بررسی اعتماد اجتماعی با نگاهی نسلی به جامعه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران

2 دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران

چکیده

اعتماد اجتماعی یکی از مفاهیم مهم و حیاتی در علوم اجتماعی و عاملی در جهت تعامل بین افراد نسل های مختلف در جامعه است. در عین حال ، اعتماد می‌تواند روابط بین افراد را در سطوح خرد و کلان تسهیل نماید . هدف از این تحقیق، بررسی مقایسه ای اعتماد اجتماعی نسل های مختلف و عوامل موثر بر آن می‌باشد . این تحقیق از نوع پیمایشی وابزار تحقیق پرسشنامه بوده ودر بین 670 نفر ازافراد 15 سال به بالا درسطح شهرتبریز به اجرا گذاشته شده است . نتایج تحقیق نشان می‌دهد که بین اعتماد اجتماعی نسل های سه گانه (نسل قبل از جنگ و انقلاب، نسل جنگ و انقلاب و نسل بعد از انقلاب و جنگ) تفاوت معناداری وجود دارد. براساس نتایج تحقیق اعتماداجتماعی نسل ها، ازارزیابی نسل ها ازانسجام هنجاری و نهادی در جامعه و تجربه های نسلی متأثر می‌گردد. 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Generational Approach to Examine the Social Trust among Different Generations

نویسندگان [English]

  • A.R. Mohseni-Tabrizi 1
  • S Moidfar 1
  • F Golabi 2
1 Associate Professor, Department of Social Science University of Tehran
2 Ph.D. Student, Social Science Univdrsity of Tehran
چکیده [English]

Social trust is one of the important and critical concept in Social sciences and a factor for interaction between individuals from different generation in society. Furthermore, Trust can facilitate the relations between people in macro and micro level. The aim of this research is to examine the social trust among different generations. This is a survey research and is performed among 670 individuals older than 15 in the area of Tabriz. Results of the research indicate that there is a significant difference among different generations. Moreover, Social trust is influenace by individual factors and structural conditions and these factors influence on social trust of generations.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Trust
  • Social Trust
  • generation
  • Identical Experience
  • Mental Experience
  • Normative Coherence
  • Institutional Coherence

مقدمه

اعتماد یکی از جنبه‌های مهم روابط انسانی و اجتماعی در میان افراد، گروه‌ها و نهادهای اجتماعی است و در جریان تعاملات اجتماعی وکنش‌های متقابل بین افراد و گروه‌های اجتماعی، نقش مهمی را در ایجاد نظم و همبستگی اجتماعی و نیز حفظ آنها بر عهده دارد. در عین حال، اعتماد اجتماعی، ازعناصرمهم درپذیرش وهمدلی اجتماعی محسوب می‌شود ودرعین حال، بسترسازتعاملات اجتماعی وکانون مفهوم سرمایه اجتماعی است. ازنظرزتومکا (1384 )، فرهنگ اعتماد، بیش از هرنظام سیاسی دیگر، در نظام دموکراتیک محقق می‌گردد.فرهنگ اعتماد دراین نظام، عمدتا برپایه دو معیار" پاسخگویی" و " تعهد و التزام پیشین " بنیان گذاشته می‌شود.

از سوی دیگر باید گفت، نسل‌ها سازنده جامعه هستند، رشد نسل‌ها از درون خانواده شروع شده و می‌تواند در قالب ساختارهای حکومتی تداوم داشته باشد. نسل‌ها در درون جامعه درتعامل با همدیگرازابزارهای مختلف سود می‌جویند ویکی از این ابزارها، اعتماد است. اعتماداجتماعی دربین نسلهای مختلف می‌تواند به عنوان امری میانجی عمل کند و آنها را به سوی توافق سوق دهد ویا نقطه مقابل آن،عدم اعتماد می‌تواند شکاف بین نسل‌ها را شدت بخشیده وجامعه را با بحرا‌نهای جدی مواجه سازد.

در بحث بر روی مسائل نسلی، در برخی جاها شاهد تفاوت و در جاهای دیگرتعارض بین نسل‌ها هستیم، ولی در عین حال، درجامعه ما مسئلة بی اعتمادی مختص یک نسل خاص نیست، بلکه این بی اعتمادی در بین همة نسل‌ها دیده می‌شود ولی کم و زیاد دارد( آزاد ارمکی 1383: 140 ). در ارتباط با مناسبات دولت و ملت ، سازوکارهای بدون انعطاف و تکلیفی دولت به جای سازوکاهای اعتدالی، عاملی موثر بر عدم رعایت و اجرای دستورالعمل‌های دولت، عدم مشارکت سیاسی متناسب با خواسته‌های دولت و عدم سرمایه گذاری برپایة سیاست‌های پیش بینی شدة دولت و نهایتاً عدم اعتماد نسل های مختلف به دولت می‌تواند باشد( همان منبع : 146)

از دیدگاه اندیشمندانی مانند مانهایم و ارتگا، تضادها و عدم تداوم‌های نسلی کژکارکردهایی در فرآیند اجتماعی شدن محسوب می‌شود. نظریه پردازان نسلی، به تفاوت و عدم تداوم در تجربه‌های فرهنگی جوانان اعتقاد دارند و تجارب مربوط به نسل تاریخی جوانان را عامل تمایز دهندة آنها از نسل‌های دیگر می‌بینند (ذکایی 1388 : 32) براساس رویکرد نسل تاریخی مانهایم، هر نسلی تجارت منحصر به فردی دارد که این تجارب به او هویت می‌بخشد و گرایشات فرهنگی و اجتماعی‌اش را تشکیل می‌دهد. (توکل و قاضی‌نژاد 1385).

در مورد تصور نسل‌های مختلف از فضای اخلاقی جامعه، طبق تحقیق غلامرضا کاشی و گودرزی مشاهده می‌شود که نسل جوان بعد از جنگ بویژه نسل دارای خاطره جنگ بیش از سایر نسل‌ها بدبین است. بطور کلی کمتراز 20 درصد افراد براین باورند که در چشم انداز آتی، ارزشهای مثبت رشد خواهند کرددرحالیکه 60 درصد افرادگمان می‌کنندکه افق آتی به سمت کاسته شدن از ارزشهای مثبت و رشد ارزشهای منفی پیش خواهد رفت (کاشی و گودرزی1386 : 273 ).

از سوی دیگر با توجه به آمارها و شواهد در جراید، رسانه‌ها و نتایج تحقیقات صورت گرفته بر روی ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌های فرهنگی سیاسی و اقتصادی در سطح کشور شاید به جرأت بتوان گفت که یکی از عوامل مؤثر در این نابسامانی‌ها، نبود فرهنگ اعتماد در سطح جامعه در بین مردم بوده است.

با توجه به موارد و شواهد فوق الذکر در مورد فضای اعتماد در سطح جامعه و تصورنسل‌های مختلف، سوالاتی که در اینجا مطرح می‌شود، عبارتست از اینکه: اعتماد اجتماعی در بررسی مقایسه‌ای در نسل‌های مختلف در چه وضعیتی است؟ آیا تفاوتی بین نسل‌های مختلف در جامعه از نظر میزان اعتماد اجتماعی وجود دارد و اگر وجود دارد، این تفاوت ناشی از چیست ؟ و نهایتاً اینکه آیا عوامل و ویژگی‌های فردی بر میزان اعتماداجتماعی دربین نسلها تاثیرگذار است و یاشرایط ساختاری جامعه تعیین کنندة اصلی اعتماد در بین نسلهاست ؟

بنابرآنچه گفته شد، بنظر می‌رسد پرداختن به اعتماد اجتماعی به صورت مقایسه‌ای از دیدگاه نسل‌هاکه تجربه‌های تاریخی مشترک و یا متفاوتی از هم داشته‌اند ضرورت داشته و پرداختن به این امر هم می‌تواند تصویری کلی از فضای اعتماد و میزان آن در جامعه ارائه دهد و هم با ارائه راهکارهایی در این مسیر، مورد استفاده سیاستگذاران برنامه‌ریزان در سطح کلان قرار گیرد.

 

پیشینه تجربی

در این بخش با توجه به عنوان بحث، می‌توانیم مروری داشته باشیم بر تحقیقات تجربی که در مورد موضوع تحقیق در داخل و خارج از کشور انجام گرفته است.

اعتماد به صورت گسترده ای در بین ملت‌ها متفاوت است. در کشورهایی مانند نروژ، سوئد، دانمارک و هلند در حدود 60 درصد مردم معتقدند که بیشتر افراد می‌توانند قابل اعتماد باشند در حالیکه در برزیل، فیلیپین و ترکیه در حدود 10 درصد مردم به دیگران اعتماد دارند (پیمایش ارزش‌های جهانی ). مطابق با بحث دلهی و نیوتون [1] (2004)، وقتی مردم می‌گویند که فکر می‌کنند اغلب افراد می‌توانند قابل اعتماد باشند، این می‌تواند به عنوان برآوردی از معیار اخلاقی آن جامعه تلقی گردد. این اعتماد در قالب "انسجام اجتماعی"[2] متجلی می‌گردد ودر کارهایی که افراد انجام می‌دهند اعم از صدقه دادن، وقت خود را به رایگان در اختیار دیگران قرار دادن و... ودر سیاست هایی جوامع در پی کمک به کسانی که امکانات کمی در اختیار دارند، منعکس می‌گردد. (اسلندر [3]2002)

فصلنامة تحقیقاتی سیاست‌های امریکا مقاله‌ای تحت عنوان " بی اعتمادی بنیادی در رابطة بین دموکراسی و اعتماد به حکومت " توسط دیک[4] (2009) به چاپ رسانده است. این مقاله تحقیقاتی براین نکته تأکید می‌شود که نهادهای دموکراتیک با اجرای انتخابات، محیطی را برای افزایش آگاهی‌ها، توانمندی، مشارکت سیاسی و حتی ازافزایش سطح روحیة عمومی و شادابی در بین شهروندان و سوق دادن آنان به شهروندی دموکراتیک فراهم می‌کند. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد حکومت‌ها با برگزاری انتخابات آزاد، می‌توانند قابلیت اعتماد خود را به اثبات رسانند. در عین حال نظرسنجی‌ها و رأی گیری به صورت مخفی می‌تواند میزان اعتماد و یا بی اعتمادی مردم به حکومت را نشان دهد.

یافته‌های یک پروژة تحقیقی تحت عنوان " اعتماد اجتماعی و درگیری در مسائل سیاسی " نشان می‌دهد که در جامعة امریکا تنها 28 درصد از افراد فکر می‌کنند که حکومت ملی اهمیشه یا اغلب اوقات، درست عمل می‌کند. با این وجود در بطن این بافت فاقد اعتماد و اطمینان، بسیاری از افراد علاقمند به امور سیاسی و درگیر ساختن خود در مسائل و فرآیندهای حکومتی بویژه در سطح محلی هستند. بر اساس نتایج این تحقیق، هرچه عدم اعتماد افراد به دیگران بیشتر باشد، میزان درگیری سیاسی شان کمتر خواهد بود. بطوریکه اعتماد اجتماعی و درگیر شدن در مسائل سیاسی در بین افراد بالای 50 سال بیش از افراد کمتر از 50 سال می‌باشد، 61 درصد از افراد بالای 50 سال معتقدند که می‌توان به اکثریت افراد اعتماد نمود و این امر با میزان بالای درگیری سیاسی آنها همخوانی دارد (گرویر 1380: 70 ).

طبق تحقیقات زتومکا، در طول دوران حاکمیت کمونیسم در لهستان شاهد گسترش اعتماد در حوزه خصوصی( اعتماد نسبت به اعضای خانواده، دوستان، آشنایان)، گسترش عدم اعتماد به حوزه عمومی( نسبت به رژیم، حزب سیاسی حاکم، هئیت حاکمه، نخبگان سیاسی، مقامات اجرایی، پلیس و نظایر آن) بوده‌ایم. در این راستا، در بین افراد جامعه، معمولاً تفاوت‌های فاحشی در اعتماد نسبت به سمت‌ها، نقش‌ها، نهادها و سازمان‌ها بوجود می‌آید. در لهستان، با اینکه نهادها در حوزه عمومی قرار داشتند، ارتش قبلی بیشتر از پلیس و پارلمان بیش از حزب سیاسی حاکم مورد اعتماد بوده است و اگر چه افراد در حوزة خصوصی بودند، اعضای خانواده مورد اعتمادتر از همکاران اداری و دوستان بیش از همسایگان مورد اعتماد بودند (زتومکا 1384 : 114 ).

فرامرز رفیع پور (1378: 109) در پروژة تحقیقی تحت عنوان "بررسی آنومی در شهر تهران" اعتماد اجتماعی را به عنوان یکی از متغیرها مورد بررسی قرار داده است. وی در قالب برش قطبین، با سه گویه، اعتماد مردم را نسبت به هم و نسبت به دولت می‌سنجد. بر طبق نتایج حاصله، حدود 86 درصد پاسخگویان معتقدند که اعتماد مردم نسبت به هم کم شده و 63.5 در صد اظهار داشته‌اند که اعتماد مردم نسبت به مسئولین کاهش یافته است. ایشان با توجه به دو معرف فوق، میزان اعتماد اجتماعی را در سطح جامعه تا حد قابل توجهی پایین ارزیابی نموده اند. در این تحقیق، سطح تحصیلات با اعتماد نسبت به مسئولین رابطة منفی و معنی دار را نشان می‌دهد. (همان منبع : 123 ). هم چنین، پیروی از قانون، پایبندی مذهبی و سیستم کنترل اجتماعی (پلیس و دستگاه قضایی) رابطة مستقیم و معنی داری با اعتماد اجتماعی نشان می‌دهند.

امیر سیاهپوش در کارتحقیقی خود که درسال 1387 تحت عنوان"فراتحلیل مطالعات سرمایه اجتماعی در ایران" به اجرا در آمده است، به بررسی سیر تحول و عوامل و موانع شکل گیری و ارائه راهکارهایی برای افزایش سرمایه اجتماعی پرداخته است. نتایج تحقیق از62 عنوان پژوهش (شامل پایان نامه‌های کارشناسی ارشد و دکترا، تحقیقات میدانی و مقالات علمی ـ پژوهشی) مرتبط با موضوع نشان می‌دهد که در حوزه‌های گوناگون، وضعیت سرمایه اجتماعی یکسان نیست؛ در میان مؤلفه‌های سرمایه اجتماعی میزان اعتماد به خانواده و نظام سیاسی و نیز میزان ارتباطات اجتماعی بالاست. در حوزه سیاسی میزان اعتماد به نظام سیاسی بالا، میزان اعتماد به نهادهای سیاسی متوسط و میزان اعتماد به کنشگران سیاسی پایین بوده است. همچنین میزان مشارکت مردم در حوزه‌های گوناگون اجتماعی بسیار پایین است. مجموع یافته‌ها نشان می‌دهد از نظر مردم میزان ارزش هایی مثل صداقت، امانتداری و گذشت در بین مردم پایین است و میزان رواج ضد ارزش هایی چون کلاهبرداری و چاپلوسی بالا است. همچنین در مجموع میزان کل سرمایه اجتماعی در ایران نسبتا بالاست و البته این میزان در سالیان مختلف دچار نوسان بوده است. 

محمد حسین پناهی و فریبا شایگان در سال 1386 در پروژة تحقیقی مشترک تأثیر دینداری بر اعتماد سیاسی را موردآزمون قرار داده است. این تحقیق با روش پیمایشی به بررسی اعتماد سیاسی در سه حوزةاعتماد به نظام سیاسی، نهاد‌های سیاسی و کنشگران سیاسی می‌پردازد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که اعتماد به نظام سیاسی بیشتر از اعتماد به نهادها و کنشگران سیاسی است. مطابق نتایج، بین میزان دینداری و اعتماد بنیادی پاسخگویان و رضایت از عملکرد نقاط تماس، برداشت از میزان تعهدات مذهبی مسئولان و نیز تلاش دولت برای تاًمین رفاه اجتماعی اقتصادی رابطه وجود دارد.

افسانه کمالی (1383) در پایان نامة دکترای خود تحت عنوان " مقایسة تطبیقی اعتماد اجتماعی در دو حوزة فرهنگ و سیاست " به بررسی رابطة اعتماد سیاسی با اعتماد اجتماعی پرداخته است. نتایج حاصل از تحقیق بر روی 8206 نفر (افراد بین 15 تا 50 سال) در مراکز 28 استان کشور نشان می‌دهد که اعتماد به حوزة سیاست کمتر از اعتماد به حوزة فرهنگ است.

احمد عبدالملکی در سال 1386 تحقیقی تحت عنوان " بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن و چگونگی نقش رسانه‌ها در افزایش آن"در مرکز تحقیقات صدا و سیما انجام داده است. یافته‌های پژوهشی حاکی از آن است که اعتماد اجتماعی بیش از آنکه با عوامل سطح خرد در ارتباط باشد، به عوامل سطح کلان مربوط است. ارزیابی فرد از وضعیت جامعه، مهم ترین عاملی است که سطح اعتماد اجتماعی او رامتأثر می‌سازد؛ به این معنا که هرچه افراد، جامعه را با ثبات تر، بهنجارتر و رفتارنهادها بامردم را شفاف ترو صادقانه تر بدانند ومعتقد باشند که حقوق پایمال شدة شهروندان قابل اعاده است، اعتماداجتماعی بالاتری خواهند داشت.

 

چهارچوب نظری

در بحث بر روی مبانی نظری مفهوم اعتماد، بطور کلی از سه رویکرد می‌توان استفاده نمود : رویکرد خرد، رویکرد کلان و رویکرد تلفیقی. بر اساس دیدگاه‌های سطح خرد، اعتماد یک ویژگی یا خصوصیت فردی است و بنابراین با ویژگی‌ها ورفتارهای فردی ارتباط دارد، پس با توجه به این خصوصیات، می‌توان میزان اعتماد را سنجید. ولی برطبق رویکرد کلان، اعتماد اجتماعی نه یک خصوصیت فردی، بلکه ویژگی نظام اجتماعی تلقی می‌شود.

مطابق با دیدگاه‌های سطح کلان، اعتماد فقط جزئی از شخصیت افراد بشمار می‌رود، بنابر این، اعتماد افراد به دیگران، بیشتر به ارزیابی آنان از قابل اعتماد بودن محیط اطرافشان بر می‌گردد تا به شحصیت و تمایلات فردی آنان. بر این اساس، «افرادی که در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که نظام اجتماعی آن ازثبات بالایی برخوردار است و هنجارها و قواعد اجتماعی از سوی دیگران رعایت می‌شود، از اعتماد اجتماعی بالایی برخودارند » (عبدالملکی 1387 : 99 ). در نهایت، رویکرد سوم، با تلفیق سطح خرد و کلان، تلاش می‌کندکه ابعادمختلف اعتماد را مورد بررسی قرار دهد و با درنظر گرفتن عوامل سطح خرد وسطح کلان در کنار یکدیگر، تبیین کامل تری از مسئله ارائه دهد.

اریکسون از نظریه پردازانی است که در حوزة روانشناسی و با نگاهی خرد نگر به بحث در پیرامون شکل گیری اعتماد می‌پردازد. او مفهوم "اعتماد بنیادی"(basic trust) را مطرح کرده و معتقد است که اعتماد در سالهای اولیة رشد و متأثر از پیرامون فرد شکل می‌گیرد. یعنی اعتماد در سطح وسیع در جامعه در درجة اول به نحوة رشد و شکل گیری شخصیت تک تک اعضای جامعه در آغاز دوران کودکی برمی گردد(گلابی 1383: 54). از نظر اریکسون، اعتماد از همان آغاز بر نوعی تجربه دوسویه دلالت می‌کند. رفتار عجیب و غریب و کناره گیری، نمایشگر کوشش هایی است برای تطبیق با یک محیط متعین یا دشمنانه که در آن، احساس قابلیت اعتماد درونی، اعتماد ناپذیری جهان خارجی را بازتاب می‌کند (گیدنز 1380 :113 ).

نظریه‌پردازان مبادله، "اعتماد بین شخصی را مطرح می‌کنند که شکل دیگری از اعتماد است و در روابط چهره به چهره خود را نشان می‌دهد. در این نوع اعتماد، حداقل دو نفر حضور دارد، فرد اعتماد کننده و فرد مورد اعتماد. اعتماد بین شخصی، موانع ارتباطی را از میان برداشته و با کاستن از حالت دفاعی، بسیاری از تعاملات مهم را ممکن می‌سازد. روابط شخصی در ایجاد اعتماد بین شخصی نقش اساسی دارد. به عبارت دیگر، «اعتماد بین شخصی در روابط و تعاملات معنا پیدا می‌کند، توسعه می‌یابد و تقویت می‌شود» (عباس زاده 1382 :42-40).

اعتماد تعمیم یافته نوع سوم اعتماد است که درآن، اعتمادبه افرادی که با هم تعامل دارند و روابط چهره به چهره برقرار می‌سازند، محدود نمی شود، بلکه این نوع از اعتماد، مرزهای خانوادگی، همسایگی، قومی و محلی را درمی نورددو در سطح ملی گسترش می‌یابد. اعتماد تعمیم یافته، پدیدة نسبتاً جدیدی است که با پیدایش دول‌های مدرن مطرح می‌شود و لازمة آن، همکاری و مشارکت میلیون‌ها شهروندی است که در جوامع مدرن امروزی زندگی می‌کنند (گلابی 1383 : 55)

از نظر جانسون، اعتماد امر ثابتی نیست، بلکه جنبه‌ای از روابط است که بصورت مداوم در حال تغییر و تحول است. از نظر او هر آنچه افراد انجام می‌دهند و سطح اعتماد را در روابط، افزایش و یا کاهش می‌دهد، در ایجاد و حفظ اعتماد در روابط دو جانبه و کنش‌های دو طرفه از اهمیت زیادی برخوردار است (امیرکافی 1375 : 72 ). جانسون اعتقاد دارد که در یک رابطة مبتنی بر اعتماد بین دو یا چند نفر، عناصری وجود دارند که عبارتند از صراحت و باز بودن، سهیم کردن، پذیرش، حمایت، تمایلات همکاری جویانه، روابط مبتنی بر اعتماد، اعتماد کردن و قابل اعتماد بودن .

جیمز کلمن از منظر کنش عقلانی به موضوع اعتماد، توجه می‌نماید و معتعد است که اعتماد نوعی انتظار است که در بر اساس محاسبة سود و زیان بدست می‌آید که توسط انسان‌های محاسبه گر و عقلانی نسبت به فرد یا گروهی از افراد یا سازمان‌ها بر آورده می‌شود.کلمن در بحث بر روی نظام‌های اعتماد، این نظام‌ها یا روابط را متضمن وجود دو یا سه کنشگر می‌داند ولی در سطح کلان، تحلیل پدیده‌ها را مستلزم فرارفتن از تعداد محدود و در نظر گرفتن تعداد زیادی از افراد می‌داند. کلمن در اینجا از دو نوع سیستم بزرگتر یاد می‌کند، نوع اول، اجتماعی است که ازروابط به هم پیوستة اعتماد متقابل تشکیل شده و نوع دوم سیستمی است که از روابط اعتماد مشورتی ساخته شده است (کلمن 1377 : 287).

کلمن در بحث از نتایج افزایش و کاهش میزان اعتماد، معتقد است که برقراری اعتماد، منابعی را در اختیار فرد امین قرار می‌دهد، قدرت عمل کردن را تسهیل می‌نماید ؛ و اگر فرد امین، قابل اعتماد باشد، برقراری ارتباط، برای اعتماد کنندگان نیز منفعت ببار می‌آورد (همان منبع : 297 ). به نظر کلمن، گسترش بیش از حد اعتماد، یعنی اعتماد گسترده به فرد امینی که قابل اعتماد نیست، به جای منفعت، برای اعتماد کنندگان زیان ببار می‌آورد.

گیدنز معتقد است که مشخصة عصر مدرن، "اعتماد بالقوه" است و منابع اصلی اعتماد درجوامع سنتی، اهمیت خود را درجوامع مدرن صنعتی ازدست داده اند. از نظر گیدنز، قابلیت اعتماد بردو نوع است : یکی قابلیت اعتمادی است که میان افرادی که خوب همدیگر را می‌شناستد و برمبنای آن آشنایی طولانی برقرار می‌شود، یعنی افرادی که صلاحیت‌های لازم را برای قابل اعتماد بودن در نظر همدیگر به اثبات رسانیده اند. اما قابلیت اعتماد بر مبنای مکانیسم‌های از جاکننده چیر دیگری است، هرچند در اینجا نیز اعتمادپذیری عامل مهمی است. (گیدنز 1380: 99). در برخی مقتضیات، اعتماد به نظام‌های انتزاعی به هرگونه روبرویی با افراد یا گروههایی که به نوعی مسئول این نظام‌ها هستند، نیازی ندارد. اما در بیشتر موارد این چنین افراد یا گروه‌ها دخالت دارند. گیدنز در اینجا نقاط دسترسیِ نظام‌های انتزاعی را مطرح می‌سازد. این نقاط دسترسی نظام‌های انتزاعی، زمینة برخورد پایبندیهای چهره دار و بی چهره را فراهم می‌سازند.

از نظر گیدنز، نقاط دسترسی، همان نقاط پیوند بین افرادیا جمع‌های غیر متخصص با نمایندگان نظام‌های انتزاعی اند. هرچند نقاط دسترسی ، نقاط آسیب پذیری نظام‌های انتزاعی را نشان می‌دهند، ولی در ضمن، همان پیوندگاه هایی هستندکه اعتمادرادرآن جاها می‌توان حفظ یابناکرد (گیدنز1380: 105 ).

طبق رهیافت نسل تاریخی مانهایم در دوره‌های عادی حیات اجتماعی، گروه‌های نسلی گذری طبیعی داشته و فرآیندهای جامعه پذیری و تخصیص نقش به عنوان مکانیسم‌های پیوند بین جوانان و گزینه‌های اجتماعی عمل می‌کنند و آنان بدون هیچ حادثه عمده‌ای در ساخت‌های بزرگسالی ادغام می‌شوند. ولی حوادث مهم تاریخی می‌توانند به صورت شکنندهای این پیوندها را تهدید کرده و موجب عدم توافق و اختلاف بین جوانان و بزرگسالان و نیز دردرون گروه‌های سنی جوان گردند (داس بچ 1995 :6)

ازنظر مانهایم، نسل محل ظهور و محمل انتقال و تدوام جهت گیری‌های فکری وفرهنگی جدیدی است که در بستراجتماعی – تاریخی ویژه ای که هر نسل معین در آن رشد کرده، ریشه دارد. این جهت گیری‌ها به صورت اهداف و، نیات و راه حل‌های نو برای مشکلات حیاتی جامعه به صورت تکامل و ظهور یک سبک نسلی ظاهر می‌شود. (توکل و قاضی نژاد، 1385 : 101 ).

در دیدگاه مانهایم، هرنسل، مهر خاص حوادث اجتماعی و سیاسی دوره اصلی شکل گیری (جوانی) خود را بر پیشانی دارد. حوادثی که طی این دوره تجربه می‌شوند، نفوذی قاطع وتعیین کننده در تمایز ایدئولوژیک و در تعیین ساختار ذهنی، فرهنگ و رفتار بعدی اعضای یک نسل خواهد داشت (شومن و اسکات 1989 :359 ). مانهایم در مقایسة بین ارزش‌های نسل‌ها معتقد است که ارزش‌های نسل قبل به طورکامل از بین نمی روند، بلکه نسل جدید دست به باز تعریف ارزش‌ها و افکار و ایدئولوژی‌های حاکم می‌زند؛ به عبارت دیگر ارزش‌ها در رویکرد وی هم متغیری وابسته وهم متغیری مستقل قلمداد می‌شود، یعنی وابسته به شرایط اجتماعی و تاریخی و متغیر مستقل یعنی دارای نظام ارزشی مستقر، پاسخ کانالیزه شده ومشخص افراد ونهاد‌ها درحیات اجتماعی و پایه ای برای نوآوری ارزشی بعدی است.

زتومکا با ارائه یک سنخ‌شناسی جامع ازمفهوم اعتماد و تعریف آن به صورت دقیق، با نظریه‌ای تلفیقی به بحث عاملیت و ساختار پرداخته است و سعی نموده اعتماد را در سطوح مختلف مورد بررسی قرار دهد . زتومکا معتقد است که اعتماد برروی سه پایه بنا می‌گردد که عبارتند از قابلیت اعتماد، انگیزه اعتماد کردن و فرهنگ اعتماد (1384 :115). قابلیت اعتماد می‌تواند به عنوان زمینه‌ای تاثیرگذار بر کنش‌های بین نسلی عمل نماید.

زتومکا پیدایش فرهنگ اعتماد را در طی فرآیندی به نام " شدنِ اجتماعی"[5] مورد بحث قرار می‌دهد.فرآیند پیدایش فرهنگ اعتماد نمونه‌ای از فرآیند کلی‌تر است که از طریق آن، فرهنگ‌ها، ساختارهای اجتماعی، نظام‌های هنجاری، نهادها، سازمان‌ها و موجودات اجتماعی کلان دیگر در حال شکل‌گیری هستند. شدنِ فرهنگ اعتماد به عنوان نمونه‌ای از فرآیندهای گسترده‌تر شدنِ اجتماعی مطرح می‌گردد (همان منبع: 140)

مدل شدنِ اجتماعی مبتنی بر چند فرض است: نخست عاملیت انسانی یا کنش‌های فردی و جمعی، تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌هایی که توسط کنشگران در چارچوب موقعیت‌های فراهم شده توسط ساختارهای موجود صورت می‌گیرد. بعلاوه در بحث بر روی عاملیت، متغیرهایی را تحت عنوان مفهوم "خلقیات اجتماعی"[6] قرار می‌دهد که این متغیرها عبارتنداز: انگیزه اعتماد کردن، عمل‌گرایی، خوش‌بینی، گرایش به آینده، اشتیاق زیاد و تمایل به کسب موفقیت. خلقیات اجتماعی همراه با سرمایه جمعی[7] می‌تواند ظرفیت کنشگران را در این راستا افزایش دهد برای پیدایش فرهنگ اعتماد توانایی ابتکار فردی مهم نیست بلکه سطح معمول توانایی که هم افراد یک جامعه در آن سهیم هستند اهمیت زیادی دارد (زتومکا 1384: 149-153). دوم شرایط ساختاری[8] و موقعیت‌هایی که توسط عمل در حال تکوین پیوسته شکل گرفته و دوباره شکل می‌گیرند. زتومکا (1384: 140-160) در مورد زمینه‌های فرهنگی ایجاد کننده‌ اعتماد و یا بی‌اعتمادی و حاکمیت آن در جامعه به پنج عامل به عنوان شرایط ساختاری اشاره می‌نماید: وحدت هنجاری، ثبات نظام اجتماعی، شفافیت سازمان اجتماعی، آشنایی با محیط اجتماعی و پاسخگو بودن افراد و نهادها. این پنج عامل می‌توانند شرایطی را برای کنشگران در جهت شرط‌بندی در جهت اعتماد یا بی‌اعتمادی فراهم سازند.

زتومکا در بررسی زمینه‌های اعتماد، سه زمینه را بر می‌شمارد که عبارتند از وجهه و اعتبارو عملکرد و نمود یا طرز رفتار.این سه مبنایی هستند بر قابلیت اعتماد اولیه. اطلاعات در مورد اعتبار، عملکرد یا نمودها می‌تواند در برخوردهای مستقیم با افراد و نهادها بدست آید و یا بر پایه نقل قول‌ها، مدارک، ارزیابی و یا معرفی دیگران حاصل شود. اعتبار بالا، کنش‌ها را نمایان‌تر می‌سازد و با رعایت بهتر استانداردها، امنیت و کنترل بیشتری را سبب می‌شود (زتومکا 1384: 88).

زتومکا در بحث برروی شرایط ساختاری،  پنج شرط را به عنوان پیش‌فرضمطرح می‌سازد که زمینة عمل کنشگران را فراهم می‌آورند و می‌توانند منشا پیدایش فرهنگ اعتماد و یا سلب اعتماد و هدایت به سوی فرهنگ عدم اعتماد باشند. اولین شرط عبارتست ازوحدت و یکپارچگی هنجاری [9] و نقطة مقابل آن یعنی آشفتگی هنجاری[10] . هنجارها،ویژگی های اخلاقی و آداب و رسوم، چارچوب کلی زندگی اجتماعی را می‌سازند و اجرای عملی هنجارها، خصلت الزامی بودن آنها را تضمین می‌نماید.این هنجارها، زندگی اجتماعی را بدون مشکل، ایمن، منظم و قابل پیش‌بینی می‌سازند و همانند سناریوهای تثبیت‌شده‌ای هستندکه نشان‌دهنده آنچه مردم باید انجام دهند و یا انجام خواهند داد، هستند (همان منبع : 143 ). در مقابل، در شرایط بی‌هنجاری، قواعد و مقررات مختلف اجتماعی که هم تنظیم‌کننده رفتار انسانی و هم وادارکننده کنشگران به اطاعت و فرمانبرداری هستند، به هم ریخته‌اند. کنش‌های افراد بدون نظم شخصی بوده، ازروی هوس ومبتنی بر هیجانات زودگذر و تمایلات خودخواهانه، انجام می‌گیرند. در اینجا هیچ چیز را نمی‌توان پیش‌بینی کرد، بیشتر انتظارات خودخواهانه و رفتارها منفعت‌طلبانه است. افراد ایدة روشنی در مورد تعهدات الزام‌آور ندارند و هیچ کس به این هنجارها عمل نمی‌کند، هیچ کس جرأت سپردن چیزی به دیگری را ندارد و هیچ‌کس باور ندارد که اعتماد کردن می‌تواند باعث برانگیخته شدن اعتماد متقابل گرددو آنومی یا بی‌سازمانی، بافت هنجاری زندگی اجتماعی را به تحلیل می‌برد (همان منبع).

شرط ساختاری دوم عبارتست از ثبات[11] نظام اجتماعی و نقطه مقابل آن دگرگونی بنیادی[12]. اگر شبکه روابط گروه‌ها، انجمن‌ها، نهادها، سازمان‌ها و رژیمها با دوام، پایدارو مستمر باشد، نقاط عطف روشنی در زندگی اجتماعی، احساس امنیت، حمایت و آرامش ایجاد می‌کند. به این ترتیب، برآورده شدن تعهدات و پاسخ متقابل به اعتماد، وظیفه تلقی نمی‌شود، بلکه یک واکنش عادی و بدون مسئله است (همان منبع). بنابراین، اعتماد می‌تواند به آسانی عرضه شودواحتمال اینکه اعتماد موردنظر متقابلاً پاسخ داده خواهد شد، بالا است . شرط سوم عبارتست ازشفافیت[13]سازمان اجتماعی و نقطه مقابل آن پنهان‌کاری و ابهام[14] فراگیر در سازمان. دسترسی به اطلاعات درموردعملکرد، قابلیت وتوانایی، سطح پیشرفت و هم‌چنین کاهش آسیب‌ها، در بین گروه‌ها، سازمان‌ها و رژیم‌ها احساس امنیت و پیش‌بینی‌پذیری ایجاد می‌کند و نتیجه آن، گزارش‌های آزادانه، امکان بازرسی وکنترل، سهولت درک این سازمان‌ها بوده و افراد مایل به ارتباط توام با اعتماد با این گروه‌ها و سازمان‌ها هستند. در مقابل، اگر ویژگی های اجرا، برای درک و فهم، مشکل، پنهان و آمیخته با رمز و راز باشد، این احتمال که برخی چیزها تهدیدآور بوده و باید مخفی بماند؛ شایعات، حرف‌های بی‌اساس و تئوری‌های توطئه‌زیاد شده و مردم در مقابل اعتماد کردن از خود تردید نشان می‌دهند (زتومکا 1384 : 144).

شرط چهارم عبارتست از آشنایی[15] یا ضد آن غرابت[16] و نا آشنا بودن با محیطی که مردم در آن، اعمال خود را به عهده می‌گیرند. (همان منبع : 145). آشنایی در شخص احساس امنیت، قطعیت، پیش‌بینی‌پذیری و آرامش ایجاد کرده و فضایی برای ایجاد اعتماد، فراهم می‌کند .شرط پنجم عبارتست از پاسخگو بودن [17] افراد ونهادها و نقطه مقابل آن، خودسری[18] و بی‌مسئولیتی آنها. وقتی مجموعه‌ای از نهادها توانمند، در دسترس و به معنای واقعی کلمه در حال انجام وظیفه باشند، با تعیین معیارها و فراهم کردن زمینه برای کنترل و نظارت بر رفتار افراد توسط این نهادها، از خطر سوء استفاده کاسته شده و نظم و ترتیب روال کار حفظ می‌گردد. اگر افراد، زمانی که امتیازات‌شان نادیده گرفته شده یا دیگران به تعهدات خود نسبت به آنها عمل نکنند، بتوانند به چنین نهادهایی متوسل گردند، در آنها نوعی احساس امنیت یا امکان پشتیبانی و درنتیجه آرامش بیشتر بوجود می‌آید. هر کسی اطمینان دارد که معیارها رعایت شده، از انحراف‌های جلوگیری می‌شود و حتی اگر سوءاستفاده‌ای می‌شود، با توسل به اقامه دعوا، میانجی‌گری، جبران خسارت یا موارد مشابه، مسئله حل خواهد شد. این شرط، باعث رشد اعتماد بیشتر در افراد نسبت به دیگران می‌گردد (همان منبع : 146).

این پنج شرط یعنی وحدت هنجاری، ثبات، شفافیت، آشنایی و پاسخگویی، شرایط مناسب را برای شکل گیری استعدادها در کنشگر انسانی و فرصت‌هایی را برای شرط‌بندی بر روی اعتماد فراهم می‌سازند. ولی باید توجه داشت که دراصل، این شرط‌بندی‌ها توسط افراد صورت می‌گیرند، بنابراین انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان سرنوشت‌ساز است و تصمیم‌گیری‌های افراد وابسته به ویژگی‌های شخصیتی‌شان است. مطابق با تئوری شدنِ اجتماعی زتومکا(1384 : 147-146)، کنشگرانی که به امکانات ساختاری دسترسی دارند،  دو نوع ویژگی دارند که برای عمل توام با اعتماد آنها اهمیت دارد. این افراد دارای ویژگی شخصیتی خاصی هستند واحتمالاً چنین ویژگی‌های شخصیتی بطور غیرمستقیم با تمایل به اعتماد به عنوان نوعی عمل‌گرایی[19] همگانی در مقابل انفعال‌گرایی[20]، وخوش‌بینی[21] در مقابل بدبینی[22]، گرایش به آینده [23] در مقابل عصرگرایی [24] یا گرایش سنت‌گرا، اشتیاق زیاد در مقابل تمایل کم، تمایل به موفقیت در مقابل جهت‌گیری انطباقی و علاقه به ابداع و نوآوری در مقابل آمادگی برای همنوایی ارتباط دارد. بنظر می‌رسد علائم شخصیتی متضاد در پیدایش فرهنگ بی‌اعتمادی دخیل باشند. بی‌اعتمادی همراه با سوءظن و بدبینی، موجب افعال‌گرایی، عصرگرایی، اشتیاق پایین، تمایل به سازش و انطباق و همنوایی می‌گردد(همان منبع : 147). این نشانه‌های شخصیتی با گسترش در میان جمعیت، به عناصر نظام اجتماعی تبدیل می‌شوند، که می‌توان آن را خلقیات اجتماعی[25] نامید.

شکی نیست که جوامع بطور معنی‌داری از جهت خلقیات اجتماعی با یکدیگر متفاوتند و اینکه، جوامع یکسان می‌توانند درزمان‌های مختلف، تجربیات متفاوتی ازنظر خلقیات اجتماعی داشته باشند. هم‌چنین بنظر می‌رسد که چنین خلقیات متفاوتی می‌توانند، پیدایش فرهنگ اعتماد را تسهیل کرده یا ظهور آن را به تاخیر بیندازند (همان منبع).

زتومکا در تئوری شدنِ اجتماعی خود(زتومکا 1995 و1995a) فرض را براین قرار می‌دهد که اعتماد همانند همه عناصر ساختاری و فرهنگی، حاصل تجربیات تاریخی است. اثر حوادث اخیر در نهادها، نقش‌ها، نمادها، باورها (مانند قانون، اخلاق، آداب و رسوم، آموزه‌ها، افکار و ایدئولوژیها، آیین‌های مذهبی) و هم‌چنین در اذهان کنشگران اجتماعی (طرز تفکر، شناخت‌ها، گرایشات و اولویت‌های فکری آنان) باقی می‌ماند. تجربیات مشترک، الگوهای ذهنی، فرهنگی و ساختاری مشترکی را می‌سازند. و این الگوها نیز به نوبت، شرایط مواجهه (با ایجاد یا تسهیل شرایط) با کنش‌های آتی را فراهم می‌نمایند ارتباط میان تاثیرات گذشته و رشد و توسعه آینده بوسیله نسل‌ها فراهم می‌گردد: مجموعه‌ای ازافرادی که در سالهای شکل‌گیری‌ شخصیت و افکارشان، در معرض نیروهای اجتماعی مهم و مشابهی بوده و حوادث اجتماعی یکسانی را تجربه کرده‌اند.

به نظر زتومکا، فرهنگ بی‌اعتمادی، که عمیقاً ریشه در گذشته دارد، حاصل تجربیات بی‌نتیجه در مورد اعتماد بوده و گاهی در اثر سکون، دچار رکود می‌گردد. حاملان این سنت بی‌اعتمادی، نسل‌ها هستند. این بدین معنی است که بی‌اعتمادی از گذشته نشأت می‌گیرد و توسط نسل‌هایی که زندگی خود را دردرون فرهنگ بی‌اعتمادی سپری خواهندکرد، درونی می‌گردد. ممکن است نسل جدید نتوانند کاری انجام دهند و بی‌اعتمادی تحت شرایط متفاوت، منشأ پیدایش اعتماد گردد و این دقیقاً چیزی است که در جوامع فراکمونیستی روی داده است و امروزه، جوانانی که از دانشگاه‌های مختلف فارغ‌التحصیل شده و شغلی برای خود برمی‌گزینند، عملاً از تاثیر زیان‌بار نظام کمونیستی بر روی توانایی‌هایشان دور شده‌اند. برای آنها، از آن تاریخ، مدت زیادی گذشته است. وقتی نظام کمونیستی تقریباً از هم پاشیده بود، آنها در حال بزرگ شدن بودند و در یک جامعه آزاد و دموکراتیک تحصیل کرده‌اند. «بنابراین آنها گرفتار ناتوانی‌های پرورش یافته‌، عدم صلاحیت‌های مدنی، فرهنگ‌های بدبینی و کمبود اعتماد که افکار نسل قبلی را به خود مشغول داشته است، نیستند» (زتومکا 1384: 223). آنها همچنین نگرانی‌ها و عدم اطمینان‌های ناشی از نزاع‌های مخالفت‌آمیز، شور و هیجان انقلاب و سرخوردگی‌های ناشی از تحولات را کنار گذاشته‌اند. دنیای نسل امروزی، دنیای نسبتاً ثابت، پایدار، امن و قابل پیش‌بینی است. نسل امروزی این وضعیت را حق مسلم خود پنداشته و به آن اعتماد می‌نمایند.

 

فرضیه‌های تحقیق

در این پژوهش، فرض اصلی عبارتست از بررسی تفاوت و یا عدم تفاوت بین نسل‌ها در اعتماد اجتماعی. منظور از نسل در این پژوهش کسانی هستند که به لحاظ سنی در سه دسته جوان ، میانسال و بزرگسال تقسیم بندی می‌شوند .و در عین حال کسانی هستند که دارای تجارب مشترک تاریخی هستند . از این نظر می‌توان سه نسل یعنی نسل قبل از انقلاب و جنگ ، نسل انقلاب و جنگ و در نهایت نسل بعداز انقلاب و جنگ را از یکدیگر متمایز نمود .

فرضیه‌های فرعی عبارتنداز:

1- ارزیابی هر نسل از انسجام هنجاری در سطح جامعه،  بر میزان اعتماد اجتماعی آن نسل تأثیر می‌گذارد.

2- ارزیابی هر نسل ازانسجام هنجاری برنحوة ارزیابی آن نسل ازانسجام نهادی سیاسی در سطح جامعه تأثیر می‌گذارد. 

3- ارزیابی هرنسل از انسجام نهادی سیاسی در سطح جامعه بر میزان اعتماد اجتماعی آن نسل تأثیر می‌گذارد.

4- تجربه ذهنی هر نسل بر اعتماد اجتماعی آن نسل تأثیر می‌گذارد.

5- تجربه عینی هر نسل بر اعتماد اجتماعی آن نسل تأثیر می‌گذارد.

6- تجربه عینی یک نسل  تجربه ذهنی آن نسل را متأثر می‌سازد. 

7- بین ارزیابی نسل‌ها از انسجام هنجاری در سطح جامعه تفاوت معناداری وجود دارد.

8- بین ارزیابی نسل‌ها از انسجام نهادی سیاسی در سطح جامعه تفاوت معناداری وجود دارد.

نسل: طبق تعریف فرهنگ لغات معین (1360: 4722)، نسل به معنای زاده، فرزند، ذریه و دودمان می‌باشد. کرتزل چهار مفهوم متفاوت از نسل ارائه می‌دهد که عبارتنداز نسل همانند یک اصل و پایة نسب خویشاوندی، نسل همچون افراد هم دوره، نسل هم چون مرحلة زندگی و نسل همچون دورة تاریخی (یوسفی، 1383: 23).

به تعبیر باتی‌مور، در فرآیند جامعه‌پذیری، ارزش‌ها و هنجارها توسط نسل‌های پیشین به نسل‌های جدید منتقل می‌شود ولی جامعه‌پذیری کامل نیست. بنابراین، این نسل‌های جدید، هرگز زندگی اجتماعی نسل قبل از خود را دقیقاً تکرار نمی‌کنند، بلکه این امر با انتقاد و ردّ برخی از جنبه‌های سنتی یا نوآوری همراه است (باتی‌مور، 1358: 342 به نقل از آزاد ارمکی 1387: 187).

کارل، مانهایم معتقد است که شکل‌گیری نسل اجتماعی، صرفاً در نتیجة مشابهت افراد در تاریخ تولد نیست، بلکه برحسب وقایع و تجربیات مشترک تاریخی می‌تواند درک شود. این وقایع، تاریخ مشترک یک نسل را می‌سازند. افراد براساس چنین وقایعی در مرحلة خاصی از رشد و کمال، به آگاهی و ذهنیت مشترک می‌رسند و این آگاهی و ذهنیت مشترک، ایدئولوژی نسلی را می‌سازد. این ایدئولوژی نسلی روی گرایش‌ها و رفتارهای نسل و تفسیر حوادث بعدی تأثیر می‌گذارد.با توجه به تعریف مفهومی که از مفهوم نسل ارائه گردیده است، می‌توان به تعریف عملیاتی نسل از نظر اشتراک در حوادث، رویدادها و تجربه‌های تاریخی انقلاب پرداخت.

از سوی دیگر، مطابق با تحقیقاتی که دربارة نسل‌ها توسط برخی از محققین انجام گرفته (آزاد و غفاری، غلامرضا کاشی، معیدفر و ...) نسل برحسب اشتراک در رویدادهای تاریخی تقسیم‌بندی می‌گردد.  بنابراین در تعریف عملیاتی، نسل به کسانی اطلاق می‌شود که به لحاظ سنی در سه ردة جوان (15 تا 29 سال ) ، میانسال (30تا 54 سال ) و بزرگسال(55 سال و بالاتر) قرار میگیرند و حتی اگر بخواهیم نسل را بر حسب تجارب مشترک تاریخی تقسیم بندی کنیم به تبعیت از رده های سنی ، سه نسل یعنی نسل متعلق به زمان قبل از جنگ و انقلاب ، نسل جنگ و انقلاب و نسل بعد از جنگ و انقلاب از یکدیگر متمایز می‌گردد .

 

 

روش شناسی تحقیق

روش اجرای تحقیق به روش پیمایشی می‌باشد .این تحقیق از نظر وسعت، پهنانگر و از نظر زمانی یک بررسی مقطعی است که در زمان خاصی انجام گرفته است.نوع تحقیق در این پژوهش از نوع کاربردی و با هدف تبیینی می‌باشد.

جامعه آماری درپژوهش حاضرشامل تمامی شهروندان بالای15سال شهرتبریز می‌باشد. براساس آمارسال 1385 از 1398060 نفر، 1106731 نفر بالای 15 سال بوده است . از این تعداد 565540 نفر مرد و 541191 نفر زن می‌باشد. نمونه آماری 670 نفر می‌باشد .

روش نمونه‌گیری در تحقیق حاضر نمونه‌گیری چند مرحله‌ای خواهد بود. مراحل نمونه‌گیری به شرح زیر بوده که پس از تعیین حجم نمونه و تقسیم شهر تبریز به مناطق 8 گانه به نسبت جمعیت هر منطقه، نمونه‌ها تخصیص یافتند.از هر منطقه بلوک‌هایی بصورت تصادفی انتخاب گردیدند ودر مرحله آخر از هر بلوک خانه‌هایی بصورت تصادفی انتخاب شدند. با توجه به اینکه نمونه از کل مناطق 8 گانه انتخاب شده و برای از بین بردن تأثیر کدهای گمشده، نمونه به 752 نمونه افزایش داده شده است و تخصیص نمونه برحسب جمعیت بالای 15 سال هر منطقه انجام گرفته، که در جدول شماره ( 1) نشان داده شده است.

 

جدول شمارة 1- تخصیص نمونه براساس مناطق 8 گانه تبریز

مناطق شهرداری

تعداد جمعیت بالای 15 سال

تعداد نمونه

درصد

منطقه 1

248792

169

47/22

منطقه 2

227162

154

48/20

منطقه 3

263576

179

8/23

منطقه 4

242435

164

81/21

منطقه 5

51656

35

65/4

منطقه 6

20838

14

86/1

منطقه 7

39444

27

59/3

منطقه 8

14485

10

33/1

کل

1106731

752

100

 


سنجش متغیر وابسته و اعتبار سازه‌ای آن

برای سنجش اعتماد اجتماعی از 59 گویه 6 یا7 گزینه‌ای در سطح رتبه‌ای به صورت طیف لیکرت استفاده شده است. به منظور تعیین اعتبار سازه‌ای وسیله اندازه‌گیری، تفکیک و دسته‌بندی سؤالات مربوط به ارزیابی اعتماد اجتماعی نسل‌ها از تکنیک تحلیل عاملی براساس تجزیه به مؤلفه‌های اصلی استفاده شد. طبق نتایج این آزمون مقدار 907/0 = KMO بدست آمده و چون این مقدار از 5/0 بزرگتر است، بنابراین نتیجه گرفته می‌شود که تعداد نمونه‌ها برای اجرای تحلیل عاملی بسیار مناسب است

همچنان براساس نتایج تحلیل عاملی، مقدار آزمون بارتلت برابر با 771/17387 با سطح معنی‌داری 000/0 = P بدست آمده ونشان می‌دهد که تفکیک عامل‌ها به درستی انجام شده و سوالات هر عامل همبستگی بالایی با همدیگر دارند. در مجموع با تقلیل سؤالات 59 گانه به 13 عامل اصلی، تقریباً حدود63 درصد ازواریانس کل عامل‌بندی قابل تبیین می‌گردد و می‌توان آن را معیار مطلوبی تلقی نمود، زیرا در تحلیل عاملی حداقل لازم است که 50 درصد از واریانس تبین گردد.  این عوامل عبارتندازاعتماد به نهادها ومشاغل دولتی (سیاسی دینی)، اعتماد به مشاغل نیمه دولتی(فرهنگی وهنری)، اعتماد به نهادهای غیردولتی، اعتماد به مشاغل آزاد، اعتماد درون گروهی، اعتماد برون گروهی، آینده‌گرایی، تمایلات همکاری جویانه، سوء ظن، کمک به دیگران،  صداقت و درستی، کمک به افراد ناآشناو اطمینان.


 

سنجش روایی متغیرهای مستقل

انسجام هنجاری:

جدول شمارة 2 - نتیجه روایی گویه‌های مربوط به ارزیابی از انسجام هنجاری در سطح جامعه

گویه‌ها

روایی

- در دورو بر ما افراد چندان قابل اعتمادی وجود ندارند و تعداد آنها انگشت شمار است.

 

- وقتی می‌خواهی با کسی رفت و آمد کنی، مطمئن باش که طرف مقابل درارتباط با توهمواره منافعش را درنظر می‌گیرد.

 

- بی‌اعتمادی در بین افراد جامعه در مقایسه با زمان‌های قبل افزایش یافته است.

68/0

- مطمئن هستم که کشور در موارد غیرمنتظره به خوبی می‌تواند از جان افراد محافظت نماید، بنابراین از این نظر احساس امنیت می‌نمایم.

 

- در جامعة ما روابط جای ضوابط را گرفته است، بنابراین به آسانی می‌توان قواعد و مقررات را خرید، زیر پا گذاشت و عوض کرد، بصورتی که آب از آب تکان نخورد.

 

- همه افراد در مقابل قانون برابر هستند، بنابراین قانون در جامعة ما در مورد همة افراد به یکسان به اجرا در می‌آید.

 

- میزان اختلاس در کشور ما رو به فزونی است.

 

– به نظر من قوانین بخوبی در جامعه به اجرا درآمده و هنجارها در جامعه رعایت می‌شود.

 

 

تجربة عینی:

جدول شمارة 3- نتیجه روایی گویه‌های مربوط به تجربة عینی

گویه‌ها

روایی

- آیا خود شما یا خانواده‌تان سابقه حضور در جبهه را داشته‌اید؟

 

- آیا در خانواده و نزدیکان خودکسی را دارید که در جریان انقلاب و یا جنگ تحمیلی به شهادت رسیده و یا دچار معلولیت جانبازی گردیده باشد؟

735/0

- آیا در دوران قبل از انقلاب خود شما یا اعضای خانواده‌تان سابقة فعالیت سیاسی را داشته‌اید؟

 

 

تجربة ذهنی:

جدول شمارة 4- نتیجة روایی گویه‌های مربوط به تجربه ذهنی

گویه‌ها

روایی

- به نظر من انقلاب اسلامی حاصل خون جوانان بسیاری است و ما با هر طرز فکری که داریم، باید به پاس احترام به خون شهیدان از آن دفاع کنیم.

 

- انقلاب اسلامی باعث سربلندی نام ایران در جهان گردیده است.

 

- انقلاب اسلامی باعث استقلال ایران و کوتاه شدن دست بیگانگان از ایران شده است.

94/0

- ارزش‌های اسلامی بیش از هر جای دنیا در نظام جمهوری اسلامی تحقق یافته است.

 

- در شرایط فعلی حضور بسیج یک ضرورت است.

 

- اگر خدای نخواسته،مجدداً جنگی برکشورتحمیل شود، جوانان ایران با جان ودل ازکشوردفاع خواهندکرد.

 

- بسیج با حضور درنهادهای دولتی و غیردولتی ومساجد بخوبی توانسته جوان‌هارا به انقلاب و ارزش‌های اسلامی جذب نماید.

 

- اگر حادثه‌ای نظیر جنگ پیش آید، حاضر به دفاع از نظام و آب و خاک کشور هستم.

 

 

انسجام نهادی، سیاسی:

جدول شمارة 5- نتیجه آزمون روایی شاخص‌های مربوط به ارزیابی نسل‌ها از انسجام نهادی سیاسی

گویه‌ها

روایی

- معتقدم که مسئولین وکارگزاران دولتی ازاحساس مسئولیت لازم نسبت به مردم برخوردارند.

- به نظر من مسئولین براساس وعده‌هایی که به مردم می‌دهند، خود را مسئول دانسته و همواره در کارها رضایت مردم را در نظر قرار می‌دهند.

- امکانات و خدمات رفاهی در جامعة ما به صورت عادلانه توزیع می‌شود.

- شعارهای تبلیغاتی نمایندگان مردم و دولتمردان کمتر به مرحلة تحقق می‌رسد.

- سازمان‌های دولتی در جامعة ما بگونه‌ای عمل می‌کنند که افراد به راحتی برای احقاق حقوق خود می‌توانند به آن سازمان‌ها مراجعه نمایند.

- مسئولین در مواجهه با مردم روراست بوده و به راحتی توانمندیها وکاستی‌هارا به اطلاع مردم می‌رسانند.

- به نظرمن رفتار نهادها وسازمان‌های دولتی در مواجهه با مردم رفتاری صادقانه و توأم با احترام می‌باشد.

- چون در جامعه، قواعد و مقررات از سوی مردم رعایت می‌شود، افراد کمتر به خود اجازه می‌دهند که حقوق دیگران را زیر پا بگذارند.

- بطور کلی عملکرد نظام به نفع مردم است.

- اکثریت نهادها و سازمان‌ها مردم‌دار هستند و بخوبی با مراجعین برخورد می‌کنند.

- همه دست‌اندرکاران کشور در قبال افراد جامعه احساس مسئولیت می‌کنند.

- برنامه‌های سیاسی نظام به بهبود اوضاع مردم می‌انجامد.

- مسئولین توانایی آن را دارند که بخوبی برای کشور برنامه‌ریزی کرده و آن را به اجرا گذارند.

- من معتقدم که مسئولین دولتی از هوشمندی لازم برای ادارة کشور برخوردارند.

- در جامعة ما هر فرد و هر سازمان به وظایف خود آشناست. بنابراین سعی می‌کنند که مطابق با قواعد و مقررات عمل کنند.

- نهادهای مختلف دولتی بخوبی از عهدة وظایف خود برآمده و می‌توانند جوابگوی نیازهای مردم باشند.

- اوضاع اقتصادی و اجتماعی از ثبات لازم برخوردار نیست، بنابراین بسیاری از افراد از سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی بلند مدت پرهیز می‌کنند.

96/0

 

- برنامه‌های دولت در مسیر درستی پیش می‌رود.

 

 


یافته‌های تحقیق

الف - نتایج توصیفی:

- از مجموع پاسخگویان مورد مطالعه، 370 نفر از شهروندان مرد و 336 نفر زن می‌باشند.

- حدود 77 درصد پاسخگویان در گروه‌های سنی بین 15 تا 44 سال قرار دارند .

- دربین پاسخگویان، 3/49 درصد متأهل، 7/46 درصد مجرد، 6/1 درصد مطلقه و 1/2 درصد بی‌همسر در اثر فوت همسر می‌باشند.

- با توجه به نتایج بدست آمده از کل نمونه آماری مورد مطالعه ، 37 درصد را شاغلین، 4/14 غیرشاغلین و یا افراد بیکار، 1/22 درصد محصل یا دانشجو، 7/19 درصد خانه‌دار و 8/6 درصد را نیز افراد بازنشسته تشکیل می دهند.

- از تعداد کل پاسخگویان ، بیشترین تعداد درسطح تحصیلی کارشناسی قرار داشته‌اند. این تعداد 2/32 درصد بوده است و در مقابل 3/0 درصد بی‌سواد ، 4/0 درصد دارای سوادخواندن و نوشتن، 7/0 درصد سواد نهضت سوادآموزی، 7 درصد سواد ابتدایی، 9/8 درصد دارای تحصیلات راهنمایی،3/29 درصد تحصیلات دبیرستان، 1/18درصد دارای تحصیلات فوق دیپلم و3/3 درصد دارای تحصیلات کارشناسی ارشد ودکتری بوده‌اند.

 

 

 

جدول شماره 6 - میانگین ابعاد اعتماد اجتماعی

ابعاد اعتماد اجتماعی

میانگین

نما

وضعیت پاسخگویان

اعتماد به نهادها و شاغل دولتی

72/3

5/3

نسبتاً کم

اعتمادبه مشاغل نیمه دولتی و غیردولتی

37/3

22/3

نسبتاً کم

اعتماد به نهادهای غیردولتی

90/3

00/4

کم

اعتماد به مشاغل غیردولتی

76/4

00/5

نسبتاً کم و کم

اعتماد به اعضای خانواده

85/1

00/1

بسیار زیاد و زیاد

اعتماد به اطرافیان

17/4

80/3

نسبتاً کم و کم

آینده‌گرایی

09/2

00/1

زیاد

تمایلات همکاری جویانه

18/2

25/2

زیاد و نسبتاً زیاد

سوءظن به اطرافیان

15/4

33/4

نسبتاً زیاد

کمک به دیگران

66/2

67/2

نسبتاً زیاد

صداقت و درستکاری

02/2

00/1

زیاد

کمک به افراد غریبه

10/4

0/4

نسبتاً کم

اطمینان

53/4

25/5

کم

 

 

- متغیر اعتماد اجتماعی به عنوان متغیر وابسته ابعاد مختلفی دارد که هر یک از این ابعاد به تفکیک توصیف گردیده‌اند.

با بررسی اجمالی و کلی ابعاد مختلف متغیر اعتماد اجتماعی می‌توان مقایسه‌ای کلی بین ابعاد مختلف انجام داد. مطابق با جدول مذکور افراد جامعه آماری اعتماد کم و یا نسبتاً کمی به نهادهای دولتی، غیردولتی و مشاغل دولتی داشته‌اند. هم چنین در عین اینکه میزان تمایلات همکاری جویانه و تمایل به کمک به دیگران و صداقت و درستکاری در بین پاسخگویان زیاد و یا نسبتاً زیاد بوده است، تمایل به کمک به افراد ناآشنا نسبتاً کم بوده است و این ناشی از میزان بالای سوءظن در بین پاسخگویان می‌تواند باشد. در مقایسه اعتماد درون‌گروهی و برون‌گروهی می‌توان چنین استنباط کردکه افراد جامعه آماری همانقدر که اعتماد بالا و یا نسبتاً بالایی به اعضای خانواده خود داشته‌اند، ازاعتماد کم ویا نسبتاً کمی نسبت به افرادی غیرازخانواده (اقوام، دوستان، همکاران، همسایگان و همشهری‌ها) برخوردار بوده‌اند. هم چنین در عین اینکه میزان آینده‌گرایی در بین پاسخگویان بالا بوده، از درجه اطمینان کمتری برخودار بوده‌اند. به عبارت دیگر در عین اینکه افراد جامعه تمایل دارند که در زندگی و برای رسیدن به چیزهای بهتروبیشتر تلاش کنند و به نتیجه تلاش‌هایشان امیدوارند، ولی درعین حال،ازجایگاه افراددرجامعه وارتباطات بین آنها ودیگران و یااز بی‌توجهی دیگران، احساس ناامنی کرده وازمواجهه با آینده هراس دارند.

- از نتایج توصیفی مربوط به ارزیابی ازانسجام هنجاری در سطح جامعه، چنین استنباط می‌شود که 4/42 درصد از پاسخگویان ارزیابی نسبتاً پایینی از رعایت هنجارها در سطح جامعه دارند و در مقابل 4/32 درصد از پاسخگویان معتقدند که جامعه به لحاظ هنجاری از انسجام نسبتاً بالایی برخوردار است. هم چنین 25 نفر (6/3 درصد) اظهار داشته‌اند که جامعه از انسجام زیاد و یا بسیار زیادی برخوردار است و در مقابل 8/15 درصد ارزیابی پایین و یا بسیار پایینی از رعایت هنجارها و امنیت در سطح جامعه داشته‌اند.

- مطابق با نتایج توصیفی مربوط به ارزیابی از انسجام نهادی وسیاسی درسطح جامعه می‌توان نتیجه گرفت که 7/32 درصد افراد میزان انسجام نهادی سیاسی را نسبتاً زیاد ارزیابی نموده و در عین حال 5/19 درصد نیز نسبتاً مخالف انسجام نهادی سیاسی درسطح جامعه بوده‌اند. رویهم رفته 9/17 درصد میزان انسجام نهادی سیاسی را پایین و یا بسیار پایین ارزیابی نموده‌اند و در مقابل 8/23 درصد انسجام نهادی سیاسی را در سطح بالا و یا بسیار بالا می‌دانند. به عبارت دیگر بطور متوسط پاسخگویان انسجام نهادی سیاسی را در سطح جامعه نسبتاً پایین ارزیابی نموده‌اند.

-با توجه به موضوع تحقیق و تعریف نسل ، افراد پاسخگو به سه گروه سنی جوان ، میانسال و بزرگسال  تقسیم گردیده اند . نتایج آزمون آنالیز واریانس نشان می‌دهدکه بین گروه های سنی سه گانه از نظر اعتماد اجتماعی تفاوت وجود دارد .بر اساس آزمون LSD بین گروه‌های سنی15 تا 29 سال با 30 تا 54 سال و نیز بین گروه های سنی 15 تا 29 سال با 55 سال و بالاتر از لحاظ اعتماد اجتماعی تفاوت وجود دارد.

ب- نتایج استنباطی :

براساس ضرایب بتای بدست آمده و ارائه شده در جدول شماره 7 ، متغیر تجربه ذهنی بیشترین تاثیر را در تبیین تغییرات متغیر اعتماد اجتماعی برعهده دارد و در مرتبه بعدی متغیر سن قرار می‌گیرد و در نهایت تجربه عینی در مقایسه با دو متغیر دیگر،کمترین تاثیر را در تبیین واریانس متغیر وابسته داشته است.

 

 

جدول شماره7 - نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره بین اعتماد اجتماعی و متغیرهای مستقل

sig

T

β

R2

R

متغیرها

000/0

823/3-

158/0-

025/0

158/0

اعتماداجتماعی و سن

012/0

522/2

139/0

019/0

139/0

اعتماداجتماعی و تجربه عینی

000/0

139/9

362/0

131/0

362/0

اعتماداجتماعی و تجربه ذهنی

 

 

 

 

 

 

هم چنین براساس مقادیرآزمون تفاوت میانگین‌ها ، می‌توان چنین نتیجه گرفت که نسل‌های مختلف براساس تجربه عینی و تجربه ذهنی‌شان از لحاظ اعتماد اجتماعی با هم تفاوت دارند و این تفاوت در سطح خطای 5 درصد معنادار می‌باشد. به عبارت بهتر هرچه میزان تجربه ذهنی بالا می‌رود، بر میزان اعتماد اجتماعی افزوده می‌گردد. بعلاوه بین کسانی که تجربه جنگ و انقلاب را دارند و کسانی که این تجربه را ندارند، در میزان اعتماد اجتماعی تفاوت وجود دارد. و در نهایت اگر بخواهیم براساس سن افراد قضاوت کنیم کسانی که به لحاظ سنی متعلق به قبل از جنگ و انقلاب و یا دوران انقلاب و جنگ هستند در اعتماد اجتماعی با افرادی که به لحاظ سنی متعلق به دوران بعدازجنگ و انقلاب می‌باشند، تفاوت دارند.

براساس نتایج جدول شماره8 ، متغیر تجربه ذهنی بیشترین تاثیررا درارزیابی ازانسجام هنجاری درسطح جامعه برعهده دارد. به عبارت بهتر،هرچه میزان تجربه ذهنی بالا می‌رود، ارزیابی مطلوب‌تری ازانسجام هنجاری درسطح جامعه صورت می‌گیرد. بعلاوه بین کسانی که تجربه جنگ و انقلاب را دارند و کسانی که این تجربه راندارند، درمیزان ارزیابی ازانسجام هنجاری تفاوت وجود دارد.

 

 

جدول شماره 8 - نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره بین انسجام هنجاری و متغیرهای مستقل

sig

T

β

R2

R

متغیرها

000/0

378/5-

204/0-

042/0

204/0

انسجام هنجاری و سن

039/0

071/2

105/0

011/0

105/0

انسجام هنجاری و تجربه عینی

000/0

315/16

540/0

292/0

540/0

انسجام هنجاری و تجربه ذهنی

 

 

و در نهایت ،کسانی که به لحاظ سنی متعلق به قبل ویا دوران انقلاب و جنگ هستند، درمیزان ارزیابی از انسجام هنجاری با افرادی که به لحاظ سنی متعلق به دوران بعدازجنگ و انقلاب می‌باشند، تفاوت دارند.

براساس نتایج بدست آمده ازجدول زیر ، متغیر تجربه ذهنی بیشترین تاثیر و متغیرتجربه عینی کمترین تاثیر رادر ارزیابی ازانسجام

 

 

جدول شماره 9 - نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره بین انسجام نهادی و متغیرهای مستقل

sig

T

β

R2

R

متغیرها

000/0

664/6-

252/0-

063/0

252/0

انسجام نهادی و سن

021/0

322/2

117/0

014/0

117/0

انسجام نهادی و تجربه عینی

000/0

941/25

715/0

512/0

715/0

انسجام نهادی وتجربه ذهنی

 

 

 

 

نهادی بر عهده دارد.همچنین از آزمون تفاوت میانگین‌ها بین انسجام نهادی و متغیرهای مستقل چنین نتیحه می‌شود که نسل‌های مختلف براساس تجربه عینی و ذهنی شان در ارزیابی از انسجام نهادی با هم تفاوت دارند. در نهایت ، برطبق گروه سنی، افراد متعلق به قبل و یا زمان جنگ و انقلاب در ارزیابی از انسجام نهادی با افراد متعلق به دوران بعد از جنگ و انقلاب تفاوت دارند.

نتایج جدول، حاکی از آن است که متغیر سن و متغیر تجربه ذهنی در افزایش میزان تبیین متغیر اعتماد اجتماعی براساس ارزیابی از انسجام هنجاری تاثیرگذار هستند. بنابراین می‌توان گفت افراد متعلق به دوران قبل از جنگ و انقلاب، در مقایسه با افراد متعلق به دوران بعد از جنگ و انقلاب، ارزیابی مطلوب تری از انسجام هنجاری درسطح جامعه داشته باشندو به همان نسبت میزان اعتماد اجتماعی در بین آنها افزایش خواهد یافت و برعکس.

 

 

جدول شماره 10- نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره بین اعتماد اجتماعی، انسجام هنجاری و متغیرهای مستقل

sig

T

β

R2

R

متغیرها

000/0

851/10

421/0

177/0

421/0

اعتماداجتماعی و انسجام هنجاری

000/0

040/0

183/10

995/1-

47/0

079/0-

183/0

428/0

اعتماداجتماعی، انسجام هنجاری و سن

000/0

060/0

796/6

886/1

359/0

100/0

148/0

384/0

اعتماداجتماعی، انسجام هنجاری و تجربه عینی

000/0

000/0

235/7

992/3

331/0

183/0

208/0

456/0

اعتماداجتماعی، انسجام هنجاری و تجربه ذهنی

 

 

در این راستا ارزیابی افراد دارای تجربه حضور در جبهه یا انقلاب ، ازانسجام هنجاری در جامعه، در مقایسه با افرادی که فاقد این تجربه هستند، تاثیری در میزان اعتماد اجتماعی نخواهد داشت. بنابراین در عین اینکه میزان ارزیابی افراد از انسجام هنجاری در سطح جامعه بر میزان اعتماد اجتماعی تاثیرگذار می‌باشد، بین نسل‌های مختلف به لحاظ داشتن و نداشتن تجربه حضور یاعدم حضور درجنگ وانقلاب تفاوتی دراین خصوص مشاهده نمی‌شود.

مطابق با جدول شمارة 11، متغیر انسجام نهادی قدرت تبیین قسمتی از تغییرات متغیر اجتماعی (به میزان 7/ 35 درصد) را دارد.با این حال در تحلیل سه متغیره به خوبی مشاهد می‌شود که تجربه ذهنی می‌تواند قدرت تبیین متغیر اعتماد اجتماعی را توسط انسجام هنجاری افزایش دهد ورابطه بین این سه متغیر معنادار است. ولی با افزودن متغیر سن و یا متغیر تجربه عینی به معادله رگرسیونی، رابطه معناداری بین متغیرها مشاهده نمی‌شود.

 

 

جدول شماره 11- نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره بین اعتماد اجتماعی، انسجام نهادی و متغیرهای مستقل

sig

T

β

R2

R

متغیرها

000/0

858/8

357/0

128/0

357/0

انسجام نهادی و اعتماداجتماعی

000/0

078/0

126/8

768/1-

338/0

074/0-

133/0

364/0

انسجام نهادی، اعتماداجتماعی و سن

000/0

065/0

533/8

849/1

351/0

076/0

130/0

361/0

انسجام نهادی،اعتماداجتماعی و تجربه عینی

001/0

000/0

469/3

823/3

201/0

221/0

153/0

391/0

انسجام نهادی،اعتماداجتماعی وتجربه ذهنی

 

 

بنابراین ارزیابی از انسجام نهادی توسط نسل‌های متعلق به دوران قبل از انقلاب و جنگ و بعد از دوران انقلاب و جنگ) می‌تواند در میزان اعتماد اجتماعی آنها تاثیر گذار باشد. ولی تفاوتی بین اعتماد اجتماعی نسل‌های مختلف براساس نحوه ارزیابی شان از انسجام نهادی در سطح جامعه وجود ندارد.

براساس نتایج بدست آمده از آزمون رگرسیونی، متغیر انسجام هنجاری 72 درصد از تغییرات متغیر انسجام نهادی را می‌تواند تبیین نماید. در این راستا، تجربه ذهنی بیشترین تاثیر را در مقایسه با سن و تجربة عینی داشته است. بنابراین نتیجه می‌شود که براساس حضور یا عدم حضور افراد در انقلاب و جنگ (تجربه عینی) تفاوتی بین ارزیابی نسل‌های مختلف درانسجام نهادی درسطح جامعه وجود ندارد. ولی براساس ذهنیت نسبت به جنگ وانقلاب می‌توان نتیجه گرفت که نحوه ارزیابی نسل‌هاازانسجام هنجاری، برارزیابی ازانسجام نهادی تاثیرگذارمی باشد.

 

 

جدول شماره 12- نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره بین انسجام نهادی، انسجام هنجاری و متغیرهای مستقل

sig

T

β

R2

R

متغیرها

000/0

107/26

722/0

521/0

722/0

انسجام هنجاری و انسجام نهادی

000/0

000/0

013/25

588/3-

701/0

100/0-

531/0

728/0

انسجام هنجاری، انسجام نهادی و سن

000/0

000/0

958/16

316/16

673/0

455/0

666/0

816/0

انسجام هنجاری، انسجام نهادی و تجربه ذهنی

000/0

666/0

788/25

431/0

724/0

012/0

525/0

725/0

انسجام هنجاری، انسجام نهادی و تجربه عینی

 

 

 

 

 

 

- درتحلیل‌ چند متغیره ، برای تعیین سهم تاثیرگذاری نسبی هریک ازمتغیرهای مستقل بر روی اعتماد اجتماعی از تحلیل رگرسیونی چند متغیره به روش گام به گام استفاده شد. از بین متغیرهای مستقل متغیرهای انسجام هنجاری و تجربه ذهنی وارد معادله شدند که در مجموع 216/0 درصد از تغییرات مربوط به اعتماد اجتماعی را این دو متغیر تبیین می‌کنند و مابقی واریانس تبیین نشده متأثر از متغیرهای دیگری است که در مدل این تحقیق آورده نشده‌اند.

 

 

جدول شماره 13 - نتایج تحلیل مسیر میزان اعتماد اجتماعی براساس متغیرهای تحقیق

متغیرهای مستقل

نوع اثر

معنی‌داری

اثرات تحلیل شده

اثرات تحلیل نشده

اثر مستقیم

اثر غیرمستقیم

اثر کل

تجربه عینی

018/0

-

018/0

 

216/0

784/0

تجربه ذهنی

079/0

1191/0

1981/0

*

انسجام نهادی

129/0-

1209/0

0081/0-

*

انسجام هنجاری

293/0

1515/0

458/0

*

 

 

براساس جدول شماره فوق، در مرتبه اول متغیر انسجام هنجاری قرار می‌گیرد که اثر کل این متغیر بر متغیر وابسته 458/0 بوده و بیش از سایر متغیرها می‌باشد. نتایج تحلیل مسیر نشان می‌دهد که متغیر انسجام هنجاری دارای بیشترین اثر و متغیر انسجام نهادی دارای کمترین تاثیرگذاری بر متغیر اعتماد اجتماعی بوده است.در اثرات مستقیم و غیرمستقیم متغیر انسجام هنجاری دارای بیشترین تاثیر بوده است.

 

 


نتیجه گیری

اعتماد اجتماعی یکی از موضوعات مهم اجتماعی است که تحقیقات بسیاری بر روی آن انجام گرفته است. بنابر این در این پزوهش، با توجه به بحث "نسل تاریخی" و "تجربه‌های نسلی" مانهایم از یک سو و نظریة "شدنِ اجتماعی" زتومکا از سوی دیگر، به بحث پیرامون اعتماد اجتماعی نسل‌های مختلف پرداخته شده است. مسئله‌ای که دراینجا مطرح بوده، توجه به تفاوت یا عدم تفاوت دراعتماد اجتماعی نسل ها و عوامل تاثیرگذاربرآن می‌باشد .

اعتماد اجتماعی دارای ابعاد مختلف بوده که هریک از این ابعاد به تفکیک مورد بررسی قرار گرفته است. در مقایسة ابعاد اعتماد اجتماعی، نتایج تحقیق، نشان دهندة بیشترین مقدار اعتماد اجتماعی در بعد اعتماد درون گروهی می‌باشد. در اعتماد بین شخصی 87 درصد پاسخگویان خانواده را دراولویت اول مطرح کرده‌ وسپس اقوام وخویشاوندان (38.8درصد) وبعد دوستان، همسایه‌ها، همکاران وهمشهری‌ها را انتخاب نموده‌اند. این تحقیق، نتایج تحقیقات طرح ارزشها و نگرشهای ایرانیان درسال 1380 و نیز تحقیقات غلامرضا کاشی و آزاد ارمکی را تأیید می‌نماید و نشان دهندة اعتماد درون گروهی در مقابل اعتماد برون گروهی در بین افراد جامعه می‌باشد.

در مورد اعتماد به نهادها وسازمانها، مقدار میانگین برابر با 4 نشان دهندة اعتماد نسبتاً کم به نهادها و سازمانها در سطح جامعه می‌باشد. در عین حال دو موضوع در اینجا وجود دارد، یکی بحث اولویت نهادها در دیدگاه مردم و مرتبه بندی میزان اعتماد نسبت هریک از آنها می‌باشد و دیگری بحث انتظارات مبتنی بر اعتماد به نهادها و سازمانها می‌باشد که زتومکا آن را تحت عنوان اعتماد نهادی مطرح می‌سازد. در مورد موضوع اول ارتش، بانک‌های دولتی در اولویت اول قرار می‌گیرد و نیروی انتظامی، بانک‌های خصوصی، سازمان اوقاف، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان، شورای نگهبان، قوة مجریه و محاکم قضایی در اولویت دوم و صدا و سیما، شوراها، مدارس غیر انتفاعی و احزاب سیاسی در اولویت سوم اعتماد قرار می‌گیرند. در مورد موضوع دوم، به عنوان مثال، پاسخگویان انتظار کارآیی و قابلیت و صداقت را از قوه مجریه ، انتظار انصاف و عدالت در مورد دادگاه‌های قضایی، انتظار کمک بی‌طرفانه و صادقانه به افراد را از بانک‌ها و مدارس و دانشگاهها ، انتظار صداقت و راستگویی و کارآیی و بی‌طرفی را از مجلس شورای اسلامی و خبرگان و صداوسیما و...... داشتند و در این راستا نهادها و سازمان‌های فوق را کمتر قابل اعتماد می‌دانستند. این نتایج تقریباً همانند نتایج تحقیقی است که زتومکا در کشور لهستان بعد از فروپاشی کمونیسم انجام داده بود.

زتومکا از انتظارات توأم با نقش سخن به میان می‌آورد ومعتقد است که بر اساس آن انتظارات است که اعتماد به مشاغل و صاحبان حرف مختلف شکل می‌گیرد. در مورد اعتماد به مشاغل مختلف بیشترین اعتماد به معلمین، و دانشگاهیان وهنرمندان و کمترین اعتماد به بنگاه داران و بازاریان ابراز شده است.

درابعاد اعتماد، به جز در بعد اعتماد به مشاغل نیمه دولتی آینده گرایی، تمایلات همکاری جویانه، صداقت و کمک به افراد ناآشنا، دربقیة ابعاد اعتماد (اعتماد به نهادها و مشاغل دولتی، اعتماد به مشاغل آزاد، اعتماد به نهادهای غیر دولتی، اعتماد برون گروهی و درون گروهی، سوء ظن، اطمینان وکمک به دیگران ) بین افراد دارای تحصیلات متفاوت، تفاوت معنادار است. هم چنین بر اساس نتایج بدست آمده، تحصیلات مادر و پدر پاسخگویان تأثیری در تغییر در میزان اعتماد اجتماعی افراد جامعه ندارد. این نتایج تاحدودی با نتایج بدست آمده از تحقیقات زتومکا تفاوت دارد.ولی تقریباً با نتایج داده‌های پیمایش ارزشی اروپا در سال 1981 که درسطح 9 کشور اروپای غربی انجام شده است، همخوانی دارد.

زتومکا در بحث در مورد تمایلات همکاری جویانه و آینده گرایی معتقد است که بنظر می‌رسد مردم «بحث تقدیر» را کنار گذاشته و «بحث عاملیت» را پذیرفته‌اند. طبق تحقیقات وی، این ادعا که «موفقیت‌های زندگی فقط به تلاش‌های خودمان بستگی دارد»، توسط 68 درصد از پاسخگویان در 1994 و 76 درصد در 1996 مورد تایید قرار گرفته است. به همین منوال، نتایج تحقیق حاضر نشان می‌دهد که میزان آینده گرایی با به سن، جنس، وضع تأهل، وضع اشتغال، تحصیلات و یا طبقة خاصی نداشته و حدود 80 درصد افراد به آینده خود امیدوارند و معتقدند که "نمی شود نشست و منتظر بود، بلکه باید در زندگی همواره تلاش کرد".

بر اساس نظریة پارسونز، در هر نظام اجتماعی برای تأمین نیازها چهار سازوکار عمده وجود دارد، اجتماعی شدن، تخصیص نقش، نهادی شدن و کنترل اجتماعی. یکی از عناصرمحوری در این سازوکارها وجود رابطة بین فرد و جمع است. در صورت برقراری این رابطه، استانداردهای هنجاری و انگاره‌های ارزشی طی فرآیند اجتماعی شدن در فرددرونی می‌شود و دراین میان، کنشگران در هماهنگی با انتظارات نقش، نقش خاصی بر عهده می‌گیرند.

اگر ساختار فرهنگی سیاسی در درون خود فاقد قابلیت جذب افراد و اعطای نقش به آنها باشد، جامعه در برقراری رابطه میان فرد و جمع دچار اختلال شده و با مشکل انسجام روبرو خواهد شد. در این صورت، نهادی شدن ارزش‌ها، کنترل گرایش‌های انحرافی و حفظ الگوهای فرهنگی سیاسی با مشکلات جدی روبرو خواهد بود. زمانی که با تمایز پذیری نقش‌ها، نهادها شکل گرفته وبه افراد در درون این نهادها نقش‌های لازم داده شود، در چنین شرایطی افراد عمیقاً به نظام وابسته‌اند. زیرا فرد به رغم ارتباط منسجم، در جریان اجتماعی شدن، نقش پذیری و فرهنگ پذیری برخی از اعمال را به عنوان نوعی تمایل و نیاز وبه مثابه جزئی از شخصیت خود می‌پندارد و با حرکت در جهت آنها احساس رضایت می‌کند و هم چنین در نظام تعامل بین خود و دیگری، نظام حقوق و تکالیف و نظام انتظارات متقابل شکل می‌گیرد. در عین حال، از نظر اینگلهارت سطوح نسبتاً پایین انتشار رضایت و اعتماد موجب می‌شود که شخص به احتمال زیاد نظام سیاسی موجود را نپذیرد.

بر اساس بحث ارزشهای مادی و فرامادی اینگلهارت و بحث تجارب نسلی مانهایم و نیز زتومکا، نتایج تحقیق تفاوت بین نسلها را در ارزیابی از فضای اخلاقی جامعه بخوبی نشان می‌دهد.

آزاد ارمکی در بحث بر روی مسائل نسلی و اینکه در برخی جاها شاهد تفاوت و در جاهای دیگرتعارض بین نسل‌ها هستیم، معتقد است که در جامعه ما مسئلة بی‌اعتمادی مختص یک نسل خاص نیست، بلکه این بی‌اعتمادی در بین همة نسل‌ها دیده می‌شود ولی کم و زیاد دارد(آزاد ارمکی 1383: 140 ). بر اساس نتایج تحقیق حاضر، رابطة بین اعتماد اجتماعی، تجربة عینی و تجربة ذهنی معنادار می‌باشد و این نشان می‌دهد که با اینکه بین همة نسلها نوعی بی‌اعتمادی وجود دارد (با توجه به میانگین اعتماد برابر با 40/3 و عدم معنی داری رابطة اعتماد اجتماعی بامتغیر سن)، ولی بااین حال، بین اعتماداجتماعی نسل‌های مختلف تفاوت معناداری وجود دارد.

نتایج تحقیق نشان می‌دهد که اعتماد اجتماعی در جامعه ما پدیده‌ای چند بعدی است و تغییرات آن نه تنها متأثر از عوامل فردی است، بلکه از شرایط ساختاری نیز تاثیر می‌پذیرد و براین اساس نتیجه میشود که در شکل‌گیری اعتماد هم باید به عوامل سطح خرد و هم کلان توجه نمود وفقط دراین صورت است که می‌توان تبیینی نسبتاً کامل و جامع از اعتماد اجتماعی وعوامل موثربرآن ارائه داد.  

 

پیشنهادها

اغلب مطالعات در سال های اخیر حاکی از روند نزولی اعتماد اجتماعی و مدنی در کشور ما بوده است . در عین حال ، در بحث روابط نسلی، آشکارا شاهد تحقیقاتی هستیم که درمورد شکاف ، تعارض و تفاوت نسلی سخن به میان آورده اند.

در این راستا نتایج بدست آمده نشان می‌دهد که در مجموع، در شهر تبریز ، میانگین اعتماد اجتماعی برابر با 45/3 بوده و حاکی از این است که اعتماد اجتماعی در بین شهروندان در حد نسبتاً کم و نسبتاً زیاد بوده است . در عین حال ، در بحث اعتماد نسل ها ، مطابق با نتایج تحقیق صورت گرفته ، میزان اعتماد بنیادی در بین همة نسلها ( بر اساسگروه سنی و تجربة ذهنی ) یکسان بوده و تفاوتی با هم ندارند . ولی در اعتماد برون گروهی بین نسل ها ( براساس تجربة عینی) تفاوت مشاهده می‌شود و در نهایت ، در بحث اعتماد تعمیم یافته ، تجربة عینی ، عامل مهم و تأثیرگذار بر تفاوت در اعتماد نسل ها بوده است . با در نظر گرفتن موارد ذکر شده ، به صورت اجمالی می‌توان پیشنهادهایی را ارائه نمود :

تحقیقات تجربی فراوانی نشان داده که بین رفتارحکومت واعتماد رابطه وجود دارد (پاتنام 1993، اینگلهارت 1999، نیوتون 2001 و پکستون 2002 ) . براساس تئوری دموکراسی وحکومت عادلانه ( وینگست 1998: 165 ، لوی و استوکر 2000: 493) ، دموکراسی مجموعه ای از نهادهایی است که رهبران سیاسی را وادار می‌کند که بگونه ای رفتار کنند که مردم به آن ها اعتماد داشته باشند . وجود تفکیک قوا ، برگزاری انتخابات منظم و مکرر ، آزادی گردش اطلاعات ، اندیشه ها و آرا در جامعه ، حاکمیت قانون ، وجود مطبوعات و رسانه های آزاد و سیستم نظارت بردولت سبب می‌شود که دولت رفتاراعتمادآمیزی ازخود نشان دهد. بعلاوه اعتماد اجتماعی امری جمعی است ودر ارتباط بین اعمال وعملکردمردم وحکومت شکل می‌گیرد . یعنی درعین اینکه عملکرد مسئولین و نخبگان حکومتی بر اعتماد عمومی موثر است ، مردم نیز باید رفتار اعتماد آمیزی داشته باشند .

حاکمیت اصول اخلاقی و عمل به هنجارها در سطح جامعه از طریق بیداری وجدان های تک تک افراد جامعه و آشنایی با حقوق و تکالیف شهروندی و گردن نهادن به قانون و هنجارمندی امکان پذیر است . از سوی دیگر ، شفافیت درعملکرد واحساس مسئولیت مسئولین و نخبگان حکومتی جامعه را به سوی اعتماد متقابل سوق می‌دهد .

بر طبق نتایج بدست آمده، با اینکه میزان تمایلات همکاری جویانه در بین همة نسل ها (جوان، میانسال و بزرگسال) درحدمتوسط به بالامی باشد ولی ازاطمینان و احساس امنیت کمتری برخوردارند و درعین حال ، میزان تمایل به همکاری در انجمن ها و فعالیت های داوطلبانه در بین همة نسل ها درسطح پایینی قرار دارد . ازسوی دیگردر اعتماد به نهادها و سازمانها ،شوراها و احزاب سیاسی نمرة بسیار پایینی را از نظر اعتماد کسب نموده اند.

بر اساس نظر پاتنام آن دسته از انجمن های داوطلبانه که با گرد آوردن افراد مختلف برای انجام کار مشترک ، سعی می‌کنند شکاف های اجتماعی را پر نمایند ، بیشتر می‌توانند به آموزش اعتماد وهمکاری وگسترش آن کمک نمایند . به عقیدة پاتنام ، افراد با همکاری با هم اعتماد رامی آموزند (صدیق سروستانی 1382 : 49) . حال این سوال پیش می‌آید که چرا میزان تمایل به همکاری های داوطلبانه در جامعه و در بین نسل های مذکور پایین می‌باشد ؟ آیا می‌توان چنین نتیجه گرفت که این امر تا حدی ناشی از عدم وجود تعامل بین نسل ها و فقدان گفتمان بین نسلی می‌باشد و یا اینکه نسل مشارکت کننده در جنگ و انقلاب ( نسل میانسال و بزرگسال ) حاضر به واگذاری مسئولیت و مشارکت دادن نسل جوان ( بدون تجربة تاریخی ) در امور جامعه نبوده است . در این راستا پیشنهاد می‌شود که در جهت افزایش فضای تعامل و همکاری های داوطلبانه و انجمنی در سطح جامعه از همة نسل ها در کارها مشارکت داده شود . زیرا شرکت افراد همة گروه ها و نسل ها در انجمن ها و فعالیت ها باعث می‌شود که تعاملات چهره به چهره افزایش یافته و فضای بهتری برای گسترش اعتماد پدید آید .

از طرف دیگر ، طبق نتایج ،اکثر افراد نسل های مورد تحقیق ، ارزیابی پایینی ازویژگی های اخلاقی مثبت درجامعه داشته و در مقابل ، اظهار داشته اند که در آینده حتی شاهد رواج و گسترش ویژگی های اخلاقی منفی خواهیم بود . بنابراین با رواج مولفه های اخلاقی دین اسلام ، می‌توان زمینه های اعتماد اجتماعی را فراهم نمود.

البته نکته‌ای که بسیار مهم است اینست که این آموزه ها و تبلیغات و ترویج اصول و قواعد اخلاقی باید با عمل از سوی خود مبلغین همراه باشد . زیرا تا زمانی که مبلغین ، خود عامل به احکام نباشند ، شاهد فضای تظاهری و شعارگونه در جامعه خواهیم بود. فقط در صورت هماهنگی عمل و آموزه ها است که از یک سو شاهد وجود الگوهای صحیح در جامعه خواهیم بود و از سوی دیگر با تقویت ارزش های دینی ، فرهنگی واخلاقی ، رفتار افراد پیش بینی پذیرتر شده و قابلیت اعتماد در بین افراد نسل ها بیشتر می‌شود و مناسبات اجتماعی روان تر و کم هزینه تر صورت خواهد گرفت.

به تعبیر بهتر ، با تقویت اجتماع اخلاقی و تعهد عملی به الزام های اخلاقی در سطوح بین فردی ، بین فرد ونهادها و نیز بین نهادی ، فرآیند اعتماد اجتماعی در سطوح اعتماد افراد نسبت به یکدیگر و نیز اعتماد نسبت به نهادهای اجتماعی و کارگزاران و متولیان این نهادها ، قوت لازم را کسب خواهد کرد ( ازکیا و غفاری1380: 28) .

طبق نتایج تحقیق حاضر ، بین میزان اعتماد اجتماعی، تجربة عینی و تجربة ذهنی ، رابطة معناداری وجود دارد . یافته ها نشان می‌دهد که نسل دارای تجربة تاریخی از اعتماد تعمیم یافته و برون گروهی بیشتری نسبت به کسانی که فاقد این تجربه بوده اند ، برخوردار است . نکته ای که بنظر می‌رسد اینست که از طریق تقویت باورها و تقویت هویت جامعه ای که در آن ، در مقطعی از زمان افرادی از این نسل ها اعتماد برون گروهی را تجربه نموده اند ، می‌توان راه را برای افزایش اعتماد نسل ها ، بویژه در بین نسل فاقد این تجربة تاریخی (نسل جوان ) گشود . بنظر می‌رسد ، ایجاد فضای لازم در جامعه برای تعامل هرچه بیشتر در بین نسل های مذکور و تسهیل در جهت برقراری گفتمانها و فضای نقد و ارائة روایت های هرنسل در تقویت هویت اجتماعی و ملی و احساس تعهد عمومی کمک نماید . در این راستا ایجاد شفافیت در رفتارها و از بین ردن مرزهای خودی و غیر خودی و بهادادن به تک تک افراد نسل ها راه را برای تعامل هرچه بیشتر نسل ها با یکدیگر و در نهایت، رشد ، تقویت و تعمیم فرهنگ اعتماد در سطح جامعه خواهد گشود .

مطلب آخر  اینکه با توجه به آنچه گفته شد و با وجود تمامی تفاسیر ، اعتماد امری مهم و حیاتی در هرجامعه ای می‌باشد ووجود آن در جامعه به منزلة نوعی مکانیسم خود کنترلی و نظارت اجتماعی بوده و فقدان آن درسطح جامعه بارشد انواع نابهنجاریها وجرائم ونابسامانیها همراه خواهد بود . ازسوی دیگر،نسل ها برای اینکه بتوانند با هم تعامل داشته باشند باید وجود فضای اعتماد را در جامعه احساس نمایند . بدیهی است که وجود اعتماد اجتماعی در سطوح مختلف در بین افراد ، مشاغل و نهادها، تعامل را در سطح درون نسلی و بین نسلی تسهیل نموده و به ایجاد نظم عمومی کمک خواهد نمود.

 



[1]. Delhy & Newton

[2] . Social integration

[3]. Uslander

[4]. Dyck

[5] . Social becoming

[6] . Social mood

[7] . Collective capital

[8]. Structural conduciveness

[9] . Normative coherence

[10]. Normative chaos

[11] . Stability

[12]. Radical change

[13]. Transparency

[14]. Ambiguity

[15]. Familiarity

[16]. Strangeness

[17] . Accountability

[18]. Arbitrariness

[19]. Activism

[20]. Passivism

[21]. Optimism

[22]. Pessimism

[23]. Future orientation

[24]. Presentism

[25]. Social moods

1-     آزاد ارمکی، تقی (1383)، شکاف طبقاتی و انقطاع اجتماعی، در: جوانان و مناسبت نسلی در ایران، تنظیم و گردآوری از محمدعلی محمدی، تهران، جهاد دانشگاهی، پژوهشکدة علوم انسانی و اجتماعی.
2-     امیرکافی، مهدی (1374)، اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر برآن، پایان نامة کارشناسی ارشد پژوهشگری، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
3-     پناهی، محمد حسین و فریبا شایگان (1386)، اثر میزان دینداری بر اعتماد سیاسی، فصلنامة علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، شمارة 37.
4-     توکل، محمد و مریم قاضی نژاد (1385)، بررسی و نقد رهیافت‌های نسل تاریخی و تضاد با تاکید بر نظریات مانهایم و بوردیو، نامه علوم اجتماعی، شماره 275، بهار.
5-     رفیع پور، فرامرز (1378)، آناتومی جامعه : مقدمه ای بر جامعه شناسی کاربردی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
6-     زتومکا، پیوتر(1384)، اعتماد یک نظریه جامعه شناختی، ترجمه فاطمه گلابی، تبریز، نشر ستوده.
7-     سیاهپوش، امیر (1387)، فراتحلیل مطالعات سرمایة اجتماعی در ایران، فصلنامة راهبرد فرهنگ) شمارة 3.
8-     -صدیق سروستانی، رحمت ا..(1382)، نظم بهنجارورفتار نابهنجار، فصلنامة دانش انتظامی، سال پنجم، شمارة اول.
9-     عباس زاده، محمد (1383)، اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در بین دانشجویان دانشگاه تبریز، پایان نامة کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی. دانشکدة علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز.
10- عبدالملکی، احمد (1386)، بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن...، فصلنامة پژوهش و سنجش، شمارة 15، پیاپی 53.
11- غلامرضا کاشی، محمد جواد (1382)، مجموعه مقالات گسست نسل‌ها، پژوهشکدة علوم انسانی واجتماعی.
12- غلامرضا کاشی و گودرزی (1386)، نقش شکاف انداز تجربیات نسلی در ایران، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال چهارم، شماره 16
13- کلمن، جیمز (1377) بنیادهای نظریة اجتماعی، ترجمة منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.
14- کمالی، افسانه (1383)، مطالعة تطبیقی اعتماد اجتماعی دردو حوزة فرهنگ وسیاست، پایان نامة دکتری جامعه شناسی، دانشگاه تهران.
15- گرویر، تردی(1380) اعتماد دربین جوامع انسانی، ترجمة اسماعیل بلالی، نامة پژوهش، شمارة 18
16- گلابی، فاطمه (1383)، بررسی تأتیر اعتماد بر توسعه با نگاهی به عملکرد شوراهای اسلامی، پایان نامة کارشناسی ارشد پژوهشگری، دانشکدة علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
17- گیدنز، آنتونی (1380)، جهان رها شده، ترجمة علی اصغر سعیدی و یوسف حاج عبدالوهاب، تهران، نشر علم و ادب.
18- معیدفر، سعید (1383)، شکاف نسلی یا گسست نسلی، نامة علوم اجتماعی، شمارة 24، زمستان، 55-80.
19- پناهی، محمد حسین و فریبا شایگان (1386)، اثر میزان دینداری بر اعتماد سیاسی، فصلنامة علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، شمارة 37.
20- -صدیق سروستانی، رحمت ا..(1382)، نظم بهنجارورفتار نابهنجار، فصلنامة دانش انتظامی، سال پنجم، شمارة اول.
21- عباس زاده، محمد (1383)، اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در بین دانشجویان دانشگاه تبریز، پایان نامة کارشناسی ارشد پژوهشگری اجتماعی. دانشکدة علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز.
22- عبدالملکی، احمد (1386)، بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن...، فصلنامة پژوهش و سنجش، شمارة 15، پیاپی 53.
23- یوسفی، علی (1379) بررسی تطبیقی مشروعیت سیاسی دولت جمهوری اسلامیایران در سه شهر تهران مشهد و یزد، پایان نامة دکترای جامعه شناسی، تهران، دانشگاه تربیت مدرس.
24- Dyck.J J (2009), “Initiated distrust: Direct democracy and trust ingovernment,” in: American Politics Research, University of Buffalo, The State University of New York, United States, Vol37, Issue 4, July, pp539-568.
 
25- Inglehart.R (1988), “The Renaissance of Political Culture,” in: American Political Science Review, No.4, pp.1203-1230.
26- Inglehart.R (1990), “Culture Shift in Advansed Industrial Societies,” Prinston, New Jersey: Prinston University Press.
27- Mannheim. K (1991), “Ideoiogy and utopia,” London: Routledge.
28- Newton.K and J. Delhly (2004), “Social Trust: Global Pattern or Nordic Exceptionalism?” Discussion paper for Wissenschaftszentrum Berlin für Sozialforschung (WZB) http://skylla.wz-berlin.de/pdf/2004/i04-202.pdf
29- Putnam. R (1993), “Making Democracy Work: Civic Traditions in Modern Italy,” Princeton: Princeton University Press
30- Sztompka. P (1993a), “The Sociology of Social Change,” Oxford: Blackwell.
31- Sztompka, P. 1998: “Trust, Distrust and Two Paradoxes of Democracy,” in: European Journal of Social Theory 1: 19–32.
32- -Sztompka.P (2001), “Trust: A Cultural Resource” from http://www.colbud.hu/honesty-trust/sztompka/pub01.doc
 
33- Uslander Eric M. (2002), “The Moral Foundations of Trust,” New York: Cambridge University Press