تحلیل جامعه‌شناختی گرایش دانشجویان به خودکشی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه مازندران

2 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه مازندران

3 کارشناس ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه مازندران

چکیده

در سال‌‌های اخیر شاهد روند روبه رشد میزان خودکشی نسبت به سال‌های گذشته در میان اقشار مختلف، بخصوص در میان قشر جوان و نوجوان بوده‌ایم. وجود چنین معضلی، زمینه‌ را برای انجام پژوهش‌های علمی به منظور علت‌یابی و ارایه‌ی راهکار‌های بهینه فراهم‌ می‌سازد. هدف اصلی تحقیق حاضر، بررسی جامعه‌شناختی میزان گرایش دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه به خودکشی بوده است. برای نیل به این منظور، از روش تحقیق پیمایشی و ابزار پرسشنامه برای جمع‌آوری اطلاعات بهره گرفته شد. جامعه‌ی‌آماری تحقیق حاضر را کلیه‌ی دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه رازی کرمانشاه در سال تحصیلی 87-1386 تشکیل داد‌ه‌اند، که در مجموع 380  نفر از آنها به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای چند مرحله‌ای متناسب انتخاب شده‌اند. چهارچوب نظری تحقیق بر نظریه خودکشی دورکیم استوار است. و متغیر‌های مستقل مدل تحلیلی که در پی تبیین متغیر وابسته (میزان گرایش به خودکشی) بوده، شامل حمایت اجتماعی، نظارت خانواده، رفتار بزهکارانه، تقدیرگرایی و آنومی بوده است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد، به‌طور کلی، مهمترین پیش‌بینی کننده‌های تغییرات میزان گرایش به خودکشی پاسخگویان به ترتیب متغیرهای حمایت اجتماعی (0.45- )، رفتار بزهکارانه (0.32)، نظارت خانواده (0.31) و تقدیر گرایی (0.25) بوده است. به لحاظ تأثیر مستقیم، متغیر رفتار بزهکارانه (0.32) بیشترین تأثیر را داشته است. همچنین، حمایت اجتماعی از طریق تأثیر بر رفتار بزهکارانه، تأثیر غیرمستقیم بالایی بر روی گرایش به خودکشی  داشته است (0.26-) .

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Sociological Analysis of University Students Attitude's toward Suicide

نویسندگان [English]

  • Akbar Aliverdinia 1
  • Ahmad Rezaei 2
  • Fariborz Peyro 3
1 Associate Professor, Department of Social Sciences, Mazandaran University
2 Assistant Professor, Department of Social Sciences, Mazandaran University
3 M.A in Sociology
چکیده [English]

The main purpose of this research is sociological study of Razi university students of Kermanshah attitude's toward suicide. The research method of this study is survey and the data was gathered by self-administered questionnaire. The sample size of this study was 380 cases of all students of Razi university of Kermanshah in 86-87 education year. Durkheim's suicide theory was used as theoretical framework. The independent variables of this study were social support, family Control, delinquency behavior, anomie and fatalism. Results of multivariable regression analysis show that six hypotheses From eight hypotheses were supported and family support variable was the strongest predictor of tendency toward suicide. Other sicnificant predictors of tendency toward suicide were delinquency behavior, family Control and fatalism.

کلیدواژه‌ها [English]

  • suicide
  • Social Integration
  • Social Regulation
  • Durkheim

مقدمه

مسائل اجتماعی جامعه، پدیده­هایی اجتماعی اعم از شرایط ساختاری و الگوهای کنشی هستند که در مسیر تحولات اجتماعی بر سر راه توسعه؛ بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب قرار می­گیرند و مانع تحقق اهداف شده، ارزش­ها و کمال مطلوب­ها را تهدید می‌کنند. این مسائل اجتماعی به عنوان پدیده­هایی نامطلوب، اذهان نخبگان و افکار عمومی مردم را به خود مشغول می­دارند، به طوری که نوعی وفاق و آمادگی جمعی برای مهار آنها پدید می­آید و مقامات رسمی کشور را به چاره­جویی و اقدام در جهت اصلاح و رفع و یا پیشگیری از آنها وا می­دارد (عبدالهی، 11:1383). از میان مسائل و آسیب‌‌های اجتماعی، خودکشی یکی از معضلات عصر حاضر شناخته شده، تغییر ساختاری و جوانتر شدن افراد جوانی که اقدام به خودکشی می‌کنند نیز بر مشکلات افزوده است. در این شرایط، جامعه نه تنها نیرو‌های مولد خود را از دست می‌دهد، بلکه باید به‌دلیل بیماری‌ها، معلولیت‌‌ها و آسیب‌های روانی‌- اجتماعی ناشی از این معضل، هزینه‌‌های نگهداری و ارائه‌ی مراقبت‌های خاص را نیز برای سال‌های طولانی بپذیرد. از سوی دیگر، خودکشی به سلامت روان اعضای خانواده قربانیان آسیب می‌زند، تأثیرات منفی بر زندگی اجتماعی به جای می‌گذارد و احتمال وقوع آن را در محیط خانواده و اجتماع افزایش می‌دهد.

 خودکشی معضلی هشت وجهی است: 1) معنایی؛  2) آماری؛ 3) تاریخی؛ 4) مذهبی؛ 5) فلسفی؛ 6) روان‌شناختی؛  7) جامعه شناختی؛  8) رفتاری. از این رو، می‌توان گفت که بعد جامعه شناختی فقط یکی از ابعاد هشتگانه را تشکیل می‌دهد. خودکشی نه تنها یک خسارت شخصی است، بلکه یک خسارت اجتماعی نیز هست. صرفنظر از ارزیابی‌های شخصی و اخلاقی، ارزش یک شخص را می‌توان بر حسب نقشی که در جامعه ایفا می‌کند نیز ارزیابی نمود. بنابراین، از آنجا که خودکشی متضمن خسارت برای جامعه است، لذا یک معضل اجتماعی محسوب می‌شود. مسأله‌ای که ذهن بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول داشته، این است که چرا در برخی از سرزمین‌ها یا گروه‌های اجتماعی، میزان خودکشی بالاست، در صورتی‌که سایرین میزان خودکشی کمتری دارند؟ آیا مشخصه قربانیان، بیماری ذهنی، اختلال فیزیکی، شخصیت اقتدارگرا، یا میانگین هوشی بالاست؟ وجه تمایز گروه‌هایی که در آنها میزان خودکشی بالاست، نسبت به گروه‌هایی که میزان خودکشی آنها پایین است، چیست؟ آنچه در این تحقیق مورد نظر است، به یکی از چندین بعد و مسائل مربوط به خودکشی محدود است، به‌طوری‌که این مطالعه بر روی میزان گرایش به خودکشی در میان دانشجویان متمرکز است.

     در ایران، به طور متوسط سالانه 3216 نفر خودکشی می‌کنند، که به طور تقریبی در هر سال از هر صد هزار نفر جمعیت 6 نفر دست به خودکشی می‌زنند. در سال 1380 از هر صد هزار نفر 36/6 نفر خودکشی منجر به فوت داشته‌اند، که این رقم در بین مردان 65/7 و در بین زنان 04/5 نفر در هر صد هزار نفر بوده است (شایگان، 1382: 75). آمار‌های منتشرشده خودکشی بر شیوع بالا در برخی از مناطق غربی کشور دلالت دارد، به طوری که بالاترین نرخ میزان خودکشی مردان به استان همدان با 5/13 خودکشی به ازای هر صد هزار نفر و در زنان به استان‌های ایلام با 5/15 و کرمانشاه با 1/13 به ازای هر صد هزار نفر تعلق دارد. همچنین بالا بودن فراوانی خودسوزی‌‌های زنان در دو استان ایلام و کرمانشاه از نکات در خور توجهی است که باید به‌آن اشاره کرد (ستوده، 1384 :239). وسعت و میزان خودکشی در مناطق غربی کشور، به‌ویژه در استان کرمانشاه وضعیت نگران‌کننده‌ای را به وجود آورده است. سیر صعودی خودکشی و اقدام به خودکشی به سال‌‌های قبل (سال 1380 تعداد 1152 نفر، سال 1381 تعداد 1434 نفر، سال 1382 تعداد 1537 نفر، سال 1383 تعداد 1902 نفر و سال 1384 تعداد 2302 نفر) استان کرمانشاه را با چالش‌های اساسی رو به رو نموده است (امیری، 1385: 60). بالا بودن میزان خودکشی در برخی از استان‌های ایران- به‌ویژه غرب کشور- مبین این است که نوع متداول و یا علت اصلی خودکشی در ایران، با یافته­های کشورهای غربی متفاوت است و جامعه‌ی ایرانی دارای انسجام و انتظام اجتماعی بالایی است (علیوردی­نیا و پرایدمور، 2009).

     با توجه به  افزایش مطلق و ارتقای سهم نسبی دانشجویان  در کل جمعیت، ‌ویژگی‌های آن نیز به شدت دگرگون شده و زمینه‌های افزایش رفتارهای انحرافی را فراهم ساخته است. همه‌ی کسانی‌که به نحوی از انحاء با دانشجویان سر و کار دارند، لزوم آشنایی با مسائل و مشکلاتی که در واقع شالوده‌ی بحران‌های رفتاری، به‌ویژه رفتار اجتماعی‌ آنان است، برایشان امری ضروری است و هر گونه ناآشنایی با این مسائل ممکن است سبب تشدید واکنش‌های زمینه‌ساز در بروز رفتارهای غیرعادی خطرناکی شود که می‌تواند دامنگیر جامعه هم بشود. از این رو، با توجه به این که استان کرمانشاه به عنوان یک استان مرزی با اقوام، مذاهب و گویش‌‌های مختلف از جمله استان‌‌هایی است که خودکشی در آن به وفور دیده می‌شود و نیز با عنایت به اهمیت قشر دانشجو و این که  هم اکنون بافت دانشجویان دانشگاه‌ها عمدتا از دانشجویان بومی است، لذا این پژوهش در پی بررسی و تبیین گرایش دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه به خودکشی است.

 

پیشینه‌ی تحقیق

 در ایران، درباره‌ی خودکشی و مسائل مربوط به آن تحقیقات متعددی صورت گرفته است، لیکن بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد پژوهش جامعه‌شناختی در زمینه‌ی گرایش دانشجویان نسبت به خودکشی انجام نشده است. بسیاری از تحقیقات انجام شده در ایران درباره‌ی خودکشی، از دیدگاه روان‌شناختی و پزشکی به این مسأله پرداخته است. همچنین، تحویل‌گرایی[1] از مشخصات بارز بسیاری تحقیقات انجام شده در این حوزه است؛ به این معنی که، برای تبیین پدیده‌ِی اجتماعی خودکشی به آنچه از جنس ادراکات (دلیل) است، استناد گردیده است. به عبارت دیگر، در حالی که از رویکردی طبیعت‌گرایانه[2] برای تحقیق استفاده می‌شود و عملیات آماری انجام شده و تئوری‌‌های مورد استفاده در این تحقیقات نیز نشان از رویکرد پوزیتیویستی[3] دارد، لیکن نهایتاً تبیین به دلیل شده و به‌ویژگی‌های فردی رجوع گردیده است. از این‌رو، می‌توان گفت که فقدان چهار‌چوب نظری و ضعف‌های روش‌شناختی، از مصادیق بارز بسیاری از این پژوهش‌‌هاست و سهم پژوهش‌های جامعه‌شناختی که بر بینش تئوریک مبتنی بوده و در پی تبیین سهم عوامل اجتماعی مؤثر بر آن باشد، بسیار اندک است،  در حالی که در زمینه‌ی علل گرایش به خودکشی در خارج از کشور تحقیقات زیادی انجام گرفته، زیرا به‌دنبال روند مدرنیزاسیون و  صنعتی‌شدن فزاینده‌ی کشورهای غربی، میزان خودکشی نیز روندی رو به افزایش داشته است. از جمله تحقیقات خارجی که به گرایش جوانان و دانشجویان به خودکشی پرداخته، می‌توان به پژوهش‌های دومینو (1981)، ویلیامز (1991)، ویس (1996)، تورلیندسون و جارناسون (1998)، هاس و همکارانش (2003)، کوکمور و درنوسکی (2003)، گوتیرز و دیگران (2004)، روث و لیو (  2005)  و  شیرر (2005) اشاره کرد، که گرایش به خودکشی را از نظر سطح تمایل به خودکشی، و تفکر و تصورات به وجود آمده را با مقیاس‌های مختلف ارزیابی کرده و درک این نگرش‌ها را برای تعیین زمان برنامه‌های پیشگیری از رفتار‌های متمایل به خودکشی در آینده مهم دانسته‌اند. در این‌جا به برخی از این تحقیقات به اختصار اشاره می شود.

     دومینو (Domino,1981) پژوهشی را با عنوان نگرش به خودکشی در میان جوانان مکزیکی- آمریکایی و آمریکایی انجام داد. وی در این پژوهش، پرسشنامه نظر سنجی خودکشی را در میان 76 جوان مکزیکی- آمریکایی و 76 جوان آمریکایی انجام داد. تحلیل یک متغیره، تفاوت معنا داری را از نظر آماری در 35 گویه  از 100 گویه که شامل مذهب، آسیب‌شناسی روانی، تحریک پذیری، پرخاشگری، پذیرش (مقبولیت) خودکشی، درخواست کمک و تأثیرات عاطفی است،  نشان می‌دهد.

     ویلیامز (Williams, 1991) در پژوهشی تأثیر فرهنگ‌پذیری و مذهبی بودن را بر روی نگرش به خودکشی بررسی کرد. هدف از این مطالعه، بررسی نگرش جوانان اسپانیایی به خودکشی با در نظر گرفتن سطح فرهنگ پذیری و سطح مذهبی بودن آنهاست. جامعه‌ی‌آماری در این مطالعه 143 نفر از دانشجویان  بود که با ابزار سنجش 3 پرسشنامه،  اولی درباره‌ی نگرش به خودکشی، دومی درباره‌ی فرهنگ‌پذیری  و سومی درباره‌ی مذهبی بودن انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد تفاوت معناداری در نگرش به خودکشی در میان دانشجویان با فرهنگ‌پذیری کم و دانشجویان با  فرهنگ‌پذیری بالا وجود ندارد . علاوه بر این، بین دانشجویان مذهبی و غیرمذهبی و زنان و مردان نیز تفاوتی در نگرش به خودکشی مشاهده نشده است. به‌طورکلی، نتایج این پژوهش نشان داد که مذهبی بودن، فرهنگ‌پذیری و جنس در نگرش دانشجویان  به خودکشی نقشی اساسی ایفا نمی‌کند.

     تورلیندسون وجارناسون (Thorlindsson and Bjarnason, 1998 ) تحقیقی را با عنوان "مدل سازی دورکیم در سطح خرد : مطالعه‌ی تمایل جوانان به خودکشی" انجام دادند. تئوری کلاسیک دورکیم درباره‌ی خودکشی به موضوع‌های تکرارپذیر و محوری پژوهش جامعه‌شناختی، مانند ماهیت نظم اجتماعی، انحراف و رفاه فردی می‌پردازد. در این مطالعه،  انسجام[4] خانوادگی و انتظام[5] والدین به عنوان ساختارهای مستقل، در رابطه با آنومی، تلقین خودکشی گرایانه و تمایل به خودکشی آزمون شده‌اند. داده‌های مربوط به این تحلیل از طرح جوانان در ایسلند به‌دست آمده و جامعه‌ی‌آماری شامل 4314 دانش‌آموز دوره‌ی متوسطه است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که انسجام و انتظام می‌تواند در هر دو سطح نظری و تجربی به‌طور معناداری قابل تشخیص باشد. همچنین، یافته‌ها از اولویت همبستگی حمایت می‌کند در حالی که با نقش مستقل قانونمندی و انتظام سازگار است. جوانانی که با خانواده‌هایشان همبستگی قوی دارند، احتمالا کمتر تسلیم آنومی و تمایل به خودکشی می‌شوند، اما به نظر نمی‌رسد انتظام والدین چنین تأثیری داشته‌باشد. با وجود این، انسجام  خانوادگی و انتظام والدین تأثیر مستقلی در تلقین بر خودکشی دارد.

     روث و لیو (2005 Ruth x and Liu,) مطالعه‌ای با عنوان" نزدیکی (صمیمیت) والدین و جوانان و اندیشیدن جوانان به خودکشی" را انجام داده‌اند. اطلاعات این پژوهش، به یک نمونه‌ی معروف ملی از نوجوانان در دو مقطع زمانی مربوط است. مسأله‌ی مورد بررسی آزمون، تأثیر جنسی صمیمیت والدین و جوانان بر روی اندیشیدن جوانان به خودکشی و تغییرپذیری آن تحت تأثیر مراحل بلوغ و نژاد یا قومیت است.

     تحلیل رگرسیونی این مطالعه نشان داده است که :

1- صمیمیت با پدر، تأثیر مهمی بر روی دختران دارد و این تأثیر بدون تغییر در مراحل بلوغ و قومیت و نژاد مشاهده می‌گردد؛

2- تأثیر پدر بر روی پسران نسبت به بلوغ دیررس کاهش نیافته و تأثیر پدران در میان پسران آسیایی - آمریکایی و بومیان آمریکایی مشخص‌تر است؛

3- صمیمیت با مادران برای پسران در مراحل اولیه و پایانی نوجوانی مهم، اما در مراحل میانی نوجوانی اهمیتی نداشته‌ است؛

4- رابطه با مادران تأثیر کمی بر روی دختران دارد، به استثنای دختران آسیایی - آمریکایی، صمیمیت با مادران تأثیر ضعیفی دارد (بیشتر از دختران سفید پوست) .

     شیرر (2005 Shearer, ) پژوهشی را با عنوان
"بررسی نگرش دانشگاهیان نسبت به مرتکبان خودکشی " انجام داده است. جامعه‌ی‌آماری این پژوهش دانشجویان دوره‌ی لیسانس (360 نفر) بودند که پس از خواندن گزارش کوتاهی در باره‌ی ارتکاب خودکشی از نظر سطح تمایل به خودکشی و تفکر و تصورات به‌وجود آمده ارزیابی شدند. نتایج پژوهش نشان داد که سطح فکر بیشترین تأثیر را بر روی درک خودکشی دارد و خیال پردازان خودکشی به میزان معناداری بیشتر از دیگران احتمال دارد که مرتکبان خودکشی‌کنندگان را افرادی عاقل و معتدل، دوست داشتنی و قابل اعتماد قلمداد کنند و بیشتر احتمال دارد که آنها را به عنوان دوست صمیمی انتخاب کنند . این نتایج نشان داد پذیرش رفتار خودکشی با سطح تفکر فرد به خودکشی همبستگی مثبت و مستقیمی دارد. درک این نگرش‌ها برای تعیین زمان برنامه‌های پیشگیری از رفتارهای متمایل به خودکشی در آینده مهم است.

 

چهارچوب نظری

باز‌خوانی دقیق کتاب خودکشی دورکیم، یک تئوری چند سطحی[6] از جامعه را آشکار می‌سازد که بر شالوده‌ی تجربی آن مسلط است. پذیرش دیدگاه جامعه‌شناسی کلان دورکیم برای مطالعه‌ی خودکشی به علت ماهیت تراکمی داده‌‌هایش و تا حدودی نیز به علت پیش فرض‌های معرفت‌شناختی‌اش که بر تمایز بین فرد و جامعه به عنوان یک کل تأکید می‌کند، گریز‌ناپذیر است. با وجود این، وقتی دورکیم برای تدوین یک نظریه‌ی عمومی انسجام و انتظام اجتماعی، از داده‌‌هایش فراتر می‌رود، عناصر کلان نظری‌اش را در سطح روابط اجتماعی قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، تحلیل جامعه‌شناختی در سطح کلان دورکیم بر یک تئوری روان‌شناختی اجتماعی مبتنی است که او هرگز صریحاً به آن اشاره نکرده است (تورلیندسن، 1983: 289-307). در این پژوهش برای غلبه بر برخی از مشکلات روش‌شناختی مربوط به مطالعه‌ی خودکشی، به جای تأکید بر خودکشی، بر روی گرایش به خودکشی تأکید شده است. به‌عبارت دیگر، به جای تأکید بر خودکشی کامل، بر فکر کردن به خودکشی و تلاش برای خودکشی تأکید می‌شود. هرچند که حتی رابطه‌ی دقیق بین اندیشیدن به خودکشی، خودکشی برنامه‌ریزی شده، تلاش برای خودکشی و خودکشی، کاملاً مشخص نیست. مطالعه‌ی گرایش به خودکشی در میان دانشجویان این امکان را می‌دهد که رابطه‌ی متقابل بین مفاهیم نظری کلیدی را در سطح فرد بررسی نموده، همچنین، بر خانواده به عنوان منبع اصلی همبستگی با جامعه و نیز کنترل به وسیله‌ی جامعه تأکید گردد.

     مطالعه گرایش نسبت به خودکشی به این علت اهمیت دارد که نظریه‌پردازان معتقدند خودکشی در انزوا اتفاق نمی‌افتد. دورکیم معتقد است خودکشی (خودخواهانه) با انسجام اجتماعی همبستگی منفی دارد؛ یعنی افرادی که از نظر اجتماعی منزوی‌تر هستند، بیشتر تمایل به خودکشی دارند (ماریون، 2:2002). بنابر‌این، طبق این نظریه تمایل افراد به خودکشی تحت تأثیر رابطه‌شان با دیگران قرار دارد و هر خودکشی انفرادی مستقیماً تحت تأثیر زمینه و بافت جامعه‌ی بزرگتر قرار دارد. به عبارت دیگر، بین نگرش جامعه به خودکشی و رفتار متمایل به خودکشی در میان افراد رابطه وجود دارد وگرایش کلی یک جامعه ممکن است بر رفتار متمایل به خودکشی افراد تأثیر بگذارد. مطالعه‌ی گرایش به خودکشی، موضوع نسبتاً جدیدی است که سابقه‌ی آن تقریبا به دو یا سه دهه قبل برمی‌گردد.

     نظریه‌ی خود کشی دورکیم در وهله‌ی اول بدین طریق شکل گرفت که نشان داد متغیر‌هایی که ماهیت فرا اجتماعی[7] دارند و پیش از این به عنوان تبیین‌‌هایی از خودکشی مطرح شده بودند، نمی‌توانند علت تفاوت‌هایی را که در میزان‌‌های خودکشی در میان ملل اروپایی وجود دارد، تبیین کنند. با توجه به نارسا بودن این‌گونه تبیین‌‌ها، دورکیم به تدوین آنچه امروزه به عنوان برجسته‌ترین نظریه‌ی جامعه‌شناختی در زمینه‌ی تغییرات میزان خودکشی تلقی می‌شود، اقدام نمود. به نظر دورکیم، استمرار میزان‌‌های خودکشی، واقعیتی است اجتماعی؛ یعنی آن را می‌توان صرفاً بر اساس اشکال متفاوت زندگی اجتماعی گروه‌‌های مختلف اجتماعی، تبیین کرد. تئوری خودکشی دورکیم بر پیامد‌‌های انسجام و انتظام مبتنی است؛ انسجام بالا پیوند‌های اجتماعی و ارزش‌های اجتماعی رایج را تقویت و تشویق می‌کند؛ تا جایی که جامعه به یک فرد انتظام ‌بخشیده، هدف او را از زندگی تعیین می‌کند (بسنارد، 1988: 91-95).

      صورتبندی اصلی دورکیم یک رابطه‌ی U شکل را می‌پذیرد: انسجام اجتماعی بسیار ضعیف به موقعیت احساس تنهایی و خودکشی خودخوا‌هانه منجر می‌گردد. انسجام اجتماعی بسیار قوی به خودکشی دگر‌خوا‌هانه منجر می‌شود، زیرا منافع گروه اجتماعی نسبت به منافع شخصی در اولویت و ارجحیت قرار می‌گیرند. انتظام اجتماعی پایین خودکشی آنومیک را به وجود می آورد که در آن افراد در دنیای آشفته‌ای گم شده‌اند، هیچ کنترلی بر تمایلاتشان ندارند و دچار سرخوردگی و ناامیدی شده‌اند. از طرف دیگر، انتظام اجتماعی بیش از حد (افراطی) به خودکشی تقدیر‌گرایانه منجر می‌شود (جارناسون، 1994: 199).

     مدل دورکیم شامل طرحی چهار وجهی است: خود‌گرایی، بی‌هنجاری، دیگر‌گرایی و تقدیرگرایی. به‌نظر وی، خود‌گرایی و دیگر‌گرایی به ترتیب منعکس‌کننده‌ی فقدان و فزونی انسجام هستند، در حالی که بی‌هنجاری و تقدیرگرایی، به ترتیب منعکس‌کننده‌ی فقدان و فزونی انتظام هستند (تراویس، 1990: 243-225)، اما با توجه به قطعی بودن رابطه‌ی بین انسجام و انتظام، جامعه‌شناسان بر روی اینکه چه چیزی این دو را از هم متمایز می‌کند، توافق ندارند. با نظر پارسونز[8]، انسجام دارای محتوای ارزشی است و تنظیم به شدت کنترل اجتماعی اشاره می‌کند. نیسبت[9] اظهار داشته است که انسجام، اشتراک اخلاقی است، و تنظیم اشتراک اجتماعی است. کوزر[10] این تفاوت را بر حسب انسجام ساختی در مقابل تنظیم هنجاری تعریف کرده است. به نظر گیدنز [11]، دورکیم خودگرایی را با فرد‌گرایی، و آنومی را با فقدان تنظیم اخلاقی پیوند داده است. لاکز[12]معتقد است که انسجام به علقه‌های اجتماعی پیوند دهنده‌ی فرد به آرمان‌ها و اهداف اجتماعی؛ و انتظام به تنظیم‌کننده‌‌های آرزو‌های فرد، اطلاق می شود ( پوپ، 1975: 417-435). در مجموع، هر یک از این محققان سعی کرده‌اند دیدگاه‌‌های دورکیم را تفسیر، و در مواردی نیز آن را اصلاح کنند، اما به نظر می‌رسد که این تفاسیر گوناگون تاحدی به یک نقطه‌ی مشترک رسیده‌اند؛ به‌طوری‌که معمولاً به دورکیم این‌گونه نگریسته می‌شود که وی انسجام و انتظام اجتماعی را به عنوان متغیر‌هایی که تغییرات میزان خودکشی را تبیین می‌کنند، به‌کار می‌برد. به منظور استفاده از اصول‌اساسی تئوری خودکشی دورکیم و کاربست آن در تحقیقات مربوط به خودکشی، محققان بسیاری کوشیده‌اند تا با به‌کار‌گیری داده‌‌های محیطی، مفاهیم انسجام و انتظام اجتماعی را تعریف عملیاتی نموده، آنها را شاخص‌سازی کنند.

     خودکشی خودخوا‌هانه در پرتو همبستگی موجود میان میزان خودکشی و چهارچوب‌‌های ادغام اجتماعی تحلیل شده است (آرون،1370 : 363). هرگاه انسان از جامعه‌اش بر کنار افتد و به امیال شخصی‌اش واگذار شود و پیوند‌هایی که پیش از این، او را به همگنانش وابسته می‌ساختند، سست گردد، او برای خودکشی خودخوا‌هانه یا فردگرایانه آمادگی می‌یابد (کوزر، 1385: 193).

     خودکشی دگرخوا‌هانه نقطه‌ی مقابل خودکشی خود خوا‌هانه و ناشی از حد افراط انسجام فرد در گروه اجتماعی است. در خودکشی دگر خوا‌هانه (من) فرد به جای این‌که قوی باشد، آنقدر ضعیف است که نسبت به خواسته‌‌های جامعه نمی‌تواند مقاومت کند، در نتیجه او مرتکب خودکشی می‌شود. در چنین مواردی، هویت فردی در گروه اجتماعی حل می‌گردد (تیلور، 1379 :28 ).

     آنومی در آثار دورکیم، مفهومی است که موقعیت‌‌ها و وضعیت‌‌های نابسامان و نامنظم اجتماعی را بیان می‌کند. این اصطلاح همواره با دو ویژگی همراه است: 1- تغییرات ناگهانی منتج از یک بحران غیر‌طبیعی یا جابه‌جایی سریع قدرت و ثروت؛ 2- وضعیت‌‌های مزمن و کهنه‌ی ناشی از پس‌افتادگی و باقی ماندن در قالب‌های فرسوده‌ی کهنه. مفهوم ویژه‌ی آنومی از نظر دورکیم بر این اصل استوار است که ارتباط اجتماعی فقط زمانی کارکرد دارد که امید‌ها، آرزو‌ها و اشتیاق‌‌ها و داعیه‌‌های انسانی به وسیله‌ی موانع اجتماعی (سنت‌‌های نادرست ) متوقف نشود. طبق نظر دورکیم، در چنین اوضاعی، کارکرد‌های ویژه در تقسیم کار، به طور کلی تداوم و تقابل م‍ؤثر بر یکدیگر ندارند، در نتیجه درک نظام اجتماعی، قوانین مشترک و فهم این قوانین از سوی فرد به مشکل بر می‌خورد (توسلی، 1382 :36 ).

     نظریه‌ی دورکیم در مورد خودکشی تقدیرگرایانه‌، یا خودکشی ناشی از انتظام اجتماعی افراطی، به لحاظ تجربی مورد غفلت واقع شده است (علیوردی‌نیا و پرایدمور، 2009: 307). خودکشی تقدیرگرایانه صورت معکوس خودکشی ناشی از نابهنجاری است و از تحمیل بیش از حد هنجار‌ها بر فرد ناشی می‌شود. دورکیم عقیده داشت که این شکل از خودکشی در جامعه‌ی معاصر، اهمیت چندانی ندارد. خودکشی‌‌های تقدیر گرایانه، متضمن ر‌هایی از یک موقعیت هنجاری است که چار‌ه‌ای جز آن وجود ندارد (استاک، 1979: 161). این بعد از خودکشی دورکیمی، از این نظر در این تحقیق اهمیت دارد که برخی از تحقیقات انجام شده در ایران نشان می‌دهد که نوع غالب خودکشی‌های انجام شده در ایران بخصوص در میان زنان و دختران، از نوع خودکشی تقدیرگرایانه است. (علیوردی‌نیا و پرایدمور، 2009: 308).

 

فرضیه‌‌های تحقیق

  • به نظر می‌رسد بین حمایت اجتماعی و گرایش به خودکشی رابطه‌ی معکوس وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین نظارت خانوادگی و گرایش به خودکشی رابطه‌ی مستقیم وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین رفتار‌های بزهکارانه و گرایش به خودکشی رابطه‌ی مستقیم وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین آنومی و گرایش به خودکشی رابطه‌ی مستقیم وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین تقدیرگرایی و گرایش به خودکشی رابطه‌ی مستقیم وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین حمایت اجتماعی و رفتار بزهکارانه رابطه‌ی معکوس وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین نظارت خانوادگی و تقدیرگرایی رابطه‌ی مستقیم وجود دارد.
  • به نظر می‌رسد بین حمایت اجتماعی و آنومی رابطه‌ی معکوس وجود دارد.

 

طرز کار و مطالعه

روش تحقیق از نوع پیمایش عرضی- مقطعی بوده است که در آن برای گرد‌آوری داده‌‌ها از تکنیک پرسشنامه استفاده شده است. جامعه‌ی‌آماری‌ این تحقیق از کلیه‌ی دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه مشغول به تحصیل در سال 87-86، تشکیل شده است. جمعیت نمونه از طریق نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای چند مرحله‌ای نامتناسب انتخاب شد‌ه‌اند و نمونه‌ی آماری تحقیق بر اساس فرمول کوکران، برابر 373 نفر بوده‌اند، اما از آنجا که پیش‌بینی می‌شد برخی پرسشنامه‌‌ها ناقص تحویل داده شود یا بخشی از آنها مفقود گردد، تعداد 400 پرسشنامه توزیع گردید و پس از کنار گذاشتن پرسشنامه‌‌های مخدوش، نهایتاً 380 پرسشنامه تحلیل شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع‌آوری شده، از نرم افزار Spss استفاده شده است.

با مطالعه‌ی اکتشافی انجام شده، برای کسب اطلاع از اعتبار پرسشنامه تحقیق از اعتبارمحتوا[13] و اعتبار سازه[14]استفاده شد. همچنین به منظور انتخاب بهترین گویه‌‌ها و اینکه ببینیم گویه‌‌ها واقعا به مقیاس تعلق دارند یا خیر، از روش تحلیل گویه[15] نیز استفاده شد؛ بدین معنی که با استفاده از آزمون تک بعدی بودن[16] اطمینان حاصل شد که همه‌ی گویه‌‌های هر مقیاس مفهوم بنیادی یکسانی را می‌سنجند. برای تعیین روایی این تحقیق، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. در واقع، آلفای کرونباخ نشان‌دهنده‌ی انسجام درونی و همسازی داخلی گویه‌‌هاست. جدول1 نتایج تحلیل روایی متغیر وابسته و ابعاد متغیر مستقل را نشان می‌دهد.

تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم

خودکشی"عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه‌ی مستقیم و یا غیرمستقیم کردار مثبت یا منفی خود قربانی است که می‌دانسته است چنان نتیجه‌ای به‌بار آورد. اقدام به خودکشی عملی است که بدین‌سان تعریف شده است، اما قبل از اینکه به مرگ منجر شود متوقف شده است". (دورکیم، 1368: 6 و7). گویه‌‌های مقیاس گرایش به خودکشی بر روی پیوستاری از تفکر به خودکشی تا تلاش عملی برای خودکشی تنظیم شده است، که بر اساس تحقیقات پیشین از مقیاس SOQ (ماریون، 2002) استوار است.

     حمایت اجتماعی: بر اساس تعریف کوب، به میزان برخورداری از مساعدت و توجه اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد اطلاق می‌شود. برای سنجش و اندازه‌گیری مفهوم حمایت اجتماعی و عملیاتی کردن این مفهوم، از دو بعد خانواده و دوستان استفاده شده، که مجموعاً شامل هفت گویه می‌باشد. حمایت اجتماعی خانواده، شامل دو گویه برای حمایت ذهنی خانواده و دو گویه برای حمایت عینی خانواده است که قبلا در تحقیق (جارناسون، 1994) استفاده قرار شده بود. همچنین، برای حمایت اجتماعی دوستان نیز از دو گویه برای حمایت ذهنی و یک گویه برای حمایت عینی دوستان استفاده شده است.

     نظارت خانوادگی: به طور کلی، نبود کنترل‌‌های شخصی و اجتماعی موجب پیدایش بزهکاری و جرم می‌گردد. کنترل‌‌های اجتماعی از کنترل‌‌های رسمی، نظیر قوانین و کنترل‌‌های غیررسمی، همچون ضمانت‌های اجتماعی منتج می‌شود. برای سنجش و اندازه‌گیری مفهوم نظارت خانوادگی در دو بعد نظارت و قانونمندی خانواده مورد مقیاس‌سازی قرار گرفت.

رفتار‌های انحرافی: انحراف یا کجروی[17] پیوستاری از رفتار است که هم به تخلف از قانون و هم به تخلف از هنجار‌های اجتماعی و فرهنگی بدون قانون‌شکنی رسمی اطلاق می‌شود. در تحقیق حاضر، برای سنجش عملی متغیر رفتار‌های انحراف، ابعاد چهار‌گانه‌ای در نظر گرفته شده است: سرقت و تقلب، وندالیسم، کجروی‌‌های اخلاقی و خشونت. سپس برای هر یک از این ابعاد، شاخص‌‌هایی مطرح شده است و در نهایت، با پرسش‌های مناسب سنجش شده‌‌اند. شاخصی که برای سنجش وندالیسم به کار گرفته شده عبارت است از: تخریب وسایل عمومی دانشگاه و برای سنجش خشونت، شرکت در دعوا‌ها و تهدید تلفنی (اگنو، 1992). شاخص‌‌های کجروی اخلاقی، شامل استفاده از مشروبات الکلی و شرکت در پارتی‌‌های مختلط (طالبان، 1380) است. شاخص تقلب شامل تقلب در امتحانات (حیدری چرورده، 1380) است.

 

جدول شماره 1- نتایج تحلیل روایی متغیر‌های اصلی تحقیق

ردیف

متغیر

تعداد گویه‌ها

ضریب روایی

1

حمایت اجتماعی

7

71/.

2

نظارت خانوادگی

5

67/.

3

رفتار‌های بزهکارانه

6

81/.

4

تقدیرگرایی

6

62/.

5

گرایش به خودکشی

7

89/.

 


آنومی: جامعه‌شناسان آنومی را به وضعیت مغشوش و درهمی می‌گویند که افراد جامعه قادر نباشند براساس هنجار‌‌های مشترک با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و نیاز‌های خود را برطرف سازند. معنای لغوی بی‌هنجاری، بی‌قانونی، هنجار‌گسیختگی، و در معنی وسیع آشفتگی اجتماعی است (رفیع پور، 1378: 124). تدوین گویه‌‌های مقیاس آنومی بر اساس تحقیق تورلیدنسون و جارناسون ( 1998) بوده است.

تقدیرگرایی: خودکشی ناشی از تقدیرگرایی نوعی عکس‌العمل به بازبینی، کنترل و تنظیم اجتماعی مفرط و شدید جامعه است. تدوین گویه‌‌های مقیاس تقدیرگرایی بر مبنای تحقیق تورلیدنسون و جارناسون (همان) است.

 

یافته‌های پژوهش

 

          گرایش به خودکشی

پایگاه اقتصادی اجتماعی

 

گرایش به خودکشی

کم

        متوسط

زیاد

       کل

پایین

4/75

7/17

8/6

175

متوسط

7/76

7/20

5/2

159

بالا

6/69

3/17

1/13

46

کل

-

-

-

380

 جدول شماره 2- توزیع پاسخگویان بر حسب پایگاه اقتصادی اجتماعی و گرایش به خودکشی

 

    

 

 

 

 

 

جدول 2 نشان می‌دهد پاسخگویانی که در پایگاه اقتصادی– اجتماعی متوسطی واقع شده‌اند، نسبت به پاسخگویان طبقات بالا و پایین گرایش‌کمتری به خودکشی دارند. پاسخگویان طبقه‌ی بالا گرایش زیادتری (1/13 درصد ) به خودکشی نسبت به طبقات پایین و متوسط نشان می‌دهند. بنابراین، در مجموع می‌توان گفت که پاسخگویان طبقه‌ِی بالا گرایش بیشتری به خودکشی دارند.

 

جدول شماره 3- توزیع پاسخگویان بر حسب زبان یا گویش و میزان گرایش به خودکشی

                          گرایش به خودکشی

زبان یا گویش

گرایش به خودکشی

کم

متوسط

زیاد

کل

فارس

1/74

8/18

1/7

85

لک

7/77

4/19

7/2

36

لر

4/77

1/16

4/6

31

کرد

7/74

6/19

6/5

214

ترک

6/78

4/14

7

14

مجموع

286

72

22

380

 

 

 

    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول شماره 3 نشان می‌دهد که6/78 درصد از پاسخگویان با گویش یا زبان ترکی نسبت به سایر زبان‌ها یا گویش‌‌ها ( فارس، لک، لر و کرد ) گرایش در حد کم به خودکشی دارند. پاسخگویان زبان فارسی با 1/7 درصد، گرایش زیادتری به خودکشی نسبت به سایر زبان‌ها یا گویش‌‌ها از خود نشان می‌دهند. پاسخگویان با زبان یا گویش کردی 6/19 درصد در حد متوسط گرایش به خودکشی داشته‌اند.

 

 

                               گرایش به خودکشی

جنس

گرایش به خودکشی

کم

متوسط

زیاد

کل

زن

5/78

9/16

6/4

218

مرد

9/70

6/21

4/7

162

کل

286

72

22

380

جدول شماره 4- توزیع پاسخگویان بر حسب جنس و میزان گرایش به خودکشی


    

جدول 4 گرایش زنان در حد کم به خودکشی را 5/78 درصد و در نقطه‌ی مقابل گرایش مردان در حد کم به خودکشی را 9/70 درصد نشان می‌دهد. داشتن گرایش زیاد به خودکشی در میان پاسخگویان مرد 4/7 درصد و در میان پاسخگویان زن 6/4 درصد است. هرچند تعداد زنان پاسخگوی این تحقیق نسبت به مردان بیشتر بوده است، اما در مجموع خودکشی در میان پاسخگویان زن کمتر از مردان دیده می‌شود؛ یعنی مردان گرایش بیشتری به خودکشی دارند.

 

 

 

          جدول شماره 5- ضرایب تأثیر مدل تبیین‌کننده‌‌ی میزان گرایش به خودکشی

Sig

t

Beta

B

متغیر

000/0

477/7

328/ 0

440/0

رفتار‌ انحرافی

000/0

730/5

249/ 0

346/0

تقدیرگرایی

029/ 0

309/4-

191/ 0-

261/ 0-

حمایت اجتماعی

002/ 0

120/3

138/0

086/0

نظارت خانواده

392/ 0

857/ 0

036/0

033/0

آنومی

35/0 = Adjusted R Square

(ضریب تعیین تعدیل شده)

60/0= ضریب همبستگی(­R)

36/0= ضریب تعیین(R2)

 

    

 

     داده‌‌های جدول 5 نشان می‌دهد که ضریب همبستگی چندگانه (R) معادل 60/0 محاسبه شده است. بر این اساس، پنج متغیر حمایت اجتماعی، نظارت خانواده، رفتار انحرافی، تقدیرگرایی و آنومی به طور همزمان 78/0 با گرایش به خودکشی ارتباط و همبستگی دارند. ضریب تعیین (R2 ) معادل 36/0 است؛ یعنی 36 درصد از تغییرات گرایش به خودکشی از طریق متغیر‌های پنج‌گانه‌ی مذکور توضیح داده می‌شود و 64 درصد باقی‌مانده متعلق به عوامل دیگری است که از این بررسی خارج هستند. ضرایب تأثیر استاندارد موجود در جدول 6 نشان می‌دهد که متغیر رفتار‌های انحرفی با ضریب تأثیر رگرسیونی (328/0β=)، قویترین پیش‌بینی‌ کننده‌ی گرایش به خودکشی است. در مرتبه‌ی آخر نیز آنومی با ضریب تأثیر رگرسیونی (036/0β=) قرار دارد که کمترین قدرت پیش‌بینی را در میان پنج متغیر مستقل موجود در مدل داراست. در دو نمودار 2 و 3 تحلیل مسیر گرایش به خودکشی قبل و پس از حذف مسیر‌ها نمایش داده شده است : 


نمودار شماره1- تحلیل مسیرکل نمونه‌ی آماری تحقیق( قبل از اصلاح)

 

 

نمودار 2- تحلیل مسیرکل نمونه‌ی آماری تحقیق( پس از اصلاح)

 

 

 


بحث و نتیجه‌گیری

از مقایسه نمودارهای قبل و پس از اصلاح، چنین استنباط می‌شود که بعضی مسیرها در مدل
اصلاحی حذف شده‌اند . ملاک حذف یا حفظ یک مسیر، تفسیری است که کرلینجر و پدهاورز بیان کرده‌اند. میزان ضرایب بتاست که در تحلیل مسیر، ضریب مسیر خوانده می‌شود، (کرلینجر و پدهاورز، 1376 :420). بر این اساس، متغیر آنومی از مدل حذف شده است . همان‌طور که مشاهده می‌شود، با حذف این مسیر از مدل، ضرایب مسیر مجددا محاسبه شده است و تغییر عمده‌ای در ضرایب مسیر اتفاق نیفتاده و تقریبا به میزان قبل باقی مانده است. محاسبه‌ی آثار مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مدل تحلیلی بر روی گرایش به خودکشی نشان داد که مهمترین پیش‌بینی کننده‌های تغییرات میزان گرایش به خودکشی پاسخگویان به طور کلی، به ترتیب متغیرهای حمایت اجتماعی (45/0-)، رفتار انحرافی (32/0)، نظارت خانواده (31/0) و تقدیرگرایی (25/0) بوده است. به لحاظ تأثیر مستقیم، متغیر رفتار انحرافی (32/0) بیشترین تأثیر را داشته است. همچنین حمایت اجتماعی از طریق تأثیر بر روی رفتار انحرافی تأثیر غیرمستقیم بالایی بر روی گرایش به خودکشی  داشته است (26/0-) .

     به منظور آزمون فرضیات اصلی پژوهش، متغیر گرایش به خودکشی به عنوان متغیر وابسته در ارتباط با متغیر‌های (حمایت اجتماعی، نظارت خانواده، رفتار انحرافی، آنومی و تقدیرگرایی) قرار گرفت. برای تبیین ارتباط متغیر‌ها با یکدیگر و سهم هر متغیر در تعیین متغیر وابسته، از آزمون‌های متناسب با سطح سنجش آنها و همچنین روش‌های آماری رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر استفاده شده است. از تجزیه و تحلیل یافته‌‌ها در قالب روش‌های آماری فوق، نتایج زیر به دست آمد‌ه است:

      فرضیه‌ای که بر وجود رابطه‌ی معکوس معنادار بین حمایت اجتماعی و گرایش به خودکشی دلالت دارد تأیید شد. بر این اساس، هرچه فرد بیشتر مورد توجه خانواده و دوستان واقع شود، میزان گرایش به خودکشی کاهش می‌یابد و برعکس، هرچه فرد کمتر مورد توجه خانواده و دوستان قرار گیرد، احتمال گرایش به خودکشی افزایش می‌یابد. بر اساس دیدگاه دورکیم، انسجام دو عنصر اصلی دارد: حمایت اجتماعی و کنترل اجتماعی. حمایت اجتماعی به‌وجود آورنده‌ی پیوند‌های اجتماعی است که افراد را به اهداف و انگیزه‌‌های اجتماعی مشترک متصل می‌کند. روابط حمایت اجتماعی به شکلی است که مبادله‌ی پایدار ایده‌‌ها و احساسات از جامعه به فرد و از فرد به جامعه جریان دارد، که گاهی اوقات به صورت حمایت اخلاقی متقابل ظاهر می‌شود، به جای ر‌هاسازی فرد با منابع و تخصصش او را به مشارکت در روح جمعی وا می‌دارد و زمانی که در مانده می‌شود، از او حمایت می‌کند. جامعه‌ای که انسجام قوی دارد، فرد را تحت کنترل دارد، در خدماتش مورد توجه قرار می‌دهد و بنابراین، خود‌سرانه عمل کردن را برای او ممنوع می‌کند. چنین جامعه‌ای با کنترل مکانیسم‌ها و مبادله‌ی پایدار احساسات و ایده‌‌هایی مشخص می‌شود که از ارتکاب خودکشی افراد جلوگیری می‌کند. این دو عنصر فرایند‌های اساسی اجتماعی هستند که احساس همدردی و همبستگی ما را نسبت به یکدیگر به وجود می‌آورند. این جامعه‌ای است که ما را در تصورش شکل می‌دهد و با باور‌های سیاسی، مذهبی و اخلاقی‌اش به ما جهت می‌دهد و به واسطه‌ی آن‌ها ما را کنترل می‌کند.

      از نظر دورکیم، حمایت اجتماعی یکی از عناصر انسجام اجتماعی است. حمایت اجتماعی پیوند‌های اجتماعی را به‌وجود می‌آورد که افراد را به اهداف و انگیزه‌‌های اجتماعی مشترک متصل می‌کند. جامعه‌ای که انسجام قوی دارد، فرد را تحت کنترلش دارد، او را در خدماتش مورد توجه قرار می‌دهد و بنابراین، خودسرانه عمل کردن را برای او ممنوع می‌کند (از ارتکاب خودکشی افراد جلوگیری می‌کند). در جوامعی که انسجام ضعیف دارند، افراد با منافع شخصی‌شان ر‌ها می‌شوند و پیوند‌هایی که پیش از این آنها را به همگنانش وابسته می‌ساختند، سست می‌گردد، از این‌رو، او برای خودکشی خود خوا‌هانه یا فرد‌گرایانه آمادگی می‌یابد.

      فرضیه‌ی دیگر تحقیق حاضر، مبنی بر وجود رابطه‌ی مستقیم و معنی‌دار بین نظارت خانوادگی و گرایش به خودکشی بوده است که  تأیید شد. به نظر دورکیم، انسان‌ها موجوداتی با آرزو‌های نامحدودند. آنان بر خلاف جانوران دیگر با برآورده شدن نیاز‌های زیستی‌شان سیری نمی‌پذیرند. انسان هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر هم می‌خواهد و برآورده شدن هر نیازی، به جای کاستن از آرزو‌های انسان نیاز‌های تازه‌ای را هم بر‌می‌انگیزد. از این سیری ‌ناپذیری طبیعی نوع بشر چنین بر می‌آید که آرزو‌های انسان را تنها می‌توان با نظارت‌‌های خارجی؛ یعنی با نظارت اجتماعی مهار کرد. جامعه بر آرزو‌های بشری محدودیت‌های را تحمیل می‌کند و نیروی تنظیم کنند‌ه‌ای را می‌سازد که باید همان نقشی را در برآورده کردن نیاز‌های اخلاقی انسان بازی کند که ارگانیسم در برآورده ساختن نیاز‌های جسمی ایفا می‌نماید. در جوامع خوب تنظیم شده، نظارت‌‌های اجتماعی بر گرایش‌‌های فردی، محدودیت‌‌هایی می‌نهند چندان که هر فردی در محدوده‌ی خودش کم و بیش تشخیص می‌دهد که تا چه حدی می‌تواند به بلند پروازی‌‌هایش میدان دهد. بدین‌سان، هدف و سرانجامی بر سودا‌های فرد نهاده می‌شود. هرگاه شیرازه‌ی تنظیم‌‌های اجتماعی از هم گسیخته شوند، نفوذ نظارت‌کننده‌ی جامعه بر گرایش‌های فردی دیگر کارآیی‌اش را از دست خواهد داد و افراد جامعه به حال خودشان واگذار خواهند شد. در این موقعیت آرزو‌های فردی دیگر با هنجار‌های مشترک تنظیم نمی‌شوند و در نتیجه، افراد بدون راهنمای اخلاقی می‌مانند و هر کسی تنها هدف‌های شخصی‌اش را دنبال می‌کند.

     همچنین، فرضیه‌ی تحقیق مبنی بر وجود رابطه‌ی مستقیم و معنی‌دار بین رفتار انحرافی و گرایش به خودکشی است که تأیید شده است. بزهکاری دال بر عدم نظارت هنجار‌ها بر رفتار فرد است. کنش‌‌های افراد دیگر از هنجار‌های روشن و نافذ جامعه تبعیت نمی‌کنند. افراد ممکن است هدف‌های دست‌نیافتنی را انتخاب کنند و برای آمال و آرزو‌هایشان حد و حدودی نشناسند که نقطه‌ی مقابل نظارت اجتماعی و خانوادگی است و به خودکشی آنومی یا بی‌هنجاری منجر می‌شود. خودکشی آنومیک معلول عدم تعادل، دگرگونی ساختاری، وقفه‌ی ناگهانی شدید یا تغییرات عمیق و سریع سازمان‌‌ها و نظام‌‌های اجتماعی است که خود این عوامل معلول کسادی سازمان اقتصادی، از هم پاشیدگی ارزش‌‌های سنتی، تورم، تغییر حکومت و انقلاب است و کنش افراد به وسیله‌ی هنجار‌های روشن و قاطع، تکوین نیابد. چهار شاخص در بروز این نوع خودکشی مؤثر است: تغییرات سریع اجتماعی، آشفتگی در نظام جمعی و نظم عمومی جامعه، داشتن مشاغل حرفه‌ای و لیبرال، طلاق و در نتیجه‌ی آن اغتشاش در روابط بین هدف و وسیله‌ی خانواده. در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش، نه از آن رو پایان می‌دهد که هنجاری را شکسته، یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده است، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می‌زند که پس از تلاش بسیار زندگی را سراب، پیروزی‌ها را بی‌فرجام، و حیات را پوچ یافته است. داده‌‌های تحقیق نشان داده‌اند که هرچه رفتار انحرافی در نتیجه‌ی بی هنجاری افزایش یابد، گرایش به خودکشی بیشتر می‌شود و هرچه رفتار انحرافی کاهش یابد گرایش به خودکشی نیز کاهش می‌یابد. یافته‌‌ها نشان می‌دهد که در تمامی انواع رفتار‌های انحرافی مورد سنجش در این پژوهش، رفتار انحرافی اکثر قریب به اتفاق دانشجویان در حد کم  و متوسط ارزیابی شده است. تقلب در امتحانات درسی و شرکت در دعوا‌های انفرادی و جمعی بیشترین میزان را به خود اختصاص داده‌اند.

     یکی دیگر از فرضیه‌های اصلی تحقیق که بر وجود رابطه‌ی مستقیم و معنادار بین تقدیرگرایی و گرایش به خودکشی دلالت دارد، تأیید شد. در این تحقیق برای تبیین نظری علت تفاوت در میزان گرایش به خودکشی بر روی یکی از حوزه‌های تئوری خودکشی دورکیم - که غالبا مورد غفلت واقع می شود - تأکید گردید؛ یعنی، حوزه‌ای که دورکیم آن را خودکشی تقدیر گرایانه یا خودکشی ناشی از کنترل افراطی می‌نامد. تقدیرگرایی وقتی وجود دارد که هنجا‌‌رهای اجتماعی، فرصت آزادی عملی را که فرد از آن در انتخاب هدف‌هایش و در انتخاب وسایل رسیدن به آنها برخوردار است، به شدت محدود کنند. چون خودخواهی، نوع‌دوستی، میزان آنومی و تقدیر‌گرایی برحسب جامعه‌‌ها، فرهنگ‌‌ها و وضعیت‌‌ها تغییر می‌کنند، انضباطی ستمگرانه افراد را به خودکشی تقدیر‌گرایی سوق می‌دهد. خودکشی ناشی از جبر‌گرایی، نوعی ‌عکس‌العمل به بازبینی، کنترل و تنظیم اجتماعی مفرط و شدید جامعه است. زمانی‌که جامعه به حد مفرط و شدیدی دست به ایجاد نظمی دستوری می‌زند، در چنین وضعیتی فرد به شدت تحت انقیاد و تقید اجتماعی قرار دارد و هر چیزی تهدید شده، کنترل شده، منظم، خشک و بی‌روح است. به‌نظر دورکیم، زمانی‌که باز‌دارنده‌‌ها و کنترل‌‌های اجتماعی به طور شتابان و ناگهانی تشدید می‌شوند و اقتدار آمرانه‌ای را به‌طور مفرط بر فرد وارد می‌سازند، احتمال خودکشی جبر‌گرایانه شدت می‌یابد. خودکشی تقدیر‌گرایانه به عنوان عکس‌العملی به قوه‌ی قاهره‌ی جامعه و فرار از وضعیت درد‌آلوده و فشار‌‌ها و  تحمیلات جابرانه و غیر‌عادلانه است. دورکیم کسانی را که احتمالا مرتکب خودکشی تقدیرگرایانه می‌شوند، افرادی می‌خواند که به‌واسطه‌ی نظم شاق و افراطی به‌گونه‌ای بیرحمانه آینده‌ی آنان مسدود شده و شور و شوقشان از بین رفته است. داده‌‌های تحقیق نشان داده‌اند که هرچه انتظام اجتماعی افراطی فزونی می‌یابد، گرایش به خودکشی نیز افزایش پیدا می‌کند و هرچه تقدیرگرایی کمتر شود، گرایش به خودکشی نیز کمتر مشاهده می‌شود. البته، به نظر می‌رسد این تبیین بیشتر در مناطق کمتر صنعتی شده‌ی ایران که با درجه‌ی بالایی از انسجام و انتظام اجتماعی، مردم به مشقت زندگی عادت کرده‌اند و سازگاری آنها با این وضع به واسطه‌ی تقدیرگرایی تسهیل شده است، مصداق دارد. در مجموع، می‌توان گفت به‌نظر می‌رسد که گرایش به خودکشی تقدیرگرایانه مبین انعطاف ناپذیری و طاقت‌فرسا بودن هنجارهای اجتماعی، به‌ویژه در استان‌های کمتر صنعتی شده است که از انسجام و انتظام اجتماعی بالایی برخوردارند. به عبارت دیگر، این نوع خودکشی ناشی از انتظام اجتماعی افراطی و بیانگر این است که آینده‌ی اشخاص از پیش قالب‌ریزی شده و افراد تحت تأثیر نظارت بیرونی و اخلاق رئالیسم هستند و لذا اغلب خودکشی‌ها  –  از جمله خودسوزی زنان – متضمن رهایی از یک موقعیت هنجاری است که چاره‌ای جز آن وجود ندارد.

      نکته‌ای که ذکر آن ضروری می‌نماید، این است که نباید مسائل اجتماعی را با بیماری جسمی یکسان تلقی نموده، انتظار داشت مانند تجویزهایی که در علم طب برای درمان بیماری‌ها صورت می‌گیرد، مسائل اجتماعی نیز با این سهولت حل شوند و نظم اجتماعی برقرار گردد . کارکرد اصلی جامعه شناسی این است که سعی می‌کند نشان دهد  چه چیزی در جامعه در حال اتفاق افتادن است و لذا نقدی تحلیلی از جامعه ارائه می‌کند . در اینجا، با توجه به محدودیت‌های جدی که در ارائه‌ی راه حل برای مسائل اجتماعی وجود دارد، پیشنهادهایی به شرح ذیل برای تحقیقات آینده در حوزه‌ی مطالعات مربوط به خودکشی از دیدگاه جامعه‌شناختی ارائه می‌شود :

     - بررسی نقش مذهب در جلوگیری از گرایش به خودکشی؛

     - بررسی نگرش دانش‌آموزان دبیرستانی در گرایش به خودکشی؛

     - بررسی نقش هویت قومی در گرایش به خودکشی؛

     - بررسی تطبیقی میزان خودکشی در استان‌های غرب کشور (در سطح کلان)؛

     - بررسی تأثیر حمایت اجتماعی بر روی گرایش به خودکشی.

 



[1] Reductionnism

[2] Naturalistic

[3] Positivism

[4] Integration

[5] Regulation

[6] Multilevel Theory

[7] Extra-Social

[8]Parsons

[9] Nisbet

[10] Coser

[11] Giddens

[12] Lukes

[13] Content Validity

[14]Construct Validity

[15] Item Analysis

[16] Unidimensionality

5 Deviance

1-                  آرون، ریمون. (1370). مراحل اساسی اندیشه در جامعه‌شناسی، ترجمه باقر پر‌هام، تهران : سازمان انتشارات وآموزش  انقلاب اسلامی.
2-                   امیری، سیاوش. (1385). بررسی وضعیت خودکشی در استان کرمانشاه در طی سال‌های 1384-1380، کرمانشاه: دفتر امور اجتماعی  استانداری استان کرمانشاه.
3-                   تیلور، استیو. (1379). جامعه شناسی خودکشی، ترجمه رسول ربانی، ابراهیم انصاری و مجیدکارشناس، تهران: انتشارات آوای نور.
4-                   حیدری چرورده، مجید. (1380). بررسی میزان علل ناهنجاری‌‌های اجتماعی دانش آموزان دوره راهنمایی شهر خراسان، مشهد: طرح تحقیقاتی اداره کل آموزش و پرورش خراسان.
5-                   دفتر امور اجتماعی وزارت کشور. (1383). «بررسی روند تغییرات آسیب‌‌های اجتماعی 1381-1375»، کاوش، شماره سوم. تهران : دفتر امور اجتماعی وزارت کشور.
6-                   دواس، دی، ای. (1385). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران: نشر نی.
7-                   دورکیم، امیل. (1378). خودکشی، ترجمه‌ی نادر سالارزاده امیری، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.
8-                   رفیع‌پور، فرامرز. (1378). آنومی یا آشفتگی اجتماعی، تهران: انتشارات سروش.
9-                   ستوده، هدایت الله (1384 ). آسیب شناسی اجتماعی، تهران: آوای نور.
10-                شایگان، فریبا. (1382). "خودکشی زنان"، فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سال پنجم، ش 19، صص71-80.
11-                طالبان، محمدرضا. (1380). دینداری و بزهکاری در میان جوانان دانش‌آموز، تهران : موسسه‌ی پژوهشی فرهنگ،  هنر و ارتباطات.
12-               عبدالهی، محمد. (1383). مسایل اجتماعی ایران: مجموعه مقالات، انجمن جامعه‌شناسی ایران، تهران: آگاه.
13-               کرلینجر، فرن، ان. (1376). مبانی پژوهش در علوم رفتاری، جلد اول و دوم، ترجمه‌ی حسن پاشا شریفی و جعفر نجفی زند، تهران: آوای نور.
14-               کوزر، لیوئیس. (1385). زندگی و اندیشه‌ی بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران : انتشارات علمی.
15-             Aliverdinia, A. & Pridemore, W.A, (2009).‘Women's Fatalistic Suicide in Iran: A Partial Test of Durkheim in an Islamic Republic’, Violence against Women. Vol, 15. No,3, 307–320.
16-             Agnew.Robert (1992)."Foundation for a Geeral Strain Theory of Crime and Delinquency",Criminology,Vol 30,Number 1.PP.47-87.
17-             Besnard,Philippe (1988)."The True Nature of Anomi". Sociological Theory 6:91-95.
18-             Bjarnason , Thoroddur and Thorolfur Thorlindsson (1994). "Manifest Predictors of Past Suicide Attempts in a population of Icelandic  Adolescents".Suicide and Life Threatening Behavior 24: 350-358.
19-             George Kocmur  (2003)."Attitudes Toward Suicide Among Slovenian Women". Journal of Behavioral Sciences.vol.3.No 4:385-395.
20-             Gutierrez, Peter M. , Augustine Osman, Beverly A. Kopper and Francisco X. Barrios (2004).” Appropriateness of the Multi-Attitude Suicide Tendency Scale for Non-White Individuals”. Assessment 11; 73; 73-84. 
21-             Haas, Ann Pollinger; Herbert Hendin; J John Mann (2003). “Suicide in College Students” . The American Behavioral Scientist; May 2003; 46, 9: 1225-1240.
22-             Kandi  Shearer (2005). A Survey Examining The Attitudes In A College Population Toward  Suicide Attempters. M.A Thesis at East Tennessee State University . Department of Psychology. 
23-             Liu, Ruth X (2005). "Parent-Youth Closeness and Youths Suicidal Ideation:The Moderating  Effects of Gender , Stages of Adolescence,and Race or Ethnicity", Youth & Society, 37:145-175.
24-             Michelle Simone Marion (2002). Do Extenuating  Circumstances Influencc Afarican  American Womens  Attitudes Toward Suicide. Ph.D Thesis at University of Southern Mississippi.
25-             Pope, Whitney (1975). "Concepts and Eolanatory Structurey in Durkheim s Theory of Suicide". Bbritish Journal of Sociology. 26:417-434.
26-             Stack, steven (1979)."Durkheim Theory of Fatalistic.Suicide Across National Approach". Journal of social Psychology. 107:161-168.
27-             Thorlindsson, Thorolfur and Bjaranson ,Thoroddur ( 1998)."Modeling Durkheim on  the micro level: Astudy of yuth suicidality", American sociological Review, vol.63, no.1:94-110.
28-             Thorlindsson, Thorolfur(1983)."Social Organization and Cognition". Human Development  26:289-307.
29-             Travis, Robert (1990)."Halbwachs and Durkheim : A test of two Theories of Suicide". British Journal of Sociology 41:225-243.
30-             Weis, Gregory L. (1996). “ Attitudes of College Students about Phyisician Assisted Suicide: Influence of Life Experiences Religiosity and Beilife in Autonomy. Death Studies 20; 578-599.