نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
One type of vision and division of Human Rights, is a generations attitude to human rights. In this approach, three generations of human rights recognized are: 1. The first generation that its root and foundation is the concept of "freedom". 2. Second-generation concepts that generationalize the concept of "equality" 3. The third generation its root was based on the concept of brotherhood, and it is based on a humanistic approach and this attitude is less compatible with Islam.
The purpose of this study, a critical review of 15 of the Universal Declaration of Human Rights, on the Holy Quran. Research method is analytical-documentary.
The results show that first generation of human rights, have no complete compatibility, with Islamic concepts basis in some case have compatibility and others have not. According to researcher, the root of this incompatibility based on humanistic attitude. In first generation human rights contents and in second and third generation beside this humanistic attitude, there are totalistic and holistic attitude and these cause more compatibility with Islam.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
تحولات سریع جهان در عرصه فناوری سبب شد تا مفهوم زمان و مکان در عصر حاضر دستخوش تحول اساسی شود و همین تحول زاینده بسیاری از مفاهیم در علوم انسانی شده است. علاوه بر آن، علوم اجتماعی نیز رویکردهای جدیدی پیدا نموده است؛ به گونهای که مفاهیم مشترک در اجتماعات و جوامع مختلف هر روز بیش از پیش رخ مینماید و بر همین مبنا ارزشها و مبانی مشترک بیش از پیش شکل میگیرد و نقاط اشتراک بشریت به جهت تفوق آدمی بر زمان و مکان بیشتر میشود. یکی از این مفاهیم که در دهههای اخیر در سطح جهانی به نقطه تمرکز اجتماعات و نظامهای اجتماعی سیاسی تبدیل شده مفهوم حقوق بشر است. در عصر ارتباطات گسترده و پیچیده که به تعبیر مک لوهان[1] به دهکده جهانی دست یافته ایم و به زعم بسیاری از نظریه پردازان مقولهی «جهانی شدن»[2] محقق شده است. سر فصل هایی در سطح نظام اجتماعی داخلی و بین المللی از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار شده اند یکی از این سرفصل ها اهمیت و نیز حمایت جهانی از حقوق بشر است. «به گونه ای که در حال حاضر نزدیکی و دوری به معیارهای حقوق بشر بر حیثیت، اعتبار و پرستیژ واحدهای سیاسی نظام بین الملل اثر مستقیم دارد.» (ذاکریان، 1381: 5)
حقوق بشر یک مفهوم گسترده است که گاه به یک اشتراک لفظی تبدیل می شود و هریک از محیطهای اجتماعی و یا واحدهای سیاسی برداشت و تعبیر خود را از آن ارائه میکنند. بررسی موضوع حقوق بشر این واقعیت را آشکار میسازد که اجتماعات انسانی و نظامهای سیاسی در ابعاد و کیفیت حقوق بشر دارای نقاط اشتراک و نقاط افتراق هستند. مروری بر ادبیات حقوق بشر ما را به این نتیجه می رساند که : امروزه حقوق بشر جایگاه ویژه ای یافته است و به عنوان یکی از مفاهیم اساسی در سطح نظریهپردازی مورد توجه قرار گرفته و نیز در مرحله اجرا و عمل اجتماعی و سیاسی از جایگاه و موضوعیت برخوردار شده است. رویکردهای غرب ایدئولوژیک و دیدگاه های اسلامی در این زمینه دارای اشتراکات و افتراقات میباشد که تبیین این اشتراکات و افتراقات می تواند تفاهم فرهنگی اجتماعی و سیاسی این دو قطب فعال در عرصه نظریه پردازی و اجتماع سازی را پدید آورد.
کتابهای متعددی توسط صاحب نظران مسلمان در زمنیه حقوق بشر نگاشته شده نظیر «فلسفه حقوق بشر» عبدالله جوادی آملی که از کتابهایی است که صرفا به طرح دیدگاههای اسلامی میپردازد. برخی از کتب نیز مفاهیم حقوق بشری را از دیدگاه اسلام بررسی کردهاند. کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» مرتضی مطهری از این قبیل کتابهاست. برخی از کتاب ها نیز به تشریح دیدگاههای حقوق بشر در غرب پرداختهاند. کتاب «حقوق بشر در هزاره جدید» ذاکریان و کتاب «نسل سوم حقوق بشر» وکیل و عسگری از زمره این کتابهاست و تالیفاتی که مباحث حقوق بشر در اسلام و غرب را به صورت مقایسهای بررسی کرده باشند اندک هستند. کتاب «حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب» تالیف محمدتقی جعفری از جمله مواردی است که در این ارتباط نگاشته شده است. باقرزاده (1384) در پژوهشی با عنوان جهانشمولی حقوق بشر به مقایسه اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیدگاه اسلامی پرداخته و صرفاٌ اعلامیه 1948 را مبنای تحقیق خود قرار داده است. مودودی (1389) در مقالهای با عنوان حقوق بشر در اسلام به مقایسه رویکرد غرب و اسلام پرداخته است و تمایزات این دو رویکرد را تبیین نموده است. ناصری (1385) در مقالهای با عنوان سنجش بنیادهای نظری و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر با مبانی و آموزههای قرآنی به مقایسه دیدگاههای حقوق بشری اسلام و غرب پرداخته است و از رویکردهای نظری موجود را در مطالعه تطبیقی حقوق بشر اسلام و غرب سه دستهبندی ارایه کرده است که رویکرد سومی که توسط نویسنده مورد تایید قرار گرفته در تحقیق حاضر لحاظ شده است. عمید زنجانی و توکلی (1386) در مقاله ای تحت عنوان حقوق بشر اسلامی و کرامت ذاتی انسان در اسلام با رویکرد حقوق و اندیشه اسلامی مبحث کرامت ذاتی انسان را مورد مداقه قرار داده و حقوق انسانی که را که دین اسلام بر آن تاکید نموده است به عنوان مبنای حقوق بشر معرفی نموده است. پور حسن و منصوری (1388) در مقاله با عنوان بررسی مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با آموزههای قرآنی با تاکید بر آراء اندیشوران معاصر شیعی اندیشههای شهید مطهری، جوادی آملی و سایرین را مورد بررسی قرار داده و به طبقهبندی رویکردهای اندیشمندان اسلامی در خصوص تعارض و یا توافق میان آموزههای حقوق بشری پرداخته است. تلاش محقق برای دستیابی به پیشینهای که با بهرهگیری از نگرش نسلی حقوق بشر به مقایسه توافقات و تزاحمات مبانی اسلامی و غرب ایدئولوژیک پرداخته باشند بینتیجه ماند و این پژوهش گامی است در جهت پر کردن خلا موجود در این زمینه. در مقاله حاضر ابتدا مفهوم نسلی حقوق بشر توضیح داده میشود سپس حقوق بشر نسل اول و مبانی آن بیان میگردد و در ادامه مفاد نسل اول حقوق بشر با مبانی اسلامی مقایسه میشود که برای دستیابی به این امر ماده 1 تا 15 اعلامیه جهانی حقوق بشر بررسی خواهد شد.
با توجه به این که نظریهپردازان غربی موضوع حقوق بشر را از یک منظر با نگرش نسلی به این مقوله تشریح نمودهاند در این مقاله با تکیه بر نظریهی نسلهای حقوق بشر که در ابتدا کارل واساک محقق مشهور حقوق بشر در سال 1979 (1357 ه.ش) آن را مطرح کرد موضوع حقوق بشر را مورد بررسی قرار گرفته تا مفاهیم مطرح در نسل اول حقوق بشر را با دیدگاههای اسلامی مقایسه گردد. مفروض اصلی در این مقاله آن است که هم اسلام و هم آن چه اصطلاحا غرب ایدئولوژیک می نامیم مفهوم حقوق بشر و لزوم رعایت آن را به عنوان یک اصل اساسی پذیرفته اند. پرسش اصلی مقاله این است که: نسل اول حقوق بشر مطرح شده در نظریهپردازیهای غربی که امروزه در نظامات اجتماعی و سیاسی غرب قابل رهگیری هستند، با مفاهیم و مبانی اسلامی تطابق و یا تفاوت دارند یا ندارند.
فرضیه این تحقیق آن است که: دیدگاه حقوق بشری اسلام با رویکردهای نسل اول حقوق بشر که برآمده از مفهوم آزادی انسان مبتنی بر دیدگاههای اومانیستی غربی است متفاوت میباشد.
تقسیمبندی نسلی حقوق بشر
حقوق بشر را به اشکال مختلفی تقسیمبندی کردهاند. نگرش نسلی به حقوق یکی از این تقسیم بندیهای است. نکتهای که در قالب تقسیمبندی حقوق بشر مطرح میشود این است که حقوق بشر را میتوان به سه نسل تقسیم کرد، که هر نسل اگر چه با نسل بعدی مرتبط است، اما مبانی خاص خود را دارد. «استعمال مفهوم نسل نسبت به حقوق بشر بدین مفهوم است که یک نسل کنار می ورد و یا یک نسل جایگزین می شود درحالی که برخی خصوصیات نسل های قبلی را حفظ می کند.» (وکیل، 1383، 28) بر این اساس، سه نسل حقوق بشر عبارتند از: 1. نسل اول؛ 2. نسل دوم؛ 3. نسل سوم.
اصطلاح نسل، نخستین بار توسط کارل واساک[3]، در ارتباط با حقوق بشر به کار رفت.واساک در طرح پیشنهادی خود که سال 1977 میلادی که برای نخستین بار در مجلهی یونسکو به چاپ رسید؛ از عنوان نسلهای حقوق بشر استفاده کرد و با تکیه بر روند تاریخی مباحث مرتبط با حقوق بشر، سه نسل حقوق بشر را متذکر شد (ذاکریان، 1383: ص219).
کارل واساک سال 1979 میلادی، مفهوم نسلهای سهگانهی حقوق بشر را در انستیتوی بینالمللی حقوق بشر در استراسبورگ، مطرح کرد. وی ریشههای آن را از حقوق بشر اروپایی اخذ کرده بود که حقوق بشر اروپایی نیز به نوبهی خود، از بازتاب ارزشهای اروپایی محسوب میشود.
روش تحقیق
دستیابی به مقایسه رویکرد حقوق بشر غربی و اسلامی در قالب این مقاله به دو شکل انجام گرفته است:
1- مطالعه تحلیلی- اسنادی[4]: که در آن به بررسی اعلامیه، کتاب و مقالاتی که این دو رویکرد در زمینه حقوق بشر داشتهاند ، رویکردهای آنان مورد تحلیل قرار گرفته است.
2- مطالعه مقایسهای[5]: که پس از بررسی و مطالعه رویکرد غربی و اسلامی به مقایسه و ارزیابی وجوه اشتراک و تفاوت این دو رویکرد در مورد حقوق بشر پرداخته شده است.
شرحی بر حقوق بشر نسل اول و مبانی آن
هنگامیکه سخن از حقوق بشر نسل اول به میان میآید، مقصود انواع آزادیهایی است که امروزه آنها را در قالب حقوق مدنی و سیاسی مطرح میکنند. نگاهی به مفاد و مفاهیم مندرج در این حقوق، بیانگر این نکته است که حق حیات، به عنوان یکی از اساسیترین و اصلیترین این حقوقها، به رسمیت شناخته شده است و برخی از موارد دیگر که در حقوق مدنی و سیاسی ذکر شده، به اصل حق حیات و زندگی بر میگردد. به طور مثال منع شکنجه و منع بردگی از جمله همین حقوق است .همچنین افراد انسانی با توجه به اینکه حق حیات دارند، چگونگی تفکر و انتخاب مذهب برای آنها به رسمیت شناخته میشود و در همین رابطه حق آزادی عقیده و مذهب مطرح میشود. افزون بر این حقوق، حق آزادی، امنیت شخصی، حق ازدواج و حق شرکت و تشکیل مسالمتآمیز مجامع از جمله حقوقی است که در زمرهی حقوق مدنی و سیاسی مطرح شده است و در اسناد حقوق بشری هم موجود است؛ نظیر منشور ملل متحد، اعلامیهی جهانی حقوق بشر، پیماننامهی حقوق مدنی و سیاسی، اولین و دومین پروتکل اختیاری الحاقی به پیماننامهی حقوق مدنی و سیاسی در ارتباط با به رسمیت شناختن این حقوق و چگونگی اجرایی و عملیاتی شدن آن در سطح خرد و کلان در عرصهی بینالمللی هستند. از نگاه تاریخی این حقوق که پس از جنگ جهانی دوم و با شکلگیری سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شد و در زمرهی اسناد بینالمللی، مورد تأیید و پذیرش کشورها و بازیگران عرصهی بینالمللی قرار گرفت؛ تحت عنوان نسل اول از حقوق بشر ذکر میکنند. به عبارت دیگر نسل اول حقوق بشر عبارت است از حقوق مدنی و سیاسی که این حقوق در مفاد 2 و 21 اعلامیهی جهانی حقوق بشر مورد تصریح قرار گرفته است. اگر قرار باشد حقوق مدنی و سیاسی بیان شده در اعلامیهی جهانی حقوق بشر، مصوب 10 دسامبر 1948 میلادی را احصاء و بیان نماییم، میتوان موارد زیر را ذکرکرد:[6]
حقوق مدنی و سیاسی (حقوق بشر) غرب، مصوب 1948
10. حق رجوع مؤثر به محاکم ملی صالحه
11. حق توقیف، حبس یا تبعید نشدن به صورت خودسرانه و توسط مراجع غیرقانونی
12. حق بهرهمندی از دادگاه مستقل، بیطرف، منصفانه و علنی
13. اصل برائت و اینکه هر فردی حتی اگر متهم شده باشد، بیگناه محسوب میشود، تا زمانی که یک دادگاه صالح، جرم را به اثبات برساند
14. عطف به ماسبق نشدن قوانین مرتبط با جرمها، به این معنا که انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب آن عمل، به موجب حقوق ملی یا بینالمللی، جرم شناخته نمیشده است، باعث محکومیت افراد نخواهد شد
15. حق برخورداری از آزادی در امور زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه و مکاتبات و اینکه مداخلههای خودسرانه در خصوص این امور، در ارتباط با افراد انجام نشود
16. حق حمایت قانونی در زمینه شرافت و اسم و رسم و اینکه نباید شرافت و اسم و رسم افراد مورد حمله قرار گیرد
17. حق عبور آزادانه در داخل کشورهای دیگر و یا محل اقامتی که فرد برای خود مشخص کرده است
18. حق بازگشت به وطن، در صورتی که فرد وطن خود را از قبل ترک کرده باشد
19. حق پناهنده شدن، به این معنا که چنانچه تعقیب، شکنجه یا آزاری در مورد شخص صورت گیرد، فرد از حق پناهنده شدن به محلی امن برخوردار باشد
20. حق برخورداری از تابعیت
21. حق زناشویی، بدون محدودیت از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب
22. حق برابری زن و شوهر در امور مربوط به ازدواج
23. حق ازدواج با رضایت کامل و به صورت آزادانه
24. حق خانواده در برخورداری از حمایت دولت و جامعه
25. حق بهرهمندی از مالکیت و به رسمیت شناخته شدن آن
26. حق آزادی فکر، وجدان، مذهب و حق بهرهمندی از آزادی تغییر مذهب، عقیده یا اظهار عقیده
27. حق آزادی عقیده و بیان، بدون هرگونه بیم و اضطراب
28. حق بهرهمندی از تشکیل مجامع و جمعیتهای مسالمتآمیز
29. حق مشارکت در ادارهی امور اجتماعی کشور و سرزمین خود، به صورت مستقیم یا به واسطهی انتخاب نماینده
30. حق قرار گرفتن در مشاغل عمومی کشور
31. حق شرکت آزادانه در انتخابات، به صورت ادواری، با بهرهمندی از رأی مخفی.
ملاحظه میشود که در نسل اول حقوق بشر، این قبیل حقوق به عنوان حقوق مدنی و سیاسی به رسمیت شناخته شدهاند و از آنجا که این حقوق، جنبه جهانی و بینالمللی پیدا کرده و در قالب اسناد حقوق بشری و یا ساز و کارهای بینالمللی برای رعایت حقوق بشر نیز آمده است؛ بنابراین این قبیل حقوق، حقوق نسل اول قلمداد شدهاند، زیرا از نظر تقدم در تصویب اطلاعیهها و یا اسناد بینالمللی در اولویت قرار دارند. البته برخی از حقوق دیگر نیز ممکن است از نظر رتبه و زمان تصویب، همشأن و همرتبه با حقوق نسل اول باشند، منتها چون این حقوق، پایه و اساس قرار گرفتهاند و ابتدا مورد توجه بودهاند، آنها را حقوق نسل اول نامگذاری کرده اند و سایر حقوق را در نسلهای بعدی جای دادهاند. مقایسه مربوط به مفاد حقوق بشری موجود در عرصه بینالمللی و اسلامی (که به بخشی از آن در جدول فوق اشاره گردید) نیازمند تشریح و بررسی مبسوط است که در ادامه صورت میگیرد.
مقایسه مفاد نسل اول حقوق بشر با مبانی اسلامی
با توجه به اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 10 دسامبر 1948 و مبنا قرار گرفتن آن در سطح بین المللی ما نیز در این مقاله نسل اول حقوق بشر را بر مبنای مفادی که در این اعلامیه مطرح شده است؛ مورد بررسی قرارداده، مفاد مطرح در آن را بند به بند مورد تحلیل قرار داده و آن را با مبانی اسلامی مقایسه کرده ایم تا مشخص شود که مفاهیم این نسل حقوق بشر تا چه حد با مفاهیم اسلامی همخوانی و نا هماهنگی و ناهمگونی دارد. لازم به یادآوری است که بر اساس تحقیقاتی که نگارنده داشته است؛ بیشترین اختلاف و نا همگونی در عرصه حقوق بشر نسلی با مبانی اسلامی، مربوط به همین نسل اول حقوق بشر است.
بررسی مقایسهای نسل اول حقوق بشر مطرح شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر با مبانی اسلامی
1- بررسی ماده
بند اول
آیهای که به طور دقیق همین مفهوم را بیان کرده باشد؛ وجود ندارد. اما روایتی از پیامبر اسلام وجود دارد که به افراد فرمان داده شده است که زیردستان خود را همانند خودشان بدانند:
«إخوانکم جعلهم الله تحت أیدیکم فمن کان أخوه تحت یده فلیطعمه ممّا یأکل و لیکسه مما یلبس و لا یکلّفه ما یغلبه»
«برادرانتان را خدا زیردستان شما قرار داده است پس هر که برادرش زیردست اوست از همان طعام که میخورد به او بدهد و با همان لباس که خود میپوشد او را بپوشاند و کاری که بیش از طاقت او باشد به او وا نگذارد.« (ورام، 1376 : ص 58)
ملاحظه میشود که اصل آزادی ذاتی انسان در برابر انسان، در اسلام مورد پذیرش قرار گرفته است. بررسی این موضوع در کتابهای فقهی، بیانگر این واقعیت است که حتی طرح مباحثی نظیر بردهداری از جهت اعتقاد به بردهداری نیست، زیرا «اسلام برده گرفتن ابتدایی را فقط به اسرای جنگ بین مسلمین و کفّار محدود کرد که البته در روزگاری که امکان ساخت زندان وجود نداشت و حکومت نیز توانایی مالی برای نگهداری اسرا نداشت از بین 3 گزینهی آزادی اسرای کفر یا قتل آنان و یا بردگی آنان، اسلام گزینهای را برگزید که از سویی نقض غرض مبارزه با کفر نشود و از سوی دیگر منجر به کشتار اسرا نشود و زمینهی تربیت آنان در جامعهی اسلامی را فراهم آورد» بر این مبنا نوع نگاه به بردگان نیز متفاوت میشود. (کلانتر، 1398:ص 226-227)
این بدان معناست که جامعه میتواند افرادی را که نیاز است در کانونهای تربیت و اصلاح نگهداری شوند به دست سایر افراد جامعه بسپارد و پس از مدتی این افراد تربیت شده، آزادی خود را به دست آورند. به بیان دیگر مبارزهی گام به گام با بردهداری هم محقق میشود.
در این ارتباط میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که اگر چه نوع نگاه اسلام با نگاه حاکم بر اعلامیهی جهانی حقوق بشر متفاوت است اما تا حد بسیار زیادی میان این دو دیدگاه توافق وجود دارد و تزاحمات زیادی نیست.
2-1 بند دوم، سوم و چهارم
«یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکرٍ و أنثى و جعلناکم شعوبًا و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم إنّ الله علیمٌ خبیرٌ» « اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است».(حجرات، آیه 13)
از دیدگاه اسلامی، حیثیت، کرامت و حقوق همهی افراد جدای از نژاد، جنسیت و نظایر آن از ارزش برابری برخوردار است و البته تفاوتها و امتیازات تا حد زیادی جنبهی معنوی و غیر قابل اندازهگیری با معیارهای مادی دارد. آیهی «و لقد کرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلًا» « ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم.» (اسراء، آیه 70) و آیهی «و من آیاته خلق السّماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فى ذلک لآیاتٍ للعالمین» « و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست، در این نشانههایى است براى عالمان!» (روم، آیه 22)و آیاتی دیگر نیز همین مطالب را تأیید میکنند.
بر این اساس بند 2، 3 و 4 مادهی 1 با مبانی اسلامی توافق دارد و اگر چه میتوان تعارضاتی را بر شمرد اما این قبیل تعارضات اندک است.
3-1 بند پنجم
از دیدگاه اسلامی این اصل، نیز پذیرفته شده است؛ زیرا آیات متعددی از قرآن افراد را به استفاده از عقل و تعقل دعوت کرده است به طور مثال آیهی «یا أهل الکتاب لم تحاجّون فى إبراهیم و ما أنزلت التّوراة و الإنجیل إلّا من بعده أفلا تعقلون»« اى اهل کتاب! چرا دربارهی ابراهیم، گفتگو و نزاع مىکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفى مىنمایید)؟! در حالى که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمىکنید؟!» ملاحظه میشود که این آیه از مخالفین نیز دعوت کرده است تا بیاندیشند. در آیات قرآن واژهی «العقل» (آل عمران، آیه 65)(و نه مفاهیم مترادف و مشابه آن) 40 بار به کار رفته است. (خرمشاهی و فانی، 1376: ص 274)
بنابراین این اصل با مبانی اسلامی توافق دارد.
4-1 بند ششم
در آیات قرآن نیز لزوم رفتار برادرانه مورد تأکید قرار گرفته است. البته در دیدگاه اسلامی میان مؤمنان و غیر مؤمنان تفاوت قائل شده است. از جمله آیهی «محمّدٌ رسول الله و الّذین معه أشدّاء على الکفّار رحماء بینهم تراهم رکّعًا سجّدًا یبتغون فضلًا من الله و رضوانًا سیماهم فى وجوههم من أثر السّجود ذلک مثلهم فى التّوراة و مثلهم فى الإنجیل کزرعٍ أخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه یعجب الزّرّاع لیغیظ بهم الکفّار وعد الله الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات منهم مغفرةً و أجرًا عظیمًا» « محمد فرستادهی خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مىبینى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند، نشانهی آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتى که جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و به قدرى نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وا مىدارد، این براى آن است که کافران را به خشم آورد (ولى) کسانى از آنها را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند وعدهی آمرزش و اجر عظیمى داده است.» (فتح ، آیه 29) همین نکته را بیان میدارد. باید توجه داشت که در مجموع، دیدگاه اسلامی موافق وجود روحیهی برادرانه در میان ابناء بشر است و تعاون، همکاری، پرهیز از جنگ و ملزومات آن را در موارد متعددی متذکر شده است. در مجموع میتوان گفت این بند از مادهی 1 ، هم دارای توافق است و هم دارای تزاحم.
2- ماده دوم
1-2 بند یکم
این موضوع که نژاد، رنگ، جنس، زبان، میزان ثروت، وضعیت و موقعیت اجتماعی، مکان ولادت، ملیت و امثال آن، نمیتواند مبنایی برای امتیازات و بهرهمندی از مواهب باشد، به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. البته در این زمینه، مذهب و عقاید دینی مستثنی است، اما در خصوص سایر موارد میتوان به آیهی «و من آیاته خلق السّماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فى ذلک لآیاتٍ للعالمین» « و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست در این نشانههایى است براى عالمان!» (روم، آیه 22)و نیز آیهی «یا أیّها النّاس إنّا خلقناکم من ذکرٍ و أنثى و جعلناکم شعوبًا و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم إنّ اللّه علیمٌ خبیرٌ» « اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است!» (حجرات، آیه 13)اشاره نمود.
بنابراین غیر از عقاید دینی و مذهبی، سایر موارد، هیچگونه تزاحمی با اندیشههای اسلامی ندارد.
2-2 بند دوم
تبعیض از دیدگاه اسلامی پذیرفته نیست، به خصوص در اندیشههای اسلامی، بیشتر از آنکه موقعیت سرزمین و مرزهای جغرافیایی خاص مطرح باشد، مرزهای فکری حاکم است. به همین جهت در اندیشهی دینی مبحث امت مطرح میشود که در امت، مقولاتی نظیر مرزهای جغرافیایی و ساختارهای سیاسی رنگ کمتری دارند و افراد، فراتر از سرزمینهایشان مورد توجه میباشند. آیهی «یا عبادى الّذین آمنوا إنّ أرضى واسعةٌ فإیّاى فاعبدون» « اى بندگان من که ایمان آوردهاید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهاى دشمنان تسلیم نشوید)!» (عنکبوت، آیه 56). این آیه و آیات مشابه دیگر نظیر آیه 97 سوره نساء بیانگر همین واقعیت است که مرزهای عقیدتی و فضاهایی که در آن، ابراز عقیده و آزادی عبادی و دینی بر مبنای معیارها و ملاکهای اسلامی بیشتر باشد، آن مکان برای سکونت و برای حیات، سزاوارتر شمرده شده است.
بنابراین، بند 2 مادهی 2 با اندیشهها و فضای حاکم بر دیدگاههای اسلامی تزاحمی ندارد.
3- مادهی سوم
1-3 - بند یکم
حق حیات و زندگی در اندیشهی اسلامی به رسمیت شناخته شده است و گرفتن حیات دیگران نیز به عنوان گناهی نابخشودنی محسوب میشود. آیات متعددی این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند. در آیهی «من أجل ذلک کتبنا على بنى إسراءیل أنّه من قتل نفسًا بغیر نفسٍ أو فسادٍ فى الأرض فکأنّما قتل النّاس جمیعًا و من أحیاها فکأنّما أحیا النّاس جمیعًا و لقد جاءتهم رسلنا بالبیّنات ثمّ إنّ کثیرًا منهم بعد ذلک فى الأرض لمسرفون» « به همین جهت، بر بنىاسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همهی انسانها را کشته و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همهی مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن براى بنىاسرائیل آوردند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین، تعدى و اسراف کردند.» (مائده ، آیه 32) به این نکته اشاره دارد که کشتن یک نفر آن قدر قبیح است که به اندازهی کشتن همهی مردمان روی زمین قلمداد میشود و مجرمانه است. بنابراین حق حیات و زندگی به رسمیت شناخته شده و حتی کسانی که از نظر مادی و ظاهری، اولیای فرد دیگر محسوب میشوند نیز حق گرفتن حیات از فرد را ندارند.
2-3 - بند دوم
حق آزادی همانگونه که در مادهی 1 نیز به آن اشاره نمودیم، به رسمیت شناخته شده است و روایات متعددی وجود دارد که از خلال آن میتوان به لزوم احترام به آزادی افراد پی برد که در بند 1 مادهی 1 به توضیح و تشریح آن پرداخته شد.
3-3 - بند سوم
در اصل مقولهی امنیت، چه امنیت شخصی، چه امنیت عمومی، شهرها و سرزمینها در اندیشهی اسلامی به عنوان یک ارزش محسوب میشود. آیهی «و إذ قال إبراهیم ربّ اجعل هاذا البلد آمنًا و اجنبنى و بنىّّ أن نّعبد الأصنام» « (به یاد آورید) زمانى را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر [مکه] را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!» (ابراهیم، آیه 35)و آیات دیگر نظیر آیهی 97 سوره آل عمران نیز بیانکنندهی همین مطلب است. ملاحظه میشود که امنیت شخصی در ابعاد مختلف میتواند به عنوان یک ارزش محسوب شود. روایتهای متعددی نیز وجود دارد که روشن کننده همین معنا است.
4-مادهی چهارم
1-4 – بندیکم
پیشتر توضیح داده شد که روح اسلام و مبانی اندیشهی اسلامی با اسارت و بندگی سازگار نیست. البته این بدان معنا نیست که در کتاب ها و مبانی فقهی نتوان موضوعات در ارتباط بردگی را یافت، بلکه در بسیاری از متون فقهی، موضوع بردهداری مورد بررسی قرار گرفته است، زیرا بردهداری در اصل پیش از اسلام، در روند زندگی اجتماعی افراد و جوامع، وجود داشته و دیدگاه اسلام نسبت به آن با توجه به اقتضائات خاص زمانی، تبیین و تشریح شده است. در مجموع، همانگونه که پیشتر نیز بیان شد، نوع بردگی و بنده قرار دادن افراد، به عنوان یک ضد ارزش از دیدگاه اسلامی تلقی میشود.
به طور مثال آیهی «و تلک نعمةٌ تمنّها علىّّ أن عبّدت بنى إسراءیل» « آیا این منتى است که تو بر من مىگذارى که بنىاسرائیل را بردهی خود ساختهاى؟!»( شعراء، آیه 22) بیانگر این واقعیت است که برده و بنده قراردادن افراد به عنوان یک ضد ارزش محسوب میشود. بنابراین این بخش از اعلامیه نیز با مفاد و مبانی اسلامی تزاحمی ندارد.
5-مادهی پنجم
1-5 - بند یکم
این امر که شکنجه یکی از ناهنجاریها و ضد ارزشها محسوب میشود، در اصول اسلامی و قرآن پذیرفته شده است. شکنجه که منتهای آن میتواند به مرگ ختم شود و یا حتی، بسیار کمتر از آن، مورد توجه بوده و مغایر اندیشههای اسلامی است. آیهی «قال آمنتم له قبل أن آذن لکم إنّه لکبیرکم الّذى علّمکم السّحر فلأقطّعنّ أیدیکم و أرجلکم من خلافٍ و لأصلّبنّکم فى جذوع النّخل و لتعلمنّ أیّنا أشدّ عذابًا و أبقى» « (فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّمًا او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را به طور مخالف قطع مىکنم و شما را از تنههاى نخل به دار مىآویزم و خواهید دانست مجازات کدامیک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» (طه، آیه 71) بیاگر این نکته است که از دیدگاه اسلامی، شکنجهگری به عنوان ویژگی حکومتهای نامطلوب محسوب میشود. همچنین در اندیشههای اسلامی، حتی توهین به قصد اذیت و آزار نیز، نوعی شکنجه و ضد ارزش محسوب میشود.
حضرت علی (علیه السلام) در یکی از جنگها، خطاب به یارانش توصیه کرد: «جنگ با آنان را آغاز نکنید، تا آنکه آنان آغاز کنند. پس چون با آنان مقاتله کردید، هیچ مجروحی را به قتل نرسانید و چون شکستشان دادید، هیچ فرد در حال فرار را نکشید و هیچ کشتهای را مثله نکنید و چون به خانههای آنان رسیدید، هیچ پردهای را نگشایید و به هیچ خانهای وارد نشوید و از اموالشان چیزی برنگیرید و زنی را با آزار دادن، تحریک نکنید، هر چند که نوامیستان را شتم کنند و امرا و صاحانتان را دشنام دهند.» (مجلسی، 1404: ص87).
بر این مبنا، این بند تزاحمی با مبانی اسلامی ندارد.
2-5 - بند دوم
براساس دیدگاههای اسلامی، اگر چه اصل مجازات، همانند بسیاری از مکاتب حقوقی و سیاسی، به رسمیت شناخته نشده است، اما مجازات افراد بیگناه، به طور قطع به عنوان یک ضد ارزش محسوب میشود و صرفًا مجازاتهایی که در چارچوب قانون قرار دارند، به رسمیت شناخته شده است و حتی در مبانی فقهی، تطابق جرم و مجازات نیز در بخشهای متعددی مطرح شده است. آیهی «من اهتدى فإنّما یهتدى لنفسه و من ضلّ فإنّما یضلّ علیها و لا تزر وازرةٌ وزر أخرى و ما کنّا معذّبین حتّى نبعث رسولًا» « هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچکس بار گناه دیگرى را به دوش نمىکشد و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)» (اسراء، آیه 15)و آیات دیگری نظیر آیهی 7 سوره طلاق نیز بیانکنندهی همین قاعده هستند.
از سوی دیگر، «اسلام اصل برائت را از طریق قاعدهی درا و قبح عقاب بلا بیان، جاری ساخت. به موجب این اصل، انسانها از مصونیت و تأمین اجتماعی کافی برخوردار شدند ... این اصول نه تنها در مدافعات معمولی، بلکه آنجا که عرصهی حقوق الله است نیز، کاربرد بسیار مؤثر و عملی دارد، به حدّی که حتّی با تحقق شبهه و تردید اجرای احکام الهی، یعنی حدود نیز، تعطیل میشود.» (محقق داماد، 1381: ص 6)
بنابراین این بندها نیز با مبانی اسلامی تزاحمی ندارد.
6- مادهی ششم
1-6 - بند یکم و دوم
اصولًا دیدگاه اسلام در خصوص اشخاص، این است که همهی اشخاص از هویت قابل احترامی برخوردارند، مگر کسانی که از راه اصلی و اساسی و اهداف خلقت دور شوند. آیهی «قال ربّنا الّذى أعطى کلّّ شىءٍ خلقه ثمّ هدى» «گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمهی آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!» (طه، آیه 50)؛ هر چیزی را دارای خلقت و هدایت معنا میکند. بر این اساس میتوان حتی در حوزههای غیر جانداران هم این مفهوم را سرایت داد. بنابراین از این دیدگاه، هر فرد میتواند شخصیت حقوقی خودش را داشته باشد که لازم است در مسیر هدایت قرار گیرد.
همچنین در این زمینه، فرقی نمیکند که افراد، چه دین، مرام و یا فرهنگی داشته باشند، بلکه صرف اینکه انسان هستند، از حقوقی نیز بهرهمند میشوند. البته این بدین معنا نیست که افراد مؤمن، شایستگیهای بیشتری ندارند، بلکه اینجا بحث بر سر این است که هر فردی شخصیت حقوقیاش به رسمیت شناخته میشود. امام علی علیه السلام در نامهی خود به مالک اشتر چنین نوشتهاند: «و لا تکوننّ علیهم سبعًا ضاریًا .....» «همچون گرگ خونآشام نسبت به مردم ستم نکن، زیرا مردم بر دو گونهاند: یا برادر دینی تواند و یا همسان تو در آفرینش.» (نهج البلاغه نامه 53).
پس ملاحظه میشود که شخصیت حقوقی همهی افراد به رسمیت شناخته شده است. اگر چه می توان از زوایای مختلفی به این مبحث نگریست اما در آن توافق وجود دارد و اگر تزاحمی وجود داشته باشد، تزاحمی اندک است.
7- مادهی هفتم
1-7 – بند یکم، دوم، سوم، چهارم و پنجم
آیات متعددی در قرآن وجود دارد که موضوع قانون، حکم و امور قضایی را مطرح کرده است. آیهی «سمّاعون للکذب أکّالون للسّحت فإن جاءوک فاحکم بینهم أو أعرض عنهم و إن تعرض عنهم فلن یضرّوک شیئًا و إن حکمت فاحکم بینهم بالقسط إنّ الله یحبّ المقسطین» « آنها بسیار به سخنان تو گوش مىدهند تا آن را تکذیب کنند، مال حرام فراوان مىخورند پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داورى کن، یا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف نظر کنى، به تو هیچ زیانى نمىرسانند و اگر میان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن، که خدا عادلان را دوست دارد!» (مائده، آیه 42) بیانگر این واقعیت است که حوزهی عدالت و گستردن عدالت، بسیار مورد توجه دین اسلام است و همین امر روشن کننده این واقعیت است که مفاد و بندهای این اعلامیه میتوانند به خوبی تحت تعلیمات این قبیل آیات، قرار گرفته و تضاد و تعارضی موجود نیست.
همچنین آیات دیگری نظیر آیهی 135 سوره نساء و آیهی 152 سوره بیانگر همین مفهوم هستند که نباید تبعیض در میان افراد، در ارتباط با قانون وجود داشته باشد، حتی اگر افراد مورد نظر، از بستگان و متعلقان قاضی و کسی که در جایگاه قضا قرار گرفته است، باشند.
8-مادهی هشتم
از دیدگاه اسلامی افراد، حقوقی دارند که چنانچه این حقوق توسط سایرین و یا حتی متولیان امور اجتماع و حکومت نقض شود، میتوانند حق خویش را مطالبه کنند. «یا أیّها الّذین آمنوا کونوا قوّامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنّکم شنئان قومٍ على ألّا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتّقوى و اتّقوا الله إنّ الله خبیرٌ بما تعملون» « اى کسانى که ایمان آوردهاید، براى خدا، حق گفتن را بر پاى خیزید و به عدل گواهى دهید. دشمنى با گروهى دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که به تقوى نزدیکتر است و از خدا بترسید که او به هر کارى که مىکنید آگاه است.» (مائده، آیه 8) مسلمانان را به اجرای عدالت دعوت میکند، بنابراین بر اساس منابع دینی، تزاحمی میان این ماده و مبانی اسلامی وجود ندارد.
9-مادهی نهم
در اندیشهی اسلامی و بر اساس قرآن، توقیف خودسرانه، حبس خودسرانه و تبعید خودسرانه، برای اینکه افراد، طریق غیر حق نامطلوب را بپیمایند و به آن گروه گردن نهند، به عنوان ویژگیهای نامطلوب نام برده شده است و این قبیل ویژگیها در ساختار حکومت فرعونی که حکومت نامطلوب قرآن است، جایگاه دارد، اما در حکومت مطلوب دینی، «یا عبادى الّذین آمنوا إنّ أرضى واسعةٌ فإیّاى فاعبدون» « اى بندگان من که به من ایمان آوردهاید، زمین من فراخ است، پس تنها مرا بپرستید.» (عنکبوت، آیه 56) و آیهی 97 سوره نساء نیز بیانگر این واقعیت است که افراد، خود میتوانند در محلهایی که احساس میکنند نمیتوانند رشد لازم داشته باشند، نمانند و به مکانهای دیگر بروند، اما در هر صورت با توجه به اینکه آزادیِ انتخاب اقامتگاه وجود دارد، با این حال موارد یاد شده در مادهی 9، از جمله مصادیقی است که توسط حکومتهای ظالم در ارتباط با افراد صالح، انجام میشود. لذا مفاد این قبیل آیات، از جمله آیهی «قال فرعون آمنتم به قبل أن آذن لکم إنّ هاذا لمکرٌ مکرتموه فى المدینة لتخرجوا منها أهلها فسوف تعلمون» «فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما رخصت دهم به او ایمان آوردید؟ این حیلهاى است که درباره این شهر اندیشیدهاید تا مردمش را بیرون کنید. به زودى خواهید دانست.» (اعراف، آیه 123) این قبیل ویژگیها را از ویژگیهای حکومت فرعون بر میشمرد. بنابراین مفاد مادهی 9 با مبانی اسلامی تزاحم ندارد.
10- مادهی دهم
با توجه به اینکه اقامهی قسط، برقراری عدالت و گسترش و برخورداری افراد از آن، پذیرفته شده است؛ بنابراین بندهای مادهی 10، تزاحمی با اندیشههای اسلامی ندارد.
11- مادهی یازدهم
بندهای مادهی 11، نکات متعددی را مطرح میکند، اما با توجه به اینکه بخشی از این بندها، در ارتباط با اصل برائت و برخی، بیانگر اصل قانونی بودن جرم و مجازات و تناسب بین جرم و مجازات است و برخی نیز، عقاب بلا بیان را مطرح نموده؛ میتوان اینگونه استنباط کرد که همهی این موارد، با مفاد مندرج در این موارد، دارای تزاحم نیست، بلکه بسیاری از موارد، نیز توافق وجود دارد.
از جمله آیاتی که میتوان در این ارتباط به آن استناد نمود، آیهی «هر که هدایت شود به سود خود هدایت شده و هر که گمراه گردد به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار دیگرى را بر ندارد و ما هیچ قومى را عذاب نمىکنیم تا آن گاه که پیامبرى بفرستیم.» (اسراء، آیه 15)و آیهی «هر مالدارى از مال خود نفقه دهد، و کسى که تنگدست باشد، از هر چه خدا به او داده است نفقه دهد. خدا هیچ کسى را مگر به آن اندازه که به او داده است مکلف نمىسازد، و زود باشد که خدا پس از سختى آسانى پیش آورد.» ( طلاق، آیه 7) است.
همچنین آیات دیگری وجود دارد که لزوم قضاوت عادلانه را یادآوری کرده است. از جمله آیهی«اى داود، ما تو را خلیفه روى زمین گردانیدیم. در میان مردم به حق داورى کن و از پى هواى نفس مرو که تو را از راه خدا منحرف سازد. آنان که از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب که روز حساب را از یاد بردهاند، به عذابى شدید گرفتار مىشوند».(ص، آیه 26)
این آیات بیانگر این واقعیت هستند که رسیدگی به اتهامات، باید در دادگاه صالح انجام شود. اصل، برائت است و جرم و مجازات باید با یکدیگر تطابق داشته باشد. بر این مبنا، اینگونه استنباط میشود که مفاد ماده 11 با مبانی اسلامی تزاحمی ندارد.
12- ماده دوازدهم
ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر، هشت موضوع را مطرح کرده است که هر یک را به تفکیک، با آیات قرآن مورد انطباق قرار داده شده است. در بند اول این ماده، زندگی خصوصی افراد به عنوان بخشی از حقوق اساسی آنها به رسمیت شناخته شده است. در این رابطه، آیاتی از قرآن، قابل یادآوری است که مفاد این مفهوم را به عنوان یک اصل، مورد پذیرش قرار می دهد. از جمله آیه 12 سوره حجرات: «و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضًا» «و در کارهاى پنهانى یکدیگر جست و جو مکنید و از یکدیگر غیبت مکنید»( حجرات، آیه 12)
ملاحظه می شود که بر این اساس، افراد از تعرض سایر افراد به حریم خصوصیشان، محافظت می شوند. در بند دوم این ماده، بیان شده امور خانوادگی افراد، به خودشان مربوط است و نباید مداخلههای خودسرانه در آن صورت گیرد که این امر نیز با توجه به آیه قبلی، قابل توجیه است. البته در اینجا تفاوت هایی بین نگرش اسلامی با نگرش حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد، زیرا مقوله ای به نام امر به معروف و نهی از منکر در دیدگاه اسلامی به رسمیت شناخته شده است که با بررسی مفاد مندرج در آیات قرآن، به این جمع بندی می رسیم که امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان شأنی از شؤونات اجتماعی، مورد پذیرش قرار گرفته و منافاتی با مفاد مندرج در بند 1 و بند 2 این ماده؛ ندارد.
البته این مبحثی است که می تواند به سازندگی هر چه بیشتر اجتماع منجر شود و نوعی ضمانت اجرایی دائمی برای سلامت جامعه تعبیر و تلقی شود. بنابر این در این خصوص، اگر چه تزاحمی وجود ندارد، اما تفاوت هایی بین دیدگاه اسلامی و دیدگاه حاکم بر اعلامیه حقوق بشر وجود دارد.
سومین بخش مطرح شده در ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر، آن است که اقامتگاه افراد و انتخاب آن، از حقوقی است که افراد از آن برخوردارند و نباید مداخله های خودسرانه، مانع از این انتخاب شود. این مبحث توسط دیدگاه قرآنی مورد توجه قرار گرفته است. آیه ای وجود دارد که این حق و به عبارت دیگر، این توصیه به افراد شده است که خود را محدود به سرزمینی خاص نکنند و در مکان هایی سکونت کنند که امکان پیشرفت های بیشتر و رشد بیشتر برای آنها وجود داشته باشد: «ألم تکن أرض الله واسعۀً فتهاجروا فیها» «آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟» (نساء، آیه 97)
همچنین آیات دیگری در این زمینه وجود دارد از جمله آیه 56 سوره عنکبوت و نیز آیه 10 سوره زمر که با بررسی مفاهیم آنها مشاهده می شود تزاحمی میان این بخش از ماده 12 با دیدگاه های اسلامی وجود ندارد. البته نکتهای ظریف در این میان وجود دارد که در دیدگاه اسلامی، افراد از اینکه در درون جامعه ای غیر صالح قرار بگیرند و جامعه ای که زمینه رشد و پیشرفت مادی و معنوی آنها را فراهم نمی سازد، نهی می شوند و همین دیدگاه های قرآنی دلیلی بر همین نکته است که افراد نباید در فضاهایی که از دیدگاه اسلامی، فضاهای غیر سالم است، قرار گیرند. بنابراین در این بخش، اختلاف دیدگاه میان نگرش اسلامی و نگاه حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر مشاهده می شود، اما در مجموع، تزاحمی بین این مفاد مطرح شده در اعلامیه و دیدگاه های اسلامی وجود ندارد.
نکته دیگری که در بخش چهارم این ماده میتوان به آن اشاره نمود، آن است که مکاتبات افراد، امور شخصی آنها محسوب میشود و نباید مداخلههای خودسرانه، مکاتبات را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع نیز می تواند به عنوان بخشی از آنچه در قسمت ابتدایی این ماده به آن اشاره کردیم، قرار گرفته و با همان توجیه و تشریح، شرح داده شود. بنابراین تزاحمی میان این بخش از ماده 12 و مبانی قرآنی وجود ندارد.
پنجمین نکته ای که از ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر قابل استخراج است؛ این است که شرافت افراد، به عنوان یک اصل، پذیرفته شده است و همچنین به عنوان ششمین و هفتمین نکته قابل استخراج از این ماده، می توان به موضوع آبروی افراد و محترم بودن آن و نیز عدم تهاجم به شهرت افراد، اشاره کرد. این موضوعات نیز در آیاتی از قرآن قابل رهگیری است:
«یا أیّها النّاس إنّا خلقناکم من ذکرٍ و أنثی و جعلناکم شعوبًا و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم» «اى مردم، ما شما را از نرى و مادهاى بیافریدیم و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هرآینه گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست». (حجرات، آیه 13)
اگر موضوع کرامت مطرح شده در این آیه یا آیه : «و لقد کرّمنا بنی آدم» «ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم» (اسراء، آیه 70) را به عنوان مترادفی برای حیثیت ذاتی و شرافت انسان ها برداشت کنیم، اینگونه باید مطرح کرد که از یکسو افراد، به عنوان کسانی که دارای حیثیت ذاتی و شرافت و کرامت انسانی هستند، مد نظر قرار گرفته اند و از سوی دیگر برخی بر برخی دیگر، برتری و رجحان می یابند. بنابراین در این دیدگاه، موضوع فضیلت و کرامتِ ارزشی در ارتباط با برخی انسان ها، در مقایسه با انسان های دیگر، مورد توجه قرار گرفته است و این مبحث از جمله مباحثی است که می تواند به عنوان یکی از نکات متزاحم با دیدگاههای حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح شود و حتی برخی از نویسندگان، معتقدند نادیده گرفتن مبحث فضیلت، از جمله نقاط ضعف اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیدگاه حاکم بر آن است: «حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب، موضوع فضیلت و کرامت ارزشی برای انسان ها را نادیده گرفته و در هیچ یک از مواد این حقوق، امتیازی برای انسان های با فضیلت و با تقوا و با کرامت در نظر گرفته نشده است، ولی از دیدگاه اسلام، این امتیاز و اعلان آن برای تشویق انسان ها به تکامل و قرار گرفتن آنان در موقعیت شایسته زندگی اجتماعی ضرورت دارد. این بدان معنا نیست که اگر امتیازی به انسان های با فضیلت داده شد، اخلالی به حقوق دیگر انسان ها وارد شود، همانگونه که انسان های صمیمی تر و خردمندتر و آگاه تر، در همه جوامع انسانی، از شایستگی انتخاب برای کارهای عالی تر برخوردار می باشند و اسلام نیز با کمال صراحت، این امتیاز را مطرح کرده است که: «یا أیّها النّاس إنّا خلقناکم من ذکرٍ و أنثی و جعلناکم شعوبًا و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم» (حجرات،آیه 13) (جعفری، 1385: ص 57)
ملاحظه می شود در این ارتباط، تزاحماتی میان دیدگاه حاکم بر این اعلامیه جهانی و مبانی اسلامی وجود دارد و شاید انتقادی که برخی از استادان متخصص در حقوق بین الملل، به نحوه نگاه به مجرمان و غیر مجرمان در عرصه بین المللی دارند و اینکه با مفاد حقوق بشر امروز، نمی توان با مقولاتی نظیر تروریسم و نقض حقوق بشر و امثال آن مبارزه کرد؛ گویای این واقعیت است که نواقصی در این حوزه وجود دارد که البته برخی دیگر از محققین و پژوهشگران این حوزه، نظیر علامه محمد تقی جعفری، با طرح موضوعی که در سطور قبل به آن اشاره شد، مدعی این نکته هستند که اسلام این نقطه ضعف را مرتفع کرده است.[7]
در ارتباط با هفتمین مبحثی که از ماده 12 قابل استنباط است، یعنی اینکه نباید شهرت افراد مورد حمله قرار گیرد و نیز مفهوم بعدی که اگر مداخله هایی که در بالا به آن اشاره شد صورت گرفت، افراد حق دارند از حمایت قانون بهره مند شوند؛ در این بخش، اگر چه اشتراکات قابل توجهی وجود دارد، اما میان مؤمنین و سایر افراد، تفاوت هایی نیز قابل مشاهده است. بنابراین با توجه به آیاتی که در زیر به آن اشاره می شود، می توان اینگونه نتیجه گرفت که نوع نگرش و نگاه مبانی قرآنی به این مبحث، با نگاه حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، تفاوت هایی نیز دارد:
«و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند، میانشان آشتى افکنید».( حجرات،آیه 9). و نیز آیه: «هر آینه مؤمنان برادرانند میان برادرانتان آشتى بیفکنید». (حجرات، آیه10) و آیه: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، مبادا که گروهى از مردان گروه دیگر را مسخره کنید، شاید آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند». (حجرات،آیه 11).
13- ماده سیزدهم
در ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر، پنج مبحث مورد توجه قرار گرفته است که عبارتند از: 1. رفت و آمد اشخاص به سایر مناطق، مجاز شمرده شده است که در این خصوص، در ماده 12 نیز به دلیل آیات مطرح شده در ارتباط با آن ماده، اشاره شد تزاحمی میان این بخش با مبانی قرآنی وجود ندارد؛ از جمله: «ألم تکن أرض الله واسعۀً» «آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟».( نساء، آیه 97). 2. هر شخصی حق دارد اقامتگاه خود را خودش برگزیند که این نکته نیز با توجه به آیات ذکر شده، تزاحمی با مبانی قرآنی ندارد. 3. اشخاص در ترک هر کشور و رفتن به کشور دیگر، از حق آزادی برخوردارند. این مبحث نیز با توجه به آیات پیش گفته، تزاحمی با مبانی قرآنی ندارد. 4. هر شخص می تواند کشور خود را ترک کند که این بند نیز با مبانی اسلامی تزاحمی ندارد. 5. هر شخص می تواند پس از اینکه کشور خود را ترک کرده، مجدداً به کشور خویش بازگردد. این مبحث نیز با عنایت به آیاتی که در این ماده و ماده 12 ذکر شد، تزاحمی با مبانی قرآنی ندارد.
14- ماده چهاردهم
در این ماده، دو مبحث عمده مطرح شده است. مبحث اول این که افراد، حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در سایر کشورها را دارند و این حق هنگامی معنا می یابد که فرد در برابر برخی از موارد، نظیر شکنجه، تعقیب و آزار قرار گیرد. این موضوع در کل، تزاحمی با مبانی اسلامی ندارد، زیرا همانگونه که در توضیح ماده 12 و 13 بیان شد، انتخاب محل سکونت، از جمله مواردی است که به عنوان حق افراد، به رسمیت شناخته شده است اما با توجه به اینکه مباحث مطرح شده در این ماده، نظیر شکنجه، تعقیق و آزار، در قرآن به عنوان ویژگی های حکومت نامطلوب ذکر شده است، بنابراین می توان اینگونه استنباط کرد که از این باب نیز، افراد ملزمند تغییر مکان بدهند و نه تنها از این حق برخوردارند، بلکه ملزم به انجام آن هستند. آیاتی در ارتباط با فرعون، بیان کننده همین ویژگی های شکنجه گری و آزار و اذیت است. آیاتی نظیر: «و فرعون ذی الأوتاد الّذین طغوا فی البلاد» «و قوم فرعون آن دارنده میخها، آنها در بلاد طغیان کردند» ( فجر ، آیه 10 و 11)؛ و نیز فسادگری و شکنجه از مواردی است که در ارتباط با حکومت فرعونی مطرح شده است، در حالی که در اندیشهی اسلامی حتی مقوله ظلم فرد به فرد نیز مقبوح شمرده شده است و به طریق اولی قباحت اجتماعی آن قابل استنباط است. اِسْتَعیذوا بِاللّهِ... مِنْ اَنْ تَظْلِموا اَوْ تُظْلَموا؛ به خدا پناه ببرید از اینکه ظلم کنید و یا زیر بار ظلم بروید( نهج الفصاحه، حدیث 278).
دومین مبحثی که از ماده 14 قابل استخراج است، این است که در برخی موارد، استناد به حق درخواست پناهندگی، مجاز نیست. مواردی نظیر اینکه واقعاً جُرم عمومی صورت گرفته باشد. واقعاً جُرم غیرسیاسی موجب تعقیب افراد شده باشد و یا اعمالی خلاف هدف های سازمان ملل، موجب تعقیب افراد شده باشد و یا اینکه تعقیب صورت گرفته، واقعاً در اثر اعمالی مخالف با اصول سازمان ملل متحد باشد.
در خصوص این موارد، اختلافاتی میان دیدگاه اسلامی و دیدگاه حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد. البته مقولاتی نظیر تعقیب افراد غیر مجرم، توسط حکومت های جائر، در آیات قرآن قابل مشاهده است و می توان اینگونه استنباط نمود که در دیدگاه اسلامی، گریز از چنگال کسانی که به دنبال تعقیب و مجازات هستند، به رسمیت شناخته شده است. آیاتی نظیر: «فأتبعهم فرعون بجنوده فغشیهم من الیمّ ما غشیهم» «فرعون با لشکرهایش از پیش آنان روان شد و دریا چنان که باید آنان را در خود فرو پوشید».( طه ، آیه 78)
15- ماده پانزدهم
در ماده 15 اعلامیه جهانی حقوق بشر سه نکته مطرح شده است. اول، حق برخورداری از تابعیت، دوم اینکه هیچکس نباید خودسرانه از تابعیتش محروم شود و سوم اینکه هیچکس را نباید خودسرانه از حق تغییر تابعیت محروم کرد. در این خصوص، هنگامی که میان این مباحث با مبانی اسلامی مقایسه انجام دهیم، به این نتیجه می رسیم که از دیدگاه اسلامی، تابعیت نه در قالب سرزمین، بلکه در قالب عقیده تعریف می شود و البته مفاهیمی همچون دارالحرب و دارالاسلام مورد توجه قرار گرفته است، یعنی سرزمینی که متعلق به مسلمانان است و یا سرزمینی که کفار در آن حضور دارند. بنابراین این بخش از مطالب مطرح شده در ماده 15، اگر چه میتواند مبانی فقهی هم داشته باشد و این نکته را مطرح کند که افراد را نمی توان از تابعیت عقیدتی خودشان در خصوص اسلام و یا از تابعیت سرزمینشان، به جهت تعلق به دارالاسلام، محروم کرد و یا مجبور کرد که تابعیتی غیر از این تابعیت ها را بپذیرند، اما به طور کلی این ماده در بخش هایی نیز با مبانی قرآنی تزاحم دارد، زیرا فردی که تابعیت دارالاسلام را دارد، نمی تواند تصمیم بگیرد که تابع دارالحرب شود، پس بنابراین، تفاوت های میان نگرش قرآنی و اسلامی به این مباحث، با نگاه حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، کاملاً محسوس و قابل تشخیص است. ذکر این نکته ضروری است که در دیدگاه قرآنی، اصولاً بیشتر از آنچه مباحث جغرافیایی مطرح باشد، مباحث عقیدتی مطرح شده است. آیاتی نظیر: «إنّ الدّین عند الله الإسلام» «هر آینه دین در نزد خدا دین اسلام است» (آل عمران، آیه 19) و نیز آیه «فإن حاجّوک فقل أسلمت وجهی لله و من اتّبعن» «اگر با تو به داورى برخیزند بگوى من و پیروانم در دین خویش به خدا اخلاص ورزیدیم».( آل عمران، آیه 20)؛ بیانگر همین نکته است.
نتیجهگیری
طرح نظریه نسلهای حقوق بشر از سوی کارل واساک بیانگر تحول نگاه غرب ایدئولوژیک به مفهوم حقوق بشر است و این که نظریهپردازان غربی از مبنای نسل اول که «آزادی» است به نسل دوم که مبنای آن «برابری» است تغییر مبنایی دادهاند و سپس از نسل دوم به نسل سوم که مبنای آن «برادری» است عزیمت نمودهاند خود عدم ثبات اجتماعات غربی در نگاه و اجرای عملیاتی حقوق بشر را آشکار میسازد. چون مبنای آزادی با رویکردهای اومانیستی تشریح میشود و این نگاه با رویکرد اسلامی که رویکردی غیر اومانیستی بلکه خدامحورانه است متفاوت است. بنابراین اختلافات عمدهای بین نسل اول حقوق بشر در رویکرد غربی با دیدگاههای اسلامی وجود دارد. اگرچه سازگاریهای قابل توجهی هم وجود دارد لیکن در کلیت نگاه اسلام به مقوله حقوق بشر با کلیت نگاه نسل اول حقوق بشر اختلافات مبنایی وجود دارد البته بررسی مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر این نکته را نیز نمایان میسازد که اصل آزادی ذاتی انسان در برابر سایرانسانها با لحاظ مسئولیت انسان در برابر خداوند و سایر همنوعان خود در اسلام مورد پذیرش است و نفی بردهداری بر همین مبناست. و ملاک برتری آدمیان فضایل دورنی آنهاست نه نژاد، رنگ، جنسیت و نظایر آنها و به همین ترتیب همه ی مفاد مطرح شده در مواد اول تا پانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر در حدی که مباحث کلی و مرتبط با کرامت و حقوق واقعی انسان ها مطرح شده است در اندیشه دینی اسلام نیز مورد پذیرش قرار گرفته و بر آن صحه گذاشته شده است و بر عکس مواردی که مربوط به آزادی انسان بدون درنظرگرفتن جایگاه و محوریت خداوند در جامعه و پایبندی وحی و احکام الهی است در اندیشه اسلامی مورد پذیرش قرار نمیگیرد و بر آن صحه گذاشته نمیشود. بررسی مفاد پانزدهگانه اول اعلامیه حقوق بشر گویای عدم تزاحم بسیاری از مطالب مطرح شده حقوق بشر مرتبط با نسل اول با مبانی اسلامی میباشد اما نباید این گونه تلقی کنیم که نگرش نسل اول کاملا با نگرش اسلامی تطابق دارد بلکه تطابق در مطالب و مصادیق به معنای یکسان بودن نگرش دو رویکرد اسلام و نسل اول حقوق بشر در غرب ایدئولوژیک نیست. تفاوت ماهوی این دو رویکرد مربوط به نگاه انسان مدارانه نسل اول و نگاه خدامحورانه مبانی اسلامی است. پس اصولا برداشت و تلقی اسلام از حقوق بشر در چارچوب انسان مسئول در برابر خدا و احکام و تکالیف الهی شکل میگیرد در حالی که رویکرد نسل اول در فضایی سکولاریستی و با تاکید بر اومانیسم تدوین شده است ولی در عین حال از نظر مصادیق بیرونی بسیاری از مفاد و مطالب مطرح در نسل اول حقوق بشر میتواند تزاحمی با دیدگاههای اسلامی نداشته باشد بلکه برعکس این مفاد قابل رهگیری در آیات قرانی و روایات اسلامی نیز است.
[1]Mack lohan
[2]globalization
[3] vasak karel
[6] این موارد از ماده 2 تا 22 اعلامیه جهانی حقوق بشر استنباط و استخراج شده است.
1 از جمله استاد، دکتر علی اصغر کاظمی. در جلسه مشاورهای که با ایشان داشتم، این نکته را مطرح می کردند که چگونه می توانیم به این مسأله قائل شویم که افرادی حقوق دیگران را رعایت نکنند، اما توقع داشته باشند حقوق آنها در جامعه رعایت شود. مثلاً افرادی دزدی کنند و غصب نمایند، اما توقع داشته باشند از همه حقوق بشر که افراد سالم و پاک و قانونمند، بر ایشان اعمال میشود بهره مند شوند و به نظر میرسد که این نکته از نکات اساسی است که افراد دیگری نظیر استاد دکتر کاظمی نیز به آن قائل هستند و بنظر میرسد همین موضوع، مورد توجه علامه محمدتقی جعفری نیز بوده است.