نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
2 استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
3 استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
The starting point of this study is to focus on social malingering, which bears up the avoidance of performing legal and moral duties pretexted as unjustified external factors. The main question iswhy and how this social action appears in social interactions and daily life. In Iran, various political and social groups do not take responsibility for their behaviors; instead, they blame others for their shortcomings and anomalies. Many intellectuals have turned their backs on politics and do not pay attention to people's lives. Also in social interactions and daily life, drivers may not take responsibility for their driving violations and carelessness; similarly nurses and physicians consider low facilities, inadequate salaries, and benefits and similar factors as the main cause of their shortcomings. It is often heard that the lack of competency of authorities is the only cause of social problems and issues. The aforementioned instances could form malingering that has a social dimension. According to experts, malingering is not an individual problem; rather, it stems from major cultural and psychological problems in a society. In this way, the majority of psychiatric and psychological researches on malingering seek to diagnose and treat it from a psychological point of view. Using the concept of social malingering in the sociological context, this study seeks to analyze the contexts of formation and emergence of the avoidance of performing legal and moral duties pretexted as external unjustified factors in social interactions and daily life. Five research questions are formed in this study: 1) What are contextual conditions in the occurrence of social malingering?; 2) What are intervening conditions in the occurrence of social malingering?; 3) Under what causal conditions does social malingering appear in social interactions and daily life?; 4) What do malingerers think about their performance?; and 5) What strategies do people use for social malingering, and what are the strategies for dealing with them in social interactions and daily life?
Materials and Methods
In this study, following the semantic inference and conceptualization of the phenomenon of social malingering and the sociological analysis of the contexts of its formation in social interactions and everyday life, we intend to pursue social malingering, based on the classic grounded theory method (GTM) scheme, the classic model of Glaser, in the emerging design to the GTM. In this way, social malingering and its strategies have been observed in various ways in the practical and daily life of the employees and clients in complex No. 10 of the Dispute Resolution Council Center in Tehran, Iran. That is, we concentrated on places, people, and events that maximize our understanding of social malingering in that field and enrich its categories in terms of features and dimensions.
For this purpose, 36 people were selected by means of theoretical sampling for depth interview runs. The data obtained from interviews were analyzed and categorized using the two-step coding process in the classic GTM scheme. In the data coding process and its categorizing, we used MAXQDA software
Discussion of Results and Conclusions
This study identified the ‘survival strategies in conditions of social anomy’ as a core category. Thus, social malingering in the fluctuations among disintegration and social dependency could be seen as a strategy for survival in conditions of social anomy; circumstances in which the reduction of social capital, on the one hand, and the existence of many motives for revenge on the other, lead individuals to shirk responsibility and shirk their legal and moral duties. At the same time, the social dependence arising from the attachment of a need or necessity causes the pretension, justification, and reasoning, and the reference to external factors as an excuse for non-fulfillment of obligations and lack of conscientiousness.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
تمارض کارکنان و ... بخشی از مهمترین منکرات موجود در دستگاههای اجرایی است (طهماسبی، 1394) و تمارض جستار چشمگیری در پزشکی بهویژه در زندانها، سربازخانهها و برخی ادارهها و سازمانهای دولتی و خصوصی محسوب میشود (رهبرطارمسری و همکاران، 1396: 46)؛ اما صرفاً به حوزۀ بهداشت و سلامت و حوزۀ اخلاق اجتماعی مربوط نمیشود و به گفتۀ متخصصان تمارض مشکلی فردی نیست؛ بلکه برخاسته از مشکل بزرگ فرهنگی و روانی در جامعه است (داوودی، 1394). این استنباط به گواهی اخبار و گزارشهای متعدد بهگونهای در زندگی روزمره دریافت میشود و نقطۀ عزیمت این پژوهش است؛ پژوهشی که تمارض را در مختصاتی جامعهشناختی و در کنشها و برهمکنشهای اجتماعی رصد میکند تا زمینهها و شرایط مؤثر در ظهور و بروزِ شانه خالیکردن از انجام وظایف قانونی و اخلاقی با ارجاع به عوامل بیرونی و دلایل ناموجه را دریابد؛ اینکه چرا ما دوست داریم دلایل و عواملی غیر از عملکرد یا بیعملی خودمان برای امور پیدا کنیم و مسئولیت بروز حوادث را به گردن دیگران بیندازیم.
در این زمینه، پژوهش رنانی (1399) نشان میدهد: «کل اقتصاد و جامعۀ ایران برای تولید هر مقدار معین کالا و خدمات، سه برابرِ مقداری که انتظار میرفت مصرف کند، دارد انرژی مصرف میکند. به گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نیز اگر اثر افزایش قیمت را از محاسبات حذف کنیم، تولید واقعی اقتصاد صفر درصد رشد داشته یا اصلاً رشدی نداشته است» (تارنمای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، 1399)؛ این در حالی است که در ایران تقریباً هیچیک از گروههای متعدد و مخالف سیاسی مسئولیت رفتار خود را نمیپذیرند و همۀ آنها تقصیر انجامنشدن برخی برنامهها و پیشآمدن برخی نقایص و ناهنجاریها را به گردن کس دیگری میاندازند (اباذری، 1381: 37). ما خیل عظیمی از روشنفکران را داریم که در عمل به سیاست پشت کردهاند و به زندگی مردم نیز توجهی نمیکنند (کاظمی، 1394: 38). در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره نیز سرنشینان اتومبیلها کمتر مسئولیت تخلفات رانندگی و بیاحتیاطی خود را میپذیرند، پرستاران و پزشکان امکانات کم، حقوق و مزایای ناکافی و عواملی از این دست را عامل اصلی خطاهای خود میدانند و در مجموع، بهکرات میشنویم که بیکفایتی مسئولان تنها علت مشکلات و مسائل اجتماعی است.
موارد گفتهشده، همگی بهنوعی تمارضی هستند که بُعد اجتماعی دارند. تمارض اجتماعی به معنای شانه خالیکردن از انجامِ وظایف قانونی و اخلاقی با ارجاع به عوامل بیرونی و ناموجه و نوعی اهمالکاری و مسئولیتگریزیِ همراه با توجیه، دلیلتراشی، مظلومنمایی و فریبکاریِ عامدانه و آگاهانه برای موجه جلوهدادن خود است (عیسیملکی و همکاران، 1399: 34ـ31). این کنش اجتماعی در زندگی روزمره شواهدی دارد؛ شواهدی نشاندهندۀ اختلالات کارکردی در نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی که میتوانند زندگی اجتماعی را مختل و روابط اجتماعی را با بیاعتمادی و بدبینی همراه کنند. در پژوهشهای داخلی و خارجی با تأکید بر مفاهیمی چون اهمالکاری، مسئولیتگریزی و دلیلتراشی به این مسئله توجه شده است؛ برای مثال، اهمالکاری با هر سه عامل خودکنترلی، حمایت اجتماعی و مسئولیتپذیری رابطه دارد (Xaf, 2002) و از راههای توجیه عملکرد، فن انکار مسئولیت است. از این طریق، شخص اثبات میکند عملش نتیجۀ نیروهایی خارج از ارادۀ اوست. این شیوه مانع از آن میشود که فرد خود را برای شکستن هنجارهای اجتماعی و داشتن برخی خصیصههای شخصیتی سرزنش کند (براندن، 1387، به نقل از آدینه، 1394: 45ـ41). از منظر روانشناختی پذیرش، اسناد و انکار مسئولیت ممکن است بهموازات هم پیش بروند. گاهی شخص وسوسه میشود برای کاستن از بار کنترل نفس، مسئولیت را انکار کند (حشمتی، 1394: 39).
بیشتر پژوهشهای روانپزشکی و روانشناسی دربارۀ تمارض در پی تشخیص و در برخی موارد، درمان آن از نظرگاهی روانشناختی هستند (خرمرودی، 1383؛ رهبرطارمسری و همکاران، 1396؛ American Psychiatric Association, 1994). این پژوهش با کاربست مفهوم تمارض اجتماعی در بستری جامعهشناختی، در پی تحلیل زمینههای شکلگیری و ظهور و بروزِ شانه خالیکردن از انجام وظایف قانونی و اخلاقی با ارجاع به عوامل بیرونی یا دلایل ناموجه در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره است و تأکید میکند که تمارض اجتماعی به روشهای گوناگونی در تعاملات اجتماعی دیده میشود و نباید آن را صرفاً به یکی از وجوه آن سادهسازی کرد؛ به بیان دیگر، تمارض اجتماعی عادتوارۀ منشوریشکلی است که ممکن است به مسئولیتگریزی، دلیلتراشی، تنبلی، اهمالکاری یا بیمارنمایی در ادبیات روانشناختی تقلیل داده شود؛ اما در تمارض به معنای روانشناختی و متداول در روانشناسی و روانپزشکی، تأکید بر نشانههای جسمی و روانی دربارۀ خود شخص متمارض است؛ در حالی که در تمارض اجتماعی بر عوامل بیرونی و دلایل ناموجه تأکید میشود. در تنبلی و اهمالکاری نیز پیداکردن راه و یا توجیهی برای شانه خالیکردن از مسئولیت قانونی و اخلاقی مطرح نیست. تمارض اجتماعی بیشترین اشتراک معنایی را با مفاهیم مسئولیتگریزی و دلیلتراشی دارد؛ با این تفاوت که تمارض اجتماعی رفتاری کاملاً عمدی و آگاهانه است و برخلاف مسئولیتگریزی و دلیلتراشی هیچگاه شخصِ عامل را متأسف نمیکند. در مسئولیتگریزی و دلیلتراشی، شخص خودش را نیز فریب میدهد اما در تمارض اجتماعی دیگران را فریب میدهد. در مسئولیتگریزی و دلیلتراشی شخص سعی میکند خود را نزد دیگران ـ و بیشتر نزد خویشتن ـ موجه جلوه دهد؛ در حالی که در تمارض اجتماعی شخص درصدد توجیه عملکرد خود برای دیگران است و خویشتن از بیمسئولیتی، دلیلتراشی و نداشتن صداقت در کنشهای اجتماعیاش آگاهی و رضایت دارد؛ بنابراین، پرسش اساسی این پژوهش این است که تمارض اجتماعی در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره، در کدام شرایط و با چه راهبردهایی ظهور و بروز مییابد.
پیشینۀ تجربی
عیسیملکی و همکاران (1399) در پژوهش «مفهومشناسی و تحلیل جامعهشناختی زمینههای شکلگیری پدیدۀ تمارض اجتماعی»، با نمونهگیری نظری، 15 نفر از خبرگان و متخصصان علوم اجتماعی را برای انجام مصاحبۀ عمیق انتخاب و با راهبرد نظریۀ زمینهای دادهها را تحلیل کردهاند. از دریافتهای ایشان استنباط میشود که تمارض اجتماعی، ابزار مفهومی مناسبی برای مطالعۀ مسئولیتگریزی، توجیه و دلیلتراشی، مظلومنمایی و فریبکاری عامدانه و آگاهانه در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره است. بنا بر دریافتهای آنها، افراد تمارض اجتماعی را بهمنزلۀ راهبردی برای رویارویی با شرایط خاصی به کار میگیرند که در ادبیات جامعهشناسی از آن با عنوانِ تهدید امنیت هستیشناختی یاد میشود. اعتراض به شرایط فرهنگی و اجتماعی و نداشتن امنیت هستیشناختی، همراه با شرایط علّی، زمینهای و مداخلهگرِ مرتبط با آن همگی سبب کاربست راهبرد تمارض اجتماعی ازطرف افراد جامعه میشوند؛ به عبارت دیگر، در جامعهای که دچارِ نداشتن امنیت هستیشناختی، حکمرانی بد، اخلاقگرایی ایدئولوژیک، کیش فردیت، تضعیف اخلاق و ناهنجاری افراد و گروههای مرجع است، افراد جامعه اعتراض دارند و تمارض اجتماعی میکنند. نتیجۀ چنین زیستجهانی نیز کاهش سرمایۀ اجتماعی و پیشبینیناپذیری رفتارهای اجتماعی است.
در بررسی مقالات و پژوهشهای انجامشده دربارۀ موضوعِ این مقاله، بهجز پژوهش ذکرشده هیچ منبعی یافت نمیشود که بهطور مستقیم به این موضوع پرداخته باشد. در مطالعاتی که به مفاهیم نزدیک به این موضوع پرداختهاند، بهطور عمده از واژۀ مسئولیتپذیری استفاده و عوامل مرتبط با آن بررسی شده است.
برای نمونه، لنزی و همکاران[1] (2014) در پژوهش «نقشی که خانواده در شکلدهی به مسئولیت اجتماعی در اوایل و میانۀ نوجوانی ایفا میکند»، دریافتند که تشویق فعالیتهای اجتماعی نوجوانان در مسئولیتپذیری اجتماعی آنها اثر مثبت دارد. کروسیتی و همکاران[2] (2014) هم در پژوهش «سبکهای هویتی، رشد مثبت جوانان و مشارکت اجتماعی در نوجوانی» دریافتند نوجوانانی که در جستجوی هویتاند، نسبت به کسانی که سبک هویت آنها سردرگم ـ اجتنابی است، تعهد و مسئولیتپذیری بیشتری دارند و نسبت به ارزشها و هنجارهایی که پذیرفتهاند، مسئولانهتر برخورد میکنند. پژوهش افریانی و همکاران[3] (2012) با عنوان «رابطۀ فرزندپروری و مسئولیت اجتماعی نوجوانان» در باندا آچۀ اندونزی نیز نشان میدهد سبکهای فرزندپروری مستبدانه بهطور چشمگیری با مسئولیتهای اجتماعی نوجوانان ارتباط دارد. بهعلاوه، حسینی و همکاران (1397) در «مقایسۀ مسئولیتپذیری و انگیزۀ پیشرفت تحصیلی در نوجوانان با مادران شاغل و خانهدار (پسر و دختر)»، هدایتی و همکاران (1387) در «شیوههای فرزندپروری و مسئولیتپذیری نوجوان» و ... هر یک از منظری به این موضوع پرداختهاند. این پژوهشها بهطور عمده با پیمایش یا روش آزمایشی و از چشماندازی روانشناختی، مسئولیتپذیری و عوامل مؤثر بر آن را بررسی کردهاند.
این پژوهش با کاربست مفهوم تمارض اجتماعی در بستری جامعهشناختی، آن را ضمن یک مطالعۀ موردی در تعاملات اجتماعی میان کارمندان و مراجعهکنندگان به مجتمع شمارۀ 10 مرکز شورای حل اختلاف شهر تهران بررسی میکند؛ یعنی کسانی که برای حل مناقشهای به این مرکز رجوع کردهاند؛ به این ترتیب، بهدنبال سرنخهایی از تمارض اجتماعی برحسب حوادث، مناقشات و کشمکشهای مشاهدهشده، به کارمندان شورا، شاکیان و متشاکیان مراجعه شد؛ یعنی برای دستیابی به اهداف پژوهش به سراغ جاها، آدمها و رویدادهایی رفتیم که درک ما را از تمارض اجتماعی به حداکثر برسانند و مقولههای آن را ازلحاظ ویژگیها و ابعاد غنی کنند.
چارچوب مفهومی
نظریۀ ساختاریابی گیدنز، تکیهگاه موضعی چارچوب مفهومی در این پژوهش است. ساختاریابی اصطلاحی است که گیدنز آن را برای تحلیل فرایندِ ساختن و بازساختن فعالانۀ ساختار اجتماعی بهکار میبرد تا توضیح دهد که ساخت و کنش ضرورتاً به یکدیگر مربوطاند. این چشمانداز نظری ذیل تلاشهای انجامشده برای تلفیق عاملیت و ساختار مطرح میشود. به اعتقاد گیدنز ( 1984 : 219) دلیلی مبتنی بر اینکه ساختار تعیینکنندۀ کنش است یا برعکس، کنشهای اجتماعی، ساختار را میسازند، وجود ندارد؛ او تأکید میکند برای پاسخی درخور به این پرسش که یک کارگزار فردی چگونه با جنبههای ساختاری جامعه ارتباط مییابد، باید از این دوگانهگرایی که در بیشتر موارد یکی را بر دیگری ترجیح میدهد، فراتر رفت و عاملیت و ساختار را دووجهی و بهمنزلۀ دو روی یک سکه دریافت.
از نظرگاه گیدنز عاملیت لزوماً کنش نیتمند نیست و همۀ رفتارها و پیامدهای کنشی انسانها نیتمند نیستند؛ بهعلاوه، عاملیت انسانها به معنای فعال مایشاء بودن آنها نیست و آنها نمیتوانند هر چه دوست دارند انجام دهند؛ در عین حال، ساختارها را نیز نباید بهمنزلۀ اجبارهایی مفهومسازی کرد که بهسادگی بر عاملیت وارد میشوند؛ بلکه آنها شرایطی هستند که کنشگران اجتماعی را قادر به عمل میکنند. این عمل نقطۀ عزیمت استدلال گیدنز ( 1984 : 2) در ساختاریابی است و دربارۀ آن تأکید میکند که امری تکراری به شمار میآید؛ یعنی آن را کنشگران اجتماعی به وجود نمیآورند؛ بلکه عمل ازطریق شیوههایی که کنشگران اجتماعی خودشان را آنگونه ابراز میکنند، دائماً بازآفرینی میشود؛ یعنی عاملان و عملکردشان شرایطی را میسازند که آن فعالیت را امکانپذیر میکند؛ به عبارت دیگر، عمل را آگاهی، استنباط از واقعیت اجتماعی و یا ساختار اجتماعی تولید نمیکند؛ بلکه کنشگران اجتماعی برای ابراز خویشتن دست به عمل میزنند و از مجرای همین عمل، هم آگاهی و هم ساختار پدید میآید. گیدنز بین آگاهی استدلالی و آگاهی عملی تمایز قائل است. به اعتقاد او آگاهی استدلالی متضمن توانایی توصیف کنش با کلمات است و آگاهی عملی شامل کنشی است که کنشگر بدیهی در نظر میگیرد؛ بدون آنکه قادر باشد کاری را که انجام میدهد با کلمات بیان کند. همین آگاهیِ نوع دوم است که در نظریۀ ساختاریابی اهمیت خاصی دارد و نشاندهندۀ توجه اصلی به کردار است تا گفتار (ریتزر، 1393: 698ـ697).
در این زمینه، اینکه انسانها در جوامع چگونه و بر چه اساسی کنشهای خود را سامان میدهند، رفتار اجتماعی آنها تا چه اندازه بر آگاهی و انتخاب مبتنی است و چقدر از اسباب و علل بیرونی تأثیر میپذیرد، کانون توجه نظریۀ عمل - که یکپارچهکردن دیدگاههای متفکرانی چون گارفینکل، بوردیو، گیدنز، فوکو و بسیاری متفکران دیگر را نشان میدهد - است؛ یعنی کردار انسان خاصه اثر مفروضات مسلم بر آن؛ از این چشمانداز، این مفروضات پیشنظریاند؛ بدین معنا که کنشگران ماهیت این مفروضات و میزان تأثیر آنها بر عملشان را بهطور کامل نمیشناسند (Biernacki, 2007 به نقل از ریتزر، 1393: 317). بوردیو در زمینۀ این موضوع دربارۀ نظریۀ خود میگوید: «تئوری کنشی که من (در قالب مفهوم عادتواره) پیش مینهم، به این بازمیگردد که اکثر کنشهای انسانی بر چیزی بهکلی متفاوت از قصد متکی و مبتنیاند؛ یعنی بر آمادگیها و استعدادهای مکتسبی که باعث میشوند کنش بهسمت این یا آن هدف تفسیر شود، بدون اینکه کسی بتواند جداً مدعی شود که آن هدف را بهصورت یک مقصود آگاهانه اصالتاً در دستور کار داشته است» (بوردیو، 1380: 247-246).
در نظریۀ بوردیو با یک فلسفۀ کنش روبهرو هستیم که در آن عاملان اجتماعی مبتنی بر رابطۀ دوسویۀ میان ساختارهای عینی (یعنی ساختارهای حوزۀ اجتماعی) و ساختارهای ذهنیشده (یعنی عادتوارهها) عمل میکنند. در این میان، خصلت یا عادتواره بهمنزلۀ نوعی تربیت غیرمستقیم موجب میشود عاملان اجتماعی بیتکلف و بدون نیاز به تأمل، فضایل یا رذایل پذیرفتهشده در جامعه را انجام دهند؛ به بیان دیگر، عادتوارۀ دیالکتیک، درونیشدن بیرونیت و بیرونیشدن درونیت است (Bourdieu, 1977: 72) و عمل را بهصورت ضرورت منطقی پیش میبرد (بوردیو، 1380: 300)؛ بنابراین، عادتوارهها هم دنیای اجتماعی را میسازند و هم محصول آن هستند. فلسفۀ کنش مدنظر بوردیو بهشدت به فاصلهگرفتن از تضادهای بهلحاظ اجتماعی قوی نظیر فرد - جامعه، فردی - جمعی، آگاهانه - ناآگاهانه، دارای منفعت - بیمنفعت و عینی - ذهنی تأکید دارد (بوردیو، 1380: 22). توجه به این موضوع ـ دستکم بهمنزلۀ منبعی برای ایجاد حساسیت نظری در زمینۀ عمل تمارض اجتماعی ـ دریافت مناسبی از ذخایر نظری جامعهشناسی برای فهم نیروهای اجتماعیِ دارای مسئولیتگریزی، همراه با دلیلتراشی، مظلومنمایی و فریبکاری بهدست میدهد؛ از این نظرگاه، از یک سو براساس نظریههای کارکردگرایی، علاوه بر شرایط علّی، زمینهای و مداخلهگر پدیدۀ پیچیدۀ تمارض اجتماعی، میتوان دربارۀ آن دسته از کارکردهای احتمالی که موجب تداوم آن در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره میشوند، دقت نظر کرد یا از پنجرۀ تضادِ کارکردی کوزر (1956) تمارض اجتماعی را بهمنزلۀ قواعد هنجاری روابط تضاد مطالعه کرد و ازسوی دیگر، میتوان مبتنی بر نظریههای کنش اجتماعی، تأثیر تمارض اجتماعی را در شکلدادن به ساختارها بررسی کرد.
دربارۀ نظریههای گفتهشده، تأکید بر این نکته اهمیت دارد که در یک مطالعۀ کیفی ـ بهویژه با راهبرد نظریۀ زمینهای که در این پژوهش بهکار رفته است ـ مرور آرا، نظریهها و متون و منابع پیشین برای ایجاد حساسیت نظری انجام میشود. حساسیت نظری کمک میکند پژوهشگر تماس ذهنی متفکرانهای با یک موقعیت واقعی و محلی داشته باشد، خوب و عمیق مشاهده کند و بداند چه چیزهایی را برانداز کند، چه پرسشهایی از مردم و آگاهان کند، شواهد را از سر تأمل ببیند و مرور کند، معناهای عمیقی در دادهها بکاود، از درک عامیانه و عمومی فراتر برود و نکات ظریف و ابعاد و اضلاع مختلف امور و وجوه بیشتری از دادهها و شواهد و سطوح عمیقتری از گفتهها و شنیدهها در آن موقعیت را پیجویی کند (Glaser: 1978 , 2002 به نقل از فراستخواه، 1398: 126).
روششناسی پژوهش
این پژوهش با روش کیفی و راهبرد نظریۀ زمینهای انجام شده است. به اعتقاد دانشمندان علوم اجتماعی نظیر استرن[4] (1981) در روشهای کیفی و بهویژه روش نظریۀ زمینهای، کشف عرصههایی از زندگی که از آنها چیزی نمیدانیم یا عرصههایی که از آنها بسیار میدانیم اما میخواهیم فهم تازه به دست آوریم، هدف اصلی و بنیادی است. این پژوهش مبتنی بر طرح جیتیام کلاسیک (CL-GTM) یعنی الگوی ظهوریابندۀ گلیسر در نظریۀ زمینهای انجام شده است.
میدان این پژوهش، مجتمع شمارۀ 10 مرکز شورای حل اختلاف در شهر تهران است. از مراجعهکنندگانی که در بهمن و اسفند 1398 برای حل مناقشهای به این مرکز مراجعه کردهاند، تعداد 36 نفر با شیوۀ نمونهگیری نظری انتخاب شدند. معیار قضاوت دربارۀ حجم نمونه و زمان متوقفکردن نمونهبرداری نظری، اشباع نظری یا کفایت نظری مقولهها بوده است.
جدول 1 اطلاعات مربوط به مشارکتکنندگان در پژوهش را نشان میدهد؛ البته بنا بر اقتضائات اخلاق پژوهش در روش نظریۀ دادهبنیاد، از ذکر اسامی مشارکتکنندگان در پژوهش خودداری و به هر یک از آنها یک کد اختصاص داده شده است.
هر یک از مصاحبههای عمیق انجامشده با مشارکتکنندگان حدود 40-30 دقیقه طول کشیده است. در انجام این پژوهش، همۀ گفتگوها با مشارکتکنندگان بهطور کامل ضبط و بادقت پیادهسازی شدهاند و برای ساماندهی و تحلیل آنها از قابلیتهای نرمافزار MAXQDA استفاده شده است.
فرایند کدگذاری بر مبنای طرح ظهوریابندۀ گلیسر عبارت است از: 1ـ کدگذاری ذاتی (شامل کدگذاری باز و انتخابی) و 2ـ کدگذاری نظری. در کدگذاری باز دادهها ابتدا شکسته، سپس بهلحاظ مفهومی گروهبندی میشوند و در نهایت، مقولهها و ویژگیهای آنها تولید میشود (Jones & Alony, 2011: 95-114). در فرایند کدگذاری ذاتی، مقولۀ اصلی که بازتاب دلنگرانی و دغدغۀ اصلی مشارکتکنندگان در پژوهش است، کشف میشود و کدگذاری انتخابی تا زمانی ادامه مییابد که مقولۀ اصلی و مقولههای مرتبط با آن اشباع شوند؛ یعنی تا زمانی که دیگر ویژگیهای بیشتر و جدیدتری از دادهها دریافت نشود؛ سپس در فرایند کدگذاری نظری مجموعهای از گزارههای نظری خلق میشوند.
در این پژوهش متناسب با دیدگاههای گلیسر ( 2002 : 23-38) دربارۀ نحوۀ ارزیابی نظریۀ زمینهای، برای اعتباربخشی به یافتههای پژوهش، بر فن بررسی همکار و مرور خبرگانِ غیرشرکتکننده در پژوهش تأکید و سعی شده است از سه فن تماس طولانی با محیط پژوهش، توصیف غنی و پرمایه و ممیزی پژوهشی نیز برای اعتباربخشی به پژوهش استفاده شود.
یافتههای پژوهش
حاصل گفتگوها با نمونۀ پژوهش دریافتِ مجموعاً 1441 کد باز است که از میان آنها 120 کدِ غیرتکراری به دست آمده است. از طیفهای مفهومیِ غیرتکراری نیز در مجموع، 7 مقوله در نظر گرفته شده است. در ادامه مطابق با توضیحات روششناسی پژوهش، فرایند کدگذاری دومرحلهای در طرح جیتیام کلاسیک برای تحلیل زمینههای شکلگیری تمارض اجتماعی در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره بهکار برده میشود.
کدگذاری ذاتی
کدگذاری باز
در فرایند کدگذاری باز در طرح جیتیام کلاسیک، مطالب یعنی متن پیادهشدۀ مصاحبهها خطبهخط خوانده و به هر قسمت از واحدهای معنادار از دادهها یک برچسب اختصاص داده میشود. این واحدهای معنادار ممکن است یک کلمه، یک جمله یا یک پاراگراف باشند؛ برای مثال، جدول 2 نشان میدهد «ناکارآمدی قوانین در بازدارندگی» در مجموع، 33 بار در گفتگوها تکرار و از این کد باز همراه با 21 کد باز دیگر که در مجموع، 259 بار در گفتگوها تکرار شدهاند، مقولۀ «تنازع برای بقا» انتزاع شده است.
جدول 1- اطلاعات مربوط به مشارکتکنندگان در مرحلۀ دوم پژوهش
Table 1- Characteristics of research participants
ردیف |
مشارکتکنندگان |
جنسیت |
سن |
میزان تحصیلات |
وضعیت تأهل |
علت حضور در میدان |
فراوانی کدهای بازِ دریافتی از هر مصاحبه |
|
با تکرار |
بدون تکرار[5] |
|||||||
1 |
کد 1 |
مرد |
48 |
دیپلم |
متأهل |
شاکی |
47 |
29 |
2 |
کد 2 |
زن |
42 |
کارشناسیارشد |
متأهل |
شاکی |
44 |
30 |
3 |
کد 3 |
مرد |
25 |
کاردانی |
مجرد |
متشاکی |
14 |
7 |
4 |
کد 4 |
زن |
37 |
کارشناسیارشد |
متأهل |
وکیل شاکی |
44 |
25 |
5 |
کد 5 |
مرد |
31 |
دیپلم |
مجرد |
شاکی |
43 |
18 |
6 |
کد 6 |
زن |
35 |
کارشناسیارشد |
مجرد |
وکیل شاکی |
30 |
17 |
7 |
کد 7 |
مرد |
46 |
دیپلم ردی |
متأهل |
شاکی |
37 |
21 |
8 |
کد 8 |
مرد |
43 |
کارشناسی |
متأهل |
وکیل متشاکی |
26 |
18 |
9 |
کد 9 |
مرد |
58 |
کاردانی |
متأهل |
کارمند شورا |
29 |
19 |
10 |
کد 10 |
مرد |
48 |
کاردانی |
مطلقه |
متشاکی |
12 |
6 |
11 |
کد 11 |
زن |
47 |
کاردانی |
مطلقه |
شاکی |
37 |
22 |
12 |
کد 12 |
زن |
53 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
25 |
17 |
13 |
کد 13 |
مرد |
51 |
ابتدایی |
متأهل |
شاکی |
72 |
31 |
14 |
کد 14 |
زن |
42 |
کارشناسی |
مجرد |
شاکی |
24 |
18 |
15 |
کد 15 |
مرد |
65 |
ابتدایی |
متأهل |
شاکی ـ متشاکی |
37 |
26 |
16 |
کد 16 |
مرد |
50 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
53 |
31 |
17 |
کد 17 |
مرد |
43 |
کارشناسی |
متأهل |
شاکی |
66 |
39 |
18 |
کد 18 |
زن |
63 |
ابتدایی |
متأهل |
شاکی |
14 |
11 |
19 |
کد 19 |
مرد |
34 |
کارشناسی |
متأهل |
شاکی |
44 |
35 |
20 |
کد 20 |
زن |
42 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند |
47 |
32 |
21 |
کد 21 |
مرد |
33 |
کارشناسی |
مجرد |
شاکی ـ متشاکی |
18 |
14 |
22 |
کد 22 |
مرد |
31 |
کارشناسی |
مجرد |
شاکی |
55 |
33 |
23 |
کد 23 |
زن |
61 |
دیپلم |
متأهل |
متشاکی |
22 |
13 |
24 |
کد 24 |
زن |
41 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
47 |
29 |
25 |
کد 25 |
زن |
36 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
85 |
47 |
26 |
کد 26 |
مرد |
39 |
کارشناسی |
مجرد |
شاکی |
76 |
44 |
27 |
کد 27 |
زن |
50 |
دیپلم |
متأهل |
شاکی |
43 |
26 |
28 |
کد 28 |
مرد |
45 |
دیپلم |
متأهل |
شاکی |
33 |
19 |
29 |
کد 29 |
مرد |
29 |
کارشناسی |
مجرد |
شاکی |
46 |
29 |
30 |
کد 30 |
زن |
47 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
26 |
18 |
31 |
کد 31 |
زن |
40 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
18 |
16 |
32 |
کد 32 |
زن |
36 |
کارشناسی |
متأهل |
کارمند شورا |
53 |
33 |
33 |
کد 33 |
زن |
43 |
دیپلم |
مطلقه |
شاکی |
73 |
38 |
34 |
کد 34 |
زن |
40 |
دیپلم |
متأهل |
شاکی |
29 |
19 |
35 |
کد 35 |
مرد |
47 |
دکتری |
متأهل |
کارمند شورا |
53 |
33 |
36 |
کد 36 |
مرد |
50 |
کارشناسیارشد |
متأهل |
وکیل متشاکی |
19 |
13 |
جدول 2- کدهای باز و مقولههای مرتبط با آنها
Table 2- Open Coding and related categories
کدهای باز (فراوانی) |
مقولهها
|
فراوانی کدهای بازِ هر مقوله |
|
با تکرار |
بدون تکرار |
||
نارضایتی از وضع موجود (25)، ناکارآمدی سیستم انتظامی (1)، نداشتن حقوق شهروندی (4)، سیستم انتظامی ضعیف (6)، فساد میان صاحبان قدرت و مسئولیت (4)، تبعیض (6)، عملکرد نادرست مسئولان (2)، خلأهای قانونی (4)، ناکارآمدی نهاد آموزش و پرورش (8)، فساد در حاکمیت (2)، نداشتن آموزش شهروندی (8)، وضعیت اقتصادی نامناسب (51)، نداشتن آموزش شهروندی در خانواده (4)، نارضایتی (3)، نارضایتی از محیط زندگی (11)، فساد در نهادهای حقوقی و قضایی (1)، نارضایتی از سازوکارهای حقوقی و قضایی (54)، آموزش مسئولیتگریزی در نهاد آموزش و پرورش (3)، آموزش مسئولیتگریزی در نهاد خانواده (9)، اعتراض (9)، نارضایتی از نظام سیاسی و اجتماعی (22)، نبودن شایستهسالاری (4)، ضعف نهاد آموزش و پرورش (4)، تضعیف نهاد خانواده (33)، آموزش و پرورش نمایشی (1)، جامعهپذیری ناکارآمد (3)، روند طولانی دادرسی حقوقی و قضایی (43)، ناتوانی سازوکارهای نظارتی (1)، سوءاستفاده از ضعف نهادهای حقوقی و قضایی (25)، ضعف نهادهای حقوقی و قضایی (12) |
نارضایتی از وضع موجود |
363 |
30 |
تنازع بقا (6)، قلدری (1)، مادیگرایی (4)، زرنگبازی (13)، ناامنی اقتصادی (16)، نابرابری (3)، حقکشی (7)، دنیاطلبی (6)، زیادهخواهی (13)، همۀ دولتیها دزدند (2)، حقبهجانب بودن (15)، پارتیبازی (3)، ناکارآمدی قوانین در بازدارندگی (33)، همۀ مردم دزدند (10)، ریاکاری (6)، استفادۀ ابزاری از دین (11)، تاوان کجروی دیگران (67)، مشکلات زندگی (22)، نفاق (4)، اجبار به پرداخت رشوه برای استیفای حق (4)، رفتار طلبکارانه (4)، ترس و ناامنی (8) |
تنازع برای بقا
|
259 |
22 |
سرخوردگی اجتماعی (26)، احساس طردشدن (3)، خشم (39)، درماندگی (9)، ناچاری (8)، اضطراب (4)، بدبینی (4)، استیصال (11)، فرومایگی (7)، بیتفاوتی (11)، ناامیدی (14)، پشیمانی (12)، سرخوردگی (7)، ناامیدی از استیفای حق (10)، پریشانی (2)، نقض غرض در سازوکارهای حقوقی و قضایی (13) |
سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی |
180 |
16 |
انتقام (7)، توهین (4)، دهنکجی به سیستم اجتماعی (1)، خشونت (5)، لجبازی (19)، بغض و کینه از حاکمیت (29)، بغض و کینه از جامعه (26)، بیرحمی (10)، اتهامزنی (6)، نداشتن گذشت (3)، احساس قربانیشدن (21)، احساس پایمالشدن حقوق (22)، انتقام از حاکمیت (6)، انتقام از جامعه (22) |
انتقام
|
181 |
14 |
نداشتن دلبستگی اجتماعی (9)، قدرنشناسی (3)، خودخواهی (1)، نداشتن همدلی (8)، بیشرمی (11)، منفعتطلبی (9)، رفتار غیراخلاقی (8)، رفتار غیرمسئولانه (28) |
خودمحوری و نداشتن احساس تعلق |
77 |
8 |
ازهمگسیختگی اجتماعی (42)، نداشتن صداقت (4)، خلل در سازوکار کنترل درونی (8)، نداشتن وظیفهشناسی (5)، کلاهبرداری (16)، تنبلی (3)، بیاعتقادی (9)، خیانت (12)، تضعیف ارزشهای اخلاقی (8)، لاابالیگری (4)، تضعیف ارزشهای اخلاقی دینی (29)، راحتطلبی (3)، پرداخت رشوه (2)، نداشتن مسئولیتپذیری (14)، تضعیف اخلاق اجتماعی (6)، دروغگویی (22)، فریبکاری (13)، بیاعتمادی اجتماعی (45)، مسئولیتگریزی (20)، انجامندادن تعهدات (13)، بیاعتمادی به سازوکارهای حقوقی و قضایی (29)، بیاعتمادی به سیستم انتظامی (3)، بدقولی (8) |
ازهمگسیختگی اجتماعی |
318 |
23 |
وابستگی اجتماعی (27)، چشمداشت (4)، چاپلوسی (1)، آبروداری (6)، دلیلتراشی (10)، مقبولیت اجتماعی (2)، زندگی متظاهرانه (13) |
وابستگی اجتماعی |
63 |
7 |
اکنون توضیح داده میشود که چطور در فرایند کدگذاری ذاتی، با حفظ الگوی بین رویدادها در کدگذاری باز بهسمت انتزاع مقولهها از مفاهیم اولیه حرکت کردهایم. این امر برای کشف آثار مقولۀ محوری دربارۀ دلنگرانیها و دغدغۀ اصلی مشارکتکنندگان انجام میشود و شامل مقایسۀ مستمر میان کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی و یادداشتهاست.
کدگذاری انتخابی
در کدگذاری انتخابی، پژوهشگر مفاهیم اولیه را در سطحی انتزاعیتر در قالب مقولهها طبقهبندی میکند و در صورت لزوم با کاهش طبقات، مقولههای فرعی را ذیل مقولههای اصلی قرار میدهد. جدولهای 2 و3 خلاصۀ فرایند کشف پدیدۀ «راهبردهای بقا در شرایط آشفتگی اجتماعی» را بهمنزلۀ مقولۀ محوری نشان میدهد. در ادامه جزئیات این دریافت تشریح میشوند.
جدول 3- کدگذاری انتخابی
Table 3- Selective coding
مقولۀ سطح اول |
مقولۀ سطح دوم |
مقولۀ محوری |
نارضایتی از وضع موجود |
انتقام از جامعه |
راهبردهای بقا درشرایط آشفتگی اجتماعی |
تنازع برای بقا |
||
سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی |
||
انتقام |
||
خودمحوری و نداشتن احساس تعلق |
کاهش سرمایۀ اجتماعی |
|
ازهمگسیختگی اجتماعی |
||
وابستگی اجتماعی |
وابستگی اجتماعی |
مقولۀ محوری: راهبردهای بقا در شرایط آشفتگی اجتماعی
مسئلۀ «بقا» برای اولین بار در مصاحبه با مشارکتکنندۀ 22 مطرح شد. به اعتقاد او:
«الان جامعه طوری شده است که اگر شما یک اشتباه کنید، آن اشتباه میتواند اشتباه آخر شما باشد. چون اینقدر شرایط سخت شده است، یک اشتباه میتواند اصلاً زندگی شما را از بین ببرد ... وقتی سفرهای پر باشد شما میتوانید تعارف کنید و بگویید بفرمایید؛ اما وقتی در سفره چیزهای کمی باشد، سریع یک نفر دست میکند تا چیزی بردارد».
در گفتگو با مشارکتکنندۀ 26 موضوعی مطرح شد که تداعیگر نوعی شرایط تنازع بقا برای زندگی در جامعه بود. به گفتۀ او:
«الان شاهد جلوی درب دادگاه ریخته است و پول میگیرند و شهادت [دروغ] میدهند و طرف را میفرستند بالای دار! حالا شما میخواهید برای یک میلیون و هفتصد تومان طرف قسم نخورد».
استنباط کد مفهومی «تنازع برای بقا» از رویدادهای گفتهشده، از آن جهت است که شرایطی را تداعی میکنند که در آن افراد جامعه در رویارویی با دیگران و در تعاملات اجتماعی دائم درگیر کشمکش و ستیز ناخواستهاند. در این زمینه مشارکتکنندۀ 35 میگوید:
«انگار همه میخواهند بجنگند و از هم بِکَنند، از هم بدزدند، حق همدیگر را یا [مکث] یعنی بلانسبت مثل قانون جنگل. یا هرکسی زورش بیشتر است، هر کی زرنگتر است، هر کی بیشتر میتواند بِکَند؛ خب او برده است».
بعد از دریافت ایدۀ تنازع برای بقا در مصاحبۀ 22 و سپس 26، در حرکت رفتوبرگشتی میان دادهها و یادداشتنویسیها، ضمن مقایسۀ مستمر و ادامۀ فرایند کدگذاری باز، ارتباط محکمی میان دغدغۀ بقا و سایر کدهای مفهومی ازجمله «انتقام از جامعه»، «نارضایتی از وضع موجود»، «وضعیت اقتصادی نامناسب»، «ناکارآمدی قوانین در بازدارندگی» و ... تشخیص داده شد؛ به این ترتیب که بسیاری از کنشها و برهمکنشهایی که در شرایط نارضایتی از وضع موجود انجام میشوند، سبب تنازع برای بقا میشوند و در شرایطی که تداعیگر ازهمگسیختگی اجتماعی است، افراد در رویارویی با تبعیض، نابرابری، ناامنی اقتصادی، زرنگبازی، احساس طردشدن، احساس قربانیشدن، نداشتن همدلی و ... خود را نیازمند در پیش گرفتن راهبردهایی برای بقای خویش میبینند.
در ادامه با تشریح هر یک از مقولههای انتزاعشده در فرایند کدگذاری ذاتی، دربارۀ جزییات این دریافت بیشتر توضیح داده میشود.
الف) انتقام از جامعه
مقولۀ سطح دومیِ «انتقام از جامعه»، از چهار مقولۀ سطح اولیِ «نارضایتی از وضع موجود»، «تنازع برای بقا»، «سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی» و «انتقام» انتزاع شده است. اکنون با اشاره به متن گفتگوها نشان داده میشود این مقولات چطور از متن مصاحبهها انتزاع شدهاند.
الف 1) نارضایتی از وضع موجود
نارضایتی از وضع موجود در مصاحبۀ مشارکتکنندۀ 29 اینطور استنباط شده است:
«مثلاً دوستان من همه دارند از ایران میروند. چون هیچ امیدی ندارند که در ایران زندگی کنند. این همه دارند به مردم دروغ [مکث] ... خیلی جاها به مردم اجحاف میشود».
مشارکتکنندۀ 32 که یکی از کارمندان شوراست، دربارۀ وضعیت یکی از متشاکیان اینطور توضیح میدهد:
«گفت که من همیشه در این جامعه به مشکل خوردهام ... هیچ اعتمادی به هیچکسی ندارم. واقعاً در این جامعه سرخوردهام. با مدرک دکتری ماهی 4 میلیون حقوق میگیرم ... من حرامخور نیستم ولی دلم خواست که انتقام بگیرم. من فکر میکنم که او ازلحاظ اخلاقی آسیب دیده و انگار دارد تشعشعات آن را به جامعه نیز وارد میکند».
مشارکتکنندۀ 35 چنین تحلیلی از وضعیت جامعه دارد:
«طرف جوان است، بیکار است، کار ندارد، شغل ندارد. همۀ اینها اول باعث درگیریهایی در خانه میشود، بعد وارد اجتماع ... شاید مدیران تصمیمگیر در جامعه خوب عمل نکردهاند ... شرایط جامعه طوری است که همه تحت فشار هستند. ولو آن کسی که پولدار هم است، تحت فشار است ... حتی او نیز دچار یک بحران است».
از میان کدهای مفهومی که مقولۀ نارضایتی از وضع موجود با توجه به آنها ساخته شده است، «نارضایتی از سازوکارهای حقوقی و قضایی»، «وضعیت اقتصادی نامناسب»، «روند طولانی دادرسی حقوقی و قضایی»، «تضعیف نهاد خانواده»، «سوءاستفاده از ضعف نهادهای حقوقی و قضایی» و «نارضایتی از نظام سیاسی و اجتماعی» به ترتیب بیشترین فراوانی را در گفتگوها دارند.
مشارکتکنندۀ 8 دربارۀ شرایط خانوادهها اینچنین میگوید:
«عدم گذشت، عدم صداقت، عدم اعتماد به هم؛ الان برادر به برادر اعتماد ندارد! ... آدم آمده و میگوید که من به برادر خودم اعتماد ندارم و ممکن است با خانم من ارتباط داشته باشد. خیلی زشت است که کسی راجع به برادرش و همسرش چنین شکی داشته باشد. این موارد هست».
مشارکتکنندۀ 25 دربارۀ وضعیت نگرانکنندۀ خانوادهها میگوید:
«بیشتر مشکلات خانوادگی است. روزبهروز هم زیاد میشود. آن هم خانوادههایی که بعد از 30 سال زندگی، زندگیشان الکیالکی دارد به هم میریزد! ... مادری داشتیم که از دخترش شکایت کرده بود!؟ دختری که آمده بود اینجا میگفت خدا را شکر! بگویید چقدر باید به حساب این مادر بریزم تا از شر او راحت شوم. چرا باید جامعۀ ما اینقدر سست شود!؟ چرا خانوادهها باید اینطور شوند!؟».
وقتی از مشارکتکنندۀ 4 دربارۀ عوامل این شرایط و نارضایتیها پرسیده شد، در جواب گفت:
«مربوط به ساختار میدانم. چون فکر میکنم که کلاً آدمها را به این طرف میبرد که فقط منفعت خود را در نظر بگیرند ... یعنی این مربوط به ناهنجاری جامعه است».
نارضایتی از نظام سیاسی و اجتماعی به روشهای مختلف در بیان مشارکتکنندگان نمود داشته است. مشارکتکنندۀ 14 در این زمینه گفته است:
«من اگر شکایت هم کنم به نتیجه نمیرسم ... اینها همه باعث میشود که ما نسبت به جامعه بیاعتمادیم، نسبت به قضاوت بیاعتمادیم، نسبت به دادگاههایمان بیاعتمادیم، نسبت به اداراتمان بیاعتمادیم».
این نارضایتی از وضع موجود که هم در سطح کلان و هم در سطح خرد وجود دارد و بهوضوح سبب کلافگی مشارکتکنندگان در پژوهش بوده است، در قریب به اتفاق مصاحبهها نمود داشته است و بهطور روشنی در سایر مقولههای دریافتی از گفتگوها نیز وجهی دارد.
الف 2) تنازع برای بقا
از میان کدهای مفهومی بهکاررفته در ساخت مقولۀ «تنازع برای بقا»، «تاوان کجروی دیگران»، «ناکارآمدی قوانین در بازدارندگی»، «مشکلات زندگی» و «ناامنی اقتصادی» به ترتیب بیشترین فراوانیها را در گفتگوها دارند. از فحوای کلام مشارکتکنندگان در پژوهش اینگونه استنباط میشود که افراد در جامعه احساس میکنند باید دائماً تاوان کجروی دیگران را بپردازند و از این نظر تهدید میشوند. مشارکتکنندۀ 4 در این زمینه گفته است:
«نمیدانم چطور باید رفتار کنم تا فرزندم در آینده فقط بنا بر منفعت خودش عمل نکند ... یعنی آدمی میشود که در جامعه همه حقش را میخورند، نابودش میکنند و زیر پا میگذارندش؛ یعنی شما اگر به او یاد ندهید [که فقط به منفعت خود عمل کند] در مرحلۀ بالاتر در جامعه خودش یاد میگیرد».
بهمنزلۀ گواهی بر مسئلۀ تاوان کجروی دیگران در جامعه، این گفتۀ مشارکتکنندۀ 35 که از کارمندان شورا با تحصیلات عالی است، مهم به نظر میرسد:
«دعاوی مطرحشده در کشور ما، شاید از حد نرمال جهانی خیلی بیشتر است. یعنی مثلاً در کشوری مثل ژاپن شاید 10 درصد پروندههایی که در ایران بهعنوان پروندۀ قضایی یا حقخواهی تشکیل میشود هم تشکیل نشود».
تقریباً همۀ مشارکتکنندگان در پژوهش از اینکه باید تاوان کجروی دیگران را به روشهای مختلف بپردازند، ابراز نارضایتی میکنند و توضیح میدهند در شرایطی که ما باید دائماً نگران تاوان کجروی دیگران باشیم، «ناکارآمدی قوانین در بازدارندگی» نیز این وضعیت را تشدید میکند. مشارکتکنندۀ 12 میگوید:
«ضمانت اجرایی قانون ما دقیق نیست و هنوز برای مردم اجرای آن در جامعه احساس نشده است. بهخاطر همین هنوز مردم خیلی اعتماد به این قضیه ندارند. خیلی وقتها همین باعث میشود افراد از بار مسئولیتی که بر عهدۀ آنهاست، طفره بروند و بگویند که نهایتاً او میخواهد برود شکایت کند، اگر به مرحلهای برسد، من باز هم راه دارم».
در این زمینه، توضیحات مشارکتکنندۀ 25 دربارۀ «ناکارآمدی قوانین در بازدارندگی» ارتباط آن را با شرایط تنازع بقا روشن میکند:
«چرا باید در جامعۀ ما اینقدر ناامنی باشد!؟ من احساس میکنم بهخاطر قانون ماست. قانون ما فوقالعاده ضعیف است! ... بعضیها میآیند استرداد میدهند و میگویند که آقا نمیخواهیم! یا میگوید که بروم بیرون یقهاش را بگیرم؟ یا بروم در یک مغازه دارش بزنم؟ به نظر شما اینجوری زودتر به حقم نمیرسم!؟».
از متن گفتگوها با مشارکتکنندگان پژوهش چنین به نظر میرسد که مشکلات زندگی و ناامنی اقتصادی به تنازع برای بقا دامن میزنند و آرامش مردم را از بین میبرند؛ در واقع، همان طور که کدهای مفهومی سازندۀ مقولۀ تنازع برای بقا در جدول 2 نشان میدهند، مشکلات زندگی از یک سو و مادیگرایی، زیادهخواهی و دنیاطلبی گروهی از افراد جامعه ازسوی دیگر موجب ناامنی اقتصادی میشود. در چنین شرایطی گروهی با زرنگبازی، پارتیبازی، استفادۀ ابزاری از دین و ... سعی میکنند منافع خود را تأمین کنند و گروهی نیز حقبهجانب برای اینکه از این قافله عقب نمانند حقکشی میکنند، خود را مجبور به پرداخت رشوه برای استیفای حق میبینند، میگویند همۀ مردم دزدند، همۀ دولتیها دزدند و چنین و چنان. در این شرایط بیشتر افراد جامعه تصور میکنند تاوان کجروی دیگران را میپردازند و اینچنین تنازع برای بقا ادامه مییابد.
الف 3) سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی
در ساخت این مقوله، کدهای مفهومی «خشم»، «سرخوردگی اجتماعی»، «ناامیدی»، «نقض غرض در سازوکارهای حقوقی و قضایی»، «پشیمانی»، «بیتفاوتی»، «استیصال» و «ناامیدی از استیفای حق» به ترتیب بیشترین فراونی و تکرار را در گفتگوها دارند. مشارکتکنندۀ 6 با اظهار تعجب از شلوغی بسیار در مرکز شورای حل اختلاف میگوید:
«چرا باید دادگاههای ما اینقدر شلوغ باشد؟ چرا اینقدر مردم همه درگیر هستند؟ ... به نظر من، شاید ناشی از سرخوردگی آنهاست ... توقعاتی دارند که به آنها نرسیدهاند، به آرزوهایشان نرسیدهاند و یکجوری سرخورده شدهاند، از جامعه طرد شدهاند و اعتراضشان را به این شکل بروز میدهند».
وقتی از مشارکتکنندۀ 17 دربارۀ چرایی مناقشهاش با متشاکی پرسیده شد، دربارۀ او و وضعیت جامعه گفت:
«او آدم خیلی دروغگو و فکر میکنم ناامیدی است ... من کسانی را میبینم که خیلی چیزی ندارند، اما تلاش میکنند. تا 10 شب تلاش میکند ولی نتیجۀ خوبی نمیگیرد. او نیز ناامید است. کسی که بهطور مثبت زندگی میکند نیز ناامید است. هر دو جهت امیدی به بهترشدن زندگیشان ندارند. امیدی به اینکه بتوانند زندگیشان را تغییر بدهند ندارند. شرایط زندگی ما شرایط خاصی شده است».
این شرایط خاص در موارد بسیاری موجب خشم افراد در جامعه شده است. وقتی از مشارکتکنندۀ 7 دربارۀ علت حضورش در مرکز شورای حل اختلاف پرسیده شد، با عصبانیتی همراه با استیصال و درماندگی، چنین پاسخ داد:
«46 سال از خدا عمر گرفتهام و در هیچ دادگاهی با جیب خالی نتوانستم به نتیجه برسم. من در جاهایی به نتیجه رسیدم که جیبم پر بوده و توانستهام بر لبان اطرافیان با دادن رشوه خنده بیاورم. در غیر این صورت حتی جواب سلام که هیچ، جواب هیچ چیز دیگر مرا هم نمیدادند».
سرخوردگی و خشم ناشی از آن، به روشهای گوناگون در رفتار و گفتار افراد جامعه ظهور و بروز مییابد؛ ازجمله مشارکتکنندۀ 33 هنگام تعریفکردن بخشی از مشکلات زندگیاش میگوید:
«خب، این قانون بود!؟ چرا اینجا از من دفاع نکرد؟ ... مردهشور قانون را ببرند! قاضی یک بار به من نگفت که تو با دو تا بچه کجا میخواهی بروی بمانی؟ اصلاً برایشان مهم نبود. در خارج از کشور این کارها هست؟ نیست ... روحانی انشاءالله عوض بشود ...».
از بیان مشارکتکنندگان چنین استنباط میشود که سرخوردگی ناشی از احساس طردشدن، درماندگی، اضطراب، پریشانی، بدبینی، ناامیدی از استیفای حق و ... سبب بیتفاوتی در جامعه شده است.
الف 4) انتقام
این مقوله از کدهای مفهومی «بغض و کینه از حاکمیت»، «بغض و کینه از جامعه»، «احساس پایمالشدن حقوق»، «انتقام از جامعه»، «احساس قربانیشدن» و ... انتزاع شده است. از میان آنها بغض و کینه از جامعه و حاکمیت در مجموع، 55 بار تکرار شدهاند؛ برای مثال، مشارکتکنندۀ 16 با اشاره به نگاه منفی برخی افراد جامعه به بخشی از حاکمیت در کشور گفته است:
«آدمها عصبانی شدهاند. بیاحترامیها [مکث] یک زمانی در تهران مردم وقتی یک آخوند میدیدند از هم سبقت میگرفتند تا او را سوار کنند. الان بهندرت کسی سوار میکند [خندۀ مصاحبهشونده]؛ یعنی نگاه جامعه این است که همه را از دید اینها میبینند».
از لحن و مضامین دریافتی از گفتگوها به نظر میرسد بیشتر مشارکتکنندگان احساس قربانیشدن دارند و بهدنبال انتقاماند؛ انتقام از افرادی که در زندگی روزمره با آنها مناقشه داشتهاند یا انتقام از جامعه که دستکم در انتقادهای تند و گزندۀ آنها نمود دارد. مشارکتکنندۀ 1 نیز در تعاملات اجتماعی خود این موضوع را اینچنین دریافته است:
«ممکن است من بهدلیل مشکلاتی که برایم پیش آمده خیلی ناراحت شده باشم و بگویم که همۀ افراد بد هستند و نمیتوان به کسی اعتماد کرد و در خانه این را به بچههایم یاد بدهم. بگویم از این به بعد به هیچکس احترام نگذارید، به هیچکس اعتماد نکنید، اصلاً به کسی کمک نکنید».
مشارکتکنندۀ 15 در اظهارنظری عجیب و تکاندهندهای میگوید:
«در تلویزیون دیدم که از یکی پرسیدند شما که رفتی آدم کشتی، چرا کشتی؟ گفت یک نفر به من 20 میلیون تومان داد. من هم معتاد بودم. رفتم کشتم. اگر این پیشامد برای من هم رخ دهد، نمیگویم که او آدم بدی بود. من نیز همین کار را میکنم. حداقل وقتی حضرت علی گفته، از حقت دفاع کن. وقتی نمیتوانم از حقم دفاع کنم هیچ، آبرویم نیز رفته است. پس از این راه استفاده میکنم».
مشارکتکنندۀ 13 نیز این میل به انتقام را اینچنین توضیح میدهد:
«طرف میبیند که همهچیز شلمشورباست؛ میگوید پس من چرا این کار را نکنم. مثلاً فلانی سر مرا کلاه گذاشت و پول مرا نداد؛ پس من نیز پول این را میخورم؛ تا یر به یر شود».
به اعتقاد مشارکتکنندۀ 27:
«اکوسیستم زندگی اینطوری است. یکی سر او کلاه گذاشته و یکی سر نفر قبلی، قبلی، قبلی، تا اینکه رسید به من!».
در چنین زیستجهانی که افراد احساس پایمالشدن حقوقشان و احساس قربانیشدن دارند، نمونهای از انتقام از جامعه با انتقادهای تند و گزنده را میتوان در گفتههای مشارکتکنندۀ 25 دریافت؛ به نظر میرسد او برای انتقام از یک جامعۀ مذهبی که در آن برخی از دین استفادۀ ابزاری میکنند و با سوءاستفاده موجبات سرخوردگی اجتماعی و تنازع برای بقا را به وجود میآورند، میخواهد از دین رویگردانی کند و با چنین انتقامی از جامعۀ مذهبی، قدری خود را تسلا دهد. او در بیان انتقادهای خود میگوید:
«گاهی اوقات میگویم خدایا دین تو این بود!؟ من پشیمان شدهام. من چند وقت پیش آنقدر از بعضی از این آدمها شاکی بودم که به بعضی از همکاران میگفتم که من حاضرم دینم را عوض کنم. اگر به من این اجازه را بدهند، از اسلام بیرون میروم. چرا!؟ با خود میگویم که آن آدمی که ایمانش قوی است باید الگوی من باشد، یک چیزی از او یاد بگیرم، حالا چه در گذشتکردن او، نمیدانم، چه در خیلی از مسائل دیگر، ازنظر اخلاقی؛ ولی متأسفانه همین آدمها خیلی بدتر از دیگران شدهاند. احساس میکنم که جانماز آب میکشند ... من دیگر از این اسلامی که شماها میگویید پشیمان شدهام».
ب) کاهش سرمایۀ اجتماعی
«کاهش سرمایۀ اجتماعی» به روشهای گوناگون در بیان مشارکتکنندگان در پژوهش نمود داشته است. این مقولۀ سطحدومی، از دو مقولۀ «ازهمگسیختگی اجتماعی» و «خودمحوری و نداشتن احساس تعلق» انتزاع و در مجموع، 395 بار در کدهای مفهومیِ این دو مقوله تکرار شده است.
ب 1) ازهمگسیختگی اجتماعی
بهمنزلۀ شاهدی برای ازهمگسیختگی اجتماعی، مشارکتکنندۀ 6 که وکیل یکی از شاکیان مراجعهکننده به شورای حل اختلاف است، توضیح میدهد اگر خانواده را به معنای وسیع در نظر بگیریم که پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، عمه، خاله و دایی را نیز در بر گیرد، بعید است خانوادهای پیدا شود که دستکم یک پرونده در مراجع حقوقی و قضایی نداشته باشند. به گفتۀ او:
«بالاخره آمار وحشتناکی است! اینکه در هر خانوادهای! حالا یا یکی اختلاف خانوادگی دارد، یکی پولش را خوردهاند، یکی مشکل قرارداد با یک شرکت دارد ... چرا اینقدر مردم همه درگیر هستند؟ در کنار این درگیری و اینکه بخواهند هر روز به دادگاه بیایند، آرامششان نیز از بین میرود ... چرا پروندهها اینقدر زیاد است»؟
در این زمینه مشارکتکنندۀ 20 که یکی از کارمندان شورای حل اختلاف است، میگوید:
«قبلاً ما برای 4ـ3 تا پرونده وقت رسیدگی میگذاشتیم، الان مجبوریم که 7 تا بگذاریم که 4 تای آنها برای دادسراست که اصلاً رسیدگی به آن در صلاحیت ما نیست».
مشارکتکنندۀ 19 نیز مشاهداتی دارد که نشاندهندۀ درجاتی از آشفتگی در جامعه و در سازوکارهای اجتماعی است. به گفتۀ او:
«چون قانون برای همه مساوی نیست، این اتفاقات میافتد و هر روز نیز بیشتر میشود. چون مردم در فشار اقتصادی زیادی هستند. من خودم را مثال میزنم. الان برای خانم من مهم این است که پول بیاید، دیگر نمیگوید از کجا میآوری؟».
در بیان مشارکتکنندۀ 26 میان این ازهمگسیختگی اجتماعی و وضعیت اقتصادی نامناسب ارتباطی دیده میشود. او میگوید:
«وضعیت منفی جامعه، نبودن شغل، پول. وقتی شاهد جلوی درب دادگاه میایستد و داد میزند: شاهد، شاهد[6] نشنیدهاید تا حالا!؟».
تقریباً همۀ مشارکتکنندگان در پژوهش بهنوعی اظهار کردهاند که ارزشهای اخلاقی در جامعه کمرنگ شدهاند؛ بهویژه ارزشهای اخلاقی دینی بهشدت آسیب دیدهاند. در این زمینه مشارکتکنندۀ 13 میگوید:
«مردم دیگر حلال و حرام حالیشان نیست ... الان خیلی وضعیت خراب شده است. نداری! کاسبی نیست! همۀ این عوامل دستبهدست هم میدهد. یارو میخواهد زودتر بالا بکشد [پیشرفت کند]. دیگر کسی به اینکه گناه دارد، مدیون میشویم و اینها کاری ندارد».
به نظر میرسد ازهمگسیختگی اجتماعی و تضعیف ارزشهای اخلاقی دینی موجب بیاعتمادی اجتماعی شده است که بهوضوح در گفتگوها نمود دارد؛ برای مثال، مشارکتکنندۀ 22 گفته است:
«با هر آدمی که روبهرو میشوی باید فکر کنی که آن آدم دزد است ... یعنی آدمها واقعاً خیلی چیزها برایشان گم شده است. بیمعنی شده است. چیزی به اسم حرام و حلال دیگر معنی ندارد».
مشارکتکنندۀ 17 نیز با ابراز نگرانی از فضای بیاعتمادی اجتماعی میگوید:
«فکر کنید که در جایی که همه دزد باشند، آیا میتوان کار کرد؟ دیگر اعتمادی وجود ندارد که! الان اعتماد خیلی کمرنگ شده است».
بیاعتمادی اجتماعی در بیان مشارکتکنندۀ 29 نیز اینچنین همراه با نارضایتی شدید ابراز شده است:
«وقتی 24 ساعته در تلویزیون دارند به مردم دروغ میگویند، این دروغها باعث میشود مردم به هم اعتماد نکنند. بهخاطر چه؟ بهخاطر منافع خودشان».
ب 2) خودمحوری و نداشتن احساس تعلق
از مجموع گفتگوها با مشارکتکنندگان در پژوهش اینچنین استنباط میشود که برخی افراد سرخورده و ناراضی در شرایط تنازع بقا که در پی انتقام از جامعهاند، بهتدریج از بیتفاوتی به فرومایگی، قدرنشناسی، بیشرمی و سپس نداشتن همدلی و رفتارهای غیراخلاقی و غیرمسئولانه میرسند. در این زمینه مشارکتکنندۀ 12 که از کارمندان شورای حل اختلاف است، میگوید:
«مردم دیگر حوصلۀ همدیگر را ندارند. نمیخواهند بنشینند و با همدیگر تعامل کنند و قضیه را حل کنند».
مشارکتکنندۀ 24 نیز از کارمندان شورای حل اختلاف است و دربارۀ این موضوع گفته است:
«معمولاً کسانی که بنا بر عدم تعهدشان مناقشهای بهوجود آمده و کارشان به اینجا کشیده، در جلسات دادرسی حضور پیدا نمیکنند تا ما متوجه شویم که این اتفاق از کجا ناشی میشود؛ ولی وقتی میآیند، متوجه میشویم که یا از وضعیت اقتصادی آنهاست یا افرادی هستند که معمولاً در هیچ قسمتی از زندگیشان به تعهداتی که برای انسانبودن و حفظ روابط اجتماعی دارند، پایبند نیستند».
مشارکتکنندۀ 24 در ادامۀ گفتگو چنین ارزیابی از جامعه ارائه میدهد:
«احترامها از بین رفته است؛ احترامهایی که در گذشته داشتیم، اعتقادهایی که داشتیم. مثلاً در گذشته شاید بهخاطر داشته باشید [مکث] مثلاً من، شما، همگی در کوچه خیلی راحت بازی میکردیم. اگر همسایه مراقب فرزندش نبود، همسایۀ دیگر مراقب او بود. اما الان در خانههای آپارتمانی حتی نمیتوانی بچهات را از درب واحد خودت بیرون بفرستی؛ چون به هیچکس اعتماد نداری».
در این زمینه به اعتقاد مشارکتکنندۀ 31:
«هیچکس به دیگری رحم نمیکند! مروتها دیگر رفته است. اصلاً آدمها عوض شدهاند! دیگر خودشان نیستند!».
ج) وابستگی اجتماعی
مقولۀ «وابستگی اجتماعی» از 7 کد مفهومی که در مجموع 63 بار تکرار شدهاند، انتزاع شده است. این مقوله در تحلیل جامعهشناختی زمینههای شکلگیری تمارض اجتماعی در زندگی روزمرۀ کارکنان و مراجعان مجتمع شمارۀ 10 مرکز شورای حل اختلاف در شهر تهران، اهمیت ویژهای دارد؛ این اهمیت هم دربارۀ نحوۀ دریافت این کد مفهومی در گفتگو با مشارکتکنندگان در پژوهش است و هم دربارۀ یکی از مهمترین ویژگیهای روش نظریۀ زمینهای است؛ این ویژگی که در پژوهش مبتنی بر نظریۀ زمینهای، پژوهشگر باید شواهد را از سر تأمل ببیند و مرور کند، از درک عامیانه و عمومی فراتر برود و نکات ظریف و ابعاد و اضلاع مختلف امور و سطوح عمیقتری از گفتهها و شنیدهها را در موقعیت پیجویی کند (Glaser, 1978 & 2002 به نقل از فراستخواه، 1398: 126)؛ بهعلاوه، دریافت مقولۀ وابستگی اجتماعی در بین مقولات پیشگفته نظیر تنازع برای بقا، انتقام از جامعه، ازهمگسیختگی اجتماعی و ...، بهدلیل متناقض به نظر رسیدن در وهلۀ نخست، تأکیدی بر روشِ مبتنی بر رهیافت تفسیرگرایی اجتماعی در رویکرد نظریۀ زمینهای است؛ یعنی درک جهان اجتماعی از نظرگاه مشارکتکنندگان در پژوهش که هدف اصلی و بنیادی آن است.
کد مفهومی وابستگی اجتماعی برای اولینبار در گفتگو با مشارکتکنندۀ 25 دریافت شد. گفتگو دربارۀ پدیدههایی نظیر استفادۀ ابزاری از دین، دروغگویی، بیاعتمادی اجتماعی، نداشتن احساس تعلق اجتماعی و ... جریان داشت. مشارکتکنندۀ 25 اظهار داشت چند وقت پیش آنقدر از بعضی از آدمها شاکی بوده است که به همکارانش گفته است قصد دارد دینش را عوض کند و از اسلام بیرون برود. درست در شرایطی که دریافتها چونان بیشتر مضامین و مفاهیم در مصاحبههای پیشین مؤید نداشتن احساس تعلق اجتماعی و ازهمگسیختگی اجتماعی بود، پاسخ مشارکتکنندۀ 25 به یک پرسش سبب دریافت جدید و مهمی شد. وقتی از مشارکتکنندۀ 25 پرسیده شد که با توجه به تجربیات شما در رویارویی با مراجعهکنندگان به مرکز شورای حل اختلاف، آیا ممکن است چنین احساساتی روی اینکه آدمها مسئولیتپذیر باشند یا نباشند تأثیر بگذارد، او پاسخ داد:
«دقیقاً حرف شما را قبول دارم. بارها برای خود من پیش آمده است. مثلاً گفتهام چرا من!؟ چرا من باید با این آدمها که دم از همهچیز میزنند، ولی از همه بدترند [مکث] ولی نه، تأثیر نگذاشته است. شاید یکی دو روز گفتهام که دیگر من برای این آدمها کار نمیکنم، ولی [بغض مشارکتکننده]».
بغض مشارکتکننده که با تلاش بسیاری برای ممانعت از گریستن همراه بود و برای مدت کوتاهی روند گفتگو را متوقف کرد، توجه پژوهشگر را به مفهوم وابستگی اجتماعی جلب کرد؛ پدیدهای که ممکن است از روی تعلق خاطر یا احتیاج باشد. دریافت این معنا در ادامۀ فرایند گردآوری دادهها، یادداشتنویسی، مقایسۀ مستمر و مرور ادبیات، سبب یادآوری این نکته شد که انسانها برای بقای خود به دیگران نیاز دارند و تقریباً همۀ نیازهای فیزیکی و عاطفیشان ازطریق کنش متقابل با دیگران برآورده میشود (شارون، 1393: 52)؛ در واقع، چشمداشت افراد از دیگران و رفتارهایی مثل زندگی متظاهرانه و حتی چاپلوسی، به همین وابستگی اجتماعی معطوف است.
با حساسیت به وابستگی اجتماعی افراد، با دقت مضاعفی گفتگوهای پیشین و پسین مرور شد. در این زمینه مشارکتکنندۀ 7 دربارۀ متشاکی پروندۀ خود که در طول مصاحبه به او بغض شدیدی را ابراز کرده است، گفته است:
«ایشان آشنا هستند. دوست من هستند. من مدتی با او کار کردم. ایشان 150 میلیون زیر بودند. ساعت کاری من 9 صبح تا 9 شب بود. روزهای جمعه و روزهای تعطیل، تعطیل بودم. از 9 شب به بعد اضافهکاری میکردم. بهمدت یک سال از 7 صبح تا 12 شب آن مغازه باز بوده است. لوازم خانگی بود. من خیلی کمکش کردم. از 150 منفی به مثبت رسید».
مشارکتکنندۀ 27 نیز مانند مشارکتکنندۀ 7 با وجود بغض و گلایۀ شدیدی که از متشاکی پروندهاش داشته است، در قسمتی از گفتگو گفته است:
«او از دوستانِ دوستانِ داییام بود. او دایی مرا بیمه کرده بود و ما نیز بهخاطر اینکه دایی مرا بیمه کرده بود، به او اعتماد کردیم».
وقتی از مشارکتکنندۀ 11 پرسیده شد، اگر همسر سابقتان شما را دوست ندارد، پس چرا اصرار به زندگی با شما دارد، پاسخ داد:
«برای اینکه هیچ چیزی ندارد. برای اینکه دو بار اخراجش کردند. برای اینکه آدمی است که دو سال بیمۀ بیکاری خورده است و الان آسوپاس است. برای اینکه من دو تا خانه دارم. برای اینکه حقوق دارم. شما این چیزها را نمیدانید. چون به شما بهطور کامل نگفته است، ولی من به شما میگویم؛ چون الان گرسنه است آمده بهدنبال من».
رابطۀ مشارکتکنندۀ 33 با متشاکی پروندهاش نیز نشاندهندۀ نوعی وابستگی بین آنهاست. او در بخشی از گفتگو دربارۀ این رابطه گفته است:
«خدا شاهد است که دلم برایش سوخت. پول پیش نداشت. شوهرش برایش عروسی نگرفت. من خیلی برای او ناراحت بودم. هر وقت به من میرسید، نقطۀ ضعف مرا میدانست، میگفت شوهرم چنین کرد، چنان کرد. پول پیش ندارم. جلوی ما گریه کرد. من از یکی درخواست کردم که تو که پولت را در بانک گذاشتهای، این پول را به این قرض بده و سود بانکی بگیر تا بیشتر از این کرایه ندهد».
دو مورد از کدهای بهکاررفته در ساخت مقولۀ وابستگی اجتماعی، کدهای مفهومی «آبروداری» و «مقبولیت اجتماعی»اند که به نظر میرسد در کنشها و برهمکنشهای اجتماعی در زندگی روزمرۀ افراد اهمیت دارند. در این زمینه مشارکتکنندۀ 1 گفته است:
«بعد از اینکه دادگاه حکم داده و تمام شده است، من به او زنگ زدم و گفتم: خب، حالا دادگاه حکم داده است و حالت خوشی ندارد که من جلوی درب خانهات بیایم و حکم جلبت را بگیرم یا توقیف ماشینت را بگیرم. میان در و همسایه برای خودت خوب نیست».
مشارکتکنندۀ 2 نیز دربارۀ مناقشۀ خود با متشاکی پرونده میگوید:
«ما الان صلح کردهایم؛ چون همسایه بودیم نگذاشتیم [مکث] مصالحه شد».
مشارکتکنندۀ 10 دربارۀ تلاش خود و خانوادهاش برای آبروداری در حل مناقشهشان، موضوع را اینچنین تعریف میکند:
«خانم کلاهکاسکت گذاشته بود تا کسی نشناسدش؛ همسایهها. مرا که دیدند، بو بردند، گاز موتور را گرفتند. من تعقیبشان کردم. در خیابان آن پسر را زدم و شیشۀ طلق موتورش را شکستم. گفتم بابا ما اینطوری هستیم. رفتم خانۀ مادرش و با او حرف زدم. با آن مرد حرف زدم و گفتم من جوان 25ساله دارم. پسرم یا تو را میکشد یا خودش سکته میکند. دست از زندگی ما بکش».
مشارکتکنندۀ 15 مقایسۀ جالبی میان زندگی در شهر تهران و روستا دارد. او میگوید در روستا بهعلت وابستگی اجتماعی و تلاش برای مقبولیت اجتماعی و آبروداری، مناقشهها کمتر است و بهگونهای میان مردم مدیریت میشود. به گفتۀ او:
«چون آنجا همه آدم را میشناسند. همۀ همشهریها میشناسند، همۀ دهاتیها میشناسند. پنج نفر میآید و میگویند دارد زور میگوید. آدم نمیتواند به آنها بگوید که این زمین مال من بوده است. وقتی 10 نفر شاهد باشد دیگر نمیتواند. اصلاً اگر برای تو باشد هم باید به او بدهی. اصلاً نروی و بگویی که مال من است. باید به حق خودت قانع باشی ... مثلاً در دهات اگر کسی زور بگوید وقتی میرود مسجد خجالت میکشد. میگوید همه به من نگاه میکنند».
مشارکتکنندۀ 16 نیز که از کارمندان مرکز شورای حل اختلاف است، موردی را تعریف میکند که دربارۀ وابستگی اجتماعی و تلاش برای مقبولیت در جامعه جالب به نظر میرسد؛ او میگوید:
«گفتم تو تمام انگشتهایت را خالکوبی کردهای! گفت: آری ... تو اصلاً روی صورت و سرت جای سالم نیست! همه را با قمه قلب کشیدهای و ...! گفتم انشاءالله ازدواج میکنی و موفق نیز میشوی. خدا به تو یک اولاد میدهد. اولاد میرود مدرسه. بعد میگویند پدرت بیاید. آیا رویت میشود که بروی مدرسه و با این دستت امضا کنی!؟ اینجا زد زیر گریه. گفت: تا حالا کسی با من اینجوری صحبت نکرده بود. چرا من میترسیدم! تو چقدر آدم خوبی هستی! گفتم: خب دلیلش چیست؟ گفت: دلیلش این است که من در محلی زندگی میکنم که اگر این کار را نکنم، نمیتوانم سرم را بلند کنم. در محل ما باید اینطوری باشی تا بتوانی زندگی کنی».
با توجه به مطالب گفتهشده، از مجموع گفتگوها چنین استنباط میشود که در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره، افراد بهدلیل وابستگی اجتماعیِ ناشی از تعلق خاطر یا احتیاج و برای مقبولیت اجتماعی و آبروداری، به کنشها و برهمکنشهایی مبادرت میکنند که برخی از آنها عبارتاند از: آبروداری، زندگی متظاهرانه، چاپلوسی و دلیلتراشی؛ جزییات این دریافت و مختصات آن در کلیت و تمامیت پژوهش، در ادامه تشریح خواهد شد.
کدگذاری نظری
طی فرایند اشباع مقولۀ محوری یعنی «راهبردهای بقا در شرایط آشفتگی اجتماعی»، اکنون به آستانۀ مرحلۀ کدگذاری نظری رسیدهایم؛ یعنی به مرحلۀ خلق مجموعهای از گزارههای نظری (Cho & Lee, 2014: 1-20) و تصمیمگیری دربارۀ اینکه فلان مفهوم یا مقوله در نهایت، در صورتبندی نظریۀ زمینهای ماندنی است یا باید حذف شود (Glaser, 1998 & 2005; Holton, 2010: 21-38)؛ به عبارت دیگر، اکنون با تأمل دربارۀ مقولهها و تحلیل روابط میان آنها در پی الگویی ارتباطی هستیم که توضیح دهد شانه خالیکردن از انجام وظایف قانونی و اخلاقی با ارجاع به عوامل بیرونی و دلایل ناموجه، چرا و چگونه در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره ظهور و بروز مییابد.
در طرح ظهوریابندۀ گلیسری یا جیتیام کلاسیک، الزام و اجباری برای رجوع به نمودار، تصویر یا الگوهای شماتیک نیست و میتوان نظریۀ زمینهای را بدون آنها گزارش کرد؛ اگرچه در نهایت، استفاده از آنها توصیه شده است (Glaser, 2005: 14)؛ به این ترتیب، نگارش نهایی نظریه که بر متراکمسازی نظریه و نوشتن تفصیلی ایدههای حاصل از مرتبسازی نظری مبتنی است، آغاز میشود (Glaser, 2009: 1-18; Johnson & Ownuegbezie, 2004: 14-26).
در این پژوهش، یافتههای حاصل از استخراج دادهها پس از فرایند کدگذاری ذاتی، یادداشتنویسیها، نمونهگیریهای نظری، مقایسۀ مستمر دریافتها و اصلاحات ضمن حرکت رفتوبرگشتی در همۀ مراحل پژوهش و سرانجام کدگذاری نظری، به دریافت گزارههای نظری زیر رسیده است:
گزارۀ نظری 1- در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره همیشه عواملی وجود دارند که سبب نارضایتی از وضع موجود میشوند؛ اگر چنین عواملی مدیریت و مرتفع نشوند، در صورت تداوم و عمومیتِ نارضایتی، در سازوکارهای اجتماعی اختلال ایجاد میشود و دیالکتیکی میان آشفتگی و نارضایتی از اوضاع به وجود میآید.
گزارۀ نظری 2- تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره هیچگاه خالی از افرادی که با زیادهخواهی و حقکشی در قبال دیگران اجحاف میکنند، نیست؛ اگر چنین پدیدههایی در یک جامعه بهقدری باشند که عدۀ زیادی احساس کنند باید دائماً تاوان کجروی دیگران را بپردازند و از این نظر تهدید میشوند، تعاملات اجتماعی به سمت و سوی تنازع برای بقا سوق مییابد.
گزارۀ نظری 3- ناامیدی از استیفای حق در تعاملات اجتماعی سبب ایجاد بدبینی و احساس طردشدن میشود. چنین احساساتی به سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی میانجامد و واکنشهای متفاوتی چون بیتفاوتی و خشم را در افراد جامعه به وجود میآورد.
گزارۀ نظری 4- سرخوردگی اجتماعی و احساس پایمالشدن حقوق ازطرف افراد جامعه، موجب بغض و کینه از حاکمیت و جامعه میشود. اگر سازوکارهای اجتماعی در جهت رفع این بغض و کینه نباشد، تداوم چنین وضعیتی حس انتقام را در افراد ناراضی برمیانگیزد و احتمالاً افراد در تعاملات اجتماعی خود به فکر انتقام از جامعه خواهند بود. در این اوضاع، افراد تمایل کمتری برای مسئولیتپذیری و انجام تعهدات خود دارند و بهاصطلاح با زرنگبازی از انجام وظایف قانونی و اخلاقی خود شانه خالی میکنند.
گزارۀ نظری 5- وجود این تلقی که در جامعه باید دائماً تاوان کجروی دیگران را پرداخت و سرخوردگی ناشی از ناامیدی از حمایت اجتماعی در شرایط نارضایتی از وضع موجود، سازوکارهای کنترل درونی را مخدوش میکند؛ ازهمگسیختگی اجتماعی در چنین اوضاع و احوالی سبب تضعیف ارزشهای اخلاقی و بیاعتمادی اجتماعی میشود.
گزارۀ نظری 6- زندگی همراه با بغض و کینه و در شرایط تنازع بقا موجب نداشتن احساس تعلق اجتماعی است که در نتیجۀ آن رفتارهای غیراخلاقی و غیرمسئولانه در جامعه افزایش مییابد. بهعلاوه، خودمحوری و نداشتن احساس تعلق نیز بر آتش تنازع برای بقا در جامعه میدمد و آن را شعلهور میکند.
گزارۀ نظری 7- خودمحوری، نداشتن احساس تعلق و ازهمگسیختگی در جامعه، سرمایۀ اجتماعی را کاهش میدهد. در چنین وضعیتی، بدقولی، راحتطلبی، تنبلی، لاابالیگری، بیشرمی و نداشتن وظیفهشناسی در جامعه بیشتر میشود و افراد با دروغگویی و فریبکاری به مسئولیتگریزی و توجیه و دلیلتراشی برای آن روی میآورند.
گزارۀ نظری 8- «بقا» از مهمترین دغدغههای افراد در تعاملات اجتماعی است و در شرایط آشفتگی اجتماعی، دغدغۀ بقا افراد جامعه را بهطور ناخودآگاه و نیز آگاهانه بهسمت ناسازگاری، تضاد و حتی ستیز سوق میدهد.
گزارۀ نظری 9- انسانها در هر شرایطی، حتی در کمترین میزان از سرمایۀ اجتماعی و حادترین وضعیت تنازع بقا، برای بقای خود به دیگران احتیاج دارند. احساس نیاز به دیگران و وابستگی اجتماعی، چه از روی تعلق خاطر و چه از روی نیاز، برخی افراد را وا میدارد تا در صورت شانه خالیکردن از انجام وظایف قانونی و اخلاقی، با توریه و توجیه و دلیلتراشی اعمال و رفتار خود را طوری تفسیر کنند که گویا عواملی غیر از ارادۀ آنها موجب مسئولیتگریزی و نداشتن وظیفهشناسیشان بوده است.
نمودار 1- الگوی نظری حاصل از تحلیل دادهها در مرحلۀ کدگذاری نظری
Fig 1- Theoretical model obtained from data analysis
نتیجه
دریافتهای این پژوهش نشان میدهند تمارض اجتماعی، راهبردهایی به اقتضای زمینهها و شرایط است؛ یعنی تدابیر، ترفندها و شگردهایی که کنشگران اجتماعی در پیش میگیرند تا در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره در نوسانِ گرایش و گریز و وابستگی و ازهمگسیختگیِ اجتماعی دوام بیاورند؛ با این توجه ظریف که این تدابیر، ترفندها و شگردها لزوماً نیتمند نیستند و در حیطۀ آگاهیِ استدلالی کنشگران اجتماعی قرار ندارند؛ یعنی تمارض اجتماعی عملی است که ـ به تعبیر گیدنز در نظریۀ ساختاریابی ـ کنشگران اجتماعی آن را به وجود نمیآورند؛ بلکه ازطریق شیوههایی که کنشگران اجتماعی خودشان را آنچنان ابراز میکنند، دائماً بازآفرینی میشود؛ یعنی عاملان و عملکردشان شرایطی را میسازند که آن فعالیت را امکانپذیر میکند؛ بنابراین، تمارض اجتماعی را آگاهی، استنباط از واقعیت اجتماعی و ساختار اجتماعی تولید نمیکند؛ بلکه کنشگران اجتماعی برای ابراز خویشتن دست به عمل میزنند و از مجرای همین عمل، هم آگاهی و هم ساختار ـ آنچنانکه هست و دائماً میشود ـ پدید میآید؛ به این ترتیب، عملِ تمارض اجتماعی و قواعد و منابع تأثیرگذار بر آن، دائماً و فعالانه به ساختن و بازسازی همدیگر مشغولاند؛ ازاینرو، تمارض اجتماعی و اختلالات کارکردی آن در نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به روشهای گوناگون در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره ظهور و بروز مییابد.
گزارۀ نظری 4، کارکردهای یکپارچهکننده و سازگارکنندۀ تضاد برای نظام اجتماعی را در چشمانداز نظریِ تضادِ کارکردی کوزر (1956) یادآوری میکند. به این معنا که تمارض اجتماعی در زندگی روزمره به نوبۀ خود سبب انعطافپذیری در ساختار نظام و افزایش توان حل نداشتن توازن از راه تضاد و افزایش توانایی سازگاری با شرایط متغیر میشود؛ به این ترتیب، رویارویی با سرخوردگی اجتماعی ناشی از ناامیدی از استیفای حق در نظام نابرابر سبب مشروعیتزدایی از نظام میشود و این سرآغاز تضاد و انتقام از جامعه در قالب تمارض اجتماعی است. از پنجرۀ تضاد کارکردی از نظرگاه کوزر، هر چه شدت و خشونت تضادها پایینتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که سطح نوآوری و خلاقیتِ واحدهای نظام افزایش یابد و قواعد هنجاریِ روابط تضاد ارتقا یابند (ترنر، 1394: 292ـ285)؛ از این چشمانداز، ماهیت خمیریشکل تمارض اجتماعی و کنش و برهمکنشهای خاصی که همزمان تداعیگر مسئولیتگریزی، دلیلتراشی و توریه است، وجهی از این نوآوری و خلاقیت در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره است.
گزارههای نظری 1، 5 و 8 نیز یادآور دیدگاه دورکیم (1950) مبنی بر لزوم تبیین یک پدیدۀ اجتماعی هم براساس عوامل تأثیرگذار بر آن و هم براساس کارکردهای آن پدیده در تثبیت سامان اجتماعیاند؛ دورکیم تأکید میکرد که شناسایی کارکرد یک پدیدۀ اجتماعی علت ایجاد آن را تبیین نمیکند. ما نیاز به تبیین تاریخی از چگونگی به وجود آمدن چیزی داریم؛ پس از آن، کارکرد این چیز شاید بتواند دوام آن را تبیین کند. ذیل مقولات خودمحوری و نداشتن احساس تعلق، ازهمگسیختگی اجتماعی و تنازع برای بقا، گزارۀ نظری 2 نیز یادآور این دیدگاه دورکیم است که تنازع بقا را انگیزهای مهم برای تکامل اجتماعی ـ که از رقابت برای منابع کمیاب ظهور میکند ـ برمیشمرد (کرایب، 1396: 315).
گزارههای نظری 6 و 7 از جهتی یادآور کنش عقلانی معطوف به هدف در اندیشۀ وبر است که مبتنی بر فهم تفسیری آن، تمارض اجتماعی ابزاری برای رقابت و ادامۀ حیات در شرایط تنازع بقا در جامعه است و از جهتی دیگر، این نکتۀ جالب از گفتگو با مشارکتکنندگان در پژوهش استنباط میشود که دربارۀ بعضی افراد، تمارض اجتماعی نوعی کنش عقلانی معطوف به هدف ارزیابی نمیشود؛ بلکه نوعی کنش انفعالی یا عاطفیِ ناشی از حال وجدانی آنها بهدلیل تحملناپذیر بودن اوضاع و احوالِ گفتهشده است. این دریافت مؤید نظرگاه کلمن (1386: 465-462) دربارۀ سرمایۀ اجتماعی نیز هست؛ اینکه افراد در شرایط فرسایش و کاهش سرمایۀ اجتماعی بهدلیل نداشتن قابلیت اعتماد و بیاعتمادی اجتماعی، ناتوان از انجام کارهایی هستند که در صورت انباشت سرمایۀ اجتماعی در جامعه قادر به انجام آن بودهاند. تمارض اجتماعی در چنین وضعیتی هم از کاهش سرمایۀ اجتماعی تأثیر میپذیرد و هم در فرسایش سرمایۀ اجتماعی تأثیر دارد.
بنا بر دریافتهای این پژوهش و مبتنی بر گزارۀ نظری 9، تمارض اجتماعی خود راهبردی برای بقا در شرایط آشفتگی اجتماعی است؛ شرایطی که در آن کاهش سرمایۀ اجتماعی و وجود انگیزههای بسیار برای انتقام از جامعه، افراد را به مسئولیتگریزی و شانه خالیکردن از انجام وظایف قانونی و اخلاقی سوق میدهد و همزمان، وابستگی اجتماعی ناشی از تعلق خاطر یا احتیاج، موجب توریه، توجیه و دلیلتراشی و ارجاع به عوامل بیرونی بهمنزلۀ بهانهای برای انجامندادن تعهدات و نداشتن وظیفهشناسی است.
این موضوع را که افراد تمارض اجتماعی را در تعاملات خود با دیگران چطور ادراک و ارزیابی میکنند، میتوان از چشمانداز نظریۀ عمل توضیح داد. از این نظرگاه، کردار انسان خاصه اثر مفروضات مسلم بر آن، یعنی ماهیت این مفروضات و میزان تأثیر آنها بر عملشان، برای کنشگران اجتماعی بهطور کامل آشنا نیست (Biernacki, 2007 به نقل از ریتزر، 1393: 317). در این زمینه بوردیو دربارۀ فلسفۀ عمل یا نظریۀ کنش خود میگوید: بیشتر کنشهای انسانی بر چیزی بهکلی متفاوت از قصد، متکی و مبتنیاند؛ یعنی بر آمادگیها و استعدادهای مکتسبی که سبب میشوند کنش بهسمت این یا آن هدف تفسیر شود، بدون اینکه کسی بتواند جداً مدعی شود که آن هدف را بهصورت مقصودی آگاهانه اصالتاً در دستور کار داشته است (بوردیو، 1380: 247ـ246). همچنین از چشمانداز نظریۀ ساختاریابیِ گیدنز، به نظر میرسد آگاهی کنشگران اجتماعی از تمارض اجتماعی در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره، از جنس آگاهی عملی است. در این چشمانداز نظری، گیدنز بین آگاهی استدلالی و آگاهی عملی تمایز قائل میشود. به اعتقاد او آگاهی استدلالی متضمن توانایی توصیف کنش با کلمات است و آگاهی عملی شامل کنشی است که کنشگر بدیهی در نظر میگیرد، بدون آنکه قادر باشد کاری را که انجام میدهد با کلمات بیان کند (ریتزر، 1393: 698ـ697).
همان طور که از گزارههای نظری و الگوی حاصل از تحلیل دادهها و همچنین از یافتههای پژوهش در گفتگو با مشارکتکنندگان در پژوهش برمیآید، تمارض اجتماعی بهمنزلۀ کنش و برهمکنشهای خاصی که تداعیگر مسئولیتگریزی، دلیلتراشی و توریه است، به روشهای گوناگون در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره ظهور و بروز میکند. این کنش اجتماعی در نوسانی میان ازهمگسیختگی و وابستگی اجتماعی راهبردی برای بقا در شرایط آشفتگی اجتماعی است؛ شرایطی که در آن کاهش سرمایۀ اجتماعی و وجود انگیزههای بسیار برای انتقام از جامعه، افراد را به مسئولیتگریزی و شانه خالیکردن از انجام وظایف قانونی و اخلاقی سوق میدهد و همزمان، وابستگی اجتماعی ناشی از تعلق خاطر یا احتیاج، موجب توریه، توجیه و دلیلتراشی و ارجاع به عوامل بیرونی بهمنزلۀ بهانهای برای انجامندادن تعهدات و نداشتن وظیفهشناسی است؛ به این ترتیب، تمارض اجتماعی چونان یکی از ضعیفترین مصادیق کنشهایی که برای انتقام از جامعه انجام میشوند، هم بقای افراد و هم بقای جامعه را تضمین میکند. بقای افراد را با دهنکجی به سیستم اجتماعی که شبیه نوعی سازوکار دفاعی در رویارویی با سرخوردگی اجتماعی، ناامیدی، خشم و احساساتی مشابه عمل میکند و بقای جامعه را با تأکید بر وابستگی اجتماعی و لزوم انجام تغییرات اجتماعی انجام میدهد.
محدودیتهای پژوهش و پیشنهادها
عمدهترین محدودیت این پژوهش در بخش نظری، جدیدبودن موضوع و بهدنبال آن نبود مبانی نظری، تعریف و یا پژوهشهای انجامشده در زمینۀ آن بود و در بخش اجرای پژوهش نیز در مرحلۀ اول متقاعدکردن مسئولان مرکز حل اختلاف برای کسب مجوزهای لازم برای ورود به میدان پژوهش و در مرحلۀ بعد جلب اعتماد مراجعهکنندگان به این مرکز بود.
این موضوع و مضامین مرتبط با تمارض اجتماعی، قابلیت پیگیری بیشتر دارند؛ برای مثال، میتوان براساس الگوی تحلیلی ارائهشده مبتنی بر نظریۀ زمینهای در این پژوهش، پرسشنامهای ساخت و پس از هنجاریابی آن، آن را بهمنزلۀ پرسشنامۀ استاندارد تمارض اجتماعی به جامۀ علمی کشور معرفی کرد. همچنین میتوان پرسشنامۀ مذکور را در یک جامعۀ آماری بزرگ بهصورت پیمایشی اجرا کرد تا در سطح گستردهتر و تعمیمپذیرتری عوامل مؤثر بر بروز تمارض اجتماعی بین مردم شناخته و راهکارهای لازم برای پیشگیری و درمان آن ارائه شوند.
[1] Lenzi et al.
[2] Crocetti et al.
[3] Afriani et al.
[4] Stern
.[5] فراوانی کدهای دریافتی از هر مصاحبه بدون تکرار نشان میدهد از گفتگو با هر شرکتکننده چه تعداد طیف مفهومی یا کد باز استخراج شده است و مقایسۀ آن با فراوانی کدهای دریافتیِ با تکرار نشان میدهد در گفتگو با او، چه تعداد از طیفهای مفهومی در مطالب ایشان تکراریاند.
[6]. اشاره به کسانی که جلوی درب دادگاهها برای دریافت پول حاضرند دربارۀ موضوعی که در جریان آن نبودهاند، شهادت بدهند.