تحلیل جامعه‌شناختی نهضت جنگل با تأکید بر ایدئولوژی آن

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری جامعه‌‍‌‌شناسی، دانشگاه شیراز، ایران

2 دانشیار، بخش جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز، ایران

چکیده

         تاریخ معاصر ایران مشحون از نهضت‏ها و جنبش‏های اجتماعی خرد و کلان بوده است. این نهضت‏ها به‏ندرت از دیدگاه نظریه‏های جنبش اجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته است. نهضت جنگل که 9 سال پس از امضای فرمان مشروطه در سال 1294 ش آغاز گردید، از اولین حرکت‏های ملت ایران در پاسخ به عدم تحقق آرمان‏های انقلاب مشروطه بود. در این تحقیق با مروری بر نظریه‏های جنبش اجتماعی، نظریه زاهد برگزیده شد که تناسب بیشتری با فضای تاریخ معاصر ایران دارد. این نظریه مهم‏ترین رکن در شناسایی جنبش را جهت جنبش می‏داند که در ایدئولوژی آن متبلور است. این پژوهش در چارچوب روش‏شناسی رئالیستی با استفاده از استراتژی تحقیق پس‏کاوی و روش تاریخی انجام شده است. تحلیل شواهد تاریخی برمبنای این نظریه نشان داد که نهضت جنگل با ایدئولوژی بسیار نزدیک با ایدئولوژی انقلاب مشروطه شروع شد اما در میانۀ راه دچار پارادوکس در ایدئولوژی شد. در ادامه هر چند موفقیت‏های اولیه و زودگذری کسب کرد ولی خیلی زود به دلیل همان پارادوکس از هم فرو پاشید.   

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Exploration of Jungle Movement from its Ideology Point of View

نویسندگان [English]

  • Sayed. Esmaeil Masoudi 1
  • Sayed Saeid Zahed Zahedani 2
1 Ph.D. Candidate of Sociology, Shiraz University, Shiraz, Iran
2 Associate Professor, Department of Sociology, Shiraz University, Shiraz, Iran

کلیدواژه‌ها [English]

  • Jungle Movement
  • Social Movements
  • Social Movement Theory
  • Ideology

مقدمه و بیان مسأله

تاریخ معاصر جهان شاهد انقلاب‏ها و جنبش‏های متنوع و گسترده‏ای بوده است، در ایران معاصر نیز شاهد شکل‏گیری نهضت‏ها و جنبش‏های متعددی از جمله نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و جز آن بوده‏ایم. این جنبش‏ها به گونه‏ای هستند که به صورت حلقه‏های یک زنجیر در مقاطع مختلف اهداف بعضاً مشترک را دنبال کردند. و شاید بتوان مهم‏ترین نقاط مشترک جنبش‏های معاصر ایران را در اهداف آنها جستجو کرد. در راستای این اهداف جنبش‏های نسبتاً خردتر و محلی‏تری نیز به تقویت این جنبش‏ها کمک کرد. یکی از این جنبش‏های خردتر، نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک‏خان جنگلی است که 9 سال پس از انقلاب مشروطه در پاسخ برخی مطالبات محقق نشده انقلاب آغاز گردید اما نهایتاً به دلایل متعدد، بدون آن‏که اهداف خاص خود را به طور کامل محقق کند، از هم فروپاشید. نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک‏خان جنگلی به مدت 7 سال از سال 1294 هـ.ش. آغاز (1916 م.) و تا سال 1300 هـ.ش. (1922 م.) به طول انجامید. میرزا از افراد مؤثر در انقلاب مشروطه بود و از طرف روس‏ها به طور غیابی محکوم شد که به مدت 5 سال به گیلان مراجعت نکند. اولین قالب تشکیلاتی نهضت «کمیته اتحاد اسلام» بود. آنها افکار خود را با تأسیس روزنامه جنگل در آن انعکاس می‏دادند.

جنبش با سه گروه به مبارزه برخاست، اول؛ حکومت مرکزی و حکام محلی و خوانین. دوم؛ انگلیسی‏ها. سوم؛ روسیه تزاری. اما با روسیه بلشویکی هم‌پیمان شدند و در سال 1299 شهر رشت را تصرف کردند و «حکومت جمهوری شورایی ایران» را تشکیل دادند. پس از مدتی کوتاه به دلیل اختلاف میان رهبران جنبش و هم پیمان شدن روسیه و انگلیس، قوای رضاخان توانست شهر رشت به تصرف درآورد و جنبش به نقطه پایان خود رسید.

واکاوی این نهضت، از دریچه نظریۀ اجتماعی و بخصوص نظریۀ جنبش اجتماعی امکانی است که شناخت دقیق‏تر ابعاد مختلف جنبش، تحلیل دلایل شکل‏گیری و فروپاشی، تبیین فرایندهای طی شده در آن و مهم‏تر از همه، ارائه یک درک نظری نسبت به بافت اجتماعی ایران را مهیا می‏کند. بر همین اساس، ضمن مرور نظریه‏های جنبش اجتماعی، نظریۀ زاهد برای چارچوب نظری تحقیق انتخاب شده است تا جنبش جنگل بر اساس آن تحلیل شود

 

ضرورت و هدف

ضرورت این تحقیق از آن جهت است که ما نیاز به درک نظری و نه صرفاً تاریخی، از وضعیت تاریخ معاصر ایران هستیم تا با استفاده از این درک نظری بتوانیم موقعیت کنونی و آینده ایران را تحلیل نماییم. بنابراین هدف ما در اینجا ارائه یک مدل و طرح نظری از وضعیت جنبش‏های اجتماعی معاصر ایران و به خصوص نهضت جنگل است.

 

سؤال و فرضیه

- روند شکل‏گیری، گسترش و افول نهضت جنگل چگونه بوده است؟

- نهضت جنگل مبتنی بر ایدئولوژی خاص خود شکل گرفت و در ادامه تغییر موضع ایدئولوژیک داد و نهایتاً به دلیل همین تغییر موضع، از هم فرو پاشید.

 

مروری بر نظریه‌های جنبش‏های اجتماعی

ماریو دیانی معتقد است جنبش اجتماعی یک فرایند اجتماعی ویژه‌ای است و مکانیسم‏هایی دارد که کنش‏گران در یک کنش جمعی با آن درگیر هستند (Diani, 2006: 20). هربرت بلومر نیز در تعریف جنبش‏های اجتماعی را چنین تعریف می‏کند: «فعالیت جمعی چشم‌گیر برای استقرار نظم جدیدی از زندگی» (Blumer, 1969: 199). رابرتسون میان رفتار جمعی و جنبش تفاوت قائل است. به نظر وی «گرچه رفتارهای جمعی و جنبش‏های اجتماعی هر دو واکنش‏های جمعی در مقابل شرایط مسأله‏داری هستند اما جنبش‏های اجتماعی نسبتاً ساختار یافته‏تر و ماندگارتر هستند» (Robertson, 1988: 534).

در نظریه‏های جامعه‏شناسی، مکاتب و تقسیم‏بندهای گوناگونی وجود دارد و مهم‏ترین دسته‏بندی آن‏ها، تقسیم نظریات به خرد و کلان، یا عامل‏گرا و ساختارگرا است، در نظریه‏های جنبش‏های اجتماعی نیز می‏توان این دسته‏بندی را دنبال کرد. البته واضح است که از خرد تا کلان یا از عامل تا ساختار یک طیف است، برخی به ساختارگرایی نزدیکترند و برخی به عامل‏گرایی. نکته دیگر اینکه همان‏طور که افرادی مانند پیر بوردیو و آنتونی گیدنز در تلاش هستند که نظریه جامعه‏شناسی را از دوگانه انگاری عامل- ساختار نجات دهند، دانشمندانی مانند نیک کراسلی با الهام از نظریات بوردیو، همین تلاش را در نظریۀ جنبش اجتماعی پی می‏گیرد. بنابراین می‏توان نظریه‏های جنبش اجتماعی را بر اساس این دسته‏بندی‏ها مرور کرد.

در یک سر طیف، می‏توان به نظریۀ هانس تاک اشاره کرد که به لحاظ نظری در دسته عامل‏گرایی قرار دارد. وی در کتاب روان‏شناسی اجتماعی جنبش‏های اجتماعی، که در سال 1966 به چاپ رسیده است، معتقد است که جنبش اجتماعی شامل افرادی است که در تلاش هستند مسأله خود را از طریق اجتماع حل کنند. او می‏گوید یک فرد در مقابل "موقعیت مسأله" داری در جامعه قرار می‏گیرد. اگر اقدامی توسط عاملان یا نهادهای اجتماعی، برای حل آن شرایط مسأله‏دار صورت نگیرد، به مسأله‏ای برای آن فرد، تبدیل می‏شود. اگر مجدداً عکس‏العملی از طرف جامعه نسبت به آن مسأله صورت نگیرد، فرد از خود عکس‏العمل نشان می‏دهد. به این ترتیب انگیختگی فردی بروز می‏کند.  افرادی که نسبت به یک مسأله انگیخته شده‏اند، گرد هم می‏آیند و درخواستی تنظیم می‏کنند. برای اینکه خواستة خود را تنظیم کنند به یک ایدئولوژی متوسل می‏شوند و از طریق آن، جنبش اجتماعی ایجاد می‏گردد (Toch, 1966: 27).

هربرت بلوم ریک گام از فردگرایی و عامل‏گرایی تاک دورتر می‏شود، تأکید بلومر بر فعالیت جمعی بیشتر مبتنی بر انگیخته‏های فردی است. از همین رو وی جنبش را به عنوان "فعالیتی جمعی که می‏خواهد نظم نوینی ایجاد کند" تعریف می‏کند (Blumer, 1969: 99). هر چند در نگاه وی سنخ فعالیت جمعی متفاوت از فعالیت افراد است و از این لحاظ از تاک فاصله می‏گیرد اما این فعالیت جمعی بلومر را به نگاه ساخت‏گرایانه نمی‏کشاند بلکه تداعی کننده نوعی هویت اجتماعی مشترک افراد است که به خوبی در ایدئولوژی جنبش متبلور شده است. از همین رو می‏توان دسته سومی میان عامل‏گرا و ساخت‏گراها تفکیک کرد و با عنوان رابطه‏گرا نامید که تأکید بیشتر بر هویت جمعی و ارتباطی افراد دارند.

وجه دقیق‏تر سنخ رابطه‏گرا را در نظریاتی مشاهده می‏کنیم که بر سازمان جنبش اجتماعی تأکید دارند. از جمله نظریه مک کارتی و میر زالد که در کتاب جنبش‏های اجتماعی در یک جامعة سازمان یافته در سال 1987 طرح شده است. برای آنان جنبش‏های اجتماعی از سه نوع سازمان یا سه گروه از سازمان‏ها تشکیل می‏یابد: الف ) سازمان جنبش‏های اجتماعی (SMO)، ب) گروه‏های شاغل در جنبش‏های اجتماعی(SMI)  و ج) بخش جنبش اجتماعی (SMS) (McCarthy & Zald, 1987: 20-22). چارلز تیلی یکی از نویسندگان مشهور مکتب "تجهیز یا بسیج منابع"[1] است. مبنای فکری وی نیز مانند مک کارتی و میر زالد است. بر اساس نظریۀ وی سه عامل اصلی و سه عامل با درجة دوم اهمیت در هر جنبش اجتماعی مداخله می‏کنند. "عناصر اصلی "منافع"[2]، "سازمان"[3]، " تجهیز و بسیج"[4] و عناصر درجه دو "ممانعت/تسهیل"[5]، "قدرت"[6]، "فرصت/تهدید"[7]  هستند. تأکید بیشتر او بر "سازمان" و "تجهیز و بسیج" است (Tilly, 1978: 7).

اما دیدگاه‏های ساخت‏گرایانه را می‏توان در آرای نیل اسملسر و آلن اسکات و تورن مشاهده کرد. نیل اسملسر با گرفتن منطق «ارزش افزوده» از اقتصاد، به تحلیل اشکال مختلف رفتارهای جمعی می‏پردازد.  منطق ارزش افزوده چنین می‏گوید که در مراحل مختلف زمانی علت‏هایی وجود دارند. هر چند این علت‏ها ممکن است برای مدت زمان زیادی قبل از فعال شدنشان نیز موجود بوده باشند (Smelser, 1962: 19). بر این اساس به نظر او شش مرحله پشت سر هم در همة رفتارهای جمعی وجود دارد: 1- ساخت مساعد[8]. 2-التهاب ساختی. 3- رشد و گسترش یک اعتقاد عمومی. 4- عوامل مداخله‏گر. 5- تجهیز و بسیج شرکت‏کنندگان برای کنش. 6- فعال شدن کنترل اجتماعی (Smelser, 1962: 15-17). بر اساس این نظریه مهم‏ترین نقطه‏ای که جنبش از آن آغاز می‏شود التهاب ساختی است.

آلن اسکات در کتاب خود با عنوان: ایدئولوژی و جنبش‏های اجتماعی جدید (1990) به بحث پیرامون جنبش‏های سیاسی جدید پرداخته است. او می‏گوید «جنبش‏های اجتماعی جدید، حداقل از لحاظ مبنای اجتماعی‏شان جنبش‏های طبقاتی، به مفهوم وبرگرای[9] آن که توسط گلنر[10]بسط داده شده است، می‏باشند» (Scott, 1990: 139).

نیک کراسلی[11] (2002) ضمن مرور و تحلیل نظریه‏های جنبش اجتماعی، به دنبال این است که یک چارچوب ترکیبی برای تحلیل جنبش‌ها طراحی کند. او بر این باور است نقطه ضعف اساسی تمام نظریه‌هایی مرور شده در بالا، مسأله عاملیت و ساختار بوده است و راه‌حل برای غلبه بر این ضعف، در نظریه کنش پیر بوردیو قرار دارد. استدلال کراسلی در رابطه با نظریه و کار بوردیو سه بعد دارد: اول اینکه نویسنده معتقد است که نظریه کنش بوردیو هم در رابطه با عاملیت، هم ساختار و هم ارتباط بین عاملیت و ساختار، قوی است و بدین وسیله یک نظریه عمومی پرنفوذ را مطرح می‌کند که در مقایسه با نظریاتی که تا الان مورد بحث قرار گرفته‌اند، کاربرد بیشتری در رابطه با تحلیل جنبش‌ها دارد. دوم اینکه وی بر این نظر است که نظریه بوردیو یک چارچوب مرتب و منظمی فراهم می‌کند که قادر است بسیاری از بینش‌های گوناگون و پراکنده‌ای که در رابطه با تحلیل جنبش‌ها قبل از این ارائه شده است، را در خود جای دهد و چارچوب منسجمی را به‏وجود آورد. سوم اینکه مزایای نظریه بوردیو بیشتر در سطح نظریه عمومی کنش است و بسیار اندک دربارۀ جنبش‌ها و اعتراضات صحبت کرده است و آنچه که مطرح نموده نیز مسأله‌آمیز است. از همین رو کراسلی با توجه به کلیدواژه «عادت‏واره» که محمل ایفای نقش عامل و ساختار است، جنبش اجتماعی را تحلیل کرده است. او معتقد است می‏توان از فرمول زیر برای تحلیل جنبش استفاده کرد (Crossley, 2002: 168):

عادت‏واره + میدان = جنبش

 

چارچوب نظری تحقیق

هر چند کراسلی تلاش کرده است بر اساس نظریه بوردیو نظریه‏ای ترکیبی دربارۀ جنبش‏های اجتماعی ارائه دهد اما از یک طرف نظریۀ بوردیو تمایل بیشتری به سمت ساخت‏گرایی دارد تا اینکه ترکیبی از عامل و ساختار باشد و از طرف دیگر این نظریۀ به بُعد رابطه به عنوان یک بُعد مستقل در کنار ساختار و عامل توجه نمی‏کند.

اما زاهد در نظریۀ جنبش‏های اجتماعی خود تلاش کرده است ضمن توجه همزمان به سه بُعد به صورت استقلالی، آن‏ها را در ترکیبی جدید قرار دهد. زاهد معتقد است هر جنبش اجتماعی سه بُعد دارد: زمینه اجتماعی (ساخت)، کنش‏گران (عامل)، ایدئولوژی (رابطه/ جهت) (زاهد، 1389: 81).

«زمینة اجتماعی، «مکان» جنبش‏هاست. امکانات و محدودیت‏های آن، تسهیلات و مضیقه‏هایی برای کنش‏گران جنبش به وجود می‏آورد، ترکیبی از قابلیت‏های افراد و منابع اجتماعی، ایجاد جنبش را ممکن می‏سازد. شرایط اجتماعی محیط جنبش‏های اجتماعی را تشکیل می‏دهد و نمی‏تواند از آن جدا گردد» (زاهد، 1389).

ایدئولوژی عامل ربطی جنبش‏ها است و در واقع جهت حرکت جنبش را نشان می‏دهد، از همین رو مهم‏ترین رکن جنبش ایدئولوژی است. البته باید توجه داشت که در آرای همۀ دانشمندان جنبش اجتماعی ایدئولوژی از اهمیت به‏سزایی برخوردار است. به عنوان مثال، برای تاک ایدئولوژی "مجموعه‏ای از عقاید به هم مرتبط" است که "توسط گروهی از اشخاص به کار گرفته می‏شود" و به عنوان "یک سکوی پرتاب برای جنبش اجتماعی" عمل می‏کند (Toch, 1966: 21). از نظر ویلسون ایدئولوژی عامل اصلی بسیج کنندۀ معترضان است: «ایدئولوژی یک نام مشترک است که به آن عقایدی داده می‏شود که مردم را برای عمل در یک جنبش اجتماعی بسیج می‏کند» (Wilson, 1973: 91). عقاید مردم مهم‏ترین نشانه هر جنبش اجتماعی از نظر تیلی است. وقتی یک جمعیت با عقاید همانند با هم عمل می‏کنند یک جنبش به وجود می‏آید (Tilly, 1978: 9). برای بلومر ایدئولوژی مشخصات زیر را دارد: الف) جهت را نشان می‏دهد؛ ب) وسیلۀ توجیه است؛ ج) به عنوان سلاح حمله خدمت می‏کند؛ د) به عنوان سلاح دفاع عمل می‏کند؛ و ه) امید و آرزو عرضه می‏دارد(Blumer, 1969: 110-111). از نظر ملوچی هویت جمعی تعریف مشترک و در ارتباطی است که توسط چند تن مرتبط با هم تولید می‏گردد که توجه به منشأهای کنش خویش و نیز محدودیت‏ها و امکانات زمینه‏ای که کنش آنان در آن انجام می‏شود دارند (Melucci, 1989: 34). در نظریۀ اسکات طبقۀ اجتماعی ایدئولوژی را می‏سازد و از طریق آن بستگی اجتماعی ممکن می‏شود. بسیج منافع یک بستگی اجتماعی در یک جریان مشارکت سیاسی، جنبش اجتماعی را می‏سازد (Scott, 1990: 6). تورن معتقد است که هر جنبش اجتماعی دارای یک ایدئولوژی است که نمایندۀ روابط اجتماعی است (Touraine, 1981: 98). در نظریۀ زاهد «ایدئولوژی عامل عمدۀ انسجام نظری یا انتزاعی (عقاید) و عملی یا عینی (سازمان مناسک) و تعیین‏کنندۀ جهت جنبش است» (زاهد، 1389: 75). بنابراین ایدئولوژی دارای دو بُعد است: بُعد نظری و بُعد عملی. بُعد نظری همان اعتقادات، آرمان‏ها و اهداف است که توسط رهبران جنبش ارائه می‏شود اما بُعد عملی ناظر به شیوه‏های عملی دستیابی به آن آرمان‏ها و اهداف است. به عبارت ساده‏تر، ایدئولوژی هم شامل آرمان‏ها و هم شامل ابزارهای و شیوه به‏کارگیری آنها است.

بر این اساس، در نظریۀ زاهد، «"اعتقادات، قوانین و مقررات"، "آن‏چه به عنوان فرصت تلقی می‏شود" و "آن‏چه چنین به حساب نمی‏آید"، "چگونگی استفاده از منابع" و "راه‏های عملی تعقیب اهداف جنبش" همه و همه توسط ایدئولوژی رقم زده می‏شود؛ ایدئولوژی، افراد را به زمینة اجتماعی متصل می‏کند.  قابلیت‏های افراد از طریق رهنمودهای ایدئولوژیک، به فرصت‏های اجتماعی افزوده می‏گردد و این ترکیب جنبش را در راستای جهتی که توسط ایدئولوژی مشخص می‏شود به حرکت در می‏آورد» (زاهد، 1389: 85).

کنش‏گران نیز بُعد سوم جنبش را تشکیل می‏دهند که به سه گروه تقسیم می‏شوند: 1- رهبران جنبش، 2- کسانی که اندیشه‏ها و فرمان‏های رهبران را توزیع و پخش می‏کنند و 3- پیروان جنبش. تمام این گروه‏ها تحت تأثیر ایدئولوژی هستند و از زمینة اجتماعی اثر می‏پذیرند. رهبران، جنبش را بر اساس یک اندیشة نو آغاز می‏کنند. آن‏ها بر اساس آن تفکر تازه، یک ایدئولوژی، در مقابله با زمینة اجتماعی می‏سازند.  اولین گروه پیروان آن ایدئولوژی، یک حلقة فکری و سازمان کوچک، در اطراف رهبران جنبش تشکیل می‏دهند. پیروان اولیه برای این‏که بر تعدادشان افزوده گردد و به‏تدریج گروه بزرگ‏تری شوند، تلاش می‏کنند ایدئولوژی را به مردم معرفی نمایند. برخی از پیروان جدید به این حلقة اولیه می‏پیوندند و بیشتر تازه واردان گرچه ایدئولوژی را پذیرفته‏اند اما در عداد حلقه اول به حساب نمی‏آیند. کسانی که در حلقه اول قرار می‏گیرند وظیفة توزیع یا پخش ایدئولوژی و جذب پیروان جدید به جنبش را دارند. به همین مناسبت ما آن‏ها را "توزیع‏کنندگان" جنبش می‏نامیم. کسانی را که به داخل حلقة اول راه نمی‏یابند را به عنوان "پیروان" می‏خوانیم. عملکرد آنان اجرا یا به عمل در آوردن جنبش است. به عبارت دیگر وقتی آنان به صحنه می‏آیند جنبش عملاً ظهور می‏یابد (زاهد، 1389) باید سه نوع کنش یا رفتار در هر جنبش اجتماعی اتفاق افتد: "شناخت"، "عرضه"، و "اجرا". "شناخت" اولین قدم برعهدة رهبران است. آن‏ها اندیشه‏ای را تشخیص می‏دهند و تلاش می‏کنند بر اساس آن، ایدئولوژی بسازند. ایدئولوژی برای این‏که ریشة اصلی خودآگاهی جنبش گردد، طراحی می‏شود. توزیع‏کنندگان لازم است ایدئولوژی را فراگیرند اما پیروان فقط کافی است که از آن مطلع باشند. هر سه گروه کنش‏گران دارای شناخت از اندیشه و ایدئولوژی جنبش هستند اما سطح درک آنان از رهبر به پیروان، نازل‏تر می‏گردد. گرچه دانش راهکارهای روز به روز جنبش، می‏تواند جهت عکس داشته باشد. دیگر وظیفة رهبران، عرضة ایدئولوژی است. معمولاً رهبران ایدئولوژی را به توزیع‏کنندگان عرضه می‏دارند و توزیع‏کنندگان آن‏ را به پیروان معرفی می‏کنند. در مجموع می‏توانیم بگوییم که عرضه یکی از مهم‏ترین وظایف توزیع‏کنندگان است. در آخر به "اجرا" می‏رسیم که رفتار نهایی همة کنش‏گران است (زاهد، 1389).

هیچ یک از عوامل ذکر شده در بالا به تنهایی عامل تعیین‏کنندة جنبش نیستند. ترکیب هماهنگ آنان جنبش را می‏سازد. تفاوت بین جنبش‏های مختلف در نتیجه تفاوت در این عوامل یا نحوة ترکیب آنان با یکدیگر است. چون ایدئولوژی اغلب به عنوان علامت بیرونی هر جنبش تلقی می‏گردد و عاملی است که جهت را نشان می‏دهد و اجزای مختلف هر جنبش را به یکدیگر متصل می‏کند، می‏تواند به عنوان یک شاخص برای تمیز جنبش‏های مختلف از یکدیگر به کار رود. بنابراین فرمول نهایی جنبش به صورت زیر است (زاهد، 1389: 100): 

زمان + جهت + مکان = موضوع یا کیفیت‏های مختلف هستی

عامل + رابطه + ساخت= جامعه

(رهبران+توزیع‌کنندگان+پیروان)کنش‏گران + ایدئولوژی + زمینه اجتماعی = جنبش اجتماعی

 

 

 

شکل 1- مدل اجتماعی جنبش زاهد

 

 

روش‏شناسی تحقیق

این تحقیق از رویکرد رئالیستی بهره می‏گیرد. روش رئالیستی در علوم اجتماعی با انتقاد از روش‏های پوزیتیویستی (اثباتی) و هرمنوتیکی (تفسیری) توسط روی باسکار و آندرو سایر مطرح شد. آن‏ها نه طبیعی انگاری پدیده‏های اجتماعی را که مختص روش‏های اثباتی است قبول دارند و نه ذهنی بودن مفرط روش‏های تفسیری را. بر همین اساس ضمن آن‏که می‏پذیرند تفاوت ماهوی میان علوم طبیعی و علوم اجتماعی وجود دارد، معتقدند که هم موضوع شناسایی[12] و هم فاعل شناسا[13] از خصلت «ذهنی بودن[14]» برخوردارند، اما مهم این است که می‏توان مجموع رابطۀ موضوع و فاعل شناسایی را به یک شیء «عینی» ارجاع داد تا از این طریق دچار نسبی انگاری مفرط رویکرد تفسیری نیز نشد. همین که افراد می‏توانند در زندگی تعامل کنند و همدیگر را درک کنند و در کنار آن تا اندازه‏ای تعمیم دهند نشان‏دهنده آن است که هم تعمیم (مشخصۀ رویکرد اثباتی) و هم درک و تفهم (مشخصۀ رویکرد تفسیری) در زندگی روزمرۀ مردم وجود دارد (سایر، 1385: 24-32).

روش رئالیستی معتقد است علم مطالعۀ روابط خارجی بین موضوعات مشخص نیست بلکه بررسی روابط درونی است که محصول سازوکارهای زیربنایی است که قسمت‏های مختلف یک سیستم را به هم وصل می‏کنند. پاوسن مدلی ارائه می دهد که در آننیروهای مداخله‏گر تحت یک «مکانیسم[15](M)» در یک «زمینه[16](C)» اجتماعی خاص «نتیجه [17](O)» را رقم می‏زنند. مدل پاوسن به صورت زیر است (Pawson, 2006: 21-22):

 

 

رویکردهای تفسیری یا کیفی معتقد به «زمینه‏گرایی[18]» و «نظریه‏سازی[19]» هستند و رویکردهای اثباتی یا کمی معتقد به «نظریه مداری[20]» (ایمان، 1390: 166). اما رویکرد رئالیستی هم به زمینه توجه دارد و هم به مکانیسم، تا هم وضعیت‏های منحصر بفرد اجتماعی را از دست ندهد و هم از مکانیسم‏های علّی برد متوسط در پدیده‏های اجتماعی غافل نشود.

رویکرد یا پارادایم رئالیستی نه مبتنی بر استراتژی تحقیق استقرائی[21] و نه استراتژی تحقیق قیاسی[22] است بلکه مبتنی بر استراتژی تحقیق پس‏کاوی[23] است. این استراتژی عبارت است از فرایند ساخت مدل ساختارها و مکانیزم‏ها (بلیکی، 1391: 298).

زاهد نیز نظریۀ جنبش اجتماعی خود را مبتنی بر رویکرد رئالیستی طراحی و تشریح کرد. او ضمن قبول مدل پاوسن، نظریۀ خود را منطبق بر آن دانسته و معتقد است «در یک زمینه اجتماعی خاص (C) کنش‏گران خاصی، به صورت سازمان یافته در جهت اهداف ایدئولوژیک به خصوصی (M) رفتار می‏کنند و به این ترتیب جنبش اجتماعی شکل می‏گیرد (O)» (زاهد، 1389: 63).

البته نباید تعجب کرد که چگونه یک نظریۀ اجتماعی با روش تحقیق تا این اندازه قرابت دارند زیرا در رویکرد رئالیستی دوگانگی نظریه – روش نیز مانند سایر دوگانگی‏ها که لیدر به خوبی به آن‏ها اشاره می‏کند (عینی- ذهنی، کلان-خرد، نظریه آزمایی[24]- نظریه‏سازی[25]، کیفی- کمی و ...) برداشته می‏شود (Layder, 2006: 28).

همان‏گونه که ذکر شد رویکرد رئالیستی با نقد روش‏های کمی و کیفی، روش خود را ارائه کرده است اما از یک طرف، به لحاظ روشی به الگو و مدل توجه می‏کند تا نوعی از نظم تکرار شونده پدیده‏ها را لحاظ کرده باشد؛ با این توجه که آن‏گونه که در روش‏های اثبات گرایانه مد نظر است این الگو و مدل، قوانین علّی نیستند. از طرف دیگر، پژوهش را ناظر به توصیف و تبیین هم زمان می‏دانند؛ توصیف و تبینی که از بستر مدل گذشته باشد. بنابراین از یک طرف با روش‏های تفسیری که به توصیف محض می‏پردازند و از هر گونه تعمیم و الگودهی اجتناب می‏ورزند متفاوت است و از طرف دیگر از تبیین علّی جدا از زمینه که در روش‏های اثبات‏گرا به آن می‏پردازند اجتناب می‏کند.  لذا روش رئالیستی با طراحی و ساخت مدل به توصیف و تحلیل پدیده‏ها می‏پردازد. از همین رو سؤال تحقیق باید براساس مدل تحلیلی توصیف شود نه این‏که فرضیه اثبات گردد (بلیکی، 1391: 138-140).

بنابراین مبتنی بر روش رئالیستی و استراتژی تحقیق پس‏کاوی، مسیر روش‏شناختی این مقاله دارای دو مرحله است؛ مرحلۀ اول: دست‏یابی به مدل مکانیسم پدیده‏های تاریخی بر اساس داده‏های تاریخی جنبش‏های اجتماعی ایران (آنچه که زاهد در نظریۀ خود بدان دست یافت و اثبات کرد)؛ و مرحلۀ دوم: قرار دادن مدل در معرض داده‏های جدید تاریخی (آنچه که در این پژوهش انجام می‏گیرد). بنابراین سؤال تحقیق درباره جنبش جنگل بر اساس مدل مکانیسمی جنبش‏های اجتماعی توضیح داده می‏شود و نقش ایدئولوژی در آن تحلیل می‏گردد و همچنین بررسی فرضیه تحقیق است که آیا داده و شواهد استخراج شده فرضیه تحقیق که از مدل نظری استخراج شده است را تأیید می‏کند یا خیر.

 

روش تحقیق

روش به کارگرفته شده در این تحقیق «روش تاریخی» است. روش تاریخی در جامعه‏شناسی تاریخی می‏تواند بر اساس پارادایم‏های روش‏شناسی، به گونه‏ای متفاوت دنبال شود. در پارادایم اثبات گرایانه روش تاریخی، بسیار شبیه به همان تکنیک‏های کمی اما با اصلاحاتی اندک انجام می‏گیرد و در پارادایم تفسیرگرایانه تحلیل تاریخی به روش تحقیق میدانی بسیار نزدیک می‏شود (ایمان، 1390: 396-397). در پارادایم رئالیستی نیز تحلیل تاریخی باید به دنبال کشف و شناخت مدلی از مکانیسم‏ها در یک زمینه اجتماعی باشد.

به طور کلی در هر تحقیق با روش تاریخی باید چهار مرحله دنبال شود:

1-              مفهوم‏سازی هدف تحقیق

محقق ابتدا با فضای محیط آشنا می‏شود و آن‏چه را که می‏خواهد مورد مطالعه قرار می‏دهد مفهوم‏سازی می‏کند. شاید با یک مدل سست یا مجموعه‏ای از مفاهیم مقدماتی آغاز کند و آن‏ها را در مورد یک محیط خاص به‏ کار بندد اما نکته مهم این است که بدون چهارچوبی از موضوعات، مفاهیم یا رویکرد نمی‏توان یک تحقیق جدی را شروع کرد (محمدپور، 1392: 355).

با توجه به اینکه موضوع این تحقیق نهضت جنگل است ابتدا تلاش شده است با فضای سیاسی- اجتماعی آن مقطع زمانی و همچنین قبل و بعد آن در ایران آشنا شویم. در این میان، شناخت انقلاب مشروطه از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا نهضت جنگل در کمتر از یک دهه بعد از انقلاب مشروطه شکل گرفت.

علاوه بر این، به طور کلی همه حرکت‏های اصلاحی و انقلابی و به خصوص در ایران معاصر متکی بر افکار و گرایش‏های نظری هستند. به همین علت افکار و گرایش‏های فکری آن دوران و نیز فضای فکری که جنبش جنگل در آن قرار داشت، مورد ملاحظه کلی قرار گرفت.

اما چهارچوبی که بتوان بر اساس آن به مطالعه تاریخی پرداخت، مدل رئالیستی نظریه زاهد درباره جنبش‏های اجتماعی است. همان‏طور که گفته شد بدون در دست داشتن یک چهارچوب مشخص نمی‏توان به تحقیق در جامعه‏شناسی تاریخی پرداخت، از این رو مدل نظری جنبش اجتماعی این کمک را به تحقیق کرده است که در میان انبوه اطلاعات تاریخی به دنبال چه نوع اطلاعاتی باشیم. بر اساس این مدل، باید ایدئولوژی حاکم بر حرکت جنبش، افراد درگیر در جنبش شامل رهبران، توزیع‏کنندگان و طرفداران و همچنین فضای اجتماعی کلان جنبش باید هم‏زمان مورد ملاحظه قرار گیرد و درباره آن‏ها اطلاعات تاریخی کسب کرد.

 

2-              تعیین محل و ارزیابی کیفیت شواهد تاریخی (استخراج شواهد)

در این مرحله محقق از طریق کار کتاب‏شناسی، محل داده‏های تاریخی را تعیین و آن‏ها را گردآوری می‏کند. پس از آن درباره «ربط شواهد[26]» و «دقت شواهد[27]» پرسش می‏کند (محمدپور، 1392: 355). منابع و شواهد موجود درباره جنبش جنگل هر چند تعداد کمی هستند اما همین تعداد کم از حیث شیوه گردآوری و تدوین متفاوت هستند.

برخی منابع مانند تاریخ انقلاب جنگل نوشتۀ محمدعلی گیلک، مشاهدات شخصی نویسنده است که خود از مبارزان جنگلی بوده، است. همچنین کتاب سردار جنگل نوشته ابراهیم فخرایی نیز ترکیبی از مشاهدات شخصی و اسناد تاریخی است. برخی نوشته‏های دیگر هر چند مشاهدات شخصی هستند اما نویسنده بیرون از فضای جنبش قرار دارد مانند ولایات دارالمرز گیلان نوشته لویی یاسینت رابینو. برخی کتاب‏های دیگر بیشتر مبتنی بر اسناد تاریخی و نه مشاهدات شخصی جنبش جنگل را تحلیل کرده‏اند مانند کتاب نهضت جنگل شاپور رواسانی. برخی کتاب‏ها و مقالات بر اساس اسناد تاریخی بخش یا وجه خاصی از جنبش جنگل را تحلیل کرده‏اند مانند مقاله «رویکردها و نگرش‏های اساسی در روزنامه جنگل» نوشته عبدالله متولی که ارگان رسمی نشر افکار جنبش جنگل را بررسی کرده است. کتاب‏های تاریخی دیگری که به ایران معاصر پرداختند هر یک از زوایه‏های به خصوصی جنبش جنگل را در بخشی از کتاب خود تحلیل کرده‏اند. کتاب معروف و معتبر تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم الاسلام کرمانی از این دست است. کتاب معتبر دیگر ایران بین دو انقلاب نوشته یرواند آبراهامیان است که فضای ایران بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بررسی کرده است. کتاب دیگر  The Political Economy of Modern Iranنوشته همایون کاتوزیان است. کتاب‏های آبراهامیان و کاتوزیان برتری خاصی که نسبت به دیگر کتاب‏ها دارند این است که جنبش جنگل را در یک فضای کلی تاریخ معاصر ایران تحلیل کرده‏اند به همین سبب علاوه بر داده‏های تاریخی، سرنخ‏های تحلیلی مناسبی درباره جنبش جنگل ارائه می‏دهند.

یک راه دیگر برای کسب داده‏های تاریخی رجوع به اسناد تاریخی است که این در حیطه کار یک جامعه‏شناس نیست بلکه کار یک مورخ است. اما در این تحقیق در رجوع به منابع پیش گفته، در مواردی که تعارضی در اقوال مشاهده می‏شد از استناد به آن خودداری گردید و در جاهای که اختلاف‏های ریز و درشت وجود داشت، قدر متیقن آن‏ها مورد استناد قرار گرفته است که با این شرایط دقت شواهد بالا می‏رود.

همچنین با توجه به چهارچوب اخذ شده، داده‏های مناسب از این منابع به‏صورت فیش‏های موضوعی استخراج شده است. به عنوان مثال فیش‏هایی زیادی درباره همه افراد درگیر در جنبش استخراج شده است که تعدد فیش‏ها و نگاه کلی به محتوای آن‏ها، کم کم جایگاه هر یک از افراد در جنبش مشخص می‏شود. این‏که دکتر حشمت یا احسان الله‏خان هر کدام از افراد مؤثر و اصلی جنبش هستند با این روش مشخص می‏شود و در مرحله بعد به ‏صورت نظری جایگاه این افراد مشخص شده است.

 

3-              سازماندهی شواهد تاریخی

محقق در این مرحله از دیدگاه‏های نظری برای سازماندهی شواهد و داده‏های تاریخی استفاده می‏کند، سؤال‏های جدیدی درباره شواهد می‏پرسد و چه بسا مفهوم اولیه را بسط می‏دهد (محمدپور، 1392 :355).

مبنای نظم‏دهی و سازماندهی شواهد و داده‏های تاریخی مدل نظری تحقیق است، به عنوان مثال افراد مؤثر در جنبش که از نزدیکان میرزا کوچک‏خان بوده‏اند مانند دکتر حشمت و احسان الله‏خان، به عنوان «توزیع‏کنندگان» ایدئولوژی جنبش شناخته می‏شوند که به همراه دیگر کنش‏گران، به عنوان یکی از ارکان سه گانه جنبش هستند.

آن‏چه در صفحات بعد تحت سه سرفصل «مکان جنبش: زمینۀ اجتماعی»، «زمان جنبش: کنش‏گران» و «جهت جنبش: ایدئولوژی» آورده شده، حاصل همین نظم‏دهی و سازماندهی شواهد و داده‏های استخراج شده است.

 

 

4-              تلفیق شواهد تاریخی (معنادهی شواهد)

در این مرحله محقق یک حرکت دیالکتیکی انجام می‏دهد. حرکت از انتزاع به واقعیت و از واقعیت به انتزاع (محمدپور، 1392: 355). یعنی حرکت از مدل نظری به شواهد و از شواهد به مدل نظری. در ابتدا بر اساس مدل نظری شواهد را سازماندهی و معنادهی می‏کند و در گام بعدی این پرسش مطرح می‏شود که آیا این شواهد مدل نظری را تأیید می‏کند یا خیر. به عبارت دیگر در حرکت دوم، فرضیه و سؤال تحقیق مورد بررسی قرار می‏گیرد که آیا شواهد، فرضیه استخراج شده بر اساس مدل نظری را تأیید می‏کنند یا خیر.

بنابراین، در این تحقیق، به طور کلی، بر اساس مدل نظری شواهد استخراج (مرحله دوم)، سازماندهی (مرحله سوم) و معنادهی (حرکت اول دیالکتیک مرحله چهارم) شده است. در گام نهایی (حرکت دوم حرکت دیالکتیکی) که مربوط به مرحله چهارم است فرضیه تحقیق بررسی شده است؛ اینکه آیا سیر حرکت (شکل‏گیری و افول) جنبش جنگل براساس تغییر در ایدئولوژی آن بوده است یا خیر؟ که در نهایت این فرضیه تأیید شده است.

 

سازماندهی شواهد

مکان جنبش: زمینۀ اجتماعی

فرمان مشروطیت در سال 1285 هـ.ش. امضا شده بود و جنبش جنگل در سال 1294 آغاز گردید، اتفاقات داخلی و خارجی این فاصله زمانی و نیز عوامل اجتماعی که به انقلاب مشروطه منجر شده است، زمینه و بستر اجتماعی شکل‏گیری نهضت جنگل را تشکیل می‏دهد. حتی می‏توان یک گام را جلوتر رفت و همان‏گونه که خود میرزا کوچک‏خان در چند جا و از جمله نامه به لنین در سال 1299 ش. از انقلاب 14 ساله ملت ایران سخن می‏گوید (فخرایی، 1362: 282)، نهضت جنگل را به‏طور کامل ادامه انقلاب مشروطه دانست (رواسانی، 1381: 46).

همان‏طور که می‏دانیم انقلاب مشروطه از مبارزات علما و روشن‏فکران و نیز همراهی بازایان و و مردم به وقوع پیوست. مهم‏ترین خواست انقلاب تأسیس عدالتخانه و دفع ظلم و بی‏عدالتی توسط دولت بود. بدون آن‏که این بی‏عدالتی را متوجه شاه کنند آن را متوجه دولت و نخست وزیر می‏دانستند (کرمانی، 1371: 374-376).

پس از انقلاب مشروطه وضعیت سیاست داخلی از شرایط مساعدی برخوردار نبود. دورۀ اول مجلس شورای ملی در 15 مهر 1285 یعنی یک ماه بعد از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه، افتتاح گردید. اما در تیرماه 1287 قبل از اتمام دوره قانونی آن، توسط محمدعلی شاه و به کمک روس‏ها به توپ بسته شد. در آبان ماه 1288 دوره دوم مجلس بازگشایی شد. اما پس از مدتی با این التیماتیوم روسیه تزاری روبه رو شد که در صورت عدم انحلال آن، روسیه خاک ایران را از شمال تصرف می‏کند که در نهایت مجلس دوم نیز منحل شد. مجلس سوم در 13 آذر 1293 (دسامبر 1914) تشکیل گردید. اما مجلس سوم نیز در شرایط ناآرامی به سر برد. چون 8 ماه قبل از آغاز به کار، یعنی در آوریل 1914 جنگ جهانی اول شروع شده بود.

گیلان در انقلاب مشروطه نقش مهمی داشته است. مردم گیلان به دو علت در نهضت مشروطه خواهی شرکت فعال داشتند: 1) قیام و اعتراض در مخالفت با ستم‏های اقتصادی و سیاسی کارگزاران دولت و دربار؛ 2) اعتراض بر ضد دخالت‏های کنسول روس که با اتکا به حضور 2500 قزاق مسلح روسی در امور اجتماعی و اقتصادی شهر و منطقه، از هیچ‏گونه اجحاف و زورگویی دریغ نداشتند. در نهضت مشروطۀ گیلان که در آن کمیتۀ سری «ستّار»، در رشت و در انزلی، انجمن‏های «عدالت، اخوت و برق» نقش رهبری داشتند، علاوه بر مجاهدان و روشنفکران گیلانی، تعدادی از انقلابیون قفقازی و گرجی نیز حضور داشتند. این کمیته، با کمیته‏های حزب سوسیال دموکرات ایران در باکو و کارگران ایرانی مقیم این شهر رابطه داشت و آن‏ها از این کمیته حمایت می‏کردند. با توجه به ترکیب اجتماعی رهبری مشروطه در گیلان، می‏توان پی برد که این رهبری، ائتلافی بود از کارگزاران رژیم استبداد و مالکان و خان‏هایی که برای حفظ منافع و موقعیت خود، به امواج نهضت و انقلاب سوار شده بودند اما بدنۀ اردو و نهضت، از وابستگان طبقات و گروه‏های اجتماعی- اقتصادی شهری که می‏پنداشتند با استقرار مشروطه، مجلس شورای ملی، گروه‌ها و اقشار مردم محروم از ستم‏های اقتصادی و سیاسی آزاد خواهند شد، تشکیل می‏شد (رواسانی، 1381: 25-30).

ابراهیم فخرایی از دوستان میرزا در کتاب سردار جنگل شرایط اجتماعی‏ای که در آن نهضت جنگل پا گرفت را این‏گونه توضیح می‏دهد: «مسأله مهم این است که تغییرات سیاسی در ایران و گیلان موجب تغییرات اساسی در زندگی دهقانان، پس از استقرار نظام مشروطه نشد. از جمله این‏که رابطه دولت و حکام محلی و خوانین و اربابان با مردم تغییری نکرد. فقر و بیکاری و مهم‏تر از همه فقدان امنیت و تجاوز قوی به ضعیف که به جامعه ایرانی عموماً و به جماعت گیلانی خصوصاً تحمیل شده بود و اغتشاش در سراسر کشور بر اثر دسائس بی‏انقطاع همسایه جنوبی و تهدیات بی پروای همسایه شمالی وجود داشت» (فخرایی، 1362: 29).

رابینو نایب کنسول انگلستان در رشت که در سال‏های 1906 تا 1912 م. (1285 تا 1291 ش) بود و روابط بسیار خوبی با حکّام و مالکان داشت، نوشته است: «در بسیاری از دهات گیلان، دهقانان به سبب نرخ ظالمانۀ نزول، زیر فشار سنگین وامی که از مالکان خود گرفته‏اند از بین می‏روند و گاهی وضع بدی که از نظر برداشت محصول با آن روبرو می‏شوند، آنان را وادار به ترک دهکده می‏کند» (رابینو، 1374: 16).

از نظر کاتوزیان وضعیت اقتصادی کشور در موقعیت مناسب قرار نداشت و با انقلاب مشروطه تغییر چندانی هم نکرد و شرایط آغاز قرن بیستم شبیه انتهای قرن نوزدهم بود: «در سراسر این دوره، تراز پرداخت‏ها دچار کسری مزمنی بود و پیوسته بر بدهی‏های خارجی افزوده می‏شد. صادرات ایران عبارت بود از نفت و مواد خام صنعتی (بیشتر به انگلیس) و محصولات ساخته شده سنتی به خصوص فرش (بیشتر به روسیه). در مقابل بین 80 تا 90 درصد واردات ایران از امپراتوری‏های روس و انگلیس بود» (Katouzian, 1981: 98-99).

خود میرزا کوچک‏خان درباره وضعیت حکمرانان ایرانی در بیانیه اعلام جمهوری شورایی ایران در سال 1299 می‏گوید: «ایران قرن‏هاست در دست استبداد سلاطین جور و امرای خودسر و خوانین جاه طلب و روسای شهوت ران و اربابان بی‏رحم صورت خرابه مهیبی به خود گرفته که هر عابر و هر ناظر متفکری از منظره اسفناک آن و ساکنان آن گرفتار بهت و حیرت می‏شود. در قرون اخیر سیاست جهانگیرانه همسایگان همسایه آزار ما (دولت انگلیس و حکومت‌های جابره تزاری سابق روسیه) ضمیمه مظالم حکمرانان شهوت‌پرست ایران شده است» (گیلک، 1371: 131).

مداخله‏های کشورهای روسیه و انگلیس به خصوص در زمان جنگ جهانی اول نیز شرایط نامساعد کشور را دوچندان کرد. هر چند ایران در جنگ جهانی اول اعلام بی‏طرفی کرده، اما شرایط اجتماعی به خاطر تجاوزهای خارجی از طرف شمال و جنوب و غرب ایران، مسائل را برای دولتمردان و مردم سخت‏تر می‏کرد. در این سال‏ها (1914- 1918 م) گیلان به عنوان دالانی برای رسیدن به شهرهای دیگر و نقاطی که جنگ در آن‏ها جریان داشت مورد استفاده و رفت و آمد قوای نظامی قرار گرفت. سربازان هنگام عبور از شهرها علاوه بر استفاده از مواد غذایی که سر راه آن‏ها بود، به فجایع بسیاری هم دست می‏زدند و موجبات ناامنی شهرها را فراهم می‏ساختند (خمامی‏زاده، 1374: 491).

در اولین جنگ با نیروهای خارجی در سال 1294، در شب قبل از جنگ برای همراهان خود شرایط دول خارجی را این‏گونه ارزیابی می‏کند: «سال‏ها و قرن‏هاست که اروپای متعدی، اروپای حریص، چنگال ظالمانه خود را به اجساد نحیف هر ملت ضعیف فرو برده و آن‏ها را برده و بنده خویش کرده است. امروز که آتش قهر الهی در اروپا مشتعل و این درندگان به جان هم افتاده‏اند وقت آن است که ملل ضعیف گرد هم آیند و آستین خود را از چنگال این ستمکاران رها نمایند» (گیلک، 1371: 31-32).

در نهایت این نکته نیز باید اضافه گردد : همان‏طور که تکلمه‏ای بر فرمان مشروطه مبنی بر لزوم اجرای قوانین اسلام افزوده شد، اجرای قوانین اسلام از مطالبات مردم در نهضت مشروطه بوده است. از همین رو لمتون معتقد است «در قرن نوزدهم ایران اغلب از طرف نویسندگان و گویندگان به عنوان مملکت اسلام و شاه نیز به عنوان پادشاه اسلام خوانده می‏شد. علاوه بر آن اعتراض معترضان جنبش اصلاحی که به انقلاب مشروطه منتهی گردید، برعلیه دست‏اندازی بیگانگان به "ممالک اسلامی" و "مسلمانان" بود نه "ایران" و "ایرانیان"» (Lambton, 1988: 301).

این تکلمه فرمان مشروطه مانند سایر بندها مورد توجه قرار نگرفت و عملاً مطالبه مردم درباره اجرای قوانین اسلامی همچنان به قوت خود باقی ماند. نهضت جنگل و به خصوص میرزا کوچک‏خان به این نکته توجه داشتند. از همین رو در شماره 28 روزنامه جنگل آمده است: «ما به نام اتحاد اسلام قیام کردیم و به این جمعیت مقدس منتسبیم» (رواسانی، 1381: 38).

 

زمان جنبش: کنش‌گران - رفتار کنش‌گران

رهبر: میرزا کوچک خان

یونس فرزند میرزا بزرگ ملقب به میرزا کوچک که پس از قیام مسلحانه در جنگل‏های گیلان ملقب به میرزا کوچک‏خان جنگلی شد. «در سال 1298 هـ.ق. / 1259 هـ.ش. در محلۀ استادسرای رشت متولد شد. در مدرسۀ حاج حسن و جامع رشت و سپس در مدرسۀ محمودیه تهران به تحصیل علوم دینی از قبیل صرف و نحو و فقه و اصول پرداخت اما با شروع نهضت مشروطه از تحصیل دست کشید و به صف انقلابیون پیوست و تا آخر عمر خود در کسوت انقلابی باقی ماند» (رواسانی، 1381: 38). در تاریخ 1325 در سن 27 سالگی به عضویت انجمن روحانیون ایران – گیلان درآمد (گیلک، 1371: 9). فخرایی معتقد است «میرزا یک مرد مذهبی تمام عیار بود. هیچ گاه واجباتش ترک نمی‏شد و از نماز و روزه قصور نمی‏کرد. به اشعار فردوسی علاقه خاصی داشت به طوری که در گوراب زرمخ مرکز تاسیسات نظامی جنگل جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود» (فخرایی، 1362: 38). یحیی دولت آبادی میرزا را این‏گونه توصیف می‏کند: «میرزا کوچک خان مردی است قوی بنیه، سیه چرده، موی سر و صورتش انبوه، دارای اخلاق نیکو و در عین صلح و سلامت خواهی سلحشور، دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت‏های استبدادی خودی و بیگانه» (دولت‏آبادی، 1371: 93).

میرزا طی اقامت در تهران به عضویت جمعیت اتحاد اسلام که از اندیشه‏های سید جمال‏الدین اسد‏آبادی متأثر بود درآمد. در رشت نیز هیئت اتحاد اسلام تشکیل شد. این هیئت مدتی نیز نقش مهمی در رهبری نهضت جنگل ایفا کرد. پس از التیماتیوم روس‏ها و انحلال دوره دوم مجلس شورای ملی، روس‏ها حکم غیابی مبنی بر عدم حضور در گیلان به مدت 5 سال برای میرزا اعلام کردند. در بحبوحه جنگ جهانی اول با رفتن به رشت و واسطه قرار دادن یکی از روحانیون معتمد رشت با کنسول روس، اجازه حضور به صورت علنی در رشت یافت. در اولین فرصت با دوستان نزدیک خود از جمله دکتر حشمت دیدار کرد و تصمیم به قیام مسلحانه و چریکی گرفتند.

 

توزیع‏کنندگان

حاج احمد کسمائی: از زمیندارن بزرگ گیلان و از کسانی بود که در همان ابتدا حرکت به میرزا پیوست اما به دلایل نه چندان منطقی با میرزا اختلافاتی داشت تا اینکه در سال دوم جنبش به همراه طرفداران خود از میرزا کناره می‏گیرد و تسلیم دولت می‏شود (فخرایی، 1362: 170).

دکتر ابراهیم حشمت الاطباء: از دوستان نزدیک میرزا و از مجاهدان انقلاب مشروطه بود و بسیار مورد احترام میرزا بود. در جنگی که در سال 1337 هـ. ق. / 1297 هـ.ش. میان جنگلیان و نیروهای دولت رخ داد، میرزا چون نمی‏خواست با نیروهای خودی و ایرانی درگیر شود، دستور به عقب‏نشینی داد و به چند گروه تقسیم شدند، یک گروه به سرپرستی دکتر حشمت بود و نهایتاً پس از تعقیب و گریزهای فراوان دکتر حشمت و یارانش توان خود را از دست دادند و در نهایت امان نامه‏ای که بر جلد قرآن مجید نوشته شده بود برای دکتر حشمت و یارانش فرستاده شد، وی از این فرصت استفاده کرد و خود و 270 نفر از یارانش را تسلیم کرد. میرزا همین که خبر تسلیم شدن دکتر را شنید بی اختیار گفت «انالله و انا الیه راجعون». چند روز بعد با حکم یک دادگاه فرمایشی نظامی در 11 شعبان 1337 هـ.ق. اعدام گردید (فخرایی، 1392: 177-180).

احسان الله خان: «روشنفکری آذری که در هنگام تحصیل در پاریس با آنارشیسم آشنا شده بود و دسته‏ای از دموکرات‏ها را از تهران با خود به رشت آورد» (متولی، 1390: 101). وی دارای تفکر ضدمذهبی بود و به سیاست روسیه اعتماد می‏کرد. این دو عامل سبب شد که در کودتای سال 1299 علیه میرزا همراه روس‏ها شرکت کند. وی عملاً عنان فکری و اجرایی خود را به دست حزب کمونیست ایران و روس‏ها سپرد. اما در دولت پس از کودتا، سرکمیسری (جایگاه میرزا در حکومت جمهوری شورایی) به وی سپرده شد. در حملۀ رضاخان به رشت که با توافق پنهانی روس‏ها و انگلیسی‏ها انجام شد، از رشت فرار کرد و به باکو رفت. در طول مدت اقامت در آن‏جا، مقرری ماهانه‏ای از روسیه بلشویکی می‏گرفت (رواسانی، 1381: 112).

خالو قربان: «او سرکردۀ گروه کوچکی از کارگران کتیراسازی و کردهای کرمانشاه بود و به کردهای مقیم گیلان تکیه داشت» (متولی، 1390: 101). در اوایل نهضت با میرزا همکاری کرد. در دورۀ دوم انقلاب با احسان الله خان و کمیتۀ مرکزی اول حزب کمونیست ایران ائتلاف و علیه میرزا کودتا کرد و با او به جنگ پرداخت در دولت کودتا وزیر جنگ بود. در دورۀ سوم با مشاهدۀ رویه روس‏ها و کمونیست‏ها دوباره با میرزا ائتلاف کرد اما در آخر این دورۀ هنگام حملۀ رضاخان به رشت، با وساطت نظامیان شوروی در تهران (کلانتراوف)، این شهر را تسلیم کرد. خالو قربان کسی است که سر بریده میرزا را به تهران برده، تقدیم رضا خان کرد و رضاخان هم به او درجۀ سرهنگی ترفیع داد. اختلاف خالو قربان با میرزا بیشتر شد و به طور عمده بر سر مسائل مالی و قدرت بود تا امور سیاسی و اجتماعی (رواسانی، 1381: 112).

حیدرخان عمواُغلی: او سوسیالیست دموکرات مشهوری بود که در انقلاب مشروطه نیز شرکت داشت. در خردادماه سال 1299 هـ.ق. فرقه عدالت قفقاز کنگره‏ای به منظور جمع‏آوری داوطلب برای ارتش سرخ و تشکیل اتحادی با جنگلی‏ها در انزلی برگزار کرد. کنگره نام «حزب کمونیست ایران» را برای خود برگزید. در این کنگره در مورد ایران و به خصوص گیلان تبادل نظر شد. در این کنگره دو تز در مورد شرایط ایران وجود داشت که یک تز آن مربوط حیدرخان عمواُغلی بود. حزب کمونیست در پایان کنگره اعلام کرد که با جنگلی‏های گیلان جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را تشکیل داده است. از این تاریخ حیدرخان به جنگیلی‏ها و میرزا نزدیک می‏شود و در شهریور 1299 حیدرخان عمواُغلی به ریاست حزب کمونیست ایران منصوب می‏شود. پس از تسلیم خالوقربان و فرار احسان الله خان، حیدرخان در کنار میرزا باقی ماند. اما درباره پایان سرنوشت وی ابهام وجود دارد. در 30 شهریور 1300، حیدرخان توسط افراد ناشناسی دستگیر می‏شود. و در این موقعیت حساس میرزا این هم پیمان خود را نیز از دست می‏دهد. رواسانی معتقد است حیدرخان به میرزا وفادار بوده و دستگیری وی توسط روس‏ها و انگلیسی‏ها بوده است (رواسانی، 1381: 100). اما فخرایی معتقد است، جنگلیان احساس می‏کردند حیدرخان قصد خیانت داشته و او را دستگیر کردند تا در فرصتی که شرایط مساعدتر شد او را محاکمه کنند (فخرایی، 1362: 420).

پیروان: پیروان نهضت جنگل ترکیبی بود از دهقانان محروم و ستمدیده، اقشار فقیر شهرنشین، افرادی که در امر تولید و توزیع کوچک و خرد شرکت داشتند، تعدادی از مالکان جزء و بخشی از روشنفکران وطن پرست. حضور اقشار دهقانی و زحمت‏کش شهری در نهضت جنگل در مقایسه با جنبش مشروطه برجسته‏تر و مشهودتر بود. اما حضور بازاریان و طبقات ثروتمند گیلانی کم رنگ‏تر بود. اقشار و طبقات ثروتمند گیلان (به خصوص تجّار بزرگ بازار رشت) زمانی که نهضت جنگل اوج می‏گرفت به جانب‏داری آن می‏پرداختند و زمانی که شکست‏های نظامی و یا سیاسی رخ می‏داد، از آن فاصله می‏گرفتند. موضع‏گیری‏های آن‏ها بر اساس منافع تجاری‏شان بود. در جنگ جهانی اول که نیروهای انگلیسی به شمال ایران و انزلی لشکرکشی کردند و ارتباط‏شان با منطقه قفقاز که از سابق مهم‏ترین طرف تجاری آن‏ها بود، قطع شد، با میرزا در مخالفت با انگلیسی‏ها همراه شدند. در سال های 1300 که نیروهای ارتش سرخ روس و نیروهای انگلیسی از گیلان خارج شدند، اوضاع ناامن و نابسامان گیلان را به خاطر قیام جنگلیان نمی‏پسندیدند، در تصرف رشت به دست رضاخان هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند تا قوای جنگلی از بین بروند (رواسانی، 1381: 114). همچنین بسیاری از صاحبان املاک و خان‏ها که عموماً با دولت مرکزی ارتباط خوبی داشتند، از همان آغاز نهضت بنای مخالفت داشتند و چندبار خود به جنگ با میرزا آمدند (گیلک، 1374: 20).

هرچند خود میرزا گرایش‏های اسلامی داشت و رفع ظلم و بی‏عدالتی و نیز استقلال کشور را ذیل آن تفسیر می‏کرد اما غلبه اصلی فکری در نهضت جنگل رفع بی‏عدالتی‏ها و به خصوص بی‏عدالتی ناشی از سیستم ارباب-رعیت یا مالک-دهقان بود. این به خاطر افراد تأثیرگذار در نهضت جنگل بود که با اندیشه‏های سوسیالیستی آشنا بودند. به همین علت عمدۀ پیروان نهضت از قشر رعیت و دهقان بودند. علاوه بر این طبقه روشنفکری که از این جماعت حمایت می‏کرد نیز روشنفکران نزدیک به جریان سوسیال دموکرات بودند.

 

جهت جنبش: ایدئولوژی

آبراهامیان به وجود دو جناح در نهضت جنگل اشاره می‏کند: «جناح غیرمذهبی-رادیکال و جناح مذهبی- زمیندار» (آبراهامیان، 1384: 101). که میرزا کوچک‏خان، حاج احمد کسمائی و دکتر حشمت از جناح مذهبی- زمیندار بودند که هر چند با اندیشه‏های سوسیالیستی و کمونیستی آشنا بودند اما پایگاه اصلی فکری خود را اندیشه‏های دینی و ملی می‏دانستند. از همین رو رواسانی معتقد بود ویژگی شاخص فکری میرزا کوچک‏خان تأکید او همزمان بر ایرانیت و اسلامیت بود. اما احسان الله خان، حیدرخان عمواُغلی از جناح غیر مذهبی-رادیکال هستند که در واقع اندیشه‏های حزب سوسیال دموکرات قفقاز را در ایران دنبال می‏کردند (رواسانی، 1381: 36).

ایدئولوژی نهضت جنگل را در سه محور خلاصه می‏کند: «اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و رفع بی‏عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد» (فخرایی، 1362: 51). اما مسأله این است که دو جناح نهضت، تفسیرهای متفاوتی از چیستی عدالت، استبداد، نیروهای خارجی و حتی استراتژی‏های رسیدن به آنها داشتند.

در سال دوم جنبش (1296) دکتر حشمت اعدام و حاج احمد کسمائی از نهضت جدا شد. به همین دلیل عملاً میرزا در جناح مذهبی- زمیندار تنها باقی ماند. پس از انقلاب مارس 1917 (1296هـ.ش.) روسیه گروه‏های دموکرات بار دیگر جان گرفتند و در تهران اعلام وجود کردند و در این میان احسان الله خان و خالو قربان به جنگلی‏ها پیوستند (متولی، 1390: 101). حیدرخان عمواُغلی نیز در سال 1299 به نهضت جنگل می‏پیوندد. در نتیجه گرایش‏های جناح غیرمذهبی- رادیکال غلبه پیدا می‏کند. از آن‏جا که میرزا بعد از فروپاشی روسیه تزاری و شکل‏گیری روسیه بلشویکی، دست دوستی به سوی ارتش سرخ روسیه دراز می‏کند و در حالی که امید به شعارهای آزادی خواهانه و مساوات طلبانه انقلاب روسیه دارد «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» را در گیلان تأسیس می‏کند. این نتیجه‏گیری حاصل می‏شود که میرزا هم به سمت اندیشه‏های سوسیالیستی گرایش پیدا می‏کند اما با تفسیر خودش و نه تفسیر کمونیستی.

این گرایش‏ها و جناح‏ها و نیز تغییرات گرایشی را می‏توان از مطالب منتشر شده در روزنامه جنگل، بیانیه‏ها، مرام‏نامه و به خصوص نامه‏نگاری‏ها و سخنرانی‏های میرزاکوچک خان دریافت.

روزنامه جنگل در سال اول در 31 شماره منتشر شد که شماره اول آن شعبان 1335 ق بود و در سال دوم در 4 شماره منتشر شد (فخرایی، 1362: 140). این روزنامه بیشتر متعلق به جناح مذهبی – زمیندار بوده است (آبراهامیان، 1384: 101). در شماره اول آمده است: «این روزنامه فقط نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان است». در مطالب روزنامه جنگل نمی‏توان اسامی صاحب نام و شهیر یا برخوردار از دانش عمومی یافت و در بیشتر مواقع نوشته‏ها بدون نام یا با عنوان «هیئت اتحاد اسلام» درج شده‏اند (متولی، 1390: 97). آبراهامیان محورهای روزنامۀ جنگل را این چنین برمی‏شمارد: «خواستار کمک مالی به کشاورزان خرده پا، خودمختاری اداری برای گیلان، حفظ اسلام، الغای کلیه معاهده‏های نابرابر و خروج نیروهای انگلیسی از ایران» (آبراهامیان، 1384: 101).

در شب قبل از اولین جنگ با نیروهای خارجی که نیروهای قزاق روسی بودند میرزا خطاب به یارانش می‏گوید: «برداران عزیز تاکنون هر جنگی که کردیم با برادران نااهل و خواب آلود ایرانی بود. فردا اولین دفعه‏ای است که با دشمنان دین و کشور روبرو شده، به جنگ و ستیز خواهیم پرداخت. این دشمن یکی از قوی‏ترین دشمنان بشریت مخصوصاً دشمن ایران و اسلام است که قسمت بزرگی از خاک ایران را در اثر عدم لیاقت و کفایت زمامداران نالایق به تصرف درآورده است». پس از انقلاب روسیه، نیروهای قزاق خاک ایران را ترک می‏کنند و در عوض نیروهای انگلیسی به منطقه گیلان وارد می‏شوند آن‏ها نیز جنگلی‏ها را مانع خود می‏دیدند. بعد از اولین حمله هواپیماهای انگلیسی، جنگلی‏ها بیانیه‏ای خطاب به مردم با عنوان «ایرانیان موقع فداکاری است» می‏دهند: «باز هم می‌گوییم ما نه به سایران نظر مخصوصی داریم نه با انگلیس دشمنی خاص، هر که به خانه ما تجاوز کرد با او دشمن هستیم. فعلاً با انگلیس اظهار عداوت و دشمنی می‏کنیم برای آن‏که امروز دشمن ما فقط اوست، او است که می‏خواهد مملکت ما را تصاحب کند اگر انگلیس دست از مملکت بردارد، ما را با او نزاعی نیست» (گیلک، 1371: 31-32).

در خرداد 1299 فرقه عدالت وابسته به روسیه نخستین کنگره بزرگ خود را در انزلی تشکیل دادند. کنگره نام «حزب کمونیست ایران» را برگزید. در اواخر سال 1299 «جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» در رشت با پشتیبانی ارتش سرخ تشکیل گردید و در ادامه حرکت خود قصد تصرف تهران را داشتند (آبراهامیان، 1384: 104-105).

در بیانیه اعلام جمهوری که با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل» منتشر شده، به خوبی می‏توان نزدیک شدن افکار و ایدئولوژی جنگلی‏ها را به روسیه بلشویکی و دور شدن از فضای اولیه ایدئولوژی جنبش مشاهده کرد:

تمام انبیاء اولیاء مقنن و بزرگان جمیع فلاسفه و حکماء، همه سوسیالیست‏های سابقه و حالیه و غیره کلیه غم‏خواران جنسی بشر هر کدام به نوبه خود در این عالم ظهور نمودند که همه افراد انسان را از مزایای این حق مشروع و طبیعی‏شان آگاه کنند. در قرون اخیر سیاست جهانگیرانه همسایگان همسایه آزار ما (دولت انگلیس و حکومت‏های جابره تزاری سابق روسیه) ضمیمه مظالم حکمرانان شهوت پرست ایران شده است. قوای احرار جنگل گیلان را که پنج سال و نیم است با تلافی هر گونه مشقت‏های طاقت فرسا در مقابل قوای ظالم انگلیس و ایران و مرتجعین مظلوم و اربابان القاب مناصب دروغی قیام کرد.[اکنون که] خداوند دست قهرمانان عدالت‏خواه روسیه را از آستین انتقام بیرون آورد و عقیده سوسیالیستی و رفع ظلم دشمنان بشری را توسعه داد، بازهم وقت و موقع استفاده ظلم‏های دیده های ایرانی و قوای ملی جنگل که ذخیره همه احرار ایران است فرا رسید.

جمعیت انقلاب سرخ ایران آمال خود را تحت مواد ذیل که برای عملی کردن آن با تمام قواء کوشش خواهد نمود اعلان می کند:

  1. جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوریت شوروی را رسمآً اعلان می‏کند.
  2. حکومت جمهوری حفاظت جان و مال عموم اهالی را بشارت می‏دهد
  3. هر نوع قرارداد و معاهده که دولت ایران قدیم و جدید با هر دولتی منعقد کرده، لغو و باطل می داند.
  4. حکومت جمهوری همه اقوام بشر را بلاتفاوت با این آمال شریک دانسته و درباره آن‏ها به تساوی رفتار کرده و حفظ شعائر اسلامی را نیز از فرائض می‏داند.

رشت 8 رمضان‏المبارک 1338 (گیلک، 1371: 275-282)میرزا در تمام مذاکرات و توافق‏نامه‏هایش با نیروهای انقلابی روسیه این شرط را گذشته بود که نباید مرام کمونیستی در ایران تبلیغ شود. او مرام کمونیستی را هم مخالف با دیانت خود و هم متناسب با شرایط اجتماعی اقتصادی ایران نمی‏دانست. اما حزب کمونیست ایران به توافق عمل نکرد و بلافاصله پس از اعلام جمهوری مرام کمونیستی را تبلیغ می‏کرد، به گونه‏ای که بسیاری از مردم ناراضی شدند، میرزا تلاش کرد با سخنرانی در مساجد مردم روشنگری کند تا بر دامنه نارضایتی آن‏ها افزوده نشود. اما در نهایت میرزا در اعتراض به چنین شرایطی رشت را ترک و به جنگل‏های فومن بازگشت و در ضمن نامه‏های به لنین و مدیوانی نوشته و مراتب اعتراض را اعلام کرده است:

نامه به لنین: «هنگامی که قشون فاتح کارگران و دهاقین روسیه، دشمنانشان را شکست داده، مظفرانه به قلب لهستان پیش می‌روند و نیروی سرمایه‌داری انگلیس در برابر دستجات متحد ایران و روس عقب می‌نشیند بسیار متأسفم که از کار کناره‌گیری کرده، مطلبی را متذکر می‌شوم که ملال‌آور است. قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود که مسلک اشتراکی بین اهالی پروپاکاند نشود ولی رفیق «ابوکف» و چند تن از اشتراکیون ایرانی که از روسیه آمده‌اند و از اخلاق و عادات ملت ایران بی‏اطلاعند، به وسیله میتینگ و نشر اعلامیه در کارهای داخلی حکومت مداخله و آن را از اعتبار ساقط و زیر پایش را خالی می‌کنند و بدین طریق عملاً قوای نظامی انگلیس را تقویت می‌نمایند. حتی من و رفقایم را آلت دست سرمایه‌داران معرفی و کار انقلاب را به تخریب کشانده‌اند. از تمام نقاط ایران علیه تبلیغات اشتراکی اعتراض شده و اظهار داشته‌اند که هیچ‌گونه مساعدتی به انقلاب نخواهند نمود. مخصوصاً اهالی گیلان که تا چندی پیش حاضر بودند، خود را به آب و آتش بزنند از عملیات اشخاص مزبور اظهار تنفر نموده و حتی حاضر شده‌اند به ضد انقلاب اقدام کنند» (فخرایی، 1362: 279- 283)

لنین به نامه میرزا پاسخ نداد اما مدیوانی پاسخ داد و مدعی شد که میرزا در سابق انقلابی بوده است اما اکنون به ضد انقلاب تبدیل شده است.

بنابراین میرزا به سبب عدم شناخت دقیق از سوسیالیسم روسیه - که البته آن موقع چهره بسیار آزادی خواهانه، مساوات طلبانه و ضدامپریالیسم و سرمایه‏داری داشته است- با آن‏ها همراهی می‏کند. میرزا میان کمونیسم و سوسیالیسم تمایز قائل بود و نیروهای ارتش سرخ را به تخطی از ارزش‏های سوسیالیستی و افتادن در دام کمونیسم متهم می‏کرد.

در تبیین ایدئولوژی نهضت جنگل باید به سه نکته اساسی توجه شود: اول این‏که بر اساس نظریۀ جنبش زاهد تشخیص و تبیین ایدئولوژی به عهده رهبر جنبش است و پس از آن باید حلقه اول جنبش، این ایدئولوژی را در میان مردم تبلیغ کنند و مردم نیز با آن همراه شوند. اما در جنبش جنگل، این‏گونه نبود که همۀ آراء و اندیشه از طرف میرزا کوچک‏خان ارائه شود. یعنی توزیع‏کنندگان گاهی اوقات به خصوص وقتی که جنبش به موفقیت‏هایی دست می‏یافت بر طبق آرای خود عمل می‏کردند ولو این‏که بر خلاف آرای میرزا بوده باشد. به عبارت دیگر هر چند میرزا رهبر جنبش بود اما راهبری ایدئولوژیک نهضت به طور کامل در اختیار وی نبود. دوم؛ هر چند مهم‏ترین اصولی که جنبش طی هفت سال دنبال می نمود بدون تغییر باقی ماند اما با این وجود در مراحل مختلف جنبش تغییراتی ایجاد شده بود. بنابراین باید به این تغییرات نیز توجه کرد. سوم آن‏که استراتژی‏های به‏کارگیری ایدئولوژی نیز در مراحل مختلف جنبش متفاوت بوده است. مثلاً هر چند از شعارهای اصلی جنبش اخراج نیروهای بیگانه بوده اما در مقطعی در برابر نیروهای قزاق روسی به جنگ بر می‏خیزند و در مقطعی دیگر، از حمایت نیروهای انقلاب سرخ روسیه در برابر انگلیس استفاده می‏کنند.

 

معنادهی شواهد تاریخی: تحلیل جنبش جنگل

پس از امضای فرمان مشروطه در سال 1285، همه مجاهدان و مردمی که در این انقلاب سهیم بودند منتظر رفع بی‏عدالتی‏های سیاسی و اقتصادی از یک طرف و استقلال هر چه بیشتر کشور از طرف دیگر بودند. اما با توپ بسته شدن مجلس اول توسط محمدعلی شاه قاجار و انحلال مجلس دوم با التیماتیوم روسیه تزاری، امید انقلابیون و مردم بر باد رفت. آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 (1293ش) شرایط ایران را در مرکز و شمال و جنوب پیچیده‏تر و بدتر کرد. در این شرایط میرزا کوچک‏خان که خود از مجاهدان انقلاب مشروطه بود، تصمیم به قیام مسلحانه در خطه گیلان گرفت. میرزا پس از چند سال که به علت حکم غیابی روسیه مجبور بود به گیلان مراجعت نکند در سال 1294 به رشت رفت و اندیشه قیام خود را اولین بار با دکتر حشمت در میان گذاشت. به این ترتیب حلقه اولیه نهضت با همراهی دکتر حشمت و حاج احمد کسمائی و چند تن دیگر شکل گرفت. این حلقه در ابتدا با عنوان «کمیته اتحاد اسلام» فعالیت خود را آغاز کرد. کم کم بر تعداد مجاهدان گیلانی به خصوص از اهالی کسمای گیلان افزوده شد. آن‏ها جنگل را به عنوان مقر خود انتخاب کردند. در همان سال اول روزنامه جنگل را تأسیس کردند و افکار و ایدئولوژی و اقدامات خود را در میان مردم ترویج دادند. در سال اول روزنامه ابزار بسیار خوبی برای نشر عقاید و توضیح اقدامات آن‏ها بود. در آن‏جا از استبداد دولت و حکام محلی و نقش روسیه و انگلیس در چپاول ملت ایران سخن می‏گفتند.

خیلی زود درگیری‏های مسلحانه شروع شد. در ابتدا با حکام محلی از جمله حاکم طالش که از طرف دولت مامور شده بود، درگیر شدند و آن را شکست دادند بعد با نیروهای قزاق جنگیدند و آن‏ها را نیز شکست دادند و از این جنگ توانستند تعداد قابل توجهی اسلحه و اسب به غنیمت ببرند. بعد از آن مفاخرالملک رئیس ژاندارمری رشت به جنگ با جنگلیان آمد که او نیز شکست خورد و اسیر شد. اهالی روستایی به خاطر کینه و نفرتی که از مفاخرالملک داشتند وی را در مسیری که یاران میرزا او را به اسیری می‏بردند، به قتل رساندند. از این زمان به بعد، محبوبیت جنگلی‏ها در رشت زیاد شد، به طوری‏که بسیاری از مردم ستمدیده مظالم و شکایت‏های خود را از خوانین و حکام نزد میرزا می‏بردند. پس از مدتی دولت با قوای مجهزتری به جنگ با آن‏ها آمد، اما همه تلاش میرزا این بود که بردارکشی نکند. وی نیروهای خود را به چند دسته تقسیم می‏کرد و دستور به عقب‏نشینی می‏داد. دکتر حشمت و دسته او پس از تعقیب و گریزهای فراوان از پای درآمدند و بر اساس امان‏نامه‏ای که از دولت دریافت کردند تسلیم شدند اما پس از تسلیم شدن اعدام شدند. حاج احمد کسمائی که از زمین‏داران گیلان بود به خاطر اختلافات با میرزا از او جدا شد. یکی از دلایل اصلی این جدایی ماهیت حرکت و اندیشه میرزا بود که بیشتر بر حقوق مردم دهقانی تأکید می‏کرد.

با انقلاب روسیه، نیروهای قزاق از شمال ایران خارج شدند و در عوض انگلیسی‏ها پا به منطقه می‏گذارند. بنابراین انگلیسی‏ها دشمن جدید جنگلی‏ها شدند. همان‏طور که انگلیسی‏ها هم جنگلی‏ها را مزاحم خود می‏دیدند. چند درگیری جدی میان آن‏ها از جمله بمباران هوایی انگلیسی‏ها رخ داد. نهایتاً ارتش سرخ روسیه که وابسته به انقلاب 1917 روسیه بود برای مقابله با انگلیسی‏ها و حمایت از جنگلی‏ها وارد انزلی شدند. پس از انقلاب روسیه امیدی در برخی روشنفکران سوسیال دموکرات از جمله احسان الله خان و خالو قربان بوجود آمده بود، این امید و جنگ جنگلی‏ها با امپریالیسم انگلیس سبب شد آن‏ها به همراه دار و دسته خود به نهضت جنگل بپیوندند. در این شرایط موقعیت جنگلی‏ها تقویت می‏شود. به خصوص پس از کنگره‏ای که از طرف سوسیالیست‏های منطقه قفقاز با همراهی جنگلیان در انزلی برگزار شد و باعث شکل‏گیری «حزب کمونیست ایران» شد، موقعیت جنگلی‏ها بیشتر بهبود یافت. پس از این کنگره، حیدرخان عمواُغلی که از سوسیال دموکرات‏های مشهور بود به نهضت جنگل پیوست. حیدرخان به لحاظ فکری و مالی وزنه بسیار نیرومندی بود و از طرف روسیه به طور کامل حمایت می‏شد. در این شرایط بود که جنگلی‏ها به کمک دوستان روسی خود شهر رشت را به تصرف درآوردند و اعلام «جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران» کردند. در واقع این برای اولین بار بود که در ایران سلطنت را ملغی و جمهوری را اعلام می‏کردند، همان‏طور که می‏دانیم در انقلاب مشروطه به دنبال الغای سلطنت نبودند. برنامه جنبش این بود که پس از رشت، با تقویت قوا، به سمت تهران حرکت کرده، آن را به تصرف درآورند. در این زمان، بعد از پنج سال و نیم که از آغاز نهضت می‏گذاشت به نظر می‏رسید که جنبش به آرمان اولیه خود دست یافته است یا به عبارتی جنبش اهداف خود را تحقق بخشیده است. اما در حقیقت این نقطه اوج، نقطه سقوط و زوال جنبش نیز بود. این پارادوکس را باید در پارادوکس ایدئولوژی (جهت جنبش) شناسایی کرد. جنبش از ابتدا بر نفی دخالت بیگانگان در امور ایران (اعم از روسیه و انگلیس) و رفع ظلم و بی‏عدالتی با تفسیر دینی و مذهبی که از آن می‏شد، بنا گذاشته شده بود.

اما بخشی از ماهیت این شرایط خیلی زود برای میرزا آشکار شد. به همین سبب در نصیحت حلقه اول جنبش و نیز یادآوری توافق نامه خود با روس‏ها مبنی بر عدم تبلیغ کمونیسم از یک طرف و روشنگری مردم درباره نهضت در مساجد از طرف دیگر سعی می‏کرد. اما این تلاش‏ها فایده‏ای نبخشید و تصمیم گرفت تا بهبود شرایط به جنگل برگردد. چند روز بعد کودتایی توسط توزیع‏کنندگان با حمایت روس‏ها علیه میرزا شکل گرفت. و میرزا را از مقام خود خلع کردند و احسان الله خان را به جای وی نشاندند. میرزا نامه‏هایی به لنین و مدیوانی نوشت و بر باد رفتن آرمان‏های آزادی خواهانه و مساوات طلبانه را فریاد زد اما لنین جوابی نداد و مدیوانی او را ضد انقلاب خواند. در این شرایط بود که معادلات دولت روسیه با دولت انگلیس و دولت ایران شکل جدیدی به خود می‏گرفت (مکان جنبش). دولت روسیه به دنبال بهبود روابط با انگلیس و دولت ایران بود. از همین رو دیگر نمی‏توانست از دولت پس از کودتای گیلان به رهبری احسان الله خان حمایت کند. در همین زمان، رضاخان نیز که به عنوان سردار سپه انتخاب شده بود، به رشت حمله کرد و بدون مقاومت چندانی آن را تصرف کرد. خالو قربان تسلیم شده، اما احسان الله خان به باکو فرار کرد و از آن پس ماهانه از دولت روسیه مقرری دریافت می‏کرد. قشون دولتی به دنبال میرزا به جنگل‏ها رفتند. میرزا قصد داشت با مخفی شدن در جنگل منتظر فرصت جدیدی باشد. اما در سرما و یخبندان طاقت نیاورد و جان سپرد. او را به رشت آوردند و سرش را از بدن جدا کردند و خالو قربان آن را به تهران برد و از رضاخان درجه سرهنگی دریافت کرد.

از آن جا که جنبش هم از لحاظ ایدئولوژیک و هم از لحاظ سازمانی انسجام خوبی نداشت، پس از مرگ میرزا عملاً جنبش جنگل ادامه نیافت و خاموش گردید. 

 

بررسی فرضیه تحقیق: جنبش دچار پارادوکس در ایدئولوژی

جنبش جنگل در زمینه‏ای اجتماعی شکل گرفت که کشور ایران انقلاب مشروطه را از سر گذرانده بود، دخالت‏های بیگانگان در امور داخلی ادامه داشت مانند به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی اول و دوم که در واقع مهم‏ترین دستاورد انقلاب مشروطه بود و همچنین ضعف ساختار حکومتی، به علاوه فضای متشنج جهانی که مشغول جنگ جهانی اول بودند و ظلم و ستم‏های خوانین محلی، شرایط زمینه‏ای بوده است که مجاهدین را دعوت به مبارزه می‏کرد (زمینۀ اجتماعی). میرزا کوچک خان که از مبارزان مشروطه بود، حرکت خود را در رشت آغاز کرد. دوستان نزدیک وی مانند دکتر حشمت به او گرویدند و کم کم مردم نیز به آن اقبال نشان دادند (کنش‏گران). آن‏ها «نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان» بودند و رفع بی‏عدالتی و ظلم، نفی دخالت بیگانگان و از بین رفتن استبداد را مطالبه می‏کردند (ایدئولوژی). جنبش در سال پنجم خود توانست رشت را تصرف کند و در آن‏جا «حکومت جمهوری سرخ ایران» را تشکیل دهد. اما این موفقیت، با نقض ایدئولوژی و نه وفاداری به آن حاصل شده است. به عبارت دیگر، نقطه اوج جنبش در نقطه‏ای محقق شد که از ایدئولوژی اولیه خود فاصله گرفت. به این دلیل که اولاً با حمایت روس‏ها – هر چند روسیه پس از انقلاب – به قدرت رسیدند و ثانیاً با تفسیری سوسیالیستی از جمهوری و عدالت همراه شده بودند. این موضوع هم به علت دو مسأله بود: اول؛ میرزا که در واقع رهبر جنبش بود، هر چند شخصاً وطن‏پرست و اسلام‏خواه بود و در اوایل، جنبش را بر اساس همان ایدئولوژی اولیه که نزدیک به انقلاب مشروطه بود؛ پیش می‏برد – ولو به سختی – اما شناخت صحیحی از ماهیت روسیه پس از انقلاب نداشت، یعنی روسیه بلشویکی را کاملاً متفاوت از روسیه تزاری می‏دانست از همین رو به آن‏ها اعتماد کرد. همچنین ضمن تفکیک سوسیالیسم از کمونیسم، آرمان‏های آزادی‏خواهانه و عدالت طلبانه خود را در سوسیالیسم می‏دید هر چند که مرام کمونیستی را رد می‏کرد. دوم؛ حلقه اول نهضت یعنی توزیع‏کنندگان جنبش، در سال ششم جنبش کاملاً متفاوت از سال دوم بودند. یعنی توزیع‏کنندگان مذهبی-زمین‏دار (دکتر حشمت و حاج احمد کسمائی) جای خود را به توزیع‏کنندگان غیرمذهبی-رادیکال (احسان الله خان، خالوقربان، حیدرخان عمواُغلی) دادند. به واسطه این توزیع‏کنندگان، چند روز از اعلام جمهوری در رشت نگذشته بود که پیروان جنبش به خاطر تبلیغ مرام کمونیستی ابراز نارضایتی می‏کردند و از جنبش فاصله گرفتند.

لذا موارد نقض ایدئولوژی اولیه را می‏توان این‏گونه برشمرد: اول؛ موفقیت جنبش با کمک مستقیم روسیه بوده است هر چند که روسیه بلشویکی بود و نه روسیه تزاری و حتی «سرخ» بودن حکومت ایران از انقلاب سرخ روسیه وام گرفته شده است، دوم؛ حکومت جمهوری مرام کمونیستی و اشتراکی را برای رفع بی‏عدالتی ترویج و اعمال می‏کرد که خیلی زود مردم را به شدت ناراضی کرد چون نه حافظ حقوق‏شان بود و نه بیانگر افکارشان. سوم؛ حکومت جمهوری هر چند نام جمهوری را یدک می‏کشید اما در مدت یک و سال حضور در گیلان، نتوانست هیچ انتخاباتی تشکیل دهد و آراء و نظرات مردم را مستقیماً در حکومت‏داری دخیل کند، این جمهوری بیش از آن‏که واقعاً جمهوری باشد، استبدادی از نوعی دیگر بود. به خصوص از زمانی که میرزا کوچک خان این جمهوری را ترک کرد و به دست جناح موسوم به رادیکال- غیرمذهبی وابسته به روسیه افتاد. این سه مورد به ترتیب سه رکن ایدئولوژی جنبش را (نفی دخالت بیگانگان، رفع ظلم و بی‏عدالتی با تفسیر ایرانی و اسلامی، مبارزه با استبداد داخلی) نقض کرد. از همین رو، جنبش با تشکیل حکومت جمهوری نه تنها به موفقیتی بر اساس ایدئولوژی اولیه خود دست نیافت بلکه نقطه افول خود را نیز از همین جا آغاز کرد و در نهایت از هم فروپاشید. بنابراین شکل‏گیری و رشد جنبش بر اساس ایدئولوژی خاص خود که هماهنگ با با کنش‏گران و زمینه اجتماعی بوده محقق شده است، در ادامه ایدئولوژی جنبش تغییر کرد. تغییری که هماهنگ با زمینه اجتماعی و اکثر کنش‏گران جنبش نبوده است. به دلیل همین عدم هماهنگی میان این سه رکن، جنبش در ابتدا تغییر مسیر می‏دهد (از یک جنبش عدالت خواهانه مبتنی بر نفی استبداد و دخالت بیگانگان به یک جمهوری سوسیالیستی مبتنی بر نگرش عدالت خواهانه سوسیالیستی شوروی) سپس فرو می‏پاشد، از همین رو فرضیه تحقیق مورد تأیید قرار می‏گیرد.



[1] resource mobilization theory

[2] interest

[3] organisation

[4] mobilisation

[5] repression/facilitation

[6] power

[7] opportunity/threat

[8] Structural conduciveness

[9] weberian

[10] Gellner

[11] Crossley, Nick, 2002: Making sense of social movements

[12] Object

[13] Subject

[14] Subjectivity

[15] Mechanism

[16] Context

[17] Outcome

[18] Contextualism 

[19] Theory-Building

[20] Theory-Ba­sed

[21] Inductive

[22] Deductive

[23] Retroductive

[24] Theory-Testing

[25] Theory-Building

[26] Relevance

[27] Precision 

منابع
آبراهامیان، ی. (1384). ایران بین دو انقلاب، ترجمه: کاظم فیروزمند و دیگران، تهران: نشر مرکز.
ایمان، م. (1390). مبانی پارادایمی روش‏های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
بلیکی، ن. (1391). پارادایم های تحقیق در علوم انسانی، ترجمۀ: حسنی، ایمان و ماجدی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
خمامی‏زاده، ج. (1374). جغرافیای تاریخی گیلان، تهران: گروه پژوهشگران ایران.
دولت‏آبادی، ی. (1371). حیات یحیی، تهران: نشر عطار.
رابینو، ل. (1374). ولایات دارالمرز ایران: گیلان، ترجمه: جعفر خمامی‏زاده، رشت: انتشارات طاعتی.
رواسانی، ش. (1381). نهضت جنگل، تهران: دفتر پژوهش‏های فرهنگی.
زاهد زاهدانی، س. (1389). جنبش‏های سیاسی معاصر، قم: نشر طه.
سایر، آ. (1385). روش در علوم اجتماعی: رویکردی رئالیستی، ترجمۀ: عماد افروغ، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
فخرایی، ا. (1362). سردار جنگل، تهران: انتشارات جاویدان.
کرمانی، ن. (1371). تاریخ بیداری ایرانیان، تهران: امیرکبیر.
گیلک، م. (1371). تاریخ انقلاب جنگل، رشت: نشر گیلکان.
متولی، ع. (1390). «رویکردها و نگرش‏های اساسی در روزنامه جنگل»، مجله جستارهای فرهنگی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
محمدپور، ا. (1392). روش تحقیق کیفی؛ ضد روش، جلد 1، تهران: انتشارات جامعه‏شناسان.
Blumer, H. (1969) Social movements, Lee, A. M., Principles of sociology (Barnes & Noble).
Crossley, N. (2002) Making sense of social movements (Philadelphia, open University press)
Diani, M. and Donatella della P. (2006) social movement: an introduction (malden Blackwell Publishing).
Katouzian, H. (1981) The Political Economy of Modern Iran, Despotism and Pseudo-Modernism, 1926-1979 (The Macmillan Press Ltd).
Lambton, Ann S. (1988) Qajar Persia (Austin, University of Texas Press).
Layder, D. (2006) Understanding Social Theory, second Ed. (London, Sage Pub.).
McCarthy, John D. & Zald, Mayer N. (1973) The Trend of Social Movements in America: Professionalization and Resource Mobilization (Morristown, N.J., General Press).
Melucci, A. (1989) Nomads of the Present: Social Movements and Individual Needs In Contemporary Society (London, Hutchinson).
Pawson, R. (2006) Evidence-Based Policy: A Realist Perspective, (London, Sage Pub.).
Robertson, I. (1988) Sociology, Third Ed. (N. Y. Worth Pub. Inc.).
Scott, A. (1990) Ideology and the New Social Movements (London, Unwin Hyman).
Smelser, Nil J. (1962) Theory of Collective Behaviour (London, Routledged Kegan Paul).
Tilly, Ch. (1978) From Mobilization to Revolution: Readings (Mass., Addison-Wesley).
Toch, H. (1966) The Social Psychology of Social Movements (London, Methuen).
Touraine, A. (1981) The Voice and The Eye: An Analysis of Social Movements (Cambridge: Cambridge University Press).
Wilson, J. (1973) Introduction to Social Movements (N.Y., Basic Books).