بررسی علل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر پرخاشگری در میان خانواده های تبریز

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور واحد مراغه

2 دانش آموخته جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز

چکیده

       هدف از انجام این تحقیق، بررسی و شناخت تأثیر عوامل جمعیت شناختی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در تبیین پرخاشگری در خانواده می‌باشد. به عبارت دیگر در این پژوهش سعی شده است به این پرسش اساسی پاسخ داده که چرا در برخی از خانواده‌ها رفتارهای پرخاشگرانه دیده می‌شود. بر این اساس فرضیه‌هایی که از سه دیدگاه نظری از حوزه روان‏شناسی اجتماعی؛ یعنی رویکرد روانکاوی، رویکرد رفتارگرایی و رویکرد شناختی و همچنین، از مطالعات و تحقیقات پیشین، جهت تبیین پرخاشگری در خانواده استنتاج گردیده است. داده‌های مورد نیاز برای آزمون فرضیه‌های تحقیق از طریق پرسشنامه و با نمونه‏گیری سهمیه‌ای متناسب با حجم (PPS) از یک نمونه 384 نفری از سطح شهر تبریز گردآوری شد. برای دسته‌بندی مؤلفه‌های مربوط به پرخاشگری خانوادگی از تحلیل عاملی اکتشافی، برای محاسبه پایایی گویه‏ها از آلفای کرونباخ و نیز برای آزمون فرضیه‌ها از تکنیک‏های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تفاوت میانگین (T-test) و آزمون تحلیل واریانس یک ‏ طرفه استفاده گردید و در نهایت برای تبیین عوامل اجتماعی مؤثر بر پرخاشگری خانواده از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج حاصل نشان می‌دهد که پرخاشگری خانوادگی با متغیرهای نوع خانواده، نوع ازدواج، پایگاه اقتصادی - اجتماعی، وضعیت شغلی، سطح تحصیلات، سن و باورهای مذهبی رابطه معنی‏ داری داشته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Social and Cultural Factors Influencing Family Violence in Tabriz

نویسندگان [English]

  • Siroos Fakhraee 1
  • Behnam Bashiri Khatibi 2
1 Assisant Professor, Department of Social Sciences, Payame Noor of Maragheh
2 M.A. Graduate of Sociology, Islamic Azad University of Tabriz
چکیده [English]

The purpose of the present research is to investigate and identify the effect of demographic, economic, social, and cultural factors in describing family violence.   In other words, in this research an attempt is made to answer the question "Why is violent behavior seen in some families? "   Therefore, the research hypotheses have been based on three theoretical perspectives of social psychology; i.e., the psychoanalytic approach, the behavioristic approach, and cognitive approach as well as the previous studies in order to describe family violence. The data needed for testing the hypotheses were collected through a questionnaire and probability proportionate to size sampling (PPS) from a sample of 384 persons in Tabriz. The exploratory factor analysis was used to categorize the factors related to family violence, and cronbach's alpha was used to measure the reliability of the items. In order to test the hypotheses, pearson's correlation coefficient, t-test, and one-way variance analysis were used.   Finally, to show the social factors affecting family violence, multiple regerssion was used.   The results obtained from the research indicate that family violence has a significant relation with the family type, marriage type, socio-economic status, job status, level of education, age, and religious beliefs.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Family violence
  • Demographic
  • economic
  • Social and cultural Factors

مقدمه و بیان مسأله

با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقش‏های خانوادگی، بی‏تردید خانواده همچنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار می‌رود. اهمیت خانواده از این رواست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار می‌آید، بلکه وظیفه جامعه‏پذیری و تربیت نسل‏های آتی را نیز بر عهده دارد. اهمیت والای خانواده زمانی بهتر درک می‌گردد که به کارکردهای اساسی و بنیادین آن توجه کنیم. یکی از این کارکردهای اصلی، تکوین و شکل دهی شخصیت‏های انسان‏هاست. ایفای بهینه این کارکردها، نه تنها برای بقای خانواده، بلکه برای تداوم جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری است، ولی با این وصف، هم‏اکنون خانواده دچار آسیب‏هایی نظیر: طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی، کودکان فراری و پرخاشگری در خانواده شده است.

پرخاشگری پدیده‏ای است که روابط سالم خانوادگی را که برای تحکیم خانواده لازم و ضروری است، متزلزل ساخته، بعضاً از بین می‏برد. ممکن است برخی افراد تعجب کنند، اما این واقعیت دارد که بیشتر پرخاشگری‏ها در خانواده‌ها روی می‌دهد. برای مثال، آمریکاییان چنان در معرض پرخاشگری‏های اعضای خانواده خود قرار دارند که خانواده را پس از پلیس و ارتش، خشن‏ترین نهاد اجتماعی نامیده‏اند. برخی مدعی‏اند پرخاشگری در خانواده مهمترین مسأله اجتماعی است که امروزه آمریکاییان با آن دست به گریبانند.

یکی از پدیده‏هایی که مطالعه آن به سه حوزه جامعه‏شناسی، روان‏شناسی و فرهنگ بسیار مربوط است، پرخاشگری و رفتارهای پرخاشگرانه است. رفتارهای خشونت‏آمیز را می‌توان در گستره وسیعی از حوزه‏های جامعه‏شناسی و روان‏شناسی مورد تحقیق و مطالعه قرار داد.

در یک مطالعه پیمایشی که روی نمونه‏ای 961 نفری از زنان  19 تا 90 ساله صورت گرفت، مشخص شد که 25% آنها در زمان مصاحبه دچار آشفتگی روان‏شناختی بودند، 22% آنها نشانه‏های شدید بیماری جسمی داشتند و 17% آنها گزارش کرده‌اند که در طول زندگی‏شان در معرض پرخاشگری خانوادگی بوده‏اند. در میان زنانی که پرخاشگری در خانواده را تجربه کرده بودند، فهم این موضوع که زندگی‏شان درمعرض خطر بوده و نیز تأثیر پرخاشگری بر زندگی آنها، هر کدام به صورت معنی‏داری در تغییر پذیری مشکلات روان‏شناختی آنان نقش داشته‏اند. 12% همه موارد مشکلات روان‏شناختی و 7% همه موارد بیماری شدید جسمانی به پرخاشگری در خانواد نسبت داده شده است. پرخاشگری در خانواده به صورت فزاینده‌ای یک مشکل جهانی برای بهداشت روانی محسوب می‌شود و بهداشت روانی و جسمانی افراد، به ویژه زنان و کودکان را به صورت جدی تحت تأثیر قرار می‌دهد. داده‌های موجود بیانگر آن است که 20 تا 50 درصد از زنان در بیشتر کشورها در دوره‌ای از زندگی خود در معرض پرخاشگری در خانواده قرار گرفته‏اند (Heise, Raikes, Watts, Zwi, 1994) .

پرخاشگری در خانواده، عامل خطر سازی مهم برای دامنه وسیعی از مشکلات بهداشتی در نظر گرفته شده است؛ از جمله پایین بودن وزن نوزادانی که هنگام تولد مادران شان در معرض خشنوت همسران شان بودند (Bullock & Mc. Farlane, 1993) .

بنابراین، مطالعات اپیدمیولوژیک در این زمینه در مورد این که  چه کسانی، چگونه و با چه انگیزه و وسیله‏ای مورد پرخاش قرار می‌گیرند و عوامل مؤثر بر آن چه چیزهایی هستند، یکی از ضرورت‏های اجتناب ناپذیر برای پیشگیری و درمان این معضل اجتماعی به شمار می‌آید، چرا که باید دقت کرد  برای داشتن جامعه‏ای سالم و افرادی متعادل در جامعه، نمی‌توان روابط پرخاشگرانه در خانواده را نادیده گرفت،. زیرا نتایج ناشی از رفتار پرخاشگرانه خانواد بر قربانی، سبب می‌شود که او در روابط اجتماعی خود با دیگران رفتاری نابهنجار داشته باشد وحتی برای افرادی که از مقوله خشونت دورند و از آن ذهنیتی ندارند، مشکلاتی به وجود آورد. با توجه به موارد ذکر شده، می‌توان به اهمیت بررسی موضوع پرخاشگری خانوادگی پی برد، چرا که تنها با شناخت جامع و کامل این پدیده و همچنین، با شناسایی و شناخت عوامل دخیل در آن می‌توان آن را تحت کنترل در آورد و از آثار مخرب آن جلوگیری نمود و یا حداقل آن را کاهش داد. پس شناسایی مکانیزم‏های پرخاش و عوامل مستعد کننده آن، زمینه لازم را برای برنامه‌ریزی و داشتن جامعه و خانواده‌ای سالم فراهم می‏آورد. بی شک با شناخت تشخیص و تبیین دقیق عوامل مؤثر بر بروز پرخاشگری خانوادگی جلوگیری از وقوع آن امکان پذیر خواهد بود.

 

پیشینه و مبانی نظری

از نظر مفهومی، واژه پرخاشگری ناظر به نوع شدت عمل در مقابل دیگران به مفهوم کلی اعم از فردی، جمعی، کلامی، رفتاری ایجابی و سلبی است (طاهری، 1381: 12).

پرخاش معنای متقن و مشخصی ندارد؛ برای نمونه برخی از تعاریف آن تنها بر جنبه فیزیکی تأکید کرده، هر فعل یا رفتار تهدیدآمیزی را که به قصد ایراد صدمه صورت گیرد و عملاً به ایراد صدمه و آسیب منجرشود یا احتمال ایراد صدمه و آسیب را در پی داشته باشد، در زمره رفتارهای پرخاشگرانه محسوب می‌کنند. سازمان جهانی بهداشت در تعریف خود از پرخاش بیان می‌دارد: «پرخاش استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی، ارعاب یا تهدید بر خود یا دیگری است که علیه یک گروه یا جامعه صورت گرفته و به آسیب جسمی مرگز یا آسیب روانی سوء رشد و تکامل یا محرومیت منجر شود یا احتمال وقوع این نتایج متصور شود» ( سازمان جهانی بهداشت، 1380: 138) .

 

رویکرد رفتار گرایی نظریه یادگیری اجتماعی

اندیشه و ایده اصلی این رویکرد آن است که رفتار شخص محصول یادگیری‏های پیشین اوست. رفتار کنونی، شکل گرفته به وسیله تقویت‏های گذشته است. در هر موقعیتی شخص رفتارهای معینی را می‏آموزد که بر اثر تکرار ممکن است به صورت عادت در آیند. وقتی شخص دوباره در آن موقعیت قرار گیرد، سعی خواهد کرد همان رفتار عادت شده خود را تکرار کند، نظریه‌های یادگیری در دهه 1930 بر مبنای کارها و تحقیقات کسانی چون ایوان پاولوف، فیزیولوژیست و روان‏شناس روسی در مورد شرطی شدن پاسخگو و بی اف اسکینر، روان‏شناس آمریکایی در مورد شرطی شدن کنشگر محبوبیت و شهر زیادی پیدا کردند. کاربرد این نظریه در مورد رفتارهای اجتماعی به وسیله آلبرت بندورا، روان‏شناس کانادایی– آمریکایی به ایجاد نظریه‏ای دیگری با نام نظریه یادگیری اجتماعی انجامید (کریمی، 1381: 37).

طبق نظر بندورا، پرخاشگری کاملاً جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می‌شود و نمی‌تواند پایه ذاتی داشته باشد (کریمی، 1373: 219).

پرخاشگری بین والدین مدل والگویی برای یادگیری رفتار خشنوت‏گرایانه است. بچه‏هایی که پرخاشگری والدین را تجربه و مشاهده می‌کنند، پرخاشگری را به عنوان ابزاری مناسب برای بیان خشم و کنترل رفتار دیگران می‏پذیرند. بنابراین، از این دیدگاه در خانواده‌هایی که اعضای آن در کودکی شاهد پرخاشگری والدین بوده‏اند، احتمال بروز پرخاشگری یا تن دادن به آن به مراتب بیشتر از خانواده‌های دیگر است.

بدین ترتیب، مفروضات نظریه یادگیری اجتماعی در مورد پرخاشگری را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

1-              پرخاشگری قابل انتقال از نسلی به نسل دیگر است.

2-               پرخاشگری می‌تواند از طریق مدل بندی (تقلید) یاد گرفته شود.

3-  مطالعات زیادی در خصوص پرخاشگری در خانواده به ارتباط ( مستیقم و غیر مستقیم) در دوران کودکی و پرخاش در دوران بزرگسالی پی برده‏اند.

بویرگمن در توضیح علت احتمال پرخاش در تمامی خانواده‌ها بر نقش عوامل فردی تأکید می‌کند. او نشان می‌دهد . در خانواده‌هایی که اعضای آن خود در دروان کودکی در معرض پرخاش قرار گرفته‏اند، احتمال بروز پرخاش یا تن دادن به آن، به مراتب بیشتر است (درویش‏پور، 1378: 51).

 

نظریه پرخاشگری و خشونت

صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی در مورد پرخاشگری به دو دسته تقسیم شده‌اند: گروهی که معتقدند پرخاشگری ذاتی و فطری است و گروهی که آن را حاصل عوامل اجتماعی و در نتیجه آموختنی می‌دانند.

تحقیقات لئونارد برکوویتز در مورد پرخاشگری نشان داده است که حتی مشاهده آلات و ابزار پرخاشگری می‌تواند در شخص مشاهده کننده حالت پرخاشگری را برانگیزد و نیز در مورد فرضیه ناکامی– پرخاشگری، محققان پس از گزارش نتایج گروه ییل کوشیدند این آزمایش را دنبال کنند، اما بیشتر آزمایش‏ها نشان داد که پرخاشگری نتیجه حتمی و اصلی ناکامی نیست. در این مورد به تحقیات بارکر دمبو لوین و سی یرز می‌توان اشاره کرد. همچنین، در نقاطی از جهان و در بعضی فرهنگ‏ها اصولاً چیزی به نام پرخاشگری وجود ندارد؛ مثلاً به گفته اتوکلاین برگ در یکی از قبایل وقتی دو نفر با هم اختلاف یا نزاعی دارند، به جای جنگ و دعوا مراسمی انجام می‌دهند که به آن پتلاچ گفته می‏شود؛ بدین صورت که هر یک از آنها به خانه خود می‏روند و اموال خود را آورده، در بین افراد قبیله تقسیم می‌کنند. همچنین، در قیبله دیگری موارد اختلاف را به شعرگویی در حضور جمع و هجو کردن یکدیگر مطرح می‌کنند و قبیله داوری می‌کند که در این مشاعره چه کسی برنده شده است و برنده مشاعره طبعاً برنده دعوا شناخته می‌شود. به عبارت دیگر،  پرخاشگری در این موارد لااقل با ملاک همگانی بودن مطابقت نمی‌کند.

 

رویکر روانکاوانه: نظریه ناکامی- پرخاشگری

دیدگاه انگیزشی

پرخاشگری می‌تواند معلول هر موقعیت ناخوشایند یا ملال انگیزی، مثل خشم، درد و .... باشد، اما مهمترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه عوامل، ناکامی است. اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود، ناکامی حاصل ، احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش می‌دهد. معنای این مطالب این نیست که ناکامی همواره به پرخاشگری منجر می‌شود، یا این که ناکامی تنها علت پرخاشگری است (آرنسون، 1385: 289).

بر طبق اعتقادات نظریه‏پردازان انگیزشی، ناکامی یک علت اساسی پرخاشگری است که حالتی از انگیختگی یا سائق را در شخص به وجود می آورد که در حضور قرینه‏های مناسب ظاهر می‌شود. در نتیجه، برای کنترل باید به راه‏هایی بنیدیشیم که می‌توانند ناکامی را کم کنند (کریمی، 1373: 226)

 

نظریه منابع

نظریه منابع یکی از اولین نظریه‏هایی بود که ویلیان گود در مورد  پرخاشگری خانوادگی مطرح کرد، بر پایه این نظریه، نظام خانواده، مانند هر نظام یا واحد اجتماعی دیگری دارای نظام اقتداری است و هر کس که به منابع مهم خانواده بیشتر از دیگران دسترسی دارد، می‌تواند سایر اعضا را به فعالیت در جهت امیال خود وا دارد (Borgata, 1992: p.461).

به نظر گود، افراد بسیار قدرتمند خانواده کمتر از دیگران به اعمال قدرت از طریق خشونت بدنی دست می‏زنند، زیرا منابع متعدد دیگری دارند که از طریق آنها قادر به اعمال قدرت هستند، اما در میان افرادی دارای ضعف اجتماعی – اقتصادی هستند، تنها منابع قدرت، زور بدنی و استفاده از آن است. در این نظریه، اصل بر ثابت نگه داشتن ساختار خانواده است و برای این ثبات، از منابع گوناگونی استفاده می‌شود که خشونت یکی از آنهاست.

وی هم چنین استدلال نمود که منابعی مانند: موقعیت، منزلت اجتماعی، پایگاه فرد در بیرون از خانواده، شغل، اقتدار سیاسی و ... قدرت اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد، زیرا طبقات اجتماعی مختلف و گروه‏های قومی، در دستیابی به منابع جایگزین تفاوت دارند. بنابراین، اعضای طبقات پایین ممکن است بیشتر از طبقات دیگر تمایل به استفاده از پرخاشگری خانوادگی به عنوان ابزاری برای کسب قدرت در خانواده داشته باشند (طباخی، 1385).

 

نظریه کارکردگرایی

کارکردگرایان در مورد پرخاشگری خانوادگی در واقع توجیه کننده خشنوت هستند. آنها خانواده را گروهی در نظر می‌گیرند که در آن افراد با جنسیت‏ها و گروه‏های سنی متفاوت، مدتی طولانی در ارتباط نزدیک با هم قرار می‌گیرند. بر خلاف سایر گروه‏ها، در این گروه سلسله مراتب بر اساس تخصص، صلاحیت و لیاقت صورت نمی‌گیرد، بلکه بر اساس جنسیت سن و قدرت اقتصادی و وجود علایق متفاوت این گروه ناهمگون، سبب به وجود آمدن تضادهای آشکار و یا پنهان می‌شود.

این تضادها، ویژگی‏ها و کارکرد‏های مناسب خانوادگی را از بین می‏برد و در نتیجه باید آنها را از سر راه برداشت. رفع تضادهای خانوادگی با استفاده از وسایل قدرت در مواردی، از راه خشونت امکان‏پذیر می‌گردد. در این حالت، خشونت سبب طبیعی شدن جریان زندگی روزمره می‌شود و خانواده به کارکردهای اساسی خود می‌پردازد که در آن مسؤولیت زنان، انجام دادن وظایف خانوادگی و مسؤولیت اصلی مردان، برقراری ارتباط با جهان خارج و نان‏آوری است.

پارسونز بر تفکیک نقش‏های جنسیتی تأکید می‌کند و پدر را رئیس و مادر را مدیر داخلی خانواده می‏داند. در این مفهوم خشونت برای بقای خانواده کاربرد پیدا می‌کند ( طباخی، 1385: 52)

 

سؤال تحقیق

عوامل و میزان  بروز پرخاشگری در خانواده در پاسخگویان مورد مطالعه چقدر است؟

 

فرضیه تحقیق

عامل بروز پرخاش در خانواده نسبت به پایگاه اقتصادی – اجتماعی، فقر، فاصله سنی زوجین، سن ازدواج زن و مرد، طول مدت ازدواج زوجین، ترکیب خانواده، پایبندی زوجین به اعتقادات دینی، آزادی زوجین در انتخاب همسر و تجربه خشونت در دوران کودکی، از سوی والدین پاسخگویان بستگی دارد.

 

روش تحقیق

در این پژوهش که از نوع تحقیقات همبستگی با روش کمّی است، برای تعیین میزان پرخاشگری خانوادگی و گردآوری  اطلاعات لازم برای آزمون فرضیه‏ها از روش پیمایش  استفاده گردیده و از نظر زمانی به روش مقطعی و از نظر دامنه تحقیق به صورت پنهانگر و از نظر وسعت خرد و از نظر هدف کاربردی است.

 

جامعه آماری و روش نمونه‏گیری

جامعه آماری این تحقیق افراد بالای 15 سال ساکن شهر تبریز هستند که طبق آخرین  مرکز آمار ایران در نیمه سال 1384 برابر 208/733 نفر بودند. برای نمونه‌گیری از روش انتخاب نمونه بر حسب حجم یا همان به اختصار PPS استفاده شد که نوعی نمونه‌گیری خوشه‏ای چند مرحله‏ای به نام نمونه‌گیری با احتمال متناسب با حجم است (ببی، 1384: 460).

 

روش تعیین حجم نمونه

برای محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران با دقت برآورد 05/0d= و حداکثر واریانس 25/0pq= حدود 384 نفر نمونه انتخاب شدند (رفیع پور، 1377: 383).

 

روش گردآوری داده‌ها

در این پژوهش، مطالعات اسنادی ( فیش‏برداری) برای بررسی سوابق، بررسی ماهیت مسأله و تعاریف مربوط و همچنین، برای چارچوب‏های تئوریک استفاده شده و برای آزمون فرضیه‏ها با استفاده از پرسشنامه، داده‌های لازم جمع‏آوری شده است.

 

ابزار گردآوری داده‌ها

برای پژوهش حاضر پرسشنامه‏ای با 55 سؤال طراحی شد که 28 سؤال مربوط به متغیرهای مستقل و 27 سؤال مربوط به متغیر وابسته پرخاشگری در خانواده بود. از 27 سؤال مربوط به متغیر وابسته دو سؤال مربوط به مفهوم کلی خشونت بود. همچنین، چهار سؤال مربوط به خشونت عاطفی، چهار سؤال مربوط به خشونت احساسی ( بی‏اعتنایی)، پنج سؤال مربوط به خشونت اجتماعی، چهار سؤال مربوط به خشونت اقتصادی، چهار سؤال مربوط به خشونت مذهبی و چهار سؤال مربوط به خشونت جنسی بود.

 

نحوه سنجش متغیرها و سازه‏ها

نحوه سنجش بروز پرخاشگری در خانواده

بروز برخاشگری در شش بعد اصلی یعنی: 1- عاطفی؛  2- احساسی(بی‏اعتنائی)؛  3- جنسی؛  4- اجتماعی؛  5- اقتصادی؛   6- مذهبی سنجیده شد و پس از تحلیل عامل‏ها پرخاش عاطفی و احساسی و جنسی با 14 سؤال و اجتماعی با پنج سؤال و اقتصادی با چهار سؤال و پرخاشگری مذهبی نیز با چهار سؤال که هر کدام نیز در مقیاس رتبه‏ای 5 درجه‏ای طراحی شده بودند، دسته‏بندی و ارزیابی شدند. در نهایت، نمره بروز پرخاشگری از ترکیب نمره‏های پرخاشگری عاطفی، جنسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی سنجیده شد و دامنه نمره‏های آن بین صفر تا 100 تعیین گردید؛ یعنی صفر عدم بروز پرخاش در خانواده و 100 پرخاش کامل در نظر گرفته شد.

 

 

100×

27- جمع نمره‏های سؤال‏های بیست و هفتگانه

= بروز خشونت در خانواده

27-135

 

 

نحوه سنجش پایگاه اقتصادی اجتماعی

پایگاه اقتصادی– اجتماعی پاسخگویان طبق معیار شاخص پایگاه اقتصادی – اجتماعی نام – پاورز و با جمع رتبه‏های شغلی و رتبه درآمد و محل سکونت در مقیاس رتبه‏ای محاسبه شد.

اعتبار سؤال‏ها از طریق تکنیک تحلیل عاملی و براساس ضرایب بار عاملی آنها در هر یک از سازه‏های زیر بنایی تعیین شد.

پایایی سؤال‏ها نیز بر اساس آزمون آماری آلفای کرونباخ و پایداری درونی گویه‏ای محاسبه گردید. طبق اطلاعات جدول (1) پایایی سؤال‏ها مربوط به تنش‏های عاطفی، جنسی و عدم اعتنا به نیازهای زوجین نسبت به یکدیگر ( بی‏اعتنایی) 96/0؛ تنش‏های اجتماعی 93/0، تنش‏های اقتصادی 84/0 ، تنش‏های مذهبی 74/0 و تنش‏های دینی، مذهبی  76/0 به دست آمده است که همه سازه‏های مورد بررسی از پایایی لازم برخوردارند، زیرا حداقل مقدار لازم برای پایایی سؤال‏ها 7/0 است (سرمد، 1385: 169).

 

 

جدول 1- پایایی سؤال‏ها و گویه‏ها

سازه

تعداد سؤال

میانگین سؤال

میانگین کووایانس

مقدار آلفا

تنش‏های عاطفی

14

277/2

157/1

96/0

تنش‏های اجتماعی

5

167/2

150/1

93/0

تنش‏های اقتصادی

4

361/2

975/0

84/0

تنش‏های مذهبی

4

614/1

424/0

74/0

تنش‏های دینی مذهبی

5

463/2

505/0

76/0

 

 

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

برای تفکیک و دسته‏بندی سؤال‏های مربوط به سازه بروز پرخاش از روش‏های تحلیل عاملی اکتشافی استفاده گردید. همچنین، برای توصیف متغیرهای کیفی از شاخص‏های درصد و فراوانی و برای سنجش‏های متغیرهای کمّی از شاخص‏های مرکز و پراکندگی استفاده شده است. برای آزمون فرضیه‌ها نیز از ضریب هبستگی پیرسون؛ آزمون تفاوت میانگین مستقل T.test و تحلیل واریانس یکطرفه استفاده گردید که در نهایت برای تبیین عوامل مؤثر بر پرخاشگری از رگرسیون چندگانه استفاده شد.

 

یافته‏ها

در مقاله حاضر 3/48 درصد  از پاسخگویان زن و 7/51 درصد مرد بودند که میانگین سن آنها 2/8±53/34 با حداقل سن 18 و حداکثر 65 سال بود. از نظر تحصیلات 5/0% از پاسخگویان بیسواد، 1/3% دارای تحصیلات ابتدایی، 2/6% راهنمایی، 8/6% دبیرستان ، 8/28% دیپلم، 8/14% فوق دیپلم، 7/31% لیسانس و 1/8% دارای تحصیلات فوق لیسانس بودند.

2/85% از پاسخگویان مورد مطالعه نوع خانواده‏شان هسته‏ای بود و 8/14% نیز در خانواده‌های گسترده زندگی می‌کردند . 1/89 پاسخگویان ازدواجشان غیر اجباری و 4/10% نیز ازدواجی اجباری  داشتند. مدت زمان طول ازدواج پاسخگویان 49/8±22/10 سال با حداقل 1 سال و حداکثر طول ازدواج 45 سال بوده است.

 

وضعیت اقتصادی- اجتماعی افراد مورد مطالعه

در مطالعه حاضر وضعیت اقتصادی بر مبنای شغل، درآمد و میزان تحصیلات افراد مورد مطالعه طبق شاخص رتبه‏گذاری پایگاه اقتصادی – اجتماعی نام- پاورز سنجیده شده است که در نهایت 7/23% در طبقه پایین،  7/53%  در طبقه متوسط و 6/22% نیز در طبقه بالا قرار گرفتند.

توزیع پراکندگی میزان بروز خشونت در خانواده‌های مورد مطالعه

بر اساس اطلاعات جدول (2) ملاحظه می‌شود که متوسط میزان بروز پرخاشگری در خانواده بر اساس اظهارات پاسخگویان برابر 90/20±74/27 محاسبه گردیده  که حداقل میزان بروز پرخاش صفر و حداکثر 06/96 است. ضریب کجی (چولگی) 717/0sk= است که بیانگر مثبت بودن توزیع داده‌هاست؛ به طوری که 25/0 پاسخگویان میزان بروز پرخاشگری در خانواده را کمتر از 60/10 ، 25% بین 60/10-47/22 ، 25% بین 47/22-85/42 و 25% نیز بیش از 85/42 اظهار کرده‌اند که در مجموع می‌توان گفت میزان بروز پرخاشگری در خانواده کمتر از حد متوسط است.

 

 

جدول 2-  توزیع پراکندگی میزان بروز خشونت در خانواده‌های مورد مطالعه

متغیر

تعداد

میانگین

انحراف استاندارد

ضریب کجی

حداقل

حداکثر

انحراف چارک‏ها

چارک اول

چارک دوم

چارک سوم

پرخاشگری

385

74/27

90/20

717/0

0

60/10

60/10

47/22

85/42

 

جدول 3- توزیع پراکندگی میزان بروز انواع خشونت در بین خانواده‌های مورد مطالعه

متغیر

تعداد

میانگین

انحراف استاندارد

ضریب کجی

حداقل

حداکثر

تنش‏های اقتصادی

385

04/34

79/26

753/0

0

100

تنش‏های عاطفی

385

92/31

41/27

731/0

0

64/94

تنش‏های اجتماعی

385

66/29

33/27

933/0

0

100

تنش‏های مذهبی

385

35/15

90/18

764/0

0

100

 


فرضیه

میزان بروز پرخاشگری به پایگاه اقتصادی – اجتماعی، فقر، فاصله سنی زوجین، سن ازدواج زن و مرد، طول مدت ازدواج زوجین، ترکیب خانواده، پای‏بندی زوجین به اعتقادات دینی، آزادی زوجین در انتخاب همسر و تجربه خشونت در دوران کوردکی از سوی والدین پاسخگویان بستگی دارد.

بر اساس آزمون رگرسیون چند متغیری به روش (گام به گام) و مطابق با جداول (4) در تبیین میزان بروز پرخاشگری در خانواده  از روی مجموع متغیرهای مستقل موجود در فرضیه، ملاحظه می‌شود ضریب همبستگی چندگانه برابر 53/0R= و ضریب تبیین برای 28/0R2=  و ضریب تبیین خالص برابر 27 R2= می‌باشند. یعنی از روی متغیرهای مستقل معنی‏دار موجود در مدل تا حدود 27 درصد از واریانس پرخاشگری خانوادگی 

در پاسخگویان را می‌توان تبیین کرد.

در مجموع طبق اطلاعات جدول (5) و با توجه به ضرایب بتاهای غیراستاندارد ملاحظه می‌شود که با مقدار ثابت () برابر 92/8-a= و نوع ازدواج با 53/27، تعداد افراد خانواده با 16/2 ، سن پاسخگویان هنگام ازدواج با 47/0  و پایگاه اقتصادی– اجتماعی با 14/6-  در تبیین میزان بروز پرخاش سهم معنی‏داری دارند.

در نهایت با حدف مقدار آلفا () از طریق استاندارد کردن مقادیر متغیرهای مستقل ملاحظه می‌شود که به ترتیب نوع ازدواج با 406/0، تعداد افراد خانواده با 132/0 ، سن پاسخگویان هنگام ازدواج با 09/0 تأثیر مثبت و پایگاه اقتصادی– اجتماعی با 2/0  بیشترین تأثیر منفی در پیشگیری بروز پرخاش در خانواده پاسخگویان مورد مطالعه دارند.

همچنین، شکل رگرسیونی تبیین شده بر اساس آزمون تحلیل واریانس، خطی است زیرا مقدار آزمون F برای تعیین معنی‏داری اثر متغیرهای مستقل بر میزان بروز خشونت برابر 77/36 با سطح معنی‏داری 000/0P= می‌باشد .

 

 

جدول 4- تبیین میزان خشونت خانوادگی بر اساس پایگاه اقتصادی- اجتماعی،

شاخص‏های آماری

ضریب همبستگی چندگانه

ضریب تبیین

ضریب تبیین خالص

اشتباه معیار بر آورد

مقادیر

534/0

285/0

277/0

83157/17

 

 

فقر، فاصله سنی زوجین، سم ازدواج زن و مرد، طول مدت ازدواج زوجین، ترکیب خانواده، پایبندی زوجین به اعتقادات دینی، آزادی زوجین در انتخاب همسر و تجربه

پرخاش در دوران کودکی

 

 

جدول شماره (5): ضرایب متغیر های مستقل باقیمانده در شکل رگرسیونی به روش گام به گام

متغیر ها

ضرایب خام

ضرایب استاندار شده

t

Sig.

B

Std.Error

Beta

مقدار ثابت

92/8-

34/7

 

21/1-

225/0

نوع ازدواج

53/27

25/3

406/0

45/8

000/0

پایگاه اجتماعی– اقتصادی

14/6-

51/1

2/0-

04/4-

000/0

تعداد افراد

16/2

785/0

132/0

75/2

006/0

سن هنگام ازدواج

473/0

232/0

099/0

03/2

042/0

 

 

نتیجه‏ گیری

با توجه به این که هدف عمده، تبیین پرخاشگری خانوادگی و بررسی نقش عوامل اجتماعی مؤثر بر آن بود، بنابراین، در یافته‏های تحقیق حاضر که به صورت پیمایشی اجرا شد، مشخص گردید که میزان خشونت در بین افراد مورد مطالعه برابر 74/27 با انحراف استاندارد 90/20 است که این میزان از پرخاشگری از داده‌هایی به دست آمده که حداقل آن صفر تا حداکثر 06/96 از 100 بوده‏اند. از آنجایی که این میزان از پرخاشگری بسیار پایین‏تر از حد متوسط است، می‌توان گفت پرخاشگری در بین خانواده‌های تبریز در حد مطلوبی است.

همچنین، نتایج حاصله حاکی از این است که بیشترین نوع پرخاشگری در بین خانواده‌های تبریز به ترتیب مربوط به تنش‏های اقتصادی به میزان 04/34 با انحراف استاندارد 41/27  (از حداقل صفر تا حداکثر 100) و کمترین آن مربوط به تنش‏های مذهبی به میزان 53/15 با انحراف استاندارد 9/18 (از حداقل صفر تا حداکثر 100) محاسبه گردیده است.

در مورد بالا بودن میزان تنش‏های  اقتصادی، به نظر می‏رسد یکی از عوامل عمده آن شرایط اقتصادی جامعه و نظام توزیع ثروت است که از محدودیت در درآمد بسیاری از افراد را موجب می‌شود و از طرف دیگر، تورم و گرانی در کنار افزایش ارزش‏های اشرافی و روحیه اسراف و تبذیر ثروتمندان است، که در بین افراد طبقات متوسط و پایین جامعه احساس نیازهای کاذب را باعث می‌گردد. دو موضوع یاد شده، فشار اقتصادی مضاعفی را بر دوش افراد وارد نموده، به تنش و برخورد در بین افراد خانواده می‏انجامد. همچنین، پایین بودن میزان پرخاش مذهبی زمانی که به میزان اعتقادات و باورهای مذهبی افراد مورد مطالعه توجه شود، معنی‏دار می‌گردد، چرا که نمره متوسط میزان اعتقادات و باورهای مذهبی افراد مورد مطالعه نشان می‌دهد که آنان از اعتقادات مذهبی بالاتر از حد متوسط بر خوردارند.

در نتیجه، می‌توان گفت به علت باورهای این افراد در خانواده‌های مورد مطالعه، تنش‏های مذهبی کمتری دیده می‌شود. همچنین، میزان کمی از تنش‏های خانوادگی مربوط به فاصله سنی زوجین بود. به عبارتی، در برخی از موارد فاصله سنی زوجین به علت عدم تفاهم ناشی از تفاوت سنی و نیازهای خاص افراد در سنین مختلف، موجب رفتارهای پرخاشگرانه می‏گردد اما در بسیاری از موارد شاید به علت ویژگی‏های خاص فرهنگی و نیز همنوائی روانی افراد با این وضعیت که معمولاً در جامعه ما تبعیت زنان جوان از شوهران مسن‏تر از خودشان را توجیه می‌کند، موجب پایین بودن میزان همبستگی فوق است.

بر اساس یافته‏های این پژوهش، بین طول مدت ازدواج با بروز خشونت رابطه‏ای هر چند ضعیف، ولی مثبت وجود داشت، چرا که ضریب همبستگی پیرسون برابر 31/0r = با سطح معنی‏داری 000/0P=  محاسبه شده است. در تبیین این رابطه می‌توان گفت با اینکه به نظر می‏رسد با افزایش مدت زندگی مشترک باید به علت افزایش سازگاری بین زوجین، تنش در کمتر شود، ولی احتمالاً به علت عدم حل برخی از مشکلات بین زوجین و نهادینه شدن آن در روابط بین آنها، نوعی از پرخاشگری؛ یعنی پرخاش احساسی (بی‏اعتنایی) با افزایش زمان زندگی مشترک آنها افزایش یابد.

در نتیجه، هر چند در این خانواده‌ها مشکلات حادی از نظر رفتار خشونت‏آمیز دیده نمی‌شود ولی روابط مناسب هم حاکم نیست و زوجین با این که از نظر روحی و روانی در وضعیت مناسبی نیستند، اما به علت همنوایی با هنجارهای اجتماعی که خواهان ادامه زندگی مشترک آنهاست، در وضعیتی انفعالی با روابط سرد و خالی از شادابی و طراوت به زندگی خود ادامه می‌دهند.

بین پایبندی به اعتقادات دینی و بروز پرخاش در خانواده رابطه همبستگی معنی‏داری دیده نشد، به غیر از رابطه ضعیفی که بین خشونت مذهبی و خشونت در خانواده وجود داشت. در این خصوص، می‌توان گفت به علت اهمیتی که مذهب و اعتقادات دینی در جامعه ما دارد معمولا بین زنان و مردانی که با هم ازدواج  می‌کنند، چگونگی اعتقادی زیادی وجود دارد و افراد به این مسأله با دقت نگاه می‌کنند. در نتیجه کمتر دیده می‌شود که زوجین در عقاید دینی خود اختلاف عمیقی داشته باشند تا موجب تنش در روابط خانوادگی آنان باشد.

همچنین، تفاوت میزان بروز پرخاش در خانواده بر اساس نوع ازدواج پاسخگویان معنی‌دار است و این میزان در بین کسانی که ازدواج اجباری داشتند، به مراتب بیشتر از افرادی است که ازدواج غیر اجباری داشتند. در تبیین این مسأله می‌توان گفت از آنجایی که در ازدواج‏های اجباری - که ازدواج‏های مصلحت اندیشانه را هم می‌توان از جمله آنها دانست  - علایق عاطفی و روحی و منافع خود فرد در نظر گرفته نمی‌شود و تنها به خاطر برخی هنجارها و آداب و رسوم غلط اجتماعی و یا منافع مادی، این گونه وصلت‏ها انجام می‌گیرد. بنابراین، از آغاز  زندگی مشترک زوجین همراه یکی از آنها ( که بیشتر زنان را شامل می‌شود) دچار ناکامی شدیدی می‌گردند که خواه ناخواه در روابط آتی آنها در خانواده تأثیرات منفی شدیدی خواهد داشت.

تجزیه و تحلیل داده‌های گرد آوری شده نشان می‌دهند که بین طبقه اجتماعی افراد و بروز پرخاشگری در خانواده رابطه وجود دارد، به طوری که میزان متوسط پرخاشگری در پاسخگویان طبقه پایین بیشتر از سایر طبقات است. بنابراین، با توجه به مطالب مربوط به نظرات ناکامی پرخاشگری در تبیین این مسأله می‌توان گفت که به علت محرومیت‏های زیادی که در طبقه پایین جامعه نسبت به سایر طبقات وجود دارد، افراد متعلق به این طبقات نمی‌توانند با امکانات موجود خود به منابع موقعیت‏ها مورد انتظار خود دست یابند.

بنابراین، در نتیجه ناکامی در تحقق خواست‏هایشان، روحیه‏ای پرخاشگر پیدا می‌کنند و چون درون خانواده ابراز خشونت هزینه پایین‏تری دارد، پرخاشگری خانوادگی در این طبقات بیشتر به چشم می‌خورد (خشونت در محیط‏های خارج از خانه مانند محیط کار و محیط‏های دیگر اجتماعی دارای عواقب و تبعات سنگینی است؛ از جمله الزام به پرداخت خسارات و همچنین، در حالت حادتر که تا حبس و زندانی شدن توسط نظام رسمی کنترل اجتماعی پیش می‌رود) .

معمولاً پرخاشگری موجود در خانواده‌های طبقات متوسط و بالا با بروز خشونت‏های غیر فیزیکی همراه است، چرا که سطح آگاهی این افراد در رفتار آنها و سلایقشان تأثیر دارد، در حالی که در خانواده‌های طبقات پایین، خشونت بیشتر به صورت فیزیکی نمود پیدا کرده، توسط قویترها نسبت به ضعیف‏ترها  و با استفاده از زور و قوای بدنی اعمال می‌شود، به طوری که پدر خانواده، زن و کودکان را مورد آزار قرار دهد و همچنین کودکان خردسال‏تر در معرض خشونت برداران و خواهران بزرگتر از خود قرار می‏گیرند.

افزایش هزینه‌های اقتصادی برای خانواده‌هایی که توانایی مادی محدودی دارند، شرایط تنشزایی را می‌تواند ایجاد نماید، اما در مورد چگونگی ارتباط بین افزایش روابط متقابل و بروز پرخاشگری می‌توان چنین استدالال نمود که چون بر اثر افزایش تعداد افرادی که در کنش متقابل با یکدیگرند، تعداد روابط بین آنها  به صورت تصاعدی افزایش یافته، این امر در کنترل روابط و منافع افراد پیچیدگی زاید به وجود می‏آورد، در نتیجه امکان ایجاد تنش زیادتر می‌گردد؛ زیرا مثلاً علی‏رغم تلاش پدر و مادر برای ایجاد محیطی صمیمی و عادلانه در صورتی که برخی از فرزندان در خانواده به اشتباه تصور و یا احساس کنند که مورد بی‏توجهی و بی مهری قرار گرفته‏اند، نسبت به دیگران رفتار پرخاشگرانه خواهند داشت (هر چند برخی از افراد از نظر ویژگی‏های شخصیتی به گونه‏ای هستند که به جای پرخاشگری نسبت به دیگران نسبت به خود بدرفتاری کرده، منزوی می‌شوند).

اما در مورد رابطه بین افزایش تعداد افراد خانواده و بروز پرخاش در خانواده‌هایی که یک یا دو والدین مرد و یا زن در خانواده (که در خانواده‌های ایرانی بیشتر والدین مرد خانواده را شامل می‌شود) به همراه خانواده زندگی می‌کنند، بر طبق نظارت شناختی، شناخت و آگاهی افراد به گونه‏ای است که مثلاً در فرهنگ سنتی ما، مادر مرد، همسر پسرش را رقیبی می‏بیند که حضور وی موجب سردی روابط بین مادر با فرزندش می‌گردد و همچنین، از سوی دیگر زنان نیز مادران همسرانشان را به عنوان مانعی برای صرف دقت و توجه مرد به خانواده خود می‌دانند. در نتیجه، زمانی که از نظر مکانی این دو فرد در یک خانه زندگی نمایند، تنش‏ها افزایش خواهد یافت.

همچنین، محدودیت‏هایی که از تفاوت سنی و نیازهای خاص آنان ناشی می‌شود، به ویژه زمانی که والدین مرد یا زن خانواده از سلامت جسمی کمی هم برخوردار باشند و به عنوان سربار از سوی دیگر افراد خانواده تلقی شوند، مشکلات و التهاب در خانواده را افزایش خواهد داد.

یافته‏ها نشان می‌دهد فقر در بروز پرخاش در خانواده نقش اساسی ایفا می‏کند. در تبیین  چگونگی تأثیر این عامل می‌توان به نظر ناکامی- پرخاشگری اشاره نمود که نشان می‌دهد افراد به علت عدم دسترسی به منابع لازم در وضعیت نامطلوب روانی قرار می‌گیرند و در نتیجه، در این شرایط تحت تأثیر فشار ناشی از ناکامی از خود رفتار پرخاشگرانه بروز می‌دهند.

نتایج به دست آمده از ارتباط وضعیت شغلی و بروز پرخاش در خانواده جالب توجه است، چرا که انتظار می‌رفت پرخاشگری خانوادگی در بین بیکاران بیشترین میزان و در بین بازنشستگان کمترین میزان را نشان دهد، ولی نتایج تحقیق حاضر کاملاً عکس این موضوع را نشان می‌دهد و شاید در تبیین این مسأله بتوان گفت که چون از یک طرف افرادی که بیکار هستند، به علت ضعف موقعیت‏شان دارای روحیه محافظه کار و سازشکارانه می‌شوند و از طرف دیگر، خانواده این افراد برای کاهش فشار بر روی این افراد که در شرایط بدی قرار دارند با آنها به ملایمت و نرمی رفتار می‌کنند، اما در نقطه مقابل رفتار آنان، بازنشستگان که پس از سال‏ها خو گرفتن به محیط کار یکباره از آن جدا می‌شوند، به علت خلأ به وجود آمده ناشی از تغییر شرایط و برای جبران فشار ناشی از این تغییر وضعیت، آن را با روحیه نقّادانه و پرخاشگرانه نسبت به افراد خانواده جبران می‌کنند. ( باید توجه داشت که معمولاً بازنشستگان از امکان اعمال اقتداری که در محیط کار داشتند، در بازنشستگی محروم می‌شوند و شاید این محرومیت موجب پرخاشگری آنان می‌شود).

اما در جواب این که چرا زنان شاغل نسبت به خانه‌دارها، کمتر دست به اعمال خشونت‌آمیز می‏زنند، می‌توان گفت که خانم‏های خانه‌دار به علت قرار گرفتن در یک محیط یکنواخت دچار نوعی از احساس افسردگی می‏گردند، در حالی که برای شاغلان زن این وضعیت کمتر وجود دارد و نیز شاغلان به علت داشتن درآمد می‌توانند به اراده خود، درآمد خود را هزینه کنند، در حالی که وابستگی مالی خانه‌داران به شوهرانشان دلیل دیگری است که باعث به وجود آمدن شرایط تنشزاست.

 

پیشنهادها

1- برگزاری کلاس‏های دینی عمومی و رایگان با محوریت دستورهای دین اسلام درباره محبت در خانواده‏ها؛

2-              کاهش و یا حذف برنامه‏هایی از تلویزیون و رادیو که تجمل‏گرایی را تبلیغ می‏کنند (زیرا ترغیب خرید کالاهای لوکس در این رسانه‏ها فشار اقتصادی و به تبع آن پرخاشگری در خانواده را سبب می‏شود)؛

3-              ایجاد هرچه بیشتر فضاهای شاد و مفرح، مثل پارک‏ها وشهربازی‏ها برای افزایش شادابی و کاهش روحیه پرخاشگری افراد.

آرنسون. (1385). روان‏شناسی اجتماعی، ترجمه: شکر کن، ] بی‏جا[: نشر رشد
بی، ا. (1384). روش‏های تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه : رضا فاضل، تهران: سمت
بیرو، آ. (1375). فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: باقر ساروخانی، تهران: نشر کیهان، چاپ سوم.
حسنی، ا. (1383). کتاب زنان، شماره هفتم، انتشارات شورای فرهنگی و اجتماعی زنان.
درویش پور، م. (1378). «چرا مردان به اعمال خشونت علیه زنان ترغیب می‌شوند؟»،  مجله زنان، سال هشتم، ش 56.
 رفیع پور، ف. (1377). کندوکاوها و پنداشت‏ها، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ نهم.
سازمان جهانی بهداشت، انجمن آموزش بهداشت و ارتقای سلامت خانواده . (1381).  خشونت علیه زنان، مترجم: رفیعی فر و دیگری، تهران: نشر تندیس.
سرمد، ز. ودیگران . (1385). روش‏های تحقیق در علوم رفتاری، تهران: نشر اگه، چاپ دوازدهم.
شاملو، س. (1378). بهداشت روانی، تهران:نشر رشد.
شری، ج. و دیگری . (1994). پرشسنامه ارزش‏های شخصیتی (P.V.Q)، مترجم: ابوالفضل کرمی، جزوه آموزشی شرکت روان تجهیز سینا.
صدیق سروستانی، ر. (1385). آسیب شناسی اجتماعی، تهران: انتشارات آن .
فرجاد، م. (1363). آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، تهران: نشر بدر.
کریمی، ی. (1382)، روانشناسی اجتماعی (نظریه‏ها، مفاهیم و کاربردها)، تهران: انتشارات ارسباران، چاپ یازدهم.
کریم، ی. (1373)، روان‏شناسی اجتماعی، تهران: انتشارات پیام نور.
طباخی، ا. (1385). بررسی جامعه شناختی خشونت علیه زنان در خانواده و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (مطالعه مورد شهر ارومیه )، پایان نامه کارشناسی ارشد تهران، دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات.
طاهری بجد، م. (1381). جایگاه خشونت در حقوق کیفری، رساله دکتری حقوق جزا و جرم شناسی، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
Borgata, E.F. (1992) Encyclopedia of sociology, vol 1-4.
New Zealand Journal of Psychology . Des 2000. by Kanyantis Nikolaos, Flett, Ross . A, et al. Domestic violece, pszchological distress, and phzsical illness among New Yealand woman.