مقایسه‌ رابطه بین عوامل فرهنگی و میزان مسؤولیت‏ پذیری در میان نوجوانان شهرهای بانه و قروه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز

2 کارشناس ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز

3 پژوهشگر جهاد دانشگاهی فارس

چکیده

          پژوهش حاضر، با هدف مقایسه‌ رابطه بین عوامل فرهنگی و مسؤولیت‌پذیری انجام گرفته است. این تحقیق به روش پیمایشی انجام و اطلاعات آن از طریق پرسشنامه جمع‌آوری شده است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه نوجوانان 18-14 سال شهرهای بانه و قروه است که با استفاده از جدول لین و خطای 4 درصد 598 نفر برآورد شدند و در نهایت نمونه مورد نظر، با روش مطبق خوشه‌ای انتخاب شدند. نتایج به دست آمده از این پژوهش، حاکی از آن است که مسؤولیت‌پذیری با دینداری و ابعاد مختلف آن (اعتقادی، تجربی، مناسکی، پیامدی) و میزان استفاده از رسانه‌های مختلف، تحصیلات مادر، قومیت، نوع شهر(بانه/ قروه) و نوع مذهب (شیعه/ سنی) رابطه معنا‌دار داشته، با جنسیت (زن/ مرد) و تحصیلات پدر رابطه معناداری ندارد.  

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Comparison of the Relationship between Cultural Factors and Responsibility among Youths of Ghorveh and Baneh Cities

نویسندگان [English]

  • Majid Movahed 1
  • Rezgar Salehi 2
  • Maryam Hosseini 3
1 Associate professor, Department of Sociology, Shiraz University, Shiraz Iran
2 M.A of Sociology, Shiraz University, Shiraz Iran
3 Ph.D. Student of Sociology, Shiraz University, Shiraz Iran
چکیده [English]

Studies show that responsibility in every society regulates social and humanitarian relations and increases empathy and altruism among people. It can be effective in improvement of social security, social functions, academic success, mental health, self-esteem and also self-actualization. In addition, reinforcing responsibility leads to a decrease in social deviance, delinquency, crime and society’s behavioral problems. Given the important role of social responsibility, enhancing it among citizens of society is of crucial importance. In this regard, it is necessary to identify the factors associated with this concept. So the question is what factors are associated with individual responsibility? Since responsibility is a part of acquired characteristics, the role of cultural factors in relation to its context cannot be ignored. Thus, in order to answer this question, the present study focuses on cultural factors influencing responsibility. This paper tries to study and compare the relationship between cultural factors and the level of responsibility among teenagers of Bane and Qorveh cities, assessing the degree of youth responsibility and the importance of explanation of cultural factors in relation to this variable.

کلیدواژه‌ها [English]

  • responsibility
  • religion
  • Media
  • youth
  • Shiite
  • Sunni. Bane
  • Ghorveh
  • Cultural Factors

مقدمه و  بیان مسأله

چگونگی ایجاد توسعه و پیشرفت، یکی از سؤال‌های اساسی و مهم در ایجاد دگرگونی و تحول تکاملی جوامع بوده و در این راستا همواره بر نقش افراد جامعه در جهت نیل به این هدف تأکید شده است. افراد هر جامعه، همچون پیچ و مهره‌های ماشین اجتماع‌اند که اگر هرکدام در چارچوب خود و بر اساس نقش محول یا محقق کار کنند، چرخ جامعه به بهترین شکل می‌گردد. یکی از ویژگی‌های افراد یک جامعه که به ارتقای آن جامعه کمک می‌نماید، مسؤولیت‌پذیری اعضای آن است. انسان به عنوان یک "موجود اجتماعی" باید برای حفظ تعلق خود به جامعه، باتوجه به پیامدهای اعمال و رفتار خود، تکالیف مربوط به نقش‌های اجتماعی خویش را به گونه‌ای انجام دهد تا زندگی ثمربخشی را برای خود و دیگران به همراه داشته باشد.

مسؤولیت‌پذیری افراد در هر جامعه‌ای، یکی از ارزش‌های آن جامعه و از شاخص‌های مهم سلامت روان محسوب می‌شود (رمضانی دیسفانی، 1380). از مسؤولیت‌پذیری تعریف واحدی وجود ندارد و از دیدگاه‌های مختلف، تعاریف گوناگونی ارائه شده است؛ مثلا از دیدگاه وجودگرایان، مسؤولیت‌پذیری به معنای متعلق بودن انتخاب‌ها به خود ما و برخورد صادقانه با آزادی است و در نظریه گشتالت درمانی، مسؤولیت‌پذیری یعنی اتکا به توانایی خویش برای انتخاب‌کردن است (شارف[1]،1381). گلن و نلسون[2] (1988) این مفهوم را نوعی احساس عملی در به کارگیری توانایی‌ها و کوشش کردن برای تطابق و سازگاری با مردم تعریف می‌کند. فورد[3] (1985: 325) مسؤولیت‌پذیری را هماهنگی با قوانین اجتماعی و برآورده ساختن انتظاراتی می‌داند که جامعه از فرد دارد. البته، برخی هم مسؤولیت‌پذیری را با نوعی الزام اخلاقی همراه می‌دانند (فرامرز قراملکی و نوچه فلاح، 1386). بر اساس این تعاریف، شخص مسؤولیت‌پذیر کسی است که بر اساس عزت نفس خود و با احترام به حقوق دیگران، انتخاب‌ها و دیدگاه‌های خود را ارزیابی نموده، در نهایت پیامدهای اعمال و تصمیماتش را می‌پذیرد (سبحانی نژاد، 1378).

تحقیقات انجام شده نشان می‌دهند که مسؤولیت‌پذیری افراد در هر جامعه موجب تنظیم روابط اجتماعی و انسانی و افزایش نوع دوستی و همدلی می‌شود (کلانتری و همکاران، 1386؛ مارویاما[4] و همکاران، 1982) و بر اساس آن، افراد خود را نسبت به هم وابسته احساس کرده، بر مبنای همین احساس وابستگی سرنوشت خود را با دیگران در پیوند می‌بینند، لذا در صورت فقدان مسؤولیت‌پذیری اجتماعی افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، احساس بیگانگی نموده، نسبت به سایرین بی تفاوت شده و حتی به راحتی از کنار آسیب‌های اجتماعی موجود می‌گذرند (منزیس[5] و همکاران، 2000 ). همچنین، تحقیقات انجام شده نشان می‌دهند که وجود مسؤولیت‌پذیری در افراد، می‌تواند در ارتقای امنیت اجتماعی (تریتر[6]، 2005، ایمان و همکاران، 1389)، بهبود عملکردهای اجتماعی و کسب موفقیت‌های تحصیلی آنها، ارتقای سطح سلامت روانی و عزت نفس افراد و خود شکوفایی آنها مؤثر واقع شود (مرگلر[7] و دیگران، 2007؛ اسکارتی[8]، 2010؛ رنجبریان و همکاران، 1384؛ سهیلی، 1387، مرادی و همکاران،1391). علاوه بر این با تقویت مسؤولیت‌پذیری افراد می‌توان بسیاری از انحرافات اجتماعی مانند بزهکاری‌ها، جرایم و مشکلات رفتاری در جامعه را کاهش داد (لیونز[9]، 2005؛ حریری، 1386).

با توجه به نقش مهم مسؤولیت‌پذیری در جامعه که در بالا بدان اشاره شد، تقویت و افزایش حس مسؤولیت‌پذیری افراد اهمیتی دو چندان دارد. در این راستا شناسایی عوامل مرتبط با این مفهوم ضروری به نظر می‌رسد. لذا این سؤال مطرح می‌گردد که چه عواملی با مسؤولیت پذیری افراد در ارتباط است؟ از آنجا که مسؤولیت‌پذیری جزو ویژگی‌های اکتسابی افراد به شمار می‌رود، نمی‌توان نقش مهم زمینه و عوامل فرهنگی را در ارتباط با آن نادیده گرفت. بنابراین، پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این نکته و به دلیل گستردگی عوامل مرتبط با مسؤولیت‌پذیری، برای پاسخ به سؤال پژوهش، تنها به عوامل فرهنگی مرتبط با آن می پردازد.

مقاله حاضر سعی دارد ضمن بررسی و مقایسه رابطه بین عوامل فرهنگی و میزان مسؤولیت پذیری در میان نوجوانان شهرهای بانه و قروه، به ارزیابی میزان مسؤولیت پذیری نوجوانان و اهمیت و قدرت تبیین کنندگی هریک از عوامل فرهنگی در ارتباط با متغیر مذکور بپردازد.

از آنجا که در این مقاله قصد بر آن است که به مقایسه عوامل فرهنگی مرتبط بر مسؤولیت‌پذیری افراد پرداخته شود، لذا دو شهر بانه و قروه انتخاب شدند که به لحاظ متغیرهای فرهنگی مورد نظر در این تحقیق با هم متفاوت بودند. تفاوت آنها از لحاظ دو شاخص فرهنگی است: اولاً، بانه شهری است که اکثر قریب به اتفاق ساکنان آن را اهل تسنن تشکیل داده اند، در حالی که ساکنان شهر قروه هم شامل افراد سنی و هم شامل افراد شیعه هستند؛ ثانیاً بانه از لحاظ ترکیب قومیت یکنواخت تر بوده و بیشتر کرد هستند، در حالی که در شهر قروه، تنوع قومیتی بیشتری به چشم می‌خورد. با توجه به تفاوت این دو شهر از لحاظ این شاخص‌های فرهنگی که در این پژوهش اهمیت دارند، به نظر می‌رسد مقایسه این دو شهر می‌تواند در درک بهتر رابطه عوامل فرهنگی، مفید واقع‌ گردد. علت ترجیح انتخاب دو شهر از یک استان در مقایسه با انتخاب یک شهر از استان کردستان و یک شهر از استانی غیر از کردستان این است که با چنین انتخابی احتمال اینکه سایر تفاوت‌های فرهنگی دخیل در این پژوهش به حداقل برسد، بیشتر است. با نزدیک بودن سایر شاخصه‌های فرهنگی این دو شهر بیشتر احتمال دارد که رابطه کسب شده بین قومیت و مذهب و مسؤولیت‌پذیری ناشی از رابطه خود آنها باشد و نه تحت تأثیر سایر متغیرهای فرهنگی. لذا به نظر می‌رسد انتخاب این دو شهر بهتر می‌تواند ما را به اهداف این پژوهش نزدیک نماید.

 

پیشینه پژوهش

گونو[10] و همکاران (1999) در تحقیقی با عنوان «دینداری والدین، سبک پدر و مادری، نوجوانان و مسؤولیت‌های اجتماعی»، متغیرهای خود را از طریق نمونه پدران، مادران و نوجوانان 18-10 ساله خانواده‌های طبقه متوسط قفقازی آزمودند. نتایج بررسی نشان داد که هرچه مادران میزان دینداری بالاتری داشته باشند، شیوه فرزند پروری آنها کمتر به شکل اقتدارگرا خواهد بود. مدل معادلات ساختاری تأثیر مستقیم و غیرمستقیم دینداری دیگران و پدران را بر روی مسؤولیت‌پذیری اجتماعی نشان داد.

هترینگتون[11] و همکاران (1999) در تحقیقی به بررسی رابطه میان دینداری والدین، سبک فرزند پروری و مسؤولیت اجتماعی جوان پرداخته‌اند. نتایج حاصل از رگرسیون نشان می‌دهد دینداری به خودی خود در مقایسه با سایر عوامل جمعیتی پیش بینی کننده‌ای برای روش مقتدرانه والدین است. همچنین، دینداری والدین مستقیماً بر مسؤولیت اجتماعی جوان اثر می‌گذارد و سبک مقتدرانه به طور غیرمستقیم بر مسؤولیت اجتماعی جوان اثر می‌گذارد.

راندولف[12] و همکاران (2008) به بررسی نقش رفتار نوع دوستانه، توجه همدلانه و انگیزش مسؤولیت اجتماعی در اهدای خون پرداختند. این تحقیق به روش پیمایشی و بر روی 12064 نفر از اهدا کنندگان خون انجام شده است. نتایج نشان می‌دهد که اکثر افراد اهدا کننده خون از سطوح بالایی از ویژگی‌های نوع دوستی و مسؤولیت‌پذیری برخوردارند، اما این ویژگی‌ها عوامل اصلی مرتبط با تعداد دفعات اهدای خون نیستند.

 سشینی[13] و همکاران (2007) به بررسی اثر مسؤولیت‌پذیری در ورزش پرداختند. آنها پژوهش خود را بر روی دانش آموزانی از سه مدرسه به شیوه آزمایشی انجام دادند. آنها دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تشکیل دادند و اثر توسعه مسؤولیت‌پذیری اجتماعی و فردی بر بازی منصفانه و خود کنترلی بر جوانان را سنجیدند. تحقیق نشان می‌دهد که در گروه‌های آزمایش نسبت به گروه کنترل، در شاخص‌های مسؤولیت اجتماعی و فردی در مورد منش ورزشکاری بهبود ایجاد شد.

ونتزل[14] (1991) در مقاله‌ای به بررسی رابطه میان مسؤولیت اجتماعی و دسترسی به تحصیلات دانشگاهی پرداخته است. نتایج پژوهش وی نشان می‌دهد که مسؤولیت اجتماعی می‌تواند فرآیند یادگیری را تسهیل نموده، به وسیله ارتباطات مثبت با همسالان و معلمان روند انجام نقش‌ها را بهبود بخشد.

لیونز (2005) آثار آموزش مسؤولیت‌پذیری را بر کاهش تعصبات نژادی و قومی، باورهای قالبی مخرب و روابط بین و داخل گروهی بررسی کرده است. در این تحقیق نوجوانانی که در آموزشی شرکت کرده بودند، با نوجوانانی که در این برنامه شرکت نداشتند، در آگاهی از تبعیض، رقابت اجتماعی، مسؤولیت‌پذیری اجتماعی و همکاری گروهی مقایسه شدند. نتایج این تحقیق علاوه بر تأیید تفاوت بین این دو گروه از نظر متغیرهای ذکر شده، در مورد مسؤولیت‌پذیری اجتماعی، نشان داده است که حداقل تا 10 ماه پس از آموزش، احساس مسؤولیت اجتماعی نوجوانان جهش زیادی یافته است، اما نگه‌داشتن این احساس و تبدیل آن به رفتار به حمایت‌های اجتماعی و خانوادگی بیشتری نیاز دارد.

ایمان و همکاران (1389) در مقاله‌ای به بررسی میزان مسؤولیت‌پذیری جوانان در برابر جامعه و ارتباط آن با احساس امنیت اجتماعی در شهر مشهد پرداخته‌اند. بر اساس یافته‌های تحقیق بین مسؤولیت اجتماعی، تعهد اجتماعی، اعتماد اجتماعی و تحصیلات جوانان با احساس امنیت اجتماعی ارتباط معناداری وجود دارد. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که هرچه مسؤولیت‌پذیری جوانان بیشتر باشد، زمینه رشد و شکوفایی جامعه در نتیجه فراهم شدن امنیت اجتماعی بیشتر می‌شود.

خورشیدی و همکاران (1387) در مقاله‌ای به بررسی تأثیر نقش الگویی خانواده بر پرورش مسؤولیت‌پذیری، رشد اجتماعی و رشد عاطفی نوجوانان تهرانی پرداختند. در این پژوهش والدین و فرزندان نمونه تحقیق را تشکیل می‌دادند. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که بین مسؤولیت‌پذیری والدین (پدر و مادر) و مسؤولیت‌پذیری دختران و پسران نوجوان آنها رابطه معناداری وجود دارد و بین مسؤولیت‌پذیری، رشد اجتماعی و رشد عاطفی نوجوانان پسر با نوجوانان دختر تفاوت وجود دارد.

نتایج پژوهش سهیلی (1387)، نشان داد که، بین مسؤولیت‌پذیری و خود شکوفایی ارتباط معناداری وجود دارد. به عبارتی، هرچه افراد بیشتر مسؤولیت‌پذیر باشند، به تدریج به سمت خود شکوفایی سوق داده می‌شوند.

  سعادتی شامیر و زحمتکش (1385) در تحقیقی به «بررسی تأثیر آموزش راهبردهای ان.ال.پی بر میزان سلامت روان و مسؤولیت‌پذیری دانش‌آموزان شهر بجنورد» پرداخته است. تحقیق به دو  قسمت پیش آزمون و پس آزمون تقسیم شد و نتایج تحقیق نشان می‌دهد دانش آموزانی که تحت آموزش‌های ان. ال. پی قرار گرفتند، در مقایسه با گروهی که تحت این آموزش‌ها قرار نگرفتند، در مؤلفه‌های سلامت روان و مسؤولیت‌پذیری وضعیت بهتری کسب کرده‌اند.

  کردلو (1387) در تحقیقی با عنوان «مسؤولیت‌پذیری نوجوانان دبیرستانی در خانه و مدرسه»، به بررسی نقش دو نهاد خانواده و مدرسه در شکل‌گیری مسؤولیت‌پذیری می‌پردازد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که لازمه احساس تعلق به وجود آمدن احساس امنیت است و لازمه به وجود آمدن عزت نفس، به وجود آمدن دو نیاز احساس امنیت و احساس تعلق است و نیز لازمه مسؤولیت‌پذیری تأمین احساس امنیت، احساس تعلق و عزت نفس است.

  بهتوتی (1386) در تحقیقی با عنوان «مشارکت و مسؤولیت‌پذیری در پرتو فعالیت‌های غیررسمی»، به بررسی تأثیر فعالیت‌های فوق برنامه بر مسؤولیت‌پذیری دانش‌آموزان دختر و پسر دوره‌ راهنمایی شهر تهران پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داد که احساس مسؤولیت دانش‌آموزانی که در فعالیت‌های فوق برنامه مشارکت داشتند، در مقایسه با سایر دانش آموزان بیشتر است، به عبارت دیگر، انواع فعالیت‌های فوق برنامه در رشد مسؤولیت‌پذیری تأثیر دارد.

هدایتی و همکاران (1387) در مقاله‌ای به بررسی رابطه شیوه‌های فرزندپروری و مسؤولیت‌پذیری نوجوانان پرداخته‌اند. روش تحقیق، توصیفی و جامعه آماری آن دانش‏آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان شهر فریدون‌کنار بوده است. یافته‏های حاصل از پژوهش نشان می‏دهد که شیوه‏های فرزندپروری بر مسؤولیت‏پذیری نوجوان مؤثر است.

ایزدی و عزیزی (1388) در مقاله‌ای به بررسی ضرورت برخورداری دانشجویان از دانش شهروندی و مسؤولیت‌پذیری اجتماعی در فرآیند جهانی‌شدن پرداخته‌اند. نتایج بررسی نشان می‌دهد که دانشجویان از دانش شهروندی بالایی برخوردارند و میانگین مسؤولیت‌پذیری اجتماعی دانشجویان در حد متوسط و بالاتر از متوسط بوده است. همچنین، تفاوت معناداری بین دانشجویان دختر و پسر در میزان برخورداری از دانش شهروندی و مسؤولیت‌پذیری اجتماعی مشاهده نگردید. نتایج آزمون همبستگی نیز بیانگر وجود رابطه بین دانش شهروندی با مسؤولیت‌پذیری اجتماعی است.

مروری بر مطالعات انجام شده، به خوبی نشان‌دهنده آن است که کارهای چندانی در این باب انجام نشده و ما نیازمند تحقیقات گسترده‌تری هستیم. با توجه به اینکه عوامل فرهنگی مانند رسانه‌های جمعی در شکل‌دهی به رفتارها و نگرش‌های جوانان نقشی مهمی ایفا می‌کنند، اما در تحقیقات انجام شده تقریباً نادیده گرفته شده و یا توجه زیادی به آنها نشده است. لذا با توجه به این کمبودها، در این مقاله سعی شده است تا حدودی به این عوامل پرداخته شود.

 

مبانی  نظری پژوهش

نظریات مرتبط با مسؤولیت‌پذیری را می‌توان در چهار گروه دسته‌بندی کرد: نظریات مرتبط با حوزه­ مدیریت و اقتصاد، نظریات روان‌شناختی و روان‌شناسی اجتماعی. در زمینه تئوری‌های مرتبط با اقتصاد و مدیریت می‌توان نظریات کارول[15]، وود[16]، فردریش[17]، برومر[18] و طبقه‌بندی گاریا و مله[19] را بررسی کرد. در حوزه نظریات روان‌شناختی می‌توان به نظریه‌ رشد اخلاقی کلبرگ و حوزه در  نظریات روان‌شناسی اجتماعی نیز می‌توان به نظریه‌ یادگیری شناختی اجتماعی آلبرت باندورا[20]  اشاره کرد.

  کارول یکی از نخستین نظریه‌پردازان در زمینه مسؤولیت‌پذیری گروهی است که آن را به چهار دسته تقسیم کرده است: مسؤولیت‌پذیری گروهی اقتصادی، که نوعی مسؤولیت‌پذیری است که ماهیتی اقتصادی دارد و شامل سرمایه‌گذاری، مالکیت، افراد ذی نفع، ایجاد اشتغال، دستمزد مناسب برای کارگران، کشف منابع جدید، ارتقای پیشرفت‌های تکنولوژیک، ابتکار و خلق محصولات و خدمات جدید است. مسؤولیت‌پذیری قانونی و مشروع، شامل اطلاعات مشروع و بازی با قواعد بازی است که در آن تجارت باید ماموریت اقتصادی خود را در چارچوب ملزومات مشروع به وسیله سیستم مشروع انجام دهد. مسؤولیت‌پذیری اخلاقی با یک سری اخلاقیات که شرکت آنها کار خود را پیش می‌برد، بر محدودیت‌های قانون غلبه می‌کند و تجارت را به عنوان امری اخلاقی توصیف می کند. مسؤولیت پذیری اختیاری، در این عقیده ریشه دارد که جامعه و تجارت به شکلی ارگانیک در هم تنیده شده‌اند (گاریا و مله، 2004، 52؛ جمالی، 2008: 214-216).

  بر اساس نظریه "وود" می‌توان مسؤولیت‌پذیری را به سه دسته تقسیم نمود: نهادی که برگرفته از تمایلی برای حفظ مشروعیت به عنوان عاملی مسؤول در یک محیط مشترک است، مسؤولیت‌پذیری سازمانی که در آن مسؤولیت‌پذیری جمعی نتایج مربوط به حوزه های اولیه و ثانویه اشتغال را شامل می‌شود، مسؤولیت‌پذیری فردی که در آن انتخاب‌های فردی مدیران و مسؤولیت‌پذیری شخصی‌شان و همچنین، تمایلاتشان از اهمیت زیادی برخوردار است. از نظر وود باید سه عامل را برای مسؤولیت‌پذیری در نظر گرفت: محیط، مدیریت افراد ذی نفع و مدیریت مسایل (جمالی، 2008: 216-218).

  طبقه‌بندی "فردریش" براساس انتقالی مفهومی از مفهوم اخلاقی- فلسفی (به عنوان مسؤولیت‌پذیری 1) و به مفهوم مدیریتی و عمل گرای پاسخگویی اجتماعی (به عنوان مسؤولیت‌پذیری 2) نام می‌برد  و معرفی جهان هستی را به عنوان مرجع اصلی و الزامی برای موضوع‌های اجتماعی در مدیریت معرفی می‌کند (به عنوان مسؤولیت‌پذیری3) و در نهایت، نقش علم و دین را در مورد این موضوع‌ها در نظر می‌گیرد (مسؤولیت‌پذیری4). «برومر» طبقه‌بندی دیگری در این رابطه انجام داده که در آن براساس تئوری با شش ملاک گروه‌بندی شده‌اند: انگیزش، سود، تصمیمات تحت تأثیر گروهی، نوع کنش، نوع تأثیر و منفعت ایده‌ال). این طبقه‌بندی در قلمرو و حوزه محدود است، زیرا رابطه کار و جامعه در آن بررسی نشده است. (گاریا و مله، 2004: 52-54).

  مله و گاریا (2004: 55-53)، براساس این فرض که تئوری‌های مربوط به مسؤولیت‌پذیری جمعی برروی موضوع‌های زیر تمرکز می‌کنند، این نظریات را به چهار دسته تقسیم کردند: اقتصاد، سیاست، یکپارچگی اجتماعی و اخلاق. این طبقه‌بندی براساس چهار جنبه صورت می‌گیرد که پارسونز درباره سیستم اجتماعی بیان می‌کند: سازش با محیط (اقتصاد)، دستیابی به هدف (سیاست)، یکپارچگی اجتماعی و حفظ الگو (فرهنگ و ارزش‌ها). این فرض به ما اجازه  می‌دهد تا این نظریات را در چهار دسته تقسیم بندی کنیم. این تقسیم‌بندی و زیر مجموعه آنها در جدول زیر به صورت مختصر و مفید آمده است.

 

جدول1- نظریه مسؤولیت اجتماعی جمعی و رویکردهای مرتبط در حوزه مدیریت

نوع نظریه

رویکرد

توضیحات

ابزاری (دستیابی به اهداف اقتصادی از طریق فعالیت‌های اجتماعی)

1- بیشینه سازی ارزش‌های افراد ذی نفع

بیشینه سازی دراز مدت ارزش‌ها

2- راهکار ویژگی‌های رقابتی

- سرمایه‌گذاری اجتماعی در چارچوب رقابت

- استراتژی‌هایی که براساس دیدگاه منابع طبیعی و توانایی‌های دینامیک شرکت

- استراتژی‌های قسمت پایین هرم اقتصادی

3- بازاریابی علی

فعالیت‌های نوع دوستانه به عنوان ابزاری برای بازاریابی

سیاسی (تأکید بر استفاده مسؤولانه از قدرت تجارت در عرصه سیاسی

1- مشروطه خواهی جمعی

مسؤولیت اجتماعی تجارت از مقدار قدرت اجتماعی که آنها دارند،  به وجود می‌آید

2- تئوری قرارداد اجتماعی یکپارچه

فرض می‌کند که بین جامعه و تجارت رابطه وجود دارد

3- شهروندی جمعی

شرکت به عنوان یک شهروند در نظر گرفته می‌شود

یکپارچگی (تأکید بر یکپارچگی تقاضای اجتماعی)

1- مسائل مربوط به مدیریت

فرآیندهای جمعی پاسخگویی به مسائل سیاسی اجتماعی که بر آنها تأثیر دارند

2- اصول مسؤولیت‌پذیری جمعی

قانون و فرآیند موجود سیاست‌های عمومی به عنوان مرجعی برای عملکرد اجتماعی

3- مدیریت افراد ذی نفع

ایجاد تعادل و توازن در منافع افراد ذی نفع

4- عملکرد اجتماعی جمعی

جستجو برای فرآیندها و مشروعیت اجتماعی برای پاسخ دادن به مسائل اجتماعی

اخلاقی(تأکید بر کارهای درست برای دستیابی به یک جامعه خوب)

1- تئوری هنجاری افراد ذی نفع

در نظر گرفتن وظایف امنیتی نسبت به افراد ذی نفع شرکت‌ها که استفاده از آن به اشاره به برخی نظریات اخلاقی نیاز دارد

2- حقوق جهانی

چارچوب‌هایی که براساس حقوق بشر، حقوق کار و احترام به محیط استوار است

3- توسعه پایدار

تأکید بر دستیابی به توسعه انسانی با توجه به نسل‌های حال و آینده

4- رویکرد رایج

تمایل به منافع مشترک جامعه

 

 

دسته اول به تئوری‌های ابزاری مربوط می‌شوند که در آن شرکت وسیله‌ای برای ایجاد ثروت است و این تنها مسؤولیت اجتماعی آن است. تنها جنبه‌ اقتصادی کنش متقابل بین تجارت و جامعه مورد نظر است. پس هر فعالیت اجتماعی در صورت ایجاد ثروت مورد قبول است. به این دلیل به این دسته ابزاری گفته می‌شود که آنها مسؤولیت پذیری جمعی را به عنوان ابزاری محض برای نهایت سود درک می‌کنند. این گروه به سه دسته تقسیم می‌شوند: بیشینه‌سازی ارزش‌های افراد ذی‌نفع، راهکار ویژگی‌های رقابتی و بازاریابی علّی[21].

  تئوری‌های سیاسی، بر قدرت سیاسی شرکت تأکید می‌کنند، به ویژه در رابطه با جامعه و مسؤولیت‌پذیری آن در میادین سیاسی و این باعث می‌شود تا شرکت وظایف اجتماعی و حقوق اجتماعی را بپذیرد. این گروه نیز به سه دسته تقسیم می‌شوند: مشروطه خواهی جمعی[22]، تئوری قرارداد اجتماعی یکپارچه[23] و شهروندی جمعی[24]. دسته‌ سوم از تئوری‌ها به تئوری‌های یکپارچگی مربوط می‌شوند، که در آنها تجارت باید خواسته‌های اجتماعی را یکپارچه کند.

 تجارت برای ادامه رشد و وجود خود باید به جامعه وابسته باشد. این دسته به چهار زیر گروه تقسیم می‌شود: مسائل مربوط به مدیریت، اصول مسؤولیت‌پذیری جمعی[25]، مدیریت افراد ذی نفع و عملکرد اجتماعی جمعی[26].

گروه آخر از تئوری‌های مسؤولیت‌پذیری اجتماعی در حوزه مدیریت، تئوری‌های اخلاقی و دینی هستند که بر الزامات اخلاقی در رابطه بین تجارت و جامعه تأکید دارند. در این الزامات اصولی وجود دارد که انجام آنچه را درست و ضروری است، را بیان می‌کنند. این گروه به چهار دسته تقسیم می‌شوند: تئوری هنجاری فرد ذی نفع[27]، حقوق جهانی، توسعه پایدار و رویکرد رایج. توضیح هرکدام از این موارد در جدول زیر آمده است.

در نظریه رشد اخلاقی کلبرگ با سه سطح از قضاوت اخلاقی روبه رو هستیم: پیش‌عرف، متعارف و پس‌عرف. در سطح اول قضاوت کودکان بیشتر مبتنی بر اجتناب از مجازات و یا کسب پاداش است. در سطح دوم تأکید بر نیاز است. در این سطح که خود شامل دو مرحله است، در مرحله دوم فرد مسؤولیت‌پذیری را می‌آموزد. رسیدن به سطح سوم نشان‌دهنده‌ اخلاق واقعی است. وی این سطح را در اولویت اول و سپس جامعه را در اولویت دوم قرار می‌دهد. در این مرحله، فرد خود اصولی را انتخاب کرده، به آن پایبند است (اسلوتی[28]، 2010: 129-131).

در نظریه یادگیری شناختی – اجتماعی بندورا، به عوامل محیطی و همچنین، فرآیندهای شناختی[29] که عمل را هدایت و تنظیم می‌کنند، توجه خاصی شده است (بندورا، 1973). از نظر بندورا میزان  زیادی از رفتارخوب، بد، بهنجار و نابهنجار، یا از طریق تجربه مستقیم یا با مشاهده رفتار دیگران به دست می‌آید. البته، رفتاری که تولید می‌شود، نه تنها تحت تأثیر این محرک‌های خارجی است، بلکه تا اندازه‌ای تحت تأثیر فرآیندهای شناختی فرد نیز تعیین می‌شود؛ یعنی شناخت رابطه بین عمل و نتیجه آن و آگاهی از موقعیت‌ها و شرایطی که موجب تقویت آن می‌شود (بندورا و والترز[30]، 1964).

بندورا معتقد است فرد در جریان مداومی قرار می‌گیرد که در طی آن رفتارهای جدید آموخته می‌شود و رفتارهای موجود نیز با توجه به تأثیرات الگوهای واقعی[31] یا الگوهای مصداقی[32] و الگوهای نمادین [33] تغییر می‌کند. از نظر بندورا، یادگیری از طریق الگوهای واقعی (معمولاً والدین، خانواده و…) درجامعه صورت می‌گیرد. در تربیت فرزندان به استفاده والدین از الگوهای مصداقی توجه زیادی شده است. وی همچنین معتقد است هر چند الگوهای واقعی نقش مهمی در یادگیری ایفا می‌کنند، امروزه با توجه به گسترش تکنولوژی و وسایل صوتی و ارتباطات گسترده، الگوهای نمادین بیشتر استفاده می‌شوند. الگوهای نمادین از طریق آموزش‌های کلامی و نوشتاری یا به صورت تصویری و یا از طریق ترکیب کلام و تصویر بر مشاهده‌ کننده تأثیر می‌گذارند. درحقیقت، امروزه وسایل ارتباط جمعی به علت زمان زیادی که بیشتر جوانان به تماشای آنها اختصاص می‌دهند، منبع بسیار مهمی در ارایه الگوهای رفتار اجتماعی هستند. این الگوها نقش مهمی در شکل دادن رفتار و تغییر هنجارهای اجتماعی و نوع رفتار دارند (بندورا و والترز، 1964).

در نظریه بندورا به علت وجود رابطه متقابل بین فرد، رفتار فرد و محیط و با توجه به ظرفیت‌های انسان (ظرفیت‌های شناختی)، فرد می‌تواند درباره رفتار دیگران بیندیشد و آنها را ارزیابی کند و سپس با توجه به حق انتخابی که دارد، برای اطرافیانش رضایتمندی ایجاد کند. با توجه به نقش مهم فرد در جامعه‌پذیری و درونی‌شدن هنجارها، وی نسبت به دیگران تعهد نشان می‌دهد. در این نظریه بر نقش دین و رسانه‌های جمعی تأکید بسیاری می‌شود (بتز[34]، 2007: 422-403). بنابراین، با توجه به مطالب ارائه شده، به نظر می‌رسد نظریه بندورا در حوزه روان‌شناسی اجتماعی می‌تواند چارچوب نظری مناسبتری برای رسیدن به اهداف این پژوهش فراهم آورد. بر اساس این نظریه می‌توان گفت که مسؤولیت‌پذیری اجتماعی، رفتاری یادگرفتنی است که فرد تحت تأثیر الگوهای واقعی یا الگوهای مصداقی و الگوهای نمادین این رفتار را آموخته است و یا در آن تجدید نظر می‌کند. دین و رسانه به عنوان مهمترین الگوهای مطرح شده در این باب می توانند تأثیر تعیین‌کننده‌ای در یادگیری و یا عدم یادگیری این رفتار داشته باشند. دین الگویی است که مبلغ مسؤولیت‌پذیری افراد در سطوح مختلف است و رسانه‌ها نیز الگوهای نمادینی هستند که نقش مهم آنها در جامعه‌پذیری جوانان و نوجوانان امروزی انکار ناشدنی است، به همین علت، در این پژوهش بر آنها تأکید خاص می‌شود و ارتباط آنها با میزان مسؤولیت‌پذیری جوانان مطالعه می‌شود. از سوی دیگر، از آنجا که محیط اجتماعی و عوامل زمینه‌ای نیز در جامعه‌پذیری افراد نقش ایفا می‌کنند، این متغیرها نیز از نظر دور نمانده و در این مقاله لحاظ شده‌اند.

لذا برای دستیابی به اهداف پژوهش و با توجه به چارچوب نظری موجود، فرضیه‌های زیر مطرح می‌گردد:

- بین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در دو شهر بانه و قروه تفاوت معناداری وجود دارد.

- بین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان کرد و غیرکرد تفاوت معناداری وجود دارد.

- بین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان دختر و پسر در دو شهر بانه و قروه تفاوت معناداری وجود دارد.

- بین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان شیعه و سنی در دو شهر بانه و قروه تفاوت معناداری وجود دارد.

- بین میزان تحصیلات والدین پاسخگویان و مسؤولیت‌پذیری آنها در دو شهر بانه و قروه رابطه معناداری وجود دارد.

- بین میزان دینداری پاسخگویان در ابعاد مختلف (شامل اعتقادی، تجربی، مناسکی و پیامدی) و مسؤولیت‌پذیری آنها در دو شهر بانه و قروه رابطه معناداری وجود دارد.

- بین میزان استفاده پاسخگویان از انواع رسانه‌ها و مسؤولیت‌پذیری آنها در دو شهر بانه و قروه رابطه معناداری وجود دارد.

 

روش پژوهش

رویکرد مورد استفاده در این تحقیق، کمّی و روش مورد استفاده نیز روش پیمایشی بوده و از ابزار پرسشنامه برای جمع‌آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه‌ آماری این پژوهش شامل کلیه نوجوانان 18-14 ساله‌ ساکن در شهرهای بانه و قروه بوده‌اند. با توجه به حجم جامعه آماری و بر اساس جدول لین[35] (1976) و خطای 4 درصد، حجم نمونه، 598 نفر برآورد گردیده که به تناسب تعداد نوجوانان هر شهر، به ترتیب  تعداد 339 و 258 نفر از نوجوانان ساکن شهرهای بانه و قروه به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شده‌اند. روش نمونه‌گیری، مطبق خوشه‌ای بوده است. در این پژوهش، متغیر وابسته میزان مسؤولیت‌پذیری است که با پرسشنامه نئو[36] (1992) سنجیده شده است. این پرسشنامه که فرم کوتاه آن از 60 سؤال تشکیل شده، پنج عامل شخصیتی را می‌سنجد که هر عامل از 12 پرسش تشکیل شده است. یکی از این ابعاد 12 گویه‌ای مسؤولیت‌پذیری است (گوستاو و مک گری[37]، 1992؛ به نقل از انیسی و همکاران،1390) که در این مقاله از آن استفاده شده است. فرم کوتاه شده این آزمون در تحقیقات مختلف استفاده شده و اعتبار و روایی قابل قبولی را در مطالعات نشان داده است (گروسی،1380، انیسی و همکاران،1390). برای سنجش میزان دینداری، یکی از متغیرهای مستقل تحقیق، از پرسشنامه دینداری گلاک و استارک[38] (1965) که ابعاد مختلف دینداری (شامل بعد اعتقادی، تجربی، مناسکی و پیامدی) را می‌سنجد، استفاده شده است. این پرسشنامه یکی از پرسشنامه‌های معروف در این زمینه است که محققان بارها از آن استفاده کرده و پایایی و روایی آن را تأیید کرده‌اند. بر اساس مدل گلارک و استارک پرسشنامه‌های مختلفی با تعداد سؤال‌های متفاوت توسط محققان طراحی شده که در این پژوهش از مقیاسی 32 سؤالی که موحد و دلبری (1383) در پژوهش خود طراحی کردند، استفاده شده است. این پرسشنامه در پژوهش مذکور نیز روایی و پایایی بالا و قابل قبولی را نشان داده است. گلاک و استارک (1965: 21-20) معتقدند که در همه ادیان ضمن تفاوت‌هایی که در جزئیات آنها وجود دارد، عرصه‌های مشترکی وجود دارد که دینداری در آن متجلی می‌شود. این عرصه‌ها شامل ابعاد چهارگانه دینداری است که عبارتنداز: ابعاد اعتقادی، مناسکی، عاطفی و پیامدی. بعد اعتقادی (باورهایی که انتظار می‌رود مؤمنان به آنها اعتقاد داشته باشند)، شامل اعتقادات‌خاص به‌جا مانده از پیروان یک دین است که شخص ‌دینی باید آنها را بپذیرد. برای این بعد شاخص‌هایی نظیر باور به: وجود خداوند، وجود شیطان، وجود فرشتگان، قیامت و... در نظرگرفته‌ شده‌است. این متغیر توسط10گویه در قالب طیف ‌لیکرت‌ سنجیده‌ می‌شود. بعد عاطفی به درک و آگاهی ‌مستقیم از واقعیت‌ غایی و عواطف و احساسات‌ دینی برمی‌گردد. برای این بعد از شاخص‌هایی، نظیر: احساس‌ دوری و نزدیکی ‌به‌ خداوند، احساس توبه و دوری از گناه، نترسیدن مؤمن از مرگ و... در نظرگرفته‌ شده‌ است. این متغیر توسط شش گویه سنجیده ‌می‌شود. بعد مناسکی شامل یک‌ سری اعمال‌دینی خاص است که پیروان یک دین انجام می‌دهند. این بعد شامل شاخص‌هایی، نظیر: روزه‌گرفتن، نمازخواندن، حضور در مساجد و... است. این متغیر توسط نه گویه سنجیده‌ می‌شود. بعد پیامدی به تأثیر باورها، تجارب، اعمال‌دینی بر روی پیروان‌ یک آیین اشاره‌ دارد و رابطه فرد با دیگران را نیز متأثر می‌سازد. این بعد شامل شاخص‌هایی نظیر رعایت امر به ‌معروف و نهی ‌از منکر، لزوم ‌رعایت ‌‌حجاب ‌اسلامی، حرمت‌ رباخواری، رابطه با جنس ‌مخالف و... است. این متغیر با هفت گویه سنجیده می‌شود.

 همچنین، برای سنجش رسانه‌ها میزان استفاده پاسخگویان از انواع مختلف رسانه‌ها شامل تلویزیون (شبکه ‌استانی و شبکه ‌سراسری)، رادیو (داخلی، خارجی)، روزنامه و مجلات، ماهواره، اینترنت و ... پرسیده شده است و در نهایت در تجزیه و تحلیل، رسانه‌ها در دو گروه رسانه‌های جمعی (شامل رادیو و تلویزیون، روزنامه‌ها و مجلات و...) و رسانه‌ها و فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی جدید (شامل ماهواره، اینترنت و ... ) بررسی شده‌اند. برای سنجش پایایی ابزار سنجش از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردیده است. اعتبار[39] ابزار سنجش، اعتبار صوری بوده و روایی[40] آن با استفاده از آلفای ‌کرونباخ محاسبه‌ شده ‌است. ضریب آلفای کرونباخ کسب شده برای متغیرهای مستقل و وابسته به تفکیک، در جدول 2 آمده است.

 

جدول 2- نتیجه آزمون پایایی متغیرهای وابسته و مستقل و چگونگی توزیع آنها

مقیاس

ضریب آلفای کرونباخ

حداقل

حداکثر

میانگین

انحراف معیار

توزیع درصد نمره کل

پایین

متوسط

بالا

دینداری(بعد اعتقادی)

82/0

13

35

50/30

45/4

1/15

1/66

9/18

دینداری (بعد تجربی)

75/0

8

25

49/21

43/3

4/17

9/58

7/23

دینداری (بعد مناسکی)

76/0

9

45

11/24

17/6

13

2/73

7/13

دینداری (بعد پیامدی)

72/0

8

36

52/19

74/5

1/15

9/67

1/17

دینداری (کل)

90/0

34

122

68

24/16

2/17

1/66

7/16

میزان استفاده از رسانه‌ها

-

0

39

34/19

78/6

9/14

2/69

9/15

مسؤولیت‌پذیری

80/0

25

60

56/46

53/6

2/17

1/66

7/16

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در جدول 2، علاوه بر نمایش ضریب آلفای کرونباخ، چگونگی توزیع متغیرهای مستقل و وابسته براساس شاخص‌های ترکیبی[41] آمده است. بر اساس ارقام جدول مذکور، 7/16 درصد پاسخگویان مسؤولیت‌پذیری بالا، 1/66 درصد مسؤولیت‌پذیری متوسط و 2/17 درصد مسؤولیت‌پذیری پایین دارند. در مورد میزان استفاده از رسانه‌ها، 9/14 درصد به میزان پایین، 2/69 درصد به میزان متوسط و 9/15 درصد پاسخگویان به میزان زیاد از رسانه‌ها استفاده می‌کنند. در میان ابعاد مختلف دینداری، 85 درصد نوجوانان در بعد اعتقادی، 6/82 درصد در بعد تجربی، 9/86 درصد در بعد مناسکی و 9/67 درصد در بعد پیامدی دارای میزان دینداری متوسط و بالاتر از آن هستند و در مجموع حدود 1/85 درصد آنها دارای میزان دینداری متوسط و بالا هستند.

  

یافته‌های پژوهش

همان طور که قبلاَ ذکر‌ شد، این پژوهش بر روی دو شهر استان کردستان ( بانه و قروه ) انجام گردیده ‌است. علت انتخاب این دو شهر، پیشتر توضیح داده شده است. برای پاسخگویی به این پرسش که آیا میانگین نمره‌های مسؤولیت‌پذیری در این دو شهر با هم متفاوت‌ است یا نه، از آزمون تفاوت‌ میانگین‌ها یا t مستقل[42] استفاده شده ‌است. همان‌گونه که در جدول‌ 3 مشاهده می‌شود، میانگین‌ مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در شهر بانه نسبت به شهر قروه، بیشتر است. مقدارt  و سطح ‌معنی‌داری، وجود تفاوت میانگین‌ میزان‌ مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در این دو شهر را تأیید می‌نماید. لذا فرضیه اول تأیید می‌شود.

 

جدول3- آزمون مقایسه تفاوت میانگین مسؤولیت پذیری نوجوانان بر حسب شهر محل سکونت

متغیر وابسته

شهر

فراوانی

میانگین

انحراف استاندارد

معناداری آزمون

Levent

t

سطح معناداری

sig

F

مسؤولیت پذیری

بانه

339

78/47

72/5

00/0

27/13

04/4-

000/0

قروه

258

62/45

65/6

 

 

جدول 4، نتایج آزمون مقایسه تفاوت میانگین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان را بر حسب قومیت نشان می‌دهد. با توجه به آنکه همگی افراد نمونه در شهر بانه، کرد بودند، در بررسی قومیت، تفکیک دو شهر رعایت نشده است. با توجه به نتایج کسب شده، تفاوت میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوان کرد و غیرکرد از لحاظ آماری معنادار بوده و بنابراین فرضیه دوم این پژوهش نیز تأیید می‌شود. با توجه به تفاوت میانگین‌ها، نوجوانان کرد نسبت به نوجوانان غیر کرد، مسؤولیت‌پذیری بالاتری دارند. 

 

 

جدول4- آزمون مقایسه تفاوت میانگین  مسؤولیت پذیری نوجوانان بر حسب قومیت

متغیر وابسته

قومیت

فراوانی

میانگین

انحراف استاندارد

معناداری آزمون

Levent

t

سطح معناداری

sig

F

مسؤولیت پذیری

کرد

533

90/46

56/6

23/0

42/1

78/3

000/0

غیر کرد

64

67/43

59/5

 

 

جدول 5، نتایج آزمون مقایسه تفاوت میانگین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان دختر و پسر را به تفکیک شهر نشان می‌دهد. همان‌گونه که در جدول ‌5 آمده است، مقدارt  و سطح ‌معنی‌داری، حاکی از فقدان تفاوت معنی‌دار بین میانگین‌ میزان‌ مسؤولیت‌پذیری نوجوانان دختر و پسر، در این دو شهر است. لذا فرضیه سوم رد می‌گردد.

 

 

جدول5- آزمون مقایسه تفاوت میانگین  مسؤولیت پذیری نوجوانان بر حسب جنسیت به تفکیک شهر

متغیر

وابسته

شهر

جنس

فراوانی

میانگین

انحراف استاندارد

معناداری آزمون

Levent

t

سطح معناداری

sig

F

مسؤولیت پذیری

بانه

مرد

166

67/47

74/5

87/0

024/0

41/0-

68/0

زن

92

97/47

70/5

قروه

مرد

205

62/45

20/7

21/0

59/1

019/0-

98/0

زن

134

63/45

58/6

 

 

جدول 6، نتایج آزمون مقایسه تفاوت میانگین میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان شیعه و سنی را به تفکیک شهر نشان می‌دهد. در این جدول نیز به دلیل آنکه شهر بانه تقریباً همگی سنی بودند، تفکیک شهر رعایت نشده است. میانگین مسؤولیت‌پذیری در بین شیعیان 37/45 و در بین اهل تسنن 14/47  است. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، این میزان در بین اهل تسنن بالاتر است. با توجه به ارقام ذکر شده، مقدارt  و سطح‌ معنا‌داری، نشان دهنده وجود تفاوت معنی‌داری بین میانگین‌ میزان‌ مسؤولیت‌پذیری نوجوانان شیعه و سنی است. لذا فرضیه چهارم تأیید می‌گردد.

 

 

جدول6- آزمون مقایسه تفاوت میانگین  مسؤولیت‌پذیری نوجوانان بر حسب نوع مذهب به تفکیک شهر

متغیر وابسته

مذهب

فراوانی

میانگین

انحراف استاندارد

معناداری آزمون

Levent

t

سطح معناداری

sig

F

مسؤولیت پذیری

شیعه

197

37/45

66/6

26/0

24/1

93/2-

004/0

سنی

400

14/47

40/6

 

 

جدول 7، نتایج آزمون رابطه بین میزان تحصیلات پدر با میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان را به تفکیک شهر نشان می‌دهد. با توجه به مقدار t و سطح معنی‌داری، رابطه بین میزان تحصیلات پدر با میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در هر دو شهر رد شده است. به عبارت دیگر، بین این دو متغیر رابطه‌ای وجود ندارد.

 

 

جدول 7- آزمون رابطه بین میزان تحصیلات پدر با میزان مسؤولیت پذیری به تفکیک شهر

متغیر

شهر

R

R2

Adj. R2

S.D

B

Beta

T

F

Sig

تحصیلات پدر

بانه

06/0

004/0

0001/0

08/0

08/0-

06/0-

01/1-

03/1

311/0

قروه

07/0

005/0

002/0

08/0

10/0-

07/0-

28/1-

65/1

20/0

 

 

جدول 8، نتایج آزمون رابطه بین میزان تحصیلات مادر با میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان را به تفکیک شهر نشان می‌دهد. با توجه به جدول 8، مقدارt  و سطح‌معنی‌داری، نشان دهنده آن است که رابطه بین میزان تحصیلات مادر با میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در شهر قروه تأیید و در شهر بانه رد شده است. لذا فرضیه پنجم تنها در مورد نوجوانان شهر قروه تأیید می‌گردد.

 

 

جدول 8- آزمون رابطه بین میزان تحصیلات مادر با میزان مسؤولیت‌پذیری به تفکیک شهر

متغیر

شهر

R

R2

Adj. R2

S.D

B

Beta

T

F

Sig

تحصیلات

مادر

بانه

05/0

002/0

002/0-

09/0

07/0-

05/0-

74/0-

55/0

45/0

قروه

16/0

03/0

023/0

09/0

25/0-

16/0-

87/2-

23/8

004/0

 

 

جدول 9، نتایج آزمون رابطه بین میزان دینداری و ابعاد مختلف آن با میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان را به تفکیک شهر نشان می‌‌دهد. برای بررسی رابطه بین متغیرهای مذکور از رگرسیون تک متغیره استفاده شده ‌است. بعد اعتقادی ‌دینداری، نخستین متغیری است که آزمون می‌شود. این بعد از دینداری با میزان‌ مسؤولیت‌پذیری در شهر بانه  32/0و در شهر قروه 38/0 همبستگی ‌دارد. این میزان‌ها نشان ‌دهنده همبستگی پایین این بعد از دینداری با متغیر وابسته است. میزان قدرت‌ تبیین‌کنندگی این متغیر برای میزان مسؤولیت‌پذیری در شهرهای بانه و قروه، به ترتیب برابر با 10 و 14 درصد است. مقدار مثبت بتا در هر دو آزمون، نشان‌دهنده رابطه‌مستقیم بین این متغیرهاست. همچنین ارقام موجود در جدول، حاکی از وجود رابطه معنی‌دار آماری میان این متغیرهاست.

    نتایج حاصل از بررسی رابطه‌ بعد دوم دینداری؛ یعنی بعد تجربی با میزان‌ مسؤولیت‌پذیری در شهر بانه و قروه نشان‌دهنده معنادار بودن رابطه بین این متغیرها در هر دو شهر است. جهت این رابطه نیز مثبت است؛ یعنی با بالا رفتن میزان بعد تجربی دینداری، به میزان‌ مسؤولیت‌پذیری افراد افزوده ‌می‌شود. میزان قدرت‌ تبیین‌کنندگی این متغیر برای میزان مسؤولیت‌پذیری در شهرهای بانه و قروه به ترتیب برابر با 13 و 22 درصد است. مقدارF  و سطح‌معنی‌داری حاصل از آزمون رابطه‌ بعد بعدی دینداری؛ یعنی بعد مناسکی با میزان‌ مسؤولیت‌پذیری حاکی از آن است که رابطه مذکور نیز در سطح99 درصد اطمینان در هر دو شهر معنا‌دار است. مقدار‌ مثبت بتا در هر دو شهر، نشان می‌دهد که هرچه پایبندی نوجوانان به مناسک دینی قویتر باشد، میزان مسؤولیت‌پذیری آنها نیز بیشتر است. میزان قدرت ‌تبیین‌کنندگی این متغیر برای متغیر وابسته در شهرهای بانه و قروه به ترتیب برابر با 13 و 16 درصد است.

آخرین بعد دینداری که آزمون قرار می شود، بعد پیامدی است. نتایج جداول9، نشان می‌دهد که این بعد از دینداری توانسته است 8 درصد از واریانس متغیر وابسته را در شهر بانه و 20درصد آن را در شهر قروه تبیین نماید. بنابراین، قدرت تبیین‌کنندگی این متغیر برای متغیر وابسته در شهر قروه قویتر است. با توجه به مقدار مثبت بتا می‌توان‌ گفت هرچه بعد پیامدی دینداری قویتر باشد، میزان مسؤولیت‌پذیری نیز بیشتر می‌گردد. مقدارF و سطح معنا‌داری نشان می‌دهد که این بعد از دینداری با متغیر وابسته در هر دو شهر در سطح اطمینان 99درصد، رابطه ای معنی‌دار دارد. میزان ‌کل‌ دینداری پاسخگویان متغیر دیگری است که بررسی شده است. همان‌گونه که در جدول مشاهده می‌شو‌د، مقدار R2 نشان می‌دهد که متغیر میزان ‌دینداری توانسته‌ است به ترتیب در شهرهای بانه و قروه 19 و30 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین نماید. با توجه به مثبت ‌بودن ضریب‌ بتا رابطه میان دو متغیر مستقیم است. مقدارF و سطح ‌معنی‌داری در هر دو شهر نشان‌دهنده آن است که رابطه بین میزان‌ دینداری با متغیر وابسته در سطح اطمینان 99 درصد معنادار است. بنابراین، با توجه به نتایج کسب شده در جدول 9، به طور کلی می‌توان گفت که بین میزان دینداری و ابعاد مختلف آن با مسؤولیت‌پذیری رابطه معناداری وجود دارد. مقایسه میزان قدرت تبیین‌کنندگی دینداری و ابعاد آن برای مسؤولیت‌پذیری در دو شهر بانه و قروه نشان می‌دهد که این متغیر در شهر قروه میزان تبیین‌کنندگی بالاتری برای متغیر وابسته دارد.

 

 

 

 

 

 

جدول 9-آزمون رابطه بین میزان دینداری و ابعاد آن با میزان مسؤولیت‌پذیری به تفکیک شهر

متغیرهای مستقل

شهر

R

R2

Adj. R2

S.D

B

Beta

T

F

معناداری

بعد اعتقادی دینداری

بانه

32/0

1/0

097/0

09/0

51/0

32/0

34/5

56/28

000/0

قروه

38/0

14/0

14/0

07/0

54/0

38/0

53/7

72/56

000/0

بعد تجربی دینداری

بانه

36/0

13/0

13/0

124/0

77/0

36/0

24/6

39

000/0

قروه

47/0

22/0

21/0

090/0

87/0

46/0

63/9

74/92

000/0

بعد مناسکی دینداری

بانه

35/0

13/0

12/0

058/0

35/0

35/0

07/6

84/36

000/0

قروه

40/0

16/0

15/0

056/0

44/0

39/0

90/7

39/62

000/0

بعد پیامدی دینداری

بانه

29/0

08/0

08/0

065/0

32/0

29/0

85/4

59/23

000/0

قروه

45/0

20/0

20/0

058/0

53/0

45/0

26/9

70/85

000/0

دینداری کل

بانه

44/0

19/0

19/0

03/0

23/0

44/0

86/7

72/61

000/0

قروه

55/0

30/0

30/0

023/0

27/0

55/0

14/12

31/147

000/0

 

 

جدول 10، نتایج آزمون رابطه بین میزان استفاده از انواع رسانه‌ها با میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان را به تفکیک شهر نشان می‌دهد. همان طور که ملاحظه می‌گردد، انواع رسانه‌ها در دو گروه رسانه‌های جمعی (شامل تلویزیون، رادیو، روزنامه و مجلات و...) و رسانه‌ها و فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی جدید (شامل اینترنت، ماهواره و...) بررسی شده است. با توجه به ارقام کسب شده، رابطه بین میزان استفاده از رسانه‌های جمعی و میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در هر دو شهر بانه و قروه تأیید شده، در حالی که رابطه میزان استفاده از رسانه‌ها و فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی و با متغیر وابسته در هر دو شهر معنادار نشده است. نتایج بررسی در مورد مجموع رسانه‌ها نیز نشان‌دهنده وجود رابطه معنادار بین میزان استفاده از مجموع رسانه‌ها و میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در هر دو شهر بانه و قروه است. رسانه‌ها در مجموع 3 درصد تغییرات متغیر وابسته را در شهر بانه و 4 درصد آن را در شهر قروه تبیین می‌نماید.

 

 

جدول 10- رابطه بین میزان استفاده از رسانه‌ها و انواع آن با میزان مسؤولیت‌پذیری به تفکیک شهر

وابسته

مستقل

شهر

R

R2

Adj. R2

S.D

B

Beta

T

F

Sig

مسؤولیت پذیری

رسانه های

 جمعی

بانه

19/0

03/0

03/0

113/0

34/0

19/0

02/3

09/9

003/0

قروه

20/0

04/0

04/0

114/0

42/0

20/0

67/3

50/13

000/0

فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی جدید

بانه

022/0

0001/0

003/0-

010/0

034/0

022/0

35/0

12/0

73/0

قروه

10/0

010/0

007/0

08/0

15/0

010/0

80/1

24/3

07/0

کل

 رسانه ها

بانه

16/0

03/0

02/0

06/0

16/0

16/0

60/2

76/6

01/0

قروه

20/0

04/0

04/0

01/1

18/0

20/0

71/3

75/13

000/0

    

 

برای بررسی این مسأله که از بین عوامل فرهنگی مورد بررسی در این پژوهش کدامیک پیش‌بینی کننده قویتری برای میزان مسؤولیت‌پذیری هستند، از روش رگرسیون چند متغیره گام به گام استفاده گردیده ‌است. جدول 11، نشان‌ دهنده تحلیل گام به گام برای پیش‌بینی متغیر وابسته است. در شهر بانه از میان متغیرهایی که وارد این معادله شدند، دو متغیر میزان دینداری و میزان استفاده از رسانه‌ها در معادله باقی ماندند که این دو متغیر 3/17 در صد واریانس متغیر وابسته را تبیین نمودند. در شهر قروه تنها متغیر دینداری در معادله باقی مانده که 7/22 درصد واریانس را تبیین کرده است. در کل نمونه از میان متغیرهایی که وارد این معادله شدند، دو متغیر میزان دینداری و میزان استفاده از رسانه‌ها باقی ماندند که این دو متغیر نیز توانسته‌اند در مجموع   29درصد متغیرات وابسته را تبیین نمایند. به عبارت دیگر، 29 درصد تغییرات متغیر وابسته توسط عوامل فرهنگی ذکر شده، قابل تبیین است. مقادیر به دست‌ آمده برای بتا (جدول 10) بیانگر آن است که هر دو متغیر وارد شده با این متغیر وابسته رابطه مستقیم و مثبت دارند. همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، از میان این دو متغیر، میزان دینداری بیشترین قدرت تبیین‌کنندگی را برای متغیر میزان مسؤولیت‌پذیری دارد. بنابراین، میزان دینداری می‌تواند نقش مهمی در ارتباط با تقویت میزان مسؤولیت‌پذیری در میان نوجوانان ایفا نماید.

 

 

جدول11- تحلیل چند متغیره گام به گام برای پیش بینی متغیر وابسته مسؤولیت‌پذیری به تفکیک شهر

شهر

گام

متغیر وارد شده

R

R2

R2 Ad

خطای استاندارد

B

Beta

مقدارt

سطح معناداری

بانه

1

میزان دینداری

37/0

141/0

14/0

023/0

148/0

374/0

40/6

000/0

2

رسانه ها

42/0

173/0

167/0

715/0

20/2

180/0

07/3

002/0

قروه

1

میزان دینداری

48/0

227/0

225/0

021/0

195/0

477/0

36/9

000/0

کل

1

میزان دینداری

52/0

27/0

27/0

018/0

24/0

50/0

90/13

000/0

2

رسانه ها

54/0

29/0

289/0

035/0

13/0

14/0

84/3

000/0

A=54/18           R =54/0               R2 =29/0                 Adj R2 =289/0           F=99/112           Sig=000/0  کل

A=76/52           R =42/0                 R2 =173/0         Adj R2 =167/0              F=39/25         Sig=000/0  بانه

A=71/59            R =48/0               R2 =227/0             Adj R2 =225/0        F=65/87            Sig=000/0  قروه

 

 

بحث و نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر، با هدف مقایسه‌ رابطه بین عوامل فرهنگی و مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در دو شهر بانه و قروه، انجام گرفت. در این پژوهش از بین عوامل فرهنگی، متغیرهای قومیت، جنسیت، نوع مذهب، میزان تحصیلات والدین، میزان استفاده از انواع رسانه‌ها و میزان دینداری در ابعاد مختلف آن بررسی شد. مقایسه مسؤولیت‌پذیری در دو شهر مذکور نشان می‌دهد که  میانگین مسؤولیت‌پذیری در شهر بانه بیشتر از شهر قروه است. به نظر می‌رسد یکی از علل این امر آن است که در شهر بانه افراد هم از لحاظ قومیت و هم از لحاظ مذهب نسبت به شهر قروه یکنواخت‌تر بوده، به دلیل این دو شاخصه و ویژگی مشترک بین خودشان احساس همدلی و نزدیکی و تعلق گروهی بیشتری به هم دارند. در چنین شرایطی افراد خود را نسبت به یکدیگر و اجتماعی که در آن زندگی می‌کنند، بیشتر مسؤول می‌دانند و به همین علت احساس مسؤولیت‌پذیری در میان آنها قویتر است، اما در شهر قروه در مقایسه با شهر بانه، به علت عدم یکنواختی قومی و دینی ممکن است در شهر چند دسته بودن و جدایی هرچند ضعیفی وجود داشته باشد و لذا موجب گردیده که میانگین مسؤولیت‌پذیری این شهر به نسبت بانه پایین آمده باشد. مقایسه میزان مسؤولیت‌پذیری در میان دو قوم کرد و غیرکرد و همچنین بین شیعه و سنی، نشان‌دهنده میانگین بالاتر این متغیر در میان کردها و سنی‌هاست. چون کرد بودن در مقایسه با غیرکرد بودن و سنی بودن در مقایسه با شیعه بودن آزمون شده که دو ویژگی غالب کشور ایران است، لذا امکان دارد که شیعه‌ها و غیرکردهای ساکن در این دو شهر کردستان، هویت خود را با گروه بزرگتر (جامعه) گره بزنند و احساس مسؤولیتشان نسبت به مردم آن شهرها کمتر باشد، درحالی که سنی‌ها و کردهای ساکن در کردستان این استان را متعلق به خودشان قلمداد کرده، نسبت به آن احساس مسؤولیت بیشتری نمایند. البته تأیید این موضوع به مطالعات گسترده‌تری نیاز دارد که از حیطه این پژوهش خارج است و به عنوان پژوهش آتی، انجام آن پیشنهاد می‌شود.

 نتایج آزمون تفاوت میانگین میزان مسؤولیت‌پذیری در میان دو جنس، نشان می‌دهد که بین زنان و مردان از لحاظ این شاخص، تفاوتی وجود ندارد. در مورد رابطه تحصیلات والدین و میزان مسؤولیت‌پذیری نوجوانان، نتایج بررسی حاکی از آن است که در هر دو شهر مذکور، تحصیلات پدران با مسؤولیت‌پذیری نوجوانان رابطه ندارد، اما تحصیلات مادران تنها در شهر قروه با میزان مسؤولیت‌پذیری آنها رابطه دارد. با توجه به این رابطه مسؤولیت‌پذیری با تحصیلات مادران در شهری تأیید و در شهر دیگر رد شده است، به نظر می رسد عوامل دیگری مثل ساخت قدرت در خانواده و یا وضعیت اشتغال مادران این رابطه را تحت تأثیر قرار داده باشد که برای بررسی آن نیازمند انجام تحقیقات دیگری هستیم. داده‌های توصیفی نشان می دهد که تحصیلات مادران در شهر قروه بالاتر از تحصیلات مادران در شهر بانه است و تحصیلات به عنوان شاخصی که هم می‌تواند ساخت قدرت در خانواده و هم اشتغال را تحت تأثیر قرار دهد، در خور توجه است. از طرف دیگر، سبک فرزند پروری نیز که بر روی مسؤولیت‌پذیری فرزندان تأثیر دارد، از تحصیلات والدین تأثیر می پذیرد.  

یکی دیگر از متغیرهای فرهنگی که در این پژوهش بررسی شد، میزان دینداری نوجوانان است. این متغیر به همراه ابعاد چهارگانه آن (اعتقادی، تجربی، مناسکی و پیامدی) در هر دو شهر دارای رابطه معناداری با متغیر وابسته گردیده است. با توجه به این یافته ها به نظر می‌رسد که در جامعه ما اعتقادات و ارزش‌های مذهبی نقش مهمی را ایفا نموده، به عنوان نیرویی نظارت کننده بر رفتار افراد جامعه عمل می‌کند. نتایج نشان می‌دهد کسانی که میزان دینداری بالاتری دارند، از میزان مسؤولیت‌پذیری بیشتری برخوردارند. نکته در خور توجه این است که با در کنار هم قرار دادن این یافته و یافته قبلی در مورد تحصیلات و همچنین، رجوع به جدول رگرسیون گام به گام، می‌توان چنین نتیجه گرفت که مسؤولیت‌پذیری بیشتر از آنکه تحت تأثیر تحصیلات باشد، از میزان دینداری تأثیر می‌پذیرد. لذا با توجه به این که در دین اسلام توجه زیادی به مسؤولیت‌پذیری افراد در خانواده و اجتماع شده است و آموزه‌های بساری در این باب وجود دارد، تبلیغ و تقویت آموزه‌های دینی در بین نوجوانان می‌تواند به مسؤولیت‌پذیری بیشتر آنها کمک کند. مقایسه قدرت تبیین‌کنندگی ابعاد مختلف دینداری در رابطه با مسؤولیت‌پذیری افراد، نشان‌دهنده آن است که به ترتیب ابعاد تجربی، پیامدی، مناسکی و در نهایت اعتقادی پیش‌بینی‌کننده قویتری برای متغیر وابسته هستند. 

در مورد رسانه‌ها نیز نتایج حاکی از آن است که از بین رسانه‌های جمعی و رسانه‌ها و فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی جدید، تنها رسانه‌های جمعی با مسؤولیت‌پذیری نوجوانان در هر دو شهر دارای رابطه است. با توجه به ماهیت برنامه‌هایی که در این رسانه‌ها پخش می‌شود و تفاوت میزان و نوع استفاده مخاطبان از هر کدام از آنها، این احتمال وجود دارد که برنامه‌هایی که در رسانه‌های جمعی داخلی پخش می‌شود، به علت تقویت همدلی و تعلق درون گروهی و حساسیت افراد نسبت به مسائل داخلی، بتواند مسؤولیت‌پذیری افراد را تقویت نماید، اما فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی جدید بیشتر در راستای فراملی عمل می‌کنند و بسیار تحت تأثیر نوع استفاده مخاطبان از آنها قرار دارند. با توجه به این که نمونه مورد مطالعه ما نوجوانان هستند، به نظر می‌رسد نوع و میزان استفاده آنها از اینترنت و سایر فناوری‌های ارتباطی جدید تأثیر چندانی در کاهش یا افزایش مسؤولیت پذیری آنها نداشته است. میزان استفاده از کل رسانه‌ها نیز با متغیر وابسته در هر دو شهر رابطه دارد. نتایج تحلیل چند متغیره نیز بر قدرت تبیین‌کنندگی بیشتر دینداری و رسانه‌ها در مسؤولیت‌پذیری نوجوانان تأکید دارد. از نظر باندورا، در جوامع امروزی، رسانه‌های گروهی نقش مهمی در شکل‌دهی به رفتارها و نگرش‌های اجتماعی ایفا می‌کنند. از لحاظ اثر بخشی الگوهای رسانه‌ای و نیز مواجهه گسترده عموم با آن، می‌توان گفت که بسیاری از رفتارها از طریق توجه و سپس الگوپذیری تلویزیونی فراگرفته می‌شود. لذا مسئولان رسانه‌های جمعی باید به این مسأله توجه بیشتری نموده، برای تقویت مسؤولیت‌پذیری اجتماعی نوجوانان، با برنامه‌ریزی‌های مناسب از قابلیت‌های رسانه‌های ملی استفاده نمایند.

با توجه به تأیید اکثر متغیرهای فرهنگی در ارتباط با مسؤولیت‌پذیری نوجوانان، می‌توان گفت که عوامل محیطی می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری و تعدیل رفتارهایی مانند مسؤولیت‌پذیری در افراد بر عهده داشته باشند. بنابراین، پیشنهاد می‌گردد  ضمن انجام تحقیقات گسترده در این زمینه، عوامل مؤثر و مرتبط با مسؤولیت پذیری شناسایی و با توجه به اهمیت آن برای جامعه، تقویت گردد.

 



[1] Sharf

[2] Glenn & Nelson

[3] Ford

[4] Maruyama

[5] Menzies

[6] Trainer

[7] Mergler

[8] Escarti et al.

[9] Lyons

[10] Marjorie Lindner Gunnoe, E. Mavis Hetherington and David Reiss

[11] Hetrington

[12] Randolph

[13] Cecchini

[14] Wentzel

[15] Carroll, A. B.

[16] Wood, D.

[17] Frederick, W. C.

[18] Brummer, J.

[19] Garria & Mele

[20] Bandura

[21]  Causal Marketing

[22]  Corporate constitutionalism

[23]  Integrative social contract theory

[24]  Corporate citizenship

[25]  The principle of public responsibility

[26]  Corporate social performance

[27] Normative stakeholder theory

[28] Slote

[29] Cognitive Prosesses

[30] Bandura, A. & Walters,

[31] Real-Life Models

[32] Exemplary models

[33] Symbolic modeling 

[34] Betz

[35] Lin

[36] NEO

[37] Costa PTJR, McCrae

[38] Glock and Stark  

 

[39] Validity

[40] Relability

[41]برای ساختن شاخص های ترکیبی از فرمول زیر استفاده شده است:

انحراف معیار +  میانگین نمرات = حد متوسط 

انحراف معیار + بالاتر از میانگین = حد بالا

انحراف معیار – پایین‌تر از میانگین = حد پایین

 

 [42] Independent-sample T Test

انیسی، جعفر؛ مجدیان، محمد؛ جوشن لو، محسن و زهرا گوهری کامل. (1390). «بررسی اعتبار و روایی فرم کوتاه پرسشنامه پنج عاملی نئو در دانشجویان»، مجله علوم رفتاری، دوره 5، ش4، صص351- 355.
ایزدی، صمد؛ شمامی عزیزی. (1388). «ضرورت برخورداری دانشجویان از دانش شهروندی و مسؤولیت‌پذیری اجتماعی در فرآیند جهانی‌شدن».  فصلنامه مطالعات برنامه درسی، سال چهارم، ش 15، صص60-83.
ایمان، محمد تقی؛ مرادی، گلمراد و وجیهه جلائیان. (1389). « بررسی ارتباط بین مسؤولیت اجتماعی جوانان و احساس امنیت اجتماعی (مورد مطالعه شهر مشهد)»،  مطالعات امنیت اجتماعی. جدید (24):117-139. 
بهتوتی، لادن. (1386). «مشارکت و مسؤولیت پذیری در پرتو فعالیت های غیر رسمی»، رشد معلم، ش8، صص 45-47 .
حریری، فاطمه. (1386). «مقایسهاحساسگناه،بلوغاجتماعیومسؤولیتپذیریبیننوجوانانبزهکاروعادیشهراهواز»، پایاننامه‌کارشناسیارشدروان‌شناسیعمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
خورشیدی، عباس؛ ایزدی، مهشید و زهرا جبل عاملی فروشانی. (1387). «تأثیر نقش الگویی خانواده بر پرورش مسئولیت‌پذیری و رشد اجتماعی و عاطفی نوجوانان تهرانی»، فصلنامه مطالعات جوانان، ش 15، شماره پیاپی : 15-14، ص207.
رمضانی دیسفانی، علی. (1380). « اثر بخشی آموزش مسؤولیت‌پذیری به شیوه گلاسر بر افزایش بحران هویت دانش‌آموزان مقطع متوسطه شهر اصفهان»، پایان نامه کارشناسیارشدرشتهمشاوره، دانشگاه اصفهان، دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی.
رنجبریان، رسول؛ موسی پور، نعمت الله و محمد  قزل ایاق. (1384). « رابطه بین عزت نفس و نیاز به  کسب موفقیت کارکنان سازما‌ن‌های دولتی»، مطالعات مدیریت، ش48، صص 85-102
سبحانی نژاد، مهدی و هاشم فردانش. (1379). «مسؤولیت‌پذیری اجتماعی در برنامه درسی کنونی مدارس ابتدایی ایران"، مدرس، دوره 4، ش 1، ص 95-114.
سعادتی شامیر، ابوطالب و زینب زحمتکش. (1385). «بررسی تأثیر آموزش راهبردهای ان.ال.پی بر میزان سلامت روان و مسؤولیت‌پذیری دانش آموزان شهر بجنورد»، پژوهش‌های تربیتی، ش 8، صص 63-77.
سهیلی، هرمز. (1387). «رابطه خود شکوفایی با مسؤولیت پذیری، جایگاه مهار و خلاقیت در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی واحد علوم و تحقیقات اهواز»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاداسلامی واحد اهواز.
شارف، ریچارد اس. (1381). نظریه های مشاوره و روان درمانی، ترجمه: مهرداد فیروز بخت، تهران: رسا.
فرامرز قراملکی، احد و رستم نوچه فلاح. (1386). موانع رشد اخلاق حرفه‌ای در سازمان ها، تهران: موسسه فرهنگی دین پژوهی بشری.
کردلو، منیره. (1387). «مسؤولیت پذیری نوجوانان دبیرستانی در خانه و مدرسه»، مشاور مدرسه، دوره 4، ش1.  
کلانتری، صمد؛ ادیبی، مهدی؛ ربانی، رسول و سیروس احمدی. (1386). "بررسی بی تفاوتی و نوع دوستی در جامعه شهری ایران و عوامل موثر بر آن"، دانشور رفتار، سال چهاردهم، ش 22، ص 27-35.
گروسی فرشی، میرتقی. (1380). رویکرد نوین در ارزیابی شخصیت (کاربرد تحلیل عاملی در مطالعات شخصیت)، تبریز : نشر دانیال و جامعه پژوه.
مرادی، گلمراد؛ بوستانی، داریوش و محمدرضا همتی فر. (1391). « بررسی رابطه بین مسؤولیت اجتماعی و سلامت روانی مهاجران (مورد مطالعه: شهر طبس)»، فصلنامه جامعه شناسی کاربردی، ش45، ص 149.
موحد، مجید؛ محمد دلبری. (1383). «دینداری سنتی و نگرش نسبت به دموکراسی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز»، دو فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، سال اول، ش3، صص117-144.
هدایتی، بنت‏الهدی؛ فاتحی‏زاده، مریم‏السادات؛ آکوچکیان، احمد؛ بهرامی، فاطمه و عذرا اعتمادی. (1387). «شیوه‏های فرزندپروری و مسؤولیت‏پذیری نوجوان»، معرفت، سال هفدهم، ش 7 (پیاپی 130)، صص63-73.
Bandura, A. & Walters, R.H. (1964) Social Learning  and Personalty Development,  Holt, Rinehart & Winston, Inc. New Jersey, Prentice  Hall, Inc. Englewood cliffs.
Bandura, A. (1973) Aggression:  A  Social Learning Analysis, New Jersey, Prentice.  Hall, Inc. Englewood Cliffs.
Betz, Nancy E. (2007) "Career Self-efficiency: Exemplary Recent Research and Emerging Directions". Journal of Career Assessment, 15: 403-422.
Cecchini, J. A el al (2007) “Effects of personal and social respansibility on  fair play in sports and self-control in school aged youth”. European journal of sport science. Vol.7 , issue.4, pp203-211.
Escarti, A. Gutierrz, M. Pascual, C. and Marin, D. (2010) “Application of Hellison’s Teaching Personal and Social Responsibility Modar in Physical Esucation to Improve self-Efficasy for Adolescents at Risk of Dropping-out of School” The Spanish Journak of Psychology, Vol.13, No.2, p:667-676.
Ford, M.E. (1985) “Social Cognition and Social Competence in Adolesence”. Developmental Psychology. Vol.18, pp. 328-340.
Garria, Elizabet and Mele, Dome’sc ( 2004) “Corporate Social Responsibility Theories: Mapping the Territory”, Journal of Business Ethics. 53: 51-71.
Glenn, H.S. & j. Nelson, (1988) Raising Self-Reliant Children in a Self-Indulgent World: Seven Building Blocks for Developing Capable Young People. Rocklin, CA, prima and communications
Glock C.Y and Stark (1965)  The Dimensions of Religiosity: Religion and Society in Tension. Chicago: Rand McNally
Gunnoe Marjorie Lindner, Hetherington Mavis E. and David Reiss. (2004) "Parental Religiosity, Parenting Style, and Adolescent Social Responsibility". The Journal of Early Adolescence 1999 19: 199.
Heijden, Angela van der, Driessen, Peter P.J and Cramer M. ( 2010) "Making sense of Corporate Social Responsibility: Exploring organizational processes and strategies", Journal of Cleaner Production, 18, 1787-1796.
Hetherington, E. M.  et al. (1999) “Parental Religiosity, Parenting Style and Adolescent Social Responsibility” . Journal of Early Adolescence. Vol.19 ,No.2, pp 199-225.
Hill, P. Ronald, Ainscough, Thomas, Shank, Todd and Manullang Daryl. (2007) "Corporate Social Responsibility and Socially Responsible Investing: A Global Perspective". Journal of Business Ethics, 70:165–174.
Jamali, Dima. (2008) “A Stakeholder Approach to Corporate Social Responsibility: A Fresh Perspective into Theory and Practice”, Journal of Business Ethics (2008) 82:213–231.
Lin, Non (1976) Foundation of Social Research. New York: McGraw Hill.
Lyons E. M. (2005) “The Effects of a Lradership and Diversity Awareness Program on Adolescents’ Attitudes and Behaviors” , PHD Dissertation, University of South Florida. 
Maruyama, G. Fraser, S,C. Miller, N. (1982) “Personal Responsibility and Altruism in Children”, Journal of Personality and Social Psychology, 42 : 659-664 .
Menzies R. G. Harris L. M.Cumming S. and Einstein D. A. (2000) “The Relationship between Inflated Personal Responsibility and Exaggerated Danger Expectancies in Obsessive -Compulsive Concerns”, Behaviour Research and Theory , Vol. 38, p:1029-1037.
Mergler, A. Spencer, F. M. and Patton W. A. (2007) “Relationships between Personal  Responsibility, Emotional Inteligence and Self Steem in Adolescents and Young Adults”, The Australian Educational and Developmental Psychologist, Vol.24, No.1, p: 5-18.
Randolph, S. W. (2008) “The Role of Altruistic Belaviar, Empathetic and Social Responsibility Motivation in Blood Donation Dehavior”, Transfusion. Vol. 48, pp.43-54.
Slote, Michael. (2010) Sentimentalist Moral Education, Theory and Research in Education, Volume 8 (2): 125 .
Sterponi, Laura. (2009) "Accountability in Family Discourse: Socialization into Norms and Standards and Negotiation of Responsibility in Italian Dinner Conversations". Childhood 16: 441.
Trainer, T. (2005). “Social Responsibility:  the most Important and Neglected, Problems of all?”  International Journal of Social Economics. Vol. 3, No. 8, pp. 682-703.
Wentzel, K. R. (1991) “Social Competence at School: Relation between Social Responsibility and Academic Achievement”. Reviewed Educational Research. Vol. 61, pp. 1-24.