بررسی رابطه بین هنجار تقابل اجتماعی و قانون ­گریزی استفاده­ کنندگان موتورسیکلت در شهر یزد

نویسنده

گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان

چکیده

   ­          تحقیق حاضر، با هدف تعیین تفاوت میان استفاده­کنندگان موتورسیکلت قانون­گریز و استفاده­کنندگان موتورسیکلت قانونمند، از نظر هنجار تقابل اجتماعی و مؤلفه­های آن؛ یعنی تقابل اجتماعی منفی، باور به تقابل اجتماعی و تقابل اجتماعی مثبت انجام شد. این پژوهش، در قالب یک طرح مورد ـ شاهدی و به ورت مقطعی انجام شد. 192 نفر از استفاده­کنندگان موتورسیکلت که با توجه به شاخص­ها و معیارهای کارشناسان پلیس راهنمایی و رانندگی، قانون­گریز شناخته شده بودند (گروه مورد) و 192 نفر از استفاده­کنندگان موتورسیکلت که از نظر کارشناسان پلیس راهور، قانونمند (گروه شاهد) تشخیص داده شده بودند، با استفاده از روش نمونه­گیری خوشه­ای چندمرحله­ای انتخاب شدند. این دو گروه، سپس از نظر مؤلفه­های هنجار تقابل اجتماعی، با یکدیگر مقایسه شدند. ابزار جمع­آوری داده­ها، عبارت بود از: مقیاس هنجار تقابل (NRS) . تفاوت معناداری میان استفاده­کنندگان موتورسیکلت قانون­گریز و استفاده­کنندگان موتورسیکلت قانونمند از نظر هنجار تقابل اجتماعی به طور کلی (01/0 < p ) و مؤلفه­های آن؛ یعنی تقابل منفی (01/0 < p )؛ باور به تقابل (01/0 < p )؛ و تقابل مثبت (01/0 < p ) وجود داشت. تحلیل رگرسیون لوجستیک چندگانه با روش سلسله­ مراتبی نشان داد که متغیرهای اجتماعی ـ جمعیت­شناختی (مرحله اول) 3/9 الی 4/12 درصد، و مؤلفه­های هنجار تقابل اجتماعی (مرحله دوم)، بین 7/13 تا 2/18 درصد از واریانس متغیر ملاک قانون­گریزی یا قانونمندی در استفاده از موتورسیکلت را تبیین نمایند. هنجار تقابل اجتماعی و مؤلفه­های آن، نقش مهمی در کاهش و پیشگیری از تمایل استفاده­کنندگان از موتورسیکلت در شهر یزد در ارتکاب قانون­گریزی دارند. بنابراین، به­منظور کاهش نرخ قانون­گریزی در میان استفاده­کنندگان از موتورسیکلت، بهتر است در کنار اجرای استراتژی­های بازدارنده بیرونی، مانند جریمه کردن، مداخله­های اجتماعی و رفتاری، به اقدام­های مداخله­ای اجتماعی و رفتاری به صورت تقویت هنجار تقابل اجتماعی پرداخته شود.   

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Relationship between Norm of Social Reciprocity and Law-breaking among Motorcycle Users in Yazd

نویسنده [English]

  • Ebrahim Masoudnia
Department of Social Sciences,Guilan University , Iran
چکیده [English]

Introduction
Crime, irregularity and fear of insecurity, are the most important determinants of a community's failure to achieve collective goals in the path to individual and social well-being. Hence, to ensure security and prevent anti-social behavior, human societies created a set of rules and norms for monitoring and controlling anti-social behavior. But in all societies, especially developing ones, there are people who ignore these rules. Inattention to these rules can lead to road accidents, high mortality, physical damage, disruption of family after accident, and costly financial damage. According to estimates, in 2020, road traffic accidents will become the third leading cause of death worldwide. In Iran, traffic accidents, has been on an increasing path to the extent that its growth is 10% and the rate of deaths from traffic accidents, is 15 times higher than that of the developed countries. Previous research on the etiology of law breaking among motorcycle users often focused on physical and psychological risk factors. This study aims at explaining the relationship between the norm of reciprocity (as a component of social capital) and violation of traffic rules by motorcycle users based on social capital theory.



Materials and Methods
This study was conducted with descriptive and case-control design. Two groups of motorcycle users (192 law-breakers and 192 law-abiding users) were classified and compared according to driving indices of the police. Law-abiding users were distinguished from law-breakers considering how they obey riding rules such as wearing crash helmet, stopping before the red traffic light, having motorcycle riding license, having necessary policy, and moving in correct line designed for motorcycle users. Low-breakers were those who did not observe the above behaviors, and instead showed behaviors such as careening among cars, riding in sidewalks, and bothering pedestrians. Three traffic experts of the police identified law-abiding and law-breaker users. The subjects were selected using multi-phase cluster random sampling method. The instrument of data collection is a standardized scale called Norm of Reciprocity (NRS). The data was analyzed using independent-samples T-test method.

Discussion of Results and Conclusions
Three hundred and eighty-four motorcycle users in two groups of law-abiding users (192) and law-breaking users (192) were investigated. The mean age of law-abiding users was 26.07 and the standard deviation was 8.61, the mean age of law-breaking users was 24.60 and its standard deviation was 7.74. Most of the samples were in the age group of 15-30 year-old. Concerning the percentage of users who had primary education, it was higher among low-breaker users (41.8%) than the other group (32.9%). The groups were relatively similar regarding income, residency, marital status, and purposes of using motorcycles without any significant differences. Concerning the frequency of having experiences of breaking rules, they were different. That is the frequency of violating traffic rules was significantly higher in law-breakers’ group (23.9% compared to 13%). Comparing these groups, level of reciprocity was not similar. Results revealed that there is a significant difference comparing their total social support (P

کلیدواژه‌ها [English]

  • law
  • Law-Breaking
  • Breaking
  • Norm of Social Reciprocity
  • Social Capital
  • Motorcycle
  • Yazd

مقدمه

جرم، بی­نظمی و ترس ناشی از آن، از جمله مهمترین عوامل تعیین­کننده عدم دستیابی افراد یک جامعه به اهداف جمعی در جهت رفاه و بهزیستی فردی و اجتماعی هستند. از این­رو، هر جامعه­ای سعی می­کند برای اعضای خود، درجه­ای از امنیت برای فعالیت راکه یک « خیر عمومی[1]» است، فراهم آورد. با مراجعه به تاریخ تشکیل اجتماعات و دولت­ها، این امر مشخص می­شود که موضوع امنیت، در معنای وسیع، به اندازه خود جامعه انسانی قدمت دارد و جوامع ابتدایی اساساً به علت نیاز به امنیت شکل گرفته­اند. امنیت اجتماعی، طیفی از «خیرهای اجتماعی»، مانند بهداشت و سلامت، توزیع غذا، مراقبت از افراد ناتوان، کمک به یتیمان، مقابله در برابر فجایع، تضمین امنیت جانی و نیز تضمین امنیت در برابر رفتارهای ضد اجتماعی و جرائم می­شود. بنابراین، جوامع انسانی، برای تضمین امنیت و پیشگیری از رفتارهای ضد اجتماعی، دست به ایجاد مجموعه­ای از قواعد و هنجارها برای نظارت و کنترل رفتارهای ضداجتماعی زدند، لیکن همیشه، مجموعه­ای از افراد در هر جامعه بودند که هنجارهای تضمین­کننده پایداری و قوام جامعه را نقض می­کردند. برای مثال، برای ایجاد الگویی در زمینه پدیده حمل و نقل در دوران معاصر، که تفاوت‏های چشمگیری با گذشته، به علت ورود تکنولوژی و ماشین پیدا کرده است، مجموعه­ای از قواعد و قوانین وضع شده است، اما در همه جوامع، به­ویژه جوامع در حال توسعه، طیف وسیعی از افراد هستند که این قوانین را نادیده می­گیرند. نادیده گرفتن چنین قوانینی، به تصادفات جاده­ای، مرگ و میر بالا، خسارت‏های فیزیکی، گسیختگی خانواده پس از تصادفات، و میلیاردها تومان خسارت دیگر منجر می­شود و طبق برآورد، در سال 2020، سومین عامل مرگ و میر در سطح جهان، حوادث ترافیکی و جاده­ای خواهد بود (باقیانی مقدم، حلوانی، و احرامپوش، 1385: 70). البته، در این زمینه، متأسفانه کشور ایران در وضعیت بسیار نامطلوبی قرار دارد. به گفته مورای و لوپز[2] (1997)، در ایران، آمار تصادفات رانندگی، روندی رو به افزایش داشته است؛ به طوری که رشدی 10 درصدی دارد و میزان مرگ و میرهای ناشی از حوادث رانندگی، 15 برابر کشورهای توسعه یافته است. استان یزد به لحاظ مرگ و میرهای ناشی از حوادث ترافیکی رتبه اول را در کشور به خود اختصاص داده است. آمار راهنمایی و رانندگی یزد نشان می‏دهد که تعداد مجروحان تصادفات درون‏شهری استان یزد در سال 88، 6931 نفر و تعداد فوت در صحنه 3 نفر و آمار مجروحان 5632 نفر اعلام شده است (ترقی‏نژاد، 1389).

پژوهش­های پیشین درباره سبب­شناسی قانون­گریزی استفاده­کنندگان موتورسیکلت، غالبا بر ریسک فاکتورهایی، نظیر: شرایط محیطی، مصرف الکل، مصرف مواد مخدر (هیجار[3]، 2003)، فقدان روشنایی مناسب، سرعت غیرمجاز (فینچ، کافنر، لاکوود و مایکاک[4]، 1994)، استفاده از موبایل (ویلسون، فانگ و ویگینز[5]، 2003؛ ماک، آمگاشی و دارته[6]، 1999)، فقدان اعمال قانون از سوی پلیس راهنمایی و رانندگی و نظایر آن تأکید داشتند. همچنین، برخی از پژوهش‏ها نیز بر عوامل روان‏شناختی، نظیر: پرخاشگری، شخصیت نوع A ( پرری[7]، 1986، 2000؛ نابی و دیگران[8]، 2005؛ یعقوبی، 1379؛ باقیانی مقدم و دیگران، 1385)، شخصیت عجول، هوش ناکافی، افسردگی، انگیزش پایین (ماتسوناگا[9]، 1996)؛ عوامل فیزیولوژیک نظیر: نوسان توجه، چرخه‏های زیستی، خستگی، بیماری، بدکاری چشم ها (ماتسوناگا، 1996)؛ و برخی عوامل اجتماعی، نظیر: سن، جنسیت، اختلاف با دیگران، آشفتگی خانوادگی، داشتن وظایف متعدد (رانی[10]، 1999؛ ماتسوناگا، 1996) تمرکز داشتند. در این میان، مطالعات اندکی درباره نقش متغیرهای اجتماعی و به­ویژه مؤلفه­های سرمایه اجتماعی، مانند هنجار تقابل در کاهش جرایم ترافیکی و نقض قوانین رانندگی، به­ویژه در ایران صورت گرفته است. این در حالی است که، با توجه به رشد جمعیت و شهرنشینی در ایران، به­عنوان کشوری در حال توسعه، هر روز شاهد خسارات فراوان ناشی از نقض قوانین رانندگی هستیم. از نظر محققان، در صورتی‏که بخواهیم به هدف کنترل موفق رفتارهای متخلفان در زمینه رانندگی دست یابیم، بهترین راه، تقویت مکانیسم­های کنترل غیررسمی، به‏ویژه از طریق تقویت مؤلفه­های سرمایه اجتماعی است. با توجه به خلأ پژوهش درباره رابطه بین مؤلفه­های سرمایه اجتماعی و قانون­گریزی از سوی استفاده­کنندگان وسایل نقلیه در ایران، پژوهش حاضر با هدف تبیین رابطه بین هنجار تقابل (به­عنوان یکی از مؤلفه­های سرمایه اجتماعی) و نقض قوانین رانندگی از سوی استفاده­کنندگان موتورسیکلت انجام شده است.

 

چارچوب نظری

مدل‏های نظری متعددی درباره علل گرایش افراد به قانون‏گریزی و هنجارشکنی وجود دارد. یکی از مدل‏هایی که در سال‏های اخیر، توجه محققان انحرافات اجتماعی را به خود جلب کرده است، نظریه سرمایه اجتماعی است. در یکی از نخستین آثار مربوط به سرمایة اجتماعی، پیر بوردیو[11] (1986) سرمایه اجتماعی را به­عنوان منبعی تعریف می­کند که افراد آن را از طریق ­عضویت در شبکه­های اجتماعی به دست می­آورند. بوردیو، سرمایة اجتماعی را تجمع و تراکم منابع واقعی و یا بالقوه تعریف می­کند که با تملک شبکه بادوامِ روابط کم و بیش نهادیِ حاصل از آشنایی و شناخت متقابل ارتباط دارد (زِیرش، 2005). از سوی دیگر، روبرت پوتنام[12]، (1995) سرمایة اجتماعی را به­عنوان یک منبع سطح اجتماعی و کالای همگانی می­پندارد و آن را عبارت از ویژگی­های سازمان اجتماعی، نظیر: شبکه­ها، هنجارها و اعتماد اجتماعی تعریف می­کند که همکاری ­و­ هماهنگی را در جهت منافع متقابل تسهیل می­نماید. وی  می­گوید:

«در ارتباط با مفهوم سرمایة اجتماعی، هدف من ویژگی‏های زندگی اجتماعی، شبکه­ها، هنجارها و اعتماد است که مشارکت­کنندگان را قادر به عمل مؤثرتر در جهت اهداف مشترک می­کند» (پوتنام، 1996).

در تعریفی جامع از سرمایه اجتماعی، زیرش[13] (2005)، سرمایة اجتماعی را به دو بخش تفکیک کرده­ است: زیرساخت[14] و منابع[15].

زیرساختارها عبارتند از شبکه­ها و ارزش­هایی که دستیابی به منابع را آسان می­کنند. از سوی دیگر، منابع، به مجموع عواید قابل دستیابی از راه زیرساختارها اشاره دارند. از نظر زیرش، براساس اینکه سرمایة اجتماعی را منبع بدانیم یا پیامد و نتیجه، دو گروه فکری متفاوت به وجود آمده است: گروه اول، سرمایة اجتماعی را به­عنوان منبع تلقی می­کنند. این گروه براین اساس، دو بُعد برای سرمایة اجتماعی در نظر می­گیرند؛ یعنی بُعد ساختاری (برای مثال، شبکه­های رسمی و غیر رسمی) و بُعد شناختی (برای مثال، ارزش­هایی نظیر اعتماد و تقابل).

گروه دوم، سرمایة اجتماعی را یک پیامد تلقی می­کنند. آنها بر این اساس، ملاک­هایی را برای سرمایة اجتماعی در نظر می­گیرند. برخی از این ملاک­ها عبارتند ­از: جریان اطلاعات، حمایت اجتماعی، نفوذ و کنترل، انسجام اجتماعی، مشارکت مدنی و کار­ داوطلبانه (زیرش، 2005). تقسیم­بندی­ها و تفسیرها از سرمایة اجتماعی در شکل 1 آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل 1-  مفهوم­سازی سرمایة اجتماعی ( زیرش، 2005)

 

 

در سال‏های اخیر، بسیاری از محققان، در قالب سرمایه اجتماعی، به تبیین جرم و قانون­گریزی پرداخته و توجه خود را به آثار مثبت و پیشگیری­کننده جرم توسط سرمایه اجتماعی و مؤلفه­ آن متمرکز کرده­اند. برای مثال، سامپسون و گراوز[16] (1989)، ضمن آنکه سرمایه اجتماعی را  وجهی مهم از ساختار اجتماعی تلقی می­کنند، بر این عقیده­اند که سه عنصر سازمان اجتماعی، در کنترل رفتار افراد و کاهش جرم مؤثرند: توانایی جامعه در نظارت بر گروه‏های جوانان؛ شبکه­های دوستی و آشنایی محلی و مشارکت محلی در سازمان‏های رسمی و داوطلبانه. آنها معتقدند که هر سه عنصر یاد­شده، از عناصر سرمایه اجتماعی­اند.

فیلد[17] (2003)، با اشاره به اینکه تز مرکزی نظریه سرمایه اجتماعی، روابطی است که در یک جامعه اتفاق می­افتد و اینکه شبکه­های اجتماعی، امتیازات ارزشمندی هستند، استدلال می­­کند که کنش متقابل، افراد را قادر می­سازد تا اجتماعات را بسازند، خودشان را نسبت به یکدیگر متعهد ببینند و به ساختار اجتماعی متصل کنند. احساس تعلق و تجربه واقعی شبکه­های اجتماعی می­تواند منافع زیادی برای افراد به ارمغان بیاورد؛ به این صورت که، اعتماد میان افراد یک جامعه، به تدریج به اعتماد بین غریبه­ها و اعتماد ساختار گسترده­تر نهادهای اجتماعی مبدل می­شود و در نهایت، به مجموعه مشترکی از ارزش‏ها، فضایل و انتظارات در جامعه مبدل می­گردد. وی استدلال می­کند که بدون چنین تعاملاتی، اعتماد اجتماعی رو به زوال می­رود و در نقطه‏ای خاص، خود را به صورت مسائل اجتماعی، مانند ارتکاب جرم و بزهکاری نشان می­دهد.

هالپرن[18] (2009)، مجموعه­ای از شواهد را ذکر می­کند که نشان می­دهند، جوامع با ذخیره مطلوب سرمایه اجتماعی، به احتمال بیشتری از ارقام پایین­تر جرایم و بزهکاری و همین‏طور، سلامت بهتر، موفقیت تحصیلی بالاتر و رشد اقتصادی بهتر برخوردارند.

برخی از محققان، مانند روزنفلد، مسنر و بامر[19] (2001)، با استفاده از داده­های ایالات متحده آمریکا و کنترل تعدادی از متغیرها، اثر منفی و معنادار سرمایه اجتماعی بر جرم و از جمله قتل را نشان دادند. در مطالعه­ای دیگر، مسنر، بامر و روزنفلد (2004)، با استفاده از مجموعه­ای از داده­ها در ایالات متحده آمریکا، ابعاد مختلفی از سرمایه اجتماعی را استخراج کردند. آنها دریافتند که نرخ‏های جرم و از جمله قتل، تحت شرایط اعتماد اجتماعی بالا، کاهش می­یابد. در مطالعه­ای دیگر، کاملین و کاکران[20] (1997) دریافتند که نوعدوستی، به‏عنوان یکی از مؤلفه­های سرمایه اجتماعی، که با اهدا محبت­آمیز و خیرخواهانه مشخص می­شود، اثر منفی و معنادار، بر بیشتر انواع جرایم، از جمله جرایم رانندگی و نیز جرائم خشونت­بار در شهرهای ایالات متحده آمریکا دارد. در مطالعه­ای متفاوت، هیتون[21] (2006)، با بررسی رابطه میان مشارکت مذهبی، به­عنوان شاخص سرمایه اجتماعی و نرخ جرم، دریافت زمانی‏که داده­های تاریخی درباره پایبندی مذهبی تحلیل شد مذهب، هیچ رابطه معناداری با جرایمی مانند جرایم مرتبط به اموال و جرایم خشونت­بار نداشت.

از جمله مؤلفه­های سرمایه اجتماعی که از نظر محققان، اثر کاهنده جرم و قانون­گریزی دارد، هنجار تقابل است. اگرچه، مفهوم تقابل، در اندیشه متفکران کلاسیک، در حوزه انسان‏شناسی، مردم­شناسی و تفکر جامعه­شناختی وجود داشته است و اندیشمندانی مانند جرج زیمل[22]، برانیسلا مالینوفسکی[23] درباره این مفهوم، مباحثی مطرح ساخته بودند، اما مفهوم تقابل در دوره­های اخیر، با نام آلوین گولدنر[24] (1960) عجین شده است. در حدود چهار دهه پیش، گولدنر در مقاله­ای، مفهوم و ابعاد هنجار تقابل را توضیح داده و وجود این هنجار را جهانی قلمداد کرد. گولدنر، هنجار تقابل را عبارت از تمایلی عمومی دانست که در بیشتر جوامع و در سراسر تاریخ یافت می­شد. این هنجار، نشان می­دهد که فرد باید به آنهایی‏که در گذشته به او کمک کرده­اند، کمک کند و در مقابل، در خصوص آنهایی‏که در گذشته به او زیان وارد کرده‏اند، تلافی کرده، به آنها زیان وارد سازد.

مفهوم تقابل، در روان‏شناسی اجتماعی نیز به­منظور تبیین طیف وسیعی از پدیده­ها، برای مثال، صمیمیت در روابط نزدیک (سیالدینی، گرین و راش[25] ، 1992)؛ ادراک میان­فردی (روبارچک و روبارچک[26]، 1998)؛ همکاری (کوماریتا و پارکس[27]، 1999)؛ تعاملات بین­گروهی (گورن و بورنستین[28]، 1999) و نظایر آن به­کار رفته است. از نظر بسیاری از محققان، مفهوم تقابل، اغلب برای تبیین الگوهای نتایج در شرایط دشوار اجتماعی استفاده قرار می‏شود. برای مثال، اگسرلود[29] (1984)، نشان داد که استراتژی « این به آن در[30]» یا «این در برابر آن»، یک استراتژی تقابل محور است که می­تواند بالاترین بازدهی و سود را در شرایط دراز مدت تضمین کند. از نظر اگسرلود (1984)، هرچند آثار زیادی درباره تقابل وجود دارد اما در کل، تلاش اندکی برای تهیه تعریف نظری آن انجام شده است. در بیشتر این آثار، تقابل به عنوان استراتژی قابل کاربرد در تعاملات مکرر و اساسا به عنوان بازی‏های شرایط دشوار اجتماعی مکرر تعریف شده است (آگسرلود، 1984). در این بازی‏ها، فرض براین است که اگر کنشگران از راهبردهای متقابل، مانند «این به آن در» یا «این در برابر آن» استفاده کنند، نتایج همکاری مفید و به نفع کنشگران، در دراز مدت حاصل می­شود. 

برخی از محققان (برای مثال، کر، گارست، لواندوفسکی و هرریس[31]، 1997)، از مفهوم هنجار اجتماعی درونی­شده[32] و برخی مانند سیالدینی، کاگرن و رنو[33] (1991)، از مفهوم هنجارهای شخصی استفاده کردند. ویژگی مشخصه این مفاهیم این است که فردی که به یک هنجار درونی­شده اعتقاد دارد، احتمالا حتی زمانی‏که هیچ مجازاتی در بیرون در انتظار وی نیست، با قواعد همنوا می­شود. از سوی دیگر، اشوارتز[34] (1977)، هنجار شخصی را به عنوان یک استاندارد مبتنی بر خود تعریف می­کند که بر ارزش‏های درونی­شده فرد یا انتظار رفتار مبتنی است که از طریق پیش­بینی پاداش یا تنبیه، تقویت می­شود. بنابراین، تقابل می­تواند یک تمایل فردی برای تقابل با رفتار دیگران تلقی شود؛ یعنی، با پاداش دادن به رفتار فرد کمک­کننده و تلافی کردن رفتار زیان­آور دیگران.

مفهوم تقابل، رابطه دقیقی با سرمایه اجتماعی دارد. از نظر دیکمن[35] (2004)، از میان تعاریف مختلفی که از سرمایه اجتماعی شده است، برخی از آنها، مفهوم تقابل را نیز دربرگرفته­اند؛ برای مثال، پوتنام (2001)، مفهوم سرمایه اجتماعی را بدین­صورت تعریف کرده است: «سرمایه اجتماعی عبارت است از شبکه­های اجتماعی و هنجارهای تقابل مرتبط».

همچنین، در رویکرد هنجار محور فوکویاما[36] (2000)، هنجار تقابل، عنصر اساسی سرمایه اجتماعی است. از نظر فوکویاما، هنجاری که سرمایه اجتماعی را تشکیل می­دهد، طیفی از هنجار تقابل بین دوستان، و همه شیوه­های دکتری‏های پیچیده­ای مانند مسیحیت و کنفوسیانیسم را شامل می­شود. هم پوتنام و هم فوکویاما، بر این اعتقادند که هنجارهای سازنده سرمایه اجتماعی، باعث تقویت همکاری می­شوند، اگرچه، همکاری همیشه اثر مثبت بر رفاه و بهزیستی کل جامعه ندارد، برای مثال، گروه‏های مافیا.

برخی از محققان (برای مثال، دیکمن، 2004) چندین جنبه از تقابل را برشمرده­اند: نخست، می­توان تمایزی میان بخشندگی مشروط و نامشروط[37] ایجاد کرد؛ برای مثال، برگشت اخلاق وقیحانه دیگران در کتاب مقدس، به این جنبه اشاره دارد. اگر فردی به طور داوطلبانه به دیگری یک کیک بدهد، فرد مقابل، رویکردی مبتنی بر انصاف نامشروط اتخاذ می­کند. از سوی دیگر، تقابل نوعی انصاف مشروط نیز هست. علاوه براین، تقابل، جزمی و حتمی نیست، بلکه یک متغیر ابعادی است. دیگری ممکن است کنش خود را به اندازه کمتر یا بیشتر مقابله کند. اینها، در واقع دو ویژگی تعامل، به عنوان الگوی مبادله دوجانبه هستند. در کنار الگوی مبادله، هنجار تقابلی وجود دارد که تعهدات نسبت به دیگران را بر پایه رفتار گذشته­شان برمی­انگیزاند.

دوم، همچنین، هنجار تقابل می­تواند چندریختی[38] یا هم ریختی[39] باشد. در مورد اول (تقابل چندریختی)، یک نیکی یا خدمت، با نیکی یا خدمت متفاوت، ولی با ارزش برابر جبران می­شود. این همان استراتژی « این به آن در» یا « این در برابر آن» نامیده می­شود. در مورد دوم (تقابل هم­ریختی)، یک نیکی یا خدمت، دقیقاً با نیکی یا خدمت مشابه مقابله می­شود. این تقابل، استراتژی « این به این در[40]» نامیده می­شود.

سوم، هنجار تقابل، تنها به کنش­های خیرخواهانه قابل کاربرد نیست. تقابل ممکن است مثبت یا منفی باشد. جمله «چشم در برابر چشم[41]»، در کتاب مقدس، بیانگر تقابل منفی (هم­ریختی) است. تنبیه و مجازات منفی در مورد نقض‏کنندگان هنجار، حتی اگر مجازات، سنگین و پرهزینه باشد، اغلب با هنجار تقابل مشابه گرفته می­شود. از این‏رو، تقابل منفی نیز مکانیسمی مهم برای تقویت همکاری است.

و سرانجام، می­توان تمایزی بین هنجار خودخواهانه و هنجار دگرخواهانه قائل شد؛ برای مثال، آلوین گولدنر (1960)، نشان داده است که رفتار تقابل ممکن است از انگیزه­های خودخواهانه ناشی شود. اگر شما بخواهید که در مواقع دشوار از دیگران کمک بگیرید، باید به آنها در مواقع دشوار کمک کنید.

برخی از محققان، برای مثال، پروگینی، گالوسی، پرساقی و ارکولانی[42] (2003)، بین سه گونه از تقابل تفکیک قایل شدند: باورها نسبت به تقابل[43]؛ تقابل منفی[44]؛ و تقابل مثبت[45].

آنها ابتدا، تمایزی بین باورها و رفتارها ایجاد کردند. باورها، به کارآمدی و استفاده گسترده از رفتارهای مبتنی بر تقابل و انتظارات از رفتار تقابلی دیگران، نقش مهمی در پیش­بینی رفتارهای تقابلی ایفا می­کند؛ هرچند این باورها از نظر مفهومی باید از اجرای واقعی رفتار تقابلی متمایز شود. در کل، در معنای گسترده، این معقول است بپذیریم که باورهای مربوط به کارآمدی اطاعت از قواعد تقابل، و اینکه بیشتر افرادی که احتمالا از آن اطاعت می­کنند، به انجام واقعی یک رفتار تقابلی راغب­تر می­شوند.

آنها دومین تمایز عمده درون قلمرو رفتاری را با تفکیک بین تقابل مثبت و منفی ایجاد کرده­اند. این تمایز، متضمن سه جنبه متفاوت است: نخست، حساسیت نسبت به رویدادهای میان­فردی مثبت در مقابل رویدادهای میان­فردی منفی؛ دوم، ترجیح عقلانیت در مقابل رفتار مبتنی بر همکاری (مجازات یا تنبیه مثبت در مقابل منفی) که متوجه هر شخص دیگری است؛ و سوم، مفهوم­سازی آنچه  نشان­دهنده رفتار مناسب و شایسته است.

نخست، از تقابل­کنندکان مثبت انتظار می­رود تا به­ویژه مستعد واکنش به رفتارهای میان­فردی مثبت باشند، در حالی‏که از تقابل­کنندکان منفی انتظار می­رود تا به­ویژه نسبت به رفتارهای میان­فردی منفی، واکنش نشان دهند. بنابراین، درحالیکه تقابل­کنندکان مثبت، به­ویژه نسبت به رفتارهای دوستانه حساس هستند، گروه دوم (تقابل­کنندکان منفی) به‏ویژه نسبت به رفتارهای غیردوستانه حساس هستند.

دوم، از تقابل­کنندکان مثبت انتظار می­رود تا به­ویژه مایل به انجام رفتارهای مثبت باشند، یا تنبیهات و مجازات‏های مثبت ارائه کنند و از واکنش مثبت دیگران اطاعت نمایند (برای مثال، با هر کسی که نسبت به شما مهربان باشد، مهربان هستید)، در حالی‏که از تقابل­کنندکان منفی انتظار می­رود زمانی‏که از دیگران رفتارهای منفی می­بینند، مایل به انجام رفتارهای منفی یا ارائه مجازات‏های منفی باشند (برای مثال، در مقابل هر کسی که نسبت به شما منفی عمل کرده­اند، منفی رفتار کنید).

سومین ویژگی به این مربوط است که یک رفتار، چگونه و چه زمانی، منصفانه تلقی می­شود. انصاف، مفهومی گنگ و پیچیده است که می­تواند به شیوه­های مختلفی حاصل شود؛ برای مثال، با تقسیم موهبت به­طور برابر (برابری[46])، از طریق متوازن کردن داده­ها و ستاده­ها در یک معامله (عدالت[47]) و یا تقابل به شکل دوستانه (تقابل).

بنابراین، مدل‏های نظری مختلف، بر نقش کاهنده جرم توسط سرمایه اجتماعی و مؤلفه­های آن اشاره داشتند. این مدل‏ها نشان دادند که نرخ‏های جرم و از جمله قتل، تحت شرایطی که سرمایه اجتماعی در جامعه بالاست، کاهش می‏یابد. نکته دیگر اینکه، به عقیده محققان، هنجار تقابل در صورتی اثر کاهنده جرم در جامعه را دارد که فراتر از روابط خانوادگی و در مقیاس وسیع در جامعه وجود داشته باشد.

در مطالعه حاضر، برای تبیین رابطه میان هنجار تقابل و قاون­گریزی استفاده­کنندگان موتورسیکلت، از نظریه انصاف[48] استفاده شده است. نظریه انصاف، یک چشم­انداز روان‏شناسی اجتماعی است که در آثار توماس هابز ریشه دارد (وست و ویکلند[49]، 1980). این نظریه معتقد است که انسان‏ها، موجودات اجتماعی هستند که به انصاف در روابط و معاملات خود با دیگران باور دارند. زمانی‏که افراد به این نتیجه می­رسند که نتایج و برآیندهای آنها نزدیک و هم ارز دروندادهای آنها نیست، احساس ناراحتی می­کنند. پژوهش‏ها نشان دادند افراد در مقیاس وسیع زمانی که سودهای کمتری دریافت کنند، بیشتر آشفته می­شوند (دیویس[50]، 2006). نظریه انصاف، انسان‏ها را ذاتاً لذت­گرا می­پندارد. این ویژگی مبتنی بر این فرض است که افراد به طور طبیعی منافع شخصی خودشان را با هزینه دیگران تعقیب می­کنند. این دیدگاه درباره انگیزه مجرمانه، قبلاً توسط جرم­شناسانی که با چشم­اندازهای مختلف کنترل اجتماعی موافق بودند، برای مثال: رکلس[51] (1971)، هیرشی[52] (1969)، و اخیرا گاتفردسون[53] و هیرشی (1990) پذیرفته شده بود. در پاسخ به این پرسش که آیا انسان‏ها ممکن است به طور طبیعی لذت­گرا باشند یا خیر، نظریه انصاف استدلال می‏کند که آنها در نهایت در فرایند اجتماعی شدن می­آموزند که اگر منصفانه رفتار کنند، پاداش دریافت خواهند کرد. منصفانه رفتار کردن به معنی ارائه داده متناسب با ستاده است. برعکس، اگر افراد بیش از آنچه محق هستند، دریافت کنند، باید انتظار تنبیه داشته باشند (والستر، والستر و برشید[54] ، 1978).

مفهوم تقابل، هنجار اصلی و در قلب نظریه انصاف قرار دارد. گولدنر (1960) معتقد است که هنجار تقابل، جهانی بوده، مبتنی بر دو فرض است: الف) فرد باید به آنهایی‏که قبلاً به او کمک کرده‏اند، کمک کند و ب) فرد نباید به آنهایی که به او کمک کرده‏اند، آسیب برساند. اگر چه گولدنر جهان شمول بودن هنجار تقابل را تصدیق می­کند، اما بیان می­دارد که این هنجار، بدون قید و شرط نیست. شرایطی که هنجار تقابل تحت آن عمل می­کند، به وسیله دو عامل تعیین می‏شوند: الف) ارزش سود دریافت شده و ب) حقوق و تعهدات درونی شده فرد برای مشارکت در تقابل. این حقوق، در فرایند اجتماعی­شدن درونی می­گردند.

در مطالعه حاضر با استفاده از نظریه انصاف، استدلال می­شود که تخلفات و قانون­گریزی، از طریق ارائه نتیجه و سودی که فرد متخلف محق آن نیست، نقض می­کند. در صورتی‏که افراد به این نتیجه برسند که هنجار تقابل میان آنها و قانون­گذاران و یا پلیس، منصفانه و متناسب نیست، تلاش می­کنند تا هنجارهای موجود را زیر پا بگذارند. بنابراین، می‏توان چنین استدلال کرد که: احساس عدم انصاف در تقابل = نقض هنجار. به بیان ساده­تر، اگر استفاده­کنندگان موتورسیکلت برداشت­شان از قواعد و هنجارهای رانندگی، ظالمانه و یا استثماری باشد و اعتقاد بر این باشد که قواعد مذکور تناسبی با توانایی و شرایط استفاده­کنندگان موتورسیکلت ندارد، قواعد و هنجارهای مذکور را نقض می‏کنند. برآیندهای چنین شرایطی عبارتند از: کاهش پایبندی به هنجارها و قواعد (اینکلان، هیجار و تووار[55]، 2005)، کاهش کنترل­های غیررسمی (سامپسون، مورنوف و ایرلز[56]، 1999)، کاهش تعهدات مدنی (پورتس و لاندولت[57] 1996)، کاهش همکاری­های دگرخواهانه (بونانو، مونتالیو و وانین[58]، 2006)، و هزینه­ها در مبادلات و روابط اجتماعی (دیکمن، 2004).

 

 

                               

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل 2- مدل تحلیلی رابطه هنجار تقابل با نقض قواعد ترافیکی

 

 

پیشینه تحقیق

پژوهش‏های انجام شده درباره رابطه میان هنجار تقابل با نرخ جرم در اجتماعات، غالباً نشان­دهنده اثر کاهش­دهنده جرم توسط هنجار تقابل هستند. دیکمن (2004) نشان داده است که هنجار تقابل به عنوان یکی از مؤلفه­های سرمایه اجتماعی، بر نرخ جرم در جامعه اثر می­گذارد. وی معتقد است در صورتی‏که هنجارهای تقابل، فراتر از روابط خانوادگی بروند، و به اعضای گروه‏های بسته و بیگانه نیز قابل تعمیم باشند، می­تواند اثر کاهنده جرم را داشته باشد. دیکمن استدلال می‏کند که وجود هنجارهای تقابل در جامعه گسترده، هزینه مبادلات را در روابط و معاملات اجتماعی و فعالیت‏های بازار کاهش می­دهد. از نظر سامپسون، مورنوف و ایرلز (1999)، برخی از اشکال سرمایه اجتماعی، به­ویژه کنترل‏های غیررسمی، به تقویت تنظیم رفتارهای افراد از طریق تنظیم عادات و رفتارهای آنها منجر می­شوند. اینکلان، هیجار و تووار (2005)، نشان دادند که پایبندی به قواعد رانندگی و نیز تأمین امنیت در رانندگی، تا حد زیادی به برخی از مؤلفه­های سرمایه اجتماعی، مانند هنجار تقابل، اعتماد، و مشارکت مدنی وابسته است.

پورتس[59] (1998)، نیز مانند دیکمن نشان داد در صورتی‏که هنجار تقابل در سطح جامعه گسترده در جریان باشد، اثر کاهنده جرم را به دنبال خواهد داشت. وی معتقد است که تبادلات دوجانبه، به انباشتگی «صورت­حساب‏های اجتماعی[60] » منجر می­شود که کنشگران را به تعهداتی ملزم می­سازد، بدون آنکه صورت و زمان بازپرداخت آنها مشخص باشد. پورتس، یکی از کارکردهای هنجار تقابل را کنترل اجتماعی می­داند. در عین حال، پورتس، اثر کاهنده جرم توسط هنجار تقابل را حتمی نمی­داند. وی معتقد است که در برخی از مناطق، ممکن است تراکم بالای پیوندها و کثرت ارتباط و تقابل­های اجتماعی، شبکه­های قانونی و غیرقانونی را به یکدیگر مرتبط ساخته و این امر به تقویت سرمایه اجتماعی برای متخلفان منجر شود. وی استدلال می­کند که تقابل اجتماعی، به دو صورت به تقویت سرمایه اجتماعی در میان متخلفان منجر می­شود:

نخست، متخلفان ممکن است سرمایه اجتماعی موجود را که از طریق مبادلات دوجانبه طرفینی که با یکدیگر در ارتباط هستند، به وجود آمده است،  به خود اختصاص دهند. بزرگسالانی که جوانان منطقه را می­شناسند، احتمالاً با خانواده، خویشاوندان و معاشران آنها هم آشنایی دارند. تقابل و تعامل میان این افراد بزرگسال در منطقه، تعهدات شایان توجهی به بار می­آورد. این سرمایه اجتماعی، به نوبه خود ممکن است از سوی متخلفان جوان در شبکه، به منظور محدود ساختن اقدامات کنترل اجتماعی که از سوی ساکنان علیه آنها انجام می­شود، به کار گرفته شود؛ برای مثال، در یک تحلیل قوم­نگارانه بر روی طبقه متوسط آمریکایی­های آفریقایی­تبار در شیکاگو، پاتیلو[61] (1998) فرایندی را نشان داد که از طریق آن، شبکه­های اجتماعی مرتبط و متراکم، به طور فزاینده­ای تأثیر متقابل بر کنترل اجتماعی جرم داشتند. برای مثال، یکی از ساکنان ناحیه «گرولند[62]»، وقتی اقدام مجرمانه یک جوان را مشاهده کرده بود، چنین می­گوید: «نمی­خواهم اسم این مرد جوان را بگویم، چون مادرش خانم دوست‏داشتنی و مهربان است». بنابراین، پورتس نتیجه می‏گیرد که افزایش گستره شبکه­های اجتماعی که گروه‏های خویشاوندی و دوستی منطقه را دربرگیرد، احتمالاً انسجام اجتماعی و سرمایه اجتماعی مناسب برای متخلفان را نیز گسترش می­دهد. 

دوم آنکه، متخلفان بالقوه با تبادل مزایای حاصل از اقدامات غیرقانونی با اعضای عادی جامعه، سرمایه اجتماعی کسب می­کنند. فعالیت‏های گنگ­ها و فروش داروهای غیرقانونی، نمونه­ای است که براساس آن، منابع درآمدی جایگزین برای افراد مطیع قانون عرضه می­کنند که به شبکه اعضای گنگ­ها ارتباط دارند.

 فوکویاما (2000) و پوتنام (2001)، نیز اعتقاد دارند که هنجار تقابل که از جمله مؤلفه­های اساسی سرمایه اجتماعی از نظر آنهاست، از طریق تقویت همکاری در جامعه، اثر کاهنده جرم بر جامعه دارد؛ هرچند آنها نیز معتقدند که همیشه همکاری اثر مثبت بر رفاه کل جامعه ندارد و برای مثال، از همکاری در میان اعضای گروه‏های مافیا یاد می­کنند.

در مطالعه­ای دیگر، پورتس و لاندولت (1996)، ضمن آنکه تقابل را نشان­دهنده تعهد مدنی مبتنی بر قواعد مفروض و هنجارهای مشترک تلقی می­کنند، معتقدند که امنیت هر جامعه تا حد زیادی به پایبندی به قواعد و نیز به ظرفیت مصوّبات جمعی بستگی دارد. آنها نشان دادند که تعهدات مدنی، اطاعت و پایبندی افراد در جامعه را تضمین می­کند و افراد را مستعد و متمایل به کنش جمعی سودمند کرده که همگی به تقابل منجر می­شوند. 

همچنین، بونانو، مونتالیو و وانین (2006) در مطالعه­ای متفاوت، نشان دادند که حضور هنجارهای مدنی و تقابل و نیز حضور شبکه­های اجتماعی و هنجارهای دگرخواهانه، رابطه مثبتی با برخی از جرایم، از جمله سرقت و دزدی دارد.

با نگاه به پژوهش‏های انجام شده در زمینه تأثیر هنجار تقابل اجتماعی بر کاهش جرم، مشخص می­گردد که تقویت هنجارهای تقابل اجتماعی در جامعه رابطه معکوسی با نرخ جرم دارد. تقویت هنجار تقابل اجتماعی، از طریق کاهش هزینه مبادلات در روابط و معاملات اجتماعی و فعالیت‏های بازار به کاهش جرایم و تخلفات منجر می­شود. در صورتی‏که هنجار تقابل در سطح جامعه گسترده در جریان باشد، این امر به افزایش تبادلات دوجانبه، منجر شده و در طی آن کنشگران ملزم به تعهداتی می‏شوند که تقویت هنجارهای اجتماعی و رعایت آنها را به دنبال خواهد داشت. لذا از نظر محققان، یکی از کارکردهای هنجار تقابل می­تواند کنترل اجتماعی باشد.

 

فرضیه­های تحقیق

بین استفاده­کنندگان قانونمند و قانون­گریز موتورسیکلت از نظر هنجار تقابل اجتماعی کلی تفاوت وجود دارد؛

بین استفاده­کنندگان قانونمند و قانون­گریز موتورسیکلت از نظر هنجار تقابل اجتماعی منفی تفاوت وجود دارد؛

بین استفاده­کنندگان قانونمند و قانون­گریز موتورسیکلت از نظر باور به تقابل اجتماعی تفاوت وجود دارد؛

بین استفاده­کنندگان قانونمند و قانون­گریز موتورسیکلت از نظر هنجار تقابل اجتماعی مثبت تفاوت وجود دارد.

 

روش­شناسی

روش تحقیق

این پژوهش در قالب یک طرح مورد ـ شاهدی[63] و به صورت مقطعی، انجام شد. داده‏های این مطالعه، در ماه‏های تیر و مرداد 1390، در مرکز پلیس راهنمایی و رانندگی و نیز در سطح خیابان‏های شهر یزد جمع‏آوری شدند.

 

جامعه آماری

جامعه آماری این پژوهش مرکب از همه افرادی بودند که برای انجام یکی از کارهای روزمره؛ یعنی خرید روزانه، رفتن به سر کار، و یا مسافرکشی و حتی تفریح، از موتورسیکلت استفاده می­کردند. این جمعیت، با توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی کشور، به دو گروه: موتورسواران قانون­گریز (گروه مورد) و موتورسواران قانونمند (گروه شاهد) تقسیم شده بودند. معیار تشخیص موتورسواران قانونمند از قانون­گریز، رعایت قوانین رانندگی با موتورسیکلت؛ یعنی استفاده از کلاه ایمنی، ایستادن پشت چراغ قرمز، داشتن گواهینامه رانندگی با موتورسیکلت، دارا بودن بیمه­نامه و حرکت در خط در نظرگرفته شده برای موتورسیکلت سواران بود. افراد قانون­گریز، شامل موتورسیکلت­سوارانی بودند که فاقد رفتارهای برشمرده­شده برای افراد قانونمند بوده و افزون ­بر این، رفتارهایی مانند حرکات مارپیچ بین خودروها، حرکت در پیاده­روها، مزاحمت برای عابران پیاده و نظایر آن را مرتکب شده بودند. تشخیص موتورسواران قانونمند از قانون­گریز، به توسط سه نفر از کارشناسان راهور انجام می­شد. بدین ترتیب که رانندگانی که از نظر کارشناسان راهور، قانونمند و یا قانون­گریز تشخیص داده می­شدند، برای مصاحبه انتخاب می­شدند. با استفاده از فرمول اصلاح شده کاکران؛ یعنی ، 384 نفر از استفاده­کنندگان موتورسیکلت انتخاب شدند. در این فرمول، مقدار p برابر با 5/0؛ مقدار q برابر با 5/0 و فاصله اطمینان (t) برابر با 96/1، و مقدار خطای مجاز نمونه­گیری (d) برابر با 05/0 گرفته شد.

 

روش نمونه­گیری

با توجه به فقدان دسترسی به فهرست جامعه؛ یعنی مشخص نبودن تعداد موتورسواران قانونمند و قانون­گریز (N)، از روش نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای استفاده گردید. در این روش، برای نمونه­گیری از موتورسواران قانونمند و قانون‏گریز، ابتدا کل نواحی شهرداری شهر یزد، مشخص گردیدند. این شهر دارای سه منطقه شهری است. منطقه یک دارای دو ناحیه، منطقه دو دارای چهار ناحیه و منطقه سه دارای سه ناحیه است. با اضافه کردن نواحی شاهدیه و حمیدیا، شهر یزد دارای یازده ناحیه شهری می­شود. در مطالعه حاضر، از هر منطقه یک، ناحیه 2، از منطقه دو، نواحی 1 و 3 و از منطقه سه، ناحیه 1 به طور تصادفی انتخاب شدند. در مرحله بعد، کل خیابان‏های هر ناحیه مشخص شده و در مرحله نهایی، چند خیابان از هر ناحیه، به­عنوان خوشه­های مطالعه انتخاب شدند. سپس، با همه موتورسیکلت­سوارانی که در خوشه­های انتخاب­شده، طی یک ماه تردد می­کردند، مصاحبه شد.

 

ابزار سنجش

ویژگی‏های اجتماعی ـ جمعیت­شناختی

برای دستیابی به مشخصه­های اجتماعی و جمعیت­شناختی نمونه­ها، از یک سیاهه، شامل سن، میزان تحصیلات، میزان درآمد ماهیانه، وضعیت شغلی، وضعیت تأهل و نوع استفاده از موتورسیکلت استفاده می­شد.

 

هنجار تقابل اجتماعی

برای سنجش هنجار تقابل اجتماعی، از مقیاس هنجار تقابل پروگینی، گالوسی، پرساقی و ارکولانی[64] (2003) استفاده شد. این مقیاس، مرکب از 27 ماده بود که براساس یک طیف پنج درجه­ای (خیلی موافق، موافق، نه موافق نه مخالف، مخالف و خیلی مخالف) سنجیده می­شد. سازندگان مقیاس هنجار تقابل (2003)، برای تعیین اعتبار این مقیاس، از روش تحلیل عاملی استفاده کردند. آنها با استفاده از روش تحلیل مؤلفه­های اصلی بر روی 27 ماده مقیاس، سه عامل با عناوین تقابل منفی، باور به تقابل و تقابل مثبت استخراج کردند. دامنه نمره‏های این مؤلفه­ها، در جدول 1 آمده است. آنها همچنین، اعتبار این وسیله را با استفاده از روش اعتبار پیش­بین و اعتبار ملاک بررسی کردند که نتایج، بسیار رضایت­بخش بوده است. سازندگان مقیاس، برای تعیین میزان پایایی مقیاس هنجار تقابل، از روش آزمون­های همتا استفاده کردند. بدین منظور، آنها، مقیاس مزبور را با یک مقیاس مشابه دیگر با عنوان مقیاس ایدئولوژی تقابل[65] (ایزنبرگر، کاترل و مارول[66] (1987) مقایسه و همبستگی میان آنها را محاسبه کردند. نتایج نشان داد که مقیاس هنجار تقابل جدید، همبستگی بالایی (54/0 = r)، با مقیاس ایزنبرگر، کاترل و مارول، و نیز همبستگی بالایی با مؤلفه­های هنجار تقابل اجتماعی؛ یعنی تقابل منفی (27/0= r)، باور به تقابل (45/0 = r) و تقابل مثبت (49/0 = r) داشت. 

از آنجا که این مقیاس تاکنون در ایران استفاده نشده بود، بنابراین، ابتدا، مقیاس فوق، توسط محقق به فارسی برگردانده شد و سپس اعتبار ساختاری و پایایی درونی آن بررسی شد. به­منظور تعیین ساختار عاملی و هنجاریابی مقیاس هنجار تقابل و نیز تعیین اینکه کدامیک از آیتم‏ها به بهترین نحوی معرف هر یک از ابعاد مقیاس مذکور هستند، از روش تحلیل مؤلفه‏های اصلی بر روی 27 آیتم مقیاس هنجار تقابل انجام شد. در این تحلیل، از روش چرخش واریماکس استفاده شده و معیار انتخاب، مقادیر ویژه بالاتر از 1 بود.

نتایج نشان داد که از 27 آیتم وارد شده، به­منظور انجام تحلیل مؤلفه‏های اصلی، سه عامل ایجاد شدند. این عوامل، براساس مبانی نظری (پروگینی، گالوسی، پرساقی و ارکولانی، 2003)، با عناوین تقابل منفی، باور به تقابل، و تقابل مثبت نامیده شدند. همچنین، عامل اول؛ یعنی تقابل منفی، بیشترین درصد (722/21%) از واریانس هنجار تقابل را تببین کرده است. عامل دوم؛ یعنی باور به تقابل، 628/14 درصد و عامل سوم؛ یعنی تقابل مثبت، 529/6 درصد از واریانس سازه هنجار تقابل اجتماعی را تبیین نمودند. این سه عامل، در مجموع 88/42 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند.

مقدار KMO برای مقیاس هنجار تقابل، برابر با 836/0، محاسبه شد که نشان‏دهنده متناسب بودن حجم نمونه برای اجرای تحلیل مؤلفه‏های اصلی بود. آزمون بارتلت نیز با مقدار (001/0 > p، 160/3772) نشان‏دهنده درست بودن تفکیک عامل­ها بود.

 

جدول 1- تحلیل مؤلفه‏های اصلی آیتم­های هنجار تقابل اجتماعی

مؤلفه‏ها

1

2

3

تقابل منفی (80/0= )

 

 

 

24. اگر کسی در حقم بی­انصافی کند، ترجیح می­دهم تا حقش را کف دستش بگذارم تا اینکه عذرخواهی او را بپذیرم.

828/0

120/0

020/0-

25. من نسبت به کسی که با من بدرفتاری کرده، لطف نمی­کنم حتی اگر به زیان من تمام شود.

786/0

125/0

063/0

23. اگر کسی مرا بیازارد، من هم او را آزار می­دهم.

784/0

119/0

089/0-

26. اگر کسی با من بی­ادبانه رفتار کند، من هم با او بی­ادبانه رفتار می­کنم.

783/0

081/0

044/0-

22. اگر کسی مرا در موقعیت سخت و دشواری قرار دهد، من هم همین کار را با او می­کنم.

752/0

112/0

104/0

20. دوست دارم تا وقتم را برای گرفتن تقاص از کسی که نسبت به من بی­انصافی کرده، صرف کنم.

719/0

090/0-

024/0-

19. اگر احساس کنم که کسی در حقم بی­انصافی کرده، به هر قیمتی که شده خیلی زود انتقامم را از او می­گیرم.

665/0

005/0-

046/0-

21. فقط در صورتی که دیگران با من به­خوبی رفتار کنند، مهربان و صمیمی هستم.

610/0

122/0

023/0

27. شیوه رفتار من با دیگران بستگی به این دارد که آنها چگونه با من رفتار می­کنند.

486/0

231/0

132/0

باور به تقابل (78/0= )

 

 

 

5. وقتی به کسی احترام می­گذارم، انتظار دارم که او نیز به من احترام بگذارد.

016/0-

725/0

125/0

4. اگر سخت کار کنم، توقع دارم که پاداش خوبی به من داده شود.

056/0-

632/0

175/0

8. این واضح است که اگر با کسی بدرفتاری کنم، او نیز تلافی خواهد کرد.

197/0

609/0

104/0

1. من به دیگران کمک می­کنم تا در مواقع نیاز کسی به من کمک کند.

052/0

586/0

102/0

7. اگر به یک مسافر کمک کنم، توقع دارم که از من به­خوبی تشکر کند.

335/0

564/0

081/0-

9. اگر به کارگران رستوران انعام بدهم، توقع دارم که اگر بار دیگر به آنجا رفتم، بیشتر به من رسیدگی کنند.

424/0

511/0

125/0-

3. من از واکنش­های کسی که قبلاً به او بدرفتاری کرده‏ام، واهمه دارم.

126/0

505/0

104/0

2. من با دیگران بدرفتاری نمی­کنم و این باعث می­شود که آنها نیز با من بدرفتاری نکنند.

073/0-

465/0

299/0

6. من بی­ادبی نمی­کنم، چون انتظار ندارم که دیگران نسبت به من بی­ادب باشند.

048/0

221/0

096/0

تقابل مثبت (73/0= )

 

 

 

15. اگر کسی مؤدبانه از من راهنمایی بخواهد، خوشحال می­شوم به او کمک کنم.

168/0-

155/0

746/0

11. اگر کسی به من لطفی بکند، دوست دارم آن را جبران کنم.

148/0-

251/0

733/0

14. وقتی کسی به من لطفی بکند، وظیفه خودم می­بینم تا لطف او را جبران کنم.

115/0-

218/0

726/0

10. دوست دارم به هر قیمتی که شده، به کسی که قبلاً به من کمک کرده، کمک کنم.

034/0-

257/0

709/0

17. اگر کسی به نام من یک بلیط قرعه­کشی بخرد و من برنده شوم، مطمئناً بخشی از پول برنده شده را به او می­دهم.

245/0

012/0

530/0

16. اگر کسی از سر لطف به من پولی قرض بدهد، احساس می­کنم که باید چیزی بیشتر از آنچه به من داده، به او بدهم.

308/0

054/0-

433/0

18. رفتار من با دیگران تا حد زیادی بستگی به این دارد که دیگران چگونه با من رفتار می‏کنند.

316/0

234/0

373/0

12. اگر کسی در محل کار با من مهربان باشد، خوشحال می­شوم به او کمک کنم.

012/0

007/0

254/0

13. دوست دارم تا هر کار پرزحمتی را انجام دهم تا کار کسی را که قبلا به من کمک کرده جبران کنم.

004/0-

040/0

229/0

 

 

برای محاسبه میزان پایایی درونی مقیاس هنجار تقابل و نیز مؤلفه­های آن، از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید. نتایج جدول 2 نشان می­دهد که میزان پایایی درونی مقیاس اعتماد اجتماعی به­طور کلی، برابر با 92/0 و برای خرده‏مقیاس‏های تقابل منفی، باور به تقابل، و تقابل مثبت، به ترتیب برابر با 80/0، 78/0، و 73/0 بوده است. این مقادیر در سطح آلفای 05/0 معنادار هستند. همچنین، برای تعیین اعتبار ابزار اندازه­گیری، از روش اعتبار سازه (به روش تحلیل عاملی) در پرتو نظریه هنجار تقابل پروگینی، گالوسی، پرساقی و ارکولانی (2003) استفاده شد.

 

 

جدول 2- مؤلفه‏های هنجار تقابل اجتماعی همراه با مقدار واریانس تبیین شده و مقدار آلفای هر بعد

مقیاس

عامل ها

تعداد ماده

دامنه نمره

میانگین

انحراف معیار

درصد واریانس تبیین شده

 

مقیاس هنجار تقابل اجتماعی

تقابل منفی

9

45-9

21/3

911/0

722/21

88/0

باور به تقابل

9

45-9

89/3

591/0

628/14

84/0

تقابل مثبت

9

45-9

1/4

554/0

529/6

83/0

 

 

یافته­ها

یافته­های توصیفی

384 نفر از استفاده­کنندگان موتورسیکلت در دو گروه: استفاده­کنندگان قانونمند (192 نفر) و استفاده­کنندگان قانون‏گریز (192 نفر) بررسی شدند. میانگین سنی گروه قانونمند برابر با 07/26 با انحراف معیار 61/8 و میانگین سنی گروه قانون­گریز برابر با 60/24 با انحراف معیار 74/7 بود. از نظر وضعیت تحصیلی، بیشتر افراد در گروه قانون­گریز، از تحصیلات سطح متوسطه (7/55 درصد) و راهنمایی (9/21 درصد) برخوردار بودند. در گروه قانونمند، 6/53 درصد از تحصیلات متوسطه و 8/21 درصد نیز از تحصیلات عالی (لیسانس و فوق لیسانس) برخوردار بودند. به بیان دیگر، درصد افراد با تحصیلات عالی، در گروه استفاده­کنندگان قانونمند بیشتر بوده است (8/21 درصد در مقابل 4/10 درصد). از نظر وضعیت تأهل، 3/58 درصد گروه استفاده­کننده قانون­گریز، مجرد و 7/41 درصد نیز متأهل بودند. در گروه استفاده­کنندگان قانونمند، 4/59 درصد، مجرد و 6/40 درصد نیز متأهل بودند. از نظر نوع استفاده از موتورسیکلت در گروه استفاده­کنندگان قانونمند، بالاترین استفاده از موتورسیکلت مربوط به رفتن به سرکار (6/40 درصد) و خرید روزانه (5/24 درصد) بود. در میان گروه استفاده­کننده قانون­گریز نیز بالاترین استفاده از موتورسیکلت، به امر استفاده از آن برای رفتن به محل کار (8/56 درصد) و خرید روزانه (8/18 درصد) بوده است.

 

یافته­های تحلیلی 

برای آزمون فرضیه­های تحقیق، از آماره t مستقل استفاده شد و نتایج زیر به دست آمد (جدول 3):

1- تفاوت معناداری میان موتورسواران قانونمند و قانون‏گریز از نظر سطح کلی هنجار تقابل اجتماعی، با توجه به مقدار: (01/0 > p ; 274/2- = ) وجود داشت. به بیان دیگر، میانگین نمره موتورسواران قانونمند در مقیاس تقابل اجتماعی (79/3)، به گونه معناداری بالاتر از میانگین نمره موتورسواران قانون­­گریز (12/3) بوده است. به بیان دیگر،‌ سطح تقابل اجتماعی ادراک شده کلی موتورسواران قانونمند، بالاتر از موتورسواران قانون­گریز بوده است.

2- تفاوت معناداری میان موتورسواران قانونمند و قانون‏گریز از نظر هنجار تقابل اجتماعی منفی، (01/0 > p ; 165/3-= ) وجود داشت. میانگین نمره موتورسواران قانون­گریز در خرده مقیاس تقابل اجتماعی منفی (53/3)، به گونه معناداری بالاتر از میانگین نمره موتورسواران قانونمند (78/2) بوده است. به بیان دیگر،‌ سطح تقابل اجتماعی منفی ادراک شده موتورسواران قانون­گریز، بالاتر از موتورسواران قانونمند بوده است.

3- تفاوت معناداری میان موتورسواران قانونمند و قانون‏گریز از نظر باور به هنجار تقابل اجتماعی، (01/0 > p ; 494/3-= ) وجود داشت. میانگین نمره موتورسواران قانونمند در خرده مقیاس باور به تقابل اجتماعی (00/4)، به گونه معناداری بالاتر از میانگین نمره موتورسواران قانون­­گریز (79/3) (گروه مورد) بوده است.

4- تفاوت معناداری میان موتورسواران قانونمند و قانون‏گریز از نظر هنجار تقابل اجتماعی مثبت، (01/0 > p ; 155/3- = ) وجود داشت. میانگین نمره موتورسواران قانونمند در خرده مقیاس تقابل اجتماعی مثبت (18/4)، به گونه معناداری بالاتر از میانگین نمره موتورسواران قانون­­گریز (62/3) (گروه مورد) بوده است.

 

 

جدول 3- مقایسه موتورسواران قانونمند و قانون­گریز از نظر هنجار تقابل و مؤلفه­های آن

متغیر

قانونمند (شاهد)

قانون­گریز (مورد)

t

P-value

فراوانی

MeanS.D

فراوانی

MeanS.D

 تقابل اجتماعی منفی

192

863/0 78/2

192

03/1  53/3

165/3-

**008/0

باور به تقابل اجتماعی

192

495/0  00/4

192

658/0 79/3

494/3-

**001/0

تقابل اجتماعی مثبت

192

668/0  18/4

192

616/0  62/3

155/3-

003/0**

تقابل اجتماعی کل

192

443/0  79/3

192

655/0  12/3

274/2-

005/0**

                                     **P <01/0         

 

 

تحلیل چندگانه

به­منظور تعیین سهم مؤلفه­های هنجار تقابل اجتماعی و نیز متغیرهای کنترل (سن، میزان تحصیلات، میزان درآمد، نوع شغل، محل اقامت، وضعیت تأهل و سابقه استفاده از موتورسیکلت) در پیش­بینی قانونمندی یا قانون­گریزی استفاده­کنندگان از موتورسیکلت و نیز پیش­بینی عضویت افراد در هر گروه، تحلیل رگرسیون لوجستیک در دو مرحله: متغیرهای اجتماعی- جمعیت‏شناختی در مرحله اول، و مؤلفه‏های هنجار تقابل اجتماعی، در مرحله دوم انجام شد. نتایج جدول 4 نشان داد که مجموع متغیرهای کنترل وارد شده در مرحله اول، توانستند با مقدار:

 (124/0=، 093/0 = Cox & Snell)، 3/9 تا 4/12 درصد از واریانس متغیر ملاک قانونمند بودن یا قانون­گریزی در استفاده از موتورسیکلت را تبیین کنند. از میان این متغیرها، سن با مقدار (035/0= B ; 05/0 > P ; 03/1= OR)؛ متغیر میزان تحصیلات (208/0- = B ; 01/0 > P ; 23/1= OR)؛ و متغیر محل اقامت با مقدار (999/0= B ; 05/0 > P ; 72/2= OR) توانستند پیش­بینی کننده مؤثری برای قانونمند شدن یا قانون­گریز شدن در استفاده از موتورسیکلت باشند. از آنجا که محاسبه R2 در رگرسیون لوجستیک امکان‏پذیر نیست، بنابراین، از آماره­های کاکس و اسنل و مجذور آر Nagelkerke استفاده می­شود. این آماره­ها، تقریب مفیدی از میزان واریانس تبیین­شده متغیر ملاک ارائه می­کنند. مقدار (58/37=) نشان‏دهنده مؤثر بودن متغیرهای موجود در مدل در مرحله نخست بر متغیر ملاک قانونمند شدن یا قانون­گریز شدن در استفاده از موتورسیکلت است. در این مرحله، متغیرهای اجتماعی ـ جمعیت­شناختی توانستند 7/60 درصد از آزمودنی­ها را به درستی طبقه­بندی کنند. همچنین، مقدار (04/480 = -2 Log likelihood) نشان از برازش خوب مدل دارد.

در مرحله دوم، مؤلفه­های هنجار تقابل اجتماعی وارد مدل شدند. این متغیرها، با مقدار:

 (182/0= ; 137/0= Cox & Snell) نشان داد که این مجموعه از متغیرها، بین 7/13 تا 2/18درصد از واریانس متغیر ملاک قانونمند شدن یا قانون­گریز شدن در استفاده از موتورسیکلت را تبیین کردند. در این میان، مؤلفه‏های تقابل منفی، با مقدار (243/0= B ; 01/0 > P ; 00/2= OR)، و مؤلفه تقابل مثبت، با مقدار: (196/0- = B ; 01/0 > P ; 002/0= OR)، بیشترین توان را برای پیش‏بینی متغیر ملاک قانونمند شدن یا قانون­گریز شدن در استفاده از موتورسیکلت را داشتند.

مقدار (82/18= ) نشان‏دهنده مؤثر بودن متغیرهای موجود در مدل در مرحله دوم بر متغیر ملاک قانونمند شدن یا قانون­گریز شدن در استفاده از موتورسیکلت است. همچنین، مقدار (92/475 = -2 Log likelihood) نشان از برازش خوب مدل دارد. نکته مهم اینکه، با ورود مؤلفه‏های هنجار تقابل در مدل، 4/4 تا 8/5 درصد از واریانس متغیر ملاک بهبود بخشیده شد. همچنین، در مرحله دوم و با اضافه شدن مؤلفه­های سرمایه اجتماعی به مدل، 5/63 درصد از آزمودنی­ها به درستی طبقه‏بندی شدند.

 

 

 

جدول 4- الگوی رگرسیون لوجستیک برای پیش‏بینی قانونمند شدن یا قانون­گریزی با توجه به متغیرهای اجتماعی، جمعیت‏شناختی و مؤلفه­های هنجار تقابل

متغیر

مدل اول

مدل دوم

B

S.E.

Wald

OR¹

P

B

SE

Wald

OR

P

متغیرهای اجتماعی- جمعیت‏شناختی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سن

035/0

018/0

92/3

03/1

048/0*

 

 

 

 

 

میزان تحصیلات (به سال)

208/0

049/0

92/17

23/1

000/0**

 

 

 

 

 

میزان درآمد

079/0

032/0

04/1

000/1

N. S.ª

 

 

 

 

 

رتبه شغلی

389/0

244/0

54/2

678/0

N. S.

 

 

 

 

 

محل اقامت

999/0

417/0

73/5

72/2

017/0*

 

 

 

 

 

وضعیت تأهل

219/0

284/0

592/0

25/1

N. S.

 

 

 

 

 

مؤلفه­های هنجار تقابل اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تقابل منفی

 

 

 

 

 

243/0

129/0

53/3

00/2

002/0**

باور به تقابل اجتماعی

 

 

 

 

 

694/0

224/0

60/9

822/0

N. S.

تقابل مثبت

 

 

 

 

 

196/0-

228/0

742/0

002/0

000/0**

-2 Log likelihood

75/494

 

 

 

 

92/475

 

 

 

 

Nagelkerke

124/0

 

 

 

 

182/0

 

 

 

 

Cox & Snell  

093/0

 

 

 

 

137/0

 

 

 

 

(8) χ2

58/37**

 

 

 

 

82/18**

 

 

 

 

Total predicted

7/60

 

 

 

 

5/63

 

 

 

 

N

384

 

 

 

 

384

 

 

 

 

  *P<05/0; **P<01/0

ª معنادار نیست

1: Odds ratio

 

بحث و نتیجه­گیری

تحقیق حاضر با هدف تعیین تفاوت میان استفاده­کنندگان موتورسیکلت قانونمند و قانون­گریز از نظر هنجار تقابل اجتماعی و مؤلفه­های آن انجام شد. در خصوص رابطه میان هنجار تقابل اجتماعی و قانون­گریزی استفاده­کنندگان از موتورسیکلت، ابتدا برای بررسی این رابطه، یک تحلیل مؤلفه‏های اصلی بر روی مقیاس هنجار تقابل پروگینی، گالوسی، پرساقی و ارکولانی (2003) انجام شد. در نتیجه این تحلیل، سه مؤلفه از سازه هنجار تقابل، با عناوین: تقابل منفی، باور به تقابل و تقابل مثبت استخراج شدند. در مرحله بعد، دو گروه مورد (موتورسیکلت­سواران قانون­گریز) و شاهد (موتورسیکلت­سواران قانونمند) از نظر هنجار تقابل به طور کلی و نیز از نظر مؤلفه­های تقابل منفی، باور به تقابل و تقابل مثبت مقایسه شدند. نتایج پژوهش نشان داد که:

تفاوت معناداری بین دو گروه موتورسیکلت­سواران قانون­گریز و قانونمند از نظر سطح کلی هنجار تقابل اجتماعی وجود داشت. میانگین نمره موتورسواران قانونمند در مقیاس تقابل اجتماعی، به گونه معناداری بالاتر از میانگین نمره موتورسواران قانون­­گریز (گروه مورد) بوده است. به بیان دیگر،‌ سطح تقابل اجتماعی ادراک شده کلی موتورسواران قانونمند، بالاتر از موتورسواران قانون­گریز بوده است. این نشان می­دهد که موتورسواران قانونمند، باور بیشتر و نیرومندتری به هنجار تقابل در جامعه در مقایسه با موتورسواران متخلف و قانون­گریز دارند.

در خصوص مقایسه دو گروه موتورسیکلت­سواران قانون­گریز و موتورسیکلت­سواران قانونمند از نظر مؤلفه­ها و خرده­مقیاس‏های سازه تقابل اجتماعی نیز تفاوت معناداری میان دو گروه، از نظر خرده مقیاس تقابل اجتماعی منفی؛ باور به تقابل اجتماعی؛ و تقابل اجتماعی مثبت وجود داشت. رابطه معکوسی بین هنجار تقابل اجتماعی منفی و قانون­گریزی استفاده­کنندگان موتورسیکلت وجود داشت. استفاده­کنندگان قانون­گریز، از میانگین نمره بالاتری بر روی خرده مقیاس تقابل منفی در مقایسه با استفاده­کنندگان قانونمند برخوردار بودند. استفاده­کنندگان قانون­گریز، بیشتر از استفاده­کنندگان قانونمند مایل به واکنش منفی نسبت به رفتارهای منفی دیگران نسبت به آنها بودند؛. برای مثال، آنها معتقد بودند نسبت به کسی که به آنها بی­انصافی کرده است، تمام تلاش خود را در جهت گرفتن تقاص و انتقام انجام خواهند داد، و یا اگر کسی آنها را بیازارد، آنها هم او را آزار خواهند داد. برعکس، در ارتباط هنجار تقابل مثبت، استفاده­کنندگان قانونمند، نمره بالاتری بر روی خرده­مقیاس تقابل مثبت کسب کردند. استفاده­کنندگان قانونمند، تمایل بیشتری به جبران نیکی­های دیگران نسبت به آنها در مقایسه با استفاده­کنندگان قانون­گریز داشتند. برای مثال، آنها تمایل بیشتری به کمک به دیگران و جبران نیکی دیگران به هر قیمتی در مقایسه با استفاده­کنندگان قانون­گریز داشتند. بنابراین، همان‏گونه که انتظار می­رفت، تقابل­کنندکان مثبت (استفاده­کنندگان قانونمند)؛ به­ویژه مستعد واکنش به رفتارهای میان­فردی مثبت بودند، در حالی که تقابل­کنندگان منفی (استفاده­کنندگان قانون­گریز) به‏ویژه نسبت به رفتارهای میان­فردی منفی، واکنش نشان می‏دادند. درحالیکه تقابل­کنندکان مثبت، نسبت به رفتارهای دوستانه حساس بودند، گروه دوم (تقابل­کنندکان منفی) نسبت به رفتارهای غیردوستانه حساس بودند. همچنین، تقابل‏کنندکان مثبت بیشتر از تقابل­کنندگان منفی مایل به انجام رفتارهای مثبت بودند، یا تمایل داشتند تا تنبیهات و مجازات‏های مثبت ارائه کنند، و از واکنش مثبت دیگران اطاعت نمایند، در حالی‏که تقابل­کنندکان منفی زمانی‏که از دیگران رفتارهای منفی می­دیدند،  مایل به انجام رفتارهای منفی یا ارائه مجازات‏های منفی بودند.

 استفاده­کنندگان قانونمند همچنین، نمره بالا­تری بر روی خرده­مقیاس باور به تقابل در مقایسه با استفاده­کنندگان قانون‏گریز دریافت کردند. آنها، بیشتر از استفاده­کنندگان قانون­گریز به وجود هنجار تقابل به عنوان شرط ضروری و لازم در زندگی اجتماعی باور داشتند. آنها بیشتر از استفاده‏کنندگان قانون­گریز باور داشتند که دریافت احترام، نیکی، حسن توجه، کمک و رفتار مؤدبانه از سوی دیگران، در ابتدا به کیفیت رفتار ما نسبت به دیگران بستگی دارد. بنابراین، برای مثال، آنها معتقد بودند که اگر ما به دیگری احترام بگذاریم، انتظار داریم تا او نیز به ما احترام بگذارد، و یا اگر به دیگران در مواقع نیاز کمک کنیم، آنها نیز در مواقع دشوار به ما کمک می­کنند. این در واقع، مؤید آن است که استفاده‏کنندگان قانونمند بیشتر از استفاده­کنندگان قانون­گریز، نگرش مثبت و نیز اعتماد بالاتری به دیگران در جامعه دارند. چنین نگرشی نسبت به دیگران و نیز باور به اینکه رفتار دیگران نسبت به ما تا حد زیادی به رفتار ما نسبت به آنها دارد، عاملی مهم در اجتناب از قانون­گریزی به­شمار می­رود.

نتایج این پژوهش درباره رابطه میان تقابل اجتماعی و قانون‏گریزی، با بسیاری از تحقیقات پیشین که در قالب نظریه سرمایه اجتماعی انجام شده بودند، همخوانی داشت. برای مثال، نتایج این پژوهش، یافته­های دیکمن (2004) را که معتقد بود در صورتی‏که هنجار تقابل اجتماعی فراتر از روابط خانوادگی برود، اثر کاهنده جرم در جامعه را خواهد داشت، تأیید می­کند. پورتس (1998)، نیز مانند دیکمن معتقد بود در صورتی‏که هنجار تقابل در سطح جامعه گسترده در جریان باشد، اثر کاهنده جرم را به دنبال خواهد داشت. این نتیجه، همچنین، یافته­های مطالعه پاتیلو (1998)؛ فوکویاما (2000)؛ پوتنام (2001)؛ پورتس و لاندولت (1996)؛ و بونانو، مونتالیو و وانین (2006) را که معتقد بودند وجود هنجار تقابل در جامعه، به کاهش نرخ جرم و قانون­گریزی منجر می­شود، تأیید کرده است.

اینکه وجود هنجار تقابل، از طریق چه مکانیسم­هایی به کاهش رفتار ضداجتماعی و قانون­گریزی منجر می­شود، تبیین­های متفاوتی از سوی محققان ارائه شده است.

نخست، یک تبیین معتقد است که وجود هنجار تقابل، مشروط به اینکه صرفاً در دایره روابط درون­گروهی و خانوادگی نماند و به اعضای گروه‏های گسترده­تر و بیگانه نیز قابل تعمیم باشند، می­توانند اثر کاهنده جرم را داشته باشند، زیرا این هنجارها می­توانند هزینه مبادلات را در روابط و معاملات اجتماعی و فعالیت‏های بازار کاهش دهند (دیکمن، 2004).

دوم، برخی از محققان، برای مثال، پورتس (1998) با مفهوم «صورت حساب‏های اجتماعی»، به تبیین رابطه بین هنجار تقابل و قانون­گریزی پرداخته­اند. پورتس معتقد است که تبادلات دوجانبه، به انباشتگی «صورت­حساب‏های اجتماعی » منجر می­شود که کنشگران را ملزم به تعهداتی می‏سازد، بدون آنکه صورت و زمان بازپرداخت آنها مشخص باشد. پورتس، یکی از کارکردهای هنجار تقابل را کنترل اجتماعی می­داند.

سوم، تبیین دیگر، به فوکویاما (2000) و پوتنام (2001) مربوط می­شود. آنها معتقدند که تقابل اجتماعی، از طریق تقویت همکاری در جامعه، اثر کاهنده جرم در جامعه دارد؛ هرچند آنها معتقدند که همیشه همکاری اثر مثبت بر رفاه کل جامعه ندارد و برای مثال از همکاری در میان اعضای گروه‏های مافیا یاد می­کنند.

چهارم، برخی به اثر عمده هنجار تقابل؛ یعنی تقویت تعهدات مدنی و پایبندی به قواعد اجتماعی، به عنوان مهمترین کارکرد هنجار تقابل در پیشگیری از قانون­گریزی تأکید دارند. برای مثال، پورتس و لاندولت (1996)، ضمن آنکه تقابل را نشان­دهنده تعهد مدنی مبتنی بر قواعد مفروض و هنجارهای مشترک تلقی می­کنند، معتقدند که امنیت هر جامعه تا حد زیادی به پایبندی به قواعد و نیز به ظرفیت مصوبات جمعی بستگی دارد. آنها نشان دادند که تعهدات مدنی، اطاعت و پایبندی افراد در جامعه را تضمین می­کند و افراد را مستعد و متمایل به کنش جمعی سودمند کرده که همگی به تقابل منجر می­شوند.

پژوهش حاضر، از یک محدودیت­ نیز برخوردار بود. مهمترین محدودیت این مطالعه، به ابزار سنجش هنجار تقابل مربوط می­شد. از آنجا که مقیاس هنجار تقابل، یک مقیاس خودسنج است، بنابراین، ممکن است تحت تأثیر علایق افراد به معرفی خود یا خودنمایی و راهبردهای مدیریت برداشت قرار گیرد (فارنهام، گرینوالد و باناجی، 1999). بنابراین، به محققان آینده پیشنهاد می­شود که برای سنجش متغیر هنجار تقابل، از مقیاس‏های خودسنج همراه با مقیاس‏های غیرمستقیم تر که نسبت به علایق افراد کمتر آسیب‏پذیرند، استفاده نمایند.

نتایج این پژوهش، یک جنبه کاربردی مهم نیز دارد. از نتایج این پژوهش می­توان به­منظور اقدامات مداخله­ای در جهت کاهش تمایل استفاده­کنندگان موتورسیکلت به قانون‏گریزی و نقض قوانین رانندگی استفاده نمود. اگر بپذیریم که ضعف افراد در زمینه باورشان نسبت به هنجارهای تقابل اجتماعی، رابطه مثبتی با هنجارشکنی در استفاده از موتورسیکلت دارد، پس با تقویت باورها و پایبندی­ آنها به هنجارهای تقابل اجتماعی فراتر از روابط خانوادگی از طریق مداخله­های اجتماعی و رفتاری در میان استفاده­کنندگان موتورسیکلت می‏توان انتظار داشت تعهدات مدنی و پایبندی به قواعد اجتماعی و هنجارهای مرتبط با رانندگی آنها افزایش یابد.

 

تشکر و قدردانی

محقق بر خود لازم می­داند که از سازمان تحقیقات و مطالعات ناجا، فرماندهی محترم نیروی انتظامی و نیز از ریاست محترم دفتر تحقیقات کاربردی فرماندهی انتظامی استان یزد به جهت حمایت مالی و معنوی این پروژه و نیز از کارشناسان پلیس راهور شهر یزد به جهت کمک­های بی­دریغ­شان در جمع­آوری داده­های این تحقیق سپاسگزاری نماید.   

 



1 Public good

2 Murray and Lopez

3 Hijar

4 Finch, Kompfner, Lockwood and Maycock

5 Wilson, Fang and Wiggins

6 Mock, Amegashie and Darteh

7 Perry

8 Nabi and et al.

9 Matsunaga

10 Ranney

1 Pierre Bourdieu

2 Robert Putnam

3 Ziersch

4  Infrastructure

5 Resources

1 Sampson and Groves

2 Field

3 Halpern

4 Rosenfeld, Messner and Baumer

1 Chamlin and Cochran

2 Heaton

3 Simmel

4 Malinowski

5 Gouldner

6 Cialdini, Green and Rusch

7 Robarchek and Robarchek

8 Komorita and Parks

9 Goren and Bornstein

10 Axelrod

11 Tit-for-tat

12 Kerr, Garst, Lewandowski and Harris

13 Internalized social norms

14 Cialdini, Kallgren and Reno

15 Schwartz

1 Diekmann

2 Fukuyama

3 Conditional and non-conditional generosity

4 Heteromorphic

5 Homomorphic

6 Tat-for-tat

7 An eye for an eye

8 Perugini, Gallucci, Presaghi and Ercolani

9  Beliefs in reciprocity

10 Negative reciprocity

11  Positive reciprocity

1 Equality

2  Equity

3 Equity theory

4 West and Wickland

5 Davis

1 Reckless

2 Hirschi

3 Gottfredson

4 Walster, Walster and Berscheid

5 Inclan, Hijar and Tovar

6 Sampson, Morenoff and Earls

7 Portes and Landolt

8 Buonanno, P. B. Montolio, D. and Vanin

1 Portes, A.

2 Social chits

1 Pattillo

2 Groveland

1 Case-control

1 Perugini, Gallucci, Presaghi and Ercolani

2  Reciprocation Ideology Scale

3 Eisenberger, Cotterell and Marvel

منابع
باقیانی مقدم، محمد حسین؛ حلوانی، غلامحسین؛ و احرامپوش، محمد حسن. (1385). «بررسی تیپ شخصیتی و وضعیت حادثه در موتور سواران حادثه دیده شهرستان یزد، سال1383»، مجله دانشکده علوم پزشکی مازندران، ش 16 (51)، ص69-74.
پاکزاد مقدم، سید حسین. (1380). تعییننقشپرسنل راهنماییورانندگیدرمیزانترافیکشهرستانیزد، پایان‏نامه دانشکده پزشکی علی ابن ابیطالب، سال 80-1379.
ترقی‏نژاد، امیر. (1389). «یزد، رتبه اول در حوادث ترافیکی»، روزنامه جام جم، ش 3028: 19.
یعقوبی، حمید. (1379). «بررسی نقش عوامل انسانی در بروز تصادفات رانندگی در ایران»، اندیشهورفتار، ش 6 (21)، ص60-67.
Axelrod, R. (1984) The Evolution of Cooperation. New York: Basic.
Buonanno, P. B. Montolio, D. and Vanin, P. (2006) "Does Social Capital Reduce Crime? " Marco Fanno Working Paper, N. 29.
Chamlin, M. B. and Cochran, J. K. (1997) "Social Altruism and Xrime". Criminology, 35(2): 203-228.
Cialdini, R. B. Green, B. L. and Rusch, A. J. (1992) "When Tactical Pronouncements of Change Become Real Change: the Case of Reciprocal Persuasion." Journal of Personality and Social Psychology, 63, 30–40.
Cialdini, R. B. Kallgren, C. A. and Reno, R. R. (1991) A focus theory of normative conduct: a theoretical refinement and reevaluation of the role of norms in human behavior. In M. P. Zanna (Ed.), Advances in experimental social psychology (Vol. 24, pp. 201–234). New York: Academic.
Davis, M.S. (2006) "Crime Mala in Se: An Equity-Based Ddefinition". Criminal Justice Policy Review, 17: 270-289.
Diekmann, A. (2004) "The Power of Reciprocity:  Fairness, Reciprocity, and Stakes in Variants of the Dictator Game." Journal of Conflict Resolution, 48 (4): 487-505.
Farnham, S. D. Greenwald, A. G. and Banaji, M. R. (1999) Implicit self-esteem. In: D. Abrams, and M.A. Hogg, (Eds.) Social identity and social cognition (pp. 230–248). Bodmin: M.P.G. Books Ltd.
Field, J. (2003) Social Capital, London: Routledge.
Finch, D. J. Kompfner, P. Lockwood, C. R. and  Maycock, G. (1994) "Speed, speed limits and accidents." Transport Research Laboratory; 1994 (Project Report 58).
Fukuyama, F. (2000) Social capital and civil society. Working paper 00/74.Washington, DC: International Monetary Fund.
Goren, H. and Bornstein, G. (1999) Reciprocation and learning in the Intergroup Prisoner’s Dilemma Game. In D. V. Budescu, I. Erev, & R. Zwick (Eds.), Games and human behavior: Essays in honor of Amnon Rapoport (pp. 299–314). Mahwah, NJ: Erlbaum.
Gottfredson, M. and Hirschi, T. (1990) A general theory of crime. Stanford, CA: Stanford University Press.
Gouldner, A. W. (1960) "The Norm of Reciprocity: A Preliminary Statement." American Sociological Review, 25:161-78.
Halpern, D. (2009a) "Capital Gains", RSA Journal Autumn, 10-15.
Heaton, P. (2006) "Does Religion Eeally Reduce Crime?". Journal of Law andEconomics, 49(1): 147-172.
Hijar, M. (2003) "Driver impairment regional review report: Impairment driving in Latin America and Caribbean Countries. Scooping study report." London, UK: The Transport Research Laboratory. IIHS Facts: 55 speed limit, Insurance Institute for Highway Safety (IIHS); 1987.
Hirschi, T. (1969) Causes of delinquency. Berkeley: University of California Press.
Inclan, C. Hijar, M. and Tovar, V. (2005) "Social Capital in Settings with A High Concentration of Road Traffic Injuries. The Case of Cuernavaca, Mexico." Social Science & Medicine, 61: 2007–2017.
Kerr, N. L. Garst, J. Lewandowski, D. A. and Harris, S. E. (1997) "That Still, Small Voice: Commitment to Cooperate as an Internalized Versus A Social Norm." Personality and Social Psychology Bulletin, 23, 1300–1311.
Komorita, S. S. and Parks, C. D. (1999) Reciprocity and cooperation in social dilemmas: review and future directions. In D. V. Budescu, I. Erev, & R. Zwick (Eds.), Games and human behavior: Essays in honor of Amnon Rapoport (pp. 315–330). Mahwah, NJ: Erlbaum.
Matsunaga, K. (1996) "Insufficient Headway and Unforeseen Greater Stopping Distance as Combined Factors in Traffic Accidents." Paper prepared for the First Japan-Finland Joint Meeting on Traffic Safety, August 27-29, 1996, Finnish Psychological Association, Turku, Finland.
Messner, S. F. Baumer, E. and Rosenfeld, R. (2004) "Dimensions of Social Capital and Rates of Criminal Homicide". American Sociological Review, 69(December): 882-903.
Mock, C. Amegashie, J. and Darteh, K. (1999) "Role of Commercial Drivers in Motor Vehicle Related Injuries in Ghana." Injury Prevention, 5:268-271.
Murray, C. and Lopez, A. (1997) "Alternative Projections of Mortality and Disability by Cause 1990-2020." Global Burden of Disease Study, 349: 1498-504.
Nabi, H. Consoli, S. M. Chastang, J. F. Chiron, M. Lafont, S. and Lagarde, E. (2005) "Type A Behavior Pattern, Risky Driving Behaviors, and Serious Road Traffic Accidents: A Prospective Study of the GAZEL Dohort." American Journal of Epidemiology, 161(9): 864-70.
Pattillo, M. E. (1998) "Sweet Mothers and Gangbangers: Managing Crime in a Black Middle- Class Neighborhood." Social Forces, 76 (3):747-774.
Perry, A. R. (1986) "Type A Behavior Pattern and Motor Vehicle Drivers Behavior." Percept Mot Skills, 63(2 Pt 2): 875-8.
Perry, A. R. and Baldwin, D. A. (2000) "Further Evidence of Associations of Type A Personality Scores and Driving-Related Attitudes and Behaviors." Percept Mot Skills, 91(1): 147-54.
Perugini, M. Gallucci, M. Presaghi, F. and Ercolani, A. P. (2003) "The Personal Norm of Reciprocity." European Journal of Personality, 17: 251-283.
Portes, A. (1998) "Social Capital: Its Origins and Applications in Modern Sociology." Annual Review of Sociology, 24:1-24.
Portes, A., and Landolt, L. (1996) "The Downside of Social Capital." The American Prospect, 26: 18–21.
Putnam, R. D. (1995) "Bowling Alone: America’s Declining Social Capital". Journal of Democracy, 6(1), 65-78.
Putnam, R. D. (1996) "The Strang Disappearance of Civic America." Journal of The American Prospect, 7: 1-8.
Putnam, R. D. (2001) Bowling alone. New York: Simon and Schuster.
Ranney, T. A. (1999) "Psychological Factors that Influence Car-Following and Car-Following Model Development." Transportation Research Par, 2: 213-219.
Reckless, W. C. (1971) The crime problem. New York: Appleton-Century-Crofts.
Robarchek, C. A. and Robarchek, C. J. (1998) "Reciprocities and Realities: World Views, Peacefulness, and Violence Among Semai and Waorani." Aggressive Behavior, 24, 123–133.
Rosenfeld, R. Messner, S. F. and Baumer, E. P. (2001) "Social Capital and Homicide". Social Forces, 80(1): 283-310.
Sampson, R. J. and Groves, W. B. (1989) "Community Structure and Crime: Testing Social Disorganization Theory." American Journal of Sociology, 94: 774-802.
Sampson, R. J. Morenoff, J. D. and Earls, F. (1999) "Beyond Social Capital: Spatial Dynamics of Collective Efficacy for Children." American Sociological Review, 64:633-60.
Schwartz, S. H. (1977) Normative influence on altruism. In L. Berkowitz (Ed.), Advances in experimental social psychology (Vol. 10, pp. 222–275). New York: Academic.
Walster, E. Walster, G. and Berscheid, E. (1978) Equity: Theory and research. Boston: Allyn & Bacon.
West, S. G. and Wickland, R. A. (1980) A primer of social psychological theories. Monterey, CA: Brooks/ Cole.
Wilson, J. Fang, M. and Wiggins, S. (2003) "Collision and Violation Involvement of Drivers who Use Cellular Telephones." Traffic Injury Prevention, 4:45-52.
Ziersch, A. M. (2005) "Health Implication of Access to Social Capital: Findings from an Australian Study." Journal of Social Science and Medicine, 61: 2119-2131.