بررسی رابطۀ هویت قومی و ملی با تأکید بر نقش دینداری: نمونه موردی دانش‏آموزان متوسطه شهر یاسوج

نویسندگان

1 دانشگاه شاهد تهران

2 گروه علوم اجتماعی دانشگاه یاسوج

3 بخش جامعه شناسی دانشگاه شیراز

چکیده

          بررسی رابطۀ هویت ملی و قومی از برجسته‏ترین موضوع‏های مورد توجه جامعه‏شناسان و محققان خارجی و ایرانی بوده است. این رابطه را می‏توان در پرتو تأثیر دو دسته عوامل گریز از مرکز و یا گراینده به مرکز بررسی کرد. در دهه‏های اخیر، متأثر از جهانی شدن و تضعیف هژمونی تئوری‏های "دنیوی شدن"، دین و دینداری از مهمترین عوامل مرکز گریز و یا مرکزگرا در سرتاسر جهان بوده‏اند. مقاله حاضر، با فرض گرفتن نقش مرکزگرایی دین در ایران، با روش کمّی و پیمایشی، به بررسی رابطۀ هویت قومی و ملی دانش‏آموزان متوسطه شهر یاسوج با تأکید بر نقش دینداری پرداخته است. بر اساس نتایج تحقیق، رابطۀ هویت قومی و ملی مثبت بوده و ابعاد چهارگانۀ دینداری، به ویژه ابعاد اعتقادی و عاطفی آن، همبستگی مثبت و مستقیمی با هویت ملی پاسخگویان داشته­اند. همبستگی ابعاد دینداری، به استثنای بعد پیامدی، با هویت قومی پاسخگویان معنی‏دار نبوده است. بر اساس آزمون همبستگی جزئی می‏توان گفت، علی‏رغم مثبت بودن رابطۀ دینداری و هویت ملی، میزان تأثیر دینداری بر بسط دایرۀ هویت جمعی پاسخگویان از هویت قومی به هویت ملی زیاد نبوده و این متغیر توانسته است، تنها 14 درصد از واریانس هویت ملی پاسخگویان را تبیین کند.   

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Analyzing the Relationship between National Identity and Ethnic Identity with emphasis on the role of Religiosity: the Case of High-School Students of Yasuj

نویسندگان [English]

  • Sayeed Fakhrodin Behjati Asl 1
  • Arman Heidari 2
  • Majid Movahed 3
1 University of Shahed Tehran, Iran
2 Department of sociology, Yasuj University, Iran
3 Department of sociology, Shiraz University, Iran
چکیده [English]

  Introduction   Nowadays, with the development of mass media and the universalization of culture, the decreasing effect and the shivering position of governments as the most important players of the world after the Cold War, has become one of the most important concerns of politicians and statesmen National identity defines one of the chief and widest rings of our what-ness and who-ness in the modern era, and modifies both the universalistic and particularistic extremities like a communicative vessel. Effective factors on national identity can be analyzed along two intersecting axes of external (supra- national factors) /internal (sub- national factors) as well as centrifugal (sense of deprivation) and centripetal (common culture and religion) forces. In recent years, one of the most important foundational changes in history has been the alteration of the relationship between religion and collective identities. During the Enlightenment to the last decades of the 20th century, many scientists, under the radiance of secularization theories, believed that modernism and developments in literacy would lead to the limitation of religious influence on the realm of private life and the destruction of the collective correlation function of religion. Today, with the collapse of communism and the emergence of new countries out of it, whose national identities are often based on religion, as well as the noticeable inauguration of religious movements worldwide, the effect and importance of religion has steadily attracted attention in the manifestation of collective interactions and social unity or collapse.     Material & Methods   We assumed that religion, as one of the chief factors in attaching the ethnic group of Lors to the bigger Iranian community, can prepare the background for their sense of belonging and unity with the bigger community to a great extent. In other words, according to the religious comm::::union:::: between the Lors and the bigger Iranian community, religion was assumed as one of the chief centripetal forces among the Lors, which can prepare the background for the cultural unity of the Iranian community. The society under study was the high-school students of Yasuj in which over 90 percent of the population belong to Lor ethnicity. The method undertaken was quantitative and surveying, and the data was collected via the questionnaire. Independent and dependant variables of the study were ethnic identity and national identity, respectively. The religiosity variable (in the form of the four-dimensional belief, affection, rite, and consequence) was assumed to be the modifying variable in the relationship between these two collective identities.     Discussion of Results & Conclusions   According to the results, of the dimensions of religiosity, only correlation between the consequential dimension and national identity was meaningful and positive. Also, correlation between all dimensions of religiosity and national identity was meaningful and positive. Besides, the amount of the correlation between dimensions of religiosity and national identity was more than that of the correlation between the consequential dimension and ethnic identity. In accordance with the results of the detailed correlation test, the correlation between the two variables of ethnic and national identities decreased, after controlling the effect of the dimensions of religiosity (0.02 percent which is not considerable). Based on the results from regression, it can be said that the two dimension of belief and consequence, respectively, as the most influential dimensions of religiosity variable, could determine 14 percent of the variance of the national identity. The results of the study indicate that religion, as one of the most important cultural capitals of Lor people, has had a great influence on attaching them to the bigger Iranian community. But according to the measure of the mutual correlation, the detailed correlation coefficient, and regression results, there should be no exaggeration about the influence and no neglect for other influential factors on the social and cultural unity of the Lor people with the bigger society.     

کلیدواژه‌ها [English]

  • National Identity
  • Ethnic Identity
  • Religiosity
  • high school students
  • Yasouj

مقدمه

به نظر ویلیام جیمز، افراد به تعداد گروه‏های مهم و متمایز موجود در جامعه می‏توانند خودهای اجتماعیِ بسیار متفاوتی داشته باشند. دولت‏ها، نیز، درست به همان اندازۀ افراد، هویت‏های زیادی دارند، اما بنیادی‏ترین هویت، هویت جمعی مشترک است؛ زیرا خط مشی‏ای[1] برای دیگر هویت‏ها فراهم می‏کند و بیانگر جوهر و چیستی یک کنشگر است (آندرسون[2]، 2010). هویت جمعی مشترک، خود، نتیجۀ احساس تعلق، پیوستگی و همذات پنداری[3] با گروه‏های اجتماعی است. دو گروه از مهمترین گروه‏های اجتماعی که افراد با عضویت و احساس تعلق به آنها نوعی هویت جمعی کسب می‏کنند، گروه‏های قومی و ملی هستند. پیوستگی به این دو گروه، به ترتیب، به خلق، بسط و تثبیت هویت‏های جمعیِ قومی و ملی می‏انجامد؛ دو نوع هویت جمعی­ای که بررسی رابطۀ آنها در دنیای کنونی مهم و مورد توجه فراوانی بوده است.

بررسی رابطۀ هویت ملی و هویت قومی، مستلزم طرح و پاسخ به چند سؤال اساسی است: آیا همۀ قومیت‏های یک کشور ویژگی‏های یکسانی دارند؟ مهمترین وجه یا وجوه تمایز بخش اقوام از جامعۀ بزرگتر کدامند؟ این ویژگی‏های تمایز بخش (برای مثال، مذهب، تبار، زبان ...)، تا چه اندازه موجب احساس جدایی قومِ مفروض از جامعه بزرگتر می‏شوند؟ آن وجه تمایز بخشِ مفروض، تا چه اندازه، برای افراد آن قوم یا جامعۀ بزرگتر یا هر دوی آنان برجسته است و در رأس " سلسله مراتب برجستگی هویتی " آنان قرار دارد؟ از دیگر پرسش‏های مهم این حوزه این است که، آیا در بررسی رابطۀ هویت‏های قومی و ملی، استفاده از رویکردهایی که بر " نیروهای گریز از مرکز[4] " متمرکز می‏شوند، مناسبترند یا رویکردهایی که بر نیروهای " گراینده به مرکز[5] " تأکید دارند؟ پاسخگویی به همۀ سؤال‏های فوق مهم­ است و متناسب با اهداف هر تحقیق مورد توجه قرار می‏گیرند. در کل، می‏توان گفت، اول، همۀ قومیت‏های کشور ویژگی‏های یکسانی ندارند و وجوه تمایز بخش آنها از جامعۀ بزرگتر متفاوت است؛ همچنین، بعضی از ویژگی‏های قومی در پرتو ویژگی‏های فراگیرتر ملی رنگ می‏بازند یا، حداقل، ترقیق می‏شوند و بعضی دیگر، بالعکس، تشدید و تغلیظ می‏شوند. برای مثال، اقوام کرد، بلوچ و آذری‏ها در ایران، در مقایسه با اقوام دیگر، " سیاسی‏تر " هستند (احمدی، 1383)؛ و مشارکت قوم عرب نسبت به فارس در انتخابات در سطح ملی پایین بوده است (محمدهیودی، 1384). دوم اینکه، محققان پیشین به هر دو گونۀ عوامل مرکز گریز ( دفعی) و مرکزگرا (جذبی) توجه کرده‏اند. گروه اول، بر عواملی مانند " احساس محرومیت نسبی" (نواح و تقوی‏نسب، 1387؛ لهسایی‏زاده و دیگران، 1388؛ فکوهی و آموسی، 1388 ) ؛ " احساس بی‏عدالتی از سوی دولت مرکزی" (حافظ‏نیا و کاویانی، 1385)؛ "  احساس تبعیض گروه‏های اقلیت قومی و وجود یک گروه قومی اقلیت در بیشتر از یک کشور" (ورشل و کوتانت، 1997) و "  دسترسی کمتر قوم‏ها به پایگاه اجتماعی و منابع اجتماعی ارزشمند، احساس طرد گروه اقلیت و تجربۀ تبعیض قومی" ( ناوارته و جنکینز[6] ، 2011) به عنوان مهمترین عوامل تشدید کنندۀ هویت قومی و تضعیف‏کنندۀ هویت ملی نام برده‏اند. در مقابل، عواملِ "میراث فرهنگ ملی و گرایش دینی" (افروغ و احمدلو، 1381)؛ "احساس اشتراک دینی" (حافظ‏نیا و کاویانی، 1385)؛ " سرمایه اجتماعی" (هزارجریبی و لهراسبی، 1390) و "اولیای منصف و خیرخواه" (هو و دیگران[7] ، 1996) به عنوانِ مهمترین عوامل گراینده به مرکز، وفاق اجتماعی و ملی معرفی شده‏اند. در راستای هدف این مقاله، و با توجه به اهمیت دین می‏توان گفت دین در بعضی جاها و در بین برخی گروه‏های قومی به عنوان نیروهای گریز از مرکز و ایجاد کنندۀ نوعی شکاف جامعه‏ای عمل می‏کند (تفاوت‏های مذهبی)؛ بر عکس، در جاهایی نقش پیونددهنده،  تقویت گرایش به مرکز و قطعِ شکاف‏های دیگر را ایفا می‏کند؛ یعنی شکاف‏های قومی – ملی را قطع می‏کند (یکسانی مذهبی) و اجزای دولت یا ملت را به هم پیوسته نگه می‏دارد (حافظ‏نیا و کاویانی، 1385).

 پیچیدگیِ دیگرِ مطالعۀ رابطۀ هویت‏های جمعیِ قومی و ملی به پیچیدگی و ابهام ادبیات نظری و تجربی مربوطه بر می‏گردد[8]. پیچیدگی و ابهامی که ناشی از تعاریف متفاوت از هویت جمعی (قومی یا ملی)،  عدم وفاق دربارۀ مهمترین و برجسته‏ترین عنصر/ عناصر سازنده و تنوع مفهوم‏سازی و بررسی تجربی آنهاست.  نظریه‏پردازان، این دو نوع هویت جمعی را در تقابل با هم، نامربوط یا متقابلاً تقویت‏کنندۀ یکدیگر دانسته‏اند (لیو و آبراهام[9]، 2002). در حوزۀ تجربی، نیز، تحقیقات هزارجریبی و لهراسبی (1390)؛ افروغ و احمدلو (1381)؛ ربانی و دیگران (1388)؛ پاینده و جعفرزاده (1389)؛ مقدس جعفری و دیگران (1387)؛ اکوانی (1387) و رضایی و دیگران ( 1386) بیانگر وجود رابطۀ مثبت، هم‏افزا یا حداقل نبودِ تقابل و تضاد بین این دو هویت هستند. برعکس، تحقیقات مظفری (1381) و  مقدس و حیدری (1387) حاکی از تقابلِ این دو نوع هویت جمعی و بیانگر ارجحیتِ هویت قومی نسبت به هویت ملی هستند. تحقیقاتی نیز رابطۀ میان هویت قومی و هویت ملی را در میان اقوام، متفاوت می‏دانند؛ به گونه‏ای‏ که، رابطۀ میان قومیت و ملیت در میان لُرها و آذری‏ها مثبت و مستقیم است و این دو متغیر همدیگر را تقویت می‏کنند؛ اما در میان کردها و اعراب این رابطه معکوس است (حاجیانی، 1388).

 با وجود شرایط پیش گفته، بررسی رابطۀ هویت قومی و ملی و شناخت عوامل مؤثر بر آن رابطه، در عین مشکل بودن، در شرایط کنونی، حائز اهمیت است، زیرا علاوه بر ابهام نظری و تجربی در این حوزه، شرایط و زمینه‏های ساختاری، طبیعی و جغرافیایی و تنوع فرهنگی و قومی در کشور ما از یک سو و فرآیندهای جهانی شدن و بین‏المللی‏گرایی، تحولات سیاسی در جوامع پیرامونی، به‏ویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و اشغال دو کشور عراق و افغانستان و تهدیدهای مکرر دولت‏های بزرگ فرامنطقه‏ای از سوی دیگر است که تضاد و واگرایی اقوام و خرده فرهنگ‏های ایرانی مستقر و ساکن در جامعه کثیرالقوم و متنوع فرهنگی ایران و فاصله گرفتن آنها از سرزمین مادری را به نقطۀ مرکزی مسأله [انسجام و یکپارچگی جامعه‏ای] تبدیل کرده است (حاجیانی، 1388). بی‏شک، در این وضعیت، دین، در همۀ جهان و در کشور ما می‏تواند به عنوان یکی از مهمترین عوامل انسجام‏زا یا انسجام‏زدا عمل کند، زیرا بر خلاف جامعه‏شناسیِ اوایل قرن بیستم، که مرگِ دین در آن نوعی خردِ متعارف محسوب می‏شد (Inglehart, 2004: 3)؛ از دهۀ 1980، دین به عنوان سوژه و ابژۀ مبارزه در صف مقدم شکل‏های گوناگون کنش جمعی ظاهر و از تعیین‏کننده‏ترین جریان‏های سازندۀ عصر تاریخی ما شده است (Herbert, 2003: 3؛ کاستلز، 1385: 30).

  بنابراین، می‏توان گفت: اول، دین مهمترین ، یا دست کم یکی از مهمترین، عامل‏های وفاق و همبستگی [ یا جدایی و شقاق] ملی در ایران (تاجیک، 1384؛ امان الهی، 1380) و در جهان بوده است (هانتینگتون، 1383: 28)؛  دوم، وجود پیوندهای اساسی بین دین و سیاست در جهان معاصر غیر قابل انکار به نظر می‏رسد. تحلیل‏های مارکسیستی، نئومارکسیستی و حتی تئوری انتخاب عقلانی سیاست را  علاوه بر رابطۀ آن با ساختارها و فرایندهای اقتصادی یا انگیزه‏های سود انگارانه، در پیوند با نگرش‏ها و ارزش‏هایی که تا حدی توسط ملاحظات دینی شکل گرفته‏اند و قوانین، قواعد و ارزش‏ها و باورهای دینی، تحلیل و تبیین می‏کنند؛ تا جایی‏که تأمل در مورد باورها، ارزش‏ها و عقاید اساسیِ مهم، شامل مسائل دینی و" پیوندهای بین دین و قومیت/ ملی‏گرایی "،  پس از سال‏ها کم و بی‏توجهی، به جایگاه مرکزی تحلیل و یکی از مهمترین وجوه زندگی عصر جدید تبدیل شده است (مویسر[10]، 1991). به تعبیر ویمر[11] (2008) دین، در دوران کنونی، موجب شکل‏گیریِ نوعی شکاف مقوله‏ای و برجسته­ شده است که برجسته‏ترین و بیشترین پیامد را برای ساختار روابط سیاسی جوامع دارد؛ سوم، وجود حاکمیت دینی در ایران از دیگر موارد توجیه‏کنندۀ بررسی نقش دینداری در رابطۀ هویت قومی و ملی است، زیرا در صورت هم جهت بودنِ ارزش‏های دینی- سیاسیِ حاکم با ارزش‏های دینیِ یک گروه قومی، ایدئولوژی سیاسی یا مذهبی ارزش‏هایی را تجویز می‏کنند که باعث می‏شوند ارزش‏های یک گروه قومی از دیدِ افراد آن قوم مهمتر به نظر برسند و جوانان آن گروه قومی بتوانند به صورت مشخص­تری اهداف و جهتِ خود را معین کنند (دریجه[12]، 2006). در این راستا، مقالۀ حاضر سعی دارد به بررسی رابطۀ هویت قومی و هویت ملی دانش‏آموزان متوسطۀ ساکن شهر یاسوج و نقش دینداری در این رابطه بپردازد. انتخاب جوانان از این لحاظ اهمیت دارد که این گروه در مرحلۀ گذار از نوجوانی به جوانی هستند؛ همچنین، این دوره، دوره حساس هویت‏یابی و شکل‏گیری هویت محسوب می‏شود (مارشیا و اریکسون؛ به نقل از فکوهی، 1381). سؤا‏ل‏های اساسی مقاله عبارتند از: 1-  رابطۀ هویت‏های قومی و ملی دانش‏آموزان متوسطه ساکن شهر یاسوج با یکدیگر چگونه است؟ 2- دینداری پاسخگویان چه نقشی در نوع رابطۀ این  دو نوع هویت دارد؟

 

پیشینه تحقیق

 تحقیقات داخلی و خارجی زیادی به بررسی رابطۀ هویت قومی و ملی پرداخته‏اند؛ اما هیچ کدام مستقیماً به بررسی نقش دینداری در چگونگی رابطۀ این دو نوع هویت توجه نکرده‏اند. می‏توان گفت هر چند رابطۀ دینداری با هویت ملی به صورت تاریخی، مورد بحث قرار گرفته است؛ اما این رابطه به صورت تجربی و نظری کمتر بررسی شده است (Storm, 2011). شاید مهمترین علت این موضوع، سیطرۀ تئوری دنیوی شدن بر ادبیات نظری مربوطه بوده است که نقشی حداقلی برای دین و دینداری (محدود به حوزه خصوصی) در پیوند و همبستگی ملی (فعال در حوزه عمومی) قائل بوده‏اند (Akoliyski, 2012). در اینجا، تنها، به ذکر چند مورد از این تحقیقات که مرتبط‏تر هستند، اشاره می‏شود.  بر اساس تحقیق افروغ و احمدلو (1381)، در تبریز، افزایش گرایش به میراث فرهنگی ملی، گرایش دینی و گرایش سیاسی افراد باعث افزایش گرایش آنان به هویت قومی می‏شود. بر اساسِ تحقیق حافظ‏نیا و کاویانی (1385) پیرامون " نقش هویت قومی در همبستگی ملی قوم بلوچ "، بلوچ‏ها از نظر آداب، رسوم و هنجارها به شدت متأثر از دین اسلام هستند و یکی از مهمترین اشتراکات بلوچ‏ها با بقیۀ مردم ایران، اشتراک دینی است. تفاوت مذهبی بلوچ‏ها باعث شده آنها در طول تاریخ در حاشیۀ حیات سیاسی قرار بگیرند. بلوچ‏ها به سیاست دولت مرکزی با دیدۀ شک می‏نگرند؛ حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی این احساس عدم اطمینان افزایش یافته است. آنها معتقدند دولت مرکزی به علت دینِ متفاوت مانع از رشد و ترقی اهل سنت؛ به‏ویژه بلوچ‏ها در سلسله مراتب اداری و اجرایی کشور و حتی استانی شده است.

این‏که توجه به عنصر دین اسلام در سطح ملی و منطقه‏ای می‏تواند افزایش میزان همگرایی در میان همه اقوام ایرانی را به دنبال داشته باشد، تحقیق حاجیانی (1388) در موردِ " نسبت و رابطۀ میان هویت قومی و هویت ملی در میان اقوام ایرانی " نشان داد در بعد فرهنگِ ملی، بیشترین گرایش در نزد لُرها، آذری‏ها، بلوچ‏ها، ترکمن‏ها، کردها و نهایتاً اعراب بوده است. گرایش به هویت ملی، در اکثر اقوام ایرانی، به جز در کردها و اعراب، بالاترین میانگین؛ اما تعلق به اجتماع ملی در میان اقوام لر، بلوچ، آذری و ترکمن قوی و در نزد کردها و عرب‏ها پایین‏تر از حد متوسط بوده است. از یافته‏های مهم تحقیق اینکه رابطۀ میان قومیت و ملیت در تمام اقوام ایرانی یکسان نیست، به گونه‏ای‏ که رابطۀ میان قومیت و ملیت در میان لرها و آذری‏ها مثبت و مستقیم است و این دو متغیر همدیگر را تقویت می‏کنند. بالعکس، در میان کردها و عرب‏ها این رابطه معکوس است. تحقیق فکوهی و آموسی (1388) در مورد " هویت قومی جوانان 15- 30 سالۀ شهر پیرانشهر" نشان داد احساس تعلق به هویت کردی در بین جوانان بسیار قوی‏تر از احساس تعلق به هویت ایرانی است. در حوزۀ مؤلفه‏های فرهنگی، کردها چندان بیگانگی‏ای با هویت ایرانی ندارند؛ اما در حوزۀ مؤلفه‏های سیاسیِ هویت ایرانی، کردها به شدت انتقاد دارند و تقریباً آن را از خود نمی‏دانند. تحقیق پاینده و جعفرزاده (1389) پیرامونِ " بررسی رابطۀ میزان هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان دهدشت"  بیانگر مثبت و معنی‏دار بودنِ رابطۀ بین هویت قومی و هویت ملی بود و بین مؤلفه‏های میراث فرهنگ ملی و تمامی مؤلفه‏های هویت قومی همبستگی مثبت وجود داشت. با نفوذ میزان هویت قومی، هویت ملی نیز تا حدودی در بین افراد تقویت می‏شود و جوانان قوم لُر دارای گرایش قوی به هویت ملی بوده، هر چند به هویت قومی نیز گرایش دارند.

نتایج تحقیق ویلیام (1991) برای بررسی تأثیر " عامل جداسازی[13] " بر هویت‏یابی سیاسیِ اقوامِ هائوسا­ییِ[14] آفریقایِ غربیِ ساکنِ در کرانه‏هایِ مرزیِ کشورهای نیجر و نیجریه، نشان داد در هر دو منطقه، اسلام، قویترین هویت را برای هر دو گروه فراهم می‏کرد و از سوی 88 درصد از پاسخگویان به عنوان اولین عامل هویت بخش انتخاب شد. هویت قومی تنها از سوی 33 درصد از پاسخگویان در نیمۀ بالایی هویت‏های جمعی­شان جای گرفت. بخش عمده‏ای از ساکنانِ هر دو روستا احساس نزدیکتری با هاسایی‏های خارجیِ مسلمان داشتند تا با هموطنان مسیحیِ‏هاسایی‏شان.

کانوویچ[15] (2006) تحقیقی کمّی پیرامون میزان برجستگی مسیحیت برای هویت ملی در اروپا، بر اساس پیمایش اجتماعی بین‏المللی 1990، انجام داد. او پی برد اکثر اروپاییان، دین را برای هویت ملی خود خیلی مهم در نظر نگرفتند، اما تفاوت‏های مهمی بین آنها وجود داشت. با بررسی بیشتر او پی برد که، در مواقع کنترل تنوع جمعیت غیر مسیحی، در کشورهایی که یک اقلیت مذهبی غیر مسیحیِ برجسته حضور دارد، نسبت‏های بیشتری از مردمی با هویت ملی مذهبی وجود دارد. محقق می‏گوید مسیحیت برای کشورهای اروپایی­ای برجسته بود که دارای جمعیت‏های مسلمان زیادتری بودند؛ مگر جاهایی‏که جمعیت غیر مسیحی به عنوان یک کل دارای تنوع زیادی بودند. ریمت و کیترین[16] (2009) به بررسی نقش و سهمِ دین و دینداری در  میزان آمریکاییِ "حقیقی" قلمداد شدن افراد و چگونگی واکنش آنان به مهاجران پرداختند. محققان پی بردند هر چند این ایده که شخص "حقیقتاً" آمریکایی در نظر گرفته شود، مستلزم مسیحی بودن است، در بین پاسخگویان مورد منازعه است؛ اما آمریکاییان در مقایسه با شهروندان سایر کشورهای دارای دموکراسی پیشرفته به این ایده باور داشتند. همچنین، دینداری و وابستگی مذهبی از منابع کلیدی نگرش نوین بودند. به نظر محقیقان مهمترین یافته تحقیق این است که روابط بین مسیحیت و آمریکایی بودنِ حقیقی و داشتن نگرش منفی نسبت به مهاجران، پس از حوادث 11/9 سپتامبر تشدید شده‏اند. آنها این ویژگی را به افزایش سطح تهدید ا حساس شده در بین توده‏ها از 11/9 سپتامبر می‏دانند که موجب برجستگی بیشتر مسیحیت، به عنوان ویژگی ضروری برای عضویت کامل در اجتماع ملی، شده است. این واقعیت که منبع این تهدید، تروریسم اسلامی رادیکال نام گرفته، تأثیر دین را تشدید کرده است. استورم[17] (2011)، با استفاده از ترکیب دو روش کیفی و کمّی (داده‏های پیمایش اجتماع بین‏المللی 2008 در بریتانیای کبیر، هلند، دانمارک و ایرلند) به بررسی رابطۀ وابستگی، باور و عمل مذهبی با نگرش‏های ضد مهاجرت و مسیحیت به عنوان عامل مهمی برای ملیت پرداخت. یافته اصلی او این بود که هویت‏یابی مسیحی، رابطۀ مثبتی با دیدن مهاجرت به عنوان تهدیدی برای هویت ملی داشت، اما  به کلیسا رفتن رابطۀ منفی‏ای با نگرش‏های ضد مهاجرتی داشت. استورم نتیجه می‏گیرد که " مسیحیت" در مقایسه با ایمان می‏تواند به عنوان میراث فرهنگی ملی یا قومیت سفید پوستان شناخته شود. از این‏رو، آنانی که خودشان را مسیحی می‏دانند، احتمال بیشتری وجود دارد که ملی‏گراتر یا بیگانه هراس‏تر باشند. آکالیسکی[18] (2012) با  به بررسی سهم شاخص‏های مورد توجه تئوری‏های دنیوی شدن[19] (توسعه اقتصادی، مدرنیزاسیون، آموزش و شهرنشینی) و نظریۀ جایگزین (که بر اهمیت دین) در برجستگی هویت ملی کشورهای اروپایی پرداخت. نتایج تحلیل رگرسیون او نشان داد که عوامل تئوری‏های دنیوی شدن، اهمیت ناچیزی در پاسخگویی به این استدلال دارند که چرا تعدادی از ملت‏ها مذهبی‏تر از دیگران هستند، در حالی‏که مسیحیت بیشترین سهم را برای تبیین واریانس هویت ملی داشت. محقق می‏گوید، یافته‏های تحقیق بینشی را در خصوص اهمیت دین در جوامع مدرن و پیش‏بینی توسعه‏های آینده فراهم می‏کنند که بر خلاف پیش‏بینی‏ها و آموزه‏های تئوری‏های دنیوی شدن است.

بر اساس تحقیقات پیشین: 1) همۀ ابعاد هویت جمعی برای همۀ اقوام اهمیت یکسانی ندارند؛ 2) در بررسی رابطۀ هویت ملی و هویت قومی، عامل یا عوامل افتراق و  یا پیونددهندۀ اقوام با ملت یا جامعۀ گسترده‏تر مهم است و اینکه دین یکی از این مهمترین عوامل افتراق یا پیونددهنده در جامعه ایران و جهان محسوب می‏شود. برای مثال، مذهب شیعه عامل پیونددهندۀ قوم ترک و لُر با هویت ملی، اما زبان وجه افتراق کنندۀ آنهاست.

 

چارچوب نظری تحقیق

رهیافت‏های موجود هویت نوعاً بر یکی یا بیشتر از سه سطح متفاوت تمرکز می‏کنند که هویت در آنها می‏تواند به صورت فردی[20]، رابطه‏ای[21]، و جمعی[22] تعریف شود. تمایز بین هویت‏های فردی، رابطه و جمعی می‏تواند تا حدی بر اساس تمایز فی مابین شکل‏هایِ متفاوتِ محتوایِ هویت درک شود، اما آن همچنین به انواع متفاوتِ فرایندهایی اشاره دارد که هویت‏ها توسط آنها شکل می‏گیرند و با گذشت زمان حفظ یا تغییر می‏یابند. تئوری‏هایی که به ترتیب بر محتواهای فردی، رابطه‏ای یا جمعیِ هویت تمرکز می‏کنند، اغلب از طریق تمرکزِ هماهنگ‏شان بر فرایندهای فردی، رابطه‏ای یا جمعیِ شکل‏گیری و تغییرِ هویت مشخص می‏شوند ( Schwartz et al. 2011: 3). هویت جمعی به عنوان نوع هویت مورد توجه این مقاله، به هویت‏یابیِ[23] مردم با گروه‏ها و مقوله‏های اجتماعی که مردم به آنها تعلق دارند، معانی‏ای که به این گروه‏ها و مقوله‏های اجتماعی نسبت می‏دهند و احساسات، باورها و نگرش‏های ناشی از هویت‏یابی با آنها، اشاره دارد. رهیافت‏های نظری بررسی محتواهای هویت جمعی تمایل دارند بر فرایندهای جمعی تمرکز کنند؛ برای مثال، به بررسی این می‏پردازند که چگونه تغییرات تاریخی در زمینه‏های بین گروهی می‏توانند خود ادراکی‏هایِ مردم را تحت تأثیر قرار دهند، یا به بررسی تغییراتِ جامعه‏ای گسترده‏تر می‏پردازند که اساسِ دگرگونی‏های تاریخی در معنایِ هویت هایِ قومی، ملی یا جنسیتی هستند (Ibid: 4).

بدون شک، یکی از مهمترین تحولات تاریخی بنیادی، دگرگونیِ رابطۀ دین با هویت‏های جمعی است، زیرا تعداد زیادی از اندیشمندان در پرتو تئوری دنیوی شدن، معتقد بودند با ظهور مدرنیته، گسترش سواد و محدود شدن نفوذ دین به قلمرو خصوصی زندگی، دین دیگر کارکرد همبستگی جمعی‏اش را از دست می‏دهد و ناسیونالیسم و ملی‏گرایی جای آن را می‏گیرد (Akaliyski, 2012). امروزه، با فروپاشی کمونیسم، و ظهور کشورهای جدیدِ ناشی از فروپاشی آن، که اغلب هویت ملی‏شان پایه دینی دارد (کشورهای لهستان، صربستان، کروواسی و بوسنی هرزوگویین) و ظهور و گسترش قابل توجه جنبش‏های دینی در سراسر جهان، نقش و اهمیت دین در ظهور کنش‏های جمعی و انسجام یا اضمحلال جامعه­ای به صورت روزافزونی مورد توجه قرار گرفته است. هاستینگز[24] از معدود تاریخدانانی است که به بررسی رابطۀ دین و ملت بودگی در بریتانیا پرداخته است. به نظر وی، "هر چند نقش دین در رابطه‏اش با ساخت ملیت‏ها و قومیت‏ها فراتر از یک وجه واحد بوده است؛ اما شناسایی نقش آن برای این تاریخِ اساسی، فراگیرتر و شاید تعیین کننده باشد." (Hastings, 1997: 2). به نظر استورم، سه طریق اصلی برای تشخیص تقاطع و همپوشی­های هویت­های ملی و دینداری وجود دارد: اول، شناخت شباهت‏های ساختاری و ایدئولوژیک بین دینداری و هویت‏های ملی؛ دوم، توانایی دین به عنوان یکی از چندین عامل حمایت‏کنندۀ  ملی‏گرایی فرهنگی؛ سوم، توانایی پی بردنِ به رابطۀ تقابلی تا تکمیلی دین و ملی‏گرایی (Storm, 2011: 7).

ارزیابی دقیق تر پیوند دینداری و هویت ملی، مستلزم تفکیک و توجه به دو نوع ملی‏گرایی است که جایگاه دین و دینداری در هر دوی آنان یکسان نیست: ملی‏گرایی‏های فرهنگی[25] و ملی‏گرایی‏های مدنی[26]. هر چند این تقسیم دوتایی نوعی ساده‏سازی محسوب می‏شود، با وجود این، آنها به یک تفاوت مفهومی مهم اشاره دارند که نه تنها بیانگر ایدئولوژی‏های ملی‏گرایی متفاوت، بلکه نشانه تعاریف متفاوت از "ملت" هستند. مفهوم مدنی ملت، که در شکل ایده‏آلی‏اش با دولت مدرن و روشنگری فرانسه همراه است، عناصر شهروندی، محل سکونت و فرهنگ سیاسی را برای هویت‏یابی ملی مهم می‏داند. در نقطۀ مقابل، دریافت‏های فرهنگی ملی‏گرایی، اساساً با سنت رومانتیک آلمانی هردر[27] و دیگران همراه است، که ملت را به عنوان جماعتی از مردمِ دارایِ میراثِ فرهنگی و تبارشناختی مشترک، مورد تمجید و ستایش قرار می‏دهد. در جاهایی دیگر اصطلاح‏های ملی‏گرایی " ارگانیک" و " اراده گرایانه" به جای اصطلاحات فوق به کار رفته‏اند. در نوع فرهنگی یا ارگانیکِ ملی‏گرایی، معیارهای قومی و زبانی ملاک تعلق داشتن به ملت هستند و اختیار افراد برای انتخاب ملیت‏شان محدود است. از طرف دیگر، در نوع اراده گرایانه یا مدنی، تبدیل شدن به عضوی از یک ملت از طریق استقرار در قلمرو آن، احترام گذاشتن به قانون ملی آن کشور و حصول شهروندی امکان‏پذیر است (Storm, 2011: 13).

چنانکه گفته شد، تمایزات فوق ایده‏آل تایپی هستند، زیرا شرایط، تحولات و زمینه‏های فرهنگی و تاریخی متفاوت می‏تواند به برجستگی یکی از آنها کمک کند؛ برای مثال، بارکر می‏گوید دین برای شکل‏گرایی ملت و احساس ملی‏گرایی، زمانی مهمترین است که آن  نوعی هویت تمایزبخش را فراهم می‏کند. همچنین، ملی‏گراییِ مذهبی در کشورهایی برجسته‏تر است که جبهه‏های[28] مذهبی دارند و دارای مرزهای جغرافیایی با کشورها یا مناطقی‏اند که دین اکثر آنها متفاوت است و به‏ویژه، آن کشورها تهدیدی برای امنیت ملی‏شان محسوب می‏شوند (Barker, 2005: 22). کینوال در این خصوص می‏گوید، اگر دین یکی از عوامل هویتی باشد که از سوی همسایگانِ تهدیدآمیز، تهدید می‏شود، تضاد بالقوه احتمالاً به عنوان "تضاد مذهبی" چارچوب‏بندی می‏شود، اما این نباید به این نتیجه‏گیری گمراه کننده بینجامد که دین علت این تضاد است، بلکه در چنین مواردی، دین صرفاً امن‏ترین پایه را برای حفظ یک هویت اجتماعی به طور مثبت ارزیابی شده فراهم می‏کند، و آن اغلب خطِ گسلی را عرضه می‏کند که در امتداد آن رقابت هویتیِ بین گروهی رخ می‏دهد (Kinvall, 2004: 342). شواهد دیگر برای ادعاهای مربوط به برجسته شدن پیوند دین و هویت ملی در مواقع تهدید، ملی‏گراییِ دین بنیادِ اروپای مرکزی و شرقی پس از افول کمونیسم (Voicu, 2012) و افزایش روزافزونِ اهمیت دین و دینداری به عنوان مبنای هویت ملی در آمریکای بعد از یازدهم سپتامبر است؛ آمریکایی که نماد کشورهایی شناخته می‏شود که بنیادِ هویت ملی‏شان مبتنی بر ویژگی‏های صرفاً " مدنی"  است (Wright & Citrin, 2009: 6).

بدین ترتیب، ایدئولوژی ملی‏گرایی پدیده‏ای ایستا نیست و تحولش به شدت تحت تأثیر عوامل زمینه‏ای قرار می‏گیرد که ممکن است آن را از ملی‏گرایی قومی به ملی‏گرایی مدنی و برعکس تغییر دهد. برجسته شدن هر یک از ملی گرایی‏های فرهنگی یا مدنی، به تاریخ سیاسی – اجتماعی کشور (Voicu, 2012)، نوع مذهب و دین مورد قبول اکثریت افراد جامعه و ویژگی‏های دولت حاکم که به مثابه نوعی منبع هویتِ "مرکزگرا" (از طریق تضعیف منافع گروهیِ "مرکز گریز") در درون مرزهایش عمل می‏کند (Wright & Citrin, 2009) و تنوع جمعیت مذهبی و قومی در کشور (Krunovich, 2006) بستگی دارد. به تعبیر لامونت[29]، ساخت هویت جمعی" رابطه‏ای[30] " است، نه ذاتی و ساختن آن متأثر از منابع فرهنگیِ[31] در دسترسِ مردم و زمینۀ ساختاریِ محل زندگی آنهاست (Lamont, 2006)، اما همۀ منابع فرهنگی موجود وزن و اهمیت تاریخی و جغرافیایی یکسانی در ایجاد و شکل‏گیری هویت جمعی ندارند. به تعبیر کاستلز، هویت، فرایند معنا سازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعۀ به هم پیوسته­ای از ویژگی‏های فرهنگی [است] که بر منابع فرهنگی دیگر اولویت داده می‏شود (کاستلز، 1385: 23- 24).  

در ایران، دین از دیرباز نقشی اساسی در شکل‏گیری هویت ملی و انسجام جامعه‏ای داشته است. به تعبیری، دین، از مهمترین عامل‏هایی است که کارکردش انسجام بخشیدن جامعه چند قومیتی ایران است و  مذهب نقش مسلطی در توصیف و تحکیم وحدت ملی ایران دارد ( حاجیانی، 1388: 128). از طرف دیگر، نباید از پتانسیل انسجام‏زای آن  برای بعضی از اقوام غیر مسلمان یا غیر شیعه غافل بود ]1[. بعلاوه، حکومت جمهوری اسلامی خودش را نماینده و انتشار دهندۀ ارزش‏های اسلامی می‏داند و از انتشار نمادهای مذهبی به عنوان پایه‏هایِ اصلیِ تحکیم وحدت ملی استفاده می‏کند. مهمتر اینکه، شرایط سیاسی- اجتماعی جامعه ما در جهتِ شکل‏گیری ملی‏گرایی مدنی نبوده است ]2[. سرانجام اینکه، دو عنصر فرهنگی دین و زبان بیش از دیگر عناصر در تعیین هویت قومی در ایران دخالت دارند (امان‏اللهی، 1380: 19).  به دلایل بالا می‏توان گفت، استفاده از ملاک‏های مورد نظرِ رویکردِ ملی‏گرایی فرهنگی، به‏ویژه دین، مناسبت بیشتری برای بررسی و تبیین وضعیت هویت ملی در جامعه ما دارد. در این گونه ملی‏گرایی، هویت‏یابی ملی به عوامل " طبیعیِ[32] " پایه‏ای مانند زبان، دین یا خاستگاه‏های قومی مشترک واگذار می‏شود. نکته مهم این است که قوم لر از نظر دینی (مذهب شیعه) و خاستگاه تباری با اکثریت ایرانی اشتراک دارد؛ اما مهمترین وجوه متمایزکنندۀ آنان از جامعه بزرگتر، ویژگی‏های طبیعی دیگری مانند زبان و نامی (لر) است که بر آنها اطلاق شده است. به عبارتی از نظر دین و مذهب با جامعه بزرگتر همبسته هستند، اما از نظر زبان و همبستگی مبتنی بر اسم (لرها) از جامعه بزرگتر متمایزند. بنابراین، با بررسی هویت قومی و ملی افراد ساکن شهر یاسوج و بررسی نقش دینداری در این رابطه، می‏توان تا حدودی به تأثیر دینداری در پیوند دادن این گروه قومی به جامعه بزرگتر پی برد. فرضیه‏های اصلی مقاله شامل موارد زیر هستند:

-                     بین جنس و میزان پایبندی پاسخگویان به هویت قومی  و هویت ملی رابطه معنی‏داری وجود دارد.

-                     بین میزان دینداری پاسخگویان و هویت قومی آنان رابطه معنی‏داری وجود دارد.

-                     بین میزان دینداری پاسخگویان و هویت ملی آنان رابطه معنی‏داری وجود دارد.

-                     بین میزان هویت قومی و هویت ملی پاسخگویان رابطه معنی‏داری وجود دارد.

 

روش‏شناسی پژوهش

رویکرد و روش مورد استفاده مقاله، به ترتیب، کمّی و پیمایشی بوده و از ابزار پرسشنامه برای جمع‏آوری اطلاعات مورد نظر استفاده شده است. جامعه آماری، دانش‏آموزان متوسطۀ شهر یاسوج ]3[ در سال تحصیلی90- 1389 هستند که بر اساس سرشماری سال 1385، 16400 نفر بودند. از این تعداد، بر اساس جدول لین، 380 نفر به عنوان نمونۀ تحقیق انتخاب شدند. برای نمونه‏گیری، از روش خوشه‏ای چند مرحله‏ای تصادفی استفاده شد. متغیرهای مستقل و وابستۀ مقاله، به ترتیب، هویت قومی، دینداری و هویت ملی (وابسته) بوده‏اند. ارزیابی هویت قومی و هویت ملی پاسخگویان از طریق گویه‏هایی مجزا صورت گرفت، زیرا در پرتو سنجش مستقل هویت‏های قومی و ملی امکان شناسایی هر گونه رابطه‏ای بین آنها وجود دارد (از رابطۀ منفی تا هیچ‏گونه رابطه تا رابطۀ مثبت) (گنگ[33]،  2007). دینداری نیز در چهار بعد اعتقادی، عاطفی، مناسکی و پیامدی تعریف و ارزیابی شد. سنجش هر سه متغیر فوق با گویه‏هایی از طیف لیکرت و اعتبار و پایایی گویه‏ها، نیز از طریق اعتبار صوری و آزمون پایایی آلفای کرونباخ صورت گرفت. ضریب آلفای مربوطه در جدول 1 ارائه شده است.

 

تعریف مفاهیم

هویت قومی: مرزهای قومی، الگوهای تعامل اجتماعی و تمایزات گروهی هستند که بر اساس خود تعریفی اعضای درون گروه و تأیید بیرونی‏ها بر ساخته می‏شوند. گروه‏های قومی بر اساس معیارهای متفاوتی تعریف می‏شوند، اما اکثر آنها بر دو عنصر فرهنگی و جغرافیایی تأکید دارند. مرزبندی‏های قومی به مثابه رسانه‏های اجتماعی[34] که واسطۀ رابطۀ افراد هستند، بهتر فهمیده می‏شوند تا مرزبندی‏های سرزمینی (ساندرز، 2002). قوم را سازمان اجتماعی تشکل یافته‏ای تعریف می‏کنند که بر پهنۀ سرزمینی معینی قرار دارد و شامل مردمی است که در طول تاریخ با هم پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، خویشاوندی و .... برقرار کرده‏اند، دارای زبان، ویژگی‏های فرهنگی، پیوندهای خویشاوندی، ارزش‏های اجتماعی و سنت‏های مشترک‏اند (ابوطالبی، 1379؛ به نقل از حافظ‏نیا و کاویانی، 1385). در ایران،  عناصر فرهنگی، به‏ویژه دو عنصر زبان و دین بیش از عناصر دیگر در تعیین هویت قومی دخالت دارند (امان‏اللهی، 1380: 19). افراد یک قوم خود را "خودی[35] "ها و دیگران را "غریبه[36] "ها  می‏دانند که دارای باورها و کردارهای فرهنگی مشخصی هستند (ساندرز، 2002). هویت قومی را می‏توان سنت مشترک و احساس هویتی تعریف کرد که یک قوم را به عنوان گروهی فرعی از جامعۀ بزرگتر مشخص می‏کند و اعضای هر گروه قومی از لحاظ ویژگی‏های خاص فرهنگی خود را از سایر اعضای جامعه متمایز می‏داند (داوری، 1376: 44).

قوم لر: قوم لر به واسطۀ تبار مشترک (الطائی، 1378: 203) و دین، به‏ویژه مذهب تشیع و میراث فرهنگی مشترک، مانند دلبستگی به اشعار شاهنامه، با جامعۀ بزرگتر انسجام می‏یابند، اما زبان یا گویشِ لری، همبستگی قومی قوی و نامی (لرها) که این قوم دارد، آنها را از جامعۀ بزرگتر ایرانی جدا می‏سازد. یکی از ابهام آمیزترین مسائل مربوط به همبستگی قوم لر با جامعۀ گسترده‏تر تا کنون بررسی علمی نشده است. این‏که کدام یک از وجوه افتراق بخش (زبان، نام و همبستگی قومی) یا انسجام بخش آنان با جامعۀ بزرگتر (دین و مذهب)، در رابطۀ بین دو نوع هویت قومی و ملی آنان برجسته‏تر و تأثیرگذارترند؟ پیچیدگی مسأله زمانی است که دو عامل پیوند خونی و دین اهمیت یکسانی در بین این قوم دارند، زیرا 40 درصد الگوهای فرهنگی قوم لر به پیوندهای تباری و خونی گروه و به همان نسبت (یعنی 40 درصد) نیز به آیین‏هایی اختصاص دارد که پیوند و ارتباط آنها را با دنیای فراطبیعی و الهی تقویت می‏کند. بنابراین، لرها در میان تمام گروه‏های قومی ایران، تنها قومی هستند که جمعیتی کثیر داشته و دو محور هویت تباری و مذهبی را به طور هم عرض حفظ می‏کنند (حسین‏زاده،1380 : 59).

هویت ملی : ملت گروه اجتماعی بزرگی است که نه با یک پیوند عینی، بلکه با ترکیبی از چندین نوع رابطۀ عینی (اقتصادی، سیاسی، زبانی، فرهنگی، مذهبی، جغرافیایی و تاریخی) و بازتاب ذهنی این پیوندها در آگاهی جمعی قوام یافته باشد. ممکن است پاره‏ای از این پیوندها در فرایند شکل‏گیری ملت نقش خصوصاً مهمی داشته باشد، در حالی‏که در فرآیندی دیگر بیش از یک نقش جانبی ایفا نکنند (هروک، 1386: 109- 110)؛ برای مثال، مبنای اقدامات حکومت پهلوی در زمینۀ مسائل قومی، فارس‏گرایی افراطی و تمایلات شدید پان ایرانیستی با تکیه بر زبان فارسی و هویت و فرهنگ ایران قبل از اسلام و اسطورۀ آریایی بود. در دورۀ کنونی، عوامل مسلط در توصیف و تحکیم وحدت ملی، مذهب شیعه و زبان فارسی تلقی شده است (حاجیانی، 1387). در علوم اجتماعی، زبان مشترک، دین مشترک و آداب و سنن مشترک عناصر اصلی هویت ملی محسوب می‏شوند (احمدلو و افروغ، 1381). در کشورهای اسلامی و ایران، دین یکی از عناصر عمده و تاریخی هویت ملی است که ارزش‏های زندۀ یک جامعه را در بر می‏گیرد. دین اسلام، دین رسمی کشور ایران است که دین 5/99 درصد مردم ایران بوده و از آن میان حدود 90 درصد شیعه هستند (حافظ‏نیا، 1379). در حقیقت، ایران منهای دین اسلام و منهای تشیع، فاقد بخشی از هویت واقعی خویش است، زیرا تشیع با تمام ارکان فکری و فرهنگی این جامعه ارتباط دارد (توسلی، 1372: 242). با استعانت از استعارۀ ایگلتون و تمایز بین ]4[ فرهنگ Culture و فرهنگ culture  می‏توان گفت دین در جامعۀ ایران به عنوان فرهنگ و چتری فراگیر عمل می‏کند که دیگر ویژگی‏های فرهنگی قومی (مانند زبان، مذهب، ارزش‏های قومی)، به عنوان عامل تمایز بخش آنان، متأثر از آن چتر فراگیرند. به عبارتی، دین مهمترین، حداقل یکی از مهمترین، مؤلفه‏های به وجودآورندۀ وفاق فرهنگی- اجتماعی در جامعۀ  کنونی ایران محسوب می‏شود که می‏تواند مانند تاری ضخیم عمل کند که دیگر عناصر فرهنگی متفاوت و متمایز جزئی به سان پودهایی دور آن تنیده می‏شوند و گونه‏ای " کثرت در وحدت" را شکل می‏دهند.

دینداری:  بر سر تعریف دین نیز وفاق وجود ندارد و برخی از دانشمندان از "برج بابل تعریف‏ها" سخن گفته‏اند (ویلم، 1377). دین را به طور بسیار کلی، مجموعه‏ای از "اعتقادات"، "احساسات" و "اعمال" (فردی- جمعی) تعریف می‏کنند که حول مفهوم حقیقت غایی (یا امر قدسی و متعالی) سامان یافته است. دین، دست کم سه جزء اساسی دارد: 1-" تجربه و احساس دینی" به منزلۀ نوعی حالت و وضعیت وجودی خاص که انسان در مواجهه با امر قدسی پیدا می‏کند؛ 2-  " اعتقادات دینی" که ناظر به تجربه و احساسات دینی است؛ 3- " عمل دینی" که مسبوق به اعتقادات دینی و معطوف به حصول تجربۀ دینی است. برای سنجش دینداری نیز اختلاف نظر وجود دارد. از پرکاربردترین مقیاس‏های سنجش دینداری، مقیاس پنج بعدی گلاک و استارک است که به ترتیب، ابعاد اعتقادی، مناسکی، عاطفی، فکری و پیامدی هستند. بعد اعتقادی، باورهایی است که انتظار می‏رود پیروان یک دین به آنها اعتقاد داشته باشند. بعد مناسکی شامل رفتارهای دینی مشخصی، همچون نماز، روزه، نیایش‏ها، شرکت در آیین‏های خاص و مانند آنهاست. بعد تجربی، ناظر به عواطف، تصورات و احساسات مربوط به داشتن رابطه با جوهری ربوبی، همچون خداوند یا واقعیتی یا اقتداری متعالی است. بعد پیامدی، ناظر به آثار باورها، اعمال، تجربه‏ها و دانش دینی بر زندگی روزمرۀ پیروان است (طالبان،1390: 94- 96). در این تحقیق چهار بعد فوق (منهای بعد فکری) به عنوان مبنای سنجش دینداری پاسخگویان در نظر گرفته و از طریق گویه‏هایی با طیف لیکرت ارزیابی شدند.

 

یافته‏های پژوهش

از کل نمونه، 5/57 درصد زن، 5/42 در صد مرد (بیشتر بودن تعداد زنان به علت بیشتر بودن دانش‏آموزان دختر در جامعۀ آماری است)؛ 8/16 درصد کلاس اول، 2/24 درصد دوم، 2/33 درصد سوم متوسطه و 8/ 25 درصد پیش دانشگاهی بوده‏اند. در بین دانش‏آموزان بالاتر از اول دبیرستان، 4/30 درصد ریاضی فیزیک، 5/33 درصد علوم‏تجربی و 3/19 درصد علوم‏انسانی؛ 8/93 درصد از پاسخگویان لر، 6/4 درصد فارس و 5/1 درصد ترک و کرد بوده‏اند. محل تولد 4/29 درصد شهرستان، 1/54 درصد مرکز استان و 5/16 درصد روستا بوده است.

آماره‏های جدول 1 بیانگر تعداد گویه‏ها ، ضریب آلفای مربوط به متغیرهای هویت قومی، ملی و ابعاد دینداری و میانگین و انحراف معیار آنان است. بر اساس جدول، ضریب آلفای همۀ متغیرها بالاتر از 60 درصد و میانگین هویت ملی پاسخگویان (70/62) بالاتر از میانگین هویت قومی آنان است. بالاتر بودن مقدار میانه نسبت به میانگین، بیانگر این است که بیشتر نمرات به سمت راست نمودار طبیعی تراکم یافته‏اند و مقدار این گرایش برای هویت ملی بیشتر از هویت قومی است. در بین ابعاد دینداری، نیز، بالاترین میانگین به بعد اعتقادی دینداری و کمترین میانگین به بعد مناسکی مربوط می‏شود.

 

 

جدول 1- تعداد گویه‏ها، ضریب آلفای کرونباخ، میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای تحقیق

مد

میانه

انحراف استاندارد

میانگین

آلفای کرونباخ

تعداد گویه‏ها

متغیرها

52

51

23/8

84/49

68/.

15

هویت قومی

64

64

51/9

70/62

78/.

16

هویت ملی

37

37

92/4

08/37

62/.

9

اعتقادی

ابعاد دینداری

25

21

96/3

51/20

72/.

5

عاطفی

19

19

06/5

67/18

63/.

6

مناسکی

22

27

32/6

01/27

67/.

8

پیامدی

 

 

داده‏های جدول 2 به توزیع فراوانی و درصدی پاسخگویان، بر اساس میزان هویت ملی، هویت قومی و میزان دینداری آنها مربوط است. بر اساس جدول، در ابعاد دینداری، در مقولۀ پایین، کمترین درصد، به ترتیب، به ابعاد پیامدی (7/14) و اعتقادی (17) مربوط است. برعکس، در مقولۀ بالا، بیشترین درصد، به ترتیب، به ابعاد عاطفی ( 7/30) و پیامدی (9/21) تعلق دارد.  اما ناهمگونی در هویت جمعی دانش‏آموزان بیشتر است، زیرا از یک طرف، درصد آنانی که به میزان پایینی از هویت ملی برخوردارند (8/16 درصد) بیشتر از درصد افراد مربوط به همین مقوله از هویت قومی (7/13درصد) است؛ از طرف دیگر، 1/20 درصد از دانش‏آموزان هویت ملی بالا و در مقابل 16 درصد از آنان هویت قومی بالایی دارند. بر اساس توزیع درصدی پاسخگویان، به ترتیب، 2/83 و 4/86 درصد از پاسخگویان هویت ملی و قومی متوسط به بالایی دارند.

 

 

جدول 2- توزیع فراوانی و درصدی پاسخگویان بر اساس میزان هویت جمعی و دینداری آنان

متغیر

ابعاد دینداری

هویت جمعی

اعتقادی

عاطفی

مناسکی

پیامدی

ملی

قومی

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

پایین

66

 

17

73

8/18

68

5/17

57

7/14

65

8/16

53

7/13

متوسط

238

 

3/61

196

5/50

249

2/64

246

4/63

245

1/63

273

4/70

بالا

84

 

6/21

119

7/30

71

3/18

85

9/21

78

1/20

62

16

 

فرضیۀ اول: بین جنس و هویت ملی و هویت قومی پاسخگویان رابطه وجود دارد. همان‏طور که داده‏های جدول 3 نشان می‏دهد، از نظر پایبندی به هویت قومی میان زنان و مردان تفاوت معنی‏داری وجود دارد؛ بدین ترتیب که زنان با میانگین (54/50)، به نسبت مردان با میانگین (89/ 48)، پایبندی بیشتری به هویت قومی‏شان دارند، اما از نظر پایبندی به هویت ملی، تفاوت معنی‏داری بین زنان و مردان وجود ندارد؛ هر چند میانگین نمرۀ هویت ملی زنان بالاتر از مردان است.

 

 

جدول 3-آزمون رابطه میان جنس و هویت قومی و ملی پاسخگویان

هویت

جنس

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

Leven's Test

T

Sig

قومی

زن

 

223

54/50

74/7

25/.

96/1

05/.

مرد

 

165

89/48

77/8

ملی

زن

 

223

46/63

80/8

06/.

85/1

06/.

مرد

 

165

66/61

33/10

 

 

فرضیات 2- 4 تحقیق: برای ارزیابی فرضیات دوم تا چهارم تحقیق (رابطۀ هویت قومی با هویت ملی و رابطۀ ابعاد دینداری با هویت قومی و هویت ملی) از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد (جدول 4). بر اساس نتایج آزمون، در بین ابعاد دینداری تنها همبستگی بعد پیامدی دینداری با هویت قومی پاسخگویان معنی‏دار است (11/.)؛ اما همۀ ابعاد دینداری همبستگی معنی‏داری با هویت ملی پاسخگویان داشته‏اند. در این میان، ابعاد پیامدی، اعتقادی و عاطفی، به ترتیب، بالاترین همبستگی مستقیم و مثبت را با هویت ملی داشته‏اند. علاوه بر معنی‏دار بودن، مقدار همبستگی‏های ابعاد دینداری با هویت ملی بسیار بیشتر از همبستگیِ بعد پیامدی دینداری با هویت قومی است. همچنین، همبستگی دو متغیر هویت قومی و هویت ملی نیز مستقیم و مثبت بوده است (13/.). نتایج آزمون نشان می‏دهد دینداری ارتباط یکسانی با هویت‏های جمعی مختلف ندارد و هر چند دینداری می‏تواند زمینۀ تحکیم و همبستگی ملی را فراهم آورد، اما در تحکیم یا تضعیف هویت قومی پاسخگویانِ لر تأثیر چندانی نداشته است (البته، این نتیجه‏گیری مستلزم بررسی و تحقیق بیشتر است).

 

 

جدول 4- همبستگی دو متغیره متغیرهای تحقیق با یکدیگر و با متغیر وابسته

 

هویت قومی

هویت ملی

اعتقادی

عاطفی

مناسکی

پیامدی

هویت قومی

1

 

 

 

 

 

هویت ملی

**13/.

1

 

 

 

 

اعتقادی

008/.

**27/.

1

 

 

 

عاطفی

06/.

**27/.

**64/.

1

 

 

مناسکی

005/.

**20/.

**26/.

**34/.

1

 

پیامدی

**11/.

**30/.

**39/.

**36/.

**37/.

1

 * در سطح 95 درصد معنی‏دار است.

** در سطح 99 درصد معنی‏دار است

 

آزمون همبستگی جزئی: برای ارزیابی دقیق میزان تأثیرپذیری همبستگی هویت قومی و ملی از ابعاد دینداری، ضریب همبستگی جزئی محاسبه شد. بر اساس نتایج آزمون (جدول 5)، مقدار همبستگی دو متغیر هویت قومی و هویت ملی قبل و بعد از کنترل ابعاد دینداری پاسخگویان تفاوت چندانی نکرده است. تنها، با کنترل ابعاد اعتقادی و پیامدی دینداری، مقدار همبستگی به اندازۀ 2 درصد کاهش یافته است. علی‏رغم کم بودن مقدار فوق، می‏توان گفت، تأثیر ابعاد اعتقادی و پیامدی دینداری بر تقویت همبستگی ملی پاسخگویان بیشتر از دو بعد دیگر بوده است و این یافته تا حدی مؤید فرضیۀ نظری تحقیق است که سرمایۀ فرهنگی مشترک می‏تواند زمینۀ انسجام ملی را در بین قومیت‏ها تحکیم بخشد.

 

جدول 5- ضریب همبستگی جزئی هویت قومی و هویت ملی قبل و بعد از کنترل ابعاد متغیردینداری

 

 

 

هویت ملی

قبل از کنترل

هویت قومی

 

**13/.

 

 

اعتقادی

*11/.

بعد از کنترل

هویت قومی

عاطفی

**12/.

 

 

مناسکی

**13/.

 

 

پیامدی

*11/.

         

 

آزمون رگرسیون چند متغیره: به علت معنادار نبودن همبستگی ابعاد دینداری با هویت قومی پاسخگویان (به جز بعد پیامدی)، آزمون رگرسیون چند متغیره به شیوۀ همزمان[37]، تنها برای هویت ملی محاسبه شد. برای انجام رگرسیون، تمام ابعاد دینداری، منهای متغیر هویت قومی، وارد معادلۀ رگرسیون شدند. بر اساس نتایج آزمون، تنها دو بعد پیامدی و اعتقادی دینداری تأثیر معنی‏داری بر هویت ملی پاسخگویان داشته و با هم توانسته‏اند 14 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کنند. بنابراین، می‏توان گفت همۀ ابعاد دینداری تأثیر یکسانی بر هویت ملی پاسخگویان ندارند.

جدول 6- آزمون رگرسیون چند متغیره ابعاد دینداری با هویت ملی با شیوۀ ورودی

نام

متغیر

B

Beta

t

Sig

R

Adj.R2

ابعاد دینداری

اعتقادی

27/.

14/.

21/2

02/.

37/.

14/.

عاطفی

19/.

08/

27/1

20/.

مناسکی

15/.

07/.

49/1

13/.

پیامدی

29/.

19/.

51/3

000/.

93/37 a=

 

رگرسیون چند متغیره هویت ملی بر اساس ابعاد دینداری و هویت قومی: برای ارزیابی تأثیر همزمان ابعاد دینداری و هویت قومی بر هویت ملی، آزمون رگرسیون جداگانه‏ای با شیوۀ گام به گام انجام شد. تفاوت این آزمون با آزمون قبلی، ورود متغیر هویت قومی به معادلۀ رگرسیون و استفاده از شیوۀ رگرسیون گام به گام[38] به جای شیوه همزمان است. بر اساس نتایج آزمون (جدول 7)، متغیرهای بعد اعتقادی، بعد عاطفی و هویت قومی در معادلۀ رگرسیون باقی مانده و توانسته‏اند 15 درصد از واریانس هویت ملی پاسخگویان را تبیین کنند. بر اساس ضرایب بتا، تأثیر هر سه متغیر بر هویت ملی مثبت بوده؛ اما بعد اعتقادی با داشتن ضریب بتای (21/.) بیشترین تأثیر مثبت را بر افزایش هویت ملی پاسخگویان داشته است. بر اساس مقدار ستون مربوط به Adj.R2 می‏توان گفت هویت قومی پاسخگویان توانسته است به مقدار 2درصد ضریب تبیین معادله را افزایش دهد که مقدار ناچیزی محسوب می‏شود.

 

جدول 7- آزمون رگرسیون چند متغیره ابعاد دینداری و هویت قومی با هویت ملی

نام

متغیر

R

Adj.R2

B

Beta

t

Sig

ابعاد دینداری

اعتقادی

31/.

09/.

34/.

21/.

18/4

000/.

عاطفی

36/.

13/.

38/.

19/.

69/3

000/.

هویت قومی

37/.

15/.

12/.

11/.

26/2

02/.

87/ 33 a=

خلاصه و نتیجه‏گیری

هویت تصور شخص در خصوص چیستی و کیستی‏اش و متمایز کردن او از دیگری است. این تمایز مهم است؛ زیرا تنها در پرتو چنین تمایزی است که می‏دانیم که هستیم، چه علاقه‏ای و علاقه به چه چیزی داریم و توانایی تشخیص آنچه را می‏خواهیم داریم (آندرسون، 2010). هویت اساساً به دو دستۀ فردی و جمعی تقسیم می‏شود. هویت فردی به تمایز "من" از "دیگری" و " هویت جمعی به تمایز "ما" از "آنها" اشاره دارد. این دو گونه هویت از نظر کیفی، اگر نه به طور کلی، با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا بر وجود چیزهای انضمامی به نام افراد، در تقابل با چیزهای انتزاعی به نام "جامعه" دلالت دارند. همچنین، هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت دلالت دارد (جنکینز، 1381: 28- 33).

هویت جمعی که نتیجه پیوستگی و تعلق فرد به گروه است، انواع و اقسام متعددی دارد که اهمیت همۀ آنها در سطوح مختلف اجتماعی یا در طول تاریخ یکسان نبوده و نیست. در دوران مدرن تأکید خاص و ویژه­ای بر هویت ملی و پیوستگی ملی بود. امروزه، هر چند هویت ملی مهم است؛ اما تشدید فرایندهای جهانی شدن و تکثّرگرایی فرهنگی، انسجام و پیوستگی ملت‏ها و جوامع و پیرو آن برجستگیِ هویت ملی را با چالش اساسی روبه‏رو کرده است. در این وضعیت، رابطۀ هویت‏های جمعیِ موجود در جامعه، به‏ویژه هویت قومی و ملی، به یکی از مباحث مهم و مسأله‏دار اکثر جوامع تبدیل شده است، زیرا بر خلاف دوران مدرن که تصور می‏شد قومیت‏ها و فرهنگ‏های قومی در پرتو همبستگی‏های طبقاتی، یا جذب شدن در فرهنگ بزرگتر حذف، یا در بهترین حالت، کم رنگ خواهند شد؛ امروزه، بحث پیرامون اهمیت هویت‏های دیگر، مانند هویت دینی، جنسی و هویت قومی به صورت خاص در مرکز پدیدۀ انسجام اجتماعی قرار گرفته است. امروزه دیگر جهت‏گیری هویت جمعی افراد مشخص، تک جهتی و در راستای جذب در هویت گسترده‏تر نیست. جهت‏گیری هویتی افرادِ اقلیت می‏تواند در جهت یکپارچگی، جدایی، جذب و حاشیه‏ای شدن (گنگ، 2007) باشد. برجسته شدن هر یک از چهار نوع رابطۀ فوق، به‏ویژگی‏های فرهنگی هر جامعه، احساس طرد شدگی یا محرومیت گروه اقلیت و ویژگی‏های خرده گروه‏های قومی بستگی دارد. یکی از مهمترین منابع فرهنگی هرجامعه‏ای که می‏تواند نقش تعیین‏کننده‏ای در جهت‏گیری هویت جمعی افراد، یکپارچگی و تقاطع شکاف‏های اجتماعی موجود در آن جامعه داشته باشد، دین و میزان دینداری افراد آن جامعه است، زیرا دین از مهمترین عناصر پیونددهندۀ انسان با دیگران است؛ به‏ویژه در جامعۀ ما، دین و "آیین شیعه به رغم ... همۀ جا به جایی‏های اقتصادی و سیاسی سدۀ هجدهم... ماندگاری خود را به اثبات رسانده و مانند ملاط چسبنده‏ای جامعۀ ایرانی را یکپارچه نگاه" داشته است (فوران، 1389: 163). بر این اساس، این مقاله به بررسی پاسخ این سؤال پرداخت که دینداری چه نقشی در رابطۀ هویت قومی و هویت ملی دانش‏آموزان متوسطۀ شهر یاسوج دارد؟ فرض اساسی این بود که دینداری، به عنوان مبنای انسجام اجتماعی در جامعۀ ایران، به تقویت هویت ملی قوم لر کمک می‏کند.

 

مهمترین یافته های پژوهش

  1. رابطۀ دو نوع هویت قومی و ملی مثبت بوده است. این یافته مؤید نتایج تحقیقات حاجیانی (1388)، پاینده و جعفرزاده (1389) است که بیانگر همبستگی مثبت هویت قومی و هویت ملی در بین لرهای مورد مطالعه‏شان بوده است.
  2. نتایج پژوهش مؤید فرض اساسی تحقیق بود، زیرا همۀ ابعاد دینداری همبستگی مثبت بالایی با هویت ملی پاسخگویان داشته‏اند، اما ابعاد اعتقادی و عاطفی، در مقایسه با بعد مناسکی و پیامدی، تأثیر بیشتری بر تقویت هویت ملی پاسخگویان داشته‏اند. این یافته تحقیق مؤید یافته‏های تحقیقات حاجیانی (1388)، حافظ‏نیا و فکوهی (1385)، استورم (2011) و آکالیسکی (2012) است که همگی بیانگر تأثیر مثبت دینداری بر هویت ملی هستند. همچنین، می‏توان گفت، تأثیر متفاوت ابعاد دینداری بر هویت ملی، با این یافته استورم (2011) همخوانی دارد که هویت‏یابی مسیحی و رفتن به کلیسا تأثیرات همانندی بر هویت ملی افراد مورد مطالعه و واکنش آنها به مهاجران نداشت.
  3. دینداری رابطۀ یکسانی با انواع هویت جمعی (قومی و ملی) ندارد. به عبارتی، منبع فرهنگی واحد، می‏تواند تأثیرات ناهمسانی بر انواع هویت‏های جمعی داشته باشد، زیرا در بین ابعاد دینداری، تنها همبستگی بعد پیامدی با هویت قومی معنی‏دار بوده است و سایر ابعاد همبستگی معنی‏داری با هویت قومی پاسخگویان نداشته‏اند. بنابراین، برای شناختن عوامل تقویت یا تضعیف کنندۀ هویت قومی توجه به عوامل زمینه‏ای دیگر مانند احساس محرومیت قومیت‏ها، یا "احساس تعلق عاطفی و خانۀ فرهنگی[39]" که تعلق قومی برای افراد یک قوم فراهم می‏کند (ناوارته و جنکینز، 2011) الزامی است.
  4. هر چند دین از مهمترین سرمایه‏های فرهنگی تعیین‏کنندۀ چیستی و کیستی افراد قوم لر است و عاملی مهم در پیوند دادن آنان با جامعه بزرگتر محسوب می‏شود و در بررسی رابطۀ بین دو نوع هویت جمعی قومی و ملی متغیری مهم است؛ اما نباید در اهمیت آن مبالغه کرد: یکی اینکه، بر اساس نتایج آزمون همبستگی جزئی( جدول 5)، همبستگی هویت قومی و ملی پس از کنترل تأثیر ابعاد دینداری، تنها به مقدار بسیار ناچیزی (01/. و 02/. درصد) کاهش یافت؛ دوم اینکه همۀ ابعاد دینداری با هم توانسته‏اند تنها 14 درصد از واریانس هویت ملی پاسخگویان را تبیین کند.
  5. موضوع دیگری که ناشی از حدس محقق بوده و شایستۀ بررسی بیشتر است، این‏که، شاید برجستگی اهمیت ابعاد اعتقادی و عاطفی دینداری در این تحقیق، ناشی از ویژگی‏های نمونۀ مورد بررسی (نوجوان و جوان بودن) باشد؛ شاید این گروه‏ها کمتر به ابعاد مناسکی و پیامدی دینداری توجه داشته باشند. لذا تحقیقات مقایسه‏ای که تفاوت‏های نسلی را در بررسی رابطۀ دینداری با هویت ملی و قومی لحاظ کند، ضروری هستند.
  6. در بررسی هویت جمعی دانش‏آموزان، توجه به دیگر منابع فرهنگی انسجام بخش مانند رسانه‏های ملی یا آموزش مدرن، نیز مستلزم توجه ویژه‏ای هستند.

 

پی‏نوشت‏ها

]1[ برای مثال، علی‏رغم اینکه یوگسلاوها از زبان واحدی برخوردار بودند، دین متفاوت آنها باعث از هم پاشی آن و تفکیک آن به سه حکومت مستقل کرووات‏ها (کاتولیک)، صرب‏ها (ارتدوکس) و بوسنیایی‏ها (اسلام) شد.

]2 [به گفته کوزیو[40] (2002) در شرایط زیر ملی‏گرایی قومی به ملی‏گرایی مدنی تبدیل می‏شود: تحکیم دموکراتیک بومی، تأسیس نهادهای مدنی محلی، تأثیر مثبت نهادهای بین‏المللی، مشخص بودن گروه قومی در محدوده‏های مرزی متعلق به خودش.

]3 [یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد بوده و بیش از 90 درصد جمعیت ساکن آن را لرها تشکیل می‏دهند.

]4[ نوشتن واژه فرهنگ با حرف بزرگ نشانۀ دیدگاهی کلیت‏گرا است و فرهنگ در این معنا امری فراتر از تمایزهای قومی و محلی است. هر چند در نظر ایگلتون، فرهنگ به عنوان امری جهان شمول تعریف شده که در عصر روشنگری ریشه دارد؛ در این مقاله ما فرهنگ را معادل با دین به عنوان چتری فراگیر در نظر گرفته‏ایم و فرهنگ (با حرف کوچک) را به عنوان ویژگی‏های فرهنگی قوم لر.

 



[1] Platform

[2] Anderson

[3] Identification

[4] Centrifugal Forces

[5] Centripetal Forces

[6] Navarrete & Jenkins

[7] Huo et al

[8]  در خصوص بحث مفصل در خصوص این ابهام و پیچیدگی رک: (Schwartz et al. 2011).

[9] Liu & Abraham

[10] Moyser

[11] Wimmer

[12]  Driedger

[13] Partition Factor

[14] Hausa

[15] Kunovich

[16] Wrigmt & Citrin

[17] Storm

[18] Akaliyski

[19]  Secularization

[20] Individual

[21] Relational

[22] Collective

[23] Identification

[24] Hastings

[25] Cultural Nationalism

[26] Civic Nationalism

[27] Herder

[28] Frontier

[29] Lamont

[30] Relational

[31] Cultural Repertoire

[32] Natural

[33] Gong

[34] Social Media

[35] Insiders

[36] Outsiders

[37] Enter

[38] Step Wise

[39] Cultural Home

 

[40]Kuzio

منابع
احمدلو، حبیب و افروغ، عماد. (1381). «رابطه هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان تبریز»، فصلنامه مطالعات ملی، سال چهارم، ش13، صص 109- 143.
احمدی، حمید. (1383). قومیت و قوم‏گرایی در ایران، از افسانه تا واقعیت، تهران: نی.
اکوانی، سیدحمدالله. (1387). «گرایش به هویت ملی و قومی در عرب‏های خوزستان»، فصلنامه مطالعات ملی، ش36، سال نهم، صص 99- 126.
الطائی، علی. (1378).  بحران هویت قومی در ایران، تهران: شادگان.
امان‏اللهی بهاروند، اسکندر. (1380). « بررسی علل گونه گونی قومی در ایران از دیدگاه انسان‏شناسی»، فصلنامه مطالعات ملی، ش9، صص 12- 34.
ایگلتون، تری. (1386). ایدۀ فرهنگ، ترجمه: علی ادیب‏راد، تهران: حرفه هنرمند.
پاینده، مینا و جعفرزاده، فهیمه. (1389). «بررسی رابطه میزان هویت ملی و هویت قومی در بین جوانان دهدشت»، دو فصلنامه علمی تخصصی پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره پنجم، صص 101- 122.
تاجیک، محمدرضا. (1384). «جهانی شدن و هویت»، مجموعه مقالات هویت ملی و جهانی شدن، تهران: دانشگاه تهران، صص25- 38.
توسلی، غلامعباس. (1372). «ملیت، مذهب و آینده تمدن ایرانی»، ماهنامه ایران فردا، ش6، فروردین و اردیبهشت.
جنکینز، ریچارد. (1381). هویت اجتماعی، ترجمه: تورج یار احمدی، تهران: شیرازه.
حاجیانی، ابراهیم. (1380). «الگوی سیاست قومی در ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال چهارم، ش 1و 2، صص 125- 131.
ــــــــ . (1388). «نسبت هویت ملی با هویت قومی در میان اقوام ایرانی»، مجله جامعه شناسی ایران، دوره نهم، ش 3و 4،  صص 143- 164.
حافظ‏نیا، محمدرضا و کاویانی، مراد. (1385). « نقش هویت قومی در همبستگی ملی (مطالعه موردی قوم بلوچ)»، مجلۀ پژوهشی دانشگاه اصفهان ( علوم انسانی)، ج 20، ش1، صص 15- 46.
حسین‏زاده، فهیمه. (1380).  «گروه‏های قومی ایران، تفاوت‏ها و تشابه‏ها»، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، ش8، صص 43- 65.
ربانی، علی؛ یزد خواستی، بهجت؛ حاجیانی، ابراهیم و میرزایی، حسینعلی. (1388). «بررسی رابطه هویت ملی و قومی با تأکید بر احساس محرومیت و جامعه‏پذیری قومی: مطالعه موردی دانش جویان آذری، کرد و عرب»، مسائل اجتماعی ایران،  سال 16، ش 63،  صص 33- 69.
رضایی، احمد؛ ریاحی، م. و سخاوتی‏فر، ن. (1386).  «گرایش به هویت ملی و قومی در ترکمن‏های ایران»، فصلنامه مطالعات ملی، ش32، صص 25- 36.
داوری، رضا. (1376). ناسیونالیسم و انقلاب، تهران: مؤسسه مطالعات ملی.
کاستلز، مانوئل. (1383).  عصر اطلاعات، قدرت هویت، ترجمه: حسن چاوشیان، چاپ پنجم، تهران: طرح نو.
لهسایی‏زاده، عبدالعلی؛ مقدس، علی‏اصغر و تقوی‏نسب، سید مجتبی. (1388). «بررسی عوامل داخلی مؤثر بر هویت قومی و هویت ملی  در میان اعراب شهرستان اهواز»، جامعه شناسی کاربردی، سال بیستم، شماره پیاپی(33)، ش1،  صص 45- 70.
فکوهی، ناصر. (1381). «شکل‏گیری هویتی و الگوهای محلی، ملی و جهانی (مطالعه موردی لرستان)»، مجله جامعه‏شناسی ایران، دوره چهارم، ش3، صص 127- 161.
فکوهی، ناصر و آموسی، موسی. (1388). « هویت ملی و هویت قومی در کردستان (مطالعه موردی معیشت اقتصادی و تعلق‏های هویتی نزد جوانان شاغل در اقتصاد غیر رسمی پیرانشهر)»، پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره دوم، صص 49- 75.
فوران، جان. (1389). مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‏های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه: تدین، ا.،  تهران: خدمات فرهنگی رسا، چاپ دهم.
طالبان، محمدرضا. (1389).  «تبیین اعمال مذهبی، مدل نظری و آزمونی تجربی»، مجله جامعه‏شناسی ایران، سال یازدهم، ش 4، پیاپی32،  صص 82- 99.
محمد هیودی، م. (1384). نقش تمایلات قومی در مشارکت سیاسی، پایان‏نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
مقدس، علی‏اصغر و حیدری، اله‏رحم. (1387). «رابطۀ هویت طایفه‏ای و هویت ملی با تأکید بر متغیرهای نگرشی در شهر نورآباد ممسنی»، فصلنامه مطالعات ملی، ش 33، صص 151- 178.
نواح، عبدالرضا و تقوی‏نسب، مجتبی. (1387). «تأثیر احساس محرومیت نسبی بر هویت قومی و هویت ملی مطالعه موردی: اعراب استان خوزستان»، مجله جامعه‏شناسی ایران، دوره هشتم، ش2، صص 142- 163.
هانتینگتون، ساموئل. (1383).  " اهمیت فرهنگ‏ها"، در اهمیت فرهنگ، هانتینگتون، س. و هریسون،ل.، ترجمه: گروه ترجمه انجمن توسعه مدیریت ایران، تهران: امیر کبیر، صص 27- 33.
هروک، میروسلاو. (1386). «از جنبش ملی تا یک ملت کامل، فرآیند شکل‏گیری ملت‏ها در اروپا»، ترجمه: دکتر سیاووش مریدی، فصلنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش109- 110، صص 44- 53.
هزارجریبی، جعفر و لهراسبی، سعید. (1390). «بررسی رابطۀ سرمایۀ اجتماعی با میزان هویت جمعی»، جامعه‏شناسی کاربردی، سال بیست و دوم، شماره پیاپی(42)، شماره دوم، صص 1- 20.
مظفری، سید محمد. (1381). «هویت ملی یا هویت قومی؟»، گزارش، شهریور و مهر، ش138- 139، صص 50- 52.
ویلم، ژیل. (1377). جامعه شناسی ادیان، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: تبیان.
Akaliyski, Plamen (2012) "Religion and National Identity in Europe", European Societies Seminar of Religiosity, Churches and Sects in Europe, 11/9/ 2012.
Alexander, Jeffery & Smith, Philip (2006) "Elements of a Structural Hermeneutics", In: Handbook of Sociological Theory, Edited by Turner. J. H., USA: New York.
Anderson, Hans E. (2010) "What Activates an Identity: The case of Never den", International Relations, November, Vol. 24(1), Pp: 46- 64.
Barker, P. (2005) "Postmodern Religion", in: Religion, Modernity and Postmodernity, edited by P.Heelas and D. Martin. Oxford: Blackwell.
Driedger, Martin (2006) "The Ethnic Identity, Other- Group Attitudes, and Psychosocial Functioning of Asian American Emerging Adults from Two Contexts", Journal of Adolescent Research, September, 71, pp: 542- 568.
Gong, Li. (2007) "Ethnic Identity and Identification with the Majority Group: Relation with National Identity and Self-esteem", International Journal of Intercultural Relations, 31, Pp: 503- 523.
Hall, Stuart. (1996) "The Questions of Cultural Identity", In: Modernity and its Futures, Edited by Stuart H.  Great Britain: Black Well. Pp: 273- 326.
Hastings, A. (1997) The Construction of Nationhood: Ethnicity, Religion and Nationalism. Cambridge: Cambridge University.
Herbert, David. (2003) Religion and Civil Society: Rethinking Public Religion in the Contemporary World. Ltd, Bodmin, Corn Wall: Ash Gate.
Huo, Y. J. & Heather, S. Tom, R. T. and Allan, L. (1996) "Super Ordinate Identification, Subgroup Identification and Justice Concerns", Psychological Science, Vol. 7, No. 1, (Jan), pp: 40- 45.
Kinvall, C. (2004) "Globalization and Religious Nationalism: Self, Identity and Search for Ontological Security", Political Psychology, 25, pp: 741- 767.
Krunovich, R.  (2006) "An Exploration of Salience of Christianity for National Identity in Europe", Sociological Perspective, 49, pp:  435- 460.
Kuzio, T. (2002) "The Myth of the Civic State: a Critical Survey of Hans Kohn’s Framework for Understanding Nationalism", Ethnic and Racial Studies, pp: 20- 30.
Lament,   Michael. (2006) "Culture   and Identity", In: Handbook of Sociological Theory, Edited by Jonathan H. T., USA: Springer.
Liu, James H. &  Abraham, Sheela (2002) "Social Representation of History in Malaysia and Singapore: On the Relationship Between National and Ethnic Identity" , Asian Journal of Social Psychology, 5, Pp: 3- 20.
Meeus, Joke. Duriez, Bart. Vanbeselaere, Norbert & Filip  Boen. (2010) "The Role of National Identity Representation in the Relationship Between In group Identification and out group Derogation: Ethnic Versus Civic Representation", British Journal of Social Psychology, Vol. 49, Pp: 305- 320.
Moyser, G. (1991) "Politics and Religion in the Modern World : an Overview", in G. Moyser (Ed), Politics and Religion in the Modern World, London and New York: Rutledge, pp:1-27.
Navarrete, Veronica & Jenkins, S. Haron, R. (2011) "Cultural Homelessness, Multiminority Status, Ethnic Identity Development and Self  Esteem", International Journal of Intercultural Relations, 35, Pp: 791- 804.
Sanders, Jimy, M. (2002) "Ethnic Boundaries and Identity in Plural Societies", Annual Review of Sociology, Vol. 28, Pp: 327- 357.
Storm, Ingrid. (2011) "Secular Christianity as National Identity: Religion, Nationality and Attitudes to Immigration in Western Europe", A PhD Thesis OF Social Sciences at Manchester University.
Schwartz, Seth J. Luycky,   K.  & Vigudes, Vivian L. (2011) Handbook of Identity Theory and Research. New York: Springer.
Tajfel, Henri & Turner, John C. (1986) "The Social Identity Theory of Intergroup Behavior", in:  Psychology of Inter Group Relations, Edited by S. Worchel & L. w. Austin, Chicago: Nelson Hall, Pp: 7- 20.
Todd, Jennifer. (2005) "Social Transformation, Collective Categories and Identity Change", Theory   and Society,   Vol.   34,  No.   4, Aug, Pp: 429- 463.
Voicu, Malina. (2012) "Religion and Nationalism in Post- Communist Societies: A Longitudinal Approach", Studia UBB Sociologia: 2/2012, pp. 121- 138. On WWW. Coeol . Com.
William F. S. M. & David A. R. (1991) " Nationalism Versus Ethnic Identity in Sub- Saharan Africa", The American Political Science Review, Vol. 85, No. 2, Jun, pp: 393- 403.
Wright, Matthew & Citrin, Jack. (2009) "God and Country: Religion, Religiosity and National Identity in American Public Opinion", paper for the 2009 Annual Meeting of the American Political Science Association, September 3-6, Toronto, CA.