً حاکی از تعارض بین افرادی با مواضع گوناگون قدرت و ثروت است. او چالشهای بین نسلی را همانند سایر تعارضات اجتماعی، مستقل از طبقه و نظام قشربندی اجتماعی یا به تعبیر او نظامهای سلطه، نابرابری در عرصههای مختلف، نمیداند و در چارچوب نابرابری و تضاد اجتماعی به تحلیل روابط و تعارضات نسلی و ارزشی در ابعاد اجتماعی- اقتصادی و فکری – فرهنگی میپردازد (توکل و قاضی نژاد، 1385: 106). بوردیو معتقد است رویارویی نسلها و تضاد ارزشی آنان، در عرصهها و «میدانهای اجتماعی» مختلف اتفاق میافتد که عملاً حاکی از تعارض بین افرادی با مواضع گوناگون قدرت و ثروت است.
چنین مباحثی دال بر این است که بوردیو جوان و پیر را نه به عنوان امری عینی و واقعی، بلکه ساختاری اجتماعی میداند که در نتیجه مبارزه میان پیر و جوان در میدانهای مختلف اجتماعی به وجود میآید (همان :107 ). بوردیو در کتاب «سؤالهای جامعهشناسی» مینویسد: «در قرن 16 در فلورانس پیرها (نسل قدیم) ارزشهایی چون خشونت را تبلیغ میکردهاند تا پختگی و عقلانیت تا در نتیجه قدرت خود را به رخ بکشند» (بوردیو، 1984 : 144). بنابراین، بوردیو منشأ اصلی تضادهای ارزشی نسلها را توزیع نامتوازن منابع قدرت و ثروت و سرمایه (اقتصادی، نمادین، اجتماعی و انسانی) در عرصهها و میدانهای مختلف اجتماعی میداند. از این رو، در دیدگاه بوردیو، تفاوت ارزشی بین نسلی یک آسیب تلقی میشود.
در کار آنتونی گیدنز میتوان به تعریف خاصی از نسل دست پیدا کرد. او نسلها را همچون همدورهایهای اجتماعی که در طول زمان ترسیم شدهاند، در نظر میگیرد. اگر چه یک نسل به سالهای زندگی نسبت داده میشود، ولی از این نوع تعریف از نسلها جوهر جامعهشناختی به دست نمیآید؛ چرا که نسل صرفاً معطوف به سال یا تجربه زندگی گروه نیست. همانطور که بیان کرده است، هدف او فهم این نکته است که چگونه حافظه نسلها در فرآیند نهادی شدن از طریق مراسم و روایتهای جمعی ساخته میشود. به نظر او تمایزات حافظه از طریق مراسم و روایتهای جمعی ساخته میشود.
در نظر گیدنز، در عصر جدید مفهوم نسل رفته رفته تنها در برابر پس زمینهای از زمان استاندارد شده معنی پیدا میکند. به عبارت دیگر، اینک تنها از نسل دهه پنجاه یا نسل ده شصت قرن حاضر و غیره سخن به میان میآید. توالی زمانی به این معنا دیگر چندان شباهتی به فرایندهای انتقال گروهی در اعصار گذشته ندارد. در جوامع سنتی، دوره زندگی علاوه بر معنای صریح خود دلالتهای تکوینی دیگری هم دارد که به خصوص مفهوم از نو شروع کردن از آنها استنباط میشود؛ زیرا تکرار روشهای گذشته تنها در صورتی تحقق مییابد که آن روشها به طور بازتابی قابل توجه باشد (گیدنز، 1379: 207). گیدنز در اینجا علاوه بر توجه به عنصر زمان به فرار بودن جامعه به عنوان ویژگی جوامع متجدد و نیز نوعی مرخص شدن از گذشته نیز توجه دارد. نکته قابل تأمل در اندیشه گیدنز در این ایده نهفته است که نسل جدید به لحاظ اخلاقی نسبت به نسل قبلی دچار مشکل است. او در پاسخ به این پرسش که آیا شاهد ظهور یک نسل " من" خواهیم بود که ارزشهای مشترک و علایق عمومی را نابود میکنند و در آنها فردگرایی مفرط و شدید وجود خواهد داشت، عنوان میکند: نسل "من" توصیف گمراه کنندهای از فردگرایی جدید است که نشانهای از فرآیندی فساد اخلاقی به دست میدهد. در واقع، برعکس، بررسیها نشان میدهند که نسلهای جوان امروز نسبت به نسلهای پیشین خود را به سنتها ربط نمیدهند یا شکلهای سننتی اقتدار را به مثابه عامل تعیین کنندة هنجارهای شیوه زندگی نمیپذیرند. اینگونه ارزشهای اخلاقی در نزد اینگلهارت به مثابه ارزشهای فرامادیگرایانه تعریف شدهاند (آزاد، 1383: 28-31).
اینگلهارت(1971) بیش از سه دهه قبل فرض کرد که در سراسر جوامع پیشرفته صنعتی، اولویتهای ارزشی مردم درحال دگرگونی از اهداف «مادیگرایانه» با تأکید بر امنیت فیزیکی و اقتصادی به اهداف «فرامادیگرایانه» مبتنی بر ابراز وجود و کیفیت زندگی است. در نظر اینگلهارت و همکاران (1389: 121) این دگرگونی فرهنگی نوعی دگرگونی بین نسلی در مسیری پیشبینی شده درحال وقوع بوده است. این نظریه تغییر ارزشی بین نسلی مبتنی بر دو فرضیه کلیدی است: 1) فرضیه کمیابی. اساساً همگان خواهان آزادی و استقلال هستند، اما اولویتهای مردم، منعکسکننده شرایط اجتماعی ـ اقتصادی است که بیشترین ارزش ذهنی را بر مهمترین نیازها قرار میدهد.
2) فرضیه اجتماعیشدن. روابط میان اولویتهای ارزشی و کمیابی مادی یک انطباق آنی نیست، بلکه فاصله زمانی زیادی را در برمیگیرد، زیرا تا اندازه زیادی، ارزشهای اساسی هر فرد تحت تأثیر شرایط تکوینی سالهای پیش از بلوغ او قرار دارند و این ارزشها عمدتاً به وسیلة جایگزینی بیننسلی جمعیت تغییر مییابند. با وجود این، نسلهای قدیمتر هر جامعه به انتقال ارزشهای خود به فرزندانشان تمایل دارند؛ این میراث فرهنگی به آسانی زایل نمیشود. البته، اگر این میراث با تجربه مستقیم افراد ناسازگار باشد، ممکن است بهتدریج تضعیف شود.
اینگلهارت و همکاران با کاربرد همزمان این دو فرضیه، مجموعه روشنتری از پیشبینیهای مرتبط با تغییر فرهنگی را ارائه دادند: "نخست، درحالی که فرضیه کمیابی دلالت بر این دارد که رفاه مادی موجب گسترش ارزشهای فرامادی میشود، فرضیه اجتماعیشدن دلالت بر آن دارد که به احتمال بسیار، ارزشهای افراد و جامعه بهعنوان یک کل، یکشبه تغییر نمیکنند. درعوض، تغییر ارزشی بنیادی بهتدریج به وقوع میپیوندد؛ در اکثر بخشها، این تغییر بهعنوان جایگزینی جمعیتی نسل جوان به جای نسل بزرگسال بهوقوع میپیوندد" (2008: 138). بر این اساس، آنها عنوان میکنند که 10 یا 15 سال پس از آنکه یک دوره رفاهی آغاز شود، گروههای سنی که سالهای تکوین را در رفاه گذراندهاند، به جرگه رأی دهندگان وارد میشوند.
به نظر اینگلهارت و همکارانش، یکی از مهمترین روندهای جایگزینی بین نسلی در حوزه گذار از ارزشهای سنتی به ارزشهای ابراز وجود یا به عبارت کلیتر، گذار از ارزشهای مادیگرایانه به ارزشهای فرامادیگرایانه، به وقوع میپیوندد. در نظر آنها کنشهایی مانند: "رشد فعالیت مدنی به چالشکشیدن نخبگان"، "تلاش در راستای برابری جنسیتی" و "نگرش متساهلانه به دیگری" هر چه بیشتر در میان نسل جوان رایجتر شده است و به عنوان کنشی متعارف تلقی میگردد. بر این اساس، عنوان میشود که مادیگرایان به دلمشغولی برای ارضای نیازهای آنی برای بقا گرایش دارند، درحالی که فرامادیگرایان درباره نیازهای بقا نسبتاً احساس امنیت نموده، انرژی فیزیکیشان را عمدتا ًدر سایر علایق خود سرمایهگذاری میکنند. باتوجه به اینکه در عموم کشورهای جوامع صنعتی، گروههای سنی جوانتر نیز از سطوح بالاتر مهارتهای سیاسی برخوردارند، اینگلهارت نتیجه گرفت که فرایندهای تغییر ارزشی و بسیجشناختی همزمان با هم بهوقوع میپیوندند: شهروندان این جوامع درحال جایگزینی افزایش تأکید بر ارزشهای ابراز وجود هستند و رشد سطوح مهارت، آنها را به مشارکت در سیاست در سطوح بالاتر و تأثیرگذاری بر تصمیماتی که بر زندگیشان اثرگذار است، قادر ساخته و در نتیجه آنها به سادگی اتخاذ این تصمیمات را به نخبگان واگذار نخواهند کرد (اینگلهارت، 1389: 124-128).
فرضیهها و سؤالهای تحقیق
- بین نسلهای سه گانه در سطح ملی مبتنی بر وضعیت فرهگ سیاسی دموکراتیک تفاوت وجود دارد.
- بین نسلهای سه گانه در سطوح فروملی (استانی و قومیتی) مبتنی بر وضعیت فرهگ سیاسی دموکراتیک تفاوت وجود دارد.
- فرهگ سیاسی دموکراتیک زنان و مردان نسلهای سهگانه دارای تفاوت است.
روششناسی پژوهش
الف) روش تجزیه و تحلیل و نرمافزار
روش تحقیق این پژوهش مبتنی بر تحلیل ثانویه است. به منظور آزمون پایایی مدلهای اصلی تحقیق (مدل فرهنگ سیاسی یا ارزشهای ابراز وجود) و تأیید مدل نظری، از مدل سازی معادله ساختاری استفاده شده که با بهرهگیری از نرمافزارAmos به انجام رسیده است. همچنین، در آمادهسازی دادهها برای استفاده در مدل معادله ساختاری و انجام آزمون فرضیه اصلی پژوهش از نرمافزار SPSS بهره برده شده است.
جامعه آماری این پژوهش، کل ایران و واحد تحلیل، نسلهای سنی، اقوام و استانهای آن است. پس از آنکه مقبولیت مدل به لحاظ پایایی و اعتبار مشخص گردید، فرضیه اصلی تحقیق؛ یعنی میزان ظهور ارزشهای ابراز و نگرشهای دموکراتیک و تفاوت این میزان در میان نسلها، اقوام و استانهای ایران با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه مورد سنجش قرار گرفته است.
ب)دادهها
دادههای مورد استفاده برای آزمون فرضیه اصلی تحقیق از مجموعه دادههای پیمایش جهانی ارزشها WVS، موج پیمایش سالهای 2005 تا 2008 اخذ شده است. این پیمایش در ایران در سال 2007 با 2667 نمونه آماری به انجام رسیده است. در این مجموعه دادهها استان محل سکونت پاسخگو، در یکی از متغیرهای آن ثبت شده است، لذا امکان مقایسه میزان ارزشهای رهایی بخش پاسخگویان به تفکیک استانی مهیا شده است. در این پژوهش، استانهایی که تعداد نمونه آنها در مجموعه دادهها زیر 40 نفر بودند، حذف شدند. در جریان این امر استانهای ایلام، بوشهر، چهارمحال و بختیاری، سمنان، کهگیلویه و بویراحمد و یزد، از مجموع 30 استان موجود در مجموعه دادهها حذف شده و استانهای خراسان جنوبی و شمالی نیز با استان خراسان رضوی ادغام گردیده و در کل با نام استان خراسان در تحلیلها آمده است. در مجموع تحلیلها مبتنی بر 22 استان باقی مانده خواهد بود. توزیع نمونه مورد مطالعه بر حسب استان، جنس، در جدول زیر گزارش شده است. لازم است عنوان شود که در بحث بررسی اقوام، هیچ یک از استانها حذف نشده و هر استان در چارچوب قومیت متناسب خویش مورد استناد و تحلیل قرار گرفته است.
جدول 1- توزیع نمونه مورد بررسی بر اساس سن، جنس، زبان و مذهب
ج) متغیرها، مدلهای اندازهگیری و اعتبار سازه فرهنگ سیاسی دموکراتیک
برای اندازهگیری ارزشهای دموکراتیک شاخصهای مختلفی به کار رفته است؛ برای مثال، ویجیان پیلای و همکاران (Pilai.V & et al. 2011) که در فاصله سالهای 2006-2005 در پیمایشی در چهار کشور آمریکای لاتین به سنجش رابطه سرمایه اجتماعی و نگرشهای دموکراتیک پرداختند، ارزشهای دموکراتیک را با چهار سؤال درباره: 1- میزان دموکراتیک بودن قوانین محلی؛ 2- نگرش به آزادی اندیشه؛ 3- نگرش به آزادی بیان و 4- نگرش به آزادی مذهب مورد سنجش قرار دادند.
مدل اندازهگیری برای سازه اصلی ارزشهای دموکراتیک در این مطالعه برگرفته از مدل ارزشهای ایراز وجود اینگلهارت و ولزل (Inglehart and Welzel, 2009) است. هرچند این مدل اندکی پیچیده است، اما نسبت به مدلهای مشابه تعداد بیشتری از ارزشهای دموکراتیک را در برمیگیرد. مدل مشتمل بر پنج متغیر پنهان است که علاوه بر سازه اصلی فرهنگ سیاسی (ارزشهای ابراز وجود)، فرامادیگرایی، متغیرهای استقلال، برابری جنسیتی و تساهل را در بر میگیرد. در کل، سازه فرهنگ سیاسی شامل متغیرهای زیر خواهد بود:
جدول 2- ابعاد فرهنگ سیاسی دموکراتیک
فرهنگ سیاسی (ارزش های ابراز وجود) Self-Expression Values |
ارزشهای فرامادیگرایی Post materialism Values |
ترجیح اظهار نظر و مشارکت در حاکمیت بر نظم و ثبات آمرانه |
|
ترجیح آزادی بیان بر نظم و ثبات آمرانه |
|||
ترجیح دخالت و مشارکت مردم درامور محلی بر مبارزه و مقابله شدید با جرایم |
|||
شاخص استقلال Independence |
تأکید بر مستقل بودن |
||
تأکید بر پشتکار و کوشا بودن |
|||
عدم تأکید بر مطیع و فرمانبردار بودن |
|||
عدم تأکید بر دگماتیسم مذهبی |
|||
نگرش به برابری جنسیتی Gender Equality |
مخالفت با در اولویت قرار گرفتن مردها نسبت به زنان در هنگام مواجهه با بیکاری |
V44 |
|
مخالفت با اینکه مردان رهبران سیاسی بهتری هستند |
V61 |
||
مخالفت با اینکه تحصیلات برای پسران مهمتر است |
V62 |
||
مخالفت با اینکه مردان نسبت به زنان مدیران تجاری بهتری هستند |
V63 |
||
تساهل Tolerance |
تساهل در برابر سقط جنین |
V202 |
|
تساهل در برابر طلاق |
V203 |
||
نگرش به ارتباطات میان شهروندان دارای مذاهب متفاوت |
V194 |
||
تساهل در حوزه سیاست عمومی و به کار گماشتن کارگزاران |
V153 |
از آنجا که در مجموعه دادههای WVS نمره نهایی متغیرهای فرامادیگرایی و استقلال محاسبه شده است، در اینجا نیز به عنوان یک متغیر؛ یعنی به صورت یک متغیر مشاهده شده در مدل تحقیق استفاده شده است. همچنین، متغیرهای برابری جنسیتی و تساهل هر کدام جداگانه به لحاظ پایایی ارزیابی شده و شاخص نهایی آنها با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی ایجاد خواهد شد. در نهایت، مدل نهایی علاوه بر ارزیابی با آلفای کرونباخ و مقدار ویژه، اعتبار آن با مدل سازی معادله ساختاری (Amos) نیز ارزیابی خواهد شد. این کار علاوه بر سنجش برازش مدل، بارهای عاملی هریک از متغیرها و شاخصهای فرهنگ سیاسی را برای ما آشکار خواهد کرد. شکل زیر مدل اندازهگیری فرهنگ سیاسی و بارهای عاملی آن را نشان میدهد.
شکل1- مدل اندازهگیری فرهنگ سیاسی دموکراتیک به همراه بارهای عاملی آن
جدول زیر نتایج دیگر اعتبار مدل اندازهگیری فرهنگ سیاسی (ارزشهای ابراز وجود) را نشان میدهد:
جدول 3- شاخصهای برازش مدل فرهنگ سیاسی دموکراتیک
نوع شاخص |
شاخصها |
مدل تدوین شده
|
||
علامت اختصاری |
معادل فارسی |
دامنه قابل قبول |
مدل |
|
تطبیقی |
CFI |
شاخص برازش تطبیقی |
1 – 90/0 |
980/0 |
TLI |
شاخص توکر-لویس |
1 – 90/0 |
965/0 |
|
مقتصد |
PNFI |
شاخص برازش هنجارشده مقتصد |
1 – 50/0 |
548/0 |
PCFI |
شاخص برازش تطبیقی مقتصد |
1 – 50/0 |
553/0 |
|
RMSEA |
ریشه میانگین مربعات خطای برآورد |
08/0- 0 |
029/0 |
|
مطلق |
GFI |
شاخص نیکویی برازش |
1 – 95/0 |
981/0 |
AGFI |
شاخص نیکویی برازش اصلا ح شده |
1 – 95/0 |
975/0 |
نتایج جدول 4 نشان میدهد که کلیه شاخصهای تطبیقی و مقتصد در دامنه قابل قبول قرار دارد. از آنجا که همین شاخصها نیز، معیارهای اصلی برای قضاوت درباره برازش کلی مدل به حساب میآیند (احمدی و قاسمی، 1389)، در مجموع میتوان گفت که مدل از برازش قابل قبولی برخوردار است.
جدول4- برآوردهای استاندارد و غیراستاندارد به همراه سطح معنیداری
وزنهای رگرسیونی |
سطح معنی داری P |
نسبت بحرانی C.R |
انحراف استاندارد S.E |
برآورد |
||
استاندارد |
غیر استاندارد |
|||||
POLITICAL_CULTURE Y001<--- |
متغیر مرجع |
365/0 |
0/1 |
|||
POLITICAL_CULTURE Y003<--- |
00/0 |
146/8 |
111/0 |
00/0 |
146/8 |
|
POLITICAL_CULTURE |
00/0 |
366/7 |
049/0 |
00/0 |
366/7 |
|
Gender_ Equality |
متغیر مرجع |
373/0 |
0/1 |
|||
Gender_ Equality |
00/0 |
938/15 |
122/0 |
00/0 |
938/15 |
|
Gender_ Equality |
00/0 |
701/15 |
090/0 |
00/0 |
701/15 |
|
Gender_ Equality |
00/0 |
803/15 |
133/0 |
00/0 |
803/15 |
|
POLITICAL_CULTURE |
00/0 |
384/7 |
116/0 |
00/0 |
384/7 |
|
Tolerance |
متغیر مرجع |
411/0 |
0/1 |
|||
Tolerance |
00/0 |
813/7 |
099/0 |
00/0 |
813/7 |
|
Tolerance |
00/0 |
813/7 |
101/0 |
00/0 |
813/7 |
|
Tolerance |
00/0 |
558/7 |
099/0 |
00/0 |
558/7 |
|
سطح معنیداری در جدول فوق حاکی از آن است که در صورت رد فرضیه صفری که مقدار پارامتر را برابر صفر قرار میدهد، چه میزان احتمال خطا وجود دارد. سطح معنیداری بزرگتر از 5%، به معنی قبول فرض صفر بوده ومقدار برآورد شده پارامتر فاقد تفاوت معنادار با صفر است و لذا باید از مدل تدوین شده حذف گردد. مقادیر کمتر از آن نیز به معنی رد فرض صفر و قبول پارامتر است. همانطور که قابل مشاهده است، سطح معنیداری کلیه پارامترها از 05/0 کمتر است.
یافته های تحقیق
یافتههای پژوهش در دو قسمت ارائه میگردد: در قسمت اول شاخص فرهنگ سیاسی و ابعاد مختلف آن در میان نسلهای ایرانی توصیف شده و در قسمت دوم فرضیات تحقیق درباره تفاوتهای نسلی در حوزه فرهنگ سیاسی بررسی می شوند.
د) یافته های توصیفی
در این بخش ویژگیهایی کلی از جامعه مورد پژوهش به صورت میانگینهای آماری ارائه میشود. این توصیفات میانگینهایی از نسلهای سنی، جنس، استان و قومیت را در بر میگیرد که به ترتیب همه شاخصهای فرهنگ سیاسی دموکراتیک شامل فرامادیگرایی، استقلال، برابری خواهی جنسیتی و تساهل خواهد شد. دامنه نمرههای میانگین شاخص فرامادیگرایی بین 1 تا 5 قرار گرفته است. نمره 5 به معنی نگرش فرامادیگرا (پست ماتریال) و نمره 1 به معنی نگرش مادیگرایانه (ماتریالیستی) است. نمرههای میانگین شاخص استقلال نیز در دامنه 2- تا +2 قرار گرفتهاند. نمره 2+ به معنی تأکید بر استقلال و نمره 2- به معنی تأکید بر مطیع بودن افراد و نگرش اقتدارگرایانه است. همچنین، از آنجا که دو شاخص برابری خواهی جنسیتی و تساهل از طریق تحلیل عاملی و نمرههای استاندارد شده ایجاد شدهاند، دامنه نمرههای مشخصی برای جامعه ایران نمیتوان در نظر گرفت، اما به هرحال نمرههای بالاتر در میانگینها نشانهی نگرشهای برابری خواهانه و نیز تحمل و مدارای بیشتر و نمرههای پایینتر بر عکس گویای نظرهای مردسالارانه و عدم تحمل و مدارای افراد است.
رده سنی |
تعداد پاسخگو |
میانگین نمره شاخص فرامادیگرایی |
میانگین نمره شاخص استقلال |
میانگین نمره شاخص برابری خواهی جنسیتی |
میانگین نمره شاخص تساهل |
میانگین نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک |
29-15 |
1323 |
00/2 |
04/0- |
106/0 |
11/0 |
98/0 |
49-30 |
1034 |
71/1 |
16/0- |
080/0- |
043/0- |
13/0- |
98-50 |
302 |
65/1 |
20/0- |
162/0- |
34/0- |
34/0- |
جدول 5 این میانگینها را در سطح نسلهای سنی ارائه میدهد. همانطور که از نتایج جدول پیداست، نسل جوانتر یعنی رده سنی 29-15 از میانگینهای بالاتری نسبت به دو نسل پیش از خود برخوردارند. همچنین، نسل 49-30 ساله نیز نسبت به نسل ماقبل خود میانگینهای بهتری را در همه شاخصهای ارزشهای ابراز وجود به خود اختصاص دادهاند. در مجموع بر اساس این میانگینها میتوان گفت، جوانترها نسبت به دو نسل پیش از خود از فرهنگ سیاسی دموکراتتری برخوردارند؛ هرچند حتی این نسل نیز نمرههایی کمتر از حد میانگین کسب کردهاند و نمیتوان عنوان دموکرات را بر این نسل نیز اطلاق کرد.
جدول 6 میانگینهایی به تفکیک زن و مرد برای تمام جامعه آماری ایران ارائه میدهد. در تمام شاخصهای زیرمجموعه ارزشهای ابراز وجود به جز برابری خواهی جنسیتی، مردان نمرههای بهتری را به خود اختصاص دادهاند، اما جالب آنکه تفاوت نمره میانگین این شاخص در مردان و زنان تا بدان جاست که نتیجه نهایی را به نفع زنان تغییر داده است؛ یعنی زنان در نمره نهایی شاخص فرهنگ سیاسی میانگین بالاتری را نسبت به مردان به ثبت رساندهاند؛ هرچند هنوز نمیتوان قضاوت کرد که کدامیک دموکراتترند. این امر به علت بیشتر بودن بار عاملی شاخص تساهل در مدل اندازهگیری فرهنگ سیاسی دموکراتیک رخ داده است. هرچند هنوز نمیتوان قضاوت کرد که آیا این تفاوت معنادار است یا خبر.
جنسیت |
تعداد پاسخگو |
میانگین نمره شاخص فرامادیگرایی |
میانگین نمره شاخص استقلال |
میانگین نمره شاخص برابری خواهی جنسیتی |
میانگین نمره شاخص تساهل |
میانگین نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک |
مردان |
1322 |
90/1 |
08/0- |
247/0- |
0287/0 |
056/0- |
زنان |
1316 |
78/1 |
13/0- |
251/0 |
0279/0- |
074/0 |
جدول 7، میانگینها را برای تعدادی از قومیتهای ایران گزارش میکند ]1[. از آنجا که جامعه آماری توزیع مناسبی از جمعیت مورد پژوهش است، تفاوت در فراوانیهای ارائه شده از اقوام، مربوط به تعداد آنها در کل جمعیت است.
در این رتبهبندی کردها در سه شاخص از چهار شاخص ارزشهای ابراز وجود نمرههای میانگین بالاتری را کسب کردهاند. آنها در شاخص ارزشهای فرامادیگرایانه، استقلال و برابریخواهی جنسیتی نمرههای بالاتری را به خود اختصاص دادهاند، اما در شاخص تساهل که مربوط به مدارا و تحمل میباشد، در میانه جدول قرار گرفتهاند؛ هرچند در مجموع نمره بالاتر میانگین ارزشهای ابراز وجود یا فرهنگ سیاسی دموکراتیک را برای خود حفظ کردهاند.پس از کردها، به ترتیب فارسها، لرها، گیلکها و ترکها قرار گرفتهاند، اما در مجموع میتوان گفت هیچکدام از قومیتهای ایران در وضعیتی قرار نگرفتهاند که بتوان عنوان "دارای فرهنگ دموکراتیک" را برای آنها به کار برد.
جدول 7- رتبه های اقوام بر اساس شاخصهای فرهنگ سیاسی دموکراتیک
ردیف |
قومیت |
تعداد پاسخگو |
فرهنگ سیاسی دموکراتیک |
|||||||||
شاخص ارزشهای فرامادیگرایانه |
شاخص استقلال |
رتبه شاخص برابری جنسیتی |
شاخص تساهل |
فرهنگ سیاسی دموکراتیک |
||||||||
رتبه |
نمره میانگین |
رتبه |
نمره میانگین |
رتبه |
نمره میانگین |
رتبه |
نمره میانگین |
رتبه |
نمره میانگین |
|||
1 |
ترک |
566 |
5 |
66/1 |
5 |
25/0- |
5 |
090/0- |
3 |
083/0- |
5 |
220/0- |
2 |
فارس |
1526 |
2 |
88/1 |
3* |
07/0- |
3 |
022/0 |
2 |
020/0 |
2 |
047/0 |
3 |
کرد |
185 |
1 |
28/2 |
1 |
08/0 |
1 |
327/0 |
5 |
116/0 |
1 |
434/0 |
4 |
گیلک |
120 |
3 |
77/1 |
2 |
02/0 |
4 |
048/0- |
4 |
074/0- |
4 |
023/0- |
5 |
لر |
138 |
4 |
74/1 |
4* |
07/0- |
2 |
046/0 |
1 |
084/0 |
3 |
040/0 |
* نمره میانگین این دو قومیت در شاخص تساهل برابر بوده است
جدول 8 نیز به رتبهبندی و ارائه نمرههای میانگین هریک از استانها به تفکیک شاخصها میپردازد. همانطور که پیداست، با وجود نزدیک بودن نمرههای میانگین اکثر استانهای کشور به یکدیگر، همانند سطح قومیتی، هماهنگی نسبی میان رتبههای هریک از استانها در شاخصهای چهارگانه فرهنگ سیاسی وجود دارد. این هماهنگی در استانهای آذربایجان شرقی، اصفهان، خراسان، زنجان، قم، کردستان، کرمان، گیلان و هرمزگان مشهودتر است. رتبهبندی سطح قومیتی در اینجا نیز به گونهای بازتولید شده است، برای مثال، استان کردستان رتبه اول فرهنگ سیاسی دموکراتیک را به خود اختصاص داده است و تقریباً استانهایی که دارای جمعیت کرد زبان هستند، شامل کردستان، کرمانشاه و آذزبایجان غربی نیز در صدر جدول قرار گرفتهاند و نیز به ترتیب از آخر استانهای زنجان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان اردبیل و همدان در انتهای جدول قرار گرفتهاند. هرچند بازهم تاکید میشود که برای هیچکدام از قومیتها یا استانها نمیتوان به صورت مشخص عنوان فرهنگ سیاسی دموکراتیک را به کار برد.
جدول 8- رتبههای استانها بر اساس شاخصهای فرهنگ سیاسی دموکراتیک
ردیف |
استان |
فرهنگ سیاسی |
|||||||||
|
|
شاخص ارزشهای فرامادیگرایانه |
شاخص استقلال |
شاخص برابری جنسیتی |
شاخص تساهل |
فرهنگ سیاسی دموکراتیک |
|||||
رتبه |
میانگین |
رتبه |
میانگین |
رتبه |
میانگین |
رتبه |
میانگین |
رتبه |
میانگین |
||
1 |
آذربایجان شرقی |
13 |
71/1 |
15 |
27/0- |
13 |
06/0- |
15 |
05/0- |
14 |
16/0- |
2 |
آذربایجان غربی |
10 |
84/1 |
13 |
17/0- |
4 |
18/0 |
4 |
240/0 |
6 |
18/0 |
3 |
اردبیل |
9 |
90/1 |
18 |
42/0- |
17 |
20/0- |
21 |
45/0- |
19 |
40/0- |
4 |
اصفهان |
12 |
73/1 |
12 |
14/0- |
10 |
01/0 |
8 |
086/0 |
13 |
031/0- |
5 |
خراسان |
18 |
63/1 |
27/0- |
16 |
16 |
18/0- |
9 |
015/0 |
16 |
20/0- |
6 |
خوزستان |
5 |
07/2 |
2 |
20/0 |
14 |
17/0 |
7 |
090/0 |
7 |
18/0 |
7 |
تهران |
8 |
93/1 |
3 |
10/0 |
6 |
15/0 |
17 |
070/0- |
8 |
145/0 |
8 |
زنجان |
22 |
08/1 |
21 |
70/0- |
22 |
78/0- |
22 |
61/0- |
22 |
12/1- |
9 |
سیستان و بلوچستان |
19 |
59/1 |
22 |
70/0- |
15 |
17/0- |
16 |
066/0- |
20 |
47/0- |
10 |
فارس |
17 |
65/1 |
10 |
07/0- |
7 |
13/0 |
13 |
0375/0- |
12 |
030/0- |
11 |
قزوین |
21 |
51/1 |
5 |
05/0 |
19 |
23/0- |
3 |
29/0 |
11 |
00/0 |
12 |
قم |
15 |
70/1 |
14 |
25/0- |
18 |
22/0- |
10 |
00/0 |
17 |
22/0- |
13 |
کردستان |
1 |
90/2 |
1 |
59/0 |
1 |
80/0 |
2 |
50/0 |
1 |
2/1 |
14 |
کرمان |
6 |
04/2 |
4 |
10/0 |
11 |
015/0- |
5 |
198/0 |
4 |
21/0 |
15 |
کرمانشاه |
2 |
21/2 |
9 |
06/0- |
3 |
23/0 |
12 |
032/0- |
2 |
23/0 |
16 |
گلستان |
14 |
71/1 |
17 |
35/0- |
8 |
08/0 |
1 |
81/0 |
5 |
19/0 |
17 |
گیلان |
7 |
99/1 |
7 |
01/0 |
12 |
06/0- |
14 |
0376/0- |
9 |
080/0 |
18 |
لرستان |
16 |
67/1 |
8 |
04/0- |
5 |
16/0 |
6 |
11/0 |
10 |
066/0 |
19 |
مازندران |
4 |
11/2 |
11 |
08/0- |
2 |
26/0 |
11 |
020/0- |
3 |
227/0 |
20 |
مرکزی |
3 |
12/2 |
6 |
02/0 |
20 |
24/0- |
20 |
43/0- |
15 |
163/0- |
21 |
هرمزگان |
20 |
58/1 |
20 |
64/0- |
21 |
30/0- |
19 |
37/0- |
21 |
60/0- |
22 |
همدان |
11 |
79/1 |
19 |
58/0- |
9 |
04/0 |
18 |
160/0- |
18 |
27/0- |
در این بخش برای پی بردن به این امر که تفاوتهای موجود بین واحدهای فروملی – استان و قومیت- و نیز تفاوتهای بین نسلهای سنی و زن و مرد تا چه اندازه قابل اعتناست و به صورت جزئیتر، اگر تمایزی در ظهور ارزشهای ابراز وجود در هریک از این سطوح وجود دارد، در کدام بخش نهفته است، با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه و نیز آزمون تی مستقل به مقایسه میانگینهای این سطوح و واحدها پرداخته شده است. در نخستین گام با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تفاوتهای بین سه نسل مختلف در کل ایران مورد کنکاش قرار میگیرد.
منبع تغییرات |
درجه آزادی |
مجموع مجذوراتSSf |
میانگین مجذوراتMSf |
مقدارF |
سطحمعنی داری |
میانگروهی |
2 |
766/86 |
383/43 |
935/44 |
00/0 |
درونگروهی |
2431 |
05/2347 |
965/0 |
||
کل |
2433 |
82/2433 |
|
نتایج آزمون معنیداری –جدول 10- حاکی از معنادار بودن تفاوت بین میانگینهای حداقل دو رده سنی یا به عبارت دیگر، وجود تفاوت معنادار میان نسلهای سنی ایران است. با استفاده از آزمون توکی3 بررسی شد. همانطور که از نتایج جدول 10 آشکار است، میان میانگینهای نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک یا ارزشهای ابراز وجود هرسه نسل جوان (15 تا 29)، میانسال(30 تا 49 ساله) و مسن(50 تا 98 ساله) تفاوت معنادار وجود دارد. این تفاوت از نسل اول به نسل سوم به صورت صعودی افزایش مییابد؛ بدین معنا که بیشترین میزان ظهور ارزشهای ابراز وجود در میان نسل جوانتر و کمترین آن در میان نسل مسنتر است. البته، تفاوت میان نسل جوان و میانسال بیشتر از تفاوت میان نسل میانسال و مسن است
جدول 10- مقایسه میانگین نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک در سه رده سنی برای تمام ایران
سطح اطمینان95% |
سطح معنی داری |
خطای استاندارد |
تفاوت میانگین |
رده سنی |
رده سنی |
|
حد بالایی |
حد پایینی |
|||||
406/0 |
205/0 |
00/0 |
042/0 |
305/0* |
30 – 49 |
15 – 29 |
675/0 |
370/0 |
00/0 |
065/0 |
521/0* |
50 – 98 |
|
205/0- |
406/0- |
00/0 |
042/0 |
305/0-* |
15 – 29 |
30 – 49 |
058/0 |
373/0 |
00/0 |
067/0 |
216/0* |
50 – 98 |
|
675/0- |
370/0- |
00/0 |
065/0 |
521/0-* |
15 – 29 |
50 – 98 |
373/0- |
058/0- |
00/0 |
067/0 |
216/0-* |
30 – 49 |
شکل2- نمودار میزان بروز ارزشهای ابراز وجود در میان نسلها
در دو گروه زنان و مردان نیز همین رویه تقریباً تأیید میشود؛ منتها با تغییری جزئی در مردان؛ بدین معنا که تفاوت بین دو نسل دوم و سوم معنیدار نیست. البته، میان دو این دو نسل نیز تفاوتی هرچند کوچک به نفع نسل میانسال مشاهده میشود. جدول 11 نتایج بررسی تفاوت میانگین را برای سه نسل سنی به تفکیک مرد و زن نشان میدهد.
جدول 11 - مقایسه میانگین نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک در زنان و مردان
جنسیت |
ANOVA |
رده سنی |
رده سنی |
تفاوت میانگین |
خطای استاندارد |
سطح معنیداری |
سطح اطمینان95% |
||
F |
سطح معنیداری |
حد پایینی |
حد بالایی |
||||||
مردان |
65/18 |
00/0
|
29-15 |
49-30 |
285/0* |
061/0 |
00/0 |
141/0 |
430/0 |
98-50 |
437/0* |
084/0 |
00/0 |
240/0 |
630/0 |
||||
49-30 |
29-15 |
285/0-* |
061/0 |
00/0 |
430/0- |
141/0- |
|||
98-50 |
150/0 |
087/0 |
194/0 |
357/0- |
053/0 |
||||
98-50 |
29-15 |
437/0-* |
084/0 |
00/0 |
634/0- |
240/0 |
|||
49-30 |
150/0- |
087/0 |
194/0 |
357/0- |
053/0 |
||||
زنان |
0/30 |
00/0 |
29-15 |
49-30 |
328/0* |
060/0 |
00/0 |
186/0 |
470/0 |
98-50 |
632/0* |
106/0 |
00/0 |
381/0 |
881/0 |
||||
49-30 |
29-15 |
328/0-* |
059/0 |
00/0 |
470/0- |
186/0- |
|||
98-50 |
304/0* |
108/0 |
014/0 |
050/0 |
557/0 |
||||
98-50 |
29-15 |
632/0-* |
106/0 |
00/0 |
881/0- |
383/0- |
|||
49-30 |
304/0-* |
108/0 |
014/0 |
557/0- |
050/0- |
جدول 12- مقایسه میانگین نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک در میان اقوام ایران
جدول 13- مقایسه میانگین نمره فرهنگ سیاسی دموکراتیک در ردههای سنی در درون استانها
استان |
ANOVA |
رده سنی |
رده سنی |
تفاوت میانگین |
خطای استاندارد |
سطح معنیداری |
|
F |
سطح معنیداری |
||||||
اصفهان |
821/9 |
00/0
|
29-15 |
49-30 |
620/0* |
160/0 |
00/0 |
98-50 |
752/0* |
234/0 |
05/0 |
||||
49-30 |
29-15 |
620/0-* |
160/0 |
00/0 |
|||
98-50 |
132/0 |
242/0 |
849/0 |
||||
98-50 |
29-15 |
752/0-* |
234/0 |
005/0 |
|||
49-30 |
132/0- |
242/0 |
849/0 |
||||
خراسان |
220/8 |
00/0 |
29-15 |
49-30 |
40/0* |
128/0 |
006/0 |
98-50 |
682/0* |
200/0 |
002/0 |
||||
49-30 |
29-15 |
40/0-* |
128/0 |
006/0 |
|||
98-50 |
282/0 |
203/0 |
350/0 |
||||
98-50 |
29-15 |
682/0-* |
200/0 |
002/0 |
|||
49-30 |
282/0- |
203/0 |
350/0 |
||||
تهران |
387/4 |
013/0 |
29-15 |
49-30 |
160/0 |
100/0 |
240/0 |
98-50 |
380/0* |
131/0 |
011/0 |
||||
49-30 |
29-15 |
160/0- |
100/0 |
240/0 |
|||
98-50 |
220/0 |
133/0 |
230/0 |
||||
98-50 |
29-15 |
380/0-* |
131/0 |
011/0 |
|||
49-30 |
220/0- |
133/0 |
230/0 |
||||
فارس |
237/3 |
042/0
|
29-15 |
49-30 |
406/0 * |
168/0 |
045/0 |
98-50 |
501/0 |
416/0 |
453/0 |
||||
49-30 |
29-15 |
406/0-* |
168/0 |
045/0 |
|||
98-50 |
094/0 |
422/0 |
973/0 |
||||
29-15 |
49-30 |
620/0* |
160/0 |
00/0 |
|||
98-50 |
752/0* |
234/0 |
05/0 |
جدول 13 برای تعدادی از استانها که نمونه آنها برای تحلیل واریانس میان سه رده سنی کافی بود، به انجام رسید. از پنج استان بررسی شده، در چهار استان تفاوت معنیدار میان سه نسل در میزان بروز ارزشهای ابراز وجود مشاهده شد. در همه آنها این تفاوتها از نسل سوم به اول به صورت تصاعدی در افزایش بوده است. به عبارت دیگر نسل جوان دارای بیشترین میزان بروز ارزشهای ابراز وجود و یا به عبارت دیگر، حامل میزان بیشتری از فرهنگ سیاسی دموکراتیک بوده و پس از آنها به ترتیب نسل میانسال و سپس نسل مسن قرار میگیرند.
جمع بندی و تفسیر یافته ها
مفهوم نسل و روابط میان نسلها در سالهای اخیر با توجه به کمرنگ شدن اهمیت طبقه و حزب در گونهشناسی و طبقهبندی شهروندان از اهمیتی بسیاری برخوردار شده است. در این زمینه چنین عنوان میشود که اثر نسل و تجربیات نسلی بر رفتار و باورهای افراد در برهههایی بیش از سایر مقولههای اجتماعی- فرهنگی است. مطالعه حاضر در راستای بررسی روابط نسلی به ویژه در حوزه سیاسی سامان یافته است.
یافتههای این پژوهش حاکی از برتری نسل جوان در بروز ارزشهای ابراز وجود و توسعه بیشتر فرهنگ سیاسی دموکراتیک در میان این نسل است. جالب آنکه، این تفاوت در بروز ارزشهای دموکراتیک تقریباً در همه سطوح بازتولید شده است. بدین معنا که علاوه بر سطح ملی، در سطوح فروملی بررسی شده؛ یعنی قومی و استانی و نیز به تفکیک جنسیت، تقریباً نتایج مشابهی بهدست آمد؛ هرچند در سطح ملی، تفاوت بسیار آشکارتر و در سطوح فروملی با پیچیدگیهایی همراه بود. برای مثال، در میان کردها تفاوت معناداری میان نسلها به لحاظ بروز ارزشهای ابراز وجود یافت نشد و حتی نسل جوان و میانسال این گروه به یک میزان به بروز این ارزشها پرداختهاند، اما با وجود تفاوت بالای میانگین دو نسل جوان و مسن به لحاظ کمی(770) به نسبت تفاوت در میان نسلهای اقوام دیگر، بالاتر بودن میانگین ارزشهای ابراز وجود در میان این قوم به صورت کلی از معنیدار شدن این تفاوت جلوگیری کرده است. این در حالی است که در میان فارسها تفاوت دو نسل جوان و میانسال با مقدار بسیار کمتر (282/0) معنیدار شده است. در میان مابقی اقوام باقیمانده؛ یعنی گیلکها و لرها نیز تفاوت معنیدار میان نسلها مشاهده نشد. همچنین، میان هیچیک از اقوام بررسی شده، تفاوت معنیدار میان دو نسل میانسال و مسن یافت نشد؛ هرجند روند کلی ترتیب صعودی خود را حفظ کرده و تفاوت میانگین این دو نسل به نفع میانسالهاست
در بررسی استانها نیز با در نظر گرفتن تعداد نمونهها، 10 استان مورد کنکاش قرار گرفت. در میان این 10 استان، 4مورد تفاوت معنیدار میان ردههای سنی یافت شد که عبارت بودند از: اصفهان، خراسان، تهران و فارس. روند نتایج باز مانند موارد پیشین از نسل مسن به جوان، وضعیتی صعودی را به نمایش میگذارد. به جز استان تهران که فقط میان نسل جوان (29-15) و نسل مسن (98-50) تفاوت معنیدار شده است، در بقیه استانها میان نسل جوان و میانسال و مسن تفاوت معنیدار شده است. بدین ترتیب در سطح استانی نیز، بازهم نسل جوان گوی سبقت را در بروز ارزشهای ابراز وجود از دو نسل دیگر ربوده و پس از آن نیز نسل میانسال در جایگاه بعدی قرار میگیرد. به هر روی، نتایج نوشتار حاضر را می توان چنین تفسیر نمود:
- نسل و روابط نسلی در تبیین رفتارها، باورها و نگرشهای شهروندان جامعه ایرانی، همچنانکه متفکرانی مانند کارل مانهایم، تورشتاین وبلن، بودریو و اخیراً اینگلهارت و همکاران پیش بینی کردهاند، در سالهای اخیر برجستگی خاصی یافته است. به عبارتی، تمایز نسلها در شاخص فرهنگ سیاسی و ابعاد آن چه در سطح ملی، و چه استانی و قومیتی نشاندهنده برجستگی مفهوم نسل در تمایز میان شهروندان از لحاظ باورها، اعمال و نگرش ها و توان تبیینی برابر یا همسنگ آن، با مقولاتی مانند موقعیت جغرافیایی و حتی مقوله هویتی (در این نوشتار هویت قومی) در تعیین این اعمال است.
- اهمیت تجربههای زیستی متفاوت در نسلهای مختلف تأثیرات ناهمگونی به بار آورده و چنانکه در نتایج این مطالعه ملاحظه میگردد، موجب تمایز نسلها در ابعاد رفتار و باوری میشود. بر این اساس، همچنانکه شومان و اسکات (1989) خاطرنشان میکنند، نسلها «حافظههای جمعی» دارند که در نوجوانی و بلوغ اولیه تثبیت میشوند و آثار آن در سراسر دوره زندگی تداوم مییابد و از آن رو که در مورد نسلهای ایرانی چنین موضوعی محقق شده است، انتظار یافتن تفاوتهای کلان میان ارزشهای جوانان و بزرگسالان نابجا نیست. بر این اساس، با توجه به اینکه نسل جوان جامعه ایرانی در شرایط ایمنتری نسبت به سایر نسلها زیسته است و هم از آنرو که دارای "سطوح مهارتی" و دانشی بالاتری (تحصیلات، مهارتهای سیاسی، آشنایی با رایانه و...) نسبت به آنان قرار دارد، وجود تفاوتهای معنادار میان این نسل با سایر نسلهای ایرانی در هر سه سطح مورد مطالعه به لحاظ نظری کاملا قابل توجیه است. چنین موضوعی البته در گذر زمان احتمالاً می تواند ارزشهای کل جامعه را بهتدریج با جایگزینی بیننسلی تغییر دهد.
پی نوشت
]1[ قاعدتاً تعداد قومیتهای ایران بیشتر از تعداد گزارش شده در این جدول است، اما به علت کم بودن تعداد پاسخگویان تعدادی از این اقوام در جامعه آماری موجود، در اینجا، از ارائه گزارش در مورد آنها خودداری شده است. جدول 1 گزارش کاملی از تعداد پاسخگویان همه قومیتها در جامعه آماری را ارائه میکند.